جان من !

جانان من !

 

اینجا نمان ،

جای تو در این ناکجا آباد نیست .

 

برخیز و از اینجا برو !

 

رو که باید جان شوی ،

تا لایق جانان شوی ،

 

وانگه روی ، با عاشقان ،

هم سفره آن خوان شوی !

 

گر تو می خواهی ، برو چون شمع شو !

ور نمی خواهی ، برو پروانه شو !

 

لیکن !

این شدن ،

یا آن شدن ،

مقصود نیست .

 

رو هیچ اندر هیچ شو .

 

یا بشو شمعی ، خودت را هیچ کن !

یا بشو پروانه ای ، در شعله شمعی ، بسوز !

 

آنگه ، تو دیگر نیستی !

که دیگر هر چه هست ،

اوست اندر او ، و

 تو دیگر ،

                هیچ هیچ .

محمد صالحی - 6/11/94



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 18 اسفند 1394  ساعت 8:05 AM نظرات 0 | لينک مطلب


Powered By Rasekhoon.net