تاريخ : یک شنبه 30 بهمن 1390  | 12:06 AM | نویسنده : قاسمعلی

فصل 9: آفت‌ها
 1- تعصب
پيامبر  فرمود:
«مَنْ تَعَصُّبَ اَو تُعُصِّبَ لَهُ فَقَدْ خُلِعَ رِبْقَةُ الايمانِ مِنْ عُنُقِهِ» : «كسي كه تعصب (طرفداري و پافشاري بناحق و نابجا)‌ ورزد ريسمان ايمان از گردنش باز مي‌گردد.»
2- ناآگاهي
خداوند در قرآن سفارش اكيد فرموده‌اند كه درباره مطالب و اخبار تحقيق كرده تا با آگاهي كامل وظيفه خود را انجام دهيد. و مبادا از اينكه با جهل و ناداني در منجلاب خلاف و فساد گرفتار شده و پشيمان شويد. «… فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ»  (181)
«تحقيق كنيد، مبادا به گروهي از روي ناداني آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد.»
3- جو زدگي
ماموران الهي به دوزخيان گويند :  چه چيز شما را به دوزخ كشيد؟ گويند :
«… وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ»  (182)
«ما با ياوه گويان، ياوه مي‌گفتيم».
و بر اين اعتقاد بوديم كه:
«خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو»
4-كبر و غرور
خداوند در قرآن علت سقوط و اجرا نكردن فرمان الهي را همين خوي و خصلت  ناپسند يعني كبر و غرور دانسته و مي‌فرمايد ؛
«إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ »  (183)
«… (همه فرمان خدا را اطاعت كردند)‌ مگر شيطان كه سرپيچي و گردنكشي كرد.» (چرا ؟)
«… أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ»
«(گفت :) من از او (انسان) بهتر و برترم مرا از آتش و او را از گِل آفريدي.» (184)
5- تقليد نابجا و كوركورانه
البته تقليد به معناي رجوع به كارشناس در هر كاري، و هر كجا و براي هر كسي پسنديده و نيكوست. ولي اگر تقليد كوركورانه و بدون دليل باشد از ديدگاه هر انسان عاقل و دانايي ناصواب و نكوهيده است.
مجرمان روز قيامت، در جهت علت گرفتاري‌شان به آتش قهر و غضب الهي تقليد كوركورانه از ديگران اقرار مي‌كنند؛
«لَوْلَا أَنتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ»  (185)
«اگر شما نبوديد (و ما از شما تقليد كوركورانه نمي‌كرديم)‌ هر آينه مامومن بوديم.»
6- شايعه
شايد سخت‌ترين مجازات‌ها در قرآن براي كساني است كه در جامعه اسلامي شايعاتي را رواج مي‌دهند و دل مردم را نسبت به اسلام و انجام وظايف ديني خود لرزانده و سست مي‌نمايند.»
« لَئِن لَّمْ يَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا ، مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا.» 
«اگر منافقان و بيمار دلان و آن‌ها كه اخبار دروغ و شايعات بي‌اساس در مدينه (شهر) پخش مي‌كنند دست از كار خود برندارند، تو (اي پيامبر) را بر ضد آنان مي‌شورانيم، سپس جز مدت كوتاهي نمي‌توانند در كنار تو در اين شهر بمانند. و از همه جا طرد مي‌شوند، و هر جا يافته شوند گرفته خواهند شد و به سختي به قتل خواهند رسيد.»‌ (186)
7- دشمني
«وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ»  (187)
«و از خداوند و فرستاده‌اش (رهبر ديني) پيروي و اطاعت كنيد و نزاع (و اختلاف) نكنيد، زيرا كه سست مي‌شويد و مهابت و قوتتان از بين مي‌رود، و صبر كنيد، همانا خداوند با صابران است.»
از آيه فوق فهميده مي‌شود كه قانون و رهبر محور وحدت امت اسلامي است و اختلاف و نزاع كارآيي و عملكردها را سست نموده و جامعه اسلامي را از درون پوك و از بيرون هم بي آبرو و ابهت مي‌نمايد.
8- اسراف
«… وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»  (188)
«و اسراف نكنيد، چرا كه خداوند، اسراف كاران را دوست ندارد.»
اسلام دين اعتدال است و مصرف بي‌رويه را منع مي‌نمايد و اسرافكار مبغوض خداوند است.
و در آيه ديگر مي‌فرمايد :
«وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ» (189) «و از اسراف كاران فرمان نبريد.»‌
از اين آيه استفاده مي‌شود :
اسراف كاري نشانه فساد و اسراف‌كار مفسد، و صلاحيت قبول مسئوليت را نداشته و امت اسلامي نبايد كاري را به او واگذار نموده و از او هم اطاعت ننمايند. گر چه اسراف‌كاران كار خود را توجيه كرده و خود را صالح مي‌دانند.
9- غيبت
يكي از گناهان بزرگ «غيبت» است.
قرآن مي‌فرمايد:
«… وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ…»  (190)
هيچ يك از شما از ديگري غيبت نكند.آيا كسي از شما دوست دارد كه گوشت مردار برادر خود را بخورد ؟ (به يقين) همه شما از اين كار كراهت داشته و بد مي‌دانيد.»
«البته در روايت غيبت در مشورت آن هم به صورت محرمانه و محدود اجازه داده شده است.»
10- عيب جويي و هرزه گويي
«وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ» (191) «واي بر عيب‌جويان هرزه‌گوي»
در روايات آمده: غيبت و هرزه گويي دين و تمام اعمال نيك انسان را از بين مي‌برد.
11- تجسس و سوء ظن
تجسس در احوال و اسرار مردم كه باعث سوء ظن هم مي‌شود از خصلت‌هاي مذموم و ناپسندي است كه مورد قهر و غضب الهي است.
قرآن مي‌فرمايد: «اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا…»  (192)
«… از بسياري از گمان‌ها بپرهيزيد، چرا كه بعضي از گمان‌ها گناه است و هرگز(در كار ديگران) تجسس نكنيد ...»
در حديث آمده :  بدترين مردم كسي است كه به دنبال پيدا كردن عيوب مردم است.
12- سخريه و استهزاء
مسخره كردن و خوار كردن ديگران از خصلتهاي ناروا و باعث سرافكندگي و شرمساري و رسوايي روز قيامت است و خداوند از آن نهي فرموده است؛
«لَا يَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُوا خَيْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْرًا مِّنْهُنَّ … وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ …»‌  (193)
«اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! نبايد گروهي از شما گروه ديگر را مسخره كنند شايد آن‌ها از اين‌ها بهتر باشند. و يكديگر را مورد طعن و عيب‌جوئي قرار ندهيد و با القاب زشت و ناپسند يكديگر را ياد نكنيد.»
13- حبّ و بغض‌هاي نابجا
شركت در انتخابات چه براي داوطلبين و آن كسي كه خود را براي پذيرفتن اين مسئوليت لايق و شايسته مي‌داند و چه براي مردم يك وظيفه ديني و الهي است. انجام اين وظيفه، انگيزه الهي مي‌خواهد. وارد كردن حبّ و بغض‌هاي نابجا اين انگيزه مقدس را در وجود انسان مي‌ميراند. گرايش‌هاي باندي و جناحي، رفاقت‌ها و يا نسبت‌هاي قومي و قبيله‌اي و هم‌صنف بودن و ... برگرفته از هواهاي نفساني و وسوسه‌هاي شيطاني است كه با اخلاق اسلامي سازگاري ندارد.
پيامبر گرامي اسلام  مي‌فرمايد:
«حبُّكَ للشَّيءِ يُعمي و يُصِمُّ»؛  (194)
دوست داشتن (بدون انگيزه صحيح و الهي انسان را) كور و كر كننده است.»
و حضرت علي  مي‌فرمايد:
«عينَ المحبِّ عَمْيَةٌ عَنْ مَعايبِ المحبوبِ وَ أُذُنُهُ صَمّاءُ عَنْ قُبْحِ مَساويهِ» (195)
«چشمان دوست، دربرابر عيب‌هاي محبوبش كور، و گوش‌هايش در برابر قبيح و زشت او ناشنواست.»
14- رشوه و فريب
جاي سؤال است كسي كه با رشوه و عوام‌فريبي و مخارج گزاف مي‌خواهد مسئوليتي را در نظام اسلامي بدست آورد، آيا مي‌تواند به هنگام رسيدن به مقام از ارزش‌هاي اسلامي دفاع كرده و خدمتگزار خوبي براي مردم مسلمان باشد؟
اميرمؤمنان علي  در اين‌باره مي‌فرمايد:
«السّيّد مَن لا يُصانِعُ و لا يُخادِعُ و لا تَغُرُّهُ الْمطامِعُ» (196)
«آقا (مسئول و كارگزار) مردم كسي است كه رشوه ندهد و حيله‌گري و فريبكاري نكند و چيزهاي طمع‌ انگيز او را به طمع نياندازد.»
 15- توسل به روش‌هاي ناپسند
مقام‌ها و مسئوليت‌هاي دنيايي ارزشي ندارد كه انسان براي رسيدن به آن، و مردم براي رأي آوردن كسي كه داخل حزب و گروه، هم‌شهري و هم‌زبان و ... آن‌هاست به هر كار و روش ناپسندي دست بزند. كه اگر خداي ناخواسته چنين شد جز وزر و وبال چيزي براي ما باقي نخواهد‌ماند. سخن خداپسندانه علي  در اين‌باره چنين است؛ 
«لا تَقبَلِ الرِّئاسَةَ عَلي أَهلِ مَدينَتِكَ، فَإِنَّهُم‎ْ لايَستَقيمونَ لَكَ اِلّا بِما تَخْرُجُ بِهِ مِنْ شَرْطِ الَّرئيسِ الفاضِلِ» (197)
«رياست و مسئوليت شهر را (در زماني‌كه مردم به روش‌هاي غلط، زشت و ناپسند عادت دارند) به عهده مگير، چرا كه به كلام تو و دلسوزي‌هايت گوش فرا نمي‌دهند، مگر، آن‌كه اعمالي (ناپسند) را انجام دهي، در حالي كه با انجام آن، شرايط رئيس شايسته، (لايق) و فاضل را از دست مي‌دهي.»
16- اختلاف و تفرقه
بدون شك يكي از سياست‌هاي دشمنان اسلام و مسلمين و وسوسه‌هاي شيطان و اسباب ذلّت امّت اسلامي ايجاد «اختلاف» در صفوف مردم است. و در مقابل آن «وحدت» كه عامل سربلندي، عزّت، اقتدار، پيشرفت و پيروزي مسلمانان است.
خداوند در قرآن چنين مي‌فرمايد؛
«وَ اَطيعُواللهَ و رَسولَهُ و لاتنازَعوُا فَتَفشَلوا و تَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِروا إِنَّ اللهَ مَعَ الصّابرينَ» (198)
«از خداوند و پيامبرش اطاعت كنيد و اختلاف نكنيد، تا اينكه متفرّق شويد و احترام و عزّت شما از بين برود و صبر را پيشه كنيد كه به يقين خداوند با صبر پيشه‌گان است.»
در طول تاريخ ثابت شده كه هرگاه بين صفوف مسلمانان اختلاف و تفرقه ايجاد شده، شكست‌ها و ضررهاي غيرقابل جبراني را متحمّل شده‌اند و دشمنان هم با تحريك و تشويق آب را گل‌آلود ديده، مقاصد خود را پياده مي‌كنند.
تا آنجا كه آفت اختلاف را خطري به مراتب بزرگتر و مؤثرتر از حضور نظامي دشمن مي‌شمارند.
 هشدار مهم ؛
انجام وظيفه آري، دين فروشي هرگز !!!
در روايت آمده است ؛  بدبخت كسي است كه دين‌اش را به دنياي‌اش بفروشد و بدبخت‌تر كسي است كه دين‌اش را به دنياي ديگران بفروشد.
خدايا: روزبه‌روز بر عزت و قدرت و وحدت و آگاهي و همدلي، سرافرازي و استقلال امت اسلامي در مقابل دشمنان بيفزا و ما را در انجام وظائف خود موفق و دشمن شاد مفرما.
فرج آقا امام زمان  عدالت گستر، جهان را برسان و قلبش از ما راضي فرما.
ما را به راه اسلام و قرآن و اهلبيت   و خون شهداء ثابت قدم بدار.
خدايـا چنـان كن سرانجام كـار
كه تو خوشنود باشي و ما رستگار
 181- حجرات /6
182- مدثر /45
183- بقره /34
184- اعراف /12
185- سباء /31
186- احزاب 60 و61
187- انفال /60
188- انعام /141
189- شعراء /151
190- حجرات /12
191- همزه /1
192- حجرات /12
193- حجرات /11
194- من لا يحضره 4/380
195- غررالحكم /حكمت 26314
196- غررالحكم /حكمت 2101
197- شرح نهج البلاغه ابن‌ابي‌الحديد 20/282
198-  انفال /46



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 30 بهمن 1390  | 12:05 AM | نویسنده : قاسمعلی

فصل 8: سخني با داوطلبين
«اللُّهمَّ اِنّا نَرغَبُ اليكَ في دَولةٍ كريمَة تُعِزُّ بهاالاسلامَ و أهلَهُ و تُذِلُّ بِهاالنِّفاقَ وَ أَهلَهُ و تَجعَلُنا مِن‌َ الدُّعاةِ الي طاعَتِك والقادَةِ الي سبيلِكَ وَ تَرزُقنا بها كرامةَ الدنيا وَ الآخرَةِ.»
- هدف از تشكيل دولت كريمه اسلامي چيست؟
الف) عزت بخشيدن به اسلام و مسلمين.
ب) خوار و ذليل شدن كفّار و منافقين.
ج) دعوت عمومي در جهت اطاعت الهي، در سايه پياده شدن احكام اسلام.
د)امام و الگو شدن امت اسلام براي ديگر ملت‌هاي مستضعف دنيا.
هـ) بزرگواري و كرامت در دنيا و آخرت براي امت اسلام، مسئولان و كارگزاران آن‌ها.
انقلاب اسلامي ايران براي اين نبود كه كساني بروند و كسان ديگري بيايند، انقلابي كه با خون هزاران شهيد، و معلول و مجروح با برقراري حكومت اسلامي و استقرار پايه‌هاي نظام ديني به ثمر رسيد. براي اين بود كه ارزش‌ها تغيير كند. در نظام الهي، اسلامي، ارزش انسان‌ها به عبوديت خدا و بندگي اوست. كاركردن براي رضاي خدا، ترسيدن از او، و نترسيدن از غير او، از خداخواستن، و در راه خدا تلاش و كوشش كردن، به فكر محرومان و مستضعفان بودن، تدبّر كردن در آيات الهي، و كمر همّت بستن براي اصلاح مفاسد جهاني و بشري‌است.
لازمه رسيدن به اين اهداف آن است كه مسئولان نظام و كارگزاران آن اول از خود شروع كنند. قرآن مي‌فرمايد؛
«يا اَيُّهاالّذينَ آمنوا قُوا أَنفُسَكُم و أَهليكُم نَاراً وَقودُها النّاسُ والحِجارَةُ عليها ملائِكَةٌ غِلاظٌ شدادٌ لايعصونَ اللهَ ماأَمَرَهُم وَ يَفعَلونَ ما يُؤمَرون» (154)
«اي كساني كه ايمان آورده‌ايد خود وخانواده ي خويش از آتش كه هيزم آن انسانها و سنگهاست نگاه داريد، آتشي كه فرشتگاني بر آن گمارده شده كه قاطع و سخت‌گيرند، و هرگز مخالفت فرمان خدا نمي‌كنند و دستورات او را دقيقاً اجرا مي‌نمايند!.»
نگاهداري خويشتن به ترك معاصي و عدم تسليم در برابر شهوات سركش است، و نگهداري خانواده به تعليم و تربيت و امر به معروف و نهي از منكر، و فراهم ساختن محيطي پاك و خالي از آلودگي، در فضاي خانه و خانواده است.اين برنامه براي كارگزاران نظام اسلامي داراي دو محور اساسي است .
الف: مردم سالاري ديني.
ب:‍ شايسته سالاري در انتخاب و گزينش افراد براي واگذاري مسئوليت ها.
مسئولاني در جامعه و نظام ديني مي توانند خدمتگذار اسلام و امّت باشند كه شايستگي لازم را در اين زمينه داشته باشند كه در غير اين صورت، اگر افرادي كه مي دانند لياقت پذيرش مسئوليتي را ندارند و يا مردم مي دانند كه شايستگي لازم براي واگذاري اين پست‌ها موجود نيست هر دو در پذيرش و انتخاب به اسلام و مسلمين خيانت كرده اند.
رسول اكرم  در اين باره مي‌فرمايد؛
«مَنِ استَعْمَلَ عاملاً مِنَ المسلمينَ و هوَ يَعلمَ أنَّ فيهِم اَولي بذلكَ منهُم وَ اعْلَمُ بكتابِ اللهِ و سُنَّةِ نبيّهِ فقد خان‌اللهَ و رسولَهُ و جميعَ المسلمينَ» (155)
«هر كس شخصي را مأمور رسيدگي به امور مردم نمايد در حالي كه مي‌داند در ميان مردم شخصي بهتر از او و آشناتر به كتاب خدا و سنت پيامبرش وجود دارد به يقين به خدا وپيامبرش و مسلمين خيانت كرده‌است.»
پس قبول مسئوليت در نظام ديني، به دوش‌ كشيدن بار مسئوليتي بسيار سنگين است. كسي بايد اعلام آمادگي براي خدمتگذاري نمايد كه همواره سياستش مبتني بر تكليف‌گرايي باشد. كه تكليف‌گرايي هم نوعي ضابطه‌جويي و قانون‌گرايي مي‌‌باشد. نه گروه‌ گرايي، دنياگرايي، باندبازي و استفاده ابزاري از عناوين و قوانين.
وجود اين اخلاق و اصول نشانه تعهد افراد به اسلام و امت اسلامي مي‌باشد.
با اين مقدمه براي عزيزاني كه آمادگي خود را براي پذيرفتن مسئوليت‌هاي مختلف اعلام نموده‌اند تذكراتي را لازم مي‌دانيم؛
1- تسليم بودن در مقابل مصلحت
بر اين اساس كسي كه انتخاب مي‌شود مغرور نخواهد شد و كسي كه انتخاب نمي‌شود مأيوس نمي‌شود و ناراحت نمي‌گردد. قرآن مي‌فرمايد؛
«... و عَسي أَنْ تَكرَهُوا شيئاً و هوَ خيرٌ لَكُمْ و عسي أنْ تُحِبُّوا شيئاً و هوَ شرٌ لَكُم واللهُ يَعلَمُ و أنتم لا تعلَمون» (156)
«... و چه بسا چيزي را كه ناخوش داريد، در حالي كه خير شما در آن است و چه بسا چيزي را دوست داريد در حالي كه ضرر و شرّ شما در آن است و خداوند (صلاح شما را مي‌داند) و شما نمي‌دانيد.»
2- مسئوليت بسيار سنگين است
مسئول و كارگزاري كه با پشتوانه رأي مردم به اين پست و مقام مي‌رسد در مقابل همه مسئول است و بايد هم در دنيا و هم در آخرت پاسخگو باشد. در حديث جامع و جالب از پيامبر اكرم  آمده‌است؛ «اَلا كُلُّكُم راعٍ، وَ كُلُّكُمْ مسئولٌ  عَنْ رعْيَّتهِ، فالأميرُ علي‌الناسِ راعٍ ...» (157)
«بدانيد(آگاه و هوشيار باشيد) همه شما نگهبانيد، و همه در برابركساني كه مأمور آن‌ها هستيد مسئوليد. امير و رئيس(و كارگزار و مسئول) حكومت اسلامي نگهبان مردم و در برابر آن‌ها مسئول است.»
موضوع در نزد پيامبراكرم  آنقدر اهميت دارد و سنگين است كه در آخر كلام دوباره مي‌فرمايد؛
«اَلا فَكُلُّكُم راعٍ، وَ كُلُّكُمْ مسئولٌ  عَنْ رعْيَّتهِ.»
پس در حقيقت كسي كه به واسطه آراي مردم مسئوليتي سنگين به او واگذار و انتخاب مي‌شود، بايد به خداوند در انجام مأموريت خود توكل نمايد و كسي كه انتخاب نشد، خداوند را شكرگزار باشد كه براي خدمتگذاري در نظام ديني اعلام آمادگي كرد و اين بار سنگين به دوشش نيامد.
 خاطره
گويند؛ پيرزني خدمت مرحوم آيت‌الله‌العظمي حجت  رسيد و مقدار كمي خمس و سهم امام به ايشان تقديم نمود و به موقع خداحافظي به ايشان خيره شد و نگاه مي‌كرد. از او سؤال شد چرا به آقا نگاه مي‌كني؟
پيرزن گفت: مي‌خواهم خوب آقا را بشناسم و فرداي قيامت به خدا و مأموران الهي بگويم كه من خمس خود را به اين شخص واگذار كردم، از او بپرسيد كه آن‌را در چه راهي مصرف كرده‌است؟
3- مسئوليت امانت است
علي  در اين‌باره خطاب به مالك اشتر مي‌فرمايد؛
«انَّ عَمَلَكَ ليسَ لَكَ بطُعمةٍ و لكنَّهُ في عُنُقِكَ امانةٌ» (158)
«بي‌گمان، كاري كه به تو سپرده شده، نه لقمه چرب و نرم بلكه بار امانتي است (بسيارسنگين) به گردنت.»
قابل توجه است كه اميرمؤمنان علي  مي‌فرمايد؛ پيامبر اكرم  در لحظات آخر عمر خويش با تأكيد بسيار به من سفارش فرمود:
«امانت را ادا كن، به نيكوكار و بدهكار، چه كم و چه زياد، حتي اگر نخ و سوزني باشد.» (159)
حال اگر از نظر اسلام امانت‌داري در مورد يك نخ و سوزن، لازم و ضروري و مورد تأكيد پيامبر بزرگ اسلام  مي‌باشد، قبول مسئوليت در نظام اسلامي تا چه اندازه لازم و ضروري خواهد بود؟
در عبارت ديگر علي  چنين‌ مي‌فرمايد؛
«اِنَّما يستحِقُّ السيادَةَ ... مَن لا تغُرُّهُ المطامِعُ» (160)
«بدرستيكه كسي مستحق مقام، آقايي و بزرگي است كه چيزهاي طمع‌انگيز او را به طمع نياندازد.»
لذا مسئولين نظام اسلامي همواره به مقامات خود بايد به ديد امانت الهي و مردمي نگاه كرده و خود را براي رد امانت و پاسخگويي آماده و فرياد امام علي  بر نماينده خود (عثمان‌بن‌حنيف) را كه بر سفرة رنگين حاضر شده بود آويزه گوش خود داشته باشند.
4- عاقبت كار از شروع مهم‌تر است
حضرت يوسف  با همه فراز و نشيب‌هايي كه در زندگي خود داشت همين كه به حكومت رسيد به حضور پروردگارش چنين گفت: 
«ربِّ قَدْ آتيتَني مِنَ المُلك ... تَوفَّني مسلماً وألحِقني بالصّالحين» (161) «پروردگارا؛ تو مرا (بهره‌اي) از حكومت دادي ... مرا تسليم خود بميران و (با عاقبت به خيري) به شايستگان ملحق فرما.»
آري رسيدن به قدرت و حكومت و سياست پرتگاهي است كه زمينه خروج از دين است، مگر اينكه خداوند لطف كند.
حضرت يوسف  در چاه دعايي داشت و در زندان دعايي ديگر، ولي همين كه به مقام و منصب دنيا رسيد از خداي خود عاقبت به خيري را طلب نمود.
اولياء خدا اين‌چنين هستند وقتي به عزت و قدرت و مقامي مي‌رسند فوراً به ياد خدا مي‌افتند و به عاقبت كار مي‌انديشند. كه اين‌هم نشانه بندگان صالح خداوند است كه با روي آوردن دنيا به آن‌ها از ياد خدا و قيامت غافل نمي‌شوند.
5- در راه خدا شكست نيست
كسي كه با انگيزه الهي و به دست آوردن رضاي حق و رضوان الهي خود را براي خدمتگذاري در نظام ديني آماده كرده، در هيچ حالي نبايد احساس شكست كند مگر زماني كه در انجام مسئوليت و مأموريت تقصير و كوتاهي كرده باشد. حال اگر در ميان جمعي، مردم امانت خود را به ديگري واگذار نمودند نبايد احساس شكست در ما ايجاد شود كه اين مسئله كم‌كم با وسوسه شيطان و هواي نفس تبديل به عقده گرديده و از خدمتگذاري در سنگرهاي ديگر هم باز بمانيم.
در حديث آمده؛
«لَو إجتَمَعَ أهلَ مصرِكَ و قالوا إنَّكَ رَجُلٌ سوءِ لَمْ يَحْزُنُكَ و لو قالوا إنَّكَ رجُلٌ صالحٌ لمْ يُسِرُّكَ و لكن أعرِض نَفسَكَ علي ما في كتاب‌اللهِِ.» (162)
«اگر مردم شهر و ديار تو گفتند: تو مرد بدي هستي ناراحت نشو، و اگر هم گفتند: تو مرد خوب و شايسته و صالحي هستي خوشحال و مسرور نشو، بلكه خود را به كتاب خدا (قرآن) عرضه كن.»
(پس اگر ملاك‌هاي انسان صالح در تو بود خوشحال باش و آن‌ها را از جانب خدا و لطف او بدان و اگر خداي ناكرده نشانه‌هاي انسان‌هاي ناصالح در تو بود در جهت اصلاح برآي.)
پس مي توان گفت در مقابل ستايش‌ها:
«إقرأْ كِتابِكَ كفي بنَفسِكَ اليومَ عليكَ حسيباً» (163)
«نامه اعمالت را بخوان، كافي است كه امروز خود حسابگر خويش باشي.»
چرا كه انسان از همه بهتر به وضع خويشتن آگاه است. مفهوم گسترده اين آيات شامل دنيا هم هست. هر چند گروهي با دروغ و پشت‌هم‌اندازي و ظاهرسازي و رياكاري چهره واقعي خويش را مكتوم و پنهان مي‌دارند.
از سوي ديگر قرآن براي كساني كه دوست دارند كه فضائلي كه در آن‌ها نيست و كارهاي خوبي كه انجام نداده‌اند، ستايش شوند و عدة عذاب داده و مي‌فرمايد:
«و لا تحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفرَحونَ بِما أتَوا و يُحِبُّونَ أنْ يُحمَدوا بِما لمْ يَفعَلوا فَلا تَحْسَبَنَّهُم بمَفازَةٍ مِنَ‌العَذابِ و لَهُم عَذابٌ اليم.»
(164) «گمان مبر كساني كه به آنچه كرده‌اند، شادماني مي‌كنند و دوست دارند براي آنچه نكرده‌اند ستايش شوند، مپندار كه آن‌ها از عذاب الهي رسته‌اند، (زيرا) براي آن‌ها عذابي دردناك است.»
 مردم سه دسته‌اند:
الف- گروهي كار مي‌كنند و انتظار پاداش و تشكر از مردم ندارند. اين نشانه اخلاص است.
«لا نُريدَ مِنكُم جزاءاً و لا شكوراً» (165)
ب- گروهي كه كار مي‌كنند تا مردم بدانند و ستايش كنند. و اين نشانه ريا و سقوط عمل است.
«رئاء النّاسِ» (166)
ج- گروهي كه كار نكرده، انتظار ستايش از مردم دارند. اين‌ها هم عذابي دردناك در پيش رو دارند.
«يُحِبّون أنْ يَحمدُوا بمالِم يفعَلُوا»
- از مواردي كه غيبت جايز است، در مورد كسي است كه ادّعاي مقام يا تخصصي يا مسئوليتي يا فعاليتي را مي‌كند كه صلاحيت آن‌را ندارد.
راه مقابله با اين مسئله در اسلام ممنوع بودن تملق و چاپلوسي است. رذايل اخلاقي هم‌چون عجب و غرور و انتظار تملق از مردم، نشانه كساني است كه گرفتار اوهام خودپرستي و اسير زندان «منيّت» مي‌باشند. كه اينان در قيامت نيز اسير و گرفتار عذاب الهي‌اند. (167)
6- تسليم مقدّرات الهي باشيم
گرچه انسان‌ها براي انجام تكاليف اسلامي و شرعي خود بايد تلاش و كوشش بنمايند ولي اراده و خواست خداوند هم در انجام و به ثمر رسيدن آن شرط اساسي است. چون خداوند براي همه انسان‌ها مقدراتي دارد. آري خداوند بر همه چيز قدرت دارد ولي خداوند با حكمت امور انسان را اندازه‌گيري مي‌فرمايد. لذا ما بايد در مقابل مقدرات خداي حكيم تسليم باشيم. خداوند در قران مي‌فرمايد؛ «فّأمَّاالإنسانُ إذا مَاابْتلاهُ رَبُّهُ فَأكرَمَهُ و نَعَمَّهُ فَيَقولُ ربِّي اكرَمَنِ» 
«اما انسان هنگامي كه خداوند او را براي آزمايش اكرام مي‌كند و نعمت مي‌بخشد(مغرور مي‌شود و) مي‌گويد: پروردگارم مرا گرامي داشته!»
«وَ أمّا إذا مَاابتلاهُ فقَدَر عليهِ رزْقَهُ فَيقولُ ربّي أهانَنِ» (168)
«و اما هنگامي كه براي امتحان، روزي را بر او تنگ بگيرد مأيوس‌مي‌شود و مي‌گويد: پروردگارم مرا خوار كرده!»
انسان در هر حال آزمايش مي شود و آزمايش الهي گاه با بخشيدن نعمت و گاه با سلب آن و گاه با انواع مصيبت‌ها و بلاها مي‌باشد. انسان‌هايي كه داراي ظرفيت‌اند و داراي ايمان، توكل، تقوا و روحيه تسليم، نه به هنگام روي آوردن دنيا و نعمت‌هايش مغرور مي‌شوند و مست و غافل، نه زمان محدود شدن آن نوميد و مأيوس. چون بر اين باورند كه دنيا ميدان آزمايش است و انساني از اين معركه پيروز و سربلند بيرون رود كه وابستگي به آن نداشته باشد.
7- عزت و ذلت به دست خداوند است
قرآن مي‌فرمايد:
«... أيَبتَغونَ عِندَهُمُ العِزَّةَ فَإنَّ العِزَّةَ للهِ جميعاً» (169)
«آيا عزت را نزد آنان(غير از خدا) مي‌جويند؟ همانا عزت به تمامي از آن خداست.»
عزت تنها به دست خداوند است. چون او سرچشمه علم و قدرت و خوبي‌هاست. لذا قرآن مي‌فرمايد:
«قُلِ اللّهُمَّ مالِكَ المُلْكِ تُؤتي مَنْ تَشاء وَ تُنْزِعُ المُلكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تشاءُ و تُذلُّ مَن تشاءُ بِيَدِكَ‌الخيرُ انَّكَ علي كلِّ شيءٍ قديرٌ» (170)
«بگو: خداوندا! تو صاحب فرمان و سلطنتي، به هر كس (طبق مصلحت و حكمت خود) بخواهي حكومت مي‌دهي و از هر كس بخواهي حكومت را مي‌گيري و هر كس را بخواهي عزّت مي‌بخشي و هر كه را بخواهي ذليل مي‌نمايي، همه خيرها تنها به دست توست. همانا  تو بر همه چيز توانايي.»
پس مالك واقعي تمام حكومت‌ها خداست، حكومت و قدرت براي غيرخدا موقتي و محدود است. ديگران امانتداري بيش نيستند و بايد طبق رضاي مالك اصلي عمل كنند.
البته اعطاي عزت و ذلّت از جانب خداوند، ولي طبق قوانين و سنت‌هاي اوست و بدون جهت و دليل به كسي عزت نمي‌بخشد و يا ذليل نمي‌سازد.
در حديث آمده؛
«هر كسي كه براي خداوند تواضع و فروتني كند، خداوند او را عزيز مي كند و هر كس تكبر نمايد، خدا او را ذليل مي‌گرداند.» (171)
خداوند به هر كس كه شايسته و لايق باشدحكومت و قدرت مي‌دهد، همان‌گونه كه به سليمان، طالوت، داود و ذوالقرنين و يوسف   عطا فرمود. چنانچه قرآن از قول يوسف   مي‌فرمايد:
«ربِّ قَدْ آتيتَني مِنَ المُلْكِ» (172)
 «پروردگارا!، تو مرا (بهره‌اي) از حكومت دادي.»
اعطاي حكومت، از شئون ربوبيت الهي است. اراده خداوند عامل اصلي است نه فكر، مال، قدرت، يار، طرح، تبليغات و ... و لذا افتخار يوسف  آن نيست كه حاكم بر مردم است، افتخارش آن است كه خداوند حاكم بر او و بخشندة عزت و قدرت به اوست. چون قدرت و علم انسان ناچيز و محدود است اما حكومت خداوند بر همه هستي است.
8- حكومت و قدرت وسيلة آزمايش است
قرآن مي‌فرمايد:
«ثُمَّ جَعَلناكُم خَلائِفَ فِي الأرضِ مِن بَعدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيفَ تعمَلونَ» (173)
«سپس شما را پس از (هلاكت ظالمان و طاغوتيان) آنان، جانشيناني در زمين قرار داديم تا ببينيم شما چگونه عمل مي‌كنيد.»
حكومت و قدرت وسيله آزمايش الهي است و عملكرد ما زير نظر خداوند است.
9- به ياد قيامت باشيم
قرآن مي‌فرمايد:
«يا ايُها الّذينَ آمَنوا اِتَّقُواللهَ وَلْتَنْظُرْ نَفسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُواللهَ انَّ اللهَ خَبيرٌ بِما تَعمَلونَ» (174)
«اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، تقوا و پرهيزكاري پيشه كنيد، و هر انساني بايد بنگرد تا چه چيز را براي فردايش از پيش فرستاده، و از خدا بپرهيزيد كه خداوند از آنچه انجام مي‌دهيد آگاه است.»
يكي از نشانه‌هاي كارگزار موفق آينده‌نگري و عاقبت انديشي نسبت به تصميمات در امور و برنامه‌ها و لوايح است. سزاوار است همانطور كه براي رشد و ترقي و رسيدگي به امور مملكت فكر مي‌كند از آينده و عاقبت اعمال، رفتار و گفتار خود هم غافل نشود.
گويند: امام خميني  آيه‌اي را كه بيش‌ترين استفاده و تلاوت را از آن در گفته ها و سخنراني‌ها داشته همين آية فوق بوده است.
جالب توجه اين است كه مواظبت از خود و اعمال و رفتار و آينده‌نگري و خودسازي آن‌قدر اهميت دارد كه آن در ميان دو جمله «اِتَّقوا الله» قرار داده شده‌است. و بر اين امر مهم با جمله «وَلْتَنظر» به انسان امر شده‌است. آري تقوا و ترس از خداوند (در اجراي عدالت) سبب مي‌شود كه انسان براي فرداي قيامت بينديشد، و اعمال خود را پاك و پاكيزه و خالص نمايد. تكرار امر به تقوا براي تأكيد است، چرا كه انگيزه تمام اعمال صالح و پرهيز از گناه همين تقوا و خداترسي است.
و كساني دچار خود فراموشي مي‌شوند كه خدا را فراموش كنند. لذا در آيه بعد مي‌فرمايد:
«وَ لا تَكُونوا كَالَّذينَ نَسُوا اللهَ فَأَنْساهُم أَنفُسَهُمْ اولئِكَ هُمُ الفاسِقونْ» (175)
«و همچون كساني كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آن‌ها را به «خودفراموشي» گرفتار كرد نباشيد، و آن‌ها فاسق و گنهكارند.»
اصولاً خميرمايه تقوي دو چيز است:
الف) يادخدا، يعني توجه به مراقبت دائمي و حضور او در همه حال و همه جا.
ب) توجه به دادگاه عدل خداوند و نامة اعمالي كه هيچ كار كوچك و بزرگي از انسان سر نمي‌زند مگر اينكه در آن‌ ثبت مي‌شود.
پس فراموش كردن خدا سبب خود فراموشي مي‌شود، زيرا فراموشي پروردگار سبب مي‌شود كه انسان در لذات مادي و شهوات حيواني فرو رود، و هدف آفرينش خود را به دست فراموشي بسپارد و در نتيجه از ذخيرة لازم براي فرداي قيامت غافل بماند.
10- اقامة نماز و زكات در رأس امور است؛
قرآن مي‌فرمايد؛
«الَّذينَ إِنْ مَكَنّاهُمْ فِي‌الأرضِ اَقامُوا الصّلوةَ و ءاتَوُا الزّكاةِ وَ اَمَرُوا بِالمَعرُوفِ و نَهَوْا عَنِ المُنكَرِ و لِلّهِ عَاقِبَة الاُمُورِ» (176)
«كساني كه اگر آنان را در زمين به قدرت رسانيم، نماز برپا مي‌دارند و زكات مي دهند و (ديگران را) به خوبي‌ها دعوت مي كنند و از بدي‌ها باز مي دارند، و پايان همه امور براي خداست.»
از آيه استفاده مي‌شود كه اولين ثمرة حكومت صالحان و اهمّ وظايف كارگزاران نظام اسلامي امور ذيل است؛
الف: اقامه نماز (ارتباط با خالق) ـ‌ رسيدگي به امور عبادي‌ـ
ب: اقامه زكات (ارتباط‌ با مخلوق)ـ ‌رسيدگي به امور اقتصادي‌ـ
ج: اقامه ‌امر به ‌معروف‌ و نهي‌ از منكرـ‌ ارتباط‌مخلوق‌بامخلوق‌ـ
پس اگر قدرت و امكانات در دست افراد صالح باشد بهره‌برداري صحيح مي‌كنند و اگر در اختيار نااهلان قرار گيرد سوء استفاده مي كنند. بنابراين براي گروهي نعمت و براي گروهي وسيلة بدبختي است.
قرآن از هر دو نمونه ياد كرده‌است:
الف: صالحان، اگر به قدرت برسند به سراغ نماز و زكات و امر به معروف و نهي از منكر و ... مي‌روند.
ب: نااهلان، اگر قدرتمند شوند كارشان طغيان است. «اِنَّ الإنسانَ لَيَطْغي أنْ رَأَهُ اسْتَغني» (177)
و در راه نابودي منابع اقتصادي و نسل بشر گام بر مي‌دارند.
«و اِذا تَولّي سَعَي فِي الأَرضِ لِيُفسِدَ فِيها وَ يُهلِكَ الْحَرثَ وَالنَّسلَ» (178)
«و عاقبت مردم را به دوزخ مي‌كشانند.»
«اَئِمَّةً يَدْعُونَ اِلَي النّارِ» (179)
حاكمان مؤمن و صالح، هم در فكر ارتقاي روحي و رشد امور معنوي هستند و هم به دنبال رفاه و حل مشكلات اقتصادي و فقرزدايي و اصلاح جامعه. و جامعه‌اي تحت حمايت و ياري خداوند است كه كارگزارانش به فكر ياري دين و اقامه احكام و حدود الهي باشند.
«وَ لَيَنصُرَنَّ اللهُ مَنْ يَنصُرُهُ، اِنَّ اللهَ قَويٌّ عَزيزٌ» (180)
 154- تحريم /6
155- غدير 8/291
156- بقره /261
157- مجموعه ورّام 6/1
158- نهج البلاغه نامه 5
159- شارة المصطفي /29
160- غررالحكم /حكمت 2101
161- يوسف /101
162- بحارالانوار 17/161
163- اسراء /14
164- آل عمران /188
165- انسان /9
166- نساء /38
167- تفسير نور 2/219
168- فجر /15و16
169- نساء /139
170- آل عمران /26
171- بحارالانوار 16/265
172- يوسف /101
173- يونس /14
174- حشر /18
175- حشر /19
176- حج/41
177- علق /6 و7
178- بقره /205
179- قصص /41
180- حج /40
 



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 30 بهمن 1390  | 12:05 AM | نویسنده : قاسمعلی

فصل 7: سفارش و توصيه‌ها
1- پرهيز از كناره‌گيري
«امروز شايد گناهي بالاتر از كناره‌گيري نباشد و هيچ عذر و بهانه‌اي براي ترك صحنه انقلاب پذيرفته نمي‌شود.» (135)
2- آزمايش
«انتخابات يك محكي هم براي خودتان است كه ببينيد آيا مي‌خواهيد انتخاب اصلح بكنيد، براي خودتان يا براي اسلام.»‌  (136)
3- رعايت اخلاق
«عزيزان من كه اميد نهضت اسلامي به شماست، در روز تعيين سرنوشت كشور بپاخيزيد و به صندوق‌ها هجوم آوريد و آراء خود را در آن‌ها بريزيد و با كمال آرامش و مراعات اخلاق انساني اسلامي اين امر مشروع (و وظيفه ديني، سياسي عبادي) را انجام دهيد.»‌ 
4- پرهيز از هواهاي نفس
«بايد ملت شريف ايران بدانند كه اسلام عزيزتر از آن است كه براي هواهاي نفساني و جلب توجه گروه‌ها يا اشخاصي پشت به آن نموده و مقاصد فاني خود را بر مقاصد عالي و باقي حق تعالي مقدم دارند.»  (137)
5- شوراي نگهبان و انجام وظيفه
«از شوراي نگهبان مي‌خواهم و توصيه مي‌كنم، چه در نسل حاضر و چه در نسل‌هاي آينده، كه با كمال دقت وظايف اسلامي و ملي خود را ايفاء و تحت تاثير هيچ قدرتي واقع نشويد.»  (138)
6- نگهباني از اسلام
«از حضرات فقهاي شوراي نگهبان تقاضا مي‌شود كه در ماموريت مهم خود به هيچ وجه ملاحظه اشخاص و يا گروه‌هاي انحرافي را ننموده و به وظيفه بسيار خطير خود قيام و اقدام نموده و نگهباني از اسلام و احكام شرعي آن نمايند.»  (139)
«بدون اينكه به كسي اعتنا كنيد اجرايش را خوب و موافقت شرع و موافق اسلام و موافق مصالح كشور اجرا كنيد.» (140)
7- مراقبت از خرابكاران
«بايد مراقب باشيد كه آدم‌هاي اهل سوء‌استفاده و بي‌اعتقاد به رسالت انقلابي و نمايندگي و كساني كه مي‌خواهند فقط وارد مجلس شوند تا سوء استفاده بكنند و خداي نكرده خرابكاري انجام بدهند، وارد مجلس شوند.» (141)
8- پرهيز از تضعيف شوراي نگهبان
«من به آقايان هشدار مي‌دهم كه تضعيف و توهين به فقهاي شوراي‌نگهبان امري خطرناك براي كشوراسلامي است.» (142)
9- اجتناب از گروه‌گرايي
«برادران و خواهران نماينده را به اجتناب از گروه‌گرايي و مقدم‌داشتن مصالح كشور و مردم بر مصالح شخصي و گروهي و ... توصيه مي‌كنم.» (143)
10- پرهيز از اختلاف
«من نصيحت مي‌كنم، من از لسان اسلام به آن‌ها نصيحت مي‌كنم كه با هم اختلاف نكنيد، شما اگر اختلاف بكنيد راه را براي ديگران باز مي‌كنيد، چه ميراثي هست كه شما مي‌خواهيد قسمت كنيد و سرش اختلاف مي‌كنيد؟ اين همه مردم جوان‌هايشان را (در راه اسلام) دادند، ميراث براي شما نگذاشته‌اند كه اختلاف با هم بكنيد.»
«اگر ما وحدت خودمان را حفظ كنيم و هم‌صدا و هم‌جهت باشيم، از هيچ چيز نبايد بترسيم... ترس آن موقعي است كه رؤسا با هم اختلاف داشته‌باشند و مردم درصحنه نباشند.»(144)
11- اتمام حجّت
«من احساس وظيفه مي‌كنم، به ملّت عرض كنم و اگر ملّت به اين حرف گوش نكرد، من حجّت دارم، فردا در پيشگاه خداي تعالي از من سؤال خواهد شد، من عرض مي‌كنم كه به ملّت، مصالح و مفاسد را گفتم.
من گفتم به اين كه اگر شما مسامحه كنيد (و از صحنه بيرون برويد) آن‌هايي كه مي‌خواهند شما را به بند بكشند، آن‌هايي كه با اسلام مخالفند، آن‌هايي كه با جمهوري اسلامي از اول تا حالا مخالفت كرده‌اند، آن‌ها پيش خواهند برد.» (145)
12- مشورت
«در تعيين رئيس جمهور و وكلاي مجلس با طبقة تحصيل ‌كرده متعهد و روشن‌فكر با اطلاع از مجاري امور و غيروابسته به كشورهاي قدرتمند استثمارگر، و اشتهار به تقوا و تعهد به اسلام و جمهوري اسلامي مشورت كرده و با علماء و روحانيون باتقوا ومتعهد به جمهوري اسلامي نيز مشورت نماييد.» (146)
«كساني كه زباني گويا و قلمي توانا و آبرويي پيش مردم دارند... مردم را توجيه و تشويق كنند و آدم‌هاي خوب را به آن‌ها معرفي نمايند.» (147)
13- انتخاب اصلح
«انتخاب اصلح براي مسلمين، يعني انتخاب فردي كه تعهد به اسلام و حيثيّت آن داشته‌باشد و همه چيز را بفهمد... و ممكن است به شما و گروه شما مربوط نباشد، كه اگر اصلح را انتخاب كرديد، كاري اسلامي مي‌كنيد و اين يك محك است براي خودتان كه تشخيص بدهيد، كه انتخاب براي اسلام است، يا براي صلاح خودتان.» (148)
14- مقابله با سازشكار
«هر كس در هر مقام كه خيال سازش با شرق و غرب را داشت، بي محابا و بدون هيچ ملاحظه‌اي او را از صحنة روزگار براندازيد.» (149)
15- طرفداري از سياست نه شرقي و نه غربي
«سياست نه شرقي و نه غربي را در تمام زمينه‌هاي داخلي و روابط خارجي حفظ كنيد و كسي را كه خداي ناخواسته به شرق و يا به غرب گرايش دارد هدايت كنيد و اگر نپذيرفت او را منزوي نماييد.» (150)
16- ادب و اخلاق اسلامي
«رعايت تقوا و اخلاق و ادب اسلامي از جمله مسائل مهم و قابل توجه است... بي‌گمان هنگامي‌كه ارزش‌هاي اخلاقي و حسّ مسئوليت مشاهده شود، فضاي كشور به عطر اين خِصال پسنديده معطّر خواهد شد.» (151)
17- رعايت اخلاق انتخاباتي
«من بسيار مايل هستم، گروه‌هايي كه متعهد و معتقد به جمهوري اسلامي و خدمتگزار به اسلام هستند، در مبارزات انتخاباتي كمال آرامش را در تبليغ كانديداهايشان رعايت نمايند و نسبت به يكديگر تفاهم و صميميّت و اخوت اسلامي داشته باشند، از تفرقه و كدورت شديداً احتراز كنند كه تفرقه و تشتت دوستان را نگران و دشمنان را كامياب مي‌كند و موجب تبليغات سوء از (طرف آنان) مي‌شود.»
18- امانتداري
«تو مكلّفي حفظ كني (نظام را)، امانت خداست. خداوند همه ما را از اين قيدهاي شيطاني رها فرمايد تا بتوانيم امانت الهي را به سرمنزل مقصود برسانيم و به صاحب امانت، حضرت مهدي موعود (ارواحنا لمقدمه الفداء) رد كنيم.» (152)
«آري اگر مفهوم امانت‌داري و مسئوليت‌پذيري به حق دانسته و شناخته شود آنگاه شايد در روز روشن، چراغ به دست، در پي يافتن از خودگذشتگان خداجويي بگرديم كه عمر و زندگيشان را وقف صلاح و مصلحت ملك و ملت كنند،‌آنگونه كه مدرّس بود.» (153)
 135- صحيفه نور 20/214
136- صحيفه نور 18/152
137- صحيفه نور 12/57
138- صحيفه نور 21/87
139- صحيفه نور 12/ 123
140- صحيفه امام خميني(ره) 18/285
141- روزنامه اطلاعات 15/11/74
142- صحيفه نور 18/280
143- افتتاح مجلس چهارم 3/8/71
144- صحيفه نور 2/273 و 17/256
145- صحيفه نور 12/6
146- صحيفه نور 12/75
147- روزنامه اطلاعات 15/11/74
148- صحيفه نور 18/136
149- كلمات قصار امام خميني(ره) /114
150- صحيفه نور 12/121
151- در پيام 7/3/71 به مجلس
152- صحيفه نور 15/60 و 19/11
153- رهبر فرزانه انقلاب آيت‌ا... خامنه‌اي



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 30 بهمن 1390  | 12:04 AM | نویسنده : قاسمعلی

فصل‌6:ديدگاه‌ها درباره انتخاب بهترين
1-  متعهد به اسلام
«افرادي را انتخاب كنيد كه متعهد به اسلام، شرقي و غربي نباشند، بر صراط مستقيم انسانيت و اسلاميت باشند.» (108)
2- عدم وابستگي به فرهنگ بيگانه
 «مراقب باشيد به بهانه نوآوري و روشنفكري تحت تاثير فرهنگ سلطه جويي بيگانه قرار نگيرند.»  (109)
3- پايبندي به استقلال و عزت
«افراد سالم، افراد وطن‌خواه، افراد وطن دوست... باشند انتخاب كنيد و به آن‌ها راي بدهيد.»، «(آري) در سايه اسلام مي‌توانيم مملكت خودمان را حفظ كنيم.»‌ (110)
4- نگهباني و پاسداري از اسلام
«افرادي كه تعهدي به اسلام ندارند و نسبت به مقررات اسلامي پاي‌بند نيستند، شايسته حضور در مجلس نيستند.» (111)
5- پاسدار دستاوردها و مباني
«كساني مي‌توانند وارد صحنه رقابت (انتخابات) شوند كه به اسلام، نظام اسلامي، قانون اساسي و امام (ره) معتقد باشند و كساني كه اين اصول را قبول ندارند. نبايد وارد اين صحنه شوند.»   (112)
6- داشتن روحيه خدمتگذاري
«مجلس شورا هم نمي‌خواهيم كه از طبقه بالا درست بشود، مجلس شورا مي‌خواهيم از آدم‌هايي (درست بشود)كه متوجه‌اند به اين ملت چه گذشته است.»
 «نمايندگان محترم بايد... وظيفه كمك به محرومان را سرلوحه مسئوليت‌هاي نمايندگي خود قرار دهند.»
 7- تعهد و تقوي در اعتقاد و عمل
«بايد به اشخاصي كه احتمال انحراف در آن‌ها مي‌رود راي ندهند احتمال انحراف عقيدتي، اعمالي يا اخلاقي باعث مي‌شود كه به چنين اشخاصي اعتماد نشود كرد و راي به آنان موجب مسئوليت خواهد بود.»  (113)
«اگر كسي فاسد است نبايد وارد مجلس شود حالا فساد اعم است از فساد مالي و فسادهاي گوناگون اخلاقي يا فساد عقيدتي و سياسي، همه اين‌ها فساد است.»  (114)
8- مقدم داشتن مصالح اسلام و امت
«سرنوشت اسلام و كشور را به دست كساني دهيد كه منفعت خود را بر مصلحت كشور مقدم ندارند.»
«برادران و خواهران نماينده را به اجتناب از گروه‌گرايي، مقدم داشتن مصالح كشور و مردم بر مصالح شخصي و گروهي … توصيه مي‌كنم.»  (115)
9- نترس و آگاه
«كساني را كه انتخاب مي‌كنيد، بايد مسائل را تشخيص دهند، نه از افرادي باشند كه اگر روس يا آمريكا يا قدرت ديگري تشر زد بترسند. بايد بايستند و مقابله كنند.» (116)
10- امين و صادق
«بايد اشخاص امين و صادق در مجلس شورا بروند كه مقررات شما را بر طبق خواسته‌هاي خداي متعال پياده كنند.» (117)
11- معتقد به اسلام، جمهوري ‌اسلامي و قانون‌ اساسي
«سرنوشت اسلام و كشور خود را به دست كساني دهيد كه به اسلام و جمهوري اسلامي و قانون اساسي معتقد و نسبت به احكام نوراني الهي معتقد باشند.» (118)
12- حرام بودن اشغال پست براي نااهل
«اگركسي در نظام جمهوري اسلامي در مسئوليتي مشغول كار است،ولي آرمان‌هاي نظام جمهوري اسلامي را آن‌طور كه امام ترسيم كرده‌است و در قانون اساسي تجسم پيدا كرده در دلش قبول ندارد، اشغال آن پست براي او حرام شرعي است.»(119)
13- صاحب درك و فهم سياسي
«نماينده بايد داراي درك و فهم سياسي باشدو مسائل كشور را بفهمد، هم مسائل خارجي و توطئه‌هاي دشمنان را و هم مسائل داخلي را ... احساس مسئوليت، دلسوزي و وجدان سياسي داشته باشد.» (120)
14- امانت‌دار و كاردان و لايق
«با چشماني باز كساني را انتخاب‌كنيد كه در درجه اول باايمان باشند و ضمن كارداني و لياقت، رأي مردم را امانت بدانند و به اعتماد مردم پاسخ صحيح دهند.» (121)
15- وطن‌دوستي
«افراد سالم، افراد وطن‌خواه، افراد وطن‌دوست، افرادي كه نه شرقي و نه غربي، بلكه در صراط مستقيم اسلاميت و انسانيت باشند، انتخاب كنيد و به آن‌ها رأي بدهيد.» (122)
16- صاحب بصيرت در دين و دنيا
«رأي خود را به شخصي كه داراي بصيرت در امر دين و دنيا و منزه از گرايش به شرق و غرب ومكتب‌هاي انحرافي و داراي ديد سياسي است، بدهيد» (123)
17- متعهد، متفكر، دلسوز
«نمايندگاني متعهد، متفكر، دلسوز به ملت و به خصوص به  طبقه مستضعف و خدمتگزار به اسلام و مسلمين در مجلس شوراي اسلامي بفرستيد.» (124)
18- به فكر محرومان و مستضعفان
«وكلاي مجلس، از طبقه‌اي باشند كه محروميت و مظلوميت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فكر رفاه آنان باشند» (125)
19- حسن سابقه، خيرخواه و وفادار
«ملت مبارز متعهد، با مطالعه دقيق در سوابق اشخاص و گروه‌ها، آراي خود را به اشخاصي مي‌دهند كه به اسلام عزيز و قانون اساسي وفادار باشند و به حسن سابقه و تعهد به قوانين اسلامي و خيرخواهي امت، معروف و موصوف باشند.» (126)
20- انقلابي، مؤمن، شجاع
«آن كسي كه به عنوان وكيل اين ملت انقلابي و مؤمن و شجاع به مجلس مي‌رود، بايد انقلابي، مؤمن و شجاع باشد: اگر نگوييم شجاع‌ترين، مؤمن‌ترين و انقلابي‌ترين باشد. مثل مرحوم مدرس را انتخاب كنيم.»
21- داشتن روحيه نشاط، برنامه و امتحان داده؛
« نماينده مطلوب كسي است كه علاوه بر داشتن روحيه نشاط، و اميد انقلابي، خدوم، امتحان داده، باكفايت، خوشنام، و داراي برنامه باشد.» (127)
22- انتخاب «اصلح»
«مردم بايد به فكر شناخت اصلح باشند، چون چيز كوچكي نيست.» (128)
23- ساده‌زيستي
«اگر بخواهيد بي‌خوف و هراس در مقابل باطل بايستيد و از حق دفاع كنيد و ابرقدرتان و سلاح‌هاي پيشرفتة آنان و شياطين و تؤطئه‌هاي آنان در روح شما اثرنگذارد و شما را از ميدان به‌در نكند، خود را به ساده‌زيستن عادت دهيد. و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهيزيد. مردان بزرگ كه خدمت‌هاي بزرگ براي ملّت‌هاي خود كرده‌اند اكثراً ساده زيست و بي‌علاقه به زخارف دنيا بوده‌اند.» (129)
24- سياستمدار، اقتصاددان و مطّلع
«مجلس اشخاص سياسي لازم دارد، اشخاصي اقتصاددان لازم دارد، سياستمدار لازم دارد، اشخاصي مطلع بر اوضاع جهان لازم دارد.» (130)
25- فدايي اسلام بودن
«اسلام چيزي است كه همة ما بايد فدايي آن بشويم، تا اينكه تحقّق پيدا كند. اگر ما اسلام را در خطر ديديم، همة ما بايد از بين برويم تا حفظش كنيم. در ساية اسلام، مي‌توانيم مملكت خودمان را حفظ كنيم.» (131)
26- رقابت و تبليغات سالم
«افرادي كه مي‌كوبند، مي‌زنند، زحمت مي‌كشند، پول خرج مي‌كنند و انواع و اقسام تلاش‌ها انجام مي‌دهند تا به اين امتياز دست پيداكنند ... در فرهنگ (اسلامي) حاكم بر مجموعه ما اين ديدگاه مردود است. (بلكه بايد) به عنوان يك مسئوليت، يك اداي وظيفه و يك صحنة كارآمد براي خدمت نگاه كنيم.» (132)
«لازم است مطلبي را كه گاهي شنيده مي‌شود كه براي تبليغات انتخاباتي بعضي از كانديداها، خداي ناخواسته بعضي ديگر را تضعيف يا توهين مي‌كنند، در رابطه با آن‌ تذكر دهم كه امروز اين نحو مخالفت‌ها، خصوصاً از چنين كانديداهايي، براي اسلام و جمهوري اسلامي، فاجعه‌آميز است.» (133)
27- غيرمنحرف
«بايد به اشخاصي كه احتمال انحراف در آنان مي‌رود رأي ندهند، احتمال انحراف عقيدتي، اعمالي يا اخلاقي، باعث مي‌شود كه به چنين اشخاصي اعتماد نشود كرد.» (134)
 108- صحيفه نور 11/284
109- رهبر فرزانه انقلاب 6/11/78
110- صحيفه نور 5/277 و كلمات قصار
111- رهبر فرزانه انقلاب 2/12/74
112- رهبر فرزانه انقلاب 19/10/82
113- صحيفه نور 12/75
114- رهبر فرزانه انقلاب 4/12/70
115- رهبر فرزانه انقلاب افتتاح مجلس چهارم
116- صحيفه نور 18/198
117- صحيفه نور 5/253
118- صحيفه نور 11/269
119- روزنامه اطلاعات 9/8/80
120- نماز جمعه تهران 8/7/71
121- روزنامه مردم سالاري 8/12/81
122- صحيفه نور 5/277
123- صحيفه نور 15/163
124- صحيفه نور 11/273
125- وصيت نامه امام خميني (ره)
126- صحيفه نور 12/3
127- روزنامه كيهان 26/9/82
128- راهبردهاي ولايت 5/152
129- امام‌خميني(ره) خطاب‌به‌نمايندگان دوره‌سوم
130- صحيفه نور 18/204
131- كلمات قصار امام خميني(ره) 31/35
132- روزنامه كيهان 20/3/71
133- صحيفه نور 17/103
134- صحيفه نور 12/75
 



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 30 بهمن 1390  | 12:04 AM | نویسنده : قاسمعلی

فصل 5: معيارهاي بهترين در قانون
مطابق اصل شصت وهفتم قانون اساسي رئيس جمهور و  نمايندگان مجلس در نخستين جلسه سوگند ياد مي‌كنند كه به استقلال، اعتلاي كشور و حفظ حقوق مردم پاي‌بند و مدافع قانون اساسي باشند و در گفته‌ها و نوشته‌ها و اظهار نظرها استقلال، آزادي مردم و مصالح آن‌ها را مد نظر قرار دهند. حال با استفاده از سوگند و مروري بر متن قانون اساسي به اختصار شرايط داوطلب «اصلح» را مرور مي‌كنيم؛
1- پاسداري از حريم اسلام
بديهي است كساني مي‌توانند از حريم و كيان اسلام پاسداري نمايند كه علاوه براعتقاد به اسلام، نسبت به اجراي ضوابط و احكام اسلام در عرصه زندگي فردي و اجتماعي خود ملتزم باشند و اين از مهم‌ترين شرايط است.
2- نگاهبان دستاوردهاي انقلاب‌و مباني جمهوري‌اسلامي
مهم‌ترين دستاورد انقلاب اسلامي، نظام مقدس جمهوري اسلامي است و استقلال و آزادي و اسلامي بودن كليه قوانين و مقررات (اصل 4 قانون اساسي) و ولايت مطلقه فقيه (اصول 5 و 57 و 107 قانون اساسي... ) و انجام امور كشور به اتكا به آراء عمومي (اصل6 قانون اساسي) از جمله مهم‌ترين دستاورد‌ها به شمار مي‌روند و هر يك از نامزدها كه ضمن اعتقاد به اين اصول و مباني، بدان‌ها اظهار وفاداري نمايند و اعتقاد و التزام عملي آن‌ها شدت بيشتري از سايرين داشته باشد، اصلح (بهترين) مي‌باشند.
3- امانت‌داري
قبول مسئوليت نظام اسلامي يك امانت الهي است كه از سوي مردم به افراد سپرده مي‌شود و تنها كساني از عهده اين امانت بر‌مي‌آيند كه در همه امور امين و مورد اعتماد مردم باشند.
به گفته امير مومنان علي  ؛
«انَّ عَمَلِكَ لَيسَ لَكَ بِطُعمَةً وَ لكِنَّهُ فِي عُنُقِكِ اَمَانَة» (106)
«بدرستيكه‌عمل‌تو(و راي و اعتماد مردم) طعمه (چرب و آش دهن سوزي) نيست. بلكه به گردن تو امانتي است. (كه بايد در حفظ و حراست از آن كوشا باشي.)» 
4- تعهد و تقوي
تعهد و تقوي به معناي پافشاري بر اصول، ارزش‌ها و آرمان‌هاي اسلامي و پايبندي آن است كه اخلاق اسلامي، ايمان، ساده زيستي و عدالت خواهي و قانون مداري و حسن شهرت از آثار تقوي و تعهد به شمار مي‌آيند.
5- پايبندي به استقلال و اعتلاي كشور
يكي ديگر از معيارها، پايبندي فرد به استقلال و اعتلاي كشور است.
پر واضح است كساني كه در مقابل دشمنان ملت و نظام و انقلاب اسلامي و اين كشور مرعوب هستند و يا طرح‌هاي براندازي دشمن را در داخل كشور عملياتي مي‌كنند شايستگي ورود به خانه ملت را ندارند و ملت به نمايندگاني شجاع، فهيم و دشمن شناس و دشمن ستيز احتياج دارد.
6- تقدم مصالح مردم و نظام بر منافع فردي و گروهي
هر كارگزار در برابر تمام ملت مسئول است. (اصل114 قانون اساسي) و بايد در كليه اظهار نظرها و تصميم‌گيري‌ها و كردار فردي و اجتماعي‌اش مصالح و منافع امت اسلامي و نظام اسلامي را بر مصالح و منافع فردي، گروهي و قومي‌اش ترجيح بدهد.
7- خدمتگذاري به ملت
ارتباط مستمر با مردم به ويژه طبقه محروم و مستضعف و رعايت حال آنان از نشانه‌هاي شايستگي و «بهترين» هاست. (107)
106- نهج‌البلاغه / نامه 5
107- با استفاده از نوشته محسن مهاجر
 



نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 30 بهمن 1390  | 12:00 AM | نویسنده : قاسمعلی

فصل 4: نشانه‌هاي بهترين انتخاب
1-  توكل برخدا
يكي از نشانه‌هاي مومن آن است كه در تمام امور به خداوند توكل كند و بر اين اعتقاد باشد كه خداوند بر هر چيز قادر، و بر همه امور ناظر، و دل‌هاي مردم هم به دست اوست.
«إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» (84)
 «خداوند بر همه چيز قادر است».
«أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى» (85)
آيا نمي‌داند كه خداوند مي‌بيند (و بر همه چيز آگاه است.)
حضرت‌ابراهيم  به هنگام بازسازي كعبه از خداوند چنين درخواست مي‌كند؛
«فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» (86)
«پروردگارا: ...تو دل‌هاي مردم را توجه آن‌‌ها بساز.»
و در دعاي هنگام تحويل سال مي‌خوانيم؛  
«يَا مُقَلِّبَ‌ القُلُوبِ وَ الاَ‌بْصَارِ يَا مُحَوِّلَ ‌الْحَولِ وَ الاَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا اِلَي اَحْسَنِ الحَالِ»
«خدايي كه انقلاب دل‌ها و چشم‌ها و دگرگوني حالات به دست توست، ما را به بهترين حالت قرار بده.»
2- آگاهي
خداوند مي‌فرمايد:
«هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ» (87)
«آيا آن‌ها كه مي‌دانند و آن‌ها كه نمي‌دانند مساويند.»
3- شناخت حق
در شناخت حق ملاك‌هايي است. كه پيمودن راه راست را بر انسان آسان نموده و شك و دو دلي را دور مي‌نمايد.
  خاطره:
جنگ جمل توسط عايشه با تحريك طلحه و زبير در مقابل اميرالمؤمنين‌علي  بپا شد. در اين رويا رويي آن حضرت ديد يكي از يارانش گرفتار شك و دو دلي شده، به او فرمود:
شما را چه شده كه چنين گرفتار شده‌اي؟  عرض كرد: مي‌بينم يك طرف شما هستيد و يك طرف هم دو تن از اصحاب و ياران پيامبر  (طلحه و زبير)
حضرت فرمود:
اشتباه تو در اين است كه منطق و استدلال نداري و به جاي ملاك‌ها و معيار‌هاي ارزشي به دنبال آدم‌ها رفته‌اي؛
«اِعْرفِ الحَقَّ تَعْرِفُ اَهْلَهُ وَ اَعْرِفُ البَاطِلَ تَعْرِفُ اَهْلَهُ» (88)  «حق (را با منطق و ملاك) بشناس، اهلش را خواهي شناخت و باطل را (هم آنچنان) بشناس، اهلش را خواهي شناخت.»
4-  تحقيق و بررسي
خداوند مي‌فرمايد:
«يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى‌مَا فَعَلْتُمْ‌ نَادِمِينَ.» (89)
«اي كساني كه ايمان آورده‌ايد. اگر شخص فاسقي خبري براي شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهي از روي ناداني آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد.»
  به گفته يكي از مفسران؛
دستور خداوند درباره تحقيق خبر فاسق در صورتي است كه جامعه سالم و محيط خبري داراي امنيت كامل باشد والا بايد درباره هر چيز، و از هر كسي كه مي‌شنود تحقيق و بررسي نموده تا اطمينان حاصل نمايد.
5- شركت همگاني
خداوند مي‌فرمايد:
«وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ»  (90)
«و همگي به ريسمان خدا (قرآن و اسلام، و هر گونه وسيله وحدت)، چنگ زنيد و پراكنده نشويد.»
همانگونه كه قبلا گفتيم يكي از مهمترين پشتوانه‌هاي نظام اسلامي پشتيباني بي ‌دريغ امت اسلامي در تمام صحنه‌ها و شرايط مي‌باشد. و هميشه دشمن درصدد اين است كه اين سد محكم الهي را شكسته و اين پشتوانه مردمي نظام را سست و يا از بين ببرد. ولي بي‌شك حضور يكپارچه مردم در صحنه، هم اميد دشمنان را قطع و هم نقشه‌هاي آنان را نقش بر‌آب مي‌نمايد. كه فرموده‌اند:  «يَدُاللهِ مَعَ‌الجَمَاعَةِ» 
«دست قدرت و ياري خداوند با جماعت است.»
6- حفظ روحيه دوستي و برادري
 خداوند مي‌فرمايد:
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ اِخوَةٌ» : «مؤمنان با هم برادرند.» (91)
و در آيه ديگر مي‌فرمايد:
«وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ.»(92)
«و نعمت (بزرگ) خدا را برخود، به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد، و او ميان دل‌هاي شما، الفت ايجاد كرد، و به بركت نعمت او، برادر (و دوست ويكپارچه و از انگشتان متفرق به مشت تبديل) شديد.»
وحدت، يكپارچگي، دوستي و برادري از ارزش‌هاي ديني است و در جامعه اسلامي كه حضور در صحنه براي انجام وظيفه است اين ارزش‌ها را نبايد خدشه‌دار نمايد.
7- جهت يابي عبادي
از آنجا كه سياست ما همان دين ماست، انتخابات تنها يك كار سياسي نيست بلكه عبادي و سياسي است و لذا با قصد قربت و براي رضاي خدا، بندگان شايسته خدا را براي انجام فرمان خدا و خدمتگذاري و نجات خلق خدا انتخاب كنيم.
خداوند مي‌فرمايد:
«و َمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ و َالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»  (93)
«من جن و انس (انسان) را نيافريدم جز براي اينكه عبادتم كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند).»
8- مشاوره
تحقيق و مشاوره از امور لازم يك انتخاب نيكوست. نگوئيم ما به يكي يا چند نفر راي خواهيم داد. ما براي مسكن، همسر، شريك، چقدر تحقيق و مشاوره مي‌كنيم حال فكر كنيم كه در انتخابات سرنوشت كشور و خون شهداء را به دست چه كسي مي‌دهيم ؟ و كشور اسلامي را به چه كسي مي‌سپاريم؟ راي ما كليد كشور است و مجلس و… خانه ملت شهيد و مفقود و اسير و معلول داده است. آن كليد و اين خانه را به چه كسي مي‌سپاريم؟
امام صادق مي‌فرمايد:
«شَاوِر في اَمْرِكَ الَّذِينَ يَخشَونَ اللهَ»  (94)
«در امور (زندگي و اجتماعي و سياسي و…)‌خود با كساني مشورت كن كه از خداوند مي‌ترسند (اهل ايمان و تقوا و ترس از حساب و كتاب قيامتند.)»
آري مشورت با انسان‌هاي متدين و آگاه ضريب آگاهي و مصونيت از خطا و اشتباه را در انسان بالا مي‌برد و اطمينان و آرامش بيش‌تري از راه و انتخابش پيدا مي‌كند.
و در عبارتي ديگر مي‌فرمايد:
«مَنْ شَاوَرَ ذَوِي الَالبابِِ دُلَّ علَي‌الصَّوابِ» (95)
«كسي كه با صاحبان انديشه مشورت مي‌كند، به راه راست هدايت مي‌شود.»
امام علي  مي‌فرمايد:
«مَنْ اسْتَقبَلَ وُجُوهَ الآراءِ عَرَفَ مَواقِعَ الخَطاءِ» (96)
«كسي كه از رأي و نظر مختلف ديگران استقبال و استفاده كند، مواضع اشتباه و خطا را مي‌شناسد.»
9- توجه به پاسخگويي در قيامت
خداوند مي‌فرمايد:
«إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً»‌(97)
«بدرستيكه گوش و چشم و دل (اين سه مورد به عنوان نمونه است)‌ همه در مقابل خداوند مسئول بوده و بايد در مقابل اعمال خود پاسخگو باشند.»‌
و در آيه ديگر مي‌فرمايد:
«وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ» ‌(98)
«نگهشان داريد بدرستيكه آنها (در مقابل همه اعمال و رفتار خود) مسئول و پاسخگو هستند.»‌
با توجه به اينكه در قيامت مهم‌ترين سئوالات از ولايت است و در كشور امام زمان (عج) بعد از امامت و رهبري مهم‌ترين قدرت از آنِ رئيس‌جمهور و مجلس است. لذا مسئوليت سپردن كار به افراد تا قيامت ادامه دارد.
10- بصيرت و هوشياري
اسلام مشوق آن است كه انسان تمام كارهايش را با آگاهي و بصيرت و هوشياري لازم انجام داده تا به دام اشتباه و پشيماني گرفتار نشود.
خداوند به گفته پيامبرش حضرت يوسف  چنين مي‌فرمايد:
«قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَاْوَمَنِ اتَّبَعَنِي» (99)
بگو: «اين راه من است! من و پيروانم، با بصيرت كامل، همه مردم را به سوي خدا دعوت مي‌كنيم.»
11- خالصانه
به گفته خداوند در قرآن تنها انسان‌هايي از شر شيطان و وسوسه‌هاي منحرف كننده او و هواي نفس به دور بوده و اهل نجات و رستگاري هستند كه كارهاي خود را فقط براي رضاي خدا انجام دهند.
«قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ، إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ»  (شيطان بعد از رانده شدن از درگاه الهي خطاب به خداوند) «گفت: به عزتت سوگند، همه آنان (انسان‌ها) را گمراه خواهم كرد. مگر بندگان خالص تو را» (100)
پس حركت و انجام وظيفه خالصانه باشد؛
- نه انتفاعي: كه فردا قدرتي داشته باشد.
- نه انتقامي: چون من از فلاني بدم مي‌آيد.
- نه عاطفي: چون فاميلم يا دوستم يا... هست گر چه لايق‌تر از او هم باشد.
- نه صنفي: چون هم كار و هم لباس و... است. گر چه ديگري بهتر است.
- نه تعصبي: هم شهري، هم زباني و... است.
پيامبر  مي‌فرمايد: ‌«مَنْ تَعَصَّبَ اَوْ تُعُصِّبَ لَهُ فَقَدْ خُلِعَ رِبْقَةُ الِايمَانِ مِنْ عُنُقِهِ» (101)
«كسي كه (در انجام وظايف خود) تعصب داشته يا براي او تعصب نمايند از دايره ايمان خارج مي‌شود.»
- نه تقليدي: كه بدون شناخت، دليل، منطق و اطمينان قابل توجه و عقلايي، از ديگران تقليد كور‌كورانه نموده و فكر كند به وظيفه خود عمل نموده است.
- نه با منت و پشيماني: كساني كه امروز كاري را انجام مي‌دهند كه فردا با منت به مقاصد خود برسند بدون شك زماني كه به هدف نامطلوب خود نرسيدند بركرده خود پشيمان شده و راهي براي جبران نخواهند يافت.
12- تبليغات و رقابت سالم؛
اگر انسان‌ها به حسب وظيفه در ميدان عمل حاضر شوند هرگز براي رسيدن به مقصد خود متوسل به راه‌هاي تخريبي و ايجاد هنجار در جامعه نخواهند شد، چون خداوند چنين رويه و خصلتي را در قرآن فرعوني و طاغوتي معرفي مي‌فرمايد:
«فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ»  (102)
«پس او قوم خود را تحميق و تحقير كرده، او را اطاعت كردند.»
حضرت علي  از پيامبر  نقل مي‌كند كه:
«إنِّي لا أخَافُ عَلي أُمَّتي مُؤمناً وَ لا مُشركاً ... وَ لكِنِّي أَخافُ عليكُمْ كُلَّ مُنافِقِ الجَنانِ، عَالِمِ اللّسانِ، يَقُولُ ما تَعرِفُونَ وَ يَفعَلُ ما تُنكِرون» (103)
«من بر امتم نه از مؤمن و نه از مشرك مي‌ترسم ... تنها از شرّكساني بر شما مي‌ترسم كه در دل منافق هستند و در زبان دانا، سخناني مي‌گويند دل‌پسند، ولي اعمالي زشت و ناپسند دارند.»
آري شعارهاي توخالي و پوچ و وعده هاي دروغين و نشان دادن ظاهري فريبنده از موارد و مصاديق «نفاق» ، «فريب» و «غشّ» است، و به دست‌ آوردن اينگونه پست و رياست و مقام خشم الهي را در پي دارد.
پيامبر اكرم  مي‌فرمايد:
«مَنْ اسْتُر عَنْ رَعيَّةً فَغَشِّها، لَقِيَ رَبَّهُ وَ هُوَ عَلَيهِ غَضبانِ»(104)
«كسي كه رياست جمعي را بخواهد، پس آن‌ها را (در رسيدن به آن) فريب دهد، خداوند خود را در حالت خشم ملاقات خواهد كرد.»
13- عجله نكنيم؛ (هشدار، هشدار، دقت، دقت)
در حديث بسيار جالبي از امام سجاد  آمده است؛
«اذا رَأيتُمْ الرَّجلُ قَدْ حَسُنَ سَمْتُهُ وَ هَدْيُهُ وَ تَماوَتَ في مَنْطِقِه وَ تخاضَعَ في حَرَكاتِهِ فَرُوَيداً لايَغُرُّكُمْ»
«هرگاه ديديد مردي را كه خوش برخورد است و هيئت و روش وي خوب است و از خود زهد و عبادت نشان مي‌دهد و در حركات خود خيلي شكسته نفسي مي‌نمايد پس مهلت بدهيد و عجله نكنيد و شما را گول نزند.»
  عجله نكنيم، چرا؟
«فَما اَكثَرَ مَنْ يَعْجُزُهُ تناوُلُ الدّنيا وَ رُكُوبُ الحَرامِ مِنها لِضَعفِ بُنيَتِهِ وَ مهانَتَهُ وَ جُبْنِ قَلْبِهِ فَنَصَبَ الدّين فَخاكَها فَهُوَ لا يزالْ يَخْتَلُ النّاسِ بِظاهِرِهِ فاِنّْ تَمَكَّنَ مِنْ حرامٍ اقْتَحَمُه»
«چه بسيارند افرادي كه از به دست آوردن دنيا عاجزند و به دنيا نرسيدن آن‌ها به خاطر ناتواني جسمي و يا عدم لياقت و يا كمبود شخصيت يا ترس اوست (نه به خاطر ايمان و تقوي)آري چون ناتوان يا بي‌شخصيت و يا ترسو است دين را دام براي رسيدن به دنيا قرار داده و دائماً مردم را با ظاهر خود گول مي‌زنند و اگر مي‌توانست به حرام برسد بي‌اختيار خود را در آن مي‌انداخت.»
  بازهم صبر كنيم، چرا؟
«وَ إذا وَجَدْتُمُوهُ يَعُفُّ عَنْ مالِ‌الحَرامِ  فَرُوَيداً لا يَغُرُّكم فانَّ شهواتِ الخُلقِ مُختَلَفَةُ فَما اكثَرَ مَنْ يَنبُوا عَنِ المالِ الحَرامِ وَ أنْ كَثُرَ وَ يَحْمِلُ نَفْسَهُ علي شوهاءِ قبيحة فَيأتي منها مُحرّماً»
«و اگر ديديد كه از مال حرام هم دوري مي‌كند باز هم صبر كنيد و زود درباره خوبي او قضاوت نكنيد زيرا شهوات مردم مختلف است. چه بسيارند افرادي كه از مال حرام كنار مي‌گيرند و هر چه مال حرام را زياد ببينند تحت تأثير قرار نمي‌گيرند اما خود را بر اعمال ناپسند وادار و مرتكب حرام مي‌شوند.»
  مبادا گول بخوريم،چرا؟
«فإذا وَجَدْ تُمُوه يَعُفُّ عَن ذلِك فَرُوَيْداً لايَغُرُّكُمْ حَتّي تَنْظُرو ما عُقْدَةُ عَقْلِهِ فَما أكْثَرمَن تَرَكَ ذلِكَ أَجْمَع ثُمَّ لايَرجَعُ لي عَقْلٍ مَتينٍ فَيَكُونُ ما يُفْسِدُهُ بِجَهلِهِ أَكْثَرُ مِمّا يُصْلِحُهُ بِعَقْلِهِ.»
«همينكه ديديد او از تمام اعمال ناپسند دوري مي كند ولي باز هم شما را گول نزند تا ببينيد انگيزه ي عقل او چيست؟ زيرا بسيارند افرادي كه از تمام اعمال بد دوري مي كنند اما يك درايت و ريشه‌ي عقلاني ندارند . و لذا چون شعور فكريِ او كم است معمولاً به جاي اصلاح دست به افساد ميزند .»
  عزّت پايدار يا رياست باطله، كدام؟
« فَإذا وَجَدْتُم عَقْلَهُ مَتيناً فَرويداً  لايَغُرُّكُم حتّي تَنظُرُوا معَ هواهُ يَكونُ علي عقلِهِ اَو يَكونُ معه عَقْلِهِ علي هواهُ فَكيفَ مَحَبَّتَهُ للرَّاساتِ الباطِلَةِ وَ زُهدُهُ فيها فإنَّ في النّاسِ مَن خَسِرَ الدّنيا و الاخِرَةُ يَترُكُ‌الدّنيا للدّنيا...» (105)
« و اگر ديديد داراي عقل متين هم هست باز شما را گول نزند و صبر كنيد تا ببينيد آيابا هواي نفس خود عقل را مي‌كوبد يا با كمك عقل عليه هواي نفس گام بر مي‌دارد و نسبت به رياست‌هاي باطل چقدر علاقمند است زيرا در ميان مردم كساني هستند كه در دنيا و آخرت زيان‌كارند زيرا دنيا را رها مي‌كنند نه براي خدا بلكه براي رسيدن به رياست باطله دنيا زيرا لذت رياست نزد او به مراتب از لذت مال و دنيا بيش‌تر است.» آن حضرت در پايان مي‌فرمايد؛
«انسان واقعي كسي است كه ذلت با حق (عدم رويكرد مقامات مادي و دنيايي) را از عزت با باطل بهتر بخواهد.»
 84- عنكبوت /20
85- علق /14
86- ابراهيم /37
87- زمر /9
88- بحارالانوار 40/125
89- حجرات /6
90- آ‌ل عمران /103
91- حجرات /10
92- آل عمران /103
93- زاريات /56
94- تحف العقول /214
95- بحارالانوار 77/422
96- نهج البلاغه /جكمت 173
97- اسراء /36
98- صافات /24
99- يوسف /108
100- ص /82 و83
101- اصول كافي /232
102- زخرف /54
103- نهج البلاغه 27
104- تاريخ بغداد 3/379
105- بحارالانوار 74/184
 



نظرات 0
تاريخ : شنبه 29 بهمن 1390  | 11:58 PM | نویسنده : قاسمعلی


1 -  ايمان و تقوا
«إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ»  (26):
«گرامي‌ترين شما نزد خداوند باتقواترين شماست.»
2-  علم و حكمت
«وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا»(27)
«وهنگامي‌كه به بلوغ و قوت رسيده ما «حكم» و «علم» به او داديم.»
3-  سابقه خوب و روشن
«وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ» : (28)
پيشي‌گيرندگان (ايمان و جهاد، اطاعت و خدمتگزاري) از نزديكانند.»‌
علي  درباره دقت در حسن سابقه كارگزاران به مالك اشتر مي‌فرمايد؛
«إنَّ شَرَّ وُزرائِكَ مَنْ كانَ للأشرارِ قَبلَكَ وَزيراً وَ مَنْ شَرَكَهُمْ فِي الأثامِهِ فَلا يَكُونَنَّ لَكَ بِطانَةً» (29)
«بدترين وزراء تو كساني هستند كه وزير اشرار و زمامداران پيش از تو بوده‌اند، كسي كه با آن گناهكاران در كارها شركت داشته، نبايد جزء صاحبان سرّ (وكارگزاران) تو باشند.»
و در جاي ديگر مي فرمايد؛
«حُسْنُ الشُّهرةِ، حِصْنُ الْقُدْرَةِ» (30)
«نيك‌نامي و سابقة خوب، نگه‌دارنده قدرت است.»
4- انقلابي و مجاهد راه خدا
«وَفَضَّلَ‌اللّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَىالْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا»(31)
«وخداوند مجاهدان را بر وانشستگان افزوني و برتري داده است.»
 5- هجرت
«وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يُهَاجِرُواْ مَا لَكُم مِّن وَلاَيَتِهِم مِّن شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُواْ…» (32)
«و كساني كه ايمان آوردند (ولي در راه خدا) هجرت نكردند، شما را نشايد دوستي و پيوند با آن‌ها تا هجرت كنند.»
 6و7- داشتن توان و قدرت كار و امانت‌دار
بهترين كسي كه تو براي كار اجير مي‌كني (دو صفت دارد)؛
 «انَّ خَيرَ مَنْ اسْتَاجَرَتْ» :
الف: «القَويُّ»‌  : «تواناست»
ب:  «الأمينْ»  : «امانت‌دار است.» (33)
امانتداري به خصوص براي مسئولان حكومت اسلامي كه امين اسلام، خون شهيدان و اعتماد مردم و بيت‌المال و امكانات نظام هستند از حساسيت ويژه‌اي برخوردار است.
امام صادق  درباره اين مسئله حساس مي‌فرمايد:
«اگر قاتل حضرت علي  شمشيري كه با آن امام علي  را به شهادت رسانده، به امانت نزد من بسپارد و سپس آن‌را طلب نمايد، امانت را به او برمي‌گردانم.» (34)
آري بدون شك قبول مسئوليت در نظام اسلامي يك امانت سنگين الهي است.
 8- لايق
«إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا»  (35)
«خداوند امر فرموده شما را كه؛ امانات را به اهلش بسپاريد.»
در تفسير اين آيه آمده است كه مسئوليت‌ها را به افراد لايق بسپاريد.
آري مثل‌ مجلس شوراي اسلامي كه وظيفه نماينده ‌منتخب‌ مردم‌ قانونگذاري‌ است، قانونگذار بايد تا حدود زيادي، اسلام‌شناس، مكتبي و متعبد به‌قانون‌باشد.
9- رشيد
«فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَيْهِمْ» (36)
 پس اگر از آنان رشدي (خردمندي و حسن‌تدبير) ديديد مال‌هايشان را بدهيد.»
 نشانه رشد
يكي از نشانه‌هاي رشد اين است كه اگر در صحنه رقابت، ديگري را از خود برتر و شايسته‌تر ديد كار و سنگر را به او واگذار كند والا خيانت كرده است.
اميرمومنان علي‌  مي‌فرمايد:
«مَنْ تَقَدَّمَ عَلَي قَوْمٍ وَ هُوَ يَرَي فِيهِمْ مَنْ هُوَ أَفْضَلَ فَقَدْ خَانَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ المُؤمِنينَ» (37)
«كسي كه خود را بر مردم مقدم دارد (و بخواهد مسئوليتي را بپذيرد) و حال آنكه مي‌بيند كه ديگري بر او فضيلت دارد و مقدم است (اگر كناره‌‌گيري نكند و مسئوليت را به او واگذار ننمايد) به خدا و پيامبرش و مومنين خيانت كرده است.»
10- مقاوم
«وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا» (38)
«و آنان را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما بوده، از آن رو شكيبائي ورزيده (و بر مشكلات صبر نموده‌اند)»
11-  شجاع و قاطع
«لَايَخَافُونَ فِي‌اللهِ لَومَةَ لائِمٍ» (39)
«و از سرزنش هيچ سرزنش كننده‌اي نمي‌ترسند.»
12- سوز و عشق به دين و مردم
 حضرت موسي  از خداوند سئوال كرد كه چرا مرا براي پذيرفتن اين مسئوليت انتخاب نمودي؟
خداوند فرمود: اي‌ موسي‌ در تو سوز و عشقي بود كه در ديگران نبود. (40)
13- داشتن تجربه و حياء
 علي  به مالك اشتر درباره گزينش افراد براي واگذاري مسئوليت‌ها چنين مي‌فرمايد:
«وَ تُوَخَّ مِنْهُمْ اَهْلَ التَّجْرُبَةِ وَ الحَياءِ» (41)
«و برگزين از آن‌هايي كه باتجربه و با حياء هستند»
14- داشتن اصالت خانوادگي
و آن حضرت در همان خطاب مي‌فرمايد:
«مِنْ اَهْلِ البُيُوتَاتِ الصَّالِحَةُ» (42)
«(فرد انتخاب شده) اصالت خانوادگي داشته باشد»
15- داشتن روحيه خدمتگذاري
پيامبر  فرمود: 
«سَيِّدُ الْقَومِ خَادِمُهُمْ» : «آقا و برترين مردم كسي است كه خدمتگذار آن‌ها باشد.» (43)
 امام خميني  بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران؛
«به من خدمتگذار بگويند بهتر است كه رهبر بگويند.»
شهيد مظلوم دكتر بهشتي :
«ما شيفتگان خدمتيم نه تشنگان قدرت»
رهبر فرزانه انقلاب حضرت آيه الله خامنه‌اي ؛
«فلسفه وجودي ما نوكري و خدمتگذاري به مردم است.»
16- قانون مدار
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ ،كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُون» (44)
«اي كساني كه ايمان آورده‌ايد: چرا سخني مي‌گوئيد (و طرفداري و تصويب مي‌كنيد) كه عمل نمي‌كنيد؟ نزد خدا بسيار موجب خشم است كه سخني بگوئيد كه عمل نمي‌كنيد.» 
«قانونگذار» خود بايد حريم قانون را نگه بدارد كه او به حفظ و نگهداري و مقابله با قانون‌شكني از هر كس سزاوارتر است.
 پيامبر  مي‌فرمايد: 
«لَو وُضِعَتِ الشَّمْسُ فِي يَمِينِي وَالقَمَرُ فِي يَسارِي مَا تَرَكْتُ هَذا القَولِ حَتّي اَنْفَذَهُ اَوْ اَقْتُل دُونَهُ»(45) «اگر خورشيد را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار بدهند هرگز از حرفي  كه زده‌ام (از عهد و پيمان و قرار‌دادي را كه قبول كرده‌ام) برنمي‌گردم تا آنكه يا به نتيجه رسيده و به آن عمل شود، يا در راه آن كشته شوم.»
كارگزار و مسئول نظام همان روزهاي اول در مقابل خدا و اسلام و قرآن و امت سوگند ياد مي‌كند كه به وظائف و مسئوليت خود وفادار بوده و از آن تخطي ننمايد.
17- مدير و نيرومند
علي  مي‌فرمايد:  «انَّ اَحَقَّ‌النّاسِ بِهَذا‌ الأًمْرِ اَقْواهُمْ عَلَيهِ وَ اَعْلَمُهُمْ بِاَمرِاللهِ خَيرٌ» (46)
«بدرستي‌كه شايسته‌ترين مردم، قوي‌ترين و داناترين آن‌ها به امر خدا در آن كاري است (كه به او واگذار مي‌شود.)»
18- متين و خوش برخورد
يكي از نشانه‌هاي لياقت، صلاحيت و شايستگي، متانت و خوش‌ اخلاقي است. كه به خصوص هنگام تبليغات انتخاباتي معرف شخصيت او مي‌گردد. كه آيا در زمان سخنراني‌ها و معرفي خود، لياقت‌هاي خود را جهت خدمتگذاري به اسلام و امت اسلامي مطرح مي‌كند يا براي جلب توجه مردم رقيب خود را انگ زده، متهم و خراب مي‌كند.
امير مومنان علي  اينچنين خود را معرفي مي‌كند؛
- «سَلُونِي قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونِي»(47) :  «هر چه مي‌خواهيد از من سئوال كنيد قبل از آنكه من در ميان شما نباشم. 
- «اِنَّ‌مَعِي لَبَصِيرَتِي»(48): «من داراي آگاهي و بصيرتي هستم.» 
- «وَإِنّي لَعَلَي يَقِينٍ مِنْ رَبِّي» (49): « بدرستي كه من داراي يقين و باوري از جانب پروردگارم هستم.» 
- «إِنَّ‌الْكِتابَ لَمَعِي مَا فَارَقْتُهُ» (50): « بدرستي كتاب (قرآن) با من است و هرگز از آن جدا نشده‌ام.»  
19- مردمي و دلسوز
داشتن پايگاه مردمي آن هم برمبناي ارزش‌هاي علم، ايمان، تقوا، سوز و عشق كه در راه خدمتگذاري به اسلام و امت اسلامي به دست مي‌آيد، البته غير از سر و صداهاي تبليغاتي و بوق و كرنا‌ها، خود يك ارزش مضاعفي است بر صلاحيت انسان در جهت مسئوليت‌ پذيري كه بايد از طرف منتخبين مورد توجه ويژه قرار گيرد.
علي  به مالك اشتر مي‌فرمايد:
«انَّمَا يَسْتَدَلّ الصّالِحينَ بِمَا يَجْرِي‌ اللهُ لَهُمْ عَلَي‌اَلْسُنِ عِبَادِهِ»(51) «راه شناخت بندگان صالح (و انسان‌هاي شايسته و مفيد) آن است كه هميشه مردم در راه خدا او را به خير و نيكي ياد كنند.»‌
20-  سخت‌گير در مصرف بيت‌المال
علي  در خطاب به يكي از كارگزاران حكومتي مي‌فرمايد: «اَلَا وَ إِنَّ حَقُّ مَنْ قَبْلِكَ وَ قَبْلِنَا مِنَ‌المُسلِمينَ فِي قِسْمَةِ هَذا الفَيء سَواءٌ » (52)
«آگاه و بيدار باش؛ كه از جانب مسلمين بردوش تو بر تساوي حقوق آن‌ها در مصرف بيت‌المال حقي است.»
21تا27- خير‌خواه، حق‌گرا، خاضع، فرمانبر، خالص، باهمت،  معتدل و بدون انحراف
خداوند علت برگزيدن و انتخاب حضرت ابراهيم   را چنين مي‌فرمايد؛
«إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»‌(53)
«ابراهيم (به تنهايي) امتي بود (خيرخواه) مطيع فرمان خدا، خالي از هر گونه انحراف، و از مشركان نبود.»‌
«شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ» (54)
«شكرگزار نعمت‌هاي پروردگار بود؛ خدا او را برگزيد؛ و به راهي راست هدايت نمود.»
«وَآتَيْنَاهُ فِي‌الْدُّنْيَا حَسَنَةً وَإِنَّهُ فِي‌الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ» (55)
 «ما در دنيا به او (همت) نيكويي داديم، و در آخرت از نيكان است.»
28- خوش اخلاق؛
اخلاق نيكو و شايسته و حسن ارتباط با مردم يكي از بهترين صفات كارگزار نظام اسلامي است.
پيامبر  به يكي از ياران به هنگام واگذاري مسئوليت مي‌فرمايد؛
«أحْسِنْ خُلقُكَ لِلنّاسِ» (56)
«اخلاقت را با مردم نيكو گردان»
و علي  مي‌فرمايد؛
«لايُراسُ مَنْ خَلا عَنِ الْأَدَبِ» (57)
«كسي كه اخلاق اسلامي ندارد رئيس نمي‌شود. (نبايد مسئوليت به او واگذار شود.)
29- ارتباط، پاسخگويي و رفع مشكلات مردم
چون فلسفة وجودي كارگزاران و مسئولان، خدمتگذاري به مردم است آن‌ها بايد به صورت مستمر با مردم ملاقات و جلسه برقرار نموده تا شخصاً به مشكلات آن‌ها رسيدگي نمايند. چون خدمتگذاران مردم براي تأمين مصلحت عمومي، و رفع ابهامات و سؤالات و اعتراضات آن‌ها نياز به ارتباط مستمر و مستقيم دارند. علي  در اين‌باره مي‌فرمايد؛
«وَاجْعَلْ لِذَوي‌الْحاجاتِ مِنكَ قِسماً، تُفَرِّغُ لَهُمْ فيهِ شَخْصَكَ وَتَجلِسُ لَهُم مَجلِساً عامّاً، فَتَتَواضَعُ فيهِ للهِ الذّي خَلَقَكَ»(58)
«براي (مردم و) مراجعان خود وقتي قرار بده كه شخصاً به نياز آن‌ها رسيدگي كني! جلسة عمومي و همگاني تشكيل بده و به خاطر خدايي كه تو را خلق كرده در آن مجلس نسبت به مردم تواضع كن.»
30- حامي محرومان و مستضعفان
از وظايف اصلي كارگزاران نظام ديني حمايت از محرومان و مستضعفاني است كه با پشتوانة رأي و حمايت آن‌ها به اين مقام رسيدند.
اميرمؤمنان  در اين‌باره مي‌فرمايد؛
«ثُمَّ اللهَ، اللهَ في‌الطَّبَقةِ السُّفْلي، مِنَ الذَّينَ لاحيلةَ لَهُمْ مِنَ الْمساكينَ و المُحتاجينَ وَ أَهلِ‌البُؤْسي و الزَّمني.» (59)
«خدا را، خدا را، درمورد طبقة پايين، (سفارش مي‌كنم) آن‌ها را كه چاره ندارند، يعني مستمندان، و نيازمندان و تهيدستان و از كارافتادگان»
31- ساده زيست
هواي نفس در وجود هر انساني لذت دنيا و زرق و برق آن را طلب مي‌كند و دنيا هم با زيبايي‌هاي ظاهري خود دلِ انسان‌هاي ضعيف و كم‌ظرفيت را به لرزه مي‌اندازد. يكي از خطرات جدي كه كارگزاران و مسؤلان نظام را در همه حال با دردست داشتن مقام و قدرت و پول و امكانات تهديد‌مي‌كند، گرايش به دنيا مي‌باشد. كه در اين صورت، نفس سركش با حالت طغيان و افزون‌طلبي مجالي را براي خدمتگذاري به جامعه و محرومان و مستضعفان باقي نخواهد‌گذاشت.
لذا مسئولي مي‌تواند در خدمت‌رساني و انجام وظيفه و  مسئوليت خود موفق باشد كه روحية ساده‌زيستي را از دست ندهد و دنيا را به لقاءِش ببخشد.
علي  در اين‌باره مي‌فرمايد؛
«اميرُالقَومِ، أَضْعَفَهُمْ دابّةً، ... مَنْ لا تَغُرُّهُ الْمَطامِعُ» (60)
«بزرگ اجتماع كسي است كه از ساده‌ترين وسيلة سواري استفاده كند و چيزهاي طمع‌انگيز او را به طمه نياندازد.»
و در عبارتي ديگر مي‌فرمايد؛
«وَلايَكونُ الرَّجُلُ سَيّدَ قَومِهِ،حتّي لا يُبالي أيُّ ثَوبَيهِ لَبِسَ»(61)
«هيچ فردي بزرگ و آقا نمي‌گردد مگر اينكه برايش فرق نكند چه لباسي مي‌پوشد (زندگي معمولي مثل عامه مردم داشته و دلبستگي به زخارف دنيا نداشته باشد.)»
32- شجاع
نهال اسلام با شجاعت بي‌نظير پيامبر  و اميرمؤمنان  و ياران باوفاي آن‌ها به ثمر و باروري رسيد. يكي از خصلت‌هاي لازم براي كارگزار و مسئول و بلكه هر مؤمن و مسلمان صفت شجاعت است.
رسول گرامي اسلام  مي‌فرمايد؛
«كُنْ شجاعاً، فَإِنَّ اللهَ يُحِبُّ الشَّجاعةَ» (62)
«شجاع باش، بدرستيكه خداوند شجاعت را دوست مي‌دارد.»
و علي  مي‌فرمايد؛
«السَّخاءُ و َالشُّجاعةُ غرائِزُ شريفَةٌ يَضَعُها اللهُ سبحانَهُ، فيمَنْ أَحَبَّهُ وَ امْتَحَنَهُ» (63)
«بخشندگي و دليري دو صفت بلند مرتبه‌اي هستند كه خداوند در دل هر كس كه او را دوست داشته و امتحان كرده باشد، قرار مي‌دهد.»
آري اگر كارگزار اين هدية الهي را نداشته باشد در مقابل قدرت‌هاي‌شيطاني و استعمارگران و جهانخواران، ضعف نشان‌ داده تسليم‌ مي‌شود و كشور و نظام را به ورطة شكست و سقوط مي‌كشاند.
و از طرفي در مقابل ضعف‌ها و عيب‌ها و كارشكني‌ها و انحرافات دوستان داخل قدرت انتقاد و مخالفت را از دست مي‌دهد.
33- متخصص، كاردان و باتجربه
قرآن كريم در آيات خود به ما مي‌آموزد كه بايد كاراها را به دست افراد متخصص و كاردان و باتجربه سپرد.
قرآن به نقل از حضرت سليمان  مي‌فرمايد، كه از اطرافيان خود پرسيد:
«يا ايُّهَا المَلَأُ أَيُّكُمْ يأتيني بِعَرشِها قَبلَ أَنْ يأتوني مُسلمينَ»
«اي سران (كشورو كارگزاران من)، كدام يك از شما، تخت او (ملكة سبأ) را قبل از آنكه تسليم من شود برايم مي‌آوريد؟»
يكي از آن‌ها در جواب گفت:
«أَنا اتيكَ بهِ قبلَ أنْ تَقومَ مِنْ مقامِكَ و إنّي عليهِ لقويٌ أمينُ» (64) «من آن‌را قبل از آنكه از مكانت بپا خيزي برايت آماده و مهيا مي‌سازم، همانا من بر اين كار توانا و امين هستم.»
حضرت يوسف  به عزيز مصر چنين مي‌فرمايد؛
«إِجعَلني علي خزائِنِ الأرضِ إِنِّي حفيظٌ عليمٌ» (65)
«مرا بر خزانه‌هاي اين سرزمين‌ (بيت‌المال، اموال، اقتصاد و دارايي) بگمار كه من نگهباني دانا هستم.»
ارزش انسان‌ها از ديدگاه علي  به ميزان توانايي به انجام امور است؛ «قيمةُ كلُّ امْرئٍ ما يُحْسِنُهُ» (66)
«ارزش هر فردي به اندازه كار نيكو و پسنديده‌اي‌است كه انجام مي‌دهد.»
و لذا به مالك اشتر سفارش مي‌فرمايد؛
در انتخاب مسئولين و مديران و كارگزاران، از افراد متخصص و كاردان و باتجربه استفاده كن؛
«أُنظُر في اُمورِ عُمّالِكَ ... وتَوَخَّ مِنْهُم أَهلَ التَّجرِبَةِ و الحياء» (67) «در كارهاي كارگزارانت انديشه كن و افراد باتجربه و با حيا را به كار و مسئوليت بگمار»
34- برخورداري از شعور سياسي
در روايات معصومين  برخورداري كارگزاران حكومت از شعور سياسي به عنوان يكي از شرايط مهم و نگهدارنده پايه‌هاي نظام يادشده‌است.
علي  در اين‌باره مي‌فرمايد؛
«مَنْ حَسُنَت سياسَتُهُ، دامَتْ رياسَتُهُ» (68)
«كسي كه سياستش نيكو باشد رياستش پايدار خواهد بود.»
در جايي ديگر مي‌فرمايد؛
«حُسنُ سياسَةِ قِوامُ الرَّعِيَّة» (69)
«سياست نيكو پايداري و استواري جامعه و مردم را درپي دارد.»
نظام اسلامي نياز به چنين افراد و كارگزاراني دارد چرا كه بسياري از روابط بين‌الملل و دنياي سياسي امروز، بر اساس شيطنت‌ها و برخوردها، و روابط غير انساني بنا شده‌است.
35- وفادار به ولايت مطلقه فقيه
در حديث آمده؛
«وَاللهِ لَوْ أَنَّ رَجُلاً صامَ النَّهارِ وَقامَ اللَّيلِ ثُمَّ لَقَي اللهُ بِغَيرِ ولايتنا لَلقيه وَ هُوَ غَيرُ راضٍ أَوْساخِطٍ عَليهِ» (70)
«به خدا سوگند اگر كسي هر روز روزه بدارد و هر شب نماز بخواند ولي رهبري و ولايت ما را نپذيرفته باشد در قيامت يا مورد غضب خداست و يا حداقل از او راضي نيست.»
مخفي نباشد كه به عقيده شيعه اصل «ولايت فقيه»  ادامه امامت  و ولايت ائمه معصومين  مي‌باشد.
بدون شك از مهم‌ترين عوامل به ثمر رسيدن و تداوم حكومت ديني در گذشته، حال و آينده وجود رهبري جامع‌الشرايط و فقيه آشنا به احكام الهي و سياست بوده‌است.
در قانون اساسي جمهوري اسلامي نيز اصل «ولايت مطلقه فقيه» به عنوان مهم‌ترين مركز قدرت نظام مطرح شده‌است. تا سازمان‌هاي مختلف تحت نظارت و رهبري او وظايف خود را خوب انجام داده و از انحرافات آن‌ها جلوگيري شود.
امام خميني  در اين‌باره مي‌فرمايد؛
«بهترين اصل در اصول قانون اساسي، اين اصل ولايت فقيه است»
يعني كلام او براي مردم و مسئولين و كارگزاران نظام حجيّت دارد و اين مسئله از روايات معصومين  نشأت گرفته است.
در كلام امام صادق  در پاسخ به سؤال «عمربن‌حنظله» سفارش شده كه؛ «هرگز به سلاطين جور مراجعه نكنيد و دستور مراجعه به ولي‌فقيه جامع ‌الشرايط را صادرفرموده‌اند.»
(71) و هم‌چنين در كلام امام زمان  آمده؛
«مردم بايد به فقيهان هر عصري مراجعه نمايند، چرا كه آنان حجت او بر مردم هستند و امام معصوم  حجت خداوند است.» (72)
لذا اعتقاد به مسئله ولايت فقيه و رهبري و وفاداري بر آن، از اساسي‌ترين شرايط يك كارگزار در حكومت اسلامي است. و مطمئناً در غير اينصورت حكومت ديني از آسيب در امان نخواهد ماند.
36- شخصيت دادن به افراد
مردم بندگان خداوند و به گفته امام خميني  ولي ‌نعمت مسئولان نظام بوده و آنان با رأي و نظر و پشتيباني امت به روي كار آمده‌اند، لذا لازم است كه شخصيت افراد جامعه از طرف مسئولين محترم حفظ شود.
حضرت ابراهيم  از جانب خداوند مأمور مي‌شود كه فرزندش اسماعيل را ذبح نمايد.
در اجراي اين فرمان الهي با فرزند نوجوانش مشورت كرده و از او نظرخواهي مي‌كند.
«يا بُنَيَّ انِّي أرَي في المَنامِ أنِّي أُذْبَحُكَ فَانظُر ماذا تَرَي»
«فرزندم در خواب ديدم كه بايد تو را (در راه خدا) ذبح كنم! پس بنگر نظر تو چيست؟»
اسماعيل در جواب پدر مي‌گويد:
«يا اَبَتِ افعَلْ ما تُؤمَر ...» (73)
«پدرم! هر چه به آن مأمور شده‌اي، اجرا كن»
37- دوستي و مدارا كردن با مردم
خداوند درباره پيامبر اكرم  مي‌فرمايد:
«لَقَدْ جاءَكُم رسولٌ مِنْ أَنفُسِكُمْ عَزيزٌ عليهِ ماعَنِتُّم حَريصٌ عليكُمْ بِالمؤمنينَ رئوفٌ رحيمٌ.» (74)
«رسولي از خودتان به سوي شما آمد كه ناراحتي شما برايش سخت، و بر آسايش شما حريص و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.»
و رسول خدا  به مسئولان سفارش مي‌فرمايد:
«عَليكَ بِالرِّفْقِ وَ الْعَفْوِ» (75)
«بر تو باد كه با (مردم) مدارا و گذشت برخوردنمايي.»
38- احترام به ديگران
مسئول و كارگزار نظام بايد با مهرباني و عطوفت با صبر و حوصله و در عين حال با منطق و استدلال با ديگران رابطه و برخورد نيكو داشته باشد.
و لذا به هيچ بهانه‌اي ما حق اهانت و بي‌ادبي و برخورد زشت و ناپسند و غيراخلاقي با مردم را نداريم؛ در حديث آمده؛
«اَذَلُّ النَّاسِ مَنْ اَهانَ النّاسِ» (76)
«ذليل‌ترين مردم كسي است كه به ديگران اهانت نمايد.»
اخلاق ديني ايجاب مي‌كند كه به كوچك و بزرگ جامعه احترام بگذاريم.
39- استقامت و پشتكار
خداوند به پيامبرش مي‌فرمايد؛
«فَادْعُ واسْتَقِمُ كَما اَمرت» (77)
«(مردم را به سوي حق) دعوت نموده و در اين راه با استقامت و ثابت قدم باش»
آري، صبر و استقامت و پشتكار راه رسيدن به مقصود است. چنانچه در جاي ديگر مي‌فرمايد؛
«فَاصْبِر كَما صَبَرَ اُولُوالعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ» (78)
«(اي رسول ما!) آنچنان كه پيامبران بزرگ الهي صبر پيشه كردند توهم (براي رسيدن به هدف) صبر(و استقامت) را پيشه خود ساز.»
چرا كه همه كارها براي رسيدن به نتيجه يكسان و همه راه‌ها براي رسيدن به هدف هموار نيست.
40- ارتباط منطقي و شايسته
كارگزار و مسئول نظام اسلامي در ارتباط با افراد زيرمجموعه خود بايد روشي منطقي و خداپسندانه را عمل كند و بر اساس مصلحت اسلام و امت برخورد نمايد، ملاك‌هاي انتخاب و ارتباط او اسلامي باشد نه باندي و گروهي و حزبي و برگرفته از مسائل شخصي و هواهاي نفساني. معيار و محك اين است كه در ارتباطات آنچه دلش مي‌خواهد و يا دوستانش مايلند عمل مي‌كند يا آنچه مصلحت است.
اميرمؤمنان  در خطاب به مالك اشتر مي‌فرمايد؛
«ثُمَّ اَنْظُر في اُمُورِ عُمّالِكَ، فَاستَعْمِلهُم إِختباراً و لا تُوَلِّهِم مُحاباةً وَ أَثَرَةً، فَإِنَّهُما جِماعٌ مِنْ شُعَبِ الجَورِ وَ الخِيانةِ»
«پس در كارهاي گارگزارانت نظر و انديشه كن و چون آنان را تجربه و آزمايش نمودي، بكار وادار (تا ديانت و راستي و درستيشان را نيازموده‌اي بكاري مگمار) و آن‌ها را به ميل خود و بخاطر كمك به ايشان بكاري مگمار زيرا بميل و سرخود كسي را به كاري گماشتن جمعي است از شاخه‌هاي ستم و نادرستي» (79)
41- مجاهد، نترس و سرسخت در مقابل دشمن
قرآن مي‌فرمايد؛ «يا اَيُّهَاالّذينَ آمَنوا مَنْ يَرتَدَّ مِنْكُم عَنْ دينِهِ فَسَوفَ يأتِي اللهُ بِقُومِ يُحِبُّهُم و يُحِبُّونَهُ اذِلَّةِ عَلَي المؤمنينَ أُعِزَّةِ عَلَي الكافرينَ يُجاهِدونَ في سبيلِ اللهِ و لا يَخافونَ لَوْمَةَ لائمٍ ذلِكَ فَضلُ اللهِ يُؤتيهِ مَنْ يشاءُ واللهُ واسِعٌ عليمٌ» (80)
«اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! هر كسي از شما كه از دين خود برگردد (به خدا ضرري نمي‌زند، چون) خداوند در آينده قومي را خواهد آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نيز خدا را دوست دارند. آنان نسبت به مؤمنان نرم و فروتن و در برابر كافران سرسخت و قاطعند، در راه خدا جهاد مي‌كنند و از ملامت هيچ ملامت كننده‌اي نمي‌هراسند. اين فضل خداست كه به‌هر كه بخواهد (و شايسته و لايق ببيند) مي‌دهد و خداوند وسعت بخش بسيار داناست.»
از نشانه‌هاي ايمان نرمش با برادران ديني، جهاد در راه خدا و سرسختي در برابر دشمن است.
كسي كه ايمان واقعي دارد، هرگز در برابر كافران و دشمنان احساس حقارت نمي‌كند. دلي كه از ايمان و محبت خدا خالي شد بيمار و وابسته به بيگانگان مي‌شود. آري مسئوليت در نظام اسلامي بايد به عهده كسي گذاشته شود كه عاشق خدا،  مجاهد، باصلابت و نترس بوده و با سرزنش‌ها، هوچي‌گري‌ها و تبليغات سوء دشمنان، تسليم جو و محيط نشود.
42- وطن‌دوست
يكي از ويژگي‌هاي مسئول و كارگزار نظام ديني وطن‌دوستي است، البته اسلام براي رابطه افراد و اعتقادات مرز نمي‌شناسد. بلكه هر مسلماني بايد در انديشه رهايي همه مسلمين و مستضعفان عالم از مشكلات باشد و در اين وادي براي همه محرومان عالم دل بسوزاند و در فكر وانديشه براي كمك به آن‌ها باشد اسلام وائمه معصومين  مرزهاي جغرافيايي قائل نيستند. پيامبر  مي‌فرمايد؛
«مَنْ اصْبَحَ و لا يَهْتَمَّ بِأُمُورِ المسلمينَ فَليسَ بمُسلِمْ» (81)
«هر كسي صبح كند و در انديشه امور مسلمانان و رفع مشكلات آن‌ها نباشد مسلمان نيست.»
ولي از طرفي حفظ ثغور و مرزهاي مسلمين از خطرها و شبهات بر كارگزاران نظام اسلامي لازم است. چنانكه علي  حفظ مرزها را از وظايف كارگزاران مي‌داند و مي‌فرمايد:
«ذُذْعَنْ شرايِعِ الدّينِ و حُطَّ ثُغُورَ المُسلمينَ» (82)
«شريعت و دين را (از خطرات و شبهات) نگهدار و مرزهاي مسلمين را حفظ كن.»
البته در اين راستا كارگزار بايد به فكر مردم وطن بوده و براي رفع مشكلات آن‌ها از هيچ تلاش و كوششي دريغ نورزد.
 امام علي  در اين باره مي‌فرمايد؛
«عُمِّرْتُ الْبُلُدانُ بِحُبِّ الأَوْطان» (83)
«عمران و آباداني شهرها، بواسطه وطن‌دوستي‌هاست.»
43- وفادار بر دوستي
مسئوليت و مقام، انسان‌هاي كم‌ظرفيت را عوض مي‌كند و اخلاق و رفتارشان را دگرگون مي‌سازد. بنابراين چه بسيار افراد فداكار و علاقمندي كه پس از گرفتن مقام، روحيه و روش آن‌ها عوض مي‌شود.
امام صادق  مي‌فرمايد؛
«اذا كانَ لَكَ صديقٌ فَوَلّي‘ ولايةً فأَصَبْته عَلَي العُشرِ مِمّا كانَ لَكَ عَليهِ قَبلَ وِلايَتِهِ فَليسَ بِصَديقٍ سوءٍ.» (83)
«هرگاه دوستي داشتي كه به رياستي رسيد و يك دهم علاقه و وفاداري قبل از رياستش را به تو داشت (بدان بازهم) دوست بدي نيست.»
 26- حجرات /13
27- يوسف /22
28- واقعه /10و11
29- نهج البلاغه نامه 35
30- غررالحكم /حكمت 481
31- نساء /95
32- انفال /72
33- قصص /26
34- بحار الانوار 75/114
35- نساء /58
36- نساء /6
37- الغدير 8/291
38- سجده /24
39- مائده /54
40- اصول كافي 2/123
41- نهج البلاغه نامه به مالك اشتر
42- نهج البلاغه نامه به مالك اشتر
43- من لا يحضره الفقيه 4/378
44- صف /2و3
45- بحارالانوار 35/86
46- نهج البلاغه خطبه 173
47- نهج البلاغه كلام 189
48- نهج البلاغه خطبه 10
49- نهج البلاغه خطبه 97
50- نهج البلاغه كلام 122
51- نهج البلاغه نامه به مالك اشتر
52- نهج البلاغه نامه 43
53- نحل /120
54- نحل /121
55- نحل /122
56- الموطاً لمالك 2/902
57- غررالحكم /حكمت 10875
58- نهج البلاغه نامه 53
59- نهج البلاغه نامه 53
60- نهج البلاغه و غررالحكم /حكمت 2101
61- شرح نهج البلاغه ابن‌ابي‌الحديد 4/272
62- مستندالفردوس 5/325
63- غررالحكم /حكمت 1820
64- نمل /38و39
65- يوسف /55
66- نهج البلاغه كلمات قصار 646
67- نهج البلاغه كلمات قصار 53
68- غررالحكم /حكمت 8438
69- غررالحكم /حكمت 4818
70- بحارالانوار 16/190
71- اصول كافي 1/67
72- الغيبة للشيخ الطوسي /177
73- صافات /102
74- توبه /128
75- ترجمه تحف العقول /26
76- بحارالانوار 75/142
77- شوري /15
78- احقاف /35
79- نهج البلاغه نامه 53
80- مائده /54
81- اصول كافي 2/164
82- غررالحكم /حكمت 5193
83- بحارالانوار 74/157
 



نظرات 0
تاريخ : شنبه 29 بهمن 1390  | 11:57 PM | نویسنده : قاسمعلی


يكي از افتخارات جمهوري‌اسلامي به‌ رهبري بنيانگذارش، امام خميني ، حضور گسترده و پشتيباني هميشگي و همه جانبه مردم مسلمان در تمام عرصه‌هاي انقلاب تا استقرار و تداوم نظام در تمام مقاطع است، كه اين نيز در شرايط مختلف همراه با امدادهاي غيبي مكرر خداوند بوده است.
 انتخاب و حضور طاغوت شكن
بهترين دليل براين افتخار، حضور آگاهانه و ميليوني مردم براي درهم‌ شكستن ‌نظام ‌2500 ساله ‌طاغوتي ‌شاهنشاهي ‌و ‌بيرون راندن و منزوي كردن نيروهاي وابسته به آن بود. كه در تاريخ به عنوان يك برگ درخشان به نام امت مسلمان ايران ثبت و ضبط گرديد. 
 حضور مكرر، گسترده و دشمن شكن
و ديگر اينكه در طول ربع  قرن عمر اين انقلاب و نظام، اين مردم آگاه و شريف بودند كه براي استقرار اين نظام و حكومت الهي و اجراي قوانين و احكام حقه اسلام عزيز حدود 25 بار با عزمي جزم و قاطع و حضوري افتخارآميز، آگاهانه و مايوس‌كننده دشمن و برباد دهنده تبليغات مسموم آن‌ها، به پاي صندوق‌هاي راي حاضر شده‌اند و دليل اهميت اين حضور و پشتيباني آن است كه هر بار دشمنان قسم خورده اسلام و امت اسلامي با تمام توان و قدرت و سرمايه‌گذاري‌هاي فراوان بواسطه بوق‌هاي تبليغاتي و دست‌هاي خارجي و داخلي سعي در مايوس‌كردن مردم در اين باره ‌داشته، كه «الحمدلله» به نتيجه نرسيده‌اند. شكي نيست كه دليل اين عزم و پشتيباني آن است كه امت در قبال اسلام و خون شهدا خود را مسئول مي‌داند.
 اهميت حضور در صحنه
 رسول گرامي اسلام   مي‌فرمايد :
«مَنْ اَصْبَحَ وَلايَهْتَمَّ بِاُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيسَ بِمُسْلِمٍ»(21)
«آن كس كه صبح كند و به امور مسلمانان اهميت ندهد مسلمان نيست»‌ 
به دليل آنكه ما بر آن اعتقاديم كه : «‌دين ما عين سياست ما، و سياست ما عين ديانت ماست.» ‌چه كاري از امور مسلمانان از دخالت در سرنوشت جامعه اسلامي و دفاع از دين و استقلال و مايوس كردن دشمنان از نفوذ و سلطه بر امور مسلمانان مهمتر است. آري حضور در صحنه براي دفاع از احكام و اهداف عاليه حكومت اسلامي يك كار عبادي، سياسي است كه خوب است با قصد قربت و براي رضاي خدا و انجام فرمان او و به دور از هوي و هوس انجام شود.
 انتخابات و  قانون اساسي
عصاره انقلاب، خون شهدا، مفقودان، اسيران، معلولان و پشتيباني‌هاي بي‌دريغ امت اسلامي  قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران است كه با راي قاطبه امت تاييد و به تنفيذ رهبر كبير انقلاب رسيده و صاحبنظران براين ادعا هستند كه جزء مترقي‌ترين قوانين اساسي دنياست.
حال در اين مجموعه قوانين، انتخابات، حضور مردم و پشتيباني‌هاي مستمر و مداوم امت از نظام، جايگاه ويژه‌اي دارد كه ما در اين مختصر به بعضي از آن‌ها اشاره مي‌‌كنيم ؛
الف: حاكميت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت خويش حاكم ساخته است و هيچ كس نمي‌تواند اين حق الهي را از انسان سلب كند. (اصل 56)
ب: در جمهوري اسلامي ‌امور كشور بايد با اتكا به آراء عمومي اداره شود. (اصل6)
ج: در جمهوري اسلامي دعوت به خير از وظايف همگاني است. در اينجا لازم به تذكر مي‌دانيم كه راه ما راه خدا و اسلام است. و در چهارچوب و مباني اسلام لياقت و شايستگي و ارزش واقعي انسان‌ها مشخص و جامعه توحيدي مي‌ماند و گرنه شرك حاكم مي‌شود.
 حق‌يابي و انتخاب نيكو
هر مسلمان حداقل شبانه روزي 10 مرتبه از خداوند مي‌خواهد كه ؛ «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ، اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ» ؛ «(خدايا) ما فقط تو را عبادت كرده (بنده و تسليم تو هستيم و در راه هدايت) فقط از تو كمك مي‌خواهيم. (خدايا) ما را به راه راست هدايت كن.»
اگر ما مسلمان و در راه حق هستيم و هدفمان جلب رضايت خداوند است. بايد در هر مرحله و زمان و مسئله‌اي با استمداد از قدرت بي‌منتهاي الهي پيمودن راه حق و صراط مستقيم را انتخاب نمائيم.
بر اين اساس است كه امت اسلامي بايد با حضور دائمي در صحنه و در جهت تعيين سرنوشت اجتماعي، سياسي با تلاش و تحقيق، انتخابي نيكو و شايسته و مورد رضاي حق داشته باشد.
از طرفي با بيداري و هوشياري، از انحراف، سقوط، غفلت، نا‌آگاهي و تقليد كوركورانه، دوري و پرهيز نمايد. امام سجاد   از خداوند مي‌خواهد كه: «وَلا الْعَمي عن سَبِيلِكَ»(22)
«خدايا به راه تو كورو غافل نشوم.» 
و چه پرتگاه خطرناكي است غفلت كه خداوند مي‌فرمايد:
«وَمَن كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلاً.»‌ (23) « و هر كس در اين ( دنيا ) كور «‌دل» باشد در آخرت (هم) كور «دل» و گمراه‌تر خواهد بود. »
بعد مي‌فرمايد:
«قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنتُ بَصِيرًا» (24)  
(انسان در قيامت) گويد:
«پروردگارا، چرا مرا نابينا محشور كردي با آنكه من (در دنيا) بينا بودم؟ (جواب مي‌شنود):
«قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنسَى»  (25)
« (خداوند) مي‌فرمايد: همانطور كه (تو در دنيا) آيات و نشانه‌هايي كه براي تو آمد فراموش كردي (و غافل شدي) امروز همان گونه فراموش مي‌شوي.»
 21- اصول كافي 2/163
22- دعاي مكارم الاخلاق
23- اسراء /72
24- طه /125
25- طه /126
 



نظرات 0
تاريخ : شنبه 29 بهمن 1390  | 11:47 PM | نویسنده : قاسمعلی

فصل 1- ارزش انسان و اهميت انتخاب

«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ» (4)
«ما انسان را در (مقام) احسن تقويم و به نيكوترين صورت در مراتب وجود بيافريديم.»
 برترين مخلوق
خداوند انسان را آفريد و در ميان همه مخلوقات و موجودات او را برترين قرار داد؛   
- «كرمنا بني آدم» : «انسان را كرامت داديم.»
- «فضلنا…» : «او را فضيلت داديم.»
 اي انسان
 «خلق لكم»: (جهان را) براي تو خلق شده.
«سخر لكم»: در تسخير تو در آمده.
«متاعا لكم»:  براي بهره‌بري تواست.
«رزقا لكم»: روزي براي تو است.
«منافع لكم»: براي نفع و سود بردن تواست.
 ارزش انسان به چيست؟
خداوند انسان را به بهترين صورت و تركيب و كيفيت و موقعيت آفريد و جهان را براي او قرار داد. حال انسان براي به ثمر رسيدن و نتيجه بخش شدن، و رسيدن به تكامل و هدف خلقت بر سر دو راهي انتخاب حق يا باطل، خدا يا شيطان و هواي نفس، دنيا يا آخرت، بهشت يا دوزخ، راه يا بيراهه است. و ارزش انسان به انتخاب اوست. و براي اين انتخاب آزاد است و هيچ اكراه و اجباري بر او نيست.
خداوند مي‌فرمايد :
«لاَإِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ» (5)
«اكراه و اجباري در انتخاب دين نيست، (ولي) ‌رهيابي راه از بيراهه براي انسان (ازجانب خداوند) روشن و نمودار گشته است.»
و در آيه ديگر مي‌فرمايد :  
« إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» (6)
«ما راه را بر انسان نموديم حال او (انتخابگر است كه) يا شكر گزار است و يا ناسپاس».
 انسان موجودي آزاد و انتخابگر و مسئول
آري انسان نه تنها در يك مورد و بُعد از زندگي بلكه در همه موارد و ابعاد اعتقادي، اجتماعي، اخلاقي، سياسي، تربيتي و ... و در تمام حالات و ايام و مدت عمر خويش براي هر كار حق و باطل و زشت و زيبايي در حال انتخاب است. و نسبت به هر انتخابي مسئول و پاسخگو مي‌باشد.
خداوند مي‌فرمايد :
«إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً»(7)
«زيراگوش و چشم و قلب (كه اين موارد به عنوان نمونه آمده است) همه مورد پرسش واقع خواهند‌شد.»‌‌ و رسول گرامي اسلام  مي‌فرمايد:
«اَلا كُلُّكُم راعٍ، وَ كُلُّكُمْ مسئولٌ  عَنْ رعْيَّتهِ»‌ (8)
«آگاه باشيد: همه شما نگهبان و همه شما مسئول براي يكديگر هستيد.»‌
پس تا انسان است و دنيا، عقل است و هواي نفس و شهوت، انبياء و رهبران ديني هستند و شيطان، انسان بر سر دو راهي «انتخاب» است.
 بهشت و انتخاب انسان
انسان زماني كه با ايمان و عمل صالح و خالص به بهشت جاويدان راه پيدا مي‌كند (و بر اين نعمت خداي بزرگ را ستايش‌ كرده ‌و ‌شكرگزاري‌ ‌مي‌كند.) به او اين آزادي داده ‌مي‌شود كه هر كجاي بهشت را مي‌خواهد انتخاب‌ نمايد؛  
«وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاء فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ. »‌ (9)
«آن‌ها (بهشتيان) مي‌گويند: حمد و ستايش مخصوص خداوندي است كه به وعده خويش درباره ما وفا كرد و زمين (بهشت) را ميراث ما قرار داد كه هر جا را بخواهيم منزلگاه خود قرار دهيم؛ چه نيكوست پاداش عمل كنندگان.»
 دو نمونه انتخاب
كربلا سرزميني است كه دو گروه در مقابل هم ايستاده‌اند يك گروه براي انجام وظيفه و به دست آوردن رضاي خدا. وگروه ديگر با حيله و خدعه و نفاق و در راه رسيدن به مظاهر دنيا، در ميان طرفداران باطل يك نفر به نام «حربن يزيد رياحي» است كه ماموريت يافته راه را بر حسين ‌بن علي  ويارانش ببندد و از «يزيد» طاغوت زمان جايزه بگيرد كه با برخوردهاي اخلاقي و انساني آن حضرت منقلب شد و با اظهار پشيماني به لشكريان حق پيوسته و اولين نفري است كه در راه خدا شربت شهادت مي‌نوشد. ديگري «عمر سعد» است كه خود مي‌گويد:
«مدت زيادي با خودم جنگيدم كه آيا دنيا را انتخاب كنم يا آخرت را، بهشت يا دوزخ، آخر، دنيا و مظاهر آن بر من چيره شد دنيا را انتخاب كرده و براي مقابله با حسين‌بن علي  آماده شدم.(گر چه به بهاي شهادت او و يارانش و اسارت زن و فرزندانش بوده) كه من به دنيا و لذت‌هاي آن برسم.»
 شيوه انتخاب
راه‌هاي روي كارآمدن نظام‌ها و مسئولان آن در دنيا؛
الف- از طريق كودتا و اعمال قدرت و زور و ظلم
ب- ازطريق اقليت وپارلمان‌هاي شخصي و تحت نفوذ.
ج- از طريق جانشيني و مورثي (پادشاهي).
د- از طريق انتخابات و همه پرسي.
هـ راه الهي، توسط رهبران معصوم كه از طريق خداوند معين مي‌شوند. (كه تنها راه صحيح و بي‌عيب همين است.)
 همه پرسي و رأي اكثريت حق‌ است يا راه حل؟
انتخابات و رأي اكثريت هرگز واقعيت را تغيير نمي‌دهد نه حقّي را باطل و نه باطلي را حق مي‌كند.
حق اگر حق است با طرفداران كم باطل نمي‌شود و باطل اگر باطل است با رأي و انتخاب اكثريت حق نمي‌شود. اصولاً نظام ديني و حكومت اسلامي بر پاي جعل و تأييد الهي استوار است (نه اكثريت و نه اقليت) چون حكومت، حكومت خداست و بس، خدايي كه هم بهتر مي‌داند و هم مهربانتر است.
 قرآن و رأي اكثريت
حدود هشتاد مرتبه در قرآن از اكثريت مذمت شده ‌است، خداوند در يكي از آيات مي‌فرمايد؛
« وَ اِنْ تُطِعْ اَكثَرَ مَنْ فِي الأَرضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سبيلِ اللهِ اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلّا الظَّنَ وَ اِنْ هُم الّا يَخرُصُون.» (10)
«و اگر از بيشتر افراد روي زمين اطاعت كني، تو را از راه خداوند منحرف و گمراه مي‌كنند، زيرا آنان جز از گمان پيروي نمي‌كنند و آنان، جز به حدس و گمان نمي‌پردازند.»
اكثريتي كه به جاي حق، در پي حدس و گمان باشند قابل پيروي نيستند، در انتخاب حق، دليل و برهان لازم است نه حدس و گمان، پس اكثريت همه جا نه تنها دليل بر حقانيت نيست بلكه گاهي به قيمت نابودي و انحراف انسان تمام مي‌شود.
راستي اگر مردم گرد سِفال آمدند دُرّ مي‌شود و اگر طلا را رها كردند سفال مي‌شود؟
امام باقر  مي‌فرمايد؛
«وَ اَعْلَمْ بِاَنَّكَ لا تَكونُ لَنا وَليّاً حَتّي لَو اجتَمَعَ عليكَ  أهلَ مصرِكَ و قالوا إنَّكَ رَجُلٌ سوءِ لَمْ يَحْزُنُكَ و لو قالوا إنَّكَ رجُلٌ صالحٌ لمْ يُسِرُّكَ و لكن أعرِض نَفسَكَ علي ما في كتاب‌اللهِِ.» (11)
(اي جابر) بدان اينكه: تو وَليّ ما نمي‌شوي مگر زماني‌كه اگر تمام مردم شهر درباره تو بگويند فلاني مرد بدي است ناراحت نشوي و اگر هم گفتند مرد خوبي است شاد نشوي بلكه براي شناخت خود، خود را به كتاب خدا عرضه نمايي.
آري اكثريتي كه رشد نكرده و تربيت نشده نبايد مورد توجه و عنايت و تأييد قرار گيرد.
 اسلام و شوري
در اسلام شوري نه مربوط به نظام است و نه تعيين رهبر و نه وضع قانون، بلكه مربوط به كيفيت اجراء احكام اجتماعي است.
شور و مشورت به معناي استخراج بهترين نظريه‌ها است. مشورت يك مثلث است؛
- يك ضلع آن آشنايي با نظريات است.
- و يك ضلع آن تصميم‌گيري به حق بالاترين مسئول.
- و ضلع ديگر و اصلي‌ترين آن توكل به خداوند.
 دانشمندان و رأي اكثريت
البته دانشمندان هم به اين حقيقت اعتراف دارند كه اكثريت در همه جا نشان‌دهنده واقعيت نيست ولي در عين حال چون از راه‌هاي ديگر عيبش كمتر است مجبور به پذيرش آن شده‌اند.
 تجربه‌هاي تلخ تاريخي
بارها تاريخ نشان‌داده كه در انتخابات افرادي با رأي اكثريت انتخاب شده‌اندولي دير يا زود اشتباه اين‌گونه انتخابات بر همه روشن‌ شده، چه افرادي را ما بهترين انسان‌ها مي‌دانستيم كه علاوه بر رأي دادن حاضر بوديم جان به فدايش كنيم و او چنان با ريا و تظاهر و سياست گام بر مي‌داشت كه احتمال خلاف در او نمي‌داديم. ولي در برخورد با حوادث حقايق روشن ‌شد و چيز ديگري از آب در آمدند.
در قرآن مي‌خوانيم كه مردم مي‌گفتند: چرا قرآن بر مرد سرشناسي از دو قريه مكه و طائف نازل نشد؟
«وقالوا لَوْ نُزِّلَ هذاالقرآنُ عَلي رَجُلٍ مِنَ القريتينِ عَظيم» (12)
آن‌ها خيال مي‌كردند همينكه فلان شخص سرشناس و معروف يا سرمايه‌دار است بايد وحي هم بر او نازل شود.
- در قرآن آمده كه جناب طالوت از طرف خدا فرمانده لشكر شد. بسياري از مردم او را فقط به خاطر فقر و تهيدستي نپذيرفتند. (13)
- مگر نه اين است كه پيامبر  مشغول خواندن خطبه نمازجمعه بود كه صداي طبل مال‌التجاره (جمعه بازار) بلند شد كه ناگاه همه مردم از پاي خطبه رسول خدا پا به فرار و به سوي بازار براي خريد رفتند و جز چند نفر باقي نماندند. (14)
- و مگر نه اين است كه حضرت موسي  چهل شبانه روز به دستور خداوند از مردم جدا شد و هارون برادرش را به جاي خود معرفي كرد، مردم در اين فاصلة كوتاه گوساله پرست شدند. (15)
 راه حق
قرآن مي‌فرمايد؛ «اِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدي» (16)
«به يقين هدايت كردن برماست»
تنها راه حق و صحيح راه اسلام و قرآن و ملاك‌هاي ارزشي است كه در قرآن آمده‌است و بر همين اساس و اعتقاد امت مسلمان ايران با شناختن راه حق به رهبري امام خميني  نظام شاهنشاهي را برچيده و پايه‌هاي نظام جمهوري اسلامي را استوار ساختند و با شناخت حق به مترقي‌ترين قانون اساسي رأي مثبت دادند. قانون مترقي نظام جمهوري اسلامي هم به آرائ ملت مسلمان كه با ملاك‌هاي اسلامي و قرآني متصل به وحي الهي افراد را انتخاب مي‌كنند احترام مي‌گذارد و هم براي اطمينان و تأكيد بيش‌تر و نظارت بر صحّت و اصلاح امور در مقابل انحرافات احتمالي تنفيذ و تأييد رهبر ديني را شرط مي‌داند.
اين نوع انتخاب و همه‌پرسي كه برگرفته از انگيزه‌هاي الهي و ديني است و از طرفي مورد تأييد فقيه جامع‌الشرايط قرار مي‌گيرد مورد افتخار است.
آري در نظام اسلامي همه لامپ‌ها تا وصل به برق نشوند روشنايي در كار نخواهد بود و رأي همه مردم هم تا از طريق وحي و راه خدا نوراني نشود ارزش الهي نخواهد داشت.
اين‌گونه همه‌پرسي و رأي اكثريت از نظر مصونيت از اشتباه و انحراف قابل مقايسه با همه‌پرسي‌هاي صوري و فرمايشي رايج در دنيا نيست و به اين صورت در حقيقت انتخاب مردم، هم ارزش خدايي دارد و هم مايه افتخار و الگوشدن براي همه جوامع بشري است. (17)
 تعيين سرنوشت
به گفتة قرآن تعيين سرنوشت هر انسان، جامعه و امّتي به دست خود اوست. اين يك قانون كلّي و عمومي، سرنوشت‌ساز،  حركت آفرين و هشداردهنده است.
«...انَّ اللهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقومٍ حتّي يُغَيِّروا ما بأَنفسِهِم ...» (18) «به يقين خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملتي) را تغيير نمي‌دهد مگر آنكه آن‌ها خود تغيير دهند.»
اين سنت و قانون الهي كه يكي از پايه‌هاي اساسي جهان‌بيني و جامعه‌شناسي در اسلام است، به ما مي‌گويد؛ كه مقدرات شما قبل از هر چيز و هر كس در دست خود شماست و هر گونه تغيير و دگرگوني در جهت خوشبختي و بدبختي جامعه در درجه اوّل به خودِ آن‌ها بازگشت مي‌كند.
آنچه اساس و پايه است اين است كه هر ملّتي اگر خود بخواهد مي‌تواند سربلند، سرافراز، پيروز، پيشرو، مترقي و متمدّن باشد، و يا به عكس خودش تن به ذلّت، زبوني و شكست بدهد.
لذا لطف خداوند، يا مجازات او، بي‌مقدمه، دامان هيچ ملّتي را نخواهد‌گرفت، بلكه اين اراده و خواست انسان‌ها و ملّت‌ها، و تغييرات دروني است كه آن‌ها را مستحقّ لطف يا مستوجب عذاب خدا مي‌سازد.
به تعبير ديگر؛ اين اصل قرآني كه يكي از مهم‌ترين برنامه‌هاي اجتماعي اسلام را بيان مي‌كند، به ما مي‌گويد هرگونه تغييرات بروني متّكي به تغييرات دروني ملّت‌ها مي‌باشد، و هرگونه پيروزي و شكستي از همين‌جا سرچشمه مي‌گيرد و قدرت‌هاي سلطه‌گر و استعمار كننده و جهانخوار هم تا پايگاهي در درون يك جامعه نداشته‌باشند كاري از آنان ساخته نيست.
مهم آن است كه پايگاه‌هاي سلطه‌گران و استعمار كنندگان و جبّاران را در درون جامعة خود درهم بكوبيم و بر محور اسلام و دين و ارزش‌هاي معنوي و اخلاقي و انساني دست به دست هم داده متّحد شويم، آنگاه لطف، عنايت و قدرت خداوند هم پشتيبان چنين ملّت و امّتي مي‌شود تا بتوانند در مقابل توطئه‌هاي دشمن ايستاده و از طرفي راه‌هاي پيشرفت و ترقي و عزّت و پيروزي را بپيمايد.
آري رهبراني هم توانسته‌اند پيروز و موفق شوند كه ملّت خود را بر اساس اين اصل مهم و قرآني رهبري كنند و جامعه را متحول و دنيا را تحت تأثير حركت خود قرار دهند و الگو شوند براي همه ملّت‌هاي مسلمان و مستضعفان جهان.
تاريخ اسلام و تاريخ معاصر، بر اين اصل اساسي و جاوداني شواهدي گويا و روشن دارد. (19)
 نقش پشتيباني و حضور مردم
با توجه به آيات و روايات و قانون اساسي جمهوري اسلامي بدون شك حضور گسترده و مداوم مردم در صحنه و پشتيباني از نظام ديني و مواضع انقلاب و جمهوري اسلامي و پياده شدن احكام اسلام و اجراي عدالت نقش اول را ايفا مي‌كند.
در دنيا حكومت‌هايي صاحب قدرت واقعي هستند كه با پشتيباني مردم و حضور گسترده امت، اقتدار و استقلال و پايه‌هاي حكومتشان استقرار و ثبات پيدا كند.
جمهوري اسلامي ايران بر اساس معيارهاي الهي و ملاك‌هاي قرآني در سايه رهبري ديني حكومتي است كه بر پايه آراء مردم نقش بسته‌است. برقراري اين نظام الهي و ملاك‌هاي قرآني با فداكاري‌ها، جانفشاني‌ها، از خودگذشتگي‌ها و هديه‌كردن هزاران جوان، معلول و اسير، آن هم با اراده‌اي پولادين و توكل به خداي قادر متعال بوجود آمده‌است.
قرآن مي‌فرمايد؛ «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ و أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...»(20)
«همانا ما پيامبران خود را با دليل‌هاي روشن (معجزات و استدلال‌هاي عقلي و فطري) فرستاديم، و برايشان كتاب و ميزان عدل نازل كرديم تا مردم به راستي و عدالت گرايند.»
در اين آيه محورهاي اساسي نظام و حكومت اسلامي مشخص مي‌شود؛   
الف) رهبر الهي و ديني.
ب) حاكميّت قانون.
ج) حضور وپشتيباني مردم.
به يقين هر كدام از اين اصول اساسي نباشد، حكومت اسلامي تحقق پيدا نخواهد كرد.
حضور آگاهانه و هوشمندانه مردم در امور اجتماع و سياست، حضور فعّال و بادوام، درك صحيح از مسائل جاري، توجه ويژه به نقشه‌هاي شيطاني جهانخواران و مستكبران جايگاه ويژه‌اي در تعيين سرنوشت فرهنگي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي دارد.
يكي از نمادهاي اين حضور كارساز گزينش و انتخاب كارگزاراني متعهد، شايسته، لايق، كارآمد و اصلح است، كه ثمربخشي آن در اجراي احكام اسلام و قوانين مترقي جمهوري اسلامي و  اجراي عدالت نمودار مي‌شود.

 4-تين /4
5- بقره /256
6- انسان /3
7-حديد /25
8-در المنثور 6/244
9-زمر /74
10-آل عمران /159
11-بزرگسالان 1/341
12-زخرف /31
13-بقره /274
14-جمعه /11
15-اعراف /142
16-ليل /12
17-با استفاده از كتاب اصول عقائد استاد قرائتي
18-رعد / 11
19-با استفاده از تفسير نمونه
20-حديد /
25



نظرات 0
تاريخ : شنبه 29 بهمن 1390  | 11:46 PM | نویسنده : قاسمعلی
بسم الله الرحمن الرحيم
« و به نستعين انَّه خيرُ ناصر و معين»

« انَّ اللهَ يأمُرُكم أن تؤدّوا الاماناتِ الي اهلها و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل إنَّ اللهَ نِعمّا يَعِظكم به إن الله كانَ سميعاً بصيرا» (1)
«همانا خداوند فرمانتان مي‌دهد كه امانت‌ها را به صاحبانشان بدهيد و هرگاه ميان مردم داوري كرديد به عدل حكم كنيد، چه نيك است آنچه كه خداوند شما را بدان پند مي‌دهد، بي‌گمان خداوند شنواي بيناست»
امانتداري و رفتار عادلانه و دور از تبعيض از نشانه‌هاي مهم ايمان است. چنانكه خيانت به امانت، علامت نفاق است.
در حديث آمده؛
«به ركوع و سجود طولاني افراد نگاه نكنيد، بلكه به راستگويي و امانت‌داري آنان بنگريد.» (2)
معناي «عدل» اين است كه هر چيز سرجاي خودش قرار بگيرد، امروز اسلام، قرآن و نظام اسلامي و پست‌ها و مسؤوليت‌هاي نظام كه بواسطه خون هزاران شهيد و معلول به دست ما رسيده بزرگترين امانت الهي است كه به حكم ايمان و عدالت‌خواهي و امانت‌داري بر ما واجب است كه از آن‌ها حفاظت و پاسداري نماييم. اين امانت الهي را در جاي خود و به اهلش بسپاريم و نگذاريم كه به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد.
لازمه تشكيل نظام و حكومت الهي سپردن مسئوليت‌ها به اهلش مي‌باشد و سپردن امور به كاردانان از مصاديق ايمان و عمل صالح شمرده شده‌است. چون هر امانتي صاحبي، و هر كس لياقت و استعداد كار و مقامي را دارد. خداوند ما را بر اين امر مهم هم فرمان داده و هم موعظه فرموده است.
آري مسئله انتخابات و انتخاب كه هميشه از ويژگي خاصي برخوردار مي‌باشد، شناختن صالحان، و واگذاري امانت به آن‌هاست. كه انجام اين فرمان الهي و پرداختن به اين امر مهم آگاهي، هشياري، عدالت‌خواهي، پشتكار، مقاومت و حضور امت در صحنه را، طلب مي‌كند.
اميرمؤمنان علي  در اين‌باره مي‌فرمايد؛
«فليست تصلح الرعيه الا بصلاح الولاة و لا تصلح الولاة الا باستقامة الرعيه» (3)
«يك كشور اصلاح نمي‌شود مگر اينكه كارگزاران، زمامداران و مسئولينش صالح باشند و آن‌ها اصلاح نمي‌شوند مگر به استقامت و پشتكار مردم.»
پس انتخاب و انتخابات امتحان بزرگي براي امت در تعيين سرنوشت خويش است. كه با انتخاب افراد مؤمن، لايق، صالح، كارآمد، كاردان و خدمتگزار به كشور، امور اصلاح و باعث جلب رضايت و رحمت و پاداش نيكوي الهي خواهد گرديد. و در خدمتگذاري، اعمال نيك و صالح آن‌ها، و در پاداش اخروي شريك، در غير اين‌صورت در پيشگاه الهي مسئول و به يقين در فساد و خيانت‌هاي روي كارآمدن افراد ناصالح و نالايق شريك خواهيم بود.
بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، امام خميني  مي‌فرمايد:
«وصيت اينجانب به ملت در حال و آينده اين است كه با اراده مصمم خود به احكام اسلام و مصالح كشور، در تمام انتخابات چه انتخاب رئيس جمهور و چه انتخاب خبرگان و وكلاي مجلس در صحنه باشند و افرادي كه داراي تعهد به اسلام و جمهوري اسلامي كه غالباً بين متوسطين جامعه و محرومين مي‌باشند و غير منحرف از صراط مستقيم و بدون گرايش به غرب و شرق و مكتب‌هاي انحرافي و اشخاص تحصيل‌كرده و مطلع بر مسائل روز و سياست‌هاي اسلامي را انتخاب كنند.»
- رهبر حكيم و فرزانه انقلاب هم در اين رابطه مي‌فرمايند:
«مهم‌ترين مسئله حضور پرشور، سالم و قوي مردم در انتخابات است. كساني مي‌توانند وارد صحنه رقابت شوند كه به اسلام و نظام اسلامي و قانون اساسي و امام معتقد باشند. افرادي باتقوا، طرفدار محرومين، مخالف عملي با فساد به‌خصوص فساد مالي و اقتصادي، توانمند، بااخلاص و عالم حضور داشته باشند.
بنابراين توجه و عمل به چند مهم وظيفه ما مي‌باشد:
الف) حضور آگاهانه و مخلصانه،گسترده و جدي.
ب) عمل به وظيفه و فرمان الهي.
ج) شناساندن و آگاهي دادن به ديگران با رعايت اصول ديني، اخلاقي و اجتماعي.
د) پرهيز از فتنه‌ها، شايعه پراكني‌ها، تنش‌ها و جنجال‌هاي بيهوده و صف‌شكني و اختلاف‌افكني.
هـ) مراقبت از افتادن به دام‌ها، نقشه‌ها، شعارهاي فريبنده و دروغين منافقان و دشمنان اسلام و انقلاب و كشور.
نوشتاري كه پيش روي شما خواننده عزيز و گرامي است آموزه‌هايي است از آيات و روايات براي بهترين انتخاب (اخلاق‌انتخاباتي) و انتخاب‌بهترين (انتخاب‌اصلح). كه اميدوارم مورد رضاي خداوند و توجه مصلح كل، عدالت‌گستر جهان امام زمان  و استفاده شما قرار گيرد.
قبلاً از همه‌ي عزيزاني كه اينجانب را از نظرات خود بهره‌مند نمايند تشكّر مي‌كنم.
«و ما توفيقي الّا بالله عليه توكلت و اليه انيب»
مصادف با ايام شهادت حضرت جواد‌الائمه
22/10/83
محمد موحدي نژاد
تهران


1-  نساء /58
2- اصول كافي 2/105
3- نهج‌البلاغه / خطبه 216



نظرات 0
با نزدیک ‎شدن به موعد انتخابات، تلاش و برنامه‎ریزی جریان‌ها و چهره‎های سیاسی برای دستیابی به کرسی‎های مورد نظر اوج می‎گیرد. اما بررسی این انتخاب ‎شوندگان بالقوه به تنهایی در تجزیه و تحلیل فرآیند انتخابات کافی نیست. باید به وضعیت حاکم بر انتخاب‎ کنندگان شوندگان نیز توجه داشت.
 
گروه سیاسی برهان؛
 
 بررسی جامع انتخابات نهمین دوره‌ی مجلس شورای اسلامی

با نزدیک ‎شدن به موعد انتخابات، تلاش و برنامه‎ریزی جریان‌ها و چهره‎های سیاسی برای دستیابی به کرسی‎های مورد نظر اوج می‎گیرد. اما بررسی این انتخاب ‎شوندگان بالقوه (احزاب، جریان‌ها، تشکل‎ها و افراد) به تنهایی در تجزیه و تحلیل فرآیند انتخابات کافی نیست. توجه به وضعیت حاکم بر انتخاب‎ کنندگان (مردم و بدنه‌ی اجتماعی جریان‌های سیاسی) نیز مورد نیاز است.

بررسی انتخاب شوندگان بالقوه‌ی انتخابات مجلس نهم

در ایران می‌توان نامزدهای احتمالی را به دو گروه سیاسی و غیرسیاسی تقسیم کرد. نامزدهای سیاسی یا وابسته به جناح‌های سیاسی (اصول‌گرا، اصلاح‌طلب و...) هستند و یا شخصیت محور بوده و متکی به فعالیت‌های سیاسی خود یا چهره‌ی سیاسی معروفی می‌باشند. کاندیداهای با گرایش غیرسیاسی را نیز می‌‎توان در دو قالب، مورد توجه قرار داد:

1- کاندیداهای محلی

نامزدهای محلی بدون پایگاه سیاسی ملی:
 
برخی از کاندیداهای محلی، با تکیه بر ظرفیت‌های قومی، مذهبی و محلی به عرصه‌ی انتخابات وارد می‌شوند. مطالبات قومی و محلی و در مواردی ابراز نارضایتی از وجود تبعیض‌ها و فقدان عدالت اجتماعی، در صدر برنامه‌ی‌این دسته از نامزدهای مجلس شورای اسلامی برای تبلیغات انتخاباتی قرار دارد. تجربه نشان داده است که کاندیداهای محلی غیرسیاسی، در صورت موفقیت در انتخابات و حضور در مجلس شورای اسلامی به راحتی می‌توانند به شعارهای منتقدانه‌ی‌جریان‌های اقلیت جذب شوند. بنابراین، اگر فرض را بر این بگذاریم که جناح اصلاح‌طلب هم‌چنان در اقلیت مجلس‌بماند –به ویژه با توجه به محدودیت‌هایی که این جریان دارد- این جناح، بیش‌ترین رغبت را در جذب نامزد محلی و قومی خواهد داشت. از طرف دیگر امکان دارد چهره‎های خاموش اصلاح‌طلب با سیمای کاندیداهای مستقل محلی وارد صحنه شوند و با عبور از فیلترهای قانونی، موقعیت سیاسی خود را تقویت کنند.

کاندیداهای محلی شناخته شده با گرایش‎‌های تخصصی:
 
این طیف از داوطلبان، شامل برخی از نمایندگان دوره‌های گذشته‌ی مجلس و چهره‎های دانشگاهی به ظاهر مستقل با گرایش‎های انتقادی هستند.

2- اشخاص و چهره‎های مشهور

با توجه به وضعیت جریان‎های سیاسی، نبود انسجام در جریان اصلاح‎طلب و بروز برخی اختلاف‌ها در میان اصول‌گرایان، این احتمال وجود دارد که اشخاص برخوردار از اقبال مردمی (همانند: چهره‌های ورزشی، هنری و...) در قالب یک ائتلاف به ظاهر مستقل از جریان‌های سیاسی به‌صحنه‌ی انتخابات وارد شوند. البته در این میان چهره‌های هنری بیش‌ترین گرایش را به جریان انحرافی و سپس اصلاح‌طلبان خواهند داشت و در صورت راهیابی به مجلس، به طور حتم شعارهای تکثر‌گرایانه و سکولاریستی فراوانی از زبان آن‌ها شنیده خواهد شد.

 
پیش‌بینی وضعیت احزاب و تشکل‌ها در انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی

1- پیش بینی چگونگی حضور جریان اصول‌گرا در انتخابات مجلس نهم

اصول‌گرایان بیش‌ترین فرصت را برای حضور منسجم و هدفمند در فضای انتخاباتی اسفند ماه دارند، از این ‌رو بررسی مؤلفه‎های زیر برای واکاوی و پیش‎بینی بهتر تحرکات انتخاباتی جبهه‌یاصول‌گرایی ضروری به نظر می‎رسد:

وحدت، کار ویژه‌ی اصلی اصول‌گرایان

مهم‌ترین ابزار این جریان برای حفظ موقعیت کنونی و کسب حمایت مردمی، دست‌یابی به وحدت است. وحدت نسبی اصول‌گرایان در 10 سال گذشته و به دنبال آن موفقیت‎های انتخاباتی این جریان نشان داده است که تنها راه موفقیت اصول‌گرایان در انتخابات مجلس، «رسیدن به وحدت درون‎‎گفتمانی و حداکثری» است. با نگاه به این هدف، فرآیند دست‌یابی به وحدت، با فراز و نشیب‌های فراوانی همراه است و در نهایت نیز کمیته‌ی 15 نفره، مأمور برنامه‌ریزی برای وحدت اصول‌گرایان شده است.[1]

بررسی طیف‎های مختلف جریان اصول‌گرا برای انتخابات مجلس

جریان سنتی

می‌توان گفت فعالان اول انقلاب و هم‌چنین حاضران در جریان راست که هم‎اکنون با عنوان «جناح راست سنتی» شناخته می‌شوند، سعی در تأثیرگذاری بر جریان‎های سیاسی کشور را دارند. کمیته‌ی وحدت اصول‌گرایان با محوریت این جریان (جریان سنتی) تشکیل شده و هدف اصلی آن، دست‌یابی به وحدت حول محور جامعتین است.
 
وحدت نسبی اصول‌گرایان در 10 سال گذشته و به دنبال آن موفقیت‎های انتخاباتی این جریان نشان داده است که تنها راه موفقیت اصول‌گرایان در انتخابات مجلس، «رسیدن به وحدت درون‎‎گفتمانی و حداکثری» است.
 
 
جبهه‌ی پایداری انقلاب اسلامی

تشکیل جبهه‌ی پایداری انقلاب اسلامی، یکی از تحرک‌های انتخاباتی جریاناصول‌گرا است که انجام شدهو بیم و امیدهای فراوانی را به همراه داشته است. تأکید اعضای این جبهه، گفتمان ناب اصول‌گرایی و هم‌چنین حمایت چهره‎های شاخصی، چون حضرت «آیت‌الله مصباح»، از ویژگی‌های جبهه‌ی پایداری است که می‌تواند نوید بخش احیا و بازسازی جریان اصول‌گرایی ناب و حفظ فاصله‌یاصول‌گرایی با جریان‏های صرفاً سیاسی باشد. تحقق این امر می‏تواند بخشی از افکار عمومی جامعه را که با مشاهده‌ی زمین ماندن برخی شعارهای وعده داده شده توسط دولت دهم و نفوذ جریان انحرافی در آن، دچار سرخوردگی شده‌اند، مجدد وارد صحنه‌ی انتخابات کند.
 
با نگاه به تفکرها، نوع عملکرد و چینش اعضای جبهه‌ی پایداری انقلاب اسلامی، حضور افراد انقلابی در این تشکل و هم‌چنین همایش اعلام موجودیت این گروه (با حضور بزرگانی چون آیت‌الله مصباح یزدی) به نظر نمی‎رسد که این جبهه، قصد ایجاد انشقاق و شکاف در وحدت اصول‌گرایی را داشته باشد و حتی به نوعی مکمل مسیر ائتلاف حداکثری اصول‎گرایان زیر چتر جامعتین است. می‌توان این‎گونه نتیجه گرفت که زمان اعلام موجودیت جبهه‌ی پایداری و اعضای حاضر در آن و هم‌چنین حضور روحانیون تأثیر‌گذار در رأس این تشکل به نوعی اعتراضی اساسی و در لفافه به عملکرد غیراصول‌گرایانه‌ی برخی از فعالان جریان اصول‌گرایی و حتی اعضای کمیته‌ی 15 نفره و مکانیسم وحدت اصول‌گرایان است؛ به عبارت دیگر به نظر می‎رسد اعضای جبهه‌ی پایداری از راه اعلام موجودیت این تشکل تلاش کرده‎اند تا اعتراض خود را به عملکرد دیگر اصول‎گرایان اعلام کنند و به نوعی در صدد اصلاح درون گفتمانی این جریان برآیند.

ذکر این نکته لازم است که جریان‌های رقیب اصول‌گرایی در تلاش‌اند تا تشکیل این جبهه را نماد شکاف و انشقاق درون گفتمانی اصول‌گرایان قلمداد کنند. از سوی دیگر این گروه سعی دارند با اعلام نزدیکی جبهه‌ی پایداری با جریان‎ انحرافی باعث تخریب چهره‌های مطرح در این جبهه شوند. 
 
جبهه‌ی ایستادگی

یکی از علل اصلی اعلام موجودیت جبهه‌ی ایستادگی در عرصه‌ی سیاسی کشور نوعی اعتراض به دعوت نکردن از نماینده‌ی«محسن رضایی» در کمیته‌ی وحدت اصول‌گرایان است. با این حال اعضای این تشکل ادعای یاد شده را نپذیرفته و سعی در تبری جستن از سهم‎خواهی این جبهه در کمیته‌ی وحدت اصول‌گرایان دارند. از جبهه‌ی ایستادگی و جبهه‌ی پایداری به عنوان بزرگ‌ترین انشعاب در جریان اصول‌گرایان یاد می‎شود و این موضوع موجب ابراز خرسندی جریان فتنه و انحراف و هم‌چنین رسانه‎های معارض و ضدانقلاب شده است با این ‌حال به ‌نظر می‌رسد خطر جبهه‌ی ایستادگی برای وحدت اصول‌گرایان بیش از جبهه‌ی پایداری است؛ زیرا نوع موضع‎گیری‎های اعضای جبهه‌ی ایستادگی در خصوص جریان اصول‌گرا شبهه سهم‎خواهی و حتی ارایه‌ی لیست جداگانه توسط این گروه را تقویت می‎کند.
 
تحلیل وضعیت جریان اصول‌گرا برای حضور در انتخابات مجلس نهم
 
 با وجود تلاش اصول‌گرایان برای تحقق وحدت و ایجاد انسجام انتخاباتی، به‌نظر می‌رسد برخی از عوامل ساختاری و انضمامی در مسیر وحدت آنان اختلال ایجاد کند. مهم‌ترینآن‌هاعبارت‌اند از:

1- نداشتن التزام عملی برخی اصول‌گرایان به محور وحدت یعنی ولایت فقیه و رهبری؛

2- تشتت و اختلاف بین برخی چهره‎‏های شاخص جریان راست سنتی و چهره‎های اصول‌گرای انقلابی و نبود انعطاف کمیته‌ی 15 نفره در پذیرش مطالبات و معیارهای جریان‎هایی مانند جبهه‌ی پایداری؛

3- سهم‎خواهی و کارشکنی جریان‌های فرد محور و ایجاد حس جنگ قدرت در بین اصول‌گرایان (که این امر می‎تواند آینده‌ی فعالیت انتخاباتی جریان یاد شده را تهدید کرده و اختلاف‌ها را افزایش دهد.)؛

4- موضع‌گیری‌های نسنجیده‌ی برخی اصول‌گرایان نسبت به مسایل جاری کشور و تشکل‎های خودی مانند جبهه‌ی پایداری؛

5- فقدان ظرفیت تحمل سلایق مختلف در میان بخش عمده‎ای از طیف‎های جریان‎اصول‌گرا؛

6- نفوذ جریان انحرافی در میان اصول‌گرایان؛

7- اختلاف افکنی‎های جریان فتنه و استقبال آنان از هرگونه واگرایی در جریان اصول‌گرایی؛

8- وابستگی برخی از اصول‌گرایان به «هاشمی رفسنجانی» و نارضایتی این امر برای بخش گسترده‌ای از حامیان اصول‌گرایی.

2-پیش‎بینی چگونگی حضور جریان اصلاح‏طلب در انتخابات مجلس نهم

بقای سیاسی،کار ویژه‌ی اصلی جریان اصلاحات

جریان اصلاح‌طلب، برای حضور در انتخابات مجلس نهم ظرفیت و توان کم‌تری نسبت به دوره‌های قبل دارد اما این احتمال وجود دارد که با چشم‌پوشی شورای نگهبان و یا حتی تذکر رهبر معظم انقلاب، تعدادی از چهره‎های معتدل‎تر آن‌ها امکان حضور در انتخابات مجلس را پیدا کنند. با توجه به این که جریان اصلاحات از بدنه‌ی رأی دهندگان خود تخمین دقیقی ندارد، از نبود بسترهای قانونی برای فعالیت وسیع انتخاباتی و تشکیلاتی در این دوره آگاه هستند و هدف اصلی آنان حضور در انتخابات –حتی به‌صورت حداقلی- برای حفظ موجودیت و جلوگیری از نابودی کامل است. شرط‎گذاری‎های این جریان و فعالیت وسیع رسانه‎ای با هدف حفظ این موقعیت صورت می‌گیرد. این در حالی است که به تازگی طیف‎های تندروی اصلاح‏‎طلب که بر تحریم انتخابات تأکید داشتند با تبلیغات متفاوت، از حضور در انتخابات دفاع می‎کنند. بخشی از اصلاح‌طلبان با پیش‎بینی حضور مردم در انتخابات مجلس نهم تلاش می‌کنند، ایده‌آل‌های خود برای شرکت در انتخابات را کنار گذاشته و به حداقل شرایط (تأیید صلاحیت بخشی از کاندیداها و کسب رأی آنان) اکتفا کنند.

فعالیت انتخاباتی رسمی اصلاح‌طلبان

در این حالت فعالیت انتخاباتی رسمی اصلاح‌طلبان را در دو بخش می‎توان بررسی کرد:

نمایندگان اصلاح‌طلب فعلی مجلس

بخشی از اصلاح‎طلبان که به منظور حفظ کرسی‎های نمایندگی خود به‌ویژه در جریان فتنه‌ی 88، چهره‌ی به نسبت معتدل‎تری از خود به نمایش گذاشتند؛ فرصت مناسب‎تری برای فعالیت انتخاباتی دارند. این افراد غالباً پشتیبانان «سیدمحمد خاتمی» هستند و تلاش می‌نمایند هر از چند گاهی با دفاع از وی، صدای حمایت از خاتمی را از درون حاکمیت بلند کنند. گرچه شروط خاتمی برای انتخابات محقق نشده است، اما این طیف خواهند کوشید برای حضور مجدد بستر مساعدی بیابند. به‌احتمال بسیار زیاد، برخی از عقب‎نشینی‎های خاتمی در خصوص حضور در انتخابات و یا اعتراف به اشتباه جریان اصلاحات با هدف حفظ موقعیت این اشخاص در انتخابات و قدرت‏نمایی خاکستری از این راه است. ایشان طیفی از اصلاح‏طلبان هستند که در مقابل تحریم (پیشنهاد طیف افراطی اصلاحات و جریان سبز)، حضور مشروط و حضور بی‎قید و شرط، نوع سوم را برگزیده‎اند. این جریان گرچه به شرایط خاتمی پای‌بند نیستند، اما همان‌طور که ذکر شد به‌دنبال احیای جریان اصلاحات و پیش‌گیری از نابودی آن هستند. برهمین اساس است که حتی جناح‏های تندروی اصلاح‎طلب نیز هیچ‌گاه از عدم پای‎بندی آن‎ها به شروط خاتمی، ابراز ناخرسندی نکرده‎اند؛ بلکه هر از چندگاهی خاتمی راه مفری هم برای این جریان می‎گشاید.

اصلاح‎طلبان خاموش

بخشی از پتانسیل جریان اصلاحات همواره اشخاصی با وجهه‌ی دانشگاهی، علمی، هنری و... هستند که ظرفیت قابل توجهی از حضور جریان اصلاح‌طلب در مجلس را به خود اختصاص می‌دهند. اصلاح‎طلبان خاموش که ممکن است به راحتی با نمادهای متفاوت وارد مجلس شوند، فرصت مناسبی برای زنده نگاهداشتن گرایش اصلاح‎طلبی خواهند بود، ضمن این که با موانع قانونی نیز برخورد نخواهند کرد و در کنار جریان معتدل، فراکسیون قوی‎تری تشکیل خواهند داد. این طیف می‏توانند در سراسر کشور به‎ویژه در پایتخت رقیب جدی اصول‌گرایان باشند. هر چه اصول‌گرایان با تشتت بیش‌تر وارد صحنه شوند، امکان حضور پررنگ‎تر اصلاح‎طلبان خاموش جدی‌تر است. نکته‌ی مهم این است که احتمال ائتلاف برخی از چهره‎های در ظاهر اصول‌گرا با این جریان و تشکیل جبهه‌ی واحدی از اصول‌گرا، مستقل و اصلاح‌طلب وجود دارد. در این صورت بعید نیست این دسته حتی شعارهای اصول‌گرایی داده و وجهه‌ی اصلی خود را تنها با نقد دولت و رییس جمهور به نمایش بگذارند. افرادی مانند: «افروغ، مطهری و...» پتانسیل مناسبی برای تقویت جبهه‌ی اصلاح‎طلبان خاموش هستند. این افراد با دادن آدرس غلط و ایجاد هیجان‌های انتخاباتی می‎توانند بخشی از آرا را به دست آورند. با این وضعیت، به نظر می‎رسد برخی از ادعاهای رهبرهای اصلاحات در خصوص غیر آزاد بودن انتخابات و یا طرح مجدد دخالت نظامیان در انتخابات، با نزدیک‌تر شدن به انتخابات رنگ باخته و آنان به امید کسب حداقل کرسی‎های مجلس، به رقابتی تنگاتنگ با سایر جریان‌های سیاسی، روی بیاورند.
 
اصلاح‎طلبان خاموش که ممکن است به راحتی با نمادهای متفاوت وارد مجلس شوند، فرصت مناسبی برای زنده نگاهداشتن گرایش اصلاح‎طلبی خواهند بود، ضمن این که با موانع قانونی نیز برخورد نخواهند کرد و در کنار جریان معتدل، فراکسیون قوی‎تری تشکیل خواهند داد.
 

3- پیش بینی چگونگی حضور جریان انحراف در انتخابات مجلس نهم

‌با توجه به فعالیت‌های سازماندهی شده توسط جریان نفوذ کرده در درون دولت‌–به‌ویژه در استان‌های غیر از پایتخت- و هدف‌گذاری برای تصاحب 150 الی 200 کرسی هم‌گرا در مجلس، جریان انحراف به صورت جدی وارد صحنه‌یانتخابات می‏شود. این جریان می‌تواند با سوء استفاده از موقعیت (محبوبیت) رییس جمهور در مناطق محروم، در اختیار داشتن منابع مالی کافی و عدم وجود شناخت از اهداف و برنامه‌های آن نزد افکار عمومی، در برخی از مناطق دور دست‎تر (نسبت به مرکز) موفقیت‎هایی را به دست آورند. این جریان بیش‌تر روی برخی از مدیران دولتی، چهره‎های جوان و توان توزیع منابع مالی خود سرمایه‌گذاری کرده است. 
 
وضعیت تحرک انتخاباتی جریان حامی دولت (جریان انحراف)        
  
از نگاه جریان انحرافی، کسب کرسی‌های مجلس شورای اسلامی مهم‌ترین وسیله برای باقی ماندن در قدرت است. با توجه به نفوذ افراد منتسب به این جریان در بدنه‌ی دولت، کسب کرسی‌های مجلس (به ویژه در حالت حداکثری) از سویی موجب افزایش قدرت جریان انحرافی می‌شود و از سوی دیگر نزدیک‌ترین و مهم‌ترین راه برای «ماندن در قدرت» است از این رو تلاش‌های جدی برای کسب حداکثری کرسی‌های مجلس، از ماه‌ها قبل آغاز شده و به نقطه‌ی اوج خود نزدیک می‌شود.
 
فعالیت‌های انتخاباتی جریان جریان انحراف

جریان انحرافی از ماه‌ها قبل با تشکیل شوراهای راهبردی در استانداری‌های سراسر کشور، اقدام‌های سازمان‌دهی شده‌ی خود را برای کسب کرسی‌های مجلس کلید زده است. در روزهای پایانی اردیبهشت ماه سال جاری اخباری مبنی ‌بر رایزنی اعضای شوراهای راهبردی در استان‌های غیر از پایتخت، با چهره‌هایی که احتمال بیش‌تری برای ورود به مجلس نهم را دارند، منتشر شد. این رایزنان در مذاکره با چهره‌های مورد نظر خود از مدل «پیش خرید» استفاده می‌کردند؛ به این شکل که از طرف مورد مذاکره می‌خواستند تا با قرار گرفتن در لیست انتخاباتی این جریان، هزینه‌های تبلیغات انتخاباتی و ورود به مجلس را به عهده‌ی جریان انحرافی گذاشته اما در قبال این امکانات، تمامی امضاها و رأی‌هایی که ایشان در مجلس - به‌عنوان یک نماینده- مجاز به استفاده از آن‌ها هستند در اختیار جریان آنان قرار دهد. این رایزنان برای پذیرش مدل خود، مبالغ قابل توجهی نیز (جهت پرداخت به این چهره‌ها) پیشنهاد کرده‌بودند. از سوی دیگر رایزنی‌هایی برای جذب برخی کاندیدهای احتمالی اصلاح‌طلبان و حضور در لیست انتخاباتی جریان انحرافی صورت گرفته است. این جریان برای سرمایه‌گذاری بر کاندیداهای نهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی، از نمایندگان فعلی (مجلس هشتم) نیز چشم‌پوشی نکرده ‌است. در چند ماه اخیر، بسیاری از نمایندگان مجلس اظهارنظرهایی را پیرامون تلاش برای تطمیع و اعطای تسهیلات به برخی همکاران خود و تخصیص اعتبارات عمرانی و فرهنگی برای حوزه‌های انتخابیه از خزانه‌ی ملی و بیت‌المال بیان کرده‌اند.
در اوایل خرداد ماه سال جاری، معاون اول رییس‌جمهور، گفت: «انتخابات مجلس بسیار مهم است و با انتخابات مجلس، کشور زیر ‌و ‌رو می‌شود.»[2] به‌دنبال این اظهارنظر و سخنانی مشابه آن، شایعاتی پیرامون دخالت دولت در انتخابات مجلس منتشر شد. شائبه‌ی دخالت و تأثیرگذاری دولت در انتخابات مجلس نهم زمانی شدت گرفت که «عباس امیری‌فر» -رییس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری- در گفت‎وگو با روزنامه‌ی «شرق» اعلام کرد:

«ما دو سوم کرسی‌های مجلس را به دست می‌آوریم. شما بدانید که این طیف در مجلس آینده، اکثریت مطلق خواهد بود؛ چرا که مردم فهمیده‌اند طرف‌داران احمدی‌نژاد کم نیستند.»

استراتژی‌های جریان انحرافی برای انتخاب کاندیداها

الف) استفاده از چهره‌های سفید

جریان انحرافی در تلاش است تا با سرمایه‌گذاری و جذب چهره‌های سفید (بدون سوءپیشینه و چه بسا دارای حسن سابقه) و یا چهره‌های دانشگاهی و علمی، عبور حاضران در لیست انتخاباتی خود را از فیلتر شورای نگهبان آسان‌تر کند، از این ‌رو در بیش‌تر شهرهای کشور، جلب نظر چهره‌های جوان و علمی شناخته شده و بدون سوءپیشینه اولین راهبردی است که این جریان به صورت بسیار گسترده به کار گرفته شده است. از سوی دیگر این احتمال وجود دارد که جریان انحرافی، چهره‌های شناخته شده و دارای حسن سابقه را با ترفندهایی جذب کرده و به‌عنوان کاندیدای مطلوب خود در حوزه‌هایی که احتمال معرفی و پیروزی کاندیداهایاصول‌گرا وجود دارد، معرفی کنند. در این وضعیت با صرف هزینه‌های کلان تبلیغاتی و وعده‌ی پی‌گیری فعالیت‌های عمرانی دولت در حوزه‌ی انتخابیه‌ی مربوط‌شانس پیروزی در مقابل کاندیدای اصول‌گرا بسیار افزیش می‌یابد.

ب) سرمایه‌گذاری بر حوزه‌های انتخابیه‌ی دارای شانس موفقیت بالا

1- حوزه‌های انتخابیه‌ی تک نماینده

احتمال موفقیت جریان انحراف در این حوزه‌های انتخابیه بالاتر است؛ چرا که اول، دامنه‌ی رقابت انتخاباتی بسیار محدودتر است و حداکثر بین دو یا سه کاندیدا دنبال می‌شود و دوم، شکل‌گیری افکار عمومی در این حوزه‌های انتخابیه عمدتاً در بازه‌ی زمانی نزدیک به انتخابات و با تبلیغات صورت می‌گیرد. شواهدی در دست است که جریان انحرافی، سرمایه‌گذاری ویژه‌ای برای کسب کرسی‌های مجلس از راه این حوزه‌های انتخابیه، ترتیب داده است.

2- حوزه‌های انتخابیه‌ی خارج از پایتخت

پس از حوزه‌های تک نماینده، سیاست گریز از مرکز بیش‌تر از سایر برنامه‌های جریان انحرافی، دنبال می‌شود. از جمله دلایل اتخاذ چنین سیاستی این است که اول، 85% آرای دولت از راه استان‌ها و شهرستان‌های غیر‌از پایتخت به‌دست آمده است و از این رو این جریان پیش‌بینی می‌کند که در انتخابات آینده‌ی مجلس شورای اسلامی نیز اقبال عمومی در این حوزه‌های انتخابیه به کاندیداهای منتسب به دولت بیش‌تر باشد. بنابراین از تمام ظرفیت و امکانات در اختیار خود استفاده می‌کند تا کاندیداهای منتسب به دولت‌را در این حوزه‌ها معرفی نماید. سوم، سرمایه‌گذاری در این حوزه‌های انتخابیه این فرصت را به جریان انحرافی می‌دهد تا خدمات و فعالیت‌های دولت‌های نهم و دهم را هر چه راحت‌تر به خود منتسب کرده و کاندیدای معرفی شده از سوی جریان را پیرو و پی‌گیر این برنامه‌ها بخواند تا شانس پیروزی ایشان افزایش یابد.

مهم‌ترین برنامه‌های این جریان حامی دولت برای انتخابات آینده

1- طراحی استراتژی گریز از مرکز با هدف جلب رأی در مناطق دوردست؛

2- تشکیل شورای راهبردی استانداری‌ها برای شناسایی چهره‎های رأی‎آور؛

3- ارایه‌ی پیشنهادهای مالی به برخی کاندیداهای احتمالی با هدف جذب آن‌ها در لیست انتخاباتی خود، بالابردن میزان عددی لیست‌های انتخاباتی و مدیون‌سازی کاندیداهای با توان مالی تبلیغاتی ضعیف به خود؛

4- نزدیک شدن به چهره‌های خاموش اصلاح‌طلب و شخصیت‌های تکنوکرات؛

5- تلاش برای تطمیع برخی نمایندگان فعلی مجلس.
 

4- پیش بینی چگونگی حضور جریان‌های فرد محور

هاشمی رفسنجانی

در شرایط فعلی نمی‌توان جبهه‌ی مستقلی را برای جریان «هاشمی» در نظر گرفت، نه تنها طیف‌هایی از اصلاحات و اصول‌گرایان از ظرفیت پنهان هاشمی در انتخابات استفاده خواهند کرد بلکه جریان انحرافی نیز در صورت امکان به طور ضمنی و غیرعلنی از مواهب جریان هاشمی سود خواهد جست، این که جریان‎هایی بتوانند حول هاشمی به ائتلاف برسند چندان با واقعیت‌های سیاسی هم‌خوانی ندارد، اما نباید از ظرفیت وحدت ‌‎آفرین و در عین حال اختلاف‌افکن هاشمی در مسایل سیاسی غفلت نمود. جریان مورد حمایت هاشمی می‌تواند با لیست جناح‌‎های مختلف وارد مجلس شده و در مجلس جبهه‌ی واحدی را تشکیل دهد؛ بنابراین در فضای انتخاباتی انتظار می‌رود حامیان هاشمی با یک همکاری دوطرفه با احزاب و جریان‌های گوناگون در سیمای اصول‌گرا، اصلاح‌طلب و یا حتی حامی دولت ظاهر شوند. در عین حال به نظر می‌رسد بخشی از اصول‌گرایان سنتی در ادای دین به هاشمی آَشکار‌تر از جریان‌های دیگر ظاهر شوند.
 
مقایسه‌ی اجمالی حضور مردم در انتخابات می‌توان با اطمینان ادعا کرد همیشه میزان مشارکت در انتخابات مجلس پایین‌تر از انتخابات ریاست جمهوری بوده‏ و مقایسه‌ی میزان مشارکت مردمی در انتخابات مجلس نهم با ریاست جمهوری دهم اشتباه تحلیلی است.

 
 
قالیباف
 
«محمدباقر قالیباف» از کسانی است که برای معرفی نماینده در کمیته‌ی وحدت اصول‌گرایان دعوت شده است اما به نظر می‌رسد هدف اصلی قالیباف شرکت و موفقیت در انتخابات دوره‌ی یازدهم ریاست جمهوری باشد و در همین زمینه با توجه به برخی از خدمات مردم پسندانه در شهرداری تهران احتمال موفقیت وی برای دست‌یابی به کرسی مجلس شورای اسلامی وجود دارد. این در حالی است که نوع رفتار و عملکرد قالیباف به نسبت انتخابات ریاست جمهوری دوره‌ی نهم تغییر کرده است. به‌عنوان نمونه ادعای تمایل نداشتن به اشرافی‌گری در راستای همین تغییر قرار می‌گیرد.
از سوی دیگر شهرداری تهران برای جذب تمامی اقشار و جریان‌های موجود در کشور تلاش می‌کند. شهرداری تهران از یک سو با کمک به مساجد و حتی پایگاه‌‎های بسیج، سعی در جلب نظر قشر مذهبی و متعهد به انقلاب و از سوی دیگر با برپایی برنامه‌های مخالف با موازین اسلام در فرهنگسراها و هم‌چنین بوستان‌ها سعی در جذب برخی جوانان و اقشار غیر مذهبی دارد. در راستای فعالیت انتخاباتی قالیباف و یاران او در شهرداری تهران، اخباری مبنی بر استعفای عده‌ای از همکاران وی برای شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی منتشر شده است. البته باید گفت به نظر نمی‌رسد که قالیباف و یارانش قصد جدایی از کمیته‌ی وحدت اصول‌گرایان را داشته باشند و احتمال ارایه‌ی لیست جداگانه از سوی آن‌ها بسیار پایین و حتی منتفی است. باید گفت قالیباف در تلاش است که یارانی در مجلس داشته باشد اما نوع فعالیت او نشان دهنده‌ی برنامه‌ریزی بلند مدت برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری آینده است. به نظر می‌رسد با توجه به خدمات قالیباف در تهران، احتمال موفقیت او زیاد است. 
 
علی لاریجانی

احتمال کاندیداتوری «علی لاریجانی» در انتخابات بسیار قوی است اما وجود جریانی منتسب به جریان علی لاریجانی ادعای مستدلی نیست. باید گفت در میان نامزدهای احتمالی انتخابات مجلس نهم، علی‌لاریجانیجزو افرادی است که فعالیت انتخاباتی او در فضای آشکار، قابل رصد نمی‌باشد؛ زیرا تجربه نشان داده است که او افزون بر فعالیت‌های آشکار و رسانه‌ای، از راه ارتباط‌گیری پنهان با فعالان سیاسی کشور سعی در تأثیرگذاری بر تمامی گروه‌ها را دارد.

نحوه‌ی حضور احتمالی علی لاریجانی در انتخابات مجلس

علی لاریجانی در صورت شرکت در انتخابات مجلس نهم از حوزه‌ی انتخابیه‌ی تهران، به احتمال زیاد از کمیته‌ی وحدت اصول‌گرا خارج نمی‌شود. زیرا شواهد نشان می‎دهد که اقبال مردمی برای او به اندازه‎‌ای نیست که بتواند بدون پشتوانه‌ی حزبی وارد عرصه‌ی انتخابات شود. از سوی دیگر اخباری دال بر فعالیت سیاسی او برای تشکیل تیم انتخاباتی وجود ندارد.

در صورت عدم دست‌یابی به وحدت از سوی علی لاریجانی با کمیته‌ی وحدت اصول‌گرایان در تهران، احتمال حضور او در حوزه‌ی انتخابیه‌ای خارج از تهران وجود دارد.[3]
 
بررسی شرایط انتخاب کنندگان (مردم) در انتخابات مجلس نهم

با توجه به نوع صف‎بندی نامزدها در انتخابات مجلس نهم و غلبه‌ی جنبه‌ی منطقه‏ای و محلی کاندیداها، حضور مردم در انتخابات مجلس نهم با انتخابات ریاست جمهوری دهم متفاوت خواهد بود. فاکتورهای متعددی در میزان و نحوه‌ی حضور مردم در انتخابات مجلس مؤثر است؛ از جمله‏ی این عوامل تأثیرگذار می‌توان به حضور کاندیداهای مطرح و سرشناس محلی، شکل‎گیری رقابت جدی میان کاندیداهای مستقل و لیست‎های انتخاباتی، میزان آرامش یا تنش سیاسی، ثبات یا عدم ثبات اقتصادی اشاره کرد اما با مقایسه‌ی اجمالی حضور مردم در انتخابات می‌توان با اطمینان ادعا کرد همیشه میزان مشارکت در انتخابات مجلس پایین‌تر از انتخابات ریاست جمهوری بوده‏ و مقایسه‌ی میزان مشارکت مردمی در انتخابات مجلس نهم با ریاست جمهوری دهم اشتباه تحلیلی است.

عواملی نظیر انشقاق در جبهه‌یاصول‌گرایی، عده‌ای از مردم به‌ویژه برخی نیروهای متعهد و انقلابی را از شرکت در انتخابات دل ‎زده کرده و با خوش‌بینی پیش‌بینی می‌شود، عده‌ای در صورت شرکت در انتخابات، با وجود عدم تمایل به انتخاب حامیان جریان انحرافی و یا اصلاح‎طلب به اصول‌گرایان نیز رأی نداده و برگه‌ی سفید به صندوق بیندازند. از سوی دیگر تنوع لیست‌های انتخاباتی اصول‌گرایان موجب سردرگمی بدنه‌ی اجتماعی این جریان شده و تشخیص اصلح را با مشکل مواجه خواهد ساخت. هم‌چنین احتمال بسیار ضعیفی پیرامون تحریم انتخابات توسط جریان‎های اصلاح‎طلب به‎ویژه در شهرهایی مانند تهران وجود دارد که در صورت وقوع می‌تواند باعث کاهش حضور مردم در انتخابات این دوره شود.
 
سنجش میزان اقبال مردمی به جریان اصلاحات

از آن‌جا که باید میان بدنه‌ی اجتماعی جریان سبز و بدنه‌ی رأی دهندگان جریان اصلاحات تفاوت گذاشت به نظر می‎رسد:

1- بخشی از بدنه‌ی مردمی اصلاحات به خاطر مسایل سال 88 و نبود جوّ رقابتی و عدم حضور کاندیدای شاخص از جبهه‌ی مورد حمایت خود، در انتخابات شرکت نخواهند کرد. اکثریت جامعه‌یدانش‌جویی اصلاحات و بدنه‌ی اجتماعی ناآرامی‌های اجتماعی در حوادث پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری را باید جزو این دسته محسوب کرد.

2- بدنه‌ی مردمی معتدل اصلاحات که عملکرد جریان سبز را رادیکال می‌دانند در انتخابات شرکت کرده به کاندیداهای محلی یا سیاسی با گرایش اصلاح‎طلبی رأی می‌دهند.

3- توده‌ی مردم به لیست‌های پرچهره‌ی متخصص و معتدل تمایل بیش‌تری خواهند داشت که از آسیب‌های آن می‌تواند حضور اصلاح‌طلبان خاموش و جریان انحراف در این لیست‌ها باشد.
 
سنجش میزان اقبال مردمی به جریان اصول‌گرایی

در شهرهای بزرگ، لیست‌های سیاسی کاندیدای اصول‌گرایان از سوی حداقل جمعیت اصول‌گرایان کشور مورد اقبال خواهند بود و هر اندازه تعدد لیست‌ها کم‌تر باشد، اقبال بیش‌تر خواهد بود. در صورت ورود شناسنامه دار جریان جدید اصول‌گرایی- به‌ویژه جبهه‌ی پایداری- به فضای انتخاباتی اقبال مردم به این جریان قابل توجه خواهد بود.
 
سنجش میزان اقبال مردمی به جریان انحراف

1- در شهرهای کوچک و روستاها، مردم به کاندیداهای محلی با معیارهای نظیر: «پیوند قومی، چهره‌های محلی، قول و وعده‌ی انجام کار محلی»، ‌رأی بیش‌تری خواهند داد. ضمن این که نباید از محبوبیت رییس جمهور در این مناطق و احتمال اقبال مردم به منتسبان به وی غفلت نمود.بنا‎بر‎این اقبال به جریان انحرافی، با درصدی از احتمال پیروزی، در حوزه‌های انتخابیه دور از مرکز رخ خواهد داد.

2- در پایتخت و کلان شهرها نیز جریان انحرافی می‌کوشد تا از آرای خاموش (دل سرد شدگان به انتخابات و حامیان سابق اصلاح‌طلبان و حتی برخی از حامیان اصول‌گرایان که از انشقاق موجود دچار دل زدگی شده‌اند و به دنبال ورود افراد متخصص به مجلس هستند) استفاده کند. 
 
 پی‏نوشت‏ها:
 
[1]- مسؤولیت رهبری و هدایت این کمیته با آیت‌الله مهدوی کنی، محمد یزدی و... است.

[2] ـ مراسم آغاز به ‌کار عملیات اجرایی سد گرین نهاوند، 10/3/90

[3]- خبرنامه‌ی دانش‌جویان ایران، 14/4/90
 


نظرات 0

بررسی پیوند میان «اخلاق» که انسان را به تکامل روحی و درونی رهنمون است و «سیاست مدن» یا مدیریت و حکومت بر جامعه که به تکامل جامعه و اداره‌ی جامعه‌ی انسانی بر می‌گردد، کاری است سترگ و البته شدنی ...
 
گروه سیاسی برهان/ سمانه زاهدی‌وفا؛
 
اخلاق سیاسی و رقابتهای سیاسی در ایران (تجربههای فرهنگی از انتخابات دهمین دورهی ریاست جمهوری برای کاربست در انتخابات آیندهی مجلس)
 
چکیده؛
 
بدون تردید تبیین و تحلیل دیدگاههای دانشمندان و صاحبنظران در رابطه با (نقش اخلاق و عرفان در سیاست)؛ یعنی (اخلاق) که انسان را به تکامل روحی و درونی رهنمون است و (سیاست مدن) یا مدیریت و حکومت بر جامعه که به تکامل جامعه و ادارهی جامعهی انسانی بر میگردد و پیوند آن دو ظرفیت به حکمت نظری که از (هست)ها سخن میگوید و حکمت عملی که از بایدها، شایدها و نشایدها بحث میکند، کاری است سترگ و البته شدنی و نیاز به نگرش هم زمان و همه جانبه به اندیشههای علما و دانشمندان مسلمان و غیر آن دارد.[1]
 
 از این رو محقق در پژوهش حاضر قصد دارد تا با بررسی رویکردهای غربی و رویکردهای اسلامی و الهی در رابطه با اخلاق سیاسی، زمینهی یک قیاس واقعی را بر اساس نوع اخلاق سیاسی که هم اکنون بر فضای سیاسی کشورمان حاکم میباشد با الگوهای یاد شده برای مخاطب فراهم آورد. در انتها نیز این فرصت برای مخاطب فراهم میشود تا میزان تطابق و یا انحراف فضای سیاسی کشورمان از هر یک از این الگوها را بررسی نماید و از این راه دو نتیجهی مهم مسجل میگردد:
 
1- الگوی مطلوب اخلاقی و اسلامی را برای به کارگیری در فضای سیاسی ایران اسلامی یادآوری و بازشناسی نماییم.
 
2- پاسخگویی به این سؤال اساسی که در حال حاضر کجا ایستادهایم؟ آیا سیاستمداران ما حقیقتاً با دیدگاهی الهی و اسلامی در فضای سیاسی کشورمان نقش بازی مینمایند و یا رویکردهای غالب در فضای سیاسی کشور بیشتر منطبق بر رویکردهای غربی و لیبرالیسم است؟
  
مقدمه؛
 
در حالت کلی هر حوزهای اخلاقیات خاص خود را دارد، اخلاقیاتی که اگر دیگری را ملزم به رعایت آن میدانیم خود نیز باید آن را رعایت کنیم و اگر دیگری را از انجام برخی امور نهی میکنیم، خود نیز از ارتکاب آنها پرهیز مینماییم. در حالی که در بسیاری از مواضع سیاسی میبینیم که رقیبان سیاسی یکدیگر را متهم به خروج از این اخلاقیات مینمایند، حال آن که خود به راحتی در جای دیگر همین اصول را زیر پا میگذارند. در چنین مواقعی است که گفته میشود فضای سیاسی دچار بحران بی اخلاقی گردیده است.[2]
 
یکی از معماهای پیچیده در جهان سیاست، رابطهی اخلاق و سیاست در صحنهی عمل سیاسی است.جایگاه اخلاق در نظام اجتماعی و رابطهی اخلاق نظری و سیاست عملی در تاریخ فلسفهی سیاسی در جهان دارای قدمت وافری است. از طرف دیگر آن چه تاریخ بشر در عمل شاهد و گواه آن بوده است بیاعتنایی و یا کم رنگ شدن اصول اخلاقی در صحنهی عمل سیاسی به ویژه هنگام بروز جنگها و کشمکشهاست. به گونهای که صفحههای تاریخ اجتماعی و سیاسی انسانها مشحون از سیاستهای غیراخلاقی است. یکی از دغدغههای مهم اندیشهپردازان سیاست در عصر مدرن تبیین رابطه و حدود نفوذ اصول اخلاقی در صحنهی عمل سیاسی و اقناع حکمرانان به رعایت اصول اشاره شده در تصمیمگیریهای سیاسی است.
 
  از این رو ممکن است در نگاه ابتدایی، جمع اخلاق با سیاست ناممکن به نظر برسد؛ زیرا اخلاق، از فضایل، صفات و اخلاق حسنه سخن میگوید در حالی که سیاست، دغدغهی قدرت و اعمال سلطه را در سر میپروراند. سیاست مدار در پی کسب، حفظ و توسعهی قدرت و نیز تأمین خواستههای نفسانی خویش است، در حالی که انسان اخلاقی با نگاهی منتقدانه به این امور، در اندیشهی کسب فضایل و زدودن رذایل نفسانی خویش میباشد. بنابراین در نگاه ثانوی به این دو موضوع میتوان دریافت که چنین اختلافی را نمیتوان منشأ از اصل این معانی دانست، بلکه با یک بازنگری مجدد بر تعاریف سیاست و ولایت از نگاه مکاتب آسمانی، میتوان اخلاقیات را کانون اصلی عملکردها و اعمال قدرتهای سیاسی دانست و به این شکل سیاستی را که بر محور اخلاق ظهور و بروز یابد را سیاست اخلاقی نامید.[3]
 
در یک نگرش کلی و کلان میتوان گفت از رابطهی اخلاق و سیاست در مرحله و حوزهی عمل سیاسی دو نوع برداشت وجود دارد:
 
برداشت اول ملاحظهی رابطهی اخلاق و سیاست بر پایهی «ترجیح اخلاق سیاسی» است. در این برداشت، اصالت و ترجیح با حفظ قدرت سیاسی است هر چند به بهای زیر پا نهادن اصول اخلاقی و بیاعتنایی به اصول اشاره شده باشد. در این نگرش اخلاق در صحنهی عمل کم رنگ و گاه حذف میشود و آن چه قدرت و سیاست اقتضا میکند، اختیار میشود.
 
برداشت دوم ناظر به رابطهی اخلاق و سیاست براساس ترجیح و تقدم «سیاست اخلاقی» است. در این برداشت و نگرش، حفظ اصول اخلاقی، انسانی و پایبندی به آن اصول هر چند با صیانت ظاهری از قدرت سیاسی در تعارض باشد مقدم شمرده میشود.[4]
 
همچنین رابطهی اخلاق و سیاست موضوعی است که از سویی با فلسفهی سیاست پیوند دارد و از سوی دیگر، با جامعهشناسی مرتبط است. از این رو، برای آن که بتوان به فهم درستی از این رابطه نایل گشت، لازم است رابطهی اخلاق و سیاست را از دو منظر بررسی کنیم؛ در نگاه اول، که متعلق به فلاسفه است، سخن از چرایی و چگونگی پیوند اخلاق و سیاست است و شیوهی تحقیق در آن، کتابخانهای است، در حالی که در نگاه جامعهشناسانه، رفتار عملی اهل سیاست از نظر میزان پایبندی آنها به اصول اخلاقی بررسی میشود و برای تحقیق در آن، بیشتر از شیوههای میدانی استفاده میگردد که ما قصد داریم با اتکا بر زمینهها و اصول رویکرد اول به بررسی و مطالعهی میزان انحراف رویکرد دوم در فضای سیاسی امروز کشورمان بپردازیم.[5]
 
رویکردهای غربی به اخلاق سیاسی:
 
زمانی که جوامع بشری دستخوش بحرانها و التهابهای سیاسی شدند، این پرسش همواره ذهن اندیشمندان سیاسی را به خود مشغول ساخت که چگونه میتوان جلوی خودکامگی حاکمان ستمگر را گرفت؟ برای ایجاد یک جامعهی سعادتمند چه تدبیری باید اندیشید؟ آیا فضیلت مدنی و تعهد اخلاقی میتواند حافظ نظم اجتماعی و سیاسی باشد؟ و سرانجام آیا جمع میان اخلاق و قدرت به عنوان دو نیروی همواره متضاد، ممکن است؟
 
تلاش برای پیوند دادن حکومتها با فضایل اخلاقی، سابقهای دیر پا در تأملهای نظری حکما و اندیشمندان سیاسی داشته است. قراردادن دولت در یک محمل اخلاقی، مفهومی قدیمی است که در آثار و نوشتههای پیشینیان حتی پیش از یونان باستان تا به امروز قابل جستوجو است. اندیشیدن در باب رابطهی میان اخلاق و سیاست، مورد توجه پیشینیان نیز بوده است، اما شاید بتوان گفت سخن گفتن در این باره به عنوان یک مسألهی سیاسی که به شکلگیری یک منظومهی فکری و چهارچوب نظری که بر اساس آن دولت خود را موظف به قراردادن در یک سامان اخلاقی میداند، محصول میراث فلسفهی سیاسی یونان باستان است.
 
افلاطون، از برجستهترین نویسندگان و فیلسوفان یونان باستان است که آموزههای فلسفیاش آشکارا بر پایهی یکتاپرستی، اخلاق، عدالت، خوبی و زیبایی ناشی از فطرت انسان قرار دارد. او در رسالهی «سیاست» مهمترین هدف حکمران را سعادت و سلامت اخلاقی جامعه ذکر میکند و معتقد است که سعادت بشری به نحو چشمگیری به اخلاق بستگی دارد. به عقیدهی افلاطون، وظیفهی حکومت چیزی جز پروراندن فضایل اخلاقی بین شهروندان نیست. سپس از وجود فردی که صاحب علم و فضیلت است، یعنی فیلسوف شاه در رأس جامعهی سیاسی و دولت آرمانی خود یعنی مدینهی فاضله سخن میگوید تا این وظیفه را به انجام رساند.
 
 
تلاش برای پیوند دادن حکومتها با فضایل اخلاقی، سابقهای دیر پا در تأملهای نظری حکما و اندیشمندان سیاسی داشته است. قراردادن دولت در یک محمل اخلاقی، مفهومی قدیمی است که در آثار و نوشتههای پیشینیان حتی پیش از یونان باستان تا به امروز قابل جستوجو است.
 
ارسطو، در این باره میگوید: «هر دولتی، عبارت از نوعی جامعه است و هر جامعهای، به این منظور که سودی به اعضای خود برساند، تأسیس شده است ... اگر غرض نهایی جامعهها تحصیل خیر و صلاح باشد، غرض دولت یا جامعهی سیاسی عبارت است از تحصیل بزرگترین خیرها در عالیترین صور آن برای اعضای جامعهی سیاسی»
 
ارسطو در کنار رسالهی سیاست خود، چند رساله به نامهای اخلاق نیکوماخس، اخلاق اودم و اخلاق کبیر، در پیوند اخلاق و سیاست نگاشته است. وی مهمترین وظیفهی دولت را «اصلاح عیوب اخلاقی شهروندان و تلقین فضایل نفسانی به آنها» میداند.
 
با گسترش مسیحیت و قرار گرفتن این آیین در شمار ادیان مجاز توسط کنستانتین امپراطور روم، این آیین، دین رسمی امپراطوری شد. بعد از رسمیت یافتن مسیحیت، کلیسا و دولت به خود حق میدادند در کارهای یکدیگر دخالت کنند. از این پس، اسباب درگیری میان اربابان کلیسا و دولتمداران فراهم شد. این امر سبب شد تا دانایان مسیحی برای جلوگیری از بحرانهای ناشی از این تعارضها، اصول تازهای در تنظیم رابطهی دین و دولت وضع کنند. برخی از آنان با ایستادگی در مقابل امپراطور روم، معتقد بودند که ایشان به عنوان یک مسیحی، وظایفی در برابر کلیسا دارد.
 
از این پس دوران جدیدی در تاریخ اندیشهی سیاسی آغاز گردید که به قرون وسطی شهرت یافت. ویژگی عمدهی این دوران، سلطهی بیرقیب کلیسا و تضعیف دولت امپراطوری بود. با وجود آن که در آغاز، حکمرانان مسیحی به پیروی از آموزههای عیسی مسیح(علیهالسلام) قدرت را متعلق به خدا و کوشش برای دستیابی به قدرت موقت دنیا را مذموم میشمردند، دیری نپایید که اقتدار دینی با قدرت سیاسی در هم آمیخت و سیاست در هالهای از تقدس فرو رفت.
 
شکوفایی عصر نوزایش(رنسانس) که با چیرگی عقل در تاریخ غرب همراه بود، دریافت جدیدی از کل هستی پدید آورد که گسستهای عمیقی با دریافتهای پیشین داشت. دوران جدید که عصر مدرنیته نامیده میشود، دو جنبهی بنیانی دارد؛ یکی جنبهی تخریبی، یعنی نفی حاکمیت کلیسا و دیگری، جنبهی ترمیمی، یعنی قبول حاکمیت علم. در این میان، بیرون نهادن خدا از سیاست و معیشت، خودآیینی به جای خدا آیینی و انزوای ایمان قرون وسطایی خصلت برجستهی این دوران گردید. از همین جا مطالعهی مبانی نظم اجتماعی و علل نابسامانیها و فروپاشی جوامع سیاسی، موضوع اصلی مطالعههای جامعهشناختی شد و به شکلگیری نظریههای تازهای دربارهی دولت اخلاقی گردید.[6]
 
چهار برداشت غالب غرب از رابطهی دین و اخلاق با سیاست
 
بعد از رنسانس به ویژه در فاصلهی قرن هفدهم تا بیستم میلادی در مورد رابطهی بین دین و سیاست و به دنبال آن رابطهی میان اخلاقیات و دین، در جهان غرب در قالب چهار برداشت شکل گرفت که یکی از آنها با گذشت سالها به جریان غالب تبدیل شد.
 
1- برداشت نخست به طور کلی بر (تفوق دین بر سیاست) تأکید داشت. «لوتر» و «کالون» با حمایت از این برداشت، بر تمایز بین امر دنیوی و امر روحانی و تفوق امر روحانی بر قلمرو سیاست تأکید میکنند. «بوسوئه» که فردی از کلیسا و هم متفکری سیاسی بود، پیشنهاد داد که اول، حوزهی دولت و کلیسا از هم جدا و متمایز گردد و دوم، دولت در قبال کلیسا استقلال داشته باشد و سوم، دولت از اصول برتر دین پیروی کند.
 
2-  برداشت دوم یک برداشت ابزاری و مبتنی بر (پیروی دین از سیاست) بود. «ماکیاول» ایتالیایی اولین و شاید در عین حال برجستهترین متفکر سیاسی این گروه محسوب میگردد. او، هم منکر قانون طبیعی و هم منکر وجود قانون الهی است. از نظر ماکیاول، ارزشهایی که در ماورای سعادت مادی انسان و در سطحی بالاتر از آن قرار گرفتهاند، عموماً ارزشهای دنیوی هستند و نه ارزشهای انسانی. از این رو قانون یزدانی برای انجام وظیفه جایگاهی ندارد و اصول و مبانی اخلاقی موهوماتی بیش نیست.
 
  صفت ماکیاولی در زبانهای اروپایی مترادف شیطانی است و صورت اسمی آن ماکیاولیسم به بهترین معنا، بیاعتنایی به اصول اخلاقی در امور سیاسی را میرساند. او رهبران سیاسی را از الزام همیشگی به رعایت قواعد اخلاقی معاف میداند و حتی به آنان اندرز میدهد که برای حفظ مصلحت خود و کشورشان این قواعد را زیر پا بگذارند، هر چند که ارج و فایدهی اخلاقیات را برای عموم انکار نمیکند. او معتقد به جدایی اخلاق از سیاست است. به نظر او، نه فقط از لحاظ علمی و نظری، بلکه از نظر علمی و عینی نیز سیاست را باید از اخلاق جدا و بلکه با آن معارض دانست.
 
 به این ترتیب اشتباه ماکیاول نه فقط مخالفت با قواعد اخلاقی، بلکه از آن مهمتر، غفلت او از اهمیت اخلاق در سیاست است. در نظر او مرد سیاسی باید بیشتر در غم وسایل عمل باشد تا قدر و ارزش نفس عمل؛ خواه از لحاظ دینی یا اخلاقی و یا فلسفی؛ حال آن که هر گاه کار دانش سیاست از بحث در غایات به بحث در وسایل منحرف گردد، نتیجهی آن مجهز کردن حکومتها به ساز و برگ بیشتری برای ستمگری است.
 
3- پیش کسوت برداشت لیبرالی تفکیک دین از سیاست (برداشت سوم) «جان لاک» است. وی در قرن هفدهم راه حلی را دربارهی رابطهی دین و دولت ارایه میدهد که به مدت دو قرن، یعنی از آغاز جنبش اصلاح پروتستان، اروپاییان نا امیدانه برای حلش کوشیده بودند و امروز برای حل این مسأله در کشوهای دموکراتیک از همان راه حل لاک استفاده میگردد. وی از یک طرف ابراز داشت که اگر فرقههای مذهبی به حال خود رها گردند و از نظارت و مراقبت قوای حکومتی آزاده و آسوده باشند، تمامی مشکلات حل خواهد شد و از سوی دیگر گفت که دولت و کلیسا باید فعالیت خود را در حریمهای خویشتن انجام دهند؛ یعنی یکی باید توجه خود را به آسایشهای دنیوی مردم معطوف سازد و دیگری به آموزش ارواح آنان. علی رغم طرح تفکیک دین و دولت توسط لاک، وی معتقد است که همهی مردم دارای حق طبیعی به (زندگی و آزادی و دارایی) خود هستند. به عبارت دیگر توجیه لاک از دولت اساساً اخلاقی است. اساس تمام استدلال لاک تقریباً پارهای اصول به ظاهر مسلم دربارهی طبیعت و رفتار انسانی است. به تعبیر دیگر، انسان یک موجود روحانی است و در نتیجه فی نفسه دارای حقوق فطری و طبیعی است. او اصرار میورزد که این اصول یا حقوق مسلم در نظام بالفعل سیاسی تحقق پذیرد. لیبرالهای دیگری چون کنستان، لامنه و توکویل، کم و بیش نظریهی لاک را دنبال نمودند و بر جدایی دین از سیاست تأکید کردند.
 
4- برداشت انتقادی از رابطهی دین و سیاست که آخرین برداشت در این باره است؛ اول، دین سنتی مسیحیت را طرد میکند (زیرا آن را با نیازهای جدید جامعهی سنتی سازگار نمیداند) و دوم، پیشنهاد میکند که دین دیگری که قادر به پاسخگویی به این نیاز است، جایگزین آن شود. سوسیالیستهای غیرمارکسیست، «اگوست کنت»، «مارکس»، «انگلس» و «گرامشی» را میتوان از طرفداران دیدگاه چهارم محسوب کرد. اینان معتقدند که دین در جامعهی صنعتی ضروری است، اما برای هدایت و تحرک بخشیدن به آن، دین جدیدی با ماهیت عقلایی و ویژگی عرفی لازم است. 
 
  از میان چهار برداشت مورد اشاره در غرب مدرن، برداشت لیبرالی یا جدایی دین از سیاست که به سکولاریسم معروف شده، غالب میباشد. تحت تأثیر همین برداشت است که «جرمی بنتام» از یک غایت روشن و تردید ناپذیر، یعنی (اصالت لذت) نام میبرد و هر چیز دیگری صرفاً محاسبهای است از این که چگونه میتوان به آن غایت دست یافت. بنابراین تمامی مسایل سیاسی، همانا مسایل مربوط به راه و وسایل هستند و موضوع سیاست بیش از پیش به امور عملی مربوط میگردد.
 
در دنیای سیاست امروز (قرن بیست و یکم) استدلال بنتام روز به روز جایگاه محکمتری مییابد. امروز دیگر مرسوم نیست که از لوایح دولتی به این دلیل دفاع کنند که بر حق است، یعنی با بعضی از اصول اخلاقی به حکم شعور باطنی انسان موافقت دارد، بلکه در دفاع از آن تنها تنها گفته میشود، خوب است زیرا سعادت بیشتری ایجاد میکند. به عبارتی سیاستمداران امروز غربی همچون بنتام بیشتر به نتایج علاقهمند هستند تا به اصول. این رفتار نماد کامل این شعار است که هدف وسیلهی دستیابی به آن را توجیه میکند. به عبارت دیگر هدف سیاسی هر چه باشد، وسیلهی رسیدن به آن را توجیه میکند.
 
بنابراین نظریهی غالب در فلسفهی سیاسی غرب بر آن تأکید دارد که هیچ پیوند و ارتباطی بین سیاست و اخلاق نیست و این دو کاملاً از یکدیگر جدا و مستقل هستند. سیاست پرداختن به امور دنیا و مشغول شدن به عالم تفرقه است. در سیاست، دغدغهی نیازهای مادی و امنیتی مردم حضور دارد و بس. سیاست با اخلاق و عدالت به ذات قابل جمع نیست. سیاست عرصهای است برای کشتن تمامی فضیلتها و بر باد دادن همهی معنویتها. سیاست مقولهای متعلق به مقام تفرقه و حوزهی عمومی است، نه مقام جمع و حوزهی خصوصی. تدبیر امور بیرونی است و نه تدبیر امور درونی. مبتنی بر عقل محض بشری است و نه تقدیر و ارادهی الهی.[7]
 
 
نظریهی غالب در فلسفهی سیاسی غرب بر آن تأکید دارد که هیچ پیوند و ارتباطی بین سیاست و اخلاق نیست و این دو کاملاً از یکدیگر جدا و مستقل هستند. سیاست پرداختن به امور دنیا و مشغول شدن به عالم تفرقه است. در سیاست، دغدغهی نیازهای مادی و امنیتی مردم حضور دارد و بس.
 
معنویت ‏ستیزی و راندن دین از حوزه‏ی اجتماع به غرب محدود نشد. سکولاریسم مرزهای‏ دیگری را نیز درنوردید، دنیای اسلام و از جمله ایران را نیز مبتلا کرد. تفکرهای سکولار گرچه‏ از عصر مشروطه وارد کشور شد، اما در عصر پهلوی در پرتو حمایت بیگانگان، دیکتاتوری رضا شاه و همکاری روشنفکران غرب‏گرا به گفتمان حاکم در کشور بدل گردید. تثبیت قدرت، دین‏زدایی از ساختار دولت را با روحانی‏زدایی از ساختار حکومت، اقدامهای شبه‏ مدرن و سرکوب نهاد روحانیت به انجام رساند. عقاید اسلامی، اخلاق، احکام، عرفان، معنویت‏ و در یک کلام دین به طور رسمی از سیاست تفکیک شد .سکولاریسم در عصر محمد رضا پهلوی نیز تداوم یافت و جامعه‏ی علمی نه‏تنها در دانشگاهها حتی در حوزه‏ها نیز آن را پذیرفت. دخالت در سیاست با معنویت، تقدس و پارسایی در تضاد معرفی شد. دولت سکولار تلاش داشت تا در تمامی ارکان خود، جدایی سیاست از معنویت را به اجرا درآورد.[8]
 
پیامدهای جدایی سیاست از معنویت
 
قبل از طرح آثار پیوند سیاست و معنویت، بیان پیامدهای مهم جدایی این دو که امروز‏ در دنیای غرب شاهد آن هستیم از باب «تعرف الاشیاء باضدادها» ما را در شناخت نظریهی جدیدی‏ که امام خمینی در تقابل با آن ارایه کرده‏اند، یاری می‏کند. تمدن غربی در دورهی جدید خود بر مبنای ستیز با معنویت بنا شده است. مدرنیته با اصالت به‏ اومانیسم، راسیونالیسم، لیبرالیسم و سیانتیسم آن‏چنان بر باطل دنیاگرایی و آخرت‏گریزی کوبید تا کسی جرأت نکند دین، عرفان، اخلاق و معنویت را در حوزهی امور اجتماعی وارد کند. جنگ با معنویت و طرد آن از حوزهی عمومی پیامدهای تلخ و وحشتناکی برای بشر به ارمغان آورد که‏ برخی از آنها به اختصار طرح می‏شود.
 
1) استعمار
 
هنگامی که معنویت، خدا و آخرت از حوزهی علم کنار گذاشته شد و زمانی که دولت‏های‏ اروپایی اخلاق را از سیاست جدا کردند، استعمار کشورهای دیگر و چپاول ثروت محرومان و مستضعفان عالم توجیه علمی پیدا کرد. در پرتو پیشرفتهای علمی و افزایش فنآوری، دولتهای‏ اروپایی با سیاست ماکیاولیستی ثروت میلیونها انسان و ده‏ها کشور را به غارت برده، آنان را در عقب‏ماندگی، فقر، بیماری و فساد رها کردند. بی‏گمان اگر سکولاریسم در غرب حاکم نبود و معنویت، اخلاق و وجدان، ترس از خدا و آخرت در سیاست غربی‏ها جایگاهی داشت، این چنین‏ مواد خام، نیروی کار ارزان و بازار جهان سوم و چهارم و به تعبیر امروز جهان جنوب به غارت‏ نمی‏رفت.
 
2) جنگهای خانمان سوز بین المللی
 
از جمله ثمرات تلخ ستیز با معنویت و راندن آن از حوزهی سیاست، پیدایش دو جنگ جهانی اول‏ (1914-1918 میلادی) و دوم (1939-1945 میلادی) بود که بر اثر آن میلیون‏ها انسان بی‏گناه کشته‏ شدند. کشتار و وحشی‏گری‏های امروز آمریکا در جنگهای اشغالگرانه در افغانستان و عراق، شکنجه‏های وحشتناک و کم‏نظیر در تاریخ مانند آن‏ چه در زندان «ابوغریب» و دیگر زندانهای‏ عراق از سوی آمریکاییها و انگلیسی‏ها اعمال می‏شود، بمباران کاروان و مجلس عروسی در افغانستان و عراق، همچنین جنایاتی که اسراییل غاصب نسبت به فلسطینی‏ها و لبنانی‏ها با حمایت‏ آمریکا انجام می‏دهد، همه از پیامدهای جدایی سیاست از معنویت است.
 
3) ایجاد دولتهای دست ‏نشانده
 
میوهی تلخ دیگر جدایی، برپایی استبداد بین المللی و جلوگیری از حاکمیت مردم بر سرنوشت‏ خود است. معنویت ‏ستیزان غربی با وجود شعارهای دموکراسی، حقوق بشر و آزادی، اجازهی‏ تشکیل دولتهای ملی را در کشورها نمی‏دهند. روی کار آمدن دولتهای وابسته مانند آن چه امروز در عراق و افغانستان شاهدیم و دیروز تحت سلطهی آمریکا در ایران تجربه کردیم، از نتایج جدایی دین از سیاست و معنویت از دولت‏ است. آنان مردم‏سالاری واقعی مانند جمهوری اسلامی ایران را بر نمی‏تابند، زیرا به دنبال منافع‏ نامشروع خود بوده در پی ایجاد دولتی استبدادی و نظامی میباشند.
 
4) دنیاپرستی و مادیگری
 
پیامد دیگر جدایی سیاست از معنویت، توجه افراطی به دنیا، لذت‏پرستی، شهوترانی، فساد، ثروت‏اندوزی و دنیاپرستی است. این عامل امروز موجب فروپاشی خانواده‏ها، افزایش خشونت، تبعیض نژادی، جرم و جنایت و طغیان سرمایه‏داری و فساد رسانه‏ای در غرب شده است. بحران اجتماعی که به دلیل دوری از معنویت و طرد آن از حوزهی عمومی و عرفی رخ داده است، امروز از معضلهای اساسی و پیچیدهی غرب است. گفتنی است ستیز با معنویت و جدا کردن علم و صنعت از آن در پی رنسانس و انقلاب صنعتی‏ به همراه عملکرد منفی فئودالیسم و کلیسا در اروپا افزون بر مادیگرایی لیبرال، الحاد و خداستیزی‏ مارکسیستی را نیز به وجود آورد و بخشی از جهان را در سیطرهی حکومتهای اختناق کمونیستی قرار داد که دوران سختی را گذراندند. بی‏گمان این پیامد نیز از نتایج تفکیک سیاست از معنویت‏ بود.[9]
 
 در ادامه به برخی از نمونههای عملی تأثیرات فلسفهی غربی در مدیریت مفاهیم اخلاق سیاسی که در ادبیات صاحبنظران و اندیشمندان منعکس گردیده است، اشاراتی مینماییم. «فرانسیس فوکویاما» نظریه پرداز مشهور آمریکایی، پس از سقوط کمونیسم، با خوشحالی وصف ناپذیری نظریهی (پایان تاریخ) را مطرح ساخت. وی در این کتاب، ضمن آن که سقوط کمونیسم را نتیجهی شکست آن در مصاف با عقلانیت لیبرالیسم میداند، مدعی میگردد با شکست قدرت عظیم بلوک شرق، دیگر هیچ دشمنی لیبرالیسم را تهدید نمیکند و لیبرالیسم با این پیروزی در اوج قلهی اندیشهی بشری نشسته است. او خطاب به کسانی که از قافلهی لیبرالیسم عقب ماندهاند، اعلام میدارد که تنها راه سعادت، راهی است که لیبرالیسم پیش روی آنها قرار داده است. پس بشتابید به سوی غرب و غربی شدن، ولی همین فرد با گذشت اندک زمانی در مییابد که سخت در اشتباه بوده است. وی در کتاب جدیدش، به دشمنی قویتر از کمونیست اشاره مینماید، دشمنی که نه در ورای مرزهای جغرافیایی، بلکه درون مدرنیته لانه کرده است؛ وی در مییابد که بحران اخلاقی، گسست اجتماعی و بیاعتمادی شهروندان آمریکایی نسبت به سیاست و حکومت بزرگترین معضل آمریکاست.
 
«هانتینگتون» از دیگر طرفداران نظریهی لیبرالیسم سیاسیف نیز از این دشمن سخن گفته و نظریهی جنگ تمدنها را مطرح ساخته است. او به عنوان یک استراتژیست، از وقوع جنگی سخن به میان آورده است که میان تمدن غرب از یک سو و تمدن اسلام و تمدن کنفیسیوسی از سوی دیگر رخ خواهد داد. وی برای پیروزی لیبرالیسم در این جنگ فرضی، توسل به غیراخلاقیترین اقدامها را به رهبران سیاست ماکیاولی غرب پیشنهاد میدهد و بر لزوم پیشی جستن بر این اقدامها تأکید میورزد. اما همین استراتژیست در کتابش به حقیقت ضعف درونی مدرنیته پرداخته و مشکل غرب را آفت درونی آن دانسته است: «در غرب چیزی که از مسایل اقتصادی و جغرافیایی مهمتر است، مسایل مربوط به سقوط اخلاقی، خودکشی فرهنگی و عدم وحدت سیاسی، افزایش رفتارهای ضداجتماعی از قبیل جنایت، مصرف موا مخدر، خشونت به طور عام و فساد در خانواده، شامل افزایش طلاق، فرزاندان نامشروع، افت عمومی اخلاقیات فردی و شکل گیری طغیان فردی.... است.»[10]
 
دکتر «رحیم پور ازغدی» از اساتید حوزه و دانشگاه در این باره میگوید: «فرهنگ سیاسی مدرن غرب اصالتاً خشونتساز است و روشهای غیر اخلاقی را در سیاست موجه کرده است. در این فرهنگ، انسان گرگ انسان است. تروریسم مدرن آن روزی متولد شد که ماکیاولی نوشت، شهریاران جهان از راه زور و ترس به هدف میرسند.»[11]
  
رویکردهای اسلامی به اخلاق سیاسی «اخلاق سیاسی در نگرش قرآنی و نگرش پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)»
 
نگرش و رویکرد دیگر به سیاست بر پایهی آمیختگی اخلاق و سیاست و استوار نمودن قدرت سیاسی بر پایههای استوار اخلاق و انسانیت است. این نگرش در اسلام و منابع اصیل و معتبر آن یعنی قرآن و سنت مورد تأکید و جهتگیری قرار گرفته و حضرت امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) مظهر اجرای چنین سیاستی در جهان اسلام پس از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) محسوب میشوند. پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) هم به عنوان شارع و هم به عنوان مجری احکام دینی فرمودند: «من برای تکمیل مکارم اخلاقی و اعتلای اخلاق نیک مبعوث شدم.»[12]
 
این کلام مهم پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نشان دهندهی اهمیت اخلاق در دین اسلام و تعمیم آن در تمامی شؤون زندگی فردی و اجتماعی از جمله سیاست است. به تعبیر مصطلح در حوزهی فلسفهی علم، پارادایم حاکم بر تمامی احکام و شؤون رفتاری در اسلام در ملاحظهی اخلاق و مکارم اخلاقی قابل ردیابی است .
 
قرآن مجید به عنوان مهمترین و اصیلترین منبع اسلامی که تجلی کلام الهی است در آیات متعددی عالمان غیر عامل (بیاعتنا به اصول اخلاقی در عمل) و آمران به معروف در گفتار و عاملان به منکر در کردار را که نشانهی فاصله گرفتن از اخلاق، نفاق و دوچهرگی است مورد انتقاد شدید قرار میدهد. در سورهی صف میفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید چرا میگویید آن چه را که خود انجام نمیدهید. موجب خشم، غضب و (گناه) بزرگی است نزد خداوند که بگویید آن چه را خود انجام نمیدهید.»[13]
 
در سورهی بقره هم خداوند میفرماید: «آیا مردم را به نیکی دعوت و امر میکنید و خود را فراموش میکنید؟ در حالی که (کتاب آسمانی) را تلاوت میکنید آیا تعقل و تدبر نمیکنید؟»[14] همچنین قرآن مجید آشکارا فرمان میدهد: «ای کسانی که ایمان آوردهاید در راه خدا استوار بوده و شما گواه راستی، درستی و عدالت (بر ملل جهان) باشید و مبادا دشمنی با قومی شما را وادار کند که عدالت پیشه نکنید. عدالت و دادگری پیشه کنید) در همه حال) که به تقوا نزدیکتر است.»[15]
 
در روایات متعدد و صحیح السند نیز در مجازات و فرجام نامطلوب افرادی که رفتار آنان خلاف گفتار و در عمل پایبند به اصول اخلاقی و انسانی نباشند، عنوان شده است بخش مهمی از روایات مأثوره ناظر به حوزهی سیاست و رفتار سیاسی است. روایات متعددی وجود دارد مبنی بر این که اگر انسانی از عدالت و اخلاق در گفتار تمجید نماید و خود در مقام عمل خلاف آن رفتار نماید در روز رستاخیز بیشترین حسرت و تأسف از آن وی خواهد بود.
 
نگرش علی(علیهالسلام) در زمینهی اخلاق سیاسی
 
ممکن است این گونه تصور شود که پایبندی به موازین اخلاقی در حوزهی روابط میان افراد در اجتماع مطلوب شمرده شده است و این مطلوبیت در سیاست و قدرت سیاسی به دلیل مصالحی که از آن یاد میشود فاقد اعتبار و یا شناور است. در پاسخ باید متذکر شد که سیرهی پیامبر اسلام و حضرت امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) به عنوان دو الگوی کامل که تجلی سیاست دینی در رفتار آنان هویدا است، احتمال یاد شده را رد میکند. امیرالمؤمنین امام علی(علیهاسلام) در قول و فعل در دوران حکومت خویش و بلکه در طول زندگانی خویش اخلاق و سیاست را به هم آمیخته و مکارم و محاسن اخلاقی را در تمام زوایای زندگی سیاسی خویش به عنوان یک الگوی دینی و مطلوب اسلامی به نمایش گذاشتند.
 
در این بخش به اختصار به ذکر مهمترین مؤلفههای سیاست اخلاقی امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) به عنوان یک الگوی کامل و تماممیپردازیم. مؤلفههایی که به واقع متمایز کنندهی سیاست دینی و اخلاقی از سیاست غیردینی و غیراخلاقی است و حکمرانان دیگر نظیر معاویه در دوران حکومت از این روشهای غیراخلاقی در سیاست برای پیشبرد اهداف بهره میبردند و امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) بر اساس تعالیم دینی از به کار بردن آن روشها پرهیز و ابا داشتند. مهمترین مؤلفههای سیاست اخلاقی امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) از این قرار است:
 
1) لزوم پرهیز از پیمان شکنی، فریبکاری و خیانتکاری در سیاست
 
یکی از مواقف مهم و گاه سرنوشتساز در حوزهی قدرت سیاسی و تصمیمگیری نقض پیمان و استفاده از فریب و نیرنگ جهت نیل به مقصود است. در گفتار و کردار حضرت امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) مشاهده میشود که ایشان استفاده از این روشهای غیراخلاقی را برای نیل به هدف مشروع نیز به کار نمیبردند و استفاده از این روشها را مجاز ندانسته و مستوجب عذاب آخرت میشمردند. در این راستا روایات صریحی وجود دارد که در نهجالبلاغه و مصادر معتبر شیعه ذکر شده است روایاتی که در ادامه میآید آشکار و مربوط به حوزهی قدرت سیاسی است. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در کوفه در ضمن ایراد خطبه فرمودند: «ای مردم اگر نبود بد بودن و ناپسند بودن پیمانشکنی و خیانت هر آینه من زیرکترین مردم میبودم، ولی پیمان شکنان گناهکارند و گناهکاران نافرمان. به درستی که پیمانشکن و گناهکار (که پروایی در به کارگیری هر روشی برای نیل به هدف ندارد) و خیانتکار در آتش خواهند بود.»[16]
 
در نهج البلاغه نیز ذکر شده که گروهی به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(علیهالسلام) در مقام اعتراض میگویند که به ظاهر معاویه از شما باهوشتر و باکیاستتر در سیاست و حکمرانی و پیشبرد اهداف سیاسی است و امام در پاسخ این گروه میفرمایند: «به خدا سوگند، معاویه از من زیرکتر نیست. او پیمان شکنی و گناهکاری (مکر و حیله)  میکند. اگر پیمان شکنی ناپسند و نامطلوب نبود من زیرکترین مردم میبودم! ولی پیمان شکنان گناهکارند و گناهکاران اهل فجور و نافرمانی. هر پیمان شکنی را روز قیامت پرچمی است که بدان شناخته میشود.»[17] بنابراین مشاهده میشود که به کارگیری روشهای غیراخلاقی برای رسیدن به هدف هر چند مشروع باشد در شریعت اسلام جایز نیست و رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) وامیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) در دوران حکومت به این امر مهم ملتزم و به شدت پایبند بودند. امام صادق(علیهالسلام) نیز از قول پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نقل نمودند که آن حضرت فرمود: «هر پیمان شکن مکاری روز قیامت با پیشوایش وارد محشر میشود در حالی که دهان او کج شده است و سرانجام وارد جهنم میگردد.»[18]
 
 
«هانتینگتون» از دیگر طرفداران نظریهی لیبرالیسم از وقوع جنگی سخن به میان آورده است که میان تمدن غرب از یک سو و تمدن اسلام و تمدن کنفیسیوسی از سوی دیگر رخ خواهد داد. وی برای پیروزی لیبرالیسم در این جنگ فرضی، توسل به غیراخلاقیترین اقدامها را به رهبران سیاست ماکیاولی غرب پیشنهاد میدهد و بر لزوم پیشی جستن بر این اقدامها تأکید میورزد.
 
بر همین اساس امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در فرمان حکومتی و سیاسی خود به مالک اشتر میفرمایند: «ای مالک! اگر میان خود و دشمنت پیمان دوستی بستی و امانش دادی به عهد و پیمان خویش وفادار باش و امانی را که دادهای نیک رعایت نمای. در برابر پیمانی که بستهای و امانی که دادهای خود را سپر ساز، زیرا هیچ یک از واجبات الهی که مردم با وجود اختلاف در آرا و عقاید در آن هم داستان و هم رأی هستند بزرگتر از وفای به عهد و پیمان نیست. حتی مشرکان هم وفای به عهد و پیمان را در میان خود لازم میشمردند، زیرا عواقب ناگوار غدر و پیمان شکنی را دریافته بودند. پس در آن چه بر عهده گرفتهای، خیانت مکن و پیمانت را مشکن و دشمنت را به پیمان فریب مده! زیرا تنها انسانهای نادان و شقی در برابر خداوند دلیری و گستاخی میکنند. خداوند عهد و پیمان خود را به سبب رحمت و محبتی که بر بندگان خود دارد، امان قرار داده و آن را حریمی ساخته که مردم در سایهی استوار آن زندگی کنند و به جوار آن پناه آورند. پس نه خیانت را جایی برای خودنمایی است و نه فریب و حیلهگری را»[19]
 
2) لزوم پرهیز از کذب و وعدهی کذب
 
مؤلفهی مهم دیگر در سیاست اخلاقی رسول گرامی اسلام و امیرالمؤمنین(علیهالسلام) ضرورت پرهیز از کذب و وعدههای کاذب است. تمسک به دروغگویی، کذب و استفادهی ابزاری از وعدههای کاذب جهت پیشبرد اهداف و مقاصد حکومت، از ابزارهای متداول در حوزهی عمل سیاسی و حکمرانی بوده است. تاریخ مشحون از به کارگیری این ابزار از سوی قدرتهای حاکم جهت نیل به مقصود است. حضرت امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) اذعان میدارند که هیچ گاه از چنین روشی استفاده نکرده و حتی هیچ سرّی را جز اسرار جنگ که آن هم به مصلحت خود آنان بوده است از آنان پنهان نکردهاند.
 
ایشان در فرمان حکومتی خویش به مالک اشتر میفرمایند: «ای مالک بپرهیز از این که وعده دهی و خلاف آن عمل کنی (وعدهی کاذب دهی) زیرا خلف وعده سبب برانگیختن خشم خدا و مردم میشود. خدای تعالی میفرماید: (خداوند سخت به خشم میآید که چیزی بگویید و به جای نیاورید).»[20] رفتار حضرت امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) در این خصوص قبل و بعد از در اختیار گرفتن زمامداری مسلمانان یکسان بوده است. صداقت در گفتار و رفتار، واقعگرایی و پرهیز از وعدههای بعیدالتحقق و نابهجا همواره در سیرهی امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) قابل ملاحظه و مشاهده است.
 
3) مهربانی با مردم و تجسس نکردن در زندگی خصوصی آنان
 
مؤلفهی سوم از سیاست اخلاقی امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) را در امر حکومت و کشورداری میتوان در برخورد عطوفتآمیز با تمام مردم اعم از مسلمان، غیرمسلمان و تجسس نکردن در زندگی خصوصی آنان دانست. تساهل و مدارا با مردم و وارد نشدن به حوزهی زندگی خصوصی و مستور داشتن معایب و لغزشهای آنان و افشا نکردن معایب انسانها از شاخصهای بارز سیاست اخلاقی امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) است. در مورد رفتار محبتآمیز و همراه با تلطف نسبت به تمام مردم و پیروان ادیان مختلف حضرت امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) خطاب به کارگزار حکومتی خویش میگوید: «ای مالک قلب خود را از محبت به مردم و لطف و رحمت نسبت به آنان لبریز کن و همچون حیوان درندهای مباش که خوردنشان را غنیمت شماری، زیرا آنان دو گروهاند، یا برادران دینی تو هستند و یا همانند تو در آفرینش»[21] (یا مسلمانند یا انسانهای همانند تو و غیرمسلمان ـ با هر دو گروه مهربان باش) و در همین فرمان به مالک اشتر میفرمایند: «باید که دورترین افراد رعیت از تو و دشمنترین آنان در نزد تو، کسی باشد که بیش از دیگران عیبجوی مردم است. زیرا در مردم عیبهایی است و والی از هر کس دیگر به پوشیدن آنها سزاوارتر است. از عیبهای مردم آن چه از نظرت پنهان است، مخواه که آشکار شود، زیرا آن چه بر عهدهی توست، پاکیزه ساختن چیزهایی است که بر تو آشکار است و خداست که بر آن چه از نظرت پوشیده است، داوری کند. تا توانی عیبهای دیگران را بپوشان، تا خداوند عیبهای تو را که خواهی از مردم مستور ماند بپوشاند».[22] چنین رفتار بزرگوارانه و همراه با گذشت امام افزون بر الگو بودن یکی از عوامل مهم جذب و اعتماد مردم به زمامداران و والیان است. نکتهی قابل مداقهی آن که حضرت امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) نه تنها خود در رعایت رهنمودهای یاد شده پیشتاز بودند، بلکه تلاش وافر ایشان این بود که کارگزاران و والیان ایشان نیز به این مؤلفههای اخلاقی و دینی متخلق شوند.
 
4) پرهیز از کبر و غرور
 
 یکی دیگر از ویژگیهای مهم سیاست اخلاقی امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) که خود نیز در دوران حکمرانی بدان ملتزم و پایبند بود پرهیز و دوری از کبر و خودپسندی است. خودپسندی یکی از رذایل اخلاقی است که در سیاست منشأ آثار نامطلوبی است. از امام باقر(علیهالسلام) روایت شده است: «تکبر و خودپسندی از مرکبهایی است که انسان را به دوزخ رهنمون میکند.»[23]رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) نیز فرمودهاند: «بیشتر اهل جهنم از متکبرانند.»[24]
 
ممکن است گفته شود که تکبر لازمهی ابهت والیان، کارگزاران و از ابزارهای اطاعت و پیروی مردم و مخاطبان است. از رفتارهای متعارف و کلاسیک حکام که سبب ترس و واهمه میشد، رفتار متکبرانه بوده است. حضرت امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) استفاده از این ابزار را سخیف و غیراخلاقی شمرده و پرهیز از آن را به زمامداران و والیان توصیه کرده است.
 
امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) در لزوم پرهیز والیان و حکمرانان از کبر، غرور و تفاخر میفرمایند: «از سخیفترین ویژگیهای والیان در نزد مردم صالح آن است که مردم پندارند که آنان دوستدار فخر و مباهاتاند و بنای کار و حکومت خود را بر کبر و غرور مینهند.»[25] بر همین اساس امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) در فرمان حکومتی به والی خویش اشعار میدارند: «ای مالک از خودپسندی و از اعتماد به آن چه موجب عجب و خودپسندی شده و نیز از دلبستگی به ستایش و چربزبانیهای دیگران پرهیز کن. زیرا یکی از بهترین فرصتهای شیطان است برای تاختن تا کردارهای نیکوی نیکوکاران را نابود سازد.»[26]
 
از لحاظ سیاسی نیز کبر و غرور یکی از عوامل مهم استبداد و خودکامگی و قلع و قمع دیدگاهها و نظرهای مختلف است که نتیجهی آن تنها ماندن حاکم و قلع و قمع دیدگاههای منتقد و بعضاً سازنده است. این خودکامگی به تعبیر ابن خلدون در بحث چگونگی زوال دولتها و حکومتها یکی از عوامل قابل توجه در فروپاشی قدرت و نظام سیاسی است.
 
5) لزوم پرهیز از ظلم و ستم به مردم
 
پنجمین مؤلفه از سیاست اخلاقی حضرت امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) پرهیز از ستم و ظلم در ابعاد و اشکال مختلف آن است. ستم به خلق ستون خیمهیسیاست غیراخلاقی است که در طول تاریخ بشر با قدرت سیاسی آمیخته شده است. ظلم به معنای تعدی از حدود است. این معنای عام از ظلم به تعبیر برخی از بزرگان انواع رذایل و ارتکاب انواع افعال زشت عقلی و شرعی را شامل میشود.
 
در روایات اسلامی ظلم والی به معنای عام، به عدل و داد رفتار نکردن آمده است. رعایت عدل و داد نیز در معنای گستردهی آن به تعبیر کلامیون، «اعطا کل ذی حقٍ حقّه» در تمام حوزههای حیات اجتماعی، سیاسی و توزیع منابع و امتیازات است. از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) مروی است که «پستترین و ذلیلترین مردم در نزد خداوند کسی است که امر مسلمانان در اختیار او باشد و میان ایشان به راستی و عدالت رفتار نکند.» [27]
 
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در خطبهی 175 نهج البلاغه در فرازی از گفتار خویش ظلم را به سه نوع تقسیم میکنند و میفرمایند: «بدانید که ظلم را سه گونه است. ظلمی که آمرزیده نشود و ظلمی که بازخواست گردد و ظلمی که بخشوده است و بازخواست نشود. ظلم و ستمی که آمرزیده نشود شرک به خداوند است.»[28] خداوند (در قرآن مجید) نیز تأکید مینماید که خدا نمیآمرزد کسی را که به او شرک ورزیده باشد. ظلمی که آمرزیده شود ظلم بنده است به خود با ارتکاب برخی کارهای ناشایست و ظلمی که بازخواست میگردد ظلم کردن بندگان خداست به یکدیگر؛ از مصادیق ستم به خلق در حوزهی قدرت سیاسی، واگذاری مناصب حکومتی و تخصصی به افراد نالایق و بیکفایت است.
 
در سیرهی سیاسی حضرت علی(علیهالسلام) مشاهده میشود گاه افرادی از لحاظ معنوی و دینی در مرتبهی والایی قرار داشته و حتی مانند «کمیل» از اصحاب سرّ ایشان بودند ولی امام از واگذاری مسؤولیت و منصب حکومتی به ایشان خودداری کردند. تشخیص امام مبتنی بر این داوری بوده که علیرغم وجود دینداری و پروای الهی، توانایی و کفایت در انجام وظایف حکومت که از آن تعبیر به کفایت و توانایی در مدیریت میشود، لازمهی انتصاب به مناصب حکومتی است. دلیل این امر نیز واضح است زیرا والی هم از لحاظ شرعی و هم از نظر مردم مسؤول رفتار خود و زیردستانش است.نکتهای که در منابع دینی نسبت به آن هشدار داده شده و غزالی در کتاب «نصیحه الملوک و احیاءعلوم الدین» به آن اشاره کرده است.
 
امام علی(علیهالسلام) در فرمان حکومتی خویش به مالک اشتر، استاندار و والی خویش را به شدت از ظلم و ستم نهی مینماید و حتی برخی از نمونههای ظلم را که به جز کیفر شدید اخروی، در دنیا نیز در زوال قدرت سیاسی مؤثر است، یادآور میشود. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) به مالک اشتر میفرماید: «ای مالک بترس از خونها و به ناحق ریختن آن، زیرا چیزی بیشتر موجب عذاب و کیفر و بزرگتر برای بازخواست و سزاوارتر برای از دست دادن نعمت و به سر رسیدن عمر از ریختن خونهای به ناحق نیست و خداوند نخستین چیزی را که روز رستاخیز بین بندگان حکم میفرماید دربارهی خونهایی است که ریختهاند. پس قوت و برقراری حکومتت را با ریختن خون حرام طلب مکن، زیرا ریختن خون حرام از اموری است که حکومت را ضعیف و سست میگرداند و بلکه آن را از بین برده (و از گروه و خاندانی به خاندان دیگر) انتقال میدهد.»[29]
 
در تعالیم اسلامی، ظلم و ستم در تمام اشکال آن فرد ظالم را مدیون فرد مظلوم مینماید. در حوزهی قدرت سیاسی، ظلم و ستم میتواند در مورد تعداد زیادی از مردم اعمال شود از این رو در دادگاه عدل الهی پذیرفته شدن توبهی ظالم منوط به چشمپوشی و گذشت تمام افراد مظلوم است و حصول این بخشش کاری است بس دشوار.
 
6)  عفو و گذشت در مواجهه با دشمنان و مخالفان
 
از مؤلفههای مهم و عجیب در سیرهی اخلاقی حضرت امیر، عفو و گذشت به خصوص هنگام غلبه بر دشمن بود. رفتار بزرگوارانه و همراه با فتوت او با مخالفان و دشمنانش مانند «مروان، عبدا... بن زبیر و سعید بن العاص» که در جنگ جمل بر آنان تفوق یافت و علیرغم اسارت، امام آنان را رها کرد و تلافی ننمود، از آن جمله است. اهل بصره برضد وی و اولادش دست به شمشیر بردند و ناسزا گفتند اما پس از پیروزی بر آنان، همگی را امان بخشید و مانع تصاحب اموالشان شد. در جنگ صفین معاویه و لشکرش پس از تصرف، آب را بر روی امام و یارانش سد کردند اما حضرت امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) پس از تفوق بر آنان و دور کردن آنان از مقابله به مثل خودداری کردند. این گونه رفتارهای فتوتآمیز که حاکی از علو روح و ملکات والای اخلاقی است در سیاستهای مبتنی بر اخلاق امام به وفور قابل مشاهده است. منابع اهل سنت نیز سیرهی اخلاقی امام را اعجابآور و تحسینبرانگیز خواندهاند.
 
در آثار و کتب مربوط به «اندرزنامه و سیاستنامه نویسی» عفو و گذشت به ویژه در هنگام پیروزی بر خصم از عوامل مهم جذب مخالفان و انقیاد آنان در برابر قدرت سیاسی شمرده شده است، هر چند به تعبیر «طه حسین» در «الفتنه الکبری» رفتارهای اخلاقی حضرت امیر و عفو، گذشت، تصدق و بخشش وی فاقد اغراض دنیوی و سیاسی بوده است.
 
7) اکتفا به حداقل در استفاده از مواهب دنیوی در دوران زمامداری
 
 امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) برخلاف روش متداول زمامداران، در دوران حکمرانی و زمامداری در استفاده از مواهب دنیوی مانند غذا و لباس، خود را در تنگنا و سختی بیشتری قرار داده و بر نفس خویش سختگیری مضاعفی وارد میکردند. حضرت امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) با این نگرش اخلاقی و با این احتمال که شاید در قلمرو حکومتی وی و در بلاد دور دست شخصی وجود داشته باشد که با شکم گرسنه سر بر بالین گذارد، با آنان در گرسنگی احتمالی همدردی میکرد. ایشان در نامه به «عثمان بن حنیف» فرمودند: «پیشوای شما از مواهب دنیا به دو جامهی کهنه و از طعام به دو قرص نان اکتفا نموده»[30] و سپس به وی یادآور شدند: «اگر میخواستم غذای خود را از عسل مصّفی و مغز گندم قرار دهم و جامههای خویش را از حریر و پارچههای گران قیمت قرار دهم برای من امکانپذیر بود، ولی دور باد که هوی و هوس بر من غلبه کند و من چنین روشی اختیار کنم و شاید در حجاز و یمامه کسی باشد که نان نداشته باشد و با شکم گرسنه سر بر زمین بگذارد. آیا من با شکم سیر بخوابم و در اطراف من شکمهای گرسنه باشد و قناعت کنم به این که مرا امیر مؤمنان گویند ولی در فقر با آنان مشارکت نکنم و به خوردن غذاهای لذیذ بپردازم.»[31]
 
براساس همین نگرش و جهتگیری اخلاقی، حضرت امیر در فرمان حکومتی خویش به مالک متذکر میشوند: «دورترین مردم در قلمرو حکومت تو همان اندازه حق دارند که نزدیکترین آنها.»[32] امام متقین همچنین از والی خویش طلب میکند که جهت آشنایی نزدیک و شخصی با مشکلات و نیازهای مردم، خود را از آنان پنهان نکند و به رفع نیازهای آنان بپردازد و به بهانهی پرداختن به کارهای مهم و سترگ از رفع حوایج به ظاهر کوچک آنان غفلت نورزد.
 
«اصبغ بن نباته» از حضرت امیرالؤمنین علی(علیهالسلام) نقل میکند: «هر والی و زمامداری خود را از مردم پنهان کند خداوند نیز در روز رستاخیز خود را از او پنهان دارد و روی گرداند. (به نیازهایش در آن روز توجه نکند) و اگر والی و حاکم جهت (رفع نیارهای آنان) از آنان هدیه بگیرد مرتکب خیانت شده و اگر از مردم رشوه بگیرد مشرک است.»[33]
 
سیاست اخلاقی امیرالمؤمنین(علیهالسلام) به خصوص در دوران حکمرانی، الگویی روشن در تبیین نگرش اخلاقی دین در حوزهی قدرت سیاسی است. الگویی که حتی در مواجهه و داوری دربارهی خصم نیز از آن عدول نمیکردند. پیشوای پنجم شیعیان حضرت امام باقر(علیهالسلام) دربارهی رفتار اخلاقی و منش بزرگوارانهی آن حضرت نسبت به مخالفان و کسانی که برضد وی دست به شمشیر بردند و به قیام مسلحانه روی آوردند یعنی ناکثین، قاسطین و مارقین که سه جنگ داخلی جمل، صفین و نهروان را به امام تحمیل کردند، میفرمایند: «علی(علیهالسلام) هیچ یک از کسانی را که با او میجنگیدند متهم به شرک و نفاق نمیکرد و دربارهی آنان میگفت: (آنان برادران ما هستند که بر علیه ما دست به تجاوز و نافرمانی زدهاند).»[34]
 
رابطهی اخلاق و سیاست از دیدگاه حکمت متعالیه
 
همان طور که میدانیم، حکمت متعالیه نظام فکری و فلسفی ویژهای است که به دست «ملاصدرا» در دوران صفویه تأسیس گردید و سپس مورد حمایت و پیروی بعضی از اندیشمندان و فیلسوفان اسلامی، به ویژه «محسن فیض کاشانی»، «آقا محمد بید آبادی»، «ملاعلی نوری»، «ملا هادی سبزواری»، «علامه طباطبایی»، «آیت الله مطهری» و «امام خمینی (ره)» واقع شد. مهمترین ویژگی این نظام فکری و فلسفی آن است که جامعترین روشها و امتیازهای مکاتب و نحلههای پیش از خود را در عین داشتن صفات ممیزه و جایگاه خاص خود، به همراه دارد؛ به طوری که کاملاً قادر به درک و پاسخگویی نیازها و اقتضاهای دوران جدید است.
 
پیوند اخلاق با سیاست
 
با توجه به این که در حکمت متعالیه، رستگاری واقعی انسان غایت است و دستیابی به این غایت بدون توسل به احکام دینی و اصول اخلاقی ممکن نیست، بنابراین در ارزیابی رابطهی اخلاق و سیاست، اخلاق یا دین بر سیاست برتری دارد. به این ترتیب در مقام مقایسه، از میان چهار برداشت مربوط به رابطهی بین دین و سیاست که در مبحث فلسفهی سیاسی غرب اشاره گردید، تنها برداشت دینی یا برتری دین بر سیاست با نگرش حکمت متعالیه به رابطهی دین و سیاست هم خوانی و مشابهت دارد و سه برداشت دیگر اساساً با روح این مکتب بیگانه است. با وجود این، نقاط افتراق برداشت دینی در فلسفهی سیاسی غرب و برداشت دینی در حکمت متعالیه را نباید از یاد برد. همان طور که اشاره شد، متفکران حامی این برداشت در غرب، گرچه حوزهی دین را بر حوزهی دولت یا سیاست رجحان دادهاند، عمدتاً نه تنها تمایز امور دنیوی از امر روحانی را قبول کردهاند بلکه بر آن تأکید دارند. در حالی که در حکمت متعالیه چنین تفکیک و تمایزی مورد پذیرش نیست و همان طور که گفته شد، بین دنیا و آخرت یا سیاست و دین رابطهی تنگاتنگی وجود دارد.
 
مطابق این رویکرد، تمامی امور در خدمت اهداف دین است و به دولت و حکومت که مهمترین مظهر سیاسی تلقی میشوند، به عنوان تکلیف و وظیفهی دینی به نحوی که رضایت خداوند را تأمین کند، پرداخته میشود. به همین دلیل از نظر ملاصدرا مقصود اصلی از وضع قوانین الهی، سوق دادن انسانها به جوار خداوند متعال و معرفت ذات او، رهاسازی آنها از صفات نکوهیده و خصلتهای ناپسند است. در واقع از دیدگاه صدرالدین شیرازی، سیاست به معنای تدبیر و هدایت جامعه از دنیا پرستی به سوی آخرت به منظور تقرب به خداوند متعال و نیز حرکت از خودپرستی به خداپرستی و از شرک به توحید است. یعنی در حکمت متعالیه اخلاق و سیاست مکمل و مؤید یکدیگرند و بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند. به همین دلیل، سیاست از نظر ملاصدرا و دیگر متفکران حکمت متعالیه مبتنی بر (آخرت گرایی)، (فضیلت گرایی)، (هدایت محوری)، (غایت مداری) و در یک کلام اخلاق گرایی است. [35]
 
دولت اخلاقی در رویکرد اندیشمندان مسلمان
 
جوهر اندیشههای سیاسی نزد متفکران مسلمان، مبتنی بر آموزههایی است که از یک نظام منسجم دینی حاصل آید. آیین اسلام، مجموعهای از تعالیم قدسی است که در کلام وحی ـ قرآن ـ از طرف خداوند به پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) نازل گردیده است. در کنار قرآن به عنوان نص اول، سنت نبوی و سنت امامان در آموزههای شیعی ــ به عنوان نص مفسر و سایر منابع نظیر عقل و اجماع به عنوان نصوص مقوم، بنیادهای اندیشهی سیاسی در اسلام را تشکیل میدهد. به رغم اختلافهای عمدهای که در آموزههای کلامی مذاهب گوناگون در میان مسلمانان وجود دارد، در بحث از دولت اخلاقی نزد آنان، نوعی قرابت فکری مشاهده میشود. این قرابت حاصل پیوند وثیقی است که میان دین و اخلاق وجود دارد؛ بنابراین برای شناسایی معیار فضیلت اخلاقی و مسیرهای دستیابی به کمال انسانی، باید به متون مقدس و آموزههای دینی مراجعه شود؛ حال آن که اندیشههای غیردینی، عقل بشر را معیار سنجش خود قرار می‌‌دهند.
 
دربارهی مناسبات دین و اخلاق و انگارههایی که در این باره وجود دارد، نظریههای گوناگونی ارایه شده است که به رغم تفاوتهایی که میان آنها وجود دارد اما همگی از بنمایههای مشترکی برخوردارند. در سنت فکری مسلمانان، فرامین اخلاقی همان اوامر الهی میباشد که منشأ خوبیها، کمالات و فضایل اخلاقی است و نهی از بدیها و رذایل میکند. با مراجعه به آثار و نوشتههای متفکران اسلامی، به خوبی بر میآید که معیار فضیلت اخلاقی و غایت کنشهای اخلاقی نزد آنان، فلاح، رستگاری و وصول به مقام «قرب الهی» و «خلیفه الهی» است که حیات معنوی انسان را در برمیگیرد و از جنس ایمان است «وَ اتقُوا اللهَ لَعَلکُم تُفْلِحونَ» [36] و «إنّی جاعِلٌ فِی الارضِ خَلیفهً»[37]
 
با تکیه بر همین بنیاد معرفتی است که پیوند اخلاق با سیاست نیز قابل درک میگردد، چرا که این پیوند، برای ایجاد نظمی است که فراهم کنندهی اجتماع فاضله است، همان‌‌گونه که «غزالی» سیاست را وسیلهی تربیت، هدایت مردم و رستگار کردن آنان میداند. «قطبالدین شیرازی» نیز پس از آن که به دو جهت الهی و شیطانی در انسان اشاره میکند و میگوید: «جهت شیطانی، پست و مادی در اختلاط و مجاورت با محیط ناسالم، افراد پست و سیاستهای گمراه کننده و شیطانی حاصل میشود و بر جهات الهی که در فطرت انسانی است غلبه مییابد؛ بنابراین برای تقویت جهت الهی و رسیدن به فضیلتها و ارزشهای انسانی و اخلاقی، تأسیس دولتی با سیاست حکیمانه و فاضله ضروری است.»
 
«فارابی» نیز با طرح مدینهی فاضله برای عبور از جامعهی تهی از فضیلتهای اخلاقی و بحرانزده که فیلسوف یا رییس اول در رأس سلسله مراتب آن قرار میگیرد، معتقد است که سعادت عبارت از خیر مطلق است و هر آن چه در راه رسیدن به این خیر سودمند میگردد، خود خیر میباشد؛ اما نه بالذات، بلکه به علت همیاری در تحقق خیر مطلق یا سعادت است که خیر چنین منزلتی مییابد. بدین ترتیب رییس اول کسی است که دانای به سعادت انسان شده، شایستهی هدایت جامعه به کمال مقصود میگردد. «ابن مسکویه رازی» نیز، اخلاق خود را بر شالودهای منظم از فلسفهی سیاسی بنیاد نهاده و کمال مطلوب اخلاقی و سعادت عمومی جامعه که غایت زندگی اخلاقی است را تنها از مجرای اجتماع مدنی میسر میدانست.
 
 
سیاست اخلاقی امیرالمؤمنین(علیهالسلام) به خصوص در دوران حکمرانی، الگویی روشن در تبیین نگرش اخلاقی دین در حوزهی قدرت سیاسی است. الگویی که حتی در مواجهه و داوری دربارهی خصم نیز از آن عدول نمیکردند.
 
در مجموع، سامان سیاست نزد اندیشمندان مسلمان را باید در دل اهداف اخلاقی جستوجو کرد و خود به تنهایی هدف نمیباشد؛ بنابراین چنانچه در زیست سیاسی، رویکردهای ناسعادتمند مشاهده شود، چنین زیستی دچار بیسامانی گردیده است. علمای شیعه در تحلیل ماهیت دولت اخلاقی، از نظریهی عمومی مورد قبول اکثر دانشمندان اسلامی پیروی میکنند، اما در ضرورت و وجود دولت اخلاقی در عصر غیبت و مشروعیت چنین دولتی در این دوره، نظریههای متفاوتی ارایه نمودهاند. امام خمینی، از جمله علمای شیعه است که بر اساس آموزههای دینی و نوع قرائتی که از این آموزهها دارد در امور سیاسی و اجتماعی درگیر شده و علمای دین را موظف به تأسیس حکومت اسلامی میداند. از اینرو، ایشان با طرح دولت ولایت فقیه، بدیلی برای نظم سیاسی گذشته که با گفتمان غیر دینی اداره میشد، ارایه داد.[38]
 
دولت اخلاقی در اندیشهی سیاسی امام خمینی
 
امام خمینی، به سوی نظم اخلاقی
 
تأسیس جمهوری اسلامی در ایران، با هدف نوسازی جامعه بر اساس احکام شریعت، بر اندیشههای سیاسی معمار آن ـ امام خمینی ـ استوار بوده است. وی در رأس ترکیبی نیرومند که به طور عمده از میان شاگردان و پیروانش بودند، توانست حکومت اسلامی را جایگزین رژیم پیشین کند؛ اندیشههای امام خمینی به عنوان بنیانگذار نظام اسلامی، بیشترین تأثیر را در ساختار و کنشهای نظام سیاسی داشته است و اساساً نظام جدید بر آرا و نظریههای وی تکیه دارد.
 
از سوی دیگر، انقلاب اسلامی در پاسخ به بحرانهای حاصل از نظام فلسفی، ارزشی و همچنین نظام مبادله و ساختارهای اجتماعی تمدن جدید، به آفرینش گفتمان آیینی تازه‌‌ای مبادرت ورزید که ارزشهای پیشین را به چالش انداخت. این گفتمان با وامگیری از مبانی اندیشههای سیاسی شیعی، به اصلاح و جایگزین کردن ارزشهای دینی پرداخت و با تحول بنیادین در نظام ارزشی کشور، نظام فکری و فرهنگی خاصی که ملهم از ارزشهای متعالی اسلامی بود به صورت رسمی و گستردهای از سوی دولت اسلامی مورد تبلیغ واقع شد.
 
به دلیل سرشت دینی، اخلاقی و تمایلهای ایدئولوژیک دولت جدید، میان اهداف و منابع نهاد روحانیت با نظام سیاسی، نوعی تطابق و همنوایی ایجاد گردید و جایگاه ویژهی روحانیون و حضور آنان در بخشهای مهمی از ساختمان حکومت را تسهیل بخشید. امام خمینی نیز، برای افزایش ظرفیت نظام سیاسی و دستیابی به حق شرعی و مشروعیت الهی، ضرورت حضور فعالتر روحانیون را در بخشهای مختلف ساختمان حکومت اعلام میدارد: «ما تجربه کردیم و دیدیم که اشخاصی که در رأس واقع شدند و از روحانیون نبودند، در عین حالی که بعضیشان هم متدین بودند، از باب این که آن راهی که ما میخواستیم برویم... با سلیقهی آنها موافق نبود... ما آن روز خیال میکردیم که در این قشرهای تحصیل کرده و متدین و صاحب افکار، افرادی هستند که بتوانند این مملکت را به آن جوری که خدا میخواهد، ببرند، آن طور اداره کنند. وقتی دیدیم که نه، ما اشتباه کردیم.»
 
بنابراین، رهبران نظام جدید که اغلب تحصیل کردگان حوزههای علمیه و مدارس دینی بودند، دست به دگرگونی در سطوح مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زدند. آنان اغلب به غایات این دگرگونیها توجه داشتند و برای رسیدن به هدفهای فضیلتمدارانه، همت و تلاش خود را به کار بستند. نخبگان مذهبی، پس از انقلاب با تکیه بر قرائت امام خمینی از آموزههای دینی، سخت دل مشغول پالایش اخلاقی جامعه بودند؛ جامعهای که ارزشهای غربی، آن را دچار بحران هویت کرده بود. آنان با انتقاد از دست آوردهای تمدن غیردینی غرب، نظم غیراخلاقی دولت پیشین را آماج حملههای خود ساختند و به تعبیر برخی صاحبنظران، سیاست اسلامی را که مسألهای اخلاقی است، جایگزین الگوهای نوسازی کردند. دل مشغولی و دغدغهی این سیاست، خود است و در جستوجو برای یافتن هویتی اصیل که تنها در شکل کاملاً پالایش یافتهاش میتواند سرچشمهی اصلی سعادت اجتماعی باشد.
 
امام خمینی بارها به کارکرد غیراخلاقی دولت پهلوی و گسترش فسادهای اجتماعی و پیامدهای مخرب آن اشاره نموده است: «خرابیهای اخلاقی که در طول سلطنت این پدر و پسر [رضا شاه و محمدرضا پهلوی] در ایران تحقق پیدا کرد و آن فسادهایی که در این مملکت پیدا شد و دامن به آن زدند به عنوان «ترقی»؛ به عنوان تعالی، به عنوان «تمدن بزرگ» اینها طولانی است تا این که ترمیم بشود. آن که از همه چیز به کشور ما صدمهاش بیشتر بود این بود که نیروی انسانی ما را خراب کردند و نگذاشتند رشد بکند...»
 
بدین ترتیب گام نخست رویکرد معنادار امام خمینی در قبال دولت اخلاقی، نوسازی و تحول در انسان است که باید تربیت و تزکیه شود. از نظر وی «مهم تربیت است. علم تنها فایده ندارد، علم تنها مضر است.» از اینرو، از حوزویان و دانشگاهیان میخواهد که انسان متعهد تربیت کنند و تخصص و تعهد را با هم درآمیزند. وی در کتاب «حکومت اسلامی» به تشریح نظام اجتماعی و سیاسی اسلام میپردازد و معتقد است که ماهیت و کیفیت قوانین اسلام نشان از آن دارد که تکوین دولت و ادارهی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه به این قوانین بستگی دارد؛ قوانینی که بر همهی امور خصوصی و عمومی انسانها سایه افکنده و همهی نیازهای بشری را پاسخ میدهد: «هیچ موضوع حیاتی نیست که اسلام تکلیفی برای آن مقرر نداشته و حکمی دربارهی آن نداده باشد.»
 
در رویکرد امام خمینی، تلاش استعمارگران برای غارت ثروت ملل جهان سوم و پیشرفت علمی و صنعتی آنان به تنهایی مشکلات اجتماعی را برطرف نمیسازد چرا که: «آنها به کرهی مریخ هم بروند، به کهکشانها هم بروند، باز از سعادت و فضایل اخلاقی و تعالی روانی عاجزند و قادر نیستند مشکلات اجتماعی خود را حل کنند. چون حل مشکلات اجتماعی و بدبختیهای آنها محتاج راه حلهای اعتقادی و اخلاقی است ... ثروت و قدرت مادی و تسخیر فضا، احتیاج به ایمان، اعتقاد و اخلاق اسلامی دارد تا تکمیل و متعادل شود و در خدمت انسان قرار گیرد.»
 
بدین ترتیب، حقیقت غایی در تأسیس دولت اخلاقی نزد امام خمینی آشکار میشود. نظم سیاسی مطلوب در منظومهی فکری وی، نشان از یک جامعهی هم بستهای دارد که بر اساس ایمان دینی مشترک استوار است. این نظام همواره ارزشهای خود را در درون شریعت جستوجو میکند؛ بنابراین نقطهی عزیمت اندیشهی دولت اخلاقی نزد امام، رسالتی است که انبیای الهی در هدایت، کمال انسانی و رستگاری نوع بشر از مسیر عمل به فضیلتها و تعالیم اخلاقی بر عهده داشتهاند.
 
در این میان، چه انسانها به حکم سرنوشت خود و یک فرآیند اجتماعی در درون دولتها رشد یابند و یا این که گفته شود، دولتها به طور ارادی محصول آدمیان برای رسیدن به غایات مورد نظرشان باشند، به هر روی در رویکرد امام خمینی، حکومت و سیاست، ابزاری در جهت تحقق احکام الهی و اجرای حدود الهی میباشد. از همین جا رویکرد غایتگرای امام در مقابل رویکرد ابزارگرای تجربهگرایان که اندیشهی غالب در ساخت دولتهای معاصر است، قرار میگیرد. در رویکرد اخیر، اخلاق وسیلهای برای حل بحرانهای اجتماعی، بقا و قوام جامعه میباشد؛ بنابراین تحصیل اخلاق از این جهت کار ویژهی دولت است که نظم اجتماعی را بر پا دارد و سرانجام سعادت و رفاه این جهانی، برای شهروندان فراهم سازد. از این رو، کاربست اخلاق از سوی آنان، صرفاً دارای کارکرد حل بینظمی و بحرانهای اجتماعی میباشد. در نتیجه تحصیل اخلاق و سعادت در نزد اندیشمندان غرب کار ویژهی دولت است و دولت مکلف است که آن را در جامعه با عنوان قانون جاری سازد. حال آن که امام خمینی تحصیل اخلاق و تجویز آن را، تکلیف دولت و نهادهای مدنی میداند؛ اگرچه سامان سیاسی، تکلیف ویژهای در این باره برای دولت در نظر میگیرد.
 
تفاوت دیگری که میان اندیشههای امام خمینی و تجربهگرایان وجود دارد، این است که در نزد امام و سایر دینداران، اخلاقی بودن و قواعد اخلاقی پیش از تأسیس دولت، وجود داشته است چرا که خداوند منشأ قوانین است حال آن که برای تجربهگرایان، اخلاقی بودن دولت بعد از تأسیس دولت و نیاز به قواعد و قوانین ایجاد نظم اجتماعی، فراهم میآید. اما، وجه تمایز آرای سیاسی امام با سایر اندیشمندان مسلمان و علمای دین در دو نکته نهفته است. نخست، قرائت و تفسیری که امام از متون دینی و شرایط متحول زمان دارا بود و مبانی رفتاری وی را تا حد زیادی متفاوت از سایرین میساخت. دیگری مربوط به انگیزهی مشارکت و حضور وی در عرصهی سیاست باز میگردد، چرا که ایشان برای تغییر معادلههای سیاسی، برای رسیدن به نظم اخلاقی جدید، تلاش میکرد تا سرانجام دولت مطلوب خود را استقرار داد. حال آن که علمای دین و اندیشمندان آرمانگرا به طور عمده به دنبال حل بحرانهای اخلاقی از راه تصحیح رفتارهای ناهنجار و تجویز ارزشهای اخلاقی بودهاند و کمتر در تغییر نظم غیراخلاقی موجود دست داشتهاند.
 
 ویژگیهای ساختاری دولت و سیاست  اخلاقی از دیدگاه امام
 
     مراد از ساختار سیاسی، مجموعهی نهادها و مراکزی است که نظام سیاسی را شکل میدهند.ساختار سیاسی، به مثابهی یک کل به هم پیوسته از تمامی خصلتها و ویژگیهایی که به جامعه هویت میبخشند، متأثر است؛ بنابراین زمانی میتوان از یک نظم اخلاقی در ساختار سیاسی سخن گفت که مجموعهی نهادها و سازمانهای سیاسی درون آن برای سامان بخشیدن به اهداف و کار ویژههای اخلاقی تجهیز شوند. در توصیف و تحلیل ساختار دولت اخلاقی، کشف عناصر و نهادهای اصلی، منابع مشروعیت و قلمروی مورد قبول اجرای کنشهای سیاسی، مورد تأکید قرار میگیرد.
 
1- عناصر و نهادهای دولت و سیاست اخلاقی: ولایت فقیه، اساس نظم سیاسی در اندیشهی امام خمینی است. با آغاز عصر غیبت، امر ولایت و سرپرستی امت به «فقیه عادل» است و حاکم اسلامی باید متصف به «فقه» و «عدالت» باشد. پس اقامهی حکومت و تشکیل دولت اسلامی بر فقیهان عادل، واجب کفایی است.
 
در اصل پنجم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که بیانکنندهی نهادها و مناسبات سیاسی است، آمده است: «در زمان غیبت حضرت ولی عصر(عجلاللهتعالی) در جمهوری اسلامی ایران، ولایت امر و امامت امت بر عهدهی فقیه عادل و باتقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبّر است» که همانا ولایت فقیه میباشد. از نظر امام خمینی: «ولایت فقیه، ولایت بر امور است که نگذارد این امور از مجاری خودش بیرون برود ... نظارت کند بر همهی دستگاهها.»
 
 
گام نخست رویکرد معنادار امام خمینی در قبال دولت اخلاقی، نوسازی و تحول در انسان است که باید تربیت و تزکیه شود. از نظر وی «مهم تربیت است. علم تنها فایده ندارد، علم تنها مضر است.» از اینرو، از حوزویان و دانشگاهیان میخواهد که انسان متعهد تربیت کنند و تخصص و تعهد را با هم درآمیزند.
 
در رویکرد امام، تأکید بسیاری شده است که حکومت اسلامی، حکومت قانون الهی است و هیچ کس جز خداوند حاکم نیست و در حقیقت فقها تنها، مجری این قانون هستند. از این رو دو ویژگی برای ولایت فقیه بسیار حایز اهمیت است؛ زمامدار این حکومت، ناگزیر، باید دو صفت مهم را که اساس یک حکومت الهی است دارا باشد و ممکن نیست یک حکومت مبتنی بر قانون تحقق یابد مگر آن که رهبر و زمامدار آن واجد این دو صفت باشد:  
 
1) علم به قانون        
       
2) عدالت
 
بدین سبب نقش ویژهی رهبری سیاسی حاکم اسلامی، بر نظاممند ساختن جامعهی اسلامی بر بنیانهای دینی آشکار میگردد. ولایت فقیه از راه تأثیرگذاری بر فرآیندهای دروندادی نظام (تقاضاها و حمایتها) و نیز فرآیندهای بروندادی (تصمیمهای سیاسی و سیاستگذاری) در سه سطح به هدایت نظام سیاسی مبادرت میورزد: «تصمیمسازی، اجرا و حل بحرانها»
 
سخن گفتن از حکومت اسلامی که در رأس آن مجتهدی برجسته قرار دارد و اهداف دینی را دنبال میکند، الزاماً ما را به جایگاه نهاد روحانیت در ساخت سیاسی رهنمون میسازد. همانگونه که پیشتر نیز گفته شد، پس از انقلاب، روحانیت بخشی از ساختار حکومت به شمار میآمد، هر چند دربارهی رابطهی روحانیت، دولت و استقلال این نهاد بحثهای فراوانی شده است. روحانیت، به عنوان مهمترین مدافعان انقلاب اسلامی که به آفرینش نظم جدید مبتنی بر ارزشهای دینی انجامید، تأثیر به سزایی بر اخلاقی کردن حیات سیاسی کشور بر جای گذاشته است و همین امر جایگاه ویژهای را برای آنان در دولت اخلاقی فراهم میسازد. در یکی از رهنمودهای امام خمینی به روحانیت به این جایگاه اشاره شده است: «علمای اعلام و ائمهی جماعات و خطبای محترم بر حجم ارشاد و رهنمودهای خود بیافزایند و قشرهای میلیونی مردم را متوجه طرق نگهبانی از اسلام و احکام مقدسه حراست از جمهوری اسلامی نمایند.»
 
در کنار نهاد ولایت فقیه ــ رکن اساسی دولت اخلاقی ــ و نهاد روحانیت، نهادهای دیگری که در تحقق اهداف و کار ویژهها و سامان بخشی نظم اخلاقی مورد نیاز بود، توسط امام، تأسیس شد. بدین ترتیب، نهادها و تأسیسات جدید با هدف بازگشت به راهحلهای اسلامی و به تعبیر دیگر، نوسازی اجتماعی در قالب اسلامی از سوی نخبگان جمهوری اسلامی ایجاد شد؛ به طور مثال اصلاحات اقتصادی بر ارزشهای عدالتخواهانه و رسیدگی به محرومین و مستضعفین و فراهم ساختن عدالت اجتماعی استوار گشت. تأسیس نهادهایی نظیر جهاد سازندگی، کمیتهی امداد و بنیاد مستضعفان در پاسخ به چنین رویکردی بود.
 
تأسیس «شورای نگهبان» که بر عدم مغایرت قوانین با شریعت، نظارت میکند و همچنین «مجمع تشخیص مصلحت نظام» که برای حل معضلات نظام و از جمله تزاحم میان احکام شرع و مصلحت نظام ایجاد شد، به اصلاحات ساختاری و سیاست اسلامی کردن نهادهای پیشین انجامید، اما از همه مهمتر باید به رویکرد فرهنگی نخبگان دینی اشاره کرد که ابتدا از راه نهادینه کردن آن در قانون اساسی آغاز گشت و سپس با تأسیس نهادها و ایجاد دفاتر و مراکزی جهت تبلیغ ارزشهای دینی، نظیر واحدهای تبلیغات، روابط عمومی، ارشاد و عقیدتی ـ سیاسی ادامه یافت. از سوی دیگر، با افزودن پسوند اسلامی بر روی برخی نهادهای قدیمی نظیر «مجلس شورای اسلامی»، اهداف تازهای برای آنان ترسیم شد. این رویکرد، با تغییر بنیادی در نظام آموزشی و واژگونی سیستم اسلامزدایی در بخشهای آموزش عالی پی گرفته شد.
 
2- منابع مشروعیت دولت و سیاست اخلاقی:
 
 نقطهی تلاقی تمامی عالمان شیعی در مشروعیت بخشی و ارزش آفرینی برای کنشهای سیاسی ـ اجتماعی، تمسک آنان به شریعت الهی که برآمده از متون مقدس و سیره و سنت معصومین(علیهالسلام) و نیز منابع دیگری همچون عقل و اجماع میباشد. بر این اساس، شالودهی نظم اخلاقی نزد آنان، بر شریعت اسلام ـ طبق روایت و تفسیری که نزد علمای شیعه معتبر است ـ قرار دارد. امام خمینی با اشاره به فقه شیعه، بنیان دولت اخلاقی را این گونه معرفی مینماید: «حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفهی عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است، حکومت نشان دهندهی جنبهی عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است، فقه، تئوری واقعی و کامل ادارهی انسان از گهواره تا گور است.»
 
نکتهی اساسی در رهیافت امام خمینی که وی را از سایرین متمایز میسازد، نوع قرائتی از دین است که برای وی این امکان را فراهم ساخت تا بتواند دین را با ضرورتهای عصر جدید سازگار سازد. با توجه به این که نظامهای سیاسی برای بقای خود، پیوسته به تطبیق با تحولات پیرامونی و شرایط محیطی پرداخته، در پویشی دایمی به سر میبرند، همزاد ساختن دین با مقتضیات زمان، اجتناب ناپذیر است. امام خمینی با درک این مسأله از دو متغیر تأثیرگذار بر فرآیند متحول تاریخی، یعنی نقش عنصر زمان و مکان در اجتهاد، بهره گرفت و در پیوند میان اخلاق و مصلحت تجربهی کارآمدی در سیاست به دست آورد.
 
بدین ترتیب ایشان برای ادارهی حکومت اسلامی به چیزی فراتر از تمسک به منابع معهود شرعی توجه پیدا کرد. وی معتقد است: «...  همین جا است که اجتهاد مصطلح در حوزهها کافی نمیباشد بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزهها هم باشد ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و به طور کلی در زمینهی اجتماعی و سیاسی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیمگیری باشد، این فرد در مسایل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمیتواند زمام جامعه را به دست گیرد.»
 
بدین سبب در زمانی که اغلب عالمان دینی مشارکت جو، تنها به دولتگریزی و دولت ستیزی میاندیشیدند، امام خمینی، افزون بر آن، در اندیشهی دولتسازی به سر میبرد. وی پس از طرح مباحث ولایت فقیه در نجف ــ اواخر دههی 40 ــ گامهای نخست در تأسیس دولت دینی را برداشت. دانش سیاسی امام با تأکید بر پیوند میان آموزههای دینی با سیاست، سبب شد برخی عنوان اسلام سیاسی یعنی اسلام به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی را به کار برند که بر اساس تفسیر وی، هم مبنای فلسفی نظام و هم اصول رهنمودی تشکیلات سیاستگذاری را ارایه میکند. آموزهی اصلی این دانش که به ولایت فقیه شهرت دارد، از لحاظ تئوریک بر نظریهی امامت تشیع استوار است.
 
رهیافت سیاسی امام خمینی و تفسیر وی از اسلام به عنوان ایدئولوژی نظام و راهنمای عمل انقلابی، از سوی پیروانش ترویج شد؛ به طور مثال موسوی خوئینیها ــ رهبر دانشجویان پیرو خط امام ــ معتقد است: «خط امام، یعنی تفسیر اسلام امام را که در زمینهی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ارایه کردهاند، برای مشکلات متنوعمان بپذیریم... من توصیه کردهام که خط امام به عنوان یک واحد درسی در مؤسسههای آموزشی کشور تدریس گردد.»
 
به هر حال، مبانی و منابع مشروعیت دولت اخلاقی نزد امام خمینی، همواره بر نظریهی امامت و ولایت شیعی استوار است، اما آن چه وی را از سایرین متمایز ساخت، گفتمانی سیاسی بود که تحقق دولت آرمانی اندیشمندان و علمای دین را ممکن ساخت.
 
3- مرزهای دولت و سیاست اخلاقی:
 
به رغم نظریههای مختلفی که دربارهی مرزهای دولت اخلاقی به ویژه الگوی عینی آن، یعنی جمهوری اسلامی ایران وجود دارد ــ نظریههای ملیگرایی، صدور انقلاب و امّ القرا ــ با کمترین تأمل در اندیشههای سیاسی امام خمینی، تعابیر امتگرایانه قابل دریافت است، پس از انقلاب بسیاری از واکنشهای سیاسی در ایران از نمادهای دینی الهام گرفته است. اصل دعوت و صدور انقلاب، حفظ دارالاسلام و تحقق حکومت جهانی اسلام از مواردی است که در سیاست خارجی به کار گرفته شد.  
 
از سوی دیگر، چنانکه در قانون اساسی نیز تجلی یافته است، مسلمانان به مثابهی یک امت فرض شدهاند که حکومت ایران باید در حفظ وحدت اسلام بکوشد و از مستضعف در مقابل مستکبر حمایت کند. همچنین حمایت از نهضتهای آزادیبخش، از اصول سیاست خارجی ایران است. بنابراین، مرزهای عقیدتی به جای مرزهای سرزمینی به کار گرفته شد و به تعبیر امام: «جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمیشناسد و ما باید در جنگ اعتقادیمان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم.» به طور کلی در یک ارزیابی دقیقتر از اهداف دولت اخلاقی، اعم از اهداف تربیتی و یا عدالتخواهانه، مخاطبان چنین پیامهایی نمیتوانند مربوط به یک سرزمین خاص باشند، بلکه افراد بشری را شامل میشود.
 
 کار ویژههای دولت و سیاست اخلاقی از دیدگاه امام
 
هر نظام سیاسی برای ادامهی حیات خود، همواره در پی به اجرا درآوردن مجموعه فعالیتهایی است که به نوبهی خود، سازمان سیاسی را قادر به تدوین و اجرای خط مشیهای خود میسازد. این فعالیتها، کارکردها و یا کار ویژهها، چگونگی تأثیر واحدهای سیاسی بر فرآیندهای سیاسی را توضیح میدهد. شاید اصلیترین کار ویژه، نزد اغلب دولتها و یا نظامهای سیاسی، محدود ساختن امیال و خواستههای بی حد و حصر انسان و وضع قواعد و مقرراتی بر این خواستههاست. نظمی اجتماعی که از این راه حاصل میشود، خود محصول مکانیسمهای پیچیدهای است که نظام سیاسی از راه آن به توزیع ارزشهای ایجاد همبستگی در جامعه میپردازد. از این رو، اهداف و غایاتی که دولتها برای نیل به آن تلاش میکنند، تبیین کننده و تعیین کنندهی کار ویژههای آن میباشد. دولت اخلاقی در رویکرد امام، هدف و مقصدی اخروی داشت و آن وصول به قرب الهی است. بر خلاف کسانی که غایت دولت را پاسخگویی به مطالبات دنیوی انسانها دانسته و تنها تلاش دارند که ارزشهای اخلاقی را در محدودسازی و کنترل انسان در جامعه جستوجو کنند.
 
امام خمینی به هدایت انسان و سامان اخروی او میاندیشد و از این رو، ایشان تقلیل مطالبات معنوی را به خواستههای مادی برنمیتابید. هر کدام از نظامهای سیاسی، اجرای کار ویژههای خاصی را بر عهده دارند و هر چهقدر ظرفیت و تواناییشان برای تحقق این کار ویژهها افزایش یابد، امکان بیشتری برای دستیابی به اهداف خود را خواهند یافت. بر این اساس، امام خمینی ارزشهای اخلاقی را منحصر در دولت جستوجو نکرد و آن را به سطوح دیگر، یعنی مردم و نهادهای مدنی نیز تسری داد. در عین حال، برای ایجاد چنین جامعهی فاضلهای، نقطهی عزیمت، دولت فضیلت محور است که میتواند ترویج کنندهی فضایل و از بین برندهی رذایل باشد؛ از این روست که در عمل و دانش سیاسی مسلمانان، پیوند اخلاق و سیاست، پیوندی ناگسستنی است. این دولت به تعبیری، همان دولت هادی است که وظیفهی اصلیاش هدایت انسانها میباشد. بیشک، نمیتوان ادعا کرد که این نوشتار به همهی کار ویژهها و تواناییهای دولت اخلاقی پرداخته است، اما شاید بتوان گفت که این موارد از اهمیت بیشتری برخور دارند:
 
1ـ دفاع از شریعت و ترویج آن:
 
 زیربنای همهی مباحث مربوط به حکومت، شریعت الهی است که تبیین کنندهی خیر و خوبی مطلق و مقدم بر جامعه و دولت میباشد، دفاع از شریعت و اجرای آن، اساسیترین کار ویژهی دولت اخلاقی به شمار میرود. تردیدی نیست که حوزههای علمیه و علمای متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملهها، انحرافها و کج رویها بودهاند. علمای بزرگ اسلام در همهی عمر خود تلاش نمودهاند تا مسایل حلال و حرام الهی را بدون دخل و تصرف ترویج نمایند.
 
این کار ویژه، نشان دهندهی فلسفهی وجودی روحانیت است؛ چنانکه ستیز آنان با رژیم پیشین نیز به دلیل رفتار ضد شرعی و تهدید مبانی دینی حکومت بود. آنان بر خلاف سایر مذاهب، بر این اعتقادند که شریعت اسلام افزون بر تأمین وسایل سعادت و رستگاری پیروان خود، تنظیم زیست مادی آنها را نیز بر عهده دارد. این امر، سبب شده است که روحانیون به عنوان حاملان، مفسّران و مروجان دین با تأسیس دولت مبتنی بر نظم اخلاقی، نسبت به امور دنیوی، سیاسی و انطباق آن با شریعت از خود رغبت بیشتری نشان دهند.
 
در رویکرد امام، وظیفهی اصلی حکومت در جامعه، اجرای شریعت الهی است. از آن جا که خداوند حاکم مطلق است و حقوق و تکالیف انسانها را معین و ابلاغ کرده است؛ بنابراین در اسلام، قانون پیش از شکلگیری دولت میباشد و دولت تنها هدفش حفظ و اجرای قانون شریعت است. اگر نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به دست دشمنان ما ساقط شود بهتر از آن است که ما به گونهای رفتار کنیم که اسلام لکهدار شود، ما باید نگهدار اصل اسلام و اصل شریعت باشیم، نه به بهانهی حفظ نظام، شریعت و احکام دین را نادیده بگیریم و احیاناً زیر پا بگذاریم.
 
 
در رویکرد امام، وظیفهی اصلی حکومت در جامعه، اجرای شریعت الهی است. از آن جا که خداوند حاکم مطلق است و حقوق و تکالیف انسانها را معین و ابلاغ کرده است؛ بنابراین در اسلام، قانون پیش از شکلگیری دولت میباشد و دولت تنها هدفش حفظ و اجرای قانون شریعت است.
 
بدون شک، منظور امام خمینی از تبلیغ و ترویج دین، اشاره به تکلیفی است که بر دوش همهی پیروان و مکلفان قرار دارد؛ اما تربیت یک اجتماع و اجرای برخی احکام شریعت بر عهدهی دولت میباشد که به دلیل داشتن ظرفیتهای لازم برای جاری ساختن احکام شریعت و پاس داشت آن، بیش از دیگران در ایجاد فضایل و طرد رذایل رسالت دارد و این همان جامعهپذیری سیاسی است که از وظایف دولت به شمار میآید و در طی آن افراد و گروههای اجتماعی با قواعد، ارزشها و اصول اخلاقی و فرهنگی جامعهی خود و نظام سیاسی حاکم، آشنا میشوند این چنین دولتهایی را، دولت ارشادی مینامند.
 
2ـ انسانسازی و معنابخشی به حیات انسانها:
 
مناسبات پیچیدهی اجتماعی، ضرورت ایجاد نظمی که در آن حیات بشری تداوم یابد، زندگی دارای معنا شود و سرانجام سعادت و بهروزی انسان را فراهم آورد، آشکار میسازد. ایجاد چنین نظمی از کار ویژههای دولت است. امام خمینی میگوید: « نوع انسان در دنیا با معاونت و معاضدت بعضی با بعضی، زندگانی راحت میتواند بکند، زندگانی انفرادی برای هیچ کس میسور نیست، مگر آن که از جامعهی بشریت خارج شده به حیوانات وحشی ملحق گردد؛ و زندگانی اجتماعی چرخ بزرگش بر اعتماد مردم به یکدیگر میچرخد که اگر خدای نخواسته اعتماد از بین الانسان برداشته شود، ممکن نیست بتوانند با راحتی زندگانی کنند؛ و پایهی بزرگ اعتماد بر امانت و ترک خیانت گذاشته شده است.» سپس، امام از ولایت امیرالمؤمنین به عنوان امانت حق یاد میکند که مورد غصب واقع شد و در آن خیانت شد؛ بنابراین با زوال اعتماد که پایهی مشروعیت دولتها را فراهم میسازد، سامان اجتماعی نیز به خطر میافتد. از این رو دولت هادی و فضیلت محور امام خمینی، برای رسیدن به چنین سامانی، تربیت اخلاقی انسان را مورد تأکید قرار میدهد. اگر برای هر دولتی برنامهای است، برنامهی رسول اکرم(صلیاللّهعلیهوآله) را میشود گفت همان سورهای که در اول وارد شده است، آن برنامهی رسول خداست:«بسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم اِقرَأ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلق ... عَلَّمَ الانْسانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ»[39] تمام انبیا موضوع بحثشان، موضوع تربیتشان، موضوع علمشان انسان است. آمدهاند انسان را تربیت کنند. آمدهاند این موجود طبیعی را از مرتبهی طبیعت به مرتبهی عالی مافوق الطبیعه، ما فوق الجبروت برسانند.
 
امام خمینی، همواره از مقصد نهایی انبیا و اولیای الهی که همانا انسانسازی و تهذیب نفس است، سخن به میان آورده است و مهمترین راهبرد خود را پیروی از رسالت انبیا میداند. بنابراین برای زدودن آثار شرک در جامعه و فراهم ساختن زمینههای تربیت الهی انسان: «چاره نداریم جز این که دستگاههای حکومتی فاسد و فاسد کننده را از بین ببریم و هیأتهای حاکمهی خائن و فاسد و ظالم و جائر را سرنگون کنیم.» همچنین: «به این دلیل که موظفیم شرایط اجتماعی مساعدی برای تربیت افراد مؤمن و با فضیلت فراهم سازیم و این شرایط، درست ضد شرایط حاکمیت طاغوت و قدرتهای نارواست.»
 
3ـ برپایی عدالت اجتماعی: با نگاهی به تبارشناسی مفهوم عدالت اجتماعی، به جایگاه پر اهمیت آن در میان اندیشمندان سیاسی از دوران باستان تاکنون پی خواهیم برد. همین امر به فزونی مباحث در این باره و بیشماری تعاریف و پیچیدگی این مفهوم انجامیده است. رایجترین تعریف عدالت، عبارت است از: «اعطای حق به ذیحق یا عدم تجاوز به حق ذیحق.»
 
امام خمینی در کاربست این مفهوم در توصیف جامعهی اسلامی میگوید: «با جمهوری اسلامی سعادت، خیر، صلاح برای همهی ملت است. اگر احکام اسلام پیاده بشود، مستضعفین به حقوق خودشان میرسند؛ تمام اقشار ملت به حقوق حقهی خودشان میرسند. ظلم، جور و ستم ریشهکن میشود. در جمهوری اسلامی زورگویی نیست، در جمهوری اسلامی ستم نیست. در جمهوری اسلامی آزادی است، استقلال است. همهی اقشار ملت در جمهوری اسلامی باید در رفاه باشند. در جمهوری اسلامی برای فقرا فکر رفاه خواهد شد. مستمندان به حقوق خودشان میرسند. عدالت الهی... سایه میافکند.»
 
اجرای عدالت الهی، از اهداف اساسی حکومت اسلامی به شمار میرود. هدف مهمی که انبیا و اولیای الهی: «میرفتند [به] دنبال حکومت برای این که از دست جائرین بگیرند... لکن نه از دست جائرین بگیرند که خودشان حاکم باشند، از دست جائرین میبرند که عدالت الهی را اجرا بکنند، این کار، کار انبیا بوده، عدالت الهی را میخواستند ایجاد کنند لله تعالی.»
 
در رویکرد امام خمینی، این کار ویژه بر عهدهی همهی بخشها و نهادهای ساختار سیاسی است.همان گونه که اشاره شد، اساساً برای تحقق ارزشهای عدالتخواهانه که از اهداف انقلاب اسلامی به شمار میرود، نهادهایی نظیر بنیاد مستضعفان، کمیتهی امداد، جهاد سازندگی و ... تأسیس شدند. با توجه به این که گسترش عدالت از شئونات حکومت اسلامی به شمار میآید، تمام عناصر و نهادهای ساختار و قوای سهگانه موظف به تحقق چنین کار ویژهای هستند. سرانجام، امام خمینی در پیوند میان کار ویژهی عدالت و سعادت بشری، غایت دولت اخلاقی را این گونه ترسیم مینماید: «انبیا نیامدهاند حکومت درست کنند، حکومت را میخواهند چه کنند... بسط عدالت هم میدهند، عدالت اجتماعی هم به دست آنهاست، حکومت هم تأسیس میکنند، حکومتی که حکومت عادله باشد؛ لکن مقصد این نیست، اینها همه وسیله است که انسان برسد به یک مرتبهی دیگری که برای آن انبیا آمدهاند.»
 
4- امر به معروف و نهی از منکر:
 
دولتها، مهمترین منبع تدوین و اجرای تصمیمها برای جامعهی خویش هستند. این تصمیمها، اعم از مادی و معنوی، به وسیلهی دولت و در فرآیند توزیع ارزشهای مورد قبول جامعهی سیاسی، انتقال مییابند. اخذ سازوکارهای مناسب توسط دولت برای توزیع و تخصیص این ارزشها ــ چه در حوزهی سیاست و یا فرهنگ و یا اقتصاد و ... ـ سبب افزایش تواناییهای آن دولت میگردد و از این راه، فرآیند جامعهپذیری سیاسی نیز تسهیل مییابد. امر به معروف و نهی از منکر، از مهمترین سازوکارهای دولت اخلاقی به شمار میآید.
 
هر امری که عقل یا شرع آن را به نیکی و امر پسندیده بشناسد، معروف نامیده میشود و هر آن چه ناپسند و مورد انزجار باشد، منکر گفته میشود. بدین ترتیب امر به معروف و نهی از منکر، دو پدیدهی کنترل نظم اجتماعی و اخلاقی و ترویج کنندهی هنجارهای اجتماعی به شمار میآید که از راه آن، جامعهی انسانی در مسیر خیر، صلاح و سعادت اخروی قرار میگیرد. اهمیت این مسأله تا جایی است که شارع مقدس به هیچ روی ــ مگر شرایط خاص ــ ترک آن را جایز نمیداند و آن را در رتبهی واجب کفایی قرار داده است. ما همه امروز وظیفه داریم. امر به معروف و نهی از منکر بر همهی مسلمین واجب است. جلوگیری از منکرات بر همهی مسلمین واجب است. سفارش به حق که امر به معروف است و نهی از منکر است بر همهی مسلمین واجب است. شما و ما موظفیم که هم در تمام اموری که مربوط به دستگاههای اجرایی است امر به معروف کنیم ...
 
5-کار ویژهی انسجام و همبستگی اجتماعی:
 
دولت اخلاقی با برخورداری از تواناییهای نمادین، به ویژه به کارگیری نمادهای دینی به برانگیختن حس همبستگی در جامعه کمک مینماید. در نظام روحانیت شیعه، به واسطهی وجود مسألهی تقلید، نوعی رابطهی معنوی میان تودهی مردم و رهبران مذهبی وجود دارد که پیوند وثیقی میان آنان فراهم میسازد و از این راه مبانی همبستگی اجتماعی بر پایهی یک نظام ارزشی معین شکل میگیرد. این مسأله، موجب افزایش توانایی نظام سیاسی در بسیج تودهها و پویش آنها به سمت ارزشهای سیاسی ـ اخلاقی است. در عین حال، اسباب حل درگیریهای سیاسی و از همگسیختگی اجتماعی از راه همیاری و همکاری آحاد جامعه و حمایت آنان از نظام سیاسی فراهم میسازد. در این باره امام خمینی تأکیدهای بیشماری به عمل آورده است که با کمترین جستوجو در آثار ایشان قابل دریافت است.[40]
 
مقایسهی دو دیدگاه حکمت متعالیه و فلسفهی سیاسی غرب در رویارویی با مفهوم اخلاق سیاسی
 
    اکنون با توجه به نکات مطرح شده در بخشهای قبلی در رابطه با رویکرد و فلسفهی غربی و نیز رویکرد و فلسفهی اسلامی به اخلاق سیاسی، در این جا قصد داریم تا به مقایسهی این دو رویکرد در قالبی خلاصه و مختصر به صورت یک جدول[41] بپردازیم:
 
ردیف
مهمترین محورهای سیاست قدرتگرا در نظریهی غالب در فلسفهی سیاسی غرب
مهمترین محورهای سیاست اخلاقگرا در حکمت متعالیه
1
انسان محوری
خدا محوری
2
عقلگرایی محض و تأکید بر انسان خود سامان و خود بسنده، دادن اصالت به نفسانیات
عقلگرایی مشروط و متصل به شریعت، تأکید بر انسان خداجو و خدا خواه بودن، دادن اصالت به خدا و ارزشهای الهی و اخلاقی
3
بی قیدی محض و اصالت لذت
آزادی حقیقی و حساب شده
4
رهبری مبتنی بر رأی و ارادهی مردم (مشروعیت مردمی)
رهبری مبتنی بر مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی
5
تحقق رفاه، راحتی و آرامش دنیوی هدف اصلی و بنیادین حکومت
تحقق سعادت دنیوی و اخروی هدف اصلی و بنیادین حکومت
6
اصل بر بقا در دنیا و طبیعت و نادیده گرفتن مطلق آخرت، معنویت، شریعت و اخلاق
تلقی دنیا به مزرعهی آخرت و ارتباط کامل دنیا و آخرت، تأکید بر آخرت، معنویت، شریعت و اخلاق
7
اصالت قدرت
اصالت معنویت، فضیلت و سعادت واقعی انسان
8
اصالت محوریت هدف و نتایج کار صرف نظر از نیت، قصد و حقوق افراد (عملگرایی محض)
پیوند ناگسستنی نتایج کار و عمل افراد با قصد، نیت و حقوق آنها
9
واقعگرایی محض
واقعگرایی همراه با آرمان گرایی
10
تفکیک حوزهی اخلاق شخصی و حوزهی تعهدها و تکالیف عمومی
پیوند ناگسستنی بین حوزهی اخلاق شخصی، تعهدها و تکالیف عمومی
 
 اکنون که با مبانی اسلامی و انسانی اخلاق سیاسی جهان اسلام (از صدر اسلام تا انقلاب اسلامی ایران) و نیز مبانی لیبرالیسم و سکولاریسم محور اخلاق سیاسی غرب و همچنین تأثیرهای آن دو بر جوامع انسانی آشنا شدیم، زمان آن فرا رسیده است که با نگاهی اجمالی به وضعیت موجود در فضای سیاسی کشور به ویژه اوضاع سیاسی و درگیریهای انتخاباتی سالهای اخیر، به بررسی جایگاه حقیقی سیاستمداران کشورمان در فضای سیاسی ایران بپردازیم و از این راه میزان تطابق یا انحرافات رخ داده با مبانی اعتقادی و ایدئولوژیک نظام اسلامی را مورد توجه و مداقه قرار دهیم. چرا که معتقدیم تا زمانی که جایگاه حقیقی خود را در این عرصه بازشناسی ننماییم، نخواهیم توانست میزان صحت یا خطای عملکردی خود را بر اساس رهنمودهای دینی و اعتقادی خود دریابیم و دست به تغییر یا بهبود بیازیم؛ و پاسخگویی به این سؤال اساسی که در حال حاضر، کجا ایستادهایم؟ آیا سیاستمداران ما حقیقتاً با دیدگاهی الهی و اسلامی در فضای سیاسی کشورمان نقش بازی مینمایند و یا رویکردهاب غالب در فضای سیاسی کشور بیشتر منطبق بر رویکردهای غربی و لیبرالیسم است؟
 
نگاهی بر فضای سیاسی امروز ایران
 
   برای بررسی فضای سیاسی امروز کشور به مطالعهی نظرهای نخبگان و مجریان این عرصه به ویژه مقام معظم رهبری در رابطه با فعالیتهای اخیر سیاستمداران و اخلاق سیاسی حاکم بر عملکرد ایشان میپردازیم.
 
اخلاق گمشدهی امروز جامعهی نخبگان و سیاسیون کشور
 
   دکتر «رضا پورحسین»، مدیر سابق شبکهی چهار و مجری مناظرههای جنجالی انتخابات ۸۸، ضمن سخنانی با طرح این موضوع که مدتی است فضای سیاسی اجتماعی جامعهی ما به لحاظ اخلاقی فضای مناسبی نیست و گاهی آدمی را آزرده میسازد، میگوید: «فضا به گونهای است که میتوان گفت اخلاق، گمشدهی جامعهی امروز نخبگان ماست. عموماً فضای سیاسی اجتماعی جامعه توسط نخبگان آن ساخته میشود و متأسفانه شرایط فعلی نیز، بیشتر توسط برخی نخبگان سیاسی و اجتماعی به وجود آمده است و تأسف بیشتر آن که رسانههای مکتوب و مجازی نیز به گسترش این فضا کمک میکنند تا از این رهگذر آمار تولید خبر خود را به هر قیمتی بالا ببرند.»
 
 
در نظام روحانیت شیعه، به واسطهی وجود مسألهی تقلید، نوعی رابطهی معنوی میان تودهی مردم و رهبران مذهبی وجود دارد که پیوند وثیقی میان آنان فراهم میسازد و از این راه مبانی همبستگی اجتماعی بر پایهی یک نظام ارزشی معین شکل میگیرد.
 
   وی با طرح این موضوع که صحت خبر، هیچ مجوزی برای سیاسیون صادر نمیکند تا آن را در مجامع عمومی منتشر کنند، میگوید: «گاهی حد از این هم بالاتر میرود و مسایل شخصی برخی آدمها از تریبونهای رسمی افشا! میشود. قطعاً این مسیر، چون از مسیر حقوقی و قانونی طی نمیشود، اخلاقی و بلکه شرعی نیست و نخبگانی که چنین رویهای را برای از میدان به در بردن حریف خود انتخاب کردهاند، واجد اخلاق سیاسی نیستند.» پورحسین در پایان تأکید کرد «همگی این را بدانیم که اگر چنین رویهای به یک عادت سیاسی اجتماعی تبدیل شود و به تدریج رنگ رفتار بهنجار را به خود بگیرد، نوبت به همه خواهد رسید و در آن روز، حیثیت افراد مورد آسیب جدی قرار میگیرد و تخریب میشود.»[42]
 
نزدیک شدن انتخابات مجلس و بروز تیرگیها در رفتارهای سیاسی
 
   دکتر «ساسان شاه ویسی»: «فضای سیاسی کشور به دلیل نزدیک شدن به ایام انتخابات مجلس کمی متفاوتتر از گذشته شده و تیرگی رفتارهای سیاسی در برخوردها، سخنرانیها، خطابهها و اظهارنظرها برجسته میشود. به دلیل نزدیک شدن به انتخابات مجلس، برخی به دلیل ادای تکلیف، برخی به جهت معرفی دست آوردها و برخی هم به دلیل ابراز دیدگاههای شخصی و برجسته کردن خود اظهارنظرهایی میکنند که در گذشته از سوی آنان صورت نمیگرفت.»
 
این تحلیلگر اقتصادی با بیان این که به نظر میرسد هر قدمی، هر قلمی، هر سخنی و هر گفتهای که مردم و مسؤولان را در مسیر بیتفاوتی و بیانگیزگی قرار دهد، قلم و قدمی است که اول، اخلاق مداری در عرصهی سیاسی و دست آوردهای نظام را مورد نقد قرار داده و دست آوردهای عظیم نظام مقدس جمهوری اسلامی را در جریان سیاسی کاری به چالش کشیده است، گفت: «به فرمودهی رهبر معظم انقلاب، زحمات، خدمات، عملکرد و قابلیت دولت خدمتگزار در مسیر اهداف کشور بوده، اما متأسفانه این ظرفیت و عملکرد هم اکنون در بوتهی بینظمی فضای انتخاباتی و دیدگاههای یک جانبه گرایانهی برخی از منتقدان دولت مورد نقد و بررسی قرار میگیرد!» دکتر شاه ویسی با طرح این موضوع که نباید فضای اقتصادی کشور را به سمت تلاطم بکشانیم، افزود: «اگر نقد، سؤال و ضرورت به طرح مسایلی وجود دارد چرا روابط دوستانه، برادرانه و اخلاق مدارانهی مبتنی بر هویت ایرانی- اسلامی را فراموش کرده و زنگ انتخابات، چالشها و حواشی آن را قبل از شروع میزنیم. برخی دانسته، برخی ندانسته و برخی هم به عمد و سهو رعایت اخلاق سیاسی و سیاستهای اخلاقی مبتنی بر آموزههای اسلامی را فراموش کرده و با دولت با هر رویکردی به مخالفت میپردازند.» 
 
عدم وجود رابطهی محکم میان تقوا و اخلاق سیاسی در فضای کشور
 
 «آیتالله سید احمد علم الهدی» در این رابطه میفرمایند: «در اخلاق سیاسی جامعه تقوا وجود ندارد؛ برخی به مجرد این که در یک جریان سیاسی قرار میگیرند این تصور را دارند که همهی حرامهای خدا بر آنها حلال میشود و همهی معاصی پروردگار در راستای جریان سیاسی که در آن قرار دارند بر آنها طاعت است، از این رو تفاوت بین اخلاق سیاسی یک مؤمن با یک کافر در این زمینه مشخص میشود. دروغ گفتن، غیبت کردن و اتهام زدن به دیگران در هر جایگاهی حرام است.»[43]  
 
اهانت و هتاکی به افراد در فضای سیاسی کشور
 
«آیت الله غیاث الدین طه محمدی»، نمایندهی ولی فقیه در استان همدان و امام جمعهی این شهر در این باره میگوید: «اهانت و هتاکی به افراد خلاف شرع، عرف و مغایر با اخلاق سیاسی است.» وی ضمن محکوم کردن اقدامهای اهانت آمیز به شخصیتها و مسؤولان نظام اسلامی، تأکید کرد: «طراحان اصلی این اهانتها کسانی هستند که از این رفتار زشت غیرقانونی سود میبرند. افراط و تفریط افراد بیبصیرت در این خصوص موجب از بین رفتن اتحاد در جامعه اسلامی میشود» آیتالله محمدی با اشاره به بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری مبنی بر این که هرگونه هتک حرمت و رفتارهای غیراخلاقی و توهین آمیز، خلاف شرع، مخالف عقل سیاسی و ضربه به جمهوری اسلامی است و خداوند را خشمگین میسازد، اظهار داشت: «گاهی نفوذیها وارد اجتماعات اشخاص مؤمن و مخلص میشوند و آنها را به حرکتی انحرافی میکشانند که از این هم نباید غفلت کرد.»[44]
 
تأثیر پرخاشگری نخبگان و سیاسیون کشور بر رفتارهای اجتماعی
 
 این روزها اخبار متعددی از بروز خشونتهای افراطی در رسانهها بازتاب یافته است؛ خشونتهایی که با قتلهای فجیعی هم همراه شده است. از جمله تأثر بارترین حوادث این چند روزه، قتل یک ورزشکار، یک دختر دانشجو و نیز آسیب دیدن چشم دو روحانی بود که قصد امر به معروف و نهی از منکر داشتند. بروز و گسترش خشونت در هر جامعهای ریشه در عوامل مختلف و متنوعی دارد؛ شامل ضعف قوانین، ضعف در پیشگیری و اقدامهای پلیسی، ضعف تربیتی و تبعیضهای اجتماعی، اما در این میان برخی کارشناسان اعتقاد دارند باید به علل و عوامل پیش گفته، نقش ادبیات نخبگان و سیاسیون را نیز افزود. ادبیات، گفتار و عملکرد این گروه نخبهی جامعه تأثیر قابل تأملی بر رفتارهای اجتماعی خواهد داشت. آثار و تبعات دعواهای سیاسی، بداخلاقیها، تندخوییها و فحاشیها در لایهی بالایی جامعه متوقف نمیماند. کارشناسان و تحلیلگران اعتقاد دارند گروه نخبگان سیاسی به عنوان الگوی مرجع نقش تعیین کنندهای در آرامش و امنیت روانی جامعه دارند و عدم توجه آنان بر تأثیراتی که با عملکرد و رفتارهای غیراخلاقی خود بر مردم جامعه دارند، به شکل نامحسوسی دامنگیر تمامی افراد و طبقات اجتماعی کشور میباشد.
 
تأثیر ادبیات و رفتارهای سیاسیون بر افکار و اخلاق عمومی
 
   دکتر «محمدرضا شرفی»، روان شناس و دانشیار دانشگاه تهران میگوید: «جایگاه رجال سیاسی و اجتماعی در میان آحاد جامعه از دو نظر قابل تأمل است. نخست آن که ادبیات، گفتار و رفتارهای سیاسیون ما بیش از ادبیات سایر مردم در رسانهها منعکس میشود و تکرار آنها هم به تدریج «فرهنگ خاصی» را در میان افراد عادی ایجاد میکند. دوم این که مردم خواه ناخواه به افرادی که در ردههای بالای سیاسی فعال هستند به عنوان یک الگو نگاه میکنند، چرا که جایگاه آنها با افراد عادی فرق میکند و به مرور زمان در شخصیت مردم غالب میشود و در رفتارهای مردم و اخلاقیات آنها بروز پیدا میکند.»
 
  وی به نیازهای مردم در دههی چهارم انقلاب اسلامی اشاره کرده و میگوید: «مردم در حال حاضر بیش از هر زمان دیگری به آرامش و امنیت احتیاج دارند، چراکه بستر مناسبی برای خلاقیت، نوآوری و شکوفایی در جامعه فراهم شده و مردم نیز به دنبال تعالی و کسب موفقیت هستند، اما متأسفانه اغلب نیرو و انرژی مردم جامعه صرف اختلافها، تنشها و یا صحبت دربارهی آنها میشود. آرامش و امنیت در سایهی ادبیات و رفتار کلامی ارزش محور، مشفقانه و آموزنده ایجاد میشود.»
 
 دکتر شرفی با اشاره به کلام امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در نهج البلاغه دربارهی تعریف اخلاق سیاسی، تصریح میکند، امام علی(علیهالسلام) میفرمایند: «که کل دنیا، مزیتها و موقعیتهای آن، پدیدهای کم ارزش است، از این جهت که نباید به آن دل بسته شد، چرا که با وابستگی به دنیا ارزش و منزلت انسان پایین میآید.» بنابراین اگر نگاه مسؤولان به دنیا، نگاه «وابستگی» نباشد و فقط به عنوان مرحلهی «خدمت به مردم» باشد، به طور قطع خشونتها و پرخاشگریها در ادبیات آنها دیده نمیشود، زیرا دنیا از نظر آنها بی ارزش است. این استاد دانشگاه، با اشاره به اخلاق سیاسی در نگاه امام خمینی(ره) میگوید: «امام(ره) حتی با دولتمردانی که پا را فراتر از حق گذاشتهاند هم بسیار مشفقانه و دلسوزانه سخن میگفتند و هرگز از واژههای سخیف، سبک، خشونت آمیز و موهن استفاده نمیکردند، کلام امام همیشه با متانت، نجابت، لطافت و جذابیت همراه بود، ایشان حتی در برابر کسی که رو در روی مردم و نظام اسلامی ایستاد هم از ادبیات زننده استفاده نکردند.» در نظر رهبر معظم انقلاب هم اخلاق سیاسی همان بصیرتی است که ایشان در جریان فتنهی 88 بر آن بسیار تأکید کردند، رهبری در اوج این اختلافها، هیچ گاه از ادبیات غیرارزشی استفاده نکردند، بیشک ادبیات پرخاشگرانه تأثیر زیادی بر مردم جامعه میگذارد.
 
ادبیات جامعه متأثر از کنشهای هیأت سیاسی
 
  دکتر «علی انتظاری»، مدیر گروه جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است: «افرادی که در هیأت سیاسی هستند یعنی چه آنهایی که در رأس کار قرار دارند و چه آنهایی که در کنار بوده اما همیشه آمادگی ورود به عرصهی سیاست را دارند، ادبیات قدرت را در جامعه تعریف میکنند. به عبارتی این افراد با نوع رفتار، اعمال و حرکات خود ادبیاتی را رواج میدهند که مردم عامه در همه جا از تاکسی گرفته تا کوچه و بازار از آن استفاده میکنند، ادبیاتی که حتی موضوع بحث خانوادهها میشود.»
 
وی با بیان این که ادبیات قدرت در جامعه متأثر از ادبیات هیأت سیاسی است، میگوید: «بر این اساس سیاستمداران حداقل در عرصهی سیاست و قدرت گروههای مرجع محسوب میشوند و افراد جامعه نیز براساس نوع رفتار آنها عمل میکنند. البته این یک رابطهی دوسویه است، یعنی هم هیأت سیاسی متأثر از فرهنگ عمومی مردم و هم مردم متأثر از ادبیات قدرت سیاستمداران هستند به طوری که نوع مواجهه و موضعگیریهای سیاستمداران با مسایل به شدت مردم عادی را تحت تأثیر قرار میدهد، چراکه مردم در رفتارها و نوع مناسبات آنها را مرجع خود میدانند و رفتار خود را با آنها تنظیم میکنند. وقتی میبینند سیاستمداری بدون هیچ گونه ترسی تهمت میزند، آنها هم به تبعیت از آنها در لایههای پایینی جامعه به راحتی به یکدیگر تهمت میزنند.»
 
 این جامعه شناس با بیان این که جامعهی ما به علت سابقهی استبدادی که در دورهی شاهنشاهی داشته همواره با تجربهی نگرشهای «اقتدار طلبانه» روبهرو بوده است، تصریح میکند: «یکی از شاخصههای این نگرش «خشونت» است، یعنی ما برای حل مسایل از راه حلهای خشونت آمیز استفاده کنیم، خوشبختانه با پیروزی انقلاب اسلامی بستری فراهم شد تا نگرشهای «آزاد منشانه» جایگزین نگرشهای «اقتدار طلبانه» شده و به عبارتی مشکلات از راه گفتوگو و نه اعمال قدرت حل شود.» دکتر انتظاری ادامه میدهد: «اما وقتی بعضی سیاستمداران ما در ادبیات خود از رفتارهایی که نماد اقتدار طلبی است استفاده میکنند، عملاً این نگرش را که در گذشتهی ما ریشه داشته است، تقویت میکنند که یک حرکت ارتجاعی به وجود میآورد.»[45]
 
آثار مخرب گفتارهای غیرمتعارف سیاسیون بر جامعه
 
دکتر «عبدالعلی لهسایی زاده»، جامعه شناس و مدرس دانشگاه با بیان این که در هر جامعهای در بخشهای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بعضی افراد مدل نقشی محسوب میشوند، میگوید: «بر این اساس این افراد باید همواره مراقب رفتار، گفتار و حرکات خود باشند چراکه مردم در سطوح پایینتر به آنها نگاه میکنند در این صورت اگر این افراد از هنجارهای اجتماعی فاصله بگیرند، چون در ردهی بالای اجتماع قرار دارند نوعی ناهنجاری را رواج میدهند با این تفاوت که این ناهنجاریها در میان عامهی مردم «هنجار» تعریف میشود.»
 
 وی یکی از اثرات مخرب ادبیات غیرمحترمانهی سیاسیون را تغییر سبک گفتاری و رفتاری مردم میداند و میگوید: «هر چه قدر گفتار غیرمتعارف و رفتار نابهنجار از سوی سیاسیون بیشتر در جامعه رواج یابد، این نوع ادبیات برای مردم عادیتر میشود، مردم فکر میکنند که این عمل طبیعی است.» این جامعه شناس ادامه میدهد: «در بسیاری از کشورها وقتی شما به فردی تهمت میزنید اگر ثابت شود که دروغ گفتهاید به شدت مجازات میشوید، اما وقتی این فرد تنبیه نشود، رفتار خود را ادامه میدهد و این رفتار به تدریج به یک هنجار تبدیل میشود، در حالی که اگر جلوی این رفتارها به ویژه از سوی افراد سیاسی گرفته شود، نظم اخلاقی در جامعه ایجاد میشود، نظم اخلاقی مثل نظم ترافیکی است و نبود آن امنیت را از روح و روان مردم سلب میکند. مثل تهمت زدن که موجب ناامنی، سرخوردگی و آسیب دیدن مردم میشود.»[46]
 
  در انتها به بررسی فرمایشات رهبری در رابطه با کنشهای سیاسی اخیر در کشور میپردازیم، به امید آن که راهبردهای ایشان بتواند به منزلهیکارکردهای استراتژیک و نقشههای راهی معین و مبین برای تمامی فعالان عرصهی سیاسی کشورمان  واقع گردد.
 
بازخوانی هشدارها و راهکارهای مکرر رهبر انقلاب در مورد اخلاق سیاسی
 
   اکنون حقیقتاً فضای سیاسی کشورمان در کدام نقطه ایستاده است؟ آیا ما در جایگاه اخلاق سیاسی به پیشوایان دینی و اخلاقی خود چون پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) تقرب جستهایم و رویکردهای علی(علیهالسلام) و خاندان عصمت و طهارتش و پیروان صدیقش چون امام راحل را الگوی عملکردها و کنشهای سیاسی خود قرار دادهایم و یا این که در گرداب رذایل و نفسانیات مسلط بر جهان حاضر، رفته رفته به اخلاق مادیگرایانه، لیبرالیسم و اصالت نفع و لذت غربی پناهنده شدهایم، تا به هر شکل ممکن بقای خود و یا گروههای سیاسی وابسته به خود را ضمانت نماییم.
 
 از سویی بر اساس آن چه در بخشهای ابتدایی دربارهی رویکردهای اسلامی و الهی انبیا در برخورد با اخلاق سیاسی و اعمال قدرت سیاسی بیان شد، دکترینهای فکری حاکم براخلاق سیاسی کشور مبین و پیرو کدام مکتب است، پیرو بر حق مکتب اعتماد، اعتقاد به الوهیت، انسانیت و یا پیرو مکاتب لیبرالیسم و سکولاریسم و اصالت نفع است (که پیش از این مفصل بحث گردید) آنان که خود الگوهایی شکست خورده در هدایت اخلاق سیاسی در جهان معاصر غربی هستند؟!
 
 مطالعات نشان میدهد این میزان تأکید بر روی یک مسأله آن هم در یک دورهی زمانی محدود از سوی رهبر انقلاب کم‏نظیر به نظر میرسد؛ و البته این میزان بی‏توجهی به فرمایشات ایشان نیز! باعث گردید معظم له بارها و بارها لب به سخن گشودند، گاه با لحنی ارشادی، گاه با لحنی هشدارآمیز و گاه با بیانی گلایه‏گونه باب این بحث را پیش کشیدند؛ اما گویا حتی عدهای که خود را داعیه‏داران ولایتمداری نیز دارند، ترجیح دادند از کنار این بیانات بهسادگی عبور کنند.
 
 اکنون رهاورد این بی‏توجهی، حاکم شدن گفتمانی صد‏در‏صد سلبی در فضای سیاسی کشور است که بر مبنای آن تمامی جریان‏های سیاسی از سوی رقیب به عناوینی نظیر ضدولایت فقیه، منحرف، فاسد، ظالم، بیبصیرت، بانی فتنهی دوم و... متهم میشوند! هر جریانی در این فضا می‏کوشد تا با نفی رقیب، اثبات خود را نتیجه بگیرد و با مدیریت افکار عمومی، توپِ اتهام را در میدان حریف بیاندازد! در این شرایط تمامی مسؤولین نظام فاسدند و غیر قابل اعتماد! صاحب‏نظران سیاسی بر این مهم مهر تأیید می‏زنند که در فضای کنونی مسایل اول کشور و موضوعاتی که موجب جدال‏ها و دعواهای سیاسی می‏شود، به شأنی نازل تقلیل یافته و اهداف کلان و آرمانی انقلاب را تحت الشعاع قرار داده است. در واقع کمتر جریان و گروهی به مسایل اصلی انقلاب و این که چه موضوعاتی باید به مسألهی اصلی کشور تبدیل شود تا اهداف متعالی نظام برآورده شده باشد، فکر نمی‏کند.
 
جریانهای سیاسی در مقام ارایهی راهبرد برای نظام و ایجاد فضای جدیدی در کشور نیستند؛ بلکه تنها به دنبال متهم کردن هم و خردهگیری بر نواقص یکدیگرند. در این فضا فاصله‏ای بین سطح خواص و عوام جامعه نیز خواه‏ نا‏خواه فراهم می‏آید. چه آن که مردم از بسیاری جدال‏های سیاسیِ بی‏حاصل گریزانند. با توجه به اهمیت این مسأله و تأکید مکرر رهبر انقلاب بر روی آن، مرور دقیق‏تر گزاره‏های سخنان ایشان میتواند مسیری روشن را فراروی جریانهای ارزشی کشور برای ادامهی راه قرار دهد. به طور حتم مخاطب بیانات رهبری همهی جریانهای سیاسی، دانشجویان، اقشار مختلف و رسانه‏ها هستند. اکنون این ماییم که باید بنشینیم و با مرور دوبارهی مواضع خود و مقتدایمان، فکری به حال وضعیت موجود و کنش و واکنش‏های مرسوم دنیای سیاست بکنیم. آیا وقت آن نرسیده که رجال سیاسی کشور برای یک بار هم که شده انگشت اتهام را به جای رقیب به جانب خود بگیرند و سهم خود را در ایجاد این فضا به نقد بکشند؟
 
فضای گناه و اتهام‏زنی، زندگی ما را ظلمانی می‏کند
 
 در شهریور ماه 1388، اعترافات متهمان بعد از انتخابات توجه همه را به سمت خویش جلب کرد. متهمان از نسبت خود با اشخاص مختلف می‏گفتند و از نقش‏آفرینی این و آن. همان آغاز می‏شد فهمید مهر تأیید صد ‏در صدی زدن به همهی این اظهارنظرها، تریبونی تمام عیار را برای بانیان فتنه فراهم خواهد کرد تا لا‏به‏لای اظهارنظرهایشان، نظرهای رایجی را که در راستای منافع خود می‏بینند نیز مطرح کنند. در این شرایط بود که بار دیگر در فضای پر جدال آن روزها، رهبر انقلاب لب به سخن گشودند و از همه خواستند فضای جامعه را فضای حسن ظن و برادری قرار دهند؛ نه فضای سوء ظن؛ ایشان فرمودند: «به اخلاق خودمان هم برسیم، اخلاق اهمیتش از عمل هم بیشتر است. فضاى جامعه را فضاى برادرى، مهربانى، حسن ظن قرار بدهیم. من هیچ موافق نیستم با این که فضاى جامعه را فضاى سوءظن و فضاى بدگمانى قرار بدهیم. این عادات را از خودمان باید دور کنیم.»
 
 ایشان بار دیگر به فضای رسانه‏ای کشور اشاره کردند و فرمودند: «این که متأسفانه باب شده که روزنامه و رسانه و دستگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى گوناگون ارتباطى روشى را در پیش گرفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند براى متهم کردن یکدیگر، این چیز خوبى نیست. دل ما را تاریک میکند، فضاى زندگى ما را ظلمانى میکند. هیچ منافات ندارد که گناهکار تاوان گناه خودش را ببیند، اما فضا، فضاى اشاعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى گناه نباشد؛ تهمت زدن، دیگران را متهم کردن به شایعات، به خیالات.»
 
اعتراف متهمان علیه دیگری مسموع نیست
 
در حالی که کمتر کسی این انتظار را داشت، رهبر انقلاب به اعترافهای دادگاهی اشاره کردند و فرمودند: «همین جا من این را هم بگویم: این که در دادگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها - که در تلویزیون هم پخش می‏شد - از قول یک متهمى چیزى راجع به یک کس دیگرى گفته می‏شود، من این را بگویم که این، شرعاً حجیت ندارد. بله، متهم هرچه دربارهی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خود در دادگاه بگوید، این حجت است. این که بگویند در دادگاه دربارهی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خودش اگر اعترافى کرد، حجت نیست، این حرف مهملى است، حرف بى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ارزشى است؛ نه، هر اقرارى، هر اعترافى، شرعاً، عرفاً و در نزد عقلا در یک دادگاه در مقابل دوربین، در مقابل بینندگان میلیونى که متهم علیه خود بکند، این اعتراف مسموع است، مقبول است، نافذ است؛ اما علیه دیگرى بخواهد اعترافى کند، نه، مسموع نیست.»
 
فضا را نباید پر از تهمت کرد (چرا به هم حسن ظن ندارید؟!)
 
   ایشان در این باره فرمودند: «فضا را نباید از تهمت و از گمان سوء پر کرد.» قرآن کریم میفرماید: «لو لا اذ سمعتموه ظنّ المؤمنون و المؤمنات بانفسهم خیرا؛ وقتى می‏شنوید که یکى را متهم می‏کنند، چرا به همدیگر حسن ظن ندارید؟»
 
 
در حالی که کمتر کسی این انتظار را داشت، رهبر انقلاب به اعترافهای دادگاهی اشاره کردند و فرمودند: «همین جا من این را هم بگویم: این که در دادگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها - که در تلویزیون هم پخش می‏شد - از قول یک متهمى چیزى راجع به یک کس دیگرى گفته می‏شود، من این را بگویم که این، شرعاً حجیت ندارد.
 
   رهبر انقلاب به وظیفهی دستگاه قضایی اشاره کردند و فرمودند: «تکلیف دستگاه اجرایى و قضایى به جاى خود محفوظ است. دستگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى اجرایى باید مجرم را تعقیب کنند، دستگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى قضایى باید مجرم را محکوم و مجازات کنند؛ با همان روشى که ثابت می‏شود و در قوانین اسلامى و قوانین عرفى ما هست و هیچ هم در این زمینه نباید کوتاه بیایند؛ اما مجازات مجرم که از طرق قانونى جرم او ثابت شده است، غیر از این است که به گمان، به خیال، به تهمت، یکى را متهم کنیم، بدنام کنیم، توى جامعه دهن به دهن بگردانیم. این که نمی‏شود. این فضا، فضاى درستى نیست.»
 
پخش کردن ادعای بیگانگان علیه افراد ظلم است
 
ایشان به برخی استنادها به سخنان بیگانگان نیز اشاره کردند: «یا دیگران - خارجى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، بیگانهها، تلویزیونهاى مغرض - علیه کسى یا کسانى حرفى بزنند، ادعا کنند که اینها فلان جا خیانت کردند، فلان جا خطا کردند؛ ما هم عین همان را پخش کنیم. این، ظلم است؛ این، مورد قبول نیست. رسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى بیگانه کِى دلشان براى ما سوخته است؟ کِى خواسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند حقایق در مورد ما روشن بشود، که در این مورد بیایند حقیقت را گفته باشند؟ می‏گویند، حرفهایی میزنند، ادعاهایى می‏کنند.»
 
اینها شفافیت نیست؛ کدر کردن فضاست
 
رهبری در این باره نیز چنین رهنمون دادند: «نباید گفت اینها شفافیت است. این، شفافیت نیست؛ این، کدر کردن فضاست. شفافیت معنایش این است که مسؤول در جمهورى اسلامى عملکرد خودش را به طور واضح در اختیار مردم قرار بدهد. این معناى شفافیت است، باید هم بکنند؛ اما این که ما بیاییم این و آن را بدون این که اثبات شده باشد، بگیریم زیر بار فشار تهمت و چیزهایى را به آنها نسبت بدهیم که ممکن است در واقع راست باشد، اما تا مادامى که ثابت نشده است، ما حق نداریم آن را بیان کنیم؛ این آن را متهم کند، آن این را متهم کند. از رسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى بیگانه - رسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى مغرض انگلیس - شاهد برایش بیاوریم، بعد هم یک نفر از آن طرف پیدا بشود و کل نظام را به امورى که شایسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى نظام اسلامى نیست و نظام اسلامى شأنش بسیار بالاتر است از این چیزهایى که بعضى به نظام اسلامى نسبت می‏دهند، متهم بکند، این اشکال بر آنها بیشتر هم وارد است. تهمت زدن به یک شخص گناه است، تهمت زدن به یک نظام اسلامى، به یک مجموعه، گناه بسیار بزرگترى است. پروردگارا! با تقواى خود ما را از این گناهان دور کن.»
 
توصیه پذیری برای بهبود عملکردهای سیاسی
 
رهبر انقلاب در لحنی صریح و تند بار دیگر در این خصوص فرمودند: «من مىبینم در بعضى از اظهارات، در بعضى از حرفها، فضا آن چنان مغشوش می‏شود که افراد سردرگم می‏شوند. مردم نسبت به همدیگر، نسبت به نخبگانشان، نسبت به مسؤولانشان بدبین می‏شوند. این درست نیست.» ایشان با لحنی گلایه‏آمیز تصریح کردند: «حالا بعضىها - چه مطبوعات، چه بعضى از عناصر گوناگون – توصیه پذیر نیستند، آنها از ما توصیه نمی‏خواهند. معلوم نیست سیاست‏هاى بعضى از این دستگاهها و مطبوعات و رسانهها را کى معین میکند و کجا معین میشود - نانشان در ایجاد اختلاف است - اما آن کسانى که مصالح کشور را میخواهند، مایلاند حقایق را غالب کنند، من توصیهام به آنها این است که از این اختلافات جزیى و غیر اصولى صرف نظر کنند.»
 
شایعهسازى و شایعهپراکنى درست نیست
 
بیانات رهبر انقلاب هیچ گاه نافی انتقاد و ضرورت نصیحت ائمهی مسلمین و مسؤولین کشور نبود. بیان ایشان ناظر به رواج فضایی بود که فارغ از نقدهای منطقی و اصلاحی، تنها اتهام‏زنی و ناسزاگویی را در پی داشت. ایشان فرمودند: «شایعهسازى و شایعهپراکنى درست نیست. انسان مىبیند صریحاً و علناً به مسؤولین کشور - کسانى که بارهاى کشور را بر دوش دارند - تهمت میزنند، نسبت به اینها شایعهسازى میکنند؛ فرق هم نمی‏کند، چه رییس جمهور باشد، چه رییس مجلس باشد، چه رییس مجمع تشخیص مصلحت باشد، چه رییس قوهى قضاییه باشد؛ اینها مسؤولین کشورند. مسؤولین کشور کسانى هستند که زمام یک کارى به اینها سپرده است؛ مردم باید به اینها اعتماد داشته باشند، حسن ظن داشته باشند. نباید شایعهپراکنى کرد؛ دشمن این را می‏خواهد. دشمن میخواهد شایعهپراکنى کند؛ می‏خواهد دلها را نسبت به یکدیگر، نسبت به مسؤولین بدبین کند.»[47]
 
پرهیز از توهین و هتک حرمت افراد
 
 همچنین رهبر معظم انقلاب در جمع اعضای مجلس خبرگان بر پرهیز از توهین و هتک حرمت، فعالان سیاسی تأکید کردند و فرمودند: «همان گونه که جوانان نیاز به نصیحت دارند، برخی بزرگترها هم نیاز به نصیحت دارند چرا که برخی بزرگان با شنیدن یک خبر دروغ خیلی زود تحت تأثیر آن قرار گرفته و موضع نابهجایی را اعلام میکنند که زحمات بسیاری از مسؤولان زحمتکش و مخلص نظام را زیر سؤال میبرد. اعلام سخن و موضع باید از علم و پشتوانهی محکمی برخوردار باشد که در قرآن از آن به عنوان «قول سدید» یاد شده است. هرگونه هتک حرمت و رفتارهای غیراخلاقی و توهین آمیز خلاف شرع، مخالف عقل سیاسی و ضربه به جمهوری اسلامی است که خداوند را خشمگین میسازد.»[48]
 
مقام معظم رهبری در دیدار با بسیج اساتید ضمن فرمایشات خود ماجرایی را از رسول گرامی اسلام نقل کردند: «این حضرت از سنگسار زناکاری بر میگشتند و برخی از یاران به بعضی دیگر گفتند که این فرد زناکار مانند سگ مرد. پس از آن به لاشهی مرداری رسیدند و رسول اکرم به آنها امر کردند که از لاشهی مردار بخورند که همه دچار شگفتی شدند و گفتند که مردار خوردن با طبع انسان سازگار نیست و حضرت فرمودند توهینی که به آن فرد زناکار کردید از خوردن گوشت مردار نفرت انگیز تر و بدتر بود.»
 
مقام معظم رهبری با بیان این موضوع قصد تفهیم این مطلب را داشتند که نباید به افراد توهین کرد و مورد هتک حرمت قرار داد چراکه پیامبر اسلام اجازهی توهین به یک زناکار سنگسار شده را نیز نمیدادند. متذکر شدن این موضوع توسط مقام معظم رهبری نشان دهندهی آلودگی جامعه به این آفت اخلاقی است و لزوم بررسی رفتار و گفتار افراد برای تطهیر از این آفت وجود دارد. [49]
 
سخن پایانی 
 
 بنابراین برای داشتن نظام سیاسی فعال و فراگیر که ضمن شفافیت، پاسخگوی نیازهای نیروها، نسلها و گروههای اجتماعی متعدد در ایران باشد، نیازمند حضور همه جانبهی سیاستمداران متعهد به اخلاق و فضایل اسلامی و الهی به جای سیاست بازان وارد شده به حوزهی سیاسی هستیم. اگر باور به این اصل وجود دارد که ایران بعد از انقلاب اسلامی بیش از ایران قبل از انقلاب اسلامی وارد جهان مدرن شده است و سعی دارد تا با مشارکت بیشتر در صحنههای متعدد نقش و اثر ایرانیان مسلمان را در جهان بیشتر کند و بدین لحاظ هم سعی کرده تا به قانون، انتخابات، دموکراسی و حکومت مبتنی بر رأی و نظر مردم اتکا کند، باید همهی امور به دست سیاستمداران اخلاق محور سپرده شود. عمل به قانون و محوریت انتخابات در جابهجایی افراد نشان و حکایت از این نوع نگرش است. بر اساس اهداف انقلاب اسلامی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی تبلور یافته است، از راه عمل به قانون و باور به فضای سیاسی انتخابات، ایرانی باید فعال، مشارکت گرا، شفاف، پاسخگو و عقلانی باشد. به عبارتی دیگر ضمن این که ظهور بحرانها ریشه در عدم رعایت قانون دارد همان طور که مقام معظم رهبری بارها در این باره اشاره نمودند، به عدم حضور سیاستمداران متشرع و اخلاق شناس به عنوان محوریترین نیروی حوزهی سیاسی باید برگشت. برخی افراد و گروههای غیرسیاسی (سیاسی به معنای انجام فعل سیاسی بر اساس منطق سیاسی که ریشه در نظام قانون اساسی دارد) مشاغل سیاسی را اشغال کردهاند که با اخلاق اسلامی و الهی، در فضای سیاسی آشنا نیستند و یا بعضاً خود را مقید به آن نمیدانند.
 
از سوی دیگر این امر هم پسندیدهی اصحاب سیاست است که سیاست از راه فعل سیاستمداران واقعی تا سیاست بازان بر اساس قانون گرایی ممکن میشود. سیاستمدار اخلاقی و اعتقاد محور، کمترین اختلال و به هم ریختگی را ممکن میسازد و در زمان بروز حادثه و بحران به جای فدا کردن نظام سیاسی برای کسب مشروعیت و اعتبار، داشتههایش را برای رفع بحران، فدا میکند تا این که همهی امور را برای کسب اعتبار هزینه کند. این نوع کنش به معنای صفت دیگر فرد سیاستمدار الهی است. سیاستمدار، کسی است که ضمن عمل بر اساس قانون و رعایت قواعد دینی و اخلاقی، رعایت اخلاق حرفهای، در صورت بحران و حادثه، هزینه کنندهی آبرو و اعتبار به دست آوردهی خود برای رفع بحران باشد.
 
در شرایطی که گذشت، امر مسلم شناخته شدهی اختلال در بازیگری سیاسی به دلیل عدم رعایت قواعد اخلاقی، الهی و رعایت اخلاق حرفهای از یک طرف و تلاش در کسب اعتبار در شرایط بحرانی به جای هزینه کردن اعتبار برای رفع بحران و چالش بروز کرد و سبب شد که به جای شفاف سازی و ارتقا به وضعیت بهتر ابهام در حوزهی سیاست و کنشگری سیاسی به وقوع بپیوندد. پس از آن هم متأسفانه تلاش جدی در رفع ابهامهای موجود در حوزهی سیاسی صورت نگرفت. این ابهام میتواند منشأ حوادث دیگری از قبیل کاهش مشارکت سیاسی، اجتماعی و کاهش اعتماد اجتماعی از یک طرف و حضور فراگیر سیاست زدهها تا سیاستمداران در حوزهی سیاسی باشد. برای اجتناب از نتایج نامناسبی که در شرایط ابهامی فراهم شده است، محوری شدن سیاستمداران اهل آداب و اخلاق حرفهای سیاسی و قانون مدار ضرورت دارد. اگر سیاستمداران با سابقه و مدافع نظام قانونی و اسلامی وارد حوزهی سیاست شوند، ضمن این که سیاست بازان منفعتگرا به حاشیه خواهند رفت، در فرآیند شفافسازی کنش سیاسی، از انزوا گرایی سیاسی و اجتماعی اجتناب شده و در فرآیند اعتمادسازی و مشارکت طلبی جامعه اختلال ایجاد نخواهد شد.
 
شاید عدهای مدعی باشند که جامعه یا از چالشهای بروز کرده در حوزهی سیاست اطلاع ندارد و اگر هم اطلاعی در حد طرح روزنامهای به دست آورده، در فرآیند عمل سیاسی و اجتماعی مردم اثرگذار نیست. این یک فرض است. فرض رقیب هم وجود دارد که اکثر مردم ایران در مورد ابعاد مشاجرههای صورت گرفته در حوزهی سیاسی اطلاع دارند و به دلیل فراگیری حضور رسانههای ملی، جهانی و اثرگذاری روابط چهره به چهره و خودمانی، فقدان شفافیت، زمینههای انزوا طلبی سیاسی و اجتماعی را فراهم کرده است. باید کنکاش بیشتری کرد و از اثرات حداقلی حوادث سیاسی و اجتماعی در قضاوت و داوری مردم در مورد عمل و حوزهی سیاسی دوری نکرد. زیرا نظام سیاسی ایران نیازمند حضور مستمر مردم در صحنههای متعدد است. نباید کمترین بیتوجهی به این حوزه صورت گیرد. این گونه به نظر میرسد که مردم در ایران به طور کلی از مشاجرهها و درگیریهای سیاسی مطلعاند و نیازمند به توضیح برای شفاف سازی هستند تا امکان بهرهگیری نامناسب دیگران در منزوی کردن یا به حاشیه بردن جامعه کاهش یابد. چنانچه رهبری نیز بارها بر لزوم حفظ و مشارکت مردم در صحنههای سیاسی تأکید نمودهاند و همواره سردمداران سیاسی کشور را به پرهیز از رفتارهایی که موجب انفعال و بی اعتمادی در آحاد ملت نسبت به فضای سیاسی کشور میگردد، دعوت نمودهاند.[50](*)
 
پی‌نوشت‌ها:
 

 [1] ـ (رودگر،1383)

 [2] ـ (عبدی، 1386)

 [3] ـ (وحیدی منش، 1387)
 
[4] ـ (طباطبایی، 1382)
 
[5] ـ (وحیدی منش، 1387)
 
[6] ـ (زهیری، 1382)
 
[7] ـ (عابدی اردکانی، 1387)
 
[8] ـ (مظفری، 1385)
 
[9] ـ (مظفری، 1385)
 
[10] ـ (وحیدی منش، 1387)
 
[11] ـ (کنفرانس بین المللی مبارزه با تروریسم، 1390)
 
[12] ـ (مجلسی، 1404 ق)
 
[13] ـ (صف، آیهی 2، یا ایها الذین آمنوا لِمَ تقولون ما لاتفعلون کَبُرَ مقتاً عندالله أن تقولوا ما لاتفعلون)
 
[14] ـ (بقره، آیهی 43، أتامرون الناسَ بالبرِ و تنسو‘ن انفسکم و انتم تتلون الکتاب أفلا تعقلون)
 
[15] ـ (مائده، آیهی 7، یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط و لا یَجرمنّکم شَنَأن قومٍ علی ا‏لا تعدلوا، اِعدلوا هو أقرب لِلتقوی)
 
[16] ـ (الطباطبایی البروجردی، 1407 قمری)
 
[17] ـ (الطباطبایی البروجردی، 1407)
 
[18] ـ (الحر العاملی، بی تا)
 
[19] ـ (آیتی، 1376)
 
[20] ـ (آیتی، 1376)
 
[21] ـ (آیتی، 1376)
 
[22] ـ (ایتی، 1376)
 
[23] ـ (ابن بابویه، بی تا)
 
[24] ـ (ابن بابویه، بی تا)
 
[25] ـ (نهجالبلاغه، خطبهی 207، « و انّ منِ أَسخَف حالاتِ الوُلاه عندَ صالح النّاس أن یَظُنَّ بهم حُبَّ الفَخر، و یوضَعَ أَمرُ هُم علی الکِبر»)
 
[26] ـ (آیتی، 1376)
 
[27] ـ (مجلسی، 1403 ق)
 
[28] (نهج البلاغه، خطبه 175)
 
[29] ـ (فیض الاسلام، 1378)
 
[30] ـ (قمی، 1377)
 
[31] ـ (قمی، 1377)
 
[32] ـ (آیتی، 1376)
 
[33] (ابن بابویه، بی تا)
 
[34] (طباطبایی، 1382)
 
[35] ـ (عابدی اردکانی، 1387)
 
[36] ـ (آل عمران: 130)
 
[37] ـ(بقره: 30)
 
[38] ـ (زهیری، 1382)
 
[39] ـ (علق: 1، 5)
 
[40] ـ (زهیری، 1382)
 
[41] ـ (عابدی اردکانی، 1387)
 
[42] ـ (روزنامهی ایران، 1390)
 
[43]ـ (روزنامهی کیهان، 1390)
 
[44] ـ (روزنامهی ایران، 1389)
 
[45] ـ (روزنامهی ایران، 1390)
 
[46] ـ (روزنامهی ایران، 1390)
 
[47] ـ (رجانیوز، 1389)
 
[48] ـ (روزنامهی کیهان، 1389)
 
[49] (رسالت، 1389)
 
[50] ـ (آزاد ارمکی، 1389)
 
منابع و ماخذ:
 
  1. آزاد ارمکی، تقی، 1390؛ ضرورت رعایت اخلاق سیاسی، روزنامهی شرق، 1390؛ شمارهی 1246 به تاریخ 25/2/90، صفحهی اول
 
2. آیتی، عبدالمحمد، ترجمهی نهجالبلاغه، ج2، تهران، بنیاد نهجالبلاغه، 1376
 
3. ابن بابویه، ابوجعفر، محمد بن علی بن الحسین قمی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم، چاپ رستمخانی بیتا.
 
4. الحر العاملی، شیخ محمد بن الحسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج11، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بیتا.
 
5.  الطباطبائی البروجردی، السید حسین، 1407قمری؛ جامع احادیث الشیعه، ج13، قم، منشورات مدینه العلم، 1407.
 
6. المجلسی، مولی محمد باقر، 1403قمری؛ بحارالانوار، ج 61، بیروت، مؤسسه الوفاء. 1403
 
7. المجلسی، مولی محمدباقر،1404 قمری؛ مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول، تهران، دارالکتب الاسلامیه ، 1404.
  
8. رجا نیوز، 1389؛ بازخوانی هشدارهای مکرر رهبر انقلاب در مورد اخلاق سیاسی، 30 دی 89
 
9. رحیمپور ازغدی، حسن،1390؛ ترور اسلام و ارعاب مسلمین هدف پروژهی 11 سپتامبر، اردیبهشت 1390 کنفرانس بین المللی مبارزه با تروریسم.
 
10.  رودگر، محمد جواد، 1383؛ نقش اخلاق و عرفان در نظام سیاسی اسلام، مجلهی حکومت اسلامی، شمارهی 35
 
11.  روزنامهی ایران، 1389؛ از میان خطبههای نماز جمعه، شمارهی 4745 به تاریخ 21/12/89، صفحهی 23 (ایران زمین)
 
12. روزنامهی ایران، 1390؛ تازه چه خبر؟،  شمارهی 4827 به تاریخ 7/4/90، صفحهی 3 (داخلی)
 
 13. روزنامهی ایران،1390؛ تأثیر پرخاشگری نخبگان و سیاسیون بر رفتارهای اجتماعی، شمارهی 4847 به تاریخ 2/5/90، صفحهی 4 (اجتماعی)
 
14. روزنامهی رسالت، 1389؛ فرمایش رهبر انقلاب دربارهی اخلاق سیاسی در تمامی گروههای سیاسی، شمارهی 7227 به تاریخ 24/12/89، صفحهی 2 (سیاسی)
 
15. روزنامهی کیهان، 1389؛ پرهیز از نگاه یک جانبه به توصیههای اخلاقی رهبر معظم انقلاب در جمع اعضای مجلس خبرگان، شمارهی 19887 به تاریخ 23/12/89، صفحهی 2 (اخبار کشور)
 
16. روزنامهی کیهان،1390؛ رابطهی تقوا و اخلاق سیاسی، شمارهی 19917 به تاریخ 13/2/90، صفحهی 6 (معارف)
 
17. زهیری، علی رضا، 1382؛ دولت اخلاقی در آرای سیاسی امام خمینی(ره)،زمستان 1382 - شمارهی 21، مجلهی متین
 
18. طباطبایی، سید محمد رضا،1383؛ مؤلفههای سیاست اخلاقی از دیدگاه حضرت امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام)، تابستان و پاییز1382 – شمارههای 18 و 19، مجلهی پژوهشی دانشگاه امام صادق(علیهالسلام)
 
19. فیض الاسلام، علی نقی،1387؛ ترجمهی نهجالبلاغه، تهران، انتشارات فیض الاسلام، 1378
 
20. عابدی اردکانی، محمد، 1387؛ نسبت اخلاق و سیاست در حکمت متعالیه و نظریهی غالب در فلسفهی سیاسی غرب
 
21. عبدی، عباس، 1386؛ اخلاق سیاسی یا سیاست اخلاقی، شهروند امروز، شمارهی 34، 1386
 
22. محدث قمی، شیخ عباس،1377؛ منتهی الامال، چاپ علمی، 1377
 
23. مظفری، آیت، 1385؛ تئوری وحدت سیاست و معنویت از منظر امام خمینی (ره)، مجلهی انقلاب اسلامی، بهار 1385 - شمارهی 13
 
24. وحیدی منش، حمزه علی، 1387؛ نمایی کلی از سیاست اخلاقی، فصلنامهی پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی، سال چهارم شمارهی 12، بهار 1387
 

*سمانه زاهدی‌وفا؛ پژوهشگر/



نظرات 0
تاريخ : شنبه 29 بهمن 1390  | 4:20 PM | نویسنده : قاسمعلی
نویسنده: حسن كريمي
به طور معمول در يك فضاي رقابتي براي كسب قدرت، بسياري از نامزدها و هوادارانشان در عمل غير آن چيزي را نشان مي دهند كه در سخن بر زبان مي آورند. دوستي مي گفت كه هر كسي در جست وجوي آن چيزي است كه ندارد؛ از اين رو دغدغه وي مي شود و در هر جايي كه مي نشيند از آن چيز به عنوان مسئله مهم سخن مي گويد. به اين معنا كه چون خود انسان، مستبد است و علاقه دروني و يا فشار گفتمان بيروني وي را به سوي آن سوق داده است مي كوشد تا با تكرار و يادآوري آن، گرايش به آزادي را در خود تقويت كند و انساني آزاديخواه گردد و از استبداد راي و اقتدارگرايي شخصي رهايي يابد. با چنين رويكردي به نظر مي رسد كه ملاك هاي اخلاقي در هنگام انتخابات ها به اشكال مختلف ناديده گرفته مي شود و از سوي كساني كه مي خواهند رهبري جامعه را به عهده گيرند فرو مي پاشد و تهديد مي شود. كساني كه خود دچار هنجارشكني هستند و كم ترين مسائل اخلاقي را مراعات نمي كنند و اصول و مباني آن را ناديده مي گيرند، ديگران را متهم به بي اخلاقي انتخاباتي مي كنند. بر اين اساس مردم را دچار حيرت و سرگرداني مي كنند و اندك اندك فضاي ضداخلاقي را با اعمال و رفتارهاي خويش تشديد مي كنند و جالب آن كه پس از مدتي مردم را به رفتارهاي ضدهنجاري و اخلاقي متهم مي كنند. اين در حالي است كه خود در فضاي انتخاباتي زمينه اين گونه برخورد و واكنش را فراهم آورده و با هنجارشكني و رفتارهاي ضداخلاقي، جامعه را به سوي رفتار و عملكرد نادرست هدايت كرده اند؛ زيرا مردم اخلاق خويش را از رهبران خود مي يابند و مردم بر دين و اخلاق رهبران خود مي باشند.(الناس علي دين ملوكهم)
در مقاله حاضر نويسنده با بهره گيري از آموزه هاي قرآني بر آن است تا برخي از معيارها و ملاك هاي اخلاقي انتخابات را تبيين نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
رفتار، ملاك شخصيت
شايد بتوان گفت بيش ترين و مهم ترين كاربرد و كارآيي اخلاق را مي بايست در عمل اجتماعي افراد و يا گروه ها و طبقات اجتماعي يافت، زيرا انسان با آموزش و پرورش خود، مي كوشد تا فضايلي را به دست آورده و رذايلي را از خود دور سازد كه در رفتارهاي اجتماعي بروز و ظهور مي كند و تعاملات وي را با ديگران ساماني درست و خوب مي بخشد. از اين رو اگر بخواهيم درباره انسان كامل و شخصيت سالم داوري كنيم به رفتارها و كردارهايش توجه داريم و ايمان اشخاص و بينش افراد را براساس رفتارهاو كردارهاي آنان مي سنجيم. اين گونه است كه منش انسان ها و كنش ها و واكنش هاي ايشان به عنوان ملاك داوري نسبت به علم و ايمان و شخصيت آنها قرار مي گيرد.
در روايات و آموزه هاي اسلامي به ما آموخته اند كه براي شناخت اشخاص مي بايست به رفتارهاي آنها توجه شود؛ زيرا از كوزه برون تراود هر آن چه در اوست. بنابراين نمي توان كسي را عالم و دانشمند دانست مگر آن كه بازتاب آن را در رفتارهايش مشاهده كرد از اين رو گفته اند تا مرد سخن نگفته باشد عيب و هنرش نهفته باشد؛ به اين معنا كه سخنان هركسي به عنوان يكي از خروجي هاي علم و جهل هر كسي مي تواند بهترين ملاك داوري باشد تا معلوم گردد كه شخص داراي علم و هنر است و يا از زندگي خويش جز جهل و ناداني نياندوخته و عيوب و نقص وجودش را اشباع كرده است.
اين كه نمود علم و دانش و هنر و عيب را در سخن گفتن دانسته اند از آن روست كه سخن گفتن، آسان ترين عمل و كم ترين نمود شخص و شخصيت است وگرنه ملاك اصلي و اساسي را مي بايست در
رفتارهاي شخص جست. بر اين اساس بسياي از مردم توانسته اند سخن گفتن خويش را به شيوه هاي آموزشي و پرورشي بازسازي كنند ولي هرگز باطن خويش را نتوانسته اند چنان كه شايسته است بازسازي نمايند و در حقيقت خودسازي ظاهري كرده و از خودسازي باطني و حقيقي باز مانده اند. نتيجه اين مي شود كه سخنانشان با عملكرد و رفتار هايشان در تضاد و تقابل جدي است. بنابراين مي بايست به رفتارها به عنوان بهترين و كامل ترين نشانه و شناسه براي شناخت شخصيت هاي افراد توجه شود.
اسلام نيز چون بر اكمال اخلاق انساني توجه دارد و ملاك را رفتارهاي انسان مي شمارد و خودسازي واقعي و حقيقي را مورد اهتمام قرار مي دهد، از مومنان مي خواهد تا با رفتارهاي درست، ديگران را به ايمان دعوت كنند نه با گفتارها و سخنان زيباي خويش.
به هر حال آن چه مهم و اساسي است بازسازي و خودسازي است كه آثار واقعي و حقيقي آن در همه حوزه هاي رفتاري از جمله سخنان شخص آشكار مي شود؛ چنانكه ملاك براي شناخت شخصيت مي بايست رفتارهاي شخص باشد كه مهم ترين آن نيز كردارها و كنش ها و نيز واكنش هاي وي هنگام بحران ها و فشارهايي است كه بر شخص از درون و بيرون تحميل مي شود؛ زيرا بسياري از مردم هنگام فشار و بحران هاست كه شخصيت واقعي خويش را نشان مي دهند.
در روايت اسلامي از هم نشيني بر سر سفره و در سفر سخن به ميان آمده است؛ زيرا در اين شرايط است كه شخص شخصيت واقعي خويش را نشان مي دهد و در بحران هايي كه در سفر پيش مي آيد و يا فشارهايي كه بر شكم وارد مي شود خود را مي نماياند.
به سخن ديگر انسان در حالت عادي بازيگري تواناست و نقش بازي مي كند و شخصيت واقعي خويش را نشان نمي دهد و تنها در زماني طولاني است كه به سبب اين كه به هر حال نمي تواند در همه شرايط و بحران ها نقش بازي كند چهره واقعي خويش را نشان مي دهد. هنگامي كه با شخصي در يك مدت طولاني هم اتاقي باشيد و يا به سفرهاي طولاني برويد و يا در سر سفره هاي غذا بنشينيد مي توانيد شخصيت وي را بوسيله رفتارها و واكنش ها و كنش هايش به دست آوريد.
انسان ها در چنين شرايطي شخصيت واقعي خويش را نشان مي دهند. در هنگام جنگ جهاني دوم يكي از جاسوس هاي كاركشته روسي كه زني جوان بود در آلمان به سر مي برد و به آلماني فصيح سخن مي گفت. با اينكه به وي شك كرده بودند ولي دليلي نداشتند تا آن زمان كه زايمان وي رسيد و بخش ضد جاسوسي آلمان در انتظار ماند كه در هنگام بحران زايمان آيا اصوات روسي به زبان مي آورد يا نه؟
اين مطلبي است كه به اثبات علمي رسيده است كه انسان در هنگام بيهوشي و يا فشارها و بحران هاي سخت، واكنش هاي طبيعي از خود بروز مي دهد كه شخصيت واقعي او را روشن مي سازد.
ديده شده است كه بسياري از نامزدهاي انتخاباتي كه در هنگام سخنراني ها و محافل دانشجويي از كوره در مي روند و ديگر نامزدها را متهم مي كنند و با خشونت و عصبانيت، سخنان روا و ناروايي را بر زبان مي آورند كه رواي آن را نيز نمي بايست بر زبان بياورند زيرا هر حقيقتي را نمي بايست گفت. اگرچه دروغ، حرام است ولي گفتن هر حقي واجب نيست.
اعلان مواضع هر نامزد انتخاباتي مي بايست مواضع خويش را تبيين كند و شخص و شخصيت خود را براي به عهده گرفتن مسئوليت هاي مهم تشريح نمايد.
در آيات قرآني گزارش هايي از اين مسأله ارائه شده است. از جمله مي توان به داستان يوسف (ع) توجه كرد كه در آن حضرت (ع) افزون بر اين كه شخصيت خويش را تشريح مي كند و مي گويد كه داراي توانايي علمي و جسمي است همچنين توضيح مي دهد كه چه راهكارهايي براي شرايط ويژه در نظر دارد و برنامه ها و طرح هاي پيشنهادي اش براي هر موضوع و مساله اجتماعي چه مي باشد؟
هر نامزدي مي بايست طرح هاي خود را به دقت تبيين كند به گونه اي كه عقل و عقلا آن را بپذيرند و مطالبات مردم را به درستي بتواند پاسخ گويد. اين طرح ها مي بايست طرح هايي با ويژگي هاي كوتاه مدت براي رفع مشكلات بحراني مقطعي و ميان مدت و بلند مدت باشد. توجه به برنامه هايي كه فرهنگ سازي را تقويت مي كند مي بايست در اولويت قرار گيرد هر چند كه بر خلاف طرح هاي ديگر، زود بازده نيست ولي در بلند مدت جامعه را در حريم امنيتي قرار مي دهد و هرگونه تعرضات داخلي و بيروني را ناكام مي سازد. به عنوان نمونه اگر بخواهيم به اصلاح مصرف و الگوهاي آن بپردازيم مي بايست نخست فرهنگ سازي درستي را در برنامه داشته باشيم و در يك فرايندي آن را به يك رفتار عمومي تبديل كنيم.
بسياري از مسئولان براي اين كه خودي نشان دهند ناچار مي شوند به جاي كارهاي بنيادين به كارهاي ظاهري و زودبازده توجه كنند. اين رفتار نمي تواند فرصت و بسترهايي براي جامعه فراهم آورد تا به سوي تمدن سازي و ايجاد امت نمونه و برتر حركت كند.
يكي از بزرگان در اهميت طرح هاي بلندمدت و بنيادين مي گويد: اگر برنامه يك ساله داريد گندم بكاريد و اگر برنامه ده ساله داريد درخت بكاريد و اگر برنامه صد ساله داريد انسان تربيت كنيد. تمدن سازي همان برنامه صد ساله و بيش تر است كه نيازمند تربيت انسان است و اين به معناي توجه و تاكيد بر فرهنگ سازي درست و اصلاح آن در بخش هاي مختلف مي باشد.
توجه به حقيقت و واقعيت
برخي از نامزدها طرح هايشان غيرواقعي و به دور از واقعيت هاي اجتماعي است. در هر زماني شرايط اجتماعي مطالباتي را اقتضا مي كند كه براي پاسخ گويي مي بايست به ظرفيت هاي جامعه توجه كرد. بنايراين اگر كسي به دور از ظرفيت ها بخواهد وعده اي وطرحي براي مطالبات مردم بدهد به گزافه گويي رفته است.
شناخت حقايق و واقعيت ها براي آن است كه حقيقت امري است كه مي بايست به عنوان يك آرمان در نظر داشت و به عنوان هدف براي آن برنامه ريزي كرد و واقعيت را مي بايست براي آن شناخت كه ظرفيت هاي جامعه را نشان مي دهد. بنابراين نامزدها با توجه به حقيقت گرايي مي بايست به واقعيت ها نيز توجه كنند و برنامه ها و مواضع خويش را بر پايه اين دو مولفه قرار دهند.
حضرت يوسف (ع) نشان مي دهد كه شناخت دقيقي از حقايق و نيز واقعيت ها و ظرفيت هاي جامعه مصر داشته است و طرح ها و برنامه هايش را بر اساس حقايق و واقعيت هاي آن جامعه ارايه داد كه افزون بر مقبوليت از سوي مسئولان، قابليت اجرا داشته و به اهدف تعيين شده دست يافت.
همان گونه كه ايجاد مطالبات از طريق آگاهي بخشي به حقوق، خوب است ولي شناخت واقعيت هاي هر اجتماع نيز براي تبيين مواضع، ضروري است تا خداي ناكرده شخصي كه نامزد مسئوليتي است وعده هاي توخالي و پوچ ندهد.
برخي از نامزدها براي تقويت خود و مواضع خويش تبيين نادرستي از واقعيت هاي اجتماعي و ظرفيت هاي كشوري مي دهند و اين گونه است كه هم كارگزاران فعلي را متهم مي كند و هم مطالباتي را در مردم ايجاد مي كنند كه وعده هاي توخالي از آب درمي آيد و دولت هاي آينده را به بي كفايتي و دروغ متهم مي نمايد.
اجتناب از اتهام زني
اگر بخواهيم درست قضاوت شويم مي بايست درست قضاوت كنيم. بسياري از مردم در نقد ديگران يد طولايي دارند ولي هنگامي كه خود در ميدان عمل قرار گيرند در مي مانند. ما وقتي به پشت سر خويش مي نگريم پدران و مسئولان پيشين را به ناتواني و بي كفايتي متهم مي سازيم. اين قضاوت ها به سبب آن است كه در شرايط آنان نيستيم و آگاهي به ظرفيت ها و توانايي و شرايط آنان نداريم. اين گونه است كه قضاوت ها نادرست مي شود و ديگران نيز نسبت به ما چنين قضاوتي خواهند داشت.
هرگز مشق نانوشته غلط ندارد و كساني كه در ميدان عمل قرار نگرفته اند نمي توانند مدعي شوند كه بهتر از مسئولان كنوني عمل مي كنند. اين مطلبي عام و كلي است و افراد در زندگي و رفتارهاي شخصي و اجتماعي مي بايست در هنگام داوري به همه جوانب عمل توجه كنند، در غير اين صورت عملي كه به عنوان نقد انجام مي دهند در حقيقت چيزي جز اتهام زني نيست كه از نظر قرآن گناه و از نظر قانوني و فقهي جرم و از نظر اخلاقي رذيلت است.
بنابراين لازم است كه همه نامزدها بكوشند تا به تبليغ توانمندي هاي خويش و ظرفيت هاي جامعه توجه داشته باشند و از اتهام زني و ناتوان خواني ديگران خودداري كنند؛ مگر آن كه ادله كافي و مستدل داشته باشند. در اين صورت نيز مي بايست همه مسائل اخلاقي و امنيتي را مراعات كنند.
شخص پيش از آن كه مساله اي را مطرح سازد مي بايست خود را در دادگاه وجدان بگذارد كه طرح اين مساله تا چه اندازه مناسب و لازم و خدايي است و آيا مي تواند در پيشگاه خداوند پاسخ مناسبي براي طرح آن داشته باشد؟
مراعات ادب
نامزدها مي بايست همواره در كلام، ادب را مراعات كنند. ادب به معناي رعايت بسياري از ريزه كاري ها و ظرافت هاي رفتاري است كه شايد در وهله نخست بي اهميت و غيرضروري باشد ولي در عمل دانسته مي شود كه بسياري از مردم به اين نكات ريز و ظرايف رفتاري توجه و اهتمام دارند.
از جمله آدابي كه نامزدها مي بايست به آن توجه كنند مساله ادب با مخالفان است كه در آياتي چون 108سوره انعام و 88سوره هود و 125 سوره نحل بدان اشاره شده است.
در حالي كه نامزدها رقيبان هم مي باشند و رقابت، امري غير از مخالفت است، با اين همه برخوردها به جاي آن كه براساس ادب نسبت به برادر ديني باشد به شكل برخورد با مخالفان مي باشد. با اين همه اگر مراعات ادب نسبت به مخالف را نيز داشته باشند مي توان گفت كه رفتارها مي بايست بهتر از اين باشد كه اكنون هست.
به سخن ديگر، نامزدها به عنوان برادران ديني در عرصه رقابت مي بايست به عنوان استباق به كار خير با هم رقابت داشته باشند نه آن كه به عنوان مخالفان در برابر هم قرار گيرند.
اگر بخواهيم اصول و كليات اخلاق انتخاباتي را برشماريم بيش از آن است كه در يك مقاله بگنجد از اين رو به همين مقدار بسنده مي شود. اميد است با مراعات همين اندك گام هاي بلندتري به سوي فرهنگ سازي برداريم.

منبع: پایگاه فرهنگ و معارف قرآن کریم


نظرات 0

• نمايندگان مجلس چه ويژگى‏هايى را بايد دارا باشند و شرايط يك نماينده مطلوب از نظر اسلام چيست؟
پاسخ:

فلسفه وجودى مجلس شوراى اسلامى تحقق عينى آيه (وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ)(1) است. قوه مقننه تبلور اراده ملت است و در نظام جمهورى اسلامى عامل مهم رشد، استقلال و آزادى امت اسلامى و داراى اختياراتى وسيع و گسترده است(2). از اين رو توجه به شرايط نمايندگانى كه زيبنده عينيت بخشيدن به پيام الهى و شايسته ملتى سرفراز و متناسب با جايگاه يادشده باشند، از اهميت فراوانى برخوردار است. در اين زمينه به پاره‏اى از روايات گران سنگ درباره صلاحيت‏هاى لازم و سپس به سخنانى از حضرت امام خمينى (ره) در اين باب اشاره خواهيم كرد:
يك. روايات:
1. ايمان:
در تفسير فرات كوفى آمده است: از پيامبر (ص) سؤال شد: «اى رسول خدا اگر حادثه‏اى براى ما رخ نمود كه درباره آن آيه‏اى از قرآن يا سنتى از شما وجود نداشته باشد، چه كنيم؟ حضرتش فرمود: آن را در ميان مؤمنان به مشورت گذاريد».(3)
2. خردمندى:
از پيامبر اكرم (ص) نقل شده است: «با انسان خردمند رايزنى كنيد و از رأى او سرمپيچيد كه پشيمان خواهيد شد»(4) و «آن كه با خردمندان به شور بپردازد، به راه رشد و موفقيت راهنمايى خواهد شد».(5)
3. تخصص و دانايى:
«از پيامبر اكرم (ص) پرسيده شد: دورانديشى چيست؟ فرمود: رايزنى با صاحبنظران و پيروى از آنان».(6)
4. خيرخواهى:
پيامبر (ص) مى‏فرمايد: «رايزنى با خردمند خيرخواه رشد و ميمنت و توفيقى از سوى خدا است»(7)
5. خوف الهى:
اميرالمؤمنين (ع) فرمود: «در آنچه برايت رخ مى‏نمايد، با كسانى مشورت كن كه از خدا خوف دارند».(8) امام صادق (ع) هم مى‏فرمايد: «در امورت با كسى رايزنى كن كه خدا ترس باشد».(9)
6. تقوا و پارسايى:
در روايت است: «مرد خردمند پارسا را به رايزنى طلب كه جز به نيكى سفارش نكند و مبادا با غير او مشورت كنى چرا كه ناپارساى بى‏خرد، [باعث‏] فساد دين و دنيا است».(10)
7. آزادگى و دين‏دارى
8. دلسوزى، صميميت و برادرى
9. رازدارى
در رابطه با موارد ياد شده، امام صادق (ع) مى‏فرمايد: «مشورت ثمربخش نيست جز آنكه اركان چهارگانه آن تحقّق پذيرد: 1. طرف مشورت خردمند باشد 2. آزاد مرد ديندار باشد 3. صميمى و برادرسان بوده باشد 4. او را از راز خود در مسأله مورد رايزنى چنان آگاه سازى كه خود آگاه هستى و او اين راز را مخفى دارد و كتمان نمايد».(11)
ناشايستگى‏ها
در نصوص دينى افزون بر شرايط و شايستگى‏هاى رايزنى، به ابعاد منفى و جهات سلبى آن نيز اشاره شده است پاره‏اى از آنچه در روايات آمده، عبارت است از:
1. ترس و بزدلى 2. بخل 3. حرص
در سفارشات پيامبر اكرم (ص) به اميرالمؤمنين (ع) آمده است: «اى على با انسان ترسو مشورت مكن، زيرا راه‏هاى گشايش را بر تو تنگ مى‏كند، با بخيل به رايزنى مپرداز كه تو را از هدف باز مى‏دارد و انسان حريص را مشاور خود مكن كه كام جويى را نزد تو بيارايد».(12)
4. دروغ
حضرت على (ع) مى‏فرمايد: «از دروغگو رأى مجو كه چون سراب است. امور دسترس‏ناپذير را نزديك مى‏نماياند و امور دسترس‏ناپذير را نايافتنى مى‏نماياند».(13)
دو. امام خمينى (ره)
امام خمينى (ره) همواره بر حضور پرشور مردم در انتخابات نمايندگان شايسته تأكيد فراوان داشت: «نمايندگانى متعهد، متفكر و دلسوز به ملت و خصوص طبقه مستضعف و خدمتگزار به اسلام و مسلمين در مجلس شوراى اسلامى بفرستيد»(14) و فرمود: «اميد است ملت مبارز متعهد با مطالعه دقيق در سوابق اشخاص و گروه‏ها، آراى خود را به اشخاصى دهند كه به اسلام عزيز و قانون اساسى وفادار باشند و از تمايلات چپ و راست، برى باشند و به حسن سابقه و تعهد به قوانين اسلام و خيرخواهى امت معروف و موصوف باشند».
ايشان همچنين مى‏فرمايد: «بايد به اشخاصى كه احتمال انحراف در آنان مى‏رود رأى ندهند چه احتمال انحراف عقيدتى و يا اخلاقى»(15) و «كسانى را انتخاب كنند كه صددرصد مسلمان و معتقد به احكام اسلام و متعهد به اجراى احكام اسلام و مخالف با مكتب‏هاى انحرافى و معتقد به جمهورى اسلامى باشند».(16)
از چند سخن پيشين به دست مى‏آيد:
1. بررسى سوابق و ويژگى‏هاى كانديداهاى مجلس لازم و بايسته است و نبايد ناآگاهانه و بدون بررسى كافى كسى را برگزيد.
2. با احتمال انحراف عقيدتى و اخلاقى، نمى‏توان به كسى رأى داد. به عبارت ديگر بايد صلاحيت افراد را احراز كرد.
3. شرايط و صلاحيت‏هاى لازم براى نمايندگى از ديدگاه امام خمينى (ره) عبارت است از: صددرصد مسلمان بودن، نداشتن انحراف اعتقادى و مخالفت با مكاتب انحرافى، عدم انحراف اخلاقى، متفكر بودن، خيرخواهى، تعهد، دلسوزى و در خدمت اسلام و مردم بودن، وفادارى به
نظام جمهورى اسلامى و قانون اساسى و پاى‏بندى و التزام به اجراى احكام اسلامى.
پى‏نوشت‏
(1) شورى (42)، آيه 38.
(2) جهت آگاهى بيشتر ر. ك: آشنايى با مجلس شوراى اسلامى، روابط عمومى مجلس شوراى اسلامى.
(3)» سئل عن النبى) ص (: يا رسول اللَّه ارأيت اذا نزل بنا امر ليس فيه كتاب و سنه منك ما نعمل؟ فقال) ص (: اجعلوه شورى بين المؤمنين «) تفسير فرات بن ابراهيم كوفى، ص 516).
(4)» استرشدوا العاقل و لاتعصوه فتندموا «) بحارالانوار، ج 72، ص 105).
(5)» من شاور ذوى الالباب دلّ على الرشاد «همان.
(6)» قيل لرسول اللَّه) ص (: ماالحزم؟ قال) ص (مشاوره ذوى الرأى و اتباعهم «همان.
(7)» مشاوره العاقل الناصح رشد و يمن و توفيق من اللَّه «همان، ج 72، ص 105).
(8)» شاور فى الذين يخافون اللَّه «همان.
(9)» شاور فى امرك الذين يخافون اللَّه «) همان، ص 98).
(10)» استشر العاقل من الرجال الورع فانه لايأمر الا بخير و اياك و الخلاف فان خلاف الورع العاقل مفسده فى الدين و الدنيا «.) همان، ص 100)
(11)» ان المشوره لاتكون الا بحدودها الاربعه فاوله ان يكون الذى تشاوره عاقلا و الثانيه ان يكون حراً متدينا و الثالثه ان يكون صديق و اخيا و الرابعه ان تطلعه على سرك فيكون علمه به كعلمك ثم يسّر ذلك و يكتمه «مكارم الاخلاق، ج 2، ص 80).
(12)» يا على لاتشاور جباناً فانه يضيق عليك المخرج و لاتشاور البخيل فانه يقصر بك عن غايتك و لاتشاور حريصاً فانه يزين لك شرها «) علل‏الشرايع، 559).
(13)» لا تستشر الكذاب فانه كالسراب يقرب عليك البعيد و يبعّد عليك القريب «) غررالحكم، ش 10351).
(14) آشنايى با مجلس شوراى اسلامى) پيام 28 بهمن س 358)، ص 13.
(15) همان، (21 اسفند 1358) ص 14 17 ارديبهشت 359.
(16) همان.


نظرات 0

تعداد کل صفحات : 3 :: 1 2 3