ملیت : ایرانی - قرن : 7 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(س هفتم ق)، نویسنده. در خراسان مىزیست و مؤلف كتابى در احكام قرانات است.
ملیت : ایرانی - قرن : 7 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(س هفتم ق)، نویسنده. در خراسان مىزیست و مؤلف كتابى در احكام قرانات است.
ملیت : ایرانی - قرن : 9 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(س نهم ق)، نویسنده. وى صاحب كتابى در سیرهى رسول (ص) و خلفا است.
ملیت : ایرانی - قرن : 9 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(س نهم ق)، نویسنده. اثر وى: «گنجینه راز».
ملیت : ایرانی - قرن : 12 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1186 -1107 ق)، فقیه، متكلم، محدث، محقق، نویسنده و رجال شناس. از فرزندان احمد بن ابراهیم از شخصیتهاى معروف روحانى و علمى این خاندان بود. وى در شاخورهى بحرین زاده شد و در مكتب خانه و نزد پدر خواندن و نوشتن و مقدمات علوم را آموخت. هنگام فتنه خوارج در بحرین، و مهاجرت پدرش احمد به قطیف، در شاخوره ماند و پس از چندى به آنان پیوست. در آنجا نزد شیخ حسین ماحوزى و شیح احمد بن عبداللَّه بلادى و شیخاحمد بن على به آموختن علوم دینى مشغول شد. فوت پدر و سنگینى معیشت خانواده مانع ادامهى تحصیل وى شد. پس به بحرین و سپس به مكه رفت و یكبار دیگر نزد شیح حسین ماحوزى بازگشت. از آنجا به بحرین، كرمان و شیراز رفت. و چون شیراز دچار خشم و غضب نادرشاه گشت به فسا رفت. در فسا براى تأمین نیازهاى زندگى به كشاورزى پرداخت و با فراغت نسبى به كار تدریس و تحقیق مشغول گشت و تألیف مشهورترین اثر فقهى خود «حدائق» را آغاز كرد. اما پس از آشوب خونینى كه در فسا رخ داد و میرزا محمدعلى، حاكم وقت فسا، كه به وى التفات داشت كشته شد و دارایى و كتابهاى خود وى نیز به غارت رفت به اصطهبانات و سپس به عراق رفت و در كربلا اقامت گزید و در این شهر به آرامش و امنیت و رفاه دست یافت و كتاب «حدائق» و چندین كتاب دیگر را تمام كرد. وى تا پایان عمر در آنجا زندگى كرد و حیات خود را صرف تدریس و تعلیم و تحقیق و تألیف كتاباى فقهى، روایى و كلامى و عبادى كرد. او استاد سید على طباطبائى صاحب «ریاض» و از مشایخ روائى علامه بحرالعلوم است. در كربلا بر اثر طاعون درگذشت. بنابر وصیتش استاد وحید بهبهانى بر وى نماز گزارد و در كنار تربت امام حسین (ع) به خاك سپرده شد. از جمله آثار وى: «اعلام القاصدین»؛ «الحدائق الناضرة فى احكام العترة الطاهرة»، در فقه استدلالى؛ «سلاسل الحدید فى تقیید ابن ابىالحدید»؛ «الدررالنجفیة من الملتقطات الیوسفیة»؛ «انیس المسافر و جلیس الخواطر»؛ «لؤلؤة البحرین فى الاجازة لقرتى العین».
ملیت : ایرانی - قرن : 12 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(وف 1208 ق)، فقیه، محدث، متكلم، نویسنده و از عالمان اخبارى. در بحرین متولد شد. پس از فراگیرى علوم به قطیف مهاجرت كرد و در آنجا ساكن شد. پس از چندى به بوشهر رفت. وى نزد عمویش یوسف آلعصفور درس خواند. به پیروى از اندیشههاى اخباریان، تنها سنت (حدیث) را قابل استناد مىدانست و معتقد بود كه قرآن به دلیل این كه فقط معصومان (ع) مىتوانند آن را دریابند، نمىتواند مورد استناد باشد. وى در بوشهر درگذشت. اثر وى شرحى مفصل بر «بحارالانوار» است. او حاشیههایى بر جلد چهارم «بحارالانوار» دارد. از او «مجموعهى رسائل» نیز باقى است.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو ح 1280 ق)، عالم، نویسنده، فقیه و محدث. در بوشهر متولد شد و پس از آموزشهاى مقدماتى در 1306 ق به نجف مهاجرت كرد و در حوزهى علمیهى آنجا به آموختن سطوح عالى دانشهاى متداول روزگار پرداخت. او در درس عالمان و فقیهان بلندپایه چون آخوند ملا محمدكاظم خراسانى شركت كرد و در 1314 ق به بوشهر بازگشت. پس از درگذشت پدرش، در 1315 ق، به امامت جماعت و دیگر امور شرعى پرداخت. صاحب آثارى در فقه و كلام است، از آن جمله: «الانوار الجعفریه»؛ «قصد السبیل»؛ «منتخب الفوائد».
ملیت : ایرانی - قرن : 11 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1131 -1084 ق)، فقیه، متكلم، محقق و نویسنده. در شاخوره به دنیا آمد و علوم مقدماتى را در آنجا فراگرفت. آنگاه نزد استادان بزرگ آن عصر مراتب عالى فقه و اصول را به پایان رساند و به درجهى اجتهاد نایل آمد. وى از برجستهترین شاگردان شیخ سلیمان ماحوزى بود كه فقه و اصول و حكمت را نزد وى آموخت. ریاضیات را نزد شیخ محمد بن یوسف بحرانى فراگرفت. در بسیارى از داشنهاى روزگار خود مهارت داشت. علىرغم دیگر عالمان آلعصفور كه اخبارى بودند وى به عقلگرایى تمایل داشت و كتابهایى در زمینهى علوم عقلى تألیف كرد. همچنین در فصاحت زبان و بلاغت سخن و حاضرجوابى مشهور بود. در آشوب بحرین، و تاخت و تاز اعراب هوله، به قطیف مهاجرت كرد. اما بر اثر شنیدن خبر به تاراج رفتن كتابخانهاش بیمار شد و در 47 سالگى در قطیف درگذشت. گفتهاند كه 23 تألیف معتبر داشته است كه همگى با كتابخانهى وى، علىرغم تلاشهاى پسرش شیخ یوسف صاحب «حدائق» كه براى حفظ كتابخانه كرد، در فتنهى بحرین از بین رفت. كتاب «اثبات الجزءالذى لایتجزاء» و «الجزءالذى لایتجزى» از جمله كتابهاى او است.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع :
غلامعلي حاتم در سال 1320 در شهر قصر شيرين بدنيا آمد دوره ابتدايي و متوسطه را در زادگاهش گذراند و براي ادامه تحصيل راهي كشور تركيه شد و تا اخذ درجه دكترا در سال 1356 در شهر آنكارا ماند. پس از برگشت به كشور كار را در وزارت فرهنگ و هنر آغاز كرد و در حال حاضر در دانشكده هنر (فارابي سابق) مشغول به تدريس است.گروه : هنررشته : پژوهش هنرگرايش : تاريخ هنروالدين و انساب : پدر غلامعلي حاتم فردي مهربان و دلسوز بود كه در كارهاي عام المنفعه و خيريه در قصر شيرين شركت ميكرد وي علاوه بر داشتن كار آزاد مدير مسئول روزنامه شاه ايل قصرشيرين نيز بود و فرزندان را از همان ابتدا به مطالعه و كتاب آشنا كرد. مادر محترمشان نيز از خانواده خانه خراب كرمانشاه بودند كه آنها هم به دليل مبارزات در زمان مشروطيت به اين نام شهرت يافتند.خاطرات کودکي : بازيهاي كودكانه و سرگرميهاي فصلي مانند شنا در رودخانه الوند، مطالعه كتاب در تعطيلات تابستان در ييلاق و در مواقعي براي سپري كردن وقت به علت كبود امكانات تفريحي گوش دادن به راديو در نبود و ناشناخته بودن تلويزيون از خاطرات دوران كودكي دكتر حاتم است وي دراين مورد ميگويد:« برنامه هاي راديويي راه گشايي بود براي خودم و دوستانم كه توانستيم با ديدي بازتر به اطراف خود نظري بياندازيم. شنيدن داستانهاي حماسي ، افسانه ايي و تاريخي انگيزه اي شد كه من بتوانم راه آينده ام را انتخاب كنم شايد دليل انتخاب رشته تحصيلي ام باستانشناسي و تاريخ هنر همين شنودهاي راديويي بوده است.»اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : غلامعلي حاتم در يك خانواده متدين و عالم پرورش يافت. خانواده ايشان در فعاليتهاي مذهبي برگزاري مراسم سوگواري حسيني و تعزيه شهره بودند و در مسائل اجتماعي نيز به علت بار علمي خانواده شركت ميكرند.تحصيلات رسمي و حرفه اي : كسب ديپلم رياضي از دبيرستان شاهپور شهر كرمانشاه سال 1340 گذراندن دوره عليه تحصيل در كشور تركيه تا اخذ مدرك دكترا تا سال 1356خاطرات و وقايع تحصيل : سفر به كشورهاي مختلف اروپايي مانند بلغارستان، يونان، ايتاليا، قبرس، سوريه، عراق و ... از خاطرات دوران تحصيل در كشور تركيه غلامعلي حاتم است.فعاليتهاي ضمن تحصيل : تدريس به عنوان معلم در دبستان و دبيرستان ايرانيها در آنكاراي تركيه و كار در سفارت ايران در تركيه به عنوان كارمند محلي و كار در كشور آلمان به عنوان كار دانشجويي از فعاليتهاي زمان تحصيلي غلامعلي حاتم است.استادان و مربيان : غلامعلي حاتم ازاستادان خود در دانشگاه ها تركيه به پروفسور اكرم اكورگاد، پروفسور تحسين اوزگوچ، پروفسور نعمت اوزگوچ، پروفسور هالوك كارامارلي پروفسور يلماز اونگه و ... نام ميبرد و خود را مديوناين بزرگواران ميداند و تمامي معلمان خود.همسر و فرزندان : غلامعلي حاتم داراي همسر و دوفرزند است كه همسر وي اهل كشور تركيه است و فرزند دختر وي فارغ التحصيل رشته زبان انگليسي و فرزند پسر كارشناسي ارشد پژوهش هنر و مدرس دانشگاههاي هنري نيز ميباشد.وقايع ميانسالي : وقايع دوران معلمي و زندگي با هم دانشگاهيها و تبادل نظر در رشته هنر از خاطرات آن دوران غلامعلي حاتم است.مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : مسئوليت هاي كاري در سفارت ايران در آنكارا در دوران دانشجويي در كشور تركيه و موزه ايران و باستان در ايران و مسئوليت هاي اجرايي در دانشگاه هاي هنر مانند مدير گروه هنر دانشگاه پيام نور از مشاغل غلامعلي حاتم است.فعاليتهاي آموزشي : غلامعلي حاتم در بيشتر دانشكده هاي هنري از سال 1356 به تدريس بوده است مانند دانشكده هنر دانشگاه تهران ، اصفهان، يزد، الزهرا، شريعتي، جهاد، علم و فرهنگ و دانشكد افسري قبل از انقلاب و در حال حاضر تدريس در دانشكده هنر تهران و همكاري با دانشكد هنر دانشگاه آزاد اسلامي . استاد راهنماي پاياننامه هاي دوره دكتر ا و كارشناس ارشد در دانشكده هنر از فعاليتهاي آموزشي دكتر حاتم است.ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : علاوه بر تهيه متن و مطالب درسي و كارهاي دانشگاهي غلامعلي حاتم در موارد زير مشغول است: شركت در مجامع فرهنگي هنري، عضويت در كميته انتصابات و ترفيعات اعضاي هيئت علمي دانشگاه هنر، عضو كميته هاي پژوهشي هنر دانشگاه هنر، عضويت هيئت تحريريه مجله گردش و سيلك رود، عضو شوراي تخصصي تاريخ هنر پژوهشكده هنرهاي سنتي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري، عضو تحريريه پژوهشنامه هنرهاي نمايشي دانشگاه تهران ، و مجله هاي رهپويه سوره، نگره دانشكده هنر دانشگاه شاهد ، تربيت مدرس دانشگاه تربيت مدرس، پژوهشنامه سازمان ميراث فرهنگي صنايع دستي و گردشگري و ...آرا و گرايشهاي خاص : غلامعلي حاتم عنوان ميكند كه تمام تلاش وي بر اين بوده است كه ايران را با تمام ويژگيهاي ملي و مذهبي توام با هنرهايش در ادوار مختلف تاريخ معرفي كند .چگونگي عرضه آثار : چاپ مقالات مختلف علمي در رشته هنر و تهيه و چاپ كتاب و ايراد سخنرانيهاي گوناگون در جامع فرهنگي هنري از اثار غلامعلي حاتم است. ________________________________________ آثار : آشنايي با هنر در تاريخ 1 ويژگي اثر : دانشگاه پيام نور فروردين 13822 آشنايي با هنر در تاريخ 2 ويژگي اثر : دانشگاه پيام نور اسفند 13823 معماري اسلامي در دوره سلجوقيان ويژگي اثر : انتشارات جهاد دانشگاهي ماجد- تهران 13794 هنر و تمدن اسلامي 1 ويژگي اثر : دانشگاه پيام نور ديماها 1383
ملیت : آمریکا - قرن : 20 منبع :
فریمن دیسون وی در زمینه های علم فیزیک و نویسندگی داستانهای علمی تخیلی بسیار چیره دست بوده است. دیسون در سال 1960 نظریه ای را مبنی بر نیاز انسان در تولید لایه ای محافظتی برای محاصره منظومه خورشیدی و حداکثر استفاده از نور خورشید ارائه کرد. این لایه اکنون با عنوان لایه دیسون شناسایی می شود. دیسون عمیقا به حیات ماورایی اعتقاد داشته و بر این باور بود انسان طی چند دهه آینده قادر به برقراری ارتباط با موجودات ماورائی خواهد بود.
ملیت : آمریکا - قرن : 20 منبع :
آنتونی کوئین (۲۱ آوریل ۱۹۱۵ - ۳ ژوئن ۲۰۰۱) بازیگر ، نویسنده و نقاش مکزیکی، آمریکاییتبار بوده است. او یکی از بازیگران هالیوود بوده است. وی با نام آنتونیو رودولفو اوکزاکا کوئین در مکزیک به دنیا آمد و پدر وی ایرلندی و مادرش مکزیکی بوده است. او در یکی از مناطق نزدیک لوس آنجلس بزرگ شده بود و مدرسه را زودتر از وقت موعود ترک کرد، اما قبل از اینکه هنرپیشه شود، بوکسر و نقاش بود.فیلمشناسی * استاد مرده * انتقام * باراباس * توپهای سن سباستین * جاده * راه رفتن روی ابرها * عمر مختار * عیسی ناصری ۱ * عیسی ناصری ۲ * گوژپشت نتردام * لورنس عربستان * انتقام آنجلو * محمد رسول الله * اسب کهر را بنگر * زوربای یونانی * قرارداد مارسی * آخرین قطار گان هیل
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر
فیلسوف. تولد: 1304 ق.، اصفهان. درگذشت: 9 دى 1375. عبدالجواد فلاطورى از نوادگان آخوند ملا اسماعیل اصفهانى، استاد فلسفهى حاجى سبزوارى، است. فلاطورى از ابتداى جوانى علاوه بر تحصیلات دبیرستانى به كسب معارف اسلامى همت گماشت و در شهرهاى اصفهان، تهران و مشهد در محضر استادانى نظیر محمدعلى شاهآبادى، مهدى آشتیانى، آیتالله محمدتقى آملى، آیتالله خوانسارى، محمدرضا كلباسى و آیتالله هادى كدكنى نیشابورى به شاگردى پرداخت . در سالهاى 1328 و 1329 كتاب جواهر را با آیتالله محمدرضا كلباسى مباحثه كرد و از محضر وى به اخذ روایت و گواهى درجهى اجتهاد نایل آمد. فلاطورى در سال 1333 براى تحصیل روانه آلمان شد و در رشتهى فلسفه به تحصیل پرداخت. وى در رشتهى «كانتشناسى» به درجهى استادى رسید. همچنین در آلمان به تحصیل رشتههاى فلسفه، روانشناسى علوم تربیتى، علوم اجتماعى، و تطبیق ادیان پرداخت. در همین ایام زبانهاى لاتین و یونانى را نیز فراگرفت و پس از نوشتن مقالات و رسایل كوچكترى به نوشتن رسالهى استادى خود پرداخت و آن را دربارهى «دگرگونى بنیادى فلسفهى یونانى بر اثر طرز اندیشه اسلامى» نگاشت و به درجهى استادى نایل آمد. دكتر فلاطورى استاد دانشگاه كلن آلمان در رشتههاى فلسفه (به شیوهى تطبیقى) و حقوق و كلام و علوم اسلامى و اسلام معاصر بود. از جمله فعالیتهاى دكتر فلاطورى، تأسیس مركز آكادمى كلن در سال 1356 بود كه دست به اصلاح كتابهاى درسى مدارس آلمان زد، و نواقص و كاستىهاى كتابهاى درسى را در زمینههاى اسلام و تاریخ اسلام اصلاح كرد و در این ارتباط شش كتاب تألیف شد كه به عنوان مرجعى براى نویسندگان كتابهاى درسى آلمان و دیگر كشورهاى اروپا از قبیل فنلاند، فرانسه، پرتغال و اسپانیا شد و خود اروپایىها براساس اقدامات و تألیفات استاد فلاطورى، مطالب كتابهاى درسى خود را اصلاح بازنویسى كردند. دكتر فلاطورى براى این كه مركز آكادمى كلن به عنوان یك نهاد علمى جزء دانشگاه قرار بگیرد، آن را از شهر كلن به هامبورگ انتقال داد و از آن پس جزیى از دانشگاه هامبورگ شد. قصد وى این بود كه در این مركز آكادمى، دانشجوى علوم اسلامى تربیت كند و مدرك معتبر نیز بدهد. دكتر فلاطورى در آلمان به عنوان یك مرجع اسلامى و دانشمند فلسفه و علوم اسلامى مطرح بود. هر زمان كه مجلس اروپا در تجزیه و تحلیل و بیان مسایل اسلامى و تفاهم و همفكرى و گفت و گوى بین پیروان ادییان اسلام و مسیحیت و یهودیت دچار مشكل مىشدند، به وى مراجعه مىكردند و نظرخواهى و راهنمایى مىخواستند. وى براى ایجاد مباحثه، تفاهم، همفكرى، و همكارى بین پیروان ادیان مختلف تلاش مىكرد. وى در برپایى اجلاسى كه پیش از فوتش بین مفتكران و اندیشمندان مسلمان، مسیحى و یهودى در یونان برگزار شد، مسئولیت داشت. از آثار ترجمهى اوست: تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامى (تألیف برتولد اشپولر، تهران، 1349). دكتر عبدالجواد فلاطورى روز یكشنبه نهم دى 1375 هنگام تدریس در كلاس درس بر اثر سكتهى قبلى درگذشت.
ملیت : ایرانی - قرن : 11 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(ز 1091 ق)، نویسنده و شاعر. معروف به مستوفى. از مردم بافق، میان یزد و كرمان، بود. وى در عهد شاه سلیمان صفوى مىزیست و در امور دیوانى صاحب منصب بود. در 1077 ق به سمت مستوفى اوقاف یزد و در 1079 ق به منصب نظارت اوقاف آنجا رسید. بعد از فوت پسرش دست از كارهاى دیوانى كشید و در 1081 ق به اصفهان رفت و از طریق حویزه و اهواز و بصره به عراق سفر كرد. پس از زیارت عتبات عالیات به بصره بازگشت و در آنجا تألیف «جامع مفیدى» را در 1082 ق آغاز نمود و سپس از طریق دریا به هند مسافرت كرد. او نخست به بندر سورت رسید و از آنجا به دهلى و سپس به حیدرآباد و برهانپور رفت. در 1086 ق به دهلى بازگشت و در 1088 ق در اوجین (اوجان) به خدمت شاهزاده محمداكبر بن عالمگیر رسید و منصب دو صدى یافت و به همراه او به مولتان رفت و در 1089 ق منصب وزارت و میر سامانى شاهزاده را عهدهدار شد و در این شهر پس از هشت سال در 1090 ق توانست كتاب «جامع مفیدى» را به پایان برساند. او همچنین كتاب «مختصر مفید»، را در احوال بلاد ولایت ایران، در 1087 ق در دكن، آغاز كرد و در 1091 ق در لاهور به اتمام رساند. از دیگر آثارش: «مجالس الملوك»، مشتمل بر جداول سلاطین ایران، از آغاز تا 1049 ق؛ «شرح احوال»، كه همان مقاله پنجم «جامع مفیدى» است؛ «دیوان» شعر.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1405 -1334 ق)، نویسنده، شاعر، متخلص به محزون. در قریهى دشه، از قراى اورامان، به دنیا آمد. پس از فراگرفتن مقدمات صرف و نحو به عراق رفت و در مدارس كردستان عراق به تكمیل علوم دینى و ادبیات عرب پرداخت. سپس به سنندج بازگشت و از محضر برادر بزرگترش، ملا محمود مفتى، استفاده نمود و به دریافت اجازه نایل گشت. بعد به تهران آمد و به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و با سمت دبیرى به سنندج بازگشت. وى حدود 1331 ش به تهران منتقل شد و در ضمن خدمت موفق به اخذ لیسانس و دكتراى الهیات شد. مفتىزاده چند سالى از نویسندگان برنامهى رادیو كردى تهران بود. وى در شاعرى توانا بود و شعر را به لهجهى اورامى و سورانى مىسرود. از آثار وى: تصحیح و شرح «دیوان» ملا عبدالرحیم معدومى مولوى، شاعر معروف كرد.[1] استاد، محقق. تولد: 1300(1334 ق.)، قریه دشه از توابع اورامان. درگذشت: 6 آذر 1363، تهران. محمدصدیق مفتىزاده متخلص به «محزون» فرزند ملا عبدالله دشتى مفتى كردستان، در شش سالگى پدرش و در یازده سالگى مادرش را از دست مىدهد. وى تحصیلاتش را در قریهى دشه و خانگه و شهر سنندج شروع نمود، و در 1315 شروع به خواندن علوم اسلامى كرد و در محضر مدرسانى از مناطق مختلف عراق و نیز در مهاباد به درس خواندن مشغول شد. استادان وى عبارتند بودند از: برادرش حاج ملا خالد مفتى، ملا سید عارف، ملا صالح تریفه، سید بابا رسول اباعبیده (شهرزور عراق)، ملا باقر بالك، ملا محمود درهتفى، ملا على حمامیان، ملا شیخ برهان (در مكریان)، ملا عراف بانهاى، ملا سید على (در پنجوین)، ملا مصطفاى حاج رسول، ملا عبدالله بیژویى (در سلیمانیه)، ملا عزیز شلى خانهاى در كركوك، ملا صالح دیبه گهیى، ملا ابوبكر افندى ههولیر، ملا عبدالكریم افندى (در رواندوز)، ملا صدیق صدیقى، ملا حسین مجدى (در مهاباد) و برادر دیگرش ملا محمود مفتى كردستان در سنندج كه سرانجام اجازهنامهى خود را نیز از دست او گرفت. چندى بعد در سلیمانیه عراق استادان هیئت علمى و دینى اوقاف پس از امتحان اجازهنامهاش را مهر تأیید زدند. در تهران نیز شوراى عالى وزارت آموزش و پرورش اجازهى افتاء و تدریس را به وى دادند. در سال 1323 در وزارت فرهنگ به عنوان معلم استخدام شد، و در دبیرستانهاى شهرهاى مهاباد و سنندج و خرمآباد و تهران هر یك مدتى انجام وظیفه كرد. در سال 1327 در دانشكدهى الهیات و معارف اسلامى دانشگاه تهران دورهى لیسانس و دكترى را به اتمام رسانید و به دریافت دانشنامهى دكترى نایل شد و در دانشكدهى ادبیات نیز مدتى به مطالعهى علوم تربیتى و زبانشناسى پرداخت و به موازات آن در دبیرستان هاى تهران، ادبیات عربى و فارسى را تدریس مىنمود. در سال 1349 در دانشكدهى ادبیات دانشگاه تهران استاد زبان كردى شد، در طى این مدت سردبیرى روزنامه «كردستان» را نیز به عهده داشت. وى سالها از نویسندگان برنامه رادیو كردى تهران بود. در 1359 كه دانشگاه تهران تعطیل گردید، در منزل به تحقیق مشغول گردید و تألیفات خود را كامل نمود. فعالیتهاى او در دورانى كه در مقام سردبیرى روزنامه فعالیت داشته به این شرح است: استخراج و جمع آورى قریب 250 قطعه از اشعار سید عبدالرحیم تاوگوزى (مولوى كردى) از بیاضهاى خطى و دستنویس قدیم و تحقیق و تعلیق مختصر در معانى آنها، جمعآورى و تصحیح بیشتر اشعار ولى دیوانه، مختصرى تحقیق در دیوان ملا پریشان و چاپ بعضى از اشعار او، تصحیح و تحریر دیوان سید صالح كرمانشاهى، تصحیح شیرین و فریاد تألیف ملا ولدخان گوران، تصحیح بعضى از اشعار كنیزك و یازده رزم كه قسمتى از شاهنامه تألیف سرهنگ الماسخان كه نولهیى است، سلسلهى گفتارى در مورد دستور زبان كردى تحت عنوان چگونه بخوانیم و چگونه بنویسیم، چند گفتار در مورد زندگى اجتماعات مختلف كرد، و ایراد و انتقاد به بعضى از رسوم و عقاید خرافى كردى تحت عنوان: در اجتماع چگونه زندگى كنیم، تألیف و تصحیح دیوان ملا حامد آلیجانى، تصحیح منظومهى جنگ سرد و جدال و مناظرهى بین آسمان و زمین سرودهى میرزا عبدالقادر پاوهاى، جمعآورى و تصحیح آثار شعرى بعضى از شعراى كرد تحت عنوان از هر گلزار گلى، چند قطعه شعر ملى و وطنى و عشقى و چند حكایت كوچك و متفرق كه به شیوهى ظنز به كردى سروده شده است، سلسلهى گفتارى در فلسفهى آفرینش، تحت عنوان راه خداشناسى، تاریخچهى حكومتهاى كرد، تصحیح و چاپ و انتشار مناجات خاناى قبادى به نام هفتبند، تمام این آثار و مطالب و نوشتههاى زیر عنوان و امضاى «م. ص. م.» كه مختصر محمدصدیق مفتىزاده است. از كارهاى دیگر او تصحیح و شرح دیوان ملا عبدالرحیم معدومى مولوى (چاپ نشده است) و دستور جامعى براى زبان كردى (چاپ نشده است) است. محمدصدیق مفتىزاده به لهجهى اورامى و سورانى شعر مىگفت، اما به سرودن شهر فارسى كمتر علاقه نشان مىداد، با این حال به فارسى نیز اشعارى سروده بود. ایشان سرانجام در ششم آذر 1363 به سبب ابتلا به سرطان ریه در تهران درگذشت.
ملیت : ایرانی - قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1243 -1176 ق)، ادیب، مورخ، عالم، مفسر، نویسنده، عارف و شاعر، متخلص به مفتون. در خوى آذربایجان به دنیا آمد. هنگامى كه كریم خان زند براى اطمینان خاطر از جانب امراى آذربایجان، اولاد آنان را به گروگان گرفت، پدر مفتون، او را به جاى برادرش، در ده سالگى، به شیراز فرستاد. وى چهارده سال در شیراز بود و در این مدت به تحصیل علم و معرفت و كسب فضل و دانش پرداخت. بعد از فوت كریم خان و تسخیر شیراز به دست علیمراد خان زند، گروگانها از آنجا به اصفهان برده شدند و پس از فوت علیمرادخان، در 1199 ق، آقا محمد خان، آنان را آزاد نمود و اجازه داد تا به آذربایجان بازگردند. وى به نظم و نثر فارسى و عربى مسلط بود و به هر دو زبان شعر مىسرود. در انواع شعر نیز به قصیده و مثنوى بیشتر تمایل داشت. او در 1241 ق به زیارت عتبات عالیات و بیتاللَّه الحرام رفت و پس از بازگشت در تبریز درگذشت و در همان جا به خاك سپرده شد. از آثارش: «مآثر خاقانى»، در تاریخ قاجاریه؛ «مآثر سلطانیه» یا «مآثر سلطانى»، مبنى بر مآثر سلطنت فتحعلىشاه، از زمان جلوس تا 1241 ق؛ «حدائق الجنان»، در سرگذشت خودش در شیراز و شرح حال شعرا و فضلاى آن شهر، همراه شمهاى از احوالات كریم خان زند؛ «نگارستان دارا»، در شرح حال شعراى دورهى فتحعلىشاه؛ «تجربة الاحرار و تسلیة الابرار»، در شرح حال عدهاى از علما و معاریف و شعراى معاصر خود؛ شرح «مشاعر» ملا صدرا؛ ترجمه «عبرت نامه» (بصیرت نامه) از تركى به فارسى؛ «حقایق الانوار»، در شرح حال شعراى عرب و عجم، به فارسى؛ «حدائق الادباء»، شامل منشآت و مطارحات شعراى عرب و عجم، به فارسى؛ «حدیقه»، در شرح حال شعراى عرب و معانى بعضى از اشعار آنها، به فارسى؛ مثنوى «ناز و نیاز»؛ مثنوى «همایون نامه»، در احوال مختار ثقفى؛ مثنوى دیگرى در بحر رمل؛ «ریاض الجنة»، در تاریخ سلسلهى دنابله؛ «روضة الآداب و جنة الالباب»، در شرح حال شعراى عرب، به عربى؛ «دیوان» شعر. گویند مفتون در تألیف تاریخ «زینة التواریخ» با میرزا رضى، متخلص به بنده، مشاركت داشته است.[1] (شاعر) عبدالرزاق بیگ دنبلى متخلص به «مفتون» (و. 1176 ه.ق- ف. تبریز 1243 ه.ق) یكى از دانشمندان و سخنوران بزرگ آذربایجان در دورهى قاجاریه بود. وى در سال 1276 ه.ق در شهر خوى متولد شد، از سن ده سالگى تا 24 سالگى (چهارده سال) به عنوان گروگان در شیراز بازداشت بود و در این مدت به تحصیل علم و ادب پرداخت، در زمان آغا محمدخان قاجار مرخص شده و به آذربایجان برگشت. در زمان عباس میرزا نایبالسلطنه به منصب استیفا و نویسندگى ارقام دیوانى نایل گردید. وى تألیفات گرانبهائى از خود به یادگار گذاشت از جمله: حدائقالجنان، روضةالاداب و جنةالالباب. حدائقالادباء، ماثر سلطانى، كلیات دیوان و غزلیات، مثنوى ناز و نیاز، منظومهاى بنام مختارنامه.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1359 -1293/ 1291 ش)، شاعر و نویسنده. در لاسگرد سمنان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایى را در زادگاهش و متوسطه را در تهران به پایان رسانید. سپس به استخدام وزارت دارایى درآمد و پس از دو سال به وزارت فرهنگ منتقل شد. وى ضمن خدمت ابتدا در دانشكدهى الهیات و معارف اسلامى و بعد در دانشكدهى ادبیات دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و موفق به اخذ لیسانس گردید. او دورهى دكتراى ادبیات را نیز گذراند و به دریافت دانشنامه توفیق یافت. وى در تهران درگذشت. از آثارش: «تاجداران تیرهبخت»؛ «در راه پیروزى»، شعر؛ مقدمه و تصحیح و اهتمام در انتشار «رشحات عین الحیات» فخرالدین على واعظ كاشفى.
ملیت : ایرانی - قرن : 8 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(وف 789 ق)، دانشمند، نویسنده و عالم. معروف به معلم. اهل یزد و از وزراى آلمظفر (795 -713 ق)، در عهد امیر مبارزالدین محمد (759 -713 ق) و فرزندش، شاه شجاع (786 -759 ق)، بود. پدر وى از علماى عصر خود از ملازمان امیر مبارزالدین محمد بود. معینالدین پس از كسب مقدمات علوم مدتى در خدمت قاضى عضدالدین ایجى تحصیل كرد و نزد وى «مفتاح العلوم» سكاكى و «شرح اصول» ابن حاجب و «كشاف» زمخشرى و همچنین شرح كتابهاى «مواقف» و «جواهر» را در اصول و كلام، خواند. او به همین دلیل قاضى عضدالدین ایجى را استاد واقعى خود مىداند. پس از تكمیل تحصیلات، به معرفى یكى از امرا، در 744 ق در یزد، به خدمت آلمظفر درآمد و یك سال پس از آن در كرمان مجلس درسى تشكیل داد و به همین دلیل به معلم معروف شد. در 755 ق به حج رفت و در بازگشت، به امر امیر مبارزالدین، در دارالسیادهاى كه شاه در یزد ساخته بود، به تدریس پرداخت. از این سال به بعد مقدمات تألیف كتاب خود را فراهم كرد و تا پایان عمر در خدمت آلمظفر بود. از آثار وى كتاب «مواهب الهى» یا «مواهب الهیه»، در تاریخ آلمظفر است كه به «تاریخ مظفرى» یا «تاریخ آلمظفر» نیز معروف مىباشد. معینالدین این كتاب را در 757 ق آغاز و یك سال پس از مرگ امیر مبارزالدین (766 ق) به نام شاه شجاع به پایان رسانید. این كتاب در قرن نهم قمرى اساس تألیف كتاب دیگرى در تاریخ آلمظفر گردید و مؤلفى بنام محمود كتبى آن را تلخیص كرد و بقیهى وقایع دوران آلمظفر را تا پایان عهد آن سلسله بر آن افزود. از دیگر آثار وى: ترجمهى «رشف النصائح الایمانیه و كشف الفضائح الیونانیه» سهروردى، كه در 774 ق براى شاه یحیى ترجمه كرده است؛ رسالهاى به نام «نزهة السرور»، كه در 757 ق نگاشته شده است.
ملیت : ایرانی - قرن : 7 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(س هفتم و هشتم ق)، مورخ و نویسنده. از خانوادهى هنرمندى بود كه اكثر آنها در كاشى كارى ماهر و استاد بودهاند. خود جمالالدین نیز از این حرفه اطلاعاتى كافى داشت ولى به كارهاى دیوانى و مشاغل ادبى و علمى پرداخت و به خدمت سلاطین ایلخانى درآمد. وى از جمله منشیان متعددى بود كه زیر دست خواجه رشیدالدین فضلاللَّه (718-645 ق)، وزیر غازان خان و سلطان محمد خدابنده، به كار تألیف و تدوین اشتغال داشت. پس از مرگ خواجه رشیدالدین، كاشانى در مقدمه كتاب «تاریخ اولجایتو» كه براى گنجانیده شدن در كتاب «جامع التواریخ» خواجه در نظر گرفته شده بود، مدعى شد كه همهى «جامع التواریخ» از اوست و خواجه كار او را به خود نسبت داده است. از آثارش: «تاریخ اولجایتو»؛ «عرایس الجواهر و نفایس الاطایب»، دربارهى شناخت احجار و املاح و خوشبویهها؛ «زبدة التواریخ». در «كشف الظنون» كتاب «زبدة التواریخ» به محمد بن على كاشى (م 836 ق) نسبت داده شده است.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(توح 1287 ش)، استاد دانشگاه، پزشك، روزنامهنگار، نویسنده، مترجم و شاعر، متخلص به نصرت. اصلش از مازندران بود و در تهران به دنیا آمد. تحصیلات متوسطه را در دارالفنون به پایان رساند. وى بنابر ذوق و قریحهى ادبى كه داشت، همزمان با تحصیل علوم ادبى، به تاریخ و فلسفه پرداخت و از محضر استادانى چون شیخ خندق آبادى و شیخ یداللَّه پاكنظر و شیخ مهدى نورى بهرهمند شد و در همان زمان به عضویت انجمن ادبى ایران و انجمن ادبى فرهنگستان درآمد. كاسمى در 1314 ش از دانشكده پزشكى فارغالتحصیل شد و پایاننامهى دكتراى خود را در زمینهى «قطع عصب سیاتیك حوصلى زنان» نوشت. پس از فراغت از تحصیل عهدهدار مشاغل مختلفى از جمله: تدریس بیمارىهاى عمومى در دانشكدهى دندانپزشكى، نمایندگى دورهى سوم مجلس مؤسسان، نمایندگى مردم سارى در دورهى شانزدهم مجلس شوراى ملى، وزیر مشاور در دولت دكتر اقبال، دبیر كل بنیاد نیكوكارى نوریانى، سرپرست مجله «گوهر» و انجمن ادبى گوهر و صاحب امتیاز و مدیر ماهنامهى «دانشكدهى پزشكى» بود. دكتر كاسمى در سرودن شعر توانایى خاصى داشت و قصایدش را به سبك خراسانى مىسرود. از دیگر آثار وى: «غدد مترشحه داخلى و بیماریهاى آن»؛ «راه خوشبختى»، در اخلاق و بهداشت، ترجمه؛ «آنچه باید یك پسر جوان بداند»، ترجمه؛ «آنچه باید یك دختر جوان بداند»، ترجمه؛ «مهر مادر»، شعر؛ «امواج»، شعر؛ «سه نامه»، حاوى سه نامه ادبى و فلسفى؛ «چهار صد سال بعد از فردوسى»، در نظم بعضى از وقایع عصر امیر تیمور گوركانى؛ «داستان یوسف»، مثنوى به سبك «حدیقه» سنایى؛ «دائرة المعارف پزشكى».
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو 1285 ش)، پزشك، استاد دانشگاه و نویسنده. پس از اتمام تحصیلات ابتدایى دو سال به مدرسهى آلیانس رفت و سپس وارد دارالفنون گشت. دوره مدرسهى طب را در تهران گذراند و در 1314 ش، بعد از دو سال طبابت، براى تكمیل تحصیلات به اروپا عزیمت نمود و یك سال در برلن و سه سال در پاریس تحصیل نمود و موفق به اخذ دیپلم از دانشگاه پاریس گردید. پس از آن به ایران بازگشت و در دانشگاه تهران به سمت دانشیار بافتشناسى و سپس آسیبشناسى به تدریس پرداخت. در 1331 ش بار دیگر براى مطالعه به آلمان سفر كرد و مدت سه سال در قسمت آسیب شناسى و امراض داخلى در دانشگاه توینگن مشغول كار شد. وى در 1334 ش به ایران بازگشت و پس از چند ماه مأمور تأسیس دانشكدهى پزشكى جندى شاپور در اهواز گشت. از آثار وى: «فن كالبدگشایى و آسیب شناسى ماكروسكپیك».
ملیت : ایرانی - قرن : 7 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(س هفتم ق)، نویسنده و شاعر. از دانشوران بنام خوزستان كه با شیخ محیىالدین عربى (م 638 ق) معاصر و معاشر بود. وى علاوه بر این كه در شاعرى توانایى داشت، صاحب تصانیف ارزشمندى چون «طراز الذهب»، در فضائل و مناقب ائمه اثنىعشر و اثبات حقانیت ایشان، نیز مىباشد. در «ریاض العارفین» نام او تحت عنوان غالب خوزى و سنب وى به صورت عبدالله بن ابىعبدالله منجى ثانى فرزند ابىحفص منجى ماضى آمده است.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(س چهاردهم ق)، نویسنده و مترجم. عین الملك از كارگزاران دولتى بود كه آثار چندى به زبان فارسى نگاشته و یا ترجمه كرده است. وى در 1338 ش به سمت نمایندگى فوقالعاده به حجاز رفت با براى تجدید روابط ایران و حجاز وارد مذاكره شود. از آثارش: «اسرار سلطانى دربار شاهى»؛ «پسر پاردایان»، ترجمه؛ «داستان آدم جدید»، ترجمه؛ «روكامبول»؛ «مهر فرزندى»، ترجمه.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(ز 1307 ش)، نویسنده. وى پس از خاتمهى تحصیلات مهندسى و نقشهبردارى در فرانسه به ایران بازگشت و به تدریس در رشتهى نقشهبردارى پرداخت و به تدوین كتابهایى در زمینه نقشهبردارى پرداخت. از آثار وى: «اصول علم نقشهبردارى»؛ «نقشهبردارى و عكاسى هوایى»؛ «نقشهبردارى به مقیاسهاى مختلف و طرازیابى».
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(وف 1332 ش)، نویسنده و استاد دانشگاه. از مشهد به تهران آمد. در بیست و دو سالگى دورهى مدرسهى عالى فلاحت را به پایان رساند و در سال 1310 ش جزو محصلان دولتى به اروپا رفت و موفق به دریافت دانشنامهى مهندسى از موسسه علوم كشاورزى پاریس شد. ادارهى سپرستى دانشجویان پاریس او را براى ادامهى تحصیل به امریكا فرستاد. یك سال بعد از دانشگاه كالیفرنیا نیز گواهینامه تخصص جنگل دریافت كرد و به ایران بازگشت. ساعى ریاست دایرهى جنگلبانى را به عهده گرفت و همچنین به سمت معلمى و بعد استادى در رشتهى جنگل در دانشكده انتخاب شد. از آثار وى: «جنگل شناسى».
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو 1270 ش)، نویسنده. او تا شانزده سالگى در مدرسهى الیانس تهران به تحصیلات مقدماتى پرداخت. سپس به اروپا رفت و مدت سه سال در ژنو، تحصیلات متوسطه را فراگرفت و دو سال نیز در یكى از شهرهاى پاریس براى آماده شدن ورود به دانشكدهى نظامى سنسیر مشغول به تحصیل شد، پس از آن وارد دانشكدهى سنسیر، و از آنجا موفق به اخذ گواهینامه رسمى شد. وى در سال 1300 ش وارد خدمت وزارت جنگ شد. اثر وى: «زندگانى حسن اسفندیارى».
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو 1280 ش)، پزشك و نویسنده. در تهران متولد شد. تحصیلات مقدماتى و متوسطه را در همین شهر گذراند و براى ادامه تحصیل به اروپا رفت. از دانشكدهى طب شهر ساربوك آلمان اجازه نامهى طبابت گرفت، و تا سال 1933 م در بیمارستانهاى لیپزیك در سلان و برلن مشغول كار شد، سپس به ایران بازگشت و در سال 1312 ش به خدمت وزارت جنگ درآمد. در ضمن به تدریس در دانشكدهى طب نیز مشغول شد. بعدها به درجه سرتیپى رسید و مدتى نیز براى مطالعه به امریكا رفت. آثار وى: «دورهى بهداشت نظامى»؛ «طرز جلوگیرى از بیماریهاى مقاربتى»؛ «كمكهاى نخستین قبل از رسیدن پزشك».
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو 1324 ق)، نویسنده و شاعر، متخلص به اوژن. در چهارمحال بختیارى به دنیا آمد و تحصیلات مقدماتى را در مكاتیب قدیمى گذراند. سپس به اصفهان رفت و در آنجا به ادامه تحصیل پرداخت. در سال 1308 ش به تهران آمد و تصدیقنامه نهایى تحصیلات متوسطه را از دارالفنون دریافت نمود. در سال 1312 ش پس از طى دورهى دانشكدهى افسرى به درجهى ستوان دومى نائل آمد. خدمت در ارتش را تا درجه سرهنگى ادامه داد. در سال 1318 ش نام خانوادگى خود را از ایلبك به اوژن تغییر داد. از آثار وى: «دو جوان در شهر ورنا»؛ «قصهى زمستانى»؛ «تاریخچهى دو قرن اخیر شعرا و عرفاى چهارمحال بختیارى»؛ «همانكه دلت مىخواهد».
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر
محقق، شاعر، مؤلف. تولد: 1295، سارى. درگذشت: 9 اردیبهشت 1368، تهران. احسان طبرى، فرزند فخر طبرى ملقب به فخرالعارفین، در شش سالگى به مكتب سید عبدالمجید رفت و قرآن را تعلیم گرفت و خواندن و نوشتن آموخت. نصابالصبیان و كتابهاى جودى و جوهرى را نیز خواند. در هفت سالگى به مدرسهى احمدیه رفت و پس از پایان دورهى ابتدایى به علت تبعید پدرش به تهران به اتفاق مادرش به آن شهر عزیمت كرد و دورهى دبیرستان را هم به انجام رسانید، آنگاه به دانشكدهى حقوق راه یافت و فارغالتحصیل شد. در خلال تحصیل در دانشكدهى حقوق به فراگرفتن علوم ادبیه و عربیه پرداخت و در مدرسهى سپهسالار نزد اساتید كسب دانش كرد و با فلسفه و علوم عقلى نیز آشنایى یافت. در سنین جوانى به سبب آشنایى با تقى ارانى به ماركسیسم گروید و در سال 1316 همراه با 52 تن دیگر به زندان رضاشاه افتاد و همزمان با تبعید رضا شاه به جزیره موریس، از زندان رهایى یافت، سپس در فعالیتهاى حزب توده شركت داشت، مدتى سردبیرى روزنامهى (رهبر) به صاحب امتیازى ایرج اسكندر را در تهران به عهده داشت (11 بهمن 13 -1322 آذر 1325)؛ پس از چندى به اراك تبعید شد و در سال 1325 در كنگرهى نویسندگان در تهران شركت كرد. در پس ترور نافرجام شاه در سال 1327 و اعلام غیر قانونى بودن حزب توده، در سال 1328 به اعدام محكوم شد، ناگزیر از ایران خارج شد و به اتحاد جماهیر شوروى گریخت و در آكادمى مسكو به تحصیل پرداخت و فارغالتحصیل گردید و به مقام استادى رسید، در این مدت وى در رادیو مسكو كار مىكرد و سرانجام پس از نه سال فعالیت در این كشور به آلمان شرقى رفت و در شهر لایبزیك اقامت گزید. در برلین دورهى آكادمى علوم اجتماعى را گذراندن و به دریافت مقام علمى «دكتر هانیل» در فلسفه دست یافت و سالها در دانشگاههاى آلمان به تدریس اشتغال داشت. وى با زبانهاى عربى و پهلوى و روسى و آلمانى و انگلیسى و فرانسوى و تركى آذرى و تركى اسلامبولى آشنایى داشت و در تخصش در زمینهى تاریخ فلسفه و ادبیات بود. در سال 1357 همزمان با اوجگیرى قیام مردم و انقلاب اسلامى به ایران آمد و فعالیتهاى سیاسى خود را با بازگشایى حزب توده از سر گرفت. در سال 1362 بنا به تشخیص مصادر امور، فعالیت حزب توده مغایر مصالح جمهورى اسلامى شناخته و به اتفاق كادر رهبرى حزب دستگیر و زندانى شد. وى در زندان به اشتباهات خود و حزب اعتراف كرد و كتاب كژراهه (خرداد 1366) را در این زمینه نوشت. احسان طبرى در روزهاى پایانى عمر خود نیز مشغول به نگارش اثرى موسوم به آورندگان اندیشهى خطا بود كه حاوى كنكاشى است در اندیشههاى احمد كسروى، صادق هدایت و سید حسن تقىزاده اما این امر با بسته شدن كتاب عمر وى به سبب نارسایى كلیوى در سال 1368 به انجام نرسید و نیمه تمام ماند. احسان طبرى همچنین به داستان نویسى نیز مىپرداخت. افسانههاى تمثیلى وى با نثر شبه كلاسیك آن و با استفاده از اساطیر ایرانى و اروپایى در خدمت تبلیغ مرام سیاسى خاصى است. از جمله داستانهاى او مىتوان به این عنوانها اشاره كرد: شكنجه و امید (1326)؛ مجموعهاى از قطعات ادبى او و در دوزخ (1327)؛ خدایان از بند رسته (با امضاى طباطبا كه ظاهرا از اوست، 1331)؛ حماسهى گئومات (چاپ شده در كشورهاى اروپایى شرقى، نمایشنامه تاریخى منظوم)؛ فرهاد چهارم (داستان، استكهلم، 1977 1356)؛ خانواه برومند (داستان)؛ چشمان قهرمان باز است (مجموعه داستان)؛ پنجامه (مجموعه داستان)، چهره خانه (داستان)؛ دهه نخستین (داستان)؛ رانده ستم (داستان). از احسان طبرى سه مجموعه شعر به نامهاى از میان ریگها و الماسها و دریچه پاییز و در سال 1360 مجموعه شعرى به نام ترانهى خوابگونه (مجموعه شعر نو) طبع و نشر كرد. علاوه بر آثار فوق مىتوان به عنوانهاى دیگرى نیز اشاره نمود: آنتى دورینگ (فردریك انگلس)؛ الفباى مبارزه (استكهلم، 1977 1356)؛ انسان و پراتیك اجتماعى و رفتار فردى وى (در زمینه اخلاق)؛ ایران در دو سدهى واپسین (مجموعهاى از دو كتاب بنیاد آموزش انقلابى و بررسىها درباره برخى از...، 1360)؛ برخى بررسىها دربارهى جنبشها و جهانبینىهاى اجتماعى در ایران (چاپ شده در كشورهاى اروپاى شرقى، 1970 1348)؛ برخى مسائل حاد انقلاب ایران؛ بررسى چند مسئلهى اجتماعى؛ بررسىهاى اجتماعى و تاریخى؛ بنیاد آموزش انقلابى (چاپ شده در كشورهاى اروپاى شرقى، 1971 1350)؛ جامعه ایران در دوران رضاشاه (یك تحلیل عمومى، چاپ شده در كشورهاى اروپاى شرقى، 1977 1356)؛ جامعه و جامعه شناسى؛ چهرهى یك انسان انقلابى (برخى از مسائیل اخلاقى و انسانشناسى، 1360)؛ دانش و بینش (در زمینه عرصه هاى نوین علمى)؛ درباره منطق عمل، دو مقاله دربارهى تبلیغات (1361)؛ دو هفته در اتحاد جماهر شوروى (با همكارى نورالدین كیانورى)؛ دوزخ شغالشاه رؤیاى چینى (1327)؛ رد تئورى همگرایى (سیاسى)؛ زایش و تكامل تئورى انقلابى؛ فروپاشى نظام سنتى و زایش سرمایهدارى در ایران از آغاز تمركز قاجار تا آستانهى انقلاب مشروطیت (چاپ شده در كشورهاى اروپاى شرقى، 1975 1354)؛ سفر جادو؛ سیماى یك انقلابى؛ شناخت و سنجش ماركسیسم (1368)؛ شمهاى دربارهى شناخت ایران و جهان؛ گفتگو با یك روشنفكر مأیوس (نمایشنامه)؛ نوشتههاى فلسفى و اجتماعى. (1368 -1295 ق)، استاد دانشگاه، نویسنده، مترجم و شاعر. در سارى به دنیا آمد. قبل از هفت سالگى به یادیگرى علوم دینى پرداخت. دوران دبستان را در سارى گذراند. بعد از تبعید پدرش به تهران، او نیز به تهران آمد و دوره دبیرستان را به انجام رسانید، آنگاه به دانشكده حقوق رفت و فارغالتحصیل شد. وى در همان وقت به فراگرفتن علوم ادبى و عربى پرداخت و در مدرسهى سپهسالار نزد استادان فن كسب دانش كرد و با فلسفه و علوم عقلى نیز آشنایى كامل یافت. در 1316 ش به همراه گروه پنجاه و سه نفر یاران دكتر تقى آرانى زندانى شد. بعد از آزادى به حزب توده پیوست و از برجستهترین اعضاى آن حزب شد. وى به علت تبلیغات كموینستى از جانب رژیم پهلوى به اعدام محكوم شد و ناگزیر به شوروى پناه برد و در آنجا به تحصیل پرداخت. پس از آن به برلین رفت و در آنجا موفق به كسب دكتراى فلسفه شد و سالها در دانشگاههاى آلمان به تدریس پرداخت. وى به زبانهاى روسى، آلمانى، انگلیسى، فرانسه و تركى تسلط كافى داشت. بع داز انقلاب بهمن 1357 به ایران بازگشت. در 1362 دستگیر و زندانى شد. احسان طبرى از بزرگترین نظریهپردازان ماركسیسم در ایران و جهان بود. از حافظه و استعداد شگرف برخوردار بود، و در زمینهى شعر كلاسیك و نو و داستان و رمان و تحقیقات فلسفى و بررسیهاى لغوى و فرهنگ عامیانه و مسایل سیاسى و اجتماعى اطلاعات عمیقى داشت. از آثار وى: «فروپاشى نظام سنتى و زایش سرمایهدارى »؛ «شناخت و سنجش ماركسیسم»؛ «خانواده برومند»؛ «روشنفكر مأیوس»؛«زایش و تكامل تئورى انقلابى»؛ «راندهى ستم»؛ «دهه نخستین»؛ «كژراهه»؛ «حماسه گئومات»؛ «از میان ریگها و الماسها»، مجموعهى شعر؛ «ترانه خوابگونه»، مجموعهى شعر؛ «آنتى دورینگ»، ترجمه؛ «شكنجه و امید»؛ «در دوزخ»؛ «رویاى چینى».[1]
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
استاد، مترجم، محقق، مؤلف. تولد: 1297، اراك. درگذشت: شهریور 1364، لندن. محمود صناعى كه اشعار خود را با عنوان «هونر» (فرود) و «هونر» (م) منتشر مى كرد، پس از پایان تحیلات متوسطه در كالج آمریكایى تهران از دانشكدهى ادبیات و دانشكدهى حقوق دانشگاه تهران در رشتههاى فلسفه و علوم تربیتى و ادبیات پارسى و حقوق لیسانس گرفت. پس از چند سال تدریس فلسفه و ادبیات فارسى در كالج آمریكایى تهران در سال 1324 براى تكمیل تحصیلات خود عازم انگلستان گردید و در دانشگاه لندن به تحصیل در رشتهى حقوق و فلسفه و روانشناسى مشغول شد و به دریافت درجهى دكترى در رشتهى روانشناسى نایل شد. در سال 1333 به عضویت انجمن بینالمللى پسیكوآنالیز انتخاب گردید. مدتى به سمت رایزن فرهنگى ایران در انگلستان خدمت كرد. وى همچنین عضو هیئت نظارت تألیف تاریخ ایران در كمبریج بود پس از بازگشت به ایران به عنوان استاد در دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد و به مقامهاى ریاست دانشسراى عالى تهران و معاونت وزارت فرهنگ نیز رسید. دكتر محمود صناعى همچنین موفق به تأسیس و پایهگذارى مؤسسهى روانشناسى در دانشگاه تهران شد. وى در این مؤسسه كتابخانهاى حاوى كتابهاى مربوطه و نشریات ادوراى گرد آورد. او بیش از ده سال پیش از فوتش به انگلستان عزیمت كرد و در لندن ساكن شد. علاوه بر مقالههایى كه در مجلههاى «ایران امروز»، «سخن»، «یغما»، «راهنماى كتاب» و «مهر» منتشر مىكرد و مقالههایى به زبان انگلیسى در مجلههاى جهانى منتشر مىساخت، فهرست آثار انتشار یافته وى به شرح زیر است: یادى از استاد (هرلدلسكى، 1332)؛ ترجمهى چهار رساله افلاطون (1336)؛ آزادى فرد و قدرت دولت؛ آزادى و تربیت (1339)؛ اصول روانشناسى (نرمال ل. مان چاپ دوم، 1342)؛ پنج رساله از افلاطون (1334)؛ در آزادى (جان استوارت میل). دكتر محمود صناعى در شهریور 1364 در لندن درگذشت. در سال 1297 تولد یافت. پس از انجام تحصیلات متوسطه وارد دانشكدهى ادبیات شد و لیسانسیه در رشتهى فلسفه و علومتربیتى شد. بعد به اروپا رفت و در دانشگاه لندن فلسفه و علومتربیتى و روانشناسى تحصیل كرد و درجهى دكترا گرفت . چندى در دانشكدههاى انگلستان تدریس مىنمود، سپس به دعوت دولت ایران به تهران آمد و استاد دانشسراى عالى و دانشكدهى ادبیات تهران شد. مدتى ریاست دانشسراى عالى با او بود. بعد به معاونت وزارت فرهنگ و تعلیمات عالیه منصوب گردید. چندى هم وابستهى فرهنگى ایران در لندن بود. صناعى در سال 1345 مجددا به روانشناسى به زبانهاى انگلیسى و فرانسه مىباشد. مردى بود به تمام معنى دانشمند و با فضل در روانشناسى و روانكاوى صاحب بصیرت. وقتى كه در تهران اقامت داشت، مطبى دائر نمود و بیماران روانى را معالجه مىكرد. در سال 1365 درگذشت. (تو 1297 ش)، مترجم و نویسنده. در اراك به دنیا آمد. تصحیلات خود را در كالج آمریكایى تهران و دانشكدهى ادبیات و دانشكدهى حقوق به پایان رسانید و در رشتههاى فلسفه و علوم تربیتى و ادبیات فارسى و زبان خارجه و حقوق به اخذ لیسانس توفیق یافت. پس از چند سال تدیس فلسفه و ادبیات فارسى در كالج آمریكایى تهران، جهت تكمیل تحصیلات به انگلستان رفت و پس از اخذ درجهى دكترى از دانشگاه لندن به تحصیل پسیكو آنالیز (روانكاوى) پرداخت و در 1333 ش به عضویت انجمن بینالمللى آن رشته انتخاب گردید. مقالات متعددى كه وى در مسایل مختلف روانشناسى اجتماعى انتشار داد، او را در زمرهى متخصصین بینالمللى این فن درآورد. صناعى مدتى رایزن فرهنگى سفارت ایران در انگلستان بود. از آثار وى: «آزادى و تربیت»؛ «اصول روانشناسى»، ترجمه؛ «پنج رساله از افلاطون»، ترجمه؛ «چهار رسالهى افلاطون»، ترجمه؛ «در آزادى»، ترجمه؛ «یادى از استاد»، ترجمه.[1]
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)
مدرس، جامعه شناسى، محقق. تولد: آذر 1284، تهران. درگذشت: 9 اردیبهشت 1370. غلامحسین صدیقى، فرزند حسین اعتضاد دفتر، تحصیلات ابتدایى و متوسطه خود را در تهران در مدارس علمیه، آلیانس و دارالفنون گذراند و سپس در سال 1309 براى ادامهى تحصیل جزو دومین گروه دانشجویان اعزامى به اروپا به فرانسه رفت. در آنجا پس از گذراندن دورهى دانشسراى سنکلو و دانشگاه پاریس به اخذ لیسانس و دکتراى ادبیات در رشتهى فلسفه و جامعهشناسى نایل آمد. رسالهى دکتراى او با عنوان جنبشهاى دینى ایرانى در قرنهاى دوم و سوم هجرى در سال 1938(1317) به زبان فرانسوى در پاریس به چاپ رسید (این کتاب در سال 1372 در تهران به چاپ رسیده است). در سال 1316 به ایران بازگشت و با درجهى دانشیارى در دانشگاه تهران به تدریس تاریخ فلسفهى قدیم و جامعهشناسى پرداخت، مدتى بعد هم به مقام استادى دانشکدههاى ادبیات معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامى) نایل آمد. چندى نیز مدیر کل دانشگاه و چند دوره نمایندهى دانشکدهى ادبیات در شوراى دانشگاه بود. او همچنین در تأسیس انجمن آثار ملى مؤثر بود، و بعدها به ریاست انجمن رسید. او عضو کمیسیون ملى یونسکو و کنگره هزاره ابن سینا بود، و از 1326 الى 1329 در تنظیم مدخلهاى حروف «پ» و «ث» لغت نامه دهخدا فعالیت کرد، در واقع او یکى از پنج نفرى بود که همراه خان بابا بیانى، ذبیحالله صفا، محمد معین و عبدالحمید اعظمى زنگنه پس از تصویب ماده واحده مربوط به چاپ لغت نامه در چاپخانه مجلس شوراى ملى در اواخر 1324 به همکاى با دهخدا انتخاب شد. وى در سال 1330 در هیئت دولت دکتر محمد مصدق به عنوان وزیر پست و تلگراف منصوب شد و پس از مدتى تا سال 1332 وزیر کشور این هیئت دولت بود. پس از کودتاى 28 مرداد 1332 دستگیر گردید و مدت پانزده ماه در زندان به سر برد. اما پس از آزادى چهار بار دیگر هم به زندان افتاد. از جمله فعالیتهاى وى در زمینهى فرهنگى تأسیس مؤسسهى مطالعات و تحقیقات اجتماعى در سال 1337 است. این مؤسسه در سال 1351 به دانشکدهى علوم اجتماعى تبدیل شد. دکتر غلامحسین صدیقى همچنان در طول سالهاى عمر خود چندین بار نماینده ایران در کنفرانسهاى بینالمللى تعلیم و تربیت و یونسکو انتخاب شد. تألیفات وى از این جمله است: از طائیس تا سقراط، گزارش سفر هند (1326)؛ چاپ متن عربى رسالهى سرگذشت ابن سینا و چند رسالهى دیگر منسوب به ابنسینا. وى همچنین مقدمهاى بر کتاب اصول حکومت آتن (تألیف ارسطو و با ترجمه و تحشیهى باستانى پاریزى) نوشته است. دکتر غلامحسین صدیقى پس از تحمل یک دوره بیمارى در نهم اردیبهشت 1370 درگذشت. از فلاسفه و دانشمندان و استادان مسلم دانشگاه است. در 1284 ش تولد یافت. پس از انجام تحصیلات مقدماتى و فقه و اصول و ادبیات در تهران به اخذ دیپلم نائل آمد و از طرف دولت براى ادامهى تحصیلى به فرانسه اعزام شد و در رشتهى فلسفه لیسانس و دکترا اخذ کرد. پس از مراجعت به ایران به دانشیارى و سپس استادى دانشکدهى ادبیات برگزیده شد و سالیان دراز در آن دانشکده تدریس مىنمود. در 1330 در کابینهى دکتر محمد مصدق،ابتدا وزیر پست و تلگراف و بعد وزیر کشور بود و تا 28 مرداد 1332 در آن سمت باقى ماند. پس از سقوط مصدق، دو روزى به حال اختفاء مىزیست تا اینکه به اتفاق مصدق و شایگان، خود را به حکومت جدید معرفى کرد، چند روزى در باشگاه افسران، سپس در زندان لشکر 2 زرهى زندانى بود. همزمان با محاکمهى مصدق در دادگاه نظامى او هم محاکمه شد و چندى در زندان بود و او را از کار دانشگاهى اخراج کردند ولى مجددا به کار خود بازگشت و شغل استادى را تا سنین بازنشستگى ادامه داد. ریاست گروه فلسفه و روانشناسى با او بود. دکتر غلامحسین صدیقى مردى به تمام معنى صدیق و متقى و دانشمند و در عین حال سختگیر و بدون گذشت بود. در وطنخواهى و علاقهى او به کشور هیچکس تردید ندارد. او عضویت جبهه ملى را پذیرفت و تا پایان عمر بدان عقیده باقى ماند. در اواخر دوران حکومت شاه هر موقع سخن از نخستوزیر ملى مىشد، نام صدیقى مترادف آن بود. شاه در روزهاى سقوط به او متوسل شد تا سکان شکستهى کشتى حکومت را به دست او بسپارد ولى روى شرایط پیشنهادى توافق نشد. شاه در خاطرات خود اشاره مىکند که شرایط او مورد قبول واقع نشد لیکن واقعیت مطلب این است که صدیقى از زیر بار مسئولیت فرار کرد. زیرا اوضاع و احوال روز خواستار عدم قبولى او بود. وى صاحب تالیفاتى در رشتهى تخصصى خود مىباشد. در سال 1371 در تهران درگذشت و از طرف مردم تشییع جنازهى باشکوهى به عمل آمد. (1370 -1284 ش)، نویسنده و استاد دانشگاه، رییس انجمن آثار ملى. در تهران به دنیا آمد. پس از به پایان رساندن تحصیلات متوسطه در مدرسههاى آلیانس و دارالفنون در 1308 ش به فرانسه اعزام شد. او پس از اخذ دیپلم ادبیات از دانشسراى عالى سن کلود، تحصیلات دورهى دکترا را در دانشکدهى ادبیات دانشگاه سوربن آغاز کرد و با تقدیم رسالهى خویش تخت عنوان «جنبشهاى دینى ایرانیان در قرنهاى دوم و سوم هجرى» دورهى دکتراى خویش را به پایان برد. به ایران بازگشت و به خدمت دانشگاه درآمد و عهدهدار مشاغل مختلفى شد: معلم جامعهشناسى و تاریخ فلسفه، نمایندهى دانشکدهى ادبیات و دانشسراى عالى در شرواى دانشگاه، عضو هیأت نمایندگى ایران در کنفرانس بینالمللى تلعیم و تربیت در ژنو و بعد با همین سمت در لندن، عضو هیأت سیاسى و اقتصادى و فرهنگى در هندوستان، ریاست نمانیدگى در سومین کنفرانس سازمان تربیتى و علمى یونسکو به جهت شایستگى علمى و فرهنگى مدتها عضو هیئت تحقیقى انجمن آثار ملى را بر عهده گرفت. از آثار وى: «از طالس تا سقراط»؛ «گزارش سفر هند». دکتر صدیقى براى مدتى هم با على ابکر دهخدا همکارى علمى و فرهنگى نمود و تألیف و تنقیح دو جزء «لغتنامه» را بر عهده گرفت به پایان رساند. او همچنین در تصحیح تألیفات فارسى منسوب به ابنسینا شرکتى فعال داشت.[1]
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1350 -1294/ 1293/ 1291 ش)، نویسنده، مصحح، مترجم، فرهنگ نویس و شاعر. در رشت به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلات ابتدایى در زادگاهش، تحصیلات متوسطه را در دارالفنون به پایان رساند. سپس از دانشسراى عالى در رشتهى ادبیات فارسى و فلسفه و علوم تربیتى فارغالتحصیل شد. پس از آن مدتى ریاست دانشسراى شبانهروزى اهواز و سپس ریاست ادارهى دانشسراها را در وزارت فرهنگ داشت. وى اولین كسى بود كه در ایران به اخذ درجهى دكترا در ادبیات نایل آمد و رسالهى دكتراى خود را با عنوان «مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات فارسى» ارائه نمود. او از 1318 ش به تدریس در دانشسراى عالى و دانشكدهى ادبیات مشغول بود. وى به جهت شركت در كنگرهها و مجامع علمى و انجام امور تحقیقى و تدریس به كشورهاى آمریكا، انگلیس، فرانسه، شوروى سابق و آلمان سفر كرد. معین همكار دهخدا بود و سرپرستى سازمان «لغت نامه» را بر عهده داشت. دكتر معین سرانجام پس از پنج سال بیمارى و بیهوشى در رشت درگذشت و در آستانهى اشرفیهى رشت به خاك سپرده شد. از دیگر آثار وى: «فرهنگ فارسى»، معروف به «فرهنگ معین»؛ «برگزیدهى شعر فارسى»، قرنها چهار و پنج قمرى؛ «حافظ شیرین سخن»؛ «ستارهى ناهید یا داستان خرداد و مرداد»، شعر؛ تحلیل «هفت پیكر» نظامى؛ «روانشناسى تربیتى»، ترجمه؛ «ایران از آغاز تا اسلام»، ترجمه؛ «كتیبههاى پهلوى»، ترجمه؛ تصحیح و تحشیه «برهان قاطع»؛ تصحیح و تحشیه «چهار مقاله» احمد عروضى سمرقندى؛ تصحیح «جوامع الحكایات و لوامع الروایات».[1] محمد (و. هفدهم رجب 1336 هجرى قمرى مطابق 9 اردیبهشت 1297 شمسى. ف. 13 تیرماه 1350 ه.ش) فرزند مرحوم شیخ ابوالقاسم. در شهر رشت در خانوادهاى روحانى متولد گردید. به هنگام طفولیت او نخست مادر و پس از 5 روز پدرش در عنفوان شباب درگذشتند. جد پدرى وى شیخ محمدتقى معینالعلما كه در سلك علماى روحانى بود به تربیت وى همت گماشت. جد مادرى او شیخ محمدسعید نیز از علما و مدرسان علوم قدیمه بود. محمد معین دورهى ابتدائى را در دبستان اسلامى و دورهى اول متوسطه را در دبیرستان نمرهى 1 (كه بعدها بنام دبیرستان شاهپور خوانده شد) طى كرد. در اوان تحصیل در متوسطه صرف و نحو عربى و بخشى از علوم قدیمه را نزد جد خوش و مرحوم سید مهدى رشتآبادى و دیگر استادان وقت آموخت و عشق به مطالعه در نهادش ریشه دوانید. دورهى دوم متوسطه (ادبى) را در دارالفنون تهران به پایان رسانید و به سال 1310 در دانشكدهى ادبیات و دانشسراى عالى در رشتهى ادبیات و فلسفه و علوم تربیتى وارد گردید و در سال 1313 از این شعب لیسانسیه شد پس از طى دورهى شش ماههى دانشكدهى افسرى احتیاط، شش ماه اول سال 1314 را به خدمت افسرى گذرانید و در مهرماه آن سال به دبیرى دبیرستان شاهپور اهواز منصوب شد، و پس از سه ماه ریاست دانشسراى شبانهروزى اهواز را یافت و در عین حال عضویت تحقیق اوقاف و ریاست به عهدهى وى بود. در همین ایام به وسیلهى مكاتبه از آموزشگاه روانشناسى بروكسل (بلژیك) كه تحت نظر Elmer Knowles روانشناس اداره مىشد، روانشناسى عملى و دیگر شعب آن از قبیل خطشناسى، قیافهشناسى و مغزشناسى را فراگرفت. در 1318 به تهران منتقل گردید در حین تصدى معاونت و سپس كفالت ادارهى دانشسراها در وزارت فرهنگ، وارد دورهى دكترى زبان و ادبیات فارسى شد. پس از چندى با حفظ سمت به دبیرى دانشكدهى ادبیات منصوب گردید. پس از به پایان رسانیدن دورهى دكترى، جلسهى دفاع از پایاننامهى دكترى وى به عنوان «مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسى» در روز سهشنبهى 17 شهریور 1321 تشكیل و پایاننامهى او با قید «بسیار خوب» قبول گردید، و او نخستین دكتر ادبیات فارسى در ایران شناخته شد. از آن پس به سمت دانشیار و سپس به سمت استاد كرسى «تحقیق در متون ادبى» در دانشكدهى ادبیات به تدریس مشغول شد و سه سال نیز در دانشسراى عالى به تدریس پرداخت. از آغاز سال 1325 شمسى كه طبع لغتنامهى علامهى مرحوم علىاكبر دهخدا طبق قانون، در مجلس شوراى ملى شروع شد، دكتر معین به همكارى وى برگزیده شد. در دى ماه 1334 با موافقت علامهى مزبور، سازمان لغتنامه از منزل شخصى آن مرحوم به مجلس شوراى ملى منتقل شد و طبق وصیتنامههاى معظم له دكتر معین به ریاست امور علمى آن سازمان منصوب گردید. در اسفند 1336 سازمان مذكور به دانشكدهى ادبیات (دانشگاه تهران) شوراى دانشگاه، ریاست سازمان لغتنامه به عهدهى وى محول گردید. وى این سمت را تا آخرین روزى كه دچار سكته گردید به عهده داشت.
ملیت : ایرانی - قرن : 4 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(وف 317 ق)، حافظ، محدث و مصنف. وى از عبدالله بن هاشم طوسى و اسحاق بن منصور كوسج و عبدالرحمان بن بشر و محمد بن یحیى ذهلى و همطبقهى آنان حدیث شنید. ابوالولید حسان بن محمد فقیه و حافظ ابوعلى نیشابورى و احمد بن منصور حافظ و ابواسحاق مزكى و زاهر بن احمد سرخسى و دیگران از وى حدیث شنیدند. در نوقان طوس درگذشت.
ملیت : ایرانی - قرن : 4 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(وف 313 ق)، محدث، فقیه، حافظ و مصنف. وى در پى حدیث سفرهاى بسیار نمود. از ابومسلم قهستانى و محمد بن حمید رازى و احمد بن منیع بغوى و محمد بن زنبور مكى و اباكریب محمد بن علاء همدانى و یحیى بن حكیم مقوم و محمد بن مثنى عنزى و سلم بن جناده و محمد بن سهل بن عسكر و عبدالجبار بن علاء عطار و سعید بن عبدالرحمان مخزومى و همطبقهى آنها در رى و كوفه و بصره و حجاز حدیث شنید. حدیثش در خراسان انتشار یافت، به بغداد رفت و در آنجا حدیث گفت. ابوبكر شافعى و ابوبكر بن على رازى و ابوالحسین بن یعقوب حجاجى و ابوسهل صعلوكى و ابوعلى نیشابورى و ابوحامد احمد بن سهل انصارى و ابوعمرو بن حمدان و ابوحامد بن شرقى و ابوعبدالله بن یعقوب اخرم از وى حدیث شنیدند. در قهستان درگذشت. در «تاریخ حبیب السیر» نام پدر وى جعفر ذكر شده است. از آثارش: «المسند»، مرتب به ترتیب ابواب، و مرتب به ترتیب رجال؛ «حدیث مالك و سفیان ثورى و شعبه».
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1323 -1279 ش)، نویسنده، فرهنگنویس و مترجم. تحصیلات عالیه خود را در روسیه به پایان رساند سپس وارد خدمات ارتشى شد. سرانجام در یك سانحهى هوایى درگذشت. از وى بیش از سى و هفت اثر به جاى مانده است. از آثار وى: «آموزش هوایى تاكتیك هوایى»؛ «استتار توپ»؛ «پیشآهنگ خلبان»؛ «خداى مىرساند»؛ «شاهسون و دیوانه»؛ «هواپیمایى»؛ «ختم غائله سیمیتقو»؛ «بىبى گلابى»، ترجمه؛ «جاسوسى و جلوگیرى از آن»، ترجمه؛ «حكحومت تزار و محمدعلى میرزا»، ترجمه؛ «قواى سرى در جنگ بینالمللى»، ترجمه؛ «فرهنگ جامع»، روسى به فارسى؛ «فرهنگ جامع»، فارسى به روسى.[1] فرزند كیومرث میرزا عمیدالدوله، در 1279 در تهران متولد شد. پس از انجام تحصیلات مقدماتى وارد مدرسهى سنلوئى و دارالفنون گردید و سپس مدرسهى نظام را گذرانید و افسر شد و محل اولیهى خدمت او آتریاد همدان بود. وى در زمره افسرانى بود كه در معیت میرپنج رضاخان كودتاى 1299 را انجام دادند. در 1303 با درجهى ستوان یكمى براى آموزش فن خلبانى به شوروى اعزام شد. پس از پایان تحصیلات با یك فروند هواپیمانى خریدارى شده وارد ایران شد و خدمت خود را در نیروى هوائى ادامه داد و درجات نظامى را تا سرهنگى اخذ نمود. در 1319 به معاونت ادارى نیروى هوائى منصوب گردید و در 1321 فرمانده نیروى هوائى ایران گردید. دو ماه پس از انتصاب به فرماندهى نیروى هوائى به دعوت دولت انگلیس براى بازدید فرودگاه حبانیه عراق و وضعیت جبهه مصر و آفریقاى شمالى با یك فروند هواپیما در معیت عدهاى از افسران ایرانى و انگلیسى فرودگاه قلعهمرغى را ترك نمودند. یك ساعت بعد از پرواز به علت بدى هوا و علل فنى هواپیما سقوط كرد و كلیه سرنشینان آن از جمله سرهنگ شرفالدین قهرمانى كشته شدند. از طرف ارتش مراسم نظامى براى تشییع جنازه به عمل آمد و در ظهیرالدوله اجساد مدفون گردید. قهرمانى مردى فاضل و دانشمند و مترجم بود. در طول حیات آثار زیادى ترجمه و تالیف نمود كه متجاوز از سى جلد مىباشد. اكثر كتب منتشر شده پیرامون موضوعات نظامى است.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)
(تو 1282 ش)، مترجم و نویسنده. در كرمانشاه متولد شد و در مدرسهى آلیانس تحصیلات متوسطه را به پایان رساند. پس از آن به تهران آمد و به تكمیل زبان فرانسه و انگلیسى و مطالعهى فلسفه عمومى و ادبیات فارسى پرداخت. وى متخصص در امور مالى و بانكى است. پس از خدمت در بانك عثمانى و ملى و كشاورزى در سال 1321 ش به سمت مشاور مالى وزارت پیشه و هنر منصوب شد. در سال 1325 ش براى امور تجارتى به اروپا رفت. بعدها ریاست هئیت مدیره عامل شركت سهامى بیمه ملى را به عهده گرفت. از آثار وى: «بابا گوریو»، ترجمه؛ «زن سى ساله»، ترجمه؛ «نخجیران»، داستان دفتر اول مثنوى.[1] مولوىشناس نامدار، مولف و مترجم، موسیقىدان و موسیقىشناس، عتیقهشناس، بانكدار؛ پدرش مرحوم ابراهیمخان مترجم سلطان، در 1282 ش در شهر كرمانشاه متولد شد. در شش سالگى به مدرسه رفت و آنگاه وارد مدرسهى آلیانس فرانسه در كرمانشاه شد و در همین مدرسه زبان فرانسه را به حد كامل فراگرفت. در 1304 ش به موسیقى روى آورد و در زمره شاگردان سرهنگ ركنالدین مختارى كه ریاست شهربانى غرب را برعهده داشت درآمد و در آموختن طریقهى علمى موسیقى بسیار كوشید و در 1308 وقتى به تهران آمد نزد استاد ابوالحسن صبا رفت و مدتها با وى در شیوههاى علمى ویولن و پیانو كار كرد و علاوه بر آن با موسیقىدانان اروپائى كه در ایران اقامت داشتند حشر و نشر یافت و بار اطلاعات علمى خود را در موسیقى افزایش داد و در این هنر سرآمد اقران شد. ادوارد ژوزف كار ادارى خود را در بانكدارى شروع كرد. ابتدا وارد بانك عثمانى شد و چند سالى در آنجا به سر برد. پس از تاسیس بانك ملى ایران بدانجا رفت و مراحلى از ترقى را پیمود و شهرتى در بانكدارى پیدا نمود. در دوران وزارت دارائى هژیر، به وزارت دارائى رفت و چندى نیز ریاست حسابدارى بانك كشاورزى را عهدهدار بود. سرانجام در سال 1331 كه بانكدارى در ایران به سرعت رو به ترقى بود ریاست هیئت مدیره و مدیرعاملى بانك صادرات و معادن را عهدهدار شد و سازمانى شایسته كه متضمن رفاه مشتریان بود در آن بانك پیاده نمود. در تاسیس سایر بانكها نیز مشاركت داشت. زمانى نیز به ریاست بیمه ملى ایران منصوب شد ولى شغل اصلى او بازرگانى و تجارت بود و در امور بازرگانى آنچنان شهرت پیدا كرد كه غالب موسسات تجارتى در كارهاى خود با او مشورت مىنمودند. ادوارد ژوزف از هوش و ابتكار و ذوق و توانایى بسیار برخوردار بود. زبانهاى فرانسه، انگلیسى، آلمانى، ایتالیایى، عربى، عبرى و ارمنى را به خوبى تكلم و كتابت مىكرد. در جوانى به مثنوى روى آورد. او نیكو مىدانست مثنوى گنجینهى بزرگ ایران است و دست زدن به آن كار هر كسى نیست ولى با توانائى كامل قدم بدین وادى نهاد و یا سرسلسله عارفان جهان مولوى پیوندى ناگسستنى برقرار ساخت به طورى كه یكى از مولوىشناسان نامدار ایران شد و آثار بسیار سودمندى از خود به یادگار گذارد. ژوزف مترجمى زبردست بود. دو كتاب معتبر از بالزاك ترجمه كرد: یكى كتاب باباگوریو بالزاك بود و دیگرى كتاب معروفش به نام زن سىساله كه هر دو كتاب در دفعات مختلف توسط بنگاه ترجمه و نشر كتاب منتشر گردید. ناگفته نماند ژوزف از بنیانگذاران بنگاه ترجمه و نشر كتاب در تهران بود. او موسیقىشناس و موسیقىدان بود و با همت خستگى ناپذیرش انجمن فلامونیك تهران را براى رونق موسیقى كلاسیك غربى در ایران بنیاد نهاد. از هنرهاى دیگر او، خطى خوش داشت و چندى این هنر را نزد استاد فراگرفته و در شناخت خط استادان پیشین، مهارت داشت. در شناخت هنرهاى تجسمى نظرش صائب بود. در ارزیابى سكههاى باستانى، تمبر و مهر اسم استادى كمنظیر بود. و اما كتبى كه پیرامون مثنوى نوشته است به این شرح است: 1- نخجیران: شرح داستانى از مثنوى شریف 2- طوطیان: شرح داستانى از مثنوى شریف 3- پوپك 6 شرح داستانى از مثنوى شریف 4- شیداى خام: شرح داستانى از مثنوى شریف 5- آهنگ شریف: شرح داستانى از مثنوى شریف 6- ناشنوایان: شرح داستانى از مثنوى شریف، و بالاخره چوپان، تشنگان، شرح داستانى از مثنوى شریف؛ هفتبند ناى شرح چهار داستان و راز میداس شاه و نظامى گنجهیى و بالاخره پروین اعتصامى و اندیشههاى او. از ادوارد ژوزف مقالات مختلفى در طول زمان در زمینهى تخصصى او در مطبوعات ایران انتشار یافته. وى ربع قرن زندگانى پربار خود را در خارج از كشور به سر برد و سرانجام در دىماه 1372 ش در سن 90 سالگى در دیار غربت درگذشت. در بزرگداشت این ادیب و مولوىشناس و هنرمند معروف، مراسم بسیار باشكوهى برگزار گردید و در 1373 یك سال پس از مرگش یادنامهاى منتشر ساختند كه ادوارد ژوزف را آنچنان كه بود معرفى كردند.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو 1296 ش)، نویسنده و شاعر. در یكى از دهكدههاى طالقان در خانودهاى روحانى متولد شد. پس از فراگرفتن مقدمات در طالقان براى ادامه تحصیل به تهران آمد و از دانشكده الهیات و حقوق به اخذ لیسانس نایل گردید. پس از آن وارد خدمت دولت شد و به سمت مشاور حقوقى وزارت دارایى مشغول كار شد. طبع شعر نیز داشت. اثر وى: «بقاء روح پس از مرگ»، كه ترجمه كتاب خواجه نصیر طوسى است.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1323 -1229 ش)، نویسنده و شاعر. خاندان وى امور قضایى خوانسار را به عهده داشتهاند. وى در علم اسطرلاب دستى داشته و در این باره كتابى نوشته است. او گاهى به اقتضاى حال شعرى مىسروده است.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1360 -1276 ق)، نویسنده. در كرمان به دنیا آمد. بعد از مرگ پدر، تحت سرپرستى برادر بزرگش حاج محمد خان قرار گرفت. نزد او تحصیل كرد و همواره با او بود و در جمع اخبار براى كتاب «المبین» او را یارى مىكرد. بعد از فوت برادر، حاج زینالعابدین جانشین او شد. وى بیش از یكصد و پنجاه و سه جلد كتاب در زمینههاى مختلف حكمت و عقاید و تفسیر و اصول و فقه نوشته است.
ملیت : ایرانی - قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو ح 1298 ق)، نویسنده و شاعر. در اصفهان متولد شد. در این شهر تحصیل كرد. در بعضى از روزنامههاى تهران مقالات تند و زنندهاى مىنوشت. در سال 1319 ش منتخبى از اشعارش به طبع رسید. از دیگر آثارش: نظم «رومئو و ژولیت» شكسپیر.
ملیت : ایرانی - قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(س دهم ق)، نویسنده و شاعر شیعه. وى قصاید فراوانى در مدح امام على (ع) سرود. در «مآثر رحیمى» از شخصى به نام حزینى كه به هندوستان رفته و با تاریخ نیز مانوس بوده، سخن رفته است و احتمال اینكه با صاحب عنوان یكى باشد، بسیار است.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو 1284 ش)، شاعر، نویسنده، روزنامهنگار و پزشك. در شهر تبریز به دنیا آمد و علوم ابتدایى و متوسطه را در همان شهر فراگرفت. وى از همدرسان شهریار و غلامحسین رعدى و حسنیعلى پسیان بود. از آنجا به تهران آمد و در رشتهى حقوق به تحصیل مشغول شد. پس از اخذ لیسانس به تبریز بازگشت و در آنجا به انتشار روزنامهى مستعجل «اردیبهشت» پرداخت. حریرى پس از چندى به تهران آمد و با استاد ملكالشعرا بهار وهاشم افسر مصاحبت كرد و با رموز شعر و شاعرى آشنا شد. وى به اروپا سفر كرد و در رشتهى طب و داروسازى به تحصیل پرداخت و به درجهى دكترى نایل آمد. سپس به تهران آمد و چندى با سمت دانشیارى در دانشكدهى پزشكى مشغول كار شد. سپس به اروپا مراجعت كرد و در پاریس اقامت گزید. و براى برخى از مجلات پایتخت از جمله «یغما» و «وحید» مقاله مىنوشت.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1363 -1290 ش)، نویسنده و شاعر. خواندن و نوشتن را در مكتب آموخت. پس از فوت پدر متكفّل خانوادهاش شد و بدین منظور در بازار به كار پرداخت. پس از فراغت از كار روزانه، در مدرسهى رضویهى قم به تحصیل صرف و نحو نزد شیخ عبداللَّه اشتهاردى مشغول شد و تا كتاب صمدیه پیش رفت و صرف و نحو را به خوبى فراگرفت و توانست احادیث را از عربى به فارسى درآورد. بیش از این نتوانست به تحصیل بپردازد اما از مطالعهى كتب و دواوین شعر اساتید متقدم غافل نماند. آثار وى: از «دیوان» اشعار مشتمل بر بیش از پنجاه هزار بیت، كه بیشتر آن مراثى و مدایح اهلبیت (ع) و علما و مراجع عظام است؛ «نهجالبلاغهى منظوم»، حدود سى هزار بیت؛ «غُررالحكم و دررالكلم»، ترجمهى كلمات قصار حضرت على (ع)؛ «پیغمبر شناخته شده»؛ «دفاع از حسین شهید»، در رد كتاب «شهید جاوید»؛ «دفاع از اسلام و روحانیت»، رد نظرات دكتر على شریعتى؛ «پاسخ به بداندیشان»، در رد مردوخ كردستانى؛ «آیینهى دل»؛ «آیین جهاندارى».
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1360 -1273 ق)، نویسنده و شاعر. وى در اصفهان متولد شد. از اعضاء و استادان انجمن ادبى شیدا بود، در كلیهى اقسام شعر دست داشت. به خصوص غزل را ماهرانه مىسرود. در اصفهان وفات یافت و در تخت فولاد، در تكیهى میرزا ابوالمعالى دفن شد. انصارى داراى «دیوان» اشعرا بود و از تألیفات اوست: «انشاء جدید»؛ «خلاصة اللغة».
ملیت : ایرانی - قرن : 9 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(وف 893 ق)، نویسنده. ملقب به شیخ الاسلام. وى از مشایخ تصوف بود. اثر وى: «احكام الدلاله» كه شرحى است بر «رسالهى قشیریه».
فعالیت ها : مشاهیر / نویسندگی
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1325 -1264 ش)، نویسنده و شاعر، متخلص به بینش. پدر وى اسداللَّه خان آق اولى جزء سومین گروه شاگردانى بود كه براى تحصیل به اروپا اعزام شدند. در تهران متولد شد. پس از فراغت از تحصیل در مدرسهى ادب تهران، عربى را نزد شیخ عبدالعلى مؤید بیدگلى و فرانسه را در مدرسه آلیانس فراگرفت. وى براى فعالیتهاى فرهنگى و ایجاد مدرسه همراه علینقىخان آصف اعظم راهى كردستان شد و مدتى در آنجا به تعلیم و مدیریت مدارس مشغول شد. سپس به تهران بازگشت وى با ادیب الممالك فراهانى دوستى و معاشرت داشت. تقى آقاِولى در ایام وزارت مالیه مرتضى قلى صنیعالدوله به خدمت آن وزارتخانه درآمد و تا پایان عمر در همان جا مشغول بود. در آغاز مشروطیت روزنامهى «بهلول» را تأسیس كرد. تقىخان از مخالفین قرارداد 1919 م وثوقالدوله بود. به همین دلیل نیز هدف گلوله قرار گرفت و دستش مجروح شد و به قزوین تبعدید گردید. او در تهران بر اثر سكته قلبى درگذشت. از آثار او است: «دغلنامه»، شعر؛ «دیوان» شعر؛ «مُهر آبرو» نمایشنامه.
ملیت : ایرانی - قرن : 11 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(س یازدهم ق)، شاعر و نویسنده. خواجه آقامیر از اعاظم همدان بود و طبعى عالى و روان داشت. در زمان شاه عباس زندگانى مىكرد. در میان اقسام شعر به سرودن رباعى میلى بیشتر داشت، از این رو به خواجه رباعى یا میررباعى مشهور بود. به گفتهى شیخ آقا بزرگ تهرانى، آقا میرهمدانى از مصاحبین صادقى كتابدار صاحب «مجمع الخواص» بود و شعر خود را بر او عرضه مىكرد.
ملیت : ایرانی - قرن :
حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد سجّادى جزی در سوّم اسفندماهِ سال ۱۳۴۴ در خانوادهاى مذهبى در اصفهان دیده به جهان گشود.
پدر بزرگوارش از معتمدین محل و کارگر کارخانه بافناز بود و مادرش، بانوى عفیفهاى که به امور منزل و تعلیم و تربیت فرزندان اهتمامى والا داشت.
ملیت : ایرانی - قرن : 15 منبع :
قدرت الله آذری مؤسس و مدير بنگاه مطبوعاتی آذری درگذشت (20 ارديبهشت 1372). من نزديك به سی سال با او آشنا و دوست بودم. حدود پانزده سال ازين مدت كتابدار انجمن كتاب بود. نوجوانی بود كه با شور و شوق در آنجا به كار آغاز كرد و با دلسوزی و علاقه مندی امور مربوط به مشترکان و پخش مجله راهنمای کتاب را انجام می داد. مرحوم تقی زاده معرف او بود. ابتدا در بنگاه ترجمه و نشر کتاب در تهران و سپس در مؤسسه فرانکلين در تبريز کار می کرد و چون به تهران آمد به ياری و همکاری ما شتافت. جوانی دلسوز و صديق و کاردان بود. تصدی کتابداری در انجمن کتاب موجب علاقه مندی او به گردآوری و مجموعه سازی مجله ها و روزنامه های قديمی شد. درين رشته تبحر و ممارستی به دست آورد. چون انجمن کتاب و مجله راهنمای کتاب در پايان سال 1357 بی سرانجام ماند و کتابخانه اش را به بنگاه ترجمه و نشر کتاب بردند، آذری هم چند صباحی به آنجا کشانيده شد. ولی دوران خدمت او درآن مؤسسه مدتی دراز نپاييد و سرنوشت او "ما را از مدرسه بيرون کردند " شد. زيرا معلوم نشد که آن کتابخانه را از انجمن به کجا فرستادند. او برای اعاشه خانواده خويش مغازه کوچکی در اول خيابان اميرآباد گرفت و به مجله فروشي_ کاری که در آن استادی و مهارت پيدا کرده بود_ پرداخت. البته آغاز اين دوره از زندگی او با سختی روبه رو شد. در آن روزها هيچ قدرت و بنيه مالی نداشت و با قرض توانست در آن دکه کار را شروع کند. بی ترديد بسياری از مجموعه هايی که کتابخانه های کشور از نشريات ادواری دارند نتيجه رنجها و کوششهايی است که آذری در راه جور کردن آنها متحمل شده بود. بنابراين همه استفاده کنندگان از نشريه ها بايد آمرزش آن مرد فرهنگ دوست را بخواهند. مدير مجله با تأسف بسيار، به فرزندان و همسرش تسليت می گويد و اظهار شادمانی می کند که فرزندان برومندش دنباله کار پدر را از دست نمی گذارند و آن مرکز را سرپا نگاه خواهند داشت.1 محمد امين اديب طوسی ( 1283 – 1361ش) به تازگی از دوستم مصطفی مقربی شنيدم که محمد امين اديب طوسی استاد بازنشسته دانشگاه تبريز دو سه سال پيش درگذشته است(5 خرداد 1361). آن مرحوم سال های دراز رشته ادبيات را در دبيرستان ها و پس از آن حدود پانزده سال در دانشگاه تبريز تدريس می کرد. چند سال هم در بغداد درس گفته بود. از خدمات فرهنگی او همکاری در انتشار مجله ماهتاب است. اين مجله تقريباْ نشريه انجمن ادبی آذربايجان محسوب می شد. آن انجمن را مرحوم اديب السلطنه سميعی به هنگامی که استاندار آذربايجان بود تشکيل داده بود. مجله ماهتاب که به صاحب امتيازی جواد ناطق (پدر مهندس ناصح ناطق) منتشر می شد، بيش از دوازده شماره انتشار نيافت؛ مجله ای بود ادبی و تحقيقی و دارای مقاله های خوب. اديب طوسی مخصوصاْ علاقه ای مخصوص به تحقيق در متون ادبی و لهجه های فارسی داشت و مقاله هايی چند در اين زمينه دارد که همه در نشريه دانشکده ادبيات تبريز به چاپ رسيده است. کتابهايی که از آثار اديب طوسی طبع شده است عبارتند از : 1312 دستور نوين، تهران 1312 ايام کودکی (شعر)، تهران . 1313 پيام فردوسی (شعر). 1317 – 19 انتقام عشق؛ تبريز (سه جلد) 1320 آموزش و پرورش از نظر غزالی ، تبريز 1321 دخمه های سياه يا کلبه بدبختان، تبريز. 1332 رابطه اوزان شعر فارسی با اوزان ترانه های محلی ايران، تبريز. 1341 ديوان اديب طوسی ، تبريز. 1342 فرهنگ لغات بازيافته (ذيل برهان قاطع)، تبريز(دوجلد). 1349 فرهنگ لغات ادبي، تبريز دوجلد. بی تاريخ بودا در هند بی تاريخ تخت سليمان اديب طوسی شعر می سرود و نمونه اشعارش در تذکره های معاصران نقد شده است.1 1 - آينده ، سال 13، شماره 1 –3 (فروردين – خرداد 1366)، صص 198 – 199
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر
مترجم، مؤلف. تولد: 1287. درگذشت: پاییز 1367. علىاكبر شهابى مدتى دبیر دبیرستانها بود و سپس به دانشگاه منتقل شد و تدریس زبان عربى را عهدهدار بود و به استادى دانشگاه رسید. چندى به ریاست ادارهى اوقاف منصوب شد. از تألیفات اوست: احوال و آثار محمد بن جریر طبرى (1335)؛ اصول الصرف (دو جلد)؛ اصول النحو (1340)؛ ترجهى تعبیر رؤیا (از ابن سینا، 1316)؛ نظامى شاعر داستانسرا (1337)؛ ماجراى تغییر خط (1338)؛ و چند رساله و كتاب دیگر از جمله رسالهاى در تاریخچهى اوقاف و رسالهاى در روابط ایران و هند. وى همچنین مقالههایى براى روزنامهها و مجلات و از جمله «وحید»، «كیهان» و «یغما» مىنوشت. (1367 -1287 ش)، استاد دانشگاه، نویسنده و محقق. در تربت حیدریه متولد شد. تحصیلات ابتدایى را در زادگاه خویش و نزد پدر و برادر، علامه محمود شهابى، به انجام رساند. سپس براى ادامه تحصیلات به شهرهاى مشهد، اصفهان و تهران سفر كرد تا اینكه از دانشكدهى الهیات دانشگاه تهران با احراز رتبهى اول موفق به دریات مدرك لیسانس در رشتهى منقول شد و از همان زمان خدمات فرهنگى خویش را آغاز نمود و به تدریس در دانشكدهى حقوق دانشگاه تهران و دانشكدهى الهیات مشهد پرداخت. در خلال این مدت به كسب مدرك دكترى نایل آمد. وى مدتى نیز عهدهدار سمتهاى وابستهى فرهنگى ایران در افغانستان و مدیر كل اوقاف كشور در سالهاى پیش از كودتاى 28 مرداد بود. دكتر شهابى در شمار پژوهندگان و محققان معارف اسلامى بود. از آثار وى: «اصول النحو»، عربى؛ «اصول الصرف»، عربى؛ «اصول روانشناسى تربیتى»؛ تصحیح «رسالهى صناعیهى» میرفندرسكى؛ «نظامى شاعر داستانسرا»؛ «روابط ادبى ایران و هند و تاثیر روابط ایران و هند در ادبیات صفویه»؛ «تاریخ وقف در اسلام»؛ «همبستگى تشیع و تصوف»؛ «شیعه شناسى»؛ ترجمه «تعبیر رویا»، بوعلىسینا.[1]
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر
مؤلف، مترجم. تولد: 1286. درگذشت: 1363. عنایتالله شكیباپور در ادارهى حسابدارى وزارت دارایى مشغول به كار بود. از آثار اوست: احتراق بمب (اثر موریس لبلان، دو جلد)؛ از جهان تا ابدیت (موریس مترلینك، 1340)؛ اعترافات (موریس مترلینك، 1339)؛ بیگانه (آلبر كامو، 1348)؛ پرندهى آبى (موریس مترلینك، 1339)؛ تبعید و حكومت وجدان (آلبر كامو)؛ تودهى طلا (اثر موریس لبلان، 1338)؛ جادوگر قرون وسطى (اثر ژول میشل، 1337)؛ اسكلت سبز (اثر ادوارد بروكر، 1335)؛ اصول نامهنگارى و انشاء (1339)؛ برگزیدهى لغات كلیله و دمنه (1339)؛ پرنس تالیران (ولاگور گایت، 1336)؛ ترانههاى غمانگیز (اثر كنستانس)؛ جدال بىهدف (جان اشتاین بك)؛ جنایتكار مخوف (اثر پرنسون دوتراى، 1339)؛ چگونه از خود دفاع كنیم (و. ه.كولینگریسچ، 1338)؛ حرمسراى خسرو پرویز (1335)؛ خانهى مرگ (موریس لبلان، 1339)؛ در اوج قدرت (بالزاك، 1340)؛ در برابر خدا (موریس مترلینك، 1344)؛ دلباخته؛ دندان ببر (موریس مترلینك، 1339)؛ دنیاى دیگر (موریس مترلینك)؛ راز بزرگ (موریس مترلینك، 1339)؛ راههاى اختیار (ژان پل سارتر، 1344)؛ زندگى زنبور عسل (موریس مترلینك، 1339)؛ زندانى بیگناه؛ زنگهاى ساعت (موریس لبلان، 1306)؛ ژاندارك (موریس مترلینك، 1333)؛ سایهى انسانها (ژان پل سارتر)؛ سر تنگ بلور (موریس لبلان، 1338)؛ سنگ معجزه (موریس لبلان، 1306)؛ شادىها و ناكامى (آلبر كامو، 1356)؛ طاعون (آلبر كامو، 1351)؛ عروس زندان (ژرژ مارى)؛ قصر مرموز (موریس لبلان، 1338)؛ قهرمان ونیز (میشل زاكو، سه جلد، 1333)؛ كف شناسى (1312)؛ گرازیلا یا سوز و گداز عشق (آلفونس دولامارتین، 1340)؛ گلولهى خون (جیمز هادلى چیز، 1341)؛ گنجینهى ناچیز (موریس مترلینك، 1345)؛ مجادلهى آرسن لوپن و شرلوك هلمز (موریس لبلان، 1339)؛ مجموعهى سرى (1335)؛ مرد خاكسترى (پونسون دوتراى، 1339)؛ مرگ و زندگى (موریس مترلینك، 1339)؛ مرگ و زندگى به ضمیمهى «اعجاز مریم مقدس» اثر كلودل (موریس مترلینك، 1399)؛ مكافات (موریس مترلینك)؛ هستى و نیستى؛ پدیدهشناسى عالم هستى (ژان پل سارتر)؛ 813 عملیات خارقالعادهى آرسن لوپن (موریس لبلان، دو جلد، 1334)؛ زهرا (ولتر، 1337)؛ مورچگان (موریس مترلینك، 1339)؛ نوسترا داماوس از آینده جهان خبر مىدهد (ادوارد م. پ، 1335)؛ ورتر (گوته، 1335). (تو 1286 ش)، نویسنده. در ادارهى حسابدارى وزارت دارائى مشغول به خدمت بود. از آثار وى: «احتراق بمب»، ترجمه؛ «از جهان تا ابدیت»، ترجمه؛ «پرنهى آبى»، ترجمه؛ «ژاندارك»، ترجمه؛ «كشف شناسى»؛ «مرگ و زندگى»، ترجمه؛ «مورچگان»، ترجمه؛ «اصول نامهنگارى و انشاء»؛ «برگزیدهى لغات كلیله و دمنه».[1]
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1379 -1296 ش)، عالم دینى، فقیه اصولى، نویسنده و واعظ. در محلهى پایین خیابان مشهد به دنیا آمد. در كودكى پدر و مادر خود را از دست داد. ادبیات را از محضر محقق نوغانى و میرزا عبدالجواد ادیب نیشابورى و سطح فقه و اصول را از آیتاللَّه شیخ كاظم دامغانى و آیتاللَّه شیخ هاشم قزوینى و آیتاللَّه شیخ مجتبى تنكابنى و آیتاللَّه شیخ حسن طبرسى و آیتاللَّه میرزا علىاكبر نوغانى و خارج اصول را در حوزه درس آیتاللَّه میرزا محمد آقازادهى كفایى گذراند و در درس معارف از محضر آیتاللَّه میرزا مهدى اصفهانى استفاده نمود و معقول را نزد آقا بزرگ حكیم و فرزندش میرزا مهدى فراگرفت. آنگاه به نجف رفت و از درس آیتاللَّه آقا سید ابوالحسن اصفهانى و آیتاللَّه آقا ضیاءالدین عراقى استفاده نمود و از آنان به دریافت اجازه نایل آمد. سپس به تهران بازگشت و در مدرسه مروى سكنى گزید و از طرف آیتاللَّه میرزا احمد آشتیانى عهدهدار رسیدگى به امور كتابخانهى مدرسه گردید. او از این زمان به تألیف رسالات پرداخت و همزمان به وعظ و خطابه نیز مشغول شد. وى در تهران درگذشت و در قم به خاك سپرده شد. از آثارش: «خورشید تابان در نبوت قرآن»، در علم و ادب و تاریخ و اجتماع؛ «اسلام شناسى»؛ «تاریخ ادوار اسلام»، شامل سه دوره: «از بعثت تا آخر تشریع قوانین»، «عهد خلفا و اجراى قوانین» و «عهد بنىامیه و انحراف از دین تا قیام امام حسین (ع)»؛ «حكومت عباسیان در پیشگاه تاریخ»؛ «فلسفه غیبت امام زمان (عج)»؛ «شرح دعاى ابوحمزه ثمالى»؛ «مبدأ و معاد»؛ «اخلاق در مكتب اهلبیت (ع)».
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(س چهاردهم ق)، شاعر و نویسنده. ملقب به حافظ الكتب و معاون الفقراء. پدرش از علما و شعرا و از مریدان جلالالدین محمد مجد الاشراف و مؤذن شاه چراغ بود. میرزا ابوالحسن نیز از فقراى سلسلهى ذهبیه و از سرسپردگان میرزا احمد وحید الاولیاء تبریزى، جانشین مجد الاشراف، بود. از آثار وى: «آثار الاحمدیه»، در شرح حال وحید الاولیاء؛ «گلبن محمدى».
ملیت : ایرانی - قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1333 / 1332 -1266 ق)، نویسنده، شاعر، متخلص به عنقاء. در قزوین به دنیا آمد. پس از تحصیلات نزد پدر خویش و استادانى چون سید رضى حكیمالهى، شیخ محمد صادق بن شهید ثالث از قزوین به تهران آمد و در این شهر نزد استادانى چون آقا على مدرس كه از مشاهیر حكمت بود و نیز حاج ملاهادى مدرس به تحصیل پرداخت و رد سلك دراویش اویسیه درآمد. عنقا از فضایل علمى و ادبى و حسن خط بهره داشت و سالیان دراز با غلام حسینخان غفارى صاحب اختیار ارتباط و معاشرت داشت، گویند كه بعضى اشعارى كه به نام صاحب اختیار شهرت داشته از سرودههاى عنقاست. وى در تهران درگذشت و در ابنبابویه دفن شد. از آثارش: رسالهى «آئینهى جهانبانى»؛ رسالهاى در «اثبات نبوت و ولایت»؛ «اشارت حسینیه»، مثنوى؛ «انوار قلوب السالكین»، مثنوى؛ «دیوان» غزلیات؛ «عقاید حقه»، در اصول دین.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو 1294 ش)، نویسنده و شاعر. وى نوادهى ابوالفضل عنقا (1333 -1266 ق) است. در تهران به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلات در رشتههاى ادبیات و معقول و منقول نزد پدر به تكمیل ظاهر و باطن پرداخت. از آثار وى: تذكرهى «سیر خرقه»،در تراجم احوال اویسى مشربها از اویس تا قطبالدین محمد؛ «دیوان شعر»؛ «عشق و سرنوشت»؛ «دانشمندان ذرهبینى»؛ «پدیدههاى فكر»؛ «چنته»، شعر با شرح فارسى و عربى؛ «كواكب ادب»، مجموعهى اشعار دو كتاب اخیر به چاپ رسیدهاند.
ملیت : ایرانی - قرن : 5 منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)
(ز 475 ق)، نویسنده و شاعر. یكى از امیران و شاهزادگان آلزیار بود كه در ادبیات مقامى رفیع داشت. وى به ظاهر، مدتى بر بخشى از كوهستانهاى مازندران حكومت داشت و مدتى نیز در دربار سلطان مودود غزنوى سمت ندیمى داشت. سفرى به حج كرد. آن چه سبب شهرت و ماندگارى وى شده است، كتاب «قابوسنامه» است كه آن را در چهل و چهار باب براى فرزند خود گیلانشاه در 475 ق تألیف كرده است. این كتاب از مهمترین متون نثر فارسى به شمار مىرود. عنصرالمعالى قریحه شاعرى نیز داشته و قطعات و رباعیات متوسط از او باقى مانده است.[1] (ع. پایه بلندیها) كیكاوس بن اسكندر ابن قابوس بن وشمگیر بن زیار، از امراى دانشمند آل زیار (قر. 5 ه.) وى در زمره زیاریانى است كه پس از منوچهر بن قابوس، و مخصوصا پس از غلبه تركمانان سلجوقى بر ایران، حكومت مستقلى نداشته، و تنها به عنوان امیرزاده در قسمتى از طبرستان باقى مانده بودند. پدرش اسكندر داراى دستگاه امارت بود، و كیكاوس او را «امیر ماضى» خوانده، و خود او امارت گونهاى داشت، و گویا امیرى وى منحصر به قسمت محدودى از گرگان و طبرستان و بسیار ضعیف بود، چنانكه وى خود مدتى دراز بیرون از ولایت خویش میگذرانید، و چون زن او فرزند سلطان محمود غزنوى بود، هشت سال در دستگاه سلطان مودود به سر برد، و چندى به غز و در هندوستان گذراند، و به غز و در سرحدهاى روم نیز رفت، و سپس چند سال در گنجه نزد امیر ابوالسوار شاوور بن فضل هم در سفر حج گذرانید. تاریخ وفات او را ابن اسفندیار 462 ه.ق. نوشته و بسیارى همین تاریخ را پذیرفتهاند، ولى بعض محققان به مناسبت تاریخ اتمام قابوسنامه كه در برخى نسخ 475 آمده این تاریخ را مردود دانند لیكن با مسلم شدن وفات ابن اسفندیار در سال 462 ه.ق. تاریخ اتمام قابوسنامه بین سالهاى 457 و 462 به حقیقت نزدیكتر است. وى پسرى به نام گیلانشاه داشته و خود كتاب «قابوسنامه» (ه.م.) را به نام او تألیف كرده است. عنصرالمعالى مردى مطلع و دانشمند بود و به زبانهاى فارسى و طبرى اشعارى متوسط مىسرود.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1332 -1286 ش)، نویسنده. در چهارمحال اصفهان متولد شد. در سال 1306 ش به فرانسه رفت و در آن جا مهندس شد. مدتى در ایتالیا بود. چندى در نیروى دریایى و بعد وزارت راه و سپس در وزارت دارایى به خدمت اشتغال یافت. در كابینه دكتر مصدق به سمت وزارت اقتصاد منصوب شد و در دوره هفدهم از تهران به نمایندگى مجلس انتخاب گردید. هنگام سقوط كابینه دكتر مصدق متوارى شد و در همان سال خبر خودكشى او در جراید تهران انتشار یافت. از آثار وى: «امیل یا آموزش و پرورش»؛ «تاریخ روم»؛ «سرمایهدارى و سوسیالیسم»؛ «قرارداد اجتماعى»؛ «نهضت رمانتیك در ادبیات فرانسه».
ملیت : ایرانی - قرن : 9 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(س نهم ق)، منجم و نویسنده. از اهالى جنوب ایران بود و از منجمان مشهور زمان خود. اثر وى: «دستور المنجمین» كه به نام نصرهالدین سلغر شاه بن توران شاه از ملوك هرمز به پایان رساند.
فعالیت ها : مشاهیر / نویسندگی مشاهیر / عالمان و دانشمندان / فیزیک و نجوم
ملیت : ایرانی - قرن : 7 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(وف ح 647 ق)، شاعر، نویسنده و مورخ. تحصیلات وى در خراسان انجام گرفت. منشى سلطان جلالالدین منكبرنى خوارزمشاه بود و در آغاز كار در خدمت امراى محلى نسا بسر مىبرد و سپس به اردوگاه سلطان جلالالدین خوارزمشاه در عراق و آذربایجان پیوست. وى از سال 622 ق صاحب دیوان انشاء آن سلطان جنگجوى شد و تا سال 628 ق در این سمت باقى بود. زیدرى مدتى در بلاد آسیاى صغیر و آذربایجان سرگردان بود. تا عاقبت در میافارقین نزدیك ملك مسعود از سلاطین كرد ایوبى رفت و در آن جا كتاب «نفثه المصدور» را با انشاء مزین در حدود سال 632 ق نگاشت وى در حدود 647 ق در حلب در گذشته است. كتاب دیگر خود را بنام «سیره جلالالدین منكبرنى» در سال 639 ق به عربى تالیف كرد. «دیوان» شعر از دیگر آثار او ست.
ملیت : ایرانی - قرن : 9 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(س نهم ق)، نویسنده. از نویسندگان قرن نهم بود كه در 844 ق تالیف كتاب شرح «جواهر الاسلام»، در عقاید از مولانا نظامالدین شریف هروى را به پایان برد.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو 1292 ش)، روزنامهنگار، نویسنده و شاعر، متخلص به ساعى. در تهران متولد شد. پس از اتمام تحصیلات مقدماتى، در رشتهى علوم اقتصادى و روزنامهنگارى به تحصیلات ادامه داد و فارغالتحصیل شد، پس از آن همكارى با مطبوعات را آغاز كرد و به نشر آثار منظوم و منثور پرداخت. وى به منور مطالعه به كشورهاى اروپایى و آسیایى سفر كرد و پس از درگذشت سید اشرفالدین، مدیر روزنامه «نسیم شمال»، اقدام به تاسیس روزنامهاى با همین نام كرد. وى به فعالیتهاى ادبى علاقهمند بود و شعر را نیكو مىسرود. ساعى در بعضى انجمنهاى ادبى از جمله صائب شركت داشت. از آثار او: «گلزار ساعى»؛ «حمید و حمیده»؛ «ماكسیم گوركى»؛ «آقاخان محلاتى و فرقهى اسماعیلیه»؛ «پنجاه و یك حكایت»؛ «ارفع نامه».
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1323 /1322 -1273 ش)، نویسنده، مترجم و شاعر، متخلص به حجازى. در تهران متولد شد. پدرش از علماى خوزستان و قطب سلسلهى ذهبیه بود. حجازى در نه سالگى باتفاق پدر خود به دزفول رفت و علوم متداول را نزد پدرش فراگرفت. در مجلس موسسان اول نماینده بود، بعدها دو دورهى متوالى به نمایندگى مجلس انتخاب شد. حجازى طبع شعرى نیز داشت و اشعارى مىسرود. وى همچنین در مجلهى «ارمغان» به نشر مقالات ادبى، تحقیقى و انتقادى مىپرداخت. او حدود بیست جلد كتاب تالیف كرده است. از جملهى آثار او: «شكرستان تاریخ شش هزار سالهى خوزستان»؛ «ظهور محمد (ص)»، ترجمه از انگلیسى؛ «نعم الظهر فى طلب اكسیر».
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)
(تو 1279 ش)، نویسنده و روزنامهنگار. ملقب به مطیعالدوله. پدرش مستوفى دربار قاجار بود. محمد تحصیلات مقدماتى را در مدرسهى سنلویى به پایان رساند و بعد از آنكه مدتى در اروپا به سر برد، به ایران آمد و عهدهدار سمتهاى مختلفى شد، از جمله مدیر مجلهى «ایران امروز» و «پست و تلگراف و تلفن» شد و مقالات خود را در نشریات آن زمان بخصوص «بابا شمل» به چاپ مىرساند. حجازى صاحب سبك نو و مطلوبى در نویسندگى است كه همین امر او را در زمرهى نویسندگان درجهى اول قرار مىدهد. از جمله آثار او: «آیینه»؛ «آهنگ»؛ «اندیشه»؛ «پریچهر»؛ «حجازى و سخنان جاوید او»؛ «حكمت ادیان»؛ «ساغر»؛ «نمایشنامهى حافظ »؛ «كمالالملك»؛ «خلاصهى تاریخ ایران تا انقراض قاجاریه»؛ «رشد شخصیت»؛ «روانشناسى یا جبر و اختیار»؛ «زیبا».[1] معروف به مطیعالدوله، متولد 1280 در تهران. پدر و مادرش در اصل از مردم تفرش بودند. قسمتى از تحصیلات خود را در تهران انجام داد و قسمتى دیگر را در فرانسه تكمیل نمود. در فرانسه در رشتههاى علوم سیاسى و الكتریسیته و بىسیم تحصیل نمود و با زبان و ادبیات فرانسه آشنائى یافت. بعد از مراجعت به ایران، به عنوان مترجم وارد وزارت پست و تلگراف شد و مراحل ترقى را در آن وزارتخانه پیمود. مدتى ریاست ادارهى كارگزینى با او بود، بعد به وزارت دارائى منتقل و ریاست دفتر علىاكبر داور را عهدهدار شد. چندى هم نمایندگى تبلیغات در فرانسه با او بود. از مشاغل دیگرش: عضویت در فرهنگستان، ریاست انتشارات و تبلیغات، معاونت نخستوزیر در 1330 در كابینهى علاء و مدت كمى هم در كابینهى دكتر محمد مصدق و سناتورى تهران به مدت 18 سال. شهرت و معروفیت او به لحاظ نویسندگى اوست. از جوانى به نوشتن پرداخت. اولین كتابى كه انتشار داد زیبا بود كه تا سالهاى سال موضوعش مطرح بود، و داستان نیمهواقعى آن كه حاكى از اوضاع اجتماعى ایران در اواخر دورهى قاجاریه است، براى خوانندهى ایرانى گیرائى داشت. كتاب دیگرى به نام اندیشه انتشار داد كه داستانهاى كوتاه آن خیلى مورد توجه قرار گرفت؛ مخصوص باباكوهى آن سر و صداى زیادى ایجاد كرد. از آثار دیگر او هما، آهنگ، ساغر، پریچهر، پروانه و سرشك را باید نام برد كه هركدام در نوع خود جالب و خواندنى بود. برخى از این كتابها به زبانهاى دیگر هم ترجمه و چاپ شده است. حجازى در نمایشنامهنویسى هم دست داشت. چند نمایشنامهى او به روى صحنه آمد كه مشهورترین آنها «محمد آقا را وكیل كنید» بود. معروفترین، و به نظر عدهاى بهترین اثرى كه نوشته است، كتاب آئینه است. حجازى از نویسندگان فرانسه، به خصوص نویسندگان رمانتیك الهام گرفته است شیوهى داستاننویسىاش هم ملهم از نویسندگان مكتب رمانتیك بود. زمانى هم به كار نامهنگارى پرداخت. در 1317 امتیاز روزنامهى دولتى ایران امروز را به او سپردند. تمام امكانات در اختیارش قرار گرفت. نشریهى هفتگى خوش ظاهرى كه از لحاظ كاغذ و چاپ ممتاز بود انتشار مىداد. بیشتر هدف از انتشار این نشریه، ارائه و معرفى پیشرفتهاى دوران پهلوى بود. چند صفحه از این روزنامه به زبان فرانسه تنظیم مىشد. چون با سرپاس مختارى رئیس شهربانى وقت نزدیك و حشر و نشر داشت، از تمام امكانات در كار روزنامه استفاده مىكرد. عضویت او در فرهنگستان در اثر انتشار این روزنامه و حمایت مختارى بود. دوستى بین آن دو تا آخر عمر مختارى ادامه داشت. حجازى بعد از 1332 به طور كامل به سیاست و حمایت از دولتهاى وقت روى آورد. در اركان دولت از اجله متنفذین شد. گذشته از این كه خود بر كرسى سنا جلوس كرده بود، خیلى از افراد به وسیلهى او صاحب جاه و جلال شدند. گویا نطقهاى محمدرضا شاه را مىنوشته و در جلسات متعدد مشورتى دستگاه شركت مىكرده است. از آن تاریخ به فكر مال و منال هم افتاد و مقادیرى زمین از دولت گرفت. از بین زمینهاى خود خیابانى عبور داد و نام آن خیابان را با اعمال نفوذ حجازى گذاشت. بعدها این زمینها را با قیمت گزافى فروخت. خود او گفته است سود هر متر زمین از فروش 50 جلد تألیفات من بیشتر بوده است. با كمالالملك نقاش بزرگ معاصر هم حشر و نشر داشت و شرح حالى از او تهیه كرد و انتشار داد، اما اثرى است بىرمق كه اصلاً درخور شخصیت ممتاز آن استاد نقاش نیست. در 1352 در حالى كه به كلى از صحنهى ادبیات بیرون رفته و شهرت خود را به عنوان نویسنده از دست داده بود، درگذشت.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو 1277 ش)، روزنامهنگار، مترجم و نویسنده. در اصفهان متولد شد. پدرش را در طفولیت از دست داد و تعلیم و تربیت او به مادرش كه دختر میرزااحمد صادقى، برادر آیتاللَّه شریعت نجفى شیرازى بود، منحصر شد. وى تحصیل را از پنج سالگى نزد معلمهاى كه مادرش به خدمت گرفته بود، آغاز كرد. پس از چندى مدرسهاى كه به طرز جدید در پشت باغ چهل ستون اصفهان تأسیس شده بود به تحصیل پرداخت و بعد از آن به مدرسهى اسلامیه رفت. از سنین كودكى به بیمارى فلجاطفال دچار و نیمى از بدنش بىحس شد. با این حال، از حركت و تلاش باز نایستاد. نخستین فعالیتش را از روزنامهنگارى آغاز كرد و در سال 1307 ش روزنامهى «اخگر» را از میرزا فتحاللَّه خان وزیرزاده تحویل گرفت. مدتى نیز مدیریت روزنامهى «باختر» را عهدهدار شد و روزنامهى «اصفهان» را نیز جایگزین روزنامه «اخگر» كرد. وى به كارهاى عامالمنفعه مىپرداخت از جمله تأسیس پرورشگاه كودكان بىسرپرست اصفهان، احداث قنات و غرس درختان بىشمار و آبرسانى به اراضى بایر، و نسبت به تأمین كار و درآمد براى روستاییان اصفهان كمك شایانى كرد. امیرقلى زبانهاى عربى، فرانسه و اسپرانتو را به خوبى مىدانست. از آثارش: ترجمهى «عروس فرغانه»، اثر جرجى زیدان؛ «غلبه بر ترس و گرسنگى»، ترجمه از عربى؛ «داستانهاى امثال»؛ «فرهنگ عوام»؛ «عبدالرحمن ناصر»، اثر جرجى زیدان؛ «كودك»، اثر ویكتور پوشه؛ «داستانهاى كوچك»، از اسپرانتو.
ملیت : ایرانی - قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1322 -1259 ق)، نویسنده و منشى. وى از رجال دوران قاجاریه و مردى مطلع بود. در جوانى در اداره یا وزارت رسائل به خدمت پذیرفته شد. در سال 1275 ق با سمت منشیگرى وارد وزارت خارجه و به واسطهى خط خوشى كه داشت ملتزم ناصرالدین شاه شد. در سال 1279 ق به سمت نیابت اول وزارت خارجه منصوب شد و در سال 1283 ق لقب منشى یافت. در اولین سفر ناصرالدین شاه به فرنگ همراه او بود اما بر اثر سعایت امینالسلطان، رقیبش، از مرز آلمان بازگشت. وى سمتهاى مختلفى چون وزارت رسائل، نظامت مجلس شورا، تصدى امور ضرابخانه، وزارت اوقاف را داشت و در نهایت، بعد از امینالسلطان، صدراعظم ایران شد. در سال 1316 ق از صدارت معزول و به ملك خود در لشت نشاء گیلان رفت. از كارهاى امینالدوله تأسیس كارخانهى آخرین سیستم قند كهریزك با سرمایهى داخلى و خارجى به وسیلهى مهندسین بلژیكى، تأسیس كارخانهى كبریتسازى در الهیهى شمیران ملك خود و تأسیس مدرسهى رشدیه در تهران است. امینالدوله از مؤسسان ادارهى پست به سبك جدید بود. وى زبان فرانسه را به خوبى مىدانست. در گیان درگذشت. از آثار وى: «سفرنامهى مكه»؛ «خاطرات امین الدوله».
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو 1287 ش)، مدرس، نویسنده و شاعر، متخلص به امین. تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در آموزشگاه ثروت به پایان رسانید. سپس وارد دارالمعلمین عالى شد و در رشتهى علوم طبیعى به تحصیل پرداخت و در سال 1311 ش به دریافت لیسانس نایل آمد. در وزارت فرهنگ به كار پرداخت و در دبیرستانهاى تهران به تدریس علوم طبیعى اشتغال ورزید تا بازنشسته شد. امین شاعرى غزلسرا است از آثار وى: «فیزیولوژى حیوانى»، پنج متوسطه؛ «فیزیولوژى گیاهى»، پنجم متوسطه؛ «گیاه شناسى»، ششم متوسطه؛ «تكامل موجودات زنده»؛ «زمین شناسى»، دوم متوسطه؛ «غزلیات امین»؛ «منتخبى از غزلیات میر هادى»؛ «چكیدهى دل».
ملیت : ایرانی - قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(س دهم ق)، نویسنده. نخست در هرات در دستگاه كریمالدین خواجه حبیباللَّه ساوجى، حكمران صفوى خراسان بود و تا زمان شاه طهماسب در خراسان مىزیست. در اواخر عمر به حج رفت و از آنجا عازم هندوستان شد. در سند مورد توجه عیسى ترخان از امراى هندوستان قرار گرفت. هنگام جلوس جلالالدین اكبر به پادشاهى، قصیدهاى در تهنیت جلوس او گفت و كتاب «جواهر العجایب» را در سال 963 ق در شرح احوال و آثار بیست و پنج تن از زنان براى او نوشت. دیگر آثار وى: ترجمهى «تذكرهى مجالس النفائس» امیرعلیشیر نوایى به نام «لطایف نامه»؛ «روضة السلاطین»، در اشعار امرا و پادشاهان؛ «تحفة الحبیب»، مجموعهاى از غزلیاتى است كه شاعران به استقبال یكدیگر سرودهاند و در سال 929 ق تألیف كرده است؛ «بوستان خیال»، شامل مطلع غزلهاى فارسى است. وى همچنین صاحب «دیوان» شعرى است كه از آن منتخبى با اصل «دیوان» موجود است.
ملیت : ایرانی - قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(ز 1315 ش)، استاد دانشگاه و نویسنده. وى خدمات فرهنگى خود را از آموزگارى شروع كرد و پس از آن به دبیرى ارتقاء یافت. دیپلم دكتراى خود را از دانشگاه لیل فرانسه دریافت كرد و از سال 1315 ش با سمت استادى وارد دانشگاه تهران شد. سپس استاد كرسى زمینشناسى دانشكدهى علوم شد. از آثار وى: «زمین شناسى»؛ «سنگ شناسى».
ملیت : ایرانی - قرن : 6 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(ز 610 ق)، نویسنده. وى صاحب «فراید السلوك فى فضایل الملوك» مىباشد كه شامل ده فصل است و آن را به روش «كلیله و دمنه» و به نام اتابك اوزبك تالیف كرده است. مرحوم سعید نفیسى در «تاریخ نظم و نثر» خود این كتاب را به شمسالدین نامى از اهالى آذربایجان نسبت داده كه درست نمىنماید.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو 1317 ق)، نویسنده و روزنامهنگار مدیر روزنامهى «خسروى» و عضو ادارهى پست و تلگراف كرمانشاهان بود. وى در سال 1337 ش بازنشسته شد. از آثار او: «تذكرهى مختصر شعراى كرمانشاه»؛ «تاریخچهى مطبوعات كرمانشاه».
ملیت : ایرانی - قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(ز 1297 ش)، نویسنده، مدرس، شاعر، متخلص به عاجز. در ایروان از ایالات قفقاز به دنیا آمد. پدر وى اهل تبریر بود و پیشهى معمارى و مجسمهسازى داشت و در نقل داستانهاى كهن شاهنامه تبحر. باغچهبان به شیوهى سنتى تحصیل كرد و در جوانى مجبور به ترك تحصیل شد. مدتى به مشاغل پدر روى آورد و پس از چندى خبرنگار روزنامههاى قفقاز شد به ویژه روزنامهى ملاصدرا. وى در سال 1298 ش در مدرسهى دولتى احمدیهى شهر مرند وارد خدمت فرهنگ شد و بعدها در تبریز و شیراز و تهران كودكستان براى كودكان كر و لال تأسیس كرد. از آثار وى: «اسرار تعلیم و تربیت یا اصول تعلیم الفباء»؛ «الفباى آسان»؛ «برنامهى كار آموزگار»؛ «دستور و تعلیم الفباء»؛ «رباعیات آذرى خیام»؛ «پیرو ترب»؛ «رباعیات باغچهبان»؛ «زندگانى كودكان»؛ «علم آموزش براى دانشسراهاى مقدماتى».
ملیت : ایرانی - قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(س دهم ق)، نویسنده و لغوى. وى مؤلف كتاب «خلاصة اللغات و تفسیر المشكلات»، در لغت عربى به فارسى است.
فعالیت ها : مشاهیر / نویسندگی مشاهیر / عالمان و دانشمندان / ادبیات و کتاب
ملیت : ایرانی - قرن : 8 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(758 -670 ق)، نویسنده و مورخ. پدرش شیخالاسلام شهابالدین از دانشمندان و مؤلفان قرن هفتم و هشتم هجرى و برادرش محمود زركوب از علماى زمان خویش بود وى علوم ادبى و شرعى را نزد استاد دانش، محمدصفى كرمانى، ابراهیم زنجانى، عبدالرحمن على بزغش، نورالدین محمد خراسانى و امین محمد فراگرفت و از عبدالرحمن على بزغش اجازهى اجتهاد گرفت سپس سر تعظیم بر آستان شیخ امینالدین بلیانى سود. در طریقت پیرو پدران بزرگوارش شد و از شیخ صدرالدین و شیخ قطبالدین نامقى جامى اخذ روش در سیر و سلوك كرد و خرقه از شیخ فخرالدین و دائى خویش حاج ركنالدین منصور بن مظفر پوشید. وى حدود 90 سال زیست و سال وفاتش را به اختلاف بین 745 تا 758 ق آوردهاند. آثار وى: «شیراز نامه»، كه به سبك بغداد نامه نوشته است؛ «كامل التواریخ» یا «عمدة التواریخ» در متن «شیراز نامه» بدان اشاره شده اما نایاب است.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع :
محمد ابراهيم آيتي در سال 1333هجري قمري در قريه گازار از توابع بيرجند در خانوادهاي روحاني و شيعه متولد شد و اهل خانه را از قدوم خويش شاد كرد اين فرزند محمدابراهيم نام گرفت. وي از هفت سالگي براي فراگيري از قرآن مجيد و خواندن كتابهاي فارسي مذهبي و اخلاقي و از قبيل اينها وارد جلسات استادان آن زمان در شهر خود گرديد. در سيزده سالگي به شهر بيرجند رفت و ادامه تحصيل خود را در كنار اساتيد بيرجند گذراند. در هيجده سالگي در مدرسه باقريه شهر مشهد به قمستي از فصول و منطق تحت نظر استادان مجرب بودند. وي به درجه دكترا نايل گرديد و در تمام طول تحصيل به تحصيلات حوزوي بسنده نشد. وي در سن 51 سالگي در اثر سانحه تصادف در سال 1384 قمري جان خويش را از دست دادند. گروه : علوم انساني رشته : الهيات و معارف اسلامي والدين و انساب : پدر محمد ابراهيم آيتي شيخ محمد قائني پيشنماز روستاي گازار بود كه به امور شرعي مردم رسيدگي ميكرد. او در سلك روحانيت و در امور ديني خود و مردم كوشا بود. وي كه توفيق تربيت در دامن مادر متدين پيدا نموده بود رشد كرد و به سن تحصيل رسيد. خاطرات کودکي : محمد ابراهيم آيتي مقدمات عربي از پدرش شيخ محمد قائني ياد گرفت تا اينكه به نه سالگي كه رسيدند پدر در سوم ماه رمضان 1342 مرحوم شد. تحصيلات رسمي و حرفه اي : هفت ساله بودم كه پدرم مرحوم شيخ محمد قائني مرا براي فراگيري قرآن مجيد و خواندن كتابهاي فارسي مذهبي و اخلاقي از قبيل عين الحيات و جلاء العيون و حلية المتقين مرحوم مجلسي نزد « آخوند ملا عبداللّه گازاري» برد و به وي سپرد. مقدمات عربي را از مرحوم پدرم فرا گرفتم، نه ساله بودم كه پدرم در سوم ماه رمضان سال 1342قمري مرحوم شد. پس از آن شرح « قطرالندي» و « القيه» ابن مالك « سيوطي» و « شرح جامي» را نزد همان ملا عبداللّه و « محمد ابراهيم بويكي» خواندم. سيزده ساله بودم كه با اجازه مادرم براي ادامه تحصيل به شهر بيرجند رفتم و مدت پنج سال در مدرسه معصوميه كتابهاي « حاشيه» ملاعبداللّه يزدي و « شرح شمسيه» در منطق، « شرح نظام» « مغني البيب» در صرف و نحو و قسمتي از « مطوّل» در معاني و بيان و بديع و « معالم» و قسمتي از « قوانين الاصول» ميرزاي قمي در اصول، « تبصرة» علامه حلّي و « شرح لمعه» شهيد ثاني در فقه و مختصري حساب و هيأت و مقداري از شرح « سبعة معلّقه» را خواندم. در اين مدت پنج سال در شهر بيرجند از محضر مرحوم حاج شيخ محمد باقر آيتي بيرجندي و آيةاللّه حاج شيخ محمد حسين آيتي و مرحوم شيخ غلامرضا فاضل و آقاي حاج شيخ محمد علي ربّاني و مرحوم حاج ملا محمد دهكي استفاده بردم و شاگردي آنها را نمودم.هيجده ساله بودم كه براي ادامه تحصيل به مشهد مقدس مشرّف و در مدرسه باقريه ساكن شدم و بقيه شرح لمعه و مطول و قسمتي از فصول و قسمت منطق شرح منظومه حاج ملا هادي سبزواري و آنگاه تمام سطح مكاسب، رسائل شيخ انصاري و كفايه آخوند خراساني را در محضر استادان فرا گرفتم. ضمنا هيئت قديم را نزد مرحوم حاج شيخ هاشم قزويني و آقا شيخ مجتبي قزويني و آيةاللّه ميرزا حسين فقيه سبزواري و آيةاللّه اديب نيشابوري و مرحوم حاج شيخ حسن پايين خياباني و برخي اساتيد ديگر خواندم. در همان حال با درس خارج فقه و معارف مرحوم آقا ميرزا مهدي اصفهاني آشنا شدم و با شوق فراوان در حدود دو سال به درس پر بهره ايشان ميرفتم و در همين اوقات به درس شرح منظومه آقا ميرزا مهدي فرزند مرحوم آقا بزرگ حكيم ميرفتم و از اين راه با فلسفه قديم آشنا شدم. آشنايي من با متون عالي فلسفه قديم از قبيل شرح اشارات، شفاي بوعلي و اسفار مرحوم آخوند ملاصدرا در خارج از محيط طلبگي بود.» آيتي پس از فراگيري دروس حوزههاي علوم ديني به دانشگاه راه يافت و او در همان دانشكده معقول و منقول تهران تحصيل كرده بود و موفق به اخذ درجه دكتري شده بود. ايشان علاوه بر علوم اسلامي و ادبيات عرب به زبان انگليسي نيز احاطه كامل داشت و از اين راه با انديشههاي غربي و متون و روش تحقيق آنان آشنا گرديد. خاطرات و وقايع تحصيل : حوزههاي درس هرگاه محدود به چند نفر و كم جمعيت بود غالبا در اطاقهاي مسكوني مدارس و درسهاي سطوح عالي و خارج كه جمعيت بيشتري در آن شركت ميداشت بيشتر در مدرسهاي نسبتا وسيع مدارس كه فرش آن در تابستان و زمستان منحصر به حصير بود و يا در شبستانهاي مساجد كه نيز در تابستان و زمستان حصير فرش و بسيار سرد بود و هرگز بخاري نميديد، تشكيل ميگرديد.كساني كه اهل كار و تحصيل بودند تقريبا تمام وقتشان به درس خواندن و مطالعه كردن و مباحثه كردن همان درسها و ( اگر خود از فضلاي حوزه بودند) به درس گفتن برگزار ميشد و فقط در هفتهاي دو روز پنجشنبه و جمعه تعطيل بود، كه آن هم احيانا با درسهاي تعطيلي از قبيل رياضيات و هيئت و تفسير و حديث و جز اينها ميگذشت.زندگي طلبگي بسيار ساده و در عين حال پرنشاط برگزار ميشد. در آن تاريخ كمتر افكار اجتماعي به محيط طلبگي راه داشت و گير و داري هم اگر پيش ميآمد از حدود حجرههاي مدارس تجاوز نميكرد. تا در بيرجند بودم با اينكه مدرسه معصوميه اوقاف زيادي داشت، به طلبه مدرسه چيزي نميرسيد و متصدّيان اوقاف تمام درآمد موقوفه را ميخوردند و زندگاني ساده طلاب منحصرا از كمكهاي پدران و مادرانشان ميگذشت.اما در مشهد مقدس چون از طرفي موقوفات مدارس سرشارتر بود و از طرف ديگر متصديان اوقاف آنجا مانند متصديان اوقاف بيرجند نبودند مختصر حق السكوت و قوت لا يموتي به طلاب داده ميشد و روزي كه وارد مشهد شدم متصدي اوقاف مدرسه باقريه آقا شيخ جواد شيخ الاسلامي اصفهاني به ديدن من آمد و از همان روز مبلغ سي ريال ( كه شهريه كامل آن مدرسه بود) حقوق ماهيانه براي من قرار ساخت و اين مبلغ در آن تاريخ براي زندگي طلبگي متوسط يك نفر به خوبي كفايت ميكرد. فعاليتهاي ضمن تحصيل : از امتيازات بسيار ارزنده حيات علمي محمد ابراهيم آيتي اين است كه او هرگز خود را در علوم متداول حوزهها و مجامع علمي محدود نساخت. گو اينكه راز موفقيت هر انديشهورِ دلسوز و تلاشگر و كاوشگر پر توفيق اين است كه خودجوش و زيركانه بيابد چه چيزي را بايد بخواند و كدام راه را برود. بدينسان او در تاريخ دوره اسلامي و تاريخ پيامبر و اهل بيت نيز تلاش فراوان كرد و يكي از متخصصان اين رشته در آمد و از تأليفات ايشان نيز اين نكته آشكار خواهد شد. استادان و مربيان : از استادان محمد ابراهيم آيتي در زمينه هاي مختلف درسي مي توان به موارد زير اشاره كرد: آخوند ملا عبدالله گازاري ابن مالك محمد ابراهيم بويكي ميرزاي قمي علامه حلي شهيد ثاني باقر آيتي بيرجندي شيخ محمد حسين آيتي غلامرضا فاضل شيخ محمد علي رباني حاج ملا محمد دهكي ملا هادي سبزواري شيخ انصاري آخوند خراساني شيخ هاشم قزويني مجتبي قزويني حسين فقيه سبزواري اديب نيشابوري حسن پايين خياباني ميرزا مهدي اصفهاني ميرزا مهدي فرزند مرحوم آقا بزرگ حكيم آخوند ملاصدرا هم دوره اي ها و همکاران : از دوستان محمد ابراهيم آيتي ، شهيد مطهري، آيةاللّه بهشتي و آيةاللّه طالقاني بود و با هم مراوده علمي و مباحثه داشتند. زمان و علت فوت : محمد ابراهيم آيتي در سوم جمادي الثانيه 1384 قمري مطابق با هفدهم 1343 شمسي بر اثر سانحه تصادف جان خويش را از دست دادند. پيكر ايشان در قبرستان ابوحسن قم دفن گرديد. فعاليتهاي آموزشي : محمد ابراهيم آيتي پس از فراگيري دروس حوزههاي علوم ديني به دانشگاه راه يافت و در كنار تدريس به تحصيل نيز پرداخت. در سال 1334شمسي در دانشكده علوم معقول و منقول مشغول به تدريس شد و درسهاي تاريخ اسلام، تاريخ تمدن اسلام، فقه( دوره ليسانس) و فقه الحديث( دوره دكتري) را درس ميداد. ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : از دوستان محمد ابراهيم آيتي، شهيد مطهري، آيةاللّه بهشتي و آيةاللّه طالقاني بود و با هم مراوده علمي و مباحثه داشتند. در آن زمان نواي بيداري در بعضي از مجامع علمي و فرهنگي برخاسته بود و حركتهاي خودجوش ارزشمندي براي شناخت درست اسلام ايجاد شده بود. كار مهم انديشه وران آن روز تغذيه فكري اين مجامع بود و استاد آيتي يكي از كساني بود كه در انجام اين مهم كوشا بود. در انجمن اسلامي مهندسان، جلسات ماهانه ديني كه شهيد مطهري نيز سخنراني داشت شركت داشت و به سخنرانيهاي ارزشمندي ميپرداخت و اين سخنرانيها بلافاصله تايپ و تكثير ميشد و با استقبال فراواني نيز روبرو گشت.يكي از تلاشهاي تحسين برانگيز ايشان تلاش در راه انتشار كتابهاي مذهبي بود كه از آن جمله تلاش گروهي ايشان و همراهانش منشأ ايجاد « شركت انتشار» گرديد. باري او در راه اصلاح ساختار فرهنگي و اجتماعي جامعه خويش از هيچ خدمتي فروگذار نكرد و با قلم و زبان و دست خويش هر آنچه كرد براي احياي فكر ديني و انديشه الهي بود.او همچنين در پرداختن به برخي موضوعات اسلامي و پيراستن نقصها و خرافهها متون اصيل و استواري را عرضه كرد . آرا و گرايشهاي خاص : از خصوصيات محمد ابراهيم آيتي تحقيقهاي نو و بديع است. او در تاريخ به بررسي و كنكاشي ارزنده پرداخت و نكات ابهام و نقاط كور را شناسايي كرد و به بحث و بررسي در آن پرداخت. . معظم له داراي ملكات نفسانيه و جامع علوم عقليّه نقليّه، مروج طريقه جعفريه بود. -------------------------------------------------------------------------------- آثار : 1 12افكار جاويد محمد ويژگي اثر : اين كتاب ترجمهاي از متن انگليسي 2 آندلس يا تاريخ حكومت مسلمين در اروپا ويژگي اثر : به طوري كه ايشان در مقدمه كتاب ذكر ميكنند اين اثر حاصل تحقيق و تدريس سالهاي 1337و 1338دوره ليسانس دانشكده معقول و منقول تهران است و ايشان در اين كتاب تاريخ حوادث مهم هشت قرن حكومت مسلمين در اروپا را به تفصيل بيان كردهاند كه شامل تاريخ حكومتها، دست نشاندگان حكام عباسي و غير آن ميباشد. اين كتاب در سال 1340در 357صفحه چاپ شده است. 3 آيينه اسلام ويژگي اثر : ترجمهاي است از متن عربي آن اثر نويسنده تواناي مصري دكتر طه حسين كه در تهران وسيله شركت انتشار به چاپ رسيده است. 4 بررسي تاريخ عاشورا ويژگي اثر : اين خصلت او در كتاب بررسي تاريخ عاشورا به خوبي ظهور كرده است يعني او در اين قضيه مطيع و دنبالهرو هيچ كس نيست و آزادانه و زيبا بر اساس مباني اصيل و اساسي قرآن و عترت و با عقل سليم و ذهل جوال خويش به ميدان آمده و به راستي به نقد احياگري در جريان عاشورا دست زده است.خمير مايه اين كتاب را مجموعه هفده سخنراني دكتر آيتي در راديو ايران در سالهاي 1343 - 1342تشكيل ميدهد. اين اثر به همت استاد علي اكبر غفاري تنظيم و چاپ شده و تاكنون در حدود 10نوبت تجديد چاپ شده است. 5 تاريخ پيامبر اسلام ويژگي اثر : اين كتاب تحقيقي است مستند، گسترده و دقيق بر اساس متون كهن در پيرامون حيات اشرف مخلوقات هستي حضرت رسول اكرم (ص)كه مؤلف در تنظيم آن زحمات فراواني را متحمل شدهاند. اين كتاب با تعليقات و اضافاتي از دكتر ابوالقاسم گرجي از طرف دانشگاه تهران چاپ شده و چندين بار تجديد چاپ گرديده است. 6 ترجمه البلدان يعقوبي ويژگي اثر : اين كتاب نيز به وسيله بنگاه ترجمه و نشر كتاب در سال 1356در 211صفحه چاپ شده است. 7 ترجمه تاريخ يعقوبي ويژگي اثر : اين كتاب در دو جلد ضخيم چاپ شده است و از ترجمههاي ارزشمند متون تاريخي به حساب ميآيد به طوري كه در سال 1342اين ترجمه به عنوان كتاب سال شناخته شد. متخصصان ترجمه نسبت به ترجمههاي دقيق و اصولي مرحوم آيتي اعتماد خاصي دارند. اين اثر نيز چندين بار تجديد چاپ شده است. 8 تصحيح تفسير شريف لاهيجي ويژگي اثر : مرحوم استاد آيتي جلد 3و 4اين تفسير را به صورت زيبا و اصولي تصحيح نمودهاند و در سال 1340از طرف اداره اوقاف تهران به چاپ رسيده است. 9 خطبههاي رسول اكرم(ص ويژگي اثر : به زبان عربي نگارش يافته و تاكنون چاپ نشده است. 10 راه و رسم تبليغ ويژگي اثر : مقالهاي است كه در كتاب گفتار ماه جلد دوم، ص 174 - 149به چاپ رسيده است. 11 سرمايه سخن ويژگي اثر : اين كتاب به انگيزه تقويت و غني سازي سخنرانيهاي اسلامي تهيه شده است و مجموعه 80مقاله درباره مناسبتهاي مذهبي است كه سي مجلس آن درباره ماه مبارك رمضان، بيست و پنج مجلس درباره ماه محرم و صفر و بيست و پنج مجلس ديگر در مناسبتهاي ديگر سال ميباشد. اين اثر به همت مرحوم آيتي و يكي از دوستانش به نام سيد محمد باقر سبزواري تهيه و تنظيم شده و در سال 1339به چاپ رسيده است. 12 سيماي اميرالمؤمنين از مسجدالحرام تا مسجد كوفه ويژگي اثر : اين كتاب سخنراني استاد در جلسه ماهانه ديني است كه ابتدا در كتاب گفتار ماه، ج 3ص 164 - 1296چاپ شده و سپس به صورت جداگانه به زيور طبع آراسته گرديده است. 13 شهداي اسلام ويژگي اثر : به عربي است و تاكنون چاپ نشده است. 14 فهرست ابواب و فصول اسفار ويژگي اثر : اين مقاله در يادنامه ملاصدرا به چاپ رسيده است. 15 كتاب و سنت ويژگي اثر : در كتاب گفتار ماه جلد اول، ص 225تا 252به چاپ رسيده است. 16 گفتار عاشورا ويژگي اثر : با همكاري عدهاي از انديشه وران. 17 مجموعه سخنرانيها در مورد شخصيتهاي برجسته عالم اسلام ويژگي اثر : و مقالات و سخنرانيهاي علمي و تحقيقي ارزشمندي كه براستي شايسته است در يك مجموعه ارزشمند گرد آيد.فرازهايي از انديشه استاد آيتي 18 مرجعيت و روحانيت ويژگي اثر : اين كتاب را نيز با همكاري عدهاي از نويسندگان تأليف كرده است. 19 مقولات عشر ويژگي اثر : اين كتاب رساله تز دكتراي آن مرحوم ميباشد و در روزنامه 1371 / 6 /5مورد بررسي و تبيين قرار گرفته است. 20 همه مسؤول يكديگريم ويژگي اثر : مقالهاي است در كتاب همه مسؤول يكديگريم كه بحث زيبايي درباره امر به معروف و نهي از منكر نموده است. كتاب توسط انتشارات تشيّع در سال 1356به چاپ رسيده و مقاله در كتاب گفتار ماه، ج 1ص 76 - 45نيز چاپ شده است.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : مردان موسیقی سنتی و نوین ایران (جلد سوم)
سید عبداللَّه بهبهانى روحانى و سیاستمدار و یكى از دو زعیم روحانى صدر مشروطیت است. وى فرزند سید اسماعیل مجتهد بهبهانى و متولد سال 1260 ه.ق. است. از كودكى تحصیلات خود را به سیرهى خانوادگى در مقدمات عربى و فقه و اصول آغاز نمود و در سن 20 سالگى قریبالاجتهاد گردید. سپس براى ادامهى تحصیل عازم نجف شد و در حوزهى درس شیخ مرتضى انصارى و میرزاى شیرازى حضور یافت و به مقام اجتهاد رسید. در سال 1295 به ایران بازگشت و تدریجاً مقام و موقعیت خاصى در دولت و دربار ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه پیدا كرد. از اواخر دوران سلطنت مظفرالدین شاه كه وى مجتهدى متنفذ بود وارد مسائل سیاسى گردید و در كلیه مسائل سیاسى آن روز مداخله مىنمود. در جریان مشروطیت و صدور فرمان آن سید عبداللَّه نقش اساسى داشت. پس از فرمان مشروطیت، وى از طرف اقلیت یهود روانهى مجلس شد و در مجلس به اوج قدرت و جلال رسید. بعد از آنكه محمدعلى شاه مجلس را به توپ بست، سید عبداللَّه بهبهانى به وسیلهى سربازان سیلاخورى و قزاقها توقیف و به باغشاه برده شد. به دنبال توقیف نامبرده، انجمنهاى شهرستانها نسبت به توقیف او اعتراض كردند و تلگرافات زیادى به تهران مخابره شد و محمدعلى شاه ناگزیر شد او را به حضور پذیرفته و عذرخواهى كند و با پرداخت دوازده هزار تومان، وى را وادار كرد كه از ایران خارج شود. وى نزدیك به هشت ماه در عتبات اقامت داشت و سپس با اجازهى دولت به ایران بازگشت. پس از خلع محمدعلى شاه و تشكیل مشروطیت دوم، بهبهانى به نمایندگى رسید و نفوذش در جامعه و محافل سیاسى ایران چند برابر شد. حزب اعتدالیون كه اكثریت را تشكیل مىداد، از بهبهانى تبعیت مىكرد ولى دموكراتها كه تندرو و انقلابى بودند، با بهبهانى مخالفت مىكردند. در آنجا اختلاف دو دسته بالا گرفت و در روز جمعه هشتم رجب 1328 ه.ق او را در منزلش به ضرب سه گلوله كشتند. بهبهانى ملائى تیزهوش و متهور بود. در سخنورى و خطابت نظیر نداشت و به همین دلیل در بین مردم موقعیت خاصى داشت. سید عبداللَّه (آیةاللَّه) از روحانیون طراز اول تهران (مقت. 1288 ه.ش.) و رهبر شجاع آزادیخواهان در انقلاب مشروطیت. وى رهبرى مشروطه طلبان را بر عهده داشت و با همكارى سید محمد طباطبائى با نیروهاى استبداد مبارزه كرد و پس از پیروزى انقلاب و استقرار حكومت مشروطه در تیرماه 1288 ه.ش. به وسیله چند تن تروریست درخانه خود به قتل رسید. محمد تقىبهار «ملكالشعرا» به سال 1265 خورشیدى در شهر مقدس مشهد دیده به جهان باز كرد. او فرزند حاجى میرزا محمدكاظم صبورى «ملك الشعراى آستان قدس رضوى» است. محمدتقى بهار ابتدا در محضر پدر خود با علم و دانش آشنایى پیدا كرد و آن را نزد او آموخت و پس از فوت وى به محضر ادیب نیشابورى شاعر و ادیب زمان خود رفت و سالها از محضر آن مرد فاضل بهرهور گردید، سپس به مدرسه نواب رفت و علوم عربى را در این مدرسه به پایان برد. محمدتقى بهار، پس از چندى به تهران آمد و وارد كارهاى سیاسى شد با انتشار مقالات سیاسى واشعار مهیج و حماسى و ترانههاى ملى، هرچه بیشتر به بیدارى مردم كمك كرد و چون علاقه و ذوق سرشار در موسیقى داشت، شروع به ساختن تصانیف و ترانههاى ملى كرد كه مىشود گفت كلیه تصنیفهاى وى جنبه ملى و وطنى و آزادیخواهى دارد. روى تصنیفهاى ملكالشعراء بهار، درویشخان، حسامالسلطنه، ركنالدینخان و مرتضىخان نىداود آهنگ گذاردهاند. محمدتقى بهار را بنا به قولى بعد از جامى، بزرگترین سخنور و شاعر پارسى گوى زبان ایران مىگویند. از آثار برجسته او، غیر از دیوان اشعار سبكشناسى تا تاریخ تطور نثر فارسى در سه جلد كه گواهى وى بر احاطه و تسلط به فرهنگ و ادبیات و شعر پارسى است مىكند. ملكالشعرا بهار، چندین دوره به نمایندگى مجلس شوراى ملى انتخاب گردید و سالیان متمادى استاد دانشگاه تهران و یكبار هم در كابینه احمد قوام (قوامالسلطنه) وزیر فرهنگ شد. محمدتقى بهار (ملكالشعرا)، پس از آن همه خدمات پربار علمى و فرهنگى به میهن خود ایران، عاقبت در سال 1330 خورشیدى در سن شصت سالگى چشم از جهان فانى فروبست، روانش شاد. «مرغ سحر» مرغ سحر ناله سر كن داغ مرا تازهتر كن ز آه شرربار این قفس را برشكن و زیر و زیر كن بلبل پربسته ز كنج قفس درآ نغمهى آزادى نوع بشر سرا وز نفسى عرصهى این خاك توده را پر شرر كن ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد اى خدا اى فلك اى طبیعت شام تاریك ما را سحر كن نوبهار است گل ببار است ابر چشمم ژالهبار است این فقس چون دلم تنگ و تار است شعله فكن در قفس اى آه آتشین دست طبیعت گل عمر مرا مچین جانب عاشق نگه، اى تازه گل، ازین بیشتر كن مرغ بىدل، شرح هجران مختصر مختصر مختصر كن «در طواف شمع» دل طواف شمع مىگفت این سخن پروانهاى سوختم زین آشنایان اى خوشا بیگانهاى بلبل از شوق گل و پروانه از سوداى شمع هر كسى سوزد بنوعى در غم جانانهاى گر اسیر خط و خالى شد دلم، عیبم مكن مرغ جایى مىرود كانجاست آب و دانهاى تا نفرمایى كه بىپروانهاى در راه عشق شمعوش پیش تو سوزم گر دهى پروانهاى پادشه را غرفه آبادان و دل خرم چه باك گر گدایى جان دهد در گوشه ویرانهاى كى غم بنیاید ویران دارد آن كس خانه نیست رو خبر گیر این معانى را ز صاحب خانهاى عاقلانش باز زنجیرى دگر بر پا نهند روزى از زنجیر از هم بگسلد دیوانهاى این جنون تنها نه مجنون را مسلم شد بهار باش كز ما هم فتد اندر جهان افسانهاى شاعر، مورخ، محقق، روزنامهنگار، سیاستمدار و استاد برجستهى دانشگاه، معروف به ملكالشعرا، فرزند میراز محمدكاظم صبورى، متولد 1304 ه.ق در خراسان. پدرش ملكالشعراى آستان قدس رضوى بود. بهار مقدمات ادبیات را نزد پدر آموخت و تحصیلات ادبى و عربى را نزد استاد ادیب نیشابورى كه از ادباء و شعراى مشهور بود دنبال كرد و اصول ادبیات فارسى و عربى را در مدرسهى نواب در خدمت اساتید فن زمان تكمیل نمود. هنوز سنش به بیست نرسیده بود كه پدر خود را از دست داد و به جاى پدر به خدمت آستان قدس رضوى درآمد. چون در شعر و شاعرى با وجود كمى سن تبحر داشت، از طرف مظفرالدین شاه لقب ملكالشعرائى آستان قدس رضوى به او داده شد. از 1323 ه.ق كه آوازهى مشروطیت و آزادىخواهى در سراسر ایران طنینانداز شد، به سلك آزادیخواهان پیوست و براى برچیدن رژیم دیكتاتورى و حكومت مشروطه با سایر آزادیخواهان همداستان شد و اشعارى در این زمینه سرود كه در جراید معتبر آن روز انتشار یافت. در 1328 ه.ق پس از خلع محمدعلى شاه از سلطنت، با كمك سایر دوستان خود حزب دموكرات را در خراسان تأسیس كرد و خود عضو كمیتهى مركزى آن شد و روزنامهى نوبهار را با اعتبار و مسئولیت خویش و به عنوان ناشر افكار حزب دموكرات در مشهد انتشار داد. به اقتضاى جوانى و به اعتقاد آزادیخواهى در روزنامهى نوبهار مقالات تندى علیه بیگانگان و دخالت آنان در امور ایران انتشار مىداد؛ مخصوصاً پس از اولتیماتوم روسیهى تزارى و اخراج شوستر مستشار آمریكائى و خزانهدار كل ایران، لحن این مقالات شدیدتر شد و سرانجام منجر به توقیف روزنامهى نوبهار گردید، ولى پس از مدتى كوتاه به جاى آن تازهبهار انتشار یافت كه جنبهى انتقادى آن بیش از روزنامهى قبلى بود. تازهبهار نیز توقیف شد و مدیر جوان و پرشور آن به كلات تبعید گردید. هشت ماه این تبعید به طول انجامید. پس از مدتى دوباره نوبهار منتشر گردید. در انتخابات دورهى سوم قانونگذارى مردم در گز و كلات و سرخس، بهار را روانهى مجلس نمودند. در مجلس اعتبارنامهى او با مخالفت اعتدالیون مواجه شد، ولى سرانجام به تصویب رسید. جنگ جهانگیر اول مجلس را تعطیل نمود و قضیهى مهاجرت را پیش آورد. بهار هم جزء مهاجران بود، ولى از قم به تهران بازگشت و روزنامهى نوبهار را انتشار داد و براى بار دوم تبعید گردید و این بار بجنورد تبعیدگاه او شد. در دورهى چهارم مردم بجنورد او را به نمایندگى مجلس فرستادند. در دورهى پنجم نمایندهى مردم كاشمر بود و در مجلس جزء اقلیتى بود كه با سلطنت رضاشاه مخالفت مىكرد. دوست و یار نزدیك مدرس بود. در دورهى ششم از تهران انتخاب گردید. پس از پایان دورهى ششم از كارهاى سیاسى كنار رفت و به خدمات فرهنگى پرداخت و در دارالمعلمین عالى به تدریس ادبیات ایران قبل از اسلام مشغول شد و تا شهریور 1320 دور از كارهاى سیاسى به تألیف و تدریس پرداخت و مدتى نیز در زندان، و تبعید در اصفهان به سر برد. از 1320 مجدداً كارهاى سیاسى را از سر گرفت و روزنامهى نوبهار را انتشار داد. در 1324 در كابینهى قوامالسلطنه به وزارت فرهنگ رسید، ولى عمر وزارتش چندان نپائید و خیلى زود جاى خود را به دیگرى داد. در تشكیل حزب دموكرات ایران كه قوامالسلطنه آن را بنیان نهاد، نقش اساسى داشت و در این زمینه فعالیت بسیار نمود. در انتخابات دورهى پانزدهم از تهران وكیل شد و ریاست فراكسیون حزب دموكرات ایران در مجلس با او بود. عدهاى از نمایندگان به ریاست او تمایل داشتند، ولى حال مزاجىاش اجازهى فعالیت بیشتر به او نمىداد. در اواخر دورهى پانزدهم بیمار شد و براى معالجه به سویس رفت. معالجاتى نمود، ولى مؤثر نیفتاد و به ایران بازگشت. سرانجام در 1330 به مرض سل درگذشت. شخصیت ملكالشعرا از جهات مختلف قابل بحث و مداقه است. او شاعرى توانا، نویسنده و محققى دانشمند، روزنامهنگارى سرسخت، سیاستمدارى بىباك و استادى مبرز بود. مجموعاً پنج دوره نمایندهى مجلس شوراى ملى بود. جز در دورهى پانزدهم كه سنش مقتضى فعالیتهاى شدید نبود، در ادوار دیگر مجلس از متولیان و منقدان امور اجتماعى به شمار مىرفت. نطقها و خطابههایش در مجلس دولتها را دگرگون مىكرد. در دورهى پنجم و ششم رسماً جزو فراكسیون اقلیت بود و با سید حسن مدرس لیدر اقلیت، نزدیكى و همفكرى داشت. در دورهى چهارم اكثریت را اداره مىكرد و روى كار آمدن قوامالسلطنه در 1301 در نتیجه تلاش او و مدرس بود. شاعرى توانا بود. گرچه بیشتر قصیدهسرا بود، ولى در غزل و رباعى نیز دست داشت. از این گذشته، افكار تازه را او در شعر فارسى وارد كرد و مضامین غیرایرانى را در شعر فارسى آورد. بهار محقق و نویسنده نیز بود. نثرش كمتر از نظم او نیست. شیوهى نویسندگىاش مخلوطى از سنت قدیم و روش جدید ایران است. با آنكه به سادهاندیشى بیشتر گرایش داشت، ولى استحكام جملات و استعمال لغات فارسى و عربى در جاى مناسب خود، شیرینى خاصى به نوشتههایش داد. نمونهى سبك شیرین او كتاب سبكشناسى است كه در سه مجلد است. او در رونق بخشیدن به ادبیات نوین ایران سهم بسزائى دارد. گذشته از تأسیس مجلهى دانشكده به تأسیس و تشكیل انجمن ادبى ایران همت گماشت و عدهاى از محققین و مؤلفین بزرگ ایران مانند عباس اقبال آشتیانى، غلامرضا رشید یاسمى، سعید نفیسى و بدیعازمان فروزانفر از تربیت یافتگان مكتب او مىباشند. مدتها در دانشسراى عالى و دانشكدهى ادبیات در دورهى لیسانس و دكترا تدریس مىنمود. تألیفات بسیارى دارد كه به صورتهاى مختلف به چاپ رسیده است. غیر از مقالات متعدد كه در روزنامههاى نوبهار و تازهبهار و مجلهى دانشكده انتشار داده است. در جراید مختلف نیز مقالاتى دارد. از آثار برجستهى او تاریخ احزاب سیاسى در دو جلد است. سبكشناسى دربارهى تحول نثر فارسى از آغاز تا عصر حاضر است. علاوه بر تألیف كتب، در تصحیح و تحشیهى كتب زیر نیز دست داشت: تاریخ سیستان، مجملالتواریخ والقصص، جوامع الحكایات و لوامع الروایات عوفى و ترجمهى تاریخ طبرى. علاوه بر اینها در تألیف و نگارش كتب دبیرستانى نیز مشاركت داشت. در اواخر عمر به فعالیتهاى صلحجویانه میل زیادى نشان مىداد و به همین دلیل ریاست جمعیت هواداران صلح را پذیرفت. (1330 -1266 ش)، اندیشمند، نویسنده محقق، روزنامهنگار، استاد دانشگاه و شاعر، متخلص به بهار و ملقب به ملكالشعراء. در مشهد متولد شد، پدر وى ملكالشعراى آستان قدس رضوى بود. بهار تحصیلات مقدماتى را نزد پدر خود آموخت و علوم ادبى و عربى متداول زمان خود را از استادان مشهور خراسان چون ادیب نیشابورى فراگرفت. در نوجوانى پدر خود را از دست داد و از همان اوان شعر مىسرود. بعد از مرگ پدر، به فرمان مظفرالدین شاه، لقب ملكالشعرایى آستان قدس رضوى را یافت. وى در نهضت مشروطهطلبان مجاهدتها كرد. در سال 1328 ق «روزنامهى نوبهار» و در سال 1329 ق «هفتهنامهى تازه بهار» را نشر داد. در سال 1333 ق از طرف مردم مشهد به نمایندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد و رهسپار تهران گردید. در سال 1336 ق انجمن ادبى دانشكده را با «مجلهى دانشكده» كه منتسب به همان انجمن بود، تأسیس كرد و در همان سال به تجدید انتشار «روزنامهى نوبهار» همت گماشت. در سال 1338 ق مدیریت روزنامهى «ایران»، كه نیمهرسمى بود، به وى محول گردید. از طرف مردم تهران دو بار به نمایندگى مجلس شوراى ملى انتخاب گردید و در سال 1324 ش به وزارت فرهنگ برگزیده شد. در دانشكدهى ادبیات دانشگاه تهران تدریس مىكرد. و تا پایان عمر در این خدمت باقى ماند. به منظور مداوا به سویس رفت و پس از چندى اقامت در آنجا، به تهران بازگشت و به تألیف و تحقیق و تصنیف پرداخت. وى واپسین قصیده سراى بزرگ فارسى است. در تهران وفات یافت و در گورستان ظهیرالدوله به خاك سپرده شد. از او آثار بسیارى به جاى مانده است، از جمله: تصحیح «تاریخ سیستان»؛ «مجمل التواریخ والقصص» و «سبكشناسى»، در سه مجلد؛ «تاریخ احزاب سیاسى»؛ «چهار خطابهى منظوم»؛ «ترجمهى احوال محمد بن جریر طبرى»؛ «رسالهى زندگى مانى»؛ «بهار و ادب فارسى»، مجموعهى مقالات؛ تصحیح «جوامع الحكایات عوفى» و «تاریخ بلعمى»؛ «دیوان» اشعار، در دو مجلد.[1] (تو 1262/ 1260- شهادت 1328 ق)، مجتهد. اصلا از اهالى بحرین بود، و در نجف متولد شد. از شاگردان حوزهى درس میرزاى شیرازى و آیتاللَّه كوهكمرى بود. به درجه اجتهاد نایل شد. او در تهران از روحانیون بزرگ و در فقه از سرآمدان روزگار به شمار مىآمد. در زمان مظفرالدین شاه به مخالفت با عینالدوله برخاست. وى در مقاصد خویش آقا سیدمحمد طباطبایى را كه مورد اعتماد و احترام عامه بود، با خود موافق و همراه گردانید و بعد از به توپ بستن مجلس او و عدهاى دیگر از سران نهضت به همراه چند تن از بستگان وى دستگیر و به كرمانشاه تبعید شدند و تا پایان سلطنت محمدعلى شاه در تبعید بودند. بعد از استعفاى محمدعلى شاه، سید و همراهان وى به تهران بازگشتند، و به مبارزات خود ادامه دادند. سید به مخالفت با تقىزاده برخاست و مبارزه بین این دو شروع شد. سید به عدالت و آزادى معتقد بود، و حتى براى تربیت جوانان مدرسهاى هم تأسیسى كرد و با تحصیل دختران نیز مخالف نبود و براى ارشاد بزرگسالان نیز به تأسیس انجمن مقدس اسلامى مبادرت كرد. در استبداد صغیر به امر دولت به مشهد رفت و در آنجا هر كمیتهاى سرى تشكیل داد و مشروطهخواهى را ترویج كرد. آیتاللَّه بهبهانى در تنظیم مواد متمم قانون اساسى، از جنبهى دینى، سهیم و شریك بود. وى در تهران در منزلش به ضرب گلوله شهید شد و جنازهاش به سال 1332 ق به نجف حمل و در صحن علوى دفن شد. از آثار وى «رسائل و مسائل»، در فقه، مجموعهاى مشتمل بر 25 رساله كه در هر رساله به یكى از مسائل فقهى پرداخته است.[2]
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
مدرس. تولد: 1287، تهران. درگذشت: مهر 1359. محمود هومن تحصیلات ابتدایى و متوسطه را تهران انجام داد. تحصیلات عالیه و مهندسى را نیز در دانشكدهى صنعتى ایران و آلمان به پایان رسانید. در سال 1312 تدریس شیمى معدنى و اصول تجزیههاى شیمیایى شعبهى مهندسى شیمى دانشكدهى صنعتى دانشگاه تهران را عهدهدار گردید. از سال 1315 تا 1322 مدیریت شعبهى مهندسى شیمى و استادى اصول تجزیههاى شیمیایى و شیمى معدنى به عهده وى واگذار شد. در سال 1327 براى تدریس فلسفه و تاریخ قرون اولیه اسلامى به دانشكدهى ادبیات دانشگاه تبریز انتقال یافت. بعدها در دانشگاه تربیت مدرس نیز به تدریس فلسفه پرداخت. از آثار اوست: از زندگانى چه مىدانیم؛ تاریخ فلسفه (1337)؛ حافظ چه مىگوید (1317)؛ زیست یا زندگى (درباره فلسفه، 1324). (1359 -1287 ش)، نویسنده و استاد دانشگاه. در تهران به دنیا آمد. وى پس از اتمام تحصیلات ابتدایى و متوسطه در زادگاهش، تحصیلات عالیه خود را در دانشكدهى صنعتى ایران و آلمان ادامه داد. در 1312 ش به تدریس شیمى معدنى و اصول تجزیههاى شیمیایى شعبهى مهندسى شیمى دانشكدهى صنعتى تهران پرداخت. او همچنین مدتى مدیریت شعبهى مهندسى شیمى و استادى اصول تجزیههاى شیمیایى و شیمى عدنى را به عهده داشت. در 1327 ش براى تدریس فلسفه و تاریخ قرون اولیهى اسلامى به دانشكدهى ادبیات تبریز رفت و مدتى نیز در دانشگاه تربیت معلم به تدریس فلسفه پرداخت. از آثار وى: «از زندگانى چه مىدانیم»؛ «تاریخ فلسفه»؛ «حافظ چه مىگوید»؛ «زیست یا زندگى».[1]
ملیت : ایرانی - قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(س دهم ق)، نویسنده و شاعر، متخلص به ملهمى. به گفتهى بعضى از تذكرهها وى ابتدا عجمى تخلص مىكرده است. از بزرگان شیراز بود. از علم سیاق و نویسندگى، آگاهى تمام داشت و اجداد وى نیز در ایران به امر نویسندگى اشتغال داشتند. خود او همواره داراى مناصب عالى بود. اما پس از مدتى از مشاغل دیوانى كناره گرفت و به حجاز سفر كرد و مدت هفده سال ساكن مدینه شد و به همین علت به مدنى مشهور گشت. ملهمى، به دلیل اشتیاق به سیر و سیاحت و مسافرت، در زمان اكبرشاه (1014 -963 ق) به هندوستان سفر كرد. او در هندوستان با حكیم ابوالفتح گیلانى و حكیم شمسالدین محمد، مشهور به حكیم الملك، كه قبلا در ایران با هم آشنا بودند، ملاقات كرد. وى مدتى در هندوستان زندگى كرد و ملازم اكبرشاه بود و در دربار او مناصب عالى داشت. ملهمى در آگره درگذشت. به آوردهى «دانشمندان و سخنسرایان فارس» صاحب «خیر البیان» در تذكرهى خود از وى یاد كرده و مىنویسد او در شیراز با عرفى شیرازى معاشر بوده و مشاعره كرده است. سپس ادامه مى دهد كه چون خودش در 1006 ق به شیراز رفته ملهمى را ملاقات كرده است. به این ترتیب ملهمى در 1006 ق زنده بوده اما در «مآثر رحیمى» فوت وى 982 ق ذكر شده است. صاحب «الذریعه» او را در 1024 ق زنده مىداند اما با توجه به شرح حال فرزندش در «مآثر رحیمى» باید گفت كه احتمالا این تاریخ مربوط به فرزند اوست. اشعارى از وى در تذكرهها آمده است.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(ح 1352 -1289 ق)، مورخ، نویسنده، روزنامهنگار و شاعر، متخلص به ادیب. ملقب به ملك المورخین. در تهران به دنیا آمد. نسبش از طرف پدر به میرزا مهدى خان، وزیر نادرشاه، و از طرف مادر به فتحعلىخان ملكالشعراى كاشانى مىرسد. وى از چهارده سالگى به تدوین تاریخ انبیاء پرداخت و پس از فوت پدرش، ملقب به ملك المورخین شد و مأموریت نگارش و اتمام دورهى كتاب «ناسخ التواریخ» را یافت. وى در 1297 ق وارد خدمت فرهنگ شد. میرزا عبدالحسین، در 1326 ق، روزنامهى «آینهى عیب نما» و، در 1327 ق، روزنامهى «آزاد» و، در 1323 ق، روزنامهى «شاهنشاهى» را در تهران منتشر كرد. او مدتى ریاست معارف و اوقاف كاشان را بر عهده داشت. از دیگر آثارش: «تاریخ یومیهى ایران»؛ «المعاریف»؛ «خلاصة الاعصار فى تاریخ بختیار».
ملیت : ایرانی - قرن : 13 منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد ششم)
(ح 1326 -1246 ق)، نویسنده، روزنامهنگار و شاعر. ملقب به ناظمالدوله. در جلفاى اصفهان به دنیا آمد. اصل وى از ارامنه جلفا بود كه پدرش بعدها اسلام آورده و به جدیدالاسلام مشهور شده بود. میرزا ملكم خان پس از اتمام تحصیلات مقدماتى جهت تحصیل به فرانسه رفت و در آن كشور علوم و افكار جدید را فراگرفت. پس از بازگشت به ایران در دارالفنون به شغل معلمى و مترجمى پرداخت. وى از مؤسسین فراموش خانه (فراماسونرى) در ایران بود. او از حدود 1289 تا 1307 ق، وزیر مختار ایران در لندن بود. سرانجام به دلیل سوء استفادههاى مالى، مانند گرفتن امتیاز لاتارى و فروش آن پس از لغو امتیاز، از مقام خود عزل شد. وى كه مسبب عزل خود را امینالسلطان مىدانست با او از در مخالفت درآمد و در 1307 ق در لندن به انتشار روزنامهى «قانون» مبادرت كرد و از مخالفین استبداد شد و نداى قانون و قانونمندى سر داد. چنان كه پس از استقرار مشروطیت سفیر ایران در ایتالیا شد. ملكم خان نمونه خطى را از تركیب حروف الفباى فارسى ابداع كرد كه شرح اختراع خود را در رسالهاى به نام «نمونهى خط آدمیت» در 1303 ق در لندن انتشار داد. او در لوزان درگذشت و جنازهاش را به برن بردند و طبق وصیتش سوزاندند. از دیگر آثار وى: «مبدأ ترقى»؛ «شیخ و وزیر»؛ اهتمام در انتشار «كلمات قصار حضرت على (ع)»، با خط ملكمى؛ «در باب تسخیر مرو و تركمان».[1] پرنس میرزا ملكمخان ناظمالملك (بعدها ناظمالدوله، پرنس، نظامالدوله) از ارامنهى جلفاى اصفهان و پسر میرزا یعقوب ارمنى جلفائى. (و. 1249 ه.ق در اصفهان- ف. 1326 ه.ق در لوزان). گویند پدرش اسلام آورد و بعنوان جدیدالاسلام به مقاماتى نیز رسید. ملكم در سن ده سالگى به پاریس فرستاده شد و در آنجا به تحصیل علوم طبیعى و فیزیك و مهندسى پرداخت و پس از فراغت از تحصیل در سال 1267 ه.ق (در سن نوزده سالگى) به ایران برگشت و در دارالفنون به شغل معلمى و مترجمى اشتغال ورزید و 5 سال بعد (در سال 1272) مترجم وزارت خارجه شد. در سال 1273 با سمت مترجم مخصوص سفارت و درجهى سرهنگ اتاماژورى مأمور سفارت دولت علیهى ایران در اسلامبول گردید و سال بعد كه به ایران بازگشت در تهران فراموشخانه (فراماسون) را دایر كرد كه عدهاى از اعیان و شاهزادگان و برخى از جوانانى كه در دارالفنون تحصیل مىكردند در آن مجمع وارد شدند. در سال 1279 فراموشخانه بسته شد و میرزا ملكم به عثمانى تبعید گردید ولى 9 سال بعد (سال 1288) در زمان صدارت میرزا حسینخان مشیرالدوله به سمت مستشارى صدارت عظمى منصوب گردید. در سال 1289 به لقب ناظمالملكى ملقب و مفتخر به دریافت نشان تمثال همایون از درجهى اول گردید و از سال 1289 تا سال 1307 ه.ق (1888 -1872 م.) (مدت 18 سال) سفیر و وزیرمختار ایران در لندن بود. ملكم به طور كلى در دوران مأموریتش در اروپا سوءاستفادههاى زیادى كرد و از بابت واگذارى امتیازاتى به خارجیها حق دلالیهاى كلان مىگرفت. بالاخره در سال 1307 از سفارت ایران در لندن عزل گردید و دیگر تا موقعى كه ناصرالدین شاه زنده بود كارى به او ارجاع نگردید. ملكم در این مدت در لندن روزنامهاى به نام قانون انتشار مىداد و تا 41 شماره این روزنامه را منتشر كرد. در سفر اول مظفرالدین شاه به اروپا (در سال 1317 ه.ق- 1900 م) ملكم در پاریس به حضور شاه رسید و به لقب نظامالدوله مفتخر گشت و به سمت وزیرمختارى ایران در ایتالیا منصوب شد و تا موقعى كه حیات داشت در همین سمت باقى بود. در سال 1326 ه.ق در سن 77 سالگى درگذشت و برحسب وصیتش جنازهاش را به برن (پایتخت سویس) برده سوزاندند. از آثار او مىتوان رسالهى مبدأ ترقى شیخ و وزیر، نمایشنامهى اشرفخان را نام برد. ضمناً مبتكر خط جدیدى هم بوده است.
ملیت : ایرانی - قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(س سیزدهم و چهاردهم ق)، نویسنده. ملقب به خان بهادر و ملك الكتاب. در بمبئى مقیم بود. از آثار وى: «آثار الاحزان» یا «ریاض البكاء»؛ «آداب العیش، درر الاسرار، الف نهار»؛ «آیات الولایة و برهان الهدایة»؛ «تربیت نامه و اندرز نامهها»، در مواعظ؛ «عشرت النساء»، در سلوك زنان با شوهران؛ «كشف الصناعه و مخزن البضاعه» و مختصر و منتخب آن به نام «منتخبات و مجبربات محمدى»؛ «نخب جابرى»، در علم اكسیر؛ اهتمام در انتشار كتابهاى: «آیین در قانون سلطنت»، «تاریخ گیتى گشا» در تاریخ زندیه، «تاریخ ماوراءالنهر»، «تذكرهى دولتشاه سمرقندى»، «تذكرهى مرآة الخیال» امیر شیر على خان لودى، «جامع العلوم» یا «ستینى» امام فخر رازى، «دیوان» خواجه نصیر طوسى، «دیوان» سلمان ساوجى، «زینة البلاد فى تاریخ بغداد»، «گنجینهى دانش» مستشارالدوله یوسف، «مجمع الصنایع» كامران شیرازى، «مفتاح التفاسیر» حافظ محمد شریف بن عبداللَّه بالىزاده، «نزهة الارواح» میر حسین حسینى هروى ابن میر عالم، «نقد النصوص فى شرح الفصوص» صدرالدین قونوى.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1400 -1308 ق)، عالم دینى، فقیه و نویسنده. وى در بروجرد به دنیا آمد. پس از فراگیرى مقدمات در 1332 ق به نجف رفت و از محضر سید محمد كاظم یزدى استفاده نمود. ولى به واسطهى جنگ جهانى اول بیش از سه سال نتوانست در آنجا توقف كند و به بروجرد بازگشت، سطوح را تكمیل كرد و پس از فراغت از آن بیست سال تمام در درس خارج آیتاللَّه حاج آقا حسین بروجردى حاضر شد. پس از مهاجرت آیتالَّله بروجردى به قم، وى در مسجد ناسكالدین بروجرد به امامت و تدریس و بیان مسائل و احكام پرداخت. در 1362 ق به دریافت اجازهى اجتهاد و روایت از آیتاللَّه آقا سید ابوالحسن اصفهانى نایل گشت. او در 1376 ق موفق به سفر حج شد و پس از مراجعت به خدمات دینى ادامه داد. از آثارش: كتاب «مضرات المسكرات»؛ جزوهاى در «مسافرت صائم در ماه رمضان»؛ جزوهاى در «جواب از اعتراض به دعاى مبارك ندبه»؛ كتابى در «تجوید»؛ كتابى در «قواعد جفر و اعداد و ختوم و ریاضیات»؛ كتاب «تذكرة المتكلمین»، در شرافت علم و مقام علماء؛ «صلاة المسافر»، استدلالى، به عربى.[1] السید طاهر بن السید العلام السید ابوالقاسم بن السید الاجله السید عبدالعزیز بن العلامه السید محسن الكاظمینى اعلىالله مقامهم اجمعین كه همه از علماء اعلام بودهاند. مرحوم والدش در حدود سال 1290 قمرى از كاظمین منتقل به بروجرد شده و در آنجا متأهل گردیده و در سال 1320 قمرى وفات نمود. مترجم معظم ما كه یكى از علماء اعلام و مراجع كرام معاصر است در سال 1308 در بروجرد تولد یافته و مدت دوازده سال در بروجرد بعد از تحصیل معاش بكدیمین اشتغال بكتب فارسى و مقدمات عربى نموده و در سال 1332 قمرى در عصر آیهالله حاج سید كاظم یزدى مهاجرت بنجف اشرف نموده ولى بواسطه جنگ بینالمللى بیش از سه سال نتوانسته توقف و تحصیل نماید به بروجرد مراجعت و سطوح را تكمیل و پس از فراغت از آن بیست سال تمام در درس خارج آیهالله العظمى حاج آقا حسین بروجردى حاضر شده و در همان زمان امامت مسجد ناسكالدین را كه محل امامت قبلى خودشان بود بوى واگذار و پس از مهاجرت ایشان بقم بتدریس و بیان مسائل و احكام در مسجد مزبور پرداخته و در سال 1362 قمرى نائل باجازه اجتهاد و روایتى از مرحوم آیهالله العظمى آقاى اصفهانى گردیده و در سال 1376 قمرى موفق بحج خانه خدا و پس از مراجعت تا حال حاضر بخدمات دینى و وظائف روحى اشتغال دارند و ایشانند والد ماجد عالم بزرگوار صدیق عزیز نگارنده جناب حجهالاسلام والمسلمین آقاى حاج سید محمد على كاظمینى بروجردى مقیم و مهاجر به تهران كه ترجمه و آثار و خدماتش در ضمن علماء تهران خواهد آمد. آثار و تألیفات آقاى كاظمینى مدظله از این قرار است: 1- كتاب مضرات المسكرات كه در آن آیات قرآنیه و هفتاد و چهار خبر در موضوع مسكرات از اهلبیت رسالت علیهمالسلام ذكر شده و با خط نفیس ایشان كه حقا در میان علماء از این جهت كم نظیر و داراى این سعادت بزرگ است كه فرمودهاند (و من سعاده المؤمن جوده خطه) افست و منتشر گردیده است و حقا در این كتاب آیاتى از توراه و انجیل در پیرامون حرمت شراب آورده و بیانات نافعه و سودمندى نمودهاند. 2- جزوهاى در مسافرت صائم در ماه رمضان پیش از ظهر یا بعدازظهر و مراجعت كند در همان روز پیش از ظهر یا بعدازظهر كه بطبع رسیده و منتشر گردیده است. 3- جزوهاى در جواب از اعتراض بدعاء مبارك ندبه كه در همین سال 1351 شمسى نوشته و بطبع رسیده. 4- كتابى در تجوید كه مخطوط است. 5- كتابى در قواعد جفر و اعداد و ختوم و ریاضیات مخطوط. 6- كتاب تذكره المتكلمین فارسى در موضوع شرافت علم و مقام علماء و سادات. 7- صلوه المسافر استدلالى عربى متجاوز از دویست صفحه كه آماده براى طبع است. ناگفته نماند كه جد اعلاى آقاى كاظمینى مرحوم علامه زاهد سید محسن كاظمینى یكى از اوتاد زمان خود بوده و در حدود 1240 قمرى از دنیا رفته و قبرش در كوچه قریب بصحن مطهر است در طرف شمالى آن و معروف است. و در مستدرك الوسائل از عالم عامل ملا زینالعابدین سلماسى نقل كرده كه گفت در خواب دیدم قصر عالى رفیعى كه درب وسیعى داشت و دیدم بدر و دیوارهاى آن میخهاى طلا زده بودند گفتم صاحب این قصر كیست گفتند سید محسن كاظمینى تعجب كردم گفتم منزلش در كاظمین كوچك و درب كوچكى داشت از كجا این منزل مال او شده گفتند چون داخل شد از این درب كوچك خداوند باو عطا فرمود این منزل عالى بزرگ را.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1340 -1262 ش)، استاد دانشگاه، نویسنده و روزنامهنگار. وى در تبریز به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایى را در زادگاهش، در مكتب ملا نصیر و حاج ملا على واعظ، فراگرفت و سپس به مدرسهى كمال رفت. در آنجا دو زبان عربى و فرانسه را به خوبى آموخت و در ضمن تحصیل، مجلات و روزنامههاى داخلى و خارجى را نیز مطالعه مىكرد. او مدتى به قفقاز رفت و سپس براى ادامه تحصیل راهى استانبول شد و در این شهر به آزادیخواهان ایرانى مقیم استانبول پیوست و با آنان اقدام به تأسیس انجمن برادران ایرانى نمود. ایرانشهر در زمان اقامت در استانبول به دانشكدهى حقوق رفت و مدتى بعد از طرف كنسولگرى ایران در آنجا به مكه رفت. پس از بازگشت رهسپار اروپا شد و موفق به اخذ لیسانس در رشته علوم اجتماعى و سیاسى، از دانشگاه شهر لوون بلژیك گشت. پس از آن مدتى در پاریس به تحصیل پرداخت و ضمنا در مدرسهى عالى اجتماعى فن روزنامهنگارى را فراگرفت. او توانست در این شهر سفرنامهى مكه خود را بنویسد و به چاپ برساند. همچنین در پاریس به همراهى علامه محمد قزوینى و استاد پور داوود انجمنى به نام انجمن مصاحبات ادبى و علمى ایرانیان پاریس تأسیس كرد. در 1292 ش به دعوت ادوارد براون به دانشگاه كمبریج انگلستان رفت و به تدریس زبان و ادبیات فارسى پرداخت. كاظمزاده در جنگ جهانى اول بنا به دعوت سید حسن تقى زاده، براى شركت در كمیتهى ملى ایران، به برلین رفت و از آنجا به ایران بازگشت و به صف آزادیخواهان پیوست. وى پس از مدتى دوباره به استانبول و از آنجا به برلین رفت و با تقىزاده در انتشار روزنامه «كاوه» همكارى كرد. در 1301 ش مجلهى «ایرانشهر» را در آن شهر تأسیس و به مدت چهار سال منتشر كرد. او همچنین در آنجا از، طرف وزارت فرهنگ، مدتى سرپرست دانشجویان ایرانى بود. كاظمزاده پس از نوزده سال اقامت در آلمان به سوئیس مهاجرت كرد و در آنجا یك مكتب عرفان باطنى تأیسى نمود كه پیروان زیادى داشت. وى به زبانهاى فرانسه، انگلیسى، آلمانى و عربى تسلط داشت. او همچنین اشعار زیادى نیز سروده است. وى سرانجام در سوئیس درگذشت و در همان جا به خاك سپرده شد. از آثارش: «رهبرنژاد نو» یا «در جستجوى خوشبختى»؛ «راه نو»، در تعلیم و تربیت؛ «تداوى روحى براى افراد و جامعه»؛ «معارف در عثمانى»؛ «تجلیات روح ایرانى»، در ادوار تاریخى؛ «آثار عتیقهى ایران باستان»؛ «تفسیر معنوى بر دیباچهى مثنوى»؛ «اصول اساسى روانشناسى انسان و ماهیت تكامل او»؛ «راز و نیاز»؛ «رستم و سهراب»؛ «محمد (ص) و تعلیمات عالیهى اسلامى»؛ «راه راست براى صلح بین ملتها»، ترجمه؛ «سفرنامهى مكه»، به فرانسه.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو 1305 ق)، نویسنده. در شیراز متولد شد. پدرش از علماى كازرون بود. فارسى را در مكتب خانهى كربلایى محمدصادق آموخت و صرف و نحو، منطق، فقه و اصول و علوم ریاضى را در خدمت پدرش فراگرفت. سطوح را در محضر سید محمدعلى كازرونى و محمدرضا اصولى و سید جعفر مجتهد مزارعى و فلسفه و حكمت و كلام را نزد شیخ یوسف حدایق و شیخ عبدالحسین و سید احمد مهذبالدوله آموخت. علوم جدید را هم مخفیانه و دور از انظار نزد آقا محمدجواد فراگرفت. بعد از مدتى به تهران مسافرت كرد و خدمت آقا میرزا عبدالرزاق كرد و چندى به بیروت رفت در مدرسهى لائیك فرانسویها به تصحیل مشغول شد. در جنگ جهانى اول از بیروت به شیراز مراجعت كرد. ستوده مدتها ریاست بازرسى و كفالت فرهنگ فارس را عهدهدار بود و مدتى نیز ریاست اوقاف اصفهان و قم را به عهده داشت. در سال 1333 ق امتیاز روزنامهى «عدل» را گرفت و مدتى آن را انتشار مىداد.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)
(تو 1286 ش)، استاد دانشگاه و نویسنده. در تهران متولد شد. پس از پایان دورهى ابتدایى و متوسطه در سال 1304 ش از مدرسهى علوم سیاسى فارغالتحصیل و داخل وزارت دادگسترى شد. در سال 1306 ش براى ادامه تحصیل به فرانسه عزیمت كرد و موفق به اخذ لیسانس و دكترى در اقتصاد و امور ادارى شد. ضمن تحصیل در دانشكدهى حقوق پاریس موفق به دریافت دیپلم مدرسهى علوم سیاسى در رشتهى مالى شد. در سال 1315 ش به ایران مراجعت و در دانشكدهى حقوق به تدریس آمار و حقوق ادارى اشتغال یافت تا آنكه كرسى تدریس تاریخ دیپلماسى عمومى به وى واگذار گردید. از آثار وى: «تاریخ دیپلماسى عمومى»، در دو مجلد.[1] فرزند حاج علىاكبر بازرگان، در 1286 در تهران متولد شد. پس از اتمام دورهى دبستان و دبیرستان وارد دانشكدهى حقوق تهران شد و لیسانس گرفت. در 1307 در زمره دانشجویان اعزامى به اروپا قرار گرفت و به فرانسه عزیمت كرد و در پاریس دورهى لیسانس و دكترا را گذرانید و به ایران بازگشت. در 1318 پروانهى وكالت دادگسترى گرفت و در همان سال به سمت دانشیارى آمار در دانشكده حقوق انتخاب گردید و یك سال بعد استاد كرسى تاریخ دیپلماسى عمومى شد و پس از چندى، كرسى استادى حقوق تجارت و حقوق دریائى و هوائى را عهدهدار شد. وى مدتى نیز معاونت دانشكده حقوق را عهدهدار بود. دكتر ستوده تهرانى ضمن عهدهدارى وظایف دانشگاهى، مشاعلى را نیز احراز كرد از جمله چندى مشاور حقوقى و رئیس اداره بررسى و آمار بانك كشاورزى بود. چندى هم عضویت هینت مدیره شركت سهامى بیمه را عهدهدار گردید و در 1332 در كابینهى سپهبد زاهدى، به معاونت وزارت اقتصاد برگزیده شد و قریب یك سال و نیم در آن سمت بود. دكتر ستوده تالیفاتى براى تدریس رشتهى تخصصى خود نوشته و انتشار داد، از جمله سه جلد تاریخ دیپلماسى عمومى است كه سالها در دانشكده حقوق تدریس مىشد. وى از وكلاى مبرز دادگسترى بود و چون به زبانهاى فرانسه و انگلیسى تسلط داشت، بیشتر شركتهاى خارجى وكالت خود را به او واگذار مىكردند.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو 1290 ش)، استاد فلسفه و نویسنده. وى پس از پایان دورهى مقدماتى، از دانشسراى عالى و دانشكدهى ادبیات موفق به اخذ لیسانس زبانهاى خارجى شد و مدت یك سال سمت دبیرى داشت، سپس به سویس رفت و از دانشگاه ژنو به دریافت درجهى دكترا در فلسفه نایل گشت و پس از مراجعت به ایران، با سمت دانشیار فلسفه در دانشكدهى ادبیات به تدریس پرداخت. از آثار او است: «آراء فلسفه دربارهى عادت»؛ «بحث در مسایل پرورش اخلاقى»؛ «سر جنسیت یا روانشناسى عشق».
ملیت : ایرانی - قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1297 -1207 ق)، ادیب، دانشمند، مورخ و شاعر، متخلص به سپهر. ملقب به لسانالملك و مشهور به لسان سپهر. محمد در كاشان متولد شد و پس از تحصیل علوم قدیمى، عروض و قافیه را آموخت. در بیست سالگى به خواهش ملكالشعراء- فتحعلى خان صبا- به تهران آمد و به تشویق او به تالیف كتابى در علم قافیه پرداخت، اما این كتاب با فوت صبا ناتمام ماند و میرزا محمدتقى به كاشان برگشت. در آنجا محمود میرزا پسر فتحعلىشاه حكمران كاشان او را به ندیمى خود برگزید و به او تخلص سپهر داد. سپس از طرف فتحعلىشاه به تهران احضار گردید و به سلك اعضاى دیوان درآمد. سپهر در عهد محمدشاه مداح خاص شاه و منشى و مستوفى دیوان شد و به نوشتن كتاب «ناسخ التواریخ» ماموریت یافت. این كتاب تاریخ عمومى است كه تا سال 1273 قمرى امتداد یافته است. سپهر علاوه بر تاریخ و ادبیات در بسیارى علوم از جمله ریاضیات، حكمت و فلسفه و جفر و علوم دیگر حظى وافر داشت. وى در تهران درگذشت و پیكرش به نجف اشرف منتقل شد. از دیگر آثار و تالیفات وى: «آینهى جهاننما»؛ «اسرارالانوار» فى مناقب الائمهى اطهار (ع)؛ «براهین العجم فى قوانین المعجم»؛ «جنگ فى التواریخ» و «دیوان» اشعار.[1] (بخش 1) (میرزا) محمدتقى بن (ملا) محمدعلى كاشانى ملقب به لسانالملك و متخلص به سپهر، نویسنده و مورخ عهد قاجارى (ف. 1297 ه.ق.). وى پس از تحصیل مقدمات علوم قدیم به شعر و عروض و قافیه پرداخت، و در جوانى از كاشان به تهران آمد و به خدمت صبا ملكالشعراى فتحعلى شاه رسید، و به تشویق او به تألیف كتابى در علم قافیه مشغول شد، ولى این امر با فوت صبا (1238 ه.ق.) ناتمام ماند و میرزا تقى به كاشان برگشت. و به خدمت محمود میرزا پسر فتحعلى شاه حكمران كاشان رسید و تخلص سپهر را از او گرفت. در عهد محمد شاه مداح خاص شاه و منشى و مستوفى دیوان شد، و به نوشتن كتاب «ناسخ التواریخ» (كه دوره تاریخ جهان از زمان آدم تا عهد مؤلف است) پرداخت. كتاب قافیه او به نام «براهین العجم» مشهور است. سن وى به هنگام مرگ از 80 سال متجاوز بود.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو 1296 ش)، نویسنده و استاد دانشگاه. در تهران متولد شد. تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در تهران و عراق به پایان برد در سال 1308 ش با دورهى دوم محصلان اعزامى، به اروپا رفت و موفق به اخذ دیپلم در رشتهى فلسفه و ادبیات فرانسه و علوم تربیتى شد و از دانشكدهى حقوق و ادبیات سوربن لیسانس گرفت و به دریافت شهادتنامهى عالى روانشناسى و جمالشناسى نایل شد. در سال 1315 ش به ایران مراجعت كرد و در دانشكدهى حقوق و ادبیات به تدریس زبان و ادبیات فرانسه مشغول شد. از آثار وى: «تاریخ ادبیات فرانسه»؛ «خودآموز جدید آلمانى بدون معلم»، به مشاركت دكتر نصراللَّه حریریان؛ «سه تراژدى كلاسیك».
ملیت : ایرانی - قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(وف 1293 ق)، طبیب، شاعر، مترجم و روزنامهنگار. ملقب به حكیم الممالك. پدرش از پیشخدمتان فتحعلىشاه و ناصرالدینشاه بود. پس از مرگ پدرش، شغل او به میرزا علینقى رسید و او با حفظ این سمت، پس از افتتاح مدرسه دارالفنون در آنجا علم طب را آموخت. در سال 1272 ق ضمن این كه نایب دوم سفارت ایران در فرانسه بود، به تكمیل علم طب پرداخت. پس از مراجعت، از ندیمان و نزدیكان شاه شد و در سال 1284 ق به لقب حكیم الممالكى نایل گردید و همواره با شاه در سفر و حضر همراه بود. حكیم الممالك مدتى به حكومت بروجرد و بختیارى منصوب شد، در سفر دوم ناصرالدینشاه به فرنگ، همراه وى بود و بعدها به حكومت اراك و سپس به ریاست كل ادارهى معادن منصوب شد. وى شعر را نیكو مىسرود و در سفر ناصرالدینشاه از تهران به خراسان، مسئول نوشتن سفرنامهاى شد كه به «روزنامهى حكیم الممالك» معروف شد. از دیگر آثار وى: «ترجمهى زبده الحكمه» دكتر پولاك.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو 1289 ش)، پزشك، نویسنده و استاد دانشگاه. پس از پایان تحصیلات ابتدایى، وارد مدرسهى ثروت شد و دورهى تحصیلات متوسطه را در آن مدرسه گذراند. سپس به اروپا رفت و پس از تلاش بسیار از دانشگاه پاریس با درجهى عالى، دانشنامهى دكترى پزشكى در رشتهى كالبدشناسى گرفت. سپس به ایران بازگشت و به تدریس در دانشگاه پرداخت. از آثار او: «كالبدشناسى انسانى»؛ «كالبدشناسى بالینى»؛ «كالبدشناسى دستگاه گوارش»؛ «كالبدشناسى موضعى».
ملیت : ایرانی - قرن : 7 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(وف 667 ق)، حكیم، نویسنده، عارف، ادیب، شاعر، متخلص به افضل. معروف به بابا افضل. ولادت او در مرق بین اصفهان و كاشان اتفاق افتاد. بابا افضل بیشتر در زادگاه خود به اعتكاف، تدریس، تألیف، تحقیق و مباحثه روزگار مىگذرانید. نسبت تعلیم خواجه نصیر طوسى با یك واسطه به او مىرسد. وى مدتى از عمر خود را به علت رشك حاسدان و سخنچینى آنها در زندان گذرانده است كه با توجه به گفتههاى صفا حبس وى سخت مورد تردید است شیوه نثر بابا افضل بسیار پخته و به اصول متقدمان نزدیك است. در رسالات خود كوشیده لغات فارسى را به جاى اصطلاحات عربى قرار دهد. وى چند رساله در تصوف و سلوك و حكمت به زبان فارسى دارد با متنى بسیار فصیح. مجموع رسائل وى تحت عنوان «مصنفات بابا افضل» نشر یافته است، این رسایل بیانگر اندیشههاى حكمى و تفكراتى است كه بر نویسنده دست مىداده است و همچنین بیانكننده مواعظ و حكم و حقایق عرفانى است. مدفن وى در مرق كاشان است. تاریخ وفات وى را به اختلاف 707 ،606 و 664 ق نوشتهاند كه صحیحتر آن همان است كه در بالا ذكر شد. آثار بسیارى از وى به جا مانده است، از آن جملهاند: «المفید للمتسفید»؛ ترجمهى «رسالهى نفس» ارسطو؛ «جاودان نامه» یا «جاویدنامه»؛ «رهانجام نامه»؛ یا «آغاز و انجام»؛ «انشاء نامه»؛ «مدارج الكمال؛ «ساز و پیرایه شاهان پرمایه»؛ «منهاج المبین»؛ «عرض نامه»؛ «مبادى موجودات نفسانى»؛ «مكتوبات»؛ «رباعیات»؛ «رساله در منطق»؛ ترجمهى «رساله تفاحه»، ارسطو.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1358 -1282 ش)، مدرس، نویسنده و عالم. وى نوهى دخترى سید عبدالحسین لارى بود. در شیراز و اصفهان و مشهد و نجف و قم در محضر برخى از بزرگان درس خواند كه از آن جملهاند: آقا شیخ على ابیوردى، شیخ محمدرضا مسجدشاهى، آقازاده خراسانى، میرزاى نائینى، آقاضیاء عراقى و حاج شیخ عبدالكریم حائرى. پس از 1351 ق مقیم شیراز شد. دو تن از شاگردان وى عبارتاند از: عبدالرحیم ربانى شیرازى و ناصر مكارم شیرازى. آیةاللَّه ربانى شیرازى عضو مجلس شوراى اسلامى بود كه اكنون درگذشته و آیةاللَّه مكارم شیرازى از اساتید و مراجع فعلى حوزهى قم است. برخى از آثار او عبارتاند از: تحریر «تقریرات» استادانش در فقه و اصول؛ و تصحیح و تنقیح برخى از كتب نیاكان خویش مثل «لوامع الانوار العرشیه»؛ «انوار الحقائق» و «تعلیقات مكاسب».
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو 1309 ق)، عالم دینى، مؤلف و مدرس. در شیراز متولد شد و از استادان بزرگ آن شهر علوم رایج را فراگرفت و سپس براى تكمیل تحصیلات فقهى به عراق رفت. در بازگشت به تألیف و تصنیف پرداخت. از آثار او است: «ایقاظ النجعة فى صلاة الجمعة» یا «مروارید غلطان»؛ «المنظومة الكیسائیه»؛ «حرمة الحق اللحیة»؛ «زینب بیگم»؛ «كلمة الحق»؛ «دررالفوائد»؛ «زندگانى حضرت احمد شاهچراغ».
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو ح 1279 ش)، نویسنده. در تهران به دنیا آمد. تحصیلات خود را از مدرسه علمیه شروع كرد و سپس در مدرسه عالى ایران و آلمان و مدرسه سنلوئى ادامه داد. آنگاه وارد دورهى نظام شد و دانشكدهى افسرى و دانشگاه جنگ را به پایان رساند. وى در مجله «آرتش» و روزنامه «مهر ایران» مقالات اخلاقى و نظامى مىنوشت. از آثار وى: «پند و لبخند»، داستانهاى شرقى؛ «دروازههاى ایران قفل است».
ملیت : ایرانی - قرن : 13 منبع :
سیداشرف الدین قزوینی، معروف به گیلانی، فرزند سید احمد حسینی قزوینی، به سال ۱۲۸۷ هجری قمری در قزوین به دنیا آمده و شش ماه بوده که یتیم مانده و در یتیمی ملک و مال و خانه اش را غصب کرده اند و او دچار فقر و تنگدستی شده است. در جوانی به عتبات رفته و چندی در کربلا و نجف زیسته و بعد سور میهن پرستی او را به ایران کشیده است. سید به قزوین آمده و از آنجا در بیست و دو سالگی به تبریز رفته و با پیری روشن ضمیر آشنا شده است. دوره تحصیلات مقدماتی را در تبریز گذرانده و هیئت و جغرافیا و صرف و نحو و منطق و هندسه و علوم متداول دیگر را آموخته و چندی بعد به گیلان آمده و در رشت اقامت گزیده و از رشتیان نوازش ها و مهربانی ها دیه و نخستین شعرهای خود را همانجا سروده است. سید اشرف در سال ۱۳۲۵ هجری قمری روزنامه ادبی و فکاهی کوچکی به نام «نسیم شمال» در رشت منتشر کرد که تا انحلال مشروطه دایر بود. در سال ۱۳۲۶ که مجلس بمباران و روزنامه ها و انجمن ها برچیده شده، نسیم شمال نیز متوقف گشت و در سال ۱۳۲۷ پس از فتح تهران دوباره انتشار یافت. سید اشرف الدین در سال ۱۳۳۳ به تهران آمد و روزنامه نسیم شمال را در تهران دایر کرد. سیداشرف محبوبترین و معروفترین شاعر ملی عهد انقلاب مشروطه است. وی اشعار فکاهی و انتقادی خود را هر هفته در روزنامه اش چاپ میکرد و به دست مردم می داد. هنگامی که روزنامه فروشان دوره گرد فریاد را سر می دادند و روزنامه را اعلان می کردند، مردم از زن و مرد و پیر جوان و باسواد و بی سواد هجوم می آوردند و روزنامه را دست به دست میگرداندند. در قهوه خانه ها، در سرگذرها و در جاهایی که مردم گرد می آمدند، باسوادها برای بی سوادها می خواندند و مردم حلقه می زدند و روی خاک مینشستند و گوش میداند. نام این روزنامه به اندازه ای بر سرزبان ها بود که همه جا سیداشرف الدین را آقای «نسیم شمال» صدا میزدند. شعرعای سیداشرف الدین هر چند به بلندی سخن گویندگان کلاسیک نمیرسید، اما از حیث ترکیب عبارات و سبک بیان بر بسیاری از اشعار فکاهی و سیاسی آن زمان برتری دارد. قسمتی از اشعار وی، اقتباس یا ترجمه آزدای است از اشعار میرزا علی اکبر طاهرزاده صابر، گوینده قفقازی، که سیداشرف الدین آنها را در اختیار فارسی زبانان آن روز، که تشنه آزادی و خواهان برانداختن رژیم کهنه و فرسوده احتماعی بودند، قرار میداد. دفاع از استقلال ایران و دشمنی با تجاوزکاران بیگانه بزرگترین هدف هنری او بوده است که همه در قالب اشعار گرم و آتشین و با سیک و روش هزل آمیزی که از صابر آموخته بود، نمایش میداد. اشعار اصیل او نیز، که تحت تاثیر مستقیم صابر سروده نشده، پر از طنز خفیف و در عین حال کوبنده است. در این سروده ها وطن فروشان، خیانتکاران و دشمنان آزادی و کلیه کسانی که دریند کشور و مردم نبودند به باد استهزا و ریشختند گرفته شده اند. سیداشرف مردی ساده، مهربان، بخشنده و بی اعتنا به مال دنیا و به تمام معنی حامی و طرفدار طبقات زحمتکس بود، آزادکی و آزاداندیشی این مرد عجیب بود، اندک تعصبی در او نبود. لطایف بسیار به یادداشت، قصه های شیرین میگفت، هر چه می سرود، بدون یادداشت از بر میخواند، در سراسر زندگی مجرد زیست تا سرانجام در سال ۱۳۴۵ هجری قمری شایع شد که وی به بیماری جنون مبتلا شده است. بدین علت با دستاویز او را به تیمارستان برد. چند سالی به حال فقر و تنگدستی و بیماری زنده بود تا در ذیحجه سال ۱۳۵۲ هجری قمری چشم از جهان فروبست.
ملیت : فرانسه - قرن : 14 منبع :
زولا. امیل Zola, Emile رماننویس و مقالهنویس فرانسوی (1840-1902) زولا از پدری ایتالیایی و مادری فرانسوی در پاریس زاده شد و کودکی را در شهر اکس Aix در جنوب فرانسه که پدر به مناسبت شغلش در آنجا اقامت داشت، گذراند. در هفت سالگی پدر را از دست داد و تا دوازده سالگی در شبانهروزی و سپس دبیرستان شهر اکس به تحصیل پرداخت و در آنجا با سزان Cezanne آشنا شد. خانواده زولا پس از مرگ پدر دچار تنگدستی شد و در 1858 شهر اکس را ترک کرد و در پاریس اقامت گزید. امیل پس از به پایان رساندن تحصیلات دبیرستانی در مدرسه سنلوئی، خود را برای امتحان در رشته علوم آماده کرد و بر اثر چندبار شکست در امتحانات، دنباله تحصیل را رها کرد. ابتدا در اداره گمرک به کار پرداخت، پس از آن در فوریه 1862 در کانون انتشارات هاشت Hachette مسئولیت توزیع را برعهده گرفت. شغل جدید، زولا را با بزرگان ادب مانند لامارتین و میشله و سنتبوو آشنا ساخت. زولا ابتدا طرفدار رمانتیسم بود و به آثارهوگو و موسه و لامارتین علاقهمند. آثار نخستین او نیز رنگ رمانتیسم داشت و از احساس شاعرانه برخوردار بود که به هیچ وجه با شیوه نگارش دوره میانسالی او مشابهت نداشت. در 1864 اولین کتاب زولا به نام قصههایی برای نینون Contes a Ninon گوشههایی از زندگی او را در دوره جوانی نشان میدهد و با عشق شدید به طبیعت همراه است. این کتاب توجه عدهای از منتقدان را به خود جلب کرد. سال بعد کتاب اعتراف کلود La Confession de Claude (1865) انتشار یافت. در این هنگام زولا از رمانتیسم دست برداشت و به استادان جدیدی چون بالزاک و فلوبر و استاندال روی آورد، اما نوشتن رمانهای مختلف که باهم ارتباط معنوی نداشت، زولا را قانع نمیکرد و انتشار کتاب «دیباچهای بر مطالعه علم پزشکی تجربی» اثر کلود برنار Claude Bernard وی را به راهی کشاند که پیوسته در انتظارش بود. پس به فکر نوشتن رمان تجربی افتاد. به سبک رئالیسم عمق و شفافیت خاص بخشید و اساس مکتب ناتورالیسم Naturalism را بنا نهاد. اولین رمانش در شیوه رمانهای تجربی به نام ترز راکن Therese Raquin (1867) در تاریخ مکتب ناتورالیسم نقطه عطفی به شمار آمد. ترز دختر جوانی است که با عمه خود به پاریس میرود و با پسرعمهاش کامیل ازدواج میکند، اما نه از شوهر ضعیف و رنجور خود رضایتی احساس می کند و نه از محیط پاریس چیزی درک میکند، تا آنکه میان او و دوست شوهرش عشقی پدید میآید و پس از گذراندن روزهای دشوار، به یاری دلدار، شوهر را در دریا غرق میکند و ظاهراً مرگ را طبیعی جلوه میدهد و از آن پس در همان خانه و اتاق با همسر تازه به سر میبرد، اما شبح کامیل لحظهای آنان را آسوده نمیگذارد و ترز آنی از سنگینی بار جنایت آسوده نمیماند، تا حدی که حرکات و رفتار او در نظر مادرشوهر پیر و افلیج و لالش راز جنایت را فاش میسازد، سرانجام نیز دو جنایتکار برای گریز از شبح هولناک در حضور پیرزن دست به خودکشی میزنند. زولا در 1873 خود از این رمان نمایشنامهای اقتباس کرد که محبوبیت بسیار یافت. از آن پس زولا روش رماننویسی را با هدفی کاملاً علمی دنبال کرد. در نظر او همچنان که جراح جسم بیمار را میشکافد تا بر آن تغییرات لازم را انجام دهد، رماننویس نیز تغییرات عمیق جسمی قهرمانان کتاب خود را باید مورد بررسی دقیق علمی قرار دهد، پس به فکر خلق یک سلسله طولانی رمان تجربی افتاد با عنوان تاریخ طبیعی و اجتماعی خانوادهای در زمان امپراتوری دوم که عنوان دیگرش له روگون ماکار Les Rougon-Macquart است، شامل 20 رمان که به تدریج منتشر شد و از برجستهترین آثار مکتب ناتورالیسم به شمار آمد. زولا در نسبنامه دو خانواده که در پلاسان Plassans، شهر کوچکی در جنوب زندگی میکنند و میان اعضای آنها وصلتهایی صورت میگیرد، بسیار تعمق میکند و مسأله وراثت را در میان افراد این دو خانواده مورد بررسی قرار میدهد و نشان میدهد که چگونه اعتیاد به الکل یا ابتلای به بیماری سل در میان فرزندان این دو خانواده رایج میشود، چنانکه در نسل سوم خانواده که دارای یازده عضو است چهار بیمار و دو رنجور به وجود میآید. زولا چنین نتیجه میگیرد که مسأله وراثت که خارج از اختیار بشر و نوعی جبر علمی است، چگونه به فعل و انفعالاتی منجر میشود که افراد جامعهای را دچار انحرافات بیشمار روحی میسازد؛ رشته اصلی که قهرمانان داستان زولا را که تعدادشان به هزار و دویست میرسد، به یکدیگر میپیوندد، همین عامل وراثت است. زولا در دیباچه اولین رمان از این سلسله با عنوان ثروتمندی خاندان روگون La Fortune des Rougon، اصل ناتورالیسم را مطرح میکند و نشان میدهد که چگونه خانواده روگون در مدتی کوتاه صاحب ثروتی بیشمار گشته است. پس از آن تا 1876 شش جلد از این سلسله داستان را منتشر کرد. داستان غذای پسمانده La Curee که در 1887 به صورت نمایشنامه و باعنوان رنه Renee برصحنه آمد، با موفقیت بسیار همراه شد. در این اثر زولا غارت اموال ملت را در زمان ناپلئون سوم نشان میدهد و جامعه فسادیافته زمان امپراتوری دوم را با توصیفی گویا و تصویری رنگین پیش چشم میگذارد. داستان شکم پاریس Le Ventre de Paris (1873) زندگی فقیرانه و پر از رنج کاسبهای کم سرمایه را با واقعبینی شدید و صادقانه شرح میدهد. بخشهایی از کتاب که در آن بازار سبزی و میوه وصف میشود، از پرجاذبهترین بخشهای کتاب به شمار میآید. فتح پلاسان La Conquete de Plassans در 1874 انتشار یافت و پلاسان در این اثر همان اکس، شهر کودکی زولاست که با علاقه و دلبستگی فراوان آن را وصف میکند. پس از آن یکی از معروفترین رمانهای این سلسله به نام گناه کشیش موره La Faute de l''abbe Mouret در 1875 منتشر شد که در آن تضاد حکومت طبیعی و حکومت مذهبی عرضه میشود. در این داستان زولا معایب و غرایز پست جامعه فاسد شده و سودجوییهای مفرط را بیپروا فاش میسازد. مردی که زولا در محیط سیاست خلق کرده، اگرچه تصویری است مسخرهآمیز، نمودار واقعیت محض است. این اثر با قلم شاعرانه زولا از برگزیدهترین آثار او به شمار آمد. هنگامی که زولا سی و شش سال داشت، از قدرت کار عجیبی برخوردار بود و به ناشرش خبر داد که طرح رمان تازهای را ریخته که هنوز نامی برایش در نظر نگرفته است، اما میتواند اهمیت آن را پیشبینی کند. در واقع نیز رمان که به نام دکه می فروش L’Assommoir در 1877 منتشر شد، از چنان شهرتی برخوردار گشت که زولا را نامدارترین نویسنده عصر خود ساخت و نخستین بار پس از نیم قرن ویکتورهوگو را در درجه دوم شهرت قرار داد و بر کتاب بینوایان او تفوق یافت. در دکه می فروش وصف مناظر پاریس از فراز تپه مونمارتر Montmartre، هیاهوی میخواران که گرداگرد پیشخوانهای میفروشی را گرفتهاند و تصویرهای دوزخی دیگر از قدرتی استثنایی برخوردار است، چنانکه از نفرت و وحشت، زیبایی غیرقابل تصوری پدید میآید. زولا با این اثر بر بالزاک نیز تفوق یافت و پس از او کمتر نویسندهای موفق شد که چیزی بر ضخامت ظلمتهای این کتاب بیفزاید. زولا در این دوره خانهای در مدان در حومه پاریس خرید که گروهی از نویسندگان جوان در آن گرد میآمدند، از جمله موپاسان، هویسمان Huysmans، هانری سئار Ceard، لئون هنیک Hennique و پول آلکسی Alexis که همه خود را پیرو مکتب ناتورالیسم خواندند، همین گروه در 1880 مجموعه داستانهای شبهای مدان Les Soirees de Medan را منتشر کردند که شامل شش داستان کوتاه از این شش نویسنده بود، از آن جمله داستان گلوله پیهی Boule de suif اثر موپاسان که موجب شهرت او گردید. داستان زولا حمله آسیا L’Attaque du Moulin نام داشت که از خاطرات جنگ 1870 مایه گرفته و توصیف ساده مناظر زیبا و عاشقانهای است که بر اثر جنگ دچار ویرانی و قتل و غارت شده بود. این داستان را از بهترین داستانهای زولا شناختهاند. زولا در 1879 نهمین داستان از سلسله رمان روگون ماکار را به نام نانا Nana انتشار داد که به محض انتشار موفقیت عظیمی به دست آورد. داستان نانا بیشتر تصویر جامعهای تباه شده است تا وصف عشق و دلدادگی. زولا، به قهرمانان کتاب برجستگی و واقعیت پرجاذبهای میبخشد، چنانکه خواننده در پشت چهرههای داستانی، اشخاص واقعی را به خوبی میبیند و همین امر در توفیق کتاب مؤثر بوده است. که به رغم پیروزی جاودانی و برجستگی خاص مورد حمله سخت نیز قرار گرفت. کسانی که دکه میفروش را به سبب نشان دادن معایب و فساد اخلاق محیطهای کارگری ستوده بودند، نانا را که ضعف و انحطاط طبقه بالای جامعه را نشان میداد، مورد اعتراض قرار دادند، زولا به همه غوغاها و ایرادها پاسخ داد. در 1882 کتاب دیزی Pot-Bouille انتشار یافت. مقصود از دیزی دیگ ثروتمندان است. زولا برای هجو کردن آداب و رسوم کاسبهای پولدار، خانهی ظاهراً مجللی را در یکی از کوچهها برگزید و درون آن را در معرض تماشا گذارده است، دیوارها را شفاف ساخته و رازها را از پشت آن بیرون کشیده و هیاهوی خانوادهها و پخت و پز روزانه و آمد و رفتهای فریبکارانه را نشان داده است. زولا به کسانی که در این کانونها ادعای نیکبختی دارند، خطاب میکند و میگوید: «شما دروغ محض هستید و در دیگ شما چیزی جز کثافت و فساد پخته نمیشود.» این داستان نیز اعتراض فراوان به همراه آورد. در طی دو سال پس از آن زولا دو کتاب از سلسله رمان خود را منتشر کرد به نام کامروایی زنان Au Bonhenr des Dames (1883) و شادی زیستن La Joie de Viver (1884) که موضوع هردو به مسائل روزانه ارتباط مییابد. زولا با انتشار کتاب ژرمینال Germinal یکی از قویترین جنبههای نظریه خود را درباره سوسیالیسم عرضه میکند. ژرمینال سیزدهمین کتاب از سلسله رمان له روگون-ماکار و یکی از معروفترین آثار زولاست. در ژرمینال زندگی نکبتبار کارگران معدن پیش چشم گذارده شده است، کارگرانی که در زیر بار استخراج معدن خرد شدهاند و با مزد ناچیز و گرسنگی، در وضع پریشانی به سر میبرند، فساد بر سراسر زندگیشان حکمفرما میشود و از شدت تیرهروزی به الکل و زن پناه میبرند و به سبب آنکه اربابها قصد دارند که از مزدشان کسر کنند، به اعتصاب روی میآورند، چندین ماه از کار دست میکشند و سرانجام بر اثر سرما و گرسنگی، اعتصابشان به شکست منتهی میشود، به قوای انتظامی تسلیم میشوند و به دوزخ معدن بازمیگردند. ژرمینال انعکاس عظیمی داشت و از چنان قدرتی برخوردار بود که منتقدان جز در ستایش آن لب نگشودند. ژرمینال زولا را از بزرگترین نویسندگان همه عصرها ساخت. سال بعد در 1886 اثر Oeuvre منتشر شد که موجب رنجش سزان گردید که وجود خود را در چهره قهرمان کتاب میدید، زولا در 1887 در زمین La Terre، از سلسله رمان خود، با لحنی خشونتبار از دهقانانی که برای علاقه به زمین از کشتار و خیانت روگردان نیستند، سخن گفته است. وصف صحنههای ننگین و قبیح، توفانی از مخالفت برپا کرد، حتی از جانب طرفداران زولا بیانیهای انتشار یافت که او را از استادی و پیشوایی خود خلع کردند. زولا در همین سال به جبران خشونت گذشته، به لطف و نرمی گرایید و کتاب رؤیا Le Reve را انتشار داد. زولا کمکم از سلسله رمان له روگون-ماکار، احساس خستگی کرد و سه رمان دیگر در این سلسله انتشار داد و به آن پایان بخشید. هریک از رمانهای این سلسله مستند است و از ارزش مدارک کاملاً مستقلی برخوردار که در مجموع بینشی دقیق را درباره محیط اجتماعی نشان میدهد. زولا علاوه بر سلسله رمان له روگون-ماکار دو سلسله دیگر انتشار داد که یکی از آنها مجموعه سه شهر Les Trois Villes است درباره لندن، رم و پاریس. در پنجم اکتبر 1894 بود که آلفرد دریفوس Dreyfus، افسر فرانسوی یهودی به اتهام خیانت توقیف و تبعید شد و فرانسویان، گروهی به موافقت و دسته دیگر به مخالفت با او برخاستند. موضوع رنگ سیاسی گرفت و به اختلاف میان سلطنتطلبان و طرفداران کلیسا و جمهوریخواهان کشیده شد که سرانجام به جدا شدن دین و سیاست از یکدیگر در کشور فرانسه منجر گشت. زولا کار ادبی را کنار گذاشت و در قضیه دریفوس شرکت کرد. در پنجم نوامبر 1897 اولین مقاله را درباره کار دریفوس انتشارداد و به دنبال آن نامهای سرگشاده به رئیس دادگاه با عنوان من متهم میکنم J’accuse فرستاد و توجه توده مردم را به این کار جلب کرد و با شهامت قابل تحسین و ارائه مدارک، بیگناهی دریفوس را اعلام کرد ونشان داد که دادرسی بسیار سنجیده انجام گرفته است، همین نامه موجب شد که زولا به یک سال حبس و پرداخت جریمه محکوم شود، پس به انگلستان رفت و برای اعاده دادرسی به فرانسه بازگشت، اما دریفوس از طرف دادگاه نظامی مقصر شناخته شد. زولا نفرت و تحقیر خود را در مقالههای گوناگون ابراز کرد، سرانجام دریفوس در 1900 تبرئه گشت و اعاده حیثیت و به دست آوردن حقوق سابق وی تا 1906 به طول انجامید. زولا قهرمان اصلی این پیروزی بود و به مردم نشان داد که شهامتش از هنرش کمتر نیست. آخرین سلسله رمان زولا اناجیل اربعه Quatre Evangiles است که آخرین داستان آن پس از مرگش در 1903 انتشار یافت. زولا در بیستم سپتامبر 1902 در پاریس مستقر گشت و در آپارتمان سردش بر اثر مسدود شدن لوله بخاری، به اختناق دچار شد که هیچگونه درمانی سودمند نیفتاد. مراسم تشییع وی در میان گروه عظیمی از مردم انجام گرفت و شش سال بعد جسدش به پانتئون Pantheon انتقال یافت. مکتب ناتورالیسم در اواخر زندگی زولا قدرت خود را از دست داد، اما سرنوشت آثار زولا به این مکتب بستگی کامل ندارد، زیرا وی در هنر رماننویسی ابتکارهای جالب توجهی به کار برده و در تصویر اجتماع استعدادی بینظیر و استثنایی نشان داده است. آثار زولا با آنکه بر جنبههای علمی زیستشناسی و مسأله توارث و جبر علمی متکی است، از جنبههای شاعرانه و تغزلی و صور ذهنی خارقالعاده نیز سرشار است. نفوذ زولا و مکتب ناتورالیسم او در نویسندگان ملل مختلف قرن بیستم انکارناپذیر است
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع :
خواجه جلال الدین (یا شمس الدین) محمد بن محمد بن محمود الحافظ البخاری از بزرگان سلسله نقشبندیه و از اصحاب و خلفای خواجه بهاءالدین محمد نقشبند و از رجال معروف و منتقد دوران تیموری است. او به سال ۷۶۵ در بخارا زاده شد و چون از پیشروان نقشبندیه بود با عنوان خواجه خوانده شد و لقب پارسا را پیر و مرشدش خواجه بهاءالدین به او داد. خواجه محمد از عالمان جامع معقول و منقول بود و پس از مرگ خواجه بهاءالدین تا مدتی ریاست نقشبندیان با او بود. وی در سال ۸۲۲ در هنگام بازگشت از مکه در مدینه در گذشت و در همانجا مدفون شد. از خواجه پارسا آثار متعددی به فارسی در شرح مسایل عرفانی بنابر طریقت نقشبندیان باقی مانده است که معروفترین آنها عبارتند از: فصل الخطاب- کتابی در شرح کقامات خواجه بهاءالدین نقشبند بنام انیس الطالبین و عده السالکین- رساله قدسیه- کتاب تحقیقات- تفسیر سوره فاتحه الکتاب- رساله کشفیه- شرح فصول الحکم و جر آن. همه این آثار به نثر خوب و روان پارسی نوشته شده است.
ملیت : ایرانی - قرن : 19 منبع :
زندگی فیودور میخائیلوویچ فرزند دوم خانواده داستایوسکی در ۳۰ اکتبر ۱۸۲۱ به دنیا آمد. پدرش پزشک بود و از اوکراین به مسکو مهاجرت کرده بود و مادرش دختر یکی از بازرگانان مسکو بود. در ده سالگی والدینش مزرعهای کوچک در حومه شهر تولا در نزدیکی مسکو خریدند که از آن به بعد تابستانها را در این مکان میگذراندند. در ۱۸۳۴ همراه با برادرش به مدرسهٔ شبانهروزی منتقل شدند و سه سال آنجا ماندند. در پانزده سالگی مادرش از دنیا رفت. در همان سال امتحانات ورودی دانشکدهٔ مهندسی نظامی را در پترزبورگ با موفقیت پشت سر گذاشت و در زانویه ۱۸۳۸ وارد دانشکده شد. در تابستان ۱۸۳۹ خبر فوت پدرش به او رسید. در ۱۸۴۳ با درجه افسری از دانشکده نظامی فارغالتحصیل شد و شغلی در ادارهٔ مهندسی وزارت جنگ به دست آورد. تا تابستان ۱۸۴۴ سهم ارث پدریش به موجب ولخرجیهای مختلف به اتمام رسید. اوژنی گرانده اثر بالزاک را ترجمه کرد. در همین سال از ارتش استعفا داد. در زمستان ۱۸۴۴-۱۸۴۵ رمان کوتاه مردم فقیر را نوشت که بدین وسیله وارد محافل نویسندگان بزرگ روسی شد و برای خود شهرتی کسب کرد. در طی دو سال بعد داستانهای همزاد، آقای پروخارچین و خانم صاحبخانه را نوشت. در سال ۱۸۴۹ توسط پلیس مخفی به جرم براندازی دستگیر شد. دادگاه نظامی برای او تقاضای حکم اعدام کرد که در ۱۹ دسامبر مشمول تخفیف شد و به چهار سال زندان و سپس خدمت در لباس سرباز ساده تغییر یافت. در زمان تبعید و زندان حملات صرع که تا پایان عمر گرفتار آن بود بر او عارض گشت. در ۱۵ فوریه ۱۸۵۴ از زندان بیرون آمد تا دورهٔ بعدی مجازاتش را در لباس سرباز عادی طی کند. به عنوان مأمور خدمت در گردان هفتم پیاده نظام سیبری به سمیپالاتینسک اعزام شد. در ۶ فوریه ۱۸۵۷ بعد از دو سال عشق جانفرسا با «ماریا دیمیتریونا» بیوهٔ یک کارمند گمرک ازدواج کرد.در بهار ۱۸۵۹ استعفایش از ارتش پذیرفته شد و توانست به نزدیکی مسکو نقل مکان کند. دو داستان خواب عموجان و دهکدهٔ اشپیانچیکوو را نوشت و به چاپ رسانید. عرضحالی برای الکساندر دوّم فرستاد و بدین وسیله اجازه یافت به پترزبورگ برود. در نشریهای که برادرش منتشر میکرد ‐ «ورمیا» ‐ شروع به روزنامهنگاری کرد. از ژوئن تا اوت ۱۸۶۲ به اروپا سفر کرد. داستانی به نام ماجرای بیشرمانه را در «ورمیا» به چاپ رسانید. در ماه ژوئن ۱۸۶۳ «ورمیا» تعطیل شد. قسمتی از تابستان و پاییز ۱۸۶۳ را با معشوقش در اروپا گذراند. در ۱۰ ژوئیه ۱۸۶۴ «میخاییل داستایوسکی» برادر بزرگش درگذشت. در ۱۶ آوریل ۱۸۶۴ ماریا دیمیتریونا درگذشت. در فاصله سال های ۶۴-۱۸۶۲ کتابهای خاطرات خانه مردگان و آزردگان را به چاپ رسانید. در ۱۸۶۶ جنایت و مکافات را نوشت و در اکتبر همان سال رمان قمارباز را در ۲۶ روز نوشت این کار با تندنویسی «آنا گریگوریونا» انجام شد. در ۱۵ فوریه ۱۸۶۷ با آنا ازدواج کرد و در آوریل همان سال با همسرش به اروپا سفر کرد و تا تابستان ۱۸۷۱ به روسیه بازنگشت. در این سفر بارها پول خود را در قمار از دست داد. سال اول سفر را در سوئیس و سال دوم را در ایتالیا و دو سال آخر را در دِرِسدِن گذراند. در فوریهٔ سال ۱۸۶۸ دخترش «سوفیا» به دنیا آمد که بیشتر از سه ماه زنده نماند. نوشتن ابله را در ژانویه ۱۸۶۹ در فلورانس به پایان رسانید و همیشه شوهر را در پاییز همان سال در درسدن نوشت. در ماه سپتامبر ۱۸۶۹ دختر دومش به نام «لیوبوف» به دنیا آمد. در ژوئبه ۱۸۷۱ نوشتن جنزدگان را به پایان رسانید. در تابستان همان سال پسرش به نام «فدیا» به دنیا آمد. در آغاز سال ۱۸۷۳ سردبیر مجلهٔ «گراژ دانین» شد و تا ماه مارس سال بعد به این کار ادامه داد. جوان خام را در زمستان ۷۵‐۱۸۷۴ نوشت که در طول سال ۱۸۷۵ در مجله «اوتچستیه زابیسکی» انتشار یافت. «آلیوشا» آخرین فرزندش در ماه اوت ۱۸۷۵ به دنیا آمد که در سه سالگی بر اثر حمله صرع در گذشت. یادداشتهای روزانهٔ نویسنده را طی سالهای ۷۷‐۱۸۷۶ به همین نام در روزنامه منتشر کرد. برادران کارامازوف در طول سالهای ۷۹‐۱۸۸۰ به تدریج در «روسکی وستنیک» منتشر شد . در جشن سه روزه بزرگداشت پوشکین در پی سخنرانیش به اوج شهرت و افتخار در زمان حیاتش رسید و سرانجام در اواخر ژانویه سال ۱۸۸۱ در اثر خونریزی ریه درگذشت.
ملیت : انگلستان - قرن : 17 منبع :
ایزاک نیوتن که در روز 25 دسامبر 1642 یعنی سال مرگ گالیله متولد شد از خانواده ای است که افراد آن کشاورز مستقل بودند و مجاور دریا در قریه وولستورپ می زیستند نیوتن قبل از موعد متولد شد و زودرس به دنیا آمد و چنان ضعیف بود که مادر گمان برد او حتی روز اول زندگی را نتواند به پایان برد پدرش نیز در عین حال اسحق نام داشت و در 30 سالگی و قبل از تولد فرزندش در گذشت. پدرش مرد ضعیف، با رفتار غیر عادی زودرنج و عصبی مزاج بود مادرش هانا آیسکاف زن خانه داری بود صاحب کفایت و صنعتگری با لیاقت ، آیزاک در دوره کودکی شادی نداشت او سه ساله بود که مادرش با کشیش مرفهی با سنی دو برابر سن خود ازدواج کرد جدایی از مادر ظاهراٌ سخت بر شخصیت او اثر گذاشت و تقریباٌ مسلم است که رفتار بعدی وی نسبت به زنان را نیز شکل داد نیوتن هیچگاه ازدواج نکرد اما یک یا دو بار نامزد کرد به نظر می آمد که تمرکز او منحصراٌ روی کارش بود نه سالی که نیوتن در وولستورپ جدا از مادر گذرانید برای وی سالهای دردناکی بود داستانهایی بر سر زبان است که نیوتن جوان از قبه کلیسا بالا می رفت تا نورث ویتام ده مجاور را که مادرش اینک در آن زندگی می کرد، از دور ببیند آموزش ابتدایی رسمی را نیوتن در دو مدرسه کوچک گذراند که هر دو برای رفت و آمد روزانه به خانه او نزدیک بودند چنین به نظر می رسد که اول بار دایی او متوجه شد که در نیوتن استعدادی مافوق کودکان عادی وجود دارد. بدین ترتیب دایی او مادر را مجاب کرد که کودک را به دانشگاه کمبریجکه خودش نیز از شاگردان قدیمی این دانشگاه بود بفرستد مادر نیوتن قصد داشت وی را در خانه نگهدارد تا در کارهای مزرعه به او کمک کند در این هنگام نیوتن 15 ساله بود کمبریج در آن زمان دیگر آکسفورد را از مقام اولی که داشت خلع کرده به قلب پیوریتانیسم انگلیس و کانون زندگی روشنفکری آن کشور بدل شده بود. نیوتن در آنجا مانند هزاران دانشجوی دیگر دوره کارشناسی، خود را غرق مطالعه آثار ارسطو و افلاطون می کرد نیوتن در یکی از روزهای سال 1663 یا 1664 شعار زیر را در کتابچه یادداشت خود وارد کرد. افلاطون دوست من و ارسطو هم دوست من است، اما بهترین دوست من حقیقت است او از کارهای دکارت در هندسه تحلیلی شروع کرده سریعاٌ تا مبحث روشهای جبری پیش آمده بود در آوریل 1665 که نیوتن درجه کارشناسی خود را گرفت، دوره آموزشی او که می توانست چشمگیرترین دوره در کل تاریخ دانشگاه باشد بدون هیچگونه شناسایی رسمی به اتمام رسید. در حدود سال 1665 مرض طاعون شیوع یافت و دانشگاه دانشجویان خود را مرخص کرد نیوتن به زادگاه خود مراجعت کرد همین موقع بود که هوش و استعداد نابغه بزرگ آشکار گشت زیرا تمام کتابها و جزوه های خود را در دانشگاه جا گذاشته بود فکر خود را آزاد گذاشت که به تنهایی از منابع خاص خود استفاده نماید در این هنگام نیوتن بیش از 22 سال نداشت ولی بیش از ارشمیدس و دکارت در باره معرفت ساختمان جهان دقیق شده بود نیوتن ضمن دو سالی که در وولستورپ بود حساب عناصر بی نهایت کوچک قانون جاذبه عمومی را کشف کرد و تئوری نور را بنیان گذاشت این داستان که سقوط سیبی از درخت نیوتن را به فکر کشف جاذبه عمومی انداخته است به نظر درست می آید او از آن لحظه این پرسشها را برای خود مطرح کرد: چرا سیب به پایین و نه بالا سقوط می کند؟ و چرا ماه بر زمین نمی افتد؟ این اندیشه ها بعدها او را به کشف قانون نیروی گرانش رهنمون شدند هنگامی که نیوتن چندین سال بعد پاسخ این پرسش را توانست بیابد در واقع یکی از قانونهای فیزیک راکشف کرده بود که بر تمام عالم حکمفرماست قانون نیروی گرانش او پس از شیوع طاعون و بازگشت به ملک مزروعی مادرش، طی 18 ماه به آگاهیها و کشفهایی بیش از آنچه که دانشمندان دیگر در طول عمر خود دست می یابند، دست یافت او در این مدت ساخت و ساز قانون نیروی گرانش را آغاز کرد او در باره نور و رنگهای آن پژوهش کرد دلیل جزر و مد را کشف کرد قوانین و حرکات بخصوصی را به درستی تشخیص دادو معادله هایی برای آن نوشت که بعدها اساس و بنیان دانش مکانیک شد در مورد نیروی گرانش نیوتن معتقد بود که نه تنها زمین چنین نیروی گرانشی دارد بلکه تمام اجسام و اجرام چنین خصوصیتی دارند روزی که او منشوری را در دست گرفت واجازه داد تا پرتو نور خورشید از میان آن بتابد او با این کار کشف کرد که نور سفید به هنگام ورود به منشور شیشه ای منحرف می شود و به 7 پرتو نور اصلی با رنگهای گوناگون تجزیه می شود آنها رنگهای رنگین کمان هستند که طیف یا بیناب نامیده می شوند و عبارتند از: سرخ، نارنجی، زرد، سبز، آبی، نیلی و بنفش او تمام این کشفیات را در یک دوره زمانی 18 ماهه به انجام رسانید بالاخره طاعون ریشه کن شد و او به لندن برگشت تا تحصیلات خود را به پایان برساند او 3 سال پس از آن را صرف کاوش و پژوهش در ماهیت و طبیعت نور کرد او همچنین نخستین دوربین نجومی آیینه ای را ساخت تلسکوپ آیینه ای رصد خانه مونت پالومار در کالیفرنیا نیز، که آیینه آن 5 متر قطر دارد بر اساس اصول و قواعد نیوتن بنا شده است. نیوتن در اثر مطالعات فراوان مبتلا به ناراحتی عصبی شد از دو ناراحتی عصبی مه نیوتن پیدا کرد اولی ظاهراٌ در سال 1678 و دومی در سال بعد از فوت مادر او بود در این دره وی مدت 6 سال از هر گونه مکاتبه مربوط به تلاشهای ذهنی دست کشید به هر صورت عالم کیهانی بود. دوران مابین 1684 و 1686از نظر تاریخ فکری بشر مقام ارجمندی دارد در این دوران هالی توانست با تدبیر بسیار نیوتن را وادارد که اکتشافات خویش را در نجوم و علم حرکات به منظور انتشار تدوین کند و نیوتن نیز به این کار رضایت داد در سال 1686 در 45 سالگی قانون جاذبه زمین و سه قانون در باره حرکت را در کتابش مه به زبان لاتین نوشته شده بود با خرج هالی منتشر کرد نیوتن به مطالعات عظیم دیگری پرداخت که حتی امروزه نیز کامل نشده است و آن اینکه با به کار بردن قوانین علم الحرکات و قانون جاذبه عمومی فرورفتگی زمین را در دوقطب آن که نتیجه دوران روزانه زمین به دور محورش می باشد محاسبه کرد و به کمک این محاسبه درصدد برآمد سیر تکامل تدریجی سیاره را مورد مطالعه قرار دهد. نیوتن تغییرات وزن اجسام را برحسب تغییر عرض جغرافیایی مکان به دست آورد و نیز ثابت کرد که هر جسم تو خالی که به سطوح مروی متحدالمرکز و متجانس محدود شده باشد نمی تواند هیچگونه نیرویی بر اجسام با ابعاد کوچک که در نقطه غیر مشخصی در داخل آن قرار داشته باشند اعمال کند نیوتن در پاییز سال 1692 هنگامیکه به 50 سالگی رسید نزدیک می شد به سختی مریض و بستری شد به طوریکه از هر گونه قوت و غذایی بیزار شد و دجار بی خوابی مفرط گردید که به تدریج به بی خوابی کامل تبدیل شد خبر کسالت شدید نیوتن در قاره اروپا انتشار یافت. لیکن بعد از آنکه خبر بهبودی او را دادند دوستانش شادمان گردیدند. حکمت بریتانیا به منظور قدردانی از خدمات این دانشمند برگ یک منصب بسیار بالای دولتی به وی اعطاء کرد و او در سال 1700 میلادی به عنوان خزانه دار کل سلطنتی منصوب شد منصبی که تا آخر عمرش آن را حفظ کرد در همان سال به عضویت آکادمی علمی فرانسه نیز اتنخاب شد در سال 1705 علیا حضرت ملکه (ملکه انگلستان) به وی عنوان سر اعطاء کرد و به احتمال قوی اعطای این افتخار بیشتر به مناسبت خدمات او در ضرب مسکوکات بوده است تا به علت تقدم فضل او در معبد عقل و کمال. وی چندی پیش از وفاتش با نگاهی به زندگی علمی طولانی گذشته اش از آن این خلاصه را بدست داد: من نمی دانم به چشم مردم دنیا چگونه می آیم اما در چشم خود به کودکی می مانم که در کنار دریا بازی می کند و توجه خود را هر زمان به یافتن ریگی صافتر یا صدفی زیباتر منعطف می کند در حالیکه اقیانوس بزرگ حقیقت همچنان نامکشوف مانده در جلوی او گسترده است آخرین روزهای زندگی وی تاثر برانگیز و از جنبه انسانی قوی و عمیق بوده است اگر چه نیوتن نیز مانند سایر افراد بشر از رنج فراوان بی بهره نماند لیکن بردباری بسیاری که در مقابل درد و شکنجه دائمی دو سه سال اخیر زندگانی خویش نشان داد شکوفه های دیگری بر تاج گلی که بر فرق او قرار دارد می افزاید. در آخرین روزهای زندگی از درد جانگداز آسوده بود در نهایت آرامش در 20 مارس 1727در 84 سالگی در لندن در گذشت و با عزت و شرف بسیار در وستمینستر آبی به خاک سپرده شد برای قدردانی از این دانشمند بزرگ واحد نیرو را نیوتن نامیده اند بدون تردید می توان گفت در تاریخ بشریت نامی از مافوق نیوتن وجود نداشته و هیچ اثری از لحاظ عظمت و بزرگی مانند کتاب(اصول) او نخواهد بود
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع :
206 سال پيش در روز 24 ژوييه سال 1802 ميلادي الكساندر ديوي دولا پايوتوري در شهر ويه - كوتوره متولد شد ، او بعدها به نام الكساندر دوما به عنوان يكي از بزرگترين نويسندگان فرانسه و جهان شهرت يافت. الكساندر در سن 4 سالگي پدرش را از دست داد و به دليل عدم توانايي مالي مادرش از امكان انجام تحصيلات عالي بازماند. او از اوان كودكي ناگزير به كار كردن شد. الكساندر دوما در سال 1822 ميلادي در جستجوي يك زندگي بهتر به پاريس رفت. «قلم شيوايش» موجب شد تا در دفاتر دوك دو اورلئان استخدام شود. از همان زمان او نوشتن مقاله هايي را در روزنامه ها آغاز كرد سپس به سرودن اشعار پرداخت كه موفق به چاپ آنها شد. اما موفقيت الكساندر دوما از سال 1829 ميلادي با نوشتن «هانري سوم و دربارش» ، يك درام تاريخي آغاز گشت كه با استقبال فراواني روبه رو شد. اين نمايشنامه توسط كمدي فرانسز روي صحنه رفت و دوما از آن پس به چهره شناخته شده اي در تئاتر رمانتيك تبديل شد. اين موفقيت او را به شهرت و ثروت رساند. الكساندر دوما سپس نمايشنامه هاي ديگري از جمله «خاطرات آنتوني» ، «ايزابل دو باوير» ، «برج نسل» ، «كاليگولا» ، «كين» را نوشت. سپس ، الكساندر دوما ضمن ادامه به نمايشنامه نويسي به نوشتن روزشمارهاي تاريخي ، خاطرات سفرهايش و به ويژه رمان پرداخت. از سال 1840 ميلادي ، الكساندر دوما در نوشتن رمان پركارتر شد و در طول حيات خود نزديك به 80 رمان را منتشر كرد. از معروفترين رمان هاي الكساندر دوما مي توان به «سه تفنگدار» ، «كنت دومونت كريستو» ، «بيست سال بعد» ، «ويكونت دوبراژلون» ، «ملكه مارگو» ، «شواليه مزون روژ» ، «موهيكان هاي پاريس» ، «مردي با نقاب آهنين» و ده ها رمان ديگر اشاره كرد. الكساندر دوما زندگي پرفراز و نشيبي داشت. او سرانجام در پي يك حادثه نيمه فلج شده و در خانه پسرش «الكساندر دوما پسر» اقامت مي كند. الكساندر دوما در روز 5 دسامبر سال 1870 ميلادي در خانه پسرش دارفاني را وداع مي گويد. به اين ترتيب ، در روز 24 ژوييه سال 1802 ميلادي الكساندر ديوي دولا پايوتوري در شهر ويه - كوتوره فرانسه متولد شد. او بعدها به نام الكساندر دوما به عنوان يكي از بزرگترين نويسندگان فرانسه و جهان شهرت يافت. ده ها ميليون نفر به اغلب زبان هاي جهان آثار و رمان هاي او را خوانده و از خواندن آنها لذت برده اند و هنوز رمان هاي الكساندر دوما براي خوانندگان امروزي از جذابيت فراواني برخوردار هستند. در سال 2002 ميلادي ، دولت فرانسه به مناسبت دويستمين سالگرد تولد الكساندر دوما بقاياي جسد او را در عمارت پانتئون پاريس محل دفن مفاخر ملي فرانسه جاي داد.
ملیت : آمریکا - قرن : 20 منبع :
ریچارد فیلیپس فاینمن (۱۱ مه ۱۹۱۸، نیویورک - ۱۵ فوریه ۱۹۸۸، کالیفرنیا^) از تأثیرگذارترین فیزیکدانهای آمریکایی قرن بیستم بود. وی نظریهٔ الکترودینامیک کوانتومی را تا حد زیادی گسترش داد. او همچنین مدرسی تأثیرگذار، نوازندهٔ غیرحرفهای موسیقی و از بسیاری جهات فردی خاص و آزاداندیش بهشمار میآمد. وی در پروژهٔ ساخت بمب اتم مشارکت داشت و بعدها یکی از افراد گروهی بود که به بررسی واقعهٔ انفجار فضاپیمای چلنجر پرداخت. ریچارد فینمن در سال ۱۹۵۹ در انجمن فیزیک آمریکا در سخنرانی مشهور خود به بررسی بعد رشد نیافتهٔ علم مواد پرداخت و توجه دانشمندان را به توانایی بشر برای دست کاری مواد در مقیاس اتمی جلب نمود. سخنرانی که میتوان آنرا اولین بحث در زمینه فناوری نانو دانست. وی در سال ۱۹۶۵ بدلیل پژوهشهایش در زمینهٔ الکترودینامیک کوانتومی، جایزه نوبل فیزیک را به همراه جولیان شووینگر و شین-ایچیرو تومونگا دریافت کرد. همچینین وی به دلیل ماجراجوییهای فراوانش که در کتابهای حتماً شوخی میکنید آقای فاینمن؟ و چه اهمیتی میدهید که مردم دیگر چه فکر میکنند؟ به تفصیل راجع به آنها صحبت شده، مشهور است.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
مترجم، مورخ. تولد: 1291، سارى. درگذشت: 15 فروردین 1369. غلامعلى وحید، فرزند مصطفى، در اوایل كودكى پدرش را از دست داد و پس از پایان دورهى شش سالهى ابتدایى در سارى به تهران رفت و متوسطه را در دارالنون خواند و پس از فراغت از تحصیل دانشگاهى در وزارت امور خارجه وارد خدمت شد. شش سال در لندن در سفارت ایران كار مىكرد. پس از آن در تهران نخست به معاونت و پس از آن به كفالت ادارهى عهود و امور حقوقى وزارت امور خارجه دست اندر كار شد. آنگاه در كشورهاى آمریكا و هندوستان و انگلستان ریاست ادارهى پنجم سیاسى و سركنسولى ایران در بمبئى و وزیر مختار ایران در لندن را عهده داشت و سپس در هندوستان و بعد از آن، اندونزى به سفارت ایران مشغول شد. تألیفات عهده وى به این شرح است: اقتصاد ملى (1316)؛ ایران و قضیه ایران (لرد كرزن)؛ بحثى چند دربارهى انقلابیون این عصر (اثر هرولد ج. لسكى، 1331)؛ تاریخ اروپا از انقلاب كبیر فرانسه تا هیتلر (هربرت فیشر، 1324 -1319)؛ تاریخ ایران از ابتداى قرن 19 تا سال 1858 م. (رابرت كرنت والس، 1341)؛ تاریخ هردوت (1324)؛ تمدن غرب در شرق نزدیك (هانس كن، 1316)؛ خواستن توانستن است (امیل پش، 1313)؛ دیپلمات (ژول كامبون، 1324)؛ راهنماى عهود و عهدنامههاى تاریخى ایران (1341)؛ رستاخیز (لئون تولستوى، 1312)؛ قرارداد 1907 م. بین روس و انگلیس (1328)؛ مازندران و استرآباد (ه. ل. رابینو، 1327)؛ ممالك متحده آمریكا (1324)؛ موسولینى (1317)؛ هند یا سرزمین اشراق (1335)؛ هیتلر (1316). از فضلا و دانشمندان و محققین تاریخ، در 1290 ش متولد شد. تحصیلات ابتدائى متوسطه و عالى را در تهران باتمام رسانید و درجهى لیسانس در علم حقوق و علوم سیاسى گرفت و در 1315 در وزارت امور خارجه استخدام شد. پس از طى مقدمات ادارى دبیر سوم سفارت ایران در لندن گردید و سپس به معاونت اداره عهود و حقوقى منصوب شد. چندى هم كفالت و ریاست اداره ششم وزارت امور خارجه را عهدهدار بود تا به رایزنى سفارت ایران در امریكا برگزیده شد. سایر مشاغل وى به ترتیب عبارتند از: رئیس اداره پنجم سیاسى، رئیس اداره تابعیت، سركنسول در بمبئى، رئیس اداره چهارم سیاسى، وزیر مختار در لندن، عضو شوراى عالى سیاسى، ریاست اداره عهود و حقوقى. آنگاه به سفیر كبیرى ایران در اندونزى منصوب شد و مدتى هم سفارت ایران را در هندوستان عهدهدار بود. پس از بازگشت از هندوستان بازنشسته شد و به كار نویسندگى و ترجمه پرداخت. قسمتى از آثار چاپ شدهى ایشان بشرح زیر است: اقتصاد ملى و سیاست اقتصادى ایران، قرارداد 1907 روس و انگلیس راجع به ایران، هند یا سرزمین اشراق، نامههاى تاریخى ایران. از ترجمههاى ایشان مىتوان كتب زیر را نام برد: تاریخ ایران در قرن نوزدهم تألیف ه.ل. فیشر، تاریخ هرودوت، كتاب مازندران و استرآباد رابینو، تاریخ ایران در قرن نوزدهم تألیف واتسن. دكتر غلامعلى وحید مازندرانى در 1366 درگذشت. (1369 -1291 ش)، نویسنده و مترجم. در سارى به دنیا آمد. پس از پایان دوره ابتدایى به تهران آمد و تحصیلات متوسطه را در دارالفنون به پایان رساند و در 1314 ش از دانشكده حقوق تهران فارغالتحصیل شد و سپس به خدمت وزارت امور خارجه درآمد. وى به زبانهاى فرانسه و انگلیسى آشنایى داشت. او در تهران ابتدا به معاونت و بعد به كفالت ادارهى عهود و امور حقوقى وزارت امور خارجه مشغول شد و پس از آن در واشنگتن، بمبئى، لندن، هندوستان و اندونزى عهدهدار مشاغلى گردید. از آثار وى: «اقتصاد ملى»؛ «راهنماى عهود و عهدنامههاى تاریخى ایران»؛ «ممالك متحدهى آمریكا»؛ «موسولینى»؛ «هند یا سرزمین اشراق». از آثار ترجمهى وى: «بحثى چند دربارهى انقلابیون این عصر»؛ «تاریخ هردوت»؛ «تاریخ اروپا از انقلاب كبیر فرانسه تا ظهور هیتلر»؛ «تاریخ ایران در قرن نوزدهم»؛ «تمدن غرب در شرق نزدیك»؛ «خواستن توانستن است».[1]
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو 1300 ش)، موسیقیدان و نمایشنامه نویس. وى پس از طى كردن تحصیلات ابتدایى، به دانشكدهى كشاورزى راه یافت و به اخذ گواهینامه از این دانشكده نایل آمد. ملاح تحت تعلیم و راهنماییهاى دایى خود، كلنل وزیرى، ویولن و سه تار را آموخت و پیشرفتهاى زیادى كرد. در 1324 ش تك نواز ویولن رادیو شد و در اركستر سمفونیك هنرستان موسیقى و انجمن موسیقى ملى نوازندگى مىكرد. در 1330 ش به ریاست موسیقى رادیو ایران منصوب شد. وى شغلهاى متعددى از جمله: عضویت در شوراى عالى موسیقى، رهبرى اركستر رادیو، دبیر شوراى عالى موسیقى، رئیس ادارهى فنى رادیو و غیره را بر عهده داشت. او سفرهایى به مسكو، لنینگراد، باكو و تفلیس داشت و در محافل هنرى راجع به موسیقى ایران سخنرانىها كرد. سپس عضو هیئت نمایندگى ایران در كنگره بینالمللى موسیقى گردید. از آثار وى: رسالهاى به نام «تصنیف چیست»؛ شرحى بر «رساله موسیقى جامى»؛ رسالهاى دربارهى سازهاى مهجور و فرهنگ سازهاى باستانى؛ شرحى بر كتاب «مقاصد الالحان» عبدالقادر مراغى؛ شرحى دربارهى رسالهى «بهجة الروح» عبدالمؤمن بن صفىالدین جرجانى؛ «قاآنى و موسیقى»؛ «حافظ و موسیقى»؛ «منوچهرى دامغانى و موسیقى»؛ «زندگى و آثار غلامحسین درویش»؛ «تاریخ موسیقى نظامىایران»؛ «پیوند شعر و موسیقى». از نمایشنامههاى او: «موریس مترلینگ»؛ «انجمن دوستى و تفریح»؛ «دختران فضل فروش».[1] موسیقیدان، پژوهشگر. تولد: 1300، تهران. درگذشت: 27 تیر 1371. حسینعلى ملاح تحصیلات موسیقى و نقاشى را نزد دایىهاى خود حسنعلى و علىنقى وزیرى آغاز كرد و در سنین بالاتر، وارد هنرستان عالى موسیقى شد و از آنجا دیپلم گرفت. او سالها در رادیو تهران به نوازندگى، آهنگسازى، سرپرستى اركسترها و عضویت در شوراى عالى موسیقى اشتغال داشت. وى در هنرستان موسیقى ملى نیز تدریس میكرد و عضو ثابت اركستر انجمن ملى موسیقى (به سرپرستى روحالله خالقى) بود. وى همچنین سردبیرى مجلهى «موسیقى رادیو ایران» را به عهده داشت. حسینعلى ملاح ضمن تحصیلات خود در هنر موسیقى، در دانشكدهى كشاورزى كرج نیز مشغول تحصیل مىگردد و از همین دانشكده در رشتهى كشاورزى نیز فارغالتحصیل مىگردد. مرگ همسر اولش در اواسط دههى 1350 و سكتهى قلبى او در سال 1355، مسیر سالهاى آخر زندگى وى را به نحوى دیگر رقم زد. ملاح در این پانزده سال (1370 -1355) توانست موسیقى را نزد احمد فروتن راد، ابوالحسن صبا و دیگران بیاموزد. حسینعلى ملاح تحقیقاتى در زمینه موسیقى ایرانى دارد. مهمترین آنها عبارتند از: حافظ و موسیقى (بررسى موسیقى در اشعار حافظ)، منوچهرى دامغانى و موسیقى (موسیقى در اشعار منوچهرى دامغانى)، زندگى و آثار غلاحسین درویش، تاریخ موسیقى نظامى ایران، پیوند شعر و موسیقى، شرحى بر رسالهى موسیقى جامى، رسالهى موسیقى بهجتالروح، تاریخ موسیقى ایران (جلد اول و جلد دوم)، سرگذشت كلنل وزیرى. یكى از فعالیتهاى تحقیقاتى وى فرهنگ سازها است كه در حكم دایرةالمعارف سازشناسى ایران به شمار مىرود. كار دیگر او شرح موسیقیاى یكصد و بیست و نه غزل حافظ بود كه به پایان نرسید. مجموعهى مقالات وى كه برگزیدهى چهل سال تحقیقات وى مطبوعات موسیقى است در دست چاپ و انتشار است. استاد همچنین آثارى را نیز ترجمه كرده است. از آن جمله است مشتزن (1323)؛ مونا و انا و دو نمایشنامهى دیگر (موریس مترلینگ، 1339، با همكارى بدرى وزیرى)؛ انجمن دوستى؛ تفریح؛ دختران فضل فروش به همراه چهار نمایشنامهى دیگر از چهار نویسنده دیگر (1334، با همكارى بدرى وزیرى)، زنده باد زندگى؛ ملكهى ویكتوریا. حسینعلى ملاح، علاوه بر هنر موسیقى، با هنر نقاشى نیز آشنایى داشت و آثارى در این هنر از خود به جاى نهاد كه از جمله مىتوان تصویرهاى كلنل وزیرى و كمالالملك را نام برد. حسینعلى ملاح اواخر تیر 1371 درگذشت و پیكر وى در كنار غلامحسین بنان و عبدالعلى وزیرى در امامزاده طاهر كرج به خاك سپرده شد. حسینعلى ملاح به سال 1300 در تهران از خانوادهاى فاضل و هنرمند و سرشناس متولد شد، پدرش از رؤساى وزارت كشور بود كه در وزارتخانه مردى جدى در كار اداره و در منزل پدرى مهربان و خوشخلق براى فرزند بود. مادر ملاح كه خواهر استاد بىنظیر كلنل وزیرى بود و خود از هنر موسیقى بىبهره نبود، مشوقى بزرگ براى پسرش در فراگیرى علم موسیقى بود. ملاح نیز از كودكى خودش به موسیقى و فراگیرى آن عشق و علاقهاى خاص داشت و لحظهاى از آن دورى نمىجست به طورى كه هر وقت فرصت مىیافت به جاى بازى گوشى و شیطنت كه خاص دوران كودكى هر انسان است به موسیقى روى مىآورد و صفحههایى را روى گرامافون مىگذاشت و مدتها به آن گوش فرامىداد و مات و مبهوت مجذوب موسیقى مىگردید. پدر و مادر وى كه مىدیدند فرزندشان چنین علاقهاى به موسیقى از خود نشان مىدهد، براى بیشتر به شوق درآوردن وى، هر روز هنگام صرف صبحانه و ناهار و شام، صفحات متعددى را از هنرمندان آن زمان را روى گرامافون گذارده و به نغمات آن گوش مىدادند تا كودكشان هم از آن بهرهمند گردد. این وضع ادامه داشت تا این كه وى به سن چهارده سالگى مىرسد و از این زمان بود كه پدرش براى او ویولنى تهیه مىكند و او شروع به نواختن مىكند. ملاح ابتدا نزد معلم نقاشى خود كه از موسیقى هم بهرهاى داشت تمرین را آغاز مىنماید ولى چندى بعد نزد استادانى چون: ابوالحسن خان صبا، حسین یاحقى و كلنل علینقى وزیرى رفته و به فراگیرى علم موسیقى مشغول مىگردد. زمانى كه استاد كلنل وزیرى به ریاست مدرسهى عالى موسیقى منصوب مىگردد، ملاح به این مدرسه مىرود و به طور مستمع آزاد ثبت نام مىكند و در كلاسهاى این هنرستان شركت مىكند. در این هنگام كه مدت هشت سال از نواختن و آشنایى وى با تار و سهتار و ویولن مىگذشته، ابتدا نزد فروتنراد، تمرین و فراگیرى ویولن، سپس آرمونى را نزد استاد روحاللَّه خالقى مىآموزد و سرانجام از مدرسهى عالى موسیقى كشور، موفق به دریافت دیپلم موسیقى مىگردد. حسینعلى ملاح هنرمندى بزرگ و بااستعداد است به طورى كه ضمن تحصیلات عالیه در هنر موسیقى، در دانشكدهى كشاورزى كرج نیز مشغول تحصیل مىگردد و از همین دانشكده در رشتهى كشاورزى نیز فارغالتحصیل مىگردد و از همین دانشكده در رشتهى كشاورزى نیز فارغالتحصیل مىگردد ولى به جاى این كه با آب و خاك و گل و گیاه سر و كار پیدا كند چون عاشق موسیقى بود با ویولن، سهتار و تار و نت و آهنگ دمساز گردید و خدمات شایانى به موسیقى كشور نمود و آثار بزرگى از خود در قسمت كتابت و تئورى موسیقى ایران از خود به جاى نهاد كه راهگشایى براى حال و نسلهاى آینده خواهد بود و شاید بتوان گفت بیش از هر نویسندهى صاحب نامى در این راه گام برداشته و قلم زده كه علاوه بر مطالب گوناگونى كه در مجلات و روزنامهها تحریر كرده باید از شرحى بر رسالهى موسیقى جامى، رسالهى موسیقى بهجتالروح، حافظ و موسیقى، تاریخ موسیقى نظامى ایران، تاریخ موسیقى ایران (جلد اول)، منوچهرى دامغانى و موسیقى، تاریخ موسیقى ایران (جلد دوم)، سرگذشت كلنل وزیرى، مشتزن، مونا و انا و دو اثر دیگر، انجمن دوستى و تفریح و چهار دختران فضل فروش و چهار نمایشنامهى دیگر، زندهباد زندگى، فرهنگ سازها، ملكه ویكتوریا، و این اواخر، اثرى بدیع و راهگشایى بزرگ به نام «پیوند موسیقى و شعر» كه چاپ و منتشر گردید. حسینعلى ملاح، علاوه بر هنر موسیقى، با هنر نقاشى نیز آشنایى كامل دارد و آثار بزرگى در هنر نقاشى از خود به جاى نهاده كه از جمله مىتوان از تصویرهاى جالب و استثنایى كلنل وزیرى و كمالالملك و غیره را نام برد، با تمام این ویژگىها، حسینعلى ملاح مردى است بىتكبر، خوش برخورد و مهماندوست به طورى كه در خانهاش همیشه به روى اهل موسیقى و علم و ادب باز بوده و هر كمكى كه از وى به هنرآموزان موسیقى برمىآمده دریغ نمىورزیده و چنین مردانى در كشورمان موجب پیشرفت موسیقى و علم و هنر است. ملاح آهنگهاى زیبا و جالبى ساخت كه از آثار خوب و باارزش موسیقى اصیل ایرانى است. وى علاوه بر نوازندگى با ویولن كه ساز تخصصىاش مىباشد با نواختن تار و سهتار نیز آشنایى كامل دارد و این سازها را نیكو مىنوازد.
ملیت : ایرانی - قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(وف 1240 ق)، فقیه و اصولى. جامع معقول و منقول بود. چون معلم حسینعلى میرزا فرمانفرما، پسر فتحعلىشاه قاجار، بود به ملاباشى ملقب گردید و سلسلهاش به این نام معروف شدند. در شیراز درگذشت و در تكیهى خواجه حافظ دفن شد. از آثارش: «بحر الجواهر الخاقانى»؛ «انوار الحقائق»؛ «مقاصد الصالحین»؛ «لوامع الانوار»، در شرح «الصحیفة السجادیة»، شرحى عرفانى، در دو مجلد بزرگ؛ «انوار القلوب»، در اخبار و مواعظ و اخلاق، به فارسى.[1] (تو 1285 ش)، نویسنده. در ارومیه متولد شد. پس از فراغت از تحصیل دورهى متوسطه به تهران آمد و در دانشسراى عالى در رشتهى ریاضى و علوم تربیتى لیسانس گرفت و بعد وارد خدمت وزارت فرهنگ گردید و عههدار مشاغل ذیل شد: دبیر و بازرس فرهنگ اصفهان، رییس دانشسراى مقدماتى پسران تبریز، رییس فرهنگ ارومیه، مامور مطالعه به اروپا در سال 1326 ش به مدت یكسال، رییس دبیرستان قریب، رییس تعلیمات متوسطه، رییس فرهنگ آذربایجان و استاندار آذربایجان شرقى. از آثار وى: «تربیت معلم در كشورهاى فرانسه و انگلستان و ایران»؛ «تعلیم و تربیت در فرانسه».[2]
ملیت : ایرانی - قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(ز 1251 ق)، مدرس، ادیب و نویسنده. از ادباء معروف آذربایجان و معلم محمد میرزاى ولیعهد (محمد شاه قاجار) بوده و به نام وى كتابى در لغت پارسى با عنوان «برهان جامع اللسان»، در 1251 ق، تألیف كرده است كه این كتاب به «فرهنگ محمد شاهى» نیز معروف مىباشد. در ابتداى كتاب آمده است كه شاهزاده بهمن میرزا در هنگام تألیف «تذكرهى شاهى» ملا باشى را به تألیف «فرهنگ محمد شاهى» رهنمون شده است. در «الذریعه» آمده كه این كتاب به نام فتحعلىشاه قاجار نوشته شده است.
ملیت : ایرانی - قرن : 7 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(س هفتم و هشتم ق)، عالم امامى، نویسنده و شاعر، متخلص به كاشى. معروف به حسن كاشى. اصلش از كاشان بود اما در آمل به دنیا آمد و در آنجا نشو و نما یافت. وى از بزرگترین شعراى زمان خود بود كه هیچ گاه مدح شاهان نكرده و شعرهایش همگى در مدح ائمه اطهار (ع) به ویژه حضرت امیرالمؤمنین على (ع) بوده است. او از معاصرین علامهى حلى (م 726 ق) و محقق كركى بود و همچون آنان در نشر مذهب جعفرى خدمات شایانى نمود، گفتهاند كه او سر منشأ نگرش شیعى معاصرش، سلطان محمد الجایتو است. وى بعد از حج و زیارت كعبه و حرم پیامبر (ص) به زیارت حرم امیرالمؤمنین (ع) در نجف مشرف شد و در آنجا قصایدى در مدح آن حضرت سرود. حسن كاشى در زمان سلطان محمد خدابنده (716 -703 ق) به سلطانیه رفت و در همان جا درگذشت و قبرش در همان شهر مىباشد. اما نزد مردم كاظمین مشهور است كه قبر مجاور قبر سید مرتضى در كاظمیه متعلق به حسن كاشى آملى است. از آثارش: «الانشاء»، در ادب و حكمت و شعر؛ «هفت بند» یا «العقود السبعة»، شامل هفت قصیده در مدح امیرالمؤمنین (ع)، كه در نجف سروده است؛ «دیوان» شعر.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1308 -1244 ش)، دانشمند و نویسنده. ملقب به چایكار. در تربت حیدریه به دنیا آمد. در كودكى پدر را از دست داد و تحت تكفل دایى خود حسام السلطنه قرار گرفت. وى پس از اتمام دروس مقدماتى وارد دارالفنون شد و به فراگرفتن زبان فرانسه و سایر علوم مشغول گردید. سپس به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و به منشىگرى در خدمت میرزا نصراللَّه خان مشیر الدوله پرداخت. محمد میرزا در 1298 ق با سمت دبیر دومى، به پاریس رفت و موفق به اخذ لیسانس در رشتهى حقوق از دانشگاه سوربن شد و در 1306 ق به ایران بازگشت و از جانب ابوالفتح میرزا مؤید الدوله عهدهدار منصب نایب الایاله تربت حیدریه شد. وى به علت استبداد ناصرالدین شاه به نشر افكار آزادى خواهى و شبنامه نویسى پرداخت. سپس به نیشابور و از آنجا به روسیه گریخت و بعد به عثمانى و فرانسه رفت و پس از قتل شاه به ایران بازگشت. وى در 1314 ق با سمت كنسول ارشد ایران به هند رفت و در آنجا به عنوان یك تاجر فرانسوى به مطالعه دربارهى طرز كشت چاى پرداخت. محمد میرزا هنگام بازگشت از چین و هند به ایران مقدار زیادى تخم و نهال چاى با خود آورد و در نواحى شمال ایران به طور وسیع كشت كرد. او در زمان مظفرالدین شاه به ریاست سازمان چاى منصوب گردید. در 1322 ق دوباره به فرانسه رفت و پس از بازگشت در 1325 ق مأمور تأسیس شهردارى به سبك جدید شد. بعد از یك سال به وزارت خارجه رفت و وى سرانجام هنگام بازگشت از هندوستان در راه بوشهر به سمت شیراز با اتومبیل به دره سقوط كرد. آرامگاه وى در لاهیجان است. لازم به ذكر است كه در بعضى از منابع نام پدر او را محمد حسن میرزا و تولدش را در 1341 ق ذكر كردهاند. از آثارش: مجلهى «ممات و حیات»، براى نمایندگان شورا و سفراى مقیم ایران؛ «دستورالعمل زراعت چاى»؛ « قانون بلدیه»؛ «فواید راه آهن»، تغییرات و ترقیات در وضع و حركت و مسافرت و حمل اشیاء.[1] (ع. آشكاركنندهى پادشاهى) (شاهزاده حاجى) محمد (میرزا) چایكار، از رجال قر. 14 ه.ق (ف. 1308 ه.ش). وى پس از اتمام تحصیلات در اروپا در سال 1314 ه.ق و در 35 سالگى با سمت ژنرال قنسول به هندوستان رفت و در ضمن توقف در آن سرزمین فن زراعت چاى را آموخت. سپس مقدارى از این محصول را با تحمل زحماتى به ایران آورد و او نخستین كسى است كه چایكارى را در ایران رایج كرد. وى در آغاز لاهیجان را براى كشت چاى مناسب تشخیص داد و در آنجا به كاشت آن اقدام كرد. در 65 سالگى براى توسعهى كشت چاى مأمور هند و چین و ژاپن شد و در مراجعت از راه بوشهر در كتل ملوب، با اتومبیل، پرت شد و درگذشت. آرامگاه او در لاهیجان برابر مؤسسهى كشاورزى است.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1348 -1286/1282 ش)، نویسنده، فیلمساز، روزنامهنگار و شاعر. در تهران متولد شد، سالهاى كودكى و نوجوانى را تحت نظارت دایىاش محمدحسین شیرازى كه از فضلا بود، گذراند. تحصیلات خود را در مدرسههاى سنلویى، مدرسه زرتشتیان تهران، استیورت مموریان كالج اصفهان و كالج امریكایى تهران انجام داد او از شانزده سالگى مقالهنویسى را شروع كرد. در سال 1306 ش از راه بوشهر به هند سفر كرد و چند سالى با دین شاه دانشمند پارسى حشر و نشر داشت و به تالیف و ترجمه پرداخت. او در همین سال نخستین روزنامهاش را با نام «دورنماى ایران» در بمبئى منتشر كرد كه بعد از مدت كوتاهى تعطیل شد. بار دیگر روزنامهاى در بمبئى تحت عنوان «جنگل» منتشر كرد كه چاپ آن هم بیش از دو شماره نكشید «پیام راستى» آخرین روزنامهاى است كه در هند منتشر كرد. سپس از هند به عراق رفت و به ایران بازگشت و در اصفهان مقیم شد و در سال 1322 ش هفتهنامهى «سپنتا» را در آن شهر انتشار داد كه نشر آن تا سال 1335 ادامه داشت. سپنتا به هنگام اقامت در هند كتابهایى راجع به تاریخ و ادبیات ایران تالیف كرد كه در آنجا چاپ شده است و علاوه بر آن، چندین فیلم با ناطق فارسى تهیه كرد از جمله: «دختر لر»، «چشمهاى سیاه»، «شیرین و فرهاد»، «فردوسى»، «لیلى و مجنون». او زبانهاى پهلوى قدیم و انگلیسى را به خوبى مىدانست. سرانجام در اصفهان بدرود حیات گفت و در همان شهر به خاك سپرده شد. از جمله تالیفات او است: «پرتوى از فلسفهى ایران باستان»؛ «زرتشت كه بود و چه كرد؟»؛ «پیام راستى»؛ «اخلاق ایرانیان باستان»؛ «منتخباتى از اشعار دهقان سامانى»؛ «نوآموز مزدیسنا»؛ «اشك سپنتا» و «اسرار جنگل».
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو 1271 ش)، نویسنده. وى در سال 1289 ش وارد خدمت دارایى شد و مشاغل مختلفى را عهدهدار بود. از جمله رییس خزانهدارى كل، تدریس در كلاسهاى عالى مالى وزارت دارایى و سایر كلاسها و دبیرستان دارایى، عضو هیئت مدیره بنگاه كل دارویى و غیره. از آثار وى: «حسابدارى، فن دفتر داراى».
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : گنجینه دانشمندان (جلد چهارم)
(تو 1327 ق)، عالم دینى، فقیه و نویسنده. چون مادرش دخترزادهى شیخ انصارى است به سبط الشیخ معروف بود. او از سادات آقا میرى است چون جد بزرگش سید حسین مشهور به آقا میر بوده است. در نجف متولد شد. پس از فراغت از مقدمات، سطوح را در كربلا نزد آیتاللَّه شیخ یوسف بیارجمندى و آیتاللَّه شیخ محمد بایگى تربتى فراگرفت. آنگاه به تهران آمد و تا پایان عمر در تهران زیست. او به فضل و ادب و كمالات نفسانى متصف بود. وى در كنار فقه، اصول، در زبان انگلیسى نیز تسلط كامل داشت و زباندانى ماهر به حساب مىآمد. از آثار وى كتاب «شیعه در اسلام» است، در مبحث امامت، به فارسى، در دو جلد به چاپ رسیده. از دیگر آثارش: كتاب «الرضا من آل محمد فى حیاه الامام الرضا (ع)» است كه در 1377 ق از تالیف آن فارغ شده است؛ پاورقى بر ترجمه «شرح نهجالبلاغه».[1] سید موسى بن العالم العلام حاج سید محمد نبى ابن العالم العامل حاج سید موسى آقا میرى دزفولى از علماء ابرار تهران و برادر ارجمند مترجم فوقالذكر ما مىباشند. در سال 1327 قمرى در نجف اشرف تولد یافته و پس از فراغت از اولیات سطوح را در كربلا نزد آیتاللَّه حاج شیخ یوسف بیارجمندى و آیتاللَّه آقا شیخ محمد بایگى تربتى فراگرفته و به ایران مهاجرت و در تهران اقامت و بتألیف و تصنیف پرداخته تا بدرود حیات گفته و برادر گرامى و دوستان خود را براى همیشه داغدار نموده است. آثار ارزنده وى از این قرار است 1- شیعه در اسلام در دو بخش كه بچاپ رسیده 2- الرضا من آلمحمد در شرح حالات حضرت امام رضا علیهالسلام. 3- پاورقى بر ترجمه شرح نهجالبلاغه. شرح احوال نیاكان این دو برادر در كتاب زندگانى شیخ انصارى و كتب تراجم و رجال دیگر مسطور و مذكور است.
ملیت : ایرانی - قرن : 10 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(س دهم و یازدهم ق)، نویسنده و شاعر. از خانوادهى شمسالدین محمد ثانى و ساكن عباسآباد اصفهان بود. حشرى از مصاحبان نواب بود و بعد از مدتى به تبریز رفت و در آنجا درگذشت. از آثار او: «مثنوى» غزوات شاه عباس؛ منظومه «روضه ابرار»، كه در تاریخ 1011 ق در بحر «مخزنالاسرار» موزون شده است و در همان سال، «روضه الاطهار» را تالیف كرد كه به گفتهى مولفان «دانشمندان آذربایجان» و «الذریعه»، نثر همان «روضه ابرار» است. هر دو كتاب در خصوص مقابر اولیاء و بزرگان مدفون در تبریز است. این كتاب به نامهاى «تذكره الاولیا»، «سامى الاسامى» و «تذكره حشرى» نیز خوانده شده است. از حشرى «دیوان» شعرى نیز بر جاى مانده است.
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1256 ش)، نویسنده و شاعر، متخلّص به نیّر. وى در تهران متولد شد. علوم ادبى و عربى را فراگرفت. در آغاز جوانى به سبب حسن خط و مایهى دانش، در زمرهى منشیان فتحعلى خان صاحب دیوان و حسینقلى خان نظامالسلطنه درآمد و به اغلب ایالات ایران سفر كرد. در سال 1286 ش وارد وزارت جنگ شد. در اوایل سلطنت رضاخان، در دفتر مخصوص، به سمت منشیگرى به خدمت مشغول شد. نیّر از شعراى توانا و از ادیبان نامور بود. در سرودن انواع شعر مهارت داشت، اما به غزل بیشتر مایل بود. آثار وى: «اخلاق»، به شعر؛ «انشاء جدید مقدماتى»؛ «انشاء مقدماتى دوم»؛ «انشاء جدید».
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو 1287 ش)، نویسنده. در تهران متولد شد. از كودكى در اصفهان بود و تا سال چهارم متوسطه در آن شهر گذراند. سپس به تهران آمد و دورهى متوسطه را در دارالمعلمین به پایان رسانید. پس از آن به اروپا رفت و موفق ب اخذ دیپلم از مدرسهى عالى پاریس گردید و مدت دو سال در كارخانههاى مختلف فرانسه در قسمتهاى ذوب آهن و شیشه و راهآهن و استخراج فلزات كارآموزى كرد. در سال 1315 ش به ایران بازگشت و مشاغلى را در ادارهى كل معادن عهدهدار شد. آثار وى: «دفترچهى مشخصات مواد فلزى»؛ «نقشهبردارى هوایى».
ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو 1298 ق)، نویسنده و مترجم. پسر حبیباللَّه آموزگار در اصطهبانات فارس متولد شد. در رشتهى اقتصاد و ادبیات به اخذ مدرك كارشناسى نایل شد. براى تكمیل تحصیل به آمریكا رفت و دكتراى خود را در هر دو رشته گرفت. پس از بازگشت به ایران مشاور اقتصادى شد. ولى مجدداً به آمریكا رفت و به تدریس در دانشگاه مشغول شد. وى مدتى نمایندهى اصطهبانات در مجلس بود و یك چند نیز وزیر بازرگانى شد. از آثار او است: «كلیما یا سایهى خوبان»، ترجمهاى از كتاب آندره موروا.[1] (1359 -1269 ش)، روزنامهنگار و مترجم. در اصطهبانات فارس متولد شد. به شیراز رفت و مقدمات فقه و اصول و منطق را فراگرفت. در 1290 ش به تهران آمد و به جرگهى مطبوعات وارد شد و سردبیر روزنامههاى «آفتاب»، «صداى ایران»، و مدیر مجله «رهنما» و صاحب امتیاز مجله «علم و اخلاق» شد. سپس به ریاست مدرسهى دولتى ادب منصوب گردید مدتى هم ریاست فرهنگ شیراز را بر عهده داشت. در وزارت دادگسترى نیز یك چند مشاغل گوناگونى عهدهدار شد. در سال 1330 ش وزیر فرهنگ و پس از آن چند دوره سناتور شد. از همكاران مجلهى «آینده» و جزء مؤسسان و شریكان دورهى چهارم آن مجله بود از جملهى آثار وى: «آموزش و پرورش»؛ «ابومسلم خراسانى»، ترجمه از عربى؛ «اصلاحات اجتماعى»؛ «تاریخ اسلام»؛ «رهنماى تربیت»، ترجمه از عربى؛ «زن در جامعه»؛ «فرهنگ آموزگار».[2] روزنامهنگار. تولد: 1270، تهران. درگذشت: فروردین 1359. حبیبالله آموزگار اصطهباناتى، فرزند محمدحسین اصطهباناتى، تحصیلات مقدماتى خود را در مدارس تهران پشت سر گذاشت و سپس به دارالفنون وارد شد و پس از فراغت از تحصیل به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. وى مدتى ریاست مدرسهى دولتى ادب و پس از آن ریاست معارف فارس و ریاست تعلیمات ولایات را به عهده داشت. در زمان داور به وزارت عدلیه منتقل شد و به مشاغل مختلفى از عضویت استیناف و ثبت كل و بازرسى قضایى دست یافت. وى همچنین مدتى مستشار دیوان كشور بود. حبیبالله آموزگار اصطهباناتى، مدتى نیز در دانشكدهى ادبیات دانشگاه تهران تدریس نمود. مدتى در وزارت دادگسترى در سمتهاى مختلف مشغول به كار بود. سالها در مجلس سنا به عنوان نمایندهى منصوب شده بود و در كابینهى حسین علاء كه در 29 اسفند سال 1330 تشكیل شد به عنوان وزیر فرهنگ معرفى گردید. این كابینه بر اثر تظاهرات مردم و اعتصابات ادارات و بازار به منظور ملى شدن صنعت نفت دیرى نپایید و در دهم اردیبهشت سال 1331 سقوط كرد. حبیبالله آموزگار در دورهى چهارم مجلس شوراى ملى نیز نماینده بود. آموزگار در تهران به عرصه مطبوعاتى وارد شد و به سردبیرى روزنامهى «آفتاب» و روزنامهى «صداى ایران» و همچنین به مدیریت مجلههاى «رهنما» و «علم و اخلاق» رسید. آموزگار مدتى نیز صاحب امتیاز روزنامه «جهان آینده» بود. علاوه بر تألیف برخى از كتب درسى، از آثار وى كه قسمتى به صورت تألیف و قسمتى دیگر به صورت ترجمه است، مىتوان به عنوانهاى زیر اشاره كرد: آموزش و پرورش (1316)؛ ابومسلم خراسانى (جرجى زیدان، ترجمه با همكارى عبدالحسین میرزا، سه جلد)؛ اصطلاحات اجتماعى (1307)؛ تاریخ اسلام (1334)؛ جهان و روح آفرینش (1333)؛ رهنماى تربیت یا اصول تعلیم (اثر عمر بیك مصرى، ترجمهى كتاب هدایة المدرس، تألیف و ترجه، 1301)؛ زن در جامعه (1311)؛ عالم ارواح (تلخیص و ترجمه از كتاب الارواح طنطاوى، 1307)؛ صرف عربى، عمدة النحو (نحو عربى)، فرهنگ فارسى آموزگار (چاپ اول: 1336)؛ منطق آموزگار (1301)؛ لغت عربى به فارسى آموزگار، فلسفهى روحى (1308)؛ ملكه اسلام.