چنار عباسعلي
آورده اند که حرمسرای عریض و طویل" ناصرالدّین شاه " هر روز شاهد دعوا و رقابت های پنهان و آشکار بود .
روزی کنیز یکی از بانوان حرم، مرتکب خلافی می شود و از آن رو که می دانست بانو عصبانی خواهد شد و تنبیهش می کند، تا قبل از آنکه خبر به او رسد خود را به" ری " رسانده و در" عبدالعظیم " بست می نشیند.
خبر بست نشینی کنیزک که به شاه می رسد از بانوی حرم می خواهد، گناه کنیز را ببخشد؛ البته این بست نشینی و خروج کنیز از حرم، شاه را به فکر می برد که چاره ای کند تا اهل حرم به هنگام حوادثی این چنین پا به خارج حرم نگذارند و در همان اندرونی ، امکان بست نشینی برایشان فراهم باشد !!
فکر بکری به ذهن شاه رسید، بانوئی گیس سپید از اهل حرم را دستور داد تا به دروغ این خبر منتشر کند که خواب نما شده و به او خبر داده اند که در پای چنار کهن سال" گشن شاخ " در توی محوطه اندرونی ، امامزاده ای به نام" عباسعلی" مدفون است .
اهل حرم شادی ها کردند و از شاه خواستند تا نرده ای دور درخت کشیده شود .
شاه به نصب نرده امر کرد و آنرا به رنگ سبز اندود کردند . از آن پس درخت مزبور به چنار عباسعلی معروف شد .
زیارتنامه ای مخصوص به تنه آن آویختند و اطرافش شمع های نقره کوبیده هر شب شمع ها در آن افروختند .
رفته رفته چنار مزبور اهمیتی به سزا یافت و بستی محکم شد . اهل اندرون نذور خود را از قبیل حلوا و غیره در پای آن می پختند و بر تنه اش دخیل ها می بستند بدین گونه برای نیازمندان حرمسرا نقطه توجهی و پناهگاهی نزدیک بوجود آمد .
کتاب : یادداشت های از زندگی خصوصی ناصرالدین شاه - نشر تاریخ ایران ، چاپ سوم، 1372 ص 28 - دوست علی خان معیر الممالک
محمد صالحی 25 / 2 / 91
http://mahsan.rasekhoonblog.com