تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:31 PM | نویسنده : قاسمعلی
خلاقیت به عنوان جوهره کارآفرینی و یکی از عوامل کلیدی و رمز پیشرفت و حتی بقای سازمانهای نوین است. اگرچه این روزها موضوع خلاقیت در محافل و نشست های علمی و صنعتـــــــی کشور بسیار به گوش می خورد، اما عملاً هنوز به عنوان یک دیدگاه وارد دانشگاهها، کارخانجات، مقررات، مدارس، فرهنگ و خلاصه رگ و خون جامعه نشده است. هنوز در هیچ یک از مقاطع تحصیلی و رشته های تحصیلی مدارس و دانشگاههای کشور رسماً، درسی تحت عنوان «خلاقیت» تدریس نمی شود.

 در چنین شرایطی که هنوز موج و حرکت کوبنده خلاقیت، فراگیر نشده است و هنوز مباحث خلاقیت در جامعه کاربردی نشده است، طرح مباحث کلان و فلسفی خلاقیت می تواند راهگشای فکری مدیران، رهبران و استراتژیست های علمی و صنعتی گردد تا قبل از آنکه ترمینولوژی (TERMINOLOGY) غربی خلاقیت در جامعه نهادینه شود&، امکان حرکتهای تازه و خلق پارادایم های نوین در حوزه خلاقیت بیشتر و سهل تر گردد .



فلسفه خلاقیت



از آنجایی که در کتابهای خلاقیت از فلسفه خلاقیت کمتر سخن به میان آمده است، بی مناسبت نیست ابتدا این سوال را پاسخ دهیم که فلسفه خلاقیت چیست؟ فلسفه خلاقیت همچون فلسفه علم، فلسفه تاریخ، فلسفه هنر، فلسفه اخلاق و.... به معنای علم شناسی است که بــــا یک تفکر فلسفی به شناخت آن علم می پردازد. برای مثال، فیزیک علمی است که از تحولات ماده و انرژی در روابط جرم، نیرو، سرعت، شتاب، فشار و... سخن می گوید. واقعیتی که در فیزیک موردتحقیق است، طبیعت خارجی است و دانشی که ما را با چهره خاصی از این واقعیت آشنا می سازد، فیزیک نام دارد. پس از اینکه از طبیعت خارجی آگاهیهایی به دست آمد و دانش فیزیک متولد گردید، حال خود این دانش _(یعنی فیزیک) به منزله یک موجــود خارجی موردمطالعه و کاوش قرار می گیرد. یعنی از چگونگی تولد و رشد علم فیزیک از حوزه عمل آن، از تحولات آن، از روابط قانونمندیهای آن و... سوال می کند و به دنبال پاسخ می گردد. اینجاست که فلسفه علم فیزیک به وجود می آید. فلسفه علم فیزیک خود، علمی است که در آن علم فیزیک، موضوع تحقیق و بررسی است. درحالی که علم فیزیک، علمی است که در آن، طبیعت خارجی موضوع تحقیق و بررسی است. به همین ترتیب موضوع فلسفه خلاقیت درخصوص چیستی، هستی، مرزها، روابط، چگونگی، آثار، ضرورت، نقش، سیر توسعه و پیشرفت و تغییر و تحولات جدید خلاقیت و نوآوری است .


قبل از ورود به بحث لازم است مفهوم و رابطه واژه های کلیدی موضوع یعنی «وجود» و «ماهیت» مشخص و تعریف گردد تا خواننده از درک و لذت مباحث فلسفی بیشتر بهره مند گردد .


تعریف وجود:وجود گاهی به صورت معنای حرفی به کار می رود که رابط میان قضایا بوده و در فارسی از آن به «است» تعبیر می شود و زمانی به صورت معنای مصدری به کار می رود که دربردارنده نسبت به فاعل است و مرادف فارسی آن لفظ «بودن» است و گاهی به صورت اسم مصدری به کار می رود که مرادف فارسی آن لفظ «هستی» است. آنچه در اینجا موردبحث است همان معنای اسم مصدری وجود است نه معنای حرفی و نه معنای مصدری آن. فلاسفه معتقدند «وجود» امری بسیط و بدیهی است(1) لذا بی نیاز از تعریف و بلکه اساساً «تعریف حقیقی» آن امکان ناپذیر است و آنچه در تعریف آن ذکر می شود «تعریف لفظی» وجود است. با این حال، حکما برای اشیاء چهار نوع وجود قائلند که دو وجود حقیقی (وجود خارجی و ذهنی) و دو وجود اعتباری (وجود لفظی و کتبی) و قراردادی است و این چهار نوع وجود عبارتند از:



وجود خارجی: مانند وجود شما و وجود اشیایی که اطراف شماست؛



وجود ذهنی: همان علم ما به اشیاء خارجی و مفاهیم دیگری است که در ذهن ما نقش بسته است؛



وجود لفظــــــی: انسان برای هر معنایی که می شناسد و نیاز به تفهیم و تفاهم آن دارد، لفظ ویژه ای قرار می دهد تا معانی را به جای آنکه خودشان را بیاورد با کمک الفاظ حاضر سازد. طوری که اگر لفظ موجود شود گویا آن مفهوم و معنا وجود یافته است؛



وجود کتبی: الفاظ به تنهایی همه نیازهای انسان را برطرف نمی سازد، زیرا اختصاص به طرفین گفتگو دارد. از این رو، باید برای رساندن معنا به کسانی که در مجلس سخن حضور ندارند و یا در آینده به وجود خواهندآمد، وسیله دیگری جست، برای این مهم انسان خط را اختراع کرد و بدین نحو، خط وجودی برای الفاظ شد و لفظ هم وجودی برای معنا، لذا می توان گفت وجود، خط وجودی برای لفظ و وجود، لفظ وجودی برای معنا است و این وجود مجازاً به لفظ و معنا نسبت داده می شود .



تعریف ماهیت: ماهیت یک مصدرجعلی است که از «ماهو» گرفته شده و به معنای اسم مصدری که مترادف فارسی آن «چیستی» است به کار می رود. مقصود از ماهیت، مفاهیمی مانند انسان، چوب، سنگ، سیاهی و سفیدی است یعنی مفاهیمی که منعکس کننده ذات مصادیق خود و حاکی از چیستی آنها است. از این رو گفته اند: ماهیت چیزی است که در پاسخ از سوال «به ماهو؟» یعنی «آن چیست؟» بیان می شود. اگر به رنگ ذغال اشاره کنید و بپرسیــــد این چه رنگی است؟ جواب داده می شود: سیاه. بنابراین، سیاهی ماهیت آن، رنگ است .



رابطه وجود و ماهیت: ما در مواجهه با اشیاء خارجی، دو مفهوم از آنها به دست می آوریم، یکی مفهوم وجود (هستی) و دیگری مفهوم ماهیت (چیستی). مفهوم وجود در همه موارد یکسان است و بر همه اشیاء خارجی به یک معنا صـــدق می کند و با اشاره به هر کدام از آنها می توانیم بگوییم این شیء موجود است. این مفهوم از اصل تحقق و واقعیت داشتن اشیاء حکایت می کند اما مفاهیم ماهیتی، مفاهیمی هستند که هریک به بخش خاصی از اشیا اختصاص دارد و بر همه آنها قابل تطبیق نیست، بعضی از اشیا خاک و برخی آب و گروهی انسان هستند. بنابراین، جهان خارج از ما ظرف پدیده هایی هستند واقعی که آثاری حقیقی بر آنها مترتب می شود و ما در مواجهه با هر یک از آنها دو مفهوم مختلف وجود و ماهیت را از آنها انتزاع می کنیم با آنکه آن پدیده در خارج امری است واحد. اصطلاحاً گفته می شود ماهیت ظرف «وجود» است و وجود عارض بر ماهیت می شود. به عبارت دیگر، ماهیت به دلیل ضمیمه شدن وجود به آن، استحقاق اتصاف به موجودیت و تحقق را پیدا می کند .


موجود = ماهیت + وجود


و این مطلب برگرفته شده از یک اصل است که فلاسفه اسلامی به آن معتقدند یعنی اصل «اصالت وجود» به این معنی که اصالت به «وجود» است نه ماهیت و ماهیت امری اعتباری است. درواقع خداوند سبحان با افاضه وجود به ماهیت، آن را از عدم بیرون می آورد و لباس هستی بر آن می پوشاند .


برای ورود به بحث می توان با این سوال شروع کرد که نسبت خلاقیتهای انسان با ماهیت و وجود اشیا چگونه است؟ به عبارت دیگر، هنگامی که گفته می شود فردی محصول جدیدی مثل رادیو را خلق کرد در حالی که قبل از آن وجود نداشته است، آیا ماهیت (چیستی) آن را آفریده است یا وجود (هستی) آن را و یا هر دو را؟


باتوجه به تعاریف وجود و ماهیت، در پــاسخ به این سوال بایستی گفت انسان فقط می تواند ماهیت اشیا را خلق کند و «وجود» همه اشیا تنها از باریتعالی افاضه می شود، حتی زمانی که انسان یک شیء کاملاً جدیدی را خلق می کند. به عبارت دیگر، وجود اشیای جدید نتیجه تــــرکیب و تالیف وجود عناصر تشکیل دهنده آن است نه خلق وجودی جدید. چون انسان قادر نیست چیزی را از عدم و نیستی خق کند به همین جهت عده ای که در خلاقیت پیرو نظریه رفتارگرایان هستند معتقدند هیچ چیز، جدید نیست بلکه مجموعه عناصر قدیم هستند در لباس نو. البته پس از خلق ماهیتی جدید وقتی وجود بــه آن افاضه می شود، وجود جدیدی خلق می شود .


برای روشن تر شدن موضوع لازم است بدانیم «وجود» یک حقیقت یگانه ای است که از واجب الوجود (خداوند) که شدیدترین مرتبه وجود است و هیچ محدودیتی در آن راه ندارد و تنها قیدی که بر آن می توان درنظر گرفت همان بی قیدی است، آغاز می شود و صادر اول و دوم و... را طی می کند (کثرت طولی) تا به عالم مثال و سپس عالم ماده و هیولایی اولی می رسد که ضعیف ترین مرتبه وجود است. در این سطح، کثرت عرضی باعث می شود تا وجود در ماهیت مختلف تکثیر شود و وجود هر عنصر متفاوت با عنصر دیگر شود مثل وجود سنگ که غیر از وجود چوب است و منشا این کثرت (کثرت عرضی) همان ماهیاتی است که به واسطه وجود، موجود شده اند یعنی اولاً ماهیت چوب است که با ماهیت سنگ مغایر است و ثانیاً این مغایرت به وجود چوب و وجود سنگ سرایت می کند و آنها را با آنکه در یک مرتبه از وجودند (مرتبه هیولای اولی) با یکدیگر مغایر می سازد. مانند یک مرتبه از نور که هم به سنگ می تــابد و هم بر چوب و از این جهت تکثر می یابد و لذا گفته می شود وحدت عین کثرت و کثرت عین وحدت است. بنابراین، وجود اشیا چیزی نیست که انسان خلق کند بلکه همه اشیا هستی خود را از هستی خداوند می گیرند. اما وقتی یک فرد خلاق به عنوان یک علت فاعلی ناقصه (2) و قریب (3) نه علت تامه (4) با ترکیب و تالیف جدیدی از عناصر موجود، ماهیت جدیدی مثل رادیو را خلق می کند به دلیل وجــود «وجود»، رادیو موجود می شود. فی الواقع اگر «وجود» را از خلاقیتهای انسان حذف کنیم معدوم خواهدشد. بنابراین، ماهیت جدید خلق شده به وجود سرایت کرده و وجود جدیدی به نام رادیو ایجاد می شود که با وجود آهن و سیم و سایر عناصر به کار رفته در آن متفاوت است. و لذا می توان گفت فرد خلاق علت ناقصه بعید (5) است برای خلق وجود جدید و علت ناقصه قریب است برای خلق ماهیت جدید .



فرق خلاقیت انسان و خدا



سوال دیگری که در فلسفه خلاقیت مطرح می شود این است که خلاقیتها و نوآوریهای انسان چه وجه تمایزی با خلاقیت خداوند دارد؟ در پاسخ گفته می شود یکی از تفاوتهای اصلی شناخته شده نداشتن الگو است. به این معنی که انسان درخلاقیتها و اکتشافاتش از الگوهایی استفاده می کند که قبلاً در ذهنش ایجاد شده است. حتی زمانی که از قدرت خیال یا وهم خود استفاده می کند درواقع ترکیب جدیدی از الگوهای پیشین را فراهم می سازد درحالی که خداوند سبحان بدون هیچ الگو و نقشه قبلی موجودات را خلق می کند. یکی دیگر از وجوه تمایز خلاقیت خداوند با انسان در این است که خداوند قادر است هم از یک چیز چیز جدیدی بسازد و هم از عدم و نیستی، چیزی را خلق کند و انسان فقط می تواند از چیزهای موجود چیز جدیدی بسازد. اساساً در فلسفه و حکمت اسلامی برای هریک از خلاقیتهای فوق نام جداگانه ای تبیین شده تا از یکدیگر تفکیک و شناسایی گردند. البته ریشه این تفکیک و نام گذاری در کلام قرآنی است بدین معنی که خداوند سبحان هر کجا چیزی را از عدم خلق کرده است در بیان و معرفی آن از کلمه «صنع» استفاده کرده است و هر کجا چیزی را از نیستی آفریده است، کلمه «بدیع» را به کار برده است مانند بدیع السماوات و الارض و چنانچه چیزی را از چیز دیگری خلق کرده باشد از کلمه «خلق» استفاده می کند مانند اینکه گفته است خلق الانســـــان و نگفته است بدیع الانسان یا صنع الانسان، چون انسان را از خاک آفریده است. بدین ترتیب، می توان گفت انسان نه می تواند از ناچیز چیزی را ابداع کند یعنی از نیستی چیزی را بیافریند و نه می تواند از عدم چیزی را صنع کند یعنی از عدم بیافریند بلکه تنها می تواند از مفاهیم موجود مفاهیم جدیدی که نتیجه تالیف و ترکیب یا حذف و تجزیه و... است بسازد و خداوند قادر است هر سه نوع آفرینش را بدون هیچ الگویی در یک آن و بدون هیچ اسباب و فکر و تلاشی فقط با یک کلمه «کن» بیافریند لذا یکی دیگر از تفاوتهای خلاقیت انسان و خداوند در استفاده از ابزار و اسباب است که انسان برای خلاقیت نیازمند به آن است از قبیل فکر، ذهن، ابزار، مواد و... و خداوند سبحان بی نیاز از همه آنها است .


شیء تا واجب نشود موجود نمی گردد


یکی از مسائلی که در فلسفه مطرح است و در رابطه با خلاقیت، ایجاد شبهه می کند این اصل است که گفته می شود: «الشیء مالم یجب لم یــــوجد شیء» تا واجب نشود، موجود نمی گردد. عده ای ممکن است چنین برداشت کنند که هر چیز جدیدی که خلق می شود ضــرورتاً باید در نظام هستی و خلقت، خلق می شد و به عبارت دیگر از این اصل و قاعده برای توجیه اختراعات و نوآوریهای مضر و مخرب برای انسان و طبیعت استفاده می کنند درحالی که این اصل کلی فلسفه بر رابطه میان علت و معلول یعنی علت تامه شیء ممکن و وجود آن اشاره دارد و می گوید میان آنها یک رابطه ضروری برقرار است. به این معنی که هر زمان علت تامه شیء ممکن (6) ایجاد گردد «وجود» آن شیء ضروری و قطعی می گردد و آن شیء چاره ای جز موجود شدن ندارد. به عبارت دیگر شیء ممکن گرچه به حسب ذات خود نه ضرورت وجود دارد و نه ضرورت عدم، ولی درواقع و نفس الامر، یا وجود و یا عدمش ضروری است در صورت نخست، واجب الوجود بالغیر، و درصـــورت دوم ممتنع الوجود بالغیر است، چرا که درواقع و نفس الامر یا علت تامه وجود تحقق دارد و یا ندارد، و احتمال سومی در کار نیست. درصورتی که علت تامه وجود تحقق داشته باشد، وجود معلول ضروری و قطعی است و در صورتی که علت تامه وجود محقق نباشد، همان نبود علت تامه وجود، علت تامه عدم است و عدم شیء را ضروری می گرداند. همان طور که ملاحظه گردید این اصل، ناظر بر رابطه میان علت و معلول است و آن هم علتی تامه که انسان نمی تواند باشد .



پانوشتها :


-1 آنها معتقدند سه چیزکه برای هر انسان متعارفی روشـن است، و آدمی در آن تردیدی به خود راه نمی دهد: یکی آنکه خودش هست و وجود دارد و دوم آنکه خارج از او چیزهایی وجود و واقعیت دارند و سوم آنکه او می تواند آنها را بشناسد و از آنها آگاه شود. این سه امر همگی بدیهی و بی نیاز از دلیل و برهان هستند و هرکس درعمق وجدان خود به آنها باور دارد .



-2علت ناقصه، علتی است که بودنش برای وجود معلول لازم است اما کافی نیست، مثلاً برای ساختن یک صندلی از یک سو به چوب نیاز داریم و از سوی دیگر به نجاری که آن را بسازد. ازسوی سوم شکل و هیبت صندلی وابسته به صورت ذهنی و تصویر هنری ای است که نجار در ذهن خود دارد و علاوه بر اینها، به وجود آمدن صندلی مرتبط با انگیزه ای است که نجار را وادار به ساختن صندلی می کند. پس رابطه صندلی با هریک از این علل متفاوت است. نجار علت فاعلی، چوب علت مادی، هیبت و شکل صندلی علت صوری و ثمره و فایده آن را علت غائی می نامند. اگر همه علتهای فوق در کنار یکدیگر باشند تا این شیء موجود شود آن وقت گفته می شود علت تامه محقق شده است. و اگر یکی یا چند علت در کنار هم باشند گفته می شود علت ناقصه محقق یافته است .



-3 علت قریب یا نزدیک علتی است که مستقیماً در معلولش اثـــر می گذارد و میان او و معلولش واسطه ای در کار نیست مانند تاثیر انسان در حرکت دست خودش .



-4 علت تامه، علتی است که بودنش برای وجود معلول لازم و کافی است. دو قضیه برای علت تامه صادق است: الف - اگر علت تامه نباشد معلول ضرورتاً معدوم خواهدبود. ب - اگر علت تامه وجود داشته باشد، معلول ضرورتاً موجود خواهدبود .



-5علت بعید یا دور، علتی است که غیرمستقیم در معلولش اثر می گذارد و میان او و معلولش یک یا چند واسطه وجود دارد و هرچه تعداد این واسطه ها بیشتر باشد، آن علت دورتر خواهدبود. مثلاً هریک از ما با یک واسطه علت هستیم برای حرکت قلمی که دردست داریم، و با دو واسطه علت هستیم برای نوشته ای که در اثر حرکت قلم بر صفحه کاغذ نقش می بندد و با سه واسطه علت هستیم برای معنایی که در ذهن خواننده با مطالعه آن نوشته پدید می آید .



-6 فلاسفه به طور کلی برای هر مفهومی سه حالت متصورند که به آن، مواد سه گانه گفته می شود که عبارتند از: واجب الوجود یعنی وجود برای آن مفهوم لازم و ضروری است - ممتنع الوجود یعنی وجود برای آن مفهوم محال است - ممکن الوجود یعنی وجود برای آن مفهوم نه ضرورت دارد و نه محال است و لذا شیء ممکن یعنی شیء که نه ضرورت وجود دارد و نه ضرورت عدم .



منابع :



- شیروانی، علی؛ کلیات فلسفه؛ انتشارات دارالثقلین، ج اول 1378 .



- صانعی، منوچهر؛ قواعد هدایت ذهن؛ انتشارات دانشگاه شهید بهشتی 1372 .



- صانعی دره بیدی، منوچهر؛ فرهنگ فلسفی؛ انتشارات حکمت؛ ج اول 1366 .



- صمدآقایی، جلیل؛ تکنیک های خلاقیت؛ مرکز آموزش مدیریت دولتی ج اول 138. .



- والفی، مهدی؛ خلاقیت فراسوی اسطوره نبوغ؛ انتشارات روزنه؛ ج اول 1378 .



جلیل صمدآقایی: کارشناس ارشد مدیریت استراتژیک و مدرس خلاقیت در دانشگاههای



منبع: سایت مدیران ایران


برگرفته از: karafarini.sharif.ir



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:25 PM | نویسنده : قاسمعلی
«اگرمی خواهی با من صحبت کنی، اول اصطلاحاتی راکه به کارمی بری تعریف کن.»  ولتر
یکی ازموانع مهم خلاقیت، مفروضات قبلی است که ناخودآگاه اجازه نمی دهند فکردرهمه جهات به حرکت درآید. بسیاری ازمفروضات قبلی ممکن است اساسا همان زمانی که درذهن ما ایجاد شده اند،‌غلط باشند مثل خطرناک بودن دوچرخه درذهن کسی که خواب تصادف شدید با دوچرخه دیده است. بسیاری ازآنها به مرور زمان اعتبارشان را ازدست داده اند یا بسیاری ازآنها به دلیل تغییرشرایط، بی اعتبارشده اند.
 یکی ازمصادیق بارزآن برف روبی پشت بامها است. امروزه اغلب افراد هنگامی که 5سانتیمتر برف روی پشت بامشان بنشیندسریع آنرا پارو می کنند. اگرازآنها سؤال شود، چه می شود اگرپارنو نکنی؟ می گویند سقف خراب می شود، واگرسؤال شود که چرا خراب می شود؟ می گویند برف سنگین است وبایستی قبل ازآب شدن پاروگردد. اگردقت شود متوجه می شویم که یک پیش فرض- که زمانی درست بوده است – مانع شده تا افراد نتوانند واقعیت امروزرا ببینند وبسیاری ازاین قبیل ندیدنها مانع خلاقیت می گردد. بله یک زمانی برفهای 5سانتیمتری پشت بامها را خراب می کرد. زمانی که سقفها چوبی وازگل مخلوط با کاه ساخته می شد. درآن زمان اگربرف، سریع پارو نمی شد وآب می شد، گل وکاه سقف را خیس وسنگین می کرد وباعث سستی آن وعدم تحمل تیرهای چوبی سقف می گردید.ضمن اینکه بلافاصله بعد ازبرف روبی می بایستی پشت بام را بوم قلتان می کردند. درحالی که امروزه سقف ازتیرآهن،آجر، سیمان یا بتون ساخته می شود وروی آن نیز قیرگونی ،قیراندود، آسفالت وحتی ایزوله می گردد بنابراین به هیچ وجه احتمال خرابی آن بوسیله وزن برف حتی تا نیم مترو وجود ندارد.
ازآنجایی که مفروضات ، مربوط به قسمت درونی ذهن می شوند وبه عبارت دیگرچون آنها امری درونی هستند نمی توانیم آنهارا به تنهایی فسخ یا ازفکر خود جدا سازیم. مثل آنکه چاقو نمی تواند دسته اش راببرد. همچنین دیگران نمی توانند بدون دخالت ما، این مفروضات را ازما جدا کنند. لذا شناسایی مفروضات خود ودیگران، اولین قدم برای تغییر مفروضات است. دراین رابطه ، شناسایی انواع مفروضات می تواند کمک مؤثری باشد.

نوع
مفروضات معنایی
مفروضات ارزشی
مفروضات واقعیتی
مفروضات نیابتی

تعریف
عمومیت بخشیدن به تعاریف وبرداشتهای شخصی
عمومیت بخشیدن به یک نظام ارزشی شخصی
عمومیت بخشیدن به اطلاعاتی که ما فکرکرده ایم واقعیت هستند.
عمومیت بخشیدن به تجربیات دیگران

مثال
امتحان سخت- کارمشکل- مأموریت غیرممکن.
گرفتن نمره خوب مهم تراز یادگیری است.
همه دوره های ریاضی احتیاج به ماشین حساب دارد
فارغ التخصیلان رشته‌های مختلف به ورق های امتحانی تحصیل خوداحتیاج پیدا خواهند کرد.

ازآنجایی که اغلب افراد همیشه شکلها، حروف ونقوش مشکی رنگ را روی زمینه سفید دیده اند نمی توانند این پیش فرض غلط خود را- که ازنوع مفروضات واقعیتی است – شناسایی کرده وآنرا تغییردهند. لذا به محض اینکه بتوانند دیدگاه خود را تغییر دهند ونقشهای سفید را روی زمینه مشکی جستجو کنند به راحتی
می توانند سایه انگشتان دست چپ را ببینند که ازسمت شانه به آن نور تابیده شده است. اما آنچه که دراین مثال مهم است ، شناخت نوع و فرآیند تفکری است که فرد برای یافتی تصویر دست، درذهن خود طی می کند.
این تکنیک وسیله ای است برای شناسایی ودرهم شکستن مفروضات ذهنی غلطی که د رموضوع یا مشکل مورد نظر ما نا خودآگاه اثر می گذارد برای این منظور ابتدا فهرستی ازمفروضاتمان درخصوص مسئله مورد نظر را تهیه می کنیم . سپس ازخود سؤال می کنیم چه می شود اگر هریک ازآنها یا تعدادی ازآنها ویا همه آنها را ازقلم بیندازیم (حذف کنیم)، درنظر نگیریم، فرض کنیم غلط است، ویا دردرستی آنها شک کنیم. درآن صورت جوابهایی را که به سؤالات فوق می دهیم اگردقیق، علمی، بی غرض و محققانه باشد، مارا به سوی کشف مفروضات غلط وایده های جدید هدایت می کند. بنابراین فهرست مفروضات اولیه هرچه دقیق تروکاملترتهیه شود شانس شناسایی ودرهم شکستن مفروضات پنهان وغلط بیشتر می شود.

مثال: فرض کنید شما درقسمت خدمات پس ازفروش یک شرکت تولید کننده نرم افزارهای کامپیوتری کار
می کنید . دراین سیستم پس ازاینکه مشتری نرم افزاری راازشرکت یا یکی از نمایندگیهای فروش آن تهیه کرد، اورا تشویق به خرید سرویس پشتیبانی ونگهداری می نماید. که قیمتش 15٪ ارزش نرم افزار است. درآمد حاصل ازفروش این سرویس ، خرج پرسنل همان واحد می شود( حقوق افرادی که به تلفنهای مشتریان پاسخ می دهند).

مفروضات این وضعیت عبارتند از:
1- مشتریان، این سرویس را می خواهند.
2- مشتریان، حاضربه پرداخت 15٪ ارزش نرم افزارهستند.
3- سرویس پشتیبانی ونگهداری درحکم یک محصول است وباید آنرا فروخت.
4- نماینده فروش این سرویس،خدمات مفید ومناسب وبه موقعی به خریداران ارایه می دهد.
5- تولید کننده نرم افراز بایدسرویس پشتیبانی ونگهداری به مشتری بدهد.

حال اگرفرض شماره 3حذف کنیم ویا فرض کنیم غلط است وازخود سؤال کنیم چه اتفاقی می افتد اگر این سرویس را مجانی دراختیار مشتری قراردهیم؟ شاید به این فکر بیافتیم که می توان هزینه این سرویس را به قیمت نرم افزار اضافه کرد وازفروش آن صرف نظر کردو درتبلیغات روی ((خدمات مجانی)) بیشترتاکید کنیم. همچنین می توان درموردصحت فرض شماره5شک کرد وازخود سؤال کنیم: اگرسرویس پشتیبانی ونگهداری به مشتری ندهیم چه اتفاقی می افتد؟یک حالتش این است که مشتریان برای سرویس پشتیبانی ونگهداری زنگ می زنند وما آنها را یک طوری ازسر خودمان وامی کنیم، آنها مجبور می شوند به یک نحوی مشکل خودرا حل کنند مثلا شرکت دیگری این کاررابرایشان بکند ویا ازاینترنت کمک بگیرند. همچنین می توان فرض چهارم رازیر سؤال برد مثلا این سؤال رامطرح کرد: چه اتفاق می افتد اگرنمایندگان فروش را حذف کنیم؟ درآن صورت ممکن است شما به فکر بیفتید که مثل شرکتهای کامپیوتری میکروسافت یا نت اسکیپ که نرم افزار خود را مجانی دراختیار افراد قرارمی دهند- عمل کنید وازطریق درآمد حاصل ازتبلیغات به سود مورد نظرتان برسید.

یکی دیگرازتکنیکهایی که دررابطه با مفروضات مطرح شده است؛تکنیک معکوس سازی مفروضات است که درسال1984توسط استیون گرامسون توسعه یافت دراین تکنیک نیز ابتدا مفروضات را شناسایی کرده وسپس هریک ازآنها را با توجه به تکنیک وارونه سازی معکوس کرده ودرنهایت سعی می کنیم ازهریک ازمفروضات معکوس شده، الهامی برای پیشنهاد ایده جدید بگیریم.

مثال: فرض کنید صاحب رستورانی هستید وقصددارید مشتریان خود راافزایش دهید. مفروضات موجود دراین مورد می تواند ازقبیل موارد زیر باشد( شما می توانید موارد دیگری رانیز به آن اضافه کنید):

- رستوران ، مواد غذایی به مردم عرضه می کند.
- رستوران، محلی خارج ازمنزل است.
- مشتریان برای غذا پول پرداخت می کنند.
- مشتریان برای خوردن غذا دررستوران ازمیز وصندلی استفاده می کنند.
- غذاها دررستوران آماده می شود.

شمامی توانید مفروضات فوق رابه طرق مختلف معکوس کنید، ازجمله به صورت زیر:
- رستوران به مردم موادغذایی عرضه نمی کند.
- مردم دررستوران غذا نمی خورند.
- مشتریان برای غذا پول پرداخت نمی کنند.
- مشتریان روی زمین غذا می خورند.
- مشتریان خودشان غذا را آماده می کنند.

درپایان تعدادی ازمفروضات معکوس شده راجهت خلق ایده های جدید انتخاب کرده ودرمورد آنها فکر، مشاوره وتحقیق کنید ویا با استفاده ازتکنیکهای دیگر آنرا بررسی وتکمیل نمایید. به عنوان نمونه می توان درمورد مثال فوق به ایده های زیر فکرکرد.
- ایجاد محلی برای غذادادن به سگها.
- ایجاد سرویس غذاهای کامل نشده که مشتری خودآنها را درمنزل تکمیل کند.( مثل فروش مواد ساندویچ که مشتریان آن را درمنزل به صورت نهایی آماده کنند. ویا فروش پیتزای آماده طبخ)
- دادن یک وعده غذای مجانی به افرادی که بیشتر از5بار ازرستوران خرید کرده اند.
- به مشتریان اجازه طبخ غذا داده شود.
- لازم به ذکراست که هرچقدر لیست کاملتری ازمفروضات تهیه شود وبه هرمیزان که مفروضات فهرست شده بهترومتنوع ترمعکوس شود، ایده های بیشتری بدست خواهد آمد.

برگرفته ازکتاب:تکنیکهای خلاقیت/ صمدآقایی


نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:23 PM | نویسنده : قاسمعلی

1. تکنیک های خلاقیت فردی و گروهی
اساساً تکنیک های خلاقیت از نظر استفادهکننده به سه دستهکلی تقسیم می شوند، تکنیک های خلاقیت فردی، تکنیک های خلاقیت گروهی و تکنیک های خلاقیت فردی گروهی .
الف) تکنیک های خلاقیت فردی: تکنیک هایی هستندکه فقط توسط یک فرد قابل اجرا و استفاده بوده و نمی توان آنها را به صورت گروهی بهکار برد. تکنیک های فردی اینکتاب عبارتند از :
· تکنیک تعمیق (Meditation)
· تکنیک توهم اخلاق (Creative Illusion)
· تکنیک حل مسئله ناخودآگاه (Unconcsious Problem Solving)
· تکنیک خواب خلاقیت (Creative Dream)
· تکنیک DO IT
· تکنیک رسم علائم (Doodles)
· تکنیک شقوق مختلف (APC)
· تکنیک نگاه با چشم ذهن (View With Mind's Eyes)
ب) تکنیک های خلاقیت گروهی: تکنیک هایی هستندکه به منظور استفاده در گروه طراحی شده اند و امکان استفاده بوسیله یک فرد به تنهایی را ندارند. تکنیک های گروهی اینکتاب در این زمینه عبارتند از :
· تکنیک ایدهکاتور (Ideatoon)
· تکنیک ایفای نقش (Role Playing)
· تکنیک تخته داستان (StoryBoard)
· تکنیک T.K.J
· تکنیک جدل (Dialectic Technique)
· تکنیک دلفی (Delphi Technique)
· تکنیک سینکتیکس (Synectics)
· تکنیک ششکلاه فکری (Six Thinking Hats)
· تکنیک گروه تخیلی (Speculative Excursion)
· تکنیک گروه اسمی (Nominal Gruop)
· تکنیک یورش فکری (Brainstorming)
· تکنیک یورش فکریکتبی (Brianwriting)
· تکنیک یورش فکری معکوس (Inverse Brainstorming)
ج) تکنیک های خلاقیت فردی - گروهی: تکنیک هایی هستندکه می توان از آنها به هر دو صورت فردی و گروهی استفادهکرد. تکنیک های فردی - گروهی اینکتاب در این زمینه عبارتند از :
· تکنیک آینه های ذهنی (Mind Mirrors)
· تکنیک ارتباط (Free Association)
· تکنیک ارتباط اجباری (Forced Association)
· تکنیک اسکمپر (SCAMPER)
· تکنیک P.I.C.L
· تکنیک P.M.I
· تکنیک P.P.C
· تکنیک تجزیه و تحلیل ماتریسی (Matrix Analysis)
· تکنیک تجزیه و تحلیل مورفولوژیک (Morphological Analysis)
· تکنیک چه می شود اگر ... ؟ (؟ ... What if)
· تکنیک چرا؟ (Why ? TechniQue)
· تکنیک درنگ خلاق (Creative Pause)
· تکنیک در هم شکستن مفروضات (Assumption Smashing)
· تکنیک رسم مشکل (Drawing Problem)
· تکنیک زنجیر تراز (Leven Chain Techique)
· تکنیک شکوفه نیلوفر (Lotus Bloosum)
· تکنیک شم معنی شناسی (Semantic Intuition)
· تکنیک فهرست خصوصیات (Attribute Listing)
· تکنیک گوردون (Gordon)
· تکنیک نقشه های ذهنی (Mind Maps)
· تکنیک نقشه های روند (Trend Maps)
· تکنیک وارونه سازی (Problem Reversal)
· تکنیک واژه تصادفی (Random Word)
2. تکنیک های عمومی خلاقیت
بطورکلی تکنیک های خلاقیت به منظورهای مختلفی طراحی گردیده اند، بسیاری از آنها فقط جهت منظور خاصی مثل ایده یابی طراحی شده اند، بعضی از آنها به منظور تقویت قدرت شهودی افراد و بعضی دیگر به منظور افزایش توان فکری و رهایی از قالبهای ذهنی و همچنین تعدادی از تکنیک ها به منظور شناسایی موانع خلاقیت و یا بهکارگیری روشهای حل خلاق مسئله طراحی شده اند. در اینکتاب تکنیک های خلاقیت براساس مراحل هشتگانه حل خلاق مسئله طبقه بندی و ارائه گردیده است، اما تعدادی از آنها با وجود آنکه در قسمت خاصی ارائه شده است اما مزایا، آثار وکاربردهای بیشتری دارند و بهکمک آنها می توان ابعاد بیشتری از خلاقیت را در فرد (افراد) تقویت نمود. اینگونه تکنیک هاکهکاربردهای وسیعتری دارند تکینک های عمومی خلاقیت نامیده و در اینکتاب تکنیک های زیر از نوع عمومی هستند .
· تکنیک P.PC
· تکنیک تعمق (Meditation)
· تکنیک تخته داستان (Storyboard)
· تکنیک توهم خلاق (Creative Illusion)
· تکنیک چرا؟ (Why? TechiniQue)
· تکنیک چه می شود اگر ... ؟ (؟ ... What if)
· تکنیک حل مسئله ناخودآگاه (Unconcsious Problem Solving)
· تکنیک خواب خلاقیت (Creative Dream)
· تکنیک در هم شکستن مفروضات (Assumption Smashing)
· تکنیک DO IT
· تکنیک رسم علائم (Doodles)
· تکنیک زنجیر تراز (Leven Chain Technique)
· تکنیک سینکتیکس (Synectics)
· تکنیک ششکلاه فکری (Six Thinking Hats)
· تکنیک شکوفه نیلوفر (Lotus Bloosum)
· تکنیک فهرست خصوصیات (Attribute Listing)
· تکنیک گردش تخیلی (Speculative Excursion)
· تکنیک نگاه با چشم ذهن (View With Mind's Eyes)
· تکنیک وارونه سازی (Problem Reversal)
· تکنیک یورش فکری (Brainstorming)
منبع: تکنیک های خلاقیت فردی و گروهی (تئوری، مثال و تمرین )

برگرفته از: sadeghdeilami.com



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:23 PM | نویسنده : قاسمعلی
خلاقیت، زندگی انسان‌ها را زیبا نموده و طراوت و شادابی دلنشینی را به‌وجود می‌آورد. انسان‌های خلاق، هر روز با فکرهای نو و اندیشه‌های تازه، تجربه‌ای جدید کسب می‌کنند و با ‌هیجان بسیار زیبایی از زندگی خود لذت می‌برند. آنان راه‌های قدیمی و کهنه را نمی‌پسندند و همیشه به‌دنبال مسیرهای ناشناخته‌ای می‌گردند. این افراد با فکرهای خلاقانه، میان‌برهای کم‌هزینه‌ای را کشف‌ کرده و با سرعت، ‌مسیری را که دیگران طی سال‌ها رفته‌اند، در زمان کوتاه‌تری می‌پیمایند. ذهن انسان‌های خلاق، همواره به‌دنبال کشف راه‌کارهایی است که دیگران به ‌آن‌ها نمی‌اندیشند.
اما شاید شما هم دوست داشته باشید ‌از ذهنی خلاق و پویا برخوردار بوده و از زندگی خود لذت بیش‌تری ببرید. در این مقاله سعی‌می‌شود برخی از تکنیک‌های خلاقیت که به پویایی ذهن کمک شایانی می‌نماید، بیان شود تا با به‌کار بستن آن‌ها، شاهد دستاوردهای قابل توجهی در زندگی و کار باشیم.
 
- تکنیک چرا:
«تکنیک چرا» به‌طور دقیق مانند چراهای مکرر دوران کودکی است که کودکان برای گسترش فهم خود از دنیای اطراف‌شان از پدر و مادر و اطرافیان می‌پرسند ‌با این تفاوت که در بزرگ‌سالی، باید یاد‌گرفته‌های‌مان را زیر سؤال ببریم. اغلب، سادگی این تکنیک باعث شده بسیاری از مردم، متوجه اهمیت و نقش آن نشوند.
این تکنیک، هم برای حل مسائل و هم برای ایده‌یابی و ایده‌پردازی به‌کار می‌رود. به‌عنوان مثال برای شناسایی و تعریف درست و کامل مسأله می‌توان از این تکنیک استفاده کرد و در حین پرسش و پاسخ نیز می‌توان ایده‌های جدیدی در رابطه با موضوع به‌دست آورد.
البته نباید انتظار داشت به‌وسیله‌ی این تکنیک، همه‌نوع مشکل و یا کل یک مشکل، همواره حل‌شود بلکه استفاده از این تکنیک به ما کمک می‌کند تا موقعیت و وضعیت را بهتر و روشن‌تر مشخص کنیم و در فرآیند آن، به ایده‌‌های جدیدی دست‌یابیم.
مثال: فرض کنید فردی دارای اعتمادبه‌نفس پایینی است:
چرا؟ چون خود را قبول ندارد.
چرا؟ چون قابلیت‌های خود را نشناخته است.
چرا؟ چون تاکنون در مورد خود فکر نکرده است.
چرا؟ چون در زندگی، اهدافش مشخص نشده است.
چرا؟ چون یاد نگرفته ‌چگونه در زندگی، انسانی هدفمند باشد.
به‌همین‌صورت ادامه می‌دهیم و پس از سؤال‌ها و پرسش‌های مکرر، متوقف می‌شویم و جواب‌ها را مرور کرده و سعی‌می‌کنیم دوباره ‌پاسخ‌های دیگری را به همان چراها بیان کنیم تا راه‌حل جدیدی پیدا نماییم.

2- تکنیک درنگ خلاق:
یکی از دشوارترین مراحل خلاقیت، زمانی است که احساس کنیم لزومی برای توقف نیست ولی باید توقف کنیم! به‌طور معمول ما انسان‌‌ها در جایی که مشکلی نداریم، ترجیح ‌می‌دهیم به‌آرامی از کنارش بگذریم تا با فکر‌کردن بیش‌تر، کار دست خودمان ندهیم. به قول معروف: «سری که درد نمی‌کند، دستمال نمی‌بندند» اما در این تکنیک، درست وقتی که سرتان درد نمی‌کند، باید به آن دستمال ببندید. «درنگ خلاق»، وقتی اتفاق می‌افتد که می‌گوییم: «هیچ دلیل آشکاری برای درنگ در این نقطه وجود ندارد تا به‌دنبال گزینه‌هایی باشم ولی من این کار را انجام می‌دهم.» بسیاری از اوقات، مشکلی را حس‌نمی‌کنیم چون از ابتدا آن‌را در چنان وضعی دیده‌ایم و به‌عبارتی، به آن عادت کرده‌ایم‌ اما از طریق «درنگ خلاق» سعی‌می‌کنیم مسأله یا مشکلی را کشف کنیم. به‌عنوان مثال، دکوراسیون منزل شما هیچ مشکلی ندارد اما با این تکنیک، در مورد این موضوع فکر می‌کنید و با درگیر کردن ذهن‌تان، ایده‌های جدیدی کشف کرده ‌و درنتیجه با اجرایی کردن آن‌ها،‌ ‌فضای منزل‌تان را زیباتر و دلنشین‌تر می‌نمایید.

3- تکنیک پی.ام.آی (P.M.I ):
انسان می‌تواند به‌طور ارادی توجه خود را کنترل و هدایت نماید در غیر این‌صورت، «توجه» او به‌‌طور ناخودآگاه، ‌به تجارب گذشته و الگوهای ذهنی قبلی معطوف می‌شود؛ درست همان‌طور که ذهن رانندگان هنگام رانندگی در یک مسیر به‌طور کامل آشنا، متوجه مسائل دیگر می‌گردد.
یکی از روش‌های این تکنیک، آن است که انسان را مجبور می‌سازد تا دقایقی برخلاف قالب‌های ذهنی‌اش تفکر کند و به‌مرور نسبت به قالب‌های ذهنی خود، آگاه‌تر و مسلط‌تر شود بنابراین آمادگی ذهنی بیش‌تری برای خلاقیت پیدا می‌کند. نام این تکنیک، برگرفته از حروف اول سه کلمه‌ی «Plus‌» به‌معنی افزودن، «Minus » به‌معنی کاستن و «Intresting‌» به‌معنی جالب می‌باشد.
روش کار چنین است که ابتدا فرد، توجهش را به نکات مثبت (p ) موضوع یا پیشنهادها و سپس به نکات منفی (m ) و درنهایت، به نکات جالب و تازه‌ی آن ‌که نه مثبت است و نه منفی (I )،‌ معطوف می‌کند و در پایان، نسبت به کلیه‌ی لیست نکات مثبت یا آثار و مزایای موضوع‌، لیست موانع، محدودیت‌ها و نکات منفی و لیست نکات جالب و تازه‌ی موضوع، اقدام می‌کند. از آن‌جایی که افراد غیرخلاق، تمایلی به دیدن نکات مثبت و جالب موضوعات ندارند و بیش‌تر به نکات منفی توجه می‌کنند، این تکنیک، تمرین خوبی نیز برای مثبت‌اندیشی و دگراندیشی افراد می‌باشد. درواقع این‌گونه ابزارها، در حکم عینکی هستند که فرد به‌وسیله‌ی آن می‌تواند همه‌ی زوایای موضوع را دقیق‌تر، کامل‌تر و شفاف‌تر ببیند.

4- تکنیک حل مسأله‌ی ناخودآگاه:
این تکنیک، متکی به شعور ‌ناخودآگاه است؛ شعوری که مدام در حال وارد کردن اطلاعات متنوعی به حافظه‌ی موقت و دائم می‌باشد. این تکنیک درواقع قصد دارد فرد را عادت دهد تا به ایده‌های جدیدی که از ذهن ناخودآگاه به ذهن خودآگاه تراوش می‌شود، گوش فرادهد و آن‌‌ها را ضبط کند تا از این طریق، ایده‌ها و راه‌حل‌های تازه‌ای برای مسائل و مشکلات خود پیدا کند. بسیاری از متفکران بزرگ جهان، افرادی خیال‌باف و به‌عبارتی راحت‌طلب بودند البته راحت‌طلبی نه به معنی تنبلی و خیال‌بافی نه به معنی متعارف آن‌ که دارای بار ارزشی منفی است. برای نمونه، «انیشتین» فردی خیال‌باف بود که اوقات استراحت خود را بیش‌تر با قایق‌رانی می‌گذارند.
درواقع افراد خلاق، به محیط‌هایی این‌چنین آرام و روح‌انگیز، علاقه‌مند می‌شوند چون بهتر می‌توانند اشارات و ندای روح یا ضمیر ناخودآگاه خود را بشنوند و از آن‌ها الهام ‌بگیرند. بنابراین درظاهر به‌نظر می‌آید آنان افرادی راحت‌طلب هستند.
اگرچه برای خلاقیت، تقلا و کار شدید ‌با فرجه‌ی محدود و تعیین ضرب‌العجل، مفید و مؤثر است و بسیاری از افراد خلاق به‌منظور تحریک بیش‌تر ذهن‌شان، ضرب‌العجل تعیین می‌کنند اما از طرف دیگر، نقطه‌ی مقابل آن یعنی استراحت و توقف کار و سپردن مشکل به ضمیر ناخودآگاه نیز در فرآیند حل خلاق مسأله، بسیار اهمیت دارد.
کاربرد اجرایی این تکنیک، به این‌ترتیب است که ابتدا باید ذهن را به‌طور کامل مشغول موضوع نمود و سپس آن‌را ترک کرد و اجازه داد تا ضمیر ناخودآگاه‌ درگیر مسأله شود. به این‌ترتیب که شب، هنگام خوابیدن، مشکل را روی کارتی نوشته و آن‌را بالای سرتان بگذارید و با صدای بلند بگویید: «امشب من خواب... را خواهم دید.» فردای آن روز، کارت را برداشته و شروع کنید به نوشتن هر آن‌چه که در مورد آن موضوع به نظرتان می‌آید.
به‌مرور زمان، متوجه خواهید شد که بسیاری از مشکلات‌تان ‌در خواب حل‌می‌شود. گفته می‌شود «ادیسون» برای توسعه‌ی ایده‌هایش، از خواب‌های کوتاه استفاده می‌کرده است. به این‌شکل که مقداری سنگ‌ریزه در دست می‌گرفت و در مورد موضوعی شروع به تفکر می‌کرد. سپس اجازه می‌داد در حین تفکر، به‌خواب رود. به این‌ترتیب، بعد از چند لحظه خوابیدن، سنگ‌ریزه‌ها از دستش رها شده و به زمین می‌افتاد. لذا با صدای ریزش آن‌ها از خواب پریده و دوباره ‌به موضوع فکر می‌کرد. بنابراین با این شیوه، از ضمیر ناخودآگاه خود استفاده می‌نمود.

مهندس سیدحسین میرباقری
مدرس تکنیک‌های موفقیت در کار و زندگی
برگرفته از: تکنیک‌های خلاقیت در محیط زندگی و کار

خلاقیت، زندگی انسان‌ها را زیبا نموده و طراوت و شادابی دلنشینی را به‌وجود می‌آورد. انسان‌های خلاق، هر روز با فکرهای نو و اندیشه‌های تازه، تجربه‌ای جدید کسب می‌کنند و با ‌هیجان بسیار زیبایی از زندگی خود لذت می‌برند. آنان راه‌های قدیمی و کهنه را نمی‌پسندند و همیشه به‌دنبال مسیرهای ناشناخته‌ای می‌گردند. این افراد با فکرهای خلاقانه، میان‌برهای کم‌هزینه‌ای را کشف‌ کرده و با سرعت، ‌مسیری را که دیگران طی سال‌ها رفته‌اند، در زمان کوتاه‌تری می‌پیمایند. ذهن انسان‌های خلاق، همواره به‌دنبال کشف راه‌کارهایی است که دیگران به ‌آن‌ها نمی‌اندیشند.
اما شاید شما هم دوست داشته باشید ‌از ذهنی خلاق و پویا برخوردار بوده و از زندگی خود لذت بیش‌تری ببرید. در این مقاله سعی‌می‌شود برخی از تکنیک‌های خلاقیت که به پویایی ذهن کمک شایانی می‌نماید، بیان شود تا با به‌کار بستن آن‌ها، شاهد دستاوردهای قابل توجهی در زندگی و کار باشیم.

1- تکنیک چرا:
«تکنیک چرا» به‌طور دقیق مانند چراهای مکرر دوران کودکی است که کودکان برای گسترش فهم خود از دنیای اطراف‌شان از پدر و مادر و اطرافیان می‌پرسند ‌با این تفاوت که در بزرگ‌سالی، باید یاد‌گرفته‌های‌مان را زیر سؤال ببریم. اغلب، سادگی این تکنیک باعث شده بسیاری از مردم، متوجه اهمیت و نقش آن نشوند.
این تکنیک، هم برای حل مسائل و هم برای ایده‌یابی و ایده‌پردازی به‌کار می‌رود. به‌عنوان مثال برای شناسایی و تعریف درست و کامل مسأله می‌توان از این تکنیک استفاده کرد و در حین پرسش و پاسخ نیز می‌توان ایده‌های جدیدی در رابطه با موضوع به‌دست آورد.
البته نباید انتظار داشت به‌وسیله‌ی این تکنیک، همه‌نوع مشکل و یا کل یک مشکل، همواره حل‌شود بلکه استفاده از این تکنیک به ما کمک می‌کند تا موقعیت و وضعیت را بهتر و روشن‌تر مشخص کنیم و در فرآیند آن، به ایده‌‌های جدیدی دست‌یابیم.
مثال: فرض کنید فردی دارای اعتمادبه‌نفس پایینی است:
چرا؟ چون خود را قبول ندارد.
چرا؟ چون قابلیت‌های خود را نشناخته است.
چرا؟ چون تاکنون در مورد خود فکر نکرده است.
چرا؟ چون در زندگی، اهدافش مشخص نشده است.
چرا؟ چون یاد نگرفته ‌چگونه در زندگی، انسانی هدفمند باشد.
به‌همین‌صورت ادامه می‌دهیم و پس از سؤال‌ها و پرسش‌های مکرر، متوقف می‌شویم و جواب‌ها را مرور کرده و سعی‌می‌کنیم دوباره ‌پاسخ‌های دیگری را به همان چراها بیان کنیم تا راه‌حل جدیدی پیدا نماییم.

2- تکنیک درنگ خلاق:
یکی از دشوارترین مراحل خلاقیت، زمانی است که احساس کنیم لزومی برای توقف نیست ولی باید توقف کنیم! به‌طور معمول ما انسان‌‌ها در جایی که مشکلی نداریم، ترجیح ‌می‌دهیم به‌آرامی از کنارش بگذریم تا با فکر‌کردن بیش‌تر، کار دست خودمان ندهیم. به قول معروف: «سری که درد نمی‌کند، دستمال نمی‌بندند» اما در این تکنیک، درست وقتی که سرتان درد نمی‌کند، باید به آن دستمال ببندید. «درنگ خلاق»، وقتی اتفاق می‌افتد که می‌گوییم: «هیچ دلیل آشکاری برای درنگ در این نقطه وجود ندارد تا به‌دنبال گزینه‌هایی باشم ولی من این کار را انجام می‌دهم.» بسیاری از اوقات، مشکلی را حس‌نمی‌کنیم چون از ابتدا آن‌را در چنان وضعی دیده‌ایم و به‌عبارتی، به آن عادت کرده‌ایم‌ اما از طریق «درنگ خلاق» سعی‌می‌کنیم مسأله یا مشکلی را کشف کنیم. به‌عنوان مثال، دکوراسیون منزل شما هیچ مشکلی ندارد اما با این تکنیک، در مورد این موضوع فکر می‌کنید و با درگیر کردن ذهن‌تان، ایده‌های جدیدی کشف کرده ‌و درنتیجه با اجرایی کردن آن‌ها،‌ ‌فضای منزل‌تان را زیباتر و دلنشین‌تر می‌نمایید.

3- تکنیک پی.ام.آی (P.M.I ):
انسان می‌تواند به‌طور ارادی توجه خود را کنترل و هدایت نماید در غیر این‌صورت، «توجه» او به‌‌طور ناخودآگاه، ‌به تجارب گذشته و الگوهای ذهنی قبلی معطوف می‌شود؛ درست همان‌طور که ذهن رانندگان هنگام رانندگی در یک مسیر به‌طور کامل آشنا، متوجه مسائل دیگر می‌گردد.
یکی از روش‌های این تکنیک، آن است که انسان را مجبور می‌سازد تا دقایقی برخلاف قالب‌های ذهنی‌اش تفکر کند و به‌مرور نسبت به قالب‌های ذهنی خود، آگاه‌تر و مسلط‌تر شود بنابراین آمادگی ذهنی بیش‌تری برای خلاقیت پیدا می‌کند. نام این تکنیک، برگرفته از حروف اول سه کلمه‌ی «Plus‌» به‌معنی افزودن، «Minus » به‌معنی کاستن و «Intresting‌» به‌معنی جالب می‌باشد.
روش کار چنین است که ابتدا فرد، توجهش را به نکات مثبت (p ) موضوع یا پیشنهادها و سپس به نکات منفی (m ) و درنهایت، به نکات جالب و تازه‌ی آن ‌که نه مثبت است و نه منفی (I )،‌ معطوف می‌کند و در پایان، نسبت به کلیه‌ی لیست نکات مثبت یا آثار و مزایای موضوع‌، لیست موانع، محدودیت‌ها و نکات منفی و لیست نکات جالب و تازه‌ی موضوع، اقدام می‌کند. از آن‌جایی که افراد غیرخلاق، تمایلی به دیدن نکات مثبت و جالب موضوعات ندارند و بیش‌تر به نکات منفی توجه می‌کنند، این تکنیک، تمرین خوبی نیز برای مثبت‌اندیشی و دگراندیشی افراد می‌باشد. درواقع این‌گونه ابزارها، در حکم عینکی هستند که فرد به‌وسیله‌ی آن می‌تواند همه‌ی زوایای موضوع را دقیق‌تر، کامل‌تر و شفاف‌تر ببیند.

4- تکنیک حل مسأله‌ی ناخودآگاه:
این تکنیک، متکی به شعور ‌ناخودآگاه است؛ شعوری که مدام در حال وارد کردن اطلاعات متنوعی به حافظه‌ی موقت و دائم می‌باشد. این تکنیک درواقع قصد دارد فرد را عادت دهد تا به ایده‌های جدیدی که از ذهن ناخودآگاه به ذهن خودآگاه تراوش می‌شود، گوش فرادهد و آن‌‌ها را ضبط کند تا از این طریق، ایده‌ها و راه‌حل‌های تازه‌ای برای مسائل و مشکلات خود پیدا کند. بسیاری از متفکران بزرگ جهان، افرادی خیال‌باف و به‌عبارتی راحت‌طلب بودند البته راحت‌طلبی نه به معنی تنبلی و خیال‌بافی نه به معنی متعارف آن‌ که دارای بار ارزشی منفی است. برای نمونه، «انیشتین» فردی خیال‌باف بود که اوقات استراحت خود را بیش‌تر با قایق‌رانی می‌گذارند.
درواقع افراد خلاق، به محیط‌هایی این‌چنین آرام و روح‌انگیز، علاقه‌مند می‌شوند چون بهتر می‌توانند اشارات و ندای روح یا ضمیر ناخودآگاه خود را بشنوند و از آن‌ها الهام ‌بگیرند. بنابراین درظاهر به‌نظر می‌آید آنان افرادی راحت‌طلب هستند.
اگرچه برای خلاقیت، تقلا و کار شدید ‌با فرجه‌ی محدود و تعیین ضرب‌العجل، مفید و مؤثر است و بسیاری از افراد خلاق به‌منظور تحریک بیش‌تر ذهن‌شان، ضرب‌العجل تعیین می‌کنند اما از طرف دیگر، نقطه‌ی مقابل آن یعنی استراحت و توقف کار و سپردن مشکل به ضمیر ناخودآگاه نیز در فرآیند حل خلاق مسأله، بسیار اهمیت دارد.
کاربرد اجرایی این تکنیک، به این‌ترتیب است که ابتدا باید ذهن را به‌طور کامل مشغول موضوع نمود و سپس آن‌را ترک کرد و اجازه داد تا ضمیر ناخودآگاه‌ درگیر مسأله شود. به این‌ترتیب که شب، هنگام خوابیدن، مشکل را روی کارتی نوشته و آن‌را بالای سرتان بگذارید و با صدای بلند بگویید: «امشب من خواب... را خواهم دید.» فردای آن روز، کارت را برداشته و شروع کنید به نوشتن هر آن‌چه که در مورد آن موضوع به نظرتان می‌آید.
به‌مرور زمان، متوجه خواهید شد که بسیاری از مشکلات‌تان ‌در خواب حل‌می‌شود. گفته می‌شود «ادیسون» برای توسعه‌ی ایده‌هایش، از خواب‌های کوتاه استفاده می‌کرده است. به این‌شکل که مقداری سنگ‌ریزه در دست می‌گرفت و در مورد موضوعی شروع به تفکر می‌کرد. سپس اجازه می‌داد در حین تفکر، به‌خواب رود. به این‌ترتیب، بعد از چند لحظه خوابیدن، سنگ‌ریزه‌ها از دستش رها شده و به زمین می‌افتاد. لذا با صدای ریزش آن‌ها از خواب پریده و دوباره ‌به موضوع فکر می‌کرد. بنابراین با این شیوه، از ضمیر ناخودآگاه خود استفاده می‌نمود.
مهندس سیدحسین میرباقری
مدرس تکنیک‌های موفقیت در کار و زندگی

برگرفته از: .cloob.com

 




نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:23 PM | نویسنده : قاسمعلی

گشت وگذار توام با عکسبرداری ازاصول مشابه با شبیه سازی تصویری استفاده می کند دراین روش از شرکت کنندگان خواسته می شود به جای استفاده ازتصاویر آماده برای تحریک سازی، ساختمان را ترک کنند وبا یک دوربین پولاروید درمنطقه اطراف قدم بزنند واز راه حلهای احتمالی یا استعاره های بصری برای مسئله، عکسبرداری کنند. هنگامی که اعضای گروه مجددا تشکیل جلسه می دهند، درایده های ارائه شده شریک می شوید.

برگرفته ازکتاب: 101 تکنیک حل خلاق مسئله/ دکتراحمد پورداریانی



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:23 PM | نویسنده : قاسمعلی
این تکنیک را میتوان به صورت فردی و گروهی مورد استفاده قرار داد. این تکنیک بر این اساس طراحی شده است که : (اگر بخواهیم بدانیم کجا باید برویم و چطور به آن برسیم، می بایست بدانیم از کجا آمده ایم و کجا آمده ایم و کجا هستیم ؟) به عبارت دیگر این تکنیک بوسیله تهیه نقشه ای از روند فعالیتهای گذشته، قصد دارد نقشه ای برای محصولات آینده طراحی کند تا از طریق آن بتوان ایده هایی برای خلق محصولات جدید بدست آورد.

در این روش، سوابق کارهایی که در طول تاریخ در خصوص موضوع مورد نظر انجام شده است، شناسایی، جمع آوری و آنها را بطور خلاصه و شماتیک در نقشه های جامعی نشان میدهیم. در واقع سیر تحول و تکامل ابعاد مختلف موضوع را روی نقشه می آوریم. تهیه چنین نقشه هایی مزایای فراوانی برای افراد و سازمانها دارد. ازجمله:



- وسیله خوبی برای کشف خلل، نواقص و نیازهای بازار است.


- وسیله خوبی برای پیش بینی آینده و نیازهای آتی بازار است.


- وسیله خوبی برای ایجاد انگیزه خلاقیت در افراد و گروهها است.


- پایه و مبنای اطلاعات خوبی برای تحقیق و توسعه محصولات جدید می باشد.


- وسیله خوبی برای هدایت توجه فرد به سوی نیازهای مشتری است.


- وسیله خوبی برای اثبات ضرورت تغییر و نوآوری در سازمان است.


- وسیله خوبی است برای ارزیابی و قضاوت بهتر در مورد:


- برنامه های آتی و موجود واحدهای تحقیق و توسعه ( (R$D


- محصولات جدید


مفروضات افراد نسبت به محصول، بازار، مشتری، آینده، و نوآوری.


نقشه های روند میتواند برای هر یک از ابعاد موضوع به صورت جداگانه تهیه شود مثل نقشه های روند: قیمت، رقبا، کیفیت، راهبرد، بازاریابی، بسته بندی، تکنولوژی، کانالهای توزیع، بازار هدف و ...



برگرفته از: کتبا تکنیک‌های خلاقیت/ جلیل صمدآقایی



نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:23 PM | نویسنده : قاسمعلی
روشKJ (کاواکیتا جیرو) که درسال 1964 ابداع گردید، به نام مبدع آن یعنی(( جیرو کاواکیتا)) که درآن موقع،‌استاد رشته انسان شناسی درمؤسسه فن آوری توکیو بود، نامگذاری شد. ازروش اولیه(( کامی کره هو)) یا (( روش کاغذ باطله)) برای خلق تصاویر ذهنی وادراکی جدید از روی داده های خام، استفاده شد. این تکنیک درمراحل بالاتر خود کاملا بصری است وبه برقراری ارتباط بین مفاهیم کلامی ونمایشهای بصری کمک می کند.روشTKJ براساس روشKJ ساخته شده ومراحل بیشتری رابرای تعریف مسئله فراهم می کند. فرآیندTKJ ساخته شده ومراحل بیشتری را برای تعریف مسئله فراهم می کند. فرآیند TKJ دارای دوبخش است: شناسایی مسئله وراه حل مسئله.

خلاصه مراحل



الف – تعریف مسئله
1ـ یک موضوع محوری به شرکت کنندگان داده می شودواز آنها خواسته می شود هر چند تعداد ایده ای که میتوانند درباره مسئله روی کارتهای 3*5 بنویسید.( این کارتها جایگزین تکه های اولیه کاغذ باطله شده است)
ایده ها باید به اختصار بیان شوند. نکته توجه دراین گام این است که هریک ازافراد باید به هر تعداد چشم اندازهای ممکن درباره مسئله بیندیشند. هرعضو می توانند 15 تا 20 ایده دریک محدوده زمانی 5 تا10 دقیقه خلق کند.
2ـ کارتها جمع آوری وبراساس اتفاق نظر گروهی به چند مقوله بسیار کلی دسته بندی می شوند. برای انجام این کار، رهبر گروه راجمع آوری وآنهارا مجددا توزیع می کند تا هیچ کس کارت خودش را دردست نداشته باشد. TKJ استفاده ازشوخی را به هنگام دسته بندی کارتها وبحث درباره ایده ها، تشویق می کند.
3- رهبر یکی ازکارتها را با صدای بلند می خواند.
4- اعضا کارتها را درکیسه های خود که حاوی ایده های مرتبط است پیدا می کنند وآنهارا با صدای بلند می خوانند. رهبرگروه به نوبه خود می توانند کارتها راهنگامی که جمع آوری می شوند بدون اینکه آنها را با
صدای بلند بخوانند درکیسه بگذارند. به این ترتیب کارتها، که مجموعه ای ازایده ها وافکاررا دربردارند،‌
جمع آوری می شوند.
5- گروه برای هردسته ازکارتها نامی را انتخاب می کند که جوهره اندیشه های مطرح شده ـ یعنی جوهره مسئله ـ را دربرمی گیرد.
6ـ این فرآیند آنقدر ادامه می یابد تا همه کارتها دردسته های نامگذاری شده قرار گیرند.
7ـ دسته های نامگذاری شده دریک گروه فراگیر ترکیب شده وبه همان روش، نامگذاری می شود. این مجموعه نهایی بیانگر تعریف مورد توافق گروهی مسئله است. هدف از دسته بندی ایده ها به گروه ها به گروههای مختلف، وارد کردن طرز فکرهای جدید درمقوله های قدیمی موضوعات است.

ب- راه حل مسئله
1- شرکت کنند گان راه حلهای ممکن برای مسئله را روی کارتهای 12*7 می نویسند.
این ایده ها ممکن است با ایده های بعدی ربط داشته یا نداشته باشد.
2ـ رهبر کارتها را جمع آوری ومجددا توزیع می کند( همانند بخش الف). سپس یک ایده رابا صدای بلند
می خواند.شرکت کنندگان همانند قبل کارتهایی را که به این ایده ربط دارند پیدا می کنند. این ایده ها با
صدای بلند خوانده می شوندو مجموعه راه حل نامگذاری شده ای ظهور پیدا می کند.
3- همانندقبل، همه کارتها درنهایت درمجموعه ای راه حل نامگذاری شده قرارمی گیرند.
4- همانند قبل ، مجموعه راه حل فراگیری استخراج ونامگذاری می شود.
روش TKJ که درژاپن بسیارمتداول است، همانند بسیاری ازتکنیکهای ژاپنی خلاقیت،ازکارتها ، نقشه های
بصری، وتداعی افکار برای خلق ایده های جدید استفاده می کند. بعضی از شرکت کنندگان امریکایی احساس می کنند که این تکنیک بسیار پیچیده است وخلاقیت رامحدود می سازد.بعضی دیگر از اینکه دراین تکنیک نام اعضایی که ایده ها رامطرح می سازند فاش نمی شود آن را دوست دارند.

برگرفته از کتاب: 101 تکنیک حل خلاق مسئله/ دکتر احمدپورداریانی


نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:14 PM | نویسنده : قاسمعلی
یکی دیگرازشیوه های آشکارسازی خلاقیت وظاهرساختن توانایی آفرینندگی افراد، تکنیک ارتباط اجباری است که توسط چارلز- اس- وایتینگ ابداع شده است. دراین روش همانطورکه ازنام آن مستفاد می شود باید بین دوگروه ازپدیده ها،ارتباطی اجباری ایجاد کرد. برای آشنا شدن با طرز کاراین تکنیک به مثال زیرتوجه کنید:

یک تولید کننده محصولات شیشه ای به دنبال طراحی یک فرآورده نووجدیدی است. او برای یافتن این محصول جدید ازتکنیک ارتباط اجباری به این ترتیب استفاده می کندکه فهرستی ازمحصولات ساخته شده از شیشه مانند حباب چراغ،لیوان،آینه ،بطری،جام شیشه ومانندآنها راتهیه کرده ودرمقابل آنها سیاهه ای ازبازیهای مختلف را می نویسد . سپس ازاعضاء گروهی که برای یافتن محصول جدید گردهم آمده اند می خواهد که بین اقلام این دوفهرست رابطه ای ایجاد کنند.


گروه ممکن است درایجاد این ارتباط به ایده جدیدی درمورد محصول شیشه ای برسند،مثلا طراحی لیوانهایی راپیشنهاد کنند که روی آنها شکلهایی نقش بسته ومی توان با آنها بازی خاصی را انجام داد. یا شیشه ای راتولید کرد که درمقابل ضربه های توپ مقاوم بوده ونشکند ویا آینه چندتکه ای تولید نمود که برای سرگرمی بچه ها بکاررود. دراین مثال اگرارتباط اجباری بین فهرست بازی ها ومحصولات شیشه ای به نتیجه مطلوبی نرسید می توان فهرست دیگری را بطور تصادفی دریک زمینه کاملا متفاوت تعیین وازاعضاء خواسته شود بین اقلام فهرست جدید وفهرست محصولات شیشه ای رابطه برقرارسازند.
به طورخلاصه درتکنیک ارتباط اجباری، اعضاء جلسه برای یافتن یک رابطه بین دو زمینه ای که با یکدیگرمانوس ومرتبط نیستند دست به تلاش فکری زده ودراین راه به ایده ها ونظرات جدیدی دست می یابند. البته درآغاز جلسه هدف ازایجاد ارتباط اجباری برای شرکت کنندگان بیان می شود وآنها ضمن ایجاد ارتباط همواره درنظردارند که هدف اصلی چیست.
بطورکلی می توان گفت فلسفه ایجاد این تکنیک مبتنی برتئوری ضبط اطلاعات زمینه ای درحافظه است. به این معنی که ساختارذهن طوری است که اطلاعات به همراه زمینه یااطلاعات محیط اطرافش درحافظه وارد وضبط می گردد. به عنوان نمونه اگرشما اولین باربا فردی درحال شادی آشنا شده باشید،هرزمان به یاد او می افتید حالت شادی به شما دست خواهد داد. همچنین اگرقصد کنید لیست غذا را به خاطر بیاورید به همراه آن ممکن است چیزهایی مثل رستوران،آشپز،نوشابه،بشقاب یا اقلام شبیه آن را به خاطرآورید. اما هیچگاه تراکتور یا ماشین ریش تراش به یادتان نمی آید (مگرآنکه خاطره ای ازلیست غذا وتراکتور یا ماشین ریش تراش داشته باشید) لذا این تکنیک کمک می کند تا اطلاعات اززمینه های آن جدا شده وبا یکدیگرارتباط جدیدی را برقرارسازند وچه بسا دراین رهگذ ر بتوان به ایده های تازه ای دست پیدا کرد.

برگرفته از کتاب: تکنیکهای خلاقیت/ صمدآقایی


نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:14 PM | نویسنده : قاسمعلی
انسان می تواند بطورارادی توجه خود راکنترل وهدایت نماید درغیراین صورت (( توجه)) انسان بطورناخودآگاه واتوماتیک واربه تجارب گذشته والگوهای ذهنی قبلی معطوف می شود.درست همانطورکه ذهن رانندگان هنگام رانندگی دریک مسیر کاملا آشنا متوجه مسایل دیگرمی گردد.
یکی ازارزشهای این تکنیک آن است که انسان را مجبورمی سازد تا دقایقی برخلاف قالبهای ذهنی اش تفکرکند وبه مرورنسبت به قالبهای ذهنی خودآگاه ترومسلط ترشود لذا آمادگی ذهنی بیشتری برای خلاقیت پیدا می کند.
نام این تکنیک برگرفته شده ازحروف اول سه کلمه plus به معنی افزودی،minus به معنی کاستن وinteresting به معنی جالب می باشد.به معنی جالب می باشد. روش کارچنین است که ابتدا فرد توجهش را به نکات مثبت p) ) موضوع یا پیشنهادها وسپس به نکات منفی (m ) ونهایتا به نکات جالب وتازه آن که نه مثبت است ونه منفی، معطوف می کند ودرپایان نسبت به تهیه لیست نکات جالب وتازه موضوع اقدام می کند.
ازآنجایی که افراد غیرخلاق تمایلی به دیدن نکات مثبت وجالب موضوعات ندارند وبیشتربه نکات منفی توجه می کنند این تکنیک تمرین خوبی نیزبرای مثبت اندیشی ودگراندیشی افراد می باشد. درواقع اینگونه ابزارها، درحکم عینکی هستند که فرد به وسیله آن می تواند همه زوایای موضوع را دقیق تر،کامل تروشفاف ترببیند.
یکی ازمهمترین کاربردهای این تکنیک زمانی است که نسبت به یک قضیه اطمینان داریم نه مواردی که نسبت به آن شک وابهام داریم . به عبارت دیگرهرچه نسبت به موضوعی بیشتربدبین یا( خوشبین) باشیم استفاده ازاین تکنیک کارگشاترواثربخش ترخواهد بود. البته لازم است هنگام استفاده ازاین تکنیک با کلاه فکری سفید،زردومشکی آشنا شده باشیم.
استفاده ازاین تکنیک درمجموع باعث می شود تا ابعاد وجوانب موضوع بیشترآشنا شویم .
فرض کنید پیشنهاد شده است تمام اتومبیلها،رنگ زرد زده شود. بنابراین سه لیست مثبت،منفی وجالب
می تواند به صورت زیرتهیه شود.

نکات مثبت
- درجاده ها راحتتردیده می شوند.
- شبها بهتر دیده می شوند.
- مشکل انتخاب رنگ نداریم.
- منتظر تولید ماشین با رنگ دلخواه نخواهیم شد.
- برای تولید کننده راحت تراست.
- تولید کننده موجودی کمتری خواهد داشت.
- بجای توجه به رنگ،به موارد فنی بیشترتوجه می شود.
- چشم وهمچشمی دراین مورد ازبین می رود.

نکات منفی
- کسل کننده می شود.
- چشم رامی زند.
- تشخیص ماشینها مشکل می شود.
- سرقت ماشین راحتترمی شود.
- آزادی انتخاب رنگ ازبین می رود.
- ممکن است بعضی ازکارخانجات رنگ ازبین بروند.

نکات جالب
- جالب می شود اگرشیدهای مختلف رنگ زرد ایجاد شود.
- جالب می شود اگرمردم به مسایل مربوط به ایمنی اتومبیل توجه بیشترنمایند.
- جالب می شود اگرگرایشهای مردم نسبت به اتومبیل عوض شود.
- جالب می شود اگرتودوزی ماشین رنگهای مختلفی شود.
- اگراجرا شودجالبه .
- دیدن افرادی که ازرنگ زرد خوششان می آید هنگام اجرای این طرح جالبه .
برای یافتن نکات جالب کافی است جمله ((چقدرجالب می شود اگر...)) راکامل کنیم . مثلا بگوییم چقدرجالب می شود اگرجاده ها نیزرنگ زرد زده شودویا چقدرجالب می شود اگرشیشه اتومبیلها نیززرد رنگ شوند.
- تمرینهای تکنیک
- راجع به پیشنهاد رسیده درمورد اجبارافراد درپوشیدن لباس متناسب با خلق وخوی خودچه فکرمی کنید( نکات مثبت،منفی وجالب آنرا بنویسید)
- فرض کنید پیشنهاد شده است هربچه ای باید یک نفر مراقب داشته باشد.
- فرض کنید پیشنهاد شده است هرکسی اجازه داشته باشد محل خرج کردن مالیتهای پرداختی اش رامشخص کند.
- فرض کنید ،صاحب هراتومبیل باید یک راننده شخصی داشته باشد.
- فرض کنید قراراست هرکس که با پارتی بازی پست ومنصبی را بدست آورده است اخراج وبجایش فرد شایسته ای قراردهند!
- فرض کنید دولت ، تمام ثروتهایی که ازراه خلاف جمع شده است را پس بگیرد!

برگرفته از کتاب: تکنیکهای خلاقیت/ صمدآقایی


نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:14 PM | نویسنده : قاسمعلی
این تکنیک به منظور تغییر و اصلاح واکنش افراد نسبت به ایده های جدید دیگران طراحی شده است. می توان از این روش برای ایجاد، تقویت و رشد و توسعه استعداد و فرهنگ خلاقیت در فرد، خانواده، سازمان و جامعه استفاده کرد.این روش بیشتر برای افراد و سازمانهایی مفید است که یا بطور رسمی با ایده ها و پیشنهادات دیگران سر و کار دارند و یا برخورد آنان در سرنوشت ایده و انگیزه پیشنهاد دهنده تاثیر می گذارد. مانند مدیران، والدین، استادان دانشگاه، و مدرسین حوزه ها، معلمین و مربیان مدارس و دبیرستانها، قضات، روزنامه نگاران، صدا و سیما و رسانه های عمومی، مشاورین و ....

اما بکارگیری و تمرین این تکنیک از جهتی برای همه افراد مفید است، چون هر یک از افراد جامعه به نوعی با ایده های سایرین برخورد میکنند، مثلا در نقش دوست، همکار،همسایه، قوم و خویش، همسفر و ...چه بسا در بعضی مواقع گروههای غیر رسمی اثر بیشتری بر فرد میگذارند. لذا در هر مجموعه ای که اعضای آن بیشتر به سبک این تکنیک فکر و با یکدیگر برخورد نمایند جو و بسترمناسبتری برای خلاقیت ایجاد می شود. واکنش مثبت به نوآوری یا پیشنهادهایی که با آن موافقید آسان است. اما با مشارکت کننده مشتاقی که ایده ای را پیشنهاد می کند و شما با آن مخالفید چگونه برخورد می کنید؟ آیا تاکنون ایده جدید کسی را آنقدر سختگیرانه ارزیابی کرده اید که او و کسانیکه خبر به آنها رسیده دلسرد شده باشند؟ از طرف دیگر شما نمی توانید هر ایده و خلاقیتی را صرفا به دلیل حمایت از احساسات افراد بپذیرد. این تکنیک به ما می آموزد که در برخورد با ایده سایرین اول به نکات مثبت ایده توجه کنیم سپس به انواع کاربردهای محتمل ایده و امکان تعمیم و گسترش آن ( حتی اگر صاحب ایده، واقف به آن نباشد ) بپردازیم و نهایتا نگرانیهای خود را به شیوه ای صحیح با ذکر جملاتی از قبیل: (من نگران بعضی چیزها در رابطه با ایده شما هستم، آیا می توانید به من کمک کنید تا نگرانیهایم را از بین ببرم؟) ابراز نماییم. در واقع شما با اینگونه اظهار نظر و انتقال شرایط به شخص مربوطه، به او اجازه می دهید تا با ارایه یک طرح آزمایشی، ساختن یک مدل و یا با ارایه نمونه های دیگری از موقعیتهای مشابه که در آنها موفقیتی صورت گرفته است به نگرانیهای شما پاسخ دهد و یا بدون مقاومت و افت روحیه و با روحیه و انگیزه ای قوی تر، ایده خود را بازنگری و یا رد کند.



برگرفته از کتاب : تکنیکهای خلاقیت/ جلیل صمد آقایی




نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:14 PM | نویسنده : قاسمعلی
طوفان فکری (Brainstorming)یک روش برای برانگیختن خلاقیت در یک گروه است که برای تولید تعداد زیادی ایده در مورد یک مسأله به کار می‌رود.
طوفان فکری یکی از شناخته شده ترین شیوه های برگزاری جلسات همفکری و مشاوره بوده و کاربرد جهانی دارد. این روش دارای مزایا و ویژگی هایی منحصر به فرد است. در واقع بسیاری از تکنیک های دیگر منشعب از این روش است.
اسامی رایج دیگر برای طوفان فکری : سیال سازی ذهن، بارش فکری، بارش مغزی و طوفان مغزی
Alex Faickney Osborn
این روش توسط الکس اسبورن در سال 19۳۰ معرفی و عمومی گردید.
قواعد طوفان فکری
اسبورن عنوان می دارد: «پیشنهاد ایجاد شده در ذهن یک فرد عادی در گروه ، 2 برابر پیشنهاد ایجاد شده در حالت انفرادی است.» در صورتی که قواعد و مقرّرات مشخصی برای جلسات طوفان فکری در نظر گرفته و رعایت گردد، این روش بسیار کار آمد تر خواهد شد. طوفان فکری بر دو اصل و چهار قاعده اساسی استوار است.
اصل اول مبتنی بر تنوّع نظرات است. تنوّع نظرات آن بخشی از مغز را که به خلاقیت مربوط است فعال تر میکند تا بر تفکر قضاوتی خود فائق آید. تفکر قضاوتی در واقع به معنی ارزیابی ها و نظرات تکمیلی نسبت به مطلبی مطرح شده است. بدین منظور بعد از جمع آوری تمامی پیشنهادات بررسی و ارزیابی آن ها صورت میگیرد.
اصل دوم - کمیت ، فزاینده کیفیت است. یعنی هر چه تعداد پیشنهادات بیشتر شود ، احتمال رسیدن به یک راه حل بهتر افزایش می یابد.
چهار قاعده اساسی طوفان فکری:
تمرکز بر کمیت (Focus on quantity)
هرچه تعداد ایده‌هایی که تولید می‌شوند بیش‌تر باشد، احتمال دست یافتن به یک راه‌حل اساسی و اثربخش بیش‌تر است و احتمال وجود پیشنهادات مفید و کارسازتر در بین آنها بیشتر میشود. موفّقیت اجرای روش طوفان فکری با تعداد پیشنهادات مطرح شده در جلسه رابطه مستقیم دارد. در این روش این گونه عنوان میشود که هر چه تعداد پیشنهاد بیشتر باشد، احتمال وجود طرح پیشنهاد کیفی بیشتر است.
اجتناب از انتقاد (No criticism)
اگر در مواجهه‌ی اولیه با یک ایده، به جای انتقاد از آن، به توسعه و بهبود آن فکر کنیم، یک جو مناسب برای تولید ایده‌های غیرمعمول فراهم می‌شود.
این مهمترین قاعده است و لازم است تمام اعضا به آن توّجه کرده و بررسی و ارزیابی پیشنهاد را به آخر جلسه موکول کنند. ضمن اینکه ملاحظه تبعیض آمیز پیشنهادات نیز ممنوع است.
استقبال از ایده‌های غیرمعمول (Unusual ideas are welcome)
ممکن است ایده‌های غیرمعمول رویکردهای جدیدی را به مسأله فراهم کنند و منجر به راه‌حل‌های به‌تری نسبت به ایده‌های معمول شوند.
این قاعده برای جرأت بخشیدن به شرکت کنندگان برای ارائه پیشنهاداتی است که به ذهن آنها خطور میکند . به عبارت دیگر در یک جلسه طوفان فکری تمام اعضا باید جسارت و شهامت اظهار نظر را پیدا کرده باشند و بدون آنکه ترسی از ارزیابی و بعضاً انتقاد مستقیم داشته باشند؛ بتوانند پیشنهاد و نظر خود را بیان کنند. هرچه پیشنهادات جسورانه تر باشد، نشان دهنده اجرای موفّق تر جلسه است.
ترکیب و بهبود ایده‌ها (Combine and improve ideas)
می‌توان با ترکیب دو ایده‌ی خوب، به ایده‌ای به‌تر رسید که از هر دو ایده‌ی قبلی کامل‌تر باشد.
رعایت این قواعد، منجر به هم‌افزایی در گروه می‌شود که نهایتاً باعث بروز خلاقیت در اعضای گروه می‌شود. بر این اساس، محدودیتی برای مطرح کردن ایده‌ها وجود نخواهد داشت و طی یک فرآیند طبیعی و بدون دخالت بیرونی، جمع مستمراً به ایده‌های بهتر دست خواهد یافت.
اعضا میتوانند علاوه بر ارائه پیشنهاد ، نسبت به بهبود پیشنهاد خود اقدام کنند.. روش طوفان فکری این امکان را به اعضا میدهد که پس از شنیدن پیشنهادات دیگران پیشنهاد اولیه بهبود داده شود. آنها همچنین میتوانند پیشنهاد خود را با چند پیشنهاد تلفیق کرده و پیشنهاد بهتر و کاملتری را به دست آورند.
اهداف روش طوفان فکری : ایده سازی - ایده یابی – راه حل یابی
مراحل روش طوفان فکری :
1 ) خلاقیت و تولید اندیشه :
الف – آماده سازی اعضاء ( از قوانین )
ب – ارائه مسأله یا فعالیت ( در صورت لزوم اطلاعات جانبی نیز داده می شود که اعضاء با موضوع ، بیشتر درگیر شوند) .
ج - ارائه نظریات به صورت چرخشی و نوبتی
د - ثبت تمامی نظریات و اندیشه ها ( اعم از درست یا نادرست )
2 ) قضاوت و ارزشیابی :
در این مرحله نظریات و اندیشه ها پالایش و جمع بندی می گردد و نظریات مشابه و نامناسب حذف می گردند.
از مزایای اصلی‌ای که طرف‌داران این روش برای آن ذکر می‌کنند تقویت روحیه‌ی کار گروهی‌ست، و انتقاد عمده‌ای که به آن وارد می‌شود وقت‌گیر بودنش است.
ترکیب اعضای گروه طوفان فکری
در هر جلسه طوفان فکری لازم است افراد ذیل حضور داشته باشند: رئیس جلسه، دبیر جلسه و اعضای گروه.
رئیس جلسه، قواعد کاری و مسئله مورد بحث «مشکل» را مطرح میکند و ناظر بر حسن اجرای آنهاست.
دبیر، کار ثبت صورت جلسه را انجام میدهد. بهتر است دبیر نزدیک رئیس جلسه بنشیند، به طوری که بتواند نقش رابط غیر مستقیم بین رئیس جلسه و اعضا را ایفا کند. بهتر است پیشنهادات بطور گزارشی– نه کلمه به کلمه – یادداشت شوند.
اسبورن پیشنهاد میکند که از افرادی که دارای موقعیتهای شغلی یکسان هستند، برای همفکری، دعوت به عمل آید. ضمناً باید در نظر داشت چنانچه رئیس و مرئوس با هم در یک گروه باشند، اصل اظهار نظر آزاد و بیواسطه خدشه خواهد یافت مگر آن که برای آن قبلاً تدابیری اندیشیده شده باشد.
رویه برگزاری جلسات توفان فکری
یک گروه 6 تا 12 نفری از اعضا انتخاب می شوند "حتی الامکان از لحاظ رتبه اداری همسان باشند";
مشکل به روشنی تعریف شده ، و برای شرکت کنندگان توضیح کافی داده می شود;
حداقل یک هفته از طرح صورت مسئله گذشته باشد "یعنی دستور کار هر جلسه قبلا اعلام شده باشد";
بلافاصله پیش از جلسه اصلی توفان فکری ، برای اعضا، جلسه ای توجیهی برگزارمی شود;
با نوشتن صورت مسئله بر روی تخته سیاه به طوری که برای همه قابل خواندن باشد،جلسه توفان فکری شروع می شود;
رئیس جلسه 4 قاعده جلسه توفان فکری را متذکر می شود;
هریک از اعضا که مایل به ارائه پیشنهاد باشد دست خود را بالا می برد و در هر نوبت یک پیشنهاد را ارائه می دهد;
رئیس جلسه طی یادداشتی 2کلمه ای و کوتاه ، هریک از پیشنهادات را روی تخته سیاه می نویسد و در همین حال دبیر جلسه پیشنهاد را با جزئیات بیشتری ثبت می کند;
درصورت لزوم رئیس جلسه می تواند برای برانگیختن اذهان در ارائه پیشنهادات جدیدصورت مسئله یا پیشنهادات ارائه شده ، را مجددا طرح کند;
مدت زمان جلسه نباید از حد مجاز، که معمولا 60 دقیقه است تجاوز کند.
مزایا و معایب
با وجودی که روش طوفان فکری بسیار متداول و رایج است ، لیکن تاکنون به طورخاص ، درجهت روشن نمودن بهترین شرایط اجرای این روش ، تحقیقات کافی صورت نگرفته است . مزایای این روش عبارتند از :
1 - باتوجه به اصل هم افزایی یا سینرژی باعث می شود که خلاقیت گروهی موثرتر ازخلاقیت فردی عمل کند ;
2 - با این روش ، در مدت زمان نسبتا کوتاهی ، شمار زیادی پیشنهاد حاصل می شود ;
معایب و نقایص این روش عبارتند از :
1 - ممکن است ، ایجاد شرایط جهت اظهارنظر آزاد و بیواسطه دشوار باشد ;
2 - گروه معمولا تحت فشار اکثریت قرار گرفته و موجب می شود فرد با نظر اکثریت موافقت کند، حتی اگر قویا احساس کند که نظر اکثریت اشتباه است ;
3 - اکثر اوقات تمایل گروه بر حصول یک توافق است ، تا دستیابی به پیشنهادات متنوعی که به خوبی موردبررسی قرار گرفته باشند; درواقع این حرکت در حال حاضر بخاطرساختار جلسات ، به صورت عادت در آمده است .
4 - هنگام طوفان فکری ، اغلب افراد مواردی بدیهی یا ایده آل را پیشنهاد می کنند و این ازتلاش آنها برای بحث بیشتر و درنتیجه ارائه پیشنهادات خلاق می کاهد ;
5 - ماهیت تنوع گرای طوفان فکری ; خود به خود مسبب افزایش پیشنهادات می شود ولی اصلاح و پالایش ساختاری پیشنهادات را دربرندارد ;
6 - اگر گروه از یک رئیس جلسه خوب برخوردار نباشد ممکن است برخی از افرادجلسه را، به طور کامل تحت الشعاع خود قرار دهند ;
7 - اجرای موفقیت آمیز این روش مستلزم شناخت قبلی افراد از مسئله است ;
8 - در این روش ، بهبود مرحله به مرحله "تدریجی " پیشنهادات کمتر مشاهده می شود ;
9 - گاهی اوقات این روش ، به مسائل نسبتا ساده و پیش پاافتاده محدود گشته و باعث می شود که روش ارائه شده ، برای حل مسائل کلی پیچیده و کارآیی کافی را نداشته باشد ;
10 - برای بعضی افراد، پیروی از قواعد این روش ، یا ارائه پیشنهادات متنوع مشکل است .
روشهای مشابه طوفان فکری به شرح زیرند :
تکنیک گروهی اسمی (Nominal group technique)
تکنیک گروه اسمی ، ابزار تشخیص سودمندی است . چرا که ابزاری ساختاری ، برای دستیابی به اتفاق نظر گروهی درباره ی موضوعی مشخص است . برای مثال ، دستور کار می تواند چنین باشد . موانع اصلی برای بهبود بهره وری در سازمان چه هستند ؟ لیست مرتب به دست آمده از موانع ، داده ی سودمندی برای گروه تشخیص خواهد بود .
فرآیند تصمیم گیری متشکل از پنج مرحله است:
اعضاء گروه در یک میز جمع می شوند و موضوع تصمیم گیری به صورت کتبی به هریک از اعضا داده می شود و آنها چگونگی حل مسئله را می نویسند؛
هریک از اعضا به نوبه، یک عقیده را به گروه ارائه می دهد؛ عقاید ثبت شده در گروه به بحث گـذارده مـی شود تا مفاهیم برای ارزیابی روشن تر و کامل تر شود؛
هر یک از اعضاء مستقلاً و مخفیانه عقاید را درجه بندی می کنند‍؛ ! تصمیم گروه آن تصمیمی خواهد بود که در مجموع بیشترین امتیاز را به دست آورده باشد.
تکنیک پاس کردن گروهی (Group passing technique )
در این تکنیک افراد گروه بطور دایره وار دور یک میز می نشینند و یک ایده روی کاغذی می نویسند و به فرد بعدی پاس می دهند تا اینکه افراد بعدی نیز ایده خود را با مشاهده ایدههای قبلی بنویسند تا این عمل تکرار می یابد تا اینکه مجدداً این کاغذ به همه افراد یکبار دیگر برگردد. این روش مدیریت ساده تری نسبت به طوفان فکری دارد چون در سکوت انجام می شود و فقط به نوشتن ایده ها اکتفا می شود.
روش نقشه کشی ایده های تیم (Team idea mapping method )
این روش در سازمانها مرسوم است. در این روش هیچ ایده ای رد نمی شود تا همه اعضاء در آن مشارکت فعالی داشته باشند. فرایند کاری با یک موضوع مشخص آغاز می شود. هر عضو یک طوفان فکری حول آن موضوع انجام می دهد. تمام ایده ها در یک نقشه ایده بزرگ ترکیب می شوند. در فاز مشارکت، اعضا ممکن است به یک درک مشترک برسند. در این مشارکت ممکن است ایده های جدیدی عنوان شود . آن ایده ها نیز به نقشه ایده ها اضافه می شوند. وقتی کلیه ایده ها جمع آوری شد، گروه برای اولویت بندی آنها اقدام می کنند.
روش افکارنویسی (Brainwriting )
در این روش از شرکت کنندگان خواسته می شود، تانظرات خود را در مدتی کوتاه به رشته تحریر درآورند.
روش تلفیقی (Trigger )
تلفیقی از افکارنویسی و توفان فکری نیز وجود دارد که به روشTRIGGER مشهوراست . این روش را جورج مولر کارشناس شرکت فورد موتورز ابداع کرد. در این روش شرکت کنندگان هرکدام شخصا فهرستی از کلمات مرتبط به مسئله را تهیه می کنند. مزیت این روش بر روش توفان فکری در این است که قابلیت بسط و گسترش پیشنهادات رادارد.
روش موفقیت آمیز اجزای مسئله (SIL )
Succesive Integeration of problem Elements (SIL)
این روش به وسیله هلموت اشلیکسوپ از موسسه باتل ابداع گردید. در این روش عناصرجلسات آزاد و روابط اجباری بطور فزاینده ترکیب می شوند تا اینکه گروه به راه حل نهایی موردتوافق دست یابد. توفان فکری عبارت است از بیان تفکرهای متنوع ، درحالی که روش SIL کتبی بوده و تفکر "چه متنوع و چه مشابه " اصل است.
طوفان فکری الکترونیک (Electronic brainstorming )
طوفان فکری الکترونیک را می توان از طریق ایمیل انجام داد. مدیر یا تسهیل کننده سوالی را برای اعضای گروه می فرستد و آنها بطور منفرد ایده های خودشان را برای مدیر ارسال می کنند. مدیر نیز لیستی از ایده های اعضاء تهیه می کند و مجدداً برای آنها برای دریافت ایده های تکمیلی ارسال می کند .
طوفان فکری الکترونیکی بسیاری از مشکلات طوفان فکری معمولی مانند ارزیابی ایده ها بطور همزمان که مانع تولید ایده ها می شود را ندارد. یکی دیگر از محاسن طوفان فکری الکترونیکی آنست که ایده های ارائه شده را بدون تغییر به همان شکل اولیه خود می توان آرشیو کرد تا مورد ارزیابی آتی مورد استفاده قرار گیرند. در طوفان فکری الکترونیکی می توان از گروه بیشتری نسبت به طوفان فکری معمولی بهرمند شد.
تشابه تکنیک طوفان فکری با تمثیل فیل در تاریکی
داستان مشهوریه که مولوی در مثنوی آورده : چند نفر میخواستند در تاریکی فیلی را بشناسند و لی چون دیدنش ممکن نبود سعی کردن با دست زدن به فیل آنرا بشناسند….بعداً که شناخت ها شان را با هم مقایسه کردند ، هر کدام دیگری را تکذیب کرد….. اولی به خرطوم فیل دست کشید ؛ تصور کرد فیل ناودان است ! ... دومی به گوشش دست کشید و فیل را مانند بادبزن تصور کرد ! ... سومی به پاهاش دست کشید و فیل را ستونی انگاشت !...و چهارمی به دم فیل دست کشید و تصویری دیگر ساخت و هیچکدام نظر دیگری را قبول نداشت….در نهایت مولوی می گوید اگر شمعی در دستشان بود این اختلاف هم نبود.
پیل اندر خانه ای تاریک بود عرضه را آورده بودندش هنود
از برای دیدنش مردم بسی اندر ان ظلمت همی شد هر کسی
دیدنش چون با چشم ممکن نبود اندر آن تاریکی اش کف می بسود
آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد گفت همچون ناودانست این نهاد
آن یکی را دست بر گوشش رسید ان بر او چون بادبیزن شد پدید
آن یکی را کف چو بر پایش بسود گفت شکل پیل دیدم چون عمود
همچنین هر یک به جزوی که رسید فهم آن می کرد هر جا می شنید
از نظر گه گفتشان شد مختلف ان یکی دالش لقب داد این الف
در کف هر کس اگر شمعی بدی اختلاف از گفتشان بیرون شدی
تشابه این تمثیل با تکنیک طوفان فکری:
تکنیک طوفان فکری هم مانند تمثیل فیل در مثنوی مولوی است که هر کسی با نگاه خود و سواد و اطلاعات خود مسئله را می بیند و تفسیر می کند و اصرار بر نظر خودش دارد ،غافل از اینکه فقط خرطوم مسئله را دیده و در آخر همه به یک خرد جمعی و اتفاق نظر می رسند. به چند نکته از این تشابه به شرح ذیل می پردازیم:
1- در این تمثیل دامنه تعریف فیل درست به اندازه دامنه و نقاطی بود که کف دست لمس می کرد. مانند برداشت های جزیی هر فرد از گروه حل مسئله در تکنیک طوفان فکری که هر کدام یک بخشی از مسئله را بر اساس دانش و اطلاعات فردی خودشان متوجه می شوند و اظهار نظر می کنند.
2- تاریکی در داستان فیل مولوی مصداق ابهام و روشن نبودن صورت مسئله در ابتدای جلسه طوفان فکری است که هنوز ابعاد مسئله برای همگان معلوم نیست و بخاطر روشن شدن آن دور هم جمع شده اند تا با اعلام نظر هاشان ( با دست زدن به قسمت های مختلف این فیل، مسئله را با درک مشترک احساس نمایند.)
3- در تکنیک طوفان فکری استقبال از ایده‌های غیرمعمول و اجتناب از انتقاد از نظرات افراد جزو قاعده های اصلی این تکنیک است زیرا هر کس فقط یک قطعه از این پازل بزرگ را در دست دارد و تنها آنچه را که درک می کند، می بیند و هوشیارانه یا نا هوشیارانه!!. آنکه دست بر گوش فیل دارد اگر غیر بادبیزن بگوید خطا گفته است.آنکه بر پای فیل دست می کشد اگر غیر ستون ببیند خطا دیده است.
4- در این تمثیل افراد آنقدر در اتاق تاریک می مانند تا روز می شود و همه متوجه می شوند که آنها یک فیل را لمس کرده اند. روز نشانه روشن شدن مسئله و ابعاد آن است که بر اساس یک خرد جمعی در طوفان فکری حاصل می شود و از ترکیب و بهبود ایده‌ها که از قاعده های اصلی تکنیک طوفان فکری است بدست می آید.
5- یکی از دلایلی که هر گونه اضهار نظر حتی بظاهر مسخره در اینگونه جلسات آزاد است بخاطر این است که علیرغم اظهارنظر های متفاوت و بظاهر متناقض پر از درستی و صداقت در دید افراد وجود دارد که هرکس یک بعد از قضیه را می بیند و تنها گوشه ای از واقعیت مسئله را لمس می کند و این یک امر طبیعی است که تشابه ای بین خرطوم با گوش فیل وجود ندارد و ممکن است یک اظهار نظر برای فرد دیگری مسخره بنظر برسد البته این نقصان گریبانگیر بسیاری از مفاهیم کیفی است که باید آنر با درایت تحمل کرد تا مسئله کاملاً روشن شود.
داستان فیل در تاریکی را ثنایی بگونه دیگری بیان می کند بطوری که بجای خانه تاریک افرادی که فیل را لمس می کنند نابینا هستند و یک نفر به اظهار نظر های به ظاهر مسخره آنها که متفاوت بوده است گوش می دهد و از جمعبندی نظرات آنها متوجه می شود که آنها یک فیل را لمس کرده اند.
اخیراً برای این داستان شیرین و پرمعنی که نشانگر نوعی تفکر سیستمی است کتابی توسط خانم فرشته گل محمدی در دست چاپ است که بنده یکی از داوطلبان خرید این کتاب ارزنده هستم چنانچه شما هم مایل به خرید آن باشید می توانید به سایت ذیل مراجعه و برای خرید اقدام نمایید:
http://www.adinebook.com/gp/product/964369075X/481-1671348-8784760
یک تشبیه دیگر برای تکنیک طوفان فکری به چراغ راهنمایی :
می گویند روش کار با تکنیک طوفان فکری مانند عملکرد یک چراغ راهنمایی است که همیشه برای هر نوع ایده حتی ایده هایی که بنظر ساده و پیش پا افتاده و مسخره می باشند سبز است و حرکت و عبور خودرو ها (ارائه ایده ها) با سرعت مانعی ندارد .
در مرحله ارزیابی ایده ها چراغ احتیاط زرد را باید روشن کرد تا هر ایده ای را نپذریم و سرعت در این مرحله کند می شود .
چراغ قرمز موقعی روشن می شود تا فرصت بررسی و پذیرش ایده های مطلوب با فرصت و فراغت بیشتر میسر گرددو هر ایده ای مورد پذیرش قرار نمی گیرد و تعداد انکی از ایده های ارائه شده مورد پذیرش قرار می گیرند .
باید دقت کرد که هرگز چراغ زرد یا قرمز در اول جلسه طوفان فکری نباید روشن شود و الا سرعت ایده پردازی کم می شود و افراد راغب به ارائه ایده های خود نخواهند شد .

برگرفته از سایت:brainst.persianblog.ir

 




نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:14 PM | نویسنده : قاسمعلی
اکثر مواقع خلاقیت، نتیجه تشخیص خطاها از واقعیتها است. خیلی اوقات چیزهایی را که ما فکر میکنیم واقعیت است واقعیت نیست. مغز انسان باید خودآگاه یا ناخودآگاه واقعیت را تعیین، درک و نسبت به آن بصیرت پیدا کند. واقعیتها بوسیله پنج حس انسان تعیین می شود. فرض بر این است که حواس پنجگانه گزارش دقیق و درستی از محیط اطراف به انسان ارایه می دهند. اما آیا آنها عینا همان چیزی هستند که در خارج وجود دارند؟
چیزهایی که چشم شما می بینید و طوری که مغز شما آنرا ترجمه و تفسیر می کند، باعث این خطا یا توهم می گردد. مغز شما آنچه را که چشمتان دیده است به تکانه های الکترونیکی تبدیل و آنرا منتقل می کند. وظیفه ذهن، هوش یا آگاهی مرتب کردن و دسته بندی این نشانه های الکترونیکی و قابل فهم نمودن آنهاست. بنابرین تصاویری که در ذهن شماست، کپی مستقیم اشیاء نیست بلکه کدهای خلاصه ایست که از طریق شبکه عصبی به مغز شما ارسال شده است. بدین ترتیب هیچ رنگ، بو، صدا یا مزه ای در بافتهای عصبی شما وجود ندارد که به مغز منتقل شود، بلکه تنها تکانه های کدبندی شده ای هستند که به مغز ارسال می شوند. از آنجایی که سیم پیچی مغز انسانها با یکدیگر تفاوت دارد و از آنجایی که بعضی از افراد در انتقال اطلاعات در شبکه عصبی خود (انتقال از قسمت چپ به قسمت راست مغز) دارای مشکلاتی هستند و همچنین از آنجا که عده ای سیستم اعصابشان از نظر فیزیکی طوری است که کد گذاریها غلط انجام می شود (مانند افرادی که بیماری کور رنگی دارند) لذا همه افراد در همه مواقع درک یکسانی از یک موضوع ندارند و ارتباط ادراکی چشم و مغز همیشه منجر به درکی منسجم از واقعیت نمی شود.بلکه بعضی از اوقات با یکدیگر تضاد پیدا می کنند. حال فرض کنید چشم و مغز نتواند درک منسجم و درستی از واقعیت آنچه که دیده اید، ارایه دهد و تمایلات و انتظارات ما نیز در موضوع اثر گذاشته باشد. حال با اطلاعات رسیده چه کار باید کرد؟ چقدر می توان به آن اتکا کرد. آیا آنچه را که دیده ایم همان واقعیت است؟
در پاسخ باید گفت شاید تنها راهی که بوسیله آن بتوان واقعیت را مورد شناسایی و بررسی قرار داد، حذف پیش فرضها و تمایلات یا عینکها و فیلترهای پنهانی است که بر موضوع اثر گذاشته، برای این منظور اولین قدم این است که متوجه شویم حواس پنجگانه نشان دهنده دقیقی از واقعیت بیرونی نیستند و این خود از ضرورتهای یک فکر خلاق است. شما برای ارزیابی صحیح دنیای اطراف خود و تعریف درست مسایل بایستی در جایگاهی فراتر از اطلاعات رسیده از حواستان قرار گیرید.
منظور و هدف این تکنیک این است که شما بتوانید با قدرت توهم و خیلی از اوقات با خطاهای عمدی خود طور دیگری به مسایل نگاه کرده تا بدینوسیله اصل و واقعیت موضوع را دریابید. در واقع بدینوسیله سعی می کنید مجازا سیم پیچی مغز خود را تغییر، اصلاح یا توسعه دهید. این سعی باعث می شود مقداری اطلاعات از شکافهای موجود در بافتهای عصبی، آزاد شده و بوسیله پیوند با اطلاعات قبلی، الگوی ذهنی جدیدی ساخته می شود و یا موضوع از الگوی ذهنی قبلی به الگوی دیگری انتقال یابد و نهایتا این فعل و انفعالات موجب الهام یا بصیرت و کشف ناگهانی و غیر منتظره ای شود.
بنابراین برای اینکه بتوانیم خلاقانه با موضوعات برخورد کنیم یا راه حلهای جدیدی برای مسایلمان پیدا کنیم، گاهی احتیاج است بوسیله قدرت خیال و توهم موضوع را از زوایای دیگری ببینیم، هر چند که دیدن از آن زاویه اشتباه به نظر آید ( وقتی چیزی را اشتباه حس میکنیم که مفهوم درک شده از آن با مفهوم مورد انتظار ما مغایر باشد و چه بسا خیلی از مفاهیم مورد انتظار ما ممکن است غلط باشد لذا رفتن راه اشتباه باعث شناسایی و اصلاح فکرها و مفروضات غلط ما می شود). به همین دلیل بسیاری از افراد خلاق کارهایی می کنند که در ابتدا احمقانه به نظر می رسد.

برگرفته از کتاب : تکنیک‌های خلاقیت/ جلیل صمد آقایی


نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:14 PM | نویسنده : قاسمعلی
نو آوری جزء استعدادهایی است که می توان گفت تنها عده کمی از افراد به درستی و به میزان کافی از آن استفاده می کنند .
آیا تا کنون برایتان اتفاق افتاده که حس خلاقیت و نوآوری دیگران شما را به حیرت وا دارد؟ حدس بزنید، شما هم دارای همان نیرو هستید! همه انسان با قدرت خلاقیت متولد می شوند. جعبه مداد شمعی در کودکستان، تنها محدود به کودکانی نمی شود که دارای استعدادهای بالفعل هستند بلکه باید اذعان داشت که همه افراد دارای استعدادهای بالفعل هستند .
آیا به یاد می آورید که چقدر طول کشید که دوچرخه سواری و یا رانندگی را فرا بگیرد؟ پیش از اینکه بتوانید مهارتی را بیاموزید، چند بار مرتکب اشتباه می شوید؟ این امر در مورد نوآوری نیز صدق می کند. ایجاد خلاقیت و نوآوری مستلزم تمرین و ممارست و صبر و حوصله می باشد. این مقاله قصد دارد تا به شما کمک کند که خیلی سریع نوآوری و خلاقیت را وارد زندگی خود کنید .
1- دنبال اهداف شخصیتان بروید
اگر از افراد نامتعارف تقاضای کمک کنید، فقط خودتان را هر چه بیشتر از مسیر اصلی دور می کنید. اگر یک ایده ناب را در ذهن می پرورانید، هیچ لزومی ندارد که حتماً آنرا با دیگران نیز در میان بگذارید. این امکان وجود دارد که آنها از درک عمیق تفکر شما ناتوان باشند و به همین دلیل پشت شما را خالی کرده و موجب تضعیف روحیه تان گردند. اگر تمام نوابغ می خواستند به حرف های اطرافیانشان گوش بدهند، الان ما باید در قرون وسطی زندگی می کردیم .
2- برای گسترش تفکرات خلاقانه، وقت صرف کنید
هر چقدر بر روی این مطلب تاکید کنم، باز هم کافی نیست. البته منظور من این نیست که یک روز کامل کاری را به این امر اختصاص دهید؛ بسیاری از افراد هستند که این امر را در کنار مشغله های کاری فراوان انجام میدهند، پس مطمئن باشید که شما نیز از عهده آن بر می آیید .
3- خود را سرگرم نرمش کنید
پیاده روی کنید. مسیری به طول یک کیلومتر را بدوید. اندروفین را به داخل رگ های خود بفرستید. نرمش و ورزش موجب پاکسازی ذهن، و ایجاد آرامش در آن می شوند. این کار به ذهن شما کمک می کند که در مقابل افکار خلاق از خود آمادگی بیشتری نشان دهد .
4- خواب هایتان را ثبت کنید
شاید خواب هایی ببیند که قسمت هوشیار ذهنتان هیچ گاه به آنها فکر نکرده باشد. این رویاها نمایانگر قدرت خلاقیت شما هستند. سعی کنید خواب هایتان را یادداشت کنید چرا که ممکن است مرز شروع نوآوری ها از همین نقطه آغاز شود .
5- به روش شخصی خود عمل کنید
"ون گوک" با نقاشی هایش معروف شد، قدرت "همینگ وی" در انتخاب واژگان بی نظیر است. شما هم باید شیوه مخصوص به خودتان را بیابید. مردم برای چیزهایی که بی همتا، خالص و سودمند هستند، ارزش بسیار
زیادی قائل بوده و از آنها قدردانی میکنند .
6- خودتان را به ابزار و وسایل درجه یک محدود نکنید
برای اینکه در هنر نقاشی، یک شاهکار بوجود بیاورید، حتماً لازم نیست که از بهترین قلمو و رنگ استفاده کنید. برای نوشتن پرفروش ترین کتاب، هیچ نیازی به بهترین قلم ها و گرانترین کاغذ ها نیست .
بد نیست بدانید که "جی کی رولینگ" اولین جلد از کتاب های هری پاتر را بر روی تکه های دستمال کاغذی نوشت. اگر شما عکاسی بلد نباشید، بهترین دوربین را که هم در اختیار شما قرار دهند، باز هم نمی توانید عکس های زیبایی بگیرید. اگر نوشتن بلد نباشید حتی اگر آخرین مدل لپ تاپ را هم در اختیارتان قرار بدهند، باز هم قادر نخواهید بود چیزی بنویسید. یک فرد هنرمند سعی می کند از حواشی دور شده و بیشتر بر روی اصل کار تمرکز کند .
7- با علاقه کار کنید
چه چیز سبب می شود تا شما صبح ها از تخت خواب بیرون بپرید. چه چیز شعله ها را همچنان سوزان نگه می دارد؟ کاری را که بیش از همه ترجیح می دهید انجام دهید، چیست؟
گاهی اوقات افراد که سرشار از اشتیاق و آرزو هستند به راحتی می توانند جای افرادی که دارای استعداد های ذاتی هستند را بگیرند. "الن دی جنرس" در سخنانش به این نکته اشاره کرده است که اگر شما تمایلی به انجام کاری که می کنید، ندارید پس لزومی ندارد که به انجام آن ادامه دهید. گاهی اوقات چیزی را از اعماق وجود خود میخواهید و هیچ چیز نمی تواند جلوی شما را بگیرد . شور و اشتیاق سبب می شود شما بتوانید راه خود را ادامه دهید .
نگران الهام و کمک نباشید. گاهی اوقات کمک های بیرونی زمانی به برخی از افراد میرسد که کمترین انتظار دریافت کردن آنها را هم ندارند. برای چنین لحظه هایی خودتان را از پیش آماده کنید. ممکن است زمانیکه در مترو نشستید یکی از آن افکار ناب به ذهنتان خطور کند و ممکن است در آن لحظه هیچ گونه برگه یادداشتی نداشته باشید که آنرا یادداشت نماید و جهان را به واسطه آن تغییر دهید. سعی کنید تا جایی که می توانید از بروز یک چنین فجایعی جلوگیری نمایید. یک قلم و کاغذ در جیب خود داشته باشید که هر وقت اراده کردید در دسترستان باشد .
امیدروارم این مقاله به شما کمک کرده باشد تا بتوانید از خلاقیت و نوآوری بیشتری در زندگی خود بهره بگیرید. فقط در آخر می توانم بگویم که شما تمام این امور را برای ایجاد رضایت شخصی انجام می دهید نه به دلیل جلب رضایت دیگران. شروع کنید؛ هر یک از این نکات را در زندگی خود استفاده کنید تا ببینید که وجود نوآوری در زندگی چه تغییرات شگرفی را ایجاد مینماید .
10 کلید طلایی برای رسیدن به آرزوهای درونی :
هر روز، به هر منوال، ما در حال آشکار ساختن حقایقی از زندگی که در اطرافمان وجود دارند، هستیم. چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه در مورد آن اطلاعی داشته باشیم و یا نداشته باشیم، تمام چیزهایی که در زندگی
ما هستند به وسیله افکار، گفتار و رفتارمان در نظر دیگران آشکار می شوند .
در طی سالهای زیادی که با افراد و گروه های خاص به منظور کمک برای محقق شدن آرزوهایشان آن هم در آرامش کامل، ارتباط داشتم به این نتیجه رسیدم که برای رسیدن به یک زندگی سرشار از شادی و موفقیت 10 کلید طلایی وجود دارد که در این مقاله قصد دارم شما را نیز با آنها آشنا کنم .
اگر بخواهید خواسته هایتان را عینیت ببخشید، پیش از هر چیز باید بدانید که همه چیز از درونتان شروع می شود. این افکار شما هستند که احساساتتان را خلق می کنند، احساسات باعث ایجاد رفتار متفاوت در شما می شوند و همین رفتار ها هستند که بر روی اموری که شما در زندگی از خود در مقابل دیگران آشکار می سازید، تاثیر گذار واقع می شوند .
از جمله موارد حیاتی دیگر که همواره باید به خاطر داشته باشید این است که بطور کامل دریابید که لازم نیست حتماً تمام این مراحل را به تنهایی طی کنید. زندگی ما طوری پایه ریزی شده که برای رسیدن به موفقیت باید مانند یک ارکستر سمفونی در کنار یکدیگر و در نهایت هماهنگی و هارمونی کار کنیم و در عین حال از نیروهای طبیعی که برای خوشبختی و سعادت ما آماده به کار هستند کمک بگیریم. زمانیکه متوجه شدید باید دقیقاً چه چیزی را آشکار سازید، آنوقت باید اهداف و نیات خود را مشخص کرده، توجه خود را متمرکز کنید، تصویری از آرزوهایتان را مجسم کنید، درست مثل اینکه در حال حاضر برایتان رخ داده اند، متشکر و قدردان باشید، برای انتخاب های مناسب بعدی به جلو گام بردارید، تصور کنید که برای همیشه هیچ گونه نگرانی، شک و تردید، و ترسی وجود نداشته و آزاد و رها هستید .
زمانی که برای پشتیبانی و حمایت خود را با کائنات همسو بسازید، چیزی نخواهد گذشت که شاهد اسرار و معجزات زندگی و زندگی کردن خواهید شد .
و حالا 10 کلید طلائی برای خلق زندگی که آرزویش دارید و نحوه آشکار ساختن سرمایه های درونی
1- قدرت برتری را انتخاب کنید که حقیقتاً و کاملاً شما را دوست می دارد و به شما عشق می ورزد. کسیکه قلباً به شما علاقه دارد و می خواهد تا شما از تمام خوشی ها و ثروت های جهان بهرمند گردید .
2- هنگام طراحی نقشه رسیدن به موفیت، بهتر است از خوش بینی و توانمندی کمک بگیرید. یک تصویر ذهنی کاملاً روشن از آرزوهایتان مجسم کنید و سعی کنید در این راه دقیق، روشن و منحصر بفرد عمل کنید .
3- هر زمان و هر لحظه حس کامیابی خود را زنده نگه دارید .
اجازه ندهید افکاری نظیر کمبود، محدودیت، و یا چشم و هم چشمی به ذهنتان وارد شوند. فقط با این حقیقت روبرو شوید که فراوانی بی حد و حصری در کائنات وجود دارد که برای همه افراد از جمله شما کفایت خواهد کرد .
4-در افکار، گفتار و رفتار خود عقاید نیرومند، مثبت، و پشتوانه دهنده را به کار بندید .
5- طبق چیزی که اعتقاد دارید درست است، عمل کنید. مطمئن باشید به هر چیزی که فکر می کنید، گسترش پیدا خواهد کرد؛ جایی که توجهتان را به آن معطوف میکنید، باید درست همان جایی باشد که آرزوهایتان در آن قرار گرفته اند .
6- زمانیکه در مورد مسائل مالی صحبت می کنید همیشه از "حداقل" و " یا بیشتر" نیز استفاده کنید. به عنوان مثال: "من هر ماه می توانم حداقل 100هزار تومان و یا بیشتر پس انداز کنم." به حقایق مالی خود "و یا بهتر " اضافه کنید. برای مثال: "من در حال حاضر یک مرسدس بنز 500SL قرمز آلبالویی دارم که داخل آن کرم رنگ است یا بهتر." سعی نکنید انرژی هایی که از سوی کائنات به سمت شما روانه هستند را محدود کنید .
7- سعی کنید در همه موارد زندگی، گیرنده خوبی باشید. از هدایا، اسرار، و معجزات با روی باز استقبال کنید؛ و خیلی باز تر با مسائلی نظیر شادی، عشق و نعمت های فراوان برخورد کنید .
8- قدردان نعمات زندگی خود باشید. هر تجربه، هر رابطه، و هر سکه 1 ریالی که کسب می کنید، همه و همه هدایایی هستند که به آن شکل بخصوص خودشان را آشکار ساخته اند. می بایست نسبت به هدایایی که مانند سیلی پرخروش به سمت شما سرازیر می شوند، آگاهی داشته باشید و از تک تک آنها قدردانی نمایید .
9- نسبت به خود و دیگران سخاوتمند باشید. هر چیزی که ببخشید دو مرتبه چند برابر شده و به خودتان باز می گردد و این نمودی از کائنات است که شما برای دریافت آن باید آماده و خواهان بوده و توانایی اش را داشته باشید .
10- برای زمان حال خودتان را آماده کنید. اگر در گذشته باشید، احساس گناه و پشیمانی به شما دست خواهد داد. اگر زندگی خود را از آینده پر کنید، با ترس مواجه می شوید. شما حالا در زمان حال هستید و توانایی این امر را دارید که ثروتی بی حد و اندازه و نعماتی فراوانی را خلق کنید .
همچنانکه از این 10 کلید استفاده می کنید، درهای موفقیت بزرگ شما گشوده میشوند تا سرمایه های بی پایان شخصی شما را به منسه ظهور بگذارند .
هر روز که از خواب بلند می شوید با خود عهد ببندید که سرمایه های درونی و موفقیت خود را بیش از پیش آشکار خواهید ساخت و طوری زندگی می کنید که زندگیتان سرشار از ثروت، فوق العادگی، دوست داشتن، جذابیت، سلامت و پر از تجربه های جدید باشد !
لذت ببرید و بدانید که شما استحقاقش را دارید .
قدم به قدم تا رشد و پیشرفت فردی :
رشد و تکامل فردی کاری بسیار دشوار است. اگر تا به حال برای رشد و پیشرفت خودتان وقت و انرژی گذاشته باشید، حتماً می دانید که راه رسیدن به خوشبختی و موفقیت چندان آسان نیست. طی سالها، من کتابهای مختلفی را مطالعه کردم و تکنیک ها و روش های متفاوتی را با نتایج متفاوت امتحان کردم. تنها ویژگی مشترکی که بعد از هر موفقیت دیدم، قدم به قدم پیش رفتن بود .
من فکر می کنم که هر کدام از ما این میل درونی را در خود داریم که بهتر از آن چیزی شویم که هستیم. شاید دوست داشته باشید که در محل کار کارآمدتر، در خانه برای همسرتان مهربان تر، از نظر جسمی سلامت تر، و... شوید. بعضی از شما ممکن است حتی کتاب هایی درمورد رشد و پیشرفت فردی مطالعه کرده باشید به امید اینکه رمز و رازهای موفقیت را بیاموزید .
احتمالاً جرات امتحان کردن نداشته اید. مدام با خود فکر می کرده اید که اگر شکست بخورید چه؟ یا شاید هم چند بار امتحان کردید اما آن روش ها و تکنیک ها برایتان کارساز نبود و نتایج ناامید کننده ای به دست آورده اید . اما، هدفتان هر چه که باشد، و تجربه ی قبلی داشته باشید یا نداشته باشید، خوب است بدانید که روش های
زیر همیشه کارآمد بوده اند .
1. چیزهایی که ارزش به دست آوردن داشته باشند، زمان می برند .
در این عصر، با وجود اینترنت که به راحتی قابل دسترسی است، ما توقع موفقیت آنی داریم. اگر سؤالی داشته باشیم، خیلی سریع آن را در GOOGLE یا WIKIPEDIA جستجو می کنیم. اگر بخواهیم کتابی بخریم، سایت آمازون خیلی سریع کامل ترین اطلاعات را در اختیارمان می گذارد .
اما باز هم با همه ی این حرف ها، من عقیده دارم، هر چیزی که ارزش به دست آوردن داشته باشد، زمان می برد .
رشد و پیشرفت فردی به این سادگی ها هم نیست. از اینها گذشته، شما باید خیلی از عادات ذاتی خود را کنار بگذارید. ترک کردن عادت های بد و جایگزین کردن خوصیات مثبت، کار راحتی نیست. برای ایجاد خصوصیات و ویژگی های عالی در خود، نیازمند زمان، صبر، و تلاش بسیار هستید تا موفق شوید .
2. وقتی شاگرد آماده باشد، معلم سر می رسد .
این یک ضرب المثل چینی است، که به خصوص در زمینه رشد و تکامل فردی کاملاً صدق می کند. ممکن است کتابهای زیادی را خوانده باشید و تکنیک های مختلفی را امتحان کرده باشید، اما اگر آمادگی انجام آن کارها را نداشتید، مطمئناً برایتان کارساز نبوده اند .
مثلاً اگر فردی منضبط نباشید، و بخواهید که صبح ها زود از خواب بیدار شوید، کار ساده ای نیست. نکاتی که در این مقاله به آنها اشاره شده است، ممکن است کمک کننده باشد، اما اگر پیوسته از رهنمودها پیروی نکنید، مطمئناً موفق نخواهید شد .
من خودم به شخصه تکنیک هایی را بازیافته ام که با اینکه در گذشته کارایی نداشته اند، امروز می توانند کارساز باشند. اعتقاد من این است که این تکنیک ها به این دلیل در گذشته برای من کار نکرده است، که من آمادگی آنها را نداشته ام. نا امید نشوید. با گذشت زمان روش هایی که قبلاً پیشرفتی برایتان حاصل نکرده، باعث موفقیتتان میشود .
3. بهسازی بعد از هر موفقیت
رشد فردی یک سفر است. هر کدام از ما سفرهای مختلفی را در این راستا باید پشت سر بگذاریم. چون اهداف ما متفاوت است، پیش زمینه های متفاوتی داریم، و محیط و شرایط اطرافمان با هم متفاوت است .
نکته ی مهم در رشد و پیشرفت فردی، ساختن بعد از هر موفقیت است. هر موفقیت و پیروزی باید پایه ای برای مبارزه ی بعدی باشد. بنابر مثالی که در نکته ی بالا ذکر کردیم، اگر هدفتان این است که صبح ها زود از خواب بیدار شوید، داشتن نظم و انضباط، پیش نیاز آن است. قبل از هر اقدام دیگری، باید برای منضبط شدن هدف هایی برای خود تعیین کنید، مثل نوشتن یادداشت های روزانه برای کارهایی که می خواهید در روز انجام دهید .
4. فرآیند پیوسته ی یادگیری
احتمالاً چیزهایی در مورد استادان رشد و تکامل فردی چیزهایی شنیده اید . این آدمها، احتمالاً زندگی های خود را روی نظم و قانون استوار کرده اند . ممکن است فکر کنید از روش ها و تکنیک های باروری و مثبت اندیشی نیز استفاده می کنند .
اما آنها سالهای زیادی را صرف درون اندیشی و خود اندیشی و یادگیری های ادراکی کرده اند تا توانسته اند به اهداف خود برسند. باوجود این، پیوسته و مداوم در حال یادگیری هستند، و روش ها و تکنیک های خود را کامل می کنند و قابلیت ذهنی خود را بالا می برند .
نباید توقع داشته باشید که از صفر برسید به جایی که آنها اکنون هستند. هر مبارزه و مشکل را باید یک درس بدانید، و با استفاده از این درس ها، قدم به قدم پیش بروید تا به جایی برسید که می خواهید .
5. از شکست ها دلسرد نشوید .
وقتی همه چیز خوب پیش می رود، شما خوشحالید. اما، مشکل وقتی است که اوضاع بر وفق مرادتان نیست، آن موقع است که احساس ناراحتی می کنید. موقعیت هایی هست که ممکن است نتوانید به یکی از اهدافتان برسید. شاید از تعهدات کاری زیاد خود خسته شده اید. یا شاید هم حواستان به جا و کار دیگری مثل برگزاری یک مراسم عروسی است. اما احساس ناراحتی می کنید و نمی توانید دیگر در خود انگیزه ایجاد کنید .
دلیل آن هر چه که باشد، نباید عقب بکشید و دلسرد شوید. مهمترین چیزی که باید به خاطر داشته باشید این است که به خودتان بگویید که دفعه ی بعد باید سخت تر تلاش کنید. مثلاً باز هم مثل همان مثال قبلی، اگر یک روز نتوانستید صبح زود بیدار شوید، روز بعد تلاشتان را بیشتر کنید. شکست یا عقب کشیدن مسئله ای کاملاً طبیعی است، اما اگر به صورت مداوم درآیند نه. هر کاری می توانید انجام دهید تا دچار افکار منفی و شکست های پشت سر هم نشوید .
6. همه ی روش ها برای همه آدم ها کار نمی کند .
من همیشه باور داشتم که هر کدام از ما ذاتاً متفاوتیم. بعضی از تکنیک ها ممکن است به خاطر دلایل مختلف برای شما کارآمد نباشد. در موارد قبلی به چند مورد از این دلایل اشاره کردم، ممکن است به خاطر فقدان آمادگی شما یا نداشتن پیش نیاز آن روش باشد .
اما دلایل دیگری هم وجود دارد، مثل امتحان کردن روش ها و تکنیک هایی که برخلاف ذات شماست یا با اهدافتان همخوان نیست. مثلاً اگر در زمینه سلامتی محدودیت هایی دارید، مطمئناً استرس چیز خوبی برای شما نخواهد بود. یعنی باید در محیطی کاملاً عاری از استرس زندگی کنید و شلوغی و مشغولیت های کاری برای شما مناسب نیست .
نکته ی مهم در رشد و تکامل فردی این است که راه درست و راه غلط وجود ندارد. اگر کسی غیر از این به شما گفت، مطمئن باشید که به شما دروغ می گویند. این یک حقیقت است. شاید می خواهند کتابهایشان بیشتر فروش کند؟ یا شاید هم راه هایی را پیدا کرده اند که فقط برای خودشان کار کرده است. اما مسئله اینجاست که روش و تکنیکی که برای آنها کار کرده، ممکن است برای شما کارساز نباشد. از اینها گذشته، برای رسیدن به یک هدف، راه های مختلفی وجود دارد .
7. موفقیت هایتان را جشن بگیرید .
مغز شما ابزاری پیچیده اما بسیار قدرتمند است. انگیزه، که میل شما برای انجام یک کار است، ممکن است زودگذر و فانی باشد. برای حفظ آن باید از هر ابزاری که میتوانید کمک بگیرید. وقتی انگیزه تان را از دست بدهید، دلیل خود را برای تلاش و مقابله با شکست از دست داده اید. یادتان باشد که چیزهایی که ارزش به دست آوردن داشته باشند، نیازمند زمان، صبر و تلاش بسیارند .
در صورت توان موفقیت هایتان را جشن بگیرید. این یکی از بهترین راه ها برای حفظ انگیزه است. شمابرای یک دلیل خاص تلاش می کنید. این طبیعت انسان است که برای به دست آوردن چیزهای سخت دست به تلاش بزند. پس از هر لحظه تان در روز استفاده کنید تا از نتایج تلاش ها و کوشش هایتان لذت ببرید و آن را انگیزه ای کنید برای رسیدن به هدف های دیگر .
10 روش مؤثر برای موفقیت در دانشگاه :
1- مکان، مکان، مکان
بطور جدی قصد دارید به هدفتان دست پیدا کنید؟ یک محل
مناسب برای خودتان پیدا کنید. میتوانید از کتابخانه، کلاسهای مطالعه، و یا حتی یک کلاس خالی استفاده کنید .
2- عادت کنید: به انجام روزانه تکالیف
مـطالعه دروس بطور سطحی آنهم یک شب قبل از امتحان
نمی تواند موفقیت شما را تضمین کند. سعی کنید هر روز
بـرای مطـالـعه درس هـمـان روز وقت بگذارید. از وقت اضافه
میان کلاس ها برای مـرور درس ساعت بعد استفاده کنید .
3- کمک هست! دنبال آن بروید تا پیشرفت کنید
چه نمرات شما بالا باشد، چه کمترین نمره ها را بگیرید، باز هم تحت هر شرایطی میتوانید توانایی های خود را ارتقا بخشید. در مورد روش های یادگیری مطالب بیشتری مطالعه کنید. ارتباطتان را با اساتید و معلمان خصوصی افزایش دهید. از راهنمای مطالعه و مراکز خدمات آموزش و کمک آموزشی کمک بگیرید .
4- یادداشت برداری کنید
از یک دفترچه یادداشت یا تقویم دیواری استفاده کنید. برای انجام تکالیف روزانه خود وقت بیشتری را در نظر بگیرید. سعی کنید تکالیف خود را زود تر از موعد مقرر انجام دهید و خودتان را برای امتحانات از قبل آماده کنید .
5- انرژی بگیرید – غذا، خواب، ورزش
خستگی و استرس قابلیت ادراک و میزان حافظه را کاهش می دهند. غذای مناسب بخورید، به طور مرتب ورزش کنید، و به اندازه کافی بخوابید .
6- حرفه ای عمل کنید: با آمادگی کامل سر کلاس ها حاضر شوید و از تمام مطالب یادداشت برداری کنید
سعی کنید تا آنجایی که می توانید غیبت نداشته باشید. استفاده از یادداشت های دیگران نمی تواند به اندازهنوشته های شخصی، برایتان مفید باشد. زمان یادداشت برداری به مسائلی که روی آنها تاکید می شود و مثال های مختلف توجه بیشتری مبذول دارید. سوال پس از اتمام درس؟ بله، در پایان کلاس نزد استاد بروید و پرسش های خود را مطرح نمایید. سعی کنید تمام مطالب را به تدریج مطالعه کنید تا شب قبل از امتحان با توده ای از مطالب جدید روبرو نشوید .
7- کنفرانس و کتاب درسی: "تصویر بزرگتر" را در نظر بگیرید
درس خواندن در دانشگاه نیازمند فهم این مطلب است که چگونه اطلاعات مختلف کنار هم جمع شده و تصویر بزرگتری را بوجود می آورند. نگاهی به خلاصه دروس، فهرست، سر فصل، عناوین و سر تیترها بیندازید تا راحت تر بتوانید اطلاعات موجود را سازماندهی کنید .
8- کاری کنید تا مطالب کلیدی در ذهنتان باقی بمانند
فعال باشید! برای خودتان مثال بیاورید، از روش های تقویت حافظه استفاده نمایید، خلاصه برداری کنید، لغات کلیدی را به خاطر بسپارید، زیر مطالب مهم خط بکشید، و در حاشیه کتاب نکات مهم را یادداشت کنید. سعی کنید درس را برای خود جذاب کرده و از قدرت خلاقیت بیشتری استفاده کنید .
9- فکر می کنید نکات کلیدی را فراموش نمی کنید؟ ثابت کنید
اصلاً مهم نیست که تا چه اندازه به طور قابل قبول متوجه مطلبی می شوید، در هر صورت اگر آنها را مرور نکنید از یادتان می روند. پیش از امتحان، نکات مهم را بدون اینکه به یادداشت ها و کتاب و جزوات نگاه کنید، در ذهنتان مرور کنید. می توانید به پرسش های آخر هر فصل نیز مراجعه کرده و بدون کمک گرفتن از کتاب، به آنها پاسخ دهید .
10- خودتان را برای هر مدل امتحانی آماده کنید
تا جایی که ممکن است سعی کنید نوع امتحان توانایی های شما را محدود نکند . خودتان را برای هر مدل امتحانی آماده کنید ( به عنوان مثال امتحان تستی ). دستور العمل انجام امتحان را به خوبی مطالعه کنید و ببینید که برای پاسخ دادن به هر سوال چه مدت زمانی در نظر گرفته شده. از پرسش های آسان تر شروع کنید تا اعتماد به نفستان افزایش پیدا کند
چگونه میتوانید نظر دیگران را در مورد خود تغییر دهید؟ :
"کسـب اعـتبار و شهرت شاید 20 سال طول بکشد، اما در
عـرض 5 دقیـقـه تـمـام آن از بیـن مـی رود؛ اگـــر بر روی این
مـوضـوع کـــمی دقیق تر فکر کنید، کارهایتان را طور دیگری
انجام خواهید داد ."
وارن بافت
در حیطه شغلی نقطه نظر دیگران نسبت به شما جزء امور
پر اهمیت شناخته می شود. تاثیر اولیه در عرض چند ثانیه
شـکل مـی گیـرد امـا شـایـعـات بـی پـایه و اســاس آنچنان
صدماتی را به آبـروی شما می زنند که در بسیاری از موارد
قـابل جـبـران نـمی بـاشند. آیا می دانید دیدگاه همکارانتان
نسبت به شما چیست؟
کی؛ من؟
آیا کسی در مورد شما انتقاد می کند؟ آیا کارفرمای شما در زمان ارزش یابی خدمه شما را سرزنش می کند؟ آیا دوستان در مورد خصوصیات اخلاقی شما چیزهایی میگویند؟ زبان جسمانی انسان ها، و یا تغییر در لحن صحبت کردنشان زمانی که به آنها می پیوندید تغییر می کند؟ شاید هم اصلا اینطور نباشد و تنها تصور شما مبنی بر این اصل باشد .
اگر می خواهید نظر واقعی دیگران را در مورد خودتان بدانید باید از کسی سؤال کنید که واقعا به او اعتماد داشته باشید و بدون هیچ گونه احساس رنجشی آنها را تحلیل و بررسی نمایید .
شاید دیگران در مورد شما نظر درستی نداشته باشند، اما بهتر است به جای اینکه عرصه را به خودتان تنگ کنید و از دیدگاه های آنها آزرده خاطر شوید سعی کنید تا نقطه نظر آنها را نسبت به خودتان تغییر دهید. فقط باید به خاطر داشته باشید که برخورد و حرکات شما در اولین ملاقات و در همان ثانیه های ابتدایی است که نظر اصلی آنها را در مورد شما تشکیل می دهد .
در این قسمت 8 تصور اشتباه که ممکن است در ذهن دیگران نسبت به شما به وجود آید به همراه راههای جلوگیری از آنها را برایتان آورده ایم .
دست به کار شوید
1- تصور می کنند شما تنبل هستید
پیش قدمی کنید
درخواست واگذاری مسئولیت های بیشتری کنید و کمی بیشتر از ساعت مقرر کاری، در محل کار خود باقی بمانید. بدون توجه به برنامه کاری شما باید خود را طوری نشان دهید که سخت کوش تر از سایرین به نظر بیایید .
کمالات خود را به نمایش بگذارید
رجز خوانی نکنید. از خودتان کمی خلاقیت به خرج دهید تا شایعات بی اساسی که پشت سر شما وجود دارند، تبدیل به تشکر و قدردانی شوند. مردم از اینکه کسی از آنها تشکر و قدردانی کند لذت می برند. می توانید چیزی شبیه به این بگویید: "از اعداد و ارقامی که در اختیار من گذاشتی واقعا ممنونم، اونها به من در گزارشی که برای هیئت مدیره می نوشیتم جدا کمک کردند ."
مراقب حرکات جسمانی خود باشید
سعی کنید قوز نکنید و به دیوار کناری یا میز خود لم ندهید. پاهایتان را با یک فیگور مناسب از میز دور نگه دارید. با انرژی و اشتیاق کامل بر سر کار حاضر شوید و توانایی رویارویی با کلیه فشارهای کاری را در خود تقویت کنید .
2- تصور می کنند شما آماتور هستید
نحوه آداب و معاشرت خود را تغییر دهید ادب و تواضع همه گیر می باشد. زمانی که شما با دیگران با احترام و ادب برخورد کنید؛ این امر کار را برای آنها مشکل می سازد که هر طور دلشان خواست بر روی شما قضاوت کنند، کارهایتان را به باد انتقاد بگیرند و در آخر به شما بی احترامی نمایند .
انتقاد پذیر باشید
زمانی که بازخوردهای اجتماعی رفتارهایتان را دریافت کردید؛ لازم به رنجش نیست. با روی باز از انتقادها استقبال کنید و به آن دسته ای که برایتان سازنده است گوش دهید چرا که نشانه ای از بلوغ، کمال و حرفه ای بودن شما هستند .
حرف دهان خود را مزه مزه کنید
برای اینکه توی دردسر نیفتید پیش از صحبت کردن به خوبی فکر کنید. بدون توجه به اینکه تا چه حد عصبانی هستید و یا اینکه کار دیگری تا چه اندازه نامرتب و پر اشکال است، خونسردی خودتان را حفظ کنید. مراقب حرف زدن خودتان باشید و دقت کنید که با چه کسی در حال صحبت کردن هستید .
به جزئیات دقت کنید
لباس های مرتب بر تن کنید و درست صحبت کنید. با خط مشی و زبان صنفی که در آن مشغول کار کردن هستید آشنایی پیدا کنید. برای جلسات رسمی آماده باشید و سعی کنید محل کارتان همیشه مرتب و سازمان یافته به نظر رسد .
3- تصور می کنند شما لوده ترین فرد هستید
دهان خود را ببندید
شما به دفتر خود می روید تا کار کنید نه اینکه جوک تعریف کنید و دیگران را بخندانید. بعد از کار ساعت ها وقت دارید تا با همکارانتان در رستوران بنشینید و مسخره بازی درآورید. زمانی که همکارانتان شما را تحت فشار قرار می دهند تا آنها را سرگرم کنید توجه آنها را به شخص دیگری جلب کنید. "من امروز مخم برای تعریف کردن چیزهای جالب کار نمکنه، چطوره تو امروز ما رو یک کمی بخندونی رامین." بدون اینکه کسی متوجه شود حواس آنها را از خودتان پرت کرده و شخص دیگری را مخاطب قرار دهید .
کمتر بخندید
خیلی خوب است که شما به عنوان یک مرد مهربان و خندان شناخته شوید اما هر چیز اندازه ای دارد. زمانی که جمعی از همکارانتان در کنار هم جمع شده اند و مشغول خندیدن هستند و تمام محدودیت ها را پشت سر گذاشته اند خیلی راحت به آنها بگویید که کارتان زیاد است و باید به کار باز گردید .
مرتب و منظم باشید
سعی کنید محل کارتان کاملا حرفه ای به نظر برسد. کاریکاتورهای مضحک را از روی کامپیوتر خود پاک کنید و سعی کنید تعداد جوک هایی را که برای دوستانتان forward می کنید، به حداقل برسانید .
4- تصور می کنند شما فقط در فکر مهمانی رفتن هستید
اوضاع را آرام کنید
سعی کنید در مورد تجربیات خود در این زمینه با کسی گفتگو نکنید. اینکه تا چه ساعت از شب در بیرون از خانه می مانید و چه مقدار نوشیدنی میل می کنید چیزی نیست که همه باید در مورد آن بدانند. در ساعات کاری طوری برخورد نکنید که تصور شود به مهمانی آمده اید و به اصطلاح در خانه خاله به سر می برید . جدی باشید
سعی کنید هیچ گاه دیرتر از زمان مقرر در سرکار خود حاضر نشوید مگر اینکه بخواهید دیگران از فعالیت های فوق برنامه تان باخبر شوند. به هرحال بهتر است همیشه گوش به زنگ باشید و نیروی خلاقیت خود را در زمینه های مختلف به کار گیرید .
5- تصور می کنند شما مشتاق به جنس مخالف هستید
با احتیاط عمل کنید
در مورد روابط جنسی خود لاف نزنید. بدون در نظر گرفتن اینکه تا چه حد دچار وسوسه شده اید سعی کنید هیچ گاه با همکاران، کارفرما، خدمه و ارباب رجوع بگو بخند راه نیندازید .
رفتار خود را باز بینی کنید
حرف های مربوط به مسائل جنسی را به زبان نیاورید، جوک های دارای چنین محتوایی را برای یکدیگر نفرستید و در زمان کار سایتهای پورنوگرافی را زیرورو نکید .
6- تصور می کنند شما همیشه تاخیر دارید
وقت شناس باشید
زودتر از خواب بلند شوید و جزء اولین کسانی باشید که وارد شرکت می شوند . با برنامه شغلی خود واقع بینانه برخورد کنید و زمان بیشتری به وجود آورید . اگر به طور مکرر از برنامه های زمانبندی شده عقب بمانید خیلی زرود از شما انتقاد خواهد شد. تاخیر به عنوان نوعی بی احترامی و بی برنامگی به شمار می رود .
از برنامه جلو باشید
یک لیست از کل کارهایی که باید انجام دهید تهیه کنید و هر چند وقت یکبار آنرا از نو چک کنید. برای اطمینان بیشتر زمان بیشتری را برای انجام کارهای مختلف در نظر بگیرید. هیچ کاری را معوق نگذارید. اگر زمان خود را به خوبی مدیریت کنید به راحتی قادر خواهید بود که تمام پروژه هایتان را پیش از زمان تحویل به اتمام برسانید و اصلا مهم نیست که در طول مسیر ممکن است چه اتفاق های غیر منتظره ای رخ دهند .
7- تصور می کنند شما به اخلاقیات پایبند نیستید
درستکار باشید
به پیشنهادهایی که می دهید دقت کنید. هیچ موقع به همکاران خود این نظر را ندهید که نتیجه تحقیق فرد دیگر و یا ایده های دیگران را سرقت کنید. هر ادعایی که در مورد مسائل مختلف می کنید باید دارای منبع موثق و اثبات شده باشد .
درستی خود را ثابت کنید
از رهنمودهایی که شرکت برای کارمندهای خود در نظر گرفته پیروی کنید و هیچ گاه از دارایی های شرکت به نفع خود سوء استفاده نکنید. برای مثال تماس های تلفنی راه دور را با استفاده از تلفنی که در اختیارتان قرار داده اند و استفاده های غیر مجاز از دستگاه کپی موجود در شرکت.) خط مشی شرکت را در مورد دریافت کردن هدیه از مشتری ها و فروشنده ها به خوبی مطالعه کنید تا هیچ گونه شک و شبه های باقی نماند .
مسئول باشید
اگر اشتباهی از شما سر زد، آنرا بپذیرید. به جای اینکه بهانه جویی کرده و اشتباه را به گردن دیگران بیندازید مسئولیت کارها را به گردن بگیرید و در جبران آنها بکوشید .
درست تصمیم بگیرید
اگر از شما درخواست شد تا کاری را انجام دهید که به نظر خودتان درست نمی آمد و در نهایت تاثیرات منفی بر روی آینده شغلی تان داشت می توانید به راحتی از انجام آن سرباز زنید .
به انجمن های خیریه کمک کنید
در صندوق های صدقه پول بیندازید. پیشنهاد کنید که در شرکت یک گروهی تشکیل دهند و از آن طریق به نیازمندان و انجمن های خیریه کمک کنند و یا برای بانک های جمع آوری فراورده های غذایی برای نیازمندان غذاهای فاسد نشدنی جمع کنند .
8- تصور می کنند که شما در کارهای گروهی ضعیف ظاهر می شوید
برخوردی دوستانه از خود نشان دهید
اسم های افراد را یاد بگیرید و در روابط خود از آنها استفاده کنید. در مورد علایق و توانایی های شغلی همکارانتان اندکی بیشتر اطلاعات جمع آوری کنید .
به آنها اتکا کنید
از افکار شخصی دیگران کپی برداری نکنید تا هر کجا که لازم شد آنها را بعدا به نفع خود به اتمام برسانید. هر زمان که می توانستید به همکاران خود در انجام کارهایشان کمک کنید و پس از این که کاری با موفقیت انجام شد از آنها قدردانی و تشکر کنید. زمانی که مقامات بالا از زبان همکارانتان شنیدند که کار کردن با شما برایشان لذت بخش است شما خود به خود به یک رهبر تبدیل می شوید .
روی اهدافتان متمرکز شوید
چه دیدگاه همکاران نسبت به شما درست باشد چه اشتباه همین نظرها است که میتواند شما را به موفقیت نزدیک سازد و یا اینکه موجب شکست خوردن شما در زمینه شغلی گردد. از یکی از همکاران قابل اعتماد بپرسید که دیگران در مورد شما چه میگویند. این پرسش را می توانید با به جا آوردن مراتب از کارفرمای خود نیز بپرسید. شما می توانید انتقادات منفی را به نظرات مثبت تبدیل کنید. بسیاری از نظرات چند منظوره بوده و قابل تغییر می باشند. فقط باید به خاطر داشته باشید که نباید از آنها آزرده خاطر شوید .
تلاش کردن برای تغییر نظرات دیگران در مورد خود اصلا به این معنا نیست که شما آنها را پذیرفته اید بلکه فقط تلاش می کنید تا کسانی که با شما در حال کار کردن هستند دید روشن تری نسبت به شما پیدا کنند. پس لازم نیست که سعی در تغییر شخصیت خودتان داشته باشید. بی ریا و درستکار باقی بمانید و همواره نسبت به ارزش هایتان پایبند باشید. و اگر تمام تلاش هایتان به بن بست رسید با یک نیروی جدید در یک کارخانه دیگر شروع به کار کنید.

برگرفته از سایت:کانون طراحی وب گامرون


نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 7 فروردین 1391  | 12:14 PM | نویسنده : قاسمعلی
تکنیک دلفی
این تکنیک در سال 1964 توسط داکلی و هلمر معرفی شد . بسیار شبیه به تکنیک طوفان ذهنی است با این تفاوت که افراد هیچ گاه به صورت گروه در یک جلسه و دور یک میز جمع نمی شوند و در واقع رویارویی مستقیم رخ نمی دهد . اسا ساو فلسفه این تکنیک این است که افراد در تکنیک طوفان فکری بعلت شرم و خجالت نمی توانستند بعضی از ایده هایشان را مطرح نمایند لذا در این روش افراد به صورت کلامی و رودر رو درگیر بحث نمی شوند.بلکه رئیس گروه موضوع را به همه اعلام می کند و سپس هریک از افراد به طور جداگانه ایده هایشان را به صورت کتبی (حتی می تواند بدون ذکر نام باشد ) برای رئیس گروه ارسال می کنند .
سپس رئیس گروه تمام ایده های پیشنهادی را برای تک تک اعضا ارسال می کند و از آنها می خواهد که نسبت به ایده های پیشنهادی دیگران فکر کنند و اگر ایده ی جدیدی به نظرشان می رسد به آنها اضافه کنند . این عمل چندین بار تکرار می شود تا درنهایت اتفاق آرا بدست آید . فن دلفی شامل دعوت به مشورت و مقایسه ی قضاوت های بی نام چند نوبتی اعضا ی یک تیم در باره تصمیم یا مسئله می شود .
چه موقع از فن دلفی استفاده می شود ؟
1- هنگامی که می خواهید نظر اعضای یک تیم را در مورد شخصی به دست آورید بی آنکه روبرو شدن آنان سبب احتمال خطا در قضاوت شود .
2- هنگامی که اعضای یک تیم در یک جا مستقر نباشند.
3- زمانی که لازم است اعضای تیم نسبت به تصمیمی که می گیرند و عواقب آن به طور کامل آگاه و مسئول باشند.
4- هنگامی که حضور چهره های بالادست و فشار همتایان بر تصمیم گیری اثر می گذارد.
تکنیک استخوان ماهی (علت و معلول )
یکی از روش های بسیار سودمند برای شناسایی مسائل نمودار استخوان ماهی است . نمودار استخوان ماهی که گاهی به آن نمودار ایشیکاوا نیز می گویند توسط پرفسور کائور ایشکاوا از دانشگاه توکیو طراحی شد . هدف اصلی این تکنیک ، شناسایی و تهیه فهرستی از کلیه علل احتمالی مسئله مورد نظر است . این تکنیک در درجه اول یک تکنیک گروهی شناسایی مسئله است اما توسط افراد قابل استفاده است .
تکنیک باز گشت به مشتری
می توانیم با روی برگرداندن از مسائل مربوط به تولید و روی آوردن به مسائل مربوط به بازار یابی ، رابطه بین فعالیتهای خود و مشتریان را به لحاظ محصول ، قیمت ، تبلیغ ، توزیع و بازار مورد نظر ، بررسی می کنیم .
تکنیک گروه اسمی
فن گروه اسمی جنبه های رای دادن بدون بحثٍ های محدود ترکیب می کند که توافق بدست می آید و شما بتوانید به یک تصمیم گروهی برسید .
چه موقع از فن تکنیک گروه اسمی استفاده می شود ؟
1- با موضوعی بحٍث انگیز ، حساس ، دارای موافق و مخالف یا بسیاری برجسته مواجه هستید و تصور می کنید عقیده های ضد و نقیض و دهها دلیل جزئی و تفصیلی ممکن است بحث را فلج سازد
2- می خواهید مشارکت مساوی همه ی اعضا را تضمین کنید.
3- علت اساسی و ریشه ای یک مسئله را شناخته ، ولی شناخت نحوه ی اقدام و انتخاب یک گزینه از میان گزینه های بسیار مشکل است.
تکنیک سینکتیکس
واژه سینکتیکس از ریشه یونانی الاصل synetikos به معنی فشار دادن دو چیز به یکدگیر و یا متصل کردن چند چیز مختلف گرفته شده است این واژه به این دلیل انتخاب شده است که خلاقیت نیز نوعی هماهنگ کردن چیزهای مختلف در یک قالب یا ساختار جدید است و هر اندیشه خلاقی از تفکر سینکتیکس بی بهره نمی باشد این تکنیک روشی است برای بر انگیختن تفکر خلاق در میان گروهی از افراد که گرد هم می آیند .
بطور کلی فرآیند بکار گیری این روش عبارت است از :
1- شناسایی و تعریف مشکل و تجزیه و تحلیل آن به منظور رسیدن به ماهیت و جوهره ی آن (شناخت جوهره )
2- ارتباط دادن جوهره ی بدست آمده با موضوع غیر مرتبط (ساختن وضعیت مشابه )
3- کشف راه حلهایی برای موضوع مشابه (راه حلهای مشابه )
4- تلاش برای تبدیل راه حلهای بدست آمده به راه حلهای نهایی برای مشکل اصلی.

برگرفته ازسایت:haftbit.com

 




نظرات 0

تعداد کل صفحات : 15 :: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 >