مامانم کاغذ تبلیغات کبابی رو گرفته بود دستش میخوند.منم تا چشمم به اسم کبابی افتاد نیشم تا بناگوش باز شد.با ذوق گفتم:
من_مامان امشب کباب داریم دیگه؟
مامان_عزیزم یه کم با دقت بو کن...
من با نیش باز:بو کباب به مشامم میرسه...
مامان با لبخندی خبیث:ببین دقت نمیکنی!دارن خر داغ میکنن.کباب کجا بود تو این گرونی؟!والا!!!
آقا منو میگی؟!چیه چی میگی؟!برو اونور که یکی قانعم کرد،اعصاب ندارم!