به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

بهرام حمیدزاده

امروزه در پنداشت همگانی، رمز پیروزی مدیران سازمان ها در سبک رهبری آنها است . هر چند ویژگی هایی همچون داشتن اندیشه راهبردی، شناخت مهارت های فنی و اقناع سیاسی با اهمیت هستند، ولی اکنون در صدر گزینش جا ندارند . بویژه، هنگامی که سازمان ها به گرفتاری افتاده و در شرایط پیچیده در پی یک مدیر مؤثر باشند کمتر به هوشمندی و تجربه فرد توجه دارند . سرمایه گذاران، تحلیل گران و نشریه های تخصصی مدیریت نیز این مسئله را دنبال می کنند و همین گونه می اندیشند; یعنی سازمان ها و مؤسسات امروزه در پی رهبران هستند تا مدیران بورکرات و یا تکنوکرات .

از سوی دیگر در حوزه مدیریت نظامی، جنگ روانی تازه ترین اسلحه نبرد است و بر ضد برنامه سازمانی، شجاعت، جنگ آوری و اعتماد به نفس به کار گرفته می شود . «جنگ روانی » حتی در دفاع نیز به کار گرفته می شود، لکن با هدف تقویت روحیه نظامی و ملی سربازان .

بر این اساس، در چنین شرایطی هدایت نیروها در جهت اهداف سازمان، همسو کردن هدف های فردی آنان با هدف های سازمان، تفهیم و تفهم متقابل، ایجاد انگیزه جز از طریق رهبری در اعمال مدیریت امکان پذیر نیست . به عبارت دیگر، در یک جمله می توان گفت که شرایط و ملاحظات مزبور سبک رهبری را در مدیریت به کلیه سازمان ها به ویژه سازمان های نظامی دیکته می نماید .

از این رو، سبک رهبری منحصر به اسلوب های اداره جامعه نمی شود . اداره کنندگان سازمان ها، مؤسسات و دستگاه ها باید مدیران خود را علاوه بر دانش مدیریت، به ویژگی و مهارت رهبری نیز مجهز نمایند .

بنابراین از آنجا که محتوای حرکت عاشورای حسینی (ع)، تبلور عینی یک الگوی رهبری موفق و مؤثر است، بررسی آن به عنوان یک مسئله مهم و زنده ضرورت دارد .

در نیمه دوم قرن حاضر، و به ویژه در دهه های اخیر، توجه پژوهشگران بیشتر به تفاوت ماهوی میان این دو مفهوم جلب گردیده است . از این رو، دیدگاه نوین دانش مدیریت کوشیده است تا گونه های تمایز ماهوی میان این دو مفهوم را تشریح نماید .

به زعم ما، میان رهبری و مدیریت تمایز مهمی وجود دارد; رهبری ماهیتا مفهومی وسیع تر از مدیریت است . رهبری یک امر معنوی و تعهدی است; رهبری یک نقش و وظیفه انسانی است که مدیریت موظف است آن را به کار گیرد . به عبارت روشن تر، رهبری نیازهای معنوی و انسانی یک سازمان را برمی آورد، ولی مدیریت ابزارهای مادی و تکنیکی افزایش تولید و رفع نیازهای مصرفی انسان ها را در سازمان شامل می شود .

رهبری، آن توان و برجستگی ویژه ای که در محدوده مسؤولیت سازمانی، هماهنگی لازم را ایجاد می کند، مشکلات پیش آمده را از سر راه بر می دارد، ضعف ها را تقلیل و قوت ها را افزایش می دهد .

بنابراین تفاوت اصلی میان این دو مفهوم، در کلمه سازمان نهفته است; رهبری ضمن اینکه برای تحقق هدف هایش مستلزم کار کردن با افراد و به وسیله افراد است، لیکن این هدف ها، الزاما هدف های سازمانی نیستند .

این تفاوت ها را با تفصیل بیشتر می توان چنین بیان نمود:

1 . قلمرو مدیریت، سازمان است، در حالی که رهبری قلمرو محدودی به خود نمی گیرد .

2 . مدیریت تابع سلسله مراتب است، در صورتی که در رهبری سلسله مراتب رسمی مطرح نیست .

3 . در مدیریت، هدف های سازمان ملاک است، در حالی که در رهبری ممکن است اهداف گوناگون مطرح باشند .

به طور خلاصه می توان چنین برداشت کرد که رهبری اعم از مدیریت است; زیرا چنان که مدیر توانست نظام تمایلات عمومی، نظام اندیشه و بالاخره نظام رفتار عینی مجموعه انسانی تحت سرپرستی خود را به صورت منسجم و هماهنگ به منظور اجرای مدیریت و یا تحقق هدف مشخص سازماندهی و هدایت نماید، می توان گفت که مدیریت در عالی ترین درجه خود، یعنی «رهبری » محقق گردیده است .

در یک جمله باید گفت که رهبری، ایمان و تخصص را در خارج از ذهن با یکدیگر در آمیخته، به آن نمود عینی می بخشد . (1)

بقيه در ادامه

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 4:11 PM

4- مدیریت اطلاع رسانی:

امام در روند حرکت و در مراحل مختلف نهضت، هر جا که فرصتی به دست می آمد، با معرفی خود و نهضت و افشاگری ماهیت ضددینی و ضد مردمی دشمن، می کوشیدند که به تنویر افکار عمومی نیروهای دشمن بپردازند. نیروهایی که تعداد زیادی از آن ها، به تعبیر فرزدق: قلبشان با امام اما شمشیرشان در خدمت بنی امیه بود.

نمونه ها:

الف) خطبه روشنگرانه امام در محل ذوحُسم، بعد از اقامه نماز.

ب) خطبه انقلابی و افشاگرانه امام در محّل بیضه، خطاب به نیروهای تحت امر حرّبن یزید ریاحی. امام در این خطبه، از قولِ پیامبر(ص)، پیروی از حاکمِ ستمگر را حرام، مبارزه ی نظری و عملی با چنین حاکمی را واجب، و سکوت در مقابل چنین حاکمی را مستوجب عذاب الهی دانست. امام در فرازی از این خطبه فرمود: این ها حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام می کنند. به مردم ظلم می کنند. و بیت المال را غارت می کنند.

ج) خطبه بیدارگرانه و تاریخی امام در روز عاشورا، خطاب به نیروهای عمل کننده دشمن و تشویق آنها به نافرمانی از آمرین و طراحان جنگ.

نتیجه: علی رغم جو پلیسی و نظامی حاکم بر نیروهای دشمن، تعداد زیادی از نیروهای دشمن به تپه های اطراف گریختند و از جنگ سرباز زدند.

برخی نیز مانند «مسروق بن وائل» در آغاز جنگ، منفعل شده و فرار کردند و بعد از عاشورا از راویان عاشورا شدند (تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده جلد پنجم، ص3023)

برخی نیز، صفوف دشمن را در هم شکسته و خود را به امام رسانیدند و آن قدر جنگیدند تا شهید شدند، که از میان آن ها می توان به دو برادر، به نام های ابوالحتوف و نصر انصاری اشارت کرد که هر دو از خوارج بودند و با همان شعار خوارج یعنی: لا حکم الا لله و لا طاعه لمن عصاه، این بار، حکم خدا را در موضع اصلی و غیر انحرافی خود بکار بردند و به سوی اردوگاه حسین برگشتند. (ابصار العین فی انصار الحسین _ ص94)

عده ای نیز که در زمان جنگ، به دلیل تبلیغات گسترده دشمن که با حجم وسیعی از جنگ روانی همراه بود، فرصت فکر کردن نداشتند، بعد از عاشورا، عظمت فاجعه را درک کردند و برای اقناع وجدان ملامت گر به قیام توابین پیوستند و در جنگ با سپاه بنی مروان در محل عین الورده به قتل رسیدند. توابین گرچه دیر جنبیدند امّا درسِ عبرتی شدند برای موج سواران غافل و ریا کاران مرعوب و منفعل.

5- مدیریت آب:

هر یک از افراد کاروان امام موظف بودند که هر صبحگاه قبل از حرکت، خود را به آبگاه آبادی رسانیده و مشک های خود را پرآب کنند. آب، در سفر های طولانی عراق و حجاز، نقش کلیدی و حیاتی داشته است، مدیریت مدبّرانه امام باعث شده بود که کاروان امام در مسیر آن سفر طولانی هرگز با مشکل کمبود آب مواجه نشوند.

6- سازماندهی سپاه:

امام در روز عاشورا به آرایش نظامی نیروهای موجود پرداخت:

الف) فرماندهی جناح راست سپاه به زهیر بن قین: زهیر بعد از اقامه نماز عاشورا به امامت سیدالشهداء به شهادت رسید.

ب) فرماندهی جناح چپ: حبیب بن مظاهر، از پیران و طلایه داران نبردهای مکتبی، او در حماسه نماز ظهر عاشورا مدافعِ نیروهای نمازگزار بود، در مقابل مهاجمان مسلح از جان امام و نمازگزاران دفاع کرد و پس از نبردی جوانمردانه به شهادت رسید. دشمن سرِ او را برید و برگردنِ اسب خود آویخت. حبیب، شهید حماسه نماز بود.

ج) فرماندهی یگان تیرانداز به مجاهد مکتبی، نافع بن هلال بجلی. او روی تیرهای خود می نوشت: انا بجلی، انا علی دین علی: من بجلی ام پیرو دین علی ام.

د) پرچم دار سپاه: قمر بنی هاشم، عباس بن علی(ع).

7- مدیریت امنیت خیمه ها:

الف) متصل ساختن خیمه ها با طناب به همدیگر

ب) گماشتن محافظ مسلح به فاصله هر دو خیمه، یک محافظ

ج) دیواره آتش: امام دستور داده بود تا پشت خیمه ها خندق هایی حفر کرده و هیزم ها را در آن خندق ها به آتش بکشند تا با این تمهید، اولا دشمن، از پشت به خیمه حمله نکند و ثانیا، عرصه جنگ، تنگ گردد و دشمن قادر نباشد، همه نیروهای خود را وارد عمل نماید و فقط از روبرو بجنگد. دیواره آتش از پشت و دیواره نیروی انسانی از روبرو، باعث شده بود که دشمن نتواند به خیمه ها آسیب وارد آورد، و یک بار هم که از روبرو به خیمه ها حمله کرده بودند با مقاومت شجاعانه مدافعان مسلح خیمه ها مواجه شدند، و با دادن یک کشته عقب نشستند.

منابع

1- قرآن کریم

2- ابصار العین فی انصار الحسین، شیخ طاهر ساوی، منشورات مکتب بصیرتی، قم

3- اصحاب الحسین، علی محمد علی دخیل، انتشارات موسسه اهل البیت بیروت

4- تذکره الخواص، سبط ابن الجوزی، انتشارات موسسه اهل البیت، بیروت 1401 هق

5- تئوری های مدیریت، دکتر کمال پرهیزگار، انتشارات آگاه، تهران1375.

6- تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایرن، تهران1352

7- زندگانی سفیر حسین(ع) محمدعلی عابدین، ترجمه سید حسن اسلامی، دفتر انتشارات اسلامی، چپ دوم، بهار 1374

8- مثیرالاحزان، ابن نمای حلّی، انتشارات مدرسه امام مهدی (ع)، قم 1406 ق.

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 4:10 PM

ابعاد مدیریتی حرکت الهی امام را از مبدا مکه معظمه به مقصد عراق که دامنه زی زمانی این حرکت از هشتم ذی الحجه سال 60 هجری لغایت دهم محرم سال 61 به مدت تقریبی 32 روز بوده است و می توان در محورهای زیر دسته بندی کرد:

1. تعریف مسئولیت های مختلف، از متن حرکت نهضت

2. واگذاری مسئولیت ها به افراد کاروان به فراخور استعداد و مهارت:

الف: مسئولیت حفظ و نگه داری نامه های مردم کوفه، به عنوان اسناد مکتوب به عقبة بن سمعان، از بازماندگان و راویان حماسه ی عاشورا. عقبة بن سمعان، غلام مملوک رباب، همسر امام حسین (ع) و مادر عبدالله رضیع و سکینه خاتون بود، او بعد از عاشورا پس از دستگیری و محاکمه، بدستور عمر بن سعد، آزاد شد. یکی از روایات کلیدی و کارسازِ عقبة بن سمعان روایتِ مبنی بر مجعول بودنِ خبر تقاضای بیعت با یزید، از سوی امام است. این خبر را برخی از روات و ارباب مقاتل به استناد نامه منسوب به عمر بن سعد، منتشر کرده بودند.

ب: مسئولیت اقامه به موقع اذان به حجاج بن مسروق جعفی، حجاج، مانندِ همرزم و هم قبیله اش یزید بن مغفل شاعر و ادیب بود و قبل از حرکتِ امام به سوی عراق، در مکّه به آن حضرت پیوست و در روز عاشورا در حالی که پس از جراحت سنگین، سیمای خود را با خون خضاب کرده بود، نزد امام برگشت، به آن حضرت درود فرستاد، دوباره روی به آوردگاه نمود و سر فرازانه به شهادت رسید. او صوتی خوش داشت و اذانش به دل می نشست.

ج: سپردن ماموریت مذاکره غیرمستقیم یا عبیداللَّه بن حرّ جعفی به یزید بن مغفل جعفی و حجاج بن مسروق که هر دو هم قبیله عبیداللَّه بن حرّ بوده اند.

د: مسئولیت تعمیر و تجهیز سلاح به جون، شهید سیاهپوست که در این کار مهارت داشت. جون در شب عاشورا که صدای در هم تنیدن نماز و قرآن و دعای حماسه آفرینان همچون صدای زنبوران عسل در گستره خیمه ها طنین انداز بود، گرمِ صیقل دادن شمشیر جنگجویان بود تا درخشش شمشیرها خورشید را شرمنده سازد (اللهوف - سید بن طاووس - متن عربی - چاپ نجف - ص41).

ه: واگذاری ماموریت مذاکره ی بازدارنده با مهاجمین مسلح دشمن در عصر تاسوعا، به حضرت عبّاس بن علی: بنا به توصیف اغلب مورخین از جمله ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین عباس، جوانمرد 35 ساله ای بود که قامتی بلند و چهره ای زیبا و شخصیتی تاثرگذار داشت و علاوه بر اشتهار در شجاعت و نفوذ معنوی، تنی چند از مهره های اصلی سپاه دشمن، مانند شمر بن ذی الجوشن و عبدالله بن ابی محل، خویشاوندان مادری او بوده اند و بدین ترتیب آن حضرت مؤلفه های روانشناختی و جامعه شناختی لازم را برای مذاکره ای مهم و سرنوشت ساز داشته است.

3. مدیریت روابط انسانی:

الف) تعاون، نمونه: آب دادن به سپاه تشنه دشمن به فرماندهی حرّبن یزید ریاحی در دامنه ذو حُسم. نتیجه این عمل انسانی، آن بود که تحولی بزرگ در درون حرّ آغاز شد و آنچنان فضای معنوی به وجود آمد که حرّ و سپاهیانش علی رغم خطرات و عقبات سنگینی که از جانب والی دست نشانده کوفه می توانست آنها را تهدید کند، نماز ظهر را به امامِت امام حسین (ع) بجا آوردند. این عملِ انسانی و جوانمردانه امام همچنین باعث شد که حرّ، شجاع ترین عنصرِ شهر کوفه و از محوری ترین فرماندهان نیروی های مسلح یزید، در ادامه حضور در سپاه یزید، دست خوش تردیدی بنیان کن شود و در فرایندِ انتخابی آگاهانه به همراه سی تن از نیروهای خود به جبهه امام برگردد و سیمای قرآنیِ یک فرمانده توبه کار جبهه دشمن را در گستره تاریخ به نمایش در آورد. امام در نهضت افتخار آفرین خود، اهدافِ کلان و بلند مدت را دنبال می کرد، نه اهداف مقطعی را، هدف امام نفوذ در قلبِ تاریخ بود نه جلوس بر اریکه ی تاریخ. تبلیغات دامنه دار دشمن که با حجم وسیعی از جنگ روانی پشتیبانی می شد، مجال فکر کردن به مردم نمی داد تا بدانند در مقابل چه کسی شمشیر می کشند. امام می خواست در فرایند روابط انسانی، در قلب دشمن نفوذ کند و خویشتن گمشده آنها را به آنها باز گرداند و سپاه دشمن را از درون متحول کند. این مواضع آفاق اندیشانه و بلند نظرانه امام اگر در کوتاه مدت ثمر نداد، در میان مدّت و بلند مدّت، ثمر بخشید. قیام توابین، قیام مختار، قیام ضد اموی خوارج بحرین و یمامه به رهبری نجدة بن عامر، قیام حرّ به رهبری عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه در مدینه و انزجار عمومی جهان اسلام علیه یزید و جنایتکاران جنگی کربلا، همه، تحت تاثیر همین مواضع جوانمردانه، روشنگرانه، و صلح طلبانه امام بود. این شیوه مبارزه را ملّت مسلمان ایران در مبارزه علیه حاکمیت پهلوی، نیز تجربه کردند، در آن روزگاران چریک های چپ و مبارزانِ مارکسیست، ارتش و نیروهای مسلح نظام پهلوی را بازوانِ مسلّح رژیم می دانستند و می گفتند: تنها ره رهایی جنگ مسلّحانه. اما مبارزان و توده های میلیونی مسلمان با الهام از تعالیم سیدالشهداء و فرامین امام خمینی(ره)، ارتش را برادر خود می دانستند و در مقابل گلوله به آنها گل می دادند و حساب توده های ارتش را از فرماندهان ارشد و خود فروخته، جدا می دانستند، این شیوه از مبارزه حسینی باعث شد که ارتش از درون متحول شود و به نفع ملّت و علیه رژیم واردِ عمل شود.

ب، مذاکره. نمونه ها: مذاکره ی موفق با زهیربن قین فزاری، رئیس قبیله بنی فزار که پیش از آن از طرفداران بنی امیه بود. زهیر از طرفداران عثمان بود، اما برای امام حسین(ع)، احترام ویژه ای قائل بود. امام نیز می دانست که زهیر جزء آن دسته از سیاستمداران نیست که تحت تاثیر دگماتیسم حزبی حتی در صورت آشکار شدن حقیقت، چشم خود را به روی واقعیات ببندند و همچنان بر عقیده خود متعصبانه پای بفشارند. لذاست که با او مذاکره کرد و مواضع حق طلبانه خود را برای او تبیین کرد و او را به کاروان شهیدان برگردانید.

- مذاکره با عمر بن سعد فرمانده سپاه ابن زیاد: واسطه این مذاکره، شهید، عمروبن قرظة انصاری فرزند قرظة بن کعب، صحابی پیامبر و یاور امام علی(ع) بود. امام در مذاکره با عمر بن سعد، کوشید تا مواضع صلح طلبانه خود را برای وی تبیین کند. این مذاکره، عمربن سعد را به ورطه تردید و تعارضی شکننده و فرساینده کشانید. عمر بن سعد تا قبل از مذاکره، حسین را جنگ طلب معرفی می کرد. اما پس از این مذاکره مردم به ماهیت فریبکارانه و مقام پرستانه عمر بن سعد بیشتر پی بردند و فرماندهانی مانند ابوالشعساء کندی به سپاه امام پیوستند.

ادامه دارد...

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 4:09 PM

انتخاب افراد مؤمن، مصمّم و مقاوم به عنوان سفیر

امام حسین (ع) می دانستند که یکی از ابزارهای راهبردی دشمن در خنثی نمودن نهضت، به دست آوردن اطلاعات مفید از موقعیت رده های تأثیرگذار نهضت و شناسایی مرتبطین کلیدی نهضت است، تا از این طریق فرآیند تبادل اطلاعات بین امام و مرتبطین، مخدوش گشته، زنجیره ی ارتباطی نیروها کور گردد. از این رو حلقه های واسط نهضت، یعنی سفرا و پیک های اطلاعاتی را، از میان نیروهایی برمی گزید که علاوه بر ایمان راسخ به آرمان های امام و توان مقاومت در مقابل مضایق (و شکنجه های دوران اسارت در صورت دستگیر شدن)، با بهره گیری از کیاست مکتبی، فرصت های سوخته را بازسازی کنند و روشنگر افکار عمومی باشند. انتخاب سفیران سرفراز: شهید قیس بن مسهّر صیداوی و شهید عبداللَّه بن یقطر در سِمتِ رابطین تبادل اطلاعات نهضت بین امام و شیعیان کوفه، در همین راستا بوده است، مرحوم سماوی، مؤلف اثر ارزشمند «ابصار العین فی انصار الحسین» در معرفی شهید قیس بن مسهّر با انعکاس گوشه هایی از محاکمه ی قیس بن مسهّر در بیدادگاه ابن زیاد، تصویری از کیاست مکتبی این سفیر آگاه را در استفاده از فرصت های نیمه سوخته بیان می نماید. (1)

ابن زیاد پس از دستگیری قیس بن مسهّر، خطاب به این مجاهد می گوید:

- نامه ی حسین را چه کار کردی؟

- آن را پاره کردم.

- حسین نامه را برای چه کسانی نوشته بود؟

- نمی دانم.

سپس ابن زیاد می گوید:

- اگر از محتوای نامه به من خبر نمی دهی، پس به منبر برو و حسین را دشنام ده.

قیس بالای منبر می رود. او تصمیم گرفته است تا از فرصت به دست آمده، برای اطلاع رسانی به نفع نهضت، حداکثر استفاده را بنماید و مردم را از حرکت امام آگاه کند، پس روی به مردم می کند و می گوید:

- ای مردم! حسین فرزند علی (ع) بهترین بندگان خداست. او فرزند فاطمه (س) و رسول خداست و من فرستاده ی او به سوی شما هستم. من در محل حاجز از او جدا شده و به سوی شما آمده ام.

سپس، ابن زیاد را لعنت کرد و به امیرالمؤمنین علی (ع) صلوات فرستاد.

ابن زیاد از شدت خشم دستور داد تا آن مجاهد آگاه و جان بر کف را از بام قصر به زمین افکندند و بدین ترتیب دومین سفیر سینه سرخ حسین (ع) نیز به شهادت رسید.

اطلاع رسانی قیس بن مسهر از فراز منبر، که مردم را از مسیر حرکت امام، با خبر ساخته بود به سرعت در جامعه ی کوفه انعکاس یافت. از زمان سرکوب جنبش مسلحانه ی مردم کوفه به رهبری مسلم بن عقیل (ع) عده ای از مجاهدین، زندگی مخفیانه داشتند تا به دام مأموران حکومتی یزید نیفتند. آگاهی آنها از مسیر حرکت امام حسین (ع) موجب شد تا علی رغم حکومت نظامی حاکم بر کوفه، با بهره گیری از کیاست مکتبی و تجارب جهادی، ره کوره های خطر را درنوردیده و خود را در دشت های بین مدینه و عراق به حسین (ع) برسانند. چنان که، نافع بن هلال بجلی، فرمانده یگان تیرانداز سپاه امام حسین (ع) در روز عاشورا، اسب خود را به همرزم دیگر خود عمرو بن خالد صیداوی سپرد و خود، پیاده از روی نشانه هایی که قیس بن مسهر داده بود، به سوی حسین (ع) حرکت کرد و نرسیده به منطقه ی دو حُسم (محل تلاقی سپاه امام با سپاه حرّ) به کاروان امام رسید. متعاقب آن، عمرو بن خالد صیداوی نیز در حالی که اسب همرزم خود نافع را یدک می کشید، همراه با چند رزمنده ی دیگر در محل عذیب هجانات، به کاروان امام پیوست.

بر خورد با عناصر مردّد و چهره های آسیب پذیر

شفاف سازی جبهه ی نبرد و آزاد سازی تشکیلات نهضت از عناصر مردد و آسیب پذیر، یکی دیگر از خلاقیت های مدیریتی امام بود. امام، می دانست که در یک تشکیلات آرمان خواه و مکتبی، عناصر تشکیلات باید مانند حلقه های زنجیر به هم متصل باشند. نیروهای آبدیده در آزمون شرف و افتخار باید سربلند بیرون آمده، با الهام از »ان الحیاة العقیدة و الجهاد« مصلحت مکتب و منویّات پیشوا را بر مال و جان خود مقدم بدانند. حضور نیروهای مردد و نااستوار به انگیزه های مختلف، از جمله مال، مقام، افتخار، اشتهار و ... در تشکیلات مکتبی، مقدّرات نهضت را دست خوش آسیب جدّی ساخته، توان انقلابی نهضت را از درون متلاشی می کند. از یاد نباید برد که حضور نیروهای ناخالصی مانند اشعث بن قیس، چگونه جبهه ی یاران امام علی (ع) را به شدت دچار انفعال کرده و مجاهدان جان بر کف جبهه ی جمل و صفین را در مقابل ناملایمات کوران مبارزه آسیب پذیر ساخته بود تا جایی که برای توجیه روحیه ی استحاله گرا و جنگ گریز خود، در زمستان، سرما را بهانه می کردند و در تابستان گرما را، گویی بر چهره ی زعفرانی آنها غبار مرگ افشانده اند و در چشم های وحشت دمیده ی آنها شرنگ مرگ چشانیده اند. (2)

در تشکیلات آرمان گرا و مکتبی، انگیزه ی نیرومند و هدف آگاهانه و شفاف، دو ضلع اصلی راهنمای عمل می باشند. هدف باید صرفا الهی باشد و از هرگونه زواید غیر توحیدی پاکسازی شده باشد. از این رو وقتی یکی از سربازان مجروح سپاه پیامبر، در جنگ بدر، هدف از ورود به جبهه ی اسلام را دفاع از خاک وطن خود، اعلام کرده بود، پیامبر (ص) او را از زمره ی شهدا خارج دانسته و فرموده بود که او رنگ بهشت را نخواهد دید و جهنم در انتظار اوست (3) و شاعری مسلمان در رجزی حماسی، سروده است؛ ما در دفاع از نژاد، هر لشکری را در هم می کوبیم. پیامبر شعر او را اصلاح نمود و به آن سمت و سوی توحیدی بخشید و فرمود: «بگو ما در دفاع از دین هر لشکری را در هم می کوبیم».(4)

ادامه دارد.

پی نوشت ها:

1- سماوی، ابصارالعین فی انصار الحسین، ص 65 .

2 - خطبه ی 34 نهج البلاغه.

3- رسول جعفریان، سیره ی رسول خدا (ص)، ص 468.

4- همان، ص 469.

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 4:07 PM

دکتر غلامرضا رحمدل

... برخورد با عناصر مردّد و چهره های آسیب پذیر

امام حسین (ع) در مرحله ی نخست حرکت، از مکه تا ثعلبیه و قبل از شنیدن خبر شهادت سفیرانش عبدالله بن یقطر و مسلم بن عقیل در مسیر راه با متنفذین و نخبگان مؤثر و قدرتمند مذاکره می کرد و آنها را تشویق می نمود که به نهضت بپیوندند، امّا از ثعلبیه به بعد، که خطر جدّی تر شد و ادامه ی راه، نیروهای تزکیه شده و آبدیده را طلب می کرد، می کوشید که با برداشتن بیعت خود از عهده ی همراهان و نشان دادن مهالک خطر و به تصویر کشاندن سیمای خونین راه بی برگشت، آنها را در بازگشت به خانه و کاشانه ی خود آزاد گذارد. آری! از مکّه تا ثعلبیه، سلسله جنبان کاروان شهیدان، عقل بود و از ثعلبیه به بعد، عقل جای خود را به عشق داده بود و:

عشق ز اوّل سرکش و خونی بود

تا گریز دهر که بیرونی بود

آخرین اعلام فرصت و اتمام حجّت امام، عصر تاسوعا بود. امام پس از متقاعد ساختن مهاجمین اموی به سرکردگی عمربن سعد و به تعویق انداختن وقوع جنگ به مدّت یک شب، نیروهای کاروان را فرا خواند و طیّ نطقی بلیغ آنها را تشویق به فرار نمود. یاران آبدیده و استوار، همه، مجدّدا اعلام همبستگی و ارادت کردند و نه یک جان، بلکه هفتاد جان را در قبال یک لحظه تنفّس امام، هدیّه ای ناچیز شمردند.

گر نثار قدم یار گرامی نکنم

گوهر جان به چه کار دگرم باز آید

آری! همه، اظهار ارادت و پاکبازی کردند الاّ دو نفر که دغدغه ی آنان و نگرانی ناشی از جان و خان و مان تارهای ارادت آنها را می جوید. در انبار ایمان و ارادت آنها، موش تردید لانه کرده بود و زبان حال آنها چنین بود. به قول مولوی:

ما در این انبار گندم می کنیم

گندم جمع آمده گم می کنیم

گر نه موشی دزد انباریّ ماست

گندم اعمال چل ساله کجاست

این دو، عبدالله بن نضر و ضحاک بن عبدالله مشرقی بودند. از پایان خطابه های پیشوا و تجدید ارادت های سیمرغ های قاف نشین، نزد امام (ع) آمدند و از بدهکاری ها و عیالواری های خود سخن گفتند و از امام رخصت بازگشت گرفتند. امام به آنها اجازه ی بازگشت داد، عبدالله بن نضر، بی درنگ، پشت به جبهه ی عاشقان گذاشت و پشت سرخود را نگاه هم نکرد و از آن پس دیگر هیچ خبری از او نشد.

اما ضحاک بن عبدالله، هنوز سایه روشنی از عشق، در قلبش می درخشید، لذا به امام قول داد که تا قبل از شهادت آخرین نفر از یاران با دشمنان بجنگد و بعد از آن وقتی که دید دیگر دفاع او سودی برای امام ندارد، جبهه ی نبرد را ترک کند و به خانه و کاشانه ی خود برگردد.

امام از باب آیه ی کریمه ی «لا یکلف الله نفسا الاّ وسعها» این مقدار را هم از او پذیرفتند و برای او دعا کردند. ضحاک بن عبدالله، بعد از عاشورا از راویان این حماسه ی تاریخی در آمد و از آنجا که روایاتش، ثمره ی مشاهدات و ارتباط مستقیم او با واقعه بود، از طرف عاشورا شناسان، معتبر و موثق تشخیص داده شده است.

ادامه مطلب
جمعه 18 آذر 1390  - 4:05 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 39

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5822662
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی