به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 پیامبر اکرم (صلوات اللَّه علیه) فرمود: نگاه بد تیری از تیرهای مسموم شیطان است که هر کس از ترس خدا چشم خود را فرو بندد خداوند به اوایمانی می‌دهد که از درون خویش شیرینی و مزه‌ی آن را احساس می‌کند.

 
خبرگزاری فارس: بایدها و نبایدهای اجتماعی نگاه از دیدگاه اسلام

 

 

چکیده

نگاه به عنوان عاملی برای درک مفاهیم و چشم نیز به عنوان دریچه ای که می‌تواند اطلاعات را پردازش کند دنیایی خاص به خود دارد که حقیقتاً از مناظر مختلف می‌توان به آن نگریست. در این مقاله پیرامون نگاه و بایدهای و نبایدهای اجتماعی آن از منظر قرآن؛ روایت؛ فقه و ادبیات عرفانی به طور مختصر و گذارا بحث شده است. ضرورت بحث نگاه برای مسلمانان و درون دینی بودن مسئله نگاه و هم پوشی داشتن نگاه در تقابل بین فرد و اجتماع و همچنین مسائل اجتماعی نگاه نیز از ابحاث مهم در این مقاله می‌باشد.

کلید واژگان: نگاه، نظر، چشم، دین، اجتماع، فرد.

 

بقیه در ادامه

 

 

ادامه مطلب
چهارشنبه 21 تیر 1391  - 2:38 PM

 توجه به زمان نزول، راه برداشت صحیح از مضامین سوره‏ها را هموار مى‏سازد و با آگاهى از محل نزول سوره‏ها، مقصود آیات شناخته مى‏شود؛ زیرا مباحث یک سوره با موقعیت و محل نزول آن تطبیق مى‏کند.

 
خبرگزاری فارس: حوزه ارتباط زمان و مکان نزول و تفسیر قرآن

 

 

چکیده

آگاهى از «زمان و مکان نزول» آیات قرآن یکى از قراینى است که مفسّر مى‏تواند در درک مقصود آیات از آن یارى بگیرد و به کمک آن، تفسیر صحیح را از غیرصحیح بازشناسد. از این‏رو، بى‏توجهى به آن، مراد برخى آیات را مبهم یا متشابه مى‏نمایاند. نقش زمان و مکان نزول بر تفسیر قرآن و تعیین حوزه کاربرد آن در فهم مقصود آیات قرآن کریم نیازمند تبیین است.

زمان و مکان نزول در فهم معنا و مفهوم لغات قرآنى، فهم معناى کلى محتواى سوره‏ها و فهم مقصود آیات ابزارى کارآمد به شمار مى‏آید. این قرینه با تصدیق یا ابطال روایات اسباب نزول، شناخت مصادیق آیات را روشن و راه را براى آگاهى از حکمت نزول هموار مى‏سازد.

کلیدواژه‏ها: زمان نزول آیات، مکان نزول آیات، نزول قرآن، تفسیر قرآن.

 

بقیه در ادامه

 

 

ادامه مطلب
چهارشنبه 21 تیر 1391  - 2:36 PM

 وقتی امام علی(ع) می‌دید که انجام امور منزل برای همسرش سخت است و او را آزرده خاطر می‌کند، ضمن احساس دلسوزی و نگرانی می‌کوشید در انجام امور منزل مشارکت داشته باشد و با حضرت زهرا(س) همدلی نماید.

 
خبرگزاری فارس: زن در نهج البلاغه، با نگرش روان‌شناختی

 

 

اشاره

سابقه روانشناسی زن در غرب به حدود نیم قرن می‌رسد؛ در حالی که با مرور سخنان ائمه معصومین((ع)) در می‌یابیم که زوایای روحی و روانی زن از چهارده قرن پیش مورد توجه پیشوایان دینی بوده است. با اندک مطالعه و مقایسه سخنان آن بزرگواران با روان‌شناسی جدید متوجه می‌شویم که عمدتاً سخنان برگرفته از وحی و بر اساس فطرت و طبیعت بشری که قرن‌ها پیش از طریق پیشوایان دینی و دین‌باوران بیان شده است، امروزه با نظرهای روان‌شناسان بزرگ مطابقت دارد و حتی نسبت به آموزه‌های صدر اسلام حرفی است از هزاران.

از آنجا که امام علی و اهل بیت((ع))، سخن‌گویان کلام وحی و سیره آنان برگرفته از منبع بی‌کران الهی است، در این نوشتار برای پرداختن به موضوع زن در نهج البلاغه، ابتدا ـ در شماره گذشته ـ آیاتی در زمینه برابری زن و مرد، تسویه و تعدیل در خلقت، برابری زن و مرد در برخورداری از حیات طیبه و کمال‌یابی و بالندگی را مورد بررسی قرار دادیم.

 

نقش زنان در آسیب‌زایی دینی از نگاه امام علی(ع)

نهج‌البلاغه به عنوان یک کتاب تفسیر قرآن، در جوّی آکنده از فتنه‌های زنانه و دسیسه‌های سیاسی لب به سخن گشوده و به ناچار به بیان نارسایی‌ها و کمبودهای زنان پرداخته است. از این‌رو در نهج‌البلاغه سخن از شخصیت زن در میان نیست؛ بلکه آنچه هست، بیان نارسایی‌ها و کمبودها می‌باشد و به همین جهت نظریه‌پردازان دین‌باور، تأکید کرده‌اند همان‌طور که برای فهم بهتر قرآن باید به شأن نزول آن توجه نمود، برای فهم بهتر نهج‌البلاغه نیز باید شأن صدور کلام حضرت را مورد توجه قرار داد.

بنابراین اگر چه خطاباتی که در نهج‌البلاغه درباره زن آمده است، عام می‌باشد، ولی ناظر به زنان موجود در جامعه حضرت علی(ع) است، نه به جنس زن در تمام دوران‌ها؛ پس باید مناسبت تاریخی را که موجب ایراد خطبه و یا تقریر نامه از حضرت شده است، مورد توجه قرار داد.برای مثال خطبه 80 نهج البلاغه که حاوی سخنان بسیاری درباره زنان است، بخشی از یک نامه طولانی است که امام(ع) در زمان اشغال مصر به وسیله عمروبن عاص و پس از شهادت محمدبن ابی‌بکر آن را نوشت و به مصر فرستاد.

امام(ع) در این نامه طولانی کلیه حوادث پس از رحلت پیامبر(ص) را که جامعه اسلامی به خود دیده است، تشریح کرده و در حقیقت اجمالی از تاریخ سیاسی اسلام پس از رحلت پیامبر(ص) را بیان نموده است تا به جریان جمل رسیده و این جنگ را انگیزه به وجود آورنده این فتنه و فاجعه دانسته است. آن‌گاه از زمینه‌هایی که باید در جامعه از بین برود تا این فتنه به وجود نیاید، سخن به میان آورده است و در این رابطه زن را موجودی دانسته که در برپایی این فاجعه و فتنه، نقش عظیمی داشته است؛ یعنی امام(ع) از نقطه‌ضعف‌هایی صحبت به میان آورده است که هرگاه در جامعه موجود باشد، هر فتنه‌گر و توطئه‌گری می‌تواند از آن استفاده کند.

اگر چه امام در خطبه 80 با توجه به جریان خاص جمل سخن گفته است، اما حضرت با طرح این مسئله خاص، در حقیفت به تمامی انسان‌ها در زمان‌ها و مکان‌های مختلف، درباره آسیب‌های جدی که منجر به متلاشی شدن پیکره دین و ارزش‌ها در جامعه می‌شوند، هشدار داده و عواملی را که موجب بهره‌برداری و سوء استفاده دشمنان دین می‌شود، به صورت ملموس جلوه داده است تا توجه همگان را به این نقطه ضعف‌ها در طول تاریخ جلب نماید.

اگر چه غائله جنگ جمل مربوط به زمان وقوع آن بود و خاتمه پیدا کرد، اما اثرات چنین فاجعه‌ای که به رهبری دو تن از اصحاب رسول خدا(ص) و همسر ایشان روی داد، مبدأ بسیاری از فجایع تاریخی و فرقه‌گرایی‌های اسلامی گردید و اثرات نامطلوب آن در طول تاریخ، جامعه اسلامی را متأثر گرداند.باید توجه داشت که توطئه‌گران همیشه در پی ایجاد غائله‌های دیگری برای از بین بردن آیین حیات‌بخش اسلام هستند؛ از این‌رو باید تمامی انسان‌ها از آموزه‌های درس‌آموز امام علی‌بن ابیطالب(ع) استفاده نمایند تا جامعه دستخوش حوادث ناگوار نشود.

به عبارت دیگر نگهبانی از دین، یکی از هدف‌های عمده امامت ائمه اطهار((ع)) می‌باشد. بنابراین یکی از آن اصولی که باید برای فهم بهتر کلام امام و سیره قولی حضرت در رابطه با زنان به آن توجه نمود، مصادر کلام حضرت، توجه به رسالت آسیب‌شناسی دینی از سوی امام و جلب نمودن توجه مردم در طول تاریخ به آن‌هاست تا پیکره اسلام از هرگونه خطر جدی مصون بماند.

نکته مهم و قابل توجه این است که «سیره» و «سخن» معصوم(ع) در مقایسه با یکدیگر بررسی می‌شود. در سیره و روش علمی و عملی حضرت امیر(ع) هرگز هرج و مرج وجود نداشته و از نظر رفتاری نیز منش آن حضرت کاملاً قانونمند و اصولی است. برخورد امام که برگرفته از نگرش علمی و فلسفی حضرت به مسائل گوناگون می‌باشد، نمایانگر این است که زنان در تفکر و اندیشه حضرت جایگاه والایی دارند. رفتار حضرت علی(ع) با همسر بزرگوارشان و سخنانی که در مورد مادر خویش، می‌گوید و عبارت «المرأه ریحانه» روشنگر این حقیقت است که زنانِ رشد یافته در مهد شریعت و ‌آنان که عقلشان امیر است و هوی و هوس‌هایشان اسیر، مورد احترام حضرت امیر(ع) بوده و هستند.

 

چگونگی برخورد حضرت در ارتباط با خانواده خود

یکی دیگر از اصولی که برای درک بهتر شخصیت زن از منظر امام علی(ع) باید به آن توجه نمود، مسئله سیره عملی حضرت در ارتباطات خانوادگی و شخصی با همسران و دختران خود می‌باشد؛ زیرا شأن امام و معصوم این است که عملکردش برخوردار از معیار و اصول صحیح و به دور از هرگونه هرج و مرج و بی‌قاعدگی باشد.

اگر اصول حاکم بر تفکر امام نسبت به شخصیت زن، از نقصان و شر بودن حکایت داشته باشد، پس بر سیره عملی حضرت نیز باید حاکم باشد و امام با توجه به این اصول فکری، با خانواده خود و یا زنان دیگر جامعه برخورد کند، در حالی که آنچه از چگونگی برخورد حضرت، به خصوص در برخورد با خانواده در تاریخ نقل شده است، بیانگر این است که شخصیت زن در منظر امام(ع) از جایگاه بالای انسانی و تمامی کمالات برخوردار است و در واقع اصول حاکم بر رفتار امام(ع) با زنان، همان اصول برگرفته از قرآن و رفتاری بسیار پسندیده و قابل تحسین است که به برخی از این رفتارها به صورت گذرا اشاره می‌شود:

 

1. استناد امام علی(ع) به سخنان حضرت فاطمه زهرا(س)

امام علی(ع) با وجود برخوردار بودن از مقام عصمت، داشتن عظمت علمی و معنوی و انسان کامل بودن، گاهی در خلال صحبت‌های خود به سخنان حضرت زهرا(س) استناد می‌کردند. به عنوان مثال حضرت در سفارشی به مردم چنین فرمودند:«فإن فاطمه بنت محمد(ص) لما قُبِضَ ابوها ساعدتها جمیع بنات بنی هاشم فقالت: دعوا التعداد و علیکم بالدعا(؛ ... حضرت زهرا(س) بعد از ارتحال رسول اکرم(ص) به زنان بنی‌هاشم که او را در ماتم یاری می‌کردند و زینت‌ها را رها کرده و لباس سوگ در بر نموده‌اند، فرمود: این حالت را رها کنید و بر شماست که دعا و نیایش کنید».

اگر چه امام علی(ع) معصوم و سخنانش حجت است، اما برای تثبیت مطلب به سخن همسرش فاطمه زهرا(س) تمسک می‌کند؛ یعنی حضرت همان‌گونه که سخن خود را حجت می‌داند، رفتار و گفتار و نوشتار حضرت زهرا(س) را نیز حجت خدا می‌داند و از این نظر هیچ‌گونه تمایزی میان زن و مرد قایل نیست.

 

2. زهرا(س) مایه فخر حضرت علی(ع)

از دیگر جلوه‌های عملی و قولی برخورد حضرت علی(ع) با حضرت زهرا(س) این است که امام در مجموع افتخاراتی که برای خود قائل است و به آن فخر می‌فروشد، به وجود مبارک حضرت فاطمه زهرا(س) مباهات می‌کند و می‌فرماید: «منا خیر نساء العالمین». مباهات به حضرت زهرا(س) توسط امام(ع)، یکی دیگر از مسائلی است که از جایگاه والای زن در منظر امام حکایت دارد.

 

3. ابراز همدلی و دلسوزی نسبت به حضرت زهرا(س)

روایات بیانگر آن است که وقتی امام علی(ع) می‌دید که انجام امور منزل برای همسرش سخت است و او را آزرده خاطر می‌کند، ضمن احساس دلسوزی و نگرانی می‌کوشید در انجام امور منزل مشارکت داشته باشد و با حضرت زهرا(س) همدلی نماید؛ از همین‌رو در انجام امور خانه با حضرت زهرا(س) سهیم می‌شد؛ همچنان که در روایتی آمده است: «عن ابی‌عبدالله(ع) قال: کان أمیرُالمؤمنین(ع) یَحْتَطِبُ و یَسْتَقِی وَیکنُسُ و کانت فاطمه تطحَنُ و تَعْجِنُ و تَخْبِزُ؛ امیرمؤمنان(ع) هیزم تهیه می‌کرد، آب می‌آورد و جارو می‌کرد و فاطمه(س) گندم آرد می‌کرد، آرد را خمیر می‌کرد و نان می‌پخت».

حضرت به دیگران نیز سفارش می‌کرد: «ولا تحملوا النساءَ اثقالکم...؛ ( بارهای سنگین خود را به دوش زنانتان مگذارید». این عدم تحمیل بارهای سنگین و امور مشکل بر زنان زمینه آرامش روانی را برای آنان فراهم می‌سازد؛ زیرا طبق نظام هماهنگ آفرینش، وظیفه اصلی آنان تربیت نسل‌ها در محیط آرام خانواده و جامعه است.آن حضرت در وصیت به فرزندانشان و همه انسان‌ها در طول تاریخ، در مورد زنان سفارش کرد و فرمود: «الله الله فی النساء... فإن آخر ما تکلم به نبییکم: ان قال اوصیکم بالنساء...».

در روایات آمده است که امام(ع)، حضرت زهرا(س) را با لفظ سیدتی (صاحب اختیار من) صدا می‌کردند.آیا عواملی چون احترام گذاشتن، افتخار کردن، درک کردن، همدلی و هم احساسی، همکاری، عدم تحمیل بار زندگی، ابراز عشق و محبت و... نشانه ارزش و جایگاه والای یک زن در منظر یک مرد نمی‌باشد؟!

مریم معین‌الاسلام

منبع :‌ماهنامه نامه جامعه شماره 92

ادامه دارد..........

ادامه مطلب
چهارشنبه 21 تیر 1391  - 2:35 PM

 مهم‌ترین سند شناختن شخصیت زن از منظر امام علی(ع)، قرآن است؛ زیرا قرآن کتابی دست نخورده و تحریف‌نشده است که باید دیگر آثار و منابع دینی را با آن سنجید و در صورت سازگاری و عدم مغایرت پذیرفت.

 
خبرگزاری فارس: زن در نهج البلاغه،با نگرش روان‌شناختی

 

 

اشاره

یکی از اساسی‌ترین و حیاتی‌ترین مقوله‌های حیات بشری مسئله زنان است. بدون اهتمام و تلاش به مسائل زنان به عنوان نیمی از پیکره جامعه، امکان برخورداری از نسل سالم، خلاّق، پر تحرک و پویا وجود ندارد؛ زیرا تأثیر مستقیمی در نیم دیگر این پیکره دارند و سعادت و شقاوت نیم دیگر به زنان بستگی دارد؛ بنابراین توجه به زنان، یعنی توجه به تمامی پیکره انسانیت.

 

رابطه تنگاتنگ نهج‌البلاغه با قرآن

از آنجا که اهل‌بیت رسول خدا(ص)، گشاینده ابواب فیض قرآن برای بندگان و سخنگویان کلام الهی می‌باشند، سیره قولی‌شان نیز برگرفته از منبع بی‌کران الهی می‌باشد و در واقع آنان، مفسران راستین قرآن و نگهبانان حریم کتاب خدایند که کتاب صامت الهی را به سخن در می‌آورند و واسطه‌ای امین برای بهره‌گیری پیروان قرآن از این چشمه بی‌کران و زلال الهی می‌باشند؛ همان‌طور که امیرالمؤمنین علی(ع) در شأن اهل‌بیت رسول خدا(ص) که قرین قرآن هستند، می‌فرماید:

«هم الذین یُخْبِرُکم حُکْمُهم عن عِلْمِهم و صَمْتُهم عن منطقِهِم و ظاهِرُهم عن باطنِهِم لایُخالِفون الدِّین و لایَخْتَلِفون فیه فهو بینَهم شاهِدٌ صادِقٌ و صامِتٌ ناطِقٌ؛ اهل‌بیت((ع)) کسانی هستند که شما را حکمشان از علمشان و سکوتشان از منطقشان و ظاهرشان از باطنشان خبر می‌دهد، هرگز با دین خدا مخالفت نمی‌کنند و هرگز در امر دین اختلاف نظر نمی‌نمایند.

بنابراین قرآن در میانشان شاهدی صادق و صامتی ناطق می‌باشد»؛ چنان‌که در جایی دیگر می‌فرماید:«ذلک القرآنُ فَاسْتَنْطِقُوه ولن یَنْطِقَ ولکن أخْبِرُکُم عنه؛ آن قرآن است؛ پس از قرآن بخواهید تا سخن گوید که هرگز سخن نخواهد گفت، و لیکن من از قرآن به شما خبر می‌دهم».ائمه اطهار((ع)) از بهترین متمسکان به قرآن هستند و هرگز به مخالفت با این کلام الهی نپرداختند.

در سیره قولی آنان جز تبعیت و همخوانی با کلام الهی چیز دیگری یافت نمی‌شود و آنچه که قائل به آن هستند، برگرفته از قرآن ـ این کلام الهی ـ است. به همین جهت است که بهترین راه دسترسی به سیره قولی حضرت علی(ع) در زمینه موضوع مورد بحث ما که زنان است، قرآن می‌باشد.قرآن‌کریم، از سویی زن را انسانی کامل، برخوردار از تمامی مواهب الهی و دارای هویتی انسانی مشترک با مردان و برخوردار از کمال‌های معنوی و بالندگی و برخوردار از حقوق انسانی و مساوی با مردان می‌داند تا آنجا که نمونه عالی ایمان برای ایمان آورندگان را یک زن معرفی می‌کند و از سوی دیگر نمونه بارز کفر را نیز از میان زنان معرفی می‌نماید.

تمامی آنچه که در اندیشه تابناک مولای متقیان(ع) نسبت به زنان وجود دارد، برگرفته از قرآن است؛ زیرا از یک سو زبان امام، زبانی الهی است؛ یعنی زبانی که به وحی تکیه دارد و از سوی دیگر به عقل انسان متصل است. زبان امام علی(ع)، زبانی است که دریچه‌های تخصصی را گشوده است. وقتی از تاریخ سخن می‌گوید، نمودهای بنیادی از فلسفه تاریخ را برملا می‌سازد؛ هنگامی که از روان‌شناسی سخن می‌گوید، بستری را می‌گسترد که در آن مجهولاتی از روان انسان را معلوم می‌نماید و وقتی از جامعه سخن می‌گوید، دریچه‌های جامعه‌شناسی را نیز می‌گشاید.

برای این است که می‌گوییم زبان علی(ع)، زبانی است که از یک‌سو به وحی الهی متصل است و از سوی دیگر به عقل جزئی انسان. او با اتکا به وحی راه تخصص را می‌پوید.بنابراین مهم‌ترین سند شناختن شخصیت زن از منظر امام علی(ع)، قرآن است؛ زیرا قرآن کتابی دست نخورده و تحریف‌نشده است که باید دیگر آثار و منابع دینی را با آن سنجید و در صورت سازگاری و عدم مغایرت پذیرفت.

 

برابری زن و مرد از دیدگاه قرآن

بررسی آن دسته از آیات قرآن‌کریم که به بیان خلقت زن و مرد می‌پردازد، بیانگر آن است که این آیات در این زمینه که به انسانیت آنان بر می‌گردد، وحدت نظر دارد. قرآن کریم در طرح مسئله زن و مرد تأکید دارد که نباید این دو را از چهره ذکورت و انوثت شناخت؛ بلکه باید از چهره انسانیت مورد بررسی قرار داد؛ زیرا حقیقت انسان را روح او تشکیل می‌دهد، نه بدن او؛ انسانیت انسان را جان او تأمین می‌کند، نه جسم او و نه مجموع جسم و روح. قرآن‌کریم حقیقت هر انسانی را روح او و بدن را ابزار روح می‌داند و به صراحت می‌فرماید: ((فَإِذا سَوّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی))؛ «پس وقتی آن را درست کردم، از روح خود در آن دمیدم».

روح از آن جهت که موجود مجرد است، اندامی ندارد تا مذکر یا مؤنث باشد. بنابراین در عالم خلقت از جهت انسانیت هیچ‌گونه تفاوتی میان زن و مرد نمی‌باشد و آنچه که عامل تعیین کننده در انسانیت انسان است، همان روح می‌باشد که نه مذکر دارد و نه مؤنث.زن ـ در آفرینش چه از نظر روحی و چه از نظر جسمی ـ از همان گوهری آفریده شده است که مرد را از آن آفریده‌اند. هر دو جنس در جوهر و ماهیت، یکسان و یگانه‌اند و تمایز و فرقی در حقیقت و ماهیت میان آنان وجود ندارد.

 

تسویه و تعدیل در خلقت

از دیگر مباحثی که ضرورت دارد به آن توجه شود، مسئله تسویه و تعدیل در خلقت است. آیات قرآن به صراحت بر این مسئله دلالت دارد که نظام هستی، نظامی احسن است که در آن هیچ‌گونه نقصان و کژی مشاهده نمی‌شود، همان‌طور که در قرآن به این مسئله اشاره شده است: ((لَقَدْ خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ فی أحْسَنِ تَقْویمٍ))؛ «به راستی انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم».در جایی دیگر نیز به بحث تسویه در خلقت انسان اشاره کرده و فرموده است: ((یا أیّهَا اْلإِنْسانُ ما غَرّکَ بِرَبِّکَ الْکَریمِ * الّذی خَلَقَکَ فَسَوّاکَ فَعَدَلَکَ))؛ «ای انسان چه چیز تو را درباره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته؛ همان کس که تو را آفرید و اندام تو را درست کرد، [آن‌گاه] تو را سامان بخشید».

 

برابری زن و مرد در کمال‌یابی و بالندگی

تکامل در اصطلاح، به معنای تحول کیفی افزایشی و شکوفایی و به فعلیت رسیدن قوا و استعدادهایی می‌باشد که خداوند در نهاد هر موجودی قرار داده است.

قرآن کریم تقرب به خدا یا همان تقوا را به عنوان اصل معیار کمال مطرح کرده است که همواره سایر کمالات را در پرتو آن اصل می‌سنجد. کمالات انسانی در سایه عبادت و اطاعت حق است و اطاعت و عبادت، میان زن و مرد مشترک می‌باشد؛ بنابراین قهراً راه تکامل مشترک خواهد بود.

به عنوان نمونه دعاها و نیایش‌ها یکی از بهترین راه‌های تکامل انسانی می‌باشد؛ زیرا کمال یک انسان در این است که به خداوند که علم محض و هستی صرف و قدرت صرف است، نزدیک شود و به اخلاق آن کامل محض، متخلق شود و راه تخلق به اخلاق الهی و تقرب به آن کمال را، عبادت‌ها و نیایش‌ها بر عهده دارند.محی‌الدین عربی مقامات عرفانی را مختص مردان ندانسته و زنان را نیز در آن شریک دانسته است: «کُلّ ما یصحُّ أنْ یَنالُهُ الرجل من المقامات والمراتب والصفات یُمکنُ أن یکونَ لِمن شاءالله من النساء کما کان لِمن شاءالله من الرجال».

علامه طباطبایی در این زمینه می‌نویسد: «مشاهده و تجربه حکم می‌کند که زن و مرد، دو فرد از نوع واحد هستند، یعنی دو فرد انسانی؛ زیرا تمام آثار که در مردان آشکار است، در زنان نیز پیداست. بروز آثار یک نوع، نشان دهنده تحقق خارجی آن نوع است. بلی، میان این دو صنف در آثار مشترک، شدت و ضعف وجود دارد؛ اما این تفاوت موجب بطلان حقیقت نوع در فرد نیست.از اینجا روشن می‌شود که کمالات نوعی که برای یک صنف میسور است، برای صنف دیگر نیز دست یافتنی است؛ همان‌گونه که کمالات معنوی نیز چنین است و جامع‌ترین سخنی که این مطلب را ادا می‌کند، این آیه قرآن است: ((أنّی لا أُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أوْ أُنْثی‏ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ))».

قرآن‌کریم راه سلوک معنوی را در برابر زنان چنان گشود که از حضرت مریم(س) و همسر فرعون به عنوان دو مثل و الگو برای همه مؤمنان یاد کرد: ((وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلّذینَ آمَنُوا امْرَأتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبّ‏ِ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ * وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الّتی أحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فیهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها وَ کُتُبِهِ وَ کانَتْ مِنَ الْقانِتینَ))؛ «خداوند برای کسانی‌ که ایمان آورده‌اند، زن فرعون را مثل می‌زند؛ آن‌گاه که گفت: ای پروردگار من، برای من در بهشت نزد خود خانه‌ای بنا کن و مرا از فرعون و عملش نجات ده و مرا از مردم ستمکار برهان و مریم دختر عمران را، زنی که دامان خود را پاک نگاه داشت، پس در او از روح خویش دمیدیم و او کلمات پروردگار خود و کتاب‌هایش را تصدیق کرد و از فرمانبرداران بود».

زن در مسیر بالندگی و کمال، همچون مرد می‌تواند حرکت کند و از جهت تکوینی و تشریعی هیچ‌گونه ممانعتی در این راه به عمل نیامده است؛ زیرا مسیر کمال، همان نقطه نهایی سیر یک انسان است که زن و مرد در آن مشترکند؛ همان‌طور که قرآن به این برخورداری از امکانات رشد و کامیابی مردان و زنان اشاره‌ای صریح دارد و می‌فرماید: «آن روز مردان و زنان مؤمن را می‌بینی که نورشان پیشاپیش و به جانب راستشان روان است، [به آنان می‌گویند]: امروز شما را مژده باد به باغ‌هایی که از زیر درختان آن‌ها نهرها روان است. در آن‌ها جاویدانید. این است همان کامیابی بزرگ».

 

برابری در برخورداری از حیات طیبه

یکی دیگر از برابری‌هایی که قرآن به طور مساوی برای زنان و مردان در نظر گرفته است، برخورداری از حیات طیبه است: ((مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أوْ أُنْثی‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنّهُ حَیاةً طَیِّبَةً))؛ یعنی در رسیدن به حیات طیب، فقط دو چیز نقش دارد؛ یکی حسن فعلی یا همان عمل صالح و دیگری حسن فاعلی یا همان مؤمن بودن روح است؛ خواه بدن مؤنث باشد، خواه مذکر. این «هو مؤمن» ناظر به حسن فاعلی است؛ یعنی جان باید مؤمن باشد و «عمل صالحاً» ناظر به حسن فعلی است؛ یعنی کار باید صحیح باشد، کار صحیح از کارگر صحیح. این دو حسن که کنار هم ضمیمه شدند، حیات طیب را به بار می‌آوردند.

تفاوت زن و مرد از دیدگاه قرآن

یکی از مباحث مقدماتی جهت پیدا نمودن سیره علمی و منطقی امام علی(ع) در موضوع زنان، بحث وجود تفاوت میان زن و مرد است که هم مورد توجه قرآن کریم بوده است، هم روان‌شناسان مشهور عالم به طور گسترده و مبسوط به آن پرداخته‌اند و هم نظریه پردازان دین‌باور و هم عالمان روان‌شناس وجود تفاوت‌ها را امری انکار ناپذیر می‌دانند.

از نظر قرآن، زن و مرد در انسانیت همسان‌اند و در اصل و ریشه انسانیت که همان روح می‌باشد، هیچ‌گونه تمایزی میان آنان وجود ندارد. علیرغم این همسانی در عرصه روح و اصل انسانیت، در زمینه روان و جسم تفاوت‌های قابل توجهی میان این دو صنف مختلف وجود دارد که این تفاوت‌ها، موجب تمایز میان این دو گردیده است.

باید توجه داشت که مسئله تفاوت میان زن و مرد، یکی از عجیب‌ترین شاهکارهای خلقت است و باید اذعان نمود که همین تفاوت‌هاست که زمینه جذب، انجذاب، عشق، همکاری و درک متقابل را برای زن و مرد ایجاد می‌کند.قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: ((أ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِیّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ))؛ ما مردم را با استعدادهای مختلف و شرایط گوناگون آفریدیم و اگر همه در یک سطح از استعداد و یک سطح از قدرت بودند، نظام هستی متلاشی می‌شد؛ زیرا کارها گوناگون است و کارهای گوناگون را باید استعدادهای گوناگون به عهده بگیرد؛ از این‌رو باید تفاوت باشد. شکی نیست که تفاوت‌های میان افراد، ناشی از حکمت الهی و عامل تمامی حرکت‌ها، تعالی‌ها و رمز و راز تکامل است.

امام علی(ع) در این زمینه فرموده است: «خیر مردم در تفاوت آن‌هاست و اگر همه مساوی ‌باشند، هلاک می‌شوند».قرآن‌کریم نیز با اشاره به تفاوت‌های فردی می‌فرماید: ((ما لَکُمْ لا تَرْجُونَ لِلّهِ وَقارًا * وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أطْوارًا))؛ «چرا در برابر خدایی که شما را گوناگون ‌آفریده است، تعظیم نمی‌کنید؟».

مریم معین‌الاسلام

منبع : ماهنامه نامه جامعه شماره 91

ادامه دارد...........

ادامه مطلب
چهارشنبه 21 تیر 1391  - 2:34 PM

 اولین مرتبه شکر نعمت خدا که فطرت انسانى اقتضاى آن را دارد، این است که انسان با زبان شکر خداوند را بگوید و سپاس او را به جا آورد. دومین مرتبه آنکه سجده شکر به جا آورد و صورت بر خاک نهد.

 
خبرگزاری فارس: شکرگزارى؛ واکنش فطرى به نعمت‏ ها

 

 

چکیده

این مقاله به بحث از ضرورت شکرگزارى در برابر نعمت‏هاى بى‏کران الهى مى‏پردازد. انسان مؤمن بایسته است در برابر نعمت‏هاى الهى، همواره شاکر باشد. همچنان‏که در برابر هدیه یا خدمتى که دیگرى به ما مى‏کند، لبخند رضایت زده و خشنود مى‏شویم، در برابر نعمت‏هاى بى‏منت و منتهاى الاهى شکرگزار باشیم. شکرگزارى از جهت زبانى، جوارحى، جوانحى، عبادت و بندگى خدا و نیز ابراز خشنودى و انجام تکلیف الاهى و... صورت گیرد. براى تقویت روحیه شکرگزارى خواندن ادعیه ماثور مى‏تواند بسیار راهگشا باشد.

کلیدواژه ‏ها: دعا، شکرگزارى، نعمت‏هاى الاهى.

 

بهره ‏مندى از نعمت‏ ها و واکنش ‏هاى روانى و رفتارى انسان

پس از آنکه انسان دریافت که خداوند نعمتى را در اختیارش نهاده و نیازش را برآورده ساخته است، به طور طبیعى واکنش‏ها و حالات خاص روانى در وى پدید مى‏آید. اگر چیزى در اختیار انسان قرار گیرد که اثر و فایده فورى داشته باشد، مثلاً آب خنکى در اختیار فرد تشنه‏اى قرار گیرد و او توجه داشته باشد که خداوند آن نعمت را به او عطا کرده است، از نوشیدن آن آب و بهره بردن از آن نعمت لذت مى‏برد. به دنبال احساس لذت، احساس سرور و شادمانى و حالت انبساط خاصى در وى پدید مى‏آید که بى‏تردید این احساس، غیر از لذتى است که ابتدائا از آشامیدن آب خنک پدید مى‏آید.

در پى این حالت انبساط و سرور، انسان گشاده‏رو مى‏گردد و با روى باز با دیگران برخورد مى‏کند و با آنان سخن مى‏گوید. در مقابل، کسى که نعمتى را از دست داده، حالت انقباض و گرفتگى در او پدید مى‏آید و مغموم و ناراحت مى‏گردد و حال و حوصله سخن گفتن با دیگران را نیز ندارد.حالت سومى که به هنگام برخوردارى از نعمت به انسان دست مى‏دهد، حالت رضایت و خشنودى از خداوند و یا کس دیگرى است که چیزى را در اختیار انسان نهاده است.

وقتى کسى به دیگرى خدمتى مى‏کند و نیازى از او برطرف مى‏سازد، علاوه بر التذاذ و انبساط خاطر در فردى که نیازش برطرف شده، وى نسبت به کسى که به او خدمت کرده و نیازش را برطرف ساخته، احساس خوشایندى پیدا مى‏کند که به آن احساس رضایت گفته مى‏شود. برخلاف آن دو حالت و احساس قبلى که متعلق نداشتند، این احساس و حالت نسبى است و متعلق دارد و متعلق آن کسى است که چیزى را در اختیار انسان قرار داده و نیازى را از او برطرف ساخته است.

این احساسِ رضایت، فطرى و طبیعى است و در انسان‏هایى که بر مدار انسانیت هستند پدید مى‏آید. در پى این حالت، انسان نسبت به کسى که خدمتى به او کرده و متناسب با ارزش آن خدمت، حرمت خاصى را منظور مى‏دارد.پس از آنکه احساس احترام نسبت به کسى که خدمتى به انسان کرده پدید آمد، انسان مى‏کوشد که آن احساس احترام درونى را به وسیله جوارح و اندام خود بروز دهد و متناسب با آداب و رسوم عرف و جامعه خود و به انحاى گوناگون، افراد آن حالت را بروز مى‏دهند. اولین واکنش رفتارى در مقام سپاسگزارى و قدردانى از دیگران، سپاس و تشکر به وسیله زبان است.

این اولین واکنش رفتارى در برابر خدمتى است که به انسان شده است. پس از آن، متناسب با آداب و رسوم جوامع گوناگون، حرکت‏ها و رفتار خاصى به عنوان قدردانى و سپاسگزارى انجام مى‏پذیرد. برخى در این مقام، دست بر سینه مى‏نهند؛ برخى از مردم و جوامع سرشان را خم مى‏کنند و برخى از مردم کف دو دست را در مقابل سینه روى هم مى‏گذارند، و برخى تا زانو خم مى‏شوند. در شرع مقدس نیز نهایت ادب و حالت قدردانى و سپاس از خداوند، افتادن بر خاک و نهادن صورت بر آن محقق مى‏گردد.

امام صادق7 در این‏باره فرمودند: «إِذَا ذَکرَ أَحَدُکمْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَلْیضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ شُکرا لِلَّهِ. فَإِنْ کانَ رَاکبا فَلْینْزِلْ فَلْیضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ، وَإِنْ لَمْ یکنْ یقْدِرُ عَلَى النُّزُولِ لِلشُّهْرَةِ فَلْیضَعْ خَدَّهُ عَلَى قَرَبُوسِهِ، وَإِنْ لَمْ یقْدِرْ فَلْیضَعْ خَدَّهُ عَلَى کفِّهِ ثُمَّ لْیحْمَدِ اللَّهَ عَلَى مَا أَنْعَمَ عَلَیهِ»؛1 هرگاه یکى از شما نعمت خداوند را به یاد آورد، باید براى شکرگزارى از خدا چهره روى خاک نهد و اگر سوار است، باید پیاده شود و چهره روى خاک گذارد و اگر از بیم شهرت نتواند پیاده شود، چهره روى کوهه زین گذارد، و اگر نتواند چهره بر کف دست گذارد. سپس خدا را بر نعمتى که به او داده حمد کند.

بر اساس این روایت، علاوه بر شکر زبانى در قبال نعمت‏هاى خدا، ادب شرعى و ادب عبودیت ایجاب مى‏کند که وقتى انسان به یاد نعمت خدا مى‏افتد، به خاک افتد و صورت خود را بر خاک بگذارد. علاوه براین، فراتر از آن، یکى از نمودها و مظاهر برجسته شکرگزارى از خداوند این است که انسان از نعمت خدا استفاده شایسته ببرد و آن نعمت را در مسیرى که مطلوب و مورد رضایت خداوند است، به کار گیرد.

وقتى انسان مى‏نگرد که خداوند نعمتى را در اختیار او نهاده که استفاده به‏جا و شایسته از آن، نتایج همیشگى و دایمى در پى دارد، عقل سلیم حکم مى‏کند که از آن نعمت، استفاده صحیح و مطلوبْ صورت پذیرد و مورد سوءاستفاده قرار نگیرد، تا ضرر و خسارتى متوجه انسان نگردد. وقتى فردى چیزى را در اختیار ما مى‏نهد، در درجه اول انتظار دارد که از آن سوءاستفاده نکنیم، بلکه به گونه‏اى از آن استفاده کنیم که نفعى نیز عاید او شود. مثلاً وقتى کسى لباس زیبایى به ما هدیه مى‏دهد انتظار دارد که ما آن را بپوشیم تا او ببیند و لذت ببرد.

طبیعى است که خداوند در قبال نعمتى که به ما داده، به دنبال نفع و لذتى نیست؛ زیرا او غنى و بى‏نیاز است. پس او از ما مى‏خواهد که از نعمتش سوءاستفاده نکنیم و از نعمت‏هاى او بخصوص نعمت‏هاى معنوى، چون عقل، در مسیر رسیدن به تکامل و سعادت ابدى‏مان بهره‏بردارى کنیم. به عبارت دیگر، خداوند از ما مى‏خواهد که نعمتش را در راه حرام و معصیت به کار نبندیم و آن را در جهت عبادت ‏و اطاعت ‏خدا و تکامل ‏خودمان ‏به ‏کار گیریم.

اگر کسى نعمت خدا را در راه حلال و مباح به کار گیرد و آن را در راه حرام و معصیت به کار نگیرد تا گرفتار عذاب و کیفر الاهى گردد و به تعبیر دیگر، نعمت خدا را به نقمت تبدیل نکند و کفران نعمت نداشته باشد، مرتبه‏اى از شکر نعمت خدا را به جا آورده است. اما اگر علاوه بر استفاده حلال و مباح از نعمت الاهى، آن را در راه عبادت خدا به کار گیرد، مرتبه بالاترى از شکر خدا را به جا آورده است.

آن‏گاه با توجه به مراتب عبادات بندگان، که پایین‏ترین مرتبه آن عبادت از ترس آتش جهنم است و مرتبه بعدى عبادت به جهت نیل به ثواب و پاداش است و مرتبه عالى و نهایى آن عبادت براى تحصیل رضوان الاهى و نیل به قرب معبود مى‏باشد، هرچه انگیزه انسان در عبادت خدا فراتر رود، مرتبه شکرگزارى انسان از نعمت الاهى نیز افزایش مى‏یابد.

با توجه به آنچه گفته شد، در قبال نعمتى که خداوند در اختیار انسان مى‏نهد، اولین مرتبه شکر نعمت خدا که فطرت انسانى اقتضاى آن را دارد، این است که انسان با زبان شکر خداوند را بگوید و سپاس او را به جا آورد. دومین مرتبه آنکه سجده شکر به جا آورد و صورت بر خاک نهد، سومین مرتبه آنکه نعمت خدا را در راه گناه و معصیت مصرف نکند، چهارمین مرتبه شکر نعمت این است که آن را در راه عبادت خدا به کار گیرد و در این مرتبه هرچند قصد و نیت او در عبادت خالصانه‏تر و کامل‏تر باشد، به مرتبه عالى‏ترى از کمال و شکرگزارى خدا نایل مى‏گردد.

 

راهکار پیدایش انگیزه شکرگزارى در انسان

گاهى انسان انگیزه سپاسگزارى و شکرگزارى از خداوند را ندارد. از این‏رو، این سؤال مطرح مى‏شود که چگونه انگیزه شکرگزارى از خداوند در انسان پدید مى‏آید؟ گرچه انسان فطرتا به کسى که نعمتى را در اختیارش نهاده احترام مى‏گذارد و از او تشکر مى‏کند، اما گاهى انسان توجه ندارد که نعمت‏هایى را که دارد خداوند در اختیار او نهاده است. ثانیا، اگر توجه هم داشته باشد، گرفتارى‏ها و مشکلات مانع شکرگزارى از خداوند مى‏گردد. یا آنکه در مقام شکرگزارى به گفتن «الحمدللّه» یا «شکرا للّه» بسنده مى‏کند و مراتب کامل شکرگزارى از نعمت‏هاى خدا را به جا نمى‏آورد. پاسخ این است که براى یافتن انگیزه جهت انجام هر کار اختیارى، باید به منافع آن کار اندیشید که اگر منافع و نتایج آن کار براى انسان ارزشمند و مهم باشند، انسان به انجام آن اقدام مى‏ورزد.

صرف‏نظر از موانعى که ممکن است در انجام کار خیر به وجود آید، در شرایط طبیعى و عادى، عدم باور و عدم توجه به منافع کار خیر یا غفلت از آنها موجب مى‏گردد که انسان به انجام کار خیرْ مبادرت نورزد. پس براى ایجاد انگیزه جهت انجام کار خیر و از جمله شکرگزارى از خداوند، در مرحله اول انسان باید به منافع و فواید آن کار توجه کند. اولین فایده توجه به نعمت‏ها براى انسان و حتى براى کسى که اعتقادى به دین ندارد، این است که از داشتن آنها لذت مى‏برد و احساس خشنودى و رضایت مى‏کند.

در هر حال، وقتى انسان به دارایى‏ها و امکانات خود توجه مى‏کند، احساس شادمانى و رضامندى مى‏کند. صرف‏نظر از اینکه ما به خداوند ایمان داریم و معتقدیم که وجود و جوارح و اعضاى بدن ما از خداست و خداوند به تدبیر آنها مى‏پردازد، اگر به اعضاى بدن خود، نظیر گوش و چشم خود بنگریم، درمى‏یابیم که چه سرمایه‏هاى کلانى در اختیار ماست و قدر آنها را نمى‏دانیم. اگر چشم کسى کور شود حاضر است همه ثروت خود را بدهد تا چشمش بینا گردد. یا اگر قلب، کبد و دیگر اعضاى او آسیب ببیند، از صرف هر هزینه‏اى براى به دست آوردن سلامتى آنها دریغ نمى‏ورزد. حال وقتى انسان به این سرمایه‏هاى بزرگى که خداوند به رایگان در اختیارش‏نهاده‏است،مى‏اندیشد،احساس‏شادمانى‏ورضایت مى‏کند و وجود پاره‏اى از کمبودها او را نگران نمى‏سازد.

فایده دیگر توجه به نعمت‏ها این است که انسان درمى‏یابد که محبوب کسى است که آن نعمت‏ها را در اختیارش نهاده است. یکى از بزرگ‏ترین نیازهاى روانى انسان محبوب گشتن در نزد دیگران است. در روان‏شناسى ثابت شده است که اگر انسان در شرایطى قرار گیرد که احساس کند هیچ‏کس او را دوست ندارد و از چشم همگان افتاده است، در بدترین وضعیت روحى، که کمتر براى کسى رخ مى‏دهد قرار مى‏گیرد و ممکن است در آن شرایط دیوانه شود یا ممکن است اقدام به خودکشى کند. پس نیاز به دوست داشتن، یک نیاز ضرورى روانى است.

وقتى انسان دریابد که چون خداوند او را دوست مى‏دارد، آن‏همه نعمت را رایگان در اختیارش نهاده، اطمینان‏خاطر و آرامش روحى پیدا مى‏کند و به شکر نعمت‏هاى الاهى مى‏پردازد. آن‏گاه وقتى انسان توجه مى‏کند که ممکن است آن نعمت‏ها از بین بروند، اما اگر شکر آنها را به جا آورد دوام پیدا مى‏کنند، انگیزه او براى شکرگزارى تشدید مى‏گردد. همچنین وقتى درمى‏یابد که با شکرگزارى از خدا، نه فقط نعمت دوام پیدا مى‏کند، بلکه آن نعمت افزایش مى‏یابد و کامل‏تر مى‏گردد. همچنین وقتى دریابد که با شکرگزارى از خدا، خداوند ثواب و نعمت‏هاى ابدى اخروى را در اختیارش مى‏نهد، با همه وجود درصدد شکرگزارى از نعمت‏هاى الاهى برمى‏آید.

نعمت‏هاى دنیوى که انسان به آنها دل مى‏بندد و مثلاً وقتى نعمت سلامتى او در خطر قرار مى‏گیرد، با صرف هر هزینه‏اى مى‏کوشد که سلامتى خود را باز یابد، زودگذر هستند. بالاخره، روزى مى‏رسد که همه آن نعمت‏ها و از جمله نعمت عمر از انسان ستانده مى‏شود. اما نعمت‏هاى اخروى ابدى و جاودانه و از نظر کیفیت و تأمین نیازهاى معنوى انسان و جلب شادمانى و رضامندى انسان نیز قابل مقایسه با نعمت‏هاى دنیوى نمى‏باشند. از این نظر، جا دارد که انسان اهتمام بیشترى براى کسب نعمت‏هاى معنوى و ابدى پیدا کند و یکى از راه‏هاى جلب آن نعمت‏ها، شکرگزارى از خداوند است. پس غفلت از نتایج شکرگزارى خدا عامل اصلى نداشتن انگیزه براى شکرگزارى است.

علاوه بر این، توجه به نعمت‏هاى الهى ایجاب مى‏کند که انسان از روى سپاسگزارى و ادب اسلامى و با خشوع و خضوع سر بر خاک بگذارد. این عمل که با انگیزه شکرگزارى از خداوند انجام پذیرفته، عبادت خالصانه محسوب مى‏گردد. جا دارد که به واکاوى انگیزه چنین عبادتى بپردازیم. آن انگیزه مى‏تواند امید به دوام و افزایش نعمت باشد، و مى‏تواند انگیزه آن احساس تکلیف و محبوب بودن آن عبادت در نزد خدا باشد، بدون چشمداشت افزایش و دوام نعمت و حتى ثواب و پاداش اخروى.

بسیارى از مردم با انگیزه رسیدن به ثواب و پاداش به عبادت مى‏پردازند. اگر از آنان سؤال شود که چرا عبادت مى‏کنید؟ مى‏گویند: براى کسب پاداش و ثواب و رهایى از آتش جهنم. اما انگیزه کسانى که به تعالى و کمال دست یافته‏اند و توانسته‏اند نیت و رفتارشان را براى خداوند خالص گردانند، احساس تکلیف و جلب رضایت خداوند است. اگر خداوند پاداشى به آنها عطا نکند هم به عبادت و شکرگزارى از خداوند مى‏پردازند. آنان خود را مدیون خداوند و نعمت‏هاى او مى‏دانند و تا شکرگزارى نکنند آرامش نمى‏یابند و حداقل با شکرگزارى از خداوند مى‏کوشند که در حد توانْ دَین خود را به خداوند ادا کنند.

در روابط بین مردم نیز مشاهده مى‏شود که وقتى کسى خدمتى به همنوع خود مى‏کند، کسى که خدمت را دریافت کرده، خود را رهین کسى مى‏یابد که به او خدمت کرده و مى‏کوشد که حداقل با زبان به جبران آن خدمت و سپاسگزارى بپردازد و با تشکر و عذرخواهى مى‏کوشد از بار مسئولیت و دَین خود بکاهد. اگر به واکاوى این سطح از انگیزه نیز بپردازیم، درمى‏یابیم که در آن به نوعى توجه به خویش نهفته است؛ زیرا احساس ناراحتى از عدم شکر نعمت و در نتیجه، آرامش و اطمینان یافتن دل و وجدان محرک شکرگزارى گردیده است. اما دوستان خاص خدا که به عالى‏ترین مراتب کمال و اخلاص راه یافتند، چنان غرق در عظمت، محبت و ولایت الهى هستند که خود را فراموش مى‏کنند و انگیزه‏هاى نفسانى، محرک آنان براى عبادت خداوند نمى‏گردد.

 

نقش ادعیه در تقویت روحیه شکرگزارى از خدا

به هر حال، انسان حتى براى جلب بیشتر نعمت و دوام آن و نیل به ثواب اخروى هم که شده، باید به شکرگزارى خداوند بپردازد. چنان‏که گفتیم درک ضرورت سپاس و شکرگزارى از خداوند، متوقف بر شناخت نعمت‏هاى خداست. روشن است که انسان از درک گستره نعمت‏هاى خداوند عاجز است و حتى اگر ما تمام وقت خود را به شکرگزارى بپردازیم، نمى‏توانیم حق سپاس از همه نعمت‏هاى خدا را به جا آوریم. پس براى اینکه ناسپاسى و کفران نعمت نکرده باشیم، باید در حد امکان قدرى از وقت خود را در شبانه‏روز به شکر نعمت‏هاى خدا اختصاص دهیم.

بهتر است که هر چند روز دعاهایى را که مربوط به شکر نعمت‏هاى خداست بخوانیم. نظیر مناجات شاکرین و دعاى دیگرى که در صحیفه سجادیه درباره شکر وارد شده و در آن به کوتاهى در اداى شکر خدا اعتراف شده است. در این‏باره از بهترین و مؤثرترین دعاها، که در آن کرارا از نعمت‏هاى خدا یاد شده است و بزرگان تأکید دارند که آثار دنیوى و معنوى فراوانى دارد، دعاى جوشن صغیر است که شایسته است انسان هفته‏اى یک‏بار و لااقل ماهى یک‏بار آن دعاى شریف را بخواند، تا بدین‏وسیله به یاد نعمت‏هاى بزرگى بیفتد که گاهى انسان از آنها غافل مى‏گردد.

در فرازى از آن دعاى شریف آمده است: «اِلهى، وَکمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ فى کرْبِ الْمَوْتِ وَحَشْرَجَةِ الصَّدْرِ...»؛2 خدایا، چه‏بسا بنده‏اى که شب و روزش مى‏گذرد، در حالى‏که با خطر مرگ مواجه است و دل‏تنگ و اندوهناک است و مرگ را که بدن‏ها از آن لرزان و دل‏ها از آن ترسان مى‏باشند، به چشم مى‏نگرد و من از این بلاها مصون هستم... خدایا، چه بسا بنده‏اى که شب و روزش با بیمارى سخت و درد و رنج مى‏گذرد و فریاد مى‏کند و با غم و اندوه در بستر بیمارى به خود مى‏پیچد، نه گریزگاهى مى‏یابد و نه خوراک و نوشیدنى بر او گوارا مى‏گردد.

من با تندرستى و سلامت بدن و آسودگى و آسایش زندگى مى‏کنم؛ همه اینها از فضل و کرم توست... خدایا، چه‏بسا بنده‏اى که شب و روزش با ترس و هراس و اضطراب سپرى مى‏گردد و بیمناک از دشمن به هر سو مى‏گریزد و در هر سوراخى مى‏خزد و در پى دخمه‏اى است که در آن پنهان شود و زمین با همه فراخى و گستردگى بر او تنگ گشته و چاره‏اى نمى‏یابد و پناه و جایگاهى ندارد، و من از همه این رنج و بلاها ایمن و آسوده خاطر و سلامت هستم.

در ادامه دعا آمده است: «اِلهى وَسَیدى، وَکمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ مَغْلُولاً مُکبَّلاً فِى الْحَدیدِ بِاَیدِى الْعُداةِ...»؛3 خدایا و سید من، چه بسا بنده‏اى که شب و روزش سپرى گردد، در حالى‏که دشمن غل و زنجیر بر او افکند و بدو رحم نکند و جدا از کسان و فرزندان و دور از برادران و وطن به سر برد. هر ساعت در انتظار آن است که او را چسان خواهند کشت و چگونه بدنش را قطعه قطعه مى‏کنند، و من از این بلاها محفوظ و سالم هستم...

خدایا، چه بسا بنده‏اى که شب و روزش در میدان جنگ مى‏گذرد و با رنج و سختى و دشمن روبه‏روست و از هر طرف دشمنان با شمشیر و نیزه و تیر و سنان او را احاطه کرده‏اند و او در میان آهن و فولاد و با نعره و فریاد و در نهایت، رنج و گرفتارى مى‏کوشد، اما چاره و گریزگاهى نمى‏یابد. بدنش زخم فراوان برداشته و در خونش در زیر سم اسبان و پاهاى جنگجویان غوطه‏ور گشته و آرزوى جرعه‏اى آب و یا دیدار مجدد زن و فرزندان را مى‏کشد و به خواسته‏اش نمى‏رسد و جان مى‏سپرد و من از این بلاها و رنج‏ها محفوظ و سالم مى‏باشم.

 

ضرورت شکرگزارى از نعمت حکومت اسلامى

در مقام شکرگزارى گاهى انسان به اجمال و یکجا شکر همه نعمت‏هاى خداوند را به جا مى‏آورد، ولى شایسته‏تر آن است که نعمت‏هاى خدا دسته‏بندى شوند و به تفصیل هر بخش از نعمت‏ها نام برده شوند و شکر آنها به جا آورده شود. مثلاً انسان جداگانه نعمت‏هاى موجود در بدن، نعمت‏هاى روانى و روحى، نعمت ایمان و هدایت، نعمت خانواده، نعمت فرزند سالم مؤمن، نعمت خویشان، نعمت رفیق شایسته و نعمت استاد را در ذهنش مرور کند و یا بر زبان آورد و در قبال هریک از آنها خداوند را شکر گزارد.

همچنین به نعمت‏هاى اجتماعى، بخصوص نعمت حکومت اسلامى که در رأس آن نایب امام زمان (عج) قرار گرفته، توجه یابد و به پاس این نعمت بزرگْ حمد و سپاس خداوند را به جا آورد. نعمتى که در سایه آن برکات فراوان مادى و معنوى و عزت و سرفرازى نصیب ما گشته است و ما با کمال آسایش و بدون مزاحمت در کشور اسلامى خود و در نظام ولایت فقیه مى‏توانیم به وظایف دینى و اجتماعى خود بپردازیم.

در دوران حکومت پهلوى و حاکمیت رژیم ستم‏شاهى، وضع به گونه‏اى بود که دانشجویان مذهبى جرئت نداشتند در محیط دانشگاه نماز بخوانند، چون مورد استهزا و تمسخر دیگران قرار مى‏گرفتند. حتى کارگزاران آن نظام درصدد بودند که در محیط دانشگاه حجاب را ممنوع سازند. محیط شهر و اجتماع فاسد و آلوده بود. مراکز فساد، قمارخانه‏ها و مغازه‏هاى مشروب‏فروشى فراوان بود، شمار مشروب‏فروشى‏ها بسیار بیشتر از کتاب‏فروشى‏ها بود.

تا اینکه با مجاهدت‏هاى رهبر انقلاب اسلامى، حضرت امام خمینى قدس‏سره و پیروان صادق ایشان، آن نظام سرنگون گشت و حکومت اسلامى جایگزین آن گردید و مراکز فساد تعطیل شد و فرهنگ اسلامى گسترش یافت و مردم در کمال آسایش و امنیت به وظایف فردى و اجتماعى خود مى‏پردازند. ما باید این حکومت و نظام اسلامى را که با رهبرى داهیانه حضرت امام، و جان‏فشانى‏هاى شهیدان سرفراز به وجود آمده، مقایسه کنیم با دولت‏ها و حکومت‏هایى که در همسایگى کشور ما قرار دارند و یا سایر حکومت‏هایى که غرق فساد هستند و مسئولان آن حکومت‏ها به فکر عیاشى و خوش‏گذرانى و انباشت ثروت و سرمایه و سوءاستفاده از درآمدهاى ملى مى‏باشند.

بنگریم به شرایط ناامن کشورهاى افغانستان و عراق که هر روز عده‏اى هدف بمباران‏ها و عملیات انتحارى قرار مى‏گیرند و جانشان را از دست مى‏دهند و فرصت زندگى همراه با امنیت و رشد اقتصادى از مردم گرفته شده است. ما باید خداوند را سپاس گوییم که در مملکتى به سر مى‏بریم که امنیت حاکم بر آن در دنیا بى‏نظیر است.چندى پیش چند نفر مسیحى ساکن در یکى از کشورهاى غربى، که مدتى براى کسب معارف اسلامى در قم به سر بردند، در مصاحبه با خبرنگاران گفتند که ایران از امنیت بسیار بالایى برخوردار است. ما در هیچ کشورى چنین امنیتى را مشاهده نمى‏کنیم.

آنان گفتند که در کشور ما که از کشورهاى بسیار پیشرفته به شمار مى‏آید، زن‏ها جرئت نمى‏کنند که پس از غروب آفتاب از خانه خارج شوند و در خیابان‏ها قدم زنند. چندى پیش در روزنامه خواندم که در کشور آلمان رانندگان زن براى اینکه مورد تجاوز قرار نگیرند، مجسمه نیم‏تنه انسانى را در کنار خود قرار مى‏دهند، تا افراد فاسد تصور کنند آن رانندگان زن همراه دارند و از فکر تجاوز به آنها منصرف گردند. بنگرید با اینکه در کشورى چون آلمان همه لذت‏هاى مادى و حیوانى فراهم است، اما چون خوى حیوان‏صفتى و شهوت‏پرستى افراد فاسد سیرى‏ناپذیر است، از آن لذت‏هاى حیوانى که در اختیارشان قرار دارد، سیر نمى‏گردند و به فکر تجاوز و تعرض جنسى به دیگران مى‏افتند. در نتیجه، امنیت جنسى و روانى جامعه را سلب مى‏گردانند.

پی نوشت ها:

1ـ محمدبن یعقوب کلینى، کافى، ج 2، ص 98، ح 25.

2ـ شیخ عباس قمى، مفاتیح‏الجنان، دعاى جوشن صغیر.

3ـ همان.

منبع:ماهنامه معرفت شماره 167

ادامه مطلب
چهارشنبه 21 تیر 1391  - 2:32 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 68

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5827102
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی