به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

   اخلاق برای آن است که به انسان بگوید توشه تهیه کن و این توشه تهیه کردن هم به این عقل‌محوری و عدل‌مداری است هر روز ما داریم سرمایه می‌دهیم و آن عمر ماست.

 
خبرگزاری فارس: اخلاق حقیقتی است برای توشه بعد از مرگ

 

در جریان مسائل اخلاقی برخی ها فکر می‌کنند اخلاق یک سلسله بایدها و نبایدهای اعتباری است ولی انسان یک موجود حقیقی و تکوینی است (این اصل اول) و این موجود حقیقی و تکوینی، متکامل و پویاست (اصل دوم) تکامل یک موجود حقیقی باید حقیقی و عینی باشد نه اعتباری (این اصل سوم) پس اخلاق و قوانینی که انسان را می‌پروراند حتماً حقیقی و عینی است (اصل چهارم).

این قوانین اعتباری این باید و نباید را از حقایقی استنباط می‌کنند که با تکوین و گذشته انسان رابطه داشته باشد از یک سو، با آینده انسان وابسته باشد از سوی دیگر و با حال و گرایش کنونی او هماهنگ باشد از سوی سوم. این بایدها و نبایدها این وجوب و حرمتها این صحّت و بطلانها را از ملاکهای حقیقی و واقعی می‌گیرند که سهمی از حقیقت دارند که تا حدودی آن مسائل گذشت و از طرفی همان طوری که این قوانین، مسبوق به حقیقت است.

ملحوق به حقیقت هم است آن سابقه حقیقت چون گذشته است [و] در دسترس ما نیست (یک) محلّ ابتلای عملی ما هم نیست (دو) خیلی در دستگاه دین به آن بخش سابق و گذشته فشاری نیامده [و تأکید نشده] اما این بخش آینده چون به زندگی بعد از مرگ ما وابسته است دین روی این بخش آینده خیلی سرمایه‌گذاری کرده اولاً مرگ را معنا کرد که مردن یعنی چه، بعد معنا کرد که ما بعد از مرگ کجا می‌رویم و چه می‌شویم و به ما فرمود انسان هم بدن دارد هم روح و به ما فرمود تمام نیازهایی که انسان در دنیا دارد بعد از مرگ هم دارد

و به ما فرمود در دنیا نیازهای ما با دو عامل برطرف می‌شود و بعد از مرگ هیچ کدام از این دو عامل سهمی ندارد، تمام فرق دنیا و بعد از مرگ همین است.توضیح مطلب این است که ما در دنیا بدن داریم و روح داریم بدن نیازهایی دارد و روح نیازهایی دارد این نیازها در دنیا یا با ضوابط حل می‌شود یا با روابط، ضوابط یعنی قانون تجاری، قانون صلح، قانون اجاره، قانون مساقات، مضاربه، همین عقود اسلامی، روابط این است که کسی پدر کسی است کسی فرزند کسی است واجب‌النفقه کسی است دوست کسی است. [و مشکلات او را حل می‌کند]

این مشکلات جامعه کنونی یا با ضوابط و خرید و فروش و تجارت حل می‌شود یا با روابط حل می‌شود اگر کسی کودک است که واجب‌النفقه پدر است پدر او را تأمین می‌کند یا اگر کهنسال فرتوت است واجب‌النفقه فرزند است فرزند او را تأمین می‌کند، بالأخره نیازهای دنیا یا بر اساس ضوابط یا بر اساس روابط یا بر اساس کلا‌الأمرین حل می‌شود ولی بعد از مرگ همه این نیازها هست بدن هست روح هست مسکن و پوشاک و خوراک و همه این نیازها هست.

اما هیچ کدام از این دو عامل نیست یعنی نه با ضوابط می‌شود حل کرد نه با روابط فرمود: ﴿لاَ بَیْعٌ فِیهِ وَلاَ خُلَّةٌ﴾[1] نه با تجارت نه با خرید و فروش نه با اجاره نه با مضاربه نه با مساقات با هیچ کدام از این عقود اسلامی بعد از مرگ نمی‌شود مشکل را حل کرد روابط هم نیست برای اینکه همه از خاک برمی‌خیزند کسی پدر کسی نیست کسی فرزند کسی نیست ﴿فَلاَ أَنسَابَ بَیْنَهُمْ﴾[2] چه در برزخ چه در قیامت کبرا، کسی واجب‌النفقه کسی نیست کسی مشکل دیگری را حل نمی‌کند بنابراین ما بعد از مرگ زنده‌ایم بدن داریم روح داریم همه نیازها هست و همه نیازها را باید برآورده کنیم فقط خودمان باید برآورده کنیم خب این جز با اخلاق و فقه و حقوق در دنیا قابل تأمین نیست

لذا تعبیر قرآن کریم این است که کسی در آ‌نجا مشکل شما را حل نمی‌کند شما توشه‌تان را باید از اینجا ببرید؛ مردن که توشه نمی‌خواهد مقداری کفن می‌خواهد که به ما می‌دهند عمده توشه بعد از مرگ است فرمود: ﴿تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی﴾[3] معلوم می‌شود ما مسافریم تازه وارد برزخ شدیم منزلی از منازل بین راه است وقتی وارد صحنه قیامت شدیم در ساهره قیامت منزلی از منزلهاست حتی وقتی وارد بهشت شدیم آنجا هم منزلی از منزلهاست پایان امر لقاء الله است.

اینکه در سورهٴ مبارکهٴ <قمر> آمده است که ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ٭ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ﴾[4] معلوم می‌شود به لقای ذات اقدس الهی رسیدن پایان راه است آنجا در حقیقت دارالقرار است بقیه دارالفرار یا منزل است اگر منزلهای بین راه است و اگر ما در مسیریم توشه می‌طلبد توشه آن اخلاق است عقل است علم است عدل است تواضع است بیراهه نرفتن و راه کسی را نبستن است اخلاق، حقیقتی است که می‌تواند توشه بعد از مرگ ما باشد.

خیلیها خواب‌اند؛ دیدید بعضیها در خواب حرف می‌زنند وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) فرمود: «الناس نیامٌ فإذا ماتوا انتبهوا»[5] بعضیها در خواب حرف می‌زنند پراکنده‌اند حرف، معنا ندارد. خیلیها هم حرفهایشان بی‌معناست می‌گویند انسان که می‌میرد می‌پوسد نه انسان را شناختند نه انسان‌آفرین را شناختند نه عالم را شناختند نه عالم، پوچ و بی‌معناست نه آفریننده انسان کارِ بی‌معنا می‌کند ﴿أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثاً﴾[6] نه انسان، بی‌مقصد است که ﴿أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَکَ سُدی﴾[7] هم انسان هدفمند است هم آفریننده انسان حکیم است.

اخلاق برای آن است که به انسان بگوید توشه تهیه کن و این توشه تهیه کردن هم به این عقل‌محوری و عدل‌مداری است هر روز ما داریم سرمایه می‌دهیم و آن عمر ماست. انسان یک جا بنشیند یک حرف تازه‌ای یاد نگیرد به همان اندازه از خدا دور است چون خدا علیمِ محض است .

اگر کسی چیز یاد نگرفت به همان اندازه از خدا دور می‌شود این چگونه در نماز می‌تواند بگوید قربة الی الله اینکه از خدا دور شده؟! اگر جایی می‌نشیند باید عالمانه بنشیند عالمانه حرف یاد بگیرد در محضر پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) که معارف علمی و عقلی مطرح می‌شد یکی از اصحاب عرض کرد مجلس شما سودمند و شیرین است ولی [نمی‌توانیم حفظ کنیم]

همین که از مجلس شما بیرون رفتیم آن حلاوت و شیرینی را از دست می‌دهیم حضرت فرمود: «اِستعن بیمینک»[8] شما از دستت کمک بگیر وقتی مجلس علم می‌آیی لوازم‌التحریری همراهت باشد قلم باشد ابزار نوشتن باشد حرفها را یادداشت کن بعد وقتی بیرون رفتی اینها را ارزیابی کن از مُسودّه به مُبیضّه در بیاور هر وقت که فراغت کردی آنها را نگاه بکن همیشه شادمان و شیرین‌کامی فرمود: «إستعن بیمینک» فرمود به من نگو به دستت بگو.

شما شنیده‌اید یا دیده‌اید که نجّارها سابقاً الآن هم شاید باشد وقتی خط می‌کشیدند این مداد را پشت گوش می‌گذاشتند این کاری بود که نجارها داشتند شاید الآن هم کم و بیش داشته باشند این را در العقد الفرید نقل می‌کند که در زمان وجود مبارک پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) کسی آمد محضر حضرت قلمی داشت مطلبی را نوشت بعد خواست قلم را به زمین بگذاردحضرت فرمود: «ضَع القلم علی اُذُنک»[9] بگذار بالای گوش‌ات این بگذار بالای گوش‌ات هم برای اینکه کثیف نشود هم برای اینکه دنیا بفهمد جهان بداند که ما حرفِ عالم شدن را به زیر گوش همه رساندیم که مردم باید چیزنویس باشند چیزخوان باشند چیز یاد بگیرند و وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) به مفضّل فرمود بالأخره شما باید میراثی برای بچه‌هایتان داشته باشید میراث به این نیست که چند جلد کتاب بخرید در خانه بگذارید بچه‌ها با کتابها آشنا بشوند این حداقل است،

میراث به این است «فإن مِتّ فورِّث کُتُبَکَ بَنیک»[10] تو هم چند جلد کتاب بنویس که بچه‌های تو از کتابهای تو علم را ارث ببرند خب این دینی که به انسان می‌گوید پدر باید بکوشد که لااقل چندتا رساله چندتا کتاب یا یک رساله یا یک کتاب یا یک مقاله علمی بنویسد که فرزندان او علم را از او ارث ببرند جامعه را جامعه عقل و عدل می‌کند فرمود: «فإن مِتّ فورِّث کُتُبَکَ بَنیک» نه کتابِ دیگران را بخر بیاور خانه بگذار، آن هم البته بسیار خیر است بالأخره اگر وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است ما را این‌چنین فرمود: «استعن بیمینک».

اگر وجود مبارک امام صادق(سلام الله علیه) است فرمود: «بُثَّ علمَک فی إخوانک فإن مِتّ فورِّث کُتُبَکَ بَنیک»[11] مَبثوث کن پراکنده کن دانش و بینشت را در خانواده‌ات و در قوم و قبیله‌ات منتشر بکن که از تو علم به دیگران برسد.

قسمت مهمّ بحثهای اخلاقی از مرگ به بعد است یعنی اصرار دین این است که انسان از پوست به در می‌آید نه بپوسد و ابدی می‌شود اگر انسان ابدی شد توشه ابدی می‌خواهد توشه ابدی در عقل و عدل و علم است چون اگر نان و گوشت و آب باشد که اینها ابدی نیست آنچه ابدی است عدل است و معرفت است و عقل است و کمالات روحی است و مانند آن و اینهاست که در حقیقت غذای روح است و اینهاست که می‌ماند و اینهاست که انسان را همراهی می‌کند تا آنجایی که اینها توان آن را دارند.

البته عابدان و زاهدان یک سلسله ره‌توشه دارند حکیمانه و عارفان یک سلسله ره‌توشه برتر و بالاتر دارند آنها می‌فهمند که زاد و توشه چقدر است چه اندازه انسان باید زاد تهیه کند و می‌فهمند بعد از این زاد نوبت لقاست نوبت به مقصد رسیدن است در مقصد، سخن از زاد نیست انسان نیازی ندارد تا با زاد و توشه تهیه کند.

پی نوشت:

[1] . سورهٴ بقره, آیهٴ 254.

[2] . سورهٴ مؤمنون, آیهٴ 101.

[3] . سورهٴ بقره, آیهٴ 197.

[4] . سورهٴ قمر, آیات 54 و 55.

[5] . مجموعه ورّام, ج1, ص150.

[6] . سورهٴ مؤمنون, آیهٴ 115.

[7] . سورهٴ قیامت, آیهٴ 36.

[8] . بحارالأنوار, ج2, ص152.

[9] . العقد الفرید, ج4, ص244.

[10] . بحارالأنوار, ج2, ص150.

[11] . بحارالأنوار, ج2, ص150.

[12] . نهج‌البلاغه, نامه 62.

[13] . سورهٴ بقره, آیهٴ 61.

[14] . نهج‌البلاغه, خطبه 3.

منبع: بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسرا

ادامه مطلب
چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391  - 7:10 PM

  یکی از اوصاف قرآن کریم عدم اختلاف و عدم تناقض در آیات است که خود بدان تصریح کرده و فرموده است: اگر غیر خدا برای شما قرآن را تدوین می کرد، اختلاف زیادی در آن یافت می شد.

 
خبرگزاری فارس: 50 هزار سال روزهای قیامت

 

همه‎ی آیات قرآن با هم مرتبط ‎اند و بعضی از آن بعضی دیگر را تفسیر می کنند. هم‎چنین دارای عام و خاص، مطلق و مقید، حقیقت و مجاز است که باید از هم جدا شوند و برای فهم آن از احادیث پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و معصومین ـ علیهم السّلام ـ (که مفسر قرآن هستند) استفاده شود؛ و برای درک معانی قرآن یا باید متخصص بود و یا به اهل فن قرآن مراجعه کرد.

در این میان برخی با ذکر مطالبی در باب آیات قرآن خواسته‎اند القا کنند که بین آیات قرآن تناقض وجود دارد و لذا گزاره‎های قرآنی مشتمل بر پارادوکس و تناقض است(سایت سکولاریسم در ایران، تاریخ 12/9/84) نمونه‎ای از مطالب یاد شده را ذکر و مورد بررسی قرار می‎دهیم:

«در آیه‎ی 5 سوره‎ی سجده روزهای خدا را هزار سال بیان می کند، اما در آیه‎ی 4، سوره‎ی معارج ، 50 هزار سال» اشکال فوق، از چند جهت قابل بررسی است که ذیلاً‌ تقدیم می گردد. با بررسی دقیق در تفاسیر و احادیث، هیچ گونه تناقضی بین دو آیه‎ی فوق دیده نمی شود.

خداوند در آیه‎ی 5 سوره‎ی سجده می فرماید: (یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَی الْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَهٍ مِمَّا تَعُدُّونَ) ؛ «امور این جهان را از آسمان به سوی زمین تدبیر می کند. سپس در روزی که مقدار آن هزار سال از سال هایی است که شما می شمرید، به سوی او باز می گردد (و دنیا پایان می یابد).» و در آیه‎ی 4 سوره‎ی معارج می فرماید: (تَعْرُجُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَهٍ)؛ «فرشتگان و روح (فرشته‎ی مخصوص) ‌به سوی او عروج می کنند؛ در آن روز که مقدارش 50 هزار سال است .»

با توجه به آیات قبل که درباره‎ی قیامت و معاد سخن می گفت؛ و دو آیه‎ی فوق، مراد از یوم (روز)، روز قیامت است و عدد هزار یا 50 هزار سال، مقایسه با روزهای دنیاست؛ یعنی اگر روز قیامت را با روزهای دنیا بسنجیم؛ معادل 50 هزار سال می شود. اما در این که چرا در یک آیه هزار سال و در آیه‎ی دیگر 50 هزار سال آمده است، باید گفت: همان‎طور که در مقدمه بیان شد، آیه‎ی قرآن را به تنهایی نمی توان تفسیر کرد و لازم است آیه را با آیات دیگر و احادیث معصومین ـ علیهم السّلام ـ تطبیق داد، تا فهم درست از آن استخراج شود.

امام صادق ـ علیه السّلام ـ در تفسیر آیه‎ی فوق می فرماید: «در روز قیامت 50 توقفگاه برای رسیدگی به اعمال و حساب انسان ها مهیا شده و هر توقفگاه به اندازه‎ی هزار سال که در مجموع 50 هزار سال دنیایی است. »(علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 7، ص 126)

از مجموع دو آیه و روایت و قواعد اصولی (عام و خاص) استفاده می شود که هر روز قیامت، 50 هزار سال دنیایی است و دارای 50 توقفگاه است که آیه‎ی 4 سوره‎ی معارج به صورت عموم به آن اشاره کرده است؛ اما آیه‎ی 5 سوره‎ی سجده به صورت خاص، به اولین توقفگاه اشاره نموده که هزار سال است؛ بدین ترتیب ادعای تناقض در آیات ادعایی پوچ و عبث است. (جعفر سبحانی، مفاهیم قرآن، مکتبه التوحید، ج 8، ص 245 مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه،، سید محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ،‌ذیل آیات فوق)

در سوره معارج آیه چهار آمده است: تعرج الملائکة والروح الیه فی یومٍ کان مقداره خمسین الفَ سنَةٍ .بسیاری از مفسرین در ذیل این آیه به حدیثی از امام صادق ـ علیهالسّلام ـ اشاره کرده اند که حضرت در فرازی از آن می فرمایند: حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبو علیها فان للقیامة خمسین موقفاً، کلّ موقفٍ مقداره الف سنةٍ .(کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج8، ص 143، ح 108) یعنی نفس خود را حسابرسی کنید پیش از آنکه در قیامت از شما حسابرسی کنند ؛ زیرا در قیامت پنجاه موقف و ایستگاه است که هر یک (مقدار) هزار سال طول می کشد.

همین حدیث را علامه مجلسی نیز در بحارالانوار با کمی تفاوت از امالی شیخ طوسی نقل کرده اند(مجلسی، محمد باقر، بحارالنوار، ج7، ص126، ح3) چنان که از حدیث بر می آید مواقف قیامت را پنجاه موقف ذکر کرده اند ولی هیچ حدیثی بدست نیامد که این پنجاه موقف را ذکر کرده باشد ولی بر اساس سایر روایات در این باره اظهار نظرهایی صورت گرفته است.

شیخ صدوق در رسالة اعتقادات می فرماید: عقیده ما این است که اسم هر یک از عقباتی که در محشر هستند اسم یکی از فرایض اوامر و نواهی الهی است، که در هر عقبه دربارة آن از انسان سؤال می شود و در صورتی که کوتاهی کرده باشد در آن حبس شده و حقّ خداوند از او مطالبه می شود. (همان، ص129)

شیخ مفید نیز در توضیح همین عبارت صدوق می گوید: عقبات عبارتند از اعمال واجب و سؤال از آنها و منظور از عقبات کوه ها و دره های واقعی نیست بلکه اعمال به عقبه تشبیه شده اند چنان که در آیة شریفه: فلا اقتحم العقبه، و ما ادریک ما العقبه(4)، آمده است. یعنی: ولی او از آن گردنة مهم نگذشت و تو چه می‌دانی آن گردنه چیست.(بحارالانوار، همان) شیخ صدوق برخی از این عقبات را که بر روی صراط هستند چنین نام می برد : ولایت، مرصاد(بر اساس آیه، ان ربک لبالمرصاد، فجر: 14)، رحم، امانت، صلاة و... که مورد تأیید شیخ نیز قرار می گیرد. (همان، ص130)

روایتی طولانی از امیرالمؤمنین علی ـ علیهالسّلام ـ در کتاب التوحید شیخ صدوق آمده است که از آن فردی در بارة‌ اختلافات ظاهری آیات قرآن از حضرت سؤال می کنند و در بخشی از آن روایت به آیات قیامت اشاره می کند آیات 38 نبأ و 23 انعام و 25 عنکبوت و 65 ص و 28 ق و 65 یس را ذکر می کند. که در یکی خبر می دهد که آنها سخن نمی گویند در دیگری با اذن سخن می گویند و صحیح می گویند و در آیه دیگر از این که آنها خود را مشرک نمی دانند خبر می دهد و در جای دیگر مُخاصمة اهل جهنم را بیان می کند.

حضرت در جواب می فرمایند : هر یک از این آیات مربوط به یکی از مواطن قیامت است ؛ چرا که در یک موطن خداوند انسان ها را در یک جا جمع می کند و آنها گروه گروه می شوند و با هم صحبت می کنند و برخی برای برخی استغفار می کنند و برخی دیگران را لعن می کنند.

در موطنی دیگر به احوالات خود گریه می کنند، در یک موطن از آنها استنطاق می شود ولی می گویند ما مشرک نبودیم و خداوند بر دهان آنها مهر زده و از اعضاء و جوارحشان سؤال می کند، در موطن دیگر از هم می گریزند و در این موطن انبیاء شهادت می دهند و... (صدوق، ابی جعفر محمد بن علی، التوحید، ص260، 261، ح5)

 

مدت زمان توقف در مواقف

علامه طباطبایی می فرمایند: منظور از پنجاه هزار سال بودن آن است که این فاصله به قدری است که اگر در این دنیا باشد و زمان جاری در این دنیا بر آن منطبق شود پنجاه هزارسال طول خواهد کشید ولی چنان که در روایت آمده به فرموده پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) این زمان برای مؤمن از مدت زمان ادای یک نماز واجب در دنیا کوتاه تر است .(طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان فی تفسیر القرآن،ج20، ص7و 12)

 زهرا اجلال

ادامه مطلب
چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391  - 7:07 PM

 

در عصر ظهور حضرت حجت (عج) با توجه به حاکمیت اصل عدالت و برابری و اجرای دقیق احکام الهی برکل جهان هستی، رحمت الهی و برکات آسمانی در قالب نزول بارانهای مناسب فصلی، تجلی بیشتری پیدا خواهد کرد.

 
خبرگزاری فارس: اقتصاد درعصر ظهور امام زمان (عج)

 

آنچه از روایات استفاده می شود این است که در عصر طلایی ظهور حضرت حجت (عج)، مشکلات اقتصادی جامعه بشری در سطح کلان حل خواهد شد. رفاه و آسایش پدید خواهد آمد و عوامل سلطه بر فکر و فرهنگ و اقتصاد از بین خواهد رفت و با زدودن فقر و تهیدستی، زمینه رشد و تکامل مادی و معنوی انسانها فراهم خواهد شد، احادیث و روایاتی که رونق اقتصادی در عصر ظهور را بیان می کند، فراوان است.

در عصر ظهور، برکات آسمانی نازل می گردد و آسمان سخاوت خویش را به همه جهانیان نشان خواهد داد. محصولات زراعتی عمده ترین عنصر در رونق اقتصاد جوامع بشری محسوب می شود که خود وابسته و متوقف بر نزولات آسمانی و بارانهای مناسب فصلی است. طبق تصریح آیات و احادیث شریفه، رعایت تقوا، احکام الهی و اجرای عدالت و برابری و رفع ستم، تبعیض و بیدادگری، نزولات آسمانی را در پی خواهد داشت.

در آیه شریفه 96 از سوره اعراف می خوانیم: «اگر مردم آبادیها، ایمان آورده و تقوا پیشه ساخته بودند، برکات آسمان و زمین را به روی ایشان می گشودیم.» در عصر ظهور حضرت حجت (عج) با توجه به حاکمیت اصل عدالت و برابری و اجرای دقیق احکام الهی برکل جهان هستی، رحمت الهی و برکات آسمانی در قالب نزول بارانهای مناسب فصلی، تجلی بیشتری پیدا خواهد کرد و زمینه رشد محصولات زراعتی فراهم خواهد شد.

از پیامبر گرامی اسلام نقل شده است که فرمودند: «امت من در زمان ظهور مهدی (عج)، به نعمتهایی دست می یابند که پیش از آن، در هیچ دوره ای دست نیافته بودند. در آن روزگار آسمان باران فراوان دهد و زمین هیچ رویدنی را در دل خود نگاه ندارد.»

در جمله دیگر از پیامبر اکرم (ص) می خوانیم: «در آخر الزمان در میان امتم، مهدی قیام می کند، خداوند کران تا کران قلمرو حکومت جهانی او را توسط باران، سیراب می سازد، زمین، گیاه و نبات خود را می رویاند، او اموال را عادلانه به مردم اعطا می کند و به دامداری و دامپروری و رونق اقتصادی اهمیت می دهد و امت را عظمت می بخشد.»

در عصر ظهور حضرت حجت (عج) از یک طرف با اجرای احکام و استقرار نظام عدالت و برابری، نابودی ظلم، ستم و تبعیض و بی عدالتی در تمامی چهره و ابعادش، زمین نیز برکات، منابع و ذخایر خود را بدون هیچ گونه امساکی عرضه خواهد کرد و از طرف دیگر با پیشرفت علوم و فنون، زراعت و مالداری نیز رونق گرفته و محصولاتشان چندین برابر خواهد شد. با توسعه علم و دانش، تمامی منابع و ذخایر روزمینی و زیرزمینی، شناسایی و کشف شده همه و همه دست به دست هم خواهند داد و در جهت تأمین رفاه و آسایش انسان، در آن عصر طلایی و رؤیایی بسیج و استخدام خواهند شد.

در حدیثی راجع به عصر ظهور می خوانیم: «انسان در عصر حاکمیت جهانی حضرت مهدی (عج)، هرآنچه از انواع دانه های زراعی بر زمین بیفشاند، هفت صدبرابر، برداشت می کند. همان گونه که خدای متعال در قرآن کریم فرموده است: مثل آنان که مال شان را در راه خدا انفاق کنند، به مانند دانه ای است که از یک دانه، هفت خوشه بروید و در هر خوشه ای صد دانه باشد، و خداوند برای هرکس که بخواهد می افزاید.»

در حدیث دیگری می خوانیم: «حکومت او شرق و غرب جهان را فرامی گیرد و گنجهای زمین،برای او ظاهر می شود و در سرتاسر جهان جای ویرانی باقی نخواهد ماند، مگر این که آن را آباد خواهد ساخت.» در عصر ظهور حضرت مهدی (عج) با کشف منابع و ذخایر زمینی و توزیع عادلانه آن و با رفع نیازهای افراد، فقر و تهیدستی، از کل جهان، رخت بربسته، غنا و بی نیازی تحقق عینی پیدا خواهد کرد.

بهار عشق شکوفا نمی شود بی تو                                    بیا که غنچه دل وا نمی شود بی تو

بر آی از افق ای آفتاب صبح امید                                         که شب رسیده و فردا نمی شود بی تو

هزار چشمه جوشان به دشتها جاریست                              یکی روانه دریا نمی شود بی تو

ز سرد مهری شبهای هجر دلتنگم                                      بیا که عقده دل وا نمی شود بی تو

بیا، بیا گره از کار عاشقان بگشای                                     که عشق و عاطفه معنا نمی شود بی تو 

از جمله اقدامات و برنامه های اقتصادی حکومت حضرت مهدی (عج) که نقش مؤثری در ایجاد رفاه و آسایش اقتصادی و خشکاندن ریشه های فقر و محرومیت در کل جهان دارد؛ اخذ مالیات اسلامی و توزیع عادلانه آن، در بین افراد مستمند، علیل، بیمار و مستحق خواهد بود. آن گونه که در روایات آمده است، تارکین مالیات اسلامی و مانعین از پرداخت زکات، مجازات سنگین در انتظارشان خواهد بود.

در عصر ظهور، مالیات اسلامی به صورت دقیق، جمع آوری و کاملاً عادلانه توزیع و تقسیم می گردد و نظام طبقاتی حاکم قبل از ظهور، نابود گردیده و جامعه ای مبتنی بر معیارهای اسلامی و انسانی، به وجود خواهد آمد.از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمودند: «همه اموال جهان در نزد مهدی گرد آید، آنچه در دل زمین است و آنچه بر روی زمین، آن گاه حضرت مهدی (عج) به مردم بگوید، بیایید و این اموال را بگیرید. اینها ، همان چیزهایی است که برای به دست آوردن آن، قطع رحم کردید و نزدیکانتان را رنجانیدید، خونهای بناحق ریختید و مرتکب گناهان شدید، بیایید و بگیرید.»

از خدا می خواهیم ما را جزو کسانی قرار دهد که حکومت درخشان حضرت مهدی (عج) را درک می کنند.

 

ادامه مطلب
چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391  - 7:05 PM

   اگر رعایت پاره‏اى مصالح اجتماعى، زن یا مرد را مقیّد سازد که در معاشرت روش خاصّى را اتّخاذ کنند و طورى راه بروندکه تعادل اخلاقى را از بین نبرند، چنین مطلبى را «زندانى کردن» یا «بردگى» نمى‏توان نامید .

 
خبرگزاری فارس: حجاب و آزادى زن

 

ایراد ی که بر حجاب گرفته‏اند این است که موجب سلب حقّ آزادى که یک حقّ طبیعى بشرى است مى‏گردد و نوعى توهین به حیثیّت انسانى زن به شمار مى‏رود.مى‏گویند احترام به حیثیّت و شرف انسانى یکى از موادّ اعلامیّه حقوق بشر است. هر انسانى شریف و آزاد است. مرد باشد یا زن، سفید باشد یا سیاه، تابع هر کشور یا مذهبى باشد.

مجبور ساختن زن به این‏که حجاب داشته باشد، بى‏اعتنایى به حقّ آزادى او و اهانت به حیثیّت انسانى اوست و به عبارت دیگر ظلم فاحش است به زن. عزّت و کرامت انسانى حقّ آزادى زن و هم‏چنین حکم متطابق عقل و شرع به این‏که هیچ کس بدون موجب نباید اسیر و زندانى گردد و ظلم به هیچ شکل و به هیچ صورت و به هیچ بهانه نباید واقع شود، ایجاب مى‏کند که این امر از میان برود.

پاسخ: لازم است تذکری دهیم که فرق است بین زندانى کردن زن در خانه و بین موظّف دانستن او به این‏که وقتى مى‏خواهد با مرد بیگانه مواجه شود، پوشیده باشد.در اسلام محبوس ساختن و اسیر کردن زن وجود ندارد. حجاب در اسلام یک وظیفه‏اى است بر عهده‏ى زن نهاده شده که در معاشرت و برخورد با مرد باید کیفیّت خاصّى را در لباس پوشیدن مراعات کند.

این وظیفه نه از ناحیه مرد بر او تحمیل شده است و نه چیزى است که با حیثیّت و کرامت او منافات داشته باشد و یا تجاوز به حقوق طبیعى او که خداوند برایش خلق کرده است محسوب شود.اگر رعایت پاره‏اى مصالح اجتماعى، زن یا مرد را مقیّد سازد که در معاشرت روش خاصّى را اتّخاذ کنند و طورى راه بروند که آرامش دیگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقى را از بین نبرند، چنین مطلبى را «زندانى کردن» یا «بردگى» نمى‏توان نامید و آن را منافى حیثیّت انسانى و اصل «آزادى» فرد نمى‏توان دانست.

در کشورهاى متمدّن جهان در حال حاضر چنین محدودیّتهایى براى مرد وجود دارد. اگر مردى برهنه یا در لباس خواب از خانه خارج شود و یا حتّى با پیژامه بیرون آید، پلیس ممانعت کرده به عنوان این‏که این عمل بر خلاف حیثیّت اجتماع است او را جلب مى‏کند. هنگامى که مصالح اخلاقى و اجتماعى، افراد اجتماع را ملزم کند که در معاشرت اسلوب خاصّى را رعایت کنند مثلاً با لباس کامل بیرون بیایند، چنین چیزى نه بردگى نام دارد و نه زندان و نه ضدّ آزادى و حیثیت انسانى است و نه ظلم و ضدّ حکم عقل به شمار مى‏رود.

بر عکس، پوشیده بودن زن ـ در همان حدودى که اسلام تعیین کرده است ـ موجب کرامت و احترام بیشتر اوست، زیرا او را از تعرّض افراد جِلف و فاقد اخلاق مصون مى‏دارد.شرافت زن اقتضا مى‏کند که هنگامى که از خانه بیرون مى‏رود متین و سنگین و با وقار باشد، در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچ گونه عمدى که باعث تحریک و تهییج شود به کار نبرد، عملاً مرد را به سوى خود دعوت نکند، زباندار لباس نپوشد، زباندار راه نرود، زباندار و معنى دار به سخن خود آهنگ ندهد، چه آن‏که گاهى اوقات ژستها سخن مى‏گویند، راه رفتن انسان سخن مى‏گوید، طرز حرف زدنش یک حرف دیگرى مى‏زند... .

هم‏چنین است حالت یک افسر با نشانه‏هاى عالى افسرى که گردن مى‏افرازد، قدمها را محکم به زمین مى‏کوبد، باد به غبغب مى‏اندازد، صداى خود را موقع حرف زدن کلفت مى‏کند. او هم زباندار عمل مى‏کند، به زبان بى‏زبانى مى‏گوید: از من بترسید، رعب من را در دلهاى خود جا دهید.همین طور ممکن است زن یک طرز لباس بپوشد یا راه برود که اطوار و افعالش حرف بزند، فریاد بزند که به دنبال من بیا، سر بسر من بگذار، متلک بگو، در مقابل من زانو بزن، اظهار عشق و پرستش کن.

آیا حیثیّت زن ایجاب مى‏کند که اینچنین باشد؟ آیا اگر ساده و آرام بیاید و برود، حواس پرت کن نباشد و نگاههاى شهوت آلود مردان را به سوى خود جلب نکند، بر خلاف حیثیّت زن یا بر خلاف حیثیّت مرد یا بر خلاف مصالح اجتماع یا بر خلاف اصل آزادى فرد است؟!

آرى اگر کسى بگوید زن را باید در خانه حبس و در را به رویش قفل کرد و به هیچ وجه اجازه‏ى بیرون رفتن از خانه به او نداد، البتّه این با آزادى طبیعى و حیثیّت انسانى و حقوق خدادادى زن منافات دارد. چنین چیزى در حجابهاى غیر اسلام بوده است، ولى در اسلام نبوده و نیست.

شما اگر از فقها بپرسید آیا صِرف بیرون رفتن زن از خانه حرام است، جواب مى‏دهند: نه؛ اگر بپرسید آیا خرید کردن زن ولو این‏که فروشنده مرد باشد حرام است، یعنى نفس عمل بیع و شِراء زن اگر طرف مرد باشد حرام است، پاسخ مى‏دهند حرام نیست. آیا شرکت کردن زن در مجالس و اجتماعات ممنوع است؟ باز هم جواب منفى است، چنان‏که در مساجد و مجالس مذهبى و پاى منبرها شرکت مى‏کنند و کسى نگفته است که صِرف شرکت کردن زن در جاهایى که مرد هم وجود دارد حرام است. آیا تحصیل زن، فن و هنر آموختن زن و بالأخره تکمیل استعدادهایى که خداوند در وجود او نهاده است حرام است؟ باز جواب منفى است.

ققط دو مسأله وجود دارد؛ یکى این‏که باید پوشیده باشد و بیرون رفتن به صورت خودنمایى و تحریک‏آمیز نباشد.و دیگر این‏که مصلحت خانوادگى ایجاب مى‏کند که خارج شدن زن از خانه توأم با جلب رضایت شوهر و مصلحت اندیشى او باشد. البتّه مرد هم باید در حدود مصالح خانوادگى نظر بدهد نه بیشتر.

منبع : مسأله حجاب، ص 104 ـ 100.

ادامه مطلب
چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391  - 7:02 PM

 حقیقتا اگر کسی نتواند از در مهرورزی و نیکی به پدر و مادر، خود را به داخل بهشت برین بیاندازد و به وسیله دعای خالصانه آنها مسیر موفقیت را طی کند، آنچنان خوار و ذلیل خواهد شد که گویی هیچ گاه رنگ خوشبختی را نخواهد دید.

 
خبرگزاری فارس: معجزه‌ای به نام دعای والدین

 

همه ما می دانیم که در آموزه های الهی ارزش فراوانی برای پدر و مادر قرار داده شده است و «نیکی به والدین» یکی از دستورات ثابت و تغییر ناپذیر میان تمامی ادیان الهی است. در اسلام نیز به عنوان آخرین و کاملترین آیین الهی تأکید فراوانی نسبت به این مسأله شده است. اهمیت این مسأله در فرهنگ قرآن آنچنان والا است که خداوند بلافاصله پس از مهمترین دستور خود به بشر، فرمان به ارج نهادن به جایگاه والدین را صادر نموده است. برای نمونه در آیه 36 سوره نساء می خوانیم: «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً ...»؛ ‌«و خدا را بپرستید! و هیچ چیز را همتاى او قرار ندهید! و به پدر و مادر، نیکى کنید ....»

بنابراین پر واضح است که در دستگاه الهی جایگاه والدین در بالاترین و ارزشمندترین جایگاه ها قرار دارد و خداوند به مقام و منزلت پدر و مادر اهمیتی ویژه داده است. به همین خاطر است که خداوند درخواست آنها را پذیرا است و دعای ایشان را در حق فرزندانشان در اولویت استجابت قرار می دهد. گویا که دعای والدین را با پست پیشتاز به عرش می برند و در آنجا اگر مانعی جدّی وجود نداشت با سرعتی هر چه تمام تر به هدف استجابت می رسانند.

بنابراین انسان تیز هوش و نکته سنج کسی است که از این مسیر میانبر بهترین استفاده را داشته باشد و خود را در رودخانه پرسرعت دعای والدین بیاندازد. از سوی دیگر، بیچاره و بدبخت و بی دست و پا کسی است که نتواند از این آب روانی که خداوند در دسترس اکثر قریب به اتفاق ما گذاشته استفاده ای شایسته داشته باشد. از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در این باره نقل شده که فرمود: «رَغِمَ أَنْفُ رَجُلٍ أَدْرَکَ أَبَوَیْهِ عِنْدَ الْکِبَرِ فَلَمْ یُدْخِلَاهُ الْجَنَّة.»(بحارالأنوار، ج 71، ص 86)؛ «خوار بادا (و خاک بر بینی) آن کس که پدر و مادرش نزد او پیر شوند و او را به بهشت نبرند.»

آری، حقیقتا اگر کسی نتواند از در مهرورزی و نیکی به پدر و مادر، خود را به داخل بهشت برین بیاندازد و به وسیله دعای خالصانه آنها مسیر موفقیت را طی کند، آنچنان خوار و ذلیل خواهد شد که گویی هیچ گاه رنگ خوشبختی را نخواهد دید . چنین کسی همانند فرد کودنی است که بر سر سفره پر نعمتی می نشیند و از هیچ یک از غذاهای رنگارنگ و خوش طعم آن نمی خورد.

بنابراین شایسته آن است که دل والدین را چنان بدست آوریم که دعای خیرشان به صورت خود جوش از اعماق قلبشان شامل حالمان شود و خیر عاقبت را برایمان تضمین نماید. البته باید در نظر داشت که در مواقع سختی و درماندگی هم یکی از بهترین مسیرها برای رهایی از گرفتاری ها و مشکلات روزمره، دعای آن دو گل خوشبو است. کمتر کسی است که در دنیای امروز مشکلی نداشته باشد و دچار سختی و گرفتاری نباشد. پس باید همیشه این کلید مشکل گشا را در دست داشت و به آن توجهی ویژه نمود. حتی آنان که والدینشان به سرای باقی شتافته اند و هم اکنون از این نعمت خوب خدا محروم هستند نیز می توانند با ارسال بهترین هدایا به آن دنیا از دعای آنان بهره مند شوند.

 

استجابت دعای والدین

دعا درخواستی خالصانه از حضرت پروردگار است که از عمق دل برمی آید و پس از پروازی شگفت، بر عرش الهی فرود می آید. با این حال همه دعاها به هدف اجابت نمی رسند و برخی از آنها بنابر مصالحی مستجاب نمی گردند و به جای آن در قیامت جایگزینی والاتر به صاحب دعا اهدا می گردید.

اما بنابر فرمایش امیر مؤمنان علی علیه السلام قدرت برخی از دعاها آنچنان زیاد است که خود را به هدف استجابت نزدیک می کند و خواسته خود را از عرش الهی برداشت می نماید. حضرت امیر در این باره می فرماید: «أربَعةٌ لا تُرَدُّ لَهُم دَعوَةٌ: الإمامُ العادلُ لرعیَّتِهِ و الوالدُ البارُّ لولدِهِ و الولدُ البارُّ لوالدِهِ و المظلومُ.» (الإرشاد، ج 1، ص 3ظ 4)«دعاى چهار گروه رد نمى شود: (اول) دعای پیشواى دادگر در حقّ ملّتش. (دوم) دعای پدر صالح در حقّ فرزندش. (سوم) دعای فرزند صالح در حقّ پدرش و (چهارم) دعای ستمدیده.»

بنابراین پدر نیکوکاری که در حق فرزندش دعا می کند دعایش بُرد زیادی خواهد داشت. نمونه بارز این مسأله دعای حضرت ابراهیم علیه السلام است که پس از دریافت مقام رفیع امامت از خداوند خواست تا این مقام را به فرزندانش هم عطا کند. (سوره بقره، آیه 24) خداوند نیز به پاس زحمات فراوان این پیامبر والا مقام دعای پدرانه او را مستجاب کرد و گل سرسبد پیامبران را در نسل او قرار داد. آنچنان که پیامبر بزرگوارمان که درود خدا بر او و خاندانش باد چنین فرمود:  «أَنَا دَعْوَةُ أَبِی إِبْرَاهِیمَ.» (من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 368) ؛ «من (استجابت) دعای پدرم ابراهیم هستم.»

البته به نظر می رسد که مقصود امیر مؤمنان علی علیه السلام در روایت فوق تنها دعای پدر نیست و این مسأله شامل دعای مادر نیز می شود. چرا که اگر در فرهنگ اهل بیت علیهم السلام چرخی بزنیم درخواهیم یافت که مهرورزی و نیکی به مادر نه تنها از محبت و احسان به پدر کمتر نیست بلکه ارزش و جایگاهش والاتر و تأثیرات و پیامدهایش افزونتر از آن است.

امام سجاد علیه السلام می فرماید: مردى خدمت پیامبر خدا صلى الله علیه و آله آمد و به ایشان عرض کرد: «هیچ کار زشتى نیست که نکرده باشم و هیچ گناهی نیست که مرتکب آن نشده باشم. آیا راه توبه و بازگشت برایم وجود دارد؟» پیامبر خدا در پاسخ به او فرمود:«فهَل مِن والِدَیکَ أحَدٌ حَیٌّ؟» ؛ «آیا از پدر و مادرت کسى زنده هست؟»او پاسخ داد: «آری، پدرم.» حضرت فرمود: برو و به او نیکى کن.  امام سجاد علیه السلام در ادامه می فرماید: هنگامی که آن مرد رفت پیامبر خدا فرمود: «لَو کانَت اُمُّهُ!» «کاش مادرش می‌بود.(بحارالأنوار، ج 74، ص82)

بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که نَفَس مادر و دعای خیر او نیز در عرش الهی چیزی از دعای پدر در حق فرزندانش کم ندارد و اگر بیش از آن نباشد حداقلّ همان گیرایی و کارایی را خواهد داشت.

سید مصطفی بهشتی

منبع: تبیان

ادامه مطلب
چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391  - 6:59 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 105

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5843066
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی