پیشنهادی به پسرم !
سلام بابا صبح بخیر
انشاله که خوب و شاد باشی
مطلب خودخواهی رو زودتر بده دوست دارم ببینم .
امروز داشتم به حرفهای قبل فکر می کردم پیشنهادی به ذهنم رسید :
" البته به حالات مختلف روحی و شرایط جسمی که هر کس ممکن است داشته باشد کاملا واقفم . "
به نظر من بزرگترین مراقبه ای که می توانی روزانه انجام دهی اینست که :
قبل از پاشدن از روی تخت ، بجای مرور دیروز و یا ساعات آینده دانشگاه ، فقط بفکر همان لحظه و دقایق بعد باش و با خود بگو :
- من حق دارم شاد و خوشرو باشم
- و پدر و مادرم هم حق دارند شاد و گشاده رو باشند .
اما من اختیار خودم را دارم و از حق خودم استفاده می کنم .
با خود گشاده رویی و خوش سخنی را اینگونه تمرین کن :
- یک سلام بلند و صبح بخیر واضح
- سرت را بالا بگیر و یادت باشد بگونه ای مراقب چهره ات باش که اخمو و یا درهم کشیده نشوند
- با کلام واضح و شاد و سر بالا بپرس مامان امروز چی برام آماده کرده ای ؟
- از او تشکر کن
- موقع رفتن بپرس چیزی نمی خواهیم وقتی برمی گردم بگیرم .
- خداحافظی با همه
- داخل ماشین هم ، خوشرو باش و خوش صحبت ، کاری به درس و .. نداشته باش .
فردا قرار است با همین مردم از قشرهای مختلف سر و کار داشته باشی ، بهترین راه شناخت عواطف ، احساسات ، هیجانات و روحیات و حتی آداب فردی و اجتماعی آنها ، همین مواجهه های از نزدیک و امروز است .
- بگونه ای رفتار کن که افراد را بخودت جذب کنی نه آنکه حتی در سخن گفتن ، احساس سنگینی کنند و راحت نباشند و بعضا حرفی حتی مهم را نزدن ، بر سخن گفتن و شنیدن بی احساس ، ترجیح بدهند .
و این می تواند دیوار بزرگی بین تو و دیگران بکشد و بزرگترین آفت آن ، عقب افتادن از رویدادها و اتفاقات افتاده مختلف است .
- خودت را سرگرم فقط مواردی که شخصی ترند نکن ،
بخصوص در دانشگاه ، پویا و زنده با رشته ، دانشکده ات ، تابلوهای اخبار روی دیوار ، همیارت و .. برخورد داشته باش .
مبادا یکباره ببینی بعضی بچه ها دارند با فلان استاد کارگاه میروند و یا پروژه گرفته اند و یا در فلان کار استاد شریک شده اند و یا با هم گروه تشکیل داده اند،
و تو از همه چیز بی خبری .
نفس دانشگاه اینجوری است ، همه چیز از همین نقطه آغاز میشه .
ثبت شرکتها ، تاسیس مراکز و ...
احسان جان این کارها خودش یک تمرین شاید سخت ولی مراقبه ای برای کنترل نفس و ذهن است ،
از همینجا شروع کن .
مبادا فردا خیلی دیر شده باشد .
پدرت محمد – 2/8/97