خدا ، انسان ، و نردبانی به نام عقل ***
*** مقدمه
وقتی خداوند ، هستی را بنا نهاد ، عقل را پایه های آن قرار داد .
آنجا که پیامبر(ص) می فرماید :
" اول ما خلق الله العقل ." 1
و وقتی ، انسان را خلق کرد ، با نفخ روح خود در وجود او 2 و تعلیم اسمای خود 3 که اساس سیر تکاملی هستی را نمایندگی می کردند ، با ابزاری به نام گوهر عقل ، به دنیای زمینی فرستاد 4 و از او خواست که پیوند خود را با هستی ، از مسیر عقل برقرار و مستحکم کرده و راه تا اوج خدایی شدن را بپیماید .
*** اعتقادات ، تقلید یا تحقیق
این انسان ، در طول تاریخ خود ، از زمان هبوط به دنیای زمینی تا زمان اکنون ، همیشه در تلاش برای پاسخ به دو نیاز اساسی مادی و نیازهای بنیادین روحی خود ، بسر برده و وقتی ، این گذر تاریخی را محققانه بررسی می کنیم ، تقسیم افراد انسانی را به دو گروه عمده زیر می یابیم :
- آنها که در پاسخ به نیازهای روحی و سوالهای هستی شناسی خود ( که همان اساس دین را تشکیل می دهد ) ، فقط بدنبال پاسخ پدران و گذشتگان و بزرگان خود و جامعه رفته و از آن تقلید و تبعیت کرده اند .
آنجا که خداوند می فرماید :
" و قالوا ربنا انا اطعنا سادتنا و کبراءنا فاضلونا السبيلا " 5
" و مىگويند : پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت کرديم و ما را گمراه ساختند! "
این گروه ، با فراموش کردن فهم عقلانی، گوهر عقل وجود خود را به کناری نهاده ،در لابلای اعتقادات تقلیدی خود ، دفن کردند . و از آنجا که می دانند ، هر لحظه ممکن است مورد سوال و مواخذه درباره اعتقاداتشان ، که همه نیز عاریتی اند و خود سهمی در یافتن آنها نداشته اند ، قرار گیرند ، به جای رفتن بسوی فهم عقلانی ، سعی در بالا بردن مقام و شان آنهایی می کنند که خود را مرهون و مدیون اعتقادی آنها می دانند .
آنجا که خداوند می فرماید :
"واذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل الله و الى الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا عليه اباءنا او لو کان اباؤهم لا يعلمون شيئا ولا يهتدون." 6
" و هنگامى كه به آنها گفته شود: « به سوى آنچه خدا نازل كرده، و به سوى پيامبربياييد!»، مىگويند: «آنچه از پدران خود يافتهايم، ما را بس است! » آيا اگر پدران آنها چيزى نمىدانستند، و هدايت نيافته بودند (باز از آنها پيروى مىكنند )؟! "
و در این راه ، کرامات و امتیازاتی را برای بزرگان و راهبران دینی خود قائل می شوند که نهایتا به غلو ختم شده و کم کم مقام واسطه خلق و خالق و در نهایت شان ربانی و الوهیت را به آنها عطا می کنند .
- آنها که پای در مسیر تحقیق و تتبع گذاشته و بنا را بر فهم اعتقادی گذشتگان و متون دینی موجود ، قرار دادند و فهم نوی را از آنها پایه ریزی کرده و گروه اول را به زیر سلطه اعتقادی خود در آوردند .
بسیاری از این گروه ، با سو استفاده از جهالت و روزمرگیهای مادی گروه اول ، خود را در مصدر راهبری دینی جامعه قرار داده و با تفاسیر خودمحور و غیر عقلانی خود ، به تاراج سرمایه های مادی و معنوی جامعه پرداختند .
و البته با هوش سرشاری که داشته و با علم به خصوصیات بارز تقلید و تعصب جاهلی گروه اول ، سعی در استدلال سازیهای بی منطق و خدا انگاری آموزه های خود ، جهت تثبیت عقاید آنها کرده و غلوگونه به شان خدایی خود دامن می زنند .
آنجا که خداوند می فرماید :
" يا ايها الذين امنوا ان کثيرا من الاحبار و الرهبان لياکلون اموال الناس بالباطل و يصدون عن سبيل الله " 7
" " اى کسانى که ايمان آوردهايد! بسيارى از دانشمندان (اهل کتاب) و راهبان ، اموال مردم را بباطل مىخورند، و (آنان را) از راه خدا بازمىدارند! "
و یا عیسی ابن مریم می فرماید :
" ای علمای دین که بر مسند موسی نشسته اید . شما خود را به مردم ، پارسا نشان می دهید ، اما در باطن ، مملو از ریاکاری و شرارتید . وای برشما ای علمای ریاکار دین ! شما برای پیامبران ، مقبره می سازید . ای ماران ! چگونه از مجازات جهنم خواهید گریخت ؟ " 8
و یا پیامبر اسلام ( ص ) می فرماید :
" ابغض العباد الی الله من کان ثوباه خیرا من عمله : ان تکون ثیابه ثیاب الانبیائ و عمله عمل الجبارین " 9
" منفورترین بندگان در پیش خدا کسى است که جامه وى از کارش بهتر باشد، یعنى جامه او جامه پیمبران باشد و کار وى کار ستمگران . "
و یا کلام دیگر ایشان :
" آفَةُ الدِّينِ ثَلاثَةٌ : فَقيهٌ فاجِرٌ و إمامٌ جائرٌ و مُجتَهِدٌ جاهِلٌ " 10
" آفت دين سه چيز است : فقيه و عالم بد كار ، پيشواى ستم كار و مجتهد نادان "
*** اما خداوند چه می خواهد ؟
اما آنچه را که خداوند برای بشر پسندیده و اساس حرکت کمالی او خوانده است ، جستجو برای پاسخ به نیازهای روحی و سوالهای اعتقادی و هستی شناسی خود بر اساس اصول مبتنی بر عقل می باشد .
آنجا که خداوند می فرماید :
" فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه ، اولئك الّذين هدئهم اللّه و اولئك هم اولوا الالباب . " 11
" پس بندگان مرا بشارت ده! همان کسانى که سخنان را مىشنوند و از نيکوترين آنها پيروى مىکنند؛ آنان کسانى هستند که خدا هدايتشان کرده، و آنها خردمندانند. "
اگر نگاهی اجمالی به تعابیر " القول " و " تبعیت احسن " بیفکنیم ، به ظرایف زیر که شاید به غفلت ، دیده نشده اند برمی خوریم :
- خداوند در برخورد انسان با موضوعات و سوالهای اعتقادی و هستی شناسی خود ، قائل به یک فهم واحد و قرائت رسمی نیست ، بلکه قرائتها ، معرفتها و گفتمانهای مختلف و متفاوت را برمی تابد .
- گفتمانهای مختلف ، زمانی محقق خواهد شد ، که نظریه ها و دیدگاههای مختلف وجود داشته باشد و این نیز زمانی میسر خواهد شد که همگان در یک فضای شفاف ، به تحقیق و تفکر و فهم دور از تعصب و تقلید بپردازند .
- هر کدام از قرائتهای فوق ، در جای خود و بدلیل جهد و تلاش علمی و عقلی صاحب آن ، قابل تقدیر است .
- تبعیت احسن ، زمانی میسر خواهد شد ، که انسان از قوه و استعداد بررسی اقوال و آرا و قرائتهای مختلف برخوردار باشد و این نیز ، زمانی ممکن است که همه چیز را از مسیر تعقل عبور داده و فهم عقلانی را هدف خود قرار دهد .
- عبارت احسن ، که معنای قرائت بهتر را اراده می کند ، به این معناست که فهم عقلانی که بر اصول علمی استوار می باشد ، بدلیل آنکه علم در طی زمان ، همواره در حال رشد و شکوفایی و تغییر می باشد ، لاجرم ، فهم عقلانی را نیز دچار تغییر و رشد و شکوفایی کرده و در یک پروسه وابسته به زمان ، همواره ، فهمی متفاوت از قبل ( که باید بهتر و قابل استدلال تر باشد ) را سبب خواهد شد و تبعا هیچ فهم و یا قرائتی ، مقدس و غیر قابل مناقشه نیست .
- شنیدن قول ، نه به زمان و یا افرادی خاص محدود شده و نه به حد مشخصی از سطح علم و دانایی کسی تخصیص زده شده است ، بلکه تمام افراد انسانی که خواهان دریافت نشان و مقام " عباد " از طرف خداوند هستند ، باید در یک فرایند دائمی پرسش و جستجو و استنباط و فهم عقلانی بوده ، هر چند به بالاترین مقامات علمی موجود رسیده باشند .
با عنایت به تفاصیل بالا ، به این اصل اساسی در خلقت می رسیم که خداوند بشر را به مبارزه ای دائمی و تاریخی با سوالهای خود و فهم متون دینی ، به کمک سلاح عقل ، بدون افتادن در چاه تقلید و یا تعصبهای کور جاهلی فراخوانده است .
آنجا که پیامبر (ص) می فرماید :
" اِسْتَرْشِدُوا الْعَقْلَ تُرْشَدُوا، وَ لا تَعْصُوهُ فَتَنْدِمُوا " 12
" از عقل ، ارشاد بخواهید که هدایتتان می کند و از فرمان عقل سرپیچی نکنید که پشیمان می شوید . "
و یا در جایی دیگر می فرماید :
" اَلْعَقْلُ نُورٌ خَلَقَهُ اللّهُ لِلاِْنْسانِ وَجَعَلَهُ یُضیءُ عَلَی الْقَلْبِ لِیَعْرِفَ بِهِ الْفَرْقَ بَیْنَ الْمُشاهَداتِ مِنَ الْمُغَیَّباتِ؛" 13
" عقل نوری است که خداوند آن را برای انسان آفرید و آن را روشنگر قلب (و روح) قرار داد تا در پرتو آن فرق بین آنچه که آشکار است و آنچه که پنهان است را بشناسد. "
و یا امام موسی بن جعفر (ع) می فرماید :
" یا هشامُ! إنَّ لله علیالنّاس حجّتین، حجّةً ظاهرةً و حجّةً باطنةً؛ فامّا الظّاهرةُ فالرّسلُ و الأنبیاءُ و الائمةُ: و أمَّا الباطِنةُ، فَالعقولُ . " 14
" ای هشام خدای را بر مردم دو حجّت و راهنماست. حجتی آشکار و حجتی پنهان؛ حجّت آشکار الهی رسولان، انبیا و ائمه هستند، و حجّت پنهان عقلهاست . "
و از آنجا که عقل انسان در لابلای القائات و روزمرگی های زندگی مادی او مغفول و مدفون می گردد ، خداوند ، پیامبرانش را برای شکوفایی و کشف و پرده برداری از گنجینه نهفته درونی انسان که همان عقل است ، فرستاده است .
آنجا که امام علی ( ع ) می فرماید :
" و اصطفي سبحانه من ولده انبياء ..... يثيروا لهم دفائن العقول " 15
" خداوند سبحان از ميان فرزندان آدم ، پيامبرانى برگزيد ....تا خردهاشان را که در پرده غفلت ، مستور گشته برانگيزاند . "
*** پیامهای ابلاغی خداوند در قرآن
با نگاهی اجمالی به پیامهای خداوند در قرآن ، که همگی از ویژگی منحصر به فرد " تبیین " و " ارشاد " برخوردارند ، به موارد زیر می رسیم که انسان را به رویارویی با همه واقعیات هستی و حتی فهم خمیر مایه آن ، که چیزی جز یگانگی خداوند در ذات و افعال و صفات نیست ، به کمک ابزار عقل می خواند .
- خداوند ، تنها اعتقادی را بر می تابد ، که از فهم عقلانی سرچشمه گرفته و بر بصیرت و دانایی استوار باشد .
آنجا که می فرماید :
" قل هذه سبيلي ادعوا الى الله على بصيرة انا و من اتبعني و سبحان الله و ما انا من المشرکين " 16
" بگو : اين راه من است كه من و هر كس كه پيرو من است با بصيرت و بينايى به سوى خدا دعوت مىكنيم و خدا منزه است و من از مشركان نيستم "
- خداوند آنقدر به بشر و مایه های فهم عقلی درونی او اعتقاد دارد که پیامبرش را از اجبار او به پذیرش اعتقادات دینی برحذر می دارد و تنها وظیفه ایشان را ، یادآوری گنجینه عظیم مدفون شده درونی انسان می داند .
آنجا که می فرماید :
" فذکر انما انت مذکر - لست عليهم بمصيطر " 17
" پس تذکّر ده که تو فقط تذکّر دهندهاى ! - تو سلطهگر بر آنان نيستى که ( بر پذیرش چیزی ) مجبورشان کنى "
- خداوند به بشر اعلام می دارد که تو اجباری در پذیرش آموزه های دینی پیامبر نداری ، چرا که آنها مسیر رشد و کمال را از گمراهی و انحراف روشن کرده و به تو نمایاندند .
آنجا که می فرماید :
" لا اکراه في الدين - قد تبين الرشد من الغي " 18
" در قبول دين ، اکراه و اجبارى نيست . راه درست از راه انحراف ، روشن شده است . "
- ای انسان : تو خود هستی که اگر بدنبال یافتن پاسخ صحیح سوالهای خود و گام نهادن در راه کمال می باشی ، هدایت را درون پیامها ی پیامبر خواهی یافت .
آنجا که می فرماید :
" ان هذا القران يهدي للتي هي اقوم ." 19
" این قرآن ، هدایت برای کسی است که در راه یافتن پاسخ سوالهای خود ، پویاتر و استوارتر گام برمی دارد . "
- برای رسیدن انسان به فهم درستی از هستی و جایگاه او در آن ، تنها ، خواستن او ، و تلاشش را برای یافتن ، می طلبد .
آنجا که می فرماید :
" و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين . " 20
" و آنهایی که در راه رسیدن به حقیقت تلاش کرده و استوار گام بردارند ، قطعا راه های خود را به آنها نشان خواهیم داد ."
- بدلیل اعتقاد خداوند به وجود دریچه فهم عقلانی در وجود انسان ، وقتی او را می بیند که خود را به جهالت زده و تابع اعتقادات دیگران گشته ، در جای جای قرآن ، او را مورد عتاب و سرزنش قرار می دهد که : ( بیش از 30 جای قرآن )
" افلا تعقلون ؟ " - " چرا ابزار عقل خود را بکار نمی برید ؟"
" افلا یتدبرون ؟ " – " چرا تدبر نمی کنید ؟ "
" افلا تتفکرون ؟ " - " چرا اندیشه خود را بکار نمی گیرید ؟ "
" فما لهولا القوم لایکادون یفقهون " – " پس چه بر سر اين گروه آمده که حاضر نيستند سخنى را درک کنند؟! "
- بدلیل باور حضرتش به قدرت فهم استدلالی انسان ، برای رساندن پیام خود به او ، همواره از بیان دلیل و برهان و نشانه های متقن استفاده کرده و به تحریک قوه عقلانی او می پردازد . ( بیش از 50 جای قرآن )
" ان کنتم تعقلون " – " اگر قوه عقل خود را مبنا قرار دهید . "
" لعلکم تعقلون " – " باشد که عقل خود را بکار بندید . "
" لقوم یعقلون " – " ( این استدلال ها ) برای آنهایی است که از عقل خود استفاده می کنند . "
" لعلهم یفقهون " – " باشد که بفهمند "
" لقوم یفقهون " – " ( این استدلال ها ) برای قومی است که فهم خود را بکار می گیرند . "
" لیتفقهوا فی الدین " – " ( این آیات ) برای آنست که در دین ( و رسیدن به پاسخ نیازهای روحی خود ) تفقه کنند ."
" لعلکم تتفکرون " – " باشد که اندیشه خود را بکار گیرید . "
" لقوم یتفکرون " – " ( این آیات و استدلال ها ) برای گروهی است که اندیشه می کنند . "
- بدلیل اعتقاد خداوند به فهم بشر، و کرامتی که برای او قائل است ، بارها و بارها در قرآن ، در مقام پاسخ به سوالهای او برآمده ، بدون آنکه افرادی خاص ، در جایگاه و یا مقام علمی خاصی را مخاطب قرار داده باشد . ( بیش از 20 آیه )
" یسئلونک عن الاهله قل هی .. " – " در باره « هلالهاى ماه » از تو سؤال مىکنند ، بگو که .. "
" یسئلونک ماذا ینفقون قل .. " – " درباره انفاق سوال می کنند ، بگو .. "
" یسئلونک عن الخمر و المیسر قل فیهما .. " – " درباره شراب و قمار می پرسند ، بگو در آنها .. "
" یسیئلون ماذا احل لهم قل احل .. " – " درباره حلالهای خدا سوال می کنند بگو حلال شده ... "
" یسئلونک عن الساعه قل .. " – " درباره روز قیامت می پرسند بگو .. "
" یسئلونک عن الانفال قل .. " – " درباره انفال و منابع ملی سوال می کنند بگو .. "
" یسئلونک عن ذی القرنین قل ساتلوا .. " – " درباره ذوالقرنین می پرسند بگو بزودی خواهم گفت .. "
" یسئلونک عن الجبال فقل .. " – " درباره کوهها سوال می کنند پس بگو .. "
" اذا سالک عبادي عني فانی قریب .. " – " وقتی بندگانم درباره من و جایگاهم نسبت به خود می پرسند بگو .. "
- از آنجا که خداوند بشر را برای عبادت عاشقانه خود خلق کرده ؛
آنجا که می فرماید :
" و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون " 21
" من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينکه عبادتم کنند ! "
این عبادت را ، فقط از طریق خشیت و اعتراف به بزرگی و علو خود دوست می دارد . و آنهم میسر نخواهد شد مگر از طریق علم ، که بنیان عقل بر آن استوار است .
آنجا که می فرماید :
" و من الناس و الدواب و الانعام مختلف الوانه کذلک انما يخشى الله من عباده العلماء . " 22
" و از انسانها و جنبندگان و چهارپايان ، انواعى با رنگها و نژادهاى مختلف ( خلق کردیم )، (ولی) حقيقت چنين است : از ميان بندگان خدا، تنها دانشمندان ، عظمت او را درک میکنند و در مقابلش سر تعظیم فرود می آورند . "
- از آنجا که انسان ، تنها مخلوق خداوند است که بر خدمت او خلق شده است ؛
آنجا که در حدیث قدسی داریم :
" يا بْنَ آدَمَ خَلَقْتُ الْاشياءَ لِاجْلِكَ ، وَ خَلَقْتُكَ لِاجْلى " 23
" ای فرزند آدم ، تمام اشیا را برای تو و تو را برای خودم آفریدم ."
و از چنان کرامت و استعدادی برخوردار است که عرش خداوندی بر قلب مومن نهاده شده است ؛
آنجا که پیامبر می فرماید :
" قلب المؤمن عرش الرحمن . " 24
" قلب مؤمن ، ساحت خدای رحمان است . "
و از طرف دیگر ، خداوند مظهر علم کامل می باشد ، لذا ، با هیچ بهانه ای ، جهل انسان را برنمی تابد و مطمئنا او را چون خود ، عالم و فهیم و عارف می خواهد و خود نیز تمام ابزار این فهم عالمانه را که عقل است ، به او ارزانی داشته و جز آن را به هیچ نمی بخشد .
آنجا که در حدیث قدسی می فرماید :
" كنت كنزاً مخفياً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لكي أعرف " 25
" من گنج پنهان بودم . دوست داشتم كه آشكار شوم . پس خلق را آفريدم تا شناخته شوم " 26
و قطعا ، این عرفان و شناخت ، از یافته های عقل است ، نه فرایند تقلید و تبعیت از گذشتگان و بزرگان قوم . 27
*** و در یک کلام :
- خداوند ، همواره انسان را به مبارزه و جدال علمی و پویا می طلبد .
- خداوند ، فهم مبتنی بر تعقل را می خواهد و معتبر می داند . 28
- و عقل بر علم استوار است . 29
- و علم نیز ، مختص هیچ ملت ، فرهنگ و یا مذهبی خاص نیست .
- و این علم نیز همواره ، در یک سیر تاریخی ، رو به رشد و شکوفایی بیشتر است .
- بنابراین ، اصول و مبانی فهم عقلانی نیز ، دائم در حال تغییر و رشد است .
- و تبعا فهم عقلانی بشر از قرآن ، و نتیجتا ، برداشتها و قرائتها از آن ، دائما در حال تغییر و رشد خواهد بود . ( هر چند موضوعات اصلی از قبیل خدا ، هستی ، جایگاه انسان در هستی ، سیر تکاملی تاریخ بشر ، نبوت ، معاد و .. ثابتند)
- فهم ما از قرآن و سنت و روایات ، فقط یک برداشت و قرائت مبتنی بر فهم ماست .
- با این فرض مذکور ، هیچکدام از قرائتها و معرفتهای دینی ، مقدس و غیر قابل تغییر نیستند ؛ که ترس از مناقشه و یا نقد و رد آنها وجود داشته باشد .
- هر کدام از ما انسانها ، جایگاه حقیقی و والای خود را ، در خلقت خداوندی داریم و به این دنیای زمینی آمده ایم تا هدف خداوند از خلقت تک تک فرزندان آدم را که همان آینه جمال او شدن است را به انجام برسانیم و قرار نیست در سایه کسی و یا کسانی دیگر به فراموشی سپرده شویم . چرا که هرگز بخاطر انسانی دیگر ، مورد غفلت خداوند نبوده و نخواهیم بود .
- و با این فرض ، خداوند ، تنها ، مسیری را برای انسان برمی تابد ، که از دروازه عقل بگذرد و به معرفت حقیقی او و عبودیت عاشقانه اش ختم گردد .
...........................................................................................................................
*** بحث درباره فروع و احکام اجتهادی دین نیست ، بلکه موضوعات و سوالهایی است که انسان در طول تاریخ ، همواره دغدغه پاسخ به آنها را داشته و اصول اساسی دین ، بر پاسخ به آنها از منظر خداوندی، استوار گشته ، و نیز شاخص درستی فهم آنها .
*** زیرنویسها :
- محمد باقر مجلسي،بحارالانوار ،ج1،ص97
- " فاِذا سويته و نفخت فيه من روحى "-" پس چون كار او را به پايان رسانيدم و از روح خود در او دميدم "- سوره حجر آیه 29
- " علم ادم الاسما کلها " - " سپس علم اسماء را همگى به آدم آموخت . " - سوره بقره – آیه 31
- " قلنا اهبطوا منها جميعا " – " گفتيم : همگى از آن ، فرود آييد ! " - سوره بقره – آیه 38
- سوره احزاب – آیه 67
- سوره مائده – آیه 104
- سوره توبه - آیه 34
- انجیل متی ، فصل 23 ، آیه های 2 و 28 و 29 و 33
- نهج الفصاحه – ترجمه پاينده - حديث 2107
- نهج الفصاحه – سايت آويني - حدیث 4
- سوره زمر – آیات 17 و 18
- بحار الانوار، ج 1، ص 96، ح 51؛ کنز الفوائد، ص 194؛ الحکم الزاهره، ج 1، ص 16.
- منتخب میزان الحکمة، محمد محمدی ری شهری، ص 358، به نقل از الکافی، ج 1، ص 16، ح 12.
- اصول کافى، ج 1، ح 12
- نهج البلاغه – خطبه 1
- سوره یوسف ، آیه 108
- سوره غاشیه – 21 و 22
- سوره بقره – آیات 255 و 256
- سوره اسرا - آیه 9
- سوره عنکبوت – آیه 69
- سوره ذاریات – آیه 56
- سوره فاطر – آیه 28
- الجواهر السّنيّة في الاحاديث القدسيّة - ص 361 – شيخ حر عاملي
- بحار الانوار ، ج ۵۵، ص ۳۹٫
- بحارالانوار، ج 84 ، ص 198
- آيت الله شاه آبادي ، استاد عرفان حضرت امام خميني(س)، در كتاب گرانقدر خويش ، شذرات المعارف ، در توضيح حدیث فوق می فرمایند که :
« حق متعال از جهت وحدت و دوري از كثرت ، مخفي است و آنچه باعث شد اين گنج نهفته تجلي نمايد ، حب ذات به شناخته شدن در آينه وجود بود و مقصود اصلي حق نيز ، استظهار يا اظهار كمال و جمال خود بوده است .»
- البته اثبات مسیر عقل ، نه به معنای رد کردن امکان مکاشفه روحانی است . بلکه مقصود آنست که مکاشفه نیز بمعنای کشف و شکوفایی عقل انسان است ، چرا که بنیان هستی ( و انسان ) که پیوند خالق و مخلوق را برقرار می کند همان عقل است . آنجا که امام صادق (ع) در پاسخ سوال : عقل چیست ، می فرماید :" مُا عُبِدَ بِه الرّحمنُ و اکْتُسِبَ بِهِ الجِنَانُ ؛" - عقل چیزی است که بدان خدای رحمان عبادت شود و بهشت به دست آید . (اصول کافی ، ج 1، ح 3 )
- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللّهِ ص إِذَا رَأَيْتُمُ الرّجُلَ كَثِيرَ الصّلَاةِ كَثِيرَ الصّيَامِ فَلَا تُبَاهُوا بِهِ حَتّى تَنْظُرُوا كَيْفَ عَقْلُهُ . امام صادق عليه السلام از پيغمبر اكرم (ص) فرمود: چون مردى را پرنماز و روزه ديديد به او ننازيد ، تا بنگريد عقلش چگونه است . ( اصول کافی ، ج1 ، ح 28 )
- يَا هِشَامُ إِنّ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْمِ . امام موسی بن جعفر ، ( اصول کافی ، ج1 ، ح 12)
تحقیق : محمد صالحی 20 / 3 / 91
http://mahsan.rasekhoonblog.com/