کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
 
 
 
کد خبر: ۸۱۹۳۷
 
 
 
 
 

عیادت مجری معروف از استاد قرائتی+عکس 

نجم الدین شریعتی با انتشار عکسی در صفحه شخصی خود به بیان خاطره ای از استاد قرائتی پرداخت.
 عقیق: نجم الدین شریعتی مجری سرشناس برنامه سمت خدا ضمن انتشار عکس زیر در صفحه شخصی خود نوشت:
 


 

#خاطره
-استوديو؛ لحظاتي قبل از برنامه
به حاج آقاي قرائتي عرض مي كنم فلان بحث هفته ي گذشته خيلي مورد استقبال واقع شد
و ايشون با تواضع ميگن كه:
"من كاره اي نيستم، همه ي اينا لطف خداست"
بعد يهو بغض مي كنن
در جواب نگاه كنجكاو من
با همون لهجه ي شيرين كاشوني مي گن:
آقاي شريعتي!
اگه روز قيامت خدا بهم بگه:
" قرائتي! ما ميليونها دل رو در اختيارت قرار داديم؛
اما تو يه دل داشتي به ما ندادي"
من چي بايد بگم!؟

‏‎اين حال خوش ايشون رو و اين نگاه توحيدي پر از درس رو توي لحظاتم مرور مي كنم
اينكه تو اين سال ها به چي دل بستم و به كي #دل دادم!؟

عكس نوشت:
‏‎امروز توفيق شد تا به همراه جناب حجت الاسلام #حسيني_قمي و عزيز دلم جناب ركني، دقايقي از حاج آقاي #قرائتي نازنين كه چند روزيه در بيمارستان بستري هستن ‎عيادت كنيم
‏الحمدلله ‎حالشون خوبه
سلام و احوالپرسي دوستان رو منتقل كرديم
‎ايشون هم متقابلا به همه سلام رسوندن
با همون روحيه ي هميشگي

#مجاهد_خستگي_ناپذير
#تنت_به_ناز_طبيبان_نيازمند_مباد
#پست_مشترك
#سمت_خدا
#نجم_الدين_شريعتي
#اللهم_اشف_كل_مريض

 

 

 
http://barrud.rasekhoonblog.com/شکلک های محدثه
 

 

 

 


ادامه مطلب



[ جمعه 26 آذر 1395  ] [ 6:16 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
 
 
کد خبر: ۸۱۹۵۱
 
 
 
 
 
 
عقیق به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می کند:

اشعار ولادت امام جعفر صادق (ع) 

به مناسبت فرا رسیدن هفته وحدت و ایام ولادت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) و سلاله ی پاکش حضرت امام جعفر صادق (ع) عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می کند.
سرویس شعر آیینی عقیق:  به مناسبت فرا رسیدن هفته وحدت و ایام ولادت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) و سلاله ی پاکش حضرت امام جعفر صادق (ع) عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت منتشر می کند:
 
 
 
 

علي اكبر لطيفيان:

 

آن را که به جز قرب خدا هیچ ندارد

 

هنگام بلا غیر دعا هیچ ندارد

 

پروانه پرش سوخت و من یاد گرفتم

 

عاشق شدنم غیر بلا هیچ ندارد

 

از لکنتم ایراد نگیرید؛ بِلالم

 

دل مایه‌ی قرب است، صدا هیچ ندارد

 

باید به مقامات نظر داشت؛ نه اسباب

 

موسی همه کاره‌ست، عصا هیچ ندارد

 

از جانب گیسوی نگار است که خوشبوست

 

از ناحیه‌ی خویش صبا هیچ ندارد

 

اموال کریمان همه‌اش مال فقیر است

 

اصلاً چه کسی گفته گدا هیچ ندارد

 

هرکس که تو را دارد و در سینه ندارد...

 

مهر علی و فاطمه را... هیچ ندارد

 

***

 

بگذار که از فاطمه بهتر بنویسم

 

او را عوض فاطمه مادر بنویسم

 

بگذار که اول صلواتی بفرستم

 

تا نام تو را خوب معطّر بنویسم

 

تو پا بِگُذاری و منم سر بِگُذارم

 

تو پا بنویسی و منم سر بنویسم

 

در فکر بقیعم من اگر میل ندارم

 

بر گنبد خضرات کبوتر بنویسم

 

بگذار در این مرحله که جمله فقیرند

 

جبریل تو را فطرس دیگر بنویسم

 

تو گاه علی هستی و گه‌گاه محمّد

 

ماندم که علی یا که پیمبر بنویسم!

 

یکبار تو را خواندم و دوبار علی را

 

از ذات تو باید دوبرابر بنویسم

 

***

 

سرها همه خاک کف پایت؛ سر ما هم

 

پرها همه دنبال هوایت؛ پر ما هم

 

در قرب تو جبریل، پرِ سوخته دارد

 

زیر قدمت ریخته خاکستر ما هم

 

عیسی که نفس داشت و موسی که عصا داشت

 

خوب است ببیند که پیغمبر ما هم...

 

بر خاتم ما حک شده: «یا حضرت خاتم»

 

پس معجزه هم میکند انگشتر ما هم

 

گر آخر این زنده‌به‌گوری قدم توست

 

پس زنده‌به‌گور قدمت دختر ما هم

 

به فاطمه گفتی «بأبی أنت و امّی»

 

صد بار فدایش پدر و مادر ما هم

 

از لطف تو نام علی و فاطمه حالا

 

در مأذنه‌ها پر شده، در منبر ما هم

 

***

 

راضی شده بودیم به املای محمّد

 

اما نرسیدیم به معنای محمّد

 

هرآنچه که دارند رسولان، همه دارند

 

از معجزه‌ی خاک قدم‌های محمّد

 

مولاست همان رحمت امروز پیمبر

 

زهراست همان رحمت فردای محمّد

 

تفسیر کمالات جلالیِ علی بود

 

«لا حول و لا قُوّةَ الا»ی محمّد

 

این وحدت محض است و دوئیت به میان نیست

 

خوابید اگر «شیر خدا» جای محمّد

 

اسلام محمّد به جز اسلام علی نیست

 

منهای علی یعنی منهای محمّد

 

در آینه‌ی فاطمه دیده‌ست خودش را

 

بنشسته محمّد به تماشای محمّد

 

***

 

با جعفر صادق به روایات رسیدیم

 

با لطف روایات به آیات رسیدیم

 

عبد تو شدیم و سر سجّاده که رفتیم

 

دیدیم به مجموع عبادات رسیدیم

 

با واسطه ما پیش خداوند نشستیم

 

از راه توسّل به مناجات رسیدیم

 

در اصل تو «اللّه» مجسّم‌شده هستی

 

به ذات خداوند از این ذات رسیدیم

 

از ردّ قدم‌های تو تا خانه‌ی زهرا

 

یک‌دفعه، دو دفعه، نه به کَرّات رسیدیم

 

از گریه‌ی تو در وسط شعله‌ی خانه

 

به سوختن مادر سادات رسیدیم

 

ما خاک‌نشینان حرم، عرش‌نشینیم

 

از ارض بقیعت به سماوات رسیدیم

 

مهدی رحیمی:

ملاک چیست؟ نبی؟یا ولی ست؟ یاهردو؟

 

اگرچه ما به خدا می رسیم با هردو

 

رئیس مذهب ماورئیس مکتب ما

 

رسیده‌اند به هم پس از ابتدا هردو

 

پر از صفات جمالی یکی یکی هریک

 

پر ازصفات جلالی دوتا دوتا هردو

 

چه قدر سعی نمودند سمتتان باشند

 

به وقت سعی همین مروه و صفا هردو

 

دوتا نبیِّ ولی و دوتا ولیِّ نبی

 

به حق که ناظر وحی اند در حرا هردو

 

به غیر خویش و به جز آل خویش،محترمند

 

فقط به خاطر زهرا برای ما هردو

 

ز نامهای خدا بیشتر علی گفتند

 

همینکه ذکر گرفتند بارها هردو

 

رسیده‌اند به سرمایه ی رضایت حق

 

فقط به خاطر ذکر رضا رضا هردو

 

اگرچه هردویشان بوده‌اند زهرایی

 

هزار شکر ندیدند کوچه را هردو

 

وَ در ارادت ما و شما همین بس که؛

 

گریستید به صحرای کربلا هردو

اسماعیل شبرنگ:

ما شیعه ایم شیعه ی سرمست حیدریم

 

لب تشنگان بادۀ ساقی کوثریم

 

محشر میان جمع محبان فاطمه

 

سایه نشین چادر خاکی مادریم

 

یک عمر ما فقط به علی رو زدیم و بس

 

حاجت به پیش هرکس و ناکس نمی بریم

 

نام علی که بر لبمان سبز می شود

 

در بین مجلسیم ولی جای دیگریم

 

در صحن با صفای نجف سیر می کنیم

 

گوشه نشین مرقد سلطان محشریم

 

شیخ الائمه چشمه ی جاری مرتضاست

 

ما پیروان مکتب پربار جعفریم

 

نام مرا خدا همه جا مبتلا نوشت

 

از شیعیان صادق آل عبا نوشت

 

غلامرضا سازگار:

ای دو صد یوسف صدّیق به صدق تو گواه

 

ای علوم همه با کوه کمالت پر کاه

 

دو جهان زنده ی چشم تو به یک نیم نگاه

 

تا زمان هست تو از گردش چرخی آگاه

 

شهریاران سر کوی تو گدای سر راه

 

شیخ والای ائمّه ولی امر الّه

 

صدق تابنده چراغی بود از مکتب تو

 

علم تا علم شود بوسه زند بر لب تو

 

عرشیان دسته ای از خاک نشینان تواند

 

فرشیان از همه سو دست به دامان تواند

 

علم ها گوهری از لعل دُر افشان تواند

 

حلم ها ذکر خوشی بر لب خندان تواند

 

بحرها تشنه ی یک قطره ی باران تواند

 

سرو قدّان جهان سر به گریبان تواند

 

علم از روز ازل سائل دیرینه ی تو است

 

آنچه در سینه خلق است در آیینه ی تو است

 

لاله ای نیست که از دامن بستان تو نیست

 

طایری نیست که در باغ ثنا خوان تو نیست

 

آیه ای نیست که محتاج به برهان تو نیست

 

گوهری نیست که از بحر خروشان تو نیست

 

ذرّه ای نیست که از مهر درخشان تو نیست

 

پدر شیمی جز جابر حیّان تو نیست

 

علم تو مشعل و خلق و دو جهان انجمنی

 

آیة الکرسی از کرسی درست سخنی

 

سرّ سروّ علن از تو است امام صادق

 

فیض هر انجمنی از تو است امام صادق

 

حسن خلق حسن از تو است امام صادق

 

سبزی این چمن از تو است امام صادق

 

سیر چرخ کهن از تو است امام صادق

 

همگان را سخن از تو است امام صادق

 

تا که این چار ام و هفت اب و نه طاق است

 

مؤمن طاق تو در عالم هستی طاق است

 

دهر دانشگه و استاد سخن دانش تو

 

کلّ قرآن سخن داور و برهانش تو

 

حق به دور تو کند گردش و میزانش تو

 

مؤمن پاک بود پایه ی ایمانش تو

 

درد جان نیز طبیبش تو درمانش تو

 

علم نور است ولی مشعل تابانش تو

 

تا زمان است و به هر مرحله می تازد علم

 

از تو می گوید و دائم بتو می نازد علم

 

پشرو تر بسی از دور زمان مکتب تو است

 

ثمر خون حسین ابن علی بر لب تو است

 

راه حق مذهب تو مذهب تو مذهب تو است

 

آسمان شیفته ی زمزمه های شب تو است

 

نفس سوختگان شعله ی تاب و تب تو است

 

نور قرآن ز درخشنده گی کوکب تو است

 

اهل توحید که این قدر مجلّل دارند

 

هر چه دارند ز توحید مفضّل دارند

 

باغبانی و بود ملک جهان گلزارت

 

گرم تا دامنه ی حشر بود بازارت

 

گوهر وحی فرو ریخته از گفتارت

 

بوسه ی علم بود بر لب گوهر بارت

 

دیدن روی خداوند بود دیدارت

 

ای طبیبانِ همه خلقِ جهان بیمارت

 

ای خوش آن یار که تو یار و طبیبش باشی

 

خوشتر آن درد که تنها تو طبیبش باشی

 

غلامرضا سازگار:

مه ربیع نخستین مه سرور خداست

 

مه تبرّی و ماه نشاط اهل ولاست

 

مه مبارک میلاد خواجه ی لولاک

 

مه ولادت پنجم سلاله ی زهراست

 

شکفته در ارم باقر العلوم گلی

 

که عالم از نفسش رشک جنّة الاعلاست

 

به امّ فَروه بگویید اختری زادی

 

که در تجلاّی و آفتاب، ناپیداست

 

دمید هفده ماه ربیع، خورشیدی

 

که چون ولادت احمد وجود را، آراست

 

هزار یوسف صدّیق را به صدق امام

 

هزار دیده ی یعقوب را فروغ و ضیاست

 

هزار موسی عمران به طور او مدهوش

 

هزار عیسی مریم به فیض او احیاست

 

علوم مشرق و مغرب به پیش دانش او

 

چو قطره ایست که پنهان به وسعت دریاست

 

به پای کرسی درسش هزارها عالم

 

که همچنان علمند و مقامشان والاست

 

علوم کلۀ زلب جان فزایشان جاری

 

یکی به لحن حدیث و یکی به ذکر دعاست

 

یکی چو جابر جُعفی یکی ابوحمزه

 

یکی زُراره که کوه کمال سرتا پاست

 

هنوز مؤمن طاقش به هفت طاق یکی است

 

هنوز جابر حیّان زعلم چهره گشاست

 

هنوز مانده اروپا به علم او محتاج

 

هنوز شیفته اش آسیا و افریقاست

 

به وصف او گهر نظم و نثر قابل نیست

 

که نارساست به مدحش کلام هر چه رساست

 

رخش چراغ جمال و جمال آیت حق

 

دمش حیات کلام و کلام آب بقاست

 

حدیث صدق و صفا و کمال دانش اوست

 

هر آنچه در نفس روح بخش باد صباست

 

برای یافتن یک حدیث او همه خلق

 

اگر که سیر، تمام جهان کنند رواست

 

پیام سینه فروزش چراغ محفلِ دل

 

کلام روح فزایش به درد روح دواست

 

مه سپهر کمال، آفتاب غیب و شهود

 

امام جنّ و بشر شهریار ارض و سماست

 

سیدهاشم وفایی:

شب تجلی عشق و عقیده است امشب

 

شب ظهور هزاران سپیده است امشب

 

گلی به گلشن یاسین شکفته شد که فلک

 

نظیر چهرۀ او را ندیده است امشب

 

دمید صادق آل رسول همچون ماه

 

مهی که آینه دار سپیده است امشب

 

سپهر علم و فضیلت دوباره نورانی است

 

ستارۀ سحر ما دمیده است امشب

 

حضور حضرت باقر فرشتۀ رحمت

 

برای عرض تهیت رسیده است امشب

 

به "ام فروه" بیا تهنیت بگو که گلش

 

به مهد مهر و وفا آرمیده است امشب

 

به پاس مقدم این گل نثار کن صلوات

 

که درخور صلواتی حمیده است امشب

 

همان گلی که خدا را ستود و مرغ سحر

 

صدای زمزمه اش را شنیده است امشب

 

خوشا کسی که خداوند عاشقانش را

 

برای خدمت او برگزیده است امشب

 

ز باغ دانش او سوی تشنگان علوم

 

نسیم رحمت و دانش وزیده است امشب

 

همیشه پیرو  این مکتب پر از نور است

 

کسی که جام ولایت چشیده است امشب

 

چو یاد اوست عبادت به یاد حضرت او

 

دلم به سوی خدا پر کشیده است امشب

 

بیا و سر به حریم مقدسش بگذار

 

که مرغ دل به مدینه پریده است امشب

 

بگو به خلق «وفائی» چراغ دانش را

 

خدا ز جلوۀ او آفریده است امشب

 

 

منبع: حسینیه

 

ادامه مطلب



[ جمعه 26 آذر 1395  ] [ 6:11 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
 
 
کد خبر: ۸۱۹۹۸
 
 
 
 
 
 
 

 

روز هفدهم ربیع الاول، روز بسيار شريفى است و از براى آن چند عمل است.
 عقیق:روز هفدهم بنا بر مشهور بين علمای اماميّه روز ولادت با سعادت حضرت خاتم الانبياء محمد بن عبدالله صَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَ آله است و معروف آن است كه ولادت با سعادتش در مكّه معظّمه در خانه خود آن حضرت واقع شده. در روز جمعه در وقت طلوع فجر در عام الفيل و در ايّام سلطنت انوشيروان عادل. و نيز در اين روز شريف سنه هشتاد و سه، ولادت حضرت امام جعفر صادق عليه السلام واقع شده و باعث مزيد فضل و شرافت اين روز گرديده و بالجمله اين روز، روز بسيار شريفى است و از براى آن چند عمل است.
 
اوّل: غسل

دوّم: روزه و از براى آن فضيلت بسيار است و روايت شده كه هر كه اين روز را روزه بدارد، ثواب روزه يك سال را خدا براى او بنويسد و اين روز يكى از آن چهار روز است كه در تمام سال به فضيلت روزه ممتاز است.

سوم: زيارت حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَاله از نزديك و دور.
 
چهارم: زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام به همان زيارتى كه حضرت صادق عليه السلام كرده و تعليم محمّد بن مسلم فرموده.

پنجم: در وقتى كه روز بلند شود دو ركعت نماز كند، در هر ركعت بعد از حمد ده مرتبه اِنّا اَنْزَلْناهُ و ده مرتبه توحيد بخواند و بعد از سلام در مصلاّى خود بنشيند و اين دعا بخواند:

اَللّهُمَّ اَنْتَ حَىُّ لاتَمُوتُ ... (اين دعاى مبسوطى است).

قابل ذکر است شرح این اعمال در کتاب مفاتیح الجنان آمده است.

منبع:باشگاه خبرنگاران
 
 
 
http://barrud.rasekhoonblog.com/شکلک های محدثه
 
 
 
 

ادامه مطلب



[ جمعه 26 آذر 1395  ] [ 6:09 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
 
کد خبر: 252912
در آستانه فرا رسیدن میلاد حضرت محمد مصطفی (ص)و امام جعفر صادق(ع)صورت گرفت؛

موافقت رهبر انقلاب با عفو و تخفیف مجازات جمعی از محکومان

خبرگزاری میزان- در آستانه فرا رسیدن میلاد حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و ولادت امام جعفر صادق علیه السلام، رهبر معظم انقلاب با عفو و تخفیف مجازات «یک هزار و دویست و سی و یک» نفر از محکومانِ محاکم عمومی و انقلاب، سازمان قضایی نیروهای مسلح و تعزیرات حکومتی موافقت کردند.
 
موافقت رهبر انقلاب با عفو و تخفیف مجازات جمعی از محکومان
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری میزان، در آستانه فرا رسیدن میلاد مسعود حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و ولادت امام جعفر صادق علیه السلام، رهبر معظم انقلاب اسلامی با عفو و تخفیف مجازات «یک هزار و دویست و سی و یک» نفر از محکومانِ محاکم عمومی و انقلاب، سازمان قضایی نیروهای مسلح و تعزیرات حکومتی موافقت کردند.
 
آیت الله آملی لاریجانی رئیس قوه قضائیه طی نامه‌ای به رهبر انقلاب اسلامی پیشنهاد عفو و تخفیف مجازات ۱۲۳۱ نفر از محکومان را که در کمیسیون مربوط واجد شرایط لازم تشخیص داده شده‌ بودند ارائه کرد، که مورد موافقت مقام معظّم رهبری قرار گرفت.
 
انتهای پیام/

 

http://barrud.rasekhoonblog.com/شکلک های محدثه

 


ادامه مطلب



[ جمعه 26 آذر 1395  ] [ 5:41 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

ويانا - مطالب ابر تصاوير متحرک ولادت پيامبر اسلامخانه مداحي - عکسهاي متحرک ولادت پيامبر و امام صادقخانه مداحي - عکسهاي متحرک ولادت پيامبر و امام صادق

 

باسمه تعالی

میلادباسعادت رسول اکرم (ص) وششمین اخترتابناک

 

آسمان امامت وولایت حضرت امام جعفرصادق (ع)

 

رابه امام زمان مهدی موعود (عج)ونایب برحقش

 

رهبرمسلمانان جهان حضرت آیت الله العظمی

 

امام خامنه ای (حفظه الله)وعموم مسلمانان جهان

 

علی الخصوص ملت شهیدپروروولایتمدارایران

 

اسلامی تبریک وتهنیت عرض می نماییم.

 

 

احمداسماعیلی کریزی/آذر1395

 

 

 

 


ادامه مطلب



[ جمعه 26 آذر 1395  ] [ 4:42 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کلیدهای زندگی؛

اگر می‌خواهید از چشم رسول خدا(ص) نیفتید حتماً بخوانید! 

کلیدهای زندگی برگزیده‌هایی است از کتاب مستطاب «مفاتیح الحیات» نوشتۀ عالم بزرگوار آیت الله جوادی آملی که هرشب بخشی از آن پیشکش کاربران عزیز باشگاه شبانه خواهد شد.
 
ابن عباس گوید: رسول خدا (ص) هرگاه کسی را می دید و از او خوشش می آمد می پرسید: آیا حرفه ای دارد؟ اگر می گفتند: نه، می فرمود: از چشمم افتاد.
پرسیدند: چرا ای رسول خدا؟
فرمود: چون هرگاه مومن دارای حرفه ای نباشد به ناچار از دینش برای تامین زندگیش بهره می‌برد [دین فروشی می کند].
(جامع الاخبار، ص139؛ مستدرک الوسائل، ج13،ص11)

 

 

http://barrud.rasekhoonblog.com/شکلک های محدثه

 

 

 

 

ادامه مطلب



[ جمعه 26 آذر 1395  ] [ 4:06 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 
 
یک مقام امنیتی اطلاعاتی رژیم صهیونیستی مدعی شد که نیروهای نظامی این رژیم گمان می‌کردند خودروهای تحت حمله حامل شبه‌نظامیان رده پایین است و قصدی برای هدف قرار دادن سردار سپاه پاسداران نداشته‌اند.

 یک مقام امنیتی رژیم صهیونیستی که خواست نامش فاش نشود به رویترز گفت "ژنرال ایرانی که در حملات هوایی اسرائیل در سوریه کشته شد، جزو اهداف نبوده و اسرائیل گمان می‌کرد که شبه‌نظامی‌های رده پایین را هدف قرار داده است."

رژیم صهیونیستی به صورت رسمی مسؤولیت انجام این حمله را بر عهده نگرفته‌ است و ظاهرا این اظهارات از بیم واکنش ایران و حزب‌الله به حمله دو روز پیش (یکشنبه) در سوریه مطرح شده است.

وی در پاسخ به این سؤال که آیا انتظار اقدام تلافی‌جویانه ایران یا حزب‌الله را دارد، گفت: "آنها مصمم به واکنش هستند. ما این را پیش‌بینی می‌کنم اما فکر می‌کنم فرض عقلانی این است که تشدید بیشتر اوضاع به نفع هیچ یک از طرفین نخواهد بود."

سردار سرتیپ پاسدار محمد الله‌دادی، به همراه جهاد فرزند شهید حاج عمران عماد مغنیه، و تنی چند از فرماندهان حزب‌الله در حمله رژیم صهیونیستی به خودروهای‌شان در منطقه القنیطره در جنوب سوریه به شهادت رسیدند.

وی افزود: "ما اطلاعات را دریافت کردیم، خودرو را شناسایی نمودیم، آن را به عنوان یک خودروی دشمن تثبیت کرده و سپس حمله نمودیم. ما این اقدام را یک عملیات تاکتیکی محدود می‌دانستیم."

شهید سردار الله‌دادی به عنوان مستشار نظامی ایران برای کمک به ارتش و ملت سوریه در مبارزه علیه تروریست‌های تکفیری داعش، در این کشور به سر می‌برد.

امروز (سه‌شنبه) سردار سرلشکر پاسدار محمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در پیامی به‌مناسبت شهادت سردار سرتیپ پاسدار محمدعلی الله‌دادی تأکید کرده بود: "سپاه همان طور که در صحنه جنگ‌های گذشته لبنان و فلسطین نشان داده است، تا آخر پای فروپاشی رژیم صهیونیستی خواهد ایستاد و با استمرار و عمق‌بخشی به حمایت‌های خود از مبارزین و مجاهدین مسلمان منطقه، تا حذف کامل این جرثومه فساد از جغرافیای سیاسی منطقه از پا نخواهد نشست. یقیناً این خون‌های نا‌به‌حق ریخته برجستگان و برگزیدگان امت اسلامی، وعده حضرت امام خمینی(ره)را در آزادی قدس شریف، به موعود خود نزدیکتر می‌نماید."


منبع: تسنیم

 

 

http://barrud.rasekhoonblog.com/شکلک های محدثه

 

 

 

 


ادامه مطلب



[ جمعه 26 آذر 1395  ] [ 4:02 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 
 شهید بابایی ماجرای فارغ التحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است:
«دوره خلبانی ما در آمریکا پایان یافته‌ بود، ولی به دلیل گزارش‌هایی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی‌دادند، تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده ـ که یک ژنرال آمریکایی بود ـ احضار شدم و به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در جلو او‌ روی میز بود.
ژنرال آخرین فردی بود که باید نسبت به ‌رد یا پذیرشم‌ اظهار‌نظر می‌کرد. او پرسش‌هایی کرد که من پاسخش را دادم. از پرسش‌‌های ژنرال بر‌می‌آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این دیدار ارتباط مستقیمی با آبروی ‌من داشت، زیرا احساس می‌کردم که رنج دو سال دوری از خانواده و شوق برنامه‌هایی که برای زندگی آینده‌ام در دل داشتم، همه در یک لحظه در حال ‌نابودی است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم.

در همین فکر بودم که....
در اتاق به صدا در‌آمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام‌ از ژنرال خواست ‌برای کار مهمی به بیرون از اتاق برود. با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم. به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می‌توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد.

گفتم که هیچ کار مهمی بالا‌تر از نماز نیست، همین جا نماز را می‌خوانم. انشاءالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد.

به گوشه‌ای از اتاق رفتم و روزنامه‌ای را که همراه داشتم، به زمین انداختم و مشغول نماز شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می‌دهم، هر چه خدا بخواهد‌‌، همان خواهد شد. سرانجام نماز را تمام کردم و در حالی که ‌روی صندلی می‌نشستم از ژنرال معذرت خواهی کردم.

ژنرال پس از چند لحظه سکوت نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه می‌کردی؟ گفتم: عبادت می‌کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعت‌های معین از شبانه‌روز باید با خداوند ‌نیایش کنیم و در این ساعات زمان آن فرا رسیده بود. من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم.

ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل اینکه راجع به همین کارهاست. این طور نیست؟ پاسخ دادم: آری همین طور است. او لبخندی زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پایبندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهره‌ای بشاش، خود‌نویس را از جیبش بیرون آورد و پرونده‌ام را امضا کرد.
سپس با حالتی احترام آمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک می‌گویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او تشکر کردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من داده بود، دو رکعت نماز شکر خواندم‌».

 


منبع: تابناک

 

 

 

http://barrud.rasekhoonblog.com/شکلک های محدثه

 

 

 

 


ادامه مطلب



[ جمعه 26 آذر 1395  ] [ 3:52 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 
به یاد سردار شهید حسن باقری به بهانه سالروز شهادتش؛

 من حسن باقری نیستم، غلامحسین افشردی هستم

روزنامه جمهوری اسلامی تازه سر و شکل گرفته بود که غلامحسین پشت یکی از میزهای تحریریه خبر نشست. «کتش را پشت صندلی ای که می‌نشست می‌انداخت و آستین پیراهنش را هم کمی بالا می‌زد گاهی وقتها هم خودش دیده نمی‌شد ولی صدای مردانه‌اش تا آن سر تحریریه می‌رسید.»
"عماریون"- اوایل جنگ وقتی خبر شهادت سردار رشید اسلام حسن باقری منتشر شد، ژنرال های چهار ستاره عراقی که قبلاً ضرب شست باقری را دیده بودند، اعتراف کردند که «اگر حسن باقری زنده می ماند، سرنوشت جنگ عوض می شد.»
 
 
 
حسن باقری نظامی نبود. درجه و پست و مقامی هم نداشت. باقری پیش از انقلاب یک سرباز ساده بود که به دستور امام از پادگان فرار کرد و به صف انقلابیون پیوست. بعد از پیروزی انقلاب، قلم به دست گرفت و ردای خبرنگاری پوشید و با آغاز جنگ با یک دوربین ساده عکاسی به جنگ دشمن رفت و در سایه ایمان و توکل کم نظیری که داشت با طرح ها و ایده های بکرش کمر دشمن را شکست و به «نابغه جنگ» نام گرفت. به بهانه 9 بهمن سالگرد شهادت این سردار همیشه در یاد، فرازهایی از زندگی پر برکتش را مرور می کنیم.
 
***

بهشتی جنگ

تکیده بود و لاغر، با محاسنی کم پشت و صورتی نسبتاً کشیده. چشم هایی درشت و نافذ داشت با نگاهی عمیق و تیز و قلبی روشن که دریایی از مهربانی در آن موج می زد. به چشم خودش «کوچک» بود در حد یک بسیجی ساده اما با همه ریز نقشی و جثه نحیف و استخوانی اش، در چشم دیگران «بزرگ» می نمود. نظامی نبود اما وقتی شیپور جنگ زده شد با فرماندهی اعجاب برانگیزش بارها نقشه ژنرال های کارکشته عراقی را نقش بر آب کرد و ماشین جنگی شان را به گل نشاند. با تدبیر و فرماندهی خیره کننده اش در فتح خرمشهر، کلید بصره را از دست بعثی ها گرفت. همین ها کافی بود که دوست و دشمن به احترام این ژنرال جوان که «مغز متفکر جبهه» یا به تعبیری «بهشتی جنگ» می نامیدندش، کلاه از سر بردارند .

غلام حسین

دم دمای عید 1334 در بیمارستان «مادر» تهران به دنیا آمد. موقع تولد یک کیلو و هشتصد گرم بیشتر وزن نداشت. بچه لاغر و ضعیفی بود. چون زمان تولدش با میلاد امام حسین (ع) یکی بود اسمش را گذاشتند «غلامحسین» تا  بچه سالم بماند. غلامحسین بچه ساکت و آرامی بود. یک ماه اول  صدایش اصلاً در نمی آمد. موقع گریه فقط صورتش را جمع می کرد. به قدری پوستش نازک بود که مادرش لباس ململ می دوخت که نرم باشد و یک وقت پوستش را زخمی نکند. قبل از پوشیدن لباس تمام بدنش را با پنبه می پوشاند. 

درس و بازی

«خیلی شلوغ بود گاهی اذیت هم می کرد. پر تحرک بود. شیطنتش که گل می کرد دیوار راست را می رفت بالا! » دوره دبستان را در مدرسه مترجم الدوله در خیابان غیاثی گذراند. بعد به دبیرستان مروی رفت. « دروس مدرسه را اصلاً من که ندیدم در خانه بخواند. همانی بود که در مدرسه گوش می داد. درس را به بازی می گرفت. دروس مدرسه زیاد از او وقت نمی گرفت. آن چیزی که از او وقت می گرفت تحقیقات و پژوهش بود.کتاب های دوران مدرسه ارضایش نمی کرد. اما در کتاب های غیر درسی شاگرد اول بود. »

یادداشت نویس

مدام می خواند و می نوشت . سر پر شوری داشت .«آن قدر کتاب دور و برش جمع می کرد که برخی وقت ها نه که جثه اش لاغر بود در لا به لای کتاب ها گم می شد»  یادداشت نویسی از خصلت های خوب غلامحسین بود. از دوران نوجوانی اتفاقاتی که با آن روبرو می شد می نوشت. علاقه خاصی به مطالعه داشت به خصوص به قرآن «به قدری علاقه مند به قران بود که وقتی شهید شد فقط یک بقچه بزرگ از نوارهای قرآن که داشت جمع کردم . از بس قرآن خوانده بود از بس که یاد داده بود عربی را کامل فرا گرفته بود»

سرباز فراری

وقتی در کنکور سراسری سال 1354 شرکت کرد، « در هشت دانشگاه و دانشکده معتبر قبول شد. از جمله دانشگاه قضایی قم. از میان آن همه، برای اینکه از تهران دور باشد، دانشگاه ارومیه را انتخاب کرد»ورود به دانشگاه به اندیشه و فعالیت های غلامحسین شکل دیگری بخشید. هدف حسین تنها پاس کردن ترمها نبود او سودای دیگری داشت. «بعد از پاس کردن سه ترم، نمراتش را دستکاری کردند و به اسم اینکه مشروط شده، از دانشگاه عذرش را خواستند »سال 56 هنوز چند ماهی از سربازی اش نگذشته بود که موج انقلاب برخاست و حسین شد سرباز فراری! دیگر در خانه پیدایش نشد. «در ستاد استقبال از امام فعالیت می کرد. بعد در جهاد و بعد هم که رفت روزنامه جمهوری اسلامی»

سامورایی

روزنامه جمهوری اسلامی تازه سر و شکل گرفته بود که غلامحسین پشت یکی از میزهای تحریریه خبر نشست و شد یکی از سامورایی ها. آن روزها در روزنامه جمهوری به نیروهای جوان و تازه وارد «سامورایی »می گفتند. حسین به سرعت در روزنامه محوریت پیدا کرد و سوگلی روزنامه شد. روز به روز بیشتر سوار کار می شد تا جائی که گاهی بر سر انتخاب تیتر با سردبیر روزنامه کل کل می کرد. «کتش را پشت صندلی ای که می نشست می انداخت و آستین پیراهنش را هم کمی بالا می زد گاهی وقتها هم خودش دیده نمی شد ولی صدای مردانه اش تا آن سر تحریریه می رسید.»

شاهد اول

اولین شاهد واقعه طبس بود. پنجم اردیبهشت 59 وقتی واقعه طبس روی داد، غلامحسین جز نخستین نفراتی بود که به صحرای طبس اعزام شد تا شاهد سوختن هواپیماها و اسبان دریایی( هلی کوپترهای قدرتمند ترابری )آمریکا در آتش خشم خداوند باشد.  بعد از واقعه طبس به دعوت سازمان « امل » لبنان به عنوان خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی  برای دیدار از لبنان و اردن به مدت 15 روز به این کشورها رفت و  پس از بازدیدهای میدانی، گزارش تحلیلی از اوضاع نا به سامان مسلمانان آن مناطق نوشت و به روزنامه تحویل داد که به نوبه خود گزارش تکان دهنده ای بود.

چشم جبهه ها

وقتی شعله های جنگ بالا گرفت غلامحسین با یک دوربین عکاسی راهی اهواز شد. هنوز چند ماهی از جنگ نگذشته بود که در اولین اقدام، « واحد اطلاعات ـ عملیات رزمی جنوب » را پایه گذاری کرد. وی معتقد بود که مسایل جنگ باید روی کاغذ ثبت و تدوین شود به خاطر همین، «بایگانی جنگ» را راه اندازی کرد. غلامحسین با نفوذ به اعماق خاکریزها و حتی عقبه دشمن از نحوه آرایش و نوع تحرکات تانکها و ادوات آنها مطلع می شد و  مکتوبات مستندی را تهیه می¬کرد. به همین دلیل به «چشم جبهه ها» معروف شده بود. به اذعان ژنرالهای ارشد نظامی عراق، توانایی غلامحسین در حوزه «اطلاعات و عملیات» بسیار پیچیده و غیر قابل پیش بینی بود. به خاطر همین بود که از حسن باقری به عنوان «اعجوبه» نظامی یاد می کردند. حال آنکه او خودش را یک بسیجی ساده می دانست.

فصل عاشقی

زیر آتش جنگ، زندگی در جریان بود. غلامحسین قصد ازدواج داشت. استخاره کرد. استخاره اش خیلی خوب آمد. دلش قرص شد. در اولین ملاقات با خانم پروین داعی پور بدون مقدمه گفت: «اسم من حسن باقری نیست. من غلامحسین افشردی هستم. به خاطر اینکه از نیروهای اطلاعاتی جنگ هستم، مرا به نام حسن باقری می شناسند.» مهر همسرش یک دوره کتاب «وسایل الشیعه» بود که همان اول خرید و تقدیم کرد. اینچنین بود که زندگی عاشقانه شان آغاز شد. اما دریغ که بیش از یکسال ونیم دوام نیاورد و ناگهان فصل جدایی از راه رسید. نهم بهمن 61 وقتی پیکر خونین نابغه جنگ را به خاک سپردند، دخترش «نرگس» تنها چهار ماهش بود و بیقراری اش ناتمام.

 

 

 

 

 

http://barrud.rasekhoonblog.com/شکلک های محدثه

 

 

 

 

ادامه مطلب



[ جمعه 26 آذر 1395  ] [ 3:45 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 
کراماتی از شهید برونسی به مناسبت کشف پیکرش بعد از 28 سال بازگشت شهید برونسی؛ نظرکرده حضرت زهرا(س)
 
 

 نمی‌شود کتاب‌خوان حرفه‌ای بود و نام پرفروش‌ترین کتاب دفاع مقدس یعنی «خاک‌های نرم کوشک» را نشنید؛ کتابی که روایتگر خاطراتی از شهید عبدالحسین برونسی است. البته شهید برونسی نامی آشنا برای همه مردم ایران به ویژه خراسانی هاست؛ اوستا عبدالحسین روزگاری با هدف کسب روزی حلال و عدم همکاری با طرح موسوم به انقلاب سفید محمدرضا شاه، دیار خود را‌‌ رها کرد و به مشهد رفت. او سال‌های زیادی را در مشهد زندگی کرد و با فعالیت‌های گسترده انقلابی خود نقش بسیار موثری در افزایش آگاهی مردم این شهر با آرمان‌های انقلاب و امام (ره) داشت. 

 
شهید برونسی پس از پیروزی انقلاب هم به عنوان نیروی داوطلب به جبهه رفت و با اینکه به عنوان یک کارگر ساده شناخته می‌شد که تحصیلات آکادمیک هم نداشت اما به دلیل صاف بودن ضمیر، به کراماتی دست یافت که همرزمانش را به غبطه واداشته بود. در کتاب خاک‌های نرم کوشک که روایتگر خاطراتی از این شهید است، به برخی عادات و خصوصیات شهید برونسی که سبب شد تا به این مقام دست پیدا کند، اشاره شده است؛ خصوصیاتی که باعث شد تا یک کارگر ساده و بی‌سواد ساختمان، علاوه بر اینکه به درجاتی مانند فرماندهی تیپ هجده جوادالائمه (سلام الله علیه) برسد، شخصا مورد لطف و مدد الهی از جانب بر‌ترین بانوی عالم قرار بگیرد.
 
 
 
توسل ویژه شهید برونسی به حضرت زهرا (س) 
 
 
 
سعید عاکف، نویسنده کتاب خاک‌های نرم کوشک در یکی از فصل‌های این کتاب، روایتی را از شهید برونسی نقل کرده که روایتگر ضمیر پاک این شهید بزرگوار و ارتباط عاطفی او نسبت به خاندان اهل بیت (ع) است: 
 
  دریافت
حجم: 3.96 مگابایت ( اندروید )
توضیحات: اپلیکیشن وبلاگ قرارگاه فرهنگی و اقتصادی بازرگان
 
 
«هنوز عملیات درست و حسابی شروع نشده بود که که کار گره خورد. گردان ما زمینگیر شد و حال و هوای بچه هاُ حال وهوای دیگری. تا حالا این طور وضعی برام سابقه نداشت. نمی‌دانم چه‌شان شده بود که حرف شنوی نداشتند. همان بچه‌هایی که می‌گفتی برو توی آتش، با جان و دل می‌رفتند! به چهره بعضی‌ها دقیق نگاه می‌کردم. جور خاصی شده بودند؛ نه می‌شد بگویی ضعف دارند؛ نه می‌شد بگویی ترسیدند. هیچ حدسی نمی‌شد بزنی. 
 
 
 
هرچه براشان صحبت کردم، فایده‌ای نداشت. اصلا انگار چسبیده بودند به زمین و نمی‌خواستند جدا شوند. هر کار کردم راضیشان کنم راه بیفتند، نشد. اگر ما توی گود نمی‌رفتیم، احتمال شکست محور‌های دیگر هم زیاد بود، آن هم با کلی شهید. پاک در مانده شدم. نا‌امیدی در تمام وجودم ریشه دوانده بود. با خودم گفتم چه کار کنم؟ سرم را بلند کردم روبه آسمان و توی دلم نالیدم که: خدایا خودت کمک کن. از بچه‌ها فاصله گرفتم؟ اسم حضرت صدیقه طاهره (س) را از ته دل صدا زدم و متوسل شدم به وجود شریفش. زمزمه کردم: خانم خودتون کمک کنین. منو راهنمایی کنین تا بتونم این بچه‌ها رو حرکت بدم. وضع ما رو خودتون بهتر می‌دونین. 
 
 
 
چند لحظه‌ای راز و نیاز کردم و آمدم پیش نیرو‌ها. یقین داشتم حضرت تنهام نمی‌گذارند. اصلا منتظر عنایت بودم توی آن تاریکی شب و توی آن بیچارگی محض، یکدفعه فکری به ذهنم الهام شد. رو کردم به بچه‌ها. محکم و قاطع گفتم: دیگه به شما احتیاجی ندارم! هیچ کدومتون رو نمی‌خوام. فقط یک آرپی جی زن از بین شما بلند شه با من بیاد . دیگه هیچی نمی‌خوام. زل زدم به‌شان. لحضه شماری می‌کردم یکی بلند شود. یکی بلند شد. یکی از بچه‌های آرپی جی زن. بلند گفت: من می‌ام. پشت بندش یکی دیگر ایستاد. تا به خودم آمدم  همه یگردان بلند شده بودند. سریع راه افتادم، بقیه هم پشت سرم. 
 
پیروزیمان توی آن عملیات، چشم همه را خیره کرد. اگر با‌‌ همان وضع قبل می‌خواستیم برویم، کارمان این جور گل نمی‌کرد. عنایت‌ام ابی‌ها (س) باز هم به دادمان رسید بود.»
 
 
 
تشییع جنازه نمادینی که واقعی شد
 
 
 
اما ماجرای کرامات این شهید بزرگوار به دوران دفاع مقدس ختم نشده و امروز رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس از کشف پیکر شهید برونسی در شرق دجله بعد از گذشت ۲۷ سال خبر داد. سردار سید محمد باقرزاده امروز در نشست خبری در مشهد اظهار داشت که پیکر شهید برونسی طی عملیات ویژه‌ای در شرق دجله به همراه ۱۲ شهید دیگر پیدا، و به میهن منتقل شد و در روز شهادت حضرت زهرا (س) همزمان با دهه دوم در مشهد تدفین می‌شود. از این شهید پلاک هویت، بخشی از صفحات قرآن به همراه جانماز و مهر، سربند لبیک یا خمینی (ره) و لباس بادگیر خاکی منقوش به آرم سپاه پیدا شده است. باقرزاده خاطرنشان کرد: این شهید سر در بدن ندارد اما بر آرمان‌های خود استوار است. 
 
 
 
اعلام این خبر و بیان این مطلب که همزمان با ایام فاطمیه مراسم تشییع پیکر این شهید برگزار می‌شود، از آنجایی قابل تامل است و یکی دیگر از کرامات شهید برونسی را به نمایش می‌گذارد که پیش از این هم مراسم تدفین و تشییع نمادین وی در مشهد و در هفته دوم اردیبهشت ماه هر سال برگزار می‌شد؛ مراسمی که امسال به تشییع واقعی پیکر مطهر این شهید تبدیل خواهد شد. از سوی دیگر، ارادت ویژه و خاص شهید برونسی به حضرت فاطمه زهرا (س) که میان رزمندگان جبهه زبانزد بود، سبب شده تا برگزاری مراسم تشییع وی همزمان با ایام شهادت دختر رسول‌الله برگزار شود. 
 
 
 
روایت رهبر معظم انقلاب درباره شهید برونسی
 
 
 
مقام معظم رهبری یکی از افرادی هستند که به دلیل سابقه زندگی در شهر مشهد، آشنایی خوبی با شهید برونسی داشتند و از صفای ضمیر او باخبر بودند. ایشان بار‌ها در سخنرانی‌های مختلف خود از این شهید نام برده‌اند و جوانان را به مطالعه کتابی که درباره زندگی ایشان است، توصیه کرده‌اند. 
 
 
 
ایشان چند سال پیش در دیدار خانواده شهید برونسی، ضمن اشاره مجدد به خصوصیات وی، شهید برونسی را از عجایب و استثناهای انقلاب اسلامی خواندند که باید به عنوان الگویی برای جوانان معرفی شود. رهبر معظم انقلاب در آن دیدار تاکید کردند: «خدا ان‌شاءاللَّه شهید عزیزمان را - مرحوم شهید برونسى را، یا همان‌طور که عرض کردیم اوستا عبدالحسین برونسى را - رحمت کند. این خیلى براى جامعه‌ى ما و کشور ما و تاریخ ما اهمیت دارد که یک شخص خوانده شده‌ى به عنوان «اوستا عبدالحسین» - نه دکتر عبدالحسین است، نه به معناى علمى استاد عبدالحسین است؛ بلکه اوستا عبدالحسین است، اهل بنائى و اهل کارِ دستى و اهل شاگردىِ فلان مغازه؛ یعنى اوستا عبدالحسین بنا - از لحاظ معرفت و آشنائى با حقایق به جائى می‌رسد که قبل از پیروزى انقلاب در ظریف‌ترین کارهاى انقلابىِ جوان‌هایى که در مسائل انقلابى کار می‌کردند شرکت می‌کند - البته من از نزدیک در جریان آن کار‌ها نبودم و در آن زمان یادم نمى‌آید که با این شهید ارتباطى داشته باشم؛ لاکن اطلاع دارم، می‌دانم، شنیدم و توى کتاب هم خواندم - بعد از انقلاب هم وارد میدان جنگ می‌شود... این شهید عزیز وارد می‌شود؛ نه معلومات دانشگاهى دارد، نه عنوان و تی‌تر رسمى و دانشگاهى دارد، اما آنچنان در کار مدیریت جنگ پیشرفت می‌کند که به مقامات عالى می‌رسد و شخصیت برجسته‌اى می‌شود؛ شخصیت جامع‌الاطرافى که مثلاً فرمانده‌ى تیپ می‌شود، بعد هم به شهادت می‌رسد. ایشان اگر چنانچه به شهادت نمی‌رسید، مقامات خیلى بالا‌تر - از لحاظ رتبه‌هاى ظاهرى - را هم طى می‌کرد. 
 
 
 
این‌ها جزو عجایب انقلاب ماست. جزو چیزهاى استثنائى انقلاب ماست که دیگر نظیر ندارد؛ نمی‌شود هیچ جاى دیگر را با این مقایسه کرد. همان‌طور که آقاى استاندار خراسان نقل کردند، من از افرادى شنیدم که ایشان در آن وقت، براى مجموعه‌هاى دانشجوئى و دانشگاهى که از مشهد می‌رفتند آنجا، صحبت می‌کرد و همه را مجذوب خودش می‌کرد. خود من هم نظیر این را باز دیده بودم. مرحوم شهید رستمى - که او هم از شهداى خراسان است؛ یک فرد روستائى و به ظاهر عامى - توى جمعى که فرماندهان درجه‌ى یک نشسته بودند و رئیس جمهور وقتِ آن روز هم نشسته بود، آمد صحبت کرد و گزارش میدان جنگ داد، جورى که همه‌ى این فرماندهان رسمى‌اى که نشسته بودند مبهوت شدند! 
 
 
 
استعداد انقلاب براى پرورش شخصیت‌هاى برجسته و افراد، تا این حد است؛ این‌ها را نباید دست کم گرفت؛ این‌ها اهمیت انقلاب و عظمت انقلاب و عمق انقلاب را نشان می‌دهد. ما‌ها به ظواهر نگاه می‌کنیم؛ این اعماق را باید دید. وقتى انسان این اعماق را مى‌بیند، آن وقت افق در مقابل چشمش اصلاً یک چیز دیگرى می‌شود و این حوادث گوناگونى که پیش مى‌آید - این مخالفت‌ها، این دشمنی‌ها، این ناخن زدن‌ها و پنجه کشیدن‌ها - دیگر به چشم انسان نمى‌آید؛ این‌ها در مقابل آن حرکت عظیمى که دارد انجام می‌گیرد، چیزهاى کوچکى است. به نظر من شهید برونسى و امثال او را باید نماد یک چنین حقیقتى به حساب آورد؛ حقیقت پرورش انسان‌هاى بزرگ با معیارهاى الهى و اسلامى، نه با معیارهاى ظاهرى و معمولى. به هر حال هر چه از این بزرگوار و از این بزرگوار‌ها تجلیل بکنید، زیاد نیست و بجاست. ان‌شاءاللَّه امیدواریم که خداوند کمک کند.»
 
 
 

کشف پیکری سردار نظرکرده‎ای که کارگری پیشه‎اش بود در آستانه هفته کارگر هم خود حسن تصادف و نشانه‎ای است بر پاکی و پاکبازی این قشر زحمت کش.

 

 

 

http://barrud.rasekhoonblog.com/شکلک های محدثه

 

 

 


ادامه مطلب



[ جمعه 26 آذر 1395  ] [ 3:43 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 

اگر شیعیان ما ـ که خداوند آنها را به طاعت و بندگى خویش موفّق بدارد ـ در وفاى به عهد و پیمان الهى اتّحاد واتّفاق مى‌داشتند و عهد و پیمان را محترم مى‌شمردند، سعادت دیدار ما به تأخیر نمى‌افتاد و زودتر به سعادت دیدار ما نائل مى‌شدند...

 

1- توجّه امام مهدى(علیه السلام) به شیعیان خویش

إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لا ناسینَ لِذِکْرِکُمْ، وَ لَوْ لا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللاَّْواهُ، وَ اصْطَلَمَکُمُ الاَْعْداءُ. فَاتَّقُوا اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ ظاهِرُونا:

ما در رعایت حال شما کوتاهى نمى‌کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ‌یم، که اگر جز این بود گرفتارى‌ها به شما روى مى‌آورد و دشمنان، شما را ریشه کن مى‌کردند. از خدا بترسید و ما را پشتیبانى کنید.


2- عمل صالح و تقرّب به اهل بیت(علیهم السلام)

فَلْیَعْمَلْ کُلُّ امْرِء مِنْکُمْ بِما یُقَرَّبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا، وَلْیَتَجَنَّبْ ما یُدْنیهِ مِنْ کَراهِیَّتِنا وَ سَخَطِنا، فَإِنَّ امْرَأً یَبْغَتُهُ فُجْأَةً حینَ لا تَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ، وَ لا یُنْجیهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلى حَوْبَة:

هر یک از شما باید به آنچه که او را به دوستى ما نزدیک مى‌سازد، عمل کند و از آنچه که خوشایند ما نبوده و خشم ما در آن است، دورى گزیند، زیرا خداوند به طور ناگهانى انسان را مى‌گیرد، در وقتى که توبه برایش سودى ندارد و پشیمانى او را از کیفر ما به خاطر گناهش نجات نمى‌دهد.


3- تسلیم در مقابل دستورهاى اهل بیت(علیهم السلام)

فَاتَّقُوا اللّهَ، وَ سَلِّمُوا لَنا، وَ رُدُّو الاَْمْرَ إِلَیْنا، فَعَلَیْنَا الاِْصْدارُ، کَما کانَ مِنَّا الاِْیرادُ، وَ لا تَحاوَلُوا کَشْفَ ما غُطِّىَ عَنْکُمْ، وَ اجْعَلُوا قَصْدَکُمْ إِلَیْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْواضِحَةِ:

از خدا بترسید و تسلیم ما شوید و کارها را به ما واگذارید، بر ماست که شما را از سرچشمه، سیراب برگردانیم، چنان که بردن شما به سرچشمه از ما بود، در پى کشف آنچه از شما پوشیده شده نروید. مقصد خود را با دوستى ما بر اساس راهى که روشن است به طرف ما قرار دهید.


4- تحقّق حتمى حقّ

أَبَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لِلْحَقِّ إِلاّ إِتْمامًا وَ لِلْباطِلِ إِلاّ زَهُوقًا، وَ هُوَ شاهِدٌ عَلَىَّ بِما أَذْکُرُهُ:

خداوند مقدّر فرموده است که حقّ به مرحله نهایى و کمال خود برسد و باطل از بین برود، و او بر آنچه بیان نمودم گواه است.


5- خلقت هدفدار و هدایت پایدار

إِنَّ اللّهَ تَعالى لَمْ یَخْلُقِ الْخَلْقَ عَبَثًا وَ لا أَهْمَلَهُمْ سُدًى بَلْ خَلَقَهُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَسْماعًا وَ أَبْصارًا وَ قُلُوبًا وَ أَلْبابًا ثُمَّ بَعَثَ إِلَیْهِمُ النَّبِیّینَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ، یَأْمُرُونَهُمْ بِطاعَتِهِ وَ یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ مَعْصِیَتِهِ وَ یُعَرِّفُونَهُمْ ما جَهِلُوهُ مِنْ أَمْرِ خالِقِهِمْ وَ دینِهِمْ وَ أَنـْزَلَ عَلَیْهِمْ کِتابًا، وَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ مَلائِکَةً یَأْتینَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ بَعَثَهُمْ إِلَیْهِمْ بِالْفَضْلِ الَّذى جَعَلَهُ لَهُمْ عَلَیْهِمْ:

خداوند متعال، خلق را بیهوده نیافریده و آنان را مهمل نگذاشته است، بلکه آنان را به قدرتش آفریده و براى آنها گوش و چشم و دل و عقل قرار داده، آن گاه پیامبران را که مژده دهنده و ترساننده هستند به سویشان برانگیخت تا به طاعتش دستور دهند و از نافرمانى‌اش جلوگیرى فرمایند و آنچه را از امر خداوند و دینشان نمى‌دانند به آنها بفهمانند و بر آنان کتاب فرستاد و به سویشان فرشتگان برانگیخت تا آنها میان خدا و پیامبران ـ به واسطه تفضّلى که بر ایشان روا داشته ـ واسطه باشند.


6- ظهور حقّ

إِذا أَذِنَ اللّهُ لَنا فِى الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَقُّ وَ اضْمَحَلَّ الْباطِلُ، وَ انْحَسَرَ عَنْکُمْ:

هرگاه خداوند به ما اجازه دهد که سخن گوییم، حقّ ظاهر خواهد شد و باطل از میان خواهد رفت و خفقان از [سرِ] شما برطرف خواهد شد.


7- تفتیش ناروا

مَنْ بَحَثَ فَقَدْ طَلَبَ، وَ مَنْ طَلَبَ فَقَدْ دَلَّ، وَ مَنْ دَلَّ فَقَدْ أَشاطَ وَ مَنْ أَشاطَ فَقَدْ أَشْرَکَ:

حضرت مهدى(علیه السلام) در خصوص کسانى که در جستجوى او بوده اند تا به حاکم جور تحویلش دهند فرموده است: آن که بکاود، بجوید و آن که بجوید دلالت دهد و آن که دلالت دهد به هدف رسد و هر که [در مورد من] چنین کند، شرک ورزیده است.


8- ظهور حقّ به اذن حقّ

فَلا ظُهُورَ إِلاّ بَعْدَ إِذْنِ اللّهِ تَعالى ذِکْرُهُ وَ ذلِکَ بَعْدَ طُولِ الاَْمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلاءِ الاَْرْضِ جَوْرًا:

ظهورى نیست، مگر به اجازه خداوند متعال و آن هم پس از زمان طولانى و قساوت دل‌ها و فراگیر شدن زمین از جور و ستم.


9- مدّعیان دروغگو

سَیَأْتى إلى شیعَتى مَنْ یَدَّعِى المُشاهَدَةَ. أَلا فَمَنِ ادَّعَى المُشاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیانى وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ کَذّابٌ مُفْتَر وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیم:

آگاه باشید به زودى کسانى ادّعاى مشاهده (نیابت خاصّه) مرا خواهند کرد. آگاه باشید هر کس قبل از خروج «سفیانى» و شنیدن صداى آسمانى، ادّعاى مشاهده مرا کند دروغگو و افترا زننده است؛ حرکت و نیرویى جز به خداى بزرگ نیست.


10- دنیا در سراشیبى زوال

إِنَّ الدُّنْیا قَدْ دَنا فَناؤُها وَ زَوالُها وَ أَذِنَتْ بِالْوِداعِ وَ إِنّى أَدْعُوکُمْ إِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) وَ الْعَمَلِ بِکِتابِهِ وَ إِماتَةِ الْباطِلِ وَ إِحْیاءِ السُّنَّةِ:

دنیا فنا و زوالش نزدیک گردیده و در حال وداع است، و من شما را به سوى خدا و پیامبرش ـ که درود خدا بر او و آلش باد ـ و عمل به قرآنش و میراندن باطل و زنده کردن سنّت، دعوت مى‌کنم.


11- ذخیره بزرگ

أَنَا بَقِیَّةٌ مِنْ آدَمَ وَ ذَخیرَةٌ مِنْ نُوح وَ مُصْطَفى مِنْ إِبْراهیمَ وَ صَفْوَة مِنْ مُحَمَّد(صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِمْ أَجْمَعینَ):

من باقیمانده آدم و ذخیره نوح و برگزیده ابراهیم و خلاصه محمّد (درود خدا بر همگى آنان باد) هستم.


12- حجّت خدا

زَعَمَتِ الظَّلَمَةُ أَنَّ حُجَّةَ اللّهِ داحِضَةٌ وَ لَوْ أُذِنَ لَنا فِى الْکَلامِ لَزالَ الشَّکُّ:

ستمگران پنداشتند که حجّت خدا از بین رفته است، در حالى که اگر به ما اجازه سخن گفتن داده مى‌شد، هر آینه تمام شکّ‌ها را از بین مى‌بردیم.


13- عطسه، نشانه سلامت

أَلا أُبَشِّرُکَ فِى الْعِطاسِ فَقُلْتُ بَلى قالَ: هُوَ أَمانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَةَ أَیّام:

نسیم، خدمتکار حضرت مهدى(علیه السلام) گوید: آن حضرت به من فرمود: آیا تو را در مورد عطسه کردن بشارت دهم؟ گفتم: آرى. فرمود: عطسه، علامتِ امان از مرگ تا سه روز است.


14- نماز، طردکننده شیطان

ما أُرْغِمَ أَنْفُ الشَّیْطانِ بِشَىْء مِثْلِ الصَّلوةِ، فَصَلِّها وَ أَرْغِمْ أَنْفَ الشَّیْطانِ:

هیچ چیز مثل نماز، بینى شیطان را به خاک نمى‌مالد، پس نماز بخوان و بینى شیطان را به خاک بمال.


15- حق الناس

لا یَحِلُّ لاَِحَد أَنْ یَتَصَرَّفَ فى مالِ غَیْرِهِ بِغَیْرِ إِذْنِهِ:

تصرّف در مال هیچ کس بدون اجازه او جایز نیست.


16- پناه بردن به خدا

أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الْعَمى بَعْدَ الْجَلاءِ وَ مِنَ الضَّلالَهِ بَعْدَ الْهُدى وَ مِنْ مُوبِقاتِ الاَْعْمالِ وَ مُرْدِیاتِ الْفِتَنِ:

پناه به خدا مى‌رم از نابینایى بعد از بینایى و از گمراهى بعد از راهیابى و از اعمال ناشایسته و فرو افتادن در فتنه‌ها.


17- اسوه هاى حقیقت

إِنَّ الْحَقَّ مَعَنا وَ فینا، لا یَقُولُ ذلِکَ سِوانا إِلاّ کَذّابٌ مُفْتَر:

حقّ با ما و در میان ماست، کسى جز ما چنین نگوید، مگر آن که دروغگو و افترا زننده باشد.


18- ظهور فَرَج به اذن خدا

وَ أَمّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، کَذَبَ الْوَقّاتُونَ. وَ أَمّا قَوْلُ مَنْزَعَمَ أَنَّ الْحُسَیْنَ(علیه السلام) لَمْ یُقْتَلْ، فَکُفْرٌ وَ تَکْذیبٌ وَ ضَلالٌ:

امّا ظهور فرج، موکول به اراده خداوند متعال است و هر کس براى ظهور ما وقت تعیین کند دروغگوست. و امّا گفته کسانى که پنداشته‌اند امام حسین(علیه السلام) کشته نشده، کفر و دروغ و گمراهى است.


19- شناخت خدا

إِنَّ اللّهَ تَعالى هُوَ الَّذى خَلَقَ الاَْجْسامَ وَ قَسَّمَ الاَْرْزاقَ لاَِنَّهُ لَیْسَ بِجِسْم وَلا حالّ فیجِسْم«لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىءٌ وَ هُوَالسَّمیعُ الْعَلیمُ»:

همانا خداوند متعال، کسى است که اجسام را آفریده و ارزاق را تقسیم فرموده، او جسم نیست و در جسمى هم حلول نکرده، چیزى مثل او نیست و شنوا و داناست.


20- ائمّه(علیهم السلام) دست پرورده‌هاى پروردگار

إِنَّ اللّه مَعَنا و لا فاقَةَ بِنا إِلى غَیْرِهِ وَ الْحَقَّ مَعَنا فَلَنْ یُوحِشَنا مَنْ قَعَدَ عَنّا وَ نَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعُنا:

خداوند با ماست، و به جز ذات پروردگار به چیزى نیاز نداریم، و حقّ با ماست. اگر کسانى با ما نباشند، هرگز در ما وحشتى ایجاد نمى‌شود، ما دست‌پرورده‌هاى پروردگارمان، و مردمان، دست‌پرورده‌هاى ما هستند.


21- دانش حقیقى

أَلْعِلْمُ عِلْمُنا وَ لا شَىْءَ عَلَیْکُمْ مِنْ کُفْرِ مَنْ کَفَرَ:

دانش، دانشِ ماست، از کفرِ کافر، گزندى بر شما نیست.


22- اتّفاق و وفاى به عهد

لَوْ أَنَّ أَشْیاعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَى اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِى الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الُْیمْنُ بِلِقائِنا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا:

اگر شیعیان ما ـ که خداوند آنها را به طاعت و بندگى خویش موفّق بدارد ـ در وفاى به عهد و پیمان الهى اتّحاد واتّفاق مى‌داشتند و عهد و پیمان را محترم مى‌شمردند، سعادت دیدار ما به تأخیر نمى‌افتاد و زودتر به سعادت دیدار ما نائل مى‌شدند.


23- ما را آزردند

قَدْ آذانا جُهَلاءُ الشّیعَةِ وَ حُمَقاؤُهُمْ، وَ مَنْ دینُهُ جَناحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْهُ:

حضرت مهدى(علیه السلام) به محمّد بن على بن هلال کرخى فرموده‌اند :نادانان و کم‌خردان شیعه و کسانى که بال پشه از دیندارى آنان محکمتر است، ما را آزردند.


24- بیزارى از غالیان

أَنـَا بَرىءٌ إِلَى اللّهِ وَ إِلى رَسُولِهِ مِمَّنْ یَقُولُ إِنّا نَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ نُشارِکُهُ فیمُلْکِهِ أَوْ یُحِلُّنا مَحَلاًّ سِوَى الَْمحَلِّ الَّذى رَضِیَهُ اللّهُ لَنا:

من از افرادى که مى‌گویند: ما اهل بیت [مستقلاًّ از پیش خود و بدون دریافت از جانب خداوند] غیب مى‌دانیم و در سلطنت و آفرینش موجودات با خدا شریک هستیم، ما را از مقامى که خداوند براى ما پسندیده بالاتر مى‌برند، نزد خدا و رسولش، بیزارى مى‌جویم.


25- از واجبات‌ترین مستحبات

سَجْدَةُ الشُّکْرِ مِنْ أَلْزَمِ السُّنَنِ وَ أَوْجَبِها:

سجده شکر از لازم‌ترین و واجب‌ترین مستحبّات است.


26- فضیلت تعقیبات نماز

إِنَّ فَضْلَ الدُّعاءِ وَ التَّسْبیحِ بَعْدَ الْفَرائِضِ عَلَى الدُّعاءِ بِعَقیبِ النَّوافِلِ کَفَضْلِ الْفَرائِضِ عَلَى النَّوافِلِ:

فضیلت دعا و تسبیح بعد از نمازهاى واجب در مقایسه با دعا و تسبیح پس از نمازهاى مستحبى، مانند فضیلت واجبات بر مستحبّات است.


27- سجده، مخصوص خداست

فَأَمّا السُّجُودُ عَلَى الْقَبْرِ فَلا یَجُوزُ:

سجده بر قبر جایز نیست.


28- راه اندازى کار مردم

أَرْخِصْ نَفْسَکَ وَ اجْعَلْ مَجْلِسَکَ فِىَ الدِّهْلیزِ وَ اقْضِ حَوائِجَ النّاسِ:

خودت را [براى خدمت] در اختیار مردم بگذار، و محلّ نشستن خویش را درِ ورودى خانه قرار بده، و حوائج مردم را برآور.


29- امنیّت بخش زمین

إِنّى أَمانٌ لاَِهْلِ الاَْرْضِ کَما أَنَّ النُّجُومَ أَمانٌ لاَِهْلِ السَّماءِ:

وجود من براى اهل زمین، سبب امان و آسایش است، همچنان که ستارگان سبب امان آسماناند.


30- رجوع به راویان حدیث

وَ أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فیها إِلى رُواةِ حَدیثِنا فَإِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَیْکُم وَ أَنـَا حُجَّةُاللّهِ عَلَیْهِمْ:

در پیشامدهاى مهمّ اجتماعى به راویان حدیث ما مراجعه کنید، زیرا که آنان حجّت من بر شما هستند و من هم حجّت خدا بر آنان هستم.


31- مطاع، نه مطیع کسى

إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ مِنْ آبائى إِلاّ وَقَدْ وَقَعَتْ فى عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطاغِیَةِ زَمانِهِ وَ إِنّى أَخْرُجُ حینَ أَخْرُجُ وَ لا بَیْعَةَ لاَِحَد مِنَ الطَّواغیتِ فى عُنُقى:

هر یک از پدرانم بیعت یکى از طاغوت هاى زمان به گردنشان بود، ولى من در حالى قیام خواهم کرد که بیعت هیچ طاغوتى به گردنم نباشد.


32- آفتاب پشت ابر

وَ أَمّا وَجْهُ الاِْنْتِفاعِ بى فى غَیْبَتى فَکَالاِْنْتِفاعِ بِالشَّمْسِ إِذا غَیَّبَها عَنِ الاَْبْصارِ السَّحابُ:

کیفیّت بهره‌ورى از من در دوران غیبت، مانند کیفیّت بهره‌ورى از آفتاب است هنگامى که ابر آن را از چشم‌ها پنهان سازد.


33- سبقت اراده خدا بر همه چیز

وَ لکِنَّ اَقْدارَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ لاتُغالَبُ، وَ إِرادَتُهُ لاتُرَدُّ، وَ تَوْفیقُهُ لایُسْبَقُبه:

راستى که مقدّرات خداوند متعال، مغلوب نشود و اراده الهى مردود نگردد و چیزى بر توفیق او پیشى نگیرد.


34- علّت اصلى غیبت امام(علیه السلام)

وَ أَمّا عِلَّةُ ما وَقَعَ مِنَ الْغَیْبَةِ، فَإِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ قالَ: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَلَکُمْ تَسُؤْکُمْ:

امّا علّت و فلسفه آنچه از دوران غیبت اتّفاق افتاده [که درک آن براى شما سنگین است] آن است که خداوند در قرآن فرموده: اى مؤمنان از چیزهایى نپرسید که اگر آشکارتان شود، بدتان آید.


35- آگاهى امام(علیه السلام)

إِنّا یُحیطُ عِلْمُنا بِأَنْبائِکُمْ، وَ لا یَعْزُبُ عَنّا شَىْءٌ مِنْ أَخْبارِکُمْ:

علم و دانش ما به خبرهاى شما احاطه دارد و چیزى از اخبار شما بر ما پوشیده نمى‌ماند.


36- دعاى فراوان

أَکْثِرُو الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُمْ:

براى تعجیل فَرَج زیاد دعا کنید، زیرا همین دعا کردن، فَرَج و گشایش شماست.


37- سؤال نامطلوب

فَأَغْلِقُوا أَبْوابَ السُّؤالِ عَمّا لا یَعْنیکُمْ:

درهاى سؤال را از آنچه که مطلوب شما نیست ببندید.


38- آخرین اوصیا

أَنَا خاتَمُ الأَوْصِیاءِ وَ بى یَدْفَعُ اللّهُ الْبَلاءَ عَنْ أَهْلى وَ شیعَتى:

من آخرین نفر از اوصیا هستم، خداوند به وسیله من بلا را از خانواده و شیعیانم برطرف مى‌گرداند.


39- حجّت خدا در زمین

إَنَّ الاَْرْضَ لا تَخْلُوا مِنْ حُجَّة إِمّا ظاهِرًا وَ إِمّا مَغْمُورًا:

زمین خالى از حجّت خدا نیست، یا آشکار است و یا نهان.


40- علمدار هدایت در هر زمان

کُلَّما غابَ عَلَمٌ بَدا عَلَمٌ، وَ إِذا أَفَلَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ.»:

هرگاه عَلَم و نشانه‌اى پنهان شود، عَلَم دیگرى آشکارگردد، و هر زمان که ستاره‌اى افول کند، ستاره‌اى دیگر طلوع نماید.

 

 

 

http://barrud.rasekhoonblog.com/شکلک های محدثه

 

 

 


ادامه مطلب



[ جمعه 26 آذر 1395  ] [ 3:37 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 28 :: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 3827556 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب