آیا مطالبه شغل توسط بانوان ، ظلم به جامعه نیست ؟
با عرض پوزش از محضر بانوان سرزمینم ،خواهشمند است همگان بدون هر گونه هیجان و احساسی ، به مطلب زیر توجه و اندیشه کنند :
یکی از مهمترین مطالبات زنان از اول انقلاب به این طرف ، در کنار مطالبات امکان تحصیل و یا تساوی حقوق ، امکان اشتغال در جامعه و همسان مردان بوده و هست .
ولی هیچ کس ، نه از مسئولین ، نه از جامعه شناسان و روانشناسان و نه از خود مردم ، فکر نکرد اشتغال زنان برای چه امری ؟
و تبعات آن برای جامعه موجود ، چه خواهد بود ؟
و آیا خانمی که قانونا نه قرار است و نه موظف که در تامین هزینه های زندگی آینده خود ، به همراه همسرش مشارکت داشته باشد ، به چه دلیل به اشتغال در آید و این در حالی است که مردی که قانونا موظف به تامین هزینه های زندگی است ، از امکان اشتغال مناسب محروم شود ؟
متاسفانه مسئولین امر ، برای نمایشی از احترام به زنان ، همه گونه شرایط را فراهم کرده و قوانین اشتغال را به نفع آنها تغییر دادند .
اما امروز که به جامعه نگاه می کنیم ، با خیل عظیمی از دختران مجرد شاغل ( و بیکار ) و پسران مجرد بیکار مواجهیم که مشکلات آن ، سلامت جنسی و روانی جامعه را بشدت با خطر مواجه کرده است .
دخترانی که بدلیل توانایی اداره زندگی فردی خود ، شرایط انتخاب همسر خود را برای ازدواج بسیار سخت کرده ، بگونه ای که یکی از نتایج آن ، عدم وقوع ازدواج شده و تجرد تبدیل به یک خرده فرهنگ گشته است .
سخنان فوق ، به معنای مخالفت با حق اشتغال زنان نیست ، بلکه قصد ، توجه دادن مسئولین و متخصصین و مردم ، به موضوع مهم مغفول مانده ای است که ذیلا به آن مختصرا پرداخته می شود :
نهاد خانواده با همان ساختار سنتی عصر پیامبر(ص) ، که زن باید در خانه می بود و وظایف تربیتی و همسری را به نحو احسن انجام می داد ، و مرد موظف بود هزینه های زندگی را تامین کند ، متناسب و متناظر با دیگر نهادهای اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی آن عصر بود که عقلای آن جامعه برگزیده بودند .
اما در عصر حاضر ، هر یک از اعضای خانواده ، آنچنان از نظر عقلانی و شرایط اجتماعی رشد کرده اند که به هیچوجه قابل مقایسه با هم نامان خود در شرایط و با قابلیتهای عصر نزول نیستند و تبعا بکار گیری قواعد و قالبهای سنتی آن عصر برای قوام بخشی به نظام خانواده امروز ، کاریست بس جاهلانه ، که یکی از آنها ، در خانه ماندن زن و عدم برخورداری از اشتغال در بیرون و موظفی مرد به تامین هزینه های او بعنوان نفقه است .
بنابراین ، برای تحقق مطالبات تساوی حقوق و حق اشتغال و تحصیل زنان ، که از لوازم حقوق نظام جدید خانواده است و هیچ نسبتی با آن نظام سنتی ندارد ، ابتدا باید از ساختار سنتی نظام خانواده که زن نانخور و نفقه گیر است عبور کرده و همه قواعد آن از قبیل مهریه و نفقه و حق طلاق مرد و ملکیت زن بر حقوق خود و تنصیف ارث زن و .. را کنار گذاشت و سپس وارد یک نظام مشارکتی شد که زن و مرد مشارکتا موظف به حضور در همه عرصه های زندگی اند ، چه هزینه های مادی و معنوی و چه سرمایه گذاریهای مادی و عاطفی و چه سودهای مادی و معنوی .
در این صورت است که چون هر دو جنس مشارکتا موظف به تامین نیازهای زندگی اند ( کسی به دیگری لطف نمی کند اگر هزینه ای می کند و یا کسی موظف به تامین یکطرفه هزینه نیست ) لذا دولت موظف است برای هر دو جنس شرایط اشتغال را فراهم کند .
ولی تا زمانی که زن خود را نفقه خور مرد می داند و مرد است که باید و دغدغه تامین زندگی را داشته باشد ، اشتغال به کار زنان ، در حالی که مردان بیکار زیادی وجود دارند ظلمی است به انسجام و سلامت جامعه .
پس گذر از ساختار سنتی عصر نزول و تغییر آن به ساختاری جدید که در آن حقوق مختلف زن و مرد قابل تعریف و استیفا باشد از ضروریات توجه متخصصین جامعه شناسی ، روانشناسی و حقوق به آن می باشد و الا ناهمگونی مطالبات حقوقی زنان با نظام سنتی موجود ، راهی جز پایمال کردن حقوق مردان و نهایتا ظلم به هر دو و گسست عاطفی بیشتر آنان و حذف اندیشه ازدواج رسمی از ذهن جوان و تبعا کشور نخواهد داشت .
و من امیدوارم مسیولین کشور و متخصصان جامعه از سه گروه جامعه شناسی ، روانشناسی و حقوق ، بدور از نگاه های جنسیتی ، ساختار جدیدی را با لحاظ کردن شرایط اجتماعی امروز برای زندگی تعریف کنند و مسئولیتهای مشارکتی هر دو جنس را مشخص و بر اساس این ساختار مشارکتی ، قوانین حقوقی مربوطه را تعریف و تصویب نمایند .
در کلیپ سخنرانی زیر اشکالات مختلفی بررسی شده است هر چند در جلسه تکمیلی به سوالهای بیشتر خواهم پرداخت .
https://telegram.me/beshnofekrkon/1051
محمد صالحی ۹/ ۱۱ / ۹۶