فقه و روشنفكري ديني
رضا بابايي
اشكال استاد مصطفي ملكيان بر روشنفكري ديني : «متدين، نميتواند از قرآن عبور كند و اقتضاي پايبندي به قرآن، پايبندي به فقه است؛ زيرا يكدوازدهم قرآن، آيات فقهي است. از سوي ديگر ميدانيم كه آب روشنفكري و فقه در يك جوي نميرود. پس نه روشنفكر ميتواند متدين باشد، و نه متدين، روشنفكر. بنابراين روشنفكري ديني، بيمعني و متناقض است.»
پاسخ دكتر بابايي : دعوي تناقض در تركيب «روشنفكري ديني»، و استدلال ايشان با چند مشكل روبهرو است:
يك. آيات الاحكام يا آيات فقهي، نامي است كه فقها بر حدود 500 آية قرآن گذاشتهاند؛ اما نميتوان حكم و اعتبار و جايگاه اين آيات را به فقه مصطلح و رايج سرايت داد.
به ادعاي روشنفكران ديني، آن مقدار از فقه و احكامي كه در اين آيات است، با روشنفكري ديني در تنافي نيست. آنچه روشنفكر ديني، مايل يا قادر به دفاع از آن نيست، بخشهايي از فقه مصطلح و رايج(بهويژه در غير عباديات) است كه بيشتر بر ظنون و اصول عمليه و اخبار آحاد و گفتمانهاي تاريخدار استوار است. استاد ملكيان ميگويند: «چون عبور از قرآن براي روشنفكري ديني ممكن نيست، عبور از فقه هم ممكن نيست؛ زيرا فقه بخشي از قرآن است.» روشنفكر ديني ميگويد: فقه قرآني و حتي فقه نبوي(ص)، بخشي اندك از فقه رايج است و تزاحمي با روشنفكري ديني ندارد. آنچه واكنش روشنفكر ديني را برميانگيزد، بخشي از فتاواي تاريخي و اجتهادات مرسوم فقها است كه اكثر آنها، منبعي غير از قرآن دارد.
بسياري از آيات الاحكام، تكرار و تأكيد يكديگرند و مجموع آنها بر بيش از چند حكم ساده و بيشتر عبادي، دلالت ندارد. نگاه فقهي به قرآن، اين آيات را تبديل به گزارهها يا قواعد فقهي كرده و بر نگاههاي ديگر چيره ساخته است؛ وگرنه «احل الله البيع» كجا و «مكاسب محرمه»ي مرحوم شيخ انصاري(ره) كجا؟
فقه مصطلح و فقه قرآني، تفاوتهاي كمّي و كيفي با يكديگر دارند. آنچه مانع عمليات روشنفكري است، فقه قرآني نيست. خطاي استاد ملكيان، آن است كه چتر فقه قرآني را به سر فقه رايج و موجود هم ميگسترانند و سپس نتيجه ميگيرند كه روشنفكران ديني اگر در ادعاي خود صادق باشند، چارهاي جز عبور از قرآن – همزمان با عبور از فقه - ندارند، و اگر به قرآن پشت كنند، صفت ديني براي آنان، گزاف است؛ پس روشنفكري ديني، تناقض لاينحل است.
در حالي كه اگر - به قول علامه طباطبايي - فقه مصطلحْ خود را از قرآن بينياز كرده است، قرآن هم ميتواند بيرون از گفتمانهاي فقهي، فهم و تفسير شود؛ بهگونهاي كه پايبندي به قرآن، گروگان پايبندي به فتاواي فقه و اجتهادات تاريخي و مصطلح نباشد. اين احتمالات، حتي بر پاية قرائتهاي سنتي و رسمي از قرآن، دور از واقع نيست. اما در قرائتهاي غير رسمي از دين و قرآن، چنين اشكالاتي هرگز فرصت و جرئت عرض اندام ندارند.
دو. روشنفكر ديني - در غير عباديات - ادعاي تدين سنتي ندارد تا از عهدة روشنفكري برنيايد. آنچه روشنفكري را ناممكن ميكند، صفت «ديني» نيست، قيد «سنت» است و اگر كسي بتواند ميان آن دو فاصله بيندازد، هم از عهدة دينداري برميآيد و هم از عهدة روشنفكري. تمييز دين از سنتهاي تاريخي، دقيقا همان رسالت روشنفكري است؛ اگرچه بسيار دشوار، هزينهساز و زمانبر است و به همين دليل، گاهي دچار ركود و حتي ايست قلبي ميشود.
سه. آري؛ از تقسيم روشنفكري بر پاية روش، روشنفكري ديني بيرون نميآيد؛ اما روشنفكري ديني، روش نيست؛ كلام تطبيقي يا مقارن(به قياس فقه مقارن) است، و بيشتر ماهيت كاربردي دارد؛ مانند كلام كه در روشمندي، چشم به فلسفه دارد، ولي اهداف فلسفي ندارد. به عبارت ديگر، روشنفكري ديني، ميخواهد با استفاده از روشهاي روشنفكري، به اهداف ديني يا دينشناسي دست يابد، و به همين دليل، ناممكن نيست؛ چنانكه روشنفكري جامعهشناختي، ممكن الوقوع است؛ يعني يك جامعهشناس ميتواند با روشهاي روشنفكرانه، اهداف جامعهشناختي خود را پي بگيرد. روشنفكري ديني، در روش، بخشي از روشنفكري عرفي است، اما با اهدافي خاص. شايد بتوان گفت نسبت روشنفكري ديني با روشنفكري عرفي، مانند نسبت علوم كاربردي با علوم پايه است. علوم كاربردي، آزادي و رهايي علوم پايه را ندارد و تن به التزام داده است؛ اما التزام به ساختوساز، و اين التزام، نقض ماهيت علمي علوم كاربردي نيست. بله، علوم كاربردي در بخش نظري، مصرفكننده است، و در بخش عملي، توليدگر. اگر روشنفكري ديني را در بخش نظري و روشي، وابسته به روشنفكري عرفي بدانيم و در بخش عملي و كاربردي، مصرفكننده، برخي اشكالاتي كه بر روشنفكري ديني وارد ميكنند، قابل رفع است.
چهار. آنچه نوعي از روشنفكري را ديني يا غير ديني ميكند، التزام يا عدم التزام به فقه نيست. روشنفكري ديني، هويت خود را وامدار جهانشناسي ديني است، نه احكام جزئي به روايت فقه. با وجود اين، روشنفكري ديني، قادر است حتي فقه تاريخي را در بخش عمل بپذيرد و در بخش نظر، دست از گفتوگوي انتقادي برندارد؛ چنانكه تا كنون بيشوكم همينگونه بوده است.
http://mahsan.rasekhoonblog.com