مشاهیر ایران و جهان

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(وف 616 ق)، نویسنده و شاعر، متخلص به كاوانى. وى كاتب طغرل بن ارسلان سلجوقى، آخرین پادشاه سلجوقى ایران و عراق بود. او به فارسى شعر مى‏سرود.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

میرزا حسین خان فرزند میرزا محمّد على انصارى، شاعر و ادیب و نویسنده بوده، در 1284 متولّد، و در جمادى الاولى سال 1344 وفات یافته، در اطاق تكیه تویسركانى در تخت فولاد مدفون گردید. كتب زیر از اوست: 1- ترجمه تاریخ شرق اقصى 2- ترجمه تاریخ فرانسه 3- ترجمه تاریخ جنگ روس و ژاپن 4- دیوان اشعار كه دوبار به طبع رسیده، 5- رعنا و زیبا منظوم، به طبع رسیده 6- عبرة للناظرین در تاریخ؛ و غیره.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

محمود كیانوش، نویسنده و شاعر كودكان در، شهریور ماه سال ۱۳۱۳ در شهر مشهد به دنیا آمد. در كلا‌س دوم دبیرستان برای انشایی با موضوع ارزش، داستان كوتاهی با نام "هشت و سی و پنج دقیقه" نوشت كه برنده ی جایزه اول داستان‌ نویسی در سراسر كشور شد. پس از آن گه گاه شعرهایی اجتماعی به شیوه ی محمدعلی افراشته می ‌سرود كه در مجله ی "چلنگر" چاپ می‌شد. پس از پایان دوره ی اول دبیرستان، به دانشسرای مقدماتی رفت و در سال اول تحصیل در آن جا، داستان ‌های "حسن كاكل و سگش"، "نامه‌ای كه برنگشت" و "طلا‌ق" را پی در پی نوشت و با نام مستعار شباهنگ چاپ كرد. در همین دوره، چند داستان هم از او در هفته نامه ی "شب چراغ" چاپ شد و به این ترتیب کار حرفه ای خود را آغاز کرد. سردبیری نشریه ی "صدف" تا شماره ی ۱۲، سردبیری نشریه ی "سخن" و همکاری با مجله ی "پیک" و انتشارات فرانکلین جزء پیشینه کاری کیانوش است. از آثار او می توان به این ها اشاره کرد: "شعر كودك در ایران" - در زمینه نقد -، داستان‌های: "آدم یا روباه " (۱۳۴۸)، "دهكده نو" (۱۳۴۸)،"از بالا‌ی پله چهلم" (۱۳۵۶) ...شعرهای: "زبان چیزها" (۱۳۵۰)، "طوطی سبز هندی"، (۱۳۵۶) "نوك طلا‌ی نقره بال" (۱۳۵۶)، "باغ ستاره‌ها" (۱۳۵۶)، "بچه‌های جهان" (۱۳۵۶)، "طاق هفت رنگ" (۱۳۵۸)،"آفتاب خانه ما" (۱۳۵۸). محمود كیانوش آثاری در گونه های مختلف را نیز به فارسی برگردانده است، از جمله: "هاوایی: گوهر اقیانوس آرام" (۱۳۴۰)، "سرزمین و مردم ژاپن" (۱۳۴۲)، "سنگ‌پشت و پلنگ خانه می سازند" (۱۳۴۷)، "میمون گلی كوچولو" (۱۳۵۰) و "راهی به كشور آفتاب تابان". بازنویسی محمود كیانوش از داستان های شاهنامه "از كیكاوس تا كیخسرو (سیاهی، شبگیر، آفتاب)" در سال ۱۳۵۴ از سوی اداره ی كل نگارش وزارت فرهنگ به چاپ رسیده است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14

افسانه شعبان نژاد شاعر و نویسنده کودکان ونوجوانان سال ۱۳۴۲ در شهداد از توابع کرمان به دنیا آمد. او کارشناس رشته زبان و ادبیات فارسی و کارشناس ارشد رشته ادبیات نمایشی است. شعبان نژاد فعالیت خود را در حوزه ادبیات کودک و نوجوان از سال ۱۳۶۰ با یکى از نشریات امور تربیتى تهران آغاز کرد و مدتی به عنوان سردبیر برنامه خردسالان و برنامه بچه هاى انقلاب در رادیو مشغول به کار بود. سردبیرى مجلات رشد نوآموز و رشد دانش آموز و عضویت در شوراى شعر کیهان بچه ها از مسئولیت هاى قبلى او بوده است. از او تاکنون حدود ۱۲۰ عنوان کتاب منتشر شده که در حوزه هاى شعر و داستان برای کودک و نوجوان است. "صداى صنوبر"، "بهار گمشده"، "سایه هاى مهربان" و "بزرگراه" از آثار شعبان نژاد است که به صورت رمان برای نوجوانان به چاپ رسیده است. "نه من نمى ترسم"، "پونه ها و پروانه ها" ،"خوش به حال ماهى ها"، "جوجه زرد تپلى"، "یک کاسه شبنم"، " شکوفه هاى برفى" "سوسکى خانم کجا مى رى؟"، "گریه نکن کلاغک"، "نازدونه"، "برگ پونه"، "چکه چکه اشک"، "بزغاله ام کجا رفت؟"، "ننه طلا و نازگل"، "خونه خاله کدوم وره؟"، "موش موشى تندتر برو"، "زمستان و عمه قزى"، "خورشید خانم کجایى"، ٰ"نمکو و اخموخان"، "چتر گلبرگ ها"، "ماه گل بهتر از گل"، "فریاد کوه"، "ابر اومد باد اومد"، " آشناى غنچه ها"، "باغ هزار دخترون"، "بابا و باران"، "جشن گنجشک ها"، "یک آسمون، دو آسمون"، "کلاغه کجاست؟ روى درخت"، "خانم چمن و درخت زردآلو"، "آشناى غنچه ها"، "شیشه آواز"، "النگوهاى قرمز"، "یار پنهان"، "دختر کدو تنبل"، "باغ فرشته ها "، "بهار گمشده"، "صداى صنوبر"، "زنبور و سیب قرمز"، "شب یلدا"، "هدیه خاله نگین" و "تپل، مپل، دسته گل" تعدادی از آثار شعبان نژاد برای کودکان است. افسانه شعبان نژاد سال ۱۳۸۵ جایزه نخست بخش شعر کودکان و نوجوانان جشنواره فجر را دریافت کرد. او هم اکنون در بخش انتشارات کانون پرورش فکرى مشغول به کار است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : آمریکا   -   قرن : 20 منبع :

گابریل گارسیا مارکز (۱۹۲۸-) گابریل گارسیا مارکز ششم مارس۱۹۲۸ در دهکده آرکاتاکا در منطقه سانتامارا در کلمبیا به دنیا آمد. او روح لاتین دارد و از طرفداران فیدل کاسترو است. می‌گویند تا موقعی که خودش و فیدل سلامت بودند، پای ثابت سخنرانی‌های چندساعته کاسترو بود. مارکز، یکی از نویسندگان پیشگام سبک ادبی رئالیسم جادویی است؛ اگرچه تمام آثارش را نمی ‌توان در این سبک طبقه‌بندی کرد. با این وجود، منتقدین با تمرکز بر آثار او، عنوان «رئالیسم جادویی» را برمی‌گزینند؛ عنوانی که او هرگز قبولش نمی‌کند. پای ثابت چند سال گذشته نوبل، بالاخره توانست نظر آکادمی را در سال۱۹۸۲برای شاهکارش «صدسال تنهایی» جلب کند. پس از آن، مارکز شهرتی فراتر گرفت. رمان‌هایش سوژه فیلمسازان شد تا جایی که «براندو»ی کبیر بارها پیش از مرگش به مارکز گفته بود که می‌خواهد «پاییز پدرسالار» را بسازد و در آن بازی کند. گابریل گارسیا مارکز در ششم مارس۱۹۲۸ در دهکده «آرکاتاکا»ی منطقه «سانتامارا» در کلمبیا به دنیا آمد؛ همان‌جایی که بعدتر در «عشق سال‌های وبا» به‌وضوح تشریحش کرد. او در سال۱۹۴۱ نخستیــن نوشتـــــه‌هایش را در روزنامهJuventude که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود منتشر کرد و در سال۱۹۴۷به تحصیل در رشته حقوق در دانشگاه «بوگوتا» پرداخت. نخستین رمان‌های گابریل، گزارش‌های واقع‌گرایانه‌ای از اخبار روزنامه‌هاست. در سال‌۱۹۶۵شروع به نوشتن رمان «صد سال ‌تنهایی» کرد و سه سال بعد، آن‌ را به پایان رساند که پس از انتشار، شاهکار گابریل لقب گرفت. اندکی پیش از انتشار آن رمان، گابریل گارسیا مارکز به دلیل درگیری با رئیس دولت کلمبیا تحت تعقیب قرار گرفت و به مکزیک گریخت و هنوز هم در این کشور زندگی می‌کند. در سال۱۹۸۲، کمیته انتخاب جایزه نوبل ادبیات در کشور سوئد، به اتفاق آرا، رمان «صد سال تنهایی» را شایسته دریافت جایزه شناخت و این جایزه، به مارکز تعلق گرفت. این رمان پیش از این‌که جایزه نوبل ادبیات‌۱۹۸۲ را از آن خود کند، در پی آشنایی بهمن فرزانه- مترجم ایرانی مقیم ایتالیا- با مارکز به زبان فارسی ترجمه و در ایران منتشر شد .«صد سال تنهایی» پیش از انقلاب ۱۳۵۷شمسی در ایران بارها تجدید چاپ شد و مورد استقبال قرار گرفت اما پس از آن، این کتاب نزدیک به ۳۰سال است که منتشر نشده است. گابریل گارسیا مارکز در سال‌۱۹۹۹ مرد سال آمریکای لاتین شناخته شد و یک سال بعد مردم کلمبیا با ارسال طومارهایی، خواستار آن شدند که مرد رئالیسم جادویی ادبیات، ریاست‌جمهوری کلمبیا را بپذیرد و او این درخواست را رد کرد. مارکز رمان‌‌نویس، روزنامه‌‌نگار، ناشر و می‌توان گفت یک فعال سیاسی است و در آمریکای لاتین، مردم او را «گابو» یا «گابیتو» (در محاورات صمیمانه خود) نام نهاده‌اند.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : آلمان   -   قرن : 18 منبع :

«فردريش فون شيلر» نمايشنامه نويس، شاعر و اديب برجسته آلمانى در قرن هجدهم است كه عقايد و نظرياتش در جهت دهى به جريان ادبى آلمان تاثير فراوان داشته است. «شيلر» در نمايشنامه هايش بيش از هر چيز به مقوله «آزادى روح» مى پردازد و الحق كه به خوبى از پس آن برمى آيد. اولين نمايشنامه او با عنوان «دزدان» منتشره به سال ۱۷۸۱ از نقاط بسيار درخشان ادبيات تئاترى آلمان به شمار مى رود و در آن «شيلر» به اظهار عقيده در باب «آزادى» و «آزادگى» مى پردازد. او معتقد است كه «نمايش» و «نمايشنامه» نه تنها اسبابى براى ايجاد و توليد لذت به شمار نمى روند بلكه ذاتشان از خود لذت نشات مى گيرند. از اين رو «شيلر» مطالعه در باب «زيبايى شناسى» Aesthetic را نه تنها براى ايجاد تعادل روحى در افراد لازم مى داند بلكه آن را مايه توسعه جامعه مى خواند و اكيداً معتقد است كه جامعه اى كه مردمان آن زيبايى شناسند، جامعه اى متعادل است. «فردريش فون شيلر» Friedrich Von Sehiller در ۱۰ نوامبر ۱۷۵۹ در «مارباخ» شهر «دوتمبرگ» آلمان از پدر و مادرى پرهيزگار به دنيا آمد. پدرش «يوهانس كاسپار شيلر» افسر نظام و پزشك جراح بود و مادرش «اليزابت دوروتى» زنى مصمم و خداپرست بود. دوك «كارل اوژن» (چارلز دوم) كنترل تمام عيارى بر زندگى خصوصى افسران خود داشت و به همين دليل به «فردريش» دستور داد كه به جاى مطالعه در زمينه «دين شناسى» به مدرسه نظام برود. از اين رو در سال ۱۷۷۳ «فردريش» خانه را به مقصد مدرسه نظام ترك گفت و سال هاى سخت و اندوهبارى را تحت ديسيپلين خشك و بى روح نظامى ها گذراند كه تنها نتيجه مثبت آن تقويت روح آزاديخواهى «شيلر» بود. «دوك اوژن» كه خود شخصاً مديريت مدرسه را بر عهده داشت دانش آموزان را به اجبار به نوشتن متونى در مدح و ستايش خود وامى داشت. «شيلر» درباره او مى نويسد: «به خاندان و اجداد خود نگاه مى كنم و خوبى هايى را به ياد مى آورم كه توان جبران آنها را ندارم اما وقتى (دوك) را مى بينم تنها تغييرى كه در من ايجاد مى شود اين است كه از ترس نفسم بند مى آيد.» «شيلر» ابتدا حقوق خواند و سپس به دانشكده تازه تاسيس پزشكى وارد شد. در سال ۱۷۸۰ در پى نوشتن مقاله اى بحث انگيز در باب دين با عنوان «در باب رابطه طبيعت روحانى و حيوانى انسان» از دانشگاه اخراج شد. ۲۱ساله بود كه به اجبار به هنگ نظامى تحت فرماندهى پدرش پيوست. به رغم سعى و تلاش پدرش «شيلر» به نوشتن ادامه داد و اولين نمايشنامه خود را با نام «دزدان» «DIE RAUBER» را در سال ۱۷۸۱ به چاپ رسانيد كه همان سال در «مانهايم» به روى صحنه رفت. داستان اين نمايشنامه درباره شخصى به نام «كارل مور» است كه به رغم اصالت اشرافى اش ارزش ها و ثروت پدرى را رها مى كند و به ضديت با اشراف مى پردازد. روح انقلابى نمايشنامه «شيلر» به زودى توانست جوانان به خصوص دانشجويان زبان را به خود جلب كند. رمان نويسان انگليسى بالاخص «ساموئل تيلور كلريج» نمايشنامه «دزدان» و روح آزاديخواهى آن را ستايش كردند و «تيلور» در نامه اى نوشت: «اين شيلر كيست؟ با اين عبارات تكان دهنده قلب.» او بعدها يكى از آثار «شيلر» را به زبان انگليسى برگرداند كه با انتقادات فراوانى مواجه شد. موضوع اختلاف بين پدر و پسر كه مورد علاقه شيلر بود در اثر بعدى اش «دن كارلوس» نيز پديدار شد و به شرح داستان پسر ارشد «فيليپ دوم» پادشاه اسپانيا پرداخت كه بين عشق و فريب هاى دولتمردان سرگردان مى شود. تاثير آثار ادبى «شيلر» محدود به زبان خود نبود و او الهام بخش بزرگانى همچون «شوبرت» ، «شومن»، «ريچارد استراس» و«چايكوفسكى» به شمار مى آيد. در همين دوران بود كه «شيلر» به واسطه نوشته هايش تحت فشار شديد از ناحيه «دوك اوژن» قرار گرفت و به همين دليل به «دوتمبرگ» گريخت. در سال ۱۷۸۳ او در تئاتر «مانهايم» به سمت نمايشنامه نويس و شاعر مجموعه منصوب شد كه يك سال بعد از آن عزل شد. در خلال سال هاى ۱۷۸۷ تا ۱۷۹۲ «شيلر» در «دايمر» و «خبا» زندگى مى كرد و در زمينه موضوعات تاريخى و همچنين سى سال جنگ بسيار نوشت. در سال ۱۷۹۰ او با «شارلوت فون لنگسفلد» ازدواج كرد و از او صاحب چهار فرزند شد. يك سال از ازدواج او مى گذشت كه به واسطه ذات الريه و تنگى نفس مجبور به ترك مشاغل حرفه اى اش شد كه تا زمان مرگش ادامه داشت. در دهه ۹۰ بود كه «شيلر» با نوشتن قسمت اول «تاريخ شورش در كشور هلند تحت حكمرانى دولت اسپانيا» صاحب كرسى استادى در دانشگاه تاريخ دانشگاه «هولد رلين» شد. او در اين سال ها به سرودن اشعار فلسفى روى آورد و در باب «زيبايى شناسى» و «فلسفه» مطالعات بسيار انجام داد كه خود آنها را تحت تاثير كتاب «داورى» كانت مى داند. در ميان آثار «شيلر» مى توان به «قصيده اى براى لذت» «AN DIE FREUDE» اشاره كرد كه بعدها به دست «لودويك وان بتهوون» به عالم موسيقى وارد شد. سه گانه «والن اشتاين» نيز كه درباره سى سال جنگ نوشته شده است از ديگر آثار مطرح است. او پس از ملاقات با «گوته» بود كه «تعليم زيبايى شناسى انسان» را به رشته تحرير درآورد. «فردريش فون شيلر» در سال ۱۸۰۵ در سن ۴۶ سالگى در اثر بيمارى ذات الريه جان سپرد. اما آثار او تاثير بسزايى بر انديشمندانى همچون «هگل»، «هربرت ريد» و »«هربرت ماركوزه» بر جاى گذاشت.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : اسکاتلند   -   قرن : 19 منبع :

«رابرت لوئيس استيونسون» مقاله نويس شاعر و داستانسراى اسكاتلندى است كه به خاطر داستان هاى ماجراجويانه اش صاحب شهرت است. قهرمانان داستان هاى او معمولاً دست و پنجه نرم كردن با خطرات و ناشناخته ها را به زندگى عادى و روزمره روزگار خود ترجيح مى دهند. «استيونسون» كه علاقه زيادى به تحليل شخصيت دارد در رمان «ماجراى عجيب دكتر جكيل و آقاى هايد» به معروف ترين مطالعه خود در تحليل عميق شخصيت دست مى زند. داستان هاى او معمولاً در فضاهاى رنگارنگ اتفاق مى افتند و هميشه احتمال وقوع يك حادثه خطرناك يا مواجهه با يك نيروى ماوراءالطبيعه يا موجودى عجيب الخلقه وجود دارد. او كه در داستان هايش مخالف هرگونه واقع گرايى (رئاليسم) بود در جواب منتقدان خود اظهار مى داشت كه «ميل به كسب تجربه» وسوسه پنهان هر خواننده اى است كه در چنين داستان هايى بيش از ديگران سيراب مى شود.«رابرت لوئيس بالفور استيونسون» (Robert Lewis Balfour Stevenson) در ۱۳ نوامبر ۱۸۵۰ در ادينبورگ به دنيا آمد. پدرش «توماس استيونسون» مهندسى موفق بود كه وسيله اى به نام «مارين دينامومتر» را براى انداره گيرى قدرت امواج اختراع كرد و مادرش «مارگارت بالفور» نام داشت كه فرزند يك كشيش اسكاتلندى بود. اين دو غير از «رابرت» صاحب فرزند ديگرى نشدند. «استيونسون» به واسطه مشغله پدر و مادرش بيشتر زمان خود را با پرستار خود «آليسون كانينگهام» گذراند و بعدها به پاس زحمات او رمان «باغ اشعار يك كودك» را كه در سال ۱۸۸۵ منتشر شد به او تقديم كرد. «كانينگهام» زنى پرهيزگار و صاحب اعتقاد بود و تحت تاثير او دعا و عبادت روزانه به بخش ثابتى از زندگى «استيونسون» بدل و بعد ها در بسيارى از اشعارش متبلور شد. استيونسون از اوان كودكى از بيمارى سل رنج مى برد و از همان ابتدا بيشتر زمان خود را در رختخواب به استراحت و داستان سرايى مى پرداخت و اين در حالى بود كه هنوز خواندن نمى دانست. «استيونسون» اولين داستان خود را با تمى تاريخى در سن ۱۶ سالگى منتشر كرد. در سال ۱۸۶۷ براى تحصيل در رشته مهندسى به دانشگاه ادينبورگ رفت اما ابتلايش به مرض سل او را از ادامه راه پدر بازمى داشت و به همين دليل به رشته حقوق تغيير مسير داد و در سال ۱۸۷۵ به كانون وكلاى اسكاتلند خوانده شد. او در آن زمان پيش نويس و فرم بندى يكى از رمان هايش را به پايان برده بود و تا همان زمان نيز چندين مقاله و داستان كوتاه براى مجلات نوشته بود كه اولين آنها در مجله دانشگاه ادينبورگ و بعد در «پورتو فوليو» به چاپ رسيده بود. در تلاش براى بازيافتن سلامتى خود «استيونسون» سفر را آغاز كرد و بلندى هاى اسكاتلند و مناطق بسيار ديگرى از قاره را زير پا گذاشت. اما سفرهاى دريايى معمولاً براى او خالى از دشوارى نبود. او در نامه اى كه در طول سفرش از درياى اطلس نوشته است، مى گويد: «حس عجيب و نسبتاً ترسناكى مرا فرا گرفته از اينكه دريا پشت سر من است و هيچ اميدى در مقابل وجود ندارد. صادقانه بگويم در اين لحظه خالى از هر احساس پشيمانى، اميدوارى، ترس يا هر ميلى هستم. تنها وسوسه يك بطرى شراب ناب است كه مرا به مقاومت وامى دارد.» پس از اين سفر استيونسون مدت طولانى را در كشورهاى گرمسير گذراند و همه اين تجربيات دستمايه بسيار مناسبى براى نوشتن به شمار مى آمد. در ميان آثار محبوب «استيونسون» كه انديشه و تخيل وى را تحت تاثير قرار داده بود مى توان به «هملت»، «شكسپير» و «برگ هاى چمنزار» والت ويتمن و آثار الكساندر دوما نام برد. «استيونسون» ماجراى سفر خود با قايق از فرانسه و بلژيك را در سال ۱۸۷۸ تحت عنوان «سفر درون مرزى» به چاپ رسانيد و پس از آن براساس تجربيات سفر پياده خود به سراسر فرانسه «سفرهايى با الاغ در سرونس» را منتشر كرد. «استيونسون» در خلال اقامتش در فرانسه با زنى به نام «فانى واندرگريفت اوسبورن» آشنا شد كه متاهل و صاحب دو فرزند بود. پس از آشنايى «فانى» كه ۱۰ سال از «استيونسون» بزرگتر بود به كاليفرنيا رفت تا از شوهرش جدا شود و «استيونسون» نيز به دنبال او به ايالات متحده رفت و با يكديگر ازدواج كردند. «فانى» كه استيونسون او را «الهه زيبايى ناآشنا» مى خواند به همراه او مدتى را در «كاليستوگا» گذراندند و سپس به اميد يافتن آب و هوايى بهتر مسافرت هاى خود را آغاز كردند. «استيونسون» براى اولين بار با خلق داستان احساسى و پرماجراى «جزيره گنج» طعم شهرت را چشيد و شخصيت هاى آن داستان از قبيل آن ناخداى يك پاى كشتى به نام «لانگ جان سيلور» در ذهن بسيارى از خوانندگان ماندگار شد.«باغ اشعار يك كودك» نيز با موفقيت مواجه شد و اشعار اين اثر در ميان عامه مردم به ترانه هايى محبوب بدل شد. «ربوده شده» و «ماجراى عجيب دكتر جكيل و آقاى هايد» از آثار بعدى او هستند كه دومى براساس يك روياى شبانه نوشته شد و خلق و چاپ آن تنها ۱۰ هفته به طول انجاميد. تم شخصيت واقعى رمان «دكتر جكيل و آقاى هايد» الهام بخش بسيارى از نويسندگان شهير به مانند «مارى شلى» در رمان «فرانكشتاين»، «هانس كريستين اندرسن» در «جوجه اردك زشت»، «فئودور داستايوفسكى» در «جنايت و مكافات» و «فرانتس كافكا» در «مسخ» شد. اين نويسنده بزرگ در ۳ دسامبر ۱۸۹۴ در اثر خونريزى مغزى در «وايلاما» ديده از جهان فرو بست. آخرين اثر او «سد هارميستون» ناتمام ماند. اما به اعتقاد همگان اين اثر شاهكار است. او در جايى مى نويسد: «اكنون اين منم بر فراز بلندى ها، زندگى هرگز به اين دلپذيرى نبوده است. اينجا قله كوه است و ديگر جز آسمان جان پناهى نيست. مى خواهم نفس عميق بكشم و بر تختى مجلل از ابرها به خواب روم.»

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : انگلستان   -   قرن : 19 منبع :

«ويلكى كالينز» نويسنده و رمان نويس شهير اهل بريتانيا است كه به اعتقاد بسيارى از صاحب نظران و منتقدان ادبى، پايه گذار رمان هاى كارآگاهى و پليسى در ادبيات انگلستان به شمار مى رود. زندگى شخصى «كالينز» روالى خلاف عرف و نامعمول داشت و علاقه شديدى به دست به گريبان شدن با ارزش ها و مقوله هاى اجتماعى از خود نشان مى داد كه در نوشته هايش منعكس شده و گهگاه موجب تشويش و به هم ريختگى خوانندگانش مى شد. از عناصر ثابت داستان هاى كالينز مى توان به شخصيت هايى اشاره كرد كه از نابهنجارى شديد جسمانى رنج مى برند و «كالينز» تصويرى دلسوزانه توأم با همدردى از آنها ترسيم مى كند. «گروهبان كاف» كه اولين بار در رمان «سنگ مرواريدنما» معرفى شد نيز امروزه به عنوان الگوى پرسوناژ كارآگاه در ادبيات پليسى انگلستان شناخته مى شود. «ويلكى كالينز» در ۸ ژانويه ۱۸۲۴ در لندن به دنيا آمد. پدرش «ويليام كالينز» از نقاشان مناظر طبيعى معروف و عضو بلندپايه آكادمى سلطنتى بود. «هريت كالينز» مادرش هم فرزند يك نقاش بزرگ بود. «ويلكى» در كنار اين پدر و مادر فداكار و علاقه مند در فضاى امن خانواده رشد كرد. او از همان كودكى دچار مشكل جسمانى بود و جمجمه اى بدشكل داشت و بعدها كوتاهى قد نيز به آن اضافه شد. به همين جهت تحصيلات اوليه را در خانه به صورت خصوصى گذراند و چندين سال را به يادگيرى فن و هنر نقاشى پرداخت. در سن يازده سالگى براى اولين بار پا به مدرسه گذارد اما با پايان يافتن سال تحصيلى، به همراه خانواده به ايتاليا مهاجرت كرد و پدرش «ويليام» به مطالعه آثار اساتيد نقاشى قبل از قرن هيجدهم مشغول شد. پس از قريب به دو سال زندگى در ايتاليا، همگى به انگلستان بازگشتند و «ويلكى» به كمك پدرش در دفتر كار يك تاجر واردكننده چاى مشغول به كار شد. و در همين دوران بود كه داستان نويسى را آغاز كرد. اولين داستان «كالينز» با عنوان «آخرين كالسكه چى» به سال ۱۸۴۳ منتشر شد. او سپس براى تحصيل در رشته حقوق به دانشگاه «لينكلن» رفت اما بيش از آنكه سرگرم تحصيل باشد، تمام وقت خود را صرف نوشتن اولين رمان خود «سقوط رم» كرد كه به سال ۱۸۵۰ منتشر شد. عاقبت «كالينز» در سن ۲۷ سالگى از دانشگاه فارغ التحصيل و صاحب عنوان «وكيل» شد اما هرگز در دادگاهى حضور نيافت و اطلاعات جنايى و قانونى خود را فقط در نوشتن داستان هاى پليسى خود به كار گرفت. او براى نوشتن زندگينامه پدرش كه در سال ۱۸۴۷ از دنيا رفته بود يك سال تمام كارهاى شخصى خود را معوق گذاشت و تنها به نوشتن بيوگرافى پدرش پرداخت. در سال ۱۸۵۱ دوستى «كالينز» با «چارلز ديكنز» سر گرفت كه سرآغاز دوستى طولانى اى شد. او كه از موفقيت آثار «ديكنز» به وجد آمده بود در سال ۱۸۵۲ رمان معروف «صندوق پول آقاى رى» را خلق كرد. او در سال ۱۸۵۶ به تحريريه مجله چارلز ديكنز با عنوان «Household Worlds» پيوست. در اثر اين همكارى نزديك و به كمك «ديكنز» بود كه «كالينز» به داستان هايش رنگ و بويى از طنز داد و شخصيت هاى داستانش را واقعى تر و باوركردنى تر خلق كرد. او در سال ۱۸۵۸ با بيوه اى به نام «كارولين گريوز» آشنا شد كه تا آ خر عمر در كنار هم باقى ماندند و ماجراى آشنايى شان الهام بخش «كالينز» در خلق رمان «زن سفيدپوش» شد. او پس از مدتى با زنى به نام «مارتا راو» آشنا شد و در حالى كه با او رابطه داشت، «كارولين گريوز» را در نقش خدمتكار خانه خود به كار گرفته بود. «باسيل» اولين رمان جنايى «كالينز» است كه داستانى بسيار مرموز و پرتعليق دارد. پس از آن «زن سفيدپوش» پديد آمد كه از محبوبيت بسيار زيادى در بين خوانندگان برخوردار شد. در دهه ،۶۰ كالينز رمان «بى نام» را منتشر كرد. «سنگ مرواريدنما» اولين رمان كارآگاهى ادبيات انگلستان است كه قهرمان داستان آن «گروهبان كاف» با آن ويژگى هاى منحصر به فردش توانست الگوى خوبى براى نسل هاى بعدى در خلق پرسوناژهاى اينچنينى باشد. در اواخر دهه ۶۰ «كالينز» به درد شديد مفاصل مبتلا شد و براى تخفيف درد آن به نوعى ترياك پناه برد و به آن معتاد شد. در سال ۱۸۷۳ «كالينز» سفرى به سراسر آمريكا انجام داد و موفق شد با «مارك تواين» و «هنرى وادورث لانگ فلو» ملاقات كند. با مرگ «چارلز ديكنز» به سال ،۱۸۷۰ «كالينز» بزرگترين مرشد و راهنماى خود را از دست داد و به تدريج شهرت خود را نيز از دست داد. او به رغم بيمارى سختش، از نوشتن باز نايستاد و رمان هاى «فاحشه نادم» و «استعداد شيطانى» را خلق كرد. آخرين رمان او «اراده كور» نام داشت كه با مرگ او در ۲۳ سپتامبر ۱۸۸۹ ناتمام ماند و بعدها «والتر بيسانت» آن را تكميل كرد و به سال ۱۸۹۰ به چاپ رساند.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : فرانسه   -   قرن : 20 منبع :

«آلبر كامو» نويسنده توانا و فيلسوف شهير فرانسوى است كه در كنار «ژان پل سارتر» از روشنگران مكتب «اگزيستانسياليسم» به شمار مى روند. او كه در سال ۱۹۵۷ در سن ۴۴ سالگى موفق به دريافت جايزه نوبل ادبى شد پس از «روديارد كيپلينگ» جوان ترين نويسنده اى است كه به اين مهم نائل آمده است و همچنين در ميان بزرگان ادبيات پيشين و معاصر خود عمر او كوتاه ترين بود.«آلبر كامو» در ۷ نوامبر ۱۹۱۳ در «موندووى» الجزاير در خانواده اى فرانسوى - الجزايرى به دنيا آمد مادرش صاحب اصل و نسبى اسپانيايى بود و پدرش «لوسين» در جنگ «مارن» كه در سال ۱۹۱۴ و طى جنگ جهانى اول اتفاق افتاد در حين مبارزه داوطلبانه كشته شد و به همين سبب دوران كودكى «كامو» در فقر و تنگدستى گذشت. در سال ۱۹۲۳ كامو براى تحصيل در آموزشكده اى پذيرفته شد كه در نهايت به ورود او به دانشگاه الجزاير منتهى شد. در اين دوران او در كنار تحصيل، فعاليت ورزشى فراوانى داشت و دروازه بان تيم فوتبال دانشكده بود اما ابتلا به بيمارى سل در سال ۱۹۳۰ به نقطه پايان فعاليت ورزشى و فوتبال «كامو» بدل شد. او كه توانايى مالى چندانى نداشت به ناچار كلاس هاى خود را به صورت نيمه وقت در دانشگاه انتخاب كرد و سه روز از هفته را به كار و كسب درآمد مى گذراند. از معلمى سرخانه تا كار در موسسه شهاب شناسى مشاغلى بود كه «كامو» به آنها اشتغال داشت. او در سال ۱۹۳۵موفق به اخذ مدرك ليسانس در رشته فلسفه شد و در ماه مه ۱۹۳۶ از تز فوق ليسانس خود با موضوع «پلوتينوس» - كه پيرو مكتب «افلاطونيون جديد» بوده است- دفاع كرد.«كامو» در همان دوران دانشجويى اش بود كه به عضويت حزب كمونيست درآمد و خود دليل اصلى آن را درك اوضاع سياسى اسپانيا مى داند كه در نهايت به جنگ داخلى اسپانيا منجر شد. در سال ۱۹۲۶ حزب كمونيست مستقل الجزاير (PCA) تاسيس شد و در اين اوضاع بود كه «كامو» به همكارى سياسى با حزب مردمى الجزاير (Le Parti du Peuple Algerien) پرداخت كه مشكلات عديده اى بين او و سران حزب كمونيست به وجود آورد. به همين دليل «كامو» را به طور رسمى «تروتسكى»- صاحب عقايد كمونيستى و طرفدار انقلاب سراسرى جهانى- ناميدند كه به معناى طرد او از كمونيسم استالينى به حساب مى آمد. در سال ۱۹۳۴ او با «سيمون هاى» كه شديداً معتاد به مرفين بود ازدواج كرد و زندگى مشتركشان به دليل عدم تعهد «سيمون» به «آلبر» به جدايى انجاميد. در سال ۱۹۳۵ «كامو» موسسه «تئاتر كارگردان» را بنيان نهاد كه تا سال ۱۹۳۹ برپا ماند. در خلال سال هاى ۱۹۳۷ تا ۱۹۳۹ «كامو» به نوشتن در روزنامه سوسياليستى «آلجر ريپابليك» مشغول شد و با نوشتن مقالاتى در باب مردمان عربى كه در الجزاير در شرايط سخت زندگى مى كردند عاقبت شغل خود را از دست داد و او به دليل ابتلايش به بيمارى سل از پيوستن به ارتش فرانسه هم بازماند. در سال ۱۹۴۰ با «فرانسيس فار» ازدواج كرد و كار در مجله فرانسوى «پاريس _ سور» را آغاز كرد. با شروع مرحله اول جنگ جهانى دوم كه آن را جنگ تلفنى مى نامند «كامو» مواضعى كاملاً صلح طلبانه داشت اما او كه در آن زمان در پاريس بود با مشاهده مراسم اعدام «گابريل پرى» در ۱۹ دسامبر ۱۹۴۱ اظهار داشت كه اين واقعه موجب تبلور نفرت او از آلمان ها شده است. پس از اين واقعه او به «بوردو» نقل مكان كرد و در همان سال نوشتن اولين آثار ادبى خود «بيگانه» و «افسانه سيسى فوس» را به پايان رسانيد. او در سال ۱۹۴۲ به الجزاير بازگشت. «كامو» در خلال جنگ جهانى اول به هسته مقاومت فرانسه با نام «كومبات» پيوست و نشريه اى زيرزمينى هم به همين نام منتشر كرد. هدف اصلى اين گروه فعاليت عليه حزب نازى بود و كامو در سال ۱۹۴۳ به سردبيرى نشريه سازمان مقاومت درآمد. با آزادسازى پاريس به دست متفقين «كامو» به ادامه مبارزه مطبوعاتى اش تاكيد كرد و هنگامى كه روزنامه «كومبات» به نشريه اى با اهداف اقتصادى تبديل شد «كامو» از سمت سردبيرى استعفا داد. پس از جنگ، «كامو» سفرى به سراسر آمريكا انجام داد و در باب اگزيستانسياليسم فرانسوى سخنرانى هاى متعدد انجام داد. او كه داراى تمايلات سياسى چپ بود با انتقاد شديد از سياست هاى كمونيسم هيچ گاه در احزاب كمونيست دوستى نيافت. در سال ۱۹۴۹ بيمارى سل او تشديد شد و براى دو سال در تنهايى زندگى كرد. در سال ۱۹۵۱ «شورشى» را منتشر كرد كه تحليلى فلسفى از مقوله شورش و انقلاب است. او كه در دهه ۵۰ زندگى خود را وقف فعاليت هاى بشردوستانه كرده بود در سال ۱۹۵۲ از فعاليت در يونسكو استعفا داد. در سال ۱۹۵۳ او از معدود سياستمداران چپى بود كه به انتقاد از سياست هاى برخورد شوروى با اعتصابات كارگرى پرداخت. «كامو» در ۴ ژانويه ۱۹۶۰ در يك سانحه رانندگى جان سپرد. او پيشتر در جايى گفته بود كه مضحك ترين و بى معنا ترين نوع مردن مرگ در اثر تصادف و رانندگى است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : آمریکا   -   قرن : 19 منبع :

«استيفن كرين» Stephen Crane نويسنده و خبرنگار آمريكايى در اول نوامبر ۱۸۷۱ از پدرى متدين و مادرى فعال در اتحاديه حقوق زنان مسيحى به دنيا آمد. در همان دوران كودكى پدر خود را از دست داد و مجبور به ترك زادگاهش «پورت جرويس» نيويورك شد و به همراه مادرش در سال ۱۸۸۳ به «ابسورى پارك» نيوجرسى نقل مكان كردند. همان شهرى كه چند سال بعد «كرين» در آژانس خبرى برادرش به عنوان گزارشگر مشغول به كار شد. پس از به اتمام رسيدن تحصيلات مقدماتى او يك ترم را در كالج «لافايت» به تحصيل پرداخت و پس از آن در سال ۱۸۹۱ به دانشگاه «سيراكيوز» خود را منتقل كرد. «كرين» آنقدر كه از نوشتن و بازى بيس بال لذت مى برد از تحصيل فرارى بود و به همين جهت در پايان نيم سال اول، دانشگاه جديدش را نيز ترك كرد و در تابستان همان سال موفق به ملاقات «هاملين جرالد» شد كه سخنرانى هاى پرشور و حرارت او در باب «رئاليسم» و «امپرسيونيسم» الهام بخش «كرين» در شكل دهى چارچوب ادبى اش شده بود و خود آن را در يك جمله شرح مى دهد: صداقتى درونى در شرح دنيايى كه «با دو چشم خود مى بينيد». «كرين» شغل نويسندگى خود را در نيويورك و با زيرنظر گرفتن و دقت در زندگى و فضاهاى محله هاى فقير و پرجمعيت آن شروع كرد كه در نهايت او را در نوشتن اولين رمانش با نام «مگى: دخترى خيابانى» به سال ۱۸۹۳ يارى كرد. پس از آن به سراغ سربازان قديمى رفت و با دقت در خاطرات و حكايت هايشان موفق به ذكر جزئيات فراوانى در رمان بعدى خود با نام «نشان قرمز شجاعت» شد. او كه براى انتشار اين رمان مجبور به پرداخت تمام هزينه ها به صورت شخصى شده بود به ناچار اثر چاپ شده اش را يكجا فروخت و از اين باب سود مالى چندانى حاصلش نشد. اما از آنجا كه اين رمان با استقبال خوبى مواجه شده بود چند ماموريت خبرى با دستمزد مناسب به او محول شد كه در بين آنها مى توان به سفر سال ۱۸۹۵ او به مكزيك اشاره كرد. او در زمان حضورش در مكزيك اولين كتاب شعر خود با عنوان «سواران سياه» را در سبك شعر آزاد منتشر كرد و هدف خود از آن را «اظهارنظر در باب كليات زندگى» بيان كرد. «استيفن كرين» اما به زعم همگان استاد داستان كوتاه است. او كه در رمان هاى بعدى اش صداقت ذاتى خود را در تركيب با ابتذالات پيش پا افتاده رمان نويسى ارائه كرد در داستان هاى كوتاهش فضاهايى طبيعى و ملموس به مانند داستان هاى وسترن خلق كرد. او به راحتى قادر بود در سير داستانى خود آنچه را كه مى خواست بزرگ و باقى را كوچك جلوه دهد بدون آنكه خواننده به قضاوت تبعيض آلود نويسنده پى ببرد. مهم تر از همه آنكه «كرين» قلمى صادق داشت و اين صداقت بيان نويسنده را آنقدر به خود جذب مى كرد كه نويسنده به راحتى قادر به غافلگيرى و تاثيرگذارى به خواننده مى شد. در اواخر سال ،۱۸۹۶ «كرين» براى پوشش خبرى انقلاب كوبا به اين كشور سفر كرد. در دوم ژانويه ۱۸۹۷ او سوار بر كشتى «كومودور» بود كه در فاصله چندين ساعته با «جكسون ويل» در دريا غرق شد و سرگردانى ۳۰ ساعته او در دريا به خلق بهترين داستان زندگى اش با نام قايق بى پناه منجر شد كه در باب تحمل، رفاقت و ماهيت سرنوشت است. با بازگشت به بندر او در هتلى تحت مراقبت «كورا تيلور» قرار گرفت كه بعد ها او را در تهيه گزارشى از جنگ تركيه و يونان همراهى كرد و اولين زن خبرنگار جنگ نام گرفت و با «كرين» همراه شد. طى پاييز و زمستان سال ۱۸۹۷ «كرين» يك سرى داستان كوتاه نوشت كه در بين آنها «هتل آبى» و «عروس در آسمان زرد» ديده مى شود. اما درآمد حاصل از داستان هاى كوتاه كفاف مخارج زندگى را نمى داد و بدهى و تشويش به سراغش آمد. با آغاز جنگ اسپانيا و آمريكا «كرين» براى نام نويسى در نيروى دريايى اقدام كرد اما از آنجا كه خود را خبرنگار معرفى كرده بود پذيرفته نشد. به انگلستان بازگشت و در آنجا از توجه مردم به آثار ادبى اش و حمايت هاى دوستانى چون «جوزف كنراد» و «هنرى جيمز» حظ فراوان بود. به رغم ابتلا به مرض سل،«كرين» به تكميل جلد دوم اشعارش اهتمام ورزيد و علاوه بر آن موفق به چاپ يك جلد داستان هاى كوبايى و چند اثر ديگر شد. اين نويسنده جوان در حالى كه تنها ۲۸ سال از عمرش مى گذشت در ۵ ژوئن ۱۹۰۰ در «بادن ويلر» آلمان درگذشت در حالى كه غير از آثار ادبى اش يادگار ديگرى در ميان مردم به جاى گذاشته بود: يك دنيا بدهى.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : انگلستان   -   قرن : 20 منبع :

«جان لوكاره» نويسنده تواناى انگليسى و استاد خلق داستان هاى پرتعليق و سياه جاسوسى است. او كه به واسطه جريان زندگى اش اطلاعات گسترده اى در باب جاسوسى بين المللى دارد خالق شخصيت داستانى مشهور «جورج اسمايلى» است كه كاراكترى چخوفى به شمار مى آيد و يكى از اعضاى همچون سايه سرويس اطلاعاتى برون مرزى انگلستان است. «لوكاره» در آثارش كنكاشى در مفاهيمى همچون ميهن پرستى و جاسوسى دارد و در بسيارى از آثارش به بررسى اين دو واژه مى پردازد كه گاه معنايى مترادف دارد و زمان هايى نيز متضاد يكديگرند. «لوكاره» صاحب سبكى موجزگو و باسليقه است و قدرت او در طرح داستان و ديالوگ هاى جذاب و طنز آلود داستان هايش در ميان همگان صاحب شهرت است. او كه با مامورين سرويس هاى اطلاعاتى آشنايى هاى داشته است توانسته در خلق داستان هايش نه تنها رابطه خوبى با آثار اسلاف خود «كريستوفر مارلو»، «بن جانسون» و «دانيل دوفو» برقرار كند كه در عين حال با نويسندگان هم سبك ادبيات مدرن از جمله «گراهام گرين»، «ديكسون كار» و «آلك واف» نيز همراه است. «ديويد كورن ول» با تخلص ادبى «جان لوكاره» در ۱۹ اكتبر ۱۹۳۱ در «پول» به دنيا آمد. پدرش «رونى كورن ول» نام داشت و صاحب شخصيتى دروغگو و كلاهبردار بود كه حتى مدتى را به همين جرم در زندان گذراند. بسيارى بر اين اعتقادند كه اين واقعه در شيفتگى «لوكاره» به عالم پرراز و رمز زندگى بى تاثير نبوده است. شخصيت دورو و بوقلمون صفتى پدرش كه زمانى از فعالان سياسى دوره خود نيز بوده است الهام بخش «لوكاره» در خلق رمان «جاسوس تمام عيار» به سال ۱۹۸۶ شد. «لوكاره» پنج سال بيش نداشت كه مادرش خانواده شان را ترك گفت. او در جايى مى نويسد: «براى اينكه دلتنگ او شوم، از او هيچ خاطره اى ندارم.» اما خود اعتراف مى كند كه اين حادثه دومين راز بزرگ زندگى اش پس از ماجراى زندان رفتن پدرش است. «لوكاره» تا سن ۲۱ سالگى موفق به ملاقات مادرش نشد. او تحصيلات ابتدايى اش را در مدرسه اى در سوئيس گذراند و در سال ۱۹۴۸ وارد دانشگاه «برن» شد و پس از آنكه خدمت سربازى اش را در اتريش به پايان برد به انگلستان بازگشت. او در سوئيس موفق به ملاقات يك ديپلمات انگليسى شده بود كه گمان مى رود با سرويس اطلاعاتى انگلستان همكارى نزديكى داشته است و «لوكاره» شيفته راز و رمز را به دنياى خود علاقه مند مى كند. «لوكاره» در دانشگاه آكسفورد به يادگيرى زبان هاى مختلف پرداخت و در سال ۱۹۵۶ فارغ التحصيل شد. او در دوران دانشجويى اش هيچ فعاليت چشمگير خاصى انجام نداد و كاملاً به دور از هياهو بود. بعد ها بسيارى مدعى شدند كه او در آ ن زمان براى سرويس اطلاعاتى انگلستان به جاسوسى مشغول بوده است. او دو سال پس از فارغ التحصيلى به تدريس خصوصى زبان هاى فرانسه و آلمانى پرداخت و پس از آن جذب سرويس اطلاعاتى برون مرزى انگلستان شد كه اين اتفاق در سال ۱۹۵۹ و در خلال حضور وى در آلمان غربى افتاد. چندى بعد او به سركنسولى انگلستان در هامبورگ منصوب شد. «كيم فيلباى» مشهورترين جاسوس دوجانبه دوران جنگ سرد به «لوكاره» خيانت كرد و نام او را به همراه ديگر جاسوسان انگليسى به روس ها تحويل داد. در اين سال ها بود كه «لوكاره» در يكى از بخش هاى اطلاعات عمليات با «جان بينگهام» ملاقات كرد و او بود كه «لوكاره» را به نوشتن تشويق و ترغيب كرد. «جان بينگهام» نام مستعار ادبى نويسنده اى به نام «لرد كلان موريس» است و يكى از دو شخصيت الهام بخش «لوكاره» براى خلق قهرمان داستان هايش «جورج اسمايلى» بوده است. «مردى با قد كوتاه و فربه كه پول فراوانى را صرف خريدن لباس هاى زشت مى كرد.» «بينگهام» كه داستان هاى جنايى متعددى را به چاپ رسانيده بود هيچ گاه تصويرى را كه «لوكاره» در آثارش از او به تصوير كشيده بود نپذيرفت. «لوكاره» براى چند دهه زندگى اطلاعاتى و جاسوسى خود در آلمان را نفى مى كرد تا اينكه در سال ۲۰۰۰ در برنامه اى تلويزيونى سكوت خود را شكست و بخش عمده اى از حقايق را فاش كرد، اما هميشه عنوان مى كرد كه هيچ گاه «جيمز باند» نبوده و بيشتر وقت خود را پشت ميزش مى گذرانده است. اولين رمان او «احضار مرده» نام دارد كه در سال ۱۹۶۱ به چاپ رسيد و «گراهام گرين» آن را بهترين رمان جاسوسى زندگى خود خواند. در پى موفقيت اولين رمانش او اثرى كاملاً متفاوت با نام «قتل باكيفيت» كه بيشتر جنبه كارآگاهى داشت را آفريد. با خلق اثر مشهور «جاسوسى كه از سرما مى آيد» تمام وقت خود را صرف و وقف نوشتن كرد. «شهر كوچكى در آلمان»، «دخترك طبل زن»، «مسافر مرموز»، «تنهاى تنها»، «باغبان وفادار» و «دوستان واقعى» از آثار ديگر او است. او در ژانويه سال ۲۰۰۳ مقاله اى در مجله تايمز به چاپ رسانيد و در آن به ضديت با سياست هاى خارجى آمريكا پرداخت و آنها را ديوانه وار خواند. او به همراه تعدادى از نويسندگان اروپايى و آمريكايى در مخالفت با حمله آمريكا به عراق تظاهرات كردند. او به همين جهت از پذيرفتن تمام القاب و افتخارات امتناع كرده است و مى گويد: «نام من هيچ گاه پيشوند «سر» (Sir) نخواهد داشت.»

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

نوازنده، موسیقیدان. تولد: 1276. درگذشت: 1364. على اكبر شهنازى از سن هشت سالگى در مكتب پدر یعنى آقا حسین‏قلى كه خود از بانیان مكتب جدید تارنوازى و نوه‏ى على‏اكبرخان فراهانى تارنواز ماهر دوران ناصرى بود، با موسیقى آشنا مى‏شود. آقا حسین‏قلى در كنار تشویق فرزند به تحصیل علم، ساز خانوادگى یعنى تار را به امانت على‏اكبر مى‏سپارد و او هم در كنار پدر به تعلیم این ساز مى‏پردازد. وى در سن چهارده سالگى، زمان حیات چنان تار مى‏نوازد كه نخستین صفحه از نواختن ساز او در مایه‏ى بیات ترك و افشارى به ضبط مى‏رسد. بعد از مرگ پدر، على‏اكبر شهنازى به تلعیم شاگردان مى‏پردازد. در كنار تدریس و نواختن موسیقى او به پژوهش و باز شناختن ارزش‏هاى ناشناخته‏ى موسیقى اصیل ایران مى‏پردازد، چندان كه به ادعاى خودش از هفت دستگاه موسیقى ایرانى مى‏توانست پنج دستگاه آن را به شكل نو ارایه دهد، شكلى كه مكمل دستگاه‏هاى كلاسیك قدیم بود. ساز تخصصى شهنازى تار بود. در آهنگسازى نیز توانا بود. در این میان باید براى نونه از تصنیف مشهور «اى نوع بشر» یاد كرد كه از جمله‏ى ساخته‏هاى استاد به شمار مى‏رود. متن این تصینف از امیر جاهد است. (1363 -1276 ش)، موسیقیدان و نوازنده. در تهران چشم به جهان گشود و چون روز عید قربان متولد شده بود، به او حاجى مى‏گفتند. از دوران كودكى تحت نظر پدر هنرمندش به نواختن تار پرداخت و مدت شش سال ردیفها را از پدرش آموخت، به طورى كه در چهارده سالگى به شاگردان پدرش تعلیم مى‏داد. پس از فوت پدر، نزد عموى خود، میرزا عبداللَّه بود و با وى تمرین ساز مى‏كرد. استاد شهنازى در سال 1345 ش مدت پنج سال تمام دستگاههاى موسیقى ایرانى را اجرا و همه را به صورتى كاملا مرتب آماده كرد. شهنازى در ساختن پیش درآمد و رنگ و تصنیف ممتاز بود. از شاگردان وى مى‏توان، میرزا حسن خان مشار، منتظم الحكماء، حاج آقا محمد، محمدرضا لطفى و فرهنگ شریف را نام برد. استاد شهنازى از دوستان نزدیك عارف قزوینى بود و نغمات و آهنگهاى فراوانى ساخته و با خوانندگانى نظیر اقبال‏السلطان، حسینعلى نكیسا، طاهرزاده و ادیب خوانسارى همكارى داشته است. او همچنین به غیر از تار، با سازهاى دیگرى مانند، سه تار و پیانو نیز آشنایى كامل داشت. وى در هشتاد و هفت سالگى درگذشت.[1] به سال 1276 شمسى در تهران خیابان ایران كوچه نصیر حضور، در خانواده‏اى هنرمند دیده به جهان گشود. و چون روز عید قربان به دنیا آمده بود به او حاجى على یا حاجى مطلق مى‏گفتند. پدر بزرگش على‏اكبر فراهانى یكى از نوازندگان بنام و استاد دوران ناصرى بود و كنت دوگوبینوى فرانسوى كه در زمان حیات آقا على‏اكبر فراهانى در تهران مى‏زیست مى‏نویسد: «در میان طبقات متوسط معروفترین نوازندگان تار، على‏اكبر است كه خیلى خوب تار مى‏زند و من دیده‏ام اروپائیانى كه هیچ به موسیقى مشرق زمین توجه نداشته‏اند در موقع شنیدن ساز او دچار تأثر شده‏اند». پدرش آقا حسینقلى معروف به جناب میرزا، یكى از اساتید زبردست تار، عمویش آقامیرزا عبداللَّه، پدر موسیقى سنتى ایران كه ردیف موسیقى ایرانى را در هفت دستگاه: «شور، ماهور، سه‏گاه، چهارگاه، همایون، نوا و راست پنجگاه»، تنظیم كرد و به شاگردان خود آموخت كه میراثى گرانبها است براى ما پسرعمویش استاد احمد عبادى، استاد سه‏تار و دو برادر كوچكتر از او محمدحسن خان و عبدالحسین شهنازى نوازنده‏ى تار، همسران دو خواهرش باقرخان نوازنده كمانچه و رضاخان نوازنده‏ى تار و عده‏اى دیگر از افراد این خانواده كه در موسیقى سنتى و اصیل ایانى شهرت دارند مى‏باشند. على‏اكبر شهنازى در میان خانواده‏ى هنرمند خود، از سن پنج سالگى زیر نظر پدر هنرمندش آقاحسینقلى مشغول نواختن تار شد و مدت شش سال ردیفها را از پدرش آموخت و با استعداد زیادى كه در این خانواده ارثى بود توانست در مدت كوتاهى از نوازندگان خوب گردد به طورى كه از سن 14 سالگى كلاس موسیقى پدرش را به تنهایى اداره مى‏كرد و درسها و ردیفهایى را كه از پدر آموخته بود به شاگردان تعلیم مى‏داد. پس از فوت پدر، على‏اكبر غالباً با عموى خود میرزا عبداللَّه دو به دو و ساعتى را تار مى‏زدند اما بعدها كه آقامیرزا عبداللَّه به رحمت ایزدى پیوست او شاگردان كلاسهاى پدر و عموى خود را به تنهایى تحت تعلیم قرار داد و به راستى هم به شایستگى توانست جانشین پدر و عموى خود گردد، به طورى كه از شاگردان قدیمى او مى‏توان از: میرزا حسن‏خان مشار، میرزا عیسى‏خان خاتم، باصرالدوله، منتظم‏الحكماء و حاج محمدآقا. و از جدیدى‏ها: حمید وفا، لطفى، دلنوازى، فرهنگ شریف و ناصر آذر نام برد. استاد على‏اكبرخان شهنازى نغمات و آهنگهاى فراوانى ساخت كه از جمله بهترین پیش‏درآمدها محسوب مى‏شد. از جمله: پیش‏درآمد «شور»ى است به وزن دو چهارم در (لا) كه بسیار زیبا است، ولى چون نوار و صفحه در آن زمان در ایران موجود نبود از بین رفت. استاد على‏اكبر خان شهنازى در سال 1345 مدت پنج سال تمام دستگاههاى موسیقى ایرانى را كه از قدیم به ارث رسیده بود اجرا و همه را به صورتى كاملاً مرتب آماده كرد، استاد بیشتر روى اشعار شعرایى نظیر: ملك‏الشعراء بهار، حسین مسرور، وحید دستگردى و امیر جاهد آهنگ گذاشته و با خوانندگانى نظیر: اقبال‏السلطان، حسینعلى‏خان نكیسا، رضاقلى ظلى، طاهرزاده و ادیب خوانسارى همكارى داشته و در اوایل در رادیو با اعضاء اركسترى كه عبارت بودند از: ابراهیم منصورى، یگانه، یوسف‏زاده كار مى‏كرده ولى بعداً به طور تكنواز با رادیو همكارى داشته. یكى از خاطرات خوش استاد شهنازى كه همیشه از آن با افتخار یاد مى‏كرد این بوده كه در ساعت 5 بعد از ظهر روز 21 آبان ماه 1353 موزه‏ى صبا در خیابان ظهیرالاسلام به دست او گشایش یافت و مى‏گفت این براى اولین‏بار در خاورمیانه است كه یك چنین كار فرهنگى صورت تحقق به خود گرفته است. با گشایش «خانه صبا» نه تنها نسل معاصر بلكه نسل‏هاى آینده فرصت آن را خواهند داشت تا از مجراى صحیح، یادگارهاى صبا را كه برجاى مانده، مشاهده و حضور او را در وجود خویش زنده‏تر احساس كنند و آن همه زحماتى را كه در جهت فرهنگ و تعالى موسیقى ملى و سنتى ایران متحمل گشت ارج گذارند. استاد شهنازى یكى از دوستان نزدیك عارف بود و همراه با صداى او آهنگهاى بسیارى نواخت و درباره‏ى او مى‏گفت: «عارف داراى دو دانگ صدا بود ولى خیلى با حالت و گرم مى‏خواند به طورى كه شنونده را به سوى خود جذب مى‏كرد. وى انسانى بود عصبى و زودرنج و به پول و ثروت اصلاً نمى‏اندیشید آزاده‏اى بود كه بیشتر كوشش خود را جهت آرمان آزادیخواهى خود مى‏كرد.» استاد على‏اكبر خان شهنازى غیر از تار به سازهاى دیگرى مانند: سه‏تار، پیانو، نیز آشنایى كامل داشت و در سال 1332 عازم آبسرد دماوند شد و در آنجا مشغول كشاورزى شد ولى كم و بیش با شاگردان و طرفدارانش همكارى داشت و به كارهاى هنرى نیز مى‏پرداخت تا در سن هشتاد و هفت سالگى بدرود حیات گفت. روانش شاد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1270- مقتول 1314 ق)، نویسنده، مترجم، روزنامه‏نگار و شاعر. وى نوه‏ى دخترى مظفر علیشاه كرمانى بود و در كرمان به دنیا آمد. پس از فراگیرى صرف و نحو و معانى و بیان به تكمیل ادبیات، ریاضیات و حكمت الهى كوشید. میرزا عبدالحسین در حدود 1302 ق همراه شیخ احمد روحى به اصفهان مهاجرت كرد و از آنجا به تهران آمد و به تدریس و تفسیر قرآن اشتغال ورزید. وى مدتى با حاجى میرزا یحیى دولت‏آبادى و شیخ مهدى شریف كاشانى مصاحبت داشت. سپس به همراه روحى به رشت رفت و از آنجا رهسپار استانبول شد. او در استانبول با روزنامه‏ى «اختر» با مدیریت آقا محمدطاهر تبریزى، همكارى كرد و مقالاتى در آن روزنامه نوشت. میرزا آقاخان و شیخ احمد روحى و میرزا حسن خان خبیرالملك نامه‏هاى بسیارى از قول سید جمال‏الدین اسدآبادى به علماى نجف و سامرا و ایران نوشتند و خواستار همبستگى و مبارزه با استبداد ناصرالدین شاه شدند و همچنین از اعمال میرزا على‏اصغر خان صد اعظم انتقاد كردند. به همین دلیل صدر اعظم در صدد دستگیرى آنان برآمد و با متهم كردن آنان به دست داشتن در شورش ارمنیان، دولت عثمانى آنان را تحت‏الحفظ به طرابوزن تبعد و زندانى كرد. با پیش آمدن واقعه‏ى قتل ناصرالدین شاه در 1313 ق، سوءظن دولت ایران نسبت به این افراد بیشتر شد و عاقبت بر اثر اصرار میرزا محمود خان علاءالملك دیبا، سفیر كبیر ایران در عثمان، به ایران فرستاده شدند و سرانجام به دستور محمدعلى میرزاى ولیعهد در تبریز به قتل رسیدند. از آثار وى: «آیینه سكندرى»، در تاریخ ایران، از ماقبل تاریخ تا رحلت پیغمبر (ص)؛ «جنگ هفتاد و دو ملت»؛ «عهدنامه‏ى مالك اشتر و دستور حكومت»، شرح و ترجمه؛ «نامه‏ى باستان»، منظوم، بر وزن «شاهنامه»؛ «دیوان» شعر.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1296 ق)، پزشك و نویسنده. در مشهد مقدس به دنیا آمد. بعد از تحصیلات مقدماتى در 1313 ق براى ادامه تحصیل به تهران آمد و در مدرسه‏ى دارالفنون مشغول تحصیل شد و در رشته‏ى طب موفق به اخذ گواهى‏نامه گردید. پس از آن به فعالیت‏هاى پزشكى در نقاط مختلف ایران پرداخت، اما بیشتر در مشهد اشتغال داشت. از آثار وى: «اندرز پزشكى»؛ «بهداشت كودكان».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1290 ش)، پزشك و نویسنده. تحصیلات متوسطه را در 1312 ش و دوره‏ى دانشكده‏ى پزشكى را در 1318 ش به پایان رسانید. وى مشاغل زیر را عهده‏دار بود:كارمند موسسه‏ى سرم‏سازى حصارك، ریاست بهدارى دانشكده‏ى كشاورزى كرج، پزشك بهدارى آموزشگاهها، مأمور درمانگاه بیماریهاى مغزوپى یكى از بیمارستانهاى تهران. از آثار وى: «بیماریهاى اعصاب».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1371 -1285 ش)، فهرست‏نویس، روزنامه‏نگار، مترجم، نویسنده و استاد دانشگاه. از نوادگان فتحعلى‏خان صبا بود. در تهران به دنیا آمد. تحصیلات خود را به ترتیب در مدرسه‏هاى فرانكوپرسان، دارالفنون و سپس علوم سیاسى انجام داد. پس از آن همراه دانشجویان اعزامى به اروپا، به فرانسه رفت و در پاریس از دانشكده‏ى حقوق درجه‏ى دكترى دریافت كرد. همچنین دوره‏ى مدرسه‏ى عالى شارت را كه مخصوص تعلیمات مربوط به آرشیو، بایگانى و كتابدارى است، در آن دیار گذراند و دیپلم آنجا را كسب كرد. صبا نخستین ایرانى است كه درجه‏ى علمى از آنجا گرفته است. وى در روزنامه‏هایى چون: «شفق سرخ»، «نوبهار»، «عصر اقتصاد» و «كیهان» مقالات متعددى نوشته و مدت ده سال سردبیر مجله‏ى «بانك ملى ایران» بود. او مؤسس انجمن دوستداران كتاب بود و شمارى از آثار پیشینیان را به سبكى زیبا و دلپسند انتشار داد. صبا استاد كرسى آمار دانشكده حقوق و استاد بایگانى و روش تحقیق در دانشكده‏ى ادبیات بود. او كتابسشناسى ایران در زبان فرانسه را به وجود آورد و كتابهاى فرانسه راجع را به ایران را فهرست كرد و مطالبى راجع به ایران در ادبیات فرانسه گردآورى كرد. از دیگر آثار او: «آزلزین»، ترجمه؛ «اصول آمارى و كلیات آمار اقتصادى»؛ «اصول بایگانى»؛ «اصول فن كتابدارى و تنظیم كتابخانه‏هاى عمومى‏و خصوصى»؛ «گلهاى حافظ»، ترجمه؛ «یكى بود یكى نبود»، ترجمه. از جمله‏ى خدمات دكتر صبا پایه‏گذارى كتابخانه‏ى بانك ملى ایران بود.[1] كتاب شناس. تولد: 1285، تهران. درگذشت: 23 فروردین 1371، سن‏دیه‏گو (آمریكا). محسن صبا تحصیلات خود را به ترتیب در مدرسه‏هاى «فرانكو پرسان» و دارالفنون و سپس مدرسه‏ى علوم سیاسى انجام داد. پس از آن همراه گروهى از محصلین اعزامى به فرانسه رفت و توانست دانشكده‏ى حقوق پاریس را بگذراند و درجه‏ى دكترى دریافت كند. همچنین مدرسه‏ى عالى شارت را در آن دیار ببیند و دیپلم آنجا را به دست بیاورد. مدرسه‏ى شارت مخصوص تعلیمات مرتبط به آرشیو، بایگانى و كتابداى است و صبا نخستین ایرانى است كه درجه‏ى علمى از آنجا گرفته است. كار علمى وى در پاریس كه منجر به دریافت درجه‏ى علمى و دكترى شد گردآورى فهرستى از كتاب‏ها و مقاله‏هایى بود كه به زبان فرانسوى درباره‏ى ایران در سراسر جهان نشر شده بود. دكتر صبا براى به سرانجام رسانیدن این كار مدت‏ها در كتابخانه‏هاى فرانسه به جستجو پرداخت تا عاقبت كتاب‏شناسى ایران در زبان فرانسه را به وجود آورد كه در سال 1936 در پاریس به چاپ رسید. صبا پس از بازگشت به ایران نخست در بانك ملى ایران به كار پرداخت. از اقدامات مهم او پایه گذارى و مجموعه‏سازى كتابخانه‏ى بانك ملى در سال 1316 است. دكتر صبا توانست فهرست كتابخانه‏ى ملى را در سال 1324 به چاپ برساند. صبا مدت ده سال ریاست اداره‏ى آمار و بررسى‏هاى اقتصادى همان بانك را داشت و در این مدت بود كه مجله‏ى «بانك ملى» زیر نظر او منتشر مى‏شد كه به مقاله‏هاى تخصصى آمارى و اقتصادى اجتماعى اختصاصى داشت. كم‏كم همزمان با ادامه‏ى كار در بانك، به تدریس در دانشگاه پرداخت و به استادى در دانشكده‏ى حقوق و علوم سیاسى و اقتصادى رسید، تا این كه پس از سى سال تدریس بازنشسته شد. وى كتابى درباره‏ى فن كتابدارى در سال 1333 منتشر نمود. وى كتابى هم درباره‏ى بایگانى و كتاب دیگرى درباره‏ى آمار اقتصادى نوشت. وى همچنین انجمن دوستداران كتاب را تأسیس نمود. دكتر صبا پس از تشكیل یونسكو نخستین كتابدارى بود كه به دعوت آن مؤسسه‏ى سفرى به اروپا رفت (سال 1332) و تحولات جدید كتابدارى را پس از جنگ دید. گروه ملى كتابشناسى ایران وابسته به كمیسیون ملى یونسكو را با همكارى دكتر مهدى بیانى، محمدتقى دانش‏پژوه و ایرج افشار تأسیس نمود. دكتر صبا بر سه كتاب منتشره این گروه مقدمه دارد (كتاب شناسى فهرست‏هاى نسخه‏هاى خطى فارسى در كتابخانه‏هاى دنیا از ایرج افشار، فهرست نسخه‏هاى خطى كتابخانه دانشكده‏ى حقوق و علوم سیاسى و اقتصادى دانشگاه تهران از محمدتقى دانش‏پژوه و فهرست مقالات فارسى جلد اول از ایرج افشار). تأسیس كمیته بایگانى ملى وابسته به كمیسیون ملى یونسكو در سال 1338 كار دیگرى بود كه با همكارى دیگران انجام داد. از آثار اوست: Bibliographie francaise de lran paris 1935 (Tehran 1951 Tehran 1966 (english Biblioraohy of Tehran 1965 فرهنگ بیان اندیشه‏ها (تهران، 1366)؛ صداى انسانى (از ژان كوكتو، تهران، 1338)؛ یكى بود یكى نبود (از فرانسیس دوكرواسه، انجمن دوستداران كتاب، 1338)؛ گل‏هاى حافظ (از هانرى گى، با نقاشى‏هاى لیلى تقى‏پور)؛ ترجمه‏هاى كوتاه دیگر دارد كه در فهرست‏هاى كتاب‏هاى چاپى تألیف خانبابا مشار به نامهاى آرلزین، آنترموز، تیستین، ستارگان، گردش آمده است، مسافرت به ایران (از الكسیس سولتى كف دیمیتریویج، تهران، 1336)؛ زیبایى‏هاى ایران (آندره دولیه دولند، تهران، 1355)؛ اصول فن كتابدارى و تنظیم كتابخانه‏هاى عمومى و خصوصى تهران (1333)؛ اصول بایگانى (1333)؛ اصول آمارى و كلیات آمار اقتصادى (1334).

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س هفتم ق)، نویسنده و خطاط. او از دانشمندان و خوشنویسان ساكن اصفهان بوده است. از آثار او: مجموعه‏اى به خط خوش كه به سال 624 و 625 ق ترتیب داده و شامل «رساله الشرفیه فى تقاسیم العلوم الیقینیه» است؛ «قابوسنامه» یا پندنامه‏ى عنصرالمعالى كیكاووس؛ «ترجمه‏ى تقویم الصحه» تالیف ابن بطلان بغدادى؛ «ترجمه‏ى رساله الذهبیه» كه امام على بن موسى الرضا (ع) به مامون نوشته است؛ «ترجمه‏ى الرساله السیاسیه» در وصایاى بقراط حكیم و حكماى یونانى؛ مختصرى در منتخبات امثال و اشعار تازى؛ كه تمام این آثار را براى شرف‏الدین ابوالحسن على بن اسماعیل اصفهانى تالیف و ترجمه كرده است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(وف 1329 ش)، نویسنده. وى تحصیلات خود را در مدارس آمریكایى و الیانس و جاویدان به پایان رسانید. خلوتى درحدود هفده سالگى وارد دانشكده‏ى نظام شد و در جنگ جهانى اول سمت نایب اولى فرماندهى گروهان سواره را داشت پس از آن به خدمت در ژاندارمرى پرداخت. سپس از نظام كناره گرفت و به تحصیل علوم قدیم مشغول شد. از آثار وى: «انسانیت در خطر افتاده»؛ «اس. او. اس».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(وف 859 ق)، خطاط، عارف، نویسنده و شاعر، متخلص به خلوتى. وى مرید مولانا محمد مغربى بود و تربیت از او یافت. پس از چندى به خدمت جمعى دیگر از بزرگان مثل سلطان خواجه على صفوى و شیخ زین‏الدین خوافى و شیخ كال خجندى نیز رسید. خلوتى در خوشنویسى از سرآمدان روزگار خود به شمار مى‏رفت و سند خط استادان آذربایجان و خراسان بدو مى‏پیوندد. خواجه عبدالرحیم و برادر مهترش، خواجه عبدالحى، هر دو در خوشنویسى شاگرد پدر خود بودند. وى در حظیره بابا مزید مدفون است. از تالیفات او: «مفاتیح الغیب»، در تصوف؛ «حاشیه بر شرح اصطلاحات شیخ عبدالرزاق كاشى»؛ «شرح بر رباعى حوراییه‏ى» ابوسعید ابوالخیر؛ «تعلیقات بر بعضى ابیات مشكله گلشن راز» و چند اثر دیگر: از خطوط وى: یك قطعه از مرقع مالك، به خط ثلث دو دانگ جلى و رقاع و نسخ و توقیع كتابت جلى ممتاز، با رقم: «كتبه اضعف عباداللَّه تعالى... عبدالرحیم الخلوتى ابن شمس التبریزى المشرقى».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1331 -1254 ق)، خطاط، نویسنده و شاعر، متخلص به خلف. ملقب به ركن‏الملك. از بزرگان سلسله‏ى خلف بیگى شیرازى بود كه در شیراز به دنیا آمد. وى در ابتداى عمر به كسب علوم ادبى پرداخت و در خط نستعلیق و شكسته و سایر خطوط سرآمد شد. در سال 1277 ق كارگزار دولت بحرین شد و به سال 1281 ق منشى مخصوص مسعود میرزاى ظل‏السلطان، فرمانفرماى فارس. پس از آنكه ظل‏السلطان به حكومت اصفهان منصوب شد، ركن‏الملك نیز همراه او بود و در سال 1296 ق از طرف وى به نیابت حكومت اصفهان معین شد. میرزا سلیمان علاوه بر شاعرى در فن انشاء نیز مهارتى بسزا داشته است. او در اصفهان درگذشت و در نزدیكى مسجدى كه خود در تخت فولاد بنا كرده بود به خاك سپرده شد. كارهاى نیك و آثار خیرى كه ركن‏الملك در دوران حیات ساخته بدین قرار است: تا ساختن مسجد و مدرسه در ابتداى تخت فولاد اصفهان؛ تاسیس شركت اسلامیه؛ تاسیس اداره‏ى دعوت اسلامى؛ بناى بقعه‏ى آقا محمد بیدآبادى، حكیم و فیلسوف معروف، و بقعه‏ى حاج محمد جعفر آباده‏اى، از فقهاى مشهور؛ تعمیر و مرمت تكیه‏ى میر فندرسكى و مسجد خلف بیگ، معروف به مسجد سرخى؛ آینه‏كارى ایوان سامراء؛ چاپ كتابهاى اسلامى مانند: قرآن كریم؛ «صحیفه‏ى سجادیه»؛ «زادالمعاد» مجلسى؛ «جامع عباسى» شیخ‏بهایى؛ و كتابهاى دیگر.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س چهارم ق)، دانشمند و نویسنده. از دانشمندان و نویسندگان بزرگ قرن چهارم هجرى بود. در جوانى از ملازمان صاحب بن عباد به شمار مى‏رفت. پس از صاحب به خراسان رفت و به صدارت و ریاست نویسندگان ابونصر احمد میكالى رسید. به گفته ثعالبى نیشابورى در «یتیمة الدهر» آثار وى در بیست و پنج باب به بیش از چهار هزار برگ رسیده است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

عرفان نظرآهاری، نویسنده و شاعر کودکان و نوجوانان، سال ۱۳۵۳ در تهران زاده شد. او کارشناس ادبیات انگلیسی است. مدرک دکترای خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی دریافت کرده و هم اکنون دانشجوی دوره دکترای تاریخ فلسفه است. نظرآهاری نگارش پنج عنوان کتاب پژوهشی در ادبیات فارسی با موضوع هایی همچون: عشق، قناعت، عدالت طلبی و ستم ستیزی ارزش زندگی و مرگ و هستی را در پیشینه ی خود دارد و آثار متعددی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان از او منتشر شده است، از جمله: "راز مرواریدهای شهرزاد"، "در سینه‌ات نهنگی می‌تپد"، "نامه‌های خط خطی"، "پیامبری از کنار رودخانه ما رد شد"، "لیلی نام تمام دختران زمین است"، "بالهایت را کجا جا گذاشتی"، "خرقانی به روایت عرفان نظرآهاری"، " چای با طعم خدا"، "من هشتمین آن هفت نفرم"، "جوانمرد، نام دیگر تو"، "روی تخته سیاه جهان، با گچ نور بنویس"، " یک استکان یاد خدا باید بنوشم"، "پرنده ماهی". نظر آهاری تا کنون در جایگاه عضو هیئت داوری و کارشناسی جشنواره های کتاب و مطبوعات، کتاب سال جمهوری اسلامی، کتاب سال رضوی، جشنواره مطبوعات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، جشنواره ی مطبوعات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، جشنواره ی قصه گویی و شعرخوانی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان وعضویت در شورای سیاستگذاری و کمیته علمی بررسی و چاپ کتاب در شرکت انتشارات "علمی و فرهنگی" فعالیت کرده است و در سمت سردبیر برنامه ویژه نوجوانان در رادیو و رییس کمیته علمی و شورای سیاستگذاری پروژه "شعر جهان" برای انتشار کتاب های حوزه شعر پنج قاره در شرکت انتشاراتی "علمی و فرهنگی" مشغول به کار بوده است. مجموعه شعر "روی تخته سیاه جهان با گچ نور بنویس" اثر این نویسنده در چهارمین جایزه کتاب فصل به عنوان اثر برگزیده انتخاب شد و کتاب "چای با طعم خدا"، به عنوان برگزیده "جشنواره کتاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان" انتخاب شد. کتاب های "نامه های خط خطی" و "لیلی، نام تمام دختران زمین است" برگزیده جشنواره "کتاب های برتر" شد و"نامه های خط خطی" به عنوان برگزیده کتاب سال سلام بچه ها معرفی شد. نظر آهاری در جشنواره"شهروند برگزیده" از سوی شورای شهر تهران، جایزه شاعر و نویسنده برگزیده کودک و نوجوان را دریافت کرد و در ۴ سال پی در پی برگزیده جشنواره مطبوعات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد. او درجشنواره ی"مطبوعات رشد" که از سوی وزارت آموزش و پرورش برگزار شد به عنوان نویسنده برگزیده انتخاب شد و درجشنواره کتاب های کمک آموزشی رشد (وزارت آموزش و پرورش) برای کتاب "نامه های خط خطی" لوح تقدیر گرفت. نظرآهاری با کتاب "کوله پشتی ات کجاست؟" نیز توانست برگزیده جشنواره ادبی "پروین اعتصامی" و برگزیده "کتاب سال جمهوری اسلامی ایران"( وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) شود. اودرسال ۲۰۰۱برگزیده نخست کنگره شعر زنان شد و"پشت کوچه های ابر" اثر این نویسنده به عنوان برگزیده جشنواره کتاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انتخاب شد. نظرآهاری هم اکنون به تدریس در دانشگاه ها و مراکز علمی و آموزشی مشغول است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

حمید سمندریان (زاده ۱۳۱۰ در تهران) کارگردان تئاتر است. کارگردانی تئاتر صحنه‌ای: ۱- «دوزخ» اثر ژان پل سارتر سال اجرا ۱۳۴۱ بازیگران: جمیله شیخی ـ رکن الدین خسروی ـ پرویز کاردان ـ عزت پریان ۲- «اشباح» اثر هنریک ایبسن سال اجرا ۱۳۴۲ بازیگران: جمیله شیخی ـ محمد علی کشاورز ـ عباس غفوریان ـ اسماعیل دادفر ـ عزت پریان ۳- «مرده‌های بی‌کفن و دفن» اثر ژان پل سارتر سالهای اجرا ۱۳۴۲ و ۱۳۵۷ بازیگران: محمد علی کشاورز ـ منوچهر فرید ـ پرویز فنی زاده ـ اسماعیل محرابی ـ پری صابری ـ جمشید مشایخی ۴- «طبیب اجباری» اثر مولیر سال اجرا ۱۳۴۳ بازیگران: محمدعلی کشاورز ـ پرویز فنی‌زاده ـ اسماعیل محرابی ـ مسعود فقیه ـ شکوه نجم‌آبادی ـ سعید پورصمیمی ۵- «هرکول و طویله اوجیاس» اثر دورنمات سال اجرا ۱۳۴۴ بازیگران: پرویز صیاد ـ محمد گودرزی ـ محمد حفاظی ـ ثریا قاسمی ـ عباس یوسفیانی ـ سیروس ابراهیم‌زاده ـ فریده صابری ۶- «ملاقات بانوی سالخورده» اثر فردریش دورنمات سال اجرا ۱۳۵۱ بازیگران جمیله شیخی ـ آذر فخر ـ اکبر زنجانپور ـ محمود هاشمی ـ علی رامز ـ غلامرضا طباطبائی ۷- «نگاهی از پل» اثر آرتور میلر سال اجرا ۱۳۴۸ بازیگران: اکبر زنجانپور ـ سوسن تسلیمی ـ خسرو فرحزادی ـ اسماعیل دادفر ـ پروین دولتشاهی ۸- «مرغ دریایی» اثر آنتوان چخوف سال اجرا ۱۳۵۶ بازیگران: جمیله شیخی ـ محمدعلی کشاورز ـ قاسم سیف ـ هما روستا ـ جمال اجلالی ـ محمد مطیع ـ منوچهر فرید ـ سرور رجائی- آتیلا پسیانی ـ سروش خلیلی و..... ۹ ـ «کرگدن» اثر اوژن یونسکو سال اجرا ۱۳۵۱ بازیگران: عزت ا... انتظامی ـ پرویز صیاد ـ اسماعیل دادفر ـ محمد حفاظی ـ مهدی فخیم‌زاده ـ پروین دولتشاهی ـ فریده صابری ـ عباس یوسفیانی ـ محمود شیبانی و.... ۱۰- «بازی استریندبرگ» اثر فردریش دورنمات سال اجرا ۱۳۵۱-۱۳۷۸ بازیگران: محمدعلی کشاورز ـ اسماعیل شنگله ـ هما روستا ۱۱- «دایره گچی قفقازی» اثر برتولت برشت سال اجرا ۱۳۷۷ بازیگران: سعید پور صمیمی ـ آزیتا حاجیان ـ سهراب سلیمی ـ حسن پورشیرازی ـ آرمان امید ـ جمال اجلالی و.... ۱۲- «باغ وحش شیشه‌ای» اثر تنسی ویلیامز سال اجرا ۱۳۴۲ بازیگران: پرویز فنی‌زاده ـ شهلا ریاحی ـ پری صابری ـ عباس مغفوریان ۱۳- «آندورا» اثر ماکس فریش سال اجرا ۱۳۴۶ بازیگران: سعید پورصمیمی ـ ثریا قاسمی ـ محمدعلی کشاورز ـ منوچهر فرید ـ پرویز پورحسینی ـ جمیله شیخی ـ اسماعیل دادفر ـ جمشید مشایخی ـ منوچهر فرید ـ پری امیر حمزه ـ اسفندیار شهیدی و.... ۱۴ـ «ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی» اثر فردریش دورنمات سال ۱۳۶۸ بازیگران: رضا کیانیان ـ احمد آقالو ـ میکائیل شهرستانی ـ هما روستا ـ نورالدین استوار ـ جمال اجلالی ـ رضا عمرانی ـ قاسم زارع و..... ۱۵- «لئوکادیا» اثر ژان آنوی سال اجرا ۱۳۴۳ بازیگران: پرویز پورحسینی ـ سعید پورصمیمی ـ محمدعلی کشاورز ـ محمد حفاظی ـ شکوه نجم‌آبادی - عصمت صفوی کارگردانی تئاتر رادیویی: حمید سمندریان در رادیو صدای ایران تعدادی نمایشنامه را ترجمه کرده که کارگردانی آن را نیز به عهده داشته‌است: ۱- غروب روزهای آخر پاییز نوشته فردریش دورنمات سال ۱۳۴۱ ۲- پنچری نوشته فردریش دورنمات سال ۱۳۴۱ ۳- همزاد نوشته فردریش دورنمات سال ۱۳۴۱ ۴- اقدامات وگا نوشته فردریش دورنمات سال ۱۳۴۱ ۵- فیزیکدانها نوشته فردریش دورنمات سال ۱۳۶۶ تله تئاتر: آثار اجرا شده در تلویزیون ملی ایران (تله تئاتر) که ترجمه و کارگردانی این آثار به عهده حمید سمندریان بوده‌است: ۱- غروب روزهای پائیز اثر فردریش دورنمات سال ۱۳۴۲ ۲- بازی استریندبرگ اثر فردریش دورنمات سال ۱۳۵۱ ۳- خمره اثر لوئیجی پیراندللو سال ۱۳۵۳ ۴- جراحی پلاستیک اثر پی‌یر فراری سال ۱۳۴۰ ۵- پلوفت (شبح کوچک) اثر ماریا کل راماشادو سال ۱۳۴۰ ۶- ساعت شش در خیابان آتن اثر روژه فردیناند ۷- به‌سوی دمشق اثر اگوست استریندبرگ سال ۱۳۸۱ حمید سمندریان به دعوت پرفسور رگن‌برگ استاد دانشگاه مونیخ و کارگردان تئاتر به انستیتو گوته دعوت شد و نمایشنامه‌های بسیاری را با بازیگران آلمانی روی صحنه برد. این همکاری بین سالهای ۵۱ تا ۵۷ ادامه داشت. ۱- شهاب آسمانی اثر فردریش دورنمات ۲- چگونه رنجهای آقای موکین پوت برطرف می‌شود اثر پیتر وایس ۳- پنچری اثر فردریش دورنمات ۴- سانتا کروز اثر ماکس فریش ۵- راهب و راهزن اثر هاینریش بول ۶- خوزه اثر هاینریش بول ۷- خشم شدید فلیپ هوتس اثر ماکس فریش ۸- بالماسکه دزدان اثر ژان آنوی ۹- دوزخ اثر ژان پل سارتر ۱۰- ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی اثر فردریش دورنمات ۱۱- توراندخت اثر هیلدس هایمر ۱۲- مرده‌های بی‌کفن و دفن اثر ژان پل سارتر : ترجمه حمید سمندریان در باب ترجمه آثار نمایشی در جامعه تئاتری: ۱- غروب روزهای پاییز اثر فردریش دورنمات سال ۱۳۴۰ ناشر مروارید ۲- پنچری اثر فردریش دورنمات سال ۱۳۴۲ ناشر مروارید ۳- ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی اثر فردریش دورنمات سال ۱۳۴۱ نشر پیروز ۴- دایره گچی قفقازی اثر برتولت برشت سال ۱۳۴۱ چاپ مجدد ۱۳۷۸ ۵- اقدامات وگا و همزاد اثر فردریش دورنمات سال ۱۳۴۱ ۶- ملاقات بانوی سالخورده اثر فردریش دورنمات سال ۱۳۴۲ چاپ مجدد ۱۳۷۸ نشر قطره ۷- رومولوس کبیر اثر فردریش دورنمات سال ۱۳۶۹ مرکز هنرهای نمایشی ۸- باغ وحش شیشه‌ای اثر تنسی ویلیامز سال ۱۳۴۲ چاپ مجدد ۱۳۸۳ نشر قطره ۹- لئوکادیا اثر ژان آنوی سال ۱۳۴۳ چاپ مجدد ۱۳۸۳ نشر قطره ۱۰- هرکول و طویله اوجیاس اثر فردریش دورنمات سال ۱۳۴۳ ۱۱- آندورا اثر ماکس فریش سال ۱۳۴۷ انتشارات روز ۱۲- فیزیکدانها اثر فردریش دورنمات سال ۱۳۵۰ چاپ مجدد ۱۳۸۳ نشر قطره ۱۳- خشم شدید فلیپ هوتس اثر ماکس فریش سال ۱۳۵۰ چاپ مجدد ۱۳۷۰ نشر مرکز هنرهای نمایشی ۱۴ ـ فرشته‌ای به بابل می‌آید اثر فردریش دورنمات سال ۱۳۵۲ ۱۵- چگونه رنجهای آقای موکین پوت بر طرف می‌شود سال ۱۳۵۳ ۱۶- مکبث اثر ویلیام شکسپیر سال ۱۳۵۵ چاپ مجدد ۱۳۸۳ نشر قطره ۱۷- بازی استریندبرگ اثر فردریش دورنمات سال ۱۳۵۱ چاپ مجدد ۱۳۷۴ نسل قلم

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

حسن کامشاد مترجم و پژوهشگر ادبیات فارسی است. حسن کامشاد لیسانس حقوق را از دانشگاه تهران دارد و دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه کیمبریج گرفت. زندگی: حسن کامشاد متولد اصفهان است، او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در اصفهان و دبیرستان ادب طی کرد پس از دبیرستان با دیپلم ادبی برای ادامه تحصیل به دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفت. پس از فارغ التحصیلی به جنوب رفت و مشغول کار در شرکت نفت شد. او در این دوران به فعالیت‌های دست چپی پرداخت و در پی وقایع ۲۸ مرداد مجبور شد به تهران بیاید. او بعدها به دعوت دانشگاه کیمبریج برای تدریس زبان فارسی به انگلستان رفته و در کنار تدریس به تحصیل زبان و ادبیات فارسى در این دانشگاه پرداخت. رساله دکترای او درباره نثر معاصر فارسی بود که بعدها در انگلستان به عنوان Modern persian prose literature به چاپ رسید[۱]. این کتاب سالها بعد توسط او به عنوان پایه‌گذاران نثر جدید فارسی توسط نشر نی منتشر شد. او پس از تحصیل به عنوان استاد زبان فارسی دانشگاه کیمبریج به تدریس پرداخت و همچنین استاد دانشگاه کالیفرنیا و دانشگاه تهران هم بوده است. وی پس از پنج سال تحصیل به ایران بازگشت و سالها در ایران بود تا اینکه از طرف شرکت نفت به لندن رفته و پس از بازنشستگی به تالیف و ترجمه مشغول شد. کتاب‌های حسن کامشاد : ترجمه درخدمت تخت طاووس خاورمیانه استالین مخوف، خنده و بیست میلیون عیسى دنیاى فرضى قبله عالم سرگذشت فلسفه دنیای سوفی تاریخ چیست ویتگنشتاین - پوپر و ماجرای سیخ بخاری: ده دقیقه جدل میان دو فیلسوف بزرگ سوگ مادر دریای ایمان ایران: برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها سیر نابخردی، از ترویا تا ویتنام شبح خانم ویل امپراتور آخرین امپراتور روح داروثی دینگلی الوهیت و هایدگر تاماس پین حدیث نفس(زندگینامه) : تالیف پایه گذاران نثر جدید فارسى (تألیف به دو زبان فارسى

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

جمشید ارجمند، مترجم و منتقد سینمایی. زندگی‌نامه: جمشید ارجمند در خیابان لاله‌زار، کوچهٔ پیرنیا ۲، روبه‌روی سینما کریستال به دنیا آمد. خیلی زود در ۱۲ سالگی در آغاز دهه سی و دولت دکتر مصدق به عضویت حزب پان ایرانیست درآمد. بعد از کودتای ۲۸ مرداد با وسایل ابتدایی به چاپ اعلامیه می‌پرداخت اما فعالیت‌های سیاسی او را خیلی زود به فعالیت‌های فرهنگی کشاند و در تابستان ۱۳۳۳ کار در مجله فردوسی زیر نظر ناصر نیرمحمدی آغاز کرد. در همین سال چاپ چند شعر نو در مجله فردوسی و راهنمایی‌های اسماعیل شاهرودی و نصرت رحمانی او را با ادبیات نوین فارسی آشنا کرد. مرگ مادرش در ۱۳۳۷ طی حادثه‌ای در جلوی چشمان‌اش و مرگ پدر در دو سال بعد زندگی مشقت‌باری را به او تحمیل کرد اما وی توانست با سخت‌کوشی بر مشکلات فایق آید و به دانشگاه برود و هم‌زمان در مجلهٔ فردوسی به مدیریت نعمت‌الله جهانبانویی و ستارهٔ سینما به سردبیری پرویز نوری به کار ترجمه و انتشار مقاله بپردازد. در ۱۳۴۰ به دلیل فعالیت‌های سیاسی در چارچوب جبهه ملی دو بار دستگیر و در زندان قزل‌قلعه زندانی شد. در سال ۱۳۴۱ در تظاهرات دانشجویی مورد ضرب و جرخ شدیدی قرار گرفت. سال ۱۳۴۲ سال پرباری برای ارجمند بود در این سال از دانشکدهٔ حقوق فارغ‌التحصیل شد و با روشنک کشاورز، فرزند سید محمدعلی کشاورز سخنگوی جبهه ملی دوم، ازدواج کرد. تحصیل فوق‌لیسانس مدیریت اداری را آغاز کرد که البته ناتمام ماند. در همین سال در موسسهٔ تحقیقات اقتصادی با سمت محقق استخدادم شد که امکان تحقیق و سفر به مناطق مختلف ایران و انتشار پژوهش‌های‌اش در فصلنامه تحقیقات اقتصادی را برای‌اش فراهم آورد. نخستین فرزندش در سال بعد ۵ مرداد ۱۳۴۳ به دنیا آمد که به یاد دکتر محمد مصدق نام او را "محمد" گذاشت. چهار سال بعد در آذر ۱۳۴۶ دخترش لیلا به دنیا آمد. در این سال‌ها هر چند دو سال را در سربازی گذراند اما به فعالیت‌های مطبوعاتی و ترجمه و تالیف و نقد سینمایی نیز پرداخت و در سال ۱۳۴۵ مجمع منتقدان فیلم در بنیانگذاری کرد و در همین سال به عنوان عضو هیئت داوران منتقدان سینمایی در جشنوارهٔ فیلم کودک و نوجوان انتخاب شد. در ۱۳۴۸ به فرانسه رفت تا مطالعات تخصصی در دورهٔ دکترای سیکل سوم دانشگاه اکس-مارسی، رشته اقتصاد و تبلیغات جهانگردی را پی ‌بگیرد. در همین سال ترجمه نخستین کتاب‌اش را به پایان برد و با بازگشت به کشور در سال بعد، به فعالیت‌های گسترده و مداوم به ترجمه و تالیف پرداخت. بعد از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در سال ۱۳۵۸ کار در هیئت تحریریه روزنامه هفتگی طنز "آهنگر" به سردبیری منوچهر محجوبی را آغاز کرد و با تعطیلی این هفته‌نامه در سرویس خارجی روزنامه بامداد شروع به کار کرد که این روزنامه هم تعطیل شد و او در روزنامه میزان مشغول کار شد و این روزنامه هم به سرنوشت آن دو نشریه دچار شد و به کام تعطیلی رفت. جمشید ارجمند هر چند تا کنون دو بار عمل جراحی قلب انجام داده است اما هم‌اکنون ضمن تحقیق و پژوهش و ترجمه، سردبیری و انتشار فصلنامه بیمه و کشاورزی برای صندوق بیمه محصولات کشاورزی را به عهده دارد. :تالیف - ۱۳۵۱ دربارهٔ چند سینماگر(۲و۱)، نشر و پژوهش کتاب جار. - ۱۳۵۱ در بارهٔ سینما، نشر و پخش کتاب جار. - ۱۳۵۲فیلم ساختن، انتشارات مروارید. - ۱۳۵۳ سینماگر، نشر و پخش کتاب جار. - ۱۳۷۲ دستور خط و نگارش، مرکز مطالعات برنامه‌ریزی و اقتصاد کشاورزی. - دست‌نامهٔ شیوهٔ نگارش، سازمان مدیریت صنعتی. - ۱۳۷۷ گربه روی شیروانی داغ و ۲۱ فیلم-قصهٔ دیگر، انتشارات روزنه‌کار. - ۱۳۷۹ میان پرده، گل‌آقا. ترجمه: - ۱۳۵۱ حقوق نویسنده، آلکساندر سولژنیتسین، انتشارات مروارید - ۱۳۵۲ جامعه‌شناسی رادیو و تلویزیون، ژان کازنو، انتشارات سروش - ۱۳۵۴ چهرهٔ عریان آمریکا، روژه کان، سازمان انتشاراتی و فرهنگی ابتکار. - ۱۳۶۲ جنبش مقاومت ایرلند، روژه خالیگو، انتشارات خوارزمی. - ۱۳۶۳ نیکلا کوچولو، سامپه(تصویرگر)، گوسینی (نویسنده)، نشر شینلام. - ۱۳۶۳ دنیای کوچک دن کامیلو، جووانی گوارسکی، نشر تهران فاریاب، چاپ‌های بعد نشر پرواز. - ۱۳۶۸ تاریخچهٔ رادیو و تلویزیون، پیر آلبر، آندره ژان تودسک، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی. - ۱۳۷۷ سنگ قیصر، جستجوی خط مبارزه در آثار مسعود کیمیایی، پیر بالدوکی، بهرام شیراوژن، فرهنگ کاوش. - ۱۳۷۷ اصفهان، تصویر بهشت، هانری استیرلن (با مقدمهٔ هانری کربن)، نشر و پژوهش فرزان روز. - ۱۳۷۸ نقد فیلم , (نمونه‌هایی از نقدهای دهه ۱۳۴۰ تا ۱۳۷۰، انتشارات فانوس خیال - ۱۳۷۹ مینیاتور ایرانی، رنگ‌های نور: آینه و باغ، یوسف اسحاق‌پور، نشر و پژوهش فرزان روز. - ۱۳۸۰ شوهر مدرسه‌ای، جووانی گوارسکی، نشر کتاب پرواز. - ۱۳۸۲ آیین هندو و عرفان اسلامی، داریوش شایگان، نشر و پژوهش فرزان روز. - ۱۳۸۸ ایرانیان، یونانیان و رومیان، یوزف ویسهوفر، نشر و پژوهش فرزان روز.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

جعفر شعار، پژوهش‌گر ادبی، مصحح، مترجم ایرانی. زندگی: جعفر شعار در ۱۳۰۴ در تبریز به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه و دانش‌گاهی خود تا مقطع کارشناسی ادبیات فارسی و لیسانس زبان فرانسه را در همان شهر و در دانش‌گاه تبریز به پایان رساند. در تهران به تحصیل خود در ادبیات فارسی ادامه داد و در ۱۳۴۲ درجهٔ دکتری در زبان ادبیات فارسی گرفت. مدارج و مشاغل: ۶ سال عضویت در سازمان لغت‌نامه دهخدا. استادی دانشگاه تربیت معلم پس از سال‌ها تدریس در دانش‌گاه تهران و دانش‌سرای عالی. همکاری با مركز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. آثار: تصحیح و شرح تاریخ یمینی. سیاست‌نامه. گزیدهٔ اشعار ناصرخسرو. سفرنامه ناصرخسرو. جوامع الحکایات و لوامع الروایات : ترجمه سفرنامه ابن حوقل. سایر: پژوهشی در دستور فارسی.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : یونان   -   قرن : منبع :

هومر مشهورترين شاعر حماسه سراى يونان باستان است. او طى سال هاى آخر سده هشتم و اوايل سده نهم پيش از ميلاد مى زيست. در روزگار باستان مردم هفت شهر از نژاد يونانى هومر را از خود مى دانستند. اما دلايل برخى از مردم اين شهرها معتبر نبود. چنانكه مردم شهر آتن وى را از آن جهت از خود مى دانستند كه شهر ازمير مستعمره آنها بود. از جزئيات زندگى هومر اطلاعات زيادى موجود نيست. آنچه كه به عنوان زندگى هومر وجود دارد مجموعه افسانه ها و داستان هاى ساختگى است كه به دست اشخاص گردآورى شده است. داستان هايى كه البته اعتبار تاريخى ندارد. اما آنچه مى توان پذيرفت اين كه هومر سفر بسيار كرده و حتى گفته مى شود در پايان زندگى كور شده و البته تا زنده بود لب از سخنگويى فرو نبست. مجسمه تراشان و نقاشان يونان قديم وى را به صورت مردى موقر و هوشيار و با چشمانى بسته نشان داده اند. البته هر زمان كه هومر را نابينا نشان داده اند اسنادى نيز وجود دارد كه در آن هومر بينا و جوان است. آنچه امروزه به هومر منسوب است دو كتاب «ايلياد و اوديسه» است كه هر دو از شاهكارهاى ادبيات جهان محسوب شده و هر دو مكمل يكديگرند و تضادى در ميانشان نيست. بى شك هيچ كتابى درباره دو حماسه هومر نمى تواند چندان لذت بخش باشد كه خود آنها. ترجمه هايى از اين دو حماسه فراوانند. ترديد نمى توان داشت كه آثار هومر عالى ترين آثار ادبى زيباى يونانى و در حقيقت در نوع خود باشكوه ترين آثار بوده و نفوذ بسيارى بر نويسندگان و شعراى مختلف پس از وى داشته است. نويسندگان ادبيات معتقدند به جز منظومه هايى كه به نام هومر به جاى مانده است درباره شخص وى اطلاعات زيادى در دست نيست. آن زمان كه يونانيان به نوشتن زندگينامه روى آوردند در باره مردى كه بزرگترين گنجينه ادبى خود را از او مى دانستند به هيچ سند مكتوبى دست نيافتند. داستان هايى كه از او منتشر مى شود او را خنياگر دوره گرد نابينا مى دانند. يونانيان هر دو حماسه را به يك تن منسوب مى كنند اما تعداد اندكى نيز هستند كه آنها را كار دو شاعر مى دانند اما عمده پژوهشگران معتقدند نخست «ايلياد» نوشته شده و سپس «اوديسه» به قلمى ديگر به نگارش درآمده است. در حماسه هومرى رسم بر اين نيست كه شاعر از خود سخن بگويد. در بيست و هفت هزار سطر اشعار هومر حتى يك اشاره به شخص شاعر ديده نمى شود. هومر در آفرينش شاهكارهاى خود از «خود» هيچ سخن نگفت و باقى نگذاشت. از زمانى كه اين دو حماسه به نسل هاى ديگر رسيد هيچ گاه از گرمى بازارشان كاسته نشد و در شرايطى كه بسيارى از منظومه ها به فراموشى سپرده مى شوند آثار هومر به چنين سرنوشتى دچار نشده و پيوسته خوانندگان خود را داشته است. هومر در ايلياد قالب هاى سنتى را به كار گرفته تا اثر جديد پديد آورد و در اين اثر تفسيرى از جهان و موقعيت انسان به دست مى دهد. در ايلياد قهرمان نماينده اوج عظمت آدمى است و مبارزه او در رويارويى با مرگ جلوه اى چنان دارد كه نگاه خدايان جاودانه را به خود برمى گرداند. اوديسه منظومه اى است با شور و هيجان كمتر، اما با دامنه گسترده تر كه چشم اندازى وسيع تر از جهان عرضه مى دارد. در اوديسه خدايان و قهرمانان هر دو نيازمند توجيه اخلاقى اند. توجيهى كه با عقايد و تصورات امروزه ما سازگارتر است. پيام منظومه هومرى اين است كه جهان را مى توان با معيارهاى انسانى درك كرد و زندگى آدمى مى تواند چيزى فراتر از كشمكش ناچيز و مذبوحانه دوران ظلمت باشد. منظومه هاى هومر آنچنان سرشار از حوادث افسانه اى است كه دانشمندان تصور مى كردند كه همه وقايع مندرج در آنها زاده تخيل است و بسيارى فكر مى كردند كه حتى شهر ترويا وجود نداشته است. حفارى هاى بعدى در نيمه دوم قرن نوزدهم در تپه اى در آسياى صغير كه با توصيفات ايلياد شباهت داشت نشان داد كه مردم در آنجا بيش از ده دوره مختلف سكونت داشته و همه شواهد حكايت از وجود ترويا داشت. در منظومه هاى هومر به درستى آداب و رسوم، مشاغل، بناهاى مسكونى، ابزارهاى كار و سلاح هاى يونانيان باستان توصيف شده است. اهميت منظومه هاى هومر براى مطالعه تاريخ يونان در قرون يازدهم الى نهم قبل از ميلاد به قدرى زياد است كه اين دوره را «دوره هومر» مى نامند. هشت ترجمه از هومر از زمان باستان به جاى مانده است. به جز ايلياد و اوديسه منظومه ديگرى به نام «سرودهاى هومرى» و «باتراكوميوماكى» را هم به او نسبت داده اند. تقريباً همه شاعران حماسه سرا و غزل سراى يونان و زبان لاتين از روش هومر كه در دنياى قديم بسيار پسنديده بود پيروى كرده اند و يونانيان قديم هميشه وى را شاعر ملى خود به شمار آورده اند و كوشش هاى بسيارى در تصحيح آثارش كرده اند.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : آمریکا   -   قرن : 19 منبع :

«مارك تواين» نويسنده، روزنامه نگار و فكاهى نويس مشهور آمريكايى است كه با داستان هاى پرماجراى خود مانند «تام ساير» و «هاكلبرى فين» به نويسنده اى جهانى بدل شد و در سراسر جهان خوانندگان فراوانى يافت. او كه به تلفظ و نحوه اداى كلمات و جملات بسيار دقيق و حساس بود موفق شد نوع جديدى از گفتار محاوره اى را براى داستان نويسى آمريكا معرفى كند. «ارنست همينگوى» در اثر خود به نام «تپه هاى سبز آفريقا» مى نويسد: «تمام ادبيات نوين آمريكا از يك كتاب سرچشمه مى گيرد و آن «هاكلبرى فين» اثر «مارك تواين» است.» «ساموئل لنگهورن كلمنس» متخلص به «مارك تواين» در ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ در فلوريدا در خانواده اى باايمان ديده به جهان گشود. به فاصله كمى پس از تولد «مارك» خانواده به «هاينبال» مهاجرت كردند و دوران كودكى و نوجوانى «مارك» در اين منطقه سپرى شد. در دوران تحصيلات ابتدايى شاگردى متوسط بود اما به قول خودش هيچ دانش آموزى در هجى كردن كلمات به پايش هم نمى رسيد. «مارك» در سال ۱۸۴۷ پدر خود را از دست داد و براى شاگردى نزد يك نقاش رفت و در عين حال براى نشريه «ژورنال» نيز به عنوان خبرنگار آغاز به كار كرد. از سال ۱۸۵۷ «مارك تواين» موفق شد با اخذ گواهينامه به عنوان قايقران در رودخانه مى سى سى پى مشغول به كار شود و اينجا بود كه تخلص ادبى معروف خود «مارك تواين» را از اصطلاحى با همين تلفظ الهام گرفت كه قايقرانان براى درك عمق رودخانه از آن استفاده مى كردند. در سال ۱۸۶۱ «مارك تواين» به ويرجينيا كه والدينش اصالتاً اهل آنجا بودند نقل مكان كرد و به عنوان سردبير نشريه «تريتوريال اينتر پرايز» مشغول به كار شد. در روز سوم فوريه ۱۸۶۳ بود كه تخلص ادبى «مارك تواين» متولد شد. او سفرنامه طنزآميزى را كه به رشته تحرير درآورده بود با اين تخلص امضا كرد. در سال ۱۸۶۶ «تواين» به عنوان روزنامه نگار سفرى به «هاوايى» داشت و يادداشت هاى بسيارى از اتفاقات و رويدادهاى اين سفر جمع آورى كرد. پس از آن سفرى به فرانسه و ايتاليا داشت و تجربيات خود را در كتابى با نام «بى گناهان فرنگ» ذكر كرد و پس از انتشار به سرعت به اثرى محبوب در ميان آمريكاييان و اروپاييان بدل شد. «تواين» معمولاً براى نوشتن به مسافرت هاى متعددش رجوع مى كرد و شايد به همين دليل است كه آثارش حال و هواى سفرنامه دارد كه نمونه بارز آن «ماجراهاى تام ساير» است كه به سال۱۸۷۶ به چاپ رسيد. موفقيت اولين كتاب «تواين» تا حدى او را از لحاظ مالى تامين كرد و او توانست با «اوليويا لنگدن» پس از فرستادن ۱۸۹ نامه عاشقانه ازدواج كند كه زنى خانواده دوست بود و خود را وقف حفاظت و مراقبت از شوهر و خانواده اش كرده بود. يك سال پس از ازدواج به هارتفورد مهاجرت كردند و غير از مسافرت هاى گاهگاهى كه به خارج از كشور داشتند تا سال ۱۸۹۱ در اين مكان ماندند. در اين زمان «تواين» سخنرانى هاى متعددى در ايالات متحده و انگلستان در زمينه ادبيات انجام مى داد و در خلال همين دوران هم آثار درخشان خود را خلق كرد كه «ماجراهاى تام ساير»، «شاهزاده و گدا»، «زندگى در ساحل رودخانه مى سى سى پى» و «هاكلبرى فين» از آن جمله اند. «تواين» داستان «شاهزاده و گدا» را درباره ادوارد ششم پادشاه انگلستان نوشت و آن را به «دختران خوش اخلاق و مهربان خود، سوزى و كلارا» تقديم كرد. «زندگى در ساحل رودخانه مى سى سى پى» نقد و حمله اى تند است بر تاثير «سر والتر اسكات» كه «رمانتيسم» او به زعم «تواين» «ضررى بى پايان» را به ادبيات جهان تحميل كرده است و اما «هاكلبرى فين» كه يك اديسه آمريكايى است و داستان «هاك» و دوستش «جيم» يك برده فرارى است و جالب است بدانيد كه اين اثر هم طراز آثار و كتاب هاى نويسندگانى همچون «ديكنز»، «استيونسون» و «سارويان» قرار دارد. يكى از بزرگترين دستاوردهاى «تواين» در داستان «هاكلبرى فين» شيوه نوين و بسيار برجسته روايت داستان است كه در نوع خود يك انقلاب محسوب مى شود. او آنقدر در روايت داستان ظريف و دقيق عمل مى كند كه بدون ذكر مشخصات ظاهرى و تنها با تنظيم و انتخاب نوع جملات حتى رنگ پوست قهرمانان را تصوير مى كند. او در سال ۱۹۰۴ همسرش را در طول اقامتشان در فلورانس از دست داد و دختر دومش نيز نابينا شد و اندوه «تواين» از اين به بعد در آثارش هويدا است، او كه ذاتاً به زندگى خوشبين بود پس از اين اتفاقات دچار سرخوردگى شديدى شد. اين نويسنده بزرگ در ۲۱ آوريل ۱۹۱۰ ديده از جهان فرو بست.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : آمریکا   -   قرن : 20 منبع :

«هنرى ميلر» نويسنده شهير آمريكايى است كه آثار اتوبيوگرافى اش تاثير فراوانى بر ادبيات اواسط قرن بيستم بر جاى گذارد. بسيارى از آثار ميلر به واسطه صراحت او در طرح مسائل جنسى و برداشت آزاد او از اين مقوله مدت ها در بسيارى از كشورها ممنوع الچاپ بود. «ميلر» در دهه ۶۰ بود كه به يكى از پرخواننده ترين نويسندگان آمريكا بدل شد. تصويرى كه خوانندگان آثار «ميلر» از نويسنده در ذهن داشتند يك نويسنده آمريكايى بى پول ولى آزاده بود كه روابط بسيار دارد و زندگى اش در مسير پاريس و نيويورك مى گذرد. «هنرى والنتين ميلر» در ۲۲ دسامبر ۱۸۹۱ از پدر و مادرى آلمانى- آمريكايى از طبقه كارگر متولد شد و بعدها صاحب خواهرى به نام «لورتا» شد كه از لحاظ ذهنى، عقب مانده بود و به همين جهت بيشتر زمان «ميلر» صرف رها كردن او از دست كودكانى كه قصد مسخره كردنش را داشتند مى گذشت. پدرش «هانريش ميلر» خياط بود و مادرش «لوئيس» هيچ گاه نگاه پرمهرى به فرزندانش نداشت و در عوض آنها را مورد ضرب و شتم قرار مى داد. «ميلر» در دوران تحصيل از دانش آموزان خوب مدرسه بود و پس از اتمام آن به كالجى در شهر نيويورك رفت اما پس از دو ماه دانشگاه را رها كرد. او كه از دوران كودكى، كتابخوانى قهار بود به شدت به آثار «داستايوفسكى»، «نيچه» و «الى فار» علاقه داشت. «ميلر» با رها كردن تحصيل به بازار كار پيوست و براى مدت كوتاهى در كارخانه سيمان سازى مشغول به كار شد و با حقوق دريافتى اش كه قرار بود كارى راه بيندازد به جنوب غربى آمريكا و آلاسكا سفر كرد. در سال ۱۹۱۳ بود كه براى كار به خياطى پدر رفت كه آن روزها مردى دائم الخمر بود. «ميلر» در سال ۱۹۱۷ با «بئاتريس سيلواس ويكنس» كه پيانيستى آماتور بود ازدواج كرد و خيلى زود پدر شد. در خلال سال هاى ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۴ «ميلر» در شركت تلگراف «وسترن يونيون» مشغول به كار شد و پس از مدت كوتاهى خانواده خود را رها كرد و با يكى از رقاصه هاى محله «برادوى» هم خانه شد و او بود كه بيش از هر كس ديگرى «ميلر» را براى نوشتن تشويق و ترغيب مى كرد. اين رابطه، الهام بخش «ميلر» در نوشتن رمان هاى آغازينش «خروس ديوانه» و «تب» شد كه در همان سال ها به چاپ رسيد. «ميلر» در واقع تا سن ۴۰ سالگى نوشتن را به صورت جدى آغاز نكرده بود با اينكه مقالات و داستان هاى كوتاه متعددى از او در مجلات در اواخر دهه اول قرن بيستم به چاپ رسيده بود. «بال هاى پيوسته» نام رمانى است كه او در سال ۱۹۲۲ به رشته تحرير درآورد اما بسيارى از انتشارات آن زمان از جمله «مك ميلان» از چاپ آن خوددارى كردند. در سال ۱۹۳۰ «ميلر» به پاريس نقل مكان كرد و خيلى زود با آن اوركت زيتونى و كلاه خاكسترى و لب هاى برآمده اش براى همه به شخصيتى آشنا بدل شد. آن روزها «ميلر» در فقر شديد مالى به سر مى برد كه با نويسنده اى اتريشى به نام «آلفرد پرلس» آشنا شد و او بود كه اجاره خانه و صورتحساب هاى رستوران «ميلر» را حساب مى كرد. «آنسن نين» هم يك سال بعد با «ميلر» آشنا شد و در حد خود از او حمايت مالى به عمل آورد. «ميلر» در يكى از يادداشت هايى كه در اولين پاييز حضورش در پاريس نوشته است مى گويد: «هيچ پولى ندارم، نه منبعى، نه اميدى. اما خوشحال ترين انسان روى زمينم.» اولين آثار او به دست انتشارات «اوبلسيك» به چاپ رسيد كه مديريت آن را «جك كاهن» برعهده داشت كه خود زمانى نويسنده بود. در اين دوران «ميلر» به شدت تحت تاثير سوررئاليسم قرار داشت و اولين آثار كلاسيك خود با عنوان «رأس السرطان» را به چاپ رسانيد كه تصوير روشن و واضحى از زندگى در پاريس و نيويورك ارائه مى كرد. اين آثار بيش از سه دهه در آمريكا با ممنوعيت چاپ و انتشار مواجه بودند تا آنكه دادگاه عالى كشور با صدور حكمى در مورد آثار ادبى، اين ممنوعيت را برطرف كرد. هنگامى كه «جورج اورول» نويسنده انگليسى براى تهيه گزارشى از جنگ هاى داخلى اسپانيا به آن كشور سفر كرده بود در پاريس توقفى داشت و با «ميلر» ملاقات كرد. عمده آثار «ميلر» در اين دوران را مى توان به اين ترتيب نام برد: «بهار سياه» به سال ۱۹۳۶ و «هيولاى ماروسى» به سال ۱۹۴۱. با شروع جنگ جهانى دوم، «ميلر» به آمريكا بازگشت و در سن ۴۸ سالگى دچار احساس ناكامى و افسردگى شديدى شد و كار خود به عنوان يك نويسنده را تمام شده دانست. در سال ۱۹۴۲ به كاليفرنيا عزيمت كرد و در ساحل كاليفرنيا سكنى گزيد. در همان سال ها با «جانينا مارتالپسكا» ازدواج كرد كه سى سال از او جوان تر بود و فلسفه مى خواند. اين بار نيز زندگى مشترك «ميلر» بيش از هفت سال دوام نياورد و به قول خودش: «هميشه در زندگى، تنها بوده ام مانند راهبان، بى جفت، در تبعيد.» او در سال ۱۹۵۷ به رياست موسسه ملى ادب و هنر برگزيده شد و سفرهاى متعددى نيز به اروپا انجام داد. او كه از اواخر دهه دوم قرن بيستم به نقاشى علاقه مند شده بود آن روزها ديگر نقاشى را شروع كرد و به آبرنگ رو آورد و تا آخرين روزهاى عمرش نقاشى را ادامه داد. او به سال ۱۹۸۰ در سن ۸۹ سالگى ديده از جهان فروبست. از ديگر آثار او مى توان به «كابوس تهويه شده»، «روزهاى آرام كليچى»، سه گانه «صليب گلگون» اشاره كرد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : آمریکا   -   قرن : 19 منبع :

«الكات» نويسنده زن مشهور آمريكايى است كه در زمينه كودكان، داستان هاى متعددى به چاپ رساند كه در ميان آنها «زنان كوچك» به موفقيتى جهانى دست يافت و شهرت را براى «الكات» به ارمغان آورد. «الكات» ماده اوليه رمان هاى خود را چه در مسير داستانى و چه در شخصيت پردازى بيشتر از خانواده خود و اجتماعى كه در آن بزرگ شده است يعنى «نيو انگلند» الهام مى گيرد. او كه براى تامين معاش خود و خانواده به نويسندگى مى پرداخت گه گدارى به ناچار با نام مستعار «اى.ان. برنارد» يا حتى به صورت بى نام، داستان هايى سطح پائين و عامه پسند مى نوشت. «لوئيسا مى الكات» در ۲۹ نوامبر ۱۸۳۲ در ايالت فيلادلفيا به عنوان دومين دختر از مجموع چهار فرزند دختر «ابيگيل مى الكات» و «برونسون الكات» به دنيا آمد. در همان اوان كودكى به همراه خانواده به ايالت بوستون نقل مكان كردند و بدين ترتيب او بيشتر دوران زندگى خود را در همين شهر و منطقه كنكورد گذراند و تمام تحصيلات مقدماتى اش را از پدرش آموخت. پدرش مردى اخلاق گرا و از اعضاى انجمن معتقدين به فلسفه ماوراءالطبيعه بود. او گرچه عمل گرا نبود اما ايده آل گرايى معتقد به جهان غيرمادى و زندگى روحانى به شمار مى آمد. «لوئيسا مى» پدر خود را «افلاطون نوين» مى خواند. با انتقاد يك نويسنده انگليسى از روش هاى تدريس «برونسون الكات» او به همراه خانواده اش به منطقه «كنكورد» رفتند و رابطه خانواده با دوستان او از قبيل «تئودور پاركر»، «هنرى ديويد ثورو» و «رالف والدو امرسون» افزايش يافت. نظريات «برونسون» زمانى تاثير عميق و گسترده اى بر معلمان برجاى گذاشت اما امروزه ديگر طرفداران زيادى ندارد. تحت تعليمات چنين پدرى بود كه «لوئيسا الكات» از هفت سالگى به نوشتن خاطرات روزانه خود روى آورد و در سن پانزده سالگى به مطالعه آثار «گوته» پرداخت و به شدت تحت تاثير «مكاتبه با يك كودك» او قرار گرفت. «الكات» در عين حال از خانواده «برونته» به خصوص «شارلوت» نيز تاثير پذيرفت. او اولين كتاب خود با نام «حكايت هاى گل» را به سال ۱۸۵۴ منتشر كرد كه مجموعه اى از داستان هاى كوتاه است و «الكات» آن را به «الن» دختر «امرسون» به پاس آشنا كردن او با «گوته» تقديم كرد. در همين دوران بود كه با شكست شغلى پدر وظيفه مراقبت و تامين آسايش و رفاه خانواده به دوش «الكات» و مادرش افتاد و بعدها پدرش در ستايش و تقدير زحمات او شعرى سرود و او را «فرزند باوفا و فداكار» خواند. آن روزها «برونسون الكات» در فكر ايجاد مدينه اى فاضله بود اما همسرش «ابيگيل» بيش از آنكه به آرزوهاى شوهر مشغول باشد نگران سلامت خانواده بود و به همين جهت براى آسايش بيشتر خانواده را به «بوستون» بازگرداند. «الكات» در اثر بعدى خود با عنوان «داستان يك تجربه» به شرح سختى هاى اين دوران به خصوص زمانى كه به عنوان مستخدم در خانه ها كار مى كرد مى پردازد و در عين حال معتقد است كه جنبه هاى ارزشى زندگى اش از قبيل اعتقاد به تساوى حقوق زنان و مردان در اين دوران شكل گرفته است. اولين داستان هاى كوتاه و اشعار «الكات» در اوايل ۱۸۶۰ در ماهنامه «آتلانتيك» به چاپ رسيد و با شروع جنگ هاى داخلى آمريكا به عنوان پرستار مشغول كمك به مجروحين شد. در خلال سال هاى ۱۸۶۲ و ،۱۸۶۳ الكات در بيمارستان «يونيون» در واشينگتن مشغول به كار و در همين دوران به بيمارى حصبه مبتلا شد و هيچگاه به طور كامل بهبود نيافت. او در سال ۱۸۶۳ نامه هايى را كه در بيمارستان نوشته بود تحت عنوان «دست نوشته هاى بيمارستان» به چاپ رساند كه با موفقيتى نسبى همراه شد و او را به نويسندگى دلگرم كرد. «احوال» نام اولين رمان او است كه در سال ۱۸۶۷ به چاپ رسيد. «تعقيب مرگبار و طولانى عشق» نام رمان ديگر او است در باب وسواس كه در سال ۱۸۶۶ به صورت پاورقى در مجله به چاپ رسيده بود اما مجموعه آن بعد از مرگ او در سال ۱۹۹۵ به چاپ رسيد. در سال ۱۸۶۷ او به سردبيرى مجله كودكانى به نام «مرى ميوزيم» منصوب شد. خلق رمان «زنان كوچك» كه در همين دوران اتفاق افتاد بيش از هر چيز- به گفته شخص «الكات»- در اثر فشارها و نياز مالى بود كه با استقبال گسترده جهانى روبه رو شد و شهرتى عظيم براى او به ارمغان آورد. «زنان كوچك» در دو قسمت در سال هاى ۱۸۶۸ و ۱۸۶۹ به چاپ رسيد كه قسمت دوم آن «همسران خوب» نام دارد. شخصيت هاى اصلى داستان همگى الهام گرفته از خانواده خود «الكات» هستند و شخصيت «جو» الهام گرفته از خود او است. دخترى كه عاشق شغل خبرنگارى است و به ارزش هاى مسيحيت احترام مى گذارد و هيچ گاه ازدواج نمى كند. اين رمان زيبا چندين بار به روى پرده سينما نيز نقش بسته است و در سال ۱۹۳۳ «سارا ميسون» و «ويكتور هيرمن» جايزه بهترين فيلم نامه اقتباس شده را كه از اين رمان الهام گرفته شده بود به خود اختصاص دادند. «الكات» پس از آن رمان هاى ديگرى مانند «مردان كوچك» و «پسران جو» را به رشته تحرير درآورد كه همگى در ادامه زندگى شخصيت هاى رمان «زنان كوچك» بودند. «لوئيسا مى الكات» در ۶ مارس ۱۸۸۸ براثر بيمارى سرطان روده در حالى چشم از جهان فروبست كه هيچ گاه طعم زندگى مشترك را نچشيده بود و بخش اعظم زندگى خود را در تلاش براى فراهم كردن آسايش خانواده صرف كرده بود.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : آلمان   -   قرن : 19 منبع :

توماس مان نویسنده عالیقدر آلمانی ۶ ژوئن ۱۸۷۵ در بندر «لوبك Lubeck» واقع در شمال آلمان متولد شد و ۱۲ اوت سال ۱۹۵۵ در اثر عارضه قلبی پس از یك دوره بیماری ، در بیمارستان ایالتی «زوریخ » چشم از جهان فرو بست. پدرش بازرگان غلات بود كه بعدها به مقام سناتوری شهر آزاد لوبك رسید. توماس تحصیلات متوسطه خود را در همین شهر انجام داد تا بالاخره در سال ۱۸۹۴ دوره ی دوم دبیرستان را به پایان رساند، اما هر گز شاگرد ممتاز نبود.پس از مدتی در یك شركت بیمه در شهر مونیخ مشغول به كار شد و در ساعات فراغت نیز گاهی قلم به دست می گرفت و داستانهایی می نوشت تا اینكه اولین اثر او به نام «افتاده ها» در مجله ی ادبی «كزلد شانت» به چاپ رسید و با انتشار این داستان سبك وی مشخص گردید. توماس در همین زمان در دانشگاه مونیخ در رشته های تاریخ و ادبیات نام نویسی نمود و مدتی هم به هنر نقاشی پرداخت اما هیچ كدام از این رشته ها را به پایان نرسانید. توماس مان در سال ۱۸۹۵ كتاب «فریدمن كوچك» را منتشر ساخت. در سال ۱۸۹۷ مدتی همراه برادرش ، هانریش ، به رم رفت و درهمان سال نگارش كتاب «برودن بروكس» را شروع كرد. این كتاب كه در حقیقت زندگی خانوادگی خود نویسنده است، سرگذشت خانواده ای بورژوا است كه به تدریج دچار انحطاط و تباهی می گردد و شیوه نگارش این اثر با توصیف زیبایی كه از شهرهای شمالی آلمان و آداب و رسوم مردم آن دارد؛ بسیار با ارزش است. این كتاب در سال ۱۹۰۱ منتشر و موجب شهرت توماس گردید. سپس وی در سال ۱۹۰۳ «تونیو كروگر» و «تریستان» را منتشر ساخت. دوران اوج كار نویسندگی توماس مان ، مقارن با سلطنت گیوم دوم و بسط اقتصادی و سیاسی آلمان بود. در این زمان نویسنده بزرگ به سیاست و مسائل سیاسی بی اعتنا بود. در آثارش استحكام شكل و قدرت بیان به خوبی آشكار است و توصیف و واقعیت گرایی با مطالعات عمیق روانشناسی به طرزی عالمانه و دقیق بیان شده است ولی از سال ۱۹۱۲ كه مقدمات جنگ جهانی اول تدارك می شد، توماس مان نیز تحت شرایط زمان درگیر كار سیاسی شد و به نگارش شاهكار فناناپذیر خود به نام «كوه جادو» پرداخت كه دوازده سال بعد انتشار یافت و چنان اهمیتی به وی بخشید كه در سال ۱۹۲۹ جایزه ادبی نوبل به او اهدا گردید. سال ۱۹۱۳ كتاب «مرگ در ونیز» و در سال ۱۹۲۴ «كوهستان سحرآمیز» را منتشر ساخت. آثار دیگری كه وی در این دوران نوشته است عبارتند از: «فردریك و اتحاد كبیر»، «تفكرات مرد غیر سیاسی» و یك اثر تحقیقی به نام «تولستوی و گوته». بر اثر تحولاتی عمیقی كه با وقوع جنگ دراندیشه ی توماس پیدا شد ، كتاب معروف «تلاش ها» را نوشت. سال ۱۹۲۵ آغاز دوره ی درخشان و با عظمت تفكرات وی بود. در این دوران كه نهضت ناسیونالیستی آلمان به شكل حزب نازی مسخ می شد ، تفكر او به جنبه های فلسفی گرایید و در سال ۱۹۲۶ به پاریس مسافرت نمود و كتاب «رنج ها و عظمت ریچارد واگنر» را به نگارش در آورد. وی سپس در سال ۱۹۳۰ كتاب «ماریو و جادوگر» و در سال ۱۹۳۳ «یوسف و برادرانش» را منتشر نمود. ۱۹۳۳ ، سال گسترش «نازیسم» و قدرت حزب نازی بود و حكومت به دست این حزب افتاد. مان مردانه به مبارزه با عملیات وحشیانه و غیر انسانی هیتلر و همكارانش برخاست، به دستور كمیته مركزی حزب نازی كتاب های توماس مان تحریم شد و نسخه های موجود آن جمع آوری و سوزانیده شد و حتی نزدیكان وی كه در آلمان بودند، دستگیر شدند و مورد شكنجه قرار گرفتند. در این هنگام وی از سویس به چكسلواكی رفت و تابعیت آن كشور را پذیرفت.مقارن حمله ی هیتلر به خاك چكسلواكی در سال ۱۹۳۸ ، مان به فرانسه و سپس به انگلستان رفت و چون جنگ جهانی دوم سراسر اروپا را فرا گرفت به آمریكا مهاجرت كرد و چندی بعد تابعیت آمریكا را پذیرفت.توماس مان در عین مبارزه آشتی ناپذیر با «هیتلریسم» از راه ِ قلم و دستگاه های فرستنده ، هرگز یك لحظه كار اصلی خود را فراموش نكرد. وی كتاب «نوكتورن» را در سال ۱۹۳۴، «مبادله نامه ها» را در ۱۹۳۷ «آینده دمكراسی» و بیو گرافی های «فروید – گوته و واگنر» و همچنین «این صلح» و «یوسف در مصر» را در سال ۱۹۳۸ منتشر ساخت.تماس مان كتاب «این جنگ» را در سال ۱۹۴۰ و كتاب «دكتر فاوست» را در ۱۹۴۷ انتشار داد. «مان» از سال ۱۹۵۲ در قریه كوچك «ارلنباخ» در نزدیكی شهر زوریخ اقامت گزید و تا آخر عمر اوقات خود را همان جا گذرانید. آثار دیگر توماس مان عبارتند از: آشفتگی زودرنج، یادداشتهای پاریس ، خلاصه زندگی، شوپنهاور، اروپا هوشیار باش، فروید و آینده، سرهای عوض شده، اصالت فكر، قانون، اعترافات فلیكس كرول، گوته نماینده بورژوازی، و شارلوت درویمار.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : دانمارک   -   قرن : 19 منبع :

«هانس کریستین آندرسن HANS-CHRISTIAN-ANDERSEN » در دوم آوریل ۱۸۰۵ در کلبه محقری در جزیره «فیونی» دانمارک از پدری کفش دوز و بسیار تهیدست متولد گردید و در چهارم اوت ۱۸۷۵ درگذشت. با وجود ظلمت فقر هنوز نوری از شادی در آن کلبه می تابید، زیرا پدربا تمام نیرو برای کامکاری و پیشرفت فرزندانش می کوشید. هانس یازده ساله بود که این اشعه ی حرارت بخش نیز خاموش گردید؛ پدرش وفات یافت و او ناگزیر تحصیل را رها کرد و به تلاش برای معیشت پرداخت. لیکن نتوانست موفقیتی به دست آورد و به ناچار با عشقی شگفت آور که به آموختن داشت به مدرسه مخصوص بینوایان و یتیمان رفت، در حالی که به جز مطالعه، به حرفه تئاتر نیز علاقه وافری داشت. هانس چهارده ساله بود که به صورت ولگردی بی خانمان به کپنهاک پایتخت کشور خود قدم نهاد. روزهای اول برای تحصیل معاش به آوازه خوانی در کوچه ها پرداخت و پس از چندی توانست کار بی ارزشی در یکی از تئاترها بیابد، اما چندی بعد او را به علت آن که بلوغ، لطف صدای او را از بین برده بود، اخراج نمودند. هانس بار دیگر سرگردان کوچه ها شد. لیکن نبوغ او وی را با چندین تن از هنرمندان سرشناس عصر خویش آشنا نمود و همین آشنایی سبب شد که وی بتواند در تئاتر سلطنتی راه پیدا کند و چون تقریباً از نظر معاش خیال وی راحت شد فوراً در دانشگاه کپنهاک به ادامه تحصیل پرداخت. هانس اولین مجموعه شعرش را «سفری پیاده از کانال هولمن تا شرق آماگار» نام نهاد. این کتاب را می توان ترانه های رنج بار تنهایی و گرسنگی و دربه دری نام نهاد که آن را در سن ۲۲ تا ۲۵ سالگی تنظیم و منتشر کرد. این ترانه ها به حدی بر هنردوستان مقبول افتاد که «فردریک ششم» برای وی یک مقرری قابل توجه تعیین و از این زمان زندگی هانس به طور کلی تغییر کرد و او توانست بدون بیم از گرسنگی و رنج فردا ،به کارهای ادبی بپردازد و حتی با مسافرت به ممالک اروپایی (کشورهای ایتالیا، فرانسه، سویس و آلمان) مردم را بیشتر بشناسد و با طبیعت و روحیات آن ها بیش از پیش آشنا شود. ره آورد این سفر دو ساله افسانه ها و داستان های دلکشی است که در مجموعه ای به نام «افسانه ها و سرگذشت ها» منتشر نمود. تکنیک ساده، لحن بی پیرایه و خالی از قید اشعار، توانست هانس را به عنوان یک نویسنده بزرگ و این کتاب را شاهکاری برای مطالعه بزرگسالان و کودکان تمام اروپا معرفی کند. آندرسن پس از چندی داستان دیگری به نام « ویلون نواز تنها» و نیز پس از چند ماه داستان دیگری به نام «بدیهه سرا» منتشر نمود. وی درآن زمان نویسنده ای مقتدر بود که همه مردم به وی علاقه داشتند و حتی به شدت مورد توجه دربار بود. این موفقیت ها و شهرت اعجاب آور او، منتقدین و نویسندگانی را که سال ها خون دل خورده و در مکاتب مختلف طبع آزموده بودند به شدت عصبانی کرد تا آنجا که هر روز مقاله ای علیه وی منتشر می شد. آندرسن که تصور می کرد بزرگترین حامیان وی هنرمندان و منتقدین خواهند بود، از احساس کینه و دشمنی این گروه به شدت آزرده شد. ناچار از وطن خویش مسافرت کرد و در هر کشور اروپایی مدتی اقامت نمود. اما افسانه های او به سرعت مشهور شد و با آن که آندرسن خود به آنها علاقه ای نشان نمی داد به تکمیل افسانه هایش پرداخت و نخستین جلد آن ها را با بخش هایی که در سال های ۱۸۳۶ و ۱۸۳۷ انتشار داده بود تکمیل کرد و در دسترس همگان نهاد؛ از آن به بعد افسانه های دیگری از این مجموعه منتشر کرد که آخرین آنها را در سال ۱۸۷۲ به چاپ رسانید. در سال ۱۸۶۷ به پاریس رفت و مورد استقبال بی دریغ محافل هنری و مردم قرار گرفت تا اینکه در اواخر عمر به میهن خود بازگشت و در اثر حادثه ای سخت مجروح شد و سه سال پس از این تصادف در سال ۱۸۷۵ در گذشت. در مراسم خاکسپاری تجلیل عظیم و بی سابقه ای از وی به عمل آمد و پادشاه دانمارک شخصاً در تشییع جنازه او شرکت کرد، زیرا به راستی گوهری ارزنده از تارک ادبیات دانمارک گم شده بود. از آندرسن قریب ۳۵ جلد کتاب باقی مانده است که علاوه بر کتاب هایی که قبلا ذکر شد می توان «مجموعه قصه» و «داستان»، «افسانه های کوتاه»،و کتاب دلکش و عمیقی به نام «زندگی من» و «تصاویر بی تصویر» رانام برد.این کتاب مشهورترین اثر این نویسنده است که در آن تجسمی لطیف از «کپنهاک» تا رود «گنگ» و از «گروئنلند تا صحرای آفریقا» در آن نقاشی شده و در این نقاشی نهایت استادی به کار رفته است. محتوای آن نیز بسیار عمیق و گیراست و بیشتر از سایر آثار وی لطف و زیبایی با عمق فلسفی و طنز و انتقاد از نابسامانی ها درهم آمیخته است. قهرمانان آثار افسانه های وی زیبا، پرحرکت و اغلب مقتدرند، لیکن تنها از اقتدار خود به سود خصایل پاک استفاده می کنند. «ژراردو نروال» نابغه ی بزرگ ادبیات معاصر درباره وی می گوید. «همه چیز در آثار او زنده است و محسوس» و واقعاً نیز چنین است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : فرانسه   -   قرن : 18 منبع :

«هانری بل» نویسنده شاهکار جاویدان «سرخ و سیاه» در ماه مه سال ۱۷۸۳ در شهر «گرونوبل» فرانسه متولد گردید و در ۲۴ ماه مه سال ۱۸۴۲ دچار سکته قلبی شد و این عارضه او را از پای درآورد. هانری بل در طفولیت مادرش را از دست داد ، و به ناچار کودک در میان یک مشت اقوام پدری که همه مستبد و خودرأی و عبوس و اخمو بودند و به کمترین بهانه ای کتکش می زدند، بزرگ شد. طفلک، تحقیرها و خشم و کینه های خود را در سکوتی رنجبار فرو می خورد و همین وضع اثر عجیبی در روحیه اش به جا گذاشت. هانری در ۹ سالگی از «گرونوبل» گریخت و به پاریس آمد. ورود او مصادف با فردای روزی بود که «ناپلئون» کودتا کرده و امپراطوری خودرا تشکیل داده بود. " بل " نیز با شوق و ذوق بسیار به ماجرا کشانده شد و در قسمت کارپردازی ارتش ناپلئون استخدام گردید. وی دو روز پس از رفتن بناپارت به جبهه جنگ ایتالیا از معبر « سن برنار» گذشت و در پای قلعه به زیر رگبار آتش توپخانه رفت ولی عمرش به دنیا بود. از آنجا به «میلان» وارد شد و در جنگ «مارانگو» که از شاهکارهای جنگی ناپلئون است شرکت جست. سپس به پاریس بازگشت و چندین سال از عمر خود را به کشیدن نقشه ها و طرحهای ادبی گذراند و تجاربی حساس به دست آورد. در سال ۱۸۰۶ مجدداً به خدمت کارپردازی ارتش ناپلئون در آمد و همراه امپراطور به «پروس» و سپس به «روسیه» رفت.این دوره از ادوار قهرمانی زندگی استاندال محسوب می شود، چه وی در این مدت توانست به ذوق و پشت کار خود میدان دهد و هوس سوزان خود را بدین ماجراهای سخت و مشقت بار تسکین بخشد. روزهای سخت و تیره ای که بر او گذشت به هیچ وجه نتوانست خللی به صفا و آرامش و خونسردی او وارد آورد. در روزهای محنت بار عقب نشینی ناپلئون از روسیه ، استاندال فرد با انضباطی بود که هر روز صبح خویشتن را در لباس مرتب و تمیز و با ریش تراشیده به فرمانده اش معرفی می کرد و آثار ترس، وحشت و یأس و پریشانی در سیمای او خوانده نمی شد؛ ولی با این اوصاف خستگی او را بسیار ضعیف کرد. در سال ۱۸۱۳ از خدمت ارتش کناره گرفت و پس از شکست ناپلئون ، چون استاندال با طرفداران بازگشت خانواده «بوربن» سخت دشمن بود و تاب دیدار سلطنت طلبان و «ژزوئیت ها» و اشراف را نداشت ، با آنکه ریاست اداره کل خواربار پاریس را به او دادند، حاضر به همکاری با مخالفان نشد و با فقر و پریشانی به «میلان» رفت ولی تنها چیزی که در آن شهر داشت نعمت آزادی بود. از این به بعد دوران دیگری در زندگی استاندال شروع می شد ، بدین معنی که چون دیگر نمی توانست از فعالیت و کار خود لذت ببرد، لذت دنیا را در شعر و موسیقی و سفر و عشق و ادبیات جست ؛ چون او از کودکی مفتون هنر بود و اصول نقاشی و موسیقی را فرا گرفته بود و اطلاعات وسیع وی در این هنرها به نحو بارزی در آثارش نیز به چشم می خورد. وی پس از چندی مورد سوء ظن پلیس اتریش واقع شد و از میلان تبعید گردید و دو مرتبه به پاریس برگشت بازگشت او مصادف با انقلاب ژوئیه بود و این واقعه او را بسیار شاد و خرسند ساخت، چون به عقیده او «لویی فیلیپ» بیش از شارل دهم و لویی هیجدهم قابل تحمل بود. او پس از انقلاب ژوئیه ، باردیگر شغل دولتی یافت و به سمت کنسولی به «تریست» و بعد به «سیویتا وچیا» (Civita – Vechia) فرستاده شد و چون معاش روزانه اش را تامین شده دید، دیگر جز برای سرگرمی و لذت خویش چیزی ننوشت. شاید «خاطرات یک سیاح» را بتوان از این قاعده مستثنی دانست، لیکن هانری بل که نام مستعار استاندال را برای خود برگزیده بود هنگام نگارش آن در مرخصی به سر می برد و به دلیل اینکه فقط نصف حقوق خویش را دریافت می داشت، وضعش بی شباهت به وضع قبل از انقلاب نبود. در مورد آثار وی می توان گفت رمان اولیه وی به نام «آرماسن» اثری نامفهوم و گنگ تلقی گردید و حتی از مجموعه داستان های وی به نام «عشق» که به سال ۱۸۲۲ منتشر گردید نیز استقبالی نشد.اما وی مردی بود که به کار هنر خود ایمان داشت و این نامرادی ها نتوانست قدرت خلاقه ی عظیم او را درهم شکند. استاندال بین سال های ۱۸۱۵ و ۱۸۳۰ شغل و کاری نداشت و تقریبا جز قلم وسیله ی دیگری جهت تامین معاش برایش باقی نمانده بود. او در این مدت نویسندگی را به عنوان حرفه ای انجام می داد، اما پس از ۱۵ سال که توانست برای تأمین معاش خود کاری بیابد نویسندگی را به خاطر هنر انجام می داد و این دوران در حقیقت اوج معنوی کارهای وی است. در سال ۱۸۳۰ «گردش های رم» را منتشر کرد و این اثر قدرت وی را به روشنفکران شناسانید و در سال ۱۸۳۱ توانست شاهکار جاودانه خود را به نام « لوسین لوان» یا «سرخ و سیاه» را منتشر کند که در آن زمان کمترین استقبالی از آن نشد و در سال ۱۸۳۹ نیز شاهکار دیگر خود را به نام «صومعه پارم» منتشر کرد که آن هم در آن زمان با موفقیت روبرو نشد. از دیگر آثار وی کتابی است در شرح حال خود، که پنجاه سال بعد از مرگش منتشر شد و در آن صداقتی توأم با جسارت به چشم می خورد. استاندال نویسنده ای است رئالیست و توانا که سبکی بسیار خشک و عاری از تکلف دارد. رومانتیک های هم عصر او به هیچ وجه پی به زندگی پر احساسی که در بین آثار او موج می زد نمی بردند و او را نویسنده ای بی ارج می دانستند، ولی او علیرغم قضاوت احمقانه و ناشی از تعصب آنان همچنان به نوشتن ادامه می داد. خودش می گفت: «من برای مشتی خواص می نویسم، حرفهای مرا در سال ۱۸۸۰ خواهند فهمید.»اتفاقا همین طور هم شد زیرا در آن ایام (تقریبا سال ۱۸۸۰) پی بردند که این نویسنده توانا چه حساسیت و روشن بینی عجیبی داشته و چگونه از دنیا و مافیها - یعنی از عالم خارج - بریده و به سیر و سیاحت درون انسان پرداخته و در تجزیه و تحلیل روان آدمی حتی از جزئیات نیز غافل نبوده و در این راه وظیفه ای خطیر را به نحوی احسن انجام داده و به حق لقب «کاونده قلب آدمی» برازنده اوست.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : فرانسه   -   قرن : 18 منبع :

« ژان ژاک روسو» فیلسوف و نویسنده بزرگ فرانسوی در ۲۸ ژوئن ۱۷۱۲ در شهر «ژنو» سویس متولد شد و در شب دوم ژوئیه ۱۷۸۷ در قصر «آرمی نوویل» در حوالی پاریس در گذشت.«ژان ژاک» اندکی پس از تولد مادر خود را از دست داد و اقوامش از او پرستاری کردند. پدرش ساعت ساز بود و تا ده سالگی از او مواظبت می کرد و کتاب های زیادی را برای مطالعه در اختیار وی می گذاشت تا قوای عقلی و فکری او پرورش یابد. «روسو» علاقه زیادی به کتاب «زندگی مردان بزرگ» اثر «پلوتارک» داشت. پس از چندی پدر روسو در اثر زد و خورد با یک شخص ناشناس از «ژنو» گریخت و پسرش «ژان ژاک» ۱۰ ساله را به برادر خود که مردی عیاش بود سپرد. این عمو تربیت برادرزاده را به کشیشی موسوم به «لامبرسیه» در قریه «بسی» محول کرد و «ژان ژاک» در آن قریه بود که با طبیعت مأنوس گردید و خصایص روحی او یعنی عشق به طبیعت و درخت و سبزه و صحرا تجلی کرد. پس از تحصیلات ابتدایی و بازگشت به «ژنو» ، شاگرد یک عریضه نویس دادگستری شد. در آوریل ۱۷۲۵ پس از چند هفته منشی گری شاگرد یک گراورساز شد و سه سال نزد او کار کرد اما چون استادش او راکتک می زد، در ۱۴ مارس ۱۷۲۸ از «ژنو» فرار کرد. وی چندی در «ساوآ» به ولگردی روزگار گذرانید و در آنجا با خانم «وارنس» که خود زندگانی پرشور و نامرتبی داشت آشنا شد و اجباراً ترک مذهب آبا و اجدادی خود (کالوینیسم) را نمود و به آیین کاتولیک در آمد. پس از سرگذشت های متعدد به «انسی» مراجعت کرد و بعد در چند جا نوکر شد و از خانه ی ارباب اولش یک روبان دزدید و خدمتکار را متهم کرد و از آنجا بیرونش کردند؛ سپس ارباب دیگری یافت که قدرش را بهتر می دانست ولی او با زندگی ماجراجویی خوشتر بود، لذا با ماجراجویی به نام «باکل» شریک شد و راه بیابان در پیش گرفتند و شهر به شهر می گشتند و معرکه می گرفتند تا بالأخره پس از مسافرت های متعدد در سال ۱۷۳۸ به سن ۳۶ سالگی در «شارمت» با مادام «وارنس» مستقر گردید و با جدیت و پشتکار قابل ستایشی به تکمیل اطلاعات و تحصیل در رشته های مختلف و مطالعه ی دقیق مؤلفین و فلاسفه و منتقدین پرداخت.مادام وارنس دوست دیگری داشت و با روسو دست به کارهای مختلف زدند تا این که در سال ۱۷۴۰ به عنوان دایه در لیون کاری پیدا کرد و پس از چندی دوباره به شارمت مراجعت نمود و پس از دو سال در تابستان ۱۷۴۲ عازم پاریس شد. یکی از علایق روسو موسیقی بود. از وقتی که به تقلید یک جوان سرگردان فرانسوی، در «لوزان» بدون اینکه جزئی اطلاعی از نت و آهنگ داشته باشد، داوطلب تنظیم و هدایت ارکستری شد و با رسوایی مجبور به فرار شد، تا این زمان که با ارقام و اعداد نت جدیدی برای موسیقی اختراع کرده بود، غالبا وقت خود را مصروف به فرا گرفتن این هنر می نمود، بدون اینکه به جایی رسیده باشد. در این سفر با اختراع جدید خود می خواست دنیا را قبضه کند و صاحب مال و مکنت فراوان شود اما تنها نتیجه ای که عایدش شد این بود که آکادمی علوم، مؤلف را به خاطر حُسن ابتکاری که به خرج داده بود رسماً تبریک گفت. در این مسافرت با نویسندگان مشهور معاصر خود مانند «فونتنل» و «دیدرو» و بعضی از خانم های برگزیده ی جامعه از قبیل «مادام دوپن» و غیره آشنا شد. غالب اوقات خود را به مطالعه و تفکر مصروف می کرد تا اینکه به عنوان منشی به سفارت فرانسه در «ونیز» مأمور شد. اما چون به آسانی با کسی نمی ساخت به زودی سفارت را رها کرد و از راه «سمپلن» در سال ۱۷۴۴ فقیر و بیچاره تر از هنگام عزیمت، به پاریس مراجعت نمود. در مهمانخانه ی کوچک «سن کانتن» مستقر گردید و در آنجا با خدمتکار مهمانخانه موسوم به «ترز لوواسور» که دختری بود با محبت و صمیمی اما جاهل و خشن ، آشنا شد و تا دم مرگ با او به سر برد. یک روز که به دیدار دیدرو می رفت برحسب اتفاق به موضوع مسابقه آکادمی «دیژون» برخورد و با ولع و اشتیاق غیر قابل وصفی به تشریح و تجزیه ی آن پرداخت که «آیا بسط ، توسعه و استقرار علوم و هنر موجب اصلاح اخلاق مردم است یا خیر » . این مسابقه در سال ۱۷۵۰ بود ؛ روسو در آن شرکت کرد و جایزه را برد و ناگهان در بین عام و خاص مشهور شد و ضمناً با انتشار «رهبر قریه» و جواب مسابقه ثانوی در باب «علل عدم تساوی در بین آحاد بشر» با اینکه جایزه را نبرد ولی هر روز بر شهرت و اعتبارش افزوده می شد. قبل از این در سال ۱۷۴۵ در ضمن ِ مسافرتی به «ژنو» دوباره عنوان «ساکن ژنو» را گرفت و به مذهب اولی خود که «کالوینیست» بود درآمد. در مراجعت از ژنو دعوت دوستی به نام مادام " دپینه " را اجابت کرد و به همراه " ترز " در محل زیبایی به موسوم شورت مستقر گردید ، ولی نه مادام دپینه و نه ترز از زندگانی روستایی که روسو با علاقه زیادی بدان خوگرفته بود و همه وقت خود را در وادی سرسبز آن نواحی گردش کنان و مستغرق در مکاشفه صرف می کرد چیزی سردرنمی آوردند. دوستان " پینه " یعنی دیدرو و گریم می خواستند روسو را به پاریس بکشانند و ترز را با خود همراه کردند. " روسو" از نارضایتی های دائمی ترز ، پاک ناراحت و حیران گشته بود و علاوه بر همه اینها عشق بسیار پرشوری ، او را به طرف مادام «هود تو Houdetot» خواهرزاده ی صاحب قصر می کشاند، ولی مادام «هودتو» که جمالی زیبا و وارسته داشت به شاعری موسوم به «سن لامبر» دلبسته شده بود. پس از این حوادث روسو در سال ۱۷۵۷ در «مون مورانسی Montmoroncie» ملک پرنس «دوکنده» مستقر گردید. کمی بعد در «ارمیتاژ » ملک مارشال «دو لوکزامبورگ» اقامت گزید و به انشای تألیفات اساسی خود پرداخت. در ۱۷۵۸ نامه ای به «دالامبر» و در ۱۷۵۹ رمان معروف خود موسوم به «هلوئیز جدید» و در ۱۷۶۲ «قرار داد اجتماعی»(۱) و بالاخره در همان سال کتاب معروف در تعلیم و تربیت موسوم به «امیل»(۲)، خشم و غضب پارلمان فرانسه را نسبت به مولف برانگیخت و حکم توفیقش صادر شد، تا اینکه در شب دهم ژوئن ۱۷۶۲ به طرف سویس فرار کرد . از این تاریخ به بعد آرامش و راحتی نسبی از او سلب شد. بعد از مدتی از ژنو و برن فرار کرد و در گوشه ای که متعلق به پادشاه پروس یعنی «فردریک دوم» بود مستقر شد و مدت هجده ماه راحت به سر برد ؛ ولی عقاید مذهبی و مباحثاتی که در این موضوع ها می نمود روحانیون «کالوینیست» را متغیر کرد و خانه اش را سنگسار کردند ؛ تا اینکه در ۱۷۶۵ از آنجا نیز گریخت و چند هفته در جزیره زیبای «سن پیر» در وسط دریاچه «بی ان» نزدیک «نوشاتل» اقامت گزید ولی به حکم سنای برن از آنجا هم آواره شد و از طریق «سمپلن» به پاریس رفت و در همین وقت بود که «هیوم Hume» فیلسوف معاصر و معروف انگلیسی، نویسنده در به در را در انگلستان پناه داد و در ۱۳ ژانویه ۱۷۶۶ به لندن وارد شد و در «ووتون » در قصر یکی از دوستان «هیوم» مستقر گردید، و در همین قصر کتاب معروفش «اعترافات»(۳) را شروع کرد. متاسفانه سالهای آوارگی روحیه علیلش را فوق العاده متاثر نموده و تقریبا به سرحد جنون رسانده بود، دیری نگذشت که با هیوم سخت برهم زد و در ماه مه ۱۷۶۷ وارد فرانسه شد و در ملک پرنس دو کنتی و سپس در «لیون» و «گرنوبل» ساکن گردید و بالاخره در ۱۷۷۰ بپاریس مراجعت نمود. در این زمان کتاب «اعترافات » خود را در ملک «پرنس دوکنتی» به پایان رسانیده بود. در پاریس در اطاق محقری در طبقه چهارم عمارتی در کوچه پلاتریر اقامت گزید و از کپی کردن نت های موسیقی و پانسیون مختصری به زحمت اعاشه می کرد. مدت هشت سال زندگی نسبتاً آرامی داشت آوازه شهرتش در همه اروپا پیچیده بود. تا اینکه در سال ۱۷۷۸ در قصر «ارمی نون ویل» مستقر گردید و در شب دوم یا سوم ژوئیه ۱۷۷۸ دعوت حق را اجابت کرد و از زندگی سراسر محنت و آوارگی بیاسود. از دیگر آثار وی می توان امیل(۲) و قراردادهای اجتماعی(۳) را نام برد. ۱) Confessions ۲) Emile ۳) The Social Contract

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

متولد 1260 ش است. پدرش مرحوم ملك‏المتكلمین خطیب و واعظ معروف دوره مشروطیت است كه به دست محمد على میرزا در باغشاه مقتول شد. ملك‏زاده تحصیلات خود را در رشته پزشكى در بیروت به اتمام رسانید و همزمان با انقلاب مشروطیت وارد ایران شد. روح آزادیخواهى پدرش در وى مؤثر افتاد و او نیز در زمره مشروطه‏خواهان درآمد و مدتها در حبس و تبعید به سر مى‏برد. بعد از استبداد صغیر به كار طبابت پرداخت و ضمنا در مدرسه طب نیز تدریس مى‏نمود. چندى هم در یكى از كابینه‏هاى مستوفى‏الممالك معاون نخست‏وزیر شد. در دوره هفتم قانونگزارى از طرف مردم بم به وكالت مجلس رسید و مجموعا هفت دوره نماینده مجلس بود. بعد از شهریور 20 در چند دوره براى وزارت بهدارى دعوت شد ولى نپذیرفت، تا اینكه در 1328 در اولین دوره مجلس سنا از اصفهان به سناتورى رسید و نایب رئیس سنا هم شد. در دوره دوم نیز سناتور بود. دكتر مهدى ملك‏زاده تحت عنوان انقلاب مشروطیت ایران خاطرات خود را در مورد مشروطیت ایران در هشت مجلد تحریر و انتشار داده است كه حاوى نكات مهمى از اوضاع سیاسى ایران است. همچنین كتابى درباره‏ى زندگى پدر شهیدش تحت عنوان شرح زندگى ملك‏المتكلمین تألیف نموده است. وفات او در 1334 ش اتفاق افتاد. وى با هزینه شخصى آرامگاهى براى پدرش و مدیر صوراسرافیل و چند تن دیگر كه در واقعه باغشاه مقتول شدند بنا نهاد و با تلاش وى مجسمه پدرش را در میدان حسن‏آباد نصب كردند، ولى پس از مرگ او مجسمه را از میدان برداشتند. پس از مرگ سناتور ملك‏زاده دامادش دكتر خانبابا بیانى به مقام سناتورى رسید. دكتر ملك‏زاده در جوانى با دختر سلیمان‏خان میكده ازدواج كرد و صاحب دو دختر شد: یكى به حباله نكاح محمد دادور فرزند وثوق‏السلطنه درآمد و دیگرى همسر خانبابا بیانى شد. این زن مقام استادى گرفت و در دانشگاه تهران در رشته باستانشناسى تدریس مى‏كرد. (1334 -1260 ش)، نویسنده. پس از تكمیل تحصیلات مقدماتى به تحصیل حكمت الهى پرداخت و «شرح منظومه» را نزد جهانگیر خان قشقایى و زبان انگلیسى را نزد آوانس، از ارامنه‏ى جلفا، فراگرفت. در هفده سالگى به تهران آمد و وارد دارالفنون شد و به تحصیل علوم جدید و طب پرداخت. جهت ادامه‏ى تحصیل به فرانسه عزیمت نمود، ولى در استانبول شمس‏الدین بیگ، سفیر كبیر عثمانى در ایران، كه با ملك المتكلمین دوستى داشت او را از رفتن به فرانسه منصرف كرد و به بیروت فرستاد. ملك‏زاده پس از خاتمه‏ى دوره‏ى طب و اخذ درجه‏ى دكترا و كسب دیپلم (اتا) و نشان برگ خرما، براى تكمیل تحصیلات، به پاریس رفت. وى در 1327 ق به ایران بازگشت و از طرف صنیع‏الدوله به سمت استادى دانشكده‏ى طب انتخاب شد و چندین دوره نمایندگى مجلس شوراى ملى و دو دوره نمایندگى مجلس مؤسسان و سالها ریاست بهدارى ارتش را عهده‏دار بود. او در تهران درگذشت. از آثارش: «تاریخ انقلاب مشروطیت ایران»، در هفت مجلد؛ «زندگانى ملك المتكلمین».[1]

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گنجینه دانشمندان (جلد هشتم)

شیخ غدیرعلى ممیز از علماء و دانشمندان معاصر خدوم و مروج شهرستان (شهرضا) مى‏باشند تولد ایشان در ذى‏الحجه 1349 ق در شهرضا واقع شده و مقدمات را در آنجا در خدمت حجةالاسلام آقاى حاج میرزا نصراللَّه- زارعان و سطوح را از محضر انور آیت‏اللَّه حاج سید مهدى كمارى در مدرسه شیخ عبدالحسین تهران خوانده و هم در مشهد مقدس از محضر مرحومین آیتین حاج شیخ هاشم قزوینى و حاج آقا جلال مدرس تكمیل نموده و ادبیات را از جناب آقاى هاشمى و هیئت و تفسیر از استاد بزرگوار علامه میرجهانى بهره‏مند و منظومه سبزوارى را در نجف اشرف از مرحوم حجةالاسلام آقاى حاج میرزا محمدعلى توحیدى تبریزى و سطوح عالیه را از مرحوم حاج شیخ صدرا بادكوبه‏اى رحمة اللَّه علیه و حجةالاسلام حاج سید ابوالقاسم كوكبى بهره‏مند شده و دروس خارج را از آیت‏اللَّه حاج میرزا باقر زنجانى و آیت‏اللَّه حكیم و آیت‏اللَّه العظمى خوئى و آیت‏اللَّه حاج سید عبدالاعلى سبزوارى استفاده نموده و با دریافت اجازات از نجف اشرف مراجعت به شهرضا و به خدمات دینى از اقامه جماعت و تبلیغ احكام و ترویج دین و تعظیم شعائر مذهبى پرداخته و تا حال تحریر و تالیف گنجینه موفق و شاغل این خدمات مى‏باشند. آثار خالده معظم له. 1- قسمتى تقریرات دروس مرحوم آیت‏اللَّه حاج شیخ هاشم قزوینى و آیت‏اللَّه میرزا باقر زنجانى و آیت‏اللَّه العظمى خوئى. 2- تعمیرات حسینیه سادات شهرضا در سال 1346. 3- ساختمان حسینیه باغ ملى شهرضا در سال 47 -46. 4- تاسیس مسجد صدرى در خیابان ولیعهد غربى شهرضا 49 -48. 5- مسجد امام حسین (ع) در خیابان چهل مترى شهرضا 54 - 55. 6- فرستادن مبلغینى به اطراف شهرضا از سال 1346. 7- تاسیس كتابخانه عمومى. 8- تاسیس مدرسه علمیه مدینه العلم شهرضا که اکنون مملو از طلاب و روحانیون برای درس و مباحثه است . غدیرعلى ممیزى عالمى عامل و مروجى كامل است كه تحصیلات خود را در شهرضا و اصفهان و حوزه‏هاى علمى دیگر تمام نموده و به خدمات دینى از اقامه جماعت و تبلیغات اشتغال دارد. وى عالمى باصفا و دانشمندى متواضع و داراى محامد آداب و محاسن اخلاق مى‏ باشد. ایشان در نیمه شب 7 آذر 1388 برابر با شام عرفه و شب عید سعید قربان دعوت حق رالبیک گفت و در جوار رحمت الهی آرمید . قبر ایشان بنا به وصیت خود در قبرستان عمومی شهرضا واقع شده است .

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1333 -1260 ق)، نویسنده. ملقب به نظام‏الدین غفارى. در برزآباد كاشان به دنیا آمد. پس از فراگرفتن علوم مقدماتى در 1275 ق، براى ادامه‏ى تحصیل، به فرانسه رفت و در آنجا ریاضى و نجوم را فراگرفت. وى پس از دو سال معلمى و شاگردى در پلى تكنیك وارد مدرسه‏ى معدن شناسى شد و در 1284 ق به ایران بازگشت و معلم مقرب ناصرالدین شاه شد. او در هنگام عقد قرارداد دارسى وزیر معادن و در 1332 ق وزیر علوم و وزیر تجارت و فلاحت در دولت مستوفى بود. میرزا نظام‏الدین مأمور نقشه‏بردارى و ساخن راه تهران- آمل و تهران- قم بوده است. مهندس الممالك مدتى به عنوان مترجم در دستگاه دولتى خدمت مى‏كرد و قرارداد رویتر را ترجمه نمود و در اختیار مردم و دولت قرار داد. وى كتابهایى در علوم مثلثات، جبر و مقابله‏ى اعلى، حساب تفاضلى و اصلى، هندسه‏ى تحلیلى، هندسه‏ى اعلى، علم هیئت، قوا و حركت وسطى و اعلى تألیف كرده است. او در این تألیفات براى اسمها و اصطلاحاتى كه تا قبل از وى معادلى نداشته معادل مناسب یافته و به كار برده است. از دیگر آثارش «حساب ابتدایى» مى‏باشد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1283 ش)، پزشگ، استاد دانشگاه و نویسنده. تحصیلات ابتدایى و زبان فرانسه و انگلیسى ردر زادگاه خود كاشان و تحصیلات متوسطه را در كالج آمریكایى تهران به پایان رساند. او تحصیلات عالى را در آمریكا دنبال كرد و موفق به اخذ درجه‏ى دكترى در پزشكى شد و پس از آن به ایران آمد و عهده‏دار مشاغل مختلفى از جمله. تدریس تشریح، ریاست بیمارستان وزیرى، ریاست آموزشگاه مامایى، استاد كرسى بیماریهاى زنان ریاست دانشگاه تهران و وزارت بهدارى شد. از جمله خدماتى كه وى در زمان ریاست دانشگاه انجام داد تأسیس كتابخانه‏ى مركزى دانشگاه و تغییر سیستم آموزشى دانشگاه از فرانسوى به آمریكایى بود. از آثار وى: «بیماریهایى زنان»؛ «سخنرانیهاى هئیت اعزامى سازمان بهداشت در دانشكده‏ى پزشكى»، ترجمه؛ «گزارش سه ساله‏ى سوم ریاست دانشكده‏ى پزشكى»؛ «بیماریهاى زنان و پیشرفتهاى علمى نوین».[1] فرزند سید حسن مبصرالممالك، متولد 1283 ش در كاشان است. تحصیلات ابتدائى را در كاشان و تحصیلات متوسطه را در كالج آمریكائى انجام داد و سپس براى ادامه‏ى تحصیل عازم آمریكا شد و ابتدا درجه‏ى لیسانس علوم از دانشگاه سیراكیوز گرفت و وارد دانشكده پزشكى گردید و درجه‏ى دكترا نیز از همان دانشگاه با تخصص امراض زنان دریافت كرد و چندین سال در آمریكا به طبابت مشغول بود. پس از ورود به ایران، به دانشیارى و استادى دانشكده‏ى پزشكى منصوب شد و سرانجام به استادى كرسى بیماریهاى زنان رسید. مدتى هم ریاست بیمارستان وزیرى و ریاست بخش جراحى بیمارستان زنان و ریاست آموزشگاه مامائى با او بود . در 1326 با راى استادان به ریاست دانشكده‏ى پزشكى منصوب گردید. در 1329 در كابینه‏ى سپهبد رزم‏آرا به سمت وزیر بهدارى تعیین شد، و تا پایان حكومت رزم‏آرا تا اسفند 1329 وزیر بهدارى بود. در 1332 در كابینه‏ى سپهبد زاهدى براى بار دوم به وزارت بهدارى معرفى شد و تا سقوط كابینه در آن سمت باقى ماند. در 1334 كه علاء مامور تشكیل كابینه گردید، دكتر جهانشاه صالح را در سمت وزارت بهدارى تثبیت نمود. در شهریور 1339 مهندس جعفر شریف‏امامى رئیس دولت وقت، وزارت بهدارى را به عهده‏ى دكتر جهانشاه صالح قرار داد و در ترمیم همان كابینه، صالح وزیر فرهنگ شد. در 1344 به ریاست دانشگاه تهران و رئیس دانشكده‏ى پزشكى انتخاب گردید ولى در این سمت دوام زیادى نكرد و از كار كناره‏گیرى نمود و به مقام سناتورى رسید. صاحب تالیفات متعددى در رشته‏ى تخصصى خود مى‏باشد كه غالب آنها در دانشگاه تدریس مى‏شود. وى در زمان وزارت بهدارى، قانون منع كشت خشخاش را به تصویب رسانید. ولى نسبت به ترك اعتیاد معتادان فكرى نكرد. بازار قاچاق تریاك رواج یافت و سیل این سم مهلك از كشورهاى مجاور در مقابل طلا و فرش سرازیر گردید و در نتیجه عده‏اى قاچاقچى به ثروتهاى كلان دست یافتند. برخلاف برادر اكبر و ارشد خود اللهیار صالح، نسبت به پهلوى سرسپردگى داشت.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1391 -1314 ق)، عالم دینى، متكلم، نویسنده و واعظ. در تهران به دنیا آمد. مقدمات را در مدرسه پامنار تهران فراگرفت و در 1326 ق همراه پدرش به عراق رفت و مدت دو سال در كربلا توقف كرد و سطوح متوسطه را نزد فاضل مرندى و شهرستانى خواند و در خدمت پدر به كرمانشاه رفت و به تبلیغ شریعت پرداخت. او براى تكمیل علم و دانش و انجام وظائف و افاضه و استفاضه مسافرتهائى به عراق، سوریه، فلسطین، اردن، مصر و هندوستان نمود و با بسیارى از دانشمندان یهودى و مسیحى و علماى هند و همچنین با قادیانیها و بهائى‏ها مناظرات ینى و مذهبى كرد كه مهمترین آنها دو مناظره‏ى بزرگ وى، در 1345 ق، یكى با برهمائیان در حضور قائد بزرگ هند، گاندى، در دهلى، و دیگرى با دو عالم بزرگ سنت و جماعت حافظ محمد رسید و شیخ عبدالسلام در مدت ده شب و هر شب هشت ساعت، در شهر پیشاور پنجاب بود. جریان مناظره‏هاى وى در تمام جراید آن زمان هند درج گردید. سلطان الواعظین در تهران درگذشت و در قم دفن شد. از آثارش: «شبهاى پیشاور»، در یك هزار و پنجاه صفحه، گزارش مجلس مناظره‏اش در پیشاور؛ «صد مقاله سلطانى»، در بر یهود و نصارا؛ «گروه رستگاران یا فرقه‏ى ناجیه»، در دو مجلد.[1] معروف به سلطان الواعظین شیرازى طاب الله ثراه عالمى كامل و واعظى عامل از جمله ستارگان درخشنده و مشعلهاى فروزان حوزه علمیه قم است وى فرزند ارجمند مرحوم حاج سید على‏اكبر (اشرف الواعظین) معروف به اكبر شاه مى‏باشد در ماه ذى‏القعده الحرام سال 1314 قمرى در تهران متولد شده و در حجر والد ماجد تربیت كامل یافته و مقدمات اولیه را در مدرسه پامنار تهران خوانده و در سال 1326 قمرى با والد مبرورش مشرف با عتاب عالیات شده و مدت دو سال در كربلا توقف و تحصیلات سطوح متوسطه را در نزد مرحوم فاضل مرندى و شهرستانى خاتمه داده و در خدمت پدر به كرمانشاه مراجعت و به وظائف تبلیغاتى از طریق منبر مشغول گردیده و براى تكمیل علم و كمال و انجام وظائف و افاضه و استفاضه مسافرتهاى بسیارى به بلاد اسلامى عراق و سوریه و فلسطین و اردن و مصر و هندوستان نموده و با طوائف بسیارى از یهود و نصارى و هنود و منحرفین از دین از قبیل بهائیها و قادیانیها مناظرات دینى و مذهبى نموده كه اهم آنها دو مناظره بزرگ در سال 1345 قمرى در هندوستان بوده است. 1- در دهلى (پایتخت امروز هندوستان) با دانشمندان و براهمه بت‏پرستان هند در حضور زعیم و قائد هند (گاندى) معروف كه به اثبات حقانیت دین مقدس اسلام و خاتمیت پیغمبر عظیم‏الشان مسلمین خاتمه پذیرفت كه در تمام جرائد آن زمان درج گردیده است. 2- مجلس مناظره بزرگى با حضور دویست نفر تقریبا از رجال و بزرگان فریقین (شیعه و سنى) در شهر پیشاور پنجاب هند (پاكستان امروز) با دو عالم بزرگ از هشت ساعت انجام داده شد كه مخبرین چهار روزنامه و مجله بزرگ گفتگوى طرفین را نوشته و در جرائد و مجلات خود نشر مى‏دادند كه در پایان شب دهم شش نفر از اكابر بازرگانان و اصناف و ملاكین و اشراف پیشاور فى المجلس مذهب حقه جعفریه را اختیار نمودند و همان مناظرات كه در مجلات و روزنامه‏هاى پاكستان چاپ شده با تجدید نظرى به امر مرحوم آیت‏الله العظمى بروجردى به صورت كتابى بزرگ به نام شبهاى پیشاور به طبع رسیده است. مرحوم سلطان الواعظین كه با این نگارنده صداقت تام و محبت زیادى داشت و گاه گاهى موفق به زیارتش مى‏شدم وى را عالمى بلندهمت و منیع‏الطبع و كریم‏النفس مى‏دیدم حدود ده سال در اثر كسالت قلبى از منبر ممنوع و به كلى خانه‏نشین و قادر بر حركت نبود ولى باز در همین بازنشستگى از راه تالیف خدمات ارزنده نمود و آثار مفیده‏ى گذاشت كه ذیلا مى‏نگارم. 1- كتاب شبهاى پیشاور در یكهزار و پنجاه صفحه كه تاكنون بیش از بیست مرتبه به طبع رسیده و موجب استبصار هزاران نفر سنى ایران و افغان و پاكستان و غیره شده است. 2- صد مقاله سلطانى رد بر یهود و نصارى مكرر به طبع رسیده است. 3- گروه رستگاران جلد اول در بیش از پانصد صفحه. 4- گروه رستگاران جلد دوم در بیش از پانصد صفحه. مرحوم سلطان‏الواعظین در ماه شعبان سال 1391 ق در تهران وفات نموده و جنازه‏اش با تجلیل فراوان حمل به قم و با تشییع آبرومندى كه از طرف آیت‏الله العظمى مرعشى نجفى مدظله از آن جناب شد در مقبره ابوحسین مدفون گردید حشره الله مع اجداده الطاهرین و رزقنا الله شفاعته یوم الدین. پس از فوتش جناب حجه‏الاسلام والمسلمین آقاى حایرى تهرانى مرحوم ثقه‏الاسلام حاج سید جواد سه‏دهى را كه از منبریهاى برجسته تهران بودند در خواب مى‏بیند كه در باغ بسیار بزرگى با وضع بسیار خوشى است مى‏گوید آقاى سه‏دهى چطورى مى‏گوید بسیار خوبم و از وقتى كه آقاى سلطان‏الواعظین آمده است به هر كدام از ما یكدرجه داده‏اند.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1295/1294 ش)، ادیب، روزنامه‏نگار و شاعر. در تهران متولد شد. وى تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در دبیرستان ثریا و مدرسه‏ى دارالفنون، شعبه‏ى ادبى به پایان رسانید. سپس دوره‏هاى مختلف عالى دانشكده‏ى ادبیات و علوم انسانى را با موفقیت گذراند و در سال 1324 ش موفق به اخذ دكترى زبان و ادبیات فارسى شد. ملك‏الشعراء بهار، فروزانفر، پور داوود و على‏اصغر حكمت از استادان او بودند. خطیبى پس از آن مشاغل مختلفى را عهده‏دار بود، از جمله: دبیر دبیرستان شرف، رییس كتابخانه‏ى دانشكده‏ى حقوق، استاد دانشكده‏ى ادبیات تهران، معاون روزنامه‏ى رسمى كشور عضو هیات مدیره‏ى جمعیت هلال‏احمر مركز. از آثار منظوم وى: «منظومه‏اى در چند هزار بیت در مورد زبان پر ارج فارس»؛ و از تالیفات او: «فن نثر در ادبیات فارسى».[1] از دانشمندان زبان و ادبیات فارسى و استاد دانشگاه، در سال 1295 ش در تهران تولد یافت. پدرش آشیخ محمدعلى سال‏ها نایب‏التولیه و مدرس مدرسه‏ى خان مروى بود و امور مدرسه و طلاب و موقوفات را اداره مى‏كرد. خطیبى وقتى به سن رشد رسید، تحصیلات خود را آغاز نمود و به كسوت روحانیت درآمد. در سال 1306 آقا شیخ محمدعلى درگذشت. تولیت و مدیریت مدرسه به دیگرى واگذار شد و خطیبى به مدرسه‏ى دارالفنون رفت و دیپلم خود را از آن مدرسه اخذ نمود. در سال 1313 وارد دانشكده‏ى ادبیات تهران شد و در رشته‏ى زبان و ادبیات فارسى و فلسفه دانشنامه گرفت و در 1316 كه دوره‏ى دكتراى زبان و ادبیات فارسى در دانشگاه تهران تأسیس شد و عده‏ى معین، صفا و خانلرى دانشجویان اولین دوره‏ى دكتراى زبان و ادبیات فارسى بودند. دروس دوره‏ى دكترا را در سال 1318 پایان برد و به تألیف و تنظیم رساله‏ى دكتراى خود پرداخت و ظرف پنج سال تاریخ تطور نثر فارسى را به رشته‏ى تنظیم درآورد و پس از مرحوم ملك‏الشعراى بهار، اولین تحقیق درباره‏ى سبك‏شناسى در نظم و نثر فاسى به وسیله‏ى او پورداوود، على‏اصغر حكمت، بهمنیار و فروزانفر با قید بسیار خوب پذیرفته شد و سمت وى از دبیرى دانشگاه به دانشیارى تبدیل یافت و مستقلاً تدریس سبك‏شناسى را در دانشكده‏ى ادبیات عهده‏دار شد. در سال 1330 پس از درگذشت بهار، كرسى و مقام استادى وى به خطیبى تفویض گردید و از آن تاریخ تا دوران كناره‏گیرى به تدریس تاریخ تطور نظم و نثر و دستور زبان فارسى در دوره‏ى لیسانس و دكترا اشتغال داشت. دكتر خطیبى در كنار شغل دانشگاهى، مشاغل دیگرى را نیز عهده‏دار شد. چندى ریاست كتابخانه دانشكده‏ى حقوق با او بود، بعد مدیریت روزنامه‏ى رسمى كشور را عهده‏دار شد. در دوران حكومت دكتر محمد مصدق مدیركل دفتر نخست‏وزیرى بود و تا سقوط مصدق در سمت رئیس كابینه با مصدق همكارى نزدیك داشت. در سال 1342 در دوره‏ى بیست و یكم مجلس شوراى ملى از لار او را به مجلس فرستادند و در همان دوره به نیابت ریاست رسید. در ادوار بیست و دوم و بیست و سوم و بیست و چهارم همچنان وكیل و نایب‏رئیس اول مجلس بود. دكتر حسین خطیبى در سال 1328 مدیرعامل شیر و خورشید سرخ شد. در آن تاریخ شیر و خورشید سازمان كوچك و غیرفعالى بود. خطیبى توانست در مدتى كوتاه جمعیت مزبور را به سرعت توسعه دهد به طورى كه ده‏ها بیمارستان و درمانگاه، پرورشگاه، مؤسسات خیریه و امدادى دیگر در سطح كشور تأسیس و دائر شد. خطیبى یكى از افراد انگشت‏شمارى است كه با زبان‏هاى فارس قدیم و پهلوى آشنائى دارد. وى در میانسالى با دختر سید محمد آیت‏اللَّه‏زاده كاشانى ازدواج كرد و صاحب دو دختر شد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1338 -1266 ق)، نویسنده و شاعر، متخلص به خسروى. در كرمانشاه به دنیا آمد. در اكثر علوم عقول و منقول بهره‏ى كافى داشت. در شاعرى تابع قدما بود. چون در اوایل عمر متوجه خدمت عرفا شد اكثر اوقاتش را به خلوت مى‏گذراند. خسروى و نهضت مشروطیت به آزادیخواهان پیوست و چندى نیز در همدان در زندان به سر برد و از آنجا به تهران تبعید شد و سر انجام در تهران درگذشت. اهمیت خسروى در ادبیات معاصر ایران از آن جهت است كه اغلب او را اولین نویسنده رمان تاریخى مى‏شناسند. از جمله آثارش: «دیوان» اشعار؛ «دیباى خسروى»؛ «شمس و طغرا»؛ «رساله‏ى تشریح العلل»، در عروض؛ «تذكره‏ى اقبال نامه»؛ ترجمه‏ى «عذراء قریش»؛ «رمانى در شرح احوال حسینقلى خان جهانسوز»؛ ترجمه‏ى «الهیئه و الاسلام»؛ ترجمه «حال شاعران كرمانشاه».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

ترانه جوانبخت (زاده:۱۳۵۳) شاعر و نویسنده ایرانی است. زندگی: ترانه جوانبخت سامانی در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۵۳ در تهران متولد شد. پس از اخذ لیسانس شیمی از دانشگاه شهید بهشتی در سال ۱۳۷۵ برای ادامهٔ تحصیل به پاریس رفت و از دانشگاه پییر و ماری کوری پاریس فوق لیسانس در سال ۱۳۷۷ و دکترای شیمی در سال ۱۳۸۱ گرفت. او سپس به کانادا مهاجرت کرد و در حال حاضر در مونترال زندگی می‌کند. آثار از ترانه جوانبخت ۹ کتاب شعر و ۲ کتاب داستان چاپ شده. آثار او در نشریات نیز منتشر شده شعر کتابهای شعر منتشره در ایران: • هرم– ۱۳۸۴ – • وقتی که بدون وقت صیادم– ۱۳۸۴ • شهر شعر تبعیدی ندارد– ۱۳۸۴ • من از درخت زمان هفت میوه چیده‌ام– ۱۳۸۴ • یادگار لحظه‌های سبز– ۱۳۸۳ • فراتر از زمان– ۱۳۸۳ • به دنبال ردّ پای فردا– ۱۳۸۳ • سرود عشق– ۱۳۸۳ • عصر آینه– ۱۳۸۱ در نقدی که توسط وحید حیدری در روزنامه مردم سالاری بر مجموعه شعرهای ترانه جوانبخت شده‌است منتقد ادبی در مورد مجموعه شعر هرم از آثار این «شاعر نوگرا» می‌نویسد که «در این مجموعه گاهی می‌بینی زبان شعر دیده می‌شود». حیدری همچنین روش ترانه جوانبخت در چاپ شعر و توجه ایشان به چاپ کمی آثار را مورد انتقاد قرار داده است. همچنین اظهار می‌نماید که «... یکی از خصلت‌های شعر این است که مخفی و رسانا باشد. یعنی مثل نثر واضح نباشد. اما از طرفی به بی مفهومی و چند کلمه را پشت هم تلمبار کردن هم شبیه نباشد که شاعر مجموعه هرم این رسانایی رادر اشعارش گاهی با ذهن مخاطب پیوند می‌دهد.... » همچنین او می‌افزاید که در مجموعه اشعار هرم «يک خلاقيت به چشم می‌خورد و اين شعرها هر کدام در فضايی خاص نوشته شده‌اند.» حیدری وجود رگه‌های نظرات فلسفی جوانبخت در اشعارش را از خصوصیت کارهای او می‌شمارد. داستان ۲ کتاب منتشر شده او در زمینهٔ داستان عبارت است از: سراب– ۱۳۸۴ چهارراهی که به راه پنجم می‌رسید– ۱۳۸۴ ترجمه‌های او در کتاب "من از درخت زمان هفت میوه چیده‌ام" منتشر شده است :آثار او در مطبوعات: موارد زیر نمونه‌هایی از آثار منتشر شدهٔ ایشان هستند: دو شعر از وی در مجلهٔ نافه، شمارهٔ ۲۰، سال انتشار ۱۳۸۳ شعری از وی در مجلهٔ چیستا، شمارهٔ ۸-۹، سال انتشار ۱۳۸۴ نقدی از وی در روزنامهٔ اعتماد، شمارهٔ ۱۱۷۶، سال انتشار ۱۳۸۵ شعری از وی در روزنامهٔ اعتماد، شمارهٔ ۱۲۰۵، سال انتشار۱۳۸۵ داستانی از وی در مجلهٔ نافه، شمارهٔ ۳۹، سال انتشار ۱۳۸۷

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

پیروز مجتهدزاده، جغرافی‌دان، محقق و کارشناس مسائل سیاسی ایرانی. زادروز: (۲۰ بهمن ۱۳۲۴ خورشیدی) در شهرستان نور. پیروز مجتهد زاده استاد جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک دانشگاه تربیت مدرس تهران، مشاور پژوهشی دانشگاه سازمان ملل متحد و مدیر عامل بنیاد پژوهشی یوروسویک (Urosevic Research Foundation) لنـدن است. از پیروز مجتهدزاده بیش از بیست عنوان کتاب به زبان‌هاى انگلیسى و فارسى منتشر شده. زندگی‌نامه: دکتر پیروز مجتهدزاده در سال ۱۳۲۴ خورشیدی در شهرستان نور متولد شد، وی پس از گذراندن تحصیلات در نور و سپس در تهران، براى ادامه تحصیل به انگلستان رفت. وى تحصیلات ابتدایى را از مدرسه داریوش در زادگاهش شروع کرد. مدرسه‌اى که پدرش آن را افتتاح کرد و خود مدیر آن بود. پدرش تحصیل‌کرده مدرسه سپهسالار تهران در زمان مشروطیت بود. پیروز مجتهدزاده تا کلاس یازده در نور ماند و چون آنجا مقطع دیپلم نداشت، با مساعدت پدر و به همراه برادرش در سال ۱۳۴۳ راهى تهران شد. پیروز مجتهدزاده در سال ۱۳۴۴ در مدرسه پهلوى سابق واقع در خیابان رى در رشته ادبى با معدل یازده دیپلم گرفت. پیروز مجتهدزاده در سال ۱۳۵۰ از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد و دکتر عالى خانى، رییس دانشگاه براى تشویق او شرایط سفرى به شیخ نشین هاى خلیج فارس را برایش فراهم کرد، چرا که براى او جالب بود که دانشجوى سال سوم کتاب جغرافیاى تاریخى شیخ نشین‌هاى خلیج فارس را تألیف کند. مجتهدزاده پس از فارغ‌التصیلی از دانشگاه تهران، ‌برای ادامه تحصیل به دانشگاه لندن، دانشگاه منچستر و سپس به دانشگاه آکسفورد رفت. وی فوق لیسانس ( M.A) در جغرافیای سیاسی را در دانشگاه منچستر بین سال‌های ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۶ دریافت کرد. دکتری (Ph.D.) را در گرایش جغـرافیای سیاسی و ژئـوپولیتیک در دانشگاه لنـدن بین سال های ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۳ دریافت کرد. همچنین دکتری دیگرش را در جغرافیای سیاسی خلیج فارس در دانشگاه آکسفورد بین سال‌های ۱۹۷۶ تا ۱۹۷۹ دریافت نمود. وی هم اکنون با سمت دانشیار در رشته جغرافیای سیاسی دانشگاه تربیت مدرس مشغول به تدریس است. مسوولیت‌ها: مدیر عامل بنیاد پژوهشی یوروسویک Urosevic Research Foundation لنـدن – از سال 1985 تاکنون. استاد مدعو، دانشکده حقوق دانشگاه تهران – 1378 و 1379 استاد جغرافیای سیاسی و ژئوپولیتیک – دانشگاه تربیت مدرس – از سال 1379تا کنون. پژوهشگـر ارشـد – مرکـز مطالعات ژئـوپـولیتیک و مـرزهای بیـن المللی دانشگاه لنـدنGRC/SOAS University of London - از سال 1986 تا 2002. مشاور پژوهشی دانشگاه سازمان ملل متحد - United Nations Universityاز سال 1996 تا کنون. مشاور موسسه پـژوهشی مرزهای بیـن المللـی لنـدن = MENAS ASSOCIATION International Boundaries Consultants - از سال 1984 تا کنون. تدریس به جای استادان و مدرسین در گروه جغرافیای دانشگاه لندن - از سال 1983 تا 1984 پژوهشگر گروه جغرافیای دانشگاه تهران - از سال 1351 تا 1352 عضویت در مجامع علمی: عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی – تهران – از سال 1382 عضو هیات مدیره انجمن مطالعات ایران معاصر – در دانشگاه لندن. عضو انستیتو بریتانیایی مطالعات ایرانی – بریتانیا، از سال 1993 عضو موسسه مطالعات آفریقا – دانشگاه تربیت مدرس تهران، از سال 1381 آثار و تالیفات به فارسی: جزایر تنب و ابوموسی، انتشارات سحاب، تهران 1385. جغرافیای سیاسی و ژئوپولیتیک، انتشارات دانشگاه پیام نور، تهران، 1384 نام خلیج فارس در درازای تاریخ، نشر سایه روشن با همکاری مرکز مطالعات سپاه پاسداران، تهران. 1383 نامه‌هایی از ایران، انتشارات عطایی، تهران. 1383 جغرافیای سیاسی و سیاست جغرافیای، انتشارات سمت، تهران. 1382 امنیت و مسائل سرزمینی در خلیج فارس (جغرافیای سیاسی دریایی)، ترجمه امیر مسعود اجتهادی، انتشار دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، تهران. 1380 خلیج فارس، کشورها و مرزها، انتشارات عطایی، تهران. 1379 ایده‌های ژئوپولیتیک و واقعیت های ایرانی، نشر نی، تهران. 1379 امیران مرزدار و مرزهای خاوری ایران، ترجمه حمید رضا ملک محمدی نوری، نشر شیرازه، تهران. 1378 جزایر تنب و ابوموسی، ترجمه حمید رضا ملک محمدی نوری، انتشار دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، تهران. 1375 کشورها و مرزها در منطقه ژئوپولیتیک خلیج فارس، تنظیم و ترجمه حمید رضا ملک محمدی نوری، انتشار دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، تهران. 1372 جغرافیای سیاسی تنگه هرمز، ترجمه محسن صغیرا، انتشارات صغیر، اصفهان. 1370 جغرافیای تاریخی خلیج فارس، انتشار دوم، لندن. 1366 جغرافیای تاریخی خلیج فارس، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.1354 شهرستان نور، چاپخانه صبح امروز، تهران. 1352 شیخ نشین های خلیج فارس، انتشارات عطایی، تهران. 1349

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

پرویز داریوش، (۴ اسفند ۱٣۰۱ - ۱۵ اسفند ۱٣۷۹ ) نویسنده و مترجم ایرانی است. زندگینامه: پرویز داریوش، در روز ۴ اسفند ۱٣۰۱ خورشیدی مشهد به دنیا آمد. اما تحصیلات‌خود را در تهران‌ به‌ پایان‌ رسانید. بعد از اخذ دیپلم‌ در مدرسه‌ نظام‌، برای‌تحصیلات‌ عالی‌ راهی‌ آمریکا شد. مدتی‌ در ادبیات‌ انگلیسی‌، روانشناسی‌ وفلسفه‌ به‌ تحصیل‌ پرداخت‌، سپس‌ به‌ طور ناقص‌ آن‌ را رها کرد! در سال ‌۱٣۲٨ به‌ ایران‌ بازگشت‌ و در وزارت‌ امور خارجه‌ و اداره‌ گمرک‌ به‌ عنوان‌مترجم‌ آغاز به‌ کار کرد. فعالیت‌ ادبی‌ خود را از همان‌ سال‌ها آغاز کرد. در مدرسه، هم‌کلاس ایرج افشار، پژوهشگر و از بزرگان کتاب‌داری ایران بود و در سال‌های بعد از صمیمی‌ترین دوستان جلال آل احمد. بعضی از رمان‌های بزرگ ادبیات جهان را او به فارسی برگردانده. با مروری بر ترجمه‌های وی می‌توان به اين نكته اشاره نمود كه داریوش با ترجمه آثاری همانند خیزاب‌ها و خانم دالووی از ویرجینیا وولف، وی را به خوانندگان فارسی زبان معرفی کرد. پرویز داریوش در روز ۱۵ اسفند ۱٣۷۹ خورشيدی در بیمارستان ایران مهر تهران درگذشت ترجمه: سیمای مرد هنرآفرین در جوانی اثر جیمز جویس ، دوبلینی‌ها اثر جیمز جویس ، سیذارتا اثر هرمان هسه ، اسپرلوس اثر هرمان هسه ، ماجراهای تام سایر اثر مارک تواین ، آوای وحش اثر جک لندن ، ماه و شش پشیز اثر سامرست موآم ، داشتن و نداشتن اثر ارنست همینگوی، به راه خرابات در چوب تاک اثر ارنست همینگوی ، موش‌ها و آدم‌ها اثر جان اشتاین بک ، چمن‌زارهای بهشت اثر جان اشتاین بک ، ماه پنهان است اثر جان اشتاین بک ، مائده‌های زمينی اثر آندره ژيد ، پرواز شبانه اثر آنتوان دو سنت‌اگزوپری، وزارت ترس اثر گراهام گرین ، سایه گریزان اثر گراهام گرین ، خیزاب‌ها اثر ویرجینیا وولف ، خانم دالووی اثر ویرجینیا وولف ، تسخیر ناپذیر اثر ویلیام فاکنر ، جف سیاهه اثر تئودور درایزر ، عشق جاودانی است (۴ جلد) اثر لیوینگ استون ، انجیل یهودا اثر هنریک پاناس ، سرگذشت اندیشه‌ها اثر وایت هد ، موبی دیک (وال سفید) اثر هرمان ملویل،

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

بهمن فرزانه (۱۳۱۷) مترجم بیش از ۵۰ کتاب به فارسی بوده و یک رمان نیز نوشته‌است. ترجمه‌های او بسیاری از نویسندگان مطرح جهان را به ایرانیان معرفی کرده‌است. فرزانه بر زبان‌های ایتالیایی، انگلیسی، اسپانیایی و فرانسوی مسلط بودهو اکنون ساکن شهر رم در ایتالیا است. زندگی: بهمن فرزانه در سال ۱۳۱۷ زاده شد و به مدرسه عالی مترجمی سازمان ملل رفت. در سن ۲۶ سالگی نخستین کتاب را از تنسی ویلیامز ترجمه کرد و پس از آن مدتی به همکاری با شرکت‌های فیلم‌سازی ایتالیا پرداخت و فیلم‌نامه‌ای نیز نوشت که به تولید فیلم رسید. فرزانه در انتخاب کتاب برای ترجمه دقت زیادی به کار می‌برد و هنگامی که تصمیم به ترجمه کتابی می‌گیرد کار ترجمه را به طور منظم و در ساعت‌های مشخص انجام می‌دهد. به گفته خودش «من هنوز قدیمی مانده‌ام و هنوز با دست می‌نویسم» و از کامپیوتر استفاده نمی‌کند . او آثار تنسی ویلیامز، گراتزیا کوزیما دلدا ، آلبا دسس پدس، لوئیچی پیراندللو، گابریل گارسیا مارکز، آنا کریستی، اینیاتسیو سیلونه، رولددال، گابریل دانونزیو، واسکو پراتولینی، ایروینگ استون، جین استون و … را به فارسی برگردانده‌است. کتاب‌شناسی: تالیف: فیلمنامه در نیمه بسته ، چرک نویس ، مجموعه داستان سوزن‌های گمشده ، ۲۰۰۸ - رمان سرباز دل ، ترجمه: صد سال تنهایی، اثر گابریل گارسیا مارکز ، بر لبه پرتگاه، از گراتزیا کوزیما دلدا ، کبوترها و بازها، از گراتزیا کوزیما دلدا ، عروسک فرنگی ، حریق در باغ زیتون، از گراتزیا کوزیما دلدا ، به نوبت ، عذاب وجدان ، خاکستر، از گراتزیا کوزیما دلدا ، خانواده‌ای محترم ، راز مرد گوشه‌گیر، از گراتزیا کوزیما دلدا ، چشم‌های سیمونه، از گراتزیا کوزیما دلدا ، وسوسه، از گراتزیا کوزیما دلدا ، تازه عروس ، یک دسته گل بنفشه ، درخت تلخ ، محبت ، راه خطا، از گراتزیا کوزیما دلدا ، رقص گردنبند، از گراتزیا کوزیما دلدا ، عشق در زمان وبا ، هیچ یک از آن‌ها باز نمی‌گردد ، عشق و جنایت در سیسیل ، دوازده داستان سرگردان ، عشق و جنایت در سیسیل، از لوییچی کاپوان ، عشق‌های بدون عشق، از پیر آندلو ، اژدهاخانم و دیگر افسانه‌ها، مجموعه داستان از لوئیجی كاپوآنا ، دوازده داستان سرگردان، از گابریل گارسیا مارکز ،

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

ارسلان فصیحی (۱۳۴۰) مترجم و ویراستار ایرانی. ترجمهٔ آثار اورهان پاموک (برندهٔ جایزه نوبل) به فارسی از شاخص‌ترین کارهای او محسوب می‌شود. :زندگی فصیحی کار ترجمه را از جوانی شروع کرد و اولین کتاب‌اش که از ترکی به فارسی ترجمه شده بود سفرنامه‌ای بود به شوروی که هرگز منتشر نشد. کتاب‌های دیگری نیز در اوایل دهه ۶۰ ترجمه کرد که هیچ‌کدام چاپ نشد. از جمله کتاب کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران، اواخر قرن نوزدهم-اوایل قرن بیستم.[۱] در سال ۶۱ برای تحصیل زبان و ادبیات به ترکیه رفت و اواخر دههٔ شصت به‌کشور بازگشت و ترجمه را ادامه داد. حدود ۲۰ کتاب از فارسی به ترکی ترجمه کرد که اکثرا جنبهٔ تبلیغی و ترویجی داشتند. داستان‌های کوتاهی هم از یاشار کمال ترجمه کرد. او به ترجمهٔ آثار پاموک قبل از آن که پاموک جایزه نوبل را دریافت کند پرداخت. فصیحی هم‌اکنون سرویراستار انتشارات ققنوس است. تالیف: ۱۳۸۶ - خودآموز ترکی استانبولی (مکالمه - دستور). ترجمه: ۱۳۷۷ - سلول ۷۲ - اورهان کمال. 1382 - زندگی نو - اورهان پاموک. ۱۳۸۳ - قصه‌های حسن کچل - نورهان آیدینکال. - 1377قلعه سفید - اورهان پاموک. - برف - اورهان پاموک. -1387 "بیرون از صحنه" - احمد حمدی تانپینار -1387 "نام من قرمز" - اورهان پاموک

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : روسیه   -   قرن : 19 منبع :

«ایوان تورگنیف» Ivan Turgenev رمان نویس مشهور روسی در نهم نوامبر ۱۸۱۸ در «اورال» به دنیا آمد و در سوم سپتامبر ۱۸۸۳ در سن شصت و پنج سالگی درفرانسه درگذشت.او به یک خانواده اشرافی روسیه متعلق بود. اجدادش از شخصیت های معروف روس بودند. پدر وی در ارتش روس مقام سرهنگی داشت. این مرد در سال ۱۸۲۰ وقتی «ایوان» دو ساله بود زن و سه پسرش را به اروپا غربی برد و به گردش در کشورهای این منطقه پرداخت. در بازگشت به روسیه «تورگنیف» مانند دیگر مَلاک زادگان روس در نزد استادان و آموزگاران مجرب تعلیم و تربیت یافت. او زبان روسی را خیلی دوست می داشت و همیشه از این که استادان، زبان مادری اش را به او یاد نمی دادند متاسف بود، اما سرانجام به وسیله یکی از دهقانان املاک پدر توانست یک کتاب روسی به دست آورد و با شوق بسیار بخواند. ایوان در شانزده سالگی به دانشگاه مسکو رفت. اما در سال ۱۸۳۵ او را به دانشگاه «سن پترزبورگ» منتقل ساختند. آنجا در رشته زبان شناسی به تحصیل پرداخت ودر این زمان احساس کرد که می خواهد چیز بنویسد و به نویسندگی بپردازد. او نخست با تقلید از یکی از آثار «بایرون» شاعر بزرگ انگلیسی یک قطعه شعر خوب سرود اما استادش بدون آن که او را رسوا سازد به او گفت: «فکر می کنم تو می توانی چیزی شوی»!و در این زمان تشجیع شد و در روزنامه ها آثار شعری خود از جمله «کاج کهن» را منتشر ساخت. در سال ۱۸۳۸ به برلین رفت چون تصور می کرد که تحصیل حقیقی در خارج از روسیه میسر است. وی در آنجا دو سال به فلسفه و زبان های قدیمی وتاریخ پرداخت. تورگنیف در این دوره سخت تحت تاثیر افکار فیلسوف آلمانی «هگل» قرار گرفت. او بدین ترتیب خود را از زیر بار افکار نژاد اسلاو خارج ساخت و به افکار غربی ها گروید و تا آخر عمر غربی می اندیشید. وی در بازگشت به روسیه یکراست به «مسکو» رفت، چون مادرش که زن تندخو و دیکتاتوری بود در مسکو زندگی می کرد. تورگنیف داستان های زیادی درباره رفتار خشن مادرش با دهاقین روسی تعریف کرده است. او در سال ۱۸۴۳ یک داستان شعر منتشر کرد و چنانکه در خاطراتش می نویسد با انتشار آن پای دراقلیم ادبیات گذاشت. «بلینسکی» نقاش بزرگ روس اولین اثر او را پسندید. تورگنیف می گوید: ستایش بلینسکی بیشتر مرا دست پاچه کرد ... من هر جا می رفتم تکذیب می کردم که من آن اثر را منتشر کرده ام . نخستین اثر منثور او کتابی به نام «خاطرات یک ورزشکار» بود که بین سال های ۱۸۴۱ تا ۱۸۵۰ نوشته شد، وی در این کتاب وضع بد زندگی دهاقین روسیه را مورد تنقید قرار داد و آن را سخت کوبید. مقامات دولت تزاری از انتشار این کتاب رنجیدند اما بهانه ای برای بازداشت وی پیدا نکردند. ولی وقتی او در مقاله ای، از «گوگول» نویسنده روسی تمجید کرد او را یکماه به زندان انداختند و بعد تبعیدش کردند. او از این دوره برای مطالعه و نگارش استفاده زیادی کرد و در این زمان «آشیانه یک اشراف زاده» و «پدران و پسران» را نگاشت . در سال ۱۸۴۷ رمان خود وکالینچ، قسمت نخست از حکایات یکنفر شکارچی را نوشت. در سال ۱۸۶۴ در «ایالت باد» و در سال ۱۸۷۱ در پاریس مستقر گردید. در پاریس با برادران «گونگور» ، نویسندگان ناتورالیست فرانسوی و موپاسان و «ژرژساند» مخصوصاً فلوبر آشنا شد و محفلی ادبی به اتفاق هم در رستوران «ماینی» تشکیل دادند و چون خوش سخن بود توانست با زحمت فراوان روسیه و ادبیات آن را به پاریس بشناساند و مردم را به آثار ادبی روس علاقه مند کند. وی در سال ۱۸۶۲ در «بادن بادن» آلمان خانه بزرگی خریده بود و تا سال ۱۸۷۰ در آنجا زیست و چون مدتی در فرانسه زیسته بود بسیاری از داستان هایش را در اصل به زبان فرانسه نوشته است. این نویسنده ی اجتماعی روسی وضع زندگی هم میهنان خود را که اکثریت آنان از زارعین و طبقات ملی بودند در نوشته های خود توصیف کرده و حقایق تلخ و واقعیات ناگوار زندگی طبقات محروم را نشان داده است. کتاب های معروف او چون «یادداشتهای یک شکارچی» و «مین بکر» و غیر انتقاد شدیدی از ژریم غلامی دهقانان است که در دوره تزاری معمول بود. «آبهای بهاری»، «آسیه و اولین عشق»، «آدم زیادی»، «در آستانه فردا» ، «مومو» ، «رودن» از جمله کتاب های اوست. تورگنیف مرد مؤدب وخوش مشربی بود و در اثر ابتلا به به سرطان درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : آمریکا   -   قرن : 20 منبع :

« ارنست همینگوی Ernest Hemingway نویسنده رئالیست و بزرگترین رمان نویس آمریکایی در ۲۱ جولای ۱۸۹۹ در «اوک پارک » (۱) (حومه شیکاگو ) از توابع ایالات « ایلی نویز » (۲) به دنیا آمد و در دوم جولای ۱۹۶۱ در «Ketchum » واقع در ایالت « آیداهو » (۳) هنگامی که تفنگ شکاری خود را پاک می کرد اشتباهاً هدف گلوله خود قرار گرف و با مرگ او درخشان ترین چهره ی ادبیات قرن بیستم آمریکا ناپدید گردید. پدرش دکتر «کلارنس همینگوی» مردی سرشناس و قابل احترام بود و علاوه بر پزشکی به شکار و ماهیگیری نیز علاقه داشت. دکتر کلارنس همسری داشت پرهیزگار و با ایمان که انجیل می خواند و با اهل کلیسا محشور بود و از او صاحب شش فرزند بود. دومین فرزند این پزشک «ارنست» نامیده می شد. چون پدر و مادرش با هم توافق و تجانس اخلاقی نداشتند ، ارنست از این حیث دچار زحمت و اِشکال بود. مادر به فرزند خود توصیه می کرد که سرود مذهبی یاد بگیرد، اما پدرش چوب و تور ماهیگیری به او می داد که تمرین ماهیگیری کند. در ده سالگی پدرش او را با تفنگ و شکار آشنا ساخت. در دبستان همینگوی احساس کرد که ذهنش برای ادبیات مستعد است و شروع به نوشتن مقالات ادبی، داستان و روزنامه ای که خود شاگردان اداره می کردند، نمود. رفقای وی سبک انشای روان او را می ستودند؛ با وجود این عملاً علاقه و محبتی به او نشان نمی دادند، گویی در نظر آنها برتری و امتیاز گناهی نابخشودنی بود. ارنست به ورزش خیلی علاقه نشان می داد و به قدری در این کار بی باک بود که یکبار دماغش شکست و بار دیگر چشمش آسیب دید! تنفر از خانواده و دبستان هم موجب شد که وی هر دو را ترک گوید. او دوبار گریخت، بار دوم غیبت او چندین ماه طول کشید؛ می گفتند او در به در شده و به شداید و سختی های زندگی تن در داده و تجربیاتی اندوخته است. او گاهی در مزرعه کارگری می کرد، زمانی به ظرف شویی در رستوران ها می پرداخت و مدتی نیز به طور پنهانی به وسیله قطارهای حامل کالای تجارتی از نقطه ای به نقطه ی دیگر سفر می کرد.بالاخره وی تحصیلات متوسطه ی خود را در مدرسه عالی اوک پارک به اتمام رسانید. او با خانواده ی خود تعطیلات تابستانی را در میان جنگلی نزدیک میشیگان که به نزهت و خرمی معروف است، می گذرانید. در آنجا ارنست کوچک لذت شکار و ماهیگیری را دریافت. در سومین سالگرد تولدش، پدرش برای نخستین بار او را به ماهیگیری برد. این گردش، فوق العاده از کار درآمد. اما تابستان هایی که در میشیگان سپری می کردند، به همینگوی چیزی بیش از عشق مادام العمر به مزارع و جویبارها داد. او از میان خاطرات این ایام، محل ها و شخصیت های بعضی از بهترین داستان هایش را بیرون می کشید. همینگوی مناظر آن جنگل ها را در داستان های اولیه خود که در پاریس منتشر می نمود منعکس ساخته است. این نویسنده نیز مانند بسیاری از معاصران خود تحصیلاتی عالی و دانشگاهی نداشت. وقتی در سال ۱۹۱۷ آمریکا هم درگیر جنگ جهانی بزرگ شد، همینگوی با سری پر شور خود را سرباز داوطلب معرفی نمود ولی به خاطر معیوب بودن چشم، ورقه معافی به دستش دادند. در همان اوان با مدیر روزنامه «کانزاس سیتی استار» که در «میدل وست» منتشر می شد آشنا شد و مدت دو ماه رپورتاژهایی برای روزنامه مزبور تهیه می کرد. بعدها نیز رانندگی آمبولانس صلیب سرخ را به عهده گرفت و به جبهه جنگ ایتالیا رهسپار گردید. در زمان جنگ، یک روز که با آمبولانس خود به کمک مجروحین می شتافت زخمی شد، جراحتش وخیم و خطرناک بود و بر اثر آن به وی مدال جنگی ایتالیا دادند و همچنین از دولت متبوع خود مدال نقره ای دریافت داشت. اثر زخم و جراحات این جنگ بعدها در ساق پایش تا مدتها باقی ماند. همینگوی به «شیگاگو»(۴) برگشت و با نویسندگان بزرگی مانند «شروود آندرسون»(۵) و همچنین «جان دوس پاسوس» (۶) آشنا شد. در این موقع دختر جوان و روزنامه نویسی به نام «هدلی ریچاردسون» (۷) علاقه و توجهش را به خود جلب کرد و در نتیجه با هم ازدواج کردند. در سپتامبر ۱۹۲۱ زن و شوهر جوان به صورت دو خبرنگار عازم میدان جنگ یونان و ترکیه شدند. با وجودی که همینگوی از جنگ سابق خاطرات تلخی داشت و دوبار هم زخمی شده بود، میدان جدید نبرد را با آغوش باز استقبال کرد. جنگ ترک و یونان نیز به نفع ترک ها و «کمال آتاتورک» پایان یافت و همینگوی از آنجا به پاریس رفت. در پاریس برحسب توصیه «آندرسون» با «گرترود استن» (۸) نویسنده آمریکایی که در فرانسه موطن اختیار نموده بود، آشنا شد و در مکتب ادبی او به پرورش استعداد نویسندگی خود پرداخت و شروع به نوشتن سرگذشت های کوچک و ساده ای کرد. گرترود استن مردی چاق، جدی و بی گذشت بود با این وصف بین او و همینگوی خیلی زودی علایق و روابطی برقرار گردید و هر دو از معاشرت همدیگر لذت می بردند. همینگوی در پاریس علاوه بر گرترود استن با «پیکاسو» و «سزان» نیز آشنایی یافت. آنها از خواندن نوشته های سلیس، روشن، بی ابهام و در عین حال عامیانه و ساده ی همینگوی که مانند آب صاف و زلال بود استفاده می بردند. نخستین آثار و داستانهای همینگوی سر و صدای زیادی ایجاد کرده بود. آن موقع هدلی همسر همینگوی باردار بود و چون از این طرز شهرت خوشش نمی آمد، روزی با اطلاع شوهرش پاریس را به قصد شیکاگو ترک کرد تا کودکش در دیار خودش متولد شد. در مدتی که هدلی در آمریکا وضع حمل کرد و به پاریس بازگشت، همینگوی چند سرگذشت و نوول تازه به وجود آورد. این نوول ها و داستان ها مانند میخ محکم و سخت بود. یکی از آنها موسوم به «پنجاه هزار دلار» بود که در آن ماجرای زندگی مرد ورزشکار و مشت زنی تصویر گردیده بود. اسم نوول دیگر وی، «هفته نامه آتلانتیک» (۹) بود که پس از داستان قبلی به وجود آمده و به چاپ رسیده بود و مجله ی پرتیراژی آن را به صورت پاورقی منتشر ساخت. هر کس نوول اخیر را می خواند به چیره دستی و مهارت همینگوی در ادبیات و روان نویسی او پی می برد . خوشبختانه همین نوول بیست صفحه ای اسم نویسنده را بر سر زبان ها انداخت و مشهورش ساخت. انتشار نوول «هفته نامه آتلانتیک» سبب شد که خیلی از روزنامه ها و مجلات از او تقاضای داستان و پاورقی جدید نمایند. وقتی که آنها خواستند با وی قرار داد ببندند، وی رد کرد. نه اینکه از پول و اجرت نویسندگی بدش می آمد ، بلکه اصلاً او فکر نمی کرد که باید آثار قلمی را فروخت. زیرا می گفت: «نویسنده آزاد و سرخود بودن، ارزشش برای من بیش از اینهاست، آنچه آرزوی من است خوب چیز نوشتن است.... با قناعت زندگی می کنم و در عوض هر چه دلم بخواهد چیز می نویسم.» همینگوی در موقع توقفش در پاریس به قدری در غذا قانع بود که یک ظرف سیب زمینی پخته برای هر وعده غذای او فقط پنج فرانک تمام می شد! وی در آثارش فقط از افکار و عقیده خود پیروی می نمود و می دانست اگر بنا شود پای دستمزد به میان آید باید از سلیقه ی شخصی عدول کرد. قطعات گوناگون شعر او در سال ۱۹۲۳ در مجله «شاعری Poetry» چاپ شد و در همین سال همینگوی در شهر «دیژون» (۱۰) فرانسه کتاب کوچکی به نام «سه سرگذشت و ده قطعه شعر» نوشت و به چاپ رسانید. در سال ۱۹۲۴ کتاب «در زمان ما» را در پاریس انتشار داد که بار دیگر با ملحقات و اضافاتی آن را در آمریکا به چاپ رسانید و نوول های کوتاه و ساده ای را در بین فصول کتاب سابق جای داد. در سال ۱۹۲۷ وی کتاب «مردان بدون زنان» را منتشر کرد. انتشار این کتاب همینگوی را تا مقام یک نویسنده استاد بالا برد و وی را مظهر مکتب خاص داستان نویسی مترقی قرار داد. در همین سال (۱۹۲۷) هدلی - همسرش - با وجودی که با عشق قدم به میدان زناشوئی گذشته بود پیوند و علاقه خود را از او گسست.همینگوی در این باب گفته بود: «هرکس در زنان بزرگواری و وفا بجوید، احمق است.» نویسنده جوان علیرغم این بی وفایی، به زودی با زن دیگری به نام «پولین» پیمان زناشویی بست. پولین، زنی زیبا و دوست داشتنی بود و ریاست گروه نویسندگان روزنامه «وگ» (۱۱) را به عهده داشت. آثار و نوشته های همینگوی با آنکه به حد اعلای شهرت می رسید با پیروزی مالی توأم نبود، ولی وقتی کتاب «بیوگرافی نویسندگان آمریکایی مقیم پاریس» را انتشار داد درهای موفقیت به رویش گشوده شد. این نخستین بار بود که همینگوی می فهمید موفقیت در نویسندگی چه طعمی دارد. همه کسانی - اعم از آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی - که این کتاب را خوانده اند، توانایی و قدرت قلم او را ستوده اند و عقیده دارند که در آن تازگی و ابتکار وجود دارد. به دنبال انتشار این کتاب، کتاب دیگری موسوم به «آدم کشها» به منزله ی شاهکاری به عشاق علم و ادب عرضه گردید. در سال ۱۹۲۸ وی اروپا را به قصد اقامت در سواحل اقیانوس ترک کرد. شهر «کی وست» (۱۲) فلوریدا مقدمش را گرامی شمرد. مردم او را با شکم گوشتالو و برآمده و ریش انبوه و یک لقب پاپا در آن شهر دیدند. ثمره نخستین ازدواج همینگوی پسری بود به نام «جان». «پولین» زن دومش نیز دو پسر برای او آورد، یکی «پاتریک» در سال ۱۹۲۹ و دیگری «گرگوری» در سال ۱۹۳۲.در ۱۹۲۹ وی کتاب «وداع با اسلحه» را منتشر کرد که در آن به جنگهای ایتالیا اشاره نموده است. همینگوی در سال ۱۹۳۲ کتاب «مرگ در بعدازظهر» را انتشار داد. این کتاب از آن نظر که نویسنده حالات و جزئیات مربوط به مرگ را با قلمی سحّـار و سبکی بسیار بدیع تشریح می کند در ادبیات آمریکا و در میان آثار خود او اهمیت فراوان دارد. در سال ۱۹۳۳ وی کتاب «برنده سهمی ندارد» را به رشته تحریر کشید. همینگوی شکارچی بسیار ماهری بود و اغلب برای شکار شیرو حیوانات خطرناک دیگر به سرزمین آفریقا سفر می کرد و تأثراتی را که در این شکارها پیدا کرده بود در کتاب «تپه های سبز آفریقا» منعکس نموده است. وی این کتاب را در سال ۱۹۳۶ منتشر کرد. در همین سال کتاب های «زندگی اهالی پاریس» و «کشتن برای اجتناب از کشته شدن» را نگاشت. درسال ۱۹۴۰ همسر دومش نیز با او قطع علاقه کرد. همینگوی در اواخر همین سال با خانمی رمان نویس به نام «مارتاژلورن» برای سومین دفعه ازدواج کرد. این دو نفر پس از عروسی به «چین» سفر کردند و مدتی هم در «کوبا» به سر بردند. در سال ۱۹۳۷ وی کتاب «داشتن و نداشتن» را منتشر کرد که شهرتش افزوده گردید.در سال ۱۹۳۸ همینگوی مجموعه داستان های «ستون پنجم» را منتشر نمود. پس از آغاز جنگ های داخلی اسپانیا، وی با عده ای از روشنفکران آمریکا برآن شدند که با جمهوری طلبان اسپانیا همراهی نمایند. همینگوی پس از آن که دوبار در مراحل مختلف جنگ اسپانیا شرکت کرد در «کی وست» فلوریدا ساکن شد و به نوشتن آثار پرارزشی مانند ماجرای «هاری مورگان قاچاقچی» پرداخت. این کتاب خصیصه ی دیگری از ارنست همینگوی را که همان وجدان اجتماعی او است به خوبی آشکار می سازد، چنانکه همین خصیصه در یکی دیگر از شاهکارهای او به نام «ناقوس مرگ که را می زنند؟» اثری که اشتباهاً تحت عنوان «زنگها برای که به صدا در می آیند» ترجمه شده است، به نحو بسیار بارزتری تجلی کرد. کتاب اخیر راجع به جنگ های داخلی اسپانیا است که در سال ۱۹۴۰ منتشر شد و قهرمانش مردی به نام «روبرت جردن» یا خود همینگوی است. همینگوی در دوران جنگ دوم بین المللی رابط ارتش در انگلستان و فرانسه بود و مدتی به جز مقالاتی چند، چیزی منتشر نمی کرد، تا جایی که همشهریانش گمان می کردند که استعداد و قدرت نویسندگی هنرمند محبوبشان رو به زوال رفته است. پس از جنگ در هتل «ویز» اقامت کرد و شروع به نوشتن کتابی درباره دومین جنگ نمود ولی در اثر درد چشم آن را نیمه تمام گذاشت و در عوض به شکار پرداخت. او بعدها رمان کوتاهی که در آن شرح آخرین عشق خود را که مربوط به زن جوانی بود که به یک سرهنگ ترش و تلخ و ناراحت تعلق داشت، نوشت. «ماری ولش» چهارمین زن و یا آخرین همسر او نیز برای روزنامه ها مقاله می نوشت. همینگوی با این زن در «هاوانا» (۱۳) در منزلی به نام «فری ویژی» زندگی می کرد. او کوبا را دوست داشت و از سکوت و آرامش محیط آن جا لذت می برد. در «هاوانا» خیلی از اشخاص به دیدن او رفتند که در بین آنها ستارگان هالیوود و رجال درجه اول اسپانیا نیز بودند و نویسنده بزرگ با ریش سفید و قیافه مقدس از آنها پذیرایی می کرد. در سال ۱۹۵۰ رمان جدیدی از این نویسنده به نام «آن طرف رودخانه در میان درختان» منتشر شد. این کتاب داستان عشق بی تناسب یک افسر پنجاه ساله ی آمریکایی نسبت به یک دختر نوزده ساله ونیزی است. بالاخره در سال ۱۹۵۲ شاهکار جاودان خود را به نام «پیرمرد و دریا» به رشته تحریر کشید و به اوج شهرت و عظمت ادبی صعود کرد و آمریکایی ها دانستند که قدرت هنری نویسنده محبوبشان زوال نپذیرفته است. این اثر بی مانند در سال ۱۹۵۳ به دریافت جایزه «پولیتزر» و در سال ۱۹۵۴ به دریافت جایزه ادبی نوبل نائل گردید. ارنست همینگوی در سال ۱۹۶۱ در گذشت و با مرگش یکی از تابناک ترین چهره های ادبی آمریکا از میان رفت. او معمولاً ساعت پنج و نیم صبح سر از بالین خواب بر می داشت و شروع به کار می کرد و معمولاً بامداد چیز می نوشت و یا مقابل ماشین تحریر آن را دیکته می کرد. بعد از ظهرها اگر هوا مساعد بود به وسیله کشتی یا زورق به صید ماهی می پرداخت. «همینگوی» همیشه فکر می کرد و می گفت: «یک نویسنده باید تماس خود را با طبیعت حفظ کند.» از آثار دیگر وی می توان «سیلابهای بهاری»، «تعظیم به سویس»، «خورشید همچنان می درخشد»، «برفهای کلیمانجارو»، «یک روز انتظار»، «به راه خرابات در چوب تاک»، «پس از طوفان»، «روشنایی جهان»، «وطن به توچه می گوید»، «اکنون دراز می کشم» و «کلبه سرخ پوست» را نام برد. ۱) Oak Park ۲) Illinois ۳) Idaho ۴) Chicago ۵) Sherwood Anderso ۶) John Dos Passos ۷) H.Richardson ۸) Gertrude Stein ۹) Atlantic Monthly ۱۰) Dijon ۱۱) Vogue ۱۲) Key West ۱۳) Havana

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : بلژیک   -   قرن : 19 منبع :

«موریس پولیه در برنارد مترلینک Maurice Maeterlinck » شاعر، متفکر، درام نویس، نویسنده، فیلسوف و محقق بزرگ بلژیکی در ۲۹ اگوست سال ۱۸۶۲ در شهر «گان» (۱) متولد شد و در ششم ماه مه سال ۱۹۴۹ در ویلای شخصی اش در «ریوی یرا» (۲) نزدیک «نیس» (۳) واقع در فرانسه درگذشت.مترلینک تحصیلات ابتدایی را در کالج «سن بارب» و تحصیلات عالیه را در دانشگاه «گان» به پایان رسانید و در رشته حقوق دانشنامه گرفت. در سال ۱۸۸۴ در ۲۲ سالگی به عضویت کانون وکلای شهر گان انتخاب شد و یک سال بعد به ریاست این کانون ارتقاء یافت، لیکن قوانین خشک مجمع حقوق دانان نمی توانست تفکرات بزرگ و طبع کاوشگر او را قانع سازد، از این رو دست از وکالت کشید و تا پایان عمر گِرد آن نگشت. مترلینک در خانواده خود زبان آلمانی و فرانسه را آموخت و در مؤسسه ، زبان لاتین را فرا گرفت و بعد از ترک شغل وکالت از دانش زبان انگلیسی برخوردارشد. در سال ۱۸۸۷ با دلی پر از امید به پاریس رفت تا دراین شهر پرهیاهو نام خود را به عنوان یک نویسنده بلند آوازه سازد. اما شش ماه بعد پدرش درگذشت و او ناگزیر به گان بازگشت. مرگ پدر عامل مؤثری بود تا شعله تفکر درباره هستی، حیات و مرگ را در او زنده کند. مترلینک کار نویسندگی را رسماً از سال ۱۸۸۹ آغاز کرد. نمایشنامه ای در خور تحسین به قلم او نظر محافل ادبی را جلب کرد، اما شهرتش از شهر تجاوز نکرد، این شکست باعث شد که وی برای مدت چهار سال مأیوس و سرخورده قلم را کنار بگذارد. در سال ۱۸۹۶ دوباره به پاریس سفر کرد. در آنجا با ارباب علم و ادب و همچنین با رهبران مکتب ادبی «سمبولیسم» آشنایی یافت.مترلینک در سال ۱۸۹۷ نمایشنامه «شاهزاده خانم مالن» (۴) و در سال ۱۸۹۸ «عقل و سرنوشت» و در سال ۱۹۰۱ «زنبور عسل» و درسال ۱۹۰۲ نمایشنامه «موناوانا» (۵) و در سال ۱۹۰۳ کتاب «معجزه سن آنتوان» و در سال ۱۹۰۷ «فراست گلها» را منتشر کرد. مترلینک در سال ۱۹۰۸ شاهکار ادبی خود، نمایشنامه «پرنده آبی» (۶) را به رشته ی تحریر کشید. این نمایشنامه در مدت پانزده سال به ۶۵ زبان مختلف ترجمه شد و در آمریکا نود و سه هزار مؤسسه مختلف از قبیل: مغازه، تئاتر، رستوران، کافه، سینما و غیره نام «پرنده آبی» را بر خود گذاشتند. انتشار این نمایشنامه و سایر آثار با ارزش دیگر مترلینک باعث شد که وی در سال ۱۹۱۱ جایزه نوبل ادبیات را دریافت کند. وی در سال ۱۹۱۲ کتاب «مرگ» را منتشر نمود و در سال ۱۹۱۹ با اینکه در بلژیک به سر می برد، به عضویت آکادمی علوم فرانسه نائل گردید. در سال ۱۹۲۰ سفری به آمریکا کرد و با بزرگان ادب آنجا آشنا گردید. مترلینک در سال۱۹۲۶ «موریانه» و در سال ۱۹۳۱ «مورچگان» و در سال ۱۹۳۵ «عنکبوت زجاجی» و در سال ۱۹۳۷ کتاب معروف «در برابر خدا» را منتشر ساخت. جنگ اول و دوم جهانی در روحیه ی او اثر بدی به جا گذاشت، نمونه تأثیرات روحی او مقالاتی است که به نام «بقایای جنگ» در انگلستان و «کشتار معصومان» در آمریکا انتشار یافت. یکی از وقایع بزرگ زندگی مترلینک ظهور زنی به نام «ژرژت لبلان» بود که خواهر «موریس لبلان» نویسنده داستان های معروف «آرسن لوپن» است. «ژرژت» چه از نظر مادی و چه از نظر معنوی بزرگترین مشوق مترلینک بود و کمک هایش به موریس بی اندازه است. درسال ۱۹۴۰ پس از حمله ی هیتلر به کشور بلژیک ، مترلینک به اتفاق «ژرژت» به آمریکا فرار کرد. در سال ۱۹۴۱ ژرژت درگذشت و موریس را تنها گذاشت. مترلینک دوبار جایزه ادبیات نمایشی «فرهنگستان زبان و ادبیات فرانسه» را گرفت. این نویسنده ی بزرگ در اواخر عمر دچار اختلال حواس گردید و مدت ها در یکی از بیمارستان های آمریکا به سر برد. وی در اواخر عمر به فرانسه بازگشت و در سال ۱۹۴۹ در جنوب فرانسه درگذشت. وقتی فوت کرد با این که ژاندارمری و پلیس برای جلوگیری از ازدحام، راه های شمال آن کشور را به جنوب مسدود نمود، با این حال سی کیلومتر اتومبیل برای تشییع جنازه آمده بودند. مترلینک در تمام عمر با احترام می زیست و در زمان حیات، نام او را در دائرهٔالمعارف ها ثبت کردند. پادشاه بلژیک در جشن هفتاد سالگی خود وی را به لقب اشرافی «کنت» ملقب ساخت ولی او همواره از به کار بردن لقب مزبور خودداری می کرد. پادشاه انگلستان نیز قصری در کشور خود به او تخصیص داد. مترلینک در شعر و نویسندگی از مکتب «سمبولیسم» که عقیده دارد: شعر باید ترجمان عواطف و احساساتی باشد که از اعماق روح انسان متجلی است، تبعیت می کرد. او به ترجمه ی آثار دیگران علاقه داشت، «شکسپیر» را تجلیل می کرد و بدین مناسبت وی را «شکسپیر بلژیک» لقب دادند. مترلینک در آثار فلسفی خود مسائل تازه ای را طرح کرد که مجامع مذهبی و اخلاقی جهان را بر ضد خود شوراند. وی نابغه ای است که در ذات اشیاء تجسس کرد و همه چیز را با دقتی عجیب دید. تفکرات او درباره «مورچگان»، «زنبور عسل» و «موریانه» مؤید این نظر است. آثار دیگر وی عبارتند از: نمایشنامه های مرگ تن تاژیک (۷)، معجزه، درام ماری ماکدولین، آریان و بارب بلو، پله آس و ملیزاند (۸) و کتاب های : جاده های کوهستانی، ساعت سنگی، دیوان اشعار، قانون بزرگ، راز بزرگ، معبد مدفون، هوش گل ها، گنجینه ی ناچیز، بعد چهارم، میزبان ناشناس، سایه ی بالها. ۱) Ghent ۲) Riviera ۳) Nice ۴) Maleine ۵) Monna Vanna ۶) Blue Bird ۷) Tintageles ۸) Pelleas et Nelisande

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : آمریکا   -   قرن : 19 منبع :

«ویلیام فالکنر» WILLIAM FAULKNER نویسنده شهیر آمریکایی در ۲۵ سپتامبر سال ۱۸۹۷ در «نیوآلبانی» ایالت «می سی سی پی» متولد شد و در ۶ ژوئیه ۱۹۶۲ در «آکسفورد» واقع در ایالت «می سی سی پی» در ۶۵ سالگی درگذشت. وی دوران کودکی و ایام مدرسه را در شهر کوچک آکسفورد که در داستان هایش آن را «جفرسن» (۱) نامیده، گذرانده است. در سال ۱۹۱۶ قبل از ورود آمریکا به جنگ، او برای خدمت به نیروی هوایی کانادا پیوست و به جنگ رفت و در نتیجه ی یک سانحه ی هوایی به سختی مجروح شد و با بدبینی، یأس و خاطره ای زننده از جنگ به وطنش برگشت و بر اثر فقر و تنگدستی به کارهای گوناگون پرداخت و نویسندگی را هدف خود ساخت. وارد شدن ویلیام فالکنر به ارتش، شاید کشش و تعبیری بود که او ازشخصیت ایده آل پدر بزرگ داشت. بعد از جنگ برای ادامه تحصیل به دانشگاه می سی سی پی رفت و در خلال تحصیل به طور نیمه وقت برای امرار معاش در کتاب فروشی و روزنامه ی «نیواورلئان» مشغول کار شد. او چندین بار در پی رویاهایش دست از ادامه تحصیل کشید و با اندک اندوخته ای که داشت راهی سفر اروپا و آسیا شد. در این رفت و برگشت ها با شغل های مختلفی از قبیل نقاشی ساختمان، توزیع نامه در دانشگاه و غیره امرار معاش می کرد و گاه گاهی مقالات و اشعاری هم می نوشت.او مخالف سرسخت برده داری بود و از آنها که هنوز از سیاهان به عنوان برده استفاده می کردند، سخت خشمگین بود و از سیاهانی که هنوز تن به برده شدن می دادند سخت آزرده دل بود. این گونه تفکر و آزادمنشی و مخالفت با هرگونه تبعیض در اکثر آثار او قابل لمس است. در «اورلئان» با نویسندگانی آشنا شد که بعدها نقش مهمی در زندگی او داشتند. یکی از نویسندگان، بانویی بود به نام «اندرسون» که در زندگی فالکنر نقش به سزائی را ایفا کرد. فالکنر بعد از آشنایی با این بانوی نویسنده اولین رمان خود به نام «مزد سرباز» را منتشر کرد.فالکنر اندیشه ازدواج با خانم اندرسون را درسر می پروراند . اما اندرسون با وکیلی که از نظر مالی و مقام موقعیتی به مراتب موفق تر از فالکنر داشت ازدواج کرد . این حادثه تأثیر عمیقی بر روحیه حساس و شاعرانه فالکنر گذاشت و دل شکسته ی او را با رویدادهای «جهان بودن» هم سو ساخت. سرگذشت پربار فالکنر مانند رمان ها و اشعارش، سرشار از زیر و بم ها و کش و قوس های زندگیست. فالکنر چون «دس پاسوس» و «همینگوی» اولین کتاب خود را در سال ۱۹۲۶ با نوشتن داستان جنگی «مزد سرباز» که قهرمان آن سربازی است که مجروح و بدبین و ناراضی به وطن برمی گردد و در اطراف خود جز خودپرستی نمی بیند شروع کرد. او داستان «خشم و هیاهو» را در سال ۱۹۲۹ نوشت که سرگذشت تأثر انگیز خانواده ای را شرح داده است، این کتاب نام فالکنر را بلند آوازه ساخت. داستان دیگر این نویسنده که نام آن «سارتوری» (۲) است نیز در ۱۹۲۹ منتشرشد. در این داستان موضوعی مورد بحث قرار گرفته است که بعداً اساس فکر و نوشته های این نویسنده شد و آن ترسیم جنوب آمریکا یعنی قسمت «می سی سی پی» و جنگ های انفصال است. بر اثر این جنگ ها به عقیده نویسنده ، نسل مردان شریف قدیمی منقرض شده و دسیسه کاران و اشخاص متقلب و حیله گر به روی کار می آیند. داستان «معبد» را فالکنر در سال ۱۹۳۱ منتشر کرد که از خشن ترین و زننده ترین داستان های وی است. این کتاب خواننده زیاد داشته است و «آندره مالرو» نویسنده ی شهیر فرانسه بر ترجمه فرانسه آن مقدمه ای نوشته و « ژان پل سارتر» نیز مقالاتی درباره آن نگاشته است. فالکنر در سال ۱۹۲۷ داستان «پشه ها» را منتشر کرد که مورد توجه فراوان واقع شد. وی در سال ۱۹۳۱ کتاب «این اعداد سیزده» را نیز به رشته تحریر کشید. در سال ۱۹۳۳ وی مجموعه اشعارش را به نام «شاخه های سبز» منتشر کرد و در ۱۹۳۵ کتاب «برج» را منتشر نمود. در سال ۱۹۳۹ کتاب «نخل های جنگلی» وی با استقبال عمومی روبرو گشت. کتاب های «هملت» در ۱۹۴۰ و «مزاحم دربار» در ۱۹۴۸ نام وی را در ردیف نویسندگان بزرگ معاصر آمریکا قرار داد. فالکنردر سال ۱۹۵۱ «مجموعه داستان های کوتاه» و در ۱۹۵۳«گل سفید» و در ۱۹۵۴ «یک افسانه» را به رشته تحریر کشید و در ۱۹۵۵ «جنگل های بزرگ» و «عمو ویلی» را منتشر کرد. آنچه در آثار این نویسنده جلب توجه می کند نخست بدبینی شدید اوست. دیگر از خصوصیات نویسندگی او تشریح و نقاشی مناظر کشتن و قطع اعضاء و نظایر این هاست. از مشخصات دیگر این نویسنده شیوه ی خاص او در توجه به زمان است که خواننده را معمولاً گیج و گمراه می کند. تقریباً هیچگاه نویسنده، داستانی را مرتب و به تدریج از ابتدا تا انتها شرح نمی دهد، بلکه اغلب از آخر مطلب شروع می کند. این نویسنده، خواننده را در مقابل اجزای پراکنده موضوع و مسئله ای می گذارد که تعبیر و حل آن فقط پس از صحبت ها و مکالماتی که قطع شده و دوباره شروع می شود، میسر می گردد. «فالکنر» در سال ۱۹۴۳ به اخذ جایزه ادبی نوبل نایل آمد و در سال ۱۹۵۴ جایزه «پولیتزر Pulitzer» را دریافت نمود. وی نویسنده ای است که به تدریج در آمریکا کسب شهرت نموده است. آثار این نویسنده هنوز هم در این کشور خواننده کثیر و فروش زیاد ندارد، برعکس در فرانسه طبقه روشنفکر ارزش فوق العاده ای برای او قائلند. ۱) Gefferson ۲) sartoris

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : آمریکا   -   قرن : 19 منبع :

« هرمان ملویل Herman Melville » نویسنده بزرگ آمریکایی در اول اوت سال ۱۸۱۹ در خانواده ای روشنفکر و نسبتاً مرفه در شهر نیویورک به دنیا آمد و در ۲۸ سپتامبر ۱۸۹۱ در همانجا درگذشت. هرمان ده سال اول زندگی را تقریباً در رفاه و نیکبختی به سر برد و زندگی آرام و خوشی را با هفت خواهر و برادر دیگر خود گذراند و متوجه گذشت زمان نبود تا اینکه ناگهان تغییر بزرگی در زندگی آرام و آسوده آنها رخ داد. پدر هرمان، «آلان ملویل Allan» به سوی ورشکستگی رفت و دیگر نتوانست در مقابل این ورشکستگی که کلیه زندگیش را به باد داد قد راست نماید و از ناراحتی و ناکامی فراوان دو سال بعد از این شکست، زمانی که هرمان دوازده سال داشت، از فرط فرسودگی و ناراحتی رخت از جهان بربست و خانواده اش را در تنهایی و تنگدستی گذاشت. پس از درگذشت آلام ملویل، همسر و هشت فرزند او مدت مدیدی در تنگدستی و بینوایی مفرط به سر بردند. پس از چند سال هرمان جوان که هجده ساله شده بود به دلیل فقر و مسکنت خانواده اش و ضرورت تامین زندگی دست از تحصیل برداشت و در منطقه ی روستایی دوردستی به آموزش فرزندان روستائیان پرداخت، اما این شغل دیری نپایید. زمستان سال بعد وی به امید اینکه در سازمان حفر کانال های دولتی مشغول به کار شود، به مطالعه و تحصیل در رشته مهندسی و نظارت ساختمان پرداخت. اما چون این آرزوهم مبدل به یأس گردید، تصمیم گرفت شغل ملوانی پیش گیرد. در سال ۱۸۳۹ به عنوان کارگر در کشتی بزرگ «سنت لاورنس St. Lawrence» که یک کشتی بازرگانی بود و بین آمریکا و لیورپول رفت و آمد می کرد استخدام شد. این تصمیم و کار از چند لحاظ به نفع او تمام شد. استخدام وی در این کشتی نخستین مرحله خدمت وی در دریا بود؛ زیرا پس از پایان مدت قرارداد خدمتش در آن کشتی، مدت پنج سال دیگر نیز در کشتی های مختلف به ملوانی پرداخت و در دورانی از زندگی که ذهنش بیش از هر دوران دیگری کنجکاو و آماده آموزش بود خدمت در دریا و سیر و سیاحت نیز برای وی سودمند بود.هرمان هنگام ترک خدمت دریا بیش از ۲۵ سال نداشت اما عوامل و حوادث گوناگون و تلخ و شیرین روزگار، رشد فکری و تجربه های زیادی برای وی به بار آورد که به زودی در آثارش منعکس گردید. به طور کلی می توان گفت موضوع کلیه ی آثار ملویل حوادث و مشاهدات و تجربیات دوران اولیه زندگی اوست . آثار ملویل مانند زندگیش در یک لفافه ی اسرار و ابهام پیچیده شده است و این حقیقت در اولین کتاب او به نام «تایپی Typee» یا «نظری به زندگی پُلـِنزی» کاملا هویداست. ملویل توانسته است در این کتاب قدرت داستان سرایی خود را با ذوقی سرشار و روحی ظریف و بحث فلسفی درباره ی مسخرگی های زندگی و جنبه های زشت مدنیّت معاصر به ثبوت رساند. سخنان تهور آمیزی که به صورت داستان در کتاب «تایپی» به چاپ رسید، موج مخالفت اهل مذهب را علیه ملویل به حرکت درآورد و موجب آن شد که متهم به خیانت به مذهب گردد. در چاپ دوم کتاب قسمت هایی که موجب آزردگی اهل دین شده بود حذف گردید و ملویل ناگزیر شد برای آثار خود ناشر دیگری پیدا نماید. ناشر انگلیسی که کتاب های او را منتشر کرده بود بیم آن داشت که سخنان ملویل حقیقت نداشته و از راه تخیل بر روی کاغذ آمده باشد. با وجود انتقادها و تردیدهایی که نسبت به داستان «تایپی » به عمل آمد، این اثر با موفقیت مواجه گردید و ملویل را در سلک نویسندگان مشهور درآورد. کتاب بعدی او « اموOmoo» که به رشته ی تحریر در آمد تجربیاتی بود که وی در جزیره « تاهیتی Tahiti» به دست آورده بود. این کتاب نیز به همان سبک داستان اول به رشته ی تحریر درآمد. وی نه تنها آثار نویسندگان عصر الیزابت اول، و سایر نویسندگان انگلیسی و شاهکارهای رمانتیک اروپا را مطالعه کرده بود، بلکه به بررسی آثار فلاسفه بی شماری هم پرداخته بود و دیگر به شرح حال آدمخواران و سرگرمی های آنان قانع نبود بلکه بیش از پیش به مسائل عقلانی و کشمکش های اجتماعی عصر خود توجه داشت. در کتاب «ماردی Mardi» قدرت قصه پردازی خود را به افکار فلسفی و اطلاعات نوین خود پیوست و می کوشید به پرسش جاودانی بشر در خصوص چگونگی نیل به سعادت پاسخ دهد. این کتاب به محض انتشار در آمریکا و انگلستان مورد انتقاد شدید قرار گرفت و از این رو با شکست مالی مواجه گردید. اما ملویل چندان دلسرد نشد زیرا او می گفت: «حاصل برخی از کِشتها خیلی دیر به دست می آید. به خصوص هنگامی که دانه عالی و نیرومند باشد.»هر مان، برای جبران زیان مالی خود بار دیگر به سبک شرح احوال و داستان پردازی که قبلاً از آن بهره برداری کرده بود بازگشت و دو کتاب به نام « ردبرن Redburn» و « وایت جَکت White Jacket» را به رشته تحریر کشید. در این دو اثر نیز با اتکاء به تجربیات شخصی از نیروی تخیل شگرف خود استفاده نمود و به داستان های جالبی پرداخته است. تحول هرمان ملویل از یک قصه پرداز و ناقل حوادث به یک نویسنده مو شکاف و متفکر در اثر بعدی به نام «موبی دیک Moby Dick» یا «نهنگ سفید» که عموماً آن را به منزله شاهکار او تلقی می کنند، کاملاً هویداست. وی تجربیات گرانبهای خود را در صید نهنگ در صندوقچه ذهن ذخیره کرده بود تا داستان جداگانه ای درباره این شغل خطرناک و پر حادثه بپردازد، لکن هنگامی که کتاب «موبی دیک» یا «نهنگ سفید» انتشار یافت اهل ذوق و خوانندگان کتاب هایش بی درنگ دریافتند که با یک کتاب عادی درباره شغل خطرناک شکار نهنگ در وسط دریا تفاوت فراوان دارد. ملویل با انتشار این اثر، درسن سی و یک سالگی یعنی در حدود چهل سال قبل از مرگش به مقام نویسنده ای ارجمند و زبر دست ارتقاء یافت. در سال ۱۸۴۷ با «الیزابت شاو Elizabeth Shaw» دختر رئیس دادگستری ایالت «ماساچوست Massachusetts» آمریکا که از دوستان صمیمی و نزدیک پدرش بود و نسبت به ملویل مهر و محبت پدری داشت، ازدواج کرد. «الیزابت» نسبت به این شوهر اسرارآمیز و عجیب و غریب لطف و وفاداری خاصی نشان داد و برای وی دلسوزی فراوانی کرد. اما مشکلات مالی همچنان ملویل را رنج می داد. کلمه «مرموز» لغتی است که از هر حیث مناسب حال ملویل است. در کتاب «بیلی باد Billy- Budd» و یا «دکل بان» که در حدود یک ربع قرن بعد به رشته تحریر کشیده شد و در سال ۱۹۲۴ یعنی چندین سال پس از درگذشت هرمان ملویل به چاپ رسید، نویسنده بار دیگر می کوشد جنبه های متناقض و پیچیده ی خوی و طبع بشری و روابط او را با اجتماع شرح دهد. وی از سال ۱۸۶۶ یعنی از سن چهل و هفت سالگی تا مدت بیست سال تمام به شغل ساده و کم درآمد بازرسی گمرک یک ناحیه کوچک اشتغال داشت و در هفتاد و دو سالگی یعنی در سال ۱۸۹۱ هنگامی که دیده از جهان فرو بست همه او را به نام یک نویسنده بزرگ و مرموز می شناختند. هرمان ملویل بیشتر از لحاظ قدرت نویسندگی و نیروی تخیل و صراحت فکر و به خصوص از حیث داستانسرایی و تفحص دنیای ذهن و وجدان و نقل کشمکش ها و اصطکاک های عصر خود است که مقام بزرگی در میان نویسندگان بزرگ آمریکا احراز کرده است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : ایتالیا   -   قرن : 13 منبع :

« دانته آلیگیری » در ۶جولای سال ۱۲۶۵ در شهر «فلورانس» که یکی از جمهوری های متعدد ایتالیایی آن زمان محسوب می شد در خانواده ی متوسطی به دنیا آمد و در سال ۱۳۲۱ میلادی در سن ۵۶ سالگی در گذشت. دوران کودکی دانته در میان محیطی از آشفتگی، جنگ و ستیز و دسیسه و نیرنگ (بین حزب پاپ و حزب سلطنتی) طی شد. خانواده دانته از حزب پاپ حمایت می کرد و با پیروزی نظامی آنها ، چند ماه پس از تولد دانته ، خانواده او از نظر سیاسی پیشرفت نمود. سالها بعد دانته به خاطر وابستگی سیاسی خود رنج بسیارکشید. در توضیح اشعار او، مطالب زیادی درباره این اذیت و آزارهای نگاشته شده است. او تحصیلاتش را در «دارالتعلیم مذهبی برادران کهتر» شروع کرد. زندگانی دانته سرشار از تلخکامی ها و محرومیت ها بود. دانته در دانشگاه های «فلورانس» و «پالودا» به کسب علم و دانش پرداخت. وی یکی از شاگردان برجسته بود و به رشته های فلسفه و طبیعی و اخلاق توجه و علاقه ی زیاد داشت. دانته در نه سالگی دلباخته ی دختری به نام «بئاتریس» (۱) شد که نسبت خویشاوندی با دانته داشت. آشنایی آن دو در یک محفل خانوادگی آغاز شد. عشق دانته به بئاتریس روزبروز شدید می شد، این عشق سال ها ادامه یافت و دانته در ۱۹ سالگی نخستین اشعار خود را در وصف عشق آسمانی خود سرود و محبوبش بئاتریس را بسان فرشتگان و به پاکی و صفای آنها دانست و تشبیه کرد. بئاتریس با وجود آنکه از علاقه و محبت دانته نسبت به خود آگاه بود، معهذا به مرد دیگری شوهر کرد و آمال و آرزوهای دانته را بر باد داد و روح و قلبش را جریحه دار کرد. دانته حتی در لحظات پایان زندگی نیز این خاطره ی دردناک را بر زبان می آورد. اما ازدواج بئاتریس چندان دوام نیافت و او در عنفوان جوانی در سال ۱۲۹۰ در ۲۴ سالگی مرد. دانته که هنوز در آتش بی مهری و سست عهدی محبوب می سوخت و اشعاری شورانگیز در این زمینه می سرود، ناگهان با غم مرگ بئاتریس مواجه شد. او که شاعری تازه کار بود با غم و اندوه تازه اش به دامان شعر و شاعری پناه برد و شاعری شوریده و توانا گشت و اشعار بسیاری درباره ی بئاتریس زیبا سرود. وی یکسال پس از مرگ بئاتریس با زنی به نام «جما» ازدواج کرد اما این ازدواج نتوانست خاطره ی بئاتریس را از خاطر وی محو نماید. « دانته » درسی سالگی به فعالیت های سیاسی پرداخت و در چند زد و خورد قوای فلورانس با همسایگان کشور خود شرکت کرد و در سال های ۱۲۹۶ و ۱۲۹۷ به عضویت «شورای صد نفری» فلورانس انتخاب گردید و چهار سال بعد، یعنی در سال ۱۳۰۰، به سِـمت سفیر فلورانس به «سن جمیتانو» عزیمت نمود و چند ماهی نیز سِـمتی نظیر «ریاست دیوانعالی کشور» فلورانس را عهده دار شد. در این پست جدید خود چندین نطق آتشین و پرشور بر ضد پاپ که در سرنوشت ملت و موطن دانته دخالت می کرد، ایراد نمود. حکومت پاپ در آن سرزمین توأم با تصفیه ی خونینی بود که عده بیشماری در این راه قربانی شدند و مهمترین قربانی این تصفیه انتقامجویانه، خانواده ی دانته بود. هنوز چند ماهی از حکومت پاپ در فلورانس نگذشته بود که در ۲۷ ژانویه سال ۱۳۰۲ اولین حکم عدلیه درباره ی او در دادگاه فلورانس عنوان شد: محکومیت دانته به ظاهر «سوء استفاده از اموال دولتی» بود، ولی در باطن پاسخی از طرف پاپ به حملات دانته در سخنرانی هایش بود. دادگاه به طور غیابی تشکیل جلسه داد و وی را به دوسال تبعید و پرداخت جریمه ی نقدی و همچنین محرومیت ابد از حقوق مدنی محکوم کرد، مدتی نیز برای دستگیری وی جایزه ای تعیین شد. از این تاریخ دربه دری و آوارگی دانته شروع شد. دوری از خانواده، دوری از زن و چهار فرزندش، هر روز او را شکسته تر و رنجورتر می کرد، چون خانواده او حق نداشتند به هیچ وجه از «فلورانس» خارج شوند. بدین ترتیب دانته تا پایان عمر موفق به دیدار زن و فرزندانش نگردید و همچنان در آتش دوری عزیزان خود سوخت و تباه گردید. بقیه ی عمر دانته به سیر و سیاحت در کشورهای مختلف جهان سپری شد تا این که سرانجام در شب ۱۴ سپتامبر سال ۱۳۲۱ میلادی تنها و بی کس با دنیای دردناک خود وداع کرد.دانته آلیگیری طی دوران زندگی خود دست به انتشار کتاب های متعددی زد که معروفترین آنها «زندگانی نو»، «ضیافت»، «سلطنت»، «آهنگ ها» و بالاخره شاهکار او کتاب «کمدی الهی» (۲) است. این کتاب در سه بخش نگاشته شده است: دوزخ ، برزخ و بهشت که تنها اشاره ای به تثلیث مسیحیان نیست، بلکه اشاره ای است به ساختار جهان و آموزش کلاسیک آن را نباید دست کم گرفت. دوماً او ۳۴ سرود برای دوزخ و ۳۳ سرود برای برزخ و بهشت می سراید. چنانچه اولین سرود دوزخ را به عنوان مقدمه تمام کتاب فرض کنیم، بنابراین ۳۳ سرود دیگر باقی می ماند که خاص دوزخ است. در اینجا به این نکته بر می خوریم که عدد ۳۳ چه معنایی دارد؟ ظاهرا این عدد به سن عیسی مسیح در زمان مصلوب شدند اشاره دارد. نگاهی سطحی به کمدی الهی ، نشانگر تجربه ای مشابه در زندگی خود دانته نیز هست. معذلک عدد ۳۳ به درخت زندگی (کریستین کابالا) اشاره دارد. ۳۲ راه درونی به سوی درخت وجود دارد سپس مشاهده می شود که راه سی و سومی هم هست که به خدا می رسد. سوم: دانته در کتاب terza rima (یک الگوی وزن شعری) می نویسد: aba، bcb، cdc، و ... به این ترتیب عدد ۳ در تمام بخش های کار او حضور دارد از ساختار اساسی کار گرفته تا جزئیات. چهارم: ساختار درونی هر یک از سه بخش کمدی الهی است که توضیح جامع از آن در این اختصار نمی گنجد.تاریخ درستی از تحریر کتاب کمدی الهی در دست نیست؛ عده ای معتقدند که این کتاب پس از مرگ بئاتریس نوشته شده است، جمعی دیگر نیز عقیده دارند تألیف که این کتاب از سال ۱۳۱۴ تا سال ۱۳۲۱ به طول انجامیده است. انتشار این کتاب در شرایط قرون وسطایی آن زمان ، اعجاب انگیز بود. پس از مرگ دانته، این کتاب به تمام زبان های زنده ی دنیا ترجمه شد. بهترین نویسندگان و شعرا مانند«لامارتین» «ویکتورهوگو»، «ولتر» و «شاتوبریان» لب به تحسین دانته گشودند و طی مقالاتی در روزنامه ها و مجلات، او را بزرگترین شخصیت فلسفی و ادبی معرفی کردند. همچنین گروهی مأموریت یافتند برای درک لغات و اصطلاحاتی که در این کتاب به کار برده شده، تحقیق نمایند. کتاب «کمدی الهی» در شمار با ارزش ترین آثار دنیای ادب قرار دارد و نام دانته را نیز جاودانی کرده است. ۱) Beatrice ۲) Divine Comedy

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : فرانسه   -   قرن : 18 منبع :

«اونوره دو بالزاك» نویسنده، مورخ، جامعه شناس و اعجوبه فرانسوی در بیستم مه سال ۱۷۹۹ از زنی عصبی مزاج و سخت گیر به نام «لورسالامبیه» “Laure- sallambier” که بیشتر از بیست و یك سال نداشت،به دنیا آمد و چون روز تولدش مصادف با روز عید «سنت اونوره» بود او را« اونوره» نام نهادند. پدر وی مردی به نام «برنارد فرانسوا بالزاک » بود كه در سال ۱۷۴۶در «نوگریك»، “Nougairic” از استان تارن “Tarn “ به دنیا آمد و در ۹ ژوئن ۱۸۲۹ در پاریس از دنیا رفت. اونوره كوچك تا سن چهار سالگی دور از زادگاه خویش شهر «تور Tours» در نزد دایه ای به سر برد و وقتی كه هشت ساله شد در ۲۲ ژوئن سال ۱۸۰۷ به مدرسه «واندوم» كه در دست «اوراتورین ها» بود سپرده شد و چندین سال در این مدرسه كه سیصد شاگرد داشت به تحصیل پرداخت. در این مدرسه بیشتر ایام اونوره به مطالعه كتب می گذشت . در این مدرسه بود كه اونوره كوچك «رساله اراده» خود را به رشته تحریر در آورد؛ اما كشیشی كه معلم او بود رساله او را از میان برد و اونوره مورد تمسخر این و آن قرار گرفت. اونوره دو بالزاك در سال ۱۸۱۳ ناگزیر به آغوش خانواده خود بازگشت. رنگش زرد و اعصابش خسته بود؛ اما این بحران عصبی زود از میان رفت و اونوره كه نشاط و نیروی پیشین خود را بازیافته بود به مدرسه «تور» رفت و یك سال در آن مدرسه به تحصیل پرداخت. «برنارد فرانسوا بالزاك» در سال ۱۸۱۴ با خانواده خود به پاریس رفت، در پاریس اونوره بی درنگ به پانسیون «لوپیتر» پای نهاد و در آن مدرسه با فرهنگ و زبان یونان و روم آشنا گشت. هفده ساله بود كه هوای دانشگاه «سوربن» به سرش زد و به پیروی از گفته های پدرش بر آن شد كه در رشته حقوق تحصیل كند. اونوره مدتی شاگرد وكیل عدلیه شد و سپس به نزد صاحب محضری رفت و در آن ایام شایعه شد كه اونوره جانشین او خواهد گشت؛ اما چنین نشد اونوره از سال ۱۸۱۶ تا ۱۸۱۹ بدین حرفه مشغول بود و از این راه اطلاعات زیادی در مسائل قضائی و اجتماعی کسب کرد. در این ایام یعنی در سال ۱۸۱۹ پدرش بازنشسته و ناگزیر شد كه خانواده خود را از پاریس بیرون ببرد. اونوره كه سودای دیگری در سر داشت به جای آنكه كاری پیدا كند و به درآمد خانواده اش چیزی بیفزاید، از پدر خود جدا شد و دوباره پای به پاریس نهاد و بر آن شد كه نویسنده مشهوری گردد و چون چندان پول و درآمدی نداشت در كوچه «لدیگیر Lesdiguieres» به زیر شیروانی یكی از خانه ها پناه برد. كرایه این اطاق در سال، شصت فرانك بود و پولی كه اونوره در این ایام از خانواده اش می گرفت به اندازه ای بود كه شكم او را به زحمت سیر می كرد و از طرفی پدرش به او گفته بود كه باید تا دو سال شهرت و ثروت بزرگی به دست آورد. اونوره پانزده ماه در این اطاق كه مانند گوری بود به سر برد و در آغاز تراژدی ناچیزی به نام «گرمول» نوشت و در سال ۱۸۲۰ وقتی به نزد خانواده اش در «پاریزی» می رفت آن را با خود برد، پدرش این تراژدی را به «آندریو Andrieux» نویسنده و شاعر بزرگ كه در آن ایام زندگی می كرد نشان داد و «آندریو» بعد از مطالعه كتاب گفت كه نویسنده جوان نباید وقت خود را در این راه از دست بدهد. در سال ۱۸۲۱ اونوره با زنی به نام «لورلوئیز آنتوانت» آشنا شد كه چهل و پنج سال داشت و این زن تا روز مرگ خود -كه بالزاك را سخت متأثر كرد - نقش فرشته نگهبانی را در زندگانی این نویسنده بزرگ بازی كرد. بالزاك در كتاب «زنبق دره» این زن را به نام «مادام دومورت زاف»Madam- de- Mortsauf و در داستان دیگری به نام «مارگریت» معرفی می كند. در آن ایام كه بالزاك در «پاریزی» به سر می برد ناگهان جده مادری او درگذشت و خانواده بالزاك كه از این حادثه چیزی به دست آورده بودند به پاریس روی نهاد و داستان نویسی اونوره آغاز شد . این نویسنده پركار از سال ۱۸۲۲ تا ۱۸۲۵ ده-دوازده رمان كه بیشتر از چهل مجلد بود نوشت كه همه این داستانها را به نام های مستعاری منتشر ساخت. در سال ۱۸۲۵ بر آن شد كه چاپخانه ای باز كند و آثار «ولتر» و «لافونتین» را چاپ كند ولی در این راه شكست خورد و صدهزار فرانك به خود و خانواده اش ضرر زد. با آن همه شكست، یأس بر بالزاك غلبه نیافت و او مانند «والتر اسكات Walter- Scott» نویسنده انگلیسی مجبور شد كه برای امرار معاش و پرداخت قروض خویش دوباره دست به قلم ببرد. در سال ۱۸۲۹ اولین شاهكار وی به نام «یاغیان» منتشر گردید كه مورد استقبال قرار گرفت و در سال ۱۸۳۰ بالزاك «فیزیولوژی ازدواج»، اثر بزرگ خود را منتشر کرد و با چندین داستان جالب، توجه همه را به سوی خود معطوف ساخت و از پولی كه با انتشار فیزیولوژی ازدواج به دست آورد سر و سامانی به زندگانی خود داد. بالزاك در سال ۱۸۳۲ یعنی در سی و سه سالگی در یك سال، چهارده داستان مانند «سرهنگ شابر»، «كشیش تور»، «شاهكار گمنام»، « زن بی صاحب»، « عشق در صحرا» و « چرم ساغری» و چیزهای دیگر نوشت و به دنبال آن، انتشار داستانهای بزرگی مانند «زن سی ساله» و «اوژنی گرانده» كه در سال ۱۸۳۳ منتشر شد شهرت او را صد چندان ساخت. بالزاک در سال ۱۸۳۳ «سرگذشت سیزده نفر» و «طبیب ده» و در سال ۱۸۳۴ كتابهای «بابا گوریو»، «در جستجوی مطلق» و در سال ۱۸۳۵«سرافیتا» و در سال ۱۸۳۷ «آرزوهای گمشده» و «سزار بیروتو» و در سال ۱۸۳۸ كتاب Cabinet- des Antiques را به رشته تحریر در آورد. در این اثنا دو كتاب زنبق دره و سرانیتا مایه آن شد كه بولوز Bulooz مدیر مجله «دو دنیا» و «آمده پیشو A.picho» مدیر مجله پاریس به دادگاه كشانده شوند. در سال ۱۸۳۵ بالزاك بر آن شد كه ارگان مستقلی به نام «وقایع پاریس» منتشر سازد ولی روزنامه پس از یك سال بسته شد. او در سال ۱۸۴۰ «رو و پاریزین» Revue- Payisienne را تأسیس كرد و این روزنامه هم بیش از سه شماره چاپ نشد و در همین روزنامه بود كه بالزاك كتاب «صومعه پارم» اثر «استاندال» نویسنده بزرگ فرانسه را كه هنوز گمنام بود شاهكاری شمرد و بر «سنت بوو» نقاد معروف حمله كرد. در سال ۱۸۴۴ یكی از بهترین شاهكارهای بالزاك به نام «Modeste-Mignon» منتشر شد. زندگانی بالزاك از ۱۸۳۰ تا ۱۸۵۰ كه سال مرگ اوست سراپا كوشش و رنج و عذاب بود. نویسنده بزرگ در این مدت روزانه دوازده تا شانزده و گاهی ۱۸ ساعت كار می كرد. پیاپی قهوه می خورد و به این وسیله هر روز دو هزار سطر داستان می نوشت. در سال ۱۸۴۲ بالزاك برآن شد كه به مجموعه آثار خود، كه از سیزده سال پیش به نوشتن آن دست زده بود عنوان «كمدی انسانی comedie- Humaine»بدهد. آثار بالزاك از سال ۱۸۴۲ تا ۱۸۴۶ از طرف سه ناشر«فورن»، «دو بوشه» و «هتزل» در شانزده مجلد چاپ شد و در این دوره بود كه بالزاك چندین شاهكار دیگر به وجود آورد. در سال ۱۸۴۵ بالزاك صورتی برای كتابهای خود نوشت. نویسنده بزرگ در این صورت گفته است كه باید ۱۴۳ كتاب (داستان) بنویسد. اما افسوس كه مرگ به او فرصت نداد و نابغه عالم ادب نتوانست بیشتر از ۹۷ داستان بنویسد. داستان های :« كوزین بت» و «كوزین پونز» كه در واپسین روزهای عمر بالزاك انتشار یافت از بزرگترین شاهكارهای او به شمار می رود. در سال ۱۸۳۱ از طرف زنی به نام «هانسكا» نامه ای به وی رسید و مكاتبه بین ایشان ادامه یافت تا پس از هفده سال كه شوهر خانم هانسكا كه از اشراف لهستان بود در گذشت و این دو عاشق بالاخره در بهار سال ۱۸۵۰ با هم ازدواج كردند و مادام «هانسكا» تا روز مرگ بالزاك در خانه «فورتونه Fortune» زندگانی می كرد. در سال ۱۸۳۱ «ژرژ ساند» در اوج شهرت خود بود. مطالعه كتاب «شوانها» و فیزیولوژی ازدواج این زن را بر آن داشت كه با بالزاك آشناشود. «هنری دو لا توش، وسیله این آشنائی شد و چندی نگذشت كه خود ژرژ ساند به خانه بالزاك در كوچه «كاسینی Gassini » رفت و از آثار وی ستایش كرد. «بالزاك» در روز یكشنبه ۸ اوت ۱۸۵۰ پس از پنجاه و یك سال زندگانی در گذشت. در روزهای بیماری به جز «تئوفیل گوتیه T. Gautier» و «ویكتور هوگو» كسی به خانه او نمی رفت و در لحظه مرگ به جز ویكتور هوگو كسی بر سر بالین او نبود. در پاریس كمتر كسی متوجه مرگ« بالزاك» شد؛ برای آنكه این نویسنده بزرگ عضو فرهنگستان فرانسه نبود و او را به جرم هرزه نویسی و فساد اخلاق و در حقیقت به جرم «رئالیسم» عضو خود نشناخته بود و در روز مرگ بالزاك هیچ كس مانند «ویكتور هوگو» اظهار تأثر نكرد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : آمریکا   -   قرن : 19 منبع :

خانم «پرل سید نستریکر باک» نویسنده و بیوگرافی نویس بزرگ آمریکایی در ۲۶ ژوئن ۱۸۹۲ در یکی از شهرهای غربی ایالت ویرجینیا متولد گردید. پدر و مادر وی از مبلغین مذهبی و از کاتولیک های متعصب بودند که برای تبلیغ دین مسیح به کشورهای دور افتاده سفر می کردند. پرل هنوز یک ساله نشده بود که به اتفاق پدر و مادرش به کشور باستانی چین مسافرت نمود و پرل کوچک زبان چینی را پیش از زبان انگلیسی فرا گرفت. وی ضمن آشنایی با این زبان به ادبیات غنی و درخشان کشور آسمانی چین دست یافت و به وسیله دایه اش از دانش عوام و فرهنگ توده ها، توشه ای فراوان برگرفت. مادر پرل نیز زنی فوق العاده بود، او با ادبیات کلاسیک اروپا آشنا بود، گاهی نقاشی می کرد و قدرت فراوانی در استنباط و احساس آثار هنری داشت ؛ در حقیقت اولین و بزرگترین آموزگار پرل، مادرش بود و هم او بود که روح زیبایی شناسی را در فرزند خود تقویت نمود و چند سال بعد نیز اولین مشوق فرزندش در نویسندگی شد. پرل دو سال در مدرسه ی آمریکایی در پاریس تحصیل کرد و در هفده سالگی به آمریکا مراجعت نمود، با این که طرز تربیت و نحوه تحصیل وی با سایر هم شاگردانش تفاوت داشت، ظرف سه سال دوره ی کالج «راندلف میکن» را به پایان رسانید. «باک» در سال ۱۹۱۲ به کشور چین یعنی وطن دوم خود مراجعت کرد و در آنجا در طی یک ماجرای عشقی پر شور با یکی از همکارانش ازدواج کرد، در همین دوران در دانشگاه «نانکینگ» نام نوشت و بعد به دعوت دانشگاه «چونگ یانگ» به تدریس ادبیات انگلیسی پرداخت و در این دوران چند مقاله برای یکی از مجلات معروف چین نوشت که بسیار مورد توجه قرار گرفت.در سال ۱۹۲۵ مجدداً به آمریکا مراجعت نمود و اولین اثر خود را تحت عنوان «باد شرق، باد غرب» (۱) منتشر کرد. در سال ۱۹۲۷ به چین بازگشت لیکن این بار یک نویسنده بود؛ یک نویسنده ی آمریکایی، بااندیشه ی غنی که از مشرق زمین مایه می گرفت. در همین سال ها جنگ های معروف چین شروع شد و خارجی ها عموماً در این جریان صدمات شدید دیدند. وی در سال ۱۹۳۰ اثر جالب و ارزنده خود را به نام «خاک خوب»(۲) منتشر کرد که توجه هنر دوستان را به خود معطوف کرد و مورد تحسین منتقدین قرار گرفت و به دریافت جایزه ی «پولیتزر» نائل آمد. دو سال بعد شهرت نویسنده ی این کتاب سراسر جهان را فرا گرفت و پرل باک دنباله آن را با نام «پسران» (۳) منتشر کرد. کتاب«خانه ی قسمت شده» (۴) که در سال ۱۹۳۵ نگارش یافت، سومین کتاب اوست. از دیگر آثار برجسته و ارزنده این نویسنده می توان کتاب های «همه مردان برادرند»(۵)، «مادر»(۶)، «میهن پرست»(۷)، «نسل اژدها»(۸) و «خدایان دیگر»(۹) را نام برد که شاهکارهای دل انگیزی در ادبیات قرن ما هستند. وی با انتشار «مادر»، به درجه افتخاری M.A. از دانشگاه نائل آمد و در سال ۱۹۳۵ آکادمی هنرو ادب آمریکا به وی مدال «هاولز» اعطا کرد و به عضویت افتخاری انجمن ملی ادبی و هنری انتخاب گردید. در ۱۹۳۸، به خاطر تجسم زنده از زندگی روستائیان چینی و قدرت وی در بیوگرافی نویسی، برنده جایزه نوبل گردید. از آخرین کتاب های خانم باک «عشق من بازگرد»، «دنیاهای گوناگون من»(۱۰) و «اندیشه» را می توان نام برد. ۱) Wind East Wind :West ۲) the Good Eeart ۳) Sons ۴) A House Divided ۵) All Men Are Brothers ۶ the Mother ۷) Patriot ۸) Dragon seed ۹) Others Gods ۱۰) My Several Worlds

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : فرانسه   -   قرن : 20 منبع :

«آندره ژید» Andre Gide نویسنده ی شهیر فرانسوی در ۲۲ نوامبر سال ۱۸۶۹ در پاریس به دنیا آمد و در ۱۹ فوریه سال ۱۹۵۱ در همان جا درگذشت. پدر آندره از مردم «نرماندی» و مادرش از اهل جنوب فرانسه بود. پدر و مادر «ژید» از لحاظ اخلاق و سجایا و روحیات باهم اختلاف داشتند و چون پدر «ژید» به واسطه ی گرفتاری نمی توانست به تربیت فرزند خود بپردازد، لذا پرورش وی به عهده ی مادرش که زنی سخت گیر بود قرار گرفت. خانواده ی ژید که پیرو مذهب «پروتستان» بودند تعصب شدیدی در امور مذهبی داشتند و می خواستند که «آندره» هم تمام اعمال دینی را به جا آورده، تسلیم ایمان مذهبی گردد. ولی برخلاف تمایل خانواده، ژید از کوچکی طبع سرکشی داشت و تعلیمات مذهبی را نمی پذیرفت. در سال ۱۸۸۰ یعنی در یازده سالگی آندره ی کوچک پدر خود را از دست داد و نفوذ و قدرت مادرش نسبت به وی فزونی گرفت و مادر سخت گیر او را در فشار گذاشت که هم امور مذهبی را انجام دهد و هم در مدرسه به تحصیل بپردازد، ولی ژید از هر دو موضوع امتناع داشت و ناچار لجاجت و سخت گیری مادرش از اندازه گذشت تا جایی که وی به گریه و زاری های آندره اهمیت نمی داد. در نتیجه ی شدت فشار، آندره دچار حمله ی عصبی گردید و به رختخواب افتاد و مادرش ناگزیر شد او را برای معالجه به آسایشگاه «سناتوریوم» ببرد؛ گرچه بر اثر مداوا و آزادی عمل حال ژید بهبود یافت ولی آثار این دوران فشار و اسارت و بیماری در نوشته های وی به ظهور رسید. ژید به تحصیل بی علاقه بود و از محیط مدرسه نفرت داشت و همان اندازه که مادر و سایر افراد خانواده اش به تحصیلات آندره و تعلیمات مذهبی وی علاقه مند بودند چند برابر آن وی نسبت به هر دو موضوع بی علاقه بود تا بالاخره مادر ژید یک نفر معلم سرخانه برای تعلیم وی گماشت و بهترین و ضروری ترین کتاب تحصیلی او را انجیل قرار داد.با این حال آندره ژید از معلم خودش موسیقی آموخت و در این هنر پیشرفت بسیار کرد. او همچنین با وجود مواظبت خانواده اش چند کتاب دیگر به دست آورده در ساعات فراغت مطالعه می کرد و از این راه با نویسندگی و ادبیات آشنا شد و از همین روزنه ی کوچک دنیای بزرگ ذوق و هنر را تماشا کرد و برای تمام عمر فریفته ی آن شد و در تحت قانون فطری که هر موجود ذی روح در برابر فشار و محرومیت عکس العمل شدید نشان می دهد، آندره ژید هم مظهر عجیب این واکنش طبیعی قرار گرفت، به طوری که در تمام عمر آزادی و بی بند و باری را جانشین فشار و حرمان دوران کودکی قرار داد . وی در ۱۶ سالگی، بی اختیار عاشق دخترعموی خود «مادلین Madeleine Rondeaux» (۱۹۳۸–۱۸۶۷) گردید. نویسنده ی جوان از این احساسات و عوالم عشق و شیفتگی در آثار خویش صحبت و به نام «امانوئل» از دختر عموی خویش «مادلین» یادآوری می کند. در این موقع وی اولین کتاب خود را به نام «خاطرات و اشعار آندره والتر» منتشر کرد. این کتاب که نخستین اثر نویسنده است تقریباً نیتجه ی یک سلسله ناکامی های دوره ی جوانی است که در تعقیب و امتداد جریان حیات پر از یأس و حرمان کودکی کشانده شده است. این کتاب تحت تأثیر التهابات شدید روحی دوره ی جوانی و در محیط آرام سرزمین «آنسی Annecy» نوشته شده است.در سال ۱۸۸۹ کتاب «مسافرت اورین» را نوشت که حاوی شدیدترین و لطیف ترین احساسات و خاطرات ایام جوانی است. آندره ژید در سال ۱۸۹۳ خود را از قیود خشک تقدس رها ساخته به «تونس» و آفریقا رفت و در مدت دو سالی که در آنجا بود جز مدت یک بیماری که سل گرفت و مجبور شد در «بیسکرا» بماند، به خوش گذرانی مشغول بود . ژید در کشمکش هوی و هوس و زندگی آرام مدتی اسیر و با طبیعت خود در مجادله بود تا آن که سرانجام به پاریس بازگشت و به سال ۱۸۹۷ کتاب «مائده ها ی زمینی The Fruits of the Earth» را در مراجعت از سفر آفریقا به رشته ی تحریر درآورد.در این موقع « ژید» دوباره از زندگی در پاریس دلگیر شد و به مسافرت پرداخت و این بار رخت به سوی «الجزیره» کشید و پس از آنکه خبر فوت مادرش به وی رسید بار دیگر به فرانسه برگشت و با تجدید عوالم عشق و شیفتگی دوران جوانی با دختر عموی خود مادلین ازدواج کرد. وی کتاب «رذل» را پس از مسافرت و گردش در «الجزایر» به قلم آورد، و آن داستان کسی است که برای ابراز شخصیت خود از سنن و مقررات رهایی پیدا کرده و برای اجرای افکار و آرزوهای خود تلاش و کوشش می کند. ژید که از زندگی آرام و انزوا بیزار بود و می خواست حیات خود را در دیدن آثار و مناظر جدید و سیاحت و مطالعه بگذارند در زمانی که پنجاه و چهار سال از عمرش می گذشت یعنی به سال ۱۹۲۳ به مسافرت پرداخت و سفری به «کنگو» کرد و پس از یک سال اقامت در آنجا به پاریس بازگشت. در سال ۱۹۳۶ سفری به کشور «شوروی» کرد و پس از گشت و گذار و مطالعه در آن محیط به فرانسه مراجعت نمود. آندره ژید پس از فراغت از تحصیلات مقدماتی به مطالعه ی آثار نویسندگان و شعراء پرداخته بود. و کتب زیادی را بررسی کرده بود و با نویسندگان بزرگی مانند «مترلینگ»، «رنیه»، «مالارمه» و « پیرلوئیس» آشنایی داشت. ژید از بیست سالگی شروع به نویسندگی کرد و اگر چه آثار اولیه اش چندان مورد توجه قرار نگرفت ولی در عین حال مخالفین و موافقینی پیدا کرد و وقتی که اندک شهرتی بهم رسانید و انجمن ادبی لندن در شعبه ی ادبیات، کرسی «آناتول فرانس» را به «آندره ژید» واگذار کرد این کار توجه زاید الوصف خوانندگان و علاقه مندان به آثار ادبی را به سوی ژید و آثار وی معطوف ساخت. آندره ژید علاوه بر نشر آثار ادبی از داستان و بیوگرافی و نمایشنامه به همراهی دوستان و آشنایان خود به تأسیس مجله ی «جدید فرانسه» همت گماشت که مدت سی و سه سال از ۱۹۰۸ تا ۱۹۴۱ دوام داشت و این مجله ی ادبی خدمت بسیار بزرگی به ادبیات جهان و خاصه ادبیات فرانسه نموده است که نسل کنونی آشنایی و ارتباط خود را با آثار و شاهکارهای هنرمندان و نویسندگان معاصر اروپایی و امریکایی مرهون آن می باشد.«آندره ژید» در سال ۱۹۴۷ به دریافت جایزه ی ادبی نوبل موفق گردید. او به جهت همکاری با آلمان ها در میان هم میهنان خود و در دنیای دموکراسی بد نام گردیده و مورد غضب و کینه قرار گرفته است. از آثار دیگر او می توان «اگر دانه نمیرد»، «در تنگ»، «اودیپ »، « داستایوسکی»، «آهنگ روستائی»، «زیر زمین های واتیکان»، «مسافرت به کنگو»، «کوریدون»، «سکه سازان قلب»، «تزه»، «مکتب زنان»، «ایزابل»، «ربرت ژنویو»، «اخلاق»، «مذاکرات خیالی»، «تربیت زنان»، «دفتر سپید و سیاه»، «باطلاق ها»، «بهانه ها»، «بهانه های تازه»، «اکنون با تو»، «پرومته تزه»، «بازگشت از شوروی»، «بازگشت کودک ولگرد»، «مائده های زمینی»، «خاطراتی از اسکارواید»، «دفترهای یاداشت آندره والتر»،«مائده های تازه» و «مسافرت اورین» را نام برد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : آمریکا   -   قرن : 19 منبع :

لندن، جک London, Jack نام مستعار، (نام واقعی جان گریفیث John Griffith) رمان‌نویس امریکایی (1876-1916) جک لندن در سانفرانسیسکو زاده شد. او پسر نامشروعی بود که پس از ازدواج مادرش با جان لندن نام خانوادگی او را یافت. جک دوره کودکی را به دشورای گذراند و برای کمک به وضع مالی خانواده، به شغلهای گوناگون دست زد، مانند روزنامه فروشی، کارگری در لباسشویی، پیشخدمتی در کافه‌های بندری و کارگری در کشتی؛ گاه نیز به سبب ولگردی به زندان می‌افتاد. پس از چندی در اوکلند Oakland که شوهر مادرش دکان عطاری کوچکی در آن داشت، اقامت کرد و پس از پایان تحصیلات مقدماتی به دانشگاه کالیفرنیا وارد شد. جک از نوجوانی به خواندن و مطالعه شوق فراوان نشان داد و با ولع بسیار به خواندن آثار" کارل مارکس"، "انگلس" و"نیچه" پرداخت و میان دوستان به پسربچه سوسیالیست معروف شد. در 1896 با گروهی از جویندگان طلا به "کلاندایک" Klondike سفر کرد. سفری که با ناکامی همراه بود و به سبب مرگ پدرخوانده به اوکلند فراخوانده شد. جک درباره سفرش به منطقه آلاسکا داستانهای کوتاهی نوشت که در مجله‌های گوناگون منتشر شد و بدین طریق از راه نویسندگی امرار معاش کرد، اما هرچه به دست می‌آورد، به طرزعجیبی خرج می‌کرد. در 1903 داستان "آوای وحش" Call of the Wild را انتشار داد که گزارشی بود از سفر به کلاندایک و سرگذشت سگی گرگی به نام باک Buck، که پس از خدمت به اربابها، وفاداریها و نوازش دیدنها و رنج بردنها، در خود کششی به محیط جنگل احساس می‌کند و تنها به عشق ارباب مهربانش است که میان آدمیان می‌ماند و همین که ارباب به دست گروهی از بومیها کشته می‌شود، روانه جنگل می‌گردد تا به زندگی اجدادی خود بپیوندد و در میان برادران جنگلی آوای شادی سر دهد. رمان آوای وحش از اقبال خارق‌العاده برخوردار شد و امریکائیان آغاز قرن بیستم که به دنیای صنعتی و ماشینی وارد شده بودند، از عطر تند و وحشی درختان جنگل و غریزه و سرشت زندگی در آغوش طبیعت که به وسیله لندن بسیار زنده و گویا وصف شده بود، سرمست گشتند. جک لندن در پی این رمان داستان "گرگ دریا" The Sea-Wolf را در 1904 انتشار داد که حوادث دریایی در بردارد، این داستان خاصه در قسمت اول،داستان "موبی دیک" Moby Dick اثر ملویل Melville را به یاد می‌آورد و نیز چهره وحشتناک کاپیتان لارسن Larsen قهرمان کتاب موبی دیک را مجسم می‌سازد. هدف نویسنده در اثر هرچه بوده باشد، داستانی پرماجرا و بدون مفهوم و معنایی خاص را عرضه کرده است. جک لندن در 1904 به هنگام جنگ روس و ژاپن مأمور خاور دور شد. در بازگشت، از اولین همسرش جدا گشت و با زنی دیگر ازدواج کرد و کشتی‌ای خرید که می‌خواست با آن به دور دنیا سفر کند، اما تا استرالیا بیشتر نرفت. از جزایر هاوائی داستان "مارتین ایدن" Martin Eden (1909) را به همراه آورد که مانند بیشتر آثارش، سرگذشت شخصی اوست. دریانورد فقیری به نام مارتین ایدن جوان ثروتمندی را از غرقاب نجات می‌دهد و به خواهر او دل می‌بندد، پس برای رسیدن به او و به تشویق دختر، از دریانوردی دست می‌کشد و به دشواری، هم کار می‌کند، هم به تحصیل می‌پردازد و پس از صرف وقت و تلاش بسیار به ادبیات روی می‌آورد، مقاله‌ها و داستانهایی برای مجله‌ها و ناشران می‌فرستد که هیچ‌یک مورد قبول قرار نمی‌گیرد و او همچنان در فقر باقی می‌ماند و در همه چیز با ناکامی روبرو می‌گردد، حتی دلدارش که به قیود خانوادگی پایبند است، او را رها می‌کند، که ناگهان بخت به او روی می‌آورد و ناشران در آثاراو به جنبه‌های هنری توجه می‌کنند. مارتین پس از نشر آثارش به شهرت و ثروت می‌رسد و دختر بار دیگر به او اظهار علاقه می‌کند، این بار مارتین که او را زن مطلوب نمی‌بیند، به او پشت می‌کند و از جامعه‌ای که در عقاید باطل و پست خود زندانی است و او خود را با آن سازگار نمی‌بیند، می‌گریزد، به کشتی می‌نشیند تا به سفرهای دور برود. در طول سفر نیز ملال جانگزا او را رها نمی‌کند، سرانجام آرامش را در خواب مرگ می‌بیند و خود را در دریا غرق می‌کند. جک لندن که نویسنده برجسته عصر تمدن ماشینی و صنعتی است، در این اثر بی‌ثمری نسلی را نشان می‌دهد که به سبب تلاش مداوم در راه به دست آوردن ثروت از ادراک ارزشهای معنوی غافل مانده است. دیگر از آثار جک لندن که جنبه سرگذشت شخصی دارد، داستان "جان بارلی کارن" John Barley-Corn در 1913 است. جان بارلی کارن در انگلستان به همه‌ی نوشیدنی‌های الکلی، خاصه ویسکی اطلاق می‌شود و جک لندن چگونگی میخوارگی خود را برای خواننده بیان می‌کند که اولین بار نه از راه هوسی و نه برای لذت بردن، بلکه تنها به سبب کنجکاوی به آن لب زده است، پس از آن برای آنکه جوانی اجتماعی! معرفی شود در مهمانسراها و میخانه‌ها که درنظر او محیط دلپذیری داشته است و هر مردی که به شکست و ناکامی دچار می‌شده به آنجا روی می‌آورده است، به آشامیدنی‌های الکلی، خاصه نوشیدن ویسکی ادامه می‌دهد، چند روزی که به طور مداوم به نوشیدن می‌پردازد، فکر خودکشی در او قوت می‌یابد وخود را در آب می‌افکند که به سبب نیروی جسمانی نجات می‌یابد. کم‌کم در خود میل به نوشتن احساس می‌کند و مصمم می‌شود که خود را از شر میخوارگی آزاد کند، اما همین وسوسه ارتباط او را با الکل مداوم می‌سازد. جک لندن چنین نتیجه می‌گیرد که میخوارگی نه امری موروثی است و نه نیازی جسمی، تنها احتیاجی روحی و معنوی است. این کتاب در حالی که اثری آموزنده است، شامل اعترافاتی خصوصی است که نویسنده در آن خواننده را به دنبال خود به میان حوادث زندگی که به طور دردناکی از ادراک عمیق هنری و اخلاقی بی‌بهره است، می‌کشاند. جک لندن جز سرگذشتهای شخصی و واقعی رمانهای ساده و عاشقانه نیز دارد، از آن جمله است داستان" دره ماه " The Valley of the Moon (1913)، همچنین آثاری که ساخته تخیل محض اوست مانند "ستاره گرد" The Star Rover (1915). از مجموعه داستانهای کوتاه جک لندن "پسر گرگ" The Son of the Wolf 1900 و "عشق به زندگی " Love of Life در 1907 انتشار یافت. از 1913 به بعد آثار جک لندن شهرتی جهانی یافت و به غالب زبانها ترجمه شد و او را از نامدارترین و ثروتمندترین نویسندگان زمان خود به جهانیان معرفی کرد. بنابر گفته خود نویسنده که «من برای ناشران می‌نویسم نه برای خودم» آثار او که تعدادش به پنجاه داستان می‌رسد، ظاهراً تنها برای به دست آوردن پول نوشته می‌شده است، اما همه این آثار مبتنی بر فلسفه خاصی است-فلسفه‌ای که برمبنای اصول عقاید کارل مارکس استوار است و مبارزه دائمی بشر را برای رهایی از فقر و بینوایی نشان می‌دهد. جک لندن مدافع مستمندان و بینوایان و طرفدار اصل زندگی مرفه برای همه است. عصیان بر ضد جامعه و بر ضد عقاید باطل و خرافی در همه آثار جک لندن به چشم می‌خورد، او جز توانایی و استادی در هنر نقل، طبع و نهاد خود را در وجود قهرمانانش گنجانده است و آن شور زندگی، حسن نیت، جوانمردی، بردباری، اصالت در مبارزه و تمایل به بخشایش است. کمتر کسی در میان نویسندگان امریکایی از چنین اقبال و محبوبیت عام و مداوم در کشور و خارج از کشورش برخوردار بوده است. جک لندن بر اثر عصیان روحی بر ضد اجتماع و تطابق نیافتن با شیوه زندگی زمان، خودکشی کرد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 12 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1200 -1132 ق)، نویسنده. به تحصیل مقدمات علوم پرداخت و بعد از فراگیرى علوم و ادبیات از همان اوان زندگى در سلك نویسندگان درآمد. در 1149 ق متصدى امور املاك خالصه‏ى میمند شد و در 1159 ق به سمت كلانترى فارس منصوب و در 1165 ق معزول گشت. در 1170 ق مجددا از طرف كریم خان زند به كلانترى فارس انتخاب شد و از این تاریخ به میرزا محمد كلانتر معروف گردید. او در 1200 ق به اصفهان رفت و در همان شهر درگذشت، سپس جنازه‏اش را به نجف اشرف انتقال دادند. از آثارش «روزنامه‏ى میرزا محمد كلانتر» است كه وى این كتاب را در گذران عمر خود و در شرح وقایع فارس و قسمت‏هاى جنوب ایران از 1142 ق به بعد در 1200 ق در تهران تألیف كرده است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س چهاردهم و پانزدهم ق)، عالم دینى و نویسنده. در گلپایگان به دنیا آمد و پس از طى مقدمات و ادبیات به قم مهاجرت نمود و از محضر آیت‏الله بروجردى و آیت‏الله گلپایگانى در فقه و اصول استفاده نمود. آن‏گاه به همراه پدر در 1366 ق به نجف مشرف شد. وى از اساتید حوزه‏ى علمیه قم و داماد آیت‏الله گلپایگانى است. از آثارش: «منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر»، در اثبات وجود حضرت امام زمان (عج)؛ «شهید آگاه»، رد بر «كتب شهید جاوید»؛ «ماه رمضان یا روش تربیت و اخلاق».[1] حجه‏الاسلام والمسلمین آقاى حاج‏آقا لطف‏الله صافى بن العلامه البارع الحاج شیخ محمدجواد گلپایگانى مذكور از افاضل دانشمندان حوزه علمیه قم و داماد معظم آیت‏الله العظمى گلپایگانى است. تولدش در گلپایگان واقع شده و پس از طى مقدمات و ادبیات به قم مهاجرت نموده و از محضر آیات عظام و مدرسین كرام و بالاخص آیت‏الله العظمى بروجردى و آیت‏الله گلپایگانى فقها و اصولا استفاده نموده و مانند برادر ارجمندش حجه‏الاسلام آقاى حاج‏آقا على صافى به مدارج عالیه علم و كمال رسیده و مورد نظر مخصوص مرحوم آیت‏الله العظمى بروجردى واقع شده و اثرات نفیس و ارزنده‏اى از خود منتشر نموده است: 1- منتخب‏الاثر در اثبات وجود حضرت امام ثانى‏عشر حجه بن الحسن ارواحنا له الفداء و عجل‏الله فرجه الشریف كه مورد نظر و توجه مخصوص آیت‏الله بروجردى واقع و به امر آن جناب به طبع رسیده. 2- شهید آگاه رد بر كتاب شهید جاوید. 3- ماه رمضان یا روش تربیت و اخلاق.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1285 ش)، نویسنده. در تبریز متولد شد. پس از اتمام تحصیلات متوسطه مدت دو سال در ساوجبلاغ خدمت كرد، سپس از طرف معارف آذربایجان به سمت معلمى مدرسه‏ى متوسطه‏ى اردبیل مأمور گردید و پس از دو سال به تهران انتقال یافت. از آثار وى: «اسكندر مقدونى»؛ «طوفان گناه».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1286 ش)، نویسنده. وى بعد از طى دوره‏ى دبیرستان وارد دانشكده‏ى افسرى شد و پس از آن به تحصیل در دانشگاه جنگ پرداخت. برخوردار دوره‏ى دانشگاه پلیس لندن را نیز پشت سر گذاشت و پس از آن به خدمت مشغول شد. از وى آثار به جاى مانده از جمله: «تعلیمات ضد جاسوسى»؛ «فن پلیس و جرم‏شناسى»؛ «مجموعه وظایف شهربانى»؛ «ورزشهاى فنى براى مأمورین انتظامى»؛ «كارشناسى در امور راهنمایى و رانندگى و قوانین آن».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

احمد اخوت (زاده ۱۳۳۰ در اصفهان) داستان نویس، داستان شناس، مترجم و منتقد ادبی است. وی دارای مدرک دکترای زبان‌شناسی و نشانه‌شناسی است. وی از یاران حلقه ادبی جنگ اصفهان بوده است. همچنین وی عضو نویسندگان فصلنامه هنری ادبی زنده رود است. آثار: تالیفات و نقد ادبی • دستور زبان داستان - تالیف • مستعار نویسی و شبه ترجمه - تالیف • من و برشت - ترجمه و تالیف • نشانه‌شناسی مطایبه - تالیف • لطیفه‌ها از کجا می‌آیند؟ - تالیف • پروست و من - تالیف ترجمه‌ها: • کار نویسنده - ترجمه • سپتامبر بی باران - نوشته ویلیام فاکنر • اطلس - نوشته خورخه لوئیس بورخس • واژه‌نگاری چینی، رسانه شعر - نوشته ارنست فنولوزا • قصیده کافه غم - نوشته کارسون مک کولرز • آوارگان - نوشته فلانری اوکانر • اسب های خالدار - ویلیام فاکنر • کار نویسنده - ترجمه • سپتامبر بی باران - نوشته ویلیام فاکنر • اطلس - نوشته خورخه لوئیس بورخس • واژه‌نگاری چینی، رسانه شعر - نوشته ارنست فنولوزا • قصیده کافه غم - نوشته کارسون مک کولرز • آوارگان - نوشته فلانری اوکانر • اسب های خالدار - ویلیام فاکنر برادران جمال زاده - مجموعه داستان

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور، نویسنده، محقق، مترجم، اسطوره‌شناس، مانی‌شناس، استاد تمام دانشگاه شهید بهشتی در رشته فرهنگ و زبان‌های باستانی است. [۱] [۲] او همچنین از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶، رئیس مرکز تاریخ و فرهنگ ایران، دانشگاه مطالعات بین المللی شانگهای بوده‌است. زندگی: ابوالقاسم اسماعیل پور در سال ۱۳۳۳ در شهرستان بابل به دنیا آمد و دیپلم متوسطه اش را در همین شهر گرفت. در سال ۱۳۵۱ به تهران مهاجرت کرد و در سال ۱۳۵۱ از دانشگاه تهران لیسانس گرفت. او دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران دارد. زندگی حرفه‌ای: ابوالقاسم اسماعیل پور مدیر گروه زبانشناسی دانشگاه شهید بهشتی تهران، استاد مدعو در دانشگاه مطالعات بین المللی شانگهای (۲۰۰۴-۲۰۰۶)، رئیس مرکز تاریخ و فرهنگ ایران، دانشگاه مطالعات بین المللی شانگهای (۲۰۰۴-۲۰۰۶)، رئیس مرکز ایران‌شناسی انستیتو مطالعات خاورمیانه شانگهای (۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶)، عضو انجمن انسانشناسان ایران، عضو هیات تحریریه مجله انسان شناسی دانشگاه تهران، عضو هیات تحریریه پژوهشنامهٔ علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی، عضو هیات تحریریه مجله علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه مازندران، عضو انجمن ایران‌شناسی اروپا (SIE)، عضو انجمن بین المللی مطالعات مانوی (IAMS)، عضو هیات تحریریهٔ پژوهشنامهٔ علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی، سردبیر نامهٔ پژوهشگاه، مجلهٔ علمی پژوهشی پژوهشگاه میراث فرهنگی است تألیفات: • اسطوره آفرینش در آیین مانی، انتشارات کاروان • اسطوره، بیان نمادین، تهران: انتشارات سروش، ۱۳۷۷. • زیر آسمانه‌های نور (جستارهای ایران شناسی و اسطوره شناسی)، انتشارات میراث فرهنگی / نشر افکار، ۱۳۸۳. • ادبیات مانوی (با دکتر مهرداد بهار)، تهران: نشر کارنامه، ۱۳۸۵ (در دست انتشار). • سرودهای روشنایی (جستاری در شعر ایران باستان و میانه و سرودهای مانوی)، تهران: نشر اسطوره ترجمه‌ها: • ف. ژیران، اساطیر آشور و بابل، انتشارات کاروان • ف. ژیران، اساطیر مصر، انتشارات کاروان • ف. ژیران، بهشت و دوزخ در اساطیر بین النهرین، انتشارات کاروان • ف. ژیرو، اساطیر یونان، انتشارات کاروان • کارل گوستاو یونگ، رؤیاها، انتشارات کاروان • کارل گوستاو یونگ، ضمیر پنهان / نفس نامکشوف، انتشارات کاروان • آیین گنوسی و مانوی، گروه مولفان، ویراسته میرچا الیاده، تهران: انتشارات فکر روز، ۱۳۷۳. • هنر مانوی، هانس یواخیم کلیم کایت، نشر اسطوره، ۱۳۸۴. • زبور مانوی، س. ر. س. آلبری، تهران: انتشارات فکر روز ۱۳۷۵. • مجموعهٔ ۶ جلدی اساطیر جهان، گروه مولفان، تهران: انتشارات کاروان- نشر مرکز-چشمه، ۱۳۸۵-۱۳۸۲. • دانشنامه اساطیر جهان، گروه مولفان زیر نظر رکس وارنر، تهران: نشر اسطوره، ۱۳۸۶ • اساطیر جهان، گروه مولفان زیر نظر ویلیام داتی، تهران: نشر اسطوره، در دست انتشار. • ادبیات گنوسی، گروه مولفان، تهران: نشر اسطوره، در دست انتشار. مقالات: • «میتره در باستانشناسی ایران»، مجله باستان شناسی و تاریخ، س ۲، ش ۷۲، بهار/تابستان ۱۳۶۷. • «زبور مانوی: گفتاری در شعر ایران باستان»، زنده رود: فصل نامه فرهنگ، ادب و تاریخ، ش ۲و۳و زمستان۱۳۷۱-بهار ۱۳۷۲. • "میتره در اوستاً، مجله باستان شناسی و تاریخ، س ۹، ش ۱، آبان ۱۳۷۴. • «ویژگی‌های کلی شعر ایرانی در دوره میانه»، ایران شناخت: نامه انجمن ایران شناسان کشورهای مشترک المنافع و قفقاز، ش ۷، زمستان ۱۳۷۶. • «مهرنامگ، سرودنامه‌ای مانوی» یاد بهار: یادنامه دکتر مهرداد بهار، تهران: انتشارات آگاه، زمستان ۱۳۷۶. • «بررسی تطبیقی ترانه‌های امیر پازواری و اشعار هجایی پهلوی اشکانی و فارسی میانه»، ایران شناخت، ش ۹، تابستان ۱۳۷۷. تجدید چاپ با عنوان «ترانه‌های طبری امیر پازواری و اشعار هجایی ایرانی» در پژوهش نامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی، ش ۳۲، زمستان ۱۳۸۰. • «بازسازی ارژنگ مانی»، مجله باستان شناسی و تاریخ، ش۱و۲، پاییز و زمستان ۱۳۷۶، بهار و تابستان ۱۳۷۷. • «بررسی تطبیقی دیباچه مثنوی معنوی و اشعار گنوسی»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، س۳۵، ش۱و۲، ش.م. ۱۳۶-۱۳۷، ۱۳۸۱. • «بررسی شعر پارتی و فارسی میانه»، پژوهشنامه علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه مازندران، س۱، ش۲، پاییز ۱۳۸۰. • «بررسی اوزان اشعار ودایی- سنسکریت و اشعار ایرانی»، تک درخت: جشن نامه محمدعلی اسلامی ندوشن، تهران: انتشارات آثار / یزدان، بهار ۱۳۸۰. • «بازتاب فرهنگی کیش مانوی»، پژوهش نامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی، ش ۳۳، بهار ۱۳۸۱. • «تیرماه سیزه (جشن تیرگان) و اسطوره تیشتر»، نامه انسان شناسی: فصل نامه انجمن انسان شناسی ایران، س۱، ش۱، بهار و تابستان ۱۳۸۱ • «کیش گنوسی و عرفان مانوی»، نامه مفید: مجله علمی پژوهشی دانشگاه مفید، س ۸، ش ۲، ش. پ. ۳۰، تابستان ۱۳۸۱. • «سروده‌های گاهانی»، اباختر: فصل نامه علمی پژوهشی، س۱، ش۱و۲، پاییز و زمستان ۱۳۸۱. • «درونمایه‌های اساطیری نوروز»، مجله مطالعات ایرانی، مرکز تحقیقات فرهنگ و زبان‌های ایرانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان، س ۲، ش ۴، پاییز ۱۳۸۲. • «مانی و مانویت در روایات کهن پارسی تا سده پنجم هجری»، پژوهشنامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ش۳۸، تابستان ۱۳۸۲. • «افسانه سفر مانی به چین بر پایه فارسنامه ابن بلخی و شرفنامه نظامی»، نامه ایران باستان: مجله بین المللی مطالعات ایرانی، س ۳، ش ۲، پاییز و زمستان ۱۳۸۲(تاریخ انتشار دی ۱۳۸۳) • «جستاری در شعر ایرانی میانه غربی»، مجله علوم انسانی دانشگاه الزهرا، س۱۳و ۱۴، ش۴۸و۴۹، زمستان ۱۳۸۲ و بهار ۱۳۸۳

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

ابن مقفع: روزبه پسر دادویه معروف به ابومحمد عبدالله ابن مقفع (کشته شده در سال ۱۴۲ قمری / ۷۶۰ میلادی) نویسنده و مترجم ایرانی و ساکن بصره بود. کنیت وی: (أبی محمد) بود . زندگی ابو محمد عبد اللّه ابن المقفّع (106- 142 ق) نويسنده و مترجم آثار پهلوى به عربى است. ابن مقفع تا زمانى كه اسلام نياورده بود. همچنان به روزبه نامور بود و ابو عمرو كنيه داشت. پس از تشرف به اسلام، نام عبد اللّه و كنيه ابو محمد برگزيد. ولادتش در حدود 106 ق، ظاهرا در جورد گور (فيروز آباد فارس) رخ داده است. در كودكى با پدر به بصره رفت و چنان با «تازى شيوا» و «شيوايى تازى» آشنا و مأنوس شد و آموزش ديد كه خود در رده شيوايان زبان تازى جاى گرفت. ابن مقفع هم با امويان و هم با عباسيان ارتباط داشته و در هر دو روزگار به دبيرى پرداخته است. نام پدر ابن مقفع در واقع داذويه بوده، هر چند كه گاه، داذويه به داذبه تحريف شده است. ابن نديم نام اسلامى پدر او را مبارك ذكر كرده كه گويى ترجمه عربى روزبه است، اما زبيدى در تاج العروس او را داذ جشنش (داد گشنسب) خوانده، با اين همه منيوى معتقد است كه نام عبد اللّه، پيش از مسلمان شدن، داذبه بوده كه به روزبه تصحيف گشته است. داذويه كه از اعيان و اصيل زادگان فارس بود، زمانى كه حجاج بن يوسف بر عراق حكم مى‏راند، از جانب وى مأمور خراج فارس شد، اما در كار اموال، ناروايى كرد و حجاج او را چندان شكنجه داد تا دستش مقفع (ناقص و ترنجيده) گشت. كلمه «مقفع» لقبى براى داذويه شد و فرزندش روزبه، ابن مقفع خوانده شد. پدر او یعنی دادویه از مردم شهر گور (فیروزآباد) پارس بود که در شهر بصره نشیمن گزیده بود. عقاید: پوردادویه نخستین کس از خاندان خود بود که مسلمان شد و پس از آن توانست پیشهٔ دبیری امور کرمان را برای استاندار پارس و کرمان یعنی عیسی بن علی، عموی منصور خلیفه عباسی بر عهده گیرد. ابن مقفع سرانجام به دستور ابوجعفر المنصور ، خلیفه عباسی، در سن ۳۶ سالگی به اتهام زندقه بودن در بغداد کشته شد. بعضی ادعا می‌کنند که ابن مقفع فقط ظاهراً مسلمان شده بوده‌است و یکی از دلایلی که برای داشتن گرایش زرتشتی از سوی او می‌آورند این است که می‌گویند روزی که روزبه از برابر یک آتشکده می‌گذشت این شعر را خوانده‌است: ای خانهٔ دلدار که از بیم بداندیش روی از تو همی تافته و دل بتو دارم رو تافتنم را منگر زانکه به هر حال جان بهر تو می‌بازم و منزل بتو دارم بعضی نیز ادعا می‌کنند که عقاید زندیقی داشته‌است. از مهدی خلیفه نقل است (به مضمون) که «کتابی در زندقه ندیدم که با ابن مقفع ارتباطی نداشته باشد». :آثار و فعالیت ها روزبه کتاب‌های زیادی از پارسی میانه به عربی برگرداند. از میان کتابهایی که روزبه ترجمه کرد می‌توان از کلیله و دمنه، تاجنامه انوشیروان، آیین‌نامه ، سخنوری بزرگ (الأدب الکبیر) و سخنوری خُرد (الأدب الصغیر) نام برد. نثر عربی ابن مقفع بسیار شیوا بوده و نثر وی سرمشق سخندانان و نویسندگان عربی‌نوِیس و عربی زبان بوده‌است. ترجمه‌های او از بهترین آثار ادبی و اخلاقی زبان عربی شمرده می‌شوند. روزبه نخستین کسی است که رسماً آثاری به نثر عربی نوشت[نیازمند منبع]. آثار وی در بعضی دانشگاه‌های جهان، از جمله دانشگاه‌های کشورهای عرب مانند دانشگاه قاهره، به عنوان نمونه‌های خوب و شیوایی از نثر عربی بررسی می‌شوند. آثار وى عبارتند از: كليلة و دمنه، الأدب الكبير، الأدب الصغير و المنطق,سیرالملوک (ترجمه عربی خداینامه) , نامهٔ تنسر,عجائب سجستان (ترجمهٔ ریکیهای سگستان) که عمدتا از فارسی میانه به عربی ترجمه کرده است. : سيماى فرهنگى ابن مقفع سيماى فرهنگى ابن مقفع با همه آوازه‏مندى، در هاله‏اى از ابهام است. ظاهرا نمى‏توان گفت او مسلمان نبوده، اما از ديگر سوى نيز نمى‏توان چهره دين ورزى مصمّم از وى به نمايش گذاشت. به هر روى، از مكارم اخلاق خالى نبوده است. انسان دوستى، اخلاق، آداب دانى، خوش زبانى و زيبارويى همه در زندگى كاملا مرفه او جمع آمده بود. ابن مقفع مردى آزاده و آزاده انديش بود. فضايل اخلاقى و ارزشهاى شخصى او در حدى بوده كه كار پژوهشگران را دشوار ساخته است و باعث شده آنان درباره وى به اختلاف دچار گشته و او را در دو قطب متضاد، دين‏دارى كامل و الحاد مطلق جاى دهند. براى زندگى اخلاقى او و وقار و احتشام عباداتش آنچنان است كه محققاً مسلمان به دشوارى مى‏تواند وى را از دين خويش خارج بداند. با اين همه تهى بودن آثار او از دفاع مستقيم از اسلام و شريعت، شوخ چشمى‏هاى گاه به گاه او و به خصوص هم نشينى با متهمان به زندقه، باعث مى‏شود كه گروهى ديگر به زندقه او حكم كنند. شايد پس از ترجمانى و زباندانى و ادبيّت، بحث انگيزترين موضوع پيرامون ابن مقفع، طرح «زندقه» در مورد اوست. وى همچنين از بزرگترين راهبران «نهضت ترجمانى» در سده‏هاى نخستين اسلامى است و از اين حيث تأثيرى ژرف و بى‏مانند بر تمدن مسلمانان نهاده است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

امیرحسین آریان‌پور (زاده تهران ۸ اسفند ۱۳۰۳ - درگذشته تهران ۸ مرداد ۱۳۸۰)، نویسنده، فرهنگ‌نویس، مترجم و استاد دانشگاه ایرانی بود. زندگینامه: امیرحسین آریان پور، جامعه شناس، پژوهشگر و نویسنده و مترجم توانمند کشورمان، هشتم اسفند ۱۳۰۳ در خانواده‌ای اهل علم و شجاعت، در تهران به دنیا آمد. او از اخلاف عصیانگران نایبی کاشان بود و از طرفی نسبتی هم با خاندان ملک المورخین سپهر نویسنده ناسخ التواریخ داشته‌است. او از نظریه پردازان بزرگ در زمینه علم جامعه شناسی و علوم اجتماعی نیز به شمار می‌آید و در گسترش آن بیشترین تلاشها و خدمات را در حوزه پژوهش و تحقیق به عمل آورد. همچنین از بزرگان علم و فلسفه و هنر کشورمان به شمار می‌رفت و هنوز هم به عنوان یک چهره دانشگاهی و روشنفکری ایران از محبوبیت بسزایی برخوردار است. او که در کنار ویژگی‌های علمی خود، انسانی آرمانخواه و دارای افکار انساندوستانه و مترقیانه بود، هیچگاه دست از حقیقت پژوهی برنداشت و به دنبال کشف حقیقت تاریخ بشری بود و به همین جهت در سه زمینه، انسان شناسی، جامعه شناسی و حقیقت شناسی گامهای ارزنده‌ای برداشته و خلاقیت علمی را با درونمایه جنبه‌های اخلاقی دانش و پژوهش به عنوان وجه مشخصه تلاشهایی همراه داشت. مناعت طبع و قناعت وارگی و دوری از ثروت اندوزی، مقید بودن به راستگویی و درستکاری همراه با شجاعت و صداقت در گفتار و کردار، وجه غالب شخصیت آریان پور بود. کار عظیم او تدوین فرهنگ تفصیلی علوم اجتماعی [در حوزه فرهنگ فلسفه و جامعه شناسی] به چهار زبان فارسی، انگلیسی، فرانسه و آلمانی است که در مدت زمانی بیش از چهل سال به طول انجامیده و بی شک، یکی از مهمترین آثار فرهنگ تفصیلی علوم در زبان پارسی و یکی از گرانبهاترین و بزرگترین آثار امیرحسین آریان پور است که حاوی سیصدهزار فیش بوده و تاکنون انتشار نیافته‌است. امیرحسین آریان پور در روز دوشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۰ در تهران درگذشت. پیکر وی در بهشت زهرای تهران ور در آرامگاه خانوادگی آریانپور به خاک سپرده شد . امیر حسین در جامعه شناسی دیدگاهی ماتریالیستی داشت . وی تمام دارایی اش را در زندگی وقف مستمندان نمود. امیر حسین آریانپور پسر خاله سهراب سپهری شاعر بزرگ معاصر ونوه نایب حسین کاشی است . کتاب‌ها: آیین پژوهش ایبسن آشوب گرای بزرگ مردان تاریخ تاریخ تمدن ویل دورانت(جلد سوم، ترجمه) جامعه شناسی هنر دو منطق: ایستا و پویا در آستانه رستاخیز رسالهای در باب دینامیسم تاریخ روانشناسی از دیدگاه واقع گرایی۷ مقاله در مجله روانشناسی دانشگاه تهران زمینه جامعه شناسی سیر فلسفه در ایران(ترجمه) فرویدیسم: با اشاراتی به ادبیات و عرفان فرهنگ چهار زبانه (فارسی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی) در دست انتشار طبیعت، حیات، منشأ و تکامل آن (چاپ امیرکیبر ۱۳۵۰ ه.ش.)

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : آرژانتین   -   قرن : 19 منبع :

خورخه لوئیس بورخس به سال 1899 در بوئنس آیرس آرژانتین به دنیا آمد.پدر وی به وکالت اشتغال داشت و یک استاد روانشناسی نیز بود و قصد داشت نویسنده شود.به گفته بورخس غزلهای زیبایی هم میسرود ومادر وی به یک مترجم حرفهای بود. بورخس در جوانی به اروپا رفت و در سوئیس و انگلستان به تحصیل پرداخت و پس از بازگشت به آرژانتین مکتب شعری به نام ultraism را معرفی کرد و به چاپ پارهای از مجلات پیشرو کمک شایانی کرد.بعدها با وجودی که از ناراحتی چشم سخت در عذاب بود،ریاست کتابخانه ملی و استادی زبان انگلیسی دانشگاه بوئنس آیرس را برعهده گرفت. گرچه بورخس به عنوان شاعر،مقالهنویس و فیلسوف هم شناخته میشود،اما عمده شهرت وی به خاطر داستانهای کوتاهش است: "هرگز رمان ننوشته ام. چه بنظر من رمان برای نويسنده نيز همچون خواننده در نوبتهای پی در پی موجوديت می يابد. حال آنکه قصه را می توان به يکباره خواند. به قول پو : چيزی به نام شعر بلند وجود ندارد." علایم کاهش حدت بینایی از سال 1940 در وی آغاز شد، پدر وی هم در میانسالی نابینا شده بود.شاید بیماری گلوکوما علت بیماری وی باشد. وی را نمیشد در زمان و زبان خاصی محدود دانست: "من مطمئناً نويسنده اى خارجى نيستم. نويسندهاى هستم كه همه مجبورند نوشته هايش را بخوانند، همه مردم خواهان ملاقات با او هستند وتمام شهرها، جاى من است." بورخس، غير از كتاب شعر و داستان كوتاه، چند مجموعه مقالات نيز منتشر كرد. از جمله آثار او"تاريخ ابديت،هزار تو،آلف،كتابخانه شخصي، پرچم سياه، باغ كوره راهها، تفتيش عقايد" و "تحسين سايه" هستند. او در كشورهای انگليس،فرانسه و آمريكا، قبل از كشور خود مشهور شد. بورخس در سال 1961همراه ساموئل بكت، موفق به دريافت جايزه ادبی ناشران اروپايی گرديد. او از جواني به ترجمه آثار كافكا،فاكنر،آندره ژيد و ويرجينيا ولف پرداخت. بورخس هنری جيمز،كنراد، آلن پو و كافكا را معلمان ادبی،و بودا،شوپنهاور و عطار را از معلمان فلسفی خود ميدانست. بورخس در سال 1986 درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : روسیه   -   قرن : 19 منبع :

تولستوی، لئو نیکولایویچ Tolstoy, Lev Nikolayevich رمان­نویس و ادیب روسی (1828-1910) لِف (لئو) تولستوی در خانواده­ای اشرافی و ثروتمند در دهکده یاسنایا پالیانا Yasnaya Polyana در 160 کیلومتری جنوب مسکو زاده شد، مادرش را در دو سالگی و پدرش را در نه سالگی از دست داد و به وسیله افراد دیگر خانواده و زیر نظر مربیان خارجی تربیت یافت. از منش و خوی نجیب­زادگان برخوردار شد و به سبب رفاه و ثروت به لذتهای زندگی دل بست. در 1844 در دانشگاه "قازان" Kazan به تحصیل زبانهای شرق و حقوق پرداخت و در 1847 بی‌آنکه مدرکی به دست آورد دنباله تحصیل را رها کرد و پس از تقسیم املاک خانوادگی به عیاشی پرداخت، اما روحیه ناآرام، او را به تجربه­های گوناگون و متضاد کشاند. در 1851 به ارتش قفقاز وارد شد و در دفاع از شهر سواستوپول Sevastopol شرکت کرد. اولین اثر ادبی تولستوی به این دوره تعلق دارد. اثری سه بخشی که بخش اول آن به نام "کودکی" Detstvo در 1852 انتشار یافت، بخش دوم آن به نام "نوجوانی" Otrochestvo در 1854 و بخش سوم با عنوان "جوانی" Jumost در 1857. این اثر در واقع زندگینامه نویسنده است که او را در چهره قهرمان کتاب تجسم می­دهد، گاه لحظه­های زندگی و گاه اندیشه­ها و عقاید او را بیان می­کند. زندگی پسر جوانی از کودکی تا جوانی پیش چشم گذارده می­شود، بی­آنکه با پیچ و خمهای داستانی بیامیزد. نکته جالب توجه در این اثر تحلیل عمیقی از روح کودک است که در خلال آن اطلاعات گرانبهایی از شخصیت تولستوی به دست می­آید. این اثر به سبب صداقت و قدرت نویسندگی و طراوت کلام بلافاصله پس از انتشار با موفقیت بسیار همراه گشت. تولستوی پس از آن در کتاب دیگری با عنوان "قصه­های سواستوپول" Sevastopolskie Razskazy (1855) زندگی خود را میان افسران ارتش، دلاوریهای سربازان و دفاع رشیدانه آنان را از شهر سواستوپول بیان می‌کند. این اثر تولستوی را به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان روسی به مردم شناساند. در 1855 پس از سقوط شهر سواستوپول تولستوی به سن­پترزبورگ رفت، مورد استقبال فراوان قرار گرفت و از آنجا به ملک شخصی در یاسنایا پالیانا بازگشت و از ارتش کناره­گیری کرد. داستان "بوران" Metel’ (1856) شب پرهیجانی را در میان برف و در کالسکه سرگشته­ای وصف می­کند و با بینش دقیق و هنرمندی خاص، خاطرات دوره کودکی را که به هنگام سفر از ذهن مسافر خواب­آلود و نگرانی می­گذرد، با سبکی شفاف و گویا شرح می­دهد. بوران از بهترین آثار جوانی تولستوی به شمار می‌آید. تولستوی در این سالها دوباره به اروپا سفر کرد و در بازگشت، به هنگامی که فرمان آزادی غلامان و دهقانان از طرف تزار صادر شد در ملک خود مدرسه­ای برای کودکان روستایی تأسیس کرد و برای آنان قصه­های خواندنی بسیار نوشت که شاهکار سادگی و صراحت به شمار می­آید. در 1862 تولستوی با دختر یکی از همسایگان به نام سوفیا Sofya که از پیش به او دل بسته بود، ازدواج کرد و اولین دوره زندگی مشترک را با نیکبختی و کامرانی گذراند که بعدها در کتاب "آنا کارنینا" به صورت زوج خوشبخت منعکس شده است. در 1862 کتاب "قزانها" Kazaki منتشر شد که آن نیز حوادث زندگی نویسنده است به هنگام اقامت در خط دفاعی قفقاز. این اثر چه از نظر هنری، چه از نظر بیان اصول عقاید تولستوی شاهکار کوچکی به شمار آمد که نویسنده در آن مانند روسو زندگی ساده را در دل طبیعت می­ستاید و کراهت خود را از مظاهر تمدن آشکار می­سازد. تولستوی در سفر دوم به اروپا شاهد مرگ برادرش بود که از بیماری سل درگذشت. منظره مرگ برادر پس از روزهای دردناک احتضار، تأثیر هولناکی در تولستوی برجای گذاشت و موجب تحریک فکریش میان دو قطب مرگ و زندگی و الهام­بخش او در ترسیم چهره وحشتناک مرگ در آثار مهمش چون "جنگ و صلح" Voyna i Mir (1864-1869) و "آناکارنینا" Anna Karenina در 1877 گشت. جنگ و صلح بزرگترین رمان در ادبیات روسی و از مهمترین آثار ادبی جهان به شمار می‌آید. تولستوی در این اثر مهم به شیوه­ای بسیار کامل و برمبنای احساس بشردوستانه، حوادث اساسی زندگی را مانند تولد، بلوغ، ازدواج، کهولت، مرگ و جنگ و صلح بیان کرده است. این حوادث از طرفی بر زمینه وقایع بزرگ تاریخی آغاز قرن نوزده و لشکرکشی ناپلئون به روسیه و جنگ اوسترلیتز و حریق مسکو قرار گرفته است و از طرف دیگر تاریخ و جریان زندگی دو خانواده اشرافی روسیه را که بعضی از افراد آن با خود تولستوی مشابهت­هایی دارند، شرح می­دهد. عظمت کتاب جنگ و صلح علاوه بر وسعت موضوع و کمال هنرمندی در بیان نکته­های فلسفی و اخلاقی نهفته است که از جنبه روسی و در عین حال جهانی برخوردار است. در نظر تولستوی تنها روحیه نافذ سرداران و رهبران جنگ یا فنون جنگی نیست که در وقایع مهم تاریخی باید مورد توجه قرار گیرد، بلکه روح توده مردم و نیروی اراده افراد است که در جهادی مشترک و مداوم متمرکز می­شود و موجب پیروزی می­گردد. به عقیده تولستوی این وحدت در کاملترین شکل در روح ملت روس وجود دارد. مسأله دیگر مربوط به مرگ است و ایمان تولستوی را به این نکته نشان می­دهد که مرگ به خودی خود قسمتی طبیعی از زندگی است. کتاب جنگ و صلح از طرف منتقدان چون حماسه­ای بزرگ مورد ستایش فراوان قرار گرفت و با شیفتگی مردم روبرو گشت، حتی داوران بسیار دقیق و سختگیر از بحث درباره ارزش آن ناتوان ماندند. تولستوی با وجود شهرت و افتخاری که در این دوره نصیبش گشت، به اضطرابی روحی دچار شد که هرگز از آن رهایی نیافت. خود او درباره تغییر حالش می­نویسد: «دوست می­داشتم، مورد مهر و محبت قرار گرفته بودم، فرزندان خوب داشتم و از سلامت و نیروی جسمانی و روحی برخوردار بودم و مانند دهقانی قادر به درو و ده ساعت کار بلاانقطاع و خستگی­ناپذیر بودم. ناگهان زندگیم متوقف شد، دیگر میلی در من وجود نداشت، می­دانستم که دیگر چیزی نیست که مورد آرزویم باشد، به گرداب رسیده بودم و می­دیدم که جز مرگ پیش رویم چیزی قرار ندارد، من که آنقدر تندرست و خوشبخت بودم، احساس کردم که دیگر نمی­توانم به زندگی ادامه دهم.» تولستوی از آن پس در ورای هرچیز عدم را می­دید و تحت تأثیر این ضربه روحی، همه چیز در نظرش رنگ باخت، حساسیت و بستگیش به چیزهای پرلطف زندگی، ناگهان به نفرت بدل شد و پیوسته تحت تلقین این اندیشه قرار گرفت که باید ساده زندگی کند و به مردم نزدیکتر شود. در ژانویه 1872 در ایستگاه راه­آهن، زن جوانی خود را زیر چرخهای قطار انداخت. بعدها معلوم شد، عشقی ناکام علت این خودکشی بوده است. تولستوی که شاهد جسد غرق در خون زن زیبا بود، کوشید تا زندگی آن تیره­روز را که قربانی شهوت و لذت جسمانی شده است، پیش چشم آورد. مدتها با اضطراب درباره این صحنه پرشور می­اندیشید و در ذهن خود موضوع داستانی را آماده می­کرد که منجر به خلق رمان آناکارنینا گشت. داستان پرده­ای نقاشی است از دنیای طبقه اشراف و تحلیلی روانی از گروههای مختلف افراد انسانی. آناکارنینا زنی جوان از طبقه ممتاز جامعه است که بدون عشق با کارمندی عالیمقام ازدواج کرده و در خلال زندگی مشترک، عشق واقعی را در وجود جوانی به نام ورونسکی Vronsky یافته است. تحرک داستان به جریان مراحل مختلف این عشق بستگی می‌یابد. از طرفی مبارزه با نفس در راه وفاداری به شوهر و فرزند و از طرف دیگر چیرگی عشق که به فرار وی با جوان می­انجامد و سرانجام نگرانی و پشیمانی و اقرار به گناه که نشانه شرافتی بود که هنوز در قعر وجودش جای داشت و همین امر سبب خودکشیش گشت. تولستوی مرگ آنا را در نتیجه عدم قدرت او در مبارزه با جامعه دانسته است. در کتاب آنا کارنینا زوج خوشبختی را نیز وارد داستان می­کند تا تعادل رمان حفظ شود. این زوج خوشبخت معرف زندگی سعادتمندانه خود نویسنده و همسرش است. رمان آنا کارنینا مردم­پسندترین رمان تولستوی به شمار آمد و با ستایش و موفقیت فراوان همراه گشت، اما تولستوی از این امر احساس خشنودی نکرد و نوشت: «هنر دروغی بیش نیست و من دیگر نمی­توانم این دروغ زیبا را دوست داشته باشم.» در 1879 تغییر عقیده مذهبی تولستوی به حد کمال رسید. وی به این مسأله پی برد که قوانین مذهبی و کلیسایی با اندیشه­هایش تطابق ندارد و در کتاب "اعتراف" Ispoved (1882)، سرخوردگی پیاپی خود را از زندگی آمیخته به لذت، مذهب قراردادی، علم و فلسفه بیان می­کند و تغییر روحی خود را در نوعی عرفان و زهد و ترک لذات دنیوی نمایان می­سازد و تنها لذت را در عشق به افراد انسانی و در سادگی زندگی روستایی می­داند. از آن پس خود را به صورت دهقانان درآورد، لباس آنان را در بر کرد و زندگی ساده برگزید، حتی به گیاهخواری دست زد. "سونات کریتزر" Kreytserova Sonata (1889) سرآغاز سومین دوره زندگی تولستوی به شمار می­آید، دوره­ای که تحت تسلط بحران عمیق مذهبی و اخلاقی قرار گرفته است. این اثر از برجسته­ترین آثار این دوره است. قهرمان داستان با دختر جوانی ازدواج می­کند و بلافاصله متوجه می­شود که میان او و همسرش جز رابطه جنسی رابطه دیگری وجود ندارد، پس زندگیشان رو به سردی می­رود، تا آنکه زن با نوازنده جوانی آشنا می­شود و سونات بتهوون که این دو عاشق با شور بسیار آن را اجرا می­کنند، بر علاقه­شان می­افزاید، کم­کم حسادت در روح شوهر رخنه می­کند و سراسر زندگیش را آشفته می­سازد تا روزی که از راه می­رسد و جوان را در کنار زن خود می­بیند و در حالی نامتعادل با کارد زنش را می­کشد و به زندان می­افتد. نویسنده چنین نتیجه می­گیرد که ازدواجی که تنها براساس جاذبه جنسی و از روی شهوت باشد، هیچگونه تفاهم و عطوفتی به وجود نخواهد آورد. داستان "مرگ ایوان ایلییچ" Smert’ Ivana Ilycha (1886) پرده نقاشی گیرایی است از آداب طبقه سرمایه­دار روسیه. تولستوی در این اثر تنها مسئولیت مشترک افراد انسانی را موجب شکست دادن مرگ و مفهوم واقعی بخشیدن به زندگی می­داند. از آثار مهم دیگر این دوره رمان "رستاخیز" Voskresenie (1899) است که آخرین اثر دوره خلاقیت و فعالیت ادبی اوست. رستاخیز آشکارا نبوغ هنری او را در خدمت اخلاق قرار داده است، این اثر از نظر وحدت موضوع و کمال ساختمان بر آنا کارنینا و حتی جنگ و صلح برتری دارد و در واقع هنر نویسنده در تجزیه و تحلیل روحی قهرمانان داستان به حد کمال رسیده است. در 1901 به سبب قسمتهایی از کتاب که نظر مغرضانه تولستوی را به کلیسای ارتدوکس آشکار می­کرد، موضوع طرد او از کلیسا مطرح شد و تولستوی چنین جواب داد: «صحیح است که من با عقاید کلیسای شما موافقت ندارم، اما به خدایی که ایمان دارم که برای من، روح و عشق است و اساس همه چیز.» این پاسخ غرورآمیز در سراسر روسیه شیفتگی خاصی پدید آورد و فلسفه مذهبی و اخلاقی تولستوی را نشان داد. پس کاروان پیروانش به سوی ملک او به راه افتاد، خانه­اش زیارتگاه مردم شد و سیل بیانیه­ها و خطابه­ها و مدایح به سویش روان گشت. تولستوی نماینده مسلم خواستها و آرزوهای نسل جوان و روشنفکر گشت و نفوذش به دورترین نقطه جهان کشیده شد، اما تولستوی خود در این دوره از همه چیز ملول بود، به دخترش گفت: «روحی سنگین دارم» و در یادداشت‌هایش نوشت: «حسرت فراوانی به رفتن دارم...» پس در دل شب برخاست وبه ایستگاه راه­آهن رفت و نوشت: «روح من با همه قوا به دنبال استراحت و تنهایی است و برای فرار از ناهماهنگی آشکاری که میان زندگی و ایمانم وجود دارد، باید بگریزم.» تولستوی در هفتم نوامبر 1910 چشم از جهان فرو بست و برای آرامش روحش هیچگونه تشریفات مذهبی انجام نگرفت. شهرت و بقای تولستوی به سبب داستانهای او بود که خود در آخرین دوره زندگی آنها را محکوم کرد؛ اما آثار فلسفیش که بیشتر به آنها دل بسته بود، در فراموشی فرو رفت. تولستوی آمیخته­ای از خصوصیت‌های متناقض بود، از سویی دارای جسمی قوی و تمایلات حاد و از سوی دیگر بیزار از تمایلات جسمانی. موضوع داستانهای او یا از زندگی خود او گرفته می­شد یا از زندگی دیگران. نظرش درباره مبارزه مسالمت­آمیز و لغو مالکیت، راهنمای دستگاه حکومت گردید، اما این واعظ خشمگین از آن رنج می­برد که نمی­توانست زندگی را با اندیشه خویش وفق دهد. می­خواست زاهد و پرهیزگار باشد، اما طبقه و خانواده اشرافی و پرتوقع او لذت محرومیت را از او سلب می­کرد. می­خواست لذت فقر را بچشد، اما نمی­توانست خانواده­اش را از لذتهای مادی و رفاه محروم کند. می­خواست تنها بماند، اما بر تعداد مداحان و پیروانش افزوده می­شد. از همه چیز می­گریخت، اما شهرتش سراسر دنیای متمدن را فرا گرفته بود، می­خواست تبعید و محاکمه شود، اما تزار از او حمایت می­کرد. بدین طریق چیزهایی را مانند شکنجه، فقر، اضطراب، زندان، تبعید که داستایفسکی، بی­آنکه بخواهد، با آنها دمساز بود، برای تولستوی دور از دسترس باقی می­ماند. تولستوی به سبب ترسیم دنیای معاصر و معرفتش درباره عالم محسوس و ملموس و توجهش به مسائل انسانی و هنر داستان­نویسی، مرد بزرگ و رمان­نویس برجسته و ممتاز روسیه در قرن نوزدهم به شمار می­آید.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : آمریکا   -   قرن : 20 منبع :

گريس پي‌لي در برانکس نيويورک از پدر و مادري مهاجر يهودي روس به دنيا آمد. اولين عمل اعتراض‌آميزش خواندن ترانه‌اي در مدرسه عليه جنگ جهاني دوم بود. در دهة 60 و 70 اعتراضش به ويتنام بود که به جرم تمرد و فمينيزم چند روزي به زندان افتاد. و حالا هم عراق. گريس پي‌لي در 17 سالگي اشعارش را به دبليوـ ايچ ـ اودن، که ديوانة اشعارش بود، نشان داد. در اشعارش از واژه‌هاي بريتانيايي استفاده کرده بود. اودن پرسيد که آيا واقعاً در زندگي اين لغات را به کار مي‌برد... اين اولين درسي بود که پي‌لي گرفت: تقليد نکنيد. صداي خودتان را بيابيد و بالاتر از همه، صادق باشيد. بيست سال بعد (1959) پي‌لي اولين مجموعة داستان‌هاي کوتاه خود را با نام اغتشاش کوچک بشر A Little Disturbance of Man چاپ کرد. گريس در سال1942 در 19 سالگي با «جس پي‌لي» که در ارتش بود ازدواج کرد. دو سال اول ازدواج در کمپ ارتش زندگي کردند و دو سال بعد هم جس در جبهه بود. صاحب دو بچه شدند «نورا» و «دنيل». نورا در حال حاضر فيزيوتراپيست است و دنيل معلم مدرسه. زندگي‌شان توأم با کار طاقت فرسا بود و وقت براي نوشتن بسيار کم. وقتي گريس در دهة سي عمر خود بود به قول خودش «دو شانس کوچک» به عنوان نويسنده به دست آورد، تا آن موقع شعر مي‌گفت، يکي اين‌که آنفلوآنزاي سختي گرفت بنابراين به مدت سه هفته، کس ديگري بايد بعد از مدرسه تا وقت شام از بچه‌ها نگهداري مي‌کرد. ولي در اين سه هفته آن‌قدر حالش خوب بود که بتواند پشت ميز آشپزخانه بنشيند و سه داستان کوتاه بنويسد. چند ماه بعد دومين شانس به او رو کرد. پدر دو هم‌بازي بچه‌هايش براي بردن بچه‌ها آمد و به گريس گفت که از زنش شنيده است که او داستان کوتاه نوشته است و او هم مي‌خواهد آن‌ها را بخواند. اين آقا سردبير دابل دي doubleday بود و روز بعد برگشت و به گريس گفت اگر 7 تاي ديگر بنويسد، يک کتاب از او چاپ مي‌کند... خلاصه بيو گرافي: تولد : 11 دسامبر 1922 گريس گود سايد تحصيلات: 1939-1938 هانتر کالج نيويورک، 1939 دانشگاه نيوبورک ازدواج : 1942 جس پي لي( يک پسر، دنيل؛ يک دختر، نورا) 1972 ازدواج با روبرت نيکلاس مشاغل: 88-1966 کالج سارا لورنس و دانشگاه‌هاي سيراکوس و کلمبيا و سيتي کالج نيويورک. بعضي از کتاب‌هايش: 1956 اغتشاش کوچک بشر 1974 تغييرات عظيم در آخرين لحظه 1985 بعداً همان روز 1991 پياده‌روي طولاني و گفت‌وگويي دوستانه 1993 دوباره بودن: مجموعه اشعار 1994 مجموعه داستان 1998 درست همان‌طور که فکر کردم بعضي جوايز: 1961 گوگن هايم فلوشيپ 1970 جايزة داستانهاي کوتاه انستيتو ملي هنر و ادبيات 1980 براي عضويت در انستيتو ملي هنر و ادبيات انتخاب شد. 91-1989 طبق قانون اسمش به عنوان اولين نويسندة ايالت نيويورک ثبت شد. گريس پي‌لي هنوز مي‌نويسد، تدريس مي‌کند و مي‌جنگد. براي آشنايي بيش‌تر شعر بي‌عنواني از گريس پي‌لي را که در دهة 80 در بارة دوگانگي زندگي زنان و مردان سروده در زير مي‌آوريم: زنان گذاشتند كه جزر شود جزري كه برمي‌گردد جزري كه برمي‌گردد شن‌ها، نمك‌ها، بچه‌هاي چاق غرق شده ديوانه‌وار دويدند مردان در امتداد كرانة خور فريادزنان برگرد هي تو! حرومزاده دريا همين الان همين الان

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : فرانسه   -   قرن : 19 منبع :

پروست، مارسل proust, Marcel رمان­نویس و مقاله­نویس فرانسوی (1871-1922) مارسل پروست در پاریس و در منطقه اوتوی Auteuil در خانواده­ای سرمایه­دار و مرفه زاده شد، پدرش پزشک کاتولیک و مادرش یهودی اهل آلزاس بود. خانواده از مدتها پیش در قریه­ای در حوالی شارتر Chartres مقیم شد، جایی که پروست بعدها در آثارش از آن به نام کومبره Combray یاد کرده است. مارسل کوچک در محیطی با فرهنگ و دانش پرورش یافت. از آغاز کودکی، نحیف و رنجور بود و مراقبت مداوم و توجه شدید نزدیکان موجب شد که وی همیشه خود را به عطوفت و مهربانی نیازمند ببیند و در برابر عدم توجه افراد، نفرت نشان دهد. در نه سالگی به بیماری نفس تنگی دچار شد که همه عمر با او بود، خاصه در فصل بهار او را از گردش در دل طبیعت و زیبایی‌های آن محروم ­ساخت. بدین طریق مارسل ناچار بود در خانه ودر کنار مادر بسر برد و خوئی انزواجو و بیش از حد حساس یابد. پروست روز به روز به مادر بیشتر علاقه می­یافت. چنانکه در جایی، در جواب این پرسش «برای شما بزرگترین بدبختی کدام است؟» نوشته بود: «جدایی از مامان» عشق به مادر در آثار پروست همه جا به صورت مادری یا مادربزرگی جلوه کرده است. پروست با وجود مزاج علیل، تحصیلاتی جدی در مدرسه کوندورسه Condorcet انجام داد، از درس فلسفه و استاد دانشمند آن استفاده بسیار برد، که بعدها در آثار ادبیش تأثیر فراوان بر جای گذارد. در 1889 در اورلئان به نظام وظیفه رفت و در صنف پیاده نظام، به خدمت پرداخت و بعدها در دانشگاه سوربون Sorbonne به رشته علوم سیاسی وارد شد. در آغاز به سیاست متمایل بود، اما بعد مصمم شد که همه وقتش را صرف ادبیات کند. پروست در 1892 با همکاری چندتن از دوستان مجله بانکه (ضیافت) Banquet را تأسیس کرد، سپس با رووبلانش (مجله سفید) Revue Blanche همکاری کرد. پروست در این دوره به محافل اشرافی و ادبی رفت و آمد یافت و با نویسندگانی چون "سنت بوو"، برادران" گونکور" ، "آناتول فرانس" و "شارل مورا" آشنا شد و با آنکه از این محافل سود بسیار برد و با بینش خاص خود به تحلیل اخلاق و روح اشخاص گوناگون پرداخت، از سرگمی‌هایش چندان خشنود نبود و آن را بی­ثمر می‌خواند و خوشبختی را تنها در عالم هنر و کار جستجو می­کرد. مارسل پروست در 1896 در بیست و پنج سالگی اولین اثر خود را با چاپی زیبا به نام "لذتها و روزها" Les Plaisirs et les jours منتشر کرد. این کتاب مصور و زیبا شامل قطعه­های گوناگونی از نوشته­های پروست بود که به طور پراکنده و با خصوصیت‌هایی کاملاً متفاوت در مجله­های بانکه و رووبلانش منتشر شده بود. نویسنده در این قطعه­ها بر از دست رفتن یا تضعیف شادی‌های کودکی و صفای زندگی در کوهستان و زیبایی‌های طبیعت و خشک شدن سرچشمه­های احساس و بر از دست رفتن روح پاک گذشته به وسیله لذتهای بیهوده در محافل خوشگذرانی، تأسف و حسرت خورده است. معروفترین نویسنده عصر یعنی آناتول فرانس بر این کتاب مقدمه­ای نوشت و کتاب را «زیبایی بیمارانه و عجیب» خواند. کتاب لذتها و روزها مورد انتقاد عده­ای از ناقدان قرار گرفت که پروست بعضی از آنها را توهین­آمیز و کینه­ورزانه تلقی کرد و منتقد گستاخی را به دوئل خواند که در آن به هیچ‌ یک از طرفین آسیبی نرسید. پروست در سالهای 1895 تا 1905 به آثار "راسکین" Raskin که بیشتر مربوط به زیبائی­شناسی بود، علاقه یافت. او میان خود و راسکین وجوه مشترکی می­دید و به وسیله او به درک آثار هنری تمایل پیدا می­کرد. دو اثر از راسکین را ترجمه کرد و در ضمن در اندیشه خلق اثر بزرگی به سر برد که بعدها خط سیر فکری و روحی او را آشکار می­کرد. پس از مدتها کار به یکی از دوستان نوشت: «از مدتها پیش بر سر اثری کار می­کنم که وقت زیادی لازم دارد و هنوز نتوانسته­ام آن را به جایی برسانم.» در این زمان رمان "ژان سانتوی" Jean Santeuil را نوشت که پس از مرگش در 1952 انتشار یافت. این رمان طویل هزار صفحه­ای از نظر پروست اثر مهمی به شمار می­آمد که زمینه­های اصلی اثر بزرگ وی بود و نشانه­هایی از تبدیل کودکی عصبی و ناتوان به هنرمندی برجسته را در برداشت. رمان ژان سانتوی ملاقات دو جوان را با رمان­نویسی مشهور به هنگام مرگ نشان می­دهد که دست‌نوشته اثر خود را برای انتشار به آنان می­سپارد. کتاب نخستین نشانه از استعداد پروست و نمودار رسالت هنری اوست و جستجوی مداوم او را درباره جوهر اشیا و حفظ آن در حافظه و سپس بیان آن را نشان می­دهد. مرگ پدر و پس از آن مرگ مادر، تنهایی پروست را به حد اعلا رساند. دیگر در محافل حضور نمی­یافت و در انزوا با روشن­بینی و واقع­گرایی تا حدی جانگداز به خلق اثر پرارزش خود پرداخت و آن را تنها تکیه­گاه خود ساخت. اولین شاهکار پروست "از جانب خانه سوان" Du cote de chez Swann نام داشت که نخستین بخش از اثر بزرگ او به نام "در جستجوی زمان از دست رفته" A la recherché du temps perdu را تشکیل می­داد و در دسامبر 1913، قبل از آغاز اولین جنگ جهانی، منتشر شد. در واقع پروست طرح اصلی رمان بزرگ خود را در این زمان در هفت بخش تنظیم کرده بود که به این ترتیب انشار یافت: از جانب خانه سوان (1913)، "در سایه دختران نوشکفته" A L’ombre des jeunes filles en fleur (1918)، "جانب خانه خانواده گرمانت" Le cote de Guermantes (1920-1921)، "سدوم و عموره" Sodome et Gomorrhe (1921-1932)، "زن زندانی" La Prisonniere (1923)، "آلبرتین" Albertine (1925) و "زمان بازیافته" Le Temps retrouve (1927). در حدود دو سوم این اثر بزرگ در زمان حیات پروست و به وسیله بنگاه انتشارات گالیمار به چاپ رسید و بقیه آن پس از مرگش انتشار یافت و به تدریج بر خوانندگانش افزوده شد. کتاب در جستجوی زمان از دست رفته، سرگذشت استعداد واقعی پروست است، استعدادی که سالیان دراز ناشناخته و معوق مانده بود. پروست که با چهره پرجاذبه و حرکات نرم و ملایم و آراستگی ظاهر پیوسته توجه دیگران را به خود جلب می­کرد، سالیان دراز، شور و نگرانی درون خود را پنهان نگاه می­داشت و با بینشی عمیق به مطالعه جامعه اشرافی و تحلیل روانی و خصوصیتهای اخلاقی آن می­پرداخت و با بردباری و گذشت زمان زمینه خلق اثر بزرگ خود را فراهم می­آورد، تا سرانجام میل به این کار به صورت وظیفه­ای سنگین و عشقی عمیق و پرشور بر همه وجودش چیره گشت، چنانکه دیگر وجود او از اثرش جدا نماند. زندگی، رنجها، تلخیها، سرخوردگیها، پریشانی جنگ، با آنکه به سبب بیماری از آن برکنار ماند، همه به کارش غنای فراوان و طنینی تازه بخشید. کتاب با وجود وسعت غیرمنتظره موضوع و اختلاطها و ترکیب اجزا، از نظمی خاص برخوردار است که به طور اعجاب­آور تا پایان کتاب حفظ شده است، پروست خاطرات جوانی را با سبکی هیجان­انگیز پیش چشم خواننده تجسم می­دهد و این نکته را یادآور می­شود که هنرمند هیچ­چیز را خلق نمی­کند، بلکه کار او تنها مکاشفه است. هنر، هرچیز را که در زنجیر لحظه­ها محبوس است، آزاد می­سازد و از سرنگون شدن آن در عدم ثانوی جلوگیری می­کند. مبارزه ضد فراموشی با کوششی مداوم و آمیخته با ولع، موضوع اصلی اثر پروست را تشکیل می­دهد. پروست آن قدرت را داشت که احساسهای بسیار دقیق و ظریف و پیچیده را تشخیص دهد و با قلم توانا آنها را به بند کشد و تحلیل روانی را در داستان­نویسی وارد کند. اگرچه فکر نوشتن و خلق این اثر پس از مرگ مادر، تنها تکیه­گاه پروست گشته بود، لازم می­دید که گهگاه با دنیای خارج نیز تماس داشته باشد تا بتواند اثر خود را عرضه کند، چنانکه در 1919 هنگامی که به دریافت جایزه "گونکور" نایل آمد، ناچار شد در برابر بعضی ناقدان از اثر خود دفاع کند. پروست سراسر روز در اتاق تاریک می­خوابید و همه شب بیدار می­ماند و در اواخر عمر خود را ملامت می­کرد که چرا همه زندگی را صرف به ظهور رساندن استعدادهایش نکرده است. پروست در سپتامبر 1922 به ذات­الریه شدیدی مبتلا شد و اگر در استراحت به سر می­برد و دستورهای پزشک را اجرا می­کرد و خود را با کار شدید فرسوده نمی­ساخت، قطعاً بهبود می­یافت اما در حالی که از نفس تنگی رنج می­برد و در تب شدید می­سوخت، دست از کار نمی­کشید. او میل نداشت خانواده، دوستان و حتی پزشک خود را بپذیرد. تنها دوبار ژاک ریویر Jacques Riviere را پذیرفت و درباره انتشار قسمتهایی از کتابش با او سخن گفت. سرانجام در هیجده نوامبر در حضور برادرش جان سپرد، در حالی که شهرت بزرگ جهانیش در حال پیدایش و نفوذش در حال افزایش بود.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : روسیه   -   قرن : 19 منبع :

ولادیمیر ناباکوف (Vladimir Nabakov)نویسنده و شاعر و منتقد و استاد ادبیات. در سال 1889 در روسیه متولد شد و در 2 ژوئیه 1977 در آمریکا درگذشت. ناباکوف جزو معدود نویسندگان روسی است که فضای سرد و سنگین ادبیات روسیه بر داستان‌هایش حاکم نیست. اعتبار و شهرت فراوان ناباکوف با رمان "لولیتا" به اوج رسید که در زمان انتشار واکنش‌های متفاوتی برانگیخت. از دیگر آثار مهم ناباکوف می‌توان به رمان "ماری"(ماشنکا)، "دعوت به مراسم گردن‌زنی"، "زندگی واقعی سباستین نایت" و "آتش رنگ پریده" اشاره کرد. "خنده در تاریکی" یکی از رمان‌های مطرح و ماندگار ناباکوف است که تا به حال به بیش از 19 زبان زنده دنیا ترجمه شده است. لولیتا را ناباکوف در سال 1955 آفرید. لولیتا را برای اولین بار استنلی کوبریک در سال 1962 به تصویر کشید. کوبریک از خود ناباکوف خواست که فیلم‌نامه لولیتا را برایش بنویسد. هر چند که ناباکوف در ابتدا نوشتن فیلم‌نامه لولیتا را نپذیرفت، اما در نهایت فیلم‌نامه لولیتای کوبریک را خود ناباکوف نوشت. چیزی در حدود 35 سال بعد از ساخته شدن لولیتای کوبریک، آدرین لین کارگردان انگلیسی‌الاصل نسخه جدیدی از لولیتا را در 1997 ساخت. ناباکوف علاوه بر اعتبار فراوانش به عنوان رمان‌نویسی طراز اول در حوزه تدریس و نقد ادبی هم از سرآمدان قرن بیستم بود. نقدهای درخشان او بر کتاب‌هایی چون «مسخ» اثر فرانتس کافکا و پژوهش‌های او در ادبیات کلاسیک روس ازجمله فعالیت‌های این چهره‌ برجسته ادبیات قرن بیستم به حساب می‌‌آیند. دیمیتری ناباکوف پسر ولادیمیر ناباکوف در مصاحبه با روزنامه تایمز اظهار داشت که آخرین رمان منتشر نشده پدرش با عنوان "اصل لورا" اگر تا اخر نوشته می‌شد، درخشان‌ترین رمان وی از کار درمی‌آمد. ولی این نویسنده پیشاپیش خواسته بود که بعد از مرگش متن دستنویس این رمان را نابود کنند. وییرا همسر ناباکوف خود نتوانست خواسته همسرش را عملی کند، ولی با مرگش در سال 1991 این تصمیم را به پسر خود واگذار کرد. دیمیتری ناباکوف 71 ساله که خواننده اپرا است ابتدا تصمیم داشت که دست‌نوشته مزبور را در اختیار تراست یک دانشگاه یا موزه یا موسسه قرار دهد تا در دسترس دانشگاهیان قرار گیرد. اما او در ای‌میلی که برای ران روزنبام مقاله‌نویس روزنامه نیویورک آبزرور فرستاد گفت که تصمیم خود را عوض کرده و می‌خواهد کتاب منتشر نشده پدرش را پیش از مرگ خود نابود کند.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 19 منبع :

«آنتوان چخوف» نویسنده ای، بشردوست، آزدیخواه و روشنفکر بود و داستان های وی حکایت از افکار مترقی او می نماید. او با فساد و دروغ، خودنمایی، سرشکستگی، منفی بافی، کوته نظری، تحمل ظلم، آزادیخواهی دروغی و بالاخره صفات منفی با کمال خشونت مبارزه می کند و جامعه ی عقب مانده را به آینده ی درخشان و زندگانی سعادتمندانه امیدوار می سازد و برای رسیدن به اصول مترقی افکار برجسته ای به خوانندگان آثار خود تلقین می کند.«آنتون پاولویچ چخوف» Anton – Tchekhov درام نویس و داستانسرای معروف روسی در ۱۷ ژانویه ی سال ۱۸۶۰ در شهر «تاگان روگ» در شمال قفقاز در آغوش یک خانواده ی بی چیز و معتقد به سنن و آداب قدیمی و ملی به دنیا آمد و در دوم ژوئیه ی سال ۱۹۰۴ در ۴۴ سالگی در «بادن وایلر» محلی واقع در جنگل سیاه درگذشت.جـَد چخوف از سرف هایی بود که با صرفه جویی و کار زیاد آزادی و حیات خود و خانواده اش را از ارباب خویش بازخرید کرده بود. پدرش با داد و ستد جزئی ای که داشت نمی توانست هزینه ی زندگی خانواده را تأمین نماید و از این رو «آنتون» کوچک، در آغاز زندگی با قیافه ی شوم فقر آشنا گردید و به اثرات مخرب آن پی برد. با آنکه چخوف در سختی و فشار زندگی می نمود لکن با عزت نفسی که داشت کوچکترین گله و شکایتی ابراز نمی کرد و با کار و کوشش فراوان، تحصیلات مقدماتی خود را در «ژبمنازیوم » مسقط الرأس خاتمه داد و برای تحصیل در دانشکده ی پزشکی عازم مسکو شد و در سال ۱۸۷۹ در نوزده سالگی وارد دانشگاه مسکو گردید و به تحصیل طب پرداخت. وی تنها به تحصیل در دانشکده اکتفا نکرد و با وجود ذوق فطری به نوشتن داستانها و نوول ها و مقالات در مطبوعات فکاهی سرگرم شد و به این جهت وقتی در سال ۱۸۸۴ درجه ی دکترای طب را گرفت شغل طبابت را با حرفه ی نویسندگی توأم ساخت ولی بعدها تمام اوقات خود را وقف نوشتن کرد و از این راه مقام شامخی در دنیا به دست آورد. چخوف جز در دوره ی عمومیت بیماری و یا در سالهای ۱۸۹۲ و ۱۸۹۳ به طبابت نپرداخت. نخستین داستانهای او با نام مستعار «چخوف» انتشار یافت و در سال ۱۸۸۶ برخی از داستانهایش به صورت کتابی به نام «داستانهای رنگارنگ» منتشر شد، این کتاب موفقیت بسیار کسب کرد. در سال ۱۸۸۷ وی نخستین نمایشنامه ی خود را به نام «ایوانف» تحریر کرد. «آنتون چخوف» بر اثر فقر و استیصال دوران کودکی و زحمات شبانه روزی دوران جوانی در سی سالگی مبتلا به بیماری خانمانسوز سل گردید که تا پایان حیات کوتاهش مونس این نویسنده ی بزرگ بود و بالاخره هم باعث مرگ وی شد. با آنکه چخوف مریض بود و با آنکه خودش هم طبیب و از مرض خود اطلاع داشت با این وصف دمی از کار و کوشش دست بر نمی داشت و تقریباً تمام ساعات فراغت خود را سرگرم نوشتن بود و برای مطالعه ی روحیات و احوال عموم مردم و طبقات مختلف به مسافرتها و گردشهای پر زحمتی تن می داد، چنانکه در سال ۱۸۹۰ راه سخت و دور و دراز سیبری را در پیش گرفت و در آنجا وضع تبعیدیها را مطالعه کرد و از این سفر ره آوردی به نام «جزیره ی ساخالین» برای ستمدیدگان رژیم تزاری به ارمغان آورد که در سال ۱۸۹۱ منتشر شد . این کتاب تا حدودی رژیم پلیس تزار را که محکومین را به جزیره ی ساخالین می فرستاد تخفیف داد. چخوف در سال ۱۸۹۱ تا ۱۸۹۷ با پدر و مادرش در ملکی که که در نزدیکی مسکو خریده بود زندگی کرد. در سال ۱۸۹۷ که در معرض تهدید مرض سل قرار گرفت ناگزیر شد قسمت اعظم اوقات خود را در کریمه و خارجه بگذارند. وی در سال ۱۸۹۶ نمایشنامه ی خود را به نام «مرغ نوروزی» در مسکو انتشار داد، اما این اثر در «پطرزبورگ» با عدم موفقیت روبرو شد و دو سال بعد در سال ۱۸۹۸در مسکو نیز از این نمایشنامه تجلیل شایانی شد. «آنتون چخوف» در سال ۱۹۰۰ بر اثر توجه نویسندگان و دانشمندان و قاطبه ی ملت به وی و در نتیجه ی نفوذ و شهرت انکار ناپذیر خود به عضویت افتخاری آکادمی روسیه انتخاب شد و مورد تقدیر فراوان قرار گرفت. «عمووانیا» در ۱۸۹۹ و «سه خواهران» در ۱۹۰۱ و «باغ گیلاس» در سال ۱۹۰۴ از جمله نمایشنامه های او بود که در مسکو با موفقیت روبرو شد. وی در سال ۱۹۰۱ با یک هنرپیشه به نام «اولگاکپنیر» ازدواج کرد.موقعی که دولت روسیه عضویت به نام «ماکسیم گورکی» نویسنده ی معروف روسیه را از آکادمی لغو کرد «آنتون چخوف» نیز استعفا داد. در محیط تئاتر از نمایشنامه های وی با اشتیاق زیاد استقبال شد و اغلب از نمایش نامه های وی در صحنه نمایشگاه آکادمی مسکو به معرض تماشا گذارده شد و در سایر پایتخت های اروپا هم مورد نمایش و تحسین تماشاگران قرار گرفت. در جهان هنر و ادب پیروزی روزافزون چخوف افتخارات زیادی برای وی فراهم آورد و آکادمی برای مجموعه ی داستانهایش جایزه ی «پوشکین» را به وی اهداء کرد. چخوف به نویسندگی خود ادامه می داد که بیماری وی شدیدتر شد و به دستور پزشکان ناگزیر به نقاط جنوبی فرانسه رفت و با آنکه کار کردن برایش زیان داشت دست از کارهای ادبی نکشید و پس از مدتی اقامت در آن کشور به مسافرت خود در ایتالیا و آلمان ادامه داد و بالاخره به وطن خود بازگشت و در سال ۱۹۰۴ با مرض سل از دنیا رفت. از آثار او می توان «علامت زمانه»، «خاطرات یک دختر جوان»، «چاق و لاغر»، «اطلاع»، «مرگ کارمند» ، «متلون» ، «موژکیها»، «سرگذشت غم انگیز»، «انسان در غلاف» ، «بدبختی» ، «پشتیبانی» ، «آزادیخواه» ، «نماینده ی مجلس»، «حقیقت خالص»، «رشته فرهنگی»، «چگونه زن قانونی گرفتم»، «یک مرد جوان»، «طبیعت پر معما»، «جنگ تن به تن»، «داستان کسالت آور»، «رؤیاها»، «در تبعیدگاه» ، «وانکا»، «میل بخوابیدن» ، «اطاق شماره ی ۶» ، «یک واقعه ی جالب»، «مرغابی دریایی»، «مرد ناشناس»، «خاطرات یک استاد»، «عمو وانیا»، «تمشک تیغ دار»، «مشاور مخصوص»، «خواب آلود» ، «اندوه» ، «جنایتکار»، «مشاور مخصوص» ، «خوابآلود» ، «اندوه»، «جنایتکار»، «دشتها»، «خانه ای با اشکوب»، «تیفوس»، «بیست و پنج روبل» را نام برد.«چخوف» نویسنده ای، بشردوست، آزدیخواه و روشنفکر بود و داستان های وی حکایت از افکار مترقی وی می نماید. ای با تمام قوا از آزادی دفاع کرد، برای دسترسی مردم به حقوق خود کوشش نموده و با انتقاد از اصول اجتماعی و وضع موجود مردم را به سوی ترقی فکری و اخلاقی سوق داده است. وی با فساد و دروغ، خودنمایی، سرشکستگی، منفی بافی، کوته نظری، تحمل ظلم، آزادیخواهی دروغی و بالاخره صفات منفی با کمال خشونت مبارزه می کند و جامعه ی عقب مانده را به آینده ی درخشان و زندگانی سعادتمندانه امیدوار می سازد و برای رسیدن به اصول مترقی افکار برجسته ای به خوانندگان آثار خود تلقین می کند.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1376 -1288 ش)، استاد دانشگاه، نویسنده و مترجم. در تبریز به دنیا آمد. پس از خاتمه‏ى دوره‏ى ابتدایى و متوسطه به تهران آمد و وارد رشته ریاضى دارالمعلمین عالى شد. پس از اخذ لیسانس ریاضى، در 1312 ش، جزء آخرین كاروان دانشجویان اعزامى، به فرانسه و در 1313 ش به سوئیس رفت و دوره دكترا را در آنجا گذراند. وى در دوران جنگ بین‏الملل دوم در فرانسه ماند و تدریس كرد. پس از جنگ به ایران بازگشت و پس از مدتى به درخواست دكتر هشترودى داوطلب كرسى ریاضیات دانشكده كشاورزى دانشگاه تهران شد و تا 1349 ش تدریس كرد. وى از 1332 تا 1334 ش در آن دانشكده كفیل بود و تا 1342 ش سه مرتبه توسط شورا به ریاست دانشكده انتخاب شد كه مرتبه‏ى سوم به طور اجبار استعفا داد و تا 1349 ش در كرج ماند. در آن سال به دانشگاه اهواز منتقل شد و به سمت معاونت آموزشى آن دانشگاه رسید. از آثار وى: «موارد استعمال احتمالات در انتگرالهاى چندگانه»، به زبان فرانسه؛ «احتمالات و آمار ریاضى»، دو مجلد؛ «هیدرولژى»، چهار مجلد، ترجمه؛ «مكانیك استدلالى»؛ «معادلات دیفرانسیل و مشتقات جزئى»؛ «حل المسائل معادلات دیفرانسیل و مشتقات جزئى».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1401 -1327/ 1323 ق)، مصحح، نویسنده، محقق و شاعر، متخلص به نوید. مشهور به معزالدین مهدوى. نسبش به امام موسى كاظم (ع) مى‏رسد. در اصفهان به دنیا آمد. علوم قدیمه را نزد اساتید وقت گذرانده، فقه و اصول و معانى و بیان را خدمت شیخ على مدرس یزدى و حكمت و فلسفه را نزد شیخ محمد خراسانى و عرفان و كلام را خدمت شیخ اسداللَّه ایزد گشست تحصیل كرد. در 1308 ش تحصیلات متوسطه را در دارالفنون به پایان برد و در 1311 ش از دانشسراى عالى تهران در رشته‏ى ریاضى و فیزیك و شیمى موفق به اخذ لیسانس گردید و سپس به خدمت وزارت فرهنگ درآمد. از آثار وى: رساله‏اى در «رصد زیج»؛ رساله «پاندول فوكو»؛ تلخیص «همدان نامه»؛ «داستانهایى از پنجاه سال» یا «اوضاع اجتماعى نیم قرن اخیر»؛ «كشف اثر منار جنبان اصفهان»؛ تصحیح «ترجمه‏ى صور الكواكب» عبدالرحمن صوفى؛ «دیوان» شعر.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1374 -1294 ش)، عالم، مورخ، ادیب و نویسنده. خاندانش در اصفهان به سادات خواجویى معروف مى‏باشند. وى در اصفهان به دنیا آمد. ابتدا در مدرسه‏ى اقدسیه و سپس گلبهار و مدتى نیز در حوزه‏ى علمیه اصفهان تحصیل كرد و پس از آن به تهران آمد و در دانشسراى عالى معلومات خود را تكمیل نمود. نزد استادان بسیارى علوم مختلف را فراگرفت. از اساتید او مى‏توان به میرزا محمدعلى معلم حبیب‏آبادى، صاحب «مكارم الآثار»، و آقا سید محمدكاظم عصار و ملا محمدباقر همامى و آقا میرزا محمدباقر امامى و آقا شیخ حسن قاضى عسكر داورپناه و آقا شیخ محمدحسین فاضل تونى و آقا سید حسن مدرس هاشمى و همچنین مى‏توان به آیات عظام مرعشى نجفى، آقا بزرگ تهرانى، شیخ محمدباقر كمره‏اى، سید مصطفى صفایى خوانسارى، سید محمد شیرازى، سید محمدعلى روضاتى، سید ضیاءالدین علامه، سید على فانى و شیخ محمدعلى عراقى اشاره كرد كه از بسیارى از ایشان اجازه روایت گرفت. وى از پانزده سالگى بر كتاب «تذكرة القبور» آخوند ملا عبدالكریم گزى، مشتمل بر شرح حال یكصد تن از علماء و شعرا و عرفاى اصفهان، حواشى نوشت و در 1369 ق آن را تحت نام «رجال اصفهان» مشتمل بر شرح حال هفتصد تن به چاپ رساند. سپس آن را كامل‏تر نمود مجددا تحت نام «تذكرة القبور» یا «دانشمندان و بزرگان اصفهان»، مشتمل بر شرح حال متجاوز از دو هزار تن منتشر كرد. گفته‏اند كه تألیفات وى بالغ بر هشتاد عنوان است. از دیگر آثارش: «مزارات اصفهان یا تخت فولاد»؛ «زندگینامه‏ى علامه محمدباقر مجلسى»؛ «بیان المفاخر»، در باب احوال سید حجةالاسلام شفتى؛ تذكره‏ى «شعراى معاصر اصفهان»؛ «تاریخچه‏ى شهر سامرا»؛ «زندگینامه‏ى حضرتین عسكریین علیهماالسلام»؛ «عطیة الجواد»، در زندگانى و كلمات قصار امام نهم (ع)؛ «اوضاع علمى، فرهنگى و اجتماعى اصفهان در دو قرن اخیر»، در سه مجلد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س چهاردهم ق)، نویسنده، مترجم و مدرس. تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در اراك و تهران به پایان رساند. از اوان كودكى به فراگیرى زبان فرانسه و انگلیسى پرداخت و پس از چندى بر این دو زبان مسلط شد. در 1314 ش به درجه‏ى افسرى نایل گردید. وى مشاغل مختلفى را عهده‏دار بود. از جمله: مترجم دانشگاه جنگ، خدمت در اصل چهار و سازمان همكارى بهداشت در بابلسر و تدریس زبان انگلیسى در دانشكده افسرى و دانشكده تكمیلى دانشگاه جنگ، از آثار وى: «آمریكا»، ترجمه؛ «احتراع تلفن»، ترجمه، «اختلافات زبان انگلیسى»؛ «ایده آلیست» یا «یار غائب»؛ «برده‏ى آزادى‏بخش»، ترجمه؛ «چنگیزخان»، ترجمه؛ «راهنماى ترجمه»؛ «روح انسان»، ترجمه؛ «فلسفه علمى»، ترجمه.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1327 -1251 ق)، عارف و نویسنده. در بیدخت گناباد متولد شد، در نوجوانى به تحصیلات مقدماتى و فراگیرى علوم ادبى پرداخت، در مشهد فقه و تفسیر و حدیث را آموخت و به سبزوار رفت. مدتى در محضر درس حاج ملاهادى سبزوارى به كسب حكمت مشغول شد، سپس به همراه حاج محمدكاظم سعادت علیشاه اصفهانى، قطب سلسله‏ى نعمت‏اللهى، به مشهد و اصفهان رفت و از او خرقه‏ى ارشاد گرفت و به بیدخت بازگشت، به مكه رفت و به تهران آمد. سرانجام او را در بیدخت كشتند و در تپه‏ى مجاور آن بخش به خاك سپردند. از تالیفات او است: «بیان السعاده»، در تفسیر قرآن؛ «مجمع السعادات»، در شرح اصول كافى؛ «ولایت نامه»، در سیر و سلوك؛ «سعادت نامه»، در مراتب سلوك؛ «ایضاح» و «توضیح»، در شرح كلمات باباطاهر؛ «تنبیه النائمین»، در شرح حقیقت خواب؛ «ذوالفقار»، در حرمت كشیدن تریاك.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1300 ق)، نویسنده و شاعر، متخلص به خرد. معروف به عرب. وى از اوان كودكى شعر مى‏گفت و از اول عمر به كار آزاد اشتغال داشت. وى مدتى با مدیر روزنامه «شفق» و روزنامه «همه» همكارى مى‏كرد و مدیر روزنامه «مرد بازار» بود. از آثار وى: «زلزله»، مجموعه اشعارى كه در روزنامه‏ها چاپ شده؛ «گلزار عشق»، مراثى ائمه اطهار. همچنین اشعار و سرودهاى مهیج فراوان دارد و ادبیات انقلابى «غوغاى رستاخیز» او مشهور است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1316 -1251 ش)، نویسنده و شاعر. در كاظمین به دنیا آمد و علوم ادبى و عربى و زبان فرانسوى را در بصره آموخت. وى در اوایل جنبش مشروطیت به آزادى‏خواهان پیوست و مقالات پرشورى براى روزنامه‏ى «حبل المتین» چاپ كلكته مى‏نوشت. جمعیت ایرانیان را نیز در بصره تأسیس كرد. بدیع در سال 1299 ش به ایران بازگشت و به استخدام وزارت خارجه و كشور درآمد. او به سمت كنسول ایران به كربلا و بصره و بغداد و هرات و بیروت رفت. وى نویسنده‏اى نوگرا و ایران‏دوست بود، اشعار او اجتماعى و اخلاقى بوده است. بدیع در تهران درگذشت. او صاحب تألیفات متعددى است، از جمله: «تاریخ بصره»؛ «داستان باستان یا سرگذشت كوروش»؛ «دستور زبان فارسى»؛ «سرگذشت شمس‏الدین و قمر»؛ «داش مشتى پاریسى»، ترجمه از فرانسه؛ و «دیوان» اشعار.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1333 -1272 ش)، شاعر و نویسنده. پدرش از فقهاى عصر خود و امام جماعت مسجد مشیر شیراز بود. فضل الله هنوز كودك بود كه پدرش فوت كرد، اما به تحصیل پرداخت و پس از اتمام مقدمات فارسى و عربى، حكمت الهى، فلسفه قدیم و جدید را فراگرفت. فنون شعر و شاعرى و سبك‏شناسى را نیز آموخت. وى چهل سال شغل معلمى داشت و از این راه به معارف كشور خدمت مى‏كرد و تا پایان عمر به تدریس مشغول بود. سرانجام در شیراز وفات یافت. از آثار وى: «زندگانى سعدى»؛ «دیوان» اشعار، متمل بر پانزده هزار بیت كه داراى نكات فلسفى و عرفانى است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1294 ش)، نویسنده و شاعر. وى در شیراز متولد شد و تحصیلات ابتدایى و متوسطه را به انجام رسانید و مدتى در رشته ادبیات دوره‏ى اول دبیرستانهاى مختلف شیراز تدریس كرد و در ضمن به تكمیل معلومات ادبى در محضر استادان وقت پرداخت، و در هفده سالگى شروع به نوشتن مقالات اجتماعى و تربیتى در روزنامه‏هاى «عصر آزادى» و «پارس» كرد. وى رساله‏اى در شرح حال شیخ اجل سعدى به مناسبت جشن هفتصد ساله تألیف «گلستان» و «بوستان» نوشت. بدیع گاهى نیز شعر مى‏سرود.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

سال و محل تولد: 1300 تهران رشته تخصصى: فقه و اصول اسلامى فعالیت ها: ورود به مکتب خانه و پرداختن به تحصیلات اولیه شروع به تحصیل و در عین حال تدریس دروس مقدماتى فقه و اصول و بعد از آن پرداختن جدى تر به اصول، فلسفه و منطق فراگیرى دروس قوانین، رسائل، مکاسب، کفایه و درى خارج نزد اساتید بزرگوارى از جمله آقاشیخ محمدرضا تنکابنى و ... عزیمت به نجف اشرف و حضور در محضر عالمانى همچون آقاشیخ محمدعلى کاظمى و آیت الله خویى و فراگیرى دروسى در اصول فقه همچون مکاسب، طهارت، صلوة و تفسیر و اخذ اجازه اجتهاد از علماى حوزه علمیه نجف اشرف عزیمت به تهران در سال 1330 و شروع به تدریس مکاسب، کفایه و خارج در مدارس گوناگون و منزل تاکنون شروع به تدریس ادبیات فارسى و عربى در دبیرستان ها در سال 1332 ورود به دانشکده الهیات و معارف اسلامى دانشگاه تهران و شروع به تدریس در همان دانشکده از سال 1337 تدریس دروسى همانند ادبیات، فقه و اصول در دانشکده الهیات ومعارف اسلامى و پس از آن تدریس در سایر دانشکده ها اخذ دکتراى فلسفه و حکمت اسلامى از دانشگاه تهران در سال 1342 ارتقا به مقام استادى دانشگاه تهران در سال 1352 و مدیریت گروه هاى مختلف آموزشى دانشکده هاى علوم انسانى دانشگاه تهران ریاست دانشگاه تهران در سال 1361 عضو پیوسته فرهنگستان علوم جمهورى اسلامى ایران برگزیده به عنوان چهره ماندگار عرصه فقه و حقوق اسلامى در دومین همایش چهره هاى ماندگار سال 1381 آثار: مسائل هامه، من مسایل الخلاف، تصحیح و تعلیق و تحقیق کتاب (الذریعۀ الى اصول الشریعه)، تفسیرى از مجمع البیان طبرسى با نام (جوامع الجامع)، صرف و نحو، ترجمه و تلخیص کتاب (عده الاصول) شیخ طوسى، تحول علم اصول فقه، تاریخ فقه و فقها، منابع و قواعد فقه، نگارش مقالاتى در مجلات ومنابع معتبر از قبیل دائرة المعارف بزرگ اسلامى، دانشنامه جهان اسلام و ... الهام تقى زاده: در آستانه 83 سالگى با درد پایى که راه رفتن را براى او دشوار کرده است، همچنان پس از نیم قرن تدریس و تحصیل درس فقه و حقوق، مشغول تحقیق و تدریس است. هر روز بعد از اذان صبح بیدار مى شود و در اتاق کارش تحقیق و کاررا پى مى گیرد تا 6 و 7 شب. سه چهار روزى هم براى تدریس در دانشگاه، خود را از آن سوى تهران به دانشکده حقوق در انقلاب مى رساند و درس مى دهد. دکتر ابوالقاسم گرجى متولد 1300 در تهران است و حالا در 83 سالگى، وقتى به افق دور مى نگرد و طنین خوش و آرام گذشته را به یاد مى آورد، در جاى جاى آن، به رضایتمندى از کار و حرفه خود مى رسد. در دوران کودکى از 7 8 سالگى قرآن مى خواندم و وقتى پس از قرائت قرآن در » : ابوالقاسم گرجى مى گوید 14 ، 13 «. مجالس بارها مورد تشویق واقع مى شدم، انگیزه ام قوت مى گرفت تا معارف اسلامى را دنبال کنم سالگى مقدمات معارف اسلامى را که شامل صرف و نحو ادبیات عربى بود، آغاز کرد و به خاطر پشتکار و علاقه اش به این رشته از همان سال ها موفق شد مربى خوبى براى همسن و سال هاى خود و همچنین افراد مسن و تجار و کسبه آن زمان شود. او آنقدر در کار تربیت دانشجویانش شهره شده بود که در محضر استاد و عالمانى چون آقا شیخ محمدعلى کاظمى و آیت الله خویى فراگیرى دروسى در اصول فقه همچون مکاسب، طهارت، صلوة و تفسیر و... را دنبال کرد و تا اخذ اجازه اجتهاد از علماى حوزه علمیه نجف اشرف را به دست آورد. او در بحبوحه نوجوانى و جوانى اش در 23 سالگى به پیشنهاد استاد خویى به نجف رفت و دروس صرف و نحو و علوم این چنینى را در آنجا آموخت و با همه کمبودهایى که در نجف داشت توانست معلم و مربى خوبى براى آنچه آموخته بود، باشد. از سن 13 سالگى به خاطر علاقه وافرى که به مسائل فقهى داشتم و با تشویق پدرم که آن زمان مردى » متدین و مذهبى بود توانستم راهم را انتخاب کنم. از همان سال ها، درس صرف و نحو را به صورت آزاد فرا «. گرفتم تا اینکه در 23 سالگى با پیشنهاد یکى از علما به شهر نجف رفتم و آنجا این درس را ادامه دادم خواستم که به ایران برگردم، روزى به حرم امیر » : پس از مدتى در نجف از نظر مالى در مضیقه قرار گرفت رفتم و گله به امیرالمؤمنان کردم که این رسم نیست من براى تحصیل علم و دین اینجا باشم و توانى براى ابتیاع نان نیز نداشته باشم. به سختى پس از تضرع و راز و نیاز در حرم به حجره طلبگى ام برگشتم، بلافاصله به فکرم رسید که قالیچه اى را که در اتاق بود براى گذران زندگى ببرم و بفروشم، لحظه اى دراز کشیدم تا قدرى استراحت کنم و گرسنگى را از یاد ببرم، ولى متأسفانه از شدت گرسنگى خوابم نمى برد. یک دفعه فردى که با من آشنا بود و نامش حاج رضایى اربابى بود و طلبه، در زد، در را باز کردم. او پس از لحظه اى درنگ از من خواست که 6 دینارش را بگیرم تا کارم راه بیفتد، تعجب کردم، چون کسى از وضع و زندگى من خبر نداشت، وقتى علت را جویا شدم، حاج اربابى گفت: به من الهام شده بود و حالا آمده ام تا این چند دینار ناقابل را به صورت قرض از من دریافت کنى و به امورات خود برسى. هنوز باورم نمى شد که دستى از غیب به یارى من آمده بود. پس از گرفتن دینار به مغازه اى رفتم و احتیاجاتم را رفع کردم. پس از آن بود که وضعم بهتر شد و اوضاع مالى ام تغییر کرد. در نجف ماندم و از برگشتن صرف «. نظر کردم. پس از چند سال یادگیرى دروس فقه و اصول در سال 1330 به ایران برگشتم ابوالقاسم گرجى با آنکه در این کهنسالى به لرزش افتاده و از درد پایش شکوه مى کند، وقتى یاد روزهاى دور پس از برگشت از نجف سه ماه در مدرسه فیضیه در قم به » : گذشته مى افتد، با همان شور جوانى مى گوید تدریس پرداختم، سپس براى اینکه در جایى بتوانم تدریس کنم و مدرك داشته باشم و سر و سامانى به زندگى ام بدهم، در کلاسهاى متفرقه آن زمان شرکت کردم تا تصدیق مدرسى را داشته باشم. آن زمان امتحانى به نام مدرسى بود و بدین صورت بود که اگر کسى تصدیق ششم را داشت، مى توانست در این آزمون شرکت کند و دیپلم دریافت کند. من در این امتحان شرکت کردم و از قضا شاگرد اول نیز شدم. از این جهت بود که در سال 30 شروع به تدریس مکاسب، کفایه و خارج در مدارس گوناگون و منزل کردم و از سال 32 نیز به تدریس عینکش را بر مى دارد، خستگى چشم هایش را مى گیرد و «. ادبیات فارسى و عربى در دبیرستانها پرداختم آن زمان آنقدر به تحصیل علم و تدریس آن به دیگران سرگرم بودم که زندگى جارى را از یاد » : ادامه مى دهد برده بودم. راستش پدرم ازدواج را به یادم آورد! این گونه بود که در سن 36 سالگى و در سال 1336 ازدواج کردم و حالا صاحب دو فرزند هستم... پدرم آقا شیخ محمدحسن رزاز، اهل تهران بود و مردى متدین و متعهد «. و علاقه مند به علما و فقها او سهم به سزایى در موفقیت هایش در علم و زندگى دارد. حالا پس از سالها از اینکه در این رشته درس آموخته و درس داده، بسیار راضى و خشنود است. در سال 37 بود که براى تدریس به دانشکده الهیات و معارف اسلامى دانشگاه تهران راه یافت و همزمان شروع به تحصیل در همان دانشکده کرد. تدریس دروسى همانند ادبیات، فقه و اصول در دانشکده الهیات و معارف اسلامى و پس از آن تدریس در سایر دانشکده ها. ابوالقاسم گرجى به خود قول داده بود که هرچه در محضر عالمان بز رگى چون شیخ محمدعلى کاظمى و آیت بگذارد و تقدیر دین او را ادا کرد و این چنین بود که در سن 8 37 « طبق اخلاص » ا• خویى آموخته در سالگى با توجه به اینکه فقط لیسانس داشت، از او خواهش کردند در چند دانشکده به دانشجویان در سطح دکترا هم درس بدهد و همزمان به ادامه تحصیل بپردازد. شناخت علما و فقها از او باعث شد که موفقیتهاى چشمگیر او بیش از پیش شود. گرجى در سال 42 موفق به اخذ دکتراى فلسفه و حکمت اسلامى از دانشگاه تهران شد. پس از چنین شایستگى، مسؤولان دانشکده حقوق دانشگاه تهران از او دعوت به همکارى کردند و این گونه بود که وى رسماً به دانشکده حقوق منتقل شد و به صورت رسمى به تدریس پرداخت. او در سال 52 موفق به ارتقا به مقام استادى دانشگاه تهران و مدیریت گروههاى مختلف آموزشى دانشکده هاى علوم انسانى دانشگاه تهران شد. در سال 61 نیز ریاست دانشگاه تهران را به دست گرفت و از آن سالها عضو پیوسته فرهنگستان علوم شد. ابوالقاسم گرجى پس از سالها تحقیق و تدریس در امور فلسفى بیش از 20 جلد کتاب در فقه و اصول نگاشته و چندین کتاب زیر چاپ دارد، همچنین بیش از 130 تا 140 مقاله در باب مسائل مختلف حقوقى به چاپ رسانده است. در سالهاى نوشتن، حاشیه هاى بسیارى بر متون کهن نوشتم و تصحیح کردم و مقدمه و پاورقى بسیارى به » آنها افزودم. مثلاً تفسیر جوامع الجوامع من جزو کتاب سال و کتاب ده ساله اول انقلاب شد و چندین جایزه و مسائل هامه من مسائل الخلاف، تصحیح و تعلیق و تحقیق کتاب (الذریعه الى «. لوح تقدیر به خود اختصاص داد اصول الشریعه)، تفسیرى از مجمع البیان طبرسى با نام (جوامع الجامع)، صرف و نحو، ترجمه و تلخیص کتاب (عدة الاصول) شیخ طوسى، تحول علم اصول فقه، تاریخ فقه و فقها، منابع و قواعد فقه، نگارش مقالاتى در مجلات و منابع معتبر از قبیل دایرة المعارف بزرگ اسلامى، دانشنامه جهان اسلام و... از جلمه آثار و کتب به چاپ رسیده از ابوالقاسم گرجى است. از همان اول کودکى عاشق حقوق بودم، آن سالها وقتى مى گفتند علم، فقط حقوق و فلسفه را مى شناختند » «. و حالا پس از 60 سال تحصیل و تدریس، همچنان شوق و علاقه ام کم نشده و خسته نیز نشده__

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

متولد 1302 لنگرود فراگیرى علوم دینى و عربى و ادبیات عرب در حوزه هاى علمیه مشهد اخذ دکتراى حقوق از دانشکده حقوق دانشگاه تهران تجربه سال ها قضاوت در دادگسترى هاى ایران بیش از 30 سال تدریس در دانشکده حقوق دانشگاه تهران اولین نویسنده دایرةالمعارف حقوقى ایران در 5 جلد اولین نویسنده فرهنگ حقوقى در ایران رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسى اولین نویسنده ترمینولوژى

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت : آمریکا   -   قرن : 19 منبع :

خانم هارْيت بيچر استو، رمان نويس امريكايى، در 14 ژوئن 1821م در كنتاكي امريكا به دنيا آمد. وي پس از پايان تحصيلات به آموزگاري پرداخت و در كنار آن، كتبي به رشته تحرير درآورد. هاريت به امور ديني و اصلاحات اجتماعي علاقه‏مند بود. خانواده وي از رهبران ضد بردگي بودند و او هم به بردگان فراري، ياري و پناه مي‏داد. او در آن زمان با نگاه موشكافانه‏اي، اجتماع را مي‏كاويد و با ديدن يك برده يا كودك محروم، مي‏كوشيد تا با سخن گفتن با آنها و آشنايى با خصوصيات زندگي آنان، شناخت بيشتري از توده‏هاي رنج كشيده بشري به دست بياورد. قوانين سخت آن زمان، معروف به قوانين بردگان فراري، چنان خانم بيچراستو را تحت تاثير قرار داد كه وي را به نوشتن كتاب "كلبه عمو تام" كشاند. اين كتاب در سال‏هاي پيش از جنگ‏هاي داخلي امريكا معروف به جنگ‏هاي انفصال، نقش مهمي در برانگيختن احساسات ضد برده‏داري در اهالي شمال امريكا كه مخالف برده‏داري بودند، داشت. اين كتاب داستان برده مسيحي سياه‏پوستي است كه ارباب سنگ دلش، با او رفتاري بسيار خشن دارد. كتاب كلبه عمو تام، نه تنها در امريكا بلكه در سراسر جهان تاثير فراواني گذاشت و به زبان‏هاي مختلف ترجمه شد. اين داستان براي بار نخست به صورت پاورقي در يكي از مجلات واشينگتن منتشر مي‏شد. اما به خواست يكي از ناشران بزرگ آن زمان، به صورت كتاب در دسترس مردم قرار گرفت و اقبال مردم از اين رمان چنان بود كه در مدت كوتاهي، نام هاريت بيچراستو به صورت يكي از آشناترين نام‏هاي امريكا درآمد. خانم بيچراستو پس از اين كتاب، آثار ديگري نيز نگاشت كه هرچند برخي از آن‏ها در موضوع بردگان، از جهاتي برتر از كتاب قبلي بودند، اما شهرت و توفيق كلبه عمو تام را پيدا نكردند. استو آثار ديگري از جمله شعر و خطابه، مردم شهر قديم و مردم پوگانوك نيز به رشته تحرير درآورده است. خانم هاريت بيچر استو سرانجام در اول ژوئيه 1896م در 85 سالگي درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1297 -1250 ش)، نمایشنامه‏نویس و روزنامه‏نگار. وى تحصیلات خود را در مدرسه‏ى دارالفنون فراگرفت و با زبان فرانسه آشنا شد و بعد از آن به خدمت دولت درآمد و چندى نیز حكومت مازندران، عراق و گلپایگان را به عهده داشت. او در 1325 ق روزنامه‏ى «صبح صادق» را در تهران منتشر كرد. مؤید الممالك از آزادیخواهان و مشروطه‏طلبان به شمار مى‏رفت و روزنامه‏اش بعد از بمباران مجلس شوراى ملى مورد غارت قرار گرفت. وى پس از آن مدتى در بادكوبه و بخارا و سمرقند و مصر متوارى بود. فكرى پس از بازگشت به ایران روزنامه‏هاى «پلیس ایران» و «ارشاد» را منتشر نمود. او در تهران درگذشت. از آثار وى نمایشنامه‏هاى: «سیروس كبیر»، «سرگذشت یك روزنامه‏نگار»، «عشق پیرى»، «حكام قدیم و حكام جدید» و «سه روز در مالیه» است كه آنها را براى كمك به روزنامه‏ى «ارشاد» و با همكارى شركت نمایش عالى ارشاد به نمایش گذاشت.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1281 ش)، مصحح، نویسنده و شاعر، متخلص به مؤید. در مشهد به دنیا آمد. تحصیلات خود را در زادگاهش به پایان رسانید. پدرش از طایفه‏ى آل ثابت و از بزرگان بین‏النهرین بود كه به ایران مهاجرت كرد و از طرف ناصرالدین‏شاه قاجار نایب التولیه‏ى آستان قدس رضوى شد. مؤید از طرف مردم خراسان پنج دوره به عنوان نماینده مجلس شورا انتخاب شد و چند دوره نیز از آن استان به عنوان نمایندگى سنا برگزیده گردید. او بیشتر قصیده و غزل مى‏سرود. در غزل از سبك شعراى عراقى و در قصیده از شیوه‏ى سخنوران تركستانى پیروى مى‏كرد و اشعارش در اغلب جراید و مجلات به چاپ مى‏رسید. علاوه بر آن نثرى شیوا نیز داشت. از آثارش: «تاریخ نیشابورى»؛ تصحیح و اهتمام در انتشار كتاب «فضائل الانام من رسائل حجةالاسلام» محمد غزالى طوسى؛ تصحیح «دیوان» همام تبریزى؛ «دیوان» شعر.[1] شاعر، ادیب، مالك، سرمایه‏دار و سیاست پیشه، متولد 1279 در مشهد است. پدرش حاج حسین از رؤساى آستانقدس رضوى بود. وى در مشهد مدتى به تحصیل زبان و ادبیات فارسى پرداخت. از جوانى اشعارى مى‏سرود كه تدریجا در شعر شاعرى شهرت یافت. چون از مال دنیا بهره كافى داشت و صاحب چندین پارچه آبادى در استان خراسان بود براى حفظ و ازدیاد ثروت به فكر وكالت مجلس افتاد و خیلى زود موفق شد. از دوره دهم متوالیا پنج دوره از مشهد به وكالت انتخاب شد و همیشه عضو هیئت رئیسه بود. بعد خود را در مقام بالاترى دید و به مجلس شاه راه یافت و چند دوره هم در مقام سناتورى قرار داشت. در مشهد هم دست به كارهاى تولیدى زد و چند كارخانه قند دائر نمود كه سهام عمده آن به او تعلق داشت. خلاصه خیلى خوب زندگى كرد و به عبارت دیگر سخن مال و دولت قرین یكدیگر شدند. مؤید ثابتى گذشته از مقام اجتماعى در شعر از استادان معاصر محسوب مى‏شد. وى در سال 1378 در خارج از كشور درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1349 -1280 ق)، روزنامه‏نگار و نویسنده. در كاشان به دنیا آمد. پس از تحصیلات مقدماتى براى ادامه‏ى تحصیل به اصفهان رفت و مدت پنج سال در آنجا تحصیل كرد و در مدرسه حكیم در خدمت حجةالاسلام عبدالمعالى به یادگیرى سطوح پرداخت و سپس در مدرسه‏ى صدر در محضر درس آخوند ملا محمد كاشى و آیت‏اللَّه شریعت حاضر شد. بعد به كاشان بازگشت و آنگاه به تهران و مشهد سفر كرد و سپس به عراق عزیمت نمود و در سامرا به حوزه‏ى درس خارج میرزا محمدحسن شیرازى پیوست. پس از آن به بندرعباس رفت و بعد از مدتى به همراه سید جمال‏الدین اسد آبادى به تهران آمد. وى در 1308 ق به بمبئى و از آنجا به كلكته رفت و مشغول تجارت شد. او در 1311 ق روزنامه‏ى «حبل المتین» را در كلكته منتشر نمود. در 1317 ق نیز روزنامه‏ى «مفتاح الظفر» را، شامل مطالب علمى و مقالات ریاضى با مدیر كلى برادرش سید حسن كاشانى در آنجا منتشر كرد. او همچنین روزنامه‏ى «آزاد» شامل مطالب سیاسى را در 1317 ق در كلكته چاپ و منتشر نمود كه این روزنامه به صورت ضمیمه‏ى روزنامه «مفتاح الظفر» توزیع مى‏شد و براى مشتركین «مفتاح الظفر» رایگان بود. وى در كلكته درگذشت و بعد از یك سال جنازه‏ى او به مشهد برده و در ایوان عباسى، در صحن كهنه، به خاك سپرده شد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1326 -1245 ق)، پزشك، مترجم و نویسنده. مشهور به كفرى. در كرمانشاه به دنیا آمد. وى پس از گذراندن تحصیلات مقدماتى در موطن خود و علوم دینى در نجف اشرف، براى ادامه تحصیل وارد دارالفنون شد و طب قدیم را نزد حاج میرزا عبدالباقى اعتضاد الاطباء و طب جدید را نزد دكتر تولوزان فرانسوى آموخت. بعدها، به تشویق دكتر تولوزان، براى تكمیل رشته طب در 1287 ق به پاریس عزیمت نمود و مدت زیادى در بیمارستانها و مدارس آن شهر مشغول كار و آموختن علم بود. در 1296 ق پس از گذراندن پایان‏نامه‏ى خود موفق به اخذ درجه‏ى دكترا در طب از دانشكده‏ى پزشكى آنجا شد. بعد از مراجعت به ایران، به توسط علیقلى خان مخبر الدوله، به دربار ناصرالدین شاه معرفى گشت و مدتى طبیب تلگرافخانه، معلم طب فرنگى دارالفنون، پزشك دربار قاجار و رئیس بیمارستان دولتى ابن‏سیناى كنونى شد. ولى بعدها كم كم از تمام این مشاغل عزل گردید و در 1305 ق به عنوان طبیب مخصوص حسنعلى خان گروسى، امیر نظام پیشكار آذربایجان، به تبریز رفت و مدتى با او بود. پس از بازگشت خانه‏نشین شد و در خانه به طبابت و تدریس پرداخت و علاوه بر آن به ترجمه‏ى كتب علمى به خصوص طب، جراحى و هیتولوژى نیز مى‏پرداخت. علت شهرت وى به كفرى مخالفت تند و صریح او با خرافات و موهومات بود. وى در تهران درگذشت و در ابن‏بابویه دفن شد. از آثارش: «امراض الاطفال»، ترجمه؛ «ضیاء الناظرین»، تشریح چشم، ترجمه؛ «كوفت»، رساله‏اى در امراض مقاربتى؛ «ژیل بلاس»، ترجمه.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1323 ق)، عالم دینى، مدرس و نویسنده. در كچو مثقال اردستان به دنیا آمد.پس از پایان تحصیلات مقدماتى، در 1341 ق، به قم مهاجرت نمود. و به تصحیل علوم اسلامى پرداخت و در ضمن تحصیل به انجمنها و محافل ادبى و قلمى نیز مى‏رفت. از آثار وى: «سلمان فارسى»، اولین اثر تاریخى- اخلاقى او كه در بیست و چهار سالگى تألیف كرد؛ «زندگى قهرمانانه‏ى مالك اشتر»؛ «حسین پرچمدار آزادى»، ترجمه‏ى «الحسین اسوه» آیت‏الله سید محمد شیرازى؛ «بدنبال نور ظلمت»؛ ترجمه و نگارش؛ «اسلام»، ترجمه‏اى از «انفقوا لكى تتقدموا» آیت‏الله سید محمد شیرازى؛ «طرح ساده‏اى از زیربناى امور اقتصادى و اجتماعى اسلام»، ترجمه‏اى از یكى از كتابهاى آقا شیخ محمد ابراهیم جناتى.[1] سید محمدباقر تربتى از علماء مبرز و دانشمندان ممتاز معاصر تربت است. وى تحصیلات مقدمات و ادبیات و سطوح خود را در مشهد مقدس به پایان رسانیده و سالها از محضر مرحوم آیت‏اللَّه حاج‏آقا محمد آقازاده كفائى و آیت‏اللَّه العظمى حاج‏آقا حسین قمى و اساتید مشهد استفاده نموده، تا به مدارج عالیه علم و كمال رسیده و پس از آن به تربت آمده و به خدمات دینى از اقامه جماعت و تبلیغ احكام و ترویج دین تا حال حاضر اشتغال دارند.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1287 ش)، نویسنده. در تبریز به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در تهران گذراند پس از آن به هنرستان صنعتى آلمانى رفت. پس از اخذ مدرك به هزینه‏ى دولت براى فراگرفت كارهاى راه‏آهن به آلمان رفت و بعد از پایان تحصیل به ایران بازگشت و در راه‏آهن مشغول به كار شد. صادقى براى بار دوم از طرف وزارت راه به سوئد رهسپار شد و پس از پنج سال توقف در آنجا با اخذ دانشنامه‏ى مكانیك به ایران بازگشت و مجددا در اداره‏ى راه‏آهن مشغول شد. اثر وى «آموزش لكوموتیو» است.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1292 ش)، شاعر، روزنامه‏نگار و نویسنده. در تبریز به دنیا آمد. تحصیلات متوسطه را در تبریز، در 1312 ش، به پایان رساند. سپس وارد دانشكده‏ى كشاورزى كرج شد و موفق به اخذ مدرك مهندسى كشاورزى گردید و پس از آن قسمت قضایى دانشكده‏ى حقوق را به پایان رساند. وى عهده‏دار مشاغل مختلفى از جمله نویسندگى مجله‏ى «كشاورزى» وزارتخانه بود. از آثار وى: «گلهاى كرج»، شعر؛ «گوشه‏اى از دانشگاه».

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س سیزدهم ق)، نویسنده و شاعر، متخلص به صادق. وى به انشاء و دبیرى مى‏پرداخت و در شعر نیز طبعى بلند داشت. از اوست: هر كه آمد گل ز باغ زندگانى چید و رفت آمد و بر سستى اهل جهان خندید و رفت

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س چهاردهم ق)، نویسنده و مترجم. وى برادرزاده‏ى كلنل محمدتقى خان بود و شرح حال عمومى خود را نوشت و در مجله‏ى «ایرانشهر» به چاپ رسانید. وى در دارالفنون ادنبورك در رشته‏ى تاریخ تحصیل نمود. از آثار وى: «بسوى باختر»؛ «حسن یا جاده‏ى رزین سمرقند»، ترجمه.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1322 -1223 ق)، طبیب و نویسنده. وى از طلاب مدرسه‏ى نیم‏آور اصفهان بود، بعدا براى تكمیل معلومات به یزد رفت و ده سال در آن شهر به كسب علم مشغول بود. در سال 1294 ق به سمت مدرسى طب ایرانى در مدرسه‏ى دارالفنون انتخاب شد و در این هنگام به تالیف دو جلد كتاب در علم طب پرداخت. وى در دربار ناصرالدین‏شاه از احترام بسیار برخوردار و از اطباى حضور وى بود و به لقب سلطان‏الحكما ملقب گردید. اغلب اطباى اواخر قارجاریه از شاگردان او بوده‏اند. در قریه‏ى كلاك، نیم فرسنگى كرج، وفات یافت و در امامزاده‏ى همان جا دفن شد. از آثار او است: «تحفه‏ى ناصرى»، به عربى؛ «ناصر الملوك»، در طب به فارسى.[1] (ع. پادشاه حكیمان) (حاجى میرزا) ابوالقاسم، طبیب مشهور قرن 13 و 14 ه. به سبك قدیم (ف. 1322 ه.ق.) بسیارى از اطباى اواخر قاجاریه از شاگردان او بودند. وى در دربار ناصرالدین شاه احترام بسیار داشت و از اطباى حضور وى بود. مدتى در مدرسه دارالفنون به تدریس طب ایرانى اشتغال داشته و كتابى در این رشته به نام «ناصرالملوك» تألیف كرده. وى در سن 99 سالگى به مرض وبا درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(وف 1318 ش)، نویسنده، مترجم و زبانشناس. وى برادر كوچكتر موبدان موبد یزد بود. او در كودكى به بمبئى رفت و در زبانهاى اوستا و پهلوى و انگلیسى و گجراتى، موفق به اخذ لیسانس شد و به استادى داشنگاه بمبئى رسید. پس از بازگشت به ایران، مدتى رییس انجمن ناصرى زرتشتیان بود و مدتى نیز در دبستان دین یارى و آموزشگاه موبدان به تدریس اوستا و انگلیسى پرداخت. سپس به خاطر مخالفتهاى شدید و ناسازگارى با دستگاه روحانیت زرتشتى دلتنگ شد و دوباره به هندوستان برگشت و تا پایان عمر به سمت استادى در دانشگاه كراچى به خدمت فرهنگ پرداخت. از آثار وى: ترجمه‏ى كتابهاى «كارنامه‏ى اردشیر بابكان»؛ «اندرز آذرباد ماراسپند»؛ «اندرز و هزاد ترخو فیروز»؛ «اندرز خسرو قبادیان»؛ «مادیگان چترنگ» از پهلوى به انگلیسى كه در سال 1287 ش منتشر كرد؛ نیز كتاب «خوبى نماى دین رزتشتى» را براى اطلاع زرتشتیان از اصول و آیین آن تدوین كرد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1327 -1257 ش)، نویسنده. خدابنده از صاحب منصبان شركت شیلات بود. آثار وى: «آفات پنبه در ایران و طریق مبارزه‏ى با آنها»؛ «ملخ در ایران و طریقه‏ى دفع آن».

فعالیت ها : مشاهیر / نویسندگی

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 7 شهریور 1395  - 6:01 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

خلاصه : دكتر حسين آفريده در سال 1333 در شيروان بدنيا آمد. تحصيلات دانشگاهي خود را در مقطع كارشناسي رشته فيزيك در دانشگاه تهران آغاز نمود و در سال 1359 به پايان رسانيد. او تحصيلات تكميلي خود را در دانشگاه برمينگام انگلستان پي گرفت و موفق به اخذ مدرك دكتراي رشته فيزيك در سال 1367 از دانشگاه مذكور شد. نامبرده هم اكنون عضو عيئت علمي و استاد تمام دانشگاه صنعتي اميركبير مي باشد. گروه : علوم پايه رشته : فيزيك تحصيلات رسمي و حرفه اي : حسين آفريده پس از طي دوره هاي ابتدايي و متوسطه ، تحصيلات دانشگاهي خود را در مقطع كارشناسي رشته فيزيك در دانشگاه تهران آغاز نمود و در سال 1359 به پايان رسانيد. او تحصيلات تكميلي خود را در دانشگاه برمينگام انگلستان پي گرفت و موفق به اخذ مدارك كارشناسي ارشد فيزيك كاربردي در تشعشع و دكتراي رشته فيزيك به ترتيب در سالهاي 1364 و 1367 از دانشگاه مذكور شد. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مشاغل و سمتهاي اداري و مديريتي حسين آفريده به قرار زير است: رئيس تحصيلات تكميلي دانشگاه اميركبير از سال 1386 تا كنون نماينده مجلس شوراي اسلامي و عضو كميته انرژي مجلس از سال 1379 تا كنون رئيس كميته الكتريسته و انرژي مجلس شوراي اسلامي از سال 1379 تا سال 1383 عضو كميته دكتري در علوم هسته اي دانشگاه اميركبير از سال 1381 تا سال 1384 عضو هيئت داوران ژورناليهاي علمي AEOI از سال 1378 تا سال 1384 (سازمان انرژي اتمي ايران) استاد تمام و استاد راهنماي در رشته فيزيك و علوم هسته اي در دانشگاه اميركبير از سال 1381 تا كنون معاون پژوهشي در سازمان انرژي اتمي ايران از سال 1377 تا سال 1379 رئيس مركز تحقيقاتي هسته اي در كشاورزي و پزشكي از سال 1373 تا سال 1377 دانشيار دانشگاه صنعتي اميركبير در فيزيك هسته اي و سازمان انرژي اتمي ايران از سال 1373 تا سال 1377 استاد دانشگاه صنعت از سال 1373 تا سال 1377 مشاور مركز تحقيقات اتم از سال 1373 تا سال 1377 مطالعه و توسعه بخش مبادله عكس العامل اتم از سال 1373 تا سال 1377 ايجاد و توسعه روشهاي مختلف تحليلي مانند NRA,RBS,FNAA,PIXE از سال 1373 تا سال 1377 مسئول پروژه شتاب دهنده بر اساس روش تحليلي از سال 1373 تا سال 1377 رئيس بخش فيزيك هسته اي ،مركز تحقيقاتي اتم از سال 1370 تا سال 1373 رئيس بخش فيزيك شتاب دهنده سيكلوترون-مركز تحقيقاتي هسته اي در كشاورزي و پزشكي از سال 1377 تا سال 1380 استاديار در آزمايشگاه علوم كاربردي هسته اي در بخش فيزيك دانشگاه برمينگام انگلستان از سال 1365 تا سال 1367 پژوهشيار در آزمايشگاه ولذي گراف -مركز تحقيقاتي اتم تهران از سال 1359 تا سال 1362 فعاليتهاي آموزشي : فعاليت هاي آموزشي حسين آفريده به قرار زير است: - پژوهشيار در آزمايشگاه ولذي گراف -مركز تحقيقاتي اتم تهران از سال 1359 تا سال 1362 - استاديار در آزمايشگاه علوم كاربردي هسته اي در بخش فيزيك دانشگاه برمينگام انگلستان از سال 1365 تا سال 1367 - دانشيار دانشگاه صنعتي اميركبير در فيزيك هسته اي و سازمان انرژي اتمي ايران از سال 1373 تا سال 1377 - استاد تمام و استاد راهنماي در رشته فيزيك و علوم هسته اي در دانشگاه اميركبير از سال 1381 تا كنون عنوان دروس ارائه شده توسط ايشان به قرار زير است: فيزيك هسته اي ،كشف و اندازه گيري تششع ففيزيك اشعه ايكس ،شتابدهنده ها و كاربرد هاي آن ، سيستمهاي راكتور چگونگي عرضه آثار : فعاليت هاي پژوهشي حسين آفريده : 23 مورد مقاله ارئه شده در كنفراسهاي علمي در داخل و خارج از كشور 64 مقاله منتشر شده در مجلات و ژورنالهاي علمي در داخل و خارج از كشور

نویسنده : نظرات 0 شنبه 6 شهریور 1395  - 5:13 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع :

آیت الله شیخ محمد ابراهیم اعرافی فرزند عباس یزدی شورکی یکی دیگر از عالمان دینی دیار دارالعباده یزد است که در اواخر سده 13 و سده 14 می زیسته. وی در سال 1290 شمسی در خانواده ای مذهبی متولد شد. جد وی حاج آقا محمد در واقعه مبارزه با خوانین شرور به شهادت رسید. ایشان بعد از مقدمات به حوزه های علمیه یزد و مشهد مقدس و سپس به حوزه علمیه قم مراجعه و با استفاده از دروس اساتیدی چون آیات عظام مرعشی نجفی، حایری یزدی، امام خمینی و سید صدرالدین صدر به مقامی رسید که اجازات متعددی از آیات عظام دریافت داشت که در همان ایام از سوی وزارت فرهنگ وقت مدرک لیسانس به وی اعطا شد. از آن پس به تدریس سطوح روی آورد که هم اکنون شاگردان وی از فضلای حوزه به شمار می روند. وی از پیشگامان مبارزه با رژیم فاسد بود. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از طرف حضرت امام (ره) به امامت جمعه میبد منصوب شد. آیت الله اعرافی فقیهی برجسته و پرهیزگار و گشاده دست بود، شب زنده داری و تواضع نیز از دیگر خصوصیات آن مرحوم بود. احداث چندین مسجد، مدرسه، درمانگاه، آب انبار و تأسیس حوزه علمیه شهرستان میبد از همت ایشان می باشد. این عالم متقی سرانجام صبح روز شنبه بیست و هشتم شهریور ماه سال 1371 چشم از جهان فرو بست. روحش شاد. افتخارات: کتاب چهل حدیث و رساله های اخلاقی و تصویری از آثار اوست.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 6 شهریور 1395  - 5:13 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال تخصصی استادان و دانشیاران کشور (جلد سوم)

دكتر شيرين بياني ، فرزند دكتر خانبابا بياني در يازدهم مرداد ماه سال 1317 در تهران متولد شد. پس از تحصيلات ابتدايي ومتوسطه در سال 1336 وارد دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران شد و در رشته ي تاريخ ادامه تحصيل داد و در دوران تحصيل دانشگاهي ، شاگرد اول بود. در سال 1339 موفق به اخذ درجه ي ليسانس از آن دانشگاه شد. در همان سال براي ادامه ي تحصيل به كشور فرانسه رفت و در سال 1341 از دانشگاه سوربن پاريس موفق به اخذ درجه ي دكتراي تاريخ با درجه ي « بسيار عالي » گرديد. خانم بياني در سال 1342 با رتبه ي استادياري تمام وقت وارد كادر آموزشي گروه تاريخ دانشكده ي ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران شد و در سال 1346 به مقام دانشياري ارتقاء يافت. در سال 1353 به مقام استادي « تمام وقت » همان دانشگاه دست يافت و در سال 1373 به رتبه ي پروفسوري « رتبه ي همراه استادي » رسيد. وي هم اينك با رتبه ي 30 استادي به تدريس دوره هاي قرون وسطي و دوران باستاني ايران در گروه آموزشي تاريخ دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران مشغول است. خانم شيرين بياني علاوه بر نگارش چندين كتاب ، مقالات زيادي نگاشته است كه در مجلات معتبر داخلي و خارجي به چاپ رسيده است. گروه : علوم انساني رشته : تاريخ گرايش : تاريخ ايران - دوره مغول والدين و انساب : شيرين بياني ، فرزند دكتر خانبابا بياني است كه داراي فعاليت هاو كارهاي ارزنده اي بود كه به چند مورد از آنها اشاره مي كنيم: مؤسس دانشگاه تبريز و توسعه دهنده ي دانشگاه تربيت معلم ، استقلال بخشيدن به دانشسراي عالي (تربيت معلم كنوني) عضو شوراي عالي و فرهنگ سابق و تدوين و تنظيم اسناد و مدارك موجود در وزارت خارجه و تاسيس كتابخانه براي وزارت خانه و اهداي كتابهاي خصوصي به آن .دكتر شيرين بياني از جانب مادري ، نواده ي ملك المتكلمين مشروطه خواه معروف و شهيد راه آزادي (كه به در باغشاه توسط محمد عليشاه قاجار همراه با ميرزا جهانگير خان صور اسرافيل شهيد گرديد) و دكتر مهدي ملك زاده از بنيان گزاران طب جديد در ايران و صاحب كتاب « تاريخ مشروطيت » و فرزند ملك زاده ي بياني كارشناس معروف باستان شناسي و از بنيان گزاران موزه ي ايران باستان مي باشد. مادر بزرگ دكتر بياني از طرف مادري ،خورشيد كلاه ملكزاده بانويي فرهيخته وشاعر بودو عموي ايشان ،دكتر مهدي بياني استاد دانشگاه تهران ،خوشنويس و بنيانگذار انجمن خوشنويسي ايران است.خواهر دكتر بياني ،سوسن بياني (داراي دكتري رشته باستان شناسي و مشغول تدريس در دانشگاه تهران )است. خاطرات کودکي : دوران كودكي شيرين بياني در بهترين و آرام ترين شرايط ممكن خانوادگي سپري گرديد در محيطي آكنده از مهر و محبت ،صفا ،يك رنگي و عشق به ايران و ايراني و همه انسانها.احترام به سنت ها ي ملي و مذهبي و اصول مذهبي ،احترام و دستگيري از طبقه غير مرفه جامعه كه اين اصول در تدوين شخصيت او بسيار موثر بوده است.افراد خانواده همه فرهنگي ،اهل ذوق و هنر و داراي تاليفات متعدد بوده اند،كه اين شرايط خانوادگي نيز در سوق دادن او بسوي دانش و دانشگاه تاثير بسياري داشته است. شيرين بياني در اين باره مي گويد: يكي از بهترين خاطرات كودكي ام ، در هفت سالگي همراه خواهرم در حياط خانه به بازي مشغول بودم. پدرم با كيفي و بغلي پر از كتاب از دانشگاه به خانه باز گشت.من بسوي او دويدم و سلام كردم. او مرا در ميان كتابها در آغوش گرفت و بوسيد.من در آن لحظه با خود گفتم "منهم استاد دانشگاه مي شوم و هروز با بغلي و كيفي پر از كتاب به خانه باز مي گردم.من مانند پدرم تاريخ خواهم خواند و مانند او استاد خواهم شد " و چنين هم شد من از هفت سالگي در آغوش پدر راه زندگي ام را يافتم و با راهنمايي هاي مادر ،پدر و مادر بزرگ و پدر بزرگم ،همه ارزنده و انسان ساز بودند،بدون كوچكترين ترديد و تزلزل تاكنون همين را ادامه دادم. دكتر بياني در خانواده اي بزرگ در خيابان ويلا تهران كوچه شيرين زندگي ميكرد بنا به گفته هاي ايشان: در خانه از صبح باز بود و دوستان و آشنايان در رفت و آمد بودند. دراين خانه پدر بزرگ و مادر بزرگ رياست آن را بر عهده داشتند.بيشتر رفت و آمد ها براي ملاقات پدر بزرگ (دكتر مهدي ملكزاده) بود. اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : شيرين بياني در خانواده اي فرهيخته و ارجمند متولد شد و دوران كودكي بسيار پرباري را در يك محيط گرم خانوادگي ، توام با محبت و دانش سپري نمود. در خانواده او را با نواميس زندگي چون شرافت و كرامت انساني ، علم دوستي ، پاكدامني ، وطن پرستي و هم وطن دوستي و محبت انساني آشنا كرده و دينداري را به او آموختند. تحصيلات رسمي و حرفه اي : شيرين بياني تحصيلات ابتدايي را در مدرسه منوچهري و متوسطه را در دبيرستان هاي ژاندارك و انوشيروان دادگر به انجام رسانيد. در سال 1336 در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران در رشته ي تاريخ به تحصيل ادامه داد و در دوران تحصيل دانشگاهي ، شاگرد اول بود. در سال 1339 موفق به اخذ درجه ي ليسانس از آن دانشگاه شد. در همان سال براي ادامه ي تحصيل به كشور فرانسه رفت و در سال 1341 در دانشگاه سوربن پاريس در رشته ي دكتراي تاريخ تحصيل و موفق به اخذ درجه ي دكتراي تاريخ با درجه ي « بسيار عالي » گرديد. خاطرات و وقايع تحصيل : مهم ترين وقايع دوران تحصيل شيرين بياني ، نصب مجسمه ي ملك المتكلمين نياي مادري شان در ميدان « حسن آباد » بود كه نام اين ميدان به ميدان « ملك المتكلمين » تغيير يافت. همچنين خاطره ي ديگر خانم بياني ، شاگرد اول شدن در كلاس ششم ادبي در مدرسه انوشيروان دادگر و كل دبيرستان هاي تهران بود. شيرين از ابتدا تا انتهاي دوران تحصيل در علم رياضي ضعيف و در ادبيات قوي بود.خاطرات تلخ او گاه در كلاسهاي رياضي است و خاطرات شيرين از كلاهاي ادبي، كه سرانجام نيز در رشته ادبي شاگرد اول بود.يكي از خاطرات جالب شيرين در كلاسهايست كه معلمان او را بسيار با فراست و هوشيار مي دانستند و احترام خاصي برايش قائل بودند در حاليكه معلمان رياضي ،با وجود نامي كه در دبيرستان داشت،و همه اورا مي شناختند ،چندان توجهي به او نداشتند البته حق هم داشتند. ودر حين تحصيل در دانشگاه به دليل استادي پدر ،همه اورا مي شناختند و بهمين دليل شيرين مي بايست خوب درس بخواند و خوب رفتار كند كه چنين هم مي كرد. فعاليتهاي ضمن تحصيل : شيرين بياني ضمن تحصيل فعاليت هاي همچون به تكميل زبان فرانسه ،مطالعه كتابهايي غير درسي و ورزش مي پرداخت.و دردبستان ودبيرستان او را به عنوان سرپرست انجمن نيكوكاري مدرسه انتخاب مي كردند. استادان و مربيان : ازجمله استادان شيرين بياني مي توان به پدر ايشان دكتر خانبابا بياني ، عموي ايشان دكتر مهدي بياني ، علي اصغر شميم و دكتر محمدحسن گنجي اشاره نمود. هم دوره اي ها و همکاران : همدوره ايهاي شيرين بياني اغلب قريب به اتفاق فرهنگي و بخصوص دبير هستند. همسر و فرزندان : شيرين بياني ، همسر دكتر محمدعلي اسلامي ندوشن نويسنده ي معروف معاصر و استاد دانشگاه تهران است كه در سال 1343 با وي ازدواج كرد است.ايشان داراي دو فرزند پسر به نام هاي رامين ، متخصص تغذيه طبي و مهران ، متخصص محيط زيست و مسائل آب مي باشند كه پس از گذراندن تحصيلات در سوئيس و آمريكا به ايران بازگشته و مشغول به كار شده اند. آنها كه در محيطي فرهنگي و سالم پرورش يافته اند علم و انسانيت را ارج مي نهند و در اين راستا كوشا مي باشند. وقايع ميانسالي : شيرين بياني در دوره اي زندگي مي كند كه بيش از هر زمان ديگر داراي فراز و نشيب بوده و هست .دنيا در تحولي شگرف و سريع بسر مي برد كه بخصوص اين سرعت ،در تاريخ بي نظير است و او شاهد اين دگرگوني هاست.و اين وقايع و ماجراهاي جهاني و داخلي در گسترش افق ديد او از جهت نگرش تاريخي ،اهميت بسزايي دارد. مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : شيرين بياني در طول چهل و سه سال فعاليت علمي خود بلافاصله از اتمام تحصيلات در سال 1342 با رتبه استاد ياري در دانشگاه تهران آغاز كرد .هيچ مسئوليتي بجز تدريس در گروه تارخ دانشگاه تهران نداشته است.وي در سال 1346 به رتبه دانشياري و در سال 1353 به درجه استاد تمام وقت نائل آمد.و در سال 1373 به رتبه ي پروفسوري « رتبه ي همراه استادي » رسيد. وي هم اينك با رتبه ي 30استادي به تدريس دوره هاي قرون وسطي و دوران باستاني ايران در گروه آموزشي تاريخ دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران مشغول است. فعاليتهاي آموزشي : تدريس در دوره هاي كارشناسي ،كارشناسي رشد و دكتري در گروه تارخ دانشگاه تهران. عناوين دروس آموزشي ارائه شده توسط شيرين بياني: كارشناسي : • تاريخ ايران دردوره سلوكي واشكاني • تاريخ ايران ازمغولتا كارشناسي ارشد : • بررسي ومطاله انتقادي اديان ايران با • تاريخ تحولات سياسي ومناسبات فرهنگيوتمدني ايران واسلام • تاريخ تمدن وفرهنگ اسلامي • نقدوبررسي ايران باستان • نقدوبررسي تاريخ مغول تيمورحك دكتري: • بررسي وتحليل اسنادارشيوي وكتاب • تاريخ اجتماعي ايران • تحول سياسي اجتماعي بعدازاسلام • مناسبات ايران باستان • هنرهاوصنايع ايران بعدازاسلام مراکزي که فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : شيرين بياني درتاسيس كتابخانه ملي شهر ندوشن يـــــزد فعاليت مستمري از خود نشان داده است. وي همچنين به مراكز درماني نيز كمك مي كند. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : شيرين بياني بر اين باور است كه هر زن ابتدا مي بايست به خانه و خانواده بپردازد.چون وي معتقد است كه بزرگترين مسئوليت يك زن تربيت فرزندان نيك براي تحويل دادن به جامعه ،ترتيب امور همسر براي آمادگي وي در پيشبرد كارهايش است.خانم شيرين بياني علاوه بر امورات زندگي به نگارش چندين كتاب ، مقالات زيادي نگاشته است كه در مجلات معتبر داخلي و خارجي چون مجلات : يغما ، راهنماي كتاب ، بررسي هاي تاريخي ، هستي و ايرانيكا ( چاپ دانمارك ) به چاپ رسيده است. او گذشته از اينها ، سخنراني چيره دست نيز هست و در مجامع بين المللي علمي از قبيل : كنگره ي بين المللي خواجه رشيدالدين فضل الله همداني ، كنگره ي بين المللي بيهقي ، مطالعات ايران شناسي و ازاين قبيل به سخنراني هايي پرداخته كه در مجموعه هاي وابسته به كنگره ها و مجلات معتبر به چاپ رسيده است. او در پيگيري پژوهش هاي علمي خود به كشورهاي فرانسه ، انگليس ، سوئيس ، ايتاليا ، يونان ، بلغارستان ، لهستان ، اسپانيا ، پرتغال ، آلمان ، تركيه ، مصر ، كويت ، هندوستان ، چين ، اردن ، عراق ، امارات متحده عربي و آمريكا سفر كرده و هربار با ره آوردهاي سودمندي به وطن بازگشته است. همفکران فرد : مولانا جلال الدين رومي بلخي در روشنفكري زندگي شيرين بياني تاثير داشته است. همچنين پدر و مادر و در بسياري موارد همسر وي ، همفكران او بوده و هستند. آرا و گرايشهاي خاص : درباره گرايش شيرين بياني مي توان گفت كه به عرفان گرايش دارد. بدين گونه او اعتقاد دارد كه بايد بسوي كمال گام برداشت.خودشناسي را ضروري مي داند و دانش را چراغ فرا راه.عشق را ملاط همه اموز زندگي مي داند و انسان را بي عشق نمي تواند تصور كند.در توضيحي افزون تر ،شيرين بياني معتقد است كه سنت هاي ايراني را با تطبيق با وضع در روز مي بايست ارج نهاد و بكار گرفت و مدرنيته را با گزينشي صحيح و مطابق با فرهنگ و تمدن ايراني به آن پيوند داد.دقت در انتخاب هر دو كاري دقيق و سخت است كه همواره خانواده اش به پيروي از آنان در اين راه اقدام كرده اند و به نتيجه اي مطلوب رسيده اند. جوائز و نشانها : شيرين بياني به اخذ متجاوز از ده لوح تقدير از مراكز علمي - فرهنگي و دانشگاهي نائل آمده است. مهمترين آنها لوح تقدير از انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ايران مي باشد(سال 1382) .و همچنين لوح هاي تقديري بمناسبت انتخاب كتاب"دين و دولت در ايران عهد مغول" تاليف وي به عنوان كتاب نمونه سال جمهوري اسلامي ايران در سال (دوره پانزدهم كتاب سال)1375 ،لوح تقدير براي انتخاب كتاب او به عنوان كتاب سال دانشگاه تهران در رشته علوم انساني در سال 1375 در يافت كرده است و همچنين در اين راستا موفق به دريافت لوح تقدير به همراه50 سكه بهار آزادي گرديد كه جايزه ي نقدي آن به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي اهداء شد تا كمكي براي تأسيس كتابخانه ملي شهر ندوشن يزد باشد. چگونگي عرضه آثار : شيرين بياني حدود 35 مقاله نگاشته است كه يا به صورت كتاب و مجموعه به چاپ رسيده و يا زير چاپ است. و قبل از آن در مجلات معتبر داخلي و تعداد اندكي در مجلات معتبر خارجي انتشار يافته است. مقالات ارائه شده در همايشها • بياني شيرين ,"بابا طاهر از اقطاب فرقه قلندريه ",كنگره بزرگداشت بابا طاهر ,همدان /.ايران ,02-,فروردين,1379 • بياني شيرين ,"پيوند ادبيات و تاريخ در ايران ",كنگره زبان فارسي,شيراز /ايران ,02-,فروردين,1379 • بياني شيرين ,"فرقه قلندريه در دوره ايلخاني",كنگره بين المللي مغول شناسي,تهران/ايران ,01-,فروردين,1376 • بياني شيرين ,"هويت ايراني از خلال بوستان سعدي",كنگره هويت ايراني,لندن /انگليس ,01-,فروردين,1376 • بياني شيرين ,"زن در تاريخ بيهقي",كنگره بين المللي بزرگداشت ابوالفضل بيهقي,مشهد /ايران ,01-,فروردين,1349 • بياني شيرين ,"بررسي اوضاع اجتماعي ايران از خلال جامع التواريخ رشيدي",كنگره بين المللي خواجه رشيد الدين فضل االله همداني,تهران /ايران ,01-,فروردين,1348 -------------------------------------------------------------------------------- آثار : 1 ايران در برخورد با مغول ويژگي اثر : از انتشارات كتابخانه ي طهوري در سال 1353 . 2 پنجره اي بسوي تاريخ ويژگي اثر : مجموعه شانزده مقاله - انتشارات اساطير -در دست چاپ 3 تاريخ آل جلاير ويژگي اثر : از انتشارات دانشگاه تهران در سال 1343- اين كتاب به زبان فرانسه و رساله دكتري وي بوده است كه در دانشگاه سوربن پاريس از آن دفاع شده است و بعد ها توسط خود وي به فارسي برگردانده شده است.اين اثر بزبان قزاقي نيز ترجمه شده است 4 تاريخ ايران باستان ( دوره ي سلوكي و اشكاني ) ويژگي اثر : از سري تأليفات زير چاپ. 5 تاريخ ايران باستان از ورود آريايي ها تا سقوط هخامنشيان ويژگي اثر : از سري تأليفات زير چاپ. 6 تاريخ ايلخانان ويژگي اثر : از سري تأليفات زير چاپ. 7 ترجمه ي كتا ب تاريخ سري مغولان ويژگي اثر : تأليف : چائويي شه ، از انتشارات دانشگاه تهران در سال 1350 -اولين منبع درباره تاريخ مغول و چنگيز خان است كه 13 سال پس از در گذشت اين خان تدوين شده است . و اصل آن بزبان چيني بوده است. 8 ترجمه ي كتاب تاريخ عيلام ويژگي اثر : تأليف : پير آميه ، از انتشارات دانشگاه تهران در سال 1349 . 9 ترجمه ي كتاب چنگيزخان ويژگي اثر : تأليف : ولاديمير تسف ، از انتشارات اساطير در سال 1363 . 10 ترجمه ي كتاب نظام اجتماعي مغولان ويژگي اثر : تأليف : ولاديمير تسف - انتشارات بنگاه ترجم و نشر كتاب - تهران 1346 11 ترجمه ي كتاب نظام اجتماعي مغولان ؛ فئوداليسم خانه به دوشي ويژگي اثر : تأليف : ولاديمير تسف ، از انتشارات بنگاه ترجمه و نشر كتاب در سال 1346 . 12 ترجمه ي مهمانخانه ي آنژگارين ويژگي اثر : تأليف : دسكور.كتاب داستان براي نوجوانان و جوانان در سال 1332- اين اثر شيرين بياني هنگامي كه پانزده سال داشت ترجمه گرديد و بكوشش پدرش خانبابا به چاپ رسيد .دكتر ناتل خانلري مقدمه اي بر آن نگاشت. 13 تيسفون و بغداد در گذر تاريخ ويژگي اثر : تاليف,انتشارات جامي ,1377 14 دين و دولت در ايران عهد مغول ويژگي اثر : مجموعه اي مشتمل بر سه جلد از انتشارات مركز نشر دانشگاهي در سال 1367 ، 1371 و 1375 - برنده جايزه بهترين كتاب سال جمهوري اسلامي ايران در دوره پانزدهم كتاب سال در رشته علوم انساني و اخذ لوح تقدير بسال 1375 و برنده جايزه بهترين كتاب سال دانشگاه تهران در رشته علوم انساني در سال 1375. آشنايي با كتاب: «دين و دولت در ايران عهد مغول»: دين و دولت در ايران عهد مغول؛ شيرين بياني؛ تهران: مركز دانشگاهي، 3ج، جلد سوم، 1375. دوران فرمانروايي ايلخانان مغول در ايران را مي توان يكي از شگفت انگيزترين و پُرتحرك ترين ادوار اين كشور به شمار آورد. در اين عهد است كه درخت فتوحات چنگيزي به بار مي نشيند و براي بازماندگانش ثمري شيرين مي دهد، ولي اين لقم? گلوگير به سختي قابل بلعيدن بود. در طول زندگي حكومت ايلخاني، پيوسته دو تلاش متقابل و در ضمن خستگي ناپذير از جانب حكومت و مردم مشاهده مي شود. از يك سو، تلاش حكومت براي تحكيم هرچه بيشتر مباني قدرت و قبولاندن آن به اتباع ايراني و از سوي ديگر تلاش مردم در جهت كمر راست كردن و تجديد حيات خويش. به بيان نويسند? كتاب، پيوستگي دين و دولت در دورانهاي گوناگون تاريخ ايران به چشم مي خورد. اين پيوستگي كه ريشه در قبل از اسلام دارد، با ورود اسلام و به ويژه در دور? صفوي به اوج رسيده، در نتيجه دين آميخته شده با فرهنگ ملي، مجموع معتقدات ايران را در برمي گرفت. از اين رو، مغولان در هجوم به ايران و فتح آن با معتقدات مردم روبه رو بوده اند كه مي بايست يا آن را ريشه كن كنند يا با آن كنار آيند و اين نبردي بود كه تا زمان اسلام آوردن حكومت مغولي مستقر در ايران، همچنان ادامه داشت. اين موضوع خاص و مهم، محتواي كتاب نويسنده را تشكيل مي دهد كه 3 جلد را شامل مي شود. در جلد اول رويارويي دو طرز تفكر و دو فرهنگ ناهمگون و نابرابر (غالب و مغلوب) روشن مي شود. ادام? اين نبرد و نفوذ و حضور ايرانيان در امور ديواني و ادار? كشور مطالب جلد دوم را در برمي گيرد. در جلد سوم نيز مسائل سياست خارجي حكومت ايلخاني در مرزهاي شرقي و مرزهاي غربي ايران در روزگاراني مطرح شده كه جهان اسلام از سويي در رويارويي با عنصر بيگان? مغول و از سوي ديگر در تكاپوي رهايي از تتم? جنگهاي صليبي با جهان غرب است. 15 زن در ايران عصر مغول ويژگي اثر : از انتشارات دانشگاه تهران در سال1352 . 16 شامگاه اشكانيان و بامداد ساسانيان ويژگي اثر : از انتشارات دانشگاه تهران در سال 1355 . 17 كرمساز دوصد كيش ويژگي اثر : درباره مولانا جلال الدين _انتشارات جامي -تهران 1382 18 مجموعه مقالات ويژگي اثر : از سري تأليفات زير چاپ. 19 مغولان و حكومت ايلخاني در ايران ويژگي اثر : انتشارات سمت - تهران 1379 20 هشت مقاله در زمينه ي تاريخ ويژگي اثر : از انتشارات توس در سال 1352 .

نویسنده : نظرات 0 شنبه 6 شهریور 1395  - 5:13 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ح 1305/ 1303 -1243 ق)، نویسنده و شاعر. مكنى به ابومحمد. در استرآباد به دنیا آمد. پدرش بدیع‏الزمان میرزا (نوه‏ى فتحعلى شاه) از طرف مادر از نوادگان نادرشاه افشار بود. وى شرح «انموذج» زمخشرى «تعریف» زنجانى را در تهران خواند، سپس به تبریز رفت و مرحله‏ى اساسى تحصیلات وى شروع شد. او در تبریز نزد استاد عبدالعلى دو كتاب مزبور را مجدداً خواند و پس از آن شروع به فراگیرى «صمدیه» شیخ بهاءالدین عاملى و شرح «الفیه» جلال‏الدین سیوطى نمود. علم نحو و لغت را در محضر ملا مهرعلى، متخلص به فدوى، یكى از علماى تبریز، تلمذ كرد. علاوه بر این میرزا احمد مجتهد تبریزى و دو فرزند او میرزا لطفعلى امام جمعه و میرزا جعفر از دیگر فضلایى بودند كه در بارورى ذهن فرهنگى نادر میرزا نقش مهمى داشته‏اند. از دیگر استادان وى شمس‏العلماء میرزا یوسف دهخوارقانى است كه نادر میرزا به شاگردى او افتخار كرده است. او در 1263 ق وارد خدمت دیوانى شد و مدت چهل سال در خدمت مظفرالدین میرزا ولیعهد، به امور مختلف مالى از قبیل وصول حقوق دیوانى و تنظیم دفاتر و نظارت خالصجات مشغول گردید. وى سرانجام در تبریز درگذشت. نادر میرزا شعر مى‏سرود و در چكامه‏سرایى نیز استاد بود و از وى «دیوان» شعرى باقى مانده است. او قصیده‏اى در پنجاه و دو بیت به سبك رودكى، در مدح ناصرالدین شاه و مظفرالدین میرزا، مذیل به مدح میرزا كاظم طباطبایى وكیل‏الرعایا سروده است. از دیگر آثارش: «نوادر نادرى» یا «نوادرالامثال»، در امثال عرب؛ كتابى در «لغات تشریح انسان»، به نام «اللسان فى اسماء اعضاء الانسان»؛ «تاریخ و جغرافیاى دارالسلطنه تبریز».

نویسنده : نظرات 0 شنبه 6 شهریور 1395  - 5:13 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1298 ش)، مترجم، نویسنده و شاعر، متخلص به كیوان. از خانواده‏ى مكرى بابا میرى كردستانى بود. وى در كرمانشاه به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایى را در موطنش و دوره‏ى متوسطه را در دبیرستان شرف تهران به پایان رساند و از دانشسراى عالى در رشته زبان و ادبیات فارسى مدرك لیسانس گرفت. سپس پایان نامه‏ى دكتراى خود را در موضوع «بحث در لهجه‏هاى مغرب ایران» نوشت و سپس به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و در سمتهاى مختلف مشغول به كار گردید. وى پس از كودتاى 28 مرداد 1332 ش عازم اروپا شد و سالها در فرانسه اقامت كرد و هنگام پیروزى انقلاب اسلامى به ایران مراجعت نمود و به سمت سفیر كبیر ایران در مسكو منصوب گشت. وى ضمن آشنایى با چند زبان و خط به زبان پهلوى نیز تسلط كامل داشت. لازم به ذكر است كه صاحب «الذریعه» نام «دیوان» شعر وى را ذیل مكرى كردستانى آورده است. از آثارش: «بغستان» یا «بیستون»؛ مجموعه‏ى «ترانه‏هاى كردى یا گورانى»، شعر؛ «عشایر كرد»؛ «فرهنگ فارسى»؛ «نمونه‏هاى نظم و نثر فارسى»، از قرن سوم هجرى تا عصر حاضر؛ «نغمه‏هاى جوانى»، شعر؛ «اندرز خسرو قبادیان»؛ «دیوان» شعر.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 6 شهریور 1395  - 5:13 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ح 1374 -1300 ش)، نویسنده و استاد دانشگاه. در آمل به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایى را در زادگاهش و متوسطه را در بابل به پایان رساند و از دانشكده علوم سیاسى و حقوق لیسانس و از دانشگاه پاریس مدرك دكترا دریافت كرد. او داراى مشاغل مختلف فرهنگى بود از جمله: دبیرى دبیرستان‏ها، ریاست دبیرستان، نمایندگى فرهنگ، ریاست اداره‏ى كارگزینى و غیره. كى نیا در دانشگاه تهران مسایل مربوط به جرم‏شناسى را تدریس مى‏كرد و در دانشگاه‏هاى دیگر نیز تدریس داشت. از آثار وى: «مقررات دانشگاه»، مقررات استخدامى و مالى؛ «تفریحات علمى»؛ «اطلاعات حقوقى براى رشته‏ى معمارى»؛ «علوم جنایى»؛ «مقدمه‏ى حقوق بین‏الملل عمومى».

نویسنده : نظرات 0 شنبه 6 شهریور 1395  - 5:13 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1273 ش)، مؤسس دانشگاه تهران، استاد دانشگاه، مترجم و نویسنده. در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در تهران به پایان رساند و در 1290 ش عازم فراسنه شد و در 1297 ش دوره‏ى دانشسراى و رساى را به اتمام رساند و از دانشگاه پاریس، دانشنامه‏ى لیسانس در رشته‏ى ریاضى گرفت. چندى نیز در دانشگاه كمبریج به مطالعه و تدریس پرداخت. در 1297 ش به ایران مراجعت كرد و تا 1309 ش مشاغل مختلفى را به عهده داشت، از جمله: بازرس مدراس متوسطه و عالى، ریاست فرهنگ گیلان، ریاست تعلمیات عالیه، معلمى دارالفنون و دارالمعلمین مركزى و مدرسه‏ى حقوق، و مدتى نیز مدیر داخلى روزنامه‏ى «مرد آزاد» بود. در 1309 ش به دعوت دانشگاه كلمبیا براى مطالعه‏ى فرهنگ آمریكا به نیویورك رفت و از آن دانشگاه موفق به اخذ درجه‏ى دكترا در فلسفه گردید و پس از بازگشت به ایران مأمور تأسیس دانشگاه تهران شد و تا 1319 ش ریاست و استادى دانشسراى عالى، دانشكده‏ى ادبیات و دانشكده‏ى علوم به عهده‏ى وى بود. او چندین بار به وزارت فرهنگ انتخاب شد. وى سرانجام در تهران درگذشت. از آثارش: «اصول تدریس حساب و حل مسائل فكرى»؛ «اصول تعلیم و تربیت»، ترجمه، «تاریخ فرهنگ اروپا از آغاز تا عصر حاضر»؛ «حقوق بین‏الملل»؛ «شرح حال و شخصیت و آثار فردوسى»؛ «صنایع ایران در گذشته و در آینده»، ترجمه؛ «یكسال در آمریكا».

نویسنده : نظرات 0 شنبه 6 شهریور 1395  - 5:13 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1282 ش)، پزشك، استاد دانشگاه و نویسنده. تحصیلات متوسطه را در دارالفنون گذارند و در 1309 ش به فرانسه رفت. تحصیلات پزشكى را تا آخر سال دوم در بوردو و بقیه را در پاریس به پایان رساند. او پس از نگارش پایان‏نامه خود درباره‏ى «نگاهدارى و اصلاح نژاد انسانى» به اخذ درجه‏ى دكترى نایل شد. سپس در رشته‏ى بهداشت و بیمارى كودكان مدت یكسال و نیم تحصیل كرد و گواهینامه تخصصى از آموزشگاه پرورش كودكان پاریس دریافت نمود. پس از آن از طرف دولت انلگستان براى تحقیق، به الجزیره رفت و پس از شش ماه توقف در آن كشور، در 1317 ش به ایران بازگشت و به سمت دانشیارى بهداشت كودكان در دانشسراى عالى منصوب شد. وى بعدها به دانشیارى كرسى بهداشت و پس از آن به سمت استادى بى‏كرسى دانشكده‏ى پزشكى انتخاب گردید. از آثار وى: «بهداشت غذایى،بهداشت نسل»؛ «فن بچه‏دارى».

نویسنده : نظرات 0 شنبه 6 شهریور 1395  - 5:13 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(س چهاردهم ق)، نویسنده. از دانش‏آموختگان رشته ادبیات فارسى است كه گلچینى از برجسته‏ترین آثار نویسندگان معاصر را تحت عنوان «غنچه‏هاى ادب یا شاهكارهاى نویسندگان معاصر» فراهم آورده و در سالهاى 1303 ش و 1337 ش در تبریز منتشر كرده است.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 6 شهریور 1395  - 5:13 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1344 -1284 ش)، مترجم، نویسنده، روزنامه‏نگار و مورخ. در اصفهان به دنیا آمد. پس از تحصیل علوم قدیم و جدید در 1316 ش موفق به دریافت لیسانس از دانشسراى عالى و دانشكده‏ى ادبیات گردید. سپس به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و عهده‏دار مشاغل مختلفى در آن وزارتخانه شد، از جمله: ریاست یكى از دبیرستانهاى زنجان، بازرس فنى، ریاست دبیرستان فرهنگ اصفهان. صدر هاشمى موفق شد كه قبر صائب تبریزى را در اصفهان شناسایى كند و در این باره مقاله‏اى بنویسد. در ضمن او روزنامه‏ى «چهلستون» را به طور هفتگى به مدت پنج سال منتشر كرد. از آثار وى: «تاریخ جراید و مجلات ایران»؛ «تاریخ تمدن اسلام و عرب»، ترجمه؛ «تاریخ كربلا و حائر حسین (ع)»، ترجمه؛ «شعر و شاعرى در عصر صفوى»؛ « عشاق قندهار»، ترجمه؛ تصحیح «قصص الخاقانى»، در تاریخ صفویه، اهتمام در چاپ «تذكره الانساب»، در انساب خاندان مجلسى.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 6 شهریور 1395  - 5:13 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 11 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(وف ح 1090 ق)، نویسنده و شاعر. ملقب به صدرالممالك. وى در مشهد مقدس رضوى نقیب اشراف رضویه بود. از مآثر وى «مدرسه صالحیه» است كه به مدرسه نواب شهرت دارد. از اثار قلمى وى «دقائق الخیال»، مشتمل بر رباعیات فارسى است. صاحب «الذریعه» تذكره‏اى به نام «لطائف الخیال» را به او نسبت مى‏دهد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 6 شهریور 1395  - 5:13 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(وف 1296 ش)، نویسنده و مترجم. در تربت حیدریه وفات یافت و همان جا دفن شد. از آثار وى: «یوسه‏ى عذرا»، ترجمه؛ «كشف الاسرار»، ترجمه؛ «مبدا ترقى».

نویسنده : نظرات 0 شنبه 6 شهریور 1395  - 5:13 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1274 ش)، مترجم و نویسنده. تحصیلات خود را در كالج آمریكایى تهران به پایان رسانید و مدتى با سمت دبیرى در دبیرستان دولتى كرمان اشتغال داشت. بعدها وارد خدمت ارتش شد و در سال 1336 ش بعد از چهل و پنج سال خدمت در نقاط مختلف ایران بازنشسته شد. ازآثار وى: «اصول تعلیمات اخلاقى كنفوسیوس»، ترجمه؛ «در جبهه‏ى باختر»، ترجمه؛ «راهنماى شوهر جوان در مرحله‏ى ازدواج»، ترجمه؛ «راهنماى معلمین براى مدارس و مراكز تعلیماتى».

نویسنده : نظرات 0 شنبه 6 شهریور 1395  - 5:13 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1338 -1281 ش)، پزشك، استاد دانشگاه و نویسنده. وى در اصفهان متولد شد. تحصیلات دبیرستانى را در دارالفنون به پایان رسانید. در سال 1304 ش وارد مدرسه طب تهران شد و بعد از چهار سال تحصیل براى ادامه‏ى تحصیلات جزو دانشجویان اعزامى به اروپا رفت. بعد از طى دوره‏ى تحصیلات پزشكى در لیون و پاریس در سال 1316 ش به دریافت دانشنامه‏ى دكترى دوره‏ى عالى میكروب شناسى نایل شد و به ایران بازگشت و به سمت دانشیارى میكروب شناسى دانشكده‏ى پزشكى تهران منصوب شد. پس از آن به استادى كرسى میكروب شناسى و ریاست آزمایشگاه ارتقاء یافت. و در سال 1327 ش به سمت معاونت دانشكده تعیین گردید. از آثار وى: «امكان آلوده كردن آبهاى مشروب بوسیله‏ى میكروب»، با مشاركت دكتر میمندى‏نژاد، «میكرب شناسى»؛ با شماركت دكتر حسن میردامادى.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 6 شهریور 1395  - 5:13 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(وف 991 ق)، شاعر، نویسنده و خطاط. در آغاز از منشیان سلطان محمد خدابنده بود. پدرش قاضى خوى و سلماس بود و در سرودن شعر تركى و فارسى توانا. وى در خط تعلیق استاد بود و نسخ را هم ماهرانه مى‏نوشت. قاضى عبداللَّه علاوه بر متون فارسى، در متون عربى و تركى نیز مهارت داشت و «رساله‏اى در واجبات»، به زبان تركى دارد. وى هنگام مراجعت از مشهد در حوالى سبزوار درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 6 شهریور 1395  - 5:13 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(1372 -1286 ق)، جغرافیدان و نویسنده. در سبزوار متولد شد، نخست به همراه خانواده‏اش به اصفهان رفت و پس از آن به تهران آمد. تحصیلات اولیه را نزد پدر آموخت و آنگاه وارد دارالفنون شد و پس از شش سال در رشته‏ى مهندسى فارغ‏التحصیل گردید. پس از اتمام تحصیل، به تدریس ریاضیات و جغرافیا اشتغال ورزید. در سال 1316 ق مدرسه‏ى خود را در تهران تأسیس كرد و ضمنا در مدرسه‏ى علوم سیاسى وزارت خارجه نیز تدریس مى‏كرد. در تحدید حدود و نقشه‏بردارى از مرزهاى كشور مأموریت داشته است. از كارهاى او «ترسیم نقشه‏ى ایران»؛ «تعیین انحراف قبله»؛ «تهیه نقشه‏ى پنج قاره‏ى عالم» و «نقشه تهران» مى‏باشد. وى در تهران درگذشت. از تألیفات اوست: «اصول علم جغرافیا»؛ «معرفة القبله»؛ «ما مهندس داریم».

نویسنده : نظرات 0 شنبه 6 شهریور 1395  - 5:13 AM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 17

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی