وابستگي يا دلبستگي در عشق

یک درخت ، در ابتدا که ریشه ای بیش نیست ، باید به خاک بچسبد ، حتی وابسته شود ، ولی تا از اسارت زمین خارج نشود و رو بسوی آسمان نکند ، هیچگاه به میوه مبدل نخواهد شد .

 

عشق نيز ، در ابتدا ما را وابسته معشوق میکند ، تا ریشه های خود را محکمتر کند ، ولی تا از شخص بسوی بی تعلقی نرود ، هیچگاه لذت خداگونگی که محبت بیکرانه به همه هستی است را ، نخواهد چشيد .

محمد صالحي – 25/3/95

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 30 تیر 1395  ساعت 8:09 AM نظرات 0 | لينک مطلب

ویژگی های احکام امضایی در سیره پیامبر چیست ؟

 

 سه نکته اساسی در وضع آنها حاکم است :

 

۱-  مشاوره با عقلای اقوام که در کنار پیامبر بودند و مطالعه روشهای آنها در برخورد با موضوعات و یا جرایم اجتماعی ( از قبیل سیاست اداره جامعه ، احکام خانواده ، قوانین قضا ، مقررات جنگی ، ساختارهای اقتصادی و .. )

 

دستور خداوند :

و شاورهم فی الامر ، الذین یستمعون القول

 

۲-  گزینش بهترین آنها جهت حل معضلات پیش رو ، البته با اصلاحات اخلاقی و عدالت محوری ممکنه و قابل اجرا در آن عصر .

 

دستور خداوند :

فیتبعون احسنه ، ان الله یامر بالعدل

 

۳-  امضا و ابلاغ جهت اجرا

 

دستور خداوند :

فاذا عزمت فتوکل علی الله

 

آنچه که از رعایت سه مرحله فوق ، به ذهن متبادر میشود ،  اهمیت و ارزش افکار جمع و عقلا بوده که در راستای استیفای حقوق مدنی با تعاریف و مصادیق آن روز عملی شده است .

 

و دقیقا روش فوق ، بمعنای عصری بودن آن احکام است و به هیچ وجه نباید به اعصار بعد تسری یابد ، بلکه روح حاکم بر آنها که رفع ظلم و یا احقاق حق فرد و جامعه بوده و امروزه در قالب حقوق بشر متجلیست ، باید محور تقنین و یا برخورد با موضوعات مختلف سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی ، قضایی و .. قرار گیرد .

 

و همین است بهترین ویژگی مومنان که :

امرهم شوری بینهم

محمد صالحی – 10/4/95

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 30 تیر 1395  ساعت 8:05 AM نظرات 0 | لينک مطلب

مرگ و جهان دیگر در کلام الهی قمشه ای

استاد الهی قمشه ای در مراسم فوت  خواهرش..

 

 چنانچه در دین ما آمده مرگ پایان راه نیست؛

فیلسوفان بزرگ جهان هم گفته‌اند که ما نمی‌میریم و تنها به جهان دیگر سفر می‌کنیم.

 این خبر را که ما می‌میریم شیطان داده است.

 

او در ادامه بیان کرد: هیچ جایی در قرآن گفته نشده است که ما به گور می‌رویم، بلکه در تمام قرآن بشارت داده شده که به پروردگارمان می‌پیوندیم؛ پروردگاری که آرامش‌بخش است و مانند این است که به آغوش مادر رفته باشیم.

 

قمشه‌ای درباره زمان مرگ انسان گفت:

 زمانی که جان انسان به بالا آمدن نزدیک می‌شود فرد محتضر می‌گوید کسی کاری کند ، اما زمانی که از رفتنش مطمئن می‌شود می‌فهمد که به سوی پروردگارش باز می‌گردد.

 

او با بیان این‌که «در ادبیات ما با ادبیات شیرین به مرگ اشاره شده است»، اظهار کرد:

 

ادبیات ایران انسان را چون پرنده‌ای در قفس تصویر می‌کند و معتقد است انسان آمده، در قفس گرفتار شده و روزی از آن فرار خواهد کرد؛

همچون داستان طوطی و بازرگان.

 

 ادبیات غرب هم به این صورت به مرگ نگاه می‌کند و تنها به اصول مذهبی ما محدود نمی‌شود.

 

در داستان «پیامبر» جبران خلیل جبران هم به مرگ چنین نگاهی شده است.

 

الهی قمشه‌ای افزود: کتاب «مرگ ایوان ایلیچ» نوشته تولستوی  به مرگ نگاه حیرت‌انگیزی می اندازد.

 

همچنین امیلی نیکلسون در شعری می‌گوید صبح بیدار می‌شوی، دم آینه می‌روی، دست به زلفت می‌کشی، پنجره را باز می‌کنی و از هوای خوب و نسیم ملایم لذت می‌بری و به شب سیاهی که دوساعت پیش تو را ترسانده بود می‌خندی.

او در کمترین عبارت بشترین مفهوم را گنجانده است.

 

این سخنران درباره تعبیر دیگری که از مرگ در ادبیات جهان گنجانده شده است، مطرح کرد:

 

این که دوباره زاده شویم یکی دیگر از تعبیرهایی است که ادبیات جهان به آن پرداخته است.

 

ما مرحله به مرحله پیشرفت می‌کنیم و تبدیل می‌شویم.

 

هیچ گفته‌ای بهتر از این نیست؛

«از جمادی مردم و نامی شدم».

 

این شعر به بهترین نحو مراحل تبدیل و اوج گرفتن انسان را ذکر می‌کند.

 

«از جمادی مردم و نامی شدم / وز نما مردم به حیوان برزدم

 

مردم از حیوانی و آدم شدم / پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم

 

حمله دیگر بمیرم از بشر / تا بر آرم از ملایک پر و سر

 

وز ملک هم بایدم جستن ز جو / کل شیء هالک الا وجهه

 

بار دیگر از ملک قربان شوم / آنچ اندر وهم ناید آن شوم»

 

او با بیان این‌که «غروب کردن تعبیر دیگری از مرگ است»، گفت:

 

 همه ما به خوبی می‌دانیم در پسِ هر غروبی طلوعی وجود دارد.

 مرگ غروبی است که طلوع به دنبال خواهد داشت.

 در واقع انسان پس از مرگ از جای دیگری سر درمی‌آورد.

 

قمشه‌ای مسافر بودن را از دیگر تعبیرهای ادبیات جهان خواند و بیان کرد:

 

ما در این دنیا مسافریم و باید ناهمواری‌ها و مشکلات آن را تحمل کنیم.

 

 نظامی هم معتقد است انسان مسافر ازلی و ابدی از عمق هیولا تا اوج عرش را تجربه می‌کند. هرکسی در دنیا ظهور کرده و از آن عبور خواهد کرد.

 

او با شاره به پیشنهاد خود مبنی بر برگزاری جشن جهانی انسانی اظهار کرد:

 

 من پیشنهاد کردم جشنی جهانی بگیریم تا عظمت انسان را به همگی یادآوری کنیم.

این باعث شرمندگی است که انسان به این عظمت رسیده اما هنوز از روی زمین ته سیگار جمع می‌کند.

 باید کسی به مردم یادآوری کند که شما صاحب همه چیز هستید.

در واقع باید بگوییم که این همه حرص و آز بی‌دلیل است و هیاهوی زیاد برای هیچ محسوب می‌شود.

 

الهی قمشه‌ای در ادامه بیان کرد:

 

تعبیر دیگری که در ادبیات جهان از هستی و مرگ وجود دارد تشبیه کردن به چاه است.

 در واقع دنیا را چاهی می‌بینند که خداوند دستاویزی فرستاده تا ما از آن بیرون بیاییم.

 

او با اشاره تجربه نزدیک به مرگ شرح داد:

 

هزاران نفر این تجربه را داشته‌اند. افرادی که دروغگو نیستند و نیازی به دروغ ندارند.

 از این افراد می‌توان به الیزابت تیلور اشاره کرد.

در بین این افراد یک آتئیست هم وجود دارد که خدارا نفی می‌کرد اما این تجربه را داشت.

 

این نویسنده همچنین تصریح کرد:

فکر به مرگ  باعث این نشده است که از زندگی ببریم، تنها باعث شده به کار خوب و بد فکر کنیم.

همه ما به خوبی می‌دانیم چه کاری خوب و چه کاری بد است.

 حتی در ادبیات غرب هم گفته شده کار های خوب همچون غلام و کنیز در اختیار فرد قرار می‌گیرد.

 

قمشه‌ای در بخش پایانی سخنانش درباره خواهرش گفت:

 من خودم را با این نکته تسلی می‌دهم که خواهرم رنج عالم را نکشید و به بیماری صعب مبتلا نشد و راحت رفت.

 

 او هیچ تعلقی به دنیا نداشت تا حدی که به من می‌گفت هر زمانی که قرار بروم به راحتی خواهم رفت.

 

 متاسفانه برخی  تصور مرگ و روح را عقب‌افتادگی می‌دانند و می‌گویند که از نظر علمی ثابت نشده است.

 

اما بسیاری از بزرگان فیزیک و علمایی همچون استیو جابز و ماکس پلانک روح را پذیرفته‌اند. 

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 29 تیر 1395  ساعت 7:22 AM نظرات 0 | لينک مطلب

میوه ممنوعه و اخراج آدم و حوا از بهشت  از زبان اشو

 

آدم و حوا از باغ بهشت بيرون رانده شدند،

زيرا كه ميوه اي ممنوعه را خورده بودند ،

ميوه ي درخت دانش را.

 

اين يكي از شگفت انگيزترين تمثيل هايي است كه تاكنون ابداع شده است.

 

چرا خوردن ميوه درخت دانش منع شده بود؟

 

زيرا لحظه اي كه دانش وارد شود ، نفس وجود خواهد داشت.

 

لحظه اي كه بداني هستي ، سقوط كرده اي.

گناه نخستين همين است.

 

هيچكس آدم و حوا را از بهشت اخراج نكرد.

 

لحظه اي كه آگاه شدند كه وجود دارند، باغ بهشت ناپديد شد.

 

براي چنين چشماني كه پر از نفس هستند،

آن باغ نمي تواند وجود داشته باشد.

 

چنين نيست كه آنان از آن باغ اخراج شده باشند .

 

آن باغ در اينك و اينجا قرار دارد.

در كنارت است.

هميشه هركجا كه بروي تو را دنبال مي كند ،

ولي تو نمي تواني آن را ببيني.

 

اگر نفس وجود نداشته باشد،

بارديگر واردش شده اي :

 

آن باغ برايت هويدا مي شود.

 

تو هرگز بيرون از آن نبوده اي.

 

اين را امتحان كن :

 

زير درختي بنشين و خودت را فراموش كن.

 

بگذار فقط درخت آنجا باشد.

 

براي بودا در زير آن درخت بودي

 the Bodhi tree

چنين روي داد .

 

او وجود نداشت .:

 

در آن لحظه همه چيز اتفاق افتاد.

 

فقط درخت بودي در آنجا بود.

 

#اشو

#راه_من_راه_ابرهای_سپید

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 29 تیر 1395  ساعت 7:21 AM نظرات 0 | لينک مطلب

ألَستُ بِرَبِّکُم » آیا من خدای شما نیستم ؟

مرحوم جنابِ ابن عربی 1 در کتابی به نام « شجره الکَون » ( به نام درختِ هستی ) ، راجع به آیه ای از آیاتِ قرآن کریم به بحث می نشیند که :

وقتی خداوند خواست موجودات و عالَم را خلق کند ( که این ها همه سرّ و رمز است ) ، به کلّ موجودات فرمود :

« ألَستُ بِرَبِّکُم » آیا من خدای شما نیستم ؟ !
 « قالُوا بَلَی » همه ی موجودات گفتند بله .

آیه تعمیم هم دارد و فقط مخصوص انسان نیست !
زمین و آسمان و کرات و ستارگان و حیوانات و انسان ها و فرشتگان و بالاخره مُلک و ملکوت ، یکپارچه ( درختِ هستی ، با کلّ این نظام هستی ) ، گفتند بله !

بعد جناب ابن عربی می فرماید :
چرا خداوند فرمود : « ألَستُ بِرَبِّکُم » و همه هم متفقاً در محضرش عرض کردند : « قالُوا بَلَی » ،
همه و همه بدونِ هیچ استثنا گفتند بله !

 حتّی شیطان هم در این « قالُوا بَلَی » شریک است ! ( خود شیطان هم در چند جای قرآن مشاهده می کنید می گوید :
« رَبِّ بِما أغوَیتَنی لَأقعُدَنَّ لَهُم صِراطَکَ المُستَقیم  » ، که مطابق با بافتِ خودش درست هم حرف زده و هیچ خطایی هم نکرده است ! ) .

جنابِ ابن عربی در ادامه می فرماید :

 چرا نفرمود که : « أوَ لَستُم بِعِبادی » ؟! آیا شما بنده های من نیستید ؟!

در حالی که فرمود : « ألَستُ بِرَبِّکُم » ؟ مگر من ربّ شما نیستم ؟!

اگر می گفت : « أوَ لَستُم بِعِبادی » ؟!
آیا شما بنده های من نیستید ؟!
معلوم می شد که می خواست نظام هستی بر پایه ی عبودیّت برگزار شود ،

 اما چون فرمود :« ألَستُ بِرَبِّکُم » مگر من ربّ شما نیستم ؟! ،
معلوم است که نظامِ عالَم بر پایه ی ربوبیّت برپا شده است و در ربوبیّت هم هرگز نقص نیست !

و خلقتِ عالم هم چون بر مبنای ربوبیّت است و همه هم مطلقاً عرض کردند بله ، فلذا هیچ نقصی در عالم نیست .

بعد جناب ابن عربی این طور ادامه می دهند که ( علاوه بر این ، ألَستُ بِرَبِّکُم را برای این بیان فرمود که ) در ربوبیّت هیچ وقت تزلزل نیست ولی در عبودیّت تزلزل هست و عالَم باید  مبنای ثبات و قرار داشته باشند ، عالَم و هر موجودِ در آن قاعده می خواهد .

الان این درخت قاعده می خواهد که اگر بخواهد قرار بگیرد باید روی ریشه باشد ! نمی شود روی شاخه باشد ! نمی شود روی میوه باشد ! که ریشه به آسمان برود و شاخه بر زمین باشد ! نمی شود ، چون این طور قرار ندارد ؟! ولی وقتی بر ریشه استوار باشد قرار دارد .

و همین طور است برای کلّ موجوداتِ نظامِ هستی که قاعده می خواهند و مجموعه ی نظام هستی باید دارای یک قاعده ی ثابت باشد ! نه متغیّر ! نه متزلزل !..
__________________
#شرح_دروس_معرفت_نفس
استادصمدی آملی حفظه الله

1-   از سرآمدان و تدوين كنندگان عرفان عاشقانه - وحدت وجود

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در دوشنبه 28 تیر 1395  ساعت 7:19 AM نظرات 0 | لينک مطلب

اشو عزيز ، چرا هر كس ميل دارد كسي كه نيست باشد؟

 دليل روانشناختي اين تمايل چیست؟

 

همه از همان كودكي مورد سرزنش واقع شده اند.

هر عمل كودك كه خودانگيخته و از روي تمايلاتش باشد، مورد پذيرش نيست.

 

  آن جمعيتي كه كودك در آن بايد رشد كند ، مفاهيم و آرمان هاي خودش را دارد.

اين كودك است كه بايد با آن مفاهيم و آن آرمان ها خودش را وفق دهد.

 

كودك موجودي ناتوان است. آيا تاكنون در اين مورد انديشيده اي؟

 

كودك انسان  ناتوان ترين كودك در تمام خانواده ي حيوانات است. تمام حيوانات مي توانند بدون حمايت والدين و جمعيت بقا يابند ، ولي كودك انسان نمي تواند بدون حمايت ديگران زنده بماند، بي درنگ خواهد مرد.

 

او ناتوان ترين مخلوق در دنيا است ، بسيار آسيب پذير و شكننده است.

 

طبيعي است كه كساني كه در قدرت هستند قادرند تا كودك را به هر ترتيب ممكن شكل بدهند.

 

بنابراين همه چيزي شده اند كه هستند، مخالف خودشان!

 

دليل روانشناختي اينكه هركسي ميل دارد كسي باشد كه نيست، همين است.

 

 همه در وضعيت شكاف شخصيتي schizophrenic  به سر مي برند.

 

 هيچكس هرگز مجاز نبوده تا خودش باشد.

 به هركس تحميل شده تا كسي باشد كه از بودن آن، خوشحال نيست.

 

بنابراين، همانطور كه شخص رشد مي كند و روي پاي خودش مي ايستد، شروع مي كند به تظاهركردن به خيلي چيزها كه ميل داشته در واقع بخشي از وجودش باشد.

 

 ولي در اين دنياي ديوانه، او از اين تمايل طبيعي منع شده است.

 

 به او تحميل شده تا مانند ديگري و ديگران باشد، كسي كه او نيست.

 

او اين را مي داند. همه اين را مي دانند ، كه به او تحميل شده كه پزشك شود يا مهندس شود، او با زور و فشار يك سياست كار شده يا يك جاني و يا يك گدا.

#اشو

#زبان_از_یاد_رفته_دل

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 27 تیر 1395  ساعت 8:19 AM نظرات 0 | لينک مطلب

چرا پيامبر از يكسري موضوعات علمي و تاريخي استفاده كرده كه امروز زير سوال هستند ؟

با توجه به قواعد و معیارهای مجادله و مباحثه ، این نکته روشن می شود که هر انسانی که بخواهد اندیشه خود را بیان و رواج دهد ، بایستی به زبان و شیوه ای سخن بگوید که نه تنها طرف مقابل را تحریک به مقابله نکند ، بلکه آموخته های قبلی او را که تاثیری در تکذیب و یا نگاه منفی به اندیشه او ندارند را یا به چالش نکشد و یا مسکوت گذارد و یا در مواقع لزوم ( با یکسری پالایشها ) به خدمت استدلال های خود در آورد .

و نه تنها پیامبر نیز چنین کرده ، چرا که بشر بوده و جز این مسیر ، راه عقلانی دیگری نداشته ، که خداوند نیز برای ابلاغ مقصود خود به بشری به نام پیامبر ، از تنزیل و انزال و فروکاستن به حد فهم او استفاده کرده است .

آنجا که خداوند می فرماید :

       " إِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ... عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ  - شعرا – 192

        " و راستى كه اين [قرآن] فروکاستن ( مقصود ) پروردگار جهانيان است .... بر قلب تو تا بتوانی خلق را انذار کنی .

و البته در اینجا بحث بر این نیست که پیامبر بیشتر می دانسته یا نه ، و در صورت عالم مطلق بودن پیامبر در حد علم خداوند به پدیده ها و تاریخ ، حتی به ظن اشکال گیرندگان که اگر پیامبر راست می گفت بایستی از طرف خداوند به نظریه درست علوم و تاریخ آگاه می گشت ، هیچ تفاوتی در حل مسئله ایجاد نمی کرد و کاری بود عبث و نهایتا ابتر می ماند ، چرا که :

  1. قرار نبود از قاعده مجادله به احسن و سخن گویی در حد عقول مخاطبان فراتر رود .
  2. از طرف دیگر قرار نبود برای مردمان ، کتاب علم و یا تاریخ بیاورد و بنویسد که لازم باشد نظریه درست آن علوم را از خدا فرا گرفته ، در جایی ضبط و ثبت نماید تا آیندگان ( که معلوم نیست در کدام عصر به صحت آنها آگاه شوند ) به آنها دست یافته و این معجزه گونه ، سندی باشد بر حقانیت او برای آیندگان .
  3. با فرض فوق و مضبوط بودن آموزه های علمی و تاریخی پیامبر در بایگانی تاریخ ، چه معیاری برای خارج کردن آنها از بایگانی منابع ایشان وجود دارد که قدر مسلم ، مخاطب امروزین نیز بر بسیاری از حقایق علمی جهان و یا وقایع تاریخ آن آگاه نبوده و نتیجه آن عدم تطابق نظریه ها و آموزه های پیامبر با فهم و یافته های امروزین و نهایتا همان دروغ پنداری نظریه های پیامبر می گشت . ( چرا که به زعم اشکال کنندگان ، چون از طرف خداوند به پیامبر عرضه شده ، حقیقت مطلق در توصیف و قانونمندی جهان پیرامونی و گذشته تاریخی است و بشر هیچ عصری همه چیز را کامل و مطلق نمی داند و همواره ، در پس هر کشف و علمی ، مجهول و مجهولات بزرگتر و پیچیده تر ی بر سر راه خود میابد .)
  4. آیا اگر پیامبر ، می خواست بدون توجه به حد فهم و علم مخاطب مستقیم عصر خود سخن بگوید ، بایستی حد فهم و مفاهیم و ابزارهای علمی و زبانی کدام عصر و زمانه را مورد نظر قرار می داد ؟
  5. اگر پیامبر بگونه ای سخن گفته بود که عقول امروزین را مجاب کرده بود ، با فرض بزرگواری مردمان عصر نزول در گذشتن از تقصیر پیامبر در به چالش کشیدن علوم و آموخته های آنها و همچنین تحقیر دانشمندان و متنفذین آنها ، کدام تضمین وجود داشت که با فهم و علم روزگاران پسین از ما به تناقض و یا تزاحم نیفتد ؟

هر چند بسياري از گزاره هاي علمي و يا تاريخي موجود قرآن ، بر اساس پيشرفتهاي علمي و يافته هاي امروزين به اثبات رسيده ، و اين در حاليست كه از هيچ روش تجربي عصر نزول چنين فهمي حاصل نمي شده و  اين قطعا از معجزات آسماني بودن قرآن است .

6- و در یک کلام ، هدف خداوند ، اصلاح جامعه بشری و هدایت اندیشه اوست به سمت یکتا نگری به خالق و موثر در هستی ، و ایمان به هدفمندی آن و سیر صعودی حرکت کمالی بشر ، و بنابر این کتاب پیامبر ، کتاب معرفت ، تزکیه ، تربیت و هدایت معنوی عقول انسانی است .

آنجا که خداوند در آیات زیر می فرماید :

  • " ذلک الکتاب لا ريب فيه هدى للمتقين .  - بقره – 2

" اين است كتابى كه در [حقانيت] آن هيچ ترديدى نيست [و] مايه هدايت تقواپيشگان است .

7- و البته کتاب پیامبر ، کتاب علم و تاریخ نیست ، که این علوم ، حوزه خود نمایی و جولان انسان است .

آنجا که خداوند می فرماید :

              " و سخر لکم الليل و النهار و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره ان في ذلک لايات لقوم يعقلون –  نحل – 12

             " و شب و روز و خورشيد و ماه را براى شما رام گردانيد و ستارگان به فرمان او مسخر شده‏اند مسلما در اين [امور] براى مردمى كه تعقل مى‏كنند نشانه‏هاست .

براي مطلب كامل و آيات و روايات مربوطه به مقاله زير در بلاگ مراجعه شود :

چرايي وجود آيات علمي و تاريخي در دعوت توحيدي پيامبر(ص)

محمد صالحی  25/ 8 / 92 

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 27 تیر 1395  ساعت 8:12 AM نظرات 0 | لينک مطلب

شادماني در تنهايي

وقتی از همه چیز خسته میشوم ، مي روم در تنهایی خودم  ، حتی اگه در جمع قرار دارم .

با این فکر که :

اولا : تمام افراد ديگر را از ذهنم خارج میکنم ، طوری که اصلا به  وضعیت آنها فکر نمي کنم که موفقند و خوشبختند و فلانند .

دوم  : ذهنم را از اتفاقات گذشته خودم خالی میکنم :

 که بر من چه گذشته ؟

چرا اونجوری شده ؟

چرا اونجوری نشده ؟

و سوم : خودم را از آرزوهای اینکه :

باید فلان بشوم تا موفق بشوم ؛

باید فلان کنم تا خوشبخت بشم ؛

و ..

تخلیه میکنم .

 

چون هر سه حالت بطور ناخودآگاه ،

 مرا به فاز مقایسه با دیگران مي برد .

 و یا در آرزوي قالبهای عاریتی از دیگران و جامعه خورد مي كند .

 

وقتی خود را از بند این سه حالت رها میکنم ، تنهایی برايم ارزشمند می شود .

خودم را می بینم که ، شادمانیم به چیزی غیر از خودم وابسته نیست .

 چرا که آنها یا نیستند ،

 و یا اگر هم حضور فیزیکی دارند ،

ذره اي بدرد من نمیخورند .                

 

محمد صالحي – نيمه شب 28/1/95

بلاگ اينترنتي

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 26 تیر 1395  ساعت 7:29 AM نظرات 0 | لينک مطلب

روش انجام غسل و جایگزین وضو بودن

  • ابن جنید : ( مفاتیح الشرایع ج 1 ص 40 و 56 )
  1. هر گونه غسلی مجزی از وضو است .
  2. مقدم داشتن طرف راست بر چپ در غسل ،

 

۴۰ـ در غسل، ترتیب خاصّی شرط نیست .

۴۲ـ با کلیه غسل‌های واجب بغیر از غسل استحاضه متوسّطه و کثیره و بیست و هشت غسل مستحبّ که مشروع بودنش ثابت شده است می‌توان نماز خواند و نیازی به وضو ندارد.

 

هر گونه غسلی ( اعم از واجب و يا مستحب ( چه معروف و چه عادي ) ) مجزی از وضو است . ( استفتا 20/4/95 )

مسأله454: تقدّم بدن بر سر يا چپ بر راست باطل‌كننده‌ي غسل نيست ، كما اين‌كه نصف بدن را در آب فرو كردن و پس از آن نصف ديگر را در آن فرو كردن ضرري به غسل نمي‌زند، بله نظر مشهور موافق احتياط است و حتي‌المقدور ترك نشود.

مسأله455: در غسل ، شستن مو واجب نيست ، بنابراين كساني‌كه موهاي خود را بافته‌اند يا مدل داده‌اند لازم نيست آن‌ها را به‌هم بزنند و رسانيدن آب به پوست بدن كافي است.

مسأله480: انجام يك غسل ، چه واجب چه مستحب ، از تمامي اغسالي كه به عهده‌ي اوست كفايت مي‌كند .

 

  1. استاد کدیور : (kadivar.com )
  1. اعم از واجب و مستحب مجزی از وضو است .
  2. اگر فردی از حمام یا استخر ، علاوه بر تمیزی یا شنا ، نیت غسل یا آمادگی برای نماز کرده باشد ، برای نماز نیازی به وضو گرفتن ندارد.

 

  1. استاد .... ( استفتا – تلگرام 20/4/95 )
  • ( رعايت ) ترتیب ( در غسل ) ، اَولی است ؛ ولی .
  • هر غسلي ( حتي مستحبي غير مشهور - مثل اينكه وقتي در حماميم  بعنوان مستحبي خود را بشوييم) ، مجزي از وضوست .

محمد صالحی – 18/4/95

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 26 تیر 1395  ساعت 7:26 AM نظرات 0 | لينک مطلب

زندگی یعنی رفتن و پذیرش ریسکهای راه

 

ریسک و پذیرش خطر ، کار آنانی است که زندگی را رفتن در مسیری می دانند که چالشها و خطرات پیش رویش معلوم نیستند .

 

ولی برای شکوفایی یک گل و رویین شدن قابلیتهای درونی آن ، راهی جز سر برآوردن از خاک ندارد  .

 

پس زندگی را با راه افتادن در جاده ای مدام و پر از ریسک تغییر ، زندگی کن ؛

 

و الا چون آبی در مردابی خواهیم گندید و چیزی برای اوج گرفتن ، نخواهیم یافت .

 

محمد صالحی - ۲/۴/۹۵

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 23 تیر 1395  ساعت 12:01 PM نظرات 0 | لينک مطلب

ارزيابي و قضاوت فهم گذشتگان ، با معيارهاي امروزين ، كاري غيرعقلاني است

 

در عصري زندگي ميكنيم كه بشر با برجستگي بي نظيري نسبت به گذشته ، در استفاده از عقل مستقل خود ، به دور از هر گونه تعصب ديني و قومي و سنتي و حتي انديشمندان جهاني ، با رويكردي نقادانه به همه آنچه از گذشته به او رسيده است ، مي نگرد .

و اين امر ، البته كه بسيار مطلوب است و حتي در آموزه هاي ديني ما نيز ، چنين افرادي از كساني شمرده شده اند كه خداوند به آنها لقب " بندگان من " داده و در زمره هدايت شدگان صاحب خرد خوانده است :

" فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه ، اولئک الّذین هدئهم اللّه و اولئک هم اولوا الالباب . "سوره زمر، آیات 17 و 18

" پس بندگان مرا بشارت ده! همان کسانى که سخنان را مى ‏شنوند و از نیکوترین آنها پیروى مى ‏کنند؛ آنان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند. "

اما بزرگترین مشکل ما اینجاست که در مواجهه با هر پدیده نوی ، برای نجات خود از تعارضات بین گذشته و امروز ، سعی در بازخوانی گذشته با شیوه های امروزین داریم .

و این بزرگترین ظلم به عقلانیت گذشتگان است  .

چرا كه مقدمات هر فهم عقلاني ، تابع شرايط فرهنگي ، سنتي ، اقليمي و علمي زمانه بوده و طبيعتا ، با هر گونه تغيير در هر يك از اين مقدمات ( چه اقليمي باشد و چه زماني ) ، منجر به عقلانيتي جديد در مواجهه با موضوعات حتي تكراري قديمي شده و قطعا به فهمي جديد و متفاوت با قبل خواهد شد .

و اين امر ، براي آيندگان نيز انجام خواهد شد و آنها نيز فهمي متفاوت با فهم امروزي ما از موضوعات و مسائل ( حتي تكراري ) خواهند داشت كه بدليل رعايت مقدمات فهم عقلاني ، به نتيجه عقلاني كه محصول آن عصر خواهد بود خواهند رسيد .

و اگر قرار باشد بشر فردا ، به شيوه امروزي ما ، و با خودشيفتگي عجيب و با معيارهاي آن روز خود ، به ارزيابي فهم گذشتگان ( فهم امروز ما ) و قضاوت آن بپردازد ، قطعا به غير عقلاني بودن درك و فهم ما ، از هستي ، جامعه ، مدنيت ، حقوق انساني و....  نظر خواهد داد .

بنابراين : بايد بپذيريم كه انسان در يك فرايند تكاملي رو به تغيير قرار داشته و اين نتيجه اي جز تغيير در فهم خود از موضوعات مختلف ( چه قديم و چه جديد ) نخواهد داشت و طبيعتا ، در هر عصر ، برحسب معيارهاي فهم عقلاني خود ، برداشتهايش و محصول آن برداشتها در راهكارهاي اجتماعي اش نيز عقلاني خواهد بود .

و قاعدتا ، اين حق همه انسانها در هر عصر و زمانه است كه با معيارهاي به روز خود  ، هر مسئله اي را بررسي و نتيجه گيري كنند ، ولي حق ندارند ،  اگر به نتيجه اي متفاوت با نتيجه گذشتگان رسيدند ،  آنها را تخطئه كرده و عقلانيت آنها را زير سوال ببرند .

و البته ، قاعده فوق ، در صورتي صحيح است كه مقدمات لازم آن فهم را مطابق عصر و زمانه خود ، اعم از شنيدن اقوال مختلف ، انديشيدن مستقل و علمي و گزينش بهترينها ، رعايت كرده باشند .

محمد صالحي – 20/4/95

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در چهارشنبه 23 تیر 1395  ساعت 7:23 AM نظرات 0 | لينک مطلب

برداشت امام علي (ع) از اموال عمومي بيت المال

قال علي : ( يا اهل الكوفه ) : دخلت بلادكم بأشمالي هذه و رحلتي و راحلتي هاهي فان انا خرجت من بلادكم بغير ما دخلت فاننى من الخائنين .

المناقب ابي طالب ج 1 ص 427 - ابن شهر اشوب ، بحارالانوار، ج  40

با این لباسی که بر دوش دارم و این مرکبی که بر آن سوار هستم ، داخل شهر شما شدم .

پس اگر من از شهرتان خارج شدم ، و به غیر از چیزهایی که با آن وارد شدم ، چیز دیگری داشتم،
همانا من از خیانت کاران هستم .

محمد صالحي – 20/4/95

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 22 تیر 1395  ساعت 8:36 AM نظرات 0 | لينک مطلب

خدا ما را بر اي شاد ي آفر یده است نه بر اي غم

 

* خدا ما را بر اي شاد ي آفر یده است نه بر اي غم .

خداي واحد غنی و قوي ، محال است مخلوقی را براي ناراحتی و غم بیافریند .

اگر این بشارت را که ما را بر اي شاد ي آفریده اند ، باور کردي و به خودت قبولاند ي ، د یگر غم وجود نخواهد داشت . این مژده مال کسی است که آن را باور کند .

همین که فهمیدي دنیا فا نی شد نی است ومشکلات و محرومیت هایش هم همیشگی و دائمی نیست و بالأخره روز ي تمام خواهد شد ، نصف غم هایش باطل می شود .

مشقّت و غم د نیا وسیله اي است بر اي خوشی و شادي .

 

* گذشته که گذشت و نیست ، آینده هم که نیامده و نیست .

غصه ها مال گذشته وآینده است .

حالا که گذشته و آینده نیست ، پس چه غصه اي ؟

تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه .

 

*  اهل د نیا یک پارچه غمند .

دوستان اهل بیت ، اول راهشان ، گاهی شاد ي و گاهی غم دارند .

خدا و خدایی ها یک پارچه شادي اند .

 

* شیطان با دروغ خود ترس و غصه می آفریند .

قرآن از قول شیطان در روز قیامت  می فرماید : وعدتکم فاخلفتکم 1. من وعده ي خلاف به شما دادم .

 

* باید بی غرض و با قلب پاك نگر یست تا همه ي د نیا را ز یبا د ید .

در عالم فنا قشنگ ترین چیزها ز شتی هاست ؛ مثل خال سیاه در صورت سپید یار .

نقایص زندگی دنیایتان را به منزله ي خال سیاه حساب کنید که ز یبایی صورت را صد چندان می کند .

انسان اگر بداند که این مصائب و گرفتار ي هاي دنیوي به مانند خال سیاهی در صورت زیبایی است که باعث ز یبایی بیشتر می شود ، چقدر راحت می شود و زندگی بر ایش شیرین می گردد .

 

* غصه ، گر یه یا خنده ، هر چه را داري ، به خدا نشان بده .

سر جانماز چرا خنده ات را به خدا نشان نمی دهی و فقط اخم و غصه ات را ارائه می دهی ؟

خنده ات را بیاور اینجا واخمت را ببر به د نیا .

گرچه به دنیا هم اخم نکن ، پیش زن و بچه ات هم رو ي خوش نشان بده . 

 

منبع : عارفانه های دولابی از کتاب " مصباح الهدی – مهدی طیب – ص 59 - 82 "

 

1- سوره ابراهیم – آیه 32

 

محمد صالحی – 14/3/89

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 22 تیر 1395  ساعت 7:45 AM نظرات 0 | لينک مطلب

وجود خویش را آنطور که هست بپذیر و بدان که تو تنها در قبال خودت و خدای خودت مسئول هستی،

نه در مقابل افکار و عقاید کسانی که فکر میکنند از تو بهتر می دانند.

 

منظور از لغت" مسئول" در ارتباط با وظیفه و تعهد نیست،

بلکه برخورد با واقعیت و جوهر زندگی است.

 

تو در قبال خودت زندگی غیر مسئوولانه ای داشته ای ،

و فقط آنچه را انجام داده ای که دیگران از تو انتظارداشته اند.

 

برای همین کسل و دلمرده ای و نیرویی در خود احساس نمی کنی.

آیا برای خلاص کردن خود از این زندان، دلایل بیشتری میخواهی؟

بپر بیرون و پشت سرت را هم نگاه نکن.

 

دیگران میگویند :" قبل از اینکه بپری، خوب فکر کن"

 من میگویم: "اول بپر و بعد تا دلت میخواهد فکر کن."

#اشو

#عشق_رقص_زندگی

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در دوشنبه 21 تیر 1395  ساعت 11:25 AM نظرات 0 | لينک مطلب

آيا فقط يك فهم ، از نظر خداوند معتبر است ؟

نيم نگاهي به آيه زير :

" فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه ، اولئک الّذین هدئهم اللّه و اولئک هم اولوا الالباب . " سوره زمر – آیات 17 و 18

" پس بندگان مرا بشارت ده! همان کسانى که سخنان را مى ‏شنوند و از نیکوترین آنها پیروى مى ‏کنند؛ آنان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند. "

اگر نگاهی اجمالی به تعابیر " القول " و " تبعیت احسن " بیفکنیم ، به ظرایف زیر که شاید به غفلت ، دیده نشده اند برمی خوریم :

•          خداوند در برخورد انسان با موضوعات و سوالهای اعتقادی و هستی شناسی خود ، قائل به یک فهم واحد و قرائت رسمی نیست ،
بلکه قرائتها ، معرفتها و گفتمانهای مختلف و متفاوت را برمی تابد .

•          گفتمانهای مختلف ، زمانی محقق خواهد شد ، که نظریه ها و دیدگاههای مختلف وجود داشته باشد ،
و این نیز زمانی میسر خواهد شد که همگان در یک فضای شفاف ، به تحقیق و تفکر و فهم دور از تعصب و تقلید بپردازند .

•          هر کدام از قرائتهای فوق ، در جای خود و بدلیل جهد و تلاش علمی و عقلی صاحب آن ، قابل تقدیر است .

•          تبعیت احسن ، زمانی میسر خواهد شد ، که انسان از قوه و استعداد بررسی اقوال و آرا و قرائتهای مختلف برخوردار باشد ،
و این نیز ، زمانی ممکن است که همه چیز را از مسیر تعقل عبور داده و فهم عقلانی را هدف خود قرار دهد .

•          عبارت احسن ، که معنای قرائت بهتر را اراده می کند ،
 به این معناست که فهم عقلانی که بر اصول علمی استوار می باشد ،
بدلیل آنکه علم در طی زمان ، همواره در حال رشد و شکوفایی و تغییر می باشد ،
 لاجرم ، فهم عقلانی را نیز دچار تغییر و رشد و شکوفایی کرده و در یک پروسه وابسته به زمان ، همواره ، فهمی متفاوت از قبل ( که باید بهتر و قابل استدلال تر باشد ) را سبب خواهد شد،

 و تبعا هیچ فهم و یا قرائتی ، مقدس و غیر قابل مناقشه نیست .

•          شنیدن قول ، نه به زمان و یا افرادی خاص محدود شده
 و نه به حد مشخصی از سطح علم و دانایی کسی تخصیص زده شده است ،
 بلکه تمام افراد انسانی که خواهان دریافت نشان و مقام " عباد " از طرف خداوند هستند ،
باید در یک فرایند دائمی پرسش و جستجو و استنباط و فهم عقلانی بوده ، هر چند به بالاترین مقامات علمی موجود رسیده باشند .

با عنایت به تفاصیل بالا ، به این اصل اساسی در خلقت می رسیم که :

خداوند بشر را به مبارزه ای دائمی و تاریخی با سوالهای خود و فهم متون دینی ، به کمک سلاح عقل ، بدون افتادن در چاه تقلید و یا تعصبهای کور جاهلی فراخوانده است .

         آنجا که پیامبر (ص) می فرماید :

" اِسْتَرْشِدُوا الْعَقْلَ تُرْشَدُوا، وَ لا تَعْصُوهُ فَتَنْدِمُوا " بحار الانوار، ج 1، ص 96، ح 51؛ کنز الفوائد، ص 194؛ الحکم الزاهره، ج 1، ص 16.

      " از عقل ، ارشاد بخواهید که هدایتتان می کند و از فرمان عقل سرپیچی نکنید که پشیمان می شوید . "

15 / 1 /94  - محمد صالحی

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در دوشنبه 21 تیر 1395  ساعت 7:56 AM نظرات 0 | لينک مطلب

عشق یعنی اینکه تو بقدری سرشار از شور زندگی هستی ،

که نمیدانی با آن چه بکنی و بنابراین شروع به شریک شدن آن با دیگران می کنی .

 

یعنی اینکه بقدری ترانه در قلب تو جاری است ،

که تو ناخودآگاه آنها را می خوانی،

بدون اینکه شنونده ای حضور  داشته باشد یا خیر.

#اشو

#عشق_رقص_زندگی

 

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 20 تیر 1395  ساعت 11:02 AM نظرات 0 | لينک مطلب

نگاهی به ترجمه زیبا و نسبتا متفاوت چند آیه در ترجمه قرآن مرحوم استاد صالحی نجف آبادی – 2

 

  1. و شاورهم في الامر فاذا عزمت فتوكل علي الله ( آل عمران آیه 159 )

و در کار ( اداره جامعه ) با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن .

  1. يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم فان تنازعتم في شي ء فردوه الي الله و الرسول ( نسا آیه 59 )

ای کسانی که ایمان آورده اید ، از خدا اطاعت کنید و از پیامبر و کسانی که از خودتان که متولیان امر شما هستند فرمان برید ، و اگر در چیزی با یکدیگر اختلاف پیدا کردید ، آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید .

  1. النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم ( احزاب آیه 6 )

پیامبر ( در اداره جامعه ) بر مومنان از خودشان سزاوارتر است .

سه نکته مهم در ترجمه آیات فوق و توضیحات تکمیلی مرحوم استاد در کتاب " ولایت فقیه ، حکومت صالحان " برجسته و بسیار قابل تامل است :

  1. نکته مشترک آیات فوق : امر در آیات اول و دوم و هم چنین اولویت پیامبر بر مردم در آیه سوم ، موضوعات اجتماعی تحت مسیولیت حکومت پیامبر ، تعبیر شده است . ( نه موضوعات مربوط به وحی و ... )
  2. نکته متناقض آیات فوق : دستور به مشورت پیامبر با مردم در آیه اول ( که لازمه اش نه تنها عدم اطاعت مردم از نظر پیامبر بوده ، بلکه باید به ایشان نظر خود را اعلام کنند ) ، با دستور به اطاعت مردم از پیامبر در آيه دوم و هم چنین اولویت پیامبر نسبت به مردم در آيه سوم ، در تناقض آشکار است .

استاد برای حل تعارض آیات فوق اینگونه توضیح می دهند که :

 در حقیقت پیامبر(ص) ، بسبب آنکه مسیولیت حکومت مدینه از طرف مردم ، به ایشان واگذار شده است ، ( که این بمعنای آنست که ولایت و زعامداری سیاسی از شیون نبوت نیست - ولایت فقیه ، حکومت صالحان " – ص 138 و 139 ) ، طبق قراردادهای اجتماعی معمول هر نظام ، بایستی در تصمیم گیریهای حکومتی با مردم مشورت کرده و پس از اخذ تصمصم نهایی ، مردم موظف به اطاعت در اجرای آنها هستند . ( ولایت فقیه ، حکومت صالحان – ص 267 تا 269 ) .

با این توضیح منطقی و زیبا :

  • پیامبر بعنوان حاکم مدینه ، در مرحله تصمیم گیری های حکومتی خود که مرحله اول هر اقدام بوده ( از قبیل مسایل نظامی و قراردادهای سیاسی و معضلات اجتماعی و .. ) موظف به مشورت با مردم بوده و بنابراین اطاعت مردم از پیامبر در این مرحله منتفی بوده ، مگر اطاعت از درخواست پیامبر جهت مشاوره دادن به ایشان . ( ده ها مرتبه پیامبر به مردم فرمودند : اشیروا علی ایها الناس )
  • پس از مشاوره های لازم با مردم ( عقلای جامعه ) ، تصمیم گیری نهایی ، مانند هر نظام سیاسی دیگر ، به پیامبر بعنوان رییس حکومت واگذاشته شده است .
  • در مرحله سوم که مرحله اجرای تصمیمات حکومتی اخذ شده است ، مردم موظف به اطاعت دستورات حکومتی پیامبر بعنوان حاکم جامعه بوده ، و کسی حق سرپیچی از آنها را نداشته و طبیعتا پیامبر در این مرحله است که بر مردم اولویت دارد .

 

  1. نکته اعتقادی مشتبه شده در فهم آیه دوم : اولی الامر در این آیه ، هر کسی است که توسط مردم به حکومت انتخاب می شود ، نه اهل بیت و امامان ، مگر اینکه همانند امام علی و امام حسن در دوره ای که توسط مردم به زعامت سیاسی جامعه انتخاب شدند ، مسیولیت حکومت به آنها واگذاشته شود .

 

محمد صالحي – 15/4/95

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در یک شنبه 20 تیر 1395  ساعت 7:54 AM نظرات 0 | لينک مطلب

رو ، در هر و با هر آنچه هستي خوش باش

رو ، در حلقه بي نام و نشانها گم باش

 

گر از سخن كسي بجويي راهي

راه بجايي نبري ، كه دل بگويد خود باش

محمد صالحي – 19/4/95

 

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 19 تیر 1395  ساعت 5:11 PM نظرات 0 | لينک مطلب

نگاهی به ترجمه زیبا و نسبتا متفاوت چند آیه در ترجمه قرآن مرحوم استاد صالحی نجف آبادی - 1

  1. اهدنا الصراط المستقیم ، صراط الذین انعمت علیهم ، غیر المغضوب علیهم و لا الضالین ( فاتحه آیات 5 تا 7 )

ما را به راه راست هدایت کن ، راه کسانی که به آنان نعمت داده ای ، که نه مورد غضب ( تو ) اند و نه گمراهند .

نکته : از این ترجمه ، چنین برمی آید که : آنهایی که در راه راست قرار دارند ، سه ویژگی دارند :

1- متنعم الهی اند ، 2- مورد غضب خدا نیستند ، 3- گمراه نیز نیستند

و این متفاوت است با ترجمه های دیگر از جمله مکارم  : .. نه کسانی که بر آنان غضب کرده ای و نه گمراهان .

که از این ترجمه اخیر چنین فهمیده می شود که : خدا می تواند به راه مغضوبین و گمراهان هدایت کند ولی ما از او میخواهیم چنین نکند .

در حالیکه از ترجمه مرحوم صالحی چنین فهمیده می شود که : راه راست روندگان ، نه تنها متنعم الهی هستند که مورد غضب او نبوده و گمراه نیز نیستند .

 

2- لا تعجل بالقرآن من قبل ان يقضي اليك وحيه و قل رب زدني علما   ( طه آیه 114 )

در ( خواندن) قرآن ، پيش از آنكه وحي آن بر تو پايان یابد ، شتاب مكن و بگو : پروردگارا ، بر دانش من بيفزاي .

نکته : از این ترجمه ، چنین برمی آید که : خداوند پیامبر را از عجله کردن در خواندن آیات ، در حین شنیدن وحی ، بر حذر می دارد ، و بنابراین دلیلی بر دانستن تمام قرآن توسط پیامبر در ابتدای بعثت ( بصورت نزول دفعی قرآن ) نمی باشد .

و این برخلاف ترجمه مکارم و علامه طباطبایی است که : نسبت به تلاوت قرآن عجله مکن ، پیش از آنکه وحی آن بر تو تمام شود و ..  .

که آنها که معتقدند که ، پیامبر(ص) همه قرآن را از قبل می دانسته است و خداوند نهی میکند که موقع وحی ، عجله نکن که اندوخته های قبلی خود را به زبان بیاوری . ( به تفاسير الميزان و نمونه مراجعه شود .)

 

3- قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة في القربي ) شوری آیه 23 )

من از شما بر این ( رسالتم ) هیچ مزدی طلب نمیکنم مگر مودت در خویشاوندی .

نکته : از این ترجمه و توضیح مرحوم استاد ( در کتاب قضاوت زن در فقه اسلامی ص ۱۵۵ ) چنین برمی آید که : پیامبر(ص) درخواستی که از مردم دارد اینست که رعایت قرابت و خویشاوندی بین خود و او را کرده و با او دشمنی نورزیده و ضمن مودت ورزی و خوش رفتاری با ایشان ، مانع ابلاغ پیام الهی او نشوند .

و این بر خلاف ترجمه مکارم است که : من هیچ پاداشی از شما برسالتم درخواست نمی کنم جز دوست داشتن اهل بیتم ..

چرا که در آیه " موده فی القربی " گفته است ، در حالیکه مکارم ، با توجه به پیش فرضهای خود " موده بالقربی " معنا کرده است .

 

محمد صالحي – 15/4/95

http://mahsan.rasekhoonblog.com

 

 



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در شنبه 19 تیر 1395  ساعت 8:03 AM نظرات 0 | لينک مطلب

زندگی پر است از پستی بلندیها

 

آن روزی که خوشیم ، در کنارش غمی نیز نهفته است .

همانطور که این غم میتواند سرآغاز شروع لذتی دوباره شود .

 

ان مع العسر یسرا - ۵ شرح

 

پس نه از رنجهایش بنالیم و زانوی غم بغل کنیم ،

و نه بر خوشیهایش ، رقص مستی بزنیم و راه هستی را ، در سیر سوی خدا فراموش کنیم .

 

لاتیاسوا علی ما فاتکم و لاتفرحوا بما آتاکم - ۲۳ حدید

 

محمد صالحی - ۵/۴/۹۵

http://mahsan.rasekhoonblog.com



 نگاشته شده توسط محمد صالحی در سه شنبه 15 تیر 1395  ساعت 3:47 PM نظرات 0 | لينک مطلب


  • تعداد صفحات :4
  •    
  • 1  
  • 2  
  • 3  
  • 4  
Powered By Rasekhoon.net