عشق جایی جز دل ندارد ،
میهمان ناخوانده است .
بی اجازه می آید ،
ساکن میشود .
و به میل خود ،
هر چه هست را ،
یا خراب میکند ؛
و یا به باد فنا میدهد ؛
و حتی دیگر آبرویی برایت نمیگذارد .
و من فهمیدم ،
کاری از دست کسی برنمی آید .
خسته میشوی ،
از بس با او ستیزه می کنی .
بگذار فرمان تو در دست خودش باشد .
چشم ببند ،
راه پر از کشته و راهزن است .
نه از عقل کسی بشنو ،
و نه به نصیحت کسی اعتنا کن .
راه خود بگویدت که چون بایدت رفت .
او دیگر میهمان ناخوانده تو نیست ؛
که تو میهمان او خواهی بود .
با وجود او لحظه ای درنگ نکن ؛
که سوار بر قالیچه سلیمانی و ،
تا عرش خدا ،
بی نفس خواهی رفت .
محمد صالحی - شب 25/1/95
كانال نغمه های سکوت
@naghmehsokout
آدرس بلاگ اینترنتی
http://mahsan.rasekhoonblog.com