مشاهیر ایران و جهان

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15 منبع :

سید احمد خاتمی محل تولد : سمنان‌ شهرت تابعیت : ایران تاریخ تولد : 1339/2/18 زندگینامه علمی سید احمد خاتمی‌ در هجدهم‌ اردیبهشت‌ 1339 در سمنان‌ متولد شد، پدرش‌ مرحوم‌ سید مهدی‌ خاتمی‌ انسانی‌ متعهد و متدین‌ بوده‌ و در میان‌ اقوام‌، معروف‌ به‌ تقوی‌ و غیرت‌ دینی‌ بود وی‌ در سال‌ 1364 از دنیا رفت‌. ما در ایشان‌ خانم‌ طیبه‌ سادات‌ خاتمی‌، بانویی‌ متدین‌، مؤمن‌ و مأنوس‌ با قرآن‌ و ادعیه‌ است‌ و هم‌ اکنون‌ (آذر 1383) در قید حیات‌ است‌. خاندان‌ خاتمی‌ از سادات‌ معروف‌ سمنان‌اند و جد اعلای‌ آنان‌ مرحوم‌ سید هاشم‌ همواره‌ مورد علاقه‌ و محبت‌ مردم‌ بوده‌ که‌ همچنان‌ مردم‌ ذکر خیر او را دارند. سید احمد خاتمی‌ در سال‌ 1351 تحصیل‌ علوم‌ حوزوی‌ را در مدرسه‌ علمیه‌ صادقیه‌ سمنان‌ آغاز کرد و به‌ مدّت‌ دو سال‌ در آنجا دروس‌ مقدماتی‌ را نزد اساتید آن‌ حوزه‌ به‌ پایان‌ برد و در سال‌ 1354 به‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌ هجرت‌ کرد و جهت‌ استحکام‌ بیشتر دروس‌ اکثر درسهایی‌ را که‌ در حوزه‌ سمنان‌ خوانده‌ بود نزد ادیب‌ بزرگ‌ مرحوم‌ مدرس‌ افغانی‌ که‌ به‌ تازگی‌ از نجف‌ آمده‌ بود، مجدداً تکرار کرد و سپس‌ دروس‌ سطح‌ را از اساتید بزرگ‌ حوزه‌ همانند مرحوم‌ آیت‌ الله ستوده‌، آیت‌ الله اشتهاردی‌، آیت‌ الله خزعلی‌، آیت‌ الله بنی‌ فضل‌ و... به‌ پایان‌ برد و سپس‌ در درس‌ خارج‌ حضرات‌ آیات‌ شیخ‌ جواد تبریزی‌، محمد فاضل‌ لنکرانی‌، میرزا هاشم‌ آملی‌، وحید خراسانی‌، شبیری‌ زنجانی‌ و... شرکت‌ کرده‌ و به‌ مدّت‌ هفده‌ سال‌ در درس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ این‌ حضرات‌ شرکت‌ نمود. در فلسفه‌ و کلام‌ از حضرات‌ آیات‌: شیخ‌ یحیی‌ انصاری‌ شیرازی‌، حسن‌ زاده‌ آملی‌، جوادی‌ آملی‌، ابراهیم‌ امینی‌ بهره‌ برده‌ است‌. در تفسیر از حضرت‌ آیت‌ الله مشکینی‌، آیت‌ الله خزعلی‌ بهره‌مند شده‌ است‌ و در درس‌ نهج‌ البلاغه‌ از آیت‌ الله حسین‌ نوری‌ همدانی‌ بهره‌ برده‌ است‌ او از درس‌ فلسفی‌ «شناخت‌» از محضر شهید آیت‌ الله مطهری‌ بهره‌مند شده‌ است‌ و در فن‌ خطابه‌ از محضر خطیب‌ گرانقدر مرحوم‌ حجة‌ السلام‌ و المسلمین‌ آقای‌ شیخ‌ محمد تقی‌ فلسفی‌ استفاده‌ نموده‌ است‌. تدریس‌ وی‌ از سال‌ 1364، تدریس‌ دروس‌ حوزوی‌ را به‌ صورت‌ عمومی‌ شروع‌ کرده‌ است‌. اگر چه‌ قبل‌ از آن‌ به‌ طور خصوصی‌ چند دوره‌ کتب‌ مقدمات‌ (جامع‌ المقدمات‌، سیوطی‌، مغنی‌، مختصر المعانی‌ و...) را تدریس‌ کرده‌ بود. تا کنون‌ 4 دوره‌ معالم‌ الاصول‌، 7 دوره‌ اصول‌ الفقه‌، 3 دوره‌ شرح‌ لمعه‌، 2 دوره‌ مکاسب‌، 3 دوره‌ رسائل‌ و اینک‌ (آذر 1383) مشغول‌ پنجمین‌ دوره‌ تدریس‌ کفایة‌ الاصول‌ است‌. وی‌ مدت‌ ده‌ سال‌ است‌ که‌ به‌ تدریس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ اشتغال‌ دارد، دوره‌ اول‌ تدریس‌ خارج‌ اصول‌ را به‌ اتمام‌ رسانده‌ و اینک‌ (آذر 1383) مشغول‌ تدریس‌ دوره‌ دوم‌ خارج‌ اصول‌ است‌ و از کتابهای‌ فقهی‌ بخشهایی‌ از کتاب‌ قصاص‌ و دیات‌ و تقریبا تمام‌ کتاب‌ الحج‌ را تدریس‌ کرده‌ و اینک‌ اشتغال‌ به‌ تدریس‌ خارج‌ کتاب‌ صلوة‌ دارد. در این‌ مدت‌ صدها طلبه‌ از محضر وی‌ بهره‌مند شده‌ و همچنان‌ استفاده‌ می‌کنند. وی‌ در کنار تدریس‌ علوم‌ مصطلح‌ حوزوی‌ از سال‌ 1365 به‌ تدریس‌ سیره‌ پیامبر و امامان‌ (آذر 1383) در روزهای‌ تعطیل‌ (پنج‌ شنبه‌ها) رو آورد که‌ در سال‌ 1380 یکدوره‌ از این‌ دروس‌ به‌ پایان‌ رسید و اینک‌ سه‌ سال‌ است‌ که‌ پنج‌ شنبه‌ها تفسیر زیارت‌ جامعه‌ را دنبال‌ می‌کند. وی‌ در سال‌ 1367 به‌ دستور برخی‌ از بزرگان‌ حوزه‌ درس‌ تفسیر شروع‌ کرد و اینک‌ شانزدهمین‌ سال‌ این‌ درس‌ است‌ که‌ هر شب‌ پس‌ از نماز مغرب‌ و عشاء، در مدرس‌ امام‌ مدرسه‌ فیضیه‌ دائر است‌ و تا کنون‌ تفسیر 8 جزء قرآن‌ به‌ پایان‌ رسیده‌ (تفسیر جزء آخر و 7 جزء اول‌) و اینک‌ مشغول‌ تفسیر هشتمین‌ جزء قرآن‌ کریم‌ (سوره‌ انعام‌) می‌باشند. تا کنون‌ 1660 جلسه‌ تفسیری‌ داشته‌اند، درس‌ تفسیر نهج‌ البلاغه‌ نیز در ایام‌ تعطیل‌ داشته‌اند که‌ حدود دو سال‌ است‌ بحث‌ موضوعی‌ «امام‌ علی‌ (ع‌) و مخالفان‌ حکومت‌» را از نگاه‌ مولی‌ در نهج‌ البلاغه‌ دنبال‌ می‌کنند. خوشبختانه‌ نوار کاست‌ این‌ درسها (گرچه‌ نه‌ به‌ کیفیت‌ عالی‌) موجود است‌. وی‌ کار اصلی‌ خود راتدریس‌ دانسته‌ و سخت‌ علاقه‌مند به‌ آن‌ است‌ به‌ گونه‌ای‌ که‌ در ایام‌ تحصیل‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ کار دیگری‌ را جای‌ آن‌ قرار نمی‌دهد. در سخنرانیهای‌ وی‌ هم‌ قرآن‌ و هم‌ روایات‌ و هم‌ مسائل‌ سیاسی‌ در حد نیاز هست‌. وی‌ در صدا و سیمای‌ جمهوری‌ اسلامی‌ تا کنون‌ صدها برنامه‌ اجراء کرده‌ است‌ و امت‌ مسلمان‌ ما استقبال‌ خوبی‌ از خطابه‌های‌ وی‌ داشته‌ و دارند. سید احمد خاتمی‌ به‌ عنوان‌ استاد راهنما و داور در رسالة‌ سطح‌ چهار و سطح‌ سوّم‌ حوزه‌ و نیز به‌ عنوان‌ استاد راهنما در مؤسسه‌ پژوهشی‌ امام‌ خمینی‌ و دانشکده‌ شهید محلاتی‌ سپاه‌ خدمت‌ می‌کنند و تا کنون‌ رساله‌ متعددی‌ را در عرصه‌ معارف‌ دینی‌، فعالیتهای‌ سیاسی‌، راهنمایی‌ و ساماندهی‌ کرده‌ است‌. سید احمد خاتمی‌ قبل‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ همگام‌ با رهبر کبیر انقلاب‌ اسلامی‌ امام‌ خمینی‌ در ستیز با رژیم‌ منحط‌ پهلوی‌ بود و با ایراد خطابه‌های‌ حماس‌ علیه‌ آن‌ رژیم‌ سیاه‌ نقش‌ مفیدی‌ در روشنگری‌ مردم‌ ایفاء کرد و بعد از پیروزی‌ انقلاب‌ عمده‌ راهی‌ را که‌ برای‌ خود برگزید کار فرهنگی‌ بود که‌ از طریق‌ تدریس‌ ق‌، خطابه‌، تألیف‌ آنرا دنبال‌ کرد. وی‌ موضع‌ سیاسی‌ خود را "موضع‌ ولایت‌ فقیه‌" قرار داده‌ است‌ تا زمانی‌ که‌ امام‌ راحل‌ در قید حیات‌ بودند همراهی‌ با آن‌ امام‌ بزرگوار و اینک‌ همراهی‌ با مقام‌ معظم‌ رهبری‌ مدظله‌ العالی‌ وجهه‌ همت‌ اوست‌. وی‌ در کنار کار فرهنگی‌ در عرصه‌هایی‌ که‌ نیاز بوده‌ است‌ موضع‌گیری‌های‌ مناسب‌ سیاسی‌ داشته‌ که‌ در روزنامه‌ و جرائد کشور منعکس‌ شده‌ است‌. او در طول‌8 سال‌ دفاع‌ مقدس‌ در مواقع‌ مورد نیاز در جبهه‌های‌ حاضر شده‌ و به‌ وظیفه‌ خود عمل‌ نموده‌ است‌.سید احمد خاتمی‌ هم‌ اکنون‌ عضو جامعه‌ مدرسین‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌، عضو کمیسیون‌ حوزه‌ آن‌ جامعه‌ نماینده‌ مردم‌ کرمان‌ در مجلس‌ خبرگان‌ رهبری‌، عضو هیأت‌ رئیسه‌ مجلس‌ خبرگان‌، عضو هیأت‌ مدیره‌ مرکز تحقیقات‌ کامپیوتری‌ علوم‌ اسلامی‌، عضو شورایعالی‌ مجمع‌ جهانی‌ اهل‌ بیت‌ (ع‌) ، عضو شورای‌ سیاستگذاری‌ فرهنگی‌ آن‌ مجمع‌ می باشد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

در 1287 در تهران متولد شد. پس از انجام تحصیلات متوسطه از طرف دولت به اروپا اعزام شد و در بلژیك در رشته حقوق لیسانس و دكترا دریافت كرد و مدتى در بروكسل به تدریس اشتغال داشت. بعد از ورود به ایران وارد وزارت دارایى شد و پس از چندى ریاست دفتر وزارتخانه مزبور را متصدى شد. مدتى هم كمیسیون ارز بود تا به ریاست دفتر نختست‏وزیرى منصوب گردید. در 1323 در كابینه محمد ساعد معاون نخست‏وزیر شد و پس از چند ماهى ساعد او را به وزارت پیشه و هنر و بازرگانى منصوب نمود. در كابینه صدرالاشراف وزیر كشاورزى شد و در 1327 در دور دوم نخست‏وزیرى ساعد به وزارت كار تعیین گردید. در كابینه‏هاى على منصور و سپهبد رزم‏آرا نیز همان سمت را داشت. نخعى در كابینه رزم‏آرا از وزارت كار كناره‏گیرى كرد و به خارج رفت. مدت كوتاهى هم مدیر عامل سازمان برنامه شد. وى چندى هم در دانشكده حقوق تدریس مى‏كرد. از سال 1332 در اروپا متوطن شد و با سازمانهاى بین‏المللى همكارى داشت. روى هم رفته مرد زرنگى بود. در 1364 درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

معروف به امیر موثق، فرزند محمد باقرخان امیر تومان، تحصیلات نظامى خود را در روسیه انجام داده است و پس از مراجعت از روسیه داخل قراقخانه شد و درجات نظامى را طى نمود. در 1295 ش با درجه سرتیپى رئیس ستاد دیویزیون قزاق شد و بعد تا 1300 تدریجا درجه میرپنجى و امیر تومانى گرفت و به او لقب امیرموثق داده شد. در كودتاى 1299 فرمانده آتریاد قزوین بود و در 1300 در تركیبات جدید قشون درجه سرتیپى گرفت و به ریاست مدارس كل نظام منصوب گردید. دانشكده افسرى و دبیرستان نظام را به سبك كشورهاى اروپائى دائر نمود. غالب امراى ارتش از شاگردان امیرموثق هستند و او حق تعلیم بر آنها دارد. در 1306 ش به جاى سرتیپ حبیب‏الله خان شیبانى به ریاست ستاد ارتش رسید و ریاست مدارس نظام نیز با او بود. در 1310 درجه سرلشكرى گرفت. تا سال 1313 ریاست ستاد را تصدى مى‏كرد. در این سال سرلشكر ضرغامى به ریاست ستاد و او به وزارت جنگ در كابینه فروغى معرفى شد و تا 1315 در این سمت بود. در این سال جاى خود را به سرلشكر امیرفضلى داد و خود به ریاست بازرسى مالى منصوب شد. در شهریور 1320 پس از بازداشت سرلشكر احمد نخجوان وزیر جنگ وقت سرلشكر محمد نخجوان براى چند روزى عهده‏دار وزارت جنگ شد. در 1321 پس از تشكیل مجدد دانشگاه جنگ به ریاست آنجا منصوب و هفت سال در آن سمت باقى بود. در فروردین 1327 درجه سپهبدى به او اعطا شد. امیرموثق در حقیقت چهارمین سپهبد ایران محسوب مى‏شود. قبل از او فقط سپهبد امیراحمدى، سپهبد شاه‏بختى و سپهبد یزدان پناه به این درجه رسیده بودند. در همان سال جهانبانى و رزم‏آرا درجه سپهبدى دریافت كردند. پس از تشكیل مجلس سنا در 1328 سپهبد محمد نخجوان سناتور انتصابى شد و در 1331 به استاندارى خوزستان رسید و از 28 مرداد به بعد دیگر كارى به او ارجاع نشد. نخجوان تألیفاتى هم دارد كه مهمترین آنها دو جلد كتاب جنگ بین‏الملل دوم و تاریخ جنگ تركیه و یونان است. امیرموثق از یك خانواده قفقازى است كه پس از جنگ‏هاى ایران و روس به ایران مهاجرت كردند و تمام آنها در خدمت ارتش ایران بوده‏اند. همسر امیر موثق دختر مرحوم میرزا احمدخان علاءالدوله بود. وفات او در سال 1354 ش در 86 سالگى اتفاق افتاد. شایع است كه ژنرال آیرن ساید قبل از پیشنهادى كودتاى 1299 به رضاخان به امیر موثق مراجعه و او را براى این كار نامزد مى‏كند ولى امیرموثق از قبول آن خوددارى مى‏نماید. امیرموثق در 25 مرداد 1332 كه شاه فرار كرد تلگراف تبریكى به دكتر مصدق مخابره و به او از این توفیق تبریك مى‏گوید. پس از بازگشت شاه مورد تنفر قرار گرفت و دیگر به او شغلى ارجاع نشد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

سرلشكر احمد نخجوان در 1275 در تهران متولد شد. پدرش میرپنج على خان از افسران ارشد قزاقخانه بود و نسبت به تعلیم و تربیت فرزند خویش توجهى خاص داشت و از این رو او را به مدارس درجه اول تهران فرستاد و علاوه بر آن معلمین خوصى نیز براى تعلیم فرزندش انتخاب نمود، بطورى كه احمد در نوجوانى زبان فرانسه و ادبیات فارسى و ریاضیات را در حد كامل فرا گرفت و سپس به شیوه خانوادگى وارد مدرسه قزاقخانه شد و دوره مدرسه مزبور را پایان داد و در 1294 به درجه افسرى رسید. خدمت وى در انجام امور محوله و شركت در جنگ‏هاى متعدد داخلى و ابراز رشادت موجب شد درجات افسرى را خیلى زود طى نماید بطورى كه در سال 1300 در 25 سالگى درجه سرهنگى گرفت و در لشكر یك مركز به ریاست اركان جرب منصوب گردید. در 1302 سردار سپه وزیر جنگ عده‏اى از افسران را براى ادامه تحصیلات به اروپا فرستاد، از جمله سرهنگ احمد نخجوان براى آموزش فن خلبانى به فرانسه رفت و دوره مدرسه مزبور را با موفقیت كامل طى كرد و با یك دستگاه هواپیماى خریدارى شده عازم ایران گردید. وى در همان سال طى فرمانى مأمور تأسیس نیروى هوایى در ارتش ایران شد. در 1307 در 32 سالگى درجه سرتیپى گرفت و همچنان رئیس نیروى هوایى بود. در 1308 كه شورش عشایر فارس ابعاد گسترده‏ترى پیدا كرد از تهران سرتیپ احمد نخجوان فرمانده نیروى هوایى و سرتیپ فضل‏الله زاهدى رئیس امنیه كل مملكت به دستور رضاشاه عازم فارس شدند تا براى جلوگیرى از شورش چاره‏اندیشى كنند ولى كوشش آنها به جایى نرسید و رضاشاه تمام مأمورین دولت در فارس را به تهران احضار نمود. اكبر میرزا صارم‏الدوله والى فارس، سرتیپ محمد حسین فیروز فرمانده قواى اصفهان، سرتیپ زاهدى رئیس امنیه و سرتیپ احمد نخجوان فرمانده نیروى هوایى را به زندان انداخت. سرتیپ نخجوان پس از مدتى كوتاه مورد عفو واقع شده و به كار خود بازگشت. در 1310 نیز مجددا از كار بركنار شد و به جاى وى سرتیپ كوپال تعیین گردید. سرتیپ نخجوان چند ماهى بیكار بود تا اینكه به كار خود بازگشت. در 1315 سرتیپ احمد نخجوان به معاونت اول وزارت جنگ منصوب گردید و در 1318 عضو فرهنگستان شد و ریاست كمیسیون اصطلاحات ادارى با او بود. در آبان ماه 1318 در كابینه دكتر احمد متین دفترى به كفالت وزارت جنگ معرفى شد و در فروردین 1319 درجه سرلشكرى گرفت. در كابینه بعدى كه به ریاست على منصور تشكیل شد كفالت وزارت جنگ با او بود. به دنبال حمله شوروى و انگلیس به مرزهاى ایران و از بین بردن نیروى دریایى ایران و متلاشى شدن لشكرها روز پنجم شهریور ماه 1320 شوراى عالى جنگ به ریاست سرلشكر احمد نخجوان با حضور امراء ارتش و چند تن از وزیران تشكیل جلسه داد و سرانجام پس از بحث مفصل و نگرش به تمام جهات تشخیص داده شد كه قواى نظامى ایران حتى براى چند روز نیز آمادگى براى جنگ ندارد و لذا تصمیم به ترك مخاصمه گرفته شد و شوراى مزبور نظریه خود را مبنى بر لغو نظام وظیفه و آزادى سربازان زیرپرچم از پادگان‏ها اعلام نمود و قرار شد براى حفاظت وزارتخانه‏ها و سازمان‏هاى دولتى سرباز پیمانى با ماهى 35 تومان حقوق استخدام شود. این تصمیم روز هشتم شهریور به امضاء اعضاى شوراى ارتش رسیده و دستور آزادى سربازان وظیفه صادر شد. وقتى نظریه شورا توسط سرلشكر ضرغامى رئیس ستاد به شاه داده شد وى دستور داد امضاءكنندگان طرح روز نهم شهریور در سعدآباد حضور بهمرسانند. ساعت دو بعدازظهر روز نهم شهریور طبق قرار قبلى امراء امضاكننده طرح در سعدآباد حضور یافتند و رضاشاه در حالى كه از این تصمیم به شدت عصبانى بود امراء امضاكننده را به شدت مورد عتاب و ضرب و شتم قرار داد. سرلشكر احمد نخجوان كه براى مجاب ساختن شاه به توجیه این تصمیم پرداخته بود مورد غضب شاه واقع مى‏شود و شاه با شمشیر، او و سرتیپ على ریاضى را بشدت مضروب و مجروح مى‏نماید و دستور مى‏دهد تا اسلحه كمرى او را براى كشتن دو افسر ارشد بیاورند. سرانجام سرلشكر احمد نخجوان و سرتیپ ریاضى در سعدآباد زندانى مى‏شوند و روز بعد به زندان دژبان منتقل مى‏گردند. رضاشاه سرلشكر محمد نخجوان (امیر موثق) را به جاى سرلشكر احمد نخجوان به كفالت وزارت جنگ منصوب نموده به وى دستور مى‏دهد دادگاهى تحت ریاست شاه تشكیل داده تا كلیه امرائى كه طرح آزادى سربازان و استخدام سرباز پیمانى را امضاء نموده‏اند محاكمه و مجازات شوند. روز بعد سرتیپ عبدالمجید فیروز رئیس دادرسى ارتش به اتفاق حسن معاصر دادستان ارتش شاه را ملاقات نموده و متذكر مى‏شوند كه طبق قانون چون فرماندهى كل قوا با پادشاه است لذا شاه نمى‏تواند رئیس دادگاه باشد و در نتیجه‏ى این توضیحات سرلشكر امیر فضلى به ریاست دادگاه منصوب مى‏گردد. حسن معاصر دادستان ارتش از همان روز امر بازپرسى را شخصا برعهده گرفته و دقیقا موضوع را تحت بررسى قرار مى‏دهد و سرانجام دادستان ارتش نتیجه رسیدگى و بازجویى خود را طى گزارشى در 25 شهریور به شاه تسلیم مى‏نماید. در گزارش دادستان آمده بود كه امضاءكنندگان طرح استخدام سرباز پیمانى عمل خلافى انجام نداده و براى حفظ تهران چاره‏اى جز اتخاذ چنین رویه‏اى وجود نداشته است. دادستان در گزارش خود ضمن تجلیل از خدمات سرلشكر احمد نخجوان و سرتیپ على ریاضى براى آنان قرار موقوفى تعقیب صادر مى‏كند ولى رضاشاه قبل از اینكه گزارش را رویت كند مستعفى و از تهران خارج شده بود و در نتیجه جانشین او گزارش دادستان را تأیید نموده و دستور داد نخجوان و ریاضى از زندان مرخص و درجه آنها اعاده شود. سرلشكر احمد نخجوان پس از آزادى از زندان از طرف محمد على فروغى در تاریخ 30 شهریور ماه به سمت وزیر جنگ به شاه و مجلس معرفى شد و تا نیمه‏هاى آذر وزیر جنگ بود. پس از آن به ریاست دفتر نظامى شاه منصوب گردید و مدتى در دفتر نظامى شاه بود تا به ریاست بازرسى ناحیه غرب منصوب شد. در 1322 و 1323 در دو نوبت مجددا رئیس هواپیمایى شد وى آن شوق و علاقه را نداشت و به تقاضاى شخصى بازرس هوایى وزارت جنگ شد و در حدود 1326 بازنشسته شد. مرگ وى در 1345 اتفاق افتاد. نخجوان در جوانى با دختر میرپنج محمد باقرخان برادر سردار مخصوص پیوند زناشویى بست و صاحب دو دختر و دو پسر شد یكى از دختران وى در جوانى در دریا غرق شد. فرزندان ذكورش على و جعفر هر دو فن خلبانى آموختند و در درجه سرهنگى بازنشسته شدند. نخجوان مردى ادیب و دانشمند و صحیح‏العمل و وطنخواه بود و از مال دنیا طرفى نیست و حین‏الفوت در منزل كوچكى در خیابان دربند زندگى مى‏كرد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

در 1304 در تهران متولد شد. پس از اتمام دوره‏ى ابتدائى و متوسطه براى ادامه‏ى تحصیلات عازم انگلستان شد و در رشته‏ى فرآورده‏هاى نفتى مهندس شد و قریب 8 سال تحصیلات وى در انگلستان بطول انجامید. پس از بازگشت به ایران، در شركت ملى نفت ایران استخدام شد. هنگامى كه امیرعباس هویدا بعنوان مدیر ادارى و عضو هیئت مدیره نفت انتخاب شد، عده‏اى از جوانان تحصیلكرده‏ى شركت نفت را دور خود جمع كرد و تقریبا باندى تشكیل داد و یكى از آنها همین فرخ نجم‏آبادى بود. در كابینه‏ى حسنعلى منصور كه امیرعباس هویدا به وزارت دارائى تعیین شد، در نخستین روزهاى انتصاب خود، فرخ نجم‏آبادى را از شركت نفت به وزارت دارائى منتقل نمود و پست مهم نفت و امتیازات را با مقام مدیر كلى به نجم‏آبادى سپرد. نجم‏آبادى دو سال در آن سمت بود تا اینكه در 1344 به ریاست شركت مخابرات منصوب گردید. دو سال هم در آن سمت بود. در 1346 از طرف هوشنگ انصارى وزیر اقتصاد، به معاونت آن وزارتخانه معرفى شد و پس از چندى مقام معاونت كل و قائم مقامى وزارت اقتصاد را برعهده گرفت و سرانجام در سال 1353 به وزارت جدیدالتأسیس صنایع و معادن منصوب گردید و پس از سقوط كابینه‏ى هویدا شغلى به وى ارجاع نشد. نجم‏آبادى با دختر ابراهیم كاشانى وزیر پیشین بازرگانى و مدیر اسبق بانك مركزى ازدواج كرد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

در سال 1273 در تهران متولد شد. پس از انجام تحصیلات ابتدائى و متوسطه وارد مدرسه‏ى علوم سیاسى شد و بعدها نیز لیسانس از دانشكده حقوق دریافت كرد. در 1297 به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و اولین سمتش منشیگرى امین تذكره مازندارن بود و چندى در ادارات مختلف وزارت امور خارجه مشغول بود تا نایب سوم و بعد نایب دوم سفارت ایران در بروكسل شد. پس از اتمام این مأموریت مدیر دایره مطالعات امور قضائى اداره چهارم سیاسى گردید و مدتى بعد به كفالت اداره حقوقى و سازمان ملل منصوب گردید و زمانى كفیل اداره مستشارى وزارت امور خارجه بود تا اینكه رایزن سفارت ایران در بغداد شد. پس از آن رایزنى سفارت ایران در تركیه به عهده‏ى او قرار گرفت. سایر مشاغل وى در بقیه خدمت بشرح زیر ایت: ریاست اداره حقوقى و امور عهود، ریاست دفتر وزارتى، رئیس كارگزینى، رایزن سفارت ایران در پاریس با مقام وزیر مختارى، مشاور وزارت امور خارجه، رئیس اداره امور كنسولى با حفظ مقام وزیر مختارى. نجم پس از مدتى به معاونت وزارت امور خارجه منصوب شد و چندین سال در آن سمت باقى ماند. آخرین شغل وى در وزارت امور خارجه، سفیر كبیرى ایران در كشور لبنان بود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

معروف به نجم‏الملك در 1271 در یك خانواده منجم تولد یافت. تحصیلات قدیم را در ریاضیات و نجوم به اتمام رسانید و از مدرسه عالى علوم سیاسى فارغ‏التحصیل شد و به خدمت وزارت امور خارجه درآمد. مدارجى را در آن وزارتخانه پیمود و در 1309 به وزارت دارایى رفت و مدیر كل و معاون ادارى آن وزارتخانه شد و بعد با سمت وزیر مختار به آلمان رفت. در 1315 به ایران بازگشت و مدیر كل وزارت پیشه و هنر گردید. قریب دو سال در آن سمت بود كه وزیر مختار ایران در ژاپن شد. در 1323 سفیر كبیرى ایران در افغانستان به عهده او قرار گرفت. در 1324 در كابینه اول حكیم‏الملك وزیر پیشه و هنر شد و در كابینه بعدى وزارت امور خارجه به عهده او بود. مدتى در سازمان برنامه اشتغال داشت و سرانجام در 1326 به وزارت دارایى منصوب شد و لوایح مفیدى براى صرفه جویى به مجلس داد. او یكبار نیز سناتور بوده است و یكبار نیز سفیر ایران در فرانسه بود. آخرین سمت وى استاندارى خوزستان است. نجم‏الملك از رجال صرفه‏جو درست و مفید ایران محسوب مى‏شد و مصدر هر كارى كه بوده است براى حفظ مصالح دولت اقدام كرده و همواره با نادرستان در مبارزه بوده است. مردى به نظم و ترتیب او بین رجال 50 سال اخیر ایران كمتر مى‏توان یافت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

در 1302 در اصفهان متولد شد. تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در زادگاه خود و تحصیلات عالى را در دانشكده حقوق انجام داد و به خدت قضایى اشتغال ورزید. بعدها هم كه دوره دكتراى حقوق در تهران تشكیل شد آن دوره را هم تمام كرد و در علم حقوق دكتر شناخته شد. نجفى مراحل قضایى را از دادیارى دادسرا و عضویت على‏البدل تا ریاست شعبه دیوانعالى كشور طى نمود. بعضى از مشاغل او عبارتست از ریاست شعبه 6 دادگاه شهرستان تهران، مستشارى و ریاست شعبه استان، دادستان كل دیوان كیفر، مستشار و رئیس شعبه دیوان عالى كشور. در شهریور 1357 كه دولت شریف امامى روى كارآمد نجفى كه از دوستان و نزدیكان او بود كاندیداى وزارت دادگسترى شد ولى شاه دكتر محمد باهرى معاون وزارت دربار را به این سمت گماشت و در عوض حسین نجفى به دادستانى كل كشور منصوب گردید. باهرى در مقابل مشكلات تاب مقاونت نیاورد و استعفا داد و نجفى وزیر دادگسترى گردید. بعد از شریف امامى، ازهارى دولت تشكیل داد كه نجفى در آن كابینه هم وزیر دادگسترى بود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند حاج عبدالكریم ملك‏التجار خراسانى در 1255 در شهر مشهد متولد شد. پس از اتمام تحصیلات مقدماتى و متوسطه براى ادامه تحصیل عازم نجف اشرف شد و چند سالى در آنجا به تحصیل پرداخت ولى قبل از اتمام تحصیلات به مشهد بازگشت و به اداره املاك وسیع پدرش پرداخت و بر سر مالكیت بعضى از املاك بین او و دولت اختلاف نظر حاصل شد. ناگزیر به تهران آمد و علیه دولت به عدلیه عرضحال داد. در اواخر صدارت عین‏الدوله كه عده‏اى براى عزل او در حضرت عبدالعظیم متحصن شده بودند، او نیز با آنها همراهى كرد و چون مردى حراف بود مورد توجه بست‏نشیان واقع شد و تقریبا جزو لیدران آنها بود. پس از صدور فرمان مشروطیت مرحوم نجات به اتفاق سلیمان محسن به انتشار روزنامه حقوق پرداختند كه در حقیقت ناشر افكار مشروطه‏خواهان بود. در حكومت محمد على شاه به علت تندروى زیاد و نطق‏هاى هیجان‏انگیز چندى در زندان بسر برد. پس از فتح تهران و خلع محمد علیشاه به عضویت دادگاه انقلاب انتخاب شد و این دادگاه حكم اعدام چند نفر از حمله شیخ فضل‏الله نورى را صادر كرد. در دوره دوم مجلس شوراى ملى از طرف مردم آذربایجان به نمایندگى مجلس انتخاب شد. در همین دوره با مشاركت سلیمان محسن اسكندرى حزب دموكرات را پى‏ریزى نمود. در همین ایام به انتشار روزنامه‏اى به نام نجات پرداخت كه هر هفته دو شماره منتشر مى‏گردید و تقریبا ارگان حزب دموكرات بود و تندروى زیادى مى‏كرد. پس از دو سال انتشار به مناسبت همین تندروى‏ها توقیف شد و دیگر انتشار نیافت. در دوره سوم از طرف مردم بیرجند وكیل شد و جزو اعضاء مؤثر گروه پارلمانى دموكرات بود. در دوره چهارم مجددا از آذربایجان به وكالت مجلس رسید و در این ایام حزب سوسیالیستها را با سلیمان محسن و سید محمد صادق طباطبائى پى‏ریزى كردند. در دوره پنجم از زنجان به وكالت انتخاب گردید و جزو طرفداران سردار سپه بود و هنگام خلع قاجاریه و واگذارى حكومت موقت به رضاخان جزو طرفداران بود و رأى به خلع قاجاریه داد. پس از پایان دوره پنجم مجلس بطور كلى از سیاست كناره‏گیرى كرد و حتى از مجالست با دوستان پرهیز مى‏نمود و انزوا و خانه‏نشینى را به همه چیز ترجیح مى‏داد. در 1312 ش در 56 سالگى درگذشت و در امام‏زاده عبدالله مدفون شد. نجات طبع شعر هم داشت و گاهى اشعارى مى‏سرود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

فرزند میرزا حسن‏خان منشى‏باشى قزوینى، در 1292 در قزوین تولد یافت. پس از انجام تحصیلات مقدماتى و متوسطه به دانشكده‏ى ادبیات تهران وارد شد و لیسانس در ادبیات زبان فارسى گرفت. سپس مدتى هم در آمریكا به تحصیل اشتغال داشت و در رشته‏ى علوم ادارى درجه‏ى فوق‏لیسانس دریافت نمود. درودى خدمات ادارى خود را از وزارت كشاورزى آغاز نمود و مشاغلى در آن وزارتخانه احراز كرد. در 1342 مامور تاسیس وزارت آب و برق گردید و مدیر كل تشكیلات در آن وزارتخانه شد. سالهاى متمادى با سمت مشاور عالى در آن وزارتخانه اشتغال داشت. دو دوره نیز از طرف اهالى قزوین به نمایندگى مجلس انتخاب گردید. از وى تالیفات زیادى باقى مانده، كه مهمترین آنها مجلدات مفسرین پارسى‏گوى مى‏باشد. موسى درودى مردى دانشمند، مودب، بى‏آزار و محافظه‏كار بود. در مدت عمر نیكنامى داشت. در 72 سالگى در خیابان، موتورسیكلت سوارى با او برخورد كرد و در اثر خونریزى مغزى درگذشت. وفاتش در سال 1364 اتفاق افتاد. دشتى، على: از نویسندگان و محققین ادب فارسى، سیاستمدار و روزنامه‏نویس پرخروش عصر مشروطیت است. وى در 1272 ش در كربلا تولد یافت. پدرش شیخ عبدالحسین در كسوت روحانیت بود. مقام مدرسى داشت. گاهى در عراق و بین‏النهرین و زمانى در جنوب ایران به سر مى‏برد. فرزندش به سیره‏ى خانوادگى تحصیلات خود را از مقدمات زبان فارسى و عربى و ریاضیات در مدرسه‏ى حسینى عراق شروع كرد و تا حدود سطح ادامه داد. چندى هم در حوزه‏هاى علمى نجف و كربلا درس خارج گرفت. مخصوصا در منطق و كلام و فلسفه مطالعات عمیق‏ترى نمود و به آموزش زبانهاى خارجى نیز پرداخت. در 1298 در حكومت وثوق‏الدوله به ایران آمد. مدتى در اصفهان و شیراز اقامت گزید. در آن هنگام موضوع قرارداد ایران و انگلیس معروف به قرارداد 1919 از اهم مسائل روز بود. دشتى با قرارداد مخالفت ورزید و با نوشتن مقالات و ایراد خطابه‏ها در صف مخالفین دولت درآمد. حكومت دستور توقیف و تبعید او را صادر كرد. چند روزى در زندان به سر برد و به خارج از كشور تبعید شد ولى قبل از آنكه از مرز خارج شود، وثوق‏الدوله ساقط شد و دشتى به تهران معاودت نمود و سردبیرى روزنامه‏ى ستاره ایران را عهده‏دار شد و با نشر مقالات انتقادى و كوبنده در صف مخالفان حكومت و طرفداران آزادى و حكومت قانون قرار گرفت. در كودتاى 1299، دشتى از طرف دولت بازداشت شد و در تمام مدت حكومت سید ضیاءالدین، در زندان به سر برد. در همین مدت بود كه توانست تخیلات و مشاهدات عینى خود را تحت عنوان ایام محبس به روى كاغذ آورده و انتشار دهد. در اسفند 1300 امتیاز روزنامه‏ى شفق سرخ را گرفت و به انتشار آن مبادرت نمود. شفق سرخ كه بعدها به صورت یومیه درآمد، از جراید تندرو و بى‏باك و انتقادى آن روز بود. او در دوران انتشار روزنامه با مقامات موثر آشنائى بیشترى یافت و مشغول محكم كردن وضع خود شد. با داور و تیمورتاش طرح دوستى ریخت و شالوده‏ى محكمى براى آینده‏ى سیاسى خود بنیان نهاد و در انتخابات دوره‏ى پنجم كه عوامل سردار سپه فعال مایشاء بودند، دشتى سر از ساوه درآورد و وكیل مجلس شوراى ملى گردید. ولى هنگام طرح اعتبارنامه‏ى او، سید حسن مدرس به عنوان مخالف سخن گفت و اسنادى در مجلس ارائه داد كه او با انگلیسها ارتباط داشته و با كمك آنها وكیل شده است و سرانجام اعتبارنامه‏ى او رد شد. دشتى در دوره‏ى نهم وكیل بوشهر شد. در همین دوره بود كه از وى سلب مصونیت شد و به زندان افتاد و امتیاز روزنامه‏ى شفق سرخ هم ابطال گردید. او مدتى را در زندان بود تا با شفاعت عده‏اى از زندان خارج شد و به عضویت اداره‏ى شهربانى درآمد و ریاست دایره‏ى راهنماى نامه‏نگارى در اداره‏ى سیاسى شهربانى به او سپرده شد. او در آنجا تنها نبود، عبدالرحمن فرامرزى، ابوالقاسم پاینده، ابوالقاسم شمیم و چند نفر دیگر هم عضویت داشتند. این دایره موظف بود كه سانسور مطبوعات را در حد كامل انجام دهد. با توجه به تعداد مطبوعات محدود آن ایام، هیچ روزنامه‏اى حق نداشت حتى آگهى‏هاى تبلیغاتى خود را هم بدون اجازه‏ى این قسمت چاپ كند. مطبوعات موظف بودند همه روزه نوشته‏هاى خود را بدانجا برده، پس از مطالعه اجازه‏ى چاپ به آنها داده شود و غالبا داستانهاى عشقى و تاریخى نیز از تیغ سانسور مصون نمى‏ماندند. دشتى بعدها معتقد بود كه انجام این كار موجب حیات من شد. اگر تن به این كار نمى‏دادم، جان سالم از زندان بیرون نمى‏بردم. در هر حال خدمات دشتى در شهربانى موجب شد دیكتاتور ایران نسبت به او مجددا توجه پیدا كند و از سر تقصیرات او بگذرد و باز در سنگر پارلمان بنشیند. او در دوره‏ى دوازدهم به وكالت مجلس رسید ولى این بار نه از بوشهر و نه از ساوه انتخاب شد، بلكه از دماوند به وكالت مبعوث گردید. در دوره‏ى سیزدهم نیز از دماوند به وكالت رسید. در شهریور 1320 رضاشاه رفت، ایران اشغال شد، و دامنه‏ى جنگ بین‏الملل همه جا را گرفت. دشتى اولین وكیلى بود كه علیه رضاشاه سخن گفت و او را متهم ساخت كه جواهرات سلطنتى را با خود برده است. از آن روز به بعد دشتى در مجلس آرام نداشت و مرتبا دولتها از حربه برنده‏ى نطق او مصون نبودند و یكى از اركان مجلس محسوب مى‏شد. در انتخابات دوره‏ى چهاردهم، دشتى با آراء قابل ملاحظه‏اى هم‏طراز موتمن‏الملك، مصدق‏السلطنه، سید محمدصادق طباطبائى از تهران به وكالت رسید و فراكسیونى به نام فراكسیون مستقل تشكیل داد و خود مدیر آن شد. همچنین حزبى به نام عدالت بنیاد نهاد. در طول مشروطیت ایران، قدرت یا حكومت قوه مقننه هیچ موقع به اندازه‏ى دوره‏ى سیزدهم و چهاردهم نبوده است و در این ادوار بود كه دولتها دست‏نشانده‏ى تنى چند از نمایندگان مجلس بودند. عمر كوتاه كابینه‏ها نشانگر حكومت وكیلان بوده است. در آن دو دوره دشتى در تثبیت و تزلزل دولتها نقش اساسى داشت و در انتخاب وزیران و بلندپایگان موثر بوده. در دوره‏ى چهاردهم یك بار تكلیف زمامدارى به او شد، نپذیرفت یا كارش سر نگرفت. پس از خاتمه‏ى دوره‏ى چهاردهم و فترت نسبتا طولانى، دشتى به دستور قوام‏السلطنه رئیس دولت وقت، طبق ماده‏ى 5 حكومت نظامى بازداشت شد و مدتى به جرم تحریك علیه حكومت در زندان به سر برد. پس از سقوط قوام، از زندان بیرون آمد و سوداى سفارت در سر پرورانید و سرانجام با عنوان سفیركبیر به قاهره رفت. سه سال در آنجا بود، با تسلط و تبحرى كه به زبان و ادبیات عربى داشت، در محافل دانشگاهى اسم و رسمى پیدا كرد. چند سخنرانى در دانشگاه الازهر ایراد نمود، و شیخ‏السفراء شد. در اواخر سال 1329 در كابینه‏ى علاء وزارت مشاور گرفت. دو ماه در كابینه بود تا این بار سفیر ایران در لبنان گردید و در تمام مدت حكومت مصدق السلطنه در بیروت ماند. عدم تغییر او از سفارت لبنان فقط در اثر مساعى و جدیت دكتر حسین فاطمى بود كه دشتى را پیش‏كسوت مى‏دانست. در 1332 به تهران آمد و سناتور شد و تا آخر عمر در كرسى سنا باقى ماند. دشتى روزنامه‏نگارى منقد و تندرو بود. روزنامه‏ى شفق سرخ در نخستین سالهاى تاسیس این موضوع را اثبات مى‏كند. ولى بعدها به صورت یك روزنامه‏ى خبرى طرفدار دولت درآمد. او به زبان و ادبیات پارسى و تازى و فرانسه تسلط داشت، از زبانهاى آلمانى و انگلیسى هم بهره گرفته بود. فوق العاده تیزهوش، كم‏تحمل، لجوج و عصبى‏مزاج بود. خودخواهى زایدالوصف داشت، به دیگران به نظر تحقیر مى‏نگریست. استدلال و كلام خود را وحى منزل مى‏دانست. در جوانى و میانسالى سخنورى صحنه‏ساز بود. در دوران پیرى و كهولت، منزوى و گوشه‏گیر بود. شهرت دشتى بیشتر در كار نویسندگى اوست. تخیلى و احساسى چیز مى‏نوشت ولى كارهاى جدى هم دارد. بیشتر دواوین شعراى پارسى و تازى را خوانده و تفحص كرده بود. به همین مناسبت كتابهائى در آن زمینه انتشار داده است. غیر از كتاب ایام محبس و كتاب فتنه كه هر كدام چندین بار به چاپ رسیده‏اند، در اواخر عمر به نقد دواوین شعراء پرداخت. از آن میان عناوین در قلمرو سعدى، دمى با خیام، سیرى در دیوان شمس، حافظ چه مى‏گوید، شاعرى دیرآشنا، نگاهى به صائب را باید نام برد كه در كمال مهارت به نقد و تفسیر پرداخته و شاعر را آنچنان كه خود شناخته است، معرفى مى‏كند. از آثار دیگر او در دیار صوفیان، اعتماد به نفس، عقلاء برخلاف عقل را باید نام برد. كتاب دیگرى هم تحت عنوان پنجاه و پنج نوشت كه قسمتى از تاریخ پنجاه ساله بود. گرچه آن نوشته دستورى در مقابل دریافت دستمزد قابل ملاحظه‏اى انجام گرفت، لیكن در خلال نوشته‏ها نقد و نیش وجود دارد. على دشتى هیچ موقع به دنبال مال و منال نرفت و چیزى تا آخر عمر نیندوخت. در جوانى باغچه‏اى در تیغستان شمیران خریدارى كرده بود كه تا آخرین روزهاى حیات در آن مى‏زیست. او در تمام عمر همسرى انتخاب نكرد و در سن 90 سالگى بلاعقبه درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

اولین رئیس شهربانى رضاشاه، در سال 1269 متولد شد. پس از انجام تحصیلات متعارف زمان به مدرسه‏ى صاحب منصبى ژاندارمرى وارد شد و دوره‏ى مدرسه را پایان برد و به درجه‏ى افسرى رسید. چندى در واحدهاى مختلف خدمت مى‏كرد. سرانجام به ریاست ژاندارمرى قم منصوب شد. در كودتاى 1299 وى در همین سمت بود كه علاوه بر آن، حاكم نظامى قم گردید و با شدت عمل نسبت به اجراى دستورات دولت كوشید. در اواخر 1300 رضاشاه از ادغام قزاقخانه و ژاندارمرى، ارتش جدیدى بنیاد نهاد و براى اینكه افسران ژاندارم را نسبت به خود جلب كند و از طرفداران او بشوند، به هر یك دو یا سه درجه ترفیع مقام داد. درگاهى از درجه‏ى سرگردى به سرهنگى ارتقاء یافت و به ریاست اداره‏ى قلعه‏بیگى تهران (دژبان مركز) منصوب شد. وى در این سمت فوق‏العاده خود را به سردار سپه وزیر جنگ نزدیك كرد به طورى كه جزء محارم وى قرار گرفت. در 1302 سردار سپه پس از احراز مقام رئیس‏الوزرائى، به خدمت ژنرال و ستداهل سوئدى رئیس نظمیه و سایر همكاران او خاتمه داد. و موقتا امیراقتدار انصارى حاكم نظامى تهران را سرپرست شهربانى كرد و عملا شهربانى زیر نظر وزارت جنگ قرار گرفت. چند روزى امیر اقتدار در راس شهربانى بود تا اینكه سرهنگ محمد درگاهى از طرف سردار سپه ابتدا به ریاست شهربانى تهران و سپس به ریاست كل شهربانى كشور گمارده شد. درگاهى در این سمت با اعتباراتى كه در اختیار داشت نسبت به توسعه كادر اقدام نمود. مدرسه‏ى افسرى و درجه‏دارى تشكیل داد و مقدارى اسلحه و مهمات تدارك دید. از همه مهمتر واحدى به نام امور سیاسى پى‏ریزى نمود كه آن واحد همواره حركات و رفتار هیئت حاكمه و مقامات را زیر نظر داشت. درگاهى در تغییر سلطنت و وفادارى به رضاشاه، در صف اول موافقین بود و صادقانه جانفشانى مى‏كرد. یكى از چند نفرى بود كه كاخ‏هاى سلطنتى را تحویل گرفته و محمدحسن میرزا قاجار ولیعهد وقت را با خفت و خوارى از ایران بیرون راند. درگاهى در اثر حسن خدمت در 1307 درجه‏ى سرتیپى گرفت و صاحب قدرت زیادى شد. همه روزه شاه جدید را ملاقات مى‏كرد و او را در جریان تمام حوادث كشور اعم از قدرت تیمورتاش وزیر دربار كه عملا تمام امور كشور زیر سلطه‏ى او بود، برابرى مى‏نمود. تدریجا به حریم او نیز دخالت نمود و در نتیجه اختلاف آن دو از صورت پنهان به آشكار كشید و هر كدام سعى مى‏نمودند دیگرى را عقب بزنند. درگاهى نه تنها با تیمورتاش مبارزه مى‏كرد بلكه با سایر رجال قدرتمند و نزدیك به دربار هم سرشاخ مى‏شد. گاهى نصرت‏الدوله فیروز، زمانى سردار اسعد بختیارى و حتى على‏اكبر داور هم از توطئه و تحریكات وى مصون نبودند. درگاهى در راس شهربانى قدرت عجیبى پیدا كرد و در خوش رقصى و اجراى اوامر ارباب خود بیداد مى‏نمود. وقتى دوره‏ى ششم پایان یافت و سید حسن مدرس به وكالت انتخاب نشد، خانه‏ى او تحت كنترل مامورین سیاسى شهربانى قرار گرفت و همه روزه گزارشهاى نامساعدى از ملاقاتهاى مدرس با اشخاص یا مذاكراتى كه انجام داده بود برخلاف واقع به شاه مى‏داد و سرانجام ذهن رضاشاه را نسبت به او منسوب نمود و دستور دستگیرى و تبعید او را دریافت كرد. شبانه با چند مامور به خانه‏ى مدرس ریختند، مدرس را مورد اهانت قرار داد ولى آن روحانى سیاست‏پیشه اهانت رئیس شهربانى را تحمل نكرد و به صورت او سیلى نواخت. درگاهى و مامورین، مدرس را مورد ضرب و شتم قرار دادند و او را از خانه بیرون برده و در همان شب به خواف تبعید نمودند. درگاهى در همان سال مامور دستگیرى یكى از رجال قدرتمند شد. آن شخص نصرت‏الدوله فیروز وزیر مالیه بود. در مراسم روضه‏خوانى تكیه دولت، وقتى مراسم پایان یافت، درگاهى نزد نصرت‏الدوله كه در صف وزراء ایستاده بود رفت و وى را دعوت كرد كه در اختیار او باشد. فیروز ابتدا تحاشى كرد و به سمت رضاشاه حركت نمود كه از مهلكه نجات یابد ولى درگاهى بازوى او را محكم چسبید و با كمك سایر ماموران، او را بازداشت كردند. درگاهى در دوران ریاست شهربانى، زندان تقریبا مدرنى در شمال شرقى تهران در كاخ ییلاقى آغامحمدخان قاجار كه معروف به «قصر فجر» بود بنیاد نهاد. در سال 1308 ساختمانهاى زندان پایان پذیرفت. شاه و نخست‏وزیر و سایر امناى دولت را براى بازدید دعوت كرد. گاهى در این مراسم چند تن از قدرتمندان را تهدید نموده بود كه اینجا خوابگاه ابدى شماست. تیمورتاش و داور از این تهدید به شاه شكایت بردند و پس از چند روز، درگاهى از شغل خود منفصل و زندانى گردید. درگاهى چندى در زندان دژبان توقیف بود، بعد مورد عفو واقع شده به منزل خویش انتقال یافت ولى تحت نظر بود تا اینكه رضاشاه او را احضار نموده مورد استمالت قرار داد و به ریاست اداره كل احصائیه و آمار و سجل احوال مملكتى گمارد. این اداره ظاهرا جزو وزارت كشور بود ولى عملا تحت‏نظر شاه قرار داشت و روساى آن از بین افسران مود اعتماد انتخاب مى‏شدند. وى چندى در آن سمت به سر برد بعد به ریاست اداره نظام وظیفه منصوب گردید و چند سالى هم در آن سمت قرار داشت ولى در اثر نزاع و برخورد شدید با سرلشكر ضرغامى رئیس ستاد ارتش، از كار بركنار شد. بعد از شهریور 1320 با املاكى كه قبلا در ورامین براى خویش تدارك دیده بود، به كشاورزى اشتغال ورزید. در دوره‏ى هفدهم به اعتبار كشاورزان خویش، كاندیداى نمایندگى مجلس شد ولى توفیقى نیافت. در سال 1333 درگذشت. ملك‏الشعراى بهار از جمله كسانى است كه مورد زجر و آزار او قرار گرفته و اشعارى در ذم او سروده كه پلیدى‏هاى او را آشكار مى‏سازد. عباس اسكندرى كه در كتاب آرزو بركنارى سرتیپ درگاهى را چنین نوشته است: پیشامدى موجب سقوط رئیس شهربانى گردید و شرح آن به قرار زیر است: «رئیس نظمیه از مكنون آقاى خود خبر داشت و شاید با او هم صحبتى شده بود كه بقایاى حكومت مثلث به زودى دفن خواهد شد. او از راه نخوت و غرور این مطلب را بروز داد. در روزى كه ساختمان مجلس قصر انجام پذیرفته و آئین گشایش آن به جا مى‏آمد وزیر دربار به اطلاع ارباب خود رسانید كه رئیس نظمیه گفته است این مجلس خوابگاه ابدى داور و تیمورتاش خواهد بود. اگر منظور مبارك چنین است با كمال طیب خاطر غلام حاضر است كه از اینجا خارج نشده و در انجام میل مبارك باشم. این بیان تاثیر زیادى در شاه كرد. عبارت نشاندار بود. و رئیس نظمیه از كار خارج و گرفتار شد.»

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

فرزند یدالله، در 1302 در تهران متولد شد و پس از اخذ دیپلم وارد دانشسراى عالى شد و لیسانس علوم‏تربیتى گرفت و به كار دبیرى پرداخت و چندى هم در ادارت مختلف وزارت فرهنگ مشاغلى را احراز نمود تا به ریاست مدرسه‏ى عالى بازرگانى منصوب شد و چندى در آن مدرسه اشتغال داشت. چندى هم در وزارت اطلاعات و زمانى در وزارت اقتصاد مقام مدیر كلى گرفت. سرانجام به ریاست هیئت مدیره و مدیر عاملى شركت سهامى فرش ایران منصوب گردید و قدمهائى براى اصلاح و بهبود فرش به عمل آورد. از شركت فرش به وزارت كشور انتقال یافت و به معاونت وزارت كشور در امور اجتماعى و شهرداریها منصوب گردید و در 1350 به استاندارى كرمان معرفى شد. قریب دو سال در استان مزبور به كار اشتغال داشت و سپس استاندار مازندران گردید. سه سال هم در آن سمت بود تا در 1354 ماموریت وى در مازندران پایان پذیرفت و به تهران بازگشت و پس از چندى ایران را ترك نموده عازم امریكا شد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

فرزند یدالله و متولد 1294 ش است. پس از اتمام تحصیلات متوسطه به دانشسراى عالى وارد شد و در سال 1317 درجه‏ى لیسانس گرفت و از همان تاریخ كار خود را در وزارت فرهنگ آغاز كرد. مدتها با سمت دبیرى در تهران اشتغال داشت. مدتى بازرس بود و زمانى به ریاست اداره‏ى اعزام محصل منصوب گردید. درخشش با همكارى عده‏اى از دوستان خود، جامعه‏ى فارغ‏التحصیلان دانشسراى عالى را تشكیل داد و روزنامه‏اى نیز در این زمینه انتشار داد و باشگاهى هم به نام «مهرگان» تاسیس نمود در دوره‏ى هیجدهم، درخشش با همت همكاران خود از تهران به وكالت مجلس شوراى ملى انتخاب و در سال 1340 در كابینه‏ى دكتر على امینى وزیر فرهنگ شد و تا پایان حكومت امینى در این سمت باقى ماند. دوران وزارت او توام با جنجال و سر و صداى زیادى بود. تشنج به حد اعلى رسید. طرفداران و مخالفین او به جان هم افتادند. بعد از وزارت، كار مهمى به او ارجاع نشد و در صف مخالفین دولتها قرار گرفت. چند بار تحت تعقیب قرار گرفت و به زندان افتاد. هرگز نسبت نادرستى و ناپاكى به او داده نشده است.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

در اسفند 1274 در تهران متولد شد. پدرش علینقى‏خان كنگرلو از یكى از خانواده‏هاى مهاجر قفقازى بود كه بعد از قرارداد تركمانچاى اجدادش تابعیت روسیه تزارى را نپذیرفته، به ایران بازگشتند، او در بریگاد قزاق درجه‏ى سرهنگى داشت و در چهل سالگى درگذشت. على‏اكبر درخشانى تحصیلات خود را از مكتب‏خانه آغاز كرد و سپس وارد مدرسه چهاركلاسه همت شد، پس از آن به مدرسه‏ى نظامى اطفال صاحب منصبان بریگاد قزاق رفت و بعد وارد مدرسه‏ى افسرى ژاندارمرى كه سوئدى‏ها تاسیس كرده بودند شد و سرانجام درجه‏ى افسرى گرفت و در جنگ بین‏المللى اول كه عده‏اى از رجال و معاریف ایران سفر مهاجرت را به كرمانشاه آغاز كردند، قسمت اعظم نیروى ژاندارم نیز از این مهاجرت استقبال كردند و منضم به حكومت موقتى كه ریاست آن با رضاقلى‏خان نظام‏السلطنه بود شدند. نیروى ژاندارم در این سفر زدوخوردهائى با قواى روسیه كردند. درخشانى در این برهه از زمان درجه‏ى نایب اولى گرفت. در 1297 از ژاندارمرى مستعفى و وارد دیویزیون قزاق شد و درجه‏ى ستوان سومى گرفت و به ماموریت گیلان رفت و برخوردهائى با قواى میرزا كوچك‏خان داشت. در اتحاد شكل قشون، وى درجه‏ى سرهنگ دومى گرفت و فرمانده قواى گیلان شد. پس از آن به فرماندهى قسمت مازندران منصوب شد. پس از یك سال با درجه‏ى سرهنگى فرمانده فوج سپهبان آذربایجان گردید. پس از چندى مامور لرستان شد و در 1309 حكومت پشت‏كوه و كبیركوه را عهده‏دار گردید و پس از 6 سال اقامت در منطقه مزبور و ایجاد امنیت در 1315 از سمت مزبور منعزل و تحویل دادرسى ارتش شد و سرانجام پس از سه سال انتظار خدمت تبرئه شد و در 1318 رئیس بازرسى كل املاك ساحلى رضاشاه شد. پس از مدت كوتاهى به حكومت گرگان و بازرسى املاك اختصاصى گنبدكاوس، على‏آباد و گرگان منصوب گردید. در این شغل نیز دوامى نكرد تا اینكه در اوایل 1322 به معاونت لشكر تبریز منصوب شد ولى بیش از چند ماه طول نكشید كه با انتخاب فرمانده لشكر جدید طوعا از معاونت لشكر كناره‏گیرى نمود. در 1323 كه سرلشكر رزم‏آرا براى بار دوم رئیس ستاد ارتش شد، او را مورد حمایت قرار داد، استاندارى آذربایجان غربى و فرماندهى پادگان رضائیه را به او واگذار كرد. درخشانى در این ماموریت كه داراى اختیارات كامل بود قدمهائى براى بازگشت امنیت برداشت كه مورد توجه ستاد ارتش واقع شد و در اواخر همان سال به جاى سرتیپ هوائى احمد خسروانى، فرمانده لشكر 3 آذربایجان شد و كماكان استاندارى رضائیه هم با او بود. در فروردین ماه 1324 على‏اكبر درخشانى پس از بیست و دو سال توقف در درجه‏ى سرهنگى به درجه‏ى سرتیپى رسید و یك تاج و یك ستاره بر پاگونهاى خود نصب كرد ولى اوضاع آذربایجان نشان مى‏داد كه او در سمت فرماندهى لشكر آذربایجان سال را به اتمام نخواهد رسانید. بزرگترین مشكل آذربایجان در آن ایام استقرار نیروهاى نظامى شوروى در آن استان بود كه به عناوین مختلف در كلیه‏ى شئون دخالت مى‏نمود. مامورین دولت را مسلوب الاختیار نموده بودند، حزب دموكرات آذربایجان تشكیل شد و رشته كارها را در دست گرفت و سرانجام لشكر خلع سلاح شده به افسران و خانواده‏شان اجازه حركت به مركز دادند. سرتیپ درخشانى و افسران لشكر روز 28 آذرماه 1324 به تهران عزیمت نمودند و بلافاصله درخشانى توقیف و در بازداشتگاه افسران جاى گرفت. روزنامه‏ها همه روز صفحه اول روزنامه رابه وقایع آذربایجان و تسلیم ارتش اختصاص داده بودند و له و علیه او مطالبى منتشر مى‏كردند. هیئتى براى رسیدگى به عمل فرمانده لشكر تعیین شدند، سرتیپ محمد مظهرى رئیس ركن اول ستاد، بازپرس ویژه این پرونده شد، سرتیپ محمدباقر امیر نظامى معاون ستاد ارتش به دادستانى انتخاب گردید و بالاخره سرلشكر ابوالحسن پورزند رئیس دادگاه شد. كیفر خواست صادر گردید ولى قبل از آنكه دادگاه تشكیل شود سرتیپ امیرنظامى دادستان درگذشت و به جاى وى سرتیپ عبدالعلى اعتماد مقدم برگزیده شد. هنوز دادستان جدید پرونده را قرائت ننموده بود كه سرلشكر ابوالحسن پورزند رئیس دادگاه به دارفانى شتافت و پس از چندى سرلشكر محمود خسروپناه به جاى او تعیین شد. سرانجام محاكمه انجام گرفت و دادگاه بدوى به اكثریت آراء او را محكوم به حبس ابد كرد. سرلشكر خسروپناه و سرتیپ ابوتراب مالك كه در اقلیت بودند نظر به اعدام سرتیپ درخشانى داشتند. دادگاه تجدیدنظر هم تشكیل شد و به اكثریت آراء او را به پانزده سال حبس محكوم نمودند. چند سالى در زندان باقى ماند و سرانجام آزاد شد. در فروردین ماه 1357 ساواك سرتیپ درخشانى را به اتهام جاسوسى براى شوروى بازداشت كرد. هنوز چند ساعتى از بازداشت او نگذشته بود كه به بیمارى سكته در زندان درگذشت. بعد از انقلاب اسلامى در امریكا خاطرات سرتیپ على‏اكبر درخشانى توسط بازماندگانش به زبان فارسى انتشار یافت. این خاطرات هم لایحه دفاعیه است ولى در عین حال نكات جالب فاش‏نشده‏اى در آن وجود دارد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

در 1280 متولد شد. پس از انجام تحصیلات مقدماتى و فراگرفتن زبان فرانسه وارد مدرسه پلیس سوئدى‏ها شد و در 1298 به درجه‏ى افسرى نائل آمد. اولین شغل وى در كلانترى جدیدالتاسیس دربند بود كه افسر نگهبان شد. بعد به معاونت و كفالت همان كلانترى منصوب گردید. مدتى هم رئیس شعبه تامین عبور و مرور تهران شد و مقرراتى براى رفت و آمد اتومبیلها تدوین نمود. قریب ده سال در چند كلانترى تهران ریاست داشت. بعد از شهریور 1320 به ریاست اداره كارپردازى شهربانى منصوب گردید. از دیگر مشاغل او ریاست آموزشگاه عالى شهربانى بود و سرانجام با ارتقاء به درجه‏ى سرتیپى معاون شهربانى كل كشور شد. بعد از 1332 بازنشسته گردید.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

معروف به دبیرالسلطان، در 1251 در تبریز تولد یافت. پدرش حاج وكیل‏الدوله در دربار مظفرالدین‏شاه وزیر وكیل‏الدوله در دربار مظفرالدین‏شاه وزیر تحریرات و رسائل بود و ضمنا امور محمدعلى میرزا ولیعهد در تهران با او بود. سهرابى در تبریز طبق معمول زمان به آموختن زبان و ادبیات فارسى و مقدمات عربى پرداخت. فرانسه را نیز یاد گرفت و در شیوه‏ى منشیگرى كه حسن خط و نگارش مراسلات بود، سرآمد اقران گردید. وى كار خود را از دربار مظفرالدین میرزا ولیعهد در تبریز شروع كرد و سالیان متمادى جزء منشیان و محرران دربار بود. در دوران ولیعهدى محمدعلى میرزا نیز سمت وزارت رسائل را داشت. پس از صدور فرمان مشروطیت، دبیرالسلطان از تهران به وكالت دوره‏ى اول مجلس انتخاب گردید. ولى در مجلس به او اعتناى زیادى نمى‏شد. زیرا آزادیخواهان وقوف داشتند كه او از دوستان و نزدیكان محمدعلى‏شاه است. پس از انحلال مجلس، او از محارم شاه شد و در تمام كارها نظر مشورتى مى‏داد. به هنگام اقامت محمدعلى میرزا در باغشاه، از اركان و بزرگان حكومت بود. پس از سقوط محمدعلى میرزا، مدتى به صورت اختفا مى‏زیست و با املاك وسیعى كه در آذربایجان و كردستان تهیه كرده بود، زندگى مى‏كرد. در 1310 در دوره‏ى هشتم از بیجار گروس به وكالت مجلس انتخاب شد. در دوره‏ى نهم نیز نمایندگى را حفظ كرد. در ادوار دهم و یازدهم از قوچان به مجلس رفت. وفات وى در سال 1318 ش در تهران اتفاق افتاد. دبیر سهرابى مردى فاضل، ثروتمند و بذال بود. در اواخر عمر قسمت زیادى از املاك خود را وقف بیمارستان آستان قدس رضوى نمود. در جوانى با دختر میرزا حسن‏خان مشارالملك ازدواج كرد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 13 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

معروف به دبیرالملك، فرزند میرزا نصرالله خان، تولد 1254 است. در تهران تكمیل كرد و وارد وزارت داخله شد. بعد از مشروطیت به اروپا رفت و سالها در پاریس اقامت داشت و با علیقلى‏خان سردار اسعد بختیارى دوستى پیدا كرد و به وكالت مجلس انتخاب گردید. در 1328 كه محمد ولیخان تنكابنى نخست‏وزیر شد و وزارت كشور با سردار اسعد بود، سردار، دبیرالملك را به معاونت خود برگزید. در كابینه‏ى اول مستوفى به معاونت وزارت دادگسترى معرفى شد. در 1332 حكومت تهران را عهده‏دار گردید و سالها در این سمت بود تا اینكه در كابینه‏ى صمصام‏السلطنه بختیارى به وزارت پست و تلگراف معرفى شد و چند ماهى در این سمت بود. در 1297 در دو كابینه‏ى وثوق‏الدوله وزارت فوائد عامه را عهده‏دار شد و در همین سمت در سن 43 سالگى درگذشت. خانواده‏ى وى نام «پدر» را براى نام فامیلى خود انتخاب كردند.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

دانشمند، نویسنده و روزنامه‏نگار و سیاست‏پیشه، در حدود 1262 در كرمان تولد یافت. پدرش آقایوسف از اعاظم، دانشمندان و بزرگان كرمان بود. دبستانى و برادرش مجدالاسلام كرمانى، تحصیلات مقدماتى خود را بیشتر نزد حاج شیخ ابوجعفر كرمانى و ملا عبدالله راینى و ناظم‏الاسلام كرمانى آموختند و روح آزادیخواهى و آزادفكرى ناظم‏الاسلام در این دو برادر تاثیر زیادى بخشید. او در جوانى لقب امین‏الاسلام گرفت. زبان و ادبیات عرب را در حد كمال آموخت و زبانهاى فرانسه و انگلیسى را نیز فراگرفت. بعد از مشروطیت به انتشار روزنامه‏ى فرهنگ مبادرت نمود و با كمك عده‏اى از روشنفكران كرمان، حزب دموكرات را در آنجا بنیان نهاد و سالها در سیاست كرمان مدخلیت داشت و یكى از مبارزین جدى با حكام و متنفذین محلى بود. در 1306 بنا به دعوت على‏اكبر داور، خدمت قضائى را قبول كرد و چندى در سمت مستشار استیناف همدان انجام وظیفه نمود. در انتخابات دوره‏ى هفتم از كرمان به سمت نمایندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد و هفت دوره‏ى متوالى كرسى نمایندگى كرمان را براى خود حفظ نمود. بعد از 1320 از كار سیاست كناره‏گیرى كرد و به خدمات اجتماعى پرداخت. وى مردى ارزشمند بود. شعر به زبان عربى نیكو مى‏سرود. صریح و تند بود. در سخنرانى ید طولایى داشت. با تاریخ و ادب ایران و عرب و اروپا بسیار آشنا بود. در دوره‏ى سیزدهم كه باز میل به وكالت داشت، مخالفین او طومارى تهیه نموده و او را مفسد فى‏الارض و مهدورالدم خواندند و همین طومار اثر خود را بخشید و به مجلس راه نیافت. نام خانوادگى دبستانى ابتدا درگاهى بود ولى سرتیپ درگاهى رئیس شهربانى او را مجبور ساخت كه نام خانوادگى خود را تغییر دهد. وفات او در 1343 در سن 90 سالگى اتفاق افتاد. (ح 1344 -1255 ش)، روزنامه‏نگار. ملقب به شیخ محمود امین‏الاسلام. در كرمان متولد شد. تحصیلات مقدماتى خو را نزد حاج شیخ ابوجعفر كرمانى، ملا عبداللَّه راینى و ناظم‏الاسلام كرمانى آموخت. زبان فرانسه و انگلیسى را مى‏دانست و به عربى آشنایى كامل داشت و از حافظه‏ى قوى برخوردار بود و مطالعات تاریخى فراوان داشت. وى از آزادیخواهان و مشروطه‏طلبان در تهران و كرمان بود و در واقعه‏ى پیدایش حزب دمكرات در كرمان، از اعضاى فعال و برجسته‏ى حزب محسوب مى‏شد. از دوره‏ى هشتم مجلس به نمایندگى مردم كرمان در مجلس شوراى ملى انتخاب شد و تا دوره دوازدهم نماینده بود ولى به علت مخالفتهاى شدید با وى در دوره‏هاى بعد، از انتخاب شدن محروم ماند. او كه به سبب انتسابش به خاندان درگاهقلى بیك، لقب درگاهى یافته بود براى این كه از آسیب سر تیپ محمد درگهى)(رئیس شهربانى) مصون بماند. نام خانوادگى خود را به دبستانى تغییر داد. و به كرمان بازگشت و در املاك موقوفه‏ى خاندان خود به كشت و برداشت مشغول شد، تا این كه در شهریور 1320 ش به خدمات اجتماعى پرداخت و به سمت ریاست شیر و خورشید برگزیده شد و سرانجام در كرمان درگذشت. او مدتى مدیر مسؤول روزنامه‏ى «نامه‏ى فرهنگ» كرمان بود.[1]

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

فرزند یحیى‏خان دانشپور، در 1289 در شهر بابل متولد شد. تحصیلات خود را در دبستان كمالیه و دبیرستان انجام داد و پس از اخذ دیپلم براى تحصیلات عالیه عازم انگلستان گردید و در دانشگاه لیورپول لندن در رشته‏ى علوم بازرگانى و ثروت ادامه داد و دانشنامه لیسانس دریافت كرد و به ایران بازگشت و در سازمانهاى مالى مشغول خدمت شد. در وزارت دارائى چندى مترجم دكتر میلیسپو بود. سپس بازرس ویژه در بانك كشاورزى شد، چندى هم رئیس امور عمومى هیئت تهیه برنامه اصلاحى و عمرانى كشور بود. سرانجام در دوران حكومت دكتر مصدق به ریاست هیئت مدیره و مدیرعاملى شركت بیمه منصوب گردید و پس از آن بازرس دولت در بانك ملى ایران شد. از سایر مشاغل او مى‏توان ناظر دولت در سازمان سد كرج و مدیریت مالى و خدماتى سازمان برنامه را نام برد و چندى هم در مدارس عالى زبان انگلیسى تدریس مى‏كرد. دانشپور پس از شهریور 1320 با مطبوعات تهران همكارى داشت و مقالات اقتصادى در روزنامه‏هاى مختلف مى‏نوشت و كتابهائى نیز در زمینه‏هاى اقتصادى نوشت كه از جمله آنها: بانك شاهنشاهى و امتیاز، ابتهاج و نرخ اسعار، نیم قرن بردگى اقتصادى، اصول و قواعد انگلیسى را مى‏توان نام برد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1281 ش)، پزشك، روزنامه‏نگار و نویسنده. در برلن تحصیل طب نمود و عملیات طبى را در بیمارستان دولتى شارتیه انجام داد. در سال 1310 ش به تهران مراجعت كرد. سه دوره به نمایندگى مجلس از تبریز انتخاب شد. مدت ده سال مجله‏ى پزشكى و بهداشتى «تندرست» را منتشر مى‏كرد. از آثار وى: «سالك»؛ «مالاریا».[1] فرزند سید كاظم امام جمعه و متولد 1280 در تبریز است. تحصیلات عالى خود را در رشته‏ى پزشكى در فرانسه به اتمام رسانید و وارد دانشگاه تهران شد و مقام استادى دانشكده‏ى پزشكى گرفت و مدتى نیز در وزارت بهدارى معاونت كل آن وزارتخانه را بر عهده داشت. در دوره‏ى شانزدهم از طرف مردم تبریز به مجلس رفت و در ادوار هیجدهم و نوزدهم داراى همان سمت بود. دو دوره هم از تبریز براى سناتورى انتخاب شد. وى مدتى به انتشار مجله‏ى پزشكى تندرست مبادرت كرد. در سن 68 سالگى فوت نمود. وى داماد امیراسعد ذوالفقارى بود. در اواخر عمر به حرفه‏ى طبابت اعتنائى نداشت و غالبا وقت او صرف اداره‏ى مستغلات و املاكش مى‏شد. مردى بود كه براى خود زندگى مى‏كرد و از ثروت خود حداكثر بهره‏بردارى مالى را مى‏نمود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

معروف به نبیل‏الملك فرزند میرزا اسماعیل خان سمیعى داماد ادیب‏السلطنه سمیعى در 1272 ش متولد گردید. پس از انجام تحصیلات مقدماتى براى ادامه تحصیل به روسیه رفت و چند سالى در آنجا باقى ماند. سپس به فرانسه عزیمت نمود و بعد از مراجعت به ایران به كار مطبوعاتى پرداخت تا اینكه وارد مشاغل دولتى شد. چندى در وزارت راه و مدتى در وزارت فوائد عامه و وزارت پیشه و هنر داراى مشاغل مهمى بود تا اینكه در دوره دهم از رشت به وكالت مجلس انتخاب گردید. در ادوار یازدهم و دوازدهم و سیزدهم نیز در مجلس شوراى ملى عضویت داشت و در دوره چهاردهم كه انتخابات زیاد فرمایشى نبود نتوانست به وكالت برسد. در شركت تلفن عضو هیئت مدیره شد و مدت‏ها در شركت‏هاى دولتى داراى اینگونه سمت‏ها بود. در 1342 از رشت سناتور شد و در 1346 هم مجددا به سناتورى رسید. ولى عمر او وفا نكرد و در 1347 درگذشت. نبیل سمیعى مردى ساده و خوش باور بود و در كارها حسن نیت داشت و هرگز تمایل به آزار كسى نداشت. در اواخر عمر از لحاظ مالى سخت در مضیقه قرار گرفت. از تمام بانك‏ها وام گرفته بود و كارش همه روزه تجدید سفته و پرداخت بهره‏هاى معوقه بود. با وجودى كه چهار فرزند وى داراى مقامات عالى و حساس بودند كمكى از لحاظ مالى به او نمى‏كردند. فرزند ارشد او اسماعیل سمیعى غالبا ریاست شركت‏هاى دولتى را برعهده مى‏گرفت و زمانى رئیس كل غله بود. فرزند دیگر او مهدى سمیعى سال‏ها ریاست بانك مركزى و سازمان برنامه و بانك توسعه كشاورزى را تصدى مى‏كرد. همایون سمیعى سفیر كبیر و معاون وزارت خارجه فرزند دیگر او بود. دكتر خسرو سمیعى جراح و استاد دانشگاه هم یكى از فرزندانش بود. روى هم رفته سمیعى مرد خوبى بود و در كارها صداقت داشت و در حفظ اموال دولت خیلى تلاش مى‏كرد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

در حدود 1275 متولد شد. تحصیلات ابتدائى و متوسطه را در مدارس قاجاریه، شرف و دارالفنون انجام داد و وارد مدرسه علوم سیاسى شد. پس از پایان دوره‏ى مزبور در 1296 ش به استخدام وزارت امور خارجه درآمد. اولین شغل خارج از كشور وى، نیابت سوم ژنرال قنسولگرى ایران در تفلیس بود و سپس در سفارت ایران در مسكو نایب سوم شد. چندى هم نایب دوم سفارت ایران در پاریس گردید. در تهران مدیر شعبه اطلاعات و دفتر محرمانه و رمز شد و سرانجام به ریاست اداره سوم سیاسى رسید و در همین سمت به مقام وزیر مختارى رسید. وى چندى سفیر كبیر در سوئد و بعد لهستان بود. در 1338 به تهران احضار و پیشكارى فرح دیبا به او محول گردید. چند سالى در آن سمت مشغول كار بود. نبیل به زبانهاى روسى و فرانسوى آشنائى كامل داشت. خوش خط و صاحب قلم بود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند میرزا ابراهیم خان نبیل‏السلطنه، در 1294 در تهران متولد شد. تحصیلات ابتدائى و متوسطه را در تهران پایان داد و وارد دانشكده ادبیات تهران شد و سرانجام لیسانس در رشته باستان‏شناسى گرفت و به خدمت در وزارت فرهنگ درآمد و چندى هم در هلند تحصیل نمود و تخصص در موزه‏دارى از موزه لیدن گرفت. از مهمترین مشاغل وى ریاست اداره كل باستان‏شناسى و موزه‏ها بود. چندى هم تمدن و هنر دوره‏ى هخامنشى، سلوكیه، اشكانى و ساسانى را اداره مى‏نمود. مدتى هم تمدن غرب ایران (لرستان) را تصدى مى‏كرد. خانم نبیل مدتى هم عضو كمیسیون ملى و تربیتى و فرهنگى یونسكو بود. در غالب نمایشگاههاى بزرگ جهان شركت داشت. در نمایشگاه هفت هزار سال هنر و تمدن ایران، نماینده‏ى دولت ایران بود. خانم زهرا نبیل از بدو تشكیل حزب ایران نوین وارد فعالیتهاى اجتماعى شد و خود را كاندیداى نمایندگى مجلس شوراى ملى نمود و سرانجام در سال 1350 كاندیداى مجلس سنا شد و سناتور انتخابى تهران گردید و یك دوره‏ى چهار ساله در مجلس سنا بود. كسانى كه قصد ورود به مجلس سنا را داشتند، بایستى یكى از مقامات مملكتى را احراز كرده باشند مانند وزارت، سفارت، استاندارى، معاونت وزارتخانه یا سه دوره نمایندگى مجلس شوراى ملى و بالاخره مالكین و تجار با پرداخت مبلغ معینى مالیات به دولت واجد شرایط مى‏شدند. چون خانم نبیل هیچیك از شرایط را نداشت در همان ایام یك ابلاغ معاون وزارت مشاور براى او صادر كردند و بدین ترتیب شرایط عضویت مجلس سنا را پیدا كرد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

در 1280 ش متولد شد. پدرش حاج محمد رحیم از روحانیون و وعاظ نیشابور بود و در بین مردم وجاهت عمومى داشت. حسن پس از تحصیلات مقدماتى بر سیره خانوادگى تحصیلات حوزه‏اى را آغاز كرد و پس از فراگرفتن مقدمات زبان عربى مدتها دوره سطح را در علوم عربى و فقه و اصول منطق فرا گرفت. در 1306 ش وارد كلاس ثبت و اسناد كه تازه تأسیس شده بود گردید و دوره مدرسه مزبور را گذرانید و به استخدام دولت درآمد. پس از چندى كلاس قضایى را طى كرد و رتبه قضایى گرفت و ظرف ده سال از كوچكترین شغل قضایى به دادستانى مشهد رسید . چندى نیز رئیس دادگاه در آن شهر بود. حسن سلوك او با مردم و بى‏نظرى و قاطعیت در انجام امور محوله او را مورد توجه مردم و مقامات دولتى قرار داد تا اینكه در انتخابات دوره چهاردهم به كمك منصورالملك استاندار خراسان و رأى مردم به مجلس رفت. در مجلس چهاردهم مورد توجه تمام دستجات سیاسى بود، هم با سید ضیاءالدین مأنوس بود هم توجه دكتر مصدق را به خود جلب مى‏كرد. در دوره پانزدهم كه انتخابات توسط حزب دموكرات قوام‏السلطنه به صورت انتصابى انجام گرفت براى بار دوم نبوى به مجلس راه یافت و تقریبا جزء كارگردان‏هاى مجلس بود. در دوره شانزدهم به كمك دكتر اقبال وزیر كشور وقت و سپهبد رزم‏آراء به نمایندگى از همان نیشابور انتخاب گردید و در انتخابات نیم بند دوره هفدهم نیز وكیل نیشابور شد. در تیر ماه 1332 به حمایت از حكومت دكتر مصدق از نمایندگى مجلس استعفاء داد و همین امر باعث شد او را دیگر به صحنه پارلمانى راه ندهند. وى از 1332 به شغل قضائى پرداخت و مدتى دادیار و مستشار دیوان كشور شد. در 1339 مهندس جعفر شریف امامى نخست‏وزیر وقت او را به معاونت خویش و وزارت مشاور برگزید و چند ماهى در آن سمت بود. حسن نبوى در 1348 پس از فوت سید ضیاءالدین طباطبائى به پیشنهاد شریف امامى و تصویب شاه قیم صغار و سرپرست اموال سید ضیاءالدین شد و تا حدى در حفظ دارایى او و حیف و میل آن از طرف افراد مختلف جلوگیرى نمود. وفات او در 1364 اتفاق افتاد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند ابوالقاسم نبوى، ملقب به معزّزالدوله، در 1301 ه.ق در تهران متولد شد. تحصیلات مقدماتى را در تهران و سپس تبریز و قفقاز انجام داد و زبانهاى روسى و فرانسه را فرا گرفت و در 1318 ه.ق عضو غیررسمى در كارگزارى آذربایجان شد. پس از مدتى كنسول در باطوم و سپس در عشق‏آباد گردید. دیگر از مشاغل او عبارتند از كارگزارى سیستان و خراسان و ریاست اداره تحریرات روسیه و ژنرال قنسول قفقازیه. معززالدوله در اردیبهشت 1300 ش در ترمیم كابینه‏ى سید ضیاءالدین طباطبائى بجاى محمود جم به وزارت امورخارجه منصوب گردید و قریب یك ماه وزیر امور خارجه ایران بود. پس از سقوط كابینه‏ى سید ضیاءالدین با سمت ژنرال قنسول، مأمور هندوستان گردید و قریب پنج سال در این مأموریت بسر برد. در سال 1309 به سمت وزیر مختار ایران در عراق تعیین گردید و چندى هم ریاست هیئت مدیره شركت مختلط شیلات ایران و شوروى را عهده‏دار بود. در سال 1325 پس از پایان جنگ جهانى دوم كه مجددا روابط سیاسى ایران با چكسلواكى برقرار گردید. نبوى با سمت وزیر مختار به پراگ رفت و تا شهریور 1329 در آن سمت مستقر بود. وفات وى در سال 1340 ش در سن هشتاد سالگى در سوئیس اتفاق افتاد. وى در سال 1316 با سمت وزیر مختار عازم بلژیك شد ولى مأموریت او حدود یكسال بیشتر طول نكشید و به تهران احضار شد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

متولد 1280 ش. پس از انجام تحصیلات متوسطه از طرف وزارت جنگ براى ادامه تحصیلات عالى به فرانسه اعزام شد و درجه دكترا در رشته داروسازى گرفت. پس از مراجعت به ایران در واحدهاى ارتشى به شغل دارو سازى پرداخت و درجات نظامى خود را تا سرهنگى دریافت نمود. سپس از نظام به دانشگاه انتقال یافت و به دانشیارى و استادى دانشگاه رسید و مدتى نیز ریاست دانشكده داروسازى دانشگاه تهران را عهده‏دار بود. در 1329 كه رزم‏آراء به نخست‏وزیرى رسید دكتر مهدى نامدار را كه از هم كلاسیهاى او در مدارس سن‏لویى و دارالفنون بود شهردار پایتخت نمود. وى در شهردارى پایتخت براى حفر چند چاه عمیق در جنوب شهر اقدام كرد و خیابانى را كه از میدان شوش به شهر رى وصل مى‏شود مشجر نمود و نسبت به درختكارى سایر خیابان‏ها نیز زحماتى كشید. دكتر نامدار مدتى نیز ریاست دانشگاه اصفهان را برعهده گرفت و در توسعه آن كوشش بسیار كرد. وى در یك حادثه رانندگى در 73 سالگى درگذشت. علاوه بر تسلط در رشته تحصیلى خود، یكى از صاحبنظران در صنعت تأثر محسوب مى‏شد. وى ناطقى زبردست و سخنگویى خوش محضر بود. به رانندگى عشق مى‏ورزید و در سرعت غوغا مى‏كرد. متجاوز از هزار بار تصادف رانندگى نمود كه چند دفعه آن واقعا خطرناك بود. سرانجام فداى سرعت اتومبیل‏رانى گردید. وقتى شهردار تهران بود خواهرزاده دكتر اقبال را به زنى گرفت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

اهل ملایر و متولد 1298 ش است تحصیلات خود را در دانشكده حقوق به اتمام رسانید و وارد خدمت قضایى شد و پس از طى مراحل مقدماتى دادستان آبادان شد. سایر مشاغل ادارى و قضایى او عبارتند از: دادستان استان كرمانشاهان، دادستان استان آذربایجان، ریاست دادگسترى استان اصفهان و دادستان تهران. وى در 1348 به معاونت وزارت دادگسترى منصوب گردید و چند سالى در آن سمت بود تا به مستشارى دیوانعالى كشور رسید. در شهریور 1357 استاندار كرمانشاهان گردید و مدتى وزیر مشاور و معاون پارلمانى نخست‏وزیر بود. ناظمى با یكى از دختران مصباح‏الدوله فاطمى پیوند زناشویى بست. پدر بزرگش به نام ناظم‏العلماء از ملاكین ملایر بود. او چند دوره نمایندگى مجلس را نیز برعهده داشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

فرزند عبدالله میرزا سردار حشمت از مالكان بزرگ زنجان و درباریان احمدشاه قاجار در 1293 در تهران متولد شد. تحصیلات خود را در تهران در دارالفنون و دبیرستان ثروت و دانشكده حقوق تهران به پایان رسانید و در رشته‏ى علوم سیاسى لیسانسیه شد و در 1320 در وزارت امور خارجه استخدام شد. دارائى پس از پنج سال خدمت در ادارات وزارت امور خارجه در 1325 با عنوان دبیر اول سفارت به پراگ رفت و مدت پنج سال در این ماموریت بسر برد. پس از بازگشت به ایران به كفالت و ریاست اداره بازرسى رسید و بعد رئیس اداره روابط فرهنگى گردید. پس از آن با سمت رایزن مامور خدمت در سفارت ایران در استكهلم شد. در 1338 سركنسول ایران در بصره بود و بعد رئیس اداره سازمانهاى بین‏المللى شد و به سازمان ملل رفت. در 1342 با سمت وزیر مختار ایران عازم بلژیك گردید و مدتى در بروكسل بسر برد. دارانى پس از وزیر مختارى در بلژیك، سفیر كبیر ایران در سوئد گردید. چندى هم سفیر ایران در لهستان بود و سرانجام سفیركبیر ایران در تونس شد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

در سال 1283 در تهران متولد شد. تحصیلات عالیه خود را در رشته حقوق قضائى در تهران پایان داد و در 1311 در دادگسترى استخدام شد. چندى مستنطق قم و زمان دادیار و معاون دادسراى تهران بود تا در 1320 با حفظ سوابق خدمات قضائى به وزارت امور خارجه منتقل گردید و پس از مدت كوتاهى دبیر اول سفارت ایران و سوئد گردید و بعد به مقام كنسولى در استانبول رسید. ماموریت دیگر وى در خارج از كشور، رایزنى سفارت ایران در ایتالیا بود. دارا مدتى در تهران كفیل و بعد رئیس اداره عهود و امور حقوقى گردید تا اینكه به مقام دادستانى دادگاه ادارى وزارت امور خارجه منصوب شد. از دیگر مشاغل وى رایزنى سفارت ایران در بغداد با حفظ مقام وزیر مختارى بود. پس از پایان این ماموریت به عضویت شوراى عالى سیاسى منصوب گردید. عبدالاحد دارا در سال 1336 وزیر مختار در اندونزى شد و دوبار هم به مقام سفیركبیرى رسید. وى مدتى سفارت ایران را در چكسلواكى عهده‏دار بود و مدتى هم سفیركبیر ایران در مصر شد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

معروف به وثوق‏السلطنه فرزند میرزا موسى وزیر لشكر، متولد سال 1257 است. وى تحصیلات خود را در تهران انجام داد و وارد وزارت لشكر شد (دارائى ارتش). مدتها در آنجا مصدر مشاغل مختلف بود تا سرانجام به معاونت وزارت جنگ رسید. چند سال در آن سمت باقى ماند تا اینكه در 1299 مشیرالدوله در كابینه‏ى خود سمت وزارت جنگ را به او واگذار كرد. بعد از كودتا مدتى حكمران گیلان شد ولى كارش دوام زیادى نیافت و به تهران آمد. پس از چندى استاندارى كرمان را عهده‏دار شد. پس از آن والى خراسان گردید. در دوره‏ى هشتم از تهران به مجلس شوراى ملى رفت و در ادوار نهم، دهم، یازدهم، دوازدهم و سیزدهم وكیل مردم تهران در مجلس شوراى ملى بود و چندى نیز نیابت ریاست را داشت. در سال 1323 به استاندارى فارس رفت. مدتى نیز استاندارى آذربایجان را عهده‏دار بود. در سال 1326 در سن 69 سالگى در تهران درگذشت. وى از ملاكین ایران محسوب مى‏شد و طبعا در ماموریتهائى كه داشته است، همیشه با حسن خلق انجام وظیفه كرده است. مهدى وثوق‏السلطنه (ف. 1326 ه.ش./ 1366 ه.ق.) پسر میرزا موسى وزیر لشكر آشتیانى. وى مدتها معاون وزارت جنگ و مدتى نیز وزیر جنگ، والى گیلان، والى فارس، والى آذربایجان و وكیل مجلس شوارى ملى بود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

فرزند وثوق‏السلطنه دادور و داماد دكتر مهدى ملك‏زاده، متولد 1292. پس از انجام تحصیلات خود در تهران و اروپا به استخدام در وزارت كشور درآمد و تدریجا ترقى نمود. شهردارى و فرماندارى چند شهرستان به عهده‏ى او قرار گرفت. در سال 1329 فرماندار اراك شد تا به مدیر كلى و معاونت وزارت كشور منصوب گردید. بعد به استاندارى كرمان رفت و سه سال در آنجا باقى ماند. در طول استاندارى خود خوب كار كرد. مردم و دولت هر دو از او راضى بودند و در نتیجه ارتقاء مقام پیدا كرد و استاندارى خراسان را بر عهده گرفت. البته در آن تاریخ استاندارى از نیابت تولیت جدا بود و دو مقام دولتى آن دو كار را انجام مى‏دادند. وى مدتى نیز در مشهد انجام وظیفه كرد. بعد از آن كار مهمى به او ارجاع نشد و غالبا در سمت مشاورت در وزارت كشور انجام وظیفه مى‏نمود. در 1371 درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

معروف به عدل‏الملك، در 1260 ش تولد یافت. پدرش میرزا عبدالكریم‏خان از بازرگانان معروف تهران بود. تربیت و تحصیلات حسین تحت نظارت پدر انجام گرفت و علاوه بر معلومات زمان كه صرف و نحو عربى و فارسى و ادبیات بود، به تحصیل علوم معقول و منقول و معارف اسلامى پرداخت و در این راه توشه‏اى برگرفت. در آغاز مشروطیت وارد خدمات دولتى شد و به پیشنهاد علاءالملك دیبا وزیر كابینه‏ى اتابك، شغل قضاوت را انتخاب نمود. دادگر مشاغل قضائى را از عضویت محكمه‏ى ابتدائى و ریاست مختلف محاكم پیمود تا اینكه مدعى‏العموم تهران شد. بعد به ریاست محاكم بدایت رسید. در 1328 ه.ق به كمك وثوق‏الدوله به وزارت داخله انتقال یافت و ریاست اداره محاكمات آن وزارتخانه به وى محول گشت. در سال 1332 پس از آنكه عین‏الدوله وزیر كشور كابینه‏ى مستوفى، دستور انتخابات را صادر كرد، میرزا حسین‏خان كه یك سال قبل به لقب عدل‏الملك نامیده شده بود، كاندیداى نمایندگى مجلس شد و از طرف مردم بارفروش (بابل) به نمایندگى مجلس رسید و لدى الورود عضویت فراكسیون دموكرات را پذیرفت. در دوره‏ى سوم، فراكسیون دموكرات در مجلس سى نفر عضو داشت و غالبا رجال موجه و باسواد و اصلاح‏طلب عضو این فراكسیون بودند. شروع جنگ بین‏الملل اول دگرگونى‏هائى در وضع كشور ایجاد كرد. با وجودى كه مستوفى نخست‏وزیر وقت اعلان بى‏طرفى داد، مع‏الوصف، كشور محل تاخت‏وتاز ارتشهاى بیگانه گردید. سلطان احمدشاه درصدد تغییر پایتخت بود و فراكسیون دموكرات مجلس نیز تصمیم به مهاجرت گرفت و عدل‏الملك نیز در زمره نمایندگانى بود كه به این تصمیم صحه گذاشت و با سایر دوستان خود به قم و سپس كرمانشاه رفتند و موقتا حكومتى به ریاست نظام‏السلطنه مافى تشكیل دادند. پس از اتمام جنگ و مراجعت نمایندگان و رجال به تهران، بار دیگر عدل‏الملك خدمات دولتى خود را آغاز كرد و در سال 1294 در حكومت وثوق‏الدوله به معاونت وزارت داخله برگزیده شد. وثوق‏الدوله به زودى جاى خود را به فرمانفرما و مستوفى و سپهسالار داد و بالاخره علاءالسلطنه به نخست‏وزیرى رسید، در آن روزها كمیته‏ى مجازات در تهران دست به یك سلسله اقدامات تروریستى زده بود و ظرف چند روز عده‏اى به قتل رسیده بودند، از جمله اعلامیه‏اى نیز از طرف كمیته‏ى مجازات پخش شده بود كه نام عده‏اى كه باید از كار بركنار شوند در آن دیده مى‏شد. نام عدل‏الملك دادگر در سرلوحه‏ى این لیست بود. مستشارالدوله وزیر داخله، در برابر كمیته ایستادگى نمود ولى اقدامات حاد موجب سقوط دولت شد و بار دیگر وثوق‏الدوله به زمامدارى رسید و كمیته را از بین برد. پس از كودتاى 1299، دادگر در كابینه‏ى سیدضیاءالدین كه خود وزارت كشور را عهده‏دار بود، به كفالت آن وزراتخانه رسید و تا پایان حكومت سید، در وزارت كشور انجام وظیفه مى‏نمود. پس از بركنارى و تبعید سید از ایران و زمامدار شدن قوام‏السلطنه، دادگر از معاونت وزارت داخله معزول و امر نخست‏وزیر دائر بر تبعید وى صادر شد و عده‏اى از مامورین ژاندارمرى او را تحت‏الحفظ به قم بردند كه از آنجا به كاشان تبعید نمایند. عدل‏الملك در قم با مهارت خاصى به مقبره امین‏السلطان شتافت و در آنجا متحصن شد و اقدامات دولت براى خروج او از تحصن به نتیجه نرسید. در انتخابات دوره‏ى چهارم كه راى‏گیرى آن در دوران وثوق‏الدوله انجام گرفته بود، عدل‏الملك از بابل به نمایندگى رسید و چون افتتاح مجلس در زمان قوام‏السلطنه صورت گرفت، اعتبارنامه‏ى وى مردود و به جاى او نظام‏الدوله به وكالت رسید. در اواخر سال 1300 ش پس از كنار رفتن قوام‏السلطنه، دادگر از تحصن خارج شد و به تهران آمد ولى شغلى نداشت. در كابینه‏ى حسن مشیرالدوله (پیرنیا) كه در 26 خرداد 1302 ش تشكیل یافت، عدل‏الملك به كفالت وزارت فوائد عامه رسید و در پنجم عقرب 1302 در كابینه‏ى سردار سپه به معاونت رئیس‏الوزراء منصوب شد. در انتخابات دوره‏ى پنجم براى بار سوم مردم بابل عدل‏الملك را به نمایندگى برگزیدند. مجلس پنجم در تاریخ قرن اخیر ایران اهمیت زیادى دارد. عدل‏الملك با همكارى دوستان دیگر خود چون داور و تیمورتاش و تدین، در جلب افكار عمومى براى انقراض قاجاریه اقداماتى كردند و به پاس این خدمات در كابینه‏ى ذكاءالملك فروغى به وزارت داخله رسید و از آذرماه 1305 تا تیرماه 1306 در سمت وزیر كشور انجام وظیفه كرد. در انتخابات مجلس موسسان اول كه در سال 1304 تشكیل یافت، حسین دادگر نماینده‏ى مجلس موسسان گردید و در انتخابات هیئت رئیسه با 122 راى از 220 راى نایب رئیس اول شد. ریاست مجلس موسسان با مستشارالدوله صادق بود. عدل‏الملك در انتخابات دوره‏ى ششم، رئیس انجمن انتخابات تهران بود و خود به وكالت از طرف مردم بابل به مجلس رسید. در این دوره مدتى كوتاه تدین و سپس موتمن‏الملك ریاست كردند و عدل‏الملك سمت نیابت را داشت. در ادوار هفتم، هشتم و نهم نیز عدل‏الملك در مجلس بود. نهایت در دوره‏ى نهم وكیل مردم تهران بود. ریاست مجلس در ادوار هفتم، هشتم و نهم به عهده‏ى حسین دادگر قرار داشت. در اواسط 1314 در حالى كه با قدرت كامل بر مجلس ایران ریاست مى‏نمود، مورد غضب رضاشاه واقع شد و نزدیك بود به سرنوشت تیمورتاش و سردار اسعد دچار شود ولى فروغى به داد او رسید و شاه را راضى كرد كه دادگر ایران را ترك كند. از كشور تبعید شد و مدتها در كشورهاى سویس و بلژیك و فرانسه زندگى مى‏نمود. تا سال 1326 در كشورهاى اروپائى مى‏زیست مخصوصا در ایام جنگ از نظر معیشت متحمل سختى و گرفتارى شد. حسین دادگر در انتخابات دوره‏ى اول سنا، از طرف مردم مازندران سناتور شد و هنگام انتخابات ریاست مجلس سنا، یكى از كاندیداها بود. سیدمحمد تدین، مستشارالدوله صادق، حكیم‏الملك و تقى‏زاده نیز كاندیدا بودند. رجال صدر مشروطیت به نفع تقى‏زاده كنار رفتند و به رغم حكیم‏الملك مرشد آنها یعنى تقى‏زاده به ریاست مجلس سنا رسید. دادگر هم آراء قابل ملاحظه‏اى داشت. در انتخابات دوره‏ى دوم سنا نیز سناتور مازندران شد ولى در این دوره هوس ریاست نداشت و خود نیز به تقى‏زاده راى داد. وى در این دوره براى اصلاح معارف و پیشرفت كشور نطقهاى جالبى ایراد كرد و در تنقیح و تصحیح لوایح دولت سعى زیادى مبذول مى‏داشت. در اواخر دوره‏ى دوم، دادگر به علت سقوط از پلكان خانه‏ى مسكونى خود به شكستگى پا دچار شد. مدتى در اروپا به معالجه پرداخت و بهبود نسبى یافت ولى از آن تاریخ غالبا به مطالعه در منزل وقت مى‏گذرانید. عدل‏الملك دادگر یكى از وزراء فهمیده و تحصیلكرده‏ى كشور بود كه به زبانهاى خارجى نیز آشنائى داشت. گرچه بعد از شهریور 1320 مورد انتقاد شدید بعضى از مطبوعات و نویسندگان قرار گرفت. ایراد مهم به عدل‏الملك كه مخبرالسلطنه هدایت هم صریحا به آن اشاره كرده است، مداهنه و تملقهاى بیجا به رضاشاه است . از جمله مخبرالسلطنه مى‏نویسد: زمانى كه رضاشاه از سفر تركیه مراجعت فرمودند عدل‏الملك رئیس مجلس نطقى به عنوان خیر مقدم ایراد نمود كه ضمن آن گفته بود ترقیات و پیشرفت ایران از تركیه بیشتر است كه موجب تغیّر شدید شاه شد و كلام او را قطع نموده بود. دادگر مردى خسیس و مال‏اندوز بود. در تهران مستغلاتى براى خود دست و پا كرد و با خستى كه در خرج كردن داشت، هر روز بر ثروت او اضافه مى‏شد. رحیم و كریم پسران او رشد نسبى یافتند. دختر او هم به همسرى دكتر افخم حكمت فرزند مشارالدوله درآمد. در 1349 در سن 84 سالگى در تهران درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

فرزند حاج محمود دادفر و متولد سال 1300 ش است. پس از اتمام تحصیلات متوسطه وارد دانشكده‏ى حقوق تهران شد و درجه‏ى لیسانس در حقوق قضائى گرفت. سپس براى ادامه‏ى تحصیل عازم اروپا شد و دكتراى حقوق خود را از دانشگاه ژنو دریافت كرد. بعد از ورود به ایران، به خدمت دادگسترى درآمد و مدتى به شغل قضا مشغول بود. در دوره‏ى نوزدهم از مراغه به وكالت مجلس انتخاب گردید و در دوره‏ى بیستم نیز داراى سمت نمایندگى بود. در ادوار بعدى نیز وكالت مجلس را حفظ كرد. دادفر مدتى نیز معاون دبیركل حزب ایران‏نوین بود و مدتها نیز دبیركلى انجمن فرهنگى ایران و تركیه را بر عهده داشت. در جمع مال بسیار حریص بود. در مراغه و تهران مقادیرى زمین به دست آورد و تدریجا صاحب ثروت شد. در غالب دورانى كه وكیل بود، ریاست كمیسیون بودجه با او بود. قبلا نام خانوادگى او دائى جواد بود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

در 1285 در تهران تولد یافت و دوره‏ى دانشكده‏ى افسرى را طى كرد و افسر لشكر اول تهران شد. در جوانى خواهرزاده‏ى همسر رضاشاه را به زنى اختیار كرد و همین مسئله موجبات پیشرفت سریع او را فراهم ساخت به طورى كه در زمان رضاشاه با درجه‏ى سروانى فرماندهى هنگ گرفت و گاهى نیز حفاظت كاخهاى شاه به او سپرده مى‏شد. بعد از شهریور، با رزم‏آرا نزدیك شد و در 1328 درجه‏ى سرتیپى دریافت كرد و رئیس ستاد ژاندارمرى گردید. چندى نیز رئیس بازرسى ژاندارمرى بود تا به فرماندهى لشكر گرگان منصوب شد. در كودتاى 28 مرداد از عوامل نزدیك به زاهدى بود و در همان روز فرماندار نظامى تهران شد و نسبت به مخالفین شاه شدت عمل به خرج داد و غالب بازداشت‏شدگان را مورد ضرب و شتم و اهانت قرار مى‏داد. دو سه ماهى بیشتر در این سمت دوام نكرد و جاى خود را به تیمور بختیار داد و خود با سمت فرماندهى لشكر عازم كرمان گردید. چند سالى در كرمان باقى ماند تا بازنشسته شد و در شیر و خورشید با سمت بازرسى اشتغال ورزید. در 28 مرداد 1332 درجه‏ى سرلشكرى اخذ نمود. در 1356 در تهران درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

در سال 1269 در قم تولد یافت. تحصیلات خود را در حوزه‏ى علمیه قم در حد مدرسى پایان داد و به تهران مهاجرت نمود و وارد خدمات قضائى شد. دادبان تمام مراحل قضائى را پشت سرگذاشت، سرانجام به مستشارى و ریاست شعبه‏ى دیوان عالى كشور منصوب شد. در سال 1335 در سازمان جدید قضائى كه سرورى به ریاست دیوان عالى كشور و عامرى به دادستانى كل برگزیده شدند، دادبان نیز به ریاست محكمه‏ى انتظامى قضات كه در ردیف دیوان عالى كشور است، منصوب شد. مدتى كوتاه در آن سمت مستقر بود تا اینكه بازنشسته گردید. وى از قضات مطلع بود و غالبا در مسائل مهم مورد مشورت قرار مى‏گرفت. در 1345 درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

در 1280 در تهران متولد شد. پس از انجام تحصیلات مقدماتى و متوسطه وارد مدرسه‏ى عالى حقوق شد و دوره‏ى مدرسه‏ى مزبور را پایان داد و به استخدام در وزارت امور خارجه درآمد. چند سالى در آن وزارتخانه مصدر خدماتى بود تا اینكه در 1306 به دعوت على‏اكبر داور در سازمان جدید قضائى با رتبه‏ى 5 استخدام شد و اولین شغل وى بازپرسى تهران بود. بعد به ریاست محكمه‏ى بدایت رسید و چندى هم مستشار استیناف شد. در 1314 از طرف وزارت دادگسترى براى ادامه‏ى تحصیل به اروپا اعزام شد و دوره‏ى دكتراى حقوق را در پاریس به اتمام رسانید و در 1318 به ایران بازگشت و به ریاست شعبه‏ى استیناف رسید. چندى مدیركل قضائى و مدتى معاون كل وزارت دادگسترى بود. از دیگر مشاغل او در دادگسترى دادیارى و مستشارى دیوان كشور، معاون اول دادستان كل بود. مدت‏هاى مدید ریاست شعبه‏ى دیوان كشور را عهده‏دار بود. در 1341 در كابینه‏ى امیر اسداللَّه علم وزیر دادگسترى شد و در ترمیم كابینه جاى خود را به دكتر باهرى داد و سمتش در كابینه جاى خود را به دكتر باهرى داد و سمتش در كابینه وزارت مشاور گردید. خوشبین یكى از حقوقدانان برجسته‏ى ایران بود. وفات او در 1360 در تهران اتفاق افتاد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

در 1295 متولد شد. پس از انجام تحصیلات مقدماتى به خدمت در وزارت كشاورزى درآمد و در آن وزارتخانه رئیس كارپردازى شد. در تشكیل حزب دموكرات ایران تلاش زیادى نمود و بازرس مخصوص نخست‏وزیر گردید. در 1329 در كابینه‏ى رزم‏آرا معاون و كفیل وزارت كار شد. مدتى عضو هیئت مدیره‏ى سازمان بیمه‏هاى اجتماعى بود، زمانى با عنوان نماینده‏ى وزارت كار در لندن اقامت داشت. سرانجام در آمریكا سرپرست محصلین گردید و موقعیت خاصى پیدا كرد. مشیر و مشار اردشیر زاهدى شد و از عوامل سازمان امنیت محسوب مى‏شد. وقتى از آن سمت تغییر كرد، معاونت وزارت امور خارجه را به او دادند. خوانسارى روى همرفته مرد روز و اهل زدوبند بود. هیچ موقع بى‏شغل نشد و همیشه مأموریت‏هاى درجه اول بدو محول مى‏گشت. در زمانى كه در وزارت كشاورزى بود، وزیر وقت كشاورزى به علت نادرستى، او را اخراج كرد و در زمانى كه مظفر فیروز بر اریكه‏ى قدرت قرار داشت، از او حمایت مى‏كرد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

معروف به نظم‏الدوله، متولد 1237 ش در تهران است. پدرش حبیب‏اللَّه خان فرزند فتح‏اللَّه لشكرنویس‏باشى برادر میرزا آقاخان اعتمادالدوله است. وى دوران كودكى را در تبریز گذرانید و از معلمینى كه براى مظفرالدین میرزا ولیعهد وقت استخدام كرده بودند، استفاده كرد و زبان فرانسه را به خوبى فراگرفت. در جوانى در شهربانى استخدام شد و مدتى معاونت كنت دومنت فرت رئیس شهربانى بود. پس از رفتن كنت دومنت، مستقلاً ریاست شهربانى را با لقب نظم‏الدوله به او دادند. چهارده سال در آن سمت به مردم‏آزارى مشغول بود. كلیه‏ى تحقیقات از میرزا رضاى كرمانى قاتل ناصرالدین شاه، توسط او انجام گرفت. پس از قتل ناصرالدین شاه، مدتى بیكار شد و چند ماهى در تبعید كاشان بسر برد. بعد از مشروطیت، خزانه‏دارى نظام و ریاست مهمات و ذخیره قشون به او تفویض گردید. چند سالى در آن مقام باقى ماند تا به معاونت ایالت آذربایجان منصوب شد. بعد حكمران منطقه‏ى خمسه گردید. بعد از كودتا به معاونت وزارت جنگ معرفى شد. در 1306 در تهران در 69 سالگى درگذشت. نظم‏الدوله گذشته از مقامات و مشاغل ادارى، یكى از مترجمین خوب زمان خود بود و كتب زیادى ترجمه كرد كه برخى از آنها منتشر شده‏اند مانند تاریخ ایرانیان تألیف كنت گوبینو، كتاب تاریخ مارى استوارت، سرگذشت كنتس دوبارى. حین‏الفوت از وى سه دختر و دو پسر باقى ماند كه اكنون همگى روى در نقاب خاك كشیده‏اند. نظم‏الدوله در تربیت فرزندان خود جد و جهدى كامل مبذول داشت. دو تن از پسران خود را به روسیه فرستاد كه پس از بازگشت در ایران به خدمت فرهنگ درآمدند. فتحعلى یكى از فرزندان او كتاب درویش دروغین را انتشار داد. هر سه دختر وى ادیب و هنرمند بودند. سرلشكر حصن‏الدوله شقاقى و اعظم‏الملك دامادهاى او بودند.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

در 1295 در تهران تولد یافت. پدرش حاج محمدعلى شال‏فروش از تجار معتبر تهران بود كه به امر تجارت شال از هندوستان اشتغال داشت و در دوره‏ى اول از طرف تجار تهران به وكالت مجلس برگزیده شد. مادر وى مادر نظام‏السلطان خواجه نورى بود. او تحت نظارت دائى خود تربیت شد و نام خانوادگى مادر خود را براى خویش انتخاب نمود. پس از انجام تحصیلات ابتدائى و متوسطه به فرانسه اعزام شد و در رشته‏ى تجارت و حقوق تحصیل نمود. پس از ورود به ایران، وارد وزارت كار شد. مشاغلى را در آن وزارتخانه طى كرد و مدتى مدیرعامل سازمان بیمه‏هاى اجتماعى كارگران بود. در دوره‏ى بیست و یكم از شمیرانات به وكالت مجلس رسید. در همان دوره به لیدرى اكثریت مجلس كه عضو حزب ایران نوین بودند برگزیده شد و در دوره‏ى بعد هم وكیل شد. در 1350 به سناتورى رسید و یك دوره سناتور تهران بود. سپس به كار وكالت دادگسترى پرداخت. وى از مالكین عمده‏ى گلندوئك و لواسان بود و در آنجا زمین‏هاى زیادى چه از طریق توارث و چه از راه غصب و تصرف بدست آورده و به همین دلیل شاكیان زیادى براى خود فراهم ساخته بود. مردى متفرعن، مالدوست و رفیق‏باز بود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : گلزار مشاهیر

(1369 -1274/1273 ش)، روانشناس، مولف و استاد دانشگاه. وى در تهران متولد شد و پس از تحصیلات ابتدایى و متوسطه در مدارس خرد و سلطانى، براى ادامه‏ى تحصیلات به فرانسه رفت و از دانشكده‏ى ادبیات و علوم انسانى پاریس به اخذ درجه‏ى دكترا با قید درجه‏ى بسیار عالى نایل گردید و به ایران بازگشت و فعالیتهاى فرهنگى خود را از استادى دارالفنون و دانشكده‏ى حقوق و علوم سیاسى و دانشكده‏ى ادبیات آغاز نمود. وى چندین بار رییس دانشگاه تهران شد. از جمله خدمت موثر او مى‏توان از تهیه‏ى لایحه‏ى قانون تربیت معلم، تعلیمات عمومى اجبارى و مجانى، جدا كردن دانشگاه از وزارت فرهنگ، تاسیس مجدد دانشكده‏ى معقول و منقول، ایجاد چاپخانه‏ى دانشگاه و تاسیس كوى دانشگاه نام برد. او به كشورهاى انگلستان و فرانسه و ایتالیا و آمریكا و كانادا سفر كرد. وى در تهران وفات یافت. از دكتر سیاسى تالیفات متعددى به جا مانده است از جمله: «علم النفس یا روانشناسى»؛ «علم النفس ابن‏سینا و تطبیق آن با روانشناسى جدید»؛ «علم اخلاق»؛ «مبانى فلسفه»؛ «منطق و فلسفه»؛ «هوش و خرد»؛ «روانشناسى شخصیت»؛ «ایران در تماس با مغرب زمین» به زبان فرانسوى و برنده‏ى جایزه از آكادمى فرانسه؛ «طریقه تست» و «مقالات» متعددى كه در جراید و مجلات به چاپ رسیده است.[1] محقق، مؤلف، رییس دانشگاه تهران. تولد: 1273(1313 ق.)؛ تهران. درگذشت: 4 خرداد 1369، بیمارستان جم تهران. على‏اكبر سیاسى، فرزند محمدحسن، پس از اتمام تحصیلات در مدارس خرد و سلطانى و دانشكده‏ى علوم سیاسى تهران، در روزگار احمد شاه قاجار در امتحانات اعزام دانشجو شركت كرد، شاگرد اول شد و براى ادامه‏ى تحصیل به اروپا رفت و در فرانسه به اخذ درجه‏ى دكتراى ادبیات از دانشگاه سربن نایل شد (موضوع پایان‏نامه‏ى وى «ایران در برخورد با غرب» بود.) طى تحصیل در فرانسه، رساله‏ى دكتراى وى مورد توجه فرهنگستان علوم فرانسه قرار گرفت و یكى از جوایز آن فرهنگستان در سال 1293 م. به وى اعطاء شد. على‏اكبر سیاسى تحت تأثیر جریان‏هاى فكرى و اجتماعى ناشى از زندگى در اروپا با چند تن از دوستانش كه در فرنگ تحصیل كرده بودند حزب ایران جوان را تأسیس كرد. دكتر سیاسى یكى از اعضاى هیئت عامله‏ى حزب و از نویسندگان روزنامه‏ى هفتگى «ایران جوان» بود. وى پس از بازگشت از سفر اول اروپا به تدریس در سه مدرسه‏ى دارالفنون، نظام و علوم سیاسى پرداخت. در همین دوران مترجمى سفارت فرانسه در تهران را هم به عهده داشت. در آن مدرسه‏ها، در آغاز كار، زبان فرانسوى و سپس روان‏شناسى تدریس مى‏كرد. در همان هنگام با مجله‏ى «آینده» نیز همكارى داشت. على‏اكبر سیاسى پس از تأسیس دانشگاه تهران به استادى این رشته نایل آمد. بعدها كه انجمن روان شناسان ایران تأسیس شد به ریاست آن انجمن برگزیده شد و نیز رییس مؤسسه‏ى روان‏شناسى دانشگاه تهران بود. دكتر سیاسى مدت دوازده سال ریاست انتخابى دانشگاه تهران را به عهده داشت. انتشارات دانشگاه تهران در دوره‏ى ریاست و در سال‏هاى آغازین كار او تأسیس شد و دكتر پرویز ناتل خانلرى طراح و مجرى امور آن شد. او همچنین ریاست انجمن ایرانى و فلسفه و علوم انسانى وابسته به كمیسیون ملى یونسكو را بر عهده گرفت و در مقام رییس كانون ایران جوان نیز كوشید تا مجموعه سخنرانى‏هاى فرهنگى و پژوهشى ایراد شده در آن دو مؤسسه به چاپ برساند. دكتر سیاسى ریاست دانشكده‏ى ادبیات و علوم انسانى و نیز دانشسراى عالى تا پیش از جدا شدن آن- كه بیش از بیست سال طول كشید- بر عهده داشت. تأسیس مجله‏ى «دانشكده‏ى ادبیات و علوم انسانى» نیز از فعالیت‏هاى او بود. وى وزیر فرهنگ احمد قوام و على سهیلى، وزیر مشاور در هیئت دولت مرتضى قلى بیات (سهام‏الدین)، وزیر فرهنگ در هیئت دولت ابراهیم حكیمى و وزیر امور خارجه در هیئت دولت ساعد بود. در هیئتى كه براى امضاى منشور سازمان ملل متحد به سانفرانسیسكو اعزام شد عضو بود. در پایه‏گذارى امور یونسكو همكارى داشت و یكى دو بار به نمایندگى ایران در اجلاسیه‏هاى آن مؤسسه‏ى جهانى شركت كرد. عضو شوراى تبلیغات و عضو فرهنگستان ایران و شوراى عالى فرهنگ و جز اینها بود. دكتر سیاسى، ده سال پایانى عمر را در اروپا و امریكا زندگى مى‏كرد. علاوه بر مقالات وى در نشریات داخل و خارج، از آثار وى است: اصول روان شناسى (1317)؛ روان‏شناسى پرورشى (1320، این كتاب به كرات بین بیست تا سى بار به چاپ رسیده است)؛ علم النفس ابن سینا و تطبیق آن با روان‏شناسى جدید (1333)؛ نمایشنامه‏هاى عشق و وطن؛ ماهیار یك قربانى دیكر؛ عشق و تجدد؛ ایران در تماس بامغرب زمین (به زبان فرانسوى)؛ دو ماه در پاریس یا از یونسكو تا برلین (1329)؛ روان‏شناسى جدید (1333)؛ علم اخلاق (نظرى و عملى) (1336)؛ منطق و روش‏شناسى (1336، چند بار چاپ شده است)؛ مبانى فلسفه (1336)؛ علم النفس یا روان‏شناسى از لحاظ تربیت (1337، چند بار چاپ شده است)؛ منطق و فلسفه (1337، چند بار چاپ شده است)؛ هوش و خرد (1341، چاپ‏هاى مكرر دارد)؛ روان‏شناسى جنایى (1342)؛ گزارش یك زندگى (جلد اول، لندن 1336). در 1274 ش در تهران متولد شد و پس از انجام تحصیلات ابتدائى و متوسطه وارد مدرسه عالى سیاسى مشیرالدوله شد و دانشنامه گرفت. در 1290 دولت ایران قریب بیست نفر از جوانان كشور را تحت سرپرستى ریشارد براى ادامه تحصیل به اروپا فرستاد، از جمله على‏اكبر سیاسى در زمره‏ى آن بیست نفر بود. در این سفر براى هر كدام از محصلین نام خانوادگى انتخاب شد و چون على‏اكبر رشته‏ى سیاسى خوانده بود نام خانوادگى سیاسى را براى خویش انتخاب كرد. پس از ورود به پاریس وارد دانشسراى روان شد و به تحصیل در رشته‏ى علوم تربیتى و روانشناسى پرداخت و مدت تحصیل وى مجموعا پنج سال به طول انجامید و در 1296 به ایران بازگشت و به استادى مدرسه‏ى دارالفنون مشغول شد. در 1298 علاوه بر تدریس به سمت مستشار و مترجم سفارت فرانسه در تهران برگزیده شد و قریب دو سال در آن سمت انجام وظیفه نمود. سیاسى پس از بازگشت از اروپا در فكر تغییراتى در شئون تغییراتى در شئون مختلف كشور افتاد و با مشاركت عده‏اى از دوستان خود جمعیتى به نام ایران‏جوان تاسیس كرد. هسته‏ى اصلى این جمعیت غیر از سیاسى عبارت بودند از، حسن مشرف نفیسى، اسمعیل مرآت، محمدوحید تنكابنى، محسن رئیس، جواد عامرى. اساسنامه‏اى كه خیلى مترقى و تند بود تهیه كردند از جمله در مرامنامه آنها آمده بود: تجزیه امور مدنى از مسائل روحانى، الغاء كاپیتولاسیون، الغاء محاكم خصوصى و ارجاع كلیه امور به محاكم عمومى، تجدیدنظر در قراردادهاى گمركى، ایجاد راه‏آهن، ایجاد مدرس عمومى و اجبارى براى پسران و دختران و چند مورد دیگر. جمعیت ایران‏جوان پس از مدتى روزنامه‏اى به نام جمعیت كه به طور هفتگى منتشر مى‏شد دائر كردند كه شماره اول آن دوازده صفحه بود و مطالب متنوعى در آن نوشته شده و چندین كاریكاتور هم در آن شماره به چشم مى‏خورد. وقتى سردار سپه قدرت گرفت، اعضاء موسس ایران‏جوان را پذیرفته و مرامنامه آنها را مطالعه و مورد تصویب و اجرا قرار داد. على‏اكبر سیاسى در 1308 مجددا براى ادامه تحصیل به اروپا رفت و در رشته‏ى روانشناسى دكترا گرفت و رساله‏ى وى با درجه‏ى ممتاز مورد تصویب استادان قرار گرفت و جایزه‏اى نیز از طرف دانشگاه به او داده شد. سیاسى در 1931 به ایران بازگشت و در وزارت فرهنگ ریاست تعلیمات عالیه به او واگذار شد و در دارالمعلمین عالى نیز به تدریس روانشناسى و فلسفه پرداخت. در 1313 پس از تاسیس دانشگاه تهران وى به استادى روانشناسى در دانشكده ادبیات منصوب شد و در سال بعد عضو پیوسته فرهنگستان جدیدالتاسیس ایران شد. در 1321 به ریاست دانشكده ادبیات برگزیده شد و در مرداد همان سال در كابینه‏ى احمد قوام وزارت فرهنگ را عهده‏دار شد. سیاسى در این سمت قانون تعلمیات اجبارى را از مجلس سیزدهم گذرانید و براى دانشگاه تهران كه ضمیمه وزارت فرهنگ بود استقلال گرفت و از طرف روساء دانشكده‏ها به ریاست دانشگاه مستقل تعیین شد. پس از بلواى 17 آذر 1321 قوام‏السلطنه تمام روزنامه‏ها و مجلات كشور را تعطیل كرد و مدیران آن را به زندان افكند و دكتر سیاسى وزیر فرهنگ وقت لایحه‏ى جدیدى به قید دوفوریت به مجلس داد و ضمن لغو تمام امتیازات براى صاحب امتیازى مطبوعات، اصول جدیدى را در نظر گرفت كه یكى داشتن دیپلم متوسطه و دیگرى بضاعت مالى بود. پس از سقوط كابینه‏ى احمد قوام، على سهیلى به نخست‏وزیرى منصوب شد و پست وزارت فرهنگ مجددا به دكتر على‏اكبر سیاسى تفویض گردید. در 1323 در كابینه‏ى مرتضى قلى بیات (سهام‏السلطان) به وزارت مشاور برگزیده شد. در 1326 در كابینه‏ى ابراهیم حكیمى براى بار سوم وزیر فرهنگ شد و بالاخره در كابینه‏ى ساعد به وزارت امور خارجه معرفى گردید. و در 1325 عضویت هیئت نمایندگى ایران را در سازمان ملل عهده‏دار گردید. دكتر على‏اكبر سیاسى مجموعا مدت 12 سال ریاست دانشگاه تهران را عهده‏دار بود. در سال 1333 به موجب طرحى كه از طرف یكى از نمایندگان به مجلس داده شد، انتخاب ریاست دانشگاه از روساى دانشكده‏ها سلب و قرار شد وزیر فرهنگ سه نفر از اساتید دانشگاه را كه رتبه‏ى آنها از 9 كمتر نباشد به شاه پیشنهاد كند و شاه یكى از آنها را انتخاب كند. لذا جعفرى وزیر فرهنگ وقت، سه نفر را پیشنهاد نمود. نفر اول دكتر منوچهر اقبال بود كه به ریاست دانشگاه انتخاب گردید. دكتر اقبال براى تقدیر از خدمات دكتر سیاسى به وى مقام ریاست افتخارى دانشگاه تهران را داد. دكتر على اكبر سیاسى پس از كنار رفتن از ریاست دانشگاه، تلاشى براى كارهاى دولتى به عمل نیاورد و همچنان با استادى و تدریس در دانشكده ادبیات امرار وقت مى‏كرد و سرانجام بازنشسته شد و به مقام استادى ممتاز رسید. دكتر سیاسى داراى تالیفات متعددى در رشته‏ى تخصصى خود مى‏باشد، از جمله مى‏توان كتابهاى مبانى فلسفه على‏النفس یا اصول روانشناسى، نظریه‏هاى شخصیت یا مكاتب روانشناسى و چندین كتاب درسى و چند ترجمه را نام برد. او اصول روانشناسى جدید را در ایران بنیاد نهاد، از اینرو به نام بنیانگذار و پدر روانشناسى جدید در ایران معروف مى‏باشد. وى در جوانى با دختر صمصام‏الملك بیات ازدواج كرد و صاحب چند فرزند شد كه ارشد آنها دكتر هدایت سیاسى هم‏اكنون استاد دانشكده بهداشت است. سیاسى در اواخر عمر در خارج از ایران مى‏زیست و كتابى به زبان فارسى تحت عنوان گزارش یك زندگى نوشته و انتشار داد كه در حقیقت شرح حال و زندگینامه‏ى او بود. در اواخر 1368 به ایران بازگشت و در ششم خرداد 1369 درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

سرتیپ پاسدار مصطفی محمدنجار وزیر دفاع در کابینه نهم و وزیر کشور در کابینه دهم محمود احمدی نژاد می‌باشد. وی در سال ۱۳۳۵ ‬در تهران زاده شد. تحصیلات: مدرک مهندسی مکانیک (رشتهٔ طراحی جامدات) خود را از دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی و مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته مدیریت اجرایی (گرایش مدیریت استراتژیک) از سازمان مدیریت صنعتی اخذ نمود. وي مسلط به زبان‌هاي عربي و انگليسي است مديريت و نظارت وي بر پروژه‌هاي بزرگ علمي، پژوهشي و تحقيقاتي،‌ طراحي و پياده سازي نظام هزينه‌يابي كيفيت و پياده سازي آن در يكي از صنايع مهم در وزارت دفاع، تحقق ورود به عرصه فضا و پرتاب ماهواره اميد و عضويت وي در شوراي عالي سياست‌گذاري نيروهاي مسلح و انتخاب به عنوان مدير نمونه گوشه‌اي از سوابق نجار در جايگاه‌هاي متعدد بوده است. پس از انقلاب: • وی از آغاز تأسیس سپاه پاسداران در سال ۱۳۵۷ به عضویت آن درآمد. • وی در سالهای ۵۷ و ۶۵ در کردستان ایران نقش بسیار فعالی داشت. • وی از دهه ۷۰ رئیس گروه صنایع تسلیحاتی ساصد در وزارت دفاع بوده است. • فرزندان و خانواده‌ای وی ساکن ونکوور کانادا هستند. وزارت: در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۳۸۴ از سوی رئیس جمهور وقت ایران محمود احمدی نژادبرای تصدی ‬وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح به مجلس معرفی شد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15 منبع :

عباس حیدری بهنوثیه محل تولد : شهر بابک شهرت تابعیت : ایران تاریخ تولد : 1344/1/1 زندگینامه علمی عباس حیدری بهنوثیه در سال 1344 در یکی از شهر های تابع استان کرمان ، به نام شهر بابک متولد شده پس از اخذ مدرک دیپلم در رشته علوم تجربی در سال 1363 وارد حوزه علمیه قم شد . دوره مقدمات و سطح حوزه را طی کرده و مدت دوازده سال درس خارج فقه و اصول را گذرانده است. اساتید او در فقه و اصول عبارتند از آیت الله وحید خراسانی، آیت الله میرزا جواد آقا تبریزی و آیت الله سید محمد رضا مدرسی مشار الیه همزمان با فقه و اصول از مباحث فلسفی نیز بهره برده است ، منظومه سبزواری را نزد حجةالاسلام و المسلمین دکتر پرنده غیبی و نهایة الحکمة را نزد آیت الله موسوی گرگانی گذرانده است مباحثی از اسفار ملا صدرا را نزد آیت الله جوادی آملی و آیت الله حسن زاده آملی تلمذ نموده است. همزمان با مباحث حوزوی ، زبان انگلیسی را تا سطح عالی آن فرا گرفته است. وی پس از شرکت در آزمون سراسری سال 1374 و به دست آوردن رتبه هفتاد و هفت ، همزمان در دو رشته پزشکی و علوم سیاسی (به صورت نیمه متمرکز) پذیرفته شد اما تحصیلات خود را در رشته علوم سیاسی ادامه داد و اکنون دانشجوی مقطع دکتری دانشگاه تهران و مشغول تدوین پایان نامه است.علاوه بر پایان نامه دکتری با عنوان «زبان، سیاست و دولت در عصر مشروطه» دو پایان نامه در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد با عناوین «نظام سیاسی از دیدگاه فارابی» و «تحول نظری فقه سیاسی شیعه از مشروطیت تا انقلاب اسلامی» را تدوین و دفاع نموده است.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت : افغانستان   -   قرن : 15 منبع :

محمد امین حیدری محل تولد : اوزگان- افغانستان شهرت تابعیت : افغانستان تاریخ تولد : 1355/1/1 زندگینامه علمی در سال 1367 در ولایت ارزمان منطقه باغچار وارد حوزه علمیه شدم و در سال 1369 حوزه به دلیل جنگ شیعه و سنی در منطقه تعطیل شد و در سال 1371 وارد حوزه علمیه امیرالمومنین(ع) در تهران خیابان رجایی مشغول تحصیل شدم، مدت چهار سال در آنجا تحصیل نمودم و در سال 1375 وارد قم تحت پوشش مرکز جهانی علوم قرار گرفته ام و به تحصیل ادامه دادم. در سال 1384 سطح سوم (کارشناسی ارشد) را در گرایش فقه سیاسی به اتمام رساندم و پایان نامه و کارشناسی ارشد را تحت عنوان وحدت ملی در افغانستان (مؤلفه ها موانع و راهکارها) با نمره عالی 33/19 دفاع نمودم. در سال تحصیلی 86-85 وارد سطح چهارم حوزه شدم و فعلا در این سطح مشغول تحصیل هستم. در سال 1376 دروس راهنمایی را شروع کردم و در سال 1378 در دبیرستان شهید آوینی مشغول تحصیل دوره دبیرستان شدم و در سال 1381 مشغول تحصیل در دوره پیش دانشگاهی در دبیرستان ابن سینا شدم. در سال 1383 وارد دانشگاه مفید در رشته علوم سیاسی مشغول تحصیل شدم و در سال تحصیلی 87-86 فارغ التحصیل از آن دانشگاه می شوم. و هم چنین فعلا با نشریه پیام یاسین همکاری دارم.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

فرزند آقا محمد ناظر در 1296 تولد یافت و از دانشكده ادبیات تهران لیسانس گرفت. مدتى در وزارت كشور شاغل بود و آخرین سمتش در آن وزراتخانه معاونت فرماندارى تهران بود. از اهم مشاغل او شهردارى كرمان مى‏باشد. در انتخابات دوره شانزدهم كه در 1328 انجام یافت ناظرزاده از طرف سیرجان وكیل شد و در دوره هفدهم نیز این سمت را احراز كرد و با جبهه ملى نزدیك شد و جزو فراكسیون جبه ملى در مجلس بود و قلما و قدما حكومت مصدق‏السلطنه را تأیید مى‏كرد. بعد از مرداد 1332 از وكالت عزل و تحت تعقیب فرماندارى نظامى وقت قرار گرفت و به قلعه فلك‏الافلاك تبعید شد. یك قسمت از این تبعید مولود اختلافى بود كه بین او و فرماندار نظامى تهران كه در آن تاریخ سرتیپ فرهاد دادستان بود وجود داشت و گویا مورد هتك و حرمت هم شده و در حضور جمع او را مضروب ساخته بودند. سرتیپ مزبور با تلاش فراوان فرماندهى لشكر كرمان را براى خود دست و پا كرده بود، ولى چون وجهه زیادى نداشت و قوم و خویش نزدیك شاه بود ناظرزاده از این انتصاب جلوگیرى و ابلاغ فرماندهى لشكر او را لغو ساخته، همین موضوع بعدا دردسر شدیدى پیش آورد. دكتر ناظرزاده در 1331 درجه دكتراى زبان و ادبیات از دانشگاه تهران گرفت و در دانشكده ادبیات و دانشكده معقول و منقول تدریس مى‏نمود. وى نویسنده و شاعر بود و غیر از روزنامه شهرآشوب كه مدتى در تهران انتشار مى‏داد در روزنامه‏هاى مختلف مقاله مى‏نوشت. ابتدا بیشتر مقالاتش جنبه سیاسى داشت بعد سلسله مقالاتى در ادبیات و عرفان و مسائل تحقیقى تاریخى به رشته تحریر درآورد. سبك و انشاء روان و ذوق ادبى و تاریخى به نوشته‏هاى او شیرینى خاصى مى‏داد و گاهى با طنز و مطایبه همراه بود و خواننده را به تحسین وامى‏داشت. ناظرزاده كرمانى در آخر عمر از حلیه بینایى محروم شد و بیمارى‏هاى مختلف گریبان او را گرفت و در حدود 60 سالگى وفات یافت. مردى خوش خلق، خوش طینت، فاضل و محقق ساده دل، نیك فطرت و خوش محضر بود. گاهى شعر مى‏سرود و اشعارش هم دلنشین و مضامین شیرین در برداشتند. (1355 -1296/ 1292 ش)، نویسنده، شاعر، استاد دانشگاه و روزنامه‏نگار. در كرمان به دنیا آمد. وى تحصیلات مقدماتى را نزد پدر و تحصیلات ابتدایى را در زادگاهش و تهران به پایان برد و از دارالفنون در رشته‏ى ادبى فارغ‏التحصیل شد و به موازات علوم جدید، علوم قدیم و فقه و عربى و فلسفه را نیز آموخت. ناظرزاده رشته‏ى علوم سیاسى را در دانشكده‏ى حقوق گذراند و سپس موفق به اخذ لیسانس عالى گردید. وى درجه‏ى دكتراى خود را در رشته‏ى ادبیات فارسى اخذ نمود و رساله‏اش را در «شرح حال و آثار عمادالدین على فقیه كرمانى» نوشت. سپس از طرف دانشگاه تهران به پاریس مأمور شد و توانست در این مأموریت، دوره‏ى دكتراى جامعه‏شناسى ادیان را نیز در دانشگاه سوربن به پایان برساند و رساله‏ى خود را در «تحقیق درباره‏ى مذهب جعفرى» زیر نظر پروفسور هانرى درش بنویسد. وى از 1335 ق تدریس در دانشگاه تهران را آغاز كرد و در 1341 ش با سمت نمایندگى ایران در كنگره مؤتمر اسلامى شركت كرد. ناظرزاده در كار مطبوعاتى نیز دست داشت و مقالات متعددى در روزنامه‏ها و مجله‏هاى داخلى و خارجى چاپ مى‏كرد و مدتى معاون مجله‏ى «ایران امروز» و چندى هم سردبیر مجله‏ى «سلامت فكر» بود و زمانى نیز روزنامه‏ى «شهر آشوب» را شخصاً منتشر كرد. وى در طول خدمات دولتى عهده‏دار مشاغلى چون: شهردار تهران، پیشكار دارایى كرمان، بازرس استاندارى كرمان و كفیل استاندارى تهران بود. وى بر اثر بیمارى قند نابینا شد و سرانجام بر اثر سكته درگذشت. از دیگر آثار وى: «آوازهاى جوانى»؛ «اختر»؛ «برفراز سیحون»؛ «دختر شامگاه»؛ «رقص به سه خنجر»؛ «شام شوم»؛ «آفات قرن»، شعر؛ «دیوان» شعر.[1]

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

مالك عمده، والى خراسان، نماینده مجلس، و فرزند مظفرالدینشاه قاجار در 1275 همزمان با فوت ناصرالدینشاه در تبریز تولد یافت. مادرش حضرت علیا دختر فیروز میرزا فرمانفرما، فرزند عباس میرزا، نایب‏السلطنه بود. وى تحصیلات خود را در دربار مظفرى در تهران بخوبى انجام داد و زبان فرانسه را فرا گرفت. در اواخر سلطنت پدرش (مظفرالدینشاه) كه وى طفلى دهساله بود تلاش همه جانبه‏اى از طرف عین‏الدوله صدر اعظم وقت و مادرش حضرت علیا و سایر منسوباتش به عمل آمد تا محمد على میرزا را از ولیعهدى خلع و او را به ولیعهدى تعیین نمایند. گویا مبالغ قابل ملاحظه‏اى هم در این زمینه از طرف مادرش به بعضى از افراد رشوه داده شد ولى این كار سرنگرفت. وقتى محمد على میرزا از سلطنت خلع شد و احمد شاه در 12 سالگى به پادشاهى رسید براى تربیت و تعلیم وى عده‏اى از معلمین نخبه داخلى و خارجى دعوت شدند تا شاه نزد آنها تحصیل نماید. همین ناصرى كه عموى شاه ولى هم سن و سال او بود در تحصیل با احمدشاه مشاركت داشت. مدتى هم در اروپا تحصیل نمود. وقتى احمدشاه زمام امور را در دست گرفت ناصرى را به فرمانروایى خراسان برگزید. وى در آن تاریخ هیجده ساله بود. چند سالى استاندارى خراسان با او بود تا به تهران احضار گردید و شهریه قابل ملاحظه‏اى براى او تصوب شد كه هرماهه دریافت مى‏كرد. در دوران سلطنت احمدشاه وى دور از سیاست به اداره املاك وسیع خویش در آذربایجان مى‏پرداخت. گاهى در تهران و زمانى در اروپا با گنج بادآورده به سیر و سیاحت و گشت و گذار مشغول بود. در 1325 كه قوام‏السلطنه حزب دموكرات ایران را پى‏ریزى كرد ناصرى را به آن حزب دعوت نمود و او را عضو شورایعالى كرد و كاندیداى مجلس شوراى ملى از تبریز گردید. سرانجام در دوره پانزدهم از تبریز به نمایندگى برگزیده شد. در مجلس حسن ارسنجانى با اعتبارنامه او به مخالفت برخاست و او در دفاع از خود و پاسخ به ارسنجانى چند جمله‏اى بیش نگفت. ماحصل اظهارات و مدافعات او این بود كه این مجلس شوراى ملى را پدر تاجدارم به ملت ایران ارزانى داشت و آن روز تصور نمى‏كرد كه یك صندلى آن را به پسرش ندهند. حال شما نمایندگان مختارید مرا به عضویت این مجلس بپذیرید و یا مرا محروم سازید. وقتى اظهارات او پایان یافت تمام نمایندگان فریاد برآوردند كه شما باید در مجلس باشید. و بدین ترتیب اعتبارنامه او به تصویب رسید. دو سالى در مجلس صرف عمر كرد و پس از انقضاى مجلس به همان ملكدارى پرداخت و زندگانى راحتى دور از غوغاى سیاست پیش گرفت. در 1356 در اروپا درگذشت. ناصرالدین ناصرى مردى ثروتمند، باسواد، خوشگذران، جدى و كتاب دوست بود و از بذل و بخشش در حد متعارف دریغ نداشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

معروف به مصدق‏الدوله وكیل مجلس، سناتور، وزیر، مالك و مقاطعه كار در 1270 در كاشان تولد یافت. پدرش میرزا حسین‏خان مبصرالسلطنه از مالكین عمده خوزستان بود. وى بعد از انجام تحصیلات مقدماتى به اروپا اعزام شد. چندى در انگلستان به تحصیل علوم اقتصادى و مالى پرداخت. بعد از مراجعت به ایران وارد وزارت دارایى گردید و چندى همكار و مترجم دكتر میلسپو مستشار اقتصادى بود. از آن پس مشاغلى را در آن وزارتخانه پشت سر گذاشت تا مقام مدیر كلى یافت. در دوره هفتم با كمك و مساعدت داور و نصرت‏الدوله از شوشتر به وكالت مجلس انتخاب گردید. در همان دوره راه و رسم زندگى را فهمید و در امتحانات سیاسى قبول شد. به همین دلیل سالیان متمادى كرسى وكالت را حفظ كرد و مجموعا هفت دوره نماینده مجلس بود. مدتى پس از وكالت به كار تجارت و ملكدارى و مقاطعه‏كارى پرداخت و در خوزستان كشاورزى خود را توسعه داد. در 1335 حسین علاء نخست‏وزیر وقت او را در كابینه خود به سمت وزیر كشاورزى معرفى نمود. در 1336 با كمك و مساعدت علاء به سناتورى انتصابى خوزستان رسید ولى به علت تصویب قانون منع مداخله وزراء و وكلاء در كارها چون شركت مقاطعه‏كارى داشت از عضویت سنا استعفا نمود. وفات او در 1337 اتفاق افتاد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

متولد 1290 و فارغ‏التحصیل دانشكده افسرى در 1314 ش است. مراحل ترقى را تدریجا پیمود تا درجه سرتیپى گرفت. از اهم مشاغل او فرمانده تیپ دو تهران، معاونت سپاه زنجان و فرماندهى لشكر فارس مى‏باشد. او به جهاتى در فرماندهى لشكر شیراز از كار بركنار و بازنشسته شد و فعالیت‏هاى حزبى و سیاسى را آغاز نمود. در انتخابات انجمن شهر تهران شركت كرد و در دوره اول انجمن شهر عضو هیئت رئیسه بود. در ادوار بعدى به ریاست انجمن منصوب گردید و نفیا و اثباتا در تمام كارهاى شهردارى دخالت داشت. در 68 سالگى در تهران درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

از رجال بزرگ و دانشمند و ادیب ایران است. وى فرزند میرزا حسن خان مستوفى و از سادات طباطبائى است. در سال 1250 در قریه حصار از توابع ولایت ثلاث تولد یافت. تحصیلات مقدماتى را در نائین فرا گرفت و سپس به حوزه علمیه اصفهان رفت و معارف اسلامى، ادبیات عربى و فلسفه قدیم را آموخته به حد استادى رسید. بعد عازم تهران شد و تحصیلات جدید را دنبال نمود و دوره مدرسه آمریكایى را پایان برد و به تدریس فلسفه قدیم در مدارس تهران پرداخت او در راه آزادى و مشروطیت زحمات زیادى كشید. در اوایل مشروطیت عضو انجمن ولایتى اصفهان بود. بعد به تهران آمد و روزنامه هنرى و انتقادى تئائر را دائر نمود. روزنامه مزبور مدت دو سال در تهران منتشر مى‏شد و در بین جامعه آن روز نفوذ زیادى داشت. به هنگام بمباران مجلس دفتر روزنامه تئاتر ویران شد. میرزا رضاخان بعد از استبداد صغیر از طرف مردم یزد و نائین در دوره دوم به نمایندگى مجلس انتخاب گردید. در 1329 ه.ق بنا به دعوت حسن مشیرالدوله شغل قضایى قبول كرد و مدتى مستشار دیوانعالى كشور بود بعد دادستان كل شد. زمانى نیز ریاست دیوان محاكمات وزارت مالیه با او بود. در 1300 ش به دوران وزارت معارف رضا قلى خان نیرالملك به معاونت آن وزارتخانه منصوب شد، و یكسال بعد به معاونت وزارت دادگسترى رفت. در 1306 در تشكیلات جدید دادگسترى داور او را انحصارا با رتبه یازده قضایى دادستان كل كشور نمود. وى در 1310 در 60 سالگى درگذشت. میرزا رضا نائینى اندام و جثه‏اى كوچك داشت. ولى قدرت او در كار بسیار زیاد بود. مادام كه در سمت دادستانى كل كشور بود داور جرأت دخالت در كار او را نداشت. یكبار به علت دخالت داور در كارش متغیر شده بود چند روزى در سركار خود حاضر نشد. داور متوسل به رضاشاه شد و شاه به هر ترتیبى بود او را به كار خود باز گردانید. میرزا رضا نائینى از رجال بزرگ و ادیب ایران بود. ادبیات عرب و فرانسه را در نهایت كمال مى‏دانست و در مسائل مذهبى و فلسفى بصیرت و آگاهى كامل داشت. در ادبیات و ذوق شعر و انتقاد نظم و نثر در ایران كم‏نظیر بود. چندگاه ریاست انجمن ادبى تهران را داشت. كتابخانه بزرگى متضمن چندین هزار جلد كتاب خطى فراهم كرد كه بعد از مرگش وقف شد و این امر مهم را وراث انجام دادند.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15

پروفسور مجید سمیعی درتاریخ  29 خرداد 1316 در شهر تهران و در خانواده ای فرهیخته چشم به جهان گشودند.ایشان پس از اتمام تحصیلات دوره دبیرستان در ایران راهی کشور آلمان شدند و در دانشگاه ماینتز در رشته پزشکی مشغول به ادامه تحصیل گردیدند. نظر به موفقیتهای علمی ایشان در دوران تحصیلات پزشکی و کسب عالیترین نمرات ممکن در امتحانات پایان دوره پزشکی، جایزه ویژه وزارت علوم ایران برای برترین دانشجویان ایرانی مقیم اروپا به ایشان تعلق گرفت. پس از فراغت از تحصیل در رشته پزشکی و همچنین اتمام تحصیلات ثانوی در بیولوژی، ایشان تحصیلات تخصصی خود در رشته جراحی مغز و اعصاب را در دانشگاه ماینتزآغازنمودند و در سال 1970 موفق به دریافت مدرک بورد تخصصی این رشته از کشور آلمان شدند.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند سالار منصور رئیس موزیك ارتش و برادر مهرداد پهلبد همسر شمس پهلوى، در 1297 در تهران متولد شد. پس از اخذ دیپلم در 1315 وارد دانشكده افسرى شد و در 1317 با درجه ستوان دومى به ارتش ایران پیوست و تدریجا مراحلى را طى نمود. به علت قرابت با دربار پهلوى غالبا مشاغل مهمى به وى ارجاع مى‏شد. دوره ستاد و فرماندهى را در تهران گذرانید. در 1332 درجه سرتیپى گرفت و فرمانده تیپ شد، با درجه‏ى سرلشكرى فرمانده سپاه فارس گردید و در همان سمت درجه‏ى سپهبدى گرفت. پس از چندى فرمانده ارتش سوم شد و سرانجام در 1349 فرمانده نیروى زمینى شد و درجه‏ى ارتشبدى گرفت. وى دوره‏هاى كوتاه مدتى را در امریكا طى كرد ولى غرور وى مانع از ادامه خدمت گردید و در 1351 بازنشسته گردید.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

نویسنده، محقق و استاد دانشگاه در 1291 در كرمان تولد یافت. پس از اخذ دیپلم، مدرسه عالى كشاورزى كرج را به پایان برد و از طرف دولت براى ادامه تحصیل به فرانسه رفت و درجه دكتراى دامپزشكى گرفت. مدتى معاون و زمانى رئیس دانشكده دامپزشكى بود. دكتر میمندى‏نژاد از نویسندگان و محققان پركار دوره مشروطیت است. وى متجاوز از یكصد جلد كتاب در زمینه‏هاى مختلف علمى، ادبى، سیاسى، اجتماعى و تاریخى نوشته است. مهمترین اثر تاریخى او زندگانى پرماجراى نادر شاه مى‏باشد. وى مدتها مجله‏اى به نام رنگین كمان در تهران انتشار مى‏داد و مطالب مجله نسبتا خواندنى بود. میمندى‏نژاد در درازنویسى و بازى با الفاظ در بین نویسندگان معروف مى‏باشد. وى در 1371 درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند امیراصلان نظام‏الدوله، در 1275 در تهران تولد یافت. كودك خردسالى بود كه پدرش عشق سوزانى نسبت به افتخارالسلطنه دختر ناصرالدین شاه پیدا كرد و زندگانى آنها از هم پاشیده شد و مادرش نیز پس از جدائى از نظام‏الدوله، همسر میرزا محمدعلى شال‏فروش تاجر و نماینده‏ى مجلس شد. غلامعلى در محیط نامساعدى تحصیلات خود را آغاز كرد. ناظم‏الاطباء نفیسى و مؤدب‏الدوله نفیسى كه پدر و پسر هر دو شوهر خاله‏هاى او بودند، او را تحت حضانت خویش قرار داده و در تعلیم و تربیت او كوشش بسیار كردند. پس از چندى به اروپا اعزام شد و چند سالى در فرانسه و سوئیس به تحصیل و تفریح اشتغال داشت. در 1297 كه پدرش حكمران قزوین بود و لقب نظام‏الدوله گرفت، لقب قبلى او كه نظام‏السلطان بود، به پسرش داده شد. خواجه نورى پس از مراجعت از اروپا داخل وزارت امور خارجه شد. چندى در داخل و چندى در خارج مأموریت‏هائى بدو محول گشت تا سرانجام به ریاست تشریفات وزارت امور خارجه رسید. زمانى نیز پیشكار و رئیس دفتر مادر شاه بود. در 1330 با سمت وزیرمختار (كاردار) در ایتالیا شد. در 25 مرداد 1332 كه شاه از ایران فرار كرد، ابتدا به بغداد و بعد به رم رفت. همین خواجه نورى وزیرمختار ایران در رم بود و طبق دستور وزارت خارجه‏ى ایران به شاه و ثریا بى‏اعتنائى كرد. نه تنها به فرودگاه نرفت، بلكه پیغام فرستاد آنها حق آمدن به سفارت را ندارند. شاه درخواست نمود اتومبیل شخصى او را كه در سفارت امانت بود، بدو پس بدهد. این تقاضاى شاه هم اجابت نشد. این رفتار خواجه نورى كه سال‏ها در دربار وقت گذرانیده بود، فوق‏العاده باعث رنجش و عصبانیت شاه شد. روز 29 مرداد كه ورق برگشته بود، اشرف پهلوى به رم رفت و خواجه را با خفت و خوارى از كار بركنار نمود و به دستور دولت، تمام نشان‏ها و امتیازات را از او گرفتند. سال‏ها در اروپا اقامت داشت و از ترس انتقام و مجازات، جرأت نداشت به كشورش بازگردد. هر بار عریضه‏اى سراپا ندامت و شرمسارى مى‏نوشت و تقاضاى عفو مى‏كرد، مورد قبول واقع نمى‏شد و بارها قدماى وزارت خارجه از جمله دكتر اردلان شفاعت كردند، پذیرفته نشد. بالاخره مادر شاه را شفیع قرار داد و سرانجام به او اجازه‏ى بازگشت داده شد. وى پس از مراجعت به ایران، در باغ ییلاقى خود واقع در گلندوئك اقامت گزید و چون مانند پدرش مشرب تصوف داشت، خانقاهى در آنجا بنیاد نهاد و اوقات خود را به مطالعه و مباحثه با دوستان مى‏گذرانید و در صدد بود به نحوى گذشته را جبران كند ولى میسر نشد. با وجودى كه بسیارى از كسان و منسوبین او در دربار رفت و آمد داشتند، نتوانستند آب رفته را به جوى بازگردانند. او در اواخر، میل به سناتورى داشت ولى به جاى او برادرش محسن خواجه نورى كه از پدر جدا بودند، سناتور شد. نظام‏السلطان در 1340 در تهران درگذشت در حالى كه قسمت اعظم زمین‏هاى لشكرك و زرده‏بند و گلندوئك متعلق به او بود. وى را برادرى بود به نام نصرت خواجه نورى كه در وزارت كشور شاغل مقاماتى شد. چندى در مشهد و زمانى در همدان حكومت داشت. در میانسالى درگذشت. از دكتر علیقلى اردلان شنیده شد زمانى كه وزیر امور خارجه و در حضور شاه بودم، رضایت خود را از خدماتم ابراز كرد و فرمود «پیرمرد چیزى از من بخواه» عرض كردم تنها استدعایم عفو (نظام) است. شاه بطور ناگهانى متغیر شد و قیافه‏ى بشاش او عبوس گردید و پس از سكوت چند دقیقه‏اى اظهار كرد این تقاضاى شما اجابت نمى‏شود، او از خانواده‏ى من بود، دیدى با من چكار كرد؟

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

میرزا عبدالوهاب نظام‏الملك نوه‏ى میرزا آقا خان اعتمادالدوله نورى دومین صدراعظم ناصرالدین شاه. در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه پس از فوت پدرش، نظام‏الملك لقب گرفت. وزیر لشكر و حاكم تهران شد. در دوره‏ى مظفرالدین شاه وزیر مالیه و وزیر لشكر و وزارت عدلیه را عهده‏دار گردید و مدتى هم پیشكار محمدعلى میرزا ولیعهد در آذربایجان بود. چندى نیز والى فارس شد تا اینكه در اوایل مشروطه در كابینه‏ى اول مشیرالسلطنه به وزارت عدلیه منصوب شد. در جنگ بین‏الملل اول كه احمدشاه به تخت نشست و محمدحسن میرزا عازم تبریز گردید، نظام‏الملك سمت پیشكارى ولیعهد را داشت. وفات او در 1335 ه.ق اتفاق افتاد و حدود هفتاد سال سن او بود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

در 1247 ش در اصفهان متولد شد. پدرش مرتضى قلى خان منتصرالسلطان از مالكین عمده بود. صادق تحصیلات مقدماتى را در اصفهان انجام داد و براى ادامه تحصیل وارد مدرسه‏ى آمریكائى تهران شد و دوره‏ى مدرسه‏ى مزبور را پایان داد و زبان انگلیسى را به خوبى فراگرفت و به استخدام در وزارت امور خارجه درآمد. چندى از طرف وزارتخانه‏ى مزبور كارگزار اردبیل شد. به هنگام این مأموریت دوران استبداد صغیر شروع شد و در آذربایجان عده‏اى براى هواخواهى مشروطیت، دست به اقدامات زدند از جمله میرزا صادق‏خان در زمره‏ى مجاهدین قرار گرفته، براى اعاده‏ى مشروطیت اقدامات تندى انجام داد و همین امر سبب شد تا در انتخابات دوره‏ى دوم كه پس از استبداد صغیر صورت گرفت، از طرف مردم آذربایجان به وكالت مجلس انتخاب شود. در این دوره‏ى مجلس كه احزاب پارلمانى در مجلس رونق گرفته بودند، او به حزب دموكرات پیوست و از وكلاى تندروى مجلس شد و با دولت‏ها از در مخالفت درآمد. پس از انحلال مجلس دوم و طلوع دیكتاتورى ناصرالملك، عده‏اى از سران حزب دموكرات دستگیر و به قم تبعید شدند از جمله همین میرزا صادق خان بود كه در همان ایام پس از فوت پدرش به لقب منتصرالسلطان ملقب شده بود وى قریب شش ماه در تبعید قم به سر برد تا به تهران آمد و در انتخابات دوره‏ى سوم از شهر بارفروش به نمایندگى مجلس انتخاب گردید. در سفر مهاجرت كه مقارن جنگ بین‏المللى اول روى داد، منتصرالسلطان نیز در زمره‏ى مهاجرین بود ولى او در اصفهان توقف نمود و به املاكى كه توارثاً به او رسیده بود سركشى مى‏نمود. در دوره‏ى ششم مجلس، از دماوند و فیروزكوه به وكالت رسید و این سمت را در ادوار هفتم، هشتم، نهم، دهم و یازدهم حفظ كرد. در 1318 در تهران درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند میرزا یوسف‏خان افخم‏الملك، از نواده‏هاى میرزا آقاخان نورى صدراعظم ناصرالدین شاه، در 1279 در تهران تولد یافت. پس از انجام تحصیلات مقدماتى به مدرسه‏ى آلمانى وارد شد و دوره‏ى آن مدرسه را به پایان برد. سپس براى مطالعات مالى و اقتصادى، چند سالى در اروپا گذرانید. چندى معاون مدرسه‏ى صنعتى آلمان‏ها در ایران بود. در 1300 وارد بلدیه تهران شد و در آنجا سمت معاونت گرفت. در 1307 پس از تأسیس بانك ملى ایران، به مترجمى و معاونت لیندنبلات آلمانى انتخاب گردید و چند سالى در آن سمت باقى ماند. پس از بركنارى و تعقیب و محكومت دكتر لیندنبلات آلمانى، اولین رئیس بانك او نیز محكومیت یافت و چندى در زندان بسر برد. سپس به وزارت دارائى انتقال پیدا كرد و مدیركل آن وزارتخانه گردید. بعد به مقام معاونت رسید و چند سال در معاونت وزیر دارائى بود تا اینكه در 1336 به ریاست هیئت مدیره و مدیرعاملى بانك كشاورزى ایران منصوب گردید. دو سالى آن سمت را داشت كه بازنشسته شد. خواجه نورى مردى قصیرالقامة بود. زبان‏هاى فرانسه و آلمانى و انگلیسى را خوب مى‏دانست. بسیار جدیت داشت و هر كارى كه به او سپرده مى‏شد در نهایت خوبى اداره مى‏كرد. از شعر و شاعرى بهره‏اى گرفته بود و نثر را خوب مى‏نوشت. دو فرزند ذكور از او باقى مانده‏اند. در سال 1376 درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

در 1250 متولد شد. پدرش عبداللَّه خان از مستوفیان درجه اول دربار ناصرالدین شاه بود. مادرش مریم خانم عزیزالحاجیه نام داشت كه یكى از دختران میرزا آقاخان نورى بود. پس از انجام تحصیلات مقدماتى و معمول زمان، وارد شغل خانوادگى كه همان امور مالى باشد گردید. ابتدا لشكرنویس فوج سوادكوه شد، بعد به لشكرنویس‏باشى كرمان و بروجرد و لرستان ارتقاء یافت. چندى كفیل ایالت لرستان و زمانى پیشكار و كفیل حكومت اصفهان بود. در 1298 به حكومت قزوین منصوب شد و با كودتاى 1299 دوران حكومتش خاتمه یافت. در زمان رضاشاه یك بار به حكومت بوشهر و یك دفعه به حكومت زنجان منصوب گردید. در 1314 در انتخابات دوره‏ى دهم از فیروزآباد فارس به وكالت انتخاب شد. در ادوار یازدهم و دوازدهم نیز سمت وكالت را حفظ كرد و در تابستان 1320 براى بار چهارم از فیروزآباد به نمایندگى دوره‏ى سیزدهم انتخاب شد ولى قبل از افتتاح مجلس درگذشت. وى داماد دكتر على‏اصغر مؤدب نفیسى بود و حاج محتشم‏السلطنه اسفندیارى هم همسر خواهر ایشان بود. البته یكى از دو نفر یاد شده براى ادامه‏ى وكالت ایشان كافى بود، تا چه رسد به هر دو؟

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

ملقب به «نظام‏السلطان» و «نظام‏الدوله»، فرزند میرزا محمدخان موقرالدوله نورى و نوه‏ى میرزا آقاخان نورى اعتمادالدوله دومین صدراعظم ناصرالدین شاه است. تولد وى در 1258 اتفاق افتاد. مادرش شرف‏الدوله دختر میرزا ابراهیم خان نظام‏الدوله رئیس قشون اصفهان بود كه از تمول سرشار بهره گرفته و املاك و مستغلات زیادى داشت كه تماماً پس از مرگش به امیراصلان و برادر دیگرش انتقال یافت. امیراصلان تحصیل خود را مطابق معمول زمان انجام داد. چون به سن رشد رسید وارد دربار مظفرالدین شاه شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت. در آنجا ترقى بسیار كرد. چون با فرهنگ جدید آشنائى داشت، تدریجاً به سمت مشروطه‏خواهان گرایش یافت و براى تأسیس عدالتخانه با چند نفر دیگر در دربار هماهنگ شد. وقتى عین‏الدوله صدراعظم از مقاصد او و دوستانش اطلاع پیدا كرد، دستور داد آنها را فلك كرده چوب بسیارى زدند و از دربار اخراج كردند. امیراصلان خان كه تازه لقب نظام‏السلطان گرفته بود، به چند نفرى توسل جست و صدراعظم از تقصیرات او صرفنظر نمود. نهایت مقرر شد كه در تهران نماند و همین امر باعث شد حكومت مازندران را به او سپردند. نظام‏السلطان در این مأموریت بسیار خوب كار كرد و چون از مال دنیا بهره‏ى كافى برده بود، برخلاف غالب حكام، چشم طمع به دارائى دیگران و رعایا نداشت و حتى‏المقدور از اعمال قوه‏ى قهریه با آنها خوددارى مى‏كرد. با هزینه‏ى شخصى چند جاده احداث كرد و در مواقع مقتضى به بسیارى از رعایا كه در اثر سیل دارائى خود را از دست داده بودند، كمك‏هاى مؤثرى نمود به طورى كه در آن منطقه محبوبیت كامل یافت و دوستان مؤثرى براى خود تدارك دید. در انتخابات دوره‏ى سوم، كاندیداى نمایندگى مجلس شد و از شهر بارفروش (بابل امروزى) به وكالت مجلس انتخاب گردید. در جنگ بین‏المللى اول كه مجلس سوم تعطیل و غالب وكلاء مهاجرت نمودند. نظام‏السلطان هم به قم رفت و از آنجا عازم ساوه گردید تا با قشون روس جنگ كند. از ساوه به كرمانشاه عزیمت نمود. قریب یك سال مهاجرت او طول كشید. وقتى به تهران آمد، مأمور حكومت بروجرد و لرستان شد. دو سالى در آن مناطق بود تا به حكمرانى همدان منصوب شد. در همدان نیز از خود كفایت نشان داد. در انتخابات دوره‏ى چهارم كاندیدا شد. مردم بابل مجدداً او را انتخاب و به مجلس فرستادند. تا پایان دوره‏ى چهارم در مجلس از وكلاء متنفذ بود. در 1304 والى كرمان شد و قریب دو سال بر ایالت كرمان و سیستان حكومت مى‏كرد. امیراصلان خواجه نورى در اوام جوانى از مظفرالدین شاه لقب نظام‏السلطان گرفت. در دوره‏ى سلطنت احمدشاه پس از فوت پدر بزرگ مادرى، لقب او كه نظام‏الدوله بود بدو تعلق یافت. وى مردى بسیار متمول و عیاش و خراج و با كفایت و درایت و مدیر و مدبر بود. از ثروتى كه از طریق مادر به وى رسید، زندگانى بسیار مجللى براى خود تدارك دید و همین امر باعث شد در مأموریت‏ها سوء استفاده نكند بلكه به رعایا هم كمك مالى نماید. در جمال‏آباد شمیران كاخ و باغ عظیمى را كه وزیر همایون كاشى بنیاد نهاده بود، خریدارى كرد، بهترین اثاثیه و جدیدترین وسایل زندگى را در آنجا فراهم نمود، همه شب بساط عیش و شادى در آنجا دایر بود. در میانسالى عشق سوزانى نسبت به افتخارالسلطنه دختر زیبا و عیاش ناصرالدین شاه پیدا كرد كه آن عشق در آن روزها در افواه مردم و هم امروز در بعضى از یادداشت‏ها گفته و نوشته شده است. سرانجام نظام‏الدوله در مقابل این علاقه تاب مقاومت نیاورد، همسر خود را با پنج فرزند رها نموده، با افتخارالسلطنه ازدواج نمود. عارف شاعر آزاده‏ى ایران هم در آن ایام عشق شدیدى به این خانم داشت و در مجالس عیش و نوش آنها شركت مى‏كرد و موضوع را در یادداشت‏هاى خود ذكر كرده و اشعارى در این زمینه سروده است. نظام‏الدوله در لشكرك املاك زیادى داشت. باغى در آنجا احداث نمود كه مدفن او نیز مى‏باشد. وفات او در 1317 ش اتفاق افتاد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

در 1280 تولد یافت. فرزند میرزا صادق‏خان منتصرالسلطان. پس از انجام تحصیلات مقدماتى از مدرسه‏ى عالى حقوق درجه‏ى لیسانس گرفت و به خدمت در دادگسترى درآمد. تمام مراحل قضائى را پیمود و در غالب شهرهاى ایران دادستان یا رئیس دادگسترى بود. مدتى ریاست استیناف خوزستان را داشت، بعد به مستشارى دیوان عالى كشور منصوب گردید. در 1330 به دوران وزارت كشور اللهیار صالح به معاونت آن وزارتخانه رسید. معاونت وزارت كشور وى دوام زیادى نكرد. مجدداً به دادگسترى بازگشت و به ریاست شعبه‏ى 8 دیوان عالى كشور منصوب شد و تا پایان بازنشستگى در آن شعبه بود. در انتخابات نخستین دوره‏ى انجمن شهر تهران كه در سال 1347 انجام گرفت، به عضویت انجمن شهر تهران برگزیده شد. مجدداً یك دوره‏ى چهارساله‏ى دیگر عضو انجمن شهر تهران بود. خواجوى در علم قضا دانشمند و خوش‏فكر بود. از مال دنیا بهره‏ى كافى برده، در بهره‏گیرى از مال و منال دنیوى امساك مى‏كرد. در 1366 در تهران وفات یافت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

معروف به مشیرمعظم، فرزند میرزا غلامحسین خان منتصرالممالك از اهالى اصفهان و متولد سال 1255 ش است. تحصیلات او در اصفهان مطابق معمول زمان انجام گرفت و در جوانى در صف مشروطه‏خواهان قرار گرفت و وارد وزارت پست و تلگراف شد و ریاست پست شهرهاى مختلف را عهده‏دار بود تا اینكه در اسفند 1299 در كابینه‏ى صدروزه‏ى سید ضیاءالدین، به وزارت پست و تلگراف معرفى شد و بعد از آن در شهرهاى لرستان و بروجرد حكومت داشت. مدتى هم والى كرمان گردید. در دوره‏ى پنجم وكیل مردم تهران بود. وفات او در 1323 در سن 67 سالگى پس از یك بیمارى ممتد اتفاق افتاد. از رجال قابل و مطلع و ثروتمند بود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت : آلمان   -   قرن : 15 منبع :

مارتين لوتر، در 13 مه 1483م در شهر ايزلبن آلمان به دنيا آمد. وي در ابتدا به تحصيل فلسفه، حقوق، ادبيات و موسيقي پرداخت و سپس استاد علوم مذهبي گرديد. وي در سال‏هاي جواني به دليل سوء اختلافات بين مقامات كليسا بر برخي از اعمال ارباب كليسا ايراد گرفت. آغاز قيام لوتر بر ضد كليساي كاتوليك و استبداد مذهبي، بر سر مسئله آمرزش گناهان از طرف كشيشان و پاپ بود. رؤساي كليسا به دلخواهْ اشخاص را از كليسا اخراج يا تكفير مي‏كردند و سپس براي آمرزش گناهان و ورود مجدد به كليسا، گناهان آنان را با پول مي‏خريدند. اما آن‏چه لوتر را بر ضد اين اوضاع برانگيخت، اقدام مسئولين كليسا در فروش رسمي آمرزش‏نامه بود. لوتر در اين زمان علي رغم مخالفت پاپ، انجيل را به زبان آلماني ترجمه كرد و در اندك مدتي طرفداران فراواني پيدا كرد. با قيام لوتر، طلسم تعصب مذهبي و استيلاطلبي و استبداد كاتوليكي قرون وسطي در هم شكست و مذهبي نو با نام پروتستان شكل گرفت. پروتست به معني اعتراض در ابتدا با انگيزه اصلاح كليساي كاتوليك آغاز شد و با مقاومت كليساي كاتوليك در برابر هرگونه اصلاح، اين جنبش به طور مستقل داراي اصول و مباني خاص خود شد. لوتر معتقد بود كه يگانه چيزي كه در مسيحيت معتبر است كتاب مقدس مي‏باشد از اين رو، هيچ‏گونه حجيّتي براي مقام پاپي، شوراهاي كليسايى يا آراي صاحبان كليسا و قدّيسان قائل نبود. از ديدگاه پروتستان، هر مسيحي مي‏تواند پيام كتاب مقدس را به وجدان شخصي خود دريابد و نجات و رستگاري شخص تنها از طريق فيض الهي و در ضمنِ ايمان، پديد مي‏آيد. از جمله ويژگي‏هاي اخلاق و تفكر پروتستاني، خردگرايى، تاكيد بر آزادي فردي، تساهل و مدارا، تكيه بر توليد و گسترش ثروت، عبادت دانستن كار، موهبت الهي دانستنِ ثروت و پسنديده دانستن آن را مي‏توان برشمرد. پروتستان در طي سال‏هاي حيات خود به چندين فرقه تقسيم شد و در كشورهاي آلمان، اسكانديناوي، بريتانياي كبير، فرانسه، سوئيس و مجارستان، طرفداران بيشتري يافت. رهبر پروتستان‏ها، در اواخر عمر دچار بيماري شد و سرانجام در 12 ژوئيه 1546م در 71 سالگي درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15

محسن رضایی در شهریور 1333 و در هنگامۀ کوچ پائیزۀ عشایر بختیاری در خانواده ای مذهبی و دوستدار اهل بیت (علیهم السلام) به دنیا آمد. دوران کودکی و نوجوانی را در شهر نفتخیز مسجدسلیمان گذراند. به کمک چند تن از همسالانش، انجمن مذهبی «دین و دانش» را در مسجد جامع چشمه علی بنیان نهاد. پس از به پایان رساندن تحصیلات ابتدایی و بخشی از تحصیلات متوسطه در دبیرستان سینای مسجدسلیمان، با رتبه نهم در آزمون ورودی هنرستان صنعتی شرکت ملی نفت ایران در اهواز پذیرفته شد و در سال 1348 به این شهر هجرت نمود و در محله خزعیله یا سچّه ساکن شد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15 منبع :

زندگي نامه ميرحسين موسوي : ميرحسين موسوي متولد خامنه سال 1320 است. كاسب زاده آذري سالهاي پرافتخاري را پيش و پس از انقلاب در كارنامه كاري خود به ثبت رسانده است. سالهايي كه از عالم هنر به سياست آمد و از سياست به هنر بازگشت.و اينك بار ديگر به عالم سياست باز گشته است. ميرحسين موسوي، اگر چه فوق ليسانس معماري دارد اما بيش از انكه در عرصه معماري شناخته شده باشد، چهره اي سياسي است. هرچند او به عنوان آخرين نخست وزير نظام جمهوري اسلامي ايران (پس از مهدي بازرگان، محمدعلي رجايي، محمدجواد باهنر و محمدرضا مهدوي كني) پس از اتمام دوره خدمتش در اين منصب، عطاي سياست را به لقايش بخشيد و به عالم هنر بازگشت. او كه مدركش را در بهار سال 48 از دانشگاه ملي (شهيد بهشتي) در رشته معماري و شهرسازي اخذ كرد، طرح اداره مركزي آب و فاضلاب اصفهان را در سال 1348 نوشت و تا سال 50 آن را اجرا كرد. سپس طرح مجموعه كانون توحيد را در سال 1350 اجرايي كرد تا آثاري ماندگار در معماري سياسي ايران برجاي گذارد. چرا كه كانون توحيد چه پيش از انقلاب و چه پس از ان مركز تجمع سياسيون منتقد بوده و هست. چه ان زمان كه مطهري در آنجا سخنراني مي كرد و چه در سالهاي اخير. از آثار معماري مهندس معمار در سالهاي پس از انقلاب نيز مي توان به طراحي ساختمان مزار شهداي هفت تير، طرح مركز مطالعات، طرح دانشگاه شاهد، طرح تكيه شهداي اصفهان، طرح بناي يادبود شهيد خرازي، طرح مجموعه فرهنگي تجاري بين‌الحرمين شيراز و طراحي سايت دانشگاه علامه طباطبايي در سالهاي دهه دوم انقلاب اشاره كرد. موسوي در دهه هاي بعد از فعاليت خود كاست تا جايي كه ساخت مسجد سلمان فارسي نهاد رياست جمهوري در سال 1376 تنها نماد فعاليت او در سالهاي اخير است. البته ميرحسين در طول اين سالها بيشتر به نقاشي روي آورد و چندين نمايشگاه نقاشي انفرادي و جمعي را برپا نمود. 2فرزند نتيجه زندگي مشترك ميرحسين موسوي با زهرا رهنورد است. مسئوليت‌هاي اجرايي : 1- عضو شوراي انقلاب اسلامي 1359-1358 2-عضو شوراي مركز ي حزب جمهوري اسلامي 1361-1357 3- رييس دفتر سياسي حزب جمهوري اسلامي 1360-1358 4- قائم مقام دبيركل حزب جمهوري اسلامي 1360-1358 5- سردبير روزنامه جمهوري اسلامي 1360-1358 6- وزير امور خارجه 1361-1360 7- نخست وزير 1368-1360 8- رييس ستاد انقلاب فرهنگي 1360 9- رييس شوراي اقتصاد 1368-1360 10- رييس بنياد مستضعفان 1368-1360 11- رييس ستاد فرماندهي كل نيروهاي مسلح 12- عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام -1368 13- عضو شورايعالي انقلاب فرهنگي -1375 14- مشاور سياسي رييس جمهور 1376-1368 15- مشاور عالي رييس جمهور 1384-1376 16- رييس شوراي هنر -1378 17- رييس فرهنگستان هنر -1378 فعاليت هاي دانشگاهي: موسوي در دانشگاه تربيت مدرس دروسي چون مسائل ايران و ريشه‌هاي انقلاب را تدريس كرده و در ديگر دانشگاه ها نيز به شكل پراكنده تدريس هايي داشته است. از جمله تدريس تاريخ تمدن و فرهنگ و معماري در دانشگاه ملي در سالهاي 1357-1354. او در اين سالها رساله هاي بسياري را راهنمايي كرده كه از جمله آنها مي توان به اين موارد اشاره كرد: 1-مقايسة آراي سيدقطب و دكتر شريعتي استاد راهنما-كارشناسي ارشد 2- مقايسة آراي امام خميني(ره) و آيت‌ا... نائيني استاد راهنما-كارشناسي ارشد 3-استراتژي امنيت ملي استـاد مشاور-دوره دكتـري 4-كاريزما در مديريت استـاد مشاور-دوره دكتـري 5-چالش‌هاي مردم‌سالاري در ايران استاد راهنما-كارشناسي ارشد 6-نفت و سياست خارجي در دوران پهلوي2 استاد راهنما-كارشناسي ارشد 7-نفت و سياست خارجي در دهه اول انقلاب استـاد راهنما-دورة دكتـري 8- چرايي به قدرت رسيدن دولت مطلقه نوگرا در ايران استـاد راهنما-دورة دكتـري 9- امنيت ايران در عصر جهاني شدن،چالش‌ها و سياستها استـاد مشاور-دورة دكتـري 10- توسعة مركز شهر اردبيل استاد راهنما-كارشناسي ارشد 11- طرح دانشگاه هنر اسلامي تبريز استاد راهنما-كارشناسي‌ارشد 12- دولت رانتير و جامعه مدني در ايران (1376-1357) استاد راهنما-كارشناسي‌ارشد 13-تأثير ايدئولوژي سياسي بر رفتار سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران و آفريقاي جنوبي استـاد مشـاور-دورة دكتـري 14- الگوي مديريت تكنوكراتيك و تأثير آن بر موقعيت طبقة متوسط جديد ايران استاد مشاور- كارشناسي ارشد 15- بستـرهاي همكـاري و رقابـت روسـيه و ايالات متحده در آسياي مركزي استاد راهنما-كارشناسي ارشد كتاب ها و تاليفات: موسوي كه در سالهاي 58 تا 60 سرمقاله هاي روزنامه جمهوري اسلامي را مي نوشت، آثار مكتوب بسياري در حوزه فرهنگ و سياست دارد، از جمله « فرهنگ و واژگان علوم سياسي در اسلام » انتشارات قلم 1356، «تحليلي بر دو مفهوم قرآني» انتشارات قلم 1356، « پنج گفتار دربارة انقلاب و جامعه» تأليف دفتر نشر فرهنگ اسلامي1377-1375

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15 منبع :

زندگینامه مهدی کروبی مهدی کروبی متولد 1316 الگودرز همسر: فاطمه کروبی متولد 1325 تاریخ ازدواج: فروردین 1341 آغاز تحصیلات حوزوی: سال 1333 در قم آغاز تحصیلات دانشگاهی : سال 1343 دانشکده الهیات دانشگاه تهران پایان تحصیلات دانشگاهی سال 1351( به دلیل دستگیری های مکرر و نیز زندگی مخفی در برخی سال های فاصله1343 تا 1351 و نیز به خاطر تأثیر در ارائه پایان نامه که شرح آن در متن زندگینامه آمده، اخذ لیسانس حدود 8 سال به طول انجامید). سابقه بازداشت های سیاسی: نخستین بازداشت سال 1342 و آخرین آن ماه رمضان سال 57. طولانی ترین بازداشت به مدت بیش از سه سال که در سال 1353 آغاز و در اواخر سال 56 به پایان رسید. نخستین مسئولیت اجرایی در ماه های پایانی رژیم گذشته: دیدار با اعتصابیون و انتقال کمک های مالی به بعضی از آنها نخستین مسئولیت رسمی در نظام جمهوری اسلامی: سرپرستی کمیته امداد امام خمینی سایر مسئولیت ها: ریاست بنیاد شهید در فاصله سالهای 1358 تا 1371 نمایندگی امام در حج در فاصله سال های 1364 تا 1369 نمایندگی مردم در مجالس اول، دوم، سوم و ششم ریاست مجالس سوم و ششم فرزندان: محمدحسین متولد 1344 دارای لیسانس حقوق محمدتقی متولد 1346، دارای دکترای حقوق بین الملل علی متولد 1351 دارای تحصیلات حوزوی یاسر متولد 1357 دانشجو شرح زندگینامه در سال 1316 در الیگودرز به دنیا آمدم. تا کلاس ششم ابتدایی در آن شهرستان بودم و در ابتدای دهه سی تحصیلات جدید را همراه با تحصیلات حوزوی در قم ادامه دادم. با شرکت در انتخابات متفرقه دیپلم ادبی و پس از آن«تصدیق مدرسی» دریافت کردم. در سال 1341 زندگی مشترک با خانم فاطمه کروبی را آغاز نمودم. پس از حدود یک دهه حضور در قم و همزمان با آغاز مبارزات امام(ره) به همراهان ایشان پیوستم و از همان زمان دستگیری ها و زندان و تبعیدها آغاز شد. در سال 1342 در آزمون ورودی دانشگاه تهران برای تحصیل در رشته فقه و حقوق اسلامی پذیرفته شدم. قبولی دانشگاه پس از اولین بازداشت بود. این بازداشت در سال 1342 و چهار روز بعد از دستگیری امام و برقراری حکومت نظامی در قم بود و 50 روز به طول انجامید. آذرماه سال 43 دومین بازداشت من بود که در قم دستگیر و به زندان قزل قلعه منتقل شدم و مدت 25 روز همراه با حاج آقا مصطفی خمینی و مرحوم ربانی شیرازی در آن زندان بودیم. در سال 1344 بعد از انجام سخنرانی در شهرهای آبادان و کرمانشاه دستگیر و پس از چند روز بازداشت، از آن شهرها اخراج شدم. در اسفند همین سال فرزند اولم محمدحسین به دنیا آمد. فرار به عراق، بازگشت و تبعید در ابتدای سال 1345 و به دنبال برخی تحرکات در قم، آیت الله منتظری و تعداد دیگری از روحانیون دستگیر شدند و حکم بازداشت من هم صادر شد که من مخفیانه از کشور خارج(شدم) و به نجف رفتم. در اوایل زمستان همان سال پس از بازگشت به ایران دستگیر و بعد از چند روز بازداشت به گنبدکاووس تبعید شدم. دو ماه پس از بازگشت از تبعید، مجدداً به خاطر توزیع نامه سرگشاده امام به هویدا، تحت تعقیب قرار گرفتم و در مدرسه ای روبروی بیمارستان دکتر سپیر در خیابان سیروس مخفی شدم. در این مدت میهمان مرحوم شیخ محمد رحیمی بودم. آن مرحوم همان کسی بود که حدود دو سال قبل در نارمک به قتل رسید. پس از چند روز که در این مدرسه مخفی بودم ساواک به آنجا حمله کرد و دستگیر شدم و یکی از سخت ترین بازداشتها را تجربه کردم. در این مدت مأموران ساواک با انواع شکنجه ها می خواستند منبع اصلی توزیع این نامه (را)که آقای دعایی مدیرفعلی روزنامه اطلاعات بود(پیدا کنند)؛ که علیرغم شکنجه های زیاد، ایشان را معرفی نکردم. بعد ازبازجویی ها و شکنجه های زیاد مرا به زندان قزل قلعه منتقل کردند که در آنجا با آقایان رفسنجانی، مرحوم ربانی شیرازی، (دکتر) شریعتی سبزواری، فهیم کرمانی و مرآتی- داماد مرحوم سیدحسن معینی- هم زندان بودیم. پس از سه ماه بازداشت در قزل قلعه مرا به بند 4 زندان قصر منتقل کردند که در آنجا با گروه های مختلف مذهبی ،ملی و کمونیستها هم بند شدیم. از زندانیان مربوط به 15 خرداد آقایان محسن طاهری، امیرحسینی و آقا تقی درچه ای را به یاد می آورم. آقایان دکتر شیبانی، علی بابایی و مفیدی از نهضت آزادی، و از کمونیست های سرشناس آقایان عمومی و کی منش در آنجا زندانی بودند. شهید محمد منتظری و آقای علوی داماد آیت الله طالقانی هم در زندان بودند. یک اتفاق جالب یکی از اتفاقات جالبی که در زندان قزل قلعه پیش آمد این بود که همسرم پس از سه ماه بی خبری به ملاقات من آمد. در لابه لای خوراکی هایی که برایم آورد نامه ای قرار داده بود که در آن نوشته بود محمدحسین و محمدتقی به شما سلام می رسانند. من در آن زمان متوجه شدم که فرزند دوم ما که به دنیا آمده پسر است و نام او را محمدتقی گذارده اند ( محمدتقی در حالیکه دانش آموز بود مرتباً به جبهه می رفت که در آخرین حضور در جبهه بر اثر برخورد با مین پای خود را از دست داد. او اکنون تحصیلات خود در رشته حقوق بین الملل را به پایان رسانده و با دریافت درجه دکترا، عضو هیئت علمی دانشگاه است). به هرحال این زندان شش ماه طول کشید. اما در روزهای پایانی شش ماه ، دادگاه تجدیدنظر به پرونده من رسیدگی کرد و مرا به 3 ماه زندان محکوم نمود اما به هرحال شش ماه، حبس را کشیده بودم! بازداشت بعدی من در سال 1348 به خاطر توزیع کتابهای امام(ره) اتفاق افتاد که سه ماه بدون محاکمه در زندان قزل قلعه بودم و آزاد شدم. در سال 1349 که ماجرای شهادت آیت الله سعیدی پیش آمد، شبانه به منزل بسیاری از افراد یورش بردند و آنها را دستگیر کردند که من فراری شدم و مدتی با نام مستعار «اسلامی» در مدرسه ای در شهر ری تدریس می کردم. در سال 50 شناسایی و دستگیر شدم اما به خاطر آنکه پرونده مشمول مرور زمان شده بود پس از مدت کوتاهی آزاد شدم. قبل از آخرین بار که متواری شدم، درس من در دانشگاه به پایان رسید اما به دلیل آن که اگر به سربازی می رفتم به خاطر محکومیت های سیاسی باید به عنوان سرباز صفر خدمت می کردم، ارائه پایان نامه خود را دوبار به تأخیر انداختم که در این زمینه مرحوم دکتر ناظرزاده کرمانی به توصیه شهید مطهری کمک زیادی به من کرد؛ همانطور که برای پرداخت شهریه دانشجویی به بنده که وضع مالی نامناسبی داشتم نیز مرحوم دکتر ناظرزاده بسیار مساعدت می کرد. هم دوره ای های دانشگاه از کسانی که در دانشگاه با ما هم دوره بودند آقایان ناطق نوری، سید محمد خامنه ای، محقق داماد، سید ابوالفضل شفایی، جلیلوند و معراجی را به یاد می آورم. برخی از هم دوره ای های ما با دریافت گواهی اجتهاد از مرحوم آقای شریعتمداری، از سربازی معاف شدند و بعضی دیگر نیز به سربازی رفتند. عده ای دیگر مثل بنده نیز از معافیت های دوره ای بهره مند شدند. در سال 1351 که از طرف دولت برای گروهی از مشمولان معافیت صادر شد بلافاصله از فرصت استفاده کردم و پایان نامه خود را ارائه و لیسانس را دریافت کردم. در همین سال فرزند سوم ما یعنی علی به دنیا آمد. بعد از گرفتن لیسانس فعالیت ها ادامه یافت که منجر به دستگیری ام در سال 52 شد و مدت کوتاهی در زندان بودم. سخت ترین زندان سخت ترین زندان مربوط به سال 53 بود. در آن سالها، علی رغم آنکه وضع مالی خودم بسیار نامساعد بود اما کمک هایی از افراد علاقه مند به امام و مبارزات ایشان جمع آوری می کردم و در اختیار مبارزین و خانواده های آنها قرار می دادم. همین امر باعث شد که در سال53 که برخی از دستگیری ها به راه افتاد تعدادی از فعالان دستگیر شده در زیر شکنجه مرا معرفی کرده بودند و بر همین اساس من هم دستگیر شدم و بدترین شکنجه ها را در همین بازداشت تحمل کردم. چون برای ساواک اسلحه و منابع مالی گروه های مبارز و نحوه تأمین آنها خیلی مهم بود. در این دوره از زندان که بیش از سه سال به طول انجامید آیت الله منتظری، مرحوم آیت الله طالقانی، آیت الله انواری، و شهید مهدی عراقی همراه ما بودند. همچنین از گروه های مبارز غیرمذهبی خاوری، پرویز حکمت جو و پاک نژاد نیز با ما در زندان اوین بودند. حکمت جو در همان ایام توسط ساواک به قتل رسیده بود اما اعلام کردند که در زندان فوت کرده است. خانواده ایشان پس از انقلاب به بنده مراجعه کردند و من هم در حد مقدورات مساعدت هایی برای آنها انجام دادم. از دیگر کسانی که در این مدت در زندان با هم بودیم آقای محمد محمدی(نماینده دوره اول گرگان در مجلس شورای اسلامی و پدر همسر زیدآبادی) و همچنین دوتن از سران شاخه نظامی سازمان مجاهدین خلق یعنی محمود عطایی و پرویز یعقوبی بودند. همینطور سه تن از اعضای حزب ملل اسلامی یعنی آقایان ابوالقاسم سرحدی زاده(وزیر اسبق کار و نماینده دوره ششم مجلس)، کاظم بجنوردی(رئیس فعلی کتابخانه ملی) و محمود طباطبایی، آقای دکتر شیبانی از نهضت آزادی و مرحوم لاجوردی از همراهان ما در این دوره بازداشت بودند. آزادی از زندان در اواخر سال 56 از زندان آزاد شدم. اما فعالیت های خود را ادامه دادم در حالیکه کم کم فضا به گونه ای شده بود که بازداشت ها به حداقل رسیده بود. در عین حال در ماه رمضان 57 که قرار بود همراه عده ای دیگر از روحانیون در محلی تجمع داشته باشیم از طریق شنود تلفن، از قرار ما مطلع شده بودند و مرا همراه با آیت الله انواری دستگیر کردند و به کلانتری بردند که در حوالی پل گیشا بود. بعد از چند دقیقه افرادی دیگر مانند شهید باهنر و آیت الله اردبیلی را نیز به همان کلانتری آوردند اما این بازداشت بسیار کوتاه بود. بعد از 17 شهریور 57 هم که ما اعلامیه های امام را توزیع می کردیم دنبال دستگیری بنده بودند اما من در منزل یکی از بستگان در خیابان نیروی هوایی مخفی بودم. در همین مدت افرادی چون آقای مهندس مرتضی نبوی( مدیرمسئول فعلی روزنامه رسالت) و یکی از دوستان به نام آقای عباس طائب به آنجا مراجعه کردند و اعلامیه های امام را گرفتند. اما ساواک مرا پیدا نکرد و دستگیر نشدم. در همین سال 57 آخرین فرزنده بنده یعنی یاسر که اکنون دانشجوست به دنیا آمد. در آستانه انقلاب تجربه من در توزیع کمک بین خانواده زندانیان باعث شد که در آستانه پیروزی انقلاب، جمع آوری و توزیع کمک برای بعضی اعتصابیون به بنده محول شود و پس از آن هم حکم مسئولیت کمیته امداد برای بنده به همراه آقایان عسگراولادی و شفیق در اسفندماه 57 صادر شد. همچنین در اوایل سال 58، امام حکمی صادر کردند و نمایندگی تام الاختیار خود در لرستان را به اینجانب محول نمودند. بنده هم به تناسب مسئولیت ها، هم در تهران و هم در لرستان حضور داشتم. در زمستان سال 58 از سوی مردم الیگودرز به نمایندگی اولین دوره مجلس شورای اسلامی برگزیده شدم. پس از آن در حالی که برای سرکشی به امور لرستان در خرم آباد بودم، از رادیو حکم امام را شنیدم که دستور تأسیس بنیاد شهید توسط اینجانب را صادر کرده بودند. در سال 1362 با رأی یک میلیون و چهارصد و چهل هزار نفر به عنوان نماینده دوم مردم تهران به مجلس راه یافتم. پس از آن نیز در سال 1367- در حالی که با انشعاب از جامعه روحانیت مبارز تهران، مجمع روحانیون مبارز را به همراه آقایان موسوی خوئینی ها، خاتمی و بعضی دوستان دیگر تأسیس کرده بودیم- باز هم به عنوان دومین نماینده مردم تهران به مجلس رفتم. البته جرقه ی اولیه انشعاب از جامعه روحانیت مربوط به سال 62 و در آستانه انتخابات مجلس دوم بود که شرح آن را قبلاً اعلام کرده ام. در کنار سایر مسئولیت ها، امام نمایندگی خود در امور حج را درسال 64 به بنده محول کردند و آخرین مسئولیتی که در سال 1368 توسط ایشان به بنده محول شد سرپرستی برخی از اموال به وکالت از طرف امام بود. البته تقریباً همزمان با این حکم در یک حکم جمعی به همراه تعداد دیگری از مسئولان کشوری به عضویت مجلس بازنگری قانون اساسی درآمدم. پس از رفتار بی سابقه شورای نگهبان در انتخابات مجلس چهارم، ترجیح دادم که چند سال از حضور مستقیم در عرصه های سیاسی خودداری کنم. اگر چه در برخی از مناسبت ها و حوادث مانند دستگیری آقای عباس عبدی در سال 72 ناچار به موضع گیری صریح شدم؛ اما به همراه دوستان و همفکران به این نتیجه رسیدیم که مدتی از دخالت مستقیم در امور سیاسی خودداری کنیم تا کشور مدتی به صورت یکپارچه در اختیار دوستانی باشد که در مجلس و دولت هم عقیده بودند. آغاز مجدد فعالیت سیاسی شروع جدی فعالیت مجدد ما در سال 75 و با دعوت از آقای مهندس موسوی برای ریاست جمهوری و پس از امتناع ایشان، قانع کردن آقای خاتمی برای پذیرش کاندیداتوری ریاست جمهوری بود. آخرین مسئولیت بنده پس از نمایندگی و ریاست مجلس ششم، عضویت تشخیص مصلحت نظام می باشد...

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

برادر میرزا سلیمان میكده در 1279 در تهران متولد شد. در كودكى براى ادامه تحصیل به لبنان رفت و چندى در بیروت تحصیل نمود. در جریان جنگ بین‏الملل اول كه ایران دستخوش حوادثى شد و دولت موقت در كرمانشاه تشكیل یافت میكده به آنها پیوست و چندى در استانبول مشغول بود تا اینكه براى ادامه تحصیل عازم آلمان گردید. در دانشگاه اشتوتگارت در قسمت آبیارى و لوله‏كشى و سدسازى درجه مهندسى گرفت و به ایران آمد و خدمت خود را در وزارت راه شروع كرد. مدتى رئیس راه آذربایجان بود و چندى در بنگاه آبیارى با سمت عضو هیئت مدیره اشتغال داشت. در وزارت كشور مدیركل امور شهردارى‏ها گردید و مدتى هم مدیر كلى و معاونت وزارت راه برعهده او بود تا سرانجام در اثر پى‏گیرى و اقدامات طولانى وى مسأله آب لوله‏كشى تهران از حرف به عمل نزدیك شد و مهندس میكده انجام این امر خطیر را برعهده گرفت و مقدمات كار را فراهم كرد. در 1332 در كابینه زاهدى به وزارت راه معرفى شد. چندى در آن سمت قرار داشت تا شبى در هیئت دولت بین او و رئیس‏الوزراء اختلاف نظر یا سلیقه پیدا شد و از پشت همان میز هیئت وزیران او را به زندان دژبان انتقال دادند. چون خوب گوشمالى شد از وزارت معزول و به خانه رفت. از آن تاریخ كارى قبول نكرد یا به او ارجاع نشد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

متولد 1286 ه.ق است. پدرش میرزا على میكده آشتیانى كه میكده تخلص شعرى او مى‏باشد. از اعضاء وزارت استیفا بود و جزء مستوفیان طراز اول قرار داشت، ضمنا جون مشرب تصوف داشت جزء دراویش نعمت‏اللهى محسوب مى‏شد. سلیمان نیز از پدر پیروى كرد و مشرب تصوب را پیشه خود ساخت. پس از تحصیلات آنروز به كار مالیاتى پرداخت و مدتها محصل مالیاتى بود. قبل از مشروطیت پدرش به علت كهولت از كارهاى مالیاتى كنار رفت و فرزندش را جانشین خود ساخت. سلیمان كه در كارهاى مالى تبحرى یافته بود به مقام مستوفى‏گرى رسید و مدتى هم در وزارت لشكر سررشته‏دار كل بود و آن زمانى بود كه مستوفیان قدیمى به نفع فرزندان خود كنار مى‏رفتند. معتمدالسلطنه به نفع فرزند ارشدش وثوق‏الدوله و میرزا حسین وزیر دفتر به نفع فرزندش میرزا محمود عین‏الممالك (پدر دكتر متین دفترى) و همچنین میرزا محمد باقرخان به نفع سلیمان فرزندش كنار رفتند. بعد از مشروطیت، میكده وارد جرگه مشروطه‏خواهان شد و هنگامى كه محمد على میرزا مجلس را به توپ بست او ساكت ننشست و چند انجمن تشكیل داد و با مستبدین به مبارزه شدید پرداخت. پس از مدتى او را دستگیر و زنجیر بر گردنش انداختند و به زندان باغشاه بردند قصد هلاكت او را داشتند كه سرنگرفت. بعد از استبداد صغیر وثوق‏الدوله وزیر دارایى او را به معاونت خود برگزید. پس از مدتى به حكومت سلطان‏آباد منصوب شد و در انتخابات دوره سوم قانونگزارى از طرف نائین به مجلس آمد و در زمره وكلاء متنفذ بود. عمر مجلس سوم به مناسبت جنگ بین‏الملل اول كوتاه بود و با وجودى كه مستوفى‏الممالك اعلان بى‏طرفى ایران را كرده بود مع‏الوصف كشور ما اشغال شد. متفقین قصد اشغال تهران را داشتند. مجلس تعطیل و وكلاء مهاجرت كردند. سلیمان میكده از رؤسا و كارگردانان مهاجرت بود و مدتى در كرمانشاه و بعد در استانبول توقف كرد و پس از پایان جنگ به ایران آمد. وثوق‏الدوله در 1295 ش كه نخست‏وزیر شد او را به معاونت وزارت داخله برگزید و تا سال 1299 در این سمت بود. در این سال در كابینه فتح‏الله اكبر به وزارت دادگسترى رسید و در كودتا نیز جزء توقیف‏شدگان قرار گرفت. بعد از كودتا چندى استاندار اصفهان و مازندران بود تا در 1311 درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند میرمطهر دماوندى در سال 1278 در دماوند متولد شد. تحصیلات مقدماتى را در مكتب خانه انجام داد و وارد مدرسه دارالفنون شد و پس از اخذ دیپلم مدرسه عالى حقوق را طى كرد و در 1305 به خدمات قضا وارد شد و مراحل ترقى را از دادیارى و عضویت دادگاه تا عالى‏ترین مقام قضایى طى كرد. در سال 1346 از ریاست دادگاه عالى تجدیدنظر انتظامى قضات به ریاست دیوان كشور رسید و قریب پنج سال در آن سمت باقى ماند. در 1351 چون سنش به هفتاد و پنج سالگى رسیده بود بازنشسته شد و به سمت سناتور انتصابى تعیین گردید و تا سقوط رژیم در آن سمت باقى بود. عمادالدین میرمطهرى در سال 1378 در سن یك صد سالگى در تهران درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

قبل از انتخابات نام خانوادگى، نصیرالملك لقب داشت و خواهرزاده و داماد مشاورالممالك انصارى است. حدود سال 1262 در تهران تولد یافت و تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در مدارس آن روز تهران پایان داد و وارد مدرسه عالى علوم سیاسى شد و دوره كامل آن مدرسه را گذرانید. در ابتداى مشروطیت وارد خدمات قضایى گردید و مدتى رئیس محكمه بدایت بود، بعد مدعى‏العموم تهران شد. در 1286 به وزارت امور خارجه انتقال یافت و با استفاده از پشتوانه فامیلى در آن وزارتخانه ترقى كرد. اهم مشاغل وى در مركز عبارت بوده است از ریاست اداره كارگزینى، رئیس اداره دوم سیاسى، ریاست دفتر و رمز، ریاست اداره امور عمومى و مدیر كلى در خارج از ایران. مقاماتى چون ژنرال قنسول تفلیس و ژنرال قنسول حاج طرخان و سركنسول بیروت و سفیركبیرى لبنان را نیز طى كرد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند عبدالرحیم و نوه دخترى مشاورالممالك انصارى است. خانواده مادرى وى بنیانگذار وزارت امور خارجه در ایران و قریب یكصد و پنجاه سال در آن وزارتخانه وزارت و سفارت كرده‏اند. احمد لیسانس حقوق گرفت و وارد وزارت خارجه شد با برخوردارى از پشتوانه فامیلى تمام مشاغل را طى كرد. بیشتر مشاغل او در مسكو بود. از اهم مشاغل او ریاست ادارات، سركنسول استانبول و معاونت وزارت امور خارجه است. مدتى طولانى سفیر ایران در اتحاد جماهیر شوروى بود و چند سال قائم مقامى وزارت امور خارجه را نیز داشت و چند روزى هم وزیر شد. وى به زبانهاى روسى، فرانسه و انگلیسى تسلط داشت. هنگام قائم مقامى وزارت خارجه به علت اجازه‏اى كه به چند هواپیماى شورویها داده بود تا در فضاى ایران پرواز كنند بركنار و خانه‏نشین گردید. در كابینه‏ى شاپور بختیار كه 37 روز بطول انجامید، وزیر امور خارجه بود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

در 1293 ش در تهران تولد یافت. تحصیلات ابتدائى و متوسطه و عالى را در تهران گذرانید و لیسانس علوم سیاسى دریافت كرد و در 1317 به استخدام در وزارت امور خارجه درآمد. پس از طى مراحل ابتدائى و مقدماتى، معاون و كفیل اداره كل تشریفات شد و بعد به ریاست اداره تابعیت رسید. سایر مشاغل وى عبارت بودند از: رئیس اداره سوم سیاسى، رایزن نمایندگى دائمى در نیویورك، رایزن سفارت ایران در واشنگتن، وزیر مختار در واشنگتن، مدیر كل ادارى و مدیر كل سیاسى وزارت امور خارجه. چندى هم عضو شوراى سیاسى بود تا با سمت سفیر كبیر در وین به اتریش رفت و چهار سال عهده‏دار آن سمت بود. از دیگر مشاغل او مى‏توان عضو على‏البدل دولت ایران در هشتمین دوره مجمع عمومى سازمان ملل متحد، عضویت على‏البدل دولت ایران در نهمین دوره مجمع عمومى سازمان ملل متحد و نمایندگى دائمى ایران نزد مؤسسه بین‏المللى انرژى اتمى را نام برد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

در 1288 در تهران متولد شد. پس از انجام تحصیلات مقدماتى و متوسطه به اخذ دیپلم نائل گردید و در زمره‏ى محصلین دولتى براى ادامه‏ى تحصیل به اروپا رفت و از دانشگاه پاریس در رشته‏ى اقتصاد و مالیه درجه‏ى دكترا اخذ نمود و پس از مراجعت به ایران به عنوان دانشیار در دانشكده‏ى حقوق مشغول تدریس شد و در رشته‏ى اقتصاد به تدریس علوم مالى پرداخت. پس از چندى به مقام استادى رسید. در 1330 هنگامى كه دكتر محمد نصیرى، رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل شركت سهامى بیمه ایران شد، دكتر عالمى را دعوت به همكارى نمود و به عضویت هیئت مدیره و قائم‏مقامى خویش انتخاب كرد و قریب یك سال این همكارى ادامه داشت. دكتر مصدق در دى ماه 1330 در كادر وزیران خود تغییراتى داد و چند چهره‏ى جوان و تحصیلكرده را وارد كابینه نمود. در این تغییرات خلیل عالمى به سمت وزیر كار معرفى شد و تا 28 مرداد 1332 در سمت مزبور مستقر بود. بعد از كودتاى 28 مرداد، دكتر خلیل عالمى مانند سایر همكاران دكتر مصدق از طرف حكومت بازداشت شد و به زندان افتاد. چند روزى بیش از زندان او نگذشته بود كه تاب و توان خود را از دست داد و از زندان طى نامه‏اى، دولت گذشته را مورد حمله قرار داده و تقاضاى عفو و بخشایش نمود. نامه‏ى او چند بار در رادیو قرائت شد و سرانجام او را از زندان آزاد ساختند. چندى بیكار بود تا مجدداً به دانشگاه دعوت گردید و شغل استادى را از سر گرفت. روى همرفته مردى باسواد، محافظه‏كار و ترسو و كم‏جرأت بود. وفاتش در 1365 در تهران اتفاق افتاد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

ملقب به «اعتلاءالملك»، فرزند میرزا شكراللَّه خان نامه‏نگار و نوه‏ى عموى محمد ولیخان سپهسالار تنكابنى است. تولد او در حدود سال 1247 ش است. پس از انجام تحصیلات در دارالفنون و آموختن زبان فرانسه، داخل وزارت امور خارجه گردید و مراحل ترقى را پیمود و سرانجام به جاى پدرش به ریاست اداره‏ى عثمانى منصوب شد. خلعتبرى در نهضت مشروطیت با آزادیخواهان همكارى داشت. به همین سبب پس از استبداد صغیر و خلع محمدعلى شاه به عضویت دادگاهى برگزیده شد كه طرفداران محمدعلى میرزا را محاكمه مى‏كرد. خلعتبرى در وزارت خارجه مراحل ترقى را تا كفالت آن وزارتخانه طى كرد و مدتى نیز در كابینه‏ى وثوق‏الدوله وزیر دارائى بود و ابتدا وزیرمختار و بعد سفیركبیر ایران در افغانستان شد. چندى حكومت كردستان با او بود. در سال 1324 ش در كابینه‏ى یك ماهه‏ى حكیم‏الملك، به وزارت كشاورزى معرفى گردید. در انتخابات دوره‏ى اول سنا نیز سناتور بود. اعتلاءالملك با صبیه‏ى مرحوم مشارالسلطنه قدیمى نوائى ازدواج نمود. وى از اشخاص نیك‏نفس و آزادیخواه محسوب مى‏شد. وفات او در 1341 اتفاق افتاد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند سرتیپ حبیب‏اللَّه ساعدالدوله، در 1264 ه.ق تولد یافت و پس از خواندن مقدماتى از دروس زمان به شیوه‏ى خانوادگى به امور نظامى پرداخت و در سوارى و تیراندازى به حد كفایت هنرآموزى كرد. چون به سن رشد رسید، وارد كارهاى نظامى گردید و مراحل ترقى را در اثر تهور زیاد به سرعت پیمود به طورى كه در سال 1304 ه.ق سرتیپ اول و در سال 1308 ه.ق امیرتومان شد. ابتدا پدرش براى او لقب امیراكرم بعد سرداراكرم سپس نصرالسلطنه و بعد سردارمعظم گرفت. محمد ولیخان مدتى حكومت تنكابن را در دست داشت. در سال 1308 حاكم استرآباد گردید. در سال دوم سلطنت مظفرالدین شاه به تهران آمد و با تقدیم پیشكشى قابل ملاحظه‏اى، وزیر گمرك شد و كم‏كم ترقى كرد و ضرابخانه را نیز بر شغل خود افزود. وقتى امین‏الدوله به جاى میرزا على‏اصغر خان امین‏السلطان صدراعظم شد، امور ضرابخانه و گمرك را از محمد ولیخان گرفت و به عهده‏ى مشیرالسلطنه و صنیع‏الدوله قرار داد. در سال 1317 حاكم گیلان گردید و پس از یك سال به تهران احضار ولى مجدداً به این مأموریت اعزام شد. در همین مأموریت بود كه گمرك گیلان را از دولت اجاره كرد و بیگلربیگى (سردار منصور) را نایب خود در گمرك نمود. در سال 1322 در دربار ولیعهد شاغل پست گردید و حكومت اردبیل و مشكین‏شهر و خلخال را در دست گرفته و منافع زیادى تحصیل كرد. در سال 1323 تلگرافخانه را كه سالیان دراز در دست مخبرالدوله و اولاد او بود، با دوازده برابر مال‏الاجاره (سالى دویست و سى هزار تومان) اجاره كرد. در اثر این معامله، از طرف مظفرالدین شاه لقب سپهدار اعظم و همچنین شغل امیر توپخانه كه از مشاغل مهم نظامى آن روز بود، به او داده شد. در سال 1324 در دوران صدارت عین‏الدوله فرمانده قواى تهران شد و براى خاموش كردن نغمه‏هاى آزادى و زجر آزادیخواهان، خشونت زیادى از خود بروز داد. یكى از مورخین در این باره چنین نوشته است: «در سال 1324 اول مشروطیت به واسطه اینكه پسرش در تنكابن برخلاف انتخابات كار مى‏كرد و آخوندى را كه جاهد در امر و پیشرفت انتخابات بود چوب زده و ریش شیخ بیچاره را بریده بود، این مطلب خیلى باعث یادآورى اعمال سابق سپهدار كه برخلاف آزادى كرده بود شد. و آن این بود كه قبل از انعقاد مجلس و دستخط مشروطیت كه علماى تهران و تجار مشغول درخواست این امورات بودند و در مسجد جامع تحصن جسته بودند، سپهدار از طرف دولت مأمور قلع و قمع متحصنین گردید و فوق‏العاده سختى به اهالى كرد و نیز به حكم یكى از پیشكاران او سیدى كشته شد.» این مسائل و این حركت پسرش در اول مشروطیت تنفرى برخلاف او در دل مردم گذاشت و مسئله‏ى چوب زدن شیخ در مجلس باعث هیجان وكلاء گردید. سپهدار هنگام مشروطه از رجال مستبد و خودكامه بود و با آزادى و مشروطیت دشمنى داشت و در صف اول دوستان محمدعلى میرزا قرار داشت. در استبداد صغیر كه آذربایجان نیز به زعامت ستارخان و باقرخان در مقابل مركز ایستادگى مى‏نمود، از طرف محمدعلى میرزا، عین‏الدوله فرمانرواى كل آذربایجان شد و سپهدار نیز به فرماندهى نیروى اعزامى تعیین گردید و به معیت عین‏الدوله براى سركوبى آزادیخواهان به سمت آذربایجان عزیت كرد. اردوى سپهدار ماه‏ها در باسمنج توقف كرد و سپهدار طورى از مشروطه متنفر بود كه هرگاه اسمى از او برده مى‏شد، تغییر حالت داده و حاضر براى شنیدن نام مشروطه نیز نبود. تندخوئى سپهدار و استبداد عین‏الدوله موجب شد كه كار آذربایجان حل نشود و سپهدار بدون اخذ نتیجه به تنكابن رفت و بنا به دعوت مجاهدین گیلان به رشت عزیمت نمود و انجمن عدالت را تشكیل داد و بالاخره در سال 1327 با نیروى مجاهدین به تهران حمله كردند و پس از فتح تهران و خلع پادشاه، سپهدار شخص اول ایران گردید. در تیر ماه 1288 احمد میرزا در سن سیزده سالگى به سلطنت رسید و هیئت مدیره‏اى براى مدیریت امور تشكیل یافت و امور كشور بین عده‏اى تقسیم شد و سپهدار مسئول امور وزارت جنگ گردید. در مهر ماه 1288 محمد ولیخان تنكابنى نخست‏وزیر ایران شد و وزارت جنگ را نیز عهده‏دار شد. در ترمیم كابینه همچنان وزیر جنگ بود ولى در اردیبهشت 1289 علاوه بر مقام نخست‏وزیرى، وزارت داخله را نیز عهده‏دار شد و در ترمیم كابینه مجدداً وزارت داخله را بر عهده گرفت. در مرداد 1289 سپهدار از نخست‏وزیرى كنار رفت و جاى خود را به مستوفى‏الممالك داد و به نمایندگى مجلس انتخاب شد. پس از فوت عضدالملك و انتخاب ناصرالملك به نیابت سلطنت، بار دیگر سپهدار به نخست‏وزیرى رسید و از تاریخ 20 اسفند 1289 تا مرداد 1290 ش سه كابینه تشكیل داد كه در دو كابینه‏ى آن وزارت جنگ را بر عهده داشت. فقط در كابینه‏ى سوم خود بود كه صمصام‏السلطنه بختیارى را به مقام وزارت جنگ معرفى كرد. سپهدار مدت سه سال بالشغل بود و به املاك وسیع خود رسیدگى مى‏كرد تا اینكه در كابینه‏ى مستوفى‏الممالك و عبدالحسین میرزا فرمانفرما به مقام وزارت جنگ رسید. در 28 ربیع‏الثانى 1334 ه.ق (1294 ش) سپهدار براى بار سوم به نخست‏وزیرى رسید و در این تاریخ از طرف سلطان احمدشاه به وى لقب سپهسالار اعظم داده شد و سپهدار اعظم لقب سردار منصور گردید. سپهسالار كابینه‏ى خود را تشكیل داد و هنگام معرفى هیئت دولت، خود را وزیر داخله معرفى كرد و در تمام مدت نخست‏وزیرى، وزیر كشور هم بود. كابینه‏ى سوم سپهدار هم دوام زیادى نكرد و سپهسالار مجدداً در انتظار وضعیت بود. مدتى كوتاه والى آذربایجان گردید تا اینكه در كودتاى 1299 در زمره‏ى توقیف شدگان قرار گرفت و در حكومت صدروزه‏ى سید ضیاءالدین در زندان به سر برد. پس از كنار رفتن سید ضیاءالدین، سپهسالار به اتفاق سایر محبوسین آزاد شدند و در قصر فرح‏آباد حضور احمدشاه رسیدند. عین‏الدوله از طرف زندانیان مطالبى گفت و سپهسالار نیز از قوام‏السلطنه نخست‏وزیر تجلیل كرد و اظهار نمود كه در حال حاضر بهترین و لایق‏ترین كسى است كه مى‏تواند نخست‏وزیر باشد. سپهسالار در سال‏هاى آخر عمر به عنوان یك رجل برجسته و نخست‏وزیر سابق، در جشن‏ها حضور مى‏یافت و به رتق و فتق امور شخصى اشتغال داشت. در سال 1301 پس از مبادله‏ى قرارداد 1921 بین ایران و شوروى، اموال و اثاثیه و مطالبات بانك استقراضى روس به ایران تعلق گرفت و بانكى به نام ایران كه در حقیقت هیئت تصفیه بانك استقراضى روس بود، تشكیل یافت. پس از رسیدگى به وام‏ها و مطالبات سپهسالار قریب نهصد هزار تومان بدهكار شناخته شد و دولت براى وصول طلب خود او را تحت فشار قرار داد. براى شخصى چون سپهسالار كه در حكومت استبدادى و مشروطه همیشه نفر اول بوده و از دولت‏ها دستخوش مى‏گرفته است، پرداخت چنین وجهى به آسانى میسر نبود. محمد ولیخان سپهسالار چون عرصه را بر خود تنگ دید، در 27 تیر ماه 1305 ش در سن 82 سالگى با تفنگ انتحار نمود و طبق وصیت، بدون تشریفات در مقبره‏ى اختصاصى در امامزاده صالح تجریش او را به خاك سپردند. سپهسالار مردى بسیار متهور، تندخو، متعدى، فاقد نظم و ترتیب، مستبد، خودرأى، جاه‏طلب، حریص در جمع‏آورى اموال به خصوص املاك، در تربیت اولاد بى‏علاقه، لجوج، كینه‏توز، و بى‏ملاحظه بوده است. سپهسالار بزرگترین ملاك زمان خود بود و بیش از هزار نوكر و سوار و خدمه داشت كه همه از او تأمین مى‏شدند اما همانگونه كه درآمدش زیاد بود، مخارج بسیار داشت. و از بزل و بخششى كه لازمه‏ى اشرافیت بود، كوتاهى نمى‏كرد. در كتاب رجال صدر مشروطیت درباره‏ى سپهسالار چنین آمده است: «تصدیق كنترل روس و انگلیس در مالیه ایران در این دوره ریاست او واقع شد. بالاخره سپهدار اعظم یكى از اشخاص نمره اول خائن ایران است، تصرف املاك خالصه استرآباد به عنوان داشتن فرمان از ناصرالدین شاه و اجاره دادن املاك خود را به روس‏ها و برافراشتن بیرق روس در املاك خود و تصرف (شیرگاه) بلوك معروف مازنداران كه جزو خالصجات دولتى است به عنوان اینكه از میرزا كریم‏خان بنان‏الدوله خریده‏ام كه او فرمان داشته است و سایر چیزهاى دیگر، خیانت سپهدار اعظم را بر اهالى بى‏طرف ایران ثابت كرده است. تموّل او به واسطه‏ى همین اقدامات به منتها درجه رسیده است و بعد از ظل‏السلطان در ایران گویا اول شخص متمول باشد». نگارنده معتقد است با تمام انتقاداتى كه درباره‏ى سپهسالار مى‏شود، وى به مشروطیت ایران خدمات زیادى نموده و جا دارد نام وى را براى همیشه در صفحات تاریخ ایران ثبت نمائیم.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

جراح معروف، تحصیلات تخصصى خود را در فرانسه انجام داد. از سال 1305 ش در تهران به جراحى پرداخت. در آن ایام كه تعداد بیمارستان‏ها و جراحان محدود و انگشت‏شمار بودند، خلعتبرى شهرت زیادى پیدا كرد و همه روزه چندین عمل جراحى انجام مى‏داد. ریاست چند بیمارستان را به او سپردند. مدتى رئیس بهدارى بلدیه تهران بود. بعد از سال 1320 به مشاغل ادارى پرداخت. چندى معاون وزارت كشور و رئیس كل آمار و ثبت احوال شد. یك بار هم به شهردارى تهران منصوب گردید. مردى خیّر بود. در سال 1345 ش در سن 80 سالگى درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند اعتلاءالملك خلعتبرى، متولد 1291 ش در تهران است. تحصیلات عالى را در پاریس انجام داد و درجه‏ى لیسانس در علوم سیاسى و دكترا در حقوق قضائى گرفت. پس از ورود به ایران، به خدمات دولتى وارد شد و مدتى در وزارت دارائى اشتغال داشت. در سال 1321 به وزارت امور خارجه داخل شد. اهم مشاغل او در وزارت خارجه عبارتند از ریاست اداره سازمان ملل، رایزن سفارت در پاریس، رئیس اداره سوم سیاسى، مدیركل تشریفات، مدتى سفیر ایران در ورشو بود و سرانجام به دبیركلى سازمان سنتو برگزیده شد. از سال 1344 به قائم‏مقامى وزارت امور خارجه انتخاب و سرانجام به وزارت امور خارجه منصوب گردید و تا سن 56 سالگى این سمت را داشت. در سال 1358 اعدام گردید.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

معروف به سردار كبیر، فرزند كهتر حبیب‏اللَّه خان ساعدالدوله تنكابنى و برادر محمد ولیخان سپهسالار است. جمشید خان چون به سن 12 سالگى رسید، برحسب سیره خانوادگى وارد نظام شد و پس از چند سال درجه‏ى سرهنگى گرفت و مدتى فوج تنكابن را از طرف برادر خود اداره مى‏كرد سپس به تهران انتقال یافت و جزء اطرافیان كامران میرزا نایب‏السلطنه شد. در جریان تحریم تنباكو در سال 1309 فرمانده یك دسته از قزاقان بود كه به سوى مردم تیراندازى كردند. در سال 1310 ه.ق درجه‏ى سرتیپى و لقب سردار اكرم دریافت كرد و مراحل نظامى را به سرعت پیمود. در مشروطیت درجه‏ى امیرتومانى داشت. بعد از فتح تهران و همه‏كاره شدن برادرش محمد ولیخان، لقب سردار كبیر و معاونت وزارت جنگ اختصاص به او داشت تا اینكه در سال 1334 ه.ق در آخرین كابینه‏ى برادر خود، به وزارت جنگ معرفى شد. بعد حكمران كردستان گردید. سردار كبیر مردى عامى و كم‏سواد و برخلاف برادر خود جرأت و جسارت هم نداشت. ثروت زیادى به او رسیده بود. تنها كار خوب او این بود كه ساعدالدوله فرزند محمد ولیخان را كه قصد شورش داشت، با نصایح و دخالت از كار خود منصرف نمود. در سال 1307 ش در سن 72 سالگى در اثر سكته وفات یافت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع :

رهبر عاليقدر حضرت آيت الله سيد على خامنه اى فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد جواد حسينى خامنه‌اى، در 1318 شمسی برابر 1358 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنيا گشود. ايشان دومين پسر خانواده هستند. زندگى سيد جواد خامنه اى مانند بيشتر روحانيون و مدرسّان علوم دينى، بسيار ساده بود. همسر و فرزندانش نيز معناى عميق قناعت و ساده زيستى را از او ياد گرفته بودند و با آن خو داشتند. رهبر بزرگوار در ضمن بيان نخستين خاطره هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده شان چنين مى‌گويند: «پدرم روحانى معروفى بود، امّا خيلى پارسا و گوشه گير... زندگى ما به سختى مى گذشت. من يادم هست شب هايى اتفاق مى افتاد كه در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهيّه مى كرد و... آن شام هم نان و كشمش بود.» امّا خانه اى را كه خانواده سيّد جواد در آن زندگى مى كردند، رهبر انقلاب چنين توصيف مى كنند: «منزل پدرى من كه در آن متولد شده ام، تا چهارـ پنج سالگى من، يك خانه 60 ـ 70 مترى در محّله فقير نشين مشهد بود كه فقط يك اتاق داشت و يك زير زمين تاريك و خفه اى! هنگامى كه براى پدرم ميهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر اين كه روحانى و محل مراجعه مردم بود، ميهمان داشت) همه ما بايد به زير زمين مى رفتيم تا مهمان برود. بعد عدّه اى كه به پدر ارادتى داشتند، زمين كوچكى را كنار اين منزل خريده به آن اضافه كردند و ما داراى سه اتاق شديم.» رهبرانقلاب از دوران كودكى در خانواده اى فقير امّا روحانى و روحانى پرور و پاك و صميمی، اينگونه پرورش يافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سيد محمد به مكتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را ياد بگيرند. سپس، دو برادر را در مدرسه تازه تأسيس اسلامى «دارالتعّليم ديانتى» ثبت نام كردند و اين دو دوران تحصيل ابتدايى را در آن مدرسه گذراندند. در حوزه علميه : ايشان از دوره دبيرستان، خواندن «جامع المقدمات» و صرف و نحو را آغاز كرده بود. سپس از مدرسه جديد وارد حوزه علميه شد و نزد پدر و ديگر اساتيد وقت ادبيات و مقدمات را خواند. درباره انگيزه ورود به حوزه علميه و انتخاب راه روحانيت مى گويند: «عامل و موجب اصلى در انتخاب اين راه نورانى روحانيت پدرم بودند و مادرم نيز علاقه مند و مشوّق بودند». ايشان كتب ادبى ار قبيل «جامع المقدمات»، «سيوطى»، «مغنى» را نزد مدرّسان مدرسه «سليمان خان» و «نوّاب» خواند و پدرش نيز بر درس فرزندانش نظارت مى كرد. كتاب «معالم» را نيز در همان دوره خواند. سپس «شرايع الاسلام» و «شرح لمعه» را در محضر پدرش و مقدارى را نزد مرحوم «آقا ميرزا مدرس يزدى» و رسائل و مكاسب را در حضور مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و بقيه دروس سطح فقه و اصول را نزد پدرش خواند و دوره مقدمات و سطح را بطور كم سابقه و شگفت انگيزى در پنچ سال و نيم به اتمام رساند. پدرش مرحوم سيد جواد در تمام اين مراحل نقش مهّمى در پيشرفت اين فرزند برومند داشت. رهبر بزرگوار انقلاب، در زمينه منطق و فلسفه، كتاب منظومه سبزوار را ابتدا از «مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا تهرانى» و بعدها نزد مرحوم «شيخ رضا ايسى» خواندند. در حوزه علميه نجف اشرف : آيت الله خامنه اى كه از هيجده سالگى در مشهد درس خارج فقه و اصول را نزد مرجع بزرگ مرحوم آيت الله العظمى ميلانى شروع كرده بودند. در سال 1336 به قصد زيارت عتبات عاليات، عازم نجف اشرف شدند و با مشاهده و شركت در درسهاى خارج مجتهدان بزرگ حوزه نجف از جمله مرحوم سيد محسن حكيم، سيد محمود شاهرودى، ميرزا باقر زنجانى، سيد يحيى يزدى، و ميرزا حسن بجنوردى، اوضاع درس و تدريس و تحقيق آن حوزه علميه را پسنديدند و ايشان را از قصد خود آگاه ساختند. ولى پدر موافقت نكرد. پس از مدّتى ايشان به مشهد باز گشتند. در حوزه علميه قم : آيت الله خامنه اى از سال 1337 تا 1343 در حوزه علميه قم به تحصيلات عالى در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگان چون مرحوم آيت الله العظمى بروجردى، امام خمينى، شيخ مرتضى حائرى يزدى وعلـّامه طباطبائى استفاده كردند. در سال 1343، از مكاتباتى كه رهبر انقلاب با پدرشان داشتند، متوجّه شدند كه يك چشم پدر به علت «آب مرواريد» نابينا شده است، بسيار غمگين شدند و بين ماندن در قم و ادامه تحصيل در حوزه عظيم آن و رفتن به مشهد و مواظبت از پدر در ترديد ماندند. آيت الله خامنه اى به اين نتيجـه رسيدند كه به خاطر خدا از قــم به مشهد هجرت كنند واز پدرشان مواظبت نمايند. ايشان در اين مـورد مى گويند: «به مشهد رفتم و خداى متعال توفيقات زيادى به ما داد. به هر حال به دنبال كار و وظيفه خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفيقى داشتم، اعتقادم اين است كه ناشى از همان بّرى «نيكى» است كه به پدر، بلكه به پدر و مادر انجام داده ام». آيت الله خامنه اى بر سر اين دو راهى، راه درست را انتخاب كردند. بعضى از اساتيد و آشنايان افسوس مى خوردند كه چرا ايشان به اين زودى حوزه علميه قم را ترك كردند، اگر مى ماندند در آينده چنين و چنان مى شدند!... امّا آينده نشان داد كه انتخاب ايشان درست بوده و دست تقدير الهى براى ايشان سر نوشتى ديگر و بهتر و والاتر از محاسبات آنان، رقم زده بود. آيا كسى تصّور مى كرد كه در آن روز جوان عالم پراستعداد 25 ساله، كه براى رضاى خداوند و خدمت به پدر و مادرش از قم به مشهد مى رفت، 25 سال بعد، به مقام والاى ولايت امر مسلمين خواهد رسيد؟! ايشان در مشهد از ادامه درس دست برنداشتند و جز ايام تعطيل يا مبازره و زندان و مسافرت، به طور رسمى تحصيلات فقهى و اصول خود را تا سال 1347 در محضر اساتيد بزرگ حوزه مشهد بويژه آيت الله ميلانى ادامه دادند. همچنين ازسال 1343 كه در مشهد ماندگار شدند در كنار تحصيل و مراقبت از پدر پير و بيمار، به تدريس كتب فقه و اصول و معارف دينى به طلـّاب جوان و دانشجويان نيز مى پرداختند. مبارزات سياسى : آيت الله خامنه اى به گفته خويش «از شاگردان فقهى، اصولى، سياسى و انقلابى امام خمينى (ره) هستند» امـّا نخستين جرقـّه هاى سياسى و مبارزاتى و دشمنى با طاغوت را مجاهد بزرگ و شهيد راه اسلام شهيد «سيد مجتبى نوّاب صفوى» در ذهن ايشان زده است، هنگاميكه نوّاب صفوى با عدّه اى از فدائيان اسلام در سال 31 به مشهد رفته در مدرسه سليمان خان، سخنرانى پر هيجان و بيدار كننده اى در موضوع احياى اسلام و حاكميت احكام الهى، و فريب و نيرنگ شاه و انگليسى و دروغگويى آنان به ملـّت ايران، ايراد كردند. آيت الله خامنه اى آن روز از طـّلاب جوان مدرسه سليمان خان بودند، به شدّت تحت تأثير سخنان آتشين نوّاب واقع شدند. ايشان مى گويند: «همان وقت جرقه هاى انگيزش انقلاب اسلامى به وسيله نوّاب صفوى در من به وجود آمده و هيچ شكى ندارم كه اولين آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن كرد». همراه با نهضت امام خمينى (قدس سره) : آيت الله خامنه اى از سال 1341 كه در قم حضورداشتند و حركت انقلابى واعتراض آميز امام خمينى عليه سياستهاى ضد اسلامى و آمريكا پسند محمد رضا شاه پهلوى، آغاز شد، وارد ميدان مبارزات سياسى شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشيب هاى فراوان و شكنجه ها و تعبيدها و زندان ها مبارزه كردند و در اين مسير ازهيچ خطرى نترسيدند. نخستين بار در محرّم سال 1383 از سوى امام خمينى (قدس سره) مأموريت يافتند كه پيام ايشان را به آيت الله ميلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبليغاتى روحانيون در ماه محرّم و افشاگرى عليه سياست هاى آمريكايى شاه و اوضاع ايران و حوادث قم، برسانند. ايشان اين مأموريت را انجام دادند و خود نيز براى تبليغ، عازم شهر بيرجند شدند و در راستاى پيام امام خمينى، به تبليغ و افشاگرى عليه رژيم پهلوى و آمريكا پرداختند. بدين خاطر در 9 محرّم «12 خرداد 1342» دستگير و يك شب بازداشت شدند و فرداى آن به شرط اينكه منبر نروند و تحت نظر باشند آزاد شدند. با پيش آمدن حادثه خونين 15خرداد، باز هم ايشان را از بيرجند به مشهد آورده، تحويل بازداشتگاه نظامى دادند و ده روز در آنجا با سخت ترين شرايط و شكنجه و آزارها زندانى شدند. دوّمين بازداشت : در بهمن 1342 - رمضان 1383- آيت الله خامنه اى با عدّه اى از دوستانشان براساس برنامه حساب شده اى به مقصد كرمان حركت كردند. پس از دو ـ سه روز توقف در كرمان و سخنرانى و منبر و ديدار با علما و طلـّاب آن شهر، عازم زاهدان شدند. سخنرانى ها و افشاگرى هاى پرشور ايشان بويژه درايـّام ششم بهمن ـ سالگرد انتخابات و رفراندوم قلـّابى شاه ـ مورد استقبال مردم قرار گرفت. در روزپانزدهم رمضان كه مصادف با ميلاد امام حسن (ع) بود، صراحت و شجاعت و شور انقلابى ايشان در افشاگرى سياستهاى شيطانى و آمريكايى رژيم پهلوى، به اوج رسيد و ساواك شبانه ايشان را دستگير و با هواپيما روانه تهران كرد. رهبر بزرگوار، حدود دو ماه ـ به صورت انفرادى ـ در زندان قزل قلعه زندانى شدند و انواع اهانت ها و شكنجه ها را تحمّل كردند. سوّمين و چهارمين بازداشت : كلاسهاى تفسير و حديث و انديشه اسلامى ايشان در مشهد و تهران با استقبال كم نظير جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد. همين فعاليت ها سبب عصبانيت ساواك شد و ايشان را مورد تعقيب قرار دادند. بدين خاطر در سال 1345 در تهران مخفيانه زندگى مى كردند و يك سال بعد ـ 1346ـ دستگير و محبوس شدند. همين فعاليّت هاى علمى و برگزارى جلسات و تدريس و روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود كه موجب شد آن بزرگوار بار ديگر توسط ساواك جهنّمى پهلوى در سال 1349 نيز دستگير و زندانى گردند. پنجمين بازداشت : حضرت آيت الله خامنه اى «مد ظله» درباره پنجمين بازداشت خويش توسط ساواك مى نويسد: «از سال 48 زمينه حركت مسلحانه در ايران محسوس بود. حساسيّت و شدّت عمل دستگاههاى جارى رژيم پيشين نيز نسبت به من، كه به قرائن دريافته بودند چنين جريانى نمى تواند با افرادى از قبيل من در ارتباط نباشد، افزايش يافت. سال 50 مجدّداً و براى پنجمين بار به زندان افتادم. برخوردهاى خشونت آميز ساواك در زندان آشكارا نشان مى داد كه دستگاه از پيوستن جريان هاى مبارزه مسلـّحانه به كانون هاى تفـّكر اسلامى به شدّت بيمناك است و نمى تواند بپذيرد كه فعاليّـت هاى فكرى و تبليغاتى من در مشهد و تهران از آن جريان ها بيگانه و به كنار است. پس از آزادى، دايره درسهاى عمومى تفسير و كلاسهاى مخفى ايدئولوژى و... گسترش بيشترى پيدا كرد». بازداشت ششم : در بين سالهاى 1350ـ1353 درسهاى تفسير و ايدئولوژى آيت الله خامنه اى در سه مسجد «كرامت» ، «امام حسن» و «ميرزا جعفر» مشهد مقدس تشكيل مىشد و هزاران نفر ازمردم مشتاق بويژه جوانان آگاه و روشنفكر و طلـّاب انقلابى و معتقد را به اين سه مركز مى كشاند و با تفكّرات اصيل اسلامى آشنا مى ساخت. درس نهج البلاغـه ايشان از شور و حال ديگـرى برخوردار بود و در جزوه هاى پلى كپى شده تحت عنوان: «پرتوى از نهج البلاغه» تكثير و دست به دست مى گشت. طلـّاب جوان و انقلابى كه درس حقيقت و مبارزه را از محضر ايشان مى آموختند، با عزيمت به شهرهاى دور و نزديكِ ايران، افكار مردم را با آن حقايق نورانى آشنا و زمينه را براى انقلاب بزرگ اسلامى آماده مى ساختند. اين فعاليـّت ها موجب شد كه در دى ماه 1353 ساواك بى رحمانه به خانه آيت الله خامنه اى در مشهد هجوم برده، ايشان را دستگير و بسيارى از يادداشت ها و نوشته هايشان را ضبط كنند. اين ششمين و سخت ترين بازداشت ايشان بود و تا پاييز 1354 در زندان كميته مشترك شهربانى زندان بودند. در اين مدت در سلولى با سخت ترين شرايط نگه داشته شدند. سختى هايى كه ايشان در اين بازداشت تحمّل كردند، به تعبير خودشان «فقط براى آنان كه آن شرايط را ديده اند، قابل فهم است». پس از آزادى از زندان، به مشهد مقدس برگشتند و باز هم همان برنامه و تلاش هاى علمى و تحقيقى و انقلابى ادامه داشت. البته ديگر امكان تشكيل كلاسهاى سابق را به ايشان ندادند. در تبعيد : رژيم جنايتكار پهلوى در اواخر سال 1356، آيت الله خامنه اى را دستگير و براى مدّت سه سال به ايرانشهر تبعيد كرد. در اواسط سال 1357 با اوجگيرى مبارزات عموم مردم مسلمان و انقلابى ايران، ايشان از تبعيدگاه آزاد شده به مشهد مقدس بازگشتند و در صفوف مقدم مبارزات مردمى عليه رژيم سفـّاك پهلوى قرار گرفتند و پس از پانزده سال مبارزه مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمّل آن همه سختى و تلخى، ثمره شيرين قيام و مقاومت و مبارزه؛ يعنى پيروزى انقلاب كبير اسلامى ايران و سقوط خفـّت بار حكومتِ سراسر ننگ و ظالمانه پهلوى، و برقرارى حاكميت اسلام در اين سرزمين را ديدند. در آستانه پيروزى : درآستانه پيروزى انقلاب اسلامى، پيش از بازگشت امام خمينى از پاريس به تهران، «شوراى انقلاب اسلامى» با شركت افراد و شخصيت هاى مبارزى همچون شهيد مطهرى، شهيد بهشتى، هاشمى رفسنجانى و... از سوى امام خمينى در ايران تشكيل گرديد، آيت الله خامنه اى نيز به فرمان امام بزرگوار به عضويت اين شورا درآمد. پيام امام توسط شهيد مطهرى «ره» به ايشان ابلاغ گرديد و با دريافت پيام رهبر كبير انقلاب، از مشهد به تهران آمدند. پس از پيروزى : آيت الله خامنه اى پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز همچنان پرشور و پرتلاش به فعاليّت هاى ارزشمند اسلامى و در جهت نزديكتر شدن به اهداف انقلاب اسلامى پرداختند كه همه در نوع خود و در زمان خود بى نظير و بسيار مهّم بودند كه در اين مختصر فقط به ذكر رؤوس آنها مى پردازيم: ٭ پايه گذارى «حزب جمهورى اسلامى» با همكارى و همفكرى علماى مبارز و هم رزم خود: شهيد بهشتى، شهيد باهنر، هاشمى رفسنجانى و... دراسفند 1357. ٭ معاونت وزارت دفاع در سال 1358. ٭ سرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1358. ٭ امام جمعه تهران، 1358. ٭ نماينده امام خمينی«قدّس سرّه» در شوراى عالى دفاع ، 1359. ٭ نماينده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى، 1358. ٭ حضور فعّال و مخلصانه در لباس رزم در جبهه هاى دفاع مقدس، در سال 1359 با شروع جنگ تحميلى عراق عليه ايران و تجاوز ارتش متجاوز صّدام به مرزهاى ايران؛ با تجهيزات و تحريكات قدرت هاى شيطانى و بزرگ ازجمله آمريكا و شوروى سابق. ٭ ترور نافرجام ايشان توسط منافقين در ششم تيرماه 1360 در مسجد ابوذر تهران. ٭ رياست جمهورى؛ به دنبال شهادت محمد على رجايى دومّين رئيس جمهور ايران، آيت الله خامنه اى در مهر ماه 1360 با كسب بيش از شانزده ميليون رأى مردمى و حكم تنفيذ امام خمينى (قدس سره) به مقام رياست جمهورى ايران اسلامى برگزيده شدند. همچنين از سال 1364 تا 1368 براى دوّمين بار به اين مقام و مسؤوليت انتخاب شدند. ٭ رياست شوراى انقلاب فرهنگ، 1360. ٭ رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام، 1366. ٭ رياست شوراى بازنگرى قانون اساسى، 1368. ٭ رهبرى و ولايت امّت، كه از سال 1368، روز چهاردهم خرداد پس از رحلت رهبر كبيرانقلاب امام خمينى (قدس سره) توسط مجلس خبرگان رهبرى به اين مقام والا و مسؤوليت عظيم انتخاب شدند، و چه انتخاب مبارك و درستى بود كه پس از رحلت امام راحل، با شايستگى تمام توانستند امّت مسلمان ايران، بلكه مسلمانان جهان را رهبرى نمايند.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

(1346 -1269 ش)، جغرافیدان و نویسنده. در تهران به دنیا آمد. پدرش از نقاشان بزرگ و زبردست بود. كیهان تحصیلات مقدماتى را در خانه‏ى پدر به پایان رساند و سپس به مدرسه‏ى علمیه‏ى تهران رفت و نزد استادانى چون عبدالعظیم خان قریب، میرزا على خان ناظم العلوم و آقا شیخ حمزه تحصیلات ابتدایى را تكمیل نمود. در 1284 ش به فرانسه رفت و در مدارس متوسطه‏ى آنجا به تحصیل پرداخت. پس از گذراندن امتحانات ورودى وارد مدرسه‏ى سن سیر شد و به اخذ درجه‏ى افسرى نایل گردید. در 1295 ش به ایران بازگشت و در شیراز موفق به پایه‏ریزى صحیح و جدید تشكیلات پلیس شد. وى جزو افسران كودتاى 1299 ش بود و در كابینه‏ى سید ضیاء مدتى كوتاه وزیر جنگ شد ولى به دلایلى بعد از مدتى استعفا كرد. در 1303 ش وارد وزارت معارف شد و در مدارس دارالفنون، علوم سیاسى، تجارت، حقوق و دانشسراى عالى و سرانجام در 1313 ش با سمت استادى در دانشگاه به تدریس پرداخت. وى همچنین در 1329 ش در كابینه‏ى على منصور به وزارت فرهنگ منصوب شد و پس از آن مدتى نیز معاون دانشگاه بود. لازم به ذكر است احمد عبداللَّه‏پور، مؤلف «وزراى معارف ایران» تاریخ تولد كیهان را 1276 ش ذكر كرده است. از آثار وى: «پیدایش فلات ایران»؛ «جغرافیاى مفصل ایران»، در سه مجلد، در زمینه‏هاى طبیعى و سیاسى و اقتصادى.[1] معروفه به ماژور مسعودخان، در 1269 تولد یافت. بعد از انجام تحصیلات مقدماتى در 1290 از طرف دولت به اروپا اعزام شد و دانشكده‏ى افسرى ژاندارمرى فرانسه را پایان داد. وقتى به ایران آمد، وارد ژاندارمرى شد و غالبا در مدارس افسرى تدریس مى‏كرد. به دنبال انعقاد قرار داد 1919 سید ضیاءالدین مدیر روزنامه‏ى رعد، تمام همّ خود را مصروف نمود تا در بین افسران جوان و تحصیلكرده قزاقخانه و ژاندارمرى دوستان و هم‏پیمانانى براى خود فراهم كند. یكى از كسانى كه خیلى زود با سید ضیاء دوست و مأنوس شد، همین مسعود كیهان بود كه در آن تاریخ درجه‏ى ماژورى یعنى سرگردى داشت. بدون شك سید ضیاء و مسعود خان از همان روزهاى اول به فكر كودتا افتادند. تمام برنامه‏ها را با هم تنظیم مى‏كردند و سرانجام كودتا انجام گرفت و سید ضیاءالدین فرمان نخست‏وزیرى دریافت نمود و كابینه‏اى تشكیل داد. در آن كابینه مسعود كیهان به مقام وزارت جنگ رسید. دو ماهى در وزارت جنگ استقرار داشت تا بین او و رضاخان سردار سپه رئیس دیویزیون قزاق كه قدرت اجرائى و نظامى داشت، اختلاف حاصل شد در نتیجه كابینه ترمیم گردید. سردارسپه به وزارت جنگ و ماژور مسعودخان به وزیر مشاورى تعیین گردید. پس از سقوط سید ضیاءالدین، كیهان بیكار شد. در تشكیلات جدید ارتش نه تنها دعوتى از او نشد، بلكه او را كنار گذاشتند. چندى به تدریس در مدارس تهران پرداخت تا این كه در 1313 كه دانشگاه تهران تأسیس یافت، او را براى تدریس دعوت كردند. كرسى جغرافیاى انسانى را به او دادند، بعد به عضویت فرهنگستان رسید. در 1325 به جاى مرحوم غلامحسین رهنما معاون دانشگاه تهران شد. در 1329 در كابینه‏ى على منصور كه سه ماه بیشتر دوام نكرد، وزیر فرهنگ شد. مدتى نیز نایب‏التولیه مدرسه عالى سپهسالار بود. همسر وى دختر عبدالله وثوق (معتمدالسلطنه) بود. در 1345 در تهران وفات یافت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

(1338 -1297 ق)، عالم دینى و روزنامه‏نگار. در تبریز متولد شد. در كودكى به روسیه رفت و پس از بازگشت به تحصیل مقدمات و علوم متداول زمان چون هیات و حكمت و طبیعیات پرداخت و بعد از چندى به سلك روحانیت درآمد و امام جماعت مسجد كریم خان محله خیابانى تبریز شد. پس از اوج‏گیرى جنبش مشروطه به این جنبش پیوست و نماینده‏ى انجمن ایالتى آن شهر شد. در دوره دوم مجلس به نمایندگى مردم تبریز انتخاب شد و در مدت نمایندگى خود با اولتیماتوم روسیه علیه ایران و قرار داد 1919 م وثوق‏الدوله مخالفت كرد. خیابانى در تبریز روزنامه‏ى «تجدد» را بنیان گذاشت و با نوشتن مقالاتى موفق به ساقط كردن دولت وثوق‏الدوله شد. وى در آذربایجان قیام و جنبشى راه انداخت كه بوسیله مخبرالسلطنه سركوب شد و خود نیز در این كشمكش كشته شد.[1] از آزادیخواهان معروف آذربایجان در عهد مشروطیت است. وى در 1297 ه.ق در تبریز متولد شد. تحصیلات خود را در رشته‏ى علوم معقول و منقول ادامه داد و به كسوت روحانیت درآمد. پدرش پیشه‏ى تجارت داشت و بیشتر تجارت او با روس‏ها بود. قریب سى سال تجارتخانه‏اى در روسیه دائر كرده بود. شیخ محمد چندى نزد پدرش در روسیه باقى ماند. زبان روسى را فراگرفت و به تبریز بازگشت و امام مسجد كریم‏خان تبریز شد. هفته‏اى چند بار در مسجد منبر مى‏رفت و سخنان تندى بر زبان مى‏راند و از مشروطه و آزادى دفاع مى‏نمود. در بین مردم تبریز خیلى زود وجهه خوبى پیدا كرد. در دوره‏ى دوم كه جوانى سى‏ساله بود، به وكالت مجلس انتخاب گردید. در تهران به تبعیت از تقى‏زاده، وارد حزب دموكرات شد. وقتى مجلس دوم تعطیل شد، او به تبریز و سپس به روسیه رفت و چند سالى دیگر در روسیه باقى ماند. در آن ایام حكومت تزار در حال احتضار بود و مردم روسیه علیه خانواده‏ى سلطنتى قیام كرده بودند ولى هنوز انقلاب به ثمر نرسیده بود. خیابانى تحت تأثیر جنبش‏هاى سیاسى در روسیه قرار گرفت و به تبریز بازگشت و حزب دموكرات را در آنجا تأسیس كرد و روزنامه‏اى به نام تجدد انتشار داد. در انتخابات دوره‏ى چهارم كه در دوران حكومت وثوق‏الدوله آغاز شد، شیخ به نمایندگى برگزیده شد. خیابانى منتظر فرصت بود تا اینكه قرارداد 1919 منتشر شد. وى قرارداد را بهانه قرار داده، علیه حكومت مركزى قیام كرد و تمام تبریز را به تصرف خود درآورد و مخبرالسلطنه والى و سران حكومت را در تبریز به اسارت كشید. در همین ایام مشیرالدوله به جاى وثوق‏الدوله رئیس‏الوزراء شد و براى جلوگیرى از بحران به مخبرالسلطنه اختیارات نظامى داد. بین شیخ و قواى دولتى جنگ مسلحانه شروع شد و سرانجام شیخ در همان موقع به قتل رسید و طومار زندگى‏اش در سن 42 سالگى پیچیده شد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 10 منبع : دانشمندان و بزرگان اصفهان (جلد اول)

شاعر و ادیب بوده، سابقا در سلك نواب بلند جناب حضرت درمش خان منتظم بوده، و شاه اسماعیل صفوى منصب وزارت بدو ارزانى داشته (زمستان 920). در آثار الشیعة گوید: از اولاد شیخ محمد بن یوسف بناى صوفى معروف است، و خود عارف و عاقل بوده، در اوایل عمر بنایى مى‏كرده، در اثر استعداد ذاتى، ترقى نموده تا به مقام وزارت رسیده. در روز 4 شنبه 28 جمادى الاولى 929 به دست یكى از نوكران خود مقتول گردید.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند سرلشكر عطاءالله علائى، در 1302 ش تولد یافت. وقتى به سن رشد رسید، تحصیلات ابتدائى را در مدرسه‏ى جمشید جم و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان فیروز بهرام به پایان رسانید و براى ادامه تصحیل وارد دانشكده پزشكى تهران شد و در 1328 از دانشكده مزبور فارغ‏التحصیل گردید و جهت طى دوره‏ى تخصصى عازم امریكا شد و در دانشگاههاى نیویورك و فیلادلفیا و مك‏گیل كانادا دوره‏ى جراحى عمومى و جراحى قلب و عروق را با موفقیت به پایان رسانید و پس از 8 سال تحصیل و تمرین در 1338 به ایران بازگشت و به سمت دانشیار دانشكده پزشكى آغاز بكار كرد و در 1342 به مقام استادى رسید. دكتر میرعلاء نخستین بخش جراحى قلب را در دانشگاه تهران پى‏ریزى كرد و پایه‏گذار بخش جراحى ریه نیز در تهران بود. دكتر میرعلاء پس از ورود به تهران به كانون ترقى كه مؤسس آن حسنعلى منصور بود پیوست و پس از تأسیس حزب ایران نوین از اعضاء مؤسس آن حزب بود و از اینرو در دوره‏ى بیست و دوم قانونگزارى از تهران به نمایندگى انتخاب شد و یك دوره‏ى چهار ساله در مجلس بود. وى در مهرماه 1350 بعنوان معاون پارلمانى وزارت علوم و آموزش عالى انتخاب گردید. وى از جراحان معروف قلب بود و در كار خود مهارت فراوانى داشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

معروف به آقازاده كه به ترتیب ساعدالوزاره و ساعدالملك لقب گرفت. فرزند آقاخان مستخدم سفارت انگلیس است. میرساعد پس از انجام تحصیلات مقدماتى به روسیه رفت و تحصیلات خود را در رشته حقوق و علوم سیاسى ادامه داد و تصدیق‏نامه رسمى گرفت و به خدمت در وزارت امور خارجه درآمد. چندى ریاست اداره روس با او بود، زمانى هم در قفقاز كنسول و سركنسول شد. در دوره اول مجلس شوراى ملى به وكالت انتخاب شد. در دوره دوم نیز به جاى مستشارالدوله به وكالت انتخاب گردید ولى به علت قبول شغل از وكالت استعفا داد. بعد از وكالت در چند كشور اروپائى وزیر مختار شد. در 1306 ش با رتبه 9 بازنشسته شد و چندى بعد درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

در 1247 ش در همدان متولد شد. پس از طى تحصیلات مقدماتى در دبیرستان آمریكایى اصفهان و فراگرفتن تحصیلات عالیه وارد خدمات دولتى شد و در دوره دوم مجلس شوراى ملى از طرف ارامنه جنوب به نمایندگى مجلس انتخاب گردید. در ادار سوم و چهارم و هفتم و هشتم و نهم همچنان نماینده ارامنه جنوب در مجلس شوراى ملى بود. میرزا یانس شخصى فاضل و ادیب بود و خدمات مهمى به ادبیات ارامنه نمود. ترجمه آثار عمر خیام، حافظ و فردوسى به زبان ارمنى از كارهاى علمى اوست. چند آثار نویسندگان برجسته دنیا را به زبان ارمنى ترجمه نموده است. در دوره دهم نیز به سمت نمایندگى انتخاب شد ولى یك روز قبل از افتتاح مجلس درگذشت. وفات او در خرداد 1314 ش اتفاق افتاد. میرزا یانس در بین ارامنه ایران محبوبیت خاصى داشت و طرف احترام و محبت مردم بود. در كودتاى 1299 نامبرده نیز جزو رجال به زندان سید ضیاءالدین افتاد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

متولد 1278 و فارغ‏التحصیل مدرسه نظام مشیرالدوله است. در 1302 با درجه ستوان یكمى براى ادامه تحصیل به اروپا رفت و چند سالى در پاریس در رشته مهندسى و تسلیحات دوره دید. پس از مراجعت به ایران و طى درجات و دوره دانشگاه جنگ در 1320 به درجه سرتیپى و در 1326 به درجه سرلشكرى نائل شد. میرجلالى از افسرانى است كه به علت خوى فرمانبردارى صرف و محافظه كارى همیشه مورد توجه مقامات بوده و تقریبا تمام مشاغل مهم ارتش را احراز كرده است. او مدتى رئیس اداره باربرى و زمانى رئیس تسلیحات ارتش بود. فرماندهى تیپ و لشكر مكانیزه و فرمانده سپاه جنوب مدتها در ید او قرار داشت و چندى معاون وزارت جنگ و معاون كل ستاد شد. از سال 42 كه بازنشسته شد به مقام سناتورى انتخاب گردید و چهار دوره متوالى یعنى قریب 15 سال سناتور انتخابى و انتصابى بود و در تمام این مدت كارپردازى مجلس سنا را اداره مى‏كرد. او در ارتش خوشنام بود و كسى نسبت سوءاستفاده به او نداده و همیشه با حقوق ادارى زندگى مى‏كرد. حین‏الفوت 83 ساله بود. به هنگام اجراى قانون ملى شدن صنعت نفت فرماندهى نظامى منطقه خوزستان بر عهده او قرار داشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

سرمایه‏دار و روزنامه‏نویس، اهل تفرش، فرزند شكوه‏السلطان در 1289 تولد یافت. بعد از اخذ دیپلم وارد دانشكده افسرى شد و در 1313 به درجه افسرى رسید. تا 1321 در ارتش بود و درجه سروانى داشت، سپس از نظام استعفا داد و به كار آزاد پرداخت. پس از مدتى امتیاز روزنامه آتش را گرفت. همانطورى كه از اسم روزنامه پیداست آتشى برپا كرد. با همه از در مخالفت درآمد و به همه كس اتهام زد و كسى از نیش قلم او درامان نبود. ابتدا با قوام‏السلطنه دست و پنجه نرم كرد، بعد با رزم‏آرا گلاویز شد و سرانجام با دكتر مصدق به منازعه پرداخت. در انتخابات دوره هفدهم كه اللهیار صالح وزیر كشور بر انتخابات نظارت داشت میراشرافى از مشكین شهر وكیل شد. با وجودى كه اكثر وكلاى دوره هفدهم طرفدار مصدق بودند نه تنها اعتبارنامه میراشرافى رد نشد بلكه به عضویت هیئت رئیسه هم انتخاب گردید. او در همان مجلس خود را به آیت‏الله كاشانى و مصدق بالا گرفت میراشرافى به حمایت از كاشانى چه در مجلس و چه در روزنامه حمله‏ها نمود و براى ساقط كردن او از مال و جان دریغ نكرد. در روز 28 مرداد 1332 اولین كسى كه از رادیو صحبت كرد او بود كه خبر سقوط مصدق و حكومت زاهدى و مراجعت شاه را به مردم داد. پس از روى كار آمدن زاهدى همه كاره شد و در دوره هیجدهم مجددا به وكالت رسید. سپس به افزایش دارائى خود پرداخت و دو كارخانه بزرگ پارچه‏بافى در اصفهان دائر كرد. روزنامه خود را گسترش داد و چاپخانه بزرگى خریدارى نمود. وامهاى سنگینى از بانكها گرفت. در دوره بیستم هم وكیل شد ولى از آن دوره به بعد در پارلمان عضویت نیافت. كارش رسیدگى به كارخانه و املاك و مستغلات وسیع خود بود. در جوانى با دختر سرلشكر خزاعى ازدواج كرد ولى كار به متاركه كشید. سید مهدى میراشرافى در اوایل انقلاب محاكمه و محكوم به اعدام گردید و حكم صادره درباره‏اش به مرحله‏ى اجرا رسید.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند، میرزا حسن خان معتمد دربار در 1268 ش در تبریز تولد یافت. تحصیلات ابتدایى را در تبریز انجام داد و دوره متوسطه و مقدمات ادبیات فارسى و عربى و فقه و اصول را در تهران تحصیل نموده وارد مدرسه عالى علوم سیاسى شد و دوره مدرسه مزبور را پایان داد و به استخدام در وزارت امور خارجه درآمد و تدریجا در آن وزارتخانه ترقى كرد. در 1300 كه على اكبر داور از اروپا به ایران مراجعت نمود و حزب رادیكال و روزنامه مرد آزاد را دایر كرد، مهیمن از همكاران و نزدیكان داور بود و با وى همكارى نزدیك داشت و در تمام موارد او را یارى مى‏داد. در 1306 كه على اكبر داور وزیر عدلیه شد و عدلیه سابق را منحل و سازمان جدیدى بوجود آورد، مهیمن را از وزارت امور خارجه به وزارت عدلیه انتقال داد و او را با رتبه 7 قضایى به مستشارى استیناف برگزید و بعد رئیس شعبه استیناف شد. مدتى هم كفالت استیناف مركز با او بود در 1316 وزارت دادگسترى او را براى ادامه تحصیلات به اروپا فرستاد و در پاریس دوره دكتراى حقوق را تحصیل نمود و پس از بازگشت به ایران مدیر كل قضایى وزارت دادگسترى شد. در 1321 به معاونت وزارت دارایى برگزیده شد و سالیان طولانى آن سمت را داشت و چندى نیز كفالت وزارتخانه با او بود. بعد از وزارت دارایى به معاونت دادستان كل منصوب و مدتى هم كفیل دادستان كل بود. در 1330 در كابینه دكتر محمد مصدق به سمت استاندار مازندران انتخاب گردید. بعد از كودتاى 1332 كارى به او ارجاع نشد و بازنشسته شد. وفات او در 1350 اتفاق افتاد. در جوانى با دختر سردار معتضد پیوند زنا شویى بست و از وى سه پسر و یك دختر باقى ماند.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

در حدود 1280 متولد شد. پس از آنجا تحصیلات مقدماتى وارد مدرسه قزاقخانه گردید و در 1299 به درجه افسرى نایل شد، در 1302 با درجه ستوان یكمى از طرف ارتش براى ادامه تحصیلات عازم اروپا گردید و در رشته فنى خلبانى تحصیل و تمرین كرد و در 1305 به ایران بازگشت. مهنا درجات نظامى خود را تدریجا دریافت نمود و در 1320 با درجه سرهنگى به معاونت فنى نیروى هوایى ایران مصنوب گردید. در 1321 پس از سقوط هواپیماى حامل سرهنگ شرف‏الدین قهرمانى، فرمانده نیروى هوایى، جانشین او شد و قریب یك سال در آن سمت باقى بود. در 1327 درجه سرتیپى گرفت و مجددا فرمانده نیروى هوایى ایران شد. در 1331 كه دكتر مصدق وزارت جنگ را برعهده گرفت و نام آن را به وزارت دفاع ملى تغییر داد سرتیپ محمد مهنا را به معاونت اول وزارت دفاع ملى منصوب نمود و در همان سال به وى درجه سرلشكرى داد. سرلشكر مهنا از طرف دكتر مصدق كفالت وزارت دفاع ملى را عهده‏دار بود و در جلسات هیئت وزیران مشاركت مى‏نمود. وى تا 28 مرداد 1332 در وزارت دفاع ملى خدمت مى‏كرد. پس از كودتا بازداشت شد و چندى در زندان بسر برد ولى كارش به محاكمه نكشید و از زندان آزاد شد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند میرزا جهانگیرخان مرتجا مالك عمده، در سال 1306 ش در شیراز متولد شد. تحصیلات ابتدائى و متوسطه را در شیراز به اتمام رسانید و براى ادامه تحصیل به تهران رفت و در دانشكده حقوق و علوم سیاسى وارد شد و دوره‏ى مزبور را به پایان رسانید و لیسانس در رشته‏ى حقوق قضائى گرفت و به استخدام در دادگسترى درآمد و با سمت قاضى به شیراز منتقل شد. چندى دادیار دادسراى شیراز بود، مدتى هم امین‏الصلح شد و سپس به ریاست دادگاه شهرستان منصوب گردید. آنگاه از طرف انجمن شهر شیراز به سمت شهردار انتخابى شیراز تعیین شد و خدماتى در عمران و آبادى شهر معمول داشت. در انتخابات دوره بیست و یكم مجلس شوراى ملى كاندیداى نمایندگى شیراز شد و به نمایندگى انتخاب گردید. در ادوار بیست و دوم، بیست و سوم و بیست و چهارم نیز همچنان نماینده‏ى شیراز در مجلس بود. ایرج مهرزاد پس از فوت پدرش نام خانوادگى را از مرتجا به مهرزاد تغییر داد. مادر وى صبیه بنان‏الملك بود كه از مالكان عمده و بزرگ شیراز بود و ده كفترك كه متعلق به مادرش بود پس از مرگش به مهرزاد رسید. وى با این ارث در زمره بزرگ مالكان فارس قرار گرفت. صاحب ترجمه شخصى متین و خوش بیان و خلیق و خوش محضر و تا حدى نیز بذّال بود. پس از انقلاب اسلامى به اروپا رفت. از میانسالى مبتلا به مرض قلبى بود و سرانجام با سكته قلبى در 67 سالگى درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

دكتر محمود مهران، فرزند میرزا صادق بروجردى و متولد 1280 ش در تهران است. تحصیلات ابتدائى و متوسطه را در تهران انجام داد و از دارالمعلمین عالى درجه لیسانس گرفت. مدت‏ها در تهران به شغل دبیرى اشتغال داشت تا اینكه از طرف دولت براى ادامه تحصیل به اروپا رفت و دكتراى علوم تربیتى گرفت. بعد از مراجعت به ایران مدتى رئیس فرهنگ تهران بود، بعد به مقام مدیر كلى رسید و سرانجام معاون وزارت فرهنگ شد. در 1332 موقعى كه سرپرست دانشجویان ایران در اروپا بود از طرف سپهبد زاهدى براى وزارت فرهنگ دعوت شد ولى شغل وزارت را نپذیرفت و همچنان در اروپا باقى ماند. در كابینه حسین علاء در 1334 مجددا براى وزارت دعوت شد. این بار به تهران آمد و وزارت را قبول كرد و مدت دو سال وزیر فرهنگ بود. بعد از سقوط كابینه علاء، دكتر اقبال به نخست‏وزیرى رسید و او نیز دكتر محمود مهران را در وزارت فرهنگ تثبیت كرد و قریب سه سال و نیم در آن سمت بود. در كابینه شریف امامى نیز چند ماهى وزارت فرهنگ را برعهده داشت. او مجموعا شش سال متوالى وزیر فرهنگ بود و در دوران وزارت طولانى خود كار مؤثرى انجام نداد. محمود مهران در سال 1361 در اسپانیا درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

متولد 1277 ش و فرزند میرزا صادق‏خان بروجردى است. وى بعد از انجام تحصیلات قدیم و جدید به خدمت دولت درآمد و در وزارت دارائى شاغل مقاماتى گردید. مدتى پیشكار دارائى گیلان بود و چند ماهى نیز ریاست دارائى آذربایجان را برعهده داشت. بعد از شهریور 1320 به ریاست غله كشور منصوب شد تا سرانجام به شهردارى پایتخت رسید و دوبار این سمت را عهده‏دار بود. از دیگر مشاغل وى استاندارى آذربایجان، استاندارى سیستان و بلوچستان، نیابت تولیت آستانقدس رضوى نیابت تولیت مقدسه حضرت معصومه سلام‏الله‏علیها است. وفات او در 1353 اتفاق افتاد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

متولد 1283 در تنكابن، فرزند علیقلى خان امیر اسعد و نوه‏ى محمد ولیخان سپهسالار اعظم تنكابنى است. وى از وكلاء دانشمند و مبرز دادگسترى بود و در حرفه‏ى خود شأن و مقام زیادى داشت. وى ابتدا مدرسه‏ى آمریكائى را پایان داد و با سمت مترجم وارد وزارت دارائى شد. پس از چندى از كار دولتى كناره گرفت و وارد مدرسه‏ى عالى حقوق شد و درجه‏ى لیسانس گرفت و براى تكمیل تحصیلات به اروپا رفت و در فرانسه درجه‏ى علمى گرفت. پس از بازگشت به ایران، مدتى كوتاه شغل قضاوت داشت، ولى وكالت دادگسترى را پیشه‏ى خود نمود و نزدیك به نیم قرن از این طریق ارتزاق مى‏نمود. در اوایل سلطنت رضاشاه قسمت اعظم املاك این خانواده ضبط گردید. قسمتى بابت بدهى سپهسالار به بانك روس كه دولت ایران قائم‏مقام آن شده بود تعلق گرفت و قسمتى دیگر نیز توسط اداره‏ى املاك اختصاصى به ثمن بخس خریدارى شد و خانواده‏ى خلعتبرى كه در دوره‏ى قاجاریه از مالكین عمده و درجه اول ایران محسوب مى‏گردیدند، فاقد ضیاع و عقار شدند. خلعتبرى بعد از شهریور 1320 وارد صحنه‏ى سیاسى شد. ابتدا وكالت عده‏ى زیادى را علیه اداره املاك اختصاصى قبول كرد و همچنین در محاكمه‏ى سرپاس مختارى و سایر متهمین شهربانى، وكیل سلمان اسدى بود. ضمناً سلسله مقالاتى در روزنامه‏ها مى‏نوشت و از اوضاع گذشته به شدت انتقاد مى‏كرد. چندى نیز روزنامه‏ى كیفر روز را انتشار داد. تدریجاً مردم به او توجه یافتند و او را مرد خدمتگزارى مى‏دانستند. در دوران حكومت دكتر مصدق به او نزدیك شد، عضویت جبهه ملى را پذیرفت و چند پست مهم به او ارجاع كردند كه عبارت بود از شهردارى تهران و استاندارى گیلان. ولى مدت كوتاهى در رأس آن دو شغل بود و خیلى زود خود را كنار كشید و تقریباً با جبهه ملى نیز روح سازش خود را از دست داد و همین مسئله باعث شد بعد از سال 32 مورد توجه بشود و در انتخابات دوره‏ى 18 به وكالت مجلس انتخاب گردد. در ادوار نوزدهم و بیستم هم از بابل به مجلس رفت. پس از ختم مجلس بیستم، دیگر به دنبال سیاست نرفت و محكم به كار وكالت دادگسترى پرداخت و محاكمات بزرگ و پردرآمد و جنجالى را قبول مى‏كرد. مدتى هم عضو هیئت مدیره و نایب‏رئیس كانون وكلاى تهران گردید. در 1355 در 72 سالگى موقعى كه براى دفاع از یكى از موكلین خود (سید مهدى میر اشرافى) به اصفهان رفته بود، به مرض فجاه درگذشت. چند تألیف هم دارد كه چندان جنبه‏ى علمى بر آن مترتب نیست.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

آقاخان برادرزاده‏ى اعتلاءالملك، در 1275 در تهران متولد شد. تحصیلات مقدماتى را در مدارس سن‏لوئى و آلیانس و دارالفنون به اتمام رسانید و براى ادامه‏ى تحصیلات عازم فرانسه شد و دوره‏ى دانشكده‏ى حقوق فرانسه را به اتمام رسانید و در 1301 به ایران بازگشت و عضو هیئت تحریریه مجله انتشار مى‏داد كه بسیار جالب و خواندنى بود. پس از تعطیل مجله قشون در مجله‏ى پهلوى نیز همان كار را دنبال كرد و سرانجام با درجه‏ى همردیف یاورى، به استخدام در قشون درآمد و در اداره دادرسى ارتش كه آن موقع دیوان حرب گفته مى‏شد، مشغول خدمت گردید. وى مردى تندخو و بى‏گذشت و سختگیر بود و با توجه به این صفات، مطلوب فرمانده كل قوا شد و درجه‏ى همردیف سرهنگى گرفت و به ریاست دادرسى ارتش منصوب گردید. در 1314 بر اساس پرونده‏ى متشكله در نظمیه‏ى خراسان، در مورد محمدولى اسدى نایب‏التولیه، ادعانامه‏ى شدیدى تنظیم نمود و به اتفاق سرتیپ عباس البرز به مشهد رفته و دادگاهى تشكیل داده و او را محكوم به اعدام نموده و حكم را به مرحله‏ى اجرا درآوردند. خلعتبرى در 1315 شخصى را كه درجه‏ى ستوانى داشت و در یكى از ادارات مالى خدمت مى‏نمود، محكوم به زندان كرد. همسر وى به دیوان حرب مراجعه و تقاضاى استخلاص همسر خود را نمود ولى خلعتبرى موافقت ننمود و سخنان تند و بى‏پروائى به او مى‏زند. همسر این زن پس از استخلاص از زندان به سراغ خلعتبرى مى‏رود و ابتدا او را به ضرب چند گلوله از پاى درمى‏آورد و بعد خودكشى مى‏كند.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند آشیخ محمدعلى خطیبى، در 1305 در تهران تولد یافت. بیش از یك سال نداشت كه پدر خود را از دست داد و تحت ولایت مادر و برادرش به مدرسه رفت. دیپلم دارائى گرفت و به استخدام در وزارت دارائى درآمد. ضمن خدمت در اداره، دوره‏ى دانشكده‏ى حقوق را پایان برد. وى 1334 به ریاست حسابدارى وزارت كشاورزى منصوب شد. چند سال در آن سمت بود تا به پیشكارى دارائى خوزستان رسید. بعد از آن رئیس كل دخانیات ایران شد و قریب پنج سال با قدرت كامل به اداره‏ى آنجا پرداخت. از دخانیات به ریاست اداره كل شیلات شمال منصوب شد و نزدیك به ده سال در رأس آن مؤسسه بود. مرتضى خطیبى مردى زرنگ، جدى، مدیر، بندوبست‏چى و رفیق‏باز، متهور و اهل مبارزه بود. از تمام امكانات به نفع خود استفاده مى‏كرد. به همین دلیل همیشه مصدر كار بود. تمام مقامات كشور از او واهمه داشتند. همیشه با قدرتها به مبارزه برمى‏خاست. در 1365 به بیمارى فجاه درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

در 1291 تولد یافت و از دانشكده حقوق تهران لیسانس گرفت، و از 1315 در وزارت دارائى مشغول كار شد. اهم مشاغل وى عبارتست از مدیركل دفتر وزارتى، پیشكار دارائى كرمان، رئیس كل غله و نام و مدیركل وزارت دارائى. در 1336 كه وزارتخانه‏ى جدیدى به نام وزارت گمركات و انحصارات بوجود آمد و سرتیپ على‏اكبر ضرغام در رأس آن قرار گرفت، خطاطان را به معاونت آن وزارتخانه برگزید و تقریباً معاون اول و پارلمانى بود. در 1338 ضرغام به جاى على‏اصغر ناصر به وزارت دارائى منتقل گردید. خطاطان ابتدا كفالت و بعد وزارت گمركات را عهده‏دار شد و تا سقوط كابینه‏ى اقبال در شهریور 1339 در آن سمت باقى ماند. انتخابات دوره‏ى بیستم كه معروف به انتخابات تابستانى مى‏باشد و در حكومت اقبال انجام گرفت، به علت بعضى مداخلات است. كاسه و كوزه را بر سر آن نورسیده شكستند. پرونده‏اى درست شد، به بازپرسى احضارش نمودند، در جراید تهمت‏ها به او زدند و همین مطالب موجب شد فوراً بازنشسته شود و جان سالم بدر ببرد. دیگر از آن تاریخ شغلى نگرفت و در نهایت عسرت و اختفا و انزوا زندگى مى‏كرد. در 1350 چند روزى در آستان قدس رضوى كارى گرفت ولى خیلى زود خود را كنار كشید. خطاطان مردى صحیح‏العمل، جاه‏طلب، مدیر، كم‏ظرفیت و خوش‏باطن بود. در 72 سالگى در تهران درگذشت. پدر وى ناصر حضرت لقب داشت، یكى از آزادیخواهان معروف آذربایجان بود. هستى خود را در راه مشروطه داد. از اعضاى بزرگ و مقدم انجمن ایالتى و ولایتى بود. خط و ربط زیبا و شیوائى داشته است.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

خواهرزاده‏ى مجید آهى جزء اولین دسته از محصلین دولتى در سال 1307 به اروپا اعزام شد و در رشته‏ى اقتصاد و امور مالى درجه‏ى دكترا دریافت كرد. بعد از مراجعت به تهران، رئیس دفتر وزیر دادگسترى شد. در آن موقع وزیر دادگسترى مجید آهى بود. ضمناً اجازه‏ى تأسیس یك دفترخانه‏ى رسمى را كه در آن روز مداخل زیادى داشت، به او دادند. پس از چندى به معاونت وزارت كشاورزى برگزیده شد و تا 1327 در آن سمت باقى بود. از آن تاریخ به بعد، در سازمان برنامه جزء اعضاء هیئت عالى نظارت شد. علاوه بر آن وكالت دادگسترى را نیز پیشه خود ساخت و غالباً وكالت شركت‏هاى خارجى را قبول مى‏كرد و از این راه نسبتاً متمول گردید. گاهى در ایران و زمانى در اروپا وقت مى‏گذرانید. نام خانوادگى خشایار ابتدا حسیبا بود. پس از مراجعت به ایران تغییر نام خانوادگى داد. در 1364 در اروپا درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند آقابالاخان سردار، در 1265 متولد شد. پس از انجام تحصیلات مقدماتى در مدارس دارالفنون و علمیه وارد مدرسه‏ى صاحب‏منصبى ژاندارمرى گردید و بعد از طى دوره‏ى دو ساله‏ى مدرسه‏ى زبور افسر ژاندارمرى شد. تدریجاً مراحل ترقى را طى كرد. در 1306 با درجه‏ى سرهنگ دومى ریاست بازرسى ژاندارمرى كل كشور با او بود. در 1316 با درجه‏ى سرهنگى به معاونت كل ژاندارمرى منصوب شد و چندى بعد كفیل فرماندهى ژاندارمرى گردید. در 1318 رضاشاه ژاندارمرى كل كشور را منحل نمود، سازمان و واحدهاى آن ضمیمه ارتش شد. خسروپناه با ارتقاء به درجه‏ى سرتیپى به ستاد ارتش منتقل شد و به ریاست ركن یكم منصوب گردید. پس از چندى ریاست اداره‏ى نظام وظیفه به او محول شد. در 1322 ریاست كل اداره‏ى شهربانى را عهده‏دار گردید ولى در این سمت دیرى نپائید تا به ریاست ژاندارمرى منصوب شد. در اواخر سال 1324 در حكومت احمد قوام از شغل خود منفصل شد و قوام شخصاً آن سمت را بر عهده گرفت. در اواخر 1325 براى بار دوم ریاست ژاندارمرى را بر عهده گرفته و در فروردین 1326 به درجه‏ى سرلشكرى ارتقاء یافت. در همان سال با حفظ سمت به ریاست دادگاهى منصوب شد كه سرتیپ درخشانى فرمانده لشكر سابق آذربایجان را به علت خیانت و تسلیم لشكر به پیشه‏ورى، محاكمه مى‏كرد. سرتیپ اعتماد مقدم دادستان دادگاه براى متهم تقاضاى اعدام نمود ولى دادگاه او را به حبس ابد محكوم نمود. خسروپناه تا سال 1328 در سمت خود باقى ماند تا بازنشسته شد و در 1351 درگذشت. وى در جوانى از احمدشاه لقب عظام‏السلطان گرفته بود و نام خانوادگى او ابتدا امیرسردارى بود كه از ترس رضاشاه آن را تغییر داد. فرزندان خسروپناه در ارتش به مقامات عالى ارتقاء یافتند.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند آقاهاشم محلاتى، در 1284 در محلات تولد یافت. پس از انجام تحصیلات مقدماتى وارد دانشكده‏ى افسرى شد و دوره‏ى دانشكده را پایان داد. چندى با درجه‏ى افسرى خدمات صفى انجام مى‏داد تا اینكه از طرف ارتش براى طى دوره‏ى هواپیمائى به فرانسه اعزام شد و دوره‏ى مزبور را پایان داد. چندى هم در ایتالیا و انگلستان دوره‏هاى تكمیلى دید. در 1330 با درجه‏ى سرهنگى رئیس ركن یكم و چهارم ستاد نیروى هوائى بود. در 1334 سرتیپ شد و به فرماندهى تیپ تعلیماتى و سپس فرماندهى تیپ فنى منصوب شد و سرانجام به قائم‏مقامى و معاونت نیروى هوائى رسید. در 1338 درجه‏ى سرلشكرى گرفت و معاون اداره‏ى چهارم ستاد بزرگ شد. بعد رئیس اداره پنجم گردید. خسروانى در 1340 به ریاست اداره دادرسى ارتش به جاى سپهبد حسین آزموده انتخاب شد. در 1342 درجه‏ى سپهبدى دریافت كرد. در این سمت بین او و سپهبد نصیرى رئیس شهربانى اختلاف نظر ایجاد شد و كار آنها به بن‏بست رسید و شاه مى‏بایستى بین آن دو یكى را انتخاب كند. سرانجام نصیرى در این اختلاف برنده شد و سپهبد خسروانى از سمت خود معزول و بازنشسته گردید.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند آقاهاشم محلاتى است. تولد او در 1298 ش اتفاق افتاد. خسروانى تحصیلات ابتدائى و متوسطه را در تهران در مدرسه‏ى صنعتى آلمان به اتمام رسانید، و به دانشكده‏ى حقوق رفت و مدتى نیز در دانشسراى عالى به تحصیل فلسفه پرداخت ولى هیچكدام را تمام نكرد. سرانجام براى ادامه‏ى تحصیلات عازم فرانسه شد و در رشته‏ى علوم اجتماعى فارغ‏التحصیل گردید. مدتى كه در فرانسه تحصیل مى‏كرد. با دكتر فاطمى حشر و نشر زیادى داشت. پس از ورود به ایران، به استخدام وزارت كار درآمد و در سازمان جوانان حزب دموكرات قوام‏السلطنه وارد شد و با ارسنجانى دوستى و نزدیكى پیدا كرد. در وزارت كار ترقى كرد و به منشى‏گرى و رئیس‏دفترى وزیر منصوب شد. دیگر از مشاغل وى در وزارت كار عبارتست از وابسته‏ى وزارت كار و تبلیغات در كشور فرانسه، مدیركل وزارت كار، معاون مدیرعامل سازمان بیمه‏هاى اجتماعى كارگران و بالاخره معاون پارلمانى وزارت كار. عطاءاللَّه خسروانى در سال 1340 در كابینه‏ى دكتر على امینى با كمك و مساعدت دكتر حسن ارسنجانى به سمت وزیر كار معرفى گردید. در تمام دوران نخست‏وزیرى امینى، این سمت را عهده‏دار بود. در 1341 در كابینه‏ى امیر اسداللَّه علم نیز داراى سمت وزارت كار بود. در كابینه‏ى حسنعلى منصور نیز وزارت كار را عهده‏دار شد. در 1342 كه حزب ایران نوین تشكیل یافت، خسروانى بعد از مدتى به جاى امیرعباس هویدا، به قائم‏مقامى حزب رسید. بعد از منصور كه امیرعباس هویدا به ریاست دولت رسید، خسروانى كماكان وزیر كار شد و دبیركلى حزب ایران نوین نیز به عهده‏ى او گذارده شد و مجموعاً تا سال 1347 به مدت هشت سال در سمت وزیر كار و امور اجتماعى انجام وظیفه مى‏نمود. با سازش پنهانى با امیرعباس هویدا نخست‏وزیر وقت، براى بركنارى عبدالرضا انصارى در این سال به وزارت كشور معرفى گردید و نزدیك به یك سال وزیر كشور بود. در سال 1348 از عضویت دولت و دبیركلى حزب معاف شد و پس از مدتى كوتاه، به ریاست هیئت عالى بازرسى شركت نفت برگزیده شد. عطاءاللَّه خسروانى در سمت دبیركلى حزب ایران نوین داراى اختیارات وسیعى بود. عملاً كابینه به دست او اداره مى‏شد. انتخابات ادوار بیست و یكم و بیست و دوم را انجام داد و در انتصابات كشور نقش اساسى به عهده‏ى او بود. خسروانى مردى باهوش و كم‏سواد و سطحى و عجول و بلندپرواز بود. پس از خروج از كابینه، تلاش او براى گرفتن پست وزارت به جائى نرسید. او داعیه‏ى نخست‏وزیرى داشت. براى رسیدن به هدف خود به هر درى مى‏زد. خیلى از كارمندان وزارت كار به وسیله‏ى او به مقامات عالى مملكت رسیدند. در سال 1330 مجله‏اى تحت عنوان افكار ایران انتشار داد كه امتیاز آن به نام برادرش خسرو خسروانى بود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند آقاهاشم محلاتى در سال 1280 در محلات متولد شد. پدرش از مالكین و متنفذین محلات بود. پس از مرگ وى، شهاب كه ارشد اولاد ذكور او بود، به نگهدارى و حفظ املاك پرداخت و چند شركت مقاطعه‏كارى دائر نمود و قراردادهاى بزرگى براى ایجاد ساختمان‏هاى دولتى مخصوصاً راه‏آهن منعقد نمود و بر ثروت خانوادگى افزود و تدریجاً در محلات شخص اول شد و رقباى خود را كه صدرالاشراف و حشمتى بودند، كنار زد و در دوره‏ى پانزدهم به وكالت مجلس انتخاب شد. در دوره‏ى شانزدهم نیز از همان منطقه وكیل گردید. در دوره‏ى هفدهم كه انتخابات در دوران مصدق انجام یافت، با وكیل محلات شد. خسروانى در مجلس هفدهم جانب مصدق را گرفت و مخصوصاً دوستى و نزدیكى وى با حسین فاطمى بیشتر به این همكارى كمك كرد. بعد از كودتاى 1332 مدتى بى‏كار ماند تا اینكه به عنوان وابسته‏ى اقتصادى و بازرگانى و نماینده‏ى دولت در كشورهاى اروپایى (مقیم ژنو) مأمور گردید. شهاب خسروانى مغز متفكر خانواده‏ى خسروانى بود و با كمك وى سایر برادرانش به مقامات بالا ارتقاء یافتند. مرتضى و پرویز خسروانى به درجه‏ى سپهبدى رسیدند و عطاءاللَّه سالیان دراز وزیر بود. خسرو نیز مدت‏ها در مقام سفارت‏هاى مختلف برقرار شد. باغ و ویلاى مجللى بعد از شهریور 20 در جاده شمیران بنیاد نهاد كه آن باغ غالباً در اختیار قوام‏السلطنه قرار داشت. خسروانى چندى در جوانى در وزارت پست و تلگراف كارمند بود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

(تو 1285 ش)، نویسنده و استاد دانشگاه. در شهرضا به دنیا آمد. وى پس از اتمام تحصیلات ابتدایى و متوسطه، از مدرسه عالى علوم سیاسى دیپلم گرفت. سپس به پاریس رفت و از دانشكده‏ى حقوق آنجا موفق به دریافت لیسانس و دكتراى دولتى در رشته‏ى حقوق و اقتصاد گردید. وى به زبان‏هاى فرانسه، انگلیسى و عربى تسلط داشت. از آثارش: «تاریخ پول ایران»، به زبان فرانسه؛ «اصول علم مالیه»؛ «تجارت بین‏المللى»؛ «سیاستهاى بازرگانى».[1] فرزند مرحوم محمد قاسم‏كیان از مالكین عمده قمشه، در 1285 ش تولد یافت. تحصیلات ابتدائى و متوسطه را در تهران باتمام رسانید و سپس وارد مدرسه عالى علوم سیاسى شد و در آن رشته لیسانس گرفت و در سال 1307 براى ادامه تحصیلات به فرانسه رفت و دوره‏ى لیسانس و دكتراى دولتى حقوق پاریس را گذرانید و پس از اخذ درجه‏ى دكترا به ایران بازگشت و وارد خدمات بانكى شد و در بانك ملى به معاونت اداره آمار و مطالعات اقتصادى منصوب گردید و اولین كار وى نشریه‏ى بانك ملى به زبان فارسى و فرانسه بود و بعد به ریاست اداره‏ى مزبور انتخاب گردید. دكتر كیان در سال 1314 به سمت دانشیار در دانشكده حقوق و علوم سیاسى و اقتصاد تعیین و به تدریس پرداخت. او در سال 1321 به مقام استادى ارتقاء یافت و هم زمان با مشاغل فرهنگى مقاماتى را در نیز در سطح كشور طى نمود. در 1318 مدیر كل گمرك ایران شد و در سال 1320 عضویت هیئت مدیره بانك كشاورزى را عهده‏دار گردید و یك سال بعد مدیر كل انحصار تریاك ایران شد. دكتر غلامرضا كیان در 1322 در دوره‏ى چهاردهم مجلس شوراى ملى از قمشه به وكالت مجلس انتخاب گردید و در دوره‏هاى شانزدهم و هفدهم همین سمت را پیدا كرد. از دیگر مشاغل وى مى‏توان مقامات زیر را نام برد: عضو هیئت عالى تنظیم برنامه‏ى هفت ساله، معاون وزارت اقتصاد ملى، عضو هیئت مدیره شركت بیمه، مدیر عامل سازمان بیمه‏هاى اجتماعى كارگران، معاون پارلمانى نخست‏وزیر. دكتر غلامرضا كیان داراى تألیفات متعددى است، از جمله اصول علم آمار، محاسبات عمومى، اصول علم مالیه، سیاستهاى بازرگانى و تجارت بین‏المللى كه غالب این كتب در دانشكده حقوق تدریس مى‏شد.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

معروف به موفق-السلطنه، در 1274 ش تولد یافت. تحصیلات مقدماتى را در دارالفنون و مدرسه سن‏لویى انجام داد و بعد به اروپا رفت و در بلژیك و فرانسه و روسیه تحصیلاتى نمود. تا 1303 ش در وزارت مالیه اشتغال داشت، بعد وارد وزارت خارجه گردید و مراحل ادارى را تا مدیر كلى طى كرد و در 1317 ش وزیر مختار ایران در عراق شد. دو سال بعد وزیر مختار ایران در آلمان گردید و پس از قطع رابطه ایران با آلمان به سفارت كبراى ایران در بغداد تعیین شد. در 1322 در كابینه سهیلى مدت كوتاهى پست وزارت كشاورزى به او محول شد سپس به سفارت ایران در تركیه رفت. در 1326 در ترمیم كابینه قوام وزیر امور خارجه بود و در كابینه‏هاى حكیمى‏و هژیر این سمت را داشت. مدتى سفارت ایران در رم را اداره مى‏كرد. در ادوار چهارم و پنجم سناتور مازندران بود ولى در دوره ششم انتخاب نشد. وفات او در مهرماه 1350 در رم اتفاق افتاد. موسى نورى اسفندیارى مردى تحصیلكرده و مبادى آداب بود غالب عمر ادارى خود را در مأموریت‏هاى خارجه طى كرد. در اوائل كار منشى ذكاءالملك فروغى بود و غالبا با آن مرحوم به مأموریت‏هاى خارجه مى‏رفت. حین‏الفوت وصیتنامه جالبى از او به دست آمد كه كلیه دارایى خود را براى احداث بیمارستان اختصاص داده بود. گویا وراث فقط ثلث دارایى او را به این كار تخصیص دادند. یكى از فرزندانش به نام على در وزارت خارجه به مقام سفارت رسید.

نویسنده : نظرات 0 جمعه 2 مهر 1395  - 3:07 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند حاج محتشم‏السلطنه اسفندیارى و مادرش نصرت خانم مهرالدوله نوه دخترى میرزا آقاخان نورى، در سال 1268 ش در تهران متولد شد. تحصیلات مقدماتى را در مدارس افتتاحیه و آلیانس به اتمام رسانید و زبان فرانسه را بخوبى فراگرفت و براى ادامه تحصیل به فرانسه عزیمت نمود و تحصیلات خود را در رشته‏ى علوم سیاسى ادامه داد و به دریافت لیسانس نائل آمد. در 1293 به ایران بازگشت به استخدام در وزارت امور خارجه درآمد. اهم مشاغل وى عبارت بودند از: نایب دوم و نایب اول در سفارت لندن، معاون اداره اول سیاسى، شارژ دافر سفارت واشنگتن، مستشار سفارت پاریس، شارژ دافر سفارت لندن، رئیس اداره سجلات، رئیس اداره چهارم سیاسى. نورى اسفندیارى مدتى ریاست تشریفات وزارت امور خارجه را عهده‏دار بود، آنگاه به عضویت هیئت مدیره شركت سهامى بیمه منصوب گردید و در عین حال عضو هیئت نظار بانك ملى شد. چندى هم بازرس وزارت تجارت بود و سرانجام نماینده‏ى ایران در شركت نفت ایران و انگلیس گردید. در زمان جنگ بین‏المللى دوم وزیر مختار ایران در لهستان شد. پس از این مأموریت، وزیر مختارى ایران را در واشنگتن عهده‏دار گردید. بعد از كودتاى 28 مرداد 1332 به عضویت شوراى عالى سازمان برنامه منصوب شد و در سال 1333 از طرف هیئت وزیران به عضویت هیئت نمایندگى ایران براى مذاكره با نمایندگان كنسرسیوم خرید نفت گردید و پس از انعقاد قرارداد با كنسرسیوم نفت ، به ریاست شوراى عالى سازمان برنامه منصوب شد. مدتى هم ریاست هیئت اقتصادى ایران را در كنفرانس بین‏المللى اقتصادى كشورهاى اسلامى در كراچى عهده‏دار بود. در انتخابات دوره‏ى هجدهم رئیس انجمن نظارت بر انتخابات بود. وى در دوران بازنشستگى كتابى تحت عنوان رستاخیر ایران انتشار داد. این كتاب ترجمه‏ى مجموع مقالاتى بود كه روزنامه‏هاى مهم اروپا درباره‏ى ایران از تاریخ 1300 تا 1322 نوشته بودند و حاوى مطالب بسیار مهم و قابل استناد بود. وفات صاحب ترجمه در 1347 در تهران اتفاق افتاد.

نویسنده : نظرات 0 جمعه 2 مهر 1395  - 3:07 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند میرزا نصرالله خان نوروزى، در 1300 ش در قزوین متولد شد. تحصیلات ابتدائى و متوسطه را در قزوین به پایان برد و در 1320 وارد دانشكده‏ى جدید التأسیس شهربانى بنام آموزشگاه عالى شهربانى كه حداقل شرط ورود بدانجا داشتن دیپلم كامل متوسطه بود شد. دوره‏ى مدرسه‏ى عالى مورد بحث دو سال بود كه پس از پایان دوره‏ى مزبور قبول شدگان با درجه‏ى رسدبان دومى فارغ‏التحصیل مى‏شدند. نوروزى در 1322 فارغ‏التحصیل (اولین دوره) شد و در شهربانى تهران و شهرستانها اشتغال بكار كرد و در 1332 درجه‏ى سرگردى گرفت. وى با درجه‏ى سرهنگى رئیس شهربانى گیلان شد و سپس به ریاست اداره كل راهنمائى و رانندگى و معاونت پلیس تهران منصوب گردید و در 1348 در همین سمت درجه‏ى سرتیپى گرفت. در 1349 به ریاست شهربانى اصفهان منصوب گردید. ریاست شهربانى او در اصفهان طولانى نشد، به تهران احضار و به ریاست پلیس تهران و ریاست اداره‏ى راهنمائى و رانندگى منصوب گردید. پس از مدتى رئیس شهربانى خراسان شد و در همین سمت درجه‏ى سرلشكرى گرفت. آخرین سمت وى در شهربانى، معاونت ریاست كل بود و مدت كوتاهى هم قائم‏مقام شهربانى شد و درجه‏ى سپهبدى گرفت. یكى دو روز هم رئیس شهربانى شد.

نویسنده : نظرات 0 جمعه 2 مهر 1395  - 3:07 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

از افسران ژاندارمرى است. وى در 1261 در تهران تولد یافت و پس از تحصیلات مقدماتى وارد مدرسه افسرى ژاندارمرى شد. در 1298 با درجه سرگردى به ژاندارمرى خراسان منتقل گردید و نفر بعد از كلنل پسیان در آنجا بود. پس از آنكه امور ایالت به كلنل تفویض گردید یاور محمودخان نوذرى به حكومت نظامى و فرماندهى پادگان قوچان منصوب گردید. و مستقلا امور آن منطقه را اداره مى‏كرد. در 1300 كه به دستور دولت مركزى اكراد بجنورد و قوچان براى حمله به مشهد و دستگیرى كلنل محمد تقى خان به سمت مشهد حركت كردند نوذرى محل اقامت خود را ترك و به مشهد مى‏رود. هر چه كلنل اصرار به بازگشت مى‏نماید قبول نمى‏كند و كلنل خود به مقابله آنها مى‏رود. سرانجام در نبرد سنگینى كه در حوالى قوچان بین قواى ژاندارمرى و اكراد در مى‏گیرد كلیه ژاندارمها و افسران و كلنل به شهادت مى‏رسند. ماژور نوذرى به عنوان ارشد افسران ژاندارم با حمایت عده‏اى از متعینین مشهد مراتب را به تهران تلگراف نموده وفادارى و انقیاد خود را از حكومت مركزى اعلام مى‏دارد. از طرف مركز وى موقتا به سمت كفالت ایالت و ریاست ژاندارمرى منصوب و مدتى كوتاه در مشهد داراى آن سمت بود. عده‏اى عقیده دارند نوذرى بر خلاف وفادارى ظاهرى به كلنل عملا با اعمال او همراهى نداشته و ترك محل مأموریت و در نتیجه رفتن كلنل به قوچان تبانى بوده است. عده‏اى عقیده دارند كه عامل قتل كلنل همین ماژور محمودخان نوذرى بقاء است. در 1301 با درجه سرهنگى به شهربانى انتقال یافت و چندى ریاست شهربانى قزوین را عهده‏دار شد. پس از آن ریاست یكى از ادرات شهربانى را به او سپردند. وفات او در 1311 در تهران اتفاق افتاد. حین‏الفوت دو فرزند خردسال داشت یكى از آن دو به درجه سرلشكرى رسید و دیگرى در سوئد استاد دانشگاه شد.

نویسنده : نظرات 0 جمعه 2 مهر 1395  - 3:07 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

فرزند حاج محسن تاجر تبریزى، چون از محله‏ى نوبر تبریز بود معروف به نوبرى شد. در حدود سال 1290 ه.ق در تبریز متولد شد. پس از انجام تحصیلات مقدماتى به تحصیلات حوزه‏اى پرداخت و صرف و نحو و منطق و معانى بیان و كلام و قواعد فقه و اصول را فراگرفت. مخصوصا در فن خطابه و سخن گفتن معروف خاص و عام شد. شیخ اسمعیل نوبرى هنگام جنبش مشروطیت، مجاهدى پرتلاش و جانفشان بود و در آن هنگامه فداكاریهاى او در غالب كتب آن زمان به تفصیل نوشته شد و مخصوصا همكارى وى با مرحوم شیخ محمد خیابانى قابل توجه و دقت است. مرحوم كریم طاهرزاده بهزاد در كتاب قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران، مى‏نویسد: ... نوبرى در خطرناكترین روزها از كوشش و فعالیت مضایقه نكرده و به ابراز علاقه و اظهارنظر بى‏پروا. وى یكى از دوازده نفر نماینده انجمن ایالتى و شخصى با جربزه و باهوش و سریع‏الانتقال بود. او روحا و جسما انقلابى بود. هنگام سخنرانى با هیجان صحبت مى‏كرد و چهره‏ى سرخش سرخ‏تر مى‏شد و شنوندگان را منقلب مى‏ساخت. نوبرى براى انهدام سایه شوم استبداد در هر كارى شركت مى‏كرد و تن به هر نوع خطرى مى‏داد بطورى كه در ماجراى بمب فرستادن به خانه‏ى شجاع نظام مرندى كه از عمال محمد علیشاه بود شركت مؤثر داشت. در تجاوز نظامى روسیه‏ى تزارى به آذربایجان كه منجر به اعدام عده‏اى از جمله میرزا على آقا ثقه‏الاسلام گردید، عده‏اى از جمله مرحوم نوبرى، تبریز را ترك نموده به عثمانى رفتند و مدتى در آنجا اقامت داشتند و پس از رفع تعرض از طرف روسها به تبریز بازگشتند. پس از استبداد صغیر و خلع محمد علیشاه و تشكیل مجلس دوم، شیخ اسمعیل نوبرى از طرف مردم تبریز به وكالت مجلس انتخاب شد و در مجلس در جرگه فرقه دموكرات قرار گرفت ولى پس از چندى از حضور در مجلس اعراض نمود. در جنگ بین‏الملل اول كه عده‏اى از رجال به كرمانشاه و سپس عثمانى مهاجرت كردند، شیخ اسمعیل نوبرى نیز همراه آنان بود. ولى در استانبول مورد توجه احرار و مهاجرین قرار نگرفت ناگزیر براى اعاشه به كسب پرداخت و دكانى در آنجا دائر كرد ولى در همان ایام به تبریز بازگشت. نوبرى با خیابانى دوستى داشت و نزدیك بود. در دوره‏ى دوم مجلس هر دو جزو جناح دموكرات و تندروان مجلس دوم بودند. وقتى شیخ محمد خیابانى در تبریز دست به قیام زد، نوبرى هم با او همداستان شد و تحقیقا نفر دوم بود و تندرویهاى زیادى نمود. او اصولا مردى بیباك و تندرو بود. مرحوم مجتهدى در كتاب رجال آذربایجان درباره‏ى نوبرى به داورى نشسته و چنین مى‏نویسد: خیابانى در تبریز بدون فعالیت زمان مى‏گذرانید تا در روسیه انقلاب ظاهر شد و تزار سقوط كرد. وى فورا حزب دموكرات را كه مدت پنج سال تعطیل شده بود دومرتبه تشكیل داد و روزنامه‏ى تجدد را منتشر كرد، اما در این ایام اسمعیل نوبرى از قیافه‏هاى مهیب مشروطیت ایران و بارز این نهضت وارد تبریز شد. در فرقه دموكرات صاحب نفوذ شد و بر اثر بى‏پروائى و بى‏باكى از خونریزى و در دست داشتن چند تن آدمكش قفقازى، شیخ را تحت‏الشعاع خود قرار داده و دست به ترور گشاد. بدوا فخرالمعالى مدعى‏العموم بدایت را كه نظمیه را به جلوگیرى از اعمال نوبرى وامى‏داشت مقتول نمود و سپس چند تن از متنفذین و ثروتمندان را به قتل رسانید. شیخ در این جا از خود ضعف نشان داد و نه شیخ اسمعیل را از حزب اخراج نمود و نه خود را از حزب كنار كشید. در اثر این خونهاى ناحق، ترك‏ها خیابانى و نوبرى و بادامچى را توقیف كرده به قارص بردند و پس از مدتى به تبریز بازگشتند و قیام شروع شد. پس از قتل خیابانى، شیخ اسمعیل نوبرى چندى توقیف شد و سپس به همدان تبعید گردید و در 1310 ش درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 جمعه 2 مهر 1395  - 3:07 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)

پزشك عالیمقام، ادیب، شاعر، دانشمند و مطلع در كلیه علوم عقلى و نقلى است. در 1293 در اصفهان تولد یافت. در سن جوانى براى ادامه تحصیل به اروپا رفت و به آموختن علم پزشكى پرداخت و درجه تخصصى در امراض عمومى و داخلى گرفت و پس از مراجعت در زادگاه خود به درمان بیماران مبادرت نمود. بعد از تشكیل دانشگاه اصفهان مقام استادى بالاستحقاق گرفت و مدتها نیز ریاست دانشكده پزشكى اصفهان را عهده‏دار بود و در تربیت پزشكان سعى وافى به كار برد. مدتى نیز ریاست دانشكده ادبیات اصفهان بدو تفویض گردید و در این مهم هم جدیت كامل مبذول داشت. در دوره بیستم به مجلس شوراى ملى رفت ولى عمر مجلس كوتاه بود. مجددا به اصفهان بازگشت و كار پزشكى و دانشگاهى خود را ادامه داد. در 1354 ش سناتور شد و از آن تاریخ تا پایان عمر كه غالبا ملتزم بستر بیمارى بود در تهران مى‏زیست. دكتر نواب پزشكى بسیار حاذق بود و مطب وى واقعا دارالشفاء نام داشت. در تشخیص و درمان بیماریها معجزه مى‏كرد و با حسن خلق و مناعت كامل با بیماران برخورد مى‏نمود و عنداللزوم داروى مجانى در اختیار آنان مى‏گذاشت. این پزشك حاذق، ادیبى كم‏نظیر بود، هم شاعر بود هم شعرشناس. مجالس ادبى تشكیل مى‏داد و شعراء را عزیز و محترم مى‏شمرد. حافظه قوى او موجب اعجاب بود به طورى كه هزاران بیت شعر از شعراى مختلف از حفظ داشت و به مناسبتهاى بجا در مجالس از آنها استفاده مى‏كرد. خود نیز شعر نیكو مى‏سرود. روى هم رفته مردى خوش مشرب نیكوسیرت و خیرخواه و مردم‏دوست بود. از مظاهر زندگى دورى مى‏جست و به تجمل و زرق و برق زندگى توجهى نداشت. در اواخر عمر بیماریهاى مختلفى گریبان او را گرفتند و چاقى زیادى مزید بر علت شد و سرانجام او را از پاى درآورد. در دوران سناتورى غالبا بسترى بود و قادر به حركت و حضور در جلسات سنا نمى‏شد. سرانجام در 65 سالگى درگذشت. از مال و منال دنیوى بهره‏اى نبرد ولى نیكنام زیست و نیكنام مرد.

نویسنده : نظرات 0 جمعه 2 مهر 1395  - 3:07 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

در حدود 1298 در تهران متولد شد. پدرش حاج میرزا محمدرضا معروف به سلدوز از تجار بسیار معتبر سبزوار بود و میزان دارائى وى در آن ایام از سه میلیون ریال تجاوز مى‏كرد. گذشته از اینكه تاجر و ملاك بود، در كمك به مردم نیز ید طولائى داشت. پس از چندین ازدواج را در اواخر عمر از خانواده‏ى محترمى در تهران زنى گرفت و صاحب چند فرزند شد ولى قبل از آنكه بچه‏ها به سن رشد برسند درگذشت و پس از چندى همسر جوان او به عقد و ازدواج حاج محمدتقى اسكوئى درآمد و در حقیقت این شخص اطفال حاج محمدرضا را بزرگ كرده و واقعا در حق آنها پدرى نمود. على چندى در سبزوار تحصیل كرد و پس از آنكه به سن رشد رسید، وارد بازار سبزوار شد و كار تجارت را دنبال كرد. حسن شهرت پدرش موجب شد همه او را در كار كمك و مساعدت نمایند. خیلى زود كارش رونق گرفت و املاك تازه‏اى خریدارى كرد. علاوه بر آن معادن متعددى از دولت اجاره كرد و بعد حجره خود را به تهران انتقال داده وارد معاملات واردات آهن شد و تدریجا در بازار تهران اسم و رسمى پیدا كرد و با محافل سیاسى و تجارى ارتباط یافت. در دوره‏ى هیجدهم، كاندیداى نمایندگى مجلس از سبزوار شد ولى كرسى وكالت را به برادر كوچكتر از خود به نام محمود سپرد تا سنگرى هم در مجلس شوراى ملى داشته باشند. در انتخابات دوره‏ى نوزدهم، همچنان كرسى وكالت سبزوار متعلق به او بود. این بار برادر دیگر خود را كه در آمریكا مشغول تحصیل بود، به تهران حاضر نموده، او را به پارلمان فرستاد. در دوره‏ى بیستم نیز شغل وكالت نصیب برادرش شد. على رضائى از 1340 به فكر تاسیس كارخانجات عظیمى در ایران افتاد و شركت سهامى كارخانجات نورد اهواز را با سرمایه‏ى یكصد و پنجاه میلیون تومان در مجاورت جاده‏ى اهواز و خرمشهر تاسیس نمود و پس از مدت كوتاهى شركت وى گروه صنعتى شهریار نام گرفت و شامل تاسیسات زیر بود: اولین واحد صنعتى گروه در 1346 افتتاح شد. ظرفیت این كارخانه 65 هزار تن در سال از انواع آهنهاى تسمه (تا 60 میلیمتر) نبشى، سپرى، میله‏گرد بود و ظرفیت آن قابل توسعه و افزایش هم بود. دومین كارخانه‏اى كه افتتاح شد، نورد شاهین نام داشت كه در 1347 بهره‏بردارى از آن آغاز شد. ظرفیت این كارخانه 85 هزار تن در سال بود كه میله‏هاى گرد آهنى ساده و عاجدار تولید مى‏نمود. سومین كارخانه وى نورد شهداد بود كه در 1350 با ظرفیت سالانه 120 هزار تن آغاز به كار كرد. چهارمین كارخانه‏ى خود را به نام نورد شاهرخ نامگذارى نمود و ظرفیت آن 100 تن در سال بود. پنجمین قسمت از گروه صنعتى شهریار، مجتمع صنایع فلزى خوزستان است كه از چهار قسمت تشكیل مى‏گردید: الف) كارخانه‏ى شهرام. در این كارخانه سالانه 4500 تن مقتول نرم و نه‏هزار تن مفتول گالوانیزه و چهارهزار و پانصد تن مفتول كشیده تهیه مى‏شد. ب) كارخانه شهپر با ظرفیت سالانه 9000 تن شبكه‏هاى فولادى. ج) كارخانه شهاب با ظرفیت 4000 تن در سال الكترود و بالاخره كارخانه شهباز كه در این كارخانه در سال بیست هزار تن پروفیل تهیه مى‏گردید. على رضائى در حقیقت بزرگترین واحد صنایع فلزى را در خوزستان احداث نمود و به سلطان آهن ایران معروف شد. رضائى در 1354 كاندیداى مجلس سنا شد و سرانجام از تهران به مجلس سنا راه یافت.

نویسنده : نظرات 0 جمعه 2 مهر 1395  - 3:07 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

در 1305 در بیرجند تولد یافت. پس از طى دوره‏هاى ابتدائى و متوسطه، وارد دانشكده‏ى ادبیات تهران شد و در رشته‏ى زبان و ادبیات فارسى درجه‏ى لیسانس گرفت و در مدارس تهران به شغل دبیرى پرداخت. ضمن تدریس وارد دوره‏ى دكتراى ادبیات دانشگاه شد و دوره‏ى مزبور را پایان داد و دكتر در ادبیات فارس شناخته شد و براى دانشیارى دانشكده‏ى ادبیات فردوسى عازم مشهد گردید. چند سالى در مشهد به تدریس و تحقیق در متون ادبیات كهن اشتغال داشت تا به دانشكده‏ى ادبیات تهران انتقال یافت و مقام استادى گرفت. چندى معاون مالى و ادارى دانشكده و زمانى رئیس گروه زبانشناسى بود تا سرانجام به معاونت دانشگاه تهران منصوب گردید. مدتى هم معاونت وزارت علوم و آموزش عالى با او بود.

نویسنده : نظرات 0 جمعه 2 مهر 1395  - 3:07 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

معروف به طلوع، در 1267 در رشت متولد شد. پدرش مرحوم آقارضا مجتهد بود. پس از آنكه به سن رشد رسید، تحصیلات خود را آغاز كرد. مقدمات را نزد معلمین خصوصى فراگرفت، سپس وارد مدرسه‏ى جامع رشت گردید و مطابق معمول زمان و سیره‏ى خانوادگى به تحصیل مقدمات زبان فارسى و عربى پرداخت. یك دوره كامل سطح را اعم از ادبیات عرب، منطق و كلام و فلسفه و فقه اصول و قدرى ریاضیات را فراگرفت. چون جوانى وى مصادف با نهضت مشروطیت بود، به جرگه‏ى آزادیخواهان و احرار پیوست. مخصوصا در مدرسه‏ى جامع رشت معاشرت و مباحثه‏ى وى با میرزا كوچك‏خان جنگلى كه او نیز جزء طلاب علوم دینى بود، بیشتر او را به مشروطه و آزادیخواهى ترغیب نمود. به طورى كه در قیام جنگل به میرزا پیوست و در تشكیلات و سازماندهى امور به كمیسرى عدلیه برگزیده شد و از دوستان و یاران باوفا و صمیمى میرزا كوچك‏خان گردید. بعد از اضمحلال قیام جنگل و كشته شدن میرزا كوچك‏خان، از قیام جنگل كناره گرفت ولى میل داشت به نحوى در اوضاع و احوال روز مداخله داشته باشد، لذا امتیاز روزنامه‏ى طلوع را گرفت و به انتشار آن در رشت پرداخت. روزنامه‏ى طلوع از آنچنان شهرتى برخوردار شد، كه بعدها نام خانوادگى وى كه رضا بود، جزء نام وى شد و كلمه‏ى طلوع نام خانوادگى او به شمار مى‏رفت. محمودرضا در انتخابات مجلس موسسان كه در 1304 انجام یافت، به نمایندگى برگزیده شد و به اصلاح قانون اساسى و متمم آن به نفع رضاشاه راى داد. در دوره‏ى ششم قانونگزارى از لاهیجان به وكالت مجلس شوراى ملى رسید و كم‏وبیش با مدرس و یاران وى همكارى مى‏كرد و تقریبا نقش اقلیت را در مجلس داشت. در همان دوره سفرى به شوروى كرد كه سخت موجب ایراد رضاشاه واقع گردید. در دوره‏ى هفتم بار دیگر به وكالت انتخاب گردید ولى در این دوره دیگر از مدرس و مصدق و سایر همفكران خبرى نبود، در عوض فرخى یزدى مدیر طوفان به نمایندگى انتخاب شده بود. محمودرضا به اتفاق فرخى یزدى اقلیت تندروئى در مجلس بودند كه مرتبا علیه دولت و شاه سخن مى‏گفتند. مخصوصا وقتى سرتیپ بوذرجمهرى به وزارت فوائد عامه منصوب شد و در وزارتخانه حبس خصوصى درست كرد و تنى چند از كارمندان را به حبس انداخت، رضا به شدت در مجلس او را مورد انتقاد قرار داد. پس از پایان دوره‏ى هفتم، رضا به تكلیف نظیمه از وكالت منصرف شد و به كار وكالت دادگسترى پرداخت. گاهى در تهران و زمانى در رشت به وكالت اشخاص در دادگاه‏ها حضور یافته، به دفاع از موكلین خویش مى‏پرداخت. در 1319 بدون سابقه‏ى كسالت در 52 سالگى در حالى كه از سلامت كامل برخوردار بود، درگذشت. به طورى كه تحقیق شد، نامبرده در روز 16 دى‏ماه همان سال براى انجام كارى به اداره ثبت اسناد رشت دعوت مى‏شود. پس از حضور وى در اداره ثبت، براى او قهوه مى‏آورند. وى به محض نوشیدن قهوه، حالش دگرگون شده، تا طبیب به بالین بیاورند، درمى‏گذرد. در همان روزى كه چنین اتفاقى در اداره‏ى ثبت رشت به وقوع مى‏پیوندد، عده‏اى حضور رئیس آگاهى شهربانى رشت را در آن اداره تایید نموده‏اند.

نویسنده : نظرات 0 جمعه 2 مهر 1395  - 3:07 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

در 1294 در شهر رشت به دنیا آمد. پدرش شیخ اسدالله رضا روحانى و ملاك بود و از نواده‏هاى گیلانشاه و اتورخان معروف مى‏باشد. رضا تحصیلات عالى خود را در دانشكده‏ى فنى پایان برد و درجه‏ى مهندسى در برق و الكتریسیته گرفت و چون شاگردى ممتاز بود، براى تدریس در همان دانشكده استخدام شد و سالیانى چند به شغل مدرسى در دانشكده‏ى فنى اشتغال داشت. به هنگام جنگ بین‏المللى دوم، براى ادامه‏ى تحصیل به شبكه‏هاى برق ادامه داد، درجه‏ى دكترا و مقام پروفسورى گرفت و به ایران بازگشت و استاد دانشكده‏ى فنى شد. پس از دو سال تدریس در دانشكده‏ى فنى، بنا به دعوت دانشگاه سراكیوز در نیویورك به آنجا رفت و ریاست كرسى تئورى‏هاى برق به وى داده شد. سایر مشاغل وى در آمریكا عبارتست از: مشاور فنى جنرال الكتریك و مشاور فنى نیروى هوائى آمریكا. وى در این سمت در تهیه‏ى آپولو شركت داشت. پروفسور رضا در 1347 به ایران بازگشت و مقام استادى احراز نمود. در همان سال به ریاست دانشگاه صنعتى منصوب شد و پس از مدت كوتاهى به ریاست دانشگاه تهران سفارت ایران در یونسكو انتخاب گردید و سپس سفیر ایران در كانادا شد. وى مدتها در دانشگاه‏هاى فرانسه و آمریكا و كانادا تدریس مى‏كرد و یكى از دانشمندان بین‏المللى مى‏باشد. در عین حال ادیب و شاعر هم بود. خانواده‏ى پروفسور فضل‏الله رضا همه اهل فضل و دانش هستند. یكى از برادران وى در حالى كه در شش سالگى از بینائى محروم شد، داراى دو درجه لیسانس بوده و به چند زبان خارجى مسلط مى‏باشد و صاحب تالیفات و تحقیقات زیادى است.

نویسنده : نظرات 0 جمعه 2 مهر 1395  - 3:07 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

در 1298 در تهران تولد یافت. پدرش حبیب‏الله‏خان در سفارت انگلیس شغل كوچكى داشت و غالبا واسطه و معرف اشخاص با اعضاى سفارتخانه بود. بعد از 1320 سه فرزند خود را كه سیف‏الله و قدرت‏الله و اسدالله نام داشتند همراه و همكار خود نمود مخصوصا موقعى كه سید ضیاءالدین طباطبائى وارد ایران شد و چون معروف بود، وى عامل سیاست انگلیس در ایران مى‏باشد، برادران رشیدیان به دور او گرد آمدند و در احزابى كه سید تشكیل داد، آتش‏بیار معركه بودند. اسدالله معذلك كه كوچكترین برادر بود ولى استعداد و ابتكار او بر دو برادر رجحان داشت، امور سیاسى را او اداره مى‏كرد و دو برادر دیگر به دنبال تجارت و پیدا كردن پول رفتند چند سینما در تهران دائر نموده و درآمدى سرشار براى فعالیتهاى سیاسى اندوختند. در دوران حكومت مصدق برادران رشیدیان كه علنا با نهضت و جریان ملى شدن نفت در مقام مبارزه بودند و به زندان افتادند و همه‏گونه اختناق و محدودیت براى آنها بوجود آمد. از نخستین روزهائى كه مصدق به قدرت رسید، برادران رشیدیان با تمام قدرت براى سرنگونى حكومت او مى‏كوشیدند. بعد از 1332 رشیدیان و برادرانش در صحنه‏ى سیاسى ایران خورشید درخشنده‏اى بودند. همه كار از آنها ساخته بود و در دربار رفت و آمد داشتند. هركس هرجا مشكلى داشت، به آنها متوسل مى‏شد. در 1339 اسدالله رشیدیان تصمیم گرفت پایگاه سیاسى براى خود درست كند و كاندیداى وكالت مجلس شد و در دوره بیستم از تهران انتخاب گردید. با انحلال مجلس بیستم فعالبت برادران رشیدیان علیه دولت امینى شروع شد. به دستور امینى، اسدالله و سیف‏الله رشیدیان به زندان افتادند. چند ماهى در زندان به سر بردند تا اینكه دستور آزادى آنها صادر شد. این بار مزد مبارزه‏ى خود را از شاه به صورت امتیاز تاسیس بانك گرفتند. به دستور شاه، به آنها اجازه داده شد بانكى به نام تعاونى و توزیع وابسته به اصناف تهران تشكیل دهند. از طرف بانك مركزى كمكهاى موثرى به عمل آمد و سرمایه‏ى آن از طرف چند نفر تامین گردید. در كنار بانك مزبور، شركت بیمه‏اى هم دائر كردند كه آن هم واحدى سوددهنده بود. بانك تعاونى و توزیع رشیدیان چندین بار دچار نوسانات مختلف شد و هربار كه به سقوط نزدیك مى‏شد، بانك مركزى مدیریت آن را به عهده مى‏گرفت و در سامان دادن آن تلاش بسیار مى‏كرد. در فاصله‏ى بین سالهاى 50 و 52 دو تن از برادران فوت شدند. اسدالله از فقدان برادران خود سخت دلسرد و آزرده گردید. گرچه مدیرعامل بانك مزبور بود ولى بیشتر اوقات او در خانه مى‏گذشت و با دوستان در كنار منقل به نقل و گفتگو مى‏پرداخت. اسدالله رشیدیان به تمام معنا جوانمردى داشت. از بلندپایگان زمین‏خورده حمایت مى‏كرد و به طور آشكار و نهان زندگانى آنها را سر و صورت مى‏داد. در بانك او متجاوز از 50 وزیر و سفیر و سپهبد و سرلشكر بازنشسته شاغل بودند و همه حقوق قابل ملاحظه‏اى دریافت مى‏داشتند. وى بیش از شصت سال عمر نكرد.

نویسنده : نظرات 0 جمعه 2 مهر 1395  - 3:07 PM

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

در 1287 در گیلان متولد شد. پس از انجام تحصیلات ابتدائى و متوسطه از طرف ارتش براى تحصیل به ایتالیا اعزام گردید و در رشته‏ى نیروى دریائى درس خواند. در 1311 با درجه ستوان دومى نیروى دریائى وارد خدمت شد. بعد از سال 1320 از مشاغل تخصصى خود كناره‏گیرى كرد و در ستاد ارتش، رئیس شعبه‏ى جرائد شد. بعد به ریاست امور قضائى ستاد منصوب گردید. در 1330 با درجه‏ى سرهنگى به معاونت فرماندارى نظامى آبادان و فرماندار نظامى خرمشهر تعیین گردید. در تمام دوران خلع ید این سمت را داشت. بعد فرمانده نیروى دریائى جنوب شد. در 1338 با درجه‏ى سرتیپى رئیس اداره‏ى نظام وظیفه بود و در 1340 با درجه‏ى سرلشكرى به فرماندهى كل نیروى دریائى برگزیده شد. قریب دوازده سال در آن سمت بود و به بالاترین درجه‏ى نیروى دریائى كه دریابُد گفته مى‏شود، نائل گردید. پس از كنار رفتن از نیروى دریائى، سناتور شد و قریب پنج سال در مجلس سنا عضویت داشت. موقعى كه فرمانده نیروى دریائى بود، موجباتى فراهم ساخت كه كلیه امراى نیروى دریائى اعم از سپهبد و سرلشكر و سرتیپ بازنشسته شوند. در عوض براى خود اختیاراتى گرفت تا به افسران درجات موقت بدهد.

نویسنده : نظرات 0 جمعه 2 مهر 1395  - 3:07 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 21

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی