چکیده: اگر چه اسلام با اصل ثروت و سرمایه مخالف نیست و آنرا محترم میشماردلیکن بر خلاف بعضی مکاتب اقتصادی با ثروت پرستی و هدف قرار دادنثروت و اینکه پول و ثروت از هر طریقی بدست آید، مخالف است و با آنبشدت مبارزه نموده است و با بیان مکاسب محرمه هر نوع حرکت و فعالیتاقتصادی را که خارج از چارچوب شرعی و موازین الهی صورت بگیرد مردودمیداند و بهمین جهت برای جلوگیری از نفوذ عقاید سرمایهداری و ثروتاندوزی، علیرغم اینکه اصل ثروت را محترم میشمارد، در بهرهبرداری ازآن محدودیتهائی را مقرر داشته است تا انسانها هنگام استفاده ازنعمتهای الهی از مسیر صحیح منحرف نشوند. اسلام با تبیین جایگاه ثروتدر نظام اقتصادی اسلام از آن بعنوان یک هدف وسیلهای مهم و امداد الهینام میبرد و معتقد است که رعایت مقررات و حدود شرعی و موضع الهی آناز جانب انسانها باعث ارتباط هر چه بیشتر انسان با خداوند سبحانگردیده و شرایط عمومی را برای رشد و تکامل او فراهم مینماید و با تقویتحاکمیت نظام اسلامی و ایجاد امکانات لازم، زمینه را برای اجرای عدالتاجتماعی و دست یابی به جامعهای با اقتصاد سالم و قوی مهیا مینماید.اسلام معتقد است اگر توجه به ثروت و افزایش آن، برای خود ثروت وبصورت یک مصرف غائی مورد نظر باشد باعث ترویج دنیا و دنیاپرستی ودوری از خداوند متعال میگردد و محور اصلی برای کلیه فعالیتهای بشریبشمار میآید و با جذب انسان بسوی خود و با تسخیر حیات و روح و روان او، تمام فضایل انسانی و سجایای اخلاقی او را بخطر میاندازد و حیات معنویاو را متزلزل میکند و به رسالت عظیم و جهانی او در برپائی عدالتاجتماعی خلل وارد مینماید. گسترش فرهنگ تکاثری و هدف قرار دادن ثروت ، ثروت را از موضع الهی و اسلامی آن منحرف نموده و این عامل ارزشمند راکه نقشی تعیین کننده و حیاتی در تامین نیازهای عمومی، حوائج ضروری واصلاح شئون زندگی مردم دارد و باعث رشد و شکوفائی اقتصاد جامعه میگردد،به یک عامل ضد ارزش تبدیل مینماید. هدف قرار دادن ثروت و انحراف آناز موضع الهی باعث اختلال در حیات جوامع بشری شده و خطرات و آثار سلبیفراوانی را در زمینههای فردی و اجتماعی ایجاد میکند. اسلام با توجه بهآثار سوء و مصیبت بار تکاثر و انباشت ثروت ، با هدف قرار دادن آنبشدت مبارزه نموده است و ابزار و سیاستهای مهمی را برای جلوگیری ازانباشت ثروتهای جامعه و تعدیل آنها مقرر داشته است . استفاده بهینه ومطلوب از ثروت بعنوان یک وسیله مهم مستلزم اینست که علاوه بر تبیینواژه ثروت در نظام اقتصادی اسلام، دیگر واژهها و عوامل اقتصادی نیز درنظام فوق تبیین گردیده و ارتباط آنها نیز با یکدیگر مشخص شود. ضرورتتبیین جایگاه پدیدههای اقتصادی در نظام اقتصادی اسلام و بیان ارتباط آنهابا یکدیگر، ایجاب میکند تا فقهای آشنا به تعالیم اسلامی، با توجه بهشرایط و مقتضیات زمان و با درایت کامل ضمن تدوین مبانی تئوریک نظاماقتصادی اسلام، الگوها و طرحهای کاربردی جامعی را با توجه به مبانی فوقو با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه اسلامی ارائه نمایند
چکیده: تصمیم گیری درباره انتخاب کمیت و کیفیت مطلوب تخصیص درآمد به تامین نیازهای گوناگون زندگی از مسایل بنیادی اقتصادی است. در اقتصاد مرسوم، به علت مبانی خاص مکتب سرمایه داری مفهوم کانونی این مسئله «مصرف» است و حداکثرسازی مطلوبیت ناشی از آن، هدف رفتار مصرف کنندگان قرار می گیرد. در منابع اسلامی مفهوم کانونی این مسئله، انفاق (به معنای عام) است که تمام هزینه های زندگی اعم از مخارج مصرفی، مخارج مشارکت های اجتماعی و مخارج سرمایه گذاری را شامل می شود.
هدف مقاله حاضر کشف و تبیین الگوی مطلوب تخصیص درآمد فردی در چارچوب نگرش اسلامی است. مقاله، با بررسی مبانی اعتقادی، هدف ها، موارد و باید و نبایدهای الگوی تخصیص درآمد در اسلام، نشان می دهد اولاً مفهوم کانونی در این الگو انفاق (عام) است که مصرف فقط یکی از موارد آن شمرده می شود؛ ثانیاً اتخاذ این مفهوم، به جای مصرف، بر مبانی بینشی و ارزشی اسلامی مبتنی است؛ ثالثاً رفتار مطلوب تخصیص درآمدی (به ویژه رفتار مصرفی) در چارچوب اسلامی به گونه ای رقم می خورد که رفاه، عدالت اجتماعی و معنویت را در کنار یکدیگر ارتقا می بخشد.
چکیده: این مقاله تمایز بین دو مفهوم توسعه نیروی انسانی و توسعه انسانی و نسبت آن دو را بیان می کند. همچنین بر پیشینه تاثیر توسعه نیروی انسانی در فرایند توسعه اجتماعی ـ اقتصادی و دیدگاه اقتصاددانان مرور کرده و چیستی توسعه انسانی برآمده از این دیدگاه ها را نتیجه گیری کرده است. آن گاه توسعه نیروی انسانی در جایگاه بسترساز همزمان عدالت اقتصادی و توسعه اجتماعی ـ اقتصادی را مورد پژوهش قرار داده است و چنین یافته که شاخص های توسعه انسانی در ادبیات رایج علمی مناسب با توسعه نیروی انسانی اقتصاد کلاسیک است. تبیین توسعه سرمایه انسانی بر اساس آموزه های اسلامی، توسعه انسانی متناسب با خود را به دنبال دارد و در نتیجه اقتصاددانان اسلامی باید شاخص های سازگار با آن را ارائه دهند.
چکیده: با گسترش مفهوم سرمایه (شامل سرمایه فیزیکی و سرمایه انسانی)، عوامل مؤثر دیگری علاوه بر سرمایه فیزیکی و نیروی کار نیز در جریان رشد اقتصادی شناسایی شدند. یکی از این عوامل، بهره وری منابع تولید است که تحت تأثیر عوامل متعددی از جمله دانش قرار می گیرد. هدف این مطالعه بررسی رابطه بلندمدت بین محورهای مختلف دانش در چارچوب اقتصاد دانش بنیان و رشد اقتصادی ایران طی دوره 1346- 1386 است. به این منظور از تکنیک اقتصاد سنجی مدل تصحیح خطای برداری و آزمون هم انباشتگی جوهانسن استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که بین محورهای مختلف دانش (سرمایه انسانی و آموزش، رژیم های نهادی و اقتصادی و زیرساخت های اطلاعاتی) رابطه بلندمدت وجود دارد و تمام محورهای دانش تأثیر مثبت بر رشد اقتصادی ایران دارند. همچنین ضریب ECM منفی و کوچک می باشد و لذا سرعت تعدیل انحراف از کوتاه مدت به بلندمدت بطئی و کند است.
چکیده: بررسی اشتغال زنان از مسایل عصر جدید است. کوچک شدن خانواده، افزایش سطح دانش، بهبود وضع بهداشت و گسترش بحث های آزادی، زمینه ساز این امر بوده است. مقاله ضمن مروری بر دیدگاه های گوناگون، از دید دینی به آن پرداخته، و با بررسی وضعیت کار اقتصادی در میان بانوان صدر اسلام به صورت خاص به مدیریت اقتصادی حضرت خدیجه و فاطمه زهرا پرداخته و احکام فقهی مرتبط با کار زنان را متذکر شده و با توجه به اهمیت علم آموزی، رشد معنوی و اجتماعی زنان و نیاز به کار اقتصادی، وظیفه های دولت اسلامی را آورده است و با توجه به لزوم توجه جدی به حفظ بنیان خانواده، اصل های حاکم بر کار اقتصادی زنان را از دید دینی مطرح می کند.