مداراي امام علي(ع) با مخالفين و پذيرش راي آنها
یکی از دیدگاههای مرحوم صالحی نجف آبادی در مسائل اجتماعی، عنایت او به «تحمل مخالف» در سیره امیرالمومنین علی(ع) است. او در اینباره بحثی دارد که خلاصه آن چنین است:
در سیره حضرت علی(ع) موارد بسیاری دیده میشود که کسانی در عقیده دینی یا سیاسی یا فقهی با امام(ع) مخالف بودند ؛ ولی امام آنان را تحمل میکرد و به خاطر داشتن عقیده مخالف ، آنان را مورد بیمهری قرار نمیداد ؛ از جمله :
- نپذيرفتن نظر امام در مورد جنگ با معاويه توسط خواجه ربيع
امیرالمومنین(ع) پس از مشورت با اصحابش تصمیم گرفت با معاویه بجنگد و به نمایندگان خود در سایر کشور نوشت ، آماده حرکت برای جبهه جنگ با معاویه شوند.
اما دو گروه در صحت جنگ امام(ع) با معاویه تردید کردند و گفتند چون ما در صحت این حرکت شک داریم پیشنهاد میکنیم ما را به جبهه دیگری غیر از آنچه نظرتان است، اعزام بدارید.
امیرالمومنین(ع) نه تنها از پیشنهاد آنان ناراحت نشد بلکه فرمود:
«مرحبا و اهلا هذا هو الفقه فی الدین و العلم بالسنه من لم یرض بهذا فهو خائن جبار (جائر)؛
چنین پیشنهادی همان فقه در دین و علم به سنت است و هرکس بدان راضی نباشد خائن و زورگو است.» (شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید، ج3، ص186)
این دو دسته ، از اصحاب عبدالله بن مسعود بودند که در میان آنها دو چهره سرشناس دیده میشدند؛ یکی ابوعبیده سلمانی و دیگری ربیع خنین زاهد معروف که به خواجه ربیع شهرت دارد.
از این متن تاریخی چند مطلب استنباط میشود :
- الف- حضرتعلی(ع) مردم را در اظهارنظر برخلاف نظر خود آزاد گذاشت و نظر مخالف را تحمل کرد؛ بیآن که صاحب نظر مخالف را متهم به انحراف از اسلام نماید.
- ب- در تشخیص موضوع ، امام(ع) نظر خود مردم را ملاک عمل آنان قرار داد؛ نه نظر خویش را.
- ج- امام(ع) در تشخیص حق و باطل نظر خود را بر مردم تحمیل نکرد.
- د- افرادی که در صحت تشخیص امام تردید کردند؛ از طرف آن حضرت متهم به انحراف نشدند، بلکه امام(ع) همین تردید و کنجکاوی را به عنوان فقه در دین و علم به سنت تلقی فرمود و آنان را آزاد گذاشت تا خود فکر کنند و صحیح را از ناصحیح تشخیص دهند.
- مخالفت با نظر امام در مورد جنگ با معاويه
هنگامی که حضرت علی(ع) در کوفه مسأله جنگ با معاویه را به مشورت گذاشت و بزرگان یاران امام(ع) از قبیل مالکاشتر و قیس بن سعد و هاشم بن عقبه و همفکرانشان جنگیدن با معاویه را پیشنهاد کردند.
گروهی از قبیله غطفان و بنیتمیم به مجلس امام(ع) وارد شدند و عبداللهبن معتمعبسی و حنظله بنربیع تمیمی به نمایندگی آنان سخن گفتند و مخالف نظر امام(ع) سخن گفتند و افراد دیگری از آن گروه هم همانند آنها سخن گفتند.
آنگاه مالک بن حبیب از همفکران امام(ع) گفت: یا امیرالمؤمنین من شنیدهام که این حنظله با معاویه مکاتبه دارد، او را به ما تسلیم کن که زندانش کنیم تا این جنگ تمام شود و شما از جبهه برگردید.
و نیز دو نفر از قبیله عبدالله بن معتم برخاستند و گفتند: یا امیرالمؤمنین! ما شنیدهایم این سخنگوی ما با معاویه مکاتبه دارد ؛ پس یا خود شما او را زندانی کنید یا او را به ما تسلیم کنید که زندانش کنیم تا این جنگ تمام شود و شما از جبهه برگردید .
آنگاه حنظله و عبدالله بن معتم به آنان گفتند: این است پاداش کسی که برای شما خیرخواهی کند و رأی خود را درباره آنچه بین شما و دشمنان میگذرد خالصانه اظهار کند؟!
در اینجا حضرت علی(ع) به حنظله و عبدالله فرمود :
«الله بینی و بینکم و الیه اکلکم و به استظهر علیکم اذهبوا حیث شئتم؛
خداوند میان ما و شما حاکم است و کار شما را به او واگذار میکنم و از او علیه شما کمک میطلبم ، شما آزادید هر کجا میخواهید بروید.» (شرح نهجالبلاغه ابنابی الحدید،ج3، صص 175 و 176).
این دو نفر بعداً با دو گروه گریختند و به معاویه ملحق شدند؛ ولی با دو گروه خود ، از معرکه جنگ دور شدند و در جنگ صفین شرکت نکردند.
از این مطلب کوتاه تاریخ چند مطلب استفاده میشود :
- الف- عده زیادی از شهروندانی که زیر سایه حکومت علی(ع) زندگی میکردند، با کمال آزادی در محیطی که خود امام و بزرگان اصحابش همه میگویند : باید با معاویه بجنگیم ، نظر خود را برخلاف امام و بزرگان اصحابش اظهار میکنند و بدون هیچگونه ترس و وحشتی میگویند:
فعلاً صلاح نیست با معاویه بجنگیم و باید با وی مکاتبه کنیم، چون نمیدانیم پیروزی با چه کسی خواهد بود و امام(ع) این رأی مخالف را تحمل میکند و صاحبان نظر مخالف را مؤاخذه نمیکند و این مخالفان با کمال آزادی در فضای حکومت آن حضرت تنفس میکنند.
- ب- با آن که کسانی در جلسه عمومی به امام گفتند: ما شنیدهایم حنظله و عبدالله با معاویه مکاتبه میکنند و پیشنهاد زندان کردن آن دو را مطرح کردند ، امیرالمؤمنین آنان را زندانی نکرد و حتی مورد بازجویی هم قرار نداد و به اصل برائت عمل کرد.
- ج- با این که مسأله جاسوسی خیلی مهم و حساس است و به حیات کل امت مربوط میشود و اگر مکاتبه آن دو نفر با معاویه واقعیت داشت ، میتوانست ضربه سختی به امت اسلامی و جبهه حق بزند؛ در عین حال آن حضرت به محض متهم بودن آن دو از آنان سلب آزادی نکرد.
از اینجا معلوم میشود آزادی فرد و احترام به حقوق انسان ، در نظر امام آن قدر مهم است که به محض صرف دو گزارش به نام «مصلحت امت»، امام(ع) اقدامی علیه آن دو روا نمیدارد.
در اینجا طبعاً سؤالی پیش میآید که آیا مصلحت امت بر مصلحت افراد مقدم نیست؟
و آیا بهتر نبود چند نفر از سران این گروه که سرانجام به سوی معاویه رفتند- اگر چه در جنگ شرکت نکردند- ، بازداشت میشدند و برای حفظ کیان حکومت امام برای مدتی از چند نفر سلب آزادی میشد و بالأخره آیا بهتر نبود که آزادی چند نفر فدای مصلحت امت شود؟
در جواب این سؤال باید گفت: معلوم است که مصلحت امت بر مصلحت فرد مقدم است؛ ولی باید این مطلب بررسی شود که آیا بازداشت یک عده از کسانی که در یک مسأله نظامی سیاسی برخلاف نظر رجال حکومت نظر دادهاند و دو نفر از سران آنان متهم به رابطه داشتن با دشمن شدهاند، در نهایت به زیان امت نخواهد بود؟
باید ببینیم بازداشت یک عده از این افراد چه سودی دارد و چه زیانی؟
سودی که از این بازداشت تصور میشود، جلوگیری از اقدام احتمالی این عده بر ضد نظام حاکم است و زیانی که در بردارد؛ یکی سلب آزادی از افرادی که جرمی برای آنان ثابت نشده است و به تعبیر دیگر تجاوز به حقوق افرادی که «اصل برائت» آنان را بیگناه میشناسد و دیگر رعب و وحشت در جامعه که نتیجه مستقیم آن نفرت و سلب اعتماد مردم از نظام حاکم است.
سودی که از بازداشت یک عده به دست میآید یک سود احتمالی است، زیرا اقدام این عده مفروض بر ضد حکومت حتمی نیست.
پس سودی هم که برای بازداشت این عده تصور میشود، حتمی نیست، ولی زیان آن حتمی است...
منبع : مقاله نادیده های مکتوب ، به قلم استاد محمد علی کوشا ( بر اساس ديدگاه هاي مرحوم استاد صالحي نجف آبادي )