بسیج یک نهاد انقلاب است که از توده مردم و آحاد جامعه تشکیل شده است. برخی از جامعه شناسان و صاحبان علم سیاست معتقدند. بسیج برای انقلاب بوجودمی آید، یعنی توده مردم بسیج می شوند تا انقلابی را به نتیجه برسانند. از همین روی به حرکت توده های مردم برای برپایی نظام حکومتی جدید، بسیج گفته می شود. اصولاً بر اساس چنین تفکری ، پس از تغییر نظام حکومتی و سیاسی، بسیج فلسفه وجودی خود را از دست می دهد و حرکت توده ها، جای خود را به نهادهای قانونی و اقدامات نهادینه می دهند. یعنی با ایجاد نظام حکومتی و تشکیل نهادهای قانونی، حرکت بسیجی متوقف می شود.
البته حکومتها به ویژه حکومتهای دموکراتیک، مشارکت مردم و مشارکت بسیجی را برای اداره امور می پذیرند. زیرا باعث استحکام و پایداری نظام حکومتی می شود و تلاش می نمایند تا مردم را در سرنوشت خود و اداره امور مملکتی به بازی بگیرند. این نوع اقدام را مشارکت مدرن می نامند که در سایه حضور مردم در انتخابات، شوراها و خدمات اجتماعی تعریف می شود. بنابراین چنین دیدگاهی بین حضور مردم در صحنه انقلاب ( مشارکت بسیجی) و حضور مردم در اداره مملکت (مشارکت مدرن) تفاوت قائل است.
در جمهوری اسلامی ایران، حرکت توده ها و حضور نیروهای مردمی قبل از پیروزی انقلاب ایجاد شد و در حین انقلاب، نقش مردم بسیار چشمگیر بود که انقلاب اسلامی، همان انقلاب مردم و ملت مسلمان بشمار می رود. این حرکت، پس از تشکیل نهادهای قانونی، دچار رکود نمی شود و فلسفه و منشاء چنین حرکتی عوض نمی شود، بلکه همین حضور و مشارکت و همین حرکت جمعی و مردمی ، تغییر کاربری می دهد و به جای انقلاب کردن، در جهت اصلاحات و سازندگی جامعه قدم برمی دارد. از دیدگاه اسلامی، حرکت مردمی انقلابی تحت رهبری و هدایت ولی امر انجام می گیرد و پس از آن نیز تحت ولایت فقیه عمل می کند.
ضرورت استمرار حرکت مردمی است که دستور تشکیل بسیج ، پس از پیروزی انقلاب و تشکیل شورای انقلاب صادر می شود. یعنی زمانی که کشور در حال نهادینه شدن و شکل یافتگی است، ضرورت حضور مردم احساس می شود. از این جهت حضور مردم، ضروری می شود که حرکت و جنبش اجتماعی مردم ، ایستا نشود و همان مردمی که برای اهداف بلند و آرمانی انقلاب کردند، همان مردم باید آن را حفظ نمایند و چنین تفکری را توسعه دهند. یعنی در جمهوری اسلامی ایران، سازمان بسیج برای حفاظت و حراست از دستاوردی است که خود مردم قیام نمودند و حکومت دلخواه خود را به وجود آوردند. چنین تفکری است که تهدیدات خارجی به کشور را تعرض به خود می داند و آن را وظیفه دولت نمی داند، بلکه وظیفه خویش می داند تا از آسیب وارده جلوگیری نماید و حمله را دفع می نماید.
هنگامی که دشمن سرسخت این مردم، وارد آبهای خلیج فارس می شود و خطر حمله به ایران نزدیکتر می گردد، فرمان بسیج عمومی در پنجم آذر ماه سال 1358 صادر می شود. روشن است در چنین وضعیتی بسیج عمومی باید کارکرد دفاعی و نظامی داشته باشد. زیرا کشور در وضعیتی است که ارتش آن آمادگی دفع چنین حمله ای را ندارد. اصولاً در چنین شرایطی ارتش دستخوش تحول می شود و توان رزمی آن بسیار پایین خواهد بود. دیگر نیروهای نظامی (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ) و انتظامی (کمیته انقلاب اسلامی سابق، شهربانی سابق و ژاندارمری سابق) برای امنیت داخلی و جریانات سیاسی به وجود آمده اند و توان دفاعی اندک ندارد.
آنچه که در این هنگام، می تواند داروی شفابخش باشد، حضور گسترده مردم و آمادگی روحی و جسمی آنان برای دفاع از سرزمین و حکومت می باشد که در واقع بسیج عمومی نظامی است. با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران حرکت نظامی بسیج شتاب بیشتری به خود گرفت. زیرا در هنگام تشکیل بسیج، صرفاً تهدید آمریکا علیه ایران، درخلیج فارس وجود داشت یعنی خطر در حد تهدید بود و هنوز به مرحله حمله و تجاوز نرسید، ولی در 31 شهریور 1359 تجاوز از جنوب و غرب کشور، از سوی عراق و کشورهای هم پیمان به صورت سراسری و گسترده انجام گرفت، از این نظر تشکیل هسته های مقاومت، جدی تر شد و کارکرد بسیج به عنوان، کاربردی نظامی و دفاعی مفهوم پیدا کرد
کارکرد بسیج در نظام اسلامی
تبیین کارکرد بسیج در جمهوری اسلامی ایران از این حیث دارای ارزش و اهمیت است که دارای رویکردی نوین و اختصاصی است. یعنی برخلاف نظریه جامعه شناختی که حرکت مردمی را برای انقلاب ضروری می داند و پس از تشکیل نهادهای قانونی، بسیج عمومی را لازم نمی دانند و جلوی هر حرکت اجتماعی و مردمی را خواهند گرفت. رویکرد نوین جمهوی اسلامی به بسیج، موجب گردید نخبگان و توده های انقلابی، پس از انقلاب، منفعل نشده بلکه همان نخبگان و همان توده مردم، در جهت حفاظت و حراست از انقلاب، به راه خود ادامه دهند.
اگر بخواهیم کارکرد بسیج را در طی دو دهه پس از تشکیل بسیج مورد مطالعه قرار دهیم، باید از نظر زمانی آن را به 4 دوره تقسیم کنیم:
دوره اول: 1358 تا 1360
دوره دوم: 1361 تا نیمه اول 1367
دوره سوم: نیمه دوم 1367 تا 1370
دوره چهارم: 1371 تا 1380
مختصری از دوره ی اول:
دوره اول: 1358 تا 1360
این مقطع از عمر بسیج ، دوران طفولیت و ولادت است. ولادت بسیج را می توان مصادف با صدور فرمان بسیج عمومی در آذرماه 1358 دانست. از صدور فرمان تا جنگ تحمیلی، بسیج عمومی به معنی لغوی واژه بسیج، رایج بود یعنی در طول مدت چند ماه (حدود 9 ماه) در مردم آمادگی بوجود آمد تا در برابر خطرات احتمالی مقاومت کنند. هنوز حمله ای صورت نگرفته تا بسیج به معنی واقعی و حقیقی آن ایجاد شود، عضویابی، آموزش و سازماندهی نیروهای بسیجی انجام گرفت ولی مرحله بکارگیری و انجام مأموریت ، جنبه عملی به خود نگرفت.
هدف از تشکیل بسیج و آموزش مردم، فراهم کردن زمینه و بستر دفاع در برابر تجاوز بود. هنوز از نوع، میزان و چگونگی تجاوز اطلاعات کافی در دست نبود. بنابراین هدف گذاری و برنامه ریزی بسیج، یک پیش بینی منطقی به حساب می آمد.
قسمت اول عمر بسیج ، بیشتر از نظر رویکرد دارای اهمیت بود. یعنی در این دوره، شرایطی فراهم آمد که بر اساس دیدگاه امام راحل (ره) پیرامون ضرورت تشکیل بسیج، اهداف بسیج و برنامه های آن زمینه کارکرد نظامی و دفاعی را بوجود آورد. ولی دستاورد مهم این مقطع، رویکرد مشترک به بسیج بود که دولت و ملت به ایجاد سازمان بسیج برای دفاع از انقلاب اسلامی پی برده بودند و از این جهت دیدگاههای دوگانه یا چندگانه مشاهده نمی شود. وحدت نظر و نگاه واحد، مشخصه مقطع اول عمر بسیج به حساب می آید.
پاره دوم این مقطع ، با شروع جنگ تحمیلی آغاز می شود که نیروهای آموزش دیده به صورت داوطلب به سوی جبهه ها حرکت می کنند و در جنگهای نامنظم و عملیاتهای کوچک علیه رژیم بعث عراق شرکت می کنند. چندان مهم نبود که نیروهای بسیجی و مردمی تحت چه سازمان و تشکیلاتی بسیج می شوند، نحوه اعزام آنان چگونه است، برنامه ریزی بسیج چگونه صورت می پذیرد و در عرصه نبرد، در چه قالب های نظامی سازماندهی می شوند، چگونه می جنگند و با چه ابزاری نبرد می کنند. آنچه مهم بود اینکه انگیزه دفاع مردمی و بسیج نظامی بسیار بالا بود و برای دفع متجاوز باید اقدام کنند و با سلاح یا بدون سلاح، جنگ را در زندگی خود وارد کردند.
اندکی از آغاز جنگ نگذشته بود که بسیج نیروها به عهده سپاه پاسداران گذاشته شد.
بر اساس مصوبه مجلس شورای اسلامی، در تاریخ دی ماه 1359، تشکیلات بسیج مستضعفین به سپاه پاسداران و انقلاب اسلامی محول گردید و سازمان بسیج ملی منحل شد.
به استناد ماده 9 اساسنامه سپاه، مصوب 1361 برنامه ریزی، سازماندهی ، اداری، فرماندهی و اجرای آموزشهای عقیدتی – سیاسی و نظامی اعضای بسیج مستضعفین به عهده سپاه پاسداران گذاشته شد و هدف از تشکیل واحد بسیج مستضعفین ایجاد تواناییهای لازم در کلیه افراد معتقد به قانون اساسی و اهداف انقلاب اسلامی، به منظور دفاع از کشور، نظام جمهوری اسلامی و همچنین کمک به مردم هنگام بروز بلایا و حوادث غیرمترقبه داشته شد. سپاه پاسداران که مسؤولیت امنیت داخل کشور را بر عهده داشت، با شروع جنگ به کمک ارتش جمهوری اسلامی ایران شتافت و از اولین روز جنگ ، عرصه نبرد را حوزه مأموریت خود در نظر گرفت و با پیوست واحد بسیج مستضعفین ، اعزام نیروهای بسیجی به جبهه ها از طریق سپاه پاسداران انجام می گرفت. در نتیجه برنامه ریزی برای آموزش، اعزام، بکارگیری و تجهیز، نسبت به اوایل جنگ، حالت بهتری به خود گرفت. از این زمان کارکرد دفاعی و نظامی نیروهای بسیجی تعریف دقیق تری به خود گرفت و رویکرد بسیج تا سال 1360، جنبه عملی، عینی و واقعی به خود گرفت و نیروهای بسیجی جزء نیروهای اصلی عمل کننده در مناطق جنگی به حساب می آمدند. اقدامات بسیجیان همرزم پاسداران، کارکردی مثبت و سازنده از خود به جای گذاشت زیرا عمده نیروهای اعزامی به جبهه، از میان افراد ذخیره و ویژه بسیج بوده که از نظر رفتار و عملکرد، شباهت زیادی با پاسداران انقلاب اسلامی داشته اند.