من هيچگاه  پريدن از آتش  را نخواهم پسنديد ،

كه گر سالك راه عشقي  ، پريدن در  آتش را برگزين .

 

شايد ، روي من ، زرد از خجلت ديدار معشوقه من باشد ،

و شايد اين زردي ، از ترس از افتادن از پرتگاه دره عشاق ، به هنگام پريدن باشد ،

 

اما هر چه هست ، دوست ميدارمش ،

و به سرخي آتشي نخواهم دادش ،

 

كه خودش ، راه مي نمايدم  كه چون بايد رفت .

 

من خواهم رفت ، و تو نيز خواهي رفت ،

اما براي رسيدن به معبد سكوت و رقص الهي ،

راهي جز سوار بر امواج سرخ آتش عشق نيست .

 

بالهايت ، كه نه ؛ خود را بسوزان ، چونان پروانه اي كه در رقص در شعله هاي شمع ميسوزد .

و يا شمع شو ، قطره قطره در تلولو حضور ، جان در وادي فنا بگذار .

 

اما ، هر چه هستي ، بگذار و بگذر ،

و آنگاه همراز آتش عشقي شو ،

كه خودش نيز ، ميسوزد و ميسوزد و با او يگانه ميشود .

 

محمد صالحي - 25/12/94

http://mahsan.rasekhoonblog.com/



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 25 اسفند 1394  ساعت 4:24 PM نظرات 0 | لينک مطلب


Powered By Rasekhoon.net