کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
 
کد خبر: ۵۳۵۰۱۰
تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۵:۳۷
 
 

بازسازی حرم زینب‌کبری(س) چگونه انجام شد+عکس

 

در آستانه فرا رسیدن سالروز میلاد پر برکت حضرت زینب (س)، اقدامات صورت گرفته برای بازسازی و ترمیم حرم این بانوی بزرگوار تاریخ اسلام اعلام شد
به گزارش مشرق به نقل از روابط عمومی ستاد بازسازی عتبات عالیات، عناصر کوردل تکفیری طی سال‌های گذشته بارها با سلاح‌های گوناگون اقدام به تیراندازی به سوی حرم مطهر حضرت زینب(س) کردند که تا چندی پیش آثار این حرمت شکنی آنان در جای جای حرم به چشم می‌آمد.در این میان با رشادت جانانه مدافعان حرم و پاکسازی محیط پیرامونی، امنیت نسبی برای حضور کارشناسان ستاد بازسازی عتبات عالیات فراهم و کار ترمیم حرم حضرت زینب (س) آغاز شد.

استفاده از جدیدترین فنون ترمیم ابنیه تاریخی

در این باره جمشید گودرزی مدیر صنعتی و هنری ستاد بازسازی عتبات عالیات با تشریح اقدامات صورت گرفته در بارگاه ملکوتی حضرت زینب (س)، از بکارگیری جدیدترین فنون علمی مرمت و بازسازی ابنیه تاریخی در این حرم مطهر خبر داد.

بازسازی حرم زینب‌کبری(س) چگونه انجام شد+عکس

وی گفت: بر اثر جنگ داخلی سوریه به گنبد، گلدسته‌ها و بخش‌های مختلف حرم مطهر که ارزش مذهبی و تاریخی زیادی دارد، آسیب‌هایی وارد شده بود از این رو مقرر شد ستاد بازسازی عتبات عالیات نسبت به رفع صدمات وارده اقدام کند.

وی افزود: در بخش‌هایی از حرم مطهر بر اثر اصابت گلوله‌ها و ترکش خمپاره‌ها، کاشی‌های قدیمی یا طلاکاری‌های مربوط به زمان‌های دور، چوب درب‌ها که منقش به نقوش و نگاره‌های زیباست، منبت‌ها‌، معرق‌ها و خاتم‌کاری‌ها که همگی اثر تاریخی با ارزشی محسوب می‌شوند، لطمه وارد شده بود.

بازسازی حرم زینب‌کبری(س) چگونه انجام شد+عکس

گودرزی گفت: متخصصان ایرانی ستاد بازسازی عتبات عالیات با بهره‌گیری از جدیدترین فنون علمی در دو زاویه اصلی به رفع این خسارت‌ها اقدام کردند.آنها ابتدا با ظرافت‌های خاص، قسمت صدمه دیده را تعمیر کرده و سپس با هماهنگ‌سازی، به‌گونه‌ای کار را به انجام ‌رسانند که هارمونی تاریخی اثر مخدوش نشود.

استفاده از تجربه بازسازی اعتاب مقدسه در سوریه

وی با بیان اینکه ستاد بازسازی عتبات عالیات طی چند سال فعالیت در عراق، تجربیات زیادی در بازسازی و مرمت ابنیه تاریخی کسب کرده است، افزود: اکنون از این تجربه در سوریه و حرم مطهر حضرت زینب (س) استفاده می‌شود.

بازسازی حرم زینب‌کبری(س) چگونه انجام شد+عکس

وی با بیان اینکه مردم دوستدار اهل بیت (ع) استان خوزستان متقبل هزینه‌های این امر خدا پسندانه شدند افزود: گروه‌های مردمی به‌منظور انجام کار در حرم مطهر حاضر و اقدامات گسترده‌ای از جمله رنگ کاری و مرمت دربهای اصلی و فرعی حرم مطهر، سنگ‌کاری، کاشی‌کاری، ایزوگام سقف حرم و مفروش کردن حرم با فرش‌های نو و راه‌اندازی کارگاه قالی‌شویی مجهز انجام شد.

گودرزی گفت: بازسازی سیستم‌های خنک‌کننده حرم و موتور برق‌ها، اصلاح سیستم برق و بازسازی و مرمت سقف آسیب دیده مصلی امام خمینی (ره) و مرمت و نوسازی گنبد مطلای حضرت زینب(س) از دیگر اقدامات ستاد بازسازی عتبات است.این اقدامات در حالی صورت ‌گرفت که هنوز سوریه درگیر جنگ با داعش و عناصر تکفیری است.

بازسازی حرم زینب‌کبری(س) چگونه انجام شد+عکس

وی افزود: پروژه دیگری که در حال انجام است و به زودی به اتمام می‌رسد، ترمیم مناره است.کار در این مناره‌ها هم به دلیل در کمین بودن تک‌تیراندازان تکفیری بسیار مخاطره آمیز بود اما به لطف الهی و کرامات عقیله بنی هاشم (س) این مهم هم مرتفع شده است.

وی با بیان اینکه این حرم شریف دارای سه طبقه است که باید ایزوگام می‌شد، گفت: در فصل بارندگی و سرما با همت کارشناسان ستاد بازسازی عتبات عالیات و کرامت آن بانوی بزرگوار، طی سه روز و سه شب نخاله برداری در زیر باران و سرمای شدید انجام و پس از آن عملیات پوکه ریزی و سیمان کاری نیز انجام شد.

بازسازی حرم زینب‌کبری(س) چگونه انجام شد+عکس

به گفته وی، هم اکنون عملیات ایزوگام هر سه طبقه حرم مطهر نیز به اتمام رسیده است.

مدیر صنعتی و هنری ستاد بازسازی عتبات عالیات درباره تاثیر این اقدامات در منطقه زینبیه اظهار کرد: حضور ایرانی‌ها طی یک سال و چند ماه گذشته جهت بازسازی و مرمت حرم شریف و فعالیت چشم‌گیر آنها، باعث رونق هر چه بیشتر منطقه زینبیه شده است به‌گونه‌ای که در ایام خاص، حرم مطهر مملو از زائران سوری، عراقی و لبنانی و ... می‌شود.همچنین بازار اطراف حرم پس از چند سال تعطیلی، مجددا فعال شده است و این خود باعث تقویت روحیه مردم سوریه به ویژه ساکنان منطقه زینبیه شده است.

 


ادامه مطلب



[ شنبه 24 بهمن 1394  ] [ 7:27 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
زندگى نامه و سیره حضرت زینب سلام الله علیها
 

زندگى نامه و سیره حضرت زینب سلام الله علیها

ولادت

حضرت زینب كبرى علیها السلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرى قمرى در شهر مدینه منوّره متولّد گردیده، و جهان را به قدوم خویش مزین فرمودند.

نام، لقب و كنیه آن حضرت: نام مبارك آن بزرگوار زینب، و كنیه گرامیشان ام الحسن و ام كلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقة الصغرى، عصمة الصغرى، ولیة اللّه العظمى، ناموس الكبرى، شریكة الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، كامله و ...

ویژه نامه,حضرت زینب,زینب,ولادت حضرت زینب,ویژه نامه ولادت حضرت زینب,ویژه نامه حضرت زینب,زندگینامه,روز پرستار,سیره حضرت زینب,زندگینامه حضرت زینب

پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشواى شیعیان حضرت امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیهماالسّلام، و مادر گرامى آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها مىباشد.

همسر گرامى آن حضرت، عبداللّه فرزند جعفر بن ابیطالب، بود. در كتاب اعلام الورى براى آن بانوى بزرگوار سه پسر به نامهاى على، عون، و جعفر و یك دختر به نام ام كلثوم ذكر شده است.
فرزندان حضرت زينب (س)

سبط بن جوزى درتذكرة الخواص گويد: عبدالله بن جعفر را فرزندان متعدد بوده است . از آن جمله ، على و عون الاكبر و محمد و عباس و ام كلثوم مى باشند كه مادر آنان حضرت زينب (س) بوده است .

پرستارى مادر

روزهايى بر حضرت فاطمه زهرا (س) گذشت كه بر اساس دردهاى فراوان از جمله : شكسته شدن پهلو، ورم بازو، صورت سيلى خورده و سقط جنين ، حدود90 روز بسترى بود. ناگفته پيداست كه چنين بيمارى نياز به پرستار دارد، لذا حضرت زينب در سن 5 سالگى از مادر پذيرايى و پرستارى مى كرد و متاءسفانه طولى نكشيد كه به فراق مادر مبتلا گرديد.

 

القاب حضرت زينب (س)

عالمه غير معلمه : داناى نياموخته فهمة غير مفهمه : فهميده بى آموزگار كعبة الرزايا: قبله رنجها.

نائبة الزهراء: جانشين و نماينده حضرت زهرا (س) نائبة الحسين : جانشين و نماينده حضرت حسين (ع) مليكة الدنيا: ملكه جان ، شهبانوى گيتى

عقيلة النساء: خردمند بانوان .

عديلة الخامس من اهل الكساء: همتاى پنجمين نفر از اهل كساء.

شريكة الشهيد: انباز شهيد.

كفيلة السجاد: سرپرست حضرت سجاد.

ناموس رواق العظمه : ناموس حريم عظمت و كبريايى .

سية العقائل : بانوى بانوان خردمند.

سر ابيها: راز پدرش على (ع)

سلالة الولاية : فشرده و خلاصه و چكيده ولايت .و ليدة الفصاحة : زاده شيوا سخنى .

شقيقة الحسن : دلسوز و غمخوار حضرت حسن (ع).

عقيلى خدر الرسالة : خردمند پرده نشينان رسالت .

رضيعة ثدى الولاية : كسى كه از پستان ولايت شير خورده .

بليغة : سخنور رسا.ویژه نامه,حضرت زینب,زینب,ولادت حضرت زینب,ویژه نامه ولادت حضرت زینب,ویژه نامه حضرت زینب,زندگینامه,روز پرستار,سیره حضرت زینب,زندگینامه حضرت زینب

فصيحة : سخنور گويا.

صديقة الصغرى : راستگوى كوچك (در مقابل صديقه كبرى ).

الموثقة : بانوى مورد اطمينان .

عقيلة الطالبين : بانوى خردمند از خاندان حضرت ابوطالب (و در بين طالبيان ).

الفاضلة : بانوى با فضيلت .

الكاملة : بانوى تام و كامل .

عابدة آل على : پارساى خاندان على

عقلية الوحى : بانوى خردمند وحى

شمسة قلادة الجلالة : خورشيد منظومه بزرگوارى و شكوه .

نجمة سماء النبالة : ستاره آسمان شرف و كرامت .

المعصومة الصغرى : پاك و مطهره كوچك .

قرينة النوائب : همدم و همراه ناگوارى ها.

محبوبة المصطفى : مورد محبت و محبوب حضرت رسول (ص).

قرة عين المرتضى : نور چشم حضرت على (ع).

صابرة محتسبة : پايدارى كننده به حساب خداوند براى خداوند.

عقيلة النبوة : بانوى خردمند پيامبرى .

ربة خدر القدس : پرونده پرده نشينان پاكى و تقديس .

قبلة البرايا: كعبه آفريدگان .

رضيعة الوحى : كسى كه از پستان وحى شير مكيده است .

باب حطة الخطايا: دروازه آمرزش گناهان .

حفرة على و فاطمه : مركز جمع آورى دوستى و محبت على (ع) و فاطمه (س).

ربيعة الفضل : پيش زاده فضيلت و برترى .

بطلة كربلاء: قهرمان كربلا.

عظيمة بلواها: بانويى كه امتحانش بس بزرگ بود.

عقلية القريش : بانوى خردمند از قريش .

الباكية : بانوى گريان .

سليلة الزهراء: چكيده و خلاصه حضرت زهرا (س).

امنية الله : امانت دار الهى .

آية من آيات الله : نشانى از نشانه هاى خداوند.

مظلومة و حيدة : ستمديده بى كس .

هوش و ذكاوت

ویژه نامه,حضرت زینب,زینب,ولادت حضرت زینب,ویژه نامه ولادت حضرت زینب,ویژه نامه حضرت زینب,زندگینامه,روز پرستار,سیره حضرت زینب,زندگینامه حضرت زینب

صاحب كتاب اساور من ذهب درباره حافظه و ذكاوت آن بانوى بزرگوار چنین مىنویسد:

در اهمیت هوش و ذكاوت آن بانوى بزرگوار همین بس كه خطبه طولانى و بلندى را كه حضرت صدیقه كبرى فاطمه زهرا صلوات اللّه و سلامه علیها در دفاع از حق امیرالمؤمنین علیهالسّلام و غصب فدك در حضور اصحاب پیغمبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ایراد فرمودند، حضرت زینب علیها السلام روایت فرموده است.

و ابن عباس با آن جلالت قدر و علو مرتبه در حدیث و علم، از آن حضرت روایت نموده و از آن حضرت به عقیله تعبیر مىكند. چنانچه ابوالفرج اصفهانى در مقاتل مىنویسد: ابن عباس خطبه حضرت فاطمه سلام اللّه علیها را از حضرت زینب سلام اللّه علیها روایت كرده و مىگوید: حدثتنى عقیلتنا زینب بنت على علیهالسّلام..»

دقت كنیم كه حضرت زینب علیها السلام با اینكه دخترى خردسال (یعنى هفت ساله و یا كمتر) بود، این خطبه عجیب و غرّاء كه محتوى معارف اسلامى و فسلفه احكام و مطالب زیادى است را با یك مرتبه شنیدن حفظ كرده، و خود یكى از راویان این خطبه بلیغه و غراء مىباشد.اساور من ذهب: .

فصاحت و بلاغت

كلمات دربار و فرمایشات گهربار آن حضرت در خطبههایى كه از آن حضرت روایت شده خود قوىترین دلیل بر كمال فصاحت و بلاغت آن بانوى بزرگوار مىباشد. همان بانویى كه امام سجاد علیهالسّلام در حق ایشان فرمودند: «اَنْتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَیرَ مُفَهَّمَة» یعنى:

«اى عمّه! شما الحمد للّه بانوى دانشمندى هستید كه تعلیم ندیده، و بانوى فهمیدهاى هستى كه بشرى تو را تفهیم ننموده است».

در اینجا مرورى كوتاه به قسمتى از خطبه آن حضرت در مجلس یزید كه یكى از بزرگترین حركتهاى آن حضرت، در واقعه كربلا بود كه دستگاه حكومت بنى امیه را به شدّت لرزاند مىكنیم:

«به خدا قسم اى یزید، هر چه كردى بازگشت آن به سوى خودت خواهد بود، چرا كه تو جز پوست خود نشكافتى و جز گوشت خود ندریدى.

اى یزید! در آن روزى كه خداوند بدنهاى پاك شهیدانمان را حاضر مىكند تا حقوق خود را از ستمگر بستاند، تو بر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم وارد خواهى شد، امّا مىدانى در چه حالى؟ در حالیكه خون عزیزان او را ریخته و حرمت ذرّیه او را از بین بردهاى. آرى اى یزید! از این پیروزى ظاهرى كه به دست آوردهاى، غرق شادى مشو، و آن عزیزان را كه در كربلا به خاك و خون كشیدهاى، مغلوب و مرده مپندار. كه خداوند مىفرماید: (كسانى را كه در راه خدا شهید شدهاند مرده مپندارید. بلكه آنان زندهاند و در نزد خداى خود روزى مىخورند).آل عمران: 169

و اى یزید! براى تو همین بس كه حاكم در آن روز خداوند، و دشمن تو پیامبر خدا، و یاور و پشتیبان اهل بیت جبرئیل باشد. و به زودى كسى كه این مقام را براى تو زینت داده و تورا بر گردن مسلمین سوار كرده است (یعنى معاویه)، خواهد دانست كه چه جانشین بدى براى خود تعیین كرده و در روز جزا درخواهید یافت كه بدترین مكان از آنِ كیست؟ و بدبختى و ضعف و زبونى شامل چه افرادى خواهد شد.

كرامات

به غیر از انوار مقدسه چهارده معصوم علیهمالسّلام، در میان خاندان رسالت و اهل بیت گرامى پیامبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، افرادى هستند كه در نزد خداوند متعال داراى رتبه و منزلت رفیع و والایى مىباشند و توسل به ایشان، موجب گشایش مشكلات و معضلات امور دیگران است. مانند حضرت اباالفضل علیه السلام كه حتى در موارد زیادى مسیحیان به آن حضرت متوسل شده و به بركت توسل به آن حضرت مشكلاتشان حل گردیده و به حوائج و خواستههاى خویش نائل گردیدهاند.

حضرت زینب سلام اللّه علیها نیز بانویى بزرگوار از این دودمان پاك است كه توسل به آن حضرت براى حل مشكلات بزرگ بسیار تجربه شده است و كرامات بسیارى از آن بانوى گرامى نقل شده است.

به عنوان مثال شبلنجى یكى از علماى اهل تسنّن در نورالابصار مىنویسد:

«شیخ عبدالرحمن اجهورى مقرى در كتابش مشارق الانوار مىگوید: در سال هزار و صد و هفتاد دجار مشكلى بسیار سختى شدم و به روضه (قبر مطهر و نوراین) حضرت زینب علیها السلام متوسل شدم و قصیدهاى در مدح آن حضرت سرودم كه مطلع آن چنین بود:

آلِ طاها لَكُمْ عَلَینَا الْوِلاءُ لا سِواكُمْ بِما لَكُمْ آلآء

و خدا به بركت آن بانوى گرامى مشكل مرا حل كرد.

زينب عالمه بود

امام سجاد (ع) خطاب به عقيله بنى هاشم ، زينب كبرى (س) مى فرمايند:

(( يا عمة انت بحمد الله عالمة غير معلمة ، و فهمة غير مفهمة )) .

عمه جان ! تو عالمه اى هستى بدون اينكه معلم داشته باشى ، و فهميده اى هستى بى آن كه كسى مطالب را به تو فهمانده باشد.

زينب محدثه بود

از سخنان فاضل دربندى (متوفى به سال 1286 هجرى ) و جز او از عالمان ديگر - رحمهم الله - ظاهر و هويدا است كه آن خاتون دو سرا حضرت زينب كبرى (س) علم منايا و بلايا (مرگ ها و پيشامدهاى سخت ) را مى دانسته ، و فرمايش امام سجاد (ع) به او:

(( يا عمة انت بحمد الله عالمة غير معلمة ، و فهمة غير مفهمة )) ؛ اى خواهر پدرم ! خداى را شكر و سپاس ، تو دانايى هستى كه كسى به تو نياموخته ، و فهميده و درك كننده اى هستى كه كسى به تو نفهمانده است .

دليل و راهنما است به اين كه زينب دختر اميرالمؤ منين (س) محدثه بوده ، يعنى همه چيز (از جانب خداى تبارك و تعالى ) به او الهام مى شده و در دلش آشكار مى گشته است . همچنين علم و دانش او از علوم لدنية (علومى كه از استاد فرا نگرفته ، بلكه از جانب خداى عزوجل ) بوده است .

عقيله بنى هاشم

در برخى روايات است كه او را مجلس علمى بود و زنان به قصد آموختن احكام دين نزد او مى رفتند. اين صفات برجسته كه براى هيچ يك از زنان معاصر او فراهم نشده است ، زينب را از ديگران ممتاز ساخت ؛ چنان كه او را (( عقيله بنى هاشم )) مى گفتند و از وى حديث فرا مى گرفتند.

ابن عباس از او حديث كند و گويد: (( عقيله ما، زينب دختر على (ع) حديث كرد... و اين لقب بر او ماند؛ چنان كه به عقيله معروف گشت و فرزندان وى را بنى عقيله گفتند. ))

ازدواج با عبدالله بن جعفر

ویژه نامه,حضرت زینب,زینب,ولادت حضرت زینب,ویژه نامه ولادت حضرت زینب,ویژه نامه حضرت زینب,زندگینامه,روز پرستار,سیره حضرت زینب,زندگینامه حضرت زینب

وقتى كه زینب به سن ازدواج رسید، على براى او كسى را كه در شرافت‏خانوادگى‏شایستگى همسرى او را داشت ‏برگزید، خواستگاران فراوانى از جوانان محترم وثروتمند بنى‏هاشم و قریش براى زینب مى‏آمدند، ولى براى نوگل خاندان پیغمبر وبانوى خردمند بنى‏هاشم، عبدالله‏بن جعفر از همه شایسته ‏تر بود.

پدر عبدالله، جعفربن ابى‏طالب است كه ذوالجناحین (داراى دو بال) وابوالمساكین (پدر بینوایان) لقب یافت. جعفر، برادر تنى على و محبوب پیغمبر بود،ابوهریره در باره جعفر مى‏گوید:

پس از رسول خدا(ص)، بهتر از جعفربن ابى‏طالب كسى نبود.

جعفر هنگام ستمگرى و سختگیرى قریش، براى حفظ دینش به حبشه‏هجرت كرد، و وقتى كه از حبشه با عده‏اى از مسلمانان به مدینه بازگشت، رسیدن اوبه مدینه با فتح خیبر مصادف شد، رسول خدا، جعفر را در بغل گرفت و بوسید وچنین گفت:

«نمى‏دانم از آمدن جعفر دل‏شادترم و یا از فتح خیبر».

و نیز از رسول خدا شنیده شد كه مى‏فرمود:

«مردم از ریشه‏هاى گوناگون هستند، و من و جعفر از یك ریشه هستیم‏».

جعفر با سپاهى كه در سال هشتم هجرت به سوى روم مى‏رفت، عازم جهاد بارومیان شد.

رسول خدا چنین قرار داده بود كه فرماندهى سپاه با زیدبن حارثه (1) باشد و اگر اوكشته شود فرماندهى با جعفربن ابى‏طالب خواهد بود. (2) .

سپاهیان اسلام رفتند، تا به‏حدود بلقاء رسیدند، در آن جا با سپاهیان هرقل روبه‏روشدند.

مسلمانان در دهكده موته جاى گرفتند و جنگ خونینى در گرفت و زیددر حالى كه پرچم رسول خدا را در دست داشت و جنگ مى‏كرد، رومیان او را بانیزه‏هاى خودشان قطعه قطعه كردند.

جعفر، پرچم را به دست گرفت و به نبرد پرداخت. تااین كه دست راستش از تن‏جدا شد. جعفر علم را به‏دست چپ گرفت و به نبرد ادامه داد، دست چپش هم جداشد. علم را در بغل گرفت و آن قدر پاى‏دارى كرد تا كشته شد. جعفر نخستین فرزندابوطالب است كه در راه اسلام كشته شده.

مادر عبدالله‏بن جعفر، اسماء دخت عمیس است، وى خواهر میمونه ام‏المؤمنین‏و سلمى همسر حمزة‏بن عبدالمطلب و لبابه همسر عباس ابن عبدالمطلب است. (3) .

جعفر با اسماء ازدواج كرد و او مادر همه فرزندان جعفر است. اسماء پس ازشهادت جعفر به‏همسرى ابوبكر درآمد و براى او محمدبن ابى بكررا آورد و پس ازمرگ ابوبكر، على‏بن ابى‏طالب او را گرفت، اسماء براى على، یحیى و محمد اصغر راآورد.

واقدى در تاریخش مى‏گوید كه عون و یحیى را بیاورد.

شوهر زینب، عبدالله‏بن جعفر، در حبشه متولد شد، عبدالله، نخستین نوزاد است ‏از مسلمانان مهاجر به حبشه كه در آن دیار به دنیا آمده است.

ابن حجر در اصابه (4) نقل مى‏كند كه رسول خدا فرمود:

«خوى و خلقت عبدالله به‏من مى‏ماند» سپس دست راست عبدالله راگرفته وچنین فرمود:

«بارالها! خاندان جعفر را برقرار بدار و كسب و كار را براى عبدالله مبارك گردان‏».

این جمله را سه بار مكرر مى‏كند. و سپس مى‏فرماید: « من در دنیا و آخرت سرورآن ها هستم‏».

عبدالله مردى بود بزرگ، جوان مرد، دلیر، پاك‏دامن، و مركز جود و سخا نامیده‏شد; احسان فروشى نمى‏كرد و نیكى را نمى‏فروخت و هیچ مستمندى را از درخانه‏اش ناامید بر نمى‏گردانید. محمدبن‏سیرین مى‏گوید:

بازرگانى شكرى به مدینه آورد و به فروش نرفت. این خبر به عبدالله بن جعفررسید. به پیش‏كارش فرمان داد كه آن شكر را بخرد و به مردم ببخشد.

یزیدبن معاویه مال گزافى به طور هدیه براى او فرستاد. موقعى كه مال به دست‏ عبدالله رسید، آن را میان اهل مدینه قسمت كرد و از آن به منزل خود هیچ نبرد.

این شعر عبدالله‏بن قیس رقیات است كه مى‏گوید:

من مانند فرزند نامدار و سفید بخت جعفر هستم. او چون مى‏دانست كه مال باقى‏نخواهد ماند، به مستمندان و بى‏چارگان ببخشید و نام خود را جاویدان كرد.

و این سخن عبدالله‏بن ضرار است كه در ستایش عبدالله‏مى گوید:

اى فرزند جعفر، تو بهترین جوان مردان هستى و براى هر كس كه در خانه‏ات رابزند و فرود آید بهترین میزبانى.

میهمانانى بسیار در نیمه شب به خانه تو آمدند، هر غذایى كه خواستند آماده بود وچه سخنان شیرینى از تو شنیدند و چه گشاده رویى‏هایى از تو بدیدند.

ابن قتیبه در عیون‏الاخبار نقل مى‏كند (5) كه هنگامى‏كه معاویه از مكه باز مى‏گشت،به مدینه آمد و هدایا ومال بسیارى براى حسن و حسین و عبدالله‏بن‏جعفر و محترمان‏دیگر قریش فرستاد.

به فرستادگان سفارش كرد كه پس از رسانیدن مال، قدرى درنگ كنند و ببینندهركدام با هدایاى خود چه مى‏كنند. وقتى كه فرستادگان رفتند كه هدایا را برسانند،معاویه به اطرافیان خود روى كرده، چنین گفت:

اگر بخواهید، به‏شما مى‏گویم كه هر كس با هدیه‏اش چه خواهد كرد.

اما حسن، مقدارى از عطریات هدیه‏اش را به زنان خود داده و بقیه را به هر كس‏كه نزد او بود، مى‏بخشد.

اما حسین، از كسانى كه پدرانشان در صفین كشته شده و یتیم شده‏اند، شروع‏مى‏كند، اگر چیزى بماند، شترهایى قربانى كرده و تقسیم مى‏كند و شیر تهیه كرده‏به مردم مى‏دهد.

اما عبدالله‏بن جعفر، به غلام خود مى‏گوید: بدیح، قرض‏هاى مرا ادا كن و اگرچیزى ماند وعده‏هایى كه به مردم داده‏ام انجام بده.

و اما فلان...تا آخر.

فرستادگان كه بازگشتند و هر چه دیده بودند گزارش دادند، همان‏طور بود كه‏معاویه گفته بود.

عبدالله در بخشش‏هاى خود اسراف مى‏كرد، و از آن كه مالش از میان برود و یابه‏دشمنانش برسد ابایى نداشت.

اگر در كفش به‏جز جانش نباشد، همان را خواهد بخشید، حاجتمند باید از خداى‏بپرهیزد كه آن را تقاضا نكند.

زناشویى مبارك بارور شد; زینب دختر زهرا براى عبدالله بن جعفر چهار پسرآورد: على، محمد، عون اكبر، عباس، هم چنان كه دو دختر آورد كه یكى از آن دوام‏كلثوم است كه معاویه با زیركى سیاسى خود مى‏خواست او را به همسرى یزیددر آورد، تا از پشتیبانى بنى‏هاشم استفاده كند. عبدالله، اختیار دختر را به‏دست‏خالوى‏او امام حسین داد، آن حضرت هم دختر را به پسر عمویش قاسم‏بن محمدبن‏جعفربن‏ابى‏طالب تزویج كرد.

ازدواج زینب میان او و پدر و برادرانش جدایى نینداخت، محبت امام على‏به دختر و برادر زاده‏اش به اندازه‏اى بود كه آن دو را هم‏چنان نزد خود نگاه داشت تاوقتى كه على زمام‏دار مسلمانان شد و كوفه را پایتخت قرار داد، آن دو با آن حضرت‏به كوفه آمدند و در مركز خلافت زیر سایه امیرالمؤمنین مى‏زیستند.

در جنگ‏هاى آن حضرت، عبدالله در كنار عموى خود ایستاده و نبرد مى‏كردویكى از سرداران آن حضرت در صفین بود.

مردم كه مى‏دانستند عبدالله نزد دودمان پیغمبر ارزش واحترامى دارد، اوراوسیله‏اى پیش امیرالمؤمنین و دو فرزندش حسن و حسین قرار مى‏دادند; چون كه‏خواهش او رد نمى‏شد و امیدش ناامید نمى‏گردید.

در اصابه از محمدبن سیرین نقل مى‏كند كه یكى از دهقانان اراضى سواد (6) ازعبدالله خواست كه در باره حاجتى باعلى سخن گوید، على حاجت آن مرد را برآورد.آن مرد چهل هزار براى عبدالله فرستاد، عبدالله آن را نپذیرفت و چنین‏گفت: مانیكوكارى را نمى‏فروشیم. (7) .

ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبیین (8) نقل مى‏كند:

وقتى كه حسن‏بن على‏از دنیا رفت، اهل بیت پیغمبر بنابر وصیتى كه امام حسن‏نموده بود خواستند كه آن حضرت را در كنار رسول خدا به‏خاك سپارند،بنى‏امیه اسلحه پوشیده و مانع شدند و مروان حكم چنین مى‏گفت:

چه جنگ‏هایى كه از صلح بهتر است؟ آیا عثمان را در دورترین نقاط بقیع دفن‏كنند، ولى حسن در خانه رسول خدا (ص) دفن شود؟ تا من بتوانم شمشیر بردارم،هرگز این كار نخواهد شد.

حسین نپذیرفت و گفت: چاره‏اى نیست جز آن كه برادرش در كنار جدش‏به خاك سپرده شود. نزدیك بود فتنه‏اى روى دهد، اگر عبدالله جعفر پا در میان‏نمى‏گذاشت.

او به پسر عمویش حسین عرض كرد:

تو را به حق من كه كلمه‏اى برزبان نیاورى.

عبدالله، عمو زاده خود حسن را به سوى بقیع برد و در همان جایى كه مادرش‏زهرا به‏خاك سپرده شده بود (9) دفن گردید (10) و مروان حكم بازگشت.

زینب در آغاز جوانى چگونه بوده است؟

مراجع تاریخى از وصف رخساره زینب در این اوقات خوددارى مى‏كنند; زیراكه او در خانه و روبسته زندگى مى‏كرده و ما نمى‏توانیم مگر از پشت پرده وى رابنگریم.

ولى پس از گذشتن ده‏ها سال از این تاریخ، زینب از خانه بیرون مى‏آید و مصیبت‏جانگداز كربلا او را به ما نشان مى‏دهد و كسى‏كه او را به چشم دیده براى ما وصفش‏مى‏كند و چنین مى‏گوید - چنان كه طبرى نقل كرده است: گویا مى‏بینم زنى را كه مانندخورشید مى‏درخشید و با شتاب از خیمه‏گاه بیرون مى‏آمد. (11) .

پرسیدم: او كیست؟ گفتند: زینب دختر على‏است.

هنگامى كه زینب پس از شهادت امام حسین به مصر مى‏رود، عبدالله بن ایوب‏انصارى در وصفش مى‏گوید:

...به خدا كه من صورتى مانند آن ندیدم، گویا پاره‏اى از ماه بود.

در صورتى كه این بانوى بزرگ در آن وقت در پنجاه و پنجمین سال زندگى خودبود، غریب بود، خسته و كوفته بود، مصیبت‏زده و داغ دیده بود، پس جمال زینب درآغاز جوانى پیش از آن كه سالمند بشود، و مصایب جانگداز خوردش كند و جام‏داغ دیدگى را تا پایان بدو بنوشاند، چگونه بوده؟!

اما شخصیت زینب، بهتر است كه - در این جا نیز - منتظر شویم تا این كه حوادث‏از دلیرى و پاى‏دارى او پرده بردارد، و او را در بهترین نمونه از دلاورى و زیربار ظلم‏نرفتن و بزرگ منشى به ما بنمایاند.

به همین زودى تعجب مورخان از ایستادگى زینب واستقامت او در برابر یزیدبن‏معاویه آشكار مى‏شود.

ابن حجر در اصابه براى ما مطلبى نقل مى‏كند كه از قدرت زینب در سخن ونیرومندى‏اش در استدلال خبر مى‏دهد. (12) .

و در آینده نزدیكى مردم آن عصر در كربلا و در مجلس استان‏دار كوفه و مجلس‏یزیدبن معاویه سخنانى از زینب مى‏شنوند كه فصاحت و بلاغتش همه را متعجب‏مى‏كند، به همان اندازه‏اى كه امروز ما را به تعجب مى‏اندازد و همگى به فوق‏العادگى‏او و سخنورى او و سحر بیانش گواهى مى‏دهند.

جاحظ در كتاب البیان والتبیین از خزیمه اسدى نقل مى‏كند:

پس از شهادت امام حسین وارد كوفه شدم و سخنان پر مغز و شیواى زینب راشنیدم، من ناطق‏تر و گوینده‏تر از او زنى را ندیدم. گویا از زبان امیرالمؤمنین على‏بن‏ابى‏طالب سخن مى‏گفت.

این شمایل زینب است‏به طورى كه او را در كربلا دیده‏ایم، و چنان كه در زمان‏جوانى‏اش نمونه‏اى از فضایل براى ما نمایان شده، زیرا مى‏شنویم كه او در مهربانى ورقت قلب به مادرش و در دانش و پرهیزگارى به پدر مانند بوده.

و چنان كه بعضى از روایات مى‏گوید: زینب داراى مجلس علمى ارجمندى بوده‏كه زنانى كه مى‏خواستند احكام دین را بیاموزند، در آن مجلس حاضر مى‏شده و كسب‏دانش مى‏كرده‏اند.

صفات برجسته‏اى در زینب جمع بوده كه هیچ یك از زنان عصر او دارا نبوده‏اند،لذاست كه «بانوى خردمند بنى‏هاشم‏» گردید. ابن‏عباس كه از او روایت مى‏كند،مى‏گوید: «بانوى خردمند ما زینب دختر على چنین گفت‏».

زینب، بدین لقب به طورى معروف شده بود كه وقتى «بانوى خردمند» مى‏گفتند،زینب فهیمده مى‏شد. فرزندان او به چنین لقبى افتخار مى‏كردند و به «زادگان بانوى‏خردمند» شناخته شده بودند.

شهادت آن حضرت

حضرت زینب سلام الله علیها در شب یك شنبه 15 رجب سال 63 هجرى قمرى در ضمن سفرى كه به همراه همسر گرامیشان عبداللّه بن جعفر به شام رفته بودند، شهادت رسیده و بدن مطهر آن بانوى بزرگوار در همانجا دفن گردید.

و مزار ملكوتى آن حضرت اینك زیارتگاه عاشقان وارادتمندان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام مىباشد.

پی نوشتها:

1) از تحقيق در تواريخ به‏دست مى‏آيد كه فرمانده‏اول جعفر بوده و سپس زيد.(مترجم).

2) بعضى از مورخان معتبر نقل كرده‏اند كه نخستين فرماندهى‏كه از طرف پيغمبر تعيين شده‏بود، جعفر بودو زيدبن حارثه فرمانده دوم بود. از اشعار عباس بن مرداس كه در مرثيه آن ها گفته و سيره ابن هشام، نقل‏مى‏كند نيز، چنين مستفاد مى‏شود. (مترجم).

3) الاستيعاب، ج 4، ص 230-231.

4) ج 3، ص 49.

5) ج 3، ص 40.

6) زمين‏هاى سبز و خرم را سواد گويند كه بيشتر در عراق عرب بود. دهقان يعنى ارباب ملك. (مترجم).

7) الاصابة ، ج 2، ص 281.

8) ص 74.

9) قبلا تذكر داده شد كه بودن قبر زهرا در بقيع كاملا موردترديد است.(مترجم).

10) بردن جنازه امام حسن به بقيع وسكوت حسين (ع) دراثروصيت امام حسن (ع) بوده. كامل‏ابن‏اثير، ج‏3،ص 228. (مترجم).

11) تاريخ طبرى، ج 4، ص 340-341.

12) الاصابة، ج 4، ص 314 و 315 و 510
 

 


ادامه مطلب



[ شنبه 24 بهمن 1394  ] [ 7:26 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
ادامه کرامات حضرت زینب (س)
 
  پیوند ثابت

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

برطرف شدن حاجت یك هندى
یكى از علماى بزرگوار مى گوید: متولى حرم حضرت زینب (س ) فرمود: یك روز یك هندى آمد جلوى صحن حضرت زینب دستش را دراز كرد و چیزى گفت . دیدم یك سكه طلایى در دست او گذاشته شد. رفتم پیشش و گفتم : این سكه را با پول من عوض ‍ مى كنى . مرد هندى با تعجب گفت : براى چه ؟ گفتم : براى تبرك . با تعجب گفت : مگر شما از این سكه ها نمى گیرید من بیست سال است كه هر روز یك سكه مى گیرم و در شهر شام زندگى مى كنم .

نتیجه احترام یك سنى به زینب (س )
یكى از شیعیان ، به قصد زیارت قبر بى بى حضرت زینب (س ) از ایران حركت كرد تا به گمرك ، در مرز بازرگان ، رسید. شخصى كه مسئول گمرك بود، پیر زن را خیلى اذیت كرد و به شدت او را آزار روحى داد. مرتب سؤ ال مى كرد: براى چه به شام مى روى ؟ پولهایت را جاى دیگر خرج كن .
زن گفت : اگر به شام بروم ، شكایت تو را به آن حضرت مى كنم .
گمركچى گفت : برو و هر چه مى خواهى بگو، من از كسى ترسى ندارم .
زن پس از اینكه خودش را به حرم و به قبر مطهر رساند، پس از زیارت با دلى شكسته و گریه كنان عرض كرد: اى بى بى ! تو را به جان حسین ات انتقام مرا از این مرد گمركچى بگیر.
زن هر بار به حرم مشرف مى شد، خواسته اش را تكرار مى كرد. آن شب در عالم خواب بى بى زینب (س ) را دید كه آن را صدا زد.
زن متوجه شد و پرسید: شما كیستید؟
حضرت زینب (س ) فرمود: دختر على بن ابى طالب (ع ) هستم ، آیا از این مرد شكایت كردى ؟
زن عرض كرد: بله ، بى بى جان ! او به واسطه دوستى ما به شما مرا به سختى آزار داد من از شما مى خواهم انتقام مرا از او بگیرید.
بى بى فرمود: به خاطر من از گناه او بگذر.
زن گفت : از خطاى او نمى گذرم .
بى بى سه بار فرمایش خود را تكرار كرد و از زن خواست كه گمركچى را عفو كند و در هر بار زن با سماجت بسیار بر خواسته اش اصرار ورزید. روز بعد زن خواسته اش را دوباره تكرار كرد. شب بعد هم بى بى را در خواب و به زن فرمود: از خطاى گمركچى بگذر.
باز هم زن حرف بى بى را قبول نكرد و بار سوم بى بى به او فرمود: او را به من ببخش ، او كار خیر كرده و من مى خواهم تلافى كنم .
زن پرسید: اى بانوى دو جهان ! اى دختر مولاى من ، این مرد گمركچى كه شیعه نبود، این قدر مرا اذیت كرد، چه كارى انجام داده كه نزد شما محبوب شده است ؟
حضرت فرمود: او اهل تسنن است ، چند ماه پیش از این مكان رد مى شد و به سمت بغداد مى رفت . در بین راه چشمش به گنبد من افتاد، از همان راه دور براى من تواضع و احترام كرد. از این جهت او بر ما حقى دارد و تو باید او را عفو كنى و من ضامن مى شوم كه این كار تو را در قیامت تلافى كنم .
زن از خواب بیدار شد و سجده شكر را به جاى آورد و بعد به شهر خود مراجعت كرد.
در بین راه گمركچى زن را دید و از او پرسید: آیا شكایت مرا به بى بى كردى ؟
زن گفت : آرى اما بى بى به خاطر تواضع و احترامى كه به ایشان كردى ، تو را عفو كرد. سپس ماجرا را دقیق بازگو كرد.
مرد گفت : من از قوم قبیله عثمانى هستم و اكنون شیعه شدم . سپس ‍ ذكر شهادتین را به زبان جاى كرد.

شفاى یك جوان
مردى مصرى نقل مى كرد: روزى در حجره بودم ، زنى باوقار و با حجاب و متانت نزد من آمد و متاعى طلب كرد. سؤ ال كردم : مادر! چرا پریشانى ؟
عرض كرد: اى جوان مصیر! یك فرزند بیشتر ندارم ، آن هم به مرض سل مبتلا شده و تمام پزشكان از درمان او عاجز مانده اند حالا آمده ام و آذوقه اى مهیا كنم و به وطن باز گردم .
مردى مصرى گفت : مى شود امشب را در منزل ما مهمان شوى ، تا من هم طبیبى سراغ دارم و فرزند تو را نزد او مى برم ، زن رفت و پسر را آورد و گفت : من هر چه طبیب بوده بردم . مرد مصرى رفت در مقام حضرت زینب (س ) در مصر، و طولى نكشید برگشت و به زن گفت : آماده باش برویم .
وقتى كه زن با فرزند خود به همراه مرد مصرى وارد حرم حضرت زینب كبرى (س ) شدند، زن تعجب كرد و گفت : این جا كه كسى نیست .
چون این زن مسلمان نبود و به این چیزها عقیده نداشت ، ولى مصرى گفت : شما برو و استراحت كن .
زن در گوشه حرم خوابش برد. اما مرد مصرى وضو گرفت و جوان را به همراه یك روسرى به حرم بسته و شروع به عبادت نماز و دعا و التماس كرد. ناگهان دید مادر جوان كه خوابیده بود، بیدار شد و نزد جوان آمد و بى اختیار گریه كنان دنبال در ضریح مى گردد و جوانش بلند شد و با مادر مشغول زیارت ضریح و حرم مطهر بى بى شدند. مرد مصرى مرتب سوال مى كرد كه چه شده ؟
زن جواب داد: خواب بودم ، دیدم زن جوانى وارد ضریح شد كه دستش را به پهلو گرفته بود. وقتى وارد شد، خانم مجلله اى كه در حرم بود، دست و پاهاى او را بوسید و به بى بى فرمود: اى نور چشم من ! این جوان مسیحى را در خانه ات آورده اند، دست خالى بر مگردان .
گفت : مادر! خدا را به جان شما قسم دادم تا حاجت این را روا كند.
یك وقت دیدم كه مادر وارد جایى شد كه همه در پیش پاى او برخاسته و حضرت فاطمه (س ) فرمود: یا جدا، یا رسول الله ! در خانه زینب آمده ، و رسول خدا (ص ) از خدا خواست تا جوان را شفا عنایت فرماید.

شفاى پسرى كه از بام سرنگون شده بود
مرحوم سید كمال الدین رقعى ، كه زمانى مسئولیت واحد تاءسیسات و برق صحن مقدس حضرت زینب (س ) را به عهده داشت ، براى یكى از دوستان خود چنین تعریف مى كرد:
روزى پسرى به نام ((صاحب )) مشغول چراغانى مناره هاى حرم حضرت زینب (س ) براى جشن مبعث بود كه از بالاى پشت بام به وسط حیاط صحن سرنگون شد. مردم جمع شدند و بلافاصله او را به بیمارستان عباسیه شهر شام منتقل كردند و به علیت حال بسیار وخیم او، توسط پزشكان بسترى شد.
خود او نقل مى كند: هنگامى كه در روى تخت دراز كشیده بودم ، ناگهان بى بى مجلله اى دست یك دختر كوچك را گرفته و آن دختر فرمود: اینجا چه مى كنى ؟ بر خیز و برو كارت را انجام بده . و باز ادامه داد: عمه جان ! بگو برود و كارش را انجام بدهد. بى بى اشاره فرمود: برو كارت نیمه تمام مانده . من كه ترسیده بودم ، با همان لباس بیمارستان از روى تخت بلند شدم و فرار كردم . در خیابان افرادى كه مرا آورده بودند با تعجب از من پرسیدند: اینجا چه مى كنى ؟ و چرا از بیمارستان بیرون آمدى ؟ من شرح واقع را گفتم و خلاصه ، این واقعه ، مشهور آن زمان شهر شام شد.

یهودى و طلب فرزند از زینب (س)
نقل مى كنند: در بروجرد مردى یهودى بود به نام یوسف ، معروف به دكتر. او ثروت زیادى داشت ولى فرزند نداشت . براى داشتن فرزند چند زن گرفت ، دید از هیچ كدام فرزندى به دنیا نیامد. هر چه خود مى دانست و هر چه گفتند عمل كرد، از دعا و دارو، اثر نبخشید. روزى ماءیوس نشسته بود، مرد مسلمانى نزد او آمد و پرسید: چرا افسرده اى ؟ گفت ، چرا نباشم ، چند میلیون مال و ثروت براى دشمنان جمع كردم ! من كه فرزندى ندارم كه مالك شود. اوقات وارث ثروت من مى شود. مرد مسلمان گفت : من راه خوبى بهتر از راه تو مى دانم . اگر توفیق داشته باشى ، ما مسلمانان یك بى بى داریم ، اگر او را به جان دخترش قسم بدهى ، هر چه بخواهى ، از خدا مى خواهد. تو هم بیا مخفى برو حرم زینب (س ) و عرض ‍ حاجت كن تا فرزنددار شوى . مى گوید: حرف این مرد مسلمان را شنیدم و به طور مخفى از زنها و همسایه هایم و مردم با قافله اى به دمشق حركت كردم . صبح زود رسیدیم ، ولى به هتل نرفتم ، اول غسل و وضو و بعد هم زیارت و گفتم : آقا یا رسول الله ! دشمن تو و دامادت در خانه فرزندت براى عرض حاجت آمده ، حاشا به شما بى بى جان ! كه مرا ناامید كنى . اگر خدا به من فرزندى دهد، نام او را از نام ائمه مى گذارم و مسلمان مى شوم . او با قافله برگشت . پس از سه ماه متوجه شد كه زنش حامله است ، چون فرزند به دنیا آمد و نام او را حسین نهادند و نام دخترش را زینب . یهودیها فهمیدند و اعتراضها به من كردند كه چرا اسم مسلمانها را براى فرزندت انتخاب كردى . هر چه دلیل آوردم نشد قصه را بازگو كردم ناگهان دیدم تمام یهودیهایى كه در كنار من بودند با صداى بلند گفتند: ((اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان علیا ولى الله )) و همه مسلمان شدند.

 

درك عظمت اهل بیت (ع )

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
زمانى كه اهل بیت (ع ) را با آن وضع ناراحت كننده و بدون پوشش ‍ مناسب ، سوار شتران برهنه وارد شام نمودند و مردم به آنها مى نگریستند و برخى آنان را مورد اذیت و آزار قرار مى دادند، یكى از شیعیان از دیدن این منظره بسیار ناراحت شد و تصمیم گرفت خود را به امام سجاد (ع ) برساند، ولى موفق نشد. خود را خدمت حضرت زینب (س ) رسانید و عرض كرد: اى پاره تن زهرا! شما از كسانى هستید كه جهان به خاطر و وجود شما آفریده شده ، متحیرم كه چرا شما را به این صورت مى بینم .
حضرت زینب (س ) با دست مبارك اشاره به آسمان نمود و فرمود: آن جا را بنگر تا عظمت ما را درك نمایى . آن شخص نگاه مى كند، ناگاه لشكریان زیادى را میان زمین و آسمان مشاهده مى نماید كه از كثرت به شماره نمى آید و همچنین مشاهده مى كند كه جلو اهل بیت (ع ) كسى ندا مى دهد كه چشمهاى خود را از اهل بیتى كه ملایكه به آنها نامحرم هستند، بپوشانید.(200)

 

نفرین زینب (س ) در حق بحر بن كعب

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
بحر بن كعب (یا ابجر) را آوردند ابراهیم رو به او گفت : راست بگو، در روز عاشورا چه كردى ؟ واى بر تو باد! ابجر گفت : كارى انجام نداده ام ، فقط روسرى زینب را از سرش گرفتم و گواشواره ها را از گوشش كندم ، به حدى كه گوشهایش را پاره نمود...
ابراهیم در حالى كه گریه مى كرد گفت : واى بر تو! آیا چیزى به تو نگفت .
ابجر گفت : چرا، او به من گفت : خداوند دستها و پاهاى تو را بشكند و با آتش دنیا قبل از آخرت تو را بسوزاند! ابراهیم رو به او كرد و گفت : اى واى بر تو! آیا از خدا و رسول خدا (ص ) خجالت نكشیدى و رعایت حال جد او را ننمودى ؟ آیا هرگز دلت به حال او نسوخت و به حال او رقت و راءفت نیاوردى ؟
ابراهیم گفت : دستهایت را جلو بیار. او دسته را جلو آورد. در همان لحظه دستور داد آنها را قطع كنند. سپس ابراهیم پاهاى او را نیز قلم نمود و چشمان او را بیرون آورد و با انواع عذاب و شكنجه ها به درك واصل ساخت .

 

سكوت محض در هنگام خواندن خطبه

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
در دروازه كوفه در آن ازدحام و شلوغى كه صدا به كسى نمى رسد، زینب (س ) مى خواست حق را ظاهر كند و خطبه اى انشاد فرماید. هیچ كس گوش نمى كرد. سر و صداى لشكر و هیاهوى تماشاچیان و هلهله ایشان نمى گذاشت صدا به كسى برسد كه ناگاه به قوه ولایت اشاره فرمود: ((اشارت الى الناس ان اسكتوا فارتدت الاصوات و سكنت الاجراس )) ساكت شوید! همه صداها گرفته شد، بلكه به همان اشاره زنگهاى گردن اسبها و قاطرها و شترها ایستاد و در یك سكوت محض خطبه غرایش را انشاد فرمود و حق را ظاهر ساخت (201)

 

متوسل شوید، ماءیوس نمى شوید

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
هركه را حاجتى باشد، دنیویه و اخرویه ، هر گاه متوسل به خانه آن مظلومه شود، ماءیوس نخواهد شد؛ چرا كه انجام مقاصد از قبیل رحمات اند و اعطاى هر مطلبى ، رحمتى است خاص . و چون آن مكرمه ، عالم به رحمات ، و قادر بر اعطاى هر گونه موهبات مى باشد، چگونه ممكن است كسى در خانه او روى برد و ماءیوس ‍ گردد؟ با آن جود و كرم كه جبلى خانواده محمدى بوده ؟! با اینكه هر یك از صدماتى را كه متحمل شد، مكافاتى دنیویه و مثوباتى اخرویه دارد، كه محتاج به تفصیل مى باشد و آن منافى با غرض ‍ است . ولى اجمالا این مكرمه در این عالم از علایق خود دور مانده زیرا كسانى را كه از علاقه خود در این عالم دور افتاده اند هر گاه به او متوسل شوند - احتراما لها- به علایق خود رسند.(202)

 

اولین سفر به شام

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
حاج سید حسن ابطحى گوید: در سفرى كه به شام رفتم ، با ماشین شخصى با خانواده ام همسفر بودیم . حدود دویست كیلومتر كه به شام مانده بود، عیبى در موتور ماشین پیدا شد كه به هیچ وجه روشن نمى شد. در این بین ، آقا مهدى در بیابان با ماشین بنزش پیدا شد و با كمال محبت ماشین ما را بكسل كرد و به شهر شام آورد، ولى از این موضوع خیلى ناراحت بودم و به حضرت زینب (س ) عرض كردم ! چرا ما با این وضع در سفر اول وارد شام شدیم ؟! شب در عالم رؤ یا خدمت حضرت زینب (س ) رسیدم ، حضرت در جواب من فرمودند: آیا نمى خواهى شباهتى به ما داشته باشى ؟ مگر نمى دانى ما در سفر اولى كه به شام آمدیم ، اسیر بودیم و چه سختى ها كشیدیم ؟ تو هم چون از ما هستى (و سید هستى ) باید در اولین سفرى كه به شام وارد مى شوى اسیروار وارد شوى .(203)

 

توسل به زینب كبرى (س )

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
مرحوم بهبهانى ، بانى شبستان مسجد نقل مى كرد.
پدرم قبل از تمام شدن كار شبستان مسجد، به مرض موت مبتلا شد و در آن حال وصیت نمود كه ((مبلغ دوازده هزار دینار حواله را صرف اتمام كار مسجد نمایید)).
زمانى كه فوت كرد، به منظور احترام به پدر و اشتغال به مجالس ‍ ترحیم ،
چند روزى كار ساختمان تعطیل شد. شبى در عالم خواب پدرم را دیدم كه به من گفت : چرا كار مسجد را تعطیل كردى ؟ گفتم : به منظور احترام به شما و اشتغال به مجالس ترحیمتان . در جوابم گفت : اگر مى خواستى براى من كارى بكنى ، نباید كار ساختمان مسجد را تعطیل مى كردى .
زمانى كه بیدار شدم تصمیم به اتمام كار ساختمان مسجد نمودم به این منظور باى حواله دینارهایى كه پدرم در وصیت خود عنوان كرده بود وصول كرده و از آن مصرف مى نمودم . اما هر چه بیشتر جست و جو مى كردم حواله ها پیدا نمى شد هر جا كه احتمال وجود حواله ها مى رفت گشتم ، اما خبرى از حواله ها نبود. سرانجام در حالى كه بسیار ناراحت بودم به مسجد رفته و متوسل به حضرت زینب (س ) شدم و خدا را به حق آن ساعتى كه امام حسین (ع ) و زینب (س ) از یكدیگر وداع نمودند قسم دادم . ناگهان خوابم برد.
پس از مدتى بیدار شدم و دیدم همان ورقه اى كه حواله ها داخل آن بود كنار من است از همان ساعت كار مسجد را ادامه دادم تا به اتمام رسانیدم و همیشه این كرامت را براى دیگران نقل مى كنم

نظرات(5) | نوشته: ناصر طاهری | چهارشنبه 2 شهریور 1390 | ادامه مطلب...

داستانهایی از فضایل ، مصایب و كرامات حضرت زینب (ع) پیوند ثابت
 
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
دل كندن از خرابه شام و رقیه براى زنان و كودكان ، خصوصا حضرت زینب (س ) بسیار مشكل بود. مگر مى شود نو گل بوستان ابى عبدالله (ع ) و بلبل شاخسار ولایت را تنها گذاشت و رفت .
گوییا كه از شام بیرون روند، مگر نام ((رقیه )) از یاد مى رود. نسیم باد، در هر كجا بوى رقیه را بر كاروان مى افشاند و زینب در هر مكان ، یادمان رقیه را فریاد مى كند. آن گاه كه باران اشك زینب ، خاك قبر حسین (ع ) را مى شوید، یاد رقیه ، دل عمه اش را آتش ‍ مى زند و مى گوید: برادر جان ! همه كودكانى را كه به من سپرده بودى ، به همراه خود آوردم ، مگر ((رقیه ات )) كه او را در شهر شام ؛ با دل غمبار به خاك سپردم .!(176)
و آن زمان كه پیام آور عاشورا پا به شهر پیامبر مى گذارد، از حكایت هاى كربلا و كوفه و شام ، سخن مى راند در جمع زنان ، یاد دختر كوچك برادر را پاس مى دارد و علت موى سفید و خم شدن كمرش را مصیبت رقیه مى داند.(177)

 

از غم آن مه لقا قدم خمید
در عزایش گشته موهایم سفید
زین مصیبت شیشه صبرم شكست
قلب محزونم از این ماتم برفت .

گویا همان محبت ، زینب (س ) را باز به شام آورد دیگر بار اشك شور در كنار قبر رقیه ریخت به یاد دوران اسارت و زمان شهادت دختر برادر، قطرات باران چشم بر گونه هایش غلطید عقده دل باز كرد و در زینبیه ، به دیدار مادر شتافت تا غصه كربلا و شام را براى حضرت زهرا (س ) باز گوید.(178)

 

مگر خانه نداریم ، مگر بابا نداریم

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
در میان ناله و اندوه بانوان رها شده از زنجیر ستم ، اطفالى بودند كه همراه آنها در خرابه شام اسكان داده شده بودند، آنها شاهد ناله هاى جانكاه بزرگ بانوان بودند، عصرها كه مى شد آن اطفال خردسال یتیم كنار درب خرابه صف مى كشیدند و مى دیدند كه مردم شام دست كودكان خود را گرفته آب و نان فراهم كرده و به خانه ها مى روند ولى اینها خسته ، مانند مرغان پرشكسته دامن عمه را مى گرفتند و مى گفتند: همه ! مگر ما خانه نداریم ، مگر ما بابا نداریم ؟
زینب (س ) مى فرمود: ((چرا، نور دیدگان ، خانه هاى شما در مدینه است و باباى شما به سفر رفته ))(179)
نقل كرده اند كه از آن اطفال یتیم ، نه تن در خرابه از دنیا رفتند، كه نهمین آنها حضرت رقیه (س ) دختر سه ساله حضرت امام حسین (ع ) بود.(180)

 

گفت و گو با ام حبیبه

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
ام حبیبه خادمه زینب (س ) در دوران حضور وى در كوفه ، صداى ام كلثوم را كه مى شنود، مى گوید: ((غیر از اهل بیت پیامبر اكرم (ص ) صدقه بر احدى حرام نمى باشد. اینان كه هستند؟))
زینب (س ) نگاهى به ام حبیبه مى كند و مى فرماید: ((من الان از سرزمین كربلا مى آیم . این گرد و غبار، گرد و غبار رنج كربلاست .))
اما، گویى ام حبیبه او را نمى شناسد.
زینب (س ) با سوز دل مى فرماید: ((ام حبیبه ! منم ، زینب ، دختر على (ع )، تو در این كوفه كنیز من بودى . چگونه است كه مرا اینك نمى شناسى ؟))
ام حبیبه نگران و مضطرب سؤ ال مى كند: ((اگر تو زینب هستى ، او هیچ گاه بدون برادرش حسین جایى نمى رفت ، بگو حسینت كجاست ؟))
دل زینب (س ) آتش مى گیرد و مى فرماید: ((نگاه بر نوك نیزه رو به رویت بنما. آن ، سر بریده حسین مى باشد!))(181)

 

نظاره غسل دادن حضرت رقیه

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
هنگامى كه زن غساله ، بدن رقیه (س ) را غسل مى داد، ناگاه دست از غسل كشید، و گفت : ((سرپرست این اسیران كیست ؟))
حضرت زینب (س ) فرمود: چه مى خواهى ؟
غساله گفت : این دخترك به چه بیمارى مبتلا بوده كه بدنش كبود است ؟
حضرت زینب (س ) در پاسخ فرمود: اى زن ! او بیمار نبود؛ و این كبودیها آثار تازیانه ها و ضربه هاى دشمنان است .(182)
و در روایت دیگر است كه آن زن دست از غسل كشید و دستهایش ‍ را بر سرش زد و گریست . گفتند: چرا بر سر مى زنى ؟ گفت : مادر این دختر كجاست تا به من بگوید چرا قسمتهایى از بدن این دخترك سیاه شده است ؟ گفتند: این سیاهى ها اثر تازیانه هاى دشمنان است .(183)

 

به خواب دیدن حضرت زهرا(س )

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
طراز المذاهب از بحر المصائب نقل مى كند: روزى حضرت علیا مخدره زینب (س ) نزد حضرت سجاد (ع ) آمد. حضرت چون چشمش به آن مخدره افتاد، فرمود: اى عمه ، دیشب در عالم رؤ یا چه دیدى و از مادرت فاطمه چه شنیدى ؟ آن مخدره عرض كرد: تو از تمامى علوم آگاهى . آن حضرت فرمود: چنین است ، و مقام ولایت همین است ؛ اما من مى خواهم از زبان تو بشنوم و بر مصیبت پدرم بنالم .
عرض كرد: اى فروغ دیده بازماندگان ، چون چشمم قدرى آشنا به خواب شد، مادرم زهرا را با جامه سیاه و موى پریشان دیدم كه روى و موى خود را با خون برادرم رنگین ساخته است . چون این حال را بدیدم ، خویشتن را بر پاى مباركش بیفكندم و صدا به گریه و زارى بلند كردم و سر آن حال پر ملال را از وى پرسیدم . فرمود: دخترم ، زینب ! من اگر چه در ظاهر با شما نبودم لیكن در باطن با شما بودم و از شما جدا نبودم . مگر به خاطر ندارى عصر روز تاسوعا، كه برادرت را از خواب برانگیختى ، برادرت بعد از مكالمات بسیار گفت : جد و پدر و مادر و برادرم آمده بودند چون بر مى گشتند مادرم وعده وصول از من بگرفت ؟! اى زینب ، مگر فراموش كردى شب عاشورا را كه ناله واحسیناه ! واحسیناه ! از من بلند شد و تو با ام كلثوم مى گفتى كه صداى مادرم را مى شنوم ؟ آرى ، من در آن شب ، با هزار رنج و تعب ، در اطراف خیمه ها مى گردیدم و ناله و فریاد مى زدم و از این روى بود كه برادرت حسین به تو گفت : اى خواهر، مگر صداى مادرم را نمى شنوى ؟ اى زینب ! مگر در وداع بازپسین فرزندم حسین ، و روان شدن او سوى میدان ، من همى خاك مصیبت بر سر نمى كردم ؟ اى زینب ، چه گویم از آن هنگام كه شمر خنجر بر حنجر فرزندم حسین را بر نوك سنان بر آوردند. اى زینب ، اى دخترجان من ! چه گویم از آن وقت كه لشكر از قتلگاه به سوى خیمه گاه روى نهادند و شعله نار به گنبد دوار بر آوردند. اى دختر محنت رسیده ، من همانا در نظاره بودم كه مردم كوفه با آن آشوب و همهمه و و لوله خیمه ها را غارت كردند و آتش در آنها زدند و جامه هاى شما را به یغما بردند و عابد بیمار را از بستر به زمین افكندند و آهنگ قتلش نمودند و تو، نالان و گریان ، ایشان را از این كار باز مى داشتى ، و هیز هنگامى كه شما را از قتلگاه عبور مى دادند تمامى آن احوال را مى دیدم و آن چهار خطاب تو به جد و پدر و مادر و برادرت را استماع مى نمودم و اشك حسرت از دیده مى باریدم و آه جانسوز از دل پردردم بر مى كشیدم . دخترجان من ، این خون حسین است كه بر گیسوان من است ، و من در همه جا با شما همراه بودم ، خصوصا هنگام ورود به شام و مجلس یزید خون آشام و رفتار و گفتار آن نابكار بدفرجام .
علیا مخدره (س ) مى فرماید، عرض كردم : اى مادر، از چه روى این خون را از موى و روى خویش پاك نمى فرمایى ؟ فرمود: اى روشنى دیده ، باید با این موى پر خون در حضرت قادر بیچون به شكایت برم و داد خود را از ستمكاران و كشندگان فرزندم بازجویم ، و عزاداران و گنه كاران امت پدرم را شفاعت بنمایم . و تو را وصیت مى كنم كه سلام مرا به فرزند بیمارم ، سید سجاد، برسانى و بگویى به شیعیان ما اعلام كند كه در عزادارى و زیارت فرزندم حسین كوتاهى نكنند و آن را سهل نشمارند كه موجب ندامت آنها در قیامت خواهد بود.(184)

 

وفات حضرت زینب كبرى
 

 


ادامه مطلب



[ شنبه 24 بهمن 1394  ] [ 7:25 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 

زندگی نامه حضرت زینب (س)

حضرت زينب(س) در پنجم جمادي الاولي سال پنجم يا ششم هجري، دو سال يا سه سال پس از ولادت حضرت امام حسين عليه السلام به دنيا آمدند. پس از ولادت، مادر ايشان حضرت فاطمه سلام الله عليها براي نامگذاري به پدرش حضرت علي عليه السلام اختيار مي دهند. اما حضرت علي عليه السلام اين امر را به پيامبر اكرم (ص) واگذار مي كنند. پيامبر اكرم كه آن روزها در سفر بودند، پس از بازگشت از سفر از تولد او با خبر مي شوند و وقتي طفل را براي نامگذاري نزد پيامبر بردند، حضرت فرمود: «من هيچ گاه از جانب خود اين كار را نمي كنم و بر خداي تعالي پيشي نمي گيرم». در اين هنگام جبرئيل نازل شد و عرض كرد: خداي تعالي نام اين مولود را زينب نهاده است.
زينب سلام الله عليها تحت تربيت جدش پيامبر (ص) و پدرش علي (ع) و مادرش فاطمه زهرا (س) قرار گرفت و سالهاي كودكي را با برادرانش امام حسن و امام حسين (ع) سپري كرد و در سال هفدهم هجري با پسر عموي خود، عبدالله بن جعفر بن ابي طالب، ازدواج كرد و ثمره اين ازدواج پنج فرزند بود به نام هاي محمد، جعفر، عون، علي و ام كلثوم، كه عون و محمد در كربلا در ركاب دائي بزرگوارشان امام حسين(ع) به شهادت رسيدند.
حضرت زينب به جهت علاقه فراواني كه به برادرش امام حسين داشت، هنگام ازدواج با عبدالله بن جعفر شرط كرد كه هر گاه امام حسين خواست به سفر برود، زينب بتواند همراه برادرش برود و عبدالله از رفتن وي ممانعت نكند. بنابراين در سفر امام حسين به كربلا حضرت زينب نيز به همراه امام و يار و پشتيب يا زهان ايشان بود. پس از شهادت امام نيز حضرت زينب رهبري كاروان خاندان نبوت را بر عهده گرفت و از فرزند برادرش علي بن الحسين السجاد(ع) حمايت و پشتيباني مي كرد. روز عاشورا يكي از سخت ترين و دردناك ترين روزها براي زينب (س) بود. او مي ديد چگونه لشكر عمر سعد، فرزندان و ذريه رسول خدا را به شهادت مي رسانند و سر از بدنشان جدا مي سازند. او در مقابل اين اعمال احساس وظيفه مي كرد و در برابر اين معايب خويشتنداري كرده و سرپرستي خاندان عصمت را بر عهده گرفت. در ماجراي غم انگيز كربلا، منابع در چند جا از زينب نام برده اند. يكي در وقتي كه علي اكبر(ع) به زمين افتاد و پدر را به بالين خود طلبيد. نقل شده است كه زينب خود را به ميدان رسانيد و روي كشته علي اكبر انداخت و صدا را به «يا اخياه و يا اخياه» و امهجه قلبا» بلند كرد تا برادر را به خود متوجه سازد و از شدت اندوهي كه با ديدن پيكر قطعه قطعه علي اكبر بر حضرت وارد شده، بكاهد. در جاي ديگر مي بينيم كه فرزند كوچك امام حسن مجتبي(ع) به نام عبدالله، با ديدن پيكر به خاك افتاده عمو، از خيمه بيرون مي دود تا خود را به عمو برساند و دشمنان را از حضرت دور سازد. در اين جا امام (ع) خواهر را مخاطب قرار داده كه «خواهر جان! اين كودك را نگهدار» زينب فورا مي دود و عبدالله را مي گيرد، اما كودك دست خود را از دست عمه مي كشد و بالاخره خود را به عمو مي رساند و روي بدن نازنين عمو به دست آن سنگدلان به شهادت مي رسد و ديگر جايي كه از زينب نام رفته است، لحظه وداع است. هنگامي كه امام حسين(ع) براي خداحافظي به نزد زنها مي آيد و زينب را مخاطب ساخته و جامه كهنه اي مي خواهد تا زير لباس هاي خود بپوشد تا دشمنان پس از شهادت حضرت رغبتي نكنند و بدن وي را برهنه نسازند.
زينب سلام الله عليها در تمام صحنه ها چون كوهي استوار، مقاومت كرد تا رسالتي را كه بر عهده گرفته با شايستگي به سرانجام رساند.
حضرت زينب پس از واقعه عاشورا در مجلس ابن زياد حضور يافت و سخنان آتشيني ايراد كرد. كيفيت ورود زينب و وضع لباس و جامه او را در مجلس ابن زياد به گونه اي رقت بار و غم انگيز نوشته اند. شيخ مفيد در ارشاد مي نويسد: «هنگامي كه زينب به مجلس ابن زياد آمده، پست ترين جامه را پوشيده بود و به طور ناشناس وارد شد». اما به هر صورت ابن زياد متوجه شد و پرسيد: «اين زن ناشناس كيست»؟ كسي پاسخ او را نداد، براي بار دوم و سوم سؤال كرد، در اين وقت يكي از كنيزان پاسخ داد: «اين زن زينب دختر فاطمه دختر رسول خدا است». ابن زياد با كمال بي شرمي گفت: «سپاس خداي را كه شما را رسوا نمود». اما زينب (س) براي خنثي كردن تمام نقشه هاي عوام فريبانه او فرمود: «ستايش خداي را سزاست كه ما را به وسيله پيغمبرش گرامي داشته و از پليدي به خوبي پاك گرانيد، آن كسي كه رسوا شود بي شك و ترديد فاسق است و آن كس كه دروغ مي گويد، فاجر و تبهكار است و چنين كسي ما نيستيم و ديگران هستند و الحمدلله». پسر زياد كه انتظار نداشت، با چنين زني دانشمند و با شهامتي روبه رو شود، سخن خود را اين گونه تغيير داد و گفت: «رفتار خدا را با برادر و خاندانت چگونه ديدي؟» حضرت زينب با لحني افتخار آميز فرمود: «من جز نيكي نديدم، آنان مردماني بودند كه خداوند كشته شدن را براي آن ها مقدر فرموده بود و آنان نيز با كمال افتخار به آرامگاه خود شتافتند. ولي بدان كه به زودي خدا ميان تو و ايشان جمع خواهد كرد و تو را مورد بازخواست و احتجاج قرار خواهد داد پس نگران باش كه در آن روز پيروز چه كسي خواهد بود؟ (تو با آن ها) اي پسر مرجانه مادر به عزايت بنشيند». سخن گفتن ابن زياد با حضرت زينب در اين مجلس به درازا مي كشد و سرانجام ابن زياد به مصلحت خويش نمي بيند كه با زينب سخن بگويد و بيش از اين خود را در مقابل چشمان حاضران رسوا و شرمنده سازد، از اين رو متوجه امام سجاد(ع) كه به صورت اسيران در مجلس آورده بودند، شد و با او به گفت و گو پرداخت. اما حضرت سجاد ابن زياد را مفتضح ساخت تا آنجا كه ابن زياد قصد جان حضرت را نمود و دستور قتل او را صادر كرد. در اين جا نيز زينب (س) از جا برخواست و دست هاي خود را حلقه وار به گردن امام سجاد (ع) انداخت و گفت: «اي پسر زياد! اين اندازه خون كه از ما ريخته اي تو را بس است... به خدا سوگند من از او جدا نخواهم شد تا اگر او را بكشي مرا هم با او به قتل رساني!»

ابن زباد اندكي به آن منظره رقت بار نگاه كرد و دستور داد امام را رها كنند و بدين ترتيب، حضرت زينب(س) از جان امام زمان خود محافظت كرد.

 


ادامه مطلب



[ شنبه 24 بهمن 1394  ] [ 7:24 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
زندگی نامه حضرت زینب سلام الله علیها

زندگی نامه حضرت زینب سلام الله علیها

ولادت:

حضرت زینب کبرى علیها السلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرى قمرى در شهر مدینه منوّره متولّد گردیده، و جهان را به قدوم خویش مزین فرمودند.

نام، لقب و کنیه آن حضرت: نام مبارک آن بزرگوار زینب، و کنیه گرامیشان ام الحسن و ام کلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقة الصغرى، عصمة الصغرى، ولیة اللّه العظمى، ناموس الکبرى، شریکة الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، کامله و ...

پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشواى شیعیان حضرت امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیهماالسّلام، و مادر گرامى آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها مىباشد.

همسر گرامى آن حضرت، عبداللّه فرزند جعفر بن ابیطالب، بود. در کتاب اعلام الورى براى آن بانوى بزرگوار سه پسر به نامهاى على، عون، و جعفر و یک دختر به نام ام کلثوم ذکر شده است.

ستاره ی مدینه وقتی به دنیا آمد، امام حسین علیه السلام به سرعت خود را به پدر رساند و با اشتیاق خبر تولّد خواهرش را به او داد و منتظر لبخندی بر لب پدر شد، امّا در کمال شگفتی اشک پدر را دید که بر گونه اش جاری شد. حسین سبب گریه پدر را پرسید.

امام فرمود: «فرزندم به زودی خواهی دانست.»(1)

کبری علیهاالسلام است.،»(2)

این جهان گذاشت.(3)

رسول خدا صلی الله علیه و آله شنید، گریان شد... .

«فلما احضرتها اخذها رسول الله و ضمّها الی صدره الشریف و وضع خده المنیف علی خدّها فبکی بُکاءً عالیا و سال الدّمع علی محاسنه الشریف جاریا فقالت فاطمه: لماذا بکائک؟ لا ابکی الله عینیک یا ابتاه!، فقال صلی الله علیه و آله : یا بنیّة فاطمةُ فاعلمی ان هذه البنت بعدک و بعدی تُبتلی بالبلایا تردّ علیها مصائب شتی و رزایا، فبکت فاطمه علیهاالسلام عند ذلک ثم قالت: یا اب فما ثواب من بکی علیها و علی مصائبها؟، فقال: یا بضعتی و قرّه عینی! ان من بکی علیها و علی مصائبها یکون ثواب بکائه کثواب من بَکی اخویها،؛

وقتی زینب را حاضر کردند رسول خدا صلی الله علیه و آله او را گرفت و به سینه ی شریفش چسبانید و صورت مبارک خود را به صورتش نهاد و بلند گریست [چنان که[ اشک از محاسن شریف او روان شد، فاطمه علیهاالسلام پرسید: [ای پدر گرامی[ گریه ات برای چیست؟ خدا نگریاند دو چشم شما را!، فرمود: ای دختر من، ای فاطمه! بدان که بعد از تو و بعد از من این دختر، گرفتار بلاها خواهد شد و مصیبت های گوناگون بر وی وارد خواهد شد.،

در این لحظه فاطمه علیهاالسلام به شدت گریست و پرسید: ای پدر! ثواب کسی که بر او و مصیبت هایش گریه کند، چیست؟، فرمود: ای پاره تن من و روشنی چشمم! هر کس بر او و مصیبت هایش گریه کند، ثواب گریه اش مانند ثواب کسی است که بر دو برادر او [حسن و حسین] گریه کند،... .»(4)




سیمای زینب


بانویی بلند بالا با چهره ای نورانی، قوی اندام، دارای فصاحت و بلاغتی علی گونه و عصمت و حیائی فاطمی، حلم و بردباری حسنی و شجاعتی حسینی، از وی بانویی کم نظیر ساخته بود.(5)

دوران کودکی


1 ـ مقام وحدانیت
زینب علیهاالسلام از همان کودکی دارای کمالات معنوی و علمی بود چنان که امیرمؤمنان را به شگفتی وامی داشت. آن گونه که ملامحمد تقی، معروف به شهید ثالث، در مجالس المتقین و ابی سعید سبزواری در مصابیح القلوب می نویسند: «حضرت زینب علیهاالسلام همراه با ابوالفضل العباس علیهاالسلام در دوران کودکی، کنار امیرمؤمنان علیه السلام نشسته بودند، حضرت رو به ابوالفضل کرد و گفت: فرزندم بگو یک، او گفت یک. آن گاه از او خواست بگوید دو، ولی ابوالفضل علیه السلام پاسخ داد: پدر! با زبانی که یک گفته ام دو نمی گویم، (منظورش وحدانیت خدا بود) امام علیه السلام از خوشحالی فرزندش را بوسید. آن گاه زینب علیهاالسلام پرسید: پدر! ما را دوست داری!، فرمود: چگونه شما را دوست نداشته باشم، شما میوه دل من هستید.،

زینب علیهاالسلام عرض کرد: لایجتمع حبّان فی قلب مؤمن حب اللّه و حب الاولاد و ان کان ولابد فالحب لله تعالی و الشفقة للاولاد؛ دو محبت در قلب مؤمن جمع نمی شود [هم] حب خدا و [هم] حب اولاد اگر چاره ای نباشد پس دوستی مخصوص خداست و شفقت و مهربانی برای اولاد.،»(6) آری زینب از همان کودکی صاحب علم و کمال بود.

2 ـ ایثار در کودکی
نمونه دیگر از اسناد تاریخی، حکایت از ایثار حضرت زینب علیهاالسلام در دوران کودکی دارد که این نیز بیانگر رشد کمال انسانی وی در طفولیت است.

از جمله در ریاحین الشریعة می خوانیم: «روزی علی علیه السلام مهمانی به خانه آورد ولی در منزل غذایی نبود، حضرت از فاطمه علیهاالسلام سؤال کرد: آیا غذایی داریم.، حضرت فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: فقط یک قرص نان داریم که برای زینب نگه داشته ام.، حضرت زینب علیهاالسلام که در رختخواب ولی بیدار بود، گفت: مادر نان را برای مهمان ببرید، من صبر می کنم.،(7)

3 ـ مهر برادر
از همان کودکی علاقه ای عجیب به برادرش امام حسین علیه السلام داشت چنان که زینب کوچک هنگامی که گریه می کرد، تنها در آغوش برادرش آرام می گرفت. این رفتار فاطمه زهرا علیهاالسلام را شگفت زده کرده بود. به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد:پدر من از چنین رفتاری تعجب می کنم. این گونه محبت بیش از حدّ معمول است. زینب بدون دیدن حسین شکیبایی ندارد و اگر بوی حسین را نشود، جان از تنش بیرون می رود.،

رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی این حکایت را شنید، آه از سینه برکشید و اشک بر چهره اش روان شد و فرمود: ای نور چشم من این دختر با حسین علیه السلام به سفر کربلا خواهد رفت و رنج ها خواهد دید...،»(8)

جدایی بیاندازی!»(9)

زینب علیهاالسلام

ام کلثوم، ام عبدالله، ام الحسن، ام المصائب، ام الرزایا، ام النوائب، و... کنیه های این بانوی بزرگوار است و القاب مبارکش که بیش از 60 مورد ذکر شده عبارتند از: عالمه غیر معلمه، فهیمه غیرمفهمه، کعبة الرزایا، نائبة الزهرا، نائبة الحسین، ملیکة النساء، عقیلة النساء، عدیلة الخامس من اهل الکساء، شریکة الشهداء، ناموس رواق العظمة کفیلة السجاد، سیدة العقایل، سرابیها، سلالة الولایة، سقیقة الحسن، عقیلة خدر الرسالة، ولیدة الفصاحة، رفیعة الولایة، البلیغة، الفصیحة، الکاملة، عابدة آل علی، صدیقة الصغری، موثقة، عقیلة الطالبین، فاضلة، شمسة قلادة جلالت، عقیلة الوحی، نجمة سماء نباله، معصومة الصغری، قرینة النوائب، محبوبة المصطفی، قرة عین مرتضی، صابرة محتسب، ربة خدر القدس، قبلة الرزایا، رفیعة الوحی، باب جعلة الخطایا، خضرة علی و فاطمة، ربیعة فضل، شریکة الحسین، بطلة کربلا، عظیمة بلواها، عقیلة قریش، باکیه، سلیلة الزهرا، امین الله، آیة من آیات الله، عارفة، اهل التقی، لبیبة جزلة عاقلة، عقیلة جلیلة، امرأة عاقله، محدثه، ناوس کبریا، راضیة بالقدر و القضاء وحیدة، شجاعة، زاهدة، عامله.(10)

ویژگی های شخصیتی


هرچند برخی از القاب وی به ویژگی های مهمّی در این بانوی بزرگوار اشاره دارد لیکن جا دارد، به چند ویژگی بارز از آن حضرت اشاره شود.

1 ـ عبادت:
زینب علیهاالسلام در عبادت و بندگی خداوند، پیرو مادرش زهرا علیهاالسلام بود. اکثر شب ها ر ابه تهجد و تلاوت قرآن صبح می کرد و به گفته برخی از مورخان شب بیداری یادگار فاطمه علیهاالسلام در طول عمرش، هرگز ترک نشد. حتّی در شب یازدهم محرم با آن همه خستگی و فرسودگی و مشاهده آن همه آلام روحی نماز شب خود را خواند. همچنین از امام سجّاد علیه السلام نقل شده است که: «ان عمتی زینب کانت تودی صلواتها من قیام الفرائض و النوافل عند مسیرنا من الکوفة الی الشام و فی بعض المنازل کانت تصلی من جلوس لشدة الجوع و الضعف منذ ثلات لیالٍ لانها کانت تقسم ما یصیبها من الطعام علی الاطفال لان القوم کانوا یدفعون لکل واحد منا رغیفا واحدا من الخبز فی الیوم و اللیلة؛

عمه ام زینب، نمازهای واجب و مستحبی اش را در طول مسیر کوفه به شام می خواند و در بعضی از توقفگاه ها از شدت گرسنگی و ضعف در مدّت شبانه روز نمازش را نشسته خواند. چون آنچه از غذا سهم او بود، بین کودکان تقسیم می کرد. چون آن قوم به هر یک از ما یک گرده نان در شبانه روز می دادند.»(11)

2 ـ علم و دانش
بخشی از علم و دانش حضرت زینب علیهاالسلام از نوع اکتساب نیست، بلکه همچو سایر اهل بیت علیهم السلام از منبع علوم غیبی است. از این روست که امام زین العابدین به وی «عالمه غیر معلمه» لقب می دهد. آری، این بانوی بزرگوار چنان مقام علمی والایی داشت که یک سال پس از ورود امیرمؤمنان علیه السلام به کوفه زنان آن شهر از وی خواستند اجازه کسب فیض دهد و او در ایامی که در کوفه بود، مجلسی تشکیل داد و در خانه خود به زنان تفسیر قرآن درس می داد.(12)

می گفتی، گفت: بلی، امام فرمود:

ای نور دیده این رمز است در مصیبت وارده بر شما عترت پیامبر صلی الله علیه و آله آن گاه مصائب وارده را شرح داد و حضرت زینب علیهاالسلام گریست.(13)

3 ـ کرامت و استجابت دعا
هر چند هزاران کرامت از این بانوی بزرگوار بروز کرده امّا فقط نمونه ای را نقل می کنیم. مرحوم ثقة الاسلام نوری از سید محمدباقر سلطان آبادی نقل می کند: «به چشم درد شدیدی در چشم چپ مبتلا شدم. هرچه درمان کردم، اثری نداشت، به سلطان آباد آمدم و نزد پزشکان رفتم. آن جا هم فایده ای نکرد و بر عکس مریضی ام شدید شد. بعضی از دکترها می گفتند قابل علاج نیست. برخی هم قول شش ماه بعد می دادند و من هر روز از روز قبل نالان تر می شدم تا این که سیاهی چشمم گرفته شد و دیگر نمی توانستم بخوابم. در آن اوقات یکی از دوستانم برای خداحافظی به دیدنم آمد. او می خواست به کربلا برود. من هم با او راهی شدم. در منزل اول درد چشم شدیدتر شدو همه، مرا شماتت می کردند مگر یک نفر. بالاخره، به منزل دوم رسیدیم درد شدیدتر از قبل شد و ورم چشمم افزونتر. تا این که نزدیک سحر آرامش پیدا شد.

در عالم رؤیا عقیله بنی هاشم زینب کبری علیهاالسلام را دیدم که گوشه ی مقنعه اش را به چشمم می کشید.

از خواب بیدار شدم و چشمم خوب شد. دوستانم باور نمی کردند، سوار شدیم در بین راه درد و ناراحتی احساس نمی کردم. من که همیشه ناراحت و عاجز بودم، پیش خود گفتم: کاش بسته ی روی چشمم را باز می کردم. تا باز کردم، دیدم همه چیز را می بینم. صدا زدم که رفقا بیایید، همه آمدند و گفتند: کدام چشمت درد می کرد؟، گفتم:

چشم چپم بود.، هرچه نگاه کردند تفاوتی بین چشم چپ و راستم ندیدند.»(14)

می خوانیم:

«شیخ عبدالرحمن جمهوری مصری (از علمای اهل سنت) نویسنده ی کتاب مشارق الانوار، می گفت:

در گرفتاری سختی افتادم، با خود گفتم بر سر قبر حضرت زینب، دختر علی بروم، شاید گرفتاری رفع شود.

قصیده ای در مدح زینب علیهاالسلام گفتم که اوّل آن چنین بود:

ال حله لکم علینا الولاء لاسواکم بما لکم الاء
زینب فضلها علینا عمیم

گرفتاریم را کردم.

در کمال ناباوری آن مشکل من حل شد. به خدا سوگند! از حرم بیرون نیامدم، مگر با حاجت روا شده.»(15)

4 ـ معصومه
از دیگر ویژگی های حضرت، مقام عصمت است؛ می دانیم که عصمت درجاتی دارد. مرتبه ی عالی آن مخصوص اهل بیت علیهم السلام است «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا»(16) اما چون حضرت زینب علیهاالسلام نیز از طینت محمدی و مجاهده نفس برخوردار بود، توانست به مرتبه ای از این عصمت دست یابد. لذا خود آن حضرت در برخی احتجاجات خود به این مقام اشاره می کند.

محقق ممقانی در تنقیح المقال می نویسد:

«در صورتی که عقیده به عصمت زینب داشته باشیم، گزاف نگفته ایم. آنان که بر حالات زینب در عاشورا و پس از آن واقف باشند، چگونه می توانند عصمت آن بزرگوار را انکار کنند. چون اگر زینب عصمت نداشت، در آن مدتی که امام سجاد علیه السلام بیمار بود، امام حسین مقداری از سنگینی بار امامت را به آن حضرت نمی سپرد.»(17)

5 ـ موثقه و صدیقه و امینه
حضرت زینب علیهاالسلام مورد اطمینان همه، خصوصا حضرت سید الشهدا و امام سجاد علیهماالسلام بود. لذا امام حسین علیه السلام ودایع امامت را به وی سپرد و هر وقت امام سجاد علیه السلام به بیان اخبار و احادیث می پرداخت و می خواست در ذهن مردم جای بگیرد، آن را به عمه اش مستند می کرد. ابن عباس نیز همین طور به زینب علیهاالسلام استناد می کرد با این که خود مقام والایی داشت ـ می گفت: «حدثتنا عقیلتنا.»(18) روایت حضرت زینب را به مناسبت در فصل های مختلف نقل خواهیم کرد.

از طرف دیگر حضرت، جزو صدیقین به شمار می رفت مقامی که اشخاص محدودی بدان دست یافته اند. و پیامبران بدان مقام فخر می کردند «انه کان صدیقا نبیّا»(19) ابراهیم صدیق پیامبر بود. والاترین مقام صدیقین متعلق به علی امیرمؤمنان است(20) و در زنان سابقه این مقام به حضرت مریم و در امت پیامبر به فاطمه ی زهرا علیهاالسلام (21) و آن گاه به حضرت زینب علیهاالسلام اختصاص دارد. لذا چون مادرش فاطمه ی زهرا به صدیقه ی کبری مشهور بود، به وی صدیقه ی صغری می گفتند.

همچنین حضرت زینب امانتدار الهی بود و به مقام «امینة الله» رسید. زیرا اگر دارای چنان مقامی نمی بود، هرگز امام حسین علیه السلام ودایع امامت را به وی نمی سپرد. آری او در سایه عبادت و بندگی به این مقام رسید.

در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله
چنانچه زینب علیهاالسلام در سال 5 هجری متولّد شده باشد، تنها 5 سال محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله را درک کرده است. البته 5 سالی که آکنده از مهر و عطوفت و خاطراتی برای تمام عمر بود.

آخرین خاطره ی وی از دوره ی رسول خدا صلی الله علیه و آله مربوط به لحظه ای است که هنگام رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله ، امیرمؤمنان، فاطمه زهرا، حسن و حسین علیهماالسلام هر یک خوابی دیدند که دلالت بر وفات رسول اکرم صلی الله علیه و آله داشت. لذا با ناله و تحیت به سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله حرکت کردند. در همین حال زینب علیهاالسلام نیز خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول الله، یا جداه! دیشب خواب هولناکی دیدم. کانی بریح عاصفة انبعثت و اسودت الدنیا و ما فیها و اظلمتها و حرکتنی من جانب فرأیت شجرة عظیمة فتعلقت بها من شدة الریح قد قلعتها و القتها علی الارض ثم تعلقت علی غصن قوی من اغصان تلک الشجرة فقلعتها ایضا ثم تعلقت بضرع آخر فکسرته ایضا. فتعلقت علی فرعین متصلین من فروعها فکسرتهما ایضا فاستیقضت من نوهی هذه؛

گویا باد سختی وزیدن گرفت به صورتی که دنیا و ما فیها را تاریک و ظلمانی کرد و من را [شدت باد] به سوئی می برد. بالاخره درخت بزرگی به نظرم آمد، خود را به آن چسباندم. باد از شدت وزش، درخت را از ریشه کند و برزمین انداخت. من خود را به شاخه ای محکم از شاخه های آن درخت آویختم. باد آن شاخه را نیز درهم شکست، به شاخه ای دیگر آویزان شدم، آن را هم شکست، در آن حال به دو شاخه که به هم متصل بودند از فروع آن شاخه چسبیدم، اما آن دو را نیز شکست، و من وحشت زده از خواب برخاستم.

رسول خدا صلی الله علیه و آله از شنیدن این خواب سیلاب اشک از دیده اش جاری شد و به شدت گریست. آن گاه فرمود: ای نور دیده! آن درخت جد تو است که به زودی تندباد اجل او را از پای در خواهد آورد و آن شاخه نخست که به آن پناه بردی، مادر توست و شاخه دیگر پدرت و آن دو شاخه دیگر برادر تو حسن و حسین هستند که در مصیبت ایشان دنیا تاریک می شود و تو در مصیبت آن ها جامه سیاه می پوشی.،»(22) آری و در پی این خواب، با فاصله ای اندک رسول خدا صلی الله علیه و آله به سوی جنان پر کشید و خاندان اهل بیت علیهم السلام را در دنیا با مردمان منافق و کینه توز تنها گذاشت.

با کوثر رسول صلی الله علیه و آله


بی گمان آنچه زینب علیهاالسلام از فضایل اخلاقی و کمالات نفسانی کسب کرد، مدیون پاکی و طهارت فاطمه زهرا علیهاالسلام و امیرمؤمنان بود. آری فاطمه علیهاالسلام که خود بانویی کمال یافته و تنها زن معصوم در حد رسول خدا و امامان علیهم السلام بود، تربیت زینب علیهاالسلام را عهده دار بود و تا حدود شش سالگیِ زینب این وظیفه را به انجام رساند. زینب علیهاالسلام نیز خاطرات و

روایات فراوانی از این دوره، با خود دارد این خاطرات و روایات هرچند مربوط به دوران خردسالی اوست اما چون کیفیت رشد جسمی و روحی اهل بیت و حتی تولد آنان با دیگران متفاوت است، از این روی آنان قادرند از سنین کودکی احادیث و روایات را به طور دقیق ضبط و برای آیندگان نقل کنند. زینب علیهاالسلام نیز هر آنچه را از آن دوره دیده به خاطر سپرده و به عنوان مبلّغی توانا با نقل آن آیندگان را از مسیر حق و حقیقت مطلع کرده است. اوج این اطلاع رسانی تاریخی و سیاسی را می توان به خطبه ی فدکیّه مربوط دانست که زینب علیهاالسلام خطبه مادر را به طور کامل حفظ و برای آیندگان نقل کرد.

ما در این فرصت به برخی روایات وی از فاطمه ی زهرا علیهاالسلام اشاره می کنیم. روایاتی که همه، رنگ و بویی ولایی دارند و از شدّت اهتمام حضرت به بیان سخن حق پیرامون ولایت حکایت دارند و قبل از آن برای یقین به استحکام روایت وی از مادرش فاطمه ی زهرا علیهاالسلام سخن چند تن از بزرگان را نقل می کنیم:

ابوالفرج اصفهانی: «زینب عقیله، دختر علی بن ابی طالب علیهماالسلام و مادرش فاطمه علیهاالسلام است. او همان کسی است که ابن عباس از او، کلام حضرت فاطمه علیهاالسلام را در فدک نقل می کند و می گوید: حدیث کرد مرا عقیله ی ما، زینب، دختر علی علیه السلام ».

در انساب الطالبین می خوانیم: «زینب کبری علیهاالسلام دختر امیرمؤمنان علیه السلام که کنیه اش ام الحسن بود از مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام روایت می کند.»(23)

عامری از او روایت می کنند.»(24)

(25)
روایات در چند بخش ذکر می شود:

1 ـ وسیله ی ارتباط خلق و خالق
ابوبکر (از محمد بن زکریا، جعفر بن محمد بن عماره کندی از پدرش، حسین بن صالح بن حی از دو نفر از بنی هاشم) از زینب دختر علی علیه السلام نقل می کند که حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود:

«و نحن وسیلته فی خلقه و نحن خاصّته و محل قدسه و نحن حجته فی غیبه و نحن ورثة انبیائه؛(26) ما (اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله ) وسیله ی ارتباط خدا با مخلوقات هستیم، ما برگزیدگان خدا و جایگاه پاکی او هستیم، ما دلیل های روشن خدا و وارث پیامبران الهی هستیم.»

2 ـ جایگاه شیعیان
ابن حجاف (از محمد بن عمر بن حسن) از زینب علیهاالسلام و اشجع بلید بن سلیمان (از ابی حجاج، محمد بن عمرو هاشمی) از زینب علیهاالسلام نقل کرد که فاطمه علیهاالسلام فرمود: «ان رسول اللّه قال لعلیّ اما انک یابن ابی طالب و شیعتک فی الجنة و سیجی ء اقوام ینتحلون حبّک ثمّ یمرقون من الاسلام کما یمرق السهم من الرمیه؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: ای پسر ابوطالب، تو و رهروان تو در بهشت هستید. به زودی اقوامی می آیند که از دوستی تو سخن می گویند آن گاه از اسلام مانند پرت شدن تیر از کمان، فرار می کنند.»(27)

3 ـ دوستی آل محمد
عن فاطمة بنت السجاد، علی بن الحسین زین العابدین، عن زینب، بنت امیرالمؤمنین عن فاطمه، بنت رسول اللّه، صلی الله علیه و آله قالت:

«الا من مات علی حبّ آل محمد مات شهیدا؛ آگاه باشید هرکس که بر دوستی آل محمد بمیرد، شهید است.»(28)

4 ـ خطبه نور
طولانی ترین روایتی که از حضرت زینب علیهاالسلام نقل شده و اعجاب همگان را که چگونه وی در سن 5 سالگی توانسته این چنین سخنان نغزی را حفظ کند؟ بر انگیخته، مربوط به حدیثی است که فاطمه زهرا علیهاالسلام در مسجد مدینه حاضر می شود. و همراه آن حضرت جمعی از بانوان وارد می شوند. ابوبکر و عده ای از مهاجران و انصار نیز حاضر بودند، به احترام دختر رسول صلی الله علیه و آله پرده ای سفید می آویزند. فاطمه علیهاالسلام قبل از هر گونه سخنی آهی از دل بر می کشد که بسیاری از حاضران می گریند. وقتی آرام می شوند، این گونه سخن می گوید:

اقرار به وحدانیت
... گواهی می دهم خدای جهان یکی است و جز او خدایی نیست. نشان این گواهی، درستی و بی آلایشی است. و پای بندان به این اعتقاد، دل های با بینش و راهنمای رسیدن به آن چراغ دانش است. خدایی که چشم ها او را نمی بینند و گمان ها چگونگی او را نمی دانند.

فلسفه آفرینش
همه چیز را از هیچ پدید آورد و بی نمونه ای انشا کرد؛ نه به آفرینش آن ها نیازی داشت و نه از آن خلقت سودی برداشت؛ جز آن که خواست قدرتش را آشکار سازد و آفریدگان را بنده وار بنوازد... .

فلسفه ی بعثت پیامبر
محمد صلی الله علیه و آله را برانگیخت تا کار خود را به اتمام برساند و آنچه را که مقدر ساخته بود، به انجام رساند. پیغمبر صلی الله علیه و آله دید هر فرقه ای دینی برگزیده و هر گروه در روشنایی شعله ای خزیده. هر دسته ای به بتی نماز برده و همگان یاد خدایی را که می شناسند، از خاطر ستوده اند. پس خدای بزرگ تاریکی ها را به نور محمد صلی الله علیه و آله روشن ساخت و دل ها را از تیرگی کفر بپراخت و پرده هایی را که بر دیده ها افکنده بود، به یک سو انداخت. از روی گزینش و مهربانی جوار خویش را بدو ارزانی داشت و رنج این جهان که خوش نمی داشت از دل او برداشت و او را در جهان فرشتگان مقرب گماشت.

عهد بندگان با خدا
«شما بندگان خدا! نگهبانان حلال و حرام و حاملان دین و احکام وامانتداران حق و رسانندگان آن به خلق هستید. حقی را از خدا بر عهده دارید و عهدی را که با او بسته اید، پذیرفته اید.»

جایگاه اهل بیت علیهم السلام :
ما خاندان را در میان شما به خلافت گماشت و تأویل کتاب الله را بر عهده ما گذاشت. حجت های آن آشکار و آنچه درباره ی ماست پدیدار و برهان آن روشن و از تاریکی گمان به کنار و آوای آن در گوش مایه ی آرام و قرار و پیرویش راهگشای روضه ی رحمت پروردگار است.

تفسیر احکام در پرتو اهل بیت علیهم السلام
حرام های خدا را بیان کننده است و حلال های او را رخصت دهنده و مستحبات را نماینده و شریعت را راهگشاینده. ایمان را واجب فرمود و با آن زنگ شرک را از دل های شما زدود و با نماز، خودپرستی را از شما دور نمود. روزه را نشان دهنده ی دوستی بی آمیغ ساخت و زکات را مایه ی افزایش روزی بی دریغ و حج را آزماینده درجه دین و عدالت را نمودار مرتبه یقین و پیروی ما را مایه ی وفاق و امامت ما را مانع افتراق و دوستی ما را عزت مسلمانی و بازداشتن نفس را موجب نجات و قصاص را سبب بقای زندگانی، وفای به نذر را موجب آمرزش و تمام پرداختن پیمانه و وزن را مانع از کم فروشی و کاهش قرار داد.

تبعیت از نهی خدا:
فرمود مِی خواری نکنند تا تن و جان از پلیدی پاک سازند و زنان پارسا را تهمت نزنند تا خویش را سزاوار لعنت نسازند. دزدی را منع کرد تا راه عفت پویند و شرک را حرام فرمود تا به اخلاص، طریق یکتاپرستی جویند. پس چنان که باید ترس از خدا پیشه گیرید و جز مسلمان نمیرید... .

من فاطمه ام
مردم! چنان که در آغاز سخن گفتم، من فاطمه ام و پدرم محمد صلی الله علیه و آله همانا پیغمبری از میان شما به سوی شما آمد که رنج شما بر او دشوار بود و به گرویدن شما امیدوار و بر مؤمنان مهربان و غمخوار. اگر او را بشناسید می بینید او پدر من است نه پدر زنان شما و برادر پسر عموی من است نه مردان شما. او رسالت خود را به گوش مردم رساند. آنان را از عذاب الهی ترساند ... صبح ایمان را دمید و نقاب از چهره حقیقت فرو کشید... .

بعثت صعود به اوج عزت
در آن هنگام شما مردم بر کنار خاکدانی از آتش بودید، خوار و در دیده همگان بی مقدار. لقمه ی هر خورنده و شکار هر درنده و لگدکوب هر رونده بودید. نوشیدنی تان آب گندیده و ناگوار، خوردنی تان پوست جانور و مردار بود. پست و ناچیز و ترسان از هجوم همسایه و همجوار تا آن که خدا با فرستادن پیغمبر خود شما را از خاک مذلّت برداشت و سرتان را به اوج

رفعت برافراشت.

علی کیست؟
پس از آن همه رنج ها که دید و خستگی که تحمل کرد، رزم آوران ماجراجو و سرکشان درنده خو و جهودان دین به دنیا فروش و ترسایان حقیقت نالیوش از هر سو به وی تاختند و با او نرد مخالفت باختند.

هرگاه آتش کینه افروختند، آن را خاموش ساخت و گاهی که گمراهی سربرداشت، یا مشرکی دهان به بیهودگی گشاد، برادرش علی باز نایستاد تا بر سر و مغز مخالفان نواخت و کار آنان را با دم شمشیر، یکسره ساخت.

نفاق رخ نمود
اما شما در آن روزها در زندگی راحت، آسوده و در بستر امن و

آسایش غنوده بودید. وقتی خدای تعالی همسایگی پیغمبران را برای رسول خویش گزید، دو رویی آشکار شد و کالای دین بی خریدار. و گمراهی دعوی دار و هر گمنامی سالار و هر یاوه گویی در کوی و برزن و در پی گرمی بازار. شیطان از کمین گاه خود سر برآورد و شما را به خود دعوت کرد و دید چه زود سخنش را شنیدید و سبک در پی او دویدید و در دام فریبش خزیدید و به آواز او رقصیدید... .»(29)

الاثر) و ... .

در روایتی دیگر عبدالله بن محض از پدرش حسن مثنی و از مادرش فاطمة بنت الحسین و او از عمه اش زینب کبری روایت کرد که: «مادرم فاطمه زهرا علیهاالسلام در محراب به قیام و قعود و سجود می ایستاد تا آن که آفتاب می زد و همواره برای مؤمنین و مؤمنات دعا می کرد و هیچ گاه برای خود دعا نمی کرد. روزی حسین علیه السلام پرسید:

مادر! چرا برای خود دعا نمی کنی؟، فرمود: فرزندم اول همسایه بعدا خانه.،»(30)

شهادت مادر
و سرانجام زینب کبری علیهاالسلام شاهد شهادت مظلومانه ی مادرش علیهاالسلام نیز شد. آری آن گاه که امیرمؤمنان علیه السلام فاطمه زهرا علیهاالسلام را کفن می کرد، به فرزندانش خطاب کرد:

یا زینب! یا ام کلثوم! یا فضه! یا حسن! یا حسین! عجله کنید و از مادر خود توشه ای بردارید. در همان حال زینب علیهاالسلام و ام کلثوم در پیش روی پدر گریه می کردند. زینب پرده ای بر صورت و پارچه ای بر تن خود انداخته و دامن کشان می آمد و می گفت:

«یا رسول الله! الان حقّا فقد ناک.»(31)

در سایه علی


ازدواج با عبدالله بن جعفر
پس از شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام یگانه پناهگاه حضرت زینب علیهاالسلام ، پدر بزرگوارش علی بن ابی طالب علیهماالسلام بود و در همین دوره بود که حضرت زینب علیهاالسلام ازدواج کرد. وقتی وی به سن بلوغ رسید، بزرگان قبایل برای ازدواج با این ستاره ی خاندان اهل بیت علیهم السلام اعلام آمادگی می کردند. در این میان اشعث بن قیس کندی، قدم پیش گذاشت و او در سال دهم هجری همراه جمعی از قبیله ی خود مسلمان شده بود و بعد مرتد شد. وقتی ابوبکر به او دست یافت، به شرط این که قبول کند با خواهر کور ابوبکر ازدواج کند، او را آزاد کرد. لذا حضرت علی علیه السلام نهیب زد که ای پسر بافنده، پسر ابو قحافه تو را متضرر کرد که خواهرش را به تو داد. اگر نام دختر مرا در میان نامحرمان ببری، جواب تو جز شمشیر نخواهد بود.

یکی از کسانی که به منزل حضرت رفت و آمد می کرد، عبدالله بن جعفر بود که حیا مانع او از ابراز کلامی در زمینه ازدواج می شد. بالاخره یک نفر از طرف او خدمت حضرت آمد و گفت:

«یا امیرالمؤمنین! شما می دانید که رسول خدا صلی الله علیه و آله به اولاد جعفر چقدر علاقه داشت و روزی نظر به آن ها کرد و فرمود:

دخترانمان برای پسرانمان و پسرانمان از آن دخترانمان هستند.، بنابراین مناسب است زینب را به ازدواج عبدا... بن جعفر در آورید. و صداق او را صداق مادرش فاطمه علیهاالسلام چهارصد و هشتاد درهم معین فرمایید. حضرت پذیرفت و ازدواج در سال هفدهم هجری سرگرفت و به زودی جعفر بر اثر دعای حضرت به مال زیادی دست یافت و به جواد بخشنده معروف شد.»

شرط ازدواج
حضرت زینب با عبدا... شرط کرد که من به برادرم علاقه دارم و باید همه روزه به من اجازه دهی، حسین را زیارت کنم و حضرت علی علیه السلام نیز شرط کرد که هرگاه حسین علیه السلام اراده ی سفر کرد و زینب خواست همراهش باشد، عبدا... مانع نشود.(32)

پس از ازدواج
نتیجه این ازدواج چهار فرزند پسر (علی، عون اکبر، محمد، عباس) و یک دختر به نام ام کلثوم بود.

امیرمؤمنان هر روز به خانه دخترش سر می زد و هرگاه که زینب علیهاالسلام قصد زیارت قبر پیامبر را می کرد، امام حسن علیه السلام از یک طرف و امام حسین علیه السلام از طرف دیگر او می رفتند و امیرمؤمنان کسی را می فرستاد که چراغ های مسجد را خاموش کند تا کسی او را نبیند.(33)



شهادت آن حضرت

حضرت زینب سلام الله علیها در شب یک شنبه 15 رجب سال 63 هجرى قمرى در ضمن سفرى که به همراه همسر گرامیشان عبداللّه بن جعفر به شام رفته بودند، شهادت رسیده و بدن مطهر آن بانوى بزرگوار در همانجا دفن گردید.

و مزار ملکوتى آن حضرت اینک زیارتگاه عاشقان وارادتمندان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام مى باشد.





پی نوشت ها:

1 ـ ریاحین الشریعة، ج 3، ص 38، به نقل از ریاض المصائب. ناسخ التواریخ، حضرت زینب علیهاالسلام ، ج 1، ص 45.

2 ـ زینب الکبری، علامه جعفر نقدی، ص 16.

3 ـ درباره تولد حضرت زینب علیهاالسلام نظریه های مختلفی در کتب تاریخی نقل شده است، مانند: پنجم جمادی الاولی سال ششم، اوایل شعبان، ماه رمضان، دهه اخیر ربیع الثانی سال پنجم یا ششم یا هفتم هجری و ماه محرم سال پنجم، ولی دهه اخیر ربیع الثانی قول قوی تر است. خصائص الزینبیه، ص 55.

4 ـ طراز المذهب، ص 2، نقل از خصائص الزینبیه، ص 53.

5 ـ ریاحین الشریعة، ج 3، ص 40.

6 ـ مناقب خوارزمی، ج 1، ص 122، در کتاب زینب کبری علامه نقدی این سؤال (بگو یک ...) را به حضرت زینب علیهاالسلام نسبت داده است.

7 ـ ریاحین الشریعة، ج 3، ص 64.

8 ـ خصائص زینبیه، ص 255.

9 ـ ریاحین الشریعة، ج 3، ص 42.

10 ـ این القاب، یک سر فصلی برای یک ویژگی حضرت است که به دلیل طولانی شدن از شرح و بسط خودداری و تنها به ارائه فهرست بسنده شد. برای مطالعه پیرامون هر لقب به خصائص زینبیه مراجعه کنید.

11 ـ ریاحین الشریعة، ج 3، ص 61 و خصائص زینبیه، ص 120 نقل از کبریت احمر.

12 ـ اختیار معرفة الرجال، ص 12. نفس الرحمان، ص 311. امالی طوسی، ص 260 و بصائر الدرجات، ص 343.

13 ـ این مصیبت هاو رمزها توسط امام زمان در روایتی گشوده شد، بحارالانوار، ج 44، ص 223.

«اما پیرامون روایت امام سجاد علیه السلام : «یا عمه اسکتی ففی الباقی من الماضی اعتبار وانت بحمدالله عالمة غیر معلمه فَهِمة غیر مفهمه ...» (سفینة البحار، ج 1، ص 558، بلاغات النساء ص 23.) سید نور الدین جزایری می نویسد:

«از این جا چند مطلب معلوم می شود: اول: مسلم است که حضرت زینب علیهاالسلام دارای این مرتبه بوده که حضرت این را بیان کرده است.

دوم: در این بیان، حضرت خواست شئونات آن مخدره را ظاهر سازد.

سوم: حضرت خواست تلافی نماید به عمه، چنان چه حضرت زینب علیهاالسلام در کربلا تسلی داد فرزند برادر را و... برخی ملک را نبیند آن را «محدث» گویند ... و علیا حضرت به درجه الهام و محدثه نائل شده چنان چه حضرت سجاد می فرماید «عالمة غیرمعلمه» صریح در طریق الهام است و چون از القاب آن مخدره، محدثه و مخبره بوده، ظاهر این است که دارای این درجه هم بوده و معلوم است کسی که دارای مرتبه الهام باشد، محدث بودن چندان مرتبتی نباشد نسبت به مقام او. چه این که خادم و خادمه اهل بیت رسالت علیهم السلام سلمان و فضّه [محدث و] محدثه بوده اند.» (خصائص زینبیه، ص 79.)

14 ـ زندگانی زینب کبری، شهید دستغیب، ص 19.

15 ـ وقایع الایام، تبریزی، ص 302.

16 ـ احزاب/33.

17 ـ تنقیح المقال، ج 3، ص 79 و زینب کبری، علامه نقدی، ص 63.

18 ـ مقاتل الطالبین، ص 60، طراز المذهب، ص 294.

19 ـ مریم/41.

20 ـ تفسیر کنز الدقایق، ج 2، ص 524.

21 ـ وافی جرء 2، ج 3، ص 745 روی عن الامام موسی بن جعفر علیه السلام انه قال «ان فاطمه صدیقة الشهیدة...»

22 ـ ریاحین الشریعة، ج 3، ص 50، نقل از بحرالمصائب.

23 ـ همان، ص 51.

24 ـ معجم رجال خویی، ج 23، ص 190.

25 ـ کامل الزیارات، باب 88، ص 260.

26 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 16، ص 211.

27 ـ مجمع الزواید، ج 10، ص 21 و ج 9، ص 289، لالی الاخبار، ج 4، ص 325.

28 ـ دلایل الامامة طبری، ج 3. (مسند فاطمه زهرا سیدحسین شیخ الاسلامی، ص 387).

29 ـ نقل از نهج الحیات، روایت فوق که تنها به گزیده ای از آن اکتفا شد به طرق مختلف از حضرت زینب علیهاالسلام نقل شده است: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 16، ص 210؛ وسایل الشیعه، ج 1، ص 13 و 14 و بحارالانوار، ج 6، ص 107.

30 ـ ریاحین الشریعة، ج 3، ص 73.

31 ـ همان، ص 51 و بحارالانوار، ج 43، ص 179.

32 ـ ریاحین الشریعه، ج 13، ص 41

و ترجمه زینب کبری، ص 89 و 128.

33 ـ همان، ص 60.

 


ادامه مطلب



[ شنبه 24 بهمن 1394  ] [ 7:23 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
زندگی نامه حضرت زینب (س)

 

السلام علیکِ یا زینب کبری السلام علیکِ یا بنت رسول الله
السلام علیکِ یا بنت امیرالمومنین (س)

صبر را مفهوم معنا زینب است
کعبه غمهای دنیا زینب است
چون حسین است آفتاب شهر عشق
ماهتاب عالم آرا زینب است

پیامبر اکرم (ص) می فر ماییند: هر کس بر مصیبت های این دختر زینب (سلام الله ) بگرید ، همانند کسی است که بر برادرانش ، حسن وحسین (ع) ، گریسته است .

نام : زینب (س)

نام پدر : حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع)

نام مادر : حضرت فاطمه زهرا (س)

ناریخ ولادت : روز پنجم جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجری قمری

محل تولد : مدینه

کنیه : ام الحسن و ام الکلثوم

القاب : صدیقه الصغری، عصمة الصغری، ولیه الله العظمی ، ناموس الکبری ، شریکةالحسین (ع) ، کامله ، فاضله و...

همسر : عبدالله فرزند جعفر بن ابیطالب

تعداد فرزندان : 3 پسر ( علی ، عون ، جعفر )

و1 دختر ( ام الکلثوم )

وفات : شب یکشنبه 15 رجب سال 63 هجری قمری

محل دفن : شام

مقدمه :

آن گلهای زیبا وپر طراوت بهار را دیده اید که چگونه به فضای اطراف خود جان می بخشند وهمه جا را آکنده از زیبائی و لطافت میسازند ؟ وآیا تا بحال دیده اید که ناگهان تند بادی خشمگین وبیرحم دمیوزد ، گلهای زیبا را از شاخه های درختان جدا میسازد وبر زمین میافکند.

هنگامیکه آن گلبرگهای زیبا روی زمین پراکنده میشود آن باغبان شوریده را مشاهده کنید که با چه حسرت واندوهی به آن گلبرگها ی زیبا مینگرد . قطرات اشکهایش را ببینید که آرام آرام بر گونه اش سرازیر میشود . باغبان خوب میداند که دقایقی پس از ان زیبائی وطراوت باغش با ریختن گلبرگها از بین میرود ودیگر از آن عطر مست کننده خبری نخواهد بود .

وزینب (س) نیز همچون آن باغبانی شوریده حال ناظر پر پر شدن گلهای زیبائی بود که جهان را عطراگین میساختند ونمونه های کاملی از فضیلتهای انسانی بودند. زینب در دنیائی پر از نامردی ، پلیدی وفریب صلای آزادی وانسانیت سرداد واز فضیلت های انسانی وارزش تعالیم اسلام سخن گفت ومردمی را که دست خویش را بجنایت آلوده وبعد ابلهانه بر کرده های خویش افسوس خورده وبر سوگ نشسته بودند بباد ملامت گرفت .

هوش و ذکاوت:

در اهمیت هوش و ذکاوت آن بانوى بزرگوار همین بس که خطبه طولانى و بلندى را که حضرت صدیقه کبرى فاطمه زهرا (س) در دفاع از حق امیرالمؤمنین (ع) و غصب فدک در حضور اصحاب پیغمبر اکرم (س)ایراد فرمودند، حضرت زینب (ع) روایت فرموده است. که حضرت زینب علیها السلام با اینکه دخترى خردسال (یعنى هفت ساله و یا کمتر) بود، این خطبه عجیب و غرّاء که محتوى معارف اسلامى و فلسفه احکام و مطالب زیادى است را با یک مرتبه شنیدن حفظ کرده، و خود یکى از راویان این خطبه بلیغه و غراء می باشد.

فصاحت و بلاغت:

کلمات و فرمایشات گهربار آن حضرت در خطبه هایى که از آن حضرت روایت شده، خود قوی ترین دلیل بر کمال فصاحت و بلاغت آن بانوى بزرگوار می باشد. همان بانویى که امام سجاد (ع) در حق ایشان فرمودند:

«اى عمّه! شما الحمد للّه بانوى دانشمندى هستید که تعلیم ندیده، و بانوى فهمیده اى هستى که بشرى تو را تفهیم ننموده است».

در اینجا مرورى کوتاه به قسمتى از خطبه آن حضرت در مجلس یزید که یکى از بزرگترین حرکتهاى آن حضرت، در واقعه کربلا بود که دستگاه حکومت بنى امیه را به شدّت لرزاند می کنیم:

«به خدا قسم اى یزید، هر چه کردى بازگشت آن به سوى خودت خواهد بود، چرا که تو جز پوست خود نشکافتى و جز گوشت خود ندریدى.

اى یزید! در آن روزى که خداوند بدنهاى پاک شهیدانمان را حاضر می کند تا حقوق خود را از ستمگر بستاند، تو بر رسول خدا (ص) وارد خواهى شد، امّا می دانى در چه حالى؟ در حالیکه خون عزیزان او را ریخته و حرمت ذرّیه او را از بین برده اى. آرى اى یزید! از این پیروزى ظاهرى که به دست آورده اى، غرق شادى مشو، و آن عزیزان را که در کربلا به خاک و خون کشیده اى، مغلوب و مرده مپندار. که خداوند می فرماید: (کسانى را که در راه خدا شهید شده اند مرده مپندارید. بلکه آنان زنده اند و در نزد خداى خود روزى می خورند). سوره مبارکه آل عمران ، آیه 169

و اى یزید! براى تو همین بس که حاکم در آن روز خداوند، و دشمن تو پیامبر خدا، و یاور و پشتیبان اهل بیت جبرئیل باشد. و به زودى کسى که این مقام را براى تو زینت داده و تو را بر گردن مسلمین سوار کرده است (یعنى معاویه)، خواهد دانست که چه جانشین بدى براى خود تعیین کرده و در روز جزا درخواهید یافت که بدترین مکان از آنِ کیست؟ و بدبختى و ضعف و زبونى شامل چه افرادى خواهد شد.

حضرت زینب (س) بزرگ بانوی جهان اسلام، بیدادگر و ادامه دهنده حادثه عاشورا و دارنده دانشهای دو جهان و به گفته امام سجاد (ع): " دانای بدون آموزگار و فهمیده بدون فهماننده " بود. الگوی راستین وی، بانوی دو جهان, حضرت فاطمه (س) مادر وی بوده است. زینب (س) در دامان پرمهر و معنویت فاطمه (س) از سرچشمه معارف اسلامی و قرآنی سیراب گشت. رسالت راستین زینب هنگامی آغاز گردید که پس از به شهادت رسیدن امام حسین (ع) و هفتاد و دو تن از یارانش با ایراد سخنان آتشین به بیدارگری مردم کوفه و ستیز با ستمکاران و یزیدیان پرداخت.

پس از واقعه خونبار کربلا نقش ایشان روند تازه تری یافت. آن حضرت در این دوران ضمن حضور در کاروان اسرای کربلا در برابر حکام جور قرار گرفتند و به افشاگری ظلم و ستم وارد بر آل طه از سوی خاندان امیه پرداختند. آن حضرت در این دوران سخت با حضور در کاخ برخی حکمرانان جور زمان مانند یزید و ابن زیاد، با تاکید برحقانیت طریق آل محمد بر سخنان و تبلیغات مسموم خاندان امیه درباره بنی هاشم خط بطلان کشیدند.

صدیقه توانا، عقلیه دودمان وحی، تربیت شده خاندان نبوت، حضرت زینب کبری(س) است. همو که در بزرگواری و کرامتش بسیار سخن ها گفته و نوشته اند.

او نمودار حق و جهاد در راه خدا و نگهدارنده ایمان و عقیده، قهرمان دلیری و شجاعت، جلوه فصاحت و بلاغت، شعله ستیزه جوی باطل و آتش افشان حق در برابر نیروهای ستمگر و کوبنده دژخیمان زورگو است.
زینب(س) تجسم زهد، ورع، علم، عفاف و شهامت و عقیله طاهره، متعلق به اخلاق الهی است.
این بزرگوار (س) راه مقاومت در برابر باطل را به امت نشان داد و فداکاری در راه خدا و چشم پوشی از همه چیز را در راه برافراشتن پرچم حق به همه یاد داد.

ایثار، فداکاری، صبر و بردباری، علم وسیع و دانش وافر، سخنان سنجیده و منطقی او در فرصت های حساس توأم با آن مظلومیت و ستم های جانکاهی که به او وارد آمده است، از او چهره یک شخصیت بی نظیر، رزم آور شجاع، جهادگر بی باک و سخنور توانا را در قلوب و اذهان ترسیم نموده است که تا چرخ زمان حرکت دارد، تا نسل ها در روی زمین حیات دارند و تا زمین دور خورشید می گردد این چراغ فروزان، نورافکن جهانیان و نسل های آینده خواهد بود.

کرامات

به غیر از انوار مقدسه چهارده معصوم (ع ) ، در میان خاندان رسالت و اهل بیت گرامى پیامبر اکرم (ص) ، افرادى هستند که در نزد خداوند متعال داراى رتبه و منزلت رفیع و والایى می باشند و توسل به ایشان، موجب گشایش مشکلات و معضلات امور دیگران است. مانند حضرت اباالفضل (ع) که حتى در موارد زیادى مسیحیان به آن حضرت متوسل شده و به برکت توسل به آن حضرت مشکلاتشان حل گردیده و به حوائج و خواسته هاى خویش نائل گردیده اند.

حضرت زینب (س) نیز بانویى بزرگوار از این دودمان پاک است که توسل به آن حضرت براى حل مشکلات بزرگ بسیار تجربه شده است و کرامات بسیارى از آن بانوى گرامى نقل شده است.

">


ادامه مطلب



[ شنبه 24 بهمن 1394  ] [ 7:22 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

ندگینامه حضرت زینب (س)

 
 
 

 

زندگینامه حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س) تجسم زهد، ورع، علم، عفاف و شهامت و عقیله طاهره، متعلق به اخلاق الهی است. این بزرگوار (س) راه مقاومت در برابر باطل را به امت نشان داد و فداکاری در راه خدا و چشم پوشی از همه چیز را در راه برافراشتن پرچم حق به همه یاد داد.

کد خبر: 14380 | تاریخ خبر: 31/01/1389
 
 
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران - تهران
 

زینب (س) سومین فرزند مهد ولایت است که در سال پنجم یا ششم هجری ( 2 یا 3 سال پس از ولادت امام حسین (ع) ) در مدینه چشم به جهان گشود. هنگامی‌که پیامبر (ص) از سفر بازگشته و خبر ولادت فرزند حضرت زهرا (س) را از حضرت علی (ع) شنیدند، فرمودند: « فرزندان فاطمه (س)، فرزندان منند ولی خداوند درباره آنان تصمیم می گیرد.» در همین هنگام جبرئیل نازل شد و پیام آ‌ورد که خداوند می‌فرماید: « نام این دختر را زینب بگذارید که این نام را در لوح محفوظ نوشته‌ام.» آن‌گاه رسول خدا زینب را گرفت و بوسید و گفت: « توصیه می‌کنم که همه، این دختر را احترام کنند، که مانند خدیجه کبری است. » یعنی همان‌طور که فداکاری‌های خدیجه در پیشبرد اهداف پیامبر و اسلام بسیار ثمربخش بود، ایثار، صبر و استقامت زینب در راه خدا نیز در بقا و جاودانگی اسلام از اهمّیّت ویژه‌ای برخوردار است.
زینب (س) بیش از 5 سال وجود رسول اکرم (ص) را درک نکرد و در سال یازدهم هجرت، غم هجران جدّ بزرگوار خود، محمد مصطفی (ص) را بر جان نشاند. گویی پرواز رسول اکرم آغاز محنت‌های زینب بود. چند ماه بعد غم فقدان مادری که فخر زنان عالم بود نیز بر جان خسته‌اش نشست و دل کوچکش را در این مصیبت عظیم غصه‌دار ساخت. او که از وجود پیامبر اکرم بهره‌ها برده و در دامان مهر و عطوفت زهرای اطهر از جرعه‌های معرفت سیراب گشته بود، حدیث صبر و استقامت را در دفتر وجودش نگاشت؛ چرا که خبر مصائب و محنت‌هایی را که در مسیر عمرش با آنها روبه‌رو می‌گشت از رسول خدا(ص) شنیده بود
زندگی مشترک
آن هنگام که زینب به سالهای تشکیل زندگی مشترک نزدیک شده بود می‌دانست که ازدواج برای هر زنی حق طبیعی و شرعی است و روی گردانی از این سنت، خارج شدن از آئین پیامبر اسلام است.
زینب با ازدواج که عمل به سنت پیامبر خداست،‌ رسالت بزرگی را که بر دوش دارد فراموش نمی‌کند. او می‌داند که باید در تمام صحنه ها و لحظه ها در کنار برادرش باشد. او می‌داند که به ثمر نشستن قیام حسین و شهادت عزیزانش، نیازمند آزادگی در اسارت، صبر و پایداری،‌ و پیام رسای او به گوش تاریخ بشریت است.
از این رو زینب در قرارداد ازدواجش شرط همراهی با برادرش حسین را قید می‌کند تا از وظیفه مهم خود باز نماند. از شخصیتی متعهد به اسلام و دوستدار اهلبیت، چون عبدالله بن جعفر که به خواستگاری دختر علی آمده است، انتظاری جز پذیرش این شرط نیست. به هر صورت مراسم خواستگاری پایان می‌یابد و عبدالله بن جعفر به افتخار همسری زینب کبری نائل می‌گردد.
زندگی حضرت زینب س قرین نهضت عاشورا شده است و ایشان نقشی بسیار سازنده در آن ایفا نمودند از اینرو به تحلیل و مطالعه زندگی آن حضرت از این منظر خواهیم پرداخت بحث در این خصوص را حول دو محور پیگیری خواهیم کرد.
فصاحت و بلاغت:
کلمات و فرمایشات گهربار آن حضرت در خطبه هایى که از آن حضرت روایت شده، خود قوی ترین دلیل بر کمال فصاحت و بلاغت آن بانوى بزرگوار می باشد. همان بانویى که امام سجاد علیهالسّلام در حق ایشان فرمودند: «اَنْتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَیرَ مُفَهَّمَة» یعنى:
«اى عمّه! شما الحمد للّه بانوى دانشمندى هستید که تعلیم ندیده، و بانوى فهمیده اى هستى که بشرى تو را تفهیم ننموده است».
در اینجا مرورى کوتاه به قسمتى از خطبه آن حضرت در مجلس یزید که یکى از بزرگترین حرکتهاى آن حضرت، در واقعه کربلا بود که دستگاه حکومت بنى امیه را به شدّت لرزاند می کنیم:
«به خدا قسم اى یزید، هر چه کردى بازگشت آن به سوى خودت خواهد بود، چرا که تو جز پوست خود نشکافتى و جز گوشت خود ندریدى.
اى یزید! در آن روزى که خداوند بدنهاى پاک شهیدانمان را حاضر می کند تا حقوق خود را از ستمگر بستاند، تو بر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم وارد خواهى شد، امّا می دانى در چه حالى؟ در حالیکه خون عزیزان او را ریخته و حرمت ذرّیه او را از بین برده اى. آرى اى یزید! از این پیروزى ظاهرى که به دست آورده اى، غرق شادى مشو، و آن عزیزان را که در کربلا به خاک و خون کشیده اى، مغلوب و مرده مپندار. که خداوند می فرماید: (کسانى را که در راه خدا شهید شده اند مرده مپندارید. بلکه آنان زنده اند و در نزد خداى خود روزى می خورند). آل عمران: 169
و اى یزید! براى تو همین بس که حاکم در آن روز خداوند، و دشمن تو پیامبر خدا، و یاور و پشتیبان اهل بیت جبرئیل باشد. و به زودى کسى که این مقام را براى تو زینت داده و تو را بر گردن مسلمین سوار کرده است (یعنى معاویه)، خواهد دانست که چه جانشین بدى براى خود تعیین کرده و در روز جزا درخواهید یافت که بدترین مکان از آنِ کیست؟ و بدبختى و ضعف و زبونى شامل چه افرادى خواهد شد.
حضرت زینب (س) بزرگ بانوی جهان اسلام، بیدادگر و ادامه دهنده حادثه عاشورا و دارنده دانشهای دو جهان و به گفته امام سجاد (ع): " دانای بدون آموزگار و فهمیده بدون فهماننده " بود. الگوی راستین وی، بانوی دو جهان, حضرت فاطمه (س) مادر وی بوده است. زینب (س) در دامان پرمهر و معنویت فاطمه (س) از سرچشمه معارف اسلامی و قرآنی سیراب گشت. رسالت راستین زینب هنگامی آغاز گردید که پس از به شهادت رسیدن امام حسین (ع) و هفتاد و دو تن از یارانش با ایراد سخنان آتشین به بیدارگری مردم کوفه و ستیز با ستمکاران و یزیدیان پرداخت.
پس از واقعه خونبار کربلا نقش ایشان روند تازه تری یافت. آن حضرت در این دوران ضمن حضور در کاروان اسرای کربلا در برابر حکام جور قرار گرفتند و به افشاگری ظلم و ستم وارد بر آل طه از سوی خاندان امیه پرداختند. آن حضرت در این دوران سخت با حضور در کاخ برخی حکمرانان جور زمان مانند یزید و ابن زیاد، با تاکید برحقانیت طریق آل محمد بر سخنان و تبلیغات مسموم خاندان امیه درباره بنی هاشم خط بطلان کشیدند.
صدیقه توانا، عقلیه دودمان وحی، تربیت شده خاندان نبوت، حضرت زینب کبری(س) است. همو که در بزرگواری و کرامتش بسیار سخن ها گفته و نوشته اند.
او نمودار حق و جهاد در راه خدا و نگهدارنده ایمان و عقیده، قهرمان دلیری و شجاعت، جلوه فصاحت و بلاغت، شعله ستیزه جوی باطل و آتش افشان حق در برابر نیروهای ستمگر و کوبنده دژخیمان زورگو است.
زینب(س) تجسم زهد، ورع، علم، عفاف و شهامت و عقیله طاهره، متعلق به اخلاق الهی است. این بزرگوار (س) راه مقاومت در برابر باطل را به امت نشان داد و فداکاری در راه خدا و چشم پوشی از همه چیز را در راه برافراشتن پرچم حق به همه یاد داد.
ایثار، فداکاری، وزانت عقل، صبر و بردباری، علم وسیع و دانش وافر، سخنان سنجیده و منطقی او در فرصت های حساس توأم با آن مظلومیت و ستم های جانکاهی که به او وارد آمده است، از او چهره یک شخصیت بی نظیر، رزم آور شجاع، جهادگر بی باک و سخنور توانا را در قلوب و اذهان ترسیم نموده است که تا چرخ زمان حرکت دارد، تا نسل ها در روی زمین حیات دارند و تا زمین دور خورشید می گردد این چراغ فروزان، نورافکن جهانیان و نسل های آینده خواهد بود.
تلاش های حضرت زینب
حضرت زینب‏پرستاری امام زمانش حضرت زین العابدین علیه السلام و دیگربیماران و مصیبت زدگان اهل بیت را برعهده داشت، و ضمن این که‏رسالت مهم نگهداری و تبلیغ از نهضت‏حسینی را به خوبی انجام‏داد، از پرستاری بیمار کربلا نیز با تحمل آن همه سختی‏ها وناملایمات، آنی فروگذار نبود و تا آخرین رمق دین خود را به‏مکتب و رهبرش ادا کرد
زینب نقش نگهداری از قیام خون بار حسینی را بر عهده داشت که‏قطعا اگر او این بار را بر دوش نمی‏گرفت، خون حسین پایمال می‏شدو بسیار دشوار بود که نهضت ابی عبد الله علیه السلام به مردم‏اعلام و ابلاغ گردد و شاید بدون اسارت خاندان رسول الله وپیش‏تازی زینب کبرا در رسوا نمودن هیئت‏حاکم، و تبلیغ او ازانگیزه قیام برادرش، یزیدیان به هدف پلید خود نائل می‏آمدند ونام رسول الله (ص) را نه تنها از مناره‏های مساجد بلکه ازتاریخ، پاک و محو می‏کردند و این بود نیت‏شوم آنان. و زینب با مجاهدت و قیام شجاعانه خویش در برابر زورگویان وهم‏چنین فریب‏خوردگان زمانش، آن چنان از قیام حسین دفاع کرد که‏تا قیام رستاخیز، همانند او نه در مردان و نه در زنان، وجودندارد و این نام جاودان و مقدس برای همیشه با عظمت و شموخ‏باید برده شد. زینب در پس آن مصیبت‏بزرگی که «تصغر عندها المصائب‏» آن چنان‏بار سنگین پرچم ولایت را بر دوش گرفت و در برابر کفر و زندقه‏ایستاد و سخنرانی کرد و خطابه خواند و مردم را بیدار کرد وحرکت را در مردگان آغاز نمود که از آن جا حرکت توابین و دیگرحرکت‏های اسلامی آغاز شد و تا امروز و فردا و فرداها، آثار این‏حرکت عظیم زینبی، هویدا است و به برکت زینب و قیام مبارکش، هم‏چنان بیرق‏های خونین عاشورا به نشانه روز انتقام مظلوم ازظالم، در سراسر جهان افراشته می‏شود زیرا زینب بود که پیام‏خونین حسین را به تمام نسل‏ها و عصرها رساند.
امام حسین علیه السلام قبل از شهادت سفارش‏های لازم را به‏زینب نمود و پرستاری نهضت را به او واگذار کرد و او را به صبرو بردباری امر نمود و به میدان با قلبی محکم و بی‏هراس ازآینده نهضت، حرکت کرد. زینب نیز پرچم پرافتخار حسین را بر دوش‏گرفت و نگذاشت این پرچم الهی بر زمین افتد و با اقتدار وشهامتی که تاریخ نظیرش را ندیده در برابر امیر خون آشام کوفه‏و شاه پلید شام لعنة الله علیهما ایستاد و با سخنرانی‏های‏جاودانه‏اش زندگی را در کامشان تلخ ساخت. راستی چه رادمردی است این زن، که با آن همه مصیبت‏های سخت که‏هر یک کوهی را به لرزه درمی‏آورد و انسان را مضطرب و از خودبی‏خبر می‏سازد، در برابر سنگدل‏ترین و تندخوترین و تبهکارترین‏انسان روی زمین، آن سان با کبر و مناعت‏برخورد می‏کند که همه‏را به شگفتی وامی‏دارد.
در مجلس یزید لعنة الله علیه، گفت و گوهای زیادی بین بانوی‏قهرمان کربلا و آن پلید رخ داده که همه‏اش دلالت‏بر عظمت وقهرمانی زینب دارد. نگاهی کوتاه به یک قسمت آن می‏کنیم تایادآور شجاعت فزون از حد زینب باشد. هنگامی که یزید با چوب خود، به دندان‏های مبارک امام حسین علیه‏السلام اشاره می‏کرد و آن اشعار معروف کفرآمیزش را می‏سرود، زنان‏بنی هاشم تاب تحمل این منظره را نداشتند و بی‏اختیار می‏گریستندولی زینب، بی‏آنکه خم به ابرو بیاورد، با کبر و مناعتی‏علی‏وار، بر آن سرکش غدار فریاد زد: «صدق الله یا یزید: ثم کان عاقبة الذین اساءوا السوآی ان‏کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزئون. ا ظننت‏یا یزید انه‏حین اخذت علینا باطراف الارض و اکناف السماء فاصبحنا نساق‏کما تساق الاساری ان بنا هوانا علی الله و ان بک علیه کرامة‏و توهمت ان هذا لعظیم خطرک فشمخت‏بانفک و نظرت فی عطفیک‏جذلان فرحا، حین رایت الدنیا مستوثقة لک و الامور متسقة علیک‏ان الله امهلک فهو قوله:«و لا یحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم انما نملی‏لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین...» ا تقول: لیت اشیاخی‏ببدر شهدوا! غیر متاثم و لا مستعظم و انت تنکث ثنایاابی عبد الله بمحضرتک؟ و لم لا و قد نکات القرحة و استاصلت‏الشافة باهراقک هذه الدماء الطاهرة، دماء نجوم الارض من آل‏عبد المطلب؟!و لتردن علی الله وشیکا موردهم و عند ذلک تود ان کنت ابکم‏و اعمی. ا یزید و الله ما فریت الا جلدک و لا حززت الا لحمک وسترد علی رسول الله برغمک و لتجدن عترته و لحمته من حوله فی‏حظیرة القدس... و ستعلم انت و من بواک و مکنک من رقاب‏المؤمنین اذا کان الحکم ربنا و الخصم جدنا و جوارحک شاهدة علیک‏فانظر اینا شر مکانا و اضعف جندا.» ای یزید! آیا گمان کردی‏که چون بر ما سخت گرفتی و اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ماتنگ کردی و سرانجام ما را مانند اسیران به این طرف و آن طرف‏کشاندی از این است که ما نزد خدایمان خوار گشته‏ایم و یا تو رادر پیش خدا قدر و منزلتی هست؟ و یا پنداشتی که این بزرگی مقام‏تو است؟! لذا چون دنیا را به کام خویش یافتی و کارها را وفق‏مراد خود دیدی با تکبر باد در دماغ افکندی و شادمان و مسرور،نگران آرزوهای خود شدی؟! بدان که اگر خدا به تو مهلت داده است‏از این جهت است که خود می‏فرماید:«آنان که کافر شده‏اند گمان نکنند که اگر مهلتی به آن‏ها دادیم‏به سود آنان است، بلکه به آن‏ها مهلت می‏دهیم تا بیش‏تر به گناه‏روی آورند و سرانجام عذابی دردناک و خوارکننده در انتظارشان‏خواهد بود.» آیا باز آرزو می‏کنی که: ای کاش نیاکان ما که دربدر کشته شدند، این جریانات را می‏دیدند!! بی آن که خود راگناهکار بدانی و یا گناه خویش را بزرگ شماری و اینک باچوبدستی خود بر دندان‏های امام حسین می‏زنی؟! حق داری! زیرا باریختن خون‏های پاک و مطهر این ستارگان روی زمین، عقده دل پلیدت‏گشوده می‏شود و نهال غمت ریشه‏کن می‏گردد! مطمئن باش تو نیز به‏زودی در پیشگاه خدای متعال بازگشت‏خواهی نمود و در آن جا است‏که آرزو خواهی کرد ای کاش در دنیا لال و کور بودی. ای یزید! به خدا سوگند! جز پوست‏خود نشکافتی و جز گوشت‏خودقطع نکردی و بر خلاف میل خود، به زودی نزد رسول خدا بازخواهی‏گشت و اهل بیت و پاره‏های تنش را در حظیرة القدس در کنارش باعزت و احترام خواهی یافت... و به زودی تو و آن کس که تو را برکرسی نشاند و بر گردن مؤمنین مسلط کرد، خواهید دانست کدام یک‏از ما بدکارتر و از حیث لشکریان ناتوان‏تریم، در آن روزی که‏داور خداست و خصم تو جد ما است و اعضا و جوارحت علیه تو گواهی‏خواهند داد. و اگر چه در این دنیا ما را به غنیمت گرفتی ولی‏به زودی غرامت‏خویش را از تو باز خواهیم ستاند. در تاریخ آمده است که پس از این سخنان شجاعانه زینب، چنان‏یزید و اطرافیانش زبون و حیرت‏زده گشتند که تا مدتی بی‏حرکت‏ماندند و یک خاموشی مرگ‏زا بر مجلس یزید حکمفرما شد، تو گوئی‏بر سرشان پرندگان نشسته بودند «کان علی رؤوسهم الطیر».
شهادت آن حضرت:
حضرت زینب سلام ا... علیها، شیرزن دشت کربلا سرانجام پس از عمری دفاع از طریق حقه ولایت و امامت در 15 رجب سال 63 هجرى قمرى در ضمن سفرى که به همراه همسر گرامیشان عبداللّه بن جعفر به شام رفته بودند، شهادت رسیده و بدن مطهر آن بانوى بزرگوار در همانجا دفن گردید.
مزار ملکوتى آن حضرت (دمشق/سوریه)، اینک زیارتگاه عاشقان و ارادتمندان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام مى باشد.

 

انتهای پیام /*

 


ادامه مطلب



[ شنبه 24 بهمن 1394  ] [ 7:20 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

  خلاصه ای از زندگی نامه حضرت زینب(سلام الله علیها)





سالروز ولادت حضرت زینب و روز پرستار بر




تمامی مسلمانان به ویژه طلاب گرامی مبارک باد. »


 
خلاصه ای از زندگی نامه حضرت زینب(سلام الله علیها)


نام: زينب (زينب كبري)

معني زينب: زَين اَب: زينت و شرافت پدر، نيكو منظر، خوشبو، زيبايي

كنيه: ام كلثوم (ام كلثوم كبري)

القاب: عقيله، عقيله بني‌هاشم، عقيله الطالبين، صديقه صغري، عارفه، عالمه، فاضله، عابده، زاهده، عالمه غير معلمه، فهمه غير مفهمه، محبوبه المصطفي، نائبه الزهرا، شريكه الحسين، امنيه الله، ناموس كبريا و ... .

نام پدر: علي بن ابيطالب(عليها السلام)

نام مادر: فاطمه بنت رسول‌الله(صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم)

تاريخ تولد: 5 جمادي الاولي سال 6 هجرت

محل تولد: مدينه منوره

نام همسر: عبدالله بن جعفر بن ابيطالب

فرزندان:علي، محمد، عون، اكبر، عباس، ام كلثوم

تاريخ وفات: 15 رجب(61 هجري)

محل دفن: دمشق و به قولي در مصر

روز پنجم جمادي الاولي در هر سال، روز مبارکي است؛ ميلاد با سعادت اسوه صبر و پايداري، حضرت زينب عليهاالسلام که «روز پرستار» نام گرفته است. در اين روز، بانويي پا به عرصه وجود نهاد که آموزگار ايثار و فداکاري بود. او که توانست با پيام رسانيِ شايسته، از بازماندگان حادثه جان سوز عاشورا نيز به نيکويي پرستاري کند و لقبِ «بزرگ پرستار هميشه تاريخ» را زيبنده خود کند. او بزرگ پرستاري است که در سال هاي گوناگون حيات خود، از پنج امام بزرگوار، پرستاري کرده است؛ حضرت علي عليه السلام به هنگام ضربت خوردن، امام حسن مجتبي در هنگام مسموميت، امام حسين عليه السلام در لحظات تنهايي و غربت، امام سجاد عليه السلام در رويارويي با سوز تب جان سوز، و از امام محمد باقر عليه السلام به همراه کودکان صحراي کربلا. نام زينب، اين پرستار جاودان هميشه تاريخ، هميشه بر تارک زمان مي درخشد و همگان را به ياد صبر، مقاومت و ايثار مي‌اندازد.

علت نامگذاري روز ميلاد با سعادت حضرت زينب سلام الله عليها به روز پرستار به خاطر دو وجه است:

1 – تجليل از مقام شامخ و شخصيت والاي حضرت زينب(س) است که با برگزاري اين مراسم يادي از اين بزرگ بانو مي شود و باعث الگو سازي در جامعه مي شود.

2 – تقويت روحيه زينب گونه در ميان پرستاران و تقدير و تشکر از زحمات و نقش پرارزش پرستار در جامعه.

پرستاري، حرفه‌اي مقدّس و ارزشمند است؛ به طوري که رسول خدا صلي الله عليه و آله ، پرستار را در قيامت، هم نشين ابراهيم خليل مي داند و مي فرمايد: «هر کس يک شبانه روز از بيماري پرستاري کند، خداوند او را با ابراهيم خليل محشور مي‌کند».

امير مؤمنان، حضرت علي عليه السلام در فرمايشي زيبا مي‌فرمايد: «خوشا به حال آن که به بندگان خدا نيکي کند و براي آخرت خود زاد و توشه برگيرد». حال با توجه به اين حديث گران مايه، مي‌توان پي برد پرستاران که شبانه روز در پي برطرف ساختن گرفتاري‌هاي بيماران و درمان آنها هستند، به چه پاداشي مي‌رسند و نزد خداوند متعالي، چه جايگاه و مقامي دارند.

پايدار باشيد

خلاصه ای از زندگی نامه حضرت زینب(سلام الله علیها)
خلاصه ای از زندگی نامه حضرت زینب(سلام الله علیها)
خلاصه ای از زندگی نامه حضرت زینب(سلام الله علیها)
خلاصه ای از زندگی نامه حضرت زینب(سلام الله علیها)

 


ادامه مطلب



[ شنبه 24 بهمن 1394  ] [ 7:19 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
مصاحبه با همسر مکرمه مقام معظم رهبری: خودمان را از این چیزها رها کردیم

 

       
       

 

همسر رهبرمعظم انقلاب:
خودمان را از این چیزها رها کردیم
متنی که در ادامه می آید مصاحبه با همسر مکرمه مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای می باشد که برگرفته از مجله محجوبه که نشریه ای خانوادگی، فرهنگی و اجتماعی ویژه بانوان به زبان انگلیسی برای خارج از کشور می باشد.

به گزارش طلوع یزد، این مصاحبه در سال ۱۳۷۲ چاپ و منتشر شده و به وسیله خانم شیلا مالکی دیزجی به فارسی برگردانده شده است. این مجله که توسط بنیاد اندیشه اسلامی وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی منتشر می شود در پی آن است که الگویی جامع از شخصیت و جایگاه زن ارائه دهد و با کجروی ها و برداشت های نادرست از مقام و منزلت زن مقابله کند و حقوق و تکالیف زنان در سالم سازی جامعه بشری و نظام حقوق اسلام در زمینه حقوق زن و خانواده معرفی و بیان نماید.


لطفا کمی از دوران مدرسه تان برای ما بگوئید:
من خاطرات روشنی از دوران مدرسه ام از جمله معلم فرزانه قرآنم،خانم پور رنجبر دارم که گویا اخیراً به رحمت ایزدی پیوسته اند این خانم محترم و متین معلم قرآن ما بود. آن روزها لباس او منحصر به فرد بود.گرچه چادر سرش نمی کرد اما حجاب کامل اسلامی داشت. مقنعه بلند او تا کمرش می رسید این خانم شیوه ابداعی ویژه ای در تدریس قرآن داشت.چهره اش که مملو از متانت و وقار بود هنوز جلوی چشمانم هست و هرگز نمیتوانم فراموشش کنم.

شما چطور با همسرتان آشنا شدید؟
من در سال ۱۳۴۳با ایشان ازدواج کردم، البته این ازواج همانطور که در خانواده مذهبی آن زمان مرسوم بود، صورت گرفت به این ترتیب که مادر ایشان برای خواستگاری به منزل ما آمدند و بعد از مباحثات معمول مراسم ازدواج انجام شد.

 

شما چند فرزند دارید؟
ما چهار پسر و دو دختر داریم.همه پسرانمان قبل از انقلاب و دختران مان بعد از انقلاب(انقلاب اسلامی ایران) به دنیا آمدند.

لطفا کمی در مورد زندگیتان، طی دوران قیام اسلامی علیه شاه صحبت بفرمایید:
آن زمان دوران مشقت باری بود و امتحان الهی بود و من خودم را برای تمام مشکلات ممکن آماده کرده بودم و هرگز درباره هیچ چیز لب به شکوه نگشودم. یادم می آید که طی اولین ماههای بعد از ازدواجمان،یک روز همسرم از من پرسید:اگر من دستگیر شوم تو چه احساسی خواهی داشت؟این سوال غیر منتظره ای بود و من ابتدا خیلی ناراحت و آزرده خاطر شدم،اما ایشان آنقدر درباره درگیری،خطرات و مشکلاتش و وظیفه همه افراد در این رابطه صحبت فرمودند که کاملا مرا قانع کردند.

ایشان این مطلب را درست همان روزی که امام خمینی(ره) دوباره بازداشت شدند و ایشان را از قم به تهران آورده و سپس به ترکیه تبعید کردند،مطرح نمود.درآن روز آقای خامنه ای و دیگران در مشهد برای نشان دادن مخالفتشان با این امر آماده شده بودند و در همین زمان بود که از من دربرخورد با مساله دستگیریشان سوال کردند.از همان روز من خودم را از لحاظ فکری آماده رویارویی با خطراتی که در راه مبارزات همسرم پیش خواهد آمد،نمودم.بنابراین،هر وقت ایشان زندانی یا تبعید میشدند یا هنگامی که مجبور بودند پنهانی و مخفی فعالیت نمایند،تمامی مشکلات را با راحتی تحمل میکردم.بعد ها که ما فرزندان بیشتری داشتیم و زندگی گاهی اوقات مشکل تر می شد که البته خداوند همیشه ما را یاری می نمود و هرگز نا امید نشدم.

شما چگونه همسرتان را در مبارزاتشان یاری نمودید؟
فکر می کنم بزرگترین نقش من حفظ جو آرامش خانه بود. طوری که ایشان بتوانند با خیال راحت به کارشان ادامه دهند.من سعی داشتم تا ایشان را از نگرانی در مورد خو و فرزندانم دور نگهدارم.گاهی اوقات که برای ملاقات ایشان به زندان می رفتم از مشکلاتی که داشتیم چیزی به ایشان نمی گفتم و در پاسخ به سوالاتشان درباره وضعیت خودم و فرزندان صرفا خبرهای خوب می دادم. برای مثال، طی ملاقات هایی که با ایشان در زندان داشتم یا در نامه هایی که در دوران تبعید برای ایشان می نوشتم هرگز چیزی در مورد بیماری فرزندان نمی گفتم و نمی نوشتم.

البته من نیز در زمینه های مختلف نظیر پخش اعلامیه ها،حمل پیام ها،اختفای اسناد و نظیر آن فعالیت داشتم.ولی فکر میکنم اصلا قابل ذکر نیستند.در آخرین ماه های مبارزه در رابطه با پیام های تلفنی امام خمینی(ره) از پاریس کار می کرد من آنها را برای تکثیر و توزیع به مراکزی در مشهد و دیگر شهر ها ارسال می نمودم و اخبار را از مشهد و دیگر شهرهای خراسان جمع آوری نموده و به پاریس مخابره می کردم.اما فکر می کنم مهمترین کار زنان مبارز و آزاده آن زمان ،پشتیبانی معنوی،همدردی و راز داری و تحمل مشقات بود.

آیا همسرتان در خانه به شما کمک میکنند؟
در حال حاظر نه ایشان چنین فرصتی دارند و نه از ایشان چنین انتظاری داریم.اما یک خصیصه بسیار پسندیده ای که ایشان دارند و می تواند نمونه و سر مشقی برای دیگران باشد این است که زمانی که ایشان در منزل هستند، اگرچه معمولا خسته از کار روزانه می باشند اما سعی دارند تا جو خانه را از مشکلات محیط کارشان به دور نگهدارند.

آیا شما کارمند دولت هستید؟
به عنوان یک زن مسلمان در جمهوری اسلامی ایران، نظیر تمامی خواهران مسلمان دیگر، وظایفی بر عهده دارم و با تمام توانم آنها را انجام می دهم، اما هیچ مسوولیت رسمی بخصوصی ندارم.

همسر شما چه انتظاری از شما دارند؟
ایشان بیش از هر چیزی دیگری انتظار دارند که محیط خانوادگی آرام و شاد و سالم باشد.

لطفا نظراتتان را در مورد حجاب اسلامی برای خوانندگان ما بفرمایید:
به نظر من بهترین پوشش برای خارج از منزل،چادر،میباشد. البته شرعا پوشیدن انواع دیگر پوشش در صورتی که بدن را کامل بپوشاند و جذب و تنگ نباشد اشکالی ندارد اما به طور کلی چادر ترجیح دارد. برای درون خانه کاملا متفاوت است. البته پوشش در هر شرایطی باید مطابق عفت اسلامی باشد.

سیره زندگانی شما چگونه است؟
سالهاست که ما اشیای تجملاتی را به خانه مان راه نداده ایم.زیبایی خوب است اما نباید خودمان را درگیرزندگی تجملاتی بکنیم. ما در خانه مان دکوراسیون به معنای متداول آن، فرشها و پرده های قیمتی، مبلمان و غیره نداریم. سالها پیش خودمان را از این چیزها رها کرده ایم، والدین آقای خامنه ای در این رابطه سر مشق ما بوده اند و مادر ایشان چنین تجملاتی را مورد انتقاد قرار میدادند و من نیز همین عقیده را دارم. همیشه به فرزندانمان توصیه میکنم که آنها هم باید در رفتار شخصی شان این گونه باشند.زیرا اشیای لوکس غیر ضروری میباشد.
«لازم به ذکر است که مصاحبه ی مذکور در ماهنامه خبری و فرهنگی ره آورد دانشگاه در سال ۱۳۷۲ منتشر گردیده است»


 

 

 


ادامه مطلب



[ شنبه 24 بهمن 1394  ] [ 7:17 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
مختصر زندگی نامه حضرت ام المصائب زینب کبری(سلام الله علیها)

 

بسمه تعالی

بمناسبت 5 جمادى الاولى ولادت حضرت زینب(علیها السلام)

 

ولادت با سعادت حضرت زینب (علیها السلام) در مدینه طیبه در سال پنجم یا ششم هجرى در این روز واقع شده است. اقوال دیگر در ولادت آن حضرت عبارت است از 5 جمادى الاولى سال 6 هـ ، اوایل شعبان سال 6 هـ ، ماه رمضان سال 6 هـ ، دهه آخر ربیع الثانى در سال 5 یا 6 یا 7 هـ .

 

پدر بزرگوار آن حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)، و مادر گرامى اش حضرت صدیقه طاهره(علیها السلام) است. همسر آن حضرت جناب عبدالله بن جعفر بن ابى طالب(علیهم السلام)، و فرزندان آن حضرت، على، عون، عباس، محمد و امّ کلثوم هستند که عون و محمد در کربلا شهید شدند.

 

کنیه آن مخدره ام کلثوم، ام عبدالله و ام الحسن است، ولى کنیه هاى خاص حضرت ام المصائب، ام الرزایا و ام النوائب است.

 

القاب آن مخدره بسیار است، و از آن جمله: عقیله بنى هاشم، عقیلة الطالبیین، صدیقه صغرى (اشاره به مادرش که صدیقه کبرى است و پدرش که صدیق اکبر است)، عصمت صغرى، ولیة الله، الراضیة بالقدر و القضاء، صابرة البلوى من غیر جزع و لا شکوى، امینة الله، عالمة غیر معلمة، فهمة غیر مفهَّمة، محبوبة المصطفى(صلى الله علیه وآله)، ثانیة الزهراء(علیها السلام)، الشریفة.

 

از نسل على فرزند حضرت زینب(علیها السلام) که معروف به زینبى است فرزندان زیادى به دنیا آمده اند، که سیوطى رساله زینبیه را درباره آنها تألیف کرده است.

ماجراى ولادت حضرت

هنگام ولادت آن حضرت، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در سفر بودند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) براى نامگذارى این مولود فرمودند: «بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) سبقت نمى گیرم». تا آنکه حضرت آمدند و منتظر وحى شدند. جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند سلام مى رساند و مى فرماید: «این دختر را زینب نام بگذار، چه اینکه این نام را در لوح محفوظ نوشته ایم».

 

پیامبر(صلى الله علیه وآله) حضرت زینب(علیها السلام) را طلب کرده بوسیدند و فرمودند: «وصیت مى کنم به حاضرین و غایبین که این دختر را به خاطر من پاس بدارید، که همانا وى به خدیجه کبرى(علیها السلام) مانند است». سکینه و وقار آن حضرت را به خدیجه کبرى(علیها السلام) و عصمت و حیائش را به فاطمه زهرا(علیها السلام) و فصاحت و بلاغتش را به على مرتضى(علیه السلام) و حلم و بردباریش را به حسن مجتبى(علیه السلام) و شجاعت و قوت قلبش را به حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) همانند نموده اند.

 

ابن حجر در اصابة و ابن اثیر در اُسد الغابه در حالات آن حضرت نوشته اند: در مجلس یزید لعنت الله علیه حضرت زینب(علیها السلام) کلماتى فرمودند که دلالت بر قوت قلب آن حضرت دارد. آن حضرت در کرم و بصیرت و حلم مشهور خاندان بنى هاشم و عرب بوده، و بین جمال و جلال، سیرت و صورت و اخلاق و فضیلت جمع کرد. شبها در عبادت بود و روزها روزه و او به اهل تقوى معروف بود.

 


ادامه مطلب



[ شنبه 24 بهمن 1394  ] [ 7:17 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 

خلاصه زندگی نامه حضرت زینب (س)

پدر: علی (ع)

مادر: فاطمه (س)

ولادت: پنجم جمادی الاول سال ششم هجری

وفات: چهارده رجب سال 62 هجری

سن مبارک: 55 سال

روز پنجم جمادی الاول برابر با سال 682 میلادی در مدینه و در خانه ی علی و فاطمه دختر پیغمبر چشم به جهان گشود.

زمان تولد حضرت زینب چون پیغمبر در سفر بود علی پدر و زهرا مادر زینب بدون اجازه ی پیغمبر نامی به مولود خود نگذاشتند تا پس از سه روز حضرت رسول در سفر به مدینه بازگشت پیغمبر اول به خانه ی دخترش رفت. آن گاه جبرئیل به حضرت گفت آن گاه جبرئیل به حضرت گفت امر خداوند است که نام مولود تازه ی علی و فاطمه (س) را زینب بگذارید. آن وقت پیغمبر آمد قنداقه پاکیزه ی مولود تازه را در آغوش محبت خود گرفت او را بوسید و به سینه ی خود چسباند و بسیار گریه کرد و نامش را زینب گذاشت.

حضرت زینب دارای القاب متعددی بود از جمله: عصمت کبری، صدیقه صغری، ناموس کبریا، عارفه، موثقه، ام المصائب و پس از واقعه ی کربلا کلمه ی مظلومه مهم از نام های او بود.

زینب پس از ایام شیرخوارگی تا 5 سالگی در پرتو درخشان نبوی پرورش یافت در آستانه 5 سالگی بود که با رحلت پیغمبر خدا و جد مهربانش قلبش در هم فشرده شد.

پدرش علی (ع) او را در حجره خانه ی خود پیغمبر زیر خاک مدفون کرد هنوز این منظره ی غمناک از جلوی چشمش نرفته بود و 75 روز از فقدان پیغمبر نگذشته بود که با ناله های توان فرسای مادر مهربانش فاطمه (س) رو به رو گردید که در بستر مرگ با اندوه و غم با نگاه های پر حسرت قد و بالای او را می نگریست زینب هر روز می دید مادرش از درد جسم او را آزرده می کرد تا همه روز آخر عمر فاطمه مادرش او را پیش بستر خود صدا کرد. وصیت محرمانه ای کرد و بردار و خواهر کوچکش ام الکثوم نباید بشنوند که دو دستمال بسته ای به او سپرد که در روز عاشورا در آخرین وداع برادرش امام حسین وصیت مادر را انجام دهد و بسته ی امانت را که پیراهن کهنه ای بود تن بردار خود پوشاند.

هیچ گاه از غم و مصیبت مرگ دلسوز مادر آرام نمی شد و هر روز به جای خالی مادر می نگریست و دو برادر و خواهر کوچکش را از محبت های مادر محروم مانده بودند، می دید غمش بیشتر می شد. او سعی داشت مواظبت و محبت مادرانه به آن ها جای خالی مادرش را پر کند او در همان سنین جوانی دانشمند عالم و پر جست و جو و متقی گردید که در دنیای اسلام آن روز مجاز به لقب عقلیه بنی هاشم معروف شده بود.

زینب یتیم نوازی و غم خواری بیچارگان را به حد کامل از پدرش علی (ع) آموخته بود که بعدها می بینیم آموخته ی خود را در مدینه و کوفه به خصوص در سفر کربلا تا شام چنان انجام داد که گویی خود علی (ع) است.

ازدواج حضرت زینب (س)

همان طور که رسول خدا برای یگانه دختر خود به جزء علی مرتضی همسری لایق سراغ نداشت برای زینب هم شایسته تر از عبدالله پسر جعفر طیار برادر زاده اش شوهری لایق تر سراغ نداشت.

 

عبدالله تاجری موفق شد و در تمامی روزگار هر چه خرید و فروخت زیان نکرد. و در هر معماله ای برکت نصیب او شد. عبدالله در اثر بخشش زیاد در تمام اقوام و در قبایل عرب به بحرالسخا معروف بود. نزدیکان او را از بخشش زیاد ملاقات می کردند و عبدالله می گفت من عمری به مردم بخشش می کردم و ابداً نه به دوست و نه به دشمن سخت نمی گیرم.

علی بن ابی طالب عموی او و زینب (س) هم دخترعمویش بود.

 

پیمان ازدواج بین او و زینب منعقد گردید و میوه ای این پیوند دو پسر به قولی چهار پسر به نام های اکبر، علی، عباس و محمد بودند.

 

 


ادامه مطلب



[ شنبه 24 بهمن 1394  ] [ 7:16 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 

گذری بر زندگی حضرت زینب(س)

ویژه وفات ام المصائب حضرت زینب کبری(سلام الله علیها)

حضرت زینب کبرى علیها السلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرى قمرى در شهر مدینه منوّره متولّد گردیده و جهان را به قدوم خویش مزین فرمودند.

نام مبارک آن بزرگوار زینب، و کنیه گرامیشان ام الحسن و ام کلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقة الصغرى، عصمة الصغرى، ولیة اللّه العظمى، ناموس الکبرى، شریکة الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، کامله و ... پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشواى شیعیان حضرت امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیهماالسّلام، و مادر گرامى آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها می باشد.

در آن زمان که صدیقه کبری (علیها السلام) به این گوهر دریای عصمت و طهارت باردار بود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مدینه حضور نداشتند و به سفری رهسپار بودند. هنگامی که وجود مقدس زینب کبری (سلام الله علیها) متولد گشت، صدیقه طاهره (علیها السلام) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود که چون پدرم در سفر است و در مدینه حضور ندارد، شما این دختر را نام بگذارید. آن حضرت فرمود: من بر پدر شما سبقت نمی گیرم، صبر نما که به این زودی رسول خدا باز خواهد گشت و هر نامی که صلاح داند بر این کودک می نهد.

 

هنگامی که سه روز گذشت، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مراجعت نمود و و همانگونه که رسم و سیره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بود، نخست، به منزل حضرت زهرا (علیها سلام ) وارد گشتند.

امام علی (علیه السلام) خدمت آن حضرت عرض کرد: یا رسول الله! خداوند متعال دختری به دخترت عطا فرموده است، نامش را معین فرمایید. فرمود: اگر چه فرزندان فاطمه اولاد من می باشند، لکن امر ایشان با پروردگار عالم است و من منتظر وحی می‌باشم. در این حال جبرییل نازل شد عرض کرد: یا رسول الله! حق تو را سلام می رساند و می فرماید: نام این مولود را " زینب " بگذار، چرا که این را در لوح محفوظ نوشته ایم.

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) قنداقه آن مولود گرامی را طلبید و به سینه چسبانید، ببوسید و نامش را زینب نهاد و فرمود: به حاضرین و غایبین امت، وصیت می نمایم که حرمت این دختر را پاس بدارند. همانا که او به خدیجه کبری (علیها سلام) شبیه است.

هوش و ذکاوت:

صاحب کتاب اساور من ذهب درباره حافظه و ذکاوت آن بانوى بزرگوار چنین می نویسد:
در اهمیت هوش و ذکاوت آن بانوى بزرگوار همین بس که خطبه طولانى و بلندى را که حضرت صدیقه کبرى فاطمه زهرا صلوات اللّه و سلامه علیها در دفاع از حق امیرالمؤمنین علیهالسّلام و غصب فدک در حضور اصحاب پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ایراد فرمودند، حضرت زینب علیها السلام روایت فرموده است. و ابن عباس با آن جلالت قدر و علو مرتبه در حدیث و علم، از آن حضرت روایت نموده و از آن حضرت را به عقیله تعبیر می‌کند. چنانچه ابوالفرج اصفهانى در مقاتل می نویسد: ابن عباس خطبه حضرت فاطمه سلام اللّه علیها را از حضرت زینب سلام اللّه علیها روایت کرده و می گوید:
حدثتنى عقیلتنا زینب بنت على علیهالسّلام..
دقت کنیم که حضرت زینب علیها السلام با اینکه دخترى خردسال (یعنى هفت ساله و یا کمتر) بود، این خطبه عجیب و غرّاء که محتوى معارف اسلامى و فسلفه احکام و مطالب زیادى است را با یک مرتبه شنیدن حفظ کرده، و خود یکى از راویان این خطبه بلیغه و غراء می باشد.

فصاحت و بلاغت:



کلمات و فرمایشات گهربار آن حضرت در خطبه هایى که از آن حضرت روایت شده، خود قوی ترین دلیل بر کمال فصاحت و بلاغت آن بانوى بزرگوار می‌باشد. همان بانویى که امام سجاد علیهالسّلام در حق ایشان فرمودند: « اَنْتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَیرَ مُفَهَّمَة » یعنى:
« اى عمّه! شما الحمد للّه بانوى دانشمندى هستید که تعلیم ندیده، و بانوى فهمیده اى هستى که بشرى تو را تفهیم ننموده است. »

در اینجا مرورى کوتاه به قسمتى از خطبه آن حضرت در مجلس یزید که یکى از بزرگترین حرکتهاى آن حضرت، در واقعه کربلا بود که دستگاه حکومت بنى امیه را به شدّت لرزاند می کنیم:
« به خدا قسم اى یزید، هر چه کردى بازگشت آن به سوى خودت خواهد بود، چرا که تو جز پوست خود نشکافتى و جز گوشت خود ندریدى.

اى یزید! در آن روزى که خداوند بدنهاى پاک شهیدانمان را حاضر می کند تا حقوق خود را از ستمگر بستاند، تو بر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم وارد خواهى شد، امّا می دانى در چه حالى؟ در حالیکه خون عزیزان او را ریخته و حرمت ذرّیه او را از بین برده اى. آرى اى یزید! از این پیروزى ظاهرى که به دست آورده اى، غرق شادى مشو، و آن عزیزان را که در کربلا به خاک و خون کشیده اى، مغلوب و مرده مپندار. که خداوند می فرماید: (کسانى را که در راه خدا شهید شده اند مرده مپندارید. بلکه آنان زنده اند و در نزد خداى خود روزى می خورند). آل عمران: 169

و اى یزید! براى تو همین بس که حاکم در آن روز خداوند، و دشمن تو پیامبر خدا، و یاور و پشتیبان اهل بیت جبرئیل باشد. و به زودى کسى که این مقام را براى تو زینت داده و تو را بر گردن مسلمین سوار کرده است (یعنى معاویه)، خواهد دانست که چه جانشین بدى براى خود تعیین کرده و در روز جزا درخواهید یافت که بدترین مکان از آنِ کیست؟ و بدبختى و ضعف و زبونى شامل چه افرادى خواهد شد.
حضرت زینب (س) بزرگ بانوی جهان اسلام، بیدادگر و ادامه دهنده حادثه عاشورا و دارنده دانشهای دو جهان و به گفته امام سجاد (ع): " دانای بدون آموزگار و فهمیده بدون فهماننده " بود. الگوی راستین وی، بانوی دو جهان, حضرت فاطمه (س) مادر وی بوده است. زینب (س) در دامان پرمهر و معنویت فاطمه (س) از سرچشمه معارف اسلامی و قرآنی سیراب گشت. رسالت راستین زینب هنگامی آغاز گردید که پس از به شهادت رسیدن امام حسین (ع) و هفتاد و دو تن از یارانش با ایراد سخنان آتشین به بیدارگری مردم کوفه و ستیز با ستمکاران و یزیدیان پرداخت.

پس از واقعه خونبار کربلا نقش ایشان روند تازه تری یافت. آن حضرت در این دوران ضمن حضور در کاروان اسرای کربلا در برابر حکام جور قرار گرفتند و به افشاگری ظلم و ستم وارد بر آل طه از سوی خاندان امیه پرداختند. آن حضرت در این دوران سخت با حضور در کاخ برخی حکمرانان جور زمان مانند یزید و ابن زیاد، با تاکید برحقانیت طریق آل محمد بر سخنان و تبلیغات مسموم خاندان امیه درباره بنی هاشم خط بطلان کشیدند.

صدیقه توانا، عقلیه دودمان وحی، تربیت شده خاندان نبوت، حضرت زینب کبری(س) است. همو که در بزرگواری و کرامتش بسیار سخن ها گفته و نوشته اند.

او نمودار حق و جهاد در راه خدا و نگهدارنده ایمان و عقیده، قهرمان دلیری و شجاعت، جلوه فصاحت و بلاغت، شعله ستیزه جوی باطل و آتش افشان حق در برابر نیروهای ستمگر و کوبنده دژخیمان زورگو است.
زینب(س) تجسم زهد، ورع، علم، عفاف و شهامت و عقیله طاهره، متعلق به اخلاق الهی است. این بزرگوار (س) راه مقاومت در برابر باطل را به امت نشان داد و فداکاری در راه خدا و چشم پوشی از همه چیز را در راه برافراشتن پرچم حق به همه یاد داد.

ایثار، فداکاری، وزانت عقل، صبر و بردباری، علم وسیع و دانش وافر، سخنان سنجیده و منطقی او در فرصت های حساس توأم با آن مظلومیت و ستم های جانکاهی که به او وارد آمده است، از او چهره یک شخصیت بی نظیر، رزم آور شجاع، جهادگر بی باک و سخنور توانا را در قلوب و اذهان ترسیم نموده است که تا چرخ زمان حرکت دارد، تا نسل ها در روی زمین حیات دارند و تا زمین دور خورشید می گردد این چراغ فروزان، نورافکن جهانیان و نسل های آینده خواهد بود.

کرامات:



به غیر از انوار مقدسه چهارده معصوم علیهمالسّلام، در میان خاندان رسالت و اهل بیت گرامى پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، افرادى هستند که در نزد خداوند متعال داراى رتبه و منزلت رفیع و والایى می باشند و توسل به ایشان، موجب گشایش مشکلات و معضلات امور دیگران است. مانند حضرت اباالفضل علیه السلام که حتى در موارد زیادى مسیحیان به آن حضرت متوسل شده و به برکت توسل به آن حضرت مشکلاتشان حل گردیده و به حوائج و خواسته هاى خویش نائل گردیده اند.

حضرت زینب سلام اللّه علیها نیز بانویى بزرگوار از این دودمان پاک است که توسل به آن حضرت براى حل مشکلات بزرگ بسیار تجربه شده است و کرامات بسیارى از آن بانوى گرامى نقل شده است.

به عنوان مثال شبلنجى یکى از علماى اهل تسنّن در نورالابصار می‌نویسد:

شیخ عبدالرحمن اجهورى مقرى در کتابش مشارق الانوار می گوید: در سال هزار و صد و هفتاد دجار مشکلى بسیار سختى شدم و به روضه (قبر مطهر و نوراین) حضرت زینب علیها السلام متوسل شدم و قصیده اى در مدح آن حضرت سرودم که مطلع آن چنین بود:

آلِ طاها لَکُمْ عَلَینَا الْوِلاءُ لا سِواکُمْ بِما لَکُمْ آلآء

و خدا به برکت آن بانوى گرامى مشکل مرا حل کرد.


وفات آن حضرت:



حضرت زینب سلام ا... علیها، شیرزن دشت کربلا سرانجام پس از عمری دفاع از طریق حقه ولایت و امامت در 15 رجب سال 63 هجرى قمرى در ضمن سفرى که به همراه همسر گرامیشان عبداللّه بن جعفر به شام رفته بودند، وفات نموده و بدن مطهر آن بانوى بزرگوار در همانجا دفن گردید.

مزار ملکوتى آن حضرت (دمشق/سوریه)، اینک زیارتگاه عاشقان و ارادتمندان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام مى باشد.

گریه امام زمان بر اسیرى حضرت زینب (س):

حاج ملا سلطانعلى، که از جمله عابدان و زاهدان بود، مى گوید:
در خواب به محضر مبارک امام زمان (ع) مشرف شدم ، عرض کردم : مولاى من ! آنچه در زیارت ناحیه مقدسه ذکر شده است که فَلَاندبَنَّکَ صَباحاً وَ مَساءً وَ لَاَبکِیَّنَ عَینُک بَدَلَ الدُموعِ دَماً صحیح است؟
فرمود: آرى!
گفتم: آن مصیبتى که در سوگ آن، به جاى اشک خون گریه مى‌کنید، کدام است؟ آن مصیبت على اکبر است؟
فرمود: نه! اگر على اکبر زنده بود، او هم در این مصیبت، خون گریه مى‌کرد!
گفتم : آیا مقصود مصیبت حضرت عباس (ع) است؟
فرمود: نه! بلکه اگر حضرت عباس هم در قید حیات بود، او نیز در این مصیبت خون گریه مى‌کرد!
عرض کردم: آیا مصیبت حضرت سیدالشهداء (ع) است؟
فرمود: نه! اگر حضرت سید الشهداء (ع) هم بود، در این مصیبت خون گریه مى‌کرد!
پرسیدم: پس این کدام مصیبت است؟
فرمود: مصیبت اسیری عمه‌ام زینب (س) است .

القاب حضرت زینب کبری سلام الله علیها:



عالمةٌ غیرَ مُعلمةٍ : داناى نیاموخته
فهمةٌ غیرَ مُفهِّمةٍ : فهمیده بى آموزگار
کَعبةُ الرَزایا : قبله رنجها
نائبةُ الزهراء : جانشین حضرت زهرا سلام الله علیها
نائبةُ الحسین : جانشین حضرت حسین علیه السلام
مَلیکةُ الدنیا : شهبانوى گیتى
عَقیلةُ النِساء : خردمند بانوان
عَدیلةُ الخامس مِن اهل الکِساء : همتاى پنجمین نفر از اهل کساء
شریکة الشهید : انباز شهید
کَفیلة السجاد : سرپرست حضرت سجاد
ناموسُ رَواقِ العَظمةِ : ناموس حریم عظمت و کبریایى
سیدة العَقائِل : بانوى بانوان خردمند
سِرُّ اَبیها : راز پدرش على علیه السلام
سُلالةُ الوِلایة : فشرده و خلاصه و چکیده ولایت
وَلیدةُ الفَصاحة : زاده شیوا سخنى
شَقیقةُ الحَسن : دلسوز و غمخوار حضرت حسن علیه السلام
عَقیلةُ خِدر الرسالة : خردمند پرده نشینان رسالت
رَضیعة ثَدىِ الولایة : کسى که از پستان ولایت شیر خورده
بلیغة : سخنور رسا
فصیحة : سخنور
صدیقة الصغرى : راستگوى کوچک (در مقابل صدیقه کبرى سلام الله علیها)
المُوثَّقة : بانوى مورد اطمینان
عقیلة الطالبین : بانوى خردمند از خاندان حضرت ابوطالب (و در بین طالبیان)
الفاضلة : بانوى با فضیلت
الکاملة : بانوى تام و کامل
عابدة آل على : پارساى خاندان على علیهم السلام
عقلیة الوحى : بانوى خردمند وحى
شمسةُ قَلادَةِ الجَلالةِ : خورشید منظومه بزرگوارى و شکوه
نَجمةُ سَماءِ النَبالَة : ستاره آسمان شرف و کرامت
المعصومة الصغرى : پاک و مطهره کوچک
قرینة النَوائِب : همدم و همراه ناگوارى ها
محبوبة المصطفى : مورد محبت و محبوب حضرت رسول صلی الله علیه و آله
قرة عین المرتضى : نور چشم حضرت على علیه السلام
صابرة محتسبة : پایدارى کننده به حساب خداوند براى خداوند
عقیلة النبوة : بانوى خردمند پیامبرى
رَبَةُ خِدرِ القُدس : پرورنده پرده نشینان پاکى و تقدیس
قبلة البَرایا : کعبه آفریده شدگان
رَضیعَة الوحى : کسى که از پستان وحى شیر مکیده است
بابُ حِطَةِ الخَطایا : دروازه آمرزش گناهان
حَفَرَةُ علىٍ و فاطمةٍ : مرکز جمع آورى دوستى و محبت على (علیه السلام ) و فاطمه (سلام الله علیها)
رَبیعَةُ الفضل : پیش زاده فضیلت و برترى
بطلة کربلاء : قهرمان کربلا
عظیمةٌ بلواها : بانویى که امتحانش بس بزرگ بود
عقلیة القریش : بانوى خردمند از قریش
الباکیة : بانوى گریان
سلیلة الزهراء : چکیده و خلاصه حضرت زهرا سلام الله علیها
امنیة الله : امانت دار الهى
آیةٌ مِن آیات الله : نشانى از نشانه هاى خداوند
مظلومةٌ وحیدة : ستمدیده بى کس


 

 

 


ادامه مطلب



[ شنبه 24 بهمن 1394  ] [ 7:15 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 

زندگی نامه حضرت زینب (س)

 

تولّد حضرت زینب «علیهاالسّلام»: ایشان در پنجم جمادی‌الاوّل سال ششم هجرت سال صلح حدیبیّه متولّد شدند. هنگامی که حضرت زینب «علیهاالسّلام» تولّد یافت، مادرش زهرا «علیهاالسّلام» او را نزد پدرش امیرالمؤمنین «علیه‌السّلام» آورده و عرض کرد: نام این مولود را بگذار. حضرت علی «علیه‌السّلام» فرمودند: من بر پیغمبر «صلّی‌‌الله‌علیه‌وآله» سبقت نمی‌گیرم ….. حضرت زهرا «علیهاالسّلام» طفل تازه به دنیا آمده را نزد پدر بردند که نام او را بگذارد. جبرئیل نازل شده، سلام به رسول‌خدا «صلّی‌‌الله‌علیه‌وآله» رساند و گفت: نام این مولود را «زینب» بگذار و این نامی است که خدای تبارک و تعالی اختیار فرموده. آن‌گاه پیغمبر «صلّی‌‌الله‌علیه‌وآله» را از مصائبی که بر حضرت زینب «علیهاالسّلام» وارد می‌شود آگاه نمود. رسول خدا «صلّی‌‌الله‌علیه‌وآله» گریان شده و فرمودند: «هر کس بر زینب «علیهاالسّلام» گریه کند اجر و ثوابش مانند کسی است که بر برادرانش حسن و حسین گریه نموده باشد.»

القاب ایشان: مهمترین‌القاب‌حضرت‌زینب «علیهاالسّلام» عقیله بنی‌هاشم، عقیله الطّالبین، عقیله العرب، امّ المصائب و … می‌باشد. (عقیله زن کریمه‌ای را گویند که در بین فامیل بسیار عزیز و در خاندان خود ارجمند باشد.)(۱)

قدر و منزلت ایشان: در تاریخ آمده امام حسین «علیه‌السّلام» نسبت به خواهرش حضرت زینب «علیهاالسّلام» بسیار احترام می‌گذاشت و هرگاه حضرت‌زینب‌«علیهاالسّلام» به دیدن برادر می‌رفت، امام‌حسین «علیه‌السّلام» پیش پای او قیام می‌کرد و می‌ایستاد و او را در جای خود می‌نشاند و این عمل نشانه قدر و منزلت حضرت زینب «علیهاالسّلام» نزد برادر است.(۲)

عفّت ایشان: یکی از علمای بزرگ اسلام از شخصی به نام یحیی نقل می‌کند که گفت: «در همسایگی منزل امیرالمؤمنین «علیه‌السّلام» بودم و منزل من کنار منزلی بود که حضرت زینب «علیهاالسّلام» در آنجا می‌نشست و حتّی یک دفعه کسی او را ندید و صدای او را هم نشنید و هرگاه می‌خواست به زیارت جدّ بزرگوارش برود، در دل شب می‌رفت …(۳)

مقام ایشان: در تاریخ آمده امام حسین «علیه‌السّلام» اسرار امامت را با او در میان می‌گذاشت.

zeynab4

زهد و تدبیر ایشان: خاتون‌آبادی می‌نویسد: حضرت‌زینب «علیهاالسّلام» در بلاغت و زهد و تدبیر و شجاعت مانند مادرش بود …. همچنین نیشابوری‌ در رساله علویه می‌نویسد: زینب «علیهاالسّلام» دختر علی «علیه‌السّلام» در فصاحت‌و بلاغت‌و زهد و عبادت‌مانند پدر و مادرش بود.(۴)

علم و کمال ایشان: حضرت زینب «علیهاالسّلام» در مهد مدینه علم نبوی تربیت شده و در تمامی عمر در پیشگاه دو پیشوای بزرگ که بزرگان اهل بهشتند پرورش یافت و از چنان علم و دانشی برخوردار بود که حتّی دشمنان مانند یزید «لعنت‌الله‌علیه» نیز به فضیلت و علم و کمال او معترف بودند. امام سجّاد «علیه‌السّلام» درباره ایشان فرمودند: «انتِ بحمدالله عالـمه غیر معلّمه و فهمه غیر مفهّمه».

فصاحت و بلاغت و شجاعت ایشان: فصاحت علوی و بلاغت مرتضوی پس از او به دختر دلبندش حضرت زینب «علیهاالسّلام» رسید و تمامی فصحاء عرب و بلغای مشهور معترفند که بعد از علی «علیه‌السّلام» فصیح‌ترین و بلیغ‌ترین افراد حضرت زینب «علیهاالسّلام» بوده است.(۵)

حضرت زینب «علیهاالسّلام» چنان خطبه‌ای در بازار کوفه و شام خواندند که همه مردم گفتند: گوئی زبان امیرالمؤمنین «علیه‌السّلام» در دهان اوست و همگی ساکت شدند و نفس‌ها در سینه‌ها حبس شد و زنگهای شتران دیگر صدا نکرد …..

حضرت زینب «علیهاالسّلام» در خطبه خود فرمودند: «ای مردم کوفه! ای اهل غدر و مکر! بر ما گریه می‌کنید. آب چشم شما نایستد و ساکت نگردد …. آیا بر ما گریه و زاری می‌کنید؟!!! ای والله ـ بسیار بگریید و کم بخندید ـ عیب و عار ابدی را برای خود گذاردید و این ننگ را هرگز نمی‌توانید از خود دور کنید و به هیچ آبی نمی‌توانید بشوئید و چگونه توانید شست و با چه تلافی خواهید کرد کشتن جگر گوشه خاتم پیغمبران و سیّد جوانان اهل بهشت را ؟!!!!!……..(۶)

راوی می‌گوید: سوگند به خدا در حین خطبه، بغض گلوهای مردم را گرفته و پس از خطبه چنان اهل کوفه بلندبلند گریه می‌کردند که محاسن آنها از اشک چشمشان تر بود و انگشت حیرت به دندان گزیده بودند. پیرمردی در کنار من بود و محاسنش از اشکش تر شده بود و می‌گفت: «پدر و مادرم فدای شما که پیر شما بهترین پیرها و جوانتان بهترین جوانها و زنان شما بهترین زنان و نسل شما بهترین نسل‌هاست که نه مغلوب می‌شوید و نه مقهور.»(۷)

حتّی دشمنان نیز او را می‌ستودند. بلاغت و شجاعت حضرت زینب «علیهاالسّلام» چنان آشکار و ظاهر بود که مانند آفتاب مورد تصدیق تمامی ارباب کتب و مقاتل است.(۸)

ایشان با اینکه در حالت اسیری بودند بارها و بارها یزید «لعنت‌الله‌علیه» را مخاطب ساخته و علناً و در حضور مردم ظلم‌های او را یادآوری نمودند و این شجاعت در احدی جز فرزندان امیرالمؤمنین حضرت علی «علیه‌السّلام» یافت نمی‌شود.

زهد و عبادت ایشان: چنانچه در تاریخ آمده با اینکه حضرت زینب «علیهاالسّلام» صدمات زیادی دیده و مصیبات بسیاری کشیده بودند، ولی حتّی نمازهای نافله ایشان ترک نمی‌شد. امام سجّاد نیز در ضمن روایتی ذکر کردند که حضرت زینب «علیهاالسّلام» در بعضی از منازل نمازشان را نشسته می‌خواندند از شدّت گرسنگی و ضعف، زیرا ایشان سهم غذای خود را بین اطفال و کودکان تقسیم می‌کردند …..(۹)

ثواب گریه بر ایشان: امام صادق «علیه‌السّلام» فرمودند:‌ «اگر کسی بر مصیبت عمّه‌ام زینب «علیهاالسّلام» که با برادر شریک بودند گریه کند و تشکیل مجالس ذکر ما بدهد یا بشنود و گریان شود اگر به قدر بال مگس چشمش در این مصیبت تر شود خداوند او را بیامرزد، این است ثواب و اجر گریه‌کنندگان بر مصیبت حضرت زینب «علیهاالسّلام».(۱۰)

zeinab_wallpaper

صبــر ایشان: مواقعی که در کربلا بر حضرت زینب «علیهاالسّلام» سخت گذشت:

۱-یکی از مواقعی که به حضرت زینب «علیهاالسّلام» بسیار سخت گذشت، ‌زمان کشته شدن حضرت علی اکبر «علیه‌السّلام» بود و آن حضرت با صدای بلند گفت: «یا حبیباه و ابن اخاه» و چنان تند به سوی او می‌‹فت که به زمین افتاد. امام حسین «علیه‌السّلام» او را گرفت و بلند کرد و به خیمه برگرداند و فرمود: ای جوانان بنی‌هاشم! نعش برادرتان علی را به خیمه ببرید. حضرت زینب «علیه‌السّلام» در این هنگام از خیمه بیرون آمد و چشمش بر قد و قامت علی اکبر «علیه‌السّلام» افتاد، بسیار گریان و پریشان شد و فریاد می‌کرد: نوردیده برادرم، علی اکبرم … کاش من نابینا بودم و تو را بدین حال نمی‌دیدم که به خاک و خون آغشته باشی و صیحه‌ای زد و بیهوش شد ….(۱۱)

۲-یکی دیگر از موارد بیتابی حضرت زینب «علیهاالسّلام» موقعی بود که مام حسین «علیه‌السّلام» به قتلگاه جوانان نگریست و نگاهی به خیام نمود و فرمود:‌«هل من ذابٍ یذبُّ عن حرم رسول‌الله «ص» ؟!! …… وقتی صدای استغاثه امام حسین «علیه‌السّلام» بلند شد،‌صدای واویلای زنان حرم نیز برخاست و حضرت عقب خیام آمدند و فرمودند: خواهرم زینب! طفل شیرخوار را بیاوریدتا با او وداع کنم و … آنچه که می‌دانید به وقوع پیوست و حرمله «لعنت‌الله‌علیه» با تیر سه شعبه به گلوی نازنین او زد گوش تا گوش آن طفل را برید.

۳-یکی دیگر از مواردی که به حضرت زینب «علیهاالسّلام» سخت گذشت آن ساعتی بود که امام حسین «علیه‌السّلام» نگاهی به خیام حرم کرد و دید که جز حضرت سجّاد «علیه‌السّلام» که بیمار بودند دیگر مردی باقی نمانده و آنگاه با صدای بلند فرمود: یا زینب یا امّ کلثوم ….. و از پرده جگر صدا زد: «علیکنّ منّی السّلام» کنایه از اینکه ای زن و بچّه من خداحافظ من هم رفتم… و در این میان گریه و زاری بانوان و اطفال شدّت گرفت.

zeynab3

۴-مهمترین جایی که بر حضرت زینب «علیهاالسّلام» بسیار سخت گذشت زمانی بود که امام حسین «علیه‌السّلام» از اسب به زمین افتاد و صورت مبارک روی خاک نهاد. حضرت زینب «علیهاالسّلام» درب خیمه ایستاده بود و این منظره هولناک را می‌نگریست …. ناگاه با صدای بلند فرمود: مگر در میان شما یک نفر مسلمان نیست. هیچ کس جوابی نداد. حضرت زینب «علیهاالسّلام» به بالای تلّ زینبیّه رفت و مشاهده کرد که امام حسین «علیه‌السّلام» تنها و بی یاور در گودال قتله‌گاه به زمین افتاده و آن نفرین‌شدگان با نیزه و شمشیر و خنجر او را هدف قرار داده‌اند و کسانی که حربه‌ای ندارند با سنگ بر بدن عزیز زهرا «علیهاالسّلام» می‌زنند و همچنین آن‌حضرت مشاهده کرد که شمر ملعون بر روی سینه‌ امام حسین «علیه‌السّلام» نشسته و سر از بدن او جدا می‌کند ……………. و این صحنه‌ای است که هیچ چشم را تاب دیدن آن نیست ………(۱۲)

«اللهمّ العن اوّل ظالمٍ ظلم حقّ محمّدٍ و آل محمّد و آخر تابعٍ له علی ذلک الّلهمّ العن العصابه‌ الّتی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله، الّلهمّ العنهم جمیعاً»

و السّلام علی من اتّبع الهدی

۱- زینب کبری (س)، ص۴۸٫

۲- زینب کبری (س)، ص۵۲٫

۳- زینب کبری (س)، ص۵۲٫

۴- زینب کبری (س)، ص۵۸٫

۵- زینب کبری (س)، ص۷۸٫

۶- زینب کبری (س)، ص۷۹٫

۷- زینب کبری (س)، ص۸۰٫

۸- زینب کبری (س)، ص۸۸٫

۹- زینب کبری (س)، ص۹۰٫

۱۰- زینب کبری (س)، ص۱۰۴٫

۱۱- کشف الغمّه، ص۱۸۶ {و} نور الابصار شبلنجی ص۱۳۵٫

۱۲- زینب کبری (س) ، ص۱۳۲


.::سایت اطلاع رسانی آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی ره ::.

 


ادامه مطلب



[ شنبه 24 بهمن 1394  ] [ 7:14 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

/ ویژه نامه / ولادت حضرت زینب (س)

 

ولادت حضرت زینب (س)

در مورد ولادت حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ مورخان اقوال گوناگونی را ذكر كرده اند.
دو قول مشهور در مورد ولادت ایشان: ۱٫ پنجم جمادی الاولی سال پنجم هجری.[۱] ۲٫ و برخی نیز سال ۶ هـ را سال ولادت ایشان می دانند.[۲] البته اقوال دیگری نیز ذكر شده است. مادر بزرگوارش حضرت «فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ» و پدرش امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ می باشد. این بانوی بزرگوار در شهر «مدینه» تولد یافت. مدت زندگی ایشان با مادرش حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ حدود پنج یا شش سال بوده است. «زندگی حضرت زینب با مادر در سوم جمادی الثانی سال ۱۱ هـ به پایان رسید».[۳] شوهرِ «زینب» «عبدالله بن جعفر» پسر عموی بزرگوارش می باشد. «او یكی از شخصیتهای مشهور اسلام و از سخاوتمندان به نام و معروف می باشد».[۴] حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ دارای القاب و كنیه های زیادی است. «یكی از القاب آن حضرت كه در روایات آمده، «عقیله» یا «عقیله بنی هاشم» است كه به معنای زن ارجمند و گرامی در فامیل خود، می باشد.»[۵] از دیگر القاب آن حضرت می توان «صدیقه صغری» «عارفه» «عالمه» «فاضله» «كامله» و «عابده آل علی»[۶] را نام برد. حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ تا زمانی كه امیر المؤمنین در مدینه بود با شوهرش عبدالله بن جعفر در مدینه زندگی كردند و زمانی كه امیر المؤمنین پایتخت حكومت اسلامی را به كوفه منتقل كردند به كوفه نقل مكان كردند. «حضرت زینب در كوفه به ارشاد و تعلیم زنان كوفه اشتغال داشت».[۷] حضرت علی ـ علیه السلام ـ در سال ۴۰ هجری در كوفه به شهادت رسید. بنابراین سن حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ در این زمان تقریبا ۳۵ سال بود. حدود ۱۰ سال هم بعد از شهادت پدر بزرگوارش با برادرش امام حسن ـ علیه السلام ـ زیست نمود. «امام حسن ـ علیه السلام ـ» در سال ۵۰ هجری به شهادت رسید.[۸] بعد از شهادت امام حسن ـ علیه السلام ـ ۱۰ سال نیز با برادر دیگرش یعنی امام حسین ـ علیه السلام ـ زندگی كرد. حضور ده ساله زینب ـ سلام الله علیها ـ در صحنه زندگی برادرش حسین ـ علیه السلام ـ پر حادثه ترین و رنج آورترین دوران زندگی ایشان است. حضرت زینب در طول زندگی با مصائب زیادی روبرو شد. اما حضور ایشان در كربلا و دیدن آن صحنه های دلخراش و از دست دادن برادران و فرزندان و فرزندان برادر از همة مصیبات دردآورتر و ناگوارتر بود. چرا كه در یك روز همة عزیزانش خصوصاً برادرش امام حسین ـ علیه السلام ـ را از دست داد. هنگام مصیبت جانگداز كربلا سن حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ ۵۵ ساله بود. این بانوی بزرگوار «در شب یك شنبه چهاردهم ماه رجب سال ۶۲ هجری درگذشت.»[۹] هر چند اقوال دیگری نیز در مورد ماه وفات ایشان وجود دارد. اما قول مشهور همان ۱۴ ماه رجب سال ۶۲ هجری است. سید هاشم رسولی محلاتی می نویسد: «مشهور آن است كه وفات آن بانوی معظمه در شب یك شنبه چهاردهم ماه رجب سال ۶۲ هجری اتفاق افتاد. یعنی حدود یك سال و نیم بعد از واقعه عاشورا».[۱۰] اختلافی كه در وفات آن حضرت وجود دارد در ماه وفات آن حضرت است و گرنه همة مورخان اتفاق دارند كه سال وفات ایشان همان سال ۶۲ هجری است. بنابراین این بانوی شریف تقریبا یك سال و نیم بعد از واقعه عاشورا رحلت فرمود.

فضائل آن حضرت به طور خلاصه
۱٫ صبر آن حضرت: «شهید مطهری» در این رابطه می نویسد: «در حماسه حسینی آن كسی كه بیش از همه درس تحمل و بردباری را آموخت و بیش از همه این پرتو حسینی بر روح مقدس او تابید خواهر بزرگوارش زینب ـ سلام الله علیها ـ بود».[۱۱] و در ناسخ التواریخ آمده است: «محققاً از آغاز خلقت تاكنون از هیچ زنی از زنهای انبیاء و اولیاء با این حلم و بردباری پدید نیامده است».[۱۲] ۲٫ عبادت آن حضرت: «زینب كبری در تمام مدت اسارت تهجد و نماز شبش تعطیل نشد»[۱۳] در كتاب ریاحین الشریعه آمده است: «شب زنده داری زینب در تمام عمرش ترك نشد حتی شب یازدهم محرم».[۱۴] ۳٫ سخن وری آن حضرت: خطبه های آتشین و زیبای زینب در كوفه و شام كه یزید و یزیدیان را رسوا ساخت در حد اعلای فصاحت و بلاغت بود. شهید مطهری در این رابطه می نویسد:
«خطابه ای كه حضرت زینب در مجلس یزید خوانده است از خطابه های بی نظیر دنیاست».[۱۵] ۴٫ علم آن حضرت: زمانی كه حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ خطبه پرمحتوا و آتشین خود را در بازار كوفه ایراد نمود، امام سجاد ـ علیه السلام ـ در تأیید مقام علمی زینب ـ سلام الله علیها ـ فرمود: الحمدلله تو دانشمند و عالمه ای بدون معلم و بانوی خردمندی بدون استاد می باشی».[۱۶] این سخن امام سجاد ـ علیه السلام ـ نشان دهنده علم لدنی آن حضرت می باشد.
۵٫ بزرگواری آن حضرت: در بزرگواری آن حضرت ـ سلام الله علیها ـ همین نكته بس كه «زمانی كه در عصر روز عاشورا دو پسرش را شهید كردند از خیمه پای بیرون نگذاشت»[۱۷] در حالی كه هنگام شهادت سایر شهدا از خیمه بیرون می آمد و امام حسین ـ علیه السلام ـ را دلداری می داد ولی اینجا برای این كه برادرش حسین ـ علیه السلام ـ خجالت نكشد از خیمه بیرون نیامد.
۶٫ عصمت ایشان: در كتاب «زینب بنت الامام امیر المؤمنین» مقام عصمت را برای این بزرگوار ذكر می كند و می نویسد: هر چند مقام عصمت برای ایشان «ضروری دین» نیست ولی به این مرحله رسیده اند…»[۱۸] و خلاصه باید گفت: «شئونات باطنیه و مقامات معنویه حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ نایبه زهرا، امینه خدا.. . را هیچ كس نتواند به تحریر و تقریر در آورد».[۱۹] «ابن اثیر» می نویسد: «زینب در فصاحت و بلاغت و زهد و عبادت و فضیلت و شجاعت و سخاوت شبیه ترین مردم به پدر خود علی ـ علیه السلام ـ و مادر خود فاطمه ـ سلام الله علیها ـ بود.»[۲۰] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱٫ خصائص زینبیه از سید نور الدین جزائری.
۲٫ ناسخ التواریخ.
۳٫ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی.[۱] . علی محمد علی دخیل، زینب بنت الامام امیرالمؤمنین، بیروت، موسسه اهل البیت ـ علیهم السّلام ـ ، ۱۳۹۹ هـ ، ص ۱۰٫
[۲] . بنت الشافی، زینب بانوی قهرمان كربلا، مترجم حبیب چایچیان، تهران، نشر امیركبیر، چاپ ۱۶، ۱۳۷۳، ص ۱۶٫
[۳] . مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ دوم، ۱۴۰۳ه‍ ق، ۱۹۸۳ م، ج۴۳، ص۲۱۵٫
[۴] . رسولی محلاتی، سید هاشم، زندگانی حضرت زهرا و دختران آن حضرت، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ اول، ص ۲۷۳٫
[۵] . همان، ص ۲۷۰٫
[۶] . علی محمد علی دخیل، پیشین، ص ۱۱٫
[۷] . رسولی محلاتی، سید هاشم، پیشین، ص ۲۸۵، بعد از شهادت امام علی ـ علیه السلام ـ حضرت زینب – سلام الله علیها – مجددا به مدینه بازگشتند.
[۸] . مفید، ارشاد، ترجمه محمد باقر ساعدی، تهران، انتشارات كتابفروشی اسلامیه، ۱۳۷۶ ش، ص ۱۹۲٫
[۹] . بنت الشاطی، پیشین، ص۱۷۲٫
[۱۰] . رسولی محلاتی، سید هاشم، پیشین، ص ۲۸۵٫
[۱۱] . مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، تهران، انتشارات صدرا، چاپ بیست و یكم، سال ۱۳۷۵، ج ۲، ص ۲۲۵٫
[۱۲] . خان سپهر، عباسقلی، ناسخ التواریخ، جزء اول، كتابفروشی اسلامیه، ص ۷۳٫
[۱۳] . مطهری، مرتضی، تفسیر سوره مزمل، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۶۴، ص ۶۸٫
[۱۴] . محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، تهران، دار الكتب الاسلامیه، ج ۳، ص ۶۱٫
[۱۵] . مطهری، مرتضی، فلسفه اخلاق، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۷۵، ص ۵۹٫
[۱۶] . محلاتی، ذبیح الله، پیشین، ج۳، ص ۷۵٫
[۱۷] . همان، ص۷۴٫
[۱۸] . علی محمد علی دخیل، پیشین، ص ۲۱ به بعد. این نویسند ه با دلائلی چند مقام عصمت را برای حضرت زینب ثابت می كند.
[۱۹] . خان سپهر، عباسقلی، پیشین، ص ۷۳٫
[۲۰] . صادقی اردستانی، احمد، زینب قهرمان، تهران، نشر مطهر، چاپ اول، ۱۳۷۲، ص ۳۹۲، به نقل از وسیلة الدارین فی انصار الحسین، ص۴۳۲٫

 

منبع : www.pasokhgoo.ir

 


ادامه مطلب



[ شنبه 24 بهمن 1394  ] [ 7:13 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 65 :: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 3748223 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب