عقیق:مرحوم آیتالله عبدالکریم حقشناس در یکی از درسهای اخلاق خود به موضوع «رابطه کلاس اخلاق و ادامه تحصیل» اشاره کرد که مشروح آن در ادامه میآید:
*«خوف» لازمه ایمان به خدا
از رسولالله(ص) پرسیدند این آیه که میفرماید: «مؤمن اعمالش را به جا میآورد، اما قلب و دلش خائف، لرزان و هراسان است»، منظورش کسانی است که العیاذبالله دزدی میکنند و شرب خمر میکنند؟ «قال لا»؛ این آیه به آن معنا نیست! این آیه معنایش این است که شخص نماز میخواند، «و یصوم» روزه میگیرد، «و یتصدق» صدقه میدهد، «و هو مع ذلک یخاف ان لا یقبل منه»؛ اما میترسد که هیچ یک از این کارها قبول نشود.
یک شب به طاعت تو نیاوردهام به صبح/بیهوده رفت روز و شب و سال و ماه من
این شعر را باید در شبهای تاریک، در خانه خدا بخوانید باباجان! باید ساعتی از شب را انتخاب کرد، پایش ایستاد و این شعر را خالصاً و مخلصاً به خدا عرضه کرد!
«و متی سکن الخوف القلب احرق منه موضع الشهوات»؛ زمانی که خوف خدا در دلی جا بگیرد، جایگاه شهوتها در آن قلب میسوزد؛ یعنی میفرماید که اگر تو بندگی مرا بکنی، من کار قلبت را آسان میکنم و قلبت را از خوف خودم پر میکنم؛ وقتی هم که خدا ترسی آمد، امیال نفسانی را میسوزاند و دیگر به مناظر محرمه نگاه نمیکنی! اگر کسی به تو بگوید که هر چه به من بگویی، ده برابر جوابت را میأهم، میگویی: اگر ده تا بگویی، من یکی از آنها را هم جواب نمیدهم! مکتب این آدم، غیر از مکتب دیگران است. آقا جان من!
*خوف حقیقی با خوف حاصل میشود
«و طرد عنه رغبه الدنیا» میل به دنیا از او فرار میکند؛ یعنی اوّلین چیزی که در ابتدای کلاس حکمت، به انسان میدهند، به او اعطا میشود. زهد چیست و زاهد کیست؟ دنیا یعنی چه؟ آیا اینها یعنی گوشه نشستن؟ نه آقا! ازهد زهاد، جوانی است که تمام غرایز شهوی و میول نفسانی در او به حد اکمل و اوفی وجود دارد، ولی با همه اینها روی همه خواستههایش پا میگذارد و از حدود شرع خارج نمیشود! این جوان زاهد است و این عاقبت کسی است که رغبت به دنیا در او طرد شده باشد.
«و اظهر آثار الحزن علی الوجه» نشانیاش هم این است که آثار حزن در قیافهاش ظاهر میشود؛ اگر چه گاهگاهی میخندد، اما دلش همیشه مملو از حزن است.
به عالمی نفروشم غم محبت جانان/که این متاع گرامی به نقد عمر خریدم
*موقعیت مؤمن در حیات و ممات
ببنید موقعیت مؤمن چگونه است! یکی از اصحاب امام صادق (ع) میگوید: «قلت لابی عبدالله ادع الله أت یرزقنی الشهادة» به حضرت عرض کردم که یا بن رسولالله! خیلی از عمرم گذشته است و دلم میخواهد که در یکی از این جنگهایی که پیش میآید، شرکت کنم و شربت شهادت را بنوشم؛ من نمیخواهم در فراش و امثال آنها بمیرم! شما برایم دعا کنید. «فقال: ان المؤمن شهید»؛ اصلاً مؤمن شهید است؛ ولو اینکه در فراش بمیرد! سپس این آیه را قرائت کردند که هر که به خدا و رسول ایمان بیاورد، نزد پروردگار صدیق و شهید است که اجر و نور دارد.
بعد فرمود: از آنجا که مؤمن در تمام مراحل زندگی، متوجه خدا است و اینکه وضعیتش در محضر او چگونه است؟ چه عملی را باید انجام بدهد؟ وظیفهاش چیست و مرجع تقلیدش چه دستور میفرماید؟ و ... برای همین در هر حالی که بمیرد، صدیق و شهید است.
اعمال انسان باید پشتوانه و سند داشته باشد. بالاخره یا در شب اول قبر یا در قیامت از شما سؤال میکنند که معارف اسلامی را از چه راهی یاد گرفتید و از چه کسی احکام شرعیتان را آموختید؟ باید برای آن موقع جواب داشت، خدا رحمت کند آیتالله آقا سیدعبدالهادی شیرازی را که میفرمود: «روز قیامت، عمل مستند میخواهند!» بدون دلیل و مدرک که نمیشود بابا جان! چون جاهل هر چه که بر سرعت سیرش اضافه کند، چندین برابر از حقیقت دور میافتد! چون راه را نمیداند، به بیراهه میرود! این ره که تو میروی به ترکستان است!
لذا وقتی «بنده» در تمام حالت و ساعات زندگیاش، متوجه خداست و میخواهد ببیند که وظیفهاش چیست، از خودش ارادهای ندارد و مطیع کامل خداست، مطیع کامل هم شهید است، ولو در همین جا در رختخواب بمیرد. اگر مجتهد هم باشد باز هم به دنبال وظیفه است نه خواست خودش... پس موقعیت شما این است.
منبع:فارس
ادامه مطلب