تاريخ : یک شنبه 14 فروردین 1390  | 7:27 AM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد ايران

 دکترموسی غنی ‌نژاد

به نظر می‌رسد که آنچه امروزه به عنوان اقتصاد دولتی از آن یاد می‌شود تا پیش از آغاز سلطنت پهلوی اول در ایران سابقه نداشته است.
دخالت دولت در سازوکارهای بازارها و در کنار تاسیس شرکت‌های تولیدی و تجاری به دو دهه آغازین قرن حاضر هجری‌شمسی بازمی‌گردد. تا پیش از آن کمتر سابقه‌ای در دخالت مستقیم دولت در فعالیت‌های اقتصادی می‌توان سراغ گرفت. آنچه به لحاظ اقتصادی دولت‌ها در زمان قاجار انجام می‌دادند بیشتر به تجارت خارجی (درآمدهای گمرکات) و اعطای برخی امتیازها برای فعالیت‌های اقتصادی مربوط می‌شد. فقدان قدرت سیاسی – اداری متمرکز، غلبه تقریبا تمام و کمال اقتصاد کشاورزی و دامداری و به طور کلی فقر فراگیر که منابع مالی دولت را به شدت محدود می‌کرد همگی مانع از آن می‌شدند که دولت بتواند مستقیما در فعالیت‌های اقتصادی دخالت کند. با پیروزی نهضت مشروطه در ایران (1285 خ، 1906 م) و شکل‌گیری نظام پارلمانی، انتظار می‌رفت که نظام اداری – مالی دولت نظم و نسق بهتری پیدا کند اما سیر حوادث در عمل به گونه‌ای بود که این نهضت دو دهه پرآشوب به لحاظ سیاسی را در پی داشت به طوری که زمینه برای به قدرت رسیدن سردار سپه (رضاشاه) که وعده برقراری ثبات، امنیت و یکپارچگی ملی را می‌داد فراهم آمد. در واقع با تثبیت حکومت پهلوی اول از اوایل دهه 1300 خ است که قدرت سیاسی و به‌ویژه اداری – نظامی متمرکز در ایران شکل می‌گیرد. آغاز دخالت مستقیم دولت در فعالیت‌های اقتصادی به سال‌های حکومت پهلوی اول و پروژه‌های بلندپروازانه آن بازمی‌گردد.

...


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 14 فروردین 1390  | 7:24 AM | نویسنده : قاسمعلی

محور  : اقتصاد

صحبت کردن درباره منحنی عرضه یا کشش قیمتی تقاضا، روش خوبی است تا یک اتاق پر از آدم را خالی از شنونده کنید. در عین حال هر شهروند جوامع با نظام‌های مردم‌سالاری لازم است نسبت به پدیده‌های اقتصادی اطراف خویش آگاهی نسبی داشته و از مسائل و سیاست‌های مختلف اقتصادی که با معیشت و رفاه وی سر و کار دارد، سر درآورد. اما برای جذب‌کردن مردم عادی به سمت مفاهیم علم اقتصاد چه کار باید بکنیم و چه هزینه‌هایی باید بپردازیم؟ در مورد اکثر افراد درس‌خوانده، گذراندن یک درس اقتصاد اجباری در دبیرستان یا در برخی رشته‌های دانشگاهی، تمام آموزش و دانشی است که از علم اقتصاد کسب کرده‌اند. اما اگر چه پس از ترک دبیرستان و دانشگاه، آموزش و فراگیری علم اقتصاد را رها می‌کنیم، نیروهایی اقتصادی که تاثیرات جدی بر زندگی روزانه ما می‌گذارند، هرگز ما را رها نخواهند کرد.

روزنامه وال استریت ژورنال مدتی قبل از دو وبلاگ‌نویس سرشناس به نام‌های راسل رابرتز استاد اقتصاد در دانشگاه جورج میسون و ویلیام پولی استاد اقتصاد در دانشگاه ایلینویز غربی درخواست کرد تا نادانسته‌های مردم از علم اقتصاد را به بحث و گفت‌و‌گو بگذارند و اینکه آیا شکاف دانش اقتصادی یا بی‌سوادی اقتصادی، خسارتی به جامعه وارد می‌سازد و در صورت پاسخ مثبت چگونه؟

...


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 14 فروردین 1390  | 7:23 AM | نویسنده : قاسمعلی

محور : انديشمندان اقتصادي

 پویا جبل عاملی
بی‌تردید هر مکتب اقتصادی میزانی از تفسیر واقعیت را در دل خود جای داده است. متغیرهای پیچیده اقتصادی، چنان هستند که نمی‌توان با یک مکتب خاص تمامی رفتار آنها را تشریح کرد. شاید جذب یک مکتب شدن و به طور افراطی آن را ستودن پیش از آنکه کار یک اقتصاددان و فردی آکادمیک باشد، کار فردی باشد که یک کتاب بیشتر در اقتصاد نخوانده است. پس اگر این‌گونه است، چرا اقتصاددانان بزرگ هر یک پیر و یک مکتب هستند؟ اگر فریدمن از بزرگان مکتب شیکاگو و پول‌گرایی است، آیا او کینز را قبول ندارد؟ آیا او با دیگر مکاتب اقتصاد آزاد، پیوندی ندارد؟ آیا او به راستی انقلاب انتظارات عقلایی را که به دست کلاسیک‌های جدید پی‌ریزی شد، رد می‌کند؟ پاسخ تمامی این پرسش‌ها منفی است. او باور دارد همه ما مدیون کینز هستیم که الفبای جدیدی را خلق کرد. او باور دارد که نگاه اتریشی‌ها با نفی چارچوب کاری کینزی می‌تواند بسیار جالب توجه باشد و در عین حال نمی‌تواند این مساله را رد کند که برخی از رفتارهای عاملان برآمده از داده‌های کامل اطلاعاتی است. با وجود تمامی این گزاره‌ها او یک پول‌گرا است و پیرو یک مکتب خاص. بحث بر سر آن نیست که از نظر او چارچوب کاری مکاتب دیگر به تمامی انحرافی است، بل معتقد است چارچوب کاری پول‌گرایی بهتر از دیگر مکاتب واقعیات را تفسیر می‌کند و توصیه‌های سیاستی می‌دهد. از نظر او نمی‌توان اقتصاد را چون کینزگرایان در کوتاه‌مدت تفسیر کرد و در عین حال نمی‌توان باور داشت تمامی عاملان اقتصاد آنچنان که کلاسیک‌های جدید می‌گویند، می‌توانند مانند اقتصاددانان داده‌ها را تحلیل و بر مبنای آن عمل کنند.با چنین رویکردی است که فریدمن خود را پول‌گرا می‌داند، لوکاس کلاسیک جدید، توبین کینزی و استیگلیتز نیوکینزی. عالمان خود به تمامی می‌دانند، محضر علم، محضر شک است و در عدم قطعیت و در مکان شک نمی‌توان با اطمینان سخن گفت و خود را کاملا محق دانست. هر چند شاید دانشجویان و شاگردان اینان با یکدیگر درگیری بسیاری داشته باشند و هر یک استاد خود را مظهر علم حقیقی بدانند. اگر هر یک از اقتصاددانان خود را پیرو مکتبی می‌دانند، تنها به این دلیل است که می‌انگارند مکتب آنان بیش از آلترناتیوهای دیگر می‌تواند به آنان قوه تجزیه و تحلیل دهد، نه آنکه مکاتب دیگر به هیچ رو نمی‌توانند واقعیت را تحلیل کنند. اگر امروز پیروان حقیقی ادیان، می‌توانند به راحتی با یکدیگر گفت‌وگو کنند، از آنجا ناشی است که اینان خود را حقیقت کامل نمی‌دانند و اتفاقا آنان که کورکورانه خود را حقیقت کامل می‌دانند، نه تنها حاضر به گفت‌وگو نیستند که جهان امروز را نیز ناامن‌تر از گذشته کرده‌اند، چه بن‌لادنی که فکر می‌کند با حملات تروریستی خود بهشت را خریده است و چه جورج بوشی که اعتقاد دارد خداوند در راه گسترش دموکراسی با خون، همراه او است. شاید بزرگ‌ترین نعمت دنیای مدرن عدم قطعیت باشد. دنیای مدرنی که بر پایه علم بنا نهاده شده است و علم، خود این عدم قطعیت را نمایندگی می‌کند و عالمان پایبند به آن هستند. پس اگر امروز ما از اقتصاد آزاد حمایت می‌کنیم، اگر مکاتب مرتبط با آن را بالاتر از مکاتب دیگر می‌دانیم و اگر سیاست‌هایی را از دل آنها استخراج می‌کنیم، بر آن نیستیم که بگوییم دیگران از علم اقتصاد بی‌بهره‌اند و دیگران واقعیات اقتصادی را نمی‌توانند تشریح کنند. اما معتقدیم که فهم روابط علت و معلولی اقتصاد از این زاویه بهتر از زوایای دیگر انجام می‌شود و در این راه حاضر به گفت‌وگو و مباحثه هستیم. افراط را شایسته علم نمی‌بینیم، ضمن آنکه باز باور داریم در مقام عمل، باید عمل کرد و جای بحث هیچ نیست، پس مجریان می‌بایست از یک طیف فکری در اقتصاد انتخاب شوند تا سیاست‌های متناقض اهداف اقتصادی را نابود نکند.

منبع:دنیای اقتصاد27/7/85

 



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 14 فروردین 1390  | 7:22 AM | نویسنده : قاسمعلی

محور :انديشمندان اقتصادي

 علی سرزعیم
تردیدی در این نیست که بیل‌گیتس یکی از موفق‌ترین مردان روزگار ما به شمار می‌آید. فردی که توانست با اتکا‌ به قدرت خلاقیت خود ثروتی بیش از درآمد نفتی سالانه ایران کسب کند و در قبال فعالیت‌های خود عرصه جدیدی را به روی زندگی انسان‌ها بگشاید. شاید این سوال به ذهن رسد که چرا چنین شخصیت‌هایی در ایران خلق نمی‌شوند؟ آیا ممکن نیست که امثال بیل‌گیتس در ایران به وجود آیند؟ بخشی از موفقیت بیل‌گیتس ناشی از خلاقیت و مهارت فردی وی است. در این مساله تردیدی نیست که وی یکی از خلاق‌ترین‌ها و هوشمندترین انسان‌هایی است که در عرصه پر‌رقابت کسب‌و‌کار فعالیت می‌کنند، اما نمی‌توان با قاطعیت مدعی شد که هیچ شخصی با همین هوشمندی در ایران وجود ندارد. کاملا قابل تصور است که فرض کنیم شخص یا اشخاصی با همین سطح از هوش و خلاقیت در ایران وجود دارند، اما همزمان می‌توان ادعا کرد تقریبا غیرممکن است که این شخص بتواند موفقیتی همچون بیل‌گیتس داشته باشد.

 

...


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 14 فروردین 1390  | 7:21 AM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

 عباس عبدی

اگر در حوزه اقتصاد مرحوم دکتر عظیمی نمادی از این افراد معدود برای دفاع از گفتمان توسعه بود، آقای دکتر طبیبیان نیز در کنار برخی دیگر از اقتصاددانان معاصر چون آقای دکتر غنی نژاد، آقای دکتر نیلی و... در رواج گفتمان اقتصاد بازار نقش اول را ایفا کرده اند، به رغم تفاوت هایی که میان دیدگاه های این افراد وجود دارد مستقل از این که هر فرد جامعه مدافع چه گفتمانی از اقتصاد باشد، لاجرم می بایست رواج دهندگان گفتمان های علمی را محترم بشمارد و کار آنان را ارج نهد، زیرا اساس پیشرفت فکری و عملی جامعه بر رواج و تعامل نقد گفتمان ها از سوی یکدیگر است و در غیاب یا ضعف یک گفتمان نمی توان به رشد و بالندگی گفتمان های دیگر امیدی داشت و این افتخاری است که برای اقتصاددانی چون آقای دکتر طبیبیان در تاریخ اندیشه های اقتصادی دهه های اخیر ایران ثبت خواهد شد به ویژه آنکه توجه کنیم این افراد در مقطعی این گفتمان را رایج کردند که سلطه دیدگاه اقتصاد دولتی و نیز پوپولیستی حاکم بود.

 

...


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 14 فروردین 1390  | 7:19 AM | نویسنده : قاسمعلی

محور : انديشمندان اقتصادي

 دکتر مسعود روغنی زنجانی

حاصل چهار سال کار با دو جریان فکری و تجربه های سیاست های موجود، این بود که اصولا برای حل مشکلات اقتصاد کشور و برون رفت از آن و ورود به جرگه کشورهای توسعه یافته راهی جز سازماندهی اقتصاد حول مالکیت مردم و حق آزادی و انتخاب انسان ها به جای سازماندهی حول مالکیت دولتی و رجحان های سیاسی دولتمردان و ماشین عظیم اداری دولتی وجود ندارد. اقتصاد بازار با همه ایراداتی که ممکن است به آن وارد باشد، مثلا زمان بر بودن ایجاد تعادل در اقتصاد به دلایل مختلف، هزینه آن برای رشد و توسعه کشور، به مراتب کمتر از دخالت های گسترده دولت است که همراه با محدود کردن حقوق و آزادی انتخاب در عرصه اقتصادی است. این جمع بندی من حاصل بحث های کارشناسی و اجرایی و حضور در مراحل مختلف تصمیم گیری و مشاهده آثار تصمیمات اتخاذ شده بود. اما نقش دو عزیز در این جمع بندی برای من همیشه ماندنی خواهد بود: یکی دکتر محمد طبیبیان و دیگری دکتر مسعود نیلی. این دو حق بزرگی در روشنگری آثار نامطلوب سیاست های دولت گرایی و تسلط دولت بر منابع اقتصاد بر عرصه های مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور دارند.

 

.....


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 14 فروردین 1390  | 7:19 AM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد ايران

 دکتر مسعود نیلى
تمثیلى براى یک تصمیم به یاد دارم در زمان کودکى، داستانى نقل مى شد و شاید در کتاب هاى فارسى دبستان به چاپ مى رسید که حکایت از خرسى مى کرد که به اربابش علاقه بسیار داشت و در موقع استراحت او، معمولاً مگس ها را از اربابش مى راند. روزى ارباب به خواب سنگینى رفته بود و مگس سمجى صورت او را رها نمى کرد. خرس که نگران آزرده شدن ارباب و بیدارشدن او بود، براى آنکه مگس را تنبیه کند تا دیگر مزاحم او نشود، سنگ بزرگى را محکم بر روى مگس که روى صورت ارباب در حرکت بود کوبید. مگس فرار کرد و ارباب در دم جان سپرد.

این داستان مبنایى براى ضرب المثلى شد که به دوستى خاله خرسه معروف شد که حکایت از شرایطى دارد که کسى از روى علاقه و محبت کارى را براى کمک رسانیدن به فردى دیگر انجام مى دهد اما حاصل کار در جهت خلاف به او آسیب مى رساند. سیاست هاى اخیر در پیش گرفته شده در زمینه نرخ بهره و سطح دستمزدها که با نیت خیر کمک به کارگران از یک سو و حمایت از تولید و سرمایه گذارى و افزایش اشتغال از سوى دیگر صورت گرفته است، وجه تمثیل خوبى از ضرب المثل یاد شده است.در این نوشته سعى مى شود از ابعاد مختلف به ویژه به موضوع کاهش نرخ بهره پرداخته شود و پیامدهاى آن مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. البته بنده احتمال بسیار کمى به تاثیر آنچه مى نویسم بر سیاستگزارى مى دهم و انگیزه اصلى در نوشتن این مطلب را عمدتاً دفاع از علم اقتصاد مى دانم.

....


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 14 فروردین 1390  | 7:17 AM | نویسنده : قاسمعلی

محور : داستان اقتصادي

دکتر سید محمد طبیبیان

در آن دوره و بعد از آن همواره علاقه داشتم پیش از اینکه به دنبال تصویب قوانین و امور اداری باشم به جا انداختن مفاهیم علمی اقتصاد آزاد کمک کنم. برای همین به عنوان مسئول تعدیل مورد حمله زیادی قرار گرفتم. زمانی که شما به یک موضوع اعتقاد دارید و اعتقادتان از نوع منافع شخصی نیست، پای آن می ایستید. وقتی می بینید که اگر یک ایده جا بیفتد برای جامعه لازم و مفید است در آنجا برای آن ایده نقش پارتیزان پیدا می کنید. در همه جوامع هم چنین افرادی بوده اند. رسالتی که برای خودم قائل بودم این نبود که یک کار اداری بکنم و با همکاران یک مشت کاغذ را به طور شکسته بسته به مجلس ببرم و تصویب شود یا نشود و... رسالتی که برای خودم قائل بودم روشنفکری و حیطه اندیشه در اقتصاد بود.

... اینها اغلب فارغ التحصیلان دانشگاه صنعتی اصفهان بودند. تعداد دیگری مثل آقای کردبچه و رحیمی دانش هم از قبل در سازمان بودند. آقای زنجانی در این چارچوب شروع به نوشتن برنامه اول کرد. در این زمان پسر دوم ام در سال ۶۰ به دنیا آمد و در آن فضا نامش را آرش گذاشتیم به یاد آرش کمانگیری که ایران را نجات دهد و نام دیگرش را حسین. البته پیش از بازگشت ما به اصفهان در سال ۱۳۶۲چند برنامه اضطراری جنگ هم تهیه شد. در سال ۱۳۶۱ قیمت نفت بعد از اینکه به خاطر انقلاب بالا رفته بود پایین آمد. وضع سختی بود.

...


ادامه مطلب
نظرات 0

محور : اقتصاد

 مسعود فاضلی
ویلیام برنستین، نویسنده کتاب «آغاز وفور: چگونه جهان مدرن رونق یافت»۱ معتقد است که از نیمه های قرن هجدهم تا نیمه های قرن نوزدهم تغییرات بنیادی و شگرفی رخ داد که جهان مدرن را آفرید. این تحولات، به جهت ژرفا و اهمیت، حتی از تغییرات چند دهه اخیر دوران سازتر بوده اند. هر چند چنان که خواهیم دید انقلاب های تکنولوژیک مهمی در این دوران روی داد، آنچه این دوران را اساسا متمایز می سازد ظهور نهادهای مدرن سرمایه داری است. برنستین می گوید که تجارب ناموفق کشورهای جهان سوم و همچنین کشورهای کمونیستی گواه آن است که احداث کارخانه به تنهایی مدرنیته نمی آفریند. مدرنیته مستلزم نهادهایی مانند پذیرش حق مالکیت، بینش علمی و دسترسی به سرمایه یا اعتبار است. نقش دولت در این عرصه به راستی کلیدی است. برنستین با انگاره «بازار آزاد» مخالف است.

دولت باید در اقتصاد مداخله کند، اما این مداخله باید در جهت ایجاد و گسترش نهادهای سرمایه داری باشد. به عبارت دیگر دولت باید رشد اقتصادی را مقدم بر توزیع عادلانه درآمد و یا دموکراسی بداند. دموکراسی پدیده ای است که به اعتقاد برنستین به دنبال رشد اقتصادی رخ خواهد داد. بدین جهت او می گوید که فرانکو در اسپانیا و پینوشه در شیلی، به رغم نقض حقوق بشر، نقش مترقی داشته اند، زیرا نهادهای سرمایه داری را آفریده اند. مهم این است که حکومت مطلقه باید از نوع دولت استبدادی غارتگر ماقبل سرمایه داری نباشد. این دولت ممکن است در مراحل آغازین نهادهای مدرن به استثنای دموکراسی را بیافریند.

 

....


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 14 فروردین 1390  | 7:13 AM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

 حامد قدوسی
چندی پیش روزنامه شرق مطلبی چاپ کرد که در آن لیبرالیسم اقتصادی به تضاد محکوم شد.درپی آن آقای حامد قدوسی از نویسندگان رستاک پاسخی به وی داد.این دو مطلب در پی می آید. در صفحه اقتصاد شماره روز چهارم تیرماه روزنامه شرق مطلبی چاپ شده است که در آن ضمن نقد فرضیات اساسی علم اقتصاد مدرن بر توسعه یک مدل لیبرال بومی که به قول نویسنده متناسب با ویژگی‌های فرهنگی ایران باشد تاکید شده است. قطعاً این دغدغه ایشان که سعی کرده‌اند باورهای شخصی خودشان و بخشی از الگوهای پذیرفته شده را به چالش فلسفی بکشند رفتاری پسندیده و همسو با روحیه حقیقت‌جویی است.

با این همه به نظر می‌رسد که تصور ایشان از علم اقتصاد مدرن یا حداقل تصویری که در مقاله‌شان ارائه داده‌اند چندان متناسب با واقعیت‌های حاکم بر این علم نیست و لذا این دغدغه ایشان نهایتاً موجب خروج نوشته‌شان از مسیر تطابق با واقعیت شده است. با این همه حسن نوشته آقای لعلی این است که به شکلی نسبتاً صریح طرز تفکر گروهی از دوستان اقتصاددان یا علاقه‌مند به اقتصاد در ایران را مطرح کرده و این فرصت را فراهم می‌کند که این نوع خاص از تفکر که به دلایل سیاسی تاکنون مرزبندی آن با تفکرات نزدیک به آن چندان روشن نشده بود مورد نقد قرار بگیرد. لذا ذکر این مقدمه مفید خواهد بود که این نوشته نه در پی نقد نوشته نسبتاً کوتاه آقای لعلی بلکه به دنبال گشودن باب گفت‌وگوی انتقادی با تفکری است که ایشان به عنوان یکی از طرفداران آن می‌تواند مطرح باشد.

...


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 14 فروردین 1390  | 7:10 AM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

 دکتر مسعود نیلی

تحولاتی که در حوزه اندیشه اتفاق می افتد معمولا تدریجی و بسیار آرام و از نظر چگونگی بروز، شبیه به تغییرات تدریجی اتفاق افتاده در چهره انسان در گذر زمان است. اینکه در گذشته چگونه می اندیشیده ایم و امروز چگونه می اندیشیم و اینکه ابعاد این فاصله به چه میزان است و چقدر نسبت به نقطه شروع تغییر وضعیت داده ایم، هم یک سئوال مهم فردی است که هر کدام از ما می توانیم از خود بپرسیم و ارزیابی از تحولاتی که در ما اتفاق افتاده است به دست بیاوریم و هم یک سئوال بسیار مهم اجتماعی است. جامعه نیز مانند فرد رشد می کند و دچار تحول و دگرگونی می شود و بر همین اساس نیز انتخاب هایش در فرآیند این تحولات دستخوش تغییر می شود.

تحولاتی که در حوزه اندیشه اتفاق می افتد معمولا تدریجی و بسیار آرام و از نظر چگونگی بروز، شبیه به تغییرات تدریجی اتفاق افتاده در چهره انسان در گذر زمان است. اینکه در گذشته چگونه می اندیشیده ایم و امروز چگونه می اندیشیم و اینکه ابعاد این فاصله به چه میزان است و چقدر نسبت به نقطه شروع تغییر وضعیت داده ایم، هم یک سئوال مهم فردی است که هر کدام از ما می توانیم از خود بپرسیم و ارزیابی از تحولاتی که در ما اتفاق افتاده است به دست بیاوریم و هم یک سئوال بسیار مهم اجتماعی است. جامعه نیز مانند فرد رشد می کند و دچار تحول و دگرگونی می شود و بر همین اساس نیز انتخاب هایش در فرآیند این تحولات دستخوش تغییر می شود.

...


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 14 فروردین 1390  | 7:09 AM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

 دکتر غلامعلی فرجادی

دکتر طبیبیان فردی است که در صراحت بیان در کشور حداقل بین اقتصاددانان زبانزد است و آنچه را فکر می کند درست است بدون پرده پوشی بیان می دارد و البته طبیعی است که صریح بودن به ویژه در کشور ما هزینه دارد و این هزینه را نیز وی به کرات با انتخاب خود پرداخته است. در یک اقتصاد رانتی دفاع از انحصارات و حمایت از انواع رانت های دولتی مانند اعتبارات، ارز و سهمیه می تواند منافع شخصی زیادی به همراه داشته باشد. دکتر طبیبیان کاملا مخالف این جریان حرکت کرده است.

...


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 14 فروردین 1390  | 7:06 AM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

 دکترموسی غنی‌نژاد
زیان‌های درآمد آسان‌یاب نفتی برای کشور‌های صادرکننده نفت‌خام، موضوعی کم و بیش شناخته شده است. این زیان‌ها را به دو دسته می‌توان تقسیم کرد: نخست خسران ناشی از آنچه به عنوان بیماری هلندی نامیده می‌شود و دوم تقویت سیطره دولت بر کل اقتصاد. منظور از بیماری هلندی این است که با افزایش درآمد‌های ارزی ناشی از صادرات مواد خام، پول ملی در برابر ارز‌های خارجی تقویت شده و باعث کاهش صادرات سایر کالا‌ها و نیز افزایش واردات می‌شود و از این طریق روی رونق اقتصاد ملی تاثیر منفی می‌گذارد. این پدیده در سال‌های 1970میلادی در اقتصاد هلند که صادرات گاز آن افزایش یافته بود، شناسایی شد و اقتصاددانان عنوان بیماری هلندی به آن دادند. هر زمان که درآمد‌های نفتی در کشور ما افزایش چشمگیری پیدا کرده، عملا ما گرفتار این بیماری شده‌ایم. آخرین مورد، همین شش سال گذشته است که به علت افزایش درآمد‌های نفتی، قیمت ریال نسبت به ارز‌های خارجی، به رغم وجود نرخ‌های تورم دورقمی در این سال‌ها، تثبیت شده و در نتیجه اقتصاد ملی در یک مورد بارز بیماری هلندی گرفتار آمده است. اما زیان دوم و شاید مهم‌تر و پیچیده‌تر از اولی این است که درآمد آسان‌یابی که به راحتی در اختیار دولت قرار می‌گیرد، وزن اقتصادی دولت را در جامعه افزایش می‌دهد و دولتی‌تر شدن اقتصاد ملی را آسان‌تر می‌سازد. این پدیده از سال‌های دور، در کنار عوامل دیگری، اقتصاد ایران را به طور فزآینده در دام یک اقتصاد دولتی ناکارآمد گرفتار کرده است.

دولت با تکیه بر این درآمد‌های به ظاهر مستقل از مالیات، از یکسو شبکه‌های سلطه دیوان‌سالارانه خود را گسترده‌تر کرده و از سوی دیگر، در انواع فعالیت‌های اقتصادی که هیچ ربطی به وظایف اصلی دولت ندارد سرمایه‌گذاری نموده و در نتیجه مانع رشد بخش خصوصی و موجب اتلاف گسترده منابع شده است. در کشور ما، همانند اغلب کشور‌های در حال توسعه صادرکننده نفت، درآمد‌های نفت خام صادراتی به عنوان ابزاری برای دولتی‌تر شدن هرچه بیشتر اقتصاد و در نتیجه وسیله‌ای برای ناکارآمد کردن کل ساختار اقتصادی عمل کرده است. به سخن دیگر، مساله، در خود درآمد‌های نفتی نیست بلکه در چگونگی استفاده از آن است. غفلت از این موضوع اساسی موجب اسطوره‌سازی‌های اسفباری درباره اقتصاد بدون نفت شده است. در جریان ملی کردن صنعت نفت و پس از آن، برخی طرفداران دکتر مصدق این موضوع را مطرح کردند که گویا نفت وسیله نفوذ و سیطره بیگانگان بر کشور بوده و در نتیجه باعث بدبختی مردم و فلاکت اقتصاد ملی از این طریق شده است. شعار اقتصاد بدون نفت به این معنا مطرح شد که از درآمدهای صادراتی نفت صرفنظر شود و تولید، صرفا برای مصرف داخلی صورت گیرد. این گونه شعارها البته برای عوام جذابیت دارد، اما در عمل گرهی از مشکلات نمی‌گشاید. بر خلاف آنچه برخی مدعیان گفته‌اند دولت دکتر مصدق هیچ استراتژی برای اقتصاد بدون نفت طراحی نکرده بود و تنها پس از تحریم خرید نفت ایران در بازارهای بین‌المللی بود که سخن از اقتصاد بدون نفت رانده شد. به عبارت دیگر، اقتصاد بودن نفت یک عمل انجام شده بود و نه یک استراتژی از پیش طراحی شده.

نتیجه این «اقتصاد بدون نفت» برای مردم و دولت ملی دکتر مصدق بسیار اسفبار بود و در واقع با دامن زدن به نارضایتی‌ها به سقوط دولت مصدق کمک کرد. اما شاید فراتر و مهم‌تر از وقایع سیاسی آن سال‌ها، تبعات اقتصادی قانون ملی شدن صنعت نفت بود که در هیاهوی سیاسی طرفداران و مخالفان دکتر مصدق از نظرها پوشیده‌ ماند. ملی کردن، در واقع اصطلاح دیگری برای بیان مفهوم دولتی کردن است. با دولتی شدن صنعت نفت راه برای نفتی‌تر شدن هر چه بیشتر اقتصاد ایران بازتر شد. اگر پیش از این دولت از فعالان صنعت نفت بهره مالکانه و مالیات می‌گرفت، از این پس می‌توانست خود به عنوان بنگاه‌دار، درباره کل عملکرد صنعت نفت و درآمدهای آن تصمیم‌گیری نماید. این در واقع مسیری بود که صنعت نفت به تدریج اما با قاطعیت دنبال کرد. طنز تاریخ این بود که با اسطوره اقتصاد بدون نفت واقعیت اقتصاد نفتی بنا شود.

منبع:دنیای اقتصاد 11/6/85
 



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 14 فروردین 1390  | 7:04 AM | نویسنده : قاسمعلی

محور : اقتصاد

 دکتر محمدمهدی بهکیش
برنامه‌ریزی اقتصادی پس از جنگ جهانی اول شکل منسجم گرفت و دقیق‌ترین نوع آن در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به اجرا گذاشته شد که در آن کلیه داده‌ها و ستانده‌ها (به جز بخش کوچکی در کشاورزی) در قالب برنامه‌های متمرکز سازماندهی می‌شد. گستردگی شمول برنامه‌های توسعه در شوروی (سابق) ایجاب می‌کرد که برنامه در چارچوب‌های قانونی تدوین شود تا همگان موظف به اجرای آن باشند.اولین برنامه توسعه در ایران در سال 1327شمسی (1948میلادی) در قالب یک متن قانونی شکل گرفت و کارشناسان اقتصادی تحصیلکرده در غرب برنامه‌ریزی را نه به‌دلیل الگوبرداری از شرق بلکه با هدف ضابطه‌مند کردن رفتار دولت به وجود آوردند.

...


ادامه مطلب
نظرات 0

تعداد کل صفحات : 82 :: 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 >