پاسخ به نقد دوم خانم محمد زاده
پس از پاسخ ما ( http://telegram.me/beshnofekrkon/1002 ) به مدعای خانم محمد زاده ، ایشان مجددا پاسخی نوشته و بر مدعای خود مبنی بر عدم صحت پیشنهادهای سه گانه امام حسین تاکید کردند . ( https://t.me/baznegari/201 )
در اینجا به اختصار مطالب قبلی آورده می شود :
- پیشنهاد مذاکره مستقیم با یزید در راستای پیشنهاد ترک مخاصمه ، عاقلانه می نماید .
- یزید نسبت به اوایل حکومت خود که بی تجربه بود و برای تحکیم قدرت خود دستور حذف مخالفین را در صورت عدم بیعت داد ، در این مدت 6 ماهه ، با توجه به اتفاقاتی که افتاد (مخالفت نظامی عبداله زبیر در مکه ، پیدایش جریان سیاسی – نظامی کوفیان علیه حکومت و هم چنین افشاگریهای امام و فرار از مدینه و مکه برای عدم بیعت ، او را هشیارتر کرده بود که تا می تواند کمتر به ایجاد جریانهای نظامی مخالف دامن بزند .
- با توجه به بند فوق ، امام در تحلیلهای هوشمندانه خود به این نتیجه رسیده بود که در صورت مذاکره با یزید ، او اقدام به اخذ بیعت اجباری و کشتن امام نمی کند و قطعا امام بسوی مرگ ذلیلانه در اسارت نمی رود .
اما توضیحات و مستندات اضافی :
- هر دوی ما در این ادعا که امام قصد بیعت با یزید نداشت متفقیم ، فقط ایشان معتقدند که امام روز 8 محرم نه تنها پیشنهاد رفتن نزد یزید نداده ، بلکه هیچ پیشنهادی نبوده است ولی ما معتقدیم که امام بدلیل انتخاب مشی جلوگیری از برخورد نظامی ، حداقل در 5 مرحله ، انصراف خود را از ادامه راه اعلام و درخواست اجازه برای ترک منطقه را نمودند .
- اما ادعای دوم ما : از دلایل مهم هشیارتر شدن یزید این است که :
- با آن که در اول حکومت جز اخذ بیعت از مخالفینو یا قتل را نمی پذیرد ( هر چند در طبری سخن از کشتن نیست ج 7 ص 2905) ولی در جریان مواجهه با اسرا ، نه تنها بیعت را مطرح نکرد بلکه آنها را با احترام و در حفاظت 500 ?سرباز به مدینه برگرداند . ( طبری ج 7 ص 3574 )
- معمولا در عرف دیپلماتیک ، حاکم ، شدیدترین اقدامات بر علیه سران مخالفین را به والیان خود می سپارد تا در صورت لزوم ، حتی عکس آنها عمل کرده و همه چیز را گردن آنها بیندازد . ( خود مبرا کردن یزید از حادثه کربلا - الطبری ج 3 ص 337 )
- پس از رسیدن سرهای هانی و مسلم به شام ، یزید طی نامه ای به ابن زیاد ضمن دستور مراقب حسین بودن ، او را از جنگ ابتدایی بازداشت .ترجمه اخبار الطوال ص 290
- حتی بعض یاران امام هم اطمینان داشتند که یزید با امام برخورد حذفی نمی کند . ( سخن زهیر در عاشورا - ابن اثیر ج5 ص 374 )
- ایشان میگویند که امام را تحت الحفظ می بردند بنابراین فرصت افشاگری نمی یافت ، ولی سخن اینجاست که امام 4 ماه در مکه افشاگری کرده بودند ، جریان عدم بیعت او در کوفه و بصره و ... پیچیده بود و قطعا موقع رفتن به شام برای مذاکره ، حتی تحت الحفظ ، بدون خانواده نمی رفتند و این امر باعث سوال برانگیز شدن موضوع برای شامیان شده و پیامدهایی که از ورود اسرا بوجود آمد ، اینجا نیز متصور است .
- ایشان می فرماید امام حتی پیشنهاد مذاکره هم نداده است .
سوال من اینست که آیا نوشته اکثر مورخین مبنی بر درخواست چندین بار مذاکره با عمر سعد در روز 8 محرم را می پذیرند ؟ ( طبری ج7 ص 3008 ) مگر چه امر مهمی بوده است که به تکرار درخواست مذاکره می کنند ؟
جز آنکه به وخامت اوضاع واقف شده و می دانند که شرایط بوی مرگ می دهد .
قطعا دلیل اصلی ، هدایت عمر سعد نبوده چون یکبار دعوت او به پیوستن به امام و نپذیرفتنش کافی بود که امام پی به بی نتیجه بودن آن برده باشند .
و اگر بگوییم برا ی مجاب کردن عمر سعد مبنی بر اجازه بازگشت بوده است ، این سوال پیش می آید که چرا امام از عدم پذیرش درخواستش در مواجهه با حر و سپس با نماینده عمر سعد روز سوم و حتی در اولین جلسه در روز 8 با خود عمر سعد نفهمیدند که تکرار آن بیفایده است و عمر سعد از خود اختیار ندارد .
مگر آنکه بگوییم ، امام این را می دانسته و بلکه خواسته تا او را مجاب کند که از مقام مافوق خود بخواهد که با پیشنهاد ترک مخاصمه امام موافقت کند .
نکته مهمی که اینجا مطرح است اینست که امام قبلا چند بار درخواست بی نتیجه بازگشت داده بود ، پس الان بدنبال راه حل جدیدتری بود که احتمال زنده ماندن در آن بمراتب بیشتر بود . ( راه حل صلح جویانه تر )
و آن اینکه اگر از رها کردن من می ترسید ، من حاضر به مذاکره هستم ولی نه با ابن زیاد که قبلا خباثت خود را در قتل هانی و مسلم ، علیرغم امان دادن نشان داده بود (طبری ج 7 ص 3025 ) ، بلکه با خود یزید .
بهر حال امامی که 2 بار در مواجهه با حر ( طبری ج 7 2991 ) ، یکبار به فرستاده عمر سعد در روز 3 ( طبری ج 7 ص 3004 ) و حتی در روز عاشورا ( طبری ج 7 ص 3022 ) درخواست بازگشت می کند و حتی اجازه شروع جنگ را به کسی نمی دهد ( طبری ج 7 ص 3001 و ص 3022 ) ، آیا در روز 8 محرم که از هر طرف بوی مرگ می آید ( حتی با بستن آب – طبری ج 7 ص 3006) ، در آن مذاکرات چند نوبتههیچ پیشنهادی نبوده و یا تکرار همان پیشنهادهای قبلی بوده است ؟
و آیا اصلا درخواست مذاکره با عمر سعد و طرح پیشنهادهای قبلی و جدید ، کار غیرعاقلانه ای بوده است ؟ ( حتی برای 20 روز ( فاصله زمانی تا شام ) از معرکه کربلا خارج شدن که آرزوی قلبی امام بود (هَيْهاتَ لَوتُرِكَ اْلقَطا لَنامَ – الطبری ج 5 ص 420 و منتهی الامال) و احتمال هر فرجی بعد از آن ؟ )
و اگر گفته شود که چون امام از درخواستهای قبلیش نتیجه ای نگرفته بود ، لذا دلیلی بر تکرار مجدد نبود ، جواب اینست که چرا امام حداقل دوبار دیگر در روز عاشورا ، درخواست ترک مخاصمه را تکرار فرمود در حالیکه شرایط بسیار مایوس کننده تر و کشنده تر شده بود ؟
محمد صالحی – 6/8/96