تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:21 PM | نویسنده : قاسمعلی

اگر بیش از نیمی ‌از کارمندان مرد بخش‌های فناوری، علمی ‌و مهندسی مشاغل خود را ترک کنند ، چه اتفاقی می‌افتد؟ حتما همه آن را یک بحران ملی قلمداد خواهند کرد . اما واقعیت این است که بیش از نیمی ‌از زنان شاغل در این زمینه‌ها استعفا می‌دهند ؛ آن هم در اواسط دوران کاری 30 ساله یا در اواخر آن.

"سیلویا آن هیولت"، "کارولین باک لوس" و "لیزا جی.سرون" در پروژه خود به نامAthena Factor به بررسی شرایط این زنان پرداختند :

« تحقیقات نشان می‌دهد که زنان در رتبه‌های شغلی پایین‌تری ـ از آنچه عموم مردم فکر می‌کنند ـ قرار دارند. زنان در حال پیشرفت در زمینه های علمی‌، مهندسی و فناوری هستند اما دانشگاه‌ها حمایت خوبی از آنان انجام نمی‌دهند. حتی طی کردن مقاطع تحصیلی هم برای آنها بسیار سخت‌تر به نظر می‌رسد. در صورتیکه در ابتدای راه پشتکار بالایی دارند .

41 درصد افراد بین سنین 25 تا 30 سال که مدرک اشتغال مطلوبی دارند، ‌زن هستند. یعنی خبر خوب این است که زنان، مشاغلIT را قوی و باعلاقه شروع می‌کنند اما خبر بد این است که آنها نمی‌توانند به این روند مثبت ادامه دهند .

52 درصد از آن کارمندان کوشا پس از مدتی کار خود را رها می‌کنند. این روند فرسایشی کار، در سنین حدود 30 تا 40 سال اتفاق می‌افتد. اینجاست که زنان باید با مشکلات عدیده‌ای بجنگند. آنها نه تنها مشاغل خود را ترک می‌کنند، بلکه دیگر هیچ علاقه‌ای به فکر کردن در این زمینه(IT ) از خود نشان نمی‌دهند .

شاید عجیب باشد، اما طبق محاسبات ما یک میلیون کارمند زن حرفه‌ای و فعال در این مقطع استعفا می‌دهند. به نظر ما اگر بتوان فاکتورهایی را که کار را برای زنان فرسایشی می‌کند 25 درصد کاهش داد، می‌توان یک چهارم زنان را در مشاغلIT حفظ کرد. در حالی که ما با کمبود نیروی انسانی حرفه‌ای در این زمینه مواجهیم .

البته ما مایل نیستیم وانمود کنیم زندگی شغلی برای آنها مهم نیست بلکه به دنبال آنیم که مشکلات فرهنگی و اجتماعی این مشاغل برای زنان را برطرف کنیم. ما به این مشکلات Antigen می‌گوییم چون زنان را از ادامه کار دلسرد می‌کنند .

از طرف دیگر بسیاری از شرکت های بزرگ IT در حال اجرای برنامه‌هایی هستند که از مهاجرت فزاینده زنان از مشاغل IT جلوگیری کنند. به عنوان مثال شرکت سیسکو برنامه‌ای طراحی کرده تا از زنان جوانی که در این شرکت شروع به کار می‌کنند، حمایت کند. به عنوان مثال در اواسط ماه می‌، 15 مدیر زن به بخش توسعه فناوری این شرکت اضافه شدند .
شرکت اینتل یک ستاد "مهندسی محیط کار زنان" تاسیس کرده است. این ستاد به دنبال حل مشکلات شغلی زنان، جلوگیری از انزوای آنان در محل کار و تشویق آنان به ارتقای رتبه در شرکت است. این ستاد همچنین از خلاقیت‌های کارمندان زن در روند کاریشان گزارشات مفصلی تهیه می‌کند .

شرکت جنرال الکتریک در حال طراحی برنامه‌ای به نام " شروع دوباره " است که در سطح جهانی فعالیت می‌کند. هدف این برنامه، فراهم کردن شرایط و امکان بازگشت به کار برای زنانی است که بخاطر فرزندانشان استعفا داده اند! این برنامه معمولا پس از رسیدن فرزندان آنان به سن مدرسه به کارمندان زن مستعفی کمک می‌کند .
محیط کار، اولین و مهمترین آنتی‌ژن در مورد زنان است

طبق تحقیقات ما حدود 63 درصد از کارمندان زن در زمینه IT‌ حداقل یک بار سابقه آزار جنسی در محل کار داشته اند. این رقم بسیار بالایی است .

شرایط نامناسب شغلی برای زنان، رفتار شرم‌آور و آزار دهنده همکاران مرد، جوک‌های نژاد پرستانه ، توهین‌های غیرمستقیم جنسی و غرور بیش از اندازه همکاران از جمله موارد مشکل ساز زنان در محیط کار است. مخصوصا در فضای مشاغل فناوری که همگان فکرمی‌کنند زنان متفاوت‌تر از زنان معمولی در جامعه هستند. در واقع زنان همیشه پایین تر و کوچک‌تر انگاشته می‌شوند. تحمل این مسائل برای زنان کار دشواری است. این در واقع حکومت قانون جنگل و وحشی‌گری در دنیایIT است .

واقعا شرم‌آور است که چنین نتایجی در سال 2008 به دست بیاید در حالی که همه ادعای تمدن بشری دارند. ما در زمینه کارمندان زن بخش خصوصی در آمریکا و شرکت‌های بزرگ سراسر دنیا تحقیق کردیم. همچنین گروه‌های ویژه‌ای در استرالیا، شانگ‌های و مسکو مستقر شدند. اما نتایج در کل مسئله بحران کلی را نشان می‌دهد. شاید وضعیت در هند کمی ‌بهتر باشد اما در کل هیچ تفاوتی از نظر جغرافیایی وجود ندارد .

آنتی‌ژن دوم، انزوای شدید زنان در محل کار است. آنها در تیم یا بخش خود تنها در کنار گروهی از مردان کار می‌کنند. همین مسئله باعث تضعیف روحیه آنها می‌شود. اگر شما با مردانی محاصره شده باشید که هرگز از شما تعریف نمی‌کنند، ذره ذره خسته و افسرده می‌شوید .

آنتی‌ژن سوم، ابهام در ارتقای شغلی زنان کارمند است. در حقیقت آنها هیچ حامی‌ ندارند که شرایط‌شان را روشن کند. نردبان شغلی برای آنها مفهومی ‌ندارد و همیشه متوقف و ساکن هستند .

این احساسی است که گویی شما گیر‌ افتاده‌اید و نه راه پیش دارید و نه راه پس .

آنتی‌ژن چهارم ویژگی‌های ریسکی شغل IT است. به عنوان مثال بعضی از سیستم‌ها در بلغارستان مشکل پیدا کرده‌اند. شما نیمه شب با هواپیما به آنجا سفر می‌کنید و تمام آخر هفته را با روترها و دستگاه ها سر وکله می‌زنید. اگر موفق شوید مثل یک قهرمان باز می‌گردید و صاحب یک ترفیع شغلی بزرگ و مهم می‌شوید. اما این کار برای زنان مشکل‌تر از مردان است. چون اگر مردان ریسک کنند و شکست بخورند، دوستانی دارند که بگویند: " تقصیر تو نبود. دفعه بعد حتما موفق می‌شوی! "

اما اگر زنی شکست بخورد، محو می‌شود. بنابراین زنان از ریسک کردن فرار می‌کنند. اما مردان از ریسک کردن لذت می‌برند و یک سیستم حمایتی قوی را با خود همراه می‌بینند .

آنتی‌ژن پنجم ساعت کاری طاقت فرسا است.. شرایط کاری که شما را از خانواده دور می‌کند و فرسوده‌تر و پیرتر به خانه بر می‌گردید. در سنین 35 تا 40 زنان باید به فرزند دوم خود هم رسیدگی کنند و اینجاست که حتی زنانی که استاد مدیریت زمان هستند در مخمصه وحشتناکی قرار می‌گیرند .

اما این سناریو فقط در دنیای IT رقم نمی‌خورد. تمام زنان شاغل با این مشکلات دست به گریبانند. اما در مشاغل صنعتی آنها برای مدتی ( مثلا 2 سال ) کار خود را ترک می‌کنند و دوباره باز می‌گردند. اما اگر در دنیای صنعت 100 درصد زنان خواستار بازگشت به محل کار هستند ،‌در دنیای IT‌ فقط 60 درصد مایلند دوباره تمام آن مشکلات محل کار را به جان بخرند. یعنی حدود 40 درصد زنان حرفه ای و با تجربه صنعت IT دیگر باز نمی‌گردند. زنانی که سال‌ها برای گرفتن مدرک دکترا زحمت کشیده اند. آنها به این رشته علاقه داشتند و برای جامعه مفید بودند اما کسی از آنها حمایت نکرد .

تنها کاری که مسئولان عالی رتبه می‌توانند انجام دهند ، مشاوره کاری به زنان جوان در زمینه IT است. این به کارمندان زن کمک می‌کند آینده شغلی خود را ترسیم کرده و در سطح وسیعی آنان را از اعمال قدرت ( منفی ) مردان مصون نگه می‌دارد .

همچنین استفاده از فناوری یک راه کاربردی است. شرکت Cisco‌ با استفاده از ویدئو کنفرانس و فناوری‌های مشابه آن امکان برقراری ارتباط بین مدیران زن در سراسر دنیا را فراهم می‌کند .


منبع : creativity.ir
87/8/5



نظرات 0
تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:11 PM | نویسنده : قاسمعلی

یکی از مهمترین معیارهای سنجش درجه توسعه یافتگی یک کشور،میزان اهمیت و اعتباری است که زنان آن کشوردارند.باتوجه به اینکه زنان ، نیمی از جمعیت را تشکیل می دهند،میزان مشارکت آنان دراداره امور سیاسی،اقتصادی،اجتماعی وفرهنگی تاثیر به سزایی در درجه توسعه یافتگی کشورها دارد و هرچه حضور فعال زنان در این عرصه ها بیشتر شود،به تبع میزان توسعه یافتگی کشور نیز بیشتر می شود .
کتاب "زن وتوسعه" مجموعه ای از سخنرانی ها ومقاله هایی است که طی دو دهه اخیربه قلم خانم زاهدی در سمینارها و گردهمایی های داخلی و خارجی ارائه شده و یا در نشریات علمی به چاپ رسیده اند.همانطور که در پیشگفتار کتاب نیز آمده:"هدف از تنظیم این کتاب،آگاه سازی جامعه از یک سو نسبت به توانمندی های زنان و از سوی دیگر نسبت به محدودیت هایی است که زنان کشور ما با آن مواجه اند.زمانی می توان کشور را توسعه یافته دانست که زنان ومردان،هم از نظر دسترسی به منابع وهم از نظر بهره مندی از دستاوردهای توسعه ازفرصت های برابر برخودار باشند.اما واقعیت حاکی از آن است که در کشور ما بین زنان ومردان دراین دو زمینه فاصله زیادی وجود دارد.از سوی دیگر،توانمندی های علمی و تخصصی روبه افزایش زنان ما وجود این فاصله واستمرار را برنمی تابد ."
از جمله ویژگی های کتاب مورد نظر،وجود تنوع و گوناگونی در مباحث مطرح شده است که طی آنها مسائل زنان از منظرهای مختلف مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.موقعیت زنان در جامعه دانشگاهی،تغییر جایگاه شغلی زنان دانشگاهی در یک دهه،مشارکت زنان در مدیریت کشور،توانایی کارآفرینی زنان،نقش زنان در توسعه علم مدیریت،اثرات جنگ برزنان وکودکان،نقش زنان در حفظ محیط زیست،حصاروسقف شیشه ای مانع حضور زنان درعرصه مدیریت و شکاف دیجیتالی جنسیت،نمودی از نابرابری در جامعه اطلاعاتی از جمله مباحث مطرح شده در این کتاب است که با رویکرد جامعه شناختی و تجزیه وتحلیل آنها و درنهایت ارائه پیشنهادها و راه حلهای مختلف در هر مورد به بررسی مسائل مربوطه پرداخته است .
ذکر منابع فارسی وانگلیسی مرتبط با بحث در پایان هر بخش(مقاله) نیز از دیگر ویژگی های کتاب مذکور است که برای کسانی که علاقه مند به پژوهش و مطالعه بیشتر درزمینه موردنظر هستند،می تواند مفید فایده واقع گردد و به عنوان نقطه آغاز و حزکت کسانی باشد که مایلند مباحث را با تعمق بیشتروبه صورت جزئی تر بویژه با رویکرد انسان شناختی دنبال کنند .

برگرفته از سایت: fakouhi.com
منبع : creativity.ir
86/11/25



نظرات 0
تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:11 PM | نویسنده : قاسمعلی

پژوهش به عنوان شاخص‌ اصلي توليد علم ، رشد و پيشرفت نقش مهمي در بهبود وضعيت زنان دارد . توجه بـه امـر پـژوهش در حـوزه مسائل زنان مـوجـب توسعه فعاليت‌هاي زنان در زمينه‌هاي اخلاقي ، فرهنگي ، اجتماعي ، اقتصادي و سياسي مي‌‌گردد . اگر چه بعد از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي و به ويژه در دو دهه گذشته به دليل توجه خاص به مسائل زنان پژوهش در اين حوزه رشد چشمگيري داشته است اما به نظر مي‌رسد كميت تحقيقات علمي زنان بركيـفيت اين مـطالعات غـلبه دارد و كميـت‌گرايي هـمچنان بر پژوهـش‌هاي زنان سايه افكنده است به‌طوري كه توجه به كميت و غفلت از ساير مؤلفه‌ها و پارامترهاي كيفي تحقيقات علمي زنان در حال حاضر موجب منفعل شدن اين مطالعات شده است . به‌طور كلي ارتقاء كيفيت تحقيقات زنان نيازمند شناسايي مشكلات و موانع موجود در زمينه‌هاي نگرشي، فرهنگي، روش‌شناختي و ساختاري پژوهش در اين عرصه است . گام بعدي پس از شناسائي معضلات پژوهش زنان ارائه راهكار عملي جهت رفع اين مشكلات و مقابله با تهديدات و استفاده بهينه از فرصت‌ها و موقعيت‌ها است . کارنمای پژوهش، به مناسبت هفته پژوهش موضوع آسيب‌شناسي پژوهش زنان با استفاده از نظرات كارشناسان مسائل پژوهش زنان بررسي و تبيين شده است . در ادامه يادآور مي‌شود موارد بررسي شده در اين اقتراح به‌طور كلي در حوزه علوم انساني احصاء شده است كه اين مشكلات در تحقيقات علمي زنان با توجه به نوپا بودن اين مطالعات به مراتب مشهودتر و محسوس‌تر است . اقتراح حاضر با استفاده از نظرات ارزشمند خانم‌ها دكتر شهلا باقري (عضو هيئت علمي دانشگاه تربيت مدرس)، فاطمه بداغي (نماينده محترم قوه قضائيه در شوراي زنان)، مهري سويزي (مدير كل دفتر امور بانوان وزارت آموزش و پرورش) و حجت‌الاسلام والمسلمين رضا غلامي (محقق و پژوهشگر) تهيه شده است . ª تبيين شما از چالش‌ها و موانع نگرشي موجود در عرصه پژوهش‌هاي علمي زنان چيست؟ و چه راهكارهاي عملي را جهت مرتفع نمودن اين موانع پيشنهاد مي‌كنيد؟ خانم دكتر باقري: از جمله موانع نگرشي در حوزه مطالعات زنان اين است كه تا كنون مسائل زنان به عنوان يك رشته علمي تخصصي لحاظ نشده و اين موضوع به اندازه‌اي عام فرض شده كه همواره بحث زنان به‌عنوان بحث فرعي محسوب مي‌گردد و وجاهت علمي چنداني ندارد تا در پيكره مباحث آكادميك و علمي مطرح شود . خانم بداغي: تحقيق براي مسائل زنان حاوي ديدگاه‌هاي افراطي (حمايت بي‌دريغ و نسنجيده از زنان) و تفريطي (ناديده گـرفـتن مشـكلات جـامعه بانوان) مـي‌باشدكه منجر به عدم ارائه ديدگاه‌هاي علمي فـارغ از تعـصبات جنـسي زنانه يا تـفكرات مـردسـالارانـه‌ مـي‌شـود. گـاهي نويسندگان مـردكه‌ به سـفارش بنـيادها و پژوهـشكده‌هاي زنان مطالبي مي‌نويسند نيز به حمايت بي‌دريغ از زنان مي‌انديشند و گاهي به مقولات نظري صرفنظر از كاربردهاي اجتماعي و معضلات جاري روي مي‌آورند . خانم سويزي: پژوهش‌هاي علمي زنان گرفتار سه معضل اساسي است: 1- فقدان اعتبار مكفي به جهت اين‌كه نگاه دغدغه‌دار و ژرفي به عنوان معين تصويب و تسهيل چنين اعتباراتي يا اصلاً وجود ندارد و يا آنقدر معدود است كه به صورت فعال و نمايان اثرگذار نيست . 2- فقدان مسئله‌شناسي علمي نسبت به موضوعات، مسائل، معضلات، آسيب‌ها در حوزه زنان . 3- فقدان انصاف علمي و حرمت به واقع‌نمايي تحقيقات به‌طوري كه حاصل تحقيق سفارش كارفرما! نباشد بلكه بيانگر واقعيت موضوع باشد . حجت‌الاسلام و المسلمين غلامي: تولد نارس تحقيقات علمي زنان در ايران با تقليد غلط و يك‌سويه از غرب با ريشه‌اي آموزشي و فاقد روش پژوهشي، وجود نگاه سطحي و عوامانه به توسعه تحقيقات علمي زنان، قشري‌گرايي و شعارزدگي در عرصه مسائل زنان و به طور‌كلي مقدم بودن سخت‌افزار بر نرم‌افزار در نگاه كلان مديريت كشور از جمله موانع نگرشي در حوزه تحقيقات زنان مي‌باشد . ª ضمن احصاء موانع فرهنگي تحقيقات علمي زنان راهكارهاي پيشنهادي جهت كاهش اين مشكلات را بيان كنيد. خانم دكتر باقري : به‌طور كلي موانع فرهنگي پژوهش يك مشكل عام در كشور تلقي مي‌شود. عدم توجه به ضرورت پژوهش و نقش آن در توسعه علمي كشور به وضوح حكايت از اين مسأله مي‌كند . مسائلي همانند تخصيص ميزان كمي از بودجه به اعتبارات پژوهشي و بويژه پايين بودن سهم بخش فرهنگ در بودجه كشور از موارد قابل توجه در عرصه پژوهش است . به طور كلي بودجه بخش فرهنگي متفرق و پراكنده است و نيازمند ساماندهي مي‌باشد . خانم سويزي: اگر شوراي تحقيق جدّي، فعال، علمي و داراي اختيارات مؤثر باشد مي‌‌توان از آن به عنوان تنها مسير قبول پيشنهادات، بررسي و در نهايت تصويب آن‌ها جهت اجرا انتظار داشت در غير اين‌صورت اكثر تحقيقات به ويژه در اصل عنوان و موضوع آسيب‌پذير است . حجت‌الاسلام و المسلمين غلامي: گسست تاريخي و غفلت از هويت ملي ـ اسلامي، خودباختگي و غيرپرستي و شيفتگي به نظريه‌ها و ديدگاه‌هاي غيرخودي، ضعف اعتماد به نفس و خودباوري علمي پژوهشگران اين حوزه، ضعف شديد تخصص‌گرايي در ارتباط با قلمرو امور مرتبط با مسائل زنان، سوء‌استفاده سياسي از ساحت علم، (سياست‌زدگي) و غوغا‌سالاري، غيربومي و وارداتي بودن مطالعات زنان از جمله موانع فرهنگي اصلي در عرصه زنان محسوب مي‌شوند . ª معضلات بارز و اساسي روش‌شناختي مسائل زنان را بيان كنيد و بفرمائيد بكارگيري چه روش‌ها و فرآيند‌هايي موجب ارتقاء سطح كيفي پژوهش‌هاي زنان مي‌گردد؟ خانم دكتر باقري: زير ساخت‌هاي نظري مسائل زنان موجود نيست و به‌نظر مي‌رسد طراحي رشته‌هاي بين‌رشته‌اي و تعبيه دروس روان‌شناختي در آن ضروري است و به‌طور مستقيم و غيرمستقيم مي‌تواند مؤثر باشد . خانم بداغي: پژوهش در موضوعات زنان، تا حدودي ژورناليستي شده است و اين امر آفتي به دنبال دارد كه از اتقان و عمق كار مي‌كاهد. متأسفانه به راحتي مي‌توان به افراد يا مؤسسات خاصي اشاره كرد كه به سرعت به توليدات علمي زياد پرداخته‌اند در حالي‌كه اين محصولات تكراري و فاقد هدف‌هاي معين و رسالت مشخص مي‌باشد. تكراري بودن عناوين پژوهشي و عدم ارائه ديدگاه‌هاي نو و اثربخش در روند عملي از مشكلات ديگر پژوهش در اين حوزه است . خانم سويزي: پيچيدگي، گستردگي، فراواني مسائل زنان و فقدان عقبه علمي با رويكرد ارزش‌هاي ديني از جمله مشكلات روش شناختي مسائل زنان است چنانچه شوراي فرهنگي - اجتماعي زنان مركزي براي به تصوير كشيدن تمام مسائل، پژوهش‌ها و روش‌هاي گوياي رساننده باشد و در اين راستا هم عمل نمايد گام مثبتي در اين زمينه محسوب مي‌شود . حجت‌الاسلام و المسلمين غلامي: مسأله محور نبودن پژوهش در حوزه مسائل زنان، فقدان توجه به روش‌شناسي پژوهش و خلط خاستگاه و شأن پژوهش با ترويج در تحقيقات علمي زنان، سردرگمي و ابهام‌آلودگي روش‌شناسي توليد علم در مطالعات علمي زنان، فقدان طبقه‌بندي تحقيقات زنان بر اساس مقتضيات و نيازهاي زنان جامعه از جمله موانع اصلي روش‌شناختي مسائل زنان مي‌باشد . شناسايي راهكارهاي عملياتي براي كاهش آسيب‌ها و ضعف‌ها و نيز مقابله با تهديد‌ها و برخورداري از فرصت‌ها، سنجش و ارزيابي سياست‌ها، روش‌ها و ضوابط و تشكيلات به منظور ايجاد هماهنگي و ظرفيت‌هاي لازم براي اجراي راهكارها موجب ارتقاء سطح كيفي پژوهش در عرصه علمي تحقيقات زنان مي‌گردد . ª مشكلات اصلي نيروهاي پژوهشي (مديريتي و انساني) در حوزه پژوهش زنان چيست؟ جهت كاهش اين مشكلات چه تدابيري بايد انديشيد؟ خانم دكتر باقري: عدم نگاه تخصصي به مسأله پژوهشي زنان ـ مديريت‌هاي غيرتخصصي در مصادر امور ـ كمبود و خلاء نگاه معناگرا به اين حوزه از جمله مشكلات اصلي در اين زمينه محسوب مي‌شود . خانم سويزي: مشكل مديران پژوهش عدم اعتبارات مكفي و عدم انجام تحقيقات در سررسيدهاي زماني خود است در رابطه با نيروهاي پژوهشي مي‌توان به فقدان مناقصه پژوهش‌ها و به ويژه پژوهش‌هاي ملي و مؤثر بودن ارتباطات در حوزه تصميم‌گيري‌ها اشاره نمود . حجت‌الاسلام و المسلمين غلامي: در زمينه نيروي انساني اعم از مديريتي و پژوهشي برخي آسيب‌هاي جدي قابل توجه است در زمينه نيروهاي پژوهشي مي‌توان به غيرحرفه‌اي‌گري و تعدد مشاغل پژوهشي اشاره نمود. در زمينه مديريت پژوهش بخش قابل توجهي از مديران مراكز پژوهشي به ويژه در بخش‌هاي اجرايي علاوه بر عدم بهره‌مندي از دانش و مهارت لازم، از فرهنگ حاكم بر مؤسسات پژوهشي فاصله معتنابهي دارند . چون تعدد مشاغل مديران و محققان به‌منزله مهم‌ترين عنصر ناكامي و شكست پذيرفته شده است اجتناب از معضل تعدد مشاغل و تقدم اولويت كاري براساس منافع مادي مي‌تواند در اين زمينه راهگشا باشد . ª مهم‌ترين موانع ساختاري و مديريتي در حوزه پژوهش زنان را ذكر كنيد. راهكارهاي مرتفع شدن اين موانع چيست؟ خانم دكتر باقري: عدم مديريت تخصصي و ورود دانش‌آموختگان زن با رشته‌هاي مختلف به اين حوزه چه در بحث كارشناسي و چه در بحث مديريتي مهم‌ترين موانع ساختاري و مديريتي در حوزه پژوهش زنان است . خانم بداغي: عدم رعايت حق تأليف كتاب، مقالات و ساير حقوق معنوي از معايب عرصه پژوهش در همه موضوعات و همچنين در زمينه مسائل زنان مي‌باشد به‌ويژه نويسندگان جوان از هيچ اعتباري در اين عرصه برخوردار نيستند . حجت‌الاسلام و المسلمين غلامي: عدم اشراف و اطلاعات روزآمد از نيازهاي اساسي و اولويت‌هاي مطالعات زنان و به‌طور كلي فقدان ارتباط روشمند ميان متوليان امور و محققان حوزه زنان، فقدان مخازن و شبكه‌هاي اطلاعاتي كافي، آيين‌نامه زدگي در پژوهش و تبديل شدن محقق به كارمند، فقدان ارتباط و هماهنگي ميان مؤسسات علمي و پژوهشي كشور و تبادل تجارب و اطلاعات مراكز تحقيقاتي مطالعات زنان، فقدان فرصت‌ها و امكانات عادلانه براي انتشار دستاوردهاي علمي محققان در قالب كتاب، مقاله و غيره در عرصه مطالعات زنان، ضعف كمي و كيفي مجلات تخصصي علمي ـ پژوهشي در حوزة مسائل زنان، فقدان برنامة جامع ميان‌مدت و يا درازمدت پژوهش در حوزه مطالعات زنان از موانع مديريتي و ساختاري تحقيقات علمي زنان تلقي مي‌شوند. انجام يك مطالعه ملي جهت شناسايي نيازها و اولويت‌هاي پژوهش در حوزه مطالعات زنان، ساماندهي و توسعه كمي و كيـفي نشـريات تخصصي (علمي ـ پژوهشي) مطالعات زنان، فعال‌سازي كرسي‌ها و مجامع آكادميك جهت ارائه روشمند نظريه‌هاي علمي، گسترش كمي و كيفي انجمن‌هاي علمي مسائل زنان و تأسيس باشگاه‌هاي علمي براي محققان اين حوزه جهت توسعه ارتباطات همكاري و تعاملات علمي لازم و ضروري است . ª موانع اقتصادي موجود در حوزه پژوهش‌هاي زنان چيست؟ خانم دكتر باقري :مشكلات اقتصادي تنها مختص پژوهش زنان نيست بلكه اين مشكل به‌طور عام مطرح است. علي‌رغم توصيه‌هاي مقام معظم رهبري بودجه پژوهش‌ها در ايران كم است و بالتبع آن در حوزه مسائل زنان نيز كم است. همچنين عدم برگشت‌پذيري تحقيقات و فقدان تبديل پژوهش‌ها به توليد انبوه و بازگشت اقتصادي را مي‌توان به عنوان مشكلات اقتصادي اين حوزه نام برد . خانم سويزي: به دليل كندي پرداخت‌ها، پژوهشگران با هزينه‌هاي بيش از زمان انعقاد قرار داد مواج مي‌شوند كه اين مطلب دو نوع خسارت مادي و معنوي را به همراه دارد به ويژه در خسارت معنوي فرد ممكن است نتواند به عمق تعهدات علمي خود عمل نمايد . حجت‌الاسلام و المسلمين غلامي: فقدان معيارهاي مشخص براي توزيع عادلانة امكانات و بودجة كافي ميان محققان و مراكز پژوهشي زنان، سهم بسيار اندك مراكز تحقيقات زنان در بودجة پژوهش كشور، فقدان ضوابط روشن در خصوص نحوه هزينه كرد بودجة پژوهشي در حوزه مطالعات زنان از جمله موانع اقتصادي اين حوزه محسوب مي‌شوند . ªاگر بخواهيم يك آسيب‌شناسي اجمالي پيرامون فعاليت‌هاي محتوايي مراكز پژوهشي زنان داشته باشيم تحليل سركار عالي در اين زمينه چه مي‌باشد؟ و چگونه مي‌توان با اين تهديدات مقابله نمود؟ خانم دكتر باقري: ناهمگني زنان اين حوزه با يكديگر، ملاحظات سياسي، عدم رويكرد معناگرا به مباحث زنان و خانواده، عدم نظريه‌پردازي و عدم توجه به تربيت نظريه‌پردازان به عنوان آسيب‌هاي اصلي پژوهش‌هاي علمي زنان محسوب مي‌شوند . خانم بداغي: پژوهش‌هاي ميداني، فاقد استانداردهاي لازم كه تعميم نتايج آن بسيار غيرعلمي است رايج مي‌باشد و اما پژوهش‌هاي ميداني، منطقه‌اي ـ بومي اصلاً يا خيلي كمتر مشاهده مي‌شود . خانم سويزي: بنده آسيب‌ها را در سه حوزه منابع انساني ـ منابع علمي ـ منابع ريالي مي‌دانم. منابع انساني: اعم از كمبود نيروهاي كـارآمـد و مـؤثـر، عـدم شناسايي نيروهاي كارآمـد و مؤثر، عدم تـسهيل‌گري و حمايـت از اين نيروها، عدم امنيـت شغـلي و ... منابع علمي: اعم از كمبود مسأله شناسي درست، كمبود منابع علمي فراوان و معتبر و در دسترس، آسيب‌ديدگي تحقيق از منابع «قدرت» كه علاوه بر موضوع تحقيق حاصل تحقيق را هم سفارش! مي‌دهند، عدم برگزاري نشست‌هاي علمي بين محققين و پژوهشگران، عدم توسعه روش‌هاي علمي تحقيق و .... منابع ريالي: فقدان شاخص‌هاي قيمت‌گذاري، سبقت تورّم از اعداد و ارقام‌ موجود پژوهشي، عدم توازن معقول بين قيمت و كيفيّت، نبود وام‌هاي پژوهشي براي پژوهشگران، فقدان بورس پژوهش‌هاي علمي براي مواجهه نيازمندان نتايج پژوهشي و دارندگان پژوهش و ... حجت‌الاسلام و المسلمين غلامي: به طور كلي نگرش‌ها و سياست‌ها، كميت‌گرايي، مصرف محوري مطلق و ساختارسالاري مهم‌ترين تهديد‌ها در حوزه مطالعات زنان محسوب مي‌شوند.در واقع آن دسته از سياست‌هايي كه محوريت فعاليت‌هاي گروه‌ها و نيز معيارهاي سنجش و ارزيابي را عمدتاً با آيتم‌هاي كمي منطبق ساخته است چالش‌هاي علمي در مسير كيفيت‌گرايي در تحقيقات علمي زنان ايجاد كرده است . همچنين هر نوع سياست پنهان و آشكاري كه فعاليت‌هاي مؤسسات پژوهشي را به سوي نوعي نگاه مطلق مصرفي در قبال مخاطب سوق دهد عملاً بخش عمده‌اي از پتانسيل نوآوري و نظريه‌پردازي را معطل خواهد ساخت و در زمينه ضوابط، روش‌ها و فرآيندها نيز مي‌توان به اشكال در نحوه مهندسي پژوهشي زنان، تنگناهاي زماني، فشارهاي مقرراتي، فردمحوري و گره‌زدگي و نيز نظارت پوسته‌اي اشاره نمود .


منبع : tebyan-banoo.ir
86/11/17

 



نظرات 0
تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:11 PM | نویسنده : قاسمعلی

کارفرمایانی که زنان را کارمندانی ناپایدار تلقی می‌کنند شاید با ملاحظه نتایج از بررسی‌های جدید متعجب شوند .
طبق تحقیقات اخیر پیرامون میزان جابجایی مدیران زن و مرد شاید این باور که زنان احتمال بیشتری در ترک امور مدیریت به واسطه خانواده یا سایر دلایل در مقایسه با مردان دارند ( باوری که می‌تواند موجب بروز تبعیض در استخدام یا ارتقای زنان باشد) اندک اندک منسوخ شود .
در پژوهش به چاپ رسیده در نشریه انجمن روانشناسی امریکا (APA) میزان حقیقی جابجایی مدیران زن اندکی پایین‌تر از این میزان در میان مدیران مرد تعیین شده است. در یک بررسی میان 359/26 نفر از مدیران (11076 زن و 15283 مرد) که به صورت تمام وقت برای سازمان های بزرگ خدمات مالی چند ملیتی در نواحی گوناگون سراسر ایالات متحده اشتغال داشتند، میزان جابجایی خود‌خواسته میان مدیران زن و مرد ارقام مشابهی به دست آمد. 17 درصد از مدیران مرد و 5/16 درصد از مدیران زن به شکل داوطلبانه پست‌های خود را رها کردند .
بانیان این پژوهش، کارن اس لینس دکترای کالج باروچ، دانشگاه سیتی شهر نیویورک و مایکل کی. جودیچ دکترای کالج مانهاتان، می نویسند زنانی که موفق به دریافت ترفیع شغلی شده اند احتمال استعفایشان به مراتب کمتر از مردانی با همین شرایط است و در ضمن مدیران با تحصیلات عالی که با داشتن خانواده مرخصی گرفته‌اند نسبت به مدیرانی که از مرخصی استفاده نکرده‌اند تمایل کمتری به استعفا دارند .
این پژوهشگران می‌گویند که شاید نتایج آنان بسیار متفاوت از نتایج مطالعات پیشین در این زمینه باشد چرا که غالب پژوهش های گذشته درباره میزان جابجایی با توجه به تفاوت‌های جنسیتی متمرکز بر میدران نبود و نیز بین جابجایی‌های داوطلبانه و غیر داوطلبانه وجه تمایزی قایل نمی‌شد .
همچنین، بیشتر مطالعات قبلی انجام شده مبتنی بر اطلاعات سال های دهه 1970 یا 1980 و یافته‌های جدید با استفاده از داده‌های جمع‌آوری شده بین سال‌های 1992 تا 1995 بازتاب تغییرات قابل ملاحظه واقع شده طی این سال‌ها در سبک زندگی یا تعهد حرفه‌یی زنان است. مولفان اظهار کردند: این یافته که زنان تازه ارتقا یافته کمتر علاقه‌مند به کناره‌گیری هستند تا مردانی در همین شرایط، بینش تازه‌یی برای کارفرمایان درباره آنچه لازم است به جهت حفظ زنان مستعد انجام دهند، به وجود آورده است .
به هر حال آثار سازنده ارتقای شغلی در هر دو گروه زمانی نمایان می‌شود که ظرف 11 ماه صورت گیرد. مطابق نظر پژوهشگران ترفیع انتظاری را پدید می‌آورد طوری که فرد همچنان به پیشرفت ادامه خواهد داد و در صورتی که در زمان مورد نظر این انتظار پاسخ داده نشود و ترفیع مجددی دریافت نکند به سمت جست‌و جو برای کار جدید سوق داده می‌شود. پژوهشگران عقیده دارند گاهی لازم است کارفرمایان از سایر انگیزه‌ها از قبیل ارایه سهم به عنوان اسباب حفظ نیروهای مستعد بهره بگیرند .
بررسی مذکور روشن می‌کند که تنها 2 درصد یعنی 486 نفر از مدیران مذکور طی دوره 41 ماهه کاری برای خانواده مرخصی می‌گیرند و حدود 24 درصد از آنان بعدا استعفا می‌دهند. هرچند مدیرانی که از مرخصی استفاده می‌کنند و ناگزیر گرفتارهای خانوادگی دارند عموما تمایل بیشتری به استعفا دارند تا سایر مدیران ، ولی این مطلب درباره مدیرانی که از تحصیلات عالی برخوردار بودند کمتر مصداق دارد .
طبق نظر مولفان یافته‌های جدید اخبار سودمندی برای سازمان‌ها به همراه دارد از جمله اینکه مدیران کوشش می‌کنند کارمندانی باشند که شرکت‌ها علاقه‌مند به حفظشان هستند وعلاوه بر اینها بر ضرورت این موضوع تاکید می‌کنند که باید درباره این افراد به صورت شخصی قضاوت کرد تا اینکه آنها در گروه فرض کرد .

موج فزاینده حضور بانوان در کسب و کار
در عرض 15 سال گذشته، تعداد زنانی که در کانادا کسب و کار مستقلی دارند،‌ 50 درصد رشد داشته و پیش‌بینی شده است که تا سال 2010 تعداد این زنان کارآفرین به یک میلیون نفر در کانادا برسد. در حال حاضر 800 هزار زن در کشور کانادا صاحبان مشاغل مستقلی هستند و جالب اینجاست که روند رشد تعداد این کارآفرینان 60 درصد از سیر رشد مردان صاحب شغل، سریعتر است. این آمار توسط CIBC ارائه شده است که در مقاله‌ای با عنوان «کارآفرینان زن : با قدرت مسئولیت‌ها را تصدی می کنند.» خواندن این مقاله ما را به دیدگاههای جالبی در مورد ویژگی‌های مرسوم یک زن کارآفرین کانادایی می‌رساند و همچنین مسائل جالب و بحث‌برانگیزی را در این باره مطرح می‌کند. مثلاً ما همه می‌دانیم که بین میزان درآمدی که زنان کسب می‌کنند با عایدات مردان اختلاف و نابرابری وجود دارد. آمار منتشره در کشور کانادا نشان می‌دهد که از هر یک دلاری که یک مرد به دست می‌آورد، یک زن صاحب 8 سنت است. اما می‌دانید که زنان کارآفرین برای رونق کارشان بسیار تلاش می‌کنند؟ این مقاله بیان می کند که 60 درصد از این زنان،‌ این روش کار را انتخاب کرده‌اند تا بین شغل و زندگی خانوادگیشان تعادل برقرار کنند. نکته جالب توجه این است که 70 درصد از این کارآفرینان ازدواج کرده‌اند و تقریباً یک سوم آنان کودکانی زیر 12 سال دارند. این آمار نشان می‌دهد که موفق‌ترین گروه این زنان بالای 55 سال هستند که نرخ رشد سالانه آنها بیش از 4 درصد است. این درصد دو برابر میزان رشد مردان در همین رده سنی است. همان‌طور که قبلاً گفتیم نابرابری‌هایی بین میزان درآمد مردان و زنان وجود دارد. از این رو خلق یک شغل مستقل خوب به نظر می‌رسد اما اشکال اینجاست که دراین حوزه هم درآمد زنان به اندازه مردان نیست. زنان مستقلی که در خرده‌فروشی و خدمات خصوصی فعالیت می‌کنند نه تنها از متوسط زنان کارآفرین درآمد کمتری دارند بلکه عایدات آنها از همتایان مرد خود نیز بسیار کمتر است. به گفته این زنان،‌ مردم آنها را به اندازه مردان جدی نمی‌گیرند. در سال 2004 ، یک پنجم از زنانی که کارمند بودند، اظهار داشتند که می‌خواند شغلی مستقل را آغاز کنند چرا که شرایط کاری مناسبی نداشتند. ولی یک سوم از مردان چنین خواستی داشتند. حال ببینیم به طور معمول یک زن کارآفرین در کشور کانادا چه ویژگی‌هایی دارد؟
- تحصیلکرده هستند. تقریباً یک چهارم زنانی که به یک شغل مستقل روی‌ آورده‌اند،‌ تحصیلات دانشگاهی داشته‌اند .
- متوسط سن آنان 41 سال است. البته این رقم با بالا رفتن متوسط سن جمعیت بالا رفته است .
- این دسته از کارآفرینان بیشتر تمایل دارند در حوزه‌های زیر فعالیت داشته باشند : علوم طبیعی و کاربردی،‌ مشاغلی که به امور تجاری و مالی مربوطند و اشتغال در حوزه‌های فنی و تخصصی بخش بهداشت
- این عده بیشتر تمایل دارند عضو انجمن‌های بازرگانی و تجاری باشند. تقریباً‌ 40 درصد از آنان عضو این ارگان‌ها هستند که این رقم،‌ دو برابر آمار مردانست .
- زنان تمایل دارند که به تنهایی کارشان را مدیریت کنند. جالب اینجاست که این نوع از مشاغل کوچک ک یک زن به تنهایی مسئولیت آن را در دست دارد- بیشترین نرخ رشد را در این نوع از شرکت‌ها دارا هستند .
- اگر زنی در ابتدای کارش باشد، ترجیح می‌دهد در استان‌های B.C ، آلبرتا یا انترایو مستقر شود. چرا که نرخ رشد کسب و کارهای زنان در این سه استان از هر جای دیگر بیشتر است .


مقایسه کسب و کارهای زنانه و مردانه
در این مقاله که بر اساس پژوهشی انجام شده در فیلیپین نوشته شده،‌ کسب و کارهای زنانه با کسب و کارهایی که مدیرشان یک مرد است،‌ مقایسه شده‌اند . نتایج حاصل از این پژوهش نشان می‌دهند که تفاوت‌هایی که این شغل‌ها با هم دارند، می‌توانند از تفاوت‌های طبیعی زنان و مردان ناشی شوند. رشد تعداد شغل‌های مستقلی که صاحبان آنها زنان هستند،‌ در رشد مستمر و روز افزون یک کشور در طولانی مدت، نقشی کلیدی دارد. پژوهشی که توسط Global Entripren eurship Monitor در سال 2000 انجام شده این نتایج را منتشر کرده است . اهداف این مطالعه این بوده که با استفاده از یک چهارچوب چند بعدی درباره موفقیت، عملکرد کسب و کارهای مردانه و زنانه را با یکدیگر مقایسه کند قصد این بوده که با انجام یک تحلیل مقایسه ای به این هدف دست یابد. همچنین میزان تاثیر این عوامل موثر بر موفقیت را با هم مقایسه کند. شاخص‌های موفق به اهداف مالی، غیرمالی و شخصی که مدنظر کارآفرینان است، اشاره دارد . برجسته‌ترین یافته‌های این تحقیق در حوزه بخش خدمات‌دهنده چاپ و نشر نشان می‌دهند که :
1- هیچ تفاوت قابل توجهی بین خصوصیات شخصی و اهداف شرکت بین زنان و مردان وجود ندارد
2- در بررسی متغیرهای اولیه مربوط به عملکرد مالی و پولی یک شرکت (میزان فروش، درآمد ناخالص و تغییرات میزان سرمایه) دیده شده در شرایطی که در کوتاه مدت از کسب و کار جنسیت خاصی حمایت عملی نشود، نتیجه آنست که در مدت زمانی طولانی‌تر مانند سه سال، تبعیضات جنسیتی قوت می‌گیرد و بسیاری از این تئوری که زنان همیشه عملکرد ضعیفی دارند، حمایت خواهند کرد .
3- بررسی عوامل موفقیت یک کسب و کار از دیدگاه زنان و مردان مشخص می‌کند که هر دو جنس به موفقیت مالی و غیر مالی اهمیت می‌دهند ولی موفقیت‌های شخصی برای زنان مهمترست .
4- دباره روش‌های مدیریت معلوم شد که زنان مدیر بر اساس دستورالعمل‌ها و مردان روش اشتراکی را می‌پسندند .
5- متغیرهایی که به جنسیت ارتباط دارند و در این پژوهش به آنها توجه شده عبارتند از : استراتژی‌های مورد استفاده در کارهای روزانه شرکت؛ به خصوص درباره آنهایی که به سیاست‌ها و روند‌های کاری مربوطند، منافع کارمندان، روابط کاری، سیاست‌های قیمت‌گذاری، مسائل مربوط به اعتبار کالا یا خدمات،‌ کنترل جریان پولی و مالی و اهداف رشد و توسعه شرکت .
6- تحلیل داده‌ها نشان داد که عملکرد مالی یک شرکت به روش‌ها و اشکال مدیریتی انسان‌محور زیر بستگی ندارد : مدیریت مشارکتی و مدیریت در حال توسعه. در عوض عملکرد بالاتر با استفاده از شکل مدیریت تعاملی حاصل می‌شد و الگوی مدیریت در حال توسعه بازدهی قابل‌توجهی نداشت .
7- عواملی که موثراً بر بازدهی مالی شکرت‌ها اثر می‌گذاشتند شامل موارد زیر می‌شدند : سن کارآفرین، تجربه‌های قبلی کاری و تجاری، اندازه و سابقه شرکت، پتانسیل ریسک کردن،‌ الگوی مدیریت، آموزش کارمندان، ارزیابی عملکرد مدیران داخلی، وام‌های بانکی و برنامه‌ریزی برای سرمایه‌گذاری‌های آینده .
8- تعامل بین عوامل گوناگون موثر در موفقیت یک شرکت بررسی شد و نتایج حاصل از این بررسی این بود که جنسیت می‌تواند رابطه یک شرکت را با عملکرد مالی و هر کدام از عوامل مدیریتی،‌ متعادل کند. این عوامل موثر در مدیریت عبارتند از : تمایل به ریسک کردن، آموزش کارمندان، ارزیابی عملکرد کارمندان، امور کالاها و خدمات، ابزارهای توسعه اولیه، کنترل جریان مالی و عوامل موثر بر آن، و برنامه‌ریزی برای سرمایه‌گذاری‌های آینده در جهت رشد و توسعه. از بررسی این فاکتورها چنین برمی‌آید که در حالیکه جنسیت در کوتاه مدت هیچ تاثیر مستقیمی بر عملکرد مالی ندارد، در هر حال جنسیت بر فاکتورهای موثر بر کیفیت مدیریت به شکل غیر مستقیم اثرگذارست. و تغییرات این عوامل بر کیفیت عملکرد مالی، تاثیری قابل ملاحظه‌ای می‌گذارد .
به طور کلی آنچه از این پژوهش برمی‌آید اینست که تفاوت‌هایی که بین کارآفرینان زن و کارآفرینان مرد وجود دارد اساساً‌ به طبیعت و ذات زنان و مردان برمی‌گردد و اگر یک محقق بخواهد از دیدگاهی فمینیستی به حلاجی این مسئله پرداخته، عملکرد زنان کارآفرین را با مردانی که وارد این حوزه شده است، مقایسه کند، مجاز است و می‌تواند نتایج قابل اطمینانی مطرح کند .


شرکت مشاوره ای برای زنان کارآفرین
«دارسی هریس» یکی از موسسان شرکت EWF International است . این شرکت در اوکلاهاما واقع شده و کارش اینست که به زنان کارآفرین و مدیرانی از زنان که این کسب و کارهای مستقل را اداره می کنند ، خدمات مشاوره ای ارائه می کند . این زن 30 سال در حوزه های بازاریابی ، فروش ، مدیریت و کارآفرینی فعالیت کرده است و اکنون از طریق این موسسه تجربیاتش را در اختیار دیگران می گذارد تا آنها نیز به اهدافشان دست یابند. اکنون او در این مقاله ، نکاتی در این خصوص را بیان می کند :
زنان کارآفرین تنها مشتریان ما هستند از این رو ما برآنیم تا کاملاً از آنان حمایت کنیم . این نوع فعالیت باعث می شود تا ما حقایقی قابل تأمل از زندگی این زنان را درک کنیم . می توانیم بفهمیم که چه چیزهایی در موفقیت این گروه موثرند و مهمتر ازآن می توانند در کنار موفقیت های کاری ، در زندگی شخصی و خانوادگی شان نیز تأثیر مثبت بگذارد و حال ببینیم چه نکاتی برای این زنان اهمیت دارند ؛ نکاتی که این همه پیچیده و متفاوت به نظر می رسند .
زنان کارآفرین به قدرکافی شجاعت ریسک کردن دارند . دقت کنید من نگفتم «شجاعند» بلکه گفتم «به قدر کافی شجاعند » . وقتی صحبت از ریسک کردن به میان می آورم ، منظورم این نیست که طرز فکر آنها به گونه ایست که بدون هیچ بررسی دقیقی ، خطر کنند . در ضمن این کارآفرینان اینطور نیستند که تصمیم بگیرند ، بررسی کنند ، دوباره تصمیم جدی بگیرند، با دوستانشان مشورت کنند ، یک بار دیگر نظرشان را عوض کنند ، یک بار دیگر بازار را تحلیل کنند ،آماده کار شوند ، دوباره تحقیق کنند و «هرگز» کاری صورت ندهند . بلکه زنان کارآفرین موفق کاری نمی کنند که این بررسی ها آنها را فلج کرده و از تحقق اهدافشان باز دارند . بیشتر کارآفرینان می گویند که این که ندانند کسب و کارشان در آینده به چه شکل خواهد بود و با چه چالش هایی روبرو هستند و یا اینکه نتوانند در آخر هم کاری صورت دهند ، خیلی هم خوب است .
کارآفرین بودن شجاعت لازم دارد و به گفته «جان وین» : «اگر به مرگ تحدید شدید و از آن ترسیدید اما تسلیم مرگ نشده ، جان به در بردید ، آنوقت شجاعت دارید . » شاید بیشتر زنان کارآفرین فقط کار را شروع می کنند ، اما طرج تجاری مناسبی تدوین نکرده وام های مقتضی هم دریافت نکرده اند . در عوض به تابلوی شرکتشان بیشتر توجه دارند . آنها در حوزه دانشی که دارند و از آن مطمئن هستند ، فعالیت می کنند . با خود می گویند که «من دانش و معلومات کافی درباره این موضوع دارم . توانای مدیریتی ام نیز از رئیسم کمتر نیست . پس چرا کارمند او باشم و از دستورات او اطاعت کرده حقوق بگیر او باشم؟ » یا ممکن است در محیط کار خود با مشکلاتی روبرو شده باشند . مثلاً از الگوی مدیریتی ناراضی باشند و یا این که ارزش ها ، اهداف و دیدگاه مدیر آزارشان دهد . از این رو احساس می کند که باید هر چه زودتر دست به کار شده از آن شرکت استعفا دهند . این زنان به سراغ حوزه ای می روند که در آن بیشترتبحر دارند .
آنها به بررسی وضع بازار میزان در آمدی که از این شرکت عایدشان خواهد شد ، زیاد توجه نمی کنند ، بیشتر دوست دارند به کاری بپردازند که به آن علاقه مندند . اخیراً بیشترین این زنان تصادفی وارد این عرصه شده اند . چرا که وقتی به خاطر محدود شدن شرکت از سمتشان به درجه پایین تری نزول کرده اند ، تصمیم به این کار گرفته اند : آنها یا یک مشاور می شوند یا امتیاز نمایندگی شرکتی را می خرند و یا شرکتی تأسیس می کنند . با وجودی که زنان کارآفرین در حوزه های گوناگونی فعالند اما خصوصیات مشترکی نیز دارند . آنها می خواهند خلاقانه و پر انرژی به کار بپردازند .
این زنان پشتکار زیادی دارند و در برابر مشکلات سر خم نکرده با آنها رودررو مقابله می کنند تا بالاخره راهی برای حل آنها پیدا کنند . این دسته خاص از صاحبان مشاغل مستقل ، از آن احساس شادی و رضایت کنند و به زندگی شان معنی دهد . این زنان کاملاً از این مفاهیم مطلعند و می دانند چه عواملی باعث خلق این احساسات می شوند و تحقق این آرزوها بیشتر به روند کار وابسته است تا به محتوای کار مثلاً یکی از مراجعان ما صاحب یک شرکت عمده فروشی گوشت بود . انتخاب این کار به آن معنانیست که این زن عاشق گاوهاست یا به گوشت آنها علاقمند است ! بلکه حقیقت اینست که او کاری را برگزیده که به نحو احسن با دانش و معلومات او مطابقت داشته باشد . او علاقه دارد از دیدگاه های خود استفاده کند ، سیستمی خلق کند ، ساختار شرکت را شکل داده از یک کار گروهی بهره گیرد تا به اهداف خود و شرکت برسد . این زن عاشق ابتکار و نوآوریست .
و در نهایت مهمترین ویژگی زنان کارآفرین موفق این باشد که از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند . آیا به هیچ وجه خشن نیستند بلکه آرامش دارند و فروتن می باشند . اما آنها در طول این راه یاد گرفته اند که باید تمامی عوامل درونی را که برایشان محدودیت ایجاد کرده دست و پا گیرند ، او از بین بروند و مسائل روانشناختی درونی خود را که محزبند ، از سر راهشان کنار بزنند . من بسیاری از کارآفرینان زن را می شناسم که تحصیلات دانشگاهی ندارند اما اجازه نداده اند که این عامل باعث شود که آنها احساس ضعف کنند ، خود را ناتوان تر از بقیه بینند و اعتماد به نفسشان را از دست بدهند .
آیا شما هم مایلید کسب و کار مستقل داشته باشید ؟ آیا صدایی از درون شما را به این کار می خواند ؟ اگر اینطوراست امیدوارم بتوانید این نشانه ها را دریابید و دیدگاه کاملی از موفقیت ، آنچه می خواهید و خود را لایق آن می دانید داشته باشید . لازم نیست که در ابتدای کار تمامی نکات لازم را بدانید اما باید تصویر دقیقی از موفقیت در ذهن داشته باشید . امیدوارم موفق باشید !
حقایقی درباره زنان کارآفرین :
- از سال 2004 تقریباً نیمی از تمامی شرکتهای خصوصی آمریکا متعلق به زنان بوده است .
- بین سالهای 1997 و 2004 ، نرخ رشد تعداد شرکت های متعلق به زنان
دو برابر بیشتر از این میزان برای کل شرکت های آمریکا بوده است .
- در آمریکا کارآفرینان زن 1/19 میلیون نفر را در شرکت های خود استخدام کرده اند 5/2 تریلیون دلار درآمد داشته اند .
By:Darci Harris
منبع : creativity.ir
86/10/22



نظرات 0
تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:11 PM | نویسنده : قاسمعلی

طي سالهاي اخير، ميزان قابل ملاحظه‌اي از انديشه‌ها و آراي اجتماعي، در زمينه مسائل و محدوديت‌هاي اشتغال زنان، به رشته تحرير درآمده است. از طرف ديگر، اولويت جامعه براي حركت در مسير توسعه اقتصادي پديده كارآفريني را به موضوع مورد وجه محافل علمي تبديل كرده است. در اين مقاله كوشش شده از تلفيق اين دو قلمرو موضوعي براي تبيين نازل بودن سطح كارآفريني زنان شاغل ايران استفاده شود. نگارندگان اين نوشتار ضمن به رسميت شناختن تفاوت‌هاي طبيعي زنان و مردان بر اين باورند كه نابرابري‌هاي جنسيتي موجود در جامعه زنان ايران، كه بيشتر جنبه اجتماعي وفرهنگي دارند، از قابليت كارآفريني زنان مي‌كاهد. در اين زمينه به نقش خانواده، نظام تعليم و تربيت، باورهاي كليشه‌اي، ناهماهنگي انتظارات نقشي و مناسبات حاكم بر سازمان كار اشاره مي‌شود.

1.مقدمه

 

افزايش قابل ملاحظه زنان شاغل واقعيت انكارناپذير جامعه ايران است. با وجود اين، تجربه اجتماعي حاكي از آن است كه تعداد كمي از زنان شاغل كارآفرين هستند. براي ظهور فعاليت‌هاي كارآفرينانه وجود زمينه‌ها و شرايط‌ فرهنگي اجتماعي مناسب ضروري است. مطالعه موانع كارآفريني زنان به شناسايي محدوديت‌هاي موجود، اصلاح مسير آتي و در نهايت افزايش كارآيي فردي و اجتماعي آنان كمك مي‌كند. هدف اين مقاله توضيح اين امر است كه نابرابري‌هاي جنسيتي چگونه مي‌تواند از قابليت كارآفريني زنان بكاهد. هر چند كه اين مقاله بر مبناي روش بررسي اسنادي – نه پژوهش ميدان – تنظيم شده است، نگارندگان آن كوشيده‌اند در تشريح نظرات خود از يافته‌هاي پژوهشي ساير محققان استفاده كنند.

 

2.تعريف كارآفريني و كارآفرينان

كارآفريني يك نوع كنش انساني است كه در عرصه كار و فعاليت اقتصادي متبلور مي‌شود. با وجود اين، اقتصاددانان به اين امر اذعان دارند كه كارآفريني پديده‌اي فرا اقتصادي است. اين بدان معناست كه برخي ازپديده‌ها كه تاثير عميقي بر اقتصاد دارند، در اساس داراي ماهيت اقتصادي نيستند (دراكو،1993:13)

كارآفريني عمل كارآفرين بودن است. اين كلمه از اصطلاح فرانسوي entreprenure مشتق شده است كه به معناي قبول مسئوليت، تعقيب فرصت‌ها، تامين نيازها و خواسته‌ها از طريق نوآوري و راه‌اندازي يك كسب و كار تجاري است. (برچ،1986: 4). كارآفريني نظم اجتماعي اقتصادي سنتي را به چالش مي‌طلبد و حتي ممكن است به تخريب آن بپردازد. يكي از ويژگي‌هاي كارآفريني فقدان وجود قواعد و روشن و صريح است. از آنجا كه براي نظارت بر بازي كارآفريني كتاب راهنما وجود ندارد، بنابراين برنده يا بازنده بودن و رفتار خلاف قاعده داشتن اجتناب‌پذير است. از اين رو پذيرش اين اصل كه تمام نتايج كارآفريني مثبت باشد يك توهم است (ماريسون، 1998: 3). بنابراين فرد كارآفرين اگرچه هدفش ترقي وپيشرفت است، همواره آماده پذيرش خطر شكست است.

كارآفريني اغلب خارج از چارچوب قواعد بوروكراسي به انجام مي‌رسد. براي مثال، كارت‌هاي اعتباري را اولين‌بار بانك‌ها ابداع نكردند، يا دستگاه زيراكس را شركت‌هاي بزرگ تجهيزات اداري به وجود نياوردند. بلكه اين نوآوري‌ها مصداق عمل كارآفريناني است كه انديشه‌اي جديد را به چنگ آورده، آن را بسط داده و با مساعي خستگي‌ناپذير خود تحقق موفقيت‌آميز آن را به پيش برده‌اند. اين قبيل نوآوري‌هاي اغلب در يكي از پنج زمينه زير تحقق مي‌يابد:

1- معرفي محصول يا خدمت جديد به طوري كه ارتقا كيفيت محصول يا خدمت موجود تلقي شود

2- ارائه روش جديدي كه بازدهي را افزايش دهد

3- گشايش بازار جديد يا افتتاح بازار صادرات در قلمرو تازه يا دستيابي به منبع جديد

4- فراهم نمودن مواد جديد، محصولات نيمه‌ساخته يا موادجايگزين، و در نهايت

5- ايجاد سازمان جديد (برچ 1986: 26).

به اين ترتيب كارآفرينان به قلب نظام اقتصادي تبديل مي‌شوند و مي‌توانند براي جامعه خود توسعه و رونق اقتصادي به همراه آورند. برخي از برجسته‌ترين خصوصيات فرد كارآفرين در جدول شماره (1) منعكس مي‌باشد.

 

جدول شماره 1. ويژگي‌ها وخصوصيات رفتاري فرد كارآفرين

ويژگي‌ها

گرايش و رفتار

تعهد و عزم راسخ

سرسخت و مصمم‌بودن، توانايي به سرعت متعهد و غيرمتعهد شدن، انضباط، اصرار بر حل مسئله، آماده براي از دست دادن منافع، غرق شدن كامل در كار

قدرت رهبري

خودآغازگر، داراي معيارهاي بالا (اما) نه كمال‌گرا، تشكيل‌دهنده گروه و قهرمان‌ساز، مشوق ديگران، رفتار مساوات‌طلبانه با ديگران، تقسيم ثروت ميان افرادي كه در ايجاد آن سهيم بوده‌اند، نهراسيدن از تنهايي، شكيبا، متعلم و معلمي فراگير

فرصت‌طلب بودن

شناخت دقيق نيازهاي مصرف‌كنندگان، برانگيخته به سوي بازار، تمايل به ايجاد ارزش و افزايش آن

تحمل خطر،ابهام و عدم قطعيت

اتخاذ ريسك حساب‌شده، به حداقل رساندن خطر و سهيم‌شدن در خطر، از عهده تعارض و تناقض برآمدن، تحمل فقدان ساختمندي، فشار و تضاد، توانايي حل مشكلات و تركيب راه‌حل‌ها

خلاقيت و اعتماد به نفس

غيرمتعارف، داراي ذهني باز، ناراضي از وضع موجود، توانا در انطباق و تغيير، ارائه راه‌حل‌هاي خلاقانه براي حل مشكلات، سرعت در آموختن، نهراسيدن از شكست، قدرت مفهوم‌سازي

تمايل به سرآمد بودن

سوي‌گيري معطوف به هدف و نتيجه، اهداف برتر اما واقعي، اشتياق به موفقيت و رشد، نياز اندك به مقام و قدرت، شوخ‌طبعي، آگاه از ضعف‌ها و توانايي‌‌ها

منبع: (ماريسون،1998: 10)

 

همانطور كه ملاحظه مي‌شود، خلاقيت و نوآوري، اتخاذ ريسك حساب‌شده، استقلال و جهت‌يابي به سوي موفقيت جزو مولفه‌هاي اصلي كارآفريني است (واتسون و كارن، 1996: 25) چنانچه اين ويژگي‌ها بخشي از ساختار رواني و شخصيتي زنان شاغل باشد، در اين صورت آنها مي‌توانند عملكرد (كنشي) كارآفرينانه داشته باشند. اگر به نظر مي‌رسد كه زنان شاغل كمتر كارآفرين هستند، علت آن را بايد در شرايطي جست‌وجو نمود كه مانع كشل‌گيري چنين ساختار رواني و شخصيتي مي‌‌شود.

 

3.عوامل محدودكننده كارآفريني زنان

بخشي از هويت انسان تحت تاثير جنسيت او شكل مي‌گيرد. صرفنظر از تفاوت‌هاي طبيعي كه اعضاي دو جنس از جنبه‌هاي جسماني و رواني با يكديگر دارند، جامعه نيز به نوبه خود بر دامنه اين تفاوت‌ها مي‌افزايد. از اينرو، گفته مي‌شود جنسيت برخلاف جنس سازه‌اي اجتماعي است زيرا داراي معاني و دلالت‌هاي فرهنگي است (بورگاتا ومونتگمري،2000:1058).

اگر تفاوت‌هاي طبيعي ميان دو جنس مبناي ارزش‌گذاري و امتياز دهي متفاوت باشد، در اين صورت نابرابري جنسي به وجود مي‌آيد. در افراطي‌ترين شكل، چنانچه اعضاي يك جنس نسبت به جنس ديگر پست‌تر شمرده شوند، به طوري كه رفتار نابرابر با يك جنس عادلانه تلقي شود، در اين صورت تبعيض رخ مي‌دهد (رابرتسون، 1372: 420) از طريق فرآيند جامعه‌پذيري كه از كودكي تا بزرگسالي به طور مداوم جريان دارد، هر فرد مي‌آموزد از آن حيث كه زن يا مرد آفريده شده بايد چگونه بينديشد، رفتار كند و احساس كند (يوربرگ، 1974: 1). به اين ترتيب هويت جنسي افراد ساخته و پرداخته مي‌شود. عنصرخود( self ) نيز در اين فرآيند شكل مي‌گيرد.

تحت تاثير برچسب‌هاي مربوط به هر جنس عنصر خود تكوين مي‌يابد. خود مجموعه ويژگي‌هاي فردي در نظر گرفته مي‌شود كه عامل تفاوت و تشابه با ديگري است. خود داراي سه بعد است كه عبارتند از: خودپنداره، عزت نفس و معرفي خود. خودپنداره عبارت است از مجموعه باورهايي كه فرد در باره خود دارد. عزت نفس ارزيابي است كه فرد از ويژگي‌هاي منحصر به فرد خود دارد. جنبه سوم، يعني معرفي خود، به رابطه بين خود و رفتار مربوط مي‌شود (بدار، دزيل ولامارش، 1380: 32). گرچه خود پديده‌اي فردي و شخصي است، در خلاء ساخته نمي‌شود بلكه در جامعه و در فرآيند كنش متقابل با ديگران شكل مي‌گيرد. بر اين اساس،‌ چارلز هورتون كولي نظريه خود آينه‌سان را مطرح كرده است. از نظر او اين كه در ذهن ديگران چگونه ظاهر مي‌شويم، اينكه آنها درباره ما چه قضاوتي دارند، و تصوري كه از قضاوت‌ ديگران درباره خود داريم، خود ما را مي‌سازد(ريتزر، 1374: 288).

خانواده، نظام تعليم و تربيت، باورهاي كليشه‌اي، رسانه‌هاي جمعي، هنجارهاي اجتماعي رسمي و غيررسمي، شيوه تقسيم كار و توزيع منابع ارزشمند در انتقال نگرش‌هاي جنيسيتي و ساختن خود انسان نقش موثري دارند. بنابراين هويت جنسيتي يعني تصورات، معاني، ارزش‌ها و انتظارات مربوط به يك جنس از طريق تعامل اجتماعي در عرصه‌هاي مختلف به اسنان منتقل مي شود و ساختار رواني و شخصيتي او را مي‌‌سازد. ساختار رواني كه تركيبي از ادراك، عاطفه و تكانه است، بر اين واقعيت دلالت دارد كه آدمي چگونه و چرا احساس مي‌كند، اراده مي‌نمايد و ادراك مي‌كند (گرث وميلز، 1380: 54- 56). شخصيت نيز نظام تمايلات فرد است. نظامي كه در آن نيازها هنجاري شده‌اند و داراي سو‌گيري عاطفي، هنجاري و شناختي هستند. تشكل و رشد شخصيت از طريق فرآيند جامعه‌پذيري و در برخورد با محيط‌‌هاي اثباتي، اجتماعي و فرهنگي صورت مي‌گيرد. (چلبي، 1375: 227 – 230).

اگر فرهنگي جامعه با زنانه به شيوه‌اي نابرابرانه رفتار كند، يعني در مقايسه با مردان آنان را با ويژگي‌هاي ضعيف يا منفي توصيف كند، يا اگر امكان دستيابي به فرصت‌ها و منابع ارزشمند اجتماعي را به خاطر زن‌بودن براي آنان محدود سازد، در اين صورت به تدريج اين مولفه‌ها جزئي از خودپنداره هويت زنان مي‌شود. ادراك منفي يا ضعيف از خود، عزت نفس پايين، ارزيابي ضعيف از توانمنديهاي خود احتمال شكل‌گيري ساختار رواني و شخصيتي مساعد كارآفريني را كاهش مي‌دهد. زيرا براساس ويژگي‌هايي كه براي كارآفرين برشمرده شد در صورتي مي‌توان يك فرد را كارآفرين ناميد كه در انديشه تغيير و بهبود شرايط كارش باشد، فكري نو در سر داشته باشد، در برابر عدم قطعيت پايدار باشد و از قدرت رهبري و بسيج منابع در جهت هدف برخوردار باشد. در شرايط و فضاي نابرابري جنسيتي اين خصوصيات به سختي در زنان شكل مي‌گيرد.

 

 

هويت جنسيتي زنان

 

نابرابري جنسيتي

 

شخصيت وساختار رواني زنان

 

كارآفريني زنان

نمودار شماره 1. تاثير نابرابري جنسيتي بر محدودكردن كارآفريني زنان

 

بنابراين اگر به نظر مي‌رسد نسبت اندكي از زنان شاغل ايراني كارآفرين هستند، بايد يكي از دلايل – و نه همه - آن را در تاثير نابرابري جنسيتي بر ساختار رواني و شخصيتي زنان جستجود نمود. زيرا تفاوت‌هايي كه مردم در انجام دادن كاري خاص در شرايط نسبتا يكسان از خود نشان مي‌دهند، ناشي از تفاوت ابعاد شخصيتي آنان است (چلبي، 1375: 264). اين نوشتار كوششي است جهت توضيح اين اصل كه نابرابري‌هاي جنسيتي، كه از طرق مختلف به زنان انتقال مي‌يابد و نظام شخصيتي آنان را مي‌سازد، چگونه از قابليت كارآفريني آنان مي‌كاهد.

 

1-3 خانواده

مولفه هاي مرتبط با نابرابري جنسي ابتدا از طريق خانواده به افراد منتقل مي‌شود. در اولين مرحله تكامل جنسي، گسستگي دختران و پسران از مادر به طرز متفاوتي رخ مي‌دهد. بر خلاف پسران، دختران به آرامي از مادرشان جدا مي‌شوند. آنها تا هر زماني مي‌توانند مادر را در آغوش بگيرند يا از او تقلي كنند. در نتيجه هويت و ادراكي كه دختران از خود بدست مي‌آورند با ديگري استمرار مي‌يابد. بنابراين فقدان رابطه نزديك با ديگران، حرمت نفس آنها را تهديد مي‌كند و وجود آن موجب توليد حساسيت و شفقت عاطفي است. اما پسرها حس آگاهي از خود را از طريق كاهش ارتباط با مادر به دست مي‌آورند، آنها ياد مي‌گيرند كه بچه ننه نباشند، استقلال از مادر به آنها هويتي مردانه مي‌دهد. (گيدنز، 1373: 185). به علاوه ، والدين به استقلال يافتن دختران و پسران واكنش‌هاي متفاوتي نشان مي‌دهند. پسرها زودتر از دختران همسال خود اجازه دارند در سنين پايين دور از محيط خانه بازي كنند و براي خريد يا تفريح با دوستان خود بيرون بروند. والدين هنگامي كه دخترشان فعاليتي را به تنهايي انجام مي‌دهد اضطراب دروني خود را نشان مي‌دهند، در حالي كه در موقعيت مشابه نسبت به استقلال عمل فرزند پسر احساس غرور و شادماني مي‌كنند و با انتقال اين حساس به فرزند پسر حس اعتماد به نفس او را تقويت مي‌كنند (نوابي نژاد، 1379: 37).

نوع سرگرمي‌ها و بازي‌هاي دو جنس نيز به نابرابري‌هاي جنسي مي‌افزايد. دختران معمولا به سرگرميهايي مانند عروسك بازي كه عواطف آها را پرورش مي‌دهد و كمتر ذهن آنها را به تكاپو وادار مي‌سازد هدايت مي‌شوند. در حالي كه بازي‌هاي پسران با تحرك جسمي، پرخاشگري و ارتباط بيشتر با طبيعت همراه است و اغلب قدرت تفكر و آفرينندگي آنان را تقويت مي‌كند. علاوه بر اين، دختران در دوران نوجواني محدوديت بيشتري براي تجربه و درك محيط‌هاي مختلف دارند. آنها معمولااز خطرات آشكار و پنهان ترسانده مي‌شوند. يافته‌هایي يك پژوهش تجربي نشان مي‌دهد كه 88 درصد از مادران ايراني دختران خود را به مراتب كمتر از پسرها به استقلال، خودكفايي و پيشرفت تشويق مي‌كنند (سيدان، 1378: 153). چنين آموزه‌هايي حتي در بسياري از موارد دختران را دچار ترديدهايي جدي مي‌سازد. مطالعه‌اي تجربي در مورد دختران تيزهوش نشان مي‌دهد بسياري از آنها به خاطر پرهيز از طرد شدن، سطح آرزوها و انگيزه‌هاي اجتماعي و شغلي خود را از مردها پايين‌تر مي‌آورند و دچار ترس از عدم موفقيت مي‌شوند.(بازرگان، 1376: 3).

 

2-3 نظام تعليم و تربيت

نظام تعليم و تربيت به شيوه‌هاي متفاوت نابرابري‌هاي جنسيتي را بازتوليد مي‌كند. در مدرسه اين امر از طريق محتواي منابع درسي، مرزبندي ارتباط بين دو جنس و رفتار معلمان صورت مي‌گيرد. به عنوان نمونه، نتايج يك تحقيق در مورد كتب درسي دوره ابتدايي نشان مي‌دهد كه منابع آموزشي تصوير ضعيفي از زنان منعكس مي‌سازند.

 

جدول شماره 2. تصاوير زن ومرد در كتاب‌هاي درسي ابتدايي

 

كتاب‌هاي فارسي، ديني، اجتماعي 5ساله اول ابتدايي%

 

سال اول

سال دوم

سال سوم

سال چهارم

سال پنجم

تصوير مردان

51

61

62

60

70

تصوير زنان

25

17

12

6

9

تصوير مختلط

24

22

26

34

21

تعداد كل

90

81

138

81

139

منبع: (صداقت وزاهد، 1374: 4 – 10)

 

همانطور كه در جدول شماره 2 ملاحظه مي‌شود، دركتاب‌هاي درسي دوره ابتدايي تصاوير مردان از نظر تعداد در صدر هستند و تصاوير زنان كمترين فراواني را دارند.

 

جدول شماره 3. اسامي زن و مرد در كتاب‌هاي درسي ابتدايي

 

 

كتاب‌هاي فارسي، ديني، اجتماعي 5ساله اول ابتدايي%

 

سال اول

سال دوم

سال سوم

سال چهارم

سال پنجم

اسامي مردان

49

65

72

93

4/9

اسامي زنان

51

35

28

7

6

تعداد كل

145

237

620

337

692

منبع: (صداقت وزاهد، 1374: 12)

 

اطلاعات جدول شماره 3 نيز بيانگر آن است كه مردان از نظر اسامي نام برده شده هم نسبت به زنان سهم بيشتر دارند. صرفنظر از محتوا، نزد عموم مردم كميت بر اهميت و بزرگي دلالت دارد. بنابراين فزوني تعداد زنان بر مردان مي‌تواند به معناي ارزشمندي و اهميت بيشتر آنان تلقي شود. علاوه بر اين، تحليل كيفي تصاوير مردان و زنان هم بر اين واقعتي دلالت دارد كه گاهي زنان در نقش‌هايي نامطلوب نمايش داده شده‌اند. مانند زن رختشويي كه نخي از لباس او آويزان است و گربه‌اي با او بازي مي‌كند. لباس او را مي‌شكافد و زن در برابر اين واقعه دو دست‌اش را به سر و صورت مي‌زند( مجتهدي، 1380: 5- 10).

نتايج پژوهش ديگري در بابت صفات منسوب به زنان و مردان در كتاب‌هاي فارسي دوره راهنمايي در جدول زير منعكس است.

 

 

 

 

 

 

جدول شماره 4. ويژگي‌هاي اسنادي به دو جنس در كتاب‌هاي فارسي دوره راهنمايي

78-1377

 

ويژگي دو جنس در كتاب‌هاي فارسي دوره راهنمايي

 

 

سال اول

درصد

سال دوم

درصد

سال سوم

درصد

مرد

ثبات قدم، علم،مردانگي،مبارزه آزادي و منزلت

9/90

همت، جوانمردي، ياري‌گري

8/88

صلاحيت، رادمردي، نياكان دوستي

6/63

زن

عروس فصل‌ها

1/9

عروس آسمان

1/11

فرشته، عروس خطوط

3/36

تعداد كل

-

11

-

9

-

11

 

يافته‌هاي جدول شماره 4 نشان مي‌دهد كه مردان اغلب با صفت‌هاي برتر اسناني و زنان با ويژگي‌هاي ظاهري شامل زيبايي و لطافت توصيف شده‌اند. همچنين در كتاب‌هاي درسي نقش‌هاي اجتماعي دو جنس به طور صريحي از يكديگر تفكيك شده‌اند. زنان بيشتر به اموري مانند خانه‌داري و فعاليت‌هاي تربيتي مشغولند، در حالي كه تصاوير مردان بيشتر به فعاليت‌هاي حرفه‌اي ، سياسي و اجتماعي اختصاص يافته است (صداقت، 1374: 51) . پژوهشي ديگر در مورد كتاب‌هاي حرفه و فن دوره راهنمايي نشان مي‌دهد كه تصاوير كتاب‌هاي دختران بر مهارت‌هايي از قبيل خياطي، بافتني، آشپزي و كودك‌ياري تاكيد دارد اما پسران به اموري مانند مكانيك، راه‌سازي، صنايع و نجاري، مي‌پردازند. در اين تصاوير زنان هيچ‌گاه سازمان‌دهنده, نظم‌بخش و هدايت‌گر فعاليت‌هاي سياسي‌ - اجتماعي نبوده و بيشتر داراي نقش‌هاي مطيع بوده‌اند ( سيدان، 1378، 153).

در كنار منابع درسي‌، تفكيك جنسي كه پس از انقلاب اسلامي بين دانش‌آموزان دختر و پسر در مدارس ايران به وقوع پيوست، به طور ناخواسته بر تمايز دو جنس افزود. اختصاص معلمان مرد به مدارس پسرانه و معلمان زن به مدارس دخترانه اين وضعيت را تشديد كرد. از آنجا كه بخشي از هويت انسان در تعامل با غير شكل مي‌گيرد، جدايي دانش‌آموزان دختر و پسر موجب مي‌شود اين دو گروه نسبت به قابليت‌ها و توانمندي‌هاي خود و ديگري تصوراتي غيرواقع‌بينانه داشته باشند و از جهت رواني از يكديگر فاصله بگيرند. از آنجاكه زمينه‌هاي برتر دانستن مردان نسبت به زنان در بستر فرهنگ جامعه فعال است جدايي بين دو جنس به فاصله اجتماعي دو گروه از يكديگر منجر مي‌شود.

نظام آموزشي نه تنه بر ساختار رواني افراد تاثير مي‌گذارد، بلكه آنها را براي ايفاي نقش‌هاي شغلي آتي آماده مي‌سازد. مدارس فني و حرفه‌اي كه بيشتر بر آموزش‌هاي كاربردي و عملي تاكيد دارند، اين امكان را فراهم مي‌سازند كه افراد با تكيه بر قابليت‌ها و توانمندي‌هاي عملي خود و متناسب با نياز جامعه به كار و فعاليت اقتصادي بپردازند. اين قبيل آموزش‌ها نسبت به آموزش‌هاي نظري كه در رشته‌هاي ديگر رواج دارد فراگيران را براي مواجهه با چالش هاي شغلي و ارائه راهكارهاي بديع آماده مي‌سازد و در مجموع با اقتضائات كارآفريني هماهنگي بيشتري دارد.

در ايران ميزان بهره‌مندي دختران و پسران از مدارس فني و حرفه‌اي نابرابر است. اكثر دانش‌آموزان دختر تحت تاثير سوگيري خانواده نسبت به سودمندي تحصيل در مدارس فني وحرفه‌اي مردد هستند. براي مثال، در سال 1380 حدود 28962 نفر از دانش‌آموزان پسر استان تهران مشغعول تحصيل در مدارس فني وحرفه‌اي بوده‌اند درحالي كه 14715 نفر از دختران يعني حدود نصف جمعيت پسران در اين مركز به تحصيل مي‌پرداختند (آمار آموزش و پرورش استان تهران).

لازم است به اين نكته توجه نمود كه همين تعداد از دختران نيز بيشتر در بخش حرفه‌اي كه شامل كودك‌ياري، خياطي، صنايع ‌دستي، طراحي و دوخت و دوز نمايش، تربيت‌بدني و نقاشي است متمركز هستند. در حالي كه پسران بيشتر در بخش‌هاي فني مانند الكتروني، تراشكاري و مکانیک تمرکز یافته اند این درحالی ست كه در كشورهاي اروپايي از آموزش‌هاي فني‌وحرفه‌اي بيشتر استقبال مي‌شود. براي مثال 75 درصد از شاگردان آلماني پس از چهار سال تحصيل در مدارس ابتدايي به مدارس حرفه‌اي مي‌روند و پس از شش سال فارغ‌التحصيل مي‌شوند و برخي از آها يك سال ديگر ادامه مي‌دهند و مدرك بالاتري به دست مي‌آورند (سخاوت، 1380: 34). حضور محدود دختران در مدارس فني وحرفه‌اي از يك‌سو ظرفيت اجرايي آنهارا محدود مي‌سازد واز گرايش آنان براي حضور در حوزه‌هاي فعال‌تر اقتصادي مانند امور صنعتي، توليدي و تجاري مي‌كاهد.

 

 

2-3. ناهمخواني انتظارات نقشي

زنان شاغل به طور همزمان داراي سه نقش همسري، مادري و شغلي هستند. هر يك از اين نقش‌ها داراي مجموعه‌اي از انتظارات مختلف است. در مورد تعامل همزمان نقش‌هاي مختلف زنان نظرات متفاوتي وجود دارد...

چلبي معتقد است هويت‌هاي شغلي زنان اغلب تحت‌الشعاع نقش‌هاي خانوادگي آنها است. (1375: 240). زيبر تحت عنوان ” فرضيه تجمع نقش‌ها“ به منافع حاصل از تكثر نقش‌هاي زنان اشاره مي كند. از نظر او امتيازات مرتبط با هر نقش مانند امنيت، منزلت حاصل از آن، فراهم آمدن امكاناتي جهت بهبود پايگاه اجتماعي، غناي شخصيت وارضاي خاطري كه فرد از آن بهره‌مند مي‌شود، بستگي‌هاي اجتماعي جديدو حمايت حاصل از آن ازجمله ثمرات ايفاي نقش‌هاي متفاوت است(نقل از احمدنيا، 1380: 75).

يافته‌هاي يك پژوهش تجربي درباره زنان شاغل و خانه‌دار تهراني فرضيه فوق را تاييد مي‌كند. نتايج به دست آمده نشان مي دهد كه زنان شاغل در مقايسه با زنان خانه‌دار خود پنداره مثبت‌تري دارند و به‌طور معناداري خود را باهوشتر، موفق‌تر، كمتر تنبل، مستقل‌تر و سخت‌كوش‌تر احساس مي‌كنند (خسروي،1378: 115). در مقابل برخي از جامعه‌شناسان انتقادگرا به تضاد ميان نقش خانوادگي وشغلي تاكيد دارند. براي مثال، از نظر هيبارد و پوپ تجمع نقش‌هاي سنتي همسري و مادري و نقش‌هاي جديد شغلي ممكن است به تضاد با نقش يا اضافه‌بار نقش منجر شود و سلامت زنان را به خطر اندازد. علاوه بر اين، احساس تقصير واضطراب كه حاصل اين تصور است كه آنها نتوانسته‌اند به‌خوبي از عهده مسئوليت خانوادگي بربيايند از علل عمده لطمه به سلامت رواني زنان محسوب مي‌شود (نقل از احمدنيا، 1380:74). بوتل و گرين‌هاوس در مطالعه خود به اين نتيجه رسيده‌اند كه ايجاد تعادل بين نقش‌هاي كار وخانواده احتمال دارد با افزايش تضاد دوجانبه در درون نقش‌ها همراه باشد. براي مثال، تعارض خانواده با كار وقتي رخ مي‌دهد كه مسئوليت‌هاي مربوط به نقش خانوادگي مانع انجام‌دادن كار شود. همچنين نگهداري از بچه ممكن است مانع توجه كافي به مسائل شغلي شود. تعارض كار با خانواده زماني ايجاد مي‌شود كه فعاليت‌هاي شغلي مانند ساعات طولاني كار انجام‌دادن وظايف خانوادگي را مختل سازد ( نقل از عباسي، 1381: 7). توجه به اين نكته از آن جهت حائز اهميت است كه مسئوليت مادران در طول زمان افزايش مي‌يابد. وظايف مادران به نگهداري و حفاظت جسماني از فرزندان محدود نمي‌شود، بلكه شامل توجه دقيق‌تر به رشد رواني، اجتماعي و فكري آنان نيز مي‌باشد(بيلتن و ديگران، 1977: 219). اين در حالي است كه بنابر قرارداد اجتماعي مردها كمتر مسئول تربيت فرزندان شمرده مي‌شوند. از آنجاكه لازم است مادران شاغل بخش قابل ملاحظه‌اي از زمان خود را صرف فرزندانشان كنند, بنابراين انگيزه وفرصت‌شان براي توسعه فعاليت‌هاي شغلي محدود مي‌شود.

ناهماهنگي ميان نقش‌هاي زنان به شيوه ديگر نيز نمايان مي‌شود. براساس هنجارهاي فرهنگي جامعه از زنان متأهل انتظار مي‌رود اقدامات يا تصميمات خود را با اجازه و نظارت همسر خودانجام دهند. رعايت اين قاعده كمك مي‌كند تا زنان در فعاليت‌هاي خود از تجربه، همفكر و حمايت شوهرشان برخوردار شوند. اما به همين ترتيب گاهي نيز ناهماهنگي ميان ترجيحات زن وشوهر مي‌تواند مانع توسعه فعاليت‌هاي شغلي زنان شود. بنابراين در بعضي از موارد نوآوري، پيشگامي و توان محقق ساختن طرح‌هل و انديشه‌هاي نو كه از لوازم كارآفريني است با انتظاراتي كه از يك زن در نقش همسري مي‌رود ناهماهنگ است. نتايج تحقيقي ديگر در مورد 1065 تن از مادران شاغل در سطح تهران نشان مي‌دهد كه 3/14 درصد از پاسخگويان اشتغال خود را مانع انجام دادن شايسته وظايف مادري و 6/10 درصد از آنها كاركردن را مانعي در انجام‌دادن وظايف همسري و خانه‌داري مي‌دانند. در اين ميان 2/5 درصد از پاسخ‌ها نيز به اين گزينه مربطو بود كه تمايل به ترك شغل از سوي پاسخگويان در نيتجه مخالفتي است كه شوهران نسبت به اشتغال آنها ابراز داشته‌اند(احمدنيا، 1380: 78).

فشار رواني حاصل از ناهماهنگي ميان نقش‌ها پيامدهاي مانند اضطراب و خستگي شغلي، كاهش سلامتي، تضعيف كيفيت زندگي زناشويي و نارضايتي از نقش والديني را در پي دارد. اين شرايط بخش قابل ملاحظه‌اي از زمان، انرژي و تعهد زنان را به خود اختصاص مي‌دهد و از تمركز آنها در فعاليتهاي حرفه‌اي مي‌كاهد. اين درحالي است كه نقش نان‌آوري و سرپرستي مردان با انتظارات شغلي آنها هماهنگ است و آنان از اين جهت با محدوديت كمتري مواجه هستند و با سهولت بيشتري مي‌تواندد به بسط فعاليت‌هاي شغلي خود بپردازند. پژوهشي كه در مورد 20 زن كارآفرين ايراني انجام شده است نشان مي‌دهد كه اين افراد در مسير فعاليت‌هاي كارآفرينانه خود با مشكل نگهداري فرزند و مخالفت همسر يا اعضاي خانواده، برخورد نامناسب مسئولان محلي و مشتريان مواجه بوده‌اند (صابر، 1381). به اين ترتيب اين احتمال افزايش مي‌يابد كه زنان به ايفاي حداقلي از انتظارات شغلي بسنده كنند و به تدريج از افق‌هاي فكري دورنگرانه، درگيرشدن با مشكلات جديد، تلاش براي تغيير شرايط موجود و بهره‌ور ساختن آن، كه جزء ضرورت‌هاي كارآفريني است، فاصله بگيرند.

ناهماهنگي انتظارات نقشي نه تنها اشتغال بلكه ارتقا به مقاطع بالاتر تحصيلات دانشگاهي را دشوار مي‌سازد. طي چند سال گذشته، نسبت ورود دختران به دانشگاه يا برابر پسران يا اندكي بالاتر بوده است. براي مثال، در سال تحصيلي 1379- 80 حدود 5/50درصد از پذيرفته‌شدگان در دانشگاهها و موسسات آموزش عالي زن و مابقي مرد بوده‌اند ( آمار آموزش عالي ايران، 1380: 6) با وصف اين، در مسير ارتقاي به سطوح بالاتر تحصيلي (كارشناسي ارشد و دكترا) نسبت زنان كاهش مي‌يابد و بر نسبت مردها افزوده مي‌شود.

 

جدول شماره5. نسبت دانشجويان زن به مرد مراكز آموزش عالي به تفكيك مقاطع تحصيلي

مقطع تحصيلي

سال 1376

سال 1377

سال 1378

سال 1379

زن

مرد

زن

مرد

زن

مرد

زن

مرد

كارشناسي ارشد

3/18

7/81

7/19

3/80

20

80

2/22

8/7

دكتراي حرفه‌اي

5/35

5/64

39

61

3/42

7/57

4/33

6/66

دكتراي‌تخصصي

30

70

5/26

5/73

3/25

7/74

14

86

منبع: آمار آموزش عالي ايران- مؤسسه پژوهش وبرنامه‌ريزي آموزش عالي

 

همانطور كه ارقام جدول شماره 5 نشان مي‌دهد در ايران در سالهاي 1376- 1379 حدود 60 درصد از دانشجويان دوره دكتراي حرفه‌اي و حدود 70درصد يا بيشتر از دانشجويان دوره دكتراي تخصصي مرد بوده‌اند. هر چند كه صاحب‌نظران مبحث كارآفريني به رابطه مستقيم ميان تحصيلات بالا و كارآفريني اشاره نكرده‌اند، با وجود اين اگر دانش تخصصي و اطلاعات روزآمد يكي از تمهيدات لازم براي طراحي و تركيب منابع موجود و استفاده از روش‌هاي نوين انجام دادن فعاليت‌هاي اقتصادي باشد، در اين صورت محدوديت ورود زنان به سطوح بالاي تحصيلي كه عمدتا به خاطر غلبه انتظارات نقش همسري و مادري صورت مي‌گيرد، به طور غير مستقيم به يك عالم تقليل دهنده كارآفريني تبديل مي‌شود. زيرا نقش‌ها صورت ذهني متناسب با خود را در انسان مي‌آفرينند.

 

4-3. باورهاي كليشه‌اي

باورهاي كليشه‌اي يا قالبي مربوط به زنان به شيوه‌اي ديگر بر ساختار رواني آنها تاثير مي‌گذارد. باورهاي كليشه‌اي برداشت‌هايي بيش از حد ساده و جانبدارانه از واقعيت هستند كه نسبت به گروه خاصي اطلاق مي‌شوند و در برابر تغييرات مقاومت مي‌كنند. اين تصورات اغلب لحني منفي دارند و با نگرش‌هاي تعصب‌آميز ويا تبعيض رفتاري آميخته‌اند(جونز،1989:827).

بخشي از اين باورها در قالب اشعار، داستانها و ضرب‌المثل‌ها نمايان مي‌شود. از نظر خواجه نصير‌الدين طوسي مردان بايد از مخاطبه با عوام كودكان و زنان و ديوانگان و مستان احتراز كنند (سيدان، 1378: 19). از فروغي بسطامي است كه در فكر زن مپيچ كه اين رخنه فساد/ در خون گرم غوطه دهد جان مرد را (همان:43). اين عبارت به ناصرخسرو منسوب است كه زنان چون ناقضان عقل ودين‌اند/ چرا مردان ره آنان گزينند. يا جامي گفته است زن از پهلوي چپ آفريد/ كس از چپ هرگز راستي نديد (چابكي، 1374:39). در ضرب‌المثل‌هاي فارسي زنان با صفاتي مانند ناقص‌العقل، خطرناك، قابل ترحم، بلا خبيث، بي‌وفا، و موجودي كه با گريه كارش را پيش مي‌برد معرفي‌شده‌اند(همان:21).

هرچند كه تعميم چنين مواردي به كل ادبيات و فرهنگي ايراني جايز نيست و در متون ادبي به ويژگي‌هاي مثبت زنان هم اشاره شده، با وجد اين مصاديق يادشده به اين واقعيت اشاره دارد كه زبان فارسي مانند زبانهاي ديگر دچار عارضه جنسيت‌گرايي است (پاكنهاد، 1380: 98). اين عبارات كه در قالب گفتگوهاي روزمره جريان دارد به تدريج بر نگرش زنان نسبت به خودشان و نگرش ديگران نسبت به زنان نفوذمي‌كند.

 

5-3. مناسبات حاكم بر سازمان كار

سازمانها از فرهنگ جامعه تاثير مي‌پذيرند. مولفه‌هاي مرتبط با نابرابري جنسيتي از طريق مناسبات رسمي و غيررسمي بر ساختار واني زنان وجهت‌يابي آنان نسبت به كارشان تاثير مي‌گذارد. اين قبيل نابرابري‌ها در درون سازمان قبل و بعد از استخدام به اشكال مختلف مانند وجود معيارهاي استخدامي نابرابر، دستمزد نابرابر براي كار يكسان، شانس بيشتري براي بيكاري، فرصت نابرابر براي آموزش‌هاي جانبي، دستيابي نابرابر به منابع توليدي، مشاركت نابرابر در تصميم‌گيري، امكان نابرابر در ارتقاي شغلي نمودار مي‌شود (شادي طلب، 1377: 274).

يكي از مصاديق اين نابرابري در نازل بودن ميزان ارتقاي زنان به سطوح مديريتي مشاهده مي‌شود. طي سه دهه گذشته (1345- 1375)، تعداد مديران از حدود 12 هزار نفر در سال 45 به 91 هزار نفر در سال 75 يعني حدود 7/5 برابر رسيده است. در اين ميان تعداد مديران زن از 389 نفر به 2543 نفر يعني 5/6 درصد رسيده است. درنتيجه نسبت زنان مدير از سال 45 تا سال 75 نه تنها بهبودي نيافته بلكه كاهش مختصري نيز داشته است. اين در حالي است كه سهم زنان شاغل داراي تحصيلات عالي در كل شاغلان زن حدود 20 برابر شده است و از حدود ده هزار نفر در سال 1345 به رقم 389 هزار نفر در سال 1375 رسيده است. پس علت عدم تحرك شغلي زنان به رده‌هاي مديريتي فقدان تحصيلات عالي آنها نيست (همان: 283- 286).

بررسي ديگري كه درباره 50 نفر از مديران سطح بالاي سازمان‌ها انجام شده نشان مي‌دهد كه اكثريت‌ آنها بر انضباط كاري، وظيفه‌شناسي و تعهد زنان نسبت به مردان اذعان داشته‌اند و نيمي از آنان از پرسنل زن راضي‌تر از پرسنل مرد بوده‌اند. با اين حال، در انتخاب افراد براي رده‌هاي شغلي بالاتر در ميان مردان و زنان با تحصيلات و تجربه مساوي، مردها را ترجيح مي‌دهند (سفيري: 1377، 27).

از آنجا كه رهبري و مديريت جزو خصوصيات فرد كارآفرين است، عدم ارتقاي زنان به مواضع مديريتي موجب مي‌شود ساختار رواني و نظام شخصيتي آنها در زمينه فعاليت‌هاي كارآفرينانه شكوفا نشود. ويژگي‌هايي كه براي يك رهبر يا مدير موفق برشمرده مي‌شود عبارتند از سائق قوي براي قبول مسئوليت و تكميل وظايف، پافشاري و پشتكار در تعقيب اهداف، ابتكار در حل مسائل، اعتمادبه نفس و احساس هويت فردي، تمايل به پذيرفتن عواقب تصميم‌‌ها و اعمال، آمادگي براي پذيرش و جذب فشار رواني، تحمل ناكامي و توان نفوذ در ديگران و ظرفيت سازمان دادن نظام‌هاي تعامل اجتماي براي هدفي كه در دست است (كريمي، 1377: 147). حتي در موارد محدودي كه امكان تصدي زنان در امر مديريت به وجود مي‌آيد، گاه مشاهده مي‌شود كه آنان بر اساس تصور ضعيفي كه از توانايي‌هاي خود دارند از به عهده گرفتن مسئوليت‌هاي خطير امتناع مي‌ورزند.

تحت تاثير جنبه‌هاي ديگري از نابرابري جنسيتي كه در سازمان كار وجود دارد، امكان كسب تجربيات شغلي جديد براي زنان محدود مي‌شود. به منظور بسط استعداد يادگيري، لازم است افراد هرچه بيشتر خود را در محيط‌هي اثباتي متفاوت درگير نمايند و آنها را آنچنان دروني سازند تا بتوانند نقشه شناختي وسيع‌تري از محيط‌هاي مختلف كسب نمايند. نفوذ متقابل الزامات مربوط به محيط‌هاي چندگانه باعث افزايش ظرفيت اجرايي انسان مي‌شود (چلبي،1375: 240). اين در حالي است كه زنان براي تجربه محيط‌هاي شغلي متفاوت اغلب با محدوديت مواجه هستند. براي مثال، امكان بهره‌مدي از فرصت‌هاي شغلي جانبي مانند ماموريت‌هاي شغلي داخل يا خارج از كشور براي زنان كمتر است. از آنجا كه يكي از ويژگيهاي فرد كارآفرين آمادگي دائم براي آموختن است، بنابراين محدوديت تحرك شغلي و از دست دادن فرصت آموزش‌هاي مكمل و غيررسمي از قابليت‌هاي شناختي و اجرايي زنان براي كارآفريني مي‌كاهد.

در سطح سازمان نيز مانند جامعه مصاديقي از باورهاي كليشه‌اي درباره زنان وجود دارد كه مي‌تواند همچون يك مانع ذهني عمل كند. براي مثال، گاهي گفته مي‌شود وقتي كار سخت مي‌شود زنان تاب نمي‌آورند، توانايي ديدن چشم‌انداز وسيع را ندارند و براي كار تيمي مناسب نيستند. به اين جهت زنان همواره مراقب برداشت همكاران مرد خود هستند و اين امر را با انتخاب كارهايي كه از آنان پذيرفته است رعايت مي‌كنند. در نتيجه از اقداماتي مانند بلندپروازيهاي شغلي، فرصت‌گرابودن، خطر كردن و تلاش براي ايجاد تغيير كه اغلب اموري مردانه تلقي مي‌شوند اجتناب مي‌ورزند.

زنان شاغل تحت تاثير همين برچسب‌هاي جنسي از آنجا كه احتمال مي‌دهند توسط همتايان مرد خود به نحو مناسبي به رسميت شناخته نشوند از ورود به شبكه غيررسمي همكاران كه بيشتر صبغه‌اي مردانه دارد مي‌هراسند. اين وضعيت بعضي از فرصت‌هاي كارآفريني را كه از خلال تعامل و گفتگو با ديگران به دست مي‌آيد, محدود مي‌سازد. زيرا حضور فعال در شبكه غيرسمي همكاران موجب درگيرشدن بيشتر با كار، كسب اطلاعات جديد، شكل‌گيري انديشه‌هاي نو واستفاده از همفكري و حمايت كاركنان است. زيرا افراد معمولا به شيوه‌اي ابزاري عمل مي‌كنند و از پيوندهاي اجتماعي‌شان براي دستيابي به تحرك شغلي فراتر از آنچه به وسيله موقعيت ساختاري‌شان پيش‌بيني شده استفاده مي‌كنند (كلمن، 1377:471).

 

4.بحث ونتيجه‌گيري

برچسب‌هاي جنسيتي كه بر نوعي نابرابري ميان مرد و زن دلالت دارد از خلال تعاليم خانواده، نظام تعليم و تربيت، باورهاي كليشه‌اي، انتظارات نقشي و مناسبات حاكم بر كار به زنان منتقل مي‌شود. به اين ترتيب هويت آنها يعني اينكه آنها در مقام زن چه ادراكي از خود داشته باشند، خود را چگونه ارزيابي كنند خود را قادر و خواهان انجام‌دادن چه اعمال ورفتاري بدانند شكل مي‌گيرد. انيگزه‌ها، علایق و نيروهاي دروني و در نهايت ساختار رواني و شخصيتي زنان به اين ترتيب ساخته و پرداخته مي‌شود. بسياري از قابليت‌ها و توانمندي‌هايي كه لازمه امر كارآفريني است – مانند عزم راسخ براي تغيير و نوآوري، قدرت رهبري، تحمل خطر، ميل به پيشرفت – تت تاثير نابرابري جنسيتي كمتر در زنان قوام پيدا مي‌كند. همين امر از احتمال كارآفرين شدن زنان مي‌كاهد.

نكته‌اي كه بايد خاطر نشان نمود اين است كه بعضي از حقوقدانان معتقدند موارد تمايز زنان و مردان در نظام رسمي حقوقي ايران بسيار اندك است. براي مثال امور تجاري، افتتاح حساب بانكي، مبادرت به عقد قراردادهاي بازرگاني، تأسيس شركت، عضويت در مجامع يا هيئت‌هاي مديره. انتخاب شدن به سمت مدير عامل، هيئت رئيسه از جمله مواردي است كه قانون تصدي آنها را براي زن ومرد به يك اندازه به رسميت شناخته است (نوروزي،‌1380: 67). در واقع موانع گسترش فعاليتهاي اقتصادي زنان بيشتر پديده‌اي فرهنگي–اجتماعي است كه در لايه‌هاي زيرين جامعه نهادي شده است.

آشفتگي موجود ممكن است تاحدي از فرآيند توسعه برون‌زاي جامعه ايران و دوگانگي ساختاري حاصل از ان سرچشمه گرفته باشد. زيرا پيشرفت غرب يك پيشرفت دروني بوده نه آنكه اجزاي پيشرفت را از بيرون مانند يك عضو غريبه به بدن پيوند زده باشند. به علاوه، اين پيشرفت در طول ساليان دراز به طور تدريجي انجام گرفته است.(رفيع‌پور، 1376: 544). اشتغال زنان در غرب ناشي از تحولات انقلاب صنعتي و همگام با تغيير در مناسبات فرهنگي و اجتماعي بوده كه طي سال‌ها بعد از رنسانس به وجود آمد. در ايران محصولات دنياي مدرن كه يكباره از بيرون وارد شده‌اند اغلب با زمينه‌هاي عميق‌تر فرهنگي، يعني فرآيندي كه براساس آن تغييرات فرهنگي با تغييرات اقتصادي همساز نيستند، نام برده مي‌شود (آبر كرامبي، 1984: 59).

تحت تاثير فرآيند نوگرايي، اين امكان فراهم آمد كه زنان ايراني مانند مردان به تحصيلات دانشگاهي و اشتغال در عرصه‌هاي اقتصادي بپردازند. بر اين اساس مطلوب است كه زنان شاغل در نقش كارآفريناني موفق در جهت رونق اقتصاد جامعه گام بردارند. اما پاره‌اي از نگرش‌هاي جنسي نابرابرانه كه هنوز در بستر فرهنگي جامعه فعال است مانع بروز قابليت‌هاي كارآفرينانه زنان مي‌شود.

از آنجا كه زنان بخش قابل ملاحظه‌اي از نيروي كار جامعه را تامين مي‌كنند، عملكرد كارآفرينانه آنان ( درجهت رشد توليد يا فروش، افزايش سرمايه، رفاه كارمندان، قدرت رقابت و صادرات) به توسعه اقتصادي جامعه كمك مي‌كند. علاوه بر اين، جامعه‌اي ك خواهان توسعه همه‌جانبه است بايد امكان رشد و شكوفايي استعدادها را براي همه اعضاي خود از جمله زنن شاغل فراهم سازد.

با وجود آنكه اقدامات فرهنگي جهت پالايش نابرابري و تبعيض جنسي ضروري است، اما زنان نيز نبايد منفعلانه در انتظار تغييرات باشند بلكه بايد در جهت دگرگوني شرايط موجود بكوشند. فرآيند كارآفريني با شكل‌گيري يك انديشه آغاز مي‌شود، با انتخاب راه‌كارهاي مناسب، تامين منابع، غلبه بر موانع به اجرا در مي‌آيد. براي آنكه زنان بتوانند اين فرآيند را با موفقيت پشت سر بگذارند، نيازمند تقويت مهارتهاي اداركي، ارتباطي وتخصصي خود هستند. پذيرش واقع‌بينانه تفاوت‌هاي طبيعي ميان زن‌  و مرد، پرهيز از مقايسه‌هاي بي‌مورد كه موجب كاهش عزت نفس مي‌شود، اعتماد به استعدادها و توانايي‌هاي خود، هدفمندي و انتخاب برنامه‌هاي منطقي، رشد تفكر عقلاني، تلفيق ميان عقل و احساس، حساسيت نسبت به تحولات زمان و همچنين مشاركت در فعاليت‌هاي اجتماعي به خصوص سازمانهاي صنفي غيردولتي در مجموع مهارت‌هاي كارآفريني زنان را افزايش مي‌دهد. اين جهت‌يابي نه تنها ساختار رواني و شخصيتي آنان را تغيير مي‌دهد بلكه موجب مي‌شود نگرش ديگران هم نسبت به زنان دگرگون شود.

 

منابع

احمدنيا، شيرين(1380)، ”برخي عوامل فرهنگي – اجتماعي مؤثر بر مشاركت محدود زنان“ ،نامه انجمن جامعه‌شناسي ايران، ويژه‌نامه دومين همايش مسائل اجتماعي ايران، شماره 4 .

بازرگان، زهرا(1376)، ”نقش آموزش عالي در شكوفايي استعدادهاي درخشان“، مجموعه مقالات زن در يافته‌هاي نوين پژوهشي، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي.

بدار لوك، ژوزه دزيل و لوك لامارش(1380)، رواشناسي اجتماعي، حمزه گنجي،تهران: انتشارات ساوالان.

پاكنهاد، مريم(1380)، ”زن در زبان فارسي“، پژوهش زنان:فصلنامه مركز مطالعات و تحقيقات زنان، دوره اول، شماره 1.

چابكي، ام‌البنين (1374)، ”تأثير باورهاي غلط و نگرش‌هاي منفي بر ميزان مشاركت اجتماعي زنان“، همايش زن و توسعه فرهنگي در دانشگاه الزهرا.

چلبي مسعود(1375)، جامعه‌شناسي نظم: تشريج و تحليل نظم اجتماعي، تهران: نشرني.

خسروي، زهره(1378)، نقش تأهل واشتغال بر خودپنداره زنان ايراني در كتاب زن در يافته‌هاي نوين پژوهشي، تهران: انتشارات دانشگاه الزهرا.

رابرتسون،ايان(1372)، درآمدي بر جامعه با تأكيد برنظريه‌هاي كاركردگرايي، ستيز و كنش متقابل نمادي، حسين بهروان، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوي.

رفيع‌پور، فرامرز(1376)، توسعه و تضاد: كوششي در جهت تحليل انقلاب اسلامي ومسائل اجتماعي ايران، تهران‌: انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي.

ريتزر،جورج (1374) نظريه جامعه‌شناسي در دوران معاصر، محسن ثلاثي، تهران: انتشارات علمي.

سادات، محمدعلي(1361)، خصوصيات زن ، تهران: انتشارات نهضت زنان مسلمان.

سخاوت، جعفر(1380)، ”وضعيت اشتغال زنان در ايران با تأكيد بر اشتغال فارغ‌التحصيلان ومدارس حرفه‌اي دختران در شهر تهران“ ، نامه انجمن جامعه‌شناسي، شماره 5.

سفيري، خديجه(1377)، جامعه‌شناسي اشتغال زنان، تهران: انتشارات تبييان.

سيدان، فريبا(1378)، ”نگرش‌هاي كليشه‌اي در امور زنان“ در كتاب: زن در يافته‌هاي پژوهشي، تهران: دانشگاه الزهرا.

شارون، جوئل(1380)، ده پرسش از ديدگاه جامعه‌شناسي، منوچهر صبوري، تهران:نشرني.

شادي‌طلب،ژاله(1377)، ”مديريت زنان:ضرورت تغيير رفتار در نقش مديريت“ در مجموعه مقالات نخستين همايش جامعه‌شناسي و مديريت، سازمان مديريت صنعتي.

صابر،فيروزه(1381)، راههاي توسعه كارآفريني زنان در ايران: راهكارهاي تواناسازي زنان در راستاي برابري اقتصادي ، اجتماعي وسياسي در ايران، تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.

صداقت، سعيد و زهرا زاهد(1374)، ”نقش‌هاي جنسيتي درتصاوير كتاب‌هاي درسي دوره ابتدايي“،فرزانه: ويژه مطالعات و تحقيقات مسائل زنان، شماره 5.

عباسي، صفورا(1381)، تضادخانوادگي زنان شاغل و عوامل مؤثر برآن، پايان‌نامه كارشناسي ارشد پژوهشگري اجتماعي، استاد راهنما: دكتر فرامرز رفيع‌پور، دانشگاه شهيد بهشتي، گروه جامعه‌شناسي.

كريمي، يوسف(1377)، روانشناسي اجتماعي نظريه‌ها، مفاهيم و كاربردها، تهران: انتشارات ارسباران.

گيدنز،آنتوني (1373)، جامعه‌شناسي، ترجمه منوچهر صبوري، تهران: نشرني.

گرث هانس و سي رايت ميلز(1380)، منش فرد وساختار اجتماعي روانشناسي نهادهاي اجتماعي، ترجه اكبر افسري، تهران : انتشارات بركه.

گروه پژوهشهاي آماري وانفورماتيك(1379-80) آمار آموزش عالي ايران، تهران: مؤسسه پژوهش و برنامه‌ريزي آموزش عالي.

مجتهدي، مهين(1380)، ”بررسي باورهاي جنسيتي در محتواي كتابهاي درسي دوره ابتدايي“، جزء مقالات ارائه شده در همايش ملي اصلاحات در آموزش وپرورش، دبيرخانه همايش.

محمدي اصل، عباس(1381)، درآمدي بر جامعه‌شناسي مشاركت سياسي زنان: جنسيت ومشاركت، تهران : انتشارات روشنگران ومطالعات زنان.

نوابي‌نژاد، شكوه(1379)، روانشناسي زن، تهران: انتشارات ايرانيان.

نوروزي، كامبيز(1380)، ”حقوق زنان طرح مسئله‌اي ديگر“، نشريه زنان شماره 67.

 

Abercombie, Nicholas , Hill, Stephen & Turner, Brayan s.(1984) The penguin Dictionary of Sociology , United states of America : Penguin Books.

Baron Robert A & Greenberg, Jerald(1990) Behavior in Organization, Understanding and Managing the Human side of Work , United states of America : Allyn & Bacon.

Bilton, Tony. et al.(1997) Introductry sociology, United states of America : Mac millan.

Brogatta, Edgar F.& Montgomery V.(2000) Encyclopedia of sociology, United states of America : Mac Millan Referece.

Burch, john G.(1986) Entrepreneurship, United States of America : John Wiley& sons.

Drucker, Peter F.(1993) Innovation & Entrepreneurship, Newyork: Library of congress cataloging in Publication Data.

Jones, Edward(1989) The social science Encyclopedia Ed: Kuper Adam & Kuper Jessica, London & NewYork: Routledge.

Morrison, Alison(1989) Entrepreneurship: An international perspective, Great Britain : plant tree.

Watson, Alexander. Karen Halm& Olander Wise(1996) The entrepreneur`s complete source Book, United states of America: Prentice Hall.

Woolfolk, Anita(2001), Educational Psychology , United states of America : Allyn & Bacon Pub.

Yorburg, Betty(1974) Sexual Identity, Sex Roles &social change, United states of America : A Wiley Interscience Publication.

 

فاطمه جواهري عضو هيئت علمي دانشگاه تربيت معلم تهران است. از ايشان تاكنون مقالاتي در مجلات داخلي به چاپ رسيده است. علايق پژوهشي ايشان در زمينه جامعه‌شناسي پزشكي، ارتباطات جمعي وسازمانهاست.

سرور قضاتي كارشناس ارشد جامعه‌شناسي وپژوهشگر مسائل اجتماعي است.

 

نويسندگان: فاطمه جواهري، سرور قضاتي

منبع مقاله: www.iransociology.org



نظرات 0
تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:00 PM | نویسنده : قاسمعلی

زنان بخش هايي چون پرستاري در منزل ، نگهداري از كودكان و پرستاري بيمارستانها را به طبقه بندي اتحاديه كارگري اضافه كرده اند تا پس از 25 سال كاهش تمايل كارگران به عضويت در اتحاديه هايي كه مردان گردانندگان آن بوده اند، جان تازه اي به اين سازمان كارگري بدهند.
نخستين افزايشي كه در تعداد اعضاي اتحاديه ها در يك ربع قرن اخير اتفاق افتاده مربوط به سال 2007 و در بخش هايي است كه به طور سنتي زنان آن ها را اداره مي كنند و اين موضوع يك جهش به حساب مي آيد.
سال گذشته نزديك به دو سوم اعضاي جديد اتحاديه زنان بودند، اين زنان اكنون 44 درصد از اعضاي اتحاديه را كه در واقع يك ركورد به حساب مي آيد تشكيل مي دهند.
گزارش ها نشان مي دهند كه دوران ركود عضويت در اتحاديه ها رو به پايان است. ماريا النادورازو، دبير اجرايي فدراسيون كارگري لس آنجلس كه نماينده بيش از 800 هزار كارگر است به آينده اتحاديه ها و نيز سازماندهي تعداد بيش تري از زنان كارگر خوش بين است.
دورازو كه اتحاديه او نماينده كارگراني است كه در هتل، صنعت پوشاك و صنايع مواد غذايي كار مي كنند، مي گويد: «ما با چالش هاي بزرگ تري در مقايسه با گذشته روبه رو خواهيم بود چرا كه در مقابل شركت هاي چندمليتي قدرتمندي قرار گرفته ايم. اما من مطمئنم كه ما مي توانيم از پس اين چالش ها بربياييم چون بهترين دستمايه يك اتحاديه، رضايت اعضاي آن است.
بعد از 25 سالي كه عضويت در اتحاديه ها رو به كاهش گذاشته بود، اداره آمار كارگران در ژانويه گذشته اعلام كرد كه تعداد اعضاي اتحاديه كارگري در سال 2007 با اضافه شدن 311 هزار نفرعضو جديد، به 7/15 ميليون نفر رسيده است.
اين رقم،12 درصد از كل نيروي كاري آمريكا را تشكيل مي دهد. هرچند كه خيلي پايين تر از 20 درصدي است كه در سال 1983 بود اما اين اتحاديه هنوز براي كارگراني كه عضو اين اتحاديه هستند مهم تلقي مي شوند. از جمله اين افراد، ژان كلوسن، استاديار دانشگاه نيويورك است. او كه اتحاديه اش دو هزار عضو دارد و آن را در سال 2002 تاسيس كرده مي گويد: «مانند بسياري از زناني كه معلم، پرستار و مددكار اجتماعي مي شوند، من هم تصور مي كردم كه اتحاديه ها فقط براي مرداني است كه در صنايع سنگين استخدام مي شوند.»
-
عضوگيري رگ حيات اتحاديه هاست
اما شش سال بعد كلوسن از عضويت در اتحاديه خوشحال است. او مي گويد: «مانند زنان شاغل در حرفه هايي كه نقش مهمي در ساختن جامعه دارند اما به آن ها بهاي كمي داده مي شود، متوجه شدم كه عضويت در اتحاديه يك اقدام حياتي براي زندگي كاري افراد است. چرا كه اتحاديه علاوه بر افزايش قابل ملاحظه اي كه در دستمزد و پوشش بيمه اي و درآمد ايجاد كرده براي اعضاي هيات علمي هم كه به صورت نيمه وقت و براي يك ترم استخدام مي شوند، امنيت شغلي ايجاد كرده است. اتحاديه باعث شده تا من هم در تعيين سياست هاي دانشگاه تاثيرگذار باشم به طوري كه قرار شد مطالعات جنسيتي هم در برنامه هاي آموزشي دانشگاه وارد شود.
سال گذشته بيش ترين تعداد عضويت ها در اتحاديه مربوط به بخش هاي بهداشت و آموزش بودند، بخش هايي كه بسياري از زنان در آن ها كار مي كنند. بخش ديگر ساختمان بود، بخشي كه بسياري از زنان در آن استخدام يا در حال آموزش براي استخدام هستند.
در سال 2007 ، 22 هزار نفر از افرادي كه مسوول مراقبت از افراد مسن و ناتوان در ماساچوست بودند به يك اتحاديه بين المللي خدماتي كاركنان پيوستند.
پرستاران كودك هم به تعداد اعضاي اتحاديه اضافه شده اند. بيش از 40 هزار پرستار كودك در ميشيگان به دو اتحاديهكارگران شهرداري و اتحاديه كاركنان خودروسازي پيوسته اند در نيويورك هم 50 هزار پرستار كودك به اتحاديه كارگران شهرداري و اتحاديه معلمان پيوسته اند. گذشته از اين، سه هزار نفراز كاركنان اداري دانشگاه راتگرز، دانشگاه ايالتي نيوجرسي، به اتحاديه معلمان و اتحاديه ديگري پيوسته اند.
-
عضويت در اتحاديه دستمزدها را افزايش مي دهد
گزارش اداره آمار كارگران نشان مي دهد كه دستمزد هفتگي زنان عضو اتحاديه در سال 2007 بالاتر از زناني است كه عضو اتحاديه نيستند.
9/6 ميليون عضو زن اتحاديه ها نسبت به همتايان خود كه عضو اتحاديه نيستند مزاياي بيمه اي و دستمزدهاي بالاتري دادند و مرخصي و بيمه عمر و بيمه از كارافتادگي نيز دريافت مي كنند.
عضويت در اتحاديه ها براي زنان رنگين پوست يك مزيت بزرگ به حساب مي آيد. در سال 2007 زنان سياهپوست، 184 دلار و زنان اسپانيايي زبان، 229 دلار بيش تر از همتا هاي ديگرشان كه عضو اتحاديه نبودند درآمد داشتند.
جذب زنان، اولويت اصلي گرانندگان اتحاديه هاي مشاغل توليدي است. سال گذشته 93 هزار نفر از افرادي كه در مشاغل توليدي در آمريكا بودند،كارشان را از دست دادند.
برخي تحقيقات نشان داده كه زنان در مقايسه با مردان تمايل بيش تري نسبت به تشكيل اتحاديه دارند به ويژه اگر گردانندگان اتحاديه زنان باشند.
بررسي انتخابات هيات ملي كار توسط كيت برونفرنبرنر، مدير مركز تحقيقات آموزش كارگران در دانشگاه كرنل نشان داد كه وقتي زنان اكثريت اتحاديه را تشكيل دهند،در 62 درصد موارد ،اتحاديه حق نمايندگي اعضايش را كسب مي كند. اما اگر زنان در اقليت باشند اين درصد به 35 يا كم تر كاهش پيدا مي كند.
در اتحاديه هايي كه 75 درصد يا بيش تر آن ها را زنان رنگين پوست تشكيل مي دادند اين درصد بسيار بالا به اندازه 83 درصد بود برونفرنبرنر همچنين فهميد كه اين درصد در اتحاديه هايي كه گردانندگان آن زن هستند به طور متوسط 53 درصد است در حالي كه در اتحاديه هايي كه مردان گردانندگان آن هستند اين نرخ 42 درصد است.
-
دلمشغولي هاي كارگران برنامه كار را مشخص مي كند
دورازو، دبير اجرايي فدراسيون كارگري لس آنجلس مي گويد: «گوش دادن به حرف هاي اعضا در پيروزي اتحاديه نقش مهمي داشته است.»
او مي گويد: «در سال 2004 ما در كمپين مان براي سازمان دهي كارگران هتل ها در لس آنجلس بر ايمني كار تاكيد كرديم چون زنان خانه دار به ما گفته بودند كه مهم ترين دغدغه آن ها، اين است كه از ناحيه كمر و زانو صدمه نبينند. اين كار كمك كرد تا كارگران زن هتل در تلاش براي دستيابي به دستمزد مناسب و مزايا از طرفداران اصلي گرداننده اتحاديه شوند. زنان خانه دار همگي در انتخابات به اين اتحاديه راي دادند. آن ها زنان و مرداني را هم كه در مشاغل ديگر در هتل مشغول بودند هم ترغيب كردند كه همين كا ر را بكنند. اين اتحاديه اكنون نماينده اين كارگران در مذاكرات با مدير هتل براي دستمزد، مزايا و ايمني كار است.
جوليا كوشنر، سرپرست يك اتحاديه كه سازمان دهنده كارگران زن در نيويورك و كانكتيكات بوده مي گويد: «جلب حمايت هاي اجتماعي بسيار حياتي است. اين موضوع در اين 25 سال يعني از زماني كه من شروع به سازمان دهي كاركنان اداري زن دانشگاه كلمبيا در نيويورك كردم تغيير نكرده است. تنها تفاوتي كه در اين سالها ايجاد شده، پيچيده تر شدن رفتار كارفرماهاست. آن ها مشاوراني را به كار مي گيرندتا با استفاده از روشهاي ارعاب و تهديد پيشنهادي آنها، كارفرماها بتوانند به قدرت اتحاديه ها غلبه كنند و سركارگران را تهديد مي كنند كه كارخانه تعطيل خواهد شد.
كوشنر مي گويد: «اين روش ها مي تواند بسيار تهديدآميز باشد به ويژه در ميان زناني كه احساس مي كنند حق انتخاب شغلي كم تري دارند.»
كوشنر براي مقابله با چنين روش هايي به دنبال حمايت از كارگران و جذب آن ها به اتحاديه افتاد، دست به تبليغات زد و در رسانه ها به دفاع از كارگران برخاست تا نگذارند دستمزد و مزاياي بيمه كاركنان كاهش پيدا كند.
كوشنر مي گويد: «والدين بچه هايي كه در مركز مراقبت از كودكان استفورد نگهداري مي شدند از بزرگ ترين حاميان ما بودند. آن ها درك مي كردند كه يك پرستار براي زنده ماندن بايد روزانه سه جا كار كند بنابراين نمي تواند مراقبت كافي داشته باشد. حتي افرادي كه بچه نداشتند مي گفتند كه پرستاران كودك بايد بيش تر از شش دلار در ساعت درآمد داشته باشد چون شغل آن ها به همه افراد جامعه سود مي رساند.
منبع:www.womensenews.org

نويسنده: شارون جانسون

ترجمه:مهرزاد غني پور
منبع : سرمايه
86/12/16


نظرات 0
تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:00 PM | نویسنده : قاسمعلی

هلن فيشر، استاد انسان شناسي آمريكايي دانشگاه راجرز، با بيان اين مطلب كه او نسبت به مسايل حقوق زنان بي طرف است، به تشريح تفاوت هاي موجود ميان زنان و مردان مي پردازد.
مردان بيش تر داراي بينشي تحليلي (در واقع تحليل گرا) و در مقابل زنان در طراحي برنامه هاي بلندمدت موفق تر هستند. با اختراع گاوآهن، مساوات و برابري ميان زنان و مردان بيش از هر چيز ديگري از ميان رفت. خانم فيشر، يافته هاي خود را براساس شواهدي در علوم باستان شناسي، رمز نگاري ام.آر.آي، ژنتيك و نيز برپايه تحقيقاتي وسيع كه سعي بر شناخت چگونگي رفتار زنان و مردان دارد، بنيان نهاده است.
دانستن تفاوت هاي موجود ميان زنان و مردان به ما، در استخدام افراد مناسب كمك كرده و باعث بهبود كار گروهي مي شود و در نهايت خط اقتصادي شركت ها را افزايش مي دهد.
درآمد مضاعف خانواده ها ابداع عصر جديد نيست. فيشر مي گويد: «در دوران پيش از تاريخ خانواده هايي كه از درآمد مضاعف برخوردار بودند حد وسط جامعه خود محسوب مي شدند و زن ها 80-60 درصد از وعده هاي عصرانه خانواده هايشان را تامين مي كردند.»
به طور متوسط، زن ها داده هاي بيش تري جمع كرده و بيش تر فكر مي كنند و به برنامه هاي درازمدت مي انديشيند. فيشر تفكر اين گروه را «تفكر شبكه اي» مي نامد. در مقابل، مردها، متمركزتر هستند، به صورت خطي فكر مي كنند به اصول توجه كرده و برنامه هاي كوتاه مدت را (آنچه كه فيشر تفكر «گام به گام» مي نامد) در نظر مي گيرند.
از زماني كه مغز جنين در رحم مادر شروع به رشد و نمو مي كند، ميزان زيادي از هرمون تستوسترون توليد و باعث در نظر گرفتن جزييات زندگي در آينده مي شود.
حالا دست خود را بلند كرده و به آن نگاه كنيد. آيا انگشت انگشترتان (انگشت چهارم از دست چپتان) از انگشت سبابه شما بلندتر است، پس شما مقدار زيادي از هرمون تستوسترون را دريافت كرده و يا با صرف نظر از جنسيت تان شانس تبديل شدن به يك متفكر تحليل گر را داشته ايد. اما اگر فردي هستيد كه انگشت انگشتر شما از انگشت سبابه تان كوچك تر است، از حس همدردي بيش تري برخوردار هستيد.
هر چه سن مردها بالاتر مي رود، مقدار هرمون تستوسترون كم تر شده عملكرد ذهن آن ها تغيير مي كند، به اين ترتيب، آن ها نسبت به مشكلات ديگران بيش از پيش احساس همدردي مي كنند.
شما مي توانيد تفكر بلندمدت زن ها را در كنار تمركز كوتاه مدت مردها قرار دهيد و اين را به خاطر بسپاريد كه تفكر متفاوت اين دو جنس باعث به وجود آمدن رفتاري متمايز از يكديگر مي شود. براي زن ها مشكل است كه بخواهند به طور مثال به رفتار پرخاشگرايانه شخصي متقابلا واكنش نشان دهند. در حالي كه واكنش مردان در اين گونه مواقع، داراي نوعي احترام است.
هنگامي كه زنان عذرخواهي مي كنند، به آن معني نيست كه آن ها متاسف شده اند ولي عذرخواهي براي مردان امري جدي است كه به نوعي براي آن ها كسر شأن تلقي مي شود.
فهرستي كه فيشر تهيه كرده است، همچنان ادامه دارد، اما پيام او كاملا روشن است. او مي گويد: «مديران بايد اين را بدانند كه نحوه عملكرد زنان و مردان از يكديگر متفاوت و اين دو گروه مكمل يكديگر هستند و نبود يكي از اين دو جنس در كارهاي گروهي به منزله اتكا به راه رفتن با يك پا به جاي راه رفتن با هر دو پاست و از آن جايي كه مقام زنان در جوامع باري ديگر در حال رشد و ارتقاست، او افزود: «ما در حال حركت به سوي شيوه اي از زندگي هستيم كه يك ميليون سال پيش از آن برخوردار بوده ايم.»

منبع : سرمايه
86/12/16



نظرات 0
تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:00 PM | نویسنده : قاسمعلی

یک تلقی عام وجود دارد مبنی بر آنکه «اگر زنی شغلی به‌دست آورد یا در سازمان و نهادی استخدام شود، از سهم مردی که جویای کار است، می‌دزدد و فرصت شغلی و استخدامی‌ای را که می‌توانست نصیب مردی شود و خانواده‌ای را خوشبخت سازد، هدر می‌دهد!» با این تلقی است شاید که گفته می‌شود: «ایجاد موقعیت شغلی و استخدامی برای یک زن امکان یافتن شغل و استخدام شدن را از مردی که باید نفقه بپردازد، می‌گیرد و این یعنی گرفتن امکان موفقیت از یک خانواده.»
بدون در نظر گرفتن آنکه استخدام شدن یا اشتغال یک زن چه نسبت مستقیم یا معکوسی با موفقیت یک خانواده دارد و چه تضمینی هست مردی که فرصت اشتغال به‌دست آورده خانواده‌ای موفق را سر و سامان دهد، این پیش‌فرض در ذهن بسیاری از مسئولان حکومتی و مردم عادی جاخوش کرده که اشتغال زنان مانعی برای اشتغال مردان است.
شاهد دیگر نفوذ این تلقی، سخنان یکی از مسئولان مرکز امور زنان و خانواده است که چندی پیش گفته بود: «این دیدگاه اشتباه است که بگوییم چون زنان نیمی از جامعه هستند باید نیمی از شاغلان، دانشجویان و نماینده‌های مجلس هم زن باشند... نباید حضور زن را در اجتماع آن‌قدر بزرگ و پررنگ کنیم که مسئولیت مادری و اصلی و مهم زن در خانه کمرنگ شود. باید کف و سقفی برای حضور زنان در جامعه مشخص شود.»
در مقابل، اما، تلقی‌های جدیدی از حضور زنان در فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی وجود دارد که ایده‌هایی کاملا ً متناقض با گزاره‌های بالا را مطرح و، با استناد به آمار و ارقام در سطوح کلان، صحت آنها را اثبات می‌کند. یکی از مباحث جدی سال‌های اخیر در سطح جامعه جهانی این است که فقط کشورهایی توانسته‌اند گام‌های بلندی در مسیر توسعه همه‌جانبه بردارند که به ضرورت بهره‌برداری بیشتر از ظرفیت‌های انسانی زنان توجه کرده‌اند.
آمارها همیشه زبانی گویا دارند. آمارها به ‌سادگی و صراحت می‌روند سراغ صورت‌مسئله و به‌روشنی نشان می‌دهند که بازار کار کنونی ایران با انبوهی از جمعیت متقاضی کار روبه‌روست. آمارها هشدار می‌دهند که ناکافی بودن فرصت‌های شغلی به افزایش میزان بیکاری منجر خواهد شد و اینکه وضعیت موجود در فرایند ایجاد اشتغال نه با تقاضای بیکاران تناسبی دارد و نه حتی با تعداد دانش‌آموختگان دانشگاهی یا جمعیت کشور.
به این آمارها بیفزایید افزایش تعداد زنان دارای تحصیلات عالی را که بازار کار پاسخگوی نیازهای آنان نیست و در نتیجه همه عوامل مهیاست تا دست در دست یکدیگر بحرانی جدید را در این حوزه در آینده کشور رقم بزند: بحران بیکاری زنان جوان تحصیلکرده! راه‌حل تجویزشده برای مقابله با بحران احتمالی چنین است: «تحصیلات زنان و حضور اجتماعی آنها خیلی جاها برای ما مشکل‌ساز شده است. زنان نمی‌توانند این نوع تحصیلات را با زندگی‌شان جمع کنند و این مسئله مانع رشد زندگی خانوادگی‌شان می‌شود. جمع کردن تحصیل و اشتغال اساساً با زندگی خانوادگی مشکل است!»1
توضیح بیشتر این است که دولت نهم خیر و صلاح زنان را در بازگشت به خانواده و ایفای شغل مقدس و معتبر خانه‌داری می‌داند. مجتبی ثمره هاشمی، مشاور رئیس‌جمهور، در مراسم معرفی زهره طیب‌زاده نوری، رئیس جدید مرکز امور زنان و خانواده، گفته است: «معتبرترین و مقدس‌ترین مشاغل، خانه‌داری است درحالی‌که منزلت اجتماعی آن آسیب دیده و اگر زنی همه وقتش را صرف بچه‌داری و تدبیر منزل کند، برخی به او ایراد می‌گیرند.»
نسرین سلطان‌خواه، رئیس موقت مرکز امور زنان و خانواده، هم پیش از آن در دفاع از رویکرد خانواده‌محور این دولت گفته بود: «خانه اولین و مداوم‌ترین مرکز رشد انسان است. زن مدیر این نهاد اساسی است. در نتیجه، مهم‌ترین نقش وی در بستر اجتماع حضور و تأثیر پررنگ او در خانه است.»
با وجود اظهار نظرهایی از این دست، می‌توان دریافت که بازگشت زن به خانواده و صرف‌ نظر کردن او از فعالیت‌های گسترده اجتماعی و اقتصادی، به نفع اشتغال‌آفرینی برای مردِ موظف به اداره زندگی و پرداخت نفقه، راه‌حل دولتیان جدید است.
در همین راستا و برای تعیین کف و سقف حضور زنان در جامعه، با گنجانده شدن «عدالت جنسیتی» ـ به معنای ایجاد شرایط برابر و عادلانه برای استفاده از همه امکانات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی برای زنان و مردان ـ در برنامه چهارم توسعه در مجلس هفتم مخالفت می‌شود، لایحه کاهش ساعات کاری و سن بازنشستگی زنان مورد استقبال نمایندگان قرار می‌گیرد و بخشنامه حسین صفارهرندی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، مبنی بر ممنوعیت کار زنان پس از ساعت 18 در ادارات وابسته به این سازمان مایه آرامش خاطر زنان و نشاط خانواده‌ها توصیف می‌شود. وزیر ارشاد برای ابراز خرسندی از این اقدام خود گفته است: «با افتخار می‌گویم روزی که به واسطه حفظ حریم خانواده تقاضا کردم از ساعت 6 عصر به بعد کار سنگین به عهده خانم‌ها نگذارند، مورد نگاه محبت‌آمیز همکاران و همسرانشان قرار گرفتم.»
نتیجه مستقیم چنین رویکردی، خروج زنان از صحنه کار و اشتغال است. کارفرمایی که بخواهد زنی را استخدام کند باید از این پس مواردی چون تقلیل ساعات کاری، کاهش سن بازنشستگی، مرخصی دوران بارداری و زایمان، و مرخصی نگهداری از شوهر و فرزند بیمار را برای زن شاغل در نظر بگیرد و معلوم است که با یک حساب و کتاب ساده و سریع به این جمع‌بندی می‌رسد که استخدام زن شاغل به صرفه نیست و منطق اقتصادی حکم می‌کند که مردی را جایگزین او کند.
تنگ شدن فضای کاری مردان به اندازه 13 درصد!
بررسی‌های دقیق بانک جهانی نشان می‌دهد در کشورهای شمال اروپا که زنان بیشتری در بازار کار فعال هستند، برخلاف جنوب این قاره که زنان کمتری به فعالیت اقتصادی خارج از خانه می‌پردازند، آمار بیکاری پایین‌تر است.
در سال‌های اخیر، بانک جهانی که کارشناسان آن توصیه‌های مؤثری برای بهبود وضعیت اقتصادی کشورها دارند، تأکید کرده‌اند که فعالیت زنان در عرصه‌های اقتصادی کمک بسیاری به بهره‌گیری کامل از ظرفیت‌های اقتصادی کشورها می‌کند. این موضوع به‌ویژه در کشورهای منطقه خاورمیانه ازجمله ایران، که تعداد زنان دارای مهارت‌های علمی و عملی روزبه‌روز در حال افزایش است، اهمیت بیشتری دارد. در ایران پیش‌بینی می‌شود که تعداد زنان فعال کشور به 24/3 میلیون نفر در 1385 برسد که این رقم گرچه به نسبت سال 1365 افزایش بیش از دو درصدی زنان شاغل را نشان می‌دهد اما به‌دلیل افزایش جمعیت و به تبع آن تقاضای بیشتر برای ورود به بازار کار تنها منجر به افزایش یک‌ درصدی سهم زنان در جمعیت شاغل کشور در یک دهه گذشته شده، یعنی سهم زنان در جمعیت شاغل کشور از 12 درصد در 1375 به 13 درصد در 1383 رسیده است.
دکتر ژاله شادی‌طلب می‌گوید: «درحالی‌که یکی از معیارهای ارزیابی کشورها از نظر توسعه، میزان حضور و مشارکت زنان در فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی است، میزان مشارکت زنان در اقتصاد ایران نسبت به سایر کشورهای درحال‌توسعه هنوز بسیار اندک است.»
این استاد دانشگاه به گزارش توسعه انسانی سازمان ملل در سال 1383 (2004) اشاره می‌کند که در آن رتبه جمهوری اسلامی ایران، در میان 144 کشور جهان، 82 است و می‌افزاید: «مقایسه رتبه ایران با کشورهای دیگر منطقه و اسلامی نشان‌دهنده شرایط مطلوبی نیست. بحرین با رتبه 39، ترکیه با رتبه 70، اردن با رتبه 76، مالزی با رتبه 52 و حتی عربستان با رتبه 72 جایگاهی بهتر از ایران دارند.»
دکتر شادی‌طلب سری تکان می‌دهد و می‌گوید: «درحالی‌که در کشور مسلمان عربستان سعودی، با هدف کارآفرینی برای اشتغال زنان، شهرک‌های صنعتی احداث می‌شود و صنایع مستقر در آنها موظف‌اند زنان سعودی را استخدام کنند... ما برای خیل عظیم دختران فارغ‌التحصیل از دانشگاه‌ها و جویای کار چه می‌کنیم؟»
درحالی‌که به باور متولیان جدید امور زنان در کشور، درمان درد بیکاری خانه‌نشینی زنان است، آخرین اطلاعات مربوط به میزان مشارکت زنان و مردان نشان‌دهنده 13 درصد مشارکت زنان در مقایسه با 62 درصد مشارکت مردان است که به‌وضوح مشخص می‌کند در بازار کار ایران تعادل جنسیتی وجود ندارد و تبعیض‌های افقی و عمودی بر آن حاکم است. تبعیض افقی به این معناست که زنان به‌مراتب کمتر از مردان از تنوع فرصت‌های شغلی برخوردارند و الگوهای فرهنگ سنتی و مناسبات ریشه‌دار نظام مردسالار امکان تنوع بخشیدن به عرصه‌های مشارکت اقتصادی را از زنان سلب می‌کند. تبعیض عمودی هم ناظر به فرصت‌های شغلی در سطوح بالای مدیریتی است و یک نمود آن، با استناد به آمار مرکز امور مشارکت زنان، سهم زنان در هیئت علمی دانشگاه‌های سراسر کشور است که در سال 1380 فقط 2/18 درصد بود.
نتایج پژوهش دیگری درباره ساختار اشتغال بر حسب جنسیت در ایران نشان‌دهنده آن است که بیشترین مشارکت زنان در بخش خدمات و حوزه فعالیت‌های آموزشی و بهداشتی است که میزان آن تا 23 درصد می‌رسد اما کمترین سهم اشتغال زنان با 14 درصد مربوط به بخش‌های ارتباطات، انبارداری، ساختمان و حمل و نقل است که به‌نوعی مشاغل مردانه محسوب می‌شوند.2
این حجم از هیاهو بر سر تنگ شدن فضای کاری مردان به‌دلیل ورود زنان به بازارهای کار وقتی کنار آمار 13 درصدی مشارکت زنان در عرصه اقتصادی و اجتماعی قرار می‌گیرد، مشخص می‌سازد که ساز و برگ‌ها و زمینه‌چینی‌ها برای بیرون گذاشتن زنان و دختران از دایره اشتغال صرفاً بهانه‌ای برای توجیه ناتوانی‌های دولت در اشتغال‌آفرینی برای عموم افراد جامعه است.
کارآفرینی و ابتکار عمل به یمن حضور زنان
برخلاف آن تصور ابتدایی و رایج که اشتغال زنان را مانع اشتغال مردان می‌داند و نفقه‌دهی مرد را برگ برنده او برای دریافت فرصت شغلی برابر او با یک زن رو می‌کند، مستندات تجربی و آماری کشورهای مختلف آشکار می‌کند که اشتغال زنان باعث اشتغال‌زایی بیشتر در جامعه می‌شود.
درحالی‌که تا پیش از دوره انقلاب صنعتی، کار مسئولیتی مردانه و خانواده حوزه مسئولیت زنان تلقی می‌شد، پس از انقلاب صنعتی، «کارـ‌خانواده» دو حیطه مستقل و جدا از هم تلقی شدند که یکدیگر را تحت تأثیر قرار نمی‌دهند و باید این دو حیطه و وظایف مربوط به هریک دور از دیگری نگه داشته شوند.3
اما با پیدایش و افزایش خانواده‌هایی که در آنها زن و شوهر هر دو شاغل و دارای درآمد بودند، سبک زندگی خانوادگی نوینی شکل گرفت که، به تبعیت از نقش‌های سنتی زن در خانه و با پذیرش و ایفای تعهدات بیشتر و جدیدتر، زنان را با فشارهای متعددی مواجه می‌کرد.
فشارهای فیزیکی ناشی از انجام وظایف پایان‌ناپذیر کاری و خانگی موجب خستگی مفرط زنان شاغل می‌شد و فشار روانی ناشی از برآورده نکردن تقاضاهای منبعث از تلقی‌های سنتی اضطراب و افسردگی را در آنها ایجاد می‌کرد.
از نیمه دوم قرن بیستم و در ایران از نیمه دوم دهه 1370، با ورود تعداد زیاد زنان تحصیلکرده به بازار کار، رویکرد تقابلی کارـ‌خانواده جایگاه خود را به‌طور چشمگیری از دست داد و به‌ویژه در جوامع شهری مسئولیت‌هایی چون مراقبت از فرزندان و کارهای مربوط به خانه‌داری تا حدودی از حیطه اختصاصی زنان خارج شد؛ گرچه برای تعدیل انتظارات موجود نسبت به مسئولیت‌های خانگی زنان راه‌های نرفته بسیاری باقی‌ مانده است.
برای پاسخگویی به تقاضاهای همچنان باقی‌مانده از نقش‌های سنتی زنان، در دهه گذشته، نهادها و مؤسسات بسیاری شکل گرفته‌اند که خدمات آنها با استقبال فراوانی مواجه شده است.
زن شاغلی را تصور کنید که بنا به تعهد کاری خود روزانه ساعات متمادی را در محیط کاری خود می‌گذراند. پیشاپیش، مشخص است که این زن برای ایجاد تعادل میان خواست‌های فردی و خانوادگی‌اش به نهادهای واسطه‌ای اجتماعی و خدمات نظافتی، بهداشتی و... نیازمند است.
تأسیس مهدکودک‌ها برای نگهداری کودکان، در کنار راه‌اندازی شرکت‌ها و نهادهای متعددِ خدمات‌رسان که انجام همه امور خانگی ازجمله آشپزی، خرید و نظافت را به عهده دارند، راه‌حلی است که هم نیازهای خانگی زنان شاغل را، که معطوف به نقش‌های همسری و مادری است، مرتفع می‌سازد و هم به اشتغال‌زایی برای زنان و مردان دیگر می‌انجامد.
به همه اینها بیفزایید صنایع نوپایی چون صنایع غذایی و تولید محصولات بسته‌بندی‌شده متعددی که تهیه انواع و اقسام ترشی‌ها، شیرینی‌جات، خوراک‌های غذایی و... را با کیفیت‌های استانداردشده راحت‌الوصول و ساده می‌کنند. به علاوه، می‌توان به کالاهای عصر مدرن اشاره کرد که انجام وظایف خانگی را آسان‌تر کرده‌اند؛ کارخانه‌های مختلف ساخت وسایل خانگی از جاروبرقی، فریزر و ماشین لباسشویی تا سرخ‌کن، قهوه‌ساز، سالادگیر و... که امواج گسترده‌ای را در کارآفرینی و اشتغال و ابتکار در صنایع مدرن برانگیخته‌اند معلوم است که با رونق گرفتن هر صنعتی و اختراع و تولید لوازم خانگی جدید، بازار کار وسیعی برای تعمیرکاران آنها نیز شکل گرفته است. بنابراین، به‌نظر می‌رسد هرگونه اقدام یا اظهار نظر برای بازگشت زنان به مرزهای گذشته امکان‌پذیر نیست و نشان‌دهنده عدم تحلیل درست از شرایط اجتماعی و اقتصادی و نداشتن برنامه‌های مناسب و راه‌حل‌های واقعی برای بحران بیکاری در دهه‌های آتی است.

منبع : creativity.ir

86/12/13


نظرات 0
تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:00 PM | نویسنده : قاسمعلی

صبح می‌شود، قبل از همه بیدار می‌شوی، چشم‌هایت هنوز پف دارد، خمیازه می‌کشی، تا توی آشپزخانه گیج می‌خوری، شیر آب را باز می‌کنی توی کتری، ظرف ناهار مرد را پر از پلوی دیشب می‌کنی، عطر چای تازه‌دم، توی خانه می‌پیچید، حالا می‌توانی بروی بچه‌ها و بابای‌شان را بیدار کنی! ساعت از 6 که بگذرد آنها بیدار می‌شوند، یکی‌یکی می‌آیند، می‌نشینند سر سفره صبحانه، لیوان‌ها را پر از چای می‌کنی، چند لقمه کوچک هم می‌گیری و می‌گذاری دم دست دختربچه 5 ساله‌ای که مدام نق می‌زند و بین گریه خمیازه می‌کشد.
لازم نیست تا لقمه آخر کنار دختربچه و باقی اعضای خانواده بمانی، مدت‌هاست که دیگر کسی بهانه بودنت را تا وقت جمع شدن بساط صبحانه نمی‌گیرد. یک لقمه بزرگ نان و پنیر بر‌می‌داری و می‌روی، باید پیراهن بابای بچه‌ها را اتو کنی، دیکته پسر بزرگترت را هم تصیح نکرده‌ای، حالا بعد از تمام این سال‌ها آنها فهمیده‌اند که تو باید به باقی کارهایت هم برسی .
ناهار پسرت را آماده می‌کنی، حتی کاسه کوچکی را ماست می‌کنی و می‌گذاری توی یخچال، بعد از آشپزخانه می‌دوی توی اتاق، به 4 کنج خانه سر می‌زنی، یا همان‌طور که سرت توی کمد لباس‌هاست، کلی جمله تکراری مثل هر روز هوار می‌کنی روی سر بچه‌ها یا بابای آنها، «پسرم ظهر که از راه رسیدی دست‌هایت را بشور، با احتیاط غذا را داغ کن، مشق‌هایت را هم بنویس تا من برگردم» اما دخترت هم می‌داند که نباید چیزی از دست بچه‌ها توی مهد بگیرد، همه ناهارش را هم باید تا ته بخورتا زودتر بزرگ شود، حالا پسرک و بقیه می‌دانند تا قبل از عصر که برگردی، تمام این حرف‌ها را دستکم 32 بار دیگر پشت تلفن تکرار می‌کنی .
دختر 5 ساله‌ات را خودت می‌بری مهد و عصرها با خودت برمی‌گردانی. بعد از همه این کارها می‌روی سمت محل کارت، البته نمی‌دانم چه کاره‌ای، می‌توانی پرستار، معلم، خبرنگار، آرایشگر و... باشی یا حتی اگر دلت خواست می‌توانی بروی و راننده تاکسی شوی! مهم نیست چه کاره‌ای! مساله مهم اینجاست که وقتی می‌رسی به محل کار باید بشوی یک آدم دیگر که تا همین چند دقیقه قبل نبوده‌‌ای، دیگر مثل یک مادر مهربان نیستی، اما حواست مدام پی بچه‌هاست .

وقتی رسیده‌ای سر کار باید رل تمام عیار یک آدم وظیفه‌شناس را بازی کنی، نمی‌توانی فرصت‌ها را از دست بدهی، فکر کنی به این که زنگ تفریح نکند پسرت آنقدر تند بدود که بخورد زمین، تکلیف خودت را با وظایف همسری هم نمی‌دانی، وقتی مقابل رئیس ایستاده‌ای و از بد روزگار بابای بچه‌ها مرتب به گوشی موبایلت زنگ می‌زند .
خب فکر کنم روایت ماجرا تا همین جا کافی است. حالا آنقدر آشفته و مضطرب شده‌ای و بین نقش‌های سه‌گانه (همسری، مادری و شغلی) سردرگم مانده‌ای که بشود دورتر ایستاد و گفت: «حواست هست که دچار تعارض در نقش‌هایت شده‌ای؟ کمی مواظب باش، این تعارض می‌تواند تو را دچار بیماری‌های روحی و روانی کند!»
البته جای نگرانی نیست، می‌شود با آن کنار آمد، دکتر امان‌الله قرایی‌مقدم (جامعه‌شناس و استاد دانشگاه) تعارض در نقش‌ها را جزو میراثی می‌داند که از زندگی مدرن صنعتی گرفته‌ایم و این تعارض در جامعه روستایی یا همین جامعه ساده شهرنشین چند دهه پیش دیده نمی‌شد .
البته تعارض نقش‌ها یک پدیده اجتناب‌پذیر زندگی صنعتی مدرن است که خب چیز ترسناکی هم نیست، اصلا هم شبیه بیماری‌های جدیدی که دامن بشر را گرفته نمی‌شود هرچند که زن و مرد سرش نمی‌شود. تعارض نقش‌ها با مدرنیته می‌آید و دامنگیر همه می‌شود، البته ترکش آن به زن‌ها بیشتر از مردها می‌گیرد، برای آن که تکلیف مردها با خودشان و شرح وظایف‌شان روشن‌تر است .
همه ما مردهایی را دیده‌ایم که روبه‌روی تلویزیون یک استکان چای داغ نوشیده‌اند، حتی توی ذهن‌شان تصویر پدران خود را دیده‌اند که دم غروب از مزرعه برگشته‌اند بعد مادرها یک لگن آب نیمه گرم آورده‌اند و آنها را پاشویه هم کرده‌اند تا گرد کار را از تنشان بزدایند. البته بعید می‌دانیم مردهایی که روبه‌روی تلویزیون نشسته‌اند آه حسرت بکشند. آنها حالا بهتر از هرکس دیگری می‌دانند که همسرشان بیشتر از آن که بشود تصور کرد دچار تنش و تعارض در نقش‌هایی هستند که جامعه صنعتی مدرن به آنها تحمیل کرده است .
البته این تعارض چندان ترسناک نیست، تنها کمی زن‌ها را سردرگم می‌کند وقتی قرار باشد یک دنیا نغمه مختلف و گاهی متضاد داشته باشند و بخواهند همه آن را روی صحنه زندگی بخوانند و بروند .
نقش‌ها را از کجا آورده‌ایم؟
صحنه پیوسته به جاست هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود .
همه ما بازیگران قدری هستیم؛ آنقدر که می‌توان تعداد جمعیت 70 میلیونی را ضرب در دست‌کم 4 تا 5 نقش هرکدام از ما کرد و به رقم میلیاردی بازیگر‌ها رسید. کسی را نمی‌توان در دنیا پیدا کرد که هیچ نقشی نداشته باشد، حتی همان کودک خردسالی که فکر می‌کنیم چقدر الکی خوش است، می‌تواند یک روسری بیندازد سرش و فکر کند شکل چادر مادرشده است یا آن پسرکی که با یک تفنگ آبپاش می‌تواند ساعت‌ها سرگرم شود. آنها در حال تمرین نقش مادر و یک سرباز جسور از همین حالا هستند .
جورج هربرت مید، جامعه‌شناس، اولین کسی بود که تئوری نقش را تعریف کرد، همه ما براساس نقش‌هایی که از همان روزهای کودکی آموزش دیده‌ایم نقش‌های دوره بزرگسالی را گرفته‌ایم. اگر نقش‌ها را پدر و مادر و خانواده به ما بدهند، آن وقت این نقش‌ها را به اصطلاح جامعه‌شناسی از اطرافیان (دیگران) گرفته‌ایم و اگر جامعه نقشی را به ما محول کند، آن را از گروه (دگر عام) گرفته‌ایم. ما نقش‌های‌مان را از اطرافیان و جامعه می‌گیریم و ایفای نقش‌های ما یادآور همان شعر معروف می‌شود که «دستم بگرفت و پا به پا برد...»

البته کمی هم جبر و اختیار در گرفتن این رل‌ها تاثیرگذار بوده است، اصلا همان روز که یکی آمد و گفت: «چشم‌تان روشن، دختر است، شیرینی ما هم یادتان نرود» از همان لحظه اولین نقش را بازی کردیم و شدیم دختر بابا! در جامعه‌شناسی نقش‌ها به 2 دسته محول و محقق تقسیم می‌شوند، ما خیلی از نقش‌ها را با خود از همان عالم بالا می‌آوریم. وقتی شدیم دختر بابا، بعد باید نقش خواهری و نقش همسری را هم بپذیریم و 2 روز دیگر از عهده نقش مادری خوب برآییم. همه این‌ها نقش‌های غیراکتسابی است که به ما محول شده‌اند بدون آن که کسی نظر ما را بخواهد. اما در نقش‌های دیگر زندگی دست ما به قدر کافی باز است. ما می‌توانیم شغل، طبقه اقتصادی و جایگاه اجتماعی خود را انتخاب کنیم، متناسب با آنها نقش‌های تازه بگیریم البته به شرط آن که شرایط اقتصادی و اجتماعی مناسبی داشته باشیم و از سر ناچاری شغل‌مان را انتخاب نکرده باشیم یا این که وضعیت اقتصادی کشور ما را برخلاف میل‌مان پرت نکرده باشد، زیر خط فقر .
نقش‌های زندگی شهری‌
شهرنشینی آنقدر به ما نقش‌های متعدد داده است که گاهی در آنها گم می‌شویم بدون آن که بفهمیم تا چه اندازه سردرگم مانده‌ایم .
کافی است همین حالا نقش‌های خودمان را مرور کنیم! با یک حساب سرانگشتی می‌توان تمام این نقش‌ها را در خود دید. (دختر پدر مادر هستیم، همسریم، مادر این بچه، خواهر آن یکی و دست آخر کارمند، منشی و... هم هستیم،) لباس هر کدام از این نقش‌ها را که بپوشیم یک آدم خاص می‌شویم با یک نقاب تازه، آن وقت از واژه‌های گفتاری گرفته تا تن صدا و تیپ رفتاری ما متفاوت می‌شود .
اما این تغییر و تحول آنقدر با سرعت و ناخودآگاه اتفاق می‌افتد که کمتر متوجه فشار روانی ناشی از این سازگاری با موقعیت تازه می‌شویم اما این تعدد نقش‌ها و به دنبال آن تعارض را درمیان جامعه روستایی یا جامعه شهری که هنوز مدرن نشده، کمتر می‌بینیم. حالا آنقدر به این تعارض نقش‌ها در جامعه صنعتی خو کرده‌ایم که کمتر متوجه فریاد‌های‌مان میان برقراری تعادل در نقش‌ها می‌شویم. به خانه می‌رسیم، می‌خواهیم نقش مادری بگیریم. هنوز سر در گم هستیم که سر بچه‌ها هوار می‌کشیم تا آرام‌تر بازی کنند. حتما شما هم مادربزرگی دارید که بیشتر از شما حوصله قصه گفتن برای بچه‌ها را دارد، وقتی شما داد می‌زنید و صدایتان توی چهار کنج خانه می‌پیچد، اخم می‌کند و می‌گوید « اعصاب نداری ها،مادر جان!».
دکتر قرایی‌مقدم تعارض در نقش‌های یک زن روستایی را کمتر از همنوع شهری‌اش می‌داند، زن کشاورز روستایی از همان بچگی تکلیف خودش را با نقش‌ها مشخص کرده است، دختربچه روستایی قد می‌کشد و نگاهش گره می‌خورد به چله قالی، می‌داند وقتی بزرگ شد، به قد مادر رسید او هم می‌آید، می‌نشیند پای همین دار و یک روز زمزمه می‌کند «یک گره آبی، سه گره سفید، یک گره آبی...».
اما زن شهرنشین تعارض‌های بیشتری در 3 نقش زنانه خود می‌یابد. خیلی وقت‌ها، زن شهرنشین شغل و حرفه‌ای را انتخاب می‌کند که با میل و علاقه‌اش سازگار نیست. همین حالا چند نفر از ما همان جایی ایستاده‌ایم که دلمان می‌خواهد باشیم؟
هزینه هنگفت زندگی شهری و رقابت بالا برای در اختیار گرفتن شغل این فرصت را از ما زن‌های شهرنشین می‌گیرد که سر صبر برویم، برای خودمان یک شغل، مناسب با علاقه و توان انتخاب کنیم، هر شغلی که حقوق و مزایای بیشتری داشته باشد، به محل زندگی ما نزدیک‌تر باشد و خیلی از فاکتورهای دیگر را داشته باشد ما را جذب خود می‌کند، یا بگذارید صادقانه‌تر بگویم هر جا که به ما کار بدهند جذب همان‌جا می‌شویم، یا در هر رشته دانشگاهی که قبول شویم همان را می‌خوانیم! حالا این که این کار تازه ما و رشته تحصیلی می‌تواند ما را سر شوق آورد یا نه؟ آیا می‌توانیم در بعضی موارد شغل مردانه‌مان را با ظرافت‌های زنانه سازگار کنیم یا نه، بماند!
همه این پرسش‌ها و خیلی سوال‌های دیگر جامعه‌شناسان را مجبور کرده تا بگویند: «زنان شهرنشین بیشتر از مردان و حتی زنان روستایی دچار تعارض و تداخل در نقش می‌شوند.» هر چند که زن روستایی هم دچار تعدد در نقش است، با این تفاوت که او می‌داند وقتی بزرگ شد قرار است مثل مادر و مادربزرگش یک کشاورز شود یا این که بنشیند پای دار قالی، آن وقت دست‌کم او در این تعارض نقش دچار تداخل نقش‌ها نمی‌شود .
اما زندگی مدرن شهری وقتی زن‌ها را دچار تعارض می‌کند آن وقت آنها خسته و کلافه از روزمرگی می‌شوند، بچه‌ها سرشان می‌رود تو لاک خودشان و روابط خانوادگی موزاییکی می‌شود، بعد هر کس خودش را با یک شبکه تلویزیونی، روزنامه یا آشپزی سرگرم می‌کند، آن وقت یک عدد 12 تا 14 میلیون را نشان ما می‌دهند و ما نگران می‌شویم که نکند روزی ما هم بین این جمعیتی که بیماری روانی دارند راه پیدا کنیم. نگرانی ما بیشتر می‌شود وقتی بدانیم درصد قابل توجهی از این افراد زن‌ها هستند، اما ما زن‌ها بیشتر از آن که نگران افتادن خودمان بین این جمعیت میلیونی باشیم دلواپس بچه‌هایی می‌شویم که حدود 57 درصد از مادران آنها در سال 2000 شاغل بوده‌اند و خطر افتادن آنها میان این جمعیت میلیونی بیشتر از زنان خانه‌دار و روستایی است .
اما شما همسران و آقایان رئیس بهتر است چندان نگران این تضاد در نقش‌های مختلف خانم‌ها نباشید، قبل از این که بخواهید با این دستاویز مسوولیت‌های اجتماعی آنها را کمرنگ کنید، این جماعت زنانه خودش فکری به حال این تعارض‌ها می‌کند! هر چند که به اعتقاد دکتر قرایی‌مقدم ظاهر شدن نقش‌های سه‌گانه (همسری، مادری و شغلی) و برقراری تعادل میان تعارض در نقش‌های مختلف می‌تواند فشارهای روحی و روانی بسیاری بر زنان تحمیل کند .
اما یکی از عمیق‌ترین پدیده‌های اجتماعی لیبرالیسم بعد از دهه60 تغییر در نقش زنان بوده است. هر چند ترکش این مدرنیته و پدیده‌ اجتماعی لیبرالیسم، مردان را هم از این تغییرات در امان نگذاشته، اما مطالعات چالش‌های عمیق‌تری را در نقش‌های همسری و ترتیبات تقسیم کار در منزل و... در زنان نشان داده است. جامعه صنعتی زن‌ها را می‌برد و از آنها دبیر، کارمند یا کارگر کارخانه می‌سازد. حتی گاهی آنقدر آنها را جسور می‌کند که می‌شوند راننده اتوبوس و مسافران مسیر تهران مشهد را جابه‌جا می‌کنند. همه این سوغات‌های زندگی مدرن در زن‌ها نقش‌های متفاوتی مانند مادر کارگر، مادر مجری، یا ابر مادر ایجاد می‌کند .
در حالی که جامعه صنعتی تغییرات بسیار کمتری در نقش‌های پدرها ایجاد می‌کند. وقتی جامعه صنعتی، مرد‌ها را به درآمد همسران وابسته می‌کند و نیازهای خانواده را تا آنجا گسترش می‌دهد که دیگر تنها مرد خانه نمی‌تواند نان‌آور باشد آن‌وقت زن‌های شاعل مجبور می‌شوند حدود 82 ساعت در هفته کار کنند در حالی که اگر قرار باشد تنها زن خانه باشند، حتی اگر تمام صبح تا شب با یک تکه دستمال افتاده باشند به جان در و دیوار خانه آن وقت تنها حدود 60 ساعت در هفته کار کرده‌اند که البته باز هم در مقایسه با آقایان حدود 20 ساعت بیشتر کار کرده‌اند، ما قول داده‌ایم نگاهمان فمینیستی نباشد که البته نیست، اما مجبوریم این آمار را بدهیم که شما آقایان تنها حدود 40 تا 50 ساعت در هفته کار می‌کنید. اما زن‌های جامعه شهری برای آن که بتوانند با این تعارض‌ها کنار بیایند، برای خودشان راهکارهایی خلق کرده‌اند، آنها به این نتیجه رسیده‌اند که می‌شود نقش‌های مادری و خانه‌داری را به صورت تمام وقت انجام نداد، کمی صبور باشید! ما اصلا نمی‌خواهیم بگوییم مشکلی نیست .
بگذارید روی اسباب خانه یک وجب غبار بنشیند، حالا که شهر‌نشین شده‌اید و ادعای مدرن بودن می‌کنید، بی‌خیال قورمه‌سبزی و کوفته تبریزی شوید و پاتوق‌تان بشود مغازه فست‌فود سر خیابان. نگران نباشید! زنانگی زن‌ها سر جایش است! اما حالا به تجربه آموخته‌اند که می‌توان وظایف و مسوولیت‌های خود را به نگاه سنتی ندید، می‌شود بعضی از مسوولیت‌های خانه را به عهده همسران یا فرزندان انداخت. می‌توان مادر کاملی بود اما تمام امور منزل را یک تنه انجام نداد.
هر چند دکتر قرایی‌مقدم خودش هیچ‌وقت دست به سیاه و سفید خانه نزده، اما معتقد است در شهر‌های بزرگ صنعتی ایران این تغییر نگرش و همراهی مردها با زن‌ها موجب شده است بخش قابل توجهی از فشار روانی که بر دوش زنان است کاهش پیدا کند آ‌نها بتوانند تعادل بیشتری در میان نقش‌های متضاد خود ایجاد کنند، کمتر کلافه شوند و فشار روحی و روانی ناشی از این تعارض نقش‌های سه‌گانه را کنترل کنند .
سر و سامانی نقش‌ها
شما هم فکر می‌کنید چه اصراری است که زن‌ها بروند سر کار وقتی این همه دچار مشکل می‌شوند؟
شما آزاد هستید، می‌توانید بروید در جرگه مخالفان اشتغال زنان بایستید، فکر کنید که ایفای چند نقش عمده آن هم به صورت همزمان موجب زایل شدن انرژی زنان می‌شود و توانایی آنها را برای پاسخگویی به نیاز‌های فردی خود و دیگر اعضای خانواده کاهش می‌دهد. می‌توانید این‌طور فکر کنید، به شرط آن که به درآمد زن‌ها وابسته نباشید و آمارهای حوزه سلامت را نادیده بگیرید که می‌گوید: «مشارکت در فعالیت‌های ارزشمند اجتماعی، موجب ارتقای وضع سلامت زنان می‌شود.»
باید واقعیت اشتغال زنان را با تمام زوایای تاریک و روشن ماجرا پذیرفت، بخشی از این اشتغال در خدمت توسعه کشور و بخشی دیگر در خدمت رشد و تعالی فردی و جمعی آنهاست .
باور کنید به نفع شما مردها، خانواده و جامعه خواهد بود که پا روی دم شغل زن‌ها نگذارید و به بهانه این همه تعارض در نقش آنها را خانه‌نشین نکنید! دلواپسی شما تا همین جا کافی است، همین قدر که بتوانید بخشی از وظایف زنان را در خانه به عهده بگیرید به آنها فرصتی داده‌اید تا سر و سامانی به نقش‌های متضاد خود بدهند و اگر شرایط اشتغال بسامان شود، آن وقت آنها می‌توانند شغلی را انتخاب کنند که با ویژگی‌های روحی و توان بدنی‌شان سازگارتر باشد و به دنبال آن اثرات ناشی از تعارض در نقش‌های سه‌گانه آنها کمرنگ‌تر هم می‌شود .
اگر درخصوص اشتغال زن‌ها و همراهی آنها در فضای خانه به توافق برسیم، آن وقت امتیازهایی که زنان از شغل خود برداشت می‌کنند، ازحوزه فردی خارج می‌شود و می‌تواند خانواده و در نهایت جامعه را دربر گیرد .

منبع : creativity.ir
86/12/6



نظرات 0
تاريخ : جمعه 4 فروردین 1391  | 5:00 PM | نویسنده : قاسمعلی

همانطور که مشاهده می شود، نرخ مشارکت زنان در ایران از کشورهای پیشرفته و کشورهای توسعه نیافته آسیا و آفریقا کمتر است. در مقایسه با کشورهای توسعه نیافته عرب نیز ایران در میانه جدول قرار دارد.
استفاده نکردن از نیروی کار زنان در جامعه، به معنای بهره مند نشدن از تمام امکانات تولیدی جامعه است. با توجه به اثر منفی رشد جمعیت بر توسعه اقتصادی، در بیشتر کشورها برای تأمین نیروی کار از نیروی بالقوه زنان استفاده می شود. (برای درک اهمیت موضوع اشاره می شود که از 16 میلیون جمعیت فعال زنان در ایران، فقط 975 هزار نفر در سال 1365 به کار اشتغال داشته اند که اگر جمعیت دانش آموز را از این تعداد کم کنیم، سه چهارم جمعیت فعال زن در ایران- 12 میلیون نفر- وارد بازار کار نبوده اند؛ و این تعداد از جمعیت بسیاری کشورهای جهان بیشت ر است.)
علاوه بر آثار مستقیم اشتغال زن در رشد اقتصادی، آثار غیر مستقیمی نیز در این زمینه وجود دارد؛ که در ادامه به بیان آنها می پردازیم.
یکی از مشکلات عمده بر سر راه رشد اقتصادی، رشد سریع جمعیت است. بررسی های آماری انجام شده در کشورهایی مانند شیلی، تایوان و تایلند نشان می دهد که وجود امکانات بیشتر برای اشتغال زنان در خارج از خانه و حضور گسترده تر آنان در مدارس ابتدایی و متوسطه با سطوح باروری پایین همراه بوده است. همچنین شواهد موجود نشان می دهد که هر چه درآمد زن بالاتر باشد داشتن فرزند برایش پر هزینه تر است. بنابر این اشتغال زنان می تواند نقشی مهم در کاهش نرخ رشد باروری داشته باشد.
البته اشتغال زنان را تنها از نظر کمی مورد توجه قرار نمی دهیم، بلکه کیفیت اشتغال زایشان نیز مطرح است. شواهد آماری رابطه ای مثبت و معنادار بین سطح تحصیلات و اشتغال نشان می دهد. همچنین بین نرخ باروری و تحصیلات، یک رابطه آماری منفی و معنادار وجود دارد. تحصیلات زنان نه تنها از طریق اشتغال به طور مستقیم بر رشد جمعیت اثر می گذارد، بلکه به طور غیر مستقیم نیز بر آن اثر دارد. به این ترتیب که خانم تحصیلکرده منطق کنترل باروری را بهتر درک می کند و کیفیت داشتن فرزند برای او بیشتر مطرح است؛ این مسئله بر نرخ رشد جمعیت اثر عکس دارد. بنابراین نه تنها کمیت نیروی کار زن، بلکه بهبود کیفیت نیروی کار وی عاملی مهم در کاهش رشد جمعیت و در نتیجه افزایش رشد اقتصادی خواهد بود.
برای بررسی عوامل مووثر در مشارکت زنان کشورمان و علل کاهش نرخ مشارکت ایشان در دهه اخیر، به بررسی مدل رفتاری خانوار می پردازیم. هر خانوار سعی می کند میزان مطلوبیت خود را به حداکثر برساند، از این رو بین کارکردن در خانه یا اشتغال، ترکیبی را انتخاب می کند که بالاترین میزان مطلوبیت را برای خانواده به دست آورد.
عوامل موثر در این انتخاب عبارتند از: نرخ دستمزد، سطح تحصیلات، تمایل برای مصرف کالاهای خانوادگی، درآمد خانواده و متغیرهای بازار کار از جمله قیمت خدمات خانگی. برای اندازه گیری شدت تأثیر هر یک از این عوامل بر کاهش اشتغال بانوان در این دوره، با استفاده از روش های علمی اقتصاد می توان نشان دادکه بخشی از میزان کاهش اشتغال زنان ناشی از رکورد اقتصادی، افزایش تعداد فرزندان، کاهش دستمزدهای واقعی و افزایش خدمات خانگی است.
در کشورهای مبتنی بر نظام بازار، مطالعه بازار کار نشان می دهد که زنان مزیت کمتری در مقایسه با مردان دارند. یکی از شاخص های مهمی که تبعیض را نشان می دهد مقایسه نرخ بیکاری زنان و مردان است. در ایران نرخ بیکاری زنان در شهر، بیش از دو برابر مردان است. (مرد، 9/13)، (زن، 5/29). یکی از علل آن این است که در میان مدیران این فرضیه وجود دارد که استخدام زن بسیار پر هزینه تر از مرد است. (این فرضبه که استخدام زن پر هزینه تر از مرد است از لحاظ آماری قابل تأیید نیست. بر اساس آمار سازمان امور اداری و استخدامی کشور، میزان نقصان و بازنشستگی، بازخریدی، از کار افتادگی و استعفا در مورد نیروی کار زنان و مردان در سال 1365- بدون احتساب شهادت که مربوط به دوران جنگ بود- در زنان 65/17 در هزار و در مردان 67/16 در هزار است.)
مقایسه ترکیب شغلی زنان و مردان نشان می دهد که به طور کلی در بیشتر کشورهای جهان، حوزه فعالیت زنان و مردان قدری با یکدیگر تفاوت دارد. برای مثال، در ایران اکثر زنان شاغل در بخش عمومی، در بخش خدمات، آموزش و بهداشت به کار اشتغال دارند.
مطالعه تبعیض در زمینه دستمزد نشان می دهد که در تمام جوامع مبتنی بر نظام بازار، زنان با کیفیت کار مساوی، در مقایسه با مردان مزد کمتری دریافت می کنند. در حال حاضر که کشورمان در آستانه بازسازی اقتصادی است، کمبود نیروی انسانی متخصص یکی از مشکلات عمده در راه رشد اقتصادی به شمار می رود و ضرورت دارد که از نیروی بالقوه زنان متخصص استفاده مطلوب به عمل آید. باید توجه داشت که افزایش نرخ مشارکت زنان به معنای بی اهمیت شمردن نظام خانواده و تقلید کورکورانه از غرب نیست. زن باید به عنوان عنصر اصلی در شبکه خانواده باقی بماند. اولین قدم در این راه از بین بردن اختلالات در بازار کار است. یکی از این اختلالات که بر سر راه رشد اقتصادی وجود دارد، تبعیض در بازار کار است.
ذکر این نکته ضروری است که هدف از مقایسه زنان و مردان شاغل این نیست که مرد را مبنا قرار دهیم و هر گونه تفاوتی را تبعیض بدانیم. هدف برقراری مساوات نسبی بین زن و مرد است. برای مثال نمی گوییم مربیان مهدکودک ها نیمی مرد و نیمی زن باشند. منظور این است که هرگونه تبعیض که منشأ سنتی یا تحمیلی داشته باشد باید حذف شود؛ زیرا تبعیض در بازار کار، نوعی اختلال در بازار است و موجب کاهش کارایی و کاهش رشد اقتصادی خواهد شد.
بر اساس نظریه های غالب در دو نظام شرق و غرب که هدف خود را رشد سریع اقتصادی قرار داده اند و زن و مسائل مربوط به آن را تنها از این دیدگاه در نظر دارند و به عبارتی به طور جزئی به مسئله می نگرند، اشتغال زن از لحاظ کمی و کیفی باید مطابق اهدافی باشد که مهم ترین آن رشد است. بر همین مبناست که در شوروی در دوره صنعتی شدن سریع، همه چیز باید فدای رشد اقتصادی می شد و سیاست های مربوط به زنان نیز بخشی از این استراتژی کلی بود. از این رو حتی زنان متخصص با داشتن فرزند کوچک مجبور به کار شدند و تخطی از این سیاست به مجازات کیفری می انجامید.همچنین در نظام غرب در بسیاری موارد، اشتغال زن عاملی بوده است برای به حداکثر رساندن سود شرکت های سرمایه داری که در باور این نظام شرط اصلی رشد اقتصادی است. بنابراین برای جلب تقاضای مصرف کننده، زن به هر طریق مورد سوء استفاده قرار می گیرد. در نظام اقتصادی ما چنین اشتغالی مورد نظر نیست؛ زیرا بر این اعتقادیم که اینگونه اشتغال ممکن است موجبات رشد سریع اقتصادی را فراهم کند. اما مسائلی برای زن، خانواده و اجتماع می آفریند. اگر اغراق نباشد باید گفت استراتژی های منتخب شرق و غرب، به رغم داشتن جنبه های مثبت بسیار، به علت یک بعدی نگریستن به مسئله، به طور کلی قابلیت ارائه یک الگوی مطلوب در مورد اشتغال زنان را ندارند. هر چند به طور قطع می توان از برخی تجارب و نظام در زمینه اشتغا زن استفاده کرد، اما ما نیاز به الگویی داریم که به جای یک بعدی نگریستن به مسئله اشتغال زنان (از دیدگاه رشد)، دیدگاهی همه جانبه داشته باشند؛ الگویی که مطابق با فطرت انسان باشد.
واضح است که برای رسیدن به جامعه مطلوب باید بدانیم تاکنون چگونه حرکت کرده ایم؛ و در حال حاضر کجا هستیم. این تحقیقات به ما کمک می کند که مواد انحراف از جامعه مطلوب را بشناسیم و نیز بتوانیم با ارائه روش های مناسب ، موانعی را که بر مبنای نظام های غیر الهی استوارند از میان برداریم. این موانع ذهنیاتی به دور از نظام اصالت وحی است که در بعضی موارد به علت تکرار در طول هزاران سال به باور عام و حتی به صورت قانون در آمده است.
به این ترتیب یک سری کارهایی که با فطرت انسان سازگار نیست بر اثر تکرار به صورت یک سنت و یک اخلاق جانشین فطرت درآمده است؛ ذهنیاتی که جداسازی زن از جامعه و در بعضی موارد موجبات رکورد ذهنی و فکری زن را باعث شده است.

برگرفته از سایت:زنان مدیریت
منبع : creativity.ir
86/11/25



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 8 فروردین 1390  | 2:14 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : زنان و اشتغال

اشتغال زنان

در دو قرن اخیر، جهان، شاهد پدیده اجتماعی ـ اقتصادی جدیدی به نام مشارکت زنان در بازار کار» بوده است. این رخداد، پیامد تغییر و تحوّلات اساسی در رویکردهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جوامع بشری به مسئله زنان و کار» بوده است.

در کل، دو سوم کارهای انجام شده در جهان را زنان ـ‌‌که نیمی از جمعیت جهان را تشکیل می‌دهندـ، به عهده دارند. چنانچه به استعدادهای بالقوّه این پتانسیل قوی ـ‌که انواع مختلف کارها را چه به صورت رسمی و چه غیررسمی انجام می‌دهندـ‌، توجّه شود، می‌تواند آن را به یکی از بزرگ‌ترین منابع سرمایه‌گذاری برای کشورهای در حال توسعه تبدیل کند.

مشارکت زنان ایرانی در بازار کار، صد سال بعد از حضور همتایانشان در جوامع صنعتی بوده است و این مشارکت، در طول سه دهه اخیر، با نوسان‌های شدیدی روبه‌رو شده است. طبق آمارهای ارائه شده، نرخ مشارکت زنان در بازار کار کشورهای پیشرفته امریکای شمالی و کانادا، حدود پنجاه درصد است، در حالی که این عدد در کشور‌های خاورمیانه، بین یازده تا سیزده درصد است. نرخ اشتغال زنان در ایران، بر اساس آمارهای سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی، حدود یازده درصد و بر اساس برخی آمارهای غیر رسمی، بالغ بر سیزده درصد است.

در بررسی عرصه‌های بین‌المللی، شاخص رفاه زنان را می‌توان از سطح آموزش، باروری و میانگین عمر آنان مشخّص نمود. آمارهای موجود در این زمینه، در کشورهای خاورمیانه و شمال افریقا، نشانگر پیشرفت‌های قابل ملاحظه‌ای بوده است؛ امّا در زمینه مشارکت زنان در اقتصاد و ارتقای توانمندی آنان در عرصه‌های سیاسی، شاهد حضور بسیار کم‌رنگ این کشورها در این زمینه بوده‌ایم. این امر را می‌توان به علّت وجود منابع سرشار نفتی و بالا بودن سطح درآمدِ غیر از حاصل کار دانست. رونق نفتی‌ای که در دهه 1970 میلادی در خاورمیانه به وقوع پیوست، موجب افزایش سریع دستمزدهای واقعی شد و افراد شاغل را قادر ساخت تا بتوانند مخارج بستگان غیر شاغل خود را تا اندازه‌ای تأمین نمایند؛ امّا در دهه 1980م، با شروع رکود اقتصادی و افزایش فشارهای اقتصادی بر خانوارها، اشتغال زنان در بیرون از منزل، ضرورت پیدا کرد. البته ذکر این نکته، دارای اهمیت است که زنان، همواره در کنار کار و اشتغال رسمی، به امور منزل نیز پرداخته‌اند و در قبال آن، هیچ گونه مزدی دریافت نکرده‌اند. لذا این بخش از فعّالیت‌های آنان، در آمارهای رسمی به حساب نمی‌اید.

در کشورهایی نظیر کشور ما، هم به لحاظ میراث سنّتی و هم به لحاظ واقعیت‌های فرهنگی موجود، مردان، تأمین‌کننده اصلی اقتصاد خانواده هستند. همچنین با توجّه به بعضی از کارکردهای زنان، از جمله، به دنیا آوردن فرزندان و تغذیه و تربیت آنها و نیز وظایف زناشویی، در مجموع، زنان، میزان کمتری از مسئولیت کاری و اجتماعی جامعه را بر عهده دارند و این فرصت را به مردان واگذار می‌کنند. حال، این پرسش مطرح است که: ایا زنان، توانایی به دستگیری مشاغل تخصّصی و مدیریتی را در جامعه دارند؟

ایا زنان می‌توانند؟

در اقتصاد جهانی، با مکانیزه شدن تولید بعد از انقلاب صنعتی، دیگر، قدرت جسمانی، عامل تعیین‌کننده برای انجام یافتن بسیاری از امور، به حساب نمی‌اید. در این میان، در بسیاری از جوامع، خصوصاً کشورهای آسیایی (از جمله چین)، زنان، سهم به‌سزایی در رشد اقتصادی جامعه خود ایفا کرده‌اند. از سوی دیگر، با خدماتی شدن اقتصاد (از آموزش و پرورش و بانکداری گرفته تا بهداشت و درمان)، نقش اقتصادی ـ اجتماعی زنان، رشد به‌سزایی یافته است.

با نگاهی به وضعیت فعلی بازار کار ایران، می‌توان دریافت که زنان ایرانی، فاصله زیادی تا وضعیت مطلوب دارند. در حال حاضر، نرخ مشارکت زنان، حدود یازده درصد و نرخ بیکاری آنان حدود بیست درصد است. از ترکیب جمعیت فعّال کشور، 85 درصدِ نیروی فعّال را مردان و فقط پانزده درصدِ آن را زنان تشکیل می‌دهند؛ امّا این آمار در کشورهای صنعتی پیشرفته، بسیار متفاوت است. در بعضی از این کشورها، حدود پنجاه درصد نیروی کار را زنانْ در اختیار دارند و در کشورهای در حال توسعه، در بخش کشاورزی، 67 درصد از نیروی کار، به زنان اختصاص دارد و 55 درصد محصولات غذایی در جهان را زنان تولید می‌کنند. در کشورهای آسیای شرقی ـ‌که در بخش منسوجات و کالاهای خانگی، رکورددار صادرات هستندـ، 74 درصد زنان، جزو نیروی کار هستند.

عوامل مؤثّر بر اشتغال زنان
الف. توانمندسازی زنان

صاحب‌نظران، تعاریف گوناگونی برای توانمندسازی ارائه داده‌اند. نویسنده کتاب توسعه و چالش‌های زنان ایران» می‌نویسد: توانمندسازی، یعنی این که مردم، به سطحی از توسعه فردی دست یابند که به آنها امکان انتخابْ بر اساس خواسته‌های خود را بدهد». در کل، توانمندسازی، از دو طریقْ امکان‌پذیر است:

1.حذف عواملی که مانع فعّالیت‌های زنان هستند؛

2. افزایش قابلیت‌ها و توانایی‌های زنان.

برای حذف موانع موجود بر سر راه اشتغال زنان، می‌توان به: رفع تبعیض میان زن و مرد در بازار کار، دسترسی یکسان داشتن زن و مرد به منابع مالی و آموزشی، برخورداری زنان از حقّ مالکیت قانونی، مشارکت احتمالی دیگران در نگهداری از کودکانِ زنان شاغل و تقسیم کار در منزل، اشاره نمود. در نهایت، باید در حفظ سلامت زنان برای ایفای نقش دوگانه آنان در مقام مادر و مدیر منزل، از سویی و همچنین تقویت نقش اجتماعی آنان از سوی دیگر، کوشش نمود.

در کل، می‌توان مهم‌ترین مانع اجتماعی اشتغال زنان را مسئله آموزش آنان دانست. زنان، با دشوار شدن راهیابی به مشاغل رسمی، در دستیابی به سطوح آموزشی بالاتر برای یافتن شغل مناسب‌تر، سعی کرده‌اند و همگام با این افزایش سطح تحصیلات، سهم آنان در بازار کار نیز روند صعودی یافته است. از این رو، چنانچه موانع فرهنگی‌ای که ریشه در باورهای سنّتی برخی جوامع دارند، گسترش مشارکت زنان در بازار کار را با مشکل روبه‌رو نسازند و موانع موجود، برای حضور آنان در مناصب مدیریتی و مشاغل تخصّصی از بین برود و اصل شایسته‌سالاری در پذیرش افراد، مدّ نظر قرار گیرد، می‌توان امیدوار بود که زنان تحصیلکرده و لایق ایرانی، در اینده نزدیک، جایگاه واقعی خود را در بازار کار کشور (بویژه در بخش‌های مُدرن و مشاغل تخصّصی) به دست آورند. هر چند تا کنون نیز در بررسی جایگاه زنان ایرانی، کشور ما شاهد حضور زنان تحصیلکرده و متخصّص در سطوح مختلف (کار و کارآفرینی، تولید علم و فنّاوری، آموزش، خدمات، مدیریت، فعّالیت‌های حرفه‌ای هنری و ادبی و ورزشی و رسانه‌ای و...) بوده است و این حضور گسترده، پیامدهای مهمّی داشته است که از جمله مهم‌ترین آنها می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

1. بالا رفتن سطح درآمد خانواده.

2. کاهش بار سرپرستی مردان در خانواده و کاهش فشار اقتصادی بر آنان.

3. بالارفتن عرضه نیروی کار از سوی زنان و به تبع آن، کاهش هزینه‌های تولید و خدمات در کل جامعه.

پس اوّلین قدم، احیای مقام زن ایرانی است و در این راه باید به شایستگی و توانمندی زنان، ایمان داشت و مسئولیت‌های متناسب با توانمندی‌شان را به آنها سپرد و در نهایت، موانع قانونی را از سر راه اشتغال آنان برداشت؛ زیرا توسعه پایدار، تنها در گرو مشارکت همه‌جانبه آحاد ملت (زن و مرد) است.

ب. گسترش زمینه‌‌های اشتغال زنان

از آن هنگام که مدیران و کارفرمایان ایرانی، به ضرورت حضور نیروی کار زنان در بخش‌های تولیدی و خدماتی پی بردند و زنان را باور کردند، تا زمانی که این حضور، به صورت گسترده و انبوه در آمد، تحوّلاتی کُند و آهسته، رقم خورده است.

در سال‌های اخیر، با افزایش سطح تحصیلات زنان در جامعه، نگرش آنها نیز تغییر کرده و به اهمیت فرصت‌های از دست رفته، آگاه شده‌اند. این، خود، موجب کاهش منطقی میزان باروری و کنترل نرخ رشد جمعیت شده و همچنین تقاضای زنان را برای حضور در بازار کار و به دست آوردن استقلال مالی، افزایش داده است. در این سال‌ها، اگرچه همراه با رشد سطح تحصیلات زنان و بالا رفتن سنّ ازدواج، عرضه نیروی کار زنان افزایش یافته و نرخ مشارکت آنان از 1/9 درصد در سال 1375، به 8/11 درصد در سال 1382 رسیده است، ولی فرصت‌های شغلی آنان با همان سرعت، رشد نکرده است، به گونه‌‌ای که نرخ بیکاری زنان شهری خواستار اشتغال، در عرض هشت سال اخیر، دو برابر و بالغ بر 5/24 درصد شده است.

در جدول شماره یک، نرخ بیکاری زنان و مردان طی سال‌های 1380 تا 1384، به تصویر کشیده شده و پیش‌بینی آن تا سال 1388 نیز انجام شده است. با مقایسه نرخ بیکاری زنان و مردان، متوجّه اختلاف ناشی میان این دو جنس می‌شویم. طبق آمار سال 1384، نرخ بیکاری مردان، یازده درصد و زنان، هفده درصد بوده است. همچنین از دیگر شاخص‌های مهم، نرخ باسوادی است که بر اساس آمارها در سال 1384، حدود 3/90 درصد مردان کشور، باسواد بوده‌اند و این آمار برای زنان، 82 درصد بوده است. بر اساس این جدول، از معدود شاخص‌هایی که زنان ایران در آن نسبت به مردان، از وضعیت بهتری برخوردارند، سنّ امید به زندگی است که این آمار در سال 1388 برای مردان، 07/69 درصد و برای زنان، 5/71 درصد، پیش‌بینی شده است.

مقایسه مردان و زنان ایران

سال - جمعیت کشور -جمعیت نرخ بیکاری -ترکیب جمعیت فعّال- نرخ فعّالیت اقتصادی -نرخ باسوادی -سن امید به زندگی

1380 90/64 91/32 99/31 93/13 9/18 22/84 78/15 82/61 69/11 84/83 89/77 61/67 2/72

1381 51/65 31/33 22/32 7/11 5/17 51/84 49/15 4/62 0/12 8/84 6/72 06/68 69/72

1382 99/66 05/34 93/32 19/10 18/20 79/85 21/14 8/62 9/10 3/86 2/75 5/68 16/73

1383 65/67 31/34 34/33 30/11 8/17 6/83 4/16 5/64 9/12 0/89 0/80 0/68 8/70

1384* 46/68 80/34 66/33 0/11 0/17 5/83 5/16 0/65 9/12 3/90 0/82 44/68 28/71

1388* 90/77 75/39 15/38 2/8 3/9 3/81 7/18 2/69 2/16 0/95 0/86 07/69 5/71

*یادداشت : در آمارهای سال 1384، شاخص‌های نرخ بیکاری، ترکیب جمعیت فعّال، نرخ فعّالیت اقتصادی، باسوادی و امید به زندگی، پیش بینی واحد تحقیقات ماه‌نامه اقتصاد ایران» هستند.

*در آمارهای سال 1388، شاخص‌های نرخ باسوادی و سن امید به زندگی، پیش‌بینی واحد تحقیقات ماه‌نامه اقتصاد ایران» هستند.

استخراج : واحد تحقیقات ماه‌نامه اقتصاد ایران» از گزارش آماری دفتر اشتغال زنان، وزارت کار و امور اجتماعی، تیر ماه 1384.

در چند دهه اخیر، افزایش ورود زنان به بازار کار، کمک قابل توجّهی به رشد اقتصادی جهان کرده است؛ زیرا با مکانیزه شدن کارخانه‌ها، تقاضا برای نیروی کار فیزیکی، کمتر مورد توجّه قرار گرفته و در نتیجه، حضور زنان در عرصه‌های اقتصادی (تجارت کالا و خدمات، مدیریت بازرگانی و تبلیغات و...) گسترده‌تر شده است. این امر، موجب شده که زنان و مردان در کشور‌های غربی، به طور یکسان در کفه ترازو قرار گیرند و ارزیابی شوند و با موفّقیت و شانس تقریباً برابری، جذب بازار کار شوند. در همین راستا، در بازارهای آسیای شرقی، در برابر هر صد نفر نیروی کار مرد، حدود 83 نفر نیروی کار زن وجود دارد. این ارقام، از حدّ متوسّط کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری اقتصادی» (OECD)1 فراتر رفته است. در حقیقت، یکی از رموز موفّقیت اقتصادی کشورهای در حال توسعه آسیای شرقی (چین، مالزی، کره و...) در بخش صادرات و بویژه منسوجات را می‌توان در به کارگیری زنان در این صنایع، جستجو کرد.

ج. رفع بی‌عدالتی جنسیتی

از نظر جامعه‌شناسی امروز، توسعه به معنای: افزایش مستمر استفاده بهینه از منابع، برای افزایش تولیدات ناخالص ملّی2 و داخلی،3، صادرات محصول و دانش فنّی، رشد بخش‌های صنعت، خدمات و کشاورزی و افزایش مستمر درآمد سرانه، به منظور تأمین آموزش، بهداشت، مسکن و اشتغال افراد جامعه و در نهایت، بهبود کیفیت زندگی و رفاه اجتماعی است. در این میان، نیروی انسانی، هم هدف و هم عامل توسعه است و می‌تواند ابعاد مختلف توسعه را تعریف کند.

با توجّه به این که در سنجش شاخص توسعه، دو عنصر مهم میزان بهره‌گیری از منابع مادی و انسانی» و میزان توزیع عدالت»، به عنوان دو رکن اصلی در عملکرد آن، تعریف شده‌اند و از آن جا که زنان، با دارا بودن نیمی از نیروی انسانی (عامل توسعه) و نیمی از جمعیت (هدف توسعه)، می‌توانند عاملی برای ایجاد و گسترش توسعه باشند، حال، این پرسش مطرح است که: ایا جامعه ما توانسته است منابع و فرصت‌ها را به طور برابر برای زنان و مردانْ فراهم آورد؟

متخصّصان معتقدند که زنان و نهاد خانواده، عامل اساسی توسعه محسوب می‌شوند؛ زیرا هم تولیدکننده نسل‌اند و هم عامل توسعه به حساب می‌ایند. در گذشته، سیاست‌های حمایت از حقوق زنان، بر محور امور رفاهی آنان متمرکز بود؛ امّا امروزه، زنان از حالت انفعالی، خارج شده‌اند و خود، عامل توسعه به حساب می‌ایند و می‌توانند همراه مردان، جامعه خود را متحوّل سازند. با این حال، با توجّه به آمارها، هنوز هم دو سوم فقرای جهان را زنان تشکیل می‌دهند و این روند افزایشی، نشانگر جنسیتی شدن فقر است که خود، موجب کاهش هم‌زمان ثروت اجتماعی، محصول ناخالص ملّی و بهره‌وری شده است. همچنین سهم ساعات کار زنان، دو برابر مردان و دستمزد آنان، نصف مردان است.

در کشور ما نیز زنان، در وضعیتی نابرابر از نظر توزیع منابع و رفاه قرار دارند. بر اساس گزارش مرکز آمار و اطلاعات شورای فرهنگی ـ اجتماعی زنان، با وجود موفّقیت زنان در آموزش و بخصوص آموزش عالی (شصت درصد ورودی دانشگاه‌ها)، نرخ اشتغال آنها، در سال 1383، به میزان 14/82 درصد، کاهش نشان می‌دهد.

از سوی دیگر، نرخ بیکاری زنان (زنان نیازمند کار)، در سال 1383، برابر با 81/17 درصد برآورد شده که نسبت به سال 1375، 41/4 درصد، افزایش نشان می‌دهد. همچنین نرخ بیکاری زنان تحصیلکرده کشورمان، معادل 25 درصد است که نسبت به بیکاری مردان تحصیلکرده، حدود هفت درصد، بیشتر است.

مهم‌ترین عوامل عدم حضور زنان در حوزه‌های مختلف، در ایران را می‌توان در سه عامل زیر خلاصه کرد:

1. عدم خودباوری زنان.

2. حاکمیت نظام مردسالارانه که بسترهای قانونی و عرفی را برای حضور اجتماعی زنان، محدود می‌کند.

3. وجود قوانینی که مسئولیت تأمین هزینه زندگی را تحت هر شرایطی، به عهده مردان (شوهر، پدر یا برادر بزرگ‌تر)گذاشته‌اند و توانمندی‌ها و نیازهای زنان (بویژه زنان طبقات پایین جامعه و زنان سرپرست خانواده) را نادیده می‌گیرند.

در کل، می‌توان گفت که مشارکت زنان در همه عرصه‌ها، ارتباطی معنادار با قوانین حقوقی و مدنی جامعه دارد. تشویق زنان برای حضور در جامعه، نیاز به یک تحوّل اساسی در زیرساخت‌های فکری و فرهنگی آن جامعه دارد. امروزه، یکی از شاخص‌های مهم توسعه انسانی را امکان رقابت برابر زنان و مردان در همه فعّالیت‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی می‌دانند. در این میان، کشورهایی موفّق‌تر بوده‌اند که زنان آن جوامع، حضور و مشارکت پُررنگ‌تری در عرصه‌های مختلف اجتماعی داشته‌اند.

بر اساس آمارهای سال 2004م، رتبه جنسیتی ایران در میان 124 کشور جهان که هر ساله برنامه عمران سازمان ملل متّحد (UNDP)»4 منتشر می‌کند، رقم 82 است. این رقم، از کشورهای همسایه ایران نیز پایین‌تر است. رتبه ترکیه: 70، اردن: 76، مالزی: 51، عربستان: 72 و بحرین: 39 بوده است. رتبه جنسیتی را می‌توان از سه شاخص: بهداشت، آموزش، اقتصاد و کسب درآمد به دست آورد. در ایران، رتبه بهداشت و آموزش زنان، هر ساله، رو به افزایش بوده است و این وضعیت اقتصادی و درآمدی زنان ماست که این رتبه را در مقام پایین‌تری قرار داده است.

در مورد ایران نیز آمارها نویدبخش اینده بهتری برای زنان هستند؛ چرا که بنا بر گزارش واحد تحقیقات ماه‌نامه اقتصاد ایران» ـ‌که در جدول شماره دو، به تصویر کشیده شده است‌ـ، نرخ مشارکت زنان کشورمان، از 9/12 درصد در سال 1383، به 2/16 درصد در سال 1388، افزایش خواهد یافت. همچنین نرخ بیکاری زنان دارای تحصیلات عالی، از 6/23 درصد در سال 1383، به 3/9 درصد در سال 1388، تقلیل پیدا خواهد کرد.

پیش‌بینی وضعیت بازار کار کشور

شاخص 1383 1388

کلّ جمعیت شاغل(میلیون نفر) 90/18 38/23

کلّ جمعیت بیکار (میلیون نفر) 62/26 50/21

نرخ مشارکت مردان 5/64 20/69

نرخ مشارکت زنان 9/12 2/16

نرخ بیکاری زنان 8/17 3/9

نرخ بیکاری مردان 3/11 2/8

فاصله بین نرخ بیکاری زنان و مردان 5/6 1/1

سهم اشتغال زنان (از کلّ جمعیت زنان) 4/15 5/18

نسبت نرخ مشارکت مردان به زنان 0/5 4/3

سهم جمعیت فعّال زنانِ دارای تحصیلات عالی، از کلّ جمعیت فعّال زنان 50/23 60/27

سهم جمعیت فعّال مردانِ دارای تحصیلات عالی، از کلّ جمعیت فعّال مردان 3/9 10/11

نرخ بیکاری زنانِ دارای تحصیلات عالی 6/23 3/9

نرخ بیکاری مردانِ دارای تحصیلات عالی 09/9 9/7

فاصله نرخ بیکاری مردان و زنانِ دارای تحصیلات عالی 50/14 4/1

استخراج : واحد تحقیقات ماه‌نامه اقتصاد ایران»، از سند اشتغال برنامه چهارم توسعه

در کل، با رفع تبعیض در تمامی حوز‌ه‌ها و بازنگری قوانین کشور در راستای نگاه حقوق بشری و با هدف برقراری عدالت جنسیتی، می‌توان شاهد افزایش نقش زنان در جامعه بود. در این میان، زنان و مردان باید در برابر قانون، از حقوقی مساوی برخوردار باشند و به آنان به یک چشم نگاه شود. اگر زنان ایرانی، از فرصت‌های برابر با مردان و در نتیجه، امکان رقابت برابر با آنان در کسب موقعیت‌های اجتماعی، برخوردار باشند، می‌توان امید داشت که جامعه ایران، یک گام به شایسته‌سالاری و عدالت و پیشرفت، نزدیک‌تر شود.

نتیجه‌گیری

در کشور ما، زنان، همواره دوشادوش مردان در صحنه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی، حضور داشته‌اند؛ امّا هیچ گاه این حضور، به مشارکتی جدّی در صحنه‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، تبدیل نشده بود و زنان، معمولاً به ساده‌ترین کارها در پایین‌ترین رده‌ها اشتغال داشتند؛ ولی در سال‌های اخیر، با تغییرات اجتماعی‌ای که در کشور رخ داده، گرایش زنان، به عرصه‌های فنّاوری، دانش و کارآفرینی، افزایش یافته است. امید است که این روند، به مشارکتی جدّی و فعّال تبدیل شود؛ زیرا این افزایش کیفی اشتغال زنان، می‌تواند در بخش‌های مختلف جامعه، اثرات حائز اهمّیتی داشته باشد. از جمله، موجب بالا رفتن سطح درآمد خانواده و به تبع آن، بالا رفتن سطح رفاه آن خانواده خواهد شد و در این میان، بار سرپرستی خانواده برای مردان، سبک‌تر و با بالارفتن عرضه نیروی کار، سطح دستمزدها و هزینه تولید و قیمت محصولات، کمتر می‌شود.

در وضعیت فعلی اقتصاد ایران، کاهش دستمزدها در شرایط رکود تورّمی، باعث تقاضای بیشتر برای نیروی کار است و در نتیجه، به کاهش بیکاری می‌انجامد. به علاوه، چون بخش مهمی از زنان بیکار، از قشر فقیر جامعه هستند، درآمد ناشی از کار آنان، از یک طرف، سپری محافظتی برای زنان محسوب می‌گردد و از سوی دیگر، به کاهش فقر در جامعه منجر می‌شود.

در پایان، به چند راه‌کار اساسی که زنان می‌توانند از طریق آنها به ارتقای وضعیت اشتغال خود کمک کنند، اشاره می‌‌شود:

1. شناسایی مشاغل غیرسنّتی و تلاش برای ورود به این گونه مشاغل، مانند: بازرگانی، آموزش و پژوهش، ارتباطات و رسانه‌ها.

2. شرکت در دوره‌های آموزش کارآفرینی و مدیریت و آشنایی با این مراکز و رفع مشکلاتْ با کمک آنها.

3. دفاع از شایسته‌سالاری و مبارزه با تبعیض جنسیتی، به منظور ارتقای رتبه کارکنان زن، به پست‌های مدیریتی بالاتر.

4. حمایت از سازمان‌های مربوط به زنان، در بخش‌های دولتی و غیردولتی و همچنین دیدن آموزش‌های لازم و تلاش برای ایجاد تشکّل‌های غیر دولتی(NGO) مربوط به زنان.

بدون تردید، شناخت جایگاه واقعی زنان ایرانی و احیای جایگاه سازندگی آنها، نیازمند بازنگری جدّی به این مقوله است. اوّلین قدم را می‌توان در خودباوری و توجّه به شایستگی‌ها و توانمندی‌های زنان و رفتن به سمت کسب جایگاه‌های متناسب با این توانمندی‌ها و در نهایت، تلاش برای بازنگری قوانین رسمی که مانعی در سر راه پیشرفت آنان (و در نتیجه، خلاف عدالت) است، دانست.

پی‌نوشت‌ها:

1. سازمان توسعه و همکاری‌های اقتصادی (OECD): در سپتامبر 1961م، شکل گرفت و پیشرو اقدامات و تلاش‌هایی برای درک و کمک به دولت‌ها در مواجهه با چالش‌های تازه، مانند: توسعه پایدار، تجارت الکترونیکی و تکنولوژی زیست محیطی است.

2. تولید ناخالص ملّی (G.N.P): ارزش پولی کلیه کالاها و خدمات نهایی که اعضای یک ملّت، در طول یک سال تولید کرده‌اند. این شاخص، از مهم‌ترین شاخص‌های جامعه است که میزان آن، قدرت اقتصادی و درجه پیشرفت هر ملّت و سطح زندگی اعضای آن را نشان می‌دهد.

3. تولید ناخالص داخلی (G.D.P): ارزش پولی کلیه کالاها و خدمات نهایی که در طول یک سال، در محدوده مرزهای جغرافیایی یک کشور تولید می‌شود.

4. برنامه عمران سازمان ملل متّحد (UNDP): شبکه‌ای جهانی، زیر نظر سازمان ملل متّحد است که به توسعه انسانی کشورها کمک می‌کند و از جمله اهداف آن، عبارت‌اند از: مردم‌سالار شدن حکومت‌ها، کاهش بی‌سوادی، کاهش بحران‌ها، ایدز، انرژی و محیط زیست. این نهاد، هر سال، گزارشی با عنوان گزارش سالانه توسعه انسانی» منتشر می‌کند که در آن، وضعیت توسعه انسانی در کشورهای مختلف و بویژه وضعیت شاخص توسعه انسانی در هر کشور، نشان داده می‌شود. در حال حاضر، 166 کشور در این برنامه، عضو هستند.

منابع :

1. بازشناسی و پیش‌بینی وضعیت منابع انسانی کشور، حسن طائی، تهران: مؤسسه پژوهشی و برنامه‌ریزی آموزش عالی و وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، 1382.

2. بررسی روند تحوّلات آموزش عالی زنان استان اصفهان، نیلوفر برکت، پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته برنامه‌ریزی آموزشی دانشگاه آزاد خوراسگان، 1383.

3. گزارش دفتر اشتغال زنان، وزارت کار و امور اجتماعی، 1384.

4. گزارش سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی واحد انفورماتیک، 1384.

5. توسعه و چالش‌‌های زنان در ایران، شادی طلب ژاله، تهران: قطره، 1381.

6. اهمیت سرمایه‌گذاری در آموزش زنان»، مصطفی عمادزاده، پژوهش زنان (فصل‌نامه مرکز مطالعات زنان)، سال اوّل (1382)، شماره 7.

7. سهم زنان در بازار کار ایران»، زهرا کریمی، ماه‌نامه اطّلاعات سیاسی اقتصادی، شماره 179ـ 180 (سال 1381).

8. ماه‌نامه اقتصاد ایران، سال 1385، ویژه‌نامه زنان ایران».

پدیدآورنده: نیلوفر برکت

حدیث زندگی :: فروردین و اردیبهشت 1387، شماره 40



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 8 فروردین 1390  | 2:14 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : زنان و اشتغال

در دهه های اخیر زنان با خروج از گستره ی خصوصی و ورود به گستره ی عمومی و عرصه هایی از کار که پیش از این در سلطه مردان بود، سهم زیادی از نیروی کار جوامع را به خود اختصاص داده اند و تقریباً در همه جای دنیا اشتغال زنان خارج از خانه روبه فزونی است.

از سوی دیگر زنان هنوز هم اکثریت اعظم کارهای بی مزد درون خانه یا اجتماع را انجام می دهند مانند مراقبت از کودکان و سالمندان، تهیه غذای خانواده، حفظ محیط زیست و مساعدت داوطلبانه به گروه های آسیب پذیر و نابرخوردار.

به طور کلی در خصوص حقوق انسانی زنان در زمینه اشتغال و حقوق اقتصادی آنان، گفتنی ها بسیار است اما آن چه که هدف اصلی نگارنده است پاسخ به این پرسش اساسی است که آیا به موازات این روند و تغییرات پیش آمده در نقش های زنان در جامعه، تغییری نیز در نقش های سنتی و مسئولیت های خانوادگی آنان صورت پذیرفته است؟

شرایط حاکم بر زندگانی زنان شاغل در اکثر نقاط دنیا حاکی از آن است که نه تنها از مسئولیت های دیگر زنان کاسته نشده است بلکه اشتغال آنان بار مضاعفی را بر دوششان افزوده است.شاید درنگاه اول بتوان بخشی از مشکل را به نقش مهم زنان در تولید و باروری و زاد و ولد ربط داد که مبنای تقسیم جنسیتی کار به نقش های تولیدی و زادآوری شده است و مشارکت کامل زنان را در زندگی جمعی محدود ساخته است.به نظر می رسد که نباید مشکل را به این خصیصه ی «تغییرناپذیر زیست شناختی» نسبت داد و باید آن را در جای دیگری جست وجو کرد.

واقعیت آن است که تغییرات نقش های زنان بیش تر و بسیار پرشتاب تر از تغییرات نقش های مردان بوده است و «این که دنیای قدیم بر گسست میان دو عرصه خصوصی و عمومی و در نتیجه دو نقش متفاوت بوده که یکی را بر عهده ی زن و دیگری را بر عهده ی مرد می گذاشت ولی با ورود مدرنیته، این نظم سابق به هم خود و موجب اختلال در وظیفه زنان شد اما وظیفه مرد همان جوری که بود دست نخورده باقی مانده است.

به هر حال زنان نمی توانند دو نقش را با هم به سامان برسانند.

اسطوره هایی که برخی از زنان می سازند که هم خانه داری می کردند و هم بچه داری و هم کار سیاسی و هم انقلاب اجتماعی، خرافه هایی بیش نیست و در عمل چنین امری هرگز امکان ندارد و با مشکلات جدی مواجه است.«زنان بحرانی ندارند».گفت وگو با دلال برزی.فصلنامه ریحانه (مرکز امور مشارکت زنان).سال اول، دوره اول، شماره 1، زمستان 81 ، ص 152.

اصولاً مسئولیت های خانوادگی زنان شاغل بر میزان غیبت از کار، نوع مشاغلی که زن ها برای آن مناسب شناخته می شوند و هم چنین توانایی آن ها برای پذیرش اشتغال در بخش جدید تأثیر می گذارد.به علاوه در تعیین نوع و میزان آموزشی که به دختران داده می شود، غالباً نقش مورد انتظار آینده ی آن ها به عنوان مادر و خانه دار بیش تر مورد توجه قرار می گیرد.برای مادران شاغل دو مشکل اساسی را می توان برشمرد.اول ـ مراقبت از فرزند در ساعاتی که مادر در محل کار حاضر می شود و دیگری ـ «نوبت دوم کار» است که زن ها پس از بازگشت از محل کار به خانه باید به آن بپردازند.در پاسخ به این که آیا شوهر کمکی می کند؟ اطلاعات موجود دلگرم کننده نیست.در جهان سوم مردان به ندرت در خانه مسئولیتی را می پذیرند.آن ها به عکس برای زن خود در خانه کارهای بیش تری هم تولید می کنند.در واقع مردهایی هم که در خانه کاری انجام می دهند.افراد مجردند.مهرانگیز کار، زنان در بازار کار ایران، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، چاپ دوم، 1379، ص 69.
راه حل چیست؟

با مراجعه به اسناد بین المللی مربوط به زنان چنین برمی آید که این موضوع مورد غفلت واقع نشده است و در این اسناد به نوعی به ارائه توصیه ها و راهکارهای مورد نظر پرداخته شده است.

در اعلامیه پکن (مصوب چهارمین کنفرانس جهانی زن، 1995)، حقوق، فرصت ها و دسترسی برابر به منابع، تسهیم برابر مسئولیت های خانواده میان مردان و زنان و مشارکت هماهنگ آنان در تحقق بهزیستی خود و خانواده هایشان و نیز در تحکیم دموکراسی، امری خطیر قلمداد شده اند.

در کارپایه عمل پکن (مصوب همان کنفرانس) نیز در بحث از حوزه بحرانی و نگران کننده «زنان و اقتصاد».ضمن توضیح این مطلب که «مراقبت از کودکان، بیماران و سالمندان، مسئولیت هایی است که به دلیل فقدان برابری و تقسیم نامتوازن کار بامزد و بی مزد میان زن و مرد به گونه ای نامتناسب بر عهده ی زنان قرار دارد» دولت ها را موظف به مواردی کرده است از جمله:

ـ تضمین وجود فرصت هایی برای زنان و مردان از طریق قوانین، انگیزه ها و یا ترغیب آن ها در این راستا که با محفوظ بودن مشاغل خود از مرخصی ویژه والدین استفاده نمایند و مزایای ویژه والدین را دریافت کنند.ارتقای تسهیم برابر مسئولیت های خانواده میان زنان و مردان از طریق قوانین، انگیزه ها و یا ترغیب مقتضی و نیز تسهیل بیش تر شیردهی برای مادران کارگر»

ـ در فصل دوم سند پکن + 5 (مصوب اجلاس ویژه مجمع عمومی.سال 2000)، به «آگاهی فزاینده ای که نسبت به لزوم آشتی دادن اشتغال و مسئولیت های خانوادگی در آثار مثبت اقداماتی نظیر دادن مرخصی زایمان به مادران و پدران (مرخصی والدینی) و نیز ارائه خدمات و مزایای مراقبت از فرزند و خانواده پدید آمده است»، به عنوان یک دستاورد در زمینه تعهدات مربوط به اجرای مصوبات قبلی کنفرانس های جهانی زن اشاره شده است و در بحث از موانع مربوط به حوزه ی بحرانی «زنان و اقتصاد»آمده است که «تا زمانی که مردان مشارکت کافی در انجام وظایف و مسئولیت ها نداشته باشند، اختلاط کار بی مزد و مسئولیت مراقبت از کودکان در خانواده و جوامع هم چنان باعث ایجاد فشار نامتناسب کار بر زنان می شود.»

همان طور که ملاحظه می شود راه حل های متعددی برای هماهنگی میان مسئولیت های خانوادگی و وظایف اجتماعی زنان شاغل پیشنهاد شده است.اما نکته مهم این است که اگر این قبیل خدمات و تسهیلات صرفاً به زنان اختصاص داشته باشد، این وضعیت به خودی خود القا کننده این مفهوم خواهد بود که وظایف خانه داری و تربیت فرزندان تنها به مادر مربوط می شود و پدر هیچ گونه مسئولیتی در قبال آن ها ندارد، لذا در سال 1981 کنفرانس بین المللی کار با نگرشی تازه درباره ی مسئولیت های خانوادگی، مقاوله نامه شماره ی 156 و توصیه نامه شماره ی 165 را مورد تصویب قرار داد و بر مشارکت مساوی مردان و زنان در انجام مسئولیت های خانوادگی تأکید کرد.بر اساس این اسناد دولت ها باید خدمات خود را در زمینه ایجاد مراکز نگهداری از کودکان یا مراقبت از بیماران خانواده، برقراری حمایت های مالی از طریق اعطای کمک های تأمین اجتماعی و یا مساعدت های مالیاتی و.برای هر دو گروه فراهم نمایند به طوری که کارگران.دارای مسئولیت های خانوادگی اعم از زن و مرد مورد تبعیض شغلی قرار نگیرند.

چه بخواهیم و چه نخواهیم تا زمانی که وظایف و مسئولیت های زنان به اندازه کافی با مردان تقسیم نشود، ترکیب کار بامزد و مسئولیت های خانوادگی منجر به تداوم سنگینی این بار نامتناسب بر دوش زنان در مقایسه با مردان می شود.به قول دلال بزری، دانش آموخته جامعه شناسی سیاسی از دانشگاه سوربن و از فرهیختگان لبنانی، «این وظیفه انسانی مرد است که به حوزه خصوصی نیز برگردد و به فرزندان و امور خانه خود اهتمام ورزد.» نباید حوزه خصوصی به زنان منحصر شود.تصور کنید اگر مردی نیمی از مسئولیت های خانوادگی را بر عهده گیرد، چه تأثیری بر روابط او با همسرش بر جای خواهد نهاد و چه تأثیی در نگرش او به زن های دیگر دارد و نیز بر دیدگاه او نسبت به فعالیت سیاسی زنان و ورود آنان به عرصه اجتماع.؟! تنها راه حل آشتی دادن دو جنس و زمینه سازی برای زندگی مسالمت آمیز است.این آشتی به معنای آشتی توأم با تعارف، سطحی و عقب نشینی نیست بلکه بر پایه این اندیشه است که ما نمی توانیم با یک بال بپریم.همان منبع.

به راستی در جامعه ما که بر اساس اعتقادات اصیل دینی و مذهبی جایگاه خاصی برای خانواده و حفظ کانون گرم آن قائل است و طبق اصل دهم قانون اساسی.«همه قوانین و مقرارت باید در جهت پاسداری از قداست و استواری روابط خانوادگی بر پایه ی حقوق و اخلاق اسلامی باشد» و مقام محترم ریاست جمهوری نیز بارها دغدغه خود را در زمینه حل پارادکس حضور اجتماعی و مسئولیت های خانوادگی زنان شاغل بیان نموده اند.چه کسی و چه دستگاهی متولی این امور است؟
در حاشیه

دیدگاه های متفاوت در آسیب شناسی و تحلیل مسائل زنان و ارایه ی راهکارها و راهبردها در بهینه سازی وضعیت زنان دقیقاً برخاسته از انگاره ها و پیش فرض های بنیادینی است که رو بناها بر اساس آن ها شکل می گیرد.بر این اساس، نگاه دنیا محور و سکولار به مسائل زنان نتایجی متفاوت با نگاه دین محور به بار خواهد آورد.آن چنان که از دیدگاه نویسنده در این نوشتار پیداست نویسنده با ادبیات سکولار و دنیا محور به تحلیل مسائل زنان نشسته است و از همین روی حیات بشری را عرصه رقابت و نزاع بر سر برخورداری و تلذذ بیشتر از دنیا تلقی نموده و زنان و مردان را پیکار گران این رقابت تصوّر نموده و معتقد است زنان توانسته اند عرصه هایی از اشتغال را که در سلطه مردان بوده است به چنگ آورند.بنابراین طبیعی است با چنین نگرشی به مسائل زنان این سئوال شکل می گیرد که حال که قرار است زنان در رقابت رفاه و قدرت و موقعیت اجتماعی از مردان سبقت بگیرند چرا باید آنان وظایف خانه و خانواده و مادری و همسری را بر عهده گیرند اگر قرار باشد زنان بخش اعظمی از وقت و انرژی خویش را صرف خانه و خانواده نمایند از مردان عقب خواهند ماند از این رو توصیه ی نویسنده آن است که مردان هم بایستی به طور مساوی با زنان در کارهای خانه داری سهیم باشند.تا زنان بتوانند همانند مردان در عرصه ی اشتغال و کسب درآمد حضور یابند.

امّا بر اساس ادبیات دین محور، حیات بشر، صحنه ی تلاش برای کسب تعالی و رسیدن به عبودیت و قرب الی اللَّه است.بنابراین زن و مرد می کوشند آن گونه عمل کنند که آنان را به ساحت عبودیت و سعادت حقیقی رهنمون سازد.در این ادبیات نزاع و تقابل نه تنها میان زنان و مردان نیست بلکه اساساً انسانها با یکدیگر بر سر تصاحب دنیا نزاع ندارند.زن و مرد می کوشند آن چه را در ادبیات دینی برای آنان موجب کمال فردی و تعالىِ جامعه است انجام دهند.ویژگی های تفکر دینی درباره ی زنان را چنین می توان برشمرد:

الف ـ زن محور و مدار خانواده است و حضور عاطفی و فیزیکی او در خانواده سبب فراهم آمدن زمینه های رشد و تعالی در همسر و به ویژه در فرزندان است زن با حضور خویش فرزندان را از محبّت و عواطف خویش سیر آب می سازد.فرزندان رشد می کنند و شخصیت مطلوب در آنان شکل می گیرد.

ب ـ اسلام به دلیل نقش حساس و تأثیرگذار زنان در خانواده، نان آوری و تأمین معاش را از عهده ی آنان برداشته و مردان را موظف به تأمین نفقه ی همسر و فرزندان ساخته است.طبیعی است زن هنگامی می تواند با آرام و آسایش خیال و با فراغت خاطر به ایفای نقش در خانواده بپردازد که اولاً دغدغه ی تأمین هزینه های زندگانی را نداشته باشد ثانیاً فرصت های او و انرژی او در خارج از خانه به گونه ای صرف نشود که توان کافی و مفید برای تأثیرگذاری در خانواده، برای او باقی نمانده بنابراین هرچند در دنیای صنعتی و مدرن امروز، زنان برخی از ساعات خویش را مصروف اشتغال و دیگر فعالیت های اجتماعی سازند امّا این زمان باید بخش اندکی از ساعات مفید زندگی زنان باشد تا مسئولیت های خانوادگی زنان را تحت الشعاع قرار ندهد.

ج ـ اسلام اساساً اشتغال و کسب درآمد را برای زنان ممنوع نمی داند و در اغلب مشاغل حضور زنان را بدون اشکال می داند اما با این وجود در سطح کلان جامعه و برنامه ریزی های جامع زنان را به اشتغال برای کسب درآمد و نان آوری تشویق و توصیه نمی یابد بلی مورد مشاغل ضروری و اساسی که حضور زنان در آن عرصه ها برای جامعه ی اسلامی لازم می باشد نه تنها تشویق که برنامه ریزی برای حضور زنان از وظایف حکومت دینی است هم چنین حضور زنان در عرصه ی تعلیم و تربیت شناخت معارف دینی و مهارت های زندگی آموزشی و اخلاق فردی و اجتماعی و مواردی از این قبیل نیز مورد توصیه ی اسلام و آموزه های آن است.

بر اساس آن چه گفته شده این که امروزه بسیاری از زنان به دلیل ناکافی بودن درآمد شوهران خویش به اشتغال روی می آورند، وضعیتی غیرطبیعی و اضطراری است چرا که حکومت دینی می بایست شرایطی را فراهم سازد که در آمد شوهران، به حدّی باشد که زنان مجبور نباشند برای کمک به معاش خانواده فشار مضاعف اشتغال را تحمّل نمایند.از گذشته تا به امروز جامعه شناسان بزرگ جهان، همواره بر ضرورت حفظ کانون خانواده و اهمیت آن در سازندگی جامعه تأکید کرده اند.به اعتقاد آنان به هیچ قیمتی نباید روابط عاطفی و معنوی خانواده کمرنگ گردد و در این میان تفکیک نقش ها در خانواده جایگاهی اساسی دارد.نمی توان و نباید گفت همه افراد خانواده باید نقش های مشابه و مشترک داشته باشند زنان و مردان به دلیل تفاوت های اساسی در روح روان، و جسم، توانایی های و ویژگی های متفاوتی دارند و از این جهت باید نقش های متفاوتی را در خانواده ایفا کنند.تجربه های فراوان بسیاری از کشورهای غربی و بررسی های بسیاری از متفکران و اندایشمندان غرب نشان می دهد که زنان در فطرت و نهاد خویش مادری و همسری خانه داری را یافته و هویت خویش را در این نقش ها می یابند و هم خانواده را از این جنبه ی وجودی خویش بهره مندی می سازند.مردان هرچند بتوانند زنان را در امور خانه خانواده مدد رسانند امّا نمی توانند جایگزین زن و نقش او در خانواده گردند.به هر حال حضور فیزیکی مادر در خانواده و در کنار فرزندان و بال و پر گشودن مادر بر آنان، چیزی نیست که با ساعاتی اندک و با روحیه ی خسته ی مادری که 8 ساعت بیرون از منزل کار کرده است به راحتی به دست آید.

این که امروزه گفته می شود آن چه مهم است حضور معنوی مادر است نه حضور فیزیکی او در کنار فرزندان، تنها شعاری بیش نیست به هر حال حضور معنوی نیز نیازمند زمان کافی و شادابی مادر است و اگر مادر بخش عمده ی ساعات مفید روز را صرف نان آوری کند، در ساعات بعد خسته از کار نیازمند استراحت است و توان کافی برای مادری و همسری کردن ندارد و در نتیجه تمامی خانواده آسیب می بیند.

بر اساس آن چه گفته شد می توان نتیجه گرفت که در دنیای مدرن امروز راه حل عملی برای تعادل در جامعه آن است که با تأمین کافی خانواده ها، اشتغال بیرون از خانه برای زنان بخش عمده ی وقت آنان را در برنگیرد و سیاست گذاران و برنامه ریزان جامعه شرایطی را فراهم سازند که زنان بتوانند از شرایط مطلوبِ اشتغال استفاده کرده و حتی در مواقع لزوم بدون از دست دادن شغلِ خویش از مرخصی های طولانی برای حضور در کنار فرزندان خردسال (حداقل تا دو یا سه سالگی) استفاده کنند.

البته طبیعی است زنانی که فرزند نداشته یا فرزندان آنان مستقل شده اند یا زنان مجرد می توانند در اشتغال تمام وقت و فعال نیز حاضر باشند هرچند نباید فراموش کرد که شرایط فیزیکی و روانی زنان ایجاب می کند که آنان عمدتاً در مشاغلِ متناسب با خویشِ حضور یابند تا دچار مشکلاتِ ناشی از فشارهای کارِ نامتناسب نگردند.

از دیدگاه اسلامی زنان مالک تمامی اموال و در آمدهای خویش هستند و وظیفه ی تأمین هزینه های فرزندان و خانواده را ندارند و می توانند با صرفِ نفقه ی تأمین شده از سوی شوهر، تمامی درآمدهای خویش را آن گونه که خود مایلند مصرف نمایند شوهران حق تصرف در اموال زنان را ندارند .

پدیدآورنده: شهیندخت مولاوردی

حوراء :: مهر 1383، شماره 7



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 8 فروردین 1390  | 2:14 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : زنان و اشتغال


مقدمه

زن و شخصیت او در طول تاریخ، همواره دستخوش بی مهری ها و ناملایماتی در تفکرات مختلف قرار گرفته است، به طوری که می توان آن را به دو بخش جاهلیت قدیم و جاهلیت قرن بیستم تقسیم نمود. در جاهلیت گذشته، زن به منزله یک عنصر زاید، فاقد ارزشهای انسانی قلمداد می شد و تاریخ گواه است که چگونه مورد غضب، تنگ نظریها و عقاید خرافی قرار می گرفت و از کمترین مواهب زندگی محروم بود و در عصر جاهلیت قرن بیستم نیز با اندک تغییری مورد همان بی مهری ها و تحقیرها قرار گرفت؛ تا آن حد که او را در بسیاری از عرصه ها برای ارضای پست ترین خصلت ها و هوس های مادی بشر مورد سوء استفاده قرار دادند، و محور ارزشگذاری شخصیت زن براساس الگوهای غربی جاذبه های ظاهری او گردید، همان الگویی برخاسته از الگوی باستانیِ رومی، یونانی که زن را وسیله ای برای تکیّف و التذاذ مرد می دانست و امروز هم مدعیان غربی تلاش می کنند جاهلیت خود را بر معرفت عالم غلبه دهند و هرکجا ایده ای را که با هدف گیری و مبانی پذیرفته شده آنان به مخالفت برخیزد، تحمل نکنند و همچنان قالبهای فکری، اخلاقی، اجتماعی خودشان را درخصوص زنان القا نمایند.

چنین سیاستها و عملکردها نتیجه یی جز فرو ریختن ارکان فضیلت و اضمحلال خانواده و تشدید خشونت علیه زنان و تحقیر و فشارهای گوناگون شغلی، اجتماعی و خانوادگی تحت عنوان آزادی و دفاع از حقوق بشر نبوده است و در نظام منحط ستم شاهی نیز با تأسی به این الگوها زنان را برخلاف مسیر فطرت و طبیعت و کرامت و شأن انسانی به فعالیتهایی کشاندند که هدفی جز مسخ هویت فرهنگی و ملی زنان به دنبال نداشت؛ تا اینکه انقلاب اسلامی به رهبری فرزندی پاک از سلاله ی فاطمه علیهاالسلام بر مبنای مکتب حیات بخش اسلام به وقوع پیوست و آفتاب اسلام از افق ایران طلوع کرد. امام آمد و در اوج جاهلیت مدرن با سلاح اخلاق، تدبیر، عرفان و علم و با تأسی به جدش رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ، شخصیت مخدوش شده و ارزش پنهان زن را احیاء نمود، ارزشی که چون آتشی، زیر خاکستر خرافات و تبلیغات گمراه کننده مخفی مانده بود، ارزشی که در غل و زنجیر ظواهر و تبلیغات فریبنده ی بیگانگان و تعصب ناآگاهان، دوره اسارت خویش را می گذرانید، به همت و تلاش، نهضت مقدس آن روح خدا پایه گذاری شد و زن از بند این اسارتها آزاد شد و سر در گرو عبّودیت خدا گذاشت و پیشانی تسلیم در برابر او به خاک سایید. امام بزرگوار (ره) زن را با حفظ موقعیت و نقش های مختلف خانوادگی و نیز کرامت و منزلت انسانی او در جامعه مطرح نمود و در مرکز فعالیتهای سیاسی و اجتماعی قرار داد و پرچم بسیاری از فعالیتهای اجتماعی را بدست آنان سپرد و فرمود: «از دیدگاه اسلام زن و مرد هر کدام دارای هویت انسانی و استقلال ذاتی بوده و زنان را به رهبری خود قبول دارم و رشد و پیشرفت کشور بدون حضور اجتماعی زنان به پیروزی و اهداف خود نخواهد رسید»، لذا اختلاف جنسیت نمی تواند موجب برخورداری و یا محرومیت یکی یا دیگری از پاره ای مسایل چون شرکت در فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و ایفای وظیفه گردد.

جامعه همانطور که به خدمت مردان نیازمند است، به خدمات زنان نیز در بعضی از مشاغل احتیاج بیشتری دارد. حضرت امام در پاسخ به سؤالات عده ای از خواهران در پذیرفتن مسئولیتهای اجتماعی مختلف نظیر خدمت به انقلاب در سپاه، آموزش فنون نظامی، حضور در بافت اجرایی و تقنینی کشور، حضور در صحنه های آموزشی و... می فرمایند با حفظ جهات شرعیه هیچ کدام اشکال ندارد. همچنین فرزند صالح ایشان مقام معظم رهبری فرمودند که «تلقی اسلام از زن و مرد این است که هر دو از اجزای اتم نظام آفرینش هستند، و اگر جوامع بشری شناخت درستی از جایگاه، اهداف خلقت و وظایف زن و مرد در طبیعت بشری بدست آورند و آن را درست بکار گیرند، نظام الهی به طور کامل تحقق پیدا خواهد کرد و بشریت از فیض همگنی، همکاری و همایش صحیح مرد و زن بهره های فراوانی خواهد برد. زیبایی و کامل بودن چهره ی بشریت منوط به قرار گرفتن زن و مرد در جایگاه واقعی خود در قلمرو زندگی فردی، اجتماعی و خانوادگی می باشد که ایفای این نقشها باعث تکمیل عالم وجود و راز تداوم نظام حیات بشری است، و این همان حکمت الهی است. زن و مرد براساس دیدگاه حکمت الهی در قلمرو زندگی اختصاصی و خانوادگی وظایف خاصی را برعهده دارند و در قلمرو زندگی و فعالیتهای اجتماعی، مسئولیتهای مشترکی را از طریق اعمال توانایی های خود انجام می دهند» و نیز درباره فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، علمی و اقتصادی فرمودند: «از نظر اسلام میدان تلاش و فعالیت برای زنان کاملاً باز است و اگر کسی بخواهد با استناد به بینش اسلامی زن را ازکارهای علمی و تلاش اقتصادی، سیاسی و اجتماعی محروم کند، برخلاف حکم خدا سخن گفته است» البته ایشان با بیان وجوه مختلف فعالیت و تکالیف زنان، ضمن اینکه نقطه نظرات افراطی و تفریطی در مورد آنان را بی اساس دانسته به لزوم مشارکت جدی در همه عرصه ها تأکید کرده و شرط حضور زن را در مشارکت اجتماعی، «فراغت»، «شوق و علاقه»، «نیرو و توانمندی» و «نیازهای جامعه» ذکر کردند و با این بیانات سدهای ساختگی ناشی از سلیقه های شخصی و فردی بر سر راه مشارکت و فعالیت جدی و گسترده زنان را شکستند و تحمیل و تحدید کار زنان و فعالیتهای اجتماعی آنان را مردود دانسته و البته ابزار حضور زن در این عرصه ها را افزایش سطح دانش، خردمندی زنان، پرهیز از تجمل گرایی، نوگرایی و مدگرایی توصیف کردند، و معتقدند که زنان باید قدر گوهر انسانی و وجودی خودشان را بدانند و سوق دادن زنان به سوی تجمل گرایی و تبدیل ساختن او به یک وسیله مصرف و الگوپذیری از غرب ظلم و ستم بزرگی است که زنان را ازاهداف تکاملی شان که خداوند آنان را برای آن خلق کرده است باز می دارد. بنابراین می توان به طور قاطع گفت که اسلام به هیچ وجه نه تنها مانع حضور اجتماعی و اشتغال زنان نمی باشد، بلکه باید زمینه حضور متناسب با شئونات زن مسلمان و حفظ حریم الهی عفاف و تقوی، تنظیم روابط در حد ضرورت، عدم مغایرت شغلی با ویژگیهای فطری و طبیعی زن و عدم استهلاک نیروی زنان را فراهم نماید.

دیدگاه اسلام درباره اشتغال و فعالیت اجتماعی و اقتصادی زنان

دیدگاه اسلام در مورد اشتغال و فعالیت اجتماعی، اقتصادی زنان نیز تابع نگاه جامع و همه سونگر این دین به جایگاه انسانی و نیازها و مصلحت های فردی و اجتماعی انسان با در نظر گرفتن اهداف کلی خلقت می باشد. چنانچه این نگرش را در تعالیم قرآن کریم و سایر متون اسلامی شاهدیم. نظیر:

1 حق مالکیت زنان بر اموال خود

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: للرجالُ نصیبٌ ممّا اکتسبوا و للنساء نصیبٌ ممااکتسبن)

مردان از آنچه کسب کرده اند بهره مندند و زنان نیز از آنچه کسب کرده اند بهره مند می باشند، یعنی همانگونه که اگر مردان در اثر تلاش چیزی تحصیل کنند می توانند مالک آن شوند، زنان نیز اگر مالی بدست آورند مالک آن خواهند بود. پس این مسئله، نشان می دهد که خداوند تبارک و تعالی 1400 سال قبل حقوق اقتصادی و استقلال مالی زنان را به رسمیت شناخته است؛ در صورتی که زنان غرب از سال 1920 به بعد اجازه ی دخل و تصرف در اموال شخصیشان را گرفتند. همان طوری که اشاره رفت در این آیه کریمه، حلال بودن اکتساب و تحصیل درآمد مفروض گرفته شده است.

2 تشوق زنان و مردان به فعالیتهای اقتصادی

اسلام علاوه بر صدور مجوز در مورد کسب مال و تحصیل درآمد، همگان را به حضور فعال در صحنه های اقتصادی و اجتماعی دعوت و تشویق نموده است، و یا آیاتی که مردم را به آبادانی زمین تشویق نموده است (هو انشأکم و من الارض و استعمرکم فیها) که در این موارد، صرفا مردان، مخاطب قرآن نیستند بلکه مجموعه مسلمانان و یا انسانها مورد توجه قرار گرفته اند و همگی به طلب فضل الهی که تحصیل درآمد، یکی از مصادیق آن است، دعوت شده اند و مسلما اشتغال، یکی از مهمترین راههای کسب مال بوده و از مصادیق بارز فعالیت اقتصادی است.

البته از نظر اسلام وظیفه سنگین اداره مالی خانواده برعهده مرد است، و زن در قبال مشکلات اقتصادی خانواده و هزینه های آن شرعا مسئولیتی ندارد، هرچند ازنظر اخلاقی پسندیده است که در صورت امکان در این امر مشارکت نماید و سرپرستی مردان نسبت به زنان در خانواده مانع بهره مندی زنان از حقوق فردی و اجتماعی و استقلال در حفظ و دفاع از این حقوق و تصرف در اموال و املاکشان نیست.

اسلام در مورد فعالیت اجتماعی زنان به طور عام و اعمال مدیریت آنها به طور خاص، در عرصه های مختلف با شواهدی که در قرآن مجید و سیره حضرت رسول صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام و در طول تاریخ اسلام وجود دارد، تأکید نموده است. مهمترین شاهد و تأییدی که بتوان بر قدرت و توانایی زن در اعمال مدیریت ارائه داد، آیاتی از سوره نحل پیرامون فرمانروایی ملکه سبا است. زنی که حاکم بر سرزمین خود بوده است و زنی مدیر، مدبر، حکیم و فرمانروا و اهل مشورت و خردمند است که پس از لبیک به دعوت حضرت سلیمان و هدایت یافتن، خداپرست می شود.

همچنین فعالیتهای سیاسی حضرت زهرا علیهاالسلام در ارتباط با مهاجرین و انصار برای دفاع از حق ولایت حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام شاهدی دیگر است. ایشان بعنوان یک سیاستمدار و یک مدیر آگاه و مسؤول با در نظر گرفتن صلاح و سلامت حاکم بر روح جامعه و حفظ موازین شرعی حضور مستمر خود را در صحنه های انقلاب حفظ می کرد و برای بیعت گرفتن و اثبات حقانیت ولایت، بارها با مهاجرین و انصار ارتباط پیدا می کرد و هر موقع که ضرورت می دید در اجتماع حضور می یافت و از حریم اسلام و تحریف و یا تصرف در احکام اسلام جلوگیری می نمود.

زنان دیگری چون حضرت خدیجه علیهاالسلام در رسالت و امامت حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله در امر امامت جامعه و همراهی حضرت زینب علیهاالسلام و ام کلثوم علیهاالسلام در سفر پر خطر کربلا و قافله سالاری کاروان اسیران با مدیریت حضرت زینب علیهاالسلام علی رغم حضور امام سجاد علیه السلام ، از نظر چنین پشتوانه های عمیق در تاریخ اسلام و وجود شواهد و نمونه های بسیاری در تاریخ اسلام که همگی زمینه ساز حضور زنان در صحنه های مختلف انقلاب بود؛ به طوری که زنان در پیروزی نهضت اسلامی ما به رهبری حضرت امام(ره) با تأسی به چنین الگوهایی پیشگام صف مرصوص مردان شدند. آنگونه که حضرتش فرمودند: «اگر زنان نبودند این انقلاب به ثمر نمی رسید» و یا در هشت سال دفاع مقدس تلاش و اعمال مدیریت و حضور زنان در صحنه های پشتیبانی جنگ و جبهه از یک طرف و تشویق و ترغیب فرزندان و همسران خود از طرف دیگر، عامل خلق حماسه های جاوید مردان شدند.

اما متأسفانه با وجود چنین مبانی و دیدگاه غنی اسلام و رهبران بزرگوار نسبت به نقش و ضرورت حضور اجتماعی بهینه زنان و تحقق این نگرش در افق حاکمیت نظام اسلامی در استفاده از این توانمندی و بنای فکری هنوز آنگونه که باید نرسیده اند. و شاید زنان نتوانسته اند به مسئولیتها و حرفه های مناسب و مورد نیاز جامعه دست یابند. که این مسئله نیازمند تحولی بیش از این در نگرش و بینش مسئولین و آحادجامعه در درجه اول و سپس تحول در عملکرد آنان نسبت به زنان است؛ تا زمینه استفاده و بکارگیری زنان در مدیریت های مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بیش از گذشته فراهم گردد. نکته قابل توجه در راستای تغییر نگرشهای فاقد اصالت درخصوص بکارگیری زنان در مشاغل و مدیریتهای مختلف، کسب تخصص، دانش و کارآیی لازم و تقویت اعتماد به نفس و اثبات این توانایی در عرصه های مختلف توسط خود زنان می باشد. عنایت به افزایش آمار دختران دانشجو در سالهای پس از انقلاب در دانشگاهها و کسب تخصص های مختلف گامی اساسی در رفع این نقیصه خواهد بود، و پشتوانه های نظری لازم برای احراز مشاغل و راهیابی به سطوح بالای مدیریتی توسط زنان کسب گردیده است و باید زمینه برای کسب تجربه در حیطه عمل هم فراهم گردد. لذا تا زمانی که مسئولیت و مشاغل مناسب به زنان واگذار نشود، نمی توان از آنها انتظار تجربه مدیریتی سطح بالا را داشت، البته لازم است براساس واقعیات موجود و اعتراف مسئولین سطوح بالا، به ویژگیها و مشخصات بارز زنان نظیر دقت، صداقت، تعهد، مسئولیت پذیری و خستگی ناپذیری و پشتکار که می تواند بعنوان عامل مهمی در احراز پست های مدیریتی باشد، اشاره نمود.

در سراسر دنیا نیز زنان از نیل به موقعیتهای کلیدی در پستهای مهم مدیریتی و حضور در بخشهای عمده خصوصی بازمانده اند و توانایی هایشان در این عرصه ها نادیده گرفته شده است. زنان بیش از 40% نیروی کار دنیا را تشکیل می دهند با این وجود سهم آنان از رده های عالی مدیریتی به گونه ای غیرقابل توجیه و اندک است، در این میان تنها درصد ناچیزی از زنان می توانند از این مقطع عبور کنند و قدم به مقاطع عالی بگذارند، علاوه بر این نابرابریهای شغلی میان زنان و مردان در غرب در قرن حاضر در بازار کار، زنان را با تبعیضات بسیاری مواجه ساخته است. آنها نسبت به مردان در مشاغل مشابه مزد کمتری دریافت می کنند و این امر باعث دور نگهداشتن زنان از مشاغل حرفه ای پردرآمد و راندن آنها به سوی مشاغل خدماتی و غیرفنی و ساده شده است. آمار نشان می دهد که در دهه 1980 در کشورهای توسعه یافته در میان حرفه های کم درآمد و ابتدایی، نسبت زنان به مردان در میان مستخدمین خانه ها98%، پرستارها97%، معلمین مدارس ابتدایی85%، کارکنان ساده72% و امور خدماتی58% را زنان برعهده داشته و علی رغم صدسال کوشش و مبارزه و جنبش های زنانه در عرصه حضور در آموزش عالی، تعداد زنانی که در سال 1974 موفق به اخذ درجه دکترا در رشته های مختلف نایل گردیده اند، فقط 19% درصد مردان بوده است.

مشارکت زنان و توسعه نیروی انسانی

اگر توسعه را فراتر از مفهوم اقتصادی صرف آن و به معنای توسعه فراگیر انسانی در حوزه های مختلف فرهنگ، سیاست و اقتصاد بدانیم، ملاحظه خواهیم کرد که توسعه امری کمّی نبوده بلکه رشد هماهنگ کیفی و کمّی و یکپارچه یک جامعه در ابعاد مختلف می باشد و غایتی است که انسانها در آن جامعه براساس یک جهان بینی الهی به کرامتهای اخلاقی و انسانی برسند و با این تعریف، زنان از یک طرف خود بعنوان نیمی از پتانسیل و نیروی فعال جامعه و از طرف دیگر با ایفای نقش و محوریت آنان در تربیت نیروی انسانی در خانواده و اجتماع بعنوان شاه کلید توسعه می توانند بر ابعاد کمی و کیفی توسعه تأثیرگذار باشند. امروز در عرصه ملی و بین المللی محورهایی را که بعنوان معیار ارزشیابی برای توسعه هر کشور به طور خاص مورد توجه قرار می دهند، چگونگی برنامه های محرومیت زدایی و توسعه، نسبت مشارکت اجتماعی و اشتغال زنان و جایگاه زنان در تصمیم گیریهای توسعه ملی و... می باشد. رشد فرهنگی اجتماعی هر جامعه بعنوان بخشی از توسعه در گرو تربیت هرچه بیشتر نیروهای ماهر و متخصص می باشد و ضروری است که علل کمبود نیروی کار ماهر شناسایی و با برنامه ریزیهای صحیح آموزشی و اقتصادی آنها را برطرف ساخت. امروزه رشد اقتصادی جامعه رابطه مستقیمی با نرخ فعالیت افراد دارد. به طوری که در کشورهایی که نرخ رشد فعالیت زنان کمتر می باشد، بازده فرهنگی، تربیتی و اقتصادی کمتری مشاهده می شود. با این حساب زیربنای توسعه هر کشور آموزش و پرورش است و رابطه تنگاتنگی میان درصد با سوادی زنان و منافع اجتماعی اقتصادی جامعه وجود دارد، هرگاه زنان یک کشور مورد بی توجهی قرار گیرند، آن ملت سیر قهقرایی طی می کند و عقب ماندگی های جهان سوم بیشتر مربوط به محدودیتهای تحصیلی و کمبود افراد متخصص است؛ زیرا قابلیت های انسانی آنها توسعه نیافته است. تحصیل زنان باعث ارتقاء آگاهیهای فرهنگی و اجتماعی و از طرفی باعث کاهش مرگ و میر، تحدید نرخ رشد جمعیت، استفاده صحیح از منابع اقتصادی و فرهنگی در داخل منزل و بیرون، و مهمتر از همه در انتقال مفاهیم صحیح فرهنگی و ارزشی از نسلی به نسل دیگر و نهایتا ایجاد توسعه ی معنوی و اخلاقی می گردد. نکته اساسی تر، نقش تربیتی مادران در بهسازی محیط خانوادگی و اجتماعی، بعنوان مهمترین عامل خارجی در شکوفایی و رشد عوامل ذاتی فرزندان که خداوند به صورت تکوینی در وجود آنها قرار داده می باشد، به همین دلیل زنان مهمترین رکن توسعه محسوب می شوند. مقام معظم رهبری نقش زنان را در بازسازی حقیقی مادی و معنوی کشور و خصوصا توسعه نیروی انسانی بسیار مهم شمردند و فرمودند: «در دوران بازسازی کشور اسلامی که ملت و مسئولین درصدد آن هستند که ایران بزرگ را هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ نظم اجتماعی و هم از جهات معنوی بازسازی حقیقی بکنند، بیشترین تکیه بر نیروی انسانی است و نیمی از این نیروی انسانی و نیمی از جمعیت کشور بانوان می باشند. اگر بینش غلطی در مورد زنان وجود داشته باشد، بازسازی به معنای حقیقی و در سطح وسیع آن، شدنی نیست» معظم له شرایط مهم برای ایفای نقش زنان را در توسعه کشور منوط به دو مسأله می دانند و می فرمایند:

«یکی آگاهی کافی و لازم زنان از حقوق خود با اتکای والای دین اسلام و دیگری آگاهی افراد جامعه و مردان در کشور اسلامی که باید از نظر اسلام در مورد زن، حضور او در عرصه های مختلف زندگی، فعالیت زنان و تحصیل زنان و کار و تلاش اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و علمی، نقش زن در خانواده و نقش زن در بیرون از خانواده چیست»؟

بنابراین، زنان علاوه بر اینکه نقش اساسی در توسعه داشته و از فرآیند توسعه نیز بهره مند می شوند، در تربیت نیروی انسانی در خانواده نقش بسیار مهمی دارند. زیرا فرزندان بسیاری از توانایی ها و مفاهیم مانند نظم و انضباط، تعهد کاری، مسئولیت پذیری، شناخت مفهوم عشق الهی، اخلاق کاری را در خانه می آموزند، و جامعه محل ظهور و تجلی این خصلت ها می باشد و از این طریق نقش زنان و مادران آگاه و مسئول در توسعه نیروی انسانی و بهره وری صحیح از امکانات و نیروی انسانی در جامعه کتمان ناپذیر است و نقشهای دیگر مدیریتی، اقتصادی و آموزشی زنان و تأثیر هر کدام در توسعه کشور جای بحث و توضیح فراوان دارد.

اشتغال زنان، انگیزه، علل و پیامدها

کار و فعالیت در زندگی هر انسانی جوهره ی خودسازی اخلاقی و سلامت جسمانی است و می تواند در شرایطی پرورش دهنده شخصیت سالم نیز باشد، و براساس تأکیدات مکرر متون اخلاقی و تربیتی، بیکاری سرچشمه بسیاری از انحرافات خواهد بود. در این میان زنان نیز نیمی از افراد تشکیل دهنده هر جامعه بوده و از این کلیت خارج نیستند؛ بنابراین فعالیتهای اجتماعی و خانوادگی به فراخور طبیعت و ظرفیت و توان زن و مرد می تواند بسیار مفید باشد. اما آنچه که باید در مورد اشتغال زنان در خارج از منزل با توجه به نقش های متفاوت خانوادگی او مدنظر قرار داد، این است که به وظایف مهم او که تربیت فرزند است آسیب وارد نشود و این بدان معنی نیست که در تقسیم سنتی وظایف والدین در منزل، مردان را از مهمترین وظیفه شان که مشارکت در امر تربیت فرزندان می باشد، مستثنی بدانیم. البته واضح است که به دلایل ویژگیهای خُلقی و خَلْقی زنان و ارتباط عاطفی و فیزیکی با فرزندان سهم بیشتری از این امرِ خطیر و سنگین را خداوند به عهده زنان گذارده است؛ اما نمی توان این واقعیت را انکار نمود که براساس تغییراتی که در ساختار فرهنگی اجتماعی جامعه ما رخ داده است، جامعه از توانایی و استعداد نیمی از نیروی شایسته و فعال کشور در پیشرفت اهداف والای خود باز بماند و زنان به این درخواست و نیاز جامعه و سایر اثرات مثبتی که بر فعالیتهای اجتماعی آنها مترتب است، پاسخ نگویند.

زنان در سطوح مختلف طبقاتی با انگیزه های یکسان وارد بازار کار نمی شوند. عده ای از آنها علی رغم اینکه از سطح پایینی از تحصیل و تخصص برخوردار هستند، صرفا به لحاظ مشکلات مالی و تأمین بخشی از نیازهای اقتصادی خانواده و فرزندان، وارد عرصه کار می شوند و این عده در انتخاب نوع کار نیز چندان تصمیم گیرنده نیستند و در صورتی که وضعیت مالی خانواده بهبود یابد، به سرعت انگیزه کار کردن را از دست می دهند و فعالیت خود را رها می کنند. اینگونه مشاغل که فقط با انگیزه صرفا مالی و عدم احساس رضایت از شغل بدون بازده فرهنگی و رشد شخصیتی انجام می شود، نه تنها موجب ارتقاء آگاهی نمی گردد، بلکه اطلاعات آنها بعنوان ابزاری برای اعمال مدیریت بهتر در خانواده و اجتماع نیز نمی شود، و به دلیل تعارضی که بین نقش مادری و اشتغال بیرون خانه پیش می آید، مادر را دچار مشکل می کند که کارگران زن عموما در این گروه قرار می گیرند و اینگونه زنان شاغل به علت اینکه از امکانات حمایتی مناسبی نیز در محیط کار خود برخوردار نیستند، ساعتهای زیادی بچه های خود را رها کرده و نسبت به تربیت آنها غافل می شوند. البته اشتغال به کار اینگونه زنان به آنها کمک می کند تا در تصمیم گیریها و امور اساسی خانواده و نظارت بر هزینه و بودجه خانواده تأثیرگذار باشند و از طریق توانا شدن زن در تصمیم گیریها و رشد شخصیت او، الگوی مناسبی از او برای فرزندانش می سازد. در بررسیهای به عمل آمده درخصوص نظرات مردم درباره انگیزه و اشتغال زنان بارزترین دلیل با فراوانی 81% کمک به تأمین اقتصاد خانواده مطرح شده است و 19% دیگر به اثراتی چون کمک به تربیت بهتر فرزند، افزایش سطح فرهنگ خانواده، تقویت روحیه اعتماد به نفس، استقلال اقتصادی و تأمین دوران از کارافتادگی و کهولت، پاسخگویی به نیازهای جامعه، ضرورت استفاده از پتانسیل فکری نیمی ازتوان فکری جامعه و... اشاره کرده اند.

البته نباید از این موضوع غافل شد که اشتغال و داشتن حرفه با کسب تحصیل و آموزش مهارتهای مختلف ملازمه تام دارد، لذا تحصیل و کسب تجربیات اجتماعی می تواند در نوع و شیوه تربیت کودکان مؤثر باشد و مادر با کسب آگاهیهای لازم، قدرت حل مشکلات تربیتی فرزندان و خانواده را پیدا می کند و فرزندانی تربیت می کند که بتوانند پاسخگوی نیازهای جامعه و نیازهای تحصیلی فرزند خود باشند. از سوی دیگر لازم است در تقسیم بندی مشاغل به فعالیتهایی که ماهیت آنان با ایفای وظایف مادری هماهنگ تر است، توجه نمود. و فعالیتهایی با ماهیت آموزشی، تحقیقاتی و فرهنگی را در اولویت قرار داد. از طرف دیگر در عصر کنونی به علت مشغله بیش از حد پدران و عدم ایفای نقش تربیتی آنان در رابطه با فرزندانشان و واگذاری این نقش به طور کامل به مادران ضروری است که مادر با مسلح کردن خود به اطلاعات و علم مادری، فن مادری و ممزوج کردن آنها با هنر مادری و سایر آگاهیهای اجتماعی و فرهنگی، پاسخگوی مجهولات ذهنی فرزندان بوده و هدایتگر خوبی برای آنان باشد که این مسأله لزوما مترادف با اشتغال خارج از منزل نیست و زنان خانه دار می توانند با برنامه ریزی و تقسیم بندی صحیحِ اوقات خود و تخصیص بخشی از آن به انجام مطالعه و کسب معارف مختلف فرزندان را در زمینه های آموزشی، اخلاقی و تربیتی یاری رسانند.

تحقیقات نشان می دهد زنانی که از کار کردن خود در بیرون از منزل احساس رضایت می کنند، در انجام وظایف مادری خود سعه صدر بیشتری دارند و در تجزیه و تحلیل مسایل و انتقال مفاهیم اجتماعی و تربیتی به فرزندان بهتر عمل می نمایند. زیرا زنان شاغل به دلیل حضور در صحنه های مختلف اجتماع و محیط کار روشهای برخورد با مسایل و مشکلات را تجربه کرده و آموزش دیده اند و قدرت انتخاب راههای سریعتر و منطقی تر در برخورد با مشکلات خانه و خانواده را دارند و زمینه امکان تبادل نظر و مشورت با دیگران را برای رسیدن به راه حلهای منطقی در خود به نحو قابل توجه ای ایجاد کرده اند.

انگیزه های دیگر اشتغال زنان عبارتند از:

1 در جامعه کم نیستند زنانی که با از دست دادن همسر خود به هر دلیل به تنهایی نه فقط وظایف مادرانه خود را به بهترین نحوه ممکن انجام می دهند، بلکه از عهده ایفای نقش پدر نیز در اداره خانواده به خوبی برآمده اند. کارنامه زندگی سخت و دشواری که این گروه از زنان داشته اند بهترین شاهد این نکته است که آنها به منظور کسب هویت اجتماعی و تأمین نیازهای خانواده و استیصال، مشقتِ کار در بیرون از خانه را برخود هموار ساخته اند و یا زنانی که ازدواج موفقی نداشته و تحت ظلم و آزار شوهر قرار دارند، به علت احساس عدم پشتوانه اقتصادی از طرف همسر و یا به دلیل متارکه قادر به تأمین زندگی نیستند و جامعه نیز از طریق سازمانهای مکمل پیش بینی حمایتهای لازم و کافی را از وی نمی کند، تلاش می کنند تا از طریق فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی زندگی خود را درآینده بهبود بخشند.

2 نکته دیگر رابطه ای است که بین تحصیل و اشتغال وجود دارد نمی خواهیم بگوییم زنانی که تحصیلات عالیه دارند، حتما باید به کار در بیرون از خانه بپردازند تا تحصیلات آنها بی نتیجه نماند، آنچه مسلم است یک مادر تحصیل کرده در تربیت فرزندان خود در برابر مادران کم سواد و یا بی سواد از موفقیت چند برابر برخوردار خواهد بود و از آنجایی که مادر رکنِ رکین خانه و محور اصلی تربیت نسل آینده می باشد، اهتمام به تربیت مادران فاضل و آگاه امری مهم و ضروری است، و فرموده ی یکی از بزرگان مؤید این نکته است که «اگر به یک مرد علم بیاموزی تنها به یک فرد آگاهی داده ای، اما اگر زنی را علم آموختی در واقع به یک خانواده آگاهی بخشیده ای» ولی بهرحال زنان نمی توانند از تحصیلات و توان و تخصص خود، جامعه را بهره مند نسازند به همین دلیل می طلبد میدان برای بروز توانایی ها و استفاده از مهارت و تخصص آنها فراهم شود.

3 انگیزه عده ای دیگر از زنان در پرداختن به کار بیرون از منزل، نیازهای اجتماعی و پاسخ به این نیازها براساس درخواست جامعه می باشد. جامعه ای که رشد و تعالی انسانها و حفظ شخصیت و کرامت زن را مطرح نموده است، باید متوجه این نکته باشد که در بعضی از مشاغل که ضرورت استفاده از ارائه خدمات توسط خانمها احساس می شود برنامه ریزی کند و با تربیت و آموزش زنان متخصص، زمینه بهره مندی جامعه و خصوصا قشر زنان را از این نیروها فراهم گرداند.

مثلاً امروز بسیاری از زنان جامعه ترجیح می دهند برای درمان و یا تحصیل فرزندان خود به متخصصین زن مراجعه کنند و یا پس از انقلاب اسلامی با ایجاد مراکز آموزشی خاص دختران - با ضوابط صحیح اسلامی با موافقت چشمگیر خانواده حاصل شده است. پس لازمه ایجاد و اداره این مراکز، تربیت کادر آموزشی و اداری و درمانی متخصص از میان بانوان است، و زنان حضور خود را در این عرصه برای خود واجب کفایی می دانند و صرفا با نیت خدمت و رشد و تعالی جامعه و حفظ ارزشهای الهی پا به حوزه های مختلف فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی گذارده اند که این عده کم نیستند.

4 انگیزه های دیگری چون: درک بهتر مسایل جامعه، کسب موقعیت اجتماعی و رشد شخصیت، آموزش و کسب تخصص های لازم، مفید واقع شدن و اغنای حقیقی نیازهای روحی در ارتباط با انتقال تجربیات و دانسته های خود و کمک به اجتماع، تقویت روحیه اعتماد به نفس و ارتقاء سطح فرهنگ خانواده کمک به بهبود روشهای تربیتی فرزندان از طریق کاهش فشارهای روانی و احساس رضایت از حضور مفیدشان در اجتماع، بالا رفتن قدرت برنامه ریزی آنها در اداره زندگی و ایجاد محیط آرامتر توأم با نشاط برای فرزندان از جمله مواردی هستند که زنان را به صحنه های مختلف اجتماع می کشاند.

در پایان این قسمت یادآور می شویم برخلاف بعضی دیدگاهها که مطرح می کنند تلقی زنان از کارشان نوعی «تفریح و سرگرمی» و «عقب نماندن از قافله» و یا «پیدا کردن هویت تاریخی و اجتماعی» و «معاف شدن از فعالیتهای خانه داری» می باشد، اینگونه نیست، بلکه برحسب احساس تکلیفی که اکثر زنان شاغل در قبال خود، خانواده و اجتماع دارند، حداقل نیمی از روز را در بیرون از منزل پابه پای مردان به کار پرداخته و با ورود به منزل نیز با انبوهی از کار مواجه می شوند، در حالی که ساعات حضور مردان در خانه به عنوان ساعات استراحت آنها محسوب می شود (البته عده ای از مردان هم روحیه همکاری و تعاون در انجام کارهای منزل دارند) بنابراین عاقلانه به نظر نمی رسد، چنین بپنداریم که زنان شاغل صرفا برای آنکه ماندن در خانه برای آنها یکنواخت و عذاب آور شده است، بار مسؤولیت و مشکلات خود را دو برابر می کنند، حال آنکه فطرت زن بر انجام وظایف خانه داری و وظیفه ی خطیر و پرمسئولیت مادری استوار است و هیچ مادری نمی پسندد که پرداختن به مسایل اجتماعی باعث خدشه دار شدن وظیفه مادری و تربیت صحیح فرزندش گردد.

پیامدهای (مثبت و منفی) اشتغال

زنان شاغل با آموزشهایی که در محیط کار از نظر تقسیم مسئولیت و لزوم هماهنگی در انجام کار را در درون مجموعه خود برای به ثمر رسیدن و بازدهی بیشتر کار دیده اند، روحیه مسئولیت پذیری و تعاون و همکاری را در بین اعضاء خانواده خود تقویت می کنند که باعث ایجاد روابط دلپذیرتر در بین اعضای خانواده و رضایت مندی همه آنها در پذیرفتن بخشی از کار می شوند و اثرات آن به صورت غیرمستقیم در کسب مهارتها و تجربیات فرزندان در زندگی پدر و مادر فراهم شده و تجلی و ظهور و بروز آن در زندگی آینده شان خواهد بود.

پیامدهای مثبت اشتغال زنان

1 کاهش نرخ رشد جمعیت به لحاظ آگاهیهای فردی و اجتماعی زنان و محدود شدن تعداد افراد خانواده که منجر به افزایش سطح خدمات آموزشی، اقتصادی و تربیتی خانواده به فرزندان خواهد شد؛

2 افزایش آگاهی و بینش اجتماعی و نهایتا ایجاد روحیه اعتماد به نفس و استقلال فکری و روحی در زنان؛

3 شکوفایی استعداد و ابراز وجود به صورت مثبت، داشتن خودپنداری مثبت، رشد و پرورش شخصیت و رفع نیازهای روانی؛

4 کمک به جبران بخشی از هزینه های زندگی و تأثیر آن بر ارتقاء سطح بهداشت، آموزش و ... خانواده و استحکام یافتن خانواده از طریق تأمین نیازهای ضروری؛

5 تقویت روحیه مقاومت و اتکاء به خود در بین بچه ها و آماده سازی آنها برای جامعه و زندگی آینده خودشان؛

6 ارتقاء پایگاه حقوقی و حفظ منزلت زن به نحو قابل توجه؛

7 تقویت روحیه قناعت و پرهیز از تجمل گرایی، پوچ گرایی و اعمال فرهنگ قناعت و صرفه جویی؛

8 ارتقاء آگاهی نسبت به مسایل و مشکلات اجتماعی فرهنگی، سیاسی جامعه و ایجاد روحیه مشارکت جدی در رفع آنها در سطح خانواده و اجتماع؛

9 آشنایی بیشتر با روشهای ارتقاء بهره وری از امکانات مادی و معنوی خانواده و جامعه و نیز تلاش در جهت افزایش بهره وری؛

10 توانمند شدن زنان در کمک به حل مشکلات آموزشی، اخلاقی و تربیت فرزندان؛

11 ارتقاء توان مدیریت و ایجاد زمینه جهت اعمال آن در خانواده در تصمیم گیریهای اساسی خانواده؛

12 کمک به رشد و توسعه فرهنگی اجتماعی کشور از طریق تخصص و مهارتهای خود؛

13 استفاده از اوقات فراغت و جلوگیری از آسیب پذیری اجتماعی؛

14 تأمین اجتماعی زنان در مواقع بروز بحرانهای مختلف در سنین پیری، بیماری و ازکارافتادگی.

پیامدهای منفی اشتغال زنان

1 مشاغل تمام وقت و طولانی، فرصت ارتباط را با اعضاء خانواده کاهش داده و در سنین کودکی که فرزندان نیازمند ارتباطهای کلامی و حسی می باشند باعث بروز محرومیت های عاطفی و سوء تغذیه روانی می گردد، مگر آنکه این نقیصه را از طریق سازمانهای مکمل، نظیر مهدکودکهای نزدیک به محل کار و یا از طریق بستگان نزدیک نظیر مادربزرگها بتوان جبران نمود؛

2 گسترش اختلافات خانوادگی در صورت فقدان هماهنگی لازم بین زن و مرد و ایجاد عدم تعادل میان نوع شغل و مسؤولیتهای مادری و همسری؛

3 خستگی جسمی و روحی زنان شاغل بواسطه تلاش مضاعف آنان برای برآورده کردن انتظارات خانوادگی و اجتماعی؛

4 موضع گیری و حساس شدن زوجین نسبت به یکدیگر در منزل به علت فرو خوردن خشم ناشی از تبعات کار بیرون از منزل و کاهش توان و ظرفیت روحی و جسمی آنان؛

5 انعطاف ناپذیری اشتغال زن، عدم درک متقابل زن و مرد نسبت به حدود وظایف و مسئولیتهای یکدیگر، عدم روحیه ی تعاون و مسؤولیت پذیری در انجام امور و فقدان سازمانهای زیربنایی و مکمل که بتواند جانشین مادر شوند، کم ارزش قایل شدن برای نقش خطیر خانه داری و تربیت فرزندان و عدم توانایی زن در انجام توأمان کار بیرون و داخل خانه از جمله عواملی است که باید با برنامه ریزی دقیق از بروز عوارض ناشی از آن جلوگیری نمود.

علل رشد اشتغال زنان
( ریشه های تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی اشتغال زنان)

1 تا زمانی که اجتماع و خانواده در حالت سنتی و به دور از صنعت و زندگی پرهیاهوی ماشینی به زندگی خود ادامه می داد، مسأله اشتغال زنان به این صورت مطرح نبود و اشتغال زنان بیشتر بر پایه کشاورزی، دامپروری و کارهای تولیدی بود، در واقع خانواده، هم واحد تولیدی و هم نهاد اجتماعی محسوب می شد که البته امروز این نوع اشتغال صرفا مدنظر نیست.

2 کاهش و از بین رفتن خانواده های گسترده و رشد خانواده های هسته ای مرکب از دو رکن اصلی خانواده یعنی زن و شوهر و فرزندان، وجود خانواده های هسته ای و رشد روحیه استقلال طلبی زمینه اقبال زنان را به اشتغال بیشتر کرده است.

3 رابطه بین تحصیلات و اشتغال از اهمیت خاصی برخوردار است. در سالهای اخیر به برکت پیروزی انقلاب اسلامی و زمینه و فضای امنی که زنان در پرتو آن می توانند به تحصیل بپردازند و نیز تشویق و ترغیب خانواده هایی که در گذشته از حضور دختران خود در مراکز دانشگاهی جلوگیری می کردند و نیز احساس مسئولیت دختران و زنان در علم اندوزی جهت انجام رسالتهای هرچه بهتر خانوادگی و اجتماعی و اعمال سیاستهای آموزشی نظام در گسترش مراکز آموزشی و دانشگاهی، نزدیک به نیمی از رشته های دانشگاهی را زنان به خود اختصاص داده اند، و زنان به دلیل برخورداری از این موهبت می خواهند در سنگرهای علمی فرهنگی بیشتر برای اجتماع خود مثمر ثمر باشند.

4 فقدان امنیت اجتماعی و کاری در زمان گذشته باعث شده بود مسئله تحصیل و در مجموع پروسه اجتماعی شدن زنان بعنوان یک گروه عظیم در هاله ای از ابهام فرو رود، در حالی که امروزه با تغییرات اساسی که در ساختار فرهنگی اجتماعی نظام بوجود آمده است، با اصلاح تدریجی نگرشهای فرهنگی نسبت به زنان، زنان تمایل دارند بعنوان عضوی فعال در صحنه های مختلف اجتماعی فعالیت داشته باشند، و از سوی دیگر موقعیت خود در اجتماع را تثبیت نمایند.

5 مسئله دیگر نیازهای جامعه اسلامی می باشد. با توجه به رشد و توسعه روزافزون جامعه و افزایش جمعیت انتظار می رود که زنان خصوصا در بعضی مشاغل نظیر معلمی، پرستاری، پزشکی، هنری تحصیل نمایند و به اینگونه کارها بپردازند و به خودکفایی جامعه زنان یاری رسانند. اینگونه مشاغل برای راه انداختن چرخهای اجتماعی و حاکمیت فرهنگ والای اسلامی و انسانی ضرورت حضور را برای زنان مطرح می کند.

6 در شرایط کنونی بالا رفتن هزینه زندگی و بالا رفتن سطح توقعات موجب گردیده تا صرفا تلاش و کار مردان علی الخصوص قشر کارمند تکافوی نیاز مادی خانواده را ننماید. در این گونه موارد زنان با انگیزه کمک به اقتصاد خانواده وارد بازار کار می شوند تا از این طریق زندگی بهتری را برای خانواده خود فراهم آورند.

در ادامه بحث، موضوعاتی چون موانع اشتغال زنان، تداخل نقش خانوادگی زن و اشتغال و اشتغال زنان ایرانی در آیینه آمار مورد بررسی قرار می گیرد.

 

منابع مقاله:
فصلنامه شورای فرهنگی و اجتماعی زنان، شماره 3، ؛



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 8 فروردین 1390  | 2:14 PM | نویسنده : قاسمعلی

محور : زنان و اشتغال

گرچه فعالیت اقتصادی زنان قدمتی به اندازه عمر بشر دارد، اما اشتغال در مفهوم جدید آن که فعالیت اقتصادی مزدوری در ساعات معین و خارج از محیط خانه است، بیشتر محصول جهان صنعتی و جایگزین شدن کار در در کارخانه ها و ادارات به جای فعالیت های کشاورزی و دامداری است که در کنار خانه و در ساعات انعطاف پذیر، انجام می گرفت. رشد روزافزون حضور زنان در عرصه های اقتصادی، هم ناشی از تحولات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است و هم منشأ تحولاتی در تمام عرصه های فوق؛ مع الوصف، مطالعه پژوهش های کتابخانه ای ارایه شده، تحقیقات میدانی و سیاست و برنامه های نظام در موضوع «اشتغال زنان»، نشان از فقدان عناصر جامعیت، آینده نگری و ضعف مطالعات دینی دارد. از این رو تدوین طرح جامع تفصیلی اشتغال زنان در نظام جمهوری اسلامی که با توجه هم زمان به شرایط کنونی و آینده جامعه ما و جامعه جهانی، ویژگی ها و کارآمدی های زنان، آموزه های دینی و اهداف انقلاب اسلامی، ارایه کننده طرحی کلان و جامع و قابل دفاع باشد، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. در این مجال، غرض آن است که صرفاً نکاتی درباره موضوع اشتغال زنان عنوان شود که توجه به آن در تحلیل و اصلاح پدیده موجود تا حدودی راهگشاست.
الف: عوامل رویکرد زنان به اشتغال

اگر علت رویکرد زنان به اشتغال به عنوان یک پرسش مطرح گردد، غالباً پاسخ هایی چون: کمک به اقتصاد خانواده، کمک به اقتصاد ملی، عزت مندی اجتماعی، اثبات قابلیت های زنان در عرصه های اجتماعی، استقلال مالی، فرار از تنهایی ناشی از تجرد یا زمان فراغت، به دست آوردن پشتوانه ای برای ایام پیری، ضرورت حضور در عرصه های زنانه از جمله: معلمی دختران و مامایی، مطرح می شود که در جای خود قابل تأمل و تدقیق است؛ اما نگاه دولت ها و نظام مسلط جهانی به مقوله اشتغال زنان می تواند با حساسیت ها و انگیزه های دیگری نیز دنبال شود که نمی توان از آن غافل شد. از جمله:

1. دو قرن پیش اقتصاددانان برجسته جهان جدید به راه های ارتقای اقتصادی جلب شد. از نگاه آنان، ازدیاد جمعیت می توانست در حصول دستاوردهای اقتصادی، مخاطره آفرین باشد. بنابراین لازم بود خانواده ها را به کنترل جمعیت تشویق کرد اما چنین توصیه هایی غالباً قرین موفقیت نیست. پیشنهاد آنان طرح شعارهایی بود که زنان را از قید خانه داری و مادری آزاد سازد. طرح شعار آزادی زنان و شرکت فعال آنان در فعالیت های اقتصادی، می تواند اهمیت مادری را تحت الشعاع قرار دهد و میل آنان را به فرزندآوری کاهش دهد؛ چنان که امروزه در کشورهایی چون کانادا با تولد اولین فرزند، مادران با بحران جدیدی مواجه می شود و ناگزیر باید میان شغل و مادری یکی را برگزینند؛ در حالی که بسیاری از آنان مایل نیستند موقعیت اقتصادی خود را از دست بدهند. سلب مسئولیت از مردان در تأمین هزینه های خانواده نیز راه حلی است که زنان را ناگزیر از روی آوردن به بازار کار می کند و به کاهش جمعیت منجر می شود. امروزه برخی کشورهای اروپایی با رشد منفی جمعیت و پدیده پیر جمعیت مواجه اند.

2 ـ پیری جمعیت و کمبود جوانان جویای کار سلب شده است که دولت های اروپایی حضور گسترده زنان در بازار کار را بیش از گذشته مدنظر قرار دهند. اگر در کنار این سیاست به سیاست جدید این کشورها در ترغیب زوج های جوان به داشتن فرزندان بیشتر نیز توجه کنیم، درمی یابیم که مدل پیش گفته پیشنهادی اقتصاددانان اروپایی چندان هم موفق نبوده است. امروزه حضور جوانان مهاجر، به ویژه جوانان خاورمیانه در بازار کار این کشورها، زنگ خطری برای جهان مسیحیت و دنیای مادی قلمداد می شود. چند سال پیش مجله تایمز در مقاله ای با عنوان «خاورمیانه در قرن بیست و یکم» یادآور شد که رشد روزافزون جمعیت خاورمیانه اسلامی در مقایسه با رشد منفی جمیعت اروپا به گونه ای پیش خواهد رفت که در سال 2050 میلادی جمعیت مسلمانان جهان بر مسیحیان غلبه می یابد و این زنگ خطر بزرگی برای جهان غرب است. از اینجا می توان دریافت که اشتغال زنان در سطح فراگیر آن گرچه به عنوان ضرورتی اجتماعی در جوامع پیر، عقلانی باشد، در جوامعی چون ایران که به دلیل جوانی جمعیت (در تحلیل کارشناسان) با مشکل بیکاری گسترده مواجه است، از چنان اهمیتی برخوردار نیست و برخی صاحب نظران معتقدند که کشورهای غربی در صددند اولویت های خود را بر تمامی جهان تحمیل نمایند.

3 ـ حیات نظام سرمایه داری، به توسعه مصرف بسته است و مصرف بیشتر در گرو برخورداری مصرف کننده از درآمد کافی است. فراخوان بیشتر زنان به حضور در عرصه های اقتصادی در مدل اقتصاد سرمایه داری به غرض تحصیل درآمد بیشتر و لاجرم مصرف بیشتر است. پیامد دیگر حضور هرچه گسترده تر اقشار مختلف مردم در صحنه های اقتصادی، بالا رفتن عرضه در بخش نیروی انسانی وبه تبع آن، پایین آمدن نرخ کار است. بنابراین محصولات تولید شده با قیمت نسبتاً ارزان تری ارائه می گردد و رقابت صاحبان کالا و خدمات برای به دست آوردن بازار با ارایه محصولات ارزان تر رونق می گیرد. به یاد آوریم که در اروپای قرن نوزدهم در حالی که کارگران مرد از کارخانه ها اخراج می شدند، زنان به کمترین دستمزد و خدمات، جایگزین آنان می گردیدند. هم اکنون نیز بخشی از کارفرمایان ایرانی ترجیح می دهند با اخراج کارگران مرد که طبق ضوابط قانونی تا ماهیانه دویست هزار تومان هزینه بر کارفرما تحمیل می کنند، زنان و دختران مجردی را به کار گیرند که با کمتر از پنجاه هزار تومان دستمزد همان فعالیت را انجام می دهند و از قضا، طرفداران حقوق زنان در نهادهای دولتی و غیردولتی نسبت به تضییع حقوق زنان و اجرا نشدن قانون حداقل دستمزد و بیمه کارگری، سکوت اختیار کرده اند تا مبادا انگیزه کارفرمایان به جذب زنان در بازار کار، کم و رتبه ایران در احراز شاخص های توسعه زنان، کاهش یابد.

اینکه در این دیدگاه در کنار ترویج اشتغال رسمی زنان، نقش خانه داری آنان تحقیر می شود، هم به دلیل غیردرآمدزا بودن فعالیت خانگی میل به مصرف را به دلیل کمبود سرمایه کاهش می دهد و هم به این دلیل که کارهای خانگی زن به کاهش مصرف خانواده می انجامد و این خود زنگ خطری برای سرمایه داری می باشد.

4 ـ افزایش زنان تحصیل کرده و تغییر نظام ارزشی، مطالبات آنان را برای حضور در صحنه های اقتصادی افزایش می دهد و هر دولتی به ناچار باید پاسخگوی مطالبات مشروع شهروندان خود باشد. از این رو پیوسته میان رشد تحصیلات دختران و تقاضای ورود به بازار کار، نسبتی معنادار دیده می شود.

5 ـ میل دولت ها به تسریع در دست یابی به شاخص های توسعه سبب می شود که تمامی امکانات موجود از جمله پتانسیل زنان به عنوان نیمی از قوای فعال جامعه، به کار گرفته شود. امروزه حضور زنان در فعالیت های اقتصادی، خود نشان دهنده اهتمام دولت ها به پی گیری اهداف توسعه شمرده می شود.
آثار و پیامدها

شاید ظاهرترین اثر اشتغال، احساس عزت مندی و ارزشمندی است. در صورتی که شخص احساس کند فعالیتی مفید برای جامعه انجام داده یا مشکلی را برطرف نموده و یا در جریان تولید دانش و ارتقاء فرهنگ جامعه گام برداشته است، به چنین احساسی دست می یابد. گاه نیز احساس عزت مندی ناشی از تأثیرات فرهنگ مسلط است. در جایی که احراز یک مسئولیت و مقام، ارزش به حساب آید، احساس عزت مندی منوط به احساس مشارکت در سازندگی اجتماع نیست؛ بلکه صرفاً با احراز پست به دست می آید.

برخی از آثار اشتغال زنان به جنبه درآمدزایی آن بازمی گردد؛ از جمله:

1 ـ امکان پشتیبانی اقتصادی آنان از خانواده فراهم می گردد. در اینجا زن، نقش معین همسر و یا سرپرست اقتصادی خانوار را (در صورت ناتوانی، طلاق و فوت همسر و یا عدم انجام مسئولیت اقتصادی توسط وی) عهده دار است. فعالیت زن، در فرض اول گرچه به بالا رفتن درآمدهای خانواده و برخورداری از تسهیلات رفاهی بیشتر می انجامد، اما ضرورتاً رضایت مندی و آرامش بیشتر را به ارمغان نمی آورد. احساس رضایت مندی منوط به برقراری نوعی تعادل میان امکانات و خواسته هاست. بنابراین اگر در فرض توسعه امکانات، سطح انتظارات نیز بالاتر رود، افزایش درآمدها صرفاً به حرص مصرف دامن زده است، نه به نشاط و لذت خانواده. در فرض دوم، اما فعالیت اقتصادی زن ضامن بقای خانواده است، به ویژه در شرایطی که حمایت های دولتی ناکامی باشد و سیستم حمایتی دیگری از جمله حمایتهای خویشاوندی نیز موجود نباشد.

2 ـ برخورداری از اقتدار اقتصادی و کم شدن وابستگی اقتصادی به همسر، سبب تغییراتی در روابط زن و مرد و سرپرستی خانواده می شود به گونه ای که در شکل جدید، مرد کانون اقتدار خانواده و سرپرست آن نیست. این نکته به ویژه برای فمینیست ها حایز اهمیت است. در نگاه آنان، اشتغال زنان به استقلال اقتصادی می انجامد و قدرت اقتصادی زن، معادله قدرت سیاسی را در خانواده بر هم می زند و شکل جدیدی از خانواده متولد می شود که مردسالار نیست. بنابراین می توان انتظار داشت که کشمکش های خانوادگی نیز افزایش یابد، مگر آنکه فرهنگ مسلط نیز اشکال جدید روابط خانوادگی را به رسمیت شناسد.

3 ـ استقلال مالی زن به کم شدن نگرانی از آینده منجر می شود که از یک سو، آرامش بخش و از سوی دیگر مشکل ساز است. قطع وابستگی اقتصادی و کم شدن احساس نیاز به همسر، آستانه تحمل پذیری را کاهش و میل به جدایی را با احساس مشکلاتی در زندگی زناشویی، افزایش می دهد.برخی آمار در کشورهای غربی نشان می دهد که آمار طلاق در خانواده هایی که زنان شاغل دارند تا چهار برابر خانواده های دیگر است.

4 ـ از آنجا که استقلال مالی زن به تغییراتی در روابط زن و مرد منجر و نظام جدیدی مبتنی بر مشارکت در تصمیم گیری حاکم می شود، فرزندان با مشاهده رفتار جدید و همانندسازی، خود را برای ایجاد رابطه ای دموکراتیک در زندگی مشارکتی آینده آماده می سازند و فرهنگ جدیدی در خانواده های نسل آینده ایجاد می گردد. ویژگی دیگر اشتغال مدرن، دوری از خانه است که خود آثاری در پی دارد؛ از جمله:

5 ـ عدم حضور پدر و مادر در خانه سبب می شود که زمانی که فرزندان به نظارت والدین نیازمندند، آنان را در کنار خود احساس نکنند. از این رو تربیت فرزندان به ویژه در سنین رشد، با اختلال مواجه می شود و زمینه آسیب پذیری آنان به دلیل فقدان کنترل و نظارت، افزایش می یابد. چنانچه آمار بزهکاری فرزندان در خانواده های فاقد حضور مادر، بیشتر است.

6 ـ دوران کودکی مهم ترین زمان پرورش عاطفی فرزند است و عدم حضور مادر به ویژه در سه سال ابتدایی حیات، حیات کودک را با مشکلات عاطفی مواجه می سازد. سپردن فرزندان به مهد کودک نیز به دلیل آن که فعالیت های پرورشی مهد کودک ها ا قاعدتاً با انگیزه های اقتصادی انجام می شود، نمی تواند جایگزین بسیار مناسبی برای مادر باشد.

7 ـ گفته می شود که زن به دلیل حضور در خارج از منزل، به ناچار به اتخاذ روش ها و تنظیماتی در اداره زندگی می پردازد که بیشترین نظم و کارآیی را نتیجه دهد. به عبارت دیگر گرچه حضور کمّی زن در خانه کاهش می یابد، اما کیفیت حضور وی تقویت می شود؛ هم در ساعات کمتر به فعالیت های بیشتری می پردازد و هم فرزندان را با چگونگی تصمیم گیری و انجام امور خود آشنا می کند. بنابراین فرزندان مادران شاغل، توانمندتر و از پشتکار بیشتری برخوردارند.

8 ـ مستمر و منظم بودن ساعات کار نیز پیامدهایی خواهد داشت.اشتغال تمام وقت بانوان که گاه با طی مسافت آمد و رفت به 10 ساعت در روز بالغ می گردد، با در نظر گرفتن حفظ فعالیت های خانگی، به فشار مضاعف و استهلاک قوای جسمی و روحی زنان می انجامد. امروزه فشار مضاعف به عنوان یکی از مهم ترین آثار اشتغال زنان مورد توجه دانشوران واقع شده است. توصیه های فمینیستی به ضرورت مشارکت مردان در کارهای خانگی نیز چندان ثمربخش نبوده است.

9 ـ فعالیت خانگی زنان با وجود تکراری و سنگین بودن، انعطاف پذیر است و آنان کارهای خانگی را با میل خود تنظیم و جا به جا می کنند. از این رو با ویژگی انعطاف پذیر زنانه کاملاً هماهنگ است. چنین امتیازی البته در اشتغالات رسمی مشاهده نمی شود. این عدم تناسب می تواند به فشارهای عصبی و بیماری های روانی و هم چنین به کاهش کارآیی آنان در محیط خانواده، که انجام فعالیت مادری و همسری به نشاط کامل نیازمند است، منجر گردد.

10 ـ خستگی ناشی از کار خانگی و کار مزدوری سبب می شود که زن در رابطه زناشویی ـ در ارتباطات کلامی و ارتباطات جنسی، کمتر فعال شود و این خود به مخاطراتی در روابط خانوادگی می انجامد.برخی آثار اشتغال نیز ناشی از نوع فعالیتی است که زنان به آن اشتغال دارند؛ از جمله:

11 ـ به دلیل آن که در برنامه ریزی های ملی مربوط به اشتغال به ویژگی های زنانه چندان توجه نمی شود، زنان نیز در عرصه های مشابه مردان و با شرایط مشابه به فعالیت می پردازند که هم به طبیعت زنانه آنان لطمه وارد می سازد و هم به کاهش حضور خانگی آنان در ساعات حساس می انجامد؛ به عنوان مثال نتیجه کشیک های شبانه، عدم حضور در کنار اعضای خانوادگی در ساعاتی است که عدم حضور آنان بیشتر حس می شود. حضور در عرصه های مردانه نیز سبب کم رنگ شدن صفات زنانه و برعکس پذیرش صفاتی چون میل به تسلطگری است که مردانه تلقی می شود. این تغییرات سبب می شود که زن در محیط خانواده، آنجا که ویژگی های زنانه کارآیی خود را آشکار می سازند، فعال عمل نکند. اسلام و اشتغال زنان دست یابی به نگاه دینی پیرامون اشتغال زنان، منوط به نگاهی جامع به آموزه های مختلف است؛ آموزه هایی که هر یک به جنبه ای از موضوع توجه کرده اند. به برخی از آموزه های دینی مرتبط با اشتغال می توان اشاره نمود:

1 ـ بیکاری و کسالت، از رذائل اخلاقی است که می تواند منشأ گناهان بسیاری گردد و کار، فضیلتی است که هم به تعادل جسمی و روحی کمک می کند و هم به جلب فضل خداوند؛ اما ارزشمندی کار و فعالیت، ضرورتاً به معنای ارزشمند شمردن نوعی خاص از آن (کار خارج از خانه در ساعات مشخص و...) نیست.

2 ـ حضور زنان در عرصه فعالیت های اقتصادی درآمدزا هیچگاه تحریم نشده است. در شرع اسلام به درستی به این نکته توجه شده است که گاه زنان برای تأمین اقتصادی خود نیازمند کسب درآمدند، گاه خانواده نیازمند کار زن است و گاه جامعه به فعالیت زنان نیازمنداست. از سوی دیگر، احترام عمل هر شخصی و استحقاق اجرت در مقابل عمل مفید ـ در مواردی که انجام عمل وظیفه واجب شخص نباشد ـ از ضروریات دینی و عقلایی است. در آیه 233 بقره به استحقاق اجرت زن در مقابل رِضاع تصریح شده است.

3 ـ در نظام برنامه ریزی اسلام، مدیریت خانواده بر عهده مرد است. مسئولیت مرد در سرپرستی خانواده هم زمان به دو نکته اشاره می کند؛ از یک سو مرد مکلف به تأمین مخارج خانواده و مصالح خانواده است و نمی تواند در حوزه سرپرستی از خود رفع مسئولیت نماید. گرچه تأمین هزینه های والدین، فرزندان و همسر بر عهده سرپرست خانواده است، اما تأمین هزینه های دو گروه اول، موکول به ناتوانی آنان در تأمین هزینه های شخصی است؛ حال آنکه تأمین هزینه های همسر، طبق شئونات وی، وظیفه ای واجب است که در فرض توانگری زن نی ساقط نمی گردد. به علاوه برخلاف نفقه فرزندان، نفقه همسر بر عهده مرد، صرفاً یک وظیفه واجب نیست، بلکه دین به حساب می آید؛ به این معنا که در صورت عدم پرداخت، بدهکار خواهد بود. بنابراین تأمین هزینه های خانواده علی الأصول بر عهده زن نیست. از سوی دیگر، حق مرد در مدیریت خانواده باید مورد احترام قرار گیرد و اعضای خانواده سرپرستی وی را بپذیرند. این سرپرستی تا زمانی که مرد به دلیل عوارضی چون: جنون، اعتیاد خطرناک و... فاقد شرایط سرپرستی نگردد، استمرار دارد. بنابراین زن در خانواده، نقشی چون وزیر و معاون خواهد داشت و نباید خانواده با بحران سرپرستی مواجه گردد. در نتیجه دیدگاه اسلامی، موضوع دموکراسی در خانواده و یا توزیع وظایف سرپرست میان پدر و مادر را به مصلحت خانواده ندانسته و نپذیرفته است. از اینجا می توان دریافت که فراخوان زنان به اشتغال، به منظور ایجاد تغییر در ساختار خانواده و مقابله با سرپرستی مرد، مورد تأیید دین نیست.

4 ـ در ادبیات اسلامی، تلاش مرد برای تأمین هزینه های خانواده، تلاشی ارزشمند و به منزله مجاهده در راه خداوند است. به علاوه به سرپرست خانواده توصیه می شود که در تأمین هزینه ها، پای را از حدّ واجب فراتر گذاشته و بر خانواده خود توسعه دهد. از سوی دیگر، آنچه برای همسر ارزشمند شمرده می شود کنترل سبد هزینه های خانواده و کم کردن مخارج است. به علاوه تلاش زن در تأمین هزینه های خانواده در حالت عادی نه ارزشمند است و نه مطلوب. شاید یکی از دلایل عدم مطلوبیت آن، سلب مسئولیت از سرپرست خانواده باشد. روایات متعددی مشارکت زنان با همسران در امور اقتصادی به خاطر فزون طلبی آنان و تأمین هزینه های مرد توسط همسر، از امور مذموم شمرده اند. از جمله ر.ک: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 6، ص 305، ح 6، ج 52 ، ص 192، ج 26، ج 75، ص 22، ح 83

5 ـ از آنجا که عوامل انسانی مهم ترین نقش را در پیشبرد حیات اجتماعی جوامع ایفا می کنند و زن در نقش همسر و مادر در ایجاد تعادل عاطفی و روانی، ایجاد فضائل اخلاقی و استحکام شخصیت مهم ترین نقش را عهده دار است. همسری و مادری، دو نقش ارزشمند به حساب آمده اند. هم تجردگرایی دختران، محرومیت از به دست آوردن چنین ارزش هایی است که غالباً جبران ناپذیر است و هم ایفای نقش هایی که کارآمدی زن در دو نقش فوق را با مشکل مواجه می کند، مرجوح و نامبارک می باشد. از این رو اشتغال زنان نباید به ناکارآمدی آنان در عرصه حیات خانوادگی بینجامد.

6 ـ گاه فقیه، احکام فرد مکلف در موضوع اشتغال را بیان می کند. در این صورت اشتغال زنان به امور مباح را منوط به کسب رضایت همسر در خروج از منزل، امری مجاز می داند و گاه درصدد است تا وظیفه نظام اسلامی را در موضوع اشتغال زنان ترسیم نماید. در فرض دوم، موضوع، در حوزه مصلحت امت اسلامی مورد تحلیل قرار خواهد گرفت و حکومت موظف است آن چه را به مصلحت امت اسلام است، پی گیری کند. در حوزه سنجش مصلحت، آموزه های فقهی، اعتقادی و اخلاقی دین همراه با تحلیل شرایط اجتماعی یک جا ملاحظه می شوند؛ به عنوان مثال برخی آموزه های دینی به تفکیک جنسیتی در عرصه اشتغال نظر داشته اند؛ برخی مشاغل را متناسب با مردان و برخی را متناسب با وضعیت طبیعی زنان دانسته اند؛ به عنوان مثال بر این نکته تأکید کرده اند که واگذاری مشاغل سنگین به زنان، پیامدهایی بر خود زنان خواهد داشت. از این رو در برنامه ریزی اجتماعی حکومت موظف است زنان را به سمت عهده داری مشاغل سبک و متناسب با طبیعت آنان تشویق نماید. گرچه تدوین سیاست های و برنامه های نظام اسلامی در موضوع اشتغال زنان فعالیتی گسترده، عمیق و کارشناسانه است اما براساس آن چه ذکر شد می توان وظایف نظام در قبال اشتغال بانوان را به اجمال مورد توجه قرار داد:

1 ـ اصلاحات فرهنگی به منظور برجسته شدن و کارآمدی نقش مادری و همسری زن و قرار گرفتن فعالیت های دیگر در اولویت های بعدی.

2 ـ تأمین حداقل معیشت برای افراد سرپرست خانواده به منظور عدم اضطرار همسران به شرکت در فعالیت های اجباری درآمدزا.

3 ـ حمایت ویژه از اشتغال زنان و مردان سرپرست خانواده در قالب واگذاری اولویت های استخدامی، معافیت های بیمه ای و... به گونه ای که تمایل کارفرما به جذب افراد مجرد، کاهش یابد.

4 ـ حمایت های خاص تأمین اجتماعی از زنانی که به اضطرار، سرپرستی خانواده را به عهده می گیرند.

5 ـ اصلاح نظام آموزشی باتوجه به کارآمدی ها و ویژگی های هر یک از دو جنس و انتظارات جامعه از آنان. اصلاح نظام آموزشی و ایجاد رشته های متناسب با زنان که آنان را در اولویت جذب قرار دهد، زمینه ساز تمایل آنها به سمت احراز مشاغل متناسب با وضعیت تحصیلی و تخصصی خواهد شد.

6 ـ توسعه مشاغل خانگی و تجزیه نمودن فعالیت های صنعتی قابل تجزیه به گونه ای که در منزل قابل انجام باشد.

7 ـ ایجاد مشاغل نیمه وقت و انعطاف پذیر.

8 ـ ایجاد تسهیلاتی که زنان بتوانند پس از برخورداری از مرخصی های طولانی به دلیل پرورش فرزند، به محیط کار باز گردند.

9 ـ تشویق زنان و مردان به حضور در عرصه های متناسب با ویژگی های هر یک از دو جنس در قالب طرح های حمایتی خاص.

10 ـ تشویق زنان به حضور در فعالیت های گروهی غیردولتی از جمله: در امور خیریه، امداد، حمایت از سالمندان، پژوهش، هنر و حفظ محیط زیست .

حوراء :: آبان و آذر 1383، شماره 8



نظرات 0

تعداد کل صفحات : 3 :: 1 2 3