امروز 31 فروردين سالگرد رحلت محمد تقي شريعتي ، پدر بزرگوار دكتر علي شريعتي عزيز است .
محمدتقی شریعتی (۱۲۸۶ در مزینان سبزوار – ۱۳۶۶ در مشهد) روشنفکر و فعال سیاسی–مذهبی و پدر علی شریعتی است. او از افرادی بود که با رویکرد نوگرایانه و اصلاحطلبانه به دین، فعالیت خود را آغاز نمود و تأثیرات زیادی در این زمینه برجای گذاشت. از مهمترین اقدامات او تأسیس کانون نشر حقایق اسلامی بود که با هدف گسترش روح متعالی و مترقی اسلام و مقابله با فعالیتهای حزب توده و کسرویستها بنیان گذارده شده بود.
محمدتقی شریعتی (مزینانی) در سال ۱۲۸۶ در خانوادهای مذهبی و ریشهدار در مزینان زاده شد.
پدرش شیخ محمود و پدربزرگش آخوند ملا قربانعلی، معروف به آخوند حکیم، از روحانیون شیعهٔ منطقهٔ مزینان بودند.
در سال ۱۳۰۷ به مشهد رفت تا تحصیلات حوزویاش را در حوزهٔ علمیه مشهد که از نظر شناختهشدگی علمی پس از حوزهٔ علمیه قم در رتبهٔ دوم قرار داشت ادامه دهد.[ پس از گذراندن دروس مقدمات و در حالی که دورهٔ سطح را آغاز نموده بود، حوزهٔ علمیه را به قصد تدریس در مدارس ملی ترک کرد.
او بر این باور بود که آیندهٔ کشور به سرنوشت جوانان تحصیلکرده گره خوردهاست و باید به نحوی اسلام را بدانان آموزش داد که با ملزومات دوران مدرن همخوانی و سازگاری داشته باشد.
در نتیجه محمدتقی شریعتی دو سنت دیرپای خانواده را کنار گذاشت:
اول آنکه پس از اتمام دوران تحصیل به مزینان که منزلگاه سنتی خانوادهاش محسوب میشد بازنگشت؛
دوم آنکه با وجود برخورداری از تحصیلات حوزوی، برخلاف آبا و اجدادش به جای بر تن کردن عبا و بر سر گذاشتن عمامه، کت و شلوار فرنگی پوشید و کلاه شاپو بر سر گذاشت.
شریعتی تصمیم گرفته بود که خود به آموزش جوانان بپردازد؛
جوانانی که در پندار او عامل تغییر یا روشنفکران اسلامی آینده بودند. برای نیل به این اهداف شریعتی مجبور بود که ادبیات فرا گیرد، شبیه آنان سخن بگوید و همانند آنان لباس بپوشد تا بلکه جوانان را مجذوب خود کند.
به تعبیر مغنیه، یکی از روشنفکران و روحانیان شیعهٔ لبنان، شریعتی کلاه شاپو بر سر میگذاشت تا از به ریشخند گرفتهشدن روحانیون عمامهبهسر و ریشدار توسط نسل جوان جلوگیری کند.
از آنجایی که اسلامی که او از آن سخن میگفت با اسلامی که روحانیون سنتی مطرح میکردند تفاوت داشت، کار او دشوار مینمود.
او آشکارا از برخی انتقادات احمد کسروی نسبت به شیعهگری و برخی مواضع حزب توده نسبت به مسائل اجتماعی طرفداری میکرد.
او نیز همچون کسروی معتقد بود که برخی از آیینها و مراسم مذهبی تشیع پیوندی با اسلام راستین ندارند و ریشهٔ آنها را در انحرافاتی میدید که در دوران صفویه سنگبنایشان گذارده شده بود.
همچنین او موافق مواضع حزب توده دربارهٔ عدالت اجتماعی و برابری بود و آنها را سازگار با اسلام مییافت؛ اما با فلسفهٔ مادهگرای آن مخالفت میکرد.
این عقاید شریعتی موجب شده بود که روحانیان سنتی در مشهد شایعههایی پیرامون سنی، وهابی، و حتی بابی بودن او مطرح کنند.
رهنما، علی. چهرهنگاری سیاسی علی شریعتی: آرمانگرای اسلامی. ترجمهٔ مجید نکودست. تهران: انتشارات حسینیهٔ ارشاد، ۱۳۸۵
خاطره جالب محمدتقی شریعتی از علی شریعتی
یک شب دیدم چراغ منزل علی روشن است نگاه کردم که علی دارد گریه میکند.
دیدم مقالهای در مورد حضرت رسول مینویسد و وقتی به مظلومیت حضرت رسول رسیده است خودش دارد گریه میکند.
نقل از : محمد مهدی عبدخدایی
محمد صالحي
http://mahsan.rasekhoonblog.com