گاهی در گوشه دنجی از کوچه دلتنگی ،

باید در درون خود غلتید !

و چشم بست !

و اشک را خونین رنگ ،

از جگر پر از آه ،

به روی صورت روانه کرد .

 

باشد که شوری قطره ای از آن ،

کامت را چنان در خود کشد ،

 

که شور مستانه ،

به فریادی پر از سکوت ،

مبدل شوی !

 

و آنگاه !

آن لحظه است !

که تو دیگر نیستی !

 

غنیمت بدار !

و فقط اشک بریز !

 

که تو خود هم عاشقی و هم معشوق !

 

و در یک کلام !

آن لحظه ،

لحظه حضور است و دیگر هیچ .      

 

محمد صالحي   ساعت 12 شب     11/11/94

http://mahsan.rasekhoonblog.com/



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 26 اسفند 1394  ساعت 3:58 PM نظرات 0 | لينک مطلب


Powered By Rasekhoon.net