نگاه اسلام به مسئوليت حاكميت سياسي يك جامعه
مقدمه : با نگاهي اجمالي به آيات قرآن و سيره پيامبر(ص) در نحوه شكل گيري حكومت ايشان پس از هجرت به مدينه ، به خواست خود بخودي عموم مسلمانان منطقه ، و نيز برخورد امام علي(ع) با موضوع حكومت پس از قتل عثمان ، چه سخنان ايشان مبني بر امتناع از پذيرش امر حكومت ، در مواجهه با درخواستهاي مردم ، و چه قبول آن پس از پيگيري و اصرار عمومي آنها و همچنين نحوه انتخاب امام حسن(ع) به حكومت پس از امام علي(ع) ، به نتايج قابل تاملي مي رسيم كه ذيلا به اختصار بيان مي شود : **
- هر جامعه اي ناچار از تشكيل يك حكومت سياسي جهت مديريت آن جامعه و تعيين راهبردهاي رشد و پيشرفت آن مي باشد :
- امام علي (ع) در جواب خوارج مي فرمايند :
سخن حقّى است كه از آن باطلى اراده شده . آرى ، حكم جز از آن خدا نيست ، ولى اينان مىگويند كه امارت و حكومت ويژه خداوند است و بس ، و حال آنكه ، چارهاي براي مردم از وجود فرمانروا و امير نيست .
كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ نَعَمْ إِنَّهُ لَاحُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ يَقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ وَ إِنَّهُ لَابُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ 1
- از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود: « و رهبري و جز به وسيلۀ او زمين به سمت آباداني پيش نميرود. »
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: لَايَصْلُحُ النَّاسُ إِلَّا بِإِمَامٍ وَ لَاتَصْلُحُ الْأَرْضُ إِلَّا بِذَلِك . 2
- نوع و شكل حكومت و نحوه تشكيل آن از حقوق مردم مي باشد نه از حقوق خداوند يا پيامبرانش .
- خداوند در قرآن كريم ، پس از بيان علت ارسال پيامبران ، تشكيل حكومت را از حقوق مردم مي شمارد :
" ما رسولان خود را همراه با معارف و ادله روشـن ، فرستادیم ، و بـا ايـشـان كـتـاب ( برای آگاهی بخشی و نهادینه کردن ارزشهای الهی در تفکر و عمل آنها) و مـيـزان ( برای امکان سنجش و مدیریت جامعه ) ، نازل كرديم تا آنها خود به برپایی عدالت قیام کنند " .
" لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط " 3
- امام علي (ع) پس از قتل عثمان ، وقتي مواجه با درخواست هاي مختلف براي پذيرش حكومت مي شوند در يك سخنراني صريح مي فرمايند :
" اى مردم! اين امر (حكومت) ، امر شما است . هيچ كس به جز كسى كه شما او را امير خود گردانيد ، حق امارت بر شما را ندارد . ما ديروز هنگامى از هم جدا شديم كه من قبول ولايت را ناخوشايند داشتم ولى شما جز به حكومت من رضايت نداديد ..."
" ايها الناس عن مَلاء و اُذُن انّ هذا امركم ليس لاحد فيه حق الاّ من امرتم و قد افترقنا بالامس على امر و كنت كارهاً لامركم فابيتم الاّ ان اكون عليكم ...؛ " 4
- تنها توصيه و خواست خداوند از تشكيل حكومت ، اجراي عدالت است :
- به شما فرمان مىدهد که امانتها را به صاحبانش بدهيد! و هنگامى که ميان مردم حكومت مىکنيد ، به عدالت حكومت کنيد! خداوند ، اندرزهاى خوبى به شما مىدهد! خداوند، شنوا و بيناست.
ان الله يامرکم ان تؤدوا الامانات الى اهلها و اذا حکمتم بين الناس ان تحکموا بالعدل ان الله نعما يعظکم به ان الله کان سميعا بصيرا 5
- به عدل و احسان و هم چنين بخشش به نزديکان فرمان مىدهد ؛ و از فحشا و منکر و ستم، نهى مىکند؛ خداوند به شما اندرز مىدهد، شايد متذکّر شويد!
ان الله يامر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذي القربى و ينهى عن الفحشاء و المنکر و البغي يعظکم لعلکم تذکرون 6
- روش انتخاب حاكم ، به استفاده از آراي مردم و يا جمع مشورتي مورد تاييد مردم است :
خداوند در قرآن ، يكي از خصوصيات اهل منطق و ايمان را ، به شور و اراده عموم گذاشتن امرحكومت مي داند نه خودكامگي فرقه اي يا ادعاي قيمومت گروه خاصي :
- و را بر اساس انتخاب می کنند .
و امرهم شوری بینهم 7
- پس از انتخاب حاكم ، مهمترين دستور خداوند به حاكم ، ايجاد فضاي آرامش و امنيت براي مردم و استفاده از آراي آنها در اخذ تصميمات مختلف كشور و پرهيز از خود رايي اوست و مردم نيز در اين مرحله نه تنها حق اطاعت كور كورانه از حاكم را ندارند كه موظف به شركت در تبادل آراي با او هستند :
- در قرآن كريم به پيامبر مي فرمايد :
به (برکت) رحمت الهى ، در برابر مردم نرم ( و مهربان ) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى ، از اطراف تو ، پراکنده مىشدند . پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب ! و در کارها و امور حكومت ، با آنان مشورت کن ! . 8
فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم في الامر ..
- حاكم موظف است پس از تبادل آرا و استفاده از مشاوره هاي منطقي و عقلاني عرفي جامعه تحت امر خودش ، قاطعانه تصميم اساسي گرفته و به مرحله اجرا بسپارد :
- در قرآن كريم به پيامبر مي فرمايد :
اما هنگامى که تصميم گرفتى ، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن ! زيرا خداوند متوکلان را دوست دارد.
فاذا عزمت فتوکل على الله ان الله يحب المتوکلين . 9
- پس از اخذ تصميم توسط حاكم ، مردم موظف به اطاعت در انجام آن و اجراي دستورات ابلاغ شده و قوانين و احكام صادره هستند و پيامبر(ص) نيز به همين دليل كه حاكم حكومت مدينه بودند ، در مرحله پس از تصميم گيري ، كه به مرحله اجراي دستورات مي رسيد ، بر مردم ولايت داشته و مردم بايد به اين ولايت تمكين مي كردند .
- در قرآن كريم به مردم به صراحت امر ميكند كه :
ای مردم از خدا و رسولش و هم چنين زمامداران منتخب خودتان اطاعت کنید .
اطیعواله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم 10
- در قرآن كريم به مردم به صراحت ، امر مي فرمايد :
پيامبر ( در ابلاغ و انتظار انجام فرمانهاي حكومتي ) بر مردم ولايت داشته و مرجح است .
النبی اولی بالمومنین من انفسهم 11
- نظارت دائمی مردم بر حکومت ، جهت جلوگیری از استبداد رای و یا خطای آنها ، از مهمترین وظایفی است که مورد تایید و تاکید پیامبر(ص) و امام علی(ع) بوده است .
- پیامبر(ص) در حجه الوداع می فرماید :
نصيحت و نقد حكومت از واجبات مردم است .
ثلاث لایغل علیهن قلب امرئ مسلم : ... و النصیحة لائمة المسلمین 12
- امام علی(ع) در خطبه صفین می فرماید :
... از گفتار حق بانظرات عادلانه خودداری نکنید . زیرا من به خودی خود برتر ازآن که خطا کنم، نیستم و در کار خود از آن در امان نیستم، ....
... فلا تکفوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل فانی لست فی نفسی بفوق ان اخطی ء و لاآمن ذلک من فعلی 13
و در يك كلام :
تشكيل حكومت ، شكل و نوع آن و نحوه انتخاب رئيس حكومت از حقوق مردم بوده نه از حقوق خداوند ، كه بخواهد بر مردم حكمراني كرده و لذا ناچار به تعيين روش حكومت و نصب حاكم باشد و البته در راستاي دعوت مشفقانه به ايمان موحدانه و اخلاقي زيستن ، سفارش اكيد نسبت به رعايت عدالت توسط حاكميت و همچنين دخالت تام مردم در نقد و يا نظر دادن در مورد تصميمات حاكميت كرده است . و اين امور نه اينكه توسط خداوند وضع و مشروعيت پيدا كرده باشد كه مربوط به حوزه عقل عرفي و سيره عقلاست و خداوند نيز بر آنه صحه گذارده و ارشاد به پيروي از عقلانيت عرفي كرده است .
زير نويسها :
- نهج البلاغه – خطبه 40 باب : في الخوارج لما سمع قولهم: « لا حکم الا لله »
- بحارالأنوار، ج23، باب الاضطرارإلى الحجة، ص22- عللالشرائع، ج1، باب العلةالتي من أجلها....ص196.
- سوره حدید ، آیه 25
- ابناثير، الكامل، ج3، ص193 به نقل از دراسات فى ولاية الفقيه، ج1، ص505.
- سوره نسا ، آيه 58
- سوره نحل ، آيه 90
- سوره شوری ، آیه 38
- سوره آل عمران ، آيه 159
- همان 8
- سوره نسا ، آیه 59
- سوره احزاب ، آیه 6
- الوافی، ج2، ص99؛یعقوبی ج1 ص 508، الخصال ج1 ص 150 ح 182
- کافی، ج 8، حدیث 550 و نهج البلاغه فیض، خطبه 207.
محمد صالحي – 5/7/94
http://mahsan.rasekhoonblog.com