کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان

 

کد خبر: ۶۱۲۲۶
تاریخ انتشار: ۱۷ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۶
 

رمز و رازهای نماز در کلام بزرگان

حکمت تکرار نماز از زبان آیت الله بهجت

 

شاید حکمت تکرار نماز - علاوه بر تثبیت - سیر باشد؛ به این نحو که هر نمازی از نماز قبلی بهتر، و نماز قبلی زمینه‎ساز نماز بعدی باشد.
عقیق: آیت الله بهجت به نکته دقیقی اشاره می کنند که ممکن است این نکته پرسش و شبهه بسیاری از آدم ها باشد. این که چه حکمتی در تکرار نماز نهفته است. چرا ما هر روز این آیه ها و سجده ها و رکوع ها را تکرار می کنیم. هر روز این سلام های ثابت را می فرستیم. اما پاسخ این گونه است: "شاید حکمت تکرار نماز - علاوه بر تثبیت - سیر باشد؛ به این نحو که هر نمازی از نماز  قبلی بهتر، و نماز قبلی زمینهساز نماز بعدی باشد."

این سخن یادآور آن نکته زیبا از حضرت رسول (ص) است که اگر هر دو روز یک مسلمان مثل هم باشد - فردای او بهتر از امروزش نباشد - او دچار خسران شده است.  حال اگر مصداقی به این بیان نورانی رسول مکرم اسلام توجه کنیم مسلما مهم ترین نشانه احتراز از این اتفاق، این است که نمازهای یک مسلمان رو به صعود باشد. مانند نردبامی که شخصی از آن به سمت بالا صعود می کند. اگر آن شخص هر روز در یک پله از نردبان در جا بزند دچار خسران شده است و اگر روز بعد پایش را به جای گذاشتن بر پله بالاتر بر پله پایین تر بگذارد دچار خسران عظیم تری شده است. نماز هم این گونه است.

بزرگان اهل معنا و معرفت و شخصیت های قرآنی و معنوی توجه شایانی به اهمیت نماز داشته اند و این موضوع البته مایه تعجب نیست. وقتی از زبان معصوم علیه السلام می شنویم و می خوانیم که نماز، معراج مؤمن است پس شگفت آور نخواهد بود که شخصیت های شیعه بارها به این اصل مهم و عمود خیمه مسلمانی توجه نشان دهند.

عارف بالله، آیت الله بهجت نیز از جمله شخصیت هایی است که به مناسبت های مختلف در دیدارهایشان با مشتاقان عالم معنا و معرفت از جمله تقاضا برای موعظه و پند نکات دقیق و مهمی در باره نماز ارائه می کنند. آچه در ادامه می آید شرح مختصری بر این عبارت های کوتاه اما مهم و کلیدی در سیر و سلوک معنوی به سمت محبوب است:

 

 "وقتی بنده از پیشگاه مقدس حضرت حق باز میگردد، اولین چیزی را که سوغات میآورد، سلام از ناحیه او است. در دعای مسجد کوفه آمده است: «اَللهُمَّ اَنتَ السَّلامُ، وَ مِنکَ السَّلامُ، وَ اِلیکَ یَرجِعُ، وَ یَعُودُ السُّلامُ، حَیِّنا رَبَّنا مِنکَ السَّلام؛ خداوندا، تو خود سلامی و سلام از ناحیه تو است و به سوی تو باز میگردد. پروردگارا، ما را به سلام از ناحیه خود تحیّت گوی!"

حقیقت آن است که نماز در اصل یک سفر و عروج معنوی و روحانی است. گشت و گذاری در سپهر جان  و هنگامی که عبد مخلص از این سفر روحانی برمی گردد مثل هر سفر محسوس دیگری چیزهایی با خود می آورد و دستاوردهایی از سفر خود دارد. به تعبیر عامه با خود از سفر سوغاتی می آورد اما این سوغاتی چیست؟ از منظر آیت الله بهجت این سوغاتی، سلامی از جانب خدا و ناحیه الله است. نمازگزار نماز خود را با سلام و تحیت و درود تمام می کند که از ناحیه خداست و به سوی او برمی گردد.

 

بالاترین لذت ها در نماز جمع شده است

اما آن ها که مشام جان شان بیدار و هشیار است، عطر این سلام ها و حقیقت آن ها را برحسب ظرف معرفتی شان می چشند و حس می کنند و لذت های نماز را درمی یابند.

همچنان که این عالم دینی در بخش دیگری از اظهارات شان چنین می گویند که: "نماز، جامی است از اَلَذّ لذایذ که چنین خمری خوشگوار در عالمِ وجود نیست! نماز ، اعظم مظاهر عبودیّت است که در آن، توجه به حقّ میشود. تمام لذتها روحی است و آنچه از لذات که در طیب [عطر] و یا از راه نساء به صورت حلال تکوینا ً مطلوب است، بیش از آن و به مراتب بالاتر، در نماز است... اما اگر کسی با وجود این همه مشوِّقات از قرآن و اخبار برای سیر و کمال، از آنها بهرهمند نشود، در عقل او خلل است. نماز خواندن برای اهلش مانند حلوا خوردن است؛ لذا از نماز خواندن، خسته نمیشوند. "

 

در این بخش هم آیت الله بهجت به ظرایف زیبایی اشاره می کند که عموما مبتلابه و دامنگیر عامه است. این که امکان دارد و محتمل است که بسیاری حظ و التذاذی از نماز خواندن شان نبرند و صرفا برای این که یک تکلیف مشقت بار دینی را به جا بیاورند از رختخواب کنده شوند و سر سجاده بنشینند اما اگر نمازگزار حقیقی و اهل، سر سجاده بنشیند در واقع سر سفره نشسته است و همان التذاذی را که اهل دنیا از خور و خواب می برند و خوردن را نه به عنوان یک امر مشقت بار که به عنوان امر شادی آور و لذت بخش دنبال می کنند او نیز نماز را به مثابه امری شادی آور و لذت بخش دنبال می کند.

 

تعبیری که آیت الله بهجت در این باره به کار می برند تعبیر زیبایی است: "نماز خواندن برای اهلش مانند حلوا خوردن است." مثل این می ماند کسی از این که در راه حق کشته شود واهمه دارد و از این که از این حیات زمینی جدا شود وحشت دارد اما کسی که به آن معنای اصیل و اصلی حیات حقیقی دست یافته، مرگ در راه خدا را مثل خوردن حلوا و چشیدن شهد می بیند همچنان که از اولیا و بزرگان و معصومین علیه السلام شنیده ایم و نمونه اش همان عبارت زیبایی است که حضرت قاسم ابن الحسن خطاب به عموی گرامی شان می فرماید: "احلی من العسل / این چنین مرگی در نزد من از عسل شیرین تر است."

ا

ین همان لذت فوق تصور ذهن ها و روح های غرق شده در محاسبات مادی و تنگ نظرانه است که از همه لذایذ زندگی در محسوسات فراتر می رود چون اصل و اساس لذت ها روحی است: "تمام لذتها روحی است و آنچه از لذات که در طیب [عطر] و یا از راه نساء به صورت حلال تکوینا ً مطلوب است، بیش از آن و به مراتب بالاتر، در نماز است."

 

چه رمزی در این تکرار نهفته است؟

اما آیت الله بهجت در ادامه به یک نکته دقیق هم اشاره می کنند که ممکن است این نکته پرسش و شبهه بسیاری از آدم ها باشد. این که چه حکمتی در تکرار نماز نهفته است. چرا ما هر روز این آیه ها و سجده ها و رکوع ها را تکرار می کنیم. هر روز این سلام های ثابت را می فرستیم. اما پاسخ این گونه است: "شاید حکمت تکرار نماز - علاوه بر تثبیت - سیر باشد؛ به این نحو که هر نمازی از نماز  قبلی بهتر، و نماز قبلی زمینهساز نماز بعدی باشد."

 

این سخن یادآور آن نکته زیبا از حضرت رسول (ص) است که اگر هر دو روز یک مسلمان مثل هم باشد - فردای او بهتر از امروزش نباشد - او دچار خسران شده است.  حال اگر مصداقی به این بیان نورانی رسول مکرم اسلام توجه کنیم مسلما مهم ترین نشانه احتراز از این اتفاق این است که نمازهای یک مسلمان رو به صعود باشد. مانند نردبامی که شخصی از آن به سمت بالا صعود می کند. اگر آن شخص هر روز در یک پله از نردبان در جا بزند دچار خسران شده است و اگر روز بعد پایش را به جای گذاشتن بر پله بالاتر بر پله پایین تر بگذارد دچار خسران عظیم تری شده است.

 

نماز هم این گونه است. ما نمازها را تکرار می کنیم مثل کسی که بر نردبامی قرار گرفته و پاهایش را از روی پله ای به پله ای دیگر می گذارد و حکمت این تکرار همان حکمت تکرار حرکت بر روی نردبام است. ما این حرکت را تکرار می کنیم نه به معنای آن که پایمان را بر همان جای پای پیشین بگذاریم بلکه تکرار می کنیم که نماز روز فردایمان کامل تر از نماز امروزمان باشد.



منبع:شبستان

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 15 بهمن 1394  ] [ 4:54 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۷۰۷۹۷
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۲:۲۹
 
سرچشمه های آرامش کجاست

ماجرای چوپانی که خلاصه علوم بود!  

چوپان گفت: من آنچه را که خلاصه و چکیده علوم است آموخته‏ام، دیگر نیازی به آموزش مجدد ندارم. دانشمند گفت: آنچه آموخته‏ای برای من بیان کن. چوپان گفت خلاصه و چکیده همه علوم، پنج چیز است...

عقیق: "چوپانی در بیابان مشغول چرانیدن گوسفندان بود، دانشمندی در سفر به او رسید و اندکی با او گفتگو کرد، فهمید که او بی‏سواد است، به او گفت: چرا دنبال تحصیل نمی‏روی؟ چوپان گفت: من آنچه را که خلاصه و چکیده علوم است آموخته‏ام، دیگر نیازی به آموزش مجدد ندارم.  دانشمند گفت: آنچه آموخته‏ای برای من بیان کن.  چوپان گفت خلاصه و چکیده همه علوم، پنج چیز است:  او این که تا راستی تمام نگردد، دروغ نگویم.
دوم این که تا غذای حلال تمام نشده، غذای حرام نخورم.  سوم این که تا در خودم عیب است، عیب جویی از دیگران نکنم.  چهارم این که تا روزی خدا تمام نشده، به در خانه هیچ کسی برای روزی نروم.  پنجم این که تا پای در بهشت ننهاده‏ام، از مکر و فریب شیطان غافل نگردم. دانشمند او را تصدیق کرد و گفت:  همه علوم در وجود تو جمع شده است و هر کس این پنج خصلت را بداند و به آن عمل کند به هدف علوم اسلامی رسیده است و از کتب علم و حکمت بی‏نیاز است."از جمله چشمه های مهم آرامش در وجود انسان این است که آدمی بتواند با پرهیز از رذایل اخلاقی یعنی تاریکی های رفتار در درون  و بیرون بتواند از سرمایه و اندوخته های آرامش خود محافظت کند. غیبت اما از مهم ترین رذایل اخلاقی است که اندوخته های معنوی ما را به باد می دهد و از وجود ما سلب آرامش می کند. اگر ما به دنبال علاج این حفره سیاه رفتاری باشیم، می توانیم از آرامش خود پاسداری کنیم. کتاب "غیبت و عواقب آن" تألیف ارزشمند اسماعیل صدیقی به این مبحث می پردازد. چکیده ای از مباحث این کتاب در ادامه ارائه می شود.

حیا می تواند غیبت را درمان کند

علمای اخلاق برای علاج غیبت، راههایی را پیشنهاد نموده‏اند، از جمله:
اول:  مهمترین عاملی که مبارزه با عوامل فساد و بیماریهای معنوی و نفسانی، من جمله غیبت، مؤثر و کارساز است، عنصر ایمان به خدا و روز حساب است، اگر کسی واقعا به خداوند متعال و روز جزا ایمان داشته باشد، مرتکب گناه کبیره نمی‏شود و خودش را در معرض غضب خداوند قرار نمی‏دهد.  از این عنصر در روایات تعبیر به حیا و ورع شده است.
علی علیه السلام در این باره فرمودند: "الحیاء یصد عن فعل القبیح / حیا و شرم، انسان را از کار زشت باز می‏دارد. "

علت یا علل غیبت را بیابید

دوم: یکی دیگر از راههای از بین بردن عوامل و انگیزه‏های غیبت این است که هر بیماری با پیدا کردن علت و سبب بیماری، معالجه خواهد شد، ما هم وقتی عوامل و انگیزه‏های غیبت را در وجود خودمان از بین بردیم یا در صدد تحقق آن عوامل در خارج نشدیم، به خوبی می‏توانیم از غیبت دست برداریم و مرتکب آن نشویم.


درباره عواقب غیبت اندیشه کنید

سوم: یکی دیگر از راههای علاج غیبت، تفکر کردن است. اگر انسان در آیات قرآن و احادیث فراوانی که در مذمت غیبت رسیده، تفکر کند و راجع به عواقب شوم این گناه بیندیشد و مفاسد دنیوی و اخروی آن را در تفکر نظر بیاورد، هرگز مرتکب این گناه نخواهد شد  علی علیه السلام فرمودند: "فکر المرء مراه تریه حسن عمله من قبحه / اندیشیدن انسان، آینه‏ای است که زیبایی کار انسان را از زشتی کار او، به او نشان می‏دهد".
اگر انسان فکر کند که با غیبت کردن، گوشت برادر مرده‏اش را می‏خورد و با این گناه باعث می‏شود که حسناتش باطل یا حداقل ثواب آنها کم شود یا دریابد که غیبت برادر مومن، عملی است ناجوانمردانه که غیبت شونده قدرت دفاع از خویش را ندارد، هرگز به چنین عمل زشت و پستی دست نخواهد زد.


بیان نورانی امیرالمؤمنین (ع) درباره پستی غیبت

علی علیه السلام فرمودند:  "الغیبه لوم باطن / از پستی و فرومایگی باطن آدمی، غیبت کردن است."
همچنین اگر انسان فکر کند که خداوند در کمین گاه است: "ان ربک لبالمرصاد" و اگر بنده با او اوامر او مخالفت کند راهی دوزخش می‏سازد، در کجای وجود ناتوان خویش، توان مخالفت کردن با امر پروردگار را می‏یابد؟ اگر انسان فکر کند چه چیز او را به بدگویی و غیبت نمودن وادار کرد، و این بد گفتن برای وی چه سودی دارد؟
مثلا اگر از آن کس که بد می‏گوید، خشم و کینه‏ ای در دل دارد و به این وسیله می‏خواهد دلش را خالی کند، باید بداند که از مقام اخلاقی خویش می‏کاهد و مرتکب گناهی در نزد خداوند می‏شود و در نظر مردم هم ممکن است با این عمل، آن طرف را مظلوم و حق به جانب و خودش را متعدی و هتاک جلوه دهد، پس این کار سودی برایش ندارد بلکه زیان بسیاری هم دارد و اگر موافقت با رفقا و اهل مجلس او را به غیبت کردن وادار کرده باید بداند که خدا غضب می‏کند بر کسی که برای رضای مخلوق، مرتکب کاری شود که از او نهی شده و هیچ شایسته نیست که انسان رضایت بندگان خدا را، بیش از رضایت خدا اهمیت دهد و به خاطر آنها آنچه خلاف رضای خداوند است مرتکب شود.


عیب خود را ببینید تا عیب دیگران به چشم تان نیاید

چهارم: دیدن عیب خود. از آنجایی که کم اتفاق می‏افتد که انسان خودش عیبی نداشته باشد، بلکه شاید ابتدا چنین اتفاقی نیفتد. بنابراین زشت است که آدمی خویشتن را سرزنش نکند و پیوسته به سرزنش دیگران پردازد. علی علیه السلام در این باره فرمودند: "اکبر العیب ان تعیب غیرک بما هو فیک / بزرگترین عیب آن است که دیگری را به چیزی که در خودت هست سرزنش کنی."
"اکبر العیب ان تعیب ما فیک مثله / بزرگترین عیب آن است که عیب بشماری چیزی را که مانند آن در تو وجود دارد. "
امام باقر علیه السلام فرمودند:  "کفی بالمرء عیبا ان یتعرف من عیوب الناس ما یعمی علیه من امر نفسه او یعب علی الناس امرا هو فیه / برای انسان این عیب بس است که از عیبهای دیگران چیزی جستجو کند که از دیدن آن در خود نابیناست یا چیزی را بر دیگران عیب گیرد که در خود او هست."
انسان باید بداند همان طوری که خودش دارای عیب است، دیگران نیز مانند اویند و همان طوری که او از اصلاح عیب خویش عاجز است، دیگران هم مثل اویند. لذا کسی که به عیوب خود واقف و معترف باشد هرگز در صدد عیب جویی دیگران بر نمی‏آید. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله‏ فرمودند: "طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس / خوشا به حال کسی که عیب خودش او را از عیوب مردم باز دارد. "
پرداختن به عیوب دیگران، باعث می‏شود که انسان از معایب خویش غفلت کند و آن عیبها همچنان در وی بماند. انسان عاقل کسی است که هنگام دیدن عیبی در دیگران، متوجه به خودش شود که اگر در او هم چنان عیبی هست در صدد اصلاح خویش برآید، نه آنکه از خویشتن غافل شود و به کشف عیوب دیگران بپردازد.
چونان بی سواد ولی هوشمند

ماجرای چوپانی که خلاصه علوم بود

چوپانی در بیابان مشغول چرانیدن گوسفندان بود، دانشمندی در سفر به او رسید و اندکی با او گفتگو کرد، فهمید که او بی‏سواد است، به او گفت: چرا دنبال تحصیل نمی‏روی؟ چوپان گفت: من آنچه را که خلاصه و چکیده علوم است آموخته‏ام، دیگر نیازی به آموزش مجدد ندارم.  دانشمند گفت: آنچه آموخته‏ای برای من بیان کن.  چوپان گفت خلاصه و چکیده همه علوم، پنج چیز است:  او این که تا راستی تمام نگردد، دروغ نگویم.
دوم این که تا غذای حلال تمام نشده، غذای حرام نخورم.  سوم این که تا در خودم عیب است، عیب جویی از دیگران نکنم.  چهارم این که تا روزی خدا تمام نشده، به در خانه هیچ کسی برای روزی نروم.  پنجم این که تا پای در بهشت ننهاده‏ام، از مکر و فریب شیطان غافل نگردم. دانشمند او را تصدیق کرد و گفت:  همه علوم در وجود تو جمع شده است و هر کس این پنج خصلت را بداند و به آن عمل کند به هدف علوم اسلامی رسیده است و از کتب علم و حکمت بی‏نیاز است.

 

منبع:شبستان


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 15 بهمن 1394  ] [ 4:52 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۷۰۷۶۸
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۱:۳۹
 
فارس‌آموزان روسی به بیت امام(ره) رفتند

جوان روسی که امام رابه واسطۀپدرش شناخت  

فارسی آموزان کشور روسیه، در آغاز دهه مبارک فجر از حسینیه جماران و بیت امام خمینی(ره) بازدید کردند.

عقیق:فارسی آموزان کشور روسیه که برای گذراندن دوره دانش افزایی زبان فارسی بنیاد سعدی به ایران آمده‌اند، عصر روز گذشته از حسینیه جماران و بیت امام خمینی(ره) بازدید کردند.

فارسی آموزان با توضیحات ارائه شده از سوی مدیر مجموعه جماران درباره تاریخچه تاسیس این حسینیه در 150 سال پیش و چگونگی نقل مکان امام خمینی(ره) به این منزل، با ساده زیستی امام راحل از نزدیک آشنا شدند و ابراز داشتند این فضا از یک روح معنوی خاصی برخوردار است.

برخی از فارسی آموزان که از پیش اطلاعاتی درباره امام(ره) و انقلاب ایران داشتند، با دیدن منزل و حسینیه امام(ره) اظهار شگفتی کردند و گفتند، فکر نمی کردیم امام خمینی به عنوان رهبر یک کشور به دور از تجملات و در عین سادگی زندگی کند.

«دنیل»، یکی از فارسی آموزان حاضر در این دوره که زبان فارسی را به خوبی متوجه می شود، خود را غرق در فضای معنوی حاکم در حسینیه جماران دانست و از سادگی دیوارها و بنای این حسینیه ابراز شگفتی کرد.

«سکینه»، دیگر فارسی آموز حاضر در این دوره از دانش افزایی نیز ضمن ابراز خوشحالی از حضور در این مکان، گفت: پدرم درباره امام خمینی مطالب زیادی می‌داند و معلوماتش را به من نیز انتقال داده است. من امام خمینی و انقلاب ایران را از توضیحات پدرم می‌شناسم.

«آرتور» که هنوز در سخن گفتن به زبان فارسی کمی ضعیف است، با یافتن واژه‌های مناسب این نکته را القا کرد که این مکان آسمانی و الهی است.

گروه 16 نفره فارسی آموزان روس، پس از بازدید از حسینیه جماران و منزل امام(ره)، از نگارستان جماران که حاوی تاریخ تصویری زندگی امام خمینی(ره) است، دیدن کرده و با مسئولین مجموعه جماران عکس یادگاری گرفتند.

شایان ذکر است، فارسی آموزان روس از دانشگاه‌های دولتی مسکو، باشقیرستان، علوم انسانی، چلیابینسک، سن پترزبورگ، زبان­شناسی، داغستان وفدرال اورال در این دوره از دانش افزایی زبان فارسی بنیاد سعدی حضور دارند و در رشته­ های شرق ­شناسی، زبان فارسی و تاریخ ایران، روابط بین الملل، تاریخ ایران و افغانستان، زبان­شناسی، مترجمی انگلیسی و فارسی و زبان و ادبیات فارسی، تحصیل می کنند.

فارسی آموزان روس، هر روز صبح در کلاس ­های تخصصی آموزش زبان فارسی با موضوعات دستور زبان فارسی، درک مطلب، تقویت شنیداری و گفتاری و...، در دانشگاه علامه طباطبائی شرکت می کنند و پس از آن به بازدید از اماکن علمی، فرهنگی و گردشگری تهران می پردازند.

گفتنی است، بنیاد سعدی با هدف آشنایی بیشتر فارسی آموزان غیرایرانی با کشورمان و فرهنگ و آداب و حضور در اجتماع فارسی زبانان، دوره ­های دانش افزایی زبان فارسی را ویژه فارسی آموزان کشورهای مختلف، برگزار می­کند.

 

منبع:فارس


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 15 بهمن 1394  ] [ 4:51 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

کد خبر: ۶۳۱۵۸
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۳:۲۱
 
رمز و رازهای نماز در کلام بزرگان؛

مرگ اندیشی مبارکی که درنماز مستتر است  

چراغ معرفت دیگری که عارف روشن ضمیر آیت الله بهجت در بیانات خود روشن می کنند اشاره به مرگ اندیشی مبارکی است که در نماز مستتر است.
عقیق:چراغ معرفت دیگری که عارف روشن ضمیر آیت الله بهجت در بیانات خود روشن می کنند اشاره به مرگ اندیشی مبارکی است که در نماز مستتر است. اصولا انسان تا زمانی که با مرگ به رفاقت نرسد نمی تواند ادعای کمال داشته باشد همچنان که مولا علی علیه السللام در خطبه پنج نهج البلاغه می فرماید: "و الله لابن أبی طالب ءانس بالموت من الطفل بثدی أمه /  سوگند به خدا که انس فرزند ابوطالب به مرگ بیشتر است از انس کودک به پستان مادرش."  در واقع نسبت انسان با کمال و نقصان در نسبتی است که او با مرگ برقرار می کند و البته همین مرگ اندیشی به وضوح در نماز مستتر شده است.

 

آیت الله بهجت در این باره تصریح می کنند: "ما عظمتی نداریم، همین اندازه عظمت داریم که میایستیم؛ بعد همین را در رکوع، نصفه میکنیم؛ و بعد به سجده و خاک برمیگردیم.  قیام بنده در نماز، اظهار عبودیّت و سکون است و این که هیچ حرکتی از خود ندارد و سجود غایت خضوع است."

 

بزرگان اهل معنا و معرفت و شخصیت های قرآنی و معنوی توجه شایانی به اهمیت نماز داشته اند و این موضوع البته مایه تعجب نیست. وقتی از زبان معصوم علیه السلام می شنویم و می خوانیم که نماز، معراج مؤمن است پس شگفت آور نخواهد بود که شخصیت های شیعه بارها به این اصل مهم و عمود خیمه مسلمانی توجه نشان دهند.

عارف بالله، آیت الله بهجت نیز از جمله شخصیت هایی است که به مناسبت های مختلف در دیدارهایشان با مشتاقان عالم معنا و معرفت از جمله تقاضا برای موعظه و پند نکات دقیق و مهمی در باره نماز ارائه می کنند.

آیت الله بهجت در فرازی از بیاناتشان درباره نماز قیاس زیبایی را مطرح می کنند: "نماز، عروج مؤمن است و عروج، مستلزم قرب و لقاء است... مؤمن بعد از لقای او، نه تنها به سراغ حبشیّه - زن حبشی، کنایه از غیر خدا- نخواهد رفت که خیال او را هم نخواهد کرد."

 

در واقع اشاره آیت الله بهجت به این حقیقت است که وقتی چشمان مؤمن به نور حقیقت روشن می شود همچنان که حضرت رسول (ص) نیز از نماز به عنوان قره عین یا نور چشم یاد می کند در آن صورت بسیاری از رنگ هایی که پیشتر در چشم او درشت می نمودند و ارج و قربی داشتند رنگ می بازند.

وقتی چشمان انسان به آن آب حیات می افتد، دیگر چگونه می تواند به سراب ها یا آب های راکد و بدبو بسنده کند و دوباره به سمت آن آب ها و سراب ها برگردد.

 

به تعبیر مولوی: "ای عجب دلتان بنگرفت و نشد جانتان ملول/ زین هواهای عفن وین آب‌های ناگوار." اما شگفت در اینجا برای کسی است که به آن دریاهای آزاد حقیقت راه پیدا کرده باشد وگرنه وقتی جان انسان به آن اقیانوس بی منتها متصل نباشد در آن صورت نخواهد فهمید که این آب هایی که او به جان شویی در آن ها عادت کرده و عادات خود را به واسطه آن آب ها سر و شکل داده تا چه اندازه محقرند.

 

مرگ اندیشی مستتر در کالبد نماز

اما چراغ معرفت دیگری که عارف روشن ضمیر آیت الله بهجت در بیانات خود روشن می کنند اشاره به مرگ اندیشی مبارکی است که در نماز مستتر است. اصولا انسان تا زمانی که با مرگ به رفاقت نرسد نمی تواند ادعای کمال داشته باشد همچنان که مولا علی علیه السللام در خطبه پنج نهج البلاغه می فرماید: "و الله لابن أبی طالب ءانس بالموت من الطفل بثدی أمه /  سوگند به خدا که انس فرزند ابوطالب به مرگ بیشتر است از انس کودک به پستان مادرش."

در واقع نسبت انسان با کمال و نقصان در نسبتی است که او با مرگ برقرار می کند و البته همین مرگ اندیشی به وضوح در نماز مستتر شده است.

آیت الله بهجت در این باره تصریح می کنند: "ما عظمتی نداریم، همین اندازه عظمت داریم که میایستیم؛ بعد همین را در رکوع، نصفه میکنیم؛ و بعد به سجده و خاک برمیگردیم.  قیام بنده در نماز، اظهار عبودیّت و سکون است و این که هیچ حرکتی از خود ندارد و سجود غایت خضوع است."

 

رکوع و سجده، تجلی خشیت و خضوع در برابر پروردگار

انسان در نماز متوجه این حقیقت می شود که عظمت و عزتی از جانب خود ندارد و تمام عزت ها و بزرگی ها متعلق به خداست و هرکه در عالم عزتی دارد، از خداوند وام و عاریت گرفته است که : "هذا من فضل ربّی." نماز در واقع مثل یک فرشته بهشتی در زیر گوش انسان نجوا می کند که اگر برخاستنی است به حول و قوه الهی است. انسان با حول و قوه الهی یعنی قوه ای که به او به عاریت داده شده و با مرگ از او ستانده خواهد شد برمی خیزد و می نشیند.  قامت می بندد و قامت می کشند و به رکوع یا سجده می رود.

 

از سوی دیگر طراحی حرکات نماز به گونه ای بوده که انسان در رکوع و سجده، خشوع و خشیت خود در برابر پروردگار را نشان دهد چون تا زمانی که انسان در مقام گردن فرازی است و در مدار نفس خود می چرخد،  نمی تواند متوجه آن آفتاب باشد.

مثل کسی که دنبال سایه خود می دود تا زمانی که انسان دنبال سایه نفس خود می دود نمی تواند به آفتاب رو کند چون سایه همواره پشت به آفتاب است اما به محض این که انسان دست از دویدن و تمنای سایه نفس خود برداشت آن وقتی می تواند به خشیت و خضوع رو بیاورد و به رکوع و سجده بیفتد. رکوع و سجده ای که در آن مرگ اندیشی نهفته است.

این که روزی انسان به تدریج این کالبد جسمانی را در فرتوتی از دست خواهد داد و دوباره با خاک پیوند خواهد خورد، همان خاکی که کالبدش از آن ساخته شده است.

 

برای داشتن حضور قلب در نماز چه کنیم؟

اما یکی از سؤال های رایجی که بسیاری از نمازخوان ها با آن مواجهند و به مناسبت های مختلف طرح می کنند درباره داشتن حضور قلب در نماز است. بسیاری از نمازخوان ها از این موضوع رنج می برند که چرا وقتی به نماز می ایستند، افکارشان را نمی توانند مدیریت کنند و خیال شان در نماز به هر جانب که می خواهد پرواز می کند. نسخه ای که آیت الله بهجت در این باره می پیچند و تجویز می کنند این گونه است: "اگر مقصود، حضور قلب است، با نوافل و عبادات مستحبّه تحصیل میشود و از آن جمله، تبدیل فرادا به جماعت است."

همچنان که ملاحظه می شود در این نسخه معنوی برای داشتن حضور قلب در نماز مواردی کاملا ملموس و کاربردی مطرح می شود. اول این که نمازگزار به نوافل و عبادات مستحبه اهمیت قائل باشد، یعنی وقتی نمازش تمام شد سریع از پای سجاده بلند نشود و نرود. سعی کند که دقایقی در پای سجاده بماند و به اذکار و  اوراد و یاد حق مشغول باشد تا آرام آرام این حالت در او ملکه شود.

 

نکته بعدی که آیت الله بهجت بر آن تکیه و تأکید می کنند این است که نمازگزار نمازهای خود را از فرادا به جماعت بخواند. این امر در شکستن تکبر و غرور انسان نقش دارد چون برخی از نمازگزارها از سر کبر و نخوت می گویند ما فلانی را قبول نداریم که پشت سرش نماز بخوانیم در صورتی که رویکرد اولیا و معصومین (ع) این گونه نبوده است.

 
منبع:شبستان

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 15 بهمن 1394  ] [ 4:49 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۶۲۸۹۸
آیه ها و آینه ها؛

نمازی که محدث قمی نیمه کاره رها کرد  

گاهی دو عمل که در ظاهر یکی هستند و از نظر عرف فرقی بین آن دو نیست، نزد خداوند متعال کاملا متفاوت است، یکی مقبول درگاه الهی قرار می گیرد، اما دیگری بدون پاداش یا حتی مستحق عقاب می باشد؛ آری عمل ما در گرو نیت ما می باشد و آن را خالق یکتا درک می کند.

عقیق:خداوند متعال در قرآن می فرماید:
وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصينَ بینه/5
و به آنها دستوری داده نشده بود مگر بر اینکه خدا را به اخلاص کامل پرستش کنند
حکایت؛ يکي از علما نقل می کرد: سالها پیش در ماه مبارک رمضان از جناب  محدث قمي تقاضا کرديم در مسجد گوهرشاد مشهد اقامه نماز جماعت را تقبل کنند که با اصرار و پافشاري پذيرفتند.
چند روز نماز ظهر و عصر در يکي از شبستانهاي آن مسجد به امامت ایشان برگزار شد و هر روز تعداد جمعيت نمازگزاران بیشتر مي شد تا اينکه تعداد مأمومين مرحوم قمي فوق العاده زیاد شد.
يک روز پس از آنکه نماز ظهر برگزار شد، مرحوم قمي به من که در صف اول و نزديک ايشان بودم گفتند: من امروز نمي توانم نماز عصر بخوانم و رفتند و ديگر تا آخر ماه مبارک رمضان آن سال براي نماز نيامدند.
خدمت ایشان رفتم و علت را جویا شدم فرمودند: حقيقت اين است در رکعت چهارم متوجه شدم صداي اقتدا کنندگان از محلي بسيار دور به گوش مي رسيد که مي گفتند: يا الله! يا الله! يا الله! ان الله مع الصابرين، و اين توجه مرا به زيادي جمعيت اقتدا کننده جلب کرد و در من شادي و فرحي ایجاد کرد، خلاصه خوشم آمد که اين جمعيت اين اندازه زيادند و در خلوص نیتم شک کردم.
بنابراين من براي امامت اهليت ندارم! 1
عبادت به اخلاص نیت نکوست                             وگر نه چه آید به بی مغز پوست؟ 2


پی نوشت ها:
1.با اقتباس و ویراست از کتاب داستانهایی از علما
2.سعدی
منبع:حوزه
211008


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 15 بهمن 1394  ] [ 4:47 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۶۱۲۶۰

توصیه هایی از آیت الله سیدعبدالکریم کشمیری  

عقیق:آیت الله سید عبدالکریم کشمیری رضوی (رحمة الله علیه) در سال 1343 قمری در نجف اشرف چشم به جهان گشود . از همان کودکی آثار استعداد و بزرگی و جذبه در وی مشاهده می گردید . در هفت سالگی، سخنی از استاد اخلاق آیت الله شیخ مرتضی طالقانی وی را متحول ساخت . سپس به دستور پدر بزرگوارش به علوم دینی مشغول شد. ... واردات قلبی و مکاشفات غیبی، کاملا وی را به ذکر و فکر و مجاهدات و ریاضات مشغول کرد تا جایی که الطاف حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) سراسر وجودش را فرا گرفت.
 
مرحوم کشمیری همچنین یکی از شاگردان بارز آیت الله سید علی قاضی بوده اند.
 
ایشان در سال 1359 شمسی به ایران آمد و در قم ساکن شد. آن بزرگوار در سال 1378 به دیدار الهی شتافت و در جوار ملکوتی حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) به خاک سپرده شد. آنچه در ذیل می خوانید، توصیه هایی از آن بزرگوار است .
 
رزق فراوان
 
«اگر سوره «عادیات» روزی 110 مرتبه خوانده شود، روزی حلال فراوان خواهد آمد».(1)
[خواندن 110 مرتبه سوره عادیات تقریبا 35 دقیقه طول می کشد. و لازم نیست یک مرتبه و پشت سر هم خوانده شود. می توان در طول روز و در ساعات فراغت به تدریج 110 مرتبه خواند].
 
عظمت سوره های مسبّحات
 
«مرحوم سید علی آقا قاضی، شب ها قبل از خواب مسبحات ششگانه، [یعنی سوره های حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلی] را می خواند; چه آن که روایت دارد پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) هم قبل از خواب می خواندند و می فرمودند: در این سوره ها آیه ای است که بهتر از هزار آیه است; (2) و امام باقر (علیه السلام) فرمود: کسی که قبل از خواب مسبحات را بخواند، نمی میرد تا آن که حضرت قائم (علیه السلام) را درک کند و اگر بمیرد، در جوار پیامبر خواهد بود(3)».(4)
 
ذکر یونسیه
 
در ایام فراغت، مانند راه رفتن و نشستن، برای نورانیت قلب و رفع حجاب ها، ذکر یونسیه لا إلهَ الّا أنتَ سبحانَکَ إنّی کُنتُ مِن الظالمین(5) مناسب است.(6)
 
ذکر «نادِ علی»
 
از اذکار اهل ولایت، ذکرناد علی است که در کتاب ها به صورت های مختلف نقل شده است. استاد این ذکر «نادعلی » را چنین می خواند:
 
نادِ علیاً مَظهرَ العَجائب، تَجدهُ عَونَاً لَکَ فی النّوائب، کلُّ همّ و غمّ سَیَنجَلی، بولایتک یا علیُ یا علیُ یا علیُ، یا ابا الغوث أغثنی، یا ولی الله ادرکنی، بلطفک الخفیّ، لا الهَ الّا انت َسبحانکَ انّی کنتُ من الظالمین.
 
آن بزرگوار می فرمود:اگر یا علی در این ذکر 100 بار گفته شود، خوب است.(7) من از «ناد علی» خیر زیادی دیدم. هر مشکلی در نجف برایم پیش می آمد، می رفتم صحن حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و چند بار آن را می خواندم مشکلم حل می شد.(8)
 
توسل به حضرت جواد الائمه (علیه السلام)
 
بسیار دیده و شنیده شد که افراد برای امور مادی، مانند خرید خانه و ماشین و رزق و ازدواج، از وی راهنمایی می خواستند. آن بزرگوار می فرمود: سوره یس بخوانید و ثواب آن را به امام جواد (علیه السلام) تقدیم کنید، حاجت شما را خواهند داد. گاه امر می کرد صلوات برای حضرتش هدیه کنند و آن را در توسل به این امام کریم مجرّب می دانست.(9)
 
سجده شکر
 
در طریق استاد، سجده یکی از ارکان بندگی و توحید است. سیره استاد بعد از نمازها این بود: ابتدا پیشانی بر مهر می گذاشت و سه مرتبه می گفت: الحمدلله; بعد گونه راست را بر مهر می گذاشت و سه بار می گفت: شکراً لله; و سپس گونه چپ را بر مهر نهاد و سه مرتبه می گفت: أستغفرُ الله.
 
از وی سؤال شد این چه سجده ای است؟ فرمود: «حضرت ابراهیم (علیه السلام) به یاری این سجده خلیل و دوست خدا شد.»(10)
 
عشق به نجف
 
حضرت استاد همیشه در فکر حرم امیرالمؤمنین و نجف اشرف و وادی السلام بودند. وقتی سخن از دیار عاشقان می شد، با شور و میل و با احساسی خاص از آن یاد می کردند. این هجران سبب شد که در روح و جسم ایشان اثر بگذارد، و در خلوت خانه سکوت بنشینند، و می فرمودند: من اگر نجف بروم حالم خوب می شود.
 
می فرمودند: نجف چیز دیگری است، حتی مساجد کوچک آن جا دارای یک معنویتی است که مساجد بزرگ ایران مثل مسجد گوهرشاد خراسان آن معنویت را ندارد. در نجف 360 پیامبر دفن هستند و در کربلا 260 پیامبر. قبر حضرت آدم و نوح (علیهما السلام) در کنار قبر امیرالمؤمنین (علیه السلام) می باشد.
 
آنقدر نجف مهم است که مانند مرحوم شیخ زین العابدین مرندی که مجتهدی مسلم و با تقوا بود، گاهی می آمد جلو درب صحن امیرالمؤمنین (علیه السلام)، آنجا که گداها می نشستند، می نشست. می گفتند: آقا اینجا خوب نیست! می فرمود: اینجا جایی است که امام زمان (علیه السلام) و حضرت خضر(علیه السلام) به طرف حرم می روند، من هم نشسته ام تا شاید توجهی به من کنند.
 
و می فرمود: آنقدر نجف هیبت از امیرالمؤمنین (علیه السلام) دارد که اگر اعلم علما به آن جا بیایند همانند یک طلبه می ماند.(11)
 
 
پی نوشت:
1 . روح ریحان، شرح حال عارف کامل مرحوم آیت الله سید عبدالکریم رضوی کشمیری، سید علی اکبر صداقت، ص 81 .
2 . مستدرک الوسائل، ج 4، ص 289 و 290 .
3 . اصول کافی، ج 2، ص 620 .
4 . روح و ریحان، ص 82- 81 .
5 . انبیاء (21): 87 .
6 . روح و ریحان، ص 93 .
7 . همان
8 . همان، ص 93 و 94 .
9 . روح و ریحان، ص ص 101 و 102 .
10 . همان، ص 107 .
11 . این مطلب را استاد در مهرماه 1372 فرمودند .
پرسمان - دی 1381، شماره
منبع:روضه

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 15 بهمن 1394  ] [ 4:46 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۶۱۲۱۹

علامه طباطبائی چگونه به زیارت امام رضامیرفت؟  

در سال آخر حياتشان به دليل كسالتي كه داشتند و بنا به تأكيد و توصيه پزشكِ مخصوص نمي‎خواستيم كه ايشان به مشهد مقدس بروند. ولي ايشان اصرار داشتند و رفتند. پس از مراجعت از مشهد، به ايشان گفتم سرانجام به مشهد رفتيد، فرمود: «پسرم جز مشهد كجاست كه آدم بتواند دردهايش را بگويد و درمانش را بگيرد؟»

عقیق: سيره ولايي علامه طباطبايي(ره) صاحب تفسير الميزان در رابطه با حضرت رضا عليه‎السلام بسیار درس آموز است. علامه طباطبايي مي‎فرمودند: «همه امامان عليهم السلام لطف دارند، اما لطف حضرت رضا عليه‎السلام محسوس است.» و در نقلي ديگر، بيان مي‎كردند: «همه امامان معصوم عليهم السلام رئوف هستند، اما رأفت حضرت امام رضا عليه السلام ظاهر است.»

و نيز مي‎فرمودند: «انسان هنگامي كه وارد حرم رضوي عليه السلام مي‎شود، مشاهده مي‎كند كه از در و ديوار حرم آن امام رأفت مي‎بارد.» ايشان هر ساله به مشهد مشرف مي‎شد حتي در پنج شش ماه آخر عمر با همه كسالتي كه داشت به مشهد مشرف شد. يكي از بستگان نزديك ايشان مي‎گفت:

«با آغوش باز با آن كهولت سن و كسالت، جمعيت را مي‎شكافت و با علاقه ضريح را مي‎بوسيد و توسل مي‎جست كه گاهي به زحمت او را از ضريح جدا مي‎كرديم ... .»

ايشان مي‎گفت: «من به حال اين مردم كه اين طور عاشقانه ضريح را مي‎بوسند، غبطه مي‎خورم ... .»

فرزند ايشان نقل مي‎كردند: در سال آخر حياتشان به دليل كسالتي كه داشتند و بنا به تأكيد و توصيه پزشكِ مخصوص نمي‎خواستيم كه ايشان به مشهد مقدس بروند. ولي ايشان اصرار داشتند و رفتند.

پس از مراجعت از مشهد، به ايشان گفتم سرانجام به مشهد رفتيد، فرمود: «پسرم جز مشهد كجاست كه آدم بتواند دردهايش را بگويد و درمانش را بگيرد؟»

علامه طباطبايي وقتي به مشهد، مشرف مي‎شد، از وي تقاضا مي‎كردند كه در خارج از مشهد چون طُرقبه و ... به دليل اعتدال هوا، سكونت داشته باشند و گهگاهي براي زيارت مشرف گردد. ايشان ابداً قبول نمي‎كرد و مي‎فرمود: «ما از پناه امام هشتم به جاي ديگري نمي‎رويم.»

يكي از شاگردان علامه طباطبايي مي‎گويد: «... هيچ به خاطر ندارم كه از اسم هر يك از ائمه عليهم‎السلام بدون اداي احترام گذشته باشند. در مشهد كه همه ساله مشرف مي‎شدند و تابستان را در آنجا مي‎ماندند وقتي وارد صحن حضرت رضا عليه السلام مي‎شدند، بارها كه در خدمتشان بودم و مي‎ديدم كه دست‎هاي مرتعش را روي آستانه در مي‎گذاشتند و با بدن لرزان از جان و دل آستانه در را مي‎بوسيدند، گاهي از محضرشان التماس دعا درخواست مي‎شد مي‎گفتند: «برويد از حضرت بگيريد؛ ما اينجا كاره‎اي نيستيم؛ همه چيز آنجاست! »

زماني نويسنده مشهوري بوسيدن ضريح امامان عليهم السلام و اين قبيل احترام نهادن‎ها را تشنيع مي‎كرد. وقتي سخن او را به مرحوم علامه در حرم رضوي عليه السلام عرض كردند، ايشان فرمود: «اگر منع مردم نبود، من از دم مسجد گوهرشاد تا ضريح، زمين را مي‎بوسيدم.»

و روزي در صحن حرم امام رضا عليه السلام شخصي به علامه [كه اصلاً اذن نمي‎داد كسي دست ايشان را ببوسد] عرض كرد: «از راه دور آمده‎ام و مي‎خواهم دست شما را ببوسم.» علامه فرمود: «زمين صحن را ببوس كه از سر من هم بهتر است! »

يك بار علامه مي‎خواستند به روضه رضوي عليه السلام مشرف شوند. به ايشان عرض شد: « آقا! حرم شلوغ است؛ وقت ديگري برويد! » فرمودند: «خوب، من هم يكي از شلوغ‎ها! » و رفتند. مردم هم كه ايشان را نمي‎شناختند تا راهي برايشان بگشايند و در نتيجه، هر چه سعي كردند دستشان را به ضريح مبارك برسانند، نشد و مردم ايشان را به عقب هل دادند. وقتي بازگشتند، اطرافيان پرسيدند: «چطور بود؟» فرمودند: «خيلي خوب بود! خيلي لذت بردم! »

حجت الاسلام معزّي نقل مي‎كند كه يك بار در ايام طلبگي به مشهد رفته بودم و در صحن‎هاي حرم رضوي عليه السلام قدم مي‎زدم و به بارگاه امام مي‎نگريستم اما داخل رواق‎ها و روضه نمي‎رفتم. ناگهان دست مهرباني بر روي شانه‎هايم قرار گرفت و با لحني آرام فرمود:

«حاج شيخ حسن! چرا وارد نمي‎شوي؟! » نگاه كردم و ديدم علامه طباطبائي است. عرض كردم: خجالت مي‎كشم با اين آشفتگي روحي بر امام رضا عليه السلام وارد شوم. من آلوده كجا و حرم پاك ايشان كجا! آنگاه مرحوم علامه فرمود:

«طبيب براي چه مطب باز مي‎كند؟ براي اين كه بيماران به وي مراجعه كنند و با نسخه او تندرستي خود را بيابند. اين جا هم دارالشفاي آل محمد ـ عليهم السلام ـ است. داخل شو كه امام رضا عليه‎السلام طبيب الأطباء است.»

 

منبع:فرهنگ


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 15 بهمن 1394  ] [ 4:45 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
کد خبر: ۶۰۴۸۶
تاریخ انتشار: ۰۷ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۲
 
 
 
 
 
 

ماجرای نمازآیت الله بروجردی برجنازه رضاخان  

تولیت حضرت معصومه گفت: به اعلی حضرت قول دادیم که شما برای اقامه نماز تشریف می آورید که آیت الله بروجردی فرمودند من کارهای او را فراموش نکردم و آنها مأیوسانه از منزل آقا خارج شدند.
عقیق:برای بررسی خصایص و ابعاد علمی و مبارزاتی آیت الله سیدحسین بروجردی از مراجع تقلید معاصر، گفتگویی با آیت الله سیدعبدالجواد علم الهدی داشتم. وی 10 سال از درس خارج فقه و اصول آیت الله بروجردی استفاده کرده و هم اینک، تولیت مدرسه علمیه امام القائم (عج) تهران است.
آیت الله علم الهدی با بیان اینکه مرجعیت عامه آیت الله حاج آقا حسین بروجردی (ره) از ابعاد مختلفی قابل بررسی است، خاطرنشان کرد: ایشان از شاگردان مبرز درس آیت الله محمد آخوند خراسانی (ره) بودند و مطمئنا اجازه اجتهاد مطلقی که از ایشان دریافت کردند عامل مهمی در مرجعیت عامه شان بود.

فقیهی که با تأکیدات مرحوم آخوند، مرجعیت عامه یافت

وی اضافه کرد: مرحوم آخوند خراسانی با بیانی رسا و پرمعنا مردم لرستان را به تقلید از آیت الله بروجردی دعوت کرد و به این شکل زمینه مرجعیت شان در زمان ریاست آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی آماده شد؛ به طوری که آن بزرگوار پس از بازگشت از نجف به بروجرد به عنوان مرجع خاص شناخته شد و حوزه علمیه ای تاسیس نمود.

دستگیری آیت الله بروجردی در مرز ایران

تولیت مدرسه علمیه امام القائم (عج) مبارزات و موضع گیری های صریح آیت الله بروجردی علیه رضاخان پهلوی را عامل موثر دیگری در شناخته تر شدن ایشان دانست و ابراز داشت: آن بزرگوار در مقاطع مختلفی از جمله در سال 1310 به هنگام تاج گذاری و در سال 1314 در زمان حمله ماموران پهلوی به مسجد گوهرشاد ضمن ایراد موضع گیری هایی علنی و صریح، بیانیه ای نیز صادر کردند. همین اقدامات و مواضع موجب شد که مأموران حکومت آن بزرگوار را هنگامی که از سفر عالیات به ایران بازمی گشتند، دستگیر کنند. اما پس از رسیدن خبر به لرستان و تشدید اعتراضات مردم نسبت به این دستگیری شاه مجبور شد اولا از طریق فرماندار کرمانشاه مراتب عذرخواهی خود را اعلام کند و ثانیا به سرعت آیت الله بروجردی را آزاد نماید.

آیت الله علم الهدی در ادامه بررسی علل مرجعیت عامه یافتن آیت الله بروجردی گفت: بعد از آنکه آن بزرگوار برای معالجه به بیمارستان عبدالعظیم الحسنی تشریف بردند و سپس یکی دو ماه در مشهد سکونت یافتند، بسیاری از اعلام و فقها مکررا از ایشان برای هجرت به قم دعوت کردند. در پی تشدید این دعوت ها که از سوی حضرات آیات سیدمحمد حجت کوه کمره ای، سیدصدرالدین صدر، سیدمحمدتقی خوانساری، شیخ ابوالقاسم قمی مشهور به کبیر و فیض قمی نیز صورت گرفت آیت الله بروجردی با استقبال باشکوهی وارد قم شدند و به این صورت بعد از رحلت آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی در نجف اشرف به مقام ریاست حوزه های علمیه نایل آمدند.

اشارات مکرر آیت الله بروجردی به مرحوم آخوند در درس

تولیت مدرسه علمیه امام القائم در ادامه با اشاره به غنای علمی بسیار وسیع درس خارج فقه و اصول آیت الله بروجردی تصریح کرد: ایشان عمدتا در درس خارج شان، مطالبی را از مرحوم آخوند خراسانی نقل می کردند هرچند گاهی اقوال سایر بزرگان مانند شیخ طوسی، شیخ مفید، صدوقین، سیدمرتضی محقق و علامه را بیان و بررسی می کردند.

وی با بیان اینکه آن مرجع تقلید بزرگوار در اصول عمدتا به کفایه آخوند خراسانی و در فقه به رسائل شیخ انصاری و جواهرالکلام آیت الله محمدحسن نجفی اشاره می کردند، اظهار داشت: ایشان روزی به بنده فرمودند: بعد از شیخ انصاری، حواشی بسیاری بر کتبشان نوشته شد که همه را دیده ام اما مبنای شیخ انصاری را بهتر از دیگران یافته ام.

اجتناب علما از نمازخواندن بر جنازه رضاخان به تاسی از آقای بروجردی

وی ادامه داد: محمدرضا پهلوی پس از آنکه تصمیم گرفت جنازه پدرش را از جزیره موریس به ایران آورد قائم مقام رفیع، صدرالاشراف و چند نفر دیگر را همراه با تولیت آستان مقدس حضرت معصومه به محضر آیت الله بروجردی رساند تا ایشان را مجاب کنند که بر پیکر رضاخان نماز بخوانند. وقتی یک نفر از آنها بعد از ابلاغ سلامِ محمدرضا خواسته او را مطرح کرد آیت الله بروجردی با دست مبارک به آنها خطاب کرد: بروید.

در ادامه، تولیت حضرت معصومه گفت: به اعلی حضرت قول دادیم که شما برای اقامه نماز تشریف می آورید که آیت الله بروجردی فرمودند من کارهای او را فراموش نکردم و آنها مأیوسانه از منزل آقا خارج شدند.

نمایندگان محمدرضا پهلوی سپس به منزل آیت الله حجت کوه کمره ای رفتند و همین درخواست را مطرح کردند که ایشان فرمودند: اگر آیت الله بروجردی آمدند من هم خواهم آمد وگرنه نمی آیم. این گروه سپس به منزل آیت الله سیدصدرالدین صدر رفته و درخواست شان را تکرار کردند که ایشان فرمودند: من ماجرای مسجد گوهرشاد را فراموش نکرده ام. والله نخواهم آمد.

آیت الله بروجردی پس از رد درخواست نمایندگان شاه با صدور بیانیه ای اعلام تأکید کردند: در روز آوردن جنازه رضاخان، مدارس علمیه قم تعطیل است و هیچ یک از طلاب حق بیرون آمدن را ندارند.

منبع:شبستان
 

ادامه مطلب



[ پنج شنبه 15 بهمن 1394  ] [ 4:44 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۶۰۴۵۲
تاریخ انتشار: ۰۴ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۸:۲۹
 

چه کسی گنبدمشهدالرضا رابه توپ بست؟  

تقریباً دو ساعت به غروب بود که صدای توپ‌های روسی بلند شد و از چند ناحیه به سوی حرم تیراندازی کردند و با اتومبیل‌های مسلسل‌دار به جانب صحن مقدس آمدند و مدت چهار شبانه‌روز حرم و رواق‌ها در تصرف روس‌ها بود.
عقیق:در اوایل محرّم سال 1330بود که قشون روس با توپ در حالی که شیپور می‌زدند، وارد مشهد مقدس شدند. تا چند روز به همین نحو جمعیت زیادی با افسرها و صاحب منصب‌ها وارد مشهد شده و در ارک منزل کردند و رکن الدوله رسماً از آنان پذیرایی نمود. کنسول روس فهمید رؤسا و اشراف با او ضدیت ندارند، یوسف‌خان هراتی را وا داشت تا در نزدیکی قبرستان میرهوا مجلسی ترتیب دهد و اظهار کند ما مشروطه نمی‌خواهیم و احمد شاه را به سلطنت نمی‌شناسیم بلکه سلطان ایرانی‌ها محمد علی شاه است.

وی جمعی از مردم ساده و بی‌اطلاع را دور خود جمع کرد، تا این که چند روز بعد سیدمحمد یزدی ـ که معروف به طالب الحق بود ـ و نائب علی اکبر نیز مجلسی در نوقان به همین منظور ترتیب دادند. طالب الحق در موقع سخنرانی گفت: دموکراتی‌ها بهایی هستند. ما نظمیه و عدلیه و مالیه و سایر ادارات را لازم نداریم. تمام اهل این ادارات بابی و کافرند! کم کم مجلس ایشان تقویت شد و طالب الحق و نائب علی اکبر با تابعان خود وارد مسجد گوهرشاد شدند، یوسف‌خان هم با تابعان خود داخل صحن جدید شد و آنجا را منزلگاه خویش قرار دادند. طالب الحق روزها منبر می‌رفت و می‌گفت: مردم نترسید. ما محمدعلی شاه را می خواهیم تا با او دست بیعت بدهیم و فریاد می‌زد: مردم! هوشیار باشید که بابی‌ها (بهایی‌ها) دین و مذهب شما را بردند.

کم کم عدّهء آنان زیاد شد. یوسف خان در صحن جدید در حجره بالاسر منزل کرده بود و طالب الحق در حجره بالای کفشداری مسجد جا گزیده بود. تفنگ‌دارها هم در میان مسجد و صحن و بازار پراکنده بودند. در اوایل ماه ربیع الاول بود که الواط و اوباش در اطراف یوسف خان جمع شدند و او را به نام سردار صدا می زدند. یوسف خان مقصران را شلاق می‌زد و نوید می‌داد محمدعلی شاه عنقریب به زیارت مشرف خواهد شد و می‌گفت: سالار الدوله باقشون فراوان وارد قوچان شده است. هیچ کس از اداری‌ها و سربازان نمی‌توانست و جرأت نمی کرد در میان حرم و صحن و مسجد بیاید، چون اگر می‌آمد، او را نزد یوسف خان می‌بردند و زیر شلاق و ضرب و شتم قرار می‌گرفت.

کار به جایی رسید که تجّار و کسبه دکان‌ها را بسته و دست از کار کشیدند. شبی نبود که دکان یا منزلی را خراب نکنند و اموالش را به غارت نبرند.

یوسف خان با محمد قوش آبادی نیشابوری که از اشرار معروف بود و اسماعیل ترشیزی و گروهی از سربازهای گارد نظامی و جمعی از افغانی‌ها و عده‌ای از اشرار شهر که تقریباً تعداد آنان به پانصد نفر می‌رسید، گلدسته‌ها و بالای‌درهای صحن قدیم و جدید را سنگر قرار داده بودند. عصرها جمعیت در میان صحن جدید اجتماع می‌کردند و یوسف خان سخنرانی مفصلی می‌کرد و نوشته‌های جعلی از زبان محمدعلی شاه برای مردم می‌خواند و ایشان را به دریافت خلعت و منصب بشارت می‌داد.

از اوایل ربیع الثانی، مفسده و درگیری شدید شد. همه شب تا به صبح صدای گلوله از جاهای مختلف شهر مشهد بلند بود. در اوایل ماه مزبور بود که گروهی از افراد روسی در چند مرکز از اطراف بَست در بالای بام ها به بهانه حفظ رعایای خود سنگر گرفته بودند تا این که صبح روز شنبه که دهم عید نوروز سنه 1330 قمری بود و با روز دهم ربیع الثانی مصادف شده بود، صاحب یکی از مغازه‌های بزرگ نزدیک حرم آمد و گفت: هر خاکی دارید بر سر بریزید، چون امروز گنبد مطهّر حضرت رضا را هدف توپ قرار می‌دهند.

تقریباً دو ساعت به غروب بود که صدای توپ‌های روسی بلند شد و از چند ناحیه به سوی حرم تیراندازی کردند و با اتومبیل‌های مسلسل دار به جانب صحن مقدس آمدند، تا اوّل غروب وارد صحن شدند. زوّار و متحصنان وارد حرم مطهّر شدند و درهای حرم را بستند. یک دسته از روس‌ها با توپ‌های مسلسل به پشت بام حرم رفتند و از پنجره‌های پشت بام ضریح مقدس امام رضا(ع) را گلوله باران کردند و گروهی از روس‌ها با اسلحه وارد دارالسیادة شدند و از شبکه‌های پنجره نقره، حرم مطهر و ضریح را هدف قرار دادند.

تقریباً تعداد هفتاد نفر از جمعیت که میان حرم و رواق‌ها و اطراف حرم بودند، کشته شدند و مدت چهار شبانه‌روز حرم و رواق‌ها در تصرف روس‌ها بود.

منبع:فارس

ادامه مطلب



[ پنج شنبه 15 بهمن 1394  ] [ 4:42 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

کد خبر: ۶۳۱۳۹
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۳:۵۸
 

همه چیز درباره مسجد گوهرشاد  

این بنای تاریخی در جنوب حرم مطهر رضوی قرار دارد و به رواق‌های دارالسیاده و دارالحفاظ متصل است.این مسجد به دستور بانو گوهرشاد، دختر امیر غیاث‌الدین ترخان از امرای جغتایی، همسر شاهرخ، فرزند امیر تیمور گورکانی در سال 821 قمری توسط معمار معروف ایرانی، قوام‌الدین شیرازی، با به‌کارگیری سبک معماری دوران تیموری ساخته شد. ساختن مسجد حدود دوازده سال به طول انجامید.

عقیق: در تاریخ آمده است که پس از اتمام بنای مسجد، بانو گوهرشاد از سران ممالک اسلامی دعوت کرد تا در جشن افتتاح مسجد شرکت کنند. شاهرخ، همسر گوهرشاد برای شرکت در جشن از هرات به مشهد آمد و قندیلی به وزن 3هزار مثقال طلا به روضه‌ منوّره اهدا کرد.

تاریخ بنای مسجد گوهرشاد در سه نقطه از ایوان جنوبی «ایوان مقصوره» دیده می‌شود؛ یکی در پایان کتیبه‌ بایسنقری در سمت چپ ایوان مقصوره، دیگری در کتیبه‌ سمت راست ایوان به خط ثلث و سوم در قسمت داخل پایه‌ شرقی ایوان. نام معمار مسجد نیز در سمت چپِ پایه‌ ایوان جنوبی مسجد ایوان مقصوره زیر کتیبه‌ بایسنقر نوشته شده است.

بنای عظیم مسجد، به شیوه‌ معماری مشرق زمین به صورت حجیم‌سازی و سازه‌ چهار ایوانی با آجرها و مصالح ساختمانی قرن نهم ساخته شده است و می‌توان گفت یکی از شاهکارهای معماری دنیاست. طاق‌های گنبدی‌شکل مسجد و مناره‌های آن با ویژگی و تزئینات خاص و با استفاده از سبک مقرنس، همچنین نقوش و خطوط دیوار بر روی زمینه‌ گچی و معرق‌کاری ممتاز عصر تیموری، جلوه‌های بی‌نظیری از هنر ایرانی را در قلب حرم مطهر به نمایش گذاشته است.

این بنای باستانی، نمونه‌ کامل و برجسته‌ هنر ایرانی به شمار می‌رود که تمام خصوصیات و ویژگی‌های معماری سنّتی در آن به‌کار رفته است. به‌ویژه ایوان جنوبی مسجد به نام ایوان مقصوره، با حدود 500 مترمربع مساحت، 37متر طول و 5/25متر ارتفاع، از باشکوه‌ترین ایوان‌های مسجد است. ضلع‌های مسجد، همه با کاشی‌های معرق نفیس آراسته شده است و در تمام دیوارها و غرفه‌های آن اسماءالله و آیات قرآن و احادیثی که بعضی مربوط به مسجد است، وجود دارد.

کتیبه‌ ممتاز و تاریخی بایسنقر، فرزند گوهرشاد که از بهترین ثلث‌نویسان عهد تیموری بوده، با زیباترین خطوط ثلث بر پیشانی ایوان مقصوره خودنمایی می‌کند و تاریخ بنای مسجد بر کاشی معرق، در این کتیبه به چشم می‌خورد. محراب، یکپارچه از سنگ مرمر با تزئینات و کنده‌کاری و کتیبه‌ای در میان مقرنس‌کاری‌های آن و نمایان‌گر هنر آن دوران است.

منبر صاحب الزمان(عج) واقع در کنار محراب ایوان مقصوره، از لحاظ قدمت حائز اهمیت است. این منبر نفیس، از چوب گردو و گلابی با شیوه‌ منبت‌کاری و قلم‌زنی بدون به‌کاررفتن میخ در آن، به دست پرتوان استاد محمد نجار خراسانی، منبت‌کار معروف عصر فتحعلی‌شاه قاجار ساخته شده و دارای 5/7مترارتفاع و چهارده پله است. منبر صاحب الزمان(عج) در سال 1325 شمسی توسط مرحوم استاد حیدر نیکنام گلپایگانی مرمّت شد.

گنبد رفیع مسجد بر فراز ایوان مقصوره، بر عظمت این بنا افزوده است. ارتفاع گنبد حدود 41 متر و فضای خالی بین دو پوشش گنبد، 10متر است. سطح خارجی آن با آجر لعاب‌دار و یک کتیبه با خط کوفی تزئین شده است. در دو طرف این ایوان، دو مناره هر کدام به ارتفاع 43 متر از کف مسجد ساخته شده و دارای کتیبه‌هایی چند است. مسجد گوهرشاد صحنی به وسعت 2800 مترمربع دارد و زیربنای آن 9410متر مربع است.

بنای مسجد شامل هشت ایوان بزرگ و هفت شبستان است. گنبدخانه‌ پشت ایوان مقصوره، با شبستان‌های یک طبقه، بخش‌های مختلف مسجد را مرتبط می‌کند. ایوان جنوبی، ایوان مقصوره نام دارد و ایوان شمالی، معروف به ایوان دارالسیاده است. ایوان شرقی، ایوان اعتکاف نامیده می‌شود و ایوان غربی، ایوان شیخ بهاءالدین نام‌گذاری شده است.

نام بانو گوهرشاد، بانی مسجد، در ایوان شمالی مسجد یعنی ایوان دارالسیاده بر کاشی معرق به رنگ زرد و خط ثلث نوشته شده است. این ایوان با معرق‌کاری زیبایی تزئین شده و بر سردَر ورودی آن به رواق دارالسیاده، پنجره‌ای از نقره از آثار عهد قاجاریه نصب شده است.دو ایوان شرقی و غربی مسجد گوهرشاد، با معرق‌کاری ممتاز و کتیبه‌هایی به خط ثلث، مسجد را به رواق امام خمینی(ره) و بست شیخ بهاءالدین مرتبط می‌کند.

این مسجد در طول زمان بر اثر عوامل طیبعی و انسانی صدمات زیادی دیده است؛ از جمله در زمین‌لرزه‌ سال 1084ه‌ق، ایوان مقصوره صدماتی دید که مورد بازسازی قرار گرفت. مرمت‌های دیگر مسجد، پس از گلوله باران روس‌ها در سال 1330ه.ق بود که به صدمه دیدن گنبد و ایوان‌های مسجد انجامید. گنبد و ایوان مقصوره و ایوان‌های شرقی و غربی مسجد نیز در سال 1339ه‌ق مورد بازسازی اساسی قرار گرفت. 

 
منبع:ایسنا

ادامه مطلب



[ پنج شنبه 15 بهمن 1394  ] [ 4:41 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۶۳۰۰۵

جملۀلقمان که فرشتگان راشگفت‌زده و اوراحکیم کرد  

فرشتگان از زيبايىِ گفتار او، در شگفت شدند. لقمان، لحظه‌اى خوابيد و سراسر وجودش آكنده از حكمت شد. پس، از خواب بيدار شد و از آن پس حكيمانه سخن گفت.
عقیق: پيامبر خدا حضرت محمد مصطفی صلى الله عليه و آله فرمودند: در حقيقت، لقمان، پيامبر نبود؛ ليكن بنده اى بود مصمّم، انديشه مند و با حُسن ظن. خدا را دوست مى‌داشت. پس خدا نيز او را دوست داشت و حكمت را بر او ضمانت كرد. وسط روز، خوابيده بود كه ناگهان به پذيرش خلافت، فرا خوانده شد كه: اى لقمان! آيا مى خواهى كه خداوند، تو را خليفه اى در روى زمين قرار دهد تا در ميان مردم، به حق، داورى كنى؟.
لقمان، بيدار شد و در پاسخ گفت: اگر پروردگارم مرا وادار كند، مى‌پذيرم؛ زيرا مى‌دانم كه اگر با من چنين كند . يارى ام مى نمايد و دانشم مى آموزد و از خطا نگاهم مى دارد. ولى اگر پروردگارم مرا مخيّر سازد، عافيت را مى پذيرم و بلا را نمى پذيرم.
فرشتگانى كه نمى‌ديدشان، با صدايى به او گفتند: اى لقمان! چرا چنين گفتى؟
گفت: زيرا حكمران، در سخت ترين و مشكل ترين مقام، جاى گرفته كه ظلم از هر طرف، بر او احاطه دارد؛ [امكان دارد] خوار شود يا يارى گردد. اگر به صواب داورى كند، اميد است كه نجات يابد و اگر [در داورى] به خطا رود، راه بهشت را به خطا رفته است. هر كس در دنيا حقير و بى مقام باشد ، بهتر از اين است كه صاحب مقام باشد، و هر كس دنيا را در مقابل آخرت بر گزيند، دنيا او را مى آزمايد ؛ ولى به پادشاهىِ آخرت، دست نمى‌يابد.
فرشتگان از زيبايىِ گفتار او، در شگفت شدند.
لقمان، لحظه‌اى خوابيد و سراسر وجودش آكنده از حكمت شد. پس، از خواب بيدار شد و [از آن پس ] حكيمانه سخن گفت.
پس از او، داوود عليه السلام به پذيرش خلافت ، فرا خوانده شد و او آن را پذيرفت و شرط لقمان را مطرح نكرد... . لقمان با دانش و حكمتش، داوود را يارى مى كرد. داوود گفت: «خوشا به حالت ، اى لقمان! به تو حكمت داده شد و بلا از تو دور گرديد ؛ ولى به داوود خلافت داده شد و دچار مصيبت و فتنه گرديد.

متن حدیث:

رسول اللّه صلى الله عليه و آله :حَقّاً لَم يَكُن لُقمانُ نَبِيّاً ، ولكِن كانَ عَبداً صَمصامَةً ، كَثيرَ التَّفَكُّرِ، حَسَنَ الظَّنِ ، أحَبَّ اللّه َ فَأَحَبَّهُ ، وضَمِنَ عَلَيهِ بِالحِكمَةِ ، كانَ نائِماً نِصفَ النَّهارِ إذ جاءَهُ نِداءٌ : يا لُقمانُ، هَل لَكَ أن يَجعَلَكَ اللّه ُ خَليفَةً فِي الأَرضِ تَحكُمُ بَينَ النّاسِ بِالحَقِّ؟ فَانتَبَهَ فَأَجابَ الصَّوتَ ، فَقالَ : إن يُجبِرني حديث رَبّي قَبِلتُ ، فَإِنّي أعلَمُ إن فَعَلَ ذلِكَ بي أعانَني وعَلَّمَني وعَصَمَني ، وإنخَيَّرَني رَبّي قَبِلتُ العافِيَةَ ولمَ أقبَلِ البَلاءَ .
فَقالَتِ المَلائِكَةُ بِصَوتٍ لا يَراهُم: لِمَ يا لُقمانُ؟
قالَ: لِأَنَّ الحاكِمَ بِأَشَدِّ المَنازِلِ وأكدَرِها يَغشاهُ الظُّلمُ مِن كُلِّ مَكانٍ يَنجو ويُعانُ وبِالحَرِيِّ أن يَنجُوَ ، وإن أخطَأَ أخطَأَ طَريقَ الجَنَّةِ ، ومَن يَكُن فِي الدُّنيا ذَليلاً خَيرٌ مِن أن يَكونَ شَريفاً ، ومَن يَختَرِ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ تَفتِنهُ الدُّنيا ولا يُصيبُ مُلكَ الآخِرَةِ.
فَعَجِبَتِ المَلائِكَةُ مِن حُسنِ مَنطِقِهِ، فَنامَ نَومَةً فَغُطَّ بِالحِكمَةِ غَطّا فَانتَبَهَ فَتَكَلَّمَ بِها ، ثُمَّ نودِيَ داوُدُ بَعدَهُ فَقَبِلَها ولَم يَشتَرِط شَرطَ لُقمانَ . . . وكانَ لُقمان يُؤازِرُهُ بِحِكمَتِهِ حديث وعِلمِهِ ، فَقالَ لَهُ داودُ : طوبى لَكَ يا لُقمانُ ، اُوتيتَ الحِكمَةَ وصُرِفَت عَنكَ البَلِيَّةُ ، واُوتِيَ داوُدُ الخِلافَةَ وَابتُلِيَ بِالرَّزِيَّةِ أوِ الفِتنَةِ.


پی نوشت:
«مجمع البيان،ج8،ص494 - نوادرالاصول،ج1،ص247- تفسيرالقمي،ج2،ص162»
منبع:مشرق
211008

 


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 15 بهمن 1394  ] [ 4:40 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

خاطرات انقلابی کسبه میدان شهدا از روزهای انقلاب

کد خبر : 1891734
برشی از تاریخ انقلاب در مشهد1/

خاطرات انقلابی کسبه میدان شهدا از روزهای انقلاب

هميشه برايمان از روزهاي تاريك و شب‌هاي بيداري گفته‌اند. از انقلابي كه انفجار نور بود، انقلابي كه تاريخ، سال‌ها و قرن‌ها به دنبالش مي‌گشت تا سرانجام آن را پيدا و ثبت كرد.
۸۵۵۷۴

به گزارش مشهد پیام، من و شما کم نشنیده‌ایم از آن روزها. از فرار سربازان از پادگان‌ها، از شب‌‌های حکومت نظامی، از بی‌رحمی‌های ساواک، پایین کشیدن مجسمه شاهنشاه، از مجالس حسینیه کرامت، از زیرزمین خانه حاجی و تهیه کوکتل‌ مولوتف، از نفوذی‌ها، از نوار صحبت‌های امام و…

 

 

گفتنی‌ها زیاد است و شنیده‌ها ناچیز. فقط کافی‌ است کنار پدران و مادرانی که شاهد آن ماجراها و حماسه‌ها بودند، بنشینی تا برایت بگویند و…

 

 

از قصه که نه، از حماسه‌های تکرارناشدنی هزار و یک شب یا هزاران شب و روزی که به انتظار انقلاب و روشن شدن طلیعه پیروزی خون دل خوردند، اما تردید به دل راه ندادند؛ بگویند و باز هم سیراب نشویم.

 

 

باید بشنوی و بدانی تا قدر بشناسی و تا ابد وامدار و نگهدار این میراث گران‌ بمانی.

 

 

در این گزارش با تعدادی از شاهدان زنده و یادگاران انقلاب که آن روزها جزو کسبه شریف شهرمان و در کانون تجمع‌های مردم در مرکز شهر مشهد بودند، گفتگویی انجام داده‌ایم.

 

 

میدان شهدا؛ قماش‌فروشی حاج رضا

 

 

سیدرضا مهدوی که بیش از ۵۰سال سابقه پارچه‌فروشی دارد در سال۵۳ یعنی درست چهارسال مانده به انقلاب به مشهد می‌آید تا هم کاسبی‌اش رونق گیرد و هم از نزدیک در مبارزات شرکت کند.

 

 

دکانش در حوالی میدان شهدا قرار دارد. گرد و غبار دکان حکایت از آن دارد که به اندازه عمر انقلاب، به سر و روی آن دست نکشیده است و شاید هم خواسته که رنگ و بوی آن روزها را همیشه در خاطره داشته باشد. رد خون که با دست شهدا و مبارزان بر سر در دکانش نقش بسته و عکس‌های قدیمی حضرت امام(ره) و شهدا که در و دیوار را احاطه کرده است، ما را به آن سال‌ها می‌برد.

 

 

او با اینکه ۷۳ بهار را پشت سر گذاشته، اما هنوز هم رژه رفتن تانک‌ها و گارد شاهنشاهی را از مقابل دکانش به یاد دارد. «انگار همین دیروز بود، در خیابان آیت‌ا… شیرازی که آن زمان نام دیگری داشت،‌ زمزمه‌های رهایی را با فریادهای مردم انقلابی می‌شنیدم.

 

 

حاج رضا این چنین می‌گوید:اتحادیه گفته بود که به دلیل درگیری و مناقشه و بعد هم حکومت نظامی باید حجره‌ها را تعطیل کنیم، اما حجره ما همیشه و در همان روزهای بگیر و ببند به روی مبارزان شجاع‌دل باز بود.

 

 

می‌گفتند: ببند که دخلت را می‌آورند. این‌ها با کسی شوخی ندارند. اما جواب من این بود: اگر اجل نباشد کشته نخواهم شد، اما اگر لیاقتش را داشته باشم شهید می‌شوم.

 

 

او هنوز یادش هست از آن شب‌ها که فرمان حکومت نظامی به وسیله فرمانده گارد شب و با فشار ماموران ساواک در سطح شهر خوانده می‌شد، اما با ندای امام‌خمینی(ره) کسی به آن اعتنایی نداشت.

 

 

مغازه قماش‌فروشی پناهگاه ا نقلابیون

 

 

حاج رضا در ادامه صحبت‌هایش می‌افزاید: درزمان حکومت نظامی کسی حق نداشت از ساعت ۸شب به بعد تردد کند. حتی مغازه‌ها باید بسته می‌شد، اما چون قصد ما مبارزه بود و از سویی دیگر فاصله زیادی تا خانه داشتیم، گاهی شب‌ها را در دکان به صبح می‌رساندیم و چون مغازه من پستو و در پشتی داشت، همواره میزبان جوانان و افرادی بودیم که در هنگام پخش اعلامیه و نوار صحبت‌های امام(ره)، شناسایی می‌شدند و فرار می‌کردند.

 

 

حاج رضا با لبخند شیرینی بر لب ادامه می‌دهد:ما آنان را پناه می‌دادیم و اگر زخمی و مجروح بودند، مداوا یشان می‌کردیم و همان‌طور که از سردر ورودی دکان پیداست، این جوانان ندای پیروزی را با خون خود در اینجا می‌نوشتند و با دست و انگشتان خود مهر خون می‌زدند تا به یادگار بماند. این پیرمرد سید را بیشتر ساکنان و کاسبان قدیمی اطراف خیابان شیرازی می‌شناسند. او گفتنی‌های زیادی از روزهای حماسه و شب‌های بیداری دارد؛ از روزها و شب‌هایی که بیت آیت‌ا… شیرازی محفل مبارزاتشان بود و در آنجا به جای نقل، شب‌نامه و نوار پخش می‌کردند. بیشتر هم‌دوره‌ای‌هایش امروز دیگر مثل روزهای انقلاب به خاطره‌ها پیوسته‌اند و در کنار ما نیستند. خود او نیز شاهد و نماینده‌ای زنده اما روایتگری تنها و فراموش‌شده از آن روزهاست.

 

 

چهارراه نادری؛ پاساژ سجاده ‌فروشان

 

 

کمی آن‌طرف‌تر و در حوالی چهارراه نادری(شهدای فعلی) وارد پاساژ سجاده‌فروشان می‌شوم، پاساژ قدیمی نیست، اما کسبه‌اش چرا.

 

 

حسین اصغری، مرد ۵۰ساله مشهدی با موهای جوگندمی عمری تسبیح و جانماز به زواران حرم آقا فروخته است. سنش اگرچه اندازه سن سیدرضا نیست، اما خودش افتخار می‌کند که در آستانه جوانی جزو سربازان گمنام انقلاب و همیشه نامدار اسلام بوده و در رکاب معمار کبیر سخت‌جانی‌ها‌کرده است تا امروز به برکت ارمغان ارزشمند همان معمار انقلاب اسلامی، شاهد به بار نشستن شجره طیبه آن باشد.

 

 

حاج حسین در دبیرستان مسئول بانک نوار و روزنامه دیواری مدرسه بود، به همین سبب سرش برای این‌جور کارها درد می‌کرد.او از جمله افرادی بود که بلافاصله بعد از هر سخنرانی امام(ره) در نجف و پاریس به وسیله رابطانی که داشت، در کوتاه‌ترین زمان ممکن، نوار آن را به دست می‌آورد و تکثیر و توزیع می‌کرد.

 

 

حاج حسین انقلابی نیز این چنین می‌گوید«یادم می‌آید که به همراه دوستان و به عنوان مشتری به مغازه‌ها می‌رفتیم که مثلا پارچه‌ یا جنسی بخریم. از این فرصت استفاده می‌کردیم و نوارها را لابه‌لای اجناس مغازه می‌گذاشتیم و خارج می‌شدیم. بعد از چند روز که باز هم به همین بهانه به آنجا می‌رفتیم، فروشنده می‌گفت: نواری از صحبت‌های آقا در مغازه پیدا شده که خیلی روی من و خانواده‌ام تاثیر گذاشته است. بد نیست شما جوانان هم گوش کنید. بدین ترتیب ما متوجه می‌شدیم که نقشه نوارها کار خود را کرده و همین کار را با اعلامیه‌ها و شب‌نامه‌ها تکرار می‌کردیم.»‌

 

 

او هنوز از یاد نبرده است آن روزهایی که مردم و عزاداران در تاسوعا و عاشورای حسینی با دستور امام(ره) دسته‌ها و هیئت‌ها را به داخل خیابان‌های اصلی کشانده و راه‌بندان ایجاد می‌کردند.

 

 

آغازحرکت از بیت آیت‌ا… شیرازی

 

 

این پیر انقلاب ادامه می دهد:«روز عاشورا بود.جمعیت از مقابل بیت آیت‌ا… شیرازی حرکت کرد، اما چون رفته‌رفته به شمار عزاداران اضافه می‌شد، نمی‌توانستیم مستقیم به سمت حرم برویم. به سمت چهارراه عشرت‌آباد و سپس خیابان‌های منتهی به حرم از جمله پنج‌راه پایین‌خیابان و بعد هم فلکه ضد رفتیم. به مرور بر انبوه راهپیمایان افزوده می‌شد. مشاهده این موج عظیم مردمی لرزه بر اندام نیروها می‌انداخت.

 

 

وی اضافه می‌کند:عوامل رژیم توان مقابله با ما را در خود نمی‌دیدند. وارد حرم که شدیم،روحانیون انقلابی با سخنرانی به هدایت مردم پرداختند و درزمان درگیری هم مردم که جرئت پیدا کرده بودند با کوکتل مولوتف جواب ارتشی‌ها را می‌دادند.

 

 

حاج حسین در میان کلامش می گوید:دوستی داشتم که مهندس الکترونیک بود. او توانسته بود با رادیو Fm دستگاه بی‌سیم درست کند تا بتوانیم به عنوان انتظامات و سردسته‌ها،‌ جمعیت را هدایت و یکدیگر را از آمدن گارد ضدشورش باخبر کنیم. رهبران روحانی ما خیلی از این طرح خوششان آمده بود و فرماندهان گارد عصبانی و متحیر بودند و ما نیز به این باور رسیده بودیم که به هر صورت در لحظات سخت باید از تمام ابزارها و ایده‌ها سود جست.»

 

 

از مرگ وشهادت برای انقلاب نمی ترسیم

 

 

وی درادامه می‌گوید: حکومت نظامی برای ما معنایی نداشت. یادم می‌آید آن شب‌ها که هیچ‌کس حق بیرون رفتن از خانه را نداشت، من و دوستان از رفتن به خانه بیزار بودیم. به‌طوری که افسران شب همه ما را می‌شناختند و به سماجت و بی‌باکی ما عادت کرده بودند. آنان می‌دانستند که ما از مرگ و شهادت نمی‌ترسیم پس به خود زحمت تیراندازی نمی‌دادند. از طرفی دیگر برخی افسران و سربازان از آشنایان و بچه‌های محل بودند و در نبود ماموران بدجنس ساواک به ما کاری نداشتند، اما زمانی که یک ساواکی پیدا می‌شد و دستور تیر می‌داد سربازان ناگزیر به اطاعت بودند حتی اگر آن مبارز از نزدیکان بود.

 

 

شور انقلاب در رگ وخونمان جاری شده بود

 

 

علی نظری فعال دیگر انقلابی است. وی که در آن زمان راننده اتوبوس شرکت واحد بود از ۱۲بهمن‌ماه که امام وارد میهن شد، می‌گوید: «مشهد شلوغ بود،‌ مردم زیادی از شهرستان‌ها و روستاهای اطراف برای شرکت در تظاهرات و راهپیمایی‌های روزهای آخر به مشهد آمده بودند، اما ما دیگر تاب و تحمل نداشتیم و حتما باید خود را به مرکز بزرگ‌ترین تجمعات و کانون انقلاب یعنی تهران می‌رساندیم. آن هم در روزهایی که امام قصد ورود به کشور را داشتند. ژاندارم‌ها آماده‌باش بودند و آمدوشد در جاده‌ها به سختی صورت می‌گرفت.

 

 

دو سه روز قبل از ۱۲بهمن که شایعه ورود امام به همه جا رسیده بود و بختیار فرودگاه‌ها را بسته بود، با بچه‌ها به قصد تهران حرکت کردیم. تا توانستیم از بازرسی‌ها و پلیس‌راه‌ها گذر کنیم و به هزار زحمت خود را به پایتخت برسانیم، شد همان ۱۲بهمن و روزی که همزمان بود با به زمین نشستن هواپیمای حامل امام(ره) روزی که باور کردنش برای ما سخت بود.

 

 

وی ادامه می دهد: به‌واقع انقلاب داشت معنا پیدا می کرد. ما که در مشهد از بچه‌های حسینیه کرامت بودیم و در آنجا ارتباط‌های زیادی با افرادی چون آیت‌ا… خامنه‌ای، شهید هاشمی‌نژاد، شیخ صفایی و آیت‌ا…شیرازی داشتیم به محض ورود حضرت امام(ره)، در کادر انتظامات و نیروهای ویژه محافظت از ایشان قرار گرفتیم. اداره کشور به‌طور کامل از حالت عادی خارج شده بود. من که تا چند روز قبل راننده اتوبوس شرکت واحد بودم اصلا به بازگشت فکر نمی‌کردم و کسی حتی به فکر نان نبود.

 

 

این فعال انقلابی درادامه صحبت‌هایش می‌افزاید:بعد از انقلاب نیز سال‌ها در کمیته انقلاب اسلامی در تهران فعالیت می‌کردم تا اینکه دوباره برای هدایت مسیر انقلاب و محافظت از آرمان‌های امام(ره) و مبارزه با منافقان به مشهد اعزام شدم. در آن سال‌ها آیت‌ا… خامنه‌ای، رهبری نهضت را در مشهد برعهده داشتند.

 

 

پشت باغ نادری؛ کتابفروشی قدیمی شهر

 

 

از وقتی که ۱۰ساله بود پشت سر پدر و با موتور، در کار نشر و انتشار کتاب و رساله بود. پدرش کتابفروشی‌ کوچکی در پشت باغ نادری داشت که هنوز هم باقی است. او از ناشران و صحافان کهنه‌کار شهرمان است. پسر بزرگ مرحوم فیض‌پور را می‌گویم.

 

 

جای تیر بر در و دیوار کتابفروشی

 

 

وارد مغازه‌اش که می‌شوی اولین چیزی که جلب توجه می‌کند، جای تیرهایی است که به در و دیوار مغازه و همچنین دستگاه صحافی‌اش اصابت کرده که هنوز هم به آن دست نزده است و شاید اصل تیر هم هنوز داخل دیوار باشد.عکس مرحوم پدرش را بالای سرش قرار داده است.

 

 

فیض‌پور هم به خاطرات انقلاب اسلامی اشاره کرده و با اشاره به یک صندلی می‌گوید: «آیت‌ا… خامنه‌ای همیشه آنجا می‌نشستند و کتاب‌های بالای سرشان را که بیشتر عربی و گاهی از تالیفات امام بود، مطالعه می‌کردند.»

 

 

وی ادامه می دهد:«در یکی از شب‌های حکومت‌نظامی که اعلامیه‌های زیادی از امام را در مغازه دسته‌بندی می‌کردیم، متوجه گشت‌های نیمه‌شب سربازان ارتشی در خیابان شاه‌رضا (بهجت فعلی) شدیم.دلمان شور افتاد. آرام‌آرام کرکره را پایین کشیدیم و رفتیم آن طرف خیابان و در کوچه‌ای تنگ منتظر ماندیم تا خودرو عبور کند، اما گشت مقابل کتابفروشی‌ ما ایستاد و دو تن از افسران از جیپ پیاده شدند.

 

 

این مبارز انقلاب تاکید می کند:آنان(عوامل رژیم) مطمئن بودند که در این مغازه، آن هم آن موقع شب جز تهیه شب‌نامه و توطئه و نقشه کشیدن علیه رژیم کار دیگری صورت نمی‌گیرد. بنابراین گلنگدن را کشیدند. چشمان خود را بستند و تا توانستند شلیک کردند و به خیال خام خود هر که را در آن مغازه مشغول خرابکاری بود، به دیار باقی فرستادند.

 

 

وی می گوید: اما باید گفت که سرنوشت جور دیگری رقم خورده بود و خدا خواست که ما پیروز باشیم و رسالتمان را هیچ‌گاه فراموش نکنیم. خدا خواست که آن شب، افسران رد تیر و گلوله را برای همیشه روی دیوارهای مغازه ما به یادگار بگذارند.

 

 

فیض‌پور می گوید: مرحوم پدرم می‌گفت مبادا جای سوراخ‌ها را پر کنی.این‌ها نشانه‌های استواری ماست. نشانه هایی است که برای نسل های آینده افتخار به حساب خواهد آمد.

 

 

 

بر اساس گردآوری شهروند انقلابیهادی مرادی

 

منبع: شهرارا


ادامه مطلب



[ پنج شنبه 15 بهمن 1394  ] [ 4:32 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
به روز شده در: ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۱:۱۰

کد خبر: ۱۰۶۹۲۲
شیطان از مرگ چه کسی بیشتر شاد می شود
 
 

 

امام صادق علیه السلام، محبوب ترین مرگ در نزد شیطان را مرگ فقیه (عالم) دانستند.


شهدای ایران: متن حدیث را از کتاب الکافی منتشر می کند.

 

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ مَا مِنْ أَحَدٍ يَمُوتُ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَحَبَّ إِلَى إِبْلِيسَ مِنْ مَوْتِ فَقِيهٍ.

 

امام صادق عليه السلام فرمود: مرگ هيچ يك از مؤمنين نزد شيطان، محبوب تر از مرگ  فقیه (عالم) نيست.

 

الكافي، ج‏1، ص: 38


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 14 بهمن 1394  ] [ 9:12 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
بزرگترین مانع آزادی از نظر امام خمینی (ره)
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۴۴
 
 
استاد جامعه‌شناسی دانشگاه گفت: امام خمینی(ره) بزرگ‌ترین محدودیت و مانع آزادی انتخاب را خودخواهی، قیام و عمل برای منافع شخصی و نفس به شمار آوردند.
به گزارش جهان، عماد افروغ، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه در گفت‌وگو با فارس به مناسبت ایام دهه فجر درباره اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) عنوان کرد: امام یکی از کسانی هستند که نه تنها درک و بینش همه جانبه از سیاست و زندگی سیاسی در اختیار مخاطب قرار دادند بلکه با جامع نگری که داشتند این درک و بینش را در چشم انداز و کلیتی هماهنگ و همخوان انسان شناسی فلسفی و اجتماعی قرار دادند.

وی در ادامه با اشاره به اینکه رابطه منطقی ارزش شناختی یا حکمت نظری و عملی در اندیشه امام تنها به حیات سیاسی ایشان مرتبط نمی‌شود، اظهار داشت: امام جزو معدود شخصیت‌هایی بودند که شکاف بین الگو و عمل را با ورود به صحنه سیاست و رهبری انقلاب اسلامی و تداوم بخشیدن بدان پشت سر بگذارند و البته پیشرفت هم کنند.

افروغ با تأکید بر اینکه دستیابی به اندیشه سیاسی امام به سادگی امکان‌پذیر نیست، یادآور شد: باید تلاش بزرگی بین متخصصان و صاحب نظران عرصه‌های مختلف صورت بگیرد. امیدوارم که دست اندرکاران نسبت به تبیین اندیشه‌های امام و تشکیل گروه‌های پژوهشی اهتمام کنند.

این استاد دانشگاه همچنین اظهار داشت: آزادی از مباحث سیاسی مناقشه آمیز است که برای تبیین آن در اندیشه امام هم باید تلاش زیادی صورت بگیرد، رافائل از فیلسوفان سیاسی معاصر بین دو مفهوم آزادی اراده یا انتخاب و آزادی عمل تمییز قائل شد. امام خمینی (ره) در سندی که تاریخچه سند مبارزاتی ایشان شناخته می‌شود به وضوح بزرگترین محدودیت و مانع آزادی انتخاب را خودخواهی، قیام و عمل برای منافع شخصی و نفس به شمار آوردند.

وی با بیان اینکه امام با رد میل گرایی لیبرال‌ها، از دایره تنگ طبیعت به سمت انسانیت و قیام الله سوق پیدا کرد، یادآور شد: ایشان معتقد بودند که خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به روزگار بدی رسانده و جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی زیر نفوذ دیگران هستند. بنابراین قیام برای منافع شخصی باید خفه شود و جمعیت شیعه متحد شوند.

افروغ در ادامه افزود: بنابراین موضع امام در بحث از خداوند، موضعی آشکار و بدون ابهام است موضع آرمان گرایان تنها طبیعت و یا فطرت مبهم اولیه است درحالیکه در اندیشه امام ،‌ جهت مطلوب آزادی عمل یا آزادی سیاسی خداوند متعال است. ایشان به نفی میل گرایی لیبرالیسم غربی پرداختند.

وی با بیان اینکه امام خمینی (ره) خداجویی را ارزش غایی اعمال و رفتار انسان و اسلام را دین حق و کامل به شمار آوردند، توضیح داد: ایشان با همه علاقه‌ای که به آزادی و استقلال سرزمین داشتند تحقق آن را موهبت و هدیه الهی می‌دانستند و معتقد بودند که مسیر اصلی ما اسلام است و به کرات مطرح کردند که مسیر ما اسلام است و ما اسلام می‌خواهیم و آزادی که اسلام تویش نباشد، نمی‌خواهیم!

افروغ درباره انواع آزادی در کلام امام خمینی (ره) گفت: انواع آن از آزادی‌های مصطلح تا شهادت در نوسان است آزادی رأی و انتخابات، تعیین سرنوشت، احزاب، فرهنگی، اقلیت‌های مذهبی، سیاسی و .. است اما آزادی بزرگتر، شهادت و دیگری آزادی از دخالت بیگانگان است.

وی در پایان یادآور شد: حضرت امام با نفی میل‌گرایی لیبرالیسم اصل را بر ایمان‌گرایی و نفی خودخواهی و شخصی و نفس‌پرستی قرار دادند، همچنین از نظر امام آزادی هر چند جنبه ابزاری و وسیله‌ای دارد اما تعابیری از جمله حق طبیعی، موهبت الهی، هدیه الهی و ... این نکته را مشخص می‌کند که با سلب حقوق طبیعی و موهبت الهی از مردم و با اجبار و اکراه نمی‌توان ارزش‌های متعالی را در جامعه گستراند.
کد مطلب: 471881
 
 

ادامه مطلب



[ چهارشنبه 14 بهمن 1394  ] [ 9:11 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
امام خمینی(ره): انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۷:۵۲
 
 
امام خمینی (ره) در بخشی از منشور روحانیت در می‌نویسند: "انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروهها و لیبرالها می‌خوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همۀ کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همۀ اصول، که چرا مرگ بر امریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جاری می‌کنید؟ چرا شعار نه شرقی و نه غربی داده‌اید؟ چرا لانۀ جاسوسی را اشغال کرده‌ایم و صدها چرای دیگر."
گروه سیاست جهان نیوز ـ بعد از آنکه طی هفته های اخیر اظهاراتی مبنی بر بدهکاری انقلاب به افرادی مطرح می شود، توفیقی است که صحبت های امام خمینی (ره)در باب بدهکاری انقلاب به افراد و جریانات را در منشور روحانیت بازخوانی نمائیم.

امام خمینی (ره) در بخشی از منشور روحانیت در تاریخ 3 اسفند 1367 می آورند:"انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود را به گروهها و لیبرالها می‌خوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همۀ کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همۀ اصول، که چرا مرگ بر امریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جاری می‌کنید؟ چرا شعار نه شرقی و نه غربی داده‌اید؟ چرا لانۀ جاسوسی را اشغال کرده‌ایم و صدها چرای دیگر."

حال صحبت های بنیان گذار جمهوری اسلامی را بگذارید در کنار صحبت های امروز حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی ـ در سالگرد گرامیداشت سالروز ورود امام (ره) به کشورمان ـ که سخنان تند و حساب نشده ای را بر زبان جاری نموده است.

حجت الاسلام هاشمی بدون اشاره به صحبت های امام(ره) در مورد عدم بدهکاری انقلاب به افراد می گوید:«همه باید خود را به امام(ره) و بیت امام(ره) بدهکار بدانیم اما متاسفانه بدهکارها هدیه خوبی به بیت امام(ره) در مقدمه انتخابات ندادند.»

 
کد مطلب: 471448
 
 

ادامه مطلب



[ چهارشنبه 14 بهمن 1394  ] [ 9:09 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 65 :: 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 3596224 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب