چرا روند تمایل مردان جوان ، به ازدواج با زنان مسن تر از خود رو به افزایش است ؟

این موضوع از منظرهای روانشناسی ، جامعه شناسی و حقوقی قابل بررسی و ریزبینی است .

اما در این سطور ، سعی می شود نگاهی تلفیقی ولی ساده از هر سه انجام گرفته و در نهایت پیشنهاد همیشگی ام تکرار شود :

  1. مردان از منظر نظام سنتی مسلط بر قوانین خانواده ، موظف به تامین همه نیازهای زندگی اعم از خانه ، ماشین ، باغ ، لوازم لوکس و به روز ، تفریحات مدام و سفرهای مکرر و بسیاری از آنچه که حتی در نظام سنتی بر عهده او نبوده ، است .
  2. این امر باعث شده که مرد بدلیل لزوم تامین نیازهای ثابت و ناثابت و دایما رو به افزایش ، از تمام انرژی و وقت خود مایه گذاشته ، حتی اگر نتواند ساعاتی را در خانواده خود طی کرده و از نظر نیازهای عاطفی طبیعی خود ارضا شود .
  3. زنان ، طبق قواعد نانوشته جدیدی که بر زندگیها حاکم شده ( و دقیقا با فضای حاکم بر نظام سنتی مغایر است ) ، حق ورود به جامعه پیدا کرده و این امر باعث افزایش تواناییهای علمی ، شغلی ، اعتبار اجتماعی و مالی آنها گشته است .
  4. طبق همان قوانین حقوقی سنتی ، زن هیچگونه وظیفه ای در تامین نیازهای زندگی و یا حتی همراهی با مرد در برآورده کردن آنها ندارد .
  5. این امر اگر چه باعث محرومیت برخورداری زنان از بسیاری از نیازهای عاطفی خود شده ، ولی کم کم بدلیل آن حقوق و چایگاه اجتماعی که بدست آورده ، حاضر به چشم پوشی اولیه از آنها شده است .
  6. در چنین زندگیی ، زن به حقوقی فراتر از حقوق سنتی خود دست یافته و جایگاهی اجتماعی ورای جایگاه همسری و مادری پیدا کرده که به هیچوجه حاضر به حتی مذاکره بر سر مصالحه ای بین آنها و تغییر شیوه زندگی و انجام مسیولیتهای آن نیست .
  7. و از طرف دیگر ، مرد در جایگاه یک تامین گر نیازهای رو به تزاید زندگی ، آنهم اکثرا با محوریت تصمیمات زن شده و گویی خدمتگزاری است که حتی حق مطالبه نیازهای عاطفی طبیعی خود را ندارد .
  8. با توجه به این امور ، مردان جوانی که در یک زندگی امروزی ، نه تنها نیازهای عاطفی خود را برآورد شده نمی بینند بلکه خود را بیشتر به یک خدمتگزار و کارت بانک شبیه می دانند ، هیچ تمایلی به چنین بیگاری و یا از دست دادن آزادی و اعتبار خود در قبال بدست آوردن هیچ ، نشان نمی دهند ، و تبعا به افزایش شدید مجردان جامعه منجر شده است .
  9. از آنجا که نیازهای عاطفی و جنسی هر دو جنس زن و مرد ، از اموری است که غیر قابل چشم پوشی است ، لذا جایگزینهای نانوشته و تابوشکنانه ای از قبیل ازدواج سفید و یا ازدواج پسران جوان با زنان مسن تر از خود ، در حال شکل گیری و حتی تبدیل به خرده فرهنگ شده است .
  10. در ازدواج نوع دوم که پسری جوان با زنی مسن تر ازدواج می کند ، از آنجا که زن به مطلوبات علمی ، شغلی و مالی خود رسیده و در سنی قرار دارد که از تلاطمهای جوانی و خواستهای بی ثبات آن رهایی یافته و نیازهای عاطفی خود را جستجو می کند ، سعی می کند در رابطه ای قرار گیرد که بتواند روح لطافت و طراوت در آن دمیده و به همراه شریک زندگی اش ، به بیشترین خواسته های عاطفی و لذتهای طبیعی از هم برسند و این همان چیزی است که آن مرد جوان هم بدنبال آنست .
  11. در این ازدواج ، مسیولیت تامین نیازهای زندگی ، فرع بر تامین نیازهای عاطفی طرفین قرار می گیرد و لذا مرد مجبور به کار تمام وقت و بدون لذت نبوده و زن نیز بدلیل مشارکت در آن ، ضمن برخورداری از طراوت و جوانی مرد ، احساس رضایت باطنی و شادمانی درونی بیشتری می کند .

نتیجتا اینکه شیوه زندگی امروزین جامعه ما که تابع قوانین حقوقی سنتی بوده ، ولی در عین حال ، مردان هر چه بیشتر در حال از دست دادن جایگاه سنتی خود در آن هستند ، خروجی ای جز فروپاشی عاطفی خانواده ها در بر نداشته و نه تنها هر دو همسر را به ورطه طلاقهای عاطفی سوق داده است ، بلکه فرزندان نیز ، مانند دانه هایی هستند که در زمینی آلوده و در حال خشک شدن کاشته شده اند .

لذا اگر نگران افزایش ازدواجهای فوق الذکر هستیم به تکرار ، پیشنهاد می شود که :

  1. بایستی شیوه نگرش به زن و مرد در نظام خانواده عوض شده و نبعا قوانین حقوقی آن نیز تغییرات اساسی نماید .
  2. بجای بستر فعلی سنتی خانواده که مبتنی بر دهنده بودن مرد و گیرنده بودن زن می باشد ، نظام جدید مشارکتی تعریف شود .
  3. در این نظام جدید ، همه فاکتورهای سنتی اعم از مهریه و نفقه و مزد زن و حق طلاق مرد و ارث نامساوی و ... کنار گذاشته می شود و یک نظام مشارکت با قوانین حقوقی مشارکتی تاسیس می گردد که در آن ، زن و مرد در همه هزینه ها ، سرمایه گذاریها ، سود و زیانها ، آینده فرزندان و ... حق و مسیولیت مشارکتی پیدا می کنند .

و اینجاست که مهر و عاطفه نیز تابع دید مشارکتی طرفین بوده که هر دو برای تامین آنها ، مسیولیت اخلاقی و حقوقی یکسانی پیدا می کنند . (هن لباس لكم و انتم لباس لهن – بقره 187 )

  1. برای تحقق پیشنهاد فوق ، لازم است کمیته های تخصصی شامل سه گروه روانشناس ، جامعه شناس و حقوق دان تشکیل و بررسی ای کاملا جدی و اجرایی در آنها انجام گیرد .

 

توضیح بیشتر در سخنرانی تکمیلی زیر :

https://telegram.me/beshnofekrkon/1052

محمد صالحی – 16/2/97



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 16 تیر 1397  ساعت 12:35 PM نظرات 0 | لينک مطلب


Powered By Rasekhoon.net