مشاهیر ایران و جهان

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند سید احمد، در 1277 در شهر آباده متولد شد. پس از انجام تحصیلات مقدماتى و متوسطه وارده مدرسه عالى نظام شد و در 1301 در رشته‏ى توپخانه فارغ‏التحصیل گردید و مأمور خدمت در لشكر جنوب كه مركز آن شیراز بود شد و تدریجا درجات نظامى خود را دریافت نمود. در 1312 درجه‏ى سرگردى و در 1325 درجه‏ى سرتیپى دریافت كرد و سرانجام در 1330 سرلشكر شد. اهمّ مشاغل وى عبارتند از: فرمانده فوج توپخانه لشكر فارس، فرماندار نظامى لارستان، فرماندهى تیپ جهرم و بالاخره فرماندهى لشكر فارس. همت در مصادمات زیادى شركت داشته است. در جنگهاى ممسنى و قشقهائیها در چند نوبت جنگیده است و چند بار بر اثر اصابت گلوله مجروح گردیده است. وى پس از بازنشستگى به استاندارى فارس منصوب شد و مدتى هم شهردارى شیراز را عهده‏دار بود. رویهمرفته در طول خدمات لشكرى و كشورى، خدماتى براى مردم فارس انجام داد و سرانجام در شهر شیراز درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند محمد على، در 1282 متولد شد. پس از انجام تحصیلات ابتدائى و متوسطه وارد مدرسه‏ى نظام قزاقخانه شد و دوره‏ى دو ساله‏ى مدرسه‏ى نظام را گذرانید و به درجه‏ى نایب دومى نائل شد. از سال 1300 تا 1320 در غالب جنگهاى داخلى شركت داشت. در لرستان و آذربایجان و كردستان در جنگهاى متعددى مشاركت نمود و چند بار به سختى مجروح شد. چند بار تحت عمل جراحى قرار گرفت و آثار جراحات گلوله در پاهاى وى هویدا بود و هنگام راه رفتن مى‏لنگید. نشانهاى جنگى بسیارى گرفته بود. پس از تبعید رضاشاه و بازنشسته كردن افسران قدیمى، میدان براى افسران تحصیلكرده و جدى خالى شد. همایونى با درجه‏ى سرهنگى به فرماندهى لشكر خوزستان منصوب شد. مدتى در آن سمت بود و درجه‏ى سرتیپى گرفت و فرماندهى لشكر كردستان و سپس لرستان را به او واگذار كردند. در قیام پیشه‏ورى در تبریز و قاضى محمد در كردستان، او دست‏اندركار بود و براى سركوبى آنان خدماتى انجام داد و در نتیجه یك سال ارشدیت گرفت و در سال 1326 درجه‏ى سرلشكر دریافت كرد. زمانى كه سپهبد رزم‏آرا به نخست‏وزیرى منصوب شد، همایونى به نخست‏وزیرى منتقل گردید و ریاست كل بازرسى نخست‏وزیرى را عهده‏دار شد. پس از قتل رزم‏آرا از كار كناره‏گیرى نمود و بازنشسته شد. در انتخابات زمستانى دوره‏ى بیستم، سرلشكر همایونى از تهران كاندیداى نمایندگى مجلس شد و سرانجام به مجلس راه یافت و در ادوار بیست و یكم و بیست و دوم و بیست و سوم از كوهدشت به وكالت انتخاب گردید. در دوره‏ى اخیر رئیس سنى مجلس شوراى ملى شد و چون سنش از هفتاد تجاوز كرده بود، دیگر به مجلس راه نیافت. در سن 90 سالگى در تهران درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

در 1277 متولد شد مدارس سن‏لوئى و دارالنفون و مدرسه‏ى افسرى نظمیه را طى كرد و در 1298 با احراز رتبه‏ى اول به درجه‏ى افسرى رسید. اولین شغل مهم وى ریاست دایره تأمین عبور و مرور تهران بود. بعد ریاست چند كمیساریا را در تهران عهده‏دار گردید. وى علاوه بر مدرسه پلیس دیپلم ششم ادبى گرفت و دانشكده حقوق تهران را طى نمود و در چند كنفرانس جهانى پلیس شركت كرد. در 1322 با درجه‏ى سرهنگى رئیس شهربانى گیلان شد. از دیگر مشاغل او ریاست اداره كل دفتر و ریاست اداره‏ى كارگزینى بود. در سال 1328 رئیس پلیس انتظامى شد و مدت دو سال در آن سمت بود. بعد رئیس اداره‏ى راهنمائى و رانندگى شد و در این سمت به درجه‏ى سرتیپى رسید. در 1331 معاون كل شهربانى شد و قریب شش سال این سمت را عهده‏دار بود و ضمنا نایب رئیس انجمن بین‏المللى پلیس جنائى هم بود. سرتیپ همایونفر به زبانهاى فرانسه و انگلیسى تسلط كامل داشت و در اوایل خدمت مدتى مترجم كلنل بیورلینگ سوئدى رئیس پلیس تهران بود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

در 1282 متولد شد. تحصیلات ابتدائى و متوسطه را در همدان انجام داد و از مدرسه‏ى عالى علوم سیاسى دانشنامه گرفت. در 1306 ش با پایه‏ى 3 ادارى، به استخدام در دادگسترى درآمد و یك سال بعد پایه‏ى او تبدیل به رتبه‏ى قضائى شد و مشاغلى از قبیل دادیارى، بازپرسى، ریاست دادگاه را طى كرد و به دادستانى شهرستان مشهد منصوب شد. از آنچا به دادستانى تبریز رفت و از تبریز به مقام دادستانى اصفهان منصوب گردید. در 1322 دادستان تهران شد سپس به معاونت اداره كل نظارت و دادیارى دیوان عالى كشور رسید. بعد ریاست شعبه‏ى 2 تجدیدنظر در املاك به او واگذار شد تا سرانجام به ریاست دادگسترى استان هشتم و بعد به ریاست دادگسترى استان هفتم منصوب گردید. زمانى كه ریاست دادگسترى استان فارس را عهده‏دار بود، مدتى كفالت استاندارى را نیز متصدى گردید. سرابندى در دوران حكومت دكتر مصدق، به استاندارى كرمانشاهان منصوب شد و در دولت سپهبد زاهدى، معاون نخست‏وزیر گردید و بعد به استاندارى خوزستان رفت. پس از اتمام دوره استاندارى، به خدمات قضائى ادامه داد، مقام مستشارى دیوان كشور و مدیریت كل قضائى به او واگذار شد. آخرین سمت قضائى او عضویت دادگاه تجدیدنظر قضات بود. وفات او در سال 1344 اتفاق افتاد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

فرزند حاج میرزا یحیى مجتهد و نوه‏ى دخترى میرزا حسن آشتیانى روحانى متنفذ دوران ناصرالدین‏شاه و مظفرالدین‏شاه است. در 1278 ش در تهران تولد یافت. تحصیلات قدیم و جدید را ادامه داد و از مدرسه‏ى عالى حقوق درجه‏ى لیسانس گرفت و به خدمت در دادگسترى درآمد. چند سالى در عدلیه اشتغال داشت تا براى ادامه‏ى تحصیل به فرانسه رفت و دكتراى حقوق دریافت نمود. در سال 1310 ش به دادستانى مشهد و سپس به دادستانى استان خراسان منصوب شد و پس از آن دادیار دیوان عالى كشور گردید. در اواخر سال 1321 به معیت تنى چند از قضات، به پیشنهاد داور از وزارت دادگسترى به وزارت مالیه انتقال یافت و مدیر كل انحصار تریاك شد. پس از چندى، ریاست كل گمرك را به او سپردند. در سال 1315 مجید آهى وزیر راه، او را به معاونت خود برگزید. پس از یك سال، آهى مغضوب شد. سجادى ابتدا به كفالت و سپس به وزارت راه رسید و كار تكمیل راه‏آهن سراسرى و ایجاد راه‏هاى شوسه را دنبال كرد. در كابینه‏هاى جم، متین دفترى، على منصور و فروغى وزیر راه بود. در اواخر شهریور 1320 از طرف دولت ماموریت یافت كه هرچه زودتر شاه سابق را ملاقات و ترتیب انتقال دارائى او را بدهد. سجادى به دستور دولت به اصفهان رفت و موجبات انتقال ثروت رضاشاه را فراهم نمود. رضاشاه ناچار كلیه دارائى خود را اعم از منقول و غیرمنقول در قبال یك سیر نبات به فرزندش هبه كرد. در آذرماه 1320 از كابینه كنار رفت، شهردار تهران شد. در سال 1321 به معاونت نخست‏وزیرى برگزیده شد و یك سال بعد به ریاست بانك رهنى ایران مبعوث گردید. در اواسط 1322 به اتفاق عده‏ى زیادى از رجال و مقامات و افسران به جرم همكارى با آلمان فاشیست، از طرف متفقین بازداشت و به اراك اعزام گردید. نزدیك به یك سال در اسارت قواى بیگانه بود. پس از آزادى از زندان به ریاست بنگاه صنعتى و بازرگانى برگمارده شد. مدتى هم ریاست كمیسیون ارز با او بود. سایر مشاغل او به این شرح است: وزیر پیشه و هنر و بازرگانى در كابینه‏ى احمد قوام، وزیر اقتصاد ملى در كابینه‏ى ابراهیم حكیمى، وزیر فرهنگ در كابینه‏ى ساعد، وزیر دادگسترى در كابینه‏ى ساعد، وزیر دارائى در كابینه‏ى على منصور، وزیر مشاور در كابینه‏ى زاهدى، وزیر دارائى در كابینه‏ى علاء، وزیر بازرگانى و سرپرست امور اقتصادى و نایب نخست‏وزیر در كابینه‏ى شریف‏امامى. سجادى در سال 1330 در كابینه‏ى مصدق‏السلطنه به جاى دكتر اقبال به استاندارى آذربایجان و ریاست دانشگاه تبریز منصوب شد و در اواخر حكومت مصدق، به دادستانى انتظامى ارتش رسید. چندى هم استاندارى اصفهان و مدتى هم استاندارى خراسان به عهده‏ى او قرار داشت. در سال 1328 به ریاست هیئت تصفیه كارمندان دولت منصوب شد.این هیئت وظیفه داشت افرادى كه واجد صلاحیت براى خدمت دولت نیستند مشخص نماید. سرانجام این لیست تهیه شد و كارمندان به سه دسته تقسیم شدند: بند الف، بند ب، بند ج. بند اخیر كسانى بودند كه صالح براى خدمت دولت تشخیص داده نشده بودند. وقتى این لیست منتشر شد، نام عده‏ى زیادى از رجال و بزرگان و نمایندگان مجلس در آن بود سر و صدا و جنجالى برخاست، در مجلس نطق‏ها ایراد گردید و اتهامات به اعضاى كمیسیون وارد كردند. سجادى از این اتهامات مصون نماند. نسبتهاى زیادى به او دادند و مورد بغض و كینه‏ى خیلى‏ها قرار گرفت. البته آن لیست هیچوقت ملاك كار قرار نگرفت. سجادى از دوره‏ى اول سنا لاینقطع مقام سناتورى داشت. از دوره‏ى چهارم به بعد نایب رئیس سنا هم شد. در اواخر مشروطیت چند ماهى هم به ریاست سنا انتخاب شد. محمد سجادى از یك خانواده‏ى روحانى بود، از لحاظ علمى مردمى جامع و به اصول مبانى حقوق آشنائى داشت. در كار ادارى به كاردانى و جدیت ضرب‏المثل بود. در عین حال كج‏سلیقگى و تندى و حمایت از عده‏اى نالایق مورد تایید همگان مى‏باشد. در عین دوران مشروطیت ایران، سجادى اولین و آخرین شخصى بوده است كه از ابتداى ورود به خدمت كه پنجاه سال طول كشید، حتى براى چند روز هم بیكار نبوده است. تمام مقامات و افراد و حكومت‏ها او را مورد حمایت قرار داده‏اند و همیشه مصدر شغل بوده است.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

شاهنشاه هخامنشى (جل. و مقت. 424 ق.م.) پسر اردشیر دراز دست. وى فقط 45 روز سلطنت كرد و به دست برادر خود «سغدیان» كشته شد. نام او را كتزیاس كسرك‏سس، ابوریحان، خسروالثانى، و ابن‏العبرى، اخشرش ثانى نوشته‏اند. وى یگانه پسر اردشیر درازدست از «داماسپیا» بود. مدت پادشاهیش بسیار كوتاه بود. و پس از چهل و پنج روز سلطنت، به قول كتزیاس سغدیان برادر او كه از «آلو گونه» زن غیرشرعى اردشیر بود، با خواجه‏سرایى فارناسیاس نام Pharnasias (فرناك) همدست شده، شبى كه خشایارشا مست بود به اطاق او رفته وى را بكشت. نعش شاه مقتول را با نعش اردشیر و داماسپیا، كه در روز فوت اردشیر در گذشته بود یك جا براى گذاردن در دخمه‏ى شاهان هخامنش به پارس بردند.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

سراج‏الدوله ابوالملوك بن خسرو شاه غزنوى (جل. 55 ه.ق./ 1160 م.- مقت. 582 ه.ق./ 1186 م.). وى پس از فوت پدر لاهور به سلطنت رسید و با قتل او در جنگ با محمدسام غورى،سلطنت غزنویان در هند و افغانستان به پایان آمد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

ابوشجاع، تاج‏الدوله، پادشاه غزنوى (جل. 547 ه.ق./ 1152 م.- ف. 555 ه.ق./ 1160 م.) پسر بهرام شاه. وى پس از پدر به سلطنت رسید. چون غوریان در این زمان قدرت یافته بودند و سنجر هم پیرو ضعف گردیده و ممالك او در دست تركان غز افتاده بود، خسروشاه نتوانست كشور خویش را حفظ كند. تركان غز در سال 55 غزنین را تصرف كردند. از این تاریخ قلمرو غزنویان به هندوستان غربى منحصر گردید و خسرو شاه به لاهور رفت و در آنجا درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

(حدود 632 -630 م.). نواده یزدان شاه پسر انوشروان كه فقط چند ماه در قسمتى از ایران سلطنت رانده.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

پسر كواذ (قباد) و برادرزاده خسرو پرویز (جل. و مقت. 629 م.) وى چند ماه در مشرق ایران سلطنت كرد، و به امر فرمانفرماى خراسان كشته شد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

مشهور به خسرو پرویز. پرویز.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

(بخش 1) خسرو اول انوشروان.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

(بخش 1) پسر پاكر پادشاه اشكانى (جل. حدود 110- ف. حدود 128 م.) وى پس از پنجاه سال صلح و آرامش گرفتار حمله رومیان گشت بدین معنى كه تراژان (طرایانوس) امپراتور روم مانند اسكندر خیال جهانگیرى داشت و به هیچ نوع مصالحه تن در نمى‏داد. وى ارمنستان را گرفت و از بین‏النهرین گذشت و به خلیج فارس رفت ولى اهالى ضد رومیان شورش كردند و تراژان عقب نشست، خسرو وارد تیسفون شد و بین‏النهرین جنوبى و شوش را به اطاعت درآورد. تراژان در 117 م.درگذشت و زحمات او هدر رفت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

احمد ابن عبداللَّه. از امراى آل طاهر (مقت. 262 ه.ق.). وى پس از انقراض سلسله مذكور به خدمت امیران صفارى رفت و در خراسان مقامات عالیه یافت و عاقبت به دست غلامان خود كشته شد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

ابن برمك بن جاماس ابن بشتاسف (گشتاسپ) (و. 90- ف. 163 ه.ق.). وى نخستین كسى از برمكیان است كه در دولت عباسى به مقامات ارجمند رسید برمیكان.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

ابن آذرك شارى معروف به حمزة بن عبداللَّه خارجى. از خوارج سیستان (ف. 213 ه. ق.) وى نسب خود را به «زو» تهماسب میرسانید، و چون یكى از عمل نسبت بدو بى‏ادبى كرده بود، وى ستیزه آغاز نهاد و به حج رفت و پس از بازگشت یاران خلف خارجى بر او گرد آمدند و سپاهى عظیم فراهم آورد و عمال هارون‏الرشید را شكست داد و مردم سیستان را از اداى خراج به عاملان خلیفه بازداشت و خود نیز چیزى از آنان نگرفت و از این هنگام به بعد دیگر خراجى از سیستان به بغداد فرستاده نشد. سپس حمزه با على بن عیسى عامل خراسان و سرداران او جنگهاى بزرگ كرد و كرمان و خراسان و سیستان را بر خلیفه و عاملان او تباه نمود چندانكه على بن عیسى از هارون مدد خواست و خلیفه به تن خویش به سال 192 ه. ق. ناگزیر به خراسان رفت و با آنكه نامه‏اى مبنى بر امان به حمزه نوشت او حاضر نشد و سى هزار سپاهى براى جنگ با خلیفه گردآورد و تا نیشابور پیش راند ولى چون در آنجا شنید كه هارون در گذشته است به غز و سند و هند رفت و تنها 5000 تن از سواران خود را در خراسان و سیستان و پارس و كرمان گماشت و «گفتا:مگذارید كه این ظالمان بر ضعفا جور كنند.» حمزه در عهد مأمون و مدتى از عهد طاهریان نیز بزیست.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

نظام‏الدین مشارالدوله شیرازى (و. 1266- ف. 1315 ه.ش.) حاكم اصفهان و كردستان و كفیل وزارت معارف و وزیر پست و تلگراف. وى در تهران به سن 49 سالگى درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

عبداللَّه میرزا بن عباس میرزا نایب‏السلطنه از رجال قرن سیزدهم ه. (ف. 1269 ه.ق.)

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد ششم)

(1326 -1248/ 1240 ق)، خطاط. ملقب به سعدالملك و نظام‏السلطنه. وى در جوانى به كسب علوم و كمالات پرداخت و از علوم تفسیر و فقه و اصول و ریاضى بهره‏مند بود. او خط نستعلیق و شكسته را خوش مى‏نوشت و در انشاء نیز مهارت داشت. مشاغل دولتى حسینقلى خان از زمانى كه حكومت فارس و بوشهر به سلطان مراد میرزا حسام‏السلطنه داده شد، آغاز گردید و پیوسته مصدر مشاغل مهم بود كه مهم‏ترین آنها حكومت یزد، خوزستان، لرستان و پیشكارى آذربایجان بوده است. مافى لقب سعدالملك را هنگام حكومتش در یزد گرفت و لقب نظام‏السلطنه را در حكومت خوزستان و بختیارى در 1305 ق از طرف ناصرالدین شاه دریافت كرد. در زمان مظفرالدین شاه به وزارت عدلیه، وزارت تجارت و وزارت مالیه منصوب شد و در زمان محمد علیشاه به ریاست وزراء رسید. از آثار وى: یك قطعه، به قلم نستعلیق شش دانگ عالى، با رقم: «العبد حسینقلى جهت نورچشمى حیدرقلى سنه‏ى 1279» و به خط دیگرى یادداشتى دارد، به این مضمون: «نظام‏السلطنه مافى براى برادرش حیدرقلى خان برهان‏السلطنه نوشته است».[1] حسینقلى‏خان مافى (و. 1248 ه.ق- ف. 1326 ه.ق) منسوب به ایل مافى. منشى سلطان مراد میرزا حسام‏السلطنه، وزیر اصفهان در 1287. حاكم یزد در 1291. ملقب به سعدالملك، حاكم بوشهر و دشتى و دشتستان (1293 -1291). مأمور غلات دولتى (1299 -1296). مأمور گمركات بنادر (1300 -1299) حاكم خمسه در 1303. حاكم عربستان ایران (خوزستان) و ملقب به لقب نظام‏السلطنه در 1305. والى فارس در 1310. والى خوزستان بار دیگر از 1312 تا 1314 وزیر عدلیه و تجارت از 1314 تا 1316. وزیر مالیه در 1316. پیشكار آذربایجان در 1317. حكومت اصفهان و فارس در 1325. صدارت از 1326 -1325 (ه.ق). وى در سن 78 سالگى (در تهران) درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران

(1318 -1241 ش)، روزنامه‏نگار، نویسنده، مورخ، شاعر. در دولت‏آباد اصفهان متولد شد و در همان جا نشو و نما یافت. در پنج سالگى به تحصیل خط و سواد مشغول شد از سال 1251 ش كه یازده ساله بود به اتفاق خانواده‏اش چندین سفر به عراق عرب، خراسان و تهران كرد و در سال 1260 ش به اصفهان بازگشت و در همین شهر با میرزا آقاى كرمانى و شیخ احمد روحى ملاقات كرد. مجددا به عراق رفت و در حوزه درس میرزاى شیرازى و محمدتقى شیرازى شركت كرد و بعد از بازگشت به ایران در اصفهان و تهران نیز در محضر میرزا ابوالحسن زواره‏ى اردستانى، معروف به میرزاى جلوه به تحصیل پرداخت. در سال 1276 ش به استانبول رفت و در آنجا با میرزا حسن خان دانش اصفهانى و حاجى زین‏العابدین مراغه‏اى آسنا شد و در همین شهر به همكارى دهخدا روزنامه فارسى «سروش» را دایر كرد. دولت‏آبادى در سال 1287 ش به تهران آمد و در چند دوره به نمایندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد، وى مسافرتهایى نیز به كشورهاى اروپایى داشت. در تهران به سكته‏ى قلبى درگذشت. دولت‏آبادى از پیشروان معارف جدید ایران است كه هم شعر مى‏گفت و هم رمان و داستان مى‏نوشت. از آثار وى: داستن «شهرناز»؛ «شجره طیبه»؛ «دوره زندگانى یا غصب حق اطفال»؛ «تاریخ معاصر یا حیات یحیى»؛ «حقیقت راجع به قرارداد مجلس»؛ «نهال ادب»؛ «ارمغان یحیى»؛ «شرح حال میرزا تقى خان امیركبیر».[1] سال تولد: 1241 فوت: 1318 آثار: كتاب شجره طیبه؛ كتاب على؛ دوره زندگانى یا غضب حق اطفال؛ ارمغان یحیى؛ نهال ادب ایران (شعر)؛ راهنماى انتخاب حقایق؛ تذكر حقیقت؛ داستان شهر ناز؛ سرگذشت درویش چنته؛ لبخند فردوسى؛ كنگره نژادى؛ كتاب اردیبهشت- دو جلد (شعر)؛ شرح احوال قائم‏مقام فراهانى؛ اصفهان و بیگانگان؛ مكتوب به آكادمى تربیت (ترجمه)؛ اراده (ترجمه)؛ آئین در ایران؛ زندگانى على بن ابى‏طالب؛ حیات یحیى، 4 جلد؛ لاوره پرس (كنفرانس)؛ حقایق؛ حقیقت راجع به قرارداد مجلس مناصب: كارمند دولت- نماینده مجلس شوراى ملى- رئیس نشریات وزارت معارف- سرپرست محصلین ایرانى در بلژیك- نماینده ایران در كنگره بین‏المللى نژادى در لندن میرزا یحیى بن حاج سید هادى دولت‏آبادى در سال 1241 هجرى شمسى در قریه دولت‏آباد متولد شده و بعد از تحصیلات مقدماتى به عراق، مصر و حجاز رفته و در انقلاب مشروطه از پیش‏قدمان تغییر رژیم بود. در ظهور استبداد صغیر به استانبول تبعید شد بعداً به تهران آمد و در دوره دوم مجلس شوراى ملى به وكالت نامزد شد. وى نماینده ایران در كنگره بین‏المللى نژادى در لندن بود و در مدت توقف سه ساله در اروپا به تحصیل زبان فرانسه پرداخت و در مراجعت به ایران به عضویت وزارت معارف منصوب گردید. وى در تأسیس مدارس جدید خدماتى كرده و از پیشروان معارف جدید شمرده مى‏شود، ایشان در سال 1318 در تهران وفات یافت. یحیى (حاج میرزا)، از رجال دوره اخیر(ف. 1318 ه.ش.). وى از پیشقدمان آزادى و مروج فرهنگ جدید بود و چند دوره در مجلس شوراى ملى سمت نمایندگى داشت. از آثار اوست: كتاب «على» براى كودكان، «حیات یحیى» در تاریخ معاصر.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

در 1299 متولد شد. پس از انجام تحصیلات ابتدائى و متوسطه وارد دانشكده‏ى ادبیات تهران شد و لیسانس در ادبیات فارسى گرفت و در وزارت دارائى استخدام گردید. پس از چند سال خدمت در آن وزارتخانه به فرانسه رفت و دكتراى زبان و ادبیات فرانسه گرفت و به ایران بازگشت و مشاغل مهمى را در وزارت دارائى طى نمود. چندى مدیر كل دفتر وزارتى بود و سرانجام به معاونت وزارت اطلاعات مصنوب گردید و چند سالى در آن سمت انجام وظیفه كرد تا به معاونت وزارت كشاورزى برگزیده شد و چندى هم در نخست‏وزیرى معاونت وزیر مشاور بود تا اینكه در 15 آبان ماه 1357 در كابینه‏ى ارتشبد غلامرضا ازهارى به وزیر مشاورى تعیین گردید. پس از سقوط كابینه‏ى نظامى، او نیز بیكار شد و راه اروپا در پیش گرفت. همایونفر مردى ادیب، شاعر و خطیب بود. از سال 1353 كه جنبش‏هائى در كشور بوجود آمد، همایونفر یكى از كسانى بود كه براى ایراد سخن براى مردم در تلویزیون انتخاب گردید و سخنرانى‏هاى غرائى ایراد مى‏نمود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند محمد همایونفر ملقب به معزز دیوان، در 1290 در تهران متولد شد. تحصیلات ابتدائى را در دبستان تربیت و شرف مظفرى و تحصیلات متوسطه را در دارالمعلمین باتمام رسانید و براى ادامه تحصیلات عازم اروپا شد و در پاریس ادامه تحصیل داده در رشته‏ى معدن درجه‏ى مهندسى گرفت و سپس دیپلم مهندسى نفت را دریافت كرد و مدتى نیز در امریكا در زمینه‏هاى تخصصى خود كارآموزى نمود. در 1318 به ایران بازگشت و در وزارت پیشه و هنر مشغول كار شد و در هنرسراى عالى نیز به تدریس نفت و متالوژى پرداخت. از جمله مشاغل وى عبارتند از: ریاست كارخانه گلیسیرین و صابون، ریاست اداره اروپائى بانك صنعتى و معدنى، ریاست اداره كل معان فلز، ریاست قسمت بازرگانى سازمان برنامه، ریاست مناطق نفت‏خیر شركت ملى نفت ایران پس از خلع ید، ریاست هیئت مدیره و مدیر عامل شركت سهامى شیمیائى ایران، مدیر عامل بنگاه مستقل آبیارى، سرپرست جلب حمایت سرمایه‏هاى خارجى. مهندس همایونفر در سال 1343 در كابینه حسنعلى منصور به معاونت فنى نخست‏وزیرى تعیین گردید و پس از آن به سمت استاندار آذربایجان غربى منصوب شد و بعد به استاندارى اصفهان منصوب گشت. وى آثارى در رشته‏هاى تخصصى خود انتشار داده است كه مهمترین آنها كتاب «طرح آب و برق و اصلاحات ارضى» است. (تو 1290 ش)، نویسنده. در تهران به دنیا آمد. وى تحصیلات ابتدایى را در مدارس تربیت و شرف مظفرى و متوسطه را در دارالمعلمین و شرف مظفرى به پایان رساند. او در 1310 ش براى ادامه‏ى تحصیل به فرانسه رفت و پس از شش سال موفق به اخذ دیپلم در رشته‏ى مهندسى از مدرسه‏ى عالى معدن سنت اتین گردید. او همچنین موفق به دریافت دیپلم مهندسى نفت از دانشگاه استراسبورگ فرانسه شد. وى پس از اتمام تحصیلات عالى به آمریكا رفت و در امور مهندسى معادن و كارخانجات مخصوصا نفت مشغول كار شد و در 1319 ش به ایران بازگشت و عهده‏دار مشاغلى از جمله: ریاست اداره‏ى معادن و اكتشافات بانك صنعتى، ریاست بازرگانى در سازمان برنامه، عضو كمیسیون نفت، ریاست مناطق نفت‏خیز و مدیرعامل بنگاه مستقل آبیارى بود. وى به زبان‏هاى فرانسه و انگلیسى تسلط داشت و مدتى استاد رشته نفت و متالوژى در هنرسراى عالى بود. از آثارش: «دردهاى صنایع ایران و طرح اداره‏ى امور آن»؛ «نفت در دنیا و ایران»؛ «طرح آب و برق و اصلاحات ارضى».[1]

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند مرحوم معززالسلطان و متولد 1270 ش است. تحصیلات مقدماتى و متوسطه را در تهران انجام داد و از مدرسه سیاسى مشیرالدوله فارغ‏التحصیل گردید. چندى نیز در سوئیس و فرانسه و بلژیك تحصیل نمود و سرانجام داخل در وزارت امور خارجه شد و مراحل ترقى را تدریجا در آنجا پیمود. ریاست اداره كارگزینى و بعد ریاست اداره یكم سیاسى با او بود تا اینكه سرانجام مدیر كل شد و به چند مأموریت نیز اعزام گردید. در 1321 معاونت وزارت امور خارجه با او بود و در 1325 در ترمیم كابینه قوام پست وزارت امور خارجه را گرفت و بعد از مدتى كوتاه جاى خود را تغییر داد و وزیر مشاور شد. در 1326 به سفارت ایران در تركیه منصوب و سه سال در آن سمت انجام وظیفه مى‏نمود پس از پایان مأموریت به ایران آمد و عضو شورایعالى شد. در 1334 در اثر تصادف بشدت آسیب دید و مدتى بسترى بود تا در 65 سالگى درگذشت. همایونجاه مردى بى سروصدا و جاه‏طلب و بى‏سیاست بود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند نورالله همایون، در 1307 در تهران متولد شد. تحصیلات ابتدائى را در مدارس مختلف طى كرد. چندى در دبیرستان البرز بود ولى سرانجام به دبیرستان دارائى رفت و دیپلم آن مدرسه را گرفت. پس از اخذ دیپلم دارائى، در وزارت دارائى با رتبه‏ى 2 ادارى استخدام شد. بعدها دوره‏ى لیسانس و دكتراى حقوق را در دانشگاه تهران به اتمام رسانید. وى در جوانى جذب حزب‏هاى تندرو شد و عضویت حزب سومكا را پذیرفت و از فعّالین آن حزب گردید. یكى از برنامه‏هاى احزاب تندرو در آن ایام جمع‏آورى گلوله خمپاره در میادین تیر ارتش بود. داریوش همایون و محسن پزشكپور و دكتر شاپور زندنیا این وظیفه را عهده‏دار شدند. در یكى از مأموریت‏هاى داریوش همایون، یكى از گلوله‏هاى خمپاره در زیر پاى وى منفجر شد و صدمات زیادى به او وارد شد و در نتیجه یك پاى او را قطع كردند و با پاى مصنوعى حركت مى‏كرد. بعد از 28 مرداد 1332 كه فعالیت احزاب سیاسى ممنوع گردید، داریوش همایون به كار روزنامه‏نویسى پرداخت. ابتدا كار خود را با انتشار مجله‏ى هنرى جام‏جم آغاز كرد. سپس مصحّح و مترجم سرویس خارجى اطلاعات گردید و سپس نویسنده و سردبیر خارجى آن روزنامه شد. در 1339 مدیریت سازمان كتابهاى جیبى را عهده‏دار شد و در سال 1341 مدیریت انتشارات مؤسسه‏ى فرانكلین را برعهده گرفت. در 1342 به سمت دبیرى سندیكاى نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات ایران را تصدى مى‏كرد. داریوش همایون در 1346 درصدد برآمد یك نشریه روزانه كه صبح‏ها منتشر شود دائر نماید. پس از اخذ موافقت دولت، امتیاز روزنامه‏ى آیندگان به مدیریت دكتر حسین اهرى با سرمایه‏ى پنج میلیون ریال صادر شد و سمت همایون در آن روزنامه، مدیریت مسئول و سردبیرى بود. روزنامه‏ى آیندگان با تلاش همه جانبه‏ى همایون و دوستانش، خیلى زود جاى خود را باز كرد. و یكى از روزنامه‏هاى پرمطلب شد كه خوانندگان زیادى را جذب كرد. داریوش همایون با انتشار روزنامه‏ى آیندگان به دولت نزدیك شد بطوریكه مشاور مطبوعاتى نخست‏وزیر گردید. فكر لغو 84 مجله و روزنامه در سر تاسر كشور و بازخرید آنها متعلق به همایون بود كه در شهریور 1353 جامه‏ى عمل پوشید. با پرداخت مبلغى در حدود پانصد هزار تومان امتیاز روزنامه‏ها و مجلات در دوران وزارت اطلاعات دكتر غلامرضا كیانپور لغو گردید. مجلاتى چون تهران مصور، سپید و سیاه، خوشه، فردوسى و روزنامه‏هائى مانند صداى مردم، مرد مبارز، فرمان دنیا، اتحاد ملى، مهر ایران و كوشش تمام آنها تعطیل شدند. در 11 اسفند ماه 1353 شاه در یك اجتماع بزرگ كه از وزراء، نمایندگان مجلسین و مقامات دولتى و بازرگانان و اصناف و احزاب تشكیل شده بود، ناگهان چهره‏ى سیاسى كشور را تغییر داد و سیستم یك حزب واحد را اعلام نمود و خطوط فعالیت‏هاى سیاسى كشور را اعلام كرد. شاه در این اجتماع افزود دوران دودوزه بازى كردن‏ها به سر آمده و جاى كسى كه با قانون اساسى و نظام شاهنشاهى و انقلاب 6 بهمن مخالف است در زندان است و یا خروج از كشور. حزب واحد سیاسى، رستاخیر ملى ایران نام گرفت و از طرف شاه، امیرعباس هویدا دبیر كل حزب شد. طرح حزب رستاخیر كه شاه آن را فراگیر خطاب مى‏كرد، از طرف گروه آموزگار و شناخت از خلقیات شاه ارائه شد. گروه آموزگار به قلم و فكر داریوش همایون طرح آن حزب را چنان نوشت كه شاه دورانى درصدد ایجاد پایه‏هاى ایدئولوژیك براى رژیم خود بود قانع گردد كه این تنها راه حركت دادن به جریان از تحرك افتاده و بى‏تفاوت سیاسى مملكت است. جهت توجیه افكار عمومى، داریوش همایون به همراه محمود جعفریان و پرویز نیك خواه (وابستگان به جریان چپ و كنفدراسیون) در یك برنامه‏ى تلویزیونى ظاهر شده و به بحث و بررسى موضوع پرداختند كه بنابر اظهار شاهدان عینى، همایون با اطمینان خاطر بیشترى صحبت مى نمود. داریوش همایون با عضویت در حزب رستاخیز، به یكى از بازیگران اصلى آن حزب تبدیل شد و بعنوان تئوریسین حزب مطرح گردید. وى در كتاب گذر از تاریخ خود در این باره مى نویسد: «از سال 1354 كه حز رستاخیز تشكیل شد، من به حزب پیوستم و عضو هیئت اجرائى شدم. در تغییر اساسنامه حزب كه در آن صورت پیشنهاد شده بود نقش مهمى داشتم. اساسنامه اصلى اساسنامه اصنافى فاشیستى بود و ما آن را با كوشش زیاد تغییر دادیم . در سال 1355 قائم مقام دبیر كل شدم و عملا گرداندن حزب را بر عهده داشتم . همه كارهاى حزب را انجام مى‏دادم و در تعیین سیاست‏هایش مؤثر بودم. ده ماه بعد كابینه تغییر كرد و نخست‏وزیر تازه آقاى آموزگار بود، از من دعوت كرد به وزارت اطلاعات و جهانگردى بروم.» یكى از اقدامات بیجاى داریوش همایون در وزارت اطلاعات، چاپ مقاله شخص مجهولى بنام رشیدى مطلق تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» است كه در روزنامه‏ى اطلاعات چاپ شد. در این مقاله با كمال بى‏شرمى به مرجع بزرگ تقلید و رهبر ملت مسلمان امام خمینى توهین شده بود. برخى از مورخین، داریوش همایون را نویسنده‏ى مقاله دانسته‏اند در حالیكه نامه‏ى مزبور توسط یكى از نزدیكان هویدا و بدستور او در دربار تهیه شده بود و این نامه بزرگترین انتقامى بود كه امیرعباس هویدا از جانشین خود جمشید آموزگار گرفت. نویسنده‏ى آن نامه آقاى «ف- ن» سابقا معاون وزارت اطلاعات و سانسورچى مطبوعات بود و بعدا با سمت معاون وزیر مشاور در امور مطبوعاتى به هویدا مشورت مى‏داد. در هر حال چاپ آن مقاله كذائى باعث شد داریوش همایون در افكار عمومى مردم در صف اول منفورین رژیم قرار گیرد و اولین ثمره‏ى مقاله‏ى مزبور، بركنارى دولت آموزگار در 4 شهریور 1357 بود كه بالتبع همایون هم از وزارت كنار رفت. داریوش همایون در میانسالى با هما زاهدى نماینده‏ى مجلس و دختر سپهبد زاهدى ازدواج كرد. این ازدواج او را به دربار نزدیك كرد بطورى كه در عقد آن دو، فرح پهلوى شركت نمود. همین نزدیكى باعث شد كه در مخیله داریوش همایون فكر وزارت بوجود آید. از اواخر حكومت امیرعباس هویدا این گفتگوهاى در گوشى درباره‏ى وزارت داریوش همایون بوجود آمد. سرانجام در مرداد ماه 1356 هویدا به وزارت دربار رفت، دكتر جمشید آموزگار پس از سالها انتظار به نخست‏وزیرى منصوب گردید و به توصیه و دستور شاه، قرار شد در كابینه‏ى آموزگار، وزارت اطلاعات بر عهده‏ى داریوش همایون قرار بگیرد و چنین شد. همایون قریب 13 ماه وزیر اطلاعات بود كه كابینه‏ى آموزگار كنار رفت. شریف امامى دولت آشتى ملى را تشكیل داد و در همان ایام انقلاب مردم براى حكومت جمهورى اسلامى شتاب زیادى پیدا كرد. دولت نظامى تشكیل شد و قرار بر این گرفت براى تسكین افكار عمومى عده‏اى از دولتمردان بازداشت شوند. این فكر در روز پانزدهم آبان ماه 1357 به مرحله‏ى اجرا درآمد و عده‏اى از جمله دكتر داریوش همایون وزیر سابق اطلاعات و مدیر روزنامه‏ى آیندگان بازداشت و به زندان افتادند. این افراد تا روز 27 بهمن ماه 1357 كه رژیم سلطنتى سقوط كرد در زندان بودند. وقتى در زندانها باز شد، عده‏اى بلندپایگان توسط مردم بازداشت شدند و عده‏اى نیز فرار كردند. داریوش همایون جزو فراریان بود. چندى در اختفا مى زیست و سرانجام توانست به خارج از كشور فرار كند. سال تولد: 1307 فوت:- مناصب: وزیر اطلاعات در دولت آموزشگار؛ قائم‏مقام دبیركل حزب رستاخیز (1355)؛ دبیرى سندیكاى نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات ایران آثار: توسعه سیاسى ایران؛ تحقیقى درباره اصلاحات ارضى ایران؛ طبقه جدید (ترجمه)؛ جنگ‏هاى صلیبى (ترجمه)؛ گذار از تاریخ؛ نگاه از بیرون؛ نویسنده روزنامه اطلاعات و بامشاد داریوش همایون فرزند نوراللَّه در سال 1307 در تهران متولد شد. پس از اخذ دیپلم دارائى از دبیرستان دارائى در وزارت دارائى استخدام شد، بعدها لیسانس و دكترى حقوق را در دانشگاه تهران به اتمام رسانید. وى از اعضاى فعال حزب سومكا بود. كار روزنامه‏نویسى خود را ابتدا با انتشار مجله هنرى جام‏جم آغازكرد سپس در روزنامه اطلاعات فعالیت مى‏كرد. در سال 1339 سازمان كتابهاى جیبى عهده‏دار شد و در سال 1341 مدیریت انتشارات فرانكلین را برعهده داشت. با انتشار روزنامه آیندگان به دولت نزدیك شد بطورى كه مشاور مطبوعاتى نخست‏وزیر گردید. بعد به حزب رستاخیز پیوست و در میانسالى با هما زاهدى ازدواج نمود این ازدواج او را به دربار نزدیك كرد. سپس در كابینه آموزگار وزیر اطلاعات شد و در آبان 57 بازداشت و به زندان افتاد. در 27 بهمن 57 كه در زندانها باز شد، از زندان فرار و به خارج كشور گریخت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

معروف به صولت‏السلطنه هزاره در حدود 1270 در خراسان متولد شد. پدرش محمدرضا خان شجاع‏المك رئیس ایل هزاره بود كه در طیبات و باخزر املاك وسیعى داشت و همواره تعداد زیادى سواره نظام و پیاده نظام در اختیار او بود كه در مواقع لزوم در اختیار دولت قرار مى‏داد. یوسف طبق سنت ایلى پس از آموختن مقدماتى از دروس معمول زمان به سوارى و تیراندازى پرداخت. چون شجاعت و تهور زیادى از خود بروز مى‏داد در رشته‏هاى جنگى بسیار قابل و ماهر شد. از بیست سالگى عملا ریاست ایل و فرماندهى افراد نظامى به عهده او قرار گرفت. پس از قیام كلنل محمدتقى خان به دستور دولت مركزى سواران ایل هزاره بیرجند براى مقابله با ژاندارمرى وارد كار شدند و با همكارى سایر نیروهاى عشایرى شرق خراسان غائله خراسان با قتل كلنل به اتمام رسید. صولت‏السلطنه در انتخابات دوره پنجم مجلس شوراى ملى از مشهد به وكالت انتخاب شد و ظاهرا از نزدیكان و محارم سردار سپه بود ولى در روز نهم آبان ماه 1304 به انقراض سلسله قاجاریه و پادشاهى رضاخان رأى نداد، از اینرو در مجلس مؤسسان و دوره ششم وكیل نشد و غالبا در مشهد مشغول رسیدگى به املاك و وضع ایلى خود بود. در 1311 صولت‏السلطنه و برادرش منتصرالملك از طرف سرهنگ مطبوعى كفیل فرماندهى لشكر خراسان بازداشت شدند. چندى در مركز لشكر شرق تحت‏نظر بود تا به تهران اعزام و در زندان قصر بازداشت شد. مدت توقف او در زندان قصر دو سال به طول انجامید تا اینكه در 1314 از زندان مرخص و همراه با كسان خود به فارس تبعید شد و كلیه املاك آنها در خراسان ضبط شد و در عوض در یزد و فیروزآباد فارس املاكى به آنها دادند. بعد از شهریور 1320 و فروپاشى نظام رضاشاهى رؤساى ایل قشقایى كه در تهران تحت نظر بودند به فارس بازگشتند و قسمتى از املاك خود را كه در تصرف صولت‏السلطنه و ایادى او بود بازستاندند و در نتیجه صولت‏السلطنه و كسان او به تهران آمده از دولت تقاضاى بازگشت املاكشان را در خراسان نمودند. دولت در آن تاریخ سرگرم مذاكره با نیروهاى متفقین و تنظیم قرارداد سه جانبه بود و این مسائل را در درجه دوم قرار مى‏داد. از این رو به تقاضاى صولت‏السلطنه وقعى ننهادند و آنرا موكول به آینده نمودند. ولى صولت از دولت مركزى مأیوس شده به مشهد رفته در باغ خونى كه متعلق به شوهر خواهرش شوكت‏السلطنه تیمورى بود اقامت گزید. ورود صولت‏السلطنه به مشهد و اخبارى كه جراید آنروز درباره‏ى وى انتشار دادند موجب گردید كه ایل هزاره خود را جمع و جور نموده و قوائى تشكیل دهد. این فكر به سرعت جامه عمل پوشید و عده زیادى از نخبگان ایل خود را مسلح و آماده هرگونه پیش آمدى نمودند. بدین ترتیب شورش عشایر خراسان آغاز گردید و در نخستین مرحله این شورش تربت‏جام سقوط كرد و خلع سلاح ژاندارم و گردان مرزى آغاز شد و پس از تربت جام طیبات هم به دست شورشى‏ها افتاد. صولت‏السلطنه كه در حقیقت انقلاب خراسان را رهبرى مى‏نمود در 30 دى ماه 1320 اعلامیه‏اى انتشار دارد و در آن اعلامیه حكومت پهلوى را به شدت مورد انتقاد و حمله قرار داده و از متفقین در مورد اخراج رضاشاه قدردانى نمود و نسبت به جانشین رضاشاه در اعلامیه خود متذكر شده بود كه این فرزند خلف همان دیكتاتور سفاك است كه براى تثبیت مقام خودش مال مردم را به نام (عطیه ملوكانه) بذل و بخشش مى‏كند. در پایان اعلامیه آمده بود من به نام ایلات و عشایر ایران عموما و ایلات خراسان خصوصا اعلان مى‏كنم كه بیش از این حاضر نیستم زیر بار این فجایع و تعدیات رفته و حاضر شده‏ایم تا آخرین قطره خونمان از مملكت و حقوق هموطنان عزیزمان دفاع كرده تا مملكت را از چنگال آقایان غارتگر نجات دهیم. با صداى رسا مى‏گویم كه مخالف هرنوع رژیم دیكتاتورى هستیم. صولت‏السلطنه چندى در مشهد اقامت داشت ولى به طور ناگهانى از طرف قواى شوروى به وى تكلیف شد تا شهر مشهد را ترك گوید و همان روز شهر خواف نیز به تصرف شورشیان درآمد. در همین هنگام كردهاى نواحى شمال غربى خراسان نیز وارد عمل شدند و شهر شیروان را به تصرف خود درآوردند و امنیه و نظمیه را خلع سلاح كردند. پس از آن شهر بجنورد را متصرف گردیدند و اسفراین هم به دست دسته دیگرى از اكراد شورشى افتاد. فروپاشى قسمت اعظم خراسان موجب گردید دولت مركزى هسته مقاومتى براى آن تشكیل دهد. از این رو لشكر دوم مركز یك تیپ آماده حركت به مشهد نمود تا هسته مركزى لشكر را كه در شهریور 20 مضمحل شده بود تشكیل دهد. سرهنگ محمد نخجوان كه افسرى شجاع و جسور بود و در 1317 از سرتیپى به سرهنگى تنزل درجه یافته بود با ارتقاء به درجه سرتیپى به فرماندهى كل قواى خراسان منصوب گردید و تیپ آماده شده از طرف لشكر دوم مركز قوائى به فرماندهى سرهنگ حیدرقلى بیگلرى به سوى مشهد حركت كردند. هنوز قواى نظامى وارد مشهد نشده بود كه شهر تربت حیدریه هم به دست شورشیان افتاد. اولین برخورد جنگى بین نیروى اعزامى و شورشگران در رباط سنگ بست كه بر سر راه فریمان قرارداد آغاز شد و این برخورد دو روز به طول انجامید و از طرفین تعداد زیادى كشته شدند. برخوردهاى دیگر نیز در نقاط مختلف به عمل آمد كه جملگى به سود نیروهاى نظامى انجامید و صولت‏السلطنه كه در كلات نادرى مى‏زیست توسط نیرو بازداشت و به تهران اعزام گردید و در قریه حاجى‏آباد كرج تحت نظر قرار گرفت. صولت‏السلطنه چندى در كرج اقامت داشت ولى در تهران به خواسته‏هاى او كه قانونى و موجه بود ترتیب اثرى داده نشد و از طرفى منصورالملك استاندار خراسان پرونده شورش صولت‏السلطنه را مرتبا تعقیب مى‏نمود و مدعى بود كه نباید خون عده‏اى بى‏جهت پایمال شود. صولت در مهرماه 1322 بدون اجازه به خراسان عزیمت نمود و در نیشابور راهى اشتوان شد و ورود خود را به سران ایل اعلام نمود و طى تلگرافى از مجلس شوراى ملى درخواست رسیدگى به املاكش را نمود. روز ورود صولت‏السلطنه به نیشابور برادرانش كه در مشهد اقامت داشتند توقیف شدند و یك افسر و 14 ژاندارم مأمور دستگیرى او شده به اشتوان رفته تا او را با خود به مشهد ببرند. در راه بین صولت‏السلطنه و فرمانده ژاندارمها گفتگوهائى رد و بدل گردید كه هر دو به روى هم اسلحه كشیدند، در نتیجه صولت‏السلطنه و فرمانده ژاندارم هر دو كشته شدند و بدین ترتیب شورش عشایر خراسان پایان گرفت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند ابوالحسن هدایتى از اهالى شهر رى و متولد 1302 ش است. وى تحصیلات ابتدائى و متوسطه را در تهران به اتمام رسانید و وارد دانشكده حقوق شد و در رشته حقوق قضائى درجه لیسانس گرفت. سپس براى ادامه تحصیلات عالى عازم اروپا شد و از دانشگاه سوربن پاریس درجه دكتراى زبان و ادبیات فرانسه دریافت كرد. پس از اخذ درجه دكترا مجددا در دانشگاه سوربن نام‏نویسى نمود و در رشته علوم سیاسى درجه دكتراى دولتى دریافت نمود. در 1331 به ایران مراجعت و با عنوان دانشیارى به دانشكده ادبیات و دانشكده حقوق راه یافت و پس از مدتى استاد دانشگاه شد. هدایتى در كنار مشاغل دانشگاهى به فعالیتهاى سیاسى و اقتصادى دست زد و مدتى در شوراى اقتصاد فعالیت داشت و زمانى مدیر عامل بانك بیمه ایران بود. همزمان با فعالیتهاى حسنعلى منصور در كانون مترقى او نیز دست‏اندر كار بود. هادى هدایتى در دوره بیست و یكم قانونگزارى از طرف مردم شهر رى كاندیداى انتخابات مجلس شوراى ملى شد و چند ماهى در مجلس عضویت داشت. بعد از آنكه حسنعلى منصور به نخست‏وزیرى منصوب شد، هدایتى در آن كابینه وزیر مشاور بود. در آبان ماه 1343 در كابینه تغییراتى به وجود آمد و وزارت فرهنگ به دو وزارتخانه به نام فرهنگ و هنر و آموزش و پرورش تقسیم شد كه هدایتى سمت وزارت آموزش و پرورش را احراز كرد. در كابینه‏ى امیرعباس هویدا نیز هدایتى همچنان وزارت آموزش و پرورش را عهده‏دار بود و تا آبان ماه 1347 در آن سمت باقى، و قریب چهار سال مجموعا بر قسمتى از فرهنگ ایران وزارت داشت و در دوران وزارت او بر آموزش و پرورش تحولاتى در آن وزارتخانه به عمل آمد. از جمله كارهاى مهمى كه به وقوع پیوست نظام جدید آموزشى بود كه با طرح‏ریزى صحیح انجام نگرفت و در موقع اجرا به علت نبودن كادر آموزش دیده و وسائل كار دچار ناتوانى شد. هدایتى هنگامى كه وزیر آموزش و پرورش بود، به علت اختلافاتى كه بین وى و رئیس دولت و چند تن از اعضاء كابینه وجود داشت در كار توفیق پیدا نكرد. در دوران وزارت او آموزش و پرورش تجزیه شده چند وزارتخانه و چند سازمان دولتى از تشكیلات آن وزارتخانه به و جود آمد. وزارت فرهنگ و هنر و وزارت علوم و آموزش عالى از تجزیه وزارت آموزش و پرورش به وجود آمدند. سازمان اوقاف و سازمان ورزش نیز از این وزارتخانه منفك شدند. هدایتى در 1347 پس از وزارت آموزش و پرورش به عنوان وزیر مشاور معرفى شد ولى كسى با او مشورت نمى‏كرد تدریجا توجهى به او شد و صمیمیت بیشتر در كار از خود نشان داد و معاونت اجرائى نخست‏وزیر ضمیمه كار او شد. پس از مدتى تقریبا بعد از نخست‏وزیر نفر اول كابینه بود و تمام كارها با صلاحدید او حل و فصل مى‏گشت. هدایتى در كنار مشاغل سیاسى در كار تألیف و ترجمه نیز فعالیت داشت و در دوران جوانى آثارى انتشار داد كه عبارتند از: تاریخ زندیه، كوروش كبیر، سیاست مذهبى كوروش، اصول فن ادارى، تحقیق درباره نسخ خطى فارسى مربوط به قرن دوازدهم هجرى، ترجمه تاریخ هردوت. آخرین سمت وى در رژیم پهلوى ریاست بیمه مركزى ایران بود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند ابوالحسن نایب‏التولیه حضرت عبدالعظیم، در 1305 در شهر رى متولد شد. تحصیلات خود را در مدارس تهران پایان داد و از دانشكده حقوق و علوم سیاسى لیسانس گرفت و به خدمت وزارت دارائى درآمد و پس از طى مراحلى از خدمت، در زمانى كه امیرعباس هویدا وزیر دارائى شد، او به مدیر كلى دفتر وزارتى منصوب گردید. در نخست‏وزیرى هویدا به معاونت وزارت بهدارى رسید و سالیانى چند در آن سمت بود. مصطفى هدایتى چندى هم استاندار زنجان بود و سرانجام به معاونت مالى وزارت امور خارجه منصوب شد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

معروف به حاج مخبرالسلطنه فرزند علیقلى خان مخبرالدوله در 1243 ش تهران تولد یافت. به اقتضاى تربیت خانوادگى به تحصیل پرداخت و علاوه بر زبان فارسى و مقدمات عربى، تاریخ، جغرافیا و ریاضیات، زبان فرانسه را به خوبى فرا گرفت و در سن 15 سالگى براى ادامه تحصیل رهسپار آلمان شد. دو سال در آن كشور اقامت داشت و زبان آلمانى را آموخت ولى تحصیل مرتبى نكرد و تخصصى نگرفت و به ایران بازگشت و در تلگرافخانه مشغول خدمت شد. در سن بیست سالگى در دارالفنون معلم زبان آلمانى گردید و پس از چندى مترجم زبان آلمانى در دربار ناصرالدینشاه شد و منصب سرتیپى گرفت. سرانجام با سالى ششصد تومان مواجب به ریاست پستخانه رسید. در 1315 ه.ق پس از درگذشت پدرش، مظفرالدینشاه به او لقب مخبرالسلطنه داد و به ریاست گمركات و پستخانه آذربایجان منصوب شد. دو سال بعد به تهران احضار شد و ریاست مدرسه دولتى علمیه و سایر مدارس را به او سپردند. در سفر دوم مظفرالدین شاه به اروپا با اصرار اتابك ظاهرا به عنوان مترجم آلمانى جزو همراهان شاه بود. در همین سفر اجازه گرفت چند ماهى در آلمان فن كلیشه‏سازى و عكاسى را بیاموزد. در 1321 ه.ق پس از عزل اتابك اعظم از صدارت عظمى وى تصمیم به مسافرت خارج گرفت. مخبرالسلطنه هدایت جزو همراهان شد و در این مسافرت به زیارت خانه‏ى خدا موفق گردید و از امریكا و ژاپن و چند كشور دیگر دیدن كرد. پس از یك سال به ایران بازگشت و در دربار مظفرالدینشاه با سمت مترجم آلمانى مشغول خدمت گردید. چون اروپا دیده و با افكار آزادیخواهان آشنایى داشت در تشویق و ترغیب مظفرالدینشاه براى صدور فرمان مشروطیت كوتاهى نمى‏كرد و باید قبول كرد وى در اعطاء مشروطیت سهمى در خور تقدیر دارد. پس از صدور فرمان مشروطیت مخبرالسلطنه مورد توجه قرار گرفت. ابتدا رابط بین مجلس و دولت بود و در تنظیم نظامنامه انتخابات دست داشت. در اولین كابینه مشروطیت كه به سرپرستى وزیر افخم تشكیل شد مخبرالسلطنه به مقام وزارت رسید و وزارت علوم را بر عهده گرفت. در دولت بعدى كه ریاست آن با میرزا على‏اصغر خان اتابك بود وى در شغل وزارت علوم تثبیت شد. در كابینه ناصرالملك همدانى وزارت عدلیه را عهده‏دار گردید و متعاقبا در سه كابینه زودگذر حسینقلى خان نظام‏السلطنه وزیر علوم بود تا اینكه از وزارت به والیگرى آذربایجان مأموریت یافت و چندى در آنجا حكومت كرد. پس از به توپ بستن مجلس و انحلال مشروطیت مخبرالسلطنه نسبت به جان خود بیمناك شد و از راه روسیه به آلمان رفت و در آنجا مقیم شد. پس از استبداد صغیر و پیروزى آزادیخواهان و استقرار مشروطیت دوم به ایران آمد و مجددا والى والى آذربایجان گردید. وى در این مأموریت با دشواریهاى فراوانى مواجه بود از جمله وجود ستارخان و باقرخان در تبریز كه خود را فاتح مشروطیت مى‏دانستند، اختیارات او را به حداقل رسانده و آنچه خواسته‏ى سردار و سالار ملى بود مى‏بایستى جامع عمل بپوشد. مخبرالسلطنه پس از قتل برادرش «صنیع‏الدوله» براى جان خویش بیمناك شد و بار دیگر از تبریز به اروپا رفت و قریب یك سال در آنجا باقى ماند. پس از مراجعت به ایران این بار استاندارى فارس نصیب او شد و سه سال در خطه فارس به حكمرانى مشغول بود. پس از مراجعت به تهران در دو كابینه‏ى مستوفى‏الممالك به وزارت عدلیه و كشور منصوب گردید و در كابینه‏ى عین‏الدوله هم وزیر عدلیه شد. سرانجام در 1297 ش براى بار سوم والى آذربایجان شد. در این دوره از استاندارى وى در آذربایجان حوادث بسیارى پیش آمد. قیام شیخ محمد خیابانى و كشته شدن وى، قیام ماژور لاهونى و ژاندارمهاى بندر شرفخانه و قیام سمیتقو از اهم مسائلى بود كه والى با آن مواجه گردید. در كودتاى 1299 و روى كار آمدن سید ضیاءالدین مخبرالسلطنه به خلاف سایر ولاة چون قوام‏السلطنه، مصدق‏السلطنه و صارم‏الدوله نه تنها در مقام اعتراض برنیامد بلكه هزار تومان از حقوق ماهیانه‏ى خود را نیز به دولت انقلابى كودتا بخشید. در انتخابات دوره چهارم كه بخشى از آن در دوران ریاست وزرائى وثوق‏الدوله انجام یافته بود مخبرالسلطنه به وكالت از تهران انتخاب شد. پس از افتتاح مجلس چهارم وى در صف نمایندگان مجلس قرار گرفت و با اعتبارنامه او به علت قتل خیابانى مخالفت شد. در اواخر 1301 در كابینه مستوفى‏الممالك وزیر فوائد عامه و تجارت گردید. بعد از سقوط دولت ظاهرا شغلى به او ارجاع نگردید. در 1305 ش كه مستوفى براى ششمین بار به نخست‏وزیرى رسید هدایت را به وزارت فوائد عامه و تجارت منصوب نمود و در تمام مدت زمامدارى مستوفى، كه كابینه او سه بار ترمیم شد، مخبرالسلطنه در وزارت فوائد عامه مستقر بود. در اواخر كابینه مستوفى وى به ریاست دیوانعالى كشور برگزیده شد. خود در این مورد چنین مى‏نویسد «سوم اردیبهشت 1306 مستوفى مرا خواست، رفتم. داور در خدمتشان بود. فرمودند داور براى رونق عدلیه شخص آبرومندى را براى تمیز مى‏خواهد به مشیرالدوله و مؤتمن‏الملك كه بیكارند رجوع كرده است نپذیرفته‏اند طالب است كه شما قبول كنید. داور گفت اگر فلانى هم قبول نكند من استعفا مى‏كنم. گفتم خواستن من و فرمایشات آقا دلیل موافقت است. حاجت داور هم معلوم، در نظر من هم خدمت است به هر عنوان تا شاه چه بفرمایند. روز دیگر 4 اردیبهشت سلام است در سلام خصوصى شاه فرمودند امروز براى مملكت عدلیه مهم‏تر از فوائد عامه است روز پنجم اردیبهشت من به تمیز رفتم». داور وزیر عدلیه با اختیاراتى كه از مجلس تحصیل نموده بود حق داشت به دو نفر رتبه یازده قضایى اعطاء كند. ریاست تمیز و دادستان كل و حاج مخبرالسلطنه هدایت با رتبه یازده قضایى به ریاست دیوانعالى كشور رسید و رضاقلى هدایت پسر عمو و برادر همسر خود را با رتبه ده قضایى به ریاست شعبه اول تمیز گمارد كه ضمنا قائم مقام او در عالیترین مرجع قضایى كشور باشد. در خرداد ماه 1306 مستوفى از ریاست دولت كناره‏گیرى كرد و قرعه فال به نام حاج مخبرالسلطنه هدایت اصابت كرد، البته در این انتخاب رأى و اراده تیمورتاش بسیار مؤثر بود چون شاه حق انتخاب نخست‏وزیر را به جز خودش به او داده بود. هدایت در یادداشت‏هاى خود در این مورد نوشته است «سعى تیمورتاش در تغییر تصمیم مستوفى مفید نیفتاد. 15 خرداد دیرگاه به منزل من آمد كه مستوفى در استعفا مجد است شاه نظرش به تو است. اظهار عجز كردم اصرار كرد كه طفره مناسب نیست. من از كماهى جریانات پس از رفتن به تمیز آگاه نبوده. آن شب را مهلت خواستم صبح دیگر به سعدآباد رفتم خدمت مستوفى رسیدم و تفصیل را گفتم. فرمودند محال است قبول كنم، از من گذشته است، تو باشى بهتر است. در پشت و روى كار غور كردم و با بعض دوستان شور. غالب را عقیده به مضمون این شعر بود: «خلاف رأى سلطان رأى جستن» خصوص با مزاج پهلوى كه طبعا دیكتاتور است. معتمدا به نویدى كه حضرت حسین علیه‏التحیه والسلام در رؤیا به من داده بودند دنده به قضا در دادم». در نخستین ماههاى زمامدارى مخبرالسلطنه بین دكتر میلسپو و دولت اختلافاتى ایجاد شد سرانجام مجلس به كنترات او خاتمه داد و اختیارات وى را به نخست‏وزیر تفویض نمود و نخست‏وزیر تا سال 1307 از لحاظ اختیارات قانونى جانشین او بود. حاج مخبرالسلطنه هدایت قریب شش سال و نیم نخست‏وزیر پهلوى بود. در دوران نخست‏وزیرى او پایه‏هاى دیكتاتورى محكم گردید. مادام كه تیمورتاش حیات داشت حل و فصل امور با او بود و تا حدى هم داور و سردار اسعد و نصرت‏الدوله در كارها مداخله داشتند. پس از زندانى كردن نصرت‏الدوله و تیمورتاش و سلب مصونیت از عده زیادى وكیلان مجلس هدایت غلام حلقه به گوشى بود كه فقط دستورات شاه را بدون چون و چرا اجرا مى‏كرد كه سرانجام دوره او هم سپرى شد و در شهریور 1312 از كار بركنار گردید. مخبرالسلطنه درباره بركنارى خود مى‏نویسد: «نزدیك غروب شاه مرا خواست. از دور فرمودند خبر خوشى برایت ندارم. عرض كردم خبرى كه از طرف اعلیحضرت باشد خوش است. اظهار نارضامندى از دو نفر از وزراء كردند و فرمودند همه استعفا بدهید. این تكلیف استعفا خیلى به خوشى بود. عرض كردم اجازه مى‏فرمایید صبح استعفا عرض مى‏كنم. فرمودند همین حالا تو هم هر كارى بخواهى مى‏دهم داخله یا خارجه. عرض كردم هیچ كارى نمى‏خواهم، استدعایى ندارم مگر اجازه‏ى گاهى شرفیابى. در ضمن فرمودند متأسفانه‏اى هم گفته بودى؟ هیچ بخاطرم نیامد به كجا برمى‏خورد اما به موقع بود كه گفتم ممكن است در خدمات قصورى شده باشد اما در صمیمیت قصور نكرده‏ام.» پس از استعفاى مهدیقلى هدایت شغلى به او ارجاع نشد. نهایت مجلس شوراى ملى در جلسه 19 آذرماه 1312 ماده واحده‏اى براى او به این شرح به تصویب رسانید: «وزارت مالیه مجاز است خدمات آقاى حاج مهدیقلى خان هدایت را از تاریخ اول 1298 ق الى 25 شهریور 1312 ش متوالیا احتساب نموده سند خدمت صادر نماید و آخرین شغل ایشان ریاست دیوانعالى تمیز را اساس رتبه یازده قضایى قرار دهد.» به این ترتیب پرونده سیاسى و ادارى حاج مهدیقلى هدایت كه در دوران پنج پادشاه مصدر مشاغلى بود بسته شد و هر ماه مبلغ سیصد و نود و هشت تومان حقوق بازنشستگى رتبه 11 قضائى به او پرداخت مى‏شد. پس از كنار رفتن رضاشاه و دادن امكان فعالیت به بعضى از رجال صدر مشروطیت، مخبرالسلطنه هدایت هم داوطلب شغلى بود ولى افكار عمومى این اجازه را به كسى كه مرتب هفت سال در دوران اختناق رضاشاهى رئیس دولت بوده است نمى‏داد تا كارى به او ارجاع شود. با تلاش زیاد موجبات استاندارى فارس او در حكومت قوام‏السلطنه مهیا شد. او كه در آن تاریخ متجاوز از هشتاد سال داشت نتوانست این مسؤولیت را قبول كند. وى تا 1334 حیات داشت و از سلامت كامل برخوردار بود. در بیست و دوم شهریور آن سال در اثر سقوط از پله و اصابت سرش با سنگ دچار خونریزى مغزى شده و در 92 سالگى درگذشت. مخبرالسلطنه هدایت زبان و ادبیات فارسى، عربى، آلمانى و فرانسه را خوب مى‏دانست، تا حدى به زبان انگلیسى هم آشنا بود. در فن گراورسازى و كلیشه‏سازى سررشته داشت و به موسیقى علاقه بسیار داشت و از نظر علمى آن فن را آموخته بود. در ریاضیات، هیئت و فلسفه هم فضلى داشت. مهدیقلى هدایت در زمره رجال نادرى است كه حوادث زندگى و اتفاقات كشور را به طور روزانه یادداشت كرده است كه امروز به صورت كتابهاى متعدد یكى از منابع تاریخ معاصر مى‏باشد. كتاب خاطرات و خطرات یا توشه‏اى از تاریخ شش پادشاه و گوشه‏اى از دوره زندگى من كه با قلمى شیوا و خامه‏اى توانا نوشته شده مشحون از وقایع تاریخى است. سبك كتاب شیوه‏اى خاص در تاریخ‏نگارى است چون پدرش بنیانگزار تلگرافخانه در ایران بوده و او به زبان فنى آشنائى داشته است مطالب را در نهایت ایجاز و با فصاحت كامل بیان كرده است. بدیهى است هدایت هم مانند هر كسى كه خاطرات مى‏نویسد مطالب را به نفع خود تغییر داده است و خدمات را به پاى خویش و اشتباهات را به عهده دیگران مى‏گذارد. در این كتاب، تاریخ صد سال ایران آمده است. كتاب معتبر دیگر وى گزارش ایران نام دارد. این كتاب، تاریخ ایران در قبل از اسلام مى‏باشد و مجموعا مشتمل بر چهار جلد است. جلد سوم و چهارم آن دوران قاجاریه را در برمى‏گیرد كه حاوى نكات جالب و منتشر نشده‏اى است. كتاب دیگر وى تحت عنوان سفرنامه مكه انتشار یافته است كه یادداشت‏هائى است از مسافرت وى در معیت میرزا على‏اصغر خان اتابك به مكه و ژاپن و امریكا. مخبرالسلطنه سعى نموده است اطلاعات تاریخى و اجتماعى و جغرافیایى ژاپن و امریكا را كه در آن روزها از نظر مردم ایران مخفى بود عرضه نماید. كتاب دیگرى نیز در فن موسیقى دارد. سایر تألیفات او از این قرارند: فوائدالترجمان، در تعلیم زبان فرانسه در دو جلد تحفه‏الافاق، در تاریخ جغرافیاى اروپا، گزارش ایران باستان یا تحقیقى در سلسله كیان، دستور سخن در صرف و نحو كامل فارسى تحفه‏الادیب در عروض و بدیع تحفه‏الافلاك دوره هیئت و ریاضى تحفه مخبرى و چند اثر دیگر. مخبرالسلطنه شعر نیز مى‏سرود و مجموعه‏اى از اشعارش در هفت هزار بیت انتشار یافته است. درباره مخبرالسلطنه سخن بسیار گفته شده و مطلب زیاد نوشته‏اند از جمله آقاى اقبال یغمائى درباره او چنین نوشته است: «مخبرالسلطنه به حقیقت مردى با شخصیت و در تمام دوران زندگى خود در شمار رجال درجه اول برجسته بود. به گسترش و پیشرفت فرهنگ شوق و اهتمام بسیار داشت. سالهایى كه وزیر علوم و معارف بود چندانكه توانست در ازدیاد مدارس و تجهیز و تكمیل آنها كوشش كرد». مهدى بامداد درباره هدایت چنین اظهار نظر نموده است: «مخبرالسلطنه نسبت به سایر رجال مردى بوده است مدبر، درستكار، لایق، صریح‏اللهجه، لجوج، پركار، مطلع، طالب جاه و مقام و بسیار مطیع مافوق‏تر از خودش». عباس اسكندرى درباره مهدیقلى هدایت مى‏نویسد: «... این شخص روزى دموكرات و روزى خود را دهقان و وقتى خود را اول عقل مملكت نامیده و معروف به سولو بود. زمانى كلیشه‏سازى مى‏كرد و براى ابزار عفاف خود پیراهن كهنه و چركینى را همیشه به این و آن نشان مى‏داد، اما همین كه از پله حكومت قدم بالا گذاشت چنان تسلیم و خدمتگزار سه نفر حقه‏باز گردید كه روى شاگرد ارسطو را سفید كرد البته رذالتهایى كه در زمان این شخص شده نمى‏شود از حیث اهمیت با آن دیگرى مطابقه نمود. در زمان این شخص نه تنها مسؤولیت وزراء از بین رفت بلكه رئیس‏الوزراى مشروطه مستخدم شخص وزیر دربار شد. انحطاط اخلاقى به قدرى زیادى گردید كه نهایتى بر آن متصور نبود. رویه كج و پست این مرد سرمشق و نمونه‏اى براى نمایندگان مجلس و سایر طبقات مملكت شد. در این زمان عده‏اى از رؤساى آزادیخواهان و مخالفین مطلق‏العنانى را دستگیر نمود. شكنجه‏هاى محبس و زجر بدنى به هدایت و راهنمائى یا ضعف و سستى این شیخ شروع گردید و قدرت حكومت ملى از میان رفت. دربار مركز دولت و مجلس شد رئیس‏الوزراء هم نزد وزیر دربار رفته با تنظیم و تكریم تا اجازه جلوس به او داده نمى‏شد نمى‏نشست...» ابراهیم صفائى در مورد مخبرالسلطنه چنین یادداشت كرده است: «مخبرالسلطنه از زمره رجال دانشمند بود. به صنایع و علوم رغبت داشت و اهل صنعت و دانش را ارج مى‏نهاد. در موقع قدرت دیكتاتور و در موقع بیكارى ضعیف بود و بیشتر به تدبیر و حیله متوسل مى‏شد. در دوره نخست‏وزیرى خود به واسطه فرتوتى و فرسودگى ضعف بسیار نشان داده تا جائیكه آزادى انتخابات و مطبوعات به دست سازمانهاى دولتى سخت محدود شد. او در جنجالهاى سیاسى ریاكار و در میان دستجات مختلف چنان مى‏زیست كه همه او را از خود مى‏دانستند و چون صاحب نطق و بیان بود صورت حق به جانب را حفظ مى‏كرد. خودخواه و لجوج و عیب‏جو و نكته‏گو بود ذوق و قریحه هنرى داشت و سنن ملى و مذهبى را هم ارجمند مى‏شمرد...» مهدیقلى هدایت قریب پنجاه سال در صحنه سیاسى ایران بازیگرى داشت. گاه در مقام استاندارى و وكالت، گاه در مقام وزارت و صدارت از مهره‏هاى اساسى تاریخ معاصر ایران به شمار مى‏رود. معاشرین و دوستان وى كه افتخار مصاحبت با آنان را داشته‏ام معتقد بودند مخبرالسلطنه مردى به تمام معنى دانشمند بود، گذشته از دانستن ادبیات فارسى، عربى، فرانسه، و آلمانى، در علوم معقول، ریاضیات، هیئت و موسیقى نیز صاحب فضیلت و دانش بود. مردى درستكار و صدیق بود، شاید به علت ارثى كه از پدر برده بود. نیاز به دزدى و لفت و لیس نداشت و به مبانى مذهبى پاى‏بند و تكالیف شرعى خود را انجام مى‏داد. از دستگیرى مستمندان دریغ نمى‏كرد، در معامله سخت‏گیر نبود، در اطاعت و سرسپردگى نسبت به تمام دوستان و همدوره‏هاى خود پیشى گرفته بود، در پى‏افكنى و دیكتاتورى رضاشاه سهم او از همه بیشتر است، و در تملق‏گوئى از رضاشاه اگر جلوتر از حاج محتشم‏السلطنه نباشد با او برابرى مى‏كند. در اواخر عمر بسیار ثروتمند و مالدار شد. وى در میانسالى قسمتى از قریه دروس را به ثمن بخس خریدارى كرد و قسمتى دیگر از قریه را محاسب‏الممالك شیبانى و دكتر لقمان ادهم خریدارى كردند و آنجا را تبدیل به شهرك نمودند كه هم‏اكنون از نقاط معمور و آباد تهران بزرگ است. مخبرالسلطنه از فروش زمینهاى دروس سودى سرشار بدست آورد، قسمتى از سود حاصله را وقف عام نمود و بخشى را براى وراث باقى گذارد. آنچه را وقف عام كرد یك بیمارستان مجهز و یك مسجد و كتابخانه بود. وى در جوانى با دختر عموى خود ازدواج كرد و صاحب چند فرزند شد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

فرزند حجت‏الاسلام والمسلمین حاج سید مصطفى سرابى واعظ و ناطق زبردست، در 1299 در شهر مشهد پا به عرصه وجود نهاد. تحصیلات ابتدائى و متوسطه را در شهر مشهد به اتمام رسانید و وارد دانشكده‏ى ادبیات تهران شد و پس از سه سال تحصیل درجه‏ى لیسانس در ادبیات فارسى گرفت. در سال 1319 كه رادیو در ایران تاسیس و شروع به كاركرد وى به عنوان گوینده استخدام گردید و قسمتى از برنامه‏هاى رادیو توسط او اجرا مى‏شد. پس از مدتى به ریاست اداره‏ى رادیو منصوب گردید. رضا سجادى مدتى هم ریاست اداره‏ى مطبوعات وزارت پیشه و هنر را عهده‏دار بود و آنگاه به سازمان برنامه منتقل گردید و معاون اداره كل بازرسى شد. چندى هم معاون اداره تبلیغات و انتشارات بود تا اینكه مدیركل تبلیغات و انتشارات گردید. وى در حكومت پنج روزه‏ى قوام‏السلطنه در 1331 داراى همان سمت بود و به دستور قوام‏السلطنه، اعلامیه وى را تحت عنوان «كشتیبان را سیاستى دگر آمد» با صداى غراى خود خواند. وى مدتى شهردار اصفهان شد و در عمران و آبادى آن شهر تلاش بسیار نمود، سپس با سمت شهردارى به رشت انتقال یافت و مدت نسبتا كوتاهى شهردار رشت بود. سپس در سال 1343 با سمت قائم‏مقام استاندار خوزستان، شهردارى خوزستان را بر عهده گرفت. در این سمت وى شهرداریهاى تمام شهرهاى خوزستان را عهده‏دار بود. پس از آن شهردارى مشهد را عهده‏دار گردید. در انتخابات دوره‏ى بیست‏وسوم قانونگزارى به نمایندگى مجلس انتخاب گردید و مدت چهار سال نماینده‏ى مجلس بود. رضا سجادى چندى قائم‏مقامى استاندارى خراسان را در منطقه‏ى جنوبى خراسان عهده‏دار بود. آخرین سمت وى شهردارى مشهد بود. سجادى مجموعا در سه نوبت شهردارى مشهد را عهده‏دار بود. سجادى ناطقى زبردست و ادیبى پرمایه بود و اطلاعات عمومى وى درباره‏ى خانواده‏ها و افراد بسیار جالب است به طورى كه معروفیت دارد نامبرده «08» ایران است. سجادى شعرشناس هم بود و غالب اشعار معروف شعراى ایران را در حافظه‏ى خود ذخیره كرده بود و هنگام محاوره و گفتگو با اشخاص، از اشعار قدما، شاهد مثال مى‏آورد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

حدود سال 1295 در تهران تولد یافت. پس از اخذ لیسانس از دانشگاه تهران به آمریكا رفت. مدت ده سال در آمریكا تحصیل كرد، درجه‏ى لیسانس مدیریت و مهندسى صنایع گرفت. پس از مراجعت به ایران، چندى مدیر عامل كارخانه‏ى شماره‏ى 5 ونك بود. در سال 1343 به ریاست هیئت مدیره و مدیرعاملى شیلات شمال منصوب گردید و در همان سال در كابینه‏ى حسنعلى منصور، وزیر پست و تلگراف و تلفن شد. در كابینه‏ى هویدا هم شغل خود را حفظ كرد. ستوده تا اوایل سال 1353 در آن سمت بود. هنگام تحصیل در اروپا چپ‏گراى تندرو بود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

فرزند محمداسماعیل در سال 1267 در تهران متولد شد. پس از طى دوران ابتدائى و متوسطه وارد مدرسه‏ى علوم سیاسى مشیرالدوله شد و دوره‏ى چهارساله‏ى آن مدرسه را طى كرد و در 1286 به استخدام در وزارت امور خارجه درآمد. چندى معاون اداره عثمانى بود تا به نایب دومى ژنرال قنسولگرى تفلیس منصوب شد. از دیگر مشاغل وى كارگزاران همدان، معاونت كابینه وزارتى، مدیر اطلاعات، رئیس اداره سوم سیاسى را باید نام برد تا سرانجام به ریاست اداره كل تشریفات منصوب شد. در سال 1308 سمت وزیر مختار ایران در برن و نمایندگى در جامعه‏ى ملل را عهده‏دار گردید و قریب چهار سال در آن سمت مستقر بود. پس از اتمام ماموریت، به تهران بازگشت و معاون وزارت امور خارجه شد و نزدیك به سه سال معاون بود تا به وزیر مختارى ایران در ایتالیا برگزیده شد. در سال 1315 سفیركبیر ایران در اتحاد جماهیر شوروى شد و دو سال در آن كشور به سر برد و در 1319 به سمت سفیركبیرى ایران در تركیه تعیین گردید و این سمت را تا 1323 دارا بود. در سال 1324 در كابینه‏هاى زودگذر ابراهیم حكیمى و محسن صدر، به سمت وزیر امور خارجه معرفى شد. در بهمن‏ماه 1324 در كابینه‏ى احمد قوام به سمت وزیر دادگسترى تعیین گردیدو در مردادماه 1325 در كابینه‏ى ترمیم كابینه، وزیر مشاور شد و در خردادماه 1326 در كابینه‏ى احمد قوام، براى بار سوم به وزارت امور خارجه تعیین شد و در همان سال با سمت سفیركبیر، عازم فرانسه شد. انوشیروان سپهبدى هنگامى كه حكیم‏الملك به وزارت دربار تعیین شد، ریاست تشریفات سلطنتى را بر عهده گرفت و تا سال 1328 داراى همان سمت بود. در آن سال كه مجلس سنا تشكیل گردید، از طرف شاه به سناتورى انتصابى تهران انتخاب گردید و تا مهرماه 1331 در آن سمت بود. در سال 1332 با سمت سفیركبیر، عازم قاهره گردید و پنج سال در آن سمت به سر برد و سرانجام در سال 1341 به سمت سفیركبیر ایران در دربار پاپ تعیین شد و بالاخره در 1345 با شصت سال سابقه‏ى خدمت بازنشسته گردید. فوت سپهبدى در سال 1360 در تهران در سن 93 سالگى اتفاق افتاد. نام خانوادگى او تا سال 1308 «سپهبد» بود، چون درجه‏اى بدین نام وارد درجات نظامى ارتش ایران شد، به وى تكلیف تغییر نام خانوادگى گردید و بالاخره «سپهبد» را به «سپهبدى» تغییر داد. سپهبدى روى‏هم‏رفته از دیپلمات‏هاى ورزیده و متین و بى‏سر و صدا بود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

از اهالى كرمان، فرزند محمدباقر متولد 1303 است. پس از انجام تحصیلات ابتدائى و متوسطه به خدمت در آموزش و پرورش درآمد و به كار معلمى اشتغال ورزید و هنگام آموزگارى، دانشكده‏ى تهران را در رشته‏ى زبان و ادبیات خارجى به اتمام رسانید و مدتى ریاست فرهنگ گرمسار و ورامین با او بود. در 1334 از طرف موسسه علوم ادارى براى ادامه‏ى تحصیل به آمریكا رفت و درجه‏ى دكتراى علوم ادارى از دانشگاه كالیفرنیاى جنوبى دریافت كرد و پس از مراجعت به ایران، استادیار موسسه‏ى علوم ادارى و سپس معاون آن موسسه گردید. در 1340 به ریاست كارگزینى بانك مركزى ایران انتخاب گردید و در انتخابات دوره‏ى بیست‏ویكم مجلس شوراى ملى، از طرف كنگره‏ى آزادزنان و آزادمردان! كاندیداى مردم گرمسار و ورامین بود و سرانجام به پارلمان ایران راه یافت. به معاونت آن وزارتخانه برگزیده شد ولى طولى نكشید كه به استاندارى گیلان منصوب شد و چند سالى نیز در آنجا بود كه استاندارى اصفهان را عهده‏دار گردید و دو سال نیز در اصفهان اقامت داشت تا به وزارت اطلاعات و سپس وزارت كشور معرفى شد. عمر سیاسى سام با وزارت كشور پایان یافت و كار آزاد را پیشه‏ى خود ساخت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

(سلطان) ابوالغازى، بن سلطان منصور میرزا از سلسله تیمورى. وى در قسمتى از خراسان و گرگان و مازندران سلطنت داشته (جل. 873- ف. 911 ه.ق.)

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

عزالدین مؤسس خاندان غوریان است كه آنان را آل شنسب یا شنسبانیه نیز گفته‏اند، و آنان از 543 تا 162 در غور و اطراف آن سلطنت كرده‏اند.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

ابن خلیل حاجى میرزا مجتهد معروف (ف. نجف 1326 ه.ق.) وى یكى از اركان سه‏گانه مشروطه در عتبات عالیات است. وى در حدود 90 سالگى درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

ابوعلى حسن بن محمد میكال مشهور به حسنك (مقت. 425 ه.ق.) چون در سال 416 احمد ابن حسن میمندى از وزارت معزول شد سلطان محمود حسنك را وزارت داد. وى مردى فاضل و دانشمند بود و چون سلطان مسعود به سلطنت رسید به بهانه اینكه خلیفه بغداد حسنك را قرمطى خوانده بود اموال او را مصادره كرد و خود او را به دار آویخت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

محمدتقى میرزا بن فتحعلى شاه متخلص به شوكت (و. 1016- ف. 1280 ه.ق.). وى در 1224 حاكم بروجرد و سیلاخور و جاپلق شد. در 1246 و 47 با برادرزاده خود محمدحسین میرزا حشمةالدوله والى كرمانشاه جنگ كرد و هر دو بار شكست خورد. سپس به تهران آمد و تا چهار ماه مغضوب بود و عاقبت شاه او را بخشود و باز به حكومت بروجرد فرستاد. در سال 1280 كه به زیارت مشهد رفته بود همانجا درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

(ع. شمشیر پادشاهى) سلطان مراد میرزا بن عباس میرزا نایب‏السلطنه (و 1233- ف. 1300 ه.ق.) وى فتنه سالار را در 1265 دفع كرد، و در همان سال پس از فوت محمدتقى میرزا پسر فتحعلى شاه حسام‏السلطنه لقب یافت. هموست كه هرات را فتح كرد (1272). در 1273 والى فارس گردید. در 1300 هنگامى كه مجددا نامزد ایالت خراسان شده بود در تهران وفات یافت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

برادر امیر نوروز، از امراى معروف عهد غازان‏خان (مقت. 696 ه.ق.). امیر نوروز صدرالدین زنجانى را از وزارت عزل كرد و جمال‏الدین دستجردانى را به جاى او گذاشت و مصالح حل و عقد امور دیوانى و تهیه سیورسات لشكر را به عهده برادر خود حاجى بیگ گذاشت. صدرالدین زنجانى نامه‏هایى مزور ساخت خطاب به سلطان مصر مبنى بر تحریك او به فتح ممالك غازان، و بر اثر این توطئه غازان در شهر وان حاجى بیگ و برادران دیگر امیر نوروز را بكشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر

در روز بيستم جمادى الثانى ۱۳۲۰ هجرى قمرى مطابق با ۳۰ شهريور ۱۲۸۱ هجرى شمسى ( ۲۴ سپتامپر ۱۹۰۲ ميلادى) در شهرستان خمين از توابع استان مركزى ايران در خانواده اى اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانى از سلاله زهراى اطهر سلام الله عليها, روح الله الموسوى الخمينى پاى بر خاكدان طبيعت نهاد .

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند مرحوم غلامعلى هدایت (مكرم‏الملك) از قضات دانشمند و بافضیلت دادگسترى، در 1299 در تهران متولد شد. تحصیلات ابتدائى و متوسطه را در شیراز به اتمام رسانید و وارد دانشكده‏ى حقوق تهران شد و درجه‏ى لیسانس در حقوق قضائى گرفت. پس از انجام خدمت نظام وظیفه با سمت قاضى در دادگسترى استخدام شد. چندى دادیارى دادسراى تهران و دادیار دادسراى استان بود تا به ریاست دفتر كل وزارت دادگسترى منصوب گردید. چندى در آن سمت باقى ماند تا سرانجام مدیر كل ادارى وزارت دادگسترى شد. در سال 1337 كه قانون معاونین ثابت وزارتخانه به تصویب رسید و مورد اجرا قرار گرفت، مسعود هدایت به معاونت ثابت ادارى وزارت دادگسترى منصوب گردید و قریب ده سال در آن سمت به انجام وظیفه مشغول بود. در سال 1347 در زمان وزارت دادگسترى دكتر جواد صدر، از معاونت وزارت دادگسترى تغییر نمود و مستشار دیوان عالى كشور گردید و پس از چندى به ریاست شوراى عالى ادارى منصوب شد و تا بهمن ماه 1357 در آن سمت مستقر بود. وى در زمانى كه مدیر كل ادارى وزارت دادگسترى بود، دادیارى دیوان عالى كشور را هم داشت و در سمت معاونت، مستشار دیوان عالى كشور شد. مسعود هدایت در بین قضات دادگسترى محبوبیت داشت زیرا ذاتا مردى شریف و مردمدار بود و تا حد امكان در گره‏گشائى در كار قضات از هیچ كوششى فروگزارى نمى‏كرد. وى در جوانى با صبیه مرحوم اكرم‏السلطان مظاهر مدیر كل ادارى وزارت دادگسترى پیوند زناشوئى بست و صاحب دو فرزند شد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

معروف به صنیع‏الدوله، اولین رئیس مجلس شوراى ملى، فرزند علیقلى خان مخبرالدوله و داماد مظفرالدینشاه قاجار، متولد 1273 ه.ق است. وى تحصیلات ابتدایى خود را در تهران آغاز كرد و مدتى نیز در مدرسه دارالفنون تحصیل نمود. سپس براى ادامه تحصیل به آلمان رفت و سالها در آلمان به تحصیل اشتغال داشت و درجه مهندسى در معدن‏شناسى گرفت و چند سالى نیز در آنجا به مطالعه و تجربه پرداخت. بعد از مراجعت به ایران به او لقب صنیع‏الدوله داده شد. ابتدا به تأسیس یك كارخانه بافندگى و ریسندگى مبادرت نمود و چند سالى این كارخانه دایر بود، ولى به علت نداشتن وضع مالى مناسب تعطیل شد. در 1314 كه امین‏السلطان از كار كنار رفت كابینه‏اى به ریاست سنى مخبرالدوله تشكیل شد و در این كابینه صنیع‏الدوله به وزارت خزانه منصوب گردید. مدتى نیز ریاست قورخانه با او بود و زمانى نیز وزیر پست شد. یك سفر نیز براى خرید كشتى به انگلستان رفت. صنیع‏الدوله به علت اینكه سالها در اروپا تحصیل نموده بود افكار مشروطه‏خواهى داشت. مظفرالدینشاه كه هیئتى را مأمور تنظیم نظامنامه انتخابات نموده بود ریاست این هیئت را به صنیع‏الدوله داد. بعد از صدور فرمان مشروطیت و تشكیل مجلس اول، صنیع‏الدوله از طرف اعیان و ملاكین به وكالت برگزیده شد و در نخستین جلسه به ریاست مجلس انتخاب شد. وى چند ماهى ریاست مجلس را داشت تا اینكه اتابك نخست‏وزیر ترور گردید و صنیع‏الدوله هم از ریاست كناره‏گیرى كرد. او در دوران مشروطیت براى اولین بار در كابینه ناصرالملك به وزارت فوائد عامه انتخاب گردید. در كابینه نظام‏السلطنه ابتدا وزیر فوائد عامه و بعد وزیر دارایى شد. بعد از استبداد صغیر و فتح تهران در كابینه سپهدار تنكابنى ابتدا وزیر فوائد عامه و سپس وزیر معارف شد. در كابینه مستوفى وزارت مالیه را بر عهده گرفت و سرانجام در 1329 ه.ق به وسیله یك گرجى تبعه روس مورد سوءقصد قرار گرفت و دو روز بعد درگذشت و در مقبره هدایت در خیابان استانبول مدفون شد. صنیع‏الدوله مردى دانشمند و آزاده و ایران خواه بود. تحصیلات عمیقى در رشته معدن و نساجى در آلمان نموده بود و در دوران حیات خود به كشف چند معدن در نقاط مختلف ایران نائل شد. او مشروطه‏خواهى واقعى بود و به جاى جار و جنجال و سر و صدا براى مشروطیت ایران زحماتى متحمل شد. بعضى از فرزندان وى رشد سیاسى بافتند مانند علیقلى هدایت كه چند دوره وكیل مجلس و چند بار سناتور شد و همچنین عزت‏الله هدایت كه در آلمان تحصیل نموده بود سالها ریاست راه‏آهن و معاونت وزارت راه را بر عهده داشت. صنیع‏الدوله با احترام‏السلطنه دختر مظفرالدینشاه ازدواج كرد و ثمره‏ى این ازدواج ده فرزند یعنى چهار پسر و شش دختر بود. احترام‏السلطنه در میانسالى درگذشت. پس از فوت او به دستور مظفرالدینشاه براى فرزندان ذكور وى سالیانه پانصد تومان و جهت فرزندان اناث سالیانه دویست تومان مواجب تعیین نمودند. پس از قتل صنیع‏الدوله حقوق فرزندان ذكور به هزار تومان و فرزندان اناث به پانصد تومان افزایش یافت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند كهتر علیقلى خان مخبرالدوله و برادر مخبرالسلطنه و صنیع‏الدوله است. مدتى در دارالفنون تحصیل كرد، سفرى هم به اروپا رفت و در تلگرافخانه دستیار پدرش بود. در 1315 ه.ق كه مخبرالدوله درگذشت. مظفرالدین شاه فرزندان او را احضار نمود و به هریك لقبى داد. محمدقلى نیز لقب مخبرالملك گرفت و متصدى تلگرافخانه شد. در دوره اول مجلس وكیل اعیان بود و پس از استعفاى احتشام‏السلطنه به ریاست مجلس رسید ولى قبول ننمود و به جایش ممتازالدوله رئیس شد. در كابینه مستوفى‏الممالك در 1297 مدتى كوتاه وزارت مالیه را بر عهده گرفت ولى دیگر از آن تاریخ كار مهمى به او ارجاع نشد. وفاتش در 1329 ش اتفاق افتاد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند جعفر قلیخان هدایت معروف به نیرالملك رئیس دارالفنون و نوه رضاقلى خان هدایت معروف به لله‏باشى. تولد او در 1265 ش در تهران اتفاق افتاد. پس از انجام تحصیلات مقدماتى در تهران عازم اروپا شد و قریب ده سال به تحصیل علوم شیمى و پزشكى پرداخت و درجه دكترا از دانشگاه لیون گرفت. پس از مراجعت به ایران با درجه سرهنگى به ارتش وارد شد و ریاست بیمارستان ارتش را عهده‏دار گردید. پس از چندى كه سرلشكر دكتر هادى آتاباى رئیس بهدارى ارتش كه داماد رضاشاه بود از كار بركنار شد كریم خان هدایت با رتبه سرتیپى به ریاست بهدارى ارتش منصوب و سالیان دراز در این سمت باقى ماند و بعد از شهریور 20 پس از ده سال توقف در درجه سرتیپى به مقام امیرلشكرى ارتقاء مقام یافت و تا سن بازنشستگى در آن سمت باقى بود. پس از متقاعد شدن به پاس خدمات پزشكى او بیمارستان شماره 2 ارتش را به نام وى نامگذارى كردند. دكتر كریم هدایت مردى دانشمند و طبیبى ماهر بود. با مردم و ارباب رجوع حسن خلق داشت. در دورانى كه درجه سرهنگى داشت و در فارس رئیس بهدارى قشون بود با یك خانواده شیرازى وصلت نمود و صاحب فرزندان متعدد شد. فرزند ذكور ارشد وى شاهرخ نام داشت كه داخل نیروى دریائى شد و مدارج ترقى را سریعا پیمود و در پایان سرلشكر شد. عاقبت سرنوشت شومى گریبان او را گرفت و گویا با زنى نرد عشق باخت و به جهاتى آن زن را به خانه خود دعوت كرد و ابتدا او و بعد خود را با اسلحه از بین برد. این اتفاق در 1354 ش به وقوع پیوست. مقامات ارتشى به او نسبت جنون دادند و در رسانه‏هاى گروهى این خبر را پخش نمودند. ولى معلوم نیست این شخص اگر جنون داشت چرا درجه امیر لشكرى به او داده شده بود. الله اعلم. كریم هدایت در 87 سالگى در اثر كهولت درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند ارشد حسینقلى خان مخبرالدوله در حدود 1250 در تهران متولد شد. بعد از انجام تحصیلات مقدماتى چندى در اروپا تحصیل نمود و به سیره خانوادگى وارد وزارت پست و تلگراف شد و در 1333 ق پس از فوت پدر لقب مخبرالدوله گرفت. وى تمام مراحل ادارى را در وزارت پست و تلگراف طى كرد و به معاونت آن وزارتخانه منصوب شد و چندى هم كفالت گرفت. در ابتداى سلطنت رضاشاه به وزارت داخله منتقل گردید و در چند شهر مهم از جمله همدان، بنادر جنوب و اراك حكومت داشت. وفات وى در 1329 اتفاق افتاد. فرزندان وى غلامعلى، عبدالله و خسرو در عرصه‏ى سیاست و نظام رشد نمودند.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند هدایتقلى هدایت (اعتضادالملك) و نوه‏ى جعفرقلى خان نیرالملك، در 1274 ش متولد شد. تحصیلات مقدماتى را نزد معلمین خصوصى و تحصیلات متوسطه را در مدرسه‏ى دارالفنون باتمام رسانید و وارد مدرسه‏ى نظام قزاقخانه شد و درجه‏ى افسرى گرفت. در سال 1302 در زمره‏ى اولین دسته محصلین قشون به اروپا اعزام شد و در رشته‏ى نقشه‏بردارى و توپخانه، دوره دید و پس از بازگشت به ایران دوره‏ى دانشگاه جنگ را گذرانید و به استادى نقشه‏بردارى در دانشكده‏ى افسرى برگزیده شد و چندى هم در لشكر اصفهان خدمت مى‏كرد. در تهران چندى در ستاد ارتش و زمانى در وزارت جنگ شاغل مقامات مختلف بود. در 1333 درجه‏ى سرتیپى و در 1337 درجه‏ى سرلشكرى احراز كرد و آخرین سمت وى ریاست دانشگاه جنگ بود كه قریب سه سال در آن سمت بود. در سال 1337 بازنشسته شد و در بازرسى شاهنشاهى بعنوان بازرس عالى اشتغال پیدا كرد. چندى هم مشاور سازمان جغرافیائى كل كشور بود تا اینكه در سن نود سالگى در تهران بدرود حیات گفت. از آثار منتشر شده‏ى وى دو جلد كتاب نقشه‏بردارى است.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

فرزند قهرمان میرزا عین‏السلطنه و یكى از نواده‏هاى عبدالمصد میرزا عزالدوله، در 1295 متولد شد. پس از انجام تحصیلات ابتدائى و متوسط وارد دانشكده‏ى ادبیات تهران شد و لیسانس در ادبیات فارسى گرفت و به استخدام در وزارت دارائى درآمد. تدریجا مراحل ترقى را در آن وزارت دارائى درآمد. تدریجا مراحل ترقى را در آن وزارتخانه پیمود و مشاغل مهمى را احراز كرد. از اهم مشاغل وى مدیركل بازنشستگى، مدیركل كارگزینى، مدیر كل مالیاتهاى مستقیم، مدیر كل وصول تهران، مدیر عامل چاپخانه‏ى دولتى، مستشار دیوان محاسبات و بازرش دولت در ذوب‏آهن بود. صاحب ترجمه در میان مدیران وزارت دارائى به حسن شهرت مشهور بود. مسعود سالور در طول عمر خود به خواندن علاقه‏ى شدیدى نشان مى‏داد و در اثر مطالعات زیاد در زمینه‏هاى تاریخى و علم انساب داراى اطلاعات ذى‏قیمتى مى‏باشد. از كارهاى علمى او تنظیم خاطرات پدرش عین‏السلطنه قهرمان میرزا مى‏باشد كه در ده جلد انتشار یافته و حاوى نكات بسیارى از دوران قاجاریه و رضاخان پهلوى است.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

ملقب به عزالدوله، پسر سوم محمدشاه قاجار، در 1261 ه.ق در تهران متولد شد. مادرش تركمن و از قبیله‏ى قدیمى و اصیل سالور بود. عزالدوله در كودكى پدر خود را از دست داد و تربیت وى به عهده‏ى مادرش قرار گرفت و او نیز جد و جهدى كامل براى تربیت وى به كار برد به طورى كه علاوه بر تحصیلات معمول زمان در نوجوانى زبانهاى عربى، فرانسه و انگلیسى را فراگرفت. وقتى سن او به ده سالگى رسید، شاه به او لقب عزالدوله داد و او را با پیشكارى حسنعلى آجودان‏باشى، حاكم قزوین نمود. حكومت وى قریب سه سال طول كشید تا به حكومت همدان منصوب شد. پس از آن حاكم زنجان و خمسه شد، چندى هم حكومت ملایر و تویسركان با او بود. ناصرالدین شاه در سفر اول خود به اروپا، عزالدوله را در راس شاهزادگان با حشم و خدم به اروپا برد و پس از بازگشت، مقام ایلخانى قاجاریه را به او سپرد. در 1300 ه.ق در راس هیئتى براى تبریك تاجگذارى الكساندر سوم امپراطور روسیه به آن كشور عزیمت نمود و پس از بازگشت، به عدالت عدلیه برگزیده شد و مدتى در راس قوه قضائیه بود. در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه براى بار دوم به حكومت قزوین منصوب شد. چند ماهى در آنجا بود كه شاه كشته شد. وى پس از چندى از حكومت قزوین به تهران احضار گردید و دیگر شغلى به او داده نشد و تا آخر عمر در انزوا زندگى مى‏كرد. هنگامى كه تهران تصرف شد و محمدعلى میرزا به سفارت روس پناهنده گردید، عزالدوله به سفارت روس رفته، تحصن اختیار نمود و تابعیت دولت روسیه را قبول كرد. در دوران حكومت احمدشاه، به عنوان مسن‏ترین فرد خانواده‏ى قاجاریه در مراسم رسمى شركت مى‏كرد. در اوایل سلطنت رضاشاه هم چند بار به سلام دعوت شد ولى غالبا به علت كهولت در مراسم شركت نمى‏كرد. سرانجام در 1308 ش در 85 سالگى درگذشت. غلامحسین‏خان افضل‏الملك در كتاب افضل التواریخ درباره‏ى عزالدوله چنین مى‏نویسد:«این شاهزاده آزاده از شاهزادگان بزرگند. داراى انواع كمالات داخله و خارجه هستند. عربیت و خط و تاریخ را نیكو دانند و محل وثوق و اعتمادند. در زبان انگلیسى استادى قاهر و معلمى ماهر هستند.»

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

فرزند قهرمان میرزا عین‏السلطنه و نوه‏ى عبدالصمد میرزا عزالدوله فرزند محمدشاه قاجار است. سالور در 1294 در تهران تولد یافت و پس از انجام تحصیلات ابتدائى و متوسطه وارد دانشكده‏ى ادبیات تهران شد و درجه‏ى لیسانس در زبان خارجه و ادبیات فارسى گرفت. چند سال بعد درجه‏ى فوق‏لیسانس از دانشكده‏ى حقوق و علوم سیاسى در علوم ادارى دریافت نمود. متعاقبا چند دوره كوتاه مدت مدیریت را در آمریكا گذرانید. سالور خدمات خود را از وزارت كشاورزى از سمت منشى شروع كرد و در سمت معاون وزارتخانه به پایان رسانید. به این ترتیب كه مدتى رئیس كارپردازى و كارگزینى بود، بعد مقام مدیركلى یافت، چندى در آن سمت باقى ماند تا اینكه پس از تصویب قانون اصلاحات ارضى براى اجراى آن سازمانى به نام سازمان اصلاحات ارضى به وجود آمد. سالور با سمت معاون وزارت كشاورزى در راس آن سازمان قرار گرفت و نسبت به تشكیل سازمان و پیاده كردن قانون جدیت تامى به خرج داد و برخلاف نظر بعضى كه معتقد بودند قانون قابل اجرا نیست، او با صبر و حوصله و دقت خاص، به اجراى آن قانون پرداخت و آن را سر و سامان بخشید. بعد از آنكه كار اصلاحات ارضى بر محور اصلى خود استوار گردید، سالور به استاندارى كرمانشاه مامور شد. دو سالى در آنجا بود، اصلاحاتى انجام داد، سپس به استاندارى خوزستان برگزیده شد و مدت هشت سال در آن استان پهناور مامور خدمتگزارى مردم بود. سالور پس از استاندارى خوزستان، كار حساسى قبول نكرد فقط در دانشكده علوم ادارى و مدیریت بازرگانى و دانشكده‏ى علوم سیاسى، اجتماعى به تدریس اشتغال داشت. مدتى هم در شركت گاز از مدیران بود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

(میرزا) على آقا تبریزى بن (حاج میرزا) موسى، از علماى آذربایجان (و. تبریز 1277- مقت. 1330 ه.ق.). وى در نظم و نثر فارسى مهارت داشت و از تألیفات او «مرآة الكتب» در اسامى مؤلفات شیعه است. او از مشروطه طلبان و آزادیخواهان بود و در تبریز به دست روسهاى تزارى به دار آویخته شد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

(تر.- مغ. تمرتاش: طمرتاش: دمرداش) فرزند امیر چوپان (مقت.728 ه.ق.) ابوسعید بهادرخان چون به سلطنت رسید (716) امیر چوپان را به منصب امیرالامرائى باقى گذاشت و پسر او تیمورتاش را هم به حكومت ولایت روم (آسیاى صغیر) فرستاد. در محرم سال 720 تیمورتاش در روم عصیان كرد و سكه و خطبه به نام خود زد. امیر چوپان شخصا به آن بلاد رفت و به حسن تدبیر پسر را مطیع كرده به خدمت ابوسعید آورد. ابوسعید پس از مدتى او را مورد نوازش قرار داده بار دیگر به حكومت سابق فرستاد. وى پس از اطلاع از قتل پدر در یكى از قلاع روم تحصن اختیار كرد و سپس با الملك‏الناصر پناهنده شد ولى وى او را تحویل سفیر ابوسعید داد و ضمنا جماعتى از كردان را واداشت كه او را در راه ایران به قتل رسانند.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

(تر. مغ. آهن). (امیر) سردار و پادشاه بزرگ مغول (و. كش. 736 ه.ق.- جل. 771- ه.ق./ 1369 م.- ف. 807 ه.ق./ 10404 م.). وى پسر امیر ترغاى بود و در تركستان و میان طایفه براساس پرورش و در سوارى و تیراندازى مهارت یافت. در جوانى حكومت شهر «كش» به او واگذار شد، و پس از ازدواج با دختر خان كاشغر او را كورگان یعنى داماد نامیدند. در جنگ با والى سیستان نیز چند زخم برداشت و دو انگشت دست راستش افتاد و پاى راستش چنان صدمه دید كه تا پایان عمر مى‏لنگید و بدین جهت او را تیمور لنگ خواندند. وى در سن 24 سالگى نامبردار شده و ده سال بعد هنگامى كه رقیب خود امیر حسین را مغلوب و مقتول ساخت به لقب «صاحبقران» ملقب گردید. تیمور بین سالهاى 773 و 781، چهار بار به خوارزم لشكر كشید و عاقبت آنجا را ویران كرد، دشت قفچاق و مغولستان را فتح نمود. در 782 پسر چهارده ساله خود میرانشاه را با سپاهى مأمور تسخیر خراسان كرد و خود نیز بدانان پیوست. نیشابور و هرات را گرفت و در هرات از كله‏هاى مردم مناره‏ها ساخت. سپس مازندران را كه تا سال 750 به دست ملوك باوند بود تسخیر كرد، و در یورش سه ساله كه از 788 تا 790 طول كشید، آذربایجان، لرستان، ارمنستان، گرجستان و شروان را مسخر كرد و در اصفهان با هفتاد هزار سر بریده مناره‏ها ساخت. سپس به شیراز شتافت و آن را تسخیر كرد. در سال 793 خوارزم را قتل عام نمود. یورش پنجساله وى بین سالهاى 794 تا 798 صورت گرفت و پس از آن حكومت هر شهرى را به یكى از فرزندان یا خویشاوندان خود داد. سپس مسكو را مسخر ساخت و در سال 801 هندوستان را فتح كرد و صد هزار تن بكشت. تیمور پس از تقسیم شهرها و نواحى به سمرقند بازگشت. لشكركشى وى را به ایران كه از 802 تا 807 طول كشید یورش هفت ساله گویند. در 803 با عثمانیان جنگ كرد و چند شهر را گرفت. در همین هنگام سفرائى به مصر فرستاد ولى چون نتیجه نگرفت مصصم شد به مصر حمله كند و حلب و دمشق و سپس بغداد را تسخیر كرد. در 804 با یزید سلطان عثمان را مغلوب و اسیر كرد و سپس قصد فتح چین نمود و به كنار سیحون رسید ولى در اترار بیمار شد و در سال 807 به سن 71 سالگى درگذشت. تیموریان.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

اشك دوم، پادشاه اشكانى (214 -248 ق.م.). وى پس از اشك اول به تخت نشست و با سلوكوس كالى نیكوس جنگید و او را مغلوب كرد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

(طهمورث است.- جزو اول به معنى دلیر و نیرومند و جزو دوم جداگانه در اوستا به معنى قسمى سگ آمده) پادشاهى از سلسله داستانى پیشدارى. وى كه ملقب به به «دیو بند» است، پس از كشته شدن هوشنگ پادشاهى یافت و بر دیو غلبه كرد و چون در زمان او قحطى عظیم روى داد حكم كرد اغنیا غذاى روز خود را به فقرا دهند و هر دو طبقه شبانه‏روز یك بار غذا بخورند.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

(تهم، است، پب. قوى، نیرومند + تن، دارنده تن نیرومند) لقب رستم بن زال رستم.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

(طهماسب (ه.م.) از: تهم، پب،است. قوى، نیرومند+ اسب، دارنده اسب نیرومند) آخرین پادشاه سلسله داستانى پیشدادى.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

(په. از «تور» قس. ایرج) یكى از سه پسر فریدون تور.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

(است.- تورانى) یكى از سه پسر فریدون پادشاه پیشدادى. فریدون ممالك خود را به سه بخش تقسیم كرد: ایران را به ایرج و توران را به تور و شام را به سلم داد. سلم و تور بر ایرج حسد بردند و او را كشتند منوچهر پسر ایرج به خون‏خواهى پدر سلم و تور را به قتل رسانید و خود پادشاه شد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

پسر یزدگر سوم وى پس از قتل پدر به تخارستان رفت. امپراتور چین از سال 622 م.او را به پادشاهى شناخت و او به چین رفت ولى توفیقى نیافت و در 677 م. درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

بیست و نهمین پادشاه ساسانى. وى پس از «بوران» چند روز از سال 630 م. سلطنت كرد و پس از او آزرمیدخت بر تخت جلوس نمود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند مرتضى قلیخان صنیع‏الدوله در 1277 متولد شد. تحصیلات خود را در آلمان در رشته كشاورزى به اتمام رسانید. مدتى به شغل آزاد اشتغال داشت تا اینكه در دوره نهم به كمك عموى خود حاج مخبرالسلطنه هدایت نخست‏وزیر وقت از طرف ایلات خمسه فارس به وكالت رسید و در ادوار 10 و 11 و 12 و 13 این سمت را براى خود حفظ كرد. چندین دوره هم سناتور شد و بالاخره در 77 سالگى درگذشت. اگر براى دیگران مفید نبود براى خودش فایده بسیارى داشت. با كمك فرزندان خود به تأسیس یك كارخانه صنایع غذائى در فارس همت گماشت و نام محصولات آنجا را (یك و یك) گذاشت و از این رهگذر درآمد سرشارى عاید آنها گردید.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند غلامرضا هدایت (مخبر-الدوله)، متولد 1278 ش است. در 1299 از مدرسه نظام مشیرالدوله فارغ‏التحصیل شد و مدتى هم در فرانسه در مدرسه سن‏سیر علوم نظامى آموخت و دانشگاه جنگ آن كشور را تمام كرد. تا درجه سرهنگى مشاغل مختلف نظامى داشت و در دانشگاه جنگ تهران تدریس مى‏نمود. در 1319 درجه سرتیپى گرفت و به ریاست ركن اول ستاد ارتش برگزیده شد. فرماندهى دانشكده افسرى، معاونت ستاد ارتش، معاونت وزارت جنگ از جمله مشاغل اوست مدتى هم كفیل وزارت جنگ شد. در 1326 درجه سرلشكرى گرفت و ریاست بازرسى ارتش به عهده او بود. در كابینه رزم‏آرا وزیر جنگ و پس از سقوط كابینه فرماندهى دانشگاه جنگ را برعهده گرفت. در 1331 به تقاضاى شخصى بازنشسته شد. بعد از 28 مرداد به وزارت جنگ منصوب شد و در 1333 درجه سپهبدى و چهار سال بعد براى اولین بار در ارتش ایران درجه ارتشبدى به او داده شد و به ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران منصوب گردید. هدایت مجموعا در چهار كابینه وزیر جنگ بود. وى در رأس ستاد بزرگ به اداره ارتش پرداخت و غالبا جلوى مداخلات شاه را مى‏گرفت ولى تدریجا بین او و شاه كدورت ایجاد و اساس این اختلاف بر مبناى ورود مستشاران نظام امریكا بود. شاه بدون دلیل عده زیادى از افسران و درجه داران امریكایى را با فوق‏العاده و مزایاى سنگین به ایران فراخوانده بود. هدایت معتقد بود وجود این افسران و درجه داران امریكائى نظم را در ارتش به هم مى‏ریزد و مى‏گفت چگونه ممكن است به یك گروهبان امریكایى حقوقى بیشتر از یك سرلشكر پرداخت. ولى شاه مصر در این كار بود و سرانجام در اثر فشار امریكاییها شاه هدایت را از رأس ستاد برداشت و سناتور نمود و براى اینكه انتقامى هم از او گرفته باشد تا دیگران هوس دخالت در كار ارتش را نكنند دستور داد پرونده سوءاستفاده مالى براى او درست كردند و او را به محاكمه كشیدند. پاى سپهبد وثوق و سپهبد افخمى و سرلشكر دفترى و خزاعى هم به این دادگاه كشیده شد. دادستان ارتش در دادگاه به هدایت اهانتها كرد و او را عبدالله خان خطاب مى‏نمود. هدایت خطاب به رئیس دادگاه (ارتشبد آریانا) گفت مرا امریكاییها محاكمه مى‏كنند. در هر حال پیر مرد محكوم به سه سال زندانى شد و با خفت و خوارى او را به زندان قصر بردند و پس از پایان محكومیت آزاد شد ولى به علت ضربه روحى نتوانست زندگى كند و بلافاصله درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

معروف به نیرالملك فرزند اكبر و ارشد محمد جعفرخان نیرالملك رئیس دارالفنون، متولد 1250 ش است. تحصیلات خود را در دارالفنون به اتمام رسانید و پس از چندى به استادى در دارالفنون ارتقاء مقام یافت. بعد از مرگ پدرش در 1333 ه.ق به ریاست دارالفنون رسید و لقب نیرالملك گرفت و سالها در آن سمت بود و مدتى نیز با حفظ سمت معاونت وزارت معارف را داشت. در 1299 در كابینه مشیرالدوله به وزارت پست و تلگراف معرفى گردید. بعد از كودتاى 1299 كه سید ضیاءالدین به ریاست وزراء انتخاب گردید نیرالملك را به وزارت معارف و اوقاف معرفى كرد و مادام كه سید ضیاء بر سر كار بود و او هم وزارت داشت در اسفند 1300 ش در كابینه مشیرالدوله مجددا به وزارت معارف معرفى شد. در 1306 كه داور عدلیه جدید را بنیاد نهاد حاج مخبرالسلطنه هدایت وزیر فوائد عامه را به ریاست دیوان عالى كشور معرفى كرد. حاج مخبرالسلطنه ریاست شعبه اول دیوانعالى كشور را به عمو زاده خود نیرالملك هدایت داد. مخبرالسلطنه بعد از چند ماه به نخست‏وزیرى منصوب شد و نیرالملك به كفالت دیوانعالى كشور برگزیده شد و تا سال 1315 در آن سمت باقى بود كه جاى خود را به حاج سید نصرالله تقوى داد. نیرالملك در علوم ریاضى، فلسفه، ادبیات فارسى و عربى استاد بود و زبانهاى انگلیسى و فرانسه را به حد كافى مى‏دانست. یكى از فرزندان او در ارتش به نام شكرالله هدایت درجه سرتیپى یافت. بعد از شهریور 1320 مجددا فعالیت سیاسى را آغاز كرد و در تشكیل حزب اراده ملى با سید ضیاءالدین همكارى نزدیك داشت و ریاست شورایعالى حزب با او بود. وفات او در 1324 ش اتفاق افتاد. (1324 -1250/ 1249 ش)، مترجم و استاد دانشگاه. ملقب به نیرالملك. در تهران به دنیا آمد و پس از طى علوم مقدماتى وارد دارالفنون شد و به فراگیرى علوم عالى پرداخت. او به زبان‏هاى انگلیسى و فرانسه تسلط داشت و پس از فراغت از تحصیل در دارالفنون به تدریس زبان پرداخت و پس از مدتى به نیابت ریاست و نظامت دارالفنون منصوب گشت. هدایت در زمان مظفرالدین شاه به علت خدمات فرهنگى به دریافت نشان لیاقت نایل شد. در 1289 ش در دوران پادشاهى احمد شاه به معاونت و در كابینه سید ضیاءالدین طباطبایى به وزارت علوم و معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه منصوب گردید. او در 1288 ش به طور افتخارى به عضویت آكادمى علوم فرانسه پذیرفته شد و به دریافت نشان لژیون دونور نایل گردید. نیرالملك در تهران درگذشت. از آثارش: «پرورش روح و جسم و اخلاق»، ترجمه؛ «سیاحت‏نامه‏ى استانله به افریقا»، ترجمه.[1]

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند غلامرضاخان هدایت (مخبرالدوله) متولد 1283 ش در تهران است. تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در تهران انجام داد و تحصیلات عالى خود را در بلژیك به اتمام رسانید و درجه مهندسى راه و ساختمان گرفت. بعد از مراجعت به ایران وارد وزارت راه شد و مدتها متصدى بعضى از ادارات آنجا بود. مدتى ریاست راه‏آهن آذربایجان و معاونت بنگاه راه‏آهن را عهده‏دار گردید تا اینكه در 1325 به كمك قوام‏السلطنه به ریاست راه آهن رسید و در این سمت براى متشكل كردن كارگران سازمانى كارگرى به نام «اسكى» به وجود آورد. هدایت در این سمت دست به فعالیت زیادى زد. مخصوصا در حزب دموكرات ایران قوام‏السلطنه آتش بیار معركه بود. در انتخابات دوره پانزدهم كاندیداى تهران شد و سرانجام با آراء كارگران راه‏آهن به مجلس راه یافت. بعد از مجلس مدتى شغل حساس نداشت تا اینكه به معاونت وزارت راه منصوب شد. در 1334 علاء او را به معاونت پارلمانى نخست‏وزیر معرفى كرد. در اسفند ماه 1337 دكتر اقبال در قانون سازمان برنامه تغییراتى داد و مالا ابوالحسن ابتهاج از ریاست آن كناره‏گیرى كرد و خسرو هدایت با سمت وزیر مشاور، قائم مقام نخست‏وزیر در سازمان برنامه گردید و این سمت را در قسمتى از كابینه شریف امامى نیز عهده‏دار بود. هدایت بعد از این سمت سفیركبیر در بلژیك شد و چند سالى در بروكسل بسر مى‏برد تا اینكه دكتر اقبال او را به قائم مقامى شركت ملى نفت ایران برگزید. چندى نیز در سمت ریاست هیئت بازرسى شركت نفت قرار گرفت و آخرین سمت سیاسى او سفیر سیار ایران در دول اروپائى بود. او در جوانى با دختر اكبر میرزا صارم‏الدوله فرزند ظل‏السلطان ازدواج كرد. ارتشبد عبدالله هدایت برادر اكبر او بود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

فرزند سرتیپ سلطان‏خان، در 1260 در تبریز متولد شد. تحصیلات ابتدائى و متوسطه‏ى خود را در تبریز به اتمام رسانید و براى ادامه‏ى تحصیل عازم اروپا گردید و در ژنو در رشته‏ى علوم سیاسى تحصیل كرد و مدرك لیسانس گرفت. زمانى كه وى در ژنو مشغول تحصیل بود، میرزا على‏اكبرخان مدعى‏العموم كه بعدها نام خانوادگى «داور» را براى خود انتخاب نمود، در همان دانشكده مشغول تحصیل بود. از اینرو بین آن دو دوستى و نزدیكى حاصل شد. همزمان با بازگشت داور به ایران، ساگینیان نیز به ایران بازگشت و در حزبى كه داور به نام رادیكال تاسیس نمود، عضو فعال شد. در سالهاى 1301 و 1302 در وزارت امور خارجه مترجم شد تا سرانجام در دوره‏ى پنجم مجلس شوراى ملى با كمك و مساعدت داور، از طرف ارامنه‏ى آذربایجان به وكالت مجلس رسید. در آن دوره‏ى حساس مطابق میل كارگردانان عمل كرد و به خلع قاجاریه و پادشاهى رضاخان راى داد. از اینرو در ادوار بعدى هم بى‏سر و صدا ئكیل مى‏شد. مجموعا نه دوره و كیل ارامنه‏ى آذربایجان بود و در تمام مدت نمایندگى، نه حرفى زد و نه راى برخلاف حكومت داد. در دوره‏ى چهاردهم كه انتخابات تا حدى تغییر كرد، وكیل نشد ولى پس از چند سال فرزندش به نام سواك ساگینیان كه او هم درس‏خوانده‏ى اروپا در علم حقوق بود و شغل وكالت دادگسترى را پیشه كرده بود، چندین دوره از طرف ارامنه‏ى شمال وكیل شد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

فرزند شیخ احمد قاضى‏زاده، در یكى از قراء مراغه در 1260 متولد شد و به همراه پدرش به قفقاز رفت و تحصیلات ابتدائى و متوسطه را در تفلیس به اتمام رسانید و بارى ادامه‏ى تحصیل عازم پترزبورگ گردید و مدرسه‏ى عالى علوم سیاسى و حقوق آنجا را تمام كرد. مدتى نیز در فرانسه و آلمان به تحصیل اشتغال داشت و به خدمت در وزارت امور خارجه درآمد. ساعد از 1282 الى 1300 در شهرهاى مختلف قفقاز با سمت كارمند و نایب كنسول و كنسول انجام وظیفه مى‏نمود تا اینكه در این سال ماموریت جدیدى به او محول گشت و كنسول ایران در آنكارا گردید. ماموریت ساعد در تركیه نیز طولانى شد و یازده سال در آنجا سكونت داشت و غالبا مستشار سفارت و یا در غیاب سفراى كبار، امور سفارت را اداره مى‏كرد. ساعد در این مدت زیردست رجالى مانند سید محمدصادق طباطبائى و ذكاءالملك فروغى و مستشارالدوله صادق كه عنوان سفارت داشتند، به رموز كار و اصول سیاست آشنائى یافت و از تجارب سیاسى و ادارى به حد كافى بهره‏مند گردید. در 1311 ساعد به ایران احضار شد و بنا به پیشنهاد على‏اصغر زرین كفش كفیل وزارت كشور، به آن وزارتخانه رفت و به استاندارى رضائیه منصوب شد و مدت دو سال در آنجا با رویه دائمى خود یعنى محافظه‏كارى، امور استاندارى را اداره نمود. در 1313 به تهران بازگشت و مجددا به وزارت خارجه رفت و ابتدا رئیس اداره‏ى شرق و بعد مدیر كل آنجا شدو بعد با سمت وزیر مختار شارژ دافر شوروى شد. بالاخره در 1316 به وزیرمختارى ایران در رم رسید و در 1318 سفیركبیر ایران در شوروى شد. در واقعه‏ى شهریور 1320 كه منجر به اشغال ایران از طرف قواى شوروى و انگلیس گردید، ساعد در مسكو بود و شب سوم شهریورماه 1320، مولوتف وزیر خارجه شوروى او را احضار كرد و از حمله‏ى قواى كشور خود به ایران، ساعد را مطلع ساخت. ساعد تا اسفند ماه 1320 كه منجر به اشغال ایران از طرف قواى شوروى و انگلیس گردید، ساعد در مسكو بود و شب سوم شهریورماه 1320، مولوتف وزیر خارجه شوروى او را احضار كرد و از حمله‏ى قواى كشور خود به ایران، ساعد را مطلع ساخت. ساعد تا اسفندماه 1320 در پست سفارت ایران در شوروى باقى ماند تا اینكه سهیلى او را براى عضویت كابینه‏ى خود دعوت نمود. ساعد به تهران آمد و به وزارت امور خارجه رسید. در كابینه‏ى قوام‏السلطنه، ساعد همچنان وزیر خارجه ایران بود و در نخست‏وزیرى دوره‏ى دوم سهیلى، ساعد وزارت خارجه را بر عهده داشت. از وقایع عمده دوران وزارت خارجه‏ى او ورود سران سه كشور بزرگ به تهران است. ساعد در مقام وزارت خارجه، وسیله‏ى سفراى سه كشور (شوروى، آمریكا و انگلیس) از كنفرانس تهران استحضار یافت و سهیلى نخست‏وزیر را در جریان امر قرار داد. در همین كنفرانس با تلاش ساعد و سهیلى، تضمین‏نامه براى كشور ما صادر شد. پس از افتتاح دوره‏ى چهاردهم مجلس شوراى ملى، با وجودى كه سهیلى نخست‏وزیر و تدین وزیر كشورش مساعى لازم را براى توفیق دوستان خود به كار برده بودند، ولى چهره‏ى جدید مجلسیان كه تا دو سال دیگر خیالشان راحت بود، در مقابل سهیلى به نحو دیگرى جلوه‏گرى نمود و سهیلى كه متكى به اكثریت قریب به اتفاق نمایندگان بود، پس از استعفا كه هنگام افتتاح مجلس صورت مى‏گیرد، نتوانست راى اعتماد بگیرد و لاجرم از نخست‏وزیرى كنار رفت. ساعد به مناسبت نقش عمده‏اى كه در سمت وزارت امور خارجه در مدت دو سال متوالى داشت و با عنایت به این نكته كه سالها در كشور شوروى در ماموریتهاى مختلف انجام وظیفه نموده و بهتر مى‏توانست با اولیاى آن كشور كنار بیاید، مورد تمایل نمایندگان قرار گرفت و فرمان نخست‏وزیرى او صادر شد و مقارن نوروز سال 1323 ساعد زمامدار شد و كابینه‏ى خود را تشكیل داد ولى چون كابینه‏ى او مقبول نمایندگان واقع نشد، ناچار در مقام ترمیم برآمد و یك هفته بعد از نخست‏وزیرى در كادر وزیران خود تغییراتى داد و تا آذر 1323 بر سر كار بود و سه بار كابینه‏ى خود را ترمیم نمود. ساعد در هر سه كابینه پست وزارت خارجه را بر عهده داشت. از حوادث مهمى كه در دوران زمامدارى او پیش آمد، رشد بعضى از احزاب و ایجاد تشنجات در شهرهاى مختلف بود. همچنین در دوره‏ى زمامدارى او طرح نمایندگان مجلس درباره‏ى مذاكرات نفت و تحریم آن به تصویب رسید. در آذرماه 1323 جاى خود را به یكى از وزراى مشاورش (سهام‏السلطان بیات) كه مورد تایید اقلیت چهل‏نفرى مجلس چهاردهم بود، داد و خود به مسافرت رفت. ساعد در دوران زمامدارى قوام‏السلطنه به ایران بازگشت و در انتخابات دوره‏ى پانزدهم مجلس كاندیداى رضائیه شد و به وكالت از طرف مردم آن شهرستان به پارلمان راه یافت. در آبان‏ماه 1327 مجلس به زمامدارى محمد ساعدمراغه راى داد و از طرف نمایندگان دوره‏ى پانزدهم، به نخست‏وزیرى رسید و كابینه‏ى خود را تشكیل داد. در این كابینه، پست وزارت كشور را عهده‏دار شد و قریب یك سال امور وزارتخانه را سرپرستى مى‏نمود تا اینكه دكتر اقبال را به وزارت كشور برگزید. وى تا فروردین 1329 نخست‏وزیر بود.تشكیل مجلس موسسان دوم و همچنین انتخابات دوره‏ى شانزدهم مجلس و دوره‏ى اول سنا در دوران او انجام گرفت. همچنین هیئت تصفیه كارمندان كه در دوران رزم‏آرا لیست آن منتشر شد، مربوط به دوره‏ى زمامدارى ساعد است. ساعد در دوره‏ى نخست‏وزیرى، چند بار مورد استیضاح قرار گرفت. وى نیز قوام‏السلطنه و سهیلى چند روزى پس از تشكیل مجلس كه انتخاباتش را خود انجام داده بود، كنار رفت و چندین‏بار اعلام جرم علیه او گردید ولى ساعد مردى پاكدامن و وطن‏پرست بود و هیچگونه نسبتى به او صحیح به نظر نمى‏رسید. محمد ساعد مراغه پس از استعفا از نخست‏وزیرى، در اردیبهشت سال 1329 سناتور انتصابى رضائیه شد ولى دو ماه بعد با سمت سفیركبیر عازم تركیه گردید و در اوایل سال 1331 از كار كنار رفت. در دوره‏ى دوم سنا كه در اسفند 1332 صورت گرفت، ساعد مجددا سناتور رضائیه شد و چهار سال در مجلس سنا، سناتور شد و این مقام را در دوره‏ى پنجم نیز احراز كرد. مدتى هم سفیر ایران در دربار واتیكان بود. ساعد مجموعا دوبار نخست‏وزیر و هشت مرتبه وزیر امور خارجه و یك بار وزیر كشور و چهار مرتبه سفیركبیر و وزیر مختار و چهار دوره نماینده‏ى مجلس سنا و یك بار هم وكیل مجلس بوده است. ساعد دیپلماتى ورزیده و سیاستمدارى عاقل بود و ظاهرا در بین مردم به سادگى و بلاهت معروفیت داشت. در حالى كه هوش و ذكاوت وى در بین رجال ایران ضرب‏المثل است. ساعد مردى فوق‏العاده زرنگ بود و نسبت سوءاستفاده و رشوه به وى داده نشده است. به افكار عمومى عقیده داشت و غالبا در دوران نخست‏وزیرى خود، وزیرانى انتخابى مى‏نمود كه در بین مردم وجهه داشتند. به آذربایجان و آذربایجانى علاقمند و به زبانهاى روسى و فرانسه مسلط بود. انگلیسى را نیز تا حدى مى‏دانست. تركى استانبولى را نیز به روانى صحبت مى‏كرد. با وجودى كه لهجه‏ى تركى داشت، لیكن فارسى را به خوبى مى‏نوشت. تحصیلات عالیه او در رشته‏ى حقوق و علوم سیاسى در دانشكده‏ى تفلیس و پطرزبورگ و سویس انجام گرفته بود. از ساعد داستانهاى خوشمزه‏اى در بین مردم رواج دارد كه هیچ كدام با هوش و درایت و تقواى سیاسى ساعد منطبق نیست. ولى با این همه، خوى فروتنى و آزادگى داشت، در اجراى عدالت و قانون سختگیر و قرص و یكى از بااستقامت‏ترین رجال ایران محسوب مى‏شد. در 1352 در 91 سالگى در تهران درگذشت و طبق وصیت‏نامه‏اى كه در زمان حیات تنظیم نموده بود، او را در گورستان عمومى بدون نام و نشان دفن كردند. پس از مرگ به هیچ وجه مالى از او باقى نماند.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

فرزند حاج‏میرزا زیرك، در 1286 در شهركرد متولد شد. تحصیلات ابتدائى را در موطن خود انجام داد و دوره متوسطه را در اصفهان گذرانید و سرانجام از مدرسه‏ى دارالفنون تهران دیپلم گرفت. در 1305 از طرف ارتش براى ادامه تحصیلات به اروپا اعزام شد و در فرانسه دوره سه ساله ریاضیات اعزام شد و در فرانسه دوره سه ساله ریاضیات عالى دانشگاه پلى‏تكنیك را گذرانید و سپس دانشنامه مهندسى غیرنظامى دریافت كرد و به ایران بازگشت. شوراى عالى فرهنگ، تحصیلات وى را در رشته مهندسى ماشین معادل دكترا شناخت. در سال 1313 با درجه‏ى ستوان یكمى در نیروى دریائى استخدام شد. اولین سمت وى در نیروى دریائى معاونت مهندسى ناو «ببر» بود. سپس سر مهندس ناو ببر گردید و سرانجام به كفالت تعمیرگاه نیروى دریائى منصوب شد و درجه‏ى سروانى گرفت. در سال 1319 به وزارت راه منتقل گردید و یك سال بعد به وزارت دارائى رفت. در سال 1321 در دانشكده فنى مشغول تدریس گردید. احمد زیرك‏زاده پس از شهریور 1320 در فضاى باز سیاسى آن روز تمایل زیادى به ورود به صحنه سیاسى ایران داشت. این گونه افكار تنها در زیرك‏زاده بوجود نیامده بود بلكه كلیه كسانى كه در زمان رضاشاه براى ادامه تحصیل به اروپا رفته و مدرك علمى دریافت داشته بودند و غالب كرسى‏هاى دانشگاه تعلق به آنها داشت، در فكر و اندیشه‏ى ورود به صحنه‏ى سیاسى ایران بودند. زیرك زاده اولین كار سیاسى خود را با روزنامه‏نویسى آغاز كرد. در شهریور 1321 امتیاز روزنامه‏اى به نام مردان كار از طرف وزارت فرهنگ كصادر شد كه صاحب امتیاز آن لطفعلى ابراهیمى و سردبیر آن احمد زیرك‏زاد بود. این روزنامه عضو جبهه آزادى و ارگان گروه مردان كار بود و كمى موضع چپ‏گرائى داشت. این روزنامه چند بار در محاق توقیف قرار گرفت و سرانجام در زمستان 1323 دیگر انتشار نیافت. در اواخر سال 1321 فكر تشكیل یك گروه سیاسى در مخیله‏ى عده‏اى از مهندسین ایران قوت گرفت و سرانجام در فروردین ماه 1322 اساسنامه و مرامنامه‏ى آن به تصویب رسید و كانون مهندسى نامگذارى شد و فعالیت خود را آغاز نمود. روز چهاردهم اردیبهشت ماه 1322 در كابینه دوم على سهیلى، كانون مهندسى به علت كمبود حقوق دست به اعتصاب زدند و در نتیجه شاه نمایندگان كانون را كه عبارت بودند از مهندس فریور استاد دانشگاه و رئیس برق تهران و مهندس مهدى بازرگان استاد دانشكده فنى به حضور پذیرفت و وعده‏ى حل مشكلات آنان را داد. این اعتصاب موفقیت‏آمیز موجب گردید مهندسین به فكر تاسیس یك حزب سیاسى برآیند و در نتیجه حزب ایران به وجود آمد. حزبى كه غالب مهندسین ایران عضویت آن را پذیرفتند. مهندس زیرك‏زاده چه در كانون مهندسین و چه در حزب ایران، از افراد موثر و پركار بود. مدتها عضویت كمیته‏ى مركزى بلكه عضویت دفتر سیاسى را عهده‏دار بود. پس از انشعاب در حزب ایران و تعطیل روزنامه‏ى شفق به مدیریت دكتر شمس‏الدین جزایرى، روزنامه‏ى جبهه به صاحب‏امتیازى و مدیریت مهندس احمد زیرك‏زاده صادر شد و اولین شماره‏ى آن در دهم مهرماه 1324 انتشار یافت ولى پس از انتشار پنج شماره توقیف شد. در آبان ماه 1325 براى بار دوم توقیف شد كه حدود هفت ماه به طول انجامید. در آن مدت روزنامه‏هاى نبرد امروز، اخبار ایران و باستان به جاى جنبه انتشار مى‏یافت. در خرداد 1326 از توقیف خارج شد. كار سنگین روزنامه‏ى جبهه تماما بر دوش زیرك‏زاده قرار داشت. مهندس زیرك‏زاده در تحصن عده‏اى از رجال و روزنامه‏نویسان به زعامت دكتر محمد مصدق در دربار كه به عنوان اعتراض به انتخابات دوره شانزدهم انجام گرفت، مشاركت داشت و پس از تحصن جبهه ملى تشكیل گردید. اعضاء موسس جبهه ملى بیست نفر بودند. در 1330 دكتر مصدق براى اجراى قانون ملى كردن صنعت نفت جنوب، به نخست‏وزیرى تعیین گردید و در همان روزهاى نخست مهندس احمد زیرك‏زاده به معاونت كل وزارت اقتصاد منصوب گردید و در انتخابات دوره‏ى هفدهم كاندیداى جبهه ملى از تهران گردید و سرانجام به نمایندگى مجلس انتخاب شد. زیرك‏زاده نسبت به حزب ایران و جبهه ملى و شخص دكتر مصدق علاقمندى كامل داشت و در تمام مدت از هیچ اقدامى فروگذارى نمى‏كرد. واقعا به دكتر مصدق عشق مى‏ورزید و تا دقایق آخر در كنار او بود. روز 28 مردادماه 1332 كه خانه مصدق گلوله‏باران شد، زیرك‏زاده جزء عده‏ى معدودى بود كه در كنار مصدق قرار داشت. هنگام جابجائى از منزل دكتر مصدق به خانه‏هاى همسایگان به شدت زمین خورد و پایش صدمه‏ى زیاد دید به طورى كه تا دستگیرى دیده بر هم ننهاد و درد شدیدى را تحمل مى‏كرد. زیرك‏زاده تا 22 بهمن‏ماه 1357 فعالیت سیاسى داشت و در مراحل مختلف جبهه ملى با سایر اعضاء آن هماهنگى داشت. در سال 1341 بازنشسته شد و حقوق ناچیزى به عنوان بازنشستگى از سازمان برنامه دریافت مى‏كرد و براى تامین معاش به كار آهنگرى پرداخته بود. سرانجام در سال 1372 در سن 86 سالگى در تهران درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

در 1305 در تبریز تولد یافت. مقدماتى از تحصیل را در زادگاه خود فراگرفت و به تهران آمد و به امور مطبوعاتى پرداخت و موسسه‏اى دائر نمود كه كارش توزیع كتاب بود. در 1328 امتیاز روزنامه‏ى اراده آذربایجان را به نام یكى از منسوبین گرفت و خود مدیر و سردبیر آن را عهده‏دار گردید. در دوران روزنامه‏نگارى از حد اعتدال خارج نشد و شیوه‏ى محافظه‏كارى را حفظ كرد. این نشریه هفته‏اى یك بار انتشار مى‏یافت. زهتاب در اثر انتشار روزنامه با خیلى از مقامات و رجال آشنا شد ولى ارادت وى به آقا سید ضیاءالدین طباطبائى اظهر من‏الشمس بود، و سید به او اعتقاد داشت و هر كسى كارى با سید داشت، به او متوسل مى‏شد. همین نزدیكى، خیلى او را جلو برد و مورد توجه قرار داد. او مدتها در حزب مردم كه به وسیله‏ى امیراسدالله علم تاسیس شده بود، عضوى فعال شد و مقدماتى براى وكالت مجلس خود فراهم ساخت. بالاخره در دوره‏ى بیست‏ویكم از تبریز به وكالت مجلس انتخاب گردید. در دوره‏ى بعد هم وكیل شد. رفتار او در مجلس به طورى بود كه هیچ‏كس متعرض او نمى‏شد. انتقاداتش اصولى و مخالفتش در حد معقول مورد پسند آن روز بود. زهتاب در ادوار اخیر مجلس شوراى ملى به صراحت لهجه معروف بود. هنگامى كه دولت منصور لایحه‏ى مصونیت مستشاران آمریكائى را به مجلس برد، وى در مقام مخالفت با لایحه‏ى مزبور نطق فصیح و مستدلى ایراد كرد و دولت و مجلس را از تصویب چنین لایحه‏اى برحذر داشت و عواقب نامطلوب آن را بیان نمود. در سال 1339 كه فساد انتخابات دوره‏ى بیستم عالمگیر شده بود، شاه روزنامه‏نگاران را مورد مشورت قرار داد. زهتاب سخنرانى جالبى ایراد نمود و مفاسد اینگونه انتخابات را بازگو كرد و در نتیجه در اثر استعفاى نمایندگان، مجلس تشكیل نشد و انتخابات تجدید گردید. وى مجموعا چهار دوره وكیل مجلس شوراى ملى بود. روزنامه‏نویسى زهتاب تا سال 1353 ادامه داشت، در این سال امتیاز 70 روزنامه از جمله اراده آذربایجان لغو شد. در نیمه دوم سال 1357 مجددا روزنامه‏ى اراده آذربایجان منتشر شد ولى چند ماهى بیشتر به انتشار آن مبادرت نگردید. زهتاب مردى محجوب، مبادى آداب، زرنگ، بى‏اعتنا به مال دنیا و رفیق‏باز است. در حل مشكلات دوستان تا حد توانائى تلاش مى‏كرد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

فرزند میرزا حسین‏خان اعظم‏الدوله كرمانشاهى است. در 1282 متولد شد. پس از انجام تحصیلات ابتدائى و متوسطه وارد مدرسه‏ى عالى حقوق شد و در 1307 از آن مدرسه لیسانس گرفت و جزء اولین دسته محصلین اعزامى به اروپا، به فرانسه رفت و در رشته‏ى امور اقتصادى و مالیه از دانشگاه پاریس دكترا دریافت نمود. در سال 1313 پس از مراجعت به تهران، به دانشیارى و معاونت دانشكده‏ى حقوق و علوم سیاسى و اقتصادى كه تازه تاسیس شده بود منصوب گردید. در آن تاریخ علامه على‏اكبر دهخدا ریاست دانشكده را عهده‏دار بود. پس از چهار سال مقام استادى گرفت و از معاونت دانشكده كناره‏گیرى كرد و به ریاست دبیرخانه دانشگاه برگزیده شد. در دوره‏ى چهاردهم مجلس شوراى ملى، از طرف كرمانشاه به وكالت برگزیده شد. در 1325 به ریاست دانشكده‏ى حقوق و معاونت دانشگاه تهران رسید و به هنگام نخست‏وزیرى حكیم‏الملك در 1326 معاونت پارلمانى نخست‏وزیر را پیدا كرد. در آذرماه 1327 در كابینه‏ى ساعد، وزیر فرهنگ شد و تا پایان سال 1328 آن سمت را داشت. در مهرماه 1329 در ترمیم كابینه‏ى سپهبد رزم‏آرا به جاى دكتر شمس‏الدین جزایرى مجددا خلعت وزارت فرهنگ پوشید تا در 11 اسفند با قتل رزم‏آرا از وزارت ساقط شد. وى در تمام مدتى كه به مشاغل اجرائى یا قانونگزارى اشتغال داشت، تدریس خود را در دانشگاه تعطیل نكرد. تدریس حقوق تجارت و بانكدارى با او بود. در روز 27 اسفند 1329 در مقابل در ورودى دانشكده‏ى حقوق هدف گلوله‏ى شخصى به نام نصرت‏الله قمى قرار گرفت و پس از چند روز دار فانى را وداع گفت. ظاهرا قاتل از داوطلبان كنكور دانشكده‏ى حقوق بوده است كه به علت عدم توفیق دست به چنین كار زد. نصرت‏الله قمى در دادگاه جنائى تهران محاكمه و به اعدام محكوم شد. دكتر زنگنه مردى آرام، با پرنسیب، كم‏حرف و لجوج بود. به علت انتصاب وى به یك خانواده‏ى ثروتمند كه خود نیز از ثروت بهره‏ى كافى برده بود، مورد علاقه‏ى آزادیخواهان نبود و جراید آن روز مرتبا او را مورد حمله قرار مى‏دادند. وكالت قاتل را دو تن از وكلاى مجلس كه در آن روز عضو جبهه ملى بودند، قبول كردند ولى كارى از پیش نبردند. دادگاه جنائى حكم اعدام قاتل را صادر كرد و پس از چندى حكم به مرحله‏ى اجرا درآمد. از تالیفات او كتاب حقوق تجارت و كتاب بانك و بانكدارى است.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

فرزند جلال زندنیا، در سال 1306 متولد شد. پس از طى دوران كودكى، دوره ابتدائى و متوسطه را سپرى نمود و وارد دانشكده‏ى حقوق تهران شد. در همان هنگام پدر وى در میانسالى در یك سانحه‏ى دریائى درگذشت و وى متكفل مخارج خانواده شد و لاجرم به استخدام در اداره كل خبرگزارى پارس و رادیو درآمد و حین تحصیل معاش خانواده‏ى خود را فراهم مى‏نمود. امیرشاپور زندنیا در سال 1330 از دانشكده‏ى حقوق فارغ‏التحصیل شد. هنگامى كه در دانشكده‏ى حقوق اشتغال به تحصیل داشت، دلبستگى خاصى به مسائل سیاسى پیدا كرد و به اتفاق محسن پزشكپور، داریوش فروهر و داریوش همایون، دستجات سیاسى تشكیل دادند. زندنیا جذب گروه سیاسى سومكا شد كه رهبرى آن با داود منشى‏زاده بود. امیر شاپور زندنیا در سال 1330 لیسانس در حقوق قضائى گرفت و پس از چند سال كه دوره دكتراى حقوق و علوم سیاسى در تهران پاگرفت، ایشان وارد دوره دكترى شد و دوره‏ى مزبور را گذرانید و درجه‏ى دكتراى علوم سیاسى گرفت. وى علاوه بر حقوق و علوم سیاسى، در زمینه‏ى عرفان نیز دوره‏هائى را دیده و صاحب‏نظر در این زمینه بود. زندنیا چندى در كنسرسیوم نفت اشتغال داشت و زمانى نیز از روساى سازمان اوپك به نمایندگى از طرف دولت ایران بود. وى در سال 1341 كه نماینده‏ى اوپك در خارج از كشور بود، با سپهبد تیمور بختیار طرح دوستى ریخت. در آن هنگام تیمور بختیار براى سرنگونى سلطنت محمدرضا پهلوى در تلاش و فعالیت بود. زندنیا هم در كنار او در این فعالیت مشاركت كامل داشت. در سال 1347 برنامه‏ى بختیار حالت جدى‏ترى پیدا كرد و درصدد برآمد با كمك دولت بعثى عراق و شخص صدام برنامه‏ى بزرگى براى ساقط كردن سلطنت پهلوى فراهم آورند. بنابراین تیمور و زندنیا تصمیم گرفتند از طریق لبنان عازم عراق شوند و پایگاه خود را در بغداد تشكیل داده به ایران حمله نمایند. ابتدا شاپور زندنیا با چند قطعه اسلحه وارد لبنان شد و بلافاصله به جرم داشتن اسلحه‏ى غیرمجاز توقیف و به زندان افتاد. روز بعد تیمور بختیار وارد لبنان شد و صریحا اقرار نمود كه اسلحه‏هاى حمله شده توسط زندنیا متعلق به او مى‏باشد و در نتیجه شاپور زندنیا از زندان آزاد شد و بختیار به زندان رفت. دكتر شاپور زندنیا بازوى راست سپهبد تیمور بختیار بود و در تمام كارها و برنامه‏هاى طرح شده همكار داشت. در سال 1347 دولت ایران در نظر گرفت به هر ترتیبى كه ممكن است شاپور زندنیا را از بختیار جدا كند و او را به ایران بازگردانند. براى بازگردانیدن زندنیا از طرف دولت ایران، دكتر رضا فلاح قائم‏مقام شركت نفت به اتفاق همسرش مهین حیات‏غیبى كه از منسویان نزدیك زندنیا بود به بیروت عزیمت نمودند و پس از مذاكرات لازم و تامین مطمئن، او را روانه‏ى تهران ساختند. قریب شش ماه در زندان اوین محترمانه بازداشت بود و در آن مدت اطلاعات لازم را در اختیار گذاشت و پس از آن مدت از زندان آزاد شد و مورد عفو قرار گرفت و به شغل خود بازگشت. در سال 1353 كه سیستم تك حزبى در ایران به جاى دوحزبى استقرار یافت،زندنیا از پیشقدمان حزب رستاخیز بود و روزنامه‏ى ارگان حزب را اداره مى‏كرد و سرمقاله‏هاى روزنامه را مى‏نوشت. زندنیا پس از سقوط رژیم پهلوى و استقرار جمهورى اسلامى، چندى روزنامه‏ى رویداد را انتشار داد و قریب یك سال این روزنامه انتشار مى‏یافت. ضمنا پروانه‏ى وكالت دادگسترى گرفت و به كار وكالت اشتغال ورزید. وى داراى تالیفاتى متعددى بود كه بالغ بر بیست جلد مى‏باشد كه از جمله عبارتند از: روانشناسى اجتماعى ملت ایران، انقلاب هند، انقلاب مصر، انقلاب كوبا، مبانى علم سیاست، مبانى مدیریت، مبانى جامعه‏شناسى، اصول مدیریت بازرگانى، مدیریت نیروى انسانى. وى علاوه بر كتب ذكر شده، به زبان انگلیسى نیز تالیفاتى در زمینه‏ى نفت دارد كه در خور توجه و امعان‏نظر است. وفات وى در سال 1377 در تهران به بیمارى قلبى اتفاق افتاد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال تخصصی استادان و دانشیاران کشور (جلد سوم)

سال تولد:-، مرتبه علمى: استاد، رشته: حقوق عمومى، دانشكده: حقوق و علوم سیاسى، دانشگاه: تهران خلاصه شرح حال تخصصى سوابق تحصیلى: كارشناسى حقوق از دانشكده حقوق و علوم سیاسى و اقتصادى دانشگاه تهران، كارشناسى ارشد و دكتراى حقوق از دانشگاه ژنو سوئیس، دوره عالى در مدرسه ملى ادارى پاریس E.N.A با بورس سازمان ملل متحد، دوره حقوق بشر و توسعه اقتصادى در چند كشور اروپائى. مرتبه علمى: پس از طى مراحل استادیارى و دانشیارى، ارتقاء به درجه استادى دانشكده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران. زمینه‏هاى علمى و تحقیقاتى: تدریس دروس: مبانى و كلیات حقوق اساسى، حقوق اساسى تطبیقى، نظامهاى انتخابات، مبانى حقوق عمومى، راهنمائى، مشاوره و نظارت بر 8 پایان‏نامه كارشناسى ارشد و دكترا. تألیفات تعداد تألیفات (نگارش یا ترجمه كتاب) بزبان فارسى: 11 تعداد تألیفات (نگارش یا ترجمه كتاب) بزبان خارجى: 2 زمینه علمى تألیفات: حقوق اساسى، حقوق عمومى، جامعه‏شناسى سیاسى، مبانى علم سیاست، جامعه‏شناسى حقوق، تاریخ و ادبیات. مقالات تعداد مقالات بزبان فارسى: 7، تعداد مقالات بزبان خارجى: 2 زمینه علمى مقالات: حقوق و علوم سیاسى. فرزند سیدهادى، در 1310 در سمنان متولد شد. بعد از انجام تحصیلات ابتدائى و متوسطه وارد دانشكده‏ى حقوق دانشگاه تهران شد و درجه‏ى لیسانس در حقوق قضائى گرفت و براى ادامه‏ى تحصیل به سوئیس رفت و دكتراى علوم سیاسى از دانشگاه ژنو گرفت. پس از بازگشت به ایران، وارد سازمان برنامه شد و اولین شغل وى كارشناسى ارشد بود، بعد به معاونت دفتر نیروى انسانى سازمان منصوب گردید. در 1348 به وزارت كشور انتقال یافت و مدیركل بودجه و تشكیلات آن وزارتخانه شد. در 1345 به عنوان دانشیار در دانشكده‏ى حقوق تهران اشتغال ورزید و چندى هم معاونت دانشكده‏ى حقوق را عهده‏دار بود. از دیگر مشاغل وى باید معاونت آموزشى دانشگاه ملى (شهید بهشتى) و معاونت اجتماعى وزارت كشور را نام برد. دكتر قاضى در اواخر مهرماه 1357 از طرف شریف‏امامى به كابینه دعوت شد و به وزارت علوم و آموزش عالى منصوب گردید. وى این سمت را مشروط بر عدم مداخله‏ى فرماندارى نظامى در دانشگاه پذیرفت، ولى متاسفانه نظامیان در روز 13 آبان به دانشگاه تهران هجوم بردند و دانشجویان را مجروح و مقتول ساختند و فیلم آن نیز از تلویزیون پخش شد. دكتر قاضى به عنوان اعتراض به عمل دولت، از كابینه كناره‏گیرى كرد. صاحب ترجمه، تالیفات و ترجمه‏هاى زیادى دارد كه از تالیفات او حقوق اساسى، نهادهاى سیاسى و قانون اساسى بهتر را مى‏توان نام برد. از ترجمه‏هاى او جامعه‏شناسى، اصول علم سیاست، جامعه‏شناسى حقوق و شهروند و دولت مورد استفاده دانش‏پژوهان مى‏باشد. دكتر قاضى شریعتمدارى در سال 1376 در تهران به بیمارى سرطان درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

(فیروز) پیروز اول. هیجدهمین پادشاه ساسانى (484 -459 م.) وى بر برادر خود هرمزد سوم طغیان كرد و به یارى هپتالیان بر او غالب شد ولى سلطنت او چندان به آسایش نگذشت. دفاع از سرحدهاى شمال و مشرق مستلزم اعمال نظامى بود و قحطى طولانى پدید آمد و بر مصایب جنگ افزود. وى در سال 484 در جنگ با هپتالیان مغلوى و مقتول شد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

(است. محكوم تن) پسر كى گشتاسب، كه طبق سنت زردتشتیان، زردشت او را شیر و درون (نان مقدس) داد و فنا ناپذیر و جاویدانش كرد. وى از یاوران جاودانى سوشیانت (موعود زردشتى) است و با یاوران جاودانى دیگر در رستخیز خواهد برخاست و با سوشیانت در كار نو كردن جهان یارى خواهد كرد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

اتابك شمس‏الدین بن احمد بن یوسف شاه عم‏زاده و داماد اتابك نورالورد بن سلیمان شاه از اتابكان لر بزرگ است. امیر مبارزالدین محمد مظفرى در سال 757 ه.ق. پس از سركوبى اتابك نورالورد، پشنگ را به فرماندهى لرستان برگزید و او به محاصره قلعه‏اى كه نورالورد در آن شخصا اختیار كرده بود پرداخت و آن را تصرف نمود و چشم نورالورد را میل كشید. پشنگ تا 792 ه.ق.اتابك بود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

پسرزاده تور بن فریدون، پدر افراسیاب تورانى (داستان).

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

لقب پادشاه اصفهان مقارن حمله عرب به ایران.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

پس از وشمگیر زیارى، پسر بزرگش ابومنصور بهستون در طبرستان به جاى پدر نشست ولى جمعى از بزرگان با پسر كوچكتر وشمگیر به نام قابوس بیعت كردند. بهستون ناچار به پناه ركن‏الدوله دیلمى رفت و از طرف او مأمور طبرستان شد و ركن‏الدوله دختر بهستون را به زنى گرفت و آن زن مادر عضدالدوله معروف است (366 -357 ه.ق.).

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

اسماعیل عمادالملك تفرشى (ف. 1326 ه.ش./ 1366 ه.ق.) برادر دكتر ابوالحسن‏خان و پدر عبداللَّه بهرامى و فضل‏اللَّه بهرامى، از رجال دوره رضا شاه پهلوى.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

(بهرام ششم) رئیس خانوداه مهران، سردار بزرگ ایران در دوره ساسانى. وى در زمان هرمز چهارم با تركان جنگید و آنان را شكستى فاحش داد: خاقان ترك كشته شده و پسرش اسیر گردید و تركان باج‏گزار ایران شدند. سپس بهرام عاصى شد و تاج و تخت را غصب كرد. (590 م.) و چون خسرو پرویز به سلطنت رسید، وى به عصیان ادامه داد. خسرو به یارى رومیان بهرام را شكست داد (591 م.) و او فرار كرده به خاقان ترك پناهنده شد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(ح 1358 -1289 ش)، عالم دینى، مفسر، فقیه، محقق و نویسنده. در قصبه گلیرد طالقان به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتى را در تهران گذراند و در 1305 ق به قم مهاجرت كرد و چندین سال از محضر اساتیدى جون آیت‏الله حایرى و آیت‏الله حجت و آیت‏الله خوانسارى بهره برد. او آن‏گاه در مدرسه‏ى سپهسالار (شهید مطهرى فعلى) به تدریس پرداخت. در 1318 ش بر اثر مخالفت با دولت پهلوى به شش ماه زندان محكوم گشت. پس از درگذشت استادش، آیت‏الله حایرى، و پدرش، آیت‏الله سید ابوالحسن طالقانى، در تهران مقیم گشت و در مسجد هدایت به تفسیر قرآن و ترویج دین و انشتار مقالات مذهبى و دیگر وظایف دینى مشغول شد. در 1320 ش اولین مقاله‏ى خود را در مجله‏ى «دانش‏آموز» پیرامون اوضاع تاریك مسلمین نوشت. پس از جنگ جهانى دوم به طور جدى و ارد فعالیتهاى سیاسى شد و تا پایان عمر از زندانى به زندانى رفت و بیش از ده بار زندانى شد. او عالمى روشنفكر و مبارزى بیداردل بود. در 1334 ش با نوشتن ترجمه و شرح كتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» علامه نایینى، دروان خفقان پس از كودتاى 28 مرداد را پیش‏بینى و خاطرنشان كرد كه، با وجود استبداد، رشد علمى و اخلاقى ممكن نیست. آیت‏الله طالقانى در 1357 ش از طرف امام خمینى به ریاست شوراى انقلاب و در 1358 ش به سمت اولین امام جمعه تهران- بعد از انقلاب- منصوب و با رأى مردم به نمایندگى مجلس خبرگان انتخاب شد. آیت‏الله طالقانى در 19 شهریور از دنیا رفت و در كنار شهداى 17 شهریور در بهشت زهرا (س) اقامت جاوید گزید. از آثار وى: «اسلام و مالكیت»؛ ترجمه‏ى «الامام على بن ابى‏طالب (ع)» عبدالفتاح عبدالمقصود؛ «بسوى خدا مى‏رویم (با همه به حج مى‏رویم)»؛ «پرتوى از قرآن»، تفسیر جزء سى‏ام قرآن و سوره‏ى حمد و بقره و آل‏عمران؛ ترجمه و شرحى بر «نهج‏البلاغه»؛ «مبعث، وحى، غار حرا»؛ «گفتارهاى دینى، اجتماعى، اخلاقى، فلسفى، تربیتى».[1] آقاى حاج سید محمود بن العلامه الورع آیت‏اللَّه حاج سید ابوالحسن طالقانى از افاضل علماء و مجاهدین دانشمندان عصر حاضر تهرانست تولدش حدود سال 1330 قمرى در تهران واقع شده و در حجر تربیت والد ماجدش پرورش یافته و تحصیلات خود را در تهران شروع و پس از آن مهاجرت به قم و چندین سال از محضر اساتید حوزه مخصوص مرحوم آیت‏اللَّه حایرى و آیت‏اللَّه حجت كوهكمرى و آیت‏اللَّه حاج سید محمد تقى خونسارى استفاده نموده و پس از فوت مرحوم آیت‏اللَّه حایرى و والد خود به طهران آمده و در مسجد خیابان اسلامبول (مسجد هدایت) اقامه جماعت و تنویر افكار جوانان و غیره نموده و در راه هدف خود حوادث و بلیاتى را تحمل نموده است. نگارنده گوید: علامه طالقانى معاصر عالمى مبارز و دانشمندى مجاهد است بسهم خود خدمات ارزنده‏اى نموده و موجب هدایت و ارشاد بسیارى از جوانان و روشن فكران گردیده و نیز آثار عددیه آموزنده‏اى بطبع رسانیده است كه از آنهاست: 1- پرتوى از قرآن چهار مجلد، دو جلد از اول قرآن و دو جلد از آخر قرآن كه تفسیر بسیار زیبائى است از جهت مطلب و قلم 2- ترجمه و مقدمه كتاب عبدالفتاح بنام طلوع خورشید. محقق، عالم اسلامى، مجتهد. تولد: 1282، یكى از روستاهاى اطراف طالقان. درگذشت: 19 شهریور 1358، تهران. آیت‏الله سید محمود طالقانى تحصیلات خود را در قزوین شروع كرد و دوره سطح را در تهران به پایان رسانید. اساتید ایشان آیت‏الله محمدحسن اصفهانى، آیت‏الله میرزاى شیرازى و آیت‏الله سید حسن صدر بودند. در قم نیز استادان وى آیات عظام كوه‏كمره‏اى و خوانسارى بودند. پس از سال‏ها تحصیل در قم از آیت‏الله العظمى حائرى یزدى بنیانگذار حوزه‏ى علمیه‏ى قم اجازه‏ى اجتهاد گرفت. آیت‏الله طالقانى در مدرسه‏ى سپهسالار به آموزش علوم اسلامى پرداخت. در حدود سال 1318 الى 1320 به تفسیر قرآن در مسجد قنات‏آباد پرداخت. اولین بار به سبب دفاع از یك زن محجبه در سال 1318 زندانى شد. بعد از شهریور 1320 دست به تشكیل كانون اسلام در خیابان امیریه زد كه در آن یك سلسله سخنرانى‏هایى ایراد مى‏شد. همچنین در این كانون مجله‏اى به نام «دانش‏آموزان» منتشر مى‏شد. از جله همكاران این مجله مهندس مهدى بازرگان بود كه اساس دوستى آن دو و همچنین دكتر عزت‏الله سحابى از همین جا آغاز شد. در همین دوره است كه انجمن اسلامى دانشجویان با همكارى مهندس بازرگان و دكتر سحابى تشكیل مى‏شود. آیت‏الله طالقانى در تشكیل و تأسیس اتحادیه مسلمین هم نقش فعالى داشت. علاوه بر این فعالیت‏ها، در ترجمه و تدوین موضوعى نهج‏البلاغه با آقاى حاج میرزا خلیل كمره‏اى همكارى نزدیك داشت. وى بعد از واقعه آذربایجان در سال 1325، از طرف اتحادیه مسلمین و جامعه روحانیت آن روز براى سركشى به حوادث آذربایجان به آنجا سفر مى‏كند و گزارشى تهیه مى‏نماید. در دوره‏ى ملى شدن صنعت نفت در مبارزات مردم شركت داشت و در انتخابات دوره‏ى هفدهم مجلس شوراى ملى از طرف مردم شمالى نامزد نمایندگى مجلس شد كه مورد پشتیبانى مردمى قرار گرفت ولى انتخابات آن ناحیه مانند بعضى از نواحى دیگر انجام نگرفت و به دستور دولت براى جلوگیرى از اخلالگرى‏ها انتخابات آنجا تعطیل شد. بعد از كودتاى بیست و هشت مرداد مبارزه را به صورت پنهانى در نهضت مقاومت ملى ادامه داد و همچنان در منبر و جلسات مسجد هدایت براى مردم سخن مى‏گفت. در سال 1334 فدائیان اسلام مدتى در منزل طالقانى پنهان شدند تا این كه مأموران طنین مى‏شوند ولى چند ساعت قبل از اینكه مأموران به خانه بریزند، نواب و دوستانش از منزل طالقانى خارج مى‏شوند و بعد از آن مأموران سر مى‏رسند و وى را دستگیر مى‏كنند كه مدتى در بازداشت بود ولى چون مدركى علیه او وجود نداشت، آزاد مى‏شود، مجددا در سال‏هاى 1324 و 1325 نیز بار دیگر سید مجتبى نواب‏صفوى، از اعضاى فداییان اسلام را، در اطراف دهات طالقان مخفى مى كند. در سال 1336 نیز توسط ساواك دستیگر شد كه بیش از یك سال در زندان به سر برد . با آیت‏الله مرتضى مطهرى همكارى نزدیك داشت و در تابستان سال 1339 در انتخابات دوره بیستم مجلس شوراى ملى به جبهه ملى دوم پیوست، جلسات وى در مسجد هدایت توسط حكومت تعطیل مى‏شود و بعد از مدت كوتاهى آن جلسات در منزل احمد على بابایى به مدت ده شب در دهه‏ى آخر ماه صفر ادامه پیدا مى‏كند و همراه با آیت‏الله مطهرى به تحلیل مسایل اجتماعى و سیاسى و روشنگرى و افشاگرى حقایق مى‏پردازد. در بیست و دوم خرداد 1342 دوباره دستگیر شد. پس از مدتى در شانزدهم دى 1342 او را به ده سال زندان محكوم كردند. فعالیت‏هاى او در زندان عبارت بود از برقرارى جلسات قرآن، نهج‏البلاغه و تاریخ اسلام بود. آیت‏الله طالقانى همچنین توانست نخستین نماز جماعت در زندان را برپا نماید. ایشان در كنفرانس‏هایى در كشورهاى اسلامى به عنوان نماینده آیت‏الله كاشانى یا آیت‏الله بروجردى شركت مى‏كرد. در عید سعید فطر سال 1348 به مسئله‏ى فلسطین پرداخت و پس از خطبه‏ها مردم به پیروى از او گروه گروه به طرف محراب رفتند و فطریه خود را براى كمك به فلسطین هدیه كردند. روز عید فطر 1350 دستگیر و به زابل تبعید شد. آیت‏الله طالقانى دو سال بدون محاكمه، شكنجه‏هاى روحى و جسمى را در زندان تحمل كرد. در سال 1356 سه سال را در بدترین شرایط در زندان گذراند. سرانجام در پاییز 1357 همراه با دیگر زندانیان سیاسى از زندان آزاد گردید. در محرم سال 1357 برابر با یازده آذر پیامى براى مردم ایران فرستاد. ایشان همچنین به پیروى از امام در دهم بهمن 1357 پیامى براى ارتشى‏هایى كه با ملت همدل بودند فرستاد. در تشكیل مجلس خبرگان به عنوان نماینده اول مردم تهران انتخاب شد. وى همچنین امام جماعت نخستین نماز جمعه در پنج مرداد 1358 بود. ایشان هفت نماز جمعه برگزار كرد كه آخرین آن در بهشت زهرا در شانزده شهریور 1358 بود. آیت‏الله طالقانى براى پایان یافتن درگیرى‏هاى كردستان به همراه آیت‏الله سید محمدحسین بهشتى و حجت‏الاسلام على‏اكبر هاشمى رفسنجانى به آنجا سفر كردند. از جمله آثار اوست: پرتوى از قرآن (1342، تنظیم شده در زندان قصر)؛ مقدمه، توضیح و تعلیقه بر تنبیه الامة و تنزیه الملة؛ اسلام و مالكیت (1330)؛ ترجمه جلد اول كتاب امام على بن ابیطالب (نوشته عبدالمفتاح عبدالمقصود، 1335)؛ به سوى خدا مى‏رویم؛ با هم به حج مى‏رویم (1332)؛ پرتوى از نهج‏البلاغه؛ آینده‏ى بشریت از نظر مكتب ما؛ آزادى و استبداد؛ آیه حجاب؛ مرجعیت و فتوا؛ مبحث وحى؛ غار حرا (1368 ق.)؛ درسى از قرآن؛ درس وحدت؛ گفتارهاى دینى، اجتماعى، اخلاقى، فلسفى، تربیتى (گفتارهاى رادیویى وى در سال‏هاى 1325 و 1327 ،1326)، روزها و خطابه‏ها، خطبه‏هاى نماز جمعه، مقدمه‏اى بر انجیل برنابا (ترجمه سردار كابلى)؛ مقالات منتشره در مجلات مختلف. آیت‏الله سید محمود طالقانى در ساعت یك و چهل و پنج دقیقه بامداد دوشنبه نوزدهم شهریور 1358 جان سپرد و در بهشت زهرا به خاك سپره شد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

جعفرقلى معروف به نیرالملك، فرزند رضا قلیخان هدایت متولد 1247 ق در تهران است. او تحصیلات خود را نزد پدرش در ادبیات فارسى و مقدمات زبان عربى آموخت. پس از تأسیس دارالفنون بدانجا رفت و به آموختن زبان فرانسه، حساب، هندسه، علوم طبیعى و نظام پرداخت. پس از 6 سال تحصیل در دارالفنون با درجه ممتاز فارغ‏التحصیل شد و به معلمى دارالفنون درآمد. چند سال بعد ناظم آنجا شد و تدریجا رتبه سرهنگى گرفت. در 1278 ریاست دارالفنون را به او دادند و قریب چهل سال ریاست داشت و در همین سمت لقب نیرالملك و منصب سردارى گرفت. در 1316 ق به وزارت علوم منصوب شد و هفت سال در آن سمت باقى بود. بعد از مشروطیت در كابینه مشیرالسلطنه مجددا وزارت علوم را عهده‏دار شد ولى چون مدتش كوتاه بود كارى از پیش نبرد. وفات او در 1333 ق در 86 سالگى اتفاق افتاد. نیرالملك یكى از فضلاء و دانشمندان قرن اخیر ایران است كه به توسعه فرهنگ كمك‏هاى زیادى كرده است. آثارى نیز دارد و اصولا خانواده هدایت در كار نشر معارف و فرهنگ خدماتى انجام داده‏اند. از وى چهار پسر و چهار دختر باقى ماند. پسران وى عبارت بودند از: رضاقلى، هدایت قلى، كریم و سلیمان. رضاقلى پس از فوت پدر نیرالملك گرفت. هدایت قلى لقب اعتضادالملك داشت و فرزندانش عبارتند از محمود هدایت، صادق هدایت و سرلشكر عیسى هدایت. كریم طبیب شد و درجه سرلشكرى در ارتش یافت. سلیمان دانشكده سن‏سیر فرانسه را طى كرد و در جوانى از اسب به زیر افتاد و درگذشت. (1284 -1209/ 1206 ش)، نویسنده و مترجم. ملقب به نیرالملك. در تهران به دنیا آمد. مقدمات علوم زمان را نزد پدر آموخت و در دارالفنون به تحصیل زبان فرانسه و حساب و هندسه و علوم طبیعى و نظامى پرداخت. پس از طى این دوره چند كتاب و جزوه براى استفاده‏ى شاگردان دارالفنون ترجمه و تألیف كرد و در 1276 ش به منصب آجودانى مدرسه رسید و سال بعد ناظم مدرسه شد. وى در حدود 1240 ش به جاى پدر ریاست مدرسه‏ى دارالفنون را به عهده گرفت و پس از فعالیتهاى زیاد آموزشى و ادارى، از ناصرالدین شاه لقب نیرالملك دریافت نمود و حدود چهل سال ریاست دارالفنون را عهده‏دار بود. او در حدود 1275 ش به وزارت علوم منصوب شد و در زمان صدارت اتابك اعظم و امین‏الدوله، وزارت معارف را به عهده داشت. وى در دوره‏ى وزارتش توانست دوره‏هایى را براى مراتب تحصیل تعیین كند. او همچنین به پاس خدمات فرهنگى نشان فرهنگستان علوم كشور فرانسه را دریافت كرد. وى در تهران درگذشت. از آثارش: رساله‏ى «مفتاح العلوم»، در مورد فیزیك و شیمى.[1]

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

در 1285 ش در كربلا تولد یافت. در كودكى پدر و مادر خود را از دست داد و تحت حضانت عموى خود تربیت شد. پس از انجام تحصیلات ابتدائى وارد دبیرستان نظام شد و سپس دوره‏ى دانشكده‏ى افسرى را طى كرد و در 1307 به درجه‏ى افسرى نائل آمد. در 1317 دوره‏ى دانشگاه جنگ و دوره‏ى فرماندهى را گذرانید. اهم مشاغل وى عبارتند از: فرماندهى تیپ مستقل مكانیزه در تهران، فرماندهى تیپ مستقل اردبیل، ریاست ستاد ناحیه‏ى 6، فرماندهى تیپ كازرون، ریاست ستاد سپاه سوم كرمان، فرماندهى لشكر كرمانشاه، معاونت ستاد ارتش، و ریاست اداره دادرسى ارتش. وى در سال 1328 درجه‏ى سرتیپى و در سال 1332 درجه‏ى سرلشكرى دریافت كرد. هاشمى حائرى پس از بازنشستگى در سال 1339 كاندیداى نمایندگى مجلس شوراى ملى گردید و از كهكیلویه به نمایندگى انتخاب گردید. عمر مجلس بیستم دوام زیادى نكرد و در اردیبهشت 1340 منحل گریدد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

در 1296 ش در تبریز متولد شد. پدرش از مدیران وزارت دارائى و گمرك بود. تحصیلات ابتدائى را در مدرسه‏ى تمدن و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان فردوسى و رشدیه تبریز باتمام رسانید و در 1314 وارد دانشكده حقوق و علوم سیاسى و اقتصاد تهران شد و در 1317 با احراز رتبه اول لیسانس حقوق قضائى گرفت و نشان درجه‏ى اول علمى دریافت نمود و بسیره خانوادگى به استخدام اداره كل گمرك درآمد. در 1334 كه دوره دكتراى حقوق در دانشگاه تهران تأسیس گردید، وارد دوره‏ى مزبور شد و دكتراى حقوق خود را از دانشكده‏ى مزبور دریافت داشت. اهم مشاغل وى عبارتند از: ریاست اداره باربرى آذربایجان، معاونت اداره پخش لاستیك، بازرس نخست‏وزیر، ریاست اداره گمرك خسروى، معاونت گمرك آبادان، ریاست گمرك آذربایجان، ریاست گمرك سیستان و بلوچستان، ریاست اداره گمرك بندر شاهپور، مشاور فنى گمرك، ریاست بررسیهاى اقتصادى گمرك، مدیر كل بازرگانى وزارت اقتصاد، معاون كل گمرك، و سرانجام به مدیریت كل گمرك كشور منصوب گردید. چندى هم مشاور وزارت دارائى بود. وى در طول خدمات ادارى خود در وزارتخانه‏هاى دارائى، گمركات و انحصارات و اقتصاد انجام وظیفه نموده است. به زبانهاى فرانسه، عربى و تركى استانبولى تسلط داشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

از قضات معروف و مشهور و دانشمند ایران در پنجاه سال اخیر است. وى در 1271 ش در شهر رشت تولد یافت. تحصیلات قدیم و جدید را در ایران فراگرفت و در 1306 ش وارد تشكیلات قضائى ایران شد و تمامى مراحل قضائى را از دادیارى، بازپرسى، دادستانى، ریاست دادگاه شهرستان، ریاست دادگاه استان و دادیارى و مستشارى دیوانعالى كشور طى نمود. سالیان دراز ریاست شعب مختلف دیوانعالى كشور با او بود و سرانجام به ریاست دادگاه عالى تجدید نظر انتظامى قضات منصوب شد و سالها در آن سمت بود. وى از قضات روشنفكر و متجدد و حقوقدان ایران محسوب مى‏شد كه علاوه بر تبحر در حقوق اسلامى با حقوق اروپایى نیز آشنائى داشت. ویشكائى با نورالدین الموتى روابط حسنه‏اى داشت. روزى كه الموتى درگذشت او در تمام مراسم تشییع و تدفین حضور پیدا كرد. مأموران ساواك این خبر را به گوش شاه رساندند و شاه عصبانى شد تا اینكه در اولین سلام وقتى سرورى رئیس دیوان كشور از طرف قضات صحبت كرد و گفت كه تمام قضات شاهدوست هستند، یك مرتبه شاه با پرخاشگرى گفته بود حتى آنهایى كه زیر جنازه الموتى را گرفته‏اند؟ البته مراد و كنایه شاه ویشكائى بوده است كه در كنار سرورى ایستاده بود. فرداى آن روز سرورى به دیدار ویشكائى مى‏رود و به وى تكلیف مى‏كند تقاضاى بازنشستگى كند و او هم از این موضوع استفاده كرده و خود را از عدلیه نجات مى‏دهد. چندى بعد فرزند ویشكائى كه به بانك رهنى ریاست مى‏كرد به سبب رفتن زیر جنازه الموتى از كار بركنار شد. ویشكائى در 86 سالگى در تهران درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

فرزند نصرالله زند، در 1290 در شیراز متولد شد. از دانشسراى عالى لیسانس در رشته‏ى زبان فرانسه گرفت و پس از چندى از دانشگاه فردهام نیویورك در رشته‏ى حقوق و علوم سیاسى و روابط بین‏المللى درجه‏ى دكترا دریافت كرد. ابتدا شغل دبیرى داشت. در 1320 به وزارت امور خارجه منتقل شد. چندى كنسول در استانبول بود و بعد معاون اداره پنجم سیاسى شد و مدتى هم ریاست اداره كل دفتر وزارتى را عهده‏دار بود. در 1341 با عنوان وزیرمختار، سركنسول ایران در استانبول بود. از دیگر ماموریتهاى وى سفیر كبیرى ایران در عمان مى‏باشد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

متولد 1267 است. تحصیلات مقدماتى را در تهران انجام داد و براى ادامه‏ى تحصیلات به روسیه رفت. دبیرستان و دانشكده‏ى نظامى مسكو را به اتمام رسانید و سپس وارد دانشكده‏ى حقوق سن‏پطرزبورگ شد و از آن دانشكده درجه‏ى لیسانس گرفت در 1299 پس از مراجعت به ایران، وارد وزارت خارجه شد. در 1306 داور او را به علت تحصیلات حقوقى، به عدلیه دعوت نمود و مدتى مستشارى استیناف و ریاست شعبه‏ى دیوان كیفر را عهده‏دار گردید و سرانجام به ریاست اداره‏ى بازرسى منصوب شد. چند سالى نیز مدیركل وزارت كشاورزى بود تا اینكه در 1316 به معاونت بانك ملى ایران رسید و تا 1321 در این سمت باقى بود. در آن سال علاء رئیس بانك ملى به وزارت دربار رفت و ابوالحسن ابتهاج به جاى او رئیس بانك ملى شد. زند به این انتصاب اعتراض نمود و از معاونت بانك كناره‏گیرى كرد. پس از چند ماه به دربار انتقال یافت و رئیس دربار شد. در این سمت پایه‏هاى ترقى خود را محكم نمود و یكى از مهره‏هاى اساسى شد. از 1323 تا 1329 مجموعا هفت مرتبه به وزارت رسید. پنج نوبت وزیر جنگ و دوبار وزیر كشور بود، دو مرتبه استاندار آذربایجان و یك بار استاندار اصفهان و یك نوبت استاندار كرمان شد. در 1329 به هنگام نخست‏وزیرى رزم‏آرا، از استاندارى آذربایجان به مدیر كلى بانك ملى ایران رسید ولى بیش از یك سال دراین سمت باقى نماند و به سفارت اسپانیا رفت. ابراهیم زند سفیركبیرى ایران در كشورهاى تركیه و ایتالیا و اسپانیا را نیز عهده‏دار بود. وفات او در 1353 در تهران اتفاق افتاد. از رجال درستكار و جدى به شمار مى‏رود. یكى از دختران زند به همسرى عبدالرضا پهلوى انتخاب شد. همین امر موقعیت او را محكمتر كرد. بعد از 1320 كه رجال آذربایجان در صحنه‏ى سیاسى ایران نفوذ زیادى داشتند، زند به اتكاء آنها همواره داراى مشاغل حساس بود. وزارت، سفارت و استاندارى یكى پس از دیگرى نصیب او مى‏گردید.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

در 1286 ش متولد شد و پس از انجام تحصیلات مقدماتى و متوسطه وارد مدرسه‏ى عالى حقوق گردید و لیسانسیه در علم حقوق شد و در 1307 به استخدام ثبت اسناد درآمد. قریب یك سال در آن اداره مشغول بود تا به وزارت امور خارجه انتقال یافت و پس از طى مراحل مقدماتى، معاون اداره اقتصادیات گردید و پس از آن ریاست اداره اول سیاسى را بر عهده گرفت. مدتها دبیر سوم سفارت ایران در پاریس و قاهره و برن بود. در 1328 رایزن سفارت ایران در لاهه شد و سایر مشاغل وى عبارتند از: رایزن سفارت ایران بروكسل، وزیر مختار ایران در عمان، سفیركبیر ایران در بلژیك، عضو شوراى عالى وزارت امور خارجه، مشاور وزیر امور خارجه، سفیركبیر ایران در الجزایر و بالاخره سفیركبیر ایران در دانمارك بود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

وكیل مبارز مجلس شوراى ملى فرزند سیدصادق و خواهرزاده‏ى وحیدالملك شیبانى، در 1263 در كاشان متولد شد. تحصیلات خود را در كاشان در حد متعارف انجام داد و در جوانى به وزارت دارائى رفت. تدریجا مراحل ترقى را پیمود تا به ریاست مالیه كاشان رسید. در انتخابات دوره‏ى پنجم كاندیداى مجلس شوراى ملى شد و سرانجام از شوشتر به وكالت برگزیده شد. وى پس از ورود به مجلس، از مشى سیاسى مدرس پیروى نمود و جزء اقلیت تندروى مجلس شد. اقلیت مجلس تمام مبارزاتشان براى جلوگیرى از روى كار آمدن رضاخان پهلوى بود. زعیم گرچه از نطق و بیان بهره‏اى نبرده بود، مع‏الوصف در اقلیت از لحاظ راى تابع مدرس شد و به سلطنت رضاخان راى نداد. در دوره‏ى ششم، زعیم از كاشان به مجلس راه پیدا كرد. گرچه در آن مجلس مبارزه‏اى وجود نداشت ولى باز هم به لوایح دولت راى كبود مى‏داد. پس از پایان مجلس ششم، به دنبال دستگیرى و تبعید سیدحسن مدرس به خواف و توقیف و تبعید ملك‏الشعراى بهار به اصفهان، زعیم سخت به وحشت افتاد. سرانجام در سال 1308 از طرف شهربانى توقیف و زندانى شد. با زحمات زیاد توانست اجازه‏ى خروج از ایران بگیرد. به اروپا رفت و كشور فرانسه را براى اقامت خود انتخاب نمود. در آنجا دكانى دائر كرد و به شغل خواروبار فروشى پرداخت. بعد از شهریور 1320 كه رضاشاه از ایران رفت، تمام كسانى كه تبعید و یا از ترس فرار كرده بودند، بازگشتند ولى باز زعیم از آمدن تحاشى مى‏نمود. در حكومت قوام‏السلطنه به ایران آمد، مجددا وارد بازیهاى سیاسى شد. حزب وحدت را برپا ساخت. در انتخابات دوره‏ى شانزدهم كاندیداى مجلس شوراى ملى از تهران بود. در همان سال (1328) در تهران درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

ابونصر فیروز بن عضدالدوله دیلمى از حكمرانان دیالمه فارس است كه در 379 ه.ق./ 989 م. حكومت داشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

بایدوخان، از ایلخانان مغولى ایران كه فقط چند ماه از سال 693 ه.ق./ 1295 م. سلطنت كرد، ولى غازان‏خان پسر ارغون‏خان كه حكومت خراسان را داشت مدعى او شد و به سبب بهانه‏اى به آذربایجان لشكر كشید. بایدو گریخت ولى گرفتار و كشته شد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

(تر. پرویزن، غربال) احمد بن على ملقب به شمس‏الدوله، از خانان تركستان كه در 389 ه.ق./ 99 م. پس از تسیخر ماوارءالنهر، بخارا را در مركز خود قرار داد و از آنجا بر ممالكى كه از بحر خزر تا حدود چین امتداد داشته، حكومت كرد. وى مؤسس سلسله ایلگ خانیان (ه. م.) به شمار مى رود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

(حاجى حسین آقا (و. 1288 ه.ق.- ف. 1351 ه.ق./ 1311 ه.ش.) پسر مرحوم حاجى محمدحسن امین‏الضرب اصفهانى مشهور به كمپانى از تجار معتبر ایران بود. وى یك بار به وكالت مجلس شوراى ملى انتخاب شد. در اواخر عمر رئیس اتاق تجارت تهران بود. او و پدرش از متمولان ایران بودند.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

میرزا على‏اصغر خان اتابك اعظم (1325 -1275 ه.ق.) پسر آقا ابراهیم امین‏السلطان صدر اعظم ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه و محمدعلى شاه. در بیست و یكم رجب سنه 1235 ه.ق. شب هنگامى كه از مجلس شوراى ملى خارج مى‏شد به دست مردى از اهالى آذربایجان موسوم به عباس آقا (عضو انجمن آذربایجان) در سن پنجاه سالگى به قتل رسید.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

على (میرزا- خان) از رجال دوره قاجاریه (ف. 1322 ه.ق.) وى مردى مطلع و نویسنده بود. مظفرالدین شاه قاجار پس از عزل امین‏السلطان او را به صدارت برگزید. وى در ترویج معادن و ایجاد كارخانه‏ها كوشید و مى‏خواست اصلاحاتى به عمل آرد ولى با مخالفت‏هاى شدید روبرو شد. عاقبت شاه را به عزل او واداشتند. و مجددا امین‏السلطان به صدارت رسید امین‏الدوله در پایان در قریه لشت نشا (گیلان) به علت مرض كلیه درگذشت. از او «سفرنامه»اى به چاپ رسیده و نسخه تاریخى خط و انشاى خود را در دست است در تفصیل اوضاع و احوال دربارهاى ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه و فساد دستگاه ادارى ایران و كشمكش رجال و دسته‏ها و سیاستهاى خارجى.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

عبداللَّه خان اصفهانى ابن حاجى محمد حسین خان صدر (نظام‏الدوله)، وى در 1228 ه.ق. لقب امین‏الدوله یافت و مستوفى‏الممالك شد. در 1239 پس از فوت پدرش جاى او را گرفت. سپس حكومت اصفهان یافت و در 1240 معزول شد و در 1247 مأمور تفریغ حساب فارس گردید.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

على‏قلى میرزا (و. 1234- ف. 1298 ه.ق.). پسر فتحعلى شاه. وى پس از فوت محمد شاه قاجار (1250) در تهران تا ورود ناصرالدین شاه پیشكار مهدعلیا مادر او بود. در 1272 لقب اعتضادالسلطنه گرفت. در 1274 ریاست دارالفنون را داشت. در 1275 اولین خط تلگراف بین تهران و سلطانیه را به اتمام رسانید و وزیر علوم شد و بعدها ریاست مدرسه دارالفنون و اداره تلگرافخانه‏ها و معادن و روزنامه دولتى و علمى و مدیریت چاپخانه را به عهده گرفت، و حكومت ملایر و تویسركان هم ضمیمه مشاغل او گردید. قبرش در جنب مزار حضرت عبدالعظیم است. از تألیفات اوست: تاریخ وقایع و سوانح افغانستان (تهران 1273)، فلك السعاده، در رد اقوال اختر شناسان و كهنه (تهران 1278)، ترجمه كتاب الآثار الباقیه و اكسیر التواریخ، كتابى در تاریخ متنبئین (همه خطى). (1298 -1234 ق)، ادیب، روزنامه‏نگار و شاعر، متخلص به فخرى. وى سمت پیشكار مهدعلیا را داشت و در دوره‏ى صدارت امیركبیر سمت خود را حفظ كرد و با مهدعلیا و میرزا آقاخان نورى علیه امیركبیر همكارى مى‏كرد. در این مدت فنون شعر و ادب و حكمت و ریاضى را فراگرفت و به مطالعه‏ى كتاب و معاشرت با اهل فضل و ادب مشغول بود. كتابخانه‏ى مهم و معتبرى فراهم آورد كه بعدها تمام آن را براى مدرسه‏ى سپهسالار جدید خریدارى و وقف آن مدرسه كردند. در سال 1272 ق به اعتضادالسلطنه ملقب شد. سمتهایى چون ریاست مدرسه‏ى دارالفنون و وزارت علوم و صنایع و تجارت و اداره‏ى تلگرافخانه و معادن و روزنامه‏هاى دولتى و علمى و چاپخانه‏هاى تهران، ولایات و حكومت ملایر و تویسركان همه بر عهده‏ى او بود. در سال 1283 ق روزنامه «ملت سنیه ایران» را انتشار داد و پس از انتشار دو شماره، نام آن به روزنامه‏ى «ملتى» تبدیل شد. در زمان وزارت علوم چندین نشریه تحت‏نظر وى دایر گردید: روزنامه‏ى «ملت علیه ایران» در دو شماره، روزنامه‏ى «ملت سنیه ایران» سابق‏الذكر در دو شماره، «روزنامه‏ى ملتى» 34 شماره، روزنامه‏ى «علمیه‏ى دولت علیه ایران» 53 شماره به سه زبان فارسى، عربى و فرانسه. در شب عاشورا در شصت و چهار سالگى درگذشت و در یكى از حجرات جنب مزار حضرت عبدالعظیم دفن شد. آثار وى علاوه بر انتشار روزنامه‏ها: «تاریخ وقایع و سوانح افغانستان»؛ «فلك السعاده» در ابطال ستاره‏شناسى؛ «اكسیر التواریخ»؛ «تاریخ متنبئین»، كه قسمتى از آن به نام «فتنه‏ى باب» در تهران چاپ شده است.[1]

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 12 منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

(ع. یارى (كننده) دولت) امیركبیر سلیمان‏خان بن محمدخان قاجار قوانلو (ف. 1220 ه.ق.) خالوزاده آغا محمدخان و از سران سپاهى وى و فتحعلى شاه. او در سال 1213- كه عباس میرزا به ولیعهدى و ایالت آذربایجان منصوب شد به اتابیكى ولیعهد مأمور آذربایجان گردید، و در 1215 و 1217 در خراسان مشغول دفع فتنه نواحى مختلف آن بود و در 1218 با عباس میرزا مأمور جنگ با قشون روسیه گردید. وى پدر زن عبداللَّه میرزا دارا پسر فتحعلى شاه و پدر امیرمحمد قاسم خان شوكت است و مهدعلیا مادر ناصرالدین شاه نواده اوست. وى در شعر «عزت» تخلص مى‏كرد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

(بخش 1) ابن تیمور تاش از امراى چوپانى. (جل. 744- مقت. 759 ه.ق.). وى برادر شیخ حسن كوچك است و پس از قتل شیخ حسن به دست زن خویش، به حكومت رسید و مدت چهارده سال در آذربایجان حكومت كرد و در اوایل سال 749 به دست جانى بیك پادشاه قبچاق به قتل رسید و سلسله چوپانى با قتل او خاتمه یافت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گنجینه دانشمندان (جلد نهم)

"آيت‌الله محمدرضا مهدوی کنی" در 14 مرداد 1310 در روستای کن – که در حال حاضر بخشی از شهر تهران است- به دنيا آمد؛ ايشان پس از طی دوره دبستان در کن، وارد مدرسه علميه لرزاده در تهران شد و از محضر مرحوم "آيت‌الله برهان" بهره‌های علمی و اخلاقی فراوان برد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد ششم)

(ز 1282 ق)، خطاط. ملقب به نصرت‏الدوله. وى نستعلیق را خوش مى‏نوشت. از آثار او: یك مرقع مشتمل بر سى رقعه، به قلم پنج دانگ متوسط، با رقم: «حرره فیروز قاجار الملقب بنصرةالدوله، روز شنبه‏ى شهر رجب سنه‏ى 1282».[1] نصرةالدوله فیروز میرزا وزیر مالیه‏ى ایران در سال 1309 و نخستین وزیرى است كه در دوره‏ى مشروطیت به موجب قانون محاكمه‏ى وزیران محاكمه شد. او چندى زندانى و بعد تحت نظر بود و هنگامى كه فوت كرد نیز در سمنان تحت نظر بود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 1 آبان 1395  - 8:07 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

آیة الله مهری در سال 1333 هجری قمری در شهر مهر واقع در جنوب استان فارس، و در خانواده‏ای روحانی از سلاله رسول الله (ص) قدم به عرصه وجود گذاشت. او را عباس نامیدند شاید تقدیر الهی چنین بود زیرا که او در همان اوان کودکی روحیه ظلم ستیزی در نهادش نهفته بود و بعدها خود الگویی برای مبارزان طریق حقیقت و مراد پویندگان راه رفع ظلم و ستم شد. دوران کودکی‏ هنوز دوازده سال از عمر مبارکش نگذشته بود که سایه پر مهر پدراز او گرفته شد و برای همیشه از پدر محرم گردید. پس از آن تحت تکفل برادر ارجمندش عالم عاضل حاج سید هاشم مهری قرار گرفت و براستی چون پدری مهربان و دلسوز به تعلیم و تربیت او پرداخت با اینکه سالهای سخت تنگدستی را می‏گذارندند. هرگز نگذاشتت برادر عزیزش احساس فقر سختی کند. از همین ور بود که ایشان همیشه از برادرش به خیر و خوبی یاد می‏کرد و می‏گفت: من نمی‏توانم آن همه محبت و مهربانی را پاسخگو باشم.(1) نسب شریف‏ نام مبارکش سید عباس حسینی و مشهور به مهری فرزند سید حسن حسینی از سادات بزرگ و معروف مهر موسوم به سید هاشمی( منسوب به جد اعلای ایشان مرحوم سید هاشم) است. و از طریق مارد نسب وی به محدث و مفسر عالیقدر، علامه سید هاشم بحرانی(مؤف تفسیر برهان) می‏رسد. نام مارد دانشمندش خدیجه، دختر سید حسن علامه مهری از سادات جلیل القدر مهر و از نوادگان علامه بزرگوار بحرانی می‏باشد.(2) یادکردی از مهر مهر از شهرهای مرکزی و حنوبی استان فارس و دارای تاریخی عمیق و درخشان است. تاریخ مهر همواره با نام دانشمندان و سادات و الامقام آن دیار گره خورده است. این شهر با همه کوچکی آن زادگاه بسیاری از علامان، نویسندگان، و صاحب منصبان سیاسی و احتماعی بوده و هست. این شهر علاوه بر موقعیت علمی که همچون گوهر تابناک می‏درخششیده، به لخاظ حضور مبارک سادات که جمعیت غالب شهر را تشکیل می‏داده‏اند و نیز به داشتن مردمی خوب دارای موقعیت اجتماعی ویژه‏ای در منطقه بوده است که ملجأ مهاجران زیادی شده که به این شهر پناهنده گردیده‏اند. اجداد آیة الله مهری از نخستین گروه سادات این ناحیه هستند که از منطقه احصاء به این محل هجرت نموده‏اند.(3) نوشی از جام نور ایشان پس از گذراندن دوره مقدمات در زادگاهش مهر برای تحصیل علوم و معارف دینی و استفاده از انوار قدسی بارگاه ملکوتی جد بزرگوارش با مشقتی فراوان و عشقی زایدالوصف راهی نجف اشرف گردید با جدیت به کسب معارف مشغول گردید، به گونه‏ای که خود می‏گوید: به قدری درسهایم فشرده بود که بعضی از روزها سه درس می‏گرفتم و دو درس می‏دادم و سه درس را نیز به مباحثه می‏گذراندم، غذایم معمولا نان و ماست و هنوانه بود.(4) وی با آنکه مدت زیادی نتوانست در نجف اشرف بماند و به درخواست جمعی از مؤمنان برای امر تبلیغ به کویت عظیمت کرد منتهی در همین مدت کم توانست با جدیت تمام مدارج علمی را پشت سر بگذارد و از محضر اساتید بزرگواری همچون آیة الله سید محمود شاهرودی(ره) و آیة الله سید باقر محلاتی (ره) و آیة الله سید محمد تقی بحرالعلوم (ره) بهره کافی ببرد.(5) هجرت به کویت‏ در نجف اشرف، پس از چند سال بحث و درس فشرده، مردم مسلمان کویت با اصرار و تقاضای فراوان از برخی عالمان آن زمان از ایشان می‏خواهند که برای راهنمایی و ارشاد آنها به کویت بروند.(6) آقای مهری در آغاز رازی نمی‏شود، زیرا می‏خواسته است درس خود را ادامه دهد ولی، به درخواست بیش‏تر از حد مردم و اصرار برخی از علماء ناچار به آن دیار مهاجرت می‏نماید. او در این باره می‏گوید: وقتی به کویت آمدم مردم حتی نمی‏توانستند درست وضو یا تیمم کنند و از مسائل معمول شرعی خود بی خبر بودند.(7) استاد عالیقدر حضرت آیة الله وحید خراسانی که بهترین گواه بر زحمات و فعالیتهای آن مهری می‏باشد چنین تعبیر آورده‏اند:چ‏ مرحوم آقای مهری احیای موات کردند.(8) فعالیتهای علمی و اجتماعی در کویت‏ در کویت ضمن هدایت و ارشاد و پرداخن به مسائل شرعی و حل مشکلات اجتماعی مردم،به‏مباحثه کتابهی علمی با برخی از علما ادامه می‏دهد و هر چند یکبار که به نجف اشرف مشرف می‏شود در آنجا برای همان چند روز نیز دست از درس و بحث نمی‏کشد. آن بزرگوار افزون بر انجام تکلیف نسبت به اسلام و مسلمین که - به بهترین وجه ادا می‏شد- به تدریس علوم دینی می‏پرداخت و از همه اقشار مردم میخواست که اوقات فراغت خود را به درس و بحث بپردازد و عمر خود بیهوده صرف نکنند و خود مجالس درس را اداره می‏کرد. همه شب پس از اداء نماز جماعت در مسجد شعبان - که اکنون به صورت بارزترین پایگاه انقلاب اسلامی در کویت در آمده است- به منبر می‏رفت و پس از گفتن چند مسئله، به موعظه می‏پرداخت و مشکلات اجتماعی مردم را گوش زد می‏نمود و هر چند برای مردم آن زمان، باور کردنی نبود که فردی روحانی پیرامون مسائل سیاسی با مردم سخن گوید، او از گفتن آنها باکی نداشت و اوضاع جهان اسلام را تا آنجا که برایش ممکن بود بیان می‏کرد و مردم را از خطر استعمار و استعمار زدگی بر حذر می‏داشت.(9) گفتار امام راحل(ره) خطاب به آن بزرگوار تا اندکی از این امر پرده بر میدارد. ایشان در ضمن نامه به آیة الله مهری می‏نویسد: مساعی جمیله جنابعالی در ترویج شریعت مقدس اسلام در آن حدود مورد کمال، تقدیر و تشکر و امید است ان شاء الله مورد توجه خاصه حضرت ولی عصر- عجل الله تعالی فرجه الشریف- واقع گردیده و مأجور باشید. دوام توفیقات آن جناب را در اعلاء کلمه طیبة الاسلام از خدای متعال خواستارم.(10) مبارزات سیاسی‏ آنچه بیشتر از هر خصوصیت دیگر، آیة الله مهری را ممتاز کرده بود، روح ظلم ستیزی و مبارزه همیشگی او بر ضد ستم در شکلهای گوناگونش بوده در این باره می‏فرمود: هنوز بالغ نبودم و عمرم از سیزده سال تجاوز نکرده بود ولی نسبت به شاه احساس دیگری - جدای از مردم آن زمان - داشتند. من او را ظالم و غاصب حق می‏دانستنم و از اینکه برخی از روحانیون از او تجلیل می‏کردند سخت منزجر می‏شدم. من معتقد بودم باید قدرت در دست مرجع تقلید باشد و اگر کسی را او تعیین کند واجب الاطاعه است و الا فلا.(11) ناگفته نماند که همواره ظلم ستیزی وی مشکلات زیادی برایش به وجود می‏آورد. خود در این باره طی مصاحبه‏ای می‏گوید بنده قبل از اینکه به نجف بروم و سپس در کویت اقامت گزینم در ایران حبس رفتم، شکنجه شدم، پای برهنه مرا در پشت اسبها می‏دواندند و برادرم نیز در این مصائب با من شریک بود. ما هرگز ساکت نبوده‏ایم و فکر کردیم وقتی به کویت می‏رویم آقایان مراجع پشتیبان ما خواهند بود و با حمایت آنان بنده می‏توانم علیه ظلم مبارزه کنم. ولی هیچ کس در آن زمان حاضر نشد علیه ظلم حرفی بزند تا اینکه آقای خمینی(ره)، این بزرگوار سر بلندکرده و از ابتدایی که امام شروع به مبارزه علیه ظلم نمود امیدی خاص در من ظاهر شد، زیرا یک راهنما و پیشوا پیدا شده بود، پس می‏توانستیم به احکام و نظریات این بزرگوار عمل کنیم.(12) در راه مبارزه مستمر و بی امان با دستگاه طاغوت در آغاز نهضت حرکت همه جانبه را علیه دستگاه ظلم پهلوی شروع کرد و با برپایی مجالس سخنرانی به مناسبتهای گوناگون و با ارسال تلگراف و نامه به محضر علماء و مراجع و با اجتماع با شخصیتهای گوناگون مذهبی و سیاسی و با پخش اعلامیه‏ها و پیام‏ها و نوارهای حضرت امام و دیگر بزرگان، لحظه‏ای از قیام و فعالیت باز نایستاده و در مقابل، سفارت ایران در کویت، فعالیت گسترده‏ای علیه او شروع کرد و مردم را با تهدید و تخویف و تطمیع و با پخش شایعه‏های گوناگون وادار به دوری جستن از او و مسجد و مجلسش می‏نمود، از سوی دیگر کمتر روزی بود که تلفنهای تهدیدآمیز و اینکه اگر ساکت نشوی تو را می‏کشیم و در امشب پس از نماز در وسط سخنرانی تو را ترور می‏کینم و خانه ات را آتش می‏زنیم و بچه هایت را از بین می‏بریم و ... به او زده نمی‏شد، ولی او همچنان پابرجا و استوار و بی اعتنا به آن همه تهدیدات، پیش می‏رفت و وظیفه خود را قاطعانه دنبال می‏کرد و هرگز اهمیت نمی‏داد که روزانه از عدد نمازگزاران مسجد یا ملاقات کنندگانش در منزل - بر اثر تهدیدهای دشمنان - کاسته می‏شود.(13) در خواست قیام علی طاقوت‏ فرزند با اخلاص سرزمین مهر - همانگونه که اشاره شد- همواره با ارسال نامه و تلگراف از علماء و مراجع دعوت به مبارزه علیه طاغوت و پشتیبانی از حرکت امام می‏کرد، منتهی هیچ وقت منتظر پاسخ آقایان نمی‏نشست و فقط به وظیفه عمل می‏کرد. در آغاز نهضت تلگراف شدید لحنی به مراجع وقت در نجف اشرف و قم مخابره کرد و آنان را به قیام دعوت نمود. در آن تلگراف چنین آمده است: مصیبتهایی که این روزها بر سر مسلمین در ایران فرود می‏آید دل هر آزاده‏ای را آزرده ساخته است و سکوت شما در برابر این فجایع، بر این درد افزوده است ما منتظر اقدام سریع شما برای تسکین دردها و جلب رضایت حضرت ولی عصر(عج) می‏باشیم. سه نفر از مراجع وقت نجف آیة الله حکیم رحمة الله، آیة الله شاهرودی رحمة الله و آیة الله خویی رحمة الله پاسخ‏هایی دادند و ایشان دستور داد همان پاسخ‏ها را تکثیر و در دسترس عموم مردم قرار دادند و به همین پاسخ برای تأیید نهضت اکتفا می‏کرد و می‏فرمود! ما در حد توانمان به قیام دست زدیم. ما مردم را هدایت می‏کردیم تا کمک به ظلم و جور نکنند و با اشخاصی که علیه دین اسلام قدم بر می‏داشتند، هم قدم نشوند. در آن زمان حضرت امام به همه نماینده هایش دستور داده بودند که به این گونه مسائل توجه گردد و بنده یکی از نمایندگان ایشان بودم که به این امر عمل نمودم. حتی از دیگران نیز درخواست دعوت کردم تا همزمان با ما، در دیگر بلاد اسلامی، جلوی ظلم ظالمین را بگیرند و در این خصوص بعضی از آقایان متأسفانه با بنده هم زبان نشدند و بعضی‏ها نیز بنده را سرزنش و توبیخ می‏نمودند که چرا علیه حکومت شاه به پا خواسته‏ام. و بنده تمام جوانب را تحمل نمودم. و به اعمال و رفتار آن آقایان نیز اعتنا نکردم و مطالبمان را هرچه بود بر زبان آوردیم ... . تلگرام آتشین‏ به جرأت می‏توان گفت که اولین مرید و مؤید امام از علماء خارج از کشور آقای مهری بود. و اولین حرکتش تلگرام تند و آتشینی در سال 1342 هجری شمسی پس از سخنرانی سرنوشت ساز امام به شخص محمد رضای خائن بود. و به این ترتیب او لب به سخنی گشود که می‏بایست در نهایت گفته می‏شد(زیرا که انقلاب اسلامی سخن آخرش را اول می‏گوید)(14) و پس از این تلگرام، از ورود ایشان به ایران جلوگیری شد تا اینکه انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. کانون اندیشه ها منزل آیة الله مهری در دوران نهضت همواره کانون اندیشه‏های انقلابیون و مبارزان مسلمان به ویژه روحانیون بود که در آنجا جلسات زیادی پیرامون شیوه‏های مبارزه از سوی مبارزانی همچون شهید آیة الله سعیدی، آیة الله خزعلی و شهید حجة الاسلام محمد منتظری و سایر عزیزان پیرو امام از ابتدا شروع نهضت تا پیروزی انقلاب برپا می‏شد و برای پیش برد نهضت در داخل و خارج کشور، تبادل نظر صورت می‏گرفت و آن بزرگوار واسطه‏ای بین حضرت امام در نجف اشرف و پیروان و ادامه دهندگان راهشان در ایران، اروپا، آمریکا و سایرکشورها بود. او در این را نه تنها از مال دنیا و جان خود و فرزندانش مایه می‏گذاشت که از عزت و آبروی خویش نیز می‏گذشت و در راه مرادش از هیچ کوششی فروگذاری نمی‏کرد به گونه‏ای که منزل ایشان خانه دوم امام شده بود و انقلابیون به طور دایم در آن خانه به نشر انقلاب اسلامی و فرامین امام، می‏پرداختند، به طور مثال همه کتابهای امام و اعلامیه‏ها و فتاوی ایشان در کویت با همت و نظارت مستقیم ایشان چاپ و نشر و به طور رایگان در اختیار مردم مسلمان مخصوصا ملت ایران قرار می‏گرفت.(15) یک خاطره‏ روزی یکی از مراجع می‏خواست به کویت بیاید تا از آنجا به مکه مشرف شود. چون در اتاق پذیرایی آقا فقط عکس حضرت امام بود، به او عرض کردیم یا موقتا این عکس را برداریم یا اجازه دهید چند روزی عکس آن آقا را نیز در این جا نصب کنیم! ایشان با ناراحتی پاسخ داد مگر من عکس پرست هستم یا با عکس می‏خواهم خودشیرینی کنم؟ عکس امام برای من یک شعار است. من با نصب کردن این عکس، راه و روش خود را به مردم نشان می‏دهم، و می‏خواهم از راه امام تبلیغ کنم و گرنه خوب بود عکس دهها مرجع تقلید، که طی چندین سال همه با من ارتباط داشته‏اند و بدون درخواست من، مرا نماینده خویش در کویت قرار داده بودند، بر در و دیوار بیرونی من نصب شده باشد!(16) عشق مرید به مراد آیة الله مهری با تمام اخلاص عاشق امام خیمنی بود. از روزی که توسط آیة الله ابوالقاسم خز علی و شهید آیة الله سید محمد رضا سعیدی با امام آشنا گشته و به هنگام سفر به ایران در قم به جلسه‏ای در درس ایشان مشرف شده بود(17) تا پسین دم حیات دست از امام و راه او برنداشت. علاقه او به امام برای کسب شهرت و مقام نبود بلکه امام را واجد جمیع شرایط دیده و مرید او شده بود. هر وقت از او درخواست می‏کردم عکس از او با امام برای یادگاری بگیرم ممانعت می‏کرد و می‏گفت: من نیاز به عکس ندارم، من اگر با خمینی از روز اول پیمان بسته‏ام برای خدا بوده است نه برای کسب شخصیت.(18) آری، او به خوبی از عهده این پیمان بر آمد و همه هستی اش را فدای امام کرد ولی دست از او برنداشت. مرید و مراد همانگونه که مهری امام را خوب درک کرده و به او عشق می‏ورزید امام نیز در مقابل به او محبت و علاقه خاصی داشت. وقتی که امام از عراق به طرف کویت هجرت کرده و با همراهان قصد منزل ایشان را داشت، خفاشان زمان به محض شناخت امام وحشت زده از ورود امام به کویت ممانعت کردند، آقای مهری می‏خواست با رئیس آنها صحبت کند تا شاید در قلب سخت آنها اثری کند، امام فرمود:ابدا! حیف نیست وجه خود را پیش این ناکس بفروشی؟! ما بر می‏گردیم، ما با خدا هستیم.(19) امام که ناراحتی آقای مهری را می‏دانست بعد از برگشت به عراق و هجرت به فرانسه به محض رسیدن به آقای فردوسی پور امر کرده بود که: به فلانی تلفن بکنید که او خیلی ناراحت است. (20) ایشان هم امتثال امر کرده و برای رفع ناراحتی ایشان به کویت تلفن زده بودند. آری، امام نیز مرید خود را خوب شناخته بود. انتصاب به امامت جمعه‏ پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و به بار نشستن آرزوی دیرینه امام و یاران باوفایش برای ارتقاع رشد فکری جامعه اسلامی و بیداری هرچه بیشتر مسلمانان جهان و صدور انقلاب و جامه عمل پوشاندن و به یکی از آرزوهای شیعیان کویت یعنی برپایی نماز دشمن‏شکن عبادی، سیاسی جمعه حضرت امام - رضوان الله تعالی علیه - حضرت آیة الله مهری را طی حکمی در مورخ 58/7/2 به امامت جمعه در کشور کویت منصوب نمودند(21) ولیکن با تبعید ایشان از طرف حکام کویت همراه با تمامی اعضای خانواده به ایران اسلامی نماز جمعه در این کشور برگزار نگردید. تبعید به ایران‏ با پیروزی انقلاب اسلامی و به ثمر رسیدن زحمات چندین ساله امام و یارانش آیة الله مهری نه تنها از حرکت نایستاد بلکه برای استحکام بخشیدن به پایه‏های حکومت اسلامی بر شدت تلاشهایش افزود. و او سربلند و مفتخر از اینکه توانسته است، در راه حاکمیت الله قدمهای بردارد سر از پا نشناخته، لذا تمام وقت خود را صرف سامان بخشیدن به مسائل انقلاب و پاکسازی محیط جامعه اسلامی از تفاله‏های طاغوت نمود که از آن جمله پاکسازی سفارت ایران در کویت می‏باشد و باز به این حد بسنده ننمود و فعالیتهای زیادی متکفل شد، تا آنجایی که شیخ دستنشانده کویت به الهام از اربابان انگلیسی و آمریکایی اش تاب تحمل وجود او را ننمود و بر خلاف تمام موازین و مقررات بین المللی تابعیت مسلم درجه یک وی را از اعتبار ساقط و بی درنگ وی و تمام اعضاء خانواده‏اش را از خانه و کاشانه خود اخراج و به ایران تبعید نمود.(22) مبارزه بزرگ آن بزرگوار نه تنها با طاغوتهای خارجی مبارزه‏ای بی امان داشت ولی بیش از هر چیز با طاغوت نفس مبارزه می‏کرد و برای کوبیدن طاغوت سرکش نفس آنقدر نسبت به مؤمنین تواضع و محبت ورزید که در کمتر کس چنین روحیه‏ای می‏توان یافت. او نه تنها خود را از همه علماء و خدمتگزاران دین کوچک‏تر می‏دانست که در برابر مردم عادی نیز متواضع بود. هر کس بر او وارد می‏شد، حتی اگر نوجوان کم سن و سالی بود، تمام قد از جا برمی خواست و به او احترام می‏گذاشت و احوالپرسی می‏کرد. یکی از روزهای بیماری، سائلی وارد شد، ما اعتنایی چندانی نکردیم ولی او با آن حال بد، از جا برخواست و مانند دیگران احترام کرد. پس از رفتن با ناراحتی به او عرض کردم: شما با این کار خودتان را اذیت می‏کنید. تازه او کسی نبود که برایش تا این حد احترام قائل شوید! با نگرانی به من پاسخ داد: تو از کجا علم داری که مقام من نزد خدا، از او بالاتر باشد؟! او در تواضع و تجلیل از مؤمنان به قدری افراط می‏کرد که ما ناراحت می‏شدیم و گاهی به او اعتراض می‏کردیم. در پاسخ می‏گفت: من هنوز نتوانسته‏ام به این فراز از آیه ... اذلة علی المؤمنین(23) عمل کرده باشیم.(24) آقا با رفتار خود به اطرافیان درس می‏داد که مؤمن واقعی به همان مقدار که در برابر دشمنان خدا و ظالمان ستمگر، با خشونت رفتار می‏کند و حاضر نیست کوچکترین نرمش از خود نشان بدهد، در برابر یاران خدا و مؤمنان متواضع و فروتن است اشداء علی الکفار رحماء بینهم(25). برخی از ویژگی‏های اخلاقی‏ همیشه با وضو بود، به مستحبات با دقت عمل می‏کرد و از مکروهات مانند حرامها گریزان بود. نماز با طمأنینه کامل و مستحبات و تعقیبات انجام می‏داد و مقید بود که هرگز نوافل را ترک نکند. دو ساعت قبل از طلوع فجر از خواب بیدار و مشغول نماز شب و تهجد و دعا خواندن و استغفار می‏شد، و هیچ گاه نماز شبش ترک نمی‏شد. شبها قبل از خواب درست در همان لحظه‏ای که همه اهل منزل به خواب رفته بودند، زیر آسمان می‏رفت و دستها را به آسمان بلند می‏کرد و با گریه و زاری، استغفار می‏نمود. هرگز سؤال کننده را محروم نمی‏کرد، حتی اگر به مقداری غذا یا لباس باشد. اگر روزی لباس نو یا عمامه نویی می‏پوشید و کسی از آن لباس تعریف می‏کرد، فوری آن را به او می‏بخشید و خودش به لباس کهنه اکتفا می‏کرد. گاهی که همسرشان به ایشان اعتراض می‏کرد که چرا نمی‏توانی لباس نو را لااقل برای چند ماه نگهداری، بالبخند می‏گفت: مگر آن لباسها چه عیبی دارد؟ با اینکه خود سید بود نسبت به سادات احترام شدید و تجلیل کامل می‏نمود. بسیار مهمان نواز بود و حتی اگر بعضی روزها مهمان نداشت یک نفر از مسجدیان را با خود می‏آورد تا بی مهمان غذإ؛ّّ نخورد. علاقه عجیبی به اهل بیت(ع) داشت. هرگاه نام مبارک امام حسین(ع) را می‏شنید بی اختیار اشکش جاری می‏شد و روزهای عاشورا مانند کسی که تازه پدرش را از دست داده، با صدای بلند گریه می‏کرد تا جایی که بی حال می‏شد از این رو همه ساله دو ماه محرم و سفر و هر شب دوشنبه جلسه روضه و عزاداری برگزار می‏شد و بعد از اینکه به ایران تبعید شدند در طول نه سال زندگی در ایران صبحهای جمعه همان مجلس، با شکوه تمام برگزار می‏شد. و در مراسم مولودی یا اعیاد اسلامی ضمن برقراری مجالس جشن و سرور، با شیرینی و شربت و گاهی هم با پول از حاضرین پذیرایی می‏کرد. کارهای منزل را تا حد توان خودش انجام میداد حتی بعضی از کارهای بنایی خانه. و با این کارش به فرزندانش می‏فهماند که نباید در همه کارها به دیگران متکی بود. از اسراف و زیاده روی خیلی متنفر بود و اگر می‏دید چراغی بدون سبب در اطاقی روشن مانده است با عصبانیت بازخواست می‏کرد و این کار را نکوهش می‏نمود. با اینکه انواع کاغذ و دفترها در منزل یافت می‏شد از یک کاغذ پاره هم استفاده می‏کرد و کمتر روزی بود که در مذمت اسراف با افراد خانواده سخن نگوید. از افراد سخن چین بیش از همه کس متنفر بود. و کمتر سخنرانی ای داشت که در آن، نمام را نکوهش نکند. در روحیه‏اش ذره‏ای خود خواهی یافت نمی‏شد و برای اینکه با این روحیه مبارزه کند ریاضتهای عجیبی داشت گاهی در گاری سه چرخ سوار می‏شد و به مسجد می‏رفت. محال بود هر کسی بگذرد و به او سلام نکند، حتی اگر بچه خردسالی بود در مجلسی که وارد می‏شد هر جا که خالی بود می‏نشست و هیچ گاه مقید نبود که در صدر مجلس یا اطراف آن بنشیند، اگر در بحث با بعضی از روحانیون، احساس می‏کرد طرف از ادامه بحث یا پاسخ به سؤال درمانده شده است، خود بحث را عوض می‏کرد و نمی‏گذاشت حاضران متوجه ضعف طرف مقابل شوند. همیشه در کارهای اساسی با دیگران مشورت می‏کرد و برای اینکه به فرزندانش احترام بگذارد چه در جمع و چه خصوصی با آنها به مشورت می‏پرداخت و اگر رأی آنها مورد قبول قرار نمی‏گرفت با استدلال آنها را قانع می‏نمود. همیشه در پی استدلال و برهان بود لذا به فرزندانش توصیه می‏فرمود: شما فکر نکنید که چون پدر و مادرتان شیعه‏اند، باید شیعه باشید. بروید کتاب بخوانید و خود تان با دلیل و برهان، حق را دریابید ... . به مظاهر اسلامی خیلی اهمیت می‏داد، حتی در لباس، مسکن و غذا مسائل اسلامی را مراعات می‏نمود. فعالیتهای اجتماعی ایشان در امر بازسازی و تجدید بنای مدارس علمیه از جمله مدرسه قزوینی و مدرسه بخارایی در نجف اشرف سعی و تلاش فراوان کرد. برای شیعیان ساکن در منطقه خلیج فارس (از جمله کویت، بحرین، قطر و امارات عربی متحده) مساجدی را تأسیس کرد و تأسیس و تعمیر مساجد زیادی در گوشه و کنار ایران اسلامی را بر عهده گرفت. در کویت اولین مدرسه دخترانه به نام مدرسه جعفری برای دوران ابتدایی تا دبیرستان به همت عالی او تأسیس شد. جذب مبلغان از حوزه‏های علمیه نجف اشرف و قم و مشهد برای تبلیغ در مناطق کویت و سایر کشورهای حوزه خلیج فارس از دیگر تلاشهای آیة اخلاص آیة الله مهری بود که این امر تا قبل از رحلت ایشان ادامه داشت. چاپ و نشر و ترجمه کتب امام و غیر آن در سطح بسیار وسیع و توزیع رایگان در میان مردم. تشکیل جلسات شورای فقهی و سیاسی با روحانیان مقیم کویت به منظور حل معضلات و مشکلات، از فعالیتهای ارزشمند او محسوب می‏شود. بسیج عده‏ای از اهالی منطقه فارس و شهرستان لامرد(26)، برای توزیع مواد غذایی مورد نیاز مردم در زمان قحطی پس از جنگ جهانی دوم. تأسیس و راه اندزی اولین درمانگاه در شهرستان لامرد. تأسیس بیمارستان و زایشگاه مجهز و گسترده در شهر مهر. رهبری مدبرانه نهضت اسلامی ملت کویت پس از اخراج از کویت و حمایت حرکتهای اسلامی و انقلابی جوانان مسلمان. کمکهای مستمر به مراکز مذهبی، فرهنگی (مدارس، مساجد، حسینیه‏ها) در قم و سایر نقاط. بازسازی مراکز خدماتی (آب انبارها و راهها و ...) مناطقی از ایران. تأسیس بنیاد معارف اسلامی قم به منظور تحقیق و تدوین تاریخ جامعی برای تشیع از آغاز تاکنون، که این یکی از ارزنده‏ترین آثار جاودانه آن بزرگمرد است. سفر به کوی دوست‏ سر انجام پس از عمری کوشش، مبارزه و تلاش همه جانبه، و نیل به اهداف عالیش که رفع ظلم ستم شاهی و استقرار نظام عدل الهی بود در جوار مشوق واقعی اش که همه دوران زندگی را بر آستانش چهره ساییده بود آرمید، آیة الله حاج سید عباس مهری پس از 75 سال زندگی پرخیر در تاریخ 1366/11/26 هجری شمسی، در تهران، ستاره درخشان وجودش از آسمان علم و فضیلت برخاک فروغلتید و در جوار حضرت فاطمه معصومه(س) در خاک نهان شد. وتمام خویشان و دوستداران و ارادتمندان را به سوگ نشانید.(27) در سنگر علم‏ مرحوم آیة الله مهری با همه اشتغالات سیاسی و اجتماعی در بیان معارف اسلامی و دفاع از کیان اسلام و تشیع نیز غافل نماند و در این زمینه آثاری به یاد ماندنی از خویش به جای گذاشت که برخی از آن آثار چاپ شده بدین قرار است: 1- شعاع من التاریخ‏ این کتاب ارزشمند در پاسخ به هتاکی‏های ابراهیم جبهان در مجله رأیة الاسلام چاپ ریاض به مذهب تشیع و ائمه اطهار(ع) در سال 1381 هجری / 1961 میلادی به رشته تحریر در آورده است. مرحوم مهری علاوه بر مبارزه با این فرد که منجر به تبعید شبانه وی از سوی دولت کویت به عربستان صعودی گردید به مبارزه علمی نیز با وی پرداخته و در ضمن کتابی به گفته‏های سرا پا کذب وی پاسخ می‏گفت. این کتاب را به موجب نامساعد بودن جو سیاسی آن زمان کویت به نام برادر ارجمندشان عالم فاضل سید هاشم مهری به طبع رسانده‏اند و اکنون در کتابخانه عمومی مرحوم آیة الله نجفی به شماره 7530 ردیف 5 و قفسه 23 موجود می‏باشد. 2- شعاع من سیرتنا سنتنا این کتاب اگر چه در بعضی نوشته‏ها از جمله آثار قلمی مرحوم آقای مهری شمرده شده است ولی از مقدمه کتاب چنین استفاده می‏گردد که شخصی از ایشان در موضوع صحت سجده بر خاک مطالبی طلب می‏کند و ایشان پس از پاسخ به خواسته ایشان به پیشنهاد یکی از مؤمنان اهل اطلاع به سخنرانی علامه امینی پیرامون موضوع سجده و آنچه سجده بر آن صحیح است که در سال 1384 هجری در سوریه ایراد فرموده‏اند دست می‏یابد و با تمام خلوص به جای چاپ مقاله خود به انتشار سخنرانی علامه امینی مبادرت می‏ورزند. این کتاب به شماره 54478 در کتابخانه عمومی مرحوم آیة الله نجفی مرعشی موجود می‏باشد. 3- تفسیر سوره والعصر. 4- اهل الکتاب. 5- دروس فی الدین. 6- رساله‏ای در بیان حرمت گوشت خوک. از دیگر آثار قلمی این دانشور پرتلاش است. یادش گرامی و راهش جاوید پاورقی: 1- با استفاده از یادداشتهای فرزند ارجمندشان سید محمد جواد مهری. 2- برای آشنایی بیشتر با حیات علامه بحرانی به کتابهای زیر مراجعه فرمایید: علامه بحرینی، سید محمد براتی، العلامه السید هاشم البحرانی، فارسی تبریزیان، علامه بحرانی آیینه ابرار، تألیف نگارنده. 3- برای آشنایی بیشتر با این شهر و عالمان آن می‏تونید به کتاب سیمای مهر تألیف نگارنده مراجعه نمایید. 4- با استفاده از یادداشتهای فرزند ارجمندشان. 5- خلاصه زندگی نامه آیت الله مهری، ص‏2. 6- شایان ذکر است که در آن زمان هنوز نفت در کویت کشف نشده بود و مردم با سادگی، زندگی متواضعانه‏ای می‏گذراندند. 7- با استفاده از یادداشتهای فرزند ارجمندشان. 8- کنایه از اینکه کویت مانند یک زمین مرده‏ای بود که وی با زحمات خویش آن را زنده و آباد کرد. 9- با استفاده از یادداشتهای فرزند ارجمندشان. 10- 11- با استفاده از یادداشتهای فرزند ارجمندشان. 12- روزنامه ابرار 1366/3/31. 13- با استفاده از یادداشتهای فرزند ارجمندشان. 14- خلاصه‏ای از زندگینامه آیت الله سید عباس مهری، ص‏3. 15- با استفاده از خلاصه زندگی نامه آیت الله مهری، ص‏3 و 4. 16- از خاطرات فرزند ارجمندشان سید محمد جواد مهری. 17- سرگذشتهای ویژه از زندگی حضرت امام، ج‏6، ص‏157 و 158. 18- با استفاده از یادداشتهای فرزند ارجمندشان. 19- سرگذشتهای ویژه از زندگی حضرت امام، ج‏6، ص‏164 و 165. 20- همان. 21- صحیفه نور، ج‏9، ص‏197. 22- خلاصه زندگینامه آیت الله مهری، ص‏4. 23- مائده/ آیه 54. 24- با استفاده از یادداشتهای فرزند ارجمندشان. 25- فتح/ آیه 29. 26- از شهرهای جنوبی استان فارس می‏باشد. 27- از آیت الله مهری 11 فرزند (7 پسر و 4 دختر) به یادگار ماند. 1- حجة الاسلام و المسلمین حاج سید محمد مهری. 2- حجة الاسلام و المسلمین حاج سید مرتضی مهری، از محققان و اساتید حوزه علمیه قم. 3- جناب آقای سید احمد مهری. 4- جناب آقای سید علی اصغر مهری. 5- دانشمند محترم جناب آقای سید محمد جواد مهری. 6- سید محسن مهری. 7- سید محمد رضا مهری.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 19 مهر 1395  - 6:34 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15 منبع :

شهيد حجه اسلام و المسلمين سيد عبدالکريم هاشمي نژاد در سال ۱۳۱۱ شمسي (۱۳٥۱ ق) در خانواده اي متدّين در « بهشهر» مازندران ديده به جهان گشود و از ۱۴ سالگي در محضر آيت الله کوهستاني و سپس در قم به مدت چهارده سال نزد آيات عظام: سيد حسين بروجردي و امام خميني (ره) به تحصيل علوم ديني پرداخت. وي در دوران مبارزات اسلامي ملت ايران به رهبري امام خميني (ره) با خطبه ها و سخنراني هاي حماسي و آتشين خويش، در نشر افکار انقلابي اسلام و افشاي ماهيّت رژيم پهلوي، تمامي توان خود را به کار برد و در اين راه متحمّل سختي ها و شکنجه هاي ايادي رژيم گرديد. وي از ابتداي مبارزه تا پيروزي انقلاب اسلامي، چندين بار دستگير و به زندان هاي طولاني مدت محکوم گرديد. اين مجاهد انقلابي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به عنوان نماينده استان مازندران در مجلس خبرگان قانون اساسي انتخاب شد، در تدوين قانون اساسي و به خصوص در جهت تثبيت اصل ولايت فقيه، زحمات بسياري کشيد. حجت الاسلام هاشمي نژاد پس از پايان دوره مجلس خبرگان و تدوين قانون اساسي مقام دبيري حزب جمهوري اسلامي مشهد را به عهده گرفت و از اين پايگاه، حملات مداوم خود را متوجه نفاق حاکم بر بعضي مکان هاي دولتي و ارتجاع کرد و با ضد انقلاب به مبارزه سختي پرداخت. وي با شروع جنگ تحميلي، در جبهه هاي غرب و جنوب حضور يافت و با سخنراني هاي پرشور خود، در بالا بردن روحيه رزمندگان نقش بسزايي ايفا کرد. آن شهيد بزرگوار، پشتوانه محکمي براي انقلاب بود، از اين رو نقشه ترور وي طرح شد و در سالروز شهادت امام جواد (ع) در هفتم مهر ۱۳٦۰ در چهل و نه سالگي به دست يکي از منافقان کوردل، بر اثر انفجار نارنجک به شهادت رسيد. بدن پاره پاره اين شهيد عالي مقام پس از تشييع باشکوه مردم، در جوار مرقد منور امام رضا (ع) به خاک سپرده شد.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 19 مهر 1395  - 6:34 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : مشاهیر زنان ایرانی و پارسی گوی

ز اوایل قرن دهم هجرى، وى مادر سلطانعلى گوركانى والى سمرقند بود. این زن به محمدخان شیبانى (916 -905 ق) تعلق خاطر یافت و از اینرو زمینه‏اى فراهم كرد تا پسرش كه ضعف عقل داشت سمرقند را بدون جنگ و جدال تسلیم محمد خان شیبانى كرد. اما محمدخان بهانه‏اى به دست آورد و میرزا سلطانعلى و جمعى از بزرگان سمرقند از قبیل قطب‏الدین یحیى و غیره را كشت و سمرقند را فتح كرد بدون آنكه با زهره بیگى آغا ازدواج كند.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 19 مهر 1395  - 6:34 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

متولد سال 1270 ش و دیپلمه مدرسه سیاسى است. در 1293 وارد وزارت امور خارجه گردید و چندى در وزارت كشور خدمت كرد و معاونت حكومت گیلان را گرفت. در وزارت امور خارجه مشاغل وى عبارت بوده است از ژنرال كنسول هرات، كنسول موصل، كنسول بغداد، رئیس كارگزینى، سركنسول هامبورگ، مدیر كل. صلاحى در 1326 به معاونت وزارت امور خارجه برگزیده شد و در 1329 سپهبد رزم‏آرا نخست‏وزیر، او را براى وزارت امور خارجه دعوت كرد، ابتدا پذیرفت و آمادگى خود را براى قبول مسئولیت اعلام نمود. ساعتى قبل از معرفى صلاحى چون مردى متدین و وارسته بود، متوسل به استخاره شد و جواب منفى بود. به رزم‏آرا اطلاع داد كه از قبول وزارت امور خارجه معذور است و رزم‏آرا هرچه اصرار كرد نپذیرفت. سرانجام بدین صورت توافق كردند كه موقتا او را به سمت كفیل معرفى كند. پس از یك ماه او را به وزیرمختارى ایران در بغداد منصوب نماید و به همین ترتیب عمل شد و او موقتا كفالت وزارت امور خارجه را قبول كرد. صلاحى بعد از سفارت ایران در عراق سفیركبیر ایران در افغانستان گردید سپس با سمت سفارت به عربستان سعودى رفت. چندى هم سفیركبیر در یوگسلاوى شد. وى مردى متدین و پایبند به مقدسات مذهبى بود. در ماموریتهاى خود در خارج از كشور هرگز مشروبات الكلى وارد سفارت نكرد. در 1356 در تهران در نهایت فقر درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 19 مهر 1395  - 6:34 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

معروف به صلاح‏الملك، در 1272 ش در تهران متولد شد. تحصیلات مقدماتى را در مدارس تهران به اتمام رسانید و وارد مدرسه‏ى علوم سیاسى شد و در 1291 فارغ‏التحصیل گردید و وارد خدمت وزارت امور خارجه شد. چندى عضو اداره محاكمات بود. بعد منشى كارگزارى آذربایجان گردید. اولین ماموریت خارج از كشور وى، نایب‏اولى كنسولگرى عشق‏آباد بود. از عشق‏آباد به بغداد رفت و همچنان نایب اول كنسولگرى بود. در سال 1301 به وزارت كشور منتقل شد. اولین سمت وى در آن وزارتخانه، رئیس اداره تشكیلات بلدى بود. بعد شهردار اصفهان شد و چندى هم شهردارى مشهد را عهده‏دار بود. در 1307 از وزارت كشور به وزارت معارف منتقل شد و به ریاست اداره معارف و اوقاف اصفهان و یزد منصوب گردید. آنگاه خدمات دولتى را رها نمود و با عنوان وكیل پایه یكم به وكالت در دادگاه‏ها پرداخت. پس از چندى مجددا به وزارت كشور بازگشت و به ریاست اداره آمار و ثبت احوال آذربایجان برگزیده شد. دیگر مشاغل وى در وزارت كشور عبارت بود از: فرماندارى قم و محلات، فرماندارى كرمانشاه، فرماندارى همدان و سرانجام به استاندارى استان پنجم معرفى شد و در 1328 ش پس از پایان ماموریت استاندارى به وزارت امور خارجه منتقل گردید و ریاست كتابخانه‏ى آنجا را بر عهده گرفت و پس از چندى بازنشسته شد. صلاحى روى هم رفته داراى فضائل اخلاقى بود.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 19 مهر 1395  - 6:34 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

در 1279 در شهر تبریز تولد یافت. پدرش اعزازالسلطان از اعیان آذربایجان و از درباریان محمدعلى‏شاه و احمدشاه بود. بعد از انجام تحصیلات ابتدائى و متوسطه در تهران وارد مدرسه عالى حقوق شد و دوره‏ى مدرسه‏ى مزبور را به پایان رسانید و در وزارت مالیه استخدام گردید. در 1306 در تشكیلات جدید دادگسترى به دعوت على‏اكبر داور، به آن وزارتخانه رفت و با رتبه‏ى قضائى شاغل مقاماتى شد و تمام مراحل قضائى را طى كرد. چندى هم رئیس اداره‏ى تهیه‏ى قوانین بود. مدتهاى مدید مستشار دیوان عالى كشور بود. مدتى هم ریاست شعبه‏ى تمیز را عهده‏دار شد. صفى‏نیا چندین بار كاندیداى نمایندگى مجلس شد و مردم به او راى دادند ولى چون یك راى تهران را در دست نداشت، وكیل نشد.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 19 مهر 1395  - 6:34 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

فرزند محمد صفویان، در 1303 در شیراز متولد شد. پس از اتمام تحصیلات ابتدائى و متوسطه وارد دانشكده حقوق تهران شد و درجه‏ى لیسانس گرفت و سپس دكتر در علوم سیاسى شد. خدمات ادارى خود را در بانك صنعتى و معدنى وابسته به سازمان برنامه آغاز كرد و مشاغلى را احراز نمود. سپس در سازمان برنامه اشتغال ورزید و رئیس دفتر بودجه‏ى سازمان برنامه شد. مدتى در سازمان بیمه‏هاى اجتماعى كارگران هم مدیركل ادارى شد. چندى هم رئیس كمیته‏ى اقتصادى و اجتماعى سازمان برنامه بود. از دیگر مشاغل وى مدیریت عامل سازمان چاى كشور مى‏باشد. آخرین سمت ادارى وى معاونت سازمان برنامه بود كه قریب دو سال به طول انجامید. در دوم مردادماه 1357 در سومین ترمیم كابینه‏ى جمشید آموزگار به وزارت راه تعیین و معرفى شد و مجموعا سى‏وپنج روز وزارت راه را عهده‏دار بود. با سقوط كابینه‏ى آموزگار در پنجم شهریور 1357 او نیز از وزارت معزول گردید.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 19 مهر 1395  - 6:34 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

روزنامه‏نگار و سیاستمدار، در 1273 در بوشهر تولد یافت. تحصیلاتى در حدود متوسطه انجام داد و در تهران در جراید مختلف به كار پرداخت. در 1305 ش مستقلا امتیاز روزنامه‏ى كوشش را گرفت و قریب 45 سال روزنامه‏ى مزبور به طور یومیه انتشار یافت. صفوى در دوره‏ى دهم از بوشهر به وكالت مجلس رسد و در ادوار یازدهم، دوازدهم، سیزدهم، چهاردهم، پانزدهم و شانزدهم نیز وكالت مجلس داشت. در دوره‏ى چهارم سنا به سناتور انتخاب گردید و دو دوره‏ى چهارم سنا به سناتورى انتخاب گردید و دو دوره نیز در مجلس سنا بود. وى در طول نمایندگى خود در مجلس، جزء وكلاى خاموش بود و با تمام دولتها موافقت داشت. حمایت عباس مسعودى پدر مطبوعات ایران موجب شد تا صفوى سالیان دراز در مجلس شوراى ملى و سنا باشد. وى مردى مادى بود و بیشتر تلاش او براى چاپ آگهى در روزنامه‏اش صرف مى‏شد. در مجلسین مرد موثرى نبود، با تمام دولتها موافقت مى‏كرد، به همه راى اعتماد مى‏داد. روزنامه‏ى كوشش به هیچ وجه محتوى نداشت و وسیله‏اى بود براى درآمد و درج آگهى. در 1350 در تهران درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 19 مهر 1395  - 6:34 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

فرزند منظم‏السلطنه از ملاكین گیلان است. در 1277 در لاهیجان تولد یافت. پس از انجام تحصیلات مقدماتى براى ادامه‏ى تحصیل در رشته‏ى نظام به اروپا رفت. چندى در روسیه و مدتى در فرانسه به تحصیل علوم نظامى اشتغال ورزید و به ایران بازگشت و وارد قزاقخانه شد. بعد از كودتاى 1299 كه كریم‏آقاخان بوذرجمهرى متناوبا ریاست بلدیه تهران را عهده‏دار گردید، نایب‏اول محمدعلى صفارى معاون او بود و در توسعه‏ى شهر تهران و تعریض خیابانها و ایجاد پاركها و میادین، سهمى به سزا دارد. در سال 1311 با درجه‏ى سلطانى، فرمانده نیروى دریائى شد. در حقیقت قرار شد نیروى دریائى را تاسیس كند. پس از آن به اداره‏ى املاك رضاشاه منتقل شد و چندى در صفحات شمال به توسعه‏ى املاك رضاشاه و آبادانى آنها پرداخت. در سال 1318 فرماندار كل گرگان شد و شهر را توسعه داد و در همین سمت درجه‏ى سرهنگى گرفت. در سال 1320 بعد از رفتن رضاشاه به تهران منتقل شد و مدیركل انتظامات وزارت كشور گردید. یك سال بعد كه قوام‏السلطنه رئیس‏الوزراء شد، به مناسبت دوستى و نزدیكى با منظم‏السلطنه، فرزندش سرهنگ صفارى را به ریاست اداره كل نان تهران گماشت. در آن تاریخ نان در تهران و سایر شهرها جیره‏بندى بود و در مقابل كوپن كه به هر كسى داده مى‏شد با زحمت و مرارت زیاد نیم‏كیلو شبیه نان به او مى‏دادند. صفارى تا حدى توفیق یافت وضع نان را در تهران سر و صورت بدهد و از مرگ مردم در اثر گرسنگى جلوگیرى كند. در سال 1322 به مدیركلى غله كشور رسید. در سال 1325 كه قوام‏السلطنه براى بار چهارم به نخست‏وزیرى منصوب شد، صفارى را به ریاست شهربانى گمارد و براى او درجه‏ى سرپاسى گرفت. در پانزدهم بهمن 1327 موقعى كه شاه در مقابل آمفى تئاتر دانشكده‏ى حقوق مورد اصابت چند گلوله واقع شد، صفارى رئیس شهربانى بود و او به سوى ضارب تیراندازى كرد و او را از پاى درآورد. صفارى یك بار دیگر هم رئیس شهربانى شد، بعد به استاندارى مازندران منصوب گردید، مدتى هم شهردار تهران شد. او در ادوار هیجدهم، نوزدهم و بیستم وكیل مجلس شوراى ملى بود. پس از انحلال مجلس بیستم، به استاندارى خوزستان برگزیده شد و چندى بعد تغییر سمت داد و به استاندارى آذربایجان ماموریت یافت و بعد مجددا شهردار تهران گردید. او مجموعا دو بار رئیس شهربانى، دو بار شهردار تهران، سه دوره نماینده‏ى مجلس، سه بار استاندار، و سه دوره سناتور بوده است. و درست 60 سال مصدر كارهاى مختلف و مهم بوده و تمام دولتها از وجود او استفاده كرده‏اند. وى مردى شوخ و محافظه‏كار، پرحرف و سالم بود. نسبت دزدى احدى به او نداد و در كارها سرسختى و مبارزه نشان نمى‏داد. در هیچ یك از مشاغل خود منشاء اثرى نشد. وى در 1367 در تهران درگذشت. (تو 1280 ش)، نویسنده. در لاهیجان به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتى را در مدرسه‏هاى محلى گذراند و بعد در مدرسه‏هاى تربیت و ایران و آلمان تحصیلات خود را به اتمام رساند. سپس وارد مدرسه‏ى بریگاد تیراندازى دیویزیون قزاق گردید و پس از خروج از آن مدرسه، در 1300 ش در ارتش و وزارت كشور عهده‏دار مشاغل مختلفى از جمله: ریاست شهردارى تهران، ریاست كل شهربانى، وكالت مردم لاهیجان در دوره‏هاى هجدهم و نوزدهم و بیستم شد. از آثار وى: «خانى گلیلانى- شرح حال خان احمد»؛ «قربانیهاى محیط».[1]

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 19 مهر 1395  - 6:34 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

معروف به «سالار موید» فرزند محمدحسین‏خان منظم‏السلطنه، در 1265 در لاهیجان متولد شد. پدرش از مالكین عمده‏ى لاهیجان بود. او نیز پس از فوت پدرش به توارث مالك عمده لاهیجان شد. چون مردى مبادى آداب و متین بود و سفره‏ى گسترده‏اى داشت، همه دور او جمع مى‏شدند. در زمانى كه رضاخان در قزاقخانه در درجات پائین افسرى بود، با سالار موید دوستى و نزدیكى پیدا كرد و غالبا به خانه‏ى وى رفت‏وآمد مى‏كرد و از خوان گسترده‏ى او استفاده مى‏برد. بعد از كودتا، دوستى و نزدیكى بین آن دو پابرجا و استوار بود. از اینرو به دستور رضاخان در دوره‏ى هشتم به وكالت مجلس از لاهیجان انتخاب شد و تا زمانى كه رضاشاه در ایران بود، این انتخاب تجدید مى‏شد و مجموعا شش دوره وكیل مجلس شوراى ملى بود. ورود وى به تهران با عنوان نمایندگى مجلس موجب شد تدریجا املاك وسیع خود را در لاهیجان به فروش رسانیده و پول آن را در تهران خرج كند. مشترى اولیه او براى خرید املاكش، احمد قوام بود. قسمت اعظم املاك معمور و آباد خود را به قوام‏السلطنه فروخت و چند ملك مرغوب هم به شاه بخشید. به طورى كه در اواخر عمر مالك آزاد شده بود. نزدیكى و دوستى او با رضاخان همین بس كه نایب محمدعلى‏خان برادر جوان او را به مشاغل مهم رسانید و با درجه‏ى نایبى معاون بلدیه تهران، معاون اداره نقلیه قشون و رئیس املاك بود. سالار موید در 1333 در تهران درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 19 مهر 1395  - 6:34 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

فرزند آشیخ محمدعلى حائرى قمى، در 1284 در قم تولد یافت. پس از انجام تحصیلات مقدماتى وارد حوزه علمیه‏ى قم شد. قسمتى از علوم معقول و منقول را آموخت، آنگاه وارد دانشكده الهیات شد و درجه‏ى لیسانس گرفت. چندى در ادارات دولتى اشتغال داشت، بعد شغل سردفترى ثبت اسناد را در شهر سارى اختیار كرد و در آنجا سكونت نمود. بعد از 1320 وارد حزب توده ایران گردید و رئیس كمیته‏ى ایالتى حزب در مازندران شد و امتیار هفتگى‏نامه‏ى صفا را گرفت. هفتگى‏نامه‏ى صفا وابسته به ارگان كمیته‏ى ایالتى حزب توده ایران در مازندران بود و زیرنظر هیئت تحریریه اداره مى‏شد. پس از چندى، صفائى از حزب توده خارج شد و در صف مخالف قرار گرفت و روزنامه‏ى خود را نیز مستقل كرد و تدریجا با هیئت حاكمه روابط صمیمانه و نزدیك پیدا كرد. در دوره‏ى شانزدهم از سارى به وكالت انتخاب شد. از طرفداران پروپاقرص دولت بود، با مصدق و جبهه ملى به مبارزه برخاست. در دوره‏ى هفدهم به مجلس راه نیافت و به همان شغل سردفترى مشغول بود. در 1332 در انتخابات دوره‏ى هیجدهم از سارى انتخاب گردید و در مجلس موقعیت خاصى پیدا كرد. از مخالفین جدى حزب توده و جبهه ملى بود. وفات او در سال 1334 در سن پنجاه سالگى اتفاق افتاد.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 19 مهر 1395  - 6:34 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 21

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی