کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
کد خبر: ۷۰۶۹۱
تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۹:۰۳
 

آیت الله مرعشی نجفی در حال پاک کردن سبزی  

در عکس زیر آیت الله مرعشی نجفی(ره) را در حال پاک کردن سبزی می بینید:
عقیق:
مطالب مرتبط

ادامه مطلب



[ سه شنبه 13 بهمن 1394  ] [ 6:40 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۵۱۰۲۹
تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۵:۳۷
 
از رمز و رازهای نماز چه می دانیم؟

نمازجنبۀغيبي داردچون جزيي از كائنات است  

نماز جزيي از آسمان ها و زمين - نظام خارجي موجود - شمرده شده و هر موجودي كه پاره اي از نظام عيني و خارجي شمرده شود براي او جنبه غيب و نهاني است چنان كه براي او شهادت است.

عقیق: از جمله ادله اي كه مي گويد براي نماز چون ساير عبادات رازي وجود دارد اين است كه نماز جزيي از آسمان ها و زمين - نظام خارجي موجود - شمرده شده و هر موجودي كه پاره اي از نظام عيني و خارجي شمرده شود براي او جنبه غيب و نهاني است چنان كه براي او شهادت است و خداوند سبحان در اين باره فرمود: "و لله غيب السموات و الارض و اليه يرجع الامر كله / نهان آسمان ها و زمين از آن خداست و همه كارها به او باز مي گردد." البته منظور آيه خصوص چيزهايي نيست كه از آسمان ها و زمين نهان است بلكه مقصود نهان و درون آسمان ها و زمين نيز هست. نتيجه قياس پيش گفته شده نيز اين است كه نماز راز و نهاني دارد چنان كه براي آن ظاهر و شهادتي است.

برخي از لايه هاي مذهبي جامعه ما بر اين گمان هستند كه چون نماز از افعال عبادي است نمي توان در بطن و درون مايه آن انديشيد و لايه هاي بطني آن را كاويد. از سوي ديگر نسل حاضر هم به سبب تغييرات اجتماعي و فرهنگي كه در اجتماع ما روي داده اهل چون و چرا هستند و مي خواهند سر از رمز و رازهاي امور حتي آنچه تعبديات يا امور عبادي گفته مي شود درآورند. آن ها في المثل مي پرسند چرا نماز اين گونه خوانده مي شود؟ چرا بايد تكبير الاحرام بگوييم؟ چرا به ركوع برويم و چرا آن اذكار خاص را در ركوع بگوييم؟ چرا به زبان عربي؟ چرا سجده مي كنيم؟ چرا قبل از نماز بايد وضو  بگيريم و چرا در وضو چهار عضو تن را بشوييم؟

خوشبختانه انديشمندان صديق وعلماي راستين و بزرگ شيعه، ذهن باز و موسعي در اين باره دارند و كوشيده اند با مدد گرفتن از دلايل عقلي و نقلي رموز نماز را واكاوي كنند. از جمله مكتوبات مفيد و ممتازي كه در اين باره منتشر شده اثر گرانقدر آيت الله جوادي آملي فيلسوف، پژوهشگر دين و مفسر ممتاز قرآن حكيم است كه كوشيده به بسياري از ابهام ها و سوالاتي كه ممكن است در اذهان برخي شكل بگيرد پاسخ هاي مستدل نقلي و عقلي بدهند.

نماز تأويل دارد چون وحي آن را تبيين كرده است

اين انديشمند ديني بر اين باور است كه نماز همچون ساير عبادات از اموري است كه قرآن حكيم آن را به روشني بيان كرده است و هرچه را قرآن بيان كند تأويل دارد چنان كه داراي تفسير، باطن و ظاهر است و ناچار بايد تأويل با تفسير همخوان بوده و باطن با ظاهر موافق باشد.

البته از منظر اين انديشمند، تأويل امري عيني است نه ذهني و مصداق خارجي است نه مفهوم دروني و وقتي پرده ها كنار رفت آشكار مي گردد چنان كه خداي سبحان فرمود: "هل ينظرون إلا تأويله يوم يأتي تأويله يقول الذين نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق ... /  آيا آنان جز در انتظار تأويل هستند؟ روزي كه تأويلش فرا رسد كساني كه آن را از پيش به فراموشي سپرده اند مي گويند: در حقيقت فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند."  نماز داراي تأويل است و اين عينيت و تأويل در روز قيامت خواهد آمد. از آنجا كه براي هر امر ظاهري درون و لايه هاي مترقي تري وجود دارد و برخي از درون ها در مرتبه، فوق بعضي ديگر هستند براي نماز نيز درون ها و تأويلاتي است كه درجه بعضي فوق بعضي ديگر است. اين مطلب بر آنچه نظر داده و عرفان مشاهده مي كند منطبق است.

نماز جزيي از آسمان ها و زمين است و نهان دارد

اما با چه ادله اي بر اين باوريم كه نماز رازمند است و مي توان در اين باره رازگشايي كرد؟ آيت الله جوادي املي در اين باره معتقد است: از جمله ادله اي كه مي گويد براي نماز چون ساير عبادات رازي وجود دارد اين است كه نماز جزيي از آسمان ها و زمين - نظام خارجي موجود - شمرده شده و هر موجودي كه پاره اي از نظام عيني و خارجي شمرده شود براي او جنبه غيب و نهاني است چنان كه براي او شهادت است و خداوند سبحان در اين باره فرمود: "و لله غيب السموات و الارض و اليه يرجع الامر كله / نهان آسمان ها و زمين از آن خداست و همه كارها به او باز مي گردد." البته منظور آيه خصوص چيزهايي نيست كه از آسمان ها و زمين نهان است بلكه مقصود نهان و درون آسمان ها و زمين نيز هست.

نتيجه قياس پيش گفته شده نيز اين است كه نماز راز و نهاني دارد چنان كه براي آن ظاهر و شهادتي است و از آنجا كه نماز راز و نهاني دارد چنان كه براي آن ظاهر و شهادتي است و از آنجا كه هر ظاهر چند درون دارد - و هر باطن نهاني براي ظاهر است - براي نماز نيز نهان هايي است كه بعضي بر بعضي ديگر برتري دارد. اين سخن با سخن پيش كه نتيجه برهان عقلي با شهود عرفاني همراه است انطباق دارد.

توسل به قرآن حكيم در تشريح باطن دار بودن نماز

اما ادامه بحث درباره رازمند بودن نماز آنجاست كه  مفسر بزرگ دوره معاصر با استناد به آيه اي از قرآن بين دو مفهوم "نماز يك پديده بيروني است" و "هر پديده اي داراي گنجنيه اي است" جمع مي بندد: از جمله آياتي كه دلالت مي كند نماز و غير نماز داري راز نهاني است كلام خداي سبحان است كه مي فرمايد "وإن من شيء إلا عندنا خزائنه وما ننزله إلا بقدر معلوم / چيزي نيست جز اين كه گنجينه هاي آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه اي معين فرو نمي فرستيم. و نيز آيه "و لله خزائن السموات و الارض / گنجينه هاي آسمان ها و زمين از آن خداست." به اين بيان كه نماز پديده اي خارجي است پس گنجينه بلكه گنجينه هايي دارد زيرا ظاهر آيه اين است كه براي تك تك اشيا گنجينه هايي وجود دارد نه اين كه براي همه اشيا جميعا گنجينه هايي باشد تا مجموع در برابر مجموع ديگر باشد. بنابراين براي هر يك از آنچه در جهان طبيعت موجود است گنجينه هايي است كه برخي از آن ها فوق بعضي ديگر قرار دارند.

چون قرآني كه دربردارنده نماز و غير نماز است در جهان طبيعت پديده اي خارجي است پس براي قرآن با محتوياتي كه دارد نيز گنجينه هاي الهي است كه از آن نازل شده است، گنجينه هايي كه در طول يكديگر قرار دارند چنان كه نماز و غير نماز جزو نظام كياني است كه از آن به آسمان ها و زمين تعبير شده است پس نماز نيز گنجينه هايي دارد زيرا براي آسمان ها و زمين گنجينه هايي است. از آنچه كه همه آن گنجينه ها نزد خداوند است و هرآنچه نزد خداوند است ماندگار، و آنچه نزد غير خداست فاني شدني است چنان كه فرمود "ما عندكم ينفد و ما عند الله باق / آنچه پيش شماست پايان مي پذيرد و آنچه نزد خداست ماندگار است." پس اسرار آسمان ها و زمين كه از جمله آن ها نماز است موجوداتي خارجي هستند كه از هرگونه پايان پذيري و فنا محفوظ اند و جز با دست كشيدن از چيزي كه پايان پذير و نابودشدني است صعود به سوي آن ها قابل دستيابي نيست چون به امر پايدار جز از پس دوري از امر فاني نمي توان رسيد زيرا امر فناپذير حجاب است و چاره اي جز ترك آن نيست.

 

منبع:شبستان


ادامه مطلب



[ سه شنبه 13 بهمن 1394  ] [ 6:38 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 64222 سه شنبه، 13 بهمن 1394 - 02:28
 
فرمانده مرکز مقاومت بسیج بنیاد:
حضور حداکثری در انتخابات دشمنان را دلسرد می کند
 
حضور حداکثری در انتخابات دشمنان را دلسرد می کندشهیدخبر(شهیدنیوز): فرمانده مرکز مقاومت بسیج بنیاد شهید و امور ایثارگران تأکید کرد: باید سعی کنیم با حضور حداکثری در انتخابات، دشمنان و بیگانگان را دلسرد کنیم.
  

مراسم صبحگاه مشترک بسیجیان بنیاد شهید و امور ایثارگران به مناسبت 12 بهمن سالروز ورود امام خمینی (ره) به میهن اسلامی و آغاز دهه مبارک فجر، صبح دیروز 12 بهمن ماه با حضور بسیجیان بنیاد شهید و امور ایثارگران برگزار شد.
فرمانده مرکز مقاومت بسیج بنیاد شهید و امور ایثارگران در این مراسم با تبریک سالروز ورود امام خمینی (ره) و آغاز دهه مبارک فجر و با گرامی داشت یاد و خاطره تمام شهدای انقلاب اسلامی گفت: چند عامل مهم در پیروزی انقلاب اسلامی و امتداد آن تا امروز تأثیر بسیار زیادی داشتند. محوری ترین عامل پیروزی انقلاب، نقش بی بدیل رهبری خردمندانه امام خمینی (ره) بود که با تفکر دینی، انقلاب را به پیش بردند.
سرهنگ فریبرز خزایی ادامه داد: دومین نکته مهم در پیروزی انقلاب حضور و همراهی مردم در صحنه بود و عامل سوم نیز حرکت بر مبنای ارزش های الهی و دینی بود. این 3 عامل امروز نیز همچنان نقش اساسی را در کشورمان دارند و در آینده نیز همچنان باعث سرافرازی انقلاب اسلامی خواهند شد.
وی با تأکید بر اینکه امروز تبعیت از رهبری همچنان رمز اساسی پیروزی کشورمان است، افزود: امروز تمام تلاش دشمنان این است که در باورهای مردم خلل ایجاد کنند، اما 3 عامل رهبری، حضور مردم و دین مداری مانع تحقق خواسته های آنان می شود.
فرمانده مرکز مقاومت بسیج بنیاد شهید و امور ایثارگران در بخش دیگری از صحبت های خود، حضور در انتخابات را وظیفه ای دینی و ملی دانست و گفت: باید سعی کنیم با حضور حداکثری در انتخابات، دشمنان و بیگانگان را دلسرد کنیم.
خزایی در پایان گفت: مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان، دو رکن بسیار مهم در نظام جمهوری اسلامی ایران هستند و باید با حضور حداکثری در انتخابات این 2 مجلس، این دو رکن را تقویت کرد و ان شاءالله شاهد حضور پرشور مردم در انتخابات پیش رو خواهیم بود./ب

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 13 بهمن 1394  ] [ 6:37 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
خاطرات انقلاب(21) ازکتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام علی اسماعیلی کریزی

 

بیداری مردم انقلابی کریز

 

 

 

Image result for ‫علی اسماعیلی کریزی /تصاویر‬‎

 

 

 

یک خاطره از روستای خودمان کریز کوهسرخ، ایام و مناسبتهای فراوانی آنجا منبر رفته و سخنرانی می‌نمودم. خصوصا پس از هجرت به قم با توجه به تعطیلی دروس حوزه در فصل تابستان فرصت را مغتنم شمرده و مسایل انقلاب و جنایات رژیم پهلوی را نسبت به علما و مراجع و احکام اسلام برای مردم بیان می‌کردم. سال پنجاه و شش اعلامیة امام خمینی را روی منبر خواندم و برخی از افراد به پاسگاه اطلاع داده بودند (البته یکی دو نفر بیشتر نبودند که آنها هم از طرف مردم شناخته شده بودند وجرأت فعالیت زیادی نداشتند و گاهی ممکن بود مزاحمتهایی ایجاد کنند.) و پاسگاه قصد دستگیری اینجانب را داشت، که با همکاری مردم و حمایت آنها، موفق به دستگیری نشدند. البته مردم روستا به برکت وجود روحانیون زیاد و اتفاق فکری روحانیون محل، خصوصاً سه چهار نفری که در قم تحصیل می‌کردیم و اهالی به ما اعتماد داشتند. و ما با هم متحد و متفق بودیم و همه یک خط فکری را دنبال می‌کردیم. موضع واحد داشتیم. یکدیگر را احترام می‌کردیم و از انقلاب و امام خمینی حمایت می‌کردیم و سخنان و اهداف ایشان را برای اشخاص در مجالس و محافل بازگو می‌کردیم. برای جوانا ن و نوجوانان کلاس می‌گذاشتیم. (و خودم مدتی را در مسجد پس از نماز صبح حدود نیم ساعت به ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه پرداختم و مبانی حکومت اسلامی را از زبان امیرالمومنین برای حاضرین تبیین کردم.) لذا مردم خیلی زودتر از سایر جاها انقلاب و امام را شناختند و از آن حمایت کردند. و یکپارچه مقلد امام خمینی شدند و جزء اولین روستا‌های انقلابی کاشمر به حساب می‌آمدند.

دستگیری آقای عربی وتعقیب اینجانب توسط ساواک

خرداد پنجاه و شش مأمورین ساواک آقای شیخ محمد علی عربی را شبانه از مدرسة حجتیه قم دستگیر و روانه زندان کردند. خفقان و خشونت خیلی شدید بود. با اندک اتهامی و بعضاً اتهامات واهی افراد بازداشت می‌شدند و پس از شکنجه‌های طاقت‌فرسا به زندانهای طویل‌المدت محکوم می‌گردیدند. تعداد دیگری از دوستان طلبه نیز دستگیر شده بودند. و خبری از سرنوشت آنها نبود. زیرا نه اجازه ملاقات می‌دادند و نه کسی می‌توانست از وضعیت آنها کسب خبر نماید. بعد مطلع شدم که به شدت دنبال دستگیری من هستند، لابد کسی زیر شکنجه علیه من چیزی را اعتراف کرده بود. به آقای شیخ مهدی اسماعیلی که اهل قاین بود و چند روزی بود از مدرسة حجتیه دستگیرش کرده بودند و بعد از مدتی آزاد شد، گفته بودند که فلانی را اگر می‌شناسی، آدرس منزلش رابده (چون من متأهل بودم و در بیرون مدرسه مستاجر بودم) و چنانچه آدرس وی را نمی‌دانی، شما را سوار ماشین می‌کنیم و داخل خیابانها می‌چرخیم و اگر او را دیدی به ما معرفی کن تا دستگیرش کنیم. لکن ایشان با اینکه از دوستان من بود گفته بود: نه. آدرس وی را نمی‌دانم. قبلاً در مدرسة حجتیه بوده و حالا متاهل شده و قیافه‌اش را هم دقیقاً نمی‌شناسم. چون آشنایی کمی با هم داشته‌ایم و ممکن است فرد دیگری را اشتباهی به شما معرفی نمایم. لذا پس از آزادی ایشان از زندان و اطلاع از موضوع مجبور شدم خانواده را به روستا منتقل کنم و تا حدّی کنترل شده، رفت و آمد نمایم؛ تا گرفتار مأمورین نشوم. البته بعداً مشخص شد که جریان دستگیری آقای عربی و تعقیب من و برخی از دوستان مربوط به جلسه‌ای بود که در منزل مر حوم حجت الاسلام جلالی کاشمری به صورت هفتگی در قم داشتیم. جلسه برای تمرین منبر و حفظ نهج‌البلاغه بود و در حاشیه مسایل سیاسی و بحثهای روز هم مطرح می‌شد. یکی از کسانی که قبلاً در جلسه شرکت می‌کرد و به حوزه مشهد منتقل شده بود و توسط ساواک دستگیر گردیده بود، برای رهایی خودش یا برای خود شیرینی یا هر انگیزة دیگر، مسایل سیاسی زیادی را به صورت اغراق‌آمیز و بعضاً غیرواقعی در مورد جلسه و اعضای آن و فعالیتهای هر یک از آنان مطرح کرده بود و ساواک هم که دنبال سوژه می‌گشت، اقدام به شناسایی و دستگیری افراد می‌کرد که یکی از آنها آقای عربی بود. لکن نسبت به اینجانب الحمدلله موفق به دستگیری نشدند.

منبع : کتاب خاطرات زیبا نوشته حجت الاسلام والمسلمین علی اسماعیلی کریزی


ادامه مطلب



[ سه شنبه 13 بهمن 1394  ] [ 6:25 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 64447 دوشنبه، 12 بهمن 1394 - 22:59
 
خاطرات دوران انقلاب سردار شهید علی آقا ماهانی از لشکر ۴۱ ثارالله
شما قابل احترام نیستید/ شهیدی که شکنجه‌گران ساواک را دیوانه کرده بود!
 
شما قابل احترام نیستید/ شهیدی که شکنجه‌گران ساواک را دیوانه کرده بود!شهیدخبر(شهیدنیوز): بخاطراینکه درِاتاق یکی از ساواکیها را که با پا باز کردم، هفت ساعت تمام مرا شکنجه کردند. به جرم اینکه چرا به ما احترام نگذاشتی. من گفتم :"شما قابل احترام نیستید.
  

به گزارش باشگاه ایثار و شهادت شهید خبر (تلنگر) :

 شهید علی آقا ماهانی در سال ۱۳۳۶ در کرمان به دنیا آمد و دوران ابتدایی را در شهرستان کرمان گذراند و در همین دوران پی به جنایت‌های رژیم ضد اسلامی شاه برد. مبارزات خود علیه رژیم را گسترش داد و بسیارفعال بود و هنگام جنگ به عنوان مسئول واحد مخابرات لشکر ۴۱ ثارالله خدمت می‌کرد و در تاریخ ۱۳۶۲/۵/۸ درعملیات والفجر ۳ به شهادت رسید.

به چند خاطره از دوران انقلاب از این شهید بزرگوار اشاره می‌کنیم:

شما قابل احترام نیستید

به ملاقاتش در زندان ساواک رفته بودم، دیدم صورتش  سیاه شده. گفتم:"چی شده ؟"گفت:" به خاطر اینکه درِاتاق یکی از ساواکی‌ها را که با پا باز کردم، هفت ساعت  تمام مرا شکنجه کردند، به جرم اینکه چرا به ما احترام نگذاشتی. من گفتم:"شما قابل احترام نیستید."

راوی: خواهر سردار شهید علی آقا ماهانی

گاهی در شبانه روز، هفت ساعت سر پا نگهم داشتند

ساواک برای اینکه روحیهٔ مرا خرد کند، خیلی تلاش می‌کرد. شب‌ها که می‌خوابیدم، موش‌های بزرگ صحرایی را در سلول‌ها رها می‌کردند. این موش‌ها با سرو صدا و جیغ‌های وحشتناک از سرو کولم بالا می‌رفتند. اما من فقط نگاه می‌کردم. آنها منتظراعتراض من بودند. گاهی در شبانه روز، هفت ساعت سر پا نگهم داشتند، اما حسرت یک پلک زدن را هم به دلشان گذاشتم. موقعی که شروع به زدنم می‌کردند، با صدای بلند شروع به خواندن قرآن و گفتن ذکر می‌کردم که واقعاً دیوانه می‌شدند. شکنجه گرها در این مورد خیلی حساس شده بودند، آنچنان که بعضی وقتها آنقدر اعصابشان به هم می‌ریخت که با یکدیگر دعوایشان می‌شد و به هم فحش می‌دادند. من در این لحظات غرق لذت می‌شدم.

از خاطرات سردار شهید علی آقاماهانی

آثارشکنجه در صورتش هویدا بود/ توان ایستادن نداشت

اوایل سال ۵۷ بود که در پادگان خرم آباد، ایشان مشکوک شدند و به شهر کازرون منتقلش کردند. اما آنجا هم دست از فعالیتهای ضد رژیم برنداشت. ازعمده ترین فعالیت‌های او تا آنجا که بعداً مطلع شدیم، دست نویس کردن اعلامیه‌های حضرت امام خمینی (ره) و پخش آن بود، که به حدی قوی عمل می‌کرد، که بعدها شنیدیم بر اثرهمین فعالیت‌ها چندین بار در کازرون تظاهرات انقلابی به وقوع پیوسته بود.

در همین سال هم بود که دستگیر و به زندان ساواک افتاد، که عامل شناسایی او فردی بود که در یزد دستگیر و اعتراف کرده بود. ما هم در همین زمان مدتی از او بی خبر بودیم. تا روزی که موتور سواری به در خانه آمد و گفت من اهل شیرازم. سپس بدون اینکه اجازه سوالی بدهد، خیلی کوتاه ادامه داد برادر شما را ساواک دستگیر کرده و الان در پادگان کازرون است. بعد به سرعت دور شد. من بدون اینکه خانواده را در جریان قراربدهم، فوری به طرف کازرون راه افتادم. آن روزها در کازرون حکومت نظامی بود و زندانی‌های سیاسی را در پادگان نگه می‌داشتند. قبل از رفتن به پادگان، با کسی آشنا شدم که مرا به مسجدی برد. واردمسجد که شدیم، به طرف آقایی رفت و آهسته چیزهایی گفت. بعداً فهمیدم پسر آیت الله دستغیب است و با آیت الله محلاتی فعالیت مخفیانه دارد.

آن روز سرانجام به کمک آنها توانستم با علی آقا ملاقات کنم. وارد پادگان که شدم، غروب بود و باران شدیدی می‌بارید. دقایقی که زیر باران ماندم، چند نفر با لباس شخصی آمدند و کناری ایستادند. بلافاصله علی آقا را هم در حالی که دستهایش را از پشت با طناب بسته بودند، در میان عده‌ای سرباز آوردند. آثار شکنجه در صورتش هویدا بود. توان ایستادن نداشت. انگار تا توانسته بودند، با مشت به صورتش زده بودند.

وقتی مرا دید، افتاد میان گل و لای محوطه‌ی پادگان. به من گفته بودند که نباید هیچ حرفی بزنی؛ فقط او را ببین و برگرد. طاقت نیاوردم. به طرف یکی از آنها که لباس شخصی پوشیده بود، رفتم و گفتم: خدا را خوش نمی‌آید که این جوان را این قدر شکنجه کنید. یک دفعه علی آقا با صدای بلند فریاد کشید:"حسین التماس نکن". "التماس نکن". همین روزها آقا تشریف میاره، من هم آزاد میشم، تمام کشور آزاد میشه. حرف علی آقا تمام نشده بود که گروهی سرباز ریختند و با قنداق تفنگ شروع به زدنش کردند. دیدم دارند می‌کشندش؛ خودم را انداختم روی علی آقا که ضربات کمتر به او آسیب برساند. آن روز چند جای سرم شکافته شد و با دل دردمند به خانه برگشتم. او چه خوب آینده را پیش بینی کرده بود.

راوی: برادر سردار شهید علی آقا ماهانی

 

خبرنگار شهید خبر (شهیدنیوز)-مجتبی غلامی    

   
  

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 13 بهمن 1394  ] [ 6:24 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 64444 دوشنبه، 12 بهمن 1394 - 22:45
 
 
روایت کمتر شنیده شده رهبرمعظم انقلاب از شهید موسوی قوچانی/ آنقدر شکنجه شد که نمی‌توانست راه برود
 
روایت کمتر شنیده شده رهبرمعظم انقلاب از شهید موسوی قوچانی/ آنقدر شکنجه شد که نمی‌توانست راه برودشهیدخبر(شهیدنیوز): مقام معظم رهبری فرمودند: آنجا فراموش نمی‌کنم حالاتی را که از شکنجه سخت این برادر برای من و هم زندانی‌ها حاصل شد. سخت‌ترین شکنجه‌ها را آن روزها و در زندان به آقای موسوی دادند. در یک روز 3 مرتبه او را بردند بازجویی و هر سه بار کتک زدند...
  

   به گزارش باشگاه ایثار و شهادت شهید خبر (تلنگر) :   روحانی شهید سید عباس موسوی قوچانی در سال 1324 در روستای کلیدر از بخش سر ولایت قوچان در خانواده‌ای متدین به دنیا آمد. سید عباس 6 ساله بود که مادر رخت عزای هجران پدر را به تن وی کرد. وی در 12 سالگی وارد حوزه علمیه قوچان شد اما تحصیل در حوزه مانع تلاش برای تأمین معاش خود و خانواده‌اش نشد. سید عباس با توصیه و راهنمایی حجةالاسلام والمسلمین شیخ ذبیح‌الله قوچانی برای تحصیل در سطوح عالی حوزه قوچان را به مقصد مشهد ترک نمود و در مدرسه علمیه نواب مشغول به تحصیل شد.

ایشان در مشهد از محضر اساتید بزرگواری چون آیت‌الله اشرفی، آیت‌الله مشکینی، شیخ هاشم و مجتبی قزوینی بهره فراوان جست. وی در مشهد با شخصیت‌های بزرگواری همچون شهید کامیاب، شهید هاشمی نژاد، مقام معظم رهبری و آیت‌الله واعظ طبسی که در آن زمان محور فعالیت‌های مبارزاتی در خراسان علیه رژیم طاغوت به شمار می‌رفتند، آشنا شد و به دلیل مشی فکری اثرگذار در زمره این مبارزان قرار گرفت.

در سال 1350 که مقارن با برگزاری جشن‌های 2500 ساله رژیم ستم‌شاهی بود این شهید در کنار سایر هم‌رزمانش به دستور حضرت امام خمینی (ره) با برگزاری سخنرانی و انتشار اعلامیه مردم را از اهداف شوم رژیم آگاه نمود. درنتیجه این فعالیت‌ها بود که توسط عوامل ساواک دستگیر، زندانی و مورد شکنجه واقع شد.

در بحبوحه پیروزی انقلاب شهید قوچانی نقشی عمده در سازمان‌دهی مردم در مشهد علیه رژیم داشت پس از پیروزی انقلاب با توجه به آگاهی و بصیرت عمیق ایشان مسئولیت حساس بخش اطلاعات کمیته انقلاب اسلامی را عهده‌دار شد و در این سنگر در مصافی سخت لانه‌های عنکبوتی عناصر پس‌مانده رژیم شاه، لیبرال‌ها و بخصوص منافقین را درهم‌پیچیده و نابود کرد. در کنار این مسئولیت حساس از حضور در جبهه‌ها و خدمت در پشت جبهه غافل نمان. ایشان هرگاه احساس نیاز می‌کرد لباس رزم پوشیده و عازم میدان نبرد می‌شد. سرانجام در عملیات فتح المبین در جبهه شوش در رقابیه در سن 36 سالگی با ردای سرخ شهادت به دیدار معبود خود شتافت. پیکر مطهر این شهید بنا به وصیت خودش در کنار شهدای 72 تن به خاک سپرده شد.

به مناسبت ایام‌الله دهه فجر فرصتی دست داد تا به نحوه آشنایی مقام معظم رهبری با این شهید عالی‌مقام و همچنین به زندان افتادن وی در جریان جشن2500 ساله را از زبان رهبر انقلاب اشاره کنیم.

یقیناً شهید هستی! مقاومت کن...

بسم الله الرحمن الرحیم

آشنایی من با آقای موسوی حدود سال49 صورت گرفت. ایشان را به‌عنوان یک طلبة درس‌خوان فاضل و مورداطمینان به من معرفی کردند.

آن روزها ما می‌کوشیدیم طلبه‌های جوان پراحساس، پرانگیزه که علاقه‌مند بودند در معارف اسلامی و در بینش انقلاب اسلامی آگاهی‌هایی پیدا کنند، جمع می‌کردیم و در جلسات کوچک و بزرگ به اقتضای حال آن‌ها، من به آن‌ها درس می‌گفتم.

وقتی با آقای موسوی آشنا شدیم، در اولین جلسه چند خصوصیت او مرا به ایشان جذب کرد: یکی قناعت و وقار و کم‌حرفی این جوان بود.

این‌ها خصوصیاتی بود که من همیشه از این خصوصیات خوشم می‌آمد و در طلاب این را می‌پسندیدم. خصوصیت دیگر ایشان این بود که جوان متعهدی بود. اولین لحظات دیدار ما هنگام نماز ظهر بود که من دیدم چه نماز با توجه و با حالی این جوان ادا کردند. این هم یکی دیگر از خصوصیات دیگری بود که بسیار خوشم آمد و فریفته شدم. آشنایی ما باهم ادامه پیدا کرد، به‌طوری که همیشه به من می‌گفت: من از بین همه افرادی که در این دنیا هستند، امام خمینی را بیشتر دوست دارم و بعد از امام خمینی، تو را. و راست می‌گفت و آثار محبت را در نگاه و در نشست‌وبرخاست او و در برخوردهای او احساس می‌کردم.

آیندة او، سعادت او و همة نیکویی‌ها و زیبایی‌ها در روح او و فکر او برای من یک هدف بود و خودم را به آن نزدیک می‌کردم.

در جریان جشن2500 ساله و در سال1350 یک عده از طلبه‌های دوستان من از جمله آقای موسوی، شهید عزیزمان هم جزء کسانی بودند که شدیداً فعالیت می‌کردند و جزء فعالین این ماجراها بود.

دوم مهرماه 1350 بنده را دستگیر کردند، و در همین روزها چند نفر از این طلبه‌های دوستان ما را گرفتند. سلول‌هایی بود بسیار کوچک و سقف‌های کوتاه و بدون هیچ‌گونه روشنایی.

یک روز دیدم صدای آقای موسوی می‌آید. فهمیدم که بله ایشان را هم دستگیر کرده‌اند و اتفاقاً بعد از چند روز ایشان را همسایه من کردند. آنجا فراموش نمی‌کنم حالاتی را که از شکنجه سخت این برادر برای من و هم زندانی‌ها حاصل شد. سخت‌ترین شکنجه‌ها را آن روزها و در زندان به آقای موسوی دادند. در یک روز 3 مرتبه او را بردند بازجویی و هر سه بار کتک زدند و این خیلی چیز عجیبی بود و ایشان دیگر نمی‌توانست راه برود و بعد از آن ایشان را به سلول دیگری بردند. صبح یا همان شب به بهانه‌ای بیرون رفتم و دیدم صدای آقای موسوی نمی‌آید و درب سلول او باز است. گفتم نکند ایشان را شهید کرده باشند و خیلی ناراحت شدم. ولی بعد از چند ساعت صدای شهید از آن طرف زندان بلند شد و به‌عنوان اینکه قرآن می‌خواند، وضع حال خودش را به عربی به من توضیح داد. بعد از چند روز به بهانة تیم�'م نگهبان بیچاره را خام کرد و در مقابل سلول من نشست و با تظاهر به قرآن خواندن خیلی راحت بنا کرد با من عربی حرف زدن. حرفش این بود که البته با آن تعبیرات بسیار محبت‌آمیزی که نسبت به من گفت- فلانی به من بگو که اگر من در این حال کشته شوم، شهید هستم یا نه، البته من هم پاسخ او را با همان صدا از توی سلول گفتم: تو ان‌شاءالله کشته نمی‌شوی و زنده می‌مانی، و بدان اگر کشته هم بشوی، یقیناً شهید هستی و مقاومت کن... بسیار خوشحال و شاد تیم�'مش را کرد و از آنجا آویزان به گردن نگهبان بیچاره رفت. بعد از زندان کارهایمان ادامه داشت و من یک جلسه‌ای داشتم که این‌ها 6 نفر بودند و یکی از آن‌ها شهید موسوی بود. اگر بخواهم راجع به خصوصیات اخلاقی ایشان صحبت کنم و نقاط مثبتش را بشمارم، باید بگویم یک فردی بود دارای علم و حلم و با جنبه. آدمی نبود که زود عصبانی شود، از کوره در برود، و در پاسخ یک حرف یا یک تعر�'ض، جواب نسنجیده بدهد. اهل کار بود؛ یعنی، کار جسمی را خیلی راحت انجام می‌داد.

از خصوصیات دیگر این روحانی مؤمن جوان شهید این بود که ایشان زندگی‌اش زاهدانه بود، وضع داخل زندگی‌اش فقیرانه و زاهدانه بود. در حالی که می‌توانست بهتر از آن بکند، برایش این امکان وجود داشت. از جمله خصوصیات دیگر ایشان این بود که متعبد بود، نماز با حالی می‌خواند، نمازش با توجه بود. اهل ابتکار و نوآوری بود. مطالب را می‌پرداخت، می‌پخت، بر آن‌ها می‌افزود و چیزهایی جدید را از آن استنباط می‌کرد و استخراج می‌کرد. شکوفایی و رشد داشت، البته درس‌خوان بود و علاقه‌مند به درس.       

 

 

خبرنگار شهید خبر (شهیدنیوز)-مجتبی غلامی    

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 13 بهمن 1394  ] [ 6:21 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
   کد خبر: 64205 سه شنبه، 13 بهمن 1394 - 01:58
 
برادر شهیدان مشهدی:
پیام شهدا در یک کلام پیروی از ولایت است
 
پیام شهدا در یک کلام پیروی از ولایت استشهیدخبر(شهیدنیوز): برادر شهیدان مشهدی گفت: پیام شهدا در یک کلام پیروی از ولی فقیه زمان است که بر همه ما واجب است تا در این خط قرار بگیریم.
  

محمدباقر شعبانی عنوان کرد: روستای ما در ابتدای انقلاب بیست خانوار بیشتر نداشت و روستای کوچکی بود که امکانات زیادی نداشت اما از همین تعداد خانواده سیزده تا چهارده خانوار فرزندان خود را برای دفاع از وطن به جبهه‌های جنگ فرستادند تا در برابر دشمنی که به کشور اسلامی ما تجاوز کرده‌ بود ایستادگی کنند.
شعبانی عنوان کرد: از همان نخستین سال جنگ مسجدی در روستا برای برگزاری مراسم شهدا تأسیس کردیم و بنا به توصیه‌ای که پدران شهدای این روستا داشتند، تا امروز مراسم شهدا هر سال همزمان با سالگرد شهادتشان در این مسجد برگزار می‌شود.
وی افزود: اگر نگاهی به دیوارهای این مسجد بیاندازید خواهید دید که تصاویر تمام شهدای این روستا به دیوارها آویخته شده است و این نشانی از رمز ایستادگی و پایمردی مردان این خطه است.
این برادر سه شهید و رزمنده هشت سال دفاع مقدس خاطرنشان کرد: همه ما در جبهه‌ها بودیم و تنها تعدادی از ما به افتخار شهادت رسیدند اما کسانی که مانده‌اند امروز رسالتی دارند و آن ادامه دادن راه شهدا است.
وی افزود: شهدای ما در گلزار یکی از روستاهای نزدیک آرام گرفتند و ما مراسم آنها را در همین مسجد برگزار می‌کنیم و به مزار آنها می‌رویم.
شعبانی ادامه داد: پیام شهدای ما در وصیت‌نامه‌های آنها به صراحت آمده است و آن را می‌شود در یک کلام پیروی از ولایت دانست و امروز بر همه ما واجب است تا به وصیت آنان عمل کنیم و در خط ولایت باشیم./ب

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 13 بهمن 1394  ] [ 6:20 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
   کد خبر: 64371 دوشنبه، 12 بهمن 1394 - 21:13
 
 
«لشکر 10» در عملیات والفجر8 چند فرمانده جایگزین داشت؟
 
«لشکر 10» در عملیات والفجر8 چند فرمانده جایگزین داشت؟شهیدخبر(شهیدنیوز): سردار علی فضلی از اتخاذ یک تصمیم در جریان عملیات والفجر8 سخن می‌گوید که در نوع خودش نشان از این دارد فرماندهان و مدیران باید از معرفی افراد توانمند، حتی در حد جایگزینی خود، هراسی نداشته باشد و حسادتی نسبت به دیگران در خود احساس نکنند.
  

سردارعلی فضلی، فرمانده وقت «لشکر 10 سیدالشهدا(ع)روایت می‌کند: «در جریان عملیات «والفجر8» (فتح فاو)، 14 فرمانده جایگزین به نیروها معرفی کردیم که در صورت مجروح شدن یا شهادت هریک از آنان، دیگری به جای او بنشیند.»

این فرمانده دوران دفاع مقدس با اشاره به این تصمیم ادامه می‌دهد:«تمام این 14 نفر در جریان عملیات فاو، یا زخمی شدند یا به شهادت رسیدند و من وقتی که دوباره از بیمارستان به لشکر برگشتم، هیجدهمین فرمانده بودم.»

در صورت بروز حالت اضطراری و نبودن قائم مقام، معاون طرح و عملیات یا یکی از فرماندهان تیپ‌ها، به جای فرمانده لشکر سکان هدایت یگان را بر عهده می‌گرفتند. از سوی دیگر مشهور است که در بین فرماندهان در دوران دفاع مقدس، یک استراتژی مدیریتی حاکم بوده است به این شکل که آنها به نیروهای تحت امر نمی‌گفتند: «برو جلو!» بلکه می‌گفتند: «بیا جلو!»

روز 27 بهمن ماه 1364 نزدیک اذان ظهر در حالی که یک سری از فرماندهان مانند علی فضلی،‌ شهید کلهر، شهید میرضی و شهید احسانی‌نژاد می‌خواستند منطقه را تحویل بچه‌های این لشکر بدهند بر اثر اصابت موشکی دوربرد که از «ام‌القصر» به «فاو» شلیک شده بود شهید جنگروی از ناحیه ریه و پایین قلب ترکش می‌خورد و به شهادت می‌رسد. حاج علی فضلی هم از قسمت چشم و کلیه مورد اصابت ترکش واقع می‌شود و شهید احسانی‌نژاد هم سرش از بدنش جدا شده و به شهادت می‌رسد.

منبع:ایسنا

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 13 بهمن 1394  ] [ 6:17 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

مردی که با کفگیر همسرش را کشت

 

دو مرد اعدامی زمانی که موفق به جلب رضایت اولیای‌دم در روزهای آخر شدند، صبح دیروز از جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفتند. یکی از این دو مرد با حکم دادگاه آزاد شد و دیگری نیز به ‌زودی از زندان رهایی خواهد یافت.

 دو مرد اعدامی زمانی که موفق به جلب رضایت اولیای‌دم در روزهای آخر شدند، صبح دیروز از جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفتند. یکی از این دو مرد با حکم دادگاه آزاد شد و دیگری نیز به ‌زودی از زندان رهایی خواهد یافت.

قاضی قربانزاده، رئیس شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران به همراه دو مستشار، صبح دیروز به دو پرونده قتلی که متهمان آن موفق به جلب رضایت اولیای‌دم شده بودند، رسیدگی کردند. نخستین پرونده مربوط به مردی است که ٤‌سال پیش دست به جنایت زد و همسر خود را به قتل رساند.

درست روز اول خرداد‌ سال ٩٠ بود که به ماموران پلیس ورامین خبر رسید زن جوانی در خانه‌اش به قتل رسیده است. بلافاصله تیم تجسس برای بررسی موضوع راهی محل حادثه شد و تحقیقات خود را دراین‌باره آغاز کرد. درهمان دقایق نخست حضور ماموران در محل، آنها با جسد زن جوانی روبه‌رو شدند که با ضربات جسم سخت به سرش ازسوی شوهر خود کشته شده بود. بنابراین مرد جوان همانجا بازداشت شد و پس از انتقال به پلیس آگاهی تحت بازجویی‌های قضائی و پلیسی قرار گرفت.

وی در بازجویی‌ها با اعتراف به این جنایت به ماموران پلیس گفت: «مدتی بود که به همسرم بدبین شده بودم. رفتارهای مرموزی داشت و همین باعث می‌شد هر روز بیشتر از قبل به او مشکوک شوم. برای همین همیشه سر این موضوع با هم دعوا داشتیم تا این‌که روز حادثه از همسرم بابت بعضی از رفتارهایش توضیح خواستم که او باز هم جواب‌های سربالا به من داد. من هم به شدت عصبانی شدم و کنترل رفتارم را از دست دادم تا این‌که درگیری ما بالا گرفت و آن‌قدر عصبانی شدم که یک ضربه با کفگیر به سرش زدم. وقتی دیدم بیهوش شد، این‌بار با چوب به سراغش رفتم و چندین ضربه دیگر هم زدم. تا جایی که جان خود را از دست داد.»با اعترافات این مرد، وی صحنه جنایت را نیز بازسازی کرد و پرونده‌اش برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.

مرد جوان در دادگاه محاکمه شد و با حکم قضائی به قصاص محکوم شد. این حکم به تأیید هیأت قضائی دیوان‌عالی کشور نیز رسید و مرد جوان به ایستگاه پایانی زندگی خود نزدیک می‌شد. تا این‌که درنهایت مادرزن و پدرزن این مرد به حرمت شب‌های ماه محرم، از قصاص دامادشان گذشتند و رضایت خود را اعلام کردند. بنابراین مرد اعدامی در روزهای آخر از مرگ نجات یافت و پرونده‌اش هم برای رسیدگی دوباره از جنبه عمومی جرم به شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. این مرد صبح دیروز بار دیگر در مقابل هیأت قضائی ایستاد و به قضات جنایی گفت: «باور کنید قصد کشتن همسرم را نداشتم و در آن لحظه کنترل خودم را از دست داده بودم.»

درپایان نیز هیأت قضائی وارد شور شدند و این مرد با حکم دادگاه به زندان با احتساب ایام گذشته بازداشت محکوم شد. بنابراین او از زندان آزاد شد.

دومین پرونده نیز به‌ سال ٨٨ برمی‌گردد. ششم اسفند‌ سال ٨٨ بود که درگیری مرگباری درخیابان به ماموران پلیس پایتخت اطلاع داده شد. ماموران نیز بلافاصله موضوع را در دستور کار خود قرار دادند و با حضور درمحل حادثه به تحقیق در این رابطه پرداختند. با حضور کارآگاهان جنایی مشخص شد درگیری بین دوپسر جوان رخ داده که یکی از آنها با ضربه چاقو دیگری را به قتل رسانده است. بنابراین قاتل دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او با اعتراف به قتل پسر جوان به ماموران گفت: «مدتی بود که از پسری به نام مهیار پول طلب داشتم. او ٥‌میلیون تومان پول مرا پس نمی‌داد و هرکاری می‌کردم تا این پول را پس بگیرم، فایده‌ای نداشت. بعد از مدتی هم مهیار کلا ناپدید شد و اصلا به تماس‌های من پاسخی نمی‌داد. مدتی گذشت تا این‌که روز حادثه مهدی یکی از دوستان مهیار را درخیابان دیدم که سوار خودروی مهیار بود. من هم از این فرصت استفاده کردم از مهدی خواستم خودروی مهیار را دراختیار من قرار دهد تا به جای طلبم آن را بردارم ولی مهدی مقاومت کرد و ما با هم درگیر شدیم. درحالی ‌که به‌ شدت کنترل اعصابم را از دست داده بودم، چاقویی از جیبم بیرون آوردم و ضربه‌ای به او زدم.»

پس از اعترافات این پسرجوان پرونده وی پس از صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. این پسر با حکم دادگاه به قصاص محکوم شد و رأی صادره به تأیید قضات دیوان‌عالی کشور نیز رسید. او دوبار پای چوبه دار رفت تا این‌که درنهایت توانست با پرداخت دیه ٢٥٠‌میلیون تومانی رضایت خانواده اولیای‌دم را جلب کند. به این ترتیب این پسر صبح دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران از جنبه عمومی جرم محاکمه شد. وی به هیأت قضائی گفت: «روز حادثه آن‌قدر عصبانی بودم که کنترلی بر رفتارم نداشتم. الان هم پشیمان هستم و توبه کرده‌ام.» درپایان نیز هیأت قضائی وارد شور شدند و قرار است این پسر جوان با حکم دادگاه به ‌زودی از زندان آزاد شود.

منبع:شهروند

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 13 بهمن 1394  ] [ 6:16 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 24872

فیلم دیده‌ نشده از امام (ره) در پرواز انقلاب

فیلم کمتر دیده‌شده از امام خمینی(ره) در پرواز ۱۲ بهمن ۵۷ به‌مناسبت سالروز ورود ایشان به میهن اسلامی منتشر می‌شود

فیلم دیده‌ نشده از امام (ره) در پرواز انقلاب

به گزارش فرهنگ ما ،فیلم کمتر دیده‌شده از امام خمینی(ره) در پرواز ۱۲ بهمن ۵۷ به‌مناسبت سالروز ورود ایشان به میهن اسلامی منتشر می‌شود.

در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.
فیلم: وینسنت گربه ای با پاهای تیتانیومی
تسنیم

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 13 بهمن 1394  ] [ 6:15 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 24833

هشت خیانتی که مانع استجابت دعا می‌شود!

شخصی از حضرت علی(ع) پرسید: خداوند در قرآن فرموده مرا بخوانید تا دعای شما را اجابت کنم، ما او را می‌خوانیم و دعا می‌کنیم، چرا دعای ما مستجاب نمی‌شود؟

هشت خیانتی که مانع استجابت دعا می‌شود!

به گزارش  فرهنگ ما،شخصی از امیر مومنان علی(ع) سوال کرد: یا امیرالمومنین! خدای تعالی در آیه ۶۰ سوره غافر می‌فرماید: «ادعونی استجب لکم» مرا بخوانید تا دعای شما را اجابت کنم، ما او را می‌خوانیم و دعا می‌کنیم، چرا دعای ما مستجاب نمی‌شود؟

حضرت فرمودند: به خاطر آن است که دلهای شما به هشت چیز خیانت ورزیده و به آنها مبتلا شده و مانع استجابت دعا گردیده است:
اول: شما خدا را شناختید ولی حقش را آن طور که بر شما واجب بوده، بجا نیاوردید، از این رو چیزی  از آن شناخت به درد شما نخورد.
دوم: شما به رسول خدا(ص) ایما آوردید ولی با سنت و دستورات او مخالفت کردید و شریعت او را از بین بردید، پس نتیجه ایمان شما چه شد؟
سوم: شما کتاب خدا قرآن را خواندید ولی به آن عمل نکردید و گفتید می‌شنویم و اطاعت می‌کنیم، سپس با آن به مخالفت برخواستید.
چهارم: گفتید ما از آتش جهنم می‌ترسیم، در حالیکه همیشه با گناهان خود به سوی جهنم قدم برمی‌دارید، پس کجاست ترستان؟
پنجم: گفتید به بهشت علاقه‌مندیم، در حالیکه در ایام زندگی اعمالی را انجام می‌دهید که شما را از بهشت دور می‌سازد، پس علاقه شما به بهشت کجاست؟
ششم: شما نعمت و روزی مولا ” خدای متعال” را می‌خورید ولی شکر و سپاسگزاری نکردید.
هفتم: خداوند شما را به عدوت و دشمنی با شیطان دستور داده و فرموده به یقین شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن بدانید(آیه ۶ سوره فاطر) در حالیکه شما به زبان با او دشمنی کردید ولی در عمل بدون هیچ مخالفتی با او دوستی نمودید.
هشتم: شما عیب‌های مردم را در برابر دیدگان خود قرار داده و از عیوب خود غافل شدید، در نتیجه کسی را سرزنش می‌کنید که خود به سرزنش سزاوارتر‌ هستید.
پس با ا ین وضع، چگونه دعاهایتان مستجاب شود در حالیکه شما درهای دعا و راه‌های اجابت آنرا به روی خود بستید!
پس از خدای متعال بترسید و تقوا پیشه کنید، اعمال رفتار و کردار خود را اصلاح نمایید، و باطن خود را خالص نمایید و امر به معروف و نهی از منکر کنید تا خداوند دعاهایتان را مستجاب کند.
منابع:
۱-اعلام الدین  ص ۲۷۰-۲۶۹
۲-بحار الانوار ج ۹۰ص۳۷۶-۳۷۷ ح۱۷
۳- آموزه های اخلاقی در کلام معصومین (ع) نوشته آیت الله مهدی مهدوی

باشگاه خبرنگاران


ادامه مطلب



[ سه شنبه 13 بهمن 1394  ] [ 6:14 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 24893

هاشمي‌رفسنجاني و روحاني به صدا و سيما مي‌آيند

رئیس جمهور و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام برای ضبط برنامه‌های تبلیغاتی خود به صدا و سیما می‌آیند

هاشمي‌رفسنجاني و روحاني به صدا و سيما مي‌آيند

به گزارش فرهنگ ما، روز گذشته مراسم «قرعه‌کشی ضبط برنامه‌های تبلیغاتی داوطلبان انتخابات مجلس خبرگان رهبری استان تهران» در محل سالن‌ همایش‌های بین‌المللی صدا و سیما برگزار شد.
نمایندگان داوطلبان مجلس خبرگان رهبری استان تهران که صلاحیت آنان احراز شده است و نمایندگان نهادهای دخیل در امور انتخابات همچون هیئت نظارت بر انتخابات استان تهران، استانداری و دادستانی در این مراسم حضور داشتند.
در مراسم «قرعه‌کشی ضبط برنامه‌های تبلیغاتی داوطلبان انتخابات مجلس خبرگان رهبری استان تهران» مقرر شد، برای هر یک از داوطلبان مجلس خبرگان رهبری استان تهران، برنامه ۲۰ دقیقه‌ای ضبط و دو بار از شبکه تلویزیونی تهران و دو بار از شبکه رادیویی تهران پخش شود.
بر اساس جدول زمانبندی، ضبط این برنامه‌ها از ۱۳ بهمن آغاز و تا ۲۰ بهمن ادامه خواهد داشت.
رئیس هیئت نظارت بر انتخابات استان تهران بعد از پایان این مراسم به خبرنگار ما گفت: با تصمیم «کمیسیون بازرسی تبلیغات انتخابات خبرگان» مقرر شد استودیوی واحدی برای ضبط برنامه های تبلیغاتی داوطلبان مجلس خبرگان استان تهران مهیا شود.
حجت الاسلام عبدالوهاب میراشرفی تصریح کرد: به منظور رعایت مساوات برای این داوطلبان، فضا، امکانات و زمان مشترکی برای همه داوطلبان در نظر گرفته شد.
براساس قرعه‌کشی انجام شده، مقرر شد آقای روحانی ۱۳ بهمن و آقای هاشمی‌رفسنجانی ۲۰ بهمن به منظور ضبط برنامه‌های تبلیغاتی خود برای انتخابات مجلس خبرگان رهبری در محل استودیوی ویژه این رویدادساختمان شهدای رادیو در محل جام جم – حضور یابند.
نماینده آقای روحانی در مراسم قرعه‌کشی حضور نداشت و قرعه‌کشی زمان تعیین شده برای وی از سوی نماینده دادستانی صورت گرفت.

 

شفاف


ادامه مطلب



[ سه شنبه 13 بهمن 1394  ] [ 6:12 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: 24899

«برجام» ضمیمه درس تاریخ شد

وزیر آموزش و پرورش با بیان اینکه درسی به نام «برجام» به جدول درسی دانش آموزان اضافه نشده است گفت: مبحثی درباره برجام ضمیمه درس تاریخ شده و به مدت چهار ساعت ارائه می‌شود تا دانش آموزان با برجام آشنا شوند

«برجام» ضمیمه درس تاریخ شد

به گزارش فرهنگ ما، وزیر آموزش و پرورش با بیان اینکه درسی به نام «برجام» به جدول درسی دانش آموزان اضافه نشده است گفت: مبحثی درباره برجام ضمیمه درس تاریخ شده و به مدت چهار ساعت ارائه می‌شود تا دانش آموزان با برجام آشنا شوند.

علی اصغر فانی در حاشیه مراسم زنگ انقلاب که در دبستان پسرانه ائمه اطهار شهرری برگزار شد، در پاسخ به پرسشی درباره زمان اعلام نتایج نهایی آزمون استخدامی آموزش و پررورش اظهار کرد: نتایج قرار بود دیروز یا امروز اعلام شود.

وی همچنین درباره شهریه در نظر گرفته شده برای دوره‌های صلاحیت حرفه‌ای از دانشگاه فرهنگیان برای پذیرفته شدگان آزمون گفت: قرار بر این شد ۵۰ درصد مبلغ شهریه را آموزش و پرورش و ۵۰ درصد را دانشجو بپردازد البته برای ۵۰ درصد سهم دانشجو وام‌های بانکی در نظر گرفته شده تا دانشجویان دوره‌ها را بدون مشکل پشت سر بگذرانند.

وی در ادامه درباره طرح رتبه‌بندی معلمان نیز اظهار کرد: امسال توفیق داشتیم رتبه بندی معلمان را از ابتدای مهرماه اجرا کنیم و فاز دوم این طرح از سال ۹۵ آغاز می‌شود و امیدواریم فازهای بعدی به خوبی اجرا شوند.

وزیر آموزش و پرورش در پاسخ به پرسش ایسنا مبنی بر اینکه آیا افزایش حقوق معلمان در طرح رتبه بندی در حقوق بازنشستگی آنها لحاظ می‌شود؟ گفت: افزایش حقوق بازنشستگان مربوط به آموزش و پرورش نیست و پس از بازنشستگی پرونده آنها به سازمان بازنشستگی کشوری منتقل می‌شود و باید آنها پاسخگو باشند.

وی افزود: اعمال رتبه بندی برای پرسنل اداری آموزش و پرورش را نیز پیگیر هستیم و با دکتر نوبخت مذاکراتی داشتیم که امیدواریم این مشکل نیز حل شود.

وی درباره درس برجام برای دانش آموزان نیز گفت: درسی به نام برجام اضافه نشده است بلکه مبحثی درباره برجام داریم که ضمیمه درس تاریخ شده و کلا چهار ساعت ارائه می‌شود تا دانش آموزان با مبحث برجام آشنا شوند.

 

ایسنا


ادامه مطلب



[ سه شنبه 13 بهمن 1394  ] [ 6:06 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
تاریخ: ۱۳۹۴/۱۱/۱۱
نوع: خبر

 

/پرسش و پاسخ دینی/

 

مراد از عذاب اکبر چیست
خداوند گاهی به برخی افراد نعمت فراوانی می‌دهد و هنگامی که غرق لذت پیروزی و سرور شدند، ناگهان همه چیز را از آنان می‌گیرد تا حداکثر شکنجه را در همین زندگی ببینند، زیرا جدا شدن از چنین زندگی مرفهی بسیار ناراحت کننده است.
مراد از عذاب اکبر چیست

به گزارش پایگاه اینترنتی بسیج، به نقل ازخبرگزاری فارس، نوع سوم عذاب استیصال است و قرآن مجید در این باره می‌فرماید: «وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْماً وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِینٌ»؛ آن‌ها که کافر شدند و راه طغیان پیش گرفتند، گمان نکنند مهلتی که به آنان می‌دهیم، به سودشان است، ما به آنان مهلت می‌دهیم، فقط برای اینکه بر گناهان خودبیفزایند و برای آن‌ها، عذاب خوار کننده‌ای آماده شده است.

این‌ها افراد غیرقابل اصلاحی هستند که طبق سنت آفرینش و اصل آزادای اراده و اختیار به حال خود واگذار شده‌اند تا به آخرین مرحله سقوط برسند و مستحق حداکثر مجازات شوند، به علاوه از بعضی آیات قرآن استفاده می‌شود،‌ خداوند گاهی به این گونه افراد نعمت فراوانی می‌دهد و هنگامی که غرق لذت پیروزی و سرور شدند، ناگهان همه چیز را از آنان می‌گیرد تا حداکثر شکنجه را در همین زندگی ببینند، زیرا جدا شدن از چنین زندگی مرفهی بسیار ناراحت کننده است.

چنانچه می خوانیم «فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّی إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَهً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ»؛ هنگامی که پندهایی را که به آن‌ها داده شده بود،‌فراموش کردند، درهای هر خیری را به روی آنان گشودیم تا شاد شوند، ناگهان هر آنچه داده بودیم از آن‌ها باز گرفتیم، لذا فوق‌العاده ناراحت و غمگین هستند.

در حقیقت این گونه اشخاص، به کسانی می‌مانند که از درختی ظالمانه بالا می‌روند که هر قدر بالاتر روند خوشحال‌تر می‌شوند تا آن هنگام که بر فراز بلندترین شاخه درخت می‌رسند، ناگهان طوفانی می‌ورزد و از آن بالا چنان سقوط می‌کنندکه تمام استخوان‌هایشان در هم می‌شکند.

*عذاب بزرگ قیامت

اما نوع چهارم عذاب‌های الهی، عذاب بزرگ قیامت است که قرآن مجید در این باره می‌فرماید« «إِلاَّ مَنْ تَوَلَّی وَ کَفَرَ، فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَکْبَرَ»؛ و تذکر برای همه سودبخش است،‌ مگر کسی که پشت کند و کافر شود که خداوند او را به بزرگ‌ترین عذاب مجازات می‌کند.

منظور از عذاب اکبر، عذاب آخرت در برابر عذاب دنیا است که عذاب کوچک و کم اهمیت نسبت به آن است، همان‌گونه که در آیه 26 سوره زمر می‌خوانیم: «فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْیَ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَهِ أَکْبَرُ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ»؛ خداوند خواری را در زندگی این دنیا به آن‌ها چشانید و عذاب آخرت اکبر است اگر می‌دانستند.

این احتمال نیز وجود دارد که مراد از عذاب اکبر قسمت شدیدتری از عذاب قیامت و دوزخ باشد، زیرا عذاب همه مجرمان در دوزخ یکسان نیست.

با این تفاسیر برای عده‌ای این سؤال پیش می‌آید، چرا گناهکاران نه تنها به سزای اعمال خود نمی‌رسند، بلکه هر روز از نعمات بیشتر و جدیدتری بهره‌مند می‌شوند و علاوه بر ان فرصت داده می‌شوند، خداوند متعال در جواب چنین سؤالاتی می‌فرماید: «وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا کَسَبُوا مَا تَرَکَ عَلَیٰ ظَهْرِهَا مِن دَابَّهٍ وَلَٰکِن یُؤَخِّرُهُمْ إِلَیٰ أَجَلٍ مُّسَمًّی ۖ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِعِبَادِهِ بَصِیرًا»؛ اگر خداوند مردم را به سبب کارهایی که انجام داده‌اند مجازات کند، جنبده‌ای را بر پشت زمین باقی نخواهد گذاشت، ولی به لطفش آن‌ها را تا سرآمد معینی تأخیر می‌اندازد، اما هنگامی که اجل آنان فرا رسد، خداوند هر کس ره به مقتضای عملش جزا می‌دهد، او نسبت به بندگانش بینا است.

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 13 بهمن 1394  ] [ 6:05 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

یادی از روزهای دلتنگی

 

حرف‌های درِگوشی سرباز عراقی به اسیر ایرانی
سرباز عراقی گویا متوجه شد که چه گفتم، به طرفم آمد در زیر گوشم چنین به عربی نجوا کرد: «انا مسلم، انت مسلم، اشرب مای صدام حسین کافر.»
حرف‌های درِگوشی سرباز عراقی به اسیر ایرانی

تبیین و شناساندن فرهنگ ایثار و شهادت از مکانیزم‌های دفاعی اسلام برای تسلیح جامعه در برابر هجوم فرهنگ‌های غیرخودی است، ایثارگری و شهادت‌طلبی نقش بسزایی در حفظ دین و ارزش‌های آن و استقلال کشور ایفا می‌کند؛ ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و تلاش برای احیای آن به‌منظور مقابله با تهاجم فرهنگی، موضوعی است که نیازمند بررسی ابعاد مختلف آن است.

ایجاد کردن و سپس توسعه یک فرهنگ در میان یک جامعه، فعالیتی تدریجی و زمان‎بر است، البته بعضی از حوادث تاریخ در ایجاد و گسترش یک فرهنگ نقش تسریع‌کننده‎ای دارند، مثلاً درباره توسعه و گسترش شهادت در جوامع، حوادث بزرگی در زمان معاصر، پدیده انقلاب اسلامی با رهبری امام خمینی (ره) و سپس جنگ تحمیلی و دفاع مقدس 8 ساله، در رشد و تسریع و گسترش فرهنگ شهادت در میان دیگر جوامع نیز نقش داشته‎اند اما برای تداوم و گسترش این فرهنگ در زمان کنونی خبرگزاری فارس در استان مازندران به‌عنوان یکی از رسانه‌های ارزشی و متعهد به آرمان‌های انقلاب اسلامی‌ در سلسله گزارش‌هایی در حوزه دفاع مقدس و به‌ویژه تاریخ شفاهی جنگ، احساس مسئولیت کرده و در این استان پای صحبت‌ها و خاطرات رزمندگان و خانواده‌های شهدا نشسته و مشروح گفته‌های آنها را در اختیار مخاطبان قرار داده که در ادامه بخش دیگری از این یادگاری‌ها از نظرتان می‌گذرد.

* این غلام من است

علیرضا ولیان می‌گوید: شهید غلام‌رضا آل‌رضا در عملیات کربلای 10 به شهادت رسید ولی جنازه‌اش به شهرستان انتقال داده نشد.

از آن جا که من در تعاون سپاه بودم و از طرفی هم خانواده‌اش مرا می‌شناختند از من خواستند برای یافتن پیکر او به کردستان برویم.

فرمانده سپاه شهرستان بابل با رفتنم موافقت کرد و من با گرفتن حکم مأموریت به اتفاق چند نفر از دوستان و پدرش با یک مینی‌بوس به کرمانشاه رفتیم، کار جست‌وجو از همان کرمانشاه شروع شد.

مسئولان معراج شهدا چند شهید که بیشترشان متلاشی شده بودند را به ما نشان دادند و همراهان متفق‌القول بودند که این جنازه‌ها مربوط به غلام نیست.

از آنجا که به سنندج و بعد به بانه رفتیم، در راه هرچه معراج شهدا بود را سر زدیم ولی خبری از جنازه غلام نبود، تمام فهرست شهدا را در معراج تک‌تک بررسی کردیم، اسمی‌ به‌ نام «غلام‌رضا آل‌رضا» در آنها دیده نشد.

از بانه به خط مقدم رفتیم، اولین مکانی که برای تخلیه شهدا در خط مقدم در نظر گرفته شده بود را پیدا کردیم، در آنجا هم هیچ نشانی از شهید غلام نیافتیم، دیگر ناامید شده بودیم، در همین حین هواپیماهای دشمن به ما هجوم آوردند و با پرتاب راکت منطقه را زیر آتش گرفتند.

چند نفر از نیروها در آنجا به شهادت رسیدند و چند نفر هم مجروح شدند، پدر شهید غلام خیلی ناراحت شد و به ما گفت: «نمی‌خواهد جنازه را پیدا کنیم، سریع برگردیم؛ من نمی‌توانم جواب خانواده‌های شما را بدهم.»

سوار ماشین شدیم و دوباره به معراج شهدا بانه سری زدیم و آنها گفتند خبری از او نشده‌است، وقتی به کرمانشاه رسیدیم، شب شده بود و کسی پاسخگوی ما نبود، افرادی که آنجا بودند به ما گفتند: «شب را آنجا بمانیم تا صبح مسئولان بیایند و کار شما را رسیدگی کنند.»

ما دور هم جمع شدیم و مهدی حسن‌زاده از خاطرات جنگ و برادر شهیدش برای ما تعریف کرد، شب‌هنگام دیدیم یک نفر غلام‌غلام می‌کند، از خواب پا شدیم، مهدی را دیدیم که دارد گریه می‌کند و می‌گوید: «غلام را دیدم که می‌گفت من همین‌جا هستم.»

قسم می‌خورد به امام حسین (ع) غلام اینجاست، به ابوالفضل (ع) غلام اینجاست، همه‌مان زدیم زیر گریه، فردا صبح از مسئولان خواستیم دوباره شهدا را ببینیم شاید خواب مهدی درست باشد، وقتی برای شناسایی به سراغ اولین شهید رفتیم، پدر غلام به هق‌‌هق افتاد و گفت این غلام من است، آن روز به هر نحوی بود پیکر شهید غلام را به بابل آوردیم و درست بعد از 8 روز از شهادتش او را شناسایی کردیم.

* از دست این متجاوزین آب نخورید

آزاده سرافراز شعبانعلی نائیجی می‌گوید: دست‌هایمان را بالای سرمان بردیم ولی قبل از آن، پلاک‌هایمان را بر زمین انداختیم و با پا، خاک بر روی‌شان ریختیم.

عراقی‌ها در اولین کارشان دست‌هایمان را از پشت بستند و به غارت ساعت‌ها و جیب‌هایمان مشغول شدند.

در این لحظه ناراحت شدم، چون در هنگام عزیمت به جبهه، ساعت پدر را به عاریت گرفته بودم، ساعتی که برایش عزیز بود، آنی به ذهنم خطور کرد باید به او چه جوابی بدهم که در دل به خودم خندیدم.

در چند ردیف، ما را به خط کردند، همه با لباس‌های خاکی و خون‌آلود، ساکت در اندیشه شکست و آینده پیش‌رو بودیم، من که هنگام عقب‌نشینی، مرتضی آوریده را دیده بودم که از ناحیه گردن زخم کوچکی داشت و با دیدنم صدایم کرد تا او را همراهی کنم، در کنارم نشانده بودم.

آفتاب سوزان شلمچه و خستگی جنگ و تشنگی، تازه بر جان‌مان اثر کرده بود، در عذاب بودیم که عراقی‌ها شروع به آب دادن کردند، در آن حال با صدای بلند گفتم: «از دست این متجاوزین آب نخورید.»

سرباز عراقی گویا متوجه شد که چه گفتم، به طرفم آمد در زیر گوشم چنین به عربی نجوا کرد: «انا مسلم، انت مسلم، اشرب مای صدام حسین کافر.» (من مسلمان، شما مسلمان، آب بخورید صدام کافر است.)

آنجا بود که متوجه شدم که در نوک حمله سپاه عراق برخی از شیعیان و مسلمانان واقعی نیز حضور دارند که از سر اجبار در این جنگ مشارکت می‌کنند، به بچه‌ها گفتم می‌توانید رفع عطش کنید.

غلام‌حسین برومند با دیگر بچه‌ها که زمین‌گیر شده‌بودند، به ما ملحق شدند، از میان آنها برخی از ناحیه پا زخمی شدند که بعضی از بچه‌ها که هنوز دست‌هایشان بسته نشده بود، کمک‌شان کردند تا به ما ملحق شوند.

ناگهان سربازهایی از خاکریزها پایین آمدند که از نوع لباس‌شان معلوم بود بعثیونی هستند که پس از پاکسازی خط، حضور پیدا می‌کنند تا صدام از افراطیون هوادار کمتر تلفات دهد.

آنان بر گرد ما به رقص و پایکوبی مشغول شدند و تعدادی به‌سوی زخمی‌ها از جمله «آوری» آمدند و اسلحه را آماده برای زدن تیر خلاص کردند ولی همه یکصدا گفتیم: «آنها را نکشید، ما همراهی‌شان می‌کنیم.»

آنان قبول کردند، بچه‌ها زیر بغل آنها را گرفتند و حرکت کردیم، بعدها در بغداد فهمیدیم که عراقی‌ها که می‌دانستند جنگ به پایان خویش نزدیک است، دستور صدام را عملی می‌کردند که فرمان داده بود تا می‌توانید اسیر بگیرید که در مبادله اسرا به آنها نیاز داریم و آنان نیز چنین می‌کردند.

* چند کلام با مدعیان مسلمان

وقتی پرونده شهید میر‌هادی خوشنویس را مطالعه می‌کردیم چشم‌مان به نامه‌های او افتاد، نامه‌ها را یکی‌یکی مطالعه کردیم و از همه زیباتر نامه‌ای را خواندیم که خطاب به مسلمانان و مسلمان‌نماها بود؛ با هم مرور می‌کنیم نامه این شهید که سندی است تاریخی تا پندگیران بخوانند و هوشیار شوند.

چند کلام با آنان که ادعای مسلمانی می‌کنند.

مسلمان‌نماها! اگر مسلمانی باید بدانی که اسلام دین و آیین زنده‌دلان است و طریق و مسلک عاشقان خداست، مرام و دستور گذر از دنیاست.

تو اگر مسلمانی چگونه یاور مسلمانان نیستی و اگر تسلیم دین حق هستی چگونه هم‌زبان و هم‌دل کافرانی و اگر در مقابل حکم خدا سربه‌زیری چگونه خدا را باور نداری، تو مسلمانی، اسلام می‌گوید جهاد، خمس، زکات، تولی و تبری پس جهاد تو کو، خمس و زکات کجاست؟ دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان، تو مسلمانی که غیر مسلمان را دوست می‌گیری؟

تو مسلمان باشی و امام امت را دوست نداشته باشی، می‌شود مسلمان بود اما دوست امام حسین (ع) نباشی، ای مسلمان! راه امام حسین (ع) را بستند، به ما تاختند، تو در خانه نشستی و گزاف می‌گویی؟

دشمنان یکسره بر ما شوریدند، ما تنها خدا را داریم و تو می‌گویی من مسلمانم و مدح دشمن می‌کنی؟ مسلمانان می‌گویند رهبر ماست خمینی، تو چه می‌گویی؟ رهبرت را قبول نداری؟ تو مسلمانی؟ تو مسلمان نیستی تو به خیال شکست انقلاب نشستی، شکست برای مسلمان نیست تو را می‌شکنند، غیرت نداری لکن مسلمان غیور است.

اگر نشستی و منتظری، بدان منتظر زبونی هستی، مسلمان می‌جنگد و منتظر امام زمان (عج) است، تو مسلمانی پس امام زمانت کیست؟ امامت با شمشیر ذوالفقار ظهور خواهد کرد، تو مسلمانی مگر مسلمان یاور ضعیفان نیست؟ چگونه تو همراه و هم‌زبانی و هر روز نق می‌زنی.

جوانان در جبهه جان می‌بازند تا خدا بخواهد، تا اسلام زنده بماند، تا ناموس مسلمان حفظ شود، خدایا! به تو شکایت می‌آورم از کسانی که خود را مسلمان می‌دانند لکن همانند کوفیان امام را نمی‌شناسند.

خدایا! به تو شکایت می‌کنم از کسانی که خود را مسلمان می‌خوانند، در حالی که جز دنیا ماندن در دنیا هدف دیگری ندارند.

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 13 بهمن 1394  ] [ 6:03 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 65 :: 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 3649272 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب