کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
 

 

 

یکی از ویژگی‏های امام، داشتن قدرت اعجاز برای اثبات امامت خویش است. در تعریف اعجاز آمده است: مدعی منصب و مقام الهی - مانند نبوت و امامت - کاری را که بر خلاف نظام طبیعی عالم است، انجام می‏دهد، به طوری که دیگران از انجام دادن آن عاجز باشند و آن کار به منظور اثبات ادعای امامت خویش باشد.  (1)
حدیث حبابه دختر جعفر والبیه گواه مطلب فوق است که می‏گوید: بعد از شهادت علی بن ابی‏طالب علیه ‏السلام خدمت امام مجتبی علیه ‏السلام رسیدم، در حالی که مردم نیز حضور داشتند، سنگ ریزه‏هایی را که از زمان پدرش جهت اثبات امامت داشتم، در اختیارش گذاشتم. انگشتر خود را بر روی یکی از سنگ‏ها گذاشت، سنگ همانند خمیر و گل متأثر شد و آثار انگشتر بر آن سنگ نقش بست.  (2) . حبابه می‏گوید: این اعجاز امام، دلیل دیگری بر امامت وی بود، چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه ‏السلام پیش از آن بر این حقیقت تصریح کرده بودند. برای حسن بن علی علیه ‏السلام معجزات و کرامات فراوانی نقل شده که به برخی از آنها در ذیل اشاره می گردد:

خرما دادن نخل خشک
حسین بن عبدالوهاب با سلسله سند خویش از امام صادق علیه ‏السلام نقل می‏کند: امام مجتبی علیه ‏السلام در یکی از سفرها با مردی از فرزندان زبیر - که معتقد به امامت زبیر بود - همسفر شد. آنان شتری را نیز کرایه کرده بودند. در میان راه به آبگاهی رسیدند و جهت استراحت توقف نمودند و فرشی را برای نشستن امام مجتبی علیه ‏السلام در زیر نخل خرمای خشک گستردند و آن مرد زبیری در زیر نخل دیگر پارچه‏ ای را انداخت و نشست. وقتی چشم آن مرد زبیری به درخت خرمای خشک افتاد گفت: اگر خرمایی داشت از آن می‏خوردیم. امام مجتبی علیه ‏السلام خطاب به او فرمود:
خدمت امام مجتبی علیه ‏السلام رسیدم، در حالی که مردم نیز حضور داشتند، سنگ ریزه‏ هایی را که از زمان پدرش جهت اثبات امامت داشتم، در اختیارش گذاشتم. انگشتر خود را بر روی یکی از سنگ‏ها گذاشت، سنگ همانند خمیر و گل متأثر شد و آثار انگشتر بر آن سنگ نقش بست
خرما می‏دهی؟ جواب داد: آری. حضرت دست به سوی آسمان بلند نمود و دعایی کرد، این جا بود که درخت خرما سبز شد و برگ درآورد و خرمای بسیار مطبوعی داد. ساروان چون این صحنه را دید، گفت: این کار، چیزی جز سحر نیست! امام مجتبی علیه ‏السلام فرمود: «لیس هذا بسحر، ولیکن دعوة أولاد الأنبیاء مستجابة؛ این کار سحر نیست، بلکه دعای فرزندان پیامبران مستجاب است» در آن حال یکی از آنان از درخت خرما بالا رفت و آنچه خرما میل داشتند چید و همگی خوردند.  (3)

دعای مستجاب
ابواسامه گوید: امام صادق علیه ‏السلام فرمود: امام حسن علیه ‏السلام در یکی از سفرها که پیاده به خانه‏ی خدا می‏رفت، پاهای مبارکش ورم کرده بود. بعضی از یاران آن حضرت گفتند: اگر بر مرکب سوار شوی، ورم پاهایت بهبود خواهد یافت.
فرمود: هرگز راه خانه‏ی معشوق را سواره طی نخواهم کرد. سپس خطاب به آنان فرمود: در ایستگاه و منزل بعدی مردی سیاه چهره از ما پذیرایی خواهد کرد، او روغنی به همراه دارد که به مجرد استفاده از آن، ورم پاهایم درمان خواهد شد. عرض کردند: ای فرزند رسول خدا! در پیش روی ما ایستگاه هست، لیکن کسی در آن زندگی نمی‏کند. حضرت فرمود: چرا، کسی در آن جاست، هرگاه او را دیدید، روغن را بگیرید و پولش را پرداخت کنید.
آنان وقتی به منزلگاه رسیدند، خواسته‏ی خود را با آن شخص مطرح کردند. او پرسید: دوا را، برای چه کسی می‏خواهید؟ در پاسخ گفتند: برای حسن بن علی علیهماالسلام. مرد سیاه چهره به همراه غلامش خدمت حضرت آمد، اظهار ارادت و محبت نمود و گفت: «بأبی أنت و امی انما أنا مولاک؛ پدر و مادرم فدای تو باد! همانا من غلام شما هستم [و هرگز پول این دوا را نمی‏گیرم].» آن گاه گفت: ای فرزند پیامبر! زنم حامله است، هنگامی که از خانه‏ام بیرون می‏آمدم، زنم از درد به خود می‏پیچید. از خداوند بخواه به ما پسری عنایت کند و او از موالیان و دوستداران شما باشد.
امام حسن علیه ‏السلام فرمود: «انطلق الی منزلک فان الله - تعالی - قد وهب لک ولدا ذکرا سویا؛ بلند شو و به سوی منزل خود حرکت کن، خداوند پسری نیکو به تو عنایت کرده است.» شیخ کلینی  (ره)  اضافه می‏کند: «... و هو من شیعتنا (4) .؛ آن فرزند از شیعیان ما خواهد بود.» آن مرد وقتی به منزل خود رسید، دعای امام را مستجاب یافت، بی‏درنگ بازگشت و از امام مجتبی علیه ‏السلام تشکر فراوان نمود و حضرت نیز آن روغن را به پای خود مالید و در همان لحظه، ورم پاهایش بهبود یافت.  (5)

پی نوشت ها:
1- سید ابوالقاسم خوئی، البیان فی تفسیر القرآن، ص 43
2- اصول کافی، ج 1، ص 346، ح 3، باب ما یفصل به بین دعوی المحق و المبطل فی أمر الأمة؛ اعلام الوری، ص 209
3- سید محمد هادی میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ج 5، ص 232؛ مناقب ابن‏شهر آشوب، ج 4، ص 9
4- اصول کافی، ج 1، ص 463، ح 6
5- مناقب ابن‏شهر آشوب، ج 4، ص 10؛ قادتنا کیف نعرفهم، ج 5، ص 234

منبع: حقایق پنهان  (پژوهشی در زندگانی امام حسن مجتبی علیه السلام )

 

www.abdulazim.com

 


ادامه مطلب



[ شنبه 5 خرداد 1397  ] [ 8:45 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 

 

 

یکی از ویژگی‏های امام، داشتن قدرت اعجاز برای اثبات امامت خویش است. در تعریف اعجاز آمده است: مدعی منصب و مقام الهی - مانند نبوت و امامت - کاری را که بر خلاف نظام طبیعی عالم است، انجام می‏دهد، به طوری که دیگران از انجام دادن آن عاجز باشند و آن کار به منظور اثبات ادعای امامت خویش باشد.  (1)
حدیث حبابه دختر جعفر والبیه گواه مطلب فوق است که می‏گوید: بعد از شهادت علی بن ابی‏طالب علیه ‏السلام خدمت امام مجتبی علیه ‏السلام رسیدم، در حالی که مردم نیز حضور داشتند، سنگ ریزه‏هایی را که از زمان پدرش جهت اثبات امامت داشتم، در اختیارش گذاشتم. انگشتر خود را بر روی یکی از سنگ‏ها گذاشت، سنگ همانند خمیر و گل متأثر شد و آثار انگشتر بر آن سنگ نقش بست.  (2) . حبابه می‏گوید: این اعجاز امام، دلیل دیگری بر امامت وی بود، چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه ‏السلام پیش از آن بر این حقیقت تصریح کرده بودند. برای حسن بن علی علیه ‏السلام معجزات و کرامات فراوانی نقل شده که به برخی از آنها در ذیل اشاره می گردد:

خرما دادن نخل خشک
حسین بن عبدالوهاب با سلسله سند خویش از امام صادق علیه ‏السلام نقل می‏کند: امام مجتبی علیه ‏السلام در یکی از سفرها با مردی از فرزندان زبیر - که معتقد به امامت زبیر بود - همسفر شد. آنان شتری را نیز کرایه کرده بودند. در میان راه به آبگاهی رسیدند و جهت استراحت توقف نمودند و فرشی را برای نشستن امام مجتبی علیه ‏السلام در زیر نخل خرمای خشک گستردند و آن مرد زبیری در زیر نخل دیگر پارچه‏ ای را انداخت و نشست. وقتی چشم آن مرد زبیری به درخت خرمای خشک افتاد گفت: اگر خرمایی داشت از آن می‏خوردیم. امام مجتبی علیه ‏السلام خطاب به او فرمود:
خدمت امام مجتبی علیه ‏السلام رسیدم، در حالی که مردم نیز حضور داشتند، سنگ ریزه‏ هایی را که از زمان پدرش جهت اثبات امامت داشتم، در اختیارش گذاشتم. انگشتر خود را بر روی یکی از سنگ‏ها گذاشت، سنگ همانند خمیر و گل متأثر شد و آثار انگشتر بر آن سنگ نقش بست
خرما می‏دهی؟ جواب داد: آری. حضرت دست به سوی آسمان بلند نمود و دعایی کرد، این جا بود که درخت خرما سبز شد و برگ درآورد و خرمای بسیار مطبوعی داد. ساروان چون این صحنه را دید، گفت: این کار، چیزی جز سحر نیست! امام مجتبی علیه ‏السلام فرمود: «لیس هذا بسحر، ولیکن دعوة أولاد الأنبیاء مستجابة؛ این کار سحر نیست، بلکه دعای فرزندان پیامبران مستجاب است» در آن حال یکی از آنان از درخت خرما بالا رفت و آنچه خرما میل داشتند چید و همگی خوردند.  (3)

دعای مستجاب
ابواسامه گوید: امام صادق علیه ‏السلام فرمود: امام حسن علیه ‏السلام در یکی از سفرها که پیاده به خانه‏ی خدا می‏رفت، پاهای مبارکش ورم کرده بود. بعضی از یاران آن حضرت گفتند: اگر بر مرکب سوار شوی، ورم پاهایت بهبود خواهد یافت.
فرمود: هرگز راه خانه‏ی معشوق را سواره طی نخواهم کرد. سپس خطاب به آنان فرمود: در ایستگاه و منزل بعدی مردی سیاه چهره از ما پذیرایی خواهد کرد، او روغنی به همراه دارد که به مجرد استفاده از آن، ورم پاهایم درمان خواهد شد. عرض کردند: ای فرزند رسول خدا! در پیش روی ما ایستگاه هست، لیکن کسی در آن زندگی نمی‏کند. حضرت فرمود: چرا، کسی در آن جاست، هرگاه او را دیدید، روغن را بگیرید و پولش را پرداخت کنید.
آنان وقتی به منزلگاه رسیدند، خواسته‏ی خود را با آن شخص مطرح کردند. او پرسید: دوا را، برای چه کسی می‏خواهید؟ در پاسخ گفتند: برای حسن بن علی علیهماالسلام. مرد سیاه چهره به همراه غلامش خدمت حضرت آمد، اظهار ارادت و محبت نمود و گفت: «بأبی أنت و امی انما أنا مولاک؛ پدر و مادرم فدای تو باد! همانا من غلام شما هستم [و هرگز پول این دوا را نمی‏گیرم].» آن گاه گفت: ای فرزند پیامبر! زنم حامله است، هنگامی که از خانه‏ام بیرون می‏آمدم، زنم از درد به خود می‏پیچید. از خداوند بخواه به ما پسری عنایت کند و او از موالیان و دوستداران شما باشد.
امام حسن علیه ‏السلام فرمود: «انطلق الی منزلک فان الله - تعالی - قد وهب لک ولدا ذکرا سویا؛ بلند شو و به سوی منزل خود حرکت کن، خداوند پسری نیکو به تو عنایت کرده است.» شیخ کلینی  (ره)  اضافه می‏کند: «... و هو من شیعتنا (4) .؛ آن فرزند از شیعیان ما خواهد بود.» آن مرد وقتی به منزل خود رسید، دعای امام را مستجاب یافت، بی‏درنگ بازگشت و از امام مجتبی علیه ‏السلام تشکر فراوان نمود و حضرت نیز آن روغن را به پای خود مالید و در همان لحظه، ورم پاهایش بهبود یافت.  (5)

پی نوشت ها:
1- سید ابوالقاسم خوئی، البیان فی تفسیر القرآن، ص 43
2- اصول کافی، ج 1، ص 346، ح 3، باب ما یفصل به بین دعوی المحق و المبطل فی أمر الأمة؛ اعلام الوری، ص 209
3- سید محمد هادی میلانی، قادتنا کیف نعرفهم، ج 5، ص 232؛ مناقب ابن‏شهر آشوب، ج 4، ص 9
4- اصول کافی، ج 1، ص 463، ح 6
5- مناقب ابن‏شهر آشوب، ج 4، ص 10؛ قادتنا کیف نعرفهم، ج 5، ص 234

منبع: حقایق پنهان  (پژوهشی در زندگانی امام حسن مجتبی علیه السلام )

 

www.abdulazim.com

 


ادامه مطلب



[ شنبه 5 خرداد 1397  ] [ 8:45 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 

 

 

مقتضیات زمان و علل و عوامل گوناگون آنرا نمی شود نادیده گرفت، باید آمادگی زمان و عدم آمادگی آنرا برای کاری در نظر آورد و گرنه هر گونه اقدام ، جز خسران و ضرر به بار نخواهد آورد، علیهذا کشته شدن در راه حق، گاهی شهادت است و گاهی هلاکت.
گاهی فنای دین در قیام و گاهی در قعود است، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در سال ششم هجرت در «حدیبیه» به مدت ده سال با کفار مکه پیمان صلح امضاء کرد، یکی از حاضران در صحنه گفت: تا به حال در نبوت او شک نکرده بودم ولی امروز به شک افتادم .
اما خدا این صلح را فتح نامید و سوره «انا فتحنا لک فتحا قریبا» در این زمینه نازل گردید. اقدام به جنگ در آن روز فنای اسلام بود نه پیشرفت آن.
علی بن ابیطالب بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، دندان سر جگر گذاشت و خانه نشین شد، زیرا مصلحت اسلام در آن بود. قیام علی علیه السلام در آن روز فنای اسلام را نتیجه می داد، روزی ابوسفیان نزد امیرالمومنین آمد و گفت: یا بن الحسن با وجود تو فلانی و فلانی در راس کار باشند؟
اجازه بدهید مدینه را با سوار و پیاده پر کنم تا حق خودت را بگیری. امام علی علیه السلام که نیت او را می دانست فرمود: «یا اباسفیان طال ما عادیت الله و رسوله» ای ابوسفیان تو با خدا و رسول دشمنی دیرینه داری.
عبدالله بن جناده می گوید: در اوائل حکومت علی علیه السلام از مکه به مدینه آمدم، به مسجد رسول الله داخل شدم، ندا آمد «الصلاة جامعه» مردم در مسجد جمع شدند علی علیه السلام در حالیکه شمشیر خودش را حمایل کرده بود به مسجد آمد انصار به او چشم دوختند خدا را حمد کرد و بر رسولش صلوات گفت آنگاه فرمود:
وقتی که خدا رسولش را به طرف خود برد گفتیم ما اهل بیت او هستیم کسی که در حکومت او با ما منازعه نمی کند ولی قوم ما شوریده و حکومت پیامبرمان را از ما گرفتند. حکومت در دست دیگران افتاد...
به خدا قسم اگر ترس پراکندگی میان مسلمین نبود و اگر ترس آن نبود که کفر بر گردد و دین تباه شود رفتار ما طور دیگری می بود.
و آن حضرت در خطبه شقشقیه پس از اشاره به حکومت ابوبکر در رابطه با رسیدن به خلافت فرموده: فکر می کردم که آیا با دست خالی حمله کنم یا بر آن ظلمت و تاریکی صبر نمایم. حال آنکه در آن، بزرگان فرتوت و کودکان بزرگ می شدند و مومنان به زحمت می زیستند تا خدای خویش را ملاقات کنند.
دیدم صبر بر این دو، عقلایی تر است، صبر کردم مانند کسی که در چشمش تراشه و در حلقش استخوان باشد. می دیدم که خلافت موروثی من تاراج می شود.
خلاصه تعلیل امام علیه السلام یک چیز است: حفظ اسلام. پس سکوت امام نتیجه اش حفظ اسلام بود و قیام او پیامدش تباهی اسلام و برگشتن کفر.
ماجرای امام حسن علیه السلام مانند ماجرای رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم در حدیبیه بود. در هر دو صلح، نتیجه اش بقای اسلام و جنگ نتیجه اش تباهی اسلام بود. ونیز وضع آن بزرگوار مانند وضع پدرش پس از رحلت رسو ل خدا صلوات الله علیه و آاله بود.
در زمان رسول خدا رهبر مشرکین ابوسفیان بود و در زمان امام حسن علیه السلام، پسر ابوسفیان. اقتضای زمان در هر دو یکی بود و هر دو پیشامد یک علت داشتند.
در روزگار ابوبکر و عمر و عثمان که اغلب منافقان کارهای کلیدی کشور را در دست گرفتند و بیت المال تاراج شد و تبعیضها به وقوع پیوست و نیروهای اصیل اسلام که در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم برای اسلام کار کرده بودند. کنار گذاشته شدند و خالد بن ولیدها با لقب سیف اله دست به کار شدند ولید بن عقبه در کوفه حرکت کرده و مست به نماز جماعت آمده و نماز صبح را 4 رکعت خوانده است
این ها سبب شد که مسلمانان از زهد و تقوای زمان رسول الله فاصله بگیرند . خلافت در حال احتضار و جامعه در حال متلاشی شدن بود که به دست امیرالمومنین علیه السلام افتاد. با آنکه آن حضرت 5 سال تلاش کرد و آب شیرین از حلقش پایین نرفت باز موفق به تمشیت امور طبق ضوابط اسلامی نشد و به دست اشقی الاشقیاء برای همیشه راحت گردید.
پس از وی، امام حسن علیه السلام کار را به دست گرفت هر چه توانست تلاش کرد لشکر فراهم نمود. به جنگ با معاویه برخاست ولی فرمانده لشکر از معاویه پول گرفت و به طرف معاویه رفت و او عبیدالله بن عباس برادر عبدالله بن عباس بود،ودر زمان امیرالمومنین علیه السلام حکومت یمن را داشت.  عبیدالله به سوی معاویه گریخت لشکریان امام را بی فرمانده گذاشت. جریان عدم آمادگی مردم و لبیک نگفتن به امام حسن در تاریخ روشن است.
این پیشامدها زمان و مقتضیات را تکرار کرد یعنی زمان صلح حدیبیه و زمان بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بازگشت. صلح تنها راه ادامه اسلام شد . کشته شدن، از مسیر شهادت به مسیر هلاکت برگشت.
امام حسن علیه السلام اگر به جنگ ادامه می داد خودش کشته می شد، برادرش حسین علیه السلام کشته می شد، خانواده اش و یاران صدیق و شیعیان خالص و تربیت یافته گان امیرالمؤمنین که حامیان اصیل اسلام و مکتب بودند کشته می شدند، اسلام خلع سلاح می گردید، بنی امیه هرچه می خواستند بر سر اسلام می آوردند.
اما صلح امام آنها را حفظ کرد، بنی امیه از وجود خالی آنها ترسیدند ، اهداف شوم خود را به مرحله عمل نیاوردند ، تنها به حکومت و کامرانی اکتفا کردند تا اسلام ماند .
در مناقب نقل می کنند: امام حسین علیه السلام چون از تصمیم برادرش درباره صلح اطلاع پیدا کرد پیش برادر آمد و گفت : چه علت باعث شده که خلافت را از د ست می دهی؟ فرمود: آنچه در گذشته باعث شد که پدرت امیرالمؤمنین دست از خلافت بردارد. امام حسین علیه السلام وقت داخل شدن به محضر برادرش گریان بود ولی به وقت خارج شدن خندان و جریان را به یاران خود نقل فرمود.  (مناقب ابن شهر آشوب جلد3 صفحه 34)
روزی به امام حسن علیه السلام گفتند: چرا با معاویه صلح کردی؟ فرمود: والله من با معاویه صلح نکرده ام مگر پس از آنکه یاورانی نیافتم و اگر یارانی میافتم شب و روز با معاویه جنگ می کردم تا خدا میان من و او حکم کند.
کوتاه سخن آنکه : صلح بر آن حضرت تحمیل شد ولی وضع روزگار طوری شده بود که صلاح اسلام در آن بود.

منبع: خاندان وحی، سید علی قرشی

www.abdulazim.com/

 


ادامه مطلب



[ شنبه 5 خرداد 1397  ] [ 8:43 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 

 

 

مقتضیات زمان و علل و عوامل گوناگون آنرا نمی شود نادیده گرفت، باید آمادگی زمان و عدم آمادگی آنرا برای کاری در نظر آورد و گرنه هر گونه اقدام ، جز خسران و ضرر به بار نخواهد آورد، علیهذا کشته شدن در راه حق، گاهی شهادت است و گاهی هلاکت.
گاهی فنای دین در قیام و گاهی در قعود است، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در سال ششم هجرت در «حدیبیه» به مدت ده سال با کفار مکه پیمان صلح امضاء کرد، یکی از حاضران در صحنه گفت: تا به حال در نبوت او شک نکرده بودم ولی امروز به شک افتادم .
اما خدا این صلح را فتح نامید و سوره «انا فتحنا لک فتحا قریبا» در این زمینه نازل گردید. اقدام به جنگ در آن روز فنای اسلام بود نه پیشرفت آن.
علی بن ابیطالب بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، دندان سر جگر گذاشت و خانه نشین شد، زیرا مصلحت اسلام در آن بود. قیام علی علیه السلام در آن روز فنای اسلام را نتیجه می داد، روزی ابوسفیان نزد امیرالمومنین آمد و گفت: یا بن الحسن با وجود تو فلانی و فلانی در راس کار باشند؟
اجازه بدهید مدینه را با سوار و پیاده پر کنم تا حق خودت را بگیری. امام علی علیه السلام که نیت او را می دانست فرمود: «یا اباسفیان طال ما عادیت الله و رسوله» ای ابوسفیان تو با خدا و رسول دشمنی دیرینه داری.
عبدالله بن جناده می گوید: در اوائل حکومت علی علیه السلام از مکه به مدینه آمدم، به مسجد رسول الله داخل شدم، ندا آمد «الصلاة جامعه» مردم در مسجد جمع شدند علی علیه السلام در حالیکه شمشیر خودش را حمایل کرده بود به مسجد آمد انصار به او چشم دوختند خدا را حمد کرد و بر رسولش صلوات گفت آنگاه فرمود:
وقتی که خدا رسولش را به طرف خود برد گفتیم ما اهل بیت او هستیم کسی که در حکومت او با ما منازعه نمی کند ولی قوم ما شوریده و حکومت پیامبرمان را از ما گرفتند. حکومت در دست دیگران افتاد...
به خدا قسم اگر ترس پراکندگی میان مسلمین نبود و اگر ترس آن نبود که کفر بر گردد و دین تباه شود رفتار ما طور دیگری می بود.
و آن حضرت در خطبه شقشقیه پس از اشاره به حکومت ابوبکر در رابطه با رسیدن به خلافت فرموده: فکر می کردم که آیا با دست خالی حمله کنم یا بر آن ظلمت و تاریکی صبر نمایم. حال آنکه در آن، بزرگان فرتوت و کودکان بزرگ می شدند و مومنان به زحمت می زیستند تا خدای خویش را ملاقات کنند.
دیدم صبر بر این دو، عقلایی تر است، صبر کردم مانند کسی که در چشمش تراشه و در حلقش استخوان باشد. می دیدم که خلافت موروثی من تاراج می شود.
خلاصه تعلیل امام علیه السلام یک چیز است: حفظ اسلام. پس سکوت امام نتیجه اش حفظ اسلام بود و قیام او پیامدش تباهی اسلام و برگشتن کفر.
ماجرای امام حسن علیه السلام مانند ماجرای رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم در حدیبیه بود. در هر دو صلح، نتیجه اش بقای اسلام و جنگ نتیجه اش تباهی اسلام بود. ونیز وضع آن بزرگوار مانند وضع پدرش پس از رحلت رسو ل خدا صلوات الله علیه و آاله بود.
در زمان رسول خدا رهبر مشرکین ابوسفیان بود و در زمان امام حسن علیه السلام، پسر ابوسفیان. اقتضای زمان در هر دو یکی بود و هر دو پیشامد یک علت داشتند.
در روزگار ابوبکر و عمر و عثمان که اغلب منافقان کارهای کلیدی کشور را در دست گرفتند و بیت المال تاراج شد و تبعیضها به وقوع پیوست و نیروهای اصیل اسلام که در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم برای اسلام کار کرده بودند. کنار گذاشته شدند و خالد بن ولیدها با لقب سیف اله دست به کار شدند ولید بن عقبه در کوفه حرکت کرده و مست به نماز جماعت آمده و نماز صبح را 4 رکعت خوانده است
این ها سبب شد که مسلمانان از زهد و تقوای زمان رسول الله فاصله بگیرند . خلافت در حال احتضار و جامعه در حال متلاشی شدن بود که به دست امیرالمومنین علیه السلام افتاد. با آنکه آن حضرت 5 سال تلاش کرد و آب شیرین از حلقش پایین نرفت باز موفق به تمشیت امور طبق ضوابط اسلامی نشد و به دست اشقی الاشقیاء برای همیشه راحت گردید.
پس از وی، امام حسن علیه السلام کار را به دست گرفت هر چه توانست تلاش کرد لشکر فراهم نمود. به جنگ با معاویه برخاست ولی فرمانده لشکر از معاویه پول گرفت و به طرف معاویه رفت و او عبیدالله بن عباس برادر عبدالله بن عباس بود،ودر زمان امیرالمومنین علیه السلام حکومت یمن را داشت.  عبیدالله به سوی معاویه گریخت لشکریان امام را بی فرمانده گذاشت. جریان عدم آمادگی مردم و لبیک نگفتن به امام حسن در تاریخ روشن است.
این پیشامدها زمان و مقتضیات را تکرار کرد یعنی زمان صلح حدیبیه و زمان بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بازگشت. صلح تنها راه ادامه اسلام شد . کشته شدن، از مسیر شهادت به مسیر هلاکت برگشت.
امام حسن علیه السلام اگر به جنگ ادامه می داد خودش کشته می شد، برادرش حسین علیه السلام کشته می شد، خانواده اش و یاران صدیق و شیعیان خالص و تربیت یافته گان امیرالمؤمنین که حامیان اصیل اسلام و مکتب بودند کشته می شدند، اسلام خلع سلاح می گردید، بنی امیه هرچه می خواستند بر سر اسلام می آوردند.
اما صلح امام آنها را حفظ کرد، بنی امیه از وجود خالی آنها ترسیدند ، اهداف شوم خود را به مرحله عمل نیاوردند ، تنها به حکومت و کامرانی اکتفا کردند تا اسلام ماند .
در مناقب نقل می کنند: امام حسین علیه السلام چون از تصمیم برادرش درباره صلح اطلاع پیدا کرد پیش برادر آمد و گفت : چه علت باعث شده که خلافت را از د ست می دهی؟ فرمود: آنچه در گذشته باعث شد که پدرت امیرالمؤمنین دست از خلافت بردارد. امام حسین علیه السلام وقت داخل شدن به محضر برادرش گریان بود ولی به وقت خارج شدن خندان و جریان را به یاران خود نقل فرمود.  (مناقب ابن شهر آشوب جلد3 صفحه 34)
روزی به امام حسن علیه السلام گفتند: چرا با معاویه صلح کردی؟ فرمود: والله من با معاویه صلح نکرده ام مگر پس از آنکه یاورانی نیافتم و اگر یارانی میافتم شب و روز با معاویه جنگ می کردم تا خدا میان من و او حکم کند.
کوتاه سخن آنکه : صلح بر آن حضرت تحمیل شد ولی وضع روزگار طوری شده بود که صلاح اسلام در آن بود.

منبع: خاندان وحی، سید علی قرشی

www.abdulazim.com/

 


ادامه مطلب



[ شنبه 5 خرداد 1397  ] [ 8:43 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 

 

 

 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمينَ
سلام بر تو اى فرزند پيامبر  (خدا)  پروردگار جهانيان

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ
سلام بر تو اى فرزند اميرمؤ منان سلام بر تو اى فرزند فاطمه زهرا

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حَبيبَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صِفْوَةَ اللّهِ
سلام بر تو اى حبيب خدا سلام بر تو اى برگزيده خاص خدا

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَمينَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللّهِ
سلام بر تو اى امين  (وحى )  خدا سلام بر تو اى حجت خدا سلام بر تو اى نور خدا

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صِراطَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَيانَ حُكْمِ اللّهِ
سلام بر تو اى راه  (مستقيم )  خدا سلام بر تو اى بيان  (كننده )  حكم خدا

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دينِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّيِدُ الزَّكِىُّ
سلام بر تو اى ياور دين خدا سلام بر تو اى آقاى پاك  (و منزه از هر عيب ) 

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْقاَّئِمُ الاْمينُ
سلام بر تو اى نيكوكردار وفادار سلام بر تو اى قيام كننده  (به امر خدا)  و امين

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعالِمُ بِالتَّأويلِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْهادِى الْمَهْدِىُّ
سلام بر تو اى داناى به تاءويل  (قرآن )  سلام بر تو اى راهنماى راه يافته

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الطّاهِرُ الزَّكِىُّ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا التَّقِِیُّ النَّقِىُّ
سلام بر تو اى پاكيزه منزه سلام بر تو اى پرهيزكار پاكدامن

السَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْحَقُّ الْحَقيقُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الشَّهيدُ الصِّدّيقُ
سلام بر تو اى حق سزاوار بدان سلام بر تو اى شهيد راست گفتار

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِي وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ
سلام بر تو اى ابا محمد حسن بن على و رحمت خدا و بركات او

 

www.abdulazim.com


ادامه مطلب



[ شنبه 5 خرداد 1397  ] [ 8:41 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 

 

 

 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمينَ
سلام بر تو اى فرزند پيامبر  (خدا)  پروردگار جهانيان

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ
سلام بر تو اى فرزند اميرمؤ منان سلام بر تو اى فرزند فاطمه زهرا

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حَبيبَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صِفْوَةَ اللّهِ
سلام بر تو اى حبيب خدا سلام بر تو اى برگزيده خاص خدا

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَمينَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللّهِ
سلام بر تو اى امين  (وحى )  خدا سلام بر تو اى حجت خدا سلام بر تو اى نور خدا

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صِراطَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَيانَ حُكْمِ اللّهِ
سلام بر تو اى راه  (مستقيم )  خدا سلام بر تو اى بيان  (كننده )  حكم خدا

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دينِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّيِدُ الزَّكِىُّ
سلام بر تو اى ياور دين خدا سلام بر تو اى آقاى پاك  (و منزه از هر عيب ) 

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْقاَّئِمُ الاْمينُ
سلام بر تو اى نيكوكردار وفادار سلام بر تو اى قيام كننده  (به امر خدا)  و امين

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعالِمُ بِالتَّأويلِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْهادِى الْمَهْدِىُّ
سلام بر تو اى داناى به تاءويل  (قرآن )  سلام بر تو اى راهنماى راه يافته

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الطّاهِرُ الزَّكِىُّ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا التَّقِِیُّ النَّقِىُّ
سلام بر تو اى پاكيزه منزه سلام بر تو اى پرهيزكار پاكدامن

السَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْحَقُّ الْحَقيقُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الشَّهيدُ الصِّدّيقُ
سلام بر تو اى حق سزاوار بدان سلام بر تو اى شهيد راست گفتار

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِي وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ
سلام بر تو اى ابا محمد حسن بن على و رحمت خدا و بركات او

 

www.abdulazim.com


ادامه مطلب



[ شنبه 5 خرداد 1397  ] [ 8:41 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 

در تاریخ زندگانى پیامبر بزرگوار اسلام در حوادث سال سوم هجرت ذكر شده كه سبط اكبر آن حضرت، امام حسن(ع)، در سال سوم به دنیا آمد، و مشهور آن است كه این مولود فرخنده در شب نیمه ماه رمضان-بهترین ماههاى خدا-متولد شده، و البته در این باره در كتابهاى شیعه و سنت اقوال دیگرى هم نقل شده كه خلاف مشهور است (1) .

داستان ولادت و مراسم نامگذارى
و اما داستان ولادت به گونه‏اى كه در روایات شیخ صدوق(ره)در امالى و علل و عیون اخبار الرضا(ع)و روایات دیگر محدثین شیعه و اهل سنت آمده و از امام سجاد(ع) روایت‏شده این گونه است كه فرمود:
چون فاطمه(س)فرزندش حسن را به دنیا آورد، به پدرش على(ع)عرض كرد: نامى براى او بگذار، على(ع)فرمود: من چنان نیستم كه در مورد نامگذارى او به رسول خدا پیشى گرفته و سبقت جویم.در این وقت رسول خدا(ص)بیامد، و آن كودك را در پارچه زردى پیچیده، به نزد آن حضرت بردند.حضرت فرمود: مگر من به شما نگفته بودم كه او را در پارچه زردنپیچید؟سپس آن پارچه را به كنارى افكند و پارچه سفیدى گرفته و كودك را در آن پیچید، آنگاه رو به على(ع)كرده فرمود: آیا او را نامگذارى كرده ‏اى؟

عرض كرد: من در نامگذارى وى به شما پیشى نمى‏ گرفتم!
رسول خدا(ص)فرمود: من هم در نامگذارى وى بر خدا سبقت نمى‏ جویم!

در این وقت‏ خداى تبارك و تعالى به جبرئیل وحى فرمود كه براى محمد پسرى متولد شده، به نزد وى برو و سلامش برسان و تبریك و تهنیت گوى و به وى بگو: براستى كه على نزد تو به منزله هارون است از موسى، پس او را به نام پسر هارون نام بنه!
جبرئیل از آسمان فرود آمد و از سوى خداى تعالى به وى تهنیت گفت و سپس اظهار داشت: خداى تبارك و تعالى تو را مأمور كرده كه او را به نام پسر هارون نام بگذارى. رسول خدا (ص) پرسید: نام پسر هارون چیست؟ عرض كرد: «شبر» فرمود: زبان من عربى است؟ عرض كرد: نامش را «حسن‏» بگذار، و رسول خدا (ص) او را حسن نامید... (2)

و در برابر این روایت، روایات دیگرى هم در كتابهاى علماى شیعه و اهل سنت آمده كه چون حسن (ع) به دنیا آمد، على (ع) او را «حرب‏» نامید، و چون رسول خدا (ص) اطلاع یافت‏ به على (ع) دستور داد آن نام را به‏ «حسن‏» تغییر دهد... (3)

و یا اینكه على (ع) نام این نوزاد را «حمزه‏» گذارد و چون حسین به دنیا آمد نام او را «جعفر» گذارد، و پس از آن رسول خدا (ص) على (ع) را طلبیده و به او فرمود: به من دستور داده شده كه نام این فرزند خود را تغییر دهم، سپس به على (ع) دستور داد كه نام آن دو را «حسن‏» و «حسین‏» بگذارد، و على (ع) نیز به دستور آن حضرت عمل كرد... (4)

ولى همان گونه كه صاحب كشف الغمه گفته است، این مطلب بعید به نظر مى‏ رسد، و خلاف مشهور و ضعیف است، و مشهور همان است كه در روایت‏ بالا ذكر شد، و باقر شریف در كتاب حیاة الحسن این گونه روایات را از موضوعات و جعلیات دانسته و دلیلهایى بر این مطلب ذكر كرده كه بهتر است‏ براى اطلاع بیشتر به همان كتاب مراجعه نمایید. (5)

و در روایات بسیارى از طریق اهل سنت آمده كه این دو نام شریف‏ «حسن‏» و «حسین‏» در جاهلیت‏ سابقه نداشته و از نامهاى بهشتى است، و متن یكى از آن روایات كه طبرى در كتاب ذخائر العقبى روایت كرده، این گونه است كه عمران بن سلیمان گفته:

«الحسن و الحسین اسمان من اسماء اهل الجنة، ما سمیت‏بهما فى الجاهلیة‏» (6)

(حسن و حسین دو نام از نامهاى اهل بهشت است كه در زمان جاهلیت‏ سابقه نداشته است.)

انجام مراسم دینى و سنتهاى مذهبى

از جمله سنتهاى اسلامى درباره نوزاد، گفتن اذان و اقامه در گوش راست و چپ اوست كه رسول خدا (ص) این سنت را درباره این نوزاد عزیز انجام داد، و پس از اینكه او را به دست آن حضرت دادند، در گوش راستش‏ اذان و در گوش چپ او اقامه گفت (7) .
و نیز براى نوزاد جدید عقیقه كرد(یعنى گوسفندى براى او قربانى كرد (8) و یك ران آن را به قابله داد، و در برخى از روایات است كه این كار را در روز هفتم انجام داد (9) .
و در روایت كلینى (ره) در كافى این گونه است كه پس از عقیقه این دعا را خواند:
«...بسم الله عقیقة عن الحسن‏»
(به نام خدا این عقیق ه‏اى است از حسن...)
و به دنبال آن نیز این دعا را خواند:
«اللهم عظمها بعظمه، و دمها بدمه، و شعرها بشعره، اللهم اجعله وقاءا لمحمد و آله‏» (10)
(خدایا استخوان آن در برابر استخوان این نوزاد، و گوشتش در برابر گوشت وى، و خونش در برابر خون او، و مویش در برابر موى او، خدایا آن را وسیله حفاظتى براى محمد و خاندانش قرار ده.)
و همچنین رسول خدا (ص) دستور داد موى سر نوزاد را در روز هفتم بتراشند و هم وزن آن نقره صدقه دهند، و سپس بر سر نوزاد «خلوق‏» - كه نوعى عطر مخلوط بوده-مالید، و به دنبال آن به عنوان مذمت از رسم و شیوه معمول آن زمان كه خون بر سر نوزاد مى‏ مالیدند به اسماء كه راوى حدیث است فرمود: «یا اسماء الدم فعل الجاهلیة‏»

(اى اسماء مالیدن خون بر سر نوزاد از كارهاى زمان جاهلیت است!)

و در پاره‏اى از روایات اهل سنت آمده كه در روز هفتم مراسم ختنه نوزاد نیز انجام شد (11) ، ولى ظاهر روایات شیعه آن است كه از جمله مختصات ائمه دین(ع)آن بوده كه‏«مختون‏»(یعنى ختنه شده)به دنیا مى‏ آمدند، جز آنكه به عنوان استحباب و سنت، صورتى (12) از این كار را انجام مى‏ دادند... (13)

و از جمله سنتهاى نوزاد در اسلام تعویذ او به دعاست، یعنى براى سلامتى و حفظ او از چشم زخم و شیاطین جنى و انسى به وسیله خواندن یا نوشتن دعا او را در پناه خدا قرار داده و به خدا مى‏ سپارند.

و طبق روایات بسیارى كه در كتابهاى شیعه و اهل سنت آمده، رسول خدا (ص) دو فرزند خود حسن و حسین (ع) را به این دعا تعویذ فرمود:
«اعیذ كما بكلمات الله التامة من كل شیطان وهامة و من كل عین لامة‏» (14)
(شما را پناه مى‏دهم به كلمات تامه و كامله پروردگار از هر شیطان بدخواهى و از هر چشم زخمى)
و در روایت دیگرى است كه این گونه مى‏ فرمود:
«اعیذ كما من عین العاین و نفس النافس‏» (15)
(شما را پناه مى‏ دهم از چشم چشم زن، و نفس نفس زن.)

منابع:
1.مستدرك حاكم، ج 3، ص 169، اسد الغابه، ج 2، ص 9، اكمال الرجال خطیب تبریزى، ص 627، حیاة الامام الحسن، ج 1، ص 59.
2.بحار الانوار، ج 43، ص 238، و به همین مضمون روایات بسیارى در كتب اهل سنت نقل شده كه بیشتر آنها در ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 492 به بعد ذكر شده است.
3.بحار الانوار، ج 43، ص 251، حیاة الحسن باقر شریف، ج 1، ص 63، ملحقات احقاق الحق، ج 10، صص 501-492.
4.بحار الانوار، ج 43، ص 255، ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 498.
5.حیاة الامام الحسن بن على، ج 1، ص 63.
6.ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 488 و حیاة الامام الحسن بن على، ج 1، ص 63.و در مناقب ابن شهرآشوب از عمران بن سلیمان و عمرو بن ثابت نقل كرده كه گفته‏اند: «ان الحسن و الحسین اسمان من اسامى اهل الجنة و لم یكونا فى الدنیا»
7.بحار الانوار، ج 43، ص 239، مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 391، صحیح ترمذى، ج 1، ص 286، صحیح ابى داود، ج 33، ص 214، احقاق الحق، ج 11، صص 8-6.
8.و در برخى از روایات شیعه و اهل سنت آمده كه دو گوسفند براى حسن(ع)و دو گوسفند براى حسین(ع)قربانى كرد، ولى روایت‏یك گوسفند مشهورتر و از نظر سند هم قوى‏تر از روایات دیگر است، چنانچه در حیاة الامام الحسن نیز بدان تصریح كرده است.
9 و 10.بحار الانوار، ج 43، صص 239 و 250 و 257.حیاة الامام، ج 1، ص 64.ملحقات احقاق الحق، ج 10، صص 17-511.
11.نور الابصار، ص 108، و ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 519 به نقل از مفتاح النجا بدخشى.
12.و به تعبیر روایات‏«امرار موسى‏»مى‏كرده‏اند. 13.سفینة البحار، ج 1، ص 379.  14.سفینه، ج 2، ص 7
15.ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 527. (کتاب زندگانى امام حسن مجتبى علیه السلام، ص 3 تا 8

مؤلف: سید هاشم رسولى محلاتى اوینی)

 

www.abdulazim.com


ادامه مطلب



[ شنبه 5 خرداد 1397  ] [ 8:39 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 

در تاریخ زندگانى پیامبر بزرگوار اسلام در حوادث سال سوم هجرت ذكر شده كه سبط اكبر آن حضرت، امام حسن(ع)، در سال سوم به دنیا آمد، و مشهور آن است كه این مولود فرخنده در شب نیمه ماه رمضان-بهترین ماههاى خدا-متولد شده، و البته در این باره در كتابهاى شیعه و سنت اقوال دیگرى هم نقل شده كه خلاف مشهور است (1) .

داستان ولادت و مراسم نامگذارى
و اما داستان ولادت به گونه‏اى كه در روایات شیخ صدوق(ره)در امالى و علل و عیون اخبار الرضا(ع)و روایات دیگر محدثین شیعه و اهل سنت آمده و از امام سجاد(ع) روایت‏شده این گونه است كه فرمود:
چون فاطمه(س)فرزندش حسن را به دنیا آورد، به پدرش على(ع)عرض كرد: نامى براى او بگذار، على(ع)فرمود: من چنان نیستم كه در مورد نامگذارى او به رسول خدا پیشى گرفته و سبقت جویم.در این وقت رسول خدا(ص)بیامد، و آن كودك را در پارچه زردى پیچیده، به نزد آن حضرت بردند.حضرت فرمود: مگر من به شما نگفته بودم كه او را در پارچه زردنپیچید؟سپس آن پارچه را به كنارى افكند و پارچه سفیدى گرفته و كودك را در آن پیچید، آنگاه رو به على(ع)كرده فرمود: آیا او را نامگذارى كرده ‏اى؟

عرض كرد: من در نامگذارى وى به شما پیشى نمى‏ گرفتم!
رسول خدا(ص)فرمود: من هم در نامگذارى وى بر خدا سبقت نمى‏ جویم!

در این وقت‏ خداى تبارك و تعالى به جبرئیل وحى فرمود كه براى محمد پسرى متولد شده، به نزد وى برو و سلامش برسان و تبریك و تهنیت گوى و به وى بگو: براستى كه على نزد تو به منزله هارون است از موسى، پس او را به نام پسر هارون نام بنه!
جبرئیل از آسمان فرود آمد و از سوى خداى تعالى به وى تهنیت گفت و سپس اظهار داشت: خداى تبارك و تعالى تو را مأمور كرده كه او را به نام پسر هارون نام بگذارى. رسول خدا (ص) پرسید: نام پسر هارون چیست؟ عرض كرد: «شبر» فرمود: زبان من عربى است؟ عرض كرد: نامش را «حسن‏» بگذار، و رسول خدا (ص) او را حسن نامید... (2)

و در برابر این روایت، روایات دیگرى هم در كتابهاى علماى شیعه و اهل سنت آمده كه چون حسن (ع) به دنیا آمد، على (ع) او را «حرب‏» نامید، و چون رسول خدا (ص) اطلاع یافت‏ به على (ع) دستور داد آن نام را به‏ «حسن‏» تغییر دهد... (3)

و یا اینكه على (ع) نام این نوزاد را «حمزه‏» گذارد و چون حسین به دنیا آمد نام او را «جعفر» گذارد، و پس از آن رسول خدا (ص) على (ع) را طلبیده و به او فرمود: به من دستور داده شده كه نام این فرزند خود را تغییر دهم، سپس به على (ع) دستور داد كه نام آن دو را «حسن‏» و «حسین‏» بگذارد، و على (ع) نیز به دستور آن حضرت عمل كرد... (4)

ولى همان گونه كه صاحب كشف الغمه گفته است، این مطلب بعید به نظر مى‏ رسد، و خلاف مشهور و ضعیف است، و مشهور همان است كه در روایت‏ بالا ذكر شد، و باقر شریف در كتاب حیاة الحسن این گونه روایات را از موضوعات و جعلیات دانسته و دلیلهایى بر این مطلب ذكر كرده كه بهتر است‏ براى اطلاع بیشتر به همان كتاب مراجعه نمایید. (5)

و در روایات بسیارى از طریق اهل سنت آمده كه این دو نام شریف‏ «حسن‏» و «حسین‏» در جاهلیت‏ سابقه نداشته و از نامهاى بهشتى است، و متن یكى از آن روایات كه طبرى در كتاب ذخائر العقبى روایت كرده، این گونه است كه عمران بن سلیمان گفته:

«الحسن و الحسین اسمان من اسماء اهل الجنة، ما سمیت‏بهما فى الجاهلیة‏» (6)

(حسن و حسین دو نام از نامهاى اهل بهشت است كه در زمان جاهلیت‏ سابقه نداشته است.)

انجام مراسم دینى و سنتهاى مذهبى

از جمله سنتهاى اسلامى درباره نوزاد، گفتن اذان و اقامه در گوش راست و چپ اوست كه رسول خدا (ص) این سنت را درباره این نوزاد عزیز انجام داد، و پس از اینكه او را به دست آن حضرت دادند، در گوش راستش‏ اذان و در گوش چپ او اقامه گفت (7) .
و نیز براى نوزاد جدید عقیقه كرد(یعنى گوسفندى براى او قربانى كرد (8) و یك ران آن را به قابله داد، و در برخى از روایات است كه این كار را در روز هفتم انجام داد (9) .
و در روایت كلینى (ره) در كافى این گونه است كه پس از عقیقه این دعا را خواند:
«...بسم الله عقیقة عن الحسن‏»
(به نام خدا این عقیق ه‏اى است از حسن...)
و به دنبال آن نیز این دعا را خواند:
«اللهم عظمها بعظمه، و دمها بدمه، و شعرها بشعره، اللهم اجعله وقاءا لمحمد و آله‏» (10)
(خدایا استخوان آن در برابر استخوان این نوزاد، و گوشتش در برابر گوشت وى، و خونش در برابر خون او، و مویش در برابر موى او، خدایا آن را وسیله حفاظتى براى محمد و خاندانش قرار ده.)
و همچنین رسول خدا (ص) دستور داد موى سر نوزاد را در روز هفتم بتراشند و هم وزن آن نقره صدقه دهند، و سپس بر سر نوزاد «خلوق‏» - كه نوعى عطر مخلوط بوده-مالید، و به دنبال آن به عنوان مذمت از رسم و شیوه معمول آن زمان كه خون بر سر نوزاد مى‏ مالیدند به اسماء كه راوى حدیث است فرمود: «یا اسماء الدم فعل الجاهلیة‏»

(اى اسماء مالیدن خون بر سر نوزاد از كارهاى زمان جاهلیت است!)

و در پاره‏اى از روایات اهل سنت آمده كه در روز هفتم مراسم ختنه نوزاد نیز انجام شد (11) ، ولى ظاهر روایات شیعه آن است كه از جمله مختصات ائمه دین(ع)آن بوده كه‏«مختون‏»(یعنى ختنه شده)به دنیا مى‏ آمدند، جز آنكه به عنوان استحباب و سنت، صورتى (12) از این كار را انجام مى‏ دادند... (13)

و از جمله سنتهاى نوزاد در اسلام تعویذ او به دعاست، یعنى براى سلامتى و حفظ او از چشم زخم و شیاطین جنى و انسى به وسیله خواندن یا نوشتن دعا او را در پناه خدا قرار داده و به خدا مى‏ سپارند.

و طبق روایات بسیارى كه در كتابهاى شیعه و اهل سنت آمده، رسول خدا (ص) دو فرزند خود حسن و حسین (ع) را به این دعا تعویذ فرمود:
«اعیذ كما بكلمات الله التامة من كل شیطان وهامة و من كل عین لامة‏» (14)
(شما را پناه مى‏دهم به كلمات تامه و كامله پروردگار از هر شیطان بدخواهى و از هر چشم زخمى)
و در روایت دیگرى است كه این گونه مى‏ فرمود:
«اعیذ كما من عین العاین و نفس النافس‏» (15)
(شما را پناه مى‏ دهم از چشم چشم زن، و نفس نفس زن.)

منابع:
1.مستدرك حاكم، ج 3، ص 169، اسد الغابه، ج 2، ص 9، اكمال الرجال خطیب تبریزى، ص 627، حیاة الامام الحسن، ج 1، ص 59.
2.بحار الانوار، ج 43، ص 238، و به همین مضمون روایات بسیارى در كتب اهل سنت نقل شده كه بیشتر آنها در ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 492 به بعد ذكر شده است.
3.بحار الانوار، ج 43، ص 251، حیاة الحسن باقر شریف، ج 1، ص 63، ملحقات احقاق الحق، ج 10، صص 501-492.
4.بحار الانوار، ج 43، ص 255، ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 498.
5.حیاة الامام الحسن بن على، ج 1، ص 63.
6.ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 488 و حیاة الامام الحسن بن على، ج 1، ص 63.و در مناقب ابن شهرآشوب از عمران بن سلیمان و عمرو بن ثابت نقل كرده كه گفته‏اند: «ان الحسن و الحسین اسمان من اسامى اهل الجنة و لم یكونا فى الدنیا»
7.بحار الانوار، ج 43، ص 239، مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 391، صحیح ترمذى، ج 1، ص 286، صحیح ابى داود، ج 33، ص 214، احقاق الحق، ج 11، صص 8-6.
8.و در برخى از روایات شیعه و اهل سنت آمده كه دو گوسفند براى حسن(ع)و دو گوسفند براى حسین(ع)قربانى كرد، ولى روایت‏یك گوسفند مشهورتر و از نظر سند هم قوى‏تر از روایات دیگر است، چنانچه در حیاة الامام الحسن نیز بدان تصریح كرده است.
9 و 10.بحار الانوار، ج 43، صص 239 و 250 و 257.حیاة الامام، ج 1، ص 64.ملحقات احقاق الحق، ج 10، صص 17-511.
11.نور الابصار، ص 108، و ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 519 به نقل از مفتاح النجا بدخشى.
12.و به تعبیر روایات‏«امرار موسى‏»مى‏كرده‏اند. 13.سفینة البحار، ج 1، ص 379.  14.سفینه، ج 2، ص 7
15.ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 527. (کتاب زندگانى امام حسن مجتبى علیه السلام، ص 3 تا 8

مؤلف: سید هاشم رسولى محلاتى اوینی)

 

www.abdulazim.com


ادامه مطلب



[ شنبه 5 خرداد 1397  ] [ 8:39 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

سلام بر لحظه‏ هایی که تو را آوردند!
سلام بر لب‏های رسول اللّه‏ که میلاد تو را به درگاه پروردگار، سبحه گفت و نام یگانه‏ ات را از دست جبرئیل گرفت و در گوش عصمتت زمزمه کرد!
سلام بر لبخند سرافراز علی علیه‏ السلام ، که در طلوع تو اتفاق افتاد!
سلام بر تو، امامتِ فردای پس از علی!
سلام بر تو، شباهتِ بی‏شائبه محمدی!
سلام بر اقیانوس کرامت و سخاوتی که از دامان «کوثر» و «ابوتراب» برخاست.

 

***************************


تا خدا هست و خدايي مي کند، مجتبي مشکل گشايي مي کند.

 

***************************


مهماني حق چه باصفا شد
ميلاد امام مجتبي شد
(اين عيد بر عاشقان مبارک)

 

***************************


ماه رحمت، سفره اش گسترده شد
زنده از فيضش جهان مرده شد
آسمان پرگشته از شادي و شور
آمده از لطف حق ميلاد نور

 

***************************


ميلاد حسن(ع) خسرو دين است امشب
شادي و سرور مؤمنين است امشب
از يمن قدوم مجتبي(ع) طاعت ما
مقبول خداوند مبين است امشب

 

***************************


ميلاد نور، در نيمه ي ماه نور، بر عاشقان نور مبارکباد.

 

***************************


شمس عفت زگريبان، قمر آورده برون
نخله ي فاطمه، اول ثمر آورده برون
بوالحسن را حسني داده خداوند و حسن
از افق، رخ پي اهل نظر آورده برون
آمد آن ماه که ماه رمضان کرد دو نيم
چون نبي معجز شق القمر آورده برون

 

***************************


ولادت باسعادت کريم اهل بيت، امام حسن مجتبي(علیه السلام) مبارک

 

***************************

 

دوش بر گوشم رسيد اين مژده از جان آفرينم
کايد از ره آن نگار دلنواز و نازنينم
گفتم اي مه از کدامين آسمان باشي؟ بگفتا
شمس ايوان ولايت، عُروَة الوثقاي دينم
من همان ماه تمامم، جلوه ي ماه صيامم
شاهد صلح و قيامم، وجه رب العالمينم
طاعات قبول*عيدتون مبارک

 

***************************


آمده نوگل ولا / روح و روان مصطفي / نور دو چشم مرتضي
فروغ چشم من رسد / زينت انجمن رسد / حسن رسد، حسن رسد
شاه جوانان جهان/ امام جمله انس و جان / قدم گذارد به جهان
ز مقدم او، زمين چو گلشن، بگو به زهرا، چشم تو روشن

 

***************************


ولادت مظهر جود و کرم و بخشش، مبارک ... التماس دعا

 

***************************


دلخواسته هایتان را آرزو كنید ؛‌میلاد كریم اهل بیت فرا رسیده است

 

***************************,

 


میلاد اولین گل بوستان علی و زهرا مبارک باد

 

***************************


میلاد کریم سبزپوش آل فاطمه، تنهاترین سردار لشکر حیدر و غریب شهر پیامبر تهنیت باد.

 

***************************


روزه داران به رهش جان و دل ایثار کنید
امشب از جام تولای وی افطار کنید
میلاد کریم اهل بیت مبارک

 

***************************


مهمانی حق چه باصفا شد
میلاد امام مجتبی شد

 

***************************

 

امام حسن: بهترین نیکویی، اخلاق نیکو است. میلادش مبارك

 

***************************


بنگر به مرتضی که در این ماه روزه را
با بوسه از لب پسر افطار می کند

 

***************************


امشب خوان ماه رمضان به یمن قدوم کریم اهل بیت گسترده تر است. هوشیار باشید که بی نصیب از کنارش نگذرید.

 

***************************


با عشق حسن(ع) من به جهان ناز کنم
افطارمو با نام حسن باز کنم
صد شکر که درک شب قدر رمضان
با جشن ولادتش آغاز کنم

 

***************************

 

در جود و کرم دست خدا هست حسن(ع)
دست همه را وقت عطا بست حسن(ع)
نومید نگردد کسی از درگه او
زیرا که کریم اهل بیت است حسن(ع)

 

***************************


پیامبر: به حسن(ع) شکوه و جذبه و وقار و به حسین(ع) بخشندگی و رحمت خود را بخشیدم.

 

***************************

 

بر خوان رحمت خداوند، امروز دست کریم تو ساقی سعادت است و ما نه تشنه طهور که جرعه نوش ظهور رُخت به صف ایستاده ایم.

 

***************************


بر ما بتاب ای جریان زلال کرامت. میلاد امام حسن(ع) مبارك

 

***************************


در ضیافت الهی چهره زیبایت نقاب خلقت را گسست یعنی که خداوند به وجود کریمت بندگانش را خواهد نواخت.

 

***************************

 

تو مگو ما را بدان شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست
میلاد امام حسن(ع) مبارك

 

***************************


جان به جانان عرض کردن عاشقان را عار نیست
مفلسان را با کریمان کارها دشوار نیست
میلاد امام حسن(ع) مبارك

 

***************************


نیمه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب
چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب
جشن میلاد حسن(ع) در عرش اعلا گشته بر پا
زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب

 

***************************


ماه دل آرای نیمه رمضان را، پانزده روز است به انتظار نشسته ایم و به کرامت و مهربانی‌اش محتاجیم.

 

***************************


می خواست تا چشم و چراغ دین، شما باشی
بعد از علی میراث دار مصطفی باشی
مثل نسیمی مهربان و مثل باران، سبز
آمیزه ای از رحمت و جود و سخا باشی ميلاد کريم اهل بيت(ع) مبارک.

 

***************************

 

هر طرف می گذرم بانگ طرب می شنوم
زآنکه میلاد حسن، نور دل بوالحسن است

 

***************************

 

از حریم فاطمه در نیمه ماه صیام
چهره ماه حسن تابید با وجه حسن

 

***************************


حَسَن، آینه حُسن خداوندی است؛ تصویر زیبایی خداوند است که در صورت خاکی نقش بسته است.

منبع:عصرایران


ادامه مطلب



[ شنبه 5 خرداد 1397  ] [ 8:33 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

پیامک به مناسبت میلاد امام حسن مجتبی (علیه السلام)

 

میلاد حسن سبط رسول است امشب
تبریک به زهرای بطول است امشب
شادند محمد و علی زین مولود
خوش باش دعای ما قبول است امشب
در کاخ نزول وحی قرآن آمد
با آیه نور نور یزدان آمد

*****************************************

از فاطمه و ساقی کوثر پسری
با نور محمدی نمایان آمد
فرا رسیدن میلاد آن حضرت بر همه شیعیان مبارک باد.
ولی الله غیاثوند

*****************************************

میلاد حسن(علیه السلام) خسرو دین است امشب
شادی و سرور مؤمنین است امشب
از یمن قدوم مجتبی(علیه السلام) طاعت ما
مقبول خداوند مبین است امشب

*****************************************

میلاد نور، در نیمه ی ماه نور، بر عاشقان نور مبارک باد.

*****************************************

ولادت مظهر جود و کرم و بخشش، مبارک ... التماس دعا

*****************************************

سلام بر لحظه‏ هایی که تو را آوردند!
سلام بر لب‏ های رسول اللّه‏ که میلاد تو را به درگاه پروردگار، سبحه گفت و نام یگانه‏ ات را از دست جبرئیل گرفت و در گوش عصمتت زمزمه کرد!
سلام بر لبخند سرافراز علی (علیه السلام)، که در طلوع تو اتفاق افتاد!
سلام بر تو، امامتِ فردای پس از علی!
سلام بر تو، شباهتِ بی‏ شائبه محمدی!
سلام بر اقیانوس کرامت و سخاوتی که از دامان «کوثر» و «ابوتراب» برخاست.

*****************************************

میلاد اولین گل بوستان علی و زهرا مبارک باد.

*****************************************

میلاد کریم سبز پوش آل فاطمه، تنهاترین سردار لشکر حیدر و غریب شهر پیامبر تهنیت باد

*****************************************

روزه داران به رهش جان و دل ایثار کنید
امشب از جام تولای وی افطار کنید
میلاد کریم اهل بیت (علیهم السلام) مبارک

*****************************************

با عشق حسن(علیه السلام) من به جهان ناز کنم
افطارمو با نام حسن باز کنم
صد شکر که درک شب قدر رمضان
با جشن ولادتش آغاز کنم

*****************************************

در جود و کرم دست خدا هست حسن (علیه السلام)
دست همه را وقت عطا بست حسن (علیه السلام)
نومید نگردد کسی از درگه او
زیرا که کریم اهل بیت است حسن (علیه السلام)

*****************************************

در ضیافت الهی چهره زیبایت نقاب خلقت را گسست یعنی که خداوند به وجود کریمت بندگانش را خواهد نواخت

*****************************************

تو مگو ما را بدان شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست
میلاد امام حسن(علیه السلام) مبارك

*****************************************

نیمه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب
چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب
جشن میلاد حسن(علیه السلام) در عرش اعلا گشته بر پا
زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب

*****************************************

نیمه ماه است؛ ماهی که درهای رحمت بر روی جهانیان گشوده شده است
خدایا! به «کریم اهل بیت» سوگند، سایه کرامت خویش را از ما دریغ مدار!

*****************************************

نور افشان شد زدو سو
در دو افق تافت دو خورشید جان
وحی خدا، از افق ایزدی
نور حسن، از افق احمدی

*****************************************

از حریم فاطمه (سلام الله علیها) در نیمه ماه صیام
چهره ماه حسن (علیه السلام) تابید با وجه تمام

*****************************************

مهمانی حق چه باصفا شد
میلاد امام مجتبی شد
(این عید بر عاشقان مبارک)

*****************************************

تا خدا هست و خدایی می کند، مجتبی مشکل گشایی می کند.

*****************************************

ماه رحمت، سفره اش گسترده شد
زنده از فیضش جهان مرده شد
آسمان پرگشته از شادی و شور
آمده از لطف حق میلاد نور

*****************************************

شمس عفت زگریبان، قمر آورده برون
نخله ی فاطمه، اول ثمر آورده برون
بوالحسن را حسنی داده خداوند و حسن
از افق، رخ پی اهل نظر آورده برون
آمد آن ماه که ماه رمضان کرد دو نیم
چون نبی معجز شق القمر آورده برون

*****************************************

دوش بر گوشم رسید این مژده از جان آفرینم
کاید از ره آن نگار دلنواز و نازنینم
گفتم ای مه از کدامین آسمان باشی؟ بگفتا
شمس ایوان ولایت، عُروَة الوثقای دینم
من همان ماه تمامم، جلوه ی ماه صیامم
شاهد صلح و قیامم، وجه رب العالمینم
طاعات قبول*عیدتون مبارک

*****************************************

آمده نوگل ولا / روح و روان مصطفی / نور دو چشم مرتضی
فروغ چشم من رسد / زینت انجمن رسد / حسن رسد، حسن رسد
شاه جوانان جهان/ امام جمله انس و جان / قدم گذارد به جهان
ز مقدم او، زمین چو گلشن، بگو به زهرا، چشم تو روشن

*****************************************

دلخواسته هایتان را آرزو كنید ؛‌میلاد كریم اهل بیت (علیهم السلام) فرا رسیده است

*****************************************

امام حسن علیه السلام : بهترین نیکویی، اخلاق نیکو است. میلادش مبارك

*****************************************

بنگر به مرتضی که در این ماه روزه را
با بوسه از لب پسر افطار می کند

*****************************************

امشب خوان ماه رمضان به یمن قدوم کریم اهل بیت (علیهم السلام) گسترده تر است. هوشیار باشید که بی نصیب از کنارش نگذرید.

*****************************************

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم): به حسن(علیه السلام) شکوه و جذبه و وقار و به حسین(علیه السلام) بخشندگی و رحمت خود را بخشیدم

*****************************************

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم): فرزند صالح گلی است که خدا به بندگانش می‌دهد. دو گل من در دنیا حسن و حسین اند

*****************************************

جان به جانان عرض کردن عاشقان را عار نیست
مفلسان را با کریمان کارها دشوار نیست
میلاد امام حسن(علیه السلام) مبارك

*****************************************

ماه دل آرای نیمه رمضان را، پانزده روز است به انتظار نشسته ایم و به کرامت و مهربانی ‌اش محتاجیم

*****************************************

می خواست تا چشم و چراغ دین، شما باشی
بعد از علی میراث دار مصطفی باشی
مثل نسیمی مهربان و مثل باران، سبز
آمیزه ای از رحمت و جود و سخا باشی میلاد کریم اهل بیت(علیهم السلام) مبارک.

*****************************************

هر طرف می گذرم بانگ طرب می شنوم
ز آنکه میلاد حسن، نور دل بوالحسن است

*****************************************

حَسَن، آینه حُسن خداوندی است؛ تصویر زیبایی خداوند است که در صورت خاکی نقش بسته است.

*****************************************

مجتبی، در آغوش پاک‏ترین مادران عالم چشم به جهان گشود و میوه قلب رسول اللّه‏ شد.

*****************************************

آمد و کرامت را از پدر آسمانی‏ اش آموخت و چراغ کرامتش را برای اهل زمین برافروخت

*****************************************

ثمره زندگی علی و فاطمه، پا به جهان خاکی گذاشت. خاک تا افلاک غرق نور و سرور شود

*****************************************

از بزرگواری کریم اهل بیت (علیهم السلام) به دور است که هنگام نیاز و حاجت کسی، کرامت خویش بپوشاند و در انعام و اکرام به او بخل ورزد پس دست التماس ما و دامان کریمانه او!

*****************************************

پانزده روز ریاضت را در این ماه طاعت، یک نفس دویده ‏ایم تا در بشارت ولادت او، مژده عشق بشنویم و مژدگانی مهر بگیریم.

*****************************************

شب قدر رمضان گرچه بسی پر قدر است *** دارد این ماه ولیکن سحری بهتر از این
چونکه در نیمه این مه پسری زاد بتول *** کس نزاده است و نزاید پسری بهتر از این
رمضان! ‌ای که دهی مژده میلاد حسن! *** به خدا نیست به عالم خبری بهتر از این
مجتبی لؤلؤ تاج «مَرَج البحرین» است *** نیست در رشته خلقت گهری بهتر از این
رست پیغمبر از آن تهمت ابتر بودن *** نیست بر رشته طوبا ثمری بهتر از این
بگذر آهسته‌تر ‌ای ماه حسن!‌ای رمضان *** عمر ما را نبود چون گذری بهتر از این
گرچه مشمول عنایات تو بوده است «حسان» *** یا حسن کن به محبان نظری بهتر از این

*****************************************

حسن یعنی کسی که نوری از زهرا به تن دارد
جهان، عشق رسول الله و او عشق حسن دارد
کرامت می‌کنی هر مستمندی بر درت آید
که صاحب‌خانه مانند تو باشد، در زدن دارد

************************************

شب میلاد تو هر شاخه گل را که بو کردم
به جان مادر تو یاس‌ها بوی حسن دارد

*********************************


ادامه مطلب



[ شنبه 5 خرداد 1397  ] [ 8:31 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 

جوانان بهشت را سید است او

اگر تو طالب حلمی ز وی جو

منم محتاج لطف آل اطهر

شفاعت کن اماما روز محشر

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

پیامک/تبریک فرخنده میلاد امام حسن مجتبی(ع)

 

 

سلام بر لحظه ‏هایی که تو را آوردند!

سلام بر لب‏های رسول اللّه‏ که میلاد تو را به درگاه پروردگار،

سبحه گفت و نام یگانه‏ات را از دست جبرئیل گرفت و در گوش عصمتت زمزمه کرد!

سلام بر لبخند سرافراز علی علیه‏السلام ، که در طلوع تو اتفاق افتاد!

سلام بر تو، امامتِ فردای پس از علی!

سلام بر تو، شباهتِ بی‏شائبه محمدی!

سلام بر اقیانوس کرامت و سخاوتی که از دامان «کوثر» و «ابوتراب» برخاست.

تا خدا هست و خدایی می کند، مجتبی مشکل گشایی می کند.

مهمانی حق چه باصفا شد

میلاد امام مجتبی شد

(این عید بر عاشقان مبارک)

.

ماه رحمت، سفره اش گسترده شد

زنده از فیضش جهان مرده شد

آسمان پرگشته از شادی و شور

آمده از لطف حق میلاد نور

میلاد حسن (ع) خسرو دین است امشب

شادی و سرور مؤمنین است امشب

از یمن قدوم مجتبی(ع) طاعت ما

مقبول خداوند مبین است امشب

میلاد نور، در نیمه ی ماه نور، بر عاشقان نور مبارکباد.

آمده نوگل ولا / روح و روان مصطفی / نور دو چشم مرتضی

فروغ چشم من رسد / زینت انجمن رسد / حسن رسد، حسن رسد

شاه جوانان جهان/ امام جمله انس و جان / قدم گذارد به جهان

ز مقدم او، زمین چو گلشن، بگو به زهرا، چشم تو روشن

روزه داران به رهش جان و دل ایثار کنید

امشب از جام تولای وی افطار کنید

میلاد کریم اهل بیت مبارک

در جود و کرم دست خدا هست حسن(ع)

دست همه را وقت عطا بست حسن(ع)

نومید نگردد کسی از درگه او

زیرا که کریم اهل بیت است حسن(ع)

بر خوان رحمت خداوند، امروز دست کریم تو ساقی سعادت است

و ما نه تشنه طهور که جرعه نوش ظهور رُخت به صف ایستاده ایم

در ضیافت الهی چهره زیبایت نقاب خلقت را گسست

 یعنی که خداوند به وجود کریمت بندگانش را خواهد نواخت

تو مگو ما را بدان شه بار نیست

با کریمان کارها دشوار نیست

میلاد امام حسن(ع) مبارک

هر طرف می گذرم بانگ طرب می شنوم

زآنکه میلاد حسن، نور دل بوالحسن است

از حریم فاطمه در نیمه ماه صیام

چهره ماه حسن تابید با وجه حسن

حَسَن، آینه حُسن خداوندی است

تصویر زیبایی خداوند است که در صورت خاکی نقش بسته است

از بزرگواری کریم اهل بیت علیه‏السلام به دور است که هنگام نیاز و حاجت کسی،

کرامت خویش بپوشاند و در انعام و اکرام به او بخل ورزد

پس دست التماس ما و دامان کریمانه او!

پانزده روز ریاضت را در این ماه طاعت

، یک نفس دویده ‏ایم تا در بشارت ولادت او

مژده عشق بشنویم و مژدگانی مهر بگیریم

او که از اشراق مهربانیها طلوع کرده و در بستر بخشندگی، دامن گسترده است.

او که در اولین تصویر زمینی‏اش، تبسمی شیرین به آینه نگاه پدر و مادر هدیه داده است

او که اولین نواده نبوت است و نخستین زاده امامت

از نسل نور است و زاده خورشید، از تبار هدایت است و قافله‏سالار مهر و امید

ماه دل‏آرای نیمه رمضان را،

 پانزده روز است به انتظار نشسته‏ایم و به کرامت ومهربانیاش محتاجیم

چقدر این دستان زخم‏خورده، به دستگیری کریم اهل‏بیت محتاج است

ای تو با قلبم صمیمی یا حسن / تو کریم بن کریمی یا حسن
داری از زهرا نشان یا مجتبی / مهربانی دل رحیمی یا حسن. . .

میلاد کریم اهل بیت مبارک



چو بر نیمه رسید ماه مبارک / بیامد لطفی از رب تبارک
شبر،نیکو خصال و ماه صورت / کریم و اسوه در زهد و بلاغت. . .


جوانان بهشت را سید است او / اگر تو طالب حلمی ز وی جو
منم محتاج لطف آل اطهر / شفاعت کن اماما روز محشر. . .


مژده ای دل نور چشم مرتضی آمد خوش‌آمد / شام میلاد امام مجبتی آمد خوش آمد
غم مخور ای دل که در ماه دعا و استجابت / بهر تأثیر دعا، روح دعا آمد خوش آمد. . .




رمضان، بهشت خدا شده ز گل جمال تو یا حسن

یم علم و حکمت و معرفت، نمی از کمال تو یا حسن
تو علی، تو فاطمه، تو حسن، تو حسین یا که محمدی؟

که عیان جلالت پنج‌تن، بُوَد از جمال تو یا حسن. . .



آمد چو به نیمه ماه پرفیض صیام / شد طلعت مجتبی عیان چون مه تام
با روی حسن خوی حسن جلوه نمود / فرزند ابوالحسن امام بن امام. . .




گویند که گرد مَه، ‌زمین می‌گردد / دور فلک و عرش برین می‌گردد
خورشید، جمال مجتبی را دیده است / حیران شده است و این چنین می‌گردد
میلاد دومین اختر تابتاک آسمان ولایت مبارک




سلام ای حُسن عالمتاب، ‌ای روح سحر سیما

 سلام ای آیه مظلوم، ای غم، سوره زیبا
سلام ای دومین خورشید، ای روشن‌ترین امید

بتاب ای عصمت روشن، بتاب ای عصمت زیبا


سرشار شمیم اهل بیت آمده است

شادی به حریم اهل بیت آمده است
جوشان شده است چشمه فیض خدای

میلاد کریم اهل بیت آمده است. . .


ماهِ روزه بود و ماه‌پاره‌ای از ورای ابرها پدید شد
آفریدگار عشق و عقل نیز شادمان از آنچه آفرید شد
مجتبی که شیعه رسول بود، اولین ودیعه بتول بود
از نهاد مرتضی حلول کرد بعد از آن مدینه رو سپید شد

میلاد حسن(ع) خسرو دین است امشب
شادی و سرور مؤمنین است امشب
از یمن قدوم مجتبی(ع) طاعت ما
مقبول خداوند مبین است امشب

‌خواسته‌ هايتان را به آرزو كنيد؛ ميلاد کريم اهل بيت است

ميلاد کريم سبزپوش آل فاطمه، تنهاترين سردار لشکر حيدر و غريب شهر پيامبر تهنيت باد.

من اسير کرم گل پسر فاطمه ام

حسني ام بنويسيد به روي کفنم

بر خوان رحمت خداوند، امروز دست کريم تو ساقي سعادت است

 و ما نه تشنه طهور که جرعه نوش ظهور رُخت به صف ايستاده ايم.

بر ما بتاب اي جريان زلال کرامت. ميلاد امام حسن مبارك

بيا بر آستان رويش به هواي شعله رويم که بارقه نگاهش را به دستان خالي ما صدقه دهد.

ميلاد مجتبي است بيا تا به خرمي

امشب بساط جشن ولادت به پا کنيم

الهي دلبر دور از وطن کو؟

شب جشن حسن، ابن الحسن کو؟


حسن ای لعل لبت آب حیات 
حسن ای مظهر حُسن و بَرکات 
حسن ای جلوه نور اَزَلی 
شه دارین، ولیّ بن ولی 
حسن ای مظهر اسماء خدا 
حسن ای زیب ده عرش علا 
دین و قرآن زتو پاینده شده 
از تو احکام خدا زنده شده


مظهر نور و صفات کبریایی ای حسن 
علت پیدایش ارض و سمائی ای حسن 
قدسیان را سیّد و سالار و یار و سروری 
خاکیان را مُلتجا و رهنمایی ای حسن 
تو گل مینویی و ریحانه باغ بهشت 
از جلالت عرش را، زینت فزایی ای حسن 
خو حَسن، طینت حسن، ظاهر حسن، باطن حسن 
در حقیقت رحمت بی‏منتهایی ای حسن 
قد حسن، قامت حسن، صورت حسن، سیرت حسن 
حَبَّذا آینه ایزد نمایی ای حسن


نیمه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب 
چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب 
آسمان سطح زمین را عطر و عنبر بیز کرده 
لاجرم با روضه رضوان شباهت دارد امشب 
رحمت بی‏منتهای دوست می‏بارد به عالم 
بس که خیر و برکت و فیض و سعادت دارد امشب 
این شب قدر است یا روز وصال قرب یزدان 
بر شب قدر از شرف آری فضیلت دارد امشب 
جشن میلاد حسن در عرش اعلا گشته برپا 
زین سبب بر لیلة‏الاسرا شباهت دارد امشب 
سیّد خیل جوانان بهشت آمد به دنیا 
مرحبا بر سایر شبها سیادت دارد امشب 
حق عطا کرده زکوثر گوهری مر بندگان را 
زین عطا بر بندگان خویش منت دارد امشب

سلام ای حُسن عالمتاب، ‌ای روح سحر سیما

سلام ای آیه مظلوم، ای غم، سوره زیبا

سلام ای دومین خورشید، ای روشن‌ترین امید

بتاب ای عصمت روشن، بتاب ای عصمت زیبا

میلاد نور مبارک

ماهِ روزه بود و ماه‌پاره‌ای از ورای ابرها پدید شد

آفریدگار عشق و عقل نیز شادمان از آنچه آفرید شد

مجتبی که شیعه رسول بود، اولین ودیعه بتول بود

از نهاد مرتضی حلول کرد بعد از آن مدینه رو سپید شد

. شد عید حسن که اشرف اعیاد است
ذکر صلوات بهترین اوراد است
شادند اگر جمله محبان، نه عجب
زیرا که دل آل محمد(ص) شاد است

. آیینه ی حق نمای ایزد آمد
روشنگر بزم حی سرمد آمد
در عرش برین فرشتگان می گویند:
میلاد حسن، سبط محمد آمد


خدایا! بحق مولود ماه آمرزش، از تمام گناهان ما بگذر/ آمین.

ای شیعه، زمان فخر و عزت آمد
چون یوسف اهل بیت عصمت آمد
او سبط محمد است و فرزند علی
یعنی که کریم آل عترت آمد

نوری ز حریم مرتضی آمده است
با حلم و وقار مصطفی آمده است
فرمان اجابت دعا در این ماه
از یمن قدوم مجتبی آمده است.

. ماه مهمانی خدا، میلاد کریم اهل بیت(ع)، و لحظه ناب افطار = اجابت دعا به توان سه


شادی عیدانه تان افزایشی، و التماس دعا سفارشی!

ماه رحمت، سفره اش گسترده شد
زنده از فیضش جهان مرده شد
آسمان پر گشته از شادی و شور
آمده از لطف حق میلاد نور
*ولادت باسعادت ماه تابان ماه خدا، امام حسن مجتبی مبارک*

امشب علی و فاطمه لبخند میزنند

پیوسته بوسه بر رخ فرزند می زنند

این سبط مصطفی است به دامان دخترش

این زاده علی است فرا دست همسرش

این روح فاطمه است که بگرفته در برش

این طفل مجتبی است در آغوش مادرش

این حاصل تلاقی دو بهر رحمت است

در یم ولایت و دریای عصمت است

خـتــر خـتــم رســولان پـــســـری آورده اســـت
کـه جـمـالـش حـسـن و نـام نـکـویش حسن است
ســروی آزاد عــیـــان گـشـتـه کــه از خـرمیـش
جـلـوه ی بـاغ بـهـشـت است و صفای چمن است
شـهــر یـثـرب شـده فـرخـنـده ز مـیــلاد حــســن
وز تـجـلـی رخ او بـر مـه و خور طعنه زن است
تـهـنــیـت گــوی مــلائــک بــزمــیــن آمـــده انـد
که فضا خوش نفس از مشگ و عبیر ختن است
شـیــعــیــان شــاد و فـرحـنـاک ز مـولـود حسن
شادمان خاطـر سرگشته ی هر مرد و زن است
صـبــر ایــوب فــرامـوش شــد از خــاطــره هــا
دیـده ی خـلـق جـهـان خـیره به صبر حسن است
پـســر فــاطــمـه از مــهــر بــه یــاران نـظــری
دیـده هـا سـوی تـو ای دلـبـر شیرین سخن است
تـو «حـیاـتی» چه غـم از وحشت محشـر داری
کـه حـسـن روز جـزا دافـــع رنـج و مـحـن اسـت


گل های قلبم را نثارتان می کنم.

 هر آنچه شادی دارم با گلدسته های شهرم

 با نفس های گرم و مهربانِ مردمم

 در این روز قشنگ به شما تقدیم می کنم

اگر روزی می شد. به ملاقات شما می آمدم

. اخلاص و کنیزی ام را با عطر و بوی مسلمانی و عطر معرفت شیعه بودنم

 که مرهون بزرگواری و محبت باطنی شما به من است

 در خاک بقیع مطهرتان نثار می کردم

. کاش می شد روزی آن حصار های دشمنی را از کنار مزارتان جمع می کردم

 و به جای آن اشک های چشمانم را با هر چه در وجودم بود نثار خاک مقدس شما می کردم.

آن روز دیگر به جرم شیعه بودن کنار مقبرة شما با حسرت به مکان دفنتان نگاه نمی کردند

غربتتان در بقیع در جوار حرم مطهر حضرت محمد- صلی الله علیه و آله و سلم

و در کنار مقبره های سه امام بزرگواردیگر نمایانگر تنهایی شماست

و من سعی می کنم با تحصیل معرفت واقعی شما به خودم و عزیزانم جبران کنم


ادامه مطلب



[ شنبه 5 خرداد 1397  ] [ 8:24 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

"میلادباسعادت امام حسن مجتبی (ع)  مبارک باد"

 

 مجموعه: زندگینامه بزرگان دینی


 

ولادت امام حسن,امام حسن مجتبی

امام حسن (ع) در سال سوم هجرت و در شب نیمه ماه رمضان متولد شد

 

در سال سوم هجرت و در شب نیمه ماه رمضان ـ که بهترین ماه های خداست ـ خانه امیرالمؤمنین و فاطمه علیهماالسلام میزبان قدوم مولود مبارکی شد که شادی را با خود به خانه وحی آورد. در این شب فرخنده، سبط اکبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، حضرت امام حسن علیه السلام چشم به جهان گشود و شهر مدینه را غرق نور کرد.


مژده میلاد
هنگامی که امام حسن علیه السلام به دنیا آمد رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در سفر بودند و امیرالمؤمنین و فاطمه علیه السلام چشم به راه بازگشت. ایشان پیامبر پس از مراجعت از سفر، طبق معمول ابتدا به خانه فاطمه علیهاالسلام وارد شد. هنگامی که خبر تولد نوزاد را به ایشان دادند، شادمانی وجود حضرت را فرا گرفت.


نام گذاری کودک
هنگامی که کودک را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آوردند، حضرت رو به علی علیه السلام کرده، فرمود: «آیا او را نام گذاری کرده ای؟» عرض کرد: «من در نام گذاری وی بر شما پیشی نمی گیرم». رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «من هم در نام گذاری بر خداوند سبقت نمی جویم». در این هنگام جبرئیل از آسمان فرود آمد و از سوی خدای متعال به وی تهنیت گفت و سپس اظهار داشت: «خداوند تو را فرمان داده که نام پسر هارون، «شبر» را بر او بگذاری». حضرت فرمود: «زبان من عربی است». جبرئیل عرض کرد: نامش را «حسن» بگذار و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم او را «حسن» نامید.


شرافت نسب
حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام اولین مولودی است که از نظر شرافت نسب هیچ کسی به پای او نمی رسد. جد بزرگوارش پیامبر و خاتم الانبیا، پدر گرامی اش اولین امام و سیدالاوصیا، و مادر مکرمش، صدیقه اطهر سیدة النساست. هیچ کس قبل از امام حسن علیه السلام دارای چنین شرافت نسب و خاندانی نبوده است. او در مکتب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و امیرالمؤمنین علیه السلام رشد یافت و در دامان برترین زنان عالم، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، بزرگ شد.


کنیه و القاب حضرت
کنیه آن حضرت «ابومحمد» بوده است. جد بزرگوارش او را «ابومحمد» خطاب می نمود و کنیه دیگری برای آن حضرت ذکر نشده است.

اما برخی از القاب آن حضرت بدین شرح است: زکیّ، مجتبی، سیّد، تقی، نقی، طیّب، ولی و برّ مشهورترین این القاب، مجتبی و تقی است و نیز سیّد، که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم امام حسن علیه السلام را بدان ملقب فرموده اند.


ریحانه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم
می توان گفت بهترین و شادترین دوران زندگانی امام حسن علیه السلام همان دورانی است که با رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم گذشت. امام حسن علیه السلام حدود هفت سال و شش ماه از عمر شریفش را در کنار جد بزرگوارش سپری نمود و از محبت های بی دریغ و بسیار ایشان بهره برد. علاقه و محبت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به حسن و حسین علیه السلام به جایی رسیده بود که آن دو کودک را «ریحانه» می خواند و در جواب یکی از صحابه که عرض کرد: «ای رسول خدا، آیا ایشان را دوست داری؟»، فرمود: «چگونه ایشان را دوست ندارم این دو تن گل های خوش بوی من از دنیا هستند و من آن دو را می بویم»، و همین مضمون را درباره امام حسن علیه السلام فرمودند: «به راستی که او گل خوش بوی من در دنیاست و به راستی که این پسر من سیّد و آقاست».


شأن و مقام امام حسن علیه السلام در کودکی
بزرگی منش و سترگی روح آن امام، چندان بود که پیامبر ارجمند اسلام صلی الله علیه و آله وسلم او را با کمی سن، در برخی از عهدنامه ها گواه می گرفت. آن گاه که پیامبر به امر خدا، با اهل نجران، به مباهله برخاست، امام حسن و امام حسین و حضرت علی و فاطمه علیهاالسلام را نیز به فرمان خدای، همراه خویش برد و آیه تطهیر در پاک دامنی آن گرامیان فرود آمد.


شباهت به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم
حضرت امام حسن علیه السلام از نظر صورت و سیرت در بین ائمه اطهار علیه السلام شبیه ترین آنان به رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم است. وقتی امام حسن علیه السلام به دنیا آمد شباهت بسیاری به جد بزرگوارش داشت و این شباهت بعدها در چهره، رفتار و گفتار آن حضرت بیشتر نمایان شد. علاوه بر چهره جذاب و نورانی، راه رفتن و صحبت کردن حضرت نیز مانند پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بود. حُسنِ خلق، کرامت، جوان مردی، یتیم نوازی و دیگر سجایای اخلاقی را نیز آن حضرت از جدّ گرامی اش به ارث برده بود. شیخ مفید در کتاب معروف خود، ارشاد، آورده است: «و حسن علیه السلام چنان بود که از نظر خلقت و سیرت و سیادت شبیه ترین مردم به رسول خدا بود».


آقای جوانان اهل بهشت
در روایات بسیاری نقل شده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به امام حسن و امام حسین علیه السلام محبت فراوان داشت و می فرمود که آن دو سید جوانان اهل بهشت هستند. هم چنین در روایتی آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «هرکس دوست دارد به آقای جوانان اهل بهشت بنگرد، به حسن بنگرد». و این گفتار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نیز مشهور است که فرمود: «اهل بهشت همگی جوان هستند» و این تذکر پیامبر به این دلیل است که عده ای فکر نکنند که برای پیران اهل بهشت نیز سیّد و آقایی خواهد بود. چنان که امام جواد علیه السلام فرمود: «به خدا سوگند، در بهشت پیری وجود ندارد؛ بلکه همگی جوان هستند».


فضایل امام حسن علیه السلام در کلام امام سجاد علیه السلام
امام سجاد علیه السلام می فرمایند: حسن بن علی بن ابی طالب علیه السلام در زمان خود از همه عابدتر، زاهدتر و با فضیلت تر بود و هرگاه حج می رفت، پیاده، و چه بسا پابرهنه می رفت و هرگاه مرگ را به خاطر می آورد می گریست، و هرگاه رستاخیز و زنده شدن را از نظر می گذراند، اشک از دیده می ریخت و هرگاه گذر از صراط را در اندیشه می آورد، گریان می شد... و هرگاه به نماز بر می خاست، تنش در برابر خداوند عزوجل به لرزه می افتاد و هرگاه بهشت و دوزخ را به یاد می آورد چونان مار گزیده بی تابی می کرد و از خداوند، بهشت را طلب می کرد و از آتش دوزخ به او پناه می برد. او هرگاه عبارت «یا ایّهاالذین امنوا» را از قرآن می خواند، می گفت: «لبیک اللهم لبیک». 

ولادت امام حسن,امام حسن مجتبی

حضرت امام حسن مجتبی (ع)  اولین مولودی است که از نظر شرافت نسب هیچ کسی به پای او نمی رسد

  
پرهیزگاری امام حسن علیه السلام
امام حسن علیه السلام توجهی ویژه به خداوند داشت. آثار این توجه را گاه از چهره او به هنگام وضو درمی یافتند: چون وضو می گرفت رنگ می باخت و به لرزه می افتاد. می پرسیدند که چرا چنین می شوی؟ می فرمود: «آن را که در پیشگاه خدا می ایستد جز این سزاوار نیست». از امام ششم علیه السلام نقل می کنند که فرمود: «امام حسن علیه السلام هم عابدترین مردمان زمان خویش بود و هم با فضیلت ترین. چون به یاد مرگ و... رستاخیز می افتاد. آن قدر می گریست تا بی حال می شد. پیاده و گاه پابرهنه، 25 بار به خانه خدا رفت».


شجاعت امام حسن علیه السلام
در بیان شجاعت امام حسن علیه السلام همین بس که او تربیت یافته شیر خدا، علی علیه السلام است که در جنگ ها به دشمن پشت نمی کرد و تا دشمن را به هلاکت نمی رساند، از پای نمی نشست. امام حسن علیه السلام نیز که از کودکی همراه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم جنگ ها دیده بود و از پدر جنگاوری آموخته بود، در پیکار بسیار دلاور بود.


بردباری امام علیه السلام
امام حسن علیه السلام بسیار بردبار و شکیبا بودند. این صفت حضرت در برخورد با مشکلات و مصائب و نیز در روبه رو شدن با جاهلان و دشمنان بسیار آشکار بود. مردی از اهل شام به تحریک معاویه امام علیه السلام را به باد دشنام گرفت. پس از این که آن مرد ساکت شد، امام علیه السلام او را سلام گفته، فرمودند: «به گمانم در این شهر غریب هستی. اگر نیازمند خانه هستی به تو منزل دهیم، و اگر نیاز به مالی داری آن را در اختیارت می کنیم. اگر گرسنه ای سیرت سازیم و اگر نیاز دیگری داری کمکت کنیم». مرد شامی از عمل زشت خود پشیمان شد و در حالی که می گریست گفت: «تو و پدرت نزد من مبغوض ترین مردم بودید و اینک محبوب ترین آنها هستید». و این گونه مردی جاهل و فریب خورده با برخورد حلیمانه امام حسن علیه السلام هدایت یافت و در جمع دوستان اهل بیت علیه السلام درآمد.


کرامت و بخشندگی امام علیه السلام
کرم و سخاوت امام حسن مجتبی علیه السلام به حدی بود که در روایت آمده است که هیچ گاه سائلی را رد نکرد و در برابر درخواست او «نه» نگفت. به همین دلیل است که او را «کریم آل طه» می خوانند.

هنگامی که به ایشان عرض شد: «چرا هیچ سائلی را رد نمی کنید؟» فرمود: «من سائل درگاه خدا و راغبِ پیشگاه اویم و شرم دارم که خود درخواست کننده باشم و سائلی را رد کنم». و نیز می فرمود: «بهترین روزهای جوانمرد روزی است که از او چیزی درخواست شود».


فروتنی همراه با سخاوت
روایت شده است که حسن بن علی علیه السلام بر گروهی از فقرا گذشت که تکه نان های بر زمین نهاده و گرد یکدیگر نشسته بودند و از آن برمی داشتند و می خوردند. این جماعت به امام علیه السلام گفتند: ای پسر دختر رسول خدا، بفرمایید. حضرت فرود آمد و فرمود: «خداوند مستکبران را دوست ندارد» و همراه آنان به خوردن نشست تا از خوردن دست کشیدند. سپس امام علیه السلام آنها را به مهمانی دعوت کرد و اطعامشان نمود و جامه شان بخشید. امام علیه السلام چون از این کار فراغت یافت، فرمود: «فضیلت و برتری از آنهاست؛ زیرا آنها جز آنچه ما را بدان اطعام کردند، نداشتند ولی ما بیش از آن چه دادیم، داریم». این مطلب فروتنی فراوان امام علیه السلام را نشان می دهد.

 

منبع: hawzah.net


ادامه مطلب



[ شنبه 5 خرداد 1397  ] [ 8:22 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

۴ وصیت حضرت خدیجه(س) هنگام رحلت/ دلداری پیامبر(ص) به فاطمه(س) در سوگ از دست دادن مادر

زمانی که خدیجه(س) رحلت کرد، حضرت فاطمه(س) که پنج سال بیشتر نداشت گِرد پدر می‌گشت، خود را به دامان ایشان می‌آویخت، بهانه مادر می‌گرفت و دل دردمند پدر را آتش می‌زد. پیامبر (ص) جز سکوت چیزی نداشت در این هنگام جبرئیل نازل شد.

 

4 وصیت حضرت خدیجه(س) هنگام رحلت/ دلداری پیامبر(ص) به فاطمه(س) در سوگ از دست دادن مادر

به گزارش گروه رسانه هایخبرگزاری تسنیم، دهمین روز از ماه مبارک رمضان، دهمین سال بعثت و سه سال پیش از هجرت تاریخی پیامبر اکرم (ص) خدیجه کبری(س) نخستین بانوی مسلمان تاریخ، دعوت حق را لبیک گفت.

در سال دهم بعثت حضرت خدیجه کبری(س) از شدت ضعف و ناراحتی در شعب ابی‌طالب، پیامبر را تنها می‌گذارد. حضرت خدیجه(س) در فاصله سی یا سی و پنج روز پس از رحلت عموی پیامبر، ابوطالب، از دنیا می‌رود و بدین ترتیب، هر دو یار رسول خدا، او را تنها می‌گذارند.

وصیت‌های خدیجه (س)

حضرت خدیجه(س) در آخرین لحظات زندگی وصایایی به شرح زیر به پیامبر اکرم نمود:

1ـ برای او دعای خیرکند.

2ـ او را به دست خود در خاک قرار دهد.

3ـ پیش از دفن در قبر او وارد شود.

4ـ عبایی را که به هنگام نزول وحی بردوش داشت، روی کفن او قرار دهد حضرت خدیجه که همه اموال منقول و غیرمنقولش را به حبیب خود بخشیده بود، در مقابل فقط یک عبا مطالبه نمود. حضرت خدیجه (س) در آن لحظات آخر در مورد حضرت زهرا (س) ابراز نگرانی کرد، اسماء بنت عمیس تعهد نمود که در شب زفاف او به جای خدیجه نقش مادری ایفا کند.

خوف خدیجه (س) از مرگ

حضرت خدیجه سلام‌الله علیها بیست و چهار سال با پیامبر اکرم(ص) زندگی کرد و سرانجام در بستر بیماری قرار گرفت. با اینکه حضرت خدیجه(س) نهایت فداکاری را برای اسلام نمود، و به طور مکرر از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله به او مژده ی بهشت داده شد، در عین حال خائف بود، و در آستانه ی مرگ، از ترس خدا هراسان بود، و خود را بنده ی کوچک و ناچیزی می‌دانست، و از درگاه خدا می‌خواست که در عالم قبر و برزخ خشنود شود، از پیامبر(ص) تقاضای دعا و طلب مغفرت نمودن داشت، و از آن حضرت می‌خواست که هنگام مرگ و خاک سپاری، او را مورد لطف خاص قرار دهد، در قبرش بخوابد، و با این کار، رحمت الهی را وارد قبر سازد و…. .

در آن هنگام فاطمه سلام‌الله علیها حدود پنج سال داشت، گویا خدیجه(س) شرم داشت از پیامبر(ص) تقاضای دیگر کند، فاطمه(س) را واسطه قرار داد، به او فرمود: «دختر جان! نزد پدر برو، و از او بخواه پیکرم را با یکی از روپوش‌های خود کفن نموده و بپوشاند.» 

فاطمه(س) واسطه شد و این تقاضای خدیجه(س) نیز روا شد. این تقاضای خدیجه(س) از اینرو بود تا آن لباس موجب نورهایی از رحمت الهی شود و او را در عالم برزخ و روز قیامت خشنود سازد.

حضرت رسول(ص) که بر بالین این بانوی بزرگوار حاضر بود، ضمن گفت‌وگوی با وی فرمود: خدا تو را با مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم برابری داده است. وقتی روح حضرت خدیجه(س) به سوی جهان جاودان پر کشید پیامبر(ص) سخت گریست.

چون در «حَجُون» قبری برای خدیجه کبری(س) کندند، پیامبر (ص) خود به راه افتاد؛ همچنان که اشک از چشمانش می‌بارید داخل قبر شد و خوابید، افزون‌تر از قبل گریست و او را دعا کرد. آنگاه برخاست و با دست خویش همسرش را در قبر گذاشت. حضرت فاطمه سلام الله علیها ، یادگار امّ‌المؤمنین حضرت خدیجه(س) گِرد پدر می‌گشت،

خود را به دامان ایشان می‌آویخت، بهانه مادر می‌گرفت و دل دردمند پدر را آتش می‌زد.

پیامبر (ص) جز سکوت چیزی نداشت؛ جبرئیل نازل شد و گفت: ای پیامبر، به فاطمه بگو خدا برای مادرت قصری از لؤلؤ ساخته که درونش آشکار است و در آنجا هیچ سختی و تلخی نیست. به این ترتیب فرشته الهی پایان رنج‌ها و محنت‌های حضرت خدیجه سلام‌الله علیها را اعلام کرد.

وفات حضرت خدیجه(س) به فاصله اندکی از رحلت اندوه‌بار حضرت ابوطالب(ع) رخ داد، پیامبر اکرم (ص) آن سال را «عام الحزن» نام نهاد و در واقع یک سال اعلام عزای عمومی نمود.

آرامگاه حضرت خدیجه(س) در قبرستانی در مکه است. رحلت خدیجه برای پیغمبر (ص) مصیبتی بزرگ بود؛ زیرا خدیجه یاور پیغمبر خدا (ص) بود و به احترام او بسیاری به حضرت محمد(ص) احترام می‌گذاشتند و از آزار ایشان خودداری می‌کردند.

فرزندان حضرت خدیجه(س)

ابن هشام می نویسد: «فرزندان خدیجه (س) از پیامبر (ص) عبارتند از: رقیه، زینب، ام کلثوم، فاطمه، قاسم، طیب و طاهر. پیامبر (ص) از همسران متعدد خود، تنها از خدیجه (س) دارای فرزند بود، و یک فرزند نیز به نام ابراهیم از همسر دیگرش «ماریه ی قبطیه» داشت.

منبع:فارس

انتهای پیام/

 

 

 


ادامه مطلب



[ شنبه 5 خرداد 1397  ] [ 12:41 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

وفات حضرت خدیجه(س) تسلیت وتعزیت باد...

حضرت خدیجه (س) سه سال قبل از هجرت بیمار شد. چون بیماری خدیجه شدت یافت، عرض کرد: یا رسول الله! چند وصیت دارم: من در حق تو کوتاهی کردم، مرا عفو کن. پیامبر (ص) فرمود: هرگز از تو تقصیری ندیدم و نهایت تلاش خود را به کار بردی. در خانه ام بسیار خسته شدی و اموالت را درراه خدا مصرف کردی.

عرض کرد: یا رسول الله! وصیت دوم من این است که مواظب این دختر باشید؛ و به فاطمه زهرا (س) اشاره کرد. چون او بعد ازمن یتیم و غریب خواهد شد. پس مبادا کسی از زنان قریش به اوآزار برساند. مبادا کسی به صورتش سیلی بزند. مبادا کسی بر اوفریاد بکشد. مبادا کسی با او برخورد غیر ملایم و زننده ای داشته باشد. اما وصیت سوم را شرم می کنم برایت بگویم. آن را به فاطمه عرض می کنم تا او برایت بازگو کند. سپس فاطمه را فراخواند و به وی فرمود: نور چشمم! به پدرت رسول الله بگو: مادرم می گوید: من از قبر در هراسم؛ از تو می خواهم مرا درلباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، کفن کنی.

پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر (ص) عرض کرد. پیامبر اکرم (ص) آن پیراهن را برای خدیجه فرستاد و او بسیار خوشحال شد. هنگام وفات حضرت خدیجه، پیامبراکرم (ص) غسل و کفن وی را به عهده گرفت. ناگهان جبرئیل درحالی که کفن از بهشت همراه داشت، نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله، خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: ایشان اموالش را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده بگیریم. حضرت خدیجه (س) در سن 65 سالگی در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج از شعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم کرد. پیغمبر خدا (ص) شخصا خدیجه را غسل داد، حنوط کرد و با همان پارچه  ای که جبرئیل  از طرف خداوند عزوجل برای خدیجه آورده بود، کفن کرد. رسول  خدا (ص) شخصا درون قبر رفت، سپس خدیجه را در خاک نهاد و آنگاه سنگ لحد را در جای خویش استوار ساخت. او بر خدیجه اشک می ریخت، دعا می کرد و برایش آمرزش می طلبید. آرامگاه خدیجه درگورستان مکه در «حجون » واقع است.

وفات حضرت خدیجه(س) تسلیت وتعزیت باد

خدمات حضرت خدیجه سلام الله علیها به اسلام

حضرت خدیجه علیها السلام در 24 سال زندگی مشترک با پیامبر گرامی اسلام (ص)، خدمات بسیاری برای آن بزرگوار و دین اسلام انجام داد. حمایت های مالی، روحی، عاطفی از حضرت محمد صلی الله علیه و آله، تصدیق و تأیید پیامبر در روزگاری که هیچ کس تأییدش نمی کرد و یاری ایشان در برابر آزار مشرکان، گوشه هایی از این خدمات ارزشمند است. حضرت خدیجه علیها السلام پس از ازدواج با پیامبر، دارایی اش را به ایشان بخشید تا آن را هرگونه می خواهد مصرف کند. رسول گرامی اسلام در این زمینه می فرماید: «هیچ ثروتی به اندازه ثروت خدیجه علیهاالسلام برای من سودمند نبود.»

حضرت خدیجه علیها السلام، این بانوی بزرگوار نه تنها از عمق جان به رسالت پیامبر ایمان آورد، بلکه او را در برابر سختی ها و تکذیب مشرکان و بدخواهان یاری داد. تا زنده بود، اجازه نداد آزار و شکنجه مشرکان بر رسول خدا صلی الله علیه و آله سخت آید. هنگامی که رسول الله صلی الله علیه و آله با باری از مصیبت و اندوه به خانه می آمد، خدیجه او را دلداری می داد و نگرانی را از ذهن و خاطرش می زدود. اموال حضرت خدیجه علیها السلام به عنوان ابزاری مناسب از همان ابتدا در خدمت اسلام و پیشرفت آن قرار گرفت. جالب این که آخرین بخش از دارایی خدیجه توسط امیر مؤمنان (ع) در سفر هجرت به مدینه صرف شد. سفر اکثر مسلمانان با اموال خدیجه ممکن شد. آخرین آن ها هم قافله ای بود که امیر المؤمنین (ع) آن را سرپرستی کرد.

تولد حضرت فاطمه سلام الله علیها

امام صادق علیه السلام می فرمود: «وقتی خدیجه علیهاالسلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به همسری برگزید، زنان مکّه به دلیل دشمنی با آن حضرت، از او دور شدند، آنان نه تنها به خدیجه علیهاالسلام سلام نمی کردند؛ حتّی از رفت و آمد زنان دیگر هم جلوگیری می نمودند. به این ترتیب وحشتی عجیب بر وجود خدیجه مستولی شد؛ البته او بیشتر از این می ترسید که به پیامبر صلی الله علیه و آله آسیبی برسانند. وقتی خدیجه به فاطمه حامله شد، فاطمه در شکم مادر با او سخن می گفت و مونس مادر بود و او را به صبر توصیه می فرمود امّا خدیجه این حالت را از پیامبر مخفی می داشت تا آن که روزی حضرت داخل شد و شنید که خدیجه با کسی سخن می گوید. حضرت به اطراف نگریست؛ امّا کسی را ندید، پرسید:, ای خدیجه! با چه کسی سخن می گویی؟، خدیجه در پاسخ به کودکی که در شکم داشت، اشاره کرد و پاسخ داد:, فرزندی که در شکم دارم، با من سخن می گوید و مونس من است.، حضرت فرمود: در همین لحظه جبرییل به من خبر داد که این فرزند دختر است. او و نسل او طاهر، بابرکت و خجسته است و خداوند نسل مرا از او به وجود خواهد آورد. از نسل او امامان دین متولّد می شوندو حق تعالی بعد از قطع وحی، آن ها را جانشین خود در زمین قرار می دهد.

نخستین بانوی مسلمان

در نقل علی بن ابراهیم-از محدثین شیعه-آمده است که در تفسیر آیه مبارکه: «فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکین» چنین گوید: این آیه در مکه نازل شد پس از گذشت سه سال از نبوت رسول خدا (ص) و ماجرا از این قرار بود که مقام نبوت روز دوشنبه بر رسول خدا (ص) نازل شد وعلی علیه السلام روز سه شنبه مسلمان شد و پس از او خدیجه دختر خویلد همسررسول خدا (ص) مسلمان شد... و در نقل کتاب «طرف» سید بن طاووس که از کتاب وصیة عیسی بن مستفاد از حضرت موسی بن جعفر از پدرش امام صادق علیهما السلام روایت کرده اینگونه است که رسول خدا (ص) آن دو را با یکدیگر به اسلام دعوت فرمود و آن دو با همدیگر یکباره ایمان آورده اسلام را پذیرفتند...

ازدواج با پیامبر صلی الله علیه و آله

نجابت محمد بن عبدالله که از اصیل ترین قبایل عرب «بنی هاشم» بود، و استعداد و لیاقت و شخصیت ممتاز و شهرتی که در امانت داری داشت، او را زبانزد خاص و عام کرده بود. به طوری که «محمد امین» خوانده می شد. این اخبار و گزارش ها باعث شد که خدیجه شیفته حسب و نسب و لیاقت و سخصیت و خصال پسندیده او شود. همین جهات نیز موجب گردید که خدیجه زنی به نام «نفیسه» دختر «علیه» را واسطه قرار دهد تا آمادگی او را برای ازدواج با محمد به اطلاع وی برساند.

بعضی از مورخان معتقدند که خدیجه خود موضوع را با «محمد امین» در میان گذاشت، و به گفته «ابن هشام» مورخ مشهور به وی گفت: «عموزاده من! به واسطه خویشاوندی که میان من و تو وجود دارد، و عظمت و احترامی که در نزد قوم خود داری، و امانت و خوینیکو و راستگوئی که در تو هست، می خواهم صریحا به تو بگویم که مایلم به همسری تو درآیم» . پیغمبر موضوع را با ابوطالب عمویش در میان گذاشت، و ابوطالب نظر موافق خو را اعلام داشت «نفیسه» بانوی واسطه نیز آمادگی «محمد امین» را به خدیجه خبر داد، و به دنبال آن مجلس عقد باشکوهی در خانه خدیجه تشکیل شد

زندگی نامه حضرت خدیجه سلام الله علیها
خدیجه پیش از ظهور اسلام از زنان بر جسته قریش بشمار می رفته است تا آنجا که او را طاهره و سیده زنان قریش می خواندند. پیش از آنکه به عقد رسول اکرم در آید نخست زن ابو هاله هند بن نباش بن زراره و پس از آن زن عتیق بن عائذ از بنی مخزوم گردید. وی از ابو هاله صاحب دو پسر و از عتیق صاحب دختری گردید. اینان برادر و خواهر مادری فاطمه (ع) اند.

پس از این دو ازدواج، با آنکه زنی زیبا و مالدار بود و خواهان فراوان داشت، شوی نپذیرفت و با مالی که داشت به بازرگانی پرداخت. تا آنگاه که ابو طالب از برادرزاده خود خواست او هم مانند دیگر خویشاوندانش عامل خدیجه گردد، و از سوی او به تجارت شام رود و چنین شد. پس از این سفر تجارتی بود که به زناشوئی با محمد (ص) مایل گردید، و چنانکه میدانیم او را به شوهری پذیرفت. چنانکه بین مورخان شهرت یافته و سنت نیز آنرا تایید میکند، خدیجه به هنگام ازدواج با محمد (ص) چهل سال داشت. ولی با توجه به تعداد فرزندانی که از این ازدواج نصیب او گشت، می توان گفت، تاریخ نویسان رقم چهل را از آن جهت که عدد کاملی است انتخاب کرده اند. در مقابل این شهرت، ابن سعد باسناد خود از ابن عباس روایت می کند که سن خدیجه هنگام ازدواج با محمد (ص) بیست و هشت سال بوده است.

فرزندان حضرت خدیجه سلام الله علیها

در تعداد فرزندان حضرت خدیجه (س)، میان مورخان اختلاف است. به گفته مشهور: ثمره ازدواج رسول خدا و خدیجه، شش فرزند بود. 1- هاشم 2- عبدالله به این دو «طاهر» و «طیب »می گفتند. 3- رقیه 4- زینب 5- ام کلثوم 6- فاطمه

رقیه بزرگترین دخترانش بود و زینب، ام کلثوم و فاطمه به ترتیب پس از رقیه قرار داشتند. پسران خدیجه پیش از بعثت پیامبر (ص)، بدرود زندگی گفتند. ولی دخترانش، نبوت پیامبر (ص) را درک کردند.

گروهی از محققان معتقدند: قاسم و همه دختران رسول خدا (ص) پس از بعثت به دنیا آمدند و چند روز پس از پیامبر خدا (ص) به  مدینه هجرت کردند.

شناسنامه حضرت خدیجه سلام الله علیها
حضرت خدیجه(س) از قبیلة قریش بود. پدرش «خُوَیلد» و مادرش «فاطمه بنت زائده» بود که هر دو از ریشه دارترین و اصیل ترین خاندان های عرب در حجاز به شمار می رفتند. خویلد بن اسد بن عبد العزی بن - قصی بن کلاب، از تیره ای معروف و از محترمان قریش است. خویلد در دوره جاهلیت مهتر طائفه خود بود. در جنگ فجار دوم، در روزی که بنام شمطه معروف است، و در آن روز قریش آماده جنگ با کنانه شد، ریاست طائفه اسد را داشت. نوشته اند هنگامی که تبع می خواست حجر الاسود را به یمن ببرد، خویلد با او به نزاع برخاست. این ایستادگی نشان دهنده موقعیت ممتاز او در آن عصر است. پسر عموی خدیجه ورقة بن نوفل از کاهنان عرب بوده است و چنانکه نوشته اند از کتابهای ادیان پیشین اطلاع داشت.

 

 

 

[عکس]

 

منبع:hawzah.net

 

 

 

 


ادامه مطلب



[ شنبه 5 خرداد 1397  ] [ 12:21 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 18 :: 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 3750771 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب