کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
   كد خبر: 9773 چهارشنبه، 27 خرداد 1394 - 16:51
 
به گزارش روضه نيوز؛
زيارت امام حسين در ماه رمضان
 
زيارت امام حسين (ع) از اعمالي است كه در اكثر اوقات و ايام سال بدان اشاره شده و فضائل زيادي براي آن ذكر شده است. در ماه رمضان هم روايات و اعمالي ذكر شده است.
  

  روضه نيوز؛شهاب الدين جعفري/ شيخ عباس قمي در مفاتيح الجنان ضمن زيارات امام حسين (ع) تحت عنوان زيارت چهارم از زيارات مخصوص امام حسين (ع) به فضائل زيارت ايشان در ايام ماه مبارك رمضان اشاره نموده و با ذكر متن زيارت اين مطالب را مي‌آورند:بدون عكس

... چهارم زيارت شب‌هاي قدر است بدان كه احاديث در فضيلت زيارت امام حسين (ع) در ماه مبارك رمضان خصوص شب اول و نيمه و آخر آن و در خصوص شب قدر بسيار است و از حضرت امام محمدتقي (ع) نقل شده است كه هر كه زيارت كند امام حسين (ع) را در شب بيست و سوم ماه رمضان و آن شبى است كه اميد هست شب قدر باشد و در آن شب هر امر محكمى جدا و مقدر مى‌شود مصافحه كنند با او روح بيست‌وچهار هزار ملك و پيغمبر كه همه رخصت مى‏‌طلبند از خدا در زيارت آن حضرت در اين شب ۱ و در حديث معتبر ديگر از حضرت صادق (ع) مروى است كه چون شب قدر مى‌‏شود منادى از آسمان هفتم از بطنان عرش ندا مى‌‏كند كه حق‌تعالى آمرزيد هر كه را كه به زيارت قبر حسين (ع) آمده۲ و در روايت است كه هر كه شب قدر نزد قبر آن حضرت باشد و دو ركعت نماز گزارد نزد آن حضرت يا آنچه ميسر شود و از حق‌تعالي سؤال كند بهشت را و پناه برد از آتش حق‌تعالي به او عطا فرمايد سؤال او را و پناه دهد او را از آتش۳ و ابن قولويه از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه هر كه زيارت كند قبر امام حسين (ع) را در ماه رمضان و بميرد در راه زيارت از براى او عرض و حسابى نخواهد بود و به او بگويند كه داخل بهشت شو بدون خوف و بيم۴ و اما الفاظى كه زيارت كرده مى‌‏شود حضرت امام حسين (ع) به آن در ليله‌قدر پس چنان است كه شيخ مفيد و محمد بن المشهدى و ابن طاووس و شهيد -رحمهم الله- در كتب مزار ذكر نموده‌‏اند و آن زيارت را مختص به اين شب و عيدين يعنى روز عيد فطر و قربان قرار داده‏‌اند و شيخ محمد بن المشهدى به اسناد معتبر خود آن را از حضرت صادق (ع) روايت كرده و گفته كه آن حضرت فرمودند وقتي‌كه اراده كردى زيارت كنى ابي‌عبدالله الحسين (ع) را پس برو به مشهد آن حضرت بعد از آنكه غسل كرده باشى و پوشيده باشى پاكيزه‏‌ترين جامه‏‌هاى خود را پس چون ايستادى نزد قبر آن حضرت پس‌روي خود را به‌جانب آن حضرت كن و قبله را ميان دو كتف خود قرار ده و بگو

 

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ اميرالمؤمنين‏

 سلام بر تو اى فرزند رسول خدا سلام بر تو اى فرزند اميرالمؤمنين

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الصِّدِّيقَهِ الطَّاهِرَهِ فَاطِمَهَ سَيِّدَهِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ‏

 سلام بر تو اى پسر صديقه طاهره فاطمه زهرا بزرگ زنان اهل عالم

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاَيَ يَا أَبَا عبدالله وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ‏

 سلام بر تو اى آقاى من اى اباعبدالله سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد

أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاَهَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاهَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ

 گواهى مى ‏دهم كه تو نماز را بپا داشتى و زكات به مستحقان دادى و امت را امر به معروف و نهى از منكر كردى

وَ تَلَوْتَ الْكِتَابَ حَقَّ تِلاَوَتِهِ وَ جَاهَدْتَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ صَبَرْتَ عَلَى الْأَذَى فِي جَنْبِهِ مُحْتَسِباً حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ‏

 و كتاب خدا را به حق و حقيقت تلاوت فرمودى و در راه دين خدا حق جهاد و كوشش را به حد كمال فرمودى و بر اذيت و آزار امت صبر كردى و خالص براى طرفدارى دين خدا مراقبت كامل تمام عمر تا هنگام رحلت و شهادت فرمودى

أَشْهَدُ أَنَّ الَّذِينَ خَالَفُوكَ وَ حَارَبُوكَ وَ الَّذِينَ خَذَلُوكَ وَ الَّذِينَ قَتَلُوكَ مَلْعُونُونَ عَلَى لِسَانِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِ‏

 گواهى مى‏ دهم كه آنان كه با تو به مخالفت و جنگ برخاستند و آنان كه تو را يارى نكردند و آنان كه تو را شهيد كردند همه به زبان پيغمبر امى لعن شدند

وَ قَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَى لَعَنَ اللَّهُ الظَّالِمِينَ لَكُمْ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ ضَاعَفَ عَلَيْهِمُ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ‏

 و زيان و خوارى بر كسانى كه به شما افتراء بستند خدا لعنت كند آنان كه در حق شما ظلم و ستم كردند از خلق اولين و آخرين بر همه لعنت ابد و عذابشان مضاعف شديد و دردناك باد

أَتَيْتُكَ يَا مَوْلاَيَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ زَائِراً عَارِفاً بِحَقِّكَ مُوَالِياً لِأَوْلِيَائِكَ‏

 اى آقاى من اى فرزند رسول خدا با معرفت به حق امامتت و خلافتت بدين درگاه به زيارت حضرتت آمده‏ ام و دوست با دوستانت

مُعَادِياً لِأَعْدَائِكَ مُسْتَبْصِراً بِالْهُدَى الَّذِي أَنْتَ عَلَيْهِ عَارِفاً بِضَلاَلَهِ مَنْ خَالَفَكَ فَاشْفَعْ لِي عِنْدَ رَبِّكَ‏

 و دشمن با دشمنان توأم و بدان راه هدايت و ايمان كه تو بر آن بودى بصير و معتقدم و عارف و واقفم به گمراهى مخالفانت پس مرا نزد خدا شفاعت فرما پس بچسبان خود را بر قبر و روى خود را بر آن گذار پس مى ‏روى به جانب سر مقدس و مى ‏گويى‏

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا حُجَّهَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ سَمَائِهِ‏

 سلام بر تو اى حجت خدا در همه زمين و آسمان

صَلَّى اللَّهُ عَلَى رُوحِكَ الطَّيِّبِ وَ جَسَدِكَ الطَّاهِرِ وَ عَلَيْكَ السَّلاَمُ يَا مَوْلاَيَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ‏

 درود خدا بر روح پاك و جسم مطهرت باد و بر تو سلام باد اى آقاى من و درود و رحمت و بركات خداى بر تو باد

 

پس بچسبان خود را به قبر و ببوس آن را و بگذار صورت خود را بر آن و بگرد به جانب سر پس دو ركعت نماز زيارت گزار و نماز كن بعد از آن دو ركعت آنچه ميسر شود ترا پس از آن برو به سمت پا و زيارت كن على بن الحسين عليهمالسلام را و بگو

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاَيَ وَ ابْنَ مَوْلاَيَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ‏

 سلام بر تو اى آقاى من فرزند آقاى من (اى على بن الحسين) رحمت و بركات خدا بر تو باد

لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ وَ ضَاعَفَ عَلَيْهِمُ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ‏

 خدا لعنت كند آن‌كس را كه در حق تو ظلم و ستم كرد و خدا لعنت كند آن‌كس كه تو را به قتل رسانيد خدا عذاب دردناك او را مضاعف و شديد گرداند و دعا كن به آنچه مى‏ خواهى پس زيارت كن شهدا را در حالى كه ميل كنى از سمت پا به طرف قبله پس بگو

السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الصِّدِّيقُونَ السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الشُّهَدَاءُ الصَّابِرُونَ‏

 سلام بر شما اى راست‌گويان با ايمان كامل سلام بر شما اى شهيدان راه خدا كه صبر و شكيبايى كرديد

أَشْهَدُ أَنَّكُمْ جَاهَدْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ صَبَرْتُمْ عَلَى الْأَذَى فِي جَنْبِ اللَّهِ‏

 گواهى مى ‏دهم كه شما در راه خدا جهاد كرديد و بر هر رنج و بلا صبر و تحمل نموديد

وَ نَصَحْتُمْ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ حَتَّى أَتَاكُمُ الْيَقِينُ أَشْهَدُ أَنَّكُمْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّكُمْ تُرْزَقُونَ‏

 در طرفدارى دين خدا و در راه رضاى خدا و رسولش هميشه نصيحت و خيرخواهى كرديد تا هنگام شهادت و رحلت از دنيا گواهى مي‌دهم كه شما زنده ابديد نزد خدا و به رزق آسمانى متنعم شديد

فَجَزَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الْإِسْلاَمِ وَ أَهْلِهِ أَفْضَلَ جَزَاءِ الْمُحْسِنِينَ وَ جَمَعَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ فِي مَحَلِّ النَّعِيمِ‏

 پس خدا از اسلام و اهل اسلام به شما پاداش بهترين نيكوكاران عالم را عطا فرمايد و بين ما و شما در محل نعمت ابد جمع گرداند

 

پس مى ‏روى به زيارت عباس بن اميرالمؤمنين (ع) همين‌كه رسيدى آنجا و ايستادى نزد آن جناب بگو

السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ اميرالمؤمنين السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ‏

 سلام بر تو اى پسر اميرالمؤمنين سلام بر تو اى بنده شايسته مطيع فرمان خدا و رسول خدا

أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ (جَاهَدْتَ وَ) نَصَحْتَ وَ صَبَرْتَ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ‏

 گواهى مى ‏دهم كه تو در راه خدا جهاد كردى و نصيحت و خيرخواهى در همه عمر تا هنگام رحلت و شهادتت فرمودى و صبر ورزيدى

لَعَنَ اللَّهُ الظَّالِمِينَ لَكُمْ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ أَلْحَقَهُمْ بِدَرْكِ الْجَحِيمِ‏

 خدا ظالمان در حق شما را از خلق اولين و آخرين لعنت كند و آن‌ها را به قعر دوزخ درافكن

پس نماز مستحب است كه در مسجد آن جناب هر چه خواهد و بيرون رود۵

 

 ۲. بخشي از فضائل نقل شده براي زيارت ايشان در اين ايام از كتب روايي:

۲-۱. [إقبال الأعمال‏] عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ الشَّيْبَانِيِّ بِإِسْنَادِهِ مِنْ كِتَابِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الْوَاحِدِ النَّهْدِيِّ فِي حَدِيثٍ يَقُولُ فِيهِ عَنِ الصَّادِقِ (ع) أَنَّهُ قِيلَ لَهُ فَمَا تَرَى لِمَنْ حَضَرَ قَبْرَهُ يَعْنِي الْحُسَيْنَ (ع) لَيْلَهَ النِّصْفِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ بَخْ بَخْ مَنْ صَلَّى عِنْدَ قَبْرِهِ لَيْلَهَ النِّصْفِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ عَشْرَ رَكَعَاتٍ مِنْ بَعْدِ الْعِشَاءِ مِنْ غَيْرِ صَلَاهِ اللَّيْلِ يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَهٍ بِفَاتِحَهِ الْكِتَابِ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ اسْتَجَارَ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ كَتَبَهُ اللَّهُ عَتِيقاً مِنَ النَّارِ وَ لَمْ يَمُتْ حَتَّى يُرَى فِي مَنَامِهِ مَلَائِكَهً يُبَشِّرُونَهُ بِالْجَنَّهِ وَ مَلَائِكَهً يُؤْمِنُونَهُ مِنَ النَّارِ۶

 ترجمه: به امام صادق (ع) عرضه شد كه: چه مي‌بينيد براي كسي كه حاضر شود در كنار قبر ايشان يعني حسين (ع) شب نيمه ماه رمضان؟ پس حضرت فرمودند: به‌به (خوش به حال آن‌كسي كه) ده ركعت نماز گزارد نزد قبر ايشان در شب نيمه ماه رمضان بعد از نماز عشاء به‌جز نوافل شب كه در هر ركعت از آن سوره حمد را با ده مرتبه سوره توحيد (قل هو الله احد) و سپس به خداوند از آتش پناه برد؛ خداوند او را از آزادشدگان از آتش قرار مي‌دهد و نمي‌ميرد تا اينكه در خوابش فرشتگاني كه او را به بهشت بشارت مي‌دهند و فرشتگاني كه از آتش امانش مي‌دارند را ببيند.

 ۲-۲. عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ عَنْ أَبِي عبدالله (ع) قَالَ إِذَا كَانَ لَيْلَهُ الْقَدْرِ فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ نَادَى مُنَادٍ تِلْكَ اللَّيْلَهَ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ غَفَرَ لِمَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَيْنِ (ع) فِي هَذِهِ اللَّيْلَه ۷

ترجمه: امام صادق (ع) فرمودند: هنگامي كه شب قدر مي‌شود كه در آن شب هر امري بر اساس حكمت الهي تدبير مي‌شود؛ آن شب منادي از درون عرش ندا سر مي‌دهد كه همانا خداوند تعالي آمرزيده است براي آن‌كس كه نزد قبر حسين (ع) آمده در اين شب!  

 ۲-۳. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْفَضْلِ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ‏ مُحَمَّدٍ عليهم السلام يَقُولُ مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ (ع) فِي شَهْرِ رَمَضَانَ وَ مَاتَ فِي الطَّرِيقِ لَمْ يُعْرَضْ وَ لَمْ يُحَاسَبْ وَ يُقَالُ لَهُ ادْخُلِ الْجَنَّهَ آمِنا۸

ترجمه: از محمّد بن مروان روايت شده كه گفت: محمّد بن الفضل مى‏ گويد: از حضرت جعفر بن محمّد (ع) شنيدم كه مى ‏فرمودند: كسى كه قبر حضرت امام حسين (ع) را در ماه رمضان زيارت كند و در راه فوت شود در معرض عتاب و خطاب او را نياورده و نسبت به اعمالش محاسبه صورت نگرفته بلكه، به او گفته مى‏شود: داخل بهشت شو در حالى كه در امان هستى‏.

۴-۲.عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ فَيْضِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عليهما السلام أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ زِيَارَهِ الْحُسَيْنِ (ع) فَقِيلَ لَهُ هَلْ فِي ذَلِكَ وَقْتٌ أَفْضَلُ مِنْ وَقْتٍ فَقَالَ زُورُوهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ فِي كُلِّ وَقْتٍ وَ فِي كُلِّ حِينٍ فَإِنَّ زِيَارَتَهُ (ع) خَيْرُ مَوْضُوعٍ فَمَنْ أَكْثَرَ مِنْهَا فَقَدِ اسْتَكْثَرَ مِنَ الْخَيْرِ وَ مَنْ قَلَّلَ قُلِّلَ لَهُ وَ تَحَرَّوْا بِزِيَارَتِكُمُ الْأَوْقَاتَ الشَّرِيفَهَ فَإِنَّ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَهَ فِيهَا مُضَاعَفَهٌ وَ هِيَ أَوْقَاتُ مَهْبِطِ الْمَلَائِكَهِ لِزِيَارَتِهِ قَالَ فَسُئِلَ عَنْ زِيَارَتِهِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ مَنْ جَاءَهُ (ع) خَاشِعاً مُحْتَسِباً مُسْتَقِيلًا مُسْتَغْفِراً فَشَهِدَ قَبْرَهُ فِي إِحْدَى ثَلَاثِ لَيَالٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَوَّلِ لَيْلَهٍ مِنَ الشَّهْرِ وَ لَيْلَهِ النِّصْفِ وَ آخِرِ لَيْلَهٍ مِنْهُ تَسَاقَطَتْ عَنْهُ ذُنُوبُهُ وَ خَطَايَاهُ الْحَدِيثَ وَ فِيهِ ثَوَابٌ جَزِيلٌ ۹

ترجمه: از امام باقر (ع) درباره زيارت امام حسين (ع) پرسيده شد و عرض كردند: آيا در مورد زيارت ايشان، زماني برتر از زماني ديگر وجود دارد؟ فرمودند: زيارت كنيد ايشان را كه دود خداوند بر او باد؛ در هر زمان و هر آني. چراكه زيارت ايشان بهترين چيز است، پس هر كه بيشتر مبادرت به آن كند، در نتيجه خير بيشتري جمع نموده و هر كه كمتر، پس برايش كمتر است (از خير) و انتخاب كنيد براي زيارتتان ايام و اوقات شريفه و مبارك را. چراكه اعمال نيك در آن اوقات مضاعف‌اند و آن زمان‌ها هنگامه نزول ملائكه براي زيارت ايشان است. سپس از زيارت ايشان در ماه رمضان سؤال شد. در پاسخ فرمودند: هركه نزد ايشان بيايد در حالي كه خاشع و شكيبا و اميدوار به پاداش باشد و اظهار پشيماني كند و طلب آمرزش نمايد و در اين حال نزد قبر ايشان حاضر شود؛ در يكي از شب‌هاي از ماه رمضان كه شب اول و نيمه و شب آخر ماه باشند؛ گناهان و خطاهايش از او ساقط مي‌گردند (و ادامه حديث كه در آن ثواب‌هاي زيادي آورده شده)

 ۲-۵. عَنْ زَيْدٍ أَبِي أُسَامَهَ عَنْ أَبِي عبدالله (ع) قَالَ فِي هَذِهِ الْآيَهِ فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ قَالَ هِيَ لَيْلَهُ الْقَدْرِ يُقْضَى فِيهَا أَمْرُ السَّنَهِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ هِيَ فِي الْعَشْرِ الْأَوَاخِرِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَمَنْ أَدْرَكَهَا أَوْ قَالَ شَهِدَهَا عِنْدَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ (ع) يُصَلِّي عِنْدَهُ رَكْعَتَيْنِ أَوْ مَا تَيَسَّرَ لَهُ وَ سَأَلَ اللَّهَ الْجَنَّهَ وَ اسْتَعَاذَ بِهِ مِنَ النَّارِ آتَاهُ اللَّهُ مَا سَأَلَ وَ أَعَاذَهُ مِمَّا اسْتَعَاذَ مِنْهُ الْحَدِيثَ وَ فِيهِ ثَوَابٌ عَظِيمٌ ۱۰

ترجمه: امام صادق (ع) ذيل آيه فيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكيم‏۱۱ (در آن شب هر امرى بر اساس حكمت (الهى) تدبير و جدا مى‏ گردد) فرمودند: آن شب قدر است كه در آن امور سال تقدير و قضا مي‌شود تا اينكه فرمودند: و آن شب (شب قدر) در ده شب پاياني ماه رمضان است. هركس آن را درك كند (اينكه فرمود حاضر شود) نزد قبر حسين (ع) و نزد ايشان دو ركعت يا هرچه مي‌تواند نماز گزارد، از خداوند بهشت را طلب نمايد و به او از آتش پناه ببرد؛ خداوند آنچه را طلب نموده به او بدهد و از آنچه پناه خواسته، پناه دهد (و ادامه حديث كه در آن ثواب بسياري آورده شده)

 

 ۲-۶. عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي (ع) فِي حَدِيثٍ قَالَ مَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ (ع) لَيْلَهَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ هِيَ اللَّيْلَهُ الَّتِي يُرْجَى أَنْ تَكُونَ لَيْلَهَ الْقَدْرِ وَ فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ صَافَحَهُ أَرْبَعَهٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ مَلَكٍ وَ نَبِيٍّ كُلُّهُمْ يَسْتَأْذِنُ اللَّهَ فِي زِيَارَهِ الْحُسَيْنِ (ع) فِي تِلْكَ اللَّيْلَهِ ۱۲

ترجمه: حضرت عبدالعظيم حسني از امام محمدتقي (ع) در حديثي نقل نموده كه فرمودند: كسي كه زيارت نمايد حسين (ع) را در شب بيست و سوم ماه رمضان و آن شبي است كه اميد مي‌رود شب قدر باشد و در آن شب هر امري تقدير و جدا مي‌شود، بيست‌وچهار هزار ملك و نبي او با او دست مي‌دهند (مصافحه مي‌كنند) كه تمامي آن‌ها از خداوند اجازه زيارت حسين (ع) را در آن شب طلب مي‌نمايند.

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عبدالله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عبدالله رَحِمَكَ اللَّهُ يَا أَبَا عبدالله لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ وَ لَعَنَ

 

 


پي نوشت

۱. اصل حديث در قسمت دوم ذكر شده است. (۶-۲)

۲. اصل حديث در قسمت دوم ذكر شده است. (۲-۲)

۳. اصل حديث در قسمت دوم ذكر شده است. (۵-۲)

۴. اصل حديث در قسمت دوم ذكر شده است. (۳-۲)

۵. مفاتيح‌الجنان / زيارت چهارم از زيارات مخصوص امام حسين (ع) ص: ۴۴۵ // بحارالانوار ج: ۹۸ ص: ۳۵۰//

۶. وسائل‏الشيعه ج: ۸ ص: ۲۵ و بحارالانوار ج: ۹۸ ص: ۳۵۰ به نقل از إقبال‏الأعمال ص: ۱۵۱

۷. وسائل‏الشيعه ج: ۱۴ ص: ۴۷۲

۸. كامل الزيارات، ص: ۳۳۱

۹. وسائل‏الشيعه ج: ۱۴ ص: ۴۷۳

۱۰. وسائل‏الشيعه ج: ۱۴ ص: ۴۷۴

۱۱. (۴۴) الدخان: ۴

۱۲. وسائل‏الشيعه ج: ۱۴ ص: ۴۷۴

۱۳. كامل الزيارات، ص: ۲۰۵

 

br نوشته شده در تاريخ ۲۷ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: زيارت امام حسين در ماه رمضان،
ادامه مطلب
 

دعاي روز اول ماه رمضان

 

 

   
 
   

 

 

اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِيَامِى فِيهِ صِيَامَ الصَّائِمِينَ وَ قِيَامِى فِيهِ قِيَامَ الْقَائِمِينَ وَ نَبِّهْنِى فِيهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِينَ وَ هَبْ لِى جُرْمِى فِيهِ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ وَ اعْفُ عَنِّى يَا عَافِيا عَنِ الْمُجْرِمِينَ.

 

 


 

 

 

خدايا قرار بده روزه مرا در آن روزه‌داران واقعى و قيام و عبادتم در آن قيام شب‌زنده‌داران و بيدارم نما در آن از خواب بى‌خبران و ببخش به من جنايتم را در اين روز اى معبود جهانيان و در‌گذر از من اى بخشنده جنايات‌كاران.

 


شرح دعاي روز اول ماه مبارك رمضان 

    “اللهم اجعل صيامي فيه صيام الصائمين و قيامي فيه قيام القائمين و نبهني فيه عن نومه الغافلين وهب لي جرمي فيه يا اله العالمين واعف عني يا عافيا عن المجرمين.”“خدايا روزه مرا در اين روز (و در هر روزه ماه مبارك رمضان) مانند روزه روزه داران حقيقي كه (مقبول درگاه تست) قرار ده و اقامه نمازم را (و يا برپا داشتن هر كار خيري را) مانند نمازگزاران واقعي (مانند برپا دارنده هر كار خيري) مقرر فرما و مرا از خواب غفلت و غافلان (از ياد تو) هوشيار و بيدار ساز و هم در اين روز گناهم و جرمم را ببخش اي خداي عالميان و زشتيهايم را عفو فرما اي عفو كننده مجرمان”
    1- اللهم اجعل صيامي فيه صيام الصائمين” “خدايا روزه مرا در اين روز مانند روزه روزه داران واقعي قرار ده”
    حال مي خواهيم بدانيم “صيام الصائمين” يعني چه؟ براي درك اين موضوع اشاره مي نماييم به حديثي گرانقدر از پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آله) كه فرمودند: “اذاغتاب الصائم افطر(1)“ يعني “هرگاه روزه دار غيبت كند روزه اش را خورده است” و در حديث ديگري مي فرمايند: “منغتاب امرا مسلما بطل صومه و نقض و وضوه”(2) يعني “هر كه غيبت مسلماني را نمايد روزه و وضويش باطل مي گردد. كه از اين دو حديث گرانبها در مي يابيم كه روزه فقط با گرسنگي و تشنگي كشيدن محقق نمي گردد و غير از موارد ذكر شده در رساله عمليه كه باعث ابطال روزه مي گردد، عوامل ديگري چون غيبت نيز روزه فرد مسلمان را باطل مي نمايد و از اين رو روزه واقعي روزه اي است كه بايد در آن تمام اعضا و جوارح انسان روزه دار باشد. به طوري كه فرد روزه دار بايد از تمام اعمال قبيح چون (غيبت، فحش و ناسزا، خشم و غضب، نگاه به نامحرم و...) دوري نمايد. چنانچه امام صادق عليه السلام نيز در حديثي چنين مي فرمايند كه: “پدرم فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله از زني روزه دار شنيد كه به كنيزش فحش مي داد پس دستور داد طعامي حاضر نمودند و به آن زن فرمود: بخور، پاسخ داد: اي رسول خدا! من روزه ام، آنگاه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند: “كيف تكونين صائمه وقد سببت جاريتك؟ ان الصوم ليس من الطعام و الشراب و انما جعل الله ذلك حجابا عن سواهما من الفواحش من الفعل و القول يفطر الصائم ما اقل الصوام و اكثر الجواع”(3) يعني “تو چه روزه داري كه به كنيزت فحش دادي؟ به راستي كه روزه، خودداري از خوردن و آشاميدن نمي باشد، فقط و فقط خداوند آن را (روزه را) به عنوان مانعي از ساير زشتي هاي گفتاري قرار داده است، زشتيهايي كه روزه روزه دار را مي شكند (باطل مي كند) چقدر روزه داران (حقيقي) اندك و گرسنگان فراوانند” و نيز در حديث ديگر از امام صادق عليه السلام منقول است كه فرمودند: “اذا صمت فليصم سمعك و بصرك و شعرك و عدد اشياء غير هزار و قال لا تكونن يوم صومك كيوم فطرك” يعني “هرگاه روزه گرفتي پس بايد گوش و چشم و موي تو نيز روزه باشد و امام عليه السلام غير از اينها چيزهاي ديگري را نيز بر شمرد و فرمود: نبايد روزي كه روزه هستي با روزي كه روزه نيستي يكسان باشد” پس همان طوري كه در احاديث بالا ذكر شد هر كسي كه فقط از روزه و روزه داري گرسنگي و تشنگي بكشد و از اعمال قبيحي چون دروغ، غيبت و ... اجتناب ننمايد يقينا روزه اش باطل شده و جزء روزه داران واقعي محسوب نمي گردد و صيامش جزء صيام و صائمين قرار نمي گيرد و اين امر ما را ملزم مي دارد كه در روز اول ماه مبارك رمضان اولين چيزي كه از خداوند درخواست نماييم اين باشد كه به ما توفيق عنايت كند كه روزه ما جزء روزه هاي حقيقي و واقعي قرار گيرد.
    2- و قيامي فيه قيام القائمين (و اقامه نمازم را مانند نمازگزاران واقعي (برپا داشتن هر كار خير را مانند برپا دارندگان كار خير قرار دهد.) حال در اينجا مي خواهيم بدانيم كه قيام قائمين يعني چه؟ در اينجا منظور از قيام شايد اقامه نماز و يا به عبارت ديگر هر نوع برخاستي كه امر خيري در آن باشد، همانند (بيداري در سحرهاي ماه رمضان براي سحري خوردن و يا دعا و مناجات نمودن، افطار نمودن روزه، كمك نمودن به مستمندان و...) كه همه اينها نوعي قيام مي باشد كه بايد به صورت قيام القائمين صورت پذيرد و در مفهومي واضح تر قيام ما براي آنكه جزء قيام القائمين قرار گيرد بايد فقط هدف و قصد و نيت، رضاي خداوند باشد يعني اراده هر كاري را نموديم فقط رضاي خدا را در نظر بگيريم، پس قيام القائمين به پا خاستن كساني كه رضاي خداوند را در نظر مي گيرند مي باشد و ما نيز در اين روز از خداوند مي خواهيم كه برخاستن ما را چه براي اقامه نماز و يا هر كار خيري جزء برخاست كساني قرار دهد كه فقط رضاي خداوند را مي طلبد و...
    3- (و بنهني فيه عن نومه الغافلين( ) و مرا از خواب غافلان (از ياد تو) هشيار و بيدار نما) در (لياقت از دعا) از خداوند مي خواهيم كه ما را از خواب غفلت بيدار نمايد كه در اينجا جا دارد كه به حديثي اشاره كنيم كه در آن امير مومنان حضرت علي عليه السلام در نامه اي به يكي از صحابه خويش مي نويسد “فتدارك مابقي من عمرك ولا تقل غدا بعد غد فانما هلك من كان قبلك با قامتهم علي الاماني و التسويف حتي اقامهم امرالله بغته و هم غافلون فنقلوا علي اعوادهم الي قبورهم المظلمه الضيقه و قد اسلمهم الا و لا دوا الاهرن” (4) يعني “پس باقيمانده عمرت را درياب و نگو فردا بعد از فردا (چنين خواهم نمود) همانا انسانهاي قبل از تو به خاطر آرزوها و به تاخير انداختنها هلاك شدند تا ناگهان امر خداوند (يعني مرگشان) فرا رسيد و آنها غافل بودند، پس بر روي چوبهايشان (تابوتهايشان) به سوي قبرهاي تاريك و تنگ خود منتقل شدند و فرزندان و خويشاوندانشان آنها را تسليم (گور) نمودند” پس در اينجا در مي يابيم كه اكثر انسانها در خواب غفلت بسر مي بردند، خوابي كه انسان را از معبود و پروردگار خويش جدا مي سازد، خوابي كه چشمان انسان در آن باز است اما دل انسان واقعيتها را نمي بيند. پس در اين روز از خداوند مي خواهيم كه ما را از خواب غفلتي كه انسان را به هلاكت و نابودي مي كشاند بيدار نموده و نجات بخشد...”
    4-“وهب لي جرمي فيه يا اله العالمين...” “ و هم در اين روز جرم و گناهم را ببخش اي خداي عالميان”
    همان طور كه در روايات متعدد آمده است گناهان انسان يكي از موانع و حجابهاي بين رابطه انسان و پروردگار است به طوري كه اگر انسان معصيت پروردگار خويش را انجام دهد آن گاه است كه از دستور شيطان پيروي و از دستور پروردگار خويش سرپيچي نموده است كه همين امر باعث مي گردد كه بنده حجابي بين خود و پروردگار خويش ايجاد نمايد پس در ادامه دعا از خداوند مي خواهيم كه جرم و گناهان ما را در اين روز ببخشايد و خود خداوند نيز در قرآن مي فرمايد: “و من يغفر الذنوب الا الله”(5) يعني “جز خداوند چه كسي گناهان ما را مي بخشايد” پس ما نيز از خداوند مي خواهيم و مي گوييم كه جرم و گناهان ما را ببخش اي خداوند عالميان”...
    5- “واعف عني يا عافيا عن المجرمين” “و عفو نما مرا اي عفو كننده مجرمان”
    همان طوري كه در قسمت قبل دعا از خداوند درخواست بخشش جرم و گناهان خود را درخواست نموديم، مي دانيم كه لازمه آن عفو و گذشت و رحمت خداوند مي باشد كه در ادامه دعا از ذات اقدس الهي مي خواهيم كه ما را عفو نمايد به طوري كه سابقه عفو و گذشت خداوند از مجرمان و گناهكاران را در روايات و احاديث اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام شنيده ايم و در قرآن نيز خداوند متعال اين گونه به بندگان خويش مي آموزد تا بگوييم: “واغف عنا و اغفرلنا و ارحمنا انت مولنا فانصرنا علي القوم الكفرين”(6) يعني “و عفو نما از ما (گناهانمان را) و بيامرز براي ما و رحم نما بر ما (به طوري كه) تو مولا و پروردگار ما هستي پس ياري و پيروز نما مارا بر عليه قوم كافر”
    ان شاءالله كه تابع باشيم
    پي نوشتها:
    1- عوالي اللآلي ج1، ص 263 و حديث 53
    2- الفقيه، ج4، ص 15
    3- اصول كافي، ج4، ص 87
    4- اصول كافي، ج4، ص 87
    5- 136 آل عمران
    6- 286 سوره بقره

br نوشته شده در تاريخ ۲۷ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: دعاي روز اول ماه رمضان،
ادامه مطلب
 

دعاي روز اول ماه رمضان

 

 

   
 
   

 

 

اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِيَامِى فِيهِ صِيَامَ الصَّائِمِينَ وَ قِيَامِى فِيهِ قِيَامَ الْقَائِمِينَ وَ نَبِّهْنِى فِيهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِينَ وَ هَبْ لِى جُرْمِى فِيهِ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ وَ اعْفُ عَنِّى يَا عَافِيا عَنِ الْمُجْرِمِينَ.

 

 


 

 

 

خدايا قرار بده روزه مرا در آن روزه‌داران واقعى و قيام و عبادتم در آن قيام شب‌زنده‌داران و بيدارم نما در آن از خواب بى‌خبران و ببخش به من جنايتم را در اين روز اى معبود جهانيان و در‌گذر از من اى بخشنده جنايات‌كاران.

 


شرح دعاي روز اول ماه مبارك رمضان 

    “اللهم اجعل صيامي فيه صيام الصائمين و قيامي فيه قيام القائمين و نبهني فيه عن نومه الغافلين وهب لي جرمي فيه يا اله العالمين واعف عني يا عافيا عن المجرمين.”“خدايا روزه مرا در اين روز (و در هر روزه ماه مبارك رمضان) مانند روزه روزه داران حقيقي كه (مقبول درگاه تست) قرار ده و اقامه نمازم را (و يا برپا داشتن هر كار خيري را) مانند نمازگزاران واقعي (مانند برپا دارنده هر كار خيري) مقرر فرما و مرا از خواب غفلت و غافلان (از ياد تو) هوشيار و بيدار ساز و هم در اين روز گناهم و جرمم را ببخش اي خداي عالميان و زشتيهايم را عفو فرما اي عفو كننده مجرمان”
    1- اللهم اجعل صيامي فيه صيام الصائمين” “خدايا روزه مرا در اين روز مانند روزه روزه داران واقعي قرار ده”
    حال مي خواهيم بدانيم “صيام الصائمين” يعني چه؟ براي درك اين موضوع اشاره مي نماييم به حديثي گرانقدر از پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آله) كه فرمودند: “اذاغتاب الصائم افطر(1)“ يعني “هرگاه روزه دار غيبت كند روزه اش را خورده است” و در حديث ديگري مي فرمايند: “منغتاب امرا مسلما بطل صومه و نقض و وضوه”(2) يعني “هر كه غيبت مسلماني را نمايد روزه و وضويش باطل مي گردد. كه از اين دو حديث گرانبها در مي يابيم كه روزه فقط با گرسنگي و تشنگي كشيدن محقق نمي گردد و غير از موارد ذكر شده در رساله عمليه كه باعث ابطال روزه مي گردد، عوامل ديگري چون غيبت نيز روزه فرد مسلمان را باطل مي نمايد و از اين رو روزه واقعي روزه اي است كه بايد در آن تمام اعضا و جوارح انسان روزه دار باشد. به طوري كه فرد روزه دار بايد از تمام اعمال قبيح چون (غيبت، فحش و ناسزا، خشم و غضب، نگاه به نامحرم و...) دوري نمايد. چنانچه امام صادق عليه السلام نيز در حديثي چنين مي فرمايند كه: “پدرم فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله از زني روزه دار شنيد كه به كنيزش فحش مي داد پس دستور داد طعامي حاضر نمودند و به آن زن فرمود: بخور، پاسخ داد: اي رسول خدا! من روزه ام، آنگاه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند: “كيف تكونين صائمه وقد سببت جاريتك؟ ان الصوم ليس من الطعام و الشراب و انما جعل الله ذلك حجابا عن سواهما من الفواحش من الفعل و القول يفطر الصائم ما اقل الصوام و اكثر الجواع”(3) يعني “تو چه روزه داري كه به كنيزت فحش دادي؟ به راستي كه روزه، خودداري از خوردن و آشاميدن نمي باشد، فقط و فقط خداوند آن را (روزه را) به عنوان مانعي از ساير زشتي هاي گفتاري قرار داده است، زشتيهايي كه روزه روزه دار را مي شكند (باطل مي كند) چقدر روزه داران (حقيقي) اندك و گرسنگان فراوانند” و نيز در حديث ديگر از امام صادق عليه السلام منقول است كه فرمودند: “اذا صمت فليصم سمعك و بصرك و شعرك و عدد اشياء غير هزار و قال لا تكونن يوم صومك كيوم فطرك” يعني “هرگاه روزه گرفتي پس بايد گوش و چشم و موي تو نيز روزه باشد و امام عليه السلام غير از اينها چيزهاي ديگري را نيز بر شمرد و فرمود: نبايد روزي كه روزه هستي با روزي كه روزه نيستي يكسان باشد” پس همان طوري كه در احاديث بالا ذكر شد هر كسي كه فقط از روزه و روزه داري گرسنگي و تشنگي بكشد و از اعمال قبيحي چون دروغ، غيبت و ... اجتناب ننمايد يقينا روزه اش باطل شده و جزء روزه داران واقعي محسوب نمي گردد و صيامش جزء صيام و صائمين قرار نمي گيرد و اين امر ما را ملزم مي دارد كه در روز اول ماه مبارك رمضان اولين چيزي كه از خداوند درخواست نماييم اين باشد كه به ما توفيق عنايت كند كه روزه ما جزء روزه هاي حقيقي و واقعي قرار گيرد.
    2- و قيامي فيه قيام القائمين (و اقامه نمازم را مانند نمازگزاران واقعي (برپا داشتن هر كار خير را مانند برپا دارندگان كار خير قرار دهد.) حال در اينجا مي خواهيم بدانيم كه قيام قائمين يعني چه؟ در اينجا منظور از قيام شايد اقامه نماز و يا به عبارت ديگر هر نوع برخاستي كه امر خيري در آن باشد، همانند (بيداري در سحرهاي ماه رمضان براي سحري خوردن و يا دعا و مناجات نمودن، افطار نمودن روزه، كمك نمودن به مستمندان و...) كه همه اينها نوعي قيام مي باشد كه بايد به صورت قيام القائمين صورت پذيرد و در مفهومي واضح تر قيام ما براي آنكه جزء قيام القائمين قرار گيرد بايد فقط هدف و قصد و نيت، رضاي خداوند باشد يعني اراده هر كاري را نموديم فقط رضاي خدا را در نظر بگيريم، پس قيام القائمين به پا خاستن كساني كه رضاي خداوند را در نظر مي گيرند مي باشد و ما نيز در اين روز از خداوند مي خواهيم كه برخاستن ما را چه براي اقامه نماز و يا هر كار خيري جزء برخاست كساني قرار دهد كه فقط رضاي خداوند را مي طلبد و...
    3- (و بنهني فيه عن نومه الغافلين( ) و مرا از خواب غافلان (از ياد تو) هشيار و بيدار نما) در (لياقت از دعا) از خداوند مي خواهيم كه ما را از خواب غفلت بيدار نمايد كه در اينجا جا دارد كه به حديثي اشاره كنيم كه در آن امير مومنان حضرت علي عليه السلام در نامه اي به يكي از صحابه خويش مي نويسد “فتدارك مابقي من عمرك ولا تقل غدا بعد غد فانما هلك من كان قبلك با قامتهم علي الاماني و التسويف حتي اقامهم امرالله بغته و هم غافلون فنقلوا علي اعوادهم الي قبورهم المظلمه الضيقه و قد اسلمهم الا و لا دوا الاهرن” (4) يعني “پس باقيمانده عمرت را درياب و نگو فردا بعد از فردا (چنين خواهم نمود) همانا انسانهاي قبل از تو به خاطر آرزوها و به تاخير انداختنها هلاك شدند تا ناگهان امر خداوند (يعني مرگشان) فرا رسيد و آنها غافل بودند، پس بر روي چوبهايشان (تابوتهايشان) به سوي قبرهاي تاريك و تنگ خود منتقل شدند و فرزندان و خويشاوندانشان آنها را تسليم (گور) نمودند” پس در اينجا در مي يابيم كه اكثر انسانها در خواب غفلت بسر مي بردند، خوابي كه انسان را از معبود و پروردگار خويش جدا مي سازد، خوابي كه چشمان انسان در آن باز است اما دل انسان واقعيتها را نمي بيند. پس در اين روز از خداوند مي خواهيم كه ما را از خواب غفلتي كه انسان را به هلاكت و نابودي مي كشاند بيدار نموده و نجات بخشد...”
    4-“وهب لي جرمي فيه يا اله العالمين...” “ و هم در اين روز جرم و گناهم را ببخش اي خداي عالميان”
    همان طور كه در روايات متعدد آمده است گناهان انسان يكي از موانع و حجابهاي بين رابطه انسان و پروردگار است به طوري كه اگر انسان معصيت پروردگار خويش را انجام دهد آن گاه است كه از دستور شيطان پيروي و از دستور پروردگار خويش سرپيچي نموده است كه همين امر باعث مي گردد كه بنده حجابي بين خود و پروردگار خويش ايجاد نمايد پس در ادامه دعا از خداوند مي خواهيم كه جرم و گناهان ما را در اين روز ببخشايد و خود خداوند نيز در قرآن مي فرمايد: “و من يغفر الذنوب الا الله”(5) يعني “جز خداوند چه كسي گناهان ما را مي بخشايد” پس ما نيز از خداوند مي خواهيم و مي گوييم كه جرم و گناهان ما را ببخش اي خداوند عالميان”...
    5- “واعف عني يا عافيا عن المجرمين” “و عفو نما مرا اي عفو كننده مجرمان”
    همان طوري كه در قسمت قبل دعا از خداوند درخواست بخشش جرم و گناهان خود را درخواست نموديم، مي دانيم كه لازمه آن عفو و گذشت و رحمت خداوند مي باشد كه در ادامه دعا از ذات اقدس الهي مي خواهيم كه ما را عفو نمايد به طوري كه سابقه عفو و گذشت خداوند از مجرمان و گناهكاران را در روايات و احاديث اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام شنيده ايم و در قرآن نيز خداوند متعال اين گونه به بندگان خويش مي آموزد تا بگوييم: “واغف عنا و اغفرلنا و ارحمنا انت مولنا فانصرنا علي القوم الكفرين”(6) يعني “و عفو نما از ما (گناهانمان را) و بيامرز براي ما و رحم نما بر ما (به طوري كه) تو مولا و پروردگار ما هستي پس ياري و پيروز نما مارا بر عليه قوم كافر”
    ان شاءالله كه تابع باشيم
    پي نوشتها:
    1- عوالي اللآلي ج1، ص 263 و حديث 53
    2- الفقيه، ج4، ص 15
    3- اصول كافي، ج4، ص 87
    4- اصول كافي، ج4، ص 87
    5- 136 آل عمران
    6- 286 سوره بقره

br نوشته شده در تاريخ ۲۷ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: دعاي روز اول ماه رمضان،
ادامه مطلب
 

 

دعاي روزاول ماه مبارك رمضان

خدايا روزه ‏ام را در اين ماه روزه روزه‏ داران قرار ده،و شب‏زنده‏ دارى‏ ام را شب‏زنده‏ دارى شب‏زنده‏ داران،و بيدارم كن در آن از خواب بى‏خبران،و ببخش گناهم را در آن اى معبود جهانيان،و از من درگذر، اى درگذرنده از گنهكاران. 

 

يارب  زتوامروزعطامي طلبم*

هشياري وبخشش خطامي طلبم*

مقبولي روزه ونمازوطاعات*

ازدرگه لطفت به عطا مي طلبم

 

 

 

br نوشته شده در تاريخ ۲۷ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: دعاي روزاول ماه مبارك رمضان،
ادامه مطلب
 

[تصوير:  39040111544260364927.gif]

گل صميميت

AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاوير متحرك حضرت محمد (ص)

 

 

 

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||/

 

 

 

حضرت امام خميني (ره)

 

همين شهادتها پيروزي را بيمه مي كند. همين شهادتهاست كه دشمن را رسوا مي كند در دنيا 

 

 


ما از خدا هستيم همه، همه عالم از خداست، جلوه خداست و همه عالم به سوي او برخواهد گشت، پس چه بهتر كه برگشتن اختياري باشد و انتخابي و انسان انتخاب كند، شهادت را در راه خدا و انسان اختيار كند موت را براي خدا و شهادت را براي اسلام

 

 

اين شهدا زنده هستند و در پيش خداي تبارك و تعالي "عند ربهم يرزقون" اند.
  
ما تا آخرين نفر و تا آخرين منزل و تا آخرين قطره خون، براي اعتلاي كلمه الله ايستاده ايم
 
 
/||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
 
مقام معظم رهبري
پيام معظم له به مناسبت تدفين ۵ شهيد گمنام در دانشگاه تربيت مدرس
تكريم شهيدان، تكريم ايثار و اخلاص است. تكريم دلهاي نوراني و جان هايلبريز از صفا و نورانيت است. از كار شما قدرداني مي كنم. رحمت خدا برشهيدان عزيز باد.
سيد علي خامنه اي
۳ آبان ۱۳۸۷
 
بخشي از پيام معظم له به مناسبت روز تجليل از شهدا
سلام‌ بر پيكر به‌خاك‌افتاده‌ي‌شهيدان‌ مفقودالجسد، و سلام‌ و رحمت‌ خدا بر دلهاي‌ منتظر مادران‌ و پدران‌ وهمسران‌ و فرزنداني‌ كه‌ سالها چشم‌انتظار عزيزان‌ مفقودالاثر خود ماندند و ازآنان‌ خبر و نشان‌ نيافتند.
۵ مهر ۱۳۶۹
 
در ديدار خانواده‏هاى معظّم اسرا و مفقودان جنگ تحميلى
...من مي‏دانم خانواده‏اي كه عزيزي را مفقود دارد و از سرنوشت او بي‏خبر است، چه مي‏كشد. براي مادران و پدران و همسران و فرزندان و خانواده‏ها، مراحل خيلي سختي است، ساعات و شب و روز دشواري است؛ اما اجر آن هم به همين اندازه بزرگ است...
...آن كسي كه در راه خدا، سلامت خود يا سلامت عزيزش را از دست داده است، پيش آن‏كه اين رنج را ندارد، يكسان نيستند. آن كسي كه عزيزش از او دور است و خبري از او ندارد، با ديگران يكسان نيست...
‏۳۱ ارديبهشت1376
br نوشته شده در تاريخ ۲۶ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)

ادامه مطلب



[ جمعه 23 مرداد 1394  ] [ 10:03 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 
 

زندگينامه شهيد دكتر بهشتي

 

 

 

شهيد دكتر بهشتي,دكتر بهشتي,شهيد بهشتي,زندگينامه شهيد بهشتي,زندگينامه محمد حسيني بهشتي ,درباره شهيد دكتر بهشتي,زندگينامه بزرگان
 

زندگينامه شهيد دكتر بهشتي

«من محمد حسيني بهشتي، در دوم آبان ۱۳۰۷ در شهر اصفهان در محله لنبان متولد شدم. منطقه زندگي ما از مناطق بسيار قديمي شهر است.»


اين جملات آغازين زندگينامه خود نوشت شهيد مطلوم آيت‌الله دكتر بهشتي است كه در هفتم خرداد ۱۳۶۰ در بمب گذاري دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي در تهران، به همراه ۷۲ تن از يارانش به دست منافقان كوردل به شهادت رسيد.

دكتر بهشتي در ادامه اين زندگينامه نوشته‌است:

خانواده‌ام يك خانواده روحاني است و پدرم هم روحاني بود. ايشان هم در هفته چند روز در شهر به كار و فعاليت مي‌پرداخت و هفته‌اي يك شب به يكي از روستاهاي نزديك شهر براي امامت جماعت و كارهاي مردم مي‌رفت و سالي چند روز به يكي از روستاهاي دور كه نزديك حسين آباد بود و به روستاي دورتر از آن كه حسن‌آباد نام داشت، مي‌رفت .

آمد و شد افرادي كه از آن روستاي دور به خانه ما ‌مي‌آمدند برايم بسيار خاطره انگيز است. پدرم وقتي به آن روستا مي‌رفت، در منزل يك پنبه زن بسيار فقير سكونت مي‌كرد.

آن پيرمرد اتاقي داشت كه پدرم در آن زندگي مي‌كرد. نام پيرمرد جمشيد بود و داراي محاسن سفيد، بلند و باريك، چهره روستايي و نوراني بود. پدرم مي‌گفت: ما با جمشيد نان و دوغي مي‌خوريم و صفا مي‌كنيم و من سفره ساده نان و دوغ اين جمشيد را به هر جلسه ديگري ترجيح مي‌دهم.

جمشيد هر سال دوبار از روستا به شهر و به خانه ما مي‌آمد و من بسيار به او انس داشتم.

تحصيلاتم را در يك مكتب خانه در سن چهارسالگي آغاز كردم. خيلي سريع خواندن و نوشتن و خواندن قرآن را ياد گرفتم و در جمع خانواده به عنوان يك نوجوان تيزهوش شناخته شدم، و شايد سرعت پيشرفت در يادگيري اين برداشت را در خانواده به وجود آورده بود.

تا اين كه قرار شد به دبستان بروم. دبستان دولتي ثروت در آن موقع، كه بعدها به نام ۱۵ بهمن ناميده شد. وقتي آن جا رفتم از من امتحان ورودي گرفتند و گفتند كه بايد به كلاس ششم برود، ولي از نظر سني نمي‌تواند. بنابراين در كلاس چهارم پذيرفته شدم و تحصيلات دبستاني را در همان جا به پايان رساندم.

در آن سال در امتحان ششم ابتدايي شهر، نفر دوم شدم. آن موقع همه كلاسهاي ششم را يكجا امتحان مي‌كردند . از آن جا به دبيرستان سعدي رفتم. سال اول و دوم را در دبيرستان گذراندم و اوايل سال دوم بود كه حوادث ۲۰ شهريور پيش آمد.

با حوادث ۲۰ شهريور علاقه و شوري در نوجوانها براي يادگيري معارف اسلامي به وجود آمده بود. دبيرستان سعدي در نزديكي ميدان شاه آن موقع و ميدان امام كنوني قرار دارد و نزديك بازار است؛ جايي كه مدارس بزرگ طلاب هم همان جاست؛ مدرسه صدر، مدرسه جده و مدارس ديگر.

البته به طور طبيعي بين آن‌جا و منزل ما حدود چهار يا پنج كيلومتر فاصله بود كه معمولاً پياده مي‌آمديم و برمي‌گشتيم. اين سبب شد كه با بعضي از نوجوانها كه درسهاي اسلامي هم مي‌خواندند، آشنا شوم. علاوه بر اين در خانواده خود ما هم طلاب فاضل جواني بودند.

همكلاسي‌اي داشتم، كه او نيز فرزند يك روحاني بود. نوجوان بسيار تيزهوشي بود و پهلوي من مي‌نشست. او در كلاس دوم به جاي اين كه به درس معلم گوش كند، كتاب عربي مي‌خواند.

يادم هست و اگر حافظه‌ام اشتباه نكند او در آن موقع كتاب معالم الاصول مي‌خواند كه در اصول فقه است. خوب اينها بيشتر در من شوق به وجود مي‌آورد كه تحصيلات را نيمه كاره رها كنم و بروم طلبه بشوم.

به اين ترتيب در سال ۱۳۲۱ تحصيلات دبيرستاني را رها كردم و براي ادامه تحصيل به مدرسه صدر اصفهان رفتم. از سال ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۵ در اصفهان ادبيات عرب، منطق كلام و سطوح فقه و اصول را با سرعت خواندم كه اين سرعت و پيشرفت موجب شده بود كه حوزه آن‌جا با لطف فراواني با من برخورد كند؛ بخصوص كه پدرِ مادرم، مرحوم حاج مير محمد صادق مدرس خاتون آبادي از علماي برجسته بود و من يك ساله بودم كه او فوت شد.

به نظر اساتيدم، كه شاگردهاي او بودند، من يادگاري بودم از آن استادشان. در طي اين مدت تدريس هم مي‌كردم. در سال ۱۳۲۴ از پدر و مادرم خواستم كه اجازه بدهند، شبها هم در حجره‌اي كه در مدرسه داشتم بمانم و به تمام معنا طلبه شبانه‌روزي باشم. چون از يك نظر هم فاصله منزل تا مدرسه 5-4  كيلومتري مي‌شد و به اين ترتيب هر روز مقداري از وقتم از بين مي‌رفت و هم در خانه‌اي كه بوديم پر جمعيت بود و من اتاقي براي خودم نداشتم و نمي‌توانستم به كارهايم بپردازم.

البته در آن موقع فقط يك خواهر داشتم ولي با عموها و مادربزرگم همه در يك خانه زندگي مي‌كرديم. به اين ترتيب خانه ما شلوغ بود و اتاق كم.

سال ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵ را در مدرسه گذراندم و اواخر دوره سطح بود كه تصميم گرفتم براي ادامه تحصيل به قم بروم. اين را بگويم كه در دبيرستان در سال اول و دوم زبان خارجي ما فرانسه بود و در آن دو سال، فرانسه خوانده بودم ولي در محيط اجتماعي آن روز آموزش زبان انگليسي بيشتر بود و در سال آخر كه در اصفهان بودم تصميم گرفتم يك دوره زبان انگليسي ياد بگيرم.

يك دوره كامل «ريدر» خواندم، و نزد يكي از منسوبين و آشنايانمان كه زبان انگليسي مي‌دانست، با انگليسي آشنا شدم.

در سال ۱۳۲۵ به قم آمدم. حدود شش ماه در قم بقيه سطح، مكاسب و كفايه را تكميل كردم و از اول سال ۱۳۲۶ درس خارج را شروع كردم. براي درس خارج فقه و اصول نزد استاد عزيزمان مرحوم آيت الله محقق داماد، همچنين استاد و مربي بزرگوارم و رهبرمان امام خميني(ره) و بعد مرحوم آيت الله بروجردي، و مدت كمي هم نزد مرحوم آيت‌الله سيد محمد تقي خوانساري و مرحوم آيت الله حجت كوه كمري مي‌رفتم.

در آن شش ماهي كه بقيه سطح را مي‌خواندم، كفايه و مكاسب را هم مقداري نزد آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري يزدي خواندم و مقداري از كفايه را نزد آيت الله داماد خواندم كه بعد همان را به خارج تبديل كرديم.

در اصفهان منظومه منطق و كلام را خوانده بودم كه در قم ادامه ندادم، چون استاد فلسفه در آن موقع كم بود و من يكسره بيشتر به فقه و اصول و مطالعات گوناگون و تدريس مي‌پرداختم.

معمولاً در حوزه‌ها طلبه‌هايي كه بتوانند تدريس كنند هم تحصيل مي‌كنند و هم تدريس مي‌كنند. و من، هم در اصفهان و هم در قم تدريس مي‌كردم .

به قم كه آمدم به مدرسه حجتيه رفتم. مدرسه‌اي بود كه مرحوم آيت الله حجت تازه بنيانگذاري كرده بودند. از سال ۱۳۲۵ در قم بودم و درس مي‌خواندم. در آن سالهايي بود كه استادمان آيت الله طباطبايي از تبريز به قم آمده بودند.

در سال ۱۳۲۷ به فكر افتادم كه تحصيلات جديد را هم ادامه بدهم. بنابراين با گرفتن ديپلم ادبي به صورت متفرقه و آمدن به دانشكده معقول و منقول آن موقع كه حالا الهيات و معارف اسلامي نام دارد، دوره ليسانس را در فاصله سالهاي ۲۷ تا ۳۰ گذراندم. و سال سوم به تهران آمدم، براي اين كه بيشتر از درس‌هاي جديد استفاده كنم و هم زبان انگليسي را اين جا كامل‌تر كنم و با يك استاد خارجي كه مسلط‌‌‌ تر باشد يك مقداري پيش ببرم.

در سال ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ در تهران بودم و براي تأمين مخارجم تدريس مي‌كردم و خودكفا بودم. هم كار مي‌كردم و هم تحصيل. سال ۱۳۳۰ ليسانس گرفتم و براي ادامه تحصيل و تدريس در دبيرستانها به قم بازگشتم.

به عنوان دبير زبان انگليسي در دبيرستان حكيم نظامي قم مشغول شدم و آن موقعها به طور متوسط روزي سه ساعت كافي بود كه صرف تدريس كنيم و بقيه وقت را صرف تحصيل مي‌كردم.

از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۵ بيشتر به كار فلسفي پرداختم و نزد استاد علامه طباطبايي براي درس اسفار و شفاء ايشان مي‌رفتم. اسفار ملاصدرا و شفاء ابن سينا را مي‌خواندم و همچنين شب‌هاي پنجشنبه و جمعه با عده‌اي از برادران، جلسات بحث گرم و پرشور و سازنده‌اي داشتيم.

۵ سال طول كشيد كه ماحصل آن به صورت كتاب روش رئاليسم تنظيم و منتشر شد. در طول اين سالها فعاليتهاي تبليغي و اجتماعي داشتيم. در سال ۱۳۲۶ يعني يك سال بعد از ورود به قم با مرحوم آقاي مطهري و آقاي منتظري و عده‌اي از برادران، حدود هجده نفر، برنامه‌اي تنظيم كرديم كه به دورترين روستاها براي تبليغ برويم و دو سال اين برنامه را اجرا كرديم.

در ماه رمضان كه گرم بود، با هزينه خودمان براي تبليغ مي‌رفتيم. البته خودمان پول نداشتيم، مرحوم آيت الله بروجردي توسط امام خميني(ره) كه آن موقع با ايشان بودند نفري صد تومان در سال ۲۶ و نفري صد و پنجاه تومان در سال ۲۷ به عنوان هزينه سفر به ما دادند چون قرار بر اين بود كه به هر روستايي مي‌رويم، مهمان كسي نباشيم. و خرج خوراكمان را در آن يك ماه خودمان بدهيم .

بنابراين براي كرايه آمد و رفت و هزينه زندگي، يك ماه خرج سفر را با خودمان مي‌برديم.

فعاليت‌هاي ديگري هم در داخل حوزه داشتيم كه اينها مفصل است و نمي‌خواهم در يك مقاله فعلاً گفته شود.

در سال ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ كه تهران بودم، مقارن بود با اوج مبارزات سياسي - اجتماعي نهضت ملي نفت به رهبري مرحوم آيت الله كاشاني و مرحوم دكتر مصدق. من به عنوان يك جوان معممِ مشتاق در تظاهرات و اجتماعات و متينگها شركت مي‌كردم.

در سال ۱۳۳۱ در جريان ۳۰ تير به اصفهان رفته بودم و در اعتصابات ۲۶ تا ۳۰ تير شركت داشتم و شايد اولين يا دومين سخنراني اعتصاب كه در ساختمان تلگراف‌خانه بود را به عهده من گذاشتند.

يادم هست كه كار ملت ايران را در رابطه با نفت و استعمار انگليس با كار ملت مصر و جمال عبدالناصر و مسئله كانال سوئز و انگليس و فرانسه و اينها، مقايسه مي‌كردم. در آن موقع موضوع سخنراني اخطاري بود به قوام‌السلطنه و شاه و اين كه ملت ايران نمي‌تواند ببيند نهضت ملي‌شان مطامع استعمارگران باشد.

به هر حال بعد از كودتاي ۲۸ مرداد در يك جمع‌بندي به اين نتيجه رسيديم كه در آن نهضت، ما كادرهاي ساخته شده كم داشتيم، باز اين مسئله مفصل است. بنابراين تصميم گرفتيم كه يك حركت فرهنگي ايجاد كنيم و در زير پوشش آن كادر بسازيم؛ و تصميم گرفتيم كه اين حركت اصيل اسلامي و پيشرفته باشد و زمينه‌اي براي ساخت جوانها گردد.

در سال ۱۳۳۳، دبيرستاني به نام دين و دانش با همكاري دوستان در قم تأسيس كرديم، كه مسئوليت اداره‌اش مستقيماً به عهده من بود. تا سال ۱۳۴۲ كه در قم بودم، و همچنان مسئوليت اداره آن را به عهده داشتم. در ضمن در حوزه هم تدريس مي‌كردم و يك حركت فرهنگي نو هم در آن‌جا به وجود آورديم و رابطه‌اي هم با جوانهاي دانشگاهي برقرار كرديم.

پيوند ميان دانشجو و طلبه و روحاني را پيوندي مبارك يافتيم و معتقد بوديم كه اين دو قشر آگاه و متعهد بايد هميشه دوشادوش يكديگر بر پايه اسلام اصيل و خالص حركت كنند. و در ضمن آن زمانها فعاليتهاي نوشتني هم در حوزه شروع شده بود.

مكتب اسلام، مكتب تشيع، اينها آغاز حركتهايي بود كه براي تهيه نوشته‌هايي با زبان نو و براي نسل نو، اما با انديشه عميق و اصيل اسلامي و در پاسخ به سئوالات اين نسل انجام مي‌گرفت كه من مختصري در مكتب اسلام و بعد بيشتر در مكتب تشيع همكاري مي‌كردم.

بعد در سالهاي ۱۳۳۵ تا ۱۳۳۸ دوره دكتراي فلسفه و معقول را در دانشكده الهيات گذراندم، در حالي كه در قم بودم و براي درس و كار به تهران مي‌آمدم. در همان سال ۱۳۳۸ جلسات گفتار ماه در تهران شروع شد.

اين جلسات براي رساندن پيام اسلام به نسل جست‌وجوگر با شيوه جديد بود كه در هر ماه در كوچه قايم در منزل بزرگي برگزار مي‌شد. و در هر جلسه يك نفر سخنراني مي‌كرد و موضوع سخنراني قبلاً تعيين مي‌شد تا در مورد آن مطالعه بشود.

اين سخنرانيها روي نوار ضبط مي‌شد و بعد آنها را به صورت جزوه و كتاب منتشر مي‌كردند. از عمده آنها سه جلد كتاب گفتار ماه و يك جلد به نام گفتار عاشورا منتشر شد. در اين جلسات هم باز مرحوم آيت الله مطهري و آيت الله طالقاني و آقايان ديگر شركت داشتند، و جلسات پايه‌اي خوبي بود.

در حقيقت گامي بود در راه كاري از قبيل آن‌چه بعدها در حسينيه ارشاد انجام گرفت و رشد پيدا كرد.

در سال ۱۳۳۹ ما سخت به فكر سامان دادن به حوزه علميه قم افتاديم و مدرسين حوزه، جلسات متعددي براي برنامه‌ريزي نظم حوزه و سازمان‌دهي به آن داشتند. در دو تا از اين جلسات بنده هم شركت داشتم، كار ما در يكي از اين جلسات به ثمر رسيد.

در آن جلسه آقاي رباني‌ شيرازي و مرحوم آقاي شهيد سعيدي و آقاي مشكيني و خيلي ديگر از برادران شركت داشتند. و ما در طول مدتي توانستيم يك طرح و برنامه براي تحصيلات علوم اسلامي در مدت هفده سال در حوزه تهيه كنيم و اين پايه‌اي شد براي تشكيل مدارس نمونه‌اي كه نمونه معروف‌ترش مدرسه حقانيه يا مدرسه منتظريه به نام مهدي منتظر سلام‌الله عليه است.

حقاني كه سازنده آن ساختمان است، مردي است كه واقعاً باعشق و علاقه سرمايه و همه چيزش را روي ساختن اين ساختمان گذاشت. خداوند او را به پاداش خير مأجور بدارد . به اين ترتيب مدرسه حقاني تأسيس شد و اين برنامه در آن‌جا اجرا شد. در اين مدارس باز مقداري از وقت ما مي‌گذشت و صرف مي‌شد.

در سال ۱۳۴۱ انقلاب اسلامي با رهبري امام و روحانيت نهادينه شد. شركت فعال روحانيت نقطه عطفي در تلاشهاي انقلابي مردم مسلمان ايران به وجود آورده بود. من نيز در اين جريانها حضور داشتم تا اين كه در همان سالها ما در قم به مناسبت تقويت پيوند دانش‌آموز و فرهنگي و دانشجو و طلبه به ايجاد كانون دانش‌آموزان قم دست زديم و مسئوليت مستقيم اين كار را برادر و همكار و دوست عزيزم مرحوم شهيد دكتر مفتح به دست گرفتند.[وحدت حوزه و دانشگاه]

بسيار جلسات جالبي بود. در هر هفته يكي از ما سخنراني مي‌كرديم و دوستاني از تهران مي‌آمدند و گاهي مرحوم مطهري و گاهي ديگران از مدرسين قم مي‌آمدند.

در يك مسجد طلبه و دانش‌آموز و دانشجو و فرهنگي همه دور هم مي‌نشستند و اين در حقيقت نمونه ديگري از تلاش براي پيوند دانشجو و روحاني بود و اين بار در رابطه با مبارزات و رشد دادن و گسترش دادن به فرهنگ مبارزه و اسلام. اين تلاشها و كوششها بر رژيم گران آمد و در زمستان سال ۴۲ من را ناچار كردند كه از قم خارج بشوم و به تهران بيايم.

سال ۴۲ به تهران آمدم و در ادامه كارها با گروه‌هاي مبارز از نزديك رابطه برقرار كرديم. با جمعيت هيئتهاي مؤتلفه رابطه فعال و سازمان يافته‌اي داشتيم و در همين جمعيتها بود كه به پيشنهاد شوراي مركزي اينها، امام يك گروه چهار نفري به عنوان شوراي فقهي و سياسي تعيين كردند: مرحوم آقاي مطهري، بنده، آقاي انواري و آقاي مولائي.

اين فعاليتها ادامه داشت. در همان سالها به اين فكر افتاديم كه با دوستان كتاب تعليمات ديني مدارس را كه امكاني براي تغييرش فراهم آمده بود، تغيير بدهيم. دور از دخالت دستگاه‌هاي جهنمي رژيم، در جلساتي توانستيم اين كار را پايه‌گذاري كنيم.

پايه برنامه جديد و كتابهاي جديد تعليمات ديني با همكاري آقاي دكتر باهنر و آقاي دكتر غفوري و آقاي برقعي و بعضي از دوستان، آقاي رضي شيرازي كه مدت كمي با ما همكاري داشتند و برخي ديگر مانند مرحوم آقاي روزبه كه نقش مؤثري داشتند، فراهم شد.

سال ۱۳۴۱ اگر اشتباه نكرده باشم، ۴۱ يا اوايل ۴۲ بود. در جشن مبعثي كه دانشجويان دانشگاه تهران در اميرآباد در سالن غذاخوري برگزار كرده بودند، از من دعوت كردند تا سخنراني كنم.

در اين سخنراني موضوعي را به عنوان مبارزه با تحريف كه يكي از هدفهاي بعثت است، مطرح كردم. در اين سخنراني طرح يك كار تحقيقاتي اسلامي را ارائه كردم كه آن سخنراني بعدها در مكتب تشيع چاپ شد.

مرحوم حنيف نژاد و چند تاي ديگر از دانشجويان كه از قم آمده بودند، و عده‌اي ديگر از طلاب جوان كه آن‌جا بودند، اصرار كردند كه اين كار تحقيقاتي آغاز بشود. در پاييز همان سال ما كار تحقيقاتي را با شركت عده‌اي از فضلا در زمينه حكومت در اسلام آغاز كرديم.

ما همواره به مسئله سامان دادن به انديشه حكومت اسلامي و مشخص كردن نظام اسلامي علاقه‌مند بوديم و اين را به صورت يك كار تحقيقاتي آغاز كرديم . اين كارهاي مختلف بود كه به حكومت گران آمد و من را ناچار كردند به تهران بيايم. كه در تهران نيز آن همكاري را با قم ادامه مي‌داديم.

بعد از چند ماه، فشار دستگاه كم شد. باز گاهي آمد و شد مي‌كرديم، هم براي مدرسه حقاني و هم براي همين جلسات حكومت در اسلام كه البته بعدها ساواك اينها را گرفت و دوستان ما را تارومار كرد.

در سال ۱۳۴۳ كه تهران بودم و سخت مشغول اين برنامه‌هاي گوناگون، مسلمانهاي هامبورگ به مناسبت تأسيس مسجد هامبورگ كه به دست مرحوم آيت الله بروجردي صورت گرفته بود، به مراجع فشار آورده بودند كه چون مرحوم محققي به ايران آمده بودند، بايد يك روحاني ديگر به آنجا برود.

اين فشارها متوجه آيت الله ميلاني و آيت الله خوانساري شده بود و آيت الله حائري و آيت الله ميلاني به بنده اصرار كردند كه بايد به آن‌جا برويد.

آقايان ديگر هم اصرار مي‌كردند، از طرفي ديگر چون شاخه نظامي هيئتهاي مؤتلفه تصويب كرده بودند كه منصور را اعدام كنند و بعد از اعدام انقلابي منصور، پرونده دنبال شد؛ اسم بنده هم در آن پرونده بود.

دوستان فكر مي‌كردند كه به يك صورتي من را از ايران خارج كنند تا خارج از كشور مشغول فعاليتهايي باشم. وقتي اين دعوت پيش آمد، به نظر دوستان رسيد كه اين زمينه خوبي است كه بنده بروم و آن‌جا مشغول فعاليت بشوم.

البته خودم ترجيح مي‌دادم كه در ايران بمانم. مي‌گفتم كه هر مشكلي كه پيش بيايد، اشكالي ندارد. ولي دوستان عقيده داشتند كه بروم خارج بهتر است. مشكل من گذرنامه بود كه به من نمي‌دادند، ولي دوستان گفتند از طريق آيت الله خوانساري مي‌شود گذرنامه را گرفت و در آن موقع اين گونه كارها از طريق ايشان حل مي‌شد و آيت الله خوانساري اقدام كردند و گذرنامه را گرفتند.

به اين طريق مشكل گذرنامه حل شد و در رابطه با اين آقايان مراجع، بخصوص، آيت الله ميلاني، به هامبورگ رفتم. دشواري كار من اين بود كه از فعاليتهايي كه اين‌جا داشتيم، دور مي‌شدم و اين براي من سنگين بود و تصميم اين بود كه مدت كوتاهي آن‌جا بمانم و كارها كه سامان گرفت، برگردم.

ولي در آن‌جا احساس كردم كه دانشجويان واقعاً به يك نوع تشكيلات مثلِ تشكيلات اسلامي محتاج هستند. چون جوانهاي عزيز ما از ايران با علاقه به اسلام مي‌گرويدند ولي كنفدراسيون و سازمانهاي الحادي چپ و راست اين جوانها را منحرف و اغوا مي‌كردند.

تا اين كه با همت چند تن از جوانهاي مسلماني كه در اتحاديه دانشجويان مسلمان در اروپا بودند و با برادران عرب و پاكستاني و هندي و افريقايي و غيره كار مي‌كردند، و بعضي از آنها هم در اين سازمانهاي دانشجويي ايراني هم بودند، هسته اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان گروه فارسي زبان آن‌جا را به وجود آورديم و مركز اسلامي گروه هامبورگ سامان گرفت.

فعاليتهايي براي شناساندن اسلام به اروپاييها و فعاليتهايي براي شناساندن اسلام انقلابي به نسل جوانمان داشتيم. بيش از ۵ سال آن‌جا بودم كه در طي اين ۵ سال يك بار به حج مشرف شدم.

سفري هم به سوريه و لبنان داشتم و بعد به تركيه رفتم براي بازديد از فعاليتهاي اسلامي آن‌جا و تجديد عهد با دوستان و مخصوصاً برادر عزيزمان آقاي صدر (امام موسي صدر) كه اميدوارم هر جا هست مورد رحمت خداوند باشد و ان‌شاءالله به آغوش جامعه مان باز گردد. در سال ۱۳۴۸ سفري هم به عراق كردم و به خدمت امام رفتم، و به هر حال كارهاي آن‌جا سروسامان گرفت و در سال ۱۳۴۹ به ايران آمدم.

اما مطمئن بودم كه با اين آمدن امكان بازگشتم كم است. يك ضرورت شخصي ايجاب مي‌كرد كه حتماً به ايران بيايم. به ايران آمدم و همان‌طور كه پيش‌بيني مي‌كردم مانع بازگشتم شدند.

در اين‌جا مدتي كارهاي آزاد داشتم كه باز مجدداً قرار شد كار برنامه‌ريزي و تهيه كتابها را دنبال كنيم، و همچنين فعاليتهاي علمي را در قم ادامه داديم و در رابطه با مدرسه حقاني فعاليتهاي تحقيقاتي گسترده‌اي را با همكاري آقاي مهدوي كني و آقاي موسوي اردبيلي و مرحوم مفتح و عده‌اي ديگر از دوستان، انجام داديم.

بعد مسئله تشكيل روحانيت مبارز و همكاري با مبارزات، بخشي از وقت ما را گرفت. تا اين‌كه در سال ۱۳۵۵ هسته‌هايي براي كارهاي تشكيلاتي به وجود آورديم و در سال ۱۳۵۶-۱۳۵۷ روحانيت مبارز شكل گرفت و در همان سالها درصدد ايجاد تشكيلات گسترده مخفي يا نيمه مخفي و نيمه علني به عنوان يك حزب و يك تشكيلات سياسي بوديم.

در اين فعاليتها دوستان هميشه همكاري مي‌كردند. در سال ۵۶ كه مسائل مبارزاتي اوج گرفت، همه نيروها را متمركز كرديم در اين بخش، و بحمدالله با شركت فعال همه برادران روحاني در راهپيمائيها، مبارزات به پيروزي رسيد.

البته اين را باز فراموش كردم بگويم، از سال ۵۰ يك جلسه تفسير قرآني را آغاز كردم كه در روزهاي شنبه به عنوان مكتب قرآن برگزار مي‌شد و مركزي بود براي تجمع عده‌اي از جوانان فعال از برادرها و خواهرها كه در اين اواخر حدود ۴۰۰ الي ۵۰۰ نفر شركت مي‌كردند؛ جلسات سازنده‌اي بود.

در سال ۵۴ به دليل تشكيل اين جلسات و فعاليتهاي ديگر كه در رابطه با خارج داشتيم، ساواك مرا دستگير كرد. چند روزي در كميته مركزي بودم، كه با اقداماتي كه قبلاً كرده بوديم توانستيم از دست آنها خلاص شويم.

البته قبلاً مكرر ساواك من را خواسته بود، قبل از مسافرتم و بعد از آن. ولي در آن موقع بازداشتها موقت و چند ساعته بود. اين بار چند روز در كميته بودم و آزاد شدم، ديگر آن جلسه تفسير را نتوانستيم ادامه بدهيم.

تا در سال ۵۷ بار ديگر به دليل فعاليت و نقشي كه در اين برنامه‌هاي مبارزاتي و راهپيمائيها داشتيم در روز عاشورا مرا دستگير كردند و به اوين و بعد به كميته بردند و باز آزاد شدم، و به فعاليتهايم ادامه دادم تا سفر امام به پاريس.

بعد از رفتن امام به پاريس چند روزي خدمت ايشان رفتيم و هسته شوراي انقلاب با نظرهاي ارشادي كه امام داشتند و دستوري كه ايشان دادند تشكيل شد. شوراي انقلاب ابتدا هسته اصلي‌اش مركب بود از آقاي مطهري، آقاي هاشمي رفسنجاني و آقاي موسوي اردبيلي و آقاي باهنر و بنده.

بعدها آقاي مهدوي كني، آقاي خامنه‌اي[مقام معظم رهبري] و مرحوم آيت الله طالقاني و آقاي مهندس بازرگان و دكتر سحابي و عده ديگر هم اضافه شدند.

تا بازگشت امام به ايران؛ كه فكر مي‌كنم از بازگشت امام به ايران به اين طرف فراوان در نوشته‌ها گفته شده كه ديگر حاجتي نباشد درباره‌اش صحبت كنيم.

 [حكومت يعني مردم] [صداقت در سياست، عبادت است] [پاكان سرباخته] [ترور؛ راه

بي‌فرجام] [او در سياست از دايره اخلاق خارج نشد] [زندگاني و مبارزات شهيد بهشتي]

[بنيان فرهنگي انقلاب را مطهري و بهشتي بنا نهادند] [معتقدبه خدمت بود،نه تشنه قدرت]

[ضرورت بازانديشي در تاريخ انقلاب] [با بهشتي در سپيده دم انقلاب] [تنديس شهيد

بهشتي در تهران] [چشم به‌آينده] [حق آموختني است] [همچنان ناشناخته] [دكتر

بهشتي؛ تحزب و آزادي] [بيان اسلام اصيل] [نظام جمهوري اسلامي از ديدگاه شهيد

بهشتي] [مديريت كارآمد با نگاه به سيره شهيد بهشتي] [از جنس انديشه و تقوا]

[الگوي مديريت زيبا] [با بهشتي در سپيده دم انقلاب] [آزادي بيروني، مقدمه آزادي معنوي]
در خاتمه بايد بگويم كه خانواده ما سه فرزند داشت، من و دو خواهرم كه هم اكنون هر دو خواهرم در قيد حياتند. ولي پدرم در سال ۱۳۴۱ به رحمت ايزدي پيوست و مادرم هنوز در قيد حيات است.

مرگ پدر در زندگي ما جز تأثير عاطفي و بار مسئوليت براي مادر و خواهرانم تأثير ديگري نداشت. در واقع تأثير شكننده‌اي نداشت، البته از نظر عاطفي چرا، من بسيار ناراحت شدم ولي چنان نبود كه در شيوه زندگي من تأثير بگذارد. آن موقع من ازدواج كرده بودم و فرزند هم داشتم.

من ارديبهشت سال ۱۳۳۱ با يكي از بستگانم ازدواج كردم كه او هم از يك خانواده روحاني است و ثمره ازدواجمان تا امروز، ۲۹ سال زندگي مشترك با سختيها و آسايش‌ها و تلخي‌ها و شاديها بوده است.

چون همسرم همه جا همراه من بود، در خارج همين‌طور، در اين‌جا همين‌طور، و چهار فرزند؛ دو پسر و دو دختر.

من در هامبورگ اقامت داشتم، ولي حوزه فعاليتم كل آلمان به خصوص اطريش بود و يك مقدار كمي هم سوئيس و انگلستان بود؛ و با سوئد، هلند، بلژيك، امريكا، ايتاليا، فرانسه، به صورت كتبي ارتباط داشتيم.

من بنيانگذار اين انجمنها بودم و با آنها همكاري مي‌كردم و مشاور بودم و در سخنرانيها، مشورتهاي تشكيلاتي و سازمان‌دهي شركت مي‌كردم و مختصر كمكهاي مالي كه از مسجد مي‌شد، براي آنها مي‌بردم.

يك سمينار اسلامي بسيار خوبي براي آنها در مسجد هامبورگ به‌طور شبانه‌روزي تشكيل داديم. سمينار جالبي بود و نتايج آن هم در چند جزوه در حوزه‌ها پخش شد.

جزوه‌هاي «ايمان در زندگي انسان»،«كدام مسلك» در آن موقع پخش مي‌شد كه جزوه‌هاي مؤثري هم بود.

اولين دوستان در حوزه كه خيلي با هم مأنوس بوديم و هم بحث بوديم: آقاي حاج سيد موسي شبستري زنجاني از مدرسين برجسته قم هستند، آقايان سيد مهدي روحاني، آذري قمي، مكارم شيرازي، امام موسي صدر، اينها دوستاني بودند كه پيش از همه با هم بحث داشتيم.

كتابهايي كه بنده تاكنون نوشته‌ام عبارتند از :

۱. خدا از ديدگاه قرآن
۲. نماز چيست؟
۳. بانكداري و قوانين مالي اسلام
۴. يك قشر جديد در جامعه ما
۵. روحانيت در اسلام و در ميان مسلمين
۶. مبارز پيروز
۷. شناخت دين
۸. نقش ايمان در زندگي انسان
۹. كدام مسلك
۱۰. شناخت
۱۱. مالكيت

منبع: خبرگزاري جمهوري اسلامي
با همكاري بنياد نشر آثار وانديشه شهيد بهشتي

منبع:ايران مطلب

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: زندگينامه شهيد دكتر بهشتي،
ادامه مطلب
 

عزل بني صدر

o6647_IMG_20150202_2230323.jpg

دوران كارآموزي قضائي مصادف شد با بيستم خرداد1360روزعزل بني صدر از فرماندهي كل قوا توسط امام خميني و رأي به عدم كفايت سياسي وي از طرف مجلس شوراي اسلامي و اغتشاشات پايتخت. درگيريهاي خياباني منافقين با مردم همراه با قتل و غارت و تخريب اموال دولتي و غير دولتي توسط آنان، كه خاطرات تلخي براي امت ايران است .
اعلام جنگ مسلحانه
منافقين در تاريخ سي و يكم خرداد با صدور اطلاعية سياسي نظامي شمارة 25، اعلام جنگ مسلحانه عليه نظام مقدس جمهوري اسلام كردند. ترور افراد حزب اللهي و شخصيتها‌ي سياسي مذهبي و ايجاد رعب و وحشت و نا امني دركشور در راس برنامه‌هاي آنان قرار گرفت وضعيت سياسي اجتماعي سختي بر كشور حكم فرما بود. از يك طرف جنگ تحميلي از يك سو عزل رئيس جمهور و از طرف ديگر در گيريهاي داخلي. فقط خدا نگهدار كشور بود و بس.

منبع : كتاب خاطرات زيبانوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي

karizi.monoblog.irوبلاگ بررودكريز

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: خاطرات زيبا،علي اسماعيلي كريزي، عزل بني صدر،اعلام جنگ مسلحانه منافقين،
ادامه مطلب
 

زندگينامه حجت الاسلام والمسلمين علي اسماعيلي كريزي
زندگي نامه

x97010__.jpg

خورشيد بود و ماه بود و ستاره، كوه بود و دشت بود و رودخانه،  درخت بود و جنگل و خاشاك بيابان وچرخ ايام طبق سنت ديرينة الهي و براساس ارادة خالق كون و مكان در گردش بود.
بامداد چهاردهم فروردين يك هزار و سيصد و سي و چهار شمسي، در بخش كوهسرخ از توابع شهرستان كاشمر، در روستايي بين دو نهر بنام كريز با درختاني سرسبز و كوههايي سربفلك كشيده كه آبشار زيبا و پرطراوتي را در آغوش عطوفت دارد و بيابانهاي خشك وخشن، امّا سرشار از معادن و نعمتهاي مختلف خدادادي از مادري به نام معصومه، از سلسلة مرحوم حاج احمد يزداني و از پدري به نام غلام حسين از قبيلة مرحوم كربلايي اسماعيل، كه هر دو قبيله در تعهّد، تديّن، تقوا، حفظ امانت و صداقت در منطقه، شهره عام و خاص بودند طفلي به جهان چشم گشود. مادر به خانه‌داري اشتغال داشت و پدر به كشاورزي و بعضاً در كنار آن دامداري. پدر و مادر كه قلبشان و تمامي ‌وجودشان سرشار از حبّ اهل بيت(عليهم السلام) و انس با قرآن بود    -طوري كه مادر در ايام فراقت هر سه روز يك ختم قرآن داشت و پدر نيز در خلال كار و اشتغالات فراوان، آني از قرائت قرآن و توجه به معاني آيات غافل نبود- وي را علي ناميدند و از ابتدا با تعاليم ديني آشنا نمودند، باشد كه نورچشمشان گردد. بلبلي خون دلي خورد و گلي حاصل كرد.
تعليمات ديني قبل از سن مدرسه
دوران سختي بود. سايه شوم حاكميت طاغوت، همه جا را فرا گرفته بود. مدارس جديد كمتر به مباني ديني مي‌پرداختند و افراد متديّن به شدّت از فرستادن فرزندانشان به اين گونه مدارس، گريزان بودند. لذا ازسن پنج سالگي طبق سنت روستا، وي را به مكتب خانه فرستادند و در محضر اساتيد محلي مرحومين علي محمد صميمي، آقاي مجنوني، كربلايي شيخ توفيقي، قرآن كريم وكتبي همچون صد كلمة اميرالمؤئمنين(عليه السلام) حيات القلوب و طوفان و امثال آن را همراه با اصول و فروع ديني و برخي واجبات و محرمات آموخت. روي خاكي و نم چشم مرا خوار مدار.
مدرسة كلاسيك
سرانجام پس از ترديدهاي فراوان، به خاطر جوّي كه برمدارس جديد حاكم بود؛ - زيرا نوعاً كسي كه تحصيلات جديد را ادامه مي‌داد از تعاليم ديني جدا مي‌شد- با توصية برخي از معلمين آموزش و پرورش كه در جوّ آن روز نسبتاً افراد متديّني بودند وكمي ديرتر از سن مدرسه اجازة ثبت نام دركلاس اول ابتدايي توسط پدر صادر شد. لكن با معلمين شرط كردند كه در ماه مبارك رمضان، در كلاسهاي تجويد و قرائت قرآن كريم -كه در مسجد روستا توسط استاد: مرحوم شيخ حسن اداره مي‌شد- شركت نمايد.
دوران دبستان
باتوجه به زمينة تعاليم قرآني در مدرسه هميشه از شاگردان ممتاز بوده و به همكلاسي هايم نيز در زمينه ي املاء و انشاء و قرائت فارسي كمك مي كردم و توجهاً به صبغة ديني و اقامة نماز از كلاس سوم ابتدايي كه توسط پدر وادار به آن شده بودم، سال چهارم ابتدايي به بعد بعضاً نماز ظهر و عصر را در مدرسه امامت مي كردم و با صداي بلند مي‌خواندم تا ديگران ياد بگيرند.
حوزه علميه
پس ازاتمام دوره ابتدايي درنيمة دوم سال 1348هجري شمسي پدرم با تشويق وترغيب فراوان و طبق آرزوي ديرينه اش، اينجانب را به همراه پسرعمويم شيخ اسماعيل از روستا‌ي كريز به شهرستان كاشمر آورده و در مدرسه ي علميّة مرحوم حاج سلطان به متصدي مدرسه، مرحوم آيت الله سعيدي سپردند و حجره‌اي براي دو نفر در مدرسه تهيه و پس از تحويل لوازم اوليّة كمي كه با خود از روستا آورده يا بعضاً آن را خريداري نموده بودند، تنها گذاشته و خودشان بازگشتند.
لازم به يادآوري است كه مرحوم آيت الله سعيدي بر درس و بحثهاي حوزه نظارت مستقيم مي‌كردند و دفتري داشتند، شبيه دفتر تعيين وقتِ محاكم قضايي، كه با نظم خاصّي اسامي همه طلاب مدرسه در آن قيد شده بود و هر ماه، مواد درسي تا ماه بعد اعلام مي‌شد و سر ماه امتحان گرفته مي‌شد و دروس حوزه ازكتاب نصاب الصبيان شروع مي‌شد. علاوه برآن براي هر فردي سي مسئله از ابتداي رسالة علميه و سي صفحه، از گلستان سعدي و پس ازاتمام گلستان سي صفحه از كتاب كليله و دمنه، جهت رونويسي تعيين مي‌گرديد و اگر كسي در آزمون قبول نمي‌شد، تجديد محسوب شده و شهريه حوزه را -كه ماهي سي تومان پول و حواله پانزده كيلو نان سنگگ بود- دريافت نمي‌كرد.

زندگي نامه مختصر حجت الاسلام والمسلمين علي اسماعيلي كريزي نقل از كتاب خاطرات زيبا

br نوشته شده در تاريخ ۲۸ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: زندگينامه حجت الاسلام والمسلمين علي اسماعيلي كريزي،
ادامه مطلب
 

دعاي روز دوم ماه مبارك رمضان

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

 

"اللهمّ قَرّبْني فيهِ الي مَرْضاتِكَ و جَنّبْني فيهِ من سَخَطِكَ و نَقماتِكَ و وفّقْني فيهِ لقراءةِ آياتِكَ برحْمَتِكَ يا أرْحَمَ‌ الرّاحِمين"

 

خدايا نزديك كن مرا در اين ماه به سوي خوشنوديت و بركنارم دار در آن از خشم و انتقامت و توفيق ده مرا در آن براي خواندن آيات قرآن به رحمت خودت اي مهربانترين مهربانان.

br نوشته شده در تاريخ ۲۸ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: دعاي روز دوم ماه مبارك رمضان،
ادامه مطلب
 

 

دعاي روز دوم ماه مبارك رمضان متحرك

 

فضيلت و اعمال ماه مبارك رجب و گلچين|صفا|فقط باذكر منبع: safaa.rozblog.com و Account Suspended

 

 

 

 

 

انواع نماز ،نمازهاي مستحبي,اعمال مستحبي و نمونه سوال رياضي ششم ابتدايي ترم دوم و صفحه نخست - اولدوز توريسم

br نوشته شده در تاريخ ۲۸ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: دعاي روز دوم ماه مبارك رمضان متحرك،
ادامه مطلب
 

دعاي روز دوم ماه مبارك رمضان

دعاي روز دوم ماه مبارك رمضان

دعاي روز دوم ماه مبارك رمضان

 

بسم الله الرحمن الرحيم

"اللهمّ قَرّبْني فيهِ الي مَرْضاتِكَ و جَنّبْني فيهِ من سَخَطِكَ و نَقماتِكَ و وفّقْني فيهِ لقراءةِ آياتِكَ برحْمَتِكَ يا أرْحَمَ‌ الرّاحِمين"

 

خدايا نزديك كن مرا در اين ماه به سوي خوشنوديت و بركنارم دار در آن از خشم و انتقامت و توفيق ده مرا در آن براي خواندن آيات قرآن به رحمت خودت اي مهربانترين مهربانان.

 

br نوشته شده در تاريخ ۲۸ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: دعاي روز دوم ماه مبارك رمضان،
ادامه مطلب
 

دعاي روز دوم رمضان

 

 

    

   
 
   

 

 

 

دعاي روز دوم ماه مبارك رمضان                                                          

 

 

 

اللهمّ قَرّبْني فيهِ الى مَرْضاتِكَ وجَنّبْني فيهِ من سَخَطِكَ و نَقماتِكَ و وفّقْني فيهِ لقرآئةِ آياتِكَ برحْمَتِكَ يا أرْحَمَ الرّاحِمين.

خداوندا، مرا در اين روز به رضا و خشنوديت نزديك ساز و از خشم و غضبت دور فرما و براي قرائت آيات قرآنت توفيق ده، به حق رحمتت اي مهربان‌ترين مهربانان.

 

شرح دعاي روز دوم ماه مبارك رمضان «اللّهُمَّ قَرِّبْني فيهِ اِلى مَرْضاتِكَ وَ جَنِّبْني فيهِ مَنْ سَخَطِكَ و نَقْماتِكَ وَ وَفِّقْنِي فِيهِ لِقِراءَةِ آياتِكَ بِرحْمَتِكَ يا أَرْحَمَ الرَّاحِمين: خدايا نزديك كن مرا در اين ماه به سوى خوشنوديت و بر كنارم دار در آن از خشم و انتقامت و توفيق ده مرا در آن براى خواندن آيات قرآن به رحمت خودت، اى مهربانترين مهربانان» مي‌نويسد: در قسمت اول دعاي روز دوم ماه مبارك رمضان نزديكي به خشنودي خدا و دوري از خشم او را مسألت مي‌كنيم.
هر كس كه به سوي رضايت خداوند حركت كند، از خشم او دور مي‌شود و هر كسي كه از خشنودي و رضايت خداوند فاصله بگيرد، حتماً به طرف خشم الهي در حركت است. زيرا اين دو با هم رابطه متقابل دارند. در دعايي كه پس از يكي از نمازهاي شب نيمه‌شعبان وارد شده است، اين چنين آمده است: «اَعُوذُ بِعَفْوِكَ مِنْ عِقابِكَ وَ اَعُوذٌ بِرِضاكَ مِنْ سَخَطِكَ...‌» «خدايا از مجازاتت به بخششت و از خشمت به خشنوديت پناه مي‌برم». [الكافي، ج 3، ص 469] البته جلب رضايت خدا و اجتناب از خشم او توسط انجام دستورات الهي و ترك معاصي امكان‌پذير است.
هنگامي اين دعا به موضوع اجابت مقرون مي‌شود كه ما در كنار خواندن چنين دعايي، در مرحله عمل هم به گونه‌اي باشيم كه اعمال ما در مسير كسب رضايت خداوند و دوري از خشم او باشد. هنگامي كه امام صادق (ع) براي اقامه نماز از منزل به سوي مسجد حركت مي‌كردند مشغول اين دعا مي‌شدند: «... خَرَجْتُ أبْتِغاءَ رِضوانِكَ وأجْتِنابَ سَخَطِكَ ...» «خدايا براي كسب خشنودي تو و دوري از خشمت خارج شدم...» [مستدرك الوسائل، ج 3، ص 437] و اين نشان مي‌دهد كه يكي از مصاديق اين دعا، اقامه نماز مي‌باشد.
اينك به بيان مختصر چند نمونه، از مصاديق رضا و سخط الهي مي‌پردازيم:
امام باقر(ع) فرمودند: «خشنودي خداوند بلندمرتبه در اطاعت از امام، پس از كسب معرفت اوست». [الكافي، ج 1،‌ 185]
در حديث ديگري نيز اميرالمومنين علي (ع) فرمودند: «نشانه رضايت خداوند از بنده، رضايت بنده به تمام مقدرات خداوند است ـ چه آن مقدرات خوش آيند، و چه ناخوشايند باشند ـ». [غررالحكم، ص 104]
حضرت امام حسين (ع) هم فرمودند: «رضايت خداوند بلندمرتبه در رضايت اهل‌بيت است». [بحارالانوار، ج 44، ص 367]
پيامبر اكرم (ص)فرمودند: «هر كه شب را صبح كند در حالي كه در قلبش خيانت و نيرنگي نسبت به برادر مسلمانش داشته باشد، آن شب را در خشم خداوند صبح كرده است». [من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 15]
حضرت علي (ع) فرمودند: «بنده‌اي كه بغض ما را در دل داشته باشد، خداوند بر او خشم مي‌نمايد». [بحارالانوار، ج 27، ص 179]
پيامبر اسلام(ص) فرمودند: «رضايت خدا در رضايت پدر و مادر و خشم خداوند در خشم آنهاست» [مستدرك‌الوسائل، ج 14، ص 286]
در قسمت دوم اين دعا از خداوند مي‌خواهيم توفيق تلاوت آيات قرآن نصيب ما كند.
در قرآن كريم و روايات مأثوره و سيره اهل‌بيت پيامبر (ص) مطالب فراواني در آثار، فوايد و ثواب تلاوت قرآن و آداب آن ذكر شده است كه به نمونه‌هايي از آن مي‌پردازيم:
قرآن مي فرمايد: فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ [سوره مزمل ـ آيه 20] هر چه مي‌توانيد قرآن تلاوت كنيد.
وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا [سوره مزمل ـ آيه 4] قرآن را آرام و شمرده و با دقت و تأمل بخوان.
فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ [سوره نحل ـ آيه 98] هر گاه قرآن تلاوت كردي، پس از شيطان رانده شده به خداوند پناه ببر.

br نوشته شده در تاريخ ۲۸ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: دعاي روز دوم رمضان،
ادامه مطلب
 

 

تصاوير/ مراسم تشييع 175 شهيد غواص و 100 شهيد گمنام دفاع مقدس(2)

 

  26 خرداد 1394 ساعت 20:15

تصاوير/ مراسم تشييع 175 شهيد غواص و 100 شهيد گمنام دفاع مقدس(2)


پيكر مطهر ۱۷۵ شهيد غواص و ۱۰۰ شهيد گمنام با حضور گسترده و پرشور مردم تهران از مسير خيابان پيروزي به ميدان بهارستان و معراج شهدا تشييع شد.
تصاوير/ مراسم تشييع 175 شهيد غواص و 100 شهيد گمنام دفاع مقدس(2)
























































خبرگزاري دفاع مقدس*
br نوشته شده در تاريخ ۲۸ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: تصاوير/ مراسم تشييع 175 شهيد غواص و 100 شهيد گمنام دفاع مقدس(2)،
ادامه مطلب
 

 

ايرات مطلب*
كد خبر: ۷۷۰۰۶
تاريخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۳۹۴ -
 تشييع باشكوه ۲۷۰ شهيد دوران مقدس در تهران (عكس) شهداي غواص,دفاع مقدس,عكس

شهداي غواص,دفاع مقدس,عكس


شهداي غواص,دفاع مقدس,عكس

شهداي غواص,دفاع مقدس,عكس

شهداي غواص,دفاع مقدس,عكس

شهداي غواص,دفاع مقدس,عكس

شهداي غواص,دفاع مقدس,عكس

شهداي غواص,دفاع مقدس,عكس

شهداي غواص,دفاع مقدس,عكس

شهداي غواص,دفاع مقدس,عكس

شهداي غواص,دفاع مقدس,عكس

شهداي غواص,دفاع مقدس,عكس

شهداي غواص,دفاع مقدس,عكس

شهداي غواص,دفاع مقدس,عكس

شهداي غواص,دفاع مقدس,عكس

شهداي غواص,دفاع مقدس,عكس

شهداي غواص,دفاع مقدس,عكس
 
شهداي غواص,دفاع مقدس,عكس
br نوشته شده در تاريخ ۲۸ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: تشييع باشكوه ۲۷۰ شهيد دوران مقدس در تهران (عكس) شهداي غواص، دفاع مقدس، عكس،
ادامه مطلب
 

 

مارا به دعا كاش نسازند فراموش . . . رندان سحرخيز كه صاحب نفسانند . . .  فرا رسيدن ماه مبارك رمضان بر شما مبارك

 

حلول ماه مبارك رمضان ، بهار قرآن ، ماه عبادتهاي عاشقانه
نيايشهاي عارفانه و بندگي خالصانه را به شما تبريك عرض ميكنم .
التماس دعا

 

روزه يعني نفس خود پاك كن قلب ابليس درونت چاك كن
راه پرواز است سوي آسمان ماه گرديدن بسان عاشقان
التماس دعا

 

هرچه داريم از خداست و هرچه توان داريم براي خدا بايد خرج كنيم.
با ادب خاص خود وارد اين مهماني بي مانند بشويم . . .
ماه رمضان بر شما مبارك

 

 

روزه هنگام سۆال است و دعا / پر زدن با بال همت تا خدا
شهر يكرنگي و بي آلايشي / ماه تقصير و گنه فرسايشي

 

عاشقان معشوق خود پيدا كنند / تا سحر در گوش او نجوا كنند
درد خود گويند با درمان خويش / با طبيب و يا انيس جان خويش . .

 

 

شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن
(ماه مبارك رمضان، ماه دوري از گناهان، ماه بندگي مباركتان باد.)

 

 

دوست ز رحمت دل آگاهم ده / در ماه دعا سير الي اللهم ده
ماه رمضان و ماه مهماني توست / در محفل مهماني خود راهم ده . . .

 

 

خلوت شب ز حــق صـدا مي آيد / از عطر سحر بوي خدا مي آيد
با گوش دگر شنو به غوغاي سكوت / كز مرغ شب ، آواز دعا مي آيد . . .

اي در غرور نفس به سر برده روزگار / برخيز ، كاركن ، كه كنونست وقت كار
اي دوست ! ماه روزه رسيد و تو خفته‌اي / آخر زخواب غفلت ديرينه سر برآر .

 

 

يا اله الخلق يا رب الفلق / اي خداي انجم و شمس و شفق
از تو مي خواهم در اين ماه شريف / چشم پوشيدن ز جرم ما سبق . . .

 

باز آى و دل تنـگ مرا مونس جان بـاش / وين سوخته را محـرم اســرار نهان بـاش
زان باده كه در ميكده عشـق فروشــند / ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش . . .

 

 

 

آمدرمضان هست دعا را اثري
دارد دل من شور و نواي دگري
ما بنده عاصي و گنهكار توييم
اي داور بخشنده بما كن نظري

 

لحظات شادي خدا را ستايش كن لحظات سختي خدا را جستجو كن لحظات آرامش خدا را مناجات كن لحظات درد آور به خدا اعتماد كن و در تمام لحظات خداوند ر اشكر كن

 

 

عشق يعني مستي و ديوانگي 
عشق يعني با جهان بيگانگي 
عشق يعني شب نخفتن تا سحر 
عشق يعني سجده ها با چشم تر 
عشق يعني سوختن يا ساختن 
عشق يعني زندگي را باختن 
عشق يعني شعله به خرمن زدن 
عشق يعني رسم دل بر هم زدن 
عشق يعني يا حسين

 

بقيه درادامه ي مطلب

br نوشته شده در تاريخ ۲۷ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: پيامك به مناسبت ماه مبارك رمضان،
ادامه مطلب
 

پيامك‌هاي ويژه تبريك حلول ماه مبارك رمضان

 

فرا رسيدن و حلول ماه مبارك رمضان المعظم را با پيامك هاي جديد و اشعار زير به دوستان و آشنايان خود تبريك بگوييد.

ماه مبارك آمد، اي دوستان بشارت
كز سوي دوست ما را هر دم رسد اشارت
آمد نويد رحمت، اي دل ز خواب برخيز
باشد كه باقي عمر، جبران شود خسارت

********

خبر آمد كه بهار دل ما آمده است
مژده ي  كم شدن فاصله ها آمده است
باز از عرش خداوند ندا آمده است
بندگان ماه خدا، ماه خدا آمده است

********

كم كم هلالِ ماهِ خدا مي رسد ز راه
اوقاتِ نابِ اهلِ بكاء مي رسد ز راه
مهمان كند خدا همگان را به سفره اش
وقتي كه ماهِ جود و سخا ميرسد ز راه

********

ماه رمضان، ماه خداست و ماهى است كه پروردگار در آن خوبي ها را مى‏افزايد و گناهان را پاك مى‏كند و آن ماه بركت است.
حضرت محمد(ص)
********
به ماه خدا نزديك شديم وقت بخشيدن و صاف كردن دلهاست.
اگر نگاهي، صدايي، زباني از حقير بر دلت تركي انداخته، به بزرگواري ميزبان اين ماه ببخش شايد فرصتي براي جبران نباشد…

********

مژده اي منتظران، ماه خدا آمده است / ماه شبهاي مناجات و دعا آمده است
ماه دلدادگي بنده به معبود رسيد/ بر سرسفره شاهانه گدا آمده است
حلول ماه مبارك رمضان، ماه رحمت و بركت و غفران مبارك باد

********

رمضان،  ماه بازگشت است؛ بازگشت به آغوش مهربان خدا. رمضان، ماهي  است كه نااميدي از درگاه خدا رخت برمي بندد
حلول ماه پر بركت رمضان بر شما مبارك

********

ماه صيام در فضا دوباره نور مى‏ دهد
طلوع ماه مرحمت به ما سرور مى ‏دهد
ساقى بزم مغفرت، گرفته جام مرحمت
به تشنگان وصل خود مى طهور مى‏ دهد

********

كاش در اين رمضان لايق ديدار شويم
سحري با نظر لطف تو بيدارشويم

********

امام صادق(ع):

خواب روزه دار عبادت،

خاموشي او تسبيح،

عمل وي پذيرفته شده

و دعاي او مستجاب است.

********

السلام اي ماه پنهان پشت استهلال ما / ما به دنبال تو مي‌گرديم و تو دنبال ما
ماه پيدا، ماه پنهان، ماه روشن، ماه محو / رؤيت اين ماه يعني نامه اعمال ما
التماس دعاي ويژه در ماه رمضان

********

وهو سميع البصير…
فرشته ها دارن واسه مهموني خدا كارت دعوت پخش ميكنن…
اسم كسايي رو مينويسن كه زلـــال و پـــاك باشن … مثل بارون…
ماه رمضان برشما مبارك …” التماس دعا ”
********

اين بزم را خداوند، براي تو آماده كرده است تا رستگاري‏ات را تضمين كند
بزمي كه در آن تنها تو هستي كه بايد سرنوشت خويش را
به سمت رستگاري سوق دهي ،مهياي سفر شو …

br نوشته شده در تاريخ ۲۷ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: پيامك‌هاي ويژه تبريك حلول ماه مبارك رمضان،
ادامه مطلب
 

 

 

پيامك هاي ماه مبارك رمضان

رمضان

 

آمد رمضان هست دعا را اثري

دارد دل من شور و نواي دگري

ما بنده عاصي و گنهكار توييم

اي داور بخشنده بما كن نظري

******

چه جمعه ها كه يك به يك غروب شد نيامدي…

چه بغض ها كه در گلو رسوب شد نيامدي

تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام…

دوباره صبح، ظهر، غروب شد نيامدي

اللهم عجل لوليك الفرج

******

دنبال تو گشتم گل نرگس همه جا را

بر دار برد عشق تو آخر سر ما را

بــردي دل مـــــا را ، دل مــــــــا را !

” اللهم عجل لوليك الفرج ”

******

شب قدر است و من قدري ندارم، چه سازم توشه قبري ندارم

مبادا ليله القدرت سرآيد، گنه بر نالم ام افزون تر آيد

مبادا ماه تو پايان پذيرد، ولي اين بنده ات سامان نگيرد

مارا به دعا كاش فراموش نسازند

رندان سحر خيز كه صاحب نفسانند

******

از عــرش صداي ربــنــا مي آيد

آواي خـــوش خدا خدا مي آيد

فرياد كه درهاي بهشت باز كنيد

مهمان خدا سوي خدا مي آيد

 

يا رب ز تو امروز عطا مي طلبم

هشياري و بخشش خطا مي طلبم

مقبــولي روزه و نمــاز و طاعات

از درگــه لطفــت بــه دعا مي طلبم

******

يكي ازبهترين وقت هاي دعا كه مستجاب ميشه وقتي هست كه از همه چيز نااميد

هستيم و يك ذره غرور هم نداريم . بخصوص اگر موقع افطار باشد . . .

******

ز مردم دل بكن ياد خدا كن . خدا را وقت تنهايي صدا كن . در آن حالت كه اشكت مي چكد گرم . غنيمت دان و ما را هم دعا كن

******

جويند همه هلال و من ابرويت / گيرند همه روزه و من گيسويت

از جمله اي دوازده ماه تمام / يك ماه مبارك است ، آن هم رويت

******

امام صادق(عليه السلام) :

خواب روزه دار عبادت ،خاموشي او تسبيح ، عمل وي پذيرفته شده

و دعاي او مستجاب است .

 

******

آمد گه آمرزش و شهرُ الله عظمي / توفيق خدايا، تو ز ما سلب مفرما

 

******

مژده كه شد ماه مبارك پديد / به عاصيان وعده ي رحمت رسيد

 

******

ماه مبارك آمد، اي دوستان بشارت / كز سوي دوست ما را هر دم رسد اشارت

آمد نويد رحمت، اي دل ز خواب برخيز / باشد كه باقي عمر، جبران شود خسارت . . .

 

******

رسول خدا(صلي الله عليه و آله) :

كسي كه (بااخلاص) ماه رمضان را روزه بگيرد، خداوند گناهان گذشته اش را مي آمرزد .

 

******

ماه رمضان، براي آن است كه يك ماه مرخصي از زمين براي سفر به ملكوت بگيريم .

 

******

 

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) :

هركس در اين ماه روزه دار مؤمني را "افطار دهد"، ثواب آزاد كردن بنده اي به او عطا خواهدشد و گناهان گذشته اش مورد عفو قرار خواهد گرفت .

******

چه شود اي گل نرگس، با تو ديدار كنم / جان و اهل و هستي ام، بر تو گرفتار كنم

روزه ي هجر تو از پاي بينداخت مرا / كي شود با رطب وصل تو افطار كنم .

******

خدايا كمكمان كن كه در اين ماه رمضان تمرين كنيم ترك هرآنچه كه درك دوران ظهور را به تأخير مي اندازد .

******

امام صادق(عليه السلام) :

بهترين جهاد، روزه داري در هواي گرم است .

******

يا رب ز تو امروز عطا مي طلبم

هشياري و بخشش خطا مي طلبم

مقبولــي روزه و نمـاز و طاعات

از درگــه لطـفــت بـه دعا مي طلبم

 

******

مهم نيست قفل ها دست كيست، مهم اين است كه كليدها دست خداست.

******

از بار گنه شد تن مسكـيـنم پست

يارب! چه شود اگر مرا گيري دست؟

گر در عملم آنچه تورا شايد نيست!

انـدر كــرمــت آنچـه مرا بايد هست

******

راز يك زندگي زيبا اين است:

كه امروز با خدا گام برداري و براي فردا به او اعتماد داشته باشي.

******

صدور هيچ گذرنامه و ويزايي لازم نيست وقتي به خدا "پناهنده" مي شويد

******

خدايا! تو آنچناني كه ما مي خواهيم، مارا آنچنان كن كه تو مي خواهي.

******

خداوند ، گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است تا تنها سخنان و صحنه هاي بالا و والا را جستجو كنيم.

 

******

 بدبخت كسي است كه از آمرزش خدا در اين ماه عظيم محروم گردد.

******

با گرسنگي و تشنگي در اين ماه، به ياد گرسنگي و تشنگي قيامت باشيد.

  ******

پيامبر اكرم از وظايف روزه داران ، صدقه بر فقيران، احترام به سالخوردگان، ترحم به كودكان، صله ارحام، حفظ زبان و چشم و گوش از حرام، مهرباني به يتيمان و نيز عبادت و سجده هاي طولاني، نماز، توبه، صلوات، تلاوت قرآن و فضيلت اطعام در اين ماه برشمرده اند.

******

 امام صادق(عليه السلام):

خواب روزه دار عبادت ،خاموشي او تسبيح ، عمل وي پذيرفته شده و دعاي او مستجاب است .

******

 ماه مبارك آمد، اي دوستان بشارت / كز سوي دوست ما را هر دم رسد اشارت

آمد نويد رحمت، اي دل ز خواب برخيز / باشد كه باقي عمر، جبران شود خسارت . . .

******

گويند كريم است و گنه مي بخشد……گيرم كه ببخشد زخجالت چه كنم

******

گنجينه ي نورانــــي قـــــــــرآن رمضان است

آرامش دلهـــاي پريشــــــــــان رمضان است

مجموعـه ي گلــــــهاست شب وروز عزيزش

يعني به حقيقـت كه گلســتان رمضان است

******

در دامن اين بحــــــــر گرانمــــــايه ببينــــــيد

درياي گـــــــــهرهاي فـــــراوان رمضان است

با ذكـر مناجـات خـــــــــدا در دل شــــب هــا

بر هستي ما دست گل افشان رمضان است

******

امام سجاد عليه السلام فرمود:‏

يعني خدايا كيست كه طعم شيرين محبت تو را بچشد و سراغ غير تو برود

*****

بشكســـــــته پر وبالــــم ومحـــتاج محـــــبت

اي دست كرم موقع احسـان رمضان است.

******

ماه رمضان كه بهترين حال شماست

در سير و سلوك حق پر و بال شماست 

نــور از صلــوات مي ســتاند اين ماه

ايــن روشنــي آبروي اعمال شماست

******

ماه رمضان شد مي و ميخانه بر افتاد

عشق و طرب و باده به وقت سحر افتاد

افطـار بـه مـي ، كـرد بـرم پير خرابات

گفتــم كـه تو را روزه به برگ و ثمر افتاد

 با باده وضو گير كــه در مذهب رندان

 در حضـرت حـق ايـن عمـلت بارور افتاد

 

تنظيم: گروه دين و انديشه تبيان

br نوشته شده در تاريخ ۲۷ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: پيامك هاي ماه مبارك رمضان،
ادامه مطلب
 

 

 اس ام اس ماه مبارك رمضان

اس ام اس ماه مبارك رمضان

 

 

كاش در اين رمضان لايق ديدار شويم. *** سحري با نظر لطف تو بيدارشويم

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

به غضنفرميگن پاشو سحره. ميگه بزار بخوابم.خودم فردا بهش زنگ ميزنم

 

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

به حيف نون ميگن تو كه روزه نمي گيري،

چرا سحري مي خوري؟ مي گه نماز كه نخونم،...

روزه كه نگيرم... سحري هم نخورم؟ بابا مگه من كافرم؟

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

چه جمعه ها كه يك به يك غروب شد نيامدي...
چه بغض ها كه در گلو رسوب شد نيامدي
تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام...
دوباره صبح، ظهر، غروب شد نيامدي
اللهم عجل لوليك الفرج.

 

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

آمد رمضان هست دعا را اثري
دارد دل من شور و نواي دگري
ما بنده عاصي و گنهكار توييم
اي داور بخشنده بما كن نظري

 

""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

 

 

ماه مبارك آمد، اي دوستان بشارت

كز سوي دوست ما را هر دم رسد اشارت

آمد نويد رحمت، اي دل ز خواب برخيز

باشد كه باقي عمر، جبران شود خسارت

 

""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

 

امام صادق-ع:

خواب روزه دار عبادت،

خاموشي او تسبيح،

عمل وي پذيرفته شده

و دعاي او مستجاب است."

 

"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

 

فرا رسيدن ماه ضيافت الهي بر شما و خانواده محترم مبارك باد

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

حلول ماه مبارك رمضان، ماه رحمت و بركت و غفران مبارك باد.

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

آمد گه آمرزش و شهرُ الله عظمي

توفيق خدايا، تو ز ما سلب مفرما

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

شد باز در رحمت خالق به روي خلق

چون ماه مبارك ز افق گشت هويدا

مژده كه شد ماه مبارك پديد

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

به عاصيان وعده ي رحمت رسيد

ماهي سرشار از بركت و رحمت و عبادت هاي پذيرفته شده

برايتان آرزومندم

 

br نوشته شده در تاريخ ۲۷ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: اس ام اس ماه مبارك رمضان،
ادامه مطلب
 


  پيامك به مناسبت ماه مبارك رمضان
 
 
مارا به دعا كاش نسازند فراموش . . . رندان سحرخيز كه صاحب نفسانند . . .  فرا رسيدن ماه مبارك رمضان بر شما مبارك
 

 
حلول ماه مبارك رمضان ، بهار قرآن ، ماه عبادتهاي عاشقانه نيايشهاي عارفانه و بندگي خالصانه را به شما تبريك عرض ميكنم .التماس دعا
 

 
روزه يعني نفس خود پاك كن قلب ابليس درونت چاك كنراه پرواز است سوي آسمان ماه گرديدن بسان عاشقان التماس دعا
 

 
هرچه داريم از خداست و هرچه توان داريم براي خدا بايد خرج كنيم.با ادب خاص خود وارد اين مهماني بي مانند بشويم . . .ماه رمضان بر شما مبارك
 

 
روزه هنگام سۆال است و دعا / پر زدن با بال همت تا خداشهر يكرنگي و بي آلايشي / ماه تقصير و گنه فرسايشي
 

 
عاشقان معشوق خود پيدا كنند / تا سحر در گوش او نجوا كننددرد خود گويند با درمان خويش / با طبيب و يا انيس جان خويش . . .
 

 
شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن(ماه مبارك رمضان، ماه دوري از گناهان، ماه بندگي مباركتان باد.)
 

 
اي دوست ز رحمت دل آگاهم ده / در ماه دعا سير الي اللهم دهماه رمضان و ماه مهماني توست / در محفل مهماني خود راهم ده . . .
 

 
در خلوت شب ز حــق صـدا مي آيد / از عطر سحر بوي خدا مي آيدبا گوش دگر شنو به غوغاي سكوت / كز مرغ شب ، آواز دعا مي آيد . . .
 

 
اي در غرور نفس به سر برده روزگار / برخيز ، كاركن ، كه كنونست وقت كاراي دوست ! ماه روزه رسيد و تو خفته‌اي / آخر زخواب غفلت ديرينه سر برآر . . .
 

 
يا اله الخلق يا رب الفلق / اي خداي انجم و شمس و شفقاز تو مي خواهم در اين ماه شريف / چشم پوشيدن ز جرم ما سبق . . .
 

 
باز آى و دل تنـگ مرا مونس جان بـاش / وين سوخته را محـرم اســرار نهان بـاشزان باده كه در ميكده عشـق فروشــند / ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش . . .
 

 
آمد رمضان هست دعا را اثريدارد دل من شور و نواي دگريما بنده عاصي و گنهكار توييماي داور بخشنده بما كن نظري
 

 
لحظات شادي خدا را ستايش كن لحظات سختي خدا را جستجو كن لحظات آرامش خدا را مناجات كن لحظات درد آور به خدا اعتماد كن و در تمام لحظات خداوند ر اشكر كن
 
 
عشق يعني مستي و ديوانگي عشق يعني با جهان بيگانگي عشق يعني شب نخفتن تا سحرعشق يعني سجده ها با چشم ترعشق يعني سوختن يا ساختن عشق يعني زندگي را باختن عشق يعني شعله به خرمن زدن عشق يعني رسم دل بر هم زدن عشق يعني يا حسين…
 
 
روزمحشروقت پرسيدن زمن رب جلى گفت توغرق گناهي؟ گفتمش يارب بلى گفت پس آتش نميگيرد چرا جسم وتنت؟گفتمش چون حك نمودم روي قلبم ياعلى.
 
 
عشق يعنى صبر در هنگام خشم عشق يعنى جاى سيلى روى چشم عشق يعنى قلب چون آئينه اىجاى ميخ در به روى سينه اى عشق يعنى انتظار منتظرسينه اى مجروح از مسمار درعشق يعنى گريه هاى حيدرى دخترى دنبال نعش مادرى عشق يعنى طاعت جان آفرين ردخون سينه بر روى زمين
 
 
دنبال تو گشتم گل نرگس همه جا رابر دار برد عشق تو آخر سر ما رابردي دل ما را ، دل ما را !” اللهم عجل لوليك الفرج ”
 
 
شبي در محفلي ذكر علي بودشنيدم عالمي فرزانه فرموداگر دوزخ به زير پوست دارينسوزي گر علي را دوست داريوگر مهر علي در سينه ات نيست بسوزي گر هزاران پوست داري
 
 
خدايايادم بده يادم باشه يادت باشم
 
 
آمد رمضان هست دعا را اثريدارد دل من شور و نواي دگريما بنده عاصي و گنهكار توييم اي داور بخشنده بما كن نظري
 
 
ماه مبارك آمد، اي دوستان بشارت كز سوي دوست ما را هر دم رسد اشارت آمد نويد رحمت، اي دل ز خواب برخيزباشد كه باقي عمر، جبران شود خسارت
 
 
امام صادق عليه السلام:خواب روزه دار عبادت،خاموشي او تسبيح،عمل وي پذيرفته شدهو دعاي او مستجاب است."
 
 
حلول ماه مبارك رمضان، ماه رحمت و بركت و غفران مبارك باد.
 
 
آمد گه آمرزش و شهرُ الله عظميتوفيق خدايا، تو ز ما سلب مفرماشد باز در رحمت خالق به روي خلقچون ماه مبارك ز افق گشت هويدامژده كه شد ماه مبارك پديدبه عاصيان وعده ي رحمت رسيدماهي سرشار از بركت و رحمت و عبادت هاي پذيرفته شده برايتان آرزومندم
 
 
السلام عليك يا شهر الله الاكبر و يا عيد اوليائه در ماه پر خير و بركت رمضان برايتان قبولي طاعات و عبادات را آرزومندم التماس دعا
 
 
از عرش صداي ربنا مي آيد / آواي خوش خدا مي آيدفرياد كه درهاي بهشت باز كنيد/ مهمان خدا سوي خدا مي آيدحلول ماه مبارك رمضان بر شما مبارك باد.
 
 
چه شود اي گل نرگس، با تو ديدار كنمجان و اهل و هستي ام، بر تو گرفتار كنم روزه ي هجر تو از پاي بينداخت مراكي شود با رطب وصل تو افطار كنم
 
 
كاش در اين رمضان لايق ديدار شومسحري با نظر لطف تو بيدار شومكاش منت بگذاري به سرم مهدي جانتا كه همسفره تو لحظه افطار شوم
 
 
ماه رمضان شد، مى و ميخانه بر افتادعشق و طرب و باده، به وقت ‏سحر افتاد افطار به مى كرد برم پير خرابات گفتم كه تو را روزه، به برگ و ثمر افتاد با باده، وضو گير كه در مذهب رندان در حضرت حق اين عملت ‏بارور افتاد
 
 
بهر ايام دگر چون افسر است ماه گشتن ، سير كردن در وجودبا تعبد ، با تهجد ، با سجودروزه يعني نفس خود پاك كنقلب ابليس درونت چاك كنرا ه پرواز است سوي آسمان ماه گرديدن بسان عاشقان روزه هنگام سوال است و دعاپر زدن با بال همت تا خداشهر يكرنگي و بي آلايشي ماه تقصير و گنه فرسايشي عاشقان معشوق خود پيدا كنندتا سحر در گوش او نجوا كننددرد خود گويند با درمان خويشبا طبيب و يا انيس جان خويش فاش راز و گفته هاي خود كنندذكر سر و غصه هاي خود كنندروزه رسوا كردن شيطان دونپاك گشتن چون شهيد غرقه خون فصل پاكي درون ما بودن اميد از دام انسان مي شود
 
 
روزه ، تمرين كلاس زندگيدرس ايثار و خلوص و بندگيروزه ، زنجير هوا گسستن استديو و بت هاي درون بشكستن استماه در خودنگري و خودكاوشي لب فرو بستن ، نگفتن ، خاموشي درك مسكين از دل و جان كردن است زندگي همچون فقيران كردن است قهرمان صحنه تقوا شدن همچو ماهي زنده دريا شدن ماه ميهمان وضيافت برخداجام بخشش ، ماه سرشار ازعطاروزه ، پرواز و عروجي ديگر است
 
 
مارا به دعا كاش نسازند فراموشرندان سحرخيز كه صاحب نفسانندفرا رسيدن ماه مبارك رمضان بر شما مبارك
 
 
حلول ماه مبارك رمضان ، بهار قرآن ، ماه عبادتهاي عاشقانه و نيايشهاي عارفانه و بندگي خالصانه را به شما تبريك عرض ميكنم . خدا سعادت درك اين ماه رو به ما بده تا انشالله بتونيم از بركات اين ماه ذخيره خيري براي آخرت خود كسب كنيم - شما هم منو از دعاي خير فراموش نكنيد
 
 
ماه رمضان، ماه نزول آيه هاي سبحاني و ارتباط ملك و ملكوت در نزديكترين افق براي عروج «ارواح روحاني» است!
 
 
ماه رمضان، ماه از «منيت» و «ماديت» بريدن و پركشيدن در هواي لاهوت و «گردشهاي روحاني» است.
 
 
ماه رمضان، بهار سالكان الي الله و آغاز شكوفايي غنچه هاي عشق و معرفت در بوستان «سينه هاي سودايي» است!
 
 
ماه رمضان، ماه برچيده شدن، «بساط شياطين» از عرصه زندگي اولاد آدم و حضور ملموس ملائك در اطراف «صائمين مشتاق شيدايي» است!
 
 
ماه رمضان، ماه كشيده شدن خط گذشت و غفران الهي بر خطاهاي گناهكاران در سايه «الغوث الغوث هاي عمق جاني» است!
 
 
ماه رمضان، ماه چيده شدن «مائده هاي آسماني» بر سفره جانهاي رسته از خاك و متصل به «انوار اهورايي» است.
 
 
ماه رمضان، ماه شكستن «بت هاي نفس» و سجدهء عشق بر درگاه «عاشق و معشوق آفرين نامتناهي» است».
 
 
ماه رمضان، ماه مفروش كردن قدوم شب قدر با اشكهاي شوق براي درك «زيباترين لحظهء حيات انساني» است
 
 
ماه رمضان، ماه «يتيم شدن تاريخ» در طوفان نفاق و ضربت خوردن اميرالمؤمنين و عروج «جان جهاني» است!
 
 
ماه رمضان، ماه درك دقيق تر حضور«امام زمان» براي آمادگي بهتر جهت ظهور «منجي آخرالزماني» است!
 
 
ماه رمضان، مائده‌هاي آسماني را بر سفره دل عارفان حقيقت‌جو مي‌چيند.
 
 
اين هلال از طرف باغ جنان مي آيد هو ش باشيد كه ماه رمضان مي آيد در شب اول اين ماه پي ماه مرو ماه اين ماه شب نيمه آن مي آيد
 
 
ياران اگـــر به وادي وجــــدان سفـــركنـيمازغيبت و خلاف دراين ماه حــــــذر كـــنيمشايد ســـبب شود كه پس از ساليان سختاحسان و رحمت حق را به پيـمانه سركنيم.
 
 
ماه رمضان است و صفا آمده استبر خانه دل نورو ضيا آمده استاز سفره ما بوي بهشت مي آيد چون سفره ز درگاه خدا آمده است
 
 
استشمام عطر خوشبوي رمضان از پنجره ملكوتي شعبان گواراي وجود پاكتان.
 
 
مي گويند هر وقت آب مي نوشي بگو يا حسين(ع)، اين روزها كه آب مي بيني و نمي نوشي آرام بگوي يا اباالفضل(ع)
 
روزه دار و به ديگران بخوران نه مخور روز و شب شكم بدران
 
 
دلا در روزه مهمان خدايي طعام آسماني را سرايي درين مه چون در دوزخ ببندي هزاران در ز جنت‏برگشايي... (كليات شمس جزو ششم صص 35 و 361)
 
 
بگذار تا بميرم در اين شب الهيورنه دوباره آرم رو روي روسياهيچون رو كنم به توبه، سازم نوا و ندبهچندان كه باز گردم گيرم ره تباهي
 
 
يا اله الخلق يا رب الفلق اي خداي انجم و شمس و شفقاز تو مي خواهم در اين ماه شريفچشم پوشيدن ز جرم ما سبق
 
 
رمضان شهر عشق و عرفان است * * * رمضان بحر فيض و احسان استرمــضــــان، مــاه عــتــرت و قــرآن * * * گــــاه تــــجديد عهد و پيمان است
 
 
رمضان ماه مناجات ودعارمضان پر بود از شور و صفاماه خالص شدن از كبر و ريارمضان ماه رسيدن به خدا
 
 
در شب احيا به تو رو كرده ‏ام خويش را با توبه همسو كرده ‏ام گرچه عمري با گنه بنشسته‏ ام گرچه قلب صاحبم بشكسته ‏ام صبر كن ، از كيفر من بر حذرتا كنم در خويش تجديد نظر
 
 
بنال اي دل ،دل عالم غمين است *** شب قتل امير المومنين است پيمبر ميزند بر سينه گويا *** در اين غم نوحه خوان روح الامين است
 
 
بـاز هـواي سـحــرم آرزوســــت خـلـوت و مـژگـان تـرم آرزوسـت شـكـوه ي غـربـت نـبـرم ايـن زمـان دسـت تـــو و روي تـو ام آرزوســت
 
 
رمضان آمد و آهسته صدا كرد مرامستعد سفـــر شهر خدا كرد مرااز گلستان كرم طرفه نسيـمي بوزيدكه سراپاي پر از عطر و صفا كرد مرا
 
 
اندرمضان خاك ِتو زَر مي گردد چون سنگ كه سُرمهً بصر مي گردد آن لقمه كه خورده اي به هنگام ِ سحر وان صبر كه كرده اي گُهَر مي گردد
 
 
مبارك باد آمد ماه روزه رهت‏ خوش باد، اي همراه روزه شدم بر بام تا مه را ببينم كه بودم من به جان دلخواه روزه
 
 
رمضانا تو بهترين ماهي چون كه ماه ضيافت اللهي خوش عمل هر كه بود در رمضان ترك منكر نمود در رمضان
 
  ديدگاه‌ها         
  نوشتن ديدگاه
   
 
نام
 
آدرس سايت
 
عنوان
 
 

br نوشته شده در تاريخ ۲۷ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: پيامك به مناسبت ماه مبارك رمضان،
ادامه مطلب
 
   كد خبر: 9766 چهارشنبه، 27 خرداد 1394 - 16:11
 
حاج سعيد حداديان در مراسم تشييع شهدا
جيب مردم پر از وصيت نامه و تصاوير شهداست
 
حاج سعيد حداديان مداح اهل بيت در سخنان كوتاهي در خلال نوحه‌خواني در مراسم تشييع شهدا در تهران به موضوع مذاكرات پرداخت.
  

به گزارش روضه نيوز ؛به نقل از جهان، حاج سعيد حداديان مداح اهل بيت در سخنان كوتاهي در خلال نوحه‌خواني در مراسم تشييع شهدا در تهران گفت:‌ اين پيام اين شهداي غواص براي ماست. آنها امروز به سراغ ما آمده‌اند تا بگويند كه ما دست بسته‌مان هم براي خدا كار مي‌كند، ما بن‌بست نداريم.

بدون عكس

وي افزود: ما هم امروز خطاب به آني كه مي‌گويد شما از جيب ملت خبر نداريد مي‌گوييم كه جيب ملت پر از عكس احمدي روشن است، پر از وصيت‌نامه شهداست پر از سربند يازهرا و يا حسين است. اين مردم ايستاده‌اند، شما كم نياوريد...

اين سخنان با استقبال وسيع مردم روبرو شد

br نوشته شده در تاريخ ۲۷ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)


ادامه مطلب



[ جمعه 23 مرداد 1394  ] [ 10:02 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

زندگينامه شهيد دكتر بهشتي

 

 

 

شهيد دكتر بهشتي,دكتر بهشتي,شهيد بهشتي,زندگينامه شهيد بهشتي,زندگينامه محمد حسيني بهشتي ,درباره شهيد دكتر بهشتي,زندگينامه بزرگان
 

زندگينامه شهيد دكتر بهشتي

«من محمد حسيني بهشتي، در دوم آبان ۱۳۰۷ در شهر اصفهان در محله لنبان متولد شدم. منطقه زندگي ما از مناطق بسيار قديمي شهر است.»


اين جملات آغازين زندگينامه خود نوشت شهيد مطلوم آيت‌الله دكتر بهشتي است كه در هفتم خرداد ۱۳۶۰ در بمب گذاري دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي در تهران، به همراه ۷۲ تن از يارانش به دست منافقان كوردل به شهادت رسيد.

دكتر بهشتي در ادامه اين زندگينامه نوشته‌است:

خانواده‌ام يك خانواده روحاني است و پدرم هم روحاني بود. ايشان هم در هفته چند روز در شهر به كار و فعاليت مي‌پرداخت و هفته‌اي يك شب به يكي از روستاهاي نزديك شهر براي امامت جماعت و كارهاي مردم مي‌رفت و سالي چند روز به يكي از روستاهاي دور كه نزديك حسين آباد بود و به روستاي دورتر از آن كه حسن‌آباد نام داشت، مي‌رفت .

آمد و شد افرادي كه از آن روستاي دور به خانه ما ‌مي‌آمدند برايم بسيار خاطره انگيز است. پدرم وقتي به آن روستا مي‌رفت، در منزل يك پنبه زن بسيار فقير سكونت مي‌كرد.

آن پيرمرد اتاقي داشت كه پدرم در آن زندگي مي‌كرد. نام پيرمرد جمشيد بود و داراي محاسن سفيد، بلند و باريك، چهره روستايي و نوراني بود. پدرم مي‌گفت: ما با جمشيد نان و دوغي مي‌خوريم و صفا مي‌كنيم و من سفره ساده نان و دوغ اين جمشيد را به هر جلسه ديگري ترجيح مي‌دهم.

جمشيد هر سال دوبار از روستا به شهر و به خانه ما مي‌آمد و من بسيار به او انس داشتم.

تحصيلاتم را در يك مكتب خانه در سن چهارسالگي آغاز كردم. خيلي سريع خواندن و نوشتن و خواندن قرآن را ياد گرفتم و در جمع خانواده به عنوان يك نوجوان تيزهوش شناخته شدم، و شايد سرعت پيشرفت در يادگيري اين برداشت را در خانواده به وجود آورده بود.

تا اين كه قرار شد به دبستان بروم. دبستان دولتي ثروت در آن موقع، كه بعدها به نام ۱۵ بهمن ناميده شد. وقتي آن جا رفتم از من امتحان ورودي گرفتند و گفتند كه بايد به كلاس ششم برود، ولي از نظر سني نمي‌تواند. بنابراين در كلاس چهارم پذيرفته شدم و تحصيلات دبستاني را در همان جا به پايان رساندم.

در آن سال در امتحان ششم ابتدايي شهر، نفر دوم شدم. آن موقع همه كلاسهاي ششم را يكجا امتحان مي‌كردند . از آن جا به دبيرستان سعدي رفتم. سال اول و دوم را در دبيرستان گذراندم و اوايل سال دوم بود كه حوادث ۲۰ شهريور پيش آمد.

با حوادث ۲۰ شهريور علاقه و شوري در نوجوانها براي يادگيري معارف اسلامي به وجود آمده بود. دبيرستان سعدي در نزديكي ميدان شاه آن موقع و ميدان امام كنوني قرار دارد و نزديك بازار است؛ جايي كه مدارس بزرگ طلاب هم همان جاست؛ مدرسه صدر، مدرسه جده و مدارس ديگر.

البته به طور طبيعي بين آن‌جا و منزل ما حدود چهار يا پنج كيلومتر فاصله بود كه معمولاً پياده مي‌آمديم و برمي‌گشتيم. اين سبب شد كه با بعضي از نوجوانها كه درسهاي اسلامي هم مي‌خواندند، آشنا شوم. علاوه بر اين در خانواده خود ما هم طلاب فاضل جواني بودند.

همكلاسي‌اي داشتم، كه او نيز فرزند يك روحاني بود. نوجوان بسيار تيزهوشي بود و پهلوي من مي‌نشست. او در كلاس دوم به جاي اين كه به درس معلم گوش كند، كتاب عربي مي‌خواند.

يادم هست و اگر حافظه‌ام اشتباه نكند او در آن موقع كتاب معالم الاصول مي‌خواند كه در اصول فقه است. خوب اينها بيشتر در من شوق به وجود مي‌آورد كه تحصيلات را نيمه كاره رها كنم و بروم طلبه بشوم.

به اين ترتيب در سال ۱۳۲۱ تحصيلات دبيرستاني را رها كردم و براي ادامه تحصيل به مدرسه صدر اصفهان رفتم. از سال ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۵ در اصفهان ادبيات عرب، منطق كلام و سطوح فقه و اصول را با سرعت خواندم كه اين سرعت و پيشرفت موجب شده بود كه حوزه آن‌جا با لطف فراواني با من برخورد كند؛ بخصوص كه پدرِ مادرم، مرحوم حاج مير محمد صادق مدرس خاتون آبادي از علماي برجسته بود و من يك ساله بودم كه او فوت شد.

به نظر اساتيدم، كه شاگردهاي او بودند، من يادگاري بودم از آن استادشان. در طي اين مدت تدريس هم مي‌كردم. در سال ۱۳۲۴ از پدر و مادرم خواستم كه اجازه بدهند، شبها هم در حجره‌اي كه در مدرسه داشتم بمانم و به تمام معنا طلبه شبانه‌روزي باشم. چون از يك نظر هم فاصله منزل تا مدرسه 5-4  كيلومتري مي‌شد و به اين ترتيب هر روز مقداري از وقتم از بين مي‌رفت و هم در خانه‌اي كه بوديم پر جمعيت بود و من اتاقي براي خودم نداشتم و نمي‌توانستم به كارهايم بپردازم.

البته در آن موقع فقط يك خواهر داشتم ولي با عموها و مادربزرگم همه در يك خانه زندگي مي‌كرديم. به اين ترتيب خانه ما شلوغ بود و اتاق كم.

سال ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵ را در مدرسه گذراندم و اواخر دوره سطح بود كه تصميم گرفتم براي ادامه تحصيل به قم بروم. اين را بگويم كه در دبيرستان در سال اول و دوم زبان خارجي ما فرانسه بود و در آن دو سال، فرانسه خوانده بودم ولي در محيط اجتماعي آن روز آموزش زبان انگليسي بيشتر بود و در سال آخر كه در اصفهان بودم تصميم گرفتم يك دوره زبان انگليسي ياد بگيرم.

يك دوره كامل «ريدر» خواندم، و نزد يكي از منسوبين و آشنايانمان كه زبان انگليسي مي‌دانست، با انگليسي آشنا شدم.

در سال ۱۳۲۵ به قم آمدم. حدود شش ماه در قم بقيه سطح، مكاسب و كفايه را تكميل كردم و از اول سال ۱۳۲۶ درس خارج را شروع كردم. براي درس خارج فقه و اصول نزد استاد عزيزمان مرحوم آيت الله محقق داماد، همچنين استاد و مربي بزرگوارم و رهبرمان امام خميني(ره) و بعد مرحوم آيت الله بروجردي، و مدت كمي هم نزد مرحوم آيت‌الله سيد محمد تقي خوانساري و مرحوم آيت الله حجت كوه كمري مي‌رفتم.

در آن شش ماهي كه بقيه سطح را مي‌خواندم، كفايه و مكاسب را هم مقداري نزد آيت الله حاج شيخ مرتضي حائري يزدي خواندم و مقداري از كفايه را نزد آيت الله داماد خواندم كه بعد همان را به خارج تبديل كرديم.

در اصفهان منظومه منطق و كلام را خوانده بودم كه در قم ادامه ندادم، چون استاد فلسفه در آن موقع كم بود و من يكسره بيشتر به فقه و اصول و مطالعات گوناگون و تدريس مي‌پرداختم.

معمولاً در حوزه‌ها طلبه‌هايي كه بتوانند تدريس كنند هم تحصيل مي‌كنند و هم تدريس مي‌كنند. و من، هم در اصفهان و هم در قم تدريس مي‌كردم .

به قم كه آمدم به مدرسه حجتيه رفتم. مدرسه‌اي بود كه مرحوم آيت الله حجت تازه بنيانگذاري كرده بودند. از سال ۱۳۲۵ در قم بودم و درس مي‌خواندم. در آن سالهايي بود كه استادمان آيت الله طباطبايي از تبريز به قم آمده بودند.

در سال ۱۳۲۷ به فكر افتادم كه تحصيلات جديد را هم ادامه بدهم. بنابراين با گرفتن ديپلم ادبي به صورت متفرقه و آمدن به دانشكده معقول و منقول آن موقع كه حالا الهيات و معارف اسلامي نام دارد، دوره ليسانس را در فاصله سالهاي ۲۷ تا ۳۰ گذراندم. و سال سوم به تهران آمدم، براي اين كه بيشتر از درس‌هاي جديد استفاده كنم و هم زبان انگليسي را اين جا كامل‌تر كنم و با يك استاد خارجي كه مسلط‌‌‌ تر باشد يك مقداري پيش ببرم.

در سال ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ در تهران بودم و براي تأمين مخارجم تدريس مي‌كردم و خودكفا بودم. هم كار مي‌كردم و هم تحصيل. سال ۱۳۳۰ ليسانس گرفتم و براي ادامه تحصيل و تدريس در دبيرستانها به قم بازگشتم.

به عنوان دبير زبان انگليسي در دبيرستان حكيم نظامي قم مشغول شدم و آن موقعها به طور متوسط روزي سه ساعت كافي بود كه صرف تدريس كنيم و بقيه وقت را صرف تحصيل مي‌كردم.

از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۵ بيشتر به كار فلسفي پرداختم و نزد استاد علامه طباطبايي براي درس اسفار و شفاء ايشان مي‌رفتم. اسفار ملاصدرا و شفاء ابن سينا را مي‌خواندم و همچنين شب‌هاي پنجشنبه و جمعه با عده‌اي از برادران، جلسات بحث گرم و پرشور و سازنده‌اي داشتيم.

۵ سال طول كشيد كه ماحصل آن به صورت كتاب روش رئاليسم تنظيم و منتشر شد. در طول اين سالها فعاليتهاي تبليغي و اجتماعي داشتيم. در سال ۱۳۲۶ يعني يك سال بعد از ورود به قم با مرحوم آقاي مطهري و آقاي منتظري و عده‌اي از برادران، حدود هجده نفر، برنامه‌اي تنظيم كرديم كه به دورترين روستاها براي تبليغ برويم و دو سال اين برنامه را اجرا كرديم.

در ماه رمضان كه گرم بود، با هزينه خودمان براي تبليغ مي‌رفتيم. البته خودمان پول نداشتيم، مرحوم آيت الله بروجردي توسط امام خميني(ره) كه آن موقع با ايشان بودند نفري صد تومان در سال ۲۶ و نفري صد و پنجاه تومان در سال ۲۷ به عنوان هزينه سفر به ما دادند چون قرار بر اين بود كه به هر روستايي مي‌رويم، مهمان كسي نباشيم. و خرج خوراكمان را در آن يك ماه خودمان بدهيم .

بنابراين براي كرايه آمد و رفت و هزينه زندگي، يك ماه خرج سفر را با خودمان مي‌برديم.

فعاليت‌هاي ديگري هم در داخل حوزه داشتيم كه اينها مفصل است و نمي‌خواهم در يك مقاله فعلاً گفته شود.

در سال ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ كه تهران بودم، مقارن بود با اوج مبارزات سياسي - اجتماعي نهضت ملي نفت به رهبري مرحوم آيت الله كاشاني و مرحوم دكتر مصدق. من به عنوان يك جوان معممِ مشتاق در تظاهرات و اجتماعات و متينگها شركت مي‌كردم.

در سال ۱۳۳۱ در جريان ۳۰ تير به اصفهان رفته بودم و در اعتصابات ۲۶ تا ۳۰ تير شركت داشتم و شايد اولين يا دومين سخنراني اعتصاب كه در ساختمان تلگراف‌خانه بود را به عهده من گذاشتند.

يادم هست كه كار ملت ايران را در رابطه با نفت و استعمار انگليس با كار ملت مصر و جمال عبدالناصر و مسئله كانال سوئز و انگليس و فرانسه و اينها، مقايسه مي‌كردم. در آن موقع موضوع سخنراني اخطاري بود به قوام‌السلطنه و شاه و اين كه ملت ايران نمي‌تواند ببيند نهضت ملي‌شان مطامع استعمارگران باشد.

به هر حال بعد از كودتاي ۲۸ مرداد در يك جمع‌بندي به اين نتيجه رسيديم كه در آن نهضت، ما كادرهاي ساخته شده كم داشتيم، باز اين مسئله مفصل است. بنابراين تصميم گرفتيم كه يك حركت فرهنگي ايجاد كنيم و در زير پوشش آن كادر بسازيم؛ و تصميم گرفتيم كه اين حركت اصيل اسلامي و پيشرفته باشد و زمينه‌اي براي ساخت جوانها گردد.

در سال ۱۳۳۳، دبيرستاني به نام دين و دانش با همكاري دوستان در قم تأسيس كرديم، كه مسئوليت اداره‌اش مستقيماً به عهده من بود. تا سال ۱۳۴۲ كه در قم بودم، و همچنان مسئوليت اداره آن را به عهده داشتم. در ضمن در حوزه هم تدريس مي‌كردم و يك حركت فرهنگي نو هم در آن‌جا به وجود آورديم و رابطه‌اي هم با جوانهاي دانشگاهي برقرار كرديم.

پيوند ميان دانشجو و طلبه و روحاني را پيوندي مبارك يافتيم و معتقد بوديم كه اين دو قشر آگاه و متعهد بايد هميشه دوشادوش يكديگر بر پايه اسلام اصيل و خالص حركت كنند. و در ضمن آن زمانها فعاليتهاي نوشتني هم در حوزه شروع شده بود.

مكتب اسلام، مكتب تشيع، اينها آغاز حركتهايي بود كه براي تهيه نوشته‌هايي با زبان نو و براي نسل نو، اما با انديشه عميق و اصيل اسلامي و در پاسخ به سئوالات اين نسل انجام مي‌گرفت كه من مختصري در مكتب اسلام و بعد بيشتر در مكتب تشيع همكاري مي‌كردم.

بعد در سالهاي ۱۳۳۵ تا ۱۳۳۸ دوره دكتراي فلسفه و معقول را در دانشكده الهيات گذراندم، در حالي كه در قم بودم و براي درس و كار به تهران مي‌آمدم. در همان سال ۱۳۳۸ جلسات گفتار ماه در تهران شروع شد.

اين جلسات براي رساندن پيام اسلام به نسل جست‌وجوگر با شيوه جديد بود كه در هر ماه در كوچه قايم در منزل بزرگي برگزار مي‌شد. و در هر جلسه يك نفر سخنراني مي‌كرد و موضوع سخنراني قبلاً تعيين مي‌شد تا در مورد آن مطالعه بشود.

اين سخنرانيها روي نوار ضبط مي‌شد و بعد آنها را به صورت جزوه و كتاب منتشر مي‌كردند. از عمده آنها سه جلد كتاب گفتار ماه و يك جلد به نام گفتار عاشورا منتشر شد. در اين جلسات هم باز مرحوم آيت الله مطهري و آيت الله طالقاني و آقايان ديگر شركت داشتند، و جلسات پايه‌اي خوبي بود.

در حقيقت گامي بود در راه كاري از قبيل آن‌چه بعدها در حسينيه ارشاد انجام گرفت و رشد پيدا كرد.

در سال ۱۳۳۹ ما سخت به فكر سامان دادن به حوزه علميه قم افتاديم و مدرسين حوزه، جلسات متعددي براي برنامه‌ريزي نظم حوزه و سازمان‌دهي به آن داشتند. در دو تا از اين جلسات بنده هم شركت داشتم، كار ما در يكي از اين جلسات به ثمر رسيد.

در آن جلسه آقاي رباني‌ شيرازي و مرحوم آقاي شهيد سعيدي و آقاي مشكيني و خيلي ديگر از برادران شركت داشتند. و ما در طول مدتي توانستيم يك طرح و برنامه براي تحصيلات علوم اسلامي در مدت هفده سال در حوزه تهيه كنيم و اين پايه‌اي شد براي تشكيل مدارس نمونه‌اي كه نمونه معروف‌ترش مدرسه حقانيه يا مدرسه منتظريه به نام مهدي منتظر سلام‌الله عليه است.

حقاني كه سازنده آن ساختمان است، مردي است كه واقعاً باعشق و علاقه سرمايه و همه چيزش را روي ساختن اين ساختمان گذاشت. خداوند او را به پاداش خير مأجور بدارد . به اين ترتيب مدرسه حقاني تأسيس شد و اين برنامه در آن‌جا اجرا شد. در اين مدارس باز مقداري از وقت ما مي‌گذشت و صرف مي‌شد.

در سال ۱۳۴۱ انقلاب اسلامي با رهبري امام و روحانيت نهادينه شد. شركت فعال روحانيت نقطه عطفي در تلاشهاي انقلابي مردم مسلمان ايران به وجود آورده بود. من نيز در اين جريانها حضور داشتم تا اين كه در همان سالها ما در قم به مناسبت تقويت پيوند دانش‌آموز و فرهنگي و دانشجو و طلبه به ايجاد كانون دانش‌آموزان قم دست زديم و مسئوليت مستقيم اين كار را برادر و همكار و دوست عزيزم مرحوم شهيد دكتر مفتح به دست گرفتند.[وحدت حوزه و دانشگاه]

بسيار جلسات جالبي بود. در هر هفته يكي از ما سخنراني مي‌كرديم و دوستاني از تهران مي‌آمدند و گاهي مرحوم مطهري و گاهي ديگران از مدرسين قم مي‌آمدند.

در يك مسجد طلبه و دانش‌آموز و دانشجو و فرهنگي همه دور هم مي‌نشستند و اين در حقيقت نمونه ديگري از تلاش براي پيوند دانشجو و روحاني بود و اين بار در رابطه با مبارزات و رشد دادن و گسترش دادن به فرهنگ مبارزه و اسلام. اين تلاشها و كوششها بر رژيم گران آمد و در زمستان سال ۴۲ من را ناچار كردند كه از قم خارج بشوم و به تهران بيايم.

سال ۴۲ به تهران آمدم و در ادامه كارها با گروه‌هاي مبارز از نزديك رابطه برقرار كرديم. با جمعيت هيئتهاي مؤتلفه رابطه فعال و سازمان يافته‌اي داشتيم و در همين جمعيتها بود كه به پيشنهاد شوراي مركزي اينها، امام يك گروه چهار نفري به عنوان شوراي فقهي و سياسي تعيين كردند: مرحوم آقاي مطهري، بنده، آقاي انواري و آقاي مولائي.

اين فعاليتها ادامه داشت. در همان سالها به اين فكر افتاديم كه با دوستان كتاب تعليمات ديني مدارس را كه امكاني براي تغييرش فراهم آمده بود، تغيير بدهيم. دور از دخالت دستگاه‌هاي جهنمي رژيم، در جلساتي توانستيم اين كار را پايه‌گذاري كنيم.

پايه برنامه جديد و كتابهاي جديد تعليمات ديني با همكاري آقاي دكتر باهنر و آقاي دكتر غفوري و آقاي برقعي و بعضي از دوستان، آقاي رضي شيرازي كه مدت كمي با ما همكاري داشتند و برخي ديگر مانند مرحوم آقاي روزبه كه نقش مؤثري داشتند، فراهم شد.

سال ۱۳۴۱ اگر اشتباه نكرده باشم، ۴۱ يا اوايل ۴۲ بود. در جشن مبعثي كه دانشجويان دانشگاه تهران در اميرآباد در سالن غذاخوري برگزار كرده بودند، از من دعوت كردند تا سخنراني كنم.

در اين سخنراني موضوعي را به عنوان مبارزه با تحريف كه يكي از هدفهاي بعثت است، مطرح كردم. در اين سخنراني طرح يك كار تحقيقاتي اسلامي را ارائه كردم كه آن سخنراني بعدها در مكتب تشيع چاپ شد.

مرحوم حنيف نژاد و چند تاي ديگر از دانشجويان كه از قم آمده بودند، و عده‌اي ديگر از طلاب جوان كه آن‌جا بودند، اصرار كردند كه اين كار تحقيقاتي آغاز بشود. در پاييز همان سال ما كار تحقيقاتي را با شركت عده‌اي از فضلا در زمينه حكومت در اسلام آغاز كرديم.

ما همواره به مسئله سامان دادن به انديشه حكومت اسلامي و مشخص كردن نظام اسلامي علاقه‌مند بوديم و اين را به صورت يك كار تحقيقاتي آغاز كرديم . اين كارهاي مختلف بود كه به حكومت گران آمد و من را ناچار كردند به تهران بيايم. كه در تهران نيز آن همكاري را با قم ادامه مي‌داديم.

بعد از چند ماه، فشار دستگاه كم شد. باز گاهي آمد و شد مي‌كرديم، هم براي مدرسه حقاني و هم براي همين جلسات حكومت در اسلام كه البته بعدها ساواك اينها را گرفت و دوستان ما را تارومار كرد.

در سال ۱۳۴۳ كه تهران بودم و سخت مشغول اين برنامه‌هاي گوناگون، مسلمانهاي هامبورگ به مناسبت تأسيس مسجد هامبورگ كه به دست مرحوم آيت الله بروجردي صورت گرفته بود، به مراجع فشار آورده بودند كه چون مرحوم محققي به ايران آمده بودند، بايد يك روحاني ديگر به آنجا برود.

اين فشارها متوجه آيت الله ميلاني و آيت الله خوانساري شده بود و آيت الله حائري و آيت الله ميلاني به بنده اصرار كردند كه بايد به آن‌جا برويد.

آقايان ديگر هم اصرار مي‌كردند، از طرفي ديگر چون شاخه نظامي هيئتهاي مؤتلفه تصويب كرده بودند كه منصور را اعدام كنند و بعد از اعدام انقلابي منصور، پرونده دنبال شد؛ اسم بنده هم در آن پرونده بود.

دوستان فكر مي‌كردند كه به يك صورتي من را از ايران خارج كنند تا خارج از كشور مشغول فعاليتهايي باشم. وقتي اين دعوت پيش آمد، به نظر دوستان رسيد كه اين زمينه خوبي است كه بنده بروم و آن‌جا مشغول فعاليت بشوم.

البته خودم ترجيح مي‌دادم كه در ايران بمانم. مي‌گفتم كه هر مشكلي كه پيش بيايد، اشكالي ندارد. ولي دوستان عقيده داشتند كه بروم خارج بهتر است. مشكل من گذرنامه بود كه به من نمي‌دادند، ولي دوستان گفتند از طريق آيت الله خوانساري مي‌شود گذرنامه را گرفت و در آن موقع اين گونه كارها از طريق ايشان حل مي‌شد و آيت الله خوانساري اقدام كردند و گذرنامه را گرفتند.

به اين طريق مشكل گذرنامه حل شد و در رابطه با اين آقايان مراجع، بخصوص، آيت الله ميلاني، به هامبورگ رفتم. دشواري كار من اين بود كه از فعاليتهايي كه اين‌جا داشتيم، دور مي‌شدم و اين براي من سنگين بود و تصميم اين بود كه مدت كوتاهي آن‌جا بمانم و كارها كه سامان گرفت، برگردم.

ولي در آن‌جا احساس كردم كه دانشجويان واقعاً به يك نوع تشكيلات مثلِ تشكيلات اسلامي محتاج هستند. چون جوانهاي عزيز ما از ايران با علاقه به اسلام مي‌گرويدند ولي كنفدراسيون و سازمانهاي الحادي چپ و راست اين جوانها را منحرف و اغوا مي‌كردند.

تا اين كه با همت چند تن از جوانهاي مسلماني كه در اتحاديه دانشجويان مسلمان در اروپا بودند و با برادران عرب و پاكستاني و هندي و افريقايي و غيره كار مي‌كردند، و بعضي از آنها هم در اين سازمانهاي دانشجويي ايراني هم بودند، هسته اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان گروه فارسي زبان آن‌جا را به وجود آورديم و مركز اسلامي گروه هامبورگ سامان گرفت.

فعاليتهايي براي شناساندن اسلام به اروپاييها و فعاليتهايي براي شناساندن اسلام انقلابي به نسل جوانمان داشتيم. بيش از ۵ سال آن‌جا بودم كه در طي اين ۵ سال يك بار به حج مشرف شدم.

سفري هم به سوريه و لبنان داشتم و بعد به تركيه رفتم براي بازديد از فعاليتهاي اسلامي آن‌جا و تجديد عهد با دوستان و مخصوصاً برادر عزيزمان آقاي صدر (امام موسي صدر) كه اميدوارم هر جا هست مورد رحمت خداوند باشد و ان‌شاءالله به آغوش جامعه مان باز گردد. در سال ۱۳۴۸ سفري هم به عراق كردم و به خدمت امام رفتم، و به هر حال كارهاي آن‌جا سروسامان گرفت و در سال ۱۳۴۹ به ايران آمدم.

اما مطمئن بودم كه با اين آمدن امكان بازگشتم كم است. يك ضرورت شخصي ايجاب مي‌كرد كه حتماً به ايران بيايم. به ايران آمدم و همان‌طور كه پيش‌بيني مي‌كردم مانع بازگشتم شدند.

در اين‌جا مدتي كارهاي آزاد داشتم كه باز مجدداً قرار شد كار برنامه‌ريزي و تهيه كتابها را دنبال كنيم، و همچنين فعاليتهاي علمي را در قم ادامه داديم و در رابطه با مدرسه حقاني فعاليتهاي تحقيقاتي گسترده‌اي را با همكاري آقاي مهدوي كني و آقاي موسوي اردبيلي و مرحوم مفتح و عده‌اي ديگر از دوستان، انجام داديم.

بعد مسئله تشكيل روحانيت مبارز و همكاري با مبارزات، بخشي از وقت ما را گرفت. تا اين‌كه در سال ۱۳۵۵ هسته‌هايي براي كارهاي تشكيلاتي به وجود آورديم و در سال ۱۳۵۶-۱۳۵۷ روحانيت مبارز شكل گرفت و در همان سالها درصدد ايجاد تشكيلات گسترده مخفي يا نيمه مخفي و نيمه علني به عنوان يك حزب و يك تشكيلات سياسي بوديم.

در اين فعاليتها دوستان هميشه همكاري مي‌كردند. در سال ۵۶ كه مسائل مبارزاتي اوج گرفت، همه نيروها را متمركز كرديم در اين بخش، و بحمدالله با شركت فعال همه برادران روحاني در راهپيمائيها، مبارزات به پيروزي رسيد.

البته اين را باز فراموش كردم بگويم، از سال ۵۰ يك جلسه تفسير قرآني را آغاز كردم كه در روزهاي شنبه به عنوان مكتب قرآن برگزار مي‌شد و مركزي بود براي تجمع عده‌اي از جوانان فعال از برادرها و خواهرها كه در اين اواخر حدود ۴۰۰ الي ۵۰۰ نفر شركت مي‌كردند؛ جلسات سازنده‌اي بود.

در سال ۵۴ به دليل تشكيل اين جلسات و فعاليتهاي ديگر كه در رابطه با خارج داشتيم، ساواك مرا دستگير كرد. چند روزي در كميته مركزي بودم، كه با اقداماتي كه قبلاً كرده بوديم توانستيم از دست آنها خلاص شويم.

البته قبلاً مكرر ساواك من را خواسته بود، قبل از مسافرتم و بعد از آن. ولي در آن موقع بازداشتها موقت و چند ساعته بود. اين بار چند روز در كميته بودم و آزاد شدم، ديگر آن جلسه تفسير را نتوانستيم ادامه بدهيم.

تا در سال ۵۷ بار ديگر به دليل فعاليت و نقشي كه در اين برنامه‌هاي مبارزاتي و راهپيمائيها داشتيم در روز عاشورا مرا دستگير كردند و به اوين و بعد به كميته بردند و باز آزاد شدم، و به فعاليتهايم ادامه دادم تا سفر امام به پاريس.

بعد از رفتن امام به پاريس چند روزي خدمت ايشان رفتيم و هسته شوراي انقلاب با نظرهاي ارشادي كه امام داشتند و دستوري كه ايشان دادند تشكيل شد. شوراي انقلاب ابتدا هسته اصلي‌اش مركب بود از آقاي مطهري، آقاي هاشمي رفسنجاني و آقاي موسوي اردبيلي و آقاي باهنر و بنده.

بعدها آقاي مهدوي كني، آقاي خامنه‌اي[مقام معظم رهبري] و مرحوم آيت الله طالقاني و آقاي مهندس بازرگان و دكتر سحابي و عده ديگر هم اضافه شدند.

تا بازگشت امام به ايران؛ كه فكر مي‌كنم از بازگشت امام به ايران به اين طرف فراوان در نوشته‌ها گفته شده كه ديگر حاجتي نباشد درباره‌اش صحبت كنيم.

 [حكومت يعني مردم] [صداقت در سياست، عبادت است] [پاكان سرباخته] [ترور؛ راه

بي‌فرجام] [او در سياست از دايره اخلاق خارج نشد] [زندگاني و مبارزات شهيد بهشتي]

[بنيان فرهنگي انقلاب را مطهري و بهشتي بنا نهادند] [معتقدبه خدمت بود،نه تشنه قدرت]

[ضرورت بازانديشي در تاريخ انقلاب] [با بهشتي در سپيده دم انقلاب] [تنديس شهيد

بهشتي در تهران] [چشم به‌آينده] [حق آموختني است] [همچنان ناشناخته] [دكتر

بهشتي؛ تحزب و آزادي] [بيان اسلام اصيل] [نظام جمهوري اسلامي از ديدگاه شهيد

بهشتي] [مديريت كارآمد با نگاه به سيره شهيد بهشتي] [از جنس انديشه و تقوا]

[الگوي مديريت زيبا] [با بهشتي در سپيده دم انقلاب] [آزادي بيروني، مقدمه آزادي معنوي]
در خاتمه بايد بگويم كه خانواده ما سه فرزند داشت، من و دو خواهرم كه هم اكنون هر دو خواهرم در قيد حياتند. ولي پدرم در سال ۱۳۴۱ به رحمت ايزدي پيوست و مادرم هنوز در قيد حيات است.

مرگ پدر در زندگي ما جز تأثير عاطفي و بار مسئوليت براي مادر و خواهرانم تأثير ديگري نداشت. در واقع تأثير شكننده‌اي نداشت، البته از نظر عاطفي چرا، من بسيار ناراحت شدم ولي چنان نبود كه در شيوه زندگي من تأثير بگذارد. آن موقع من ازدواج كرده بودم و فرزند هم داشتم.

من ارديبهشت سال ۱۳۳۱ با يكي از بستگانم ازدواج كردم كه او هم از يك خانواده روحاني است و ثمره ازدواجمان تا امروز، ۲۹ سال زندگي مشترك با سختيها و آسايش‌ها و تلخي‌ها و شاديها بوده است.

چون همسرم همه جا همراه من بود، در خارج همين‌طور، در اين‌جا همين‌طور، و چهار فرزند؛ دو پسر و دو دختر.

من در هامبورگ اقامت داشتم، ولي حوزه فعاليتم كل آلمان به خصوص اطريش بود و يك مقدار كمي هم سوئيس و انگلستان بود؛ و با سوئد، هلند، بلژيك، امريكا، ايتاليا، فرانسه، به صورت كتبي ارتباط داشتيم.

من بنيانگذار اين انجمنها بودم و با آنها همكاري مي‌كردم و مشاور بودم و در سخنرانيها، مشورتهاي تشكيلاتي و سازمان‌دهي شركت مي‌كردم و مختصر كمكهاي مالي كه از مسجد مي‌شد، براي آنها مي‌بردم.

يك سمينار اسلامي بسيار خوبي براي آنها در مسجد هامبورگ به‌طور شبانه‌روزي تشكيل داديم. سمينار جالبي بود و نتايج آن هم در چند جزوه در حوزه‌ها پخش شد.

جزوه‌هاي «ايمان در زندگي انسان»،«كدام مسلك» در آن موقع پخش مي‌شد كه جزوه‌هاي مؤثري هم بود.

اولين دوستان در حوزه كه خيلي با هم مأنوس بوديم و هم بحث بوديم: آقاي حاج سيد موسي شبستري زنجاني از مدرسين برجسته قم هستند، آقايان سيد مهدي روحاني، آذري قمي، مكارم شيرازي، امام موسي صدر، اينها دوستاني بودند كه پيش از همه با هم بحث داشتيم.

كتابهايي كه بنده تاكنون نوشته‌ام عبارتند از :

۱. خدا از ديدگاه قرآن
۲. نماز چيست؟
۳. بانكداري و قوانين مالي اسلام
۴. يك قشر جديد در جامعه ما
۵. روحانيت در اسلام و در ميان مسلمين
۶. مبارز پيروز
۷. شناخت دين
۸. نقش ايمان در زندگي انسان
۹. كدام مسلك
۱۰. شناخت
۱۱. مالكيت

منبع: خبرگزاري جمهوري اسلامي
با همكاري بنياد نشر آثار وانديشه شهيد بهشتي

منبع:ايران مطلب

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: زندگينامه شهيد دكتر بهشتي،
ادامه مطلب
 

عزل بني صدر

o6647_IMG_20150202_2230323.jpg

دوران كارآموزي قضائي مصادف شد با بيستم خرداد1360روزعزل بني صدر از فرماندهي كل قوا توسط امام خميني و رأي به عدم كفايت سياسي وي از طرف مجلس شوراي اسلامي و اغتشاشات پايتخت. درگيريهاي خياباني منافقين با مردم همراه با قتل و غارت و تخريب اموال دولتي و غير دولتي توسط آنان، كه خاطرات تلخي براي امت ايران است .
اعلام جنگ مسلحانه
منافقين در تاريخ سي و يكم خرداد با صدور اطلاعية سياسي نظامي شمارة 25، اعلام جنگ مسلحانه عليه نظام مقدس جمهوري اسلام كردند. ترور افراد حزب اللهي و شخصيتها‌ي سياسي مذهبي و ايجاد رعب و وحشت و نا امني دركشور در راس برنامه‌هاي آنان قرار گرفت وضعيت سياسي اجتماعي سختي بر كشور حكم فرما بود. از يك طرف جنگ تحميلي از يك سو عزل رئيس جمهور و از طرف ديگر در گيريهاي داخلي. فقط خدا نگهدار كشور بود و بس.

منبع : كتاب خاطرات زيبانوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي

karizi.monoblog.irوبلاگ بررودكريز

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: خاطرات زيبا،علي اسماعيلي كريزي، عزل بني صدر،اعلام جنگ مسلحانه منافقين،
ادامه مطلب
 

زندگينامه حجت الاسلام والمسلمين علي اسماعيلي كريزي
زندگي نامه

x97010__.jpg

خورشيد بود و ماه بود و ستاره، كوه بود و دشت بود و رودخانه،  درخت بود و جنگل و خاشاك بيابان وچرخ ايام طبق سنت ديرينة الهي و براساس ارادة خالق كون و مكان در گردش بود.
بامداد چهاردهم فروردين يك هزار و سيصد و سي و چهار شمسي، در بخش كوهسرخ از توابع شهرستان كاشمر، در روستايي بين دو نهر بنام كريز با درختاني سرسبز و كوههايي سربفلك كشيده كه آبشار زيبا و پرطراوتي را در آغوش عطوفت دارد و بيابانهاي خشك وخشن، امّا سرشار از معادن و نعمتهاي مختلف خدادادي از مادري به نام معصومه، از سلسلة مرحوم حاج احمد يزداني و از پدري به نام غلام حسين از قبيلة مرحوم كربلايي اسماعيل، كه هر دو قبيله در تعهّد، تديّن، تقوا، حفظ امانت و صداقت در منطقه، شهره عام و خاص بودند طفلي به جهان چشم گشود. مادر به خانه‌داري اشتغال داشت و پدر به كشاورزي و بعضاً در كنار آن دامداري. پدر و مادر كه قلبشان و تمامي ‌وجودشان سرشار از حبّ اهل بيت(عليهم السلام) و انس با قرآن بود    -طوري كه مادر در ايام فراقت هر سه روز يك ختم قرآن داشت و پدر نيز در خلال كار و اشتغالات فراوان، آني از قرائت قرآن و توجه به معاني آيات غافل نبود- وي را علي ناميدند و از ابتدا با تعاليم ديني آشنا نمودند، باشد كه نورچشمشان گردد. بلبلي خون دلي خورد و گلي حاصل كرد.
تعليمات ديني قبل از سن مدرسه
دوران سختي بود. سايه شوم حاكميت طاغوت، همه جا را فرا گرفته بود. مدارس جديد كمتر به مباني ديني مي‌پرداختند و افراد متديّن به شدّت از فرستادن فرزندانشان به اين گونه مدارس، گريزان بودند. لذا ازسن پنج سالگي طبق سنت روستا، وي را به مكتب خانه فرستادند و در محضر اساتيد محلي مرحومين علي محمد صميمي، آقاي مجنوني، كربلايي شيخ توفيقي، قرآن كريم وكتبي همچون صد كلمة اميرالمؤئمنين(عليه السلام) حيات القلوب و طوفان و امثال آن را همراه با اصول و فروع ديني و برخي واجبات و محرمات آموخت. روي خاكي و نم چشم مرا خوار مدار.
مدرسة كلاسيك
سرانجام پس از ترديدهاي فراوان، به خاطر جوّي كه برمدارس جديد حاكم بود؛ - زيرا نوعاً كسي كه تحصيلات جديد را ادامه مي‌داد از تعاليم ديني جدا مي‌شد- با توصية برخي از معلمين آموزش و پرورش كه در جوّ آن روز نسبتاً افراد متديّني بودند وكمي ديرتر از سن مدرسه اجازة ثبت نام دركلاس اول ابتدايي توسط پدر صادر شد. لكن با معلمين شرط كردند كه در ماه مبارك رمضان، در كلاسهاي تجويد و قرائت قرآن كريم -كه در مسجد روستا توسط استاد: مرحوم شيخ حسن اداره مي‌شد- شركت نمايد.
دوران دبستان
باتوجه به زمينة تعاليم قرآني در مدرسه هميشه از شاگردان ممتاز بوده و به همكلاسي هايم نيز در زمينه ي املاء و انشاء و قرائت فارسي كمك مي كردم و توجهاً به صبغة ديني و اقامة نماز از كلاس سوم ابتدايي كه توسط پدر وادار به آن شده بودم، سال چهارم ابتدايي به بعد بعضاً نماز ظهر و عصر را در مدرسه امامت مي كردم و با صداي بلند مي‌خواندم تا ديگران ياد بگيرند.
حوزه علميه
پس ازاتمام دوره ابتدايي درنيمة دوم سال 1348هجري شمسي پدرم با تشويق وترغيب فراوان و طبق آرزوي ديرينه اش، اينجانب را به همراه پسرعمويم شيخ اسماعيل از روستا‌ي كريز به شهرستان كاشمر آورده و در مدرسه ي علميّة مرحوم حاج سلطان به متصدي مدرسه، مرحوم آيت الله سعيدي سپردند و حجره‌اي براي دو نفر در مدرسه تهيه و پس از تحويل لوازم اوليّة كمي كه با خود از روستا آورده يا بعضاً آن را خريداري نموده بودند، تنها گذاشته و خودشان بازگشتند.
لازم به يادآوري است كه مرحوم آيت الله سعيدي بر درس و بحثهاي حوزه نظارت مستقيم مي‌كردند و دفتري داشتند، شبيه دفتر تعيين وقتِ محاكم قضايي، كه با نظم خاصّي اسامي همه طلاب مدرسه در آن قيد شده بود و هر ماه، مواد درسي تا ماه بعد اعلام مي‌شد و سر ماه امتحان گرفته مي‌شد و دروس حوزه ازكتاب نصاب الصبيان شروع مي‌شد. علاوه برآن براي هر فردي سي مسئله از ابتداي رسالة علميه و سي صفحه، از گلستان سعدي و پس ازاتمام گلستان سي صفحه از كتاب كليله و دمنه، جهت رونويسي تعيين مي‌گرديد و اگر كسي در آزمون قبول نمي‌شد، تجديد محسوب شده و شهريه حوزه را -كه ماهي سي تومان پول و حواله پانزده كيلو نان سنگگ بود- دريافت نمي‌كرد.

زندگي نامه مختصر حجت الاسلام والمسلمين علي اسماعيلي كريزي نقل از كتاب خاطرات زيبا

br نوشته شده در تاريخ ۲۸ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: زندگينامه حجت الاسلام والمسلمين علي اسماعيلي كريزي،
ادامه مطلب
 

دعاي روز دوم ماه مبارك رمضان

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

 

"اللهمّ قَرّبْني فيهِ الي مَرْضاتِكَ و جَنّبْني فيهِ من سَخَطِكَ و نَقماتِكَ و وفّقْني فيهِ لقراءةِ آياتِكَ برحْمَتِكَ يا أرْحَمَ‌ الرّاحِمين"

 

خدايا نزديك كن مرا در اين ماه به سوي خوشنوديت و بركنارم دار در آن از خشم و انتقامت و توفيق ده مرا در آن براي خواندن آيات قرآن به رحمت خودت اي مهربانترين مهربانان.

br نوشته شده در تاريخ ۲۸ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: دعاي روز دوم ماه مبارك رمضان،
ادامه مطلب
 

 

دعاي روز دوم ماه مبارك رمضان متحرك

 

فضيلت و اعمال ماه مبارك رجب و گلچين|صفا|فقط باذكر منبع: safaa.rozblog.com و Account Suspended

 

 

 

 

 

انواع نماز ،نمازهاي مستحبي,اعمال مستحبي و نمونه سوال رياضي ششم ابتدايي ترم دوم و صفحه نخست - اولدوز توريسم

br نوشته شده در تاريخ ۲۸ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: دعاي روز دوم ماه مبارك رمضان متحرك،
ادامه مطلب
 

دعاي روز دوم ماه مبارك رمضان

دعاي روز دوم ماه مبارك رمضان

دعاي روز دوم ماه مبارك رمضان

 

بسم الله الرحمن الرحيم

"اللهمّ قَرّبْني فيهِ الي مَرْضاتِكَ و جَنّبْني فيهِ من سَخَطِكَ و نَقماتِكَ و وفّقْني فيهِ لقراءةِ آياتِكَ برحْمَتِكَ يا أرْحَمَ‌ الرّاحِمين"

 

خدايا نزديك كن مرا در اين ماه به سوي خوشنوديت و بركنارم دار در آن از خشم و انتقامت و توفيق ده مرا در آن براي خواندن آيات قرآن به رحمت خودت اي مهربانترين مهربانان.

 

br نوشته شده در تاريخ ۲۸ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: دعاي روز دوم ماه مبارك رمضان،
ادامه مطلب
 

دعاي روز دوم رمضان

 

 

    

   
 
   

 

 

 

دعاي روز دوم ماه مبارك رمضان                                                          

 

 

 

اللهمّ قَرّبْني فيهِ الى مَرْضاتِكَ وجَنّبْني فيهِ من سَخَطِكَ و نَقماتِكَ و وفّقْني فيهِ لقرآئةِ آياتِكَ برحْمَتِكَ يا أرْحَمَ الرّاحِمين.

خداوندا، مرا در اين روز به رضا و خشنوديت نزديك ساز و از خشم و غضبت دور فرما و براي قرائت آيات قرآنت توفيق ده، به حق رحمتت اي مهربان‌ترين مهربانان.

 

شرح دعاي روز دوم ماه مبارك رمضان «اللّهُمَّ قَرِّبْني فيهِ اِلى مَرْضاتِكَ وَ جَنِّبْني فيهِ مَنْ سَخَطِكَ و نَقْماتِكَ وَ وَفِّقْنِي فِيهِ لِقِراءَةِ آياتِكَ بِرحْمَتِكَ يا أَرْحَمَ الرَّاحِمين: خدايا نزديك كن مرا در اين ماه به سوى خوشنوديت و بر كنارم دار در آن از خشم و انتقامت و توفيق ده مرا در آن براى خواندن آيات قرآن به رحمت خودت، اى مهربانترين مهربانان» مي‌نويسد: در قسمت اول دعاي روز دوم ماه مبارك رمضان نزديكي به خشنودي خدا و دوري از خشم او را مسألت مي‌كنيم.
هر كس كه به سوي رضايت خداوند حركت كند، از خشم او دور مي‌شود و هر كسي كه از خشنودي و رضايت خداوند فاصله بگيرد، حتماً به طرف خشم الهي در حركت است. زيرا اين دو با هم رابطه متقابل دارند. در دعايي كه پس از يكي از نمازهاي شب نيمه‌شعبان وارد شده است، اين چنين آمده است: «اَعُوذُ بِعَفْوِكَ مِنْ عِقابِكَ وَ اَعُوذٌ بِرِضاكَ مِنْ سَخَطِكَ...‌» «خدايا از مجازاتت به بخششت و از خشمت به خشنوديت پناه مي‌برم». [الكافي، ج 3، ص 469] البته جلب رضايت خدا و اجتناب از خشم او توسط انجام دستورات الهي و ترك معاصي امكان‌پذير است.
هنگامي اين دعا به موضوع اجابت مقرون مي‌شود كه ما در كنار خواندن چنين دعايي، در مرحله عمل هم به گونه‌اي باشيم كه اعمال ما در مسير كسب رضايت خداوند و دوري از خشم او باشد. هنگامي كه امام صادق (ع) براي اقامه نماز از منزل به سوي مسجد حركت مي‌كردند مشغول اين دعا مي‌شدند: «... خَرَجْتُ أبْتِغاءَ رِضوانِكَ وأجْتِنابَ سَخَطِكَ ...» «خدايا براي كسب خشنودي تو و دوري از خشمت خارج شدم...» [مستدرك الوسائل، ج 3، ص 437] و اين نشان مي‌دهد كه يكي از مصاديق اين دعا، اقامه نماز مي‌باشد.
اينك به بيان مختصر چند نمونه، از مصاديق رضا و سخط الهي مي‌پردازيم:
امام باقر(ع) فرمودند: «خشنودي خداوند بلندمرتبه در اطاعت از امام، پس از كسب معرفت اوست». [الكافي، ج 1،‌ 185]
در حديث ديگري نيز اميرالمومنين علي (ع) فرمودند: «نشانه رضايت خداوند از بنده، رضايت بنده به تمام مقدرات خداوند است ـ چه آن مقدرات خوش آيند، و چه ناخوشايند باشند ـ». [غررالحكم، ص 104]
حضرت امام حسين (ع) هم فرمودند: «رضايت خداوند بلندمرتبه در رضايت اهل‌بيت است». [بحارالانوار، ج 44، ص 367]
پيامبر اكرم (ص)فرمودند: «هر كه شب را صبح كند در حالي كه در قلبش خيانت و نيرنگي نسبت به برادر مسلمانش داشته باشد، آن شب را در خشم خداوند صبح كرده است». [من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 15]
حضرت علي (ع) فرمودند: «بنده‌اي كه بغض ما را در دل داشته باشد، خداوند بر او خشم مي‌نمايد». [بحارالانوار، ج 27، ص 179]
پيامبر اسلام(ص) فرمودند: «رضايت خدا در رضايت پدر و مادر و خشم خداوند در خشم آنهاست» [مستدرك‌الوسائل، ج 14، ص 286]
در قسمت دوم اين دعا از خداوند مي‌خواهيم توفيق تلاوت آيات قرآن نصيب ما كند.
در قرآن كريم و روايات مأثوره و سيره اهل‌بيت پيامبر (ص) مطالب فراواني در آثار، فوايد و ثواب تلاوت قرآن و آداب آن ذكر شده است كه به نمونه‌هايي از آن مي‌پردازيم:
قرآن مي فرمايد: فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ [سوره مزمل ـ آيه 20] هر چه مي‌توانيد قرآن تلاوت كنيد.
وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا [سوره مزمل ـ آيه 4] قرآن را آرام و شمرده و با دقت و تأمل بخوان.
فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ [سوره نحل ـ آيه 98] هر گاه قرآن تلاوت كردي، پس از شيطان رانده شده به خداوند پناه ببر.

br نوشته شده در تاريخ ۲۸ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: دعاي روز دوم رمضان،
ادامه مطلب
 

 

تصاوير/ مراسم تشييع 175 شهيد غواص و 100 شهيد گمنام دفاع مقدس(2)

 

  26 خرداد 1394 ساعت 20:15

تصاوير/ مراسم تشييع 175 شهيد غواص و 100 شهيد گمنام دفاع مقدس(2)


پيكر مطهر ۱۷۵ شهيد غواص و ۱۰۰ شهيد گمنام با حضور گسترده و پرشور مردم تهران از مسير خيابان پيروزي به ميدان بهارستان و معراج شهدا تشييع شد.
تصاوير/ مراسم تشييع 175 شهيد غواص و 100 شهيد گمنام دفاع مقدس(2)
























































خبرگزاري دفاع مقدس*

ادامه مطلب



[ جمعه 23 مرداد 1394  ] [ 10:01 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
اولين مصاحبه آيت الله خامنه‌اي پس از ترور در سال 1360
 

 

 

 

اولين مصاحبه آيت الله خامنه‌اي پس از ترور در سال 60

 

ساجد: در ويژه نامه «ترور مردان خميني» اولين مصاحبه مقام معظم رهبري  بعد از ترور با روزنامهٔ جمهوري اسلامي در تاريخ ۱۸/۴/۱۳۶۰ منتشر شده است كه در  ادامه مي‌خوانيد:

حجت‌الإسلام والمسلمين خامنه‌اي، امام جمعهٔ تهران كه در پي يك سوء قصد در بيمارستان به سر مي‌برد، در گفت‌وگويي با خبرنگار دفتر مركزي خبر، نقطه‌ نظرهاي خود را در مورد حوادث اخير كشور اعلام كرد. وي در مورد وضعيت عمومي خود و بمب‌گذاري‌ها و ترورهاي اخير كه منجر به شهادت صد‌ها تن از فرزندان راستين خلق شده است، اظهار داشت:

از لحاظ حال عمومي من همان‌طوري كه ملاحظه مي‌كنيد، خوشبختانه بد نيست و حال من نسبت به روزهاي ديگري كه يادم مي‌آيد شما آمديد و فيلمي از من گرفتيد، خيلي تفاوت كرده است. كوشش پزشكان و دست‌اندركاران و همهٔ كساني كه در اين كار محبتي داشتند، واقعاً با تفضل الهي و دعاي مردم، دعاي امام، مؤثر بود.

امام جمعهٔ تهران در رابطه با شهادت ۷۲ تن از ياران امام گفت:

در اين مدت من چند روز است كه از حوادث جديدي مطلع شدم. تا مدتي از اين حوادث بي‌خبر بودم و به من نگفته بودند. يكي حادثهٔ انفجار بمب در محل حزب جمهوري اسلامي و شهادت عظيم و پرخسارتي كه ۷۲ نفر از كساني كه به حق بايد گفت ۷۲ نفر از شايستگان اين روزگار و در رأس همهٔ آن‌ها شهيد آيت‌الله بهشتي در اين شهادت جانشان را از دست دادند. اين براي من وقتي كه شنيدم سنگين بود.

دربارهٔ اين شهادت و دربارهٔ اين‌گونه حادثه‌ها من وقتي مطلع شدم، احساس كردم كه دشمن در يك شرايط بسيار بسيار دردناكي در انقلاب ما قرار دارد و وقتي كه دشمن برخلاف همهٔ اصولي كه در دنيا قابل گفتن و قابل توجيه كردن است، يك‌باره هفتاد و چند نفر انسان را مورد سوء قصد قرار مي‌دهد كه در ميان اين علما و مجتهد‌ها، كاركنان براي اين ملت و خدمت‌گزاران شبانه‌روز خستگي‌ناپذير براي دين هستند، خود اين كار حالا كار كيست، كاري ندارم؛ كار مجاهدين است، كار طرف‌داران بني‌صدر است، كار كيست، آن براي من مهم نيست، نفس عمل براي من مهم است كه وقتي دشمن، دشمن جهاني ما به وسيلهٔ يك گروه داخلي يك چنين فاجعهٔ اين‌طور پليد و جنبشي را سازمان‌دهي مي‌كند، اين حاكي از ‌‌نهايت عجز دشمن است.

البته آقاي بهشتي خيلي خيلي بزرگ بود و اين مردم هنوزم كه هنوز است، به نظر من آقاي بهشتي را نشناخته‌اند. بهشتي در آينده شناخته خواهد شد. بهشتي را ما‌ها مي‌شناختيم كه ساليان درازي كوشش او را در راه پيشبرد اين انقلاب ديده بوديم از نزديك كه قدم به قدم چگونه اين مردم انقلاب را پيش برد. كاري هم نداريم، اثبات هم لازم ندارد، اثبات خواهد شد.

اما يك نكته‌اي به نظرم رسيد كه به مردم بگويم و آن نكته اين است كه شهادت از خصوصيات اين امت است. اين يك طبيعت شهادت است كه خدا اين بركت را در شهادت گذاشته، كه هرچه آن كسي كه شهيد مي‌شود بزرگ‌تر باشد، درست است كه آن شيء از بين مي‌رود، اما هيچ خسارتي از اين ناحيه عائد نمي‌شود. اين مثل اين است كه فرض كنيد انسان در يك بازار خيلي پرعظمتي برود يك وقت و يك سكهٔ طلا خريد كند. خوب به اندازهٔ يك سكهٔ طلا مي‌گيرد. يعني شهادت يك عمل، يك حركت بي‌خسارت است. آقاي مطهري هم كه شهيد شده بود، يك عده‌اي دستپاچه بودند كه حالا چه خواهد شد؟ الحمدالله ديديد كه آقاي مطهري شهادتش براي اسلام از حضورش براي اسلام كم‌فايده‌تر نبود. آقاي بهشتي هم همين‌طور.

به هرحال اين حاكي از عجز دشمن است. حاكي از ناتواني دشمن و حاكي از درماندگي است و اين از آقاي بهشتي و از اين دوستاني كه در اين راه جانشان را گذاشتند، چيزي نخواهد كاست.

نكتهٔ دومي كه در اين‌جا بايد بگويم اين وظيفه مردم است. مردم بايد بدانند دشمن ما، دشمن جهاني ما، در كار اين انقلاب درمانده است چه بايد بكند. يكي از دو كار هم بيشتر ندارد. راه سوم براي او وجود ندارد؛ يا بايد رجال اين انقلاب را همه را از انقلاب بگيرد كه نمي‌شود. خواهيد ديد بهشتي‌ها درست خواهند شد و خواهند آمد، صحنه را پر خواهند كرد و همين‌طور ديگران. راه دومي كه براي دشمن اين انقلاب وجود دارد، خارج كردن مردم از صحنه است و اين هم همين‌طور كه تا حالا ملاحظه مي‌كنيد، براي دشمن امكان پيدا نكرده و إن‌شاءالله هرگز امكان پيدا نخواهد كرد.

اما بايد ديد مردم چگونه و به بركت چه چيزي در صحنه مي‌مانند؟ اين مهم است. مسأله اين است كه اين انقلاب، انقلابي است كه با اسلام و مردم سر و كار دارد و اين هست كه مردم را در صحنه نگه مي‌دارد. علت اين‌ كه امام اين‌ همه روي اسلام و احكام اسلامي در انقلاب تكيه مي‌كنند، اين است كه حواسشان را جمع كنند. ما مقاومت‌ها هنوز داريم. ما هنوز كار‌ها داريم. هنوز اين‌ قدر حوادث و پيش‌آمد‌ها داريم، در همهٔ اين حوادث مردم بايد تصميم بگيرند. حواس مردم جمع باشد كه از آن نكته‌اي كه دستگاه‌هاي خارجي و دشمنان اين انقلاب مي‌خواهند اسلام را از متن اين انقلاب بگيرند، از او غافل نمانند. اين خيلي چيز مهمي است.

بايستي اسلام در اين انقلاب بماند. بايستي احكام اسلام به عنوان محور اين انقلاب بماند. مردم حواسشان جمع باشد كه در اين مورد فريب نخورند و اين‌‌ همان چيزي است كه در حقيقت تضمين‌كنندهٔ اين است كه مردم در صحنه باقي بمانند.

حجت‌الإسلام خامنه‌اي در رابطه با جنگ تحميلي و در پيامي به رزمندگان اسلام اظهار داشت:

من پيام به همهٔ بچه‌هايي كه اين دو سه روز در راديو و تلويزيون مي‌شنيدم كه فلان‌جا را گرفتند و فلان‌جا را كوبيدند، پيام من به همهٔ اين بچه‌ها اين است كه بدانند تمام اين بازي‌ها براي اين است كه آن‌ها آن‌جا نجنگند. حواسشان جمع باشد، بجنگند. صدام حسين و پشت سر او اربابانش، سخت درمانده‌اند. براي اين‌ كه آن‌جا را خراب كنند، بنده و امثال بنده را ترور مي‌كنند. بجنگيد؛ با قدرت و مقاوم. تمام اين مقدمات براي اين است كه شما در آن جنگ‌ها شكست بخوريد. نظامي‌ها طراحي ‌كنند و افسران مباشر مشغول بشوند، نيروهاي سپاه پاسداران و جنگ‌هاي نامنظم و ديگران با هماهنگي كامل يك لحظه اين دور جنگ را نگذارند كه متوقف بماند. اگر اين كار شد، اين بزرگ‌ترين مشت به دهان دشمن و تمام اين چيزهايي هم كه اين‌جا ملاحظه مي‌كنيد، اين‌ها خنثي شده است.

 

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: اولين مصاحبه آيت الله خامنه‌اي پس از ترور در سال 1360،
ادامه مطلب
 

كتاب خاطرات زيبانوشته حجت الاسلام والمسلمين علي اسماعيلي

o6647_IMG_20150202_2230323.jpg

 

حجت الاسلام والمسلمين علي اسماعيلي رئيس سازمان قضايي نيروهاي مسلح استان خراسان رضوي در كتاب خاطراتش ...
بخشي را به مرور حوادث و وقايع برهه ي حساس و خطير انقلاب در سال 1360 پرداخته و در مابين آن به خاطره اي از شهيد بهشتي اشاره كرده كه خواندن آن خالي از لطف نيست.
« پس از اتمام دوره ي كوتاه مدت تحصيل در مدرسه ي عالي تربيتي و قضايي طلاب قم در ايام تابستان، از بين فارغ التحصيلان چند نفري من جمله من و حجت الاسلام فراتي [سرپرست سازمان قضايي نيروهاي مسلح استان تهران] و حجت الاسلام شفيعي [دادستان انتظامي قضات] جهت همكاري با تشكيلات قضايي قرار شد، از نيمه ي خرداد سال 1360 جهت دوره ي كارآموزي مسائل قضايي به تهران برويم... .
دوران كارآموزي مصادف شد با بيستم خرداد 1360 روز عزل بني صدر از فرماندهي كل قوا توسط امام خميني(ره) و رأي به عدم كفايت سياسي وي از طرف مجلس شوراي اسلامي و اغتشاشات پايتخت. درگيري هاي خياباني منافقين با مردم همراه با قتل و غارت و تخريب اموال دولتي و غيردولتي توسط آنان كه خاطرات تلخي براي امت ايران است.
اعلام جنگ مسلحانه
...در سي خرداد، تعدادي از منافقين و هواداران آنها و افراد ضد انقلاب با شعارهاي ضد انقلابي و به بهانه حمايت از بني صدر به خيابان ها ريخته و اقدام به قتل و غارت امت حزب ا... و ترور شخصيت ها و حتي مردم عادي پرداختند و با ايجاد درگيري و راه بندان، آتش سوزي و تخريب اموال عمومي را سرلوحه كار خود قرار دادند و مشكلات جدي براي شهروندان تهراني و برخي ديگر از شهرستان ها بوجود آوردند... .
منافقين در 31 خرداد با صدور اطلاعيه سياسي- نظامي شماره ي 25، عليه نظام مقدس جمهوري اسلامي اعلام جنگ مسلحانه كردند.ترور افراد حزب اللهي و شخصيت هاي سياسي- مذهبي و ايجاد رعب و وحشت و ناامني در كشور در رأس برنامه هاي آنان قرار گرفت و وضعيت سياسي- اجتماعي سختي بر كشور حكمفرما بود از يك طرف جنگ تحميلي، از يك سو عزل رئيس جمهور و از طرف ديگر درگيري هاي داخلي؛ فقط خدا نگهدار كشور بود و بس.
سخنراني شهيد دكتر بهشتي يك هفته قبل از شهادت
روز سي و يكم خرداد، آيت ا... دكتر بهشتي كه آن موقع رياست ديوان عالي كشور را به عهده داشتند، جهت سخنراني به پادگان خليج آمدند و در جمع ما كارآموزان قضايي سخنراني كردند و مطالب بسيار زيبايي بيان فرمودند كه هنوز يادداشت هاي آن را براي خودم به يادگار نگه داشته ام. در بخشي از سخنانشان فرمودند:«شما كه لباس روحانيت و يا لباس پاسداري پوشيده ايد، مانند همه مردم آزاد نيستيد و حتي بسياري از مباحات را بايد صرفنظر كنيد و به عبارتي شما با پوشيدن اين لباس مقداري از آزادي خودتان را آزادانه به خدا اهدا كرده ايد. اي كسي كه آزادي خودت را آزادانه به خدا بخشيده اي اين آزادي را از خدا پس نگير.» پس از سخنراني اين جانب با لحن دلسوزانه و نسبتاً تندي از ايشان سؤال كردم كه چرا بني صدر را دستگير نكرديد!؟ چرا مسامحه مي شود؟ و اگر بني صدر فرار كند، مردم به شخص شما چه خواهند گفت؟ آيا دوباره شايع نخواهند كرد كه شما او را فراري داده ايد؟ (جو سياسي و شايعات از طرف منافقين و با تبليغات گسترده و حساب شده آنها و با حمايت رسانه هاي بيگانه عليه ايشان زياد بود).
ايشان با يك تبسمي محبت آميز و آرام به من پاسخ دادند و فرمودند:«موضوع در شوراي عالي قضايي مطرح شد و نظر اين جانب و برخي ديگر از اعضاي شورا بر دستگيري ايشان بود؛ ليكن اين نظريه رأي نياورد و من در يك مصاحبه تلويزيوني همه چيز را به ملت ايران خواهم گفت و توضيحات لازم را در مورد اين جريان به مردم مي دهم.» ليكن با وقوع حادثه هفتم تير و شهادت ايشان ديگر فرصتي باقي نماند و اين مشعل فروزان به خاموشي گرائيد و اسرار نهفته در سينه پرسوز و گدازش، براي ابد مكتوم ماند.
پس از اتمام دوره آموزش تئوري در مورد مسائل قضايي جهت آموزش عملي در اوائل تيرماه وارد زندان اوين شديم؛ تا از تجارب قضات دادسرا و دادگاه انقلاب اسلامي مستقر در اوين استفاده نموده و عملاً با عملكرد قضات و شيوه كار قضايي آشنا شويم. دادستان انقلاب شهيد لاجوردي بود و رئيس زندان شهيد كچويي.
فاجعه انفجار حزب جمهوري اسلامي
پاسي از شب هفتم تيرماه 60 گذشته بود. حجت الاسلام آقاي ناطق نوري آن شب نيز براي انجام كاري يا ديدن آقاي لاجوردي دادستان انقلاب اسلامي به اوين آمده بود. ناگاه خبر رسيد كه انفجار مهيبي در حزب جمهوري اسلامي رخ داده و تعدادي از افراد شهيد شده اند. هرچه آقاي ناطق و آقاي لاجوردي خواستند، تلفني خبري كسب كنند، ميسر نشد و خبر دقيقي بدست نيامد.در اتاق بزرگي كه شبيه نمازخانه بود، اين جانب و آقايان ناطق و لاجوردي و تعدادي ديگر از افراد جمع شده بوديم، همه ناراحت، مضطرب و نگران و درصدد كسب خبر بودند. راجع به موضوع انفجار و حال دكتر بهشتي و ساير افراد صحبت مي شد. خبرهاي پراكنده و غير موثقي مي رسيد .لكن هيچ كدام قانع كننده نبود.
نهايتاً اعلام شد كه آقاي بهشتي حال عموميش خوب است؛ لكن يكي از پاهايش قطع شده است. اين خبر در عين تلخي ولي مقداري هم آرامش بخش بود. زيرا زنده ماندن دكتر بهشتي براي جمع حاضر مهم بود و به صراحت گفته مي شد كه اگر بهشتي زنده بماند ولو اين كه پا هم نداشته باشد، مشكل نيست. زيرا آنچه براي اداره كشور و نظام جمهوري اسلامي مهم است فكر و انديشه و مغز دكتر بهشتي است... .
سيل خروشان جمعيت در تشييع جنازه شهدا
جهت شركت در تشييع جنازه ي شهداي حزب جمهوري اسلامي يعني روز هشتم تيرماه 60 از زندان اوين خارج شديم...جمعيت عظيمي از زن و مرد در اين مراسم شركت كرده بودند. با اين كه هوا خيلي گرم راه تا بهشت زهرا طولاني بود و اما ديدم خانم هايي همراه فرزند خردسالشان تمام اين راه را از ميدان هفت تير تا بهشت زهرا پياده طي كردند و شعار مي دادند و اشك مي ريختند و از منافقين ابراز تنفر و انزجار مي كردند. بار ديگر به ياد اين كلام گوهر بار اميرالمؤمنين(عليه السلام) افتادم كه فرمودند: «الفتن اذا اقبلت شبهت و إذا ادبرت اسفرت يشبهن مقبلات نبهت.» فتنه هنگامي كه روي مي آورد و وارد مي شود، شبهه ايجاد مي كند و مردم در سرگرداني و حيرت گرفتار مي شوند و چه بسا افراد متدين فريب بخورند و هنگامي كه پشت مي كند و تمام مي شود مردم بيدار مي شوند و آگاه مي گردند. لذا پس از پايان فتنه ايجاد شده توسط دشمن و شهادت شهيد بهشتي و يارانش گويا تازه تعدادي از خواب غفلت بيدار شده بودند و درصدد جبران گذشته و رفع آن همه تهمت و افترا و شايعات بي اساس عليه شهيد بهشتي و يارانش برآمدند
br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: خاطرات زيبانوشته حجت الاسلام والمسلمين علي اسماعيلي،
ادامه مطلب
 

 

به مناسبت 7 تيرماه؛
شهيد بهشتي، روحاني روشنفكر انقلاب اسلامي

 

 

شهيد بهشتي يكي از انقلابي‌هايي است كه هنوز پس از۳۳ سال، چهره ناشناخته‌اي از خود به جا گذاشته و شخصيت ويژه او، آنگونه كه بايد از سوي نسل جوان مورد شناخت قرار نگرفته است.

به گزارش رويش نيوز، محله قديمي لمبان اصفهان 86 سال پيش، شاهد تولد پسري بود كه در زمان خود، حتي نسبت به هم سن و سالهايش يك فرد متبحر به شمار مي‌رفت، شخصي كه پس از انقلاب به عنوان يكي از پايه‌ها و معمارهاي انقلاب اسلامي مورد توجه قرار گرفت اما حيف كه اين عناوين و بسياري از تعريف ويژگي‌هاي شخصيتي خوب وي، وقتي براي او به كار رفت و به همگان آشكار شد كه ديگراو در بين ما نبود.....

‌محمد حسيني بهشتي كه گاه به اشتباه نام او را محمد حسين بهشتي نيز مي‌نويسند، دوم آبان 1307 در شهر اصفهان و در يك خانواده روحاني متولد شد، تحصيلاتش را در يك مكتب خانه در سن چهار سالگي آغاز كرد و سريع خواندن و نوشتن و خواندن قرآن را ياد گرفت و جالب اينكه در جمع خانواده به عنوان يك نوجوان تيزهوش شناخته شد.

 

بهشتي به دبستان دولتي ثروت آن موقع رفت كه بعدها به نام 15 بهمن ناميده شد و وقتي بهشتي وارد دبستان شد ازاو امتحان ورودي گرفتند و گفتند بايد بهشتي كوچك به كلاس ششم برود ولي از نظر سن نمي‌توانست بنابراين در كلاس چهارم پذيرفته شد.

به دوران ابتدايي اين پسر تيز هوش به اين دليل اشاره كرديم تا در تصورمان نيز اين ثابت شود كه او از همان دوران كودكي‌اش نيز به سمت علم وعلم‌اندوزي غرق شده تا جايي كه بايد گفت حتي به سمت فلسفه و علم انگار يك شيرجه عميق و در كسب تحصيل و علم زده بود.

اين پسر تيزهوش بزرگ شد و به دوران نوجواني رسيد از آنجايي كه پدرش روحاني بود و مدرس حوزه علميه بود او نيز درس حوزوي را دنبال كرد اما جالب اينكه از نظر تفكري با ساير روحانيون زمان خود تفاوتي بسياري داشت.

بهشتي، يك روحاني روشن‌فكر

بهشتي يكي از روحاني‌هاي انقلابي روشنفكري بود كه همين ديد باز و تفكر و روشنفكري‌اش سبب ايجاد جريانات خاصي براي او شد و در واقع بايد گفت به همين دليل حاشيه و شايعات بسياري عليه او بر زبان آمد.

اين روشنفكري‌اش را مي توان از لابلاي خاطراتي خواهرش زينت‌السادات بهشتي در گفت‌وگو با تسنيم پيدا كرد، جايي كه او عنوان مي‌كرد كه بهشتي در زمان خود مسلط به زبان‌هاي انگليسي، آلماني، فرانسوي، عربي و فارسي بود و زماني كه در حوزه بوده از روحاني‌ها خواست كه زبان انگليسي را بياموزند.

بانو بهشتي افزود: آن زمان برخي گفتند روحاني را چه به زبان انگليسي، اما با گذشت زمان تازه به حرف‌هاي شهيد بهشتي رسيده‌اند كه يك روحاني بايد زبان انگليسي را مسلط شود.

آگاه‌سازي جوانان، به جاي اجبار در توجه به دين اسلام

بهشتي از آن دسته روحانيون و مبلغان دين اسلام بود كه اعتقاد داشت جوانان بايد با آگاه‌سازي و آزادانه با راهنمايي‌هاي يكه مشاوران و مبلغان ديني به آنها ارائه مي‌دهند، با دين اسلام عجين و همراه باشند چرا كه به زور نمي شود مردم و جوانان را وارد بهشت كرد.

او در سخنان خود يك ماه پس از انقلاب و در تاريخ 15 اسفند سال 57 در مسجد اعظم قم اينگونه صحبت كرده بود: به طلاب و فضلاي حوزه هم به دنبال اين بحث يك پيشنهاد دارم و آن پيشنهاد اين است كه به مردم ايران فرصت بدهيد تا آگاهانه و آزادانه خود را برمبناي معيارهاي اسلامي بسازند و اين خودسازي را بر مردم ما تحميل نكنيد. آگاهي بدهيد، زمينه سازي كنيد براي رشد اسلام، ولي بر مردم هيچ چيز را تحميل نكنيد. انسان بالفطره خواهان آزادي است، مي خواهد خودسازي داشته باشد،خودش ،خودش را بسازد،اما بر خلاف دستور قرآن مبادا مسلمان بودن و مسلمان زيستن را بخواهيد بر مردم تحميل كنيد، كه اگر تحميل كرديد آنها عليه اين تحميل تان طغيان خواهند كرد.

توصيه من به طلاب عزيز وبه فضلاي ارجمند اين است كه منادي حق باشيد، دعوت كننده به حق باشيد،آمر به معروف وناهي از منكر با رعايت تمام معيارهاي اسلامي اش باشيد،اما مجبور كننده مردم در راه اسلام نباشيد،چون آن مسلماني ارزش دارد كه از درون انسان ها و عشق انسان ها بجوشد و بشكفد. نديديد مردم ما در اين دوران پر ارزش انقلاب از خودشان چه خودجوشي وچه خود شكوفائي نشان دادند؟

بانو بهشتي نيز در اين مورد به تسنيم گفت: شهيد بهشتي سعي‌مي كرد جوانها و مردم را با راهنمايي و ارتباط دوستانه‌اي كه با آنها داشت، به ويژه جوانها آنها را راهنمايي و هدايت كند.

بهشتي به اجبار حجاب معتقد نبود

شهيد بهشتي روشنفكر شخصي بوده كه براي مسئله همه حجاب و عفاف اجبار در كار نبوده بلكه باز به صورت غير مستقيم بانوان را براي حفظ حجاب هدايت مي‌كرد و با توضيحات مفيد بودن حجاب براي بانوان، در جامعه قضاوت را به عهده شخص واگذار مي‌كرد.

وقتي از بانو بهشتي پرسيديم كه مي‌گويند خانم شهيد بهشتي زماني كه در المان بودند چادر سر نمي كردند و يك مانتوي بلند حجاب ايشا ن بوده گفت: بله درست است چون شهيد بهشتي حجاب را فقط در چادر نمي‌ديدند و پس از آن هنوز هم تمام دختران و نوه‌هاي شهيد بهشتي از بانواني هستند كه در حال حاضر پوشش آنها چادر است.

بهشتي، يك روحاني كه شيك زندگي مي‌كرد!

خاطره معروف رضا كيانيان بازيگر معروف سينما را حتماً شنيده‌ايد، وقتي كه او روزي به ديدار بهشتي در منزلش مي‌رود و در اتاق پذيرايي خانه بهشتي مبل بود و بوي عطر مي‌آمد. اين تصوير با تصوري كه از يك انقلابي مي‌رفت در آن زمان چنان ناسازگار بود كه كيانيان به بهشتي مي‌گويد: «شما چطور انقلابي هستيد كه  اتاقتان مبله شده است و اين طور زندگي مي‌كنيد؟

جالب است كه پاسخ بهشتي به كيانيان را بشنويم؛ وقتي كه بهشتي مي‌گويد: رضا جان تئوري‌هاي انقلاب اين طور نيست كه تو فهميده‌اي؛ تو نمي‌تواني زيبايي و رفاه را نفهمي و بعد از انقلاب رفاه را به وجود آوري؛ بايد تمرين كنيم كه زندگي خوب چطوري است تا بتوانيم زندگي خوبي به مردم بدهيم
به گفته رضا كيانيان شهيد بهشتي درادامه اشاره مي‌كند كه ما اگر نفهميم خوبي چيست هيچ وقت نمي‌توانيم خوبي را به مردم هديه كنيم.

بهشتي ابتدا قرباني ترور شخصيتي شد نه ترور فيزيكي

حسن روحاني، رئيس جمهور كشور معتقد است كه شهيد بهشتي قبل از شهادت، ترور شخصيت شد؛ وي در مرسم هفته قوه قضائيه  با تاكيد بر اين نكته كه شهيد بهشتي قبل از شهادت ترور شخصيت شد، اظهار كرد: كمتر مسجد و محيطي بود كه ما از آيت الله شهيد بهشتي تعريف كنيم و عده‌اي با او مخالفت نكنند، اما او به راهش ادامه داد.

روحاني به زمان امروز اشاره كرد و گفت: متاسفانه بعد از گذشت ساليان دراز، هنوز بداخلاقي‌ها ادامه دارد و افرادي هستند كه پيشرفت آنها به حرف زدن و مسايل را واژگونه مطرح كردن و اتهام و درشت گويي داشتن بستگي دارد و برخي هم انها را انقلابي مي‌دانند.

بهشتي قرباني  تصويري  شد كه او را فئودال و سرمايه‌دار مي‌ديدند و ديگري تصوري كه نمي‌توانست او را مرفه و مرتب ببيند و اينكه شخصي بود كه نسبت به خودش از نظر علمي، زماني كه در آن زندگي مي كرد جلوتر بود.

ما چقدر صبر داريم؟

بارها بر عليه او شعار مي‌دادند و باز او صبر مي‌كرد؛ حرف‌ها و شعارهايي كه بدون شك ما طاقت شنيدن آن حتي يك بار نداريم، چه برسد به آنكه بارها و بارها آن را بشنويم.

به كتاب 110 دقيقه تا بهشت مي‌رويم كه مي‌گويد: به او مي‌گفتند انحصار طلب، ديكتاتور، مرفه، پولدار. دوستانش دوستانه گفته بودند چرا جواب نمي دهي؟ تا كي سكوت؟ مي‌گفت مگر نشنيده‌ايد قرآن ميگويد "اِنّ الله يدافعُ عن الذينَ امنوا". يعني وظيفه من اين است كه ايمان بياورم، كار خدا اين است كه از من دفاع كند دعا كن من وظيفه خودم را خوب انجام بدهم خدا كارش را خوب بلد است.

بقيه درادامه مطلب
br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: به مناسبت 7 تيرماه؛ شهيد بهشتي، روحاني روشنفكر انقلاب اسلامي،
ادامه مطلب
 
 
 
تصويري جالب از شهيد بهشتي و همسرش
 
خبرگزاري ايسنا: تصويري جالب از شهيد بهشتي و همسرش را مي بينيد.

منبع:برترينها
عكس جالب از شهيد بهشتي و همسرش

 

 

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: تصويري جالب از شهيد بهشتي و همسرش را مي بينيد.،
ادامه مطلب
 
 
 
تصويري جالب از شهيد بهشتي و همسرش
 
خبرگزاري ايسنا: تصويري جالب از شهيد بهشتي و همسرش را مي بينيد.

منبع:برترينها
عكس جالب از شهيد بهشتي و همسرش

 

 

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: تصويري جالب از شهيد بهشتي و همسرش را مي بينيد.،
ادامه مطلب
 

 

 
به مناسبت سالروز شهادت شهيد بهشتي؛
نحوه اطلاع يافتن آيت الله خامنه‌اي از شهادت شهيد بهشتي

سايت ساجد:مرحوم حجت الاسلام والمسلمين اسماعيل فردوسي‌پور ـ از ياران نزديك امام و از اعضاي دفتر ايشان در نجف و پاريس كه از محدود بازماندگان واقعه و فاجعه هفتم تير بود. وي درباره آخرين ساعات عمر شهيد بهشتي مي‌گفت:

اول مغرب نماز را به امامت شهيد محمدحسين صادقي خوانديم. وقتي بيرون آمديم، ديدم آقاي بهشتي مي خواهد وضو بگيرد. گفتم: آقا شما تازه مي خواهيد وضو بگيريد؟ جلسه امشب حساس است، زود تشريف بياوريد. فرمودند: شما برويد من هم زود نماز را مي خوانم و مي‌آيم. فوري وضو گرفت و در صحن حزب نماز جماعت ديگري تشكيل شد كه خوشبختانه عكس آن هم كه آخرين عكس آقاي بهشتي است، موجود است.

در جلسه منتظر نشسته بوديم. من دم در نشسته بودم وقتي آقاي بهشتي وارد شد، همه به احترام ايشان بلند شدند و شوخي با ايشان شروع شد. يكي مي‌گفت: حاج آقا امشب خيلي نوراني شده‌ايد. خيلي زيبا و خوشگل شده‌ايد. ايشان هم خنديد و گفت: چشم شما زيبا مي‌بيند،‌ من فرق نكرده‌ام. ولي واقعا نوراني‌تر شده بود.

جلو رفتند و نشستند. پس از اينكه تغيير دستور جلسه به رأي گذاشته شد و همه رأي دادند كه درباره انتخاب رئيس جمهور پس از بني صدر صحبت شود، بحث شد كه حالا چه كسي در اين باره صحبت كند كه به آقاي بهشتي رأي داده شد.

شهيد استكي، نماينده شهركرد، رئيس جلسه آن شب بود. پس از تلاوت قرآن، ‌آقاي بهشتي پشت تريبون رفت و سخن خود را آغاز كرد و گفت: ما بايد ببينيم رئيس جمهور آينده مي‌تواند روحاني باشد يا نه؛ آيا نظر امام كه فرمودند رئيس جمهور روحاني نباشد، همين است يا فرق كرده و اجازه مي دهند. بعد افزودند: اگر نظر امام فرق كند كه غير روحاني رئيس جمهور بشود، آن فرد را اين جلسه بايد تعيين و معرفي كند و اگر فرمودند بايد روحاني باشد، باز انتخاب آن توسط اين جلسه است، ولي وظيفه ما تعيين چند نفر به عنوان يك هيأت است كه خدمت امام بروند و نظر ايشان را بگيرند تا تكليف ما روشن بشود.

مطلب ايشان كه به اينجا رسيد، حدود ده دقيقه طول كشيده بود. اين مدت را هم ساعت من كه كامپيوتري بود و پس از انفجار روي 40/8 دقيقه شب ايستاده بود، نشان مي‌داد كه ده دقيقه قرآن بود و ده دقيقه هم صحبت ايشان طول كشيد. براي همين، اين ساعت برخلاف اظهار برخي، ساعت 20/8 بود كه من در لحظات اوليه، زير آوار به آن نگاه كردم و پس از آن هم ديگر از كار افتاد.

سخنراني شهيد بهشتي كه به اينجا رسيد، چون ايشان عادت داشت وقتي صحبتش به جايي حساس از بحث مي‌رسيد و به اصطلاح معروف گرم مي‌شد، مكثي مي‌كرد و به شنوندگان دور تا دور جلسه نگاهي مي‌كرد كه چقدر با صحبت او همراه هستند و بعد بحث را ادامه مي‌داد. در اين ميان، يك دفعه به جمعيت گفت: بچه‌ها بوي بهشت مي‌آيد. آيا شما هم اين بو را استشمام مي‌كنيد؟

پس از اين جمله بود كه ديگر ما نفهميديم قضيه چه شد. اين قدر انفجار شديد و سريع بود كه هيچ كس از بازماندگان اين فاجعه از لحظه انفجار چيزي به ياد ندارند، ولي اين نكته را مي دانم كه خيلي چهره ايشان بشاش و نوراني شده بود. نكته مهم و باور نكردني اين بود كه من در زير آوار كه هيچ اميدي به نجات نداشتم، احساس كردم و اين را ديدم كه نور بسيار شديدي مثل نور چند پرژكتور قوي در اطراف تريبوني كه آقاي بهشتي در آنجا به شهادت رسيد، در حال تابيدن است. از كساني كه مثل من زير آوار بودند، پرسيدم اين نور شديد چيست؟‌ من را مسخره مي‌كردند كه برق ها قطع شده است؛ نور كجا بود، ولي واقعا براي لحظاتي اين نور بود.

نمي‌دانم جز من چه افراد ديگري شاهد وقوع اين كرامت بزرگ بودند و معلوم شد در لحظه شهادت مرحوم آقاي بهشتي ـ كه از محدود كساني بودند كه امام به چشم رهبري و يكي از اعضاي شوراي رهبري پس از خود در دوران تبعيد عراق به او مي نگريست ـ اتفاق عجيبي رخ داده است و فرشتگان الهي كه از عالم ملكوت براي استقبال ايشان به عالم آخرت از اين نشئه خاكي آمده بودند، چنان فراوان و با عظمت بوده‌اند كه نور وجودي آنها حتي به چشم ما هم عيان شده بود.

شنيدم شهيد شمس‌الدين حسيني نائيني، نماينده مجلس به كسي كه در كنار او زير آوار بود، مي‌گفت: تو هم بوي گلاب را مي‌شنوي؟ وقتي پاسخ منفي شنيده بود، به او گفته بود پس اين علامت آن است كه تو شهيد نمي‌شوي، براي همين، به منزل ما برو و سلام من را برسان و بگو وصيت نامه من توي طاقچه است؛ آن را بخوانند و به آن عمل كنند.

مقام معظم رهبري كه روز قبل از شهادت شهيد بهشتي و يارانش ترور شده و در بيمارستان بودند درباره نحوه آگاهي يافتن از اين اتفاق مي گويند:

يك‌باره اين خبر را به من ندادند. من تدريجاً با ابعاد اين قضيه آشنا شدم. يكى دو روز اول كه به هوش آمده ‌بودم، كسى اجمالاً از وقوع يك انفجارى در حزب به من خبر داد، لكن من در شرائطى نبودم كه درست درك ‌كنم كه چى واقع شده؟ يعنى شايد حتى كاملاً به هوش نبودم، لكن يادم هست كه چيزى به من گفته ‌شد بعد هم يادم رفت. چون غالباً در حال شبيه حالات بعد از بى‌هوشى بودم؛ چون عمل‌هاى متعددى ‌انجام مى‌گرفت و درد و اين‌ها هم شديد بود، من را در يك حال شبه بي‌هوشى نگه مى‌داشتند، يعنى در ‌حال گيجى مخصوص بعد از عمل جراحى.

در هشتم، نهم اين حادثه بود ظاهراً يك هفته‌ يا هشت روزى گذشته بود. من اصرار مى‌كردم كه براى من ‌راديو و روزنامه بياورند و به بهانه‌هاى گوناگون نمى‌آوردند و مقصود اين بود كه من مطلع نشوم از حادثه چون ‌افرادى كه دور و بر من بودند بالأخره نمى‌توانستند در مقابل اصرارهاى پى‌درپى من مقاومت كنند. مجبور ‌بودند قضيه را به من بگويند.

آن كسى كه مى‌توانست اين قضيه را به من بگويد كسى غير از آقاى هاشمى نبود. يعنى مى‌دانستند ‌بخاطر نحوه‌ ارتباط ما با هم طبعاً ايشان مى‌تواند به يك شكلى مسأله را به من ‌بگويد و همين كار را كردند. البته من توجه نداشتم، يك روز عصرى آقاى‌هاشمى و آقاى‌ حاج‌احمد آقا - فرزند ‌حضرت امام - آمدند پيش من و يكى از كسانى كه دور و بر من بود با آنها مطرح كرد كه فلانى راديو ‌مى‌خواهد و روزنامه مى‌خواهد و ما مصلحت نمى‌دانيم شما نظرتان چيه، اگر شما مى‌گوييد بدهيم. ‌اينجورى شروع كردند قضيه را.

آقاى هاشمى با آن بيان شيرين خودشان كه هميشه مطالب را نرم و آرام و هضم‌شدنى مطرح مى‌كنند ‌آن‌جا گفتند: نه به نظر من هيچ لزومى ندارد شما راديو بياوريد. حالا خبرهاى بيرون خيلى شيرين است، ‌خيلى مطلوب است، كه اين هم روى تخت بيمارستان اين خبرها را بشنود. من اجمالاً فهميدم كه خبرهاى ‌تلخى وجود دارد.

گفتم چطور مگر؟ گفت خب همين ديگر، انفجار درست مى‌كنند، بعضى‌ها شهيد شدند، ‌بعضى‌ها مجروح شدند و به اين ترتيب ايشان من را وارد حادثه كرد. من پرسيدم كى‌ها مثلاً شهيد شدند، ‌كى‌ها مجروح شدند، ايشان گفت: مثلاً آقاى بهشتى مجروح است، من خيلى نگران شدم. شديداً از ‌شنيدن اين‌كه آقاى بهشتى حادثه‌اى ديده و مجروح شده، ناراحت شدم.

پرسيدم كه ايشان چيه وضعش؟ كجاست؟ چه جورى است؟ ايشان گفت كه بيمارستان است و نه نگرانى ‌هم ندارد. گفتم آخر در چه حدى است؟ ايشان گفت خب، مجروح است ديگر، ناراحت است. من گفتم كه ‌در مقايسه‌ با من مثلاً بدتر از من است بهتر از من است؟ مى‌خواستم كه ابعاد مسأله را بفهمم. ايشان ‌گفت همين‌جورهاست ديگر، حالا بي‌خود دنبال اين قضايا تحقيق نمى‌خواهد بكنى، اجمالاً خبرهاى بيرون ‌خيلى شيرين نيست، خيلى جالب نيست، خب بله، بعضى‌ها هم شهيد شدند و اين‌ها.

ايشان من را در نگرانى گذاشت و رفت. من فهميدم كه يك حادثه‌ مهمى است كه آقاى بهشتى در آن ‌حادثه مجروح شده، به ايشان هم قبل از اين‌كه بروند گفتم خواهش مى‌كنم هر چه ممكن هست مراقبت ‌بخرج داده بشود، تمام امكانات پزشكى كشور بسيج بشود تا آقاى بهشتى را هر جور هست زودتر نجات ‌بدهيد و نگذاريد كه ايشان خداى نكرده برايش مسأله‌اى پيش بيايد.

بعد كه ايشان رفتند افرادى كه دور و بر من بودند نمى‌دانستند كه من چقدر خبر دارم و من از آن‌ها بطور ‌آرام، آرام مسأله را گرفتم. يعنى بقول معروف زير زبانِ آن بچه‌هايى كه دور و بر من بودند خود من كشيدم و ‌فهميدم كه ايشان شهيد شدند. طبعاً براى من بسيار سخت بود با اين‌كه همه‌ ابعاد حادثه را و خصوصيات ‌حادثه را و كسانى را كه شهيد شده بودند نمى‌دانستم كه چه‌جورى است و تا چه حدودى هست. اما ‌نفس شهادت آقاى بهشتى براى من يك ضربه فوق‌العاده سنگينى بود. تا روزهاى متمادى من دائماً ‌ناراحت و منقلب بودم و اندك چيزى من را مى‌برد تو بَحر اين حادثه تلخ. بله به‌هرحال براى من بسيار چيز ‌سخت و تلخى بود.

 

منبع: خبرگزاري دانشجو

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: به مناسبت سالروز شهادت شهيد بهشتي؛ نحوه اطلاع يافتن آيت الله خامنه‌اي از شهادت شهيد بهشتي،
ادامه مطلب
 

 

94/03/29 - 14:00
شماره: 13940329000328

 

 
آيت‌الله علم‌الهدي:
آمريكا در مذاكرات هسته اي دنبال كلاهبرداري است/شهدا هرگاه خطري متوجه انقلاب باشد مي آيند

امام جمعه مشهد با بيان اينكه آمريكايي ها در روند مذاكرات هسته اي دنبال كلاهبرداري هستند، به تشييع باشكوه پيكر غواصان شهيد اشاره كرد و گفت:پيام حضور باشكوه مردم در اين تشييع، اين بود كه ما دست بسته كشته شدن را به دست بسته تسليم شدن ترجيح مي دهيم.

خبرگزاري فارس: آمريكا در مذاكرات هسته اي دنبال كلاهبرداري است/شهدا هرگاه خطري متوجه انقلاب باشد مي آيند
  •  

به گزارش خبرگزاري فارس از مشهد، آيت‌الله سيد احمد علم‌الهدي، ظهر امروز در خطبه‌هاي سياسي ـ عبادي نماز جمعه مشهد كه در حرم مطهر رضوي برگزار شد، اظهار داشت: در وجود انسان عقل و عشق وجود دارد و مجموعه حركات، اعمال و خطوط مختلفي كه انسان ها در زندگي خودشان مي‌بينند به وسيله عشق است.
وي ادامه داد: در بين گرايش‌هاي انسان، تمام گرايش‌ها يا مربوط به شئون زندگي مادي و لذايذ انساني است،يا گرايش خداگرايي. گرايش خداگرايي انسان را در جاده‌اي از زندگي قرار مي‌دهد كه اگر انسان اين را به مرحله عشق برساند به بالاترين سطح رسيده است.
امام جمعه مشهد خاطرنشان كرد: ماه رمضان، ماه عشق است كه در آن عاشق‌ها وارد عرصه دلدادگي حق مي شوند. معشوق درب خانه‌اش را باز كرده است و از اين جهت، براي ما اين ماه مبارك قابل توجه است.
آيت‌الله علم‌الهدي در بخش ديگري از سخنان خود با اشاره به تشييع باشكوه پيكر 270 شهيد تازه تفحص شده، عنوان كرد: آنچه در چند روز قبل اتفاق افتاد مانور عظيم نيروي اين انقلاب در برابر بينش مستكبران عالم بود و بار ديگر، يك نماد به ياد ماندني در پاي ارزش‌ها و اصول انقلاب در معرض نمايش قرار گرفت.
خطيب جمعه مشهد گفت: از زماني كه اين غواصان در كربلاي 4 به شهادت رسيدند نزديك به 28 سال مي‌گذرد و در اين سال‌ها تفحص‌هاي زيادي براي شهدا انجام شده است اما سئوال اينجاست كه اجساد مطهر اين 175 شهيد، چرا اكنون كشف شد؟

آيت‌الله علم‌الهدي افزود:‌ پاسخ اين است كه هر زمان شهدا ارزش‌هاي انقلاب را در معرض خطر ببينند خودشان براي پاسداري از خونشان و حفاظت انقلاب مي‌آيند.
وي تأكيد كرد: در اين موقعيت، شهدا آمدند كه به ما نشان بدهند در هر شرايطي كه امروز قرار داريد شديدتر از آن زمان(عمليات كربلاي 4) نبوده است. در آن زمان كه عمليات لو رفت، غواصان خودشان را بين نيروهاي عراقي در محاصره ديدند،بعثي ها دست‌هايشان را بستند كه در شرايط زنده به گور جان دادند، اما تسليم نشدند. حال  شما چطور مي‌خواهيد دست بسته تسليم آمريكا شويد.
امام جمعه مشهد بيان كرد: خوشبختانه اين پيام شهدا به چشم و گوش مردم رسيد و مردم هم نشان دادند دنباله‌روي 175 شهيد غواص هستند و ما دست بسته جان دادن را بر دست بسته تسليم شدن ترجيح مي‌دهيم.

وي در ادامه گفت: آمريكايي‌ها از موضعي در مذاكرات با ما برخورد مي‌كنند كه گويي با كلاهبرداري مي‌خواهند وارد عمل شوند و روند مذاكره با يك قدرت تثبيت شده به نام ايران نيست.
عضو مجلس خبرگان رهبري عنوان داشت: اگر روند را از طرف دشمن بازخواني كنيم در اين دو سالي كه از مذاكرات مي‌گذرد اين رويه ديده مي‌شود.

آيت‌الله علم‌الهدي افزود: در سال 61 هنگامي كه جنگ راكد شده بود و ما از جانب دنيا تحريم شده بوديم در داخل كشور نيز منافقان با ترورهاي ناجوانمردانه فضا را ناامن كرده بودند، در بين تريبون‌ها برخي مسئولان زمزمه مي‌كردند كه همه مشكلات ما زير سر آمريكا است و برويد و با آنها مذاكره كنيد، همچنين جمعي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي آن زمان عازم ايتاليا بودند كه در قالب بين‌المجالس در آن همايش شركت كنند و خدمت امام راحل رسيدند اما امام به اين افراد فرمودند ملت ايران اگر مي‌خواستند صلح آمريكايي كنند همان اول از آنها جدا نمي‌شد.
امام جمعه مشهد توضيح داد: اين خاطره مدرك دارد و در صحيفه امام راحل در جلد 17 و صفحه 35 آمده است، بنابراين آن روزي كه مقام معظم رهبري فرمودند «نرمش قهرمانانه» برخي رسانه‌ها گفتند مقام معظم رهبري دارد از اصول امام برمي‌گردد، در حالي كه رهبري فرمودند نرمش قهرمانانه به معناي مانور هنرمندانه براي دست يافتن به مقصود است؛ با اين تعبير رهبر معظم انقلاب بايد گفت امروز هركس مي‌خواهد مسئوليتي را بر عهده بگيرد بايد دقيقاً بداند رهبر ما اينگونه ويژگي‌هايي دارد.

انتهاي پيام/3138/ذ40

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: آيت‌الله علم‌الهدي: آمريكا در مذاكرات هسته اي دنبال كلاهبرداري است،
ادامه مطلب
 

 

94/03/29 - 14:18
شماره: 13940329000341
 
آيت‌الله موحدي كرماني در خطبه‌هاي نماز جمعه تهران:
بازرسي مديريت شده نامفهوم است/ آمريكا بيش از ايران به توافق نياز دارد/ از مجلس به خاطر مصوبه هسته‌اي اخير تشكر مي‌كنم

خطيب موقت نمازجمعه تهران گفت: من نمي‌دانم آيا مي‌شود افرادي بيايند و از مراكز نظامي و امنيتي ما بازديد كنند و چشم، فهم و دركشان به طور كلي بسته شود.

خبرگزاري فارس: بازرسي مديريت شده نامفهوم است/ آمريكا بيش از ايران به توافق نياز دارد/ از مجلس به خاطر مصوبه هسته‌اي اخير تشكر مي‌كنم
  •  

به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس، آيت‌الله محمدعلي موحدي كرماني خطيب موقت نمازجمعه اين هفته تهران، در خطبه‌هاي نمازجمعه امروز به موضوع بازرسي مديريت شده اشاره كرد و اظهار داشت: من نمي‌دانم آيا مي‌شود افرادي بيايند و از مراكز نظامي و امنيتي ما بازديد كنند و چشم، فهم و دركشان به طور كلي بسته شود.

وي افزود:‌ براي من اين نوع بازرسي مبهم است بنابراين همه را سفارش به تأكيدات مقام معظم رهبري مي‌كنم كه فرمودند به هيچ وجه اجازه نمي‌دهيم از مراكز نظامي و امنيتي ما بازديد كنند.

خطيب موقت نمازجمعه تهران، با تأكيد بر اينكه در مقابل دشمن بايد قدرت نشان داد، گفت: شكي نيست كه آمريكا به توافق با ايران بيشتر نياز دارد بنابراين وقتي مقاومت ملت ايران را درك كرد و فهميد مردم در امر اقتصاد روي پاي خود ايستاده‌اند به فرض كه اين تحريم‌ها هم بماند مردم باز با اقتصاد مقاومتي كارها را اداره مي‌كنند. بنابراين در صورت فهم اين مقوله‌ها توسط آمريكا آنها به توافق با ايران تن در مي‌دهند.

آيت‌الله موحدي كرماني تأكيد كرد: اين يك تصور اشتباه است كه بگويند ايران با تحريم‌ها فلج شده و براي تسليم كردن اين كشور بايد تحريم‌ها را بيشتر كرد. اين مردم با تمام قدرت ايستاده‌اند. اين اقدامات آمريكايي‌ها نيز اثري نخواهد داشت، همچنان كه شاه نيز به اين نتيجه رسيد كشتار مردم بي‌فايده است.

وي با تأكيد بر اينكه آمريكايي‌ها اگر قدرت ايران را نفهمند توقعات فراواني بر اساس زياده‌خواهي‌هاي خود خواهند داشت، گفت: به اعتقاد بنده تمام اين خطرات (بازديد از مراكز امنيتي، نظامي، بازجويي از دانشمندان هسته‌اي و نخبگان) با يك امر متوقف خواهد شد و آن اين كه بايد به آمريكا فهماند كه ايران كشوري قوي است و در مقابل اين تحريم‌ها و تهديد‌ها سر فرود نخواهد آورد.

وي خطاب به تيم مذاكره‌كننده ايراني خاطرنشان كرد: عزيزان بايد به طرف مقابل به ويژه آمريكا بفهمانند كه مردم ايران بر رفع تحريم ظالمانه پافشاري دارند.

خطيب موقت نمازجمعه تهران اضافه كرد: مسئله تحريم و اصرار بر تحريم براي اين است كه ما اين تحريم‌ها را ظالمانه مي‌دانيم اما دشمن بداند ايران با اقتصاد مقاومتي و بهره‌گيري از ظرفيت‌هاي داخلي روي پاي خود ايستاده و تحريم‌ها گرچه مشكل ايجاد كرده اما ما را فلج نكرده است.

آيت‌الله موحدي كرماني با بيان اينكه در اين صورت هيأت ايراني با پشتوانه قوي مردمي مذاكره مي‌كند، گفت: مذاكره يك نوع ميدان رزم است. رزمنده با رجز كوبنده دل طرف دشمن را خالي مي‌كند.

وي در بخش ديگري از سخنان خود به حضور با شكوه مردم در تشييع پيكر شهداي گمنام و غواص اشاره و تصريح كرد: مرحبا به اين مردم خوب و زمان‌شناس كه چه عالي به اين گلگون‌كفن‌ها ابراز ارادت و وفا كردند.

به گفته خطيب موقت نمازجمعه تهران پيام تجديد مردم در تشييع پيكر شهدا اين است كه ما هنوز بر مباني انقلاب معتقد و پايبنديم و به مقام بالاي شهدا و به روح بلند آنان عرض ارادت و اخلاص داريم.

وي همچنين به بازتاب و انعكاس تشييع پيكر شهداي غواص در رسانه‌هاي داخلي و خارجي اشاره كرد و افزود: اين تجليل مجلل انعكاس جهاني داشت و تلويزيون هم خوب عمل كرد و صحنه‌ها را به مردم نشان داد، البته تلويزيون انعكاس خارجي اين رويداد را نيز به مردم به خوبي نشان داد.

خطيب موقت نماز جمعه تهران به پيام شهدا اشاره كرد و گفت: پيام خود شهدا نيز اين است كه در اين كشور انسانهاي فراواني هستند كه جان و تمام زندگي‌شان را در راه انقلاب تقديم خواهند كرد.

آيت‌الله موحدي كرماني با اشاره به حضور حيدرالعبادي نخست‌وزير عراق نيز گفت: تحكيم روابط ايران و عراق به همت الهي برقرار شد. اي كاش جهان اسلام و كشورهاي اسلامي پشتوانه‌ خود را در برابر دشمن محكم مي‌كردند.

وي در مورد حمله بي‌رحمانه آل سعود به مردم يمن نيز خاطرنشان كرد: مردم يمن مظهر دو حركت هستند، نخست مقاومت كه با حال روزه زير بمباران و موشك عربستان مقاومت مي‌كنند و دوم شرارت سعودي‌هاست.

خطيب موقت نمازجمعه تهران در بخش ديگري از سخنان خود از مصوبه مجلس شوراي اسلامي در الزام دولت به مسائل هسته‌اي ضمن تشكر از نمايندگان مجلس خطاب به مسئولان گفت: به مسئولان تذكر مي‌دهم كه هفت اصلي كه مقام معظم رهبري در مرقد امام به عنوان مشي امام تبيين فرمودند توجه داشته باشند.

به گزارش خبرگزاري فارس، آيت‌الله موحدي كرماني در خطبه اول خود نيز گفت: خواهران محترمي كه رعايت حجاب نمي‌كنيد و بدحجابيد بترسيد كه وقتي سر از قبر بيرون مي‌آوريد مهر دشمن خدا به شما زده مي‌شود.

وي افزود: شما با بدحجابي آمريكا را خوشحال كرديد، دشمن اسلام را خوشحال كرديد، بنابراين كسي كه دشمن اسلام را خوشحال كند خود هم دشمن اسلام است. بنابراين بفهميد چه مي‌كنيد. مبادا خدايي ناكرده چنين مهري به پيشاني خانمي زده شود.

خطيب موقت نمازجمعه تهران تأكيد كرد: مبادا كارهايي انجام بدهيد كه اگر انقلاب خدايي ناكرده آسيب ببيند در قيامت مي‌گويند تو هم در اين آسيب شريك هستي.

آيت‌الله موحدي كرماني با بيان اينكه با ترك امر به معروف و نهي از منكر انقلاب آسيب ديد، گفت: مسئولين، زعما اگر چهار غفلت صورت بدهيد انقلاب از دست مي‌رود اگر به اصول توجه نكنيد انقلاب آسيب مي‌بيند.

وي افزود: غفلت، تضييع اصول و چسبيدن به فروع، روي كار آوردن انسان‌هاي نالايق و كنار زدن انسان‌هاي صالح را از مواردي است كه مقام معظم رهبري در مرقد امام بي توجهي به اين مباحث را سبب سقوط انقلاب دانستند.

انتهاي پيام/

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: بازرسي مديريت شده نامفهوم است،
ادامه مطلب
 

 

اسلام ديني است كه مشتمل بر سياست است و سياست از ديانت و حتي عبادت جدا نيست.

با نيروي مردم، انقلاب تداوم خود را تضمين خواهد كرد.

به خدا قسم بهشتي و امثال بهشتي هميشه آماده شهادتند.

آنها كه خدا ترسند، آنها كه مهار خويشتن را دارند، آنها بايد حكومت كنند.

اي خانواده هاي شهيدان عزيز ايران ... دلشاد و قويدل باشيد، هر شهيدي كه مي رود خود سعيد است و خانواده اش سعادتمند.

جنگ و جهاد در نظام ارزشي اسلام هم مرحله اي از ساخته شدن است و هم مرحله‌اي از ساختن جديد است.

همين كه زن براي خدا و از روي آگاهي بتواند بخش عظيمي از جامعه را در ميدان خانه و خانواده، خوب اداره كند، اين جهاد است.

من هر لحظه منتظرم كه تيري بر قلبم بنشيند و يا ديواري بر سرم خراب شود.

و ظلم ستيز ما با هيچ قدرت سلطه‌گر نمي‌تواند در سازش در آيد.‌

‌آمريكا همه دنيا را مي‌خواهد. جواب او را نيز وقتي كه لازم باشد، ملت خواهد داد.‌

‌انقلاب اسلامي به معناي برآشفتن خواب همه كشورهاي جهان سوم و ملتهاي مستضعف است.‌

‌همه تلاش ملت مبارز ما بايد در راه ايجاد جامعه اسلامي كه در آن حق و اخلاق توحيدي و الهي حاكم باشد، متمركز گردد.‌

‌ما ايمانمان را، اخلاصمان را، عملمان را درست مي‌كنيم و با اسلام منطبق مي‌كنيم، اين را داشته باشيم ياري خدا، تضمين شده است.‌

برخورد آراء و افكار، نيازي به استفاده از چماق ندارد.‌

‌هر كس خط دارد، دشمن دارد.‌

‌شهيد بدهيد و قويدل باشيد.‌

مرگ بر آمريكا، مرگ بر سازشكار.‌

‌ما روزي به دست مي‌آييم كه شهيد شويم.‌

‌ما شهيدان را از دست نداده‌ايم، بلكه آنها را بدست آورده‌ايم.‌

‌پيروزي اصيل، حركت در راه حق است.

انسان با عمل صالح ساخته مي‌شود و ايمان با عمل صالح محكم‌تر مي‌گردد.‌

‌يك ملت انقلابي معمولاً حرف آخر خود را همان اول مي‌زند.‌

حسينيان همواره با يزيديان در ستيزند.‌

بگذاريد مردم در برابر هرچيزي كه بر خلاف موازين اسلامي مي‌بينند، حساس بمانند.‌

يك ملت زنده حتي يك لحظه هم در دفاع از خودش و تلاش براي به زانو در آوردن دشمن نبايد درنگ كند.‌

‌اسلام به ما آموخته است كه نسبت به دشمنان دروغ نگوييم، تهمت و افتراء نزنيم و فحش ندهيم.‌

‌ما پيروان حسين(عليه‌السلام) مرگ خونين را بر زندگي ذلت‌بار با يزيديان ترجيح مي‌دهيم.‌

يكايك شما برادرها و خواهرها، بايد حسابرس و حساب‌كش خودتان و جامعه‌تان و حكومتتان باشيد.‌

‌اميدوارم ملت خوشحال باشد كه در نظامي زندگي مي‌كند كه اگر از رئيس جمهور شكايت داشت، دستگاه قضايي همانگونه عمل كند كه از يك فرد عادي شكايت داشت.‌

‌تشكل انحصار طلب و انحصار انديش از جانب هر فرد و هر گروه و هر جمع باشد، شيطاني از آب در مي‌آيد.‌

كساني را انتخاب كنيد كه تشنه قدرت نباشند. تشنگان قدرت حق حكومت كردن ندارند.‌

‌در زمينه رعايت معيارهاي اسلامي، سازش مصلحت جويانه را حرام مي‌دانم.‌

‌من برخورد تلخ صادقانه را به برخورد شيرين منافقانه ترجيح مي‌دهم.‌

‌تا زنده‌ايم، تحت هيچ شرايطي تسليم آمريكا و اقمار اروپاي‌اش نمي‌شويم.‌

‌ما نبايدبه استعمارگران غرب و شرق اجازه دهيم كه براي ما مهره‌سازي كنند.‌

‌اي انسان، تو سازنده تاريخ و آينده هستي، تو قيامتت را هم خودت مي‌سازي، حتي بهشت و دوزخ به دست تو ساخته مي‌شود.‌

‌تا زماني كه كاري انجام ندهيم، براي مردم بازگو نمي‌كنيم.‌

‌اگر شما به حال مردم سودمند واقع شويد، ماندني خواهيد بود.‌

‌انتقاد از خويشتن را جزء برنامه‌هاي خود قرار دهيد.‌

‌شيوه‌هاي صحيح برخورد با دشمن و مخالف را ياد بگيريد.‌

سؤالاتي كه بعد مكتبي را نشان دهد، تفتيش عقايد نيست.‌

‌ارتباطات خود را با يكديگر قوي كنيد.‌

‌حافظان استقلال بايد بهاي آن را بپردازند.‌

جامعه اسلامي، بايد جامعه‌اي رو به شادابي، تندرستي و تحرك باشد.‌

‌جامعه بايد به سمت موضع‌گيري‌هاي وحدت‌زا برود.‌

‌انقلاب ما انقلاب آرمانهاست.‌

‌انقلاب ما انقلاب ارزشهاست.‌

‌منافقين سمبل استبدادهاي استاليني هستند.‌

‌ما شيفتگان‌خدمتيم، نه تشنگان قدرت.

جاذبه در حد اعلا و دافعه در حداقل ضرورت.‌

‌من درد دلم را با خدا مي‌كنم. خدا خودش درست مي‌كند همه اين كارها را.‌

‌من بايستي مثل حضرت محمد(ص) بردبار باشم، پيغمبر هم در مقابل اين همه شكنجه، اين همه ناراحتي‌ها را تهمت‌هاي ناروا كه به او زدند، صبور بود.‌

‌ما يك جان بيشتر نداريم كه اين بايد در راه خدا باشد. شما مرا از مرگ نترسانيد.‌

‌من هر لحظه منتظرم كه تيري برقلبم بنشيند يا ديواري بر سرم خراب شود.‌

‌ما راست قامتان، جاودانه تاريخ خواهيم ماند.‌

‌ملت ايران در برابر يزيديان راهي را مي‌رود كه حسين رفت.‌

‌انسان به دنبال ساختن خويش مي‌تواند محيط اجتماعي خويش را بسازد.‌

‌نسل‌هاي جوان و انقلابي ملتهاي مسلمان، بايد عرصه را بر امپرياليسم جهانخوار تنگ كنند.‌

‌ما راهي را انتخاب كرده‌ايم به عنوان راه بهتر و ممكن است طول بكشد تا دنيا بپسندد.‌

‌يك ملت انقلابي و زنده حتي يك لحظه هم در دفاع از خودش و تلاش براي به زانو در آوردن دشمن نبايد درنگ كند.‌

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: فرازهاي ازسخنان شهيد دكتربهشتي،
ادامه مطلب
 

 

اسلام ديني است كه مشتمل بر سياست است و سياست از ديانت و حتي عبادت جدا نيست.

با نيروي مردم، انقلاب تداوم خود را تضمين خواهد كرد.

به خدا قسم بهشتي و امثال بهشتي هميشه آماده شهادتند.

آنها كه خدا ترسند، آنها كه مهار خويشتن را دارند، آنها بايد حكومت كنند.

اي خانواده هاي شهيدان عزيز ايران ... دلشاد و قويدل باشيد، هر شهيدي كه مي رود خود سعيد است و خانواده اش سعادتمند.

جنگ و جهاد در نظام ارزشي اسلام هم مرحله اي از ساخته شدن است و هم مرحله‌اي از ساختن جديد است.

همين كه زن براي خدا و از روي آگاهي بتواند بخش عظيمي از جامعه را در ميدان خانه و خانواده، خوب اداره كند، اين جهاد است.

من هر لحظه منتظرم كه تيري بر قلبم بنشيند و يا ديواري بر سرم خراب شود.

و ظلم ستيز ما با هيچ قدرت سلطه‌گر نمي‌تواند در سازش در آيد.‌

‌آمريكا همه دنيا را مي‌خواهد. جواب او را نيز وقتي كه لازم باشد، ملت خواهد داد.‌

‌انقلاب اسلامي به معناي برآشفتن خواب همه كشورهاي جهان سوم و ملتهاي مستضعف است.‌

‌همه تلاش ملت مبارز ما بايد در راه ايجاد جامعه اسلامي كه در آن حق و اخلاق توحيدي و الهي حاكم باشد، متمركز گردد.‌

‌ما ايمانمان را، اخلاصمان را، عملمان را درست مي‌كنيم و با اسلام منطبق مي‌كنيم، اين را داشته باشيم ياري خدا، تضمين شده است.‌

برخورد آراء و افكار، نيازي به استفاده از چماق ندارد.‌

‌هر كس خط دارد، دشمن دارد.‌

‌شهيد بدهيد و قويدل باشيد.‌

مرگ بر آمريكا، مرگ بر سازشكار.‌

‌ما روزي به دست مي‌آييم كه شهيد شويم.‌

‌ما شهيدان را از دست نداده‌ايم، بلكه آنها را بدست آورده‌ايم.‌

‌پيروزي اصيل، حركت در راه حق است.

انسان با عمل صالح ساخته مي‌شود و ايمان با عمل صالح محكم‌تر مي‌گردد.‌

‌يك ملت انقلابي معمولاً حرف آخر خود را همان اول مي‌زند.‌

حسينيان همواره با يزيديان در ستيزند.‌

بگذاريد مردم در برابر هرچيزي كه بر خلاف موازين اسلامي مي‌بينند، حساس بمانند.‌

يك ملت زنده حتي يك لحظه هم در دفاع از خودش و تلاش براي به زانو در آوردن دشمن نبايد درنگ كند.‌

‌اسلام به ما آموخته است كه نسبت به دشمنان دروغ نگوييم، تهمت و افتراء نزنيم و فحش ندهيم.‌

‌ما پيروان حسين(عليه‌السلام) مرگ خونين را بر زندگي ذلت‌بار با يزيديان ترجيح مي‌دهيم.‌

يكايك شما برادرها و خواهرها، بايد حسابرس و حساب‌كش خودتان و جامعه‌تان و حكومتتان باشيد.‌

‌اميدوارم ملت خوشحال باشد كه در نظامي زندگي مي‌كند كه اگر از رئيس جمهور شكايت داشت، دستگاه قضايي همانگونه عمل كند كه از يك فرد عادي شكايت داشت.‌

‌تشكل انحصار طلب و انحصار انديش از جانب هر فرد و هر گروه و هر جمع باشد، شيطاني از آب در مي‌آيد.‌

كساني را انتخاب كنيد كه تشنه قدرت نباشند. تشنگان قدرت حق حكومت كردن ندارند.‌

‌در زمينه رعايت معيارهاي اسلامي، سازش مصلحت جويانه را حرام مي‌دانم.‌

‌من برخورد تلخ صادقانه را به برخورد شيرين منافقانه ترجيح مي‌دهم.‌

‌تا زنده‌ايم، تحت هيچ شرايطي تسليم آمريكا و اقمار اروپاي‌اش نمي‌شويم.‌

‌ما نبايدبه استعمارگران غرب و شرق اجازه دهيم كه براي ما مهره‌سازي كنند.‌

‌اي انسان، تو سازنده تاريخ و آينده هستي، تو قيامتت را هم خودت مي‌سازي، حتي بهشت و دوزخ به دست تو ساخته مي‌شود.‌

‌تا زماني كه كاري انجام ندهيم، براي مردم بازگو نمي‌كنيم.‌

‌اگر شما به حال مردم سودمند واقع شويد، ماندني خواهيد بود.‌

‌انتقاد از خويشتن را جزء برنامه‌هاي خود قرار دهيد.‌

‌شيوه‌هاي صحيح برخورد با دشمن و مخالف را ياد بگيريد.‌

سؤالاتي كه بعد مكتبي را نشان دهد، تفتيش عقايد نيست.‌

‌ارتباطات خود را با يكديگر قوي كنيد.‌

‌حافظان استقلال بايد بهاي آن را بپردازند.‌

جامعه اسلامي، بايد جامعه‌اي رو به شادابي، تندرستي و تحرك باشد.‌

‌جامعه بايد به سمت موضع‌گيري‌هاي وحدت‌زا برود.‌

‌انقلاب ما انقلاب آرمانهاست.‌

‌انقلاب ما انقلاب ارزشهاست.‌

‌منافقين سمبل استبدادهاي استاليني هستند.‌

‌ما شيفتگان‌خدمتيم، نه تشنگان قدرت.

جاذبه در حد اعلا و دافعه در حداقل ضرورت.‌

‌من درد دلم را با خدا مي‌كنم. خدا خودش درست مي‌كند همه اين كارها را.‌

‌من بايستي مثل حضرت محمد(ص) بردبار باشم، پيغمبر هم در مقابل اين همه شكنجه، اين همه ناراحتي‌ها را تهمت‌هاي ناروا كه به او زدند، صبور بود.‌

‌ما يك جان بيشتر نداريم كه اين بايد در راه خدا باشد. شما مرا از مرگ نترسانيد.‌

‌من هر لحظه منتظرم كه تيري برقلبم بنشيند يا ديواري بر سرم خراب شود.‌

‌ما راست قامتان، جاودانه تاريخ خواهيم ماند.‌

‌ملت ايران در برابر يزيديان راهي را مي‌رود كه حسين رفت.‌

‌انسان به دنبال ساختن خويش مي‌تواند محيط اجتماعي خويش را بسازد.‌

‌نسل‌هاي جوان و انقلابي ملتهاي مسلمان، بايد عرصه را بر امپرياليسم جهانخوار تنگ كنند.‌

‌ما راهي را انتخاب كرده‌ايم به عنوان راه بهتر و ممكن است طول بكشد تا دنيا بپسندد.‌

‌يك ملت انقلابي و زنده حتي يك لحظه هم در دفاع از خودش و تلاش براي به زانو در آوردن دشمن نبايد درنگ كند.‌

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: فرازهاي ازسخنان شهيد دكتربهشتي،
ادامه مطلب
 

 

اسلام ديني است كه مشتمل بر سياست است و سياست از ديانت و حتي عبادت جدا نيست.

با نيروي مردم، انقلاب تداوم خود را تضمين خواهد كرد.

به خدا قسم بهشتي و امثال بهشتي هميشه آماده شهادتند.

آنها كه خدا ترسند، آنها كه مهار خويشتن را دارند، آنها بايد حكومت كنند.

اي خانواده هاي شهيدان عزيز ايران ... دلشاد و قويدل باشيد، هر شهيدي كه مي رود خود سعيد است و خانواده اش سعادتمند.

جنگ و جهاد در نظام ارزشي اسلام هم مرحله اي از ساخته شدن است و هم مرحله‌اي از ساختن جديد است.

همين كه زن براي خدا و از روي آگاهي بتواند بخش عظيمي از جامعه را در ميدان خانه و خانواده، خوب اداره كند، اين جهاد است.

من هر لحظه منتظرم كه تيري بر قلبم بنشيند و يا ديواري بر سرم خراب شود.

و ظلم ستيز ما با هيچ قدرت سلطه‌گر نمي‌تواند در سازش در آيد.‌

‌آمريكا همه دنيا را مي‌خواهد. جواب او را نيز وقتي كه لازم باشد، ملت خواهد داد.‌

‌انقلاب اسلامي به معناي برآشفتن خواب همه كشورهاي جهان سوم و ملتهاي مستضعف است.‌

‌همه تلاش ملت مبارز ما بايد در راه ايجاد جامعه اسلامي كه در آن حق و اخلاق توحيدي و الهي حاكم باشد، متمركز گردد.‌

‌ما ايمانمان را، اخلاصمان را، عملمان را درست مي‌كنيم و با اسلام منطبق مي‌كنيم، اين را داشته باشيم ياري خدا، تضمين شده است.‌

برخورد آراء و افكار، نيازي به استفاده از چماق ندارد.‌

‌هر كس خط دارد، دشمن دارد.‌

‌شهيد بدهيد و قويدل باشيد.‌

مرگ بر آمريكا، مرگ بر سازشكار.‌

‌ما روزي به دست مي‌آييم كه شهيد شويم.‌

‌ما شهيدان را از دست نداده‌ايم، بلكه آنها را بدست آورده‌ايم.‌

‌پيروزي اصيل، حركت در راه حق است.

انسان با عمل صالح ساخته مي‌شود و ايمان با عمل صالح محكم‌تر مي‌گردد.‌

‌يك ملت انقلابي معمولاً حرف آخر خود را همان اول مي‌زند.‌

حسينيان همواره با يزيديان در ستيزند.‌

بگذاريد مردم در برابر هرچيزي كه بر خلاف موازين اسلامي مي‌بينند، حساس بمانند.‌

يك ملت زنده حتي يك لحظه هم در دفاع از خودش و تلاش براي به زانو در آوردن دشمن نبايد درنگ كند.‌

‌اسلام به ما آموخته است كه نسبت به دشمنان دروغ نگوييم، تهمت و افتراء نزنيم و فحش ندهيم.‌

‌ما پيروان حسين(عليه‌السلام) مرگ خونين را بر زندگي ذلت‌بار با يزيديان ترجيح مي‌دهيم.‌

يكايك شما برادرها و خواهرها، بايد حسابرس و حساب‌كش خودتان و جامعه‌تان و حكومتتان باشيد.‌

‌اميدوارم ملت خوشحال باشد كه در نظامي زندگي مي‌كند كه اگر از رئيس جمهور شكايت داشت، دستگاه قضايي همانگونه عمل كند كه از يك فرد عادي شكايت داشت.‌

‌تشكل انحصار طلب و انحصار انديش از جانب هر فرد و هر گروه و هر جمع باشد، شيطاني از آب در مي‌آيد.‌

كساني را انتخاب كنيد كه تشنه قدرت نباشند. تشنگان قدرت حق حكومت كردن ندارند.‌

‌در زمينه رعايت معيارهاي اسلامي، سازش مصلحت جويانه را حرام مي‌دانم.‌

‌من برخورد تلخ صادقانه را به برخورد شيرين منافقانه ترجيح مي‌دهم.‌

‌تا زنده‌ايم، تحت هيچ شرايطي تسليم آمريكا و اقمار اروپاي‌اش نمي‌شويم.‌

‌ما نبايدبه استعمارگران غرب و شرق اجازه دهيم كه براي ما مهره‌سازي كنند.‌

‌اي انسان، تو سازنده تاريخ و آينده هستي، تو قيامتت را هم خودت مي‌سازي، حتي بهشت و دوزخ به دست تو ساخته مي‌شود.‌

‌تا زماني كه كاري انجام ندهيم، براي مردم بازگو نمي‌كنيم.‌

‌اگر شما به حال مردم سودمند واقع شويد، ماندني خواهيد بود.‌

‌انتقاد از خويشتن را جزء برنامه‌هاي خود قرار دهيد.‌

‌شيوه‌هاي صحيح برخورد با دشمن و مخالف را ياد بگيريد.‌

سؤالاتي كه بعد مكتبي را نشان دهد، تفتيش عقايد نيست.‌

‌ارتباطات خود را با يكديگر قوي كنيد.‌

‌حافظان استقلال بايد بهاي آن را بپردازند.‌

جامعه اسلامي، بايد جامعه‌اي رو به شادابي، تندرستي و تحرك باشد.‌

‌جامعه بايد به سمت موضع‌گيري‌هاي وحدت‌زا برود.‌

‌انقلاب ما انقلاب آرمانهاست.‌

‌انقلاب ما انقلاب ارزشهاست.‌

‌منافقين سمبل استبدادهاي استاليني هستند.‌

‌ما شيفتگان‌خدمتيم، نه تشنگان قدرت.

جاذبه در حد اعلا و دافعه در حداقل ضرورت.‌

‌من درد دلم را با خدا مي‌كنم. خدا خودش درست مي‌كند همه اين كارها را.‌

‌من بايستي مثل حضرت محمد(ص) بردبار باشم، پيغمبر هم در مقابل اين همه شكنجه، اين همه ناراحتي‌ها را تهمت‌هاي ناروا كه به او زدند، صبور بود.‌

‌ما يك جان بيشتر نداريم كه اين بايد در راه خدا باشد. شما مرا از مرگ نترسانيد.‌

‌من هر لحظه منتظرم كه تيري برقلبم بنشيند يا ديواري بر سرم خراب شود.‌

‌ما راست قامتان، جاودانه تاريخ خواهيم ماند.‌

‌ملت ايران در برابر يزيديان راهي را مي‌رود كه حسين رفت.‌

‌انسان به دنبال ساختن خويش مي‌تواند محيط اجتماعي خويش را بسازد.‌

‌نسل‌هاي جوان و انقلابي ملتهاي مسلمان، بايد عرصه را بر امپرياليسم جهانخوار تنگ كنند.‌

‌ما راهي را انتخاب كرده‌ايم به عنوان راه بهتر و ممكن است طول بكشد تا دنيا بپسندد.‌

‌يك ملت انقلابي و زنده حتي يك لحظه هم در دفاع از خودش و تلاش براي به زانو در آوردن دشمن نبايد درنگ كند.‌

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: فرازهاي ازسخنان شهيد دكتربهشتي،
ادامه مطلب
 

 

اسلام ديني است كه مشتمل بر سياست است و سياست از ديانت و حتي عبادت جدا نيست.

با نيروي مردم، انقلاب تداوم خود را تضمين خواهد كرد.

به خدا قسم بهشتي و امثال بهشتي هميشه آماده شهادتند.

آنها كه خدا ترسند، آنها كه مهار خويشتن را دارند، آنها بايد حكومت كنند.

اي خانواده هاي شهيدان عزيز ايران ... دلشاد و قويدل باشيد، هر شهيدي كه مي رود خود سعيد است و خانواده اش سعادتمند.

جنگ و جهاد در نظام ارزشي اسلام هم مرحله اي از ساخته شدن است و هم مرحله‌اي از ساختن جديد است.

همين كه زن براي خدا و از روي آگاهي بتواند بخش عظيمي از جامعه را در ميدان خانه و خانواده، خوب اداره كند، اين جهاد است.

من هر لحظه منتظرم كه تيري بر قلبم بنشيند و يا ديواري بر سرم خراب شود.

و ظلم ستيز ما با هيچ قدرت سلطه‌گر نمي‌تواند در سازش در آيد.‌

‌آمريكا همه دنيا را مي‌خواهد. جواب او را نيز وقتي كه لازم باشد، ملت خواهد داد.‌

‌انقلاب اسلامي به معناي برآشفتن خواب همه كشورهاي جهان سوم و ملتهاي مستضعف است.‌

‌همه تلاش ملت مبارز ما بايد در راه ايجاد جامعه اسلامي كه در آن حق و اخلاق توحيدي و الهي حاكم باشد، متمركز گردد.‌

‌ما ايمانمان را، اخلاصمان را، عملمان را درست مي‌كنيم و با اسلام منطبق مي‌كنيم، اين را داشته باشيم ياري خدا، تضمين شده است.‌

برخورد آراء و افكار، نيازي به استفاده از چماق ندارد.‌

‌هر كس خط دارد، دشمن دارد.‌

‌شهيد بدهيد و قويدل باشيد.‌

مرگ بر آمريكا، مرگ بر سازشكار.‌

‌ما روزي به دست مي‌آييم كه شهيد شويم.‌

‌ما شهيدان را از دست نداده‌ايم، بلكه آنها را بدست آورده‌ايم.‌

‌پيروزي اصيل، حركت در راه حق است.

انسان با عمل صالح ساخته مي‌شود و ايمان با عمل صالح محكم‌تر مي‌گردد.‌

‌يك ملت انقلابي معمولاً حرف آخر خود را همان اول مي‌زند.‌

حسينيان همواره با يزيديان در ستيزند.‌

بگذاريد مردم در برابر هرچيزي كه بر خلاف موازين اسلامي مي‌بينند، حساس بمانند.‌

يك ملت زنده حتي يك لحظه هم در دفاع از خودش و تلاش براي به زانو در آوردن دشمن نبايد درنگ كند.‌

‌اسلام به ما آموخته است كه نسبت به دشمنان دروغ نگوييم، تهمت و افتراء نزنيم و فحش ندهيم.‌

‌ما پيروان حسين(عليه‌السلام) مرگ خونين را بر زندگي ذلت‌بار با يزيديان ترجيح مي‌دهيم.‌

يكايك شما برادرها و خواهرها، بايد حسابرس و حساب‌كش خودتان و جامعه‌تان و حكومتتان باشيد.‌

‌اميدوارم ملت خوشحال باشد كه در نظامي زندگي مي‌كند كه اگر از رئيس جمهور شكايت داشت، دستگاه قضايي همانگونه عمل كند كه از يك فرد عادي شكايت داشت.‌

‌تشكل انحصار طلب و انحصار انديش از جانب هر فرد و هر گروه و هر جمع باشد، شيطاني از آب در مي‌آيد.‌

كساني را انتخاب كنيد كه تشنه قدرت نباشند. تشنگان قدرت حق حكومت كردن ندارند.‌

‌در زمينه رعايت معيارهاي اسلامي، سازش مصلحت جويانه را حرام مي‌دانم.‌

‌من برخورد تلخ صادقانه را به برخورد شيرين منافقانه ترجيح مي‌دهم.‌

‌تا زنده‌ايم، تحت هيچ شرايطي تسليم آمريكا و اقمار اروپاي‌اش نمي‌شويم.‌

‌ما نبايدبه استعمارگران غرب و شرق اجازه دهيم كه براي ما مهره‌سازي كنند.‌

‌اي انسان، تو سازنده تاريخ و آينده هستي، تو قيامتت را هم خودت مي‌سازي، حتي بهشت و دوزخ به دست تو ساخته مي‌شود.‌

‌تا زماني كه كاري انجام ندهيم، براي مردم بازگو نمي‌كنيم.‌

‌اگر شما به حال مردم سودمند واقع شويد، ماندني خواهيد بود.‌

‌انتقاد از خويشتن را جزء برنامه‌هاي خود قرار دهيد.‌

‌شيوه‌هاي صحيح برخورد با دشمن و مخالف را ياد بگيريد.‌

سؤالاتي كه بعد مكتبي را نشان دهد، تفتيش عقايد نيست.‌

‌ارتباطات خود را با يكديگر قوي كنيد.‌

‌حافظان استقلال بايد بهاي آن را بپردازند.‌

جامعه اسلامي، بايد جامعه‌اي رو به شادابي، تندرستي و تحرك باشد.‌

‌جامعه بايد به سمت موضع‌گيري‌هاي وحدت‌زا برود.‌

‌انقلاب ما انقلاب آرمانهاست.‌

‌انقلاب ما انقلاب ارزشهاست.‌

‌منافقين سمبل استبدادهاي استاليني هستند.‌

‌ما شيفتگان‌خدمتيم، نه تشنگان قدرت.

جاذبه در حد اعلا و دافعه در حداقل ضرورت.‌

‌من درد دلم را با خدا مي‌كنم. خدا خودش درست مي‌كند همه اين كارها را.‌

‌من بايستي مثل حضرت محمد(ص) بردبار باشم، پيغمبر هم در مقابل اين همه شكنجه، اين همه ناراحتي‌ها را تهمت‌هاي ناروا كه به او زدند، صبور بود.‌

‌ما يك جان بيشتر نداريم كه اين بايد در راه خدا باشد. شما مرا از مرگ نترسانيد.‌

‌من هر لحظه منتظرم كه تيري برقلبم بنشيند يا ديواري بر سرم خراب شود.‌

‌ما راست قامتان، جاودانه تاريخ خواهيم ماند.‌

‌ملت ايران در برابر يزيديان راهي را مي‌رود كه حسين رفت.‌

‌انسان به دنبال ساختن خويش مي‌تواند محيط اجتماعي خويش را بسازد.‌

‌نسل‌هاي جوان و انقلابي ملتهاي مسلمان، بايد عرصه را بر امپرياليسم جهانخوار تنگ كنند.‌

‌ما راهي را انتخاب كرده‌ايم به عنوان راه بهتر و ممكن است طول بكشد تا دنيا بپسندد.‌

‌يك ملت انقلابي و زنده حتي يك لحظه هم در دفاع از خودش و تلاش براي به زانو در آوردن دشمن نبايد درنگ كند.‌

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: فرازهاي ازسخنان شهيد دكتربهشتي،
ادامه مطلب
 

 

1-انسان باعمل صالح شناخته مي شودوايمان باعمل صالح محكمترمي گردد.


‌2- يك ملت انقلابي معمولاً حرف آخر خود را همان اول مي‌زند.‌

‌3- حسينيان همواره با يزيديان در ستيزند.‌

‌4- بگذاريد مردم در برابر هرچيزي كه بر خلاف موازين اسلامي مي‌بينند، حساس بمانند.‌

‌5- يك ملت زنده حتي يك لحظه هم در دفاع از خودش و تلاش براي به زانو در آوردن دشمن نبايد درنگ كند.‌

‌6- اسلام به ما آموخته است كه نسبت به دشمنان دروغ نگوييم، تهمت و افتراء نزنيم و فحش ندهيم.‌

‌7- ما پيروان حسين(عليه‌السلام) مرگ خونين را بر زندگي ذلت‌بار با يزيديان ترجيح مي‌دهيم.‌

‌8- يكايك شما برادرها و خواهرها، بايد حسابرس و حساب‌كش خودتان و جامعه‌تان و حكومتتان باشيد.‌

‌9- اميدوارم ملت خوشحال باشد كه در نظامي زندگي مي‌كند كه اگر از رئيس جمهور شكايت داشت، دستگاه قضايي همانگونه عمل كند كه از يك فرد عادي شكايت داشت.‌

‌10- تشكل انحصار طلب و انحصار انديش از جانب هر فرد و هر گروه و هر جمع باشد، شيطاني از آب در مي‌آيد.‌

‌11- كساني را انتخاب كنيد كه تشنه قدرت نباشند. تشنگان قدرت حق حكومت كردن ندارند.‌

‌12- در زمينه رعايت معيارهاي اسلامي، سازش مصلحت جويانه را حرام مي‌دانم.‌

‌13- من برخورد تلخ صادقانه را به برخورد شيرين منافقانه ترجيح مي‌دهم.‌

‌14- تا زنده‌ايم، تحت هيچ شرايطي تسليم آمريكا و اقمار اروپاي‌اش نمي‌شويم.‌

‌15- ما نبايدبه استعمارگران غرب و شرق اجازه دهيم كه براي ما مهره‌سازي كنند.‌

‌16- اي انسان، تو سازنده تاريخ و آينده هستي، تو قيامتت را هم خودت مي‌سازي، حتي بهشت و دوزخ به دست تو ساخته مي‌شود.‌

‌17- تا زماني كه كاري انجام ندهيم، براي مردم بازگو نمي‌كنيم.‌

‌18- اگر شما به حال مردم سودمند واقع شويد، ماندني خواهيد بود.‌

‌19- انتقاد از خويشتن را جزء برنامه‌هاي خود قرار دهيد.‌

‌20- شيوه‌هاي صحيح برخورد با دشمن و مخالف را ياد بگيريد.‌

‌21- سؤالاتي كه بعد مكتبي را نشان دهد، تفتيش عقايد نيست.‌

‌22- ارتباطات خود را با يكديگر قوي كنيد.‌

‌23- حافظان استقلال بايد بهاي آن را بپردازند.‌

‌24- جامعه اسلامي، بايد جامعه‌اي رو به شادابي، تندرستي و تحرك باشد.‌

‌25- جامعه بايد به سمت موضع‌گيري‌هاي وحدت‌زا برود.‌

‌26- انقلاب ما انقلاب آرمانهاست.‌

‌27- انقلاب ما انقلاب ارزشهاست.‌

‌28- منافقين سمبل استبدادهاي استاليني هستند.‌

‌29- ما شيفتگان‌خدمتيم، نه تشنگان قدرت.
‌30- جاذبه در حد اعلا و دافعه در حداقل ضرورت.‌

‌31- من درد دلم را با خدا مي‌كنم. خدا خودش درست مي‌كند همه اين كارها را.‌

‌32- من بايستي مثل حضرت محمد(ص) بردبار باشم، پيغمبر هم در مقابل اين همه شكنجه، اين همه ناراحتي‌ها را تهمت‌هاي ناروا كه به او زدند، صبور بود.‌

‌33- ما يك جان بيشتر نداريم كه اين بايد در راه خدا باشد. شما مرا از مرگ نترسانيد.‌

‌34- من هر لحظه منتظرم كه تيري برقلبم بنشيند يا ديواري بر سرم خراب شود.‌

‌35- ما راست قامتان، جاودانه تاريخ خواهيم ماند.‌

‌36- ملت ايران در برابر يزيديان راهي را مي‌رود كه حسين رفت.‌

‌37- انسان به دنبال ساختن خويش مي‌تواند محيط اجتماعي خويش را بسازد.‌

‌38- نسل‌هاي جوان و انقلابي ملتهاي مسلمان، بايد عرصه را بر امپرياليسم جهانخوار تنگ كنند.‌

‌39- ما راهي را انتخاب كرده‌ايم به عنوان راه بهتر و ممكن است طول بكشد تا دنيا بپسندد.‌

‌40- يك ملت انقلابي و زنده حتي يك لحظه هم در دفاع از خودش و تلاش براي به زانو در آوردن دشمن نبايد درنگ كند.‌

‌41- انقلاب كفر ستيز و ظلم ستيز ما با هيچ قدرت سلطه‌گر نمي‌تواند در سازش در آيد.‌

‌42- آمريكا همه دنيا را مي‌خواهد. جواب او را نيز وقتي كه لازم باشد، ملت خواهد داد.‌

‌43- انقلاب اسلامي به معناي برآشفتن خواب همه كشورهاي جهان سوم و ملتهاي مستضعف است.‌

‌44- همه تلاش ملت مبارز ما بايد در راه ايجاد جامعه اسلامي كه در آن حق و اخلاق توحيدي و الهي حاكم باشد، متمركز گردد.‌

‌45- ما ايمانمان را، اخلاصمان را، عملمان را درست مي‌كنيم و با اسلام منطبق مي‌كنيم، اين را داشته باشيم ياري خدا، تضمين شده است.‌

‌46- برخورد آراء و افكار، نيازي به استفاده از چماق ندارد.‌

‌47- هر كس خط دارد، دشمن دارد.‌

‌48- شهيد بدهيد و قويدل باشيد.‌

‌49- مرگ بر آمريكا، مرگ بر سازشكار.‌

‌50- ما روزي به دست مي‌آييم كه شهيد شويم.‌

‌51- ما شهيدان را از دست نداده‌ايم، بلكه آنها را بدست آورده‌ايم.‌

‌52- پيروزي اصيل، حركت در راه حق است.

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: فرازهاي ازسخنان شهيد دكتربهشتي،
ادامه مطلب
 

جنگ و جهاد در نظام ارزشي اسلام هم مرحله اي از ساخته شدن است و هم مرحله‌اي از ساختن جديد است.

همين كه زن براي خدا و از روي آگاهي بتواند بخش عظيمي از جامعه را در ميدان خانه و خانواده، خوب اداره كند، اين جهاد است.

من هر لحظه منتظرم كه تيري بر قلبم بنشيند و يا ديواري بر سرم خراب شود.

و ظلم ستيز ما با هيچ قدرت سلطه‌گر نمي‌تواند در سازش در آيد.‌

‌آمريكا همه دنيا را مي‌خواهد. جواب او را نيز وقتي كه لازم باشد، ملت خواهد داد.‌

‌انقلاب اسلامي به معناي برآشفتن خواب همه كشورهاي جهان سوم و ملتهاي مستضعف است.‌

‌همه تلاش ملت مبارز ما بايد در راه ايجاد جامعه اسلامي كه در آن حق و اخلاق توحيدي و الهي حاكم باشد، متمركز گردد.‌

‌ما ايمانمان را، اخلاصمان را، عملمان را درست مي‌كنيم و با اسلام منطبق مي‌كنيم، اين را داشته باشيم ياري خدا، تضمين شده است.‌

برخورد آراء و افكار، نيازي به استفاده از چماق ندارد.‌

‌هر كس خط دارد، دشمن دارد.‌



ادامه مطلب
تاريخ : دوشنبه بيست و ششم خرداد ۱۳۹۳ | ۰:۹ قبل از ظهر | نويسنده : احمداسماعيلي كريزي | آرشيو نظرات
امام جعفر صادق (عليه السلام):
ايمان انسان كامل نمى گردد مگر آن كه چهار خصلت دراو باشد:
اخلاقش نيكو باشد،نفس خود را سبك شمارد، كنترل سخن داشته
باشد، اضافى ثروتش حقّ اللّه و حقّ النّاس را بپردازد.

(امالي طوسى)
فرازي از نهج البلاغه:
مَنْ تَذَكَّرَ بُعْدَ السَّفَرِ اسْتَعَدَّ
آن كه دورى سفر (قيامت) را به ياد آرد، براى آن آماده شود

برچسب‌ها: امام جعفر صادق , عليه السلام
 
تاريخ : يكشنبه بيست و پنجم خرداد ۱۳۹۳ | ۱۹:۷ بعد از ظهر | نويسنده : احمداسماعيلي كريزي | آرشيو نظرات

1393/3/25 يكشنبه

معاون اول قوه قضاييه با اشاره به برگزاري همايش سراسري دستگاه قضا با حضور سران قوا در تاريخ ۳۱ خرداد ماه گفت: مسؤولان و قضات و كارمندان دستگاه قضا اول تيرماه به ديدار رهبر انقلاب مي‌روند.
حجت‌الاسلام والمسلمين سيد ابراهيم رئيسي معاون اول قوه قضائيه در نشست خبري امروز خود با خبرنگاران به تشريح برنامه‌هاي هفته قوه قضائيه پرداخت.
وي با اشاره به اينكه هفته قوه قضائيه از اول تير ماه آغاز مي‌شود، گفت: سي و پنجمين سالگرد فعاليت قوه قضائيه را در حالي برگزار مي‌كنيم كه امسال به نام سال فرهنگ و اقتصاد با عزم ملي و مديريت جهادي مزين شده است.
وي افزود: اين هفته را با تبيين عملكرد قوه قضائيه آغاز مي‌كنيم. تبييني كه هم مربوط به عملكرد دستگاه قضايي در سال گذشته است و هم به دوره مديريت 5 ساله رئيس قوه قضائيه مي‌پردازد.
حجت‌الاسلام والمسلمين رئيسي با تاكيد بر اينكه روز 31 خرداد ماه يك نشست عمومي با حضور مسئولان قضايي و رؤساي سه قوه برگزار مي‌شود، گفت:‌ ما اول تير ماه ديداري اختصاصي با مقام معظم رهبري خواهيم داشت و همچون سال‌هاي گذشته از رهنمودهاي ايشان بهره‌مند خواهيم بود ضمن اينكه در اين هفته با آرمان‌هاي رهبر انقلاب نيز تجديد ميثاق مي‌كنيم.
وي در ادامه با اشاره به اينكه تلاش قوه قضائيه در اين دوره مبتني بر برنامه‌محوري بود، گفت: برنامه براي امور قضايي ونظام قضايي، برنامه براي نظام نظارت و پيشگيري از وقوع جرم و همچنين برنامه‌هاي نظام اداري و نظام اجرايي و عمومي قوه قضائيه از جمله محورهاي ما بوده است.
حجت‌الاسلام والمسلمين رئيسي با اشاره به گسترش فناوري و استفاده از تجهيزات روز تاكيد كرد: امروز در تهران همه دادخواست‌ها به صورت الكترونيك ارائه مي‌شود و تمام استان‌هاي كشور طي سه ماه آينده به اين سيستم مجهز خواهند شد.
وي افزود: ‌سازمان ثبت اسناد و املاك كشور امروز مجهز به فناوري اطلاعات است و ثبت و صدور اسناد به صورت الكترونيك مي‌تواند از جعل سند جلوگيري كند.
حجت‌الاسلام والمسلمين رئيسي ادامه داد: همچنين ديوان عدالت اداري دفاتري در سطح كشور فعال كرده تا اگر مردم از سيستم اداري شكايتي دارند بتوانند به سرعت به ديوان عدالت دسترسي پيدا كنند.
وي در خصوص مسئله رفع اطاله دادرسي گفت: اين موضوع يك علل درون سازماني و برون سازماني دارد، آن بخش كه مربوط به دستگاه قضايي است با جذب نيرو تا حدي توانسته‌اي در جهت رفع اطاله دادرسي كمك كنيم، امسال بر اساس برنامه مصوب سالي 800  قاضي به دستگاه قضاي جذب مي‌شود و بر اساس برنامه 5 ساله 4 هزار قاضي وارد مجموعه دستگاه قضايي مي‌شود.
معاون اول رئيس قوه قضائيه همچنين افزايش آموزش‌هاي حين و قبل كار را در رابطه با رفع اطاله دادرسي مؤثر دانست و گفت: اقدام ديگر ما در جهت اتقان آراء‌ محاكم است و ما در اين رابطه جشنواره راي داريم و از سويي به نقد آرا مي‌پردازيم.

برچسب‌ها: همايش سراسري دستگاه قضايي باحضورسران سه قوه
 
تاريخ : يكشنبه بيست و پنجم خرداد ۱۳۹۳ | ۱۹:۱ بعد از ظهر | نويسنده : احمداسماعيلي كريزي | آرشيو نظرات
        مطالب قديمي‌تر >>

 

.: Weblog Themes By SlideTheme :.
br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: فرازهاي ازسخنان شهيد دكتربهشتي،
ادامه مطلب
 
سخنان كوتاه شهيد بهشتي/
پايان هر سخنراني، آغاز سخنراني است
 
بريده اي از سخنان ناب شهيد بهشتي كه بنا به فرموده امام خميني شهيد بهشتي براي ما يك ملت بود.
  

***

يك نويسنده بايد وقتي نوشته اي را به جامعه عرض كند كه به صحت و اتقان مطلب اطمينان حاصل كند،شايد بايد5هزار كلمه خواند تا فقط5كلمه نوشت.

***

 

پايان هر سخنراني، آغاز سخنراني است و پايا هر كار فرهنگي،اول كار فرهنگي؛ما هنوز در اول راهيم

***

 

اسلام زيباست و هنر براي بيان زيبايي، چرا دشمنان خدا از اين حربه استفاده مي كنند ولي دوستان خدا براي ارائه مفاهيم اسلامي از هنر استفاده نمي كنند.

***

 

يكي از مصيبت هاي عصر ما اين است كه،«اشخاص»كم كم دارند جانشين ارزش ها مي شوند،اين خطرناك است.

انقلاب ما، انقلاب ارزش هاست

***

 

نزديك قبرستان قدم مي زديم .ميدانستم قبر ماركس همانجاست.به شوخي گفتم اين دو تا تا سگ هم دارند مي روند سر قبر ماركس،فاتحه اي بخوانند واشاره به دوسگي كه آنجا بودند اشاره كردم.دكتر بلافاصله گفت:اگر با فكر ماركس مخالف هستيم نبايد به او توهين كنيم.

***

 

ما اگر ايمانمان را، عملمان را، درست كنيم و با اسلام منطبق كنيم ،ياري خداوند تضمين شده است.

***

 

بايد به صراحت عرض كنم كه يكي از آفت هاي حيات اجتماعي ما رواج دعوت«زباني،قلمي»و كسادي بازار دعوت«عملي»است.

***

 

همه مردم را به توليد داخلي دعوت مي كنم و لو اندك و بدانيد كه هر يك ساعت كه توليد را به عقب بياندازيد براي انقلاب خطر است.

***

 

دانشجو رسالتش در اين است كه در برابر دردهاي جامعه براي هميشه حساس بماند.واي به روزي كه تحصيل كرده هاي جامعه اعم از روحاني ،معمم،دانشگاهي و...تبديل بشود به گروه«بي درد».

***

 

آن شب يك مهمان عزيز داشت،سيد موسي صدر از لبنان به هامبورگ آمده بود.دكتر از سيد خواست كه نماز را اقامه كند ولي سيد موسي جواب داد نمازم شكسته است.دكتر خنديد وگفت:مامعمولا نماز مغربمان را شكسته نمي خوانيم. بالاخره قرارشد نماز مغرب را سيد موسي و نماز عشارا دكتر اقامه كند.

***

 

بهش مي گفتند:انحصار طلب، ديكتاتور، مرفه، پولدار.دوستانش دوستانه گفته بودند، چرا جواب نمي دي؟ تا كي سكوت؟ميگفت: مگه نشنيديد كه قرآن مي گه “إنَ اللهَ يُدافعُ عن الذينَ آمنوا”.يعني يه وظيفه براي منه كه ايمان آوردنه، يه وظيفه هم براي خداست كه دفاع كردنه.دعا كن وظيفمو خوب انجام بدم، اون كارشو خوب بلده …

***

 

«انقلاب»عبارت است از انتخاب راه تازه اي كه بايد با هشياري و آگاهي و فداكاري آن را وجب به وجب طي كرد و اين كار يك روز  و يك سال و چند سال نيست.

***

 

هر وقت ديديد خط مديريت مملكت دارد به سمت«سرباران»حكومت حركت مي كند،به سمت تافته هاي جدابافته ،پرتوقع،پرافاده  و بيكار و بي ثمر و جداي از مردم،حركت مي كند؛بدانيد كه انقلاب منحرف شده است.

***

 

مهم است شخص بتواند به اندازه  چهل نفر كار كند.ولي مهمتر وبهتر آينست كه بتواند چهل نفر را مديريت كند.

 


ادامه مطلب



[ جمعه 23 مرداد 1394  ] [ 9:58 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 

اولين مصاحبه آيت الله خامنه‌اي پس از ترور در سال 60

 

ساجد: در ويژه نامه «ترور مردان خميني» اولين مصاحبه مقام معظم رهبري  بعد از ترور با روزنامهٔ جمهوري اسلامي در تاريخ ۱۸/۴/۱۳۶۰ منتشر شده است كه در  ادامه مي‌خوانيد:

حجت‌الإسلام والمسلمين خامنه‌اي، امام جمعهٔ تهران كه در پي يك سوء قصد در بيمارستان به سر مي‌برد، در گفت‌وگويي با خبرنگار دفتر مركزي خبر، نقطه‌ نظرهاي خود را در مورد حوادث اخير كشور اعلام كرد. وي در مورد وضعيت عمومي خود و بمب‌گذاري‌ها و ترورهاي اخير كه منجر به شهادت صد‌ها تن از فرزندان راستين خلق شده است، اظهار داشت:

از لحاظ حال عمومي من همان‌طوري كه ملاحظه مي‌كنيد، خوشبختانه بد نيست و حال من نسبت به روزهاي ديگري كه يادم مي‌آيد شما آمديد و فيلمي از من گرفتيد، خيلي تفاوت كرده است. كوشش پزشكان و دست‌اندركاران و همهٔ كساني كه در اين كار محبتي داشتند، واقعاً با تفضل الهي و دعاي مردم، دعاي امام، مؤثر بود.

امام جمعهٔ تهران در رابطه با شهادت ۷۲ تن از ياران امام گفت:

در اين مدت من چند روز است كه از حوادث جديدي مطلع شدم. تا مدتي از اين حوادث بي‌خبر بودم و به من نگفته بودند. يكي حادثهٔ انفجار بمب در محل حزب جمهوري اسلامي و شهادت عظيم و پرخسارتي كه ۷۲ نفر از كساني كه به حق بايد گفت ۷۲ نفر از شايستگان اين روزگار و در رأس همهٔ آن‌ها شهيد آيت‌الله بهشتي در اين شهادت جانشان را از دست دادند. اين براي من وقتي كه شنيدم سنگين بود.

دربارهٔ اين شهادت و دربارهٔ اين‌گونه حادثه‌ها من وقتي مطلع شدم، احساس كردم كه دشمن در يك شرايط بسيار بسيار دردناكي در انقلاب ما قرار دارد و وقتي كه دشمن برخلاف همهٔ اصولي كه در دنيا قابل گفتن و قابل توجيه كردن است، يك‌باره هفتاد و چند نفر انسان را مورد سوء قصد قرار مي‌دهد كه در ميان اين علما و مجتهد‌ها، كاركنان براي اين ملت و خدمت‌گزاران شبانه‌روز خستگي‌ناپذير براي دين هستند، خود اين كار حالا كار كيست، كاري ندارم؛ كار مجاهدين است، كار طرف‌داران بني‌صدر است، كار كيست، آن براي من مهم نيست، نفس عمل براي من مهم است كه وقتي دشمن، دشمن جهاني ما به وسيلهٔ يك گروه داخلي يك چنين فاجعهٔ اين‌طور پليد و جنبشي را سازمان‌دهي مي‌كند، اين حاكي از ‌‌نهايت عجز دشمن است.

البته آقاي بهشتي خيلي خيلي بزرگ بود و اين مردم هنوزم كه هنوز است، به نظر من آقاي بهشتي را نشناخته‌اند. بهشتي در آينده شناخته خواهد شد. بهشتي را ما‌ها مي‌شناختيم كه ساليان درازي كوشش او را در راه پيشبرد اين انقلاب ديده بوديم از نزديك كه قدم به قدم چگونه اين مردم انقلاب را پيش برد. كاري هم نداريم، اثبات هم لازم ندارد، اثبات خواهد شد.

اما يك نكته‌اي به نظرم رسيد كه به مردم بگويم و آن نكته اين است كه شهادت از خصوصيات اين امت است. اين يك طبيعت شهادت است كه خدا اين بركت را در شهادت گذاشته، كه هرچه آن كسي كه شهيد مي‌شود بزرگ‌تر باشد، درست است كه آن شيء از بين مي‌رود، اما هيچ خسارتي از اين ناحيه عائد نمي‌شود. اين مثل اين است كه فرض كنيد انسان در يك بازار خيلي پرعظمتي برود يك وقت و يك سكهٔ طلا خريد كند. خوب به اندازهٔ يك سكهٔ طلا مي‌گيرد. يعني شهادت يك عمل، يك حركت بي‌خسارت است. آقاي مطهري هم كه شهيد شده بود، يك عده‌اي دستپاچه بودند كه حالا چه خواهد شد؟ الحمدالله ديديد كه آقاي مطهري شهادتش براي اسلام از حضورش براي اسلام كم‌فايده‌تر نبود. آقاي بهشتي هم همين‌طور.

به هرحال اين حاكي از عجز دشمن است. حاكي از ناتواني دشمن و حاكي از درماندگي است و اين از آقاي بهشتي و از اين دوستاني كه در اين راه جانشان را گذاشتند، چيزي نخواهد كاست.

نكتهٔ دومي كه در اين‌جا بايد بگويم اين وظيفه مردم است. مردم بايد بدانند دشمن ما، دشمن جهاني ما، در كار اين انقلاب درمانده است چه بايد بكند. يكي از دو كار هم بيشتر ندارد. راه سوم براي او وجود ندارد؛ يا بايد رجال اين انقلاب را همه را از انقلاب بگيرد كه نمي‌شود. خواهيد ديد بهشتي‌ها درست خواهند شد و خواهند آمد، صحنه را پر خواهند كرد و همين‌طور ديگران. راه دومي كه براي دشمن اين انقلاب وجود دارد، خارج كردن مردم از صحنه است و اين هم همين‌طور كه تا حالا ملاحظه مي‌كنيد، براي دشمن امكان پيدا نكرده و إن‌شاءالله هرگز امكان پيدا نخواهد كرد.

اما بايد ديد مردم چگونه و به بركت چه چيزي در صحنه مي‌مانند؟ اين مهم است. مسأله اين است كه اين انقلاب، انقلابي است كه با اسلام و مردم سر و كار دارد و اين هست كه مردم را در صحنه نگه مي‌دارد. علت اين‌ كه امام اين‌ همه روي اسلام و احكام اسلامي در انقلاب تكيه مي‌كنند، اين است كه حواسشان را جمع كنند. ما مقاومت‌ها هنوز داريم. ما هنوز كار‌ها داريم. هنوز اين‌ قدر حوادث و پيش‌آمد‌ها داريم، در همهٔ اين حوادث مردم بايد تصميم بگيرند. حواس مردم جمع باشد كه از آن نكته‌اي كه دستگاه‌هاي خارجي و دشمنان اين انقلاب مي‌خواهند اسلام را از متن اين انقلاب بگيرند، از او غافل نمانند. اين خيلي چيز مهمي است.

بايستي اسلام در اين انقلاب بماند. بايستي احكام اسلام به عنوان محور اين انقلاب بماند. مردم حواسشان جمع باشد كه در اين مورد فريب نخورند و اين‌‌ همان چيزي است كه در حقيقت تضمين‌كنندهٔ اين است كه مردم در صحنه باقي بمانند.

حجت‌الإسلام خامنه‌اي در رابطه با جنگ تحميلي و در پيامي به رزمندگان اسلام اظهار داشت:

من پيام به همهٔ بچه‌هايي كه اين دو سه روز در راديو و تلويزيون مي‌شنيدم كه فلان‌جا را گرفتند و فلان‌جا را كوبيدند، پيام من به همهٔ اين بچه‌ها اين است كه بدانند تمام اين بازي‌ها براي اين است كه آن‌ها آن‌جا نجنگند. حواسشان جمع باشد، بجنگند. صدام حسين و پشت سر او اربابانش، سخت درمانده‌اند. براي اين‌ كه آن‌جا را خراب كنند، بنده و امثال بنده را ترور مي‌كنند. بجنگيد؛ با قدرت و مقاوم. تمام اين مقدمات براي اين است كه شما در آن جنگ‌ها شكست بخوريد. نظامي‌ها طراحي ‌كنند و افسران مباشر مشغول بشوند، نيروهاي سپاه پاسداران و جنگ‌هاي نامنظم و ديگران با هماهنگي كامل يك لحظه اين دور جنگ را نگذارند كه متوقف بماند. اگر اين كار شد، اين بزرگ‌ترين مشت به دهان دشمن و تمام اين چيزهايي هم كه اين‌جا ملاحظه مي‌كنيد، اين‌ها خنثي شده است.

 

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: اولين مصاحبه آيت الله خامنه‌اي پس از ترور در سال 1360،
ادامه مطلب
 

كتاب خاطرات زيبانوشته حجت الاسلام والمسلمين علي اسماعيلي

o6647_IMG_20150202_2230323.jpg

 

حجت الاسلام والمسلمين علي اسماعيلي رئيس سازمان قضايي نيروهاي مسلح استان خراسان رضوي در كتاب خاطراتش ...
بخشي را به مرور حوادث و وقايع برهه ي حساس و خطير انقلاب در سال 1360 پرداخته و در مابين آن به خاطره اي از شهيد بهشتي اشاره كرده كه خواندن آن خالي از لطف نيست.
« پس از اتمام دوره ي كوتاه مدت تحصيل در مدرسه ي عالي تربيتي و قضايي طلاب قم در ايام تابستان، از بين فارغ التحصيلان چند نفري من جمله من و حجت الاسلام فراتي [سرپرست سازمان قضايي نيروهاي مسلح استان تهران] و حجت الاسلام شفيعي [دادستان انتظامي قضات] جهت همكاري با تشكيلات قضايي قرار شد، از نيمه ي خرداد سال 1360 جهت دوره ي كارآموزي مسائل قضايي به تهران برويم... .
دوران كارآموزي مصادف شد با بيستم خرداد 1360 روز عزل بني صدر از فرماندهي كل قوا توسط امام خميني(ره) و رأي به عدم كفايت سياسي وي از طرف مجلس شوراي اسلامي و اغتشاشات پايتخت. درگيري هاي خياباني منافقين با مردم همراه با قتل و غارت و تخريب اموال دولتي و غيردولتي توسط آنان كه خاطرات تلخي براي امت ايران است.
اعلام جنگ مسلحانه
...در سي خرداد، تعدادي از منافقين و هواداران آنها و افراد ضد انقلاب با شعارهاي ضد انقلابي و به بهانه حمايت از بني صدر به خيابان ها ريخته و اقدام به قتل و غارت امت حزب ا... و ترور شخصيت ها و حتي مردم عادي پرداختند و با ايجاد درگيري و راه بندان، آتش سوزي و تخريب اموال عمومي را سرلوحه كار خود قرار دادند و مشكلات جدي براي شهروندان تهراني و برخي ديگر از شهرستان ها بوجود آوردند... .
منافقين در 31 خرداد با صدور اطلاعيه سياسي- نظامي شماره ي 25، عليه نظام مقدس جمهوري اسلامي اعلام جنگ مسلحانه كردند.ترور افراد حزب اللهي و شخصيت هاي سياسي- مذهبي و ايجاد رعب و وحشت و ناامني در كشور در رأس برنامه هاي آنان قرار گرفت و وضعيت سياسي- اجتماعي سختي بر كشور حكمفرما بود از يك طرف جنگ تحميلي، از يك سو عزل رئيس جمهور و از طرف ديگر درگيري هاي داخلي؛ فقط خدا نگهدار كشور بود و بس.
سخنراني شهيد دكتر بهشتي يك هفته قبل از شهادت
روز سي و يكم خرداد، آيت ا... دكتر بهشتي كه آن موقع رياست ديوان عالي كشور را به عهده داشتند، جهت سخنراني به پادگان خليج آمدند و در جمع ما كارآموزان قضايي سخنراني كردند و مطالب بسيار زيبايي بيان فرمودند كه هنوز يادداشت هاي آن را براي خودم به يادگار نگه داشته ام. در بخشي از سخنانشان فرمودند:«شما كه لباس روحانيت و يا لباس پاسداري پوشيده ايد، مانند همه مردم آزاد نيستيد و حتي بسياري از مباحات را بايد صرفنظر كنيد و به عبارتي شما با پوشيدن اين لباس مقداري از آزادي خودتان را آزادانه به خدا اهدا كرده ايد. اي كسي كه آزادي خودت را آزادانه به خدا بخشيده اي اين آزادي را از خدا پس نگير.» پس از سخنراني اين جانب با لحن دلسوزانه و نسبتاً تندي از ايشان سؤال كردم كه چرا بني صدر را دستگير نكرديد!؟ چرا مسامحه مي شود؟ و اگر بني صدر فرار كند، مردم به شخص شما چه خواهند گفت؟ آيا دوباره شايع نخواهند كرد كه شما او را فراري داده ايد؟ (جو سياسي و شايعات از طرف منافقين و با تبليغات گسترده و حساب شده آنها و با حمايت رسانه هاي بيگانه عليه ايشان زياد بود).
ايشان با يك تبسمي محبت آميز و آرام به من پاسخ دادند و فرمودند:«موضوع در شوراي عالي قضايي مطرح شد و نظر اين جانب و برخي ديگر از اعضاي شورا بر دستگيري ايشان بود؛ ليكن اين نظريه رأي نياورد و من در يك مصاحبه تلويزيوني همه چيز را به ملت ايران خواهم گفت و توضيحات لازم را در مورد اين جريان به مردم مي دهم.» ليكن با وقوع حادثه هفتم تير و شهادت ايشان ديگر فرصتي باقي نماند و اين مشعل فروزان به خاموشي گرائيد و اسرار نهفته در سينه پرسوز و گدازش، براي ابد مكتوم ماند.
پس از اتمام دوره آموزش تئوري در مورد مسائل قضايي جهت آموزش عملي در اوائل تيرماه وارد زندان اوين شديم؛ تا از تجارب قضات دادسرا و دادگاه انقلاب اسلامي مستقر در اوين استفاده نموده و عملاً با عملكرد قضات و شيوه كار قضايي آشنا شويم. دادستان انقلاب شهيد لاجوردي بود و رئيس زندان شهيد كچويي.
فاجعه انفجار حزب جمهوري اسلامي
پاسي از شب هفتم تيرماه 60 گذشته بود. حجت الاسلام آقاي ناطق نوري آن شب نيز براي انجام كاري يا ديدن آقاي لاجوردي دادستان انقلاب اسلامي به اوين آمده بود. ناگاه خبر رسيد كه انفجار مهيبي در حزب جمهوري اسلامي رخ داده و تعدادي از افراد شهيد شده اند. هرچه آقاي ناطق و آقاي لاجوردي خواستند، تلفني خبري كسب كنند، ميسر نشد و خبر دقيقي بدست نيامد.در اتاق بزرگي كه شبيه نمازخانه بود، اين جانب و آقايان ناطق و لاجوردي و تعدادي ديگر از افراد جمع شده بوديم، همه ناراحت، مضطرب و نگران و درصدد كسب خبر بودند. راجع به موضوع انفجار و حال دكتر بهشتي و ساير افراد صحبت مي شد. خبرهاي پراكنده و غير موثقي مي رسيد .لكن هيچ كدام قانع كننده نبود.
نهايتاً اعلام شد كه آقاي بهشتي حال عموميش خوب است؛ لكن يكي از پاهايش قطع شده است. اين خبر در عين تلخي ولي مقداري هم آرامش بخش بود. زيرا زنده ماندن دكتر بهشتي براي جمع حاضر مهم بود و به صراحت گفته مي شد كه اگر بهشتي زنده بماند ولو اين كه پا هم نداشته باشد، مشكل نيست. زيرا آنچه براي اداره كشور و نظام جمهوري اسلامي مهم است فكر و انديشه و مغز دكتر بهشتي است... .
سيل خروشان جمعيت در تشييع جنازه شهدا
جهت شركت در تشييع جنازه ي شهداي حزب جمهوري اسلامي يعني روز هشتم تيرماه 60 از زندان اوين خارج شديم...جمعيت عظيمي از زن و مرد در اين مراسم شركت كرده بودند. با اين كه هوا خيلي گرم راه تا بهشت زهرا طولاني بود و اما ديدم خانم هايي همراه فرزند خردسالشان تمام اين راه را از ميدان هفت تير تا بهشت زهرا پياده طي كردند و شعار مي دادند و اشك مي ريختند و از منافقين ابراز تنفر و انزجار مي كردند. بار ديگر به ياد اين كلام گوهر بار اميرالمؤمنين(عليه السلام) افتادم كه فرمودند: «الفتن اذا اقبلت شبهت و إذا ادبرت اسفرت يشبهن مقبلات نبهت.» فتنه هنگامي كه روي مي آورد و وارد مي شود، شبهه ايجاد مي كند و مردم در سرگرداني و حيرت گرفتار مي شوند و چه بسا افراد متدين فريب بخورند و هنگامي كه پشت مي كند و تمام مي شود مردم بيدار مي شوند و آگاه مي گردند. لذا پس از پايان فتنه ايجاد شده توسط دشمن و شهادت شهيد بهشتي و يارانش گويا تازه تعدادي از خواب غفلت بيدار شده بودند و درصدد جبران گذشته و رفع آن همه تهمت و افترا و شايعات بي اساس عليه شهيد بهشتي و يارانش برآمدند
br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: خاطرات زيبانوشته حجت الاسلام والمسلمين علي اسماعيلي،
ادامه مطلب
 

 

به مناسبت 7 تيرماه؛
شهيد بهشتي، روحاني روشنفكر انقلاب اسلامي

 

 

شهيد بهشتي يكي از انقلابي‌هايي است كه هنوز پس از۳۳ سال، چهره ناشناخته‌اي از خود به جا گذاشته و شخصيت ويژه او، آنگونه كه بايد از سوي نسل جوان مورد شناخت قرار نگرفته است.

به گزارش رويش نيوز، محله قديمي لمبان اصفهان 86 سال پيش، شاهد تولد پسري بود كه در زمان خود، حتي نسبت به هم سن و سالهايش يك فرد متبحر به شمار مي‌رفت، شخصي كه پس از انقلاب به عنوان يكي از پايه‌ها و معمارهاي انقلاب اسلامي مورد توجه قرار گرفت اما حيف كه اين عناوين و بسياري از تعريف ويژگي‌هاي شخصيتي خوب وي، وقتي براي او به كار رفت و به همگان آشكار شد كه ديگراو در بين ما نبود.....

‌محمد حسيني بهشتي كه گاه به اشتباه نام او را محمد حسين بهشتي نيز مي‌نويسند، دوم آبان 1307 در شهر اصفهان و در يك خانواده روحاني متولد شد، تحصيلاتش را در يك مكتب خانه در سن چهار سالگي آغاز كرد و سريع خواندن و نوشتن و خواندن قرآن را ياد گرفت و جالب اينكه در جمع خانواده به عنوان يك نوجوان تيزهوش شناخته شد.

 

بهشتي به دبستان دولتي ثروت آن موقع رفت كه بعدها به نام 15 بهمن ناميده شد و وقتي بهشتي وارد دبستان شد ازاو امتحان ورودي گرفتند و گفتند بايد بهشتي كوچك به كلاس ششم برود ولي از نظر سن نمي‌توانست بنابراين در كلاس چهارم پذيرفته شد.

به دوران ابتدايي اين پسر تيز هوش به اين دليل اشاره كرديم تا در تصورمان نيز اين ثابت شود كه او از همان دوران كودكي‌اش نيز به سمت علم وعلم‌اندوزي غرق شده تا جايي كه بايد گفت حتي به سمت فلسفه و علم انگار يك شيرجه عميق و در كسب تحصيل و علم زده بود.

اين پسر تيزهوش بزرگ شد و به دوران نوجواني رسيد از آنجايي كه پدرش روحاني بود و مدرس حوزه علميه بود او نيز درس حوزوي را دنبال كرد اما جالب اينكه از نظر تفكري با ساير روحانيون زمان خود تفاوتي بسياري داشت.

بهشتي، يك روحاني روشن‌فكر

بهشتي يكي از روحاني‌هاي انقلابي روشنفكري بود كه همين ديد باز و تفكر و روشنفكري‌اش سبب ايجاد جريانات خاصي براي او شد و در واقع بايد گفت به همين دليل حاشيه و شايعات بسياري عليه او بر زبان آمد.

اين روشنفكري‌اش را مي توان از لابلاي خاطراتي خواهرش زينت‌السادات بهشتي در گفت‌وگو با تسنيم پيدا كرد، جايي كه او عنوان مي‌كرد كه بهشتي در زمان خود مسلط به زبان‌هاي انگليسي، آلماني، فرانسوي، عربي و فارسي بود و زماني كه در حوزه بوده از روحاني‌ها خواست كه زبان انگليسي را بياموزند.

بانو بهشتي افزود: آن زمان برخي گفتند روحاني را چه به زبان انگليسي، اما با گذشت زمان تازه به حرف‌هاي شهيد بهشتي رسيده‌اند كه يك روحاني بايد زبان انگليسي را مسلط شود.

آگاه‌سازي جوانان، به جاي اجبار در توجه به دين اسلام

بهشتي از آن دسته روحانيون و مبلغان دين اسلام بود كه اعتقاد داشت جوانان بايد با آگاه‌سازي و آزادانه با راهنمايي‌هاي يكه مشاوران و مبلغان ديني به آنها ارائه مي‌دهند، با دين اسلام عجين و همراه باشند چرا كه به زور نمي شود مردم و جوانان را وارد بهشت كرد.

او در سخنان خود يك ماه پس از انقلاب و در تاريخ 15 اسفند سال 57 در مسجد اعظم قم اينگونه صحبت كرده بود: به طلاب و فضلاي حوزه هم به دنبال اين بحث يك پيشنهاد دارم و آن پيشنهاد اين است كه به مردم ايران فرصت بدهيد تا آگاهانه و آزادانه خود را برمبناي معيارهاي اسلامي بسازند و اين خودسازي را بر مردم ما تحميل نكنيد. آگاهي بدهيد، زمينه سازي كنيد براي رشد اسلام، ولي بر مردم هيچ چيز را تحميل نكنيد. انسان بالفطره خواهان آزادي است، مي خواهد خودسازي داشته باشد،خودش ،خودش را بسازد،اما بر خلاف دستور قرآن مبادا مسلمان بودن و مسلمان زيستن را بخواهيد بر مردم تحميل كنيد، كه اگر تحميل كرديد آنها عليه اين تحميل تان طغيان خواهند كرد.

توصيه من به طلاب عزيز وبه فضلاي ارجمند اين است كه منادي حق باشيد، دعوت كننده به حق باشيد،آمر به معروف وناهي از منكر با رعايت تمام معيارهاي اسلامي اش باشيد،اما مجبور كننده مردم در راه اسلام نباشيد،چون آن مسلماني ارزش دارد كه از درون انسان ها و عشق انسان ها بجوشد و بشكفد. نديديد مردم ما در اين دوران پر ارزش انقلاب از خودشان چه خودجوشي وچه خود شكوفائي نشان دادند؟

بانو بهشتي نيز در اين مورد به تسنيم گفت: شهيد بهشتي سعي‌مي كرد جوانها و مردم را با راهنمايي و ارتباط دوستانه‌اي كه با آنها داشت، به ويژه جوانها آنها را راهنمايي و هدايت كند.

بهشتي به اجبار حجاب معتقد نبود

شهيد بهشتي روشنفكر شخصي بوده كه براي مسئله همه حجاب و عفاف اجبار در كار نبوده بلكه باز به صورت غير مستقيم بانوان را براي حفظ حجاب هدايت مي‌كرد و با توضيحات مفيد بودن حجاب براي بانوان، در جامعه قضاوت را به عهده شخص واگذار مي‌كرد.

وقتي از بانو بهشتي پرسيديم كه مي‌گويند خانم شهيد بهشتي زماني كه در المان بودند چادر سر نمي كردند و يك مانتوي بلند حجاب ايشا ن بوده گفت: بله درست است چون شهيد بهشتي حجاب را فقط در چادر نمي‌ديدند و پس از آن هنوز هم تمام دختران و نوه‌هاي شهيد بهشتي از بانواني هستند كه در حال حاضر پوشش آنها چادر است.

بهشتي، يك روحاني كه شيك زندگي مي‌كرد!

خاطره معروف رضا كيانيان بازيگر معروف سينما را حتماً شنيده‌ايد، وقتي كه او روزي به ديدار بهشتي در منزلش مي‌رود و در اتاق پذيرايي خانه بهشتي مبل بود و بوي عطر مي‌آمد. اين تصوير با تصوري كه از يك انقلابي مي‌رفت در آن زمان چنان ناسازگار بود كه كيانيان به بهشتي مي‌گويد: «شما چطور انقلابي هستيد كه  اتاقتان مبله شده است و اين طور زندگي مي‌كنيد؟

جالب است كه پاسخ بهشتي به كيانيان را بشنويم؛ وقتي كه بهشتي مي‌گويد: رضا جان تئوري‌هاي انقلاب اين طور نيست كه تو فهميده‌اي؛ تو نمي‌تواني زيبايي و رفاه را نفهمي و بعد از انقلاب رفاه را به وجود آوري؛ بايد تمرين كنيم كه زندگي خوب چطوري است تا بتوانيم زندگي خوبي به مردم بدهيم
به گفته رضا كيانيان شهيد بهشتي درادامه اشاره مي‌كند كه ما اگر نفهميم خوبي چيست هيچ وقت نمي‌توانيم خوبي را به مردم هديه كنيم.

بهشتي ابتدا قرباني ترور شخصيتي شد نه ترور فيزيكي

حسن روحاني، رئيس جمهور كشور معتقد است كه شهيد بهشتي قبل از شهادت، ترور شخصيت شد؛ وي در مرسم هفته قوه قضائيه  با تاكيد بر اين نكته كه شهيد بهشتي قبل از شهادت ترور شخصيت شد، اظهار كرد: كمتر مسجد و محيطي بود كه ما از آيت الله شهيد بهشتي تعريف كنيم و عده‌اي با او مخالفت نكنند، اما او به راهش ادامه داد.

روحاني به زمان امروز اشاره كرد و گفت: متاسفانه بعد از گذشت ساليان دراز، هنوز بداخلاقي‌ها ادامه دارد و افرادي هستند كه پيشرفت آنها به حرف زدن و مسايل را واژگونه مطرح كردن و اتهام و درشت گويي داشتن بستگي دارد و برخي هم انها را انقلابي مي‌دانند.

بهشتي قرباني  تصويري  شد كه او را فئودال و سرمايه‌دار مي‌ديدند و ديگري تصوري كه نمي‌توانست او را مرفه و مرتب ببيند و اينكه شخصي بود كه نسبت به خودش از نظر علمي، زماني كه در آن زندگي مي كرد جلوتر بود.

ما چقدر صبر داريم؟

بارها بر عليه او شعار مي‌دادند و باز او صبر مي‌كرد؛ حرف‌ها و شعارهايي كه بدون شك ما طاقت شنيدن آن حتي يك بار نداريم، چه برسد به آنكه بارها و بارها آن را بشنويم.

به كتاب 110 دقيقه تا بهشت مي‌رويم كه مي‌گويد: به او مي‌گفتند انحصار طلب، ديكتاتور، مرفه، پولدار. دوستانش دوستانه گفته بودند چرا جواب نمي دهي؟ تا كي سكوت؟ مي‌گفت مگر نشنيده‌ايد قرآن ميگويد "اِنّ الله يدافعُ عن الذينَ امنوا". يعني وظيفه من اين است كه ايمان بياورم، كار خدا اين است كه از من دفاع كند دعا كن من وظيفه خودم را خوب انجام بدهم خدا كارش را خوب بلد است.

بقيه درادامه مطلب
br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: به مناسبت 7 تيرماه؛ شهيد بهشتي، روحاني روشنفكر انقلاب اسلامي،
ادامه مطلب
 
 
 
تصويري جالب از شهيد بهشتي و همسرش
 
خبرگزاري ايسنا: تصويري جالب از شهيد بهشتي و همسرش را مي بينيد.

منبع:برترينها
عكس جالب از شهيد بهشتي و همسرش

 

 

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: تصويري جالب از شهيد بهشتي و همسرش را مي بينيد.،
ادامه مطلب
 
 
 
تصويري جالب از شهيد بهشتي و همسرش
 
خبرگزاري ايسنا: تصويري جالب از شهيد بهشتي و همسرش را مي بينيد.

منبع:برترينها
عكس جالب از شهيد بهشتي و همسرش

 

 

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: تصويري جالب از شهيد بهشتي و همسرش را مي بينيد.،
ادامه مطلب
 

 

 
به مناسبت سالروز شهادت شهيد بهشتي؛
نحوه اطلاع يافتن آيت الله خامنه‌اي از شهادت شهيد بهشتي

سايت ساجد:مرحوم حجت الاسلام والمسلمين اسماعيل فردوسي‌پور ـ از ياران نزديك امام و از اعضاي دفتر ايشان در نجف و پاريس كه از محدود بازماندگان واقعه و فاجعه هفتم تير بود. وي درباره آخرين ساعات عمر شهيد بهشتي مي‌گفت:

اول مغرب نماز را به امامت شهيد محمدحسين صادقي خوانديم. وقتي بيرون آمديم، ديدم آقاي بهشتي مي خواهد وضو بگيرد. گفتم: آقا شما تازه مي خواهيد وضو بگيريد؟ جلسه امشب حساس است، زود تشريف بياوريد. فرمودند: شما برويد من هم زود نماز را مي خوانم و مي‌آيم. فوري وضو گرفت و در صحن حزب نماز جماعت ديگري تشكيل شد كه خوشبختانه عكس آن هم كه آخرين عكس آقاي بهشتي است، موجود است.

در جلسه منتظر نشسته بوديم. من دم در نشسته بودم وقتي آقاي بهشتي وارد شد، همه به احترام ايشان بلند شدند و شوخي با ايشان شروع شد. يكي مي‌گفت: حاج آقا امشب خيلي نوراني شده‌ايد. خيلي زيبا و خوشگل شده‌ايد. ايشان هم خنديد و گفت: چشم شما زيبا مي‌بيند،‌ من فرق نكرده‌ام. ولي واقعا نوراني‌تر شده بود.

جلو رفتند و نشستند. پس از اينكه تغيير دستور جلسه به رأي گذاشته شد و همه رأي دادند كه درباره انتخاب رئيس جمهور پس از بني صدر صحبت شود، بحث شد كه حالا چه كسي در اين باره صحبت كند كه به آقاي بهشتي رأي داده شد.

شهيد استكي، نماينده شهركرد، رئيس جلسه آن شب بود. پس از تلاوت قرآن، ‌آقاي بهشتي پشت تريبون رفت و سخن خود را آغاز كرد و گفت: ما بايد ببينيم رئيس جمهور آينده مي‌تواند روحاني باشد يا نه؛ آيا نظر امام كه فرمودند رئيس جمهور روحاني نباشد، همين است يا فرق كرده و اجازه مي دهند. بعد افزودند: اگر نظر امام فرق كند كه غير روحاني رئيس جمهور بشود، آن فرد را اين جلسه بايد تعيين و معرفي كند و اگر فرمودند بايد روحاني باشد، باز انتخاب آن توسط اين جلسه است، ولي وظيفه ما تعيين چند نفر به عنوان يك هيأت است كه خدمت امام بروند و نظر ايشان را بگيرند تا تكليف ما روشن بشود.

مطلب ايشان كه به اينجا رسيد، حدود ده دقيقه طول كشيده بود. اين مدت را هم ساعت من كه كامپيوتري بود و پس از انفجار روي 40/8 دقيقه شب ايستاده بود، نشان مي‌داد كه ده دقيقه قرآن بود و ده دقيقه هم صحبت ايشان طول كشيد. براي همين، اين ساعت برخلاف اظهار برخي، ساعت 20/8 بود كه من در لحظات اوليه، زير آوار به آن نگاه كردم و پس از آن هم ديگر از كار افتاد.

سخنراني شهيد بهشتي كه به اينجا رسيد، چون ايشان عادت داشت وقتي صحبتش به جايي حساس از بحث مي‌رسيد و به اصطلاح معروف گرم مي‌شد، مكثي مي‌كرد و به شنوندگان دور تا دور جلسه نگاهي مي‌كرد كه چقدر با صحبت او همراه هستند و بعد بحث را ادامه مي‌داد. در اين ميان، يك دفعه به جمعيت گفت: بچه‌ها بوي بهشت مي‌آيد. آيا شما هم اين بو را استشمام مي‌كنيد؟

پس از اين جمله بود كه ديگر ما نفهميديم قضيه چه شد. اين قدر انفجار شديد و سريع بود كه هيچ كس از بازماندگان اين فاجعه از لحظه انفجار چيزي به ياد ندارند، ولي اين نكته را مي دانم كه خيلي چهره ايشان بشاش و نوراني شده بود. نكته مهم و باور نكردني اين بود كه من در زير آوار كه هيچ اميدي به نجات نداشتم، احساس كردم و اين را ديدم كه نور بسيار شديدي مثل نور چند پرژكتور قوي در اطراف تريبوني كه آقاي بهشتي در آنجا به شهادت رسيد، در حال تابيدن است. از كساني كه مثل من زير آوار بودند، پرسيدم اين نور شديد چيست؟‌ من را مسخره مي‌كردند كه برق ها قطع شده است؛ نور كجا بود، ولي واقعا براي لحظاتي اين نور بود.

نمي‌دانم جز من چه افراد ديگري شاهد وقوع اين كرامت بزرگ بودند و معلوم شد در لحظه شهادت مرحوم آقاي بهشتي ـ كه از محدود كساني بودند كه امام به چشم رهبري و يكي از اعضاي شوراي رهبري پس از خود در دوران تبعيد عراق به او مي نگريست ـ اتفاق عجيبي رخ داده است و فرشتگان الهي كه از عالم ملكوت براي استقبال ايشان به عالم آخرت از اين نشئه خاكي آمده بودند، چنان فراوان و با عظمت بوده‌اند كه نور وجودي آنها حتي به چشم ما هم عيان شده بود.

شنيدم شهيد شمس‌الدين حسيني نائيني، نماينده مجلس به كسي كه در كنار او زير آوار بود، مي‌گفت: تو هم بوي گلاب را مي‌شنوي؟ وقتي پاسخ منفي شنيده بود، به او گفته بود پس اين علامت آن است كه تو شهيد نمي‌شوي، براي همين، به منزل ما برو و سلام من را برسان و بگو وصيت نامه من توي طاقچه است؛ آن را بخوانند و به آن عمل كنند.

مقام معظم رهبري كه روز قبل از شهادت شهيد بهشتي و يارانش ترور شده و در بيمارستان بودند درباره نحوه آگاهي يافتن از اين اتفاق مي گويند:

يك‌باره اين خبر را به من ندادند. من تدريجاً با ابعاد اين قضيه آشنا شدم. يكى دو روز اول كه به هوش آمده ‌بودم، كسى اجمالاً از وقوع يك انفجارى در حزب به من خبر داد، لكن من در شرائطى نبودم كه درست درك ‌كنم كه چى واقع شده؟ يعنى شايد حتى كاملاً به هوش نبودم، لكن يادم هست كه چيزى به من گفته ‌شد بعد هم يادم رفت. چون غالباً در حال شبيه حالات بعد از بى‌هوشى بودم؛ چون عمل‌هاى متعددى ‌انجام مى‌گرفت و درد و اين‌ها هم شديد بود، من را در يك حال شبه بي‌هوشى نگه مى‌داشتند، يعنى در ‌حال گيجى مخصوص بعد از عمل جراحى.

در هشتم، نهم اين حادثه بود ظاهراً يك هفته‌ يا هشت روزى گذشته بود. من اصرار مى‌كردم كه براى من ‌راديو و روزنامه بياورند و به بهانه‌هاى گوناگون نمى‌آوردند و مقصود اين بود كه من مطلع نشوم از حادثه چون ‌افرادى كه دور و بر من بودند بالأخره نمى‌توانستند در مقابل اصرارهاى پى‌درپى من مقاومت كنند. مجبور ‌بودند قضيه را به من بگويند.

آن كسى كه مى‌توانست اين قضيه را به من بگويد كسى غير از آقاى هاشمى نبود. يعنى مى‌دانستند ‌بخاطر نحوه‌ ارتباط ما با هم طبعاً ايشان مى‌تواند به يك شكلى مسأله را به من ‌بگويد و همين كار را كردند. البته من توجه نداشتم، يك روز عصرى آقاى‌هاشمى و آقاى‌ حاج‌احمد آقا - فرزند ‌حضرت امام - آمدند پيش من و يكى از كسانى كه دور و بر من بود با آنها مطرح كرد كه فلانى راديو ‌مى‌خواهد و روزنامه مى‌خواهد و ما مصلحت نمى‌دانيم شما نظرتان چيه، اگر شما مى‌گوييد بدهيم. ‌اينجورى شروع كردند قضيه را.

آقاى هاشمى با آن بيان شيرين خودشان كه هميشه مطالب را نرم و آرام و هضم‌شدنى مطرح مى‌كنند ‌آن‌جا گفتند: نه به نظر من هيچ لزومى ندارد شما راديو بياوريد. حالا خبرهاى بيرون خيلى شيرين است، ‌خيلى مطلوب است، كه اين هم روى تخت بيمارستان اين خبرها را بشنود. من اجمالاً فهميدم كه خبرهاى ‌تلخى وجود دارد.

گفتم چطور مگر؟ گفت خب همين ديگر، انفجار درست مى‌كنند، بعضى‌ها شهيد شدند، ‌بعضى‌ها مجروح شدند و به اين ترتيب ايشان من را وارد حادثه كرد. من پرسيدم كى‌ها مثلاً شهيد شدند، ‌كى‌ها مجروح شدند، ايشان گفت: مثلاً آقاى بهشتى مجروح است، من خيلى نگران شدم. شديداً از ‌شنيدن اين‌كه آقاى بهشتى حادثه‌اى ديده و مجروح شده، ناراحت شدم.

پرسيدم كه ايشان چيه وضعش؟ كجاست؟ چه جورى است؟ ايشان گفت كه بيمارستان است و نه نگرانى ‌هم ندارد. گفتم آخر در چه حدى است؟ ايشان گفت خب، مجروح است ديگر، ناراحت است. من گفتم كه ‌در مقايسه‌ با من مثلاً بدتر از من است بهتر از من است؟ مى‌خواستم كه ابعاد مسأله را بفهمم. ايشان ‌گفت همين‌جورهاست ديگر، حالا بي‌خود دنبال اين قضايا تحقيق نمى‌خواهد بكنى، اجمالاً خبرهاى بيرون ‌خيلى شيرين نيست، خيلى جالب نيست، خب بله، بعضى‌ها هم شهيد شدند و اين‌ها.

ايشان من را در نگرانى گذاشت و رفت. من فهميدم كه يك حادثه‌ مهمى است كه آقاى بهشتى در آن ‌حادثه مجروح شده، به ايشان هم قبل از اين‌كه بروند گفتم خواهش مى‌كنم هر چه ممكن هست مراقبت ‌بخرج داده بشود، تمام امكانات پزشكى كشور بسيج بشود تا آقاى بهشتى را هر جور هست زودتر نجات ‌بدهيد و نگذاريد كه ايشان خداى نكرده برايش مسأله‌اى پيش بيايد.

بعد كه ايشان رفتند افرادى كه دور و بر من بودند نمى‌دانستند كه من چقدر خبر دارم و من از آن‌ها بطور ‌آرام، آرام مسأله را گرفتم. يعنى بقول معروف زير زبانِ آن بچه‌هايى كه دور و بر من بودند خود من كشيدم و ‌فهميدم كه ايشان شهيد شدند. طبعاً براى من بسيار سخت بود با اين‌كه همه‌ ابعاد حادثه را و خصوصيات ‌حادثه را و كسانى را كه شهيد شده بودند نمى‌دانستم كه چه‌جورى است و تا چه حدودى هست. اما ‌نفس شهادت آقاى بهشتى براى من يك ضربه فوق‌العاده سنگينى بود. تا روزهاى متمادى من دائماً ‌ناراحت و منقلب بودم و اندك چيزى من را مى‌برد تو بَحر اين حادثه تلخ. بله به‌هرحال براى من بسيار چيز ‌سخت و تلخى بود.

 

منبع: خبرگزاري دانشجو

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: به مناسبت سالروز شهادت شهيد بهشتي؛ نحوه اطلاع يافتن آيت الله خامنه‌اي از شهادت شهيد بهشتي،
ادامه مطلب
 

 

94/03/29 - 14:00
شماره: 13940329000328

 

 
آيت‌الله علم‌الهدي:
آمريكا در مذاكرات هسته اي دنبال كلاهبرداري است/شهدا هرگاه خطري متوجه انقلاب باشد مي آيند

امام جمعه مشهد با بيان اينكه آمريكايي ها در روند مذاكرات هسته اي دنبال كلاهبرداري هستند، به تشييع باشكوه پيكر غواصان شهيد اشاره كرد و گفت:پيام حضور باشكوه مردم در اين تشييع، اين بود كه ما دست بسته كشته شدن را به دست بسته تسليم شدن ترجيح مي دهيم.

خبرگزاري فارس: آمريكا در مذاكرات هسته اي دنبال كلاهبرداري است/شهدا هرگاه خطري متوجه انقلاب باشد مي آيند
  •  

به گزارش خبرگزاري فارس از مشهد، آيت‌الله سيد احمد علم‌الهدي، ظهر امروز در خطبه‌هاي سياسي ـ عبادي نماز جمعه مشهد كه در حرم مطهر رضوي برگزار شد، اظهار داشت: در وجود انسان عقل و عشق وجود دارد و مجموعه حركات، اعمال و خطوط مختلفي كه انسان ها در زندگي خودشان مي‌بينند به وسيله عشق است.
وي ادامه داد: در بين گرايش‌هاي انسان، تمام گرايش‌ها يا مربوط به شئون زندگي مادي و لذايذ انساني است،يا گرايش خداگرايي. گرايش خداگرايي انسان را در جاده‌اي از زندگي قرار مي‌دهد كه اگر انسان اين را به مرحله عشق برساند به بالاترين سطح رسيده است.
امام جمعه مشهد خاطرنشان كرد: ماه رمضان، ماه عشق است كه در آن عاشق‌ها وارد عرصه دلدادگي حق مي شوند. معشوق درب خانه‌اش را باز كرده است و از اين جهت، براي ما اين ماه مبارك قابل توجه است.
آيت‌الله علم‌الهدي در بخش ديگري از سخنان خود با اشاره به تشييع باشكوه پيكر 270 شهيد تازه تفحص شده، عنوان كرد: آنچه در چند روز قبل اتفاق افتاد مانور عظيم نيروي اين انقلاب در برابر بينش مستكبران عالم بود و بار ديگر، يك نماد به ياد ماندني در پاي ارزش‌ها و اصول انقلاب در معرض نمايش قرار گرفت.
خطيب جمعه مشهد گفت: از زماني كه اين غواصان در كربلاي 4 به شهادت رسيدند نزديك به 28 سال مي‌گذرد و در اين سال‌ها تفحص‌هاي زيادي براي شهدا انجام شده است اما سئوال اينجاست كه اجساد مطهر اين 175 شهيد، چرا اكنون كشف شد؟

آيت‌الله علم‌الهدي افزود:‌ پاسخ اين است كه هر زمان شهدا ارزش‌هاي انقلاب را در معرض خطر ببينند خودشان براي پاسداري از خونشان و حفاظت انقلاب مي‌آيند.
وي تأكيد كرد: در اين موقعيت، شهدا آمدند كه به ما نشان بدهند در هر شرايطي كه امروز قرار داريد شديدتر از آن زمان(عمليات كربلاي 4) نبوده است. در آن زمان كه عمليات لو رفت، غواصان خودشان را بين نيروهاي عراقي در محاصره ديدند،بعثي ها دست‌هايشان را بستند كه در شرايط زنده به گور جان دادند، اما تسليم نشدند. حال  شما چطور مي‌خواهيد دست بسته تسليم آمريكا شويد.
امام جمعه مشهد بيان كرد: خوشبختانه اين پيام شهدا به چشم و گوش مردم رسيد و مردم هم نشان دادند دنباله‌روي 175 شهيد غواص هستند و ما دست بسته جان دادن را بر دست بسته تسليم شدن ترجيح مي‌دهيم.

وي در ادامه گفت: آمريكايي‌ها از موضعي در مذاكرات با ما برخورد مي‌كنند كه گويي با كلاهبرداري مي‌خواهند وارد عمل شوند و روند مذاكره با يك قدرت تثبيت شده به نام ايران نيست.
عضو مجلس خبرگان رهبري عنوان داشت: اگر روند را از طرف دشمن بازخواني كنيم در اين دو سالي كه از مذاكرات مي‌گذرد اين رويه ديده مي‌شود.

آيت‌الله علم‌الهدي افزود: در سال 61 هنگامي كه جنگ راكد شده بود و ما از جانب دنيا تحريم شده بوديم در داخل كشور نيز منافقان با ترورهاي ناجوانمردانه فضا را ناامن كرده بودند، در بين تريبون‌ها برخي مسئولان زمزمه مي‌كردند كه همه مشكلات ما زير سر آمريكا است و برويد و با آنها مذاكره كنيد، همچنين جمعي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي آن زمان عازم ايتاليا بودند كه در قالب بين‌المجالس در آن همايش شركت كنند و خدمت امام راحل رسيدند اما امام به اين افراد فرمودند ملت ايران اگر مي‌خواستند صلح آمريكايي كنند همان اول از آنها جدا نمي‌شد.
امام جمعه مشهد توضيح داد: اين خاطره مدرك دارد و در صحيفه امام راحل در جلد 17 و صفحه 35 آمده است، بنابراين آن روزي كه مقام معظم رهبري فرمودند «نرمش قهرمانانه» برخي رسانه‌ها گفتند مقام معظم رهبري دارد از اصول امام برمي‌گردد، در حالي كه رهبري فرمودند نرمش قهرمانانه به معناي مانور هنرمندانه براي دست يافتن به مقصود است؛ با اين تعبير رهبر معظم انقلاب بايد گفت امروز هركس مي‌خواهد مسئوليتي را بر عهده بگيرد بايد دقيقاً بداند رهبر ما اينگونه ويژگي‌هايي دارد.

انتهاي پيام/3138/ذ40

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: آيت‌الله علم‌الهدي: آمريكا در مذاكرات هسته اي دنبال كلاهبرداري است،
ادامه مطلب
 

 

94/03/29 - 14:18
شماره: 13940329000341
 
آيت‌الله موحدي كرماني در خطبه‌هاي نماز جمعه تهران:
بازرسي مديريت شده نامفهوم است/ آمريكا بيش از ايران به توافق نياز دارد/ از مجلس به خاطر مصوبه هسته‌اي اخير تشكر مي‌كنم

خطيب موقت نمازجمعه تهران گفت: من نمي‌دانم آيا مي‌شود افرادي بيايند و از مراكز نظامي و امنيتي ما بازديد كنند و چشم، فهم و دركشان به طور كلي بسته شود.

خبرگزاري فارس: بازرسي مديريت شده نامفهوم است/ آمريكا بيش از ايران به توافق نياز دارد/ از مجلس به خاطر مصوبه هسته‌اي اخير تشكر مي‌كنم
  •  

به گزارش خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس، آيت‌الله محمدعلي موحدي كرماني خطيب موقت نمازجمعه اين هفته تهران، در خطبه‌هاي نمازجمعه امروز به موضوع بازرسي مديريت شده اشاره كرد و اظهار داشت: من نمي‌دانم آيا مي‌شود افرادي بيايند و از مراكز نظامي و امنيتي ما بازديد كنند و چشم، فهم و دركشان به طور كلي بسته شود.

وي افزود:‌ براي من اين نوع بازرسي مبهم است بنابراين همه را سفارش به تأكيدات مقام معظم رهبري مي‌كنم كه فرمودند به هيچ وجه اجازه نمي‌دهيم از مراكز نظامي و امنيتي ما بازديد كنند.

خطيب موقت نمازجمعه تهران، با تأكيد بر اينكه در مقابل دشمن بايد قدرت نشان داد، گفت: شكي نيست كه آمريكا به توافق با ايران بيشتر نياز دارد بنابراين وقتي مقاومت ملت ايران را درك كرد و فهميد مردم در امر اقتصاد روي پاي خود ايستاده‌اند به فرض كه اين تحريم‌ها هم بماند مردم باز با اقتصاد مقاومتي كارها را اداره مي‌كنند. بنابراين در صورت فهم اين مقوله‌ها توسط آمريكا آنها به توافق با ايران تن در مي‌دهند.

آيت‌الله موحدي كرماني تأكيد كرد: اين يك تصور اشتباه است كه بگويند ايران با تحريم‌ها فلج شده و براي تسليم كردن اين كشور بايد تحريم‌ها را بيشتر كرد. اين مردم با تمام قدرت ايستاده‌اند. اين اقدامات آمريكايي‌ها نيز اثري نخواهد داشت، همچنان كه شاه نيز به اين نتيجه رسيد كشتار مردم بي‌فايده است.

وي با تأكيد بر اينكه آمريكايي‌ها اگر قدرت ايران را نفهمند توقعات فراواني بر اساس زياده‌خواهي‌هاي خود خواهند داشت، گفت: به اعتقاد بنده تمام اين خطرات (بازديد از مراكز امنيتي، نظامي، بازجويي از دانشمندان هسته‌اي و نخبگان) با يك امر متوقف خواهد شد و آن اين كه بايد به آمريكا فهماند كه ايران كشوري قوي است و در مقابل اين تحريم‌ها و تهديد‌ها سر فرود نخواهد آورد.

وي خطاب به تيم مذاكره‌كننده ايراني خاطرنشان كرد: عزيزان بايد به طرف مقابل به ويژه آمريكا بفهمانند كه مردم ايران بر رفع تحريم ظالمانه پافشاري دارند.

خطيب موقت نمازجمعه تهران اضافه كرد: مسئله تحريم و اصرار بر تحريم براي اين است كه ما اين تحريم‌ها را ظالمانه مي‌دانيم اما دشمن بداند ايران با اقتصاد مقاومتي و بهره‌گيري از ظرفيت‌هاي داخلي روي پاي خود ايستاده و تحريم‌ها گرچه مشكل ايجاد كرده اما ما را فلج نكرده است.

آيت‌الله موحدي كرماني با بيان اينكه در اين صورت هيأت ايراني با پشتوانه قوي مردمي مذاكره مي‌كند، گفت: مذاكره يك نوع ميدان رزم است. رزمنده با رجز كوبنده دل طرف دشمن را خالي مي‌كند.

وي در بخش ديگري از سخنان خود به حضور با شكوه مردم در تشييع پيكر شهداي گمنام و غواص اشاره و تصريح كرد: مرحبا به اين مردم خوب و زمان‌شناس كه چه عالي به اين گلگون‌كفن‌ها ابراز ارادت و وفا كردند.

به گفته خطيب موقت نمازجمعه تهران پيام تجديد مردم در تشييع پيكر شهدا اين است كه ما هنوز بر مباني انقلاب معتقد و پايبنديم و به مقام بالاي شهدا و به روح بلند آنان عرض ارادت و اخلاص داريم.

وي همچنين به بازتاب و انعكاس تشييع پيكر شهداي غواص در رسانه‌هاي داخلي و خارجي اشاره كرد و افزود: اين تجليل مجلل انعكاس جهاني داشت و تلويزيون هم خوب عمل كرد و صحنه‌ها را به مردم نشان داد، البته تلويزيون انعكاس خارجي اين رويداد را نيز به مردم به خوبي نشان داد.

خطيب موقت نماز جمعه تهران به پيام شهدا اشاره كرد و گفت: پيام خود شهدا نيز اين است كه در اين كشور انسانهاي فراواني هستند كه جان و تمام زندگي‌شان را در راه انقلاب تقديم خواهند كرد.

آيت‌الله موحدي كرماني با اشاره به حضور حيدرالعبادي نخست‌وزير عراق نيز گفت: تحكيم روابط ايران و عراق به همت الهي برقرار شد. اي كاش جهان اسلام و كشورهاي اسلامي پشتوانه‌ خود را در برابر دشمن محكم مي‌كردند.

وي در مورد حمله بي‌رحمانه آل سعود به مردم يمن نيز خاطرنشان كرد: مردم يمن مظهر دو حركت هستند، نخست مقاومت كه با حال روزه زير بمباران و موشك عربستان مقاومت مي‌كنند و دوم شرارت سعودي‌هاست.

خطيب موقت نمازجمعه تهران در بخش ديگري از سخنان خود از مصوبه مجلس شوراي اسلامي در الزام دولت به مسائل هسته‌اي ضمن تشكر از نمايندگان مجلس خطاب به مسئولان گفت: به مسئولان تذكر مي‌دهم كه هفت اصلي كه مقام معظم رهبري در مرقد امام به عنوان مشي امام تبيين فرمودند توجه داشته باشند.

به گزارش خبرگزاري فارس، آيت‌الله موحدي كرماني در خطبه اول خود نيز گفت: خواهران محترمي كه رعايت حجاب نمي‌كنيد و بدحجابيد بترسيد كه وقتي سر از قبر بيرون مي‌آوريد مهر دشمن خدا به شما زده مي‌شود.

وي افزود: شما با بدحجابي آمريكا را خوشحال كرديد، دشمن اسلام را خوشحال كرديد، بنابراين كسي كه دشمن اسلام را خوشحال كند خود هم دشمن اسلام است. بنابراين بفهميد چه مي‌كنيد. مبادا خدايي ناكرده چنين مهري به پيشاني خانمي زده شود.

خطيب موقت نمازجمعه تهران تأكيد كرد: مبادا كارهايي انجام بدهيد كه اگر انقلاب خدايي ناكرده آسيب ببيند در قيامت مي‌گويند تو هم در اين آسيب شريك هستي.

آيت‌الله موحدي كرماني با بيان اينكه با ترك امر به معروف و نهي از منكر انقلاب آسيب ديد، گفت: مسئولين، زعما اگر چهار غفلت صورت بدهيد انقلاب از دست مي‌رود اگر به اصول توجه نكنيد انقلاب آسيب مي‌بيند.

وي افزود: غفلت، تضييع اصول و چسبيدن به فروع، روي كار آوردن انسان‌هاي نالايق و كنار زدن انسان‌هاي صالح را از مواردي است كه مقام معظم رهبري در مرقد امام بي توجهي به اين مباحث را سبب سقوط انقلاب دانستند.

انتهاي پيام/

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: بازرسي مديريت شده نامفهوم است،
ادامه مطلب
 

 

اسلام ديني است كه مشتمل بر سياست است و سياست از ديانت و حتي عبادت جدا نيست.

با نيروي مردم، انقلاب تداوم خود را تضمين خواهد كرد.

به خدا قسم بهشتي و امثال بهشتي هميشه آماده شهادتند.

آنها كه خدا ترسند، آنها كه مهار خويشتن را دارند، آنها بايد حكومت كنند.

اي خانواده هاي شهيدان عزيز ايران ... دلشاد و قويدل باشيد، هر شهيدي كه مي رود خود سعيد است و خانواده اش سعادتمند.

جنگ و جهاد در نظام ارزشي اسلام هم مرحله اي از ساخته شدن است و هم مرحله‌اي از ساختن جديد است.

همين كه زن براي خدا و از روي آگاهي بتواند بخش عظيمي از جامعه را در ميدان خانه و خانواده، خوب اداره كند، اين جهاد است.

من هر لحظه منتظرم كه تيري بر قلبم بنشيند و يا ديواري بر سرم خراب شود.

و ظلم ستيز ما با هيچ قدرت سلطه‌گر نمي‌تواند در سازش در آيد.‌

‌آمريكا همه دنيا را مي‌خواهد. جواب او را نيز وقتي كه لازم باشد، ملت خواهد داد.‌

‌انقلاب اسلامي به معناي برآشفتن خواب همه كشورهاي جهان سوم و ملتهاي مستضعف است.‌

‌همه تلاش ملت مبارز ما بايد در راه ايجاد جامعه اسلامي كه در آن حق و اخلاق توحيدي و الهي حاكم باشد، متمركز گردد.‌

‌ما ايمانمان را، اخلاصمان را، عملمان را درست مي‌كنيم و با اسلام منطبق مي‌كنيم، اين را داشته باشيم ياري خدا، تضمين شده است.‌

برخورد آراء و افكار، نيازي به استفاده از چماق ندارد.‌

‌هر كس خط دارد، دشمن دارد.‌

‌شهيد بدهيد و قويدل باشيد.‌

مرگ بر آمريكا، مرگ بر سازشكار.‌

‌ما روزي به دست مي‌آييم كه شهيد شويم.‌

‌ما شهيدان را از دست نداده‌ايم، بلكه آنها را بدست آورده‌ايم.‌

‌پيروزي اصيل، حركت در راه حق است.

انسان با عمل صالح ساخته مي‌شود و ايمان با عمل صالح محكم‌تر مي‌گردد.‌

‌يك ملت انقلابي معمولاً حرف آخر خود را همان اول مي‌زند.‌

حسينيان همواره با يزيديان در ستيزند.‌

بگذاريد مردم در برابر هرچيزي كه بر خلاف موازين اسلامي مي‌بينند، حساس بمانند.‌

يك ملت زنده حتي يك لحظه هم در دفاع از خودش و تلاش براي به زانو در آوردن دشمن نبايد درنگ كند.‌

‌اسلام به ما آموخته است كه نسبت به دشمنان دروغ نگوييم، تهمت و افتراء نزنيم و فحش ندهيم.‌

‌ما پيروان حسين(عليه‌السلام) مرگ خونين را بر زندگي ذلت‌بار با يزيديان ترجيح مي‌دهيم.‌

يكايك شما برادرها و خواهرها، بايد حسابرس و حساب‌كش خودتان و جامعه‌تان و حكومتتان باشيد.‌

‌اميدوارم ملت خوشحال باشد كه در نظامي زندگي مي‌كند كه اگر از رئيس جمهور شكايت داشت، دستگاه قضايي همانگونه عمل كند كه از يك فرد عادي شكايت داشت.‌

‌تشكل انحصار طلب و انحصار انديش از جانب هر فرد و هر گروه و هر جمع باشد، شيطاني از آب در مي‌آيد.‌

كساني را انتخاب كنيد كه تشنه قدرت نباشند. تشنگان قدرت حق حكومت كردن ندارند.‌

‌در زمينه رعايت معيارهاي اسلامي، سازش مصلحت جويانه را حرام مي‌دانم.‌

‌من برخورد تلخ صادقانه را به برخورد شيرين منافقانه ترجيح مي‌دهم.‌

‌تا زنده‌ايم، تحت هيچ شرايطي تسليم آمريكا و اقمار اروپاي‌اش نمي‌شويم.‌

‌ما نبايدبه استعمارگران غرب و شرق اجازه دهيم كه براي ما مهره‌سازي كنند.‌

‌اي انسان، تو سازنده تاريخ و آينده هستي، تو قيامتت را هم خودت مي‌سازي، حتي بهشت و دوزخ به دست تو ساخته مي‌شود.‌

‌تا زماني كه كاري انجام ندهيم، براي مردم بازگو نمي‌كنيم.‌

‌اگر شما به حال مردم سودمند واقع شويد، ماندني خواهيد بود.‌

‌انتقاد از خويشتن را جزء برنامه‌هاي خود قرار دهيد.‌

‌شيوه‌هاي صحيح برخورد با دشمن و مخالف را ياد بگيريد.‌

سؤالاتي كه بعد مكتبي را نشان دهد، تفتيش عقايد نيست.‌

‌ارتباطات خود را با يكديگر قوي كنيد.‌

‌حافظان استقلال بايد بهاي آن را بپردازند.‌

جامعه اسلامي، بايد جامعه‌اي رو به شادابي، تندرستي و تحرك باشد.‌

‌جامعه بايد به سمت موضع‌گيري‌هاي وحدت‌زا برود.‌

‌انقلاب ما انقلاب آرمانهاست.‌

‌انقلاب ما انقلاب ارزشهاست.‌

‌منافقين سمبل استبدادهاي استاليني هستند.‌

‌ما شيفتگان‌خدمتيم، نه تشنگان قدرت.

جاذبه در حد اعلا و دافعه در حداقل ضرورت.‌

‌من درد دلم را با خدا مي‌كنم. خدا خودش درست مي‌كند همه اين كارها را.‌

‌من بايستي مثل حضرت محمد(ص) بردبار باشم، پيغمبر هم در مقابل اين همه شكنجه، اين همه ناراحتي‌ها را تهمت‌هاي ناروا كه به او زدند، صبور بود.‌

‌ما يك جان بيشتر نداريم كه اين بايد در راه خدا باشد. شما مرا از مرگ نترسانيد.‌

‌من هر لحظه منتظرم كه تيري برقلبم بنشيند يا ديواري بر سرم خراب شود.‌

‌ما راست قامتان، جاودانه تاريخ خواهيم ماند.‌

‌ملت ايران در برابر يزيديان راهي را مي‌رود كه حسين رفت.‌

‌انسان به دنبال ساختن خويش مي‌تواند محيط اجتماعي خويش را بسازد.‌

‌نسل‌هاي جوان و انقلابي ملتهاي مسلمان، بايد عرصه را بر امپرياليسم جهانخوار تنگ كنند.‌

‌ما راهي را انتخاب كرده‌ايم به عنوان راه بهتر و ممكن است طول بكشد تا دنيا بپسندد.‌

‌يك ملت انقلابي و زنده حتي يك لحظه هم در دفاع از خودش و تلاش براي به زانو در آوردن دشمن نبايد درنگ كند.‌

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: فرازهاي ازسخنان شهيد دكتربهشتي،
ادامه مطلب
 

 

اسلام ديني است كه مشتمل بر سياست است و سياست از ديانت و حتي عبادت جدا نيست.

با نيروي مردم، انقلاب تداوم خود را تضمين خواهد كرد.

به خدا قسم بهشتي و امثال بهشتي هميشه آماده شهادتند.

آنها كه خدا ترسند، آنها كه مهار خويشتن را دارند، آنها بايد حكومت كنند.

اي خانواده هاي شهيدان عزيز ايران ... دلشاد و قويدل باشيد، هر شهيدي كه مي رود خود سعيد است و خانواده اش سعادتمند.

جنگ و جهاد در نظام ارزشي اسلام هم مرحله اي از ساخته شدن است و هم مرحله‌اي از ساختن جديد است.

همين كه زن براي خدا و از روي آگاهي بتواند بخش عظيمي از جامعه را در ميدان خانه و خانواده، خوب اداره كند، اين جهاد است.

من هر لحظه منتظرم كه تيري بر قلبم بنشيند و يا ديواري بر سرم خراب شود.

و ظلم ستيز ما با هيچ قدرت سلطه‌گر نمي‌تواند در سازش در آيد.‌

‌آمريكا همه دنيا را مي‌خواهد. جواب او را نيز وقتي كه لازم باشد، ملت خواهد داد.‌

‌انقلاب اسلامي به معناي برآشفتن خواب همه كشورهاي جهان سوم و ملتهاي مستضعف است.‌

‌همه تلاش ملت مبارز ما بايد در راه ايجاد جامعه اسلامي كه در آن حق و اخلاق توحيدي و الهي حاكم باشد، متمركز گردد.‌

‌ما ايمانمان را، اخلاصمان را، عملمان را درست مي‌كنيم و با اسلام منطبق مي‌كنيم، اين را داشته باشيم ياري خدا، تضمين شده است.‌

برخورد آراء و افكار، نيازي به استفاده از چماق ندارد.‌

‌هر كس خط دارد، دشمن دارد.‌

‌شهيد بدهيد و قويدل باشيد.‌

مرگ بر آمريكا، مرگ بر سازشكار.‌

‌ما روزي به دست مي‌آييم كه شهيد شويم.‌

‌ما شهيدان را از دست نداده‌ايم، بلكه آنها را بدست آورده‌ايم.‌

‌پيروزي اصيل، حركت در راه حق است.

انسان با عمل صالح ساخته مي‌شود و ايمان با عمل صالح محكم‌تر مي‌گردد.‌

‌يك ملت انقلابي معمولاً حرف آخر خود را همان اول مي‌زند.‌

حسينيان همواره با يزيديان در ستيزند.‌

بگذاريد مردم در برابر هرچيزي كه بر خلاف موازين اسلامي مي‌بينند، حساس بمانند.‌

يك ملت زنده حتي يك لحظه هم در دفاع از خودش و تلاش براي به زانو در آوردن دشمن نبايد درنگ كند.‌

‌اسلام به ما آموخته است كه نسبت به دشمنان دروغ نگوييم، تهمت و افتراء نزنيم و فحش ندهيم.‌

‌ما پيروان حسين(عليه‌السلام) مرگ خونين را بر زندگي ذلت‌بار با يزيديان ترجيح مي‌دهيم.‌

يكايك شما برادرها و خواهرها، بايد حسابرس و حساب‌كش خودتان و جامعه‌تان و حكومتتان باشيد.‌

‌اميدوارم ملت خوشحال باشد كه در نظامي زندگي مي‌كند كه اگر از رئيس جمهور شكايت داشت، دستگاه قضايي همانگونه عمل كند كه از يك فرد عادي شكايت داشت.‌

‌تشكل انحصار طلب و انحصار انديش از جانب هر فرد و هر گروه و هر جمع باشد، شيطاني از آب در مي‌آيد.‌

كساني را انتخاب كنيد كه تشنه قدرت نباشند. تشنگان قدرت حق حكومت كردن ندارند.‌

‌در زمينه رعايت معيارهاي اسلامي، سازش مصلحت جويانه را حرام مي‌دانم.‌

‌من برخورد تلخ صادقانه را به برخورد شيرين منافقانه ترجيح مي‌دهم.‌

‌تا زنده‌ايم، تحت هيچ شرايطي تسليم آمريكا و اقمار اروپاي‌اش نمي‌شويم.‌

‌ما نبايدبه استعمارگران غرب و شرق اجازه دهيم كه براي ما مهره‌سازي كنند.‌

‌اي انسان، تو سازنده تاريخ و آينده هستي، تو قيامتت را هم خودت مي‌سازي، حتي بهشت و دوزخ به دست تو ساخته مي‌شود.‌

‌تا زماني كه كاري انجام ندهيم، براي مردم بازگو نمي‌كنيم.‌

‌اگر شما به حال مردم سودمند واقع شويد، ماندني خواهيد بود.‌

‌انتقاد از خويشتن را جزء برنامه‌هاي خود قرار دهيد.‌

‌شيوه‌هاي صحيح برخورد با دشمن و مخالف را ياد بگيريد.‌

سؤالاتي كه بعد مكتبي را نشان دهد، تفتيش عقايد نيست.‌

‌ارتباطات خود را با يكديگر قوي كنيد.‌

‌حافظان استقلال بايد بهاي آن را بپردازند.‌

جامعه اسلامي، بايد جامعه‌اي رو به شادابي، تندرستي و تحرك باشد.‌

‌جامعه بايد به سمت موضع‌گيري‌هاي وحدت‌زا برود.‌

‌انقلاب ما انقلاب آرمانهاست.‌

‌انقلاب ما انقلاب ارزشهاست.‌

‌منافقين سمبل استبدادهاي استاليني هستند.‌

‌ما شيفتگان‌خدمتيم، نه تشنگان قدرت.

جاذبه در حد اعلا و دافعه در حداقل ضرورت.‌

‌من درد دلم را با خدا مي‌كنم. خدا خودش درست مي‌كند همه اين كارها را.‌

‌من بايستي مثل حضرت محمد(ص) بردبار باشم، پيغمبر هم در مقابل اين همه شكنجه، اين همه ناراحتي‌ها را تهمت‌هاي ناروا كه به او زدند، صبور بود.‌

‌ما يك جان بيشتر نداريم كه اين بايد در راه خدا باشد. شما مرا از مرگ نترسانيد.‌

‌من هر لحظه منتظرم كه تيري برقلبم بنشيند يا ديواري بر سرم خراب شود.‌

‌ما راست قامتان، جاودانه تاريخ خواهيم ماند.‌

‌ملت ايران در برابر يزيديان راهي را مي‌رود كه حسين رفت.‌

‌انسان به دنبال ساختن خويش مي‌تواند محيط اجتماعي خويش را بسازد.‌

‌نسل‌هاي جوان و انقلابي ملتهاي مسلمان، بايد عرصه را بر امپرياليسم جهانخوار تنگ كنند.‌

‌ما راهي را انتخاب كرده‌ايم به عنوان راه بهتر و ممكن است طول بكشد تا دنيا بپسندد.‌

‌يك ملت انقلابي و زنده حتي يك لحظه هم در دفاع از خودش و تلاش براي به زانو در آوردن دشمن نبايد درنگ كند.‌

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: فرازهاي ازسخنان شهيد دكتربهشتي،
ادامه مطلب
 

 

اسلام ديني است كه مشتمل بر سياست است و سياست از ديانت و حتي عبادت جدا نيست.

با نيروي مردم، انقلاب تداوم خود را تضمين خواهد كرد.

به خدا قسم بهشتي و امثال بهشتي هميشه آماده شهادتند.

آنها كه خدا ترسند، آنها كه مهار خويشتن را دارند، آنها بايد حكومت كنند.

اي خانواده هاي شهيدان عزيز ايران ... دلشاد و قويدل باشيد، هر شهيدي كه مي رود خود سعيد است و خانواده اش سعادتمند.

جنگ و جهاد در نظام ارزشي اسلام هم مرحله اي از ساخته شدن است و هم مرحله‌اي از ساختن جديد است.

همين كه زن براي خدا و از روي آگاهي بتواند بخش عظيمي از جامعه را در ميدان خانه و خانواده، خوب اداره كند، اين جهاد است.

من هر لحظه منتظرم كه تيري بر قلبم بنشيند و يا ديواري بر سرم خراب شود.

و ظلم ستيز ما با هيچ قدرت سلطه‌گر نمي‌تواند در سازش در آيد.‌

‌آمريكا همه دنيا را مي‌خواهد. جواب او را نيز وقتي كه لازم باشد، ملت خواهد داد.‌

‌انقلاب اسلامي به معناي برآشفتن خواب همه كشورهاي جهان سوم و ملتهاي مستضعف است.‌

‌همه تلاش ملت مبارز ما بايد در راه ايجاد جامعه اسلامي كه در آن حق و اخلاق توحيدي و الهي حاكم باشد، متمركز گردد.‌

‌ما ايمانمان را، اخلاصمان را، عملمان را درست مي‌كنيم و با اسلام منطبق مي‌كنيم، اين را داشته باشيم ياري خدا، تضمين شده است.‌

برخورد آراء و افكار، نيازي به استفاده از چماق ندارد.‌

‌هر كس خط دارد، دشمن دارد.‌

‌شهيد بدهيد و قويدل باشيد.‌

مرگ بر آمريكا، مرگ بر سازشكار.‌

‌ما روزي به دست مي‌آييم كه شهيد شويم.‌

‌ما شهيدان را از دست نداده‌ايم، بلكه آنها را بدست آورده‌ايم.‌

‌پيروزي اصيل، حركت در راه حق است.

انسان با عمل صالح ساخته مي‌شود و ايمان با عمل صالح محكم‌تر مي‌گردد.‌

‌يك ملت انقلابي معمولاً حرف آخر خود را همان اول مي‌زند.‌

حسينيان همواره با يزيديان در ستيزند.‌

بگذاريد مردم در برابر هرچيزي كه بر خلاف موازين اسلامي مي‌بينند، حساس بمانند.‌

يك ملت زنده حتي يك لحظه هم در دفاع از خودش و تلاش براي به زانو در آوردن دشمن نبايد درنگ كند.‌

‌اسلام به ما آموخته است كه نسبت به دشمنان دروغ نگوييم، تهمت و افتراء نزنيم و فحش ندهيم.‌

‌ما پيروان حسين(عليه‌السلام) مرگ خونين را بر زندگي ذلت‌بار با يزيديان ترجيح مي‌دهيم.‌

يكايك شما برادرها و خواهرها، بايد حسابرس و حساب‌كش خودتان و جامعه‌تان و حكومتتان باشيد.‌

‌اميدوارم ملت خوشحال باشد كه در نظامي زندگي مي‌كند كه اگر از رئيس جمهور شكايت داشت، دستگاه قضايي همانگونه عمل كند كه از يك فرد عادي شكايت داشت.‌

‌تشكل انحصار طلب و انحصار انديش از جانب هر فرد و هر گروه و هر جمع باشد، شيطاني از آب در مي‌آيد.‌

كساني را انتخاب كنيد كه تشنه قدرت نباشند. تشنگان قدرت حق حكومت كردن ندارند.‌

‌در زمينه رعايت معيارهاي اسلامي، سازش مصلحت جويانه را حرام مي‌دانم.‌

‌من برخورد تلخ صادقانه را به برخورد شيرين منافقانه ترجيح مي‌دهم.‌

‌تا زنده‌ايم، تحت هيچ شرايطي تسليم آمريكا و اقمار اروپاي‌اش نمي‌شويم.‌

‌ما نبايدبه استعمارگران غرب و شرق اجازه دهيم كه براي ما مهره‌سازي كنند.‌

‌اي انسان، تو سازنده تاريخ و آينده هستي، تو قيامتت را هم خودت مي‌سازي، حتي بهشت و دوزخ به دست تو ساخته مي‌شود.‌

‌تا زماني كه كاري انجام ندهيم، براي مردم بازگو نمي‌كنيم.‌

‌اگر شما به حال مردم سودمند واقع شويد، ماندني خواهيد بود.‌

‌انتقاد از خويشتن را جزء برنامه‌هاي خود قرار دهيد.‌

‌شيوه‌هاي صحيح برخورد با دشمن و مخالف را ياد بگيريد.‌

سؤالاتي كه بعد مكتبي را نشان دهد، تفتيش عقايد نيست.‌

‌ارتباطات خود را با يكديگر قوي كنيد.‌

‌حافظان استقلال بايد بهاي آن را بپردازند.‌

جامعه اسلامي، بايد جامعه‌اي رو به شادابي، تندرستي و تحرك باشد.‌

‌جامعه بايد به سمت موضع‌گيري‌هاي وحدت‌زا برود.‌

‌انقلاب ما انقلاب آرمانهاست.‌

‌انقلاب ما انقلاب ارزشهاست.‌

‌منافقين سمبل استبدادهاي استاليني هستند.‌

‌ما شيفتگان‌خدمتيم، نه تشنگان قدرت.

جاذبه در حد اعلا و دافعه در حداقل ضرورت.‌

‌من درد دلم را با خدا مي‌كنم. خدا خودش درست مي‌كند همه اين كارها را.‌

‌من بايستي مثل حضرت محمد(ص) بردبار باشم، پيغمبر هم در مقابل اين همه شكنجه، اين همه ناراحتي‌ها را تهمت‌هاي ناروا كه به او زدند، صبور بود.‌

‌ما يك جان بيشتر نداريم كه اين بايد در راه خدا باشد. شما مرا از مرگ نترسانيد.‌

‌من هر لحظه منتظرم كه تيري برقلبم بنشيند يا ديواري بر سرم خراب شود.‌

‌ما راست قامتان، جاودانه تاريخ خواهيم ماند.‌

‌ملت ايران در برابر يزيديان راهي را مي‌رود كه حسين رفت.‌

‌انسان به دنبال ساختن خويش مي‌تواند محيط اجتماعي خويش را بسازد.‌

‌نسل‌هاي جوان و انقلابي ملتهاي مسلمان، بايد عرصه را بر امپرياليسم جهانخوار تنگ كنند.‌

‌ما راهي را انتخاب كرده‌ايم به عنوان راه بهتر و ممكن است طول بكشد تا دنيا بپسندد.‌

‌يك ملت انقلابي و زنده حتي يك لحظه هم در دفاع از خودش و تلاش براي به زانو در آوردن دشمن نبايد درنگ كند.‌

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)

برچسب‌ها: فرازهاي ازسخنان شهيد دكتربهشتي،
ادامه مطلب


ادامه مطلب



[ جمعه 23 مرداد 1394  ] [ 9:57 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

بهشتي يك ملت بود براي ملت ما امام خميني ره

نام گروه :مناسبتهاي ملي جمعه، 6 تير 1393 8:19

 

بهشتي يك ملت بود براي ملت ما امام خميني ره
 
 هفتم تير ماه سالروز شهادت شهيد دكتر بهشتي و 72 تن از ياران صديق انقلاب و رهبري بر تمامي ايرانيان  باد

گيرم شما با دكتر بهشتي، كه مظلوم زيست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام و به خصوص شما بود، دشمني سرسختانه داشتيد، با بيش از 70 نفر بيگناه كه بسيارشان از بهترين خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان كشور و ملت بودند چه دشمني داشتيد، جز آن‌كه شما با اسم خلق از دشمنان خلق و راه صاف كنان چپاولگران شرق و غرب مي‌باشيد، ما گرچه دوستان و عزيزان وفاداري را از دست داديم،‌ كه هر يك براي ملت ستمديده استوانه بسيار قوي و پشتوانه ارزشمند بودند، ما گرچه برادران بسيار متعددي را از دست داديم كه (اشداء علي الكفار رحماء بينهم) بودند و براي ملت مظلوم و نهادهاي انقلابي سدي استوار و شجره‌اي ثمربخش به شمار مي‌رفتند، لكن سيل خروشان خلق و امواج شكننده ملت با اتحاد و اتكال به خداي بزرگ هر كمبودي را جبران خواهد كرد. .امام خميني ره

در هفتم تيرماه سال 1360، دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي، در حالي كه جمعي از مسوولان نظام، همچون آيت‏الله‏ بهشتي رييس ديوان عالي كشور، چهار وزير، دوازده معاون وزير و بيست و هفت نماينده مجلس در جلسه هفتگي حزب حضور داشتند، منفجر شد.

حزب جمهوري اسلامي از تاريخ 29 /11 /1357 يعني يك هفته پس از پيروزي انقلاب اسلامي اعلام موجوديت كرد. اعضاء موسس اين حزب آيت‌الله سيدمحمد حسيني بهشتي، آيت‌الله سيد علي حسيني خامنه‌اي، حجت‌الاسلام محمد جواد باهنر، آيت‌ا‌لله اكبر هاشمي رفسنجاني و آيت‌الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي بودند.

تقابل بين نيروهاي خط امام(ره) و بني صدر پس از انتخاب نخست وزير و كابينه نيز همچنان ادامه يافت و در زمستان 1359 دور تازه‌اي از منازعات شروع شد.

روز سه‌شنبه 30 /3 /1360 طرح عدم كفايت سياسي بني‌صدر در مجلس شوراي اسلامي بررسي شد و با 177 راي موافق، 12 راي ممتنع و يك راي مخالف تصويب شد و روز اول تيرماه، حضرت امام خميني حكم عزل بني‌صدر را از مقام رياست جمهوري صادر كرد.

سازمان مجاهدين خلق پس از اين وقايع، در 30 خرداد 1360، اعلام كرد كه فعاليت‌هاي اين سازمان وارد فاز نظامي شده است. موج اين فعاليت‌ها به قدري گسترده بود كه از مردم عادي در كوچه و خيابان تا مسوولين مملكتي را در بر گرفت.

در ششم تير ماه سال 1360 جواد قديري يكي از عوامل سازمان منافقين در مسجد اباذر تهران با بمب‌گذاري آيت‌الله خامنه‌اي را مجروح كرد كه البته اين ترور نافرجام ماند.

روز بعد يعني هفتم تيرماه، بر اساس برنامه حزب جمهوري، جلسه هفتگي برگزار شد.

اصغرنيا، از جانبازان و بازماندگان واقعه‌ هفتم تير و مديرعامل موسسه‌ جانبازان هفتم تير (جهت)، درباره جلسه آن شب گفت:«ما در حزب هر هفته يكشنبه‌ها جلساتي داشتيم كه بعد از نماز مغرب و عشا آغاز مي‌شد. در هر جلسه نيز دستور جلسه مشخص بود و دستور كار جلسه شب حادثه بحث تورم بود كه قرار بود آقاي كاظم پوراردبيلي به همراه معاون وزارت بازرگاني اين بحث را ارايه دهند

 

كاظم‌پور اردبيلي، سخنران مققر برنامه و از مجروحان حادثه هفتم تير، به ايسنا گفت:  من در حزب در حال سخنراني بودم كه رحمان استكي، مدير جلسه گفت آقاي بهشتي رييس حزب مي‌خواهند صحبت كنند. زمان سخنراني ايشان فاجعه هفتم تير رخ داد. من در ميان جمعيت نشسته بودم و دو ساعت زير آوار بي‌هوش بودم كه مرا به بيمارستان منتقل كردند. اوايل صبح روز بعد از هفتم تير، رجايي و باهنر و بهزاد نبوي و وزرا به بيمارستان پاستور براي عيادت آمدند و جريان را پرسيدند. من تنها وزير بازمانده از هفتم تير بودم و كلانتري و عباس‌پور و فياض‌بخش در حادثه شهيد شدند.

اصغرنيا از حاضران در جلسه نيز به ياد دارد:« مرحوم بهشتي به ناظم جلسه آقاي رحمان استكي نماينده شهركرد در مجلس پيشنهاد كرد كه اگر دوستان اجازه دهند موضوع مهمي است كه بايد آن را مطرح كنند بعد از راي‌گيري قرار شد شهيد بهشتي صحبت كنند و ايشان اوضاع و شرايط كشور را تشريح كردند و از موقعيت حساس آن ايام گفتند و عنوان كردند ما در حزب فرد مشخصي را براي كانديداتوري رياست جمهوري نداريم ولي خارج از حزب آقاي رجايي هستند كه گزينه‌ مناسبي براي تصدي‌گري اين منصب هستند. انتهاي صحبت‌هاي مرحوم بهشتي بود كه بمب‌ها منفجر شد و آن حادثه تلخ و ناگوار پيش آمد.

سخنان شهيد بهشتي ساعت 30 : 8 آن شب در حالي كه مي‌گفت:ما بار ديگر نبايد اجازه دهيم استعمارگران براي ما مهره‌سازي كنند و سرنوشت مردم ما را به بازي بگيرند. تلاش كنيم كساني را كه متعهد به مكتب هستند و سرنوشت مردم را به بازي نمي‌گيرند انتخاب شوند...» با انفجار منافقين نيمه تمام ماند.

هادي غفاري نيز كه قرار بود در جلسه حاضر باشد اما به دليل سخنراني در جنوب شهر نتوانست به جلسه برسد، در گفت‌وگو با ايسنا به ياد آورد: «حدود بيست دقيقه بعد از وقوع انفجار به آن‌جا رسيدم. سقف دفتر حزب بتن يك تكه بود. مردم روي آن رفتند و چه بسا بسياري زير آن در معرض خفه شدن قرارگرفتند. اگر جرثقيلي مي‌آمد و تخته‌هاي بزرگ بتن را بلند مي‌كرد چه بسا مي‌ماندند. ما تا صبح آن‌جا بوديم و آن‌ها را يكي يكي بيرون آورديم. سينه ستبر آقاي بهشتي سوخته بود. وزير راه و ترابري و آقاي كلانتري را من بيرون كشيدم.

دكتر حسن عارفي، عضو كابينه شهيد رجايي، نيز پس از حادثه در محل دفتر حزب حاضر شده بود. وي درباره اين حادثه به خبرنگار ايسنا گفت: وقتي حزب جمهوري را بمب‌گذاري كردند، شهيد رجايي به من اطلاع داد كه زود خودت را برسان چون من وزير علوم بودم. من هم به عنوان طبيب به آن‌جا رفتم، نه به عنوان وزير علوم و تا صبح آن‌جا بودم و خيلي هم موثر بود، براي اين‌كه قبل از اين‌كه من برسم، كساني كه از زير آوار بيرون مي‌آمدند و مي‌ديدند حال‌شان خوب نيست را رها مي‌كردند اما من كه رسيدم گفتم هركسي از زير آوار بيرون آمد، ‌چه زنده چه مرده، ‌يك سرم و يك ماسك اكسيژن به او وصل كنيد و يك نوار بگيريد. تيم‌هايي هم آماده كردم و خيلي از كساني كه علايم حياتي نداشتند با همين روش ماساژ خوب شدند و زنده ماندند و من تا صبح آن جا بودم، تا ساعت 4 صبح كه به منزل رفتم، باز به من اطلاع دادند كه 6 صبح هيات دولت هست، در هيات دولت 9 نفر از ما شهيد شده بودند.

امام(ره) در پيام تاريخي 9تير1360 به مناسبت انفجار هفتم تيرماه دفتر حزب جمهوري با اندوه و خشم از منافقين سخن گفت و خطاب به آن‌ها تاكيد كرد:  ننگتان باد اي تفاله‌هاي شيطان و عارتان باد اي خودفروختگان به جنايتكاران بين‌المللي كه در سوراخ‌ها خزيده‌ايد و در مقابل ملتي كه در برابر ابرقدرت‌ها برخواسته است به خرابكاري‌هاي جاهلانه پرداخته‌ايد.

 

دكتر عارفي مي‌گويد:«رفتم پيش امام، سلام كردم، فشارشان را گرفتم، ديدم خوب است. ضربان‌شان هم خوب است. احساس كردم آرامش ايشان از آگاهي ايشان است. امام براي اين آرام بود كه مي‌دانست در يك انقلاب و حركت بالاخره يك عده هم كشته مي‌شوند. ممكن است صدماتي بخوريم ولي هيچ انقلابي در دنيا نيست كه بدون مبارزه و درگيري باشد. اين اتفاقات تاثير منفي روي امام نمي‌گذاشت.»

چهارشنبه دهم تير ماه سه روز بعد از حادثه، با يك ساعت تأخير جلسه علني مجلس شوراي اسلامي برگزار شد.

بيست و هفت دسته گل به جاي نمايندگان شهيد در صحن مجلس به چشم مي‌خورد و نمايندگان مجروح و زخمي نيز براي از رسميت نيفتادن جلسه علني در صحن حاضر شدند.

جعفر فتوت، كه همزمان با انفجار دفتر حزب جمهوري در هفتم تير ماه سال 1360 در شاخه‌ دانش‌آموزي اين حزب فعال بود نيز به ايسنا گفت: «كلاهي، عامل بمب‌گذاري در دفتر، اصرار داشت كه جلسه‌اي دانش‌آموزي و جلسه شوراي مركزي هر چه زودتر برگزار شود تا به جلسه‌ اصلي برسيم. هر دوي اين جلسات كمي طولاني شد و جلسه اصلي موكول شد به بعد از نماز مغرب و عشاء كه به امامت شهيد بهشتي برگزار شد.»

وي ادامه داد:« موضوع بحث اصلي جلسه آن شب، وزارت بازرگاني بود اما با توجه به اين كه هشت روز قبل از آن بني‌صدر فرار كرده بود و كشور توسط شوراي رياست جمهوري اداره مي‌شد، اولويت تغيير كرد. مرحوم رحمان استكي مدير جلسه‌ آن شب بودند كه اعلام كردند دكتر بهشتي گزارشي از عملكرد چند روز گذشته، ارايه مي‌دهند.»

فتوت با يادآوري اين‌كه «شهيد بهشتي هيچ‌گاه در سخن و كلام خود روي اهانت‌آميز با كسي نداشت» ادامه داد:« دكتر صحبت خود را با اين بحث شروع كرد كه نظام به دست نيروهاي حزب‌الله افتاده است و مردم منتظرند كه ببينند ما چه مي‌كنيم. در اين وضعيت ديگر اختلاف سليقه معني نمي‌دهد و همگي بايد با يكپارچگي در جهت رفع مشكلات مردم گام برداريم.»

دري نجف‌آبادي نيز كه «به دليل خستگي از سفر روز قبل در جلسه حزب شركت نكرده بود» به ايسنا گفت: «آن شب بعد از نمازمغرب خواستم دقايقي استراحت كنم كه اين استراحت طولاني شد و درعين حال منتظر بودم كه برادرم بيايد و با هم به حزب برويم كه نشد و صبح روز بعد دوستان اين خبر را به من دادند. رحمان استكي كه در اين حادثه شهيد شد هم در آن منزل همسايه ما بود.»

نماينده دور اول مجلس شوراي اسلامي با بيان اين‌كه « در آن زمان مي‌خواستيم نشان دهيم كه نظام همچنان پابرجاست» افزود: «تلاش كرديم جلسه علني مجلس با حضور نمايندگان رسمي برگزار شود كه براي اين كار مجبور شديم برخي نمايندگان مجلس كه در انفجار دفتر حزب مجروح شده بودند را با برانكارد به مجلس بياوريم و برگزاري جلسه علني مجلس در اين شرايط براي اين بود كه تو دهني به جريان‌هاي نفاق زده باشيم و اين‌كه نظام با قدرت و صلابت پاي آرمان‌ها و انقلاب ايستاده است.»

حسين موسوي تبريزي هم درباره عامل اين انفجار گفت: «پس از انفجار محمدرضا كلاهي چند روزي در ايران مخفي بود اما آن زمان كه وزارت اطلاعات نداشتيم. پيگيري‌هايي شد و همه متوجه شدند كه مسوول اين كار آقاي كلاهي بوده است. اما پرونده قضايي تشكيل نشد. چون شخصي در كار نبود؛ اين يكي از جرايم مهم سازمان مجاهدين خلق است كه اصلا دنبال نشد؛ اما پرونده انفجار دفتر رياست‌جمهوري را آقاي رباني املشي قبل از اين‌كه من به دادستاني بروم، دنبال كرده بود كه بيشتر يك درگيري درون حزبي بود چون از اول پرونده،‌ بحث منحرف شده بود و به جايي نرسيد.»

 

وي درباره پيگيري اين پرونده خاطرنشان كرد:« شهريور 60 دادستان كل انقلاب شدم، راضي نشدم آن پرونده منحرف شده را تحويل بگيرم. يك طيف مي‌خواست انفجار دفتر رياست جمهوري را به عهده طيف ديگر بيندازند. عده‌اي را متهم و بازداشت كردند، سرانجام آن‌چنان سياسي شده بود كه امام(ره) دستور داد كه آن‌ها را آزاد كنند و پرونده مختومه اعلام شود.»

اما سرانجام پرونده مختومه حزب جمهوري 73 شهيدي است كه در بهشت زهراي تهران در خاك آرميده‌اند و عامل بمب گذاري آن حادثه، عامل نفوذي سازمان منافقين در حزب جمهوري، محمد رضا كلاهي است كه دفتر مركزي حزب واقع در سرچشمه تهران را منفجر كرد و پس از چند روز مخفي شدن به فرانسه گريخت. 

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: بهشتي يك ملت بود براي ملت ما امام خميني ره،
ادامه مطلب
 

 

تبيان*

شهيد بهشتي از زبان آيةالله خامنه اي و حجةالاسلام رفسنجاني

شهيد بهشتي

با گزيده هايي از سخنان رهبر معظم انقلاب حضرت آية الله خامنه اي، و فرازهايي از سخنان حجة الاسلام و المسلمين رفسنجاني، ويژگي هاي منحصر به فرد شهيد مظلوم آية الله بهشتي را به نظاره مي نشينيم.

 

حضرت آية الله خامنه اي :

مرحوم شهيد بهشتي يكي از آن شخصيت هايي بود كه يك حالت استثنايي در آنها مشاهده مي شود. مي دانيد آدمها دو جور هستند، يكي آدمهايي هستند كه هيچ ويژگي استثنايي در آنها نيست، با استعدادند، با فكرند، ارزشمندند، اما عادي و معمولي اند...

لكن بعضي هستند كه از معمول انسان ها يك چيزي بيشتر دارند، يك برجستگي در اينها وجود دارد، اين برجستگي خيلي هم زود فهميده نمي شود، در گذشت زمان مشهود مي شود و بهشتي از اين قبيل بود. او داراي فكر بلندي بود، مغز قوي و فعالي داشت، علاوه بر اين داراي اراده و روحيه ممتازي بود، بر خود و احساسات خويش شديداً غالب بود ، يك فرد بيشتر متفكر بود تا احساساتي، اگر چه گاهي اوقات احساسات او هم يك جمعيت ميليوني را به جوش مي آورد، يعني اينجور احساساتي هم گاهي مي شد ، اما در همان وقت هم مي توانست مطمئن باشد كه دارد منطقي حرف مي زند، از آن قبيل آدم هايي نبود كه احساساتشان آنها را سوار بر يك اسب سركشي بكند كه مهارش در دستشان نيست، بلكه از آن قبيل انسان هايي بود كه در اوج احساساتشان هم آدم مي دانست كه دارد منطقي و متين و محاسبه شده حرف مي زند...

اين مرد، مردي شديداً متعبد بود، يعني دين و شريعت را به درستي و از بُن دندان قبول داشت، با كمال خلوص و صميميت عامل به شرع و معتقد به دين بود. از تظاهر، از رياكاري، از كارهايي كه برخلاف صميميت و خلوص هست شديداً بيزار و روگردان بود، خودش نداشت و از هر كسي كه داراي اين صفات بود بدش مي آمد... از جمله خصوصيات آقاي بهشتي اين بود كه كارها را از بنيان شروع مي كرد، با رژيم هم كه مبارزه مي كرد، مبارزه اي بنياني بود...

*بهشتي مظلوم زيست و مظلوم مرد، به خاطراينكه در دوران زندگيش كسي به عمق و والايي شخصيت اين مرد پي نبرد. شهيد بهشتي واقعاً انسان برجسته اي بود در همه ابعاد.

*اشخاص درباره شهيد بهشتي خيلي صحبت كرده اند خيلي چيزها گفته شده و گفتني ها گفته شده؛ آنچه كه ما كم داريم شناخته شدن شخصيت اين عزيز هست. در آثار علمي او، در آثار وجودي او، در مشخص شدن مفاهيم كلمات او در طول زمان.

* همه چيز را مي شد روي دوش او گذاشت و در همه مشكلات مي شد به فكر او متكي شد.

... وقتيكه انسان يك فكر و شورايي را مي كرد و يك كاري را مي خواست اقدام بكند و مي ترسيد كه مبادا گوشه اي از آن عيب پيدا بكند وقتي در جلسه بهشتي بود آدم خاطرش آسوده بود.

* به دليل اينكه شهيد مظلوم بهشتي ، داراي شخصيت ممتازي بود همواره مورد حمله ليبرالها و منافقين واقع مي شد به قول شاعر: «اول بلا به مرغ بلند آشيان رسيد» آنكس كه آشيانش و پروازش بلندتر و شخصيت اش برجسته تر است بيشتر از همه مورد تهاجم دشمنان قرار مي گيرد . دشمني با كسي كه تأثير در روند اين مبارزه ندارد كاري ندارد.

شهيد بهشتي بزرگترين تأثير را داشت، يعني از شخص امام كه بگذريم، در ميان مردم ديگري كه در كار مبارزه ، رهبري اين مبارزه و اداره اين انقلاب نقش داشتند، از همه مهمتر و مؤثرتر مرحوم شهيد بهشتي بود. طبيعي بود كه او را بيشتر مورد تهاجم قرار بدهند.

حجة الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني:

* آقاي بهشتي از شاگردان قوي جلسات استاد مرحوم علامه طباطبايي بودند و مسائل عميق ، اساسي و بنياني كه در آنجا طرح مي شد روي سازندگي شخصيت ايشان اثر داشت.

* امام خميني انصافاً نـَفـَسشان به هر كسي مي رسيد ، يك سازندگي داشت و از جمله اين افراد آقاي بهشتي بود.

* آقاي بهشتي واقعاً چند شخصيتي بود؛ يعني مي شود گفت در اين رشته هايي كه مورد نياز جامعه است يك متخصص بود.

* تحقيقاً يكي از خسارت هاي ما اين است كه شهيد بهشتي چنان توفيقي پيدا نكرد كه با فرصت بنشيند و حرفها و افكارش را در زمينه هاي مختلف تنظيم كند.

* يكي از تفاوتهاي شهيد بهشتي با ديگران ، اين بود كه ديگران حاضر بودند براي كارهاي سطحي تري وقت صرف كنند اما ايشان مي گفت كار را بايد از ريشه شروع كنيم.

* شهيد بهشتي يك سعه صدري داشت، يك منطقي داشت كه بر پايه شخصيت ايشان مي شد   يك عده اي بيشتر تاب بياورند و اختلافاتشان را حل كنند.

* تعادلي در وجود آقاي بهشتي بود كه مواظب جهات مختلف بودند و جامعيت اسلام هم ، اين را اقتضا مي كند.

* ما نبايد اجازه بدهيم كه افكار اجتماعي سياسي و اقتصادي شهيد بهشتي از دست برود يا علامت سئوال روي آنها بگذارند، اينها افكار جالبي است.

* چيزي آن روز احساس مي شد و اين احساس شهيد بهشتي را به يك وادي جديد انداخت كه آن احساس در همه شايد نبود و آن احساس پل زدن بين دانشگاه و حوزه، و سرنوشت طلبه ها بر اساس اين نياز بود.

* در تاريخ اسلام از ائمه معصومين كه بگذريم شخصيتي مانند آية الله بهشتي خيلي كم داريم. او مجتهد، فقيه، فيلسوف مكتب شناس، سياست دان، سخن دان، سخنران، اهل قلم و نويسنده و مدير بود و به چهار زبان زنده روز ( عربي، فارسي، انگليسي، آلماني) تكلم مي كرد.

* شهيد مظلوم بهشتي واقعاً يك امت بود و مي توانست براي اين انقلاب محورعظيم باشد.

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: شهيد بهشتي از زبان آيةالله خامنه اي و حجةالاسلام رفسنجاني،
ادامه مطلب
 

 

تبيان*

شهيد بهشتي از زبان آيةالله خامنه اي و حجةالاسلام رفسنجاني

شهيد بهشتي

با گزيده هايي از سخنان رهبر معظم انقلاب حضرت آية الله خامنه اي، و فرازهايي از سخنان حجة الاسلام و المسلمين رفسنجاني، ويژگي هاي منحصر به فرد شهيد مظلوم آية الله بهشتي را به نظاره مي نشينيم.

 

حضرت آية الله خامنه اي :

مرحوم شهيد بهشتي يكي از آن شخصيت هايي بود كه يك حالت استثنايي در آنها مشاهده مي شود. مي دانيد آدمها دو جور هستند، يكي آدمهايي هستند كه هيچ ويژگي استثنايي در آنها نيست، با استعدادند، با فكرند، ارزشمندند، اما عادي و معمولي اند...

لكن بعضي هستند كه از معمول انسان ها يك چيزي بيشتر دارند، يك برجستگي در اينها وجود دارد، اين برجستگي خيلي هم زود فهميده نمي شود، در گذشت زمان مشهود مي شود و بهشتي از اين قبيل بود. او داراي فكر بلندي بود، مغز قوي و فعالي داشت، علاوه بر اين داراي اراده و روحيه ممتازي بود، بر خود و احساسات خويش شديداً غالب بود ، يك فرد بيشتر متفكر بود تا احساساتي، اگر چه گاهي اوقات احساسات او هم يك جمعيت ميليوني را به جوش مي آورد، يعني اينجور احساساتي هم گاهي مي شد ، اما در همان وقت هم مي توانست مطمئن باشد كه دارد منطقي حرف مي زند، از آن قبيل آدم هايي نبود كه احساساتشان آنها را سوار بر يك اسب سركشي بكند كه مهارش در دستشان نيست، بلكه از آن قبيل انسان هايي بود كه در اوج احساساتشان هم آدم مي دانست كه دارد منطقي و متين و محاسبه شده حرف مي زند...

اين مرد، مردي شديداً متعبد بود، يعني دين و شريعت را به درستي و از بُن دندان قبول داشت، با كمال خلوص و صميميت عامل به شرع و معتقد به دين بود. از تظاهر، از رياكاري، از كارهايي كه برخلاف صميميت و خلوص هست شديداً بيزار و روگردان بود، خودش نداشت و از هر كسي كه داراي اين صفات بود بدش مي آمد... از جمله خصوصيات آقاي بهشتي اين بود كه كارها را از بنيان شروع مي كرد، با رژيم هم كه مبارزه مي كرد، مبارزه اي بنياني بود...

*بهشتي مظلوم زيست و مظلوم مرد، به خاطراينكه در دوران زندگيش كسي به عمق و والايي شخصيت اين مرد پي نبرد. شهيد بهشتي واقعاً انسان برجسته اي بود در همه ابعاد.

*اشخاص درباره شهيد بهشتي خيلي صحبت كرده اند خيلي چيزها گفته شده و گفتني ها گفته شده؛ آنچه كه ما كم داريم شناخته شدن شخصيت اين عزيز هست. در آثار علمي او، در آثار وجودي او، در مشخص شدن مفاهيم كلمات او در طول زمان.

* همه چيز را مي شد روي دوش او گذاشت و در همه مشكلات مي شد به فكر او متكي شد.

... وقتيكه انسان يك فكر و شورايي را مي كرد و يك كاري را مي خواست اقدام بكند و مي ترسيد كه مبادا گوشه اي از آن عيب پيدا بكند وقتي در جلسه بهشتي بود آدم خاطرش آسوده بود.

* به دليل اينكه شهيد مظلوم بهشتي ، داراي شخصيت ممتازي بود همواره مورد حمله ليبرالها و منافقين واقع مي شد به قول شاعر: «اول بلا به مرغ بلند آشيان رسيد» آنكس كه آشيانش و پروازش بلندتر و شخصيت اش برجسته تر است بيشتر از همه مورد تهاجم دشمنان قرار مي گيرد . دشمني با كسي كه تأثير در روند اين مبارزه ندارد كاري ندارد.

شهيد بهشتي بزرگترين تأثير را داشت، يعني از شخص امام كه بگذريم، در ميان مردم ديگري كه در كار مبارزه ، رهبري اين مبارزه و اداره اين انقلاب نقش داشتند، از همه مهمتر و مؤثرتر مرحوم شهيد بهشتي بود. طبيعي بود كه او را بيشتر مورد تهاجم قرار بدهند.

حجة الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني:

* آقاي بهشتي از شاگردان قوي جلسات استاد مرحوم علامه طباطبايي بودند و مسائل عميق ، اساسي و بنياني كه در آنجا طرح مي شد روي سازندگي شخصيت ايشان اثر داشت.

* امام خميني انصافاً نـَفـَسشان به هر كسي مي رسيد ، يك سازندگي داشت و از جمله اين افراد آقاي بهشتي بود.

* آقاي بهشتي واقعاً چند شخصيتي بود؛ يعني مي شود گفت در اين رشته هايي كه مورد نياز جامعه است يك متخصص بود.

* تحقيقاً يكي از خسارت هاي ما اين است كه شهيد بهشتي چنان توفيقي پيدا نكرد كه با فرصت بنشيند و حرفها و افكارش را در زمينه هاي مختلف تنظيم كند.

* يكي از تفاوتهاي شهيد بهشتي با ديگران ، اين بود كه ديگران حاضر بودند براي كارهاي سطحي تري وقت صرف كنند اما ايشان مي گفت كار را بايد از ريشه شروع كنيم.

* شهيد بهشتي يك سعه صدري داشت، يك منطقي داشت كه بر پايه شخصيت ايشان مي شد   يك عده اي بيشتر تاب بياورند و اختلافاتشان را حل كنند.

* تعادلي در وجود آقاي بهشتي بود كه مواظب جهات مختلف بودند و جامعيت اسلام هم ، اين را اقتضا مي كند.

* ما نبايد اجازه بدهيم كه افكار اجتماعي سياسي و اقتصادي شهيد بهشتي از دست برود يا علامت سئوال روي آنها بگذارند، اينها افكار جالبي است.

* چيزي آن روز احساس مي شد و اين احساس شهيد بهشتي را به يك وادي جديد انداخت كه آن احساس در همه شايد نبود و آن احساس پل زدن بين دانشگاه و حوزه، و سرنوشت طلبه ها بر اساس اين نياز بود.

* در تاريخ اسلام از ائمه معصومين كه بگذريم شخصيتي مانند آية الله بهشتي خيلي كم داريم. او مجتهد، فقيه، فيلسوف مكتب شناس، سياست دان، سخن دان، سخنران، اهل قلم و نويسنده و مدير بود و به چهار زبان زنده روز ( عربي، فارسي، انگليسي، آلماني) تكلم مي كرد.

* شهيد مظلوم بهشتي واقعاً يك امت بود و مي توانست براي اين انقلاب محورعظيم باشد.

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: شهيد بهشتي از زبان آيةالله خامنه اي و حجةالاسلام رفسنجاني،
ادامه مطلب
 

 

شهيد بهشتي از زبان آيةالله خامنه اي و حجةالاسلام رفسنجاني

شهيد بهشتي

با گزيده هايي از سخنان رهبر معظم انقلاب حضرت آية الله خامنه اي، و فرازهايي از سخنان حجة الاسلام و المسلمين رفسنجاني، ويژگي هاي منحصر به فرد شهيد مظلوم آية الله بهشتي را به نظاره مي نشينيم.

 

حضرت آية الله خامنه اي :

مرحوم شهيد بهشتي يكي از آن شخصيت هايي بود كه يك حالت استثنايي در آنها مشاهده مي شود. مي دانيد آدمها دو جور هستند، يكي آدمهايي هستند كه هيچ ويژگي استثنايي در آنها نيست، با استعدادند، با فكرند، ارزشمندند، اما عادي و معمولي اند...

لكن بعضي هستند كه از معمول انسان ها يك چيزي بيشتر دارند، يك برجستگي در اينها وجود دارد، اين برجستگي خيلي هم زود فهميده نمي شود، در گذشت زمان مشهود مي شود و بهشتي از اين قبيل بود. او داراي فكر بلندي بود، مغز قوي و فعالي داشت، علاوه بر اين داراي اراده و روحيه ممتازي بود، بر خود و احساسات خويش شديداً غالب بود ، يك فرد بيشتر متفكر بود تا احساساتي، اگر چه گاهي اوقات احساسات او هم يك جمعيت ميليوني را به جوش مي آورد، يعني اينجور احساساتي هم گاهي مي شد ، اما در همان وقت هم مي توانست مطمئن باشد كه دارد منطقي حرف مي زند، از آن قبيل آدم هايي نبود كه احساساتشان آنها را سوار بر يك اسب سركشي بكند كه مهارش در دستشان نيست، بلكه از آن قبيل انسان هايي بود كه در اوج احساساتشان هم آدم مي دانست كه دارد منطقي و متين و محاسبه شده حرف مي زند...

اين مرد، مردي شديداً متعبد بود، يعني دين و شريعت را به درستي و از بُن دندان قبول داشت، با كمال خلوص و صميميت عامل به شرع و معتقد به دين بود. از تظاهر، از رياكاري، از كارهايي كه برخلاف صميميت و خلوص هست شديداً بيزار و روگردان بود، خودش نداشت و از هر كسي كه داراي اين صفات بود بدش مي آمد... از جمله خصوصيات آقاي بهشتي اين بود كه كارها را از بنيان شروع مي كرد، با رژيم هم كه مبارزه مي كرد، مبارزه اي بنياني بود...

*بهشتي مظلوم زيست و مظلوم مرد، به خاطراينكه در دوران زندگيش كسي به عمق و والايي شخصيت اين مرد پي نبرد. شهيد بهشتي واقعاً انسان برجسته اي بود در همه ابعاد.

*اشخاص درباره شهيد بهشتي خيلي صحبت كرده اند خيلي چيزها گفته شده و گفتني ها گفته شده؛ آنچه كه ما كم داريم شناخته شدن شخصيت اين عزيز هست. در آثار علمي او، در آثار وجودي او، در مشخص شدن مفاهيم كلمات او در طول زمان.

* همه چيز را مي شد روي دوش او گذاشت و در همه مشكلات مي شد به فكر او متكي شد.

... وقتيكه انسان يك فكر و شورايي را مي كرد و يك كاري را مي خواست اقدام بكند و مي ترسيد كه مبادا گوشه اي از آن عيب پيدا بكند وقتي در جلسه بهشتي بود آدم خاطرش آسوده بود.

* به دليل اينكه شهيد مظلوم بهشتي ، داراي شخصيت ممتازي بود همواره مورد حمله ليبرالها و منافقين واقع مي شد به قول شاعر: «اول بلا به مرغ بلند آشيان رسيد» آنكس كه آشيانش و پروازش بلندتر و شخصيت اش برجسته تر است بيشتر از همه مورد تهاجم دشمنان قرار مي گيرد . دشمني با كسي كه تأثير در روند اين مبارزه ندارد كاري ندارد.

شهيد بهشتي بزرگترين تأثير را داشت، يعني از شخص امام كه بگذريم، در ميان مردم ديگري كه در كار مبارزه ، رهبري اين مبارزه و اداره اين انقلاب نقش داشتند، از همه مهمتر و مؤثرتر مرحوم شهيد بهشتي بود. طبيعي بود كه او را بيشتر مورد تهاجم قرار بدهند.

حجة الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني:

* آقاي بهشتي از شاگردان قوي جلسات استاد مرحوم علامه طباطبايي بودند و مسائل عميق ، اساسي و بنياني كه در آنجا طرح مي شد روي سازندگي شخصيت ايشان اثر داشت.

* امام خميني انصافاً نـَفـَسشان به هر كسي مي رسيد ، يك سازندگي داشت و از جمله اين افراد آقاي بهشتي بود.

* آقاي بهشتي واقعاً چند شخصيتي بود؛ يعني مي شود گفت در اين رشته هايي كه مورد نياز جامعه است يك متخصص بود.

* تحقيقاً يكي از خسارت هاي ما اين است كه شهيد بهشتي چنان توفيقي پيدا نكرد كه با فرصت بنشيند و حرفها و افكارش را در زمينه هاي مختلف تنظيم كند.

* يكي از تفاوتهاي شهيد بهشتي با ديگران ، اين بود كه ديگران حاضر بودند براي كارهاي سطحي تري وقت صرف كنند اما ايشان مي گفت كار را بايد از ريشه شروع كنيم.

* شهيد بهشتي يك سعه صدري داشت، يك منطقي داشت كه بر پايه شخصيت ايشان مي شد   يك عده اي بيشتر تاب بياورند و اختلافاتشان را حل كنند.

* تعادلي در وجود آقاي بهشتي بود كه مواظب جهات مختلف بودند و جامعيت اسلام هم ، اين را اقتضا مي كند.

* ما نبايد اجازه بدهيم كه افكار اجتماعي سياسي و اقتصادي شهيد بهشتي از دست برود يا علامت سئوال روي آنها بگذارند، اينها افكار جالبي است.

* چيزي آن روز احساس مي شد و اين احساس شهيد بهشتي را به يك وادي جديد انداخت كه آن احساس در همه شايد نبود و آن احساس پل زدن بين دانشگاه و حوزه، و سرنوشت طلبه ها بر اساس اين نياز بود.

* در تاريخ اسلام از ائمه معصومين كه بگذريم شخصيتي مانند آية الله بهشتي خيلي كم داريم. او مجتهد، فقيه، فيلسوف مكتب شناس، سياست دان، سخن دان، سخنران، اهل قلم و نويسنده و مدير بود و به چهار زبان زنده روز ( عربي، فارسي، انگليسي، آلماني) تكلم مي كرد.

* شهيد مظلوم بهشتي واقعاً يك امت بود و مي توانست براي اين انقلاب محورعظيم باشد.

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: شهيد بهشتي از زبان آيةالله خامنه اي و حجةالاسلام رفسنجاني،
ادامه مطلب
 

 

*« بنيانگذار كبير جمهوري اسلامي ايران

حضرت امام خميني (رحمت الله عليه)»*


بسيج شجرة طيبّه و درخت تناور و پرثمري است كه شكوفه‌هاي آن بوي بهار وصل و طراوات تعيين و حديث عشق مي‌دهد.

           

 

اگر بر كشوري نواي دلنشين تفكر بسيجي طنين انداز شد چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گرديد.

 

بار ديگر تأكيد مي‌كنم كه غفلت از ايجاد ارتش بيست ميليوني سقوط در دام دو ابرقدرت جهاني را به دنبال خواهد داشت.


مليت كه در خط اسلام ناب محمدي(ص) و مخالف با استكبار و پول‌پرستي و تحجرگرايي و مقدس‌نمايي است بايد همة افرادش بسيجي باشند.

 

در اين دنيا افتخارم اين است كه خود بسيجيم.

 


بسيج لشگر مخلص خداست كه دفتر تشكل آن را همة مجاهدان از اولين تا آخرين امضاء نموده‌اند.


بسيج مدرسة عشق و مكتب شاهدان و شهيدان گمنامي است كه پيروانش بر گلدسته‌هاي رفيع آن اذان شهادت و رشادت سرداده‌اند.

 

من همواره به خلوص و صفاي بسيجيان غبطه مي‌خورم و از خدا مي‌خواهم تا با بسيجيانم محشور گرداند.


تشكيل بسيج در نظام جمهوري اسلامي ايران يقيناً از بركات و الطاف جلية خداوند تعالي بود كه بر ملت
عزيز و انقلاب اسلامي ايران ارزاني شد
.

 

*« ولي امر مسلمين جهان

حضرت آيت الله العظمي خامنه‌اي(مدظله العالي) »*


بسيج به معني حضور و آمادگي در همان نقطه‌اي است كه اسلام و قرآن و امام زمان (ارواحناه و فداه) و اين انقلاب مقدس به آن نيازمند است.


پيوند ميان بسيجيان عزيز و حضرت ولي عصر (ارواحناه و فداه) مهدي موعود عزيز يك پيوند ناگسستني و هميشگي است.

 

شما جوانان بسيجي و سپاهي و جوانان مؤمن آگاهي را با احساس مسئوليت و شور و شعور همراه كرديد.


نيروهاي نظامي و بسيجي ما مؤمن و با اخلاصند و به عنوان پشتوانه‌اي كه هيچ خدشه‌اي در آن راه ندارد, محسوب مي‌شوند.


انكار بسيج, انكار بزرگترين ضرورت و مصلحت براي كشور است.

 

اگر بسيج در دوران پس از جنگ نبود و اگر امروز هم نباشد, كميت اين انقلاب و اين نظام واهمة حركتهاي سازندة اين كشور لنگ است.


انكار بسيج و بي‌احترامي به آن يا نابخردانه است يا خائنانه است.

 

تا وقتي كه اين كشور و اين ملت به امنيت احتياج دارد, به نيروهاي بسيج, به انگيزة بسيح به سازماندهي بسيجي و به عشق و ايمان بسيجي احتياج است.


فرزندان بسيجي‌ام با حضور خود در هر صحنه‌اي كه لازم است دشمنان زبون را مرعوب و منكوب سازند.


بسيج, يعني نيروي كارآمد كشور براي همة ميدانها

 

همه جا چيزي شبيه بسيج هست, تنها به اين درخشندگي, به اين فراگيري, به اين زيبايي, به اين فداكاري, من در جايي سراغ ندارم.


نيروي عظيم بسيج مردمي است, اين بسيج در همة قشرها
هست
.


بسيج, اختصاص به يك منطقة جغرافيايي ويك منطقة انساني و طبقاتي و قشري ندارد, همه جا هست.


ايمان عاشقانه, ايمان عميق, ايمان توأم با عواطف كه از خصوصيات ملت ايران است باعث درخشان شدن بسيج
شد
.


دانشجوي بسيجي دشمن كمين گرفته را از ياد نمي‌برد و غافلانه خو و دانشگاه و كشورش را به دست تطاول دشمن نمي‌سپرد.


هريك از آحاد قشرهاي مختلف جامعه كه داراي روحية حساس مسئوليت و ايمان باشد, بسيجي است.


بسياري از پيشرفتها و موفقيتهاي نظام اسلامي در عرصه‌هايمختلف مرهون تفكر و ميل بسيجي است.

 

بسيجي يعني علي (ع) كه تمام وجودش وقف اسلام بود.

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: گزيده سخنان آيت اله خامنه اي وامام خميني (ره)درخصوص بسيج،
ادامه مطلب
 
   
 
1393/6/5 چهارشنبه
سخنان امام خميني (ره)در مورد شهيد بهشتي

مخالفين انقلاب، افرادي[را] كه بيشتر متعهدند، مؤثرتر در انقلاب‌‏اند، آنها را بيشتر مورد هدف قرار داده‌‏اند.

 حضرت امام خميني (ره) در خصوص شخصيت و خصوصيت شهيد بهشتي در زمان شهادت ايشان فرمودند: "شهيدان 7 تير از اشخاص متعهد بوده‌‏اند كه در رأس آنها مرحوم شهيد بهشتي است.

ايشان را من بيست سال بيشتر مي‏‌شناختم. مراتب فضل ايشان و مراتب تفكر ايشان و مراتب تعهد ايشان بر من معلوم بود و آنچه كه من راجع به ايشان متأثر هستم، شهادت ايشان در مقابل او ناچيز است و آن مظلوميت ايشان در اين كشور بود.

مخالفين انقلاب، افرادي[را] كه بيشتر متعهدند، مؤثرتر در انقلاب‌‏اند، آنها را بيشتر مورد هدف قرار داده‌‏اند. ايشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگي بود. تهمت‌ها؛ تهمت‌هاي ناگوار به ايشان مي‏‌زدند! از آقاي بهشتي اينها مي‏‌خواستند موجود ستمكار ديكتاتور معرفي كنند، در صورتي كه من بيش از بيست سال ايشان را مي‏‌شناختم و بر خلاف آنچه اين بي‏‌انصاف‌ها در سرتاسر كشور تبليغ كردند و «مرگ بر بهشتي» گفتند، من او را يك فرد متعهد، مجتهد، متعهد، متدين، علاقه‏مند به ملت، علاقه مند به اسلام و به درد بخور براي جامعۀ خودمان مي‏دانستم." ((صحيفه امام خميني(ره)جلد 14))


منبع :باشگاه خبرنگاران(به نقل از تسنيم)  
br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: سخنان امام خميني (ره)در مورد شهيد بهشتي،
ادامه مطلب
 

شهيد بهشتي در كلام رهبري

شهيد بهشتي در كلام رهبري
يكي از خصلت هاي شهيد بهشتي تقوا بود. تصور من از آقاي بهشتي اين است كه گناه نمي كرد.

آنچه در پي مي‌آيد بخش‏هايي از سخنان مقام معظم رهبري درباره شهيد بهشتي است كه در ادامه تقديم مي‏شود:

 

آيت الله شهيد دكتر سيد محمد حسيني بهشتي، يكي از چهره‌هاي درخشان و برجستة انقلاب اسلامي ايران است كه در به ثمر رسيدن اين نهضت عظيم قرن، نقش حساسي داشته است براي شناخت ابعاد اين شخصيت بزرگ، برخي از سخنان مقام معظم رهبري درباره اين شهيد بزرگوار تقديم شما مي‎شود.

 

«آقاي بهشتي خيلي خيلي بزرگ بود و اين مردم هنوزم كه هنوز است، به نظر من آقاي بهشتي را نشناخته‌اند. بهشتي در آينده شناخته خواهد شد. بهشتي را ماها مي‌شناختيم كه ساليان درازي كوشش او را در راه پيشبرد اين انقلاب ديده بوديم از نزديك كه قدم به قدم چگونه اين مرد، اين انقلاب را پيش برد. كاري هم نداريم، اثبات هم لازم ندارد، اثبات خواهد شد.» (1)

 

يكي از خصلت هاي شهيد بهشتي تقوا بود. تصور من از آقاي بهشتي اين است كه گناه نمي كرد.نمي خواهم بگويم معصوم بود؛ اما مي خواهم بگويم برخوردش با ما و ارتباطش با دوستان طوري بود كه گمان گناه را براي او در ذهن معاشرينش خيلي ضعيف مي كرد و من تصور مي كنم ايشان اصلا گناه نمي كرد." (2)

 

... من خودم يكي از كساني هستم كه تصورم اين است كه بايد بيشتر ابعاد شخصيت ايشان را توصيف كنم و يقين دارم كه نمي‌توانم. علتش هم اين است كه شهيد بهشتي به معناي حقيقي كلمه يكي از شخصيت‌هاي نادر ما بود. من بعد از شهادت آقاي بهشتي بارها اين را به دوستان نزديك‌مان گفته‌ام كه ايشان از جمله شخصيت‌هاي از عادي بالاتر بود ... شهيد بهشتي از جمله كساني بودند كه در ابعادي فراتر از شخصيت‌هاي عادي و معمولي هستند و اين را ما در او به عينه مشاهده مي‌كرديم. شخصيت‌هاي جهاني هم كه ايشان را ديده بودند، چنين احساسي داشتند... ايشان در علوم فقهي و فلسفي متبحر بودند و در طول سال‌هاي مبارزه به شيوه‌هاي ديگر و با استفاده از مايه‌هايي كه از حوزه به دست آورده بودند، تبحر خود را نشان دادند. مطمئناً اگر ايشان در حوزه مي‌ماندند، يكي از مراجع تقليد مسلم زمان مي‌شدند ... (3)

 

در مورد جنبه‌هاي علمي شهيد بهشتي، اولاً ايشان در فقه شخص برجسته‌اي بودند و تحصيلات عاليه و بسيار خوبي در قم داشتند. مي‌دانيد كه درس مرحوم داماد در فقه درسي بود كه اگر چه كساني كه در درس ايشان شركت مي‌كردند زياد نبودند، اما غالباً فضلاي ممتاز در درس آن مرحوم حضور داشتند. البته بعضي از آنها مختص درس ايشان بودند و بعضي ديگر درس ايشان را مي‌رفتند و در درس‌هاي ديگر مثل درس امام هم شركت مي‌كردند. اما يك مجموعه سطح بالاي علمي و خوب در درس مرحوم داماد جمع مي‌شدند و يكي از برجسته‌ترين شاگردهاي درس فقه ايشان، شهيد بهشتي بودند. (4)

 

... اين مرد، مردي شديداً معتقد و متعبّد بود، يعني دين و شريعت را به درستي از بن دندان قبول داشت. با كمال خلوص و صميميت عامل به شرع و معتقد به دين بود. از تظاهر و رياكاري و از كارهايي كه خلاف صميميت و خلوص است شديداً روي گردان بود... و از هر كسي كه داراي اين صفات بود بدش مي آمد... (5)

 

من وقتي در سال 37 به قم رفتم، آقاي بهشتي يكي از فضلاي معروف قم بودند. يعني ايشان در آن وقت مدرس سطح بودند و ظاهراً سطوح عاليه را درس مي‌‌دادند و طلبه‌هايي را مي‌شناختم كه به درس شهيد بهشتي مي‌رفتند. از جمله، بعضي از فرزندان مرحوم داماد هم بودند كه در درس مرحوم بهشتي حاضر مي‌شدند و ايشان استادزاده‌هاي خودش را تربيت مي‌كرد. اين از لحاظ فقهي كه حاكي از آن است كه شهيد بهشتي شخصيت بالايي بود. (6)

 

از جمله خصوصيات ايشان، فكرش و قدرت دركش بود كه جزو ذاتيات او بود. او هوشيارانه شخصيت خودش را كامل كرده بود. (7)

شهيد بهشتي بزرگترين تأثير را داشت، يعني از شخص امام كه بگذريم، در ميان مردم ديگري كه در كار مبارزه ، رهبري اين مبارزه و اداره اين انقلاب نقش داشتند، از همه مهمتر و مۆثرتر مرحوم شهيد بهشتي بود. طبيعي بود كه او را بيشتر مورد تهاجم قرار بدهند.

 

من بارها اين را به دوستان نزديكمان، بعد از شهادت آقاي بهشتي مي‏گفتم كه ايشان از جمله آن شخصيت‏هائي بود كه از عادي بالاتر بود، ما در بين شخصيت‏هاي جهاني و انقلابي افرادي رامي‏بينيم كه آدمهاي خيلي خوب وكارآمدي هستند اما آدمهاي عادي هستند و جنبه فوق‏العاده و برجسته‏اي در آنها نيست.

 

شهيد بهشتي مجموعه‏اي از خصلتهاي پسنديده و نيك بود و من شخصاً خودم تابحال فردي مثل آقاي بهشتي در گذشته و در حال نديده‏ام، شهادت آقاي بهشتي واقعاً مكمل شخصيت ايشان بود و مرگ طبيعي مسلماً براي ايشان ناچيز بود. وقتي آقاي بهشتي زنده بودند از همه توان و ظرفيت خودشان براي اعتلاي اسلام استفاده كردند و شهادتشان هم به همينگونه براي اعتلاي اسلام مۆثر شد. البته ما از شهادت ايشان بسيار متأسف شديم و ايشان را در زماني كه ما بيشترين احتياج را به وجودشان داشتيم از ما گرفتند.

 

ولي مرگ حماسي آقاي بهشتي مسلماً خسراني براي عالم اسلام نخواهد بود، چرا كه گوهر گرانقدر وجود ايشان در راه اسلام خرج شد و هرگز گم و تلف نشد. اگر بالاتر بگوئيم شخصيت و حيثيت آقاي بهشتي در پيشگاه الهي براي انقلاب ما ذخيره شد و ما مي‏توانيم براي هميشه بگوييم كه چنين فردي داشته‏ايم و انقلاب ما با وجود چنين انسانهايي شكل گرفته است.(8)

 


پي نوشتها:

1.بيانات رهبر انقلاب در بيمارستان پس از حادثه ترور 1360/04/17

2.سيره دكتر شهيد بهشتي،غلامعلي رجايي،نشر شاهد 1382،ص239

3.گفت و شنود آيت‌الله خامنه‌اي با اصحاب رسانه‌ها در سال 1363؛ شاهد ياران شماره 8

4.همان

5.خردنامه همشهري - شماره 55 - سه شنبه 7 تير 1384

6.گفت و شنود آيت‌الله خامنه‌اي با اصحاب رسانه‌ها در سال 1363؛ شاهد ياران شماره 8

7.همان

8.جاودانه تاريخ، ج 1، بخش مصاحبه با رهبر معظم انقلاب، صفحات 30 تا 36

منابع:

1.سيره دكتر شهيد بهشتي،غلامعلي رجايي،نشر شاهد 1382،ص239

2. خردنامه همشهري

3.نشريه شاهد ياران

تهيه و فرآوري:عبدالله فربود-گروه حوزه علميه تبيان

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: شهيد بهشتي در كلام رهبري،
ادامه مطلب
 
بهشتي از منظر حضرت روح الله
موضوع: نشريه تمهيد

 

شهيد بهشتي

 

امام خميني(ره): «شهيد بهشتي در رأس ابرار است»

ابرار كيانند؟ انسان هايي كه از خودخواهي ها، خودپرستي ها، قدرت طلبي ها، سلطه جويي ها و.. بري باشند و به دنبال حق و حقيقت باشند. علي عليه السلام كه مظهر صفات خدا و اسوه ابرار بود؛ چرا در محراب عبادت خدا شهيد شد؟  ابرار در هر زماني بودند و كم هم نبودند ولي هميشه به جرم ابرار بودنشان مورد غضب و هجوم اشرار بودند؛ راستي بهشتي چه گناهي داشت؟ او همان گناهي را مرتكب شده بود كه امامش علي عليه السلام مرتكب شده بود.گناه دفاع از اسلام.

امام خميني(ره): «بهشتي مظلوم زيست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان بود»

چرا مظلوم؟؟

چون بهشتي را به انحصار طلبي متهم كردند،‏ در حالي كه او مي گفت مديريت انقلاب اسلامي در دست و در انحصار كساني باشد كه به اسلام تعهد دارند. بهشتي را به ديكتاتوري متهم كردند، در حالي كه او بيشترين ايستادگي را در مقابل ديكتاتوري به عمل آورد. بهشتي را به داشتن ارتباط با آمريكا متهم كردند، در حالي كه او محكم ترين ضربه ها را به آمريكا وارد كرد. بهشتي را به داشتن گرايشات كمونيستي متهم كردند، در حالي كه او بيشترين تلاش ها را براي اثبات پوچي كمونيسم به عمل آورد. بهشتي را به گرايشات غير شيعي و تعصبات ضد سني متهم كردند، در حالي كه او همواره براي ترويج تشيع و اتحاد ميان شيعه و سني عليه استكبار جهاني تلاش ميكرد. بهشتي را به استفاده از كاخ ها و گرفتن حقوق هاي كلان متهم كردند، در حالي كه او يك ريال از بيت المال برداشت نكرد و هرگز جز در خانه اي كه با دسترنج خود تهيه كرده بود سكونت ننمود ...  مظلوميت او از اين باب بود كه او را نشناختند و قدرش را ندانستند!

امام خميني(ره): «بهشتي يك ملت بود»

براستي چرا؟؟

خون بهشتي، پيكره انقلاب اسلامي را از رسوبات به جاي مانده غربي و شرقي شستشو داد.

خون بهشتي، داشتن يك تشكيلات اسلامي را كه دشمنان اسلام با سرمايه گذاري هاي كلان كوشيدند آن را ضد ارزش جلوه دهند به عنوان يك ارزش والا در ذهن مردم ما جاي داد.

خون بهشتي، ياران امام را از هاله ابهامي كه در اثر تبليغات دشمنان اسلام دور آنها را گرفته بود بيرون آورد.

خون بهشتي، سبب شد مردم جريانهاي انحرافي را كه مي خواستند در انقلاب اسلامي نفوذ كنند به خوبي بشناسند.

خون بهشتي، مردم را به پاي صندوق هاي رأي برد تا رئيس جمهور خود را علي رغم تبليغات منفي دشمنان برگزينند.

خون بهشتي، ملت ما را زنده كرد و اين معناي آن سخن امام است كه فرمود:«بهشتي يك ملت بود»

منبع: كتاب او به تنهايي يك امت بود! (با تلخيص و تصرف)

 

 

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: بهشتي از منظر حضرت روح الله،
ادامه مطلب
 
بهشتي از منظر حضرت روح الله
موضوع: نشريه تمهيد

 

شهيد بهشتي

 

امام خميني(ره): «شهيد بهشتي در رأس ابرار است»

ابرار كيانند؟ انسان هايي كه از خودخواهي ها، خودپرستي ها، قدرت طلبي ها، سلطه جويي ها و.. بري باشند و به دنبال حق و حقيقت باشند. علي عليه السلام كه مظهر صفات خدا و اسوه ابرار بود؛ چرا در محراب عبادت خدا شهيد شد؟  ابرار در هر زماني بودند و كم هم نبودند ولي هميشه به جرم ابرار بودنشان مورد غضب و هجوم اشرار بودند؛ راستي بهشتي چه گناهي داشت؟ او همان گناهي را مرتكب شده بود كه امامش علي عليه السلام مرتكب شده بود.گناه دفاع از اسلام.

امام خميني(ره): «بهشتي مظلوم زيست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان بود»

چرا مظلوم؟؟

چون بهشتي را به انحصار طلبي متهم كردند،‏ در حالي كه او مي گفت مديريت انقلاب اسلامي در دست و در انحصار كساني باشد كه به اسلام تعهد دارند. بهشتي را به ديكتاتوري متهم كردند، در حالي كه او بيشترين ايستادگي را در مقابل ديكتاتوري به عمل آورد. بهشتي را به داشتن ارتباط با آمريكا متهم كردند، در حالي كه او محكم ترين ضربه ها را به آمريكا وارد كرد. بهشتي را به داشتن گرايشات كمونيستي متهم كردند، در حالي كه او بيشترين تلاش ها را براي اثبات پوچي كمونيسم به عمل آورد. بهشتي را به گرايشات غير شيعي و تعصبات ضد سني متهم كردند، در حالي كه او همواره براي ترويج تشيع و اتحاد ميان شيعه و سني عليه استكبار جهاني تلاش ميكرد. بهشتي را به استفاده از كاخ ها و گرفتن حقوق هاي كلان متهم كردند، در حالي كه او يك ريال از بيت المال برداشت نكرد و هرگز جز در خانه اي كه با دسترنج خود تهيه كرده بود سكونت ننمود ...  مظلوميت او از اين باب بود كه او را نشناختند و قدرش را ندانستند!

امام خميني(ره): «بهشتي يك ملت بود»

براستي چرا؟؟

خون بهشتي، پيكره انقلاب اسلامي را از رسوبات به جاي مانده غربي و شرقي شستشو داد.

خون بهشتي، داشتن يك تشكيلات اسلامي را كه دشمنان اسلام با سرمايه گذاري هاي كلان كوشيدند آن را ضد ارزش جلوه دهند به عنوان يك ارزش والا در ذهن مردم ما جاي داد.

خون بهشتي، ياران امام را از هاله ابهامي كه در اثر تبليغات دشمنان اسلام دور آنها را گرفته بود بيرون آورد.

خون بهشتي، سبب شد مردم جريانهاي انحرافي را كه مي خواستند در انقلاب اسلامي نفوذ كنند به خوبي بشناسند.

خون بهشتي، مردم را به پاي صندوق هاي رأي برد تا رئيس جمهور خود را علي رغم تبليغات منفي دشمنان برگزينند.

خون بهشتي، ملت ما را زنده كرد و اين معناي آن سخن امام است كه فرمود:«بهشتي يك ملت بود»

منبع: كتاب او به تنهايي يك امت بود! (با تلخيص و تصرف)

 

 

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: بهشتي از منظر حضرت روح الله،
ادامه مطلب
 
اوقات شرعي استانها

مرورگر شما iframe را پشتيباني نمي كند

نرم افزار اوقات شرعي كه تحت ويندوز اجرا مي شود را مي توانيد از اينجا Download دريافت نماييد.
نماهايي از نرم افزار تحت ويندوز اوقات شرعي

 

 
كشور:   استان:
 
 

مرحله آزمايشي
دقت محاسبات : 3± دقيقه
جهت مشاهده اوقات شرعي اين ماه هر شهر روي نام شهر مورد نظر كليك كنيد

تهران مشهد تبريز قم اصفهان شيراز يزد اروميه كرمان اهواز
بجنورد گرگان ساري رشت اردبيل سمنان قزوين زنجان سنندج كرمانشاه
همدان بيرجند ايلام خرم آباد شهركرد ياسوج بوشهر زاهدان بندر عباس اراك


فهرست الفبايي شهرها




جمعه، بيست و نهم خرداد ماه 1394

نظرات و طرح هاي پيشنهادي خود را جهت تكميل نرم افزار اوقات شرعي اين سايت مطرح نماييد

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: اوقات شرعي استانها،
ادامه مطلب
 

مراسم سالگردشهداي هفتم تيربرگزارشد

خبرگزاري مهر
مراسم اولين شب بزرگداشت شهداي هفتم تير شامگاه پنجشنبه با حضور نايب رئيس مجلس شوراي اسلامي ، چهره هاي سياسي و اقشار مختلف مردم در مركز فرهنگي سرچشمه تهران برگزار شد.
 
مراسم اولين شب بزرگداشت شهداي هفتم تير شامگاه پنجشنبه با حضور نايب رئيس مجلس شوراي اسلامي ، چهره هاي سياسي و اقشار مختلف مردم در مركز فرهنگي سرچشمه تهران برگزار شد.

 اسداله بادامچيان عضو شوراي مركزي حزب موتلفه اسلامي در اين مراسم اظهار داشت: دشمنان انقلاب پيش از انقلاب با اقداماتي فريبكارانه چون اصلاحات ارضي ، رفراندوم و آزادي زنان مي خواستند اسلام زدايي كنند اما مراجع بزرگوار و در راس آنها امام خميني (ره) عمق توطئه آنان را شناختند.

وي افزود: پس از پيروزي انقلاب نيز نظام سلطه سعي كرد با حمايت از ليبرال ها، گروه هاي چپ و منافقين سياست استعماري خود را ادامه دهد اما روشنگري هاي ياران امام راحل از جمله شهيد بهشتي و مطهري توطئه هاي آنان را به هم ريخت و امروز شاهديم دنياي استكبار به اقتدار جمهوري اسلامي ايران اعتراف مي‌كند.

بادامچيان با يادآوري اينكه منافقين، گروه هاي چپ و ليبرال سعي در تخريب چهره امام راحل و يارانش داشتند افزود: در ابتداي انقلاب چون فضاي عمومي جامعه در حمايت از امام ( ره ) بود دشمنان تلاش كردند با به شهادت رساندن آنها اين جريان را از بين ببرند.

وي  ياداور : شهيد بهشتي خطر ليبرال ها را بيشتر از ديگر جريان ها مي دانستند و درصدد بودند كه نشان دهد افرادي چون بني صدر همان نقش پينوشه را براي امريكايي ها ايفا مي كنند.

بادامچيان تاكيد كرد: آخرين پيام شهيد بهشتي اين بود كه ديگر اجازه ندهيم امريكا مهره هاي خود را بر ما تحميل كند و امروز آنهايي كه مي خواهند در خط شهيدان انقلاب قدم بردارند بايد بدانند كه خط امامت و ولايت و تبعيت از ولي امر خط نجات است.

همچنين محمود احمدي نژاد در حاشيه اين مراسم در جمع خبرنگاران اظهار داشت: هفتم تير خطي الهي و متكي بر فطرت انساني است از خط كساني كه دچار استكبار و تسلط به مردم هستند جدا مي‌شود چرا كه جمعي از بهترين‌هاي ملت ايران شهيد شدند اين خط براي هميشه براي ملت ايران روشن و شفاف خواهد بود.

وي ادامه داد: من بار ديگر سالگرد شهادت شهداي هفتم تير را تسليت مي‌گويم آن ها رفتند و به نقطه مطلوب خود رسيدند انشالله كه راهشان ادامه خواهد داشت.

به گزارش مهر در اين مراسم حجت الاسلام ابوترابي فرد نايب رييس مجلس شوراي اسلامي، محمود احمدي نژاد رييس جمهور سابق،اسدالله بادامچيان عضو شوراي مركزي حزب موتلفه حضور داشتند.

اين مراسم به مناسبت سالگرد شهادت شهيد بهشتي و هفتاد و دو تن از ياران وفادار انقلاب اسلامي كه از امشب به مدت سه شب برگزار مي شود.

 

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: مراسم سالگردشهداي هفتم تيربرگزارشد،
ادامه مطلب
 

مراسم سالگردشهداي هفتم تيربرگزارشد

خبرگزاري مهر
مراسم اولين شب بزرگداشت شهداي هفتم تير شامگاه پنجشنبه با حضور نايب رئيس مجلس شوراي اسلامي ، چهره هاي سياسي و اقشار مختلف مردم در مركز فرهنگي سرچشمه تهران برگزار شد.
 
مراسم اولين شب بزرگداشت شهداي هفتم تير شامگاه پنجشنبه با حضور نايب رئيس مجلس شوراي اسلامي ، چهره هاي سياسي و اقشار مختلف مردم در مركز فرهنگي سرچشمه تهران برگزار شد.

 اسداله بادامچيان عضو شوراي مركزي حزب موتلفه اسلامي در اين مراسم اظهار داشت: دشمنان انقلاب پيش از انقلاب با اقداماتي فريبكارانه چون اصلاحات ارضي ، رفراندوم و آزادي زنان مي خواستند اسلام زدايي كنند اما مراجع بزرگوار و در راس آنها امام خميني (ره) عمق توطئه آنان را شناختند.

وي افزود: پس از پيروزي انقلاب نيز نظام سلطه سعي كرد با حمايت از ليبرال ها، گروه هاي چپ و منافقين سياست استعماري خود را ادامه دهد اما روشنگري هاي ياران امام راحل از جمله شهيد بهشتي و مطهري توطئه هاي آنان را به هم ريخت و امروز شاهديم دنياي استكبار به اقتدار جمهوري اسلامي ايران اعتراف مي‌كند.

بادامچيان با يادآوري اينكه منافقين، گروه هاي چپ و ليبرال سعي در تخريب چهره امام راحل و يارانش داشتند افزود: در ابتداي انقلاب چون فضاي عمومي جامعه در حمايت از امام ( ره ) بود دشمنان تلاش كردند با به شهادت رساندن آنها اين جريان را از بين ببرند.

وي  ياداور : شهيد بهشتي خطر ليبرال ها را بيشتر از ديگر جريان ها مي دانستند و درصدد بودند كه نشان دهد افرادي چون بني صدر همان نقش پينوشه را براي امريكايي ها ايفا مي كنند.

بادامچيان تاكيد كرد: آخرين پيام شهيد بهشتي اين بود كه ديگر اجازه ندهيم امريكا مهره هاي خود را بر ما تحميل كند و امروز آنهايي كه مي خواهند در خط شهيدان انقلاب قدم بردارند بايد بدانند كه خط امامت و ولايت و تبعيت از ولي امر خط نجات است.

همچنين محمود احمدي نژاد در حاشيه اين مراسم در جمع خبرنگاران اظهار داشت: هفتم تير خطي الهي و متكي بر فطرت انساني است از خط كساني كه دچار استكبار و تسلط به مردم هستند جدا مي‌شود چرا كه جمعي از بهترين‌هاي ملت ايران شهيد شدند اين خط براي هميشه براي ملت ايران روشن و شفاف خواهد بود.

وي ادامه داد: من بار ديگر سالگرد شهادت شهداي هفتم تير را تسليت مي‌گويم آن ها رفتند و به نقطه مطلوب خود رسيدند انشالله كه راهشان ادامه خواهد داشت.

به گزارش مهر در اين مراسم حجت الاسلام ابوترابي فرد نايب رييس مجلس شوراي اسلامي، محمود احمدي نژاد رييس جمهور سابق،اسدالله بادامچيان عضو شوراي مركزي حزب موتلفه حضور داشتند.

اين مراسم به مناسبت سالگرد شهادت شهيد بهشتي و هفتاد و دو تن از ياران وفادار انقلاب اسلامي كه از امشب به مدت سه شب برگزار مي شود.

 

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: مراسم سالگردشهداي هفتم تيربرگزارشد،
ادامه مطلب
 

 

سرنوشت متفاوت اعضاي شوراي انقلاب
 
همه ساله و با فرا رسيدن سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي ايران خاطرات آن دوران خصوصا نيمه دوم و پر التهاب و اتفاق سال 1357 تازه مي شود و چون اكثريت جمعيت كنوني كشور بعد از پيروزي انقلاب به دنيا آمده يا در آن زمان در طفوليت و نوجواني به سر مي برده اند بازخواني اين بخش از تاريخ معاصر همچنان مناسبت دارد و مكرر نمي شود.

 

 

عصر ايران: همه ساله و با فرا رسيدن سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي ايران خاطرات آن دوران خصوصا نيمه دوم و پر التهاب و اتفاق سال 1357 تازه مي شود و چون اكثريت جمعيت كنوني كشور بعد از پيروزي انقلاب به دنيا آمده يا در آن زمان در طفوليت و نوجواني به سر مي برده اند بازخواني اين بخش از تاريخ معاصر همچنان مناسبت دارد و مكرر نمي شود.

انقلاب 1357 بي گمان بيش از هر نام ديگر يادآور امام خميني است كه رهبري بلامنازع آن را بر عهده داشت. با اوج گيري انقلاب اما شوراي انقلاب اسلامي نيز تشكيل شد كه اسامي آنان تا پيش از 22 بهمن 1357 اعلام نمي شد و بعد تر نيز به مرور مشخص شد كه كدام شخصيت ها عضو شوراي انقلاب بوده اند. به گونه اي كه تنها پس از ترور آيت الله مرتضي مطهري معلوم شد كه او رييس شوراي انقلاب بوده است.

اين شورا از اوايل زمستان 1357 تشكيل شد و با افتتاح اولين دوره مجلس شوراي اسلامي ماموريت آن پايان يافت چرا كه قوه مقننه شكل گرفته بود. در سال 1358 شوراي انقلاب ابتدا تنها نقش قانون گذاري داشت ولي پس از استعفاي دولت موقت در 13 آبان  1358 امور قوه اجرايي نيز به اين شورا محول شد و نقش دو قوه را توامان ايفا مي كرد.

شوراي انقلاب اسلامي به صورت رسمي 15 عضو داشت. البته سه يا چهار نفر ديگر نيز در فواصل كوتاه به آن اضافه يا از آن خارج شدند.
 


 
رديف اول (از راست به چپ) : آيت الله طالقاني، بهشتي، موسوي اردبيلي، هاشمي رفسنجاني و آيت الله خامنه اي

رديف دوم: عزت الله سحابي، ابوالحسن بني صدر، صادق قطب زاده، عباس شيباني، مهدوي كني

رديف سوم: مرتضي مطهري، محمد جواد باهنر، علي اكبر معين فر، مهدي بازرگان، حسن ابراهيم حبيبي


اين 15 نفر شامل 8 روحاني و 7 غير روحاني مي شد.

 گروه اول شامل آيت الله طالقاني، آيت الله خامنه اي، هاشمي رفسنجاني، بهشتي، باهنر، موسوي اردبيلي ، مهدوي كني و مرتضي مطهري.

گروه دوم شامل مهندس بازرگان، ابوالحسن بني صدر، صادق قطب زاده،حسن ابراهيم حبيبي،عباس شيباني،عزت الله سحابي و علي اكبر معين فر.

سه عضو ديگر كه در برخي از جلسات شوراي انقلاب حاضر شدند نيز روحاني نبودند و بر اساس خاطرات ديگر اعضا مي توان از مير حسين موسوي، حبيب الله پيمان و احمد صدرحاج سيد جوادي در اين رديف نام برد.

سرنوشت اين 15 نفر كاملا متفاوت است و اشاره به هر يك در سالگرد روزهايي كه اين شورا مهم ترين دوران خود را مي گذرانده خالي از لطف نيست و در ابتدا حكايت 8 عضو روحاني يا معمم شورا:

1- آيت الله سيد محمود طالقاني  به اعتقاد بسياري، پس از امام بالاترين نقش را داشت و حتي برخي رسانه هاي غربي در تعبيري هدفمند از تعبير « دو رهبر» استفاده مي كردند. حال آن كه طالقاني خود به رهبري امام اذعان داشت و در آبان 1357 و با اوج گيري نهضتي كه توسط امام برپا شده بود همراه آيت الله حسينعلي منتظري از زندان آزاد شده بود. طالقاني در حالي در 19 شهريور 1358 درگذشت كه همچنان عضو شوراي انقلاب بود هر چند در بيشتر جلسات آن شركت نمي كرد.از طالقاني به عنوان دومين رييس شوراي انقلاب نيز ياد شده است.

2- آيت الله سيد علي خامنه اي يكي از جوان ترين اعضاي شورا بود زيرا در آن زمان 40 سال داشت. ايشان از مشهد به تهران آمد و در كانون اين شورا قرار گرفت. فرماندهي كل سپاه پاسداران، عضويت موسس در حزب جمهوري اسلامي ،معاونت وزارت دفاع، نماينده امام در شوراي عالي دفاع، امام جمعه تهران، نماينده تهران در اولين دوره مجلس، دبير كل حزب جمهوري اسلامي، رييس جمهوري(1360 تا 1368) و نماينده مجلس خبرگان رهبري از مسووليت هاي ايشان قبل از تصدي عالي ترين مقام در جمهوري اسلامي ( رهبري) در پي ارتحال رهبر فقيد انقلاب به حساب مي آيد. هيچ يك از ديگر اعضاي شوراي انقلاب تا اين اندازه در ساختار سياسي تا مراتب بالاي حكومتي راه نيافت.

3- آيت الله اكبر هاشمي رفسنجاني ابتدا معاون و سپس وزير كشور شد و بعد از راه يابي به دوره اول مجلس به رياست مجلس شوراي اسلامي رسيد. رياست بسيار پر نفوذ و مقتدرانه به همراه نمايندگي امام در شوراي عالي دفاع او را به يكي از نماد هاي جمهوري اسلامي بدل ساخت. از سال 68 تا 76 رييس جمهور بود و پس ازآن تا كنون رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام است. با روي كار آمدن محمود احمدي نژاد از ميزان اقتدار او كاسته شد و پس از انتخابات و حوادث 1388 گمان مي رفت از صحنه رسمي كنار رود اما به رغم وانهادن رياست مجلس خبرگان رهبري و عدم صدور مجوز شركت در انتخابات رياست جمهوري در سال 1392 با روي كار امدن حسن روحاني بار ديگر شاهد استمرار نقش آفريني هاي او هستيم.

4- آيت الله سيد محمد بهشتي نماينده تهران و سپس نايب رييس مجلس بررسي پيش نويس قانون اساسي شد و بالاترين نقش را در تدوين قانون اساسي ايفا كرد. دكتر بهشتي دبير كل حزب تازه تاسيس حزب جمهوري اسلامي هم بود و پس از مخالفت امام با كانديداتوري   روحانيون  براي رياست جمهوري اين امكان را از دست داد. بهشتي در پايان سال 58 رييس ديوان عالي كشور شد كه در آن زمان عالي ترين مقام قضايي به حساب مي آمد. اين چهره بسيار موثر و نظريه پرداز در واقعه تروريستي هفتم تير 1360 به همراه ده ها نفر از همفكران خود به شهادت رسيد. از شهيد بهشتي به عنوان سومين رييس شوراي انقلاب نيز ياد شده است.

5- حجت الاسلام محمد جواد باهنر يك چند معاونت وزارت آموزش و پرورش را بر عهده گرفت و بعدتر در دولت شهيد رجايي وزير همين وزارتخانه شد. او از جانب امام به عضويت ستاد انقلاب فرهنگي درآمد. پيش از آن هم نماينده رهبر انقلاب در نهضت سواد آموزي بود. با شهادت دكتر بهشتي، شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي دكتر باهنر را به عنوان دبيركل حزب برگزيد و كوتاه زماني پس از آن و با انتخاب  محمد علي رجايي به رياست جمهوري نخست وزير شد و با همين عنوان و در كنار رييس جمهور رجايي در واقعه 8 شهريور 1360 در 48 سالگي به شهادت رسيد.

6- آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي در مجلس خبرگان قانون اساسي عضويت داشت و همراه شهيد بهشتي منصب عالي قضايي گرفت و دادستان كل كشور شد. او پس از هفتم تير 60 تا رحلت امام و بازنگري در قانون اساسي و ايجاد عنوان تازه رييس قوه قضاييه در ساختار سياسي، رييس ديوان عالي كشور و عملا عالي ترين مقام قضايي(بدون احتساب دادستاني انقلاب) بود. ايشان اكنون در زمره مراجع تقليد به حساب مي آيد  و 86 سال دارد.  مواضع سياسي وي در اردوگاه اصلاح طلبان تعريف مي شود و دانشگاه مفيد نيز از مجموعه هاي منتسب به اوست.

7- آيت الله محمدرضا مهدوي كني (امام جماعت مسجد جليلي در دهه 50 ) با پيروزي انقلاب مسووليت كميته هاي انقلاب را برعهده گرفت و در سال بعد وزير كشور شد. در سال 1360 و پس از شهادت دكتر باهنر نخست وزير شد وبا ثبت نام براي انتخابات رياست جمهوري انتظار حمايت داشت اما حزب جمهوري اسلامي پشتيباني نكرد چرا كه او از ابتدا به عضويت حزب درنيامده بود و  فعالان حزب ترجيح دادند حال كه مانع كانديداتوري روحانيون برداشته شده  خود دبير كل را به عنوان نامزد معرفي كنند. مهدوي كني از انتخابات كنار رفت و بعد تر از مناصب اجرايي نيز فاصله گرفت و بيشتر وقت و همت خود را صرف مديريت جامعه الامام الصادق يا دانشگاه امام صادق كرد. ضمن اين كه در مقام دبير كل جامعه روحانيت مبارز در صحنه سياسي حضور فعال داشت و جريان موسوم به راست سنتي را هدايت مي كرد. مهدوي كني در هيچ انتخاباتي شركت نمي كرد تا سرانجام در آخرين دوره مجلس خبرگان رهبري كانديدا و سپس نماينده و رييس مجلس خبرگان رهبري شد.

8- آيت الله مرتضي مطهري با اين كه رييس شوراي انقلاب بود اما زودتر از ديگران از گردونه شوراي انقلاب خارج شد چرا كه در 11 ارديبهشت 1358 به دست گروه فرقان ترور شد و به شهادت رسيد. براي استاد مطهري گوياترين توصيف همان عنوان «ايدئولوگ انقلاب اسلامي» است.

از 8 روحاني عضو شوراي انقلاب،سه نفر قرباني ترور شدند و يك نفر پس از سكته قلبي درگذشت. چهار نفر ديگر كه در قيد حيات هستند، از 73 تا 86 سال، سن دارند.

سرنوشت 7 عضو غير روحاني به همراه سه عضو كوتاه مدت ديگر- كه بسيار متنوع تر و متفاوت تر از اعضاي معمم شوراي انقلاب است- در بخش دوم خواهد آمد.

منبع:برترينها

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: سرنوشت متفاوت اعضاي شوراي انقلاب،
ادامه مطلب
 

 

سرنوشت متفاوت اعضاي شوراي انقلاب
 
همه ساله و با فرا رسيدن سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي ايران خاطرات آن دوران خصوصا نيمه دوم و پر التهاب و اتفاق سال 1357 تازه مي شود و چون اكثريت جمعيت كنوني كشور بعد از پيروزي انقلاب به دنيا آمده يا در آن زمان در طفوليت و نوجواني به سر مي برده اند بازخواني اين بخش از تاريخ معاصر همچنان مناسبت دارد و مكرر نمي شود.

 

 

عصر ايران: همه ساله و با فرا رسيدن سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي ايران خاطرات آن دوران خصوصا نيمه دوم و پر التهاب و اتفاق سال 1357 تازه مي شود و چون اكثريت جمعيت كنوني كشور بعد از پيروزي انقلاب به دنيا آمده يا در آن زمان در طفوليت و نوجواني به سر مي برده اند بازخواني اين بخش از تاريخ معاصر همچنان مناسبت دارد و مكرر نمي شود.

انقلاب 1357 بي گمان بيش از هر نام ديگر يادآور امام خميني است كه رهبري بلامنازع آن را بر عهده داشت. با اوج گيري انقلاب اما شوراي انقلاب اسلامي نيز تشكيل شد كه اسامي آنان تا پيش از 22 بهمن 1357 اعلام نمي شد و بعد تر نيز به مرور مشخص شد كه كدام شخصيت ها عضو شوراي انقلاب بوده اند. به گونه اي كه تنها پس از ترور آيت الله مرتضي مطهري معلوم شد كه او رييس شوراي انقلاب بوده است.

اين شورا از اوايل زمستان 1357 تشكيل شد و با افتتاح اولين دوره مجلس شوراي اسلامي ماموريت آن پايان يافت چرا كه قوه مقننه شكل گرفته بود. در سال 1358 شوراي انقلاب ابتدا تنها نقش قانون گذاري داشت ولي پس از استعفاي دولت موقت در 13 آبان  1358 امور قوه اجرايي نيز به اين شورا محول شد و نقش دو قوه را توامان ايفا مي كرد.

شوراي انقلاب اسلامي به صورت رسمي 15 عضو داشت. البته سه يا چهار نفر ديگر نيز در فواصل كوتاه به آن اضافه يا از آن خارج شدند.
 


 
رديف اول (از راست به چپ) : آيت الله طالقاني، بهشتي، موسوي اردبيلي، هاشمي رفسنجاني و آيت الله خامنه اي

رديف دوم: عزت الله سحابي، ابوالحسن بني صدر، صادق قطب زاده، عباس شيباني، مهدوي كني

رديف سوم: مرتضي مطهري، محمد جواد باهنر، علي اكبر معين فر، مهدي بازرگان، حسن ابراهيم حبيبي


اين 15 نفر شامل 8 روحاني و 7 غير روحاني مي شد.

 گروه اول شامل آيت الله طالقاني، آيت الله خامنه اي، هاشمي رفسنجاني، بهشتي، باهنر، موسوي اردبيلي ، مهدوي كني و مرتضي مطهري.

گروه دوم شامل مهندس بازرگان، ابوالحسن بني صدر، صادق قطب زاده،حسن ابراهيم حبيبي،عباس شيباني،عزت الله سحابي و علي اكبر معين فر.

سه عضو ديگر كه در برخي از جلسات شوراي انقلاب حاضر شدند نيز روحاني نبودند و بر اساس خاطرات ديگر اعضا مي توان از مير حسين موسوي، حبيب الله پيمان و احمد صدرحاج سيد جوادي در اين رديف نام برد.

سرنوشت اين 15 نفر كاملا متفاوت است و اشاره به هر يك در سالگرد روزهايي كه اين شورا مهم ترين دوران خود را مي گذرانده خالي از لطف نيست و در ابتدا حكايت 8 عضو روحاني يا معمم شورا:

1- آيت الله سيد محمود طالقاني  به اعتقاد بسياري، پس از امام بالاترين نقش را داشت و حتي برخي رسانه هاي غربي در تعبيري هدفمند از تعبير « دو رهبر» استفاده مي كردند. حال آن كه طالقاني خود به رهبري امام اذعان داشت و در آبان 1357 و با اوج گيري نهضتي كه توسط امام برپا شده بود همراه آيت الله حسينعلي منتظري از زندان آزاد شده بود. طالقاني در حالي در 19 شهريور 1358 درگذشت كه همچنان عضو شوراي انقلاب بود هر چند در بيشتر جلسات آن شركت نمي كرد.از طالقاني به عنوان دومين رييس شوراي انقلاب نيز ياد شده است.

2- آيت الله سيد علي خامنه اي يكي از جوان ترين اعضاي شورا بود زيرا در آن زمان 40 سال داشت. ايشان از مشهد به تهران آمد و در كانون اين شورا قرار گرفت. فرماندهي كل سپاه پاسداران، عضويت موسس در حزب جمهوري اسلامي ،معاونت وزارت دفاع، نماينده امام در شوراي عالي دفاع، امام جمعه تهران، نماينده تهران در اولين دوره مجلس، دبير كل حزب جمهوري اسلامي، رييس جمهوري(1360 تا 1368) و نماينده مجلس خبرگان رهبري از مسووليت هاي ايشان قبل از تصدي عالي ترين مقام در جمهوري اسلامي ( رهبري) در پي ارتحال رهبر فقيد انقلاب به حساب مي آيد. هيچ يك از ديگر اعضاي شوراي انقلاب تا اين اندازه در ساختار سياسي تا مراتب بالاي حكومتي راه نيافت.

3- آيت الله اكبر هاشمي رفسنجاني ابتدا معاون و سپس وزير كشور شد و بعد از راه يابي به دوره اول مجلس به رياست مجلس شوراي اسلامي رسيد. رياست بسيار پر نفوذ و مقتدرانه به همراه نمايندگي امام در شوراي عالي دفاع او را به يكي از نماد هاي جمهوري اسلامي بدل ساخت. از سال 68 تا 76 رييس جمهور بود و پس ازآن تا كنون رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام است. با روي كار آمدن محمود احمدي نژاد از ميزان اقتدار او كاسته شد و پس از انتخابات و حوادث 1388 گمان مي رفت از صحنه رسمي كنار رود اما به رغم وانهادن رياست مجلس خبرگان رهبري و عدم صدور مجوز شركت در انتخابات رياست جمهوري در سال 1392 با روي كار امدن حسن روحاني بار ديگر شاهد استمرار نقش آفريني هاي او هستيم.

4- آيت الله سيد محمد بهشتي نماينده تهران و سپس نايب رييس مجلس بررسي پيش نويس قانون اساسي شد و بالاترين نقش را در تدوين قانون اساسي ايفا كرد. دكتر بهشتي دبير كل حزب تازه تاسيس حزب جمهوري اسلامي هم بود و پس از مخالفت امام با كانديداتوري   روحانيون  براي رياست جمهوري اين امكان را از دست داد. بهشتي در پايان سال 58 رييس ديوان عالي كشور شد كه در آن زمان عالي ترين مقام قضايي به حساب مي آمد. اين چهره بسيار موثر و نظريه پرداز در واقعه تروريستي هفتم تير 1360 به همراه ده ها نفر از همفكران خود به شهادت رسيد. از شهيد بهشتي به عنوان سومين رييس شوراي انقلاب نيز ياد شده است.

5- حجت الاسلام محمد جواد باهنر يك چند معاونت وزارت آموزش و پرورش را بر عهده گرفت و بعدتر در دولت شهيد رجايي وزير همين وزارتخانه شد. او از جانب امام به عضويت ستاد انقلاب فرهنگي درآمد. پيش از آن هم نماينده رهبر انقلاب در نهضت سواد آموزي بود. با شهادت دكتر بهشتي، شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي دكتر باهنر را به عنوان دبيركل حزب برگزيد و كوتاه زماني پس از آن و با انتخاب  محمد علي رجايي به رياست جمهوري نخست وزير شد و با همين عنوان و در كنار رييس جمهور رجايي در واقعه 8 شهريور 1360 در 48 سالگي به شهادت رسيد.

6- آيت الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي در مجلس خبرگان قانون اساسي عضويت داشت و همراه شهيد بهشتي منصب عالي قضايي گرفت و دادستان كل كشور شد. او پس از هفتم تير 60 تا رحلت امام و بازنگري در قانون اساسي و ايجاد عنوان تازه رييس قوه قضاييه در ساختار سياسي، رييس ديوان عالي كشور و عملا عالي ترين مقام قضايي(بدون احتساب دادستاني انقلاب) بود. ايشان اكنون در زمره مراجع تقليد به حساب مي آيد  و 86 سال دارد.  مواضع سياسي وي در اردوگاه اصلاح طلبان تعريف مي شود و دانشگاه مفيد نيز از مجموعه هاي منتسب به اوست.

7- آيت الله محمدرضا مهدوي كني (امام جماعت مسجد جليلي در دهه 50 ) با پيروزي انقلاب مسووليت كميته هاي انقلاب را برعهده گرفت و در سال بعد وزير كشور شد. در سال 1360 و پس از شهادت دكتر باهنر نخست وزير شد وبا ثبت نام براي انتخابات رياست جمهوري انتظار حمايت داشت اما حزب جمهوري اسلامي پشتيباني نكرد چرا كه او از ابتدا به عضويت حزب درنيامده بود و  فعالان حزب ترجيح دادند حال كه مانع كانديداتوري روحانيون برداشته شده  خود دبير كل را به عنوان نامزد معرفي كنند. مهدوي كني از انتخابات كنار رفت و بعد تر از مناصب اجرايي نيز فاصله گرفت و بيشتر وقت و همت خود را صرف مديريت جامعه الامام الصادق يا دانشگاه امام صادق كرد. ضمن اين كه در مقام دبير كل جامعه روحانيت مبارز در صحنه سياسي حضور فعال داشت و جريان موسوم به راست سنتي را هدايت مي كرد. مهدوي كني در هيچ انتخاباتي شركت نمي كرد تا سرانجام در آخرين دوره مجلس خبرگان رهبري كانديدا و سپس نماينده و رييس مجلس خبرگان رهبري شد.

8- آيت الله مرتضي مطهري با اين كه رييس شوراي انقلاب بود اما زودتر از ديگران از گردونه شوراي انقلاب خارج شد چرا كه در 11 ارديبهشت 1358 به دست گروه فرقان ترور شد و به شهادت رسيد. براي استاد مطهري گوياترين توصيف همان عنوان «ايدئولوگ انقلاب اسلامي» است.

از 8 روحاني عضو شوراي انقلاب،سه نفر قرباني ترور شدند و يك نفر پس از سكته قلبي درگذشت. چهار نفر ديگر كه در قيد حيات هستند، از 73 تا 86 سال، سن دارند.

سرنوشت 7 عضو غير روحاني به همراه سه عضو كوتاه مدت ديگر- كه بسيار متنوع تر و متفاوت تر از اعضاي معمم شوراي انقلاب است- در بخش دوم خواهد آمد.

منبع:برترينها

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: سرنوشت متفاوت اعضاي شوراي انقلاب،
ادامه مطلب
 

 

 

اولين مصاحبه آيت الله خامنه‌اي پس از ترور در سال 60

 

ساجد: در ويژه نامه «ترور مردان خميني» اولين مصاحبه مقام معظم رهبري  بعد از ترور با روزنامهٔ جمهوري اسلامي در تاريخ ۱۸/۴/۱۳۶۰ منتشر شده است كه در  ادامه مي‌خوانيد:

حجت‌الإسلام والمسلمين خامنه‌اي، امام جمعهٔ تهران كه در پي يك سوء قصد در بيمارستان به سر مي‌برد، در گفت‌وگويي با خبرنگار دفتر مركزي خبر، نقطه‌ نظرهاي خود را در مورد حوادث اخير كشور اعلام كرد. وي در مورد وضعيت عمومي خود و بمب‌گذاري‌ها و ترورهاي اخير كه منجر به شهادت صد‌ها تن از فرزندان راستين خلق شده است، اظهار داشت:

از لحاظ حال عمومي من همان‌طوري كه ملاحظه مي‌كنيد، خوشبختانه بد نيست و حال من نسبت به روزهاي ديگري كه يادم مي‌آيد شما آمديد و فيلمي از من گرفتيد، خيلي تفاوت كرده است. كوشش پزشكان و دست‌اندركاران و همهٔ كساني كه در اين كار محبتي داشتند، واقعاً با تفضل الهي و دعاي مردم، دعاي امام، مؤثر بود.

امام جمعهٔ تهران در رابطه با شهادت ۷۲ تن از ياران امام گفت:

در اين مدت من چند روز است كه از حوادث جديدي مطلع شدم. تا مدتي از اين حوادث بي‌خبر بودم و به من نگفته بودند. يكي حادثهٔ انفجار بمب در محل حزب جمهوري اسلامي و شهادت عظيم و پرخسارتي كه ۷۲ نفر از كساني كه به حق بايد گفت ۷۲ نفر از شايستگان اين روزگار و در رأس همهٔ آن‌ها شهيد آيت‌الله بهشتي در اين شهادت جانشان را از دست دادند. اين براي من وقتي كه شنيدم سنگين بود.

دربارهٔ اين شهادت و دربارهٔ اين‌گونه حادثه‌ها من وقتي مطلع شدم، احساس كردم كه دشمن در يك شرايط بسيار بسيار دردناكي در انقلاب ما قرار دارد و وقتي كه دشمن برخلاف همهٔ اصولي كه در دنيا قابل گفتن و قابل توجيه كردن است، يك‌باره هفتاد و چند نفر انسان را مورد سوء قصد قرار مي‌دهد كه در ميان اين علما و مجتهد‌ها، كاركنان براي اين ملت و خدمت‌گزاران شبانه‌روز خستگي‌ناپذير براي دين هستند، خود اين كار حالا كار كيست، كاري ندارم؛ كار مجاهدين است، كار طرف‌داران بني‌صدر است، كار كيست، آن براي من مهم نيست، نفس عمل براي من مهم است كه وقتي دشمن، دشمن جهاني ما به وسيلهٔ يك گروه داخلي يك چنين فاجعهٔ اين‌طور پليد و جنبشي را سازمان‌دهي مي‌كند، اين حاكي از ‌‌نهايت عجز دشمن است.

البته آقاي بهشتي خيلي خيلي بزرگ بود و اين مردم هنوزم كه هنوز است، به نظر من آقاي بهشتي را نشناخته‌اند. بهشتي در آينده شناخته خواهد شد. بهشتي را ما‌ها مي‌شناختيم كه ساليان درازي كوشش او را در راه پيشبرد اين انقلاب ديده بوديم از نزديك كه قدم به قدم چگونه اين مردم انقلاب را پيش برد. كاري هم نداريم، اثبات هم لازم ندارد، اثبات خواهد شد.

اما يك نكته‌اي به نظرم رسيد كه به مردم بگويم و آن نكته اين است كه شهادت از خصوصيات اين امت است. اين يك طبيعت شهادت است كه خدا اين بركت را در شهادت گذاشته، كه هرچه آن كسي كه شهيد مي‌شود بزرگ‌تر باشد، درست است كه آن شيء از بين مي‌رود، اما هيچ خسارتي از اين ناحيه عائد نمي‌شود. اين مثل اين است كه فرض كنيد انسان در يك بازار خيلي پرعظمتي برود يك وقت و يك سكهٔ طلا خريد كند. خوب به اندازهٔ يك سكهٔ طلا مي‌گيرد. يعني شهادت يك عمل، يك حركت بي‌خسارت است. آقاي مطهري هم كه شهيد شده بود، يك عده‌اي دستپاچه بودند كه حالا چه خواهد شد؟ الحمدالله ديديد كه آقاي مطهري شهادتش براي اسلام از حضورش براي اسلام كم‌فايده‌تر نبود. آقاي بهشتي هم همين‌طور.

به هرحال اين حاكي از عجز دشمن است. حاكي از ناتواني دشمن و حاكي از درماندگي است و اين از آقاي بهشتي و از اين دوستاني كه در اين راه جانشان را گذاشتند، چيزي نخواهد كاست.

نكتهٔ دومي كه در اين‌جا بايد بگويم اين وظيفه مردم است. مردم بايد بدانند دشمن ما، دشمن جهاني ما، در كار اين انقلاب درمانده است چه بايد بكند. يكي از دو كار هم بيشتر ندارد. راه سوم براي او وجود ندارد؛ يا بايد رجال اين انقلاب را همه را از انقلاب بگيرد كه نمي‌شود. خواهيد ديد بهشتي‌ها درست خواهند شد و خواهند آمد، صحنه را پر خواهند كرد و همين‌طور ديگران. راه دومي كه براي دشمن اين انقلاب وجود دارد، خارج كردن مردم از صحنه است و اين هم همين‌طور كه تا حالا ملاحظه مي‌كنيد، براي دشمن امكان پيدا نكرده و إن‌شاءالله هرگز امكان پيدا نخواهد كرد.

اما بايد ديد مردم چگونه و به بركت چه چيزي در صحنه مي‌مانند؟ اين مهم است. مسأله اين است كه اين انقلاب، انقلابي است كه با اسلام و مردم سر و كار دارد و اين هست كه مردم را در صحنه نگه مي‌دارد. علت اين‌ كه امام اين‌ همه روي اسلام و احكام اسلامي در انقلاب تكيه مي‌كنند، اين است كه حواسشان را جمع كنند. ما مقاومت‌ها هنوز داريم. ما هنوز كار‌ها داريم. هنوز اين‌ قدر حوادث و پيش‌آمد‌ها داريم، در همهٔ اين حوادث مردم بايد تصميم بگيرند. حواس مردم جمع باشد كه از آن نكته‌اي كه دستگاه‌هاي خارجي و دشمنان اين انقلاب مي‌خواهند اسلام را از متن اين انقلاب بگيرند، از او غافل نمانند. اين خيلي چيز مهمي است.

بايستي اسلام در اين انقلاب بماند. بايستي احكام اسلام به عنوان محور اين انقلاب بماند. مردم حواسشان جمع باشد كه در اين مورد فريب نخورند و اين‌‌ همان چيزي است كه در حقيقت تضمين‌كنندهٔ اين است كه مردم در صحنه باقي بمانند.

حجت‌الإسلام خامنه‌اي در رابطه با جنگ تحميلي و در پيامي به رزمندگان اسلام اظهار داشت:

من پيام به همهٔ بچه‌هايي كه اين دو سه روز در راديو و تلويزيون مي‌شنيدم كه فلان‌جا را گرفتند و فلان‌جا را كوبيدند، پيام من به همهٔ اين بچه‌ها اين است كه بدانند تمام اين بازي‌ها براي اين است كه آن‌ها آن‌جا نجنگند. حواسشان جمع باشد، بجنگند. صدام حسين و پشت سر او اربابانش، سخت درمانده‌اند. براي اين‌ كه آن‌جا را خراب كنند، بنده و امثال بنده را ترور مي‌كنند. بجنگيد؛ با قدرت و مقاوم. تمام اين مقدمات براي اين است كه شما در آن جنگ‌ها شكست بخوريد. نظامي‌ها طراحي ‌كنند و افسران مباشر مشغول بشوند، نيروهاي سپاه پاسداران و جنگ‌هاي نامنظم و ديگران با هماهنگي كامل يك لحظه اين دور جنگ را نگذارند كه متوقف بماند. اگر اين كار شد، اين بزرگ‌ترين مشت به دهان دشمن و تمام اين چيزهايي هم كه اين‌جا ملاحظه مي‌كنيد، اين‌ها خنثي شده است.

 

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)

برچسب‌ها: اولين مصاحبه آيت الله خامنه‌اي پس از ترور در سال 1360،


ادامه مطلب



[ جمعه 23 مرداد 1394  ] [ 9:56 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

استان خراسان رضوي ،شهرستان كاشمربررودكريز
نويسندگان
 
موضوعات وب
لينک دوستان
طراح قالب
خادم الشهداء
حسینیه حاج حسین خرازی

 
 
   
 
گزيده بيانات بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني(ره)در مورد 8شهريور ارزش رجايي و باهنر و بهشتي براين بود كه براي مردم خدمت مي‌كردند.
v آقاي رجايي و آقاي باهنر، هر دو شهيدي هستند كه با هم در جبهه‌هاي نبرد با قدرتهاي فاسد هم جنگ و همرزم بودند.

v اگر رجائي و باهنر نيستند خدا هست.

v اينها كه در اين زمان (8شهريور) شهيد شدند اينها هر كدام براي ملت ما بسيار ارزنده بودند.

v آقاي باهنر مردي دانشمند،‌متعهد و معلم بود.

v مرحوم آقاي رجايي مرد متعهد و خدمتگزاري بود و واقعاً معلّم اخلاق بود.

v ارزش رجايي و باهنر و بهشتي براين بود كه براي مردم خدمت مي‌كردند.

v اسلام مي‌خواهد كه دولتها خدمتگزار ملتها باشند.

v طرفداري از دولت، طرفداري از اسلام است.

v همة مردم بايد دولت اسلامي را تقويت كنند تا بتوانند اقامة عدل كنند.

v ملّت بايد از دولت تشكر كند و دولت هم بايد خدمتگزار اين ملّت باشد.

 
منبع :سايت شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي استان گيلان
br نوشته شده در تاريخ ۳۰ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: گزيده سخنان امام خميني (ره)درخصوص هشتم شهريوروشهادت رجايي وباهنر،
ادامه مطلب
 

سخنراني شهيد دكتر بهشتي

o6647_IMG_20150202_2230323.jpg

روز31خرداد آيت الله دكتر بهشتي كه آن روز رياست ديوان عالي كشور را به عهده داشتند، (رياست قوه قضائيه) جهت سخنراني به پادگان خليج آمدند و در جمع ما كار آموزان قضائي سخنراني كردند و مطالب بسيار زيبائي بيان فرمودند، كه هنوز يادداشت‌برداري‌هاي آن را براي خودم يادگاري نگه داشته‌ام. در بخشي از سخنانشان فرمودند: شما كه لباس روحانيت و يا لباس پاسداري پوشيده‌ايد، مانند همه مردم آزاد نيستيد و حتي بسياري از مباحات را بايد صرفنظر كنيد و به عبارتي شما با پوشيدن اين لباس مقداري از آزادي خودتان را آزادانه به خدا اهدا كرده‌ايد. اي كسي كه آزادي خودت را آزادانه به خدا بخشيده‌اي اين آزادي را از خدا پس نگير. پس از سخنراني ايشان اينجانب با لحن دلسوزانه و نسبتاً تندي از ايشان سوال كردم كه چرا بني صدر را دستگير نكرديد؟ چرا مسامحه مي‌شود. و اگر بني صدر فرار كند مردم به شخص شما چه خواهند گفت؟ (زيرا جو سياسي و شايعات از طرف منافقين و با تبليغات گسترده و حساب شده آنها وباحمايت رسانه‌هاي بيگانه عليه ايشان زياد بود) آيا دوباره شايع نخواهند كرد كه شما او را فراري داده‌ايد؟
ايشان با يك تبسمي محبّت آميز و آرام به من پاسخ دادند و فرمودند: موضوع در شوراي عالي قضائي مطرح شد و نظر اينجانب و برخي ديگر از اعضاي شورا بر دستگيري ايشان بود؛ لكن اين نظريه راي نياورد و من در يك مصاحبة تلويزيوني همه چيز را به ملت ايران خواهم گفت و توضيحات لازم را در مورد اين جريان به مردم مي‌دهم. لكن با توجه به حادثة هفتم تير ماه 1360 و شهادت ايشان ديگر فرصتي براي وي باقي نماند و اين مشعل فروزان به خاموشي گرائيد و اسرار نهفته در سينة پر سوز وگداز ايشان، براي ابد مكتوم ماند.

منبع : كتاب خاطرات زيبا نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي

karizi.monoblog.ir

br نوشته شده در تاريخ ۳۰ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: 31خرداد، شهيد بهشتي ، علي اسماعيلي كريزي، خاطرات زيبا،
ادامه مطلب
 

 

پيام امام خميني به مناسبت شهادت آيت الله دكتر شهيد بهشتي
پيام امام خميني به مناسبت شهادت آيت الله دكتر شهيد بهشتي
از پانزده خرداد ۴۲ تا هفت تير ماه ۶۰
پيام امام خميني به مناسبت شهادت آيت الله دكتر شهيد بهشتي
«ملت ايران در اين فاجعه بزرگ ۷۲ تن بيگناه به عدد شهداي كربلا از دست داد . ملت ايران سرفراز است كه مرداني را به جامعه تقديم مي كند كه خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمين كرده بودند و دشمنان خلق گروهي را ...
 
شنبه ۰۱ تير ۱۳۹۲
تعداد بازديد: ۷۵۲ مرتبه
«ملت ايران در اين فاجعه بزرگ ۷۲ تن بيگناه به عدد شهداي كربلا از دست داد . ملت ايران سرفراز است كه مرداني را به جامعه تقديم مي كند كه خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمين كرده بودند و دشمنان خلق گروهي را شهيد نمودند كه براي مشورت در مصالح كشور گرد هم آمده بودند ، ملت عزيز، اين كوردلان مدعي مجاهدت براي خلق ، گروهي را از خلق گرفتند كه از خدمتگزاران فعال و صديق خلق بودند، گيرم كه شما با شهيد بهشتي كه مظلوم زيست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام و خصوص شما بود دشمني سرسختانه داشتيد، با بيش از ۷۰ نفر بي گناه كه بسياري شان از بهترين خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان كشور و ملت بودند چه دشمني داشتيد؟» اينها گوشه اي از سخنان رهبر كبير انقلاب اسلامي امام خميني بود در روزهاي حساس هفتم تير ماه ۶۰ بعد از انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي.
همه منتظر واكنش امام بودند. آنچه در ادامه مي خوانيد پيام امام خميني است به مناسبت واقعه هفتم تير...

بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
 
ملتي كه براي اقامه عدل اسلامي و اجراي احكام قرآن مجيد و كوتاه كردن دست جنايتكاران ابرقدرت و زيستن با استقلال و آزادي قيام نموده است ، خود را براي شهادت و شهيد دادن آماده نموده است و به خود باكي راه نمي دهد كه دست جنايت ابرقدرت ها از آستين مشتي جنايتكار حرفه اي بيرون آيد و بهترين فرزندان راستين او را به شهادت رساند. مگر شهادت ارثي نيست كه از مواليان ما كه حيات را عقيده و جهاد مي دانستند و در راه مكتب پر افتخار اسلام با خون خود و جوانان عزيز خود از آن پاسداري مي كردند به ملت شهيد پرور ما رسيده است؟ مگر عزت و شرف و ارزش هاي انساني گوهرهاي گرانبهايي نيستند كه اسلام صالح اين مكتب عمر خود و ياران خود را در راه حراست و نگهباني از آن وقف نمودند؟
مگر ما پيروان پاكان سرباخته در راه هدف نيستيم كه از شهادت عزيزان خود به دل ترديدي راه دهيم ؟ مگر دشمن قدرت آن دارد كه با خيانت خود مكارم و ارزش هاي انساني شهيدان عزيز ما را از آن سلب كند ؟ مگر دشمن هاي فضيلت مي توانند جز اين خرقه خاكي را از دوستان خدا و عاشقان حقيقت بگيرند ؟
بگذار اين ددمنشان كه جز به من و ماهاي خود نمي انديشند، عاشقان راه حق را از بند طبيعت رهانده و به فضاي آزاد جوار معشوق برسانند . ننگتان باد اي تفاله هاي شيطان و عارتان باد از خود فروختگان به جنايتكاران بين المللي كه در سوراخ ها خزيده و در مقابل ملتي كه در برابر ابرقدرت ها برخاسته است به خرابكاري هاي جاهلانه پرداخته ايد. عيب بزرگ شما و هوادارانتان آن است كه نه از اسلام و قدرت معنوي آن و نه از ملت مسلمان و انگيزه فداكاري اطلاعي نداريد . شما ملتي را كه براي سقوط رژيم پليد پهلوي و رها شدن از اسارت شيطان بزرگ ده ها جوان عزيز خود را فدا كرد و با شجاعت بي مانند ايستاد و خم به ابرو نياورد ، نشناخته ايد . شما ملتي را كه معلولانشان در تخت هاي بيمارستان ها آرزوي شهادت مي كنند و ياران را به شهادت دعوت مي كنند ، نشناخته ايد . شما كوردلان با آنكه ديده ايد با شهادت رساندن شخصيت هاي بزرگ صفوف فداكاران در راه اسلام فشرده تر و عزم آنان مصمم تر مي شود ، مي خواهيد با به شهادت رساندن عزيزان ما اين ملت فداكار را از صحنه بيرون كنيد . شما تا توانستيد به فرزندان اسلام چون شهيد بهشتي و شهداي عزيز مجلس و كابينه با حربه ناسزا و تهمت هاي ناجوانمردانه حمله كرديد كه آن ها را از ملت جدا كنيد و اكنون كه آن حربه از كار افتاده و كوس رسوائي همه تان بر سر بازارها زده شده در سوراخها خزيده و دست به جناياتي ابلهانه زده ايد كه به خيال خام خود ملت شهيدپرور و فداكار را با اين اعمال وحشيانه بترسانيد و نمي دانيد كه در قاموس شهادت واژه وحشت نيست . اكنون اسلام به اين شهيدان و شهيد پروران افتخار مي‌كند و با سرافرازي همه مردم را دعوت به پايداري مي‌نمايد و ما مصمم هستيم كه روزي رُخش ببينيم و اين جان كه از اوست تسليم وي كنيم.
ملت ايران در اين فاجعه بزرگ ۷۲ تن بيگناه به عدد شهداي كربلا از دست داد. ملت ايران سرفراز است كه مرداني را به جامعه تقديم مي‌كند كه خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمين كرده بودند و دشمنان خلق گروهي را شهيد نمودند كه براي مشورت در مصالح كشور گرد هم آمده بودند، ملت عزيز، اين كوردلان مدعي مجاهدت براي خلق ، گروهي را از خلق گرفتند كه از خدمتگزاران فعال و صديق خلق بودند ، گيرم كه شما با شهيد بهشتي كه مظلوم زيست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام و خصوص شما بود دشمني سرسختانه داشتيد ، با بيش از ۷۰ نفر بيگناه كه بسياري شان از بهترين خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان كشور و ملت بودند چه دشمني داشتيد ؟ جز آنكه شما با اسم خلق از دشمنان خلق و راه صاف كنان چپاولگران شرق و غرب مي باشيد. ما گرچه دوستان و عزيزان وفاداري را از دست داديم كه هر يك براي ملت ستمديده استوانه بسيار قوي و پشتوانه ارزشمند بودند . ما گرچه برادران بسيار متعهدي را از دست داديم كه بودند و براي ملت مظلوم و نهادهاي انقلابي سدي استوار و شجره اي ثمر بخش به شمار مي رفتند ، ليكن سيل خروشان خلق و امواج شكننده ملت با اتحاد و اتكال به خداي بزرگ هر كمبودي را جبران خواهد كرد . ملت ايران با اعتماد به قدرت لايزال قادر متعال همچون دريايي عاجز را كه در سوراخ ها خزيده ايد و نفس هاي آخر را مي كشيد به جهنم مي فرستد و خداوند بزرگ پشت و پناه اين كشور و ملت است . اين جانب بار ديگر اين ضايعه عظيم را به حضور بقيه الله ارواحنا له الفداه و ملت هاي مظلوم جهان و ملت رزمنده ايران تبريك و تسليت عرض مي كنم . من با بازماندگان شريف و عزيز اين شهدا در غم و سوگ شريك و رحمت واسعه خداوند رحمان را براي اين مظلومان و صبر و شكيبايي را براي بازماندگان محترم آنان از درگاه خداوند متعال خواستارم. رحمت خدا و درود بي پايان ملت بر شهداي انقلاب از پانزده خرداد ۴۲ تا هفت تير ماه ۶۰ و سلام و تحيت بر مظلومان جهان و مظلومان ايران در طول تاريخ.

روح الله الموسوي الخميني نهم تيرماه ۱۳۶۰
br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: پيام امام خميني به مناسبت شهادت آيت الله دكتر شهيد بهشتي،
ادامه مطلب
 

 

پيام امام خميني به مناسبت شهادت آيت الله دكتر شهيد بهشتي
پيام امام خميني به مناسبت شهادت آيت الله دكتر شهيد بهشتي
از پانزده خرداد ۴۲ تا هفت تير ماه ۶۰
پيام امام خميني به مناسبت شهادت آيت الله دكتر شهيد بهشتي
«ملت ايران در اين فاجعه بزرگ ۷۲ تن بيگناه به عدد شهداي كربلا از دست داد . ملت ايران سرفراز است كه مرداني را به جامعه تقديم مي كند كه خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمين كرده بودند و دشمنان خلق گروهي را ...
 
شنبه ۰۱ تير ۱۳۹۲
تعداد بازديد: ۷۵۲ مرتبه
«ملت ايران در اين فاجعه بزرگ ۷۲ تن بيگناه به عدد شهداي كربلا از دست داد . ملت ايران سرفراز است كه مرداني را به جامعه تقديم مي كند كه خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمين كرده بودند و دشمنان خلق گروهي را شهيد نمودند كه براي مشورت در مصالح كشور گرد هم آمده بودند ، ملت عزيز، اين كوردلان مدعي مجاهدت براي خلق ، گروهي را از خلق گرفتند كه از خدمتگزاران فعال و صديق خلق بودند، گيرم كه شما با شهيد بهشتي كه مظلوم زيست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام و خصوص شما بود دشمني سرسختانه داشتيد، با بيش از ۷۰ نفر بي گناه كه بسياري شان از بهترين خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان كشور و ملت بودند چه دشمني داشتيد؟» اينها گوشه اي از سخنان رهبر كبير انقلاب اسلامي امام خميني بود در روزهاي حساس هفتم تير ماه ۶۰ بعد از انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي.
همه منتظر واكنش امام بودند. آنچه در ادامه مي خوانيد پيام امام خميني است به مناسبت واقعه هفتم تير...

بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
 
ملتي كه براي اقامه عدل اسلامي و اجراي احكام قرآن مجيد و كوتاه كردن دست جنايتكاران ابرقدرت و زيستن با استقلال و آزادي قيام نموده است ، خود را براي شهادت و شهيد دادن آماده نموده است و به خود باكي راه نمي دهد كه دست جنايت ابرقدرت ها از آستين مشتي جنايتكار حرفه اي بيرون آيد و بهترين فرزندان راستين او را به شهادت رساند. مگر شهادت ارثي نيست كه از مواليان ما كه حيات را عقيده و جهاد مي دانستند و در راه مكتب پر افتخار اسلام با خون خود و جوانان عزيز خود از آن پاسداري مي كردند به ملت شهيد پرور ما رسيده است؟ مگر عزت و شرف و ارزش هاي انساني گوهرهاي گرانبهايي نيستند كه اسلام صالح اين مكتب عمر خود و ياران خود را در راه حراست و نگهباني از آن وقف نمودند؟
مگر ما پيروان پاكان سرباخته در راه هدف نيستيم كه از شهادت عزيزان خود به دل ترديدي راه دهيم ؟ مگر دشمن قدرت آن دارد كه با خيانت خود مكارم و ارزش هاي انساني شهيدان عزيز ما را از آن سلب كند ؟ مگر دشمن هاي فضيلت مي توانند جز اين خرقه خاكي را از دوستان خدا و عاشقان حقيقت بگيرند ؟
بگذار اين ددمنشان كه جز به من و ماهاي خود نمي انديشند، عاشقان راه حق را از بند طبيعت رهانده و به فضاي آزاد جوار معشوق برسانند . ننگتان باد اي تفاله هاي شيطان و عارتان باد از خود فروختگان به جنايتكاران بين المللي كه در سوراخ ها خزيده و در مقابل ملتي كه در برابر ابرقدرت ها برخاسته است به خرابكاري هاي جاهلانه پرداخته ايد. عيب بزرگ شما و هوادارانتان آن است كه نه از اسلام و قدرت معنوي آن و نه از ملت مسلمان و انگيزه فداكاري اطلاعي نداريد . شما ملتي را كه براي سقوط رژيم پليد پهلوي و رها شدن از اسارت شيطان بزرگ ده ها جوان عزيز خود را فدا كرد و با شجاعت بي مانند ايستاد و خم به ابرو نياورد ، نشناخته ايد . شما ملتي را كه معلولانشان در تخت هاي بيمارستان ها آرزوي شهادت مي كنند و ياران را به شهادت دعوت مي كنند ، نشناخته ايد . شما كوردلان با آنكه ديده ايد با شهادت رساندن شخصيت هاي بزرگ صفوف فداكاران در راه اسلام فشرده تر و عزم آنان مصمم تر مي شود ، مي خواهيد با به شهادت رساندن عزيزان ما اين ملت فداكار را از صحنه بيرون كنيد . شما تا توانستيد به فرزندان اسلام چون شهيد بهشتي و شهداي عزيز مجلس و كابينه با حربه ناسزا و تهمت هاي ناجوانمردانه حمله كرديد كه آن ها را از ملت جدا كنيد و اكنون كه آن حربه از كار افتاده و كوس رسوائي همه تان بر سر بازارها زده شده در سوراخها خزيده و دست به جناياتي ابلهانه زده ايد كه به خيال خام خود ملت شهيدپرور و فداكار را با اين اعمال وحشيانه بترسانيد و نمي دانيد كه در قاموس شهادت واژه وحشت نيست . اكنون اسلام به اين شهيدان و شهيد پروران افتخار مي‌كند و با سرافرازي همه مردم را دعوت به پايداري مي‌نمايد و ما مصمم هستيم كه روزي رُخش ببينيم و اين جان كه از اوست تسليم وي كنيم.
ملت ايران در اين فاجعه بزرگ ۷۲ تن بيگناه به عدد شهداي كربلا از دست داد. ملت ايران سرفراز است كه مرداني را به جامعه تقديم مي‌كند كه خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمين كرده بودند و دشمنان خلق گروهي را شهيد نمودند كه براي مشورت در مصالح كشور گرد هم آمده بودند، ملت عزيز، اين كوردلان مدعي مجاهدت براي خلق ، گروهي را از خلق گرفتند كه از خدمتگزاران فعال و صديق خلق بودند ، گيرم كه شما با شهيد بهشتي كه مظلوم زيست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام و خصوص شما بود دشمني سرسختانه داشتيد ، با بيش از ۷۰ نفر بيگناه كه بسياري شان از بهترين خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان كشور و ملت بودند چه دشمني داشتيد ؟ جز آنكه شما با اسم خلق از دشمنان خلق و راه صاف كنان چپاولگران شرق و غرب مي باشيد. ما گرچه دوستان و عزيزان وفاداري را از دست داديم كه هر يك براي ملت ستمديده استوانه بسيار قوي و پشتوانه ارزشمند بودند . ما گرچه برادران بسيار متعهدي را از دست داديم كه بودند و براي ملت مظلوم و نهادهاي انقلابي سدي استوار و شجره اي ثمر بخش به شمار مي رفتند ، ليكن سيل خروشان خلق و امواج شكننده ملت با اتحاد و اتكال به خداي بزرگ هر كمبودي را جبران خواهد كرد . ملت ايران با اعتماد به قدرت لايزال قادر متعال همچون دريايي عاجز را كه در سوراخ ها خزيده ايد و نفس هاي آخر را مي كشيد به جهنم مي فرستد و خداوند بزرگ پشت و پناه اين كشور و ملت است . اين جانب بار ديگر اين ضايعه عظيم را به حضور بقيه الله ارواحنا له الفداه و ملت هاي مظلوم جهان و ملت رزمنده ايران تبريك و تسليت عرض مي كنم . من با بازماندگان شريف و عزيز اين شهدا در غم و سوگ شريك و رحمت واسعه خداوند رحمان را براي اين مظلومان و صبر و شكيبايي را براي بازماندگان محترم آنان از درگاه خداوند متعال خواستارم. رحمت خدا و درود بي پايان ملت بر شهداي انقلاب از پانزده خرداد ۴۲ تا هفت تير ماه ۶۰ و سلام و تحيت بر مظلومان جهان و مظلومان ايران در طول تاريخ.

روح الله الموسوي الخميني نهم تيرماه ۱۳۶۰
br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: پيام امام خميني به مناسبت شهادت آيت الله دكتر شهيد بهشتي،
ادامه مطلب
 

خاطرات جالب آيت الله مهدوي كني ازبني صدر

 

 
در كتاب خاطرات آيت الله مهدوي كني آمده است:«من در دولت بودم، در شوراي انقلاب هم بودم، برخوردهاي بني‌صدر را ديده بودم. احساس مي‌كردم موجود عجيب و غريبي است و من نتوانستم هيچ آني به بني‌صدر ايمان بياورم...»
 

خبرآنلاين: «من در دولت بودم، در شوراي انقلاب هم بودم، برخوردهاي بني‌صدر را ديده بودم. احساس مي‌كردم موجود عجيب و غريبي است و من نتوانستم هيچ آني به بني‌صدر ايمان بياورم...»

كتاب خاطرات آيت الله مهدوي كني كه مركز اسناد انقلاب اسلامي منتشر كرده در سال 1385 توسط غلامرضا خواجه سروي در 6 فصل تدوين شده است. آنچه در ادامه مي‌خوانيد مربوط است به موضوع جامعه روحانيت و بني صدر، از فصل چهارم كتاب كه فارس منتشر كرده است:

جامعه‌ روحانيت و بني‌صدر

در مسئله‌ انتخاب بني‌صدر به عنوان رئيس جمهور، همان‌گونه كه گفتم، به‌جز اعضاء مؤسس حزب جمهوري و برخي ديگر از اعضاء جامعه روحانيت ديگر اعضاء جامعه با نامزدي بني‌صدر مخالفت نكردند و شخص امام نيز با نامزدي ايشان ابراز مخالفتي نداشتند و حتي ايشان مخالفت‌هاي ديگران را دفع مي‌كردند خلاصه آن‌كه در جامعه‌ي روحانيت در مورد بني‌صدر دو طيف وجود داشت: عده‌اي با رياست جمهوري بني‌صدر مخالف بودند، عده‌اي هم موافق بودند.

شهيد بهشتي در راس مخالفان بني صدر بود

در رأس آنهايي كه مخالف بودند آقاي بهشتي بود. ايشان اصلاً از اعضاي جامعه‌ي روحانيت بودند و در عين حال كه در حزب بودند، در جلسات جامعه‌ي روحانيت هم شركت مي‌فرمودند. از اعضاي جامعه: آقاي هاشمي، دكتر باهنر، جناب آقاي خامنه‌اي، بنده، آقاي موحدي كرماني و ظاهراً آقاي عميد زنجاني با بني‌صدر موافق نبوديم.

عده‌اي ديگر هم بودند كه موافق بودند. فكر مي‌كنم آقاي ملكي از آن جمله بودند، بقيه‌ي جامعه كه شايد حدود 17 نفر بودند و اكثريتي را تشكيل مي‌داد، اينها طرفدار كانديداتوري آقاي بني‌صدر بودند. آقاي خسروشاهي سر دسته بودند و بيش از همه متمايل به بني‌صدر بودند.

از اين رو عده‌اي گمان مي‌كردند كه جامعه‌ي روحانيت دربست طرفدار بني‌صدرند مگر برادراني كه در حزب بودند كه با بني‌صدر مخالفت مي‌كردند.

موضع بني صدر روشن نبود

چنان كه گفتم موضع آقاي بني‌صدر نسبت به مسائل انقلاب روشن نبود. واقعاً منهاي مواضع بني‌صدر، اگر مي‌خواستيم مقايسه كنيم؛ ايشان از نظر مديريت به عنوان رئيس‌جمهور، از آقاي حبيبي خيلي جلوتر بود. آقايان جامعه‌ روحانيت هم به همين اعتبار به بني‌صدر رأي دادند.

نكته‌ دوم هم اين بود كه حزب طبعاً عده‌اي را جذب و عده‌اي را دفع مي‌كند، شما مي‌دانيد آقايان روحانيون طبعاً روح استقلال طلبي دارند. اگر كسي وارد حزب مي‌شد، خواه ناخواه قهراً در حزب هضم مي‌شد، ولي يك روحاني و امام جماعت نمي‌توانست اين‌گونه باشد.

از اول يك چنين فرهنگي در روحانيت بوده و هست، به خصوص در تشيّع يك حالت استقلال حاكم بوده كه هميشه در برابر حاكميت‌ها مي‌ايستادند و اين، در روحانيت شيعه، يك فرهنگ است و تا اكنون باقي است و شايد الان هم كه بعضي از روحانيون زير بار دولت نمي‌روند و با دولت مخالفند، معلول همين فرهنگ است كه اصلاً تبعيت را نقد مي‌كنند و استقلال را تأييد مي‌كنند. البته بعضي‌ها هستند كه حالت مخالفت ندارند و بي‌تفاوت از كنار مسائل مي‌گذرند.

اين حساسيت در خيلي از شهرها وجود داشت و به سهولت هر كس پي مي‌برد كه ميان روحانيون و حزب درگيري وجود دارد، مگر روحانيون جوان كه پذيرش داشتند. روحانيون معمّر و سابقه‌دار، كمتر وارد حزب شدند. شايد علتش اين است كه چون آنها مستقل بودند و براي خودشان حرف داشتند، نمي‌توانستند در يك قالبي قرار بگيرند؛ من يقين دارم چنين چيزي بوده و در اثر همين جريانات بود كه آقايان زير بار نمي‌رفتند و از بني‌صدر طرفداري مي‌كردند، البته علاوه بر جنبه‌هاي مثبت بني‌صدر ـ كه در ابتدا ظهور بيشتري داشت ـ جنبه‌هاي منفي او بعدها كشف شد.

بني صدر موجود عجيب و غريبي بود

ولي بنده اين طور نبودم، علتش هم اين بود كه من در شوراي انقلاب با بني‌صدر كار كرده بودم، اما علما و روحانيون غالباً در شوراي انقلاب نبودند؛ به جز دوستان سطح بالا؛ مثل آقايان هاشمي و بهشتي و باهنر. من در دولت بودم، در شوراي انقلاب هم بودم، برخوردهاي بني‌صدر را ديده بودم. احساس مي‌كردم موجود عجيب و غريبي است و من نتوانستم هيچ آني به بني‌صدر ايمان بياورم. واقعاً به ايشان ايمان نياوردم، ولي از طرفي هم مي‌ديديم مي‌گويند بني‌صدر مبارزه كرده، چه كار كرده و از همين حرف‌هايي كه اول انقلاب گفته مي‌شد.

از آن طرف، امام هم تأييد مي‌كردند، نفي نمي‌كردند، ما هم يك نوع تبعيت و پيروي از امام داشتيم. به همين جهت در عين حال كه بني‌صدر را نمي‌پسنديدم و واقعاً نمي‌توانستم ايشان را به عنوان يك رئيس جمهور به مردم معرفي كنم، بنابراين در عين حال كه با نظر جامعه‌ روحانيت به صورت علني مخالفت نكردم ـ چون مصوبه‌اي بود كه اكثريت رأي داده بودند ـ هر كس به طور خصوصي از من در اين باره پرسيد، گفتم من به بني‌صدر رأي نمي‌دهم.

گفتند پس به چه كسي رأي مي‌دهيد؟ گفتم آقاي حبيبي. گفتند ما هم كه مقايسه مي‌كنيم، مي‌بينيم كه آقاي حبيبي بهتر و متدين‌تر است. خودم به او رأي دادم، خانواده‌ام هم به او رأي دادند و همچنين دوستاني كه از من پرسيدند.

البته بعدها كه ماهيت بني‌صدر كشف شد، دوستان ما همه مخالف شدند! كسي نماند كه از بني‌صدر طرفداري كند. در ابتدا بعضي از دوستان ما برداشت مي‌كردند كه اين يك نوع رقابت و جنگ قدرت است. اين‌طور برداشت مي‌كردند و مي‌گفتند جنگ قدرت است، نه تنها دوستان ما، بلكه حاج احمد آقا نيز اين گونه تصور مي‌كرد.

يك روز منزل امام رفتيم، بحث در جريانات بني‌صدر بود. آقاي موسوي اردبيلي هم تا حدي به اين حرف‌ها متمايل بود كه مثلاً دارد جنگ قدرتي درمي‌گيرد. با اينكه ايشان در حزب بود با بعضي حركات آقايان حزبي موافق نبود. شخص من هم به‌لحاظ اينكه در دولت بودم و وزير كشور بودم علني با بني‌صدر مخالفت نمي‌كردم ولي در باطن با او نبودم.

و بالأخره يك روز خدمت امام رفتم عرض كردم آقا! اين بني‌صدر موجود خطرناكي از آب درآمده ـ شايد مدتي هم از رياست جمهوري ايشان گذشته بود ـ، اين وضعي كه من از ايشان مي‌بينم خيلي خطرناك است. اگر قبلاً نمي‌دانستيم حالا فهميديم كه اين، اصلاً عقيده‌اي به ولايت فقيه و روحانيت ندارد.

امام فرمودند من مي‌دانم ولي مدارا مي‌كنم

مثلاً در مورد حجاب كه امام فرمودند خانم‌هايي كه حجاب ندارند بايد از ادارات بيرون بيايند، ايشان مي‌گفت كه حالا يك لچك چه فرق مي‌كند كه زن سرش بكند يا نكند و مي‌گفت من حتي به زنم هم نمي‌گويم لچك سرش كند.

خودش مي‌داند چه بكند. او مي‌گفت شما داريد زن‌ها را محدود مي‌كنيد، از ادارات بيرون مي‌كنيد ـ حتي با دستور امام مخالفت مي‌كردـ گفتم ايشان چنين موجودي است. امام فرمودند كه من مي‌دانم ولي مدارا مي‌كنم و بعد فرمودند من با يك اشاره‌ انگشت مي‌توانم او را بردارم.

بنده هيچ‌گاه با بني‌صدر دوست نبودم، و در خفا در موارد مختلف با بني‌صدر درگيري‌هاي متعدد داشتم؛ بحث‌ها كردم، نصيحتش كردم، خيلي حرف‌ها زدم كه قبلاً به آن اشاره نمودم.

ما در همان موقع به خاطر اينكه تا اندازه‌اي بني‌صدر را تعديل كنيم، جلسه‌ دعوتي داشتيم. آن‌وقت آقاي رجايي نخست وزير و بني صدر هم رئيس جمهور بود. در آن جلسه‌ي اول بني‌صدر آمد، بعد آقاي رجايي تشريف آوردند.

وقتي ايشان وارد شد ما احترام كرديم و جلوي مرحوم رجايي بلند شديم، ولي بني‌صدر اصلاً تكان نخورد و حتي برنگشت به ايشان مثلاً «صبحكم اللهي» بگويد. پس از اتمام نشست مرحوم آقاي خسروشاهي به بني‌صدر اعتراض كرد و گفت آقاي بني‌صدر! چطور شما هيچ احترامي نگذاشتيد؛ اين جلسه، جلسه‌ي صلح و آشتي بود. شما وقتي ايشان {رجايي} وارد شد هيچ اعتنايي نكردي، بالاخره نخست وزير مملكت است.

بني صدر گفت كه در فرانسه رسم نيست كه رئيس جمهور به نخست وزير احترام بكند. من گفتم آقا! اينجا فرانسه نيست، اينجا جمهوري اسلامي ايران است، فرق مي‌كند. تو خود حديث مفصّل بخوان از اين مجمل.

منبع:برترينها

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: خاطرات جالب آيت الله مهدوي كني ازبني صدر،
ادامه مطلب
 

خاطرات جالب آيت الله مهدوي كني ازبني صدر

 

 
در كتاب خاطرات آيت الله مهدوي كني آمده است:«من در دولت بودم، در شوراي انقلاب هم بودم، برخوردهاي بني‌صدر را ديده بودم. احساس مي‌كردم موجود عجيب و غريبي است و من نتوانستم هيچ آني به بني‌صدر ايمان بياورم...»
 

خبرآنلاين: «من در دولت بودم، در شوراي انقلاب هم بودم، برخوردهاي بني‌صدر را ديده بودم. احساس مي‌كردم موجود عجيب و غريبي است و من نتوانستم هيچ آني به بني‌صدر ايمان بياورم...»

كتاب خاطرات آيت الله مهدوي كني كه مركز اسناد انقلاب اسلامي منتشر كرده در سال 1385 توسط غلامرضا خواجه سروي در 6 فصل تدوين شده است. آنچه در ادامه مي‌خوانيد مربوط است به موضوع جامعه روحانيت و بني صدر، از فصل چهارم كتاب كه فارس منتشر كرده است:

جامعه‌ روحانيت و بني‌صدر

در مسئله‌ انتخاب بني‌صدر به عنوان رئيس جمهور، همان‌گونه كه گفتم، به‌جز اعضاء مؤسس حزب جمهوري و برخي ديگر از اعضاء جامعه روحانيت ديگر اعضاء جامعه با نامزدي بني‌صدر مخالفت نكردند و شخص امام نيز با نامزدي ايشان ابراز مخالفتي نداشتند و حتي ايشان مخالفت‌هاي ديگران را دفع مي‌كردند خلاصه آن‌كه در جامعه‌ي روحانيت در مورد بني‌صدر دو طيف وجود داشت: عده‌اي با رياست جمهوري بني‌صدر مخالف بودند، عده‌اي هم موافق بودند.

شهيد بهشتي در راس مخالفان بني صدر بود

در رأس آنهايي كه مخالف بودند آقاي بهشتي بود. ايشان اصلاً از اعضاي جامعه‌ي روحانيت بودند و در عين حال كه در حزب بودند، در جلسات جامعه‌ي روحانيت هم شركت مي‌فرمودند. از اعضاي جامعه: آقاي هاشمي، دكتر باهنر، جناب آقاي خامنه‌اي، بنده، آقاي موحدي كرماني و ظاهراً آقاي عميد زنجاني با بني‌صدر موافق نبوديم.

عده‌اي ديگر هم بودند كه موافق بودند. فكر مي‌كنم آقاي ملكي از آن جمله بودند، بقيه‌ي جامعه كه شايد حدود 17 نفر بودند و اكثريتي را تشكيل مي‌داد، اينها طرفدار كانديداتوري آقاي بني‌صدر بودند. آقاي خسروشاهي سر دسته بودند و بيش از همه متمايل به بني‌صدر بودند.

از اين رو عده‌اي گمان مي‌كردند كه جامعه‌ي روحانيت دربست طرفدار بني‌صدرند مگر برادراني كه در حزب بودند كه با بني‌صدر مخالفت مي‌كردند.

موضع بني صدر روشن نبود

چنان كه گفتم موضع آقاي بني‌صدر نسبت به مسائل انقلاب روشن نبود. واقعاً منهاي مواضع بني‌صدر، اگر مي‌خواستيم مقايسه كنيم؛ ايشان از نظر مديريت به عنوان رئيس‌جمهور، از آقاي حبيبي خيلي جلوتر بود. آقايان جامعه‌ روحانيت هم به همين اعتبار به بني‌صدر رأي دادند.

نكته‌ دوم هم اين بود كه حزب طبعاً عده‌اي را جذب و عده‌اي را دفع مي‌كند، شما مي‌دانيد آقايان روحانيون طبعاً روح استقلال طلبي دارند. اگر كسي وارد حزب مي‌شد، خواه ناخواه قهراً در حزب هضم مي‌شد، ولي يك روحاني و امام جماعت نمي‌توانست اين‌گونه باشد.

از اول يك چنين فرهنگي در روحانيت بوده و هست، به خصوص در تشيّع يك حالت استقلال حاكم بوده كه هميشه در برابر حاكميت‌ها مي‌ايستادند و اين، در روحانيت شيعه، يك فرهنگ است و تا اكنون باقي است و شايد الان هم كه بعضي از روحانيون زير بار دولت نمي‌روند و با دولت مخالفند، معلول همين فرهنگ است كه اصلاً تبعيت را نقد مي‌كنند و استقلال را تأييد مي‌كنند. البته بعضي‌ها هستند كه حالت مخالفت ندارند و بي‌تفاوت از كنار مسائل مي‌گذرند.

اين حساسيت در خيلي از شهرها وجود داشت و به سهولت هر كس پي مي‌برد كه ميان روحانيون و حزب درگيري وجود دارد، مگر روحانيون جوان كه پذيرش داشتند. روحانيون معمّر و سابقه‌دار، كمتر وارد حزب شدند. شايد علتش اين است كه چون آنها مستقل بودند و براي خودشان حرف داشتند، نمي‌توانستند در يك قالبي قرار بگيرند؛ من يقين دارم چنين چيزي بوده و در اثر همين جريانات بود كه آقايان زير بار نمي‌رفتند و از بني‌صدر طرفداري مي‌كردند، البته علاوه بر جنبه‌هاي مثبت بني‌صدر ـ كه در ابتدا ظهور بيشتري داشت ـ جنبه‌هاي منفي او بعدها كشف شد.

بني صدر موجود عجيب و غريبي بود

ولي بنده اين طور نبودم، علتش هم اين بود كه من در شوراي انقلاب با بني‌صدر كار كرده بودم، اما علما و روحانيون غالباً در شوراي انقلاب نبودند؛ به جز دوستان سطح بالا؛ مثل آقايان هاشمي و بهشتي و باهنر. من در دولت بودم، در شوراي انقلاب هم بودم، برخوردهاي بني‌صدر را ديده بودم. احساس مي‌كردم موجود عجيب و غريبي است و من نتوانستم هيچ آني به بني‌صدر ايمان بياورم. واقعاً به ايشان ايمان نياوردم، ولي از طرفي هم مي‌ديديم مي‌گويند بني‌صدر مبارزه كرده، چه كار كرده و از همين حرف‌هايي كه اول انقلاب گفته مي‌شد.

از آن طرف، امام هم تأييد مي‌كردند، نفي نمي‌كردند، ما هم يك نوع تبعيت و پيروي از امام داشتيم. به همين جهت در عين حال كه بني‌صدر را نمي‌پسنديدم و واقعاً نمي‌توانستم ايشان را به عنوان يك رئيس جمهور به مردم معرفي كنم، بنابراين در عين حال كه با نظر جامعه‌ روحانيت به صورت علني مخالفت نكردم ـ چون مصوبه‌اي بود كه اكثريت رأي داده بودند ـ هر كس به طور خصوصي از من در اين باره پرسيد، گفتم من به بني‌صدر رأي نمي‌دهم.

گفتند پس به چه كسي رأي مي‌دهيد؟ گفتم آقاي حبيبي. گفتند ما هم كه مقايسه مي‌كنيم، مي‌بينيم كه آقاي حبيبي بهتر و متدين‌تر است. خودم به او رأي دادم، خانواده‌ام هم به او رأي دادند و همچنين دوستاني كه از من پرسيدند.

البته بعدها كه ماهيت بني‌صدر كشف شد، دوستان ما همه مخالف شدند! كسي نماند كه از بني‌صدر طرفداري كند. در ابتدا بعضي از دوستان ما برداشت مي‌كردند كه اين يك نوع رقابت و جنگ قدرت است. اين‌طور برداشت مي‌كردند و مي‌گفتند جنگ قدرت است، نه تنها دوستان ما، بلكه حاج احمد آقا نيز اين گونه تصور مي‌كرد.

يك روز منزل امام رفتيم، بحث در جريانات بني‌صدر بود. آقاي موسوي اردبيلي هم تا حدي به اين حرف‌ها متمايل بود كه مثلاً دارد جنگ قدرتي درمي‌گيرد. با اينكه ايشان در حزب بود با بعضي حركات آقايان حزبي موافق نبود. شخص من هم به‌لحاظ اينكه در دولت بودم و وزير كشور بودم علني با بني‌صدر مخالفت نمي‌كردم ولي در باطن با او نبودم.

و بالأخره يك روز خدمت امام رفتم عرض كردم آقا! اين بني‌صدر موجود خطرناكي از آب درآمده ـ شايد مدتي هم از رياست جمهوري ايشان گذشته بود ـ، اين وضعي كه من از ايشان مي‌بينم خيلي خطرناك است. اگر قبلاً نمي‌دانستيم حالا فهميديم كه اين، اصلاً عقيده‌اي به ولايت فقيه و روحانيت ندارد.

امام فرمودند من مي‌دانم ولي مدارا مي‌كنم

مثلاً در مورد حجاب كه امام فرمودند خانم‌هايي كه حجاب ندارند بايد از ادارات بيرون بيايند، ايشان مي‌گفت كه حالا يك لچك چه فرق مي‌كند كه زن سرش بكند يا نكند و مي‌گفت من حتي به زنم هم نمي‌گويم لچك سرش كند.

خودش مي‌داند چه بكند. او مي‌گفت شما داريد زن‌ها را محدود مي‌كنيد، از ادارات بيرون مي‌كنيد ـ حتي با دستور امام مخالفت مي‌كردـ گفتم ايشان چنين موجودي است. امام فرمودند كه من مي‌دانم ولي مدارا مي‌كنم و بعد فرمودند من با يك اشاره‌ انگشت مي‌توانم او را بردارم.

بنده هيچ‌گاه با بني‌صدر دوست نبودم، و در خفا در موارد مختلف با بني‌صدر درگيري‌هاي متعدد داشتم؛ بحث‌ها كردم، نصيحتش كردم، خيلي حرف‌ها زدم كه قبلاً به آن اشاره نمودم.

ما در همان موقع به خاطر اينكه تا اندازه‌اي بني‌صدر را تعديل كنيم، جلسه‌ دعوتي داشتيم. آن‌وقت آقاي رجايي نخست وزير و بني صدر هم رئيس جمهور بود. در آن جلسه‌ي اول بني‌صدر آمد، بعد آقاي رجايي تشريف آوردند.

وقتي ايشان وارد شد ما احترام كرديم و جلوي مرحوم رجايي بلند شديم، ولي بني‌صدر اصلاً تكان نخورد و حتي برنگشت به ايشان مثلاً «صبحكم اللهي» بگويد. پس از اتمام نشست مرحوم آقاي خسروشاهي به بني‌صدر اعتراض كرد و گفت آقاي بني‌صدر! چطور شما هيچ احترامي نگذاشتيد؛ اين جلسه، جلسه‌ي صلح و آشتي بود. شما وقتي ايشان {رجايي} وارد شد هيچ اعتنايي نكردي، بالاخره نخست وزير مملكت است.

بني صدر گفت كه در فرانسه رسم نيست كه رئيس جمهور به نخست وزير احترام بكند. من گفتم آقا! اينجا فرانسه نيست، اينجا جمهوري اسلامي ايران است، فرق مي‌كند. تو خود حديث مفصّل بخوان از اين مجمل.

منبع:برترينها

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: خاطرات جالب آيت الله مهدوي كني ازبني صدر،
ادامه مطلب
 

خاطرات جالب آيت الله مهدوي كني ازبني صدر

 

 
در كتاب خاطرات آيت الله مهدوي كني آمده است:«من در دولت بودم، در شوراي انقلاب هم بودم، برخوردهاي بني‌صدر را ديده بودم. احساس مي‌كردم موجود عجيب و غريبي است و من نتوانستم هيچ آني به بني‌صدر ايمان بياورم...»
 

خبرآنلاين: «من در دولت بودم، در شوراي انقلاب هم بودم، برخوردهاي بني‌صدر را ديده بودم. احساس مي‌كردم موجود عجيب و غريبي است و من نتوانستم هيچ آني به بني‌صدر ايمان بياورم...»

كتاب خاطرات آيت الله مهدوي كني كه مركز اسناد انقلاب اسلامي منتشر كرده در سال 1385 توسط غلامرضا خواجه سروي در 6 فصل تدوين شده است. آنچه در ادامه مي‌خوانيد مربوط است به موضوع جامعه روحانيت و بني صدر، از فصل چهارم كتاب كه فارس منتشر كرده است:

جامعه‌ روحانيت و بني‌صدر

در مسئله‌ انتخاب بني‌صدر به عنوان رئيس جمهور، همان‌گونه كه گفتم، به‌جز اعضاء مؤسس حزب جمهوري و برخي ديگر از اعضاء جامعه روحانيت ديگر اعضاء جامعه با نامزدي بني‌صدر مخالفت نكردند و شخص امام نيز با نامزدي ايشان ابراز مخالفتي نداشتند و حتي ايشان مخالفت‌هاي ديگران را دفع مي‌كردند خلاصه آن‌كه در جامعه‌ي روحانيت در مورد بني‌صدر دو طيف وجود داشت: عده‌اي با رياست جمهوري بني‌صدر مخالف بودند، عده‌اي هم موافق بودند.

شهيد بهشتي در راس مخالفان بني صدر بود

در رأس آنهايي كه مخالف بودند آقاي بهشتي بود. ايشان اصلاً از اعضاي جامعه‌ي روحانيت بودند و در عين حال كه در حزب بودند، در جلسات جامعه‌ي روحانيت هم شركت مي‌فرمودند. از اعضاي جامعه: آقاي هاشمي، دكتر باهنر، جناب آقاي خامنه‌اي، بنده، آقاي موحدي كرماني و ظاهراً آقاي عميد زنجاني با بني‌صدر موافق نبوديم.

عده‌اي ديگر هم بودند كه موافق بودند. فكر مي‌كنم آقاي ملكي از آن جمله بودند، بقيه‌ي جامعه كه شايد حدود 17 نفر بودند و اكثريتي را تشكيل مي‌داد، اينها طرفدار كانديداتوري آقاي بني‌صدر بودند. آقاي خسروشاهي سر دسته بودند و بيش از همه متمايل به بني‌صدر بودند.

از اين رو عده‌اي گمان مي‌كردند كه جامعه‌ي روحانيت دربست طرفدار بني‌صدرند مگر برادراني كه در حزب بودند كه با بني‌صدر مخالفت مي‌كردند.

موضع بني صدر روشن نبود

چنان كه گفتم موضع آقاي بني‌صدر نسبت به مسائل انقلاب روشن نبود. واقعاً منهاي مواضع بني‌صدر، اگر مي‌خواستيم مقايسه كنيم؛ ايشان از نظر مديريت به عنوان رئيس‌جمهور، از آقاي حبيبي خيلي جلوتر بود. آقايان جامعه‌ روحانيت هم به همين اعتبار به بني‌صدر رأي دادند.

نكته‌ دوم هم اين بود كه حزب طبعاً عده‌اي را جذب و عده‌اي را دفع مي‌كند، شما مي‌دانيد آقايان روحانيون طبعاً روح استقلال طلبي دارند. اگر كسي وارد حزب مي‌شد، خواه ناخواه قهراً در حزب هضم مي‌شد، ولي يك روحاني و امام جماعت نمي‌توانست اين‌گونه باشد.

از اول يك چنين فرهنگي در روحانيت بوده و هست، به خصوص در تشيّع يك حالت استقلال حاكم بوده كه هميشه در برابر حاكميت‌ها مي‌ايستادند و اين، در روحانيت شيعه، يك فرهنگ است و تا اكنون باقي است و شايد الان هم كه بعضي از روحانيون زير بار دولت نمي‌روند و با دولت مخالفند، معلول همين فرهنگ است كه اصلاً تبعيت را نقد مي‌كنند و استقلال را تأييد مي‌كنند. البته بعضي‌ها هستند كه حالت مخالفت ندارند و بي‌تفاوت از كنار مسائل مي‌گذرند.

اين حساسيت در خيلي از شهرها وجود داشت و به سهولت هر كس پي مي‌برد كه ميان روحانيون و حزب درگيري وجود دارد، مگر روحانيون جوان كه پذيرش داشتند. روحانيون معمّر و سابقه‌دار، كمتر وارد حزب شدند. شايد علتش اين است كه چون آنها مستقل بودند و براي خودشان حرف داشتند، نمي‌توانستند در يك قالبي قرار بگيرند؛ من يقين دارم چنين چيزي بوده و در اثر همين جريانات بود كه آقايان زير بار نمي‌رفتند و از بني‌صدر طرفداري مي‌كردند، البته علاوه بر جنبه‌هاي مثبت بني‌صدر ـ كه در ابتدا ظهور بيشتري داشت ـ جنبه‌هاي منفي او بعدها كشف شد.

بني صدر موجود عجيب و غريبي بود

ولي بنده اين طور نبودم، علتش هم اين بود كه من در شوراي انقلاب با بني‌صدر كار كرده بودم، اما علما و روحانيون غالباً در شوراي انقلاب نبودند؛ به جز دوستان سطح بالا؛ مثل آقايان هاشمي و بهشتي و باهنر. من در دولت بودم، در شوراي انقلاب هم بودم، برخوردهاي بني‌صدر را ديده بودم. احساس مي‌كردم موجود عجيب و غريبي است و من نتوانستم هيچ آني به بني‌صدر ايمان بياورم. واقعاً به ايشان ايمان نياوردم، ولي از طرفي هم مي‌ديديم مي‌گويند بني‌صدر مبارزه كرده، چه كار كرده و از همين حرف‌هايي كه اول انقلاب گفته مي‌شد.

از آن طرف، امام هم تأييد مي‌كردند، نفي نمي‌كردند، ما هم يك نوع تبعيت و پيروي از امام داشتيم. به همين جهت در عين حال كه بني‌صدر را نمي‌پسنديدم و واقعاً نمي‌توانستم ايشان را به عنوان يك رئيس جمهور به مردم معرفي كنم، بنابراين در عين حال كه با نظر جامعه‌ روحانيت به صورت علني مخالفت نكردم ـ چون مصوبه‌اي بود كه اكثريت رأي داده بودند ـ هر كس به طور خصوصي از من در اين باره پرسيد، گفتم من به بني‌صدر رأي نمي‌دهم.

گفتند پس به چه كسي رأي مي‌دهيد؟ گفتم آقاي حبيبي. گفتند ما هم كه مقايسه مي‌كنيم، مي‌بينيم كه آقاي حبيبي بهتر و متدين‌تر است. خودم به او رأي دادم، خانواده‌ام هم به او رأي دادند و همچنين دوستاني كه از من پرسيدند.

البته بعدها كه ماهيت بني‌صدر كشف شد، دوستان ما همه مخالف شدند! كسي نماند كه از بني‌صدر طرفداري كند. در ابتدا بعضي از دوستان ما برداشت مي‌كردند كه اين يك نوع رقابت و جنگ قدرت است. اين‌طور برداشت مي‌كردند و مي‌گفتند جنگ قدرت است، نه تنها دوستان ما، بلكه حاج احمد آقا نيز اين گونه تصور مي‌كرد.

يك روز منزل امام رفتيم، بحث در جريانات بني‌صدر بود. آقاي موسوي اردبيلي هم تا حدي به اين حرف‌ها متمايل بود كه مثلاً دارد جنگ قدرتي درمي‌گيرد. با اينكه ايشان در حزب بود با بعضي حركات آقايان حزبي موافق نبود. شخص من هم به‌لحاظ اينكه در دولت بودم و وزير كشور بودم علني با بني‌صدر مخالفت نمي‌كردم ولي در باطن با او نبودم.

و بالأخره يك روز خدمت امام رفتم عرض كردم آقا! اين بني‌صدر موجود خطرناكي از آب درآمده ـ شايد مدتي هم از رياست جمهوري ايشان گذشته بود ـ، اين وضعي كه من از ايشان مي‌بينم خيلي خطرناك است. اگر قبلاً نمي‌دانستيم حالا فهميديم كه اين، اصلاً عقيده‌اي به ولايت فقيه و روحانيت ندارد.

امام فرمودند من مي‌دانم ولي مدارا مي‌كنم

مثلاً در مورد حجاب كه امام فرمودند خانم‌هايي كه حجاب ندارند بايد از ادارات بيرون بيايند، ايشان مي‌گفت كه حالا يك لچك چه فرق مي‌كند كه زن سرش بكند يا نكند و مي‌گفت من حتي به زنم هم نمي‌گويم لچك سرش كند.

خودش مي‌داند چه بكند. او مي‌گفت شما داريد زن‌ها را محدود مي‌كنيد، از ادارات بيرون مي‌كنيد ـ حتي با دستور امام مخالفت مي‌كردـ گفتم ايشان چنين موجودي است. امام فرمودند كه من مي‌دانم ولي مدارا مي‌كنم و بعد فرمودند من با يك اشاره‌ انگشت مي‌توانم او را بردارم.

بنده هيچ‌گاه با بني‌صدر دوست نبودم، و در خفا در موارد مختلف با بني‌صدر درگيري‌هاي متعدد داشتم؛ بحث‌ها كردم، نصيحتش كردم، خيلي حرف‌ها زدم كه قبلاً به آن اشاره نمودم.

ما در همان موقع به خاطر اينكه تا اندازه‌اي بني‌صدر را تعديل كنيم، جلسه‌ دعوتي داشتيم. آن‌وقت آقاي رجايي نخست وزير و بني صدر هم رئيس جمهور بود. در آن جلسه‌ي اول بني‌صدر آمد، بعد آقاي رجايي تشريف آوردند.

وقتي ايشان وارد شد ما احترام كرديم و جلوي مرحوم رجايي بلند شديم، ولي بني‌صدر اصلاً تكان نخورد و حتي برنگشت به ايشان مثلاً «صبحكم اللهي» بگويد. پس از اتمام نشست مرحوم آقاي خسروشاهي به بني‌صدر اعتراض كرد و گفت آقاي بني‌صدر! چطور شما هيچ احترامي نگذاشتيد؛ اين جلسه، جلسه‌ي صلح و آشتي بود. شما وقتي ايشان {رجايي} وارد شد هيچ اعتنايي نكردي، بالاخره نخست وزير مملكت است.

بني صدر گفت كه در فرانسه رسم نيست كه رئيس جمهور به نخست وزير احترام بكند. من گفتم آقا! اينجا فرانسه نيست، اينجا جمهوري اسلامي ايران است، فرق مي‌كند. تو خود حديث مفصّل بخوان از اين مجمل.

منبع:برترينها

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: خاطرات جالب آيت الله مهدوي كني ازبني صدر،
ادامه مطلب
 

خاطرات جالب آيت الله مهدوي كني ازبني صدر

 

 
در كتاب خاطرات آيت الله مهدوي كني آمده است:«من در دولت بودم، در شوراي انقلاب هم بودم، برخوردهاي بني‌صدر را ديده بودم. احساس مي‌كردم موجود عجيب و غريبي است و من نتوانستم هيچ آني به بني‌صدر ايمان بياورم...»
 

خبرآنلاين: «من در دولت بودم، در شوراي انقلاب هم بودم، برخوردهاي بني‌صدر را ديده بودم. احساس مي‌كردم موجود عجيب و غريبي است و من نتوانستم هيچ آني به بني‌صدر ايمان بياورم...»

كتاب خاطرات آيت الله مهدوي كني كه مركز اسناد انقلاب اسلامي منتشر كرده در سال 1385 توسط غلامرضا خواجه سروي در 6 فصل تدوين شده است. آنچه در ادامه مي‌خوانيد مربوط است به موضوع جامعه روحانيت و بني صدر، از فصل چهارم كتاب كه فارس منتشر كرده است:

جامعه‌ روحانيت و بني‌صدر

در مسئله‌ انتخاب بني‌صدر به عنوان رئيس جمهور، همان‌گونه كه گفتم، به‌جز اعضاء مؤسس حزب جمهوري و برخي ديگر از اعضاء جامعه روحانيت ديگر اعضاء جامعه با نامزدي بني‌صدر مخالفت نكردند و شخص امام نيز با نامزدي ايشان ابراز مخالفتي نداشتند و حتي ايشان مخالفت‌هاي ديگران را دفع مي‌كردند خلاصه آن‌كه در جامعه‌ي روحانيت در مورد بني‌صدر دو طيف وجود داشت: عده‌اي با رياست جمهوري بني‌صدر مخالف بودند، عده‌اي هم موافق بودند.

شهيد بهشتي در راس مخالفان بني صدر بود

در رأس آنهايي كه مخالف بودند آقاي بهشتي بود. ايشان اصلاً از اعضاي جامعه‌ي روحانيت بودند و در عين حال كه در حزب بودند، در جلسات جامعه‌ي روحانيت هم شركت مي‌فرمودند. از اعضاي جامعه: آقاي هاشمي، دكتر باهنر، جناب آقاي خامنه‌اي، بنده، آقاي موحدي كرماني و ظاهراً آقاي عميد زنجاني با بني‌صدر موافق نبوديم.

عده‌اي ديگر هم بودند كه موافق بودند. فكر مي‌كنم آقاي ملكي از آن جمله بودند، بقيه‌ي جامعه كه شايد حدود 17 نفر بودند و اكثريتي را تشكيل مي‌داد، اينها طرفدار كانديداتوري آقاي بني‌صدر بودند. آقاي خسروشاهي سر دسته بودند و بيش از همه متمايل به بني‌صدر بودند.

از اين رو عده‌اي گمان مي‌كردند كه جامعه‌ي روحانيت دربست طرفدار بني‌صدرند مگر برادراني كه در حزب بودند كه با بني‌صدر مخالفت مي‌كردند.

موضع بني صدر روشن نبود

چنان كه گفتم موضع آقاي بني‌صدر نسبت به مسائل انقلاب روشن نبود. واقعاً منهاي مواضع بني‌صدر، اگر مي‌خواستيم مقايسه كنيم؛ ايشان از نظر مديريت به عنوان رئيس‌جمهور، از آقاي حبيبي خيلي جلوتر بود. آقايان جامعه‌ روحانيت هم به همين اعتبار به بني‌صدر رأي دادند.

نكته‌ دوم هم اين بود كه حزب طبعاً عده‌اي را جذب و عده‌اي را دفع مي‌كند، شما مي‌دانيد آقايان روحانيون طبعاً روح استقلال طلبي دارند. اگر كسي وارد حزب مي‌شد، خواه ناخواه قهراً در حزب هضم مي‌شد، ولي يك روحاني و امام جماعت نمي‌توانست اين‌گونه باشد.

از اول يك چنين فرهنگي در روحانيت بوده و هست، به خصوص در تشيّع يك حالت استقلال حاكم بوده كه هميشه در برابر حاكميت‌ها مي‌ايستادند و اين، در روحانيت شيعه، يك فرهنگ است و تا اكنون باقي است و شايد الان هم كه بعضي از روحانيون زير بار دولت نمي‌روند و با دولت مخالفند، معلول همين فرهنگ است كه اصلاً تبعيت را نقد مي‌كنند و استقلال را تأييد مي‌كنند. البته بعضي‌ها هستند كه حالت مخالفت ندارند و بي‌تفاوت از كنار مسائل مي‌گذرند.

اين حساسيت در خيلي از شهرها وجود داشت و به سهولت هر كس پي مي‌برد كه ميان روحانيون و حزب درگيري وجود دارد، مگر روحانيون جوان كه پذيرش داشتند. روحانيون معمّر و سابقه‌دار، كمتر وارد حزب شدند. شايد علتش اين است كه چون آنها مستقل بودند و براي خودشان حرف داشتند، نمي‌توانستند در يك قالبي قرار بگيرند؛ من يقين دارم چنين چيزي بوده و در اثر همين جريانات بود كه آقايان زير بار نمي‌رفتند و از بني‌صدر طرفداري مي‌كردند، البته علاوه بر جنبه‌هاي مثبت بني‌صدر ـ كه در ابتدا ظهور بيشتري داشت ـ جنبه‌هاي منفي او بعدها كشف شد.

بني صدر موجود عجيب و غريبي بود

ولي بنده اين طور نبودم، علتش هم اين بود كه من در شوراي انقلاب با بني‌صدر كار كرده بودم، اما علما و روحانيون غالباً در شوراي انقلاب نبودند؛ به جز دوستان سطح بالا؛ مثل آقايان هاشمي و بهشتي و باهنر. من در دولت بودم، در شوراي انقلاب هم بودم، برخوردهاي بني‌صدر را ديده بودم. احساس مي‌كردم موجود عجيب و غريبي است و من نتوانستم هيچ آني به بني‌صدر ايمان بياورم. واقعاً به ايشان ايمان نياوردم، ولي از طرفي هم مي‌ديديم مي‌گويند بني‌صدر مبارزه كرده، چه كار كرده و از همين حرف‌هايي كه اول انقلاب گفته مي‌شد.

از آن طرف، امام هم تأييد مي‌كردند، نفي نمي‌كردند، ما هم يك نوع تبعيت و پيروي از امام داشتيم. به همين جهت در عين حال كه بني‌صدر را نمي‌پسنديدم و واقعاً نمي‌توانستم ايشان را به عنوان يك رئيس جمهور به مردم معرفي كنم، بنابراين در عين حال كه با نظر جامعه‌ روحانيت به صورت علني مخالفت نكردم ـ چون مصوبه‌اي بود كه اكثريت رأي داده بودند ـ هر كس به طور خصوصي از من در اين باره پرسيد، گفتم من به بني‌صدر رأي نمي‌دهم.

گفتند پس به چه كسي رأي مي‌دهيد؟ گفتم آقاي حبيبي. گفتند ما هم كه مقايسه مي‌كنيم، مي‌بينيم كه آقاي حبيبي بهتر و متدين‌تر است. خودم به او رأي دادم، خانواده‌ام هم به او رأي دادند و همچنين دوستاني كه از من پرسيدند.

البته بعدها كه ماهيت بني‌صدر كشف شد، دوستان ما همه مخالف شدند! كسي نماند كه از بني‌صدر طرفداري كند. در ابتدا بعضي از دوستان ما برداشت مي‌كردند كه اين يك نوع رقابت و جنگ قدرت است. اين‌طور برداشت مي‌كردند و مي‌گفتند جنگ قدرت است، نه تنها دوستان ما، بلكه حاج احمد آقا نيز اين گونه تصور مي‌كرد.

يك روز منزل امام رفتيم، بحث در جريانات بني‌صدر بود. آقاي موسوي اردبيلي هم تا حدي به اين حرف‌ها متمايل بود كه مثلاً دارد جنگ قدرتي درمي‌گيرد. با اينكه ايشان در حزب بود با بعضي حركات آقايان حزبي موافق نبود. شخص من هم به‌لحاظ اينكه در دولت بودم و وزير كشور بودم علني با بني‌صدر مخالفت نمي‌كردم ولي در باطن با او نبودم.

و بالأخره يك روز خدمت امام رفتم عرض كردم آقا! اين بني‌صدر موجود خطرناكي از آب درآمده ـ شايد مدتي هم از رياست جمهوري ايشان گذشته بود ـ، اين وضعي كه من از ايشان مي‌بينم خيلي خطرناك است. اگر قبلاً نمي‌دانستيم حالا فهميديم كه اين، اصلاً عقيده‌اي به ولايت فقيه و روحانيت ندارد.

امام فرمودند من مي‌دانم ولي مدارا مي‌كنم

مثلاً در مورد حجاب كه امام فرمودند خانم‌هايي كه حجاب ندارند بايد از ادارات بيرون بيايند، ايشان مي‌گفت كه حالا يك لچك چه فرق مي‌كند كه زن سرش بكند يا نكند و مي‌گفت من حتي به زنم هم نمي‌گويم لچك سرش كند.

خودش مي‌داند چه بكند. او مي‌گفت شما داريد زن‌ها را محدود مي‌كنيد، از ادارات بيرون مي‌كنيد ـ حتي با دستور امام مخالفت مي‌كردـ گفتم ايشان چنين موجودي است. امام فرمودند كه من مي‌دانم ولي مدارا مي‌كنم و بعد فرمودند من با يك اشاره‌ انگشت مي‌توانم او را بردارم.

بنده هيچ‌گاه با بني‌صدر دوست نبودم، و در خفا در موارد مختلف با بني‌صدر درگيري‌هاي متعدد داشتم؛ بحث‌ها كردم، نصيحتش كردم، خيلي حرف‌ها زدم كه قبلاً به آن اشاره نمودم.

ما در همان موقع به خاطر اينكه تا اندازه‌اي بني‌صدر را تعديل كنيم، جلسه‌ دعوتي داشتيم. آن‌وقت آقاي رجايي نخست وزير و بني صدر هم رئيس جمهور بود. در آن جلسه‌ي اول بني‌صدر آمد، بعد آقاي رجايي تشريف آوردند.

وقتي ايشان وارد شد ما احترام كرديم و جلوي مرحوم رجايي بلند شديم، ولي بني‌صدر اصلاً تكان نخورد و حتي برنگشت به ايشان مثلاً «صبحكم اللهي» بگويد. پس از اتمام نشست مرحوم آقاي خسروشاهي به بني‌صدر اعتراض كرد و گفت آقاي بني‌صدر! چطور شما هيچ احترامي نگذاشتيد؛ اين جلسه، جلسه‌ي صلح و آشتي بود. شما وقتي ايشان {رجايي} وارد شد هيچ اعتنايي نكردي، بالاخره نخست وزير مملكت است.

بني صدر گفت كه در فرانسه رسم نيست كه رئيس جمهور به نخست وزير احترام بكند. من گفتم آقا! اينجا فرانسه نيست، اينجا جمهوري اسلامي ايران است، فرق مي‌كند. تو خود حديث مفصّل بخوان از اين مجمل.

منبع:برترينها

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: خاطرات جالب آيت الله مهدوي كني ازبني صدر،
ادامه مطلب
 

 

بيانات امام خميني(ره) در رابطه با شهادت دكتر بهشتي

بسمه تعالي

 

 

البته اين پيشامد منتظره،البته اين پيشامد براي همه ملت ما ناگوار بود ويك اشخاصي كه براي خدمت خودشان را حاضر كرده بودند و خدمتگزار اين كشور بودند اشخاصي بودندكه آنقدري كه من از آنها مي شناسم،از ابرار بوده اند،از اشخاص متعهد بوده اند كه در رأس آنها مرحوم شهيد بهشتي است.ايشان را من بيست سال بيشتر مي شناختم.مراتب فضل ايشان و مراتب تفكر ايشان و مراتب تعهد ايشان بر من معلوم بود و آنچه كه من راجع به ايشان متأثر هستم،شهادت ايشان در مقابل اوناچيز است و آن مظلوميت ايشان در اين كشور بود. مخالفين انقلاب،افرادي كه بيشتر متعهدند،مؤثرتر در انقلابند،آنها را بيشتر مورد هدف قرار داده اند.ايشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگي بود.تهمت ها،تهمت هاي ناگوار به ايشان مي زدند.از آقاي بهشتي اينها مي خواستند يك موجود ستمكار ديكتاتور معرفي كنند. در صورتي كهمن بيش از بيست سال ايشان را مي شناختم و برخلاف آنچه اين بي انصاف ها در سرتاسر كشور تبليغ كردند و مرگ بر بهشتي گفتند،من او را يك فرد متعهد ،مجتهد،متدين،علاقمند به ملت،علاقه مند به اسلام وبه دردبخور براي جامعه خودمان مي دانستم.

 

از صدر اسلام تا كنون دو خط بوده است،يك خط اشخاص راحت طلب و يك خطي كه ترسيمش را انبيا كرده اند.

 

از صدر اسلام تاكنون دو طريقه ، دو خط بوده است: يك خط، خط اشخاص راحت طلب كه تمام همشن به اين است كه يك طعمه اي پيداكنند و بخورند و بخوابند، و عبادت خدا هم آنهايي كه مسلمان بودند ،مي كردند، اما مقدم بر هر چيزي در نظر آنها راحت طلبي بود. در صدر اسلام از اين اشخاص بودند وقتي كه حضرت سيدالشهداء سلام ا... عليه مي خواستند مسافرت كنند به اين سفر عظيم،بعضي از اينها نصيحت مي كردند كه براي چه شما اينجا هستيد،مأمونيد وحاصل بنشينيد و بخوريد و بخوابيدو از همان ها بعضي قماش ها بودند كه اشكال هم مي كردند كه يك قدرت بزرگي را در مقابلش چرا يك عده كمي قيام مي كنند.اين در طول تاريخ تا حالا بوده است، از اول نهضت اسلامي ما شاهد اشخاصي كه به اين وضع بوده اند،راحت را بر هر چيزي مقدم مي داشته اند،تكليف را اين مي دانستند كه نمازي بخوانند و روزه اي بگيرند و بنشينند در منزلشان ذكري بگويند و فكري بكنند و اگر چنانچه يك اشخاص انحرافي هم باشند غيبت بكنند،بروند عبادتشان را بكنند و بنشينندو در مجالسشان غيبت بكنند ،تهمت بزنند. اين يك راهي بود كه يك دسته اي از مردم داشتند كه تمام آمال آنها اين بود كه آدم اينجا اين چند روزي كه هست،خوب استراحت بكند،بنشيند در خانه اش عبادت بكند اسلام را خلاصه كرده بودند در عبادات،مثلاً نماز و روزه و امثال اينها، براي اسلام،عم غير از اين،خيلي ، نه اطلاعات صحيح داشتند ونه ارزشي قائل بودند،همان بايد در منزل ها بنشينند ونگاه كنند و به ديگران اشكال كنند.در آنوقتي كه اول نهضت بود،يك شخص سرشناس از اين اشخاص گفته بود كه ايراني ها ديوانه شده اند.قيام در مقابل محمدرضا را و ايستادگي در مقابل ظلم را  ، با تغيير ديوانگي،يكي از اشخاص سرشناس معرفي كردند.آن كاسب يا تاجري كه در منزل او بود و از او شنيد اين را ،گفته بود اين از خريتشان بوده است آدم كه نمي رود در توي خيابان مقابل مسلسل بايستد. و همان آقاي سرشناس پرونده اش از ساواك بيرون آمده و آنوقتي كه جوان هاي ما در خيابان ها كشته مي شدند،انگشتربراي سلامت محمدرضا فرستاده بود.يك دسته اينطور بود كه حضرت امير سلام ا... عليه از اينها تعبير مي كند كه اينها همشان علفشان است مثل حيواناتي كه همشان اين است كه شكمش سير بشود،شهواتش را برهمه چيز مقدم مي دارد،نماز هم مي خواند و روزه هم مي گيرد و عبادات شرعي را هم بجا مي آورد،لكن اينطور است وضع تفكر كه انسان نبايد خودش را در معرض يك خطري، در معرض يك چيزي قرار بدهد واين كاري كه اين ملت شريف اسلام كردند،اين كار يك كارجنون آميز بوده است.يك دسته ديگر هم انبيا بوده اند و اولياء بزرگ، آنها هم يك مكتبي بود و يك خطي بود،تمام عمرشان را صرف مي كردند در اينكه با ظلم ها و باچيزهايي كه در ممالك دنيا واقع مي شود،همشان را اينها صرف مي كردند در مقابله با اينها،كسي كه تاريخ انبياء را ديده باشد و تاريخ اسلام را ديده باشد وتاريخ زندگي حضرت رسول سلام ا... عليه را وائمه اطهار و اصحاب رسول ا... را ديده باشد مي بيند كه اينها از اولي كه وارد شدند درميدان و به حد بلوغ رسيدندو رسول اكرم از اولي كه آن رسالت به او محول شد تا آنوقتي كه در بستر مرگ خوابيده بود يا شهادت،بين اين بستر و آن بعثت،تمام فعاليت بوده است،جنگ بوده ،دفاع بوده و كسي كه زندگي اميرالمؤمنين سلام ا... عليه را مشاهده كند نيز همينطور بوده ،جهاد در راه خدا و جهاد در راه احكام خدا بوده است  وساير ائمه عليهم السلام،البته آن كه از همه بارزتر و معروف تر است سيدالشهدا سلام ا... عليه است. اگر وضع تفكر سيدالشهدا سلام ا... عليه مثل بعض مقدسين زمان خودش بود،آنها طرحشان اين بود كه بماند همان در جوار حضرت رسول سلام ا... عليه و عبادت كند،اگر وضع تفكر مولا هم اينطور بود كربلائي پيش نمي آمد، يك راحت طلبي بود و كناره گيري از جامعه و دعا و ذكر بود،لكن وضع تفكر جور ديگري بود. اگر چنانچه ائمه ما عليهم السلام سازش مي كردند با اهل ظلم و ستم،احترامشان بسيار زياد بود،خلفا حاضر بودند كه آنها دست از دعوتشان بردارند.حضرت موسي بن جعفر همين طور من باب اتفاق نبود كه چندين سال در حبس بسر برد،و تبعيد بعض ائمه و احضار از مدينه ،بردنشان به محل خليفه،همچو  نبود كه اينها يك مردم عادي باشند كه همين بنشينند و درسي بخوانندو درسي بگويند و مطالعه اي بكنند وعبادت خدا را بكنند و در جوار رسول خدا عبادت كنند. اگر طرز افكار آنها هم اين بود،اين مذهب، اين مذهبي كه در مقابل ظلم در طول تاريخ واقع شده است نبود.اين دو رشته،از اول خلقت تا حالا بوده است. رشته ي تعهد به اسلام وايستادگي در مقابل ظلم و ستم و ديكتاتوري وقدرت هاي شيطاني، و سازش. من در طول اين نهضت اشخاصي را، بسيارهم مردم نمازخوان و ملا و معتبر و اينها،لكن در همان يورش اول كه سازمان امنيت برد و يك دسته اي را اذيت كرد و زد،راحت طلبي را برداشتند و انتخاب كردند و كنار نشستند و حالا يا ساكت كنار نشسته اند يا بعضي هم ساكت نشدند  و كنار نشستند يعني موافقت كردندبا دستگاه. اين دسته اي كه خودشان را از اول مهيا كردند براي مقابله،مقابله با ظلم، اين دسته از اول توجه به اين معنا داشتندكه اين مقابله زحمت دارد،اين مقابله شهادت دارد،اين مقابله حبس دارد.اينها در حبس هم بعضي شان مي رفتند و آن زجرها را مي كشيدند،قدمشان كه از حبس بيرون مي آمد مي رفتند،سراغ باز مقابله،براي اينكه اين يك مكتبي بود و يك خطي بود،خطي كه ترسيمش را انبيا از صدر عالم كرده اند،‌ آن انبيائي كه در آتش سوزاندند آنها را و ارّه كردند آنها را و آنها اگر مي خواستند كه آن خط خودشان را منحرف كنند،خيلي هم محترم بودند.اين آقاياني كه در اين مسائل وارد بودند متوجه اين معنا بودند كه در زمان محمدرضا معلوم بود كه هر كسي هر عملي بكند،هرحرفي بزند.اين در حبس است و درشكنچه است ودركذا، لكن اينها حبس را مي رفتند،شكنجه را مي ديدند،بيرون مي آْمدند وباز همان پست را اداره ميكردند.

 


 

با ترور شخصيت ها، ملت از صحنه خارج نمي شود

ما نبايد تصور اين را بكنيم كه اين ابرقدرت ها از ما دست برداشته اند.ملتي كه مي خواهد زنده باشد و مي خواهد مستقل باشدو نوكر نباشد،وابسته نباشد و مي خواهد آزاد باشد وتحت سلطه نباشد، اين ملت بايد مهيا باشد براي همه چيز.اگر راحت طلبي را مي خواهد ملت،از زمان محمدرضا بهتر از همه اين بود كه ظهر بيايند نماز بخوانندبا امام جماعتشان،امام جماعت برود سراغ كارشو شما برويد سراغ كسبتان، راحت طلبي اين را اقتضا مي كرد،حالا هم باز همان رژيم بود و همان بساط بود و شما هم نان تان را مي خوريد و آب تان را مي خوريدو شميران تان را هم مي رفتيد و كارهاي عادي تان را انجام مي داديد،لكن تكليف هم اين است؟در مقابل خدا هم مي شود انسان عذر بيخودي بتراشد؟فرضاً كه حالا كسي عذر تراشيد به اينكه،خوب ما ديديم كه وقتي وارد بوديم در اين امور،از همه اطراف كشورهاي وابسته به امريكا و شوروي وافراد وابسته به اينها از داخل و خارج مزاحمت ايجاد مي كنند،مي كشند افراد را،بمب مي گذارند و چه مي كنند،هجوم مي كنند و وارد كشور مي شوند،خوب،تكليف چيست؟ تكليف اين است كه حالا ما رها كنيم آن طريقه اسلام را و آن طريقه انبيا را و راحت طلبي را انتخاب كنيم وچند روز ادامه زندگي حيواني بدهيم؟! با حيوانات فرق نداشته باشيم؟! حيوانات هم «إن من شيئي إلا يسبح بحمد ربك»آنها هم ذكر و تسبيح دارند،لكن همشان علفشان است،انسان هم بايد اينطوري باشد كه همّش اين علفش باشد و هرچه ذلت و خواري است تن به آن بدهد براي اينكه چند روز زندگي مرفه بكند؟! اين زندگي اي است كه بعضي انتخاب كرده اند براي خودشان و آنوقت اين جوان هاي ما كه در جبهه و پشت جبهه مشغول به فعاليت هستند و اين جهاد سازندگي كه شما آقايان از اعضاي آن هستيد،روز وشب خودتان را براي اين ملت صرف مي كنيد،آنها كنار بنشينند و بگويند كه اينها مجنون شده اند! كنار بنشينند واعلاميه بدهند،روشنفكرشان اعلاميه دهد،روشنفكرشان صحبت كند ومحكوم كند.خوب،در مقابل رفقاي خودشان البته مي نشينند و حرف هائي مي زنند، براي خودشان هم تكليف شرعي معين مي كنند،اما در مقابل خدا هم مي شود انسان تكليف شرعي درست كند؟!خدا را هم مي شود اغفال كرد نعوذ بال..؟!

 

 

 روح ا... موسوي الخميني                 

         60/4/8                           

 

منبع : صحيفه نور /جلد 7 /صفحه 47-44                

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: بيانات امام خميني(ره) در رابطه با شهادت دكتر بهشتي،
ادامه مطلب
 

 

 

بسمه تعالي

 

 

البته اين پيشامد منتظره،البته اين پيشامد براي همه ملت ما ناگوار بود ويك اشخاصي كه براي خدمت خودشان را حاضر كرده بودند و خدمتگزار اين كشور بودند اشخاصي بودندكه آنقدري كه من از آنها مي شناسم،از ابرار بوده اند،از اشخاص متعهد بوده اند كه در رأس آنها مرحوم شهيد بهشتي است.ايشان را من بيست سال بيشتر مي شناختم.مراتب فضل ايشان و مراتب تفكر ايشان و مراتب تعهد ايشان بر من معلوم بود و آنچه كه من راجع به ايشان متأثر هستم،شهادت ايشان در مقابل اوناچيز است و آن مظلوميت ايشان در اين كشور بود. مخالفين انقلاب،افرادي كه بيشتر متعهدند،مؤثرتر در انقلابند،آنها را بيشتر مورد هدف قرار داده اند.ايشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگي بود.تهمت ها،تهمت هاي ناگوار به ايشان مي زدند.از آقاي بهشتي اينها مي خواستند يك موجود ستمكار ديكتاتور معرفي كنند. در صورتي كهمن بيش از بيست سال ايشان را مي شناختم و برخلاف آنچه اين بي انصاف ها در سرتاسر كشور تبليغ كردند و مرگ بر بهشتي گفتند،من او را يك فرد متعهد ،مجتهد،متدين،علاقمند به ملت،علاقه مند به اسلام وبه دردبخور براي جامعه خودمان مي دانستم.

 

از صدر اسلام تا كنون دو خط بوده است،يك خط اشخاص راحت طلب و يك خطي كه ترسيمش را انبيا كرده اند.

 

از صدر اسلام تاكنون دو طريقه ، دو خط بوده است: يك خط، خط اشخاص راحت طلب كه تمام همشن به اين است كه يك طعمه اي پيداكنند و بخورند و بخوابند، و عبادت خدا هم آنهايي كه مسلمان بودند ،مي كردند، اما مقدم بر هر چيزي در نظر آنها راحت طلبي بود. در صدر اسلام از اين اشخاص بودند وقتي كه حضرت سيدالشهداء سلام ا... عليه مي خواستند مسافرت كنند به اين سفر عظيم،بعضي از اينها نصيحت مي كردند كه براي چه شما اينجا هستيد،مأمونيد وحاصل بنشينيد و بخوريد و بخوابيدو از همان ها بعضي قماش ها بودند كه اشكال هم مي كردند كه يك قدرت بزرگي را در مقابلش چرا يك عده كمي قيام مي كنند.اين در طول تاريخ تا حالا بوده است، از اول نهضت اسلامي ما شاهد اشخاصي كه به اين وضع بوده اند،راحت را بر هر چيزي مقدم مي داشته اند،تكليف را اين مي دانستند كه نمازي بخوانند و روزه اي بگيرند و بنشينند در منزلشان ذكري بگويند و فكري بكنند و اگر چنانچه يك اشخاص انحرافي هم باشند غيبت بكنند،بروند عبادتشان را بكنند و بنشينندو در مجالسشان غيبت بكنند ،تهمت بزنند. اين يك راهي بود كه يك دسته اي از مردم داشتند كه تمام آمال آنها اين بود كه آدم اينجا اين چند روزي كه هست،خوب استراحت بكند،بنشيند در خانه اش عبادت بكند اسلام را خلاصه كرده بودند در عبادات،مثلاً نماز و روزه و امثال اينها، براي اسلام،عم غير از اين،خيلي ، نه اطلاعات صحيح داشتند ونه ارزشي قائل بودند،همان بايد در منزل ها بنشينند ونگاه كنند و به ديگران اشكال كنند.در آنوقتي كه اول نهضت بود،يك شخص سرشناس از اين اشخاص گفته بود كه ايراني ها ديوانه شده اند.قيام در مقابل محمدرضا را و ايستادگي در مقابل ظلم را  ، با تغيير ديوانگي،يكي از اشخاص سرشناس معرفي كردند.آن كاسب يا تاجري كه در منزل او بود و از او شنيد اين را ،گفته بود اين از خريتشان بوده است آدم كه نمي رود در توي خيابان مقابل مسلسل بايستد. و همان آقاي سرشناس پرونده اش از ساواك بيرون آمده و آنوقتي كه جوان هاي ما در خيابان ها كشته مي شدند،انگشتربراي سلامت محمدرضا فرستاده بود.يك دسته اينطور بود كه حضرت امير سلام ا... عليه از اينها تعبير مي كند كه اينها همشان علفشان است مثل حيواناتي كه همشان اين است كه شكمش سير بشود،شهواتش را برهمه چيز مقدم مي دارد،نماز هم مي خواند و روزه هم مي گيرد و عبادات شرعي را هم بجا مي آورد،لكن اينطور است وضع تفكر كه انسان نبايد خودش را در معرض يك خطري، در معرض يك چيزي قرار بدهد واين كاري كه اين ملت شريف اسلام كردند،اين كار يك كارجنون آميز بوده است.يك دسته ديگر هم انبيا بوده اند و اولياء بزرگ، آنها هم يك مكتبي بود و يك خطي بود،تمام عمرشان را صرف مي كردند در اينكه با ظلم ها و باچيزهايي كه در ممالك دنيا واقع مي شود،همشان را اينها صرف مي كردند در مقابله با اينها،كسي كه تاريخ انبياء را ديده باشد و تاريخ اسلام را ديده باشد وتاريخ زندگي حضرت رسول سلام ا... عليه را وائمه اطهار و اصحاب رسول ا... را ديده باشد مي بيند كه اينها از اولي كه وارد شدند درميدان و به حد بلوغ رسيدندو رسول اكرم از اولي كه آن رسالت به او محول شد تا آنوقتي كه در بستر مرگ خوابيده بود يا شهادت،بين اين بستر و آن بعثت،تمام فعاليت بوده است،جنگ بوده ،دفاع بوده و كسي كه زندگي اميرالمؤمنين سلام ا... عليه را مشاهده كند نيز همينطور بوده ،جهاد در راه خدا و جهاد در راه احكام خدا بوده است  وساير ائمه عليهم السلام،البته آن كه از همه بارزتر و معروف تر است سيدالشهدا سلام ا... عليه است. اگر وضع تفكر سيدالشهدا سلام ا... عليه مثل بعض مقدسين زمان خودش بود،آنها طرحشان اين بود كه بماند همان در جوار حضرت رسول سلام ا... عليه و عبادت كند،اگر وضع تفكر مولا هم اينطور بود كربلائي پيش نمي آمد، يك راحت طلبي بود و كناره گيري از جامعه و دعا و ذكر بود،لكن وضع تفكر جور ديگري بود. اگر چنانچه ائمه ما عليهم السلام سازش مي كردند با اهل ظلم و ستم،احترامشان بسيار زياد بود،خلفا حاضر بودند كه آنها دست از دعوتشان بردارند.حضرت موسي بن جعفر همين طور من باب اتفاق نبود كه چندين سال در حبس بسر برد،و تبعيد بعض ائمه و احضار از مدينه ،بردنشان به محل خليفه،همچو  نبود كه اينها يك مردم عادي باشند كه همين بنشينند و درسي بخوانندو درسي بگويند و مطالعه اي بكنند وعبادت خدا را بكنند و در جوار رسول خدا عبادت كنند. اگر طرز افكار آنها هم اين بود،اين مذهب، اين مذهبي كه در مقابل ظلم در طول تاريخ واقع شده است نبود.اين دو رشته،از اول خلقت تا حالا بوده است. رشته ي تعهد به اسلام وايستادگي در مقابل ظلم و ستم و ديكتاتوري وقدرت هاي شيطاني، و سازش. من در طول اين نهضت اشخاصي را، بسيارهم مردم نمازخوان و ملا و معتبر و اينها،لكن در همان يورش اول كه سازمان امنيت برد و يك دسته اي را اذيت كرد و زد،راحت طلبي را برداشتند و انتخاب كردند و كنار نشستند و حالا يا ساكت كنار نشسته اند يا بعضي هم ساكت نشدند  و كنار نشستند يعني موافقت كردندبا دستگاه. اين دسته اي كه خودشان را از اول مهيا كردند براي مقابله،مقابله با ظلم، اين دسته از اول توجه به اين معنا داشتندكه اين مقابله زحمت دارد،اين مقابله شهادت دارد،اين مقابله حبس دارد.اينها در حبس هم بعضي شان مي رفتند و آن زجرها را مي كشيدند،قدمشان كه از حبس بيرون مي آمد مي رفتند،سراغ باز مقابله،براي اينكه اين يك مكتبي بود و يك خطي بود،خطي كه ترسيمش را انبيا از صدر عالم كرده اند،‌ آن انبيائي كه در آتش سوزاندند آنها را و ارّه كردند آنها را و آنها اگر مي خواستند كه آن خط خودشان را منحرف كنند،خيلي هم محترم بودند.اين آقاياني كه در اين مسائل وارد بودند متوجه اين معنا بودند كه در زمان محمدرضا معلوم بود كه هر كسي هر عملي بكند،هرحرفي بزند.اين در حبس است و درشكنچه است ودركذا، لكن اينها حبس را مي رفتند،شكنجه را مي ديدند،بيرون مي آْمدند وباز همان پست را اداره ميكردند.

 


 

با ترور شخصيت ها، ملت از صحنه خارج نمي شود

ما نبايد تصور اين را بكنيم كه اين ابرقدرت ها از ما دست برداشته اند.ملتي كه مي خواهد زنده باشد و مي خواهد مستقل باشدو نوكر نباشد،وابسته نباشد و مي خواهد آزاد باشد وتحت سلطه نباشد، اين ملت بايد مهيا باشد براي همه چيز.اگر راحت طلبي را مي خواهد ملت،از زمان محمدرضا بهتر از همه اين بود كه ظهر بيايند نماز بخوانندبا امام جماعتشان،امام جماعت برود سراغ كارشو شما برويد سراغ كسبتان، راحت طلبي اين را اقتضا مي كرد،حالا هم باز همان رژيم بود و همان بساط بود و شما هم نان تان را مي خوريد و آب تان را مي خوريدو شميران تان را هم مي رفتيد و كارهاي عادي تان را انجام مي داديد،لكن تكليف هم اين است؟در مقابل خدا هم مي شود انسان عذر بيخودي بتراشد؟فرضاً كه حالا كسي عذر تراشيد به اينكه،خوب ما ديديم كه وقتي وارد بوديم در اين امور،از همه اطراف كشورهاي وابسته به امريكا و شوروي وافراد وابسته به اينها از داخل و خارج مزاحمت ايجاد مي كنند،مي كشند افراد را،بمب مي گذارند و چه مي كنند،هجوم مي كنند و وارد كشور مي شوند،خوب،تكليف چيست؟ تكليف اين است كه حالا ما رها كنيم آن طريقه اسلام را و آن طريقه انبيا را و راحت طلبي را انتخاب كنيم وچند روز ادامه زندگي حيواني بدهيم؟! با حيوانات فرق نداشته باشيم؟! حيوانات هم «إن من شيئي إلا يسبح بحمد ربك»آنها هم ذكر و تسبيح دارند،لكن همشان علفشان است،انسان هم بايد اينطوري باشد كه همّش اين علفش باشد و هرچه ذلت و خواري است تن به آن بدهد براي اينكه چند روز زندگي مرفه بكند؟! اين زندگي اي است كه بعضي انتخاب كرده اند براي خودشان و آنوقت اين جوان هاي ما كه در جبهه و پشت جبهه مشغول به فعاليت هستند و اين جهاد سازندگي كه شما آقايان از اعضاي آن هستيد،روز وشب خودتان را براي اين ملت صرف مي كنيد،آنها كنار بنشينند و بگويند كه اينها مجنون شده اند! كنار بنشينند واعلاميه بدهند،روشنفكرشان اعلاميه دهد،روشنفكرشان صحبت كند ومحكوم كند.خوب،در مقابل رفقاي خودشان البته مي نشينند و حرف هائي مي زنند، براي خودشان هم تكليف شرعي معين مي كنند،اما در مقابل خدا هم مي شود انسان تكليف شرعي درست كند؟!خدا را هم مي شود اغفال كرد نعوذ بال..؟!

 

 

 روح ا... موسوي الخميني                 

         60/4/8                           

 

منبع : صحيفه نور /جلد 7 /صفحه 47-44                

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: بيانات امام خميني(ره) در رابطه با شهادت دكتر بهشتي،
ادامه مطلب
 

 

كد خبر :1541115217855675423 تاريخ :دوشنبه 2 تير 1393 ساعت 04:20 بازديد :198 

روزهاي پرحادثه

آيت​الله بهشتي؛ مردي كه يك ملت بود

هفتم تير 1360، يكي از مقاطع بسيار مهم در تاريخ انقلاب اسلامي است. اهميت اين مقطع در اين عبارت كوتاه مشخص مي‌شود: در اين روز، دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي به دست گروهك تروريستي منافقين منفجر شد و طي اين عمليات، دكتر بهشتي همراه 72 نفر از اعضاي اين حزب به شهادت رسيدند. حال بايد ديد هر يك از كلمات اين جمله با خود چه باري دارند.

 

مساله اول حزب جمهوري اسلامي است، چرا دفتر مركزي اين حزب براي انفجار انتخاب مي شود؟ از ابتداي انقلاب اسلامي، دوگانه اي در ميان نيروهاي سياسي با عنوان خط امام وغير خط امام به وجود آمد. در يك طرف نيروهاي ارزشي، حزب اللهي و خط امامي البته با تفاوت ها و اختلافات دروني حضور داشتند و در طرف ديگر، گروه هايي چون حزب توده، مجاهدين خلق و نيروهاي موسوم به ملي مذهبي يا نهضت آزادي قرار داشتند. اختلاف اصلي اين دو جريان با يكديگر، نحوه نگاه به حضرت امام ( ره) بود. اين كه اوامر ايشان به عنوان يك رهبر مورد نظر قرار داشته باشد و منظومه فكري ايشان قبول شود يا انديشه حزبي يا فردي ديگر مورد توجه باشد.

اين دوگانه در دو مقطع باعث تغيير دولت وقت شد. نخست وقتي كه مهدي بازرگان، نخست وزير دولت موقت در آبان 1358 به دليل اختلاف بر سر موضع دولت درباره تسخير سفارت آمريكا استعفا كرد و دوم وقتي كه اكثريت وقت مجلس شوراي اسلامي ـ كه از نيروهاي خط امام و بخصوص حزب جمهوري اسلامي بودند ـ ابوالحسن بني صدر را از رياست جمهوري خلع و راي عدم كفايت سياسي او را صادر كردند. چنين اقدامي به نيروهاي گروه مجاهدين خلق ـ كه اصلي ترين حاميان بني صدر بودند ـ خوش نيامد و در كنار برخي اختلافات ديگر باعث شد اين گروه فاز نظامي را براي مقابله با نيروهاي خط امام پيش بگيرد. يكي از نخستين فعاليت هاي اين گروه در اين ارتباط، انفجار دفتر حزب رقيب يعني حزب جمهوري اسلامي بود.

مساله دوم اين است كه چرا شهيد بهشتي مورد حمله قرار گرفت؟ موضوع شهيد بهشتي و بني صدر يك موضوع نمادين در چارچوب همان دوگانه خط امام و غيرخط امام است. شهيد بهشتي از ابتداي انقلاب به دليل ايستادن در خط امام مورد حمله گروه هاي رقيب و مخالف قرار مي گرفت تا جايي كه امام خميني(ره) در نخستين سخنراني بعد از شهادت اين شهيد گفتند: «اين را من كرارا گفته‏ام كه مرحوم آقاي بهشتي در اين مملكت مظلوم زيست. تمام مخالفان اسلام و مخالفان اين كشور حمله مستقيم شان را به ايشان و بعضي دوستان ايشان كردند. كسي را كه من بيشتر از 20 سال مي‏شناختم و روحياتش را مطلع بودم و مي‏دانستم چه جور مرد صالحي و مرد به درد بخوري براي اين كشور است، مخالفان او را در كوچه و بازار و محله و صحبت هايي كه همه مي‏كردند، آن‏طور جلوه دادند. يك مرد صالحي را به صورت يك ديكتاتور درآوردند!» (صحيفه نور، جلد 14، ص 515)

اما اگر پرسيده شود دليل اين اختلافات چه بود، بايد به انديشه شهيد بهشتي و انديشه بني صدر و حاميان او توجه كرد؛ انديشه اصولي مبتني بر اسلام با قرائت امام خميني(ره) و يارانش و اسلام التقاطي كه مجاهدين خلق عرضه مي كردند و در نهايت وقتي در عرصه انديشه و البته سياست كاري پيش نبردند، به مبارزه نظامي و حذف فيزيكي روي آوردند.

با اين دو مقدمه بد نيست قدري هم شرح ماجرا گفته شود. ظاهرا ساعت 8 شب 7 تير​ 1360 در حالي كه جلسه شوراي مركزي حزب جمهوري در دفتر مركزي اين حزب در سرچشمه تهران در حال برگزاري بود، فردي به نام محمدرضا كلاهي ـ كه در حال حاضر در كشورهاي خارجي متواري است و كمتر در انظار عمومي هم حاضر مي شود ـ با دو بمب دفتر حزب را منفجر مي كند. در اين واقعه شهيد بهشتي به همراه جمعي از اعضاي شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي از جمله 27 نماينده مجلس و چهار وزير دولت به شهادت رسيدند. طبق اظهارات برخي بازماندگان، امدادرساني غلط هم باعث افزايش آمار شهدا شد​. پيكر مطهر تعدادي از اين شهدا در مقبره خاصي در بهشت زهراي تهران به خاك سپرده شده است.اين حادثه تاثيرات عميقي بر آينده انقلاب اسلامي گذاشت. مهم ترين تاثير اين بود كه انقلاب از متفكر و البته مديري چون شهيد بهشتي محروم شد؛ فردي كه امام درباره او گفت: «بهشتي يك ملت بود براي ملت ما. » در عين حال حزب جمهوري اسلامي بعد از اين حادثه به ركود دچار شد و سرانجام در ميانه دهه 60، فعاليت هاي خود را متوقف كرد. با وجود اين عمليات تروريستي منافقين در سطح شهرها و البته در ميان مسئولان ادامه داشت تا جايي كه دفتر نخست وزيري را شهريور ​ سال 60 منفجر كردند، اما پس از آن بود كه هوشياري مردمي در كنار حفاظت نيروهاي امنيتي، باعث شد رفته رفته اثرات مخرب ترورهاي اين گروهك كمتر شود و آنها براي ادامه حيات خود راه فرار به عراق را پيش گيرند.

مصطفي مسجدي آراني / جام جم

br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: آيت​الله بهشتي؛ مردي كه يك ملت بود،
ادامه مطلب
 

 

 
كد مطلب: 161872
مردي كه يك ملت بود براي ملت ما
سيد جعفر حسيني وديق ،كارشناس ارشد حقوق بين الملل
اشاره: مطلبي كه مي خوانيد از سري يادداشت هاي بينندگان الف است و انتشار آن الزاما به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست. بينندگان الف مي توانند با ارسال يادداشت خود، مطلب ذيل را تاييد يا نقد كنند.
تاريخ انتشار : دوشنبه ۱۲ تير ۱۳۹۱ ساعت ۱۵:۵۵
شهيد بهشتي بدون شك يكي از محوري‌ترين ياران امام خميني(ره) در مبارزات عليه طاغوت بود و اگر بگوييم كه رهبري تشكيلات و انسجام ياران امام با مديريت ايشان صورت مي‌پذيرفت، اغراق نيست.

شايد هيچ جمله‌اي به رسايي تعبيري كه حضرت امام خميني در شهادت آيت‌الله دكتر بهشتي بيان داشتند حق مطلب را در مورد تبيين شخصيت ايشان ادا نكند: «بهشتي يك ملت بود براي ملت ما».

شهيد مظلوم دكتر بهشتي از چهره‌هاي درخشان فكري و سياسي بود كه انقلاب اسلامي به تاريخ اسلام هديه كرده است. عظمت شهيد مظلوم بهشتي در اين است كه از يك سو همواره بر لزوم تشكيلات تاكيد ورزيده و در جهت تحقق آن كوشيده است چرا كه از قرن‌ها پيش نيروهاي اسلامي فاقد تشكيلات منسجم بودند و از همين ناحيه ضربه‌هاي خوف ناك و مهلكي را متحمل بودند، و از سوي ديگر انقلاب را از انحراف و توقف مصون نگه داشت. شهيد مظلوم دكتر بهشتي را مي‌توان يكي از معماران بزرگ تجديد بناي تفكر انقلابي و تشكيلاتي انقلاب اسلامي ايران به شمار آورد زيرا كه در زير لواي رهبري امام امت به هدايت انقلاب در جهت اسلام پرداخت و آن را از انحراف و انزوا يا توقف و ركود محفوظ داشت و در همين راه سرانجام خون پاكش در تداوم بخشيدن به انقلاب و رسواكردن چهره اهريمنان و منافقان بر خاك ريخته است. شهيد بهشتي از چهره‌هاي بزرگ، سياسي و فكري تاريخ معاصر اسلام است او استراتژيست و طراح بزرگ انقلاب و دور انديش و تيزبين بود و با بينش عميق اسلامي تشخيص مي‌داد كه راه درست كدام و جهت و سمت صراط مستقيم الهي كجاست. بينش سياسي نيرومند از موانع را تشخيص و براي رفع آن اقدامات لازم را به عمل مي‌آورد. آگاهي سياسي شهيد بهشتي عظيم و گسترده بود، او انگيزه‌هاي محوري و اصلي آن سوي موضع‌گيري‌هاي نفاق‌آميز گروهك‌ها را به سرعت تشخيص مي‌داد و براي خنثي ساختن آن مبادرت مي‌ورزيد و در يك كلام دكتر بهشتي مرد عمل بود و نه مرد گفتار، سخنران بود اما به مرز سخن بسنده نمي‌كرد، تدبر يكي از ويژگي‌هاي ديگر دكتر بهشتي بود، او مي‌دانست كه در كدام موقع، كدام سخن يا اقدام مناسب است و سخن را چگونه بايد گفت و كار را تحت چه عنواني بايد به انجام رساند كه هم وصول به هدف سهل باشد و هم بهانه‌اي به دست مخالفان داده نشود. شهيد بهشتي طراح عمده انقلاب و خط امام بود وي در اكثر موارد در به راه انداختن جريان‌هاي اصيل اسلامي پيشتاز بوده است. تا پيروزي انقلاب دكتر بهشتي در تحقق خواست‌هاي امام و خنثي ساختن مانورهاي سازشگرانه ليبرال‌ها نقش اصلي را ايفا مي‌كرد. شهيد دكتر بهشتي نقش مهمي در تأسيس مجلس خبرگان و حفظ اصالت آن داشت. او شديداً اصرار مي‌ورزيد كه بايد ملت به كساني رأي دهند كه سوابق آنها نشان داده باشد كه معتقد به اسلام انقلابي‌اند.

انديشه و مشي سياسي و اجتماعي شهيد مظلوم بهشتي ناشي از ايدئولوژي اسلامي و نحوه برداشت او از تعاليم اسلام بود، او را بايد يك عالم اسلام‌شناس و يك مصلح روحاني دانست كه به شيوه صد در صد اسلامي بدون دنباله‌روي از غرب يا التقاط ميان اسلام و شيوه‌هاي غربي، طالب اصلاح جامعه بود، او مي‌انديشيد كه اسلام، هم دين است و هم دولت، هم ايدئولوژي است و هم نظام حكومت. اسلام دين و دوله، هم دين است و هم زندگي، اسلام دين و حياه، بنابراين عالمي رباني بود از تبار ابوذر و عمار، كه آرزو داشت بار ديگر اسلام با همه ابعادش از جمله بعد سياسي‌اش، مجدداً در جامعه اسلامي و در جهان پياده شود و خود واحدي مستقل از گرايش‌هاي شرقي و غربي و نيرويي منفرد در قبال دو ابرقدرت و اقمارش در عرصه جهاني حضور داشته باشد.

پيش از قيام شكوهمند روحانيت به رهبري حضرت امام خميني، مبارزات عقيدتي و سياسي شهيد مظلوم دكتر بهشتي به طور رسمي و به صورت سازمان يافته و حاد با تكيه به رهبري امام كه خود تربيت يافته مكتب او بود در ابعاد گوناگون آغاز شد، مبارزات عقيدتي وي بر اين اساس بود كه در مجامع روشنفكران راجع به مسائل اسلامي، آرا و نظرات نويني اظهار مي‌كرد كه با طرز تفكر قشريون سنتي وفق نمي‌داد و لهذا برخي از آنان با وي به نزاع پرداختند و او را هدف تيرهاي تهمت و افترا قرار دادند و از سوي ديگر آماج تيرهاي سهمگين وابستگان به شرق و التقاطيون ماترياليست و منافقان بي‌چهره قرار گرفت كه در ۷ تير به صورت انفجار عقده‌ها و احقاء جاهلي در آمد. شهيد مظلوم بهشتي، شيوه‌اي را در مبارزه با رژيم پيش گرفته بود كه جز معدودي از انقلابيون سرشناس ايراني كسي مانند وي عمل نكرده است. او از پيشوايان راستين اسلام و امامان اهل‌بيت، اين درس را آموخته بود، شيوه سياسي وي يك نوع تاكتيك مكتبي و هدف‌دار بود، وي در نوشته‌ها و گفتارهايش پرخاشگر و متظاهر به انقلابي بودن شهرت نيافت او معتقد بود مبارزه بايد از روي نقشه صحيح و با تمهيد مقدمات و همراه با تشكيلات منسجم باشد تا به نتيجه برسد. او در فكر پايه‌ريزي بنيادهاي اصيل براي انقلاب بود تا اسلاميت انقلاب حفظ شود. او مرد حقي بود كه از مولايش علي (ع) اخلاص عمل آموخته و به راه امامان بر حق گام بر مي‌داشت. آيا مي‌توان نقش سازندگي وي را در انقلاب، از راه بيان و قلم و سازمان و ايدئولوژي ساختن ناديده گرفت.
بقيه درادامه مطلب
br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: مردي كه يك ملت بود براي ملت ما،
ادامه مطلب
 

 

 
كد مطلب: 161872
مردي كه يك ملت بود براي ملت ما
سيد جعفر حسيني وديق ،كارشناس ارشد حقوق بين الملل
اشاره: مطلبي كه مي خوانيد از سري يادداشت هاي بينندگان الف است و انتشار آن الزاما به معني تاييد تمام يا بخشي از آن نيست. بينندگان الف مي توانند با ارسال يادداشت خود، مطلب ذيل را تاييد يا نقد كنند.
تاريخ انتشار : دوشنبه ۱۲ تير ۱۳۹۱ ساعت ۱۵:۵۵
شهيد بهشتي بدون شك يكي از محوري‌ترين ياران امام خميني(ره) در مبارزات عليه طاغوت بود و اگر بگوييم كه رهبري تشكيلات و انسجام ياران امام با مديريت ايشان صورت مي‌پذيرفت، اغراق نيست.

شايد هيچ جمله‌اي به رسايي تعبيري كه حضرت امام خميني در شهادت آيت‌الله دكتر بهشتي بيان داشتند حق مطلب را در مورد تبيين شخصيت ايشان ادا نكند: «بهشتي يك ملت بود براي ملت ما».

شهيد مظلوم دكتر بهشتي از چهره‌هاي درخشان فكري و سياسي بود كه انقلاب اسلامي به تاريخ اسلام هديه كرده است. عظمت شهيد مظلوم بهشتي در اين است كه از يك سو همواره بر لزوم تشكيلات تاكيد ورزيده و در جهت تحقق آن كوشيده است چرا كه از قرن‌ها پيش نيروهاي اسلامي فاقد تشكيلات منسجم بودند و از همين ناحيه ضربه‌هاي خوف ناك و مهلكي را متحمل بودند، و از سوي ديگر انقلاب را از انحراف و توقف مصون نگه داشت. شهيد مظلوم دكتر بهشتي را مي‌توان يكي از معماران بزرگ تجديد بناي تفكر انقلابي و تشكيلاتي انقلاب اسلامي ايران به شمار آورد زيرا كه در زير لواي رهبري امام امت به هدايت انقلاب در جهت اسلام پرداخت و آن را از انحراف و انزوا يا توقف و ركود محفوظ داشت و در همين راه سرانجام خون پاكش در تداوم بخشيدن به انقلاب و رسواكردن چهره اهريمنان و منافقان بر خاك ريخته است. شهيد بهشتي از چهره‌هاي بزرگ، سياسي و فكري تاريخ معاصر اسلام است او استراتژيست و طراح بزرگ انقلاب و دور انديش و تيزبين بود و با بينش عميق اسلامي تشخيص مي‌داد كه راه درست كدام و جهت و سمت صراط مستقيم الهي كجاست. بينش سياسي نيرومند از موانع را تشخيص و براي رفع آن اقدامات لازم را به عمل مي‌آورد. آگاهي سياسي شهيد بهشتي عظيم و گسترده بود، او انگيزه‌هاي محوري و اصلي آن سوي موضع‌گيري‌هاي نفاق‌آميز گروهك‌ها را به سرعت تشخيص مي‌داد و براي خنثي ساختن آن مبادرت مي‌ورزيد و در يك كلام دكتر بهشتي مرد عمل بود و نه مرد گفتار، سخنران بود اما به مرز سخن بسنده نمي‌كرد، تدبر يكي از ويژگي‌هاي ديگر دكتر بهشتي بود، او مي‌دانست كه در كدام موقع، كدام سخن يا اقدام مناسب است و سخن را چگونه بايد گفت و كار را تحت چه عنواني بايد به انجام رساند كه هم وصول به هدف سهل باشد و هم بهانه‌اي به دست مخالفان داده نشود. شهيد بهشتي طراح عمده انقلاب و خط امام بود وي در اكثر موارد در به راه انداختن جريان‌هاي اصيل اسلامي پيشتاز بوده است. تا پيروزي انقلاب دكتر بهشتي در تحقق خواست‌هاي امام و خنثي ساختن مانورهاي سازشگرانه ليبرال‌ها نقش اصلي را ايفا مي‌كرد. شهيد دكتر بهشتي نقش مهمي در تأسيس مجلس خبرگان و حفظ اصالت آن داشت. او شديداً اصرار مي‌ورزيد كه بايد ملت به كساني رأي دهند كه سوابق آنها نشان داده باشد كه معتقد به اسلام انقلابي‌اند.

انديشه و مشي سياسي و اجتماعي شهيد مظلوم بهشتي ناشي از ايدئولوژي اسلامي و نحوه برداشت او از تعاليم اسلام بود، او را بايد يك عالم اسلام‌شناس و يك مصلح روحاني دانست كه به شيوه صد در صد اسلامي بدون دنباله‌روي از غرب يا التقاط ميان اسلام و شيوه‌هاي غربي، طالب اصلاح جامعه بود، او مي‌انديشيد كه اسلام، هم دين است و هم دولت، هم ايدئولوژي است و هم نظام حكومت. اسلام دين و دوله، هم دين است و هم زندگي، اسلام دين و حياه، بنابراين عالمي رباني بود از تبار ابوذر و عمار، كه آرزو داشت بار ديگر اسلام با همه ابعادش از جمله بعد سياسي‌اش، مجدداً در جامعه اسلامي و در جهان پياده شود و خود واحدي مستقل از گرايش‌هاي شرقي و غربي و نيرويي منفرد در قبال دو ابرقدرت و اقمارش در عرصه جهاني حضور داشته باشد.

پيش از قيام شكوهمند روحانيت به رهبري حضرت امام خميني، مبارزات عقيدتي و سياسي شهيد مظلوم دكتر بهشتي به طور رسمي و به صورت سازمان يافته و حاد با تكيه به رهبري امام كه خود تربيت يافته مكتب او بود در ابعاد گوناگون آغاز شد، مبارزات عقيدتي وي بر اين اساس بود كه در مجامع روشنفكران راجع به مسائل اسلامي، آرا و نظرات نويني اظهار مي‌كرد كه با طرز تفكر قشريون سنتي وفق نمي‌داد و لهذا برخي از آنان با وي به نزاع پرداختند و او را هدف تيرهاي تهمت و افترا قرار دادند و از سوي ديگر آماج تيرهاي سهمگين وابستگان به شرق و التقاطيون ماترياليست و منافقان بي‌چهره قرار گرفت كه در ۷ تير به صورت انفجار عقده‌ها و احقاء جاهلي در آمد. شهيد مظلوم بهشتي، شيوه‌اي را در مبارزه با رژيم پيش گرفته بود كه جز معدودي از انقلابيون سرشناس ايراني كسي مانند وي عمل نكرده است. او از پيشوايان راستين اسلام و امامان اهل‌بيت، اين درس را آموخته بود، شيوه سياسي وي يك نوع تاكتيك مكتبي و هدف‌دار بود، وي در نوشته‌ها و گفتارهايش پرخاشگر و متظاهر به انقلابي بودن شهرت نيافت او معتقد بود مبارزه بايد از روي نقشه صحيح و با تمهيد مقدمات و همراه با تشكيلات منسجم باشد تا به نتيجه برسد. او در فكر پايه‌ريزي بنيادهاي اصيل براي انقلاب بود تا اسلاميت انقلاب حفظ شود. او مرد حقي بود كه از مولايش علي (ع) اخلاص عمل آموخته و به راه امامان بر حق گام بر مي‌داشت. آيا مي‌توان نقش سازندگي وي را در انقلاب، از راه بيان و قلم و سازمان و ايدئولوژي ساختن ناديده گرفت.
بقيه درادامه مطلب
br نوشته شده در تاريخ ۲۹ خرداد ۱۳۹۴ توسط احمداسماعيلي كريزي نظرات (0)
برچسب‌ها: مردي كه يك ملت بود براي ملت ما،
ادامه مطلب