جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع) - 7
19-🍁 زيباترين جلوه هاي صبر و ادب در لحظه هاي حتي پر از مرگ
• حضرت زينب(س) ، به سبب سرشت اخلاقي ايماني خود و سفارش برادرش امام(ع) در مقام صبر و رضا ، در هيچ مرحله اي از عاشورا و بعد از آن نه به فريادي متوسل شدند و نه سخن سبكي كه حاكي از ضعف و حقارت باشد مي كنند .
يكي از زيباترين نمونه هاي آن ، لحظه مشاهده در خون غلتاندن برادرش امام است كه در حالي كه شمر و سربازان آنها ، امام را دوره كرده تا آخرين ضربه ها را وارد كرده و سر از بدنش جدا كنند ، بسوي او رفته و عمر سعد را نه به توهين و يا نفرين ، كه با لحني حاكي از نهايت تحقير اوست خطاب مي كند :
" اى عمر ! ابوعبدالله کشته می شود و تو نگاه مىکنى؟ "
و اينجاست كه عمر سعد را چنان در هم مي شكند كه از شرم ، اشكهايش بر گونه و ريشهايش سرازير مي شود و اولين فردي مي شود كه بر اين همه خباثت ، مي گريد . 31
• وقتي كه ياران امام به ملكوت پيوسته و او يكه و تنها به رزم شجاعانه خود ادامه مي دادند ، هر از چند گاهي بازگشتي بسوي خيمه ها مي كردند و آخرين حمايتهاي خود را از آنها به عمل مي آوردند .
در يكي از اين بازگشتها در حالي كه كنار خيمه اي مي نشينند تا لحظه اي آرام گيرند و خانواده را در آغوش گرفته به صبر بخوانند ، كودكش عبدالله ( علي اصغر ) را روي زانوي او نشان ده در آغوش مي گيرد .
در اين حالست كه تيري به او پرتاب و بر گلويش مي نشيند .
امام دست خود را زير گلوي كودك گرفته و خون را بر زمين ريخته و بي هيچگونه سخني حاكي از ضعف ، چنين دعا مي كنند :
"خداوندا ! اگر فيروزي آسمان را از ما گرفته اي ، چنان كن كه به سبب خير باشد و انتقام ما را از اين ستمگران بگير . " 32
• با اتمام جنگ و شهادت امام و همه ياران همراه ، حمله به خيمه ها آغاز شد . دريكي از اين يورشها ، شمر و سربازانش به سوي خيمه امام سجاد(ع) كه در آن زمان هم نوجواني بيش نبودند و هم بيمار ، تاختند و شمر فرياد كرد: " چرا اين را نكشيم ؟ "
حميد بن مسلم كه از كاتبان وقايع در لشگر عمر سعد بود ، فرياد كرد : " سبحان الله ، كودكان را هم مي كشيم ؟ اين كودك است ".
و چنان ايستادگي كرد تا رييس او ، عمر سعد رسيد و سربازان را از ادامه جناياتشان در حمله به خيمه ها باز داشت ، هر چند ربوده شده ها را كسي باز نگرداند .
در اينجا بود كه امام(ع) بدون هيچگونه بغض و كينه اي ، حميد بن مسلم را دعا مي كنند كه :
" پاداش خير يابي ، خداي به گفتار تو شري از من دور كرد . " 33
زيرنويسها : 👎👎
31- قال: فو الله إنه لكذلك إذ خرجت زينب ابنة فاطمة أخته، وكأني أنظر إِلَى قرطها يجول بين أذنيها وعاتقها وَهِيَ تقول: ليت السماء تطابقت عَلَى الأرض! وَقَدْ دنا عُمَر بن سَعْد من حُسَيْن، فَقَالَتْ: يَا عُمَر بن سَعْدٍ، أيقتل أَبُو عَبْد اللَّهِ وأنت تنظر إِلَيْهِ! قَالَ: فكأني أنظر إِلَى دموع عمر وَهِيَ تسيل عَلَى خديه ولحيته، قَالَ: وصرف بوجهه عنها. - الطبری ، ج 5 ص 452 ( ترجمه ج7 الكترونيكي ص 3060 )
32- قَالَ: أتي الْحُسَيْن بصبي لَهُ، فهو فِي حجره، إذ رماه أحدكم يَا بني أسد بسهم فذبحه، فتلقى الْحُسَيْن دمه، فلما ملأ كفيه صبه فِي الأرض ثُمَّ قَالَ: رب إن تك حبست عنا النصر من السماء فاجعل ذَلِكَ لما هُوَ خير، و انتقم لنا من هَؤُلاءِ الظالمين، الطبری ج 5 ص 446 ( ج 7 ترجمه الکترونیکی ص 3055 ) - الارشاد ج2 ص 108
33- قالَ، انتهيت إِلَى عَلِيّ بن الْحُسَيْن بن علي الأصغر وَ هُوَ منبسط عَلَى فراش لَهُ ، وَ هُوَ مريض، وإذا شمر بن ذي الجوشن فِي رجالة مَعَهُ يقولون: أَلا نقتل هَذَا؟ قَالَ: فقلت: سبحان اللَّه! أنقتل الصبيان! إنما هَذَا صبي، قَالَ: فما زال ذَلِكَ دأبي أدفع عنه كل من جَاءَ حَتَّى جَاءَ عُمَر بن سَعْد، فَقَالَ:
أَلا لا يدخلن بيت هَؤُلاءِ النسوة أحد، وَ لا يعرضن لهذا الغلام المريض، ومن أخذ من متاعهم شَيْئًا فليرده عليهم قال: فو الله مَا رد أحد شَيْئًا، قَالَ: [فَقَالَ عَلِيّ بن الحسين: جزيت من رجل خيرا! فو الله لقد دفع اللَّه عني بمقالتك شرا - الطبری ، ج 5 ص 454 ( ترجمه ج7 الكترونيكي ص 3062 ) – تذكر : حميد بن مسلم بعدا يكي از راويان كربلاشد .
تحقیق : محمد صالحی – 20/7/95 مصادف با تاسوعای حسینی
http://mahsan.rasekhoonblog.com
قسمت اول :
جلوه های اخلاق در سرزمین حسین(ع) - 1
ادامه دارد :