آیا خداوند برای هر مسئله ای پاسخی داده است؟

و آیا ما موظف به سوال از فقها در هر مسئله ای هستیم ؟

تنها وجه تمایز انسان از دیگر جانداران عقل اوست که تنها مرجع و منبع مشترک بشری نیز هست. وجود همین عقل در نهاد آدمی بوده که او را در گذز زمان بالغتر و در مسیر زندگی تاریخی خود با سوالات و موضوعات جدیدتر مواجه نموده و نیاز به پاسخهای به روز به آنها را موجه کرده است.

در این راستا وقتی که به سیره خداوند در ارسال پیامبران متعدد و نیز هدف او از این رسالتهای پی در پی و حتی در یک زمان ولی در مکانهای مختلف توجه می کنیم به تنها نکته مهمی که می رسیم اذعان خداوند به بلوغ مستمر عقلی بشر و لزوم نوسازی پاسخ به سوالهای خود، حتی اگر در طول زمان های مختلف تکراری بوده باشند می باشد.

شاهد این مدعا صراحتی است که خداوند در تنها هدف ارسال رسولان متعدد بیان کرده است: اصلاح اندیشه دینی و جهان بینی بشر

و ما ارسلنا من قبلک من رسول الا نوحي اليه انه لا اله الا انا فاعبدون 1

ولی در این هدف نه تنها سخنی از شریعت و احکامی واحد بیان نشده که در آیات دیگر تعدد و مختلف بودن شرایع را ذاتی تاریخ عقلانی بشر نامیده است:

لكل جعلنا منكم شرعة و منهاجا و لو شاء الله لجعلكم امة واحدة 2

از آنجا که خداوند با رسالت حضرت محمد(ص)، مهر خاتم بر ادامه آن زد، برای آنکه این مهم در گذر زمان  توسط مدعیانی خاص بنام خداوند مصادره نشود، دامن خود را از سخنان آنها پاک کرده و به همه بشریت اعلام می دارد که خداوند آنچه را لازم می دانسته بیان کرده است و در آنچه مداخله مستقیم نکرده، نه تنها فراموش نکرده که بعهده کسانی خاص نیز نگذارده است، که مجبور به پرسیدن از آنها باشید:

يا ايها الذين آمنوا لا تسئلوا عن اشياء ان تبد لكم تسؤكم و ان تسئلوا عنها حين ينزل القرآن تبد لكم عفا الله عنها و الله غفور حليم 3

ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! ﺍﺯ ﺍﺣﻜﺎم ﻭ ﻣﻌﺎﺭﻓﻲ [ ﻛﻪ ﺷﺮﻳﻌﺖ ﺍﺳﻠﺎم ﺍﺯ ﺑﻴﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻱ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﺳﺎﻥ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥْ ﻧﻬﻲ ﻭ ﺍﻣﺮﻱ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ ] ﻣﭙﺮﺳﻴﺪ; ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺷﻮﺩ، ( در رنجتان بیفکند و) ﻏﻤﮕﻴﻨﺘﺎﻥ ﻛﻨﺪ. ﻭ ﺍﮔﺮ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﻧﺎﺯﻝ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﭙﺮﺳﻴﺪ، ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﻰ  ﺷﻮﺩ. ﺧﺪﺍ ﺍﺯ [ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ] ﺁﻥ ﺍﺣﻜﺎم ﻭ ﻣﻌﺎﺭﻑ [ ﻛﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻏﻢ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﻣُﻜﻠّﻒ ﻛﻨﺪ ]ﮔﺬﺷﺖ ﻛﺮﺩ; ﻭ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﺑﺮﺩﺑﺎﺭ ﺍﺳﺖ. 4

و همین نکته نیز در سخنان امام علی(ع) آورده شده که مباد آیه را جور دیگر توجیه کنند:

ان الله افترض علیکم فرائض فلاتضیّعوها و حدّ لکم حدوداً فلا تعتدوها و نهاکم عن اشیاء فلاتنتهکوها، و سکت لکم عن اشیاء ولم یدعها نسیاناً فلا تتکلفوها 5

بلکه در آنچه به اداره جوامع شما مربوط می باشد به عقل عرفی خود شما واگذارده شده است:

فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئك الذين هداهم الله و اولئك هم اولوا الالباب 6

و آنرا نشانه زیست مومنانه شمرده است:

امرهم شوري بينهم 7

و در همین راستا بوده که امام علی (ع) از تعطیلی این حکم صریح خداوند فریاد برآورده و از مدعیان بدعت گزار می نالد و به مردم هشدارهای پر از درد خود را می دهد:

ترد علي احدهم القضية في حکم من الاحکام فيحکم فيها برايه..... ام انزل الله سبحانه دينا ناقصا فاستعان بهم علي اتمامه!... 8

 

#دعوايي نسبت به يکي از احکام اجتماعي نزد #عالمي مي‏برند که با راي خود #حکمي صادر مي‏کند، پس همان دعوي را نزد ديگري مي‏برند که او درست بر #خلاف راي اولي، حکم مي‏دهد، سپس همه قضات نزد رييس خود که آنان را به قضاوت منصوب کرد، جمع مي‏گردند، او راي همه را بر حق مي‏شمارد!!

 

در صورتيکه خدايشان يکي، پيغمبرشان يکي، و کتابشان نیز يکي است،

آيا خداي سبحان، آنها را امر به #اختلاف فرمود؟ که اطاعت کردند؟ يا آنها را از اختلاف پرهيز داد و #معصيت خدا نمودند؟

آيا خداي سبحان، دين #ناقصي فرستاد و در تکميل آن از آنها استمداد کرده است؟

آيا آنها #شرکاء خدايند که هر چه مي‏خواهند در احکام دين بگويند، و خدا رضايت دهد؟

آيا خداي سبحان، دين کاملي فرستاد پس پيامبر (ص) در ابلاغ آن #کوتاهي ورزيد؟

حال سوال اینست که آیا رابطه ما و مدعیان پاسداری از قرآن با قرآن آنست که خداوند بیان کرده و از ما توقع داشته و یا عملا خدا و قرآن را به کناری نهاده و خاصانی را بجای او و پاسخهای آنان را بجای قرآن گذارده ایم ؟؟!!

که گویا سخن پر از درد استاد علامه طباطبائی در کلاس تفسیر قرآن خود به همین موضوع برمیگردد:

در روش مرسوم حوزه يك طلبه مي تواند حتى به پايه اجتهاد نيز برسد، ولى اصلا دست به هيچ قرآنى نزده باشد ... حتى ممكن است يك محصل همه آن علوم(فقه) را فرا بگيرد، متخصص صرف و نحو و بيان و لغت و حديث و رجال و درايه و فقه و اصول بشود، و همه اين درسها را تا آخر بخواند و قهرمان اين علوم نيز گرد، و حتى به پايه اجتهاد نيز برسد، ولى قرآن را آنطور كه بايد نتواند قرائت كند، و يا به عبارتى اصلا دست به هيچ قرآنى نزده باشد. پس معلوم مى شود از اين ديدگاه، هيچ رابطه اى ميان آن علوم و ميان قرآن نيست. 9

زیرنویسها :

  1.  انبیا 25
  2. مائده 48
  3. مائده 101
  4. ترجمه انصاریان
  5. حکمت ۱۰۵
  6. زمر 17 و 18
  7. شوری 38
  8. – ترد علي احدهم القضية في حکم من الاحکام فيحکم فيها برايه، ثم ترد تلک القضية بعينها علي غيره فيحکم فيها بخلاف قوله، ثم يجتمع القضاة بذلک عند الامامهم الذي استقضاهم، فيصوب آراءهم جميعا- و الههم واحد! و نبيهم واحد! و کتابهم واحد! افامرهم الله ـ سبحانه ـ بالاختلاف فاطاعوه! ام نهاهم عنه فعصوه!

الحکم القرآن ام انزل الله سبحانه دينا ناقصا فاستعان بهم علي اتمامه! ام کانوا شرکاء له فلهم ان يقولوا وعليه ان يرضي؟ ام انزل الله سبحانه دينا تاما فقصر الرسول صلي الله عليه و سلم عن تبليغه وادائه والله سبحانه يقول: (ما فرطنا في الکتاب من شيء) وفيه تبيان لکل شيء، وذکر ان الکتاب يصدق بعضه بعضا، وانه لا اختلاف فيه، فقال سبحانه: (ولو کان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا کثيرا). وان القرآن ظاهره انيق، وباطنه عميق، لا تفني عجائبه، ولاتنقضي غرائبه، ولا تکشف الظلمات الا به. خطبه 18

  1. ذيل تفسير - آیه 15 مائده  - ترجمه الميزان ج 5

محمد صالحی – 1/7/98

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 

 

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 14 اردیبهشت 1399  ساعت 8:35 PM نظرات 0 | لينک مطلب


Powered By Rasekhoon.net