کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان
 
کد خبر: ۸۲۶۴۱
 
 
 
 
 
 
مسقف کردن صحن حضرت عباس(ع)+تصاویر 

 

پروژه مسقف کردن و آینه کاری صحن حضرت ابوالفضل العباس(ع) به مراحل پایانی خود رسیده و عوامل حرم مطهر در حال پوشاندن سقف های ثانویه، دکورهای داخلی و آینه کاری مدخل باب قبله در حرم مطهر هستند.
 عقیق: به نقل از خبرگزاری نون عراق، طرح مسقف کردن و آینه کاری صحن مطهر حرم حضرت ابوالفضل العباس(ع) از سوی شرکت پیمانکاری «ارض القدس» که یک شرکت عراقی در کربلای معلا است در حال انجام است.

 

احمداسماعیلی کریزی

  منبع:شفقنا


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 15 دی 1395  ] [ 3:40 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۸۲۴۹۴
 
 
 
 
همزمان با چهلمین روز درگذشت فخرالذاکرین

مقبره مرحوم مؤذن‌زاده رونمایی شد+عکس 

مقبره فخرالذاکرین استاد سلیم مؤذن‌زاده اردبیلی همزمان با چهلمین روز درگذشت وی رونمایی شد.

عقیق: شهردار اردبیل صبح امروز در آغاز مراسم رونمایی از مقبره فخرالذاکرین استاد سلیم مؤذن‌زاده اردبیلی گفت: مقبره استاد مؤذن‌زاده در کمتر از 40 روز و با تلاش شبانه‌روزی پرسنل زحمتکش شهرداری به خصوص سازمان آرامستان‌ها تکمیل شده است.

حمید لطف‌اللهیان با قدردانی از همکاری کلیه دستگاه‌های اجرایی و ادارات استان با شهرداری، افزود: ودود موذن‌زاده فرزند استاد هم در تمامی مراحل اجرای مقبره و یادمان این آرامگاه همراه شهرداری اردبیل بودند.

شهردار اردبیل اظهار کرد: مقبره استاد سلیم موذن‌زاده اردبیلی و در کل قطعه مفاخر استان در آرامستان بهشت‌زهرا(س) اردبیل را در شان و جایگاه مفاخر بزرگ این شهر پرافتخار و حسینی خواهیم ساخت.

 

 
مراسم چهلمین روز درگذشت استاد سلیم مؤذن‌زاده اردبیلی امروز از ساعت 14 در مسجد اعظم اردبیل برگزار می‌شود.
 
 

احمداسماعیلی کریزی

 

www.barrud.mizbanblog.com

بررودکریز

 

ادامه مطلب



[ چهارشنبه 15 دی 1395  ] [ 3:38 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
کد خبر: ۸۲۶۹۶
 

ماجرای عجیب قبر و مقبره مرحوم مؤذن زاده+عکس 

استفاده از حروف لاتین در نوشته های قبر و مقبره مرحوم سلیم مؤذن زاده٬ اعتراضاتی را در پی داشته است.
عقیق:روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: همزمان با رونمایی از مقبره سلیم مؤذن‌زاده اردبیلی که توسط امام جمعه اردبیل و با حضور اقشار مختلف مردم صورت گرفت، انتقادات مردم نیز آغاز شده است.
 
ا
 
اعتراض مردم به این جهت است که نوشته‌های قبر و مقبره مؤذن‌زاده به حروف لاتین است و انتقادکنندگان، این اقدام را شیطنت می‌دانند.

مدیر کل تبلیغات اسلامی استان اردبیل هم در نشست هم‌اندیشی مدیران و کارکنان رسانه‌ها، نسبت به اینکه نوشته مقبره سلیم مؤذن‌زاده به لاتین است، معترض بود.
 
 

احمداسماعیلی کریزی

 

www.barrud.mizbanblog.com

بررودکریز


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 15 دی 1395  ] [ 3:32 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
 
 
کد خبر: ۸۲۵۵۷
 
 
 
 
سزاوارترينِ مردم به تهمت کیست؟ 
 
رسول خدا صلی الله علیه وآله سزاوارترينِ مردم به تهمت را معرفی فرمودند.
عقیق:متن حدیث از کتاب من لا يحضره الفقيه منتشر می شود.

(قال رسول الله صلی الله علیه وآله): أَوْلَى النَّاسِ بِالتُّهَمَةِ مَنْ جَالَسَ أَهْلَ التُّهَمَةِ.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: سزاوارترينِ مردم به تهمت كسى است كه با متّهمان و افراد مظنون همنشينى كند.

 

پی نوشت:

من لا يحضره الفقيه، ج‏4، ص: 395.

منبع:حوزه

 

http://barrud.iran.sc

احمداسماعیلی کریزی


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 15 دی 1395  ] [ 3:29 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
 
کد خبر: ۸۲۷۲۶
 
 
 
 
 

پارچه جدید مضجع امام حسین(ع)+تصاویر 

واحد تصویربرداری وابسته به بخش رسانه آستان مقدس امام حسین(ع) تصاویری از پوشش جدید مقبره امام حسین(ع) را منتشر کرد.
عقیق:به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی آستان مقدس حسینی، مقبره مطهر امام حسین(ع) که در داخل ضریح فلزی قرار دارد از پارچه‌هایی که مزین به آیات قرآن و اسماءالحسنی است، پوشیده می‌شود.


در همین راستا، واحد تصویربرداری وابسته به بخش رسانه آستان مقدس امام حسین(ع)، تصاویری از پوشش جدید مقبره امام حسین(ع) را منتشر کرده است.

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

منبع:ایکنا
 
 
 
 

www.barrud.mizbanblog.com

بررودکریز

 
 
احمداسماعیلی کریزی
 
 

ادامه مطلب



[ چهارشنبه 15 دی 1395  ] [ 3:25 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۸۲۷۲۷
 
 
 
 
 
 
 

آیت الله سیستانی ازنمایی دیده نشده+عکس

از آیت الله سیستانی معمولا تصاویر زیادی وجود ندارد.
عقیق:به تازگی تصویری دیده نشده از حضرت آیت الله سیستانی از مراجع معظم تقلید در عراق منتشر شده که وی در حال نوشتن مطلبی نشان می دهد.

از ایشان معمولا تصاویر زیادی وجود ندارد و وی چندان تمایلی به حضور در برابر دوربین ها ندارد.

 

ایشان در شرایط کاملا امنیتی در عراق زندگی می کند.


منبع:جام

احمداسماعیلی کریزی

 

www.barrud.mizbanblog.com

بررودکریز

www.barrud.mizbanblog.com

بررودکریز

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

kariz.mizbanblog.com

وبلاگ بررود

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

barrud.persianblog.ir

بررودکریز

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

احمداسماعیلی کریزی

 

 

 

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 15 دی 1395  ] [ 3:21 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

خواب های آشفته شاه پس قیام مردم به رهبری امام خمینی (ره)

 

 

خواب های آشفته شاه پس قیام مردم به رهبری امام خمینی (ره)

 

 

خواب های آشفته شاه پس قیام مردم به رهبری

 

امام خمینی (ره)

 
 
 

خدا یک شب به خواب شاه آمد * خمینی با خدا همراه آمد *

 

 

 


 شهنشاه سیه روز ونگون بخت*

 

زوحشت برزمین افتاد از روی تخت *

 


 توگوئی طبق فرمان الهی * فروافتاده است از تخت شاهی*

 

 


به زحمت دوباره رفت بالا * چنین فرمود: با باریتعالی*

 


 نمی دانی که ما هستیم درخواب *

 

چرا این وقت شب گشتی شرفیاب *

 


 تو گر لطفی به شاهنشاه داری * خمینی را چرا همراه داری*

 


 اگر خواهی سراغ ما بیایی * از این پس سعی کن تنها بیایی *

 


 که این آقا مرا بد بخت کرده * به ما شاهنشهی سخت کرده *

 

 


  نمی دانی چه آورده به روزم *

 

 

که می باید به روز خود بسوزم*

 


 یکایک عکس هایم پاره گردید* هم فامیل من آواره گردید*

 

 


 تمام اختیارات از کفم رفت * دوباره باز آبجی اشرفم رفت *

 


 چنان آتش زده بر جسم وجانم * که دود آید برون از دود مانم *

 


 مرامعقول جائی بود وجاهی * برای خویش بودم پادشاهی *

 


مقامی داشتم ، وا لا مقامی * حریمی داشتم بااحترامی*

 

 


 عجب شخصیتی بودم خدایا * چه اعلیحضرتی بودم خدایا*

 

 


 همیشه شاه اردن آرزو داشت  *

 

 

که مثل من شود ارباب نگذاشت *

 


 همین سلطان حسین شاه مراکش

 

 

*زمن تقلید می فرمود ،جاکش *

 

 


 همه چیزم زفیصل نیز سر بود*

 

 

فقط قدری دماغش گنده تر بود

 

 


 شدم محبوب جمله پادشاهان * خصوصا پادشاه انگلستان *

 


 ولی در شیک پوشی ورشادت

 

* به من می کرد الیزابت حسادت *

 


 به هر صورت جلالی داشتم من * شکوه لایزالی داشتم من*

 

 


علم کردم یکی حزب سیاسی * برای حفظ قانون اساسی *

 

 


 عجب حزبی زحزب توده بهتر * 

 

 

 

زهر حزبی که قبلا بودبهتر*

 


 شدند عضوش تمام کارمندان *

 

 

که بهتر بود از رفتن به زندان *

 

 


 دریغا چیز خوبی ساختم من * چه رستاخیز حزبی ساختم من *

 

 


 ترقی دادمش این چند ساله * به مردم کردمش هرروز حواله *

 


 ولیکن آخر آنرا ول نمودم * خمینی گفت ومن کنسل نمودم *

 

 


 چنان کوبید محکم میخ خود را *

 

 

که کردم منقضی تاریخ خود را *

 

 


 هر آن کاری که او فرمود کردم* غرور خویش را نابود کردم

 

 


* زپشت رادیو گفتم به تأکید * که گ،...... خورم غلط کردم

 

 

ببخشید*

 

 

 ولی او را دیو را کرد خاموش * نکرده ناله وعجز مرا گوش

 

*

 


 چنان از دست ایشان کرده ام دق *

 

 

که صد رحمت به مرحوم مصدق *

 


 خداوندا، بگو به آیت الله *

 

چه می خواهی دگر از دست این شاه *

 


 مرایکباره کرده سنگ رو یخ *

 

کشد چون گاومیشی سوی مسلخ *

 


 چنین که کار و بار را کرده مشکل *

 

 

مرا از آریا مهری چه حا صل *

 


 چنین که تیره روز وتیره بختم *

 

 

چه سودی می برم از تاج و تختم *

 

 


 زبی خوابی شدم یک هفته ناخوش *

 

 

هنوز خوابیده است کوروش *

 

 


 بیا کوروش که ما ری...... این جا *

 

 

دمی راحت نخوابیدیم این جا *

 

 


 اگر گفتم تو آسوده بخوابی * پشیمانم بیا مرد حسابی *

 


 بیا و با خمینی رو برو شود *

 

 

تو هم چون من اسیر خشم او شو*

 

 


 بیا کوروش که وقت خواب بگذشت *

 

 

 

عجایب خلقتی دیدم در این دشت *

 


 نه او را تکیه بر انگلیس است *

 

 

نه با دنیای چپ در لفت ولیس است *

 

 


 نه امریکا بود پشت و پناهش * درخت سیب بود تکیه گاهش *

 


 خدایا، خالقا، پروردگارا * بگو آسوده بگذارند مارا *

 


 اگر او آیت الله است باشد * به شاهنشاه می باید به شا .... *

 

 


 نه قاتل بودم این جانب نه دزدم *

 

 

که این شد دست آخر دستمزدم *

 

 


 چه خدمت ها کردم دانه دانه * که ماند نام نیکم جاودانه *

 


 نرجاندم زخود یک دم سیا را * فرستادم حقوق ما فیا را *

 

 


 بدادم نفت هارا بشکه بشکه* که هر چه زود چاهش بخشکه *

 

 


 خریدم تانک ها را دسته دسته * بدادم پول هارا بسته بسته *

 

 


 ولی با این همه کار و سیاست *

 

 

ولی با این همه هوش وکیاست *

 

 


 نفهمیدم شمایی که خدایی * چپی یا این که مأمور سیائی *

 


 شعور خودرا بکار انداختم من * شمارا عاقبت نشناختم من *

 

 


 خدا فرمود ساکت باش ابله * ندیدم از تو ابله تر شهنشه *

 


 نه هرکه چپ نشد عضو سیا بود *

 

 

نه هر که چپ گرا بود بی خدا بود *

 

 


 مرا نشناختن از  تو عجب نیست *

 

 

خدا نشناسی شاهان طبیعی است *

 

 


 تو بر طبق اصول دیپلماسی * فقط ارباب خود رامی شناسی *

 


 نه از چپ رفته ای هرگز نه از راست *

 

 

رهی رفتی که ارباب تو می خواست *

 

 


 به دست او به این قدرت رسید ی *

 

 

 

طناب از گرده مردم کشیدی *

 

 


 به امر او بر این مسند نشستی *

 

 

قلم های مخالف را شکستی *

 

 


 به حکم او شدی خصم فلسطین *

 

 

 

به صهیونیزم دادی نفت وبنزین *

 

 


 نه نفت این که بازور گلوله * نمودی خون مردم توی لوله *

 

 

 


 زمین از خون مردم لاله گون شد *

 

 

وطن یکپارچه حمام خون شد *

 


ازاین خوش خدمتی ها بهر ارباب *

 

 

فراوان کرده ای، ای شاه قصاب *

 


 سگی بودی نگهبان در سرایش * مرتب دم تکان دادی برایش *

 


 کنون ای پادشاه دم بریده * زمان قدرت مردم رسیده *

 

 


 غریبی درد بی درمان غریبی * سر آمد دوره مردم فریبی *

 

 


 به پایان آمد آن ایام شیرین *

 

 

که می گفتی سخن از مذهب ودین *

 

 


 هزاران قتل کردی با مهارت *

 

 

ولی غافل نبودی از زیارت *

 


 مسلمان می شدی در وقت لازم *

 

 

به مشهد می شدی یک باره عازم *

 

 


 تو دست انداختی حتی خدا را *

 

 

خودت را خوانده بودی سایه ما *

 


نکردی لحظه ای فکرش که شاید *

 

 

از این کارت خدارا خوش نیاید *

 


 کنون این سایه بی مایه من * نمی خواهند مردم سایه من *

 


 همی گویند بامن پیر وبرنا * که یارب سایه بر گیر از سر ما *

 


 خدا رو بر خمینی کرد و فرمود *

 

 

بکن فوتی براین بیچاره موجود*

 


 خمینی در پی دستور الله * به شاهنشاه فوتی کرد کوتاه *

 

 


 یکی طوفان بر آمد تند وبی تاب * حضور شاه شد شرفیاب *

 


 ز وحشت پادشاه داد گستر * مرتب داد می زد توی بستر *

 


 به بالا پرت شد از جانب تخت * شهنشاه عظیم الشأن بد بخت *

 


 سرش خورد از عقب محکم به دیوار *

 

 

 

از آن خواب گران گردید بیدار *

 

 


 ندید آن جا خمینی یا خدا را *

 

 

فقط گوشش شنید این صدا را *

 

 


 مکن توبه زاعمال بد خویش *

 

احمداسماعیلی کریزی

 

www.barrud.mizbanblog.com

بررودکریز

www.barrud.mizbanblog.com

بررودکریز

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

kariz.mizbanblog.com

وبلاگ بررود

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

barrud.persianblog.ir

بررودکریز

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

احمداسماعیلی کریزی

 

 

ازیادداشتهای حجت الاسلام والمسلمین علی اسماعیلی کریزی  
 
 
رییس سازمان قضایی نیروهای مسلح خراسان رضوی

 

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 15 دی 1395  ] [ 6:25 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 

 

 

 
 

 

 

سرداران شهید کاشمر

 

 
سرداران شهید کاشمر
 
 

تصویر شهید ثبت نشده است.

 

شهید محمد یزدانی کریزی نام پدر جواد در اول فروردین 43 در کاشمر به دنیا آمد در فعالیتهای انقلاب اسلامی و جلسه های مذهبی شرکت می کرد سال 61 جذب سپاه کاشمر شد در جبهه چهارده ماه فرمانده گروهان در تیپ بیست و یک امام رضا (ع) پس از بازگشت مسئول خدمات پرسنلی سپاه کاشمر گشت در سال 63 فرمانده گردان تیپ امام صادق (ع) شد و در عملیاتهای رمضان ،فاو، والفجر 1و2 ، کربلای 1،3،4 و 5 شرکت کرد و چندین بار مجروح شد وی در سال 64 در تیپ بیست و یک امام رضا معاون اول فرمانده گردان کوثر شد و در عملیات کربلای 5 در پاسگاه زید مورد هدف تیر دشمن قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل شد .

 
     
 
سرداران شهید کاشمر
 

شهید حسین سبحانی کوهسرخی درسال 31 متولد شد اهل ورزشهایی چون کوهنوردی و کشتی بود و از کودکی علاوه بر کشاورزی به قالی بافی ، بنایی و آجر پزی نیز می پرداخت با مطالعه کتابهای مذهبی اگاهانه در راهپیمایی های انقلاب اسلامی شرکت می کرد در سال 58 با تشکیل سپاه به عضویت سپاه کاشمر درآمد و پس از مقابله با ضد انقلاب در کردستان و سنندج برای طی دوره اموزش عمومی به مشهد رفت و در واحد اموز ش نظامی مربی تخریب شد و در پادگان شهید سید مرتضی مدنی کاشمر مشغول خدمت گشت پس از گذراندن دوره آموزش تانک به جبهه رفت و در عملیات طریق القدس با تانک جلوی نیروهای پیاده حرکت می کرد و مدتی هم در ارگان ادوات مسئول قبضه خمپایره 60 میلی متر بود وی مدتی مسئول حفاظت بیت امام بود و سال 60 ده ماه در جبهه فرمانده گروهان شد سال 63 به لکشر 25 کربلا اعزام شد و 8 ماه فرمانده گردان ادوات بود سپس یکسال فرمانده بسیج کوهسرخ شد در تیپ بیست و یک امام رضا (ع) معاون اول گردان کوثر شد و سراانجام در منطقه مهران با اصابت گلوله دشمن به قلبش در تاریخ 30/2/65 به کاروان پرافتخارشهیدان پیوست .

 
     
 
سرداران شهید کاشمر
 

شهید علی رضا عصمتی در سال 38 در شهر انابد بردسکن دیده به جهان گشود در کودکی سخت بیمار شد و با نذر و دخیل شدن در حرم امام رضا ((ع) شفا یافت پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در تهیه و توزیع اعلامیه ها و نوارهای سخنرانی امام خمینی می کوشید و در جلسات نیمه شب مهدیه شرکت می کرد او در راهپیمایی ها و تظاهرات علیه رژیم شاه حضوری فعال داشت سال 59 عضو بسیج شد و به جبهه رفت نیمه سال 60 که جذب سپاه پاسداران کاشمر شد اواخر سال 60 در تیپ امام رضا (ع) فرمانده گروهان بود تابستان سال 61 مسئول بسیج بردسکن شد و پشت جبهه در کمک رسانی به رزمندگان بسیار کوشا بود سال 61 در لشکر 5 نصر سه سال جانشین فرمانده گردان پس از بارها مجروحیت سرانجام در شهریور 65 در سمت معاون اول فرمانده گردان کوثر در عملیات کربلای 8 به شهادت رسید و مفقود الاثر شد تا در سال 73 پیکر مطهرش توسط نیروی تفحص سپاه شناسایی و به بردسکن منتقل شد .

 
     
 
سرداران شهید کاشمر

شهید سید حسن فلاح هاشمیان نام پدر سید مهدی در 22 بهمن سال 40 در کاشمر به دنیا آمد او در شمار موسسان کانون انجمن اسلامی دانش اموزان کاشمر به حساب می امد با تشکیل سپاه کاشمر به این نیروها پیوست او مدتی در کردستان با منافقین مبارزه کرد و سپس به لبنان رفت تا در کنار آنان علیه صهیونیسم جهاد نماید وی در عملیات های مختلف جنگی چون بستان ، مسلم ابن عقیل ، فتح المبین ، خیبر ، بدر ، کربلا 4 و 5 شرکت جست او در ابتدا به عنوان یک سرباز ساده به جبهه رفت اما در سالهای 63 و 64 فرمانده دسته ، گروهان ، معاون گردان و فرمانده گردان شد . پس از گردان یاسین فرمانده گردان والعادیات شد که اخرین ماموریت وی نیز بود بالاخره او. در عملیات کربلای 5 و در حالی که فرماندهی گردان والعادیات را به عهده داشت و تانکهای زره ای عراق را شکار می کرد در منطقه شلمچه هدف تیر مستقیم دشمن قرار رفت و به فیض شهادت نائل امد.

 
     
 
سرداران شهید کاشمر
 
 
 
 
 
 
 
 

شهید محمد علی صادقی طرقی نام پدر عبدالله در سال 38 درروستای کریز از توابع کوه سرخ کاشمر به دنیا آمد کار در مرغداری نزدیک تهران پوشش مناسبی برای تهیه و توزیع عکس، نوار و اعلامیه امام خمینی (ره) را برای وی ایجاد کرد او از عوامل اصلی در پایین آوردن و آتش زدن مجسمه شاه در میدان مرکزی کاشمر بود . پس از تشکیل سپاه به سپاه تهران پیوست و بعد از مدتی به سپاه کاشمر امد در سال 58 در سقز به عنوان فرمانده گروهان با منافقان و اشرار به مبارزه برخواست در سال 59 در کاشمر مربی تاکتیک پادگان اموزشی شد سال 60 از محافظان بیت امام (ره) بود سال 61 معاون فرمانده گردان یاسین شد سال 62 به لبنان رفت و 4 ماه در انجا به اموزش نظامی نیروهای حزب ا... لبنان مشغول گشت او به عنوان مسئول واحد بسیج سپاه کاشمر در روستاها و مساجد شهر کاشمر برای جذب نیرو سخنرانی می کرد در جبهه نیز در بیتشر عملیات جنگ تحمیلی شرکت داشت بارها مجروح شد تا اینکه در روز 19 دی 65 با اصابت ترکش در منطقه شلمچه به شهادت رسید .

 
     
 

سرداران شهید کاشمر

شهید محمود ایزدی در روستای ارغای خلیل آباد به سال 33 متولد شد از 12 سالگی با فوت پدر مسئولیت خانواده اش را به عهده گرفت تحصیلاتش را به صورت شبانه و در رشته طبیعی ادامه داد و پس از گذراندن دوره سربازی به عنوان معاون شهردار در خلیل آباد مشغول به کار شد پیش از انقلاب اسلامی و با تبعید آیت ا... مشکینی به کاشمر از درس های اخلاق اسلامی و تفسیر قرآن عیسی استفاده کرد با تشکیل سپاه به نیروی سپاه کاشمر پیوست و مسئول امور مالی و حسابداری شد و صندوق ایثار را بنیان گذاشت سپس به معاونت عملیات سپاه کاشمر ارتقاء یافت در سال 59 عازم جبهه شد و سه ماه مسئول محور عملیاتی حصر آبادان بود در سال 60 قرارگاهی را که در عملیات فتح المبین بسیار موثربود طرح ریزی کرد سرانجام در 13 اسفند ماه سال 1360 با اصابت ترکش خمپاره به پشت سرش در منطقه شوش به شهادت رسید . روحش شاد .

 

 

 

barrud.rasekhoonblog.com

 

وبلاگ "چشمه سلطان ولی کریز"

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

وبلاگ"بررودکریز"

 

barrud.mizbanblog.com

 

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

احمداسماعیلی کریزی

 

 


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 15 دی 1395  ] [ 6:07 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
 

شعر  " خواب شاه "
 

خدا یک شب به خواب شاه آمد / خمینی با خدا همراه آمد

شهنشاه جوانمرد جوانبخت / ز وحشت بر زمین افتاد از تخت

تو گویی طبق فرمان الهی / فرو افتاده است از تخت شاهی

به صد زحمت دوباره رفت بالا / چنین فرمود با بار‌ی‌ تعالی

نمی‌دانی که ما هستیم در خواب؟؟ / چرا این وقت شب، گشتی شرفیاب؟

تو که لطفی به شاهنشاه داری / خمینی را چرا همراه داری؟

اگر خواهی سراغ ما بیایی / از این پس سعی کن تنها بیایی

که این آقا مرا بدبخت کرده / به ما شاهنشهی را سخت کرده

نمی‌دانی چه آورده به روزم / که می‌باید به روز خود بگوزم

یکایک عکس‌هایم پاره گردید / همه فامیل من آواره گردید

تمام اختیارات از کفم رفت / دوباره باز آبجی اشرفم رفت

چنان آتش زده بر جسم و جانم / که دود آید برون از دودمانم

مرا معقول جایی بود و جاهی / برای خویش بودم پادشاهی

مقامی داشتم، والا مقامی / حریمی داشتم، با احترامی

عجب شخصیتی بودم، خدایا! / چه اعلی‌حضرتی بودم، خدایا!

همیشه شاه اردن آرزو داشت / که مثل من شود، ارباب نگذاشت

همین سلطان حسن، شاه مراکش / ز من تقلید می‌فرمود جاکش

همه چیزم ز فیصل نیز سر بود / فقط قدری دماغش گنده‌تر بود

شدم محبوب جمله پادشاهان / خصوصاً پادشاه انگلستان!

ولی در شیک‌پوشی، در رشادت! / به من می‌کرد الیزابت، حسادت!

به هر صورت، جلالی داشتم من / شکوه لایزالی داشتم من

علم کردم یکی حزب سیاسی / برای حفظ قانون اساسی

عجب حزبی، ز حزب توده بهتر / ز هر حزبی که قبلاً بوده، بهتر

شدند عضوش تمام کارمندان / که بهتر بود از رفتن به زندان

دریغا، چیز خوبی ساختم من / چه رستاخیز خوبی ساختم من

ترقی دادمش این چند ساله / به مردم کردمش هر روز اماله

ولیکن آخر آن را ول نمودم / خمینی گفت و من "کنسل" نمودم

چنان کوبید محکم، میخ خود را / که کردم منتفی تاریخ خود را

هر آن کاری که او فرمود کردم / غرور خویش را نابود کردم

ز پشت رادیو گفتم به تأکید / که "گه خوردم، غلط کردم، ببخشید."

ولی او رادیو را کرده خاموش / نکرده لابه و عجز مرا گوش

چنان از دست ایشان کرده‌ام دق / که صد رحمت به مرحوم مصدق

خداوندا بگو با آیت‌الله / چه می‌خواهی دگر از جان این شاه؟

مرا یک‌ باره کرده "سنگ رو یخ" / کشد چون گاومیشی سوی مسلخ

چنین که تیره روز و تیره بختم / چه سودی می‌برم از تاج و تختم؟

چنین که کار ما را کرده مشکل / مرا از آریامهری چه حاصل؟

ز بی‌خوابی شدم یک هفته ناخوش / هنوز آسوده خوابیده ست کوروش

بیا کورش که ما ریدیم اینجا / دمی راحت نخوابیدیم اینجا

اگر گفتم تو آسوده بخوابی / پشیمانم، بیا مرد حسابی

بیا و با خمینی روبه‌رو شو / تو هم چون من اسیر خشم او شو

بیا کورش که وقت خواب بگذشت / "عجایب خلقتی دیدم در این دشت"

نه او را تکیه‌ای بر انگلیس است / نه با دنیای چپ، در لفت و لیس است

نه آمریکا بود پشت و پناهش / درخت سیب باشد تکیه‌گاهش!

خدایا! خالقا! پروردگارا! / بگو آسوده بگذارند ما را

اگر او آیت‌الله است، باشد / به شاهنشاه  می‌باید بشاشد؟

نه قاتل بودم اینجانب نه دزدم / که این شد دست آخر، دستمزدم

چه خدمت‌ها که کردم دانه دانه / که مانَد نام نیکم جاودانه

نرنجاندم ز خود، یکدم "سیا" را / فرستادم حقوق "مافیا" را

عیالم را فرستادم به بغداد / به آقای "خوئی" پیغام ما داد

بدادم نفت‌ها را بشکه بشکه / که هرچه زودتر چاهش بخشکه

خریدم تانک‌ها را دسته دسته / بدادم پول‌ها را بسته بسته

ولی با این‌همه کار سیاست / ولی با این‌همه هوش و کیاست

نفهمیدم شمایی که خدایی / چپی؟ یا این‌که مأمور سیایی؟

شعور خود به کار انداختم من / شما را عاقبت نشناختم من
***
خدا فرمود، ساکت باش، ابله! / ندیدم از تو ابله‌تر شهنشه

نه هر که چپ نشد، عضو سیا بود / نه هر که "چپ‌گرا" شد، بی‌خدا بود

مرا نشناختن از تو، عجب نیست / خدا نشناسی شاهان طبیعی است

تو بر طبق اصول دیپلماسی / فقط ارباب خود را می‌شناسی

نه از چپ رفته‌ای هرگز، نه از راست / رهی رفتی که ارباب تو می‌خواست

به دست او، به این قدرت رسیدی / طناب از گرده ی ملت کشیدی

به امر او بر این مسند نشستی / قلم‌های مخالف را شکستی

به حکم او شدی خصم فلسطین / به اسرائیل دادی نفت و بنزین

نه نفت است این، که با زور گلوله / نمودی خون مردم توی لوله

زمین از خون مردم، لاله‌گون شد / وطن، یکپارچه حمام خون شد

از این خوش خدمتی‌ ها بهر ارباب / فراوان کرده‌ای، ای شاه قصاب

سگی بودی، نگهبان در سرایش / مرتب دم تکان دادی برایش

کنون ای پادشاه دم بریده / زمان قدرت مردم رسیده

"غریبی، درد بی‌درمان غریبی" / سرآمد دوره‌ی مردم‌فریبی

به پایان آمد آن ایام شیرین / که می‌گفتی سخن از مذهب و دین

هزاران قتل کردی با مهارت / ولی غافل نبودی از زیارت

مسلمان می‌شدی در وقت لازم / به مشهد می‌شدی یک‌باره عازم

تو دست انداختی حتی خدا را / خودت را خوانده بودی سایه ما!

نکردی لحظه‌ای فکرش که شاید / از این کارت، خدا را خوش نیاید

کنون، ای سایه ی بی‌مایه من / نمی‌خواهند مردم، سایه ی من

همی گویند با من پیر و برنا / که یارب، سایه برگیر از سر ما
***
خدا رو بر خمینی کرد و فرمود / بکن فوتی بر این بیچاره موجود

خمینی در پی دستور "الله" / به شاهنشاه فوتی کرد کوتاه

یکی طوفان برآمد، تند و بی‌تاب / حضور شاه، طوفان شد شرفیاب

ز وحشت پادشاه "دادگستر" / مرتب داد می‌زد توی بستر

به بالا پرت شد از جانب تخت / شهنشاه عظیم الشأن بدبخت

سرش خورد از عقب، محکم به دیوار / از آن خواب گران گردید بیدار

ندید آنجا خمینی، یا خدا را / فقط گوشش شنیدی این صدا را!

بکن توبه ز اعمال بد خویش / بخوان ای شاه شاهان، اشهد خویش

احمداسماعیلی کریزی

http://barrud.rasekhoonblog.com/


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 15 دی 1395  ] [ 5:54 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
بنام خداوندبخشنده مهربان
 
 
 
 

این شعر در بهمن ۱۳۵۷ و در زمان انقلاب  اسلامی ایران سروده شده است.

خدا یک شب به خواب شاه آمد........ خمینی با خدا همراه آمد

شهنشاه جوانمرد جوانبخت......ز وحشت بر زمین افتاد از تخت

توگویی طبق فرمان الهی ............. فرو افتاد او از تخت شاهی

به صد زحمت دوباره رفت بالا......... چنین فرمود با باری تعالی:

نمیدانی که ما هستیم در خواب؟.... چرا این وقت شب گشتی شرفیاب؟

اگر لطفی به شاهنشاه داری......... خمینی را چرا همراه داری ؟

که این آقا مرا بدبخت کرده ....... به ما شاهنشهی را سخت کرده

نمی دانی چه آورده به روزم ..... که می باید به روز خود بگ...!

یکایک عکسهایم پاره گشته......... همه فامیل من آواره گشته

تمام اختیارات باز از کفم رفت ........ دوباره باز آبجی اشرفم رفت !

چنان آتش زده بر جسم و جانم ......... که دود آید برون از دودمانم

مرا معقول بود جائئ جاهی ............ برای خویش بودم پادشاهی

مقامی داشتم والام مقامی ............. حریمی داشتم با احترامی

عجب شخصیتی بودم خدایا ............... چه اعلیحضرتی بودم خدایا

همیشه شاه اردن آرزو داشت ...... که مثل من شود ارباب نگذاشت

همین سلطان حسن شاه مراکش..... زمن تقلید می فرمود جا...!

همه چیزم ز فیصل نیز سر بود ....... فقط قدری دماغش گنده تر بود

شدم محبوب جمله پادشاهان ............... خصوصا پادشاه انگلستان

ولی در شیک پوشی و رشادت ..... به من می کرد الیزابت حسادت

علم کردم یک حزب سیاسی ................ برای حفظ قانون اساسی

عجب حزبی که حزب توده بهتر ......... نه هر حزبی که قبلا بوده بهتر

شدند عضوش تمام کارمندان ............ که بهتر بود از رفتن به زندان

دریغا چیز خوبی ساختم من .......... چه رستاخیز خوبی ساختم من

ترقی دادمش این چند ساله ............ به مردم کردمش دائم اما... !

ولیکن آخر آن را ول نمودم ........... خمینی گفت : من کنسل نمودم

چنان از دست ایشان کرده ام دق ...... که صد رحمت به مرحوم مصدق

خداوندا بگو به آیت الله .............. چه می خواهی دگر از جان این شاه ؟

مرا یکباره کردی سنگ رو یخ ....... کشی چون گاومیشی سوی مسلخ

چنین که کار ما را کرده مشکل ................ مرا از آریا مهری چه حاصل ؟

چنین که تیره روز و تیره بختم ........ چه سودی می برم از تاج و تختم؟

ز بیخوابی شدم یک هفته ناخوش ......... هنوز آسوده خوابیدی کورش ؟

اگر گفتم تو آسوده بخوابی ........................ پشیمانم ! بیا مرد حسابی

بیا با این خمینی رو برو شو ............... تو هم چون من اسیر خشم او شو

بیا کورش که وقت خواب بگذشت ...... عجایب صنعتی دیدم در این دشت

نه او را تکیه گاه بر انگلیس است ....... نه با دنیای چپ در لفت و لیس است

نه آمریکا بود پشت و پناهی................. درخت سیب باشد تکیه گاهش

خدایا خالقا پروردگارا ......................... بگو آسوده بگذار ما را

اگر او آیت الله است ٬ باشد ! ...... به شاهنشاه می باید بشاشد !!

مگر من قاتلم یا اینکه دزدم ؟ ...... خداوندا خودم بر تو سپردم

بدادم نفت ها را بشکه بشکه ..... که هر چو زودتر چاهش بخشکه

خریدم تانکها را دسته دسته ..... بدادم پولها را بسته بسته

ولی با این همه کار سیاست ...... ولی با این همه هوش و کیاست

نفهمیدم شمایی که خدایی ...... چپی یا اینکه مامور سیایی ؟!

شعور خود به کار انداختم من ...... شما را عاقبت نشناختم من

خداوند فرمود : ساکت باش ابله ..... ندیدم از تو ابله تر شهنشه !

نه هر که چپ نشد عضو سیا شد ........ نه هر که چپگرا شد بی خدا شد

مرا نشناختی از تو عجب نیست ......... خدا نشناسی شاهان طبیعیست

تو که طبق اصول دیپلماسی ................... فقط ارباب خود را می شناسی

نه از چپ رفتی تو هرگز نه از راست .... رهی رفتی که ارباب تو می خواست

به دست او بر این مسند نشستی ............... قلمهای مخالف را شکستی

نه نفت است اینکه با زور گلوله ................... نمودی خون مردم را توی لوله

زمین از خون مردم لاله گون شد ................. وطن یکپارچه حمام خون شد

از این خوش خدمتی ها بهر ارباب ........ فراوان کرده ای ای شاه (...ناخوانا)

سگی بودی نگهبان در سرایش .................... مرتب دم تکان دادی برایش

کنون ای پادشاه دم بریده .............................. زمان قدرت مردم رسیده

غریبی درد بی درمان غریبی ....................... سرآمد سوره مردم فریبی

به پایان آمد آن ایام شیرین ............ که می گفتی سخن از مذهب و دین

هزاران قتل کردی با مهارت ............................ ولی غافل نبودی از زیارت

مسلمان می شوی در وقت لازم .......... به مشهد می شوی یکباره عازم

تو دست انداختی حتی خدا را ................ خودت را خوانده بودی سایه ما

نکردی لحظه ای فکرش که شاید ............ از این کارت خدا را خوش نیاید

کنون ای سایه بی مایه ما ........................ نمی خواهند مردم سایه ما

همی گویند با من پیر و برنا ........................ که یارب سایه را برگیر از ما

خدا رو به خمینی کرد و فرمود ............ بکن فوتی بر این بیچاره شه زود

خمینی از پی دستور بالا ....................... به شاهنشاه فوتی کرد کوتاه

یکی طوفان برآمد تند و بی تاب .............. شهنشه داد بند خویشتن آب

زوحشت پادشاه دادگستر ....................... مرتب داد می زد توی بستر

به بالا پرت شد از جانب تخت .............. شهنشاه عظیم الشان بدبخت

سرش خورد از عقب محکم به دیوار ............... از خواب گران گردید بیدار

ندید آنجا خمینی یا خدا را ................. فقط گوشش شنیده این صدا را

 

احمداسماعیلی کریز

 

www.barrud.mizbanblog.com

بررودکریز

www.barrud.mizbanblog.com

بررودکریز

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

kariz.mizbanblog.com

وبلاگ بررود

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

barrud.persianblog.ir

بررودکریز

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

احمداسماعیلی کریزی


ادامه مطلب



[ چهارشنبه 15 دی 1395  ] [ 5:47 AM ] [ احمد ]
نظرات 0

بنام خدا:

شعارهای مردم قبل از پیروزی انقلاب

 

 

اسلام علیه حکومت پهلوی

 

1393/11/16 پنجشنبه

 
برخی ازشعارهای دوران انقلاب اسلامی
 
 
 
که توسط مردم سروده واجرا می شد به این شرح است:
 
 
 
 
شعار 1 :
 

ولیعهدت بمیرد ای شاه جلاد * چرا کشتی جوانان وطن را *
 

شعار 2 :
 

گرخیابان ها همه از خون ما جیحون شود * کشته های ما اگر
 
 
 
از صد هزار افزون شود*
 

قیام ما حسینی است * رهبرما خمینی است*
 

سینه های ما همه آماده تیر بلا است * درشهادت اقتدای
 
 
 
ما به شاه کربلا است *
 

 قیام ما حسینی است * رهبرما خمینی است *
 

شعار 3:
 

قسم به روح مادرت فاطمه * ندارم از کشته شدن واهمه *
 

 به عمر شاه دون بده خاتمه * الله الله نصرمن الله*
 

 آقا امام زمان برس به فریاد مان* این شاه آدم کشان
 
 
 
کشته جوانان ما *
 
 

 الله الله نصرمن الله *
 

شعار 4 :
 

پسر رضاگری کارش تمومه *
 
 
 
نفت ایران برای اسرائیل حرومه *
 
 

شعار 5:
 

این شاپور بختیاریک نوکر امریکا است *
 
 
 
هدف از این کابینه خاموشی انسان ها است *
 
 
 

 کابینه واژگون * شاه راسرنگون*
 
 

 مرگ بر شاه* مرگ برشاه *
 
 

 کابینه بختیار یک حیله جدید است *
 
 
 
فریاد ما علیه این رژیم پلید است *
 
 
 

  کابینه واژگون * شاه را سر نگون *
 
 

مرگ برشاه * مرگ برشاه *
 
 

شعار 6:
 
 

این شاه آمریکائی در حال جان کندن است *
 
 
 
 
 
این رژیم پهلوی در حالت مردن است *
 
 

 دست وپا می زند * گور خود می کند*
 
 

 مرگ برشاه * مرگ برشاه *
 
 

کشتار صدها انسان در مشهد مقدس *
 
 
 
با توپ وتانک این شاه ثابت شده به هر کس*
 
 

 دست وپا می زند * گورخود می کند*
 
 

 مرگ برشاه * مرگ برشاه *
 
 

شعار 7
 
 

شا پور بختیار زخوبیت دم مزن *
 
 
 
می شناسند ترا زکودک ومرد وزن *
 
 

 نه مرغ طوفانی نه موج دریائی *
 
 
 
 
توگرگ خون خواری ، تو موج فحشائی *
 
 

 مرگ برشاه * مرگ برشاه*
 
 

 شعار 8
 
 
 

کشور ما کشور اسلامی است *
 
 
 
 
 
نهضت مانهضت قرآنی است*
 
 
 

 یک دل ویک صدا می دهیم این ندا *
 
 
 

 مرگ برشاه * مرگ برشاه *
 
 
 

 امام ما خمینی بت شکن *
 
 
داده ندا به مردم این وطن *
 
 
 

یک دل ویک صدا* می دهیم این ندا*
 
 
 

 مرگ برشاه * مرگ برشاه *
 
 
 
 
 

احمداسماعیلی کریزی

 

 

www.barrud.mizbanblog.com

بررودکریز

 

 
ازیادداشتهای حجت الاسلام والمسلمین علی اسماعیلی کریزی  
 
 
رییس سازمان قضایی نیروهای مسلح خراسان رضوی
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

احمداسماعیلی کریزی

 

www.barrud.mizbanblog.com

بررودکریز

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

kariz.mizbanblog.com

وبلاگ بررود

|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

barrud.persianblog.ir

بررودکریز

||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

احمداسماعیلی کریزی

 

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 14 دی 1395  ] [ 11:33 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
سردارشهیدمحمد یزدانی کریزی، معاون گردان کوثر/
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
شهدا شرمنده ایم
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

شهیدمحمد یزدانی کریزی

مجموعه : فرهنگنامه, پلاک های سرخ

راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست

آن­جا جز آن­که جان بسپارند چاره نیست

(دیوان حافظ)

در اوایل فروردین در سال 1343 در کتابتقدیر الهی، نام محمد یزدانی کریزی را بر گل‌برگ­های ایران نوشتند. این گُل در شهرکاشمر به دنیا آمد.

دوران ابتدایی و راهنمایی را در کاشمر گذراند. در دوران پُر تب و تاب انقلاب، درفعالیت‌های انقلاب اسلامی ‌و گردهم‌آیی‌ها و جلسه‌های مذهبی شرکت می‌کرد و چند مرتبه توسط مأموران رژیم ستم­شاهی پهلوی مورد ضرب و شتم قرارگرفت.

در سال 1361 جذب سپاه پاسدارانشد و در جرگه­ ی سبز پوشان انقلاب اسلامی درآمد، سپس به ندای رهبرش لبیک گفت و از طرف سپاه به جبهه اعزام شد. او دریافته بود که عشق را با خون رقم زده‌اند وباید سوار بر موج خون تا بی­کران اقیانوس عشق سفر کرد. چهارده ماه فرمانده گروهان بود. پس از بازگشت به زادگاهش، مسؤول خدمات پرسنلی سپاه کاشمر گردید. دیگر بار به جبهه­ ی نبرد شتافت و فرماندهی یکی از گردان­های تیپ امام صادق(ع) را برعهده گرفت. در عملیات­­های: رمضان، فاو، والفجر1 و2، کربلای 1، 3، 4 و 5 شرکت جست و چند بار مجروح گردید.

سرانجام در 1365/10/19 در جریان عملیات کربلای5 ، نسیم عطر یار، جبهه‌ی جان این سردار مخلص سپاه اسلام را نوازش داد و توفیق آن را یافت تا خود را در جمع افلاکیان خاکی جای دهد.

« روحش شاد و یادش گرامی باد.»

نام: محمد نام خانوادگی: یزدانی کریزی نام پدر: جواد
تاریخ تولد: 1343 محل تولد: کاشمر
شغل: پاسدار ارگان اعزام کننده: سپاه محل شهادت: شلمچه
عملیات: کربلای5 تاریخ شهادت: 1365/10/19 گلزار: کاشمر-آرامگاه شهیدمدرس(ره)
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

b17

 |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||

 

 

 

 

شهیدمحمد یزدانی کریزی

مجموعه : فرهنگنامه, پلاک های سرخ

راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست

آن­جا جز آن­که جان بسپارند چاره نیست

(دیوان حافظ)

در اوایل فروردین در سال 1343 در کتابتقدیر الهی، نام محمد یزدانی کریزی را بر گل‌برگ­های ایران نوشتند. این گُل در شهرکاشمر به دنیا آمد.

دوران ابتدایی و راهنمایی را در کاشمر گذراند. در دوران پُر تب و تاب انقلاب، درفعالیت‌های انقلاب اسلامی ‌و گردهم‌آیی‌ها و جلسه‌های مذهبی شرکت می‌کرد و چند مرتبه توسط مأموران رژیم ستم­شاهی پهلوی مورد ضرب و شتم قرارگرفت.

در سال 1361 جذب سپاه پاسدارانشد و در جرگه­ ی سبز پوشان انقلاب اسلامی درآمد، سپس به ندای رهبرش لبیک گفت و از طرف سپاه به جبهه اعزام شد. او دریافته بود که عشق را با خون رقم زده‌اند وباید سوار بر موج خون تا بی­کران اقیانوس عشق سفر کرد. چهارده ماه فرمانده گروهان بود. پس از بازگشت به زادگاهش، مسؤول خدمات پرسنلی سپاه کاشمر گردید. دیگر بار به جبهه­ ی نبرد شتافت و فرماندهی یکی از گردان­های تیپ امام صادق(ع) را برعهده گرفت. در عملیات­­های: رمضان، فاو، والفجر1 و2، کربلای 1، 3، 4 و 5 شرکت جست و چند بار مجروح گردید.

سرانجام در 1365/10/19 در جریان عملیات کربلای5 ، نسیم عطر یار، جبهه‌ی جان این سردار مخلص سپاه اسلام را نوازش داد و توفیق آن را یافت تا خود را در جمع افلاکیان خاکی جای دهد.

« روحش شاد و یادش گرامی باد.»

نام: محمد نام خانوادگی: یزدانی کریزی نام پدر: جواد
تاریخ تولد: 1343 محل تولد: کاشمر
شغل: پاسدار ارگان اعزام کننده: سپاه محل شهادت: شلمچه
عملیات: کربلای5 تاریخ شهادت: 1365/10/19 گلزار: کاشمر-آرامگاه شهیدمدرس(ره)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

http://barrudkariz.b88.com/  

احمداسماعيلي كريزي/"خراسان رضوي،شهرستان كاشمر"

شكلك هاي محدثه

 

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 14 دی 1395  ] [ 7:54 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

سرداران شهید کاشمر شهید محمد علی صادقی طرقی

سه شنبه 14 دی 1395
15:24
احمد

شهید محمد علی صادقی طرقی

 





































 

سردارشهید محمد علی صادقی طرقی نام پدر عبدالله در سال 38 درروستای کریز از توابع کوه سرخ کاشمر به دنیا آمد کار در مرغداری نزدیک تهران پوشش مناسبی برای تهیه و توزیع عکس، نوار و اعلامیه امام خمینی (ره) را برای وی ایجاد کرد او از عوامل اصلی در پایین آوردن و آتش زدن مجسمه شاه در میدان مرکزی کاشمر بود . پس از تشکیل سپاه به سپاه تهران پیوست و بعد از مدتی به سپاه کاشمر امد در سال 58 در سقز به عنوان فرمانده گروهان با منافقان و اشرار به مبارزه برخواست در سال 59 در کاشمر مربی تاکتیک پادگان اموزشی شد سال 60 از محافظان بیت امام (ره) بود سال 61 معاون فرمانده گردان یاسین شد سال 62 به لبنان رفت و 4 ماه در انجا به اموزش نظامی نیروهای حزب ا... لبنان مشغول گشت او به عنوان مسئول واحد بسیج سپاه کاشمر در روستاها و مساجد شهر کاشمر برای جذب نیرو سخنرانی می کرد در جبهه نیز در بیتشر عملیات جنگ تحمیلی شرکت داشت بارها مجروح شد تا اینکه در روز 19 دی 65 با اصابت ترکش در منطقه شلمچه به شهادت رسید .

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 14 دی 1395  ] [ 7:02 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

سرداران شهید کاشمر شهید محمد علی صادقی طرقی

سه شنبه 14 دی 1395
15:24
احمد

شهید محمد علی صادقی طرقی

 





































 

سردارشهید محمد علی صادقی طرقی نام پدر عبدالله در سال 38 درروستای کریز از توابع کوه سرخ کاشمر به دنیا آمد کار در مرغداری نزدیک تهران پوشش مناسبی برای تهیه و توزیع عکس، نوار و اعلامیه امام خمینی (ره) را برای وی ایجاد کرد او از عوامل اصلی در پایین آوردن و آتش زدن مجسمه شاه در میدان مرکزی کاشمر بود . پس از تشکیل سپاه به سپاه تهران پیوست و بعد از مدتی به سپاه کاشمر امد در سال 58 در سقز به عنوان فرمانده گروهان با منافقان و اشرار به مبارزه برخواست در سال 59 در کاشمر مربی تاکتیک پادگان اموزشی شد سال 60 از محافظان بیت امام (ره) بود سال 61 معاون فرمانده گردان یاسین شد سال 62 به لبنان رفت و 4 ماه در انجا به اموزش نظامی نیروهای حزب ا... لبنان مشغول گشت او به عنوان مسئول واحد بسیج سپاه کاشمر در روستاها و مساجد شهر کاشمر برای جذب نیرو سخنرانی می کرد در جبهه نیز در بیتشر عملیات جنگ تحمیلی شرکت داشت بارها مجروح شد تا اینکه در روز 19 دی 65 با اصابت ترکش در منطقه شلمچه به شهادت رسید .

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 14 دی 1395  ] [ 6:59 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

شهید محمود ایزدی:

 

 

 

 

سردارشهید محمود ایزدی در روستای ارغای خلیل آباد به سال 33 متولد شد از 12 سالگی با فوت پدر مسئولیت خانواده اش را به عهده گرفت تحصیلاتش را به صورت شبانه و در رشته طبیعی ادامه داد و پس از گذراندن دوره سربازی به عنوان معاون شهردار در خلیل آباد مشغول به کار شد پیش از انقلاب اسلامی و با تبعید آیت ا... مشکینی به کاشمر از درس های اخلاق اسلامی و تفسیر قرآن عیسی استفاده کرد با تشکیل سپاه به نیروی سپاه کاشمر پیوست و مسئول امور مالی و حسابداری شد و صندوق ایثار را بنیان گذاشت سپس به معاونت عملیات سپاه کاشمر ارتقاء یافت در سال 59 عازم جبهه شد و سه ماه مسئول محور عملیاتی حصر آبادان بود در سال 60 قرارگاهی را که در عملیات فتح المبین بسیار موثربود طرح ریزی کرد سرانجام در 13 اسفند ماه سال 1360 با اصابت ترکش خمپاره به پشت سرش در منطقه شوش به شهادت رسید . روحش شاد .

 


ادامه مطلب



[ سه شنبه 14 دی 1395  ] [ 6:56 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 30 :: 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 3596233 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب