به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

سادگی

چه ساده بودم


که گمان می کردم

 به دورم می گردند

 آن ها که مرا دور می زدند

***

5 وارونه

پنج وارونه چه معنا دارد ؟!

خواهر کوچکم از من پرسيد

من به او خنديدم

کمي آزرده و حيرت زده گفت
 
روي ديوار و درختان ديدم

باز هم خنديدم

گفت ديروز خودم ديدم پسر همسايه

پنج وارونه به مينو 

آنقَدَر خنده برم داشت که طفلک ترسيد

بغلش کردم و بوسيدم
 
و با خود گفتم

بعدها وقتي غم
 
سقف کوتاه دلت را خم کرد

بي گمان مي فهمي

 پنج وارونه چه معنا دارد
 


منبع: وبلاگ سکوت مرگبار
ادامه مطلب
شنبه 20 شهریور 1389  - 10:47 PM

 


ابوالقاسم فردوسي حماسه‌سراي بزرگ ايراني در پاسخ به مظالم سلطان محمود غزنوي در سروده‌اي فضايل اميرالمؤمنين را به او يادآوري كرده است:

ايا شاه محمود كشور گشاي
ز كس گر نترسي بترس از خداي

بقيه در ادامه

 

ادامه مطلب
چهارشنبه 10 شهریور 1389  - 12:14 AM

 


سعيد بيابانكي شعر جديدي براي امير مومنان حضرت علي(ع) سروده است كه در زير مي‌آيد:

اي سجود باشكوه و اي نماز بي‌نظير
اي ركوع سربلند و اي قيام سر به زير

در هجوم بغض‌ها اي صبور استوار
در ميان تيرها اي شكست‌ناپذير

شرع را تو رهنما عقل را تو رهگشا
عشق را تو سر پناه مرگ را تو دستگير

فرش آستانه‌ات بوريايي از كرم
تخت پادشاهي‌ات دستبافي از حصير

كاش قدر سال بود آن شب سياه و تلخ
آسمان تو غافلي زان طلوع ناگزير

بعد از او نه من نه عشق از تو خواهم اي فلك
يا ببندي‌ام به سنگ يا بدوزي‌ام به تير

دست بي‌وضو مزن بر ستيغ آفتاب
آي تيغ بي‌حيا شرم كن وضو بگير

لَختي اي پدر درنگ پشت در نشسته‌اند
رشته‌هاي سرد اشك، كاسه‌هاي گرم شير ...

ادامه مطلب
چهارشنبه 10 شهریور 1389  - 12:11 AM

 


حافظ ايماني از شاعران جوان كشورمان در مدح حضرت علي و به مناسبت شب‌هاي قدر شعري سروده است.
اين شعر كه «عليّ الاهورا» نام دارد به شرح زير است:

«از منتهاي حد‌ّ تصوّر
تا ابتداي نام بلندت
راهي هزار مرتبه شيري‌ست
چون كهكشانِ مهرِ كمندت

بقيه در ادامه

 

ادامه مطلب
دوشنبه 8 شهریور 1389  - 7:02 PM

حميدرضا برقعي به تازگي شعري براي حضرت علي(ع) سروده است. اين شعر به شرح زير است:

«مصرع ناقص من كاش كه كامل مي‌شد
شعر در وصف تو از سوي تو نازل مي‌شد

شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نيست
واژه در دست من آن‌گونه كه مي‌خواهم نيست

من كه حيران تو حيران توام مي‌دانم
نه فقط من كه در اين دايره سرگردانم

همه عالم و آدم به تو مي‌انديشد
شك ندارم كه خدا هم به تو مي‌انديشد

كعبه از راز جهان راز خدا آگاه است
راز ايجاز خدا نقطه بسم الله است

كعبه افتاده به پايت سر راهت سرمست
«پيرهن چاك و غزل خوان و صراحي در دست»

كعبه وقتي كه در آغوش خودش يوسف ديد
خود زليخا شد و خود پيرهن صبر دريد

كعبه بر سينه خود نام تو اي مرد نوشت
قلم خواجه شيراز كم آورد، نوشت:

«ناگهان پرده برانداخته‌اي يعني چه
مست از خانه برون تاخته‌اي يعني چه»

راز خلقت همه پنهان شده در عين علي ست
كهكشان‌ها نخي از وصله نعلين علي ست

روز و شب از تو قضا از تو قدر مي‌گويد
«ها علي بشرٌ كيفَ بَشر» مي‌گويد

مي‌رسد دست شكوه تو به سقف ملكوت
اي كه فتح ملكوت است براي تو هبوط

نه فقط دست زمين از تو، تو را مي‌خواهد
سالياني ست كه معراج خدا مي‌خواهد

زير پاي تو به زانوي ادب بنشيند
لحظه‌اي جاي يتيمان عرب بنشيند

دم به دم عمر تو تلميح خدا بود علي
رقص شمشير تو تفريح خدا بود علي

واي اگر تيغ دو دم را به كمر مي‌بستي
واي اگر پارچه زرد به سر مي‌بستي

در هوا تيغ دو دم نعره هو هو مي‌زد
نعره حيدريه «أينَ تَفرو» مي‌زد

بار ديگر سپر و تيغ و علم را بردار
پا در اين دايره بگذار عدم را بردار

بعد از آن روز كه در كعبه پديدار شدي
يازده مرتبه در آينه تكرار شدي

راز خلقت همه پنهان شده در عين علي ست
كهكشا‌ن‌ها نخي از وصله نعلين علي ست

روز و شب از تو قضا از تو قدر مي‌گويد
«ها علي بشرٌ كيفَ بَشر» مي‌گويد»

ادامه مطلب
دوشنبه 8 شهریور 1389  - 10:26 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 3

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5823010
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی