آیا آقای بهاالدینی دارای کرامات بودند ؟

 

به آقای شیخ توحیدی داماد آقای بهاءالدینی گفتم:

این کرامات و معجزات منسوب به ایشان چقدرش درست است؟!

 

گفت: همه اش دروغ است ولی دوتایش راست است!

 

گفتم:آن دو تا چیست؟!

 

گفت: اولش من هستم که داماد اویم !!!

 

دومش این بود که هرگز سیگارش خاموش نمی شد!!! مگر در وقت خود خواب قیلوله!!!

 

و ایشان افزود: آقا شبها معمولا بیدار بودند وبساط چای و سماور و اشیاء پذیرایی هم تا صبح برقرار وسیگار هم روشن!

 

اتفاقاً ً در یک نیمه شب ، شهید صیاد شیرازی با همراهش سرزده بر ایشان وارد می شوند!

 

 ناگاه می بینند که سماور روشن و زمینه پذیرایی هم فراهم است!

 

صیاد شیرازی روز بعد در جمع ارتشیان وسر بازان در نماز خانه این قصه را بیان می کند و تفسیر می کند که آیت الله بهاءالدینی از طریق غیب  می دانسته که بر او وارد می شویم وگر نه چرا همه بساط پذیرایی آماده بود؟!

 

 این شایعه منتشر می شود و پس از درگذشت آن بزرگوار کتابها نوشته می شود و از سوی ستاد فرماندهی ارتش هم با تیراژ بالا خریداری می گردد!

 

خاطره ای از استاد کوشا - ۲۶/۶/۹۵



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 31 شهریور 1395  ساعت 7:55 AM نظرات 0 | لينک مطلب


Powered By Rasekhoon.net