معرفت حقیقى در وحدت وجود است

هنگامى که مى‏گویم من، من هستم، پاى غیر به میان مى‏آید.

خودم را هم غیر در نظر مى‏گیرم.

اینجا «موضوع» و «محمول» داریم.

اینها دو کلمه هستند.

یعنى اول توهم مى‏کنم که خودم، خودم نیستم؛ اما بعد یقین پیدا مى‏کنم که من خودم هستم.

از اینجاست که کثرت آغاز مى‏شود.

کثرت از باطن وحدت بیرون مى‏آید؛ یعنى حضور، تبدیل به معنا مى‏شود.

حضور، اول خودش را به خودش نشان مى‏دهد و بعد به غیر اظهار مى‏کند.

در اصل، خدا خودش را به خودش نشان داد.

ما اشتباه فکر مى‏کنیم. ما فکر مى‏کنیم خدا خودش را به ما نشان داد.

ما کى بودیم که خدا بخواهد خودش را به ما نشان دهد.

خدا چون براى خودش ظاهر بود براى من ظاهر شد.

راه از انسان به سوى حق نیست؛ چون من با حفظ منیت نمى‏توانم به حق برسم.

تا زمانى‏که «من» محفوظ است، نمى‏توانم به حق برسم.

راه از حق به سوى من هم نیست. چون من باید باشم، تا حق به طرف من بیاید.

حق باید مقابلى داشته باشد تا به طرف آن برود.

مگر حق مقابل دارد؟

در مقابل عظمت حق مگر چیزى هم مى‏تواند وجود داشته باشد؟

بنابراین، راه از خدا به خداست.

معرفت حقیقى در وحدت وجود است.

{ مقاله عقل و تجربه دینی}

دکتر ابراهیمی دینانی

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در دوشنبه 25 مرداد 1395  ساعت 11:08 AM نظرات 0 | لينک مطلب


Powered By Rasekhoon.net