کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان

 

 

 

 

 

 

 

 
 
محمدرضا خباز استاندار سمنان شد

http://www.noorfatema.org/up/uploads/12777855321.gif








ناکارآمدی دولت یازدهم توهم است/ احمدی نژاد دولت را با 6 قطعنامه و رشد اقتصادی منفی تحویل داد




کد خبر: ۲۳۷۱۰۹
 
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۳۹۴ - ۲۳:۳۱
 

محمدرضا خباز استاندار سمنان شد

 

 

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : محمدرضا خباز، استاندار سمنان شد.


به گزارش ایسنا، محمدرضا خباز که امسال 61 ساله شد، تجربه چهار دوره نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی را دارد، جایگزین محمد زندوکیلی استاندار سمنان شد.

خباز که به عنوان نماینده مردم کاشمر در مجالس چهارم، پنجم، ششم و هشتم حضور داشته از نمایندگان پرکار فراکسیون اقلیت در مجلس هشتم بود.

وی که از اعضای رسمی حزب اعتماد ملی است، از ابتدای دولت تدبیر و امید به عنوان معاون مجید انصاری معاونت پارلمانی رئیس‌جمهور انجام وظیفه می‌کرد.

خباز در حالی که هنوز دانشجوی دوره کارشناسی بود به ریاست آموزش و پرورش کاشمر رسید و همین زمینه‌ای فراهم کرد تا با حمایت فرهنگیان زادگاهش برای نخستین بار راهی خانه ملت شود.

وی که دارای دانشنامه دکترای علوم سیاسی است به جز در مجلس ششم که در فراکسیون اکثریت حضور داشت در سه دوره 4، 5 و 8 مجلس همواره از فعال‌ترین نمایندگان اقلیت مجلس و در شمار فراکسیون خط امام بود.

محمد زندوکیلی که از ابتدای دولت یازدهم راهی زادگاه رئیس‌جمهور شد، به مدت سه سال عالی‌ترین مقام اجرایی دولت در استان سمنان بود.
 

خبر انتصاب خبار به سمت استانداری سمنان امشب از طریق رسانه ملی نیز اعلام شد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

 

barrud.rasekhoonblog.com

 

وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز"

 

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 


 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 28 آبان 1394  ] [ 6:24 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
 

تصویر متحرک وزیبا از رهبرم سیدعلی

 

 

 

 

 

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 


||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

barrud.rasekhoonblog.com

 

وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز"

 

 

 

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

 

 

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 28 آبان 1394  ] [ 6:18 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 

http://www.noorfatema.org/up/uploads/12777855321.gif

بزرگترین پرچم عزای امام حسین (ع) خراسان رضوی در کاشمر به اهتزاز درآمد

همزمان با ایام محرم و در آستانه تاسوعای حسینی بزرگترین پرچم عزای امام حسین (ع) خراسان رضوی در روستای رزق آباد کاشمر به اهتزاز درآمد.

 خبرگزاری فارس: بزرگترین پرچم عزای امام حسین (ع) خراسان رضوی در کاشمر به اهتزاز درآمد

 

به گزارش خبرگزاری فارس از کاشمر، ظهر امروز در مراسمی معنوی با حضور فرماندار، جمعی از مسئولان و اهالی روستای رزق‌آباد سومین پرچم عزای امام حسین (ع)  کشور با نوشته «یا حسین» در ارتفاع 30 متری در میدان اصلی روستا و در مقابل حسینه حسینی رزق‌آباد برافراشته شد.

 

 

این پرچم سیاه با 72 متر مربع مساحت نخستین و بزرگترین پرچم در استان‌های خراسان است که قرار است همه ساله در ایام محرم و صفر در این روستا به اهتزاز در آید.

 

پرچم عزای امام حسین (ع) با دکل 30 متری که با هزینه 330 میلیونی مردم و خیرین نصب شده است همزمان با آغاز ماه ربیع الاول با پرچم قرمز رنگ با نوشته «یا حسین» تعویض می‌شود.

 

همچنین قرار است در ایام دهه فجر و سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی ایران با 138 متر مربع بر فراز دکل 30 متری برافراشته شود.

 

فرماندار کاشمر نیز در این مراسم، عشق و ارادت مردم کاشمر به خاندان عصمت و طهارت را وصف ناشدنی دانست و گفت: مردم این شهرستان از یک شب مانده به محرم با پوشیدن لباس مشکی و نصب بیرق‌های سیاه در سطح شهر و با برپایی محافل و مجالس عزاداری در سوگ شهادت سرور و سالار شهیدان به سر و سینه می‌زنند.

 

مهدی فروزان با بیان اینکه برافراشته شدن بزرگترین پرچم عزای اباعبدالله الحسین (ع) در روستای رزق آباد در واقع نشانه خلوص و نیت اهالی این روستا به ساحت ائمه اطهار (ع) و قافله سالار کربلاست خاطرنشان کرد: باید زمینه برای تبیین و گسترش فرهنگ قیام عاشورا فراهم شود که در این راه مبلغان دینی و مداحان رسالت سنگینی بر عهده دارند.

 

 

گزارش فارس حاکی است روستای رزق‌آباد با 2 هزار و 719 نفر جمعیت در قالب 868 خانوار و تقدیم پنج شهید در فاصله پنج کیلومتری شرق شهر کاشمر واقع شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

وبلاگ"بررودکریز"

 

barrud.mizbanblog.com

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

barrud.rasekhoonblog.com

 

وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز"

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 


پایگاه اطلاع رسانی محمدرضاخباز


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 28 آبان 1394  ] [ 5:42 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

سردار مرتضوی: ۱۲۰۰برنامه در خراسان شمالی اجرا می‌شود

http://www.noorfatema.org/up/uploads/12777855321.gif

 

سردار مرتضوی: ۱۲۰۰برنامه در خراسان شمالی اجرا می‌شود

سردار مرتضوی: ۱۲۰۰برنامه در خراسان شمالی اجرا می‌شود

فرمانده سپاه جوادالائمه خراسان شمالی از برگزاری حدود یک هزار و۲۰۰برنامه در این استان همزمان با هفته بسیج خبر داد.

به گزارش نسیم نیوز،  سردار سیدحسن مرتضوی ظهر چهارشنبه در نشست خبری که به مناسبت هفته بسیج برگزار شد، گفت: امسال حدود یک هزار و۲۰۰برنامه به مناسبت گرامیداشت هفته بسیج در بیش از سه هزار نقطه خراسان شمالی اجرا می شود.

وی با اشاره به اینکه برنامه های هفته بسیج امسال با شعار«بسیج دست قدرت خدا» در سراسر کشور برگزار می شود، افزود: رویکرد ما در برنامه‌های این هفته، تقویت روحیه استکبار ستیزی است.

فرمانده سپاه جوادالائمه(ع)افزود: عمق انقلاب اسلامی، توسعه، ترویج و تبیین تفکربسیجی و ساختار بسیج در سراسر جهان است.

سردار مرتضوی اظهار کرد: در حال حاضر ۲۵میلیون نفر از جمعیت ایران اسلامی در قالب سازمان بسیج مستضعفین سازماندهی شده و آموزش های لازم را فراگرفته‌اند.

وی افزود: در خراسان شمالی نیز۳۵۰هزار نفر از جمعیت استان با بسیج ارتباط ساختاری و سازمانی دارند.

به گفته سردار مرتضوی تا اکنون بسیج اقشار در قالب۲۲ قشر مورد شناسایی قرار گرفته و در ساختار بسیج به صورت سازمانی تعریف شده‌اند.

وی با اشاره به برخی برنامه های اجرایی این هفته در استان گفت: شرکت بسیجیان در نماز جمعه، برگزاری نشست های تخصصی بسیجیان و طلاب، برگزاری کارگاه‌های مختلف تخصصی سبک زندگی اسلامی، حضور در گلزار شهدا، دیدار با خانواده معظم شهدا، ایثارگران و ... از جمله برنامه های هفته بسیج در خراسان شمالی است.

سردار مرتضوی با بیان اینکه خراسان شمالی در دوران دفاع مقدس سه هزار شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرده است، اظهار کرد: بیشترین شهدای انقلاب اسلامی را قشر بسیج تشکیل می دهد، از این جهت در این هفته فعالیت اجلاسیه سه هزار شهید استان رقم می خورد و نشست و هماهنگی های لازم نیز با حضور استاندار و مدیران کل خراسان شمالی برگزار خواهد شد.

به گفته وی، براین اساس سپاه جوادالائمه(ع) خراسان شمالی پیگیر شکل‌گیری ستادهای شهرستانی است.

فرمانده سپاه جوادالائمه(ع) خراسان شمالی در خصوص نقش بسیج در برگزاری انتخابات پیش رو نیز تصریح کرد: حکومت اسلامی بر پایه مردم و اسلام شکل گرفته و مقبولیت نظام از سوی مردم و مشروعیت را از ناحیه اسلام می دانیم.

سردار مرتضوی گفت: براین اساس بسیج خود را ملکف می داند تا در جهت این حرکت اساسی، آحاد مختلف مردم را نسبت به ارزش های اسلامی آگاه و توجیه کند.

وی افزود: امروز یکی از افتخارات نظام مقدس اسلامی در طول حیات خود، برگزاری حدود ۳۶مرحله انتخابات است و امسال نیز بسیجیان استان در راستای مشارکت بیشتر مردم در برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری تلاش می کنند.

سردار مرتضوی گفت: در بسیج، بصیرت افزایی برای مردم در سطح پایگاه‌ها، محلات، بخش ها و شهرستانهای استان در دستور کار قرار گرفته است.

وی اظهار کرد: همچنین بسیج در تامین امنیت انتخابات پیش رو در خراسان شمالی، نقش خود را به خوبی ایفا خواهد کرد.

به گزارش خبرنگار مهر، همه ساله سالروز تشکیل بسیج مستضعفان از29 آبان ماه تا پنجم آذر ماه به مدت یک هفته گرامی داشته می‌شود.

 

 

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

barrud.rasekhoonblog.com

 

وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز"

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 27 آبان 1394  ] [ 9:41 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
خاطره رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای (مدظله العالی) از فتح سوسنگرد

«صبح یکشنبه رفتم اهواز. از آشفتگی و کلافگی سرهنگ سلیمی و بچه‌هایی که آنجا بودند، فهمیدیم که هیچ کاری انجام نشده، خیلی اوقاتم تلخ شد... در این بین بنی صدر از دزفول با من تماس گرفت، شاید هم من تماس گرفتم، گفتم چنین وضعی است و بچه‌ها هیچ کاری نکردند و تو دستوری بده

متن زیر گفت‌وگوی حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای با برنامه «خاطرات جبهه» سیمای جمهوری اسلامی ایران در سوم مهرماه 1363 است.

داخل سوسنگرد تقریباً کسی را نداشتیم. به مردم گفته بودیم تخلیه کنید، نیروهای ارتش و سپاه هم کم بودند. یک سرگرد نیروی هوایی را فرمانده نیروهای مستقر در سوسنگرد کرده بودیم. یعنی هم ارتش و هم سپاه و نیروهای نامنظم ـ که تحت فرماندهی شهید چمران بود ـ تحت فرماندهی او بودند. البته تعدادی از بچه‌های افسر نیروی هوایی که با میل و رغبت داوطلب جنگ شده بودند آنجا بودند. 13- 12 افسر که یکی‌شان هم شهید شد. مدافعین شهر سوسنگرد همین عده قلیل بودند... گمان نمی‌کنم تعداد نیروها به 200 نفر هم می‌رسید. یقین داشتیم اگر عراقی‌ها سوسنگرد را بگیرند همه بچه‌ها قتل عام خواهند شد.

عصر 23 آبان و روز جمعه بود و ما در تهران جلسه شورای عالی دفاع داشتیم. قبل از آنکه بروم جلسه از ستاد ما سرهنگ سلیمی با من تماس گرفت. سرهنگ سلیمی، رئیس ستاد جنگ‌های نامنظم بود و چمران فرمانده این ستاد. ایشان با اضطراب تماس گرفت که سوسنگرد به شدت در فشار و آتش فراوان است و بچه‌ها استمداد می‌کنند، کاری هم که قرار بود انجام بگیرد، نگرفته. با لشکر 92 و سرهنگی که فرمانده لشکر بود توافق کرده بودیم حرکتی انجام بگیرد و به کمک بچه‌ها بروند اما هیچ مقدماتی برای آن فراهم نشده بود. اندکی بعد جلسه شورا تشکیل شد، بنی صدر سه ربع، نیم ساعتی دیر آمد.

وقتی وارد جلسه شد متوجه شدیم بنی‌صدر از جریان مطلع است و در اتاق دیگری با فرماندهان نظامی مسئله سوسنگرد را بررسی می‌کردند... در جلسه شورای دفاع مطرح کردم که اگر شهر را بگیرند این بچه‌ها شهید خواهند شد. خسارت شهادت بچه‌ها از خسارت گرفتن شهر بیشتر است. چون ما شهر را دوباره پس خواهیم گرفت اما بچه‌ها را به‌دست نمی‌آوریم. بنی‌صدر گفت من دنبال این قضیه هستم و ما هم زودتر جلسه را تعطیل کردیم که بنی صدر برود دنبال این کار و من دیگر خاطرم جمع شد.

صبح یکشنبه رفتم اهواز. از آشفتگی و کلافگی سرهنگ سلیمی و بچه‌هایی که آنجا بودند، فهمیدیم که هیچ کاری انجام نشده، خیلی اوقاتم تلخ شد... در این بین بنی صدر از دزفول با من تماس گرفت، شاید هم من تماس گرفتم، گفتم چنین وضعی است و بچه‌ها هیچ کاری نکردند و تو دستوری بده! او به من گفت خوب است شما به ستاد لشکر بروید آنها را نوازش بکنید و مسئولین لشکر را تشویقشان کنید، من هم از این طرف دستور می‌دهم، مشغول شوند و کار کنند.

... مرحوم چمران و آقای غرضی رفته بودند منطقه را از نزدیک بازدید کنند. ما رفتیم ستاد لشکر 92... مشکل عمده ما نیرو بود. لشکرهایمان محدود بود. به قول لشکری‌ها منها بودند... هم تجهیزات کم داشت هم نیرو. تجهیزات را می‌شد فراهم کرد اما نیرو را نه. گفتیم گروه رزمی 148 بیاید به کمک یک گروهانی از تیپ2 لشکر 92. این لشکر در آنجا مواضع و خطوطی داشت که جایز نبود رهایش کند. اما یک گروهان را می‌توانست رها کند. گفتیم آن گروهان با گروه 148 مرکز خراسان بیایند محور حمیدیه- سوسنگرد تا خط تماس را طی کنند و آنجا مستقر شوند. بعد تیپ 2 لشکر 92، که قبلاً در دزفول بود و حالا مأمور شده بود به اهواز بیاید، از خط عبور کند. یعنی بیاید و از لابه‌لای اینها حمله کند. بنابراین تنها نیروی حمله‌ورمان تیپ 2 لشکر 92 بود. تیپ خوبی بود و فرمانده خوبی هم داشت... قرار شد نیروهای سپاه بروند به خورد ارتش. مثلاً یک گردان ارتشی 100 تا سپاهی را بگیرد... فرمانده سپاه جوانی به نام رستمی و اهل سبزه‌وار بود و شهید شد. پسر بسیار خوبی بود و جزو چهره‌های فراموش نشدنی من. از خصوصیات این جوان این بود که خیلی راحت با ارتشی‌ها برخورد و کار می‌کرد. او زبان آنها را می‌فهمید و آنها هم زبان او را. ارتشی‌ها هم خیلی دوستش داشتند. تعدادی نیروهای نامنظم هم در مشت چمران بود و قرار بود جلوتر از همه بروند و خط شکن‌های اول باشند. تعدادشان زیاد نبود اما کارایی چمران می‌توانست کارایی زیادی به آنها بدهد. این ترتیبی بود که ما دادیم و خیالمان هم راحت شد.

ساعت حمله، در اصطلاح ساعت سین بود، علی الطلوع 26 آبان ماه بود. شب عملیات جزو شب‌های خاطره‌انگیز من است. شب عجیبی بود. من بودم با چمران و سرهنگ سلیمی و جوان دیگری به نام اکبر که از محافظان شهید چمران بود. یک پسر شجاع، خوش روحیه، متدین و جوان برازنده‌ای که فردای همان روز کنار چمران شهید شد... تا ساعت 12-11 صحبت‌ها را کردیم و بعد رفتیم بخوابیم و آماده شویم برای حرکت. تازه خوابم برده بود که چمران آمد پشت در اتاق و محکم در می‌‌زد که فلانی بلند شو!

گفتم: چه شده؟

گفت: طرح به هم خورد. از دزفول خبر دادند که تیپ 2 لشکر 92 را نیاز داریم و نمی‌توانیم بدهیم.

یعنی نیروی حمله‌ور اصلی! من خیلی برآشفته شدم که چرا این کار را می‌کنند. این به جز اذیت‌کردن و ضربه‌زدن کار دیگری نیست. تلفن کردم به فرمانده نیروهای دزفول. تیمسار ظهیرنژاد آنجا بود.

گفتم: چرا این دستور را دادید؟

گفت: دستور آقای بنی‌صدر است و علت هم این است که این تیپ را برای کار دیگری به اهواز آوردیم و اگر بیاید آنجا منهدم می‌شود. این تیپ خوبی است و ما از ترس انهدام آن نمی‌خواهیم آن را وارد عملیات کنیم. مگر به امر.

مگر به امر یعنی اینکه دستور ویژه‌ای از طرف فرماندهی بیاید که برو. من گفتم این نمی‌شود. اول اینکه چرا منهدم شود، کما اینکه فردا لشکر آمد و منهدم نشد. بعد هم اینکه چه کاری مهم‌تر از سوسنگرد؟ و اگر این تیپ نیاید یعنی تعطیل شدن این عملیات و باید بیاید. قرص و محکم گفتم شما به آقای بنی‌صدر هم بگویید که باید بیاید و دستور را لغو کنید.

مرحوم چمران اصرار داشت با خود بنی‌صدر صحبت شود. راستش من ابا داشتم از اینکه با بنی‌صدر به مناقشه لفظی بیفتم. چون سرش نمی‌شد و بی‌خودی پشت سر هم چیزی می‌گفت. گفتم شما خودت صحبت کن! ... چمران تماس گرفت و عین همین‌ صحبت‌ها که باید تیپ 2 لشکر 92 بیاید را به بنی صدر گفت. بنی صدر هم قولکی داد. قول داد که دستور دهد تیپ بیاید.

چیزی که خیلی به کمک ما آمد پیغام مرحوم اشراقی بود. سر شب مرحوم اشراقی داماد امام، از تهران با من تماس گرفت و خبرها را پرسید. من گفتم قرار بر این است که عملیات انجام شود و ظاهراً من اظهار تردیدکرده بودم که دغدغه دارم و ممکن است عملیات انجام نشود، مگر اینکه امام دستور دهد. ایشان رفت با امام تماس گرفت، پیغام داد امام دستور دادند تا فردا سوسنگرد باید آزاد شود و تیمسار فلاحی هم باید مباشر عملیات باشد.

من این را نگفته بودم چون دیروقت بود. شاید هم فکر می‌کردم که صبح بگویم. وقتی که این مسئله پیش آمد گفتم حالا وقتش است که این پیغام را بدهم. نشستم دو نامه نوشتم. یکی ساعت یک و نیم بعد از نصف شب و یکی ساعت دو.

ساعت یک و نیم به سرهنگ قاسمی، فرمانده لشکر 92، نوشتم که داماد حضرت امام، از قول امام، پیغام دادند که فردا باید حصر سوسنگرد شکسته شود و اگر تیپ دو نباشد این کار انجام نمی‌شود. به تیمسار ظهیرنژاد گفتم و ایشان هم قول داده که با بنی صدر صحبت کند، تیپ بیاید و شما هم آماده باشید که تیپ را به کار بگیرید. مبادا به خاطر پیغامی که سر شب آمده، تیپ را از دور خارج کنید. نامه را دادم به دست یکی از برادرها و گفتم این نامه را می‌بری و اگر سرهنگ قاسمی خواب هم بود از خواب بیدارش می‌کنی و نامه را به دستش می‌دهی.

یک نامه هم ساعت 2 برای سرتیپ فلاحی با همین مضمون نوشتم با این اضافه که امام گفتند سرتیپ فلاحی هم باید در جریان عملیات باشند و نظارت کنند. این ماجرا را هم نوشتم که می‌خواستند تیپ را از ما بگیرند و گفتیم که باید تیپ باشد و شما مسئول هستید که این را بگیرید و کار کنید.

هر دو نامه را به شهید چمران دادم و گفتم شما هم بنویس که نظر هردویمان باشد. ایشان هم پای هر کدام یک شرح دردمندانه‌ای نوشتند. ایشان هم که می‌دانید خیلی ذوقی و عارفانه می‌نوشتند. من خیلی قرص و محکم نوشتم او خیلی دردمندانه. گفتم هر کس بخواند دلش می‌سوزد. ساعت 2 هم نامه دوم را برای سرتیپ فلاحی فرستادم.

خیالم راحت بود که کار انجام می‌شود اما باز هم دغدغه داشتیم. بارها شده بود که کار تا لحظات آخر رسیده بود و به دلیلی تعطیل شده بود. صبح زود که از خواب برای نماز بلند شدم، دیدم اوضاع خوب است. ساعت 5 صبح تیپ 2 از خط عبور کرده بود. همان زمان که نامه را دریافت کردند، مشغول شدند و بعد از دریافت نامه حرکت کرده بودند.

چنانچه بنا بر این بود که «به امر» کار کنند، تا آن آقا از خواب بلند شود به او بگویند و «به امری» منتهی شود، دستور ساعت 9 صادر می‌شد و ساعت 11 عملیات ناموفقی انجام می‌شد که قطعاً شکست می‌خوردیم.

چمران هم بلند شد و رفت. من هم چند ملاقات داشتم که انجام دادم و رفتم به طرف جبهه و عملیات. البته وقتی رفتم دیدم شهید فلاحی هم رفته. صبح زود هم چمران و فلاحی رفته و هم آقای غرضی رفته بودند و اینها در خطوط مقدم و صحنه درگیری حضور داشتد. ما که رفتیم، جنگ دور گرفته بود و نیروهای ما پیش رفته بودند و حدود ساعت 10:30 بود که ظهیرنژاد هم آمدند و رفتند جلو. ما می‌رفتیم و در واحدهای عقبه و درگیر پیاده می‌شدیم و با آنها صحبت می‌کردیم. احوالشان را می‌پرسیدیم، خبر می‌گرفتیم. دائماً می‌گفتند که خبرها خوب است و پیش‌بینی می‌شد ساعت 2:30 ما وارد سوسنگرد شویم. حدود ساعت یک به اهواز برگشتم و می‌خواستم بیایم تهران. اهواز که رسیدم خبردادند که چمران مجروح شده و خیلی نگران شدم. چمران را آوردند.

قضیه از این قرار بود که چمران و دو محافظش مشغول جنگیدن بودند که تنها می‌مانند و عراقی‌ها آنها را به رگبار می‌بندند. چمران بعداً گفت که من آن روز مثل ماهی می‌غلتیدم که رگبارها به من نخورد. آدمی قوی بود، در جنگ انفرادی قوی بود. یکی از محافظان جای امنی پیدا کرده بود که رگبارها به او نخورد اما اکبر جایی پیدا نکرده بود و شهید شده بود. پای چمران هم زخمی شده بود. یک کامیون عراقی از آنجا رد می‌شود و چمران هم می‌بیند که چیز خوبی است و کامیون را به رگبار می‌بندد.

شوفر عراقی تیر می‌خورد و چمران به کمک محافظش وارد کامیون می‌شود و می‌افتد عقب کامیون. چمران مجروح را با یک کامیون عراقی از جنگ می‌آورند اهواز. ساعت2بود که رفتم بیمارستان. دیدم که حالش خوب است اما جراحت رانش نسبتاً کاری است و 40-30 روزی هم او را انداخت. او را از اتاق عمل بیرون آورند و تمام سفارش‌اش این بود که نگذارید حمله از دور بیفتد و هی به من و سرهنگ سلیمی التماس می‌کرد که نگذارید حمله از دور بیفتد. همینطور هم بود و ساعت 2:30 بچه‌ها پیروز و مظفر وارد سوسنگرد شدند

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 27 آبان 1394  ] [ 9:35 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

شهدای کربلا ، فرزندان امام حسن و....) از کتاب یاحسین کربلا نوشته علی اسماعیلی کریزی

 

 

http://www.noorfatema.org/up/uploads/12777855321.gif

o6647_IMG_20150202_2230323.jpg

 

فرزندان امام حسن( ع) که درکربلا شهید شده اند :

1- قاسم بن حسن (ع) مادرش کنیزی به نام نرگس، رمله یانجمه است . تاریخ دقیق ولادت اومشخص نیست ولی گفته شده است در پنجم ماه رمضان، دو ،یا سه سال قبل از شهادت پدرش بدنیا آمد وبنا به قول مشهور در عاشورا، نوجوانی ۱۳ ساله بود، شب عاشورا از عمویش پرسید : آیا فردا شهید می‌شوم؟ حسین( ع ) در پاسخ فرمودند: مرگ در رکاب من برای تو چگونه است؟ جواب داد: شیرین‌تر از عسل. سپس امام حسین( ع) به او گفت : آری تو نیز شهید خواهی شد، روز عاشورا پس ازشهادت علی اکبر(ع) اواز خیمه بیرون آمد تا اجازه جهاد بگیردولی عمویش به دلیل کمی سن اجازه نداد. او آنقدر التماس و پافشاری نمود تا بالاخره اجازه میدان گرفت در حالی که اشک بر گونه هایش جاری بودوارد به ميدان شد.وچون کوچك بود،اسلحه‏اى كه با تن او مناسب باشد،نبود،زیبائی او طوری بود که دشمنان گفتند :گويا ماه پاره ای است، که به سوى ما بيرون آمد، شمشيرى دردست داشت، پيراهن و جامه اى بر تن و نعلينى به پا.چنان شجاعت‏به خرج مى‏دهد، که سی وپنج تن از یزیدیان را به خاک هلاک می افکندتا اينكه ،عمروبن سعیدگفت : من شخصا بايد به او حمله كنم ، اين را گفت و بى درنگ بدان پسر حمله برد و شمشير را برفرق سرش فرود آورد، قاسم به رو درافتاد و فرياد زد: عمو جان ! عمو به سرعت خودرا رساند، دشمنان هجوم آوردند امام (ع) شمشيری حواله عمرو بن سعيد كردو دستش قطع شدوسرانجام زير دست و پاى اسبان لگد كوب گرديد و از بین رفت ،لشکر دشمن عقب رانده شد،گرد و غبارمیدان فرو نشست ، حسين( ع ) بالاى سر قاسم قرار گرفت ، او از شدت جراحات پاشنه پا بر زمين مى سود، در آن حال امام (ع) فرمود: از رحمت حق دور باد گروهى كه تو را كشتند،سپس فرمود: به خدا سوگند ناگوار وسنگین است بر عموى تو كه او را بخوانى و پاسخت را ندهد، يا پاسخ دهد ولى سودى به تو نبخشد، سپس قاسم را بر سينه گرفت و از زمين بلند كردو جسد این نوجوان را در میان خیمه شهداء و کنار فرزندش علی اکبر (ع) قرارداد لازم به یاد آوری است که عروسی حضرت قاسم( ع) در کربلا صحیح نیست.

2- ابوبکربن حسن (ع)

3- عبدالله بن حسن( ع)

4- بشربن حسن (ع)

5- ابراهیم بن حسن (ع)

فرزندان حضرت ابوالفضل (ع ) که در کربلا شهید شده اند عبارتند از:

1- محمد بن عباس (ع)

2- عبدالله بن عباس (ع)

3- عبدالله بن عباس( ع) ( اصغر )

فرزندان عبدالله بن جعفر وحضرت زینب (س) که در کربلا شهید شده اند:

1- محمدبن عبدالله بن جعفر

2- عون بن عبدالله بن جعفر

فرزندان عقیل را که در کربلا شهید شده اند سه نفروباحضرت مسلم که در کوفه شهید شده است چهار نفر ذکر نموده اند.

1- جعفربن عقیل

2- عبدالرحمن بن عقیل

3- عبدالله بن عقیل ( عبدالله اکبر)

4- مسلم بن عقیل ( درکوفه )

فرزندان مسلم بن عقیل که در کربلا شهید شده اند سه نفر ودوطفل هم از ایشان در کنار شریعه فرات به شهادت رسیده اند جمعا پنج نفر

1- محمدبن مسلم

2- عون بن مسلم

3- عبدالله بن مسلم

4- محمد بن مسلم ( کنار شریعه فرات )

5- ابراهیم بن مسلم( کنار شریعه فرات )

سه نفر دیگر از بنی ها شم نیز در کربلا شهید شده اند به نام های :

1- عبدالله بن جعفر ایشان غیر از شوهر حضرت زینب (س) است.

2- جعفربن محمد بن عقیل

3- محمد بن ابی سعید بن عقیل [1]

همان طور که بیان شد ، نسبت به تعداد اصحاب ویاران اما م حسین (ع) درکربلا اختلاف نظر وجود دارد، دریکی از متون تاریخی از قول فردی از سپاه دشمن خطاب به یزید آمده است، اين مرد( امام حسین (ع) همراه هيجده تن از خويشاوندان و شصت تن از شيعيان خود پيش ما آمد، به سوى آنان رفتيم و خواستيم كه تسليم فرمان امير ما عبيد الله بن زياد يا آماده براى جنگ شوند. در جای دیگری نیز بیان شده است امام حسين عليه السلام ياران خود را كه سى و دو سوار و چهل پياده بودند آرايش جنگى داد زهير بن قين را بر سمت راست و حبيب بن مظاهر را بر سمت چپ گماشت و پرچم را به برادرش عباس سپرد و خود و همراهانش برابر خيمه‏ ها ايستادند.وسرهائی که به شام فرستادندهفتاد ودو سر بود [2] این گفته ها بیشتر همان تعداد هفتاد ودوتن را تأ یید می کند.دراین جا جهت معرفت بیشتر به صلابت،وفاداری، وجان فشانی اصحاب امام حسین (ع) برخی از شهدای غیر هاشمی نیز بعنوان نمونه آورده می شود:



[1] - آل طعمه ،هادی سلیمان ، کربلا وحرمهای مطهر ترجمه صابری ،حسین ، ص 79

[2] -اخبارالطوال ترجمه ، صص 303-307

منبع : کتاب یا حسین کربلا نوشته ححت الا سلام علی اسماعیلی کریزی

 

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

barrud.rasekhoonblog.com

 

وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز"

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 27 آبان 1394  ] [ 9:28 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

روایتی دیگر از مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در مورد حماسه سوسنگرد

 

 

 

 


 

روایتی دیگر از مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در مورد حماسه سوسنگرد

 

حضرت آیت الله خامنه ای رهبری معظم انقلاب از جمله مسئولین مملکتی هستند که بسیاری از اوقات گرانبهای خود را در جبهه های حق علیه باطل گذارنده و خاطرات تلخ و شیرینی را از روزهای حماسه و مقاومت به خاطر دارند که بسیار شنیدنی و آموزنده است.

کمتر عملیاتی بدون حضور ایشان در کنار فرماندهان رزم شکل گرفته است و در کمتر برهه‌ای از جنگ جای ایشان را در میادین نبرد خالی می‌دیدیم.

رهبر معظم انقلاب در بیان خاطراتشان در سوسنگرد فرمودند:

این شهر دو بار محاصره شد. در مرحله اول عراقی ها توانسته اند وارد سوسنگرد شوند و نیروهای ما را از داخل این شهر عقب بزنند و حتی فرماندار هم برای آنجا معین کنند. مدتی بعد نیروهای ما حمله کردند و آنها را وادار به فرار مفتضحانه نمودند. قبل از محاصره، مجدد بنده و تعدادی از آقایان مثل شهید مدنی و آقای موسوی اردبیلی به آنجا رفتیم و نماز جماعت و سخنرانی برپا کردیم.

در سوسنگرد خانم عرب مسنی زندگی می کرد که همسرش نابینا بود. ایشان با وجود اینکه چهل یا پنجاه سال داشتند، خیلی شجاعانه و در حقیقت مردوار از شهر دفاع می‌کردند. معروف بود که او با چوب دستی چند سرباز عراقی را انداخته است. از این موضوع جالب که بگذریم، موضوع فتح سوسنگرد مطرح می شود. قضیه فتح به این ترتیب بود که پیش از آن عراقی ها سوسنگرد را بتدریج محاصره می کردند. ما فقط کنترل سوسنگرد را در اختیار داشتیم. محور سوسنگرد – بستان کاملا دراختیار عراقی ها بود. آنها به صورت نیم دایره اطراف سوسنگرد بودند. علاوه بر این، نیروهایشان را از « دب حردان » یعنی غرب اهواز به طرف شمال، یعنی «کرخه کور» (کرخه نور ) نزدیک کردند.

سپس از کرخه کور عبور کرده و محور حمیدیه- سوسنگرد را قطع کردند. به این ترتیب سوسنگرد کاملا در محاصره قرار گرفت. ما فقط یک راه به داخل شهر داشیم و آن هم راه کرخه بود. کم کم این راه هم مورد محاصره قرار گرفت و یا زیر آتش دشمن رفت. داخل سوسنگرد هم جز معدودی نیروهای سپاهی و ارتش کسی را نداشتیم. آخرین باری که ما به آنجا رفتیم یک سرگرد نیروی هوایی به نام «فرتاش» را به عنوان فرمانده نیروهای مستقر در سوسنگرد گذاشتیم.

عصر روز 23 آبان ماه، سرهنگ سلیمی از سوسنگرد به من اطلاع داد که شهر به شدت تحت فشار است و امکانات غذایی و نظامی وجود ندارد. دشمن هم در صدد تحرک می‌باشد. پیش از آن قرار بود که عملیات محدودی بشود و از فشار دشمن بکاهد، ولی انجام نشد.

خبر رسید که بچه ها آذوقه ندارند. آنها گفتند: ما آذوقه نداریم اما سوپر مارکت های خود شهر که مال مردم است و آنها در مغازه ها را بسته و رفته‌اند یک چیزهایی دارد و بعضی‌ها می‌گویند برویم از اینها استفاده کنیم تا از گرسنگی رها شویم. لکن ما حاضر نیستیم، چون متعلق به مردم است و راضی نیستند. من دیدم که واقعاً اینها فرشته‌اند و مقام بشریت برایشان کم است. زیرا سوپر مارکتی که صاحب آن از شهر رفته و الآن هم اگر بفهمند این جناب سروان نیروی هوایی از شهر و خانه اش دفاع می‌کند و می‌خواهد از آن استفاده نماید، با کمال میل حاضر است خودش برود و توی سینی هم بگذارد و با احترام به آنها بدهد، تا استفاده کنند. لذا از ما اجازه می‌خواستند.

این بود که ما گفتیم: « بروید ، باز کنید و هر چه گیرتان می‌آید، بخورید. هیچ اشکالی ندارد. »

مسئله‌ای که خیلی در این امر تأثیر کرد، پیغام مرحوم اشراقی داماد حضرت امام (ره ) بود. ایشان از تهران با من تماس تلفنی گرفت و من موضوع را بطور تلویحی گفتم و اصرار کردم که امام (ره ) هم نظری بدهند و ایشان دقایقی بعد خبر آوردند که امام (ره ) فرموده اند. «بایستی تا فردا سوسنگرد آزاد شود و تیمسار فلاحی هم شخصاً باید مباشر عملیات باشد» بهر حال نیروهای ارتش هم به حق فداکاری کردند و برادران سپاهی نیز انصافاً حماسه آفریدند و بالآخره با همت همه آنان سوسنگرد آزاد شد.

 

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

barrud.rasekhoonblog.com

 

وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز"

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 27 آبان 1394  ] [ 9:26 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
نامه تاریخی رهبرمعظم انقلاب در جریان عملیات آزادسازی سوسنگرد

www.aja.ir/

 

 

 

 

 

 

نامه تاریخی رهبرمعظم انقلاب در جریان عملیات آزادسازی سوسنگرد

نامه تاریخی رهبر معظم انقلاب از اسناد ارزشمند دوران دفاع مقدس وکلید آزادسازی سوسنگرد و فتوحات بعدی در دیگرعملیات های رزمندگان اسلام در مقابل رژیم بعثی عراق می باشد.

گفتنی است در این سند تاریخی خیانت‌های بنی‌صدر در سال‌های آغازین جنگ تحمیلی خصوصاً عملیات سوسنگرد مشخص است.

متن کامل نامه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نماینده حضرت امام(ره) در شورای عالی دفاع به این شرح است:

سرکار سرهنگ قاسمی

فرمانده لشکر 92 زرهی

با سلام

شنیدم تیمسار ظهیرنژاد به شما تلفن کرده‌اند که تیپ 2 فردا وارد عمل نشود، مگر بنا به امر و منظورشان امر آقای رییس‌جمهور است. من این عدول از تصمیم جلسه عصر را قابل توجیه نمی‌دانم و این به معنای تعطیل و یا به ناکامی کشاندن عملیات فردا است. استعداد دشمن چنان است که دو گروهان پیاده یارای کار درستی در برابر آن ندارند. اگر تیپ 2 وارد عمل نشود در حقیقت تک انجام نگرفته است. صبح اگر برای تصمیم نهایی بخواهیم منتظر تصمیم تیمسار ظهیرنژاد بمانیم وقت خواهد گذشت. جوانان ما در شهر سوسنگرد حداکثر تا صبح مقاومت خواهند کرد و صبح زود اگر ما قدری دشمن را سبک نکنیم همه نابود خواهند شد و شهر کاملا سقوط خواهد کرد.

خلاصه به نظر و تشخیص ما کار باید به همان منوال که عصر صحبت شد پیش رود و تیپ 2 آماده باشد که صبح وارد شود. در غیر این صورت مسوولیت سقوط سوسنگرد با هر کسی است که از این تصمیم عدول کرده است.

سید علی خامنه‌ای
 

شهید دکتر مصطفی چمران نماینده دیگر حضرت امام در شورای عالی دفاع نیز در ذیل این نامه ضمن تایید دستور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، مرقوم کرده است:

'من رسما اعلام جرم می‌کنم.

به نام نماینده امام و نماینده شورای عالی دفاع از این همه اهمال و اتلاف وقت و به هدر رفتن خون جوانان شکایت دارم. چند روزی است که فریاد می‌کشم تا بالاخره جوابی شنیده شد. امروز انتظار عمل داشتم، متاسفانه نشد.




 
 

 

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

barrud.rasekhoonblog.com

 

وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز"

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 27 آبان 1394  ] [ 9:25 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
گراميداشت سالروز حماسه بزرگ آزاد سازي سوسنگرد
www.aja.ir/p




 
گراميداشت سالروز حماسه بزرگ آزاد سازي سوسنگرد


 
 
 

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

وبلاگ"بررودکریز"

 

barrud.mizbanblog.com

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||



 
   

 



 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 27 آبان 1394  ] [ 9:23 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
شرح کامل عملیات بیت المقدس

www.aviny.com/

 

 

شرح کامل عملیات بیت المقدس

 

در حالی كه اشغال خرمشهر توسط عراق به عنوان آخرین و مهم ترین برگ برنده این كشور برای وادار ساختن ایران به شركت در هر گونه مذاكرات صلح تلقی می شد، آزاد سازی این شهر می توانست سمبل تحمیل اراده سیاسی جمهوری اسلامی بر متجاوز و اثبات برتری نظامی اش باشد.

بر همین اساس، با توجه به این كه منطقه عمومی غرب كارون آخرین منطقه مهمی بود كه هم چنان در اشغال عراق قرار داشت، از یك سو فرماندهان نظامی ایران برای انجام عملیات در این منطقه اشتراك نظر داشتند، و از سوی دیگر عراق نیز كه طراحی عملیات آزادسازی خرمشهر را پس از عملیات فتح المبین قطعی و مسجل می پنداشت، با در نظر گرفتن اهمیت این شهر و جایگاه آن در دفاع از بصره، به ضرورت حفظ این منطقه معتقد بود. از این رو، بلافاصله پس از اتمام عملیات فتح المبین، در حالی كه قوای ارتش عراق در منطقه عمومی خرمشهر تقویت می شد، به تمام یگان های تحت امر قرارگاه مركزی كربلا دستور داده شد تا ضمن بازسازی و تجدید قوا، به شناسایی و طراحی عملیات بپردازند.

 

اهداف عملیات

مهم ترین اهدافی كه در این عملیات دنبال می شد، عبارت بودند از:

- انهدام نیروی دشمن، حداقل بیش از دو لشكر.

- آزاد سازی حدود 5400 كیلومتر مربع از خاك ایران؛ از جمله شهرهای خرمشهر، هویزه و پادگان حمید.

- خارج نمودن شهرهای اهواز، حمیدیه و سوسنگرد از برد توپخانه دشمن.

- تامین مرز بین المللی (حدفاصل پاسگاه طلائیه تا شلمچه).

- آزادسازی جاده اهواز – خرمشهر و خارج شدن جاده اهواز – آبادان از برد توپخانه دشمن.

 

منطقه عملیات

منطقه عمومی عملیات بیت المقدس در میان چهار مانع طبیعی محصور است، كه از شمال به رودخانه كرخه كور، از جنوب به رودخانه اروند، از شرق به رودخانه كارون و از غرب به هور الهویزه منتهی می شود.

منطقه مزبور به جز جاده نسبتا مرتفع اهواز – خرمشهر، فاقد هر گونه عارضه مهم برای پدافند است. همین امر موجب شد تا زمین منطقه – به دلیل مسطح بودن – برای مانور زرهی مناسب، و برای حركت نیروهای پیاده – به دلیل در دید و تیر قرار داشتن – نامناسب باشد. نقاط حساس و استراتژیك منطقه شامل بندر و شهر خرمشهر، پادگان حمید، جفیر، جاده آسفالت اهواز – خرمشهر، شهر هویزه و رودخانه های كارون، كرخه كور و اروند بود.

 

استعداد دشمن

تا قبل از آغاز عملیات بیت المقدس، استعداد نیروهای دشمن به ترتیب زیر بود:

- لشكر 6 زرهی؛ از جنوب رودخانه كرخه تا هویزه.

- لشكر 5 مكانیزه؛ از غرب اهواز تا روستای سید عبود.

- لشكر 11 پیاده از سید عبود تا خرمشهر – تیپ های 22، 48، 44 مامور حفاظت از خرمشهر بودند.

- لشكر 3 زرهی در شمال خرمشهر.

با شروع عملیات نیز یگان های دیگری از ارتش عراق به منطقه اعزام شدند كه در مجموع تمامی یگان هایی كه در منطقه درگیری حضور یافتند، عبارت بودند از:

- لشكر 5 مكانیزه؛ شامل: تیپ های 26 و 55 زرهی و تیپ های 15 و 20 مكانیزه.

- لشكر 6 زرهی؛ شامل: تیپ های 16 و 30 زرهی و تیپ 25 مكانیزه .

- لشكر 3 زرهی؛ شامل: تیپ های 6،12 و 53 زرهی و تیپ 8 مكانیزه .

- لشكر 9 زرهی؛ شامل: تیپ های 35 و 43 زرهی و تیپ 14 مكانیزه .

- لشكر 10 زرهی؛ شامل: تیپ های 17 زرهی و 24 مكانیزه .

- لشكر 11 پیاده؛ شامل: سه تیپ سازمان 44، 48 و 49 پیاده و سه تیپ تحت امر 45 ، 113 و 22 پیاده.

- لشكر 12 زرهی؛ شامل: تیپ های 46 مكانیزه و 37 زرهی.

- لشكر 7 پیاده؛ شامل: تیپ های 19 و 39 پیاده.

- تیپ مستقل 10 زرهی.

- تیپ های مستقل 109، 419، 416، 90، 417، 601، 602، 605، 606، 409، 238 و 501 پیاده.

- تیپ های 31، 32 و 33 نیروی مخصوص.

- تیپ های 9، 10 و 20 گارد مرزی.

- تعداد 30 گروهان كماندو.

- تعداد 10 قاطع جیش الشعبی (هر قاطع 450 نفر).

- گردان تانك مستقل سیف سعد.

- گردان های شناسایی حطین، صلاح الدین، حنین.

- توپخانه دشمن نیز از 530 قبضه توپ در انواع مختلف تشكیل شده بود كه به طور تقریبی عبارت بود از 30 گردان.

 

طرح عملیات

در طراحی عملیات، تهاجم از طریق عبور از رودخانه كارون و پیشروی به سوی مرز بین المللی و سپس آزادسازی شهر خرمشهر مد نظر قرار گرفته و چنین استدلال می شود كه حمله به جناح دشمن، كه عمدتا به سمت شمال آرایش گرفته بود، عامل موفقیت عملیات است.

هم چنین، شكستن خطوط اولیه دشمن و عبور از رودخانه و گرفتن سرپل در غرب كارون تا جاده آسفالته اهواز – خرمشهر به عنوان اهداف مرحله اول و ادامه پیشروی به سمت مرز و تامین خرمشهر به عنوان اهداف مرحله دوم تعیین شدند.

بر همین اساس، محورهای عملیاتی هر یك از قرارگاه ها به ترتیب زیر مقرر گردید:

1- محور شمالی؛ قرارگاه قدس (با عبور از رودخانه كرخه).

2- محور میانی؛ قرارگاه فتح (با عبور از رودخانه كارون و پیشروی به سمت جاده اهواز – خرمشهر).

3- محور جنوبی؛ قرارگاه نصر (با عبور از كارون و پیشروی به سمت خرمشهر).

 

شرح عملیات

سرانجام عملیات بیت المقدس در 30 دقیقه بامداد روز 10 اردیبهشت 1361 با قرائت رمز عملیات بسم الله الرحمن الرحیم . بسم الله القاسم الجبارین، یا علی ابن ابی طالب از سوی فرماندهی آغاز شد.

شهید آیت الله صدوقی و آیت الله مشكینی نیز كه در كنار فرماندهان سپاه و ارتش در قرارگاه كربلا حضور داشتند، هر یك به طور جداگانه، پیام هایی را به وسیله بی سیم خطاب به رزمندگان اسلام قرائت كردند.

عملیات بیت المقدس را به چهار دوره زمانی به شرح زیر می توان تقسیم كرد:

مرحله اول : در محور قرارگاه قدس (شمال كرخه كور) به دلیل هوشیاری دشمن و وجود استحكامات متعدد، پیشروی نیروها به سختی امكان پذیر بود و در این میان تنها تیپ های 43 بیت المقدس و 41 ثارالله موفق شدند از مواضع دشمن عبور كرده و منطقه ای در جنوب رودخانه كرخه كور را به عنوان سرپل تصرف كنند. عدم پوشش جناحین این یگان ها باعث شده بود كه فشار شدید دشمن برآن ها وارد شود.

در محور قرارگاه فتح، یگان های خودی ضمن عبور از رودخانه به سرعت خود را به جاده اهواز – خرمشهر رسانده و به ایجاد استحكامات و جلوگیری از نقل و انتقالات و تحركات دشمن در جاده مذكور پرداختند.

در محور قرارگاه نصر، به دلیل تاخیر در حركت و وجود با تلاق در كنار جاده اهواز – خرمشهر و هم چنین تمركز دشمن در شمال خرمشهر، نیروهای این قرارگاه نتوانستند به اهداف مورد نظر دست یافته و با قرارگاه فتح الحاق كنند.

الحاق كامل قرارگاه نصر با قرارگاه فتح و هم چنین تصرف اهداف مرحله اول قرارگاه قدس در دستور كار عملیات شب دوم قرار گرفت كه با انجام آن تا حدودی اهداف مورد نظر محقق شد، لیكن برخی رخنه ها همچنان باقی بود تا این كه سرانجام پس از 5 روز، جاده اهواز – خرمشهر از كیلومتر 68 تا كیلومتر 103 تثبیت و كلیه رخنه ها ترمیم شد.

مرحله دوم: در این مرحله آزاد سازی خرمشهر از دستور كار عملیات خارج و تصمیم گرفته شد كه قرارگاه های فتح و نصر از جاده اهواز – خرمشهر به سمت مرز پیشروی كنند و قرارگاه قدس نیز ماموریت یافت تا به صورت محدود برای تصرف سرپل در جنوب كرخه كور اقدام نماید و سپس آن را گسترش دهد.

عملیات در این مرحله در ساعت 22:30 روز 16/2/1361 آغاز شد. نیروهای قرارگاه فتح در همان ساعات اولیه به جاده مرزی رسیدند. یگان های قرارگاه نصر نیز با اندكی تاخیر و تحمل فشارهای دشمن، به مرز رسیده و با قرارگاه فتح الحاق كردند.

دشمن با مشاهده جهت پیشروی نیروهای ایران به طرف مرز، لشكر های 5 و 6 خود را به عقب كشاند. به نظر می رسید این عقب نشینی با دو هدف انجام شده باشد: یكی جلوگیری از محاصره و انهدام این لشكرها، و دیگری تقویت هر چه بیشتر خطوط پدافندی بصره و خرمشهر.

در پی این عقب نشینی كه از ساعات اولیه روز 18/2/1361 آغاز شده بود، نیروهای قرارگاه قدس ضمن تعقیب نیروهای دشمن، تعدادی از آن ها را كه از قافله عقب مانده بودند، به اسارت خود درآوردند و در نتیجه جاده اهواز – خرمشهر (تا انتهای جنوب منطقه ای كه توسط قرارگاه نصر به عنوان سرپل تصرف شده بود) و نیز مناطقی همچون جفیر، پادگان حمید و هویزه آزاد شدند.

مرحله سوم: در این مرحله، قرارگاه نصر ماموریت یافت تا حركت خود را به سمت خرمشهر آغاز نماید. نیروهای عمل كننده كه متشكل از چهار تیپ مستقل سپاه پاسداران و دو تیپ ارتش بودند، در آخرین ساعات روز 19/2/1361 عملیات خود را آغاز كردند؛ اما به دلیل هوشیاری دشمن و تمركز نیرو در خطوط پدافندی اش، نیروهای خودی در انجام ماموریت خود توفیق نیافتند. تكرار این عملیات در روز بعد نیز به شكست انجامید. به همین خاطر تصمیم گرفته شد تا برای انجام عملیات نهایی فرصت بیشتری به یگان ها داده شود. هم چنین مقرر شد دو تیپ المهدی (عج) و امام سجاد (ع) از قرارگاه فجر نیز در حركت بعدی استفاده شود.

 

مرحله چهارم عملیات از 1 تا 4 خرداد 1361:

سرانجام در ساعت 22:30 اول خرداد 1361 تلاش برای آزادی سازی خرمشهر با رمز «بسم الله القاسم الجبارین یا محمد بن عبدالله (ع)» آغاز شد در برابر تك سریع و غافلگیرانه، نیروهای عراقی دچار وحشت وسرگردانی شدید شدند و نتوانستند واكنش مهمی از خود نشان دهند و ارتباط یگان های دشمن با یكدیگر قطع شد. فرار افسران و درجه داران و سربازان عراقی از منطقه خرمشهر گویای از هم پاشیدگی سازمان یگان های دشمن بود.

در روز دوم خرداد نتیجه پیكار بسیار درخشان بود و قرارگاه كربلا به هدف خود كه احاطه كامل خرمشهر بود، رسید. تعداد اسرای عراقی در این روز از 2830 نفر تجاوز كرد و یگان هایی از دشمن كه در منطقه بین نهر عرایض و شلمچه مستقر بودند، به میزان زیاد منهدم شدند.

به وجود حضور گسترده هواپیماهای عراقی در آسمان منطقه، عقابان تیزپرواز نیروی هوایی ارتش در پشتیبانی از یكان های رزمنده، در صحنه عملیات بیت المقدس حضوری فعال داشتند و با بمباران پل شناور عراقی ها بر روی اروند رود و مناطق تجمع آنان در آن سوی رودخانه، نقش ارزنده ای در آزاد سازی خرمشهر ایفا كردند.

در اواخر روز دوم خرداد، قرارگاه كربلا پس از بررسی آخرین وضعیت، تصمیم گرفت تا نیروها با ورود به شهر، آنرا از لوث وجود نیروهای عراقی پاك گردانند. و در سه بامداد روز سوم خرداد واحدهایی از رزمندگان ایران به آن سوی رودخانه وارد شدند.

از طرف دیگر جمعی از نیروهای عراقی با استفاده از تاریكی شب و قایق اقدام به فرار كردند كه تعدادی از این قایق ها توسط تكاوران نیروی دریایی هدف قرار گرفت و سرنشینان آن ها غرق شدند.

نیروهای عراقی از ساعت سه و پنجاه دقیقه بامداد تا نیم بعد ازظهر روز سوم خرداد از سمت شلمچه 3 بار اقدام به پاتك كردند و تلاش نمودند تا از طریق جاده شلمچه – خرمشهر حلقه محاصره خرمشهر را بشكنند، اما هر بار با پایداری و مقاومت دلاورانه رزمندگان ایرانی مواجه شدند و با دادن خساراتی عقب نشینی كردند.

در ساعت 11 صبح روز سوم خرداد در حالی كه درگیری شدیدی بین قوای ایرانی و نیروهای عراقی در شمال نهر خین جریان داشت و دشمن در فكر شكستن حلقه محاصره خرمشهر بود، رزمندگان ایرانی از جناح غرب و خیابان كشتارگاه وارد شهر شدند. ناحیه گمرك خرمشهر در كنار اروند اندكی مقاومت كرد كه آن هم به سرعت در هم شكسته شد.

در ساعت 12 قوای ایران از سمت شمال و شرق وارد شهر شدند و نیروهای متجاوز بعثی كه 24 ساعت در محاصره كامل قرار داشتند، راهی جز اسارت یا فرار و یا كشته شدن نداشتند. بدین جهت واحدهای عراقی گروه گروه به اسارت رزمندگان اسلام در آمدند.

در ساعت 2 بعد از ظهر، خرمشهر به طور كامل آزاد شد و پرچم پر افتخار جمهوری اسلامی ایران برفراز «مسجد جامع» و پل تخریب شده خرمشهر به اهتزاز درآمد.

بدین ترتیب این شهر مقاوم كه پس از 35 روز پایداری و مقاومت در 4 آبان 1359 به اشغال دشمن درآمده بود، پس از 578 روز (19 ماه) اسارت، بار دیگر به آغوش گرم میهن اسلامی بازگشت و پیكره پاك آن از لوث وجود متجاوزان تطهیر گردید.

رزمندگان اسلام در اولین اقدام خود پس از آزاد سازی شهر، نماز شكر را در مسجد جامع خرمشهر اقامه كردند. خبر آزاد سازی خرمشهر به سرعت در همه جا طنین افكند و ملت ایران اسلامی را كه مدت ها در آرزوی شنیدن چنین خبر مسرت بخشی بودند، غرق در شادی و سرور كرد. مردم به خیابان ها ریختند و با پخش شیرینی به جشن و شادی پرداختند. در پایان آن روز امت شهید پرور ایران با حضور در مساجد، نماز شكر به جای آورده و با فرا رسیدن شب به یمن پیروزی حق بر باطل بر پشت بام ها ندای الله اكبر سردادند.

 

نتایج

- طی عملیات بیت المقدس 5038 كیلومتر مربع از اراضی اشغال شده از جمله شهرهای خرمشهر و هویزه و نیز پادگان حمید و جاده اهواز – خرمشهر آزاد شدند. علاوه بر این شهرهای اهواز، حمیدیه و سوسنگرد از تیررس توپخانه دشمن خارج گردیدند. هم چنین 180 كیلومتر از خط مرزی تامین شد.

- با فتح خرمشهر، برتری نظامی ایران بر عراق مورد تایید كارشناسان و تحلیل گران نظامی قرار گرفت.

- فتح خرمشهر موجب انفعال ارتش عراق شد؛ به گونه ای كه نظامیان عراقی تا مدت زیادی نتوانستند از لاك دفاعی خارج شوند.

- عملیات بیت المقدس موجب شد تا كشورهای عرب منطقه به تقویت مالی و نظامی عراق مبادرت ورزند.

- طی این عملیات حدود نوزده هزار تن از نیروهای دشمن به اسارت درآمده و بالغ بر شانزده هزار تن كشته و زخمی شدند.

 

میزان انهدام یگان های دشمن

لشگر 3 زرهی و لشگرهای 11 و 15 پیاده: 80 درصد.

لشگرهای 9 و 10 زرهی: 50 درصد.

لشگر 7 پیاده: 40 درصد.

لشگر 5 مكانیزه و لشگرهای 6 و 12 زرهی: 20 درصد.

تیپ های 9، 10 و 20 گارد مرزی: 100 درصد.

تیپ 109 پیاده: 60 درصد.

تیپ های 601، 602، 416، 419 پیاده: 50 درصد.

تیپ های 31، 32 و 33 نیروهای مخصوص به میزان زیاد.

 

عملیات بیت المقدس در نگاه رسانه های جهان

نگاهی به اخبار و گزارش های منعكس شده از خبرگزاری ها، شبكه های مختلف تلویزیونی مطبوعات معتبر جهان درباره عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر نشان می دهد با وجود نگاه جانبدارانه و جهت دار در ارسال اخبار و اطلاعات یومیه در این باره جملگی این رسانه ها زبان اعتراف گشوده و با بهت و حیرت به شكست نیروهای عراقی در این عملیات اذعان كرده اند مطلب ذیل كه با تلاش روابط عمومی سازمان حفظ نشر آثار و ارزش های دفاع مقدس سپاه پاسداران تهیه شده نگاهی دارد به اخبار و مواضع رسانه های جهان پس از آزادسازی خرمشهر.
عملیات پیروز بیت المقدس كه منجر به آزادسازی خرمشهر پس از ۵۷۵ روزگردید، ضربه اساسی و تعیین كننده ای بر پیكر دشمن وارد ساخت و تمامی معادلات، و ذهنیت هایی را كه درمورد توانایی و قابلیت های نظامی ایران وجود داشت، تغییر داد. بسیاری از كارشناسان نظامی تحلیل گران رسانه های خارجی، در برابر سرعت عمل و ویژگی های عملیاتی نیروهای ایرانی به هنگام فتح خرمشهر، غافلگیر، مبهوت و شگفت زده شدند.
رادیو دولتی انگلیس كه در شامگاه نهم اردیبهشت ۱۳۶۱ اعلام می كرد: «چنانچه ایرانیان درصدد بازپس گرفتن خرمشهر برآیند، سخت ترین» گردو «را برای شكستن برگزیده اند.» سرانجام ناچار شد سكوت خود را بكشند و طی گفتاری در روز پنجم خرداد ماه سال ۶۱ یعنی دو روز پس از آزادسازی خرمشهر توسط رزمندگان اسلام حیرت زده اعلام كند: «از زمانی كه خبرنگاران غربی از نیروهای عراقی در خرمشهر دیدن كرده و از روحیه خوب آنها گزارش داده اند، بیش از سه یا چهار روز نمی گذرد كه ناگهان همه شهر از دست عراقی ها بیرون كشیده شد.»
در ساعت ۱۰:۵۵ دقیقه بامداد چهارشنبه، چهارم خرداد ۶۱ خبرگزاری های بین المللی، در گزارش هایی كه با عنوان «بسیار مهم» از بغداد به سراسر جهان مخابره كرد برای نخستین بار ضمن استناد به بیانیه نظامی بغداد اعلام داشتند كه عراق «تلویحا به شكست خود اعتراف كرده است. به نوشته وزیر خارجه وقت جمهوری اسلامی ایران، خبرگزاری رسمی عراق _ آی.ان. ۱ _ طی یك اطلاعیه كوتاه ضمن آن كه از خرمشهر با عنوان» بندر خرمشهر «نام برد، اعلام كرد: سخنگوی ارتش عراق اعلام كرده است بندر خرمشهر را ترك كرده و تا مرزهای بین المللی عقب نشینی كرده اند. این خبرگزاری افزود كه عقب نشینی نیروهای عراقی، از روز یكشنبه اول خرداد ۱۳۶۱ آغاز شده است.»
همین اطلاعیه تلكس بین المللی خبرگزاری عراق، عصر روز چهارم خرداد ۱۳۶۱ به صورت دیگری از سوی رادیو صوت الجماهیر بغداد به اطلاع افكار عمومی عراق رسانده شد: «یك سخنگوی ارتش عراق اعلام كرده است كه نیروهای پیروزمند قادسیه صدام پس از آن كه تمامی حمله های قوای دشمن منحوس و نژادپرست فارس را در مناطق الخفاجیه (سوسنگرد) و الاهواز (اهواز) با اقتدار كامل دفع كردند... صبح روز ۲۴/۵/۱۹۸۲ (۳/۳/۱۳۶۱) در یك جابه جایی تحسین برانگیز، عقب نشینی تاكتیكی(!) خود را از جبهه معمره (خرمشهر) با موفقیت كامل انجام داده اند.
این دعاوی درست در شرایطی از رادیوی دولتی بغداد پخش می شد كه خبرگزاری آمریكایی» یونایتدپرس «در ساعت بیست وچهار و بیست ودو دقیقه همان روز، در گزارش ارسالی خود از بیروت، سربازان عراقی را در حال فرار توصیف كرده و نوشت:» ... سربازان در حال فرار عراق، سرگرم گریختن از خرمشهر و مناطق اشغالی هستند «. پس از پخش گزارش های مستند و خبری و تصاویر تهیه شده از جبهه خرمشهر توسط رسانه های ایران و خارجی كه در آنها شكست نیروهای عراقی در قالب صفوف هزاران نفره اسرا و انبوه ادوات و تجهیزات منهدم شده یا به غنیمت درآمده دشمن، به گویاترین وجهی به نمایش درآمد، دیگر حتی كشورهای جنوب خلیج فارس نیز كه همواره از صدام حمایت می كردند، اكنون به واهی بودن دعاوی حكام بغداد اذعان داشتند. از طرف دیگر رژیم عراق برای فریب افكار عمومی و سرپوش گذاشتن بر شكست های بیت المقدس، اقدام به اعطای» مدال شجاعت «،» نشان لیاقت «و نشان» رافدین «به تعدادی از فرماندهان خود كرد. رادیو دولتی صدای امریكا پس از پنج شبانه روز سكوت و امتناع از انعكاس خبر فتح خرمشهر توسط نیروهای ایران، سرانجام در» گزارش ویژه «هشتم خرداد ماه سال ۱۳۶۱ خود می گوید:» با وجود مشكلات تداركاتی، ناآرامی های ناشی از انقلاب و كاهش تدریجی قدرت عملیات نیروهای هوایی ایران، ماشین نظامی ایران به گونه ای اعجاب آور عمل كرد.
روزنامه گاردین چاپ انگلستان درباره سقوط فتح خرمشهر می نویسد: «سقوط خرمشهر یعنی سقوط آخرین و مهم ترین افتخار جنگی عراق كه ایرانی ها با بازپس گرفتن آن، این برگ برنده را كه به وسیله آن عراق می كوشید ایران را به پای میز مذاكره بكشاند، از دست بغداد ربودند.»
همچنین وزیر امور خارجه آمریكا «الكساندر هیگ» رسما در شورای امور خاورمیانه وزارت خارجه شان می گوید: «پیروزی های اخیر ایران در جنگ با عراق برای آمریكا نگران كننده است و منافع غرب خصوصا آمریكا را در منطقه به خطر انداخته است.»

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

barrud.rasekhoonblog.com

 

وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز"

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 27 آبان 1394  ] [ 9:21 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

امیر ولیوند در همایش بررسی عملیات‌های غرب اهواز: فتح سوسنگرد برگ زرینی از افتخارات ارتش است

http://www.noorfatema.org/up/uploads/12777855321.gif

 

 

 

92/08/26 - 14:57
شماره: 13920826001042
 
امیر ولیوند در همایش بررسی عملیات‌های غرب اهواز:
فتح سوسنگرد برگ زرینی از افتخارات ارتش است

فرمانده دانشگاه فرماندهی و ستاد ارتش (دافوس) گفت: فتح سوسنگرد یکی از حماسه‌های ماندگار و برگ زرینی از افتخارات ارتش جمهوری اسلامی ایران است.

خبرگزاری فارس: فتح سوسنگرد برگ زرینی از افتخارات ارتش است
  •  

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روابط عمومی ارتش، امیر حسین ولیوند زمانی فرمانده دانشگاه فرماندهی و ستاد ارتش (دافوس) در همایش بررسی سلسله عملیات‌های غرب اهواز در سال اول جنگ با محوریت عملیات آزادسازی سوسنگرد، گفت: فتح سوسنگرد یکی از حماسه‌های ماندگار و برگ زرینی از افتخارات ارتش جمهوری اسلامی ایران است.

ولیوند ضمن گرامیداشت و خاطره تمام شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی به ویژه شهدای عملیات آزادسازی سوسنگرد، اظهار داشت: در طول دفاع مقدس سلسله عملیات‌های مهمی همچون طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس و ... صورت گرفته که به آنها از زوایای گوناگون پرداخته شده، اما سلسله عملیات‌های صورت گرفته در سال اول جنگ مغفول مانده و کمتر به آن پرداخته می‌شود که ما در این همایش درصدد هستیم تا به اینگونه عملیاتها و نقش و تاثیر آنان بر روند جنگ تحمیلی بپردازیم.

فرمانده دافوس در ادامه با طرح این سوال که چه کسانی و چه گروه‌هایی در روزهای نخست جنگ جلوی پیشروی دشمن را گرفتند، افزود: اگر پیشروی دشمن در روزهای نخست توسط رزمندگان اسلام گرفته نمی‌شد و اگر خوزستان و اهواز درپی تصرف سوسنگرد به اشغال دشمن در می‌آمد معلوم نبود سرنوشت جنگ به کجا کشیده می‌شد.

ولی‌وند سپس راهبرد توقف و تثبیت را دو راهبرد رزمندگان اسلام برای مقابله با دشمن در روز های نخست جنگ عنوان و تصریح کرد: رزمندگان اسلام با این دو راهبرد دشمن را در وضعیتی قرار دادند که چشم انداز جنگ را برایشان در ابهام قرار داد فلذا آنان را درهمان مراحل اولیه وادار به درخواست آتش کرد.

وی در پایان هدف از برگزاری همایش تحلیل عملیات آزادسازی سوسنگرد را آشنائی هرچه بهتر جامعه با دلاورمردی‌های رزمندگان اسلام عنوان و خاطرنشان کرد: در رابطه با سال اول جنگ این دانشگاه مقالات و کتابهای خوبی تالیف و یا در دست نگارش دارد.

انتهای پیام/

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

 

 

barrud.rasekhoonblog.com

 

وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز"

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 27 آبان 1394  ] [ 9:19 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
فتح سوسنگرد برگ زرینی از افتخارات ارتش است



 

 

فرمانده دانشگاه دافوس: 26 آبان 1392 ساعت 16:50

فتح سوسنگرد برگ زرینی از افتخارات ارتش است


فرمانده دانشگاه فرماندهی و ستاد ارتش گفت: فتح سوسنگرد یکی از حماسه‌های ماندگار و برگ زرینی از افتخارات ارتش جمهوری اسلامی ایران است.
فتح سوسنگرد برگ زرینی از افتخارات ارتش است

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از روابط عمومی ارتش؛ امیر سرتیپ دوم "حسین ولیوند" فرمانده دانشگاه فرماندهی و ستاد ارتش (دافوس) امروز در همایش بررسی سلسله عملیات‌های غرب اهواز در سال اول جنگ با محوریت عملیات آزادسازی سوسنگرد گفت: فتح سوسنگرد یکی از حماسه‌های ماندگار و برگ زرینی از افتخارات ارتش جمهوری اسلامی ایران است.

وی ضمن گرامی داشت یاد و خاطره تمام شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی به ویژه شهدای عملیات آزادسازی سوسنگرد اظهارداشت: درطول دفاع مقدس سلسله عملیات‌های مهمی همچون طریق‌القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس و .. صورت گرفت که از زوایای گوناگون به آن‌ها پرداخته شده است.
 
امیر ولیوند خاطرنشان کرد: در این میان اما سلسله عملیات‌هایی نیز در سال اول جنگ صورت گرفت که مغفول مانده و کمتر به آن پرداخته می‌شود که ما در این همایش درصدد هستیم تا به اینگونه عملیات‌ها و نقش و تاثیر آنان بر روند جنگ تحمیلی بپردازیم.
 
فرمانده دافوس آجا با طرح این سوال که چه کسانی و چه گروه‌هایی در روزهای نخست جنگ جلوی پیشروی دشمن را گرفتند، افزود: اگر پیشروی دشمن در روزهای نخست توسط رزمندگان اسلام متوقف نمی شد و خوزستان و اهواز درپی تصرف سوسنگرد به اشغال دشمن در می آمد، معلوم نبود سرنوشت جنگ به کجا کشیده می شد.
 
وی سپس راهبرد توقف و تثبیت را دو راهبرد مهم رزمندگان اسلام برای مقابله با دشمن در روزهای نخست جنگ عنوان و تصریح کرد: رزمندگان اسلام با این دو راهبرد دشمن را در وضعیتی قرار دادند که چشم‌انداز جنگ را برایشان در ابهام قرار داد و لذا آنان را درهمان مراحل اولیه وادار به درخواست آتش کرد.
 
امیر ولیوند در ادامه هدف از برگزاری همایش تحلیل عملیلت آزادسازی سوسنگرد را آشنایی هرچه بهتر جامعه با دلاورمردی‌های رزمندگان اسلام عنوان و خاطرنشان کرد: در رابطه با سال اول جنگ این دانشگاه مقالات و کتاب‌های خوبی تالیف کرده و یا در دست نگارش دارد.


||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

barrud.rasekhoonblog.com

 

وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز"

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

 

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 27 آبان 1394  ] [ 9:18 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

سردار سلیمانی در کنار فرمانده حرکه النجباء،

 

 

  27 آبان 1394 ساعت 15:18

سردار سلیمانی در کنار فرمانده حرکه النجباء،


دو عکس از سردار سلیمانی در اینترنت منتشر شده که او را کنار فرمانده حرکه النجباء، نشان می‌دهد.
سردار سلیمانی در کنار فرمانده حرکه النجباء،

به گزارش گروه سایررسانه‌های دفاع پرس، پس از تکذیب خبر شهادت سردار “قاسم سلیمانی،” فرمانده نیروهای قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در حلب، دو عکس از وی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است که سردار ایرانی را کنار “اکرم الکعبی،” فرمانده حرکه النجباء، یکی از مهمترین گروه‌های نظامی که در عراق علیه نیروهای آمریکایی می‌جنگد، نشان می‌دهد.

 
3804247_951
 
اکرم الکعبی دو عکس از ملاقات و هم‌نشینی با سردار سلیمانی بر روی صفحه رسمی گروه حرکه النجباء در فیس بوک منتشر کرده است. در این تصاویر هر دو فرمانده کنار یکدیگر نشسته‌اند و گفتگو می‌کنند. این تصاویر در محلی که احتمال می‌رود شمال شهر حلب باشد، ثبت شده‌اند. این فرمانده و گروه نظامی وی در فهرست تروریست‌های تحت تعقیب آمریکا قرار دارند.
 
3804248_886
 
گروه نظامی حرکه النجباء از یک ماه پیش برای حمایت از “بشار اسد،” رئیس جمهور سوریه، به این کشور آمد. اکرم الکعبی در این مدت ضربات سختی به مواضع داعش در حلب وارد کرده است.
 
منبع:راه دانا



||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

 

 

barrud.rasekhoonblog.com

 

وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز"

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 27 آبان 1394  ] [ 9:15 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

پدرمان امام خامنه ای و برادرمان سردار سلیمانی است

 

http://www.noorfatema.org/up/uploads/12777855321.gif

 

 

 

 

فرزند شهید "ابوسجاد" در گفت و گو با دفاع پرس، 27 آبان 1394 ساعت 11:52

ابوحامد می گفت، اگر "ابوسجاد" نبود فاطمیون تشکیل نمی شد/ پدرمان امام خامنه ای و برادرمان سردار سلیمانی است


ابوحامد گفته بود "اگر ابوسجاد نبود فاطمیونی تشکیل نمی شد" این حرف را قدیمی تر های لشگر فاطمیون به خاطر دارند. همان هایی که در اولین روزهای جنگ سوریه عزم سفر کردند و برای جهاد رهسپار این کشور شدند.
ابوحامد می گفت، اگر

ابوحامد گفته بود "اگر ابوسجاد نبود فاطمیونی تشکیل نمی شد" این حرف را قدیمی تر های لشگر فاطمیون به خاطر دارند. همان هایی که در اولین روزهای جنگ سوریه عزم سفر کردند و برای جهاد رهسپار این کشور شدند. سوریه ای که قریب به چهار سال درگیر جنگی خونین است و میدانی برای نبرد حق جویان و لشگریان باطل. "سید علی حسینی عالمی" با نام جهادی "ابوسجاد" جزو اولین نیروهایی بود که به سوریه اعزام می شود. وجود ابوسجاد برکت نیروهای فاطمیون می شود چرا که بعد از او بسیاری از مردان خانواده عالمی به فاطمیون می پیوندند. "سجاد" پسر بزرگ خانواده که تاب و تحمل دوری از پدر را ندارد هم به جمع فاطمیون اضافه می شود.

چند هفته پیش در جریان عملیاتی که با از ابتدای ماه محرم آغاز شده "سید علی حسینی عالمی" معروف به ابوسجاد هم به جمع شهدای بی نشان فاطمیون اضافه و در کنار سه شهید دیگر خانواده در بهشت رضای مشهد به خاک سپرده می شود. متن زیر مصاحبه ی خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس با سید سجاد عالمی فرزند سید علی حسینی عالمی است.

فرزندان شهید عالمی چند نفر هستند و کجا زندگی می کنند؟

ما 5 فرزندیم. من، سه خواهر و یک برادر 12 ساله که عاشق فاطمیون است. ساکن گلشهر مشهد هستیم جایی که تقریبا اکثر مهاجرین در این منطقه زندگی می کنند و اولین نفرات فاطمیون از همین منطقه بودند.

از نظر پسر بزرگ خانواده ابوسجاد چگونه پدری بود؟

هم پدر و هم برادر بود. کارگری می کرد و دنبال نان حلال بود. همیشه هم مارا به داشتن نان حلال سفارش می کرد. قبل از اینکه به سوریه برود کارگری می کرد. سال های آخری که به فاطمیون برویم کارمان تغییر کرد و مشغول ساخت و ساز شدیم. ولی پدر بعد از آشنایی با فاطمیون از کار دست کشید. گفت سوریه را پیدا کرده است و میخواهد برای جنگ برود. من هم که ارتباط خوبی با پدر داشتم نتوانستم اینجا را بدون پدر تحمل کنم و رفتم.

خودش می گفت از بچگی کار می کردم و دنبال کسب و کار بودم اهل یک جا ماندن و دست روی دست گذاشتن نبود. اگر در کاری شکست می خورد سریع به دنبال کار دیگری می رفت. نمی نشست خانه و زانوی غم بغل نمی گرفت که چرا ضرر کرده. سریع برای خودش کاری دست و پا می کرد.

ابوسجاد در ایران متولد شده بود؟

بله. پدر و پدربزرگم در ایران به دنیا آمده بودند.

خانواده تان سابقه جهادی نداشتند؟ اینکه مثلا پدر بزرگ یا عموها در جنگ افغانستان حضور داشته باشند.

پدر بزرگم سالهاست از دنیا رفته ولی در جنگ ایران و عراق حضور داشت و جانباز 27 درصد بود، حتی در بنیاد شهید پرونده داشت.

"ابوسجاد" می گفت: کاش می توانستم به ارتش بروم

 

آنوقت نظر خانواده به خصوص "ابوسجاد" درباره دفاع مقدس چه بود؟

پدرم خیلی فضای جنگ و دفاع مقدس را دوست داشت ولی سنش که آن زمان حدود 12 ساله می شد اجازه نمی داد در جنگ شرکت کند ودر نبود پدر از مادر و خانواده مراقبت می کرد. دلش میخواست به جبهه برود و همیشه می گفت کاش می توانستم به ارتش بروم ولی شرایط برای مهاجرین امکان پذیر نبود. تا اینکه جنگ سوریه اتفاق افتاد.

آشنایی پدر با فاطمیون چگونه آغاز شد؟

دفتر فاطمیون یک دفتر سری بود. اوایل فکر می کردیم شرکت هرمی تاسیس شده ولی بعدا متوجه شدیم قضیه چیست. یک سری از نیروهای سپاه محمد (ص) افغانستان جمع شده بودند و گروهی را پایه گذاری کردند و گفته بود هرکس که می شناسید و صلاحیت دارد را معرفی کنید. دو نفر از دوستان پدرم، فاطمیون را به ما معرفی کردند. اولین باری که از پدرم سوال کرده بودند که آیا می‌خواهی به سوریه بروی؟ پدر موضوع را به شوخی می‌گیرد. واقعا فکر نمی‌کردیم که امکانش باشد.

من به پدر گفتم که اول می روم ولی پدر اجازه نداد. گفت بگذار اگر قرار است اتفاقی بیوفتد من اولین نفر باشم. وقتی رفت مدتی از او بی خبر بودیم. نگران شدیم. 30 روز بعد از اعزام زنگ زد و اطلاع داد که حرم حضرت زینب(س) است. همان اوایل تاسیس فاطمیون پدر عضو شد و جزو گروه سوم به سوریه رفت. من هم بعد مدتی به همراه گروه ششم به فاطمیون پیوستم.

 

وقتی در کنار فاطمیون هستم به خدا نزدیکترم

 

در حال حاضر شرایط فاطمیون چگونه است؟

کار کردن در کنار فاطمیون بسیار لذت بخش است احساس می کنیم به خدا نزدیکیم به اینجا که برمیگردیم حس خوبمان از بین می رود. پدر هم چنین حسی داشت. هر وقت به ایران بازمی گشت اگر دلتنگی های مادر نبود دلش می خواست بعد از دو یا سه روز برگردد.

ارتباط "ابوسجاد" با ابوحامد چطور بود؟

ارتباط پدر و ابوحامد از طریق دو دوست صمیمی پدرم بود که با ابوحامد آشنا بودند. اوایلی که برای جنگ به فاطمیون پیوسته بود این ارتباط نه خیلی نزدیک و نه خیلی دور بود ولی بعد از مدتی که هر دو فهمیدند پدربزرگهایشان در افغانستان باهم دوست بودند و در یک منطقه زندگی می کردند این ارتباط نزدیک تر شد.

اوایل ابوحامد به پدر اجازه نمی داد که جلوی خط بیاید و او را در قسمت پشیتبانی نیروها می گذارد پدر مدتی پشتیبانی می ماند تا اینکه جنگ شدت می گیرد و فاطمیون نیرو کم می آورد. 4 تا نیروهای فاطمیون شهید می شوند و در خط می مانند. پدرم با یک فرقون شهدا را بار می زند و به عقب برمیگرداند.

حکمت تیرهایی که به ابوسجاد نمی خورد

ابوحامد تعریف می کرد هر قدمی که ابوسجاد بر میداشت همانجا تیر میزدند ولی به ابوسجاد نمی خورد می گفت نمی دانم چه حکمتی بود از دعای مادرت بود یا چه. چند مرحله می رود و شهدا را به عقب برمی گرداند. هر بار در راه برگشت به خط مقدم مهمات بار می زند و به نیروها می رساند.

اولین مرخصی پدر را من در ایران نبودم. 3 ماه می شد که پدر را ندیده بودم. بعد از مرخصی و برگشت به سوریه، پدر به همراه چندتا از بچه های قدیمی مقری را در سوریه درست کردند. پس از چند ماه کار و آموزش 70 نفر از نیروها بالآخره در عملیات حضرت زینب(س) نیروهای تازه نفس و آموزش دیده به کار گرفته شدند. در طول 9 ماه از تاسیس مقر تا عملیات ابوسجاد کارهای هماهنگی و پشتیبانی را انجام می داد. بعد از این 9 ماه و تمام شدن کار، پسر عمه ام در عملیات قاسمیه در ریف دمشق و پسر عمومیم در منطقه العباده به شهادت می رسند. پیکر پسر عمویم پیش مسلحین می ماند ولی پسر عمه ام را به این دلیل که توسط تک تیرانداز ها در منطقه خودمان شهید شد توانستیم به عقب برگردانیم. تا آن زمان از خانواده ما 3 نفر در سوریه شهید شدند. یک پسر عموی دیگرم در یرموک شهید شد.

ابوحامد می گفت: "اگر ابوسجاد نبود فاطمیونی تشکیل نمی شد"

 

شهادت سه نفر از خانواده برای پدر سخت نبود؟

پدر از این ناراحت بود که می گفت این ها بعد از من آمدند ولی زودتر شهید شدند. چون پدر اولین کسی بود که در خانواده به سوریه رفت. می گفت چرا قبل از من شهید شدند و اگر قرار به شهادت است من که اولین نفر رفتم باید شهید می شدم. اولین پسر عمویم و اولین شهید فامیل 20 محرم سال 92 به شهادت رسید. پسر عمه ام بهمن 92 و پسر عموی دیگر اواخر سال گذشته بعد از شهادت ابوحامد شهید شد.

شما که خودتان در جبهه های سوریه حضور داشتید نظر ابوحامد را نسبت به پدر چگونه دیدید؟

ابوحامد پدر را دوست داشت چون زحمت او را دیده بود. همه جا از او تعریف می کرد و مثل پدر و برادر بزرگ پشت پدر بود و خیلی حمایت می کرد. می گفت "اگر ابوسجاد نبود فاطمیونی تشکیل نمی شد" بچه های قدیمی تر که ابوحامد را دیده اند این حرف برایشان آشناست.

در میان صحبت ها از دلتنگی مادر گفتید، خانواده مخالف رفتن پدر به سوریه نبودند؟

اوایل مادر مخالف بود. خیلی از همسایه ها حرفهایی می زدند که مادر را ناراحت می کرد. آدم ها دو دسته اند؛ آن هایی که از جریان سوریه باخبر بودند و آن هایی که به این موضوع آگاهی نداشتند. آن ها که نمی دانستند مادرم را با حرفهایشان اذیت می کردند و می گفتند همسرت برای پول و مقام به سوریه رفته در حالی که به لطف امام رضا(ع) الآن دو نسل از ما و من که از نسل سوم هستم ، مشکل مالی و درسی و کاری نداشته ایم . اما عده ای تا ذره ای فشار مالی بهشان وارد می شود از اعتقاداتشان فاصله می گیرند ما اینطور نبودیم و نیستیم.

 

اگر روز قیامت مادرم زهرا(س) را ببینم چطور به صورتش نگاه کنم؟!

 

البته نگرانی ها و دلتنگی های مادر در دوره های بعدی که پدر به سوریه رفت کمتر شد. پدر هم همیشه برای دلداری مادر داستان اسارت حضرت زینب را می گفت و اینکه اگر روزی مادرم زهرا(س) در روز قیامت سر راه ما را بگیرد چه جوابی می خواهی به او بگویی؟ چطور می توانم توی صورت مادرم نگاه کنم؟! با این حرف ها سعی داشت مادر را قانع کند.

آخرین دیدارتان با پدر را به خاطر دارید؟

آخرین بار که به ایران برگشته بود مادر می گفت دلم خیلی می لرزد. بیشتر از قبل برایم عزیز شده بود. اکثر فامیل، دوستان و آشنایان هم این حرف را می زدند.

زمان شهادت پدر، من در منطقه بودم. روز شهادت باهم تماس می گیریم و چند ساعت بعد از تماس خبردار می شویم که شهید شده. من در حلب بودم و قرار بود پدر محموله ای را به دستم برساند. چون راه حلب بسته بود نمی توانستم بروم. چند روزی می شد که او را ندیده بودم و نگرانم شده بود. تماس گرفت و پرسید که اگر می توانم ساعت چهار همدیگر را بینیم که گفتم راه بسته است اگر باز شد به روی چشم. گفت یادت هست عملیات بود و 8 شهید توی خط مانده بودند؟ الان راه باز شده و باید شهدا را برگردانم و ادامه داد که یک ساعت دیگر می روم خط ، تا شهدا را بیاورم. بعد از این هم برمی گردم ایران می خواهم تا غروب خودت را برسانی تو را ببینم و برگردم ایران.

همان پشت تلفن وقتی پرسیدم می خواهی چه کار کنی گفت: این شهدا غریبند و اینجا محور حزب الله است. گفتم خب حزب الله که می تواند شهدا را برگرداند. گفت هرکس برای خانواده خودش بهتر کار می کند. حس عجیبی داشت. ساعت 2 خبردار شدیم که شهید شده. رفته بود شهیدی را از منطقه عقب بکشد، بار اول توانسته بود، ولی شهید دوم را که می خواست برگرداند تیر به پهلویش می خورد و با همان سنگینی روی دوشش با صورت به زمین می افتد. بعد از اینکه تیر می خورد دو ساعتی زنده بود و با همان حال ، اول از تیررس مسلحین خارج می شود و بعد به هر صورتی که بود خودش را به بهداری می رساند اما چون بهداری در منطقه کامل نیست به شهادت می رسد.

وصیت خاصی نداشت؟

پدر یاد داده بود من و تو باید جوری باشیم که اگر شهید شدیم برای هم گریه نکنیم، می گفتم تو عزیز مایی چطور می توانم گریه نکنم؟! گفت از الان سعی و تمرین کن. می گفت اگر شهید شدم دوست ندارم جلوی خانواده گریه کنی. ولی خب نتوانستم به این وصیتش عمل کنم. و اینکه تاکید داشت جوری باشم که اگر فشار زندگی کمرم را خم کرد هیچ وقت زیر بار ظلم و ستم نروم.

 

پدرمان سید علی خامنه ای و برادرمان سردار سلیمانی ست

 

آینده فاطمیون را چطور می بینید؟

همه دارند شبانه روز تلاش می کنند کسانی مثل ابوحامد. شهید مهدی صابری و فاتح توانستند مارا به اینجایی که هستیم برسانند. اگر حضرت زینب(س) کمک کند می توانیم دفاع مقتدرتری در مقابل دشمنان اسلام داشته باشیم و قطعا پیروز میدان می شویم. خداراشکر یک پدر و برادر خوب بالای سرمان هست. پدرمان مقام معظم رهبری و برادران سردار سلیمانی هستند که همیشه پشت ما بوده اند و حمایت کردند. اگر این حمایت ها ادامه پیدا کند قدرتمندتر می توانیم ظاهر شویم.

سوریه دریچه ای شد تا انسان هایی را ببینیم که زیر بار ظلم فریاد می زنند و کسی آن ها را نمی بیند. ما هستیم تا به داد این مظلومان برسیم.

کمی در آخر از ویژگی های پدر بگویید.

بسیار مردم دار بود. توی دوست و آشنا و فامیل رفقای زیادی داشت با همین اخلاق خوبش همه او را مثل یک برادر دوست داشتند بعضی وقت ها به خاطر این اخلاق پدر ناراحت می شدم ولی می گفت اگر با مردم باشی فردا اگر اتفاقی برایت بیوفتند همین ها به کمکت می آیند یا اینکه اگر از دنیا رفتی یک خدا بیامرز می گویند.

انتهای پیام/

 

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 


 

 

barrud.rasekhoonblog.com

 

وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز"

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

 

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 27 آبان 1394  ] [ 9:12 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

تصاویر /بمناسبت هفته بسیج

 

 

{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{

 

 

 

 

{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{

 

 

 

 

 

{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{

 

 

 

 

 

{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{

 

 

 

{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{

 

{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{

 

 

 

 

{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{

 

 

 

 

{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{

 

 

 

 

 

 

 

 

 

{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{

 

 

 

 

{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{

 

 

{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{

 

 

{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{

يادي ازتفكر بسيجي در دفاع مقدس

{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{

ويژگي هاي بسيجيان و منتظران مهدي موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{

بسيج، آموزش استقامت، رويش فداكارى

{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{

بسیج از منظر امام عاشقان

 

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

barrud.rasekhoonblog.com

 

وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز"

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 26 آبان 1394  ] [ 9:35 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 19 :: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 3820078 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب