به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 سیاست رسمی و اعلامی نخست نظام در حوزه‌ی حجاب، الزامی بودن رعایت حجاب اسلامی است، اما در حوزه‌ی سیاست اجرایی در حوزه‌ی امنیتی به صورت رفت و برگشتی، سیاست مقابله با مظاهر بدحجابی در پیش گرفته شده است و در حوزه‌ی فرهنگی، دوره‌های متناوبی از آزادی تا بی‌تفاوتی وجود داشته است...

 
خبرگزاری فارس: از آزادی تا بی‌تفاوتی

 

 بر خلاف تصور عمومی که سیاست واحد و یگانه‌ای را در خصوص عفاف و حجاب برای نظام تصور می‌کنند، مواجهه‌ی نظام با این موضوع دارای تطور و دگرگونی‌هایی بوده است. به طور کلی در یک تقسیم‌بندی کلی، سیاست‌های رسمی نظام جمهوری اسلامی در خصوص حجاب دو دوره را شامل می‌شود. دوره‌ی اول از پیروزی انقلاب تا تیرماه 1359ه.ش. و دوره‌ی دوم از تیرماه 59 تا به امروز.

در دوره‌ی اول، حجاب به طور رسمی الزامی نبود و در دوره‌ی دوم به طور رسمی و قانونی رعایت حجاب اسلامی الزامی گردید و به شکل قانون درآمد. بنابراین در ظاهر، سیاست نظام تطوری در حوزه‌ی حجاب نداشته است. معنای این سخن آن است که از تیر ماه 1359ه.ش. نظام جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با پدیده‌ی بدحجابی، سیاست یکسانی به معنای الزامی بودن رعایت حجاب اسلامی داشته است.

اما مروری بر فعالیت‌های مختلف نهادها و سازمان‌هایی از قبیل وزارت ارشاد، صداوسیما و محصولات هنری همچون فیلم‌ها و سریال‌های تولید شده در دوره‌های مختلف سه دهه‌ی پس از انقلاب، شاهد روشنی بر نقض این ادعاست و به صورت ملموس این ادعا را رد می‌کند به این معنا که در بسیاری از کالاهای تولیدی دستگاه‌ها و نهادهای فرهنگی نظام، عفاف و حجاب رعایت نشده است.

اگر این‌گونه است (که هست) در آن صورت سیاست نظام در قبال مسئله‌ی بدحجابی چه تطوراتی را شاهد بوده است؟ منظور ما از سیاست در اینجا موازینی هستند که در انجام فعالیت‌های فرهنگی باید رعایت شوند. در واقع سیاست به منزله‌ی راهنمای عمل، مد نظر مدیران قرار گرفته و نحوه‌ی اجرای برنامه را برای مسئولان اجرایی معین می‌کند؛ ضمن آنکه وسیله‌ی مؤثری برای کنترل عملیات به شمار می‌آید.[1]

 

سؤال اساسی

اکنون سؤال این است که موازین نظام جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با مسئله‌ی حجاب چیست و چه تطوری داشته است؟

برای پاسخ به این سؤال باید به این نکته توجه داشت که در یک تقسیم‌بندی دیگر، میان سیاست‌های اجرایی و اعلامی، تفاوت وجود دارد. سیاست‌های اعلامی همان موازینی است که در اسناد رسمی و قانونی اعلام می‌شود و توسط مقام‌های کشور بر آن تأکید می‌گردد. در حالی که سیاست‌های اجرایی موازینی است که مجریان در حوزه‌ی اجرا، در فعالیت‌هایشان آن را مبنای عمل خود قرار می‌دهند. در حوزه‌ی سیاست‌های اعلامی که همان سیاست‌های رسمی است، سیاست‌های نظام شامل عدم الزام در دوره‌ی اول و الزام حجاب در دوره‌ی دوم است.

اما در حوزه‌ی سیاست‌های اجرایی در دو حوزه‌ی عمده تفاوت بنیادی وجود دارد. در حوزه‌ی انتظامی و امنیتی که شامل نهادهای انتظامی و امنیتی می‌شود، همواره سیاست یکسانی وجود داشته است و آن اجرای سیاست رسمی یعنی رعایت حجاب اسلامی است. با این حال در این حوزه نیز اجرای این سیاست‌ها با افت و خیز همراه بوده و در دوره‌های مختلف تحت عناوین مبارزه با مفاسد، منکرین و گشت ارشاد در مدت زمان معینی اجرا و سپس متوقف شده است. بنابراین در حوزه‌ی امنیتی – انتظامی سیاست اجرایی در دوگانه‌ی «حضور فعال» و «عقب‌نشینی» اعمال شده است، با این حال در این حوزه در خصوص اصل سیاست مبنی بر الزامی بودن رعایت حجاب اسلامی تردیدی وجود نداشته است.

 

در عرصه‌ی فرهنگی در دوره‌ی اول یعنی زمانی که هنوز حجاب الزامی نبود، سیاست اجرایی، آزادی است و این امر را می‌توان به روشنی در تولیدات رسانه‌ای و سایر محصولات فرهنگی تا تیر ماه 59 مشاهده کرد. از این تاریخ در نتیجه‌ی الزامی شدن حجاب و آغاز جنگ تحمیلی و فضای عمومی جامعه، روند سابق متوقف می‌شود و با تلاش‌های صورت گرفته در حوزه‌ی هنری و تغییرات در سایر نهادهای فرهنگی، تلاش می‌شود ترویج و زمینه‌سازی برای عفاف و حجاب به عنوان موازین حوزه‌ی اجرا در دستور کار قرار گیرد.

در مقابل، در عرصه‌ی فرهنگی در دوره‌ی اول یعنی زمانی که هنوز حجاب الزامی نبود، سیاست اجرایی، آزادی است و این امر را می‌توان به روشنی در تولیدات رسانه‌ای و سایر محصولات فرهنگی تا تیر ماه 59 مشاهده کرد. از این تاریخ در نتیجه‌ی الزامی شدن حجاب و آغاز جنگ تحمیلی و فضای عمومی جامعه، روند سابق متوقف می‌شود و با تلاش‌های صورت گرفته در حوزه‌ی هنری و تغییرات در سایر نهادهای فرهنگی، تلاش می‌شود ترویج و زمینه‌سازی برای عفاف و حجاب به عنوان موازین حوزه‌ی اجرا در دستور کار قرار گیرد. مهم‌ترین ویژگی این دوره، پذیرش سیاست اصلی یعنی الزامی بودن حجاب از سوی نهادهای رسمی نظام است. هر چند جریان‌های معارض به این سیاست، اعتراض می‌کنند.

دوره‌ی سوم در حوزه‌ی فرهنگی، نهادها و سازمان‌های فرهنگی، دوره‌ی تردید و رهاسازی سیاست رسمی در حوزه‌ی عفاف و حجاب است. به این ترتیب به مرور ابتدا در برخی حوزه‌ها همچون سینما و سپس در سایر نهادها و سازمان‌های فرهنگی، موازین تنظیم کننده‌ی فعالیت‌ها در حوزه‌ی حجاب از سیاست رسمی فاصله می‌گیرد و در دولت‌های هفتم و هشتم به اوج خود می‌رسد. در این مرحله به طور رسمی برخی از سازمان‌ها همچون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت علوم، وزارت بهداشت، وزارت آموزش و پرورش و... که مهم‌ترین نهادهای فرهنگی نظام به شمار می‌روند، سیاست تساهل در خصوص حجاب را به عنوان سیاست اجرایی خود انتخاب می‌کنند، هر چند همین نهادها در همین زمان در سیاست‌های اعلامی همچنان رعایت حجاب را به عنوان سیاست خود بیان می‌کنند.

دوره‌ی چهارم پس از دوره‌ی تردید و رهاسازی، دوره‌ی بی‌تفاوتی است. در این دوره و در همان زمان که در حوزه‌ی امنیتی و انتظامی به صورت رفت و برگشتی و به شیوه‌ی شل کن، سفت کن، طرح‌هایی در حوزه‌ی عفاف و حجاب در دست اجراست، نهادهای فرهنگی، سیاست اجرایی بی‌تفاوتی را در پیش گرفته‌اند و بارها از سوی نهادهای انتظامی – امنیتی متهم به کم کاری و بی‌توجهی شده‌اند. در واقع سیاست اجرایی دوره‌ی اول و آخر، یکسان است.

در حالی که در دوره‌ی اول به دلیل الزامی نشدن رعایت حجاب، ضرورت قانونی برای توجه به این موضوع وجود نداشت و اغلب دستگاه‌ها و نهادهای فرهنگی نیز توجهی به این مسئله نداشتند و اقدام خاصی را در این حوزه انجام نمی‌دادند، در دوره‌ی چهارم یعنی دوره‌ی بی‌تفاوتی نیز اقدام خاصی انجام نمی‌شود. در اینجا سخن بر سر علل انجام نشدن فعالیت نیست بلکه سیاست جاری تنظیم کننده‌ی فعالیت‌ها و اقدام‌های دستگاه‌ها چنین است. بنابراین اگر در دوره‌ی ترویج، اقدام‌های دستگاه‌ها و نهادهای فرهنگی ناظر به گسترش حجاب بوده و در دوره‌ی تردید ناظر بر گسترش بدحجابی است، در دوره‌ی بی‌تفاوتی ناظر به هیچ چیز نیست چرا که اساساً اقدامی وجود ندارد که ناظر بر چیزی باشد.

اما نکته‌ی مهم این است که دوره‌ی بی‌تفاوتی در واقع ادامه‌ی دوره‌ی تردید و رهاسازی است. چرا که انفعال در خصوص این مسئله باعث متوقف شدن فعالیت‌ها نشده است؛ بلکه هر سال، اعتبارهای مالی هنگفتی به این نهادها تزریق می‌شود و برون داد آن را می‌توان در انبوه تولیدات فرهنگی مشاهده کرد.

نکته‌ی دیگری که وجود دارد این است که رخوت و تنبلی، حاصل و نتیجه‌ی اصلی بی‌تفاوتی است و در نتیجه بازارهای کالاهای فرهنگی توسط حریف قدرتمند و با انگیزه روز به روز فتح شده و کالاهای تولیدی رقیب در سبد مصرفی خانوار ایرانی قرار می‌گیرد، در این میان عملاً دستگاه‌ها و نهادهای فرهنگی در نقش ستون پنجم ظاهر می‌شوند.

نکته‌ی عجیبی که نیازمند توجه است اما جای شرح آن در این مجال نیست آن است که در دوره‌ی بی‌تفاوتی، در رأس نهادها و دستگاه‌های فرهنگی، افراد دغدغه‌مندی حضور دارند که تمام همت خویش را متوجه اجرای سیاست رسمی نظام یعنی گسترش عفاف و حجاب می‌کنند اما خروجی مجموعه‌ها در قالب کالاها و تولیدات، نه تنها کمکی به بهبود وضعیت نمی‌کند بلکه در مواردی مخرب نیز است. اینکه علت چیست؟ خود قصه‌ی دیگری است.

بنابراین، سیاست رسمی و اعلامی نخست نظام در حوزه‌ی حجاب، الزامی بودن رعایت حجاب اسلامی است اما در حوزه‌ی سیاست اجرایی در حوزه‌ی امنیتی به صورت رفت و برگشتی، سیاست مقابله با مظاهر بدحجابی در پیش گرفته شده است و در حوزه‌ی فرهنگی، دوره‌های متناوبی از آزادی تا بی‌تفاوتی وجود داشته است که در طول سه دهه از انقلاب در درون نظام به عنوان سیاست اجرایی نظام در حوزه‌ی عفاف و حجاب مطرح بوده است.

نقطه‌ی قوت و امید نه در نهادها و دستگاه‌های رسمی بلکه در نهادهای مردمی است که موازین فعالیت خود را چارچوبی فقهی مستتر در بیانات امام و رهبری می‌دانند و در طول سه دهه هموراه در چارچوب ثابتی عمل و فعالیت کرده و کمترین امکانات و اعتبارات را دریافت کرده‌اند و شاید راز استواریشان نیز در همین موضوع باشد.(*)

پی‌نوشت‌:

[1]. رضاییان، علی؛ مبانی سازمان و مدیریت، تهران، سمت، 1379، چاپ اول، ص210 .

*سینا کلهر؛ پژوهشگر مرکز پژوهشهای مجلس/

منبع:  پایگاه تحلیلی تبیینی برهان

ادامه مطلب
یک شنبه 25 تیر 1391  - 11:18 PM

 گناهان مانند سمهای ضرر رساننده به بدن می باشند، همان گونه که بر خورنده سم واجب است، در معالجه خود شتاب کند تا بدنش هلاک نشود و از بین نرود، بر گنهکار نیز واجب است تا ترک گناه کند و در توبه، سرعت عمل به خرج دهد تا دینش ضایع نگردد.

 
خبرگزاری فارس: تأثیر توبه در سقوط مجازات از دیدگاه مذاهب اسلامی

 

 

چکیده

توبه از نظر لغوی به معنای رجوع و از نظر اصطلاحی به معنای رجوع به سوی خدا همراه با پشیمانی، ترک گناه و جبران آنچه از خیر و نیکی از انسان فوت گردیده است، می باشد. هرچند مذاهب اسلامی، توبه را موجب سقوط مجازات اخروی می دانند، اما در مورد سقوط مجازات دنیوی (حدود، قصاص، دیات و تعزیرات) به واسطه توبه اختلاف‌نظر دارند. فقهای امامیه، توبه را موجب سلب مسئولیت کیفری جرایم مربوط به حق الله می‌دانند. فقهای اهل سنت نیز توبه محارب را قبل از دستگیری موجب سقوط مجازات می دانند، اما در مورد سایر جرایم اختلاف نظر دارند.

هرچند توبه در قصاص و دیات تأثیری ندارد، اما تعزیرات به واسطه آن ساقط می شوند. در رابطه با احراز توبه، اگر برای قاضی، علم به صحت یا عدم صحت توبه حاصل شود، باید براساس علم خویش عمل کند، همچنین در هنگام ظن یا شک، توبه مجرم براساس قاعده «اصالة الصحة»، حمل بر صحت شده و نیز براساس قاعده «درء»، حد ساقط می شود.

کلید واژه ها: توبه، حد، قصاص، تعزیر، دیه، سقوط مجازات، مذاهب اسلامی.

 

بقیه در ادامه

 

 

ادامه مطلب
یک شنبه 25 تیر 1391  - 11:13 PM

  تصمیم وزارت امنیت داخلی آمریکا برای استفاده از اسکنری جدید در فرودگاه ها و دیگر مبادی ورودی این کشور جنجال های گسترده ای را به دنبال داشته است.

 
خبرگزاری فارس: اسکنر جدید وزارت امنیت داخلی آمریکا برای اسکن مولکول‌های بدن

 

به نقل از سی بی اس لوکال، این اسکنر از چنان قدرتی برخوردار است که حتی می تواند مولکول های بدن انسان را هم اسکن کند. توانایی کشف هر شی تا فاصله 160 فوتی فرد یا کالای در حال اسکن شدن دیگر ویژگی این اسکنر است.

اسکنر یاد شده به عنوان مثال با تخمین زدن میزان آدرنالین خون فرد مورد نظر از میزان هیجان و عصبانیت وی مطلع شده و به این شکل می تواند افراد مشکوک را تشخیص دهد.

کشف بقایای باروت بر روی لباس و اقدامات دیگری از این دست بدون نیاز به جستجوی فیزیکی از جمله توانایی دیگر اسکنر یاد شده است.

این اسکنر می تواند عملیات جستجو و بررسی را در آن واحد بر روی چند نفر انجام دهد و از قدرت بالایی برای جستجوی تصادفی افراد برخوردار است.قرار است استفاده از این اسکنر در فرودگاه های آمریکا از سال 2013 آغاز شود. اسکنر یاد شده که Picosecond Programmable Laser نام گرفته می تواند هدف خود را با استفاده از اشعه لیزر بمباران کند و جزییات کاملی از مواد موجود در البسه و ساک یک مسافر را ارائه دهد.

برنامه ریزی برای استفاده از چنین اسکنر قدرتمندی موجب اعتراض و نگرانی مدافعان حریم شخصی شده که معتقدند استفاده از چنین وسیله ای آزادی های فردی و امنیت و آسایش افراد را به بهانه حفظ امنیت ملی به خطر می اندازد.

ادامه مطلب
یک شنبه 25 تیر 1391  - 11:05 PM

  قدردانی پیامبر(ص) یا کسانی که در جای او قرار می‏گیرند و زکات اموال مردم را می‏پذیرند، نوعی آرامش روحی و فکری به آنان می‏بخشد که اگر ظاهراً چیزی را از دست داده‏اند، بهتر از آن را به دست آورده‏اند

 
خبرگزاری فارس: نگاهی به روش تشویق در ایجاد انگیزه از دیدگاه قرآن

 

 

 

چکیده

قرآن کریم با ترسیم حیات طیبه و نشان دادن راه وصول به آن، از روش‌های گوناگونی به منظور ایجاد انگیزه در انسان برای وصول به هدف بهره برده است. یکی از روش‌های مهم برای ایجاد انگیزه در انسان، برای وصول به حیات طیب و هدف مطلوب، «تشویق» است. تشویق‌های قرآن گستره وسیعی دارند؛ هم به لحاظ کلمات که بدین منظور استفاده شده، هم به لحاظ افرادی که مورد تشویق قرار گرفته‌اند، هم‌ از نظر مشوّقان و هم متعلقات تشویق و پاداش‌های متعددی که برای افراد شایسته لحاظ شده است. به نظر می‌رسد، وجه مشترک همه این تشویق‌ها، که به شیوه‌های گوناگون بیان شده است، جنبه انگیزشی آنهاست. این مقاله، موضوع فوق را با توجه به آیات قرآن کریم و با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی تبیین کرده است.

کلید واژه‌ها: ایجاد انگیزه، انگیزش، تشویق، روش.

 

بقیه در ادامه

 

 

 

ادامه مطلب
یک شنبه 25 تیر 1391  - 10:54 PM

 اگر گفته شود عقب نگه داشتن زن‌ها به سود خانواده نیست، منطقی است و ناآگاهی و کوته‌نظری زن نسبت به معارف الهی و مقام انسانی او، به معنای کوته‌نظری و عقب ماندگی اهل خانه و حتی کشور است.

 
خبرگزاری فارس: زن مظهر خلاقیت الله

 

(یا أیّهَا النّاسُ اتّقُوا رَبّکُمُ الّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثّ مِنْهُما رِجالاً کَثیرًا وَ نِساءً...) ؛ «ای مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید؛ همان‌ کسی که همه شما را از یک انسان آفرید و همسر او را نیز از جنس او خلق کرد و از آن دو، مردان و زنان فراوانی (در روی زمین) منتشر ساخت».به طوری که از کتاب لغت استفاده می‌شود، نفس شیء، عین آن است؛ مانند: «جائنی فلان نفسه و عینه»؛ اگر چه مصداق استعمال این دو کلمه مختلف است،

اما هر دو در یک معنا به کار برده می‌شوند. مراد از نفس انسان، چیزی است که انسان به واسطه آن، انسان است و مجموع جسم و روح انسان را شامل می‌گردد. از ظاهر عبارت چنین استفاده می‌شود که مقصود از: «نَفْسٍ واحِدَةٍ» آدم و از «زَوْجَها» همسر اوست و اینان پدر و مادر نسل انسان کنونی می‌باشند و ما از آنان هستیم.

طبق آنچه از ظاهر قرآن مجید استفاده می‌شود، انسان‌های کنونی همه از نسل آن پدر و مادر هستند و به آنان منتهی می‌شوند؛ چنانکه قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید: (یا بَنی آدَمَ لا یَفْتِنَنّکُمُ الشّیْطانُ کَما أخْرَجَ أبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنّةِ) ؛ «ای فرزندان آدم! شیطان شما را فریب ندهد، همان‌گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد».

دلیلی ندارد که خدای تبارک و تعالی با وجودی که خلقت انسان را مستقیماً و بدون واسطه به خود نسبت می‌دهد و خود را به آیه مبارکه (فَتَبارَکَ اللّهُ أحْسَنُ الْخالِقینَ)؛ «پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است» می‌ستاید، زوج او را ناقص خلق نماید.

بنابراین، آیه در مقام این است که بفهماند شما در اصل و حقیقت انسانیت، یکی هستید و فرقی بین زن و مرد و کوچک و بزرگ و توانا و ناتوان شما نیست و نباید به یکدیگر اجحاف نمایید و افراد زیادی که در زمین پراکنده و منتشرند، اصل و حقیقت آنان یکی است و از جهت ماهیت فرقی ندارند.پس آیاتی که می‌فرماید: (خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَه) ؛ «او شما را از یک نفس آفرید و همسرش را از (باقیمانده گل) او خلق کرد» و (خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أنْفُسِکُمْ أزْواجً) ؛ «همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید»، گویای آنند که اصل و حقیقت انسان‌ها یکی است و باید خدا را در نظر داشته باشند و از او پروا کنند و برای سعادت و پیشرفت یکدیگر کوشش نمایند و مزاحم و سدّ راه یکدیگر نباشند.

مخصوصاً با توجه به واژه تقوا در آیه اول، دانسته می‌شود که باری تعالی با این کلمه هشدار داده است که نباید به یکدیگر تعدّی و تجاوز روا دارید؛ زیرا همگی فرزند یک پدر و مادر، یعنی آدم و همسرش که از جنس خود اوست می‌باشید و تماماً به آن دو نفر منتهی می‌شوید.پس، از این آیات نتیجه می‌گیریم که تفاوتی بین آن زن و شوهر نبوده؛ بلکه فهمیده می‌شود که زوج او از جنس خود اوست و این همان معنایی است که در ضمن حدیثی به آن اشاره شده است: «حوّا، از بقیه گِل آدم آفریده شده»؛ زیرا اگر تفاوت کلی باشد، اگر چه جنس آنان هم یکی فرض شود، دو نوع متفاوت و متغایر خواهند بود، مانند انسان و انواع حیوانات دیگر که جنس آنان یکی است.

چگونه ممکن است آدمی که خدای تبارک و تعالی درباره وی فرموده است: (خَلَقْتُ بِیَدَیّ)؛ «با قدرت خود، او را آفریدیم» و خطاب به ملائکه می‌فرماید:(فَإِذا سَوّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ)؛ «هنگامی که کار آن را به پایان رساندم و در او از روح خود(یک روح شایسته و بزرگ) دمیدم، همگی برای او سجده کنید»، آرامش روحی او را با مواصلت موجودی که ذاتاً با او متفاوت و از نوع دیگر است، تأمین نماید؟(خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أنْفُسِکُمْ أزْواجًا لِتَسْکُنُو)؛ «همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید».

در صورتی که اگر چنین باشد، باید به وحشت و ناراحتی او بیشتر افزوده گردد تا به سکونت و آرامش او. وانگهی دلیلی ندارد که خدای تبارک و تعالی با وجودی که خلقت انسان را مستقیماً و بدون واسطه به خود نسبت می‌دهد و خود را به آیه مبارکه (فَتَبارَکَ اللّهُ أحْسَنُ الْخالِقینَ)؛ «پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است» می‌ستاید، زوج او را ناقص خلق نماید؛ زیرا چنانکه ظهور کمالات بدون علت غیر ممکن است، فرض نواقص هم بدون علت ممکن نیست.

و بالأخره اگر حضرت آدم(ع) را انسان کامل فرض کنیم، ممکن نیست بتوانیم بین حوّا و حضرت آدم(ع) فاصله ذاتی و ماهوی تصور نماییم، مگر آنکه دلیلی بر آن داشته باشیم.بین اهل منطق، مشهور است که «نتیجه، تابعِ اخس مقدمتین است»، بنابراین، اگر به فرضِ محال، تصور شود که بین انسان‌های اولیه؛ یعنی حضرت آدم و حوّا تفاوتی بوده است و یا یکی از آنان ذاتاً از جهت انسانیت، ناقص و ناتمام بوده، باید تا قیامت، انسان کاملی به وجود نیاید.

اگر بگوییم این نقیصه شامل انسان‌های ذکور (مردها) نمی‌شود و فقط مربوط به انسان‌های اُناث یعنی زن‌هاست، باید انسان کاملی به نام «زن» در دنیا پیدا نشود؛ در صورتی که قرآن مجید در قضیه مباهله، شرط اساسی مباهله را اجتماع سه رکن عالم انسانیت قرار داده و یکی از ارکان آن را «نسائکم» تعیین فرموده است.

در احقاق حقوق زن‌ها همین بس که خدای تعالی سوره نساء را درباره آنان فرستاده و با کلمه اول «اتّقوا»، مردها را مخاطب قرار داده و آنان را متوجه حقوق انسانی پایمال شده زن‌ها می‌سازد.

این قرآن است که می‌فرماید:(وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظّالِمینَ * فَأزَلّهُمَا الشّیْطانُ عَنْها فَأخْرَجَهُما مِمّا کانا فیهِ)؛ «گفتیم ای آدم! تو و همسرت در بهشت ساکن شوید و هر چه میل دارید بخورید، ولی نزدیک این درخت نروید که از ظالمین خواهید شد؛ پس شیطان آن دو نفر را لغزانید و از بهشتی که در آن بودند، خارج گردانید».

«و ای آدم! تو و همسرت در بهشت ساکن شوید و از هر چه که خواستید، بخورید، اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید بود. سپس شیطان وسوسه نمود آن دو نفر را تا آنچه بر آن‌ها از اسرارشان پوشیده بود، ظاهر گردید و شیطان به آنان گفت: پروردگار، شما دو نفر را از این درخت نهی نفرمود، جز اینکه اگر تناول کنید، یا دو ملک خواهید شد و یا جاودانه در بهشت خواهید ماند و برای آن دو نفر سوگند یاد نمود که من منظوری جز نصیحت شما ندارم.

پس آن دو را فریب داد و چون از آن درخت چشیدند، عورت‌هایشان نمایان گردید، تلاش کردند که از برگ درختان، خود را بپوشانند و پروردگار ندا داد که آیا من شما را از این شجره منع نکرده بودم و نگفتم که شیطان دشمن شما دو نفر است؟ هر دو گفتند: پروردگارا! ما بر نفس خود ستم نمودیم، اگر ما را نبخشی و رحم نفرمایی، ما از زیانکاران خواهیم بود».

در این آیات، تمام ضمایر ذکر شده، «تثنیه» است و اگر چه از خطاب اول، تقدم برای حضرت آدم(ع) احساس می‌گردد، ولی چنانکه مشاهده شد، هیچ کم لطفی و بدبینی نسبت به زوج یا زوجه به نظر نمی‌رسد؛ بلکه تثنیه بودن این ضمایر، فرّ و شکوه خاصی به معنای عبارت بخشیده که اگر مفرد بود، چنین عظمتی در ذهن نسبت به آن دو نفر ترسیم نمی‌شد، ولی متأسفانه کتاب‌هایی که راجع به «زن» نوشته شده، استعداد زن را به کلی سرکوب نموده و اکثر نویسندگان، کمالات انسانی او را نادیده گرفته‌اند.

مگر مادر موسی(ع) زن نبود که مورد توجه خدا و وحی الهی قرار گرفت که (وَ أوْحَیْنا إِلی‏ أُمّ‏ِ مُوسی‏ أنْ أرْضِعیهِ)؛ «ما به مادر موسی الهام کردیم که شیر ده».آیا آبرو و مقامی بالاتر از این برای انسان ممکن است؟ مگر آیه (وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أقْلامَهُمْ أیّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ)؛ «و تو در آن هنگام که قلم‌های خود را (برای قرعه کشی) به آب می‌افکندند تا کدام یک کفالت و سرپرستی مریم را عهده‌دار شود، (نیز) به هنگامی که (دانشمندان بنی‌اسرائیل، برای کسب افتخار سرپرستی او) با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتی (و همه این‌ها، از راه وحی به تو گفته شد)» و (کُلّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقً)؛ «هر زمان زکریا وارد محراب او می‌شد، غذای مخصوصی در آنجا می‌دید»، راجع به حضرت مریم(س) نبوده است؟ آیا عزّتی بیش از این برای یک دختر، متصور است؟

حق مطلب را کسانی می‌دانند که مظلومیت‌ها را احساس می‌کنند و از مظلوم حمایت می‌نمایند و اقرار دارند که زن همیشه مظلوم بوده است. در احقاق حقوق زن‌ها همین بس که خدای تعالی سوره نساء را درباره آنان فرستاده و با کلمه اول «اتّقوا»، مردها را مخاطب قرار داده و آنان را متوجه حقوق انسانی پایمال شده زن‌ها می‌سازد؛ گاهی با لحن شدید مانند آیه (إِثْمًا مُبینً)، (تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ) و (وَ مَنْ یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نارًا خالِدًا فیها وَ لَهُ عَذابٌ مُهینٌ)؛ «و آن کس که نافرمانی خدا و پیامبرش را کند و از مرزهای او تجاوز نماید، او را در آتشی وارد می‌کند که جاودانه در آن خواهد ماند و برای او مجازات خوارکننده‌ای است».

گاهی هم با ملاطفت مانند: (وَ عاشِرُوهُنّ بِالْمَعْرُوفِ) و (وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنّ نِحْلَةً) مردها را به وظایف اَدای حقوق زن‌ها متذکر می‌سازد؛ زیرا (وَ عاشِرُوهُنّ بِالْمَعْرُوفِ) به این معنا نیست که مردها مطیع امر زن‌ها شوند و برای راحت‌طلبی، اختیارات خود را به آنان بسپارند؛ بلکه به این معناست که آنان را با رشد عقلی و انسانی که حقوق اصلی هر انسان است، آشنا سازند؛ نظیر معنای (تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفً) که تذکر به معارف الهی و صفات پسندیده انسانی است تا نفس به رشد لایق خویش برسد و قادر بر تحمل زحمت اوامر و نواهی شرعی شود و عاشقانه استقبال نماید؛ زیرا نفس انسان غیر متناهی است و با جبر و محدودیت، سازگار نیست.

بنابراین باید روحِ آگاه و لطیفه ربّانی زن فعال گردد و از ذات و فطرت خویش برخوردار شود و نشاط خود را در انجام اوامر الهی به دست آورد. در غیر این صورت شوهران از عهده (وَ عاشِرُوهُنّ بِالْمَعْرُوفِ) بر نیامده و صداق معنوی آنان را نپرداخته و صداقت خود را نسبت به آنان اظهار ننموده‌اند تا چه رسد به «نحله»؛ زیرا آنچه هر کسی را به حقوق حقّه‌اش می‌رساند، شناخت معارف الهی از اصول و فروع دین است که: (یا أیّهَا الّذینَ آمَنُوا قُوا أنْفُسَکُمْ وَ أهْلیکُمْ نارًا وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ) ؛ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان‌ها و سنگ‌هاست، نگهدارید» و (وَ کانَ یَأْمُرُ أهْلَهُ بِالصّلاةِ وَ الزّکاةِ)؛ «او همواره خانواده‌اش را به نماز و زکات فرمان می‌داد».

 آیاتی که می‌فرماید: (خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَه) ؛ «او شما را از یک نفس آفرید و همسرش را از (باقیمانده گل) او خلق کرد» و (خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أنْفُسِکُمْ أزْواجً) ؛ «همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید»، گویای آنند که اصل و حقیقت انسان‌ها یکی است و باید خدا را در نظر داشته باشند و از او پروا کنند و برای سعادت و پیشرفت یکدیگر کوشش نمایند و مزاحم و سدّ راه یکدیگر نباشند.

حتی آیه (الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلی‏ بَعْضٍ وَ بِما أنْفَقُوا مِنْ أمْوالِهِمْ)؛ «مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، به خاطر برتری‌هایی که خداوند (از نظام اجتماع) برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است و به خاطر انفاق‌هایی که از اموالشان (در مورد زنان) می‌کنند»، هشدار و تذکّر به احساس مسئولیت مردهاست که باید در وظیفه سرپرستی تعقّل نمایند و شایستگی مادی و معنوی خود را برای تشکیل خانواده و تربیت زن و فرزند، آماده سازند.

اگر بنا به فرمایش حضرت علی(ع)، حکّام موظفند که مردم را به رشد عقلی و معارف الهی رهبری کنند، چگونه سرپرست منزل، چنین مسئولیتی ندارد؟ البته اگر گفته شود عقب نگه داشتن زن‌ها به سود خانواده نیست، منطقی است و ناآگاهی و کوته‌نظری زن نسبت به معارف الهی و مقام انسانی او، به معنای کوته‌نظری و عقب ماندگی اهل خانه و حتی اهل اُستان و کشور است.

به طور کلی می‌توان گفت، عقب‌ماندگی زن‌ها به دلیل بی‌سوادی آنان است. مقصود از «سواد»، فنون امروزه که مشکل دیگری برای آنان به وجود آورده نیست؛ بلکه علم و دانش انسان‌شناسی و فضایل اخلاقی و تهییج و تحرک عقلی است که انسان‌ساز باشد و فرهنگ استعمار زده آنان را عوض نماید و با وظیفه شخصی و اجتماعی آنان را آشنا کند؛ زیرا علم، وجود است و کسی که به سعه وجود دست یابد، حتماً اوصاف و اخلاق نامطلوبش عوض خواهد شد و اگر چه وجود بزرگان و دانشمندان و محققان ـ مدّ ظلّهم العالی ـ نور بخش جامعه مسلمانان جهانند، ولی معیار ارزش فضیلت زن‌ها باید از خود آنان باشد. باید عالم، فاضل، مجتهد و محقق از خود آنان تربیت شود تا محرک نفسشان واقع گردد و بانوان عالمه و مهذّبه و با تقوا از جماعت نسوان به وجود آیند و به تربیت دیگران بپردازند.

علویه همایونی

منبع:ماهنامه نامه جامعه

ادامه دارد.......

ادامه مطلب
یک شنبه 25 تیر 1391  - 10:53 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 68

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5822489
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی