اجمالی از زندگی امام حسین (ع)

الف ) سال نگار زندگی

1-      4 تا 11 هجری قمری : عصر پیامبر (ص)

 2-          11 تا 35 ه ق : عصر خلفا

 3-          36 تا 40 ه ق : عصر امام علی (ع)

 4-          41 تا 50 ه ق : عصر امام حسن (ع)

 5-          51 تا 61 ه ق : عصر امامت امام (ع) { 50 تا 60 ه ق : خلافت معاویه -  60 تا 61 ه ق : خلافت یزید ( تقریبا 6 ماه ) }

ب ) روز نگار دوره امامت

1-      15 رجب سال 60 ه ق : مرگ معاویه و آغاز خلافت یزید

 2-          27 رجب """""""""""" : ملاقات اجباری امام با ولید والی مدینه جهت اخذ بیعت با یزید - مقتل خوارزمی ، ج 1، ص 184

 3-          28 رجب """""""""""" : خروج اضطراری امام (برای حفظ جان خود و خانواده ) از مدینه - تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏205

 4-     3 شعبان """"""""""" : ورود امام به مکه ( 6 روز در راه بوده ) - تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏258

5-     10 تا 15 رمضان """" : رسیدن نامه های دعوت کوفیان ، برای حضور در کوفه و پذیرش رهبری آنها - تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏219

6-     15 رمضان """"""""" : اعزام مسلم به کوفه جهت بررسی اوضاع کوفه و صحت دعوت کوفیان - تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏212

7-     5 شوال """"""""""" : رسیدن مسلم به کوفه ( 8 روز در راه مکه – مدینه و 12 روز در راه مدینه – کوفه بوده است . )

8-     12 ذی القعده """"" : ارسال نامه برای امام توسط مسلم و دعوت حضور سریع امام ( 37 روز بررسی اوضاع کوفه – خرید سلاح و اخذ بیعت تا 18000 نفر – تشکیل لشکر مسلح 4000 نفری و ... ) - تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏278 و 214

9-     24 ذی القعده """""" : رسیدن نامه مسلم به امام جهت حرکت سریع بسوی کوفه ( شهید جاوید ص 205 )

10- 8 ذی الحجه """"""" : نوشتن نامه توسط امام به اهل بصره برای پیوستن به امام . تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏225

11- 8 ذی الحجه """"""" : ورود تیم ترور یزید به مکه و خروج امام از مکه (امام 125روز در مکه بودند – بعد از نامه مسلم ، جهت مذاکره با حاجیان در ایام حج و جلوگیری از تبلیغات سو دشمن مبنی بر رها کردن حج بخاطر حکومت ، 14 روز تاخیر می کنند – ص 206 و 213 شهید جاوید ) - تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏258

12- 8 ذی الحجه """"""" : ورود ابن زیاد به کوفه - تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏227

13- 8 ذی الحجه """"""" : دستگیری هانی و محاصره کاخ ابن زیاد توسط مسلم و 4000 نفر یارانش - تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏241

14- 9 ذی الحجه """"""" : ارسال نامه امام برای مردم کوفه از محل سه راهی مکه کوفه بصره ، توسط قیس بن مسهر جهت اعلام حرکت خود و آمادگی مردم جهت ورود امام به کوفه - تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏277

15- 9 ذی الحجه """"""" : شهادت مسلم

16- 20 ذی الحجه """"""" : اطلاع امام از شهادت مسلم و قیس و مشورت با همراهان و تصمیم به ادامه راهبدلیل اصرار 5 برادر مسلم و نظر دیگران مبنی بر تفاوت شخصیت امام با مسلم و اطمینان به حمایت کوفیان - تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏281

17- 27 ذی الحجه """"" : برخورد امام با حر و درخواست اجازه بازگشت در دو سخنرانی قبل از نماز ظهر و بعد از عصر - تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏287

18- 2 محرم سال 61 ه ق : ورود امام به کربلا - تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏297

19- 3 محرم """""""""""" : پاسخ امام به فرستاده عمر سعد و درخواست اجازه بازگشت - تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏300

20- 4 محرم """""""""""" : فتوای قتل امام توسط شریح قاضی و تقویت نیروهای عمرسعد توسط ابن زیاد

21- 5 محرم """""""""""" : تمام ورودی های کربلا توسط نیروهای ابن زیاد بسته می شود

22- 7 محرم """""""""""" : بستن آب بر روی امام - تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏302

23- 8 محرم """""""""""" : مذاکره با عمر سعد جهت جلوگیری از جنگ به دعوت امام و اطلاع آن به ابن زیاد – آوردن 20 مشک آّب با هجوم نظامی عباس و چند تن از یاران - تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏304

24- 9 محرم """""""""""" : نوشتن نامه توسط ابن زیاد به تحریک شمر ، به عمر سعد ، که غائله را با بیعت یا کشتن امام خاتمه بده . - تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏305

25- 9 محرم """""""""""" : سخنرانی امام برای اصحاب و برداشتن بیعت خود و اعلام ماندن همه آنها - تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏310

26- 10 محرم """"""""""" : سخنرانی امام در دو نوبت و اعلام هدف خود ، یادآوری نامه های کوفیان و درخواست اجازه بازگشت مجدد ( در مرتبه پنجم ) – مذاکره مجدد با عمرسعد و تقبیح او از جنگ  . ( طبری ج7 ص 320 به بعد )

27- 10 محرم """"""""""" : رد کردن پیشنهاد قیس بن اشعث مبنی بر تسلیم و گرفتن امان ، بدلیل این که مسلم و هانی را نیز به همین حیله کشتید . ( طبری ج7 ص 321 )

28- 10 محرم """"""""""" : پیوستن حر به همراه غلام و 30 نفر دیگر به اردوی امام - تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏323

29- 10 محرم """"""""""" : شهادت یاران و امام - حمله به خیمه ها و غارت و آتش زدن آنها و اسیر کردن مابقی

30-      11 محرم """"""""""" : حرکت اسرا از کربلا بسوی کوفه - تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏361

 31-  11 محرم """"""""""" : دفن شهیدان توسط مردان قبیله اسد - تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏360

32- 19 محرم """"""""""" : حرکت اسرا بسوی شام - تاریخ طبرى، ج‏7، ص‏366

33- 1 صفر """"""""""""" : ورود اسرا به شام ( 21 روز در راه بودند )

34- 20 صفر """""""""""" : خروج اسرا از شام بسوی مدینه ( اربعين شهادت امام )

35-    20 صفر """""""""""" : ورود جابر انصاری به کربلا


            تحقیق : محمد صالحی – 27/ 8 / 91– مصادف با اول محرم

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در دوشنبه 26 شهریور 1397  ساعت 2:11 PM نظرات 0 | لينک مطلب

آیا باید از خدا ترسید ؟

سوال اینجاست که انسانی که در سرزمین وجودی خود ، احساس تنهایی و رها شدگی می کند و اضطراب آن ، همه انرژیهای روانی او را تخلیه کرده است و از طرف دیگر ، مرگ را چون اهریمنی می یابد که لحظه ای از تعقیب او باز نمی ایستد ، چگونه است که وقتی خدای را چون کورسوی امیدی حتی در دوردستها می یابد که چراغی در دست گرفته ، تا نشانی از درستی راه به او بنماید و منتظر ایستاده تا خستگی اش را بزداید و زخم دلهره هایش را مرهم نهد ، از او باید بترسد ؟

و آیا جز اینست که با آن همه ترس از تنهایی و مرگ ، وقتی آن یگانه عاشق را می بیند که به انتظار او آغوش گشوده ، جز عشق ، چیز دیگری می یابد که نثارش کند ؟ و آیا جز یک عشق دو سویه ، چیزی در این پیوند می توان شناخت ؟( یابن آدم انی احبک فانت ایضا احببنی )

با نگاهی اجمالی به آیات قرآن ، متوجه می شویم که سیر کمالی انسان دارای مراحلی است که از پایین ترین مرحله دنیایی تا آخرین مرحله خدایی شدن ادامه داشته و همچون درختی است که در زمین کاشته می شود و در آسمان میوه می دهد و در این مسیر هیچگاه سخنی از ترس از خدا به میان نیامده است .

ا لم تر كيف ضرب الله مثلا كلمة طيبة كشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها في السماء – ابراهیم 24

و نفس او را ، مختار به ماندن در زمین و یا پرکشیدن در آسمان کرده است .

و نفس و ما سویها – فالهمها فجورها و تقویها - قد افلح من زكاها - و قد خاب من دساها – شمس 7 تا 10

اما دل کندن از مکان امن زمینی و پرواز کردن در پهنه آسمان ، برای رسیدن به اوج خدایی ، تصمیمی است سخت و راهی است بسی سخت تر ، که هر کسی را یارای آن نمی باشد ، مگر آنها که بر ناماندگی دنیای زمینی واقف و امنیت آن را پر از شکنندگی یافته و تجربه کرده اند و در جستجوی مکان امن جاودانه ای که بر نوسانات و تلاطمات دنیایی استوار نباشد هستند .

اینها همان مومنانی هستند که در اولین پله نردبان تعالی ، بدنبال یافتن مکان امن جاوید ، خدای را پذیرا شده و شاخه های خود را رو بسوی او کرده تا در آرامگاه او ، به میوه تبدیل گردند .

این جویندگان محل امن و قرار ( مومنون ) ، وقتی که برایشان از قرار امن الهی سخن گفته می شود ( ذکر) ، چنان به وجد می آیند که از سر شوق می گریند و از آنکه آیا بتوانند بدان راه بیابند ، هراسان می گردند ، هراسی شوقناک نه هراس غمبار پر از وحشت . ( وجل قلب)

انما المؤمنون الذين اذا ذكر الله وجلت قلوبهم و اذا تليت عليهم آياته زادتهم ايمانا و علي ربهم يتوكلون – انفال 2

از یک سو بدلیل ناکارآزمودگی معنوی خود ، ترس از گم کردن راه و کلید آن آشیانه امن الهی بر وجودشان مستولی است ( خوف ) و از دیگر سو ، دل بر اشتیاق او به پذیرایی بندگانش بسته و امیدوار ، به راه می افتند . ( طمع )

تتجافي جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقناهم ينفقون – سجده 16

اما وقتی اولین گامهای طریقت معنوی را برمی دارند و راه متعالی شدن را طی میکنند ، با هر گام که به مکان امن او نزدیکتر می شوند ، از ترسشان کاسته شده  و رسیدنشان بیشتر می شود ، تا آنجا که خود وارد قرارگاه الهی شده و آنگاهست که امن و قرار را چنان لمس می کنند که چیزی جز یاد و سخن آن صاحب قرار در وجودشان ننشسته ( ذکر ) و همانست که اطمینان و آرامش ماندن در قرار جاوید الهی را بر آنها فرو می ریزد . ( اطمینان قلب)

الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكر الله الا بذكر الله تطمئن القلوب - رعد 28

در این مسیر تعالی و رشد ، هرچقدر به آن قرار الهی نزدیکتر شده و بر زیباییهای راه و عظمت مقصود آگاهتر می گردد ، بر حیرت و خیرگی چشمهایش افزوده تر می شود . ( خشیت )

انما يخشي الله من عباده العلماء ان الله عزيز غفور – فاطر 28

و هر چه خداوندِ آن آشیان را مشتاقتر و ناظرتر بر مسیر می بیند ، از شرم حضورش ، چنان آکنده می شود که خود را از کندی حرکت و یا کج شدگی راه بازمی دارد . ( تقوی )

و آمنوا بما انزلت مصدقا لما معكم و لا تكونوا اول كافر به و لا تشتروا بآياتي ثمنا قليلا و اياي فاتقون – بقره 41

و اینجاست که انسانی که در پی جستجوی محل امن و قرار جاودانه ، در اولین مرحله سیر معنوی ، به باورِ تنها قرار امن الهی رسیده است ( مومن ) ، از دوری خود از آن و امکان گم کردن مسیر ، به هراس ، اما پر از شوق رفتن می افتد ( وجلت قلوبهم ) ، و هرچند ترسان ، ولی امیدوار به وجود نورهای راهنمای مسیر ، قدم در راه می گذارد ( خوف و طمع ) ، و گام به گام ، مراحل تعالی معنوی را طی کرده ، تا آنجا پیش می رود که در محل امن قرار الهی ، آرام گرفته ( تطمین القلوب ) و به مقام لاخوف علیهم و لاهم یحزنون می رسد و شادمانه در حضور او جاودانه می شود .

فرحين بما آتاهم الله من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الا خوف عليهم و لا هم يحزنون – آل عمران 170

محمد صالحي – 4/12/96

https://telegram.me/beshnofekrkon

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 17 شهریور 1397  ساعت 12:08 PM نظرات 0 | لينک مطلب

آیا خداوند کسی را در این سرا عقاب و مواخذه می کند ؟

مقدمه : یکی از معتقدات مسلم عوام ، عذاب و عقاب خداوند در این دنیا و فرو ریختن بلایای طبیعی ، بر مردمی است که نافرمانیش می کنند .

وقتی به قرآن مراجعه می کنیم ، مواردی را در امتهای پیشین مشاهده می کنیم که ظاهرا عذاب آنها توسط خداوند بوده است ، ولی با توجه دقیق به محتوای آیات ، به تحقق قواعد و قوانینی که بر هستی حاکم است می رسیم و چیزی جز نتیجه تکوینی اعمال خود انسانها بر اساس قانون علیت نمی بینیم :

ا لم ياتهم نبا الذين من قبلهم قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و اصحاب مدين و المؤتفكات اتتهم رسلهم بالبينات فما كان الله ليظلمهم و لكن كانوا انفسهم يظلمون  1

آيا خبر كساني كه پيش از آنها بوده اند چون قوم نوح و عاد و ثمود و، قوم ابراهيم و اصحاب مدين و مؤتفكه را نشنيده اند كه پيامبرانشان با نشانه هاي آشكار بر آنها مبعوث شدند ؟ خدا به آنها ستم نمي كرد ، آنان خود برخود ستم مي كردند .

بطور مثال به ماجرای قوم نوح دقتی اجمالی بیفکنیم :

  • خداوند حضرت نوح را برای دعوت مردم به توحید ، به رسالت مبعوث کرد ، اما بیشتر آنها ایمان نیاوردند .
  • حضرت نوح مردمش را از عذاب آخرتی ، انذارشان می کند ( نه این دنیا )

ان لا تعبدوا الا الله اني اخاف عليكم عذاب يوم اليم 2

  • خداوند بدلیل لطف و مهربانیش بر خلق ( چه مومن و چه کافر ) آنها را از یک سیل عظیم پیش رو که اتفاقی طبیعی است ، با خبر می کند ولی آنها مانند دیگر سخنان نوح نپدیرفته و او وقتی از مباحثه و مجادله با قومش به نتیجه نمی رسد ، برای نجات خود و همراهانش موظف به ساختن یک کشتی می شود ولی خداوند از او میخواهد که به حال بی ایمانان دل نسوزاند .

و اصنع الفلك باعيننا و وحينا و لا تخاطبني في الذين ظلموا انهم مغرقون 3

  • مردمی که به نوح ایمان نداشتند ، پیشگویی او از آن سیل عظیم را مسخره کرده ، که نوح مجددا از آن اتفاق طبیعی بد که چون عذابی است دردناک ، هشدارشان داده و به عذاب مضاعف خداوند در قیامت انذارشان می دهد .

فسوف تعلمون من ياتيه عذاب يخزيه و يحل عليه عذاب مقيم 4

  • تا آنکه پیشگویی نوح از آن بلای طبیعی محقق شد و مردمی که به سخنان و پیشگوییش ایمان داشته و سوار شده بودند ، نجات یافته و مابقی غرق و هلاک گردیدند .

و قيل يا ارض ابلعي ماءك و يا سماء اقلعي و غيض الماء و قضي الامر و استوت علي الجودي و قيل بعدا للقوم الظالمين 5

 

بنابراین :

با توجه به قصه فوق و دیگر قصه ها و نیز آیات متعدد خداوند در قرآن ، به حاکمیت یک سیر طبیعی علت و معلولی در جهان که در قرآن به سنتهای الهی خوانده شده ، می رسیم که خداوند با گزارش آن قصه ها ، در پی آموزش این سنت است که :

به هر اندازه که آن علتها محقق شوند ، نتیجه قطعی آنها بعنوان معلول نیز بوقوع می پیوندد . ( قضا و قدر )

يريد الله ليبين لكم و يهديكم سنن الذين من قبلكم و يتوب عليكم و الله عليم حكيم 6

  • و دیگر سنتی که خداوند در پی بیان آنست اینست که : اگر چه ظاهرا خداوند در بعضی از اتفاقات پیشا تاریخی در سرنوشت امتهای قبلی ، بعنوان یکی از علل زنجیره عذابهای آنها مطرح شده که جای بررسی دقیق تر دارد ، ولی در دوران بلوغ فکر تشریعی بشر که از عصر پیامبر(ص) شروع شده و بدین دلیل خداوند ارسال شریعت آسمانی را خاتمه می دهد ، بیان می دارد که حسابرسی اعمال این دنیایی شما توسط خداوند ، در آخرت انجام گرفته و هر گونه پاداش و یا مواخذه رفتارهای خوب و بد مردمان ، در آنسرا محقق خواهد شد .

و لو يؤاخذ الله الناس بظلمهم ما ترك عليها من دابة و لكن يؤخرهم الي اجل مسمي فاذا جاء اجلهم لا يستاخرون ساعة و لا يستقدمون 7

  • و اینگونه نیست که خداوند عجله ای در برخورد با مردم و محاسبه اعمال آنها و تبعا عذاب بر تخلفاتشان در این دنیا داشته باشد و به کسی ( حتی پیامبرش ) نیز نیابت محاکمه و برخورد با آنها را نداده است .

فذكر انما انت مذكر لست عليهم بمصيطر الا من تولي و كفر فيعذبه الله العذاب الاكبر ان الينا ايابهم ثم ان علينا حسابهم 8

 

  • ولیکن بسبب رحمانیت خود ، در توبه را برای همگان باز گذارده و همواره منتظر است تا بنده اش بسوی او بازگشته مشمول رحمت و شفقت او گردد .

و لم يمنعک ان اسات من التوبة، و لم يعاجلک بالنقمة، و لم يعيرک بالانابة، و لم يفضحک حيث الفضيحة بک اولي، و لم يشدد عليک في قبول الانابة، و لم يناقشک بالجريمة، و لم يؤيسک من الرحمة، بل جعل نزوعک عن الذنب حسنة، و حسب سيئتک واحدة، و حسب حسنتک عشرا، و فتح لک باب المتاب،باب الاستعتاب؛ فاذا ناديته سمع نداک 9

  • و اینگونه است که با هر شروع سوره ای و در صدها آیه اعلام می دارد که بخشندگی و رحمانیت ، همذات من بوده و من جز آن نیستم .

 قل يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله يغفر الذنوب جميعا انه هو الغفور الرحيم 10

كتب علي نفسه الرحمة 11

و در یک کلام :

  • هستی ، در یک نظام مشخص علت و معلولی تنیده شده که تبدیل و تغییری در هیچیک از سنن آن نخواهد بود (سنة الله في الذين خلوا من قبل و لن تجد لسنة الله تبديلا 12 )
  • خداوند با بیان قصه های گذشتگان ، در پی گزارشی است از تحقق آن سنتها و قوانین علت و معلولی که در آن اعصار بوقوع پیوسته است .
  • خداوند بسبب بخشندگی و رحمانیت مطلق ، تا آخر عمر ، منتظر بازگشت ما بوده و هرگز منتظر عذاب کسی نبوده و نیست .
  • آنچه که حقیقت دارد ، رحمانیت و بخشندگی خداوند است که دایم چونان خورشیدی در حال فیضان و جوشش و فوران بر هستی است ، اما اینکه ما بدانسو رو کنیم و از آن بهره مند شویم ، همان پاداش الهی است که بر خود فرو ریخته ایم ، ولی اگر خود راه کج کنیم و از تابش رحمت او محروم کنیم ، چیزی نیست جز همان عذاب محرومیتی که خود انتخاب کرده ایم ، نه آنکه او بر ما خواسته است . (فذوقوا العذاب بما کنتم تکسبون 13 )
  • بنابراین ، هر اتفاق طبیعی و یا انسانی در این سرا ، نتیجه علت و معلولی آسیبهای روانی و اجتماعی است که بر خود روا داشته ایم ، و یا عدم توجه به مطالعات علمی و پیش بینی حوادث طبیعی و عدم برنامه ریزی پیشگیرانه و یا حفاظتهای مربوطه بوده است ، نه آنکه محصول عجله خداوند در محاسبه ، محاکمه و عذاب کسی و یا مردمی در این دنیا باشد .

 

زیرنویسها :

  1. توبه 70
  2. هود 26
  3. هود 37
  4. هود 39
  5. هود 44
  6. نسا 36
  7. نحل 61
  8. غاشیه 21 تا 26
  9. نامه 31 نهج البلاغه
  10. زمر 53
  11. انعام 12
  12. احزاب 62
  13. اعراف 39

محمد صالحي – 1/12/96

https://telegram.me/beshnofekrkon

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در جمعه 9 شهریور 1397  ساعت 4:41 PM نظرات 0 | لينک مطلب

مبارزه با نفس یا تربیت نفس ؟

انسان موجودی است که قابلیت ارتفاع تا اوج خداگونگی را دارد (تخلقوا باخلاق الله – پیامبر(ص) بحارالانوار- ج 58- ص 129 ) و یا می تواند در سطح آنچنان زندگی کند که چیزی جز بهره مندی حداکثری از لذات دنیوی نصیبی نبرد و در همین مقام حیوانی بماند .

لیکن از آنجا که انسان عجول است و نتیجه گرا (و كان الانسان عجولا – اسرا 11 )، پس همواره بدنبال اهداف سریع ، سهل الوصول و لمس کردنی است .

اهداف معنوی و اهداف دنیوی هر دو انسان را به مقصود می رسانند ، ولی اهداف دنیوی بدلیل دارا بودن هر سه ویژگی فوق ، جدابتر بوده و بیشتر مورد رغبت و میل آدمیان قرار می گیرد ، در حالی که برای اهداف معنوی و رسیدن به آن اوج تعالی و استعلای روح ، راهی بس خطرناک و دور از دسترسهای عادی بشری ترسیم شده است .

انسان برای رسیدن به مقام خداگونگی ، باید روح خود را تغذیه معنوی کند ( از عبادات گرفته تا امور بیرونی خیرمندانه ) ، اما برای اهداف دنیوی ، راه ها ساده تر و بجای چشم پوشی از بعض مواهب ، لذت بیشتر ، در غوطه وری در آنها بوده و بسیار ملموسانه تر است .

اما از آنجا که انسان وجودی محدود داشته و امکان بهره مندی حداکثری همزمان از هر دو را ندارد ، لذا برای افزودن به بهره مندی یکی ، باید از دیگری بکاهد .

در اینجاست که در سلوک عرفانی ما ، تهذیب نفس با تاثیر از آموزه های عرفان بودیستی ، بر بنیان نوعی جنگ و خصومت درونی بنا شده است ، بگونه ای که هر چه بیشتر رها کردن تن و ریاضتهای شدید را ، راه رسیدن به حقایق والای عرفانی و ارتفاع روحانی می داند .

در حقیقت ، بقول استاد دکتر نراقی ، در طریق معنوی ، گام نخست ، اعلام جنگ به خود است.  و یکباره پاره‌‌هایی از وجودت به اردوگاه دشمن می‌پیوندد ، و تو چندان دشمنانه به خود می‌تازی که گویی حیات و شکوفایی‌ات در گرو ریختن خون این خود است.

و ما این را ، هم در آموزه های نظری عارفان می بینیم و هم در شیوه عملی مراقبه آنها می خوانیم :

ای شهان کشتیم ما خصم برون

ماند خصمی زو بتر در اندرون

کشتن این کار عقل و هوش نیست

شیر باطن سخرهٔ خرگوش نیست

دوزخست این نفس و دوزخ اژدهاست

کو به دریاها نگردد کم و کاست  

چونک وا گشتم ز پیگار برون

روی آوردم به پیگار درون

قد رجعنا من جهاد الاصغریم

با نبی اندر جهاد اکبریم  ( مولوی – مثنوی معنوی دفتر اول )

 

اما وقتی به آموزه های اصیل دینی باز می گردیم ، چنین میدان جنگی را در درون مشاهده نمی کنیم که باید خود را برای آن مهیا نماییم .

خداوند در قرآن، انسان را صاحب نفسی می داند که همه چیز به او الهام شده و قابلیت هر صعود و یا سقوطی به او سپرده گشته است:

و نفس و ما سویها – فالهمها فجورها و تقویها - قد افلح من زكاها - و قد خاب من دساها – شمس 7 تا 10

انسان به هر کجا برسد از مسیر نفس می رسد  چه اعلی علیین  و چه ماندن در اسفل السافلین ، مهم گرفتن فرمان نفس است که راه بسمت بیراهه ها کج نکند ، نه کشتن آن و نابودی او با اعراض از زندگی .

نفس انسان ، همانند ماشینی است که فقط رونده است ، و عقل چون راننده ایست که با گرفتن فرمان آن ، آن را یا از طریق راه درست به مقصد می برد و یا از مسیرهای اشتباه به دره و یا ترکستان می کشد .

و در اینجاست که :

  • راننده هم باید فرمان را بگیرد .
  • و هم راه را باید بداند . ( یا خود راه را رفته باشد و بداند ، که باز همه راه های رسیدن به مقصد را نمی تواند بداند – یا باید به علایمی که رونده های قبلی و راهنمایان گذاشته اند اعتماد کند – یا به آن درجه از آگاهی و درک حقایق جغرافیا و آب و هوا و ویژگیهای خاک و جهت یابی و ارتباط مقصد با این شرایط و ویژگیها رسیده باشد که با پذیرش ریسکهای آن ، هر چند احیانا بارها سعی و خطا و ... به راه بیفتد و شاید هرگز نرسد و شاید هم راهی بیابد که خود می تواند بهترین راهنمای بعدیها بشود ، همانگونه که نیچه در بحث حقیقت مطرح می کند .)

بنابراین از ترس اشتباهات و احتمال افتادن در مسیرهای غلط ، نباید ماشین را آتش زد ؛

 که آنگاه یا باید بر گرده دیگران سوار شوی و به راه بیفتی و یا درجا بزنی و هرگز به راه نیفتی و یا به آن کجا که هستی بسنده کنی .

پس چه باید کرد ؟

با توجه به آموزه های قرآن ، نفس را باید تربیت کرد تا در هوسهای زودگذر دنیایی غرقه نشود و راه ارتفاع روحانی خود را فراموش نکند .

در حقیقت ، نفس دیگر یک اسب سرکش نیست که باید شلاق بخورد تا رام شود و یا اژدها نبوده که باید کشته گردد ، بلکه کودک معصومی است که باید به او کمک شود تا بتواند به تعادل در بهره مندی از دنیا و اوج گرفتن بسوی خداگونگی برسد .

قل من حرم زينة الله التي اخرج لعباده و الطيبات من الرزق قل هي للذين آمنوا في الحياة الدنيا خالصة يوم القيامة كذلك نفصل الآيات لقوم يعلمون - اعراف 32

 

محمد صالحی – 25/2/97

https://telegram.me/beshnofekrkon

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 4 شهریور 1397  ساعت 9:59 PM نظرات 0 | لينک مطلب


Powered By Rasekhoon.net