رابطه خدا و بنده ، پيوندي از جنس عشق يا ترس ؟

در عشق : بنده ، عاشقي است ، كه لحظه لحظه هاي حياتش ، شوق حضور است و تمناي و صال .

اما در ترس : بنده ، جز وحشت از حضور ، كه مبادا مورد عتاب خدا قرار گيرد ، نمي بيند و لحظه اي به لقا و ورسيدن فكر نميكند ، جز دوري  از او .

در عشق : بنده ، آنچنان غرق اشتياق يك كرشمه معشوق است ، كه به چيزي جز رضايت معشوق نمي نگرد .

اما در ترس : بنده ، آنچنان در نرسيدن به خدا ، گام سنگين مي كند كه به هيچ لذتي از او ، نميتواند انديشه كند .

در عشق : بنده ، اينجا را جايي براي پاكيزه كردن روح و آراستن به زيباترينهاي دوست داشتني معشوق ميداند و مسيري تا اتصال .

اما در ترس : بنده ، اينجا را محلي براي ماندن و لذت دنيايي ميداند ، چرا كه آنجا محلي براي ترس است و عذاب .

در عشق  : بنده ، فقط معشوق مي خواهد و بي پروا ، حتي از بال و پر گذشته ، به پرواز مي رود تا بر يار .

اما در ترس : بنده ، خرامان خرامان راه مي پيمايد ، مباد جايي پايش بلنگد و يا چشمش از چيزي غافل شود .

در عشق : بنده و خدا ، چون دو عاشق و معشوق ، به شوق ديدار و رستن از اين همه هجر و فراق ، چشم بر هر چه هست بسته و با دل ، به انتظار حضور، اشك مي ريزند .

اما در ترس : بنده از گرفتار شدن در چنگال خدا مينالد و خدا به انتقام و شلاق بنده اش انتظار مي كشد .

 

و خدايا !

امروز آنقدر دلم گرفته بود      ...

که بی اختیار گریستم ،

و در پس این اشکها که بر گونه جاری بود ،

به یکباره احساس کردم ،

در پهنه گیتی ، در گوشه شرق آسمان  ،

دستی به لبخند تکان میخورد ،

و می گوید :

بيا تا برقصيم !

پنجره دل را شکستم ،

و تا اوج حضور ،

بی بال و پر ،

پرواز کردم ،

و دیگر هر چه بود ،

عشق بود و لبخند بود و آغوش

11/10/94 – محمد صالحی      



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 19 دی 1394  ساعت 2:38 PM نظرات 0 | لينک مطلب


Powered By Rasekhoon.net