روزشمار وقایع محرم سال 61 هجری قمری - نهم محرم ( تاسوعا )

  1. روز نهم محرم، شمر به همراه چهار هزار نفر سپاهی به سرزمین کربلا وارد شد .1  او حامل فرمان عبیدالله بن زیاد خطاب به عمر بن سعد بود که پس از رسیدن به کربلا، نامه  زیر را تقدیم پسر سعد کرد .

"  اما بعد، من تو را به سوى حسين نفرستاده بودم كه با او مدارا كرده ، كارش را به تاءخير و تعويق اندازى و بقا و سلامتش را آرزو كنى و از او در نزد من به شفاعت برخيزى  .
خوب توجه كن ! اگر حسين و يارانش سر به فرمان من نهادند و تسليم راءى من شدند، آنها را همگى سالم به خدمت من بفرست ، و اگر زير بار نرفتند، بر آنان بتاز و همه را از پاى درآور و مثله كن كه در خور چنين رفتارى هستند ! ....
اينك اگر تو فرمان ما را به كار بردى ، پاداش فرمانبرداران را خواهى يافت . در غير اين صورت ، از فرماندهى سپاه ما كناره گير و زمام كار را به عهده شمر بگذار و اداره سپاه را به وى بسپار كه ما دستورهاى لازم را به او داده ايم . والسلام ." 2

  1. ابن­سعد با خواندن نامه ، شمر را مورد سرزنش قرار داد و گفت: وای بر تو ؛ خداوند تو و اهل خانه­ات را مقرب درگاه خود نسازد ... .  به خدا سوگند، می­دانم که تو عبیدالله را از قبول آنچه که من برای او نوشته بودم ، باز داشتی و کاری را که من امیدوار بودم با صلح و سازش به سرانجام برسد را تباه ساختی . به خدا سوگند حسین(ع) تسلیم نخواهد شد، زیرا روح پدرش در کالبد اوست .
  2. شمر به او گفت : چه خواهی کرد ؟ آیا فرمان امیر را اطاعت کرده و با دشمنش می­جنگی و یا کناره خواهی گرفت و مسؤلیت لشکر را به من می­سپاری؟  
  3. عمر بن سعد گفت: امارت لشکر را به تو واگذار نخواهم کرد من در تو شایستگی این کار را نمی­بینم پس خود این کار را به پایان خواهم رساند؛ تو فرمانده پیاده نظام لشکر باش. 3
  4. زمانی که شمر نامه ابن زیاد را می گرفت،  امان نامه ای نیز برای خواهر زاده های خود گرفت . او پس از ورود به کربلا و تقدیم نامه ابن زیاد به عمر بن سعد، به اردوگاه سپاه امام حسین(ع) نزدیک شد و فریاد برآورد: خواهرزادگان ما کجایند؟  عباس و برادرانش در نزد اباعبدالله الحسین(ع) نشسته بودند . عباس(ع) ساکت بود و جواب شمر را نمی داد . امام(ع) به  عباس فرمودند: هر چند او فاسق است اما پاسخش را بده ، همانا او از داییهای شما است . عباس و عبدالله و جعفر و عثمان ، فرزندان علی بن ابیطالب(ع) بیرون آمدند و گفتند : چه میخواهی ؟  شمر به آنها گفت: ای خواهرزادگان من، شما در امان هستید . من برای شما از عبیدالله امان گرفته ام ؛ اما عباس(ع) و برادرانش همگی گفتند: خدا تو و امان تو را لعنت کند ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر(ص) امان نداشته باشد.4
  5. عمر بن سعد در شامگاه روز نهم محرم الحرام خود را آماده جنگ با امام (ع) کرد و در میان سپاهیان خود ندا در داد که : یا خیل الله ارکبی و بالجنه ابشری؛ ای لشکریان خدا! سوار شوید که شما را به بهشت بشارت میدهم.!  

در این هنگام عباس گزارش ماجرا را به عرض امام(ع) رساند و ایشان فرمود : ای عباس؛ جانم به فدایت؛ بر اسب خود بنشین و نزد آنها برو و بپرس که چه میخواهند ؟ .

عباس با بیست سوار نزد سپاه دشمن آمد و پرسید : چه میخواهید؟  گفتند: فرمان امیر است که به شما بگوییم یا بیعت کنید و یا آماده کارزار شوید . عباس گفت : از جای خود حرکت نکنید تا نزد ابی عبدالله(ع) رفته و پیام شما را به عرض ایشان برسانم . آنان پذیرفتند . پس عباس موضوع را به ایشان خبر داد .

امام(ع) فرمودند : اگر می توانی آنها را راضی کن که جنگ را تا فردا به تأخیر اندازند و امشب را به ما مهلت دهند تا با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم خدا میداند که من به خاطر او نماز و تلاوت کتاب او را بسیار دوست میدارم .

  1. در طول مدتی که عباس با امام(ع) مشغول گفتگو بود ، همراهان او هم به گفتگو با سپاه عمر بن سعد پرداختند و آنان را از جنگ با امام حسین(ع) بر حذر میداشتند و در ضمن آنان را از پیشروی باز میداشتند .

در این هنگام ابوالفضل العباس نزد سپاهیان دشمن بازگشت و درخواست امام(ع) را به اطلاع آنان رساند . ابن سعد در پذیرش این در خواست تردید داشت از اینرو با سران لشکرش مشورت کرد . و در نهایت با رای مثبت آنان ، قبول کرد .

 او شخصی را با عباس  به سوی اردوگاه سپاه امام(ع) فرستاد . فرستاده عمر بن سعد در مکانی كه همه سخنش را می شنيدند ايستاد و فریاد زد: ما تا فردا به شما مهلت میدهيم اگر تسليم شديد، شما را نزد اميرمان عبيداللّه بن زياد می بريم، اما اگر از پذیرش بیعت سر باز زدید شما را رها نخواهیم کرد و با شما خواهیم جنگید .

  1. طبرى از قول امام زين العابدين (ع ) آورده است : پس از بازگشت عمر سعد ، امام يارانش را فرا خواند و پس از حمد خداوند گفت :

" اما بعد، من نه يارانى باوفاتر از ياران خود مى شناسم ، و نه اهل بيتى پاكتر و باصفاتر و خون گرمتر از اهل بيت خود. پس خداوند همگى شما را از من پاداش خير دهاد .

اكنون اين را بدانيد كه من تا به امروز نسبت به دشمنان خود گمانى ديگر داشتم ، اما اكنون كه چنان نشده ، همه شما آزاديد كه بازگرديد كه من بيعت خود را از شما برداشتم . اينك كه شب فرا رسيده و پرده خود را بر شما افكنده است ، از تاريكى آن سود جوييد و در اين حركت ، هر يك از شما دست در دست يكى از مردان من گذارده ، به شهر و ديار خودتان روى آوريد و پراكنده شويد تا آنگاه كه خداوند گشايشى عنايت كند . زيرا اين مردم تنها مرا مى خواهند و هنگامى كه بر من دست يافتند، از تعقيب ديگران دست بر مى دارند . "

  1. راوى مى گويد : هر يك از ياران ابا عبدالله سخنان پر شوری گفتند و همانند يكديگر پشتيبانى خود را از حضرتش ابراز مى داشتند . آنها گفتند : قسم به خدا كه از تو جدا نمى شويم . ما جانهاى خود را فداى تو مى كنيم و با نثار خون خود ، و از دست دادن سر و دست خويش در راه تو ، از تو حمايت مى نماييم ، و هنگامى كه در برابرت از پاى درآمديم ، آن وقت است كه به پيمان خود وفا، و به وظيفه اى كه بر عهده داشته ايم عمل كرده ايم . 5
  2. پس از آن دستور داد تا اطراف چادرها خندق بکنند و حفاظت از آنها را بیشتر نمایند .

زیرنویسها :

  1. الکوفی، ابن¬اعثم؛ الفتوح، ص1991، ج5، ص94
  2. طبری ص 3010 ( ج 7 الکترونیکی – ص 305 ) و حماسۀ حسینی، مرتضی مطهری، جلد دوم، صفحه139
  3. طبری ص 3011 ( ج 7 الکترونیکی – ص 306 )
  4. طبری ص 3011 ( ج 7 الکترونیکی – ص 307 )
  5. طبرى ص 3015 ( ج 7 - ص 310 )

 

منابع :

  1. مروري بر زندگي سياسي امام حسين ( ع ) http://mahsan.parsiblog.com/Posts/468/
  2. كتاب : سخنان حسين بن على (ع ) از مدينه تا كربلا - محمّد صادق نجمى
  3. http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=44131
  4. http://www.ghadeer.org/aqaed/2maktab3/hosein05.htm
  5. تاریخ طبری – ترجمه ابوالقاسم پاینده

تحقيق : محمد صالحی – 14/ 9 / 90– مصادف با نهم محرم 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 28 مهر 1394  ساعت 7:42 AM نظرات 0 | لينک مطلب


Powered By Rasekhoon.net