کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

چشمه سلطان ولی کریز
چشمه سلطان ولی کریز
 
نويسندگان

 

 

1395/10/10 جمعه

رئيس قوه قضائيه:

گناه بزرگ فتنه‌گران ايجاد هزينه براي نظام است

رئيس قوه قضائيه با بيان اينكه مسئولي كه در دل فتنه نامه بي سلام براي رهبر انقلاب مي‌فرستد، بصيرت را درك نكرده است، گفت: گناه بزرگ فتنه‌گران ايجاد هزينه براي نظام است.

آيت الله صادق آملي لاريجاني در همايش بصيرت با گرامي‌داشت ياد و نام شهداي انقلاب اسلامي و شهداي روحاني اظهار كرد: فيض شهادت عنايت خاص از جانب خداوند است كه آسان و ارزان به انسان عنايت نمي‌شود، تا استعدادي براي اين موهبت عظيم وجود نداشته باشد، شهادت براي انسان رقم نمي‌خورد.

وي تصريح كرد: شهادت و جهاد در راه خدا از بزرگ‌ترين سعادت بشري است و تا حقيقت و روشنايي آن براي انسان معلوم نباشد قدر آن شناخته شده نيست.

رئيس قوه قضائيه خاطرنشان كرد: خداوند نعمت شهادت براي شهيد را موجب بشارت مي‌داند و در ازاي جان و مال كه بالاترين دارايي شخص است بهشت و مقامات بهشتي را به شهيد ارزاني داشته كه نوعي معامله بوده و نتيجه آن فوز عظيم است.

آيت الله آملي‌لاريجاني يادآور شد: خداوند در سوره توبه مي‌فرمايد، در ازاي مال و جاني كه در راه خدا عطا مي‌شود بهشت را به شما تقديم مي‌كنم و اين وعده الهي براي كساني است كه در راه خدا جهاد مي‌كنند.

وي با اعلام اينكه تعبير فوز عظيم در بهشت براي همه انسان‌ها صدق نمي‌كند و خداوند اين نعمت را فقط در اختيار شهيد و كساني كه در راه اسلام به شهادت مي‌رسند تقديم مي‎كند، يادآور شد: رزق عندالله از بهترين نعمت‌ها به شهدا است و اين آيات الهي خود جاي تعمل دارد.

رئيس قوه قضائيه با اشاره به اينكه همه عوالم موجود در حال استفاده از رزق الهي هستند ولي شهيد در مقام بسيار عظيم رزق عندالله قرار دارند، گفت: در طول تاريخ انقلاب به روشني ديديدم كه هر كجا جاي شهدا بود، پيروزي ايجاد شد.

وي اضافه كرد: دشواري‌هاي انقلاب اسلامي ايران با شهادت هموار شد امروز كشور ما قدرت منطقه است و با وجود تمام دشمني‌ها در طول انقلاب بر عليه نظام شد، به بركت اسلام و ارزش‌هاي اصيل اسلامي و جهاد جهادگران و شهادت آنها امروزه كشور ما قدرت منطقه است و حرف نخست را در منطقه مي‌زند.

 رئيس قوه قضائيه با تاكيد بر اينكه مي‌دانيم دشمنان جمهوري اسلامي و شيطان بزرگ آمريكا در طول ايام چه اقداماتي بر عليه مردم ايران اسلامي داشتند، خاطر نشان كرد: منافقين ديروز ايران هم اين روزها به رئيس جمهور آينده آمريكا نامه نوشتند كه تحريم‌ها را بيشتر كنند و اين حركت خباثت خائنين داخلي و دشمنانان خارجي به انقلاب اسلامي ايران است.

آيت الله آملي‌لاريجاني با بيان اينكه اين مملكت تا زماني كه شهادت و شهادت طلبي دارد مقاوم بوده و  بيگانگان قدرت تعدي به آن را پيدا نمي‌كنند، ادامه داد:  امروز ايران از هر زماني مقتدرتر در منطقه ايستاده و مسلمانان زير ظلم و ستم هم به اين مملكت پناه آوردند.

 رئيس قوه قضائيه با بيان اينكه جمهوري اسلامي بر اساس موازين ارزش‌هاي اخلاقي به نداي همه مسلمانان در جهان پاسخ مي‌دهد و به آنان كمك مي‌كند، افزود: در عراق و سوريه به درخواست دولت آنها مشاوره داده و مستشار در اختيار آنها قرار داد و امروز شهر حلب به دليل جهاد جهادگران و مسلمان در منطقه با وجود تمام دشمني‌ها ميان كشورهاي غربي و حكومت‌هاي مرتجع پيروزمندانه ايستاده است.

وي با اعلام اينكه تا زماني كه جهاد در راه خدا ارزش براي مردم است، خطري آن را تهديد نمي‌كند، خاطر نشان كرد: بصيرت مانند شهادت بالاترين ارزش‌ها است كه در روز 9 دي مردم با بصيرت بساط فتنه‌گران را جمع كرد.

آيت الله آملي‌لاريجاني با بيان اينكه مسئولي كه در دل فتنه نامه بي‌سلام به رهبر انقلاب مي‌فرستد بصيرت را درك نكرد، گفت: گناهان بزرگ فتنه‌گران ايجاد هزينه براي نظام است.

 

 


ادامه مطلب



[ شنبه 11 دی 1395  ] [ 9:07 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 

1395/10/6 دوشنبه

با حضور معاون قضايي و حقوقي؛

از فعالان پيشگيري از وقوع جرم نيروهاي مسلح استان خراسان رضوي تقدير شد

در مراسمي با حضور معاون قضايي و حقوقي سازمان قضايي نيروهاي مسلح و جمعي از فرماندهان، از فعالان پيشگيري از وقوع جرم نيروهاي مسلح استان خراسان رضوي تقدير شد.

در اين مراسم، از مديران يگان هاي ارشد نظامي و انتظامي استان كه نقش موثر و فعالي در اجراي برنامه هاي پيشگيري از وقوع جرم و تعامل مناسب با سازمان قضايي نيروهاي مسلح استان داشتند با اهداي لوح و هدايايي توسط حجت الاسلام والمسلمين دكتر محمد مصدق معاون قضايي و حقوقي سازمان قضايي نيروهاي مسلح تقدير به عمل آمد.
سرهنگ فريدون ملكي از قرارگاه منطقه اي شمال شرق نزاجا، سرهنگ سيدمهدي تقوي معاون وظيفه عمومي استان، سرهنگ عليرضا حسيني آرين مدير حقوقي صنايع شهيد كاوه وزارت دفاع و سرگرد سيداحمد يوسفي مدير قضايي و انضباطي سپاه امام رضا(ع) برگزيدگاني بودند كه در اين مراسم از آنان تقدير شد.
 
شكلك هاي محدثه
 
 
http://barrudkariz.b88.ir/
 
 
 احمداسماعيلي كريزي/"خراسان رضوي،شهرستان كاشمر"

ادامه مطلب



[ شنبه 11 دی 1395  ] [ 9:04 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

كد خبر: ۸۲۴۵۷

زندگينامه فرمانده جنگ هاي چريكي و نامنظم

چمران را تك تك قله هاي برافراشته خاورميانه مي شناسند وروحش در وجود تمام آزادگان جهان نهادينه شده است.

عقيق:در سال 1311 در تهران ،خيابان پانزده خرداد متولد شد. وي تحصيلات خود را در مدرسه انتصاريه، نزديك پامنار، آغاز كرد و دردارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ سپس در دانشكده فني دانشگاه تهران ادامه تحصيل داد و در سال 1336 در رشته الكترومكانيك فارغ التحصيل شد. چمران يك سال به تدريس دردانشكده فني پرداخت. وي در همه دوران تحصيل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده ازبورس تحصيلي شاگردان ممتاز به آمريكا اعزام شد و پس از تحقيقات علمي در جمع معروف ترين دانشمندان جهان در كاليفرنيا ومعتبرترين دانشگاه آمريكا - بركلي - با ممتاز ترين درجه علمي موفق به اخذ مدرك دكتراي الكترونيك و فيزيك پلاسما گرديد.

 
**فعاليتهاي اجتماعي؛
 
دكتر مصطفي چمران از 15 سالگي در درس تفسير قرآن مرحوم آيت الله طالقاني، در مسجدهدايت، و در درس فلسفه و منطق استاد شهيد مرتضي مطهري و بعضي از اساتيد ديگر شركت مي كرد و از اولين اعضاي انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سياسي دوران مصدق از مجلس چهاردهم تا ملي شدن صنعت نفت شركت داشت . بعد از كودتاي ننگين28 مرداد و سقوط دولت دكتر مصدق در لواي يك گروه سياسي سخت ترين مبارزه ها ومسئوليتهاي او عليه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ايران، بدون خستگي و با همه قدرت خود، عليه نظام طاغوتي شاه جنگيد و خطرناك ترين مأموريتها را در سخت ترين شرايط با پيروزي به انجام رسانيد.
 
چمران در آمريكا، با همكاري بعضي از دوستانش، براي اولين بار انجمن اسلامي دانشجويان آمريكا را پايه ريزي كرد و از موسسين انجمن دانشجويان ايراني در كاليفرنيا و از فعالين انجمن دانشجويان
ايراني در آمريكا به شمار مي رفت كه به دليل اين فعاليتها، بورس تحصيلي شاگرد ممتازي وي ازسوي رژيم شاه قطع مي شود. او پس از قيام خونين 15 خرداد سال 1342 و سركوب ظاهري مبارزات مردم مسلمان به رهبري امام خميني (ره) دست به اقدامي جسورانه و سرنوشت سازمي زند و به همراهي بعضي از دوستان مؤمن و همفكر ، رهسپار مصر مي شود و مدت دو سال در زمان عبد الناصر سخت ترين دوره هاي چريكي و پارتيزاني را مي آموزد و به عنوان بهترين شاگرد اين دوره شناخته شده و فوراً مسئوليت تعليم چريكي مبارزان ايراني را بر عهده مي گيرد .
 
وي به علت برخورداري از بينش عميق مذهبي، از ملي گرايي وراي اسلام ، گريزان بود و وقتي درمصر مشاهده نمود كه جريان ناسيوناليسم عربي باعث تفرقه مسلمين مي شود، به جمال عبدالناصر اعتراض كرد . ناصر ضمن پذيرش اين اعتراض گفت كه جريا ن ناسيوناليسم عربي آنقدر قوي است كه نمي توان به راحتي با آن مقابله كرد . چمران نيز با تأسف تأكيد مي كند كه ما هنوز نمي دانيم كه بيشتر اين تحريكات از ناحيه دشمن براي ايجاد تفرقه در بين مسلمانان است. از آن پس به چمران و يارانش اجازه داده مي شود تا در مصر نظرات خود را بيان كنند.
 
زندگي نامه فرمانده جنگ هاي چريكي و نامنظم
 
**حضور در لبنان؛
 
بعد از وفات عبد الناصر، ايجاد پايگاه چريكي مستقل براي تعليم مبارزان ايراني، ضرورت پيدا مي كند ، از اين رو دكتر چمران رهسپار لبنان مي شود تا چنين پايگاهي را ايجاد كند.
 
او به كمك امام موسي صدر، رهبر شيعيان لبنان، حركت محرومين و سپس جناح نظامي آن، سازمان «امل» را بر اساس اصول و مباني اسلامي پي ريزي مي نمايد . اين سازمان درميان توطئه ها و دشمني هاي چپ و راست، با تكيه بر ايمان به خدا و با اسلحه شهادت، خط راستين اسلام انقلابي را پياده كرده ، در معركه هاي مرگ و حيات به آغوش گرداب خطر فرو مي رود و در طوفانهاي سهمناك سرنوشت، به استقبال شهادت مي تازد و پرچم خونين تشيع را در برابر جبار ترين ستمگران روزگار، صهيونيزم اشغالگر و همدستان خونخوار آنها، راستگرايان فالانژ، به اهتزاز درمي آورد.
 
چمران از قلب بيروت سوخته و خراب تا قله هاي بلند كوههاي جبل عامل و در مرزهاي فلسطين اشغال شده از خود قهرمانيهاي بسياري به يادگار گذاشته وهميشه در قلب محرومين و مستضعفين شيعه جاي گرفته است . شرح اين مبارزات افتخار آميز با قلمي سرخ و به شهادت خون پاك شهداي لبنان، بر كف خيابانهاي داغ و بر دامنه كوههاي مرزي اسرائيل براي ابد ثبت گرديده است.
 
 
**چمران و انقلاب اسلامي ايران؛
 
دكتر چمران با پيروزي انقلاب اسلامي بعد از 21 سال هجرت، به وطن باز مي گردد. همه تجربيات انقلابي و علمي خود را در خدمت انقلاب مي گذارد. خاموش و آرام ولي فعالانه و قاطعانه به سازندگي مي پردازد و همه تلاش خود را صرف تربيت اولين گروههاي پاسداران انقلاب در سعد آباد مي كند. سپس در شغل معاونت نخست وزيري ، روز و شب خود را به خطر مي اندازد تا سريع ترمسأله كردستان را فيصله دهد .او در قضيه فراموش ناشدني « پاوه » قدرت ايمان و اراده آهنين و شجاعت و فدا كاري خود را بر همگان ثابت مي كند .
 
پس از اين جرايانات ، فرمان انقلابي امام خميني (ره) صادر شد . فرماندهي كل قوا را به دست گرفت و به ارتش فرمان داد تا در 24 ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهي منطقه نيز به عهده دكتر چمران واگذار شد.
 
رزمندگان از جان گذشته انقلاب، اعم از سرباز و پاسدار به حركت در آمدند وبا تكيه بر همه تجارب انقلابي، ايمان، فداكاري، شجاعت، قدرت رهبري و برنامه ريزي دكتر چمران به شكوهمند ترين قهرمانيها دست يافتند و در عرض 15 روز همه شهر ها و راهها و مواضع استراتژيك كردستان را به تصرف درآوردند. بدين ترتيب كردستان از خطر حتمي نجات يافت و مردم مسلمان كرد با شادي و شعف به استقبال اين پيروزي شتافتند.
 
دكترمصطفي چمران بعد از اين پيروزي بي نظير و بازگشت به تهران از طرف بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران ، امام خميني (ره)، به وزارت دفاع منصوب گرديد. وي در پست جديد، براي تغيير و تحول ارتش ، به يك سلسله برنامه هاي وسيع بنيادي دست زد كه پاكسازي ارتش و پياده كردن برنامه هاي اصلاحي از اين قبيل است .
 
شهيد چمران در اولين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي، از سوي مردم تهران به نمايندگي انتخاب شد و تصميم داشت در تدوين قوانين و نظام جديد انقلابي، بخصوص در ارتش، حداكثر سعي و تلاش خود را بكند تا ساختار گذشته ارتش را تغيير دهد. وي در يكي از نيايشهاي خود بعد ازانتخاب نمايندگي مردم در مجلس شوراي اسلامي، اينسان خدا را شكر مي گويد: « خدايا، مردم آنقدر به من محبت كرده اند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار كرده اند كه به راستي خجلم و آنقدر خود را كوچك مي بينم كه نميتوانم از عهده آن به در آيم. تو به من فرصت ده، توانايي ده تا بتوانم از عهده برايم و شايسته اين همه مهر و محبت باشم.»
 
چمران سپس به نمايندگي حضرت امام (ره) در شوراي عالي دفاع منصوب شد و مأموريت يافت تا به طور مرتب گزارش كار ارتش را ارائه نمايد.
 
پس از شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران، دوران حماسه ساز و پرتلاش ديگري آغاز مي شود . دكتر چمران در آن دوران نمونه كامل ايثار، شجاعت و در عين فروتني و كار مداوم و بدون سر و صدا
و فقط براي رضاي خدا بود . او بعد از حمله ناجوانمردانه ارتش صدام به مرزهاي ايران و يورش سريع آنها به شهر ها و روستا ها و مردم بي دفاع ، نتوانست آرام بگيرد و به خدمت امام امت رسيد و با اجازه ايشان و به همراه مقام معظم رهبري ، آيت الله خامنه اي كه در آن زمان نماينده ديگر امام در شوراي عالي دفاع و نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي بود ، به اهواز رفت. از آنجايي كه او هميشه خود را در گرداب خطر مي افكند و هراسي از مرگ نداشت، از همان بدو ورود دست بكار شد و در شب اول حمله چريكي اي را عليه تانكهاي دشمن كه تا چند كيلومتري شهراهوازپيشروي كرده بودند، آغاز كرد.
 
مصطفي چمران گروهي از رزمندگان داوطلب را به گردخود جمع كرد وبا تربيت و سازماندهي آنان، ستاد جنگهاي نامنظم را در اهواز تشكيل داد. اين گروه كمكم قوت گرفت و منسجم شد و خدمات زيادي انجام داد. ايجاد واحد مهندسي فعال براي ستاد جنگهاي نامنظم يكي از اين برنامه ها بود، كه به كمك آن جاده هاي نظامي به سرعت و در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپ هاي آب در كنار رود كارون و احداث يك كانال به طول حدود بيست كيلومتر و عرض يكصد متر در مدتي كوتاه ، آب كارون را به طرف تانكهاي دشمن روانه ساخت، بطوري كه آنها مجبور شدند چند كيلومتري عقب نشيني كنند و سدي عظيم مقابل خود بسازند. اين عمل فكر تسخير اهواز را براي هميشه از سردشمنان به دور كرد .
 
يكي ديگر از كارهاي مهم و اساسي او از همان روزهاي اول، ايجاد هماهنگي بين ارتش، سپاه و نيروهاي داوطلب مردمي بود كه در منطقه حضور داشتند. بازده اين حركت و شيوه جنگ مردمي و هماهنگي كامل بين نيروهاي موجود، تاكتيك تقريباً جديد جنگي بود. چيزي كه ابر قدرتها قبلاً فكر آن را نكرده بودند. متأسفانه اين هماهنگي در خرمشهر به وجود نيامد و نيروهاي مردمي تنها ماندند. او تصميم داشت به خرمشهر برود ولي به علت خطر سقوط جدي اهواز، موفق نشد ولي چندين بار نيروهايي بين دويست تا يك هزار نفر را سازماندهي كرده و به خرمشهر فرستاد . آنان به كمك ديگر برادران خود توانستند در جنگي نا برابر مقابل حملات پياپي دشمن تا مدتها مقاومت كنند.
 
پس از يأس دشمن از تسخير اهواز، رژيم بعث عراق سخت به فتح سوسنگرد دل بسته بود تا روياي قادسيه را تكميل كند و براي دومين بار به آن شهر مظلوم حمله كرد و سه روز تانكهاي حزب بعث شهر را در محاصره گرفتند . روز سوم تعدادي از آنها توانستند به داخل شهر راه يابند. 
 
دكتر چمران از محاصره تعدادي از ياران و رزمندگان شجاع خود در آن شهر سخت بر آشفته بود، با فشار و تلاش خود ومقام معظم رهبري ، ارتش را آماده ساخت كه براي اولين بار دست به يك حمله خطرناك وحماسه آفرين و نابرابر بزنند و خود نيز نيروهاي مردمي و سپاه پاسداران را در كنار ارتش سازمان دهي كرد و با نظامي نو و شيوه اي جديد از جانب جاده اهواز سوسنگرد به دشمن يورش بردند.
 
شهيد چمران پيشاپيش يارانش، به شوق كمك و ديدار برادران محاصره شده در سوسنگرد، به سوي اين شهر مي شتافت كه در محاصره تانكهاي دشمن قرار گرفت. او ساير رزمندگان را به سوي ديگري فرستاد تا نجات يابند وخود را به حلقه محاصره دشمن انداخت؛ در اين هنگام بود كه نبرد سختي در گرفت؛ نيروهاي كماندوي دشمن از پشت تانكها به او حمله كردند و او نيز در مصاف با دشمن متجاوز، از نقطه اي به نقطه ديگر و از سنگري به سنگرديگر مي رفت. كماندوهاي
دشمن او را به زير رگبار گلوله هاي خود گرفته بودند، تانكها به سوي او تير اندازي مي كردند و او شجاعانه و بدون هراس از انبوه دشمن و آتش شديد آنها سريع، چابك، به آتش آنها پاسخ گفته و هر لحظه سنگر خود را تغيير مي داد.
 
در اين درگيري همرزم چمران به شهادت رسيد و اويك تنه به نبرد خود ادامه مي داد و به سوي دشمن حمله مي برد. تا آنكه در حين « رقصي چنين در ميانه ميدان» از دوقسمت پاي چپ زخمي شد. با پاي زخمي بر يك كاميون عراقي حمله برد و به غنيمت گرفت . او به كمك جوان چابك ديگري كه خود را به مهلكه رسانده بود به داخل كاميون نشست واز دايره محاصره خارج شد .
 
دكتر چمران با همان كاميون خود را به بيمارستاني در اهواز رسانيد و بستري شد. اما بيش از يك شب در بيمارستان نماند وبعد از آن به مقر ستاد جنگهاي نا منظم رفت و دوباره با پاي زخمي و دردمند به كار خود پرداخت. حتي در همان شبي كه در بيمارستان بستري بود، جلسه مشورتي فرماندهان نظامي (تيمسار شهيد فلاحي، فرمانده لشگر92، شهيد كلاهدوز، مسئولين سپاه وسرهنگ محمد سليمي كه رئيس ستاد او بود)، استاندار خوزستان و نماينده امام در سپاه پاسداران (شهيد محلاتي) در كنار تخت او در بيمارستان تشكيل شد .او در همان حال و همان شب پيشنهاد حمله به ارتفاعات الله اكبر را مطرح كرد.
 
شهيد چمران به رغم اسرار و پيشنهاد مسئولين و دوستانش ، حاضر به ترك اهواز و ستاد جنگهاي نا منظم و حركت به تهران براي معالجه نشد . تمام مدت را در همان ستاد گذراند، در كنار بسترش و در مقابلش نقشه هاي نظامي منطقه، مقدار پيشروي دشمن و حركت نيروهاي خودي نصب شده بود و او كه قدرت و ياراي به جبهه رفتن نداشت، دائماً به آنها مي نگريست و مرتب طرحهاي جالب و پيشنهاد هاي سازنده در زمينه هاي مختلف نظامي، مهندسي و حتي فرهنگي ارائه مي داد.
 
چمران پس از زخمي شدن، اولين بار براي ديدار با امام امت و بيان گزارش عازم تهران شد. به حضور امام رسيد و حوادثي را كه اتفاق افتاده بود و شرح مختصر عمليات و پيشنهادهاي خود را ارائه داد. حضرت امام (ره) نيز پدرانه و با ملاطفت خاصي رهنمودهاي لازم را ارائه مي داد.
 
دكتر چمران از سكون و عدم تحركي كه در جبهه ها وجود داشت دائماً رنج مي برد و تلاش مي كرد كه باارائه پيشنهادها و برنامه هاي ابتكاري حركتي بوجود آورد. او اصرار داشت كه هرچه زودتر به تپه هاي الله اكبر و سپس به بستان حمله شود و خود را به تنگ چزابه كه نزديكي مرز است رسانده تا ارتباطات شمالي و جنوبي نيروهاي عراقي و مرز پيوسته آنان قطع شود. بالاخره در سي و يكم ارديبهشت ماه 1360، با يك حمله هماهنگ و برق آسا ارتفاعات الله اكبر فتح شد كه پس از پيروزي سوسنگرد بزرگ ترين پيروزي تا آن زمان بود.
 
شهيد چمران به همراه رزمندگان شجاع اسلام در زمره اولين كساني بود كه پا به ارتفاعات الله اكبر گذاشت؛ در حالي كه دشمن هنوز در نقاطي مقاومت مي كرد او و فرمانده شجاعش ايرج رستمي، دو روز بعد با تعدادي از ياران خود توانستند با فدا كاري و قدرت تمام تپه هاي شحيطيه (شاهسوند) را به تصرف در درآورند .
 
پس از پيروزي ارتفاعات الله اكبر، چمران اصرار داشت نيروهاي ايراني هرچه زودتر، قبل از اين كه دشمن بتواند استحكاماتي براي خود ايجاد كند، بسوي بستان سرازير شوند كه اين كار عملي نشد و خود او طرح تسخير دهلاويه را با ايثار و گذشت و فداكاري رزمندگان جان بر كف ستاد جنگهاي نا منظم و به فرماندهي ايرج رستمي عملي ساخت.
 
زندگي نامه فرمانده جنگ هاي چريكي و نامنظم
**خاطراتي از شهيد چمران؛
 
*آن شب، آخرين شبي بود كه نوازش نسيم بهار بر گونه‏هاي گلهاي دشت بوسه مي‏كاشت و براي سبزه‏ها غزل وداع مي‏سرود و مي‏رفت تا آمدني ديگر. و اهواز زير سايه‏ي سكوت شب، رؤياهاي شيرين پيروزي مي‏ديد. كسي چه مي‏دانست فردا در «دهلاويه» چه خواهد گذشت؟ فقط خدا مي‏دانست و شايد هم خاكريزهاي دهلاويه! شب آبستن حادثه‏اي تلخ بود و گويي در سكوتي مرگبار منتظر خبري از نسيم صبح. و او بي‏اعتنا به تمام سياهيها، اشكهايش را براي بارها و بارها پاي ضريح سجاده به قربانگاه راز و نياز مي‏برد و مي‏رفت تا آخرين نيايشهايش را بر صفحه‏ي صحيفه‏ي عشق، جاودانه سازد:
 
«خدايا! تو را شكر كه مرا در آتش عشق گداختي. احساس مي‏كنم اين دنيا ديگر جاي من نيست. خدايا! به سوي تو مي‏آيم و از عالم و عالميان مي‏گريزم. تو مرا در جوار رحمت خود سكني ده».
در سحرگاه سي و يكم خرداد ماه سال شصت، «ايرج رستمي» فرمانده منطقه‏ي دهلاويه به شهادت رسيد و شهيد دكتر چمران به شدت از اين حادثه افسرده و ناراحت بود. غمي مرموز همه رزمندگان ستاد به خصوص رزمندگان و دوستان رستمي را فراگرفته بود؛ دسته‏اي از دوستان صميمي او مي‏گريستند و گروهي ديگر مبهوت مانده فقط به همديگر مي‏نگريستند؛ از در و ديوار، از جبهه و شهر، بوي مرگ و نسيم شهادت مي‏وزيد و گويي همه در سكوتي مرگبار منتظر حادثه‏اي بزرگ و زلزله‏اي وحشتناك بودند. شهيد چمران، يكي ديگر از فرماندهانش را احضار كرد و خود، او را به جبهه برد تا در دهلاويه به جاي رستمي معرفي كند.
 
همه‏ي اطرافيانش هنگام خروج از ستاد با او وداع كردند و با نگاه‏هاي اندوهبار تا آن‏جا كه چشم مي‏ديد و گوش مي‏شنيد، او و همراهانش را دنبال مي‏كردند و غمي مرموز و تلخ بر دلهايشان سنگيني مي‏كرد.
دكتر چمران، شب قبل در آخرين جلسه‏ي مشورتي ستاد، يارانش را با وصاياي بي‏سابقه‏اي نصيحت كرد و خدا مي‏داند كه در پس چهره‏ي ساكت، آرام و ملكوتي او چه غوغا و چه شور و هيجاني از شوق رهايي، رستن از غم و رنجها، شنيدن دروغ و تهمتها و دم نياوردنها و از شوق شهادت برپا بود؛ چه بسيار ياران باوفاي او به شهادت رسيده بودند و اينك او خود به قربانگاه مي‏رفت. سالها ياران و تربيت‏شدگان عزيزش در مقابل چشمانش و در كنارش شهيد شدند و او آنها را بر دوش گرفت و خود در اشتياق شهادت مي‏سوخت؛ ولي خداي بزرگ او را در اين آزمايشهاي سخت، محك مي‏زد و مي‏آزمود، او را هرچه بيشتر مي‏گداخت و روحش را صيقل مي‏داد تا قرباني عالي‏تري از خاكيان را به ملائك معرفي نمايد و بگويد: (اني أعلم ما لا تعلمون) (بقره: 30)؛ «من چيزهايي مي‏دانم كه شما نمي‏دانيد»
 
*درخشندگي رخسار؛
 
چقدر چهره‏اش در تاريكي شب مي‏درخشيد. گاهي با لبخندي تلخ، شايد به ياد يارانش در پاوه، كوههاي بلند كردستان، تنگي حلقه‏ي محاصره‏ي سوسنگرد و رؤياي بر باد رفته‏ي قادسيه‏ي دشمن، يا شيريني فتح ارتفاعات الله‏اكبر و گاهي درخشش مرواريد اشك به ياد سرخي خون مبارزان لبنان بر بلنديهاي جبل عامل؛ نگاه‏هاي غمناك آوارگان فلسطين، يا تكه‏هاي جسد پاسداران كرد پاوه و حسرت پيوستن به آناني كه امشب پرنده‏ي خاطراتشان در آيينه‏ي بارش چشمانش پرواز را به تصوير مي‏كشيدند.
 
بالأخره صبح از راه رسيد و نسيمي كه از دهلاويه به سوي اهواز، بال گشوده بود، شميم شهادت علمدارش را در علقمه‏ي دهلاويه چون قاصدكي سبكبال در همه جا پراكند و آنچه ماند، بهت بود و حيرت؛ اشك بود و سكوتي كه بار هزاران فرياد را با خود به دوش مي‏كشيد و در اين هياهوي بي‏صدا، شانه‏هاي ستبر او بايد سنگيني داغي دوباره را تحمل مي‏كرد. برخاست تا علمداري ديگر را به معركه ببرد. فضا پر بود از بوي كربلا و او آرام‏آرام به گودي قتلگاه نزديك مي‏شد، فقط خدا مي‏دانست كه در دل آن درياي آرام چه طوفاني برپا بود و چه امواج خروشاني در تلاطم رسيدن به ساحل رهايي بي‏قرار و بي‏تاب شكستن ديوارهاي شني كالبد خاكي بودند. و او مي‏رفت تا زير باران خمپاره‏ها چركيهاي زمين را از خود بزدايد. به طرف سوسنگرد به راه افتاد و در بين راه مرحوم آيةالله اشرافي و شهيد تيمسار فلاحي را ملاقات كرد. براي آخرين بار يكديگر را بوسيدند و باز هم به حركت ادامه داد تا به قربانگاه رسيد. همه‏ي رزمندگان را در كانالي پشت دهلاويه جمع كرد، شهادت فرماندهشان «ايرج رستمي» را به آنها تبريك و تسليت گفت و با صدايي محزون و گرفته از غم فقدان رستمي؛ ولي نگاهي عميق و پرنور و چهره‏اي نوراني و دلي مالامال از عشق به شهادت و شوق ديدار پروردگار، گفت:«خدا رستمي را دوست داشت و برد و اگر ما را هم دوست داشته باشد، مي‏برد».
خداوند ثابت كرد كه او را دوست مي‏دارد و چه زود او را به سوي خود فراخواند.
 
**نحوه شهادت؛
 
در سي ام خرداد ماه 1360 يعني يك ماه پس از پيروزي ارتفاعات الله اكبر، چمران در جلسه فوق العاده شوراي عالي دفاع در اهواز با حضور مرحوم آيت الله اشراقي شركت و از عدم تحرك و سكون نيروهاانتقاد كرد و پيشنهاد هاي نظامي خود را از جمله حمله به بستان را ارائه داد. اين آخرين جلسه شوراي عالي دفاع بود كه در آن شركت داشت و فرداي آن روز، روز غم انگيز و بسيارسخت و هولناكي بود.
 
در سحر گاه سي و يكم خرداد 1360 ، ايرج رستمي فرمانده منطقه دهلاويه به شهادت رسيد وشهيد دكتر چمران بشدت از اين حادثه افسرده و ناراحت بود. غمي مرموز همه رزمندگان ستاد،بخصوص رزمندگان و دوستان رستمي را فرا گرفته بود. شهيد چمران، يكي ديگر از فرماندهانش رااحضار كرد و خود، او را به جبهه برد تا در دهلاويه به جاي رستمي معرفي كند . در لحظه حركت،يكي از رزمندگان با سادگي و زيبايي گفت: « همانند روز عاشورا كه يكايك ياران حسين (ع) به شهادت رسيدند، عباس علمدار او(رستمي) هم به شهادت رسيد و اينك خود او آماده حركت به جبهه است.»
 
بطرف سوسنگرد به راه افتاد و در بين راه مرحوم آيت الله اشراقي و شهيد تيمسار فلاحي را ملاقات كرد. براي آخرين بار همديگر را ديدند وبه حركت ادامه دادند تا اينكه به قربانگاه رسيدند .
چمران همه رزمندگان را در كانالي پشت دهلاويه جمع كرد، شهادت فرمانده شان را به آنها تبريك و تسليت گفت و با صدايي محزون و گرفته از غم فقدان رستمي، ولي نگاهي عميق و پر نور وچهره اي نوراني و دلي مالا مال از عشق به شهادت و شوق ديدار پروردگار گفت: «خدا رستمي را دوست داشت و برد و اگرخدا ما را هم دوست داشته باشد، مي برد.»
خداوند ثابت كرد كه او را نيز دوست دارد و به سوي خود فرا خواند. چمران در آن منطقه در حين سركشي به مناطق و خطوط مقدم بر اثر اثابت تركش خمپاره هاي دشمن به شهادت رسيد .
 
 
**شمس و مولانا؛ صدر و مصطفي؛
 
چمران؛ سوغاتي امام موسيصدر در سفر سال 1350 وي به تهران بود كه به بيروت برد. بازرگان شاگرد مقيم مصرش را به صدر معرفي كرد تا او را با خود به يادگار به لبنان ببرد و ياريگرش در تشكيل مدرسهاي در صور باشد. سابقه آموزشهاي نظامي مصطفي در مصر به مددش آمده و او با همراهي صدر «حركةالمحرومين» و سپس جناح نظامي آن، يعني سازمان امل را بنا مينهد.
شايد كمتر كسي بداند كه چمران پنج سال قبل از شهادتش نيز وصيتنامهاي نوشته بود. او در دومين دوره جنگ داخلي لبنان در سال 55 از سوي امام موسي صدر مأموريت يافت تا براي سازماندهي مقاومت شيعيان، راهي شهرك نبعه شود. او پيش از اين عزيمت در وصيتنامهاي كه در سال 61 پس از بمباران مدرسه اي كه در آن درس ميداد، كشف شد؛ وصيتنامهاي را خطاب به امام موسي صدر نوشت و در آن او را معبود و معشوق خود خوانده و سه ويژگي ممتاز خودش را «عشق»، «فقر» و «تنهايي» برميشمارد و وصيتش را درباره «عشق و حيات و وظيفه» مينويسد: به خاطر عشق است كه فداكاري ميكنم. به خاطر عشق است كه خدا را حس مي كنم، او را مي پرستم و حيات و هستي خود را تقديمش مي كنم.... درود آتشين من به روح بلند تو باد كه از محدوده تنگ و باريك خودبيني و خودخواهي بيرون است و جولانگاهش عظمت آسمانها و اسماء مقدس خداست. عشق سوزان من فداي عشقت باد، كه بزرگترين و زيباترين مشخصه وجود توست، و ارزنده ترين چيزي است كه مرا جذب تو كرده است، و مقدس ترين خصيصه اي است كه در ميزان الهي به حساب مي آيد ...
«عشق» در وصيتنامه دوم چمران هم موج ميزند. وصيتنامهاي كه اينبار در ايران و در ماموريت وي به اهواز نوشته شد: به خاطر عشق است كه به دنيا با بي‌اعتنائي مي‌نگرم و ابعاد ديگري را مي‌يابم. به خاطر عشق است كه دنيا را زيبا مي‌بينم و زيبائي را مي‌پرستم. عشق هدف حيات و محرك زندگي من است. زيباتر از عشق چيزي نديده‌ام و بالاتر از عشق چيزي نخواسته‌ام.... اين لحظات حساس، لحظات وداع با زندگي و عالم، لحظات لقاي پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ بايد زيبا باشد.
زندگي نامه فرمانده جنگ هاي چريكي و نامنظم
 
**وصيت نامه شهيد؛
 
وصيت مي كنم … 
وصيت مي كنم به كسي كه او را بيش از حد دوست مي دارم! به معبود من! به معشوق من! به امام موسي صدر! كسي كه او را مظهر علي مي دانم! او را وارث حسين مي خوانم! كسي كه رمز طايفه شيعه، و افتخار آن، و نماينده هزار و چهار صد سال درد، غم، حرمان، مبارزه، سرسختي، حق طلبي و بالأخره شهادت است! آري به امام موسي وصيت مي كنم … 
 
 
براي مرگ آماده شده ام و اين امري است طبيعي كه مدتهاست با آن آشنا شده ام. ولي براي اولين بار وصيت مي كنم. خوشحالم كه در چنين راهي به شهادت مي رسم. خوشحالم كه از عالم و ما فيها بريده ام. همه چيز را ترك گفته ام. علايق را زير پا گذاشته ام. قيد و بندها را پاره كرده ام. دنيا و ما فيها را سه طلاقه گفته ام و با آغوش باز به استقبال شهادت مي روم.
 
از اينكه به لبنان آمدم و پنج يا شش سال با مشكلاتي سخت دست به گريبان بوده ام، متأسف نيستم. 
 
از اينكه آمريكا را ترك گفتم، از اينكه دنياي لذات و راحت طلبي را پشت سر گذاشتم، از اينكه دنياي علم را فراموش كردم، از اينكه از همه زيبائيها و خاطره زن عزيز و فرزندان دلبندم گذشته ام، متأسف نيستم … از آن دنياي مادي و راحت طلبي گذشتم و به دنياي درد، محروميت، رنج، شكست، اتهام، فقر و تنهايي قدم گذاشتم. 
 
با محروميت همنشين شدم. با دردمندان و شكسته دلان هم آواز گشتم. از دنياي سرمايه داران و ستمگران گذشتم و به عالم محرومين و مظلومين وارد شدم. با تمام اين احوال متأسف نيستم … 
 
تو اي محبوب من، دنيايي جديد به من گشودي كه خداي بزرگ مرا بهتر و بيشتر آزمايش كند. تو به من مجال دادي تا پروانه شوم، تا بسوزم، تا نور برسانم، تا عشق بورزم، تا قدرتهاي بي نظير انساني خود را به ظهور برسانم، از شرق به غرب و از شمال تا جنوب لبنان را زير پا بگذارم و ارزشهاي الهي را به همگان عرضه كنم، تا راهي جديد و قوي و الهي بنمايانم، تا مظهر باشم، تا عشق شوم، تا نور گردم، از وجود خود جدا شوم و در اجتماع حل گردم، تا ديگر خود را نبينم و خود را نخواهم، جز محبوب كسي را نبينم، جز عشق و فداكاري طريقي نگزينم، تا با مرگ آشنا و دوست گردم و از تمام قيد و بندهي مادي آزاد شوم… 
 
تو اي محبوب من رمز طايفه اي، و درد و رنج هزار و چهار صد ساله را به دوش مي كشي، اتهام و تهمت و هجوم و نفرين و ناسزاي هزار و چهار صد سال را همچنان تحمل مي كني، كينه هاي گذشته و دشمني هاي تاريخي و حقد و حسدهاي جهانسوز را بر جان مي پذيري، تو فداكاري مي كني، تو از همه چيز خود مي گذري، تو حيات و هستي خود را فداي هدف و اجتماع انسانها مي كني، و دشمنانت در عوض دشنام مي دهند و خيانت مي كنند، به تو تهمتهاي دروغ مي زنند و مردم جاهل را بر تو مي شورانند، و تو اي امام لحظه اي از حق منحرف نمي شوي و عمل به مثل انجام نمي دهي و همچون كوه در مقابل طوفان حوادث آرام و مطمئن به سوي حقيقت و كمال و قدم بر مي داري، از اين نظر تو نماينده علي (ع) و وارث حسيني… و من افتخار مي كنم كه در ركابت مبارزه مي كنم و در راه پر افتخارت شربت شهادت مي نوشم… 
 
اي محبوب من، آخر تو مرا نشناختي! زيرا حجب و حيا مانع آن بود كه من خود را به تو بنمايانم، يا از عشق سخن برانم يا از سوز دروني خود بازگو كنم… اما من، مني كه وصيت مي كنم، مني كه تو را دوست مي دارم… آدم ساده اي نيستم!… من خداي عشق و پرستشم، من نماينده حق و مظهر فداكاري و گذشت و تواضع و فعاليت و مبارزه ام، آتشفشان درون من كافيست كه هر دنيايي را بسوزاند، آتش عشق من به حدي است كه قادر است هر دل سنگي را آب كند، فداكاري من به اندازه اي است كه كمتر كسي در زندگي به آن درجه رسيده است… به سه خصلت ممتاز شده ام: 
 
1. عشق كه از سخنم و نگاهم و دستم و حركاتم و حيات و مماتم مي بارد. در آتش عشق مي سوزم و هدف حيات را جز عشق نمي شناسم. در زندگي جز عشق نمي خواهم، و جز به عشق زنده نيستم. 
 
2. فقر كه از قيد همه چيز آزاد و بي نيازم. و اگر آسمان و زمين را به من ارزاني كنند، تأثيري در من نمي كند. 
 
3. تنهايي كه مرا به عرفان اتصال مي دهد. مرا با محروميت آشنا مي كند. كسي كه محتاج عشق است، در دنياي تنهايي با محروميتِ عشق مي سوزد. جز خدا كسي نمي تواند انيس شبهاي تار او باشد و جز ستارگان اشكهاي او را پاك نخواهند كرد. 
جز كوههاي بلند راز و نيازهاي او را نخواهند شنيد و جز مرغ سحر ناله هاي صبحگاه او را حس نخواهند كرد. به دنبال انساني مي گردد تا او را بپرستد يا به او عشق بورزد. ولي هر چه بيشتر مي گردد، كمتر مي يابد … 
 
كسي كه وصيت مي كند آدم ساده اي نيست. بزرگترين مقامات علمي را گذرانده، سردي و گرمي روزگار را چشيده، از زيباترين و شديدترين عشقها برخوردار شده، از درخت لذات زندگي ميوه چيده، از هر چه زيبا و دوست داشتني است برخوردار شده، و در اوج كمال و دارايي همه چيز خود را رها كرده و به خاطر هدفي مقدس، زندگي دردآلود و اشكبار و شهادت را قبول كرده است. 
 
آري اي محبوب من، يك چنين كسي با تو وصيت مي كند … 
وصيت من درباره مال و منال نيست. زيرا مي داني كه چيزي ندارم، و آنچه دارم متعلق به تو و حركت و مؤسسه است. از آنچه به دست من رسيده، به خاطر احتياجات شخصي چيزي بر نداشته ام. جز زندگي درويشانه چيزي نخواسته ام. حتي زن و بچه ها و پدر و مادر نيز از من چيزي دريافت نكرده اند. آنجا كه سر تا پاي وجودم براي تو و حركت باشد، معلوم است كه مايملك من نيز متعلق به تو است. 
 
وصيت من درباره قرض و دين نيست. مديون كسي نيستم، در حالي كه به ديگران زياد قرض داده ام. 
به كسي بدي نكرده ام. در زندگي خود جز محبت، فداكاري، تواضع و احترام نبوده ام. از اين نظر نيز به كسي مديون نيستم … 
 
آري وصيت من درباره اين چيزها نيست … 
وصيت من درباره عشق و حيات و وظيفه است …
 
احساس مي كنم كه آفتاب عمرم به لب بام رسيده است و ديگر فرصتي ندارم كه به تو سفارش كنم. وصيت مي كنم، وقتي كه جانم را بر كف دستم گذاشته ام، و انتظار دارم هر لحظه با اين دنيا وداع كنم و ديگر تو را نبينم…. 
 
تو را دوست مي دارم و اين دوستي بابت احتياج و يا تجارت نيست. در اين دنيا به كسي احتياج ندارم. حتي گاهگاهي از خداي بزرگ نيز احساس بي نيازي مي كنم … از او چيزي نمي طلبم و احساس احتياج نمي كنم. چيزي نمي خواهم، گله اي نمي كنم و آرزوئي ندارم. عشق من به خاطر آن است كه تو شايسته عشق و محبتي، و من عشق به تو را قسمتي از عشق به خدا مي دانم. همچنانكه خداي را مي پرستم و عشق مي ورزم، به تو نيز كه نماينده او در زميني عشق مي ورزم. و اين عشق ورزيدن همچون نفس كشيدن براي من طبيعي است … 
 
عشق هدف حيات و محرك زندگي من است. زيباتر از عشق چيزي نديده ام و بالاتر از عشق چيزي نخواسته ام. عشق است كه روح مرا به تموج وا مي دارد، قلب مرا به جوش مي آورد، استعدادهاي نهفته مرا ظاهر مي كند، مرا از خودخواهي وخودبيني مي رهاند، دنياي ديگري حس مي كنم، در عالم وجود محو مي شوم، احساسي لطيف و قلبي حساس و ديده اي زيبابين پيدا مي كنم. لرزش يك برگ، نور يك ستاره دور، موريانه كوچك، نسيم ملايم سحر، موج دريا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا مي ربايند و از اين عالم به دنياي ديگري مي برند … اينها همه و همه از تجليات عشق است … 
 
به خاطر عشق است كه فداكاري مي كنم. به خاطر عشق است كه به دنيا با بي اعتنايي مي نگرم و ابعاد ديگري را مي يابم. به خاطر عشق است كه دنيا را زيبا مي بينم و زيبائي را مي پرستم. به خاطر عشق است كه خدا را حس مي كنم، او را مي پرستم و حيات و هستي خود را تقديمش مي كنم … 
 
مي دانم كه در اين دنيا به عده زيادي محبت كرده ام، حتي عشق ورزيده ام، ولي جواب بدي ديده ام. عشق را به ضعف تعبير مي كنند و به قول خودشان زرنگي كرده از محبت سوءاستفاده مي نمايند! اما اين بي خبران نمي دانند كه از چه نعمت بزرگي كه عشق و محبت است، محرومند. نمي دانند كه بزرگترين ابعاد زندگي را درك نكرده اند. نمي دانند كه زرنگي آنها جز افلاس و بدبختي و مذلت چيزي نيست … 
 
و من قدر خود را بزرگتر از آن مي دانم كه محبت خويش را از كسي دريغ كنم. حتي اگر آن كس محبت مرا درك نكند و به خيال خود سؤاستفاده نمايد. من بزرگتر از آنم كه به خاطر پاداش محبت كنم، يا در ازاء عشق تمنايي داشته باشم. من در عشق خود مي سوزم و لذت مي برم. اين لذت بزرگترين پاداشي است كه ممكن است در جواب عشق من به حساب آيد … 
 
مي دانم كه تو هم اي محبوب من، در درياي عشق شنا مي كني. انسانها را دوست مي داري. به همه بي دريغ محبت مي كني. و چه زيادند آنها كه از اين محبت سوءاستفاده مي كنند. حتي تو را به تمسخر مي گيرند و به خيال خود تو را گول ميزنند … تو اينها را مي داني ولي در روش خود كوچكترين تغييري نمي دهي … زيرا مقام تو بزرگتر از آن است كه تحت تأثير ديگران عشق بورزي و محبت كني. عشق تو فطري است. همچون آفتاب بر همه جا مي تابي و همچون باران برچمن و شوره زار مي باري و تحت تأثير انعكاس سنگدلان قرار نمي گيري … 
 
درود آتشين من به روح بلند تو باد كه از محدوده تنگ و باريك خودبيني و خودخواهي بيرون است و جولانگاهش عظمت آسمانها و اسماء مقدس خداست. 
عشق سوزان من فداي عشقت باد، كه بزرگترين و زيباترين مشخصه وجود توست، و ارزنده ترين چيزي است كه مرا جذب تو كرده است، و مقدس ترين خصيصه اي است كه در ميزان الهي به حساب مي آيد … 
 
روحش شاد ويادش گرامي
 

 


منبع:باشگاه خبرنگاران

 

http://barrudkariz.b88.ir/

 

احمداسماعيلي كريزي/"خراسان رضوي،شهرستان كاشمر"

شكلك هاي محدثه

 

 

 

 


ادامه مطلب



[ شنبه 11 دی 1395  ] [ 9:02 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

كد خبر: 5437
فيلم/لحظه اصابت خمپاره و شهادت شهيد چمران
     

 

 

 

شهيد دكتر"مصطفي چمران" در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ در مسير دهلاويه به سوسنگرد بر اثر اصابت تركش خمپاره دژخيمان بعثي به كاروان آسمانيان پيوست و به شهادت رسيد.
  منبع: خبرگزاري تسنيم
انتهاي پيام

ادامه مطلب



[ شنبه 11 دی 1395  ] [ 9:02 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

كد خبر: 12267

خيابان شهيد چمران بيروت

يكي از خيابان‌هاي اصلي بيروت به نام شهيد چمران نام‌گذاري مي‌شود.
خيابان شهيد چمران بيروت

اتاق خبر 24:يك منبع در رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در بيروت از نام‌گذاري يكي از خيابان‌هاي اصلي شهر بيروت به نام شهيد مصطفي چمران خبر داد.

بر اساس اين گزارش، با همكاري و هماهنگي‌هاي صورت گرفته با شهرداري "القبيري" بيروت قرار است طي روزهاي آينده يكي از خيابان‌هاي مهم اين شهر به‌پاس رشادت و مجاهدت‌هاي شهيد چمران در ايران و لبنان به نام اين شهيد بزرگوار نام‌گذاري شود.
 بنا بر اعلام رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران، با همكاري شهرداري تهران تنديسي از شهيد دكتر مصطفي چمران ساخته شده كه در مركز اين خيابان و محلي كه با نماسازي و محوطه سازي خاصي آماده شده، نصب خواهد شد.

اين منبع در رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در بيروت اعلام كرد، قرار است با برگزاري مراسمي كه مقامات ايراني و لبناني در آن حضور دارند از نام اين خيابان پرده برداري شود. شخصيت‌هايي همچون سفير جمهوري اسلامي ايران، شهردار منطقه و نمايندگان جنبش امل و حزب‌الله لبنان در اين مراسم سخنراني خواهند كرد و در ادامه نيز از تنديس شهيد چمران رونمايي خواهد شد.
كنار اين مراسم نيز نمايشگاه عكسي از تصاوير شهيد چمران برپا خواهد شد كه در آن برخي از كتاب‌هاي وي نيز نمايش داده مي‌شوند.

 
  منبع: خبرگزاري تسنيم
 
 
http://barrudkariz.b88.ir/
احمداسماعيلي كريزي/"خراسان رضوي،شهرستان كاشمر"
شكلك هاي محدثه
 
 
 
 
انتهاي پيام

ادامه مطلب



[ شنبه 11 دی 1395  ] [ 9:01 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 

رمي جمرات:

 

http://www.pro.uploadpa.com/?file=1431600910167824_1%20124.jpg

 

 رمي به معني تير اندازي وپرتاپ گلوله است و جمره به معني ،آتش گداخته و برافروخته ،ويا، ريگ ،يا، محل جمع شدن ريگها ، وبه هر تل و پشته اي از ريگ نيز اطلاق شده است پس از درك مفهوم آن بايد دانست ، هميشه تاريخ ، خير وشر، رزالت وصداقت ، خوبي وبدي، وجود داشته  است ، واز ابتداي خلقت انسان، مبارزه بين حق وباطل با سر گذشت هابيل قابيل كليد خورده است سپس همه انبياء واولياء به عنوان مجاهد في سبيل الله، قرباني همين راه شده اند  وخداوند نيز جهاد رادري از درهاي بهشت قرار داده،وادامه آنرا براي حيات بشر، لازم دانسته است درصحراي انسان سازي وكلاس درس بشريت  يعني سر زمين مقدس مني مبارزه كلاسيك بادشمن را به معرض نمايش گذاشته ورمي جمرات را نماد مبارزه با همه دشمنان بشريت قرار داده است .درمورد رمي جمرات روايات متعددي داريم كه به برخي از آنها اشاره مي شود، امير المؤمنين (ع) فرمودند : همانا جمرات (اماكن وعلائم ياستون هاي خاص) رمي شدند بعلت اينكه: جبرئيل هنگامي كه مشاعر  را به ابراهيم (ع) نشان داد ، شيطان بر اوظاهر شد ، جبرئيل دستور داد : اورا رمي كن ، ابراهيم هفت ريگ به طرف او پرتاب كرد ، وشيطان در نزديكي جمره اولي زير زمين پنهان شد واندكي درنگ كرد وبراي بار ديگر نزد جمره دوم براو ظاهر شد ، وابراهيم نيز مجدد هفت سنگ به او زد ، وابليس نزد جمره دوم زير زمين رفت ، سپس در موضع جمره سوم ظاهر گرديد ،وابراهيم نيز هفت سنگ به  سوي او انداخت ، وشيطان در اين مكان در زمين پنهان شد .[1]

  ودر روايت ديگري آمده است كه راوي مي گويد : از موسي بن جعفر(ع) سؤال كردم ؟  چرا رمي جمرات واجب شده است ، فرمودند: به علت اينكه ابليس در موضع رمي جمرات بر ابراهيم ع) ظاهر شد ،وابراهيم (ع) اورا رجم كرد ، اين عمل به اين جهت  سنت شد.[2]

 وهمچنين از امام صادق( ع ) روايت شده است، كه ،  فرمودند: اول كسي كه رمي جمرات انجام داد آدم( ع) بود ، وبعد فرمودند: جبرئيل بر ابراهيم (ع) نازل شد وگفت : اي ابراهيم رمي كن ، پس ابراهيم سنگ عقبه را رمي كرد وعلت اين رمي آن بود كه شيطان در نزد جمره عقبه  بر ابراهيم ع) ظاهر شد.[3]   

چهار نقل در مورد رمي حجرات

1-  نقل از امام صادق (ع) : چون خداوند خواست توبه آدم را بپزيرد جبرئيل را به سوي او فرستاد تا مناسك را به او بياموزد ، جبرئيل دست آدم را گرفت و به مكان فعلي خانه آورد ابري سايه افكند ، جبرئيل گفت هرجا اين سايه هست با پاي خودت خطي بكش (وآن جائي را كه خط كشيد شد حرم) بعد اورا به مني آورد مكان مني را مشخص كرد ( وآنجا به نام مني مشخص گرديد) بعد وي را به عرفات آورد و در عرفات آدم (ع)  به گناه خود اعتراف كرد  (وآن مكان به نام  عرفات شناخته شد) واو را به مشعر آورد(تا طلوع صبح ماند و نماز صبح خواند وآن مكان را مشعر ناميدند )و از آنجا به مني آمد (  ضحي شد وبه نام عيد اضحي ناميده شد )ظهر دو ركعت نماز در مسجد مني خواند و قرباني كرد و قرباني او سوخت و قبول شد( به عيد قربان نيز مشهور شد)  جبرئيل گفت:سرت را از باب  تواضع، حلق كن( وتراشيدن سر واجب گرديد) بعد جبرئيل دست آدم را گرفت تا به ببرد شيطان در مقام رمي  ظاهر شد و از آدم سئوال كرد:كجا مي روي؟جبرئيل گفت:او را هفت ريگ بزن و تكبير بگو،روز دوم و سوم نيزهمين طور شد-بعد جبرئيل گفت:هرگز شيطان را نمي بيني بعد او را به طواف برد و بعد خداوند توبه او را پذيرفت و زوجه اش را بر وي حلال كرد.[4]  

  2- چون ابراهيم( ع) از ساختن خانه خدا فارغ شد جبرئيل( ع) مناسك و آداب حج را به او آموخت و چون وارد مني شد و در ناحيه عقبه فرود آمد شيطان براو آشكار شد جبرئيل گفت او را سنگ بزن ،ابراهيم هفت بار او را سنگ زد و شيطان پنهان شد دوباره در جمره وسطي بر او ظاهر شد جبرئيل گفت: او را سنگ بزن ،ابراهيم او را هفت بار سنگ انداخت و شيطان پنهان شد براي بار سوم در محل جمره اولي بر او آشكار شد مجددا جبرئيل (ع) گفت او را سنگ بزن ،ابراهيم( ع) نيز هفت سنگ بر او زد و شيطان مخفي شد 

   3- مشابه روايت دوم.....خداوند جبرئيل (ع) را فرستاد كه حج را به ابراهيم( ع) بياموزد ، روز قرباني كه فرا رسيد شيطان بر او آشكار شد ،جبرئيل گفت: او را سنگ بزن، ابراهيم هفت سنگ انداخت و فردا و روز سوم نيز چنين كرد

4-  طبري رمي جمرات را ياد آور سنگهائي مي داند كه ابراهيم به قوچ زد،پس جبرئيل آن كبش (قوچ) را بدست اسماعيل داد تا فدا كند و آن كبش از دست او بجست و بدويد و از كوه فرود آمد و به كوه مني بر ، شد،و آن كبش چون بجاي قربانگاه رسيد بايستاد، و ابراهيم بيشتر سنگ انداخت و كبش ايستاد و اسماعيل او را گرفت ،ابراهيم او را قرباني كرد،  آن بيست و يك سنگي كه ابراهيم انداخت امروز محل سنگ انداختن و قرباني است.[5]                                                                    

 شيطان، گاهي هاجر،( س) ، گاهي اسماعيل( ع) و گاهي خود ابراهيم (ع) را وسوسه مي كردو جواب منفي مي شنيد ،اول ابراهيم ع) اسماعيل (ع) را خواست در مشعر قرباني كند ،شيطان به دنبال او آمد ،رفت جمره اولي، آمد آنجا، به او هفت، سنگ زد ،آمد جمره دوم، هفت سنگ به او زد، آمد جمره عقبه به او هفت ، سنگ زد و او را مايوس كرد .[6] در نتيجه اين كه روايات فوق هرچند با هم ،متفاوت بنظر مي رسند وباكلمات و تعابير مختلفي نقل شده اند ،لكن از نظر محتوي ، همه آن ها بيانگر يك حقيقت وواقعيت هستند وآن تقدس وبرنامه هاي خاص اين سرزمين ودشمني مستمر شيطان باانسان وبندگان صالح خداوند ولزوم مبارزه بي امان ودرنهايت پيروزي وغلبه بروي بنابراين روايات مزبور قابل جمع است وتناقضي بين آنها وجود ندارد.

  ثواب  رمي  جمرات

اودانا وحكيم است، هردستوري كه از طرف وي صادر شده است داراي حكمتي است وهر عملي را اجر ومزدي،وهر طاعتي در راه رضاي او موجب قرب است و پاداش الهي ،وپاداش اجراي فرمان او درمبارزه باشيطان ورمي جمرات را امام صادق (ع)  فرموده اند : به تعداد هرسنگ ريزه اي  كه (حاجي ) پرتاب مي كند به طرف جمرات يكي از گناهان كبيره و سنگين او محو مي شود .[7]  


[1] - همان ص 39 ح16

[2] - عن موسي بن جعفر (ع): قال سالته عن رمي الجمار لم جعل ؟   قال لان ابليس العين كان يترائي لابراهيم(ع) في موضع الجمار فرجمه ابراهيم(ع) فجرت السنه بذالك. همان ص273

[3] - عن ابي عبدالله قال : اول من رمي الجمار آدم (ع)و قال اتي جبرئيل ابراهيم و قال ارم يا ابراهيم فرمي حجره عقبه و ذالك ان الشيطان تمثل له عند ها . همان ص237 ح11 

[4] - همان ص 31

[5] - ميقات پيشين ص 19

[6] - تفسير نمونه ج 19 ص 123و جامع الاحكام ج 5ص 1

[7] - عنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ( ع) فِي رَمْيِ الْجِمَارِ قَالَ لَهُ بِكُلِّ حَصَاةٍ يَرْمِي بِهَا تُحَطُّ عَنْهُ كَبِيرَةٌ  مُوبِقَةٌ .  بحارالانوار، ج‏99،   ح14 ص273

 

تاريخ اماكن مكه ومدينه(42): ازكتاب حرمين شريفين نوشته حجت الاسلام علي اسماعيلي كريزي


  http://baghdasht1.b88.com/  

 

شكلك هاي محدثه

احمداسماعيلي كريزي/"خراسان رضوي،شهرستان كاشمر"  
 

 



ادامه مطلب



[ شنبه 11 دی 1395  ] [ 8:55 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

 

1395/10/5 يكشنبه

در محل سازمان قضايي استان؛

مراسم ترحيم رئيس سابق سازمان قضايي خراسان رضوي برگزار شد

مراسم ترحيم عالم مجاهد حجت الاسلام غلامحسين ابراهيمي امام جمعه سبزوار و رئيس سابق سازمان قضايي نيروهاي مسلح استان خراسان رضوي در محل نمازخانه اين سازمان برگزار شد.

در اين مراسم كه با حضور جمعي از فرماندهان نظامي و انتظامي و علما و روحانيون استان برگزار شد، رئيس سازمان قضايي نيروهاي مسلح استان خراسان رضوي گفت: حجت الاسلام والمسلمين ابراهيمي فردي خسته ناپذير بودند و در تشكيل سازمان قضايي نيروهاي مسلح خراسان نقش مهمي داشتند و گاهي جهت رسيدگي به پرونده ها به استان هاي همجوار همانند سيستان و بلوچستان مي رفتند و به پرونده هاي دادگاه انقلاب نيز رسيدگي مي كردند.
حجت الاسلام علي اسماعيلي افزود: آن مرحوم، همكار تلقي نمي شدند و در بسياري از موارد به عنوان پدري مهربان و دلسوز، راهنمايي براي همه كاركنان بودند.
رئيس سازمان قضايي نيروهاي مسلح استان خراسان رضوي از اين عالم مجاهد به عنوان به عنوان رهرو واقعي حضرت امام خميني( ره ) و ولايت فقيه و مقام معظم رهبري نام برد و گفت: ايشان درهمه مراحل زندگي فردي منظم بود و در سازمان قضايي زحمات و تلاش هاي فراواني انجام دادند و رحلت ايشان باعث تاثر و تاسف همه كاركنان شد.
گفتني است كه حجت¬ الاسلام والمسلمين ابراهيمي، درسال ۱۳۱۹ در كيذور از روستاهاي بخش ششتمد سبزوار ديده به جهان گشود. از سال ۱۳۶۹ به عنوان امام جمعه سبزوار، انتخاب و به مدت 26 سال در اين مسئوليت، منشاء خدمات ماندگاري بود.
درسال 1360 به پيشنهاد مرحوم آيت¬الله صالحي مازندراني و حجت¬الاسلام علي رازيني، به رياست شعبه دوم دادگاه انقلاب اسلامي منصوب شد.
پس از دوسال با حفظ سمت قبلي، به ¬ترتيب مسئوليت دادگاه انقلاب و عمومي پاسداران و دادگاه انقلاب ارتش در مشهد نيز به وي محوّل شد. در سال 1364 با تشكيل سازمان قضايي نيروهاي مسلح خراسان، مدت 12سال مسئوليت اين نهاد قضايي را برعهده داشت.
پس از جنگ تحميلي، مدتي به اهواز مأمور شد و در شعبه يكم دادگاه نظامي خوزستان مشغول رسيدگي به پرونده¬ ها شد. در سال 1367 به مدت دوسال، مسئوليت سازمان قضايي نيروهاي مسلح استان سيستان و بلوچستان را برعهده داشت.
حجت الاسلام والمسلمين ابراهيمي سرانجام در 25 آذر 95 پس از تحمل يك دوره بيماري در منزل شخصي خود در سبزوار دار فاني را وداع گفت.
روحش شاد و يادش گرامي باد.


برچسب‌ها: مراسم ترحيم رئيس سابق سازمان قضايي خراسان رضوي برگزار شد،


ادامه مطلب



[ شنبه 11 دی 1395  ] [ 8:53 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

ناگفته هاي جانشين رئيس سازمان اطلاعات سپاه درباره فتنه 88

 
ناگفته هاي جانشين رئيس سازمان اطلاعات سپاه درباره فتنه 88
 
جانشين رئيس سازمان اطلاعات سپاه گفت: نظام اسلامي پس از 20 ماه مماشات با سران فتنه، تصميم به حصر آنها گرفت چرا كه رأفت جمهوري اسلامي آنان را جري‌تر كرده بود.
پايگاه تحليلي خبري هم انديشي:سردار حسين نجات جانشين رئيس سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درخصوص عملكرد سران فتنه در سال 88 كه منجر به حصر آنها در زمستان سال 89 شد، اظهار داشت: عليرغم خيانت‌ها و جفايي كه سران فتنه به نظام كردند و خسارت‌هاي فراواني كه وارد آوردند، نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران پس از فتنه 88 به مدت 20 ماه با آنها مماشات كرد و به جاي برخورد قضايي، به آنان اجازه داد به راحتي حرف‌هاي خود را بزنند تا مردم پي به ماهيت آنها ببرند.

نجات افزود: در طول اين مدت آقاي ميرحسين موسوي حداقل 20 بيانيه صادر و در آنها نظام جمهوري اسلامي را به ديكتاتوري و عبور از خط امام(ره) و آرمان‌هاي انقلاب متهم ساخت و مردم را به سازماندهي و ايجاد تشكيلات براي براندازي نظام اسلامي تشويق كرد.

وي ادامه داد: خوب است خبرگان و افراد عاقل و موجه، اين بيانيه‌ها را دقيق بخوانند و ببينند آيا كسي كه قصد براندازي و سازماندهي مردم براي براندازي يك نظام را دارد، غير از اين، كار ديگري انجام مي‌دهد؟

جانشين رئيس سازمان اطلاعات سپاه خاطرنشان كرد: در طول اين مدت، عمده كار دلسوزان نظام به خصوص مقام معظم رهبري، تبيين ابعاد فتنه به ويژه پيوند بين جريان فتنه و ضدانقلاب و سرسپردگان غرب به خصوص آمريكا و رژيم صهيونيستي بود كه اتفاقا شاهد مثال هم نشان مي‌داد.

نجات اضافه كرد: عليرغم حمايت‌هاي آشكار و پنهان رئيس جمهور آمريكا و رئيس رژيم صهيونيستي از سردمداران فتنه به عنوان يك جريان غربگرا، سران فتنه هيچ گاه از آنان اعلام برائت نكردند و در مقابل شعارهاي «مرگ بر اصل ولايت فقيه»، «انتخابات بهانه است اصل نظام نشانه است»، «استقلال آزادي جمهوري ايراني» و «نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران» نه واكنشي نشان ندادند و نه محكوم كردند.

وي گفت: آنها حتي در مقابل حرمت‌شكني‌هاي روز عاشورا نيز به جاي محكوم كردن فتنه‌گران، از آنان با عنوان مردم خداجو دفاع كردند.

جانشين رئيس سازمان اطلاعات سپاه با بيان اينكه اين فتنه‌انگيزي‌ها و تحريك هواداران تا 25 بهمن 89 ادامه داشت تصريح كرد:در بهمن 89 سران فتنه در يك عمل منسجم هم از داخل زندان و هم خارج از كشور براي هماهنگي با BBC و VOA دنبال موج جديدي از فتنه بودند؛ آن هم با مشابهت سازي جريان فتنه و جشن به اصطلاح سبز با بيداري عربي كه البته آنها اصطلاح بيداري عربي را به كار مي‌بردند و ما بيداري اسلامي مي‌گوييم.

نجات ادامه داد: آنها (سران فتنه) جمهوري اسلامي را با حكومت‌هاي ديكتاتور مصر و تونس مشابهت سازي كردند و در يك اقدام هماهنگ با داخل زندان و رسانه‌هاي استكباري، مردم را به راهپيمايي و ريختن به خيابان‌ها به بهانه حمايت از انقلاب مصر فراخواندند در حاليكه جمهوري اسلامي چه در بيان و چه در عمل هميشه مدافع بيداري اسلامي بوده است.

وي با بيان اينكه سران فتنه مي‌خواستند با مشابهت سازي اعتراضات خود با بيداري اسلامي، جريان جديدي را عليه حاكميت راه بيندازند، اظهار داشت: آقايان كروبي و ميرحسين كه جزو سران فتنه به شعار مي‌رفتند، از وزارت كشور درخواست راهپيمايي از ميدان امام حسين(ع) تا ميدان آزادي كردند درحاليكه 3 روز قبل يعني در 22 بهمن، مردم راهپيمايي انجام داده بودند و برائت خود را از دشمنان نظام ابراز كردند و پيوستگي و حمايت خود را از بيداري اسلامي اعلام كرده بودند. ديگر چه ضرورتي براي انجام يك راهپيمايي ديگر بود؟

جانشين رئيس سازمان اطلاعات سپاه خاطرنشان كرد: عليرغم مخالفت وزارت كشور، هم با تحريك سران فتنه‌گر و هم با تهييج رسانه‌هاي بيگانه، تجمعي در سطح بسيار محدود در پياده‌روهاي خيابان انقلاب انجام شد و من فكر مي‌كنم جمعيت آنها به 3 هزار نفر هم نرسيد.

نجات اضافه كرد: با اين حال، آنها با نيروهاي انتظامي درگير شدند و خساراتي وارد كردند.

وي گفت: متاسفانه آقاي موسوي و كروبي در فرداي آن روز يعني 26 بهمن اطلاعيه‌اي صادر كردند و از تجمع وسيع و گسترده به اصطلاح مردم تقدير و نظام را به خاطر مقابله با اين تجمع غيرقانوني محكوم كردند.

جانشين رئيس سازمان اطلاعات سپاه با بيان اينكه جريان فتنه آمده بود كه بار ديگر تجمع‌ها و اردوكشي‌هاي خياباني و درگيري‌ با نظام را راه بينداز، افزود: فتنه جديد، انشقاق جديد و ايجاد اردوكشي‌هاي جديد خياباني در دستور كار آنها قرار داشت و در اين زمان بود كه نظام به اين نتيجه رسيد كه اين مماشات و اين تحمل و رفتار خويشتندارانه با سران فتنه نه تنها آنها را پشيمان نكرده و به دامان ملت برنمي‌گرداند، بلكه آنها را جري‌تر هم كرده است. لذا قوه قضائيه به اين نتيجه رسيد كه نبايد اين اندازه مماشات با اينها انجام دهد چراكه سوءاستفاده مي‌كنند و فتنه جديدي راه مي‌اندازد.

نجات با بيان اينكه بعد از 20 ماه تحمل، قوه قضائيه از مراجع قانوني كشور درخواست كرد اين سران فتنه را حصر كنند، گفت: البته در بسياري از نظام‌ها همين مقدار نيز عمل نمي‌شود و علي‌القاعده بايد اين افراد را همان موقع محاكمه مي‌كردند اما مصلحت نظام و قوه قضائيه در حصر بود و اين حصر عملي شد.
كد مطلب: 360236
مرجع : فارس

ادامه مطلب



[ شنبه 11 دی 1395  ] [ 8:48 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

رئيس كميسيون اصل نود:

تخلف ۳۹۷ مدير نجومي‌بگير محرز شد/متخلفان در انتظار حكم "انفصال از خدمت"

 
 
رئيس كميسيون اصل نود مجلس از بررسي۱۶۷ هزار پرونده فيش‌هاي حقوق مديران توسط ديوان محاسبات و احراز تخلف ۳۹۷ مدير نجومي بگير خبر داد و گفت:‌ كميسيون منتظر ارائه گزارش جامع ديوان محاسبات در خصوص فيش‌هاي نجومي و وام‌هاي كلان است.
پايگاه تحليلي خبري هم انديشي: داوود محمدي در مورد آخرين وضعيت متخلفان فيش‌هاي حقوق نجومي اظهار داشت:‌ كميسيون اصل 90 به تعداد اين متخلفان ورود نكرده است ولي بر اساس گزارش ديوان محاسبات، از 167 هزار مورد فيشي كه مورد بررسي قرار گرفته، 397 مورد تخلف مشاهده شده است. از اين تعداد؛ برخي به قوه قضاييه احضار و پرونده آنها در حال بررسي است.
وي با بيان اينكه ديوان محاسبات نيز پرونده برخي را در همين ارتباط براي استرداد ميزان تخلف بررسي كرده است، در واكنش به اين مسئله كه آيا تنها استرداد مبالغ كافي است، گفت: بر اساس فرمايشات مقام معظم رهبري، قطعاً بايد با آنها كه خلاف قانون عمل كرده‌اند، برخورد و مجازات شده و از سمت هاي خود عزل شوند.
رئيس كميسيون اصل نود در پاسخ به اين سؤال كه برخي مديران كه از سمت خود عزل شده‌اند در جاي ديگري به كار گرفته شده اند، تصريح كرد: اين افراد در ادارات دولتي نمي‌توانند مشغول به كار شوند و  قطعاً در بخش خصوصي در حال فعاليت هستند. البته موضوع اينكه حكم انفصال از خدمت چند سال باشد بستگي به تصميم مرجع قضايي دارد.
محمدي با بيان اينكه از ديوان محاسبات در خواست كرده‌ايم آخرين بررسي ها را در خصوص فيش‌هاي حقوقي به كميسيون ارائه كند، خاطر نشان كرد: مهمترين موضوع اين است كه بايد با افراد متخلف برخورد قاطع داشت تا هم مردم قانع شوند و ناراحتي ايجاد شده از اين موضوع حل شود و هم دست‌اندازان به بيت‌المال به جزاي كارشان برسند.
اين نماينده مجلس در مورد اين موضوع كه ديوان محاسبات اعلام كرده كه 10 نفر از نجومي بگيرها حاضر به استرداد مبالغ نيستند، گفت:‌در گزارش جامعي كه از ديوان محاسبات درخواست كرده‌ايم، اين نكته و تعداد دقيق تخلفات، تعداد برخورد شده، ميزان پول‌هاي استرداد شده و به طور كلي همه اطلاعات در اين خصوص، اشاره شده و در حال حاضر منتظر اين گزارش هستيم. همچنين درباره وام‌هاي كلاني كه به نام قرض‌الحسنه به برخي افراد پرداخت شده نيز، از ديوان درخواست كرده‌ايم در اين گزارش توضيح دهد.


م
كد مطلب: 360228
مرجع : تسنيم




ادامه مطلب



[ شنبه 11 دی 1395  ] [ 8:46 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

آيا عامل ترور شهيد بهشتي و يارانش، كشته شده است؟

 
يك ضد انقلاب مقيم هلند ادعا كرد؛ شخصي كه سال گذشته در هلند كشته شد، همان محمدرضا صمدي كلاهي، مظنون اصلي انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي در سال 1360 بوده است.
پايگاه تحليلي خبري هم انديشي:
سمت راست: كلاهي در سال ۶۰ - سمت چپ: مرتضي صادقي در برنامه «صفحه آخر» صداي آمريكا جزئيات قتل يك مرد 56 ساله ايراني در هلند را بازگو كرد كه ابتدا به «مرد ناشناخته» معروف شد و كمي بعد پليس هلند او را «علي معتمد» معرفي كرد.
اين ضد انقلاب مدعي شده كه به شواهدي دست يافته كه نشان مي دهد علي معتمد، نام دوم محمدرضا صمدي كلاهي است كه از سوي مقامات جمهوري اسلامي ايران به عنوان متهم اصلي انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي معرفي شده بود. هر چند اين ضد انقلاب عنوان نداشته كه اگر چنين اتفاقي روي داده، چطور تا كنون اين قتل نيز همچون ساير قتل هاي ديگر كه هيچ ارتباطي با جمهوري اسلامي ايران نداشت ولي به پاي ايران نوشته شد، به دستگاه هاي امنيتي كشورمان مرتبط نشده است!
صادقي در ادامه مدعي شده كه در جريان گفت‌وگو با دوستان و اطرافيان اين فرد و تعامل (!) با مقامات امنيتي و پليس هلند به اين باور رسيده كه فرد كشته شده همان كلاهي معروف و عامل اصلي انفجار مقر حزب جمهوري اسلامي است. به گفته وي، حضور اعضاي سابق سازمان منافقين در مراسم خاكسپاري فرد كشته شده در هلند، باعث تقويت گمان او شده است.
گفتني است كه دفتر حزب جمهوري اسلامي در7 تير 1360 منفجر شد و طي آن آيت الله سيد محمد بهشتي، دبير كل حزب و رئيس ديوان عالي كشور به همراه ۷۰ نفر ديگر از جمله چهار وزير، چند معاون وزير و 27 نماينده مجلس شوراي اسلامي به فيض شهادت نائل آمدند.
كد مطلب: 359555




ادامه مطلب



[ شنبه 11 دی 1395  ] [ 8:44 PM ] [ احمد ]
نظرات 0

 

  كد خبر: 78817
 
 
فوايد ۱۵ دقيقه پياده‌روي بعد از شام
 
پياده‌روي به مدت ۱۵ ‌دقيقه بعد از شام باعث بهتر هضم شدن غذا، كاهش وزن و افزايش كيفيت خواب مي‌شود.
 

اتاق خبر 24:پياده‌روي به مدت ۱۵ ‌دقيقه بعد از شام باعث بهتر هضم شدن غذا، كاهش وزن و افزايش كيفيت خواب مي‌شود.

در صورتي كه بعد از شام خوردن عادت به نشستن داريد اين عادت را تغيير دهيد و سعي كنيد ۱۰۰ قدم پياده روي انجام دهيد.

فوايد ۱۵ دقيقه پياده‌روي بعد از شام

بررسي‌ها نشان داده است كه حداقل ۱۰۰ قدم پياده روي بعد از شام باعث افزايش سلامتي مي‌شود.

پياده‌روي بعد از شام هضم غذا را بهتر مي‌كند. كالري سوزي را افزايش مي‌دهد و قند خون را كنترل مي‌كند.

بعد از شام خوردن آنزيم‌هايي كه مسئول هضم غذا هستند فعال مي‌شوند. در صورتي كه فرد در اين زمان پياده روي كند هضم غذا  سريع‌تر و بهتر انجام مي‌شود.

پياده روي بعد از شام باعث افزايش سوخت و ساز بدن نيز مي‌شود.

اين كه افراد بعد از شام خوردن سريع به خواب مي‌روند كار درستي نيست و براي سلامت مناسب نيست. بهتر است بعد از شام چند قدم پياده روي كنيد. اين كار باعث مي‌شود كه بدن آرام‌تر شود و جريان خون در بدن ادامه يابد. بعد از پياده‌روي خواب راحت‌تري خواهيد داشت.

پياده‌روي بعد از شام باعث مي‌شود كه اكسيژن و مواد غذايي لازم به بدن برسد.

افرادي كه ديابت نوع دو دارند مي‌توانند با پياده روي بعد از شام قند خون خود را كنترل كنند.

 
  منبع: خبرگزاري ايسنا
انتهاي پيام

 

 


ادامه مطلب



[ شنبه 11 دی 1395  ] [ 8:42 PM ] [ احمد ]
نظرات 0
1395/10/8 چهارشنبه

 

بیانیه سازمان بسیج مستضعفین به مناسبت 9دی

سازمان بسیج مستضعفین با صدور بیانیه‌ای به مناسبت 9دی این روز را ، یوم اللهی خواند که بعد از آن هیچ بد خواه کژ اندیش فتنه گری جرأت و جسارت نگاه چپ به این سرزمین شهید پرور را نداشته است.

به گزارش ایسنا متن این بیانیه به شرح زیر است:
ان الذین قالو ربّنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الّا تخافوا و لا تحزنوا و ابشرو بالجنه التی کنتم توعدون «سوره فصلت آیه 30»
انقلاب شکوهمند اسلامی به عنوان رخدادی بی بدیل در مهندسی حیات بشریت، نقطه ی عطفی بود که امید و اعتماد به نفس را در قلوب آحاد انسان های آزادی خواه و استقلال اندیش تابانید.
علی رغم تمام محاسبات دنیوی بدخواهان، این انقلاب آسمانی توانست قله های ترقی و عدالت را یکی پس از دیگری طی کند و هر قدر صعودش فزونی یافت، افول شیطان بزرگ و ایادی اش نیز به قعر فنا و نابودی نزدیک گشت.
امّا از آنجا که دشمن همواره تا فنای کامل به دنبال دست و پا زدن برای ضربه به دیگران بوده و در پی چنگ اندازی به سایرین برای نجات واهی خویش است؛ لذا همواره انقلاب الهی ایرانیان، مورد تهدید و تطمیع زورگویان قسم خورده ای است که از هیچ فتنه و آشوب و توطئه ای شوم فروگذار نمی کنند.
آن پلید صفتان پس از آشوب های ناکام سال 78؛ تلاش کردند تا در سال 1388 و پس از درخشش حیرت انگیز امّتِ امام در حضور حداکثری پای صندوق های رأی ؛ تمام حقد و کینه ی شکست های شان را با شیطانی ترین طراحی، یعنی ایجاد فتنه ای تمام عیار بر این ملّت بصیر آوار نمایند. غافل از اینکه اینجا ایران بسیجیان است، بسیجیانی ده ها میلیونی که چشمان بیدارشان به سوی امر ولایت است که به محض فرمان؛ دست و پای هر تجاوزگر غاصبی را در دم قطع و کوتاه می نمایند.
هر چه ظلم های فتنه انگیزان بیشتر شد شور و حماسه ی ملّت نیز افزون گشت تا بدان جا که در نهم دی ماه 1388 آن حضور شگفت انگیز تاریخی رقم خورد. آری نهم دی، یوم اللهی گردید در اوج دین داری ناب، در سرچشمه ی ولایت پذیری حقیقی و در قلّه ی بصیرت سیاسی این امت وفادار تا هیچ بد خواه کژ اندیش فتنه گری جرأت و جسارت نگاه چپ به این سرزمین شهید پرور را نداشته باشد.
سازمان بسیج مستضعفین به بهانه ی فرارسیدن این روز تاریخی؛ ضمن تجدید میثاق با خط ناب امام راحل عظیم الشان؛ بار دیگر عهد ناگسستنی و پیمان مستحکم خویش را با ولیّ امر مسلمین جهان امام خامنه ای عزیز اعلام نموده و اعلان می دارد که ملت بسیجی ایران اسلامی همواره در خط مقدم هر نبردی، لبیک گویان چشم انتظار اوامر فرمانده معظم خویش است و از سران حقیقی فتنه یعنی شیطان بزرگ و صهیونیسم بین الملل و از فریب خوردگان کوته بین و اذناب جیره خوار داخلی آنان تبرّی جسته و خواهان اشدّ مجازات برای قاتلان و جنایت گران فتنه گر در وقایع 88سال می باشند.
از خداوند سبحان علوّ درجات معنوی را برای شهیدان مبارزه با فتنه مسئلت نموده و سلامتی و صبر را برای خانواده های عزیزشان و جانبازان ایثارگر خواهانیم. و در پایان از مردم انقلابی عزیزمان که مانند همیشه این روز تاریخی را با برگزاری برنامه های پرشور در اقصی نقاط کشور با شور و حماسه برگزار نموده و به شایستگی در برنامه های یوم الله 9 دی شرکت می نمایند سپاسگزار و قدر دانیم.
 

 

http://baghdasht1.blogfa.com/

 
احمداسماعیلی کریزی/"خراسان رضوی،شهرستان کاشمر"
شکلک های محدثه
 
 
 
 

ادامه مطلب



[ جمعه 10 دی 1395  ] [ 10:38 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
آبشار شگفت انگیز در لرستان *عکس 
 

 

آبشار بیشه یکی از آبشارهای زیبا و دائمی ایران است که در استان لرستان و در ۳۰ کیلومتری جنوب شهرستان دورود واقع شده است.
 
 
منبع: تسنیم
 

 

http://baghdasht1.blogfa.com/

 
احمداسماعیلی کریزی/"خراسان رضوی،شهرستان کاشمر"
شکلک های محدثه
 
 
 
 
 

ادامه مطلب



[ جمعه 10 دی 1395  ] [ 10:36 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
کد خبر: ۶۷۱۷۴۲
 
 
شهیدی که به او سوءظن داشتیم! 
 

 

در جوابش گفتم: «بابا از کجا می‌دونی تو آخه؟! این بدبخت تازه یه هفته است اومده، کم‌کم معلوم میشه دنیا دست کیه…»

 گروه جهاد و مقاومت مشرق

- داخل گردان شایعه شده بود که نماز نمی‌خواند! مرتضی رو کرد به من و گفت: «پسره انگار نه انگار که خدایی هست، پیغمبری هست، قیامتی …، نماز نمی‌خونه…»

باور نکردم و گفتم: «تهمت نزن مرتضی. از کجا معلوم که نمی‌خونه، شاید شما ندیدیش. شایدم پنهونی می‌خونه که ریا نشه.»

اصغر انگار که مطلبی به ذهنش رسیده باشد و بخواهد برای غلبه بر من از آن استفاده کند، گفت: «آخه نماز واجب که ریا نداره. پس اگه این‌طور باشه، حاج ‌‌آقا سماوات هم باید یواشکی نماز بخونه. آره؟»

مشهدی صفر با یک نگاه سنگین، رو به اصغر و مرتضی کرد و گفت: «روایت هست که اگه حتی سه شبانه روز با یکی بودی و وقت نماز به اندازه دور زدن یه نخل ازش دور شدی، نباید بهش تهمت تارک‌الصلاه بودن را بزنی. گناه تهمت، سنگین‌تر از بار تمامی کوهه.»

اصغر میان حرف مشهدی صفر آمد و گفت: «مشتی، من خودم پریروز وقت نماز صبح، زاغشو چوب زدم، به همین وقت عزیز نمازشو نخوند…»

گفتم: «یعنی خودت هم نماز نخوندی؟» اصغر جواب داد: «مرد حسابی من نمازمو سریع خوندم و اومدم توی سنگر، تا خود طلوع آفتاب کشیک‌شو کشیدم.»

مشهدی صفر سرفه‌ای کرد و دستانش را بر روی زانوهایش گذاشت، بلند شد و هنگام خارج شدن از سنگر گفت: «استغفرالله ربی و اتوب الیه….»

سپس، به سرعت از سنگر دور شد. اصغر کوتاه نیامد و رو به من اظهار کرد: «جواد جون، فدات شم! مگه حدیث نداریم کسی که نمازشو عمداً ترک کنه، از رحمت خدا بدوره؟»

در جوابش گفتم: «بابا از کجا می‌دونی تو آخه؟! این بدبخت تازه یه هفته است اومده، کم‌کم معلوم میشه دنیا دست کیه…»

آدم مرموز، ساکت و توداری بود. انگار نمی‌‌توانست با کسی ارتباط برقرار کند. چند باری سعی کردم نزدیکش شده و با وی ارتباط برقرار کنم، اما نتوانستم این کار را انجام بدهم. تنها توانستم اسمش که «کیارش» بود را یاد بگیرم و دریافتم که داوطلب به جبهه آمده است.
 
هنگام غذا خوردن، از آشپزخانه غذایش را می‌گرفت و در گوشه‌ای از خاکریز، به تنهائی مشغول غذا خوردن می‌شد. به هیچ وجه با جمع، کاری نداشت. تنها برای رزم شب و صبحگاه، همراه با سایر رزمندگان دیده می‌شد. اغلب دژبانی را برمی‌گزید و به کمین‌ها نمی‌رفت.

حاجی فرستاده بود دنبالم. رفتم سمت سنگر عملیات. پتو را که کنار زدم، دیدم کیارش هم توی سنگر نشسته. سلام کردم و وارد شدم. حاجی طبق عادت همیشگی‌اش که موقع ورود همه، تمام‌قد می‌ایستاد، جلوی پایم تمام‌قد بلند شد و گفت: «خوش اومدی آقاجواد، بشین داداش.»

به سمت کیارش رفته و دستم را به سوی وی دراز کردم و گفتم: «مخلص بچه‌های بالا هم هستیم، داداش یه ده ‌تومنی بگیر به قاعده دو تومن ما رو تحویل بگیر.» این رزمنده دستم را با محبت فشار داد، در حالی که سرخ شده بود، گفت: «اختیار دارید آقاجواد! ما خاک پای شماییم.» رو کردم به حاج اکبر و گفتم: «جانم حاجی، امری داشتید؟»

حاج ‌آقا در جوابم بیان کرد: «عرض شود خدمت آقاجواد گل که فردا کمین با آقا کیارش، ان‌شاءالله توی سنگر حبیب‌اللهی. گفتم در جریان باشید و آماده. امشب خوب استراحت کنید، ساعت سه صبح جابجایی نیرو داریم. ان‌شاءالله به سلامت برید و برگردید.»

در حالی که سعی داشتم تعجب، خوشحالی و اضطرابم را از حاج اکبر و کیارش پنهان کنم: از در سنگر بیرون رفتم. توی دلم قند آب شد که بیست‌وچهار ساعت با کیارش، تنها توی یک قایق هستیم؛ هر چند دوست داشتم بدانم، چه‌طور حاج اکبر راضی شده که کیارش را توی تیم کمین راه بدهد؟ فرصت خوبی بود تا سر از کارش در بیارم. این پسر که نه بهش می‌آمد بد و شرور باشه و نه نفوذی، پس چرا نماز نمی‌خونه؟ چرا حفاظت تأییدش کرده که بیاد گردان عملیات؟ خلاصه فرصت مناسبی بود تا بتوانم برای سؤال‌هایی که چهار، پنج روزی ذهنم را سخت به خودش مشغول کرده بود پیدا کنم. 
 
 
 

 

http://baghdasht1.blogfa.com/

 
احمداسماعیلی کریزی/"خراسان رضوی،شهرستان کاشمر"
شکلک های محدثه
 
 
 
 

ادامه مطلب



[ جمعه 10 دی 1395  ] [ 10:31 AM ] [ احمد ]
نظرات 0
.: Weblog Themes By themzha :.

تعداد کل صفحات : 30 :: 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 >

درباره وبلاگ


استان خراسان رضوی:شهرستان مشهدمقدس

آمار سايت
كل بازديدها : 3596124 نفر
تعداد نظرات : 49 عدد
تاريخ ايجاد وبلاگ : پنج شنبه 14 خرداد 1394  عدد
كل مطالب : 13380 عدد
آخرين بروز رساني : یک شنبه 3 فروردین 1399 
کد موزیک آنلاین برای وبگاه
امکانات وب