برخورد تاريخي امام علي با كساني كه با او بيعت نكردند
چنانكه مي دانيم امام علي پس از قتل خليفه سوم ، با يك درخواست عمومي از طرف سران و نامداران و گروه هاي مختلف مردم ، جهت پذيرش حلافت مواجه شدند .
و ليكن ايشان طي دو سه روزي كه بشدت تحت فشار براي پذيرش آن بودند ، به انحا مختلف از قبول آن خود داري كردند و صريحا اعلام نمودند كه خلافت از حقوق مردم است و تا اكثريت بر آن متفق نشوند ، هيچكس حق تصاحب آن را ندارد .
از جمله آنها ، رفتن و مشغول شدن در مزرعه در خارج مدينه و يا سخنانشان در 11 مورد به مناسبتهاي مختلف بود . 1
ولي پس از آنكه ازدحام مردم براى بیعت با ايشان بسیار شدید شد ، ايشان از آنجا كه خود را شايسته آن و توانا در احقاق حقوق مردم و رعايت عدالت مي دانستند آن را پذيرفتند . 2
ماجراى بیعت به پایان رسید ، بعد معلوم شد بعضى از اشخاص معروف، مثل حسان بن ثابت ، کعب بن مالک ، مسلمه بن مخلَّد ، محمد بن مُسًلمه ، عبدالله بن عمر ، زيد بن ثابت ، ، اسامه بن زيد و سعد بن ابى وقاص بیعت نكرده اند. 3
امام آنها را احضار كرده و علت عدم بيعتشان را جويا شد .
هر كس دليلي آورد و امام بدون هيچگونه تندي و يا سخن اهانت آميزي ، آنها را مرخص كرد ، عليرغم آنكه دليل بعضي ها را بهانه اي بيش نمي دانست .
و تنها تعهدي كه به آنها گوشزد مي فرمود ، اين بود كه در هيچ امري عليه خلافت اقدام نكنند .
و حتي جلو برخورد تند بعض ياران را نيز گرفته و اجازه هيچگونه بيعت اجباري را به كسي نداد .
ذيلا سه مورد از آنها بعنوان نمونه آورده مي شود :
- سخن امام با طلحه در روز جنگ جمل :
طلحه به علی (ع) گفت : کار خلافت را رها کن.
على(ع) به او گفت : در حالى که با من بيعت کردي ؟
طلحه گفت: در حالى با تو بيعت کردم که شمشیر بالاى گردنم بود.
على گفت: من هیچ کس را مجبور به بيعت با خود نکرده ام؟ اگر قرار بود کسى را مجبور کنم، سعد بن ابى وقاص، عبد الله بن عمر، محمد بن مسلمه را مجبور مى کردم.
آنان از بیعت با من خوددارى کردند و در گوشه اى نشستند من نیز آنان را رها کردم. 4
- سخن امام با سعد وقاص :
بعد از بیعت طلحه و زبیر با امام ، سعد را آوردند و گفتند: « با علی بیعت کن » ،
او گفت: « بیعت نمیکنم تا همه مردم بیعت کنند، به خدا مایه زحمت نخواهم شد.
امام نیز فرمود: بگذارید برود. » 5
- ماجراي عبداله ابن عمر
پس از بیعت عمومی مردم، امام علی(ع) به عبداللَّه بن عمر فرمود:
برخیز و بیعت کن.
گفت: بیعت نمیکنم تا همه بیعت کنند.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) فرمود :
پس عهد کن که مخالفت نکنی .
پاسخ داد: هیچ عهدی نمیکنم .
مالك اشتر كه از لجاجت عبدالله، ناراحت شده بود، به امام عرض كرد : این شخص خود را از تازیانه و شمشیر تو ایمن مى بیند، اجازه بده گردنش را بزنم.
امام علی (ع) فرمود:
من نمى خواهم از روى اجبار بیعت كند، رهایش كن برود.. 6
زيرنويسها :
- اى مردم! اين امر (حكومت) ، امر شما است . هيچ كس به جز كسى كه شما او را امير خود گردانيد ، حق امارت بر شما را ندارد . ما ديروز هنگامى از هم جدا شديم كه من قبول ولايت را ناخوشايند داشتم ولى شما جز به حكومت من رضايت نداديد ..."
" وَلَمَّا أَصْبَحُوا يَوْمَ الْبَيْعَةِ، وَهُوَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ، حَضَرَ النَّاسُ الْمَسْجِدَ، وَجَاءَ عَلِيٌّ فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ وَقَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ، عَنْ مَلَإٍ وَإِذْنٍ، إِنَّ هَذَا أَمْرُكُمْ لَيْسَ لِأَحَدٍ فِيهِ حَقٌّ إِلَّا مَنْ أَمَّرْتُمْ، وَقَدِ افْتَرَقْنَا بِالْأَمْسِ عَلَى أَمْرٍ وَكُنْتُ كَارِهًا لِأَمْرِكُمْ، فَأَبَيْتُمْ إِلَّا أَنْ أَكُونَ عَلَيْكُمْ...؛ " الكامل ابن اثير ج 2 ص 556
- فما راعني الا والناس کعرف الضبع الي, .... ! اما والذي فلق الحبة، و برا النسمة، لولا حضور الحاضر، و قيام الحجة بوجود الناصر، و ما اخذ الله علي العلماء الا يقاروا علي کظة ظالم، و لا سغب مظلوم، لالقيت حبلها علي غاربها، ولسقيت آخرها بکاس اولها، ولالفيتم دنياکم هذه ازهد عندي من عفطة عنز ... خطبه 3 ، شقشقيه
- مروج الذّهب ج2 ص 353 ، الطبري ج4 ص 430
- قال طلحة : بايعتك و السيف على عنقي . قال : ألم تعلم أني ما أكرهت أحدا على البيعة ، و لو كنت مكرها أحدا لاكرهت سعدا و ابن عمر و محمد ابن مسلمة ، أبوا البيعة ، واعتزلوا ، فتركتهم - الامامه و السیاسه ج 1 ص 70 ، ترجمه، ص 103.
- مفید، الجمل، ص51 و 131.
- فأمر بإحضار عبد الله بن عمر فقال له بايع قال لا أبايع حتى يبايع جميع الناس فقال له ع فأعطني حميلا ألا تبرح قال و لا أعطيك حميلا ، فقال الأشتر يا أمير المؤمنين إن هذا قد أمن سوطك وسيفك فقال لست أريد ذلك منه على كره خلوا سبيله - شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدت ج ۴، ص ۹.
محمد صالحي – 15/8/95
http://mahsan.rasekhoonblog.com