ای خدای من
مرا چه می شود ! و کدامین حجاب است ،
که چشمان مرا در خود به اسارت گرفته است ؟
که تو هر لحظه در حضوری ، و من اما ، در غیبتی مدام !
خدایم ، ای زیبای_خفته در دل من !
چگونه است که دلم گواهی حضور تو را می دهد ،
و من اما ،
هنوز تو را درغیبت کبرا می دانم و به انتظار ظهورت نشسته ام ؟ !
خدایم !
آیا من چونان ماهی ای ، غرق در دریایم ،
اما به جستجوی دریا ، در تلف کردن زیستنم ، جز شتاب نمی دانم ؟!
ای خدای زیبای من !
ولی فهمیده ام که آنقدر لطیفی ، که چون نسیمی خنک ،
وجودم را در خنکای وجودت غرقه کرده ای ولی من حس نمی کنم !
و همین که فهمیده ام :
که تو هستی !
و همه هستی را درحضورخودت غرقه کرده ای ،
مرا کافیست که روحم آرام کند ،
و بی جستجوی تو ،
مرا به زیستن در حضور تو ،
شادمانه مدام نماید .
محمد صالحی - ۲۱/۱/۹۶
https://telegram.me/naghmehsokout